أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِى أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ»
شنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۲۲ ب.ظ
- بسم الله الرحمن ارحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- کتاب چرا...شش أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه
- کدام علم مورد نظر دین مبین اسلام است؟
- امام کاظم (علیه السلام ) مىفرماید: باید چند چیز را بدانى، هر کس باید بداند که زیر نظر هست یا نیست، چون اگر زیر نظر باشیم یک نحو زندگى مىکنیم
- و اگر زیر نظر نباشیم یک نحو دیگر زندگى مىکنیم. شما وارد خانه مىشوید چه مىکنید؟ اولین کارى که مىکنى این است که ببینى کسى در این خانه هست یا خیر؟ این خانه صاحب دارد یا بى صاحب است؟ صاحب آن خواب است یا بیدار؟ چیزهاى خانه حساب دارد یا مىتوان به خانه خود برد؟
- اگراین خانه صاحب و حساب داشت یک جور زندگى مىکنیم، در خانه صاحبدار و حسابدار یک نحو زندگى مىکنیم. اما اگر این خانه صاحب و حسابى نداشت، زندگى در آن خانه فرق مىکند. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/ 14) اگر خانه بى صاحب و بى حساب است در خانه بى صاحب و بى حساب هر چه نبریم از جیبمان رفته است. خانه بى صاحب وحساب! چرا پس آرامى؟
- وقتى ما باید آرام باشیم که خانه صاحب و حساب داشته باشد. حال این خانه کوچک و فرضى را مثال زدیم. شما مثال را به چیزهایى بزرگتر تعمیم دهید. مثلا کره زمین! آیا کره زمین صاحبى دارد؟ به نام خدا! صاحب و خداى این خانه و هستى، همه چیز را زیر نظر دارد و همهى ما هستیم و در دادگاه باید حاضر شویم و حساب پس بدهیم. اگر این هستى صاحب دارد. یواش بیا یواش برو، روى قانون رفتار کن.اما اگر خانه حساب ندارد و صاحب ندارد. خدا و قیامتى نیست. در خانهى بى صاحب و بى حساب هیچ دلیلى براى اینکه ما با حساب رفتار کنم وجود ندارد.
- لذا امام کاظم (علیه السلام ) مىفرماید: اگر این هستى خدایى ندارد، در خانهى بى صاحب من به چه دلیل حسابگر باشم؟ مسئولیتى ندارم. نمىشود گفت شما مسئول هستید، مسئول در قبال چه کسى هستم؟ (مسئول اسم مفعول است. اسم مفعول اسم فاعل هم مىخواهد) مسئول سائل نیز لازم دارد. شما که به من مىگوئید تو مسئول هستى، وقتى خانه صاحب ندارد، سائل من کیست؟ مسئول جامعه کیست؟ شما خودتان هم بى طرح و طراح درست شدى، پس خدایى که در کار نیست. و اگربگویم این هستی خدایی دارد صاحب وحسابی درکار است پس باید رضایتش را جلب کنیم بطور عقلی وعلمی که مورد پسند باشد.
- 1- امام کاظم فرمود: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِى أَرْبَعٍ» تمام علوم مردم را در چهار چیز یافتم ..علوم دانشگاه به ما مىگوید که چگونه باید زندگى کرد، اما به ما نمىگوید براى چه باید زندگى کرد. این خیلى مهم است. دانشکدهها و دانشگاههاى غرب و شرق همه با همهى رشتههاى تخصصى که دارند هدفشان این است. چگونه زندگى کنیم؟ یا ماشین زندگى کنیم. با ماشین یا هواپیما؟ زندگى ماشینى و استفاده از برق زندگى را راحت کرده، چگونه زندگى کنیم؟ زندگى یک سیستم ماشینى مدرن شده است. پیشرفت علم و صنعت زندگى را راحت کرده است. اما براى چه زندگى کنیم؟ ندارد
- براى چه چیزی زندگى کردن مهم است : این در هیچ دانشکدهاى مطرح نیست. هیچ دانشکدهاى نمىبیند که استاد دانشگاه با دانشجویان در این باره بحث و تحقیق کنند. علم طب مىگوید: این کلیه و سنگ کلیه از این طریق خوب مىشود. خوب شدن براى این که چه کارى انجام دهد؟ خوب شود براى چه؟ براى اینکه هزار لیتر آب بخورد؟ دین مىگوید براى چه زندگى کنیم؟ پس فرق است میان چگونه یا براى چه زندگى کردن.
- امام کاظم (علیه السلام ) علم مفید را چهار چیز معرفى مىکند مى فرماید: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِى أَرْبَعٍ» امام کاظم مىفرماید: علم مردم را در چهارچیز یافتم، یعنى علم مفید در چهار چیز است. چون بعضى علمها فقط یکسرى اطلاعات است. اما ندانستن آن ننگ نیست و دانستن آن افتخار هم نیست. و قرآن در مورد مواد درسى یک آیه دارد مىفرماید: «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» (بقره/ 102) بعضىها در دانشکدهها و دبیرستانها درس مىخوانند و چیزهایى مىخوانند که ضرر دارد. «ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» درس مىخوانند، درسهایى که ضرر دارد و نفع ندارد. اگر شما، علم مفید دانستید و در کنار آن رابطه برق نیز در اختیارتان بود خوب است.
- 3- اولین علم مفید خدا را بشناسید پس باید این علوم را بدانیم. «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» اول اینکه خدا را بشناسیم. آیا واقعاً در این جهان هستى شعورى حاکم است یا خیر؟ وجود نظم به ما مىگوید شعور حاکم است. و هستى مسئول دارد ،حالا یک مثل مىزنم. ماشینى را شما در نظر بگیرید، این ماشین شیک و جدید و مدرن، راننده هم پشت فرمان و جاده هم 100 کیلومتر، هدف نیز مشخص است، هر چه اصرار بورزیم، راننده قول نمىدهد. به فلان دقیقه با 5 دقیقه کم یا زیاد به مقصد مىرسیم.
- رانندهى باشعور قول ثانیه نداد ولى کرهى بزرگ در مسافت بزرگ چگونه بدون این که زیر نظر باشد و یک مدبر با شعور که این هستى را بچرخاند، در ازاى آن قول مىدهى؟ هر کس که از او بپرسى چه زمان سال تحویل مىشود؟ تقویم خود را درمى آورد و مىگوید: 2 شنبه ساعت سال تحویل مىشود .پس هستی شعور دار.
- شعورى آن را تحت نظر داشته باشد، چنین دقیق کار مىکند، و مسئول به شما به آن قول مىدهید؟ موسى بن جعفر (علیه السلام ) مىفرماید: «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» اول خدا را بشناسید.
- دوّمین علم مفید، شناختن استعدادهایى که خدا به شما داده است جمله دوم اینکه: بشناسى خدا چه براى تو کرده است. امام کاظم مىفرماید: شناخت حق این است که بشناسى خدا براى تو چه کرده است؟ هیچ نشستهاى و فکر کردهاى که خدا براى تو چه کرده است؟ خود را کشف کردهاى؟
- یک قطرهى منى انسان به عدد جمعیت یک کشور تقریباً 30 میلیون اسپرم وجود دارد و یک انسان یکى از آن 30 میلیون است. یعنى ما یک سى میلیونیم یک قطره هستیم. دوربین عکاسى به نام چشم ، لوله کشى، برق، اعصاب، استخوان سازى و... و همه چیز کامل دارد . چندین دستگاه دقیق و همه با هم و هماهنگ کار مىکنند. نه فقط درون بلکه انسان هماهنگ با جهان نیز هم هماهنگ است. گوش با موج هماهنگ است. چون سر و کار گوش با امواج است. چشم با نور هماهنگ است، زیرا سر و کار چشم با نور است. معده با خوردنىها هماهنگ است، چون کار معده با خوردنى هاست. چشم ماچون از پى است با آب شور همراه است و دهان ما با آب شیرین همراه است. دندان جلویى ما چون براى بریدن است تیز است و دندان آسیا چون براى خوردکردن است، گود است. اگر دندان آسیاى مامانند سنگ مرمر صاف بود.!؟
- خدا براى تو چه کرد؟ به دنیا آمدیم، فوت کردن و باد کردن بلد نبودیم، اما مکیدن را بلد بودیم. یک کلفت مفت و یک نوکر مفت، پدر و مادر مجانى براى ما تلاش مىکردند. هیچ چیز بلد نبودیم، فقیر، گرسنه، عریان، الآن چه استعدادهایى داریم. این که ما مىگوییم ایران پر از رجایى است، راست مىگوییم. ایران پر از بهشتى و مطهرى است، راست مىگوییم. همهى شماها رجایى و بهشتى هستید. او هم مثل شما بود. منتهى موضوع این است که ما استعدادهاى خودمان را کشف نمىکنیم. «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ» چقدراستعداد دارى؟!
- بوعلى سینای ایرانی کسى که در غرب چاپخانه اختراع کرد ، دومین کتابى که چاپ کردند، کتاب قانون بوعلى سیناى ایرانى بود. و الآن هم ایران بوعلى سینا دارد. «مَا صَنَعَ بِکَ» خداوند چه استعدادهایى به تو داده است؟ سابقاً چگونه تو را به وجود آورده است؟ یک سى میلیونیوم یک قطره را «فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ» (زمر/ 6) در رحم مادر ساخت به گونهاى که هر چه خواستیم به ما داد. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فى أَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین/ 4) بهترین ساختمانها را به انسان دادیم. همهى موجودات دمر راه مىروند، فقط تنها موجودى که ایستاده راه مىرود انسان است. مغز دادیم که ماشین و کامپیوتر مىسازد. در آن فضا هواپیما ساخته است.
- حدیث داریم که امام زمان (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) که ظهور کنند، اختراع به دست انسان شکوفا و به قدرى استعدادهاى شکوفا مىشود و به اندازهاى ابتکار به عالم وجود پا مىگذارد که تمام بیست و هفت قسمت علوم از همین مغزهاى محروم سر مىزند. «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ» خدا را بشناسیم. «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ» خدا چه چیز براى تو ایجاد کرد؟ یک موجودى هستى با خیلى نبوغ دارى. مىتوانیم با اسلام آشنا شویم و مىتوانیم اسلام را صادر کنیم، اسلام صادر خواهد شد. منتهى شما باید باور کنید که مىتوانید.
- سومین علم مفید، بدانید خدا از شما چه مى خواهد «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ» تعرف: بدانى که خدا از تو چه مىخواهد؟ این خیلى مهم است، خدا از تو چه مىخواهد. خواسته است که کار کنید. بسیار خوب خدا از ما کارى مىخواهد، اما کار براى چه؟ براى خوردن؟ خوردن براى چه؟ بخوریم براى این که توان داشته باشیم که کارى کنیم. کار کنیم یک لقمه پول درآوریم و باز بخوریم تا توان داشته باشیم که کار کنیم... کار کنید که بخورید، بخورید که کار کنید. 70 سال در این دایره بچرخید و آیا خدا این گونه خواسته است؟ این وضعیت انسانهایى است که پس انداز ندارند. حال وضعیت انسانهایى که پس انداز دارند.استفاده از استعداد است.
- خدا چه قدر به شما استعداد داده !؟ 6- سختى اولیاء بیشتر از دیگران است : ما مىگوییم که اى خدا چرا اینگونه شد؟ خدا چون مىخواهد شما تربیت شوید، زیر پایتان را داغ مىکند. اگر زیر پایت داغ نشود، حرکت نمی کنی راه نمىروى. سختىهاى او نیز لطف است. «البلاء للولاء» بدانید که خدا از شما چه مىخواهد؟ «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ» خدا مىخواهد که روز به روز حرکت شما به سوى او باشد و حرکت تکاملى «قُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً» (طه/ 114) روز به روز علم ما بیش ترشود. ما اگر خودمان را کشف کنیم، خیلى علم داریم.شکوفایی استعداد را خداوند از ما می خواهد.
- در جبهه فرماندهان جملهاى گفتند که جالب بود. در دانشکده افسرى خیلى از طرحهاى آمریکایى و طبق سیستم ارتش آمریکایى به افسران عزیز ما درس داده بودند. حالا که اینها فرمانده شدند، آن طرحهایى که اینها آموختهاند بعضى را مىخواهند پیاده کنند، متوجه مىشوند آن طرحها به درد ایران نمىخورد. (آن کت و شلوار اندازه این تن نیست) این طرحها در جنگ ایران و رژیم عراق قابل طرح نیست. و در عمل شکست خورد. برادران و فرماندهان گفتند: ما خود فکر کردیم و طرح دادیم. این طرحها موفق بود و آن فرماندهان مىگفتند: خدا لعنت کند آن رژیم را! طرح ها آن عملى نیست. الآن طرحهایى که خود ما مىدهیم موفق است. و باید همین طرحها جزو کتابهاى درسى شود و در دانشکده تدریس شود و خواهد شد ان شاءالله. شکوفایی استعداد را خداوند از ما می خواهد.
- خدا چقدر استعداد به تو داده؟ استعداد بوعلى سینا شدن به تو داده است. استعداد طراحى و طراح شدن به تو داده است. حضرت مىفرماید: کسى که همّتش علف باشد، الاغ است.
- امام کاظم (علیه السلام ) مىفرماید: خدا از تو چه مىخواهد؟ آیا خدا از شما خواسته است که خوش باشید؟ پس چرا از اولیاء خدا اینگونه نخواسته است؟ خدا از ماخواسته همیشه در رفاه باشیم. چرا براى امام حسین (علیه السلام ) این رفاه را نخواسته است؟ خدا از ما خواسته کار به کار کسى نداشته باشیم و کسى مزاحم ما نشود. پس چرا این خط را براى اولیاءش نخواسته است؟ انبیا مزاحم داشتند، از این بیشتر که شبانه به خانهى ایشان ریختند که ایشان را بکشند. زندان بوده است. مگر حضرت یوسف زندان نرفتند؟ پیغمبرى بود که او را درون درخت توخالى گذاشتند، درخت را اره کردند تا رسیدند به بدن پیامبر و همینطور بدن ایشان را نیز ارهکردند. ما پیغمبرهایمان را اره مىکردند.
- 1- ضرورت هدف و جهتگیرى صحیح در علم و آموزش: پس موضوع بحث ما علم مفید است. چون هر مسلمانى مىداند که در علم سه «هر» داریم: 1- هر مکان «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» (منیهالمرید، ص 103)2- هر زمان 3- هر شخص: حدیث داریم: نشستن با سواد بر روى خاک، بر نشستن بى سواد بر روى قالى شرف دارد.
- در صدر اسلام مهریهى زنى که شوهرش هیچ چیز نداشت را یاد دادن سورهاى از قرآن قرار دادند که کیست که نداند فضل با سواد بر بى سواد و عالم و فاضل بر جاهل بیشتر است. و خدا حتى به پیامبرش مىگوید: «قُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً» (طه/ 114) مسئلهى امروز دنیا علم و دانشگاه نیست و جهت آن است. از اولین سورهى قرآن «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذى خَلَقَ» (علق/ 1) شروع مىشود و جهت آن هم که بسم ربک است مشخص مىشود. چون اگر هدف از درس خواندنش فقط به خاطر رفاه باشد نه براى خدمت به مردم، حاضر است آلمانى را معاینه کند ولى رزمندهى زخمى را معاینه نکند.
- این که مىگویند «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ» (تهذیبالأحکام، ج 1، ص 83) یا این که نماز بى نیت ارزش ندارد، چون نیت همان هدف است. چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره مىکنند. از چاقوکش هزار تومان مىگیرند ولى به جراح هزارتومان مىدهند، چون هدفشان فرق مىکند.
- بحث نیت ساده است ولى همه در عمل در آن ماندهاند و حتى در مملکت ما هم جهت علم جایگاه خود را ندارد. جایگاه کتاب درس و معلم با این همه عنوان در نزد ما چیست؟ مثلًا تا مدرک و نمره را مىگیرد، دیگر درس نمىخواند. پس معلوم مىشود در نیت به خاطر درس نبوده است. مثلًا براى یک طلبه مثل من، جایگاه پست امام جمعهاى از مدیریت دبیرستان بیشتر است و این نشان مىدهد که علم حتى در نزد خواص هم جایگاه خود را ندارد.
- همه با هم در این که نشاط علمى در ما کم شده است رفیق هستیم. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا» (نساء/ 136) یعنى اى کسانى که ایمان آوردهاید، ایمان بیشترى بیاورید. پس دانشجو و طلبه سعى کنید نشاط علم ىتان بیشتر شود. ما خیلى زود مىتوانیم باسواد شویم. و علم غیر مفید همه جا هست.
- 2- اهداف مفید علم و دانش آموزى اما در خصوص جهت علم بگویم: اولین آیهى که نازل شد اقراء بود و دو صفت را در خصوص خداوند بیان مىکرد، آفریدگارى و آموزگارى. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذى خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ» (علق/ 3- 1) و جاذبهاش این است که «اقْرَأْ» دو بار تکرار شده و رب هم همینطور و به تکرارها باید توجه کرد چون فرم دارد. و شما هم که مهندس مىشوید، باید به این موضوع توجه داشته باشید. پیامبر فرمود: «خَیْرَ الْعِلْمِ مَا نَفَعَ» (منلایحضرهالفقیه، ج 4، ص 402) یعنى بهترین علم آن علمى است که منفعت و پیام داشته باشد.
- حضرت على (علیه السلام ) مىفرماید: «خیر العلوم ما أصلحک» (غررالحکم، ص 46) یعنى بهترین علم علمى است که تو را اصلاح کند. «أفضل العمل [العلم] ما أخلص فیه» (غررالحکم، ص 155) یعنى علمى که خالص باشد. یا «أنفع العلم ما عمل به» (غررالحکم، ص 45) یعنى پر منفعت ترین علم علمى است که به آن عمل بشود. یا «ثمره العلم العباده» (غررالحکم، ص 64)
- یعنى بهترین علم علمى است که وقتى با سواد شد، عبادتش بیشتر شود. البته با فرهنگ اسلامى خودمان. عبادت هم نماز است هم خدمت به جامعه، هم فکر و هم نوشتن است. مثلًا مهندس نباید بگوید: من فقط مهندس هستم. یا آیت الله باید براى بچهها هم قصهبگوید.
- شهید مطهرى آیت الله بود و داستان راستان هم براى بچهها مىنوشت و افراد زیادى بودند که براى فرزند خودشان کتابى مىنوشتند و به تبع آن براى همهى بچه مسلمانها. ابراهیم پیر مرد ریش سفید بود. مىگفت: «یا بنى» و یعقوب و لقمان هم همین طور بودند.
- پیامبر فرمود: «من غلب علمه هواه فذاک علم نافع» (مشکاهالأنوار، ص 85) کسى که علمش بر هوسش پیروز شود، این علم نافع است. اگر هوس کرد تریاک بکشد ولى علمش به او گفت: مضر است. این علم نافع است.
- خلاصه علم به تنهایى مضر است. و لذا داریم که علم حجاب اکبر است. هر کجا علم جلوى حقى را گرفت، آن علم مضر است.
- امام کاظم یک جمله فرموده ولى گفته اصول دین توى اینهاست. امام کاظم آمد به سر قبرى یک نگاه توى قبر کرد فرمود عجب این اول کار است یا آخر کار؟ اگر این آخر کاره پس براى چى آدم جمع کند؟ اگر اول کار است پس واى به آخرش.
- الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ اولین عامل انحراف دین را از غیر متخصص مىگیرند و لذا به ما گفتهاند، حتما کسى را که از او تقلید مىکنید باید مجتهد باشد. نگفتهاند: عالم باشد، گفتهاند فقیه باشد. فرق است بین علم وفقه، علم یعنى دانستن علم و عالم یعنى مىداند. فقیه یعنى از بن مىداند و لذا ما عالم خیلى داریم، ولى فقیه کم داریم. فقیه یعنى مطالب را از زیربنا مىداند و عمیق مىداند و حکم خدا را بتواند از منبع و ریشهاش اتخاذ کند و لذا مىگویند استنباط کرده است. استنباط یعنى کندن و به آب رساندن (آنگونه که در ذهن من است، البته به این مطلب قدیم مراجعه کردهام و مىترسم اشتباه کرده باشم) وقتى انسان مىخواهد به آب برسد آنقدر زمین را مىکند تا به آب برسد، آنوقت مىگویند منبسط. استنباط یعنى باید آنقدر عمیق و دقیق در قرآن و حدیث شد، تا حکم خدا را از قرآن و حدیث بیرون آورد، و نمىشود هرکسى با «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» بتواند خود از قرآن استنباط کند. و اخیراً هم جملات استنباط زیاد بکار مىرود. بنده اینطور استنباط مىکنم، استنباط من این است. استنباط کار آسانى نیست. ودوست بازی هم نیست.
- دومین عامل انحراف در دین دوستىها است راه بى دین شدن را مىگفتیم، دومین عامل خارج شدن از خط دوستى است. ما چهار رقم دوستى داریم: 1- دوستى فرد با فرد یک رقم دوستى است. من مىخواهم با شما دوست شوم و شما مىخواهید با من دوست شوید. این یک معیار دارد.2- دوستى و رابطهى جامعه: مثلًا ملتى با ملت دیگر رابطه بر قرار مىکند و یا قطع رابطه مىکند. آنهم معیارهایى دارد.3- علاقه فرد به ملت 4- علاقه و برخورد ملت با فرد. پس فرد با فرد، ملت با ملت. فرد با ملت، ملت با فرد و در مجموع چهار نوع رابطه داریم. و هر کدام اینها معیارهایى دارد.بعضی ازاین دوستی ها عامل انحراف در دین هستندشیخ اجل سعدی می فرماید تو اول بگو با کیان زیستی، من آن گه بگویم که تو کیستی نیز بر انتخاب دوستی شایسته که نتیجه آن رسیدن شخص به سعادت است را بیان میکند. همنشین تواز تو به باید تا تورا عقل ودین بیفزاید. در قیامت ظالم مىگوید: کاش با فلانى دوست نبودم شدهاند، «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ» (فرقان/ 27) روزى که ظالم دو دست خود را به دندان مىگیرد «یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلًا» کاش با فلانى دوست نشده بودم.
- 6سومین عامل انحراف در دین امام باطل و پدر و مادر عامل انحراف از دین : قرآن دربارهى انحراف والدین مىگوید: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بى ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» (لقمان/ 15)
- چهارمین گناه عامل انحراف از دین: «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ» (روم/ 10) قرآن مىگوید گناه، گناه گناه، یک مرتبه عاقبت گناه انفجار است. عاقبت گناه زیاد انفجار است. گناه یکى از عواملى است که باعث بیرون رفتن انسان از خط مىشود.
- پنجمین حب و بغضها عامل انحراف از دین: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامین إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً» (نساء/ 135) باید به قسط عدل را پیاده کنیم. هرکس از چراغ قرمز رد شد باید جریمه شود. «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً» حکم به خدا بکن، اگر غنى و فقیر بود این مسئله درقضاوت تو نباید اثر بگذارد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۰۳/۲۱