پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۳۶ مطلب با موضوع «کتاب چرا !؟ ..دلنوشته» ثبت شده است

۱۷
خرداد

 

    1. بسم الله الرحمن ارحیم

    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    3. کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏
    4. درباره نشانه‏هاى خداوند در وجود انسان تحقیقى ارائه نمایید.

  1. انسان آِیت خداست: آیه یعنى نشانه‏، آیة الله یعنى نشانه خدا هر چیزى را که شما دیدید و از دیدن آن شما یاد خدا افتادید آنرا مى‏شود گفت آیت خدا، نشانه خداست

  2. نشانه های خدا در وجود انسان: أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ «8» وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ‏ «9» وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ «10»

  3. چرا نمی اندیشی : خدا، شکایت مى‏کند مى‏گوید بشر، چرا بدمستى مى‏کنى؟ «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ‏» (بلد/ 8) یک جفت چشم به تو ندادیم، «وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ» (بلد/ 9) لب به تو ندادیم؟ زبان به تو ندادیم؟ «أَلَمْ نَجْعَلْ الْأَرْضَ مِهَادًا» (نبأ/ 6) زمین را براى تو مهد قرار ندادیم؟

  4. لهجه‏هاى متفاوت نشانه های او در وجود انسان: «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ» (روم/ 22)

  5. در وجود انسان و خلوقات نشانه‏ هاى قدرت از اوست «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»

  6. دیدن نشانه‏هاى‏ قدرت‏ الهى، براى تعقّل دائمى انسان‏هاست، نه تعجّب لحظه‏اى. «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»

  7. فطرت خداشناسى در وجود انسان‏، از نشانه های اوست امّا انسان‏ غافل و مغرو از آن اعراض مى‏کند. «عَنْ آیاتِها مُعْرِضُونَ»

  8. براى اتمام حجّت از سوى اوست «وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏»

  9. چراغ فطرت از او قدرت و نور کَمِشْکاةٍ از او . نور علی نور از او ُفِی زُجاجَة مِصْباح‏ اوست أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ‏ .

  10. دم از او هردم ازاو نای ا زاوست ...ناله دم ساز از سحر گاه اوست. «ادْعُونِی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ» «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»

  11. نام از او نامه از او مهر از او.. مهر وماه درخشان از اوست . «بِسْمِ اللَّهِ» «أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

  12. نعم از او کرام از او سخا از او..  دوام از او زوال ازاو دامن بی بلا از اوست وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِه‏

  13. سعی ازاو تلاش ازاو ثمر ازاو .. بى ‏زوال ونعمت‏ بى ‏منتها از اوست . «فَأَخْرَجَ بِهِ» «رِزْقاً لَکُمْ»

  14. غم از او غصه از او آبرو ازاو ..  فرج  ولی امر ما از اوست . «وَ مَنْ أَطَاعَ وَصِیِّى فَقَدْ أَطَاعَنِى»  «وَ مَنْ أَطَاعَنِى فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» (بحارالانوار، ج 44،)

  15. هوا از او غذا از او مسکن از او..خیری لباس پرهیزگاری از اوست . «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ» (اعراف/ 26)

  16. خاک از او آب از او روح از او..خلیفه بودن انسان از اوست‏. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»

  17. کتاب از او جوهر از او قلم از او .. آفرین گفتن خلقتم از اوست . ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون . فَتَبارَکَ‏ اللَّهُ‏ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»

  18. شوق از او شعف از او شادی از او.. رسم عاشق ومعشوقی از اوست. «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ‏ عَشِقَ‏ الْعِبَادَهَ» (کافى/ ج 2/ ص 83)

  19. صلات دعا از او ذکر از او خشوع از او ..دل آرام  و روح از او قلب با خضوع‏ از اوست . «إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»

  20. حب از او نعمت از او رحم از او.. محبوبه دل بی قرارم  از اوست. «إِلَهِى کَفَى بِى عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً»

  21. ریشه از او ساق از او رشد از او ..سیر تکامل بی انتها از اوست. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»

  22. سرو ازاو سرور از او سردار ازاو .. سلمان ؛ سلیمانی ؛ سمیه‏ مادر عمار از اوست. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» (کهف/ 28)

  23. آفرینش از او هستى از او هدایت از او،..  استمداد همه موجوات از اوست‏.. ..با نام او «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ»

  24. خلق از او خُلق  از او رفتار و کردار از او .. خوى‏ پسندیده ابرار از اوست وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ‏ عَظِیم‏

  25. کار از او قوه از او داد از او ، داده از او .. قدرت از او سِیره عمل از اوست، «هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ»

  26. نم از او قطره از او آب  از او رود از او ..  چشمه وسر چشمه‏ى رحمت از اوست‏ «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ» «رَحْمَةً مِنَّا»

  27. بندگى ما تنها از براى او شرق وغرب از او..  استمداد همه عالم فقط از اوست‏،«إیّاک نَعبد و إیّاک نَستعین»

  28. هستى و هست  از او عده از او لشکر از اوست .. هرچه دارم  و ندارم  از اوست «ذلکم اللّه ربّکم لااله الّا هو خالق کل‏ شى‏»

  29. دار و ندارم ، خواب بیدرام ، حال فکارم از او .. عهد و قول و قرارم از اوست. «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏» (اعراف/ 172)

  30. روحم از او هستىم  از او عقلم از او قلبم از او ..  علم و دانایی و چشم و بینایى از اوست. علم و دانایى‏. «عَلَّمَنِی رَبِّی»

  31. سفید ، سیاهی از او کوهی ،کاخی از او .. منسب و جاهی از او ، رقیق راهی از اوست . «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» قصص، 88.

  32.  جوان و پیر ، طفل صقیر ، شیخ کبیر از او ..  شکر الهى‏ از او حمد کافی از اوست . «الا بذکراللّه‏ تطمئن القلوب» رعد، آیه 28

  33. نام از او نشان از او جاه از او جلال از او .. استعاذه و پناه از او، توبه از گناه اوست . «استغفِراللهَ‏ رَبّى وَ اتُوبُ الیه»

  34.  ‏ایمان از او عزیز من عزت از او نفوذ ناپذیری از او.. همه قدرت‏ و توانایى‏ها از اوست‏، «انّ القوّة للّه جمیعاً»

  35. حال از او جدید از او قدیم از او .. پدید آورنده و برگشت دهنده همه اوست، «انّا لِلّه و انّا الیه راجعون»

  36. حیات از او ممات از او صبر از او بصیر از او..   امید از او رجا از او قار از او خبیر، از اوست..«السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ»

  37. ابر از او باد از او آب از او ماه و افلاک از او .. بنده بی تاب از خاک از اوست . «إِنَّکَ مَیِّتٌ‏ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»

  38. قرب از او بُعد از او برکت از عمر گرانمایه از او.. ناله جانکاه و کسب سرمایه از اوست. «اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیْمانِ»

  39. آه از او ناله  از او حاصل عمر و سرمایه از او .. غم از او قُصه از او حکایت دل پر قِصه  از اوست. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»

  40. دین از او آیین از او نبی از او خاتم از او .. امام متقین از او انتظار ظهور ذاتم از اوست «أفضلُ الاعمال انتظارُ الفَرج‏»

هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ (22)

هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (23)

هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (24) اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۶
خرداد

 

بسم الله الرحمن ارحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ دو چرا نمیاندیشید

فرق قلب مؤمن و قلب کافر- قساوت قلب چیست؟

  1.   قلب مومن : حیات و زندگی دارد «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ» «2» 1- قلب کافر: مرض. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» «3»
  2. - قلب مومن : شفا معنوی دارد «وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ» «4» 2- قلب کافر: قساوت‏. «جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً» «5»
  3. قلب مومن : طهارت و قبولی دارد «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «6» 3- قلب کافر: عدم پذیرش. «أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «7»
  4. قلب مومن : سعه صدر.دل دار؛باحوصله  «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» «8» 4- قلب کافر: مُهرخوردن. «طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» «9»*
  5. قلب مومن : هدایت وراهنمایی «مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ» «10» 5- قلب کافر: احاطه ظلمت. «رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» «11»
  6. 6- قلب مومن : ایمان در وجودش جا گرفته   «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ» «12» 6- قلب کافر: حجاب. «جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً» «13»
  7. قلب مومن : سکینه و آرامش دارد «السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ» «14» 7- قلب کافر: قفل شدن. «أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» «15»
  8. قلب مومن : الفت ودوستی دارد «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» «16» 8- قلب کافر: سختى. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» «17»
  9. قلب مومن : اطمینان قلبى دارد «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‏ 9- قلب کافر: برگشت و نفهمى. «صَرَفَ اللَّهُ‏ القلوب» «18» قُلُوبَهُمْ» «19»

             کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

عوامل باعث قساوت  و راه درمان قساوت قلب چیست؟

  1. آثار گناه‏ قساوت دل، سلب نعمت، ردّ دعا، تغییر رزق، محروم شدن از بعضى عبادات نظیر نماز شب، بلاى ناگهانى، قطع باران، ویرانى خانه، رسوایى و خوارى، کوتاهى عمر، زلزله، فقر و نادارى، اندوه و بیمارى، تسلط اشرار، که براى هر یک از این آثار، آیات و روایاتى وارد شده است.
  2. قرآن کسانى که داراى روح بى‏تفاوت و قساوت قلب هستند را مردگان دانسته است و به پیامبرش مى‏فرماید: «انّک لاتسمع المَوتى» «3» تو نمى‏توانى مرده‏دلان را شنوا کنى.
  3. در روایات عامل قساوت قلب را، گناهان، مال اندوزى، خنده و معاشرت نابجا برشمرده‏اند
  4. 13-درآثار شوم منکرات‏ گام دهم- سنگدل شدن و قساوت قلب پیدا کردن (نعوذ بالله).
  5. عوامل قساوت : آرى! اگر قرآن مى‏فرماید: «از گامهاى شیطان پیروى نکنید!» به خاطر آن است که او انسان را گام به گام به فساد مى‏کشاند.  یکى از قاضیها مى گفت: «منافق قاتلى را گرفتیم که هفده نفر را ترور کرده بود. از او پرسیدم که در هنگام ترور ناراحت نمى‏شدى؟ گفت: اولین مؤمنى را که شهید کردم، لرزیدم؛ ولى بعد برایم عادى شد.»

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

عوامل باعث قساوت  و راه درمان قساوت قلب چیست؟

نکته‏ ها:

  1. 15-قساوت قلب، مانع تابش نور الهى بر قلب است. «الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ» (به جاى تنگدلى که مناسبت بیش‏ترى با سعه‏ى صدر دارد به سنگدلى تعبیر نمود، زیرا ظرف تنگ کمى نفوذپذیر است ولى سنگدلى هرگز نفوذپذیر نیست).
  2. 16-أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ  (الزمر/ 22) آیا کسى که خداوند سینه‏اش را براى (پذیرش) اسلام گشاده است، پس او از طرف خداوند بر (فراز مرکبى از) نور است (مثل کسى است که در تنگناى تعصّب و لجاجت و غرور است؟ نه) پس واى بر آنان که از (قساوت) سنگدلى یاد خدا نمى‏کنند. آنان در گمراهى آشکارند.
  3. -براى درمانقساوت قلب‏ در روایات آمده است که چون پیامبر صلى الله علیه و آله این آیه (الزمر/ 22) را تلاوت فرمود،  از حضرت پرسیدند: نشانه‏ى ورود نور در دل چیست؟ فرمود: «التجافى عن دار الغرور و الانابة الى دار الخلود و الاستعداد للموت»  دل نبستن به سراى پر فریب دنیا و توجّه به سراى جاودان آخرت و آمادگى براى مرگ پیش از فرار رسیدن آن.
  4. داروى قساوت‏، توجّه به علم خداوند است. «کَالْحِجارَةِ ... وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ»
  5. استدلال قرآن، رکود فکرى را شفا مى‏دهد؛ موعظه‏ى قرآن، قساوت را درمان مى‏کند؛ تاریخ قرآن تحیّر را برطرف مى‏سازد؛ زیبایى آهنگ و فصاحت قرآن، روح فرارى را جذب مى‏کند؛ قوانین و احکام قرآن، عادات خرافى را ریشه کن مى‏سازد؛ تلاوت و تدبر در قرآن، بیمارى غفلت را قرآن، شفا مى‏بخشد؛ تبرّک به قرآن، امراض جسمى را شفا مى‏دهد و رهنمودهاى قرآن، تاریکى‏ها را روشن مى‏کند.
  6. درمان قساوت قلب : در حدیث مى‏خوانیم: یاد مرگ شهوات را مى‏میراند، غفلت را ریشه‏کن مى‏کند، دل را به وعده‏هاى الهى تقویت مى‏کند، طبیعت انسان را لطیف و قساوت زدایى مى‏کند، آتش حرص را خاموش مى‏کند، دنیا را نزد انسان پایین مى‏آورد و این معناى سخن و کلام پیامبر صلى الله علیه و آله است که فرمود: «فکر ساعة خیر من عبادة سنة».
  7. علامت قساوت : فردى در محضر پیامبر اکرم گفت: من هرگز کودک خود را نبوسیده‏ام. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: این علامت قساوت توست.
  8. قساوت به لطافت : امام صادق علیه السلام در نقش و ارزش یاد مرگ و معاد چنین مى‏فرماید: «وَ یُرَقّ الطَبع» روحیه انسان را از قساوت به لطافت سوق مى‏دهد.
  9. قساوت‏ و توکل : «توکّل»، بر مبناى تسبیح است. کسى بر خدا تکیه مى‏کند که به قدرت و مهربانى او معتقد باشد و او را از هر جهل و ضعف و قساوت‏، منزّه بشمارد

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟                   

.رابطه ایمان و عمل را در قرآن  بررسى کنید.

  1. حقّ تلاوت، در تلاوت با صوت زیبا ورعایت نکات تجوید خلاصه نمى‏شود، بلکه ملاک، ایمان‏ و عمل‏ است. «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»
  2. راه نجات و ایمان مقدّم بر عمل است و اعمال بدون ایمان، مانند اسکناس بى‏پشتوانه است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ» «آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
  3. - ملاک بهشت، ایمان‏ و عمل‏ است، نه خیال و آرزو. «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... أَصْحابُ الْجَنَّةِ»
  4. در کنار ایمان‏ و عمل‏، باز هم باید چشم امید به رحمت و غفران الهى داشت.«سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا»
  5. ایمان‏ و عمل‏، در شرایط آزاد و طبیعى، کارساز است، نه در حال اضطرار و ترس جان. «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ»                                             

 کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟                                                                                    

 رابطه ایمان و عمل  صالح را در قرآن  بررسى کنید.

  1. ایمان‏ و عمل‏ صالح دو شرط اساسى براى ورود به بهشت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ»
  2. ایمان‏ و عملصالح دو شرط اساسى براى ورود به بهشت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ»
  3. (بهداشت روان، در سایه‏ى ایمان‏ و عملصالح است) به ایمان‏ و عملصالح خود مغرور نشویم که تسلیم مطلق بودن، شرط عبودیّت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ»
  4. آیه علّت ورود به بهشت را، تسلیم فرمان خدا و نیکوکار بودن مى‏داند. یعنى بهشت به ادّعا و شعار به کسى داده نمى‏شود، بلکه ایمان‏ و عملصالح‏ لازم است.
  5. ایمان‏ و عملصالح‏، کلید محبوبیت است، «انّ الذین آمنوا و عمل الصّالحات سیجعل لهم الرحمان ودّا» «7»
  6. گناهان وعوامل سوق دهنده به دوزخ، داراى جاذبه‏هایى است که باید انسان با نیروى ایمان‏ و عملصالح خود را برهاند. «زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ»
  7. ایمان‏ و عملصالح دو شرط اساسى براى ورود به بهشت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ»
  8. راه نجات، ایمان‏ و عملصالح است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ»
  9. در دو آیه‏ى174و 175 سوره النساء،  ، ایمان‏ و عملصالح وسیله‏ى دریافت لطف الهى عنوان شد و در این آیه، ایمان و اعتصام به خداوند؛ این نشانه‏ى آن است که راه اعتصام به خدا و پیوستن به او، عمل صالح است.
  10. ملاک سعادت در همه‏ى ادیان آسمانى، ایمان‏ و عملصالح است، نه ادّعا و نام. مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...
  11. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۶
خرداد
  1. بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید ! ؟ یک چرا نمی اندیشید 

  1. در قرآن  کلمه تَعْلَمُون 64.. عقل 49.. تعقل.. لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون‏.أَ فَلا تَعْقِلُون‏.. ما لا تَعْلَمُون‏24.. تفکر17.. یَتَفَکَّرُون 11.. یتدبرون.. أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقرآن 2.. نَعْقِل‏1.. فَکَّر1.. مرتبه بکاررفته
  2. در تفسیر نور حجة الاسلام حاج آقا قرائتى کلمه  فکر 6355.. تفکر 558 .. تعقل  206.. اندیشه 195.. تفکر و اندیشه 4.. مرتبه تمسک شده .

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید ! ؟

    1. نقش اهل‏بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن  را بررسى نمایید.
  1. قرآن «تبیاناً لکلّ شى‏ء» است. روشنگر و بیانگر همه چیز است و چیزى که «تبیاناً لکلّ شى» باشد، تبیان خودش هم هست. لذا بهترین مفسّر قرآن ‏، خود قرآن  است، سپس اهل‏بیت عصمت و طهارت سلام اللّه علیهم‏
  2. پیامبر در حدیث معروفى که بسیارى از علماى اهل سنّت نیز آن را نقل کرده‏اند مى‏فرماید: «انّى تارک فیکم الثقلین کتاب‏ اللّه‏ و عترتى ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا و لن یفتقرقا حتى یردا علىّ الحوض» مفسر: بدون اهل‏ بیت ما قرآن  را نمی‏فهمیم که محکم، متشابه، مجمل و ... یعنی چه؟
  3. کتاب هدایت بدون امام کتاب تحیر است. امام قرآن  ناطق ..درجنگ با خوارج فرمودند. اینها قرآن  را به میان نیاورده‏اند، جلد و کاغذ قرآن  را سپر قرار داده‏اند براى اینکه بعد باز علیه قرآن  قیام کنند؛ اهمیت ندهید، من امام شما هستم، من قرآن ناطق‏ شما هستم،
  4. پیامبر مى‏فرماید: لَنْ تَضِلّوا ما انْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما ابَداً تا وقتى که به ایندو بچسبید گمراه نمى‏شوید. پس، مسأله رجوع مطرح است و پیغمبر صلى الله علیه و آله عترت‏ را عِدْل قرآن ‏ قرار داده است در رجوع کردن. خود پیغمبر هم فرمود قرآن ‏ ثَقَل اکبر است و عترت‏ ثَقَل اصغر .. هر حدیثی از ما روایت شد بپرسید: این حرفى که تو مى‏زنى و این حدیثى که مى‏گویى از کجاى قرآن  در آوردى؟ اگر ضد قرآن  بود، حدیث ما را «فاضربوه‏ على‏ الجدار» به دیوار بزن.!

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

    1. شرایط آشنایى با قرآن  کدام است؟
  1. فراگیری قرآن : آموزش ساده (مرحله اول تعلیم قرآن )، تجوید. (مرحله دوم تعلیم قرآن )، ترجمه و تفسیر (مرحله سوم)، علوم‏ قرآن ‏.حدیث: اجتماعی، اخلاقی، اعتقادی، علمی.عربی: قواعد عربی، مکالمه عربی، انشاء عربی.
  2. حقوق: حقوق متقابل والدین و فرزند، حقوق متقابل زن و شوهر، حقوق همسایه، حقوق خویشاوندی، حقوق مسلمان بر مسلمان، حقوق بشر، حقوق متفرقه.تربیت اسلام: وراثت، محیط خانه، محیط زندگی، محیط آموزش، آئین معاشرت و دوستی، شناخت کتب مفید و مضر.تعلیمات متفرقه: معنا و آثار دین در جامعه، اسلام و پیکار با بی سوادی، اسلام و مبارزه با خرافات، اسلام و لغو امتیازات کار و کوشش در اسلام، علم در اسلام، طب و بهداشت در اسلام، و ...در این فرمول، تعالیم اسلام به طور کلی به 12 رشته و هر رشته به چند ماده درسی تجزیه شده و جمعا 64 واحد درسی ملحوظ گردیده است که هر یک از این مواد درسی به طور فشرده و ساده و به روش آموزشی در سه سطح (ابتدایی، متوسطه، عالی) نوشته شود و به صورت کتاب‏های درسی که هر یک در چند جلسه معین و محدود و قابل تدریس باشد، در اختیار کلاس‏های دینی و آموزگاران مذهبی قرار گیرد.که هرکدام از تعالیم  این دروس شرایط خاص آشنایی خودش را درقرآن  دارد.
  3. شناخت قرآن ‏ : شناخت قرآن  براى هر فرد عالم به عنوان یک فرد عالم و براى هر فرد مؤمن به عنوان یک فرد مؤمن، امرى ضرورى و واجب است. اما براى یک عالم انسان‏شناس و جامعه‏شناس، شناخت قرآن  ازآن‏جهت ضرورى است که این کتاب در تکوین سرنوشت جوامع اسلامى و بلکه در تکوین سرنوشت بشریت مؤثر بوده است. نگاهى به تاریخ این نکته را روشن مى‏کند که عملًا هیچ کتابى به اندازه قرآن  بر جوامع بشرى و بر زندگى انسانها تأثیر نگذاشته است‏ و به همین جهت است که قرآن  خود به خود وارد حوزه بحث جامعه‏شناسى مى‏شود و جزو موضوعات مورد بررسى این علم قرار مى‏گیرد. معناى این سخن این است که بررسى و تحقیق پیرامون تاریخ جهان در این چهارده قرن عموماً و شناختن جوامع اسلامى خصوصاً، بدون شناخت قرآن  میسر نیست. و اما ضرورى بودن
  4. شناخت قرآن  براى یک مؤمن مسلمان ازآن‏جهت است که منبع اصلى و اساسى دین و ایمان و اندیشه یک مسلمان و آنچه که به زندگى او. اینکه این تأثیر در چه جهتى بوده؛ آیا مسیر تاریخ را در جهت سعادت و رفاه بشریت تغییر داده است و یا به سمت نقص و انحطاط، و آیا به سبب تأثیر این کتاب جهش و حرکت در تاریخ پدید آمد و خون تازه در رگهاى جوامع بشرى جارى شد و یا برعکس، موضوعى است که از حدود بحث فعلى ما خارج است. آنچه حرارت و معنى و حرمت و روح مى‏دهد قرآن  است.

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

    1.  دیدگاه دانشمندان غیرمسلمان در باره قرآن  چیست؟ .
  1. دانشمندان و اندیشمندان بزرگ جھان در مورد قرآن  و شخصیت پیامبر اسلام )ص( چھ  می گویند؟)قسمت دوم ( ادواردگیبن:اوکھ بزرگترین مورخ انگلستان درقرن۱۸میلادی ونویسنده مشھورتاریخ سقوطامپراطوری روماست
    درباره"قرآن "چنین مینویسد:ازاقیانوس اطلس تاکناررودگنگ درھندوستان"قرآن "نھ فقط قانون فقھی شناختھ شده است،بلکھ قانون اساسی شامل رویھ قضایی و نظامات مدنی و جزایی و حاوی قوانینی است کھ تمام عملیات و امور مالی بشر
    را اداره میکند و ھمھ این امور کھ بھ موجب احکام ثابت و لایتغیری انجام میشود، ناشی از اراده خداست. بھ عبارت دیگر
    "قرآن "دستورعمومی وقانون اساسی مسلمین ودستوری است شامل:مجموعھ قوانین دینی، اجتماعی، مدنی، نظامی، قضایی، جنایی، جزایی، و ھمچنین مجموعھ قوانین از تکالیف زندگی روزانھ تا تشریفات دینی؛ اعم از تزکیھ نفس تا حفظ بدن
    و بھداشت و از حقوق عمومی تا حقوق فردی تا منافع عمومی و از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب و مکافات این جھان تاعذاب و مکافات جھان آینده، ھمھ را در بردارد.)]۸([
    پرفسورویلدورانت:مورخونویسنده آمریکایی۱۹۸۱ـ۱۸۸٥کھ میلیونھانفردرجھان آثاراورامطالعھ میکنند در
    رابطھ باشخصیت بزرگ پیامبربزرگواراسلام چنین اظھارنظرمیکند:
    اگربھمیزان اثراین مرد بزرگ در مردم بسنجیم باید بگوییم کھ حضرت محمداز بزرگترین بزرگان تاریخ انسانی است.
    وی درصدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را کھ از فرط گرمای ھوا و خشکی صحرا بھ تاریکی توحش افتاده بودند، اوج
    دھد، در این زمینھ توفیقی یافت کھ از توفیقات تمام مصلحان جھان بیشتر بود. کمتر کسی را جز او نمیتوان یافت کھ ھمھ
    آرزوھای خود را در راه دین انجام داده باشد، زیرا بھ دین اعتقاد داشت. محمد۹از قبایل بت پرست و پراکنده در صحرا امتی
    واحد بھ وجود آورد. برتر و بالاتر از دین یھود و دین مسیح و دین قدیم عربستان آیینی ساده و دین یروشن و نیرومند با
    معنویاتی کھ اساس آن شجاعت قومی بود پدید آورد، کھ در طی یک نسل در یک صد معرکھ نظامی پیروز شد و در مدت یک
    قرن یک امپراتوری عظیم و پھناور بھ وجود آورد و در روزگار ما نیروی مھمی است کھ بر یک نیمھ جھان نفوذ دارد.)]۹

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.B مهجوریت قرآن  در میان مسلمانان چه پیامدهایى دارد؟

  1. به نظرم رسید اقرار بعضى بزرگان را درباره‏ى مهجوریّت‏ قرآن ‏ نقل کنم:
  2. الف) ملاصدرا قدس سره در مقدّمه تفسیر سوره واقعه مى‏گوید: بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسى هستم؛ ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى دیدم. در آخر عمر به فکر رفتم که به سراغ تدبّر در قرآن  و روایات محمّد و آل‏محمّد علیهم السلام بروم. یقین کردم که کارم بى‏اساس بوده است؛ زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه ایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن  آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبّر در قرآن  کردم، درِ خانه‏ى وحى را کوبیدم، درها باز شد و پرده‏ها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مى‏گویند:«سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین‏». «3
  3. ب) فیض کاشانى قدس سره مى‏گوید: کتاب‏ها و رساله‏ها نوشتم، تحقیقاتى کردم، ولى در هیچ یک از علوم دوایى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خود ترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق تعمّق در قرآن  و حدیث هدایت کرد. «4»
  4. ج) امام خمینى قدس سره در گفتارى از اینکه تمام عمر خود را در راه قرآن  صرف نکرده، تأسّف مى‏خورد و به حوزه‏ها و دانشگاه‏ها سفارش مى‏کند که قرآن  و ابعاد گوناگون آن را در همه رشته‏ها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر برایّام جوانى تأسّف بخورند. «5»

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.Cپژوهش و اندیشه‏ تقوى محدودیت است یا مصونیت؟

  1. تقوا مصونیت‏ است نه محدودیت‏. نظیر ساختن منزلی که مصونیت‏ است نه محدودیت‏.
  2. انسان سر خود را با کلاه و پا را در کفش قرار می‏دهدو این مصونیت‏ است نه محدودیت‏ وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ اعراف/ 26.
  3. محدودیت باارزش: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» تشکیل خانواده ارزش است، لباس محدودیت مى‏آورد. یعنى من که عمامه سرم است، در خیابان نمى‏توانم بدوم. به خاطر اینکه باید مراعات جامعه را هم کرد، کارى سبک و خیلى وقت‏ها مثلًا شما زمستان که لباس مى‏پوشى نمى‏توانى بدوى. مثلًا شما که با کت و شلوار باشى نمى‏توانى شنا بروى. لباس یک محدودیت‏هایى مى‏آورد، ولى نباید بگوییم که حالا که محدودیت مى‏آورد پس ما لباس نپوشیم. همسر هم محدودیت دارد، آدمى که همسر دارد، وظیفه‏اش این است که نان به خانه ببرد، گوشت به خانه ببرد، غذا ببرد، اول وقت در خانه باشد، پول آب بدهد، برق بدهد ... ازدواج محدودیت مى‏آورد، ولى این محدودیت ارزش دارد.

 کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.D آثار و نشانه‏هاى نفاق را بررسى کنید. آثار و نشانه‏هاى نفاق

20  - سوگند دروغ، از نشانه‏هاى‏ نفاق‏ در انسان‏ منافق سوگندهایش دروغ است‏ «اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهً» (مجادله/ 16) سوگند دروغ مى‏خورد. مؤمن‏ «یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ» صدایش را پیش مى‏کشند پائین مى‏آورد او نیش مى‏زند یعنى با ادبى و با ادبى منافق بى ادب است و مؤمن با ادب است.

-21فریب‏کارى، ریاکارى و غفلت از یاد خدا، از نشانه‏هاى نفاق است: «ان المنافقین یخادعون ... یراؤون ... و لایذکرون»؛

-22. آثار وپیامدهای نفاق‏ 1. بی نوری‏ اسْتَوْقَدَ ناراً بقره/ 17. (نام مجاهد، شعار فضل الله، یَدَک کشیدن چهره‏ها) ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ‏ بقره/ 17. (برنامه‏هایشان، نور ولایت عادل، نور شخصیت‏ها)

-23. ظلمت‏ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ‏ بقره/ 17. (ظلمات شرک و تفرقه و جهل و تضاد)

-24. کوری باطن‏ صُمٌ‏ بقره/ 18. (تحریم اخبار صدا) بُکْمٌ‏ بقره/ 18. (اقرار نکردن‏ها) عُمْیٌ‏ بقره/. (تحریم سیما و دیدن عشق مردم به اسلام و امام (ره))

-25عاقبت به شرّی‏ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ‏ بقره/ 18. (به دامن اسلام و خدا، به دامن امام و مردم) أَوْ کَصَیِّبٍ‏ بقره/ 19. (رگبار نفرت و مرگ بر منافق و هجوم حزب الله) مِنَ السَّماءِ بقره/ 19. (از آسمان حقیقت، ولایت و فطرت) ظُلُماتٌ‏ بقره/ 19.(خانه یتیمی، مستراح هواپیما، فرارهای شبانه، آوارگی و غربت) رَعْدٌ بقره/ 19. (نهیب مردم، اخبار افشاگرانه) بَرْقٌ‏ بقره/ 19. (پیروزی امت، اقرارات همکارانشان) حَذَرَ الْمَوْتِ‏ بقره/ 19. (صاعقه انقلاب، دستگیری و دلهره) کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ‏ بقره/ 20. (امکانات ابرقدرت‏ها برای آنان بود؟؟؟ تا اسلام آباد آمدند) وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا بقره/ 20.(در همان عملیات مرصاد ایستادند)

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.Eآثارو نشانه‏هاى نفاق را بررسى کنید. آثار و نشانه‏هاى نفاق

-26در یک بررسى اجمالى از آیات قرآن در مى‏یابیم که نفاق‏، آثار و عوارض بدى در روح، روان، رفتار و کردار شخص منافق ایجاد مى‏کند که او را در دنیا و قیامت به عذاب گرفتار مى‏سازد. قرآن در وصف آنها مى‏فرماید:

-27* منافق : دچار فقدان شعور واقعى مى‏شوند. «لایشعرون» «2»، «هم السفهاء» «3»

-28* منافق : اندیشه و فهم نمى‏کنند. «لایفقهون» «4»، «لایعلمون» «5»

-29* منافق : دچار حیرت و سرگردانى مى‏شوند. «یعمهون» «6» «لایبصرون» «7»

-30* منافق : به سبب دروغهایى که مى‏بافند. «بما کانوا یکذبون» «8» در کفر پایدار مى‏شوند. «بما کانوا یکفرون» «9» و هدایت نمى‏یابند. «ماکانوا مهتدین» «10»

-31* منافق : چون اعتقاد قلبى صحیحى ندارند، وحشت واضطراب؛ «حذر الموت» «11» و عذابى دردناک دارند. «و لهم عذاب الیم» «12»

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.Eچه عواملى باعث قساوت قلب مى‏شود؟

-32قساوت، مراحلى دارد. «کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»

-33عوامل‏ قساوت قلب‏: 1- رفیق بد 2- غذاى بد 3- شنیدن حرف‏هاى نامربوط ..

34- قساوت و سنگدلى، مرض روحى سختى است که به جهت لجاجت‏هاى پى‏درپى، براى انسان پیدا مى‏شود. «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»

35- مشاهده‏ى آیات و الطاف الهى، در افراد لجوج به جاى تقویت ایمان، موجب قساوت قلب مى‏گردد. «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»

36- گرفتن پول اضافى، بدون انجام کارى مفید و یا مشارکت در تولید، نوعى ظلم و اجحاف است که موجب پیدایش دشمنى و قساوت مى‏شود.

37- حرام‏خوارى، قساوت قلب مى‏آورد و زمینه‏ساز گناهان دیگر است، اسلام آن را به‏ شدّت منع کرده است. همانگونه که امام حسین در روز عاشورا خطاب به لشکر مخالف فرمود: «قد ملئت بطونکم من الحرام»

38- رباخوار، بسیار ناسپاس و گنهکار است. او با گرفتن ربا خود را ضامن مردم، زندگى خود را حرام، عباداتش را باطل، و حرص و طمع قساوت را بر خود حاکم مى‏گرداند. «کَفَّارٍ أَثِیمٍ»

39- قساوت و لجاجت در انسان، تا آنجا اوج مى‏گیرد که انبیاى بردبار را نیز مأیوس مى‏کند. «إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ»

40- دلیل عرضه‏ى جهنّم بر کافران، عملکرد و قساوت خودشان در دنیاست. عَرَضْنا جَهَنَّمَ‏ ... الَّذِینَ کانَتْ‏ ...

41- نمونه گام‏هاى شیطان عبارت است از: دوستى با افراد فاسد، شرکت در مجالس آنان، ارتکاب گناهان کوچک، و پس از آن گناهان بزرگ و در نهایت قساوت قلب و بدعاقبتى و پایانى شوم. «کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ»

42- قساوت بشر، حدّ و مرزى ندارد. (پیامبرکشى، قتل بستگان پیامبر و شبیخون زدن). «لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ» اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۳
آبان
  1. بسم الله الرحمن ارحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. محاسبه  نفس  با روش پیشگیری از وقوع  جرم  
  4. 1-نکته:آموزه های نمازآرامش و آسایش،انتخاب درست، کوتاهترین راه رسیدن به  هدف.
  5. الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (82الانعام)
  6. آنان که ایمان خالص دارند و آن را با شرک نیامیخته‏اند، امنیت و آسایش دارند و اینان راه پروردگار خویش را یافته‏اند و در جوار او آرامش و امن پیدا مى‏کنند.
  7. هر انسانى طالب آرامش و آسایش است. و براى رسیدن به این هدف دوست دارد کوتاهترین راه را بداند (1)و آن را انتخاب کند. اما راههاى فراوان انحرافى که در طول حیات بشرى به وجود آمده، انتخاب درست را مشکل کرده است و به لحاظ اینکه در اجتماع زندگى مى‏کند و جامعه در پرورش فکرى و روحى فرد مؤثر است و جمع آراء متفاوت افراد و گزینش بهترین رأى کار آسانى نیست، سبب مى‏شود رسیدن به هدف اصلى و یافتن کوتاهترین راه براى وصول به آن ممکن نگردد.کتاب محاسبه نفس یا روش پیشگیرى از وقوع جرم (ترجمه محاسبة النفس)، ص: 9
  8. نماز واصلاح راههاى انحرافى:
  9. اما راههاى فراوان انحرافى که در طول حیات بشرى به وجود آمده، چون با صراط مستقیم ارتباط نداشته وبه نماز پیوند نخورده انتخاب درست را مشکل کرده است.
  10. نمازدر جامعه و پرورش فکرى و روحى فرد مؤثر است،نمازجمع آراء متفاوت افراد رابیک سو گزینش می دهد وبهترین رأى را درکار انسان سبب مى‏شود نماز رسیدن به هدف اصلى و یافتن کوتاهترین راه براى وصول به بوسیله نماز ممکن گردد.
  11. پیام:
  12. نمازصراط مستقیم
  13. راهی که درجوار او آرامش و امن پیدا مى‏کنند.
  14. راهی که هدف هر انسان طالب آرامش و آسایش است.
  15. راهی که درست آن را انتخاب می کند . صراط مستقیم است.
  16. راهی که براى رسیدن به این هدف دوست دارد کوتاهترین راه باشد.
  17. راه صراط مستقیمی که در نماز از خدا می خواهیم.
  18. راه آنان که ایمان خالص دارند، راه آنکه با شرک نیامیخته‏اند،راه امنیت و آسایش ، راه پروردگار خویش ،
  19. 2-نکته:آموزه های نماز به ما خواهد آموخت که انتخاب راه درست مشکل نیست.2
  20. أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُون البقرة : 157
  21. صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنان باد، که هدایت یافتگانند.
  22. به ما خواهد اموخت که نه تنها انتخاب راه درست مشکل نیست بلکه کوتاهترین راه ، وصول به آن ممکن وآسان است.وآن راه کوتاه وآسان راهی است که انبیا واولیاء الهی هدایت وراهنمایی کردند ما را، آن راه صراط مستقیم گویند، که به وسیله نماز به ما آموزش داده اند. پس راهی جز راه نماز کوتاهترین ونزدیکترین برای رسیدن به هدف نمی باشد.بنده خدا از خدا میخواهد: که او را از صراطى (یعنى سبیلى) بصراطى دیگر که ما فوق آنست هدایت کند،و درهر نمازی رطبه ودرجه اش بلاتر رود وبه قرب خدا نزدیک ترشود.
  23. پیام
  24. نمازصراط مستقیم
  25. پنج سوره و هشت آیه کلمه مُهْتَدُونَ درقرآن مجید آمده است. که دلالت دارد دربخشهای اصلی تشکیل دهنده دین مبین اسلام  نقش اساسی وکلیدی نماز دراین آیات مشهود است. خصوصاکلمه اهْدِنَا دراهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ(6) که درخواست هدایت به راه مستقیم  را از در نماز ازخدا خواستاریم
  26. سوره مبارکه
  27. البقرة : 70و 157 الأنعام : 82 الأعراف : 30 یس : 21 الزخرف : 22 و 37 و 49 کلمه مُهْتَدُونَ آمده.
  28. 3-نکته:آموزه های نماز طرفدارى از حقّ، انگیزه و سوز لازم دارد نه نشان و عنوان.
  29. اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (یس21)
  30. از کسانى پیروى کنید که پاداشى از شما نمى‏خواهند و آنان راه یافته‏اند،
  31. این خود نخستین نشانه صدق آنهاست که هیچ منفعت مادى در دعوتشان ندارند، نه از شما مالى مى‏خواهند، و نه جاه و مقام، و نه حتى تشکر و سپاسگزارى، و این همان چیزى است که بارها در آیات قرآن در مورد انبیاى بزرگ به عنوان نشانه‏اى از اخلاص روى آن تکیه شده، تنها در سوره «شعرا» پنج بار جمله «و ما اسئلکم علیه من اجر» تکرار گردیده است. برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 89
  32. مبلغ
  33. نمازصراط مستقیم
  34. صراط مستقیم راه حق است.براى حمایت از حقّ، مسافت طولانى نباید مانع باشد. 5 طرفدارى از حقّ، انگیزه و سوز لازم دارد نه نشان و عنوان.  حمایت از حقّ، باید با شدّت، سرعت، منطق و عاطفه همراه باشد.  3 امنیّت و هدایت واقعى، در سایه‏ى ایمان و عدالت است. 1 هدایت کار خداست، 7 شکستن سکوت و فریاد زدن در محیطهاى انحرافى، براى حمایت از رهبرى حقّ مورد ستایش خداوند است.اخلاص در تبلیغ، شرط جذب مردم است. حفظ ایمان، مهمتر از خود ایمان است.  ولى گمراهى، به خاطر سوء انتخاب خود ماست. منادیان حقّ نباید از مردم مزدى بخواهند.9 هادیان باید خود مهتدى باشند. 
  35. 4- نکته:آموزه های نماز تشخیص هدف غائى و نهائى حل مشکل اولین کوچه عشق.
  36. وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَالروم آیه33
  37. و هنگامى که ضرر و سختى دچار مردم شود پروردگار خود را مى‏خوانند، به سوى او توجه و انابه مى‏نمایند. سپس هنگامى که خداوند مهربان از رحمت خود به ایشان مى‏چشاند ناگاه فرقه‏اى از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک مى‏گردند
  38. در جهان امروز که به علت اندیشیدن در پدیده‏هاى خلقت، اسرار فراوانى از آنچه در وجود هر آفریده‏اى نهفته است کشف شده است، دانشهاى زیادى بوجود آمده و در نتیجه دانشمندان بسیارى در هر رشته از علوم وجود دارند.
  39. و به لحاظ اینکه هر فردى قادر نیست مثلا فیزیکدان، شیمیدان، روانشناس، روانکاو، ادیب، طبیعیدان، عالم اقتصاد، جامعه‏شناس، سیاستمدار و ... باشد و در عمل هم مشاهده شده است که اکثر همین دانشمندان نیز اولین کوچه عشق را طى نکرده و در خم یک کوچه مانده‏اند. تشخیص هدف غائى و نهائى و رسیدن به آن مشکلتر شده است.
  40. جمع آراء متفاوت افراد و گزینش بهترین رأى کار آسانى نیست، سبب مى‏شود رسیدن به هدف اصلى و یافتن کوتاهترین راه براى وصول به آن ممکن نگردد.کتاب محاسبه نفس یا روش پیشگیرى از وقوع جرم (ترجمه محاسبة النفس)،
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۰
مهر

 

                        بسم الله الرحمن الرحیم

                       اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. مردی دلنوشته التماس دعا..
  2. گر بر سر نفس خود امیری مردی
    ور بر دگری خرده نگیری مردی 
  3. مردی نبود فتاده را پای زدن
    گر دست فتاده ای بگیری مردی 
  4. گر روی تواضع گردن خم کردی مردی
    گر در برابرنا مرد قد علم کردی مردی 
  5. چه زن باشد چه مرد..بین هر چه مرده وهر که مرده خیلی فرقه  
  6. مرد یعنی شهید قاسم سلیمانی
    مرد یعنی شهید باکری 
  7. مرد یعنی شهید حق پرست
    مرد یعنی شهید  محمد رضا ایران پور 
  8. مرد یعنی شهید  محسن فخری زاده
    مرد یعنی شهید عبدالرسول زرین 
  9. مرد یعنی شهید حاج حسین خرازی
    مرد یعنی شهید ابو مهندس 
  10. مرد یعنی شهید  محمد ابراهیم همت
    مرد یعنی شهید  محسن حججی 
  11. اینها هستند مردانی که مردند در روزگار
    جانبازانی که درطول چند سال گذشته 
    در گیر تکه تکه های انفجار
    ند 
  12. مرد یعنی کارگران ، کوه بران ، معدن چیان                                                                مرد یعنی رفته گران که هر روز برای یک لقمه نان زحمت می کشند.
  13. اینها مردان روز گار ما هستند                                                                                مرد یعنی یار هستی در وجود
  14. مرد یعنی یک فرشته در سجود                                                                                 مرد یعنی یک بغل آسودگی
  15. مرد یعنی پاکی از آلوده گی                                                                                      مرد یعنی هدیه زن از خدا
  16. مرد یعنی همسرایی، هم نوایی، هم صدا،                                                                      مرد یعنی عاشقی ودلدادگی 
  17. مرد یعنی راستی وسادگی .                                                                                     مرد یعنی یک دنیا آزادگی                                                                                    
  18. مرد یعنی شهیدان ما جانبازان ما                                                                              مرد یعنی زحمت کشان جامعه ما 
  19. مرد یعنی یک بغل دلواپسی                                                                                    مرد یعنی یک بیابان بی کسی 
  20. مرد یعنی کوه غم بر شانه ات                                                                                  مرد یعنی درد هایت خانه ات 
  21. مرد یعنی بی هوا پرپر زدن                                                                                      حرف های اول و آخر زدن 
  22. مرد یعنی حرف های نا تمام                                                                                     مرد یعنی یک کلام ختم کلام 
  23. مرد یعنی علی  ، حیدر امیرالمومنین                                                                           جسم وجان  روح تمام مومنین
  24. مرد یعنی مشکل گشا                                                                                       مرد یعنی غم خوار وراهنما 
  25. مرد یعنی اردیبهشت، فصل بهار                                                                               مرد یعنی زندگی در لاله زار
  26. مرد یعنی عاشقی، دلدادگی                                                                                      مرد یعنی راستی و سادگی
  27. مرد یعنی عاطفه، مهر و وفا                                                                                    مرد یعنی معدن نور و صفا
  28. مرد یعنی راز، محرم، یک رفیق                                                                                مرد یعنی یار یکدل، یک شفیق
  29. مرد یعنی شهیدان راه حق وزندگی
  30. مرد یعنی شهید احمد کاظمی‌
  31. مرد یعنی شهید جلال افشار
  32. مرد یعنی شهید محمد رضا تورجی زاده
  33. مرد یعنی شهید مصطفی ردانی پورد
  34. مرد یعنی شهید حاج علی قوچانی
  35. مرد یعنی شهید علیرضا کریمی
  36. مرد یعنی شهید ابراهیم نصر آزادانی
  37. مرد یعنی شهید  رضا مجیدی
  38. مرد یعنی شهید زال (یوسف) یوسف پور
  39. گر بر سر نفس خود امیری، مردی
    بر کور و کر، ار نکته نگیری، مردی
  40. مردی نبود فتاده را پای زدن
    گر دست فتاده ای بگیری، مردی
  41. گر دست فتاده ای بگیری مردی

گر به دولت برسی ، مست نگردی ، مردی  

گربه ذلت برسی ، پست نگردی ، مردی
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
گر تو بازیچه ی این دست نگردی ، مردی
گر ، بر سر نفس خود ، امیری ، مردی
بر کور و کر ، ار ، نکته نگیری ، مردی
مردی ، نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری ، مردی 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۰۹
شهریور
  1. ارزش انسان
  2. بسم الله الرحمن الرحیم
  3. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  4. ارزشها ؛ به خیر و کمال و سود : تقسیم مى‏شود به مادى ومعنوى،
    1. انسان خلیفه خدا .. گفت شما نمى‏دانید..قَالَ إِنىّ‏ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(بقره /30)..بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ..(انعام/165)
    2. ظرفیت علمى انسان ..تمام اسماء را به آدم آموخت (به همه حقایق آشنا ساخت)، وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها (بقره/31)(بقره/32)
    3. انسان فطرتى خدا آشنا دارد؛ درعمق وجدان‏..أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ ..(اعراف/172) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ..(روم/43)
    4. انسان سرشت.عنصرى ملکوتى و الهى ..ترکیبى..مِنْ طینٍ (سجده/7) ثُمَّ.. مِنْ ماءٍ مَهینٍ (سجده/8)..نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ ..(سجده/9)
    5. انسان آفرینشى حساب‏شده ، تصادفى نیست. موجودى انتخاب شده و برگزیده : ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدى‏ (طه/122)
    6. انسان مستقل و آزاد ، امانتدار، رسالت و مسئولیت دارد، أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ (انسان/58)إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى..(احزاب/72).
  5. انسان با بصیرت است : إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعَا بَصِیرًا(انسان/2) إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا(انسان/3)
  6. 7. اخدا به انسان کرامت ذاتى و شرافت ذاتى ..برترى داده  وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ..(اسراء/70)
  7. 8. انسان وجدانى اخلاقى ..حکم الهامى فطرى، درک زشت و زیبا دارد : فَأَلهْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَئهَا(8) قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا(شمس/9)
  8. 9. او جز با یاد خدا آرام نمى‏گیرد. خواستهاى او بى‏نهایت،..تَطْمَئنِ‏ُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنِ‏ُّ الْقُلُوبُ (رعد/28).
  9. اى انسان! ..بسیار کوشنده هستى و عاقبت او را دیدار خواهى کرد یَأَیُّهَا الْانسَنُ إِنَّکَ کاَدِحٌ إِلىَ‏ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ (انشقاق/6).
  10. 10. نعمتهاى زمین براى انسان او..هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا.(بقره/29) وَسَخَّرَ لَکمُ مَّا فىِ السَّمَاوَاتِ.(جاثیه/ 13)
  11. 11. او را براى این آفرید که تنها خداى خویش را پرستش کند..وَ مَا خَلَقْتُ الجْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات/56)
  12. 12.اگرخداى خویش را فراموش کند خود را فراموش و نداند کیست ؛چیست و چه کند و کجا برود:فَأَنسَئهُمْ أَنفُسَهُمْ.(حشر/19)
  13. 13. ازاو پرده تن که حجاب چهره جان است دور افکنده شود، بسى حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بر وى آشکار گردد: همانا پرده کنار، اکنون دیده‏ات تیز است..لَّقَدْ کُنتَ فىِ غَفْلَةٍ مِّنْ هَاذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ (ق/
  14. 14. او احیاناً براى هدفها و آرمانهایى بس عالى مى‏جنبد و مى‏جوشد. او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جز رضاى آفریننده مطلوبى دیگر نداشته باشد: یَأَیَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ (فجر/27) ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً (فجر/28)
  15. انسان با فوز عظیم : وَعَدَ اللَّهُ ....جَنَّاتٍ تجَرِى مِن تحَتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ  وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبرَذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (توبه/ 72)
  16. بنا بر انسان موجودى برگزیده از طرف‏ خداوند، خلیفه و جانشین
  17. او در زمین، نیمه ملکوتى و نیمه مادى، داراى فطرتى خدا آشنا، آزاد، مستقل،
  18. امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، ملهَم به خیر و شر،
  19. وجودش از ضعف و ناتوانى آغاز مى‏شود و به سوى قوّت و کمال سیر مى‏کند و بالا مى‏رود
  20. اما جز در بارگاه الهى و جز با یاد او آرامنگیرد،
  21. ظرفیت علمى و عملى‏اش نامحدود است، از شرافت و کرامتى ذاتى برخوردار است،
  22. احیاناً انگیزه‏هایش هیچ‏گونه رنگ مادى و طبیعى ندارد، حق بهره‏گیرى مشروع از نعمتهاى خدا به او داده شده است
  23. ولى در برابر خداى خودش وظیفهدار است.
  24. ارزش‏ انسان‏ به همتش است : همنشین تواز تو به باید تا ترا عقل ودین بیفزاید
  25. ارزش‏ انسان‏ :به افکار و عقاید صحیح اوست. «مُؤْمِناً»
  26. ارزش‏ انسان‏ : به خردورزى اوست، اگر تعقّل نکند، بدترین جنبندگان مى‏شود.
  27. ارزش‏ انسان‏ :  به سن و سال نیست، ممکن است کسى از نظر سنى کوچکتر ولى از نظر خصلت‏ها و ارزش والاتر باشد. (چنانکه یوسف از برادران خود کوچک تربود.
  28. ارزش‏ انسان‏ و زندگى او در پرتو علم و آگاهى و عقل اوست. (قرآن دلیل پست‏ترین مرحله عمر را فراموش کردن دانسته‏ها و اندوخته‏هاى علمى مى‏داند). «أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً»
  29. ارزش‏ انسان‏ به روح اوست. «خَلْقاً آخَرَ»
  30. ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود.. بی هنر گر دعوی بی جا کند رسوا شود
  31. هر که بر انسانهای حق پیوست عنوانی گرفت.. قطره چون وصل به دریا شود دریا شود

 

  1. ای که بر ما می کنی از جامه نو افتخار .. افتخار آدمی کی جامه دیبا شود
  2. قیمت گوهر شود پیدا بر گوهر شناس .. قدر ما در پای میزان عمل پیدا شود

 

  1. در مسیر زندگی هرگز نمی افتد به چاه.. با چراغ دین و دانش گر بشر بینا شود
  2. ما که در راه طلب ، دم از حقیقت میزنیم...طعنه هائی مدعی کی سد راه ما می شود

 

  1. سر فرود می آورد هر شاخه از بارآوری .. می کند افتادگی انسان اگر دانا شود
  2. چند روزی گر بکام مدعی گردد فلک...غم مخور خسرو که روزی هم بکام ما شود

 

  1. مازنده ازآنیم که آرام  نگیریم      موجیم که آسودگی ما عدم ماست..
  2. 🔘 با افتادن یک سیب جاذبه کشف شد.با افتادن هزاران بچه از شدت گرسنگی در کنار دیوارها!! هنوز #انسانیت کشف نشده!!
  3. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  4. .12/5/1394صفرزاده[S1] 

 [S1]

  • حسین صفرزاده