15- صبر و استقامت 3
بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛ ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام در دانش نامه علوی آمده است یا شروح دیگر؛ بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده تیتر موضوعی خطبه همام (متقین) را در نهج البلاغه (ح فرزاد) یا در نمایش پردازش اربعین حسینی ملاحظه فرمایید لطفا نظر دهید متشکرم . https://safarzade.blog.ir/
سیزدهم ماه رجب المرجب مولود آقاجانم امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام برهمه شیعیان مبارک باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- در این قسمت صبر و استقامت ؛ فضیلت در کتاب وسنت ؛ تجارت پرسود که پروردگار برای ضابرین فراهم ساخته. بیان شده ؛
- عبرت از دنیا -2- در یکى از سخنان حکیمانه مولى در نهجالبلاغه، 8 صفت براى دنیا ذکر شده است. داستان از اینجا آغاز مىشود که: حضرت شنیدند مردى دنیا را مذمّت مىکرد، و به بدى از آن یاد مىنمود؛ حضرت پس از آنکه به او فرمودند: اى مذمت کننده و نکوهنده دنیا، تو خود فریفته دنیائى، و از آن مذمّت مىکنى؟! تو خودت فریب دنیا را خوردهاى نه اینکه دنیا تو را فریب داده است؟ چه موقع دنیا تو را سرگردان کرده و یا فریب داده؟ آیا به جاهاى بر خاک افتادن پدرانت و پوسیده شدن آنها یا به خوابگاههاى مادرانت در زیر خاک فریبت داد؟ چقدر تلاش کردى آنها را از بیمارى نجات دهى؟ چقدر طبیب براى آنها آوردى و نتوانستى نجاتشان بدهى و بالاخره دست اجل آنها را برد؟ مگر دنیا آنها را عبرت براى تو قرار نداد، مگر مرگ آنها براى تو سرمشق نبود؟ پس آنچه با دیگران کرد، با تو نیز خواهد کرد!
- «دنیا سراى راستى و صدق فرمودند: «انّ الدنیا: دارُ صِدق لِمَنْ صَدَقَها و دارُ عافِیة لِمنٌ فَهم عنها و دارُ غَنىَّ لمن تزوَّد منها و دارُ مَوعِظَة لِمَنْ اتَّعَظَ بها، مَسجِدُ احِبَّاء الله و مُصَلّى ملائکة الله، و مَهْبِطُ وَحْىِ الله، و مَتْجَرُ اولیاء الله اکْتَسبوا فیها الرَّحمة رَبِحوا فیها الجنَّة»:
- 1-«دنیا سراى راستى و صدق است براى کسى که آن را تصدیق کند، و سخن آن را بپذیرد، 2-و سراى ایمنى و عافیت است، براى کسى که درک کرد آن عافیت را، (اگر از دنیا به طور مطلوب استفاده کند، در دنیا عافیت را و در آخرت ایمنى از عذاب را به دست آورده است) 3- و سراى بى نیازى است براى کسى که توشه از آن برگیرد 4- و سراى پند و اندرز است، براى کسى که پندپذیر باشد، (لحظه لحظه و گوشه گوشه دنیا موعظه و پند است چنانکه حضرت در صدر گفتار به آن مذمّت کننده تذکر دادند) 5- جاى سجود و عبادت دوستان خدا 6- و محل نماز گزاردن یا درود فرستادن و طلب آمرزش ملائکه است. 7- محل نزول و فرودگاه وحى الهى، 8- و محل تجارت دوستان خداوند است، در دنیا کسب رحمت کرده و بهشت را سود مىبرند». عطار این داستان را به نظم آورده مىگوید:
|
ذم دنیا کرد بسیارى مگر |
|
حیدرش گفتا که دنیا نیست بد |
بد توئى زیرا که دورى از خرد |
|
هست دنیا بر مثال کشتزار |
هم شب و هم روز باید کشت و کار |
|
|
جمله از دنیا توان برد اى پسر! |
|
تخم امروزینه فردا بر دهد |
ورنکارى «اى دریغا» بر دهد! |
|
گر ز دنیا بر نخواهى برد تو |
زندگى نادیده خواهى مرد تو |
|
دائماً در غصّه خواهى ماند باز |
کار سخت، و مرد سست و رَه دراز |
- تجارتخانه بودن دنیا - بحث ما در صفت اخیر است، که حضرت ذکر مىفرماید و در این خطبه متقین هم به آن اشاره دارد، یعنى: تجارتخانه بودن دنیا. دنیا همانند بازار ى است که در آن تبادل کالا صورت مىگیرد، و چه اصطلاح زیبائى، بازار به معنى بازار یعنى. هرچه بردى عوض آن را باز آور، مبادا ضرر کنى و شىء گران بهائى را با کم بهائى مبادله کنى.
حال ببینیم در این بازار چه خبر است؟ در روایت آمده:«الدنیا سوق رَبِحَ فیها قومٌ و خَسِرَ فیها آخرون»:
- «دنیا بازار ى است که در آن عدّهاى سود کرده و عدّهاى دیگر متضرر مىشوند»، این بازار هم مثل بازار هاى متعارف داراى فروشنده، خریدار، مثمن (کالاى در معرض فروش)، ثمن (قیمت کالا) و دلّال است، فروشنده، انسانها و خریدار خدا و مثمن اقوال و اعمال خیر و شر و شاید بتوان گفت نفس متکامل از اعمال خیر و یا نفس متسافل و پست شده از اعمال شر است. زیرا انسان در موقع مرگ در برابر روح و نفسى که از او گرفته مىشود، بهائى متناسب دریافت مىکند، بهاء خوب در برابر جنس خوب و بهاء بد در برابر جنس بد، و چیزى که عوض دارد گله ندارد!
- اما ثمن بهاء دنیا - یا بهشت و جوار الهى و رضوان خداوندى و یا جهنم و دورى و حرمان از رحمت الهى است. در بعضى آیا ت آمده که: براى نَفْس شما بهائى نیست مگر بهشت، پس خود را به غیر آن نفروشید،
«انّه لیس لانفسکم ثمن الّا الجنة فلا تَبیعوها الّا بها»
یعنى بهاى واقعى نفوسى که مىتواند، راه اطاعت و سعادت را طى کند، چیزى جز جنّت نیست،
- در روایت دیگرى آمده:
«من باع نفسه بغیر نعیم الجنة فقد ظلمها»:
«کسى که نفس خود را به غیر نعمتهاى بهشت بفروشد به نفس خود ظلم کرده است» و از این مهمتر در روایتى چنین آمده:
«الا انَّ ثَمَن ابدانکم الجنه فلا تبیعوها بغیرها»:
«آگاه باشید که بهاى بدنهاى شما بهشت است پس به غیر آن نفروشید».
از این روایت استفاده مىشود که بهشت در برابر رنج پرارزش انسانى شىء قلیلى است و هرگز نباید طرف معامله با آن قرار گیرد.
- مزد به زحمت انداختن بدن درمسیر عبادت و بندگى بهشت است، و بهاى روان و نفس آدمى که قادر به تکامل و رسیدن به اوج صفات الهى است، چیزى است که براى ما هرگز قابل درک نیست. التذاذ روح در آخرت در جوار قرب حق و رضوان او که (رِضْوانُ الله اکبر) شاید مقدار کمى از بهاى روح متکاملى است که فروخته مىشود.
- در دنیا حقیقت دو چیز عرضه کردهایم: 1- جسم. 2- نفس و روح، اگر نفس مسیر صحیح خود را طى کند، باید جسم را به عنوان مرکبى براى رسیدن به مقامات عالى به کار گیرد، مرکبى که چنین راهوار و رهرو به سوى خیرات باشد، آنقدر ارزش دارد، که بهایش جنّت و خلد برین است. اگر چنین بهائى براى چنین مرکبى پرداخت مىشود مسلّم است که بهاى راکب قابل سنجش براى مقیاس ذهنى ما نیست، ولى همین قدر مسلم است که مدت کمى زندگى در این دنیا را با زندگى ابدى و جاودانى آخرت عوض کردهایم، و مسلّماً از افرادى خواهیم بود، که از بازار دنیا با دستى پر خارج مىشویم؛ البته این ثمن حقیقى جسم و روح است، ثمنى که اگر داده شود، فروشنده ضرر نکرده، بلکه سود برده است، ولى ثمن دیگرى هم هست که باید آن را ثمن بخس و ناچیز نامید، و آن لذت خیالى کمدنیا و به دست آوردن جهنم است، که:
- دنیا دو گونه فراردارد – ودو گونه قرار دارد - برای فرارتشنگی وگرسنگی وشهوت - در حقیقت اینگونه فروشندگان فکر مىکنند لذت را اکتساب نمودهاند در حالى که آنچه لذّت مىپندارند، دفع و رفع الم و نگرانى است مثل این که غذاى مطبوع و آب سرد و گوارا مىنوشد و یا به مشتهیات جنسى مىپردازد، و لذت مىبرد، در حالى که این لذت نیست، براى فرار از درد گرسنگى و تشنگى و طغیان شهوات چنین مىکند، و وقتى آرام گرفت فکر مىکند لذّتى را درک کرده است، ولى باید بداند آنچه در پى آن در دنیا مىگردد در آخرت است و سراب دنیا را عوضى گرفته است، امورى را که لذت مىپندارد آب نمائى بیش نیست آرى چون حقیقت را ندیده ره افسانه زدند. به قرینه ثمن حقیقى باید..
