پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    3. کتاب چرا...شش أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏
    1. کدام علم   مورد نظر دین مبین اسلام است؟
  1. امام کاظم (علیه السلام ) مى‏فرماید: باید چند چیز را بدانى، هر کس باید بداند که زیر نظر هست یا نیست، چون اگر زیر نظر باشیم یک نحو زندگى مى‏کنیم
  2. و اگر زیر نظر نباشیم یک نحو دیگر زندگى مى‏کنیم. شما وارد خانه مى‏شوید چه مى‏کنید؟ اولین کارى که مى‏کنى این است که ببینى کسى در این خانه هست یا خیر؟ این خانه صاحب دارد یا بى صاحب است؟ صاحب آن خواب است یا بیدار؟ چیزهاى خانه حساب دارد یا مى‏توان به خانه خود برد؟
  3. اگراین خانه صاحب و حساب داشت یک جور زندگى مى‏کنیم، در خانه صاحبدار و حسابدار یک نحو زندگى مى‏کنیم. اما اگر این خانه صاحب و حسابى نداشت، زندگى در آن خانه فرق مى‏کند. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/ 14) اگر خانه بى صاحب و بى حساب است در خانه بى صاحب و بى حساب هر چه نبریم از جیبمان رفته است. خانه بى صاحب وحساب! چرا پس آرامى؟
  4. وقتى ما باید آرام باشیم که خانه صاحب و حساب داشته باشد. حال این خانه کوچک و فرضى را مثال زدیم. شما مثال را به چیزهایى بزرگتر تعمیم دهید. مثلا کره زمین! آیا کره زمین صاحبى دارد؟ به نام خدا! صاحب و خداى این خانه و هستى، همه چیز را زیر نظر دارد و همه‏ى ما هستیم و در دادگاه باید حاضر شویم و حساب پس بدهیم. اگر این هستى صاحب دارد. یواش بیا یواش برو، روى قانون رفتار کن.اما اگر خانه حساب ندارد و صاحب ندارد. خدا و قیامتى نیست. در خانه‏ى بى صاحب و بى حساب هیچ دلیلى براى اینکه ما با حساب رفتار کنم وجود ندارد.
  5. لذا امام کاظم (علیه السلام ) مى‏فرماید: اگر این هستى خدایى ندارد، در خانه‏ى بى صاحب من به چه دلیل حسابگر باشم؟ مسئولیتى ندارم. نمى‏شود گفت شما مسئول هستید، مسئول در قبال چه کسى هستم؟ (مسئول اسم مفعول است. اسم مفعول اسم فاعل هم مى‏خواهد) مسئول سائل نیز لازم دارد. شما که به من مى‏گوئید تو مسئول هستى، وقتى خانه صاحب ندارد، سائل من کیست؟ مسئول جامعه کیست؟ شما خودتان هم بى طرح و طراح درست شدى، پس خدایى که ‏در کار نیست. و اگربگویم این هستی خدایی دارد صاحب وحسابی درکار است  پس باید رضایتش را جلب کنیم  بطور عقلی وعلمی که مورد پسند باشد.
  6. 1- امام کاظم فرمود: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِى أَرْبَعٍ» تمام علوم مردم را در چهار چیز یافتم ..علوم دانشگاه به ما مى‏گوید که چگونه باید زندگى کرد، اما به ما نمى‏گوید براى چه باید زندگى کرد. این خیلى مهم است. دانشکده‏ها و دانشگاه‏هاى غرب و شرق همه با همه‏ى رشته‏هاى تخصصى که دارند هدفشان این است. چگونه زندگى کنیم؟ یا ماشین زندگى کنیم. با ماشین یا هواپیما؟ زندگى ماشینى و استفاده از برق زندگى را راحت کرده، چگونه زندگى کنیم؟ زندگى یک سیستم ماشینى مدرن شده است. پیشرفت علم   و صنعت زندگى را راحت کرده است. اما براى چه زندگى کنیم؟ ندارد
  7. براى چه چیزی زندگى کردن مهم است : این در هیچ دانشکده‏اى مطرح نیست. هیچ دانشکده‏اى نمى‏بیند که استاد دانشگاه با دانشجویان در این باره بحث و تحقیق کنند. علم طب مى‏گوید: این کلیه و سنگ کلیه از این طریق خوب مى‏شود. خوب شدن براى این که چه کارى انجام دهد؟ خوب شود براى چه؟ براى اینکه هزار لیتر آب بخورد؟ دین مى‏گوید براى چه زندگى کنیم؟ پس فرق است میان چگونه یا براى چه زندگى کردن.
  8. امام کاظم (علیه السلام ) علم مفید را چهار چیز معرفى مى‏کند مى فرماید: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِى أَرْبَعٍ» امام کاظم مى‏فرماید: علم مردم را در چهارچیز یافتم، یعنى علم مفید در چهار چیز است. چون بعضى علم‏ها فقط یکسرى اطلاعات است. اما ندانستن آن ننگ نیست و دانستن آن افتخار هم نیست. و قرآن در مورد مواد درسى یک آیه دارد مى‏فرماید: «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» (بقره/ 102) بعضى‏ها در دانشکده‏ها و دبیرستان‏ها درس مى‏خوانند و چیزهایى مى‏خوانند که ضرر دارد. «ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» درس مى‏خوانند، درس‏هایى که ضرر دارد و نفع ندارد. اگر شما، علم مفید دانستید و در کنار آن رابطه برق نیز در اختیارتان بود خوب است.
  9. 3- اولین علم مفید خدا را بشناسید پس باید این علوم را بدانیم. «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» اول اینکه خدا را بشناسیم. آیا واقعاً در این جهان هستى شعورى حاکم است یا خیر؟ وجود نظم به ما مى‏گوید شعور حاکم است. و هستى مسئول دارد ،حالا یک مثل مى‏زنم. ماشینى را شما در نظر بگیرید، این ماشین شیک و جدید و مدرن، راننده هم پشت فرمان و جاده هم 100 کیلومتر، هدف نیز مشخص است، هر چه اصرار بورزیم، راننده قول نمى‏دهد. به فلان دقیقه با 5 دقیقه کم یا زیاد به مقصد مى‏رسیم.
  10. راننده‏ى باشعور قول ثانیه نداد ولى کره‏ى بزرگ در مسافت بزرگ چگونه بدون این که زیر نظر باشد و یک مدبر با شعور که این هستى را بچرخاند، در ازاى آن قول مى‏دهى؟ هر کس که از او بپرسى چه زمان سال تحویل مى‏شود؟ تقویم خود را درمى آورد و مى‏گوید: 2 شنبه ساعت سال تحویل مى‏شود .پس هستی شعور دار.
  11. شعورى آن را تحت نظر داشته باشد، چنین دقیق کار مى‏کند، و مسئول به شما به آن قول مى‏دهید؟ موسى بن جعفر (علیه السلام ) مى‏فرماید: «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» اول خدا را بشناسید.
  12. دوّمین علم  مفید، شناختن استعدادهایى که خدا به شما داده است‏ جمله دوم اینکه: بشناسى خدا چه براى تو کرده است. امام کاظم مى‏فرماید: شناخت حق این است که بشناسى خدا براى تو چه کرده است؟ هیچ نشسته‏اى و فکر کرده‏اى که خدا براى تو چه کرده است؟ خود را کشف کرده‏اى؟
  13. یک قطره‏ى منى انسان به عدد جمعیت یک کشور تقریباً 30 میلیون اسپرم وجود دارد و یک انسان یکى از آن 30 میلیون است. یعنى ما یک سى میلیونیم یک قطره هستیم. دوربین عکاسى به نام چشم ، لوله کشى، برق، اعصاب، استخوان سازى و... و همه چیز کامل دارد . چندین دستگاه دقیق و همه با هم و هماهنگ کار مى‏کنند. نه فقط درون بلکه انسان هماهنگ با جهان نیز هم هماهنگ است. گوش با موج هماهنگ است. چون سر و کار گوش با امواج است. چشم با نور هماهنگ است، زیرا سر و کار چشم با نور است. معده با خوردنى‏ها هماهنگ است، چون کار معده با خوردنى هاست. چشم ماچون از پى است با آب شور همراه است و دهان ما با آب شیرین همراه است. دندان جلویى ما چون براى بریدن است تیز است و دندان آسیا چون براى خوردکردن است، گود است. اگر دندان آسیاى مامانند سنگ مرمر صاف بود.!؟
  14. خدا براى تو چه کرد؟ به دنیا آمدیم، فوت کردن و باد کردن بلد نبودیم، اما مکیدن را بلد بودیم. یک کلفت مفت و یک نوکر مفت، پدر و مادر مجانى براى ما تلاش مى‏کردند. هیچ چیز بلد نبودیم، فقیر، گرسنه، عریان، الآن چه استعدادهایى داریم. این که ما مى‏گوییم ایران پر از رجایى است، راست مى‏گوییم. ایران پر از بهشتى و مطهرى است، راست مى‏گوییم. همه‏ى شماها رجایى و بهشتى هستید. او هم مثل شما بود. منتهى موضوع این است که ما استعدادهاى خودمان را کشف نمى‏کنیم. «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ» چقدراستعداد دارى؟!
  15. بوعلى سینای ایرانی کسى که در غرب چاپخانه اختراع کرد ، دومین کتابى که چاپ کردند، کتاب قانون بوعلى سیناى ایرانى بود. و الآن هم ایران بوعلى سینا دارد. «مَا صَنَعَ بِکَ» خداوند چه استعدادهایى به تو داده است؟ سابقاً چگونه تو را به وجود آورده است؟ یک سى میلیونیوم یک قطره را «فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ» (زمر/ 6) در رحم مادر ساخت به گونه‏اى که هر چه خواستیم به ما داد. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فى أَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین/ 4) بهترین ساختمان‏ها را به انسان دادیم. همه‏ى موجودات دمر راه مى‏روند، فقط تنها موجودى که ایستاده راه مى‏رود انسان است. مغز دادیم که ماشین و کامپیوتر مى‏سازد. در آن فضا هواپیما ساخته است.
  16. حدیث داریم که امام زمان (عجل‏ اللّه‏ تعالى فرجه الشریف) که ظهور کنند، اختراع به دست انسان شکوفا و به قدرى استعدادهاى شکوفا مى‏شود و به اندازه‏اى ابتکار به عالم وجود پا مى‏گذارد که تمام بیست و هفت قسمت علوم از همین مغزهاى محروم سر مى‏زند. «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» خدا را بشناسیم. «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ» خدا چه چیز براى تو ایجاد کرد؟ یک موجودى هستى با خیلى نبوغ دارى. مى‏توانیم با اسلام آشنا شویم و مى‏توانیم اسلام را صادر کنیم، اسلام صادر خواهد شد. منتهى شما باید باور کنید که مى‏توانید.
  17. سومین علم مفید، بدانید خدا از شما چه مى خواهد «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ» تعرف: بدانى که خدا از تو چه مى‏خواهد؟ این خیلى مهم است، خدا از تو چه مى‏خواهد. خواسته است که کار کنید. بسیار خوب خدا از ما کارى مى‏خواهد، اما کار براى چه؟ براى خوردن؟ خوردن براى چه؟ بخوریم براى این که توان داشته باشیم که کارى کنیم. کار کنیم یک لقمه پول درآوریم و باز بخوریم تا توان داشته باشیم که کار کنیم... کار کنید که بخورید، بخورید که کار کنید. 70 سال در این دایره بچرخید و آیا خدا این گونه خواسته است؟ این وضعیت انسان‏هایى است که پس انداز ندارند. حال وضعیت انسان‏هایى که پس انداز دارند.استفاده از استعداد است.
  18. خدا چه قدر به شما استعداد داده !؟ 6- سختى اولیاء بیشتر از دیگران است‏ : ما مى‏گوییم که اى خدا چرا اینگونه شد؟ خدا چون مى‏خواهد شما تربیت شوید، زیر پایتان را داغ مى‏کند. اگر زیر پایت داغ نشود، حرکت نمی کنی راه نمى‏روى. سختى‏هاى او نیز لطف است. «البلاء للولاء» بدانید که خدا از شما چه مى‏خواهد؟ «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ» خدا مى‏خواهد که روز به روز حرکت شما به سوى او باشد و حرکت تکاملى «قُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً» (طه/ 114) روز به روز علم ما بیش ترشود. ما اگر خودمان را کشف کنیم، خیلى علم داریم.شکوفایی استعداد را خداوند از ما می خواهد.
  19. در جبهه فرماندهان جمله‏اى گفتند که جالب بود. در دانشکده افسرى خیلى از طرح‏هاى آمریکایى و طبق سیستم ارتش آمریکایى به افسران عزیز ما درس داده بودند. حالا که این‏ها فرمانده شدند، آن طرح‏هایى که این‏ها آموخته‏اند بعضى را مى‏خواهند پیاده کنند، متوجه مى‏شوند آن طرح‏ها به درد ایران نمى‏خورد. (آن کت و شلوار اندازه این تن نیست) این طرح‏ها در جنگ ایران و رژیم عراق قابل طرح نیست. و در عمل شکست خورد. برادران و فرماندهان گفتند: ما خود فکر کردیم و طرح دادیم. این طرح‏ها موفق بود و آن فرماندهان مى‏گفتند: خدا لعنت کند آن رژیم را! طرح ها آن عملى نیست. الآن طرح‏هایى که خود ما مى‏دهیم موفق است. و باید همین طرح‏ها جزو کتاب‏هاى درسى شود و در دانشکده تدریس شود و خواهد شد ان شاءالله. شکوفایی استعداد را خداوند از ما می خواهد.
  20. خدا چقدر استعداد به تو داده؟ استعداد بوعلى سینا شدن به تو داده است. استعداد طراحى و طراح شدن به تو داده است. حضرت مى‏فرماید: کسى که همّتش علف باشد، الاغ است.
  21. امام کاظم (علیه السلام ) مى‏فرماید: خدا از تو چه مى‏خواهد؟ آیا خدا از شما خواسته است که خوش باشید؟ پس چرا از اولیاء خدا اینگونه نخواسته است؟ خدا از ماخواسته همیشه در رفاه باشیم. چرا براى امام حسین (علیه السلام ) این رفاه را نخواسته است؟ خدا از ما خواسته کار به کار کسى نداشته باشیم و کسى مزاحم ما نشود. پس چرا این خط را براى اولیاءش نخواسته است؟ انبیا مزاحم داشتند، از این بیش‏تر که شبانه به خانه‏ى ایشان ریختند که ایشان را بکشند. زندان بوده است. مگر حضرت یوسف زندان نرفتند؟ پیغمبرى بود که او را درون درخت توخالى گذاشتند، درخت را اره کردند تا رسیدند به بدن پیامبر و همینطور بدن ایشان را نیز اره‏کردند. ما پیغمبرهایمان را اره مى‏کردند.
  22. 1- ضرورت هدف و جهت‏گیرى صحیح در علم و آموزش‏: پس موضوع بحث ما علم مفید است. چون هر مسلمانى مى‏داند که در علم سه «هر» داریم: 1- هر مکان‏ «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» (منیه‏المرید، ص 103)2- هر زمان‏ 3- هر شخص‏: حدیث داریم: نشستن با سواد بر روى خاک، بر نشستن بى سواد بر روى قالى شرف دارد.
  23. در صدر اسلام مهریه‏ى زنى که شوهرش هیچ چیز نداشت را یاد دادن سوره‏اى از قرآن قرار دادند که کیست که نداند فضل با سواد بر بى سواد و عالم و فاضل بر جاهل بیش‏تر است. و خدا حتى به پیامبرش مى‏گوید: «قُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً» (طه/ 114) مسئله‏ى امروز دنیا علم   و دانشگاه نیست و جهت آن است. از اولین سوره‏ى قرآن‏ «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذى خَلَقَ» (علق/ 1) شروع مى‏شود و جهت آن هم که بسم ربک است مشخص مى‏شود. چون اگر هدف از درس خواندنش فقط به خاطر رفاه باشد نه براى خدمت به مردم، حاضر است آلمانى را معاینه کند ولى رزمنده‏ى زخمى را معاینه نکند.
  24. این که مى‏گویند «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ» (تهذیب‏الأحکام، ج 1، ص 83) یا این که نماز بى نیت ارزش ندارد، چون نیت همان هدف است. چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره مى‏کنند. از چاقوکش هزار تومان مى‏گیرند ولى به جراح هزارتومان مى‏دهند، چون هدفشان فرق مى‏کند.
  25. بحث نیت ساده‏ است ولى همه در عمل در آن مانده‏اند و حتى در مملکت ما هم جهت علم جایگاه خود را ندارد. جایگاه کتاب درس و معلم با این همه عنوان در نزد ما چیست؟ مثلًا تا مدرک و نمره را مى‏گیرد، دیگر درس نمى‏خواند. پس معلوم مى‏شود در نیت به خاطر درس نبوده است. مثلًا براى یک طلبه مثل من، جایگاه پست امام جمعه‏اى از مدیریت دبیرستان بیش‏تر است و این نشان مى‏دهد که علم حتى در نزد خواص هم جایگاه خود را ندارد.
  26. همه با هم در این که نشاط علمى در ما کم شده است رفیق هستیم. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا» (نساء/ 136) یعنى اى کسانى که ایمان آورده‏اید، ایمان بیش‏ترى بیاورید. پس دانشجو و طلبه سعى کنید نشاط علم  ىتان بیش‏تر شود. ما خیلى زود مى‏توانیم باسواد شویم. و علم غیر مفید همه جا هست.
  27. 2- اهداف مفید علم و دانش آموزى‏ اما در خصوص جهت علم بگویم: اولین آیه‏ى که نازل شد اقراء بود و دو صفت را در خصوص خداوند بیان مى‏کرد، آفریدگارى و آموزگارى. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذى خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ» (علق/ 3- 1) و جاذبه‏اش این است که «اقْرَأْ» دو بار تکرار شده و رب هم همینطور و به تکرارها باید توجه کرد چون فرم دارد. و شما هم که مهندس مى‏شوید، باید به این موضوع توجه داشته باشید. پیامبر فرمود: «خَیْرَ الْعِلْمِ مَا نَفَعَ» (من‏لایحضره‏الفقیه، ج 4، ص 402) یعنى بهترین علم آن علمى است که منفعت و پیام داشته باشد.
  28. حضرت على (علیه السلام ) مى‏فرماید: «خیر العلوم ما أصلحک» (غررالحکم، ص 46) یعنى بهترین علم علمى است که تو را اصلاح کند. «أفضل العمل [العلم‏] ما أخلص فیه» (غررالحکم، ص 155) یعنى علمى که خالص باشد. یا «أنفع العلم ما عمل به» (غررالحکم، ص 45) یعنى پر منفعت ترین علم علمى است که به آن عمل بشود. یا «ثمره العلم العباده» (غررالحکم، ص 64)
  29. یعنى بهترین علم علمى است که وقتى با سواد شد، عبادتش بیش‏تر شود. البته با فرهنگ اسلامى خودمان. عبادت هم نماز است هم خدمت به جامعه، هم فکر و هم نوشتن است. مثلًا مهندس نباید بگوید: من فقط مهندس هستم. یا آیت الله باید براى بچه‏ها هم قصه‏بگوید.
  30. شهید مطهرى آیت الله بود و داستان راستان هم براى بچه‏ها مى‏نوشت و افراد زیادى بودند که براى فرزند خودشان کتابى مى‏نوشتند و به تبع آن براى همه‏ى بچه مسلمان‏ها. ابراهیم پیر مرد ریش سفید بود. مى‏گفت: «یا بنى» و یعقوب و لقمان هم همین طور بودند.
  31. پیامبر فرمود: «من غلب علمه هواه فذاک علم نافع» (مشکاه‏الأنوار، ص 85) کسى که علمش بر هوسش پیروز شود، این علم نافع است. اگر هوس کرد تریاک بکشد ولى علمش به او گفت: مضر است. این علم نافع است.
  32. خلاصه علم   به تنهایى مضر است. و لذا داریم که علم حجاب اکبر است. هر کجا علم جلوى حقى را گرفت، آن علم مضر است.
  33. امام کاظم یک جمله فرموده ولى گفته اصول دین توى اینهاست. امام کاظم آمد به سر قبرى یک نگاه توى قبر کرد فرمود عجب این اول کار است یا آخر کار؟ اگر این آخر کاره پس براى چى آدم جمع کند؟ اگر اول کار است پس واى به آخرش.
  34. الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ‏ مِنْ‏ دِینِکَ‏ اولین عامل انحراف دین را از غیر متخصص مى‏گیرند و لذا به ما گفته‏اند، حتما کسى را که از او تقلید مى‏کنید باید مجتهد باشد. نگفته‏اند: عالم باشد، گفته‏اند فقیه باشد. فرق است بین علم وفقه، علم یعنى دانستن علم و عالم یعنى مى‏داند. فقیه یعنى از بن مى‏داند و لذا ما عالم خیلى داریم، ولى فقیه کم داریم. فقیه یعنى مطالب را از زیربنا مى‏داند و عمیق مى‏داند و حکم خدا را بتواند از منبع و ریشه‏اش اتخاذ کند و لذا مى‏گویند استنباط کرده است. استنباط یعنى کندن و به آب رساندن (آنگونه که در ذهن من است، البته به این مطلب قدیم مراجعه کرده‏ام و مى‏ترسم اشتباه کرده باشم) وقتى انسان مى‏خواهد به آب برسد آنقدر زمین را مى‏کند تا به آب برسد، آنوقت مى‏گویند منبسط. استنباط یعنى باید آنقدر عمیق و دقیق در قرآن و حدیث شد، تا حکم خدا را از قرآن و حدیث بیرون آورد، و نمى‏شود هرکسى با «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» بتواند خود از قرآن استنباط کند. و اخیراً هم جملات استنباط زیاد بکار مى‏رود. بنده اینطور استنباط مى‏کنم، استنباط من این است. استنباط کار آسانى نیست. ودوست بازی هم نیست.
  35. دومین عامل انحراف در دین دوستى‏ها است‏ راه بى دین شدن را مى‏گفتیم، دومین عامل خارج شدن از خط دوستى است. ما چهار رقم دوستى داریم: 1- دوستى فرد با فرد یک رقم دوستى است. من مى‏خواهم با شما دوست شوم و شما مى‏خواهید با من دوست شوید. این یک معیار دارد.2- دوستى و رابطه‏ى جامعه: مثلًا ملتى با ملت دیگر رابطه بر قرار مى‏کند و یا قطع رابطه مى‏کند. آنهم معیارهایى دارد.3- علاقه فرد به ملت‏ 4- علاقه و برخورد ملت با فرد. پس فرد با فرد، ملت با ملت. فرد با ملت، ملت با فرد و در مجموع چهار نوع رابطه داریم. و هر کدام اینها معیارهایى دارد.بعضی ازاین دوستی ها عامل انحراف در دین هستندشیخ اجل سعدی می فرماید تو اول بگو با کیان زیستی، من آن گه بگویم که تو کیستی نیز بر انتخاب دوستی شایسته که نتیجه آن رسیدن شخص به سعادت است را بیان می‌کند. همنشین تواز تو به باید تا تورا عقل ودین بیفزاید. در قیامت ظالم مى‏گوید: کاش با فلانى دوست نبودم‏ شده‏اند، «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ» (فرقان/ 27) روزى که ظالم دو دست خود را به دندان مى‏گیرد «یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلًا» کاش با فلانى دوست نشده بودم.
  36. 6سومین عامل انحراف در دین امام باطل و پدر و مادر عامل انحراف از دین‏ : قرآن درباره‏ى انحراف والدین مى‏گوید: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بى ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» (لقمان/ 15)
  37. چهارمین گناه عامل انحراف از دین: «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ» (روم/ 10) قرآن مى‏گوید گناه، گناه گناه، یک مرتبه عاقبت گناه انفجار است. عاقبت گناه زیاد انفجار است. گناه یکى از عواملى است که باعث بیرون رفتن انسان از خط مى‏شود.
  38. پنجمین حب و بغض‏ها عامل انحراف از دین‏: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامین إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً» (نساء/ 135) باید به قسط عدل را پیاده کنیم. هرکس از چراغ قرمز رد شد باید جریمه شود. «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً» حکم به خدا بکن، اگر غنى و فقیر بود این مسئله درقضاوت تو نباید اثر بگذارد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی