پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۳۶ مطلب با موضوع «کتاب چرا !؟ ..دلنوشته» ثبت شده است

۲۷
خرداد
  1. بسم الله الرحمن ارحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...یازده . أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

 

  1. پژوهش و اندیشه‏
    1. ویژگى‏هاى صراط مستقیم کدام است؟
  2. صراط مستقیم‏ : وقتى سخن از راه راست است، راه‏هاى غیر مستقیم هم مطرح مى‏شود. اگر شناختى به این «بیراهه» ها پیدا کنیم، «راه» را هم بهتر خواهیم شناخت. فهرستى از راه‏هاى غیر مستقیم از این قرار است:
  3. راه‏هاى غیر مستقیم‏1- راه هوس‏ها، که هنگام غضب و شهوت و طوفان غرائز پیش مى‏آید.
  4. 2- راه هوس‏هاى دیگران.
  5. 3- راه افراط و تفریطها و یکسونگرى‏ها.
  6. 4- راه وسوسه‏هاى شیطانى و جلوه‏هاى آن.
  7. 5- راه طاغوت‏ها، که انسان‏ها را با تهدید و تطمیع، به آن مى‏کشند.
  8. 6- راه دنیاطلبى، که انسان بخاطر مال و مقام، به فکر راضى کردن این و آن افتد.
  9. 7- راه‏هاى بدون برهان و منطق و بر اساس موج و جوّ کاذب.
  10. 8- راهى که انسان، بى فکر و مشورت و تجربه برگزیده است.
  11. 9- راهى که روندگان را به هلاکت کشانده است (راه‏مغضوبان وگمراهان)
  12. 10- راه سلیقه‏ها و آراء شخصى و عادت‏هاى نابجا.
  13. پس راه مستقیم کدام است؟ راه خدا: «إِنَّ رَبّى عَلَى صَرَ طٍ مُّسْتَقِیمٍ» «1»
  14. راه انبیاء: «إِنَّکَ عَلَى‏ صِرطٍ مُّسْتَقِیمٍ» «2»
  15. راه عبودیت و پرستش: «وَأَنِ اعْبُدُونِى هذَا صِرطٌ مُّسْتَقِیمٌ» «1»
  16. راه رهبران معصوم: امام صادق علیه السلام فرمودند: «واللّه نحنُ الصّراطُ المُستَقیم» «2»
  17. راه پیوند وتمسّک به خدا وقانون او: «وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ» «3»
  18. چند تذکّر1- راه مستقیم، نسبت به اشخاص، زمان‏ها و شرایط مختلف، گاهى متفاوت مى‏شود. یکجا سکوت است، گاهى فریاد. گاهى بذل مال است، گاهى نثارجان، براى کسى تحصیل است، براى دیگرى کار و ... (البته نباید این سخن دستاویز فرار از مسئولیت‏هاى دینى و اجتماعى براى رفاه‏طلبان شود)
  19. 2- آنان که در صراط مستقیمند و از شرایط و امکانات ویژه‏اى برخوردارند، نباید دیگران را (که آنها هم در راه خدا، کار دیگرى مى‏کنند) مورد انتقاد و عیبجویى قرار دهند. چرا که راه‏هاى رسیدن به رضاى خدا بسیار است و درجات اعمال افراد، متفاوت مى‏باشد و چه بسا همه، زیر یک پرچم، با مرکب‏هاى مختلف، صراط مستقیم را طى کنند.
  20. 3- بودن در صراط مستقیم، اگر مهمّ است، مهم‏تر از آن، استمرار حرکت در راه راست است. زیرا انسان‏ها در معرض لغزش و انحرافند و در حدیثى از على علیه السلام در معناى این آیه، آمده که یعنى: آینده عمر ما را نیز، راه مستقیم قرار بده. «4»
  21. 4- انسان در عالیترین درجه تکامل (حتى عصمت هم) باید از خداوند، راه
  22. مستقیم را بطلبد، زیرا این راه، داراى درجاتى است و مثل نور و علم و حرکت، قابل تکامل و افزایش است. قرآن در مورد هدایت افزون‏تر براى هدایت یافتگان، مى‏فرماید: «وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْاْ هُدىً» «1»
  23. و در اوّل دعاى مکارم‏الاخلاق هم، امام سجاد علیه السلام از خداوند مى‏طلبد که ایمان ویقین وخواسته وهدف را به کاملترین و عالیترین نوع و درجه برساند.
  24. 5- تشخیص صراط مستقیم دشوار است و حرکت در آن، همچون عبور از راهى باریک و لغزنده و باریک‏تر از مو و برنده‏تر از شمشیر است. بیشتر مردم، یا در تشخیص آن دچار گمراهى مى‏شوند، یا در پیمودن آن، به انحراف کشیده مى‏شوند. یکى در عقاید، منحرف مى‏شود، دیگرى در عمل، بیراهه مى‏رود. یکى «جبرى» مى‏شود، دیگرى «تفویضى» مى‏گردد، یکى از رهبران معصوم را تا حد خدایى بالا مى‏برد و غلّو مى‏کند، «2» یکى آنان را در حدّ انسان‏هاى عادى و حتى مجنون و ساحر مى‏شمارد.
  25. یکى زیارت امامان و شهیدان را شرک مى‏داند. «3» دیگرى حتّى به درخت و سیمان، ریسمان مى‏بندد و حاجت مى‏طلبد، یکى در دنیا غرق مى‏شود، دیگرى رهبانیّت برمى‏گزیند. یکى آنقدر خرج مى‏کند که خود، به فقر گرفتار مى‏شود، دیگرى دچار بخل مى‏گردد. یکى از فرط غیرت، حتّى نام همسرش را نمى‏برد، دیگرى زنش را بى حجاب به خیابان مى‏فرستد.
  26. اسلام، مردم را به راه راست و صراط مستقیم دعوت مى‏کند، که راهى میانه‏ و طریق وسط و اعتدال در همه امور است، حتى در مورد عبادت هم، در احادیث، بابى تحت عنوان «الاقتصاد فى‏العباده» (میانه‏روى در عبادت) مطرح است.
  27. صراط مستقیم، در روایات‏ امام عسکرى علیه السلام درباره این جمله نماز، مى‏فرماید: نمازگزار با این کلام، توفیق اطاعت و بندگى را در آینده هم همچون گذشته مى‏طلبد و صراط مستقیم، راهى است که از کوتاه فکرى بالاتر و از بلند پروازى و غلّو، پائین‏تر باشد. «1»
  28. امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: راه مستقیم آنست که انسان را به محبّت خدا و دین او سوق دهد و مانع هواپرستى شود و از پیروى سلیقه‏ها و آراء شخصى در دین، جلوگیرى کند. «2»
  29. در کتاب بحارالانوار، 56 حدیث در این باره است که راه مستقیم، ائمّه اطهار و اولیاء معصوم خداوند و پیروان واقعى آن بزرگواران است. چرا که آنان، تجسّم راه حق‏اند و قهر و مهر و جنگ و صلح و عبادت و کار و فکر و عملشان، طبق فرمان خدا و در راه مستقیم است. و تبعیّت از آنان نیز در این دنیا، کارى دشوار و پر مسئولیت است، مثل آن صراط آخرت که بر روى جهنم است و از مو باریک‏تر و از شمشیر، تیزتر. «3» صراط آخرت نیز، تجسّمى از صراط دنیاست. کسى که در این دنیا، در صراط مستقیم حق بوده، عبورش از
  30. آن صراط هم، آسان و سریع خواهد بود. و افرادى که اهل افراط و تفریط باشند، آنجا هم کارشان مشکل مى‏شود.
  31. على علیه السلام، سیماى کسانى را که با انحراف از صراط مستقیم، به افراط و تفریط کشیده شده‏اند، چنین ترسیم مى‏فرماید:
  32. در آرزو، چنان تند مى‏رود، که گویا طمع دارد.
  33. و در طمع، چنان که گویا حریص است.
  34. همین که مأیوس مى‏شود، از تأسف مى‏میرد.
  35. هنگام ناراحتى، خشمش طوفان مى‏کند.
  36. هنگام شادى، بد مستى مى‏کند.
  37. پولدارى، یاغى‏اش مى‏سازد.
  38. ناگوارى او را به جَزّع وامىدارد. هر کمبودى برایش زیانمند و هر زیاده‏روى، براى او تباهى‏ساز است. «1»
  39. و اینگونه افراط و تفریط، از جهل سرچشمه مى‏گیرد که آن حضرت فرموده است: «لاترى الجاهل الّا مُفرِطاً او مُفَرِّطا»
  40. راه مستقیم، راه خداست. «إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‏»
  41. * راه مستقیم، راه انبیاست. «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‏»
  42. * راه مستقیم، راه بندگى خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ‏»
  43. * راه مستقیم، توکّل وتکیه بر خداست. «مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‏»

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۷
خرداد

 

    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...ده. أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

    1. نیاز انسان به نیایش و پرستش چگونه است؟
  1. پژوهش و اندیشه‏
  2. کارهاى ما اگر براى رضاى خدا باشد، عبادت است؛ گرچه مانند کسب و کار، علم‏آموزى، ازدواج و یا خدمت به مردم، در جهت رفع نیازهاى خود یا جامعه باشد. عبادت، هدف آفرینش ماست. قرآن مى‏فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ». آنچه یک امر را در زمره عبادات قرار مى‏دهد، انگیزه الهى در انجام آن است و به تعبیر قرآن رنگ خدایى داشتن است: «صِبغَةَ اللّهِ و مَن أَحسَنُ مِنَ اللّهِ صِبغَةً».
  3. برخى کارها بر اساس عادت است و برخى بر پایه فطرت؛ آنچه عادت است مى‏تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و مى‏تواند بى‏ارزش باشد، مانند عادت به سیگار. اما اگر امرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاکى که خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.
  4. امتیاز فطرت بر عادت آن است که زمان و مکان، جنس و نژاد، و سنّ و سال در آن تأثیرى ندارد و هر انسانى از آن جهت که انسان است آن را داراست؛ مانند علاقه به فرزند که اختصاص به نسل و عصر خاصّى ندارد و هر انسانى فرزندش را دوست مى‏دارد. اما امورى چون شکل و فرم لباس یا نوع غذا، از باب عادت است و در زمان‏ها و مکان‏هاى مختلف، تفاوت مى‏کند. در بعضى مناطق، چیزى مرسوم است که در جاهاى دیگر رسم نیست.
  5. عبادت و پرستش، یکى از امور فطرى است و بنابراین قدیمى‏ترین، زیباترین و محکم‏ترین آثار معمارىِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتکده‏ها و آتشکده‏هاست.هزینه‏هاى سنگینى که در ساختمان کلیساها، کنیسه‏ها، معابد هندوها و مساجد صرف‏ مى‏شود، همه جلوه‏هایى از روح پرستش در وجود آدمى است. پرستش، ریشه عمیق فطرى دارد؛ گرچه انسان خود از آن غافل باشد. به قول مولوى:

                                                                         همچو میل کودکان با مادران‏ ..... سِرّ میل خود نداند در لبان‏

  1. عبادت، وسیله دریافت الطاف الهى است. حضرت موسى علیه السلام براى دریافت تورات، چهل شبانه‏روز در کوه طور به عبادت و مناجات پرداخت و پیامبر گرامى اسلام پیش از دریافت وحى، مدّت‏هاى طولانى در غار حرا به عبادت مشغول بود. در روایات آمده است: «مَنْ اخْلَصَ الْعِبادَة لِلّهِ ارْبَعینَ صَباحاً ظَهَرتْ یَنابیعُ الْحِکْمةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ‏؛ هر کس چهل شبانه روز تمام کارهایش رنگ عبادت و خلوص داشته باشد، خداوند چشمه‏هاى حکمت را از قلبش بر زبانش جارى مى‏سازد.»
  2. قرآن از کسانى که خدا را به‏خاطر خود مى‏خوانند و فقط در مشکلات به سراغ او مى‏روند و در غیر آن خدا را فراموش مى‏کنند، انتقاد کرده است و مى‏فرماید: «فَاذا رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّین فَلمّا نَجّاهُمْ الَى الْبرِّ اذا هُمْ یُشْرِکوُن»؛ «2» هرگاه بر کشتى سوار شوند و در آستانه غرق شدن قرار گیرند، با اخلاص خدا را مى‏خوانند، اما همین که به خشکى پا گذارند و نجات یابند براى خدا شریک قائل مى‏شوند.
  3. امیرمؤمنان علیه السلام در مناجات چنین مى‏گوید: «الهى ما عَبَدْتُک خَوْفاً مِنْ نارِک وَ لا طَمَعاً فى‏ جَنَّتِک بَلْ وَجَدْتُک اهْلًا لِلْعِبادَةِ فَعَبْدتُک؛ خداوندا، عبادت من نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت توست، بلکه براى آن است که تو را شایسته پرستش یافتم پس تو را عبادت کردم.» «3»
  4. خداوند در آفرینشِ انسان، تمام ویتامین‏هایى را که نوزاد به آن نیاز دارد در شیر مادر جمع کرده و آن را غذایى کامل قرار داده است. در میان دستورات الهى نیز، نماز کامل‏ترین فرمان است که خداوند تمام ارزش‏ها را به گونه‏اى در آن قرار داده است.
  5. یاد خدا، یک ارزش و وسیله آرامش دل‏هاست و نماز یاد خداست. یاد قیامت یک ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز یادآور «یَوْم الدِّینِ» است. در خطّ پاکان و صالحان بودن‏ یک ارزش است و ما در نماز از خدا مى‏خواهیم در «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» قرار بگیریم. انزجار و برائت از ستم‏پیشگان و گمراهان یک ارزش است که با گفتن «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَاالضّالِّینَ» آن را اعلام مى‏داریم. عدالت در رأس همه ارزش‏هاست و شرط امام جماعت نماز است. پیروى از امام جماعت در نماز، یک اصلِ با ارزش اجتماعى است که به‏جاى تک‏روى، تابع رهبرى جامعه باشیم. ایستادن رو به قبله یادآور ارزش‏هاى بسیارى است؛ مکّه، شکنجه‏گاه بلال، قربانگاه اسماعیل، زادگاه على، پایگاه قیام مهدى، آزمایشگاه ابراهیم و عبادتگاه تمام انبیا و اولیاست.
  6. در نماز هرچه هست حرکت است: در رکوع و سجود و قیام، و رفتن به مسجد و مصلّى؛ پس ساکن و ساکت نباش، بلکه همواره در تلاش و حرکت باش، البتّه در جهت خداوند و به‏سوى او. در نماز روح و جان انسان غبارروبى مى‏شود. نماز، غبار غرور و تکبر را مى‏ریزد، چون هر شبانه‏روز دهها بار بلندترین نقطه بدن را به خاک مى‏مالد و سجده بر خاک بهتر از سجده بر سنگ است که تذلّل، در به خاک مالیدن است.
  7. با بدن و لباس پاک، بر زمینِ پاک سجده کن که جز از این راه نمى‏توان به سرچشمه پاکى رسید.
  8. نماز، از هنگام تولد تا لحظه مرگ همراه ماست؛ نوزاد که به دنیا مى‏آید در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گویند که سفارش به نماز است: «حىّ على الصلوة». به هنگام مرگ نیز با خواندن نماز میّت او را به خاک سپارند و دفن کنند. پس در طول زندگى باید همواره در حال بندگى او بود: «واعبُد رَبّک حتّى‏ یَأتِیکَ الیَقِین» «1»
  9. نماز پیوند انسان با طبیعت است. براى شناخت وقت نماز باید هر صبح و ظهر و شام به خورشید نظر کنى. براى به‏دست آوردن قبله به ستارگان توجه کنى، و براى انجام نمازهاى مستحب در آغاز هر ماه، به حرکات ماه دقت کنى. براى انجام غسل و وضو به آب، و براى سجده و تیمم به خاک رو آورى. این ارتباط میان نماز با خورشید و ماه و ستاره و آب و خاک‏ به‏دست کدام طرّاح حکیم برنامه‏ریزى شده است؟!
  10. اگر زینت و نظافت یک ارزش است، اسلام سفارش مى‏کند که: «خُذُوا زینَتَکُم عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد»؛ «1» به هنگام شرکت در مساجد، خود را زینت کنید و زینت‏هاى خود را برگیرید. با لباس پاکیزه و معطّر وارد مسجد شوید.
  11. در نماز روح و جان انسان غبارروبى مى‏شود. نماز، غبار غرور و تکبر را مى‏ریزد، چون هر شبانه‏روز دهها بار بلندترین نقطه بدن را به خاک مى‏مالد و سجده بر خاک بهتر از سجده بر سنگ است که تذلّل، در به خاک مالیدن است.
  12. آیا اگر کسى به یقین رسید، نمازش را ترک کند؟! پاسخ: اگر گفتند: نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنایش این نیست که هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار؛ چون سقوط مى‏کنى. کسى که از عبادت جدا شود، مثل کسى است که از آسمان سقوط کند: «فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ». «3» به‏علاوه کسانى که به یقین رسیده‏اند، مانند رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام، لحظه‏اى از عبادت دست برنداشتند؛ بنابراین مراد آیه، بیان آثار عبادت است، نه تعیین محدوده عبادت
  13. براى عبادت، سه نوع شرط مطرح شده است: الف) شرط صحّت، نظیر طهارت و قبله؛ ب) شرط قبولى، نظیر تقوى؛ ج) شرط کمال، نظیر خضوع و خشوع. «4»
  14. شب زنده‏دارى و نیایش‏ وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً «64» آنان در حال سجده و قیام براى پروردگارشان، شب‏زنده‏دارى مى‏کنند.
  15. عبادت و نیایش پیامبر و تجلیل خداوند: عبادتهاى پیغمبر را بگویم‏ «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ» (بقره/ 285) قرآن مى‏گوید: پیغمبر به آنچه به آن نازل مى‏شد، خودش به آن ایمان داشت. خودش معتقد به حرفش بود ایمان داشت‏ «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدینَ» (حجر/ 98) آیات زیادى داریم که خدا به پیغمبر مى‏فرماید «فَسَبِّحْ» تسبیح کن خدا را «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً» (اسراء/ 79) پاشو سحرها نماز شب بخوان. تهجد داشته باش، بعد وقتى دستور مى‏آید که نماز شب بخوان! پیامبر به قدرى نماز شب مى‏خواند، که خدا مى‏گوید:
  16. جامعیت اسلام در نماز و نیایش‏: به مسجد که مى‏روى هم عبادت است. هم سیاست هست. نماز جمعه اش میتینگ است، عبادت هم هست، سیاست هست. یعنى همه با هم. سجده مى‏کنید، بهترین حال در نماز سجده است، بهترین نوع خون رسانى به مغز همان حالت‏ سجده است. سجده براى بندگى است. اما در همان سجده بهترین وقتى است که خون به مغز انسان مى‏رسد. یعنى قرب به خدا با سلامتى اش به هم جوش خورده است.
  17. مى‏روى که نماز بخوانى، مى‏گوید مسواک بزن که یک رکعت برابر با هفتاد رکعت است. با آب سرد وضو بگیر که هر چقدر که آب سرد روى پوست بدن باشد نشاطش بیشتر است. «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاه» همه حضور در صحنه. همه کنار هم بایستید. یاد شهدا، مهر کربلا. در یک نماز از خونرسانى به مغز تا یاد شهدا، ورزش کمر، تا مسواک، تا آب سرد، حقوق. اگر دگمه با نخ دزدى باشد نماز شما باطل است. سیاسى، عمرى نماز بخوانى اما اگر رهبرت رهبر الهى نباشد نمازت قبول نیست. اگر همسر ها همدیگر را اذیت کنند نمازشان قبول نیست.
  18. 7- یاد خدا، از راه نماز و دعا و نیایش«أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» اگر مى‏خواهیم نپوکیم بهترین اهرم یاد خداست. حالا یاد خدا از چه طریقى، از طریق نماز، بهترین یاد خداست. «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرى» (طه/ 14) از طریق دعا، دعا هم لازم نیست عربى باشد. فارسى دعا کن. ما آنکه واجب است عربى بگوییم، فقط نماز است آن هم 20 کلمه است اسلام خواسته همه یک زبان متحد باشند. باقى چیزها را فارسى بگویید. اگر بتوانید عربى بگویید، چه بهتر. قرآن، نماز، دعا، توکّل، اگر خدا را بشناسیم، به او توکّل مى‏کنیم. «وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لا یَمُوت» (فرقان/ 58) همه مى‏میرند. آن کسى که‏ «لا یموت» است خداست.
  19. 4- بهترین‏ها در نماز و نیایش با خدا : حالا ایمان به خدا خیلى شاخه دارد. یک شاخه‏اش نماز است. شما روى نماز، روى مهندسى نماز فکر کرده‏اید؟
  20. چه خصوصیاتى دارد؟ روى نماز یک خرده دقّت کنید. هرچه بهترین است، در نماز هست.
  21. بهترین خانه‏هاى دنیا کعبه است. در نماز رو به کعبه است.
  22. بهترین کلمات قرآن است. در نماز باید قرآن بخوانیم. حمد و قل هو الله، قرآن است.
  23. بهترین لباس را گفتند در نماز بپوشید. در نماز بهترین لباست را بپوش.
  24. بهترین طلاها را زن‏ها و بهترین وسائل آرایش را زن‏ها در نماز استفاده کنند.
  25. یعنى زن که سر نماز مى‏رود، انگار عروس مى‏شود. مى‏دانید چه اثر تربیتى دارد؟ دختر بچه مى‏آید مى‏بیند، مامان مى‏خواهى عروسى بروى؟ مى‏گوید: نه، مى‏خواهم نماز بخوانم؟ نماز مى‏خوانى عروس شدى؟ آره، مى‏خواهم عروسى بروم. الله اکبر!
  26. با خدا مى‏خواهم حرف بزنم. ولذا دخترها به مادرشان مى‏گویند: برویم عروسى! نمى‏گویند: مسجد برویم. چون مادرش در عروسى آرایش مى‏کند، در مسجد یک امّل مى‏آید. ولذا مى‏گوید: عروسى برویم.
  27. اگر این زن وقت نماز خودش را آرایش کند، بچه هم نماز خوان مى‏شود. به ما گفتند: مسجد مى‏روید با لباس شیک بروید، «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» (اعراف/ 31)
  28. 1. دعا کننده و نیایش گر : حضرت ابراهیم (علیه السلام) ان ابراهیم لحلیمٌ‏
  29. 2. پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله ) وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ‏ نساء/ 64.
  30. 3. حضرت زکریا (علیه السلام ) هُنا لِکَ دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریة طیبه إنّک سمیع الدعا- فنادته الملائکة وهو قائم یصلی فی المحراب ان الله بیبشرک‏ آل عمران/ 38 و 39
  31. 2. آداب نیایش گر ودعا کننده‏..1. اهمیت دعا را بداند و آن را کم نشمارد : قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): فَلا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ دعائِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لا تَعْلَمُ وَ أَخْفَی وَلِیَّهُ فِی عِبَادِهِ‏ خصال صدوق، ج 1، ص 209.
  32. 2. به اجابت دعا خوش گمان باشد: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): إِذَا دَعَوْتَ فَظُنَّ أَنَّ حَاجَتَکَ بِالْبَابِ‏ کافی، ج 2، ص 473.
  33. 3. در دعا تضرع و ابتهال داشته باشد: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام): إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) کَانَ یَرْفَعُ یَدَیْهِ إِذَا ابْتَهَلَ وَ دعا کَمَنْ یَسْتَطْعِمُ‏ أمالی طوسی، ص 585.
  34. 4. با خوف و طمع دعا کنند: وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً اعراف/ 56.
  35. 5. یقین به اجابت دعا داشته باشد:  قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صل الله علیه وآله): ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالاجَابَةِ عده‏الداعی، ص 144.
  36. 6. هنگام دعا امید به غیر خدا نداشته باشد وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ‏ شوری/ 26.
  37. 7. با اخلاص دعا نماید وحضور قلب داشته باشد مُخْلِصِینَ‏ اعراف/ 29.
  38. 8. در دعا بلند نظر باشد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صل الله علیه وآله): اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ‏ المصباح کفعمی، ص 617

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۷
خرداد

 

    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...ده. أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

عوامل سستى  در انجام نماز را مورد بررسى قرار دهیم

پژوهش و اندیشه‏

  1. عوامل سستى  در انجام نماز را مورد بررسى قرار دهید. در فرهنک لغت  مترادف های کلمه سستی : اهمال، بی ثباتی ، تعلل، بی حالی ، تغافل ، تکاسل ، تکاهل ، تهاون ، درماندگی ، رخوت ، ضعف ، طفره ، غفلت ، فتور، فروگذاشت ، کوتاهی ، مسامحه ،
  2. خداى تعالى بنقل قرآن کریم در شبى که موسى را برسالت بر مى‏گزیند، معجزه عصا و ید بیضاء را باو و هارون داد (اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی، وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی‏، تو و برادرت معجزات مرا بردار و برو در یاد من سستى مکنید)،
  3. همانگونه که اخلاق شخصى به سبب عوامل خارجى فاسد مى‏شود، فرزندان یک ملت و جامعه را هم سستى  در انجام وظائف دینی و بى غیرتى و بى مهرى عارض مى‏شود تا آنجا که دیگر به مصالح مردم وطنشان نمى‏اندیشند و مصالح عموم را فداى منافع خصوصى خود و نظام و روابط اجتماعى را مختل مى‏کنند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ ..
  4. در قرآن از عوامل‏ شکست نیز سخن به میان آمده است که مى‏توان از آن به «زمینه‏هاى پیروزى دشمن» نیز، تعبیر کرد. برخى از این عوامل عبارت‏است از: سستى ، تفرقه، درگیرى، سرپیچى از دستورات (آل‏عمران/ 3، 152) و ترس. (حشر/ 59، 2)
  5. تهاون وسستی در نماز : از جمله عوامل‏ شکست، سستى ، نزاع و عدم اطاعت از فرماندهى است.«فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ ... وَ عَصَیْتُمْ»
  6. سستی وضعف : دلدادگى به دنیا و دنیاطلبى، از عوامل‏ اساسى سستى و ضعف مؤمنان است. فَلا تَهِنُوا ... إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا
  7. عوامل سستی در نماز : از عوامل‏ سستى در جهاد، ضعف فرهنگى و پائین بودن فرهنگ مردم است. «الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ»
  8. 7. عوامل‏ سستى در نماز: این سستى  ما در امور دینى معلوم مى‏شود براى چیست. براى آن است که ایمان به غیب نداریم و پایه‏ى یقین و اطمینان سست است و وعده‏ى خدا و انبیا را به جان و دل قبول نکردیم ...
  9. 2.توجه به ولایت الهى و توکل بر او از عوامل‏ نجات از سستى است. 4- رسیدن به‏ ولایت‏ الهى‏، در سایه‏ى عمل و تلاش انسان است. «وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»
  10.  
  11. بى‏ایمانى یکى از عوامل‏ سستى و ناراحتى است. درنماز ودر غیر امور دینی است .
  12. 2. سستى و اختلاف و نافرمانى سپاهیان از عوامل‏ شکست در جنگ است (پس این موانع را برطرف سازید). سستی .تهاون . غفلت . کوتاهی .عدم توجه به وظیف شرعی .عدم اعتقاد به قیامت .
  13. سرگرمى‏ها و خوشى‏هاى پوچ دنیا، از مهم‏ترین عوامل‏ سستى در جهاد و تمایل به سازش با کافران‏
  14. فَلا تَهِنُوا ... إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ (وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ).
  15. کسى که خدا با اوست همه عوامل‏ پیروزى را در اختیار دارد، هرگز احساس تنهائى نمى‏کند، ضعف و سستى به خود راه نمى‏دهد، به نام صلح، تسلیم دشمن نمى‏شود، و فرآورده‏هاى خونهاى شهیدان را در لحظات حساس به باد نمى‏دهد. وسفارش شهیدان را آز یا نمی برد.
  16. دنیاطلبى و دلدادگى به مادّیات، از عوامل‏ سستى در مبارزه و رویارویى با دشمن. وتسلیم وشکست است.
  17.  گاهى سستى اراده، ترس، غم، اضطراب و عدم اشراف کامل بر موقعیتها، باعث مى‏شود نتوانیم از راه‏حلهاى ممکن به شکل مطلوب بهره ببریم. نماز عزم وتصمیم  انسان را جدی وتتوکل باعث تقویت اراده، و عدم تأثیر عوامل‏ مخل روانى مى‏شود.
  18. چرا گفته‏اند نماز عمود دین است، اگر قبول شود همه چیز قبول مى‏شود ...؟ آیا به نماز زیاد بها داده‏اند؟ آیا این جمله‏ها یادگار عهدى است که مى‏خواستند نداى جهاد را خاموش کنند؟ به نماز و عبادت بهاى زیاد دادند، و الّا دو دقیقه خم و راست شدن که این همه بوق و کرنا ندارد و به قول دیگرى چیزى که با یک حدث باطل مى‏شود و با یک نگاه به اطراف، با یک خندیدن، با یک کلمه حرف آدمى باطل مى‏شود که نمى‏تواند عمود دین باشد. آن چه دینى است که اینچنین استوانه سستى دارد! آنچه به اسلام مى‏برازد این است که جهاد عمود دین است، امر به معروف عمود دین است. نماز گریزگاه فرار از مسئولیتهاى اجتماعى است.
  19. در میان عوامل‏ خوب از همه مهم‏تر روشنایى و باران، و در میان عوامل بد از همه مهم‏تر شب و زمستان و خشکسالى و قحطى و بیماریها و مرگ و آفات دیگر بود. ناچار عوامل خیر و زیبایى را که مى‏پرستیدند براى آنها نماز و دعا و نذر و نیاز مى‏کردند، براى رهایى از عوامل شر وردهایى مى‏خواندند
  20. 2- سبک‏ شمردن‏ نماز دیر نماز خواندن، سبک کردن نماز است. بنابراین بحث ما در مورد سبک کردن نماز است. در روایات چهار تعبیر وجود دارد. «مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ» (کافى، ج 3، ص 269) در بعضى روایات‏ «مَنِ اسْتَخَفَّ» را داریم. در بعضى از روایات هم‏ «مَنْ سَرَقَ صَلَاتَهُ» (المحاسن، ج 1، ص 82) را داریم. یعنى کسى که از نماز سرقت مى‏کند. «مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ» (فلاح‏السائل، ص 22) «مَنْ ضَیَّعَ صَلَاتَهُ» (عیون‏أخبارالرضا، ج 2، ص 31) کسى که نماز را ضایع مى‏کند. در بعضى روایات داریم که‏ «مَنْ تَرَکَ صَلَاتَهُ» (جامع‏الأخبار، ص 73) کسى که اصلًا کسى نماز نمى‏خواند. در روایات تعبیرات مختلفى آمده است. البته شاید هر تعبیرى هم یک معنایى داشته باشد. نمى‏شود همینطور ساده از کنار کلمات امامان عبور کرد.
  21. لمن تهاون سبک شمردن نماز : أروی بحذف الإسناد عن سیدة النساء فاطمة ابنة سید الأنبیاء صلوات الله علیها و على أبیها و على بعلها و على أبنائها الأوصیاء أنها سألت أباها محمدا (صل الله علیه وآله )  فاطمه زهرا علیها السلام از پدرش رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند.
  22. فقالت یا أبتاه ما لمن تهاون بصلاته من الرجال و النساء حضرت زهرا علیها سلام از پدرشان الله سؤال کردن  که هر کس نماز را سبک شمارد، چه می شود.
  23. قال یا فاطمة من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشرة خصلة : حضرت فرمودند یافاطمه  هرکسی در نماز سستی .سهل انگاری کند در دنیا و در قبر وبرزخ و در قیامت، به پانزده بلا گرفتار مى‏شود از قبیل:
  24. ست منها فی دار الدنیا و ثلاث عند موته و ثلاث فی قبره و ثلاث فی القیامة إذا خرج من قبره : شش بلا در دنیا وسه بلا هنگام مرگ و سه بلا در قبر وسه بلا در قیامت
  25. فأما اللواتی تصیبه فی دار الدنیا فالأولى یرفع الله البرکة من عمره . اما آن شش بلا که در دنیا نصیب سهل انگاری نماز می شود 1-  برکت از عمر و مال او برداشته مى‏شود.
  26. الثانی : و یرفع الله البرکة من رزقه 2- خداوند برکت را ااز رزقش بزمی دارد.
  27. الثالث : و یمحو الله عز و جل سیماء الصالحین من وجهه 3-: نورانیت صالحان را از دست مى‏دهد
  28. الرابع : و کل عمل یعمله لا یؤجر علیه : 4-و کارهایش بى‏پاداش مى‏ماند.
  29.  الخامس : و لا یرتفع دعاؤه إلى السماء : 5- نه دعایش مستجاب مى‏شود
  30. و السادسة لیس له حظ فی دعاء الصالحین : 6- و نه مشمول دعاى خوبان مى‏شود.
  31. و أما اللواتی تصیبه عند موته فأولهن أنه یموت ذلیلا : 7- لحظه مرگ ذلیلانه مى‏میرد.
  32. و الثانیة یموت جائعا : 8- و دوم آنکه گرسنه میمیرد، درلحظه مرگ به گرسنگى جان می دهد.
  33. و الثالثة یموت عطشانا فلو سقی من أنهار الدنیا لم یرو عطشه  : 9.سومین بلا در هنگام جان کندن آن است که تشنه از دار دنیا می رود بطوری که اگر تمام آبهای دنیا را بنوشد رفع عطش او نخوهد شد . اگر از نهرهاى دنیا باو آب داده شود عطش و تشنگى او فرو ننشیند.
  34. و أما اللواتی تصیبه فی قبره فأولهن یوکل الله به ملکا یزعجه فی قبره : 10-و اما آنچه در قبرش باو میرسد: انواع فشارها وبلاها در قبر وبرزخ نصیبش مى‏شود. پس نخستین آنها آنست که بحالت ذلت و خوارى از او پذیرایی می کنند.. و بلا آنست که خداوند فرشته‏اى بر او میگمارد که در قبرش او را (بواسطه ترس و پریشانى) از جاى خود برکند،
  35. و الثانیة یضیق علیه قبره : 11-ودوم  آنچه در قبرش باو میرسد: آنکه قبرش بر او تنگ گردد،
  36. و الثالثة تکون الظلمة فی قبره : پ12- سوم آنکه ظلمت و تاریکى در قبرش باشد.
  37. و أما اللواتی تصیبه یوم القیامة إذا خرج من قبره : 13-و اما آنچه روز قیامت هنگامى که از قبرش خارج شود باو میرسد:
  38. فأولهن أن یوکل الله به ملکا یسحبه على وجهه و الخلائق ینظرون إلیه 13- پس نخستین آنها آنست که خداوند فرشته‏اى بر او میگمارد که ویرا با صورتش بزمین میکشاند در حالى که تمام مردم باو مینگرند،
  39. و الثانیة یحاسب‏ حِساباً شَدِیداً  : 14-و دوم آنکه حساب و رسیدگى باعمالش سخت مى‏شود، و از لطف خداوند محروم است.
  40. و الثالثة لا ینظر الله إلیه و لا یزکیه و له عذاب ألیم‏: 15و سوم آنکه خداوند با نظر رحمت باو توجه نفرماید و پاکیزه‏اش نگرداند و براى او عذاب دردناک باشد. فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 23
  41.  آدم عاقل چنان کند که مورد پشیمانی قرار نگیرد وحسرت عمر از دست رفته وگران مایه نخورد وبه 15 بلا گرفتار نشود توجه .توجه . توجه
    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۷
خرداد
    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...نه أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

  1. پژوهش و اندیشه‏
    1. عوامل سستى  در انجام نماز را مورد بررسى قرار دهیم.

در فرهنک لغت  مترادف های کلمه سستی : اهمال، بی ثباتی ، تعلل، بی حالی ، تغافل ، تکاسل ، تکاهل ، تهاون ، درماندگی ، رخوت ، ضعف ، طفره ، غفلت ، فتور، فروگذاشت ، کوتاهی ، مسامحه ،

  1. همانگونه که اگر باغبانى نهالى در زمین بکارد لازم است در تربیت آن بکوشد و عوامل‏ پرورش آن را فراهم کند و از هرگونه عوامل آسیب‏رسان جلوگیرى نماید، تا آن نهال، درختى پرثمر گردد، پدر و مادر نیز باید در تربیت فرزند کوشا باشند کهکوتاهى در این راستا مساوى با سقوط فرزند .وهمچنین سستی وکوتاهی تهاون در نماز گرفتار عذاب خواهد شد. 
  2. حدیث داریم اگر کسى اذان را شنید پا شد وضو گرفت، این هم نسبت به نمازکوتاهى کرده، باید قبل از شنیدن اذان شما اگر مرا دوستم دارى مى‏آیى لب در، اگر توى خانه نشستى وقتى در را زدند گفتند کى است پیداست دوستم ندارى، وقتى یک فرمانده مى‏اید یک جایى بازدید بکند، مسئولین از لب در مواظبند، نماز مى‏آید برویم استقبال باید یک خرده جدى گرفت، مسئولیت، حالا افرادى که امر به معروف را نمى‏کنند ساکتند، چرا، عوامل‏ سکوت چى است؟
  3. قساوت دل، سلب نعمت، ردّ دعا، تغییر رزق، محروم شدن از بعضى عبادات نظیر نماز شب، بلاى ناگهانى، قطع باران، ویرانى خانه، رسوایى و خوارى،کوتاهى عمر، زلزله، فقر و نادارى، اندوه و بیمارى، تسلط اشرار، که براى هر یک از این آثار، آیات و روایاتى وارد شده است.
  4. نماز و شفاعت : البتّه روایاتى نسبت به کوتاهى در بعضى از اعمال مهم، نظیر کوتاهى و سبک شمردن نماز آمده است که شفاعت اولیاى خدا شامل حال آنان نمى‏شود.
  5. از اهل جهنم سؤال شود : که چرا شما اهل عذاب شدید ؟ جواب خواهند  داد که «لَم‏نَکُ مِنَ المُصَلّینَ» ما پاى‏بند نماز نبودیم و در حقّ خداکوتاهى کردیم.
  6. کسى که نماز قضا دارد، باید در خواندن آن کوتاهى نکند، ولى واجب نیست فورى آنرا بجا آورد.
  7.  اگر تاکنون نسبت به نماز،کوتاهى و سستى کرده‏ایم، راه حیران و توبه باز است، تصمیم بگیریم، «امّت محمّد»، «شیعه على»، «پیرو حسین» و «منتظر امام زمان» باشیم. این پیشوایان، رسالت و جهاد و شهادت و غیبتشان، براى احیاى دین و پیوند انسان‏ها با خدا است.
  8. به هر حال هر کسى هر نوع کار خیر و خدمت به مردم انجام دهد، ولى نسبت به نمازکوتاهى کند رستگار نخواهد بود.
  9. به حج مى‏روم تا به کعبه بگویم: شاهد باشد در تمام عمرم حتى یک نماز با توجه نخواندم. مى‏روم تا فداکارى‏هاى ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام و محمد صلى الله علیه و آله را ببینم و از کوتاهى خود شرمنده شوم. مى‏روم به کوه صفا، بى صفایى خود را نظاره کنم.
  10. چرا که خویش را از برکات نماز محروم ساخته و درباره نماز کوتاهى کرده است. آن‏گاه که در جامعه اسلامى همگان از پیر و جوان و نوجوان و در هر موقعیت اجتماعى یا خانوادگى و در همه شرایط زمانى و مکانى و جوّى و در آسایش و در رنج و شادى و غم، نماز را چون پایه دین و بخشى از زندگى یک مسلمان، به جاى آورند و به هیچ بهانه، عمداً آن را ترک نکردند، مهم‏ترین نشانه حق‏گزارى نماز نیست .
  11. چون لحظه‏ى آخر عمر امام صادق است، زود همه را دعوت کردند و به خانه‏ى امام آمدند و خانه پر شد. امام صادق (علیه السلام ) چشمانش را باز کرد. گفت: به خدا قسم کسى که در نماز سهل انگارى کند، کسى که نماز را سبک بشمارد، شفاعتش را نمى‏کنیم. ما همه غرق گناهیم و یک حسین داریم، یعنى چه؟ خود امام حسن و امام صادق مى‏فرمایند: اگر کسى در نمازکوتاهى کند، شفاعتش را نمى‏کنیم. اینطور نیست که آقا ما یک عمر است که عزادارى کرده‏ایم، پس همه کارهاى ما حل مى شود. کارمان هم باید درست باشد.
  12. اى برادر و خواهرى که جوان‏هایى هم سن شما داریم که صورت هایشان را روى خاک گذاشتند و نعره کشیدند و سرهایشان را تسلیم شمشیر کردند و شما هنوز هم در خواندن یک نماز سهل انگارى مى‏کنید. هنوز خواب شیرین صبح را رها نمى‏کنید؟ او خواب شب را براى خود حرام کرد و تو از خواب صبح هم دست نمى‏کشى؟ نکند در نماز کوتاهى کنیم.
  13. انسان دیر حالتى پیدا مى‏کند که بخواهد باخدا خصوصى خلوت کند و حرف بزند و اشکى بریزد و نماز با توجهى بخواند و یک حالت عرفانى پیدا کند. مدت کوتاهى، ده دقیقه، بیست دقیقه و اندکى ایجاد مى‏شود. بعد هم مى‏رود و انسان دوباره غافل مى‏شود.
  14. پزشک امام مى‏گفت ما تنفس مصنوعى را از طریق لوله انجام مى‏دادیم لوله در مجراى تنفس بود و امام با این حال از نماز شبش دست بر نداشت نماز شب حتى در آن حال آنوقت خوب است که انسان نماز صبح‏اش را نخواند یا در نمازکوتاهى کند.
  15. ایام تولد فاطمه زهرا (سلام اله علیها ) باز یک روایتى بخوانم: حضرت زهرا (س) در طول عمر همه شب جمعه‏ها به طور کلى احیاء مى‏گرفت. از سر شب تا صبح عبادت مى‏کرد. الگوى ما زهرا ((سلام اله علیها ) است. دختر خانم‏ها، آقا پسرها، اگر تا به حال نسبت به نمازکوتاهى کردید یک توجه بیش‏ترى داشته باشید.به نماز حضرت فاطمه زهرا (سلام اله علیها )
  16. در نماز خاک امام حسین ثواب دارد. در نمازمان گفتند: چند چیز ثواب نماز را زیاد مى‏کند. از چیزهایى که ثواب نماز را زیاد مى‏کند، یکى این است که آدم وقت نماز، به مهر کربلا نگاه کند. همراه داشتن مهر، سجده بر مهر، تبرک بر مهر، ثواب نماز را زیاد مى‏کند. ما حتى بعضى از علماى درجه یک را سراغ داشتیم، که این‏ها وقتى نماز مى‏خواندند مهرشان را در عمامه‏شان مى‏گذاشتند، یعنى حتى احساس مى‏کردند که مهر در جیب باشد، شایدکوتاهى باشد. کربلا و حسین روى آن پرپر شد.
  17. به بعضى‏ها که مى‏گوییم در کتابهاى دانشگاه فلسفه نماز بیاید، مى‏گویند: آخر نماز را در دبیرستان و راهنمایى خوانده‏اند. یعنى مثل اینکه دانشجو کله‏اش پر از همه چیز است. آیت الله هم احتیاج دارد که در مورد نماز تحقیق کند. نماز هاى ما که نماز نیست. این مشابه نماز است. «حقیقت آن است که در معرفى نماز کوتاهى شده است» (مقام معظم رهبرى)
  18. این هم حقیقت تلخى است. نماز خوان‏هاى ما در نمازکوتاهى کرده‏اند. با لباس کثیف مسجد مى‏روند. با عشق نماز نمى‏خوانند.
  19. خدایا اگر تا به حالا نسبت به نماز کوتاهى شده است از این به بعد ایمان ما را معرفت ما را، حرکت ما را، عشق و شور ما را نسبت به معارف و انجام آن بیشتر بفرما. از همه شماها تشکر.
  20. در استادیوم صد هزار نفرى، دو هفته است، هم وقتى ایران و قطر مسابقه داشتند و هم ایران و امارات و هفته‏هاى دیگر، بنا شده هر وقت مسابقه‏اى مى‏شود یک نماز جماعت هم بشود و الان دو هفته است جمعه‏ها نماز باشکوهى هم مى‏شود الحمدلله، با این که امکاناتى هم براى نماز وجود ندارد اما جمعیتى حسابى مى‏آیند براى نماز، ما حساب باید بکنیم که با هم، یعنى حساب کنیم که مى‏رویم فوتبال دیگر نماز هیچى، هیچ مانعى ندارد که آدم فوتبالش را ببیند، نمازش را هم بخواند،
  21. «أَنِّى کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاهَ لَه» (إرشاد مفید/ ج 2/ ص 89). «أُحِبُّ الصَّلَاهَ» غیر «إنى أُصَلّى» است. عصر تاسوعا که قرار شد جنگ شود. امام حسین گفت: جنگ را عقب بیندازیم. براى فردا بجنگیم. گفتند: چرا؟ فرمود: «أُحِبُّ الصَّلَاهَ». من نماز را دوست دارم. برادرهایى که لباس سیاه پوشیدید نماز را دوست دارید؟ خواندن نماز مهم نیست. دوست داشتن نماز مهم است. هرکس، کسى را دوست دارد و مى‏خواهد با او حرف بزند. ما خدا را دوست داریم و باید با خدا حرف بزنیم. شما که امام حسین را دوست دارى و یا حسین مى‏گویى. نکند عزادارى داشته باشیم که نسبت به نمازکوتاهى کند. اگر انواع عزادارى ها را کنیم ولى نسبت به نمازکوتاهى کنیم، شفاعت امام حسین شامل حال ما نمى‏شود.
  22. امام صادق (علیه السلام ) لحظه آخر عمرش فرمود: و الله قسم ما شفاعت نمى‏کنیم آن کسانى که به نمازکوتاهى کنند.
  23. حدیث داریم اگر کسى اذان را شنید پا شد وضو گرفت، این هم نسبت به نماز کوتاهى کرده، باید قبل از شنیدن اذان شما اگر مرا دوستم دارى مى‏آیى لب در، اگر توى خانه نشستى وقتى در را زدند گفتند کى است پیداست دوستم ندارى، ‏
  24. پسر جان ممکن است پدر و مادرت بد باشند. ما داریم پدر و مادرهایى را که نسبت به نماز کوتاهى مى‏کنند. تو کارى به پدر و مادرت نداشته باش. «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بى ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِى الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أَنابَ إِلَىَّ ثُمَّ إِلَىَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (لقمان/ 15) اگر پدر و مادر خواستند از مسیر خدا منحرفت کنند به حرف آنها گوش نده. در قرآن چهاربار گفته گوش به حرف پدر و مادر بده. دو بار هم گفته گوش نده. آنجایى که پدر و مادر در راه حق حرف مى‏زنند، گوش بده. آنجایى که پدر و مادر خواستند تو را از خط توحید جدا کنند، گوش نده. نه اینکه یعنى در خانه دعوا راه بینداز. با محبت گوش نده. «وَ صاحِبْهُما فِى الدُّنْیا مَعْرُوفاً». یعنى با هم رفیق باشید.
  25.  حدیث داریم کسانى که توى مسجد هستند تا مادامى که توى مسجد هستند کارهایشان راه مى‏افتد کسانى که تا نماز مى‏خوانند مى‏روند کارشان را حل کنند ...
  26. قرآن مى‏گوید: تو بنده من باش، من بلدم خدایى کنم. گیر ما این است که بندگى خود را فراموش مى‏کنیم به خدا مى‏گوییم ببین حواست را جمع کن که من مى‏گویم چه. همچین کن و بعدش هم همچین کن و بعدش هم ... یعنى بندگى خودمان را ول مى‏کنیم، خدایى را یاد خدا مى‏دهیم. گیرما همین است.
  27. درست را بخوان. کنکور رفتى، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (حمد/ 2)، نشد، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ».کوتاهى نکن.  خدا از ما عمل که نمى‏خواهد، خدا از ما سعى مى‏خواهد. اگر از ما عمل مى‏خواست، مى‏گفت‏ «لیس للانسان الا ما عمل». «لیس للانسان الا ما اتى». گفته‏ «لَیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم/ 39) سعیت را بکن. شد شد نشد نشد.
  28. این که امام وقتى مى‏خواهد از دنیا برود مى‏گوید: من با دلى آرام و قلبى مطمئن مى‏روم، یعنى من سعیم را کرده‏ام درنماز ودرهمه کارهای خیر. حالا شد شد نشد نشد. ما ضامن وظیفه هستیم ضامن نتیجه نیستیم.
  29. دو نفر را اسمشان را ببرم مى‏شناسیدشان چون از معروفهاى کشور ما هستند. خیلى معروفند. ایشان مى‏گفت وسط نماز یادم رفت بعد از «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (حمد/ 4) یادم رفت که‏ «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» (حمد/ 5) است. گفت جمعیت هم پشت سر من اقتدا کردند نماز مى‏خواندند، «الله اکبر» جمعیت اقتدا کردند، بِاسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (حمد/ 1- 4) یادم رفت‏ «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» (حمد/ 5) هى خواندم هى خواندم، یادم رفت. مى‏گفت به قدرى خجالت کشیدم، فراموشم شد.
  30. به هیچ چیزى تکیه نکنید.در نماز سعی کنید سهل انگاری نکنید قرآن بخوانم. قرآن مى‏گوید «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَىْ‏ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا» (کهف/ 23) هیچ وقت نگو من فردا این کار را مى‏کنم مگر این که بگویى ان شاء الله.
  31. حالا ما دو رقم نماز داریم، یک نمازهایى را خدا تعریف کرده، یک نمازهایى را خدا انتقاد کرده. اصلا بعضى‏ها نماز نمى‏خوانند، قرآن مى‏گوید «فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى» (قیامت/ 31) اصلا نماز نمى‏خوانند. حالا جواب چه مى‏خواهد بگوید من نمى‏دانم چه مى‏خواهد بگوید،
  32. یعنى اگر به او گفتند چرا با خدا حرف نزدى، چى مى‏خواهد بگوید؟ تو با همه حرف زدى، خوب پنج دقیقه هم با خدا حرف مى‏زدى، «عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (ماعون/ 5)
  33. گاهى مى‏خوانند، گاهى نمى‏خوانند، که خدا این را هم توبیخ کرده. یک عده‏اى هستند قرآن مى‏گوید «أَضَاعُوا الصَّلَاهَ» (مریم/ 59) نماز را ضایع مى‏کنند، حمدش غلط است، نماز که کارى ندارد، نماز هفده تا کلمه است، این هفده کلمه را یک کسى مى‏تواند درست کند. الفاظ نماز اگر درست ادا نشود معنایش فرق مى‏کند.
  34. شما اگر گفتى «اللهم سل على محمد»، سل، سل، با سین، یعنى خدایا بکشش، اگر گفتى «اللهم صل» یعنى درود فرست. عین کد شهرستان، 021 یک استان است، 031 یک استان دیگر، 041 یک استان دیگر، که حالا 311 و 411 شده. یعنى نماز مثل شماره تلفن است، یک دندانه کم و زیاد شود، یک شماره جا به جاشود، یک کسى دیگر گوشى را برمى دارد. مثل سوئیچ ماشین مى‏ماند، یک خورده دنده هایش کم و زیاد شود، قفل باز نمى‏شود. مثل آمپول مى‏ماند، اگر به جاى رگ بزنى بغل رگ، مى‏خورد توى استخوان، یعنى نماز را باید دقیق خواند. «عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ». «أَضَاعُوا» ضایع مى‏کنند نماز را.
  35.  گاهى وقت‏ها همین خانم که نماز نمى‏خواند، مهمان که دارد یک ترب را برمى دارد، ده دقیقه این ترب را مثل غنچه و گل مى‏کند. مى‏گذارد روى ماست. خوب این مهمان یک نگاهى مى‏کند و ترب را مى‏گذارد دهانش و مى‏جود و تمام مى‏شود. تو براى یک ثانیه که نگاه مهمان به این ترب بخورد، این همه به گل ور رفتى،
  36. ده ساعت نشستى که مثلا کى گل خورد، کى گل زد، آنوقت سه دقیقه نماز نخواندى. جواب چى است؟
  37. خدا را قبول نداریم، چرا !؟ خدا را قبول داریم. نیاز نداریم؟ کارى به خدا نداریم؟ فکر مى‏کنیم خدا به نماز ما نیاز دارد. سر و کارمان با او نخواهد افتاد. بعضى راجع به نمازکوتاهى مى‏کنند.!!
  38. قرآن مى‏گوید که روز قیامت اهل بهشت از اهل جهنم پرسیدند» ما سلککم فى سقر» چطور شما دوزخى شدید؟ مى‏گویند به چند دلیل، یکى اینکه‏ «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (مدثر/ 43) ما پابند به نماز نبودیم، گاهى مى‏خواندیم، گاهى نمى‏خواندیم، «وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ» (مدثر/ 44)
  39. وَ لا تَهِنُوا : سستى  و فتور و سهل انگارى  . و سبک شمردن امر خداوند و باین سبب او را کافر گویند که استخفاف امر خدا نموده،  تفسیر جامع، ج‏1، ص: 345
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۴
خرداد
    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...هشت أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

  1. پژوهش و اندیشه‏
    1. آثار و برکات نماز را بررسى نمایید.
  2. شخصى از امام پرسید: من در نماز حضور قلب ندارم و از برکاتِ نماز بى‏بهره‏ام، چه کنم؟ حضرت فرمودند: بدنبال نمازهاى واجب، نماز نافله بخوان که کاستى‏هاى آن را جبران مى‏کند و سبب قبولى نماز واجب مى‏گردد.
  3. بخاطر همین آثار و برکات‏ است که اولیاى خدا نه تنها به نمازهاى واجب، بلکه به نمازهاى مستحبّ توجّه زیادى داشتند و از آنچه مانع و مزاحم این سیر معنوى و پرواز روحى مى‏گشت، مانند پرخورى، پرحرفى، پرخوابى، لقمه حرام، لهو و لعب و سرگرم شدن به دنیا، که انسان را از حال عبادت مى‏اندازد و نماز را بر او سنگین مى‏کند، دورى مى‏کردند.
  4. هرکس به دلیلى خدا را عبادت مى‏کند. عبادت مراحلى دارد:گام دوّم: در این مرحله، انسان به خاطر آثار و برکاتِ‏ عبادت، خدا را پرستش مى‏کند و توجّه به آثار روحى و معنوىِ نماز دارد. چنانکه قرآن مى‏فرماید: «انَّ الصَّلوةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنکَر» «1» همانا نماز انسان را از بدى‏ها و منکرات بازمى‏دارد.
  5. خداى بزرگ، نه از نماز خواندن ما سود مى‏برد، و نه بى نمازى ما به او زیان مى‏رساند. اگر بخوانیم، خودمان به پاکى جان و صفاى روح و دورى از پلیدى‏ها مى‏رسیم و اگر بى اعتنا به نماز باشیم، از برکات‏ و آثار معنوى و اجتماعى آن، محروم مى‏شویم و در آخرت هم به خاطر ناسپاسى و دورى از خدا و آلودگى به فساد، کیفر خواهیم دید.
  6. از نکات اساسى مربوط به نماز، برپایى آن به صورت جماعت است. نماز جماعت پاداش بسیار، برکات‏ فراوان و فواید فردى آثار اجتماعى بسیار دارد.
  7. شکوه مسلمانان و موحّدان را مى‏رساند. ذوب شدن «فرد» در «جمع» در یک عبادت توحیدى است. مقدمه وحدت و عامل تقویت روح برادرى است.
  8. نماز جماعت، زمینه شناخت افراد و مشکلات و نیازهاى آنان است.
  9. نماز جمعه، یکى از این آیین‏هاى مقدس و با شکوه است که امّت نمازگزار، در کنار برکات‏ معنوى و ثواب عبادت، به آثار و نتایج اجتماعى آن نیز نایل مى‏شود.
  10. نماز جمعه، مظهر شکوه اسلام و عظمت مسلمین و وحدت بخشِ صفوف و خنثى کننده توطئه‏ها و تفرقه‏افکنى‏هاست.
  11. نویسندگان و گویندگان دینى در باره نماز و مفهوم و فلسفه و هدف و آثار و برکات‏ و احکام آن بگویند و بنویسند.
  12. چون نماز خیر العمل است، پس مى‏تواند الگوى تمام کارها باشد اگر آداب نماز انجام شود و به اسرار نماز توجه شود، علاوه بر برکات‏ معنوى به طور طبیعى در زندگى روزمره و روابط اجتماعى و اقتصادى ما آثار مثبت خواهد داشت. در اسلام عبادت یک کار شمرده شده و کار عبادت خوانده شده‏
  13. 3 بهره‏گیری از نماز که ضمن آثار و برکات فراوان، تمرینی برای تمرکز است:
  14. آثار و برکات‏ و شرایط نماز جمعه‏ قَالَ الْبَاقِرُ (ع): «إِنَّ اللَّهَ أَکْرَمَ بِالْجُمُعَهِ الْمُؤْمِنِینَ فَسَنَّهَا رَسُولُ اللَّهِ ص بِشَارَهً لَهُمْ» (کافى/ ج 3/ ص 425) خدا دوستتان داشته که برایتان نماز جمعه تعیین کرده است.
  15. و حدیث داریم که بهشت خودش را زینت مى‏دهد براى بندگان خودش و حدیث داریم امیرامومنین فرمود سه چیز است که اگر شما مخالفت کنید بدبخت مى‏شوید: 1- جهاد 2- حج 3- جمعه‏
  16. الف - آثار و برکات اخروی نماز روایات متعددی در خصوص برکات اخروی نماز ذکر گردیده از جمله در روایتی پیامبر خدا ( صل الله علیه و آله ) آثار اخروی نماز را چنین برشمرده است : « نماز ... موجب اجابت اعمال دعا وپذیرش اعمال ومیانجی میان نمازگزار و فرشته مرگ ، چراغ روشن کننده قبر ، بستری زیر پهلو های میت پاسخی برای پرسشهای نکیر ومنکر ، همدم در شادی وگرفتاری و باران رحمتی بر گور است تا روز رستاخیز؛
  17. نماز توشه مؤمنان در سفر دنیا به آخرت است ،نماز گزار را نزد فرشته مرگ شفاعت می کند ، سبب گذشتن وعبور کردن از پل صراط است ، کلیدی برای بهشت ومهریه حوریان بهشتی است. » (جامع الأخبار، ص 72) (1)
  18. خداوند متعال علاوه بر اینکه برای خواندن خود نماز اجر و ثواب قرار داده برای تک تک اجزای نماز نیز ثواب و پاداش اخروی ویژه ای قرار داده که از ذکر آن ها صرف نظر می نمائیم .
  19. ب – برکات جسمی نماز : اخیرا بعضى از دانشمندان براى تقویت عضلات تمرین هایى معین کرده اند که برخى از آنها شبیه به حرکات نماز است . دکتر« دیاب » و دکتر« قرقوز» درباره فواید طبى سجود چنین مى گویند:
  20. پایین آمدن سر به هنگام سجود منجر به احتقان خون در رگهاى خونى مغز مى شود و هنگامى که سر به صورت ناگهانى به طرف بالا مى رود، فشار داخل رگها کاهش مى یابد و این حرکت در هر رکعت نماز شش بار در خلال رکوع و سجود تکرار مى شود،
  21. یعنى 102 بار در شبانه روز و این در حالى است که انسان فقط نمازهاى واجب را به جا آورد.
  22. ولى اگر علاوه بر نمازهاى واجب ، نمازهاى مستحب نوافل را نیز به جا آورد، این رقم به 216 بار در شبانه روز و 6480 بار در ماه بالغ مى شود که در هر حرکتى رگهاى خونى منقبض و منبسط شده و بر نرمى و قدرت جداره و عضلات آن افزوده مى شود.
  23. البته نباید آرامش روحى و صفاى ذهنى حاصل از نماز را نادیده گرفت . تکرار این حالات چند بار در روز موجب مى شود مغز به شکل مطلوبتر و بهترى به فعالیت خود ادامه داده و به تفکر به نحو احسن صورت پذیرد.
  24. دو پزشک سابق الذکر در جایى دیگر مى گویند:  درحقیقت نماز هم عبادت است و هم ورزش بدنى و روحى ... و مى توان ادعا کرد که قرآن در تطبیق ورزش هاى سبک که امروزه به ورزش هاى سوئدى معروفند، پیشتاز بوده است .
  25. آنچه ورزش نماز را از سایر ورزش ها ممتاز مى نماید، توزیع مناسب آن در طول شبانه روز است. دانشمندان نیز ثابت کرده اند که بهترین نوع ورزش ، ورزشى است که تکرار شود و در طول روز توزیع گردد و خسته کننده نباشد و انجام آن براى هر کس امکان پذیر باشد، که تمام این ویژگى ها در حرکات نماز فراهم است ...
  26. فواید ورزشى حاصله از نماز را مى توان به شرح زیر خلاصه نمود: در هر رکعت . با علم به اینکه ، نمازهاى یومیه 17 رکعت بوده و نوافل نیز به آن اضافه مى گردد.
  27.  نشاط بخشیدن به کار قلب و دستگاههاى گردش خون . - بهبود فعالیتهاى مغزى به دلیل کمک به تغذیه بهتر آن . - تقویت جداره شریانهاى مغزى و حفظ حالت ارتجاعى آنها که در نتیجه آن ، در مقابل پاره شدن و خونریزى مقاوم خواهند شد. - آماده کردن بدن براى مقابله با پیشامد حالت هاى ناگهانى که ممکن است بسیارى از مردم دچار آن شوند؛ مثل سرگیجه و سیاهى رفتن چشم و بیهوشى هاى زود گذر.( گودرز نجفی ، راز نیایش ( فوائد طبی و درمانی نماز ) ، شرکت چاپ و نشر بین الملل ، پائیز 86 ش ، سوم ، ص 82)
  28. شاید به خاطر وجود همین فوائد جسمی نماز است که افراد مقید به احکام مذهبى و نماز خوان ، طول عمر بیشترى نسبت به سایر افراد بویژه افراد لاابالى و بى بند و بار و کسانى که پایبند مذهب نیستند، دارند .
  29. ج – برکات سیاسی نماز نمازی که در دین ما به آن و به جماعت آن و به پر کردن مساجد در آن تاکید شده و نماز های جمعه و نماز های سالانه ی جماعت مثل نماز اعیاد مختلف ، تاثیر شگرفی در زندگی سیاسی مسلمانان ایفا می نماید که بطور خلاصه می توان این آثار را در چند عنوان کلی جمع بندی نمود .
  30. خلاصه این آثار الف - تمرین برای تشخیص و اطاعت از رهبری صالح
    برای امام جماعت شرایطی گفته شده که مامومین در صورت وجود آن شرایط می تواند به وی اقتدا کند و بعد از اطمینان به انتخاب صحیح از وی تبعیت می کند .
  31. مشکل امروز مسلمانان آن است که نماز مى خوانند ولى رهبرانشان افراد ترسو و وابسته و دست نشانده و بدون ملاک هاى الهى اند. با زبان از خداوند راه مستقیم مى خواهند، ولى در عمل بیراهه مى روند.
  32. در روایات مى خوانیم : در حدیث از امام باقر ـ علیه السّلام ـ است: « کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُول»( الکافی ج : 1 ص : 183) ؛ « هر کسی که به خدا ایمان دارد و عبادت های طاقت فرسا هم انجام می دهد ولی امام لایقی از طرف خدا ندارد، تلاشش بی فایده است
  33. ب - نماز موجب بر قراری وحدت سیاسی در صورتی که مسئولین و دست اندکاران جامعه از نمازگزاران واقعی باشند و در مساجد حضور پیدا کنند ، زمینه برای پیدایش و گسترش روابط گفتمانی سیاسی با مردم نمازگزار ( و یا شاید دیگر افراد ) ایجاد می شود . این امر خود باعث ایجاد و افزایش تفاهم سیاسی و اعتماد متقابل نسبت به قضاوت ، اجرا ، تخصص و دانش طرفین می شود ؛
  34. بگونه ای که مسئولین و مردم از امکانات ، مضیقه ها و قابلیت ها طرفین مطلع شده و زمینه پذیرش انتقادات سازنده بین مسئولین و مردم را نیز فراهم می نماید .
  35. ج - نفى طاغوت و ایستاگى در مقابل ستم انسانى که فقط خداوند را عبادت نماید در مقابل او سر تعظیم و تسلیم فرود آورد، هر چه غیر خداوند است، براى او حقیر و کوچک مى شود و کسى نمى تواند با ظلم و ستم بر او چیره شود. و در مقابل گردنکشان و ظالمان سر تسلیم فرود نمى آورد و با طاغوت کنار نمى آید.
  36. خداوند این مسئله را یکى از اهداف بعثت پیامبر(ص) دانسته است: «و در میان هر امتى، پیامبرى را مبعوث کردیم تا خداوند را عبادت نمایید و از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهیز کنید.» (نحل (16)، آیه 36)
  37. د – برکات فردی نماز به عنوان نمونه اوقات پنج‌گانه نماز در طول روز ، زندگی بشر را به نوعی بخش‌بخش و در عین حال طبقه‌بندی می‌کند. مسلمانان در صدر اسلام،به‌کمک اوقات شرعی،روز خود را تقسیم‌بندی و برنامه‌ریزی می‌کردند.شاید آن‌وقت مسلمانان ارزش این برنامه‌ریزی واوقات را نمی‌دانستند،اما امروزه همه می‌دانند که این طبقه‌بندی اوقات چقدر می‌تواند در صرفه‌جوئی وقت کمک کند.
  38. آداب و احکام ظریف نماز موجب می شود ، ناخودآگاه در طولانی‌مدت پذیرش انضباط و برنامه‌ریزی را در زندگی آسان و روح نظم را در انسان تقویت شود .
  39. شهید مطهری(ره) می‌گوید: «عبادت که می‌خواهی بکنی یک وقت مشخصی دارد و دقیقه‌اش هم حساب می‌شود... انضباط و وقت را باید بشناسی و جز در وقت خودش در وقت دیگر نباید نماز بخوانی
  40. لذا می بینیم کسانی مانند امام خمینی (قدس سره ) که در این مکتب رشد پیدا کرده اند از منظم ترین افراد جامعه بوده و با مطابقت دادن خود با همین نظم الهی توانسته اند به تمامی کارهای مهم تحصیلی و شغلی خود رسیدگی نموده و به بالاترین درجات علمی و شغلی نیز نائل گردند .
  41. آری! نماز، یک برنامه ی منظمی است که روح انضباط را در انسان، تقویت می کند، و اوقات آن بر اساس حرکت منظم خورشید، و سفیده ی سحر قرار گرفته و شرائط و اجزاء آن همچون مهره های تسبیح است که نماز و ارتباط با خدا، نخ آن مهره ها است، به این ترتیب روح سست و سهل انگار و یا سرکش انسان از کلاس نماز، تعدیل و تنظیم می شود و از کندروی و تندروی، محفوظ می ماند. (درس نظم و انضباط از مکتب نماز ، نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی)
  42. آثار و برکات نماز در دنیا و برزخ و قیامت "576 اثرو برکات نماز را بررسى نمایید. درکتاب اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۳
خرداد

 

    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...هفت أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏

                          نقاط تمایز علوم تجربى و علوم غیبى کدام است؟ تکامل اجتماعى انسان، مرتضى مطهرى، 

  1. جهان بینی توحیدی : آنچه «من» را از نظر اخلاقى و از نظر اجتماعى‏ تجزیه مى‏کند، «مال من»، «زن من»، «پست و مقام من» نیست، بلکه «من مال» و «من زن» و «من پست و مقام» است. براى اینکه «من» تبدیل به «ما» بشود، قطع تعلّق اشیاء به انسان ضرورت ندارد، تعلّق انسان به اشیاء باید بریده شود. انسان را از قید اشیاء رها سازید تا به واقعیّت انسانى‏اش بازگردد نه اشیاء..
  2. جهان بینی توحیدی : تکامل‏ درونى انسان عامل توحید اوست نه کاستى برونى. براى یگانگى انسان باید به او «معنى» داد و نه اینکه از او «مادّه» را گرفت. انسان، اوّل حیوان است دوّم انسان، حیوان بالطّبع است و انسان بالاکتساب.
  3. توحید عملى اجتماعى‏- عبارت است از یگانه شدن فرد در جهت یگانه‏پرستى خدا و نفى هر گونه پرستش قلبى از قبیل هواپرستى، پول‏پرستى، جاه‏پرستى و غیره، و یگانه شدن جامعه در جهت یگانه‏پرستى حق از طریق نفى طاغوتها و.. و یک‏جهت شدن و در مسیر تکامل‏ واقع شدن او..
  4. اشتباه بسیار بزرگى که مسلمین (از مصریها هم شروع شد) در این زمینه مرتکب شدند این بود که چون مجذوب علوم‏ تجربى اروپاییها شدند، این حقایق را انکار کردند، در حالى که خود اروپاییها هم علوم‏ تجربى را از مسلمین آموختند. از دروغهاى بسیار بزرگى که در دنیا گفتند این است.
  5. طنطاوى انصافا مرد دانشمندى است، از حق نباید گذشت؛ اگر این کتاب را به این تفصیل به تنهایى نوشته باشد، راستى مرد بسیار متبحرى بوده. ولى او در علوم‏ تجربى امروز غرق شده است و اصلا نمى‏تواند از اینها بیرون بیاید و هر جمله‏اى و هر کلمه‏اى را هرجا پیدا مى‏کند، مى‏خواهد حتما به اینجا تطبیق بدهد.
  6. مجموع راههایى که بشر براى خداشناسى طى کرده است سه نوع راه است:
  7. یکى راه دل یا فطرت، دیگرى راه حس یا علوم‏ تجربى، سوم راه عقل و استدلال یا به عبارت دیگر راه فلسفه .
  8. قیاس چیزى است که در بسیارى از علوم به کار مى‏رود. علوم‏ تجربى نیز خالى از قیاس نیستند، بلکه بنابر تحقیق دقیق منطقیّون نظیر بو على و خواجه نصیر الدین طوسى و غیرهم، در هر تجربه‏اى یک قیاس نهفته است.
  9. دایره حکمت تجربى محدود است به علوم‏ تجربى، و علوم‏ تجربى محدود است به مسائل قابل لمس و قابل حس، در صورتى که نیاز فلسفى بشر درباره مسائلى است بسى وسیع‏تر از آنچه در قلمرو تجربه قرار مى‏گیرد.
  10. علوم‏ تجربى یک نوع تحول و تکامل مخصوص به خود پیدا مى‏کند که مى‏توان آن را «تکامل طولى» نامید، به این معنى که این علوم فقط روى فرضیه و تئورى کار مى‏کنند و به حسب سنخ موضوعات خود نمى‏توانند مانند ریاضیات و فلسفه متکى به اصول برهانى یقینى باشند
  11. چرا علوم‏ تجربى یقینى نیست؟ علت یقینى نبودن علومى که صرفاً مستند به تجربه هستند این است که فرضیاتى که در علوم ساخته مى‏شود دلیل و گواهى غیر از انطباق با عمل و نتیجه عملى دادن ندارد و نتیجه عملى دادن دلیل بر صحت یک فرضیه و مطابقت آن با واقع نمى‏شود زیرا ممکن است یک فرضیه صد در صد غلط باشد ولى در عین حال بتوان از آن عملًا نتیجه گرفت چنانکه هیئت بطلمیوس که زمین را مرکز عالم و افلاک و خورشید و همه ستارگان را متحرک به دور زمین مى‏دانست غلط بود ولى در عین حال از همین فرضیه غلط درباره خسوف و کسوف و غیره نتیجه عملى مى‏گرفتند.
  12. طب قدیم که بر اساس طبایع چهار گانه (حرارت، برودت، رطوبت، یبوست) قضاوت مى‏کرد غلط بود ولى در عین حال عملًا صدها هزار مریض را معالجه کرده است.
  13. چه خورشید به دور زمین بچرخد و چه زمین به دور خورشید، لازمه‏اش این است که در فلان روز معین ماه بین این دو حائل شود و کسوف محقق گردد. ما چه آنکه روى حرکت خورشید حساب کنیم و چه روى حرکت زمین بالاخره نتیجه حساب ما این است که در فلان روز معیّن و در ساعت و دقیقه معیّن کسوف محقق شود.
  14. برای غیر یقینى بودن علوم تجربى دلیل دیگرى هم مى‏توان آورد و آن اینکه علوم تجربى بالاخره منتهى به محسوسات مى‏باشند و حس هم خطا مى‏کند.
  15. فلیسین شاله در متدولوژى در باب قطعیت علوم فیزیکى و شیمیایى مى‏گوید: «علوم فیزیکى و شیمیایى محصّل یقین و قطعیت مطلق نمى‏شود زیرا مبدأ آنها محسوسات است و حس هم خطا کار مى‏باشد.»
  16. علوم طبیعى امروز با همه پیشرفتها و توسعه فوق‏العاده و با آن‏همه اکتشافات و صنایع عظیم و آن‏همه اختراعات بر پایه آن اکتشافات، ارزش قطعى و یقینى خود را از دست داده است و تنها داراى ارزش عملى است.
  17. قوانین علمى طبیعى معمولًا گواهى بر صحت خود ندارند غیر از نتیجه عملى دادن،
  18. در علوم طبیعى جدید فرضیه جاویدانى وجود ندارد. هر فرضیه به طور موقت در عرصه علم ظاهر مى‏شود و صورت قانون علمى به خود مى‏گیرد و پس از مدتى جاى خود را به فرضیه دیگر مى‏دهد. علم امروز در مسائل طبیعیات یک قانون علمى ثابت و لا یتغیر که تصور هیچ گونه اشتباهى در آن نرود نمى‏شناسد
  19. قدما هم مسائل طبیعیات و فلکیات را چندان یقینى نمى‏دانستند و آنها را «حدسیّات» مى‏خواندند
  20. دانشمندان جدید هر گاه فرضیه‏اى ابراز دارند که تجربه‏هاى موجود آن را تأیید کند ادعاى یقین مطلق درباره آن نمى‏کنند و به عنوان «حقیقت مسلّم» آن را بیان نمى‏کنند.
  21. براى غیر یقینى بودن علوم‏ تجربى دلیل دیگرى هم مى‏توان آورد و آن اینکه علوم‏ تجربى بالاخره منتهى به محسوسات مى‏باشند و حس هم خطا مى‏کند.
  22. مسائل علوم تجربى بر دو گونه است: الف. مسائلى که متکى به فرضیه‏ها و تئوریهایى است که خود مشهود نیستند و فقط گواهشان انطباق با یک سلسله تجربیات و نتیجه عملى دادن است. این سنخ مسائل بود که ما آنها را «یقینى» نخواندیم.
  23. مسائلى که از یک عده مشهودات خلاصه شده است و به وجهى مى‏توان گفت خودشان مشهودند، مانند تعیین خواص اجسام و کیفیت ترکیبات شیمیایى آنها.
  24. ب. بعضى از دانشمندان، حقیقت حاصل از تجربه را ازآن‏جهت که جنبه احتمالى دارد و موجب یقین نیست «حقیقت نسبى» اصطلاح کرده‏اند در مقابل حقیقت ریاضى که موجب یقین و قطعیت است و آن را «حقیقت مطلق» اصطلاح کرده‏اند.
  25. چرا فلسفه و ریاضیات یقینى است؟ در اینجا که علت یقینى نبودن علوم تجربى را بیان کردیم مناسب بود که علت یقینى بودن فلسفه و ریاضیات را شرح دهیم و عقاید دانشمندان را دراین‏باره بیان کنیم، ولى چون اثبات این مطلب روى اصول فلسفى ما احتیاج دارد که از دو مسأله دیگر که در صدر این مقدمه اشاره شد (راه حصول علم، تعیین حدود علم) بحث کنیم و آن دو مسأله را در مقاله پنجم که تحت عنوان «پیدایش کثرت در علم» خواهد آمد بیان خواهیم نمود، بیان این مطلب نفیس و دقیق را به مقاله پنجم موکول مى‏کنیم.
  26. علوم غیبی راز بزرگ یا راز رازها به تعبیر موریس مترلینگ، راز شناسائی خداوند یا خالق جهان هستی است، که در رهگذر آن مسائلی چون پیدایش جهان، انسان و… مطرح می شود. مترلینگ برای گشودن این راز، به جستجوئی ژرف در مذاهب غیر الهی (هندوئیسم، مذاهب مصر باستان، کلده و آشور، ایران باستان و…) می پردازد و علوم غیبی را از دیدگاه آنان مورد بررسی قرار می دهد. علوم غیبی یا پنهانی یا علوم ما بعدالطبیعه به معرفتهایی گفته می شود که مسائلی نظیر ذات خداوند، جهان پس از مرگ، ارواح و بقای آن، شعور باطن، ارتباط با ارواح ورا مورد بحث و گفتگو قرار می دهد. بخشی از این کتاب به هندوستان قدیم اختصاص داده شده است.
  27. 1- علوم‏ غیبى : در آیه 174 سوره آل عمران نیز مى‏خوانیم: خداوند شما را بر غیب آگاه نمى‏سازد ولى از پیامبرانش هر که را بخواهد بر مى‏گزیند (و علوم‏ غیبى‏ را به او مى‏دهد.) «و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب و لکن یجتبى من رسله من یشاء»
  28. 2- علوم‏ غیبى : ذات خداوند، : هیچ کس از ذات‏ خداوند آگاه نیست. «هُوَ اللَّطِیفُ» الف: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» همه‏ى مردم، فانى مى‏شوند و تنها ذات‏ خداوند صاحب جلال و منعم باقى است.
  29. علوم‏ غیبى یا شعور باطن،: روح، شعور ظاهر و شعور باطن‏ رجوع شود به ورقه توحید: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ.جمله دعاى کمیل: و کنت انت الرقیب علیهم و الشاهد لما خفى عنهم‏ مى‏رساند که مراتبى براى روح است که حتى از شهود ملائکه مخفى است‏
  30. ببهر حال، غیب، همان‏گونه که از نامش پیداست، تنها از راه وحى درک مى‏شود و نه عقل و تجربه. البتّه یک شرط دارد و آن این‏که با عقل تضاد نداشته باشد، نه این‏که عقل آن را به‏طور مستقل درک کند. دراین‏صورت، براى هرگونه تلاشى که بخواهد وحى و نصوص آن را تابع علوم‏ تجربى بسازد، مجالى باقى نمى‏ماند؛ چراکه وظیفه دانش تجربى تنها بدین منحصر مى‏شود که انسان را براى درک طبیعت و تسلّط برآن آماده سازد و به این پرسش‏ها پاسخ دهد: نیروهایى که طبیعت اشیایى همچون جمادات، نباتات و حیوانات از آن تشکیل مى‏شود، کدامند؟ چگونه هواپیمایى را ترسیم کنیم که سرعت آن بیش از سرعت صوت است؟ علم تجربى نمى‏تواند کسى را که طبیعت و نظام حاکم بر آن را، آفریده درک کند.
  31. امّا دین، عوامل وجود را براى ما معرّفى مى‏کند و کلیدهاى اصلى شناخت خالق جهان را به‏دست ما مى‏دهد و ما را به چیزى هدایت مى‏کند که شایسته است آن را در این زندگى انجام دهیم تا به اهداف معنوى و مادى خود دست یابیم.
  32. صنعت و کشاورزى به تنهایى و یا هر دو باهمه تمام مقاصد و اهداف انسان را برآورده نمى‏سازد؛ زیرا انسان تنها جسم و ماده نیست، بلکه ماده و روح و عاطفه و اندیشه است. در درون انسان رحمت گسترده‏اى است به‏نام «انسانیت»
  33. «عقل»نور درخشنده‏اى است به‏نام «عقل» که جهان بزرگ در برابر آن کوچک و ناچیز مى‏نماید. هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ. فرقان عبارت از چیزى است که حق را از باطل و خیر را از شر جدا مى‏سازد. ما، در تفسیر آیه دوم درباره معناى هدایت مراجعه شود
  34. قرآن کتاب فلسفه، یا تاریخ و یا علوم تجربى نیست بلکه تنها کتاب بصیرت، هدایت و رحمت است، عبارت‏ «هُدىً لِلنَّاسِ» در آیه دلالت دارد که در قرآن پندها، حکمت‏ها و وعده و وعیدهایى وجود دارند که تمام مردم آنها را مى‏فهمند
  35. علوم‏ تجربى و مادى نمیتواند و نباید مدعى باشد که به خارج از حدود ماده و طبیعت راه یابد و دیده گشاید و اصول ثابت و حقایق برتر را بنمایاند و انسانها را به توحید و سعادت حقیقى رساند.
  36. هدایت بحق و تبیین اصول ثابت و توحید فکرى و اجتماعى را رسالت پیمبران انجام میدهد که از مبدء برترى در مى‏یابد و در فطرتها و عقول پاک از عوامل و انگیزه‏هاى پست و غرورها نفوذ مى‏یابد و موجب التزاماتى در درون اندیشه و خلوتگاه زندگى تا بیرون اجتماع میشود.. قرآن، انگیزه دین و پرستش را در عمق فطرت انسان، نشان میدهد: کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً .
  37. بشر امروز، با مسائل پیچیده و ناتوانى و شکست فلسفه و علوم‏ تجربى براى حل مشکلات و مسائل زندگى و انسانى، تناقضات اصول اجتماعى و اقتصادى، این سؤال را که قرآن نخست متوجه مردم جاهلیت، سپس مردم دیگر نموده بود،
  38. امروز هم متوجه بشریست که بهمه جا و هر چیز سرکشیده و در میان افکار و مصنوعاتش گرفتار شده، و براى همه هشیاران و روشن بینانى که نگران آینده‏اند مطرح است: «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ‏»؟!
  39. در این شیوه‏ى تفسیرى باید از هرگونه تأویل و تفسیر به رأى پرهیز کرد و تنها به طور احتمالى از مقصود قرآن سخن گفت؛ زیرا علوم‏ تجربى به خاطر استقراى ناقص و مبناى ابطال‏پذیرى که اساس آن است، کم‏تر مى‏تواند مطلب علمى قطعى بیان کند.
  40. علوم‏ تجربى نمى‏تواند تعبّد را از میان بردارد 206 ایمان به غیب و فرشتگان عالم علوى، شرط تقوى و رستگارى است 208
  41. اوّلین چیزى را که علوم تجربى امروز انکار مى‏کند وجود فرشته است، وجود جنّ است. چون نرسیده‏اند انکار مى‏کنند. مى‏گویند: ما چیزى را که ندیده‏ایم، نمى‏توانیم باور کنیم.
  42. فردا همین علوم‏ تجربى اگر موفّق شدند ملائکه و شیاطین را ببینند آن‏وقت اقرار مى‏کنند.
  43. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۱
خرداد
    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    3. کتاب چرا...شش أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏
    1. کدام علم   مورد نظر دین مبین اسلام است؟
  1. امام کاظم (علیه السلام ) مى‏فرماید: باید چند چیز را بدانى، هر کس باید بداند که زیر نظر هست یا نیست، چون اگر زیر نظر باشیم یک نحو زندگى مى‏کنیم
  2. و اگر زیر نظر نباشیم یک نحو دیگر زندگى مى‏کنیم. شما وارد خانه مى‏شوید چه مى‏کنید؟ اولین کارى که مى‏کنى این است که ببینى کسى در این خانه هست یا خیر؟ این خانه صاحب دارد یا بى صاحب است؟ صاحب آن خواب است یا بیدار؟ چیزهاى خانه حساب دارد یا مى‏توان به خانه خود برد؟
  3. اگراین خانه صاحب و حساب داشت یک جور زندگى مى‏کنیم، در خانه صاحبدار و حسابدار یک نحو زندگى مى‏کنیم. اما اگر این خانه صاحب و حسابى نداشت، زندگى در آن خانه فرق مى‏کند. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/ 14) اگر خانه بى صاحب و بى حساب است در خانه بى صاحب و بى حساب هر چه نبریم از جیبمان رفته است. خانه بى صاحب وحساب! چرا پس آرامى؟
  4. وقتى ما باید آرام باشیم که خانه صاحب و حساب داشته باشد. حال این خانه کوچک و فرضى را مثال زدیم. شما مثال را به چیزهایى بزرگتر تعمیم دهید. مثلا کره زمین! آیا کره زمین صاحبى دارد؟ به نام خدا! صاحب و خداى این خانه و هستى، همه چیز را زیر نظر دارد و همه‏ى ما هستیم و در دادگاه باید حاضر شویم و حساب پس بدهیم. اگر این هستى صاحب دارد. یواش بیا یواش برو، روى قانون رفتار کن.اما اگر خانه حساب ندارد و صاحب ندارد. خدا و قیامتى نیست. در خانه‏ى بى صاحب و بى حساب هیچ دلیلى براى اینکه ما با حساب رفتار کنم وجود ندارد.
  5. لذا امام کاظم (علیه السلام ) مى‏فرماید: اگر این هستى خدایى ندارد، در خانه‏ى بى صاحب من به چه دلیل حسابگر باشم؟ مسئولیتى ندارم. نمى‏شود گفت شما مسئول هستید، مسئول در قبال چه کسى هستم؟ (مسئول اسم مفعول است. اسم مفعول اسم فاعل هم مى‏خواهد) مسئول سائل نیز لازم دارد. شما که به من مى‏گوئید تو مسئول هستى، وقتى خانه صاحب ندارد، سائل من کیست؟ مسئول جامعه کیست؟ شما خودتان هم بى طرح و طراح درست شدى، پس خدایى که ‏در کار نیست. و اگربگویم این هستی خدایی دارد صاحب وحسابی درکار است  پس باید رضایتش را جلب کنیم  بطور عقلی وعلمی که مورد پسند باشد.
  6. 1- امام کاظم فرمود: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِى أَرْبَعٍ» تمام علوم مردم را در چهار چیز یافتم ..علوم دانشگاه به ما مى‏گوید که چگونه باید زندگى کرد، اما به ما نمى‏گوید براى چه باید زندگى کرد. این خیلى مهم است. دانشکده‏ها و دانشگاه‏هاى غرب و شرق همه با همه‏ى رشته‏هاى تخصصى که دارند هدفشان این است. چگونه زندگى کنیم؟ یا ماشین زندگى کنیم. با ماشین یا هواپیما؟ زندگى ماشینى و استفاده از برق زندگى را راحت کرده، چگونه زندگى کنیم؟ زندگى یک سیستم ماشینى مدرن شده است. پیشرفت علم   و صنعت زندگى را راحت کرده است. اما براى چه زندگى کنیم؟ ندارد
  7. براى چه چیزی زندگى کردن مهم است : این در هیچ دانشکده‏اى مطرح نیست. هیچ دانشکده‏اى نمى‏بیند که استاد دانشگاه با دانشجویان در این باره بحث و تحقیق کنند. علم طب مى‏گوید: این کلیه و سنگ کلیه از این طریق خوب مى‏شود. خوب شدن براى این که چه کارى انجام دهد؟ خوب شود براى چه؟ براى اینکه هزار لیتر آب بخورد؟ دین مى‏گوید براى چه زندگى کنیم؟ پس فرق است میان چگونه یا براى چه زندگى کردن.
  8. امام کاظم (علیه السلام ) علم مفید را چهار چیز معرفى مى‏کند مى فرماید: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِى أَرْبَعٍ» امام کاظم مى‏فرماید: علم مردم را در چهارچیز یافتم، یعنى علم مفید در چهار چیز است. چون بعضى علم‏ها فقط یکسرى اطلاعات است. اما ندانستن آن ننگ نیست و دانستن آن افتخار هم نیست. و قرآن در مورد مواد درسى یک آیه دارد مى‏فرماید: «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» (بقره/ 102) بعضى‏ها در دانشکده‏ها و دبیرستان‏ها درس مى‏خوانند و چیزهایى مى‏خوانند که ضرر دارد. «ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» درس مى‏خوانند، درس‏هایى که ضرر دارد و نفع ندارد. اگر شما، علم مفید دانستید و در کنار آن رابطه برق نیز در اختیارتان بود خوب است.
  9. 3- اولین علم مفید خدا را بشناسید پس باید این علوم را بدانیم. «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» اول اینکه خدا را بشناسیم. آیا واقعاً در این جهان هستى شعورى حاکم است یا خیر؟ وجود نظم به ما مى‏گوید شعور حاکم است. و هستى مسئول دارد ،حالا یک مثل مى‏زنم. ماشینى را شما در نظر بگیرید، این ماشین شیک و جدید و مدرن، راننده هم پشت فرمان و جاده هم 100 کیلومتر، هدف نیز مشخص است، هر چه اصرار بورزیم، راننده قول نمى‏دهد. به فلان دقیقه با 5 دقیقه کم یا زیاد به مقصد مى‏رسیم.
  10. راننده‏ى باشعور قول ثانیه نداد ولى کره‏ى بزرگ در مسافت بزرگ چگونه بدون این که زیر نظر باشد و یک مدبر با شعور که این هستى را بچرخاند، در ازاى آن قول مى‏دهى؟ هر کس که از او بپرسى چه زمان سال تحویل مى‏شود؟ تقویم خود را درمى آورد و مى‏گوید: 2 شنبه ساعت سال تحویل مى‏شود .پس هستی شعور دار.
  11. شعورى آن را تحت نظر داشته باشد، چنین دقیق کار مى‏کند، و مسئول به شما به آن قول مى‏دهید؟ موسى بن جعفر (علیه السلام ) مى‏فرماید: «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» اول خدا را بشناسید.
  12. دوّمین علم  مفید، شناختن استعدادهایى که خدا به شما داده است‏ جمله دوم اینکه: بشناسى خدا چه براى تو کرده است. امام کاظم مى‏فرماید: شناخت حق این است که بشناسى خدا براى تو چه کرده است؟ هیچ نشسته‏اى و فکر کرده‏اى که خدا براى تو چه کرده است؟ خود را کشف کرده‏اى؟
  13. یک قطره‏ى منى انسان به عدد جمعیت یک کشور تقریباً 30 میلیون اسپرم وجود دارد و یک انسان یکى از آن 30 میلیون است. یعنى ما یک سى میلیونیم یک قطره هستیم. دوربین عکاسى به نام چشم ، لوله کشى، برق، اعصاب، استخوان سازى و... و همه چیز کامل دارد . چندین دستگاه دقیق و همه با هم و هماهنگ کار مى‏کنند. نه فقط درون بلکه انسان هماهنگ با جهان نیز هم هماهنگ است. گوش با موج هماهنگ است. چون سر و کار گوش با امواج است. چشم با نور هماهنگ است، زیرا سر و کار چشم با نور است. معده با خوردنى‏ها هماهنگ است، چون کار معده با خوردنى هاست. چشم ماچون از پى است با آب شور همراه است و دهان ما با آب شیرین همراه است. دندان جلویى ما چون براى بریدن است تیز است و دندان آسیا چون براى خوردکردن است، گود است. اگر دندان آسیاى مامانند سنگ مرمر صاف بود.!؟
  14. خدا براى تو چه کرد؟ به دنیا آمدیم، فوت کردن و باد کردن بلد نبودیم، اما مکیدن را بلد بودیم. یک کلفت مفت و یک نوکر مفت، پدر و مادر مجانى براى ما تلاش مى‏کردند. هیچ چیز بلد نبودیم، فقیر، گرسنه، عریان، الآن چه استعدادهایى داریم. این که ما مى‏گوییم ایران پر از رجایى است، راست مى‏گوییم. ایران پر از بهشتى و مطهرى است، راست مى‏گوییم. همه‏ى شماها رجایى و بهشتى هستید. او هم مثل شما بود. منتهى موضوع این است که ما استعدادهاى خودمان را کشف نمى‏کنیم. «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ» چقدراستعداد دارى؟!
  15. بوعلى سینای ایرانی کسى که در غرب چاپخانه اختراع کرد ، دومین کتابى که چاپ کردند، کتاب قانون بوعلى سیناى ایرانى بود. و الآن هم ایران بوعلى سینا دارد. «مَا صَنَعَ بِکَ» خداوند چه استعدادهایى به تو داده است؟ سابقاً چگونه تو را به وجود آورده است؟ یک سى میلیونیوم یک قطره را «فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ» (زمر/ 6) در رحم مادر ساخت به گونه‏اى که هر چه خواستیم به ما داد. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فى أَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین/ 4) بهترین ساختمان‏ها را به انسان دادیم. همه‏ى موجودات دمر راه مى‏روند، فقط تنها موجودى که ایستاده راه مى‏رود انسان است. مغز دادیم که ماشین و کامپیوتر مى‏سازد. در آن فضا هواپیما ساخته است.
  16. حدیث داریم که امام زمان (عجل‏ اللّه‏ تعالى فرجه الشریف) که ظهور کنند، اختراع به دست انسان شکوفا و به قدرى استعدادهاى شکوفا مى‏شود و به اندازه‏اى ابتکار به عالم وجود پا مى‏گذارد که تمام بیست و هفت قسمت علوم از همین مغزهاى محروم سر مى‏زند. «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» خدا را بشناسیم. «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ» خدا چه چیز براى تو ایجاد کرد؟ یک موجودى هستى با خیلى نبوغ دارى. مى‏توانیم با اسلام آشنا شویم و مى‏توانیم اسلام را صادر کنیم، اسلام صادر خواهد شد. منتهى شما باید باور کنید که مى‏توانید.
  17. سومین علم مفید، بدانید خدا از شما چه مى خواهد «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ» تعرف: بدانى که خدا از تو چه مى‏خواهد؟ این خیلى مهم است، خدا از تو چه مى‏خواهد. خواسته است که کار کنید. بسیار خوب خدا از ما کارى مى‏خواهد، اما کار براى چه؟ براى خوردن؟ خوردن براى چه؟ بخوریم براى این که توان داشته باشیم که کارى کنیم. کار کنیم یک لقمه پول درآوریم و باز بخوریم تا توان داشته باشیم که کار کنیم... کار کنید که بخورید، بخورید که کار کنید. 70 سال در این دایره بچرخید و آیا خدا این گونه خواسته است؟ این وضعیت انسان‏هایى است که پس انداز ندارند. حال وضعیت انسان‏هایى که پس انداز دارند.استفاده از استعداد است.
  18. خدا چه قدر به شما استعداد داده !؟ 6- سختى اولیاء بیشتر از دیگران است‏ : ما مى‏گوییم که اى خدا چرا اینگونه شد؟ خدا چون مى‏خواهد شما تربیت شوید، زیر پایتان را داغ مى‏کند. اگر زیر پایت داغ نشود، حرکت نمی کنی راه نمى‏روى. سختى‏هاى او نیز لطف است. «البلاء للولاء» بدانید که خدا از شما چه مى‏خواهد؟ «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ» خدا مى‏خواهد که روز به روز حرکت شما به سوى او باشد و حرکت تکاملى «قُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً» (طه/ 114) روز به روز علم ما بیش ترشود. ما اگر خودمان را کشف کنیم، خیلى علم داریم.شکوفایی استعداد را خداوند از ما می خواهد.
  19. در جبهه فرماندهان جمله‏اى گفتند که جالب بود. در دانشکده افسرى خیلى از طرح‏هاى آمریکایى و طبق سیستم ارتش آمریکایى به افسران عزیز ما درس داده بودند. حالا که این‏ها فرمانده شدند، آن طرح‏هایى که این‏ها آموخته‏اند بعضى را مى‏خواهند پیاده کنند، متوجه مى‏شوند آن طرح‏ها به درد ایران نمى‏خورد. (آن کت و شلوار اندازه این تن نیست) این طرح‏ها در جنگ ایران و رژیم عراق قابل طرح نیست. و در عمل شکست خورد. برادران و فرماندهان گفتند: ما خود فکر کردیم و طرح دادیم. این طرح‏ها موفق بود و آن فرماندهان مى‏گفتند: خدا لعنت کند آن رژیم را! طرح ها آن عملى نیست. الآن طرح‏هایى که خود ما مى‏دهیم موفق است. و باید همین طرح‏ها جزو کتاب‏هاى درسى شود و در دانشکده تدریس شود و خواهد شد ان شاءالله. شکوفایی استعداد را خداوند از ما می خواهد.
  20. خدا چقدر استعداد به تو داده؟ استعداد بوعلى سینا شدن به تو داده است. استعداد طراحى و طراح شدن به تو داده است. حضرت مى‏فرماید: کسى که همّتش علف باشد، الاغ است.
  21. امام کاظم (علیه السلام ) مى‏فرماید: خدا از تو چه مى‏خواهد؟ آیا خدا از شما خواسته است که خوش باشید؟ پس چرا از اولیاء خدا اینگونه نخواسته است؟ خدا از ماخواسته همیشه در رفاه باشیم. چرا براى امام حسین (علیه السلام ) این رفاه را نخواسته است؟ خدا از ما خواسته کار به کار کسى نداشته باشیم و کسى مزاحم ما نشود. پس چرا این خط را براى اولیاءش نخواسته است؟ انبیا مزاحم داشتند، از این بیش‏تر که شبانه به خانه‏ى ایشان ریختند که ایشان را بکشند. زندان بوده است. مگر حضرت یوسف زندان نرفتند؟ پیغمبرى بود که او را درون درخت توخالى گذاشتند، درخت را اره کردند تا رسیدند به بدن پیامبر و همینطور بدن ایشان را نیز اره‏کردند. ما پیغمبرهایمان را اره مى‏کردند.
  22. 1- ضرورت هدف و جهت‏گیرى صحیح در علم و آموزش‏: پس موضوع بحث ما علم مفید است. چون هر مسلمانى مى‏داند که در علم سه «هر» داریم: 1- هر مکان‏ «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» (منیه‏المرید، ص 103)2- هر زمان‏ 3- هر شخص‏: حدیث داریم: نشستن با سواد بر روى خاک، بر نشستن بى سواد بر روى قالى شرف دارد.
  23. در صدر اسلام مهریه‏ى زنى که شوهرش هیچ چیز نداشت را یاد دادن سوره‏اى از قرآن قرار دادند که کیست که نداند فضل با سواد بر بى سواد و عالم و فاضل بر جاهل بیش‏تر است. و خدا حتى به پیامبرش مى‏گوید: «قُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً» (طه/ 114) مسئله‏ى امروز دنیا علم   و دانشگاه نیست و جهت آن است. از اولین سوره‏ى قرآن‏ «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذى خَلَقَ» (علق/ 1) شروع مى‏شود و جهت آن هم که بسم ربک است مشخص مى‏شود. چون اگر هدف از درس خواندنش فقط به خاطر رفاه باشد نه براى خدمت به مردم، حاضر است آلمانى را معاینه کند ولى رزمنده‏ى زخمى را معاینه نکند.
  24. این که مى‏گویند «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ» (تهذیب‏الأحکام، ج 1، ص 83) یا این که نماز بى نیت ارزش ندارد، چون نیت همان هدف است. چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره مى‏کنند. از چاقوکش هزار تومان مى‏گیرند ولى به جراح هزارتومان مى‏دهند، چون هدفشان فرق مى‏کند.
  25. بحث نیت ساده‏ است ولى همه در عمل در آن مانده‏اند و حتى در مملکت ما هم جهت علم جایگاه خود را ندارد. جایگاه کتاب درس و معلم با این همه عنوان در نزد ما چیست؟ مثلًا تا مدرک و نمره را مى‏گیرد، دیگر درس نمى‏خواند. پس معلوم مى‏شود در نیت به خاطر درس نبوده است. مثلًا براى یک طلبه مثل من، جایگاه پست امام جمعه‏اى از مدیریت دبیرستان بیش‏تر است و این نشان مى‏دهد که علم حتى در نزد خواص هم جایگاه خود را ندارد.
  26. همه با هم در این که نشاط علمى در ما کم شده است رفیق هستیم. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا» (نساء/ 136) یعنى اى کسانى که ایمان آورده‏اید، ایمان بیش‏ترى بیاورید. پس دانشجو و طلبه سعى کنید نشاط علم  ىتان بیش‏تر شود. ما خیلى زود مى‏توانیم باسواد شویم. و علم غیر مفید همه جا هست.
  27. 2- اهداف مفید علم و دانش آموزى‏ اما در خصوص جهت علم بگویم: اولین آیه‏ى که نازل شد اقراء بود و دو صفت را در خصوص خداوند بیان مى‏کرد، آفریدگارى و آموزگارى. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذى خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ» (علق/ 3- 1) و جاذبه‏اش این است که «اقْرَأْ» دو بار تکرار شده و رب هم همینطور و به تکرارها باید توجه کرد چون فرم دارد. و شما هم که مهندس مى‏شوید، باید به این موضوع توجه داشته باشید. پیامبر فرمود: «خَیْرَ الْعِلْمِ مَا نَفَعَ» (من‏لایحضره‏الفقیه، ج 4، ص 402) یعنى بهترین علم آن علمى است که منفعت و پیام داشته باشد.
  28. حضرت على (علیه السلام ) مى‏فرماید: «خیر العلوم ما أصلحک» (غررالحکم، ص 46) یعنى بهترین علم علمى است که تو را اصلاح کند. «أفضل العمل [العلم‏] ما أخلص فیه» (غررالحکم، ص 155) یعنى علمى که خالص باشد. یا «أنفع العلم ما عمل به» (غررالحکم، ص 45) یعنى پر منفعت ترین علم علمى است که به آن عمل بشود. یا «ثمره العلم العباده» (غررالحکم، ص 64)
  29. یعنى بهترین علم علمى است که وقتى با سواد شد، عبادتش بیش‏تر شود. البته با فرهنگ اسلامى خودمان. عبادت هم نماز است هم خدمت به جامعه، هم فکر و هم نوشتن است. مثلًا مهندس نباید بگوید: من فقط مهندس هستم. یا آیت الله باید براى بچه‏ها هم قصه‏بگوید.
  30. شهید مطهرى آیت الله بود و داستان راستان هم براى بچه‏ها مى‏نوشت و افراد زیادى بودند که براى فرزند خودشان کتابى مى‏نوشتند و به تبع آن براى همه‏ى بچه مسلمان‏ها. ابراهیم پیر مرد ریش سفید بود. مى‏گفت: «یا بنى» و یعقوب و لقمان هم همین طور بودند.
  31. پیامبر فرمود: «من غلب علمه هواه فذاک علم نافع» (مشکاه‏الأنوار، ص 85) کسى که علمش بر هوسش پیروز شود، این علم نافع است. اگر هوس کرد تریاک بکشد ولى علمش به او گفت: مضر است. این علم نافع است.
  32. خلاصه علم   به تنهایى مضر است. و لذا داریم که علم حجاب اکبر است. هر کجا علم جلوى حقى را گرفت، آن علم مضر است.
  33. امام کاظم یک جمله فرموده ولى گفته اصول دین توى اینهاست. امام کاظم آمد به سر قبرى یک نگاه توى قبر کرد فرمود عجب این اول کار است یا آخر کار؟ اگر این آخر کاره پس براى چى آدم جمع کند؟ اگر اول کار است پس واى به آخرش.
  34. الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ‏ مِنْ‏ دِینِکَ‏ اولین عامل انحراف دین را از غیر متخصص مى‏گیرند و لذا به ما گفته‏اند، حتما کسى را که از او تقلید مى‏کنید باید مجتهد باشد. نگفته‏اند: عالم باشد، گفته‏اند فقیه باشد. فرق است بین علم وفقه، علم یعنى دانستن علم و عالم یعنى مى‏داند. فقیه یعنى از بن مى‏داند و لذا ما عالم خیلى داریم، ولى فقیه کم داریم. فقیه یعنى مطالب را از زیربنا مى‏داند و عمیق مى‏داند و حکم خدا را بتواند از منبع و ریشه‏اش اتخاذ کند و لذا مى‏گویند استنباط کرده است. استنباط یعنى کندن و به آب رساندن (آنگونه که در ذهن من است، البته به این مطلب قدیم مراجعه کرده‏ام و مى‏ترسم اشتباه کرده باشم) وقتى انسان مى‏خواهد به آب برسد آنقدر زمین را مى‏کند تا به آب برسد، آنوقت مى‏گویند منبسط. استنباط یعنى باید آنقدر عمیق و دقیق در قرآن و حدیث شد، تا حکم خدا را از قرآن و حدیث بیرون آورد، و نمى‏شود هرکسى با «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» بتواند خود از قرآن استنباط کند. و اخیراً هم جملات استنباط زیاد بکار مى‏رود. بنده اینطور استنباط مى‏کنم، استنباط من این است. استنباط کار آسانى نیست. ودوست بازی هم نیست.
  35. دومین عامل انحراف در دین دوستى‏ها است‏ راه بى دین شدن را مى‏گفتیم، دومین عامل خارج شدن از خط دوستى است. ما چهار رقم دوستى داریم: 1- دوستى فرد با فرد یک رقم دوستى است. من مى‏خواهم با شما دوست شوم و شما مى‏خواهید با من دوست شوید. این یک معیار دارد.2- دوستى و رابطه‏ى جامعه: مثلًا ملتى با ملت دیگر رابطه بر قرار مى‏کند و یا قطع رابطه مى‏کند. آنهم معیارهایى دارد.3- علاقه فرد به ملت‏ 4- علاقه و برخورد ملت با فرد. پس فرد با فرد، ملت با ملت. فرد با ملت، ملت با فرد و در مجموع چهار نوع رابطه داریم. و هر کدام اینها معیارهایى دارد.بعضی ازاین دوستی ها عامل انحراف در دین هستندشیخ اجل سعدی می فرماید تو اول بگو با کیان زیستی، من آن گه بگویم که تو کیستی نیز بر انتخاب دوستی شایسته که نتیجه آن رسیدن شخص به سعادت است را بیان می‌کند. همنشین تواز تو به باید تا تورا عقل ودین بیفزاید. در قیامت ظالم مى‏گوید: کاش با فلانى دوست نبودم‏ شده‏اند، «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ» (فرقان/ 27) روزى که ظالم دو دست خود را به دندان مى‏گیرد «یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلًا» کاش با فلانى دوست نشده بودم.
  36. 6سومین عامل انحراف در دین امام باطل و پدر و مادر عامل انحراف از دین‏ : قرآن درباره‏ى انحراف والدین مى‏گوید: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بى ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» (لقمان/ 15)
  37. چهارمین گناه عامل انحراف از دین: «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ» (روم/ 10) قرآن مى‏گوید گناه، گناه گناه، یک مرتبه عاقبت گناه انفجار است. عاقبت گناه زیاد انفجار است. گناه یکى از عواملى است که باعث بیرون رفتن انسان از خط مى‏شود.
  38. پنجمین حب و بغض‏ها عامل انحراف از دین‏: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامین إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً» (نساء/ 135) باید به قسط عدل را پیاده کنیم. هرکس از چراغ قرمز رد شد باید جریمه شود. «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً» حکم به خدا بکن، اگر غنى و فقیر بود این مسئله درقضاوت تو نباید اثر بگذارد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۲۰
خرداد

 

 

 

    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...پنج أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏

    1. چگونه مى‏توان فضایى را براى نشاط علمى در جامعه ایجاد نمود؟

نشاط علمى ایجاد کنیم‏

  1. نشاط علمى: بچه‏هاى دبیرستانى‏هاى ما وقتى سال تحصیلى تمام مى‏شود کتاب را دور مى‏اندازند وقتى سرد است آنرا زیر خودشان مى‏گذارند. وقتى گرم است بادبزن مى‏کنند اینها نشاط علم ى ندارند.
  2. براى کارهایمان ارزش قائل نمى‏شویم. امام على (علیه السلام ) مى‏فرماید متقى چند تا صفت دارد یکى‏اش کسى است که نسبت به علم  حرص بزند.
  3.  ارزش علم  و معلم  و نشاط علمى‏ : خیلى‏ها کتابخانه دارند و سواد ندارد و خیلى‏ها سواد دارند ولى کتاب ندارند. حاج احمد آقا فرزند امام مى‏گفت: یاد ندارم که پدرم بیش از 200 کتاب داشته باشد، امام مرجع تقلید است.
  4. اما من چندهزار جلد کتاب دارم، ولى سواد ندارم. اصولا آدم‏هاى بى سواد سروصداى بیشترى دارند و مثل طبل تو خالى هستند. مثل مشکى که آب کم دارد یا پول خرد که صداى بیشترى دارند ولى هزار تومانى صدا ندارد. ارزش به این است که انسان چه کرده و مى‏کند و چقدر درس خوانده و رفیقش چه کسى است.
  5. حدیث داریم با کسى که زیاد جک مى‏گوید و تو را مى‏خنداند، رفیق نشوید بلکه با کسى رفیق شوید که عیبهاى شما را بگوید. نه کسى که مى‏گوید تو خوبى و عیب هایت را نمى‏گوید. اگر محبت باشد این آموزش و پرورش به کجا مى‏رسد.!؟
  6.  ارزش علم  (حکایت) میرزاى شیرازى از مراجع تقلید بود در حال احتزار بود. هر چه گفتند: فلان رییس جمهور از فلان کشور کسى را براى عیادت فرستاده است. چشمش را باز نکرد. هرچه گفتند: از طرف شاه ایران کسى براى عیادت آمده است، چشمش را باز نکرد. یک نفر گفت: اگر مى‏خواهید بدانید که ایشان چقدر معلم  خوبى است یک سوال علمى از او بپرسید. تا سوال کردند چشمایش را باز کرد و در همان حال احتزار جواب داد. در همه شاگردها اثر گذاشت که رییس جمهور و شاه پیش او بزرگ نیستند. اما علم  پیش او بزرگ است.
  7. معلم دلسوز : روز انتخابات یک خربزه فروش داد مى‏زد که ما به فلانى راى مى‏دهیم. و در شهرى براى کاندیداى محلى با بلندگو تبلیغ مى‏کرد. از او پرسیدند چرا براى او تبلیغ مى‏کنى. گفت چون او مى‏آید و خصوصى به فرزند من که رفته جبهه وپایش زخمى است درس مى‏دهد، هفته‏اى دو روز و مجانى تا درسش عقب نیفتد و پسر من ناراحت درسش نباشد. من هم ماشین خربزه فروشى‏ام را مى‏فروشم تا ایشان به مجلس راه پیدا کند. معلم  باید سوز داشته باشد. تا نشاط همراه بیاورد
  8.  ارزش عمر به علم است : ما استادى در قم داریم که من خیلى به او احترام مى‏گذارم، چون وقتى در قم بودیم زن ایشان از دنیا رفت ولى وقتى زنش را براى دفن به قبرستان مى‏بردند در نیمه راه برگشت و آمد سر کلاس و از طلبه‏ها پوزش خواست به دلیل دیر رسیدن. و مى‏گفت که نمى‏بایست عمر و وقت شما با تعطیل کردن کلاس تلف مى‏شد.
  9. و این معلم  ارزش دارد. و وقتى من او را مى‏بینم مى‏گویم «روحى له الفداء» یعنى خدا جان من را فدایش کند. و اگر تمام وجود معلم  سوز و عشق باشد، پدر شاگرد ماشینش را مى‏فروشد و شاگرد حاضر است جانش را براى او فدا نماید.
  10. نشاط علمى: ما باید نشاط علمى داشته باشیم. نه اینکه هر وقت امتحان داشتیم برایمان روز بدى باشد و هر وقت بازى داشتیم برایمان روز خوبى باشد.
  11. علم نشاط می آورد : حدیث از پیامبر داریم که «روزى که من درس نخوانم روز بدى است و آن روز که به علم  من اضافه نشود برکت ندارد.»
  12. صرف مال برای کسب علم : افراد نزد پیامبر مى‏آمدند و سؤال علمى مى‏پرسیدند. آیه نازل شد که دیگر کسى حق سؤال علم ى خصوصى به صورت نجوا ندارد. و هر که مى‏خواهد چیزى بیاموزد، یک درهم به فقیر بدهد و بعد بیاید سؤال بپرسد. و تا پولى شد همه گفتند ما سوالى نداریم و آمدیم خدمت پیامبر سلام عرض کنیم و تنها على بن ابیطالب (علیه السلام ) ماند و براى سؤال یک درهم مى‏داد و مرتب سؤال مى‏پرسید.
  13. ارزش علم بهتر از : چه اشکالى دارد که به جاى کفش و دوچرخه و لباس نو انسان به فکر کتاب نو و علم  آموزى ونو آوری باشد.
  14. نشاط علمی‏ از استاد مرتضی مطهری، در رابطه باعوامل موثر در نشاط علمی‏ زمان امام صادق (ع) می‏فرمایند:
  15. " در زمان امام صادق (علیه السلام )، نشاط علمی فوق العاده‏ای پیدا شد و همان نشاط علم ی منشا شد که" جنگ عقاید" داغ گردید و برای هر مسلمان پاک نهادی لازم بود که در این جنگ عقاید به سود اسلام وارد شود و از اسلام دفاع کند."
  16. سه عامل موثر در نشاط علمی زمان امام صادق (علیه السلام) است که در اینجا بیان می گردد، عبارتنداز:
  17. 1. محیط آن روز اسلامی یک محیط صد در صد مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزه‏های مذهبی بودند.
  18. 2. نژاد های مختلف وارد دنیای اسلام شده بودند که اینها سابقه فکری و علم ی داشتند.
  19. 3. عامل سوم که زمینه را مساعد می‏کرد" جهان وطنی اسلامی" بود، یعنی اینکه اسلام با وطنهای آب و خاکی مبارزه کرده بود و وطن را وطن اسلامی تعبیر می‏کرد که هر جا اسلام هست آنجا وطن است و در نتیجه تعصبات نژادی تا حدود بسیار زیادی از میان رفته بود، به طوری که نژادهای مختلف با یکدیگر هم زیستی داشتند و احساس اخوت و برادری می‏کردند.
  20. یکى از علما را دیدم، یک آستینش کوتاه است، یک آستینش بزرگ است. گفتند: چرا یک آستینش بزرگ است؟ گفت: براى این که هرجا مى‏خواهم بروم کتابم را در آستینم جا بکنم. خلاصه نشاط علمى‏ و عشق به علم  مسئله‏اى است که در ما نیست. براى همین ما شب امتحان درس مى‏خوانیم. به خاطر ارزش علم  باید درس بخوانیم، از اینکه چیزى را مى‏فهمیم باید لذت ببریم.
  21. خاطره‏اى از دوستدار علم .یک قصه از میرحامد حسین هندى برایتان بگویم:
  22. میرحامد حسین هندى یک کتاب مى‏خواست. از هند به یکى از علم ا در نجف نامه‏اى نوشته است، که من کتابى مى‏خواهم، بیست سال گشته‏اند تا چنین کتابى را پیدا کردند و برایش به هند فرستادند. ما گاهى وقت‏ها مى‏خواهیم یک مسئله‏اى را پیدا کنیم فقط باید بلند شویم، مى‏گوییم حال نداریم بلند شویم، ولش کن.
  23. در میان مکه و مدینه یک روستایى به نام رابوقه است، حاجى‏ها که به مکه مى‏روند معمولًا آن جا مى‏ایستند و چاى مى‏خورند. میرحامد حسین در هندوستان کتابى مى‏خواست، گفتند: این کتاب را فقط فلان عالم دارد آن هم در رابوق است.
  24. نامه مى‏نویسد که این کتاب را به ما قرض بده. بعد آن نمى‏دهد. از هندوستان به قصد مکه به مکه مى‏آید. بعد از اعمال حج به رابوق مى‏آید. لباسش را عوض مى‏کند و پهلوى آن عالم مى‏رود. نمى‏گوید: من همان هستم که برایت نامه نوشتم. بعد از احوالپرسى یک خورده بحث علم ى مى‏کند، این عالم رابوقى خوشحال مى‏شود و میرحامد حسین را به خانه‏اش دعوت مى‏کند، او هم مى‏پذیرد. شب که مى‏خواهد بخوابد مى‏گوید: من خوابم نمى‏برد مگر این که یک قرآنى، کتابى، چیزى مطالعه کنم.
  25. مى‏گوید: بفرما این هم کتاب خانه و بالاخره در کتاب خانه آن کتاب را پیدا مى‏کند و شب تا صبح از روى آن مى‏نویسد. یک چند شبى مهمان ایشان مى‏شود و شب‏ها تا صبح کل کتاب را رونویسى مى‏کند. شب آخر که مى‏خواهد برود مى‏گوید: اگر من از کتاب‏هاى شما مطلبى یادداشت کرده باشم شما راضى هستى؟ مى‏گوید: بله راضى هستم.
  26. بعد به هندوستان مى‏رود، ازهندوستان نامه مى‏نویسد، مى‏گوید: یادتان هست یک کتابى خواستم ندادید؟ من آن کسى هستم که با لباس مبدل از هندوستان به مکه آمدم، در رابوق مهمانت شدم. شب‏ها در کتابخانه‏ات خوابیدم و کتاب‏ها را رونویسى کردم و برگشتم.
  27. ببینید، این را مى‏گویند: عاشق علم . چطور حالا عزیزان ما عاشق جبهه هستند؟ حالا که ما توفیق جبهه نداریم، در علم  خودمان را تأمین کنیم. ما الان کشورى داریم که این همه نعمت دارد اما براى کفن مرده‏شان باید از خارج از کشورشان کفن بیاورند.
  28. ما کمبود عالم و متخصص داریم. اگر کسى جبهه نیست، لااقل خوب درس بخواند. ما هر یک دقیقه‏اى که سر کلاس نشستیم، یک برادر در جبهه شهید مى‏شود. در مقابل این صحنه‏ها یک خورده باید تعهدمان نسبت به علم  زیاد بشود.
  29. کتاب را باید ببوسیم. در کلاس را باید ببوسیم. کتاب‏هاى کهنه ما با کفش‏هاى کهنه‏ى ما نباید یک جا باشد. برخورد ما با کتاب نسبت به ساعت مچى خیلى فرق مى‏کند. جوان ما ساعت مچى ندارد احساس مى‏کند کم دارد، ولى اگر کتاب نداشته باشد، احساس نمى‏کند کم داشته باشد، این ضعف را باید جبران کرد.
  30. خاطره‏اى از میرحامد حسین هندى‏ عاشق آموختن بود : میرحامد حسین هندى یک کتاب مى‏خواست. گفتند: فقط در مکه هست. به مکه مى‏رود، کتاب را مى‏خواهد بخرد، فقط اجازه‏ى مطالعه‏ى کتاب را به او مى‏دهند. مى‏رود از روى کتاب مى‏نویسد. مأمورین سعودى مى‏روند گزارش مى‏دهند که یک کسى آمده و از روى کتاب‏ها مى‏نویسد، پلیس مى‏آید که او را بگیرد، تصادفاً در حال خواندن همان صفحه‏اى بوده که مطالبش به نفع حکومت وقت آن جا بوده است. بعد مى‏گویند: نه بنویس عیب ندارد.
  31. بالاخره کتاب را مى‏نویسد، یک مقدار کتاب هم مى‏خرد و در صندوق مى‏گذارد و با کشتى عازم هند مى‏شود. کشتى طوفانى مى‏شود، ناخداى کشتى مى‏گوید: خطرناک است، باید یک سرى از اموال را بریزیم. در اموال مى‏خواستند صندوق کتاب را بیندازند، آقا مى‏گوید: من زحمت کشیده‏ام این‏ها را نوشته‏ام، مى‏گویند: چاره‏اى نیست، کتاب را مى‏اندازند، تا صندوق را در دریا مى‏اندازند یکى از بستگان میرحامد حسین هم خودش را در آب انداخت، یک دستش را به کشتى و یک دستش را به صندوق کتاب گرفت. همین طور تا یک مدتى صندوق را نگه مى‏دارد تا طوفان مى‏ایستد. بعد صندوق کتاب را داخل کشتى مى‏برند و از الطاف خدا این بود که آب داخل صندوق رفته ولى کتاب‏ها خیس نشده و فقط لب کتاب‏ها خیلى کم خیس شده است و هنوز آن کتاب‏ها در هندوستان وجود دارد.
  32. وقتى آقازاده‏ى ایشان مى‏خواهد جان بدهد وصیت مى‏کند که من مى‏خواهم وسط کتابخانه جان بدهم. کتاب خیلى پیش ما تحقیر مى‏شود. روزنامه‏ها را ببینید، به اتوشویى مى‏بریم و داخل آن کت و شلوار مى‏گذاریم. در آن گوشت مى‏گذاریم، سفره‏اش مى‏کنیم، دستگیره‏اش مى‏کنیم.
  33. بعد خواهم گفت: که بعداً چه کتاب‏هایى ارزش دارد. بعضى جاها کتاب چاپ مى‏کنند تا مردم را بچاپند. چون بعضى از ناشرین حساب مى‏کنند که چه کتابى نان دارد. ممکن است کتاب دینى هم چاپ کنند ولى کتاب دینى‏اى چاپ مى‏کنند که نان داشته باشد. یک کسى مى‏گفت: چرا بعضى‏ها مى‏گویند: دین. بعضى‏ها که مى‏گویند: دین چون در دین نان است.
  34. عشق به کار در ما نیست. این بلاى ماست، دوم عشق به تحصیل در ما نیست. البته اخیراً این مسابقات بین المللى نشان داد ایرانى هوش دارد منتها این هوش را به کبریت نمى‏زند، پارچه‏اش بنزینى است، خودش به آن کبریت نمى‏زند، یعنى مغز مى‏کشه منتها از این مغز کار نمى‏کشه، ماشین سالم اما مسافر کشى نمى‏کند، حرام مى‏کند، هوش ایرانى خوب است،
  35. به جاى عشق‏ به‏ تحصیل‏ عشق دیگرى بر من حاکم شد و لذا چشمم روى کتاب است اما فکرم کار نمى‏کند
  36. حال کار کم است، حال تحصیل کم است وگرنه مرحوم مطهرى 52 کتاب دارد. تمام تحصیلکرده‏هاى دیپلم به بالا تصمیم بگیرند، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» تصمیم بگیریم هفته‏اى یکى از کتاب‏هاى مطهرى را بخوانم، 52 کتاب دارد مى‏توانیم تمام کتاب‏هاى مطهرى را بخوانیم، نشاط علمى‏ کم است، نشاط کار کم است، نشاط عبادت هم کم است‏ «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعینَ» (بقره/ 45) نشاط عبادت کم است، ا
  37. گر یک مقدار نشاط تحصیلى، نشاط کار و نشاط عبادت در ما تقویت شود مملکت ما به حق مملکت نمونه‏اى است. خدایا خیلى‏ها شهید شدند تا مملکت به اینجا رسید. ما را پاسدار خونشان قرار بده. رهبر ما، امت ما، نسل و ناموس ما، دین ودنیاى ما، مرز و بوم ما، حفظ بفرما، ایمان کامل، بدن سالم، فکر بلند، قلب پاک، رزق پاک، اولاد صالح، علم  مفید، عمر با برکت، نیت خالص به ما مرحمت بفرما، کشور ما کشور حرکت، کشور تخصص، کشور نماز، کشور قرآن، کشور امام زمان که هست در این رشدها روز به روز رشدمان را تندتر بفرما. به امید اینکه  برای مطالعه وقت گداریم برای نماز اول وقت گذاریم.
  38. شناخت عشق‏ به‏ تحصیل‏ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ‏ مجادله/ 13.
  39. 1- شناخت عشق‏ به‏ تحصیل‏ أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ‏ مجادله/ 13.
  40. هر چه رویید از پی محتاج رست..... تا بیابد طالبی چیزی که جست

حق تعالی گر سماوات آفرید.... از برای دفع حاجات آفرید

هر کجا دردی دوا آنجا رود.....هر کجا فقری نوا آنجا رود

هر کجا مشکل جواب آنجا رود.....هر کجا کشتیست آب آنجا رود

آب کم جو تشنگی آور بدست ..... تا بجوشد آب از بالا و پست

تا نزاید طفلک نازک گلو ..... کی روان گردد ز پستان شیر او

رو بدین بالا و پستیها بدو ..... تا شوی تشنه و حرارت را گرو

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۰
خرداد
    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...چهار أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏

    1. تفاوت زبان‏ها و نژاد ها، چگونه به خداشناسى مى‏انجامد؟ خدا وتفاوت زبان ونژاد
  1. وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (نحل/93)
  2. و اگر خدا مى‏نواست (به مشیّت ازلى) همه بشر را یک امت قرار مى‏داد (و هیچ گونه اختلافات نژاد  و زبان‏ و ملیت در بشر نمى‏گذاشت) و لیکن (این اختلافات براى امتحان است و پس از امتحان) هر که را بخواهد به گمراهى وا مى‏گذارد و هر که را بخواهد هدایت مى‏کند، و البته آنچه مى‏کرده‏اید از همه سؤال خواهید شد. (نحل/93)
  3. عبادت و توجّه به خدا و پرستش او، چون همراه با نادیده گرفتن هوس‏ها و تمایلات، و تفاخر نداشتن نسبت به نژاد  و لباس و زبان‏ و زمین و شهر است
  4. و انس گرفتن با خدا و دل بستن به بى نهایت قدرت و کمال و تشکر از صاحب نعمت است، این مسائل، در ساختن فکر و زندگى فردى و اجتماعى مردم نقش دارد.
  5. باید بدانیم که حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله ترکیبى بود از افراد مؤمن از هر نژاد  و زبان‏ و دور از هرگونه تجمّل و وابستگى، آیا حکومت‏هاى مسلمان نماى امروز از چنین ترکیب مقدّسى برخوردار هستند؟
  6. جمع شدن افراد توانمند از سراسر جهان در این منطقه باید اهداف سیاسى و اجتماعى مهم و درسهاى آموزنده اى داشته باشد.
  7. باید بدانیم، روزى که پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله) و مسلمانان وارد مکّه شدند، بتها را شکستند، آیا ما که امروز وارد این مکان مقدس مى شویم بت ها را شکسته ایم و آیا در فکر شکستن طاغوتها هستیم؟
  8. باید بدانیم که حکومت رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله)، ترکیبى بود از افراد مومن، از هر نژاد  و زبان‏ و دور از هرگونه تجمل و وابستگى. آیا حکومتهاى مسلمان نماى امروزى، از چنین ترکیب مقدسى برخوردار هستند؟
  9. آرى؛ محور وحدت باید خدا باشد، نه نژاد  و زبان‏ و ملیت و ...،
  10. معیار عزل و نصب مسئله تقواست، در سوره حجرات مى‏خوانیم که چند چیز محو مى‏شود محو نژاد  این محو مى‏شود که من چه نژاد ى هستم، محو زبان‏، عربم، عجمم، ترکم، منطقه جغرافى محو است، فامیل محو مى‏شود و چیزى که جاى اینها را مى‏گیرد «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» (حجرات/ 13)
  11. مىگوید عند الله باشد مى‏گوید گرامیترین شما نزد خدا کسى است که با تقوا باشد ولى با تقوا باشد دلیل بر این نمى‏شود که پول بیشترى به جیب بزند حالا که تقوا داشته باشد ماشین و خانه داشته باشد افراد با تقوا نزد خدا آبروى شایسته‏اى دارند اما از نظر زندگى نه،
  12. مسئله امتیاز زندگى در این آیه مطرح نیست. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» (حجرات/ 13)
  13. یک مثال : وقتى بچه ها با بچه‏هاى همسایه در کوچه دعوا مى‏کنند، فورى خانم چادر را سر کرده و مى‏رود سرآن پسرى که با بچه‏اش دعوا کرده داد مى‏زند. خواهر! چرا این گونه حرف مى‏زنى؟ این تعصب جاهلى است. «حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ» نباید تعصب داشت.
  14. باید ببینیم تقصیر کیست؟ شاید پسر شما تقصیر داشته باشد. همین که پسر من با کس دیگر دعوا کرد، قبل از این که ببینم حق با کیست، مى‏روم و طرفدارى پسر خودم را مى‏کنم. این تعصب فامیلى و نژاد ى است. ابلیس را تعصب نژاد ى ابلیس کرد.
  15. وقتى خدا به ابلیس مى‏گوید: «به آدم سجده کن» (نژاد  پرستى او گل مى‏کند) و مى‏گوید: «خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» (اعراف/ 12) نژاد  من از آتش است و نژاد  آدم از خاک است.
  16. تعصب نژاد ى ابلیس را ابلیس کرد. تعصب باعث شد که برادران یوسف، یوسف را به چاه انداختند. برادران یوسف گفتند: «إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوه أَحَبُّ إِلى أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ» (یوسف/ 8) برادران یوسف تعصبشان گل کرد، گفتند یوسف و برادرش نزد پدر موقعیتش بیش از ماست، در حالى که ما قلدر هستیم، ما قدرت داریم و گروهى هستیم، و این تعصب باعث انحرافشان شد.
  17. تعصب روى جمعیت، روى خاک، روى نژاد ، روى زبان‏ و هر چه باشد، از مدار توحید بیرون مى‏رویم. آدم موحد و مخلص نباید این مسئل را مطرح کند.
  18. اینها نمونه چیزهایى است که حق تولید مى‏کنند.( شاید حق پدر و مادر و حق خدا از این جهت باشد.) اما در مقابل نژاد حق ایجاد نمى‏کند که مثلا سفید پوست به سیاه پوست کمک نکند.
  19. ازچیزهایی که حق ایجاد می کند علم است امیرالمومنین (علیه السلام) مى‏فرماید: «من علمنى حرفا فقد سیرنى عبدا» هر که چیزى یاد من دهد، مرا بنده خود کرده است،
  20. آنچه ما را در رسیدن به هدف کمک مى‏کند، به آن حق داریم «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى» (لیل/ 12) یعنى ما بر خود لازم دانستیم که مردم را هدایت کنیم.
  21. قبول امانت رکردى، به همان مقدار حق را تولید مى‏کند
  22. چهارم مسابقه است. مسابقه حق به وجود مى‏آورد. اگر کسى آمد و در مسجد، در صف اول نشست. همین که اینجا نشسته است، براى او حق به وجود آمده است.
  23. وعده دادن حق تولید می کند
  24. نیازهاى اولیه تولید حق مى‏کنند. مثل خوراک ، لباس، مسکن،
  25. خدمت به اشخاص تولید حق مى‏کند
  26. وابستگى و معاشرت است. همینکه من و شما مدتى کوتاه همسفر بودیم، بر هم حق همسفرى پیدا مى‏کنیم.
  27. مکتب هم حق ایجاد میکند. «حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِن»
  28. در مقابل نژاد حق ایجاد نمى‏کند که مثلا سفیدپوست به سیاه پوست کمک نکند. زبان ایجاد حق نمى‏کند.
  29. زبان‏ ایجاد حق نمى‏کند. اگر صدام حسین هزاران استمداد از کشورهاى عربى طلب کرد، حق ایجاد نشد.
  30. معمولا بعضى از قصه‏ها و ضرب المثل‏ها منطقه‏اى است. بسیارى از کتابها را وقتى مى‏خواهند ترجمه کنند به زبان دیگر، مى‏بینند این به درد اینجا مى‏خورد، اما قابل ترجمه نیست. مثل لنگ است. لنگ لباس خوبى است اما توى حمام، توى خیابان کسى لنگ بپوشد، مى‏گیرندش. یعنى بعضى از حرفها منطقه‏اى و محلى است.
  31. ولى قصه‏هاى قرآن اینطور نیست.قصه‏هاى قرآن مطلق است، مربوط به نژاد  خاصى، زبان‏ خاصى نیست.
  32. یکى از پروازهاى معنوى نماز است. اتفاقاً نماز با پرواز یک شباهت‏هایى هم دارد. یکى اینکه وقتى خلبان در هواپیما نشست اگر خواسته باشد با هرجا تماس بگیرد باید انگلیسى باشد. یعنى زبان‏ بین المللى پرواز انگلیسى است.
  33. زبان‏ بین المللى نماز عربی است شما برای نماز تا گفتى: الله اکبر! باید عربى حرف بزنى. زبان بین المللى رابطه با خدا هم عربى است.
  34. هر نژاد و هر اقلیمى هستى نماز یک زبان خاص دارد. گاهى مى‏گویند: چرا زبان عربى بخوانیم؟ مى‏گوییم: چرا خلبان ‏ها انگلیسى حرف مى‏زنند؟ یک زبان استاندارد بین المللى است.
  35. پرواز اگر مسافربرى باشد باید مراعات حال مسافرین را کرد. اما اگر مسافر برى نباشد، خلبان مى‏تواند در هوا شیرجه هم برود. اما با مسافر ها نمى‏شود شیرجه رفت.
  36. در نماز پیشنماز اگر مردم باشند باید آرام نماز بخواند. نماز در حداقل باشد. اما اگر تنهایى خواستى نماز شب بخوانى به جاى قل هو الله سوره‏ى بقره را بخوان. هرچه مى‏خواهى شیرجه برو. وقتى در مسجد مسافر کشى مى‏کنى، درست نیست که طولانى باشد. باید مراعات ضعیف ترین افراد را بکنى.
  37. چون خلق مختار هستید خدا شما را آزمایش مى‏کند، «إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللَّهُ» در قیامت شما را بازخواست خواهد کرد، «لَتُسْئَلُنَ‏» پیمان‏شکنى استوارى شما را محو مى‏کند، «فَتَزِلَّ قَدَمٌ» در این آیه نیز مى‏فرماید: بخاطر بهاى کم، قومیت یا زبان پیمان الهى را نشکنید.
  38. همهى اعمال مورد محاسبه واقع مى‏شود. «لَتُسْئَلُنَ‏ عَمَّا کُنْتُمْ‏ تَعْمَلُونَ‏»
  39. عمل انسان، همان گونه که واقع شده ثبت مى‏شود، نه بر اساس قرائن و شواهد و آثار. «عَمَّا کُنْتُمْ‏ تَعْمَلُونَ‏»
  40. امت واحدة" از نظر ایمان و قبول حق، سنت خدا این است که همگان را آزاد بگذارد، تا با اختیار خود، راه حق را بپویند.
  41. آزادى به آن معنى نیست که از ناحیه خدا، هیچگونه کمکى به پویندگان این راه نمى‏شود، بلکه آنها که قدم در راه حق مى‏گذارند و مجاهده مى‏کنند، توفیق خداوند شامل حالشان مى‏شود، و در پرتو هدایت او به سر منزل مقصود مى‏رسند، و آنها که در راه باطل گام مى‏گذارند از این موهبت ( توفیق هدایت خداوند ) محروم مى‏گردند و بر گمراهیشان افزوده مى‏شود.
  42. لذا بلافاصله مىگوید" لکن خدا هر کس را بخواهد گمراه مى‏کند و هر کس را بخواهد هدایت" (وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).
  43. اما این هدایت و اضلال الهى هرگز سلب مسئولیت از شما نمى‏کند، زیرا گامهاى نخستین آن از خود شما است، به همین دلیل اضافه مى‏کند" شما بطور قطع در برابر اعمالى که انجام مى‏دادید مسئولید، و از شما بازپرسى مى‏شود" (وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ‏ تَعْمَلُونَ‏). اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۸
خرداد
    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

  1. کتاب چرا...چهار أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏
  2. نشانه‏هاى خداوند را بر اساس آیه 3 و4 سوره رعد تبیین نمایید.
  3. وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (رعد/3)
  4. «رَواسِیَ‏» جمع «راسیه» به معناى ثبوت است و از اینرو به کوه‏هاى ثابت و استوار رواسى مى‏گویند. «زوج» و «زَوْجانِ» هر دو به معناى نر و ماده است.
  5. جمله «مَدَّ الْأَرْضَ‏» شاید به بیرون کشیده شدن زمین از زیر آب اشاره دارد که در روایات به نام «دَحْو الارض» آمده است. این احتمال با نظریه زمین‏شناسان امروزى که مى‏گویند:
  6. 1- گستردگى زمین، حکیمانه و با تدبیر انجام گرفته است. «مَدَّ الْأَرْضَ‏»
  7. 2- کوهها، منبع ذخیره آب و نهرها وسیله‏ى توزیع آب و هر دو زمینه‏ساز زندگى انسان‏ها هستند. «رَواسِیَ‏ وَ أَنْهاراً»
  8. 3- توالى و تبادل شب و روز، عامل زندگى است. «یُغْشِی‏ اللَّیْلَ‏ النَّهارَ» (وگرنه یا همه چیز در اثر حرارت مى‏سوخت و یا بواسطه‏ى عدم نور و حرارت پژمرده مى‏شد و یخ مى‏زد.)
  9. و او کسى است که زمین را گسترد؛ و در آن کوه‏ها و نهرهایى قرار داد؛ و در آن از تمام میوه‏ها دو جفت آفرید؛ (پرده سیاه) شب را بر روز مى‏پوشاند؛ در اینها آیاتى است براى گروهى که تفکر مى‏کنند! (3)
  10.  فرمود: ﴿و هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی و أنهاراً و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللّیل النهار ان فی ذلک لآیات لقومٍ یتفکرون﴾,
  11. در آیهٴ بعد هم فرمود: ﴿و فی الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع و نخیل صنوان و غیر صنوان یسقی بماء واحد﴾،
  12. بر خلاف ظاهرش که قالب تثنیه دارد، جمع «صنو» به معناى شاخه‏اى است که از اصل درخت خارج مى‏شود و در اینجا به معناى مشابه و مانند است.
  13. 1- زمین، قطعاتى مجاور یکدیگر است که هر قطعه‏اى استعداد خاص خود را داراست. «قِطَعٌ‏ مُتَجاوِراتٌ‏»
  14. 2- تنوّع میوه‏ها با رنگ، مزه، بو و شکل‏هاى مختلف، همه از نشانه‏هاى قدرت الهى است. «لَآیاتٍ‏»
  15. 3- تنوع میوه ها با اراده و خواست خداوند است، و گرنه یک آب، یک نوع مزه‏ بیشتر ندارد. «یُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ» «مُتَجاوِراتٌ‏-
  16. 4- تنوع دراندازه و قباره ، نتوع در رنگ وشکل ، تنوع در قوت و خاصیت ، تنوع در ذخیم ونرم ولظافت تنوع در عطر و بو و طعم درخوردن  تنُفَضِّلُ‏ .... فِی‏ الْأُکُلِ‏»
  17. 5- اندیشمندان از خوردنى‏ها، روح ایمان خود را نیز تقویت و اشباع مى‏کنند، در حالى که دیگران، تنها به پرکردن شکم خود اکتفا مى‏نمایند. «لَآیاتٍ‏ لِقَوْمٍ‏ یَعْقِلُونَ‏»
  18. ضمیر مفرد: هو الذی) ( جنود ربک الا هو) (و لله جنود) ﴿فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی﴾
  19. فعلها ی مفرد ضمیر مفرد : ﴿مد الارض و جعل فیها رواسی﴾ ﴿و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین﴾ (أن الله یزجی سحاباً ثم یؤلف بینه)(الم تر أن الله یزجی سحابا) (ثم یجعله رکاماً) ﴿یغشی اللیل النهار﴾ (الم تر أن الله یزجی سحابا)
  20. متکلم مع‌الغیر: یفصل. یفصلان .یفصلون .تفصل .تفصلان .یفصلن . تفصل . تفصلان تفصلون تفصل .تفصلان .تفصلین .افصل . نفضل ازفعل مضارع..   
  21. فعل ماصی : مدد .مددا. مدوا.مددت .مددتما . مددتم . مددتِ. مددتما. مددتن .مددتُ . مددنا
  22. .ضمیر متکلم مع‌الغیر متصل : هـو ، هما ، هم ، هی ، هما ، هنّ ، أنتَ ،‌ انتما ، انتم ، أنتِ ،‌ انتما ، انتنَّ ، أنـأ ، نحنُ.
  23. صیغهٴ متکلم مع‌الغیر: نفضل.. ﴿والارض مددناها﴾ ﴿و الارض مددناها والقینا فیها رواسی﴾ ﴿و أنبتنا فیها من کل شیء موزون﴾ ( و جعلنا لکم فیها معایش و من لستم برازقین) ﴿و أرسلنا الریاح لواقح فانزلنا من السماء ماء فاسقیناکموه و ما انتم له بخازنین) (و ارسلنا الریاح لواقح) (ارسلنا الریاح لواقح) ﴿و ارسلنا الرایح لواقح﴾
  24. گدیده  تفسیرحضرت آیت الله جوادی آملی : ساقی کیست؟ روشن نیست ولی در ذیل به عنوان
  25. متکلم مع‌الغیر فرمود: ﴿و نفضل بعضها علی بعض فی الاکل ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون﴾,
  26. در این آیاتی که مستقیماً این تدبیر را به خدا نسبت می‌دهد نمی‌خواهد نظام علّی و معلولی را انکار کند و وسایط را القاء کند و بگوید احدی در این کار نقشی ندارد. ﴿و هو الذی مد الارض﴾
  27. در آیات توحید آنجا که صحبت از الوهیت حق است که شایستهٴ تعظیم و تکریم است هیچ جا متکلم مع‌الغیر گفته نشده ﴿لا اله الا انا﴾ ﴿فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی﴾ ,
  28. آنجا که فرمان است و صحبت از الوهیت است و صحبت از ربوبیت است که عظیم‌ترین مقام تدبیر است آنجا را با ضمیر مفرد و متکلم وحده و امثال ذلک ذکر می‌کند
  29. هیچ گاه لا اله الا نحن نیامده ﴿لا اله الا انا﴾, بنابراین آنجا که متکلم مع‌الغیر مطرح است برای اِشعار به این مطلب است که مأموران الهی باذن الله دخالتی دارند
  30. چیزی در عالم نیست که مأمور الهی نباشد ﴿وَ للّه جنود السماوات والارض﴾ ﴿و ما یعلم جنود ربک الا هو﴾ هم ﴿ولله جنود السموات والارض﴾,
  31. بنابراین نظام نظام علّی و معلولی است اگر این کارها را در جای دیگر
  32. گاهی مستقیماً به غیر نسبت می‌دهد
  33. گاهی به جمع نسبت می‌دهد
  34. گاهی به شخص خود نسبت می‌دهد که سه لسان است یعنی
  35. گاهی می‌فرماید ابر است که رسالت دارد, ابر است که این کارها را می‌کند, باران است که این کارها را می‌کند مدبرات امرند که این کارها را می‌کند,
  36. گاهی می‌فرماید که ماییم که این کارها را می‌کنیم,
  37. گاهی می‌فرماید منم که این کارها را می‌کنم, نشان می‌دهد که این نظام, نظام علّی ومعلولی است دیگران اگر می‌کنند به عنوان جند الهی‌اند و مدبرات امرند باذنه و او که مسبب اسباب است.
  38. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده