کتاب چرا.. هفت .علوم تجربى یک نوع تحول و تکامل مخصوص به خود پیدا مىکند که مىتوان آن را «تکامل طولى» نامید، به این معنى که این علوم فقط روى فرضیه و تئورى کار مىکنند
دوشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۰۸ ب.ظ
- بسم الله الرحمن ارحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
کتاب چرا...هفت أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه
نقاط تمایز علوم تجربى و علوم غیبى کدام است؟ تکامل اجتماعى انسان، مرتضى مطهرى،
- جهان بینی توحیدی : آنچه «من» را از نظر اخلاقى و از نظر اجتماعى تجزیه مىکند، «مال من»، «زن من»، «پست و مقام من» نیست، بلکه «من مال» و «من زن» و «من پست و مقام» است. براى اینکه «من» تبدیل به «ما» بشود، قطع تعلّق اشیاء به انسان ضرورت ندارد، تعلّق انسان به اشیاء باید بریده شود. انسان را از قید اشیاء رها سازید تا به واقعیّت انسانىاش بازگردد نه اشیاء..
- جهان بینی توحیدی : تکامل درونى انسان عامل توحید اوست نه کاستى برونى. براى یگانگى انسان باید به او «معنى» داد و نه اینکه از او «مادّه» را گرفت. انسان، اوّل حیوان است دوّم انسان، حیوان بالطّبع است و انسان بالاکتساب.
- توحید عملى اجتماعى- عبارت است از یگانه شدن فرد در جهت یگانهپرستى خدا و نفى هر گونه پرستش قلبى از قبیل هواپرستى، پولپرستى، جاهپرستى و غیره، و یگانه شدن جامعه در جهت یگانهپرستى حق از طریق نفى طاغوتها و.. و یکجهت شدن و در مسیر تکامل واقع شدن او..
- اشتباه بسیار بزرگى که مسلمین (از مصریها هم شروع شد) در این زمینه مرتکب شدند این بود که چون مجذوب علوم تجربى اروپاییها شدند، این حقایق را انکار کردند، در حالى که خود اروپاییها هم علوم تجربى را از مسلمین آموختند. از دروغهاى بسیار بزرگى که در دنیا گفتند این است.
- طنطاوى انصافا مرد دانشمندى است، از حق نباید گذشت؛ اگر این کتاب را به این تفصیل به تنهایى نوشته باشد، راستى مرد بسیار متبحرى بوده. ولى او در علوم تجربى امروز غرق شده است و اصلا نمىتواند از اینها بیرون بیاید و هر جملهاى و هر کلمهاى را هرجا پیدا مىکند، مىخواهد حتما به اینجا تطبیق بدهد.
- مجموع راههایى که بشر براى خداشناسى طى کرده است سه نوع راه است:
- یکى راه دل یا فطرت، دیگرى راه حس یا علوم تجربى، سوم راه عقل و استدلال یا به عبارت دیگر راه فلسفه .
- قیاس چیزى است که در بسیارى از علوم به کار مىرود. علوم تجربى نیز خالى از قیاس نیستند، بلکه بنابر تحقیق دقیق منطقیّون نظیر بو على و خواجه نصیر الدین طوسى و غیرهم، در هر تجربهاى یک قیاس نهفته است.
- دایره حکمت تجربى محدود است به علوم تجربى، و علوم تجربى محدود است به مسائل قابل لمس و قابل حس، در صورتى که نیاز فلسفى بشر درباره مسائلى است بسى وسیعتر از آنچه در قلمرو تجربه قرار مىگیرد.
- علوم تجربى یک نوع تحول و تکامل مخصوص به خود پیدا مىکند که مىتوان آن را «تکامل طولى» نامید، به این معنى که این علوم فقط روى فرضیه و تئورى کار مىکنند و به حسب سنخ موضوعات خود نمىتوانند مانند ریاضیات و فلسفه متکى به اصول برهانى یقینى باشند
- چرا علوم تجربى یقینى نیست؟ علت یقینى نبودن علومى که صرفاً مستند به تجربه هستند این است که فرضیاتى که در علوم ساخته مىشود دلیل و گواهى غیر از انطباق با عمل و نتیجه عملى دادن ندارد و نتیجه عملى دادن دلیل بر صحت یک فرضیه و مطابقت آن با واقع نمىشود زیرا ممکن است یک فرضیه صد در صد غلط باشد ولى در عین حال بتوان از آن عملًا نتیجه گرفت چنانکه هیئت بطلمیوس که زمین را مرکز عالم و افلاک و خورشید و همه ستارگان را متحرک به دور زمین مىدانست غلط بود ولى در عین حال از همین فرضیه غلط درباره خسوف و کسوف و غیره نتیجه عملى مىگرفتند.
- طب قدیم که بر اساس طبایع چهار گانه (حرارت، برودت، رطوبت، یبوست) قضاوت مىکرد غلط بود ولى در عین حال عملًا صدها هزار مریض را معالجه کرده است.
- چه خورشید به دور زمین بچرخد و چه زمین به دور خورشید، لازمهاش این است که در فلان روز معین ماه بین این دو حائل شود و کسوف محقق گردد. ما چه آنکه روى حرکت خورشید حساب کنیم و چه روى حرکت زمین بالاخره نتیجه حساب ما این است که در فلان روز معیّن و در ساعت و دقیقه معیّن کسوف محقق شود.
- برای غیر یقینى بودن علوم تجربى دلیل دیگرى هم مىتوان آورد و آن اینکه علوم تجربى بالاخره منتهى به محسوسات مىباشند و حس هم خطا مىکند.
- فلیسین شاله در متدولوژى در باب قطعیت علوم فیزیکى و شیمیایى مىگوید: «علوم فیزیکى و شیمیایى محصّل یقین و قطعیت مطلق نمىشود زیرا مبدأ آنها محسوسات است و حس هم خطا کار مىباشد.»
- علوم طبیعى امروز با همه پیشرفتها و توسعه فوقالعاده و با آنهمه اکتشافات و صنایع عظیم و آنهمه اختراعات بر پایه آن اکتشافات، ارزش قطعى و یقینى خود را از دست داده است و تنها داراى ارزش عملى است.
- قوانین علمى طبیعى معمولًا گواهى بر صحت خود ندارند غیر از نتیجه عملى دادن،
- در علوم طبیعى جدید فرضیه جاویدانى وجود ندارد. هر فرضیه به طور موقت در عرصه علم ظاهر مىشود و صورت قانون علمى به خود مىگیرد و پس از مدتى جاى خود را به فرضیه دیگر مىدهد. علم امروز در مسائل طبیعیات یک قانون علمى ثابت و لا یتغیر که تصور هیچ گونه اشتباهى در آن نرود نمىشناسد
- قدما هم مسائل طبیعیات و فلکیات را چندان یقینى نمىدانستند و آنها را «حدسیّات» مىخواندند
- دانشمندان جدید هر گاه فرضیهاى ابراز دارند که تجربههاى موجود آن را تأیید کند ادعاى یقین مطلق درباره آن نمىکنند و به عنوان «حقیقت مسلّم» آن را بیان نمىکنند.
- براى غیر یقینى بودن علوم تجربى دلیل دیگرى هم مىتوان آورد و آن اینکه علوم تجربى بالاخره منتهى به محسوسات مىباشند و حس هم خطا مىکند.
- مسائل علوم تجربى بر دو گونه است: الف. مسائلى که متکى به فرضیهها و تئوریهایى است که خود مشهود نیستند و فقط گواهشان انطباق با یک سلسله تجربیات و نتیجه عملى دادن است. این سنخ مسائل بود که ما آنها را «یقینى» نخواندیم.
- مسائلى که از یک عده مشهودات خلاصه شده است و به وجهى مىتوان گفت خودشان مشهودند، مانند تعیین خواص اجسام و کیفیت ترکیبات شیمیایى آنها.
- ب. بعضى از دانشمندان، حقیقت حاصل از تجربه را ازآنجهت که جنبه احتمالى دارد و موجب یقین نیست «حقیقت نسبى» اصطلاح کردهاند در مقابل حقیقت ریاضى که موجب یقین و قطعیت است و آن را «حقیقت مطلق» اصطلاح کردهاند.
- چرا فلسفه و ریاضیات یقینى است؟ در اینجا که علت یقینى نبودن علوم تجربى را بیان کردیم مناسب بود که علت یقینى بودن فلسفه و ریاضیات را شرح دهیم و عقاید دانشمندان را دراینباره بیان کنیم، ولى چون اثبات این مطلب روى اصول فلسفى ما احتیاج دارد که از دو مسأله دیگر که در صدر این مقدمه اشاره شد (راه حصول علم، تعیین حدود علم) بحث کنیم و آن دو مسأله را در مقاله پنجم که تحت عنوان «پیدایش کثرت در علم» خواهد آمد بیان خواهیم نمود، بیان این مطلب نفیس و دقیق را به مقاله پنجم موکول مىکنیم.
- علوم غیبی راز بزرگ یا راز رازها به تعبیر موریس مترلینگ، راز شناسائی خداوند یا خالق جهان هستی است، که در رهگذر آن مسائلی چون پیدایش جهان، انسان و… مطرح می شود. مترلینگ برای گشودن این راز، به جستجوئی ژرف در مذاهب غیر الهی (هندوئیسم، مذاهب مصر باستان، کلده و آشور، ایران باستان و…) می پردازد و علوم غیبی را از دیدگاه آنان مورد بررسی قرار می دهد. علوم غیبی یا پنهانی یا علوم ما بعدالطبیعه به معرفتهایی گفته می شود که مسائلی نظیر ذات خداوند، جهان پس از مرگ، ارواح و بقای آن، شعور باطن، ارتباط با ارواح و… را مورد بحث و گفتگو قرار می دهد. بخشی از این کتاب به هندوستان قدیم اختصاص داده شده است.
- 1- علوم غیبى : در آیه 174 سوره آل عمران نیز مىخوانیم: خداوند شما را بر غیب آگاه نمىسازد ولى از پیامبرانش هر که را بخواهد بر مىگزیند (و علوم غیبى را به او مىدهد.) «و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب و لکن یجتبى من رسله من یشاء»
- 2- علوم غیبى : ذات خداوند، : هیچ کس از ذات خداوند آگاه نیست. «هُوَ اللَّطِیفُ» الف: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» همهى مردم، فانى مىشوند و تنها ذات خداوند صاحب جلال و منعم باقى است.
- علوم غیبى یا شعور باطن،: روح، شعور ظاهر و شعور باطن رجوع شود به ورقه توحید: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ.جمله دعاى کمیل: و کنت انت الرقیب علیهم و الشاهد لما خفى عنهم مىرساند که مراتبى براى روح است که حتى از شهود ملائکه مخفى است
- ببهر حال، غیب، همانگونه که از نامش پیداست، تنها از راه وحى درک مىشود و نه عقل و تجربه. البتّه یک شرط دارد و آن اینکه با عقل تضاد نداشته باشد، نه اینکه عقل آن را بهطور مستقل درک کند. دراینصورت، براى هرگونه تلاشى که بخواهد وحى و نصوص آن را تابع علوم تجربى بسازد، مجالى باقى نمىماند؛ چراکه وظیفه دانش تجربى تنها بدین منحصر مىشود که انسان را براى درک طبیعت و تسلّط برآن آماده سازد و به این پرسشها پاسخ دهد: نیروهایى که طبیعت اشیایى همچون جمادات، نباتات و حیوانات از آن تشکیل مىشود، کدامند؟ چگونه هواپیمایى را ترسیم کنیم که سرعت آن بیش از سرعت صوت است؟ علم تجربى نمىتواند کسى را که طبیعت و نظام حاکم بر آن را، آفریده درک کند.
- امّا دین، عوامل وجود را براى ما معرّفى مىکند و کلیدهاى اصلى شناخت خالق جهان را بهدست ما مىدهد و ما را به چیزى هدایت مىکند که شایسته است آن را در این زندگى انجام دهیم تا به اهداف معنوى و مادى خود دست یابیم.
- صنعت و کشاورزى به تنهایى و یا هر دو باهمه تمام مقاصد و اهداف انسان را برآورده نمىسازد؛ زیرا انسان تنها جسم و ماده نیست، بلکه ماده و روح و عاطفه و اندیشه است. در درون انسان رحمت گستردهاى است بهنام «انسانیت»
- «عقل»نور درخشندهاى است بهنام «عقل» که جهان بزرگ در برابر آن کوچک و ناچیز مىنماید. هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ. فرقان عبارت از چیزى است که حق را از باطل و خیر را از شر جدا مىسازد. ما، در تفسیر آیه دوم درباره معناى هدایت مراجعه شود
- قرآن کتاب فلسفه، یا تاریخ و یا علوم تجربى نیست بلکه تنها کتاب بصیرت، هدایت و رحمت است، عبارت «هُدىً لِلنَّاسِ» در آیه دلالت دارد که در قرآن پندها، حکمتها و وعده و وعیدهایى وجود دارند که تمام مردم آنها را مىفهمند
- علوم تجربى و مادى نمیتواند و نباید مدعى باشد که به خارج از حدود ماده و طبیعت راه یابد و دیده گشاید و اصول ثابت و حقایق برتر را بنمایاند و انسانها را به توحید و سعادت حقیقى رساند.
- هدایت بحق و تبیین اصول ثابت و توحید فکرى و اجتماعى را رسالت پیمبران انجام میدهد که از مبدء برترى در مىیابد و در فطرتها و عقول پاک از عوامل و انگیزههاى پست و غرورها نفوذ مىیابد و موجب التزاماتى در درون اندیشه و خلوتگاه زندگى تا بیرون اجتماع میشود.. قرآن، انگیزه دین و پرستش را در عمق فطرت انسان، نشان میدهد: کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً .
- بشر امروز، با مسائل پیچیده و ناتوانى و شکست فلسفه و علوم تجربى براى حل مشکلات و مسائل زندگى و انسانى، تناقضات اصول اجتماعى و اقتصادى، این سؤال را که قرآن نخست متوجه مردم جاهلیت، سپس مردم دیگر نموده بود،
- امروز هم متوجه بشریست که بهمه جا و هر چیز سرکشیده و در میان افکار و مصنوعاتش گرفتار شده، و براى همه هشیاران و روشن بینانى که نگران آیندهاند مطرح است: «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ»؟!
- در این شیوهى تفسیرى باید از هرگونه تأویل و تفسیر به رأى پرهیز کرد و تنها به طور احتمالى از مقصود قرآن سخن گفت؛ زیرا علوم تجربى به خاطر استقراى ناقص و مبناى ابطالپذیرى که اساس آن است، کمتر مىتواند مطلب علمى قطعى بیان کند.
- علوم تجربى نمىتواند تعبّد را از میان بردارد 206 ایمان به غیب و فرشتگان عالم علوى، شرط تقوى و رستگارى است 208
- اوّلین چیزى را که علوم تجربى امروز انکار مىکند وجود فرشته است، وجود جنّ است. چون نرسیدهاند انکار مىکنند. مىگویند: ما چیزى را که ندیدهایم، نمىتوانیم باور کنیم.
- فردا همین علوم تجربى اگر موفّق شدند ملائکه و شیاطین را ببینند آنوقت اقرار مىکنند.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۰۳/۲۳