- جهنم جای رذالت وشر - گفت: جهنم رفتن هم بهاى مرکبهاى تنبل و خوشگذرانى است، که روانهاى چنین افراد بیچارهاى را جابجا مىکند، و درد فراق و جدائى از رحمت و رضوان الهى و در حیطه غضب الهى بودن بهاى کمى از رذالت و حضاضت نفسانى آنها است،
- اینگونه اشخاص هر چه به پآیان زندگى نزدیک مىشوند، به قعر جهنم نزدیکتر مىشوند چنانکه در روایتى از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) به این مضمون آمده که فرمودند، سنگى حدود 70 سال پیش از لبه جهنم رها شده بود، و امروز به قعر آن رسید، و مرادشان این بود که فلان کافر شرور امروز از دنیا رفت، یعنى چنین نفسى که از راه صحیح منحرف مىشود، از اول مسیر خود را به طرف قعر جهنم جهت مىبخشد.
- دلالان حقه باز وکلک - اما دلالان این بازار چه کسانى هستند؟ همانگونه که بازار هاى متعارف دو گونهاند: گونهاى در صدد راهنمائى و صلاح و گونهاى مترصّد حقه بازى و کلک و متضرّر کردن خریدار و مشترى هستند، در بازار دنیا هم، چنین است: تجارة مربحة یسّرها لهم ربّهم،
- 1- دلالانى که به خیر و صلاح و پربار بودن بهره و سود معامله براى طرفین معامله مىاندیشند، که اینها دو دستهاند:
الف: رسولان و پیامبران الهى که نفس خود را به زحمت و عمر خود را به تعب گذرانده، و هیچ توقّع اجر و پاداشى ندارند، آنهائى که فقط به خیر کسانى که وارد بازار دنیا مىشوند، مىاندیشند.
- ب: عقول انسانها که در کنار این رسولان خارجى به عنوان رسولان باطنى در راستاى آنها به خیرات رهنمون مىکنند تا چقدر فروشنده این بازار مستبصر و بینا شود.
- 2- دلالانى که به شرارت و فساد سوق مىدهند که اینها هم دو دستهاند: الف- شیاطین انس و جن که از خارج در صدد افساد هستند. ب- هواهاى نفسانى که در برابر عقل دکان باز کرده و جبههگیرى مىکنند. در حقیقت شیاطین در برابر رسولان خارجى و هواهاى نفسانى که میل به سرکشى دارند، در برابر رسول داخلى
یعنى عقل عَلَم مخالفت برافراشتهاند، و در صدد کساد کسب و کار آنها برآمدهاند.
- همه حسرت خورند که گوهرکم برگرفته اند - البته باید این را متذکر شوم که: موفقیت در این بازار نیاز به توفیق الهى و فرا گرفتن آموزشهاى پیامبران و اولیاء الهى دارد که: ما جنسهاى خود را هر چه بیشتر بفروشیم، و تا مىتوانیم تمام جیبهاى خود را از بهاى جنسها پر کنیم، و با دستى پر بازار دنیا را بدون ناراحتى ترک کنیم،
- صبرگوهرشب چراغ دنیا - چه بسا افراد بد و نیک وقتى از این بازار خارج مىشوند، ناراحت باشند، همانند کسانى که وارد غارى شوند، و اشیاء برّاقى را ببینند، و عدهاى گویند اینها گوهرهاى شب چراغ است، و عدهاى گویند نه، آن عده که منکرند، گویند چرا دست خود و بار خود را سنگین کنیم، و چیزى برنمىدارند، و عدهاى گویند احتیاطاً مقدارى برمىداریم، وقتى بیرون مىآیند و در برابر پرتو خورشید قرار مىگیرند، متوجه مىشوند گوهر و درّ است ولى هر دو دسته ناراحتند دسته اول گویند: چرا نیاوردیم، و دسته دوم گویند: چرا کم آوردهاید.
- سودى گران فراهم نمایند،- با این توضیحات واضح مىشود که خداوند همچون پدرى مهربان به انسانها سرمایه و زمینه کار و فعالیت داده و به آنها گفته، تا با آموزشهاى پیامبران الهى و عقل هماهنگ شوند، و سودى گران فراهم نمایند، و در پایان هم من، اجناسى را که در این مدّتِ مثلا 70 سال به دست آوردهاید، خریدارم. حال چگونه کسانى که سرمایه را از بین برده و جنسى براى عرضه ندارند، توقع دارند بهائى دریافت کنند؟! آنهائى که دست خالى از این بازار برمىگردند چگونه توقع سرور و نشاط دارند؟!
- خدایا سرمایه ما کتاب تو ومحبت خاندان رسول توست - خدایا تو مىدانى ما در صدد بهرهبرى از سرمایهاى که به ما عطا نمودى، هستیم، ولى گاهى چنان ضعیف النفس مىشویم، که به حرف دلالان مفسد گوش مىسپاریم، و فریب جلوههاى ظاهرى و خوشزبانى آنها را مىخوریم، ولى هرگز در صدد مخالفت با تو نبوده و نیستیم،
- نجات از دلالان - چنانکه مىدانى محبوبترین چیزها که ایمان به تو است را اختیار نموده و به تو سر سپردهایم. پس در این موارد هم مثل همه موارد دیگر و مثل همیشه نیرومندمان گردان، و از مهلکهها و دامهائى که این دلالان براى فریب ما گستردهاند، نجاتمان بخش، پروردگارا ما را در زمره متّقین قرار ده که مولى على (علیه السلام) مىفرماید: آیام قلیلى را صبر کرده و راحت طویلى به دست آوردند، و
- حفظ سرمایه- همچنانکه خود زمینه این تجارت را فراهم آوردى «یسرها لهم ربهم» خود کمک کن، تا حفظ سرمایه تو کرده، و با ازدیاد سرمایه به تو روى آوریم.
- آیات در مسئله تجارت - درآیات مختلف هم این مسئله تجارت و بیع و شراء انعکاس یافته است، که دو نمونه را متذکر مىشویم:
1- (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) «خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریدارى مىکند، به اینکه براى آنها بهشت باشد (به این گونه) که در راه خدا پیکار کنند، مىکشند و کشته مىشوند، این وعده حقّى است بر خدا که محقق و مسجّل شده در تورات و انجیل و قرآن، و چه کسى وفادارتر است به عهدش از خدا، پس بشارت باد شما را به داد و ستدى که با خدا کردید و این پیروزى رستگارى عظیمى است».
- سند معامله - در این آیه مؤمنان فروشنده و خداوند خریدار و متاع جانها و اموال، و قیمت این متاع بهشت، و سند معامله سه کتاب آسمانى بزرگ: تورات، انجیل و قرآن است، اگر چه ثمن سریعاً پرداخت نمىشود، و بر ذمّه خداوند است تا این افراد را به بهشت رساند، ولى این معامله خطرات نسیه را در برندارد، زیرا نسیه قادر هم نقد است،
- خداوند قادر و بى نیاز است، و از هر کس به عهد و پیمانش وفادارتر است، نسیان و فراموشى به او راه ندارد، و کارى برخلاف حکمت انجام نمىدهد، که از آن پشیمان شود،
بنابراین جاى شک و تردیدى نیست، که: در رأس موعد بهاء را پراخت خواهد کرد، سپس تبریک مىگوید: (بشارت باد شما را به این معاملهاى که انجام دادید)
- در اینجا دو نکته قابل توجه است:
الف- خداوند مالک همه اشیاء است، و با اینکه جان و مال همه از او است، همانها را خریدارى کرده، و در برابرش بهاء مىدهد، در حالى که در معاملات متعارف باید مالى که به فروش مىرسد از خریدار نباشد وگرنه فروختن معنى ندارد.
- تهادل بین کالا وفیمت - ب- در معاملات متعارف باید تعادلى بین کالا و قیمت باشد که متناسب با عرضه و تقاضا است، در حالى که در معامله با خداوند این مسئله رعایت نشده و در مقابل جان و مال، زندگى و حیات ابدى پرداخت مىشود، حدیثى از جابربن عبدالله انصارى در ذیل این آیه وارد شده که پیامبر در مسجد بودند و با صداى بلند آیه را تلاوت کردند مردى از انصار پیش آمده، از روى تعجب از پیامبر (صلى الله علیه وآله) پرسید، راستى این آیه بود که نازل شد؟! پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «آرى»، مرد انصارى گفت:
«بیع ربیع لانقیل و لا نستقیل»:«چه معامله پرسودى نه این معامله را بهم مىزنیم و برمىگردانیم، و نه اگر بازگشتى از ما بخواهد مىپذیریم».
- 2- تجارت نجات از عذاب دردناک (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ- تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ- یَغْفِرْ- لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ- 12- وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ)
- دنیا محل تجارت پر سود - اى کسانى که ایمان آوردیدهاید، آیا راهنمائى کنم شما را به تجارتى که ازعذاب دردناک نجات بخشید وبه خدا و رسولش ایمان آورید، و با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنید، این بهتر از هر چیزى براى شما است، اگر بدانید (اگر این کار را کنید) گناهان شما را مىبخشد، و شما را داخل باغهائى از بهشت مىکند، که نهرها از زیر (درختان) آن جارى است و وارد مساکن پاکیزهاى در باغهاى همیشه جاوید بهشتى مىکند، و این پیروزى و رستگارى عظیمى است و نعمت دیگرى که دوست مىدارید، (و خدا به شما ارزانى مىدارد) یارى از خدا و پیروزى نزدیک است و مؤمنان را بشارت ده].
- تجارت پرسود و آرامش- در این آیات دو ماده تجارت را ایمان و جهاد در راه خدا قرار داده، و در عوض سه چیز عطا مىفرماید:1- غفران و آمرزش از گناهان. 2- دخول در منزلهائى طیّب و پاکیزه که در باغهاى بهشتى واقع است.
- راغب در مفردات گوید: معنى «طیّب» در اصل چیزى است که حواس ظاهر و باطن از آن لذّت برد، اینکه مساکن آنها با صفت طیّب توصیف شده نشانه این است که مسکنى که وسیله آرامش و سکون است، چنان تعبیه شده، که از نظر ظاهرى انسان را به لذت و از نظر باطنى به سرور وامىدارد، مثل بعضى خانههاى این دنیا نیست که اگر هم به ظاهر خوب باشد، ولى روح در فشار و جان در عذاب است، هر وقت به در و دیوار آن مىنگرد به فکر اقساط عقب افتاده و اقساطى که در پیش دارد، مىافتد.
جالب توجه است که در قرآن سه چیز مایه آرامش شمرده شده است: 1- تاریکى شب (وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً) 2- خانههاى مسکونى (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً) 3- همسران یکدل (وَ مِنْ آیا تِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها).
- صبردرایام کوتاه دنبا - 3- یارى و پیروزى قریب- در پیروزى موعود که در این آیات آمده، اختلاف است: بعضى از مفسران به فتح مکه و بعضى به بلاد ایران و روم و بعضى به کل فتوحات اسلامى که به فاصله نزدیکى به دنبال ایمان و جهاد مسلمین به دست آمد، تفسیر کردهاند ولى از آنجا که مخاطب این آیات فقط اصحاب و یاران پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) نیستند بلکه این خطاب همیشه زنده، همه مؤمنان در طول تاریخ را مخاطب قرار مىدهد جمله (نصر من الله و فتح قریب) متوجه آنها هم خواهد شد، هر چند مصداق بارز این جمله همان فتح مکه بود.
- معامله ای با عدم فسخ - در حدیثى آمده، هنگامى که در «لیلة عقبه» (شبى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) در نزدیکى مکه مخفیانه با جمعى از مردم مدینه ملاقات و از آنها بیعت گرفتند) عبدالله بن رواحه گفت: هر شرطى مىخواهى ضمن این پیمان براى پروردگارت و خودت بکن، پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «اما براى پروردگارم شرط این است که: به هیچ وجه چیزى را شریک او قرار ندهید، اما براى خودم همانگونه که: از خود و اموالتان دفاع مىکنید، از من نیز دفاع نمائید» عبدالله گفت در مقابل آن به ما چه داده خواهد شد، فرمود: «بهشت»، عبدالله گفت: «ربح البیع لانقیل و لا نستقیل»: «چه معامله پرسودى، نه فسخ مىکنیم و نه فسخ آن را مىپذیریم».
- کالای کم ارزش وسود فراوان - تا به اینجا روشن شد که دنیا همچون بازارى براى عرضه کالاها است، و باید دانست هرعملى اگر چه بسیار کوچک قابل محاسبه خواهد بود، و چه بسا عمل بسیار کوچکى علاوه بر اجر اخروى ثمرات بسیارى در همین دنیا دارد، شما ببینید حضرت موسى (علیه السلام) نزدیک دروازه مدین وقتى دید دو دختر محجوب براى آب برداشتن منتظرند، و نوبت به آنها داده نمىشود، غیرت او اجازه نداد آنها بایستند،
خودش با دست خود براى رضاى خدا آب براى آنها کشید، و همین عمل بسیار کوچک موجب شد، تا صاحب همسرى چون دختر شعیب پیامبر (علیه السلام) و خانه و کاشانهاى شود، و از همه مهمتر در محضر شعیب پیامبر (علیه السلام) که پیامبر مدین بود، درس نبوت فرا گیرد.
- صبرسود ماندگاردایمی : نمونه دیگر «طوعه» است، طوعه آن زن بزرگوارى است که وقتى همه درها به روى مسلم بن عقیل (علیه السلام)، آن مظلوم، آن نماینده حجّت خدا حسین بن على (علیه السلام) بسته مىشود، درب خانه او به روى باز مىگردد و به او پناه مىدهد، وقتى حضرت مسلم (علیه السلام) وارد کوفه شد، گذشته از مردان با شخصیت زنان بزرگى هم بودند
- ولى تاریخ نام طوعه را بر صفحات زرین خود به یادگار گذارده است، آرى نام طوعه در تاریخ کوفه و کربلا به یاد دارد، همه ساله در منابر نام این زن برده مىشود و از او به نیکى یاد مىکنند، فقط براى اینکه شبى مسلم سرگردان را پناه داد. بارى هر عمل خیرى اگرچه بسیار کوچک باشد، باارزش و داراى جایگاه بلندى خواهد بود، و در این بازارا و تجارتخانه دنیا هرگز کَم نخواهد شد.
- مرحوم الهى واله در ذیل این فراز (صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحة طویلة) چنین مىسراید:
جزاى صبرآنان یک دو روزى |
بیامد راحت جاوید روزى |
|
دو روزى صبر از این لذات باید |
که در پى راحت جاویدت آید |
|
شتابد چرخ افسونگر تو مشتاب |
به صبراز لذت اکنون روى برتاب |
|
در اقلیم روان آسایش جان |
رهین ترک شهوتهاست میدان |
|
|
پى آسایش جان جاودانى |
|
شکیب اى جان که دوران بى مدارا |
نبخشد جرعه آبى گوارا |
|
مدارا کن که گردون کجمدار است |
بپاى اى دل گر او ناپایدار است |
|
اگر عهد محبت را نپائى |
نیابد گوهر جانت صفائى |
|
ز ما صبرو زگردون بى قرارى |
ز دلبر ناز و از دل آه و زارى |
|
(الهى) با شکیبائى همى ساز |
نیاز آور چو آن دلبر کند ناز |
|
ز راه پارسآیا ن پیروى کن |
ز تاج صبر بر سر خسروى کن |
|
که صبر اشراق خورشید روانست |
سر ایمان و تاج خسروانست |
|
که صبر آن خوش نهال باغ امید |
بر آسایش دهد درعمر جاوید |
|
که صبر تلخ شیرینتر ز قند است |
بذوق عشق کان شیرین پسند است |
|
***اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج1، ص: 409
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم