پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۵۱ مطلب با موضوع «کتاب هفت مطالعه» ثبت شده است

۱۴
دی

                                                                        بسم الله الرحمن الرحیم

        1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

الف باء کتاب هفت  گذینه:  واو ..ویژگی شخصیتی ، 29

  1. 7-هفت ویژ گی های شخصیتی  شهید محراب حضت آیت الله اشرفی اصفهانی : ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى شهید محراب آیت الله اشرفی: 1- . آیت الله اشرفى، بعد از اینکه آیت الله مدنى، آیت الله دستغیب، آیت‏ الله‏ صدوقى‏ شهید شد، فرمود: شهید چهارم من هستم. این را از کجا مى‏گفت؟ اینها خبرهایى دارند، این روحشان امواجى را مى‏گیرد که ما نمى‏گیرد. گاهى یک رادیوى کوچک ده تا موج را مى‏گیرد. گاهى یک رادیو اندازه‏ى بشکه موج تهران را هم نمى‏گیرد. بعضى‏ها یک اطلاعاتى دارند.
  2.  2-. ایشان شهید شده بود من آمدم کرمانشاه، رفتم خانه‏ایشان و به آقازاده‏اش گفتم: خوب یک خاطره از ایشان بگویید. گفت: خانه‏ى ایشان یک خانه‏ى کوچکى بود، سه اتاق داشت و یک حال، یا دو تا اتاق داشت مى‏گفت: پدر من از آشپزخانه مى‏خواست به اتاق برود. خوب پیرمرد بود حدود 80، 90 سال عصا دستش بود. مى‏گفت: یک مرتبه که از آشپزخانه رفت در اتاق برود در حال دید که گربه دارد مى‏دود تا دید گوشت دهانش است، با عصا روى گربه زد. بعد رفت در اتاق گفت: حسین! آمدم گفتم: بله آقا! گفت: برو گربه را بیاور عذرخواهى کنم. گفتم: بابا ول کن. سفت گرفت، گفتم: بابا ول کن. آخر گربه که‏ عذرخواهى نمى‏خواهد. گفت: من به ایشان بیخود چوب زدم. من وظیفه دارم حیوان غریزه، وظیفه‏ى من حفظ گوشت است. غریزه‏ى او هم گوشت را ببرد. من به وظیفه ... مقصر من هستم. نه گربه! گفتم: خوب حالا عوضش گوشت را برد. این گوشت براى اینکه ... گفت: نه! این چوبى که من زدم به او، این گناه کردم. هرچه ... دیدم سفت گرفته که آقا تو را به خدا برو او را بیاور. این گربه در سرداب رفته. برو او را بیاور. زیر زمین، گفتم: آقا گربه را مگر مى‏شود مرغ که نیست. گربه چنگ مى‏اندازد صورتمان را زخمى مى‏کند. گفت: ببین یک کلاه روى سرت بکش، چشم‏هایت پیدا باشد، گفتم: دست‏هاى من را گاز مى‏گیرد. گفت: دستت را بکن در این کیسه‏هاى حمام هست که در حمام کیسه مى‏کشند، دستت را در کیسه بکن. صورتت را هم بپوشان، این را بگیر و بیاور. گفتم: آقا ولم کن! دیدم پیرمرد التماس مى‏کند. دلم براى پدرم سوخت. صورتم را پوشاندم و خلاصه دستکش دست کردم و رفتم در زیر زمین، یواش این گربه را گرفتم. حالا از او هم مى‏ترسم. ولى به آیت الله اشرفى دادم. آیت الله اشرفى بغلش گرفت و مرتب گفت: خدایا! مرا ببخش! ظلم کردم. این حیوان که گناه نکرده بود. این باید گوشت را ببرد. من باید حفظ کنم. خدایا من را ببخش. اصلًا براى ما صحنه‏اى پیش آمد، اصلًا ما بهت زده شدیم. مى‏گفت: بعد از آن هروقت آیت الله اشرفى مى‏خواست غذا بخورد یک مقدار غذا در یک ظرف مى‏کرد، پیر مرد 80، 90 ساله زیرزمین مى‏برد و به گربه مى داد و برمى‏گشت غذا مى‏خورد. مى‏گفت: باید این چوب را جبران کنم. آیت الله اشرفى که شهید شد. مى گفت: گربه تا صبح نعره کشید. هرچه غذا به این گربه دادیم نخورد. جنازه را اصفهان بردیم، گربه‏اى هم که چند سال در خانه‏ى ما بود، رفت که رفت که رفت. حیوان ها شعور دارند.
  3. 3-. بنده نیز در خدمت شهید آیةاللَّه اشرفى‏ اصفهانى که حدود نود سال داشت، در عملیات «مسلم‏بن‏عقیل» بودم. ایشان بارها در شب حمله به من فرمود: من بوى بهشت را مى‏یابم، ولى من هرچه بو کشیدم چیزى نیافتم!
  4. 4- . آیت الله اشرفی مجتهد، زاهد، عابد، مجاهد، متواضع، مخلص، بی‏تکلف بود.مسئول سپاه به او گفت اگر شما لباس پاسدار برتن کنید جوانان علاقه‏مند و به جبهه‏ها بیشتر رو می‏آورند فوراً لباس سپاه پوشید. تا اواخرعمر آبگرمکن تهیه نکرد. بخاطر سیده بودن همسرش بسیار احترام می‏کرد. 20 سال بخاطر فقر، همسرش در اصفهان و خودش در قم بود.حتی در سفرها نماز شب را رها نکرد.
  5. 5-. اشرفی‏ امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در پیام خود به مناسبت شهادت آیة الله اشرفی فرمود:" ... آخرین حجاب را بین خود و محبوب با محاسن‏ غرق به خون خرق نمود. اینجانب یکی از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم. این وجود پربرکت را قریب 60 سال می‏شناختم. او دارای صفای نفس، آرامش روح، اطمینان قلب، و خالی بودن از هواهای نفسانی و ترک هوی و اطاعت امر مولی و جامعیت علم مفید و عمل‏صالح می‏شناسم .... آزارش به موری نرسیده بود".آیت الله اشرفی مجتهد، زاهد، عابد، مجاهد، متواضع، مخلص، بی‏تکلف بود.
  6. 6- در زمانی در حجره­ای با سه نفر دیگر در مدرسه نوریه اصفهان زندگی می­کردیم . بسیاری از روزها نه چای داشتیم نه نفت و نه قند. برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالتهای مدرسه استفاده می کردم. در روزهای جمعه به یکی از مساجد دور افتاده اصفهان می­رفتم  و از صبح تا عصر درآن­مسجد درس های یک هفته را دوره می کردم در مدت دوازده ساعتی که آنجا مطالعه می کردم غذای من فقط  مقداری دانه ذرت برشته بود.
  7. 7- آیت الله اشرفی اصفهانی در سال ۱۲۸۱ در خمینی شهر اصفهان چشم به جهان گشود. او در ۲۳ مهر ۱۳۶۱ بر اثر انفجار نارنجکی به درجه رفیع شهادت نائل شد تا چهارمین شهید محراب لقب بگیرد. بزرگراه و دانشگاه شهید اشرفی اصفهانی از جمله مکان هایی هستند که به یاد این عالم والامقام نامگذاری شدند.
  8. 7-هفت  ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى شهید محراب آیت الله صدوقی : 1- . شهید آیت‏ الله‏ صدوقی‏: در 7 سالگی پدر و در 9 سالگی مادر را از دست داد. قبل و بعد از 15 خرداد 1342 از یاران امام (ره) بود.
  9. 2-. اطاعت از ولىّ امرشهید محراب آیت‏ اللَّه‏ صدوقى‏ از جبهه برگشته بود، بسیار خسته و مریض حال وارد منزل پسرش در تهران شد و گفت: تصمیم دارم 15 روز استراحت کنم. فرداى آن روز در جماران خدمت‏امام قدس سره رسید، امام پرسید: شما کى به یزد برمى‏گردید؟ ایشان گفت: امروز، فردا. در حیاط منزل، فرزندش گفت: پدرجان! شما گفتید 15 روز مى‏مانم! فرمود: بنا داشتم 15 روز بمانم، امّا از سؤال امام فهمیدم که مى‏گوید برگرد یزد، لذا اطاعت از ولىّ‏امر مى‏کنم.
  10. 3-. آخر بعضى‏ها مى‏گویند: گناه ما یک دقیقه بود. «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً» شهید کردن آیت‏ الله‏ صدوقى‏ در یک دقیقه بود. در یک دقیقه مؤمن عالمى را کشتند. چرا تا ابد تروریست باید در جهنم باشد؟ چون گناه، گناه مهمى است. گناه مهم‏ نتیجه‏اش هم مهم است. آن شخص در زمین فسادى کرده باشد، پس گویا همه مردم را کشته است. آیت‏ الله‏ صدوقى‏ کسى را نکشته بود. آیت‏ الله‏ صدوقى‏ نجات دهنده‏ى خلق بود. خلق محروم و مستضعف را نجات مى‏داد. به قول امام هر کجا سیل بود، هر کجا زلزله بود، هر کجا آواره‏اى بود، ایشان به آنها کمک مى‏کرد. کشتن یک نفر مؤمن مساوى با کشتن همه‏ى مردم کره‏ى زمین است.
  11. 4- . مرحوم شهید محراب، صدوقى، مى‏گوید: ما گاهى با امام مسافرتهایى داشتیم، در یکى از سفرها زمان قدیم، در سفر مشهد بود. قسمتى از ایران، دست انگلیسى‏ها و روسى‏ها بود. ماشینمان را نگه داشتند، براى بازدید مسافرها پیاده شدند و امام فرمود: وقت نماز شب است. ولى حالا در این بیابان که آب نداریم، تا اینها بازدید مى‏کنند، ما نماز شب بخوانیم. مرحوم آیت‏ الله‏ صدوقى‏ مى‏گوید: همینطور که امام فرمود: آب نداریم، چکار کنیم. مى‏گفت: پیش پاى امام یک مرتبه از زمین آب جوشید و امام وضو گرفت و نماز خواند. مى‏گوید: من این معجزه و کرامت را از امام دیدم. ناقلش شهد محراب صدوتى است. اولیاء خدا، اینطورى هستند.
  12. 5-. خدا شهید محراب آیت‏ الله‏ صدوقى‏ را رحمت کند. در خبرگان اول بحث بود که آیا رئیس جمهور مى‏تواند زن باشد؟ آیت‏ الله‏ صدوقى‏ بلند شد و با همان لهجه‏ى یزدى گفت: نه! نه! فردا از دنیا مى‏گویند: رئیس جمهور را مى‏خواهیم ببینیم، رئیس جمهور زایشگاه است. نه! از آن طرف دنیا رئیس جمهور را کار دارند، رئیس جمهور ویار دارد. خدا رحمت کند شهید را،
  13. 6-. شهید صدوقی‏ : پیام امام (ره): شهید بزرگی که در تمام صحنه‏های انقلاب حضور داشت ... برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمی‏شناخت و هرجا زلزله‏ می‏شد شهید صدوقی آنقدر که توان داشت حاضر هرجا که سیل می‏آمد در صف مقدم بود، آرامش قلب خلق الله بودند و در جبهه‏ها هرچند یک‏ دفعه سرکشی کرده. اینجانب دوستی عزیز را که بیش از سی سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک کردم از دست دادم.
  14. 7- علامه طباطبایی: مرحوم استاد علامه طباطبایی رحمه الله از دانشمندانی بود که بیشتر وقت خود را به تدریس و مطالعه اختصاص می‌داد تا دید و بازدید، ولی در مورد شهید محراب آیت الله صدوقی، استثنا قایل بود و با تواضع خاصی در مورد ایشان می‌فرمود: «صدوقی، شخص ظریفی است و زحمات زیادی (برای اسلام) کشیده است».
  15. 7-هفت  ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى شهید محراب مدنی : 1- . خدا رحمت کند شهید محراب‏ مدنى‏ را، یک جایى داشت راه مى‏رفت بچه‏ها مى‏گفتند سلام علیکم سلام علیکم گفت آقاى قرائتى این بچه‏هایى که امروز به من سلام مى‏کردند یک زمانى همین بچه‏ها به من جسارت مى‏کردند اینقدر به این بچه‏ها سلام کردم تا بالاخره اینها .
  16. 2-. خدا رحمت کند شهید محراب‏ مدنى‏ را گفت ما آخوندها باید هر چه مى‏گوییم باید عمل کنیم؟ گفت: چند درصد ش را عمل کنیم اگر مى‏گوییم نماز شب حداقل چند شب نماز شب بخوان. لازم نیست تمام عمرت را نماز شب بخوانى اگر مى‏خواهید در رابطه با نماز شب صحبت کنى لااقل از یک هفت ه قبل شروع بکن. اگر مى‏خواهید غسل جمعه را بگویید باید لااقل دو جمعه غسل جمعه انجام بدهى. که عالم بى عمل نباشى.
  17. 3-. شهید مدنی‏ : پیام امام خمینی (ره): از چهره‏های کم‏نظیری بود که بحدّ وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود.
  18. 4- شهید مدنی در سال 1293 ه. ش (1323 ه. ق) در «آذرشهر» از توابع تبریز دیده به جهان گشود. پدر ایشان، مرحوم آقا میر علی، در بازارچه آذرشهر، شغل بزّازی داشت. شهید مدنی در چهار سالگی، مادر و در شانزده سالگی، پدر خود را از دست داد و دوران کودکی را با رنج و زحمت و سختی به پایان رساند.
  19. 5- وی در عنفوان جوانی به قصد کسب علم و کمال به شهر مقدس قم عزیمت کرد و با وجود مشکلات فراوان ناشی از درگذشت پدر و استبداد عصر رضاخانی، با پشتکار وافر به تحصیل علوم دینی مشغول شد و پس از گذراندن مراحل مقدماتی از محضر اساتید بزرگی همچون مرحوم آیة الله حجت کوه کمری(ره)، آیة الله سید محمد تقی خوانساری(ره) و امام خمینی قدس سره بهره مند گردید.
  20. 6- شب زنده داری: هنگامی که به نماز می ایستاد، سراپا مجذوب جمال حق تعالی می شد و عاشقانه با محبوب حقیقی اش سخن می گفت. گاهی نیمه های شب متوجه صدای نالۀ وی می شدند، می دیدند که شهید در خلوت با محبوبش راز دل می گوید. آقای بهاءالدینی (داماد ایشان) در خاطراتش می گوید: ما حالات نورانی و با صفای ایشان را در مناجات های نیمه شبشان نظاره گر بودیم. در نیمه شبی در تابستان در محلی نزدیک همدان دیدم از میان درختان باغ صدای ناله می آید. از رختخواب که بلند شدم دیدم آقا نیست و رفته در میان درختان گریه می کند و می گوید: «خدایا من آمده ام، اگر تو به من نه بگویی؛ اگر تو مرا ترک کنی، کیست که مرا دریابد؟ غیر از تو مگر کسی را خواهم داشت؟» این ها را می گفت و اشک می ریخت.
  21. 7- عشق به اهل بیت علیهم السلام: شهید مدنی شیفتۀ اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود. در رنج ها و گرفتاری ها به آنان توسل می جست و در سایۀ اخلاص و ارادتش به این خاندان، آن چه می خواست از خدایش می گرفت خود دراین باره می گوید: وقتی به مشهد آمدم حاجتی داشتم و آن را به امام رضا(ع)عرض می کردم، اما تا دوازده روز اثری ندیدم. روز دوازدهم به امام عرض کردم: ای امام!من از افرادی نیستم که زود دست بردارم، تا وقتی حاجتم را برآورده نکنی از در خانه ات نمی روم. فردای آن روز مسجد نماز می خواندم پس از نماز مردی که با امام(ع) ارتباط قلبی داشت دستش را روی شانۀ من گذاشت و فرمود: «سید حاجتت برآورده شد!» و همین طور نیز شد و به آن چه می خواستم رسیدم. در نجف اشرف نیز این اخلاص و عشق شدید به امام حسین(ع) بود که او را سالی چند بار با پای پیاده به کربلا می کشاند.
  22.  
  23. هفت  علایم وبروس کرونا : 1-  بیماری‌زایی این ویروس، دستگاه تنفس را تحت تأثیر قرار می‌دهد و علایمی مشابه سرماخوردگی ساده را ایجاد می‌کند.
  24. 2- علایم ویروس کرونا شامل: اختلالات تنفسی، آبریزش بینی، سرفه خشک، سرگیجه، گلودرد و بدن درد است که می‌تواند با سردرد و تب نیز همراه باشد و تا چند روز به طول می‌انجامد.[۱][۲۱][۲۲][۲۳] در افرادی با نقص دستگاه ایمنی، افراد مسن و کودکان این علایم می‌تواند شدیدتر شده و منجر به سینه‌پهلو و برونشیت شود.[نیازمند منبع]
  25. 3- علائم کرونا ویروس سارس۲ که منجر به بیماری کووید ۱۹ می‌شود، معمولاً چند روز پس از آلوده شدن فرد به ویروس شروع می‌شود. اما در بعضی افراد ممکن است علائم کمی دیرتر ظاهر شوند. براساس آمارها و تحقیقات انجام شده علائم می‌توانند شامل: تب (در۴۳/۸ درصد افراد هنگام پذیرش و ۸۸/۷ درصد افراد هنگام بستری)، سرفه خشک (در ۶۷/۸ درصد موارد)، اختلال تنفسی، احساس خستگی و درد عضلانی (در ۱۱ تا ۱۴٪ موارد) و اسهال (در ۳٫۸ درصد موارد) باشند.[۲۴][۲۵][۲۶]
  26. 4- به‌طور متوسط دورهٔ نهفتگی علائم، چهار روز بوده‌است. در ۵۶/۴ درصد موارد، کدورت شیشه مات در سی‌تی اسکن قفسه سینه دیده شده‌است. ۱۷/۹ درصد از بیماران با بیماری غیر شدید و ۲/۹ درصد از بیماران با علائم شدید، هیچگونه مشکلی را در رادیولوژی یا سی‌تی اسکن خود نشان نداده‌اند.
  27. 5- در هنگام پذیرش، لنفوپنی (کاهش تعداد لنفوسیت‌های در گردش خون) در ۸۳/۲ درصد افراد مشاهده شده‌است.[۲۷]در مقایسه با آنفلوانزا، درصد بیشتری از بیماران کووید۱۹ درگیری ریوی را در سی‌تی اسکن خود نشان داده‌اند.[۲۸]
  28. 6- برخی از افراد هیچ علامتی ندارند، یا فقط علائم خفیف دارند. اما در افراد دیگر، کووید ۱۹ می‌تواند منجر به مشکلات جدی مانند سینه‌پهلو، عدم دریافت اکسیژن کافی و حتی مرگ شود. این نشانه‌ها بیشتر در افرادی که مشکلات زمینه‌ای دیگری دارند، دیده می‌شود.[۲۷]
  29. 7- شستن مکرر دست‌ها و رعایت بهداشت یکی از راه‌های پیشگیری از این بیماری عدم تماس با افراد و اشیای آلوده‌است. عدم تماس دست به چشم، دهان و بینی و شستن دست‌ها به صورت مداوم با صابون حداقل به مدت ۲۰ ثانیه نیز در جلوگیری از ابتلا یا انتشار بیماری موثرند.[۶۸]  و بهترین روش پیشگیری تمرین در تنفس وتقویت ریه است .
    1. هاء+
  30. -هفت ‏‏ نفر؛ هفت ‏‏ رقم ، هفت ‏‏ میلیارد ، هفت  ‏‏لهجه : زبان‏ها و لهجه ها، یکى از نشانه‏هاى قدرت خدا لهجه‏هاى متفاوت‏ «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ» (روم/ 22) از نشانه‏هاى قدرت خدا نیز این است که هر کسى به زبان خودش حرف مى‏زند یزدى‏ها یزدى حرف مى‏زنند افتخار هم بکنند اصفهانى‏ها هم اصفهانى رشتى‏ها هم رشتى کاشانى‏ها هم کاشانى ترک‏ها هم ترک لرها هم لر بلوچ هم بلوچ هر کس زبان خودش حرف بزند «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ» (روم/ 22) این نشانه‏ى قدرت خداست که هر کسى یک طورى صحبت مى‏کند اصلا در یک خانه هفت ‏نفرند هفت ‏‏ رقم حرف مى‏زنند دونفر صدایشان مثل هم نیست قدرت خداست که شش میلیارد آدم داریم اگر هفت ‏‏ میلیارد آدم داریم هفت ‏‏ میلیارد لهجه داریم‏ «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ» (روم/ 22) آنوقت زبان چیست زبان ارزان ترین وسیله انتقال فرهنگ است ارزان ترین یک ساده ترین دو عمومى ترین سه مبادلا ت علمى چهار و فرهنگى پنج و اجتماعى شش آسانترین وسیله انتقال هفت
  31. 7-هفت ‏‏ نفر بودیم اینجا نماز مى‏خواندیم. الآن : چند روز پیش یک کسى آمده بود مسجد دانشگاه گفت آقاى قرائتى من دانشجوى همین جا بودم. هفت ‏نفر بودیم که مى‏آمدیم و اینجا نماز مى‏خواندیم. الآن 2000 نفر جوان مى‏آیند مسجد دانشگاه. شب‏هاى احیا و در مراسم که چندهزار نفر مى‏آیند. 2000 دانشجو کجا و هفت ‏نفر کجا. الآن دنیا به ایران توجّه دارد و کسى ایران را نمى‏شناخت. شما به کشورها بروید همه از آمریکا مى‏ترسیدند. الآن مرد اول دنیا سید حسن نصرالله مى‏شود. آمریکا همه را شکست داد و فقط سه تا سید سه تا استخوان هستند در گلوى آمریکا. یکى آیت الله سیستانى، یکى مقام معظّم رهبرى و یکى هسم سید حسن نصرالله. به هر حال خیلى جلو رفتیم و خیلى هم راه داریم... 
  32. 7- هفت  روز بی خبری از همسایه : سید بحرالعلوم قدس سره یکى از مراجع نجف، شبى خادم خود را به منزل آیت اللَّه سید جواد عاملى فرستاد که زود تشریف بیاورید. بلافاصله آیت اللَّه خودش را به خانه سید رساند. سیّد فرمود: هیچ مى‏دانید که همسایه شما هفت ‏ ‏ روز است چیزى ندارد بخورد و از کاسب محل نسیه مى‏گیرد. امشب بقّال به او خرماى نسیه نداده و او با دست خالى و روى شرمسار به خانه برگشته است؟
  33. 7- اصل در هفت  هدف است : (اصحاب کهف) سه نفر بودند، چهارمینشان سگشان بود و (عدّه‏اى) گویند: پنج نفر بودند، ششمین آنان سگشان بود. (این سخنى بى‏دلیل و) پرتاب تیرِ گمان به گذشته‏اى ناپیداست. و (عدّه‏اى دیگر) گویند: هفت ‏ ‏ تن بودند و هشتمین آنان سگشان بود. بگو:
  34. 7-هفت ‏ ‏ روز ایّام هفت ‏ه :شنبه  متلق به نبی اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه وآله ؛ بکشنبه علی مرتضی وحضرت فاطمه الزهراء علیهما اسلام ؛ دوشنبه امام حسن مجتبی وامام حسین علیهما السلام ؛ سه شنبه امام زین العابدین و محمد باقر وجعفر الصادق علیهم اسلام ؛ چهارشنبه متعلق به چهار امام موسی بن جعفر وعلی بن موسی الرضا ومحمد علی بن محمد تقی وعلی بن محمد نقی علیم السلام و پنجشنبه متعلق به امام حسن عسگری وروز جمعه روز خاصه حضرت ولی عسر عجل الله تعالی الشریف روحی فدا است.
  35. 7-هفت  سال همت  : و چقدر بعضى‏ها همتشان بالا ست. امروز صبح یک جایى بودم، در خدمت آقاى ابوترابى، برادر بزرگوار، یک جوانى بغل ما بودگفتند ایشان هفت ‏ ‏سال اسیر است، کل قرآن را هم حفظ کرده، نهج البلاغه را هم حفظ کرده. این را مى‏گویند همت، آدم هم که از اول عمرش تا به آخر عمرش به غیر از سوره قل هو الله سوره دیگرى را بلد نیست که از حفظ بخواند. بى سواد هایى که با سواد شدند و آن هم نه روى قلم و کاغذ، همت، همت. همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند..
  36. 7-این هیئت‏هاى هفت ‏ ‏ نفره : هر کس یک قطعه هم زمین داشت الآن از طریق کامپیوتر هم مشخص مى‏شود سازمان زمین شهرى به هیچ عنوانى حتى یکى از مسئولین هم که مى‏خواست زمین بخرد دگمه کامپیوتر را مى‏زند اگر بنام من هر کجاى ایران سندى باشد سازمان زمین شهرى حق ندارد زمین را به کسى بدهد و اگر احیاناً داده پارتى بازى شده و باید این را به او داد . یک کسى را یعنى زمین داشت و رفته بود یک تکه دیگه هم زمین گرفت.معلوم شد بر گرداند.
  37. 7-کلمه هفت ‏ ‏«سبع» هفت ‏ ‏مرتبه در قرآن است : سال دوازده ماه است، دوازده کلمه «شهر» در قرآن است. کلمه ماه هم 12 بار. کلمه «سبع» یعنى هفت ‏ ‏، یعنى هفت ‏ ‏ مرتبه کلمه «سبع» در قرآن است. یک روز ساعت  24 ساعت است. 24 تا کلمه ساعت در قرآن است. خیلى مهم است این، خیلى مهم است این، آدم گیج گیج مى‏شود. انسان در روز 17 رکعت نماز مى‏خواند، هر رکعت هم دو تا سجده دارد، دو تا هفده تا، سى و چهار تا، سى و چهار تا کلمه «سجد» در قرآن است. به عدد سجده‏هاى انسان ؛ .. نماز پنج تا داریم، کلمه صلاه هم پنج تا در قرآن است. خیلى مهم است. از چهل سالگى آدم حرف بزند تا شصت و سه سالگى، بعد حرفهایش را بدهند کامپیوتر ببینند تمام حرفهایش کد دارد. خیلى مهم است در وضو سه تا شستن داریم صورت را مى‏شوئیم، دست راست را مى‏شوئیم، دست چپ را مى‏شوئیم، سه تا شستن داریم، سه تا کلمه «غسل» هم در قرآن داریم، یعنى شستن، سه تا «مس» داریم، مس پاى راست، مس پاى چپ، مس سر. سه تا هم کلمه «مس» آمده یعنى شستن، یعنى غسل، شستن سه بار در قرآن است. منتهى یکى از آن یک جا، یکى هم یک جا، اینها را وقتى کنار هم گذاشتند، اینقدر مهم مى‏شود. کلماتى دیگر کلمه «رجل»، بیست و چهار تا در قرآن است. کلمه «إمراه» هم بیست و چهار تا، خیلى مهم است. کلمه «بر» یعنى خشکى، 12 مرتبه، کلمه «بحر» سفر و تصفیه‏اش ، چهل و یکبار، کلمه رسول، «رسل و رسل» پانصد و سیزده بار، کلمه انبیاء هم پانصد و سیزده بار، خیلى مهم است،
    1. یاء+
  38. -هفت ‏‏ تا یاد بود : سنگ است به یادبود کار ابراهیم : که سنگ را برداشت به شیطان پرت کرد. محلّ این هفت ‏‏ تا سنگ خیلى شلوغ بود، حالا وسیع شده است. آن زمان خیلى تنگ بود. ما این هفت ‏‏ تا سنگ یک سنگ کم آوردیم. به قدرى شلوغ است که هر سال آنجا یک عده در زیر دست و پا مى‏میرند. هرسال یک جمعى آنجا مى‏میرند. خفه مى‏شوند. من داشتم خفه مى‏شدم. گفتم: ایرانى‏ها من قرائتى تلویزیون هستم. یک شن به من بدهید. کم آوردم! البته من هم باشم نمى‏دهم. دعاى ماه رجب این است که‏ «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِک» (بحارالانوار/ ج 95/ ص 389) باختند آنهایى که با خدا ... مواظب باشیم چه چیزى را با چه چیزى عوض مى‏کنیم. خداى نکرده یک وقت نشود که مثلًا مسجد را با فیلم عوض کنیم. به جاى مثلًا مسجد، البته برنامه‏هاى مسجد باید برنامه‏هاى خوبى باشد. ولى اگر برنامه‏هایش هم درجه یک نیست و متوسط است، در عین حال این فیلم جلوى چشم‏هاى ما را مى‏گیرد.
  39. 7-مثل یک به هفت  و هفت  به هفت صد : مثل پول خرج کردن در راه خدا ؛ یک باردیگر مى‏گویم: کسانى که در راه خدا پول خرج کنند مثلشان مثل کسى است که بکارد دانه‏اى را. این دانه هفت ‏ ‏ تا خوشه بدهد، و هر خوشه‏اى صد دانه مى‏شود، هفت ‏صد برابر، عربى‏اش را بنویسم! «فى کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ» (بقره/ 261) یعنى درهر خوشه‏اى صد دانه، هفت ‏صد برابر.
  40. 7-هفت ‏ ‏چاق هفت ‏ لاغر یعنی چه ؟ مى گفت: سخنرانى سه رقم است: سخنرانى اول را هم خود گوینده مى‏فهمد هم مردم، سخنرانى دوم خود گوینده گیج است  سخنرانی سوم  گوبنده و شنونده هردو گیجند ؛ لازم است فردی باشد گوینده وشنونده را از گیجی در بیاورد ؛ مثل خواب پادشاه مصر ؛ چون افکار روز، غذا و پاکى انسان درخواب اثر دارد، امدادهاى غیبى هم گاهى از طریق خواب به انسان الهام شده و از آینده خبر مى‏دهد. خطرات را هشدار میدهد. بعضى خوابها به خاطر چاره جویى است که پادشاه مصر خواب مى‏بیند که هفت ‏ ‏ گاو چاق هفت ‏ ‏ گاو لاغر را مى‏خورند بیدار شد و گیج شد تعبیر آنکه هفت ‏ ‏ گاو چاق هفت ‏ ‏ گاو لاغر را مى‏خورند هفت ‏ ‏سال. یعنی چه؟ گوینده وشنونده هر دو گیج . اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۴
دی

 

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
        1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

الف باء کتاب هفت  گذینه: نون نماز‏، 28

  1. 7. -هفت  ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى مقام معظم رهبری : دربیان آقاى قرائتى 1-الگوى مصرف‏ : خدمت مقام‏ معظّم‏ رهبرى‏ رسیدم، تمام چراغهاى اتاق خاموش و فقط چراغِ روى میز ایشان جهت مطالعه روشن بود. اطرافیان گفتند: آقا تنها وقتى مهمان به ایشان مى‏رسد چراغ اتاق را روشن مى‏کند.
  2. 2- مقام‏ معظم‏ رهبرى‏ علاوه بر تجلیل رسمى از خانواده شهدا گاهى با رفتن به خانه شهید و ارتباط خصوصى اثرى مى‏گذارد که تجلیل رسمى آن اثر را ندارد
  3. 3- درباب امربه معروف ونهی ازمنکر اول از خودمان شروع کنیم. مقام‏ معظم‏ رهبرى‏ وقتى مى‏خواست صحبتى از امر به معروف کند، خودشان در یکى از پارک‏هاى تهران رفتند گفتند: خواهر! اینطور نباشید. اینطور باشید.
  4. 4- وقتى مقام‏ معظم‏ رهبرى‏ براى تشییع جنازه‏ى شهید آوینى مى‏رود یعنى چه؟ یعنى در میان افرادى که در سینما و هنرمند هستند مى‏توانند هنرشان در راه رشد باشد. مى‏شود هنرى را به وجود آورد که بچه‏ها حماسى و شجاع شوند. هنرى که بچه‏ها را شجاع مى‏کند مثبت است.
  5. 5- مقام‏ معظم‏ رهبرى‏ به یکى از جوان‏هاى ایرانى که حافظ قرآن بود وقتى دید ایشان قرآن را حفظ است گفت: من حاضر هستم خداوند یک عضو مرا بگیرد مثل تو شوم. یعنى یک پایم قطع شود ولى مثل شما قرآن حفظ شوم. یک چشمم نابینا شود ولى حافظ قرآن شوم.
  6. 6- این را از مقام‏ معظم‏ رهبرى‏ یاد گرفته‏ام، ایشان یک مهر کربلا دارد. نماز که مى‏خواند، دستش را مى‏کشد به این مهر، مى‏مالد به چشماش، دستش را مى‏کشد به مهر، مى‏کشد به دست راستش، به دست چپش، بعد دستش را مى‏کشد، روى مهر، به سینه‏اش مى‏مالد، به پیشانیش مى‏مالد، تبرک به خاک. خاکى که حرام است، خاک کربلا حلال است.
  7. 7- مقام‏ معظم‏ رهبرى‏ هم طبع شعر دارد و شعرهاى عالى دارد. اصولًا اجتهاد و شعر، اسلحه و شعر حماسه، شعرى که وقتى آدم خواند، داغ شود. اشک  جارى شود،.
  8. 7-هفت  ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى شهید بهشتی : 1-خدا رحمت کند شهید بهشتى‏ را، تهمت‏هایى بود که به مرحوم بهشتى و باهنر هم مى‏زدند و انسان دلش مى‏سوزد.
  9. 2- مرحوم بهشتى سى نفر از طلبه‏هاى فاضل را جمع مى‏کند مى‏گوید: هر طلبه‏ى فاضلى باید یکى از زبان‏هاى دنیا را بلد باشد. به مرحوم شهید باهنر مى‏گوید: تو به ژاپن برو. بعد باهنر براى معرفى اسلام به ژاپن مى‏رود و مرحوم بهشتى به آلمان مى‏رود. در عین این که حرف ژاپن و هامبورگ است، مى‏گویند: بیایید امسال ماه رمضان به یک روستا و عشایرى برویم. به یک جایى برویم که کسى رغبت نمى‏کند به آنجا برود. یعنى همان فکرى که به فکر ژاپن و هامبورگ است، همان فکر به فکر روستاى عشایر یاسوج هم هست. 3- نظم را قبول داشته باشیم. زمان شاه در خدمت شهید بهشتى‏ بودیم. یک ماشینى بود ایشان مى‏خواست جایى برود ما هم همراه ایشان بودیم. خود ایشان پشت فرمان بود. ساعت 12 شب بود. به چهاراه رسیدیم. ایشان‏ ایستاد. گفتم: آقاى بهشتى، الآن 12 شب است. هیچ خبرى نیست برو. گفت: ما نظام را قبول نداریم نظم را قبول داریم. حرف خیلى بزرگ است.
  10. 4- مأمور مخابرات و خانه بهشتى‏: تلفن خانه‏ى مرحوم بهشتى خراب مى‏شود. به مخابرات زنگ مى‏زنند. مى‏بینند که براى تعمیر تلفن نمى‏آیند. دوباره زنگ مى‏زنند. مى‏گویند: چرا نمى‏آیى؟ مى‏گوید: طبق آدرس مى‏آیم ولى آن جا نیست. مى‏گویند: پلاک شماره فلان است. مى‏گوید: مى‏آیم ولى نیست. خلاصه وقتى مى‏آید. مى‏گوید: به من گفته بودند که شما یک کاخ پانزده طبقه دارى. من دنبال کاخ مى‏گشتم.خیلى تلاش کردند و نتیجه‏اش این شد که طرف داران خلق قهرمان، به عراق و به صدام پناهنده شدند.وحالا دربه درند ؛ این‏ها کفران نعمت است.
  11. 5- روح بزرگ شهید بهشتى‏ مادر آقاى اعدامى به دادگسترى مى‏آید و شروع به فحش دادن به شهید مظلوم بهشتى مى‏کند. مى‏گوید: تا مادامى که این زن به من فحش مى‏دهد، کارى با او نداشته باشید، اما اگر دیدید کار اداره مختل مى‏شود، بیرونش کنید.
  12. 6- اهمیت به نماز : یک روز ما خدمت مرحوم بهشتى بودیم. یک عده از کشورهاى خارجى آمده بودند و مصاحبه مى‏کردند. نماز مغرب شد. گفت: آقایان با اجازه چند دقیقه مهلت بدهید. فورى بلند شد و وسط مصاحبه‏ى خارجى نماز خواند.
  13. 7- سال تحویل و حس مسئولیت‏ : سال تحویل شد. ایشان چند دقیقه که از سال تحویل گذشت، بلند شد و لباس‏هایش را پوشید و گفت: تعطیلى براى ما درست نیست. کار زیاد است. بلند شوید تا به کارهایمان برسیم. تقریباً پنج شش دقیقه از سال تحویل گذشت که ایشان بلندشد و سراغ کار رفت. بهشتى و یارانش از 24 ساعت، 18 ساعت را کار مى‏کردند.هفت اد و دو تن هم یک چیزى است که براى من از اسرار است. چون در احد هم هفت اد و دو تن بودند. در کربلا هفت اد و دو نفر بودند. در هفت  تیر هم هفت اد و دوتن هستند. یک سرى در این است.

 

  1. 7–هفت  ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى شهید باهنر : 1- . . خدا باهنر را رحمت کند، با بعضى از همکارانش که تعلیمات دینى را مى‏نوشتند، یکى از همکارانش گفت: اگر این ملت روز عاشورا بالا و پایین نپرند و حسین حسین نگویند، برنامه‏ى شاه این بود که مانند قرآن، تعلیمات دینى را هم از دروس حذف کند. و زمزمه‏اش هم شد که ما رفتیم و با یکى از سران مملکت صحبت کردیم که آقا شما از عاشوراى این مردم بترسید. این تعلیمات دینى بگذارید باشد. حالا بحث‏هایى که براى شما ضرر دارد، یک بحث دیگر است. ایشان مى‏گفت: هرکارى کردم موفق نشدم و آخرین چیزى که باعث شد من جلوى این کار را بگیرم، حماسه‏ى مردم در روز عاشوا بود و خود انقلاب ما، مایه هایش از عاشورا است‏
  2.  2-. مرحوم شهید باهنر در مورد تاسیس بسیج فرمودند که باید مسئله جهل توسط بسیج در ایران حل شود. البته بسیج باید قدر سپاه را داشته باشد، چون سپاه معلم بسیج است و سپاه هم قدر ارتش را داشته باشد، چون برادران ارتشى فنون تخصصى را به سپاهیان یاد دادند و همه با هم هستند و نباید کسى خود را برتر از دیگرى بداند. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/ 13) بسیجى نور چشم ماست ولى باید مواظب خودش باشد و یک وقت تند نرود.
  3. 3-. به قول شهید باهنر که مى‏گفت: تابستان تعلیم تعطیل مى‏شود ولى تربیت تعطیل نمى‏شود. اتفاقا وفتى آموزش وپرورش تعطیل است وظیفه پدر و مادرها بیشتر مى‏شود. تابستان ایام فراغت جوان است. همه مردم صالح نیستند. یک جوان سیگارى کافى است که یک عده جوان دیگر را سیگارى کند و لذا پدرها باید با بچه‏هایشان رفیق باشند. با هم به استخر بروند وگرنه پسر شما با کس‏ دیگر به استخر مى‏رود و فساد بوجود مى‏آورد.
  4. 4- . خدا رحمت کند شهید باهنر را، بحثى دارد جهان در عصر بعثت، یعنى خیال نکنید وقتى پیامبر ظهور کرد فقط عربها بت پرست بودند ژاپن، چین چه طور بود، اروپا چه طور، کل کره زمین وحشى بودند منتهى ما مى‏زنیم توى سر عربها مى‏گوئیم عربها بت پرست بودند در حالیکه غیرعربها بدتر بودند. مقدسات عربها بت بود بت با آب از بین نمى‏رود مقدسات ما آتش بود که آتش با آب ازبین مى‏رود خاموش مى‏شود، چه زجرى کشید پیغمبرما، اگر ما بدانیم ائمه ما چه کردند.
  5. 5-. حضرت امام خمینى (ره) 7 دى فرمان به تشکیل نهضت سواد آموزى دادند مرحوم شهید باهنر پرچم نهضت را دست گرفتند. شهید بزرگوار باهنر پرچم آن را به دست گرفته و در این سال نهضت میلیونها نفر را باسواد کرده و با خواندن ونوشتن آشنا کرد. و کارهایى انجام داد که مى‏شود گفت اجتماع را به عدالت اجتماعى نزدیک کرد.
  6. 6- محمدرضا باهنر درباره اخلاق شهید باهنر گفته است «از خصوصیات ایشان می شود به صورت جامع و کامل این گونه گفت که ایشان مصداق بارز این آیه شریفه بود که «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» یعنی سعی می کرد با رفتار و افکارش، بدون این که حرف بزند، بدون این که نصیحت و موعظه بکند، خودش مجسمه آن چیزی که می خواهد بشود و واقعاً مجسمه آن هدفی که داشته بود و مکتبش را در ذره ذره زندگی اش پیاده کرده بود و اگر کسی با ایشان زندگی می کرد و در حرکات و رفتار ایشان دقت می کرد، می توانست بفهمد که ایشان چه بینشی دارد و پیرو چه هدفی است
  7. 7- مسأله بعدی هم مسأله مُصر و مجد بودن ایشان در پایان رساندن یک کار بود. اگر کاری به او محول می شد، دیگر آرام نداشت تا آن کار را تمام بکند. کمااین که برادران عزیز، شخصیت های مملکتی، به این مسأله اذعان دارند و در مسائل مختلفی که رسیدگی اش به عهده ایشان بود، گاهی می شد بیست و چهار ساعت می نشست و تکان نمی خورد. غذا و خواب و… را کنار می گذاشت، تا این مسأله را به اتمام برساند و فکرش از آن راحت شود.»۷۵
  8. 7-هفت  ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى شهید رجایی : 1- . خدا شهید رجایى را رحمت کند. یک نفر او را صدا کرد و دو میلیون پول به او داد و گفت: برو و یک سال غذاى فقرا را تهیه کن. گفت: شما من را مى‏شناسید که دو میلیون به من پول مى‏دهید. گفت: بله من از شما سوزى دیده‏ام. گفت: شما پلو و خورشت درست مى‏کردى و پشت موتور مى‏گذاشتى و به محل فقرا مى‏بردى و پخش مى‏کردى. یک روز یک دیگ را روى موتور گذاشتى، دیدى سنگین است. چند نفر هم ایستاده بودند. گفتى: آیا یک مرد نیست که این دیگ را بگیرد؟ گفتم: چرا. آمدم و دیگ را پشت موتور گذاشتم و با هم رفتیم و در محل فقرا پخش کردیم. چون من در تو این سوز را دیده‏ام این دو میلیون را بگیر و یک آشپزخانه مفصل درست کن و رسمى در آنجا غذا بده. یعنى بشر هم همین طور است. باید یک سوزى در او باشد.
  9. 2-. خدا آقاى رجایى را رحمت کند. با کسى شریک بود یک سال با هم جنس خریدند و با دوچرخه در کوچه و بازار تهران مى‏فروختند. آخر سال هزار تومان درآمد داشتند، رفتند که تقسیم کنند. گفت: یک طور تقسیم نکنیم. تو چند تا بچه دارى؟ گفت: من چهار بچه دارم. رجایى آن زمان دو بچه داشت. گفت: خوب اینقدر تومان براى تو باشد چون بچه دار هستى. باقى آن هم براى من باشد. چون دو تا بچه دارم. بیخودى یک کسى از خواب بیدار نمى‏شود که رئیس جمهور شود. یعنى شما هم که مى‏خواهى رأى بدهى باید یک سوزى داشته باشى. در روز انتخابات
  10. 3-. حکومت ایران در زمان شاه جرئت اینکه بگوید آمریکا را راه نمى‏دهیم ندارد. مرحوم شهید رجایى در سازمان ملل رفت و بدن سیاه خودش را نشان داد. رئیس جمهور آمریکا، کارتر اجازه‏ى وقت از معلم ایرانى خواست. معلم ایرانى به نام شهید رجایى اجازه‏ى ملاقات به رئیس جمهور آمریکا نداد. ایران ذلیل قالى ابریشم مى‏گیرد و دستمال کاغذى به شاه مى‏دهد. ایران عزیز معلمش اجازه‏ى ملاقات به رئیس جمهور آمریکا نمى‏دهد. این از اثرات انقلاب است. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد همینطور که آمریکا را توسط ایران شکستى، قدرتش را در جهان بشکن.
  11. 4- . گفت نه یک دوچرخه قراضه داشتم از محله فقیر تهران مى‏رفتم محله وسط تهران پاى منبر آیت الله طالقانى یک کلمه یک کلمه یاد مى‏گرفتم. حالا شدم رجایى. یتیم بود و فقیر بود شهید رجایى، اما چون جوهر تهذیب داشت با دوچرخه قراضه چیزى یاد گرفت و آدم هست با موتور 27 سال است نماز مى‏خواند هنوز نمى‏داند «اللَّهُ الصَّمَدُ» (اخلاص/ 2) یعنى چه؟ 70 سال است مى‏رود مسجد مى‏گوید الهى آمین. مى‏گویى آمین یعنى چه؟ مى‏گوید: نمى‏دانم یکیش آمین نمى‏داند تحصیل کرده‏اش «صمد» نمى‏داند. جوهر تهذیب در او نیست. باید پا شد جنبید پا شد حرکت کرد براى رشد.
  12. 5-. مرحوم رجایى فقیه نبود. یک رئیس جمهور بود. یک معلم با فضیلتى بود، ولى این معلم با فضیلت با اسلام آشنا بود. با اسلام آشنا بود، گلیم خودش را از آب کشید و جامعه را هم نجات داد. آشنا شویم و خدا رحمت کند. یکبار رجایى به من گفت که: قرائتى! تو قرائتى با همزه هستى یا قرائتى با «عین»؟ گفتم: قرائت با همزه، قرائت قرآن، یعنى خواندن قرآن. با حمزه! قرائت با «عین» که نداریم. گفت: چرا نداریم؟ «الْقارِعَه»، «مَا الْقارِعَه»، «وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَه» (قارعه/ 1 تا 3) قارعه آیه‏ى قرآن است. سوره‏ى قارعه! با «عین» است. گفتم: حق با شماست. من توجه نداشتم. قرائت با همزه یعنى خواندن. قرائت با «عین» یعنى کوبیدن.
  13. 6-. سلام خدا بر شهید رجایى. اصفهان رفته بود در پادگان سخنرانى کند، یک مرتبه وسط سخنرانى صداى اذان از بیرون پادگان آمد. گفت: آقایان من الآن وسط سخنرانى یک سؤال مى‏کنم. اگر تلفنى از تهران بشود، مثلًا امام با من کار داشته باشد. یک کار مهمى باشد. شما اجازه مى‏دهید من گوشى را بردارم، جواب بدهم و بعد سخنرانى را ادامه بدهم. گفتند: بله، آقا! گفت: این صداى اذان تلفن خدا است. اگر شما مى‏گویید: تلفن امام خمینى را جواب بدهم. اگر یک کار حساسى بود تلفن را جواب بدهم، بعد بیایم ادامه سخنرانى، پس بگذارید بروم نماز بخوانم بعد سخنرانى بیایم. اصلًا وسط حرف سخنرانى‏اش را قیچى کرد. بعضى‏ها سبک شمردن نمازشان این است که آخر وقت مى‏خوانند.
  14. 7-. شهید رجایی‏ در 4 سالگی پدر را از دست داد. در 14 سالگی به تهران آمد و شاگرد آهنفروشی شد و مدّتی هم دست‏فروشی می‏کرد. پس از فراغت از تحصیل به دبیری پرداخت. و به قول شهید رجایى‏ در جمهورى اسلامى کسى مسئولیت را قبول کند که یا عاشق باشد یا دیوانه، سوم هم ندارد. مى‏گفت: تا حالا ما هرچه خدا را امتحان کردیم، خوب امتحان داده است. حالا که خدا خوب امتحان داده است، از این به بعد هم کارهایمان را به خدا بسپاریم. چون توکل به خدا زنده است. «وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لا یَمُوتُ» (فرقان/ 58)
  15. . 7-هفت  ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى شهید خرازی : 1- . وحدت با روحانی: سردار شهید خرازی‏ از حقوق شخصی به روحانیون عقیدتی سیاسی پول می‏داد و می‏گفت: به سربازان بدهید.
  16. 2- ) مرحله اول عملیات که تمام می شود، آزاد باش می دهند و یک جعبه کمپوت گیلاس؛ خنک ، عین یک تکه یخ . انگار گنج پیدا کرده باشیم توی این گرما. از راه نرسیده، می گوید«می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین؟» می گویم « چشمت به این کمپوتا افتاده؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم .» چند دقیقه می نشیند.تحویلش نمی گیریم،می رود. علی که می آید تو ، عرق از سر و رویش می بارد. یک کمپوت می دهم دستش. می گویم «یه نفر اومده بود ، لاغر مردنی. کمپوت می خواست بهش ندادیم. خیلی پر رو بود. » می گوید «همین که الان از این جا رفت بیرون؟ یه دست هم نداشت؟ » می گویم « آره . همین» می گوید « خاک ! حاج حسین بود .»
  17. 3- سال ۱۳۳۶ ه.ش در یکی از محله‌های مستضعف‌نشین شهر شهیدپرور اصفهان بنام کوی کلم، در خانواده‌ای آگاه، متقی و با ایمان فرزندی متولد شد که او را حسین نامیدند.
    از همان آغاز، کودکی باهوش و مودب بود. در دوران کودکی به دلیل مداومت پدر بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا کرد.
  18. 4- از آنجا که والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچه‌ها بودند. علاوه بر آن، اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله ؛می‌رفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت، اذان‌گو و مکبر مسجد شد.
  19. 5- بسم رب الصدیقین .خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام:  ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم کلامی‌ و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»- اگر در پیروزی‌ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انکار خداست.
  20. 6- پس از پیروزی انقلاب اسلامی
    شهید حاج حسین خرازی از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان بود و لحظه‌ای آرام نداشت. به خاطر روحیه نظامی و استعدادی که در این زمینه داشت، مسؤولیتهایی را در اصفهان پذیرفت و با شروع فعالیت ضدانقلابیون در گنبد، مإموریتی به آن خطه داشت.
  21. 7- یک سفارش از شهید: همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم، که شهدا راهشان، راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.
  22. 7- هفت  ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى شهید محراب دستغیب : 1- . آیت الله شهید دستغیب در 12 سالگی از نعمت پدر محروم شد و سرپرستی دو برادر و سه خواهر و مادرش را عهده‏دار شد. برای ادامه تحصیل به نجف رفت و پس از اجتهاد به شیراز برگشت و در سال 1360 شهید شد.
  23. 2-. شهید دستغیب‏ : پیام امام خمینی (ره): آمریکائیان یک شخصیت ارزشمند که مربی بزرگ و عالمی عامل که گناهش فقط تعهد به اسلام بود از دست ملت‏ ایران گرفت ....شهید دستغیب معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود ... صحیفه، ج 15، ص 252.
  24. 3- شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب در شب عاشورای ۱۲۹۲ شمسی در شهر شیراز ، در یک خانواده روحانی پای به عرصه وجود گذاشت. این تولد مبارک در خانه ای محقر در یکی از کوچه های قدیمی شیراز، کنار بازار مرغ که امروز « خیابان احمدی » نامیده می شود ، صورت گرفت. ولادت او در شب عاشورا ، سبب گردید که به « عبدالحسین» مسمی شود و حیاتش مصداق بارزی از نام شریفش گردد.
  25. 4- شهید دستغیب‏ : در نجف اشرف  از محضر اساتیدی چون مرحوم آیت ا… حاج شیخ کاظم شیرازی ، آیت ا… حاج سید ابوالحسن موسوی اصفهانی ، آیت ا… العظمی حاج سید میرزا آقا اصطهباناتی و آیت ا… حاج میرزا علی آقا قاضی طباطبایی که یکی از اعاظم اهل معرفت بود ، کسب فیض نمود. در سن ۲۴ سالگی موفق به کسب درجه اجتهاد از مراجعی چون آیات عظام آقا ضیاء عراقی ، شیخ کاظم شیرازی و سید ابوالحسن اصفهانی گردید . شهید دستغیب صاحب ۸ اجازه اجتهاد بود .
  26. 5- از دیگر خصوصیات ارزنده این شهید والامقام ، برگزاری مراسم هفتگی دعای کمیل و هدایت و ارشاد مردم بود که در آن هنگام کم نظیر می نمود. بیان شیوا و نفوذ کلام ایشان گمراهان بسیاری را براه می آورد و موجب توبه گنهگاران زیادی شد. در حقیقت ، در دوران طاغوت علیرغم فشار و تباهی عالمگیر دستگاه حاکم ، مجالس دعای کمیل او اثری شبیه تأثیر صحیفه سجادیه و مبارزه منفی ائمه اطهار علیهم السلام داشت.
  27. 6- شهید بزرگوار آیت ا… دستغیب ، در میان مردم و با آنها زندگی می کرد و این امر را سعادتی انکار ناپذیر می دانست. یکی از محافظین ایشان می گوید : « روزهای جمعه حدود ساعت ۵/۱۱ ظهر برای رفتن به نماز جمعه آماده می شدیم و هرچه اصرار می کردیم که اجازه بدهند ماشین برای رفتن آماده کنیم ، قبول نمی کردند و می گفتند که می خواهم در این کوچه ها در میان مردم باشم تا اگر کسی سؤالی و یا گرفتاری داشته باشد و خجالت بکشد به منزل بیاید ، به کارش رسیدگی کنم . » با آنکه بارها از وی خواسته شده بود که منزل خویش را از درون کوچه های پرپیچ و خم و قدیمی شهر تغییر داده و به جایی رحل اقامت افکند که حفاظت و حراست از ایشان امکان پذیر باشد ، بپذیرفت.
  28. 7- شهید دستغیب‏ : می فرمود که در بین مردم بوده ام و تا آخرین نفس هم باید در بین اینان و با ایشان باشم و در سختی و شادیشان شریک و سهیم. بنابراین در همان خانه ساده و بی آلایش سکونت نمود و در همان کوچه های پرپیچ و خم هم به شهادت رسید. ماشین ضد گلوله و مسائلی از این قبیل که نگاه حسرت آمیز مردم را بخود می کشید و آه و درد و رنج را از نهادها بر می آورد. در زندگی وی راه نداشت. او معتقد بود که تشریفات جدایی آفرین است و همه مصائب از جدایی است. در خانه ایشان به روی همه باز بود و به جوانان از هر طبقه و گروه عشق می ورزید و آنها را تکیه گاه واقعی و حقیقی حکومت و انقلاب می دانست.اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۴
دی

                 بسم الله الرحمن الرحیم

                      اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

                      الف باء کتاب هفت  گذینه: نون نماز - ویژگی‏، 27  

  1. 7-نگو هفت ‏ ‏شب بگو قبل یا بعد از نماز :  به نماز اهمیت بدهیم. اصلا نماز باید محور باشد. حدیث داریم که کسى مى‏خواست با پیغمبر ملاقات کند. پیامبر فرمود: کجا هم دیگر را ببینیم؟ گفت: آقا من غروب‏ها به فلان مسجد مى‏آیم. شما یک ربع به غروب بیا تا همدیگر را مى‏بینیم. قرار ملاقات مى‏گذاریم. چرا مى‏گویى: هفت ‏ ‏ شب بیا! بگو: یک ساعت بعد از نماز مغرب بیا. مى‏خواهیم مسابقه دو بگذاریم. چرا مى‏گوییم: از این چراغ تا آن چراغ بدویم؟ بگوییم: از این مسجد تا آن مسجد مى‏دویم. اگر مى‏خواهیم براى دخترمان لباس بخریم، بگوییم: به نماز جمعه برویم. وقتى برگردیم برایت مى‏خرم. یعنى یک طورى نماز براى ما مطرح باشد. بعضى از اصحاب پیغمبر وقتى خانه مى‏ساختند، به پیامبر مى‏گفتند: یا رسول الله مى‏شود که شما به خانه‏ى ما بیایى و نماز بخوانى؟ براى اینکه مى‏خواهم آن جایى که شما نماز خواندى، سجاده بیاندازم وآن جا مصلاى دائمى من باشد. پیغمبر را مى‏بردند که یک جاى خانه نماز بخواند تا خودشان هم همیشه آنجا نماز بخوانند. یک مقدار به نماز اهمیت بدهیم.
  2. 7-هفت ‏ آیه تا صد و بیست آیه قرآن : چون ما روزى هفده رکعت نماز مى‏خوانیم. هفت ‏ ‏رکعت از آن سبحان الله و الحمدالله است. ده رکعت هم حمد و سوره است. ده بار سوره‏ى حمد را مى‏خوانیم. سوره‏ى حمد هفت ‏‏ آیه دارد، یعنى هفتاد  آیه و قل هو الله هم پنج آیه دارد که جمعا پنجاه مى‏شود. یعنى هرکس که نماز مى‏خواند مجبور است روزى صد و بیست آیه قرآن را بخواند. پیغمبر فرمود: در خانه‏اى که صداى قرآن از آن بلند نشود، آن خانه برابر با قبرشان است. نمى‏خواهیم بگوییم یک ساعت قرآن بخوان. نماز که خواندى قرآن را باز کن و هفت آیه بخوان.
  3. 7-هفت ‏ تا رئیس جمهور وفت نماز : در یک جلسه‏اى، شهید مظلوم بهشتى، داشت صحبت مى‏کرد، چند نفر هم از کشورهاى مختلف آمده بودند، با ایشان صحبت مى‏کردند، تا وقت اذان شد، گفت: من باید نماز بخوانم، فورى، یک حصیر انداخت «الله اکبر» شما در تلویزیون دیدید، هفت ‏ ‏ تا رئیس جمهور از کشورهاى مختلف آمده بودند، با امام، براى میانجى‏گرى زمان جنگ، یک مرتبه، امام فرمود: الآن وقت نماز است. «الله اکبر» آن رئیس جمهورها هم با وضو، یا بى وضو، اقتداء کردند. رابطه با نماز، نماز رابطه با خداست، و رابطه با خدا، دل گرم مى‏شود: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/ 28) اگر مى‏خواهیم اضطراب نباشد، مسئله نماز را، حالا، من با دلى آرام، دلى آرام چى است، مسافر، راننده، وقتى جنس قاچاق ندارد، دلش آرام است.
  4. 7-هفت ‏ ‏نعمت و رحمت : بچه هدیه است و آمدنش بشارت است.بچه پسر نعمت است ودختر رحمت «ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً» (آل عمران/ 38) طیبه یعنى دلپسند، «بِغُلَامٍ عَلِیمٍ» (حجر/ 53) «بِغُلَامٍ حَلِیمٍ» (صافات/ 101) «لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا» (مریم/ 19)، گاهى وقتها مى‏گویند شش تا نان خور داریم مثل اینکه مى‏گویند هفت ‏ ‏رأس گوسفند داریم کلماتى که راجع به بچه گفته مى‏شود سنگین و پرمعنا است. ما اگر بچه دختر باشد مى‏گوییم بدبخت هفت ‏‏سر عائله دارد یعنى ما به بچه‏دار مى‏گوییم بچه دار بدبخت است.بلکه بچه هدیه است و آمدنش بشارت است.بچه پسر نعمت  ودختر رحمت..
  5. 7-هفت ‏ ‏بار سوره‏ توحید در نماز : شب قدر دو رکعت است. در رکعت اول یک بار سوره‏ى حمد و هفت ‏ ‏ بار سوره‏ى توحید را مى‏خوانى و بعد از هر رکعت هم هفت ‏اد بار «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّى وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» مى‏گویى. امام صادق فرمود: هر کس این دو رکعت نماز را بخواند، خدا پدر و مادر او را آمرزش مى‏کند. شب قدر، شب مناجات، شب بازگشت به خویشتن، شب شهادت امیرالمومنین است.
  6. 7-درهفت  رکعت نماز تسبیخات اربع می خوانید :  شما روزى هفده رکعت نماز مى‏خوانید. در این هفده رکعت، ده بار سوره‏ى حمد را مى‏خوانید. هفت ‏ ‏ بار هم «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» مى‏گویید. هر مسلمانى روزى ده بار به طرف خدا مى‏ایستد. همه‏ى ما را به راه مستقیم هدایت کن. راه مستقیم راه کسانى است که به آنها نعمت داده‏اى. راه مستقیم راه انبیاء است. خدایا ما را به راه انبیاء، راه صدیقین، راه شهداء و راه صالحین هدایت کن. ما را در خط اینها قرار بده. اگر کسى روزى ده مرتبه بگوید: خدایا من مى‏خواهم در خط صالحین و انبیا بروم، واقعاً تربیت مى‏شود.
  7. . 7- هفت  کلمه از نبوت : 1- در جهان بینى الهى نیاز انسان به پیامبر، ضرورتى است که قابل تردید نیست. اگر جهان هستى هدفى دارد و در مسیر خود خط صحیحى را دنبال مى‏کند، باید براى انسان هم که جزیى از عالم است راهى روشن و دور از هرگونه خطا و انحراف وجود داشته باشد و اگر نباشد او وصله ناهمرنگ هستى خواهد بود. اگر براى آفرینش انسان هدفى وجود دارد و باید انسان به سعادت ابدى برسد، بدون داشتن طرحى کامل و جامع، این هدف عملى نیست و انبیا براى تبیین چنین طرحى آمده‏اند. اگر انسان خطاکار است، هشدار دهنده مى‏خواهد و انبیا همان منذران و هشدار دهندگانند.
  8. 2- عدم اعتقاد به نبوّت نشانه عدم شناخت خدا : چگونه بپذیریم که انسان- این جانشین خدا و این گل سر سبد موجودات که تنها موجود انتخابگر و صاحب اراده است- بدون راه و راهنما در جهان هستى متحیّر بماند و به حال خود رها شود و هیچ طرح و برنامه‏اى براى حرکت صحیح او ترسیم نشود و هیچ رهبرى او را هدایت نکند؟ آیا این دید انحرافى با خداشناسى سازگار است؟! قرآن مى‏فرماید: «و ما قدروا اللّه حق قدره اذ قالوا ما انزل اللّه على بشر من شى‏ء» «1» گروهى قدر خدا را چنان که باید نشناختند زیرا گفتند: خدا به کسى وحى نکرده است. راستى چگونه ممکن است خداى حکیم همه موجودات را براى انسان خلق کند ولى خود او را بدون برنامه به حال خود رها کند. آیا این کار، خلاف حکمت نیست؟ اگر کسى چنین خیال کند در حقیقت خدا را درست نشناخته است
  9. 3- رابطه نبوت با امر به معروف و نهى از منکر : در سوره اعراف، در شرح وظایف پیامبر اکرم مى‏خوانیم: «مردم را امر به معروف و نهى از منکر مى‏کند.» چه معروفى از یکتاپرستى خداوند مهمتر و چه منکرى از اطاعت طاغوت بدتر است؟ در قرآن مى‏خوانیم؛ وظیفه تمام پیامبران نسبت به مردم، دعوت به بندگى خدا و دورى دادن آنان از طاغوت است.»
  10. 4- پیامبر اکرم، قرآن مجسّم‏ * پیامبر، قرآن مجسم بود. این کلام را شیعه وسنى از همسر پیامبر، نقل کرده است. «کان خلقه القرآن» * هم قرآن در قیامت شفیع است: «نعم الشفیع القرآن لصاحبه یوم القیامة»  و هم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: من اولین شفیع هستم. «انا اوّل شافع» * هم قرآن براى تمام جهانیان هشدار است: «للعالمین نذیراً» «5» و هم پیامبر. «نذیراً للعالمین» * هم قرآن خیرخواه است: «هو الناصح» «7» هم پیامبر. «فبالغ فى النصیحة» «8»
  11. 5- کوثر نبوّت‏ : از میان یکصد و چهارده سوره قرآن، چهار سوره با کلمه «انّا» آغاز شده است: سوره‏هاى فتح، نوح، قدر و کوثر.«انّا فَتَحنا لک فتحاً مبیناً» ما براى تو پیروزى اشک ار قرار دادیم. «انّا ارسلنا نوحاً» ما نوح را به سوى مردم فرستادیم. «انّا انزلناه فى لیلة القدر» ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. «انّا اعطیناک الکوثر» ما به تو کوثر عطا کردیم.
  12. 6- علم کافى نیست نبوت و امامت لازم است‏ : موضوع بحث ما: امام زمان (ع).علم چاله‏ها و خلاها را پر نکرده است. خطرات امروز که علم پیشرفت کرده از خطرات دیروز بیشتر است. کامپیوتر آمده اما درون دیسک‏هاى کامپیوترى چى هست؟ اتصال به اینترنت گاهى است اما مثل چاقو، هم استفاده خوب از آن مى‏شود و هم استفاده بد. اگر انسان دستش را در دست دین و اخلاق و تقوا نگذارد از تمام امکانات استفاده بد مى‏کند. علم امروز وسیله‏ها را عوض کرده ولى هدفها را عوض نکرده است. پس: علم کافى نیست، بشر به انبیاء و امام معصوم نیاز دارد. حرف ما این است. وسیله عوض شده. الاغ بوده شده ماشین، شده هواپیما، وسیله‏ها عوض شده اما نه هدفها عوض شده نه هوسها. شمع بود شد برق. ما یک کسى را مى‏خواهیم که هدف را عوض کند.
  13. 7-نفى نبوّت، ظلم به بشر : اگر انبیاء نباشند به بشر ظلم شده است چون خداوند بشرى را خلق کند و دست بشر را که گل سرسبد موجودات مى‏باشد بگذارد در دست یک آدم نااهل ظلم است شما اگر یک ماشین سالم را کلیدش را در دست یک آدم بدهید که رانندگى بلد نباشد ظلم به ماشین شده است حالا ماشین جماد مى‏باشد خدا انسان را خلق کند ابر و باد و مه و خورشید را براى انسان خلق کند و بعد دست انسان را بگذارد در دست غیر معصوم ظلم است اگر انبیاء نبود و قاعده لطف که مى‏گویند جایگاهی نداشت..
  14. 7-هفت  نفر از بازوی یک خانواده فعال : 1- طاهره حاجیه خانم 2- مریم خانم 3- آقای روح الله 4- آقای مهدی 5- آقای میثم 6- آقای محمد هادی 7- آفای محمد.. 

واو+

  1. 7-هفت  ویژگى‏ شخصى و شخصیتى شهید حاج قاسم سلیمانی :  چند جمله از رهبر انقلاب درباره «سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی»
  2. 7--هفت ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى شهید حاج قاسم سلیمانی با بیان رهبر انقلاب : 1- رهبر انقلاب، شهادت سردار سلیمانی را حادثه‌ای ملی و حادثه بین‌الملل اسلامی برشمردند و افزودند: بزرگداشت مردمی و مبتکرانه حاج قاسم در سراسر ایران نشان‌دهنده‌ی پیشرو بودن ملت در قدرشناسی از این شهید والامقام است.
  3. 2- ایشان با استناد به آیات متعدد قرآن کریم گفتند: صدق و اخلاص، جوهره و شکل‌دهنده مکتب سلیمانی است که هم زندگی و هم شهادت او را پر برکت ساخت و کیفیت شهادت او نیز، به فضل الهی حجت را بر همه بندگان خدا و دشمنان اسلام تمام کرد.
  4. 3- حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پایبندی و وفاداری کاملاً صادقانه سردار سلیمانی به عهدی که با پروردگار بسته بود و تعامل از سر صدق حاج قاسم با امام و آرمانهای اسلام و انقلاب را مایه برکت فعالیت‌های سردار سلیمانی خواندند و افزودند: سردار عزیز ملت ایران، رنج مجاهدت در راه آرمانها را با همه وجود تحمل می‌کرد و با کمال دقت و در همه عمر به وظایف خود در قبال ملت ایران و امت اسلامی وفادار بود.
  5. 4- ایشان با انتقاد از کسانی که خواسته یا ناخواسته خط دشمن در ترویج دوگانه دروغین «ملت و امت» را دنبال می‌کنند، گفتند: حاج قاسم ثابت کرد که می‌توان ملی‌ترین و در عین حال امتی‌ترین بود.
  6. 5- رهبر انقلاب با اشاره به حضور دهها میلیونی ملت در تشییع پیکر مطهر سردار افزودند: این واقعیت نشان می‌دهد حاج قاسم ملی‌ترین چهره بوده و هست، ضمن اینکه نفوذ روزافزون یاد و نام او در دنیای اسلام اثبات می‌کند سلیمانی عزیز، امتی‌ترین چهره دنیای اسلام نیز بوده و هست.
  7. 6- حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، حاج قاسم را مظهر تلاش و کار خستگی ناپذیر و حیرت‌انگیز برشمردند و افزودند: سردار قهرمان ملت ایران، در همه کارها و فعالیت‌های بی پایانش در حد تحسین برانگیزی از شجاعت و شهامت و در عین حال عقلانیت برخوردار بود و ضمن شناخت دقیق از دشمن و امکانات و ابزارهایش، بدون ذره‌ای بیم، با قدرت و تدبیر وارد میدان مقابله می‌شد و کارهای اعجاب‌انگیزی انجام می‌داد.
  8. 7- ایشان تحسین ملت از شجاعت سردار سلیمانی را از جمله نتایج صدق حاج قاسم در وفاداری به عهد الهی خواندند. ویژگی دیگر شهید سلیمانی و مایه برکت بی‌بدیل در کار او دانستند و افزودند: او از دیده شدن فرار می‌کرد و اهل تظاهر و لاف‌زنی نبود و آن تشییع دهها میلیونی و رواج نام و یاد او...
  9. هفت ‏ ‏بار نماز ‏ ورزش است : منتهى در نماز، ورزش هم هست. در همه کارها ورزش است. در حج، خدا انشاء الله قسمتتان کند، بروید مکه، هر حاجى دو مرتبه در مکه باید هر مرتبه‏اى هفت ‏ ‏ بار، هفت ‏ ‏ بارى هم چهار صد متر، هفت ‏ ‏ تا چهار صد متر، دو هزار و هشتصد متر، حالا بگو: سه هزار متر، دو تا سه هزار متر، هر حاجى واجب است شش هزار متر راه برود یعنى شش کیلومتر، غیر از طواف و راه‏هاى دیگرى که هست. بعد یک تیکه جاست، که حاجى باید ورجهد، حق ندارد، یعنى مستحب است، مستحب است که حاجى هیجانى راه برود.
  10. 7-هفت  واجب خمس :  فقها، خمس را در هفت ‏ ‏ چیز واجب مى‏دانند: 1. سود و منفعت کسب و درآمد سالیانه، 2. گنج، 3. معادن، 4. گوهرهایى که از غوّاصى به دست مى‏آید، 5. مال حلال مخلوط به حرام، 6. زمینى که کافر ذمّى از مسلمان بخرد، 7. غنیمت جنگى. «3»
  11. 7-هفت  بار وام  دادن به خد ا :  موضوع وام دادن به خدا، هفت ‏ ‏ بار در قرآن آمده است. تفسیر مجمع‏البیان شرایطى را براى قرض‏الحسنه بیان کرده است.
  12. 7- هفت  ویژگی شهید : در روایات آمده است که شهید، هفت ‏ ‏ ویژگى اعطایى از جانب خداوند دارد: 1- اوّلین قطره‏ى خونش، موجب آمرزش گناهانش مى‏گردد. 2- سر در دامن حورالعین مى‏نهد. 3- به لباس‏هاى بهشتى آراسته مى‏گردد. 4- معطّر به خوش بوترین عطرها مى‏شود. 5- جایگاه خود را در بهشت مشاهده مى‏کند. 6- اجازه‏ى سیر و گردش در تمام بهشت به او داده مى‏شود. 7- پرده‏ها کنار رفته و به وجه خدا نظاره مى‏کند.
  13. 7-هفت ‏ امامى ؛ واقفیّه :  به کسانى که انحراف عقیده دارند، مثلًا واقفیّه و هفت ‏ ‏ امامى هستند، زکات پرداخت نمى‏شود.
  14. 7-هفت ‏ امامی یعنی واقفیه : امام هفتم (علیه السلام)براى بیت المال نماینده‏اى داشت که هرکس مى‏خواست خمس و زکات مالش را بدهد، به او بدهد. امام هفتم در زندان شهید شد و امام رضا (علیه السلام)به امامت رسید. این نماینده براى این که پول‏ها را به امام رضا ندهد، گفت: ما هفت ‏ ‏ امام بیش‏تر نداریم. یعنى یک دین هفت ‏ ‏ امامى درست کرد. براى این که پول‏ها را به پسر امام ندهد. پس یک مذهب به نام مذهب واقفیه داریم. امام زمان این‏ها امام هفت ‏م بودند. مذهب واقفیه به خاطر پول بود. شکست در احد به خاطر پول بود.
  15. 7- هفت  تا فرزند یکی آن  وقف : دارى، شش تا سر زندگى رفتند. حالا فکر کن، هفت ‏‏ تا داشتى چه کار مى‏کردى؟ شما سه تا بچه دارى، اگر چهار تا داشتى چه کار مى‏کردى؟ هرکسى احساس کند خدا یک اولاد بیشتر به او داده بود. چطور براى آن اولاد یک جهازیه تهیه مى‏کرد. یک خانه تهیه مى‏کرد. یک چیزى وقف کنیم. جمع شویم با هم یک چیزى وقف کنیم.
  16.  7-وقف و انقلاب هیپی: او را رها کرد. پدرش گفت: یک روز آمدم دیدم پسرم سرش را ماشین کرده است. گفتیم: لابد رفیق‏هایش به او گفتند: احمق برو سرت را اصلاح کن، یک ماشین بگیر. مو دوباره درمى‏آید! تو یک ماشین را به خاطر یک سیر مو ... رفیق‏هایش کُکش کردند. گفتم: خوب آن روز گفتم: اصلاح کن. گوش ندادى، حالا چطور شد؟ گفت: من به خاطر ماشین اصلاح نکردم. امام از پاریس دستور داده شیر نفت را ببندید، تا کمر اقتصادى شاه بشکند. سربازها از سربازخانه فرار کنند، تا کمر نظامى شاه بشکند. لشگر هفتاد و هفت ‏‏ مشهد سربازها فرار کردند، سربازها چون سرشان را تراشیده بودند، در خیابان شناخته مى‏شدند، پلیس اینها را مى‏گرفت. حکومت دست شاه بود. ما هیپى‏هاى مشهد تصمیم گرفتیم سرمان را ماشین کنیم در خیابان‏ها راه برویم که آنها با ما قاطى شوند، آنها گیر نکنند. بنده هیپى هستم، اما با موى سرم به انقلاب خدمت مى‏کنم. ببینید انرژى هسته‏اى که در طبیعت نیست، در هر کله‏اى یک انرژى هسته‏اى است. در هر کله‏اى منتهى ننشستیم ناخنک بزنیم، یعنى واقعاً کارى بیش از این از من نمى‏آید؟ چرا، چرا ...
  17. 7-هفت  ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى حجته السلام  قرائتى:
  18. 1- این‏جانب به واسطه وصلت با خانواده ایشان در سال 1363، با ویژگى‏هاى شخصى و شخصیتى ایشان آشنا هستم و برخى از آنها را که مى‏تواند براى دیگر مبلغان نیز الهام‏بخش باشد، بیان مى‏کنم:
  19. 2- ایشان وقت نماز هرجا که باشد، به مسجد مى‏رود و برایش تفاوتى ندارد که امام باشد یا مأموم.
  20. 3- هر هفت ه روزهاى جمعه در نمازجمعه شرکت مى‏کند، چه در تهران باشد، چه در شهرستانها.
  21. 4- هرکس از ایشان غیبت کند، بدون آنکه سؤال کند چه گفته و براى چه گفته، او را مى بخشد.
  22. 5- در سالهایى که بعثه مقام‏ معظم‏ رهبرى‏ ایشان را براى سخنرانى در میان کاروانها به حج مى برد، از روى احتیاط هزینه سفر خود را پرداخت مى کرد.
  23. 6- ایشان پسر ندارد و هر سه دخترش ازدواج کرده‏اند و مهریه هر سه نفر چهارده سکه بهار آزادى و یک حج تمتع بوده است.
  24. 7- با گذشت حدود سى سال از مسئولیت ایشان در نهضت سوادآموزى، هم اکنون حتى یک نفر از بستگان ایشان در نهضت استخدام نیست.خبر نمایندگى امام در نهضت سوادآموزى را هنگامى که در سفر جبهه بودند، از رادیو شنیدند و هیچ تلاشى براى کسب پست و مقام نداشته و به همه هشت وزیر آموزش و پرورش در طول این سى سال اعلام مى‏کردند که اگر مى‏خواهید فرد دیگرى را براى مسئولیت نهضت انتخاب کنید، من ناراحت نمى‏شوم.
  25. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۳
دی

                                                بسم الله الرحمن الرحیم

                                               اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

                                            الف باء کتاب هفت  گذینه: نون نهج‏ البلاغه‏، 26  

  1. نهج‏ البلاغه‏، خطبه‏هاى حضرت امیر است. منتها بعضى از سخنان حضرت امیر در نهج‏ البلاغه‏ نیست. حضرت امیر خیلى صحبت کرده است. دوستان من مى‏دانستند که آن کتاب مجموعه‏اى از شگفتى‏هاى بلاغت و فصاحت از زبان عرب در باره دین و دنیاست. گفتارى که در هیچ کلامى یافت نمى‏شود و در هیچ کتابى جمع آورى نگردیده چرا که امیر المؤمنین على (علیه السلام) بنیانگذار فصاحت و بلاغت است.
  2. در این کتاب بلاغتى از آن گرامى آشکار شده که در گذشته کسى آن را فاش نکرده است. قوانین مندرج در آن کتاب از آن بزرگوار فرا گرفته شده و اهل سخن پشتوانه گفتارشان، روش امیر المؤمنین (علیه السلام) است و براى وعظ و خطابه از کلمات حضرتش کمک مى‏گیرند.
  3. دعاهاى حضرت على خودش یک کتاب‏ مفصل است. نامه‏هاى حضرت امیر، خطبه‏هاى حضرت امیر، موعظه‏ها و حکمت‏ها و نصیحت‏هاى حضرت امیر هر کدام براى خود کتاب‏ مفصلى دارد
  4. یکى از علماى بزرگوار به نام آقاى محمودى، چند جلد کتاب نوشته و چیزهایى که از حضرت امیر است، در آن جمع آورى کرده است. «صحیفه‏ى علویه» داریم که براى جناب حجه الاسلام حاج آقا رسولى است که دفتر امام (ره) بودند.
  5. کتاب گرانسنج‏ نهج‏ البلاغة) برسه بخش تشکیل شده بخش اول خطبه ها حضرت است و تعداد خطبه ها 241:می باشد وبخش دوم نامه ها و تعداد نامه ها 79:می باشد، ویخش سوم  جکمت ها کلمات قصار حضرت است. که تعداد جکمت ها480 است.
  6. وقتی یک نفر مسیحى‏ چند جلد کتاب براى على (علیه السلام)مى‏نویسد ما چه مى‏توانیم بگوئیم؟ وقتى ابن ابى‏الحدید از اهل سنت مى‏گوید خطبه‏اى در نهج‏ البلاغه‏ هست که تا حالا بیش از هزار بار این خطبه را خوانده‏ام و هر دفعه که مى‏خوانم مى‏لرزم  وقتى که خطبه‏هاى على (علیه السلام)یک عالم اهل سنت را وادار مى‏کند هزار بار بخواند و بلرزد ما چه مى‏گوئیم؟
  7. ناله ‏هاى حضرت على ((علیه السلام)) در نهج البلاغه‏ مثلا حضرت امیر ((علیه السلام)) مى‏فرماید که‏ «یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال» (نهج‏البلاغه/ ص 70) اى کسانى که شبه مردید ولى مرد نیستید ... مردنماهاى نامرد، یک جا دارد اشباه با هاء دو چشم ..
  8. یک جا هم مى‏فرماید: «مَا لِى أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ» (نهج‏البلاغه/ ص 156) اى شبح‏ها، اى لاشه‏هاى بى روح. )اشباح با حاء جیمى. اشباه یعنى شما شبیه مرد هستید مرد نیستید. اشباح یعنى لاشه هستید روح توى بدنتان نیست کیلویى هستید. دو تن آدم یک جو غیرت ندارید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى‏سوخت از دست اینها
  9. یک جا مى‏گفت: «قُبْحاً لَکُمْ» قبیح باد صورتتان خاک توى سرتان کنم یک جا مى‏گفت: «تَبْاً لَکُم» بریده باد دست شما یک جا مى‏گوید: «قَاتَلَکُمُ اللَّهُ» خدا مرگتان بدهد حضرت امیر (علیه السلام) به کجا رسید کارش، تا ضربت خورد گفت راحت شدم‏.
  10. معتدل به معناى بى تفاوتى نیست به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفتند لشکر معاویه در فلان شهر زینت یک زنى را کشیده بیرون دستبند، خلخال مثلا حضرت فرمود: «وَ لَو انَّ امرء مسلم مات» اگر یک انسانى بمیرد از غصه جا دارد که چرا در حکومت اسلامى حتى یک زن یهودى یا مسیحى در امان نباشد کشور اسلامى کشورى است که همه در امان باشند یهودى است باشد. معتدل بمعناى کوتاه آمدن از اصول نیست معتدل بمعناى کوتاه آمدن از اصول نیست اینها خیلى ظریف است بعضى وقتها مى‏گوید ببین ایشان تندرو نیست کندرو نیست سازش مى‏کند اعتدال بمعناى این نیست که سازش کنید ما در اسلام مداهنه نداریم و مدارا داریم فرق است بین مداهنه و مدارا...
  11. مادرى که یواش راه مى‏روند همراه بچه مدارا مى‏کند ولی مداهنه از دهن است دهن در لغت عربى یعنى روغن مداهنه یعنى روغن مالى ما مى‏گوییم ماست مالى یعنى، یعنى سازش آنوقت سازش از موضع ضعف است یعنى حالا که حریف تو نمى‏شویم کوتاه مى‏آیم پس یکوقت مى‏گویم چون حریف تو نمى‏شوم کوتاه مى‏آیم اگر از موضع ضعف کوتاه آمدى این سازش است این مداهنه بد است قرآن آیه دارد که مى‏گوید: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُون» (قلم/ 9)
  12. دشمن‏ها دوست دارند کوتاه بیایى آنها هم کوتاه بیایند آمدند گفتند یا ... به پیغمبر (ص) گفتند تو به خداى ما کار نداشته باش ما هم مثلا چنین مى‏کنیم یک خورده تو کوتاه بیا یک خورده تو کوتاه بیا به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفتند بابا فعلا کار به معاویه نداشته باش یک خورده کوتاه بیا
  13. آسمانهاى هفت گانه : سپس تندباد دیگرى برانگیخت که کارش ایجاد امواج در آن مایع عظیم و گسترده بود و آن تندباد، امواج عظیم آب را عظیم‏تر ساخت و آن را مرتّبا در هم کوبید، سپس موجها آن چنان اوج گرفتند که پشت سرهم به فضا پرتاب شدند و از آن آسمانهاى هفت گانه به وجود آمد. پیام‏امام  ج 1  صفحه‏ى 132            
  14. آسمانهاى هفت گانه : در مرحله سوّم مى‏فرماید: «آبها بر روى هم متراکم شدند و بالا آمدند» (حتّى عبّ عبابه). «و قسمتهاى متراکم آب، کفهایى از خود به بیرون پرتاب کردند» (و رمى بالزّبد رکامه). سرانجام در مرحله چهارم: «خداوند این کفها را در فضاى وسیع بالا و جو گشاده و گسترده، بالا برد» (فرفعه فی هواء منفتق و جوّ منفهق). «و از آن آسمانهاى هفت گانه را آفرید و منظم ساخت» (فسوّى منه سبع سماوات). پیام‏امام ج 1   صفحه‏ى 148     
  15.  منظور از آسمانهاى هفت گانه چیست ؟   نه تنها در خطبه مورد بحث و بعضى دیگر از خطبه‏هاى نهج البلاغه (خطبه 211)، بلکه در متن قرآن مجید نیز سخن از «سماوات سبع» (آسمانهاى هفت گانه ) به میان آمده است. در میان دانشمندان قدیم و جدید براى آسمانهاى هفت گانه تفسیرهاى گوناگونى دیده مى‏شود که این جا، جاى بحث همه آنها نیست و از میان آنها این تفسیر، صحیح‏تر به نظر مى‏رسد که منظور از آسمانهاى هفت گانه همان معنى واقعى کلمه است، آسمان به معنى مجموعه‏اى از ستارگان و کواکب عالم بالا و منظور از عدد هفت  همان عدد معروف است نه عدد تکثیر به معنى بسیار، منتهى از آیات دیگر قرآن چنین بر مى‏آید که آنچه را ما از ستارگان ثابت و سیّار و کهکشانها مى‏بینیم همه مربوط به مجموعه آسمان اوّل است. پیام‏امام      ج 3          صفحه‏ى 638     
  16. منظور از آسمانهاى هفت گانه همان معنى واقعى کلمه است، آسمان به معنى مجموعه‏اى از ستارگان و کواکب عالم بالا و منظور از عدد هفت  همان عدد معروف است نه عدد تکثیر به معنى بسیار، منتهى از آیات دیگر قرآن چنین بر مى‏آید که آنچه را ما از ستارگان ثابت و سیّار و کهکشانها مى‏بینیم همه مربوط به مجموعه آسمان اوّل است. پیام‏امام      ج 1          صفحه‏ى 180           
  17. در روایتى از امام کاظم علیه السّلام مى‏خوانیم که در فلسفه تکبیرات هفت گانه ، در آغاز نماز فرمود: «اى هشام خداوند هفت  آسمان آفرید و هفت  زمین و فهت حجاب...» سپس از ذیل حدیث استفاده مى‏شود که «پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به هنگام معراج، حجابها یکى پس از دیگرى از مقابل او برداشته شد و هر حجابى که برداشته مى‏شد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تکبیر مى‏گفت و این است فلسفه تکبیرات هفت گانه . (شخص نمازگزار نیز وقتى به نماز، که معراج مؤمن است، روى مى‏آورد براى اینکه حجابها از برابر او برداشته شود، تکبیرات هفت گانه مى‏گوید)». پیام‏امام ج 3   صفحه‏ى 638
  18. شگفتى‏هاى‏نهج‏البلاغه : اگر اقلیم‏هاى هفت گانه را بمن بخشند  : سوگند بخدا، اگر اقلیم‏هاى هفت گانه و هر چه را در زیر آسمان آنهاست بمن بخشند و از من بخواهند که پوست جوى بنافرمانى خداى از دهان مورچه‏اى برگیرم، چنین نخواهم کرد.
  19. (اگر جهان هفت گانه را به من بدهند) و اللّه لو أعطیت الأقالیم السّبعة 2-  الْعَالَمَ (2)، العالمین (9)، (ع ل م، المعجم) 3-  الدُّنْیَا (229)، دنیاک (9)، دنیاکم (9)، دنیاه (10)، دنیاها (1)، دنیاهم (7)، (د ن و، المعجم) 4-  النَّشْأَةَ (2)، قصار 126 3.      
  20. اقلیمهاى هفت گانه : قسم بخدا اگر عطا کرده شوم من اقلیمهاى هفت گانه را با آنچه که در زیر افلاک آنهاست بر آنکه معصیت نمایم خدا را در حقّ مورچه که بربایم از او پوست جویرا، نمى‏کنم این کار را، و بدرستى که دنیاى شما نزد من هر آینه خوارتر است از برگى که در دهن ملخ باشد بخورد آن را، چیست علی را با نعمت فانى و لذّت غیر باقی، پناه مى‏برم بخدا از غفلت عقل و قباحت لغزش و بأو استعانت میکنم در امور دنیا و آخرت.       
  21. هفت  اعتراض وارد:  بهجت بهلول افندى بر شورا که عمر براى تعیین خلیفه دستور داد، هفت  اعتراض وارد کرده است: اوّل-  آنکه این شورا نه نصّ است و نه اجماع. دوّم-  آنکه این شش نفر معیّن چه ترجیحى بر دیگران داشته‏اند سوّم-  آنکه به محمد بن مسلمه دستور داد اگر اینان تا سه روز خلیفه معین نکردند، و یا بعضى از آنان مخالفت کردند، آنان را بکشد. این دستور کشتن چه عنوانى در احکام دین دارد و اگر واقع مى‏شد چه کسى مسئول عواقب آن بود چهارم-  با آنکه براى هر یک از شش نفر عیبى بیان کرد باز همان افراد را در شوراى تعیین خلیفه به عضویت در آورد.پنجم-  امر کرد عبد اللّه پسرش در شورا باشد. عبد اللّه چه ترجیحى بر حسن مجتبى داشت ششم-  با آنکه عبّاس عموى پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) از همه لایقتر بود، چرا جزء شورا قرار نگرفت هفتم-  با اقرار به لیاقت على براى خلافت، چرا او را تعیین نکرد        پرتوى‏ازنهج‏البلاغه      صفحه‏ى           673
  22. هفت جمله میدان نبرد : این کلام مشتمل بر هفت جمله است: 1- تزول الجبال و 2- لا تزل عضّ على ناجذک.3- اعر اللّه جمجمتک.4-  تد فی الارض قدمک. 5- ارم ببصرک اقصى القوم، و 6- غضّ بصرک، 7- و اعلم انّ النّصر من عند اللّه سبحانه. 1- اگر کوهها متزلزل شود تو تکان مخور 2- دندانهایت را به هم بفشار و 3- جمجمه خویش را به خدا عاریت ده 4- قدمهایت را بر زمین میخکوب کن 5- و نگاهت به آخر لشکر دشمن باشد 6- چشمت را فرو گیر (و مرعوب نفرات و تجهیزات دشمن نشو) 7- و بدان نصرت و پیروزى از سوى خداوند سبحان است . این کلام هفت  جمله: در جمله اوّل یک دستور کلّى در باره مقاومت در میدان نبرد مى‏دهد و سپس در پنج جمله دیگر انگشت روى جزئیات و ریزه‏ کاریها و امورى که تأثیر در استقامت و پیروزى دارد مى‏گذارد و  در هفت مین و آخرین جمله، توجّه به پروردگار و توکّل بر ذات پاک او و این که پیروزى در هر حال از سوى اوست را مطرح مى‏فرماید تا با قدرت و قوّت ایمان، مشکلات و سختیهاى جنگ قابل تحمّل شود و روحیّه نبرد در حدّ اعلى براى مبارزه با دشمن قرار گیرد. پیام‏امام      ج 1          صفحه‏ى 489
  23. در هفت  جمله بیان : امام (علیه السلام) پرچم را به دست فرزند شجاعش «محمّد بن حنفیه» مى‏سپارد و در عباراتى کوتاه و مؤثّر و دلنشین، قسمت مهمّى از دستورات جنگى را براى او در هفت  جمله بیان مى‏دارد: نخست مى‏فرماید: «اگر کوهها متزلزل شود، تو تکان مخور» (تزول الجبال و لا تزل). در واقع مهمترین مسأله در میدان جنگ، مسأله استقامت و پایمردى است که رسیدن به پیروزى بدون آن غیر ممکن است، و امام (علیه السلام) نیز در آغاز، روى همین مسأله انگشت مى‏گذارد. این جمله مى‏تواند اشاره‏اى به مضمون حدیث معروفى باشد که در باره مؤمن نقل شده است که مى‏فرماید: «المؤمن کالجبل الرّاسخ لا تحرّکه العواصف، فرد با ایمان همچون کوه پا بر جاست که طوفانها و تندبادها آن را تکان نمى‏دهد» در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله وسلم ) مى‏خوانیم: «المؤمن اشدّ فى دینه من الجبال الرّاسیة و ذلک انّ الجبل قد ینحت منه و المؤمن لا یقدر احد على ان ینحت من دینه شیئا، مؤمن، در دینش از کوههاى پا بر جا محکمتر است چرا که کوه را گاهى مى‏تراشند، ولى از دین مؤمن چیزى کم و تراشیده نمى‏شود» سپس از این دستور کلى فراتر رفته و به جزئیاتى که در این زمینه مؤثر و کارساز است مى‏پردازد، و در دوّمین جمله مى‏فرماید: «دندانهایت را به هم بفشار» (عضّ على ناجذک). پیام‏امام      ج 1          صفحه‏ى 489     
  24.  هفت  نکته را یادآوری : کنتم جند المراة کنتم جند المرأة، و أتباع البهیمة: رغا فأجبتم، و عقر فهربتم، أخلاقکم دقاق، و عهدکم شقاق، و دینکم نفاق، و ماؤکم زعاق، و المقیم بین أظهرکم مرتهن بذنبه، و الشّاخص عنکم متدارک برحمة من ربّه، کأنّى بمسجدکم کجؤجؤ سفینة، قد بعث اللّه علیها العذاب من فوقها و من تحتها و غرق من فی ضمنها و
  25. در این بخش از خطبه نهج البلاغه، نخست اشاره به اعمال زشت و صفات مذموم اهل بصره که مخاطبان او بودند فرموده و هفت  نکته را یادآور مى‏شود. در آغاز مى‏فرماید: «شما لشکر زن بودید» (کنتم جند المراة). پیام‏امام      ج 1          صفحه‏ى 506    
  26. به هفت  نکته از صفات زشت : همان گونه که قبلا نیز اشاره شد این سخن بخش دیگرى از همان خطبه مشروحى است که امیر المؤمنین على (علیه السلام) در نکوهش اهل «بصره» بعد از «جنگ جمل» ایراد فرمود که در عباراتى کوتاه به هفت  نکته از صفات زشت و شرایط خاصّ جغرافیایى آنها که غالبا لازم و ملزوم یکدیگرند اشاره مى‏کند. پیام‏امام      ج 1          صفحه‏ى 520. پیام‏امام      ج 1          صفحه‏ى 620           
  27. سپس به هفت  فائده از فوائد و برکات و آثار حکومت اشاره مى‏کند که بعضى جنبه معنوى دارد و بعضى جنبه مادى: نخست این که «در سایه حکومت او مؤمن به کار خویش ادامه مى‏دهد (و راه خود را به مقام قرب الى اللّه مى‏پیماید) (یعمل فی إمرته المؤمن). دوم این که: «کافر نیز در حکومت او (از مواهب مادى) بهره‏مند مى‏شود، (و به زندگى مادى دنیوى خود ادامه مى‏دهد) (و یستمتع فیها الکافر). پیام‏امام      ج 2          صفحه‏ى 442     
  28. هفت  سبب از اسباب خیر : حدیثى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مى‏خوانیم: «سبعة اسباب یکتب للعبد ثوابها بعد وفاته، رجل غرس نخلا او حفر بئرا او اجرى نهرا او بنى مسجدا او کتب مصحفا او ورّث علما او خلّف ولدا صالحا یستغفر له بعد وفاته، هفت سبب (از اسباب خیر) است که ثوابش براى بنده خدا بعد از مرگ او نوشته مى‏شود: 1- کسى که نخلى بکارد، یا 2- چاه آبى حفر کند، یا 3- نهرى به جریان اندازد، یا 4- مسجدى بنا کند، یا 5- قرآنى [و یا کتابى سودمند] بنویسد، یا 6- علمى از خود به یادگار بگذارد، یا 7-  فرزند صالحى بعد از او بماند که پس از درگذشت وى برایش استغفار کند.» روشن است که آنچه در این حدیث آمده نمونه‏هاى بارز کار خیر است، و گرنه تمام آثار نیک و سنّت‏هاى حسنه‏اى که از انسان باقى مى‏ماند همین اثر را دارد. آیا اینها با آنچه در بالا گفته شد منافاتى ندارد پاسخ این سؤال روشن است، زیرا انسان بعد از مرگ عمل تازه‏اى نمى‏تواند انجام دهد، نه این که آثار اعمال گذشته به او نمى‏رسد، آرى پرونده اعمال جدید بسته مى‏شود و چیزى بر آن افزوده نمى‏گردد، ولى پرونده اعمال پیش از مرگ همواره گشوده است و انسان از میوه‏هاى درخت‏هاى اعمال صالحه‏اش در برزخ و قیامت بهره‏مند مى‏شود. حتى از اعمالى که فرزند صالح او انجام مى‏دهد و از آثار تربیت صحیحى است که او در حال حیاتش در مورد فرزند انجام داده بهره‏اى به او مى‏رسد، و طبیعى است که انسان از میوه‏هاى درخت برومندى که نشانده است بهره ببرد. پیام‏امام ج 2          صفحه‏ى 471   
  29. هفت سال از اولین نماز گذاران جماعت :  یکی دیگراز هزاران فضیلت های حضرت امیر المومنین علی علیه السلام . من هفت  سال (با پیامبر اکرم) نماز گزاردم، پیش از آنکه احدى از مردم نماز بگزارد» پیام‏امام      ج 3          صفحه‏ى 172           
  30. هفت صفت از صفات مومن : آخرین بخش از سخنان امام علیه السّلام در این خطبه، که به هفت  وصف دیگر، از صفات مؤمنان صالح و سعادتمند اشاره کرده، چنین مى‏فرماید: نهج، نهج البلاغة قَالَ علیه ال‏ رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَى وَ دُعِیَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا رَاقَبَ رَبَّهُ وَ خَافَ ذَنْبَهُ قَدَّمَ خَالِصاً وَ عَمِلَ صَالِحاً اکْتَسَبَ مَذْخُوراً وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً رَمَى غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً کَابَرَ هَوَاهُ وَ کَذَّبَ مُنَاهُ جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّةَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ رَکِبَ الطَّرِیقَةَ الْغَرَّاءَ وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَیْضَاءَ اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَل‏ : على علیه السّلام فرمود: خداوند رحمت کند مردى را که سخنى را بشنود و آن را حفظ کند، و به راه سعادت و خوشبختى هدایت گردد و خود را به آن نزدیک نماید، و  از دامن یک هادى و راهنما بگیرد و نجات پیدا کند،  مراقب خداى خود باشد 5- و از گناهانش بترسد. براى رضاى خداوند قبل از مرگ چیزى به آخرت بفرستد، و کارهاى شایسته انجام دهد، براى خود چیزى ذخیره کند و از محذورات و گناهان دورى نماید، براى مقصود و هدفى کار کند و ثواب و پاداش براى خود در نظر بگیرد، با هواى نفس جنگ کند و آرزوهایش را دور اندازد و آنها را حقیقت نداند. صبر و شکیبائى را وسیله نجات خود بداند، تقوى و پرهیزکارى را سلاح خود تلقى کند، با راه راست و طریق مستقیم به راه خود ادامه دهد، و از شاهراه روشن خود را دور نسازد، فرصت‏ها را غنیمت بشمارد و بطرف مرگ بشتابد و از عمل خود زاد و توشه تهیه کند.
  31. این هفت جمله: «امیرمؤمنان على علیه السّلام همه روز صبح در بازارهاى کوفه، بازار به بازار، گردش مى‏کرد و تازیانه‏اش بر دوش او بود (تا متخلّفان حساب ببرند)... و بر سر هر بازارى مى‏ایستاد و ندا مى‏داد: اى بازرگانان قبل از هر چیز، خیر را از خدا بخواهید و برکت را در آسان‏گیرى بدانید، به خریداران نزدیک شوید، حلم و بردبارى را زینت خود سازید و از دروغ و سوگند دورى کنید و از ظلم بپرهیزید و حق مظلومان را ادا کنید، هرگز به سراغ ربا نروید و حق پیمانه و ترازو را ادا کنید (کم‏فروشى نمایید) و از حقوق مردم چیزى کم نگذارید و در زمین فساد نکنید».«» در پنجمین جمله مى‏فرماید: «جامه عافیت را، با عدل خود، بر شما پوشاندم.» (و ألبستکم العافیة من عدلی). نه تأثیر اجراى عدالت اجتماعى در آرامش و سلامت جامعه بر کسى پنهان است و نه عدل امیرمؤمنان على علیه السّلام. او از لحظه نخست حکومتش با صراحت از لزوم اجراى عدالت اجتماعى سخن مى‏گفت و حتّى در یکى از سخنانش تصریح فرمود: «من تمام مظالمى که بر بیت المال رفته و اموالى را که غارتگران از آن به غارت برده‏اند، به بیت‏المال باز مى‏گردانم، هر چند مهریه زنان شده باشد و یا کنیزانى را با آن خریده باشند، زیرا در عدالت، گشایش و توسعه (براى تمام جامعه انسانى) است.»«» در ششمین جمله مى‏افزاید: «و بساط کارهاى نیک را با سخن و عمل خود در میان شما گستردم.» (و فرشتکم المعروف من قولی و فعلی). کارهاى نیک، گاه از طریق توصیه‏ها و اندرزها و بیانات شافى و کافى در سطح‏ جامعه گسترش پیدا مى‏کند و گاه با نشان دادن الگوهاى عملى، و على علیه السّلام در هر دو زمینه، نمونه کامل این معنا بود و کتب تواریخ و نهج البلاغه، پر است از سیره‏هاى عملى آن حضرت و سخنان او درباره دعوت به معروف و نهى از منکر. بالاخره در هفتمین جمله مى‏فرماید: «و فضایل اخلاقى را از سوى خود، به شما نشان دادم» (و أریتکم کرائم الأخلاق من نفسی). فضایل اخلاقى آن بزرگوار، در زمینه‏هاى مختلف از عدالت و ایثار گرفته، تا زهد و پارسایى و حمایت از مظلومان و یتیمان و دردمندان، و شجاعت و شهامت و مبارزه با زورمندان ستمگر، در جاى جاى تاریخ زندگى على علیه السّلام به چشم مى‏خورد و دوست و دشمن، حتّى سرسخت‏ترین دشمنان، همچون «معاویه» و «عمرو عاص» به آن معترف بودند. این هفت جمله، در حقیقت فهرستى است از خدمات بى‏نظیر آن امام بزرگوار به امّت اسلامى و جامعه انسانى، و ذکر آنها در برابر جمع و عدم انکار از سوى احدى از مخاطبین، دلیل روشنى است بر پذیرش آن از طرف همه آنان.
  32. این هفت  جمله: بعضى گفته‏اند تعبیر به «کرائم اخلاق» چیزى فراتر از «حسن اخلاق» است، مثلا حسن اخلاق ایجاب مى‏کند که کار خوب را با کار خوب، یا بهتر از آن پاسخ دهند، ولى کرامت اخلاقى مى‏گوید، بدى را باید با خوبى پاسخ داد. شبیه رفتارى که على علیه السّلام بعد از ضربت خوردن، با ضارب خود، «عبد الرّحمن بن ملجم مرادى» انجام داد. در پایان این سخن مى‏فرماید: «حال که چنین است، و هم و گمان خود را در آنجا که چشم، ژرفاى آن را نمى‏بیند، و فکر، توانایى جولان در آن را ندارد، به کار نبرید» (فلا تستعملوا الرّأى فیما لا یدرک قعره البصر، و لا تتغلغل إلیه الفکر).این هفت  جمله، در حقیقت فهرستى است از خدمات بى‏نظیر آن امام بزرگوار به امّت اسلامى و جامعه انسانى، و ذکر آنها در برابر جمع و عدم انکار از سوى احدى از مخاطبین، دلیل روشنى است بر پذیرش آن از طرف همه آنان.
  33. هفت  فضیلت : امام (علیه السلام) به هفت  فضیلت اشاره کرده است و به دلیل این که هر یک از آنها مستلزم خیر و نیکى است مردم را به کسب آن فضایل ترغیب فرموده است:
  34. 1-  سکوت زیاد. و لازمه آن با شکوه و هیبت شدن شخص خاموش است در انظار مردم، زیرا خاموشى، در بیشتر اوقات از پى‏آمدهاى خرد است، و شکوه خردمندان امرى است روشن. پس اگر کسى دانست که زیاد خاموش ماندن شخص کم سخن در اثر عقل اوست، شکوه و جلالش بیشتر مى‏شود، و اگر ندانست، این احتمال را مى‏دهد که شاید از کمال عقل او باشد. و گاهى هم ممکن است خاموشى در اثر کاستى در غریزه و گرفتگى زبان در سخن باشد، با این همه-  به دلیل نیامیختن در گفتار-  مورد احترام است.
  35. 2-  انصاف، که همان فضیلت عدالت است. امام (علیه السلام) به دلیل این که این فضیلت موجب افزایش دوستان مى‏شود، بدان ترغیب کرده است، چون کم انصافى باعث جدایى و بى‏الفتى است همان طورى که ابو الطیّب گفته است: همواره کم انصافى بین مردم-  هر چند که فامیل و خویشاوند باشند-  تفرقه‏انداز است.
  36. 3-  نیکى به دیگران در نیازمندیهایشان. لازمه این کار بالا رفتن و بزرگى درجات است چون برآوردن نیاز باعث مى‏شود تا آن که نیکى و محبّت دیده، نیکى کننده را مطابق ارزش نیازش منزلت دهد.
  37. 4-  فروتنى. باعث کمال نعمت، در اثر فزونى دوستان و اهل محبّت، مى‏گردد، چون فضیلت تواضع، خود نعمتى است و پى‏آمد آن به منزله کامل و تمام شدن آن است.
  38. 5-  تحمّل رنج. باعث آقایى و بزرگى است، زیرا تحمّل زحمتهاى مردم، مستلزم فضیلت سعه صدر و تحمل ناملایمات است، و بر این اساس خواسته‏هاى مردم از چنین کسى که تحمّل دارد، آمیخته به شائبه‏اى از قبیل بازگرداندن و منّت نهادن و نظایر اینها نخواهد بود به این ترتیب تواضع مردم در برابر او بیشتر شده، و کار او قوّت مى‏گیرد، و در میان مردم آقا و بزرگ مى‏شود.
  39. 6-  حسن رفتار. که لازمه آن شکست بدخواهان است. (مناوات، معادات: دشمنى بین دو نفر) توضیح آن که دشمن براى کسى که رفتار خوب دارد، عیبى نمى‏یابد که بدان وسیله بر او غلبه کند و به مفاسد او را متهم کند بنا بر این شکست مى‏خورد.
  40. 7-  بردبارى در برابر نادان. لازمه‏اش فزونى یاوران است. بیان و توضیح این مطلب قبلا گذشت.

         اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۲
دی

         بسم الله الرحمن الرحیم

         اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

        الف باء کتاب هفت گذینه:  گاف . نون 25  

  1. 7- هفت‏ ‏ دلیل لزوم نبوت :  1- چون انسان فراموشکار است باید یک هشدار دهنده داشته باشد و این هشدار دهنده انبیاءهستند.
  2. 2- انسان مسؤول است، پس نیاز به بیان مسئولیت‏ها دارد؛ در انسان استعدادهایى نهفت‏ه است انبیاء مسئولیت‏ها  را بیان و استعدادهارا شکوفا می کند.
  3. 3- انسان متحیر است. مى‏فهمد که اشتباه کرده است. قوانین دائم تغییر پیدا مى‏کند. به قانون‏ها تبصره مى‏خورد. متوجه کمبودها و نارسائى‏هایى متوجهمیشود و انسانى که گیج است، نیاز به انبیاء هدایت کننده دارد.
  4. 4- انسان موجودى فتنه انگیز است و جر و بحث و دعوا بوجود مى‏آورد. دو گیاه که نزدیک هم هستند، این دو تا با هم سبز شوند یا خشک شوند، باهم جر و بحثى ندارند. این از خصوصیات انسان است. چون در زندگى انسان جر و بحث، فتنه و درگیرى است. انبیاء همان داوران و قاضى‏هاى الهى هستند.
  5. 5- انسان جاهل است، پس نیاز به معلم دارد. و انبیاء همان معلمان بشر هستند. «وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» (بقره/ 151)
  6. 6- انسان مهمان است. انسان مهمانى است که در این خانه هستى دعوت شده است. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون» (بقره/ 156) بناست به سوى خدا و به نام خدا و براى خدا برویم. به سوى بینهایت، به سوى کمال مطلق، انبیاء به این مهمان آدرس مى‏دهند.
  7. 7- انسان موجودى بى شکل است، ماده‏اى خام و قابل تربیت است. زمینى را که بناست روى آن ساختمان بسازند، مهندس لازم دارد. نبوت راهنمای هدفى است که از هفت‏ ‏ جاده مى‏توانیم به آن برسیم.
  8. 7-هفت‏ ‏ دى نهضت سوادآموزى : روزى است که امام بزرگوار، پیامى براى تاسیس نهضت سواد آموزى دادند. یک بخشى از قانون اساسى این است که هر کجا آموزش و پرورش نمیتواند برود نهضت میرود. بیش از صد نفر داریم که از نهضت سوادآموزى شروع کرده‏اند و الان در دانشگاه درس میخوانند و یونسکو هم یک مدالى براى نهضت سوادآموزى  فرستاده ,. زنان روستایى در جمهورى اسلامى با سوادهایشان سه برابر شدهاند. یک آموزشیار که وارد میشود مثل اینکه پیغمبر وارد شده. وقتى میخواسته برود، چقدر گریه کردهاند.ما آموزشیارهایى داریم که نماز روستا را آموزشیار ما یاد داده. مسائل انقلابى، کمک به جبهه، پیام انقلاب، دعوت به خدا. بنابراین حضور فرهنگى هم هست، نه فقط حضور سوادآموزى. انگیزه: در غرب انگیزه این است که با سواد کنیم تا بیشتر تولید کنیم. اما ما میگوییم با سواد کنید چون خود سواد رشد است. تولید مرحلهى دوم است.غرب مردم را براى خودشان نمیخواهند. مردم را براى تولد میخواهند. اما اسلام وقتى میگوید سواد منظورش این است که سواد براى رشد خودش خوب است. سواد براى قرب به خدا، سواد براى نجات، فرق است سواد براى استثمار یا سواد براى نجات.» دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» (انفال/ 24) به هر حال یکى از برکات نقلاب نهضت سوادآموزى بود که امام آنرا تاسیس کرد.
  9. 7-خانم نمونه هفت‏ ‏امام را درک کرد : یکى از زنهاى خوب نمونه حبابه است، زنى بود که عمر طولانى داشت یک روز حبابه رفت خدمت امام على (علیه السلام)و گفت علامتى نشان من بده که بعد از تو خلفاى حق را بشناسم، حضرت امیر (علیه السلام)رمزى را به ایشان داد و فرمود هر کس اینچنین بود او امام حق است، امام‏هاى دیگر به او حبابه احترام مى‏گذاشتند امام حسین (علیه السلام)مى‏رفت منزل این خانم حبابه براى او دعا مى‏کردند تا امام هشتم را درک کرد و وقتى هم از دنیا رفت امام رضا (علیه السلام)پیراهن‏اش را براى این بانو فرستاد که دفن کنند یک همچین زنى بود که عمر با برکتى را در خدمت اهل بیت بود.
  10. 7-هفت کلمه از نماز فروع دین : 1--: نماز اوّل وقت وسط جنگ‏ ابن عباس مى‏دید که حضرت على علیه السلام گاهى در وسط جنگ به آسمان نگاه مى‏کند.جلو آمد و پرسید: چرا به آسمان نگاه مى‏کنید؟حضرت فرمود: براى اینکه نماز اوّل وقت از دستم نرود.گفت: الآن شما در حال جنگ هستید. حضرت فرمود:از نماز اوّل وقت نباید غفلت شود، حتّى در میدان جنگ.
  11. 2- نماز اوّل وقت‏سال 58 در خدمت شهید بهشتى بودیم، عدّه‏اى از مهمانان خارجى هم حضور داشتند و ایشان گرم صحبت بودند. تا صداى اذان بلند شد، شهید بهشتى از حضّار معذرت‏خواهى کرد و گوشه‏اى سجّاده‏اش را انداخت و مشغول نماز شد.
  12. 3- سیره معصومین درباره نماز اول وقت‏امام رضا (علیه السلام)داشت مى‏نوشت. صداى اذان بلند شد قلم را انداخت، پیغمبر داشت با عایشه صحبت مى‏کرد، عایشه گفت تا صداى اذان مى‏آمد انگار ما دیگر زنش نبودیم.
  13. 4- نماز اول وقت امام حسین (علیه السلام)در روز عاشورا امام حسین از مستحباتش کم نکرد، اذان مستحب است، حسین جان روبروى جمعیت چرا؟ حالا از خیر این مستحب بگذر، نمى‏گذرم، اذان هم باید بگویم، اقامه هم باید بگویم، نماز را من باید با جماعت بخوانم، باید هم اول وقت بخوانم. یعنى امام حسین ذره‏اى از مستحباتش کم نکرد.
  14. 5- نماز اول وقت، نشانه‏ى شیعیان واقعى‏ «امْتَحِنُوا شِیعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَاه» (وسایل‏الشیعه/ ج 4/ ص 114) اگر مى‏خواهید ببینید شیعیان ما نمره‏شان چند است، ببینید نسبت به نماز اول وقت چطور است؟ تا به حال نذر کردید نمازتان را اول وقت بخوانید؟ نذر کردید که اگر نمازتان قضا شد، یک چند هزار تومان خودتان را جریمه کنید؟ امتحان کنید!!!
  15. 6- وصیت امام صادق درباره نماز اول وقتچى مى‏گویم؟ مى‏گویم قرآن مى‏فرماید فامیلى رنگ نجات نیست. امام صادق (علیه السلام)لحظات آخر عمرش بود فرمود همه فامیل را جمع کنید، دعوت کنید مى‏خواهم یک چیزى بگویم. همه جمع شدند. امام صادق چشم هایش را باز کرد و فرمود هر کس نماز را سبک بشمارد از ما نیست، ما شفاعتش را نمى‏کنیم. روایات زیادى داریم که دلتان را خوش‏ نکنید به این که من سیّدم. دلتان را خوش نکنید به این که من شیعه هستم. فقط دلتان را به این خوش کنید که چقدر ایمان دارید. چقدر عمل صالح انجام داده‏اید. وقتى قرآن مى‏گوید پسر نوح جهنمى است، زن پیغمبر جهنمى است دیگر ما باید تکلیف خود را بدانیم‏
  16. 7- من نماز را دوست دارم.امام حسین گفت «أنى أحب الصلاه» (لهوف/ ص 89) ظهر عاشورا مى‏گویند: على اکبر اذان گفت. امام حسین نمازش شکسته بود. چون دوم محرم رسید، دهم شهید شد. دوم تا دهم هشت روز است، در این سى و پنج، شش تا کلمه سى تا تیر به امام حسین رها کردند. یعنى هر یک‏ کلمه‏ «مالِکِ یَوْمِ الدِّین» یک تیر. «إِیَّاکَ نَعْبُد» یک تیر. این یعنى چه؟ آنوقت مى‏شود عزادار امام حسین نسبت به نماز، عاشق نباشد؟
  17. 7-هفت‏‏ سالگى  و نماز بخواند : پیغمبر فرمود: «مُرُوا صِبْیَانَکُمْ بِالصَّلَاهِ إِذَا بَلَغُوا سَبْعاً» (مستدرک/ ج 3/ ص 19) بچه‏هایتان هفت‏‏ ساله که مى‏شوند، دستور بدهید اینها کم کم نماز بخوانند. حدیث داریم تا سه سال بچه‏ات را آزاد بگذار. اولین کلمه‏ «لا اله الا الله» خیلى خوب. هفت‏‏ ماه و بیست روز رهایش کنید. حالا این هفت‏‏ ماه و بیست روز چه فرمولى است، من نمى‏دانم. یک رازى دارد. مثل اینکه دکتر مى‏گوید: این قرص را چهار ساعت بخور. این کپسول را شش ساعت بخور. این شربت را 24 ساعت بخور. دکتر رازش را مى‏داند. ما نمى‏دانیم. شما در ماشین که مى‏نشینى استارت که مى‏زنى، اگزوزش دود مى‏رود. مهندس مى‏فهمد. ولى بچه مى‏گوید: آقا تو چنین کردى، عقبش دود داد. این جلو و عقب چه رابطه‏اى با هم دارد؟ مهندس مى‏فهمد. نمى‏دانیم هفت‏‏ و ماه بیست روز چیست. ولى بعد از هفت‏‏ ماه و بیست روز، مى‏گویند: این کلمه را یاد بده. «محمداً رسول الله» (صلوات حضار) بعد وقتى نماز مى‏خوانى، او را کنار خودت بنشان، نماز شما را ببیند. ببیند. یعنى حرکات اثر مى‏گذارد. بعد کم کم صورتش را بشوى. یک ذره یک ذره به هفت‏‏ سالگى که رسید به او بگو: کم کم نماز بخواند. خودش هم مى‏خواند.
  18. هفت‏‏ تا هشت تا پسر ولی در نکبت : یک کسى به من گفت: شما دختر دارى؟ گفتم: بله. گفت: پسر ندارى؟ گفتم: نه. گفت: خدا به حق محمد و آل محمد یک پسر به تو بدهد. گفتم: خدا به حق محمد و آل محمد یک جو عقل به تو بدهد. (خنده حضار) تو عقلت نمى‏رسد. چه فرقى مى‏کند دختر و پسر که انسان فرق بگذارد؟ فکر مى‏کند آدم اگر پسر داشته باشد، سر پیرى به درد او مى‏خورد. اینقدر آدم داریم که هفت‏‏ تا هشت تا پسر دارد و در نکبت زندگى مى‏کند، و اینقدر آدم داریم با یک دختر تا آخر عمر زندگى‏اش راحت ... ما توحیدمان گیر دارد. ما خداپرستى‏مان گیر دارد. ما فکر مى‏کنیم که اگر تهران باشیم، وضعمان خوب است. اینقدر آدم در تهران گرسنگى مى‏خورد، و اینقدر آدم در روستاهاى دور زندگى راحتى دارد. فکر مى‏کنیم اگر دانشگاه رفتیم، تمام چراغ‏ها سبز. اگر پشت کنکور رد شدیم، خاکمان بر سر است. اینقدر آدم تحصیل کرده داریم که هزار تا مشکل دارد. و اینقدر آدم داریم که ... چیزهایى ما دیدیم. خیلى چیزها دیدیم.
  19. 7-هفت کلمه ازنهی ازمنکر فروع دین:1 گروهی خود را معاف می‏دانند به خاطر آنکه می‏گویند نهی از منکر موجب ضرر ما می‏شود در حالی که حدیثی از سنی و شیعه و از رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) نقل‏شده که: اذا اجتمعت حرمتان ترکت الصغری لکبری‏..آری گاهی صدها هزار نفر باید فدا شوند که جلو فسادی گرفته شود و در آنجا دیگر وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ بقره/ 195.مطرح نیست؛ چون مسئله اهم و مهم است.
  20. 2 زندگى بى‏ارزشى : امام حسین (علیه السلام)می‏فرماید: قَالَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام): أ لا ترون أن الحق لا یعمل به و أن الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقاتحف العقول، ص 245. مختصر زندگى بى‏ارزشى همچون چراگاه خطرناک مگر شما مشاهده نمیکنید که بحق عمل نمیکنند و از باطل گریزان نیستند، باید مؤمن دل بدیدار پروردگار خود ببندد در حالى که طالب حق است. من مرگ را جز حیات و زندگى نمى‏بینم و زنده ماندن با ستمگران  جز بدبختى نیست ، مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهاى آنها آویزان است آن را مى‏چرخانند بر محور زندگى خود، وقتى بوسیله بلا آزمایش شدند دین‏داران کم خواهند بود.
  21. 3 و در مقابل حر و آزادی ، می‏فرماید: من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهد الله‏ بحار الانوار، ج 44، ص 381. هر که سلطان ظالمی را ببیند که آنچه را خدا حرام کرده حلال می‌کند و عهد خدا را زیر پا می‌گذارد
  22. 4 مسلمانان بی‏تفاوت : از بس مسلمانان بی‏تفاوت شدند همه خرابکاری ها را به خدا نسبت داده و گفتند: مقدر است، جبر الهی است؛ در حالی که‏ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‏ رعد/ 11.
  23. 5 مقدمه واجب : بعضی می‏گویند: ما معاف هستیم؛ چون نه آگاهی عمیق داریم نه حرفمان اثر دارد. در حالی که مقدمه واجب نیز واجب است، یعنی باید هم آگاه شد و هم شرایط اثر را به وجود آورد. باید نحوه برخورد و انکه کجا بگوییم، چگونه بگوییم و چه وقت بگوییم را آموزش دیده و تا حدی که لازم است با جامعه‏شناسی و  روان شناسی آشنایی پیدا کنیم.
  24. 6 - علل ترک امر به معروف و نهی از منکر.. نداشتن غیرت دینی‏ :همین خبر دادند که سربازان معاویه به شهر انبار تجاوز کرده‏اند و زیور زنان غیرمسلمانان را گرفته‏اند در یک سخنرانی آتشین‏ فرمود : قَالَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ (ع): فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً نهج البلاغة، خطبه 27.
  25. 7- انتظار عذاب : ابا الحسن، حضرت رضا (علیه السلام)مى‏فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود «وقتى امتم امر به معروف و نهى از منکر را به هم سپرند باید آماده جنگى با خداوند متعال باشند [در انتظار عذابى شدید باشند] یقول‏: «إذا أمّتى تواکلت الأمر بالمعروف و النّهى عن المنکر فلیأذنوا بوقاع من اللّه تعالى» پیام پیامبر، متن‏عربى، ص: 348
  26. 7-هفت‏‏ ؛ هشت روز، نمى‏توانند نماز بخوانند : چرا دخترها نه سالگى نماز مى‏خوانند، پسرها پانزده سالگى؟ جواب : از دوازده سالگى دختر ها تا 52 سالگی یک چهارم چهل سال، ده سال نماز نمى‏خوانند. اسلام گفته: دختر خانم ده سال نمى‏توانى نماز بخوانى. اما شش سال زودتر نماز را شروع کن. مثل ماشینى که با سرعت صدو چهل مى‏رود، یک ماشین با سرعت صد و بیست مى‏رود. به صد و بیست مى‏گوییم: شما یک ربع زودتر حرکت کن. دختر شش سال زودتر نماز را شروع مى‏کند. چهار سال هم البته میانگین‏ها، حالا یک زن زودتر بمیرد، تصادف است. معمولًا میانگین روى کره‏ى زمین، کار به ایران هم ندارم. در دنیا میانگین عمر زن‏ها چهار سال بیش از مردها است. یعنى آدم قبرستان که مى‏رود زن‏ها سر قبر شوهرهایشان نشستند.
  27. 7-هفت‏‏ رکعت نماز‏ «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَر» است : اسلام دین رحمت است. تنها کلمه‏اى که ما باید روزى شصت بار بگوییم، کلمه‏ى رحم است. هیچ‏کلمه‏اى را واجب نیست ما شصت بار بگوییم، جز کلمه‏ى رحم! واجب است نماز بخوانیم در نماز هر رکعتش شش بار رحم است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»، «الرَّحْمنِ‏» «الرَّحیم‏» دوباره بعد از «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعَلَمِین» (فاتحه/ 2) باز مى‏گوییم: «الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» (فاتحه/ 3) باز در «قُلْ هُوَ اللَّه» سوره‏ى بعد از حمد مى‏گوییم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»، یک رکعت شش تا. ده رکعتش را که ما حمد و سوره مى‏خوانیم، حالا اهل سنت که همه رکعت‏هایش را حمد و سوره مى‏خوانند. نه ما که هفت‏‏ رکعتش‏ «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَر» است. ده رکعتش، ده شش تا، هر مسلمانى واجب است روزى شصت بار بگوید: رحم، رحم، رحم، رحم، رحم، رحم، رحم، رحم، رحم، رحم، اسلام دینش چنین است.
  28. 7- هفت‏‏ جمله نماز امام حسین : از امام حسین (علیه السلام) به نفع نماز استفاده کنیم.
  29. 1- مؤذن امام حسین (علیه السلام)از مکه که مى‏خواست حرکت کند کوفه بیاید، به یک نفر گفت: تو رسماً مؤذن هستى! یعنى همان کاروان خودش و خواهرش را، یعنى کاروان امام حسین از مکه مؤذن داشتند. برای نماز.
  30. 2- مخبر نماز : ابو ثمامه که ظهر عاشورا به امام حسین گفت: آقا ظهر نماز شده! امام حسین دعایش کرد.
  31. 3- دوستدار نماز : امام عصر تاسوعا که به خیمه‏ها حمله کردند، امام حسین فرمود: جنگ را فردا بیاندازید. امشب شب عاشورا است. من نماز را دوست دارم. «أنى أحب الصلاه» (لهوف/ ص 89) من نماز را دوست دارم.
  32. 4- اذان برای نماز : ظهر عاشورا مى‏گویند: على اکبر اذان گفت. امام حسین نمازش شکسته بود. چون دوم محرم رسید، دهم شهید شد. دوم تا دهم هشت روز است، مسافر هشت روزه نمازش شکسته است.
  33. 5- نماز جماعت : اگر قرآن مى‏فرماید: «و ارکعوا مع الراکعین» «3»، امام حسین علیه السلام نماز را با جماعت آن هم در برابر صفوف دشمن برگزار مى‏کند
  34. 6- نماز اوّل وقت اگر قرآن اقامه‏ى نماز را در اوّل وقت سفارش مى‏فرماید؛ «اقم الصلوة لدلوک الشمس» «2»، امام حسین علیه السلام نماز ظهر عاشورا را در اوّل وقت اقامه فرمودند.
  35. 7- دو هفت‏‏ تا : نماز شکسته دو تا حمد دارد.  (هرسوره حمد هفت آیه دارد) دو هفت‏‏ تا چهارده تا. دو تا هم قل هو الله بگوییم، (هرسوره قل هو الله  پنج آیه دارد) دو تا پنج تا ده تا، با چهارده تا بیست و چهار تا. دو تا رکوع بیست و شش تا، چهار تا سجده سى تا. تشهد و سلام. سى و پنج تا، چهل تا کلمه است. در این سى و پنج، شش تا کلمه سى تا تیر به امام حسین رها کردند. یعنى هر یک کلمه‏ «مالِکِ یَوْمِ الدِّین» یک تیر. «إِیَّاکَ نَعْبُد» یک تیر. این یعنى چه؟ آنوقت مى‏شود عزادار امام حسین نسبت به نماز، عاشق نباشد؟ مسأله نماز فراموش نشود. هم ظهر عاشورا، هم شب عاشورا، در عزادارى‏ها. اول نماز، اول نماز، اول نماز، اول نماز، اول نماز!
  36. 7-هفت قل هو الله دو رکعت نماز برای پدر ومادر : در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان شب احیا ء شب لیله القدر چه باید کرد؟ یک دو رکعت نماز است که لابد مى‏دانید، من هم اشاره کنم که اگر کسى نمى‏داند ... فقط «قُلْ هُوَ اللَّهُ» (اخلاص/ 1 (هفت‏‏ تا است. بعد از نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز مثل نماز صبح، منتهى بجاى یک‏ «قُلْ هُوَ اللَّهُ» هفت‏‏ تا مى‏خوانید. رکوع و سجودش، هیچ فرق نمى‏کند، فقط «قُلْ هُوَ اللَّهُ» اش هفت‏‏ تا است. بعدش هم هفت‏اد مرتبه‏ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»، «ربى» هم نمى‏خواهد. هفتاد مرتبه، «استغفر الله»که کل نماز چهار دقیقه طول مى‏کشد با «استغفر الله» هایش تقریبا. این دو رکعت هم داریم که اگر کسى بخواند، همینطور که نشسته، خدا خودش و پدر و مادرش را مى‏بخشد.
  37. 7-هفت‏ جلد نهج البلاغه بنام مستدرک نوشته شده: سید رضى که قبرش کنار قبر موسى بن جعفر (علیه السلام) در کاظمین است، کلماتى را از على (علیه السلام)در کتابى یک جلد به نام نهج البلاغه جمع آورى کرده،
  38. و دانشمند دیگرى آن را به نام مستدرک نهج البلاغه در هفت‏ ‏ جلد نوشته، (نهج السّعادة فی مستدرک‏ نهج‏ البلاغة) للشّیخ محمّد باقر المحمودیّ 5: 133. و ممکن است درآینده، بیشتر از آن در نسخه‏هاى خطى منحصر به فرد در کتابخانه پیدا شود.
  39. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۰
دی

                   بسم الله الرحمن الرحیم  

                  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 

                 الف باء کتاب هفت گذینه:  گاف . میم 23  

  1. -هفت‏ ‏ ماه در خانه امام : زمان امام سجاد (علیه السلام)خفقان عجیبى بود بخاطر اینکه امام حسین (علیه السلام)را کشتند، مردم مدینه را کشتند، مکه را خراب کردند. امام سجاد (علیه السلام) هیچ کارى نمى‏توانست بکند یک راه برایش مانده بود و آن این بود که برده مى‏خرید و با آنها در خانه کار مى‏کرد و شب عید فطر همه را آزاد مى‏کرد. شب عید فطر همه برده هایى را که خریده بود 90 یا 200 تا همه را جمع مى‏کرد و مى‏فرمود: شما در این هفت‏ ‏ ماهى که در خانه ما بوده‏اید این اشتباهات را داشته‏اید شما 22 اشتباه، شما 72 اشتباه، براى هر کدام پرونده‏اى داشت هر چه نقطه ضعف بود امام مى‏نوشت همه مى‏گفتند قبول است بعد مى‏فرمود امشب چه شبى است؟ مى‏گفتند شب عید فطر مى‏فرمود: من یک جمله مى‏گویم همه با هم بگوئید اى زین العابدین همانگونه که تو عیب‏هاى ما را نوشتى خدا هم نقاط ضعف تو را نوشته‏ «وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ» (زخرف/ 80) «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا» (یس/ 12) آیات زیادى داریم‏ «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ» (ق/ 29) تمام کارهایتان ثبت مى‏شود. بعد مى‏فرمود شب عید فطر همه برده‏ها را آزاد مى‏کرد، یعنى فارغ التحصیل مى‏شدند. امام در خانه با آنها کار مى‏کرد. بعد که همه را آزاد مى‏کرد مى‏فرمود: خدایا شب عید فطر است من برده‏هاى خودم را آزاد کردم، تو هم زین العابدین را از آتش جهنم آزاد کن. این شیوه دانشکده سرى و مخفیانه امام زین العابدین (علیه السلام)بود. شب عید به اینها لباس و خوراک مى‏داد.

 

  1. -هفت‏‏ میلیارد خرج کرد ولی اسمش را ندانستم : رسیدگى به محرومان به صورت ناشناس‏ از بهترین ساختمان‏هاى استان قم آنجاست. در این چند ماه بالاى صد هزار دانشجو آمده و رفته است. و بانى هم خودش را به ما معرفى نکرد. با اینکه من مؤسس بودم، به آن رابط گفته بود من راضى نیستم بداند من چه کسى هستم. هفت‏‏ میلیارد تومان براى امام زمان (علیه السلام) خرج کرد. نه خمس، نه سهم امام، نه پول دولت. هفت‏‏... میلیارد .. هفت‏‏ میلیارد خرج کرد و اسمش را به من نگفت. و آدم‏هایى هستند که اگر اسمشان را نگویى ناراحت مى‏شوند. من دو تا آدم سراغ دارم. یک آدم سراغ دارم که بیست سال است به من کمک مى‏کند. هروقت وقت داشت. گاهى هم نمى‏تواند کمک کند. اگر وقت داشته باشد، مثلًا به او مى‏گویم یک چنین بحثى دارم کمک مى‏کند. یکبار من اسمش را در تلویزیون بردم، شب تا صبح از غصه خوابش نبرد. گفتم: فلانى به من کمک کرده است. آدم هم هست یک حدیث در مکه به من گفت؛ من در تلویزیون گفتم، گفتم: یکى از آقایان در مکه گفت. گفت: چرا نگفتى آن آقا که بود؟ باید بگویى من بودم. یعنى آدم هست که اگر یک حدیث بگوید، توقع دارد تمام ایران اسمش را بشنوند. آدم هم هست بیست سال کار مى‏کند، و مى‏گوید: نمى‏خواهم.

 

  1. -7 هفت‏‏ نفر سیگارى. ملاک حق در اکثزیت نیست :  در محیط زیست هم اکثریت مطرح نیست. عقل مهم است، نه اکثریت. چه طور؟ اگر در یک مسافرتى، هتلى، تاکسى، اتوبوسى، هفت‏نفر سیگارى هستند و سه نفر هم سیگار نمى‏کشند، آیا مى‏توانند بگویند که اکثریت با ماست، شما سه نفر بیرون بروید. مى‏گوییم: نه خیر! شما هفت‏نفر بیرون بروید، چون اینجا عددى و کیلویى نیست، و حق تنفس با هواى سالم است. شما که مى‏خواهى با دود نفس بکشید، شما بیرون بروید. اگر در یک اتاقى هفت‏نفر سیگارى هستند و دو نفر سیگارى نیستند، آن هفت‏نفر باید بیرون بروند و سیگار بکشند. نه اینکه به این سه نفر بگویند چون اقلیت هستید، بیرون بروید. یعنى در محیط زیست همیشه حق با اکثریت نیست. آیا پدر و مادر حق دارند در خانه‏اى که بچه شیرخواره است، سیگار بکشند؟ قطعاً ظلم مى‏کنند، چون هواى اتاق را آلوده پر از دود مى‏کند و این نوزاد در گهواره خوابیده است، و پدر و مادر حق طبیعى بچه را مى‏گیرند و ظلم مى‏کنند. در تجاوز به حریم هوایى فقط لازم نیست که دیوار صوتى را بشکند. این هم تجاوز به حریم هوایى بچه است. بچه در گهواره خوابیده است و مى‏خواهد تنفس کند، و این پدر و مادر سیگار مى‏کشند. احترام به پدر لازم است، ولى کار پدر لازم نیست مورد قبول باشد. خیلى‏ها آدم خوبى هستند ولى کارشان غلط است. یک آیه‏اى در قرآن داریم که مى‏فرماید: «قالَ  إِنِّى لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالینَ» (شعراء/ 168) من عمل شما را کار دارم. خودتان آدم خوبى هستید، ولى عملتان درست نیست.
  2. هفت متر گدال آتش : در حیدرآباد هند. شب 21 محرم به مناسبت شهادت حضرت رقیه (علیها السلام ) در خرابه شام ، گودالى از آتش در هفت‏ ‏ متر به قدرى مملو از آتش که از دور صورت [را مى‏سوزاند]، ولى مردم از روى آن رد مى‏شوند.
  3. 7-هفت‏ ‏مرتبه ضمیر متکلم وحده به کار برده یعنی من نزدیک شمایم و نفرموده فقل بلکه‏ فرموده هفت‏ ‏بار ابراز مجبت خداوند: علامه طباطبائى «الطیف آیه فى کتاب الله» یعنى لطیف ترین آیه قرآن را این آیه مى‏داند. «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادى عَنِّى فَإِنِّى قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لى وَ لْیُؤْمِنُوا بى لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» (بقره/ 186) هنگامى که بندگان من از توى پیامبر درباره من سوال مى‏کنند همانا من نزدیک آنها هستم و هر که مرا بخواند دعایش را اجابت مى‏کنم پس باید دعوت مرا بپذیرند تا به سعادت و کمال راه پیدا کنند. و خداوند با این محبت راه ارتباط با خود را به بندگانش نشان مى‏دهد در این آیه خداوند هفت‏ ‏ بار از ضمیر متکلم من براى خود استفاده کرده است تا نزدیکى خود را به بندگان اثبات کند. ضمیر (ى) در عربى ویتامین (من) در فارسى را دارد.

 

  1. 7-هفت‏‏ تا مصیبت مشکل هست درجامعه : حدیث این است که یک روز امیرالمؤمنین خطبه مى‏خواند روز جمعه، یک خطبه خیلى بلیغى، در آخر خطبه‏اش گفت: «أَیُّهَا النَّاسُ سَبْعُ مَصَائِبَ عِظَامٍ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا» هفت‏تا مصیبت بزرگ داریم که به خدا پناه مى‏بریم. فرمود هفت‏‏ تا مشکل داریم، هفت‏‏ تا مصیبت مشکل هست. مشکلات مهم از زبان على (علیه السلام ).
  2. 1- «عَالِمٌ زَلَّ»، دانشمندى که بلرزد، لغزش داشته باشد. مصیبت مشکل هست درجامعه
  3. 2-«عَابِدٌ مَلَّ» عبادت کننده‏اى که ملول شود، یعنى عبادتش با ملالت و بى حالى باشد. نماز که مى‏خواند یا نمى‏خواند یا با کسالت مى‏خواند، یعنى حال ندارد. مصیبت مشکلی هست  
  4. 3-«مُؤْمِنٌ ضَلَّ» مؤمنى که منحرف شود، «ضلَّ»، «ضالّین» گمراه شود. مصیبت مشکل هست  
  5. 4-«مُؤْتَمَنٌ غَلَّ» به او ایمان داشتند، پست به او دادند، پول پهلویش گذاشتند، اما «غلَّ» یعنى خیانت کرد. مورد اطمینان بود، خیال مى‏کردیم آدم امینى است، حالا که به او سپردیم خیانت کرد. مصیبت مشکل هست 5-«غَنِىٌّ أَقَلَّ» وضع مالى‏اش توپ بوده، «أقلَّ» پولدارى که به بدبختى بیفتد، فقیر شود،
  6. 6-«عَزِیزٌ ذَلَّ» عزیز بود، ولى ذلیل شد، در این عبارت سه تا «زلَّ» داریم، «زَلَّ» با ز یعنى لغزش، «ضلَّ» با ضاد گمراهى است، «ذلَّ» با ذال ذلیل شدن است.
  7. 7-«فقیرٌ اعتلَّ» فقیر بود، مریض هم شد، قوز بالاى قوز. فقیر که بود، حالا مریض هم شده.
  8. هفت‏‏ تا گره کور : خوب، حالا در جامعه این هفت‏‏ تا گره کور هست. دانشمند است اما مى‏لرزد. پول به او مى‏دهند، با رشوه، امضاء مى‏کند. پول مى‏دهند، جابه جا مى‏کند. یعنى با یک رشوه‏اى مصلحت عمومى را نمى‏دهد، بخاطر جیب خودش همه چیز را تسلیم مى‏کند. «عَالِمٌ زَلَّ وَ عَابِدٌ مَلَّ وَ مُؤْمِنٌ ضَلَّ وَ مُؤْتَمَنٌ غَلَّ وَ غَنِىٌّ أَقَلَّ وَ عَزِیزٌ ذَلَّ وَ فَقِیرٌ اعْتَلَّ» (بحارالانوار/ ج 90/ ص 376)
  9. 7-مسلمان هفت‏ ‏دقیقه ای :  شخصى را در مکه دیدیم گفت: کاش نمى‏آمدم مکه بیخود آمدم. گفتم: چرا؟ گفت: من یک آسانسورى زده‏ام هفت‏ ‏ دقیقه است که نمى‏آید پایین. من یک خرده نگاه کردم عجب حاجى‏ها دارد خدا!؟ به قدرى بى شعور که اگر هفت‏ ‏ دقیقه پاى آسانسور بایستد. همین آقا هفت‏ ‏ ساعت توى صف تخم مرغ مى‏ایستد. نمى‏فهمد کجا آمده.
  10. 7-مسجد و ختم و هفت و چهلم و سال : تحریم سلب آرامش مردم‏ نجز اذان کسى حق بلند کردن صدا ندارد نه براى نماز و نه زیارت عاشورا، و نه مناجات و براى یک یا الله و نه امام زمان (علیه السلام)و نه دعاى کمیل، براى هیچ عملى جز اذان، خلاص، شب براى خوابیدن است. ما مى‏خواهیم بنشینیم، حق با اوست که مى‏خواهد استراحت کند، گرچه یک نفر باشد و آنها که نمى‏خوابند ده نفر، یک نفر مى‏خواهد سیگار نکشد و ده نفر مى‏خواهند بکشند، اینجا اکثریتى نیست، حق با یک نفر است، چون حرف و کار غلط است. همیشه اکثریت ارزش نیست، پس آن ده نفر بیرون بروند یا آرام صحبت کنند، ما براى یک نفر سکوت مى‏کنیم. «بسمه تعالى»: بله به دلیل اینکه قرآن مى‏فرماید: «سَکَناً» خانه براى مسکن، سکونت و آرامش است. خانه‏هاى آپارتمانى و مردم آزارى، حال ندارد از ماشین پیاده شود، بوق مى‏زند، همه اذیت مى‏شوند و حال آنکه او با یک نفر کار دارد، به خاطر تن پرورى آرامش را از همه مردم مى‏گیرد هر چه آرامش را از انسان بگیرد حتى اگر مناجات و سخنرانى باشد گناه است، تمام بلندگوها باید داخل مسجد باشد. عمه‏ى فلانى مرد، من چه خاکى به سر کنم، که باید چهار بار براى ختم و هفت و چهلم و سال زجر بکشم و بسوزم، خانه‏هایى که نزدیک‏ قبرستان‏ و حسینیه‏ است‏ مواظب‏ باشند،آرامش را گرفتن حتى به قیمت زیارت عاشورا حرام است.
  11. 7-محبت پدر در ختم و هفته ؛ محبت حسین (علیه السلام ) در دل همه همیشه ؟ : تبدیل کینه دشمنان به محبت به دست خداست‏ همه قلدرهاى مکه هر کدام یک نماینده فرستادند تا پیامبر (صل الله علیه وآله وسلم ) را بکشند. حضرت هجرت کرد و عزیز شد. و صد سال با بخشنامه معاویه در همه خطبه‏ها به امیرالمؤمنین على (علیه السلام)ناسزا مى‏گفتند در نماز جمعه‏ها الآن على (علیه السلام)عزیزتر است یا معاویه؟ سال 43 رادیو به امام خمینى (ره) ناسزا مى‏گفت و از صدام تجلیل مى‏کرد. الآن مرده امام از زنده صدام عزیزتر است. فکرمى کنیم با کارهایى مثل نمامى، دروغ و تظاهر و ریا عزیز مى‏شویم. خداوند در قرآن مى‏فرماید: مودت دست اوست. «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّى‏ « (طه/ 39) محبت از اوست. قبر امام حسین (علیه السلام)را 17 مرتبه به آب بستند، انسان ممکن است در ختم و هفت و چهل براى مرگ پدر گریه کند، مردم بعد از 1400 سال براى‏ امام‏ حسین‏ (علیه السلام)گریه‏ مى‏کنند.و در جاى دیگر مى‏فرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/ 96) «وُدًّا» مودت و محبت دست خداست، و تغییر و تبدیل هم دست خدا. آب زباله از این طرف داخل خاک شده از آن طرف آب زلال بیرون مى‏آید و اوست که زباله را زلال مى‏کند.
  12. 7-موعظه ساده بگویید. هفت‏‏ دقیقه طول بکشد :  «إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ» (سبا/ 46) موعظه‏ها باید کوتاه باشد. مثلًا حضرت امیر (علیه السلام)موعظه‏اش بعد از ضربت خوردنش یک صفحه است. امام جمعه به تقوا سفارش مى‏کند، خطبه‏ها باید کوچک باشد. الآن خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى ما خیلى طولانى است. حدیث داریم دو تا خطبه جاى دو رکعت است. چون نماز ظهر چهار رکعت است. نماز جمعه دو رکعت. به جاى دو رکعت دو تا خطبه. منتهى مسائل سیاسى و اجتماعى اینقدر زیاد است، که به اندازه‏ى یک رکعت وقت کم مى‏آورند. اما نباید زمان طورى باشد که خطبه 50 دقیقه طول بکشد، آنوقت نماز مثلًا هفت‏‏ دقیقه طول بکشد. مثل اینکه زیر پیراهنى از پیراهن درازتر باشد. و حدیث داریم زمانى مى‏آید که خطبه‏ها بسیار طول مى‏کشد، آنوقت امام جمعه مى‏بیند خطبه خیلى طول کشید، نمازش را ... حدیث داریم.
  13. 7-تا هفت‏ ‏ روز درخواست مردنکن : قرآن مى‏گوید هر که مى‏خواهى ببینى چه طور است یک خط کش دارد، گفته خودت را با این خط کش متر کن. «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» (جمعه/ 6). هر که خیال مى‏کند آدم خوبى است. به این آقا مى‏گویند آقا شما هفت‏ ‏ روز و دو ساعت دیگر از دنیا مى‏روى، شما سیزده ساعت دیگر بیشتر عمر ندارى، اگر به هر که، هر که مى‏خواهد ببیند راهى که مى‏رود درست است یا نه، قرآن مى‏گوید علامت این است.
  14. 7-هفت کلمه مقدس چو اربعین :  ما چند تا کلمه مقدس داریم، یکى کلمه هفت‏ ‏، یکى کلمه اربعین، کلمه هفت‏ ‏ نمى‏دانم چه کلمه‏اى است، ولى یک چیزى در آن است. سوره حمد، هفت‏ ‏ آیه دارد. آسمانها، هفت‏ ‏ تا است. طواف، هفت‏ ‏ تا است. سعى صفا و مروه هفت‏ ‏ تاست. هفت‏ ‏ روز هفت‏ه، هفت‏ ‏ تاست. این هفت‏ ‏ یک چیزى در آن است. راز و رمزی نهفته دارد دقت کنید .کلمات را ؛  زمانها را ؛ مکان ها را تعداد اعداد را در یابید !!!
  15. 7-«مسجد» فقط برای شب هفت‏ ‏، سوم و چهلم نیست : امام خمینى (ره) وقتى از دنیا رفت، در طول چهل روز مرقدشان را ساختند. اما حضرت على (علیه السلام) صدسال قبرش مخفى بود. حضرت زهرا و حضرت على (علیه السلام)هر دو شبانه دفن شدند. قبر حضرت زهرا هنوز مخفى است و قبر حضرت على هم صد سال مخفى بود. وزیر علوم مى‏تواند گواهى پزشکى افرادى را که مى‏خواهند پزشک شوند، در روز عید غدیر و در مسجد بدهد. مسجد که فقط جاى عزادارى و مراسم ختم نیست. الان تا مى‏گوییم: «مسجد» همه به یاد شب هفت‏ ‏، سوم و چهلم مى‏افتیم. خادم مسجد، یا پیر یا کور یا مریض یا بى‏سواد و بداخلاق است. در صورتى که خادمین مسجد حضرت زکریا و ابراهیم و حضرت مریم بوده‏اند. سعى کنیم که مراسم خود را در مسجد برگزار کنیم. چه اشک الى دارد که در مسجد عروسى بگیریم؟ ما باید معروف‏ها را معروف کنیم. یک مقدار اینها را احیا کنیم. امام حسین فرمود: من براى امر به معروف به کربلا مى‏روم.
  16.  7-در هفت‏ ‏ماه و بیست روز کلمه محمد رسول الله : دومین کلمه‏اى که مادر به فرزند خود یاد مى‏دهد باشد.: قصه بگوید. مادرهاى ما نمى‏توانند قصه بگویند. مادرهاى قدیم بچه‏هاى خود را با «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» خواب مى‏کردند. این‏ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» به صورت «لالالالا» درآمده است. مثل محمد آقا که ما مى‏گوییم: ممدآقا! مثل فاطمه که ما مى‏گوییم: فاطى. این لالایى هم‏ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بوده است. یعنى بچه‏هاى خود را با توحید مى‏خواباندند و باسلام بچه هایشان را بیدار مى‏کردند. حدیث داریم مادر اولین کلمه‏اى که به بچه‏اش یاد مى‏دهد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد. سه سال این کلمه را به او یاد بدهد. بعد از سه سال هفت‏ ‏ ماه و بیست روز صبرکند و بچه را آزاد بگذارد. حالا دنیاى علم باید ثابت کند که چرا باید هفت‏ ‏ ماه و بیست روز صبر کرد؟ هفت‏ ‏ ماه و بیست روز چه نقشى دارد؟ بعد از هفت‏ ‏ ماه و بیست روز این کلمه را به او یاد بدهد. دومین کلمه‏اى که مادر به فرزند خود یاد مى‏دهد محمد رسول الله باشد. بعد ذره ذره مهر آنها را در دل بچه وارد کند. مادر نقش مهمى دارد.
  17. 7-حل مشکل مسلمان و هفت دور طواف :  حالا ما چه کنیم مکه نمى‏رویم، حدیث داریم اگر کسى هفت‏ ‏ بار دور کعبه بگردد خدا شش هزار ثواب به او مى‏دهد و شش هزار لغزشش را به او مى‏بخشد، بعد فرمود اگر کسى ازمسلمانان (آن کسانى که نمى‏توانند به مکه بروند) یک مشکلى داشت و آن کس پا شد و مشکلش را حل کرد حدیث داریم بهتر است از ثواب طواف و طواف و ... ده مرتبه طواف، اصلًا گاهى وقت‏ها افراد مکه نرفتن‏شان مى‏توانند ذخیره کنند براى خودشان، سعى صفا و مروه خیلى کار خیلى خوبى است، کنار مسجدالحرام یک خیابان سرپوشیده‏اى است حدود چهارصد و پنجاه متر هفت‏ ‏ مرتبه باید بیایند توى این خیابان و بروند که یکى از اعمال حج است، کل حج هجده تا کار است، یک پنج تا کار است که به آن مى‏گویند عمره و یک سیزده تا کار است که به آن مى‏گویند حج و کل حاجى‏ها که مى‏روند مکه هجده تا عملیات دارند، ریز و درشتش مى‏شود هجده تا، یک پنج تا و یک سیزده تا و آن پنچ تا را مى‏گویند عمره و آن سیزده تا را مى‏گویند حج، و اینهاپهلو هم است. این‏ها مثل اذان و اقامه، اذان و اقامه کنار هم بودنش شکل هم است فقط اقامه دو تا «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» دارد و اولش الله اکبر آن دو تا است ولى اذان الله اکبرش چهار تا است و دیگه «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» ندارد یک‏
  18. 7-هفت‏‏ تا مخترع را در محل نماز جمعه دست دستشان را بوسیدم : تشویق افراد فعّال. سرگُردها در مسجد سرهنگ شوند و سرهنگ‏ها در مسجد و نماز جمعه تیمسار بشوند اینها مسجد را اوج مى‏دهد. شاگرد اوّل‏ها در آنجا تشویق بشوند. در استان فارس مى‏خواستند مخترعین را تشویق کنند، امام جمعه اش زنگ زد و من رفتم شیراز، گفتند چه جوریه؟ گفتم والله اینها مخترع هستند دیگر سکّه به درد اینها نمى‏خورد، من حاضرم که دست این مخترعین را ببوسم منتهى اینها بروند بالا بایستند در آن جایى که امام جمعه مى‏ایستد در آن بلندى. هفت‏‏ تا مخترع داشتند که رفتند آنجا و من هم رفتم دست اینها را بوسیدم و گفتم آقا من تشکر مى‏کنم از اینها و دستشان را بوسیدم و آمدم پایین. تشویق باید در مسجد باشد. تنبیه هم باید از نظرنماز باشد. یک منافق فرارى مُرد، حضرت فرمود: «وَ لَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ» براى جنازه اش نماز نخوانید «لا تقوم على قبره» سر قبرش هم نروید. یعنى با نماز هم مى‏شود حال طرف را گرفت و هم مى‏شود که تشویق کرد. توجه به نسل نو و نوجوانان در مسجد
  19. 7-شما هفت‏ ‏روز دیگر از دنیا مى‏روى ؟ من خودم را مى‏گویم. اول به محل کارم زنگ مى‏زنم  خودم را معرفی میکنم . می گویم هفت‏ ‏ روز دیگر از دنیا مى‏روم. این هفت‏ه بحثمان تعطیل است. مى‏خواهم بروم و توبه کنم. دیگر بازار را مى‏بندیم و اداره هم نمى‏رویم. اگر گیج شدى معلوم است کارهایت درست نبوده است. چون آدمى که کارهایش درست است گیج نمى‏شود. راننده‏اى که درست رانندگى مى‏کند. بنزین هم دارد. خودش هم سالم است. خوابش هم نمى‏آید. سرعتش هم معقول است. قاچاق هم ندارد، مى‏گویند: بیست دقیقه دیگر پلیس راه مى‏رسیم. مى‏گوید: خوب برسیم. آن راننده‏اى که دلش مى‏ریزد براى این است که قاچاق دارد. یا بنزین ندارد. یا جاده را گم کرده است. هرکس مى‏خواهد بداند چطور آدمى است ببیند وقتى به او مى‏گویند: تو فردا مى‏میرى چطور مى‏شود. آقا ما امسال چقدر افطارى داردیم؟ سه تا ختم قرآن خواندیم. جمکران رفتیم. مشهد رفتیم. خوب آدم خوبى هستى. حالا سه‏ روز دیگر مى‏میرى. اگر دلت شور نزند، آدم خوبى هستى. اگر توانستى بگویى: من با دلى آرام و قلبى مطمئن، اگر توانستى‏ «فزت به رب الکعبه» (شرح‏نهج‏البلاغه/ ج 9/ ص 207) بگویى. آن وقت آدم خوبى هستى. هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر مى‏شد، امام حسین شادتر مى‏شد. برافروخته‏تر مى‏شد.

 

  1. 7-هفت مقایسه نظام حاکم : مقایسه نظام اسلامى با دیگر نظام‏هاى حاکم‏ ، یک ماشینى را که مى‏خواهید سوار شوید ببینید ماشین و راننده سالم هستند یا نه؟ حالا در مسافرها ممکن است 1-یک نفر سیگار بکشد،
  2. 2-یک نفر پیاز خورده باشد،
  3. 3-یکى سیر خورده باشد،
  4. 4-یکى نمى‏دانم بدنش بو بدهد
  5. 5-و یکى پوست تخمه پرت کند،
  6. 6-یکى پوست پرتقال پرت کند. 
  7. 7-ممکن است مسافرها در ماشین هر کدام به یک نحوى ماشین را کثیف مى‏کنند. امّا ماشین سالم است و راننده هم سالم است. ماشین ما جمهورى اسلامى است و سالم است. اصولش قرآن و حدیث است و راننده اش هم امام است مقام معظم رهبرى است. حالا
  8. 1-این شهردار چنین کرد
  9. 2- و این امام جمعه چنین کرد
  10. 3-و این‏ آخوند،
  11. 4-این کت و شلوارى،  
  12. 5-این وکیل،
  13. 6-این وزیر،
  14. 7-این سفیر. اگر مسافرها یکى دست گلى به آب داد حساب مسافرها از ... چون اگر از این ماشین پیاده شوى دیگر ماشین نیست که سوار بشویم. شما مى‏خواهى که سوار کدام ماشین بشوى؟ کدام راننده را قبول دارى؟
  15. 7-هفت قلم تغییر نه : اصلًا در دنیا راننده سالم چه کسى است؟ راننده‏اى که نبرد و نخورد و مردم را براى خودش نخواهد. راننده ما کسى است که هر کارى که کردند که حسینیه جماران را سفید کنند، امام گفتند: نه. زمانى که من آمدم گچ و خاک بود و با همین گچ و خاک هم مى‏خواهم بروم. بعد از مرگ من سفید کنید. شما حساب کنید که حسینیه جماران با همان گچ و خاک هنوز هم گچ و خاک است و هنوز هم سفید نشده است. با کاخ شاه مقایسه کنید.
  16. 7-هفت‏ ‏دقیقه دیگر مى‏میرى ؟: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزال/ 1) وقتى همه‏ى نظام هستى دارد از هم مى‏پاشد، اگر در چنین لحظه‏اى شما یک نهال در دستت هست، مى‏توانى بکارى همان لحظه بکار. مثل اینکه مى‏گویند: اگر هفت‏ ‏ دقیقه دیگر مى‏میرى، ولى مى‏توانى یک کلمه یاد بگیرى، یاد بگیر و بمیر. باز بهتر از این است که ندانیم و بمیریم. آقای پرفسور حسابی تا دقایق آخر عمرکتاب مطالعه می کرد .برای یاد گیری. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۰
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

الف باء کتاب هفت گذینه:  گاف . میم 22                         

  1. 7- باز هفت نوع گریه  و اشک ‏ 1. اشک  شوق : گروهى از مسیحیان با شنیدن آیات قرآن اشک  مى‏ریختند. «ترى اعینهم تفیض من الدمْع ممّا عرفوا من الحقّ» «2»
  2. 2. اشک  حزن و حسرت: مسلمانان عاشق همین که از رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى‏شنیدند که امکانات براى جبهه رفتن نیست گریه مى‏کردند. «تفیض من الدمع حزناً الا یجدوا ما ینفقون» «3»
  3. 3. اشک  خوف: همین‏که آیات الهى براى اولیا تلاوت مى‏شد، گریه‏کنان به سجده مى‏افتادند، «خرّوا سُجدا وبُکیّاً» «4»، «و یخِرّون للأذقان یبکون ویزیدهم خشوعاً» «5»
  4. 4. اشک  حیله ؛ قلابى و ساختگى: همین آیه که برادران یوسف گریه‏کنان نزد یعقوب آمدند که گرگ یوسف را درید.
  5. 5-  گریه بى فایده روایت داریم افرادى در قیامت گریه مى‏کنند. روایت داریم افرادى در قیامت گریه مى‏کنند. در قیامت چند موقف داریم. یکى از گمرکها و مواقف قیامت، «موقف البکاء» است. گریانند ولى آنجا دیگر گریه فایده ندارد
  6. 6-گریه  واشک فراق : حضرت یعقوب در فراغ یوسف گریه کرد. «وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفى عَلى یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ» (یوسف/ 84) یعقوب به قدرى گریه کرد که نور چشمش را از دست داد
  7. 7- گریه   واشک از ترس  وحشت مرگ : امام هادى (ع): درعیادت مریضى که از ترس مرگ گریه‏ مى‏کرد. فرمود: الموت هو ذلک الحماماگر انواع‏ آلودگى‏ها را داشته باشى میل ندارى به حمام و پاک و راحت مى‏شوى. آرى کودکان از حمام وحشت دارند.
  8. 7-هفت گذینه گریه  بر مصائب اباعبدالله که اعظم عبادات است: یکی از وسائل حسینیه، گریه  بر آن حضرت در اسباب خارجیه که باعث برگریه  است
  9. 1-روایت ریان بن شبیب مذکور است که داخل شد بر آنجناب در روز اول ماه محرم، پس فرمودند: ای پسر شبیب، هر گاه گریه  خواهی کرد بر چیزی، پس گریه  کن بر حسین (علیهالسلام) که او را ذبح نمودند مانند ذبح نمودن گوسفند، و کشته شد
  10. 2-هر کس بگرید، و یا بگریاند، و یا خود را ] :« من بکی او أبکی أو تباکی وجبت له الجنۀ » یقینا صحت سلب ندارد، پس داخل حدیث به گریه  وادارد، بهشت برای او واجب گردد
  11. 3- بکته السماء ومن فیها و الأرض ومن علیها و لما یطاء لابتیها ؛  یعنی:  آسمان و زمین و آنچه در آنها است بر آنجناب گریه  کردند و حال اینکه هنوز قدم بعرصهی دنیا ننهاده بود.
  12. 4- ازعناد و لجاج خود، اقراربه توحید مینمایند، و همچنین دشمنان آن جناب در حال غفلت گریان میشدند، بلکه گاهی عظیم مصیبت به حدی بود، که در حال غلبهی عداوت، و اشتغال به قتل و جرح و اسر، گریان میشدند،
  13. 5- ابن سعد ملعون، در وقتیکه امر به قتل آن حضرت نمود گریان  شد[ 156 ]  
  14. 6- و آن ملعونی که سلب نمود گوشوارهی فاطمه، دختر حضرت را گریه  مینمود
  15. 7- زمانی که هنده زوجه او در مجلس عام وارد شد بدون چادر و ساتر، پس برخواست و سر او را پوشانید، و گفت:  برو بر حسین گریه  کن و نوحه کن که بزرگ قریش است. [ 215 ] .و چون یزید چنین گوید پس شما دوستان چرا باید از گریه  و ندبه ساکت باشید، و برسید جوانان ننالید.... برداشت ازتکه های کلام کتاب خصائص الحسینیه مرحوم شوشتری

 

  1. 7-هفت گریه  وشادی در یک زمان یک جا جمع می شود : 1- گریه  نوزاد نورسیده وشادی  خانواده... 2- گریه  خانواده ای که عزیزی را از دست  می دهتد وخنده و شادی فرد صالح متوفا که از سختی های دنیا را پشت سر گذاره ... 3- گریه  فرد تاسالم شر وقت رفتن از دنیا. وشادی وخنده افراد ستم کشیده زیر بار ستم... 4- گریه   فرد تاسالم شر پای میزان حساب  در روز قیامت. وشادی وخنده افراد ستم کشیده زیر بار ستم پای میزان حساب روز قیامت...5- گریه  مجرمی که به دست میزان عدالت می افتد . وشادی به حق رسیدن محرم.. ..6- گریه  مومنی که در دل شب  با خدا راز ونیاز دارد وغمش در دلش است وخنده برلبی که برای مردم برلب دارد...

 

  1. 7- گریه  وخنده شادی یک فرد دیوانه که در یک زمان یک جا جمع می شود :   
  2. 7 خواب هفت گاو :  (روزى) پادشاه (مصر) گفت: من هفت‏ ‏ گاو فربه که هفت‏ ‏ گاو لاغر آنها را مى‏خورند و هفت‏ ‏ خوشه سبز و (هفت‏ ‏ خوشه) خشکیده‏ى دیگر را (در خواب) دیدم، اى بزرگان قوم! اگر تعبیر خواب مى‏کنید درباره‏ى خوابم به من نظر دهید. «/یوسف 43»
  3. 7- هفت گناهان کبیره : در بعضى از این روایات (روایت سوم و هشتم)، هفت‏ ‏ گناه به عنوان گناه کبیره، و در برخى از روایات (روایت 24) نوزده گناه به عنوان گناهان کبیره، شمرده شده است.
  4. 7- هفت‏‏ گنبد نشانه : دفن هفت‏ ‏ شاه ایرانى‏نژاد که مؤسس شهر حیدرآباد هند در چهارصد سال قبل بودند، رفتیم. براى هر شاهى گنبد و بارگاهى دور این کاخ‏ها که بعدها مقبره همان شاهان شده. دیوار بسیار بزرگى چند هزار متر که مقابر در وسط آن قلعه و دیوارها است.
  5.  7- هفت‏ ‏ گاو لاغر و فربه : خواب حاکم مصر که هفت‏ ‏ گاو لاغر، هفت‏ ‏ گاو فربه را خوردند.

 

لام +

  1. هفت‏ چیز بهترین لذات دنبا : امام باقر علیه السلام. به جابر بن عبدالله فرمود:" لذات دنیا خلاصه می‏شود در هفت‏ چیز؛ خوردنی، نوشیدنی، پوشیدنی، همسر، مرکب، شنیدنی، بوییدنی. 
  2. 1- مطعوم عسل بهترین خوردنی عسل است که بزاق حشره‏ای است.
  3. 2-مشروب آب بهترین نوشیدنی آب است که همه جا فراوان است.
  4. 3- ملبوس دیبا بهترین پوشیدنی ابریشم است که ترشح یک کرم است.
  5. 4-منکوح بول در بول بهترین منکوح‏ همسر است که نکاح خلاصه می‏شود در دخول آلتی در آلتی.
  6. 5- مرکوب اسب بهترین مرکب اسب است که قاتل انسان است یا هروسیله نقلیه.
  7. 6- مشموم مشک است که از خون آهو بهترین بوییدنی مشک است که از ناف یک حیوان است.
  8. 7- بهترین شنیدنی غنا و ترانه است که گناه است. نمی ارزد که انسان به چنین دنیایی دل ببندد.

 

  1. 7- سه نهى ؛ هفت ‏دلیل ؛ نُه امر از لقمان  : در سفارش‏هاى لقمان، نُه امر، سه نهى و هفت‏ ‏ دلیل براى این امر و نهى‏ها آمده است:
  2. 7- هفت‏ ‏ دلیل لقمان : 1. چون شکرگزارى به نفع خود انسان است، پس شکرگزار باشید. «و من یشکر فانّما یشکر لنفسه»
  3. 2. چون شرک، ظلم بزرگى است، پس شرک نورزید. «ان الشرک لظلمٌ عظیم»
  4. 3. چون بازگشت همه به سوى اوست و باید پاسخگو باشید، پس به والدین احترام بگذارید. «الىَّ المصیر»، «الىّ مرجعکم»
  5. 4. چون خدا بر همه چیز آگاه است، پس مواظب اعمال خود باشید. «ان اللّه لطیف خبیر»
  6. 5. چون شکیبایى از کارهاى با اهمیّت است، پس صابر باشید. «ان ذلک من عزم الامور»
  7. 6. چون خداوند متکبّران را دوست ندارد، پس تکبّر نورزید. «انّ اللّه لا یحبّ کلّ مختال فخور»
  8. 7. چون بدترین صداها، صداى بلند خران است، پس صداى خود را بلند نکنید. «انّ انکر الاصوات لصوت الحمیر»

 

  1. 7-هفت‏ گروه لعنتی : فقه الرّضا علیه السلام  و قد لعن النّبیّ صلّى اللّه علیه و آله سبعة الواصل شَعْره بشعر غیره و المشتبه‏ من النّساء بالرّجل‏ و الرّجال بالنّساء و المفلج بأسنانه و الموشم ببدنه‏ و الدّاعى‏ الى غیر مولاه و المتغافل‏ عن‏ زوجته‏ و هو الدّیّوث‏. در حدیث داریم که پیغمبر هفت‏ ‏ گروه را لعنت کرد.  خدای هفت نفررا ، 1- آن که موی خود را به موهای دیگران پیوند می دهد، 2 مظنون به زن با مرد،  3- و مرد با زن،4- فلج با دندان، 4- خالکوبی شده روی بدنش، 5- کسی که کسی را صدا می کند. غیر از مولای خود 7- و آن که از همسر خود غافل است و او رجال است 
  2. یکى  از گروه لعنتی فرمود: «الْمُتَغَافِلُ عَنْ زَوْجَتِهِ وَ هُوَ الدَّیُّوثُ» (مستدرک‏الوسائل/ ج 14/ ص 291) کسى که نسبت به خانمش بى خیال است با کى مى‏آید با کى مى‏رود با کى مى‏خندد، نمى‏گویم به خانمتان سوء ظن داشته باشید اما اینکه خانم‏تان سوار هر ماشینى مى‏شود با هر کسى صبحت مى‏کند، بعد فرمود: «وَ هُوَ الدَّیُّوثُ» رسول خدا فرمود: دیوث کسى است که نسبت به اهل و عیالش غیرت نداشته باشد. گاهى هم دستور به بى غیرتى مى‏دهد که الحمدالله در ما نیست اما داریم که به دخترش مى‏گوید بلند شو و پیش اینها فلان حرکت را انجام بده که این خیلى زشت است.
  3. هفت متر گدال آتش : در حیدرآباد هند. شب 21 محرم به مناسبت شهادت حضرت رقیه (علیها السلام ) در خرابه شام، گودالى از آتش در هفت‏ ‏ متر به قدرى مملو از آتش که از دور صورت [را مى‏سوزاند]، ولى مردم از روى آن رد مى‏شوند.
  4. 7-لذات دنیا در هفت‏ ‏چیز : امام باقر ع به جابر بن عبدالله فرمود:" لذات دنیا خلاصه می‏شود در هفت‏ ‏ چیز؛ 1-خوردنی، 2-نوشیدنی، 3-پوشیدنی، 4-همسر، 5-مرکب، 6-شنیدنی، 7-بوییدنی. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۹
دی

                       بسم الله الرحمن الرحیم

              اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

             الف باء کتاب هفت گذینه: میم .کاف . گاف 21                         

  1. 7- هفت‏ دریا مرکب کلمات ‏: اشاره به بسیارى دریا باشد، همان گونه که در آیه 26 سوره