پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

 

 

 

    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...پنج أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏

    1. چگونه مى‏توان فضایى را براى نشاط علمى در جامعه ایجاد نمود؟

نشاط علمى ایجاد کنیم‏

  1. نشاط علمى: بچه‏هاى دبیرستانى‏هاى ما وقتى سال تحصیلى تمام مى‏شود کتاب را دور مى‏اندازند وقتى سرد است آنرا زیر خودشان مى‏گذارند. وقتى گرم است بادبزن مى‏کنند اینها نشاط علم ى ندارند.
  2. براى کارهایمان ارزش قائل نمى‏شویم. امام على (علیه السلام ) مى‏فرماید متقى چند تا صفت دارد یکى‏اش کسى است که نسبت به علم  حرص بزند.
  3.  ارزش علم  و معلم  و نشاط علمى‏ : خیلى‏ها کتابخانه دارند و سواد ندارد و خیلى‏ها سواد دارند ولى کتاب ندارند. حاج احمد آقا فرزند امام مى‏گفت: یاد ندارم که پدرم بیش از 200 کتاب داشته باشد، امام مرجع تقلید است.
  4. اما من چندهزار جلد کتاب دارم، ولى سواد ندارم. اصولا آدم‏هاى بى سواد سروصداى بیشترى دارند و مثل طبل تو خالى هستند. مثل مشکى که آب کم دارد یا پول خرد که صداى بیشترى دارند ولى هزار تومانى صدا ندارد. ارزش به این است که انسان چه کرده و مى‏کند و چقدر درس خوانده و رفیقش چه کسى است.
  5. حدیث داریم با کسى که زیاد جک مى‏گوید و تو را مى‏خنداند، رفیق نشوید بلکه با کسى رفیق شوید که عیبهاى شما را بگوید. نه کسى که مى‏گوید تو خوبى و عیب هایت را نمى‏گوید. اگر محبت باشد این آموزش و پرورش به کجا مى‏رسد.!؟
  6.  ارزش علم  (حکایت) میرزاى شیرازى از مراجع تقلید بود در حال احتزار بود. هر چه گفتند: فلان رییس جمهور از فلان کشور کسى را براى عیادت فرستاده است. چشمش را باز نکرد. هرچه گفتند: از طرف شاه ایران کسى براى عیادت آمده است، چشمش را باز نکرد. یک نفر گفت: اگر مى‏خواهید بدانید که ایشان چقدر معلم  خوبى است یک سوال علمى از او بپرسید. تا سوال کردند چشمایش را باز کرد و در همان حال احتزار جواب داد. در همه شاگردها اثر گذاشت که رییس جمهور و شاه پیش او بزرگ نیستند. اما علم  پیش او بزرگ است.
  7. معلم دلسوز : روز انتخابات یک خربزه فروش داد مى‏زد که ما به فلانى راى مى‏دهیم. و در شهرى براى کاندیداى محلى با بلندگو تبلیغ مى‏کرد. از او پرسیدند چرا براى او تبلیغ مى‏کنى. گفت چون او مى‏آید و خصوصى به فرزند من که رفته جبهه وپایش زخمى است درس مى‏دهد، هفته‏اى دو روز و مجانى تا درسش عقب نیفتد و پسر من ناراحت درسش نباشد. من هم ماشین خربزه فروشى‏ام را مى‏فروشم تا ایشان به مجلس راه پیدا کند. معلم  باید سوز داشته باشد. تا نشاط همراه بیاورد
  8.  ارزش عمر به علم است : ما استادى در قم داریم که من خیلى به او احترام مى‏گذارم، چون وقتى در قم بودیم زن ایشان از دنیا رفت ولى وقتى زنش را براى دفن به قبرستان مى‏بردند در نیمه راه برگشت و آمد سر کلاس و از طلبه‏ها پوزش خواست به دلیل دیر رسیدن. و مى‏گفت که نمى‏بایست عمر و وقت شما با تعطیل کردن کلاس تلف مى‏شد.
  9. و این معلم  ارزش دارد. و وقتى من او را مى‏بینم مى‏گویم «روحى له الفداء» یعنى خدا جان من را فدایش کند. و اگر تمام وجود معلم  سوز و عشق باشد، پدر شاگرد ماشینش را مى‏فروشد و شاگرد حاضر است جانش را براى او فدا نماید.
  10. نشاط علمى: ما باید نشاط علمى داشته باشیم. نه اینکه هر وقت امتحان داشتیم برایمان روز بدى باشد و هر وقت بازى داشتیم برایمان روز خوبى باشد.
  11. علم نشاط می آورد : حدیث از پیامبر داریم که «روزى که من درس نخوانم روز بدى است و آن روز که به علم  من اضافه نشود برکت ندارد.»
  12. صرف مال برای کسب علم : افراد نزد پیامبر مى‏آمدند و سؤال علمى مى‏پرسیدند. آیه نازل شد که دیگر کسى حق سؤال علم ى خصوصى به صورت نجوا ندارد. و هر که مى‏خواهد چیزى بیاموزد، یک درهم به فقیر بدهد و بعد بیاید سؤال بپرسد. و تا پولى شد همه گفتند ما سوالى نداریم و آمدیم خدمت پیامبر سلام عرض کنیم و تنها على بن ابیطالب (علیه السلام ) ماند و براى سؤال یک درهم مى‏داد و مرتب سؤال مى‏پرسید.
  13. ارزش علم بهتر از : چه اشکالى دارد که به جاى کفش و دوچرخه و لباس نو انسان به فکر کتاب نو و علم  آموزى ونو آوری باشد.
  14. نشاط علمی‏ از استاد مرتضی مطهری، در رابطه باعوامل موثر در نشاط علمی‏ زمان امام صادق (ع) می‏فرمایند:
  15. " در زمان امام صادق (علیه السلام )، نشاط علمی فوق العاده‏ای پیدا شد و همان نشاط علم ی منشا شد که" جنگ عقاید" داغ گردید و برای هر مسلمان پاک نهادی لازم بود که در این جنگ عقاید به سود اسلام وارد شود و از اسلام دفاع کند."
  16. سه عامل موثر در نشاط علمی زمان امام صادق (علیه السلام) است که در اینجا بیان می گردد، عبارتنداز:
  17. 1. محیط آن روز اسلامی یک محیط صد در صد مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزه‏های مذهبی بودند.
  18. 2. نژاد های مختلف وارد دنیای اسلام شده بودند که اینها سابقه فکری و علم ی داشتند.
  19. 3. عامل سوم که زمینه را مساعد می‏کرد" جهان وطنی اسلامی" بود، یعنی اینکه اسلام با وطنهای آب و خاکی مبارزه کرده بود و وطن را وطن اسلامی تعبیر می‏کرد که هر جا اسلام هست آنجا وطن است و در نتیجه تعصبات نژادی تا حدود بسیار زیادی از میان رفته بود، به طوری که نژادهای مختلف با یکدیگر هم زیستی داشتند و احساس اخوت و برادری می‏کردند.
  20. یکى از علما را دیدم، یک آستینش کوتاه است، یک آستینش بزرگ است. گفتند: چرا یک آستینش بزرگ است؟ گفت: براى این که هرجا مى‏خواهم بروم کتابم را در آستینم جا بکنم. خلاصه نشاط علمى‏ و عشق به علم  مسئله‏اى است که در ما نیست. براى همین ما شب امتحان درس مى‏خوانیم. به خاطر ارزش علم  باید درس بخوانیم، از اینکه چیزى را مى‏فهمیم باید لذت ببریم.
  21. خاطره‏اى از دوستدار علم .یک قصه از میرحامد حسین هندى برایتان بگویم:
  22. میرحامد حسین هندى یک کتاب مى‏خواست. از هند به یکى از علم ا در نجف نامه‏اى نوشته است، که من کتابى مى‏خواهم، بیست سال گشته‏اند تا چنین کتابى را پیدا کردند و برایش به هند فرستادند. ما گاهى وقت‏ها مى‏خواهیم یک مسئله‏اى را پیدا کنیم فقط باید بلند شویم، مى‏گوییم حال نداریم بلند شویم، ولش کن.
  23. در میان مکه و مدینه یک روستایى به نام رابوقه است، حاجى‏ها که به مکه مى‏روند معمولًا آن جا مى‏ایستند و چاى مى‏خورند. میرحامد حسین در هندوستان کتابى مى‏خواست، گفتند: این کتاب را فقط فلان عالم دارد آن هم در رابوق است.
  24. نامه مى‏نویسد که این کتاب را به ما قرض بده. بعد آن نمى‏دهد. از هندوستان به قصد مکه به مکه مى‏آید. بعد از اعمال حج به رابوق مى‏آید. لباسش را عوض مى‏کند و پهلوى آن عالم مى‏رود. نمى‏گوید: من همان هستم که برایت نامه نوشتم. بعد از احوالپرسى یک خورده بحث علم ى مى‏کند، این عالم رابوقى خوشحال مى‏شود و میرحامد حسین را به خانه‏اش دعوت مى‏کند، او هم مى‏پذیرد. شب که مى‏خواهد بخوابد مى‏گوید: من خوابم نمى‏برد مگر این که یک قرآنى، کتابى، چیزى مطالعه کنم.
  25. مى‏گوید: بفرما این هم کتاب خانه و بالاخره در کتاب خانه آن کتاب را پیدا مى‏کند و شب تا صبح از روى آن مى‏نویسد. یک چند شبى مهمان ایشان مى‏شود و شب‏ها تا صبح کل کتاب را رونویسى مى‏کند. شب آخر که مى‏خواهد برود مى‏گوید: اگر من از کتاب‏هاى شما مطلبى یادداشت کرده باشم شما راضى هستى؟ مى‏گوید: بله راضى هستم.
  26. بعد به هندوستان مى‏رود، ازهندوستان نامه مى‏نویسد، مى‏گوید: یادتان هست یک کتابى خواستم ندادید؟ من آن کسى هستم که با لباس مبدل از هندوستان به مکه آمدم، در رابوق مهمانت شدم. شب‏ها در کتابخانه‏ات خوابیدم و کتاب‏ها را رونویسى کردم و برگشتم.
  27. ببینید، این را مى‏گویند: عاشق علم . چطور حالا عزیزان ما عاشق جبهه هستند؟ حالا که ما توفیق جبهه نداریم، در علم  خودمان را تأمین کنیم. ما الان کشورى داریم که این همه نعمت دارد اما براى کفن مرده‏شان باید از خارج از کشورشان کفن بیاورند.
  28. ما کمبود عالم و متخصص داریم. اگر کسى جبهه نیست، لااقل خوب درس بخواند. ما هر یک دقیقه‏اى که سر کلاس نشستیم، یک برادر در جبهه شهید مى‏شود. در مقابل این صحنه‏ها یک خورده باید تعهدمان نسبت به علم  زیاد بشود.
  29. کتاب را باید ببوسیم. در کلاس را باید ببوسیم. کتاب‏هاى کهنه ما با کفش‏هاى کهنه‏ى ما نباید یک جا باشد. برخورد ما با کتاب نسبت به ساعت مچى خیلى فرق مى‏کند. جوان ما ساعت مچى ندارد احساس مى‏کند کم دارد، ولى اگر کتاب نداشته باشد، احساس نمى‏کند کم داشته باشد، این ضعف را باید جبران کرد.
  30. خاطره‏اى از میرحامد حسین هندى‏ عاشق آموختن بود : میرحامد حسین هندى یک کتاب مى‏خواست. گفتند: فقط در مکه هست. به مکه مى‏رود، کتاب را مى‏خواهد بخرد، فقط اجازه‏ى مطالعه‏ى کتاب را به او مى‏دهند. مى‏رود از روى کتاب مى‏نویسد. مأمورین سعودى مى‏روند گزارش مى‏دهند که یک کسى آمده و از روى کتاب‏ها مى‏نویسد، پلیس مى‏آید که او را بگیرد، تصادفاً در حال خواندن همان صفحه‏اى بوده که مطالبش به نفع حکومت وقت آن جا بوده است. بعد مى‏گویند: نه بنویس عیب ندارد.
  31. بالاخره کتاب را مى‏نویسد، یک مقدار کتاب هم مى‏خرد و در صندوق مى‏گذارد و با کشتى عازم هند مى‏شود. کشتى طوفانى مى‏شود، ناخداى کشتى مى‏گوید: خطرناک است، باید یک سرى از اموال را بریزیم. در اموال مى‏خواستند صندوق کتاب را بیندازند، آقا مى‏گوید: من زحمت کشیده‏ام این‏ها را نوشته‏ام، مى‏گویند: چاره‏اى نیست، کتاب را مى‏اندازند، تا صندوق را در دریا مى‏اندازند یکى از بستگان میرحامد حسین هم خودش را در آب انداخت، یک دستش را به کشتى و یک دستش را به صندوق کتاب گرفت. همین طور تا یک مدتى صندوق را نگه مى‏دارد تا طوفان مى‏ایستد. بعد صندوق کتاب را داخل کشتى مى‏برند و از الطاف خدا این بود که آب داخل صندوق رفته ولى کتاب‏ها خیس نشده و فقط لب کتاب‏ها خیلى کم خیس شده است و هنوز آن کتاب‏ها در هندوستان وجود دارد.
  32. وقتى آقازاده‏ى ایشان مى‏خواهد جان بدهد وصیت مى‏کند که من مى‏خواهم وسط کتابخانه جان بدهم. کتاب خیلى پیش ما تحقیر مى‏شود. روزنامه‏ها را ببینید، به اتوشویى مى‏بریم و داخل آن کت و شلوار مى‏گذاریم. در آن گوشت مى‏گذاریم، سفره‏اش مى‏کنیم، دستگیره‏اش مى‏کنیم.
  33. بعد خواهم گفت: که بعداً چه کتاب‏هایى ارزش دارد. بعضى جاها کتاب چاپ مى‏کنند تا مردم را بچاپند. چون بعضى از ناشرین حساب مى‏کنند که چه کتابى نان دارد. ممکن است کتاب دینى هم چاپ کنند ولى کتاب دینى‏اى چاپ مى‏کنند که نان داشته باشد. یک کسى مى‏گفت: چرا بعضى‏ها مى‏گویند: دین. بعضى‏ها که مى‏گویند: دین چون در دین نان است.
  34. عشق به کار در ما نیست. این بلاى ماست، دوم عشق به تحصیل در ما نیست. البته اخیراً این مسابقات بین المللى نشان داد ایرانى هوش دارد منتها این هوش را به کبریت نمى‏زند، پارچه‏اش بنزینى است، خودش به آن کبریت نمى‏زند، یعنى مغز مى‏کشه منتها از این مغز کار نمى‏کشه، ماشین سالم اما مسافر کشى نمى‏کند، حرام مى‏کند، هوش ایرانى خوب است،
  35. به جاى عشق‏ به‏ تحصیل‏ عشق دیگرى بر من حاکم شد و لذا چشمم روى کتاب است اما فکرم کار نمى‏کند
  36. حال کار کم است، حال تحصیل کم است وگرنه مرحوم مطهرى 52 کتاب دارد. تمام تحصیلکرده‏هاى دیپلم به بالا تصمیم بگیرند، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» تصمیم بگیریم هفته‏اى یکى از کتاب‏هاى مطهرى را بخوانم، 52 کتاب دارد مى‏توانیم تمام کتاب‏هاى مطهرى را بخوانیم، نشاط علمى‏ کم است، نشاط کار کم است، نشاط عبادت هم کم است‏ «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعینَ» (بقره/ 45) نشاط عبادت کم است، ا
  37. گر یک مقدار نشاط تحصیلى، نشاط کار و نشاط عبادت در ما تقویت شود مملکت ما به حق مملکت نمونه‏اى است. خدایا خیلى‏ها شهید شدند تا مملکت به اینجا رسید. ما را پاسدار خونشان قرار بده. رهبر ما، امت ما، نسل و ناموس ما، دین ودنیاى ما، مرز و بوم ما، حفظ بفرما، ایمان کامل، بدن سالم، فکر بلند، قلب پاک، رزق پاک، اولاد صالح، علم  مفید، عمر با برکت، نیت خالص به ما مرحمت بفرما، کشور ما کشور حرکت، کشور تخصص، کشور نماز، کشور قرآن، کشور امام زمان که هست در این رشدها روز به روز رشدمان را تندتر بفرما. به امید اینکه  برای مطالعه وقت گداریم برای نماز اول وقت گذاریم.
  38. شناخت عشق‏ به‏ تحصیل‏ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ‏ مجادله/ 13.
  39. 1- شناخت عشق‏ به‏ تحصیل‏ أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ‏ مجادله/ 13.
  40. هر چه رویید از پی محتاج رست..... تا بیابد طالبی چیزی که جست

حق تعالی گر سماوات آفرید.... از برای دفع حاجات آفرید

هر کجا دردی دوا آنجا رود.....هر کجا فقری نوا آنجا رود

هر کجا مشکل جواب آنجا رود.....هر کجا کشتیست آب آنجا رود

آب کم جو تشنگی آور بدست ..... تا بجوشد آب از بالا و پست

تا نزاید طفلک نازک گلو ..... کی روان گردد ز پستان شیر او

رو بدین بالا و پستیها بدو ..... تا شوی تشنه و حرارت را گرو

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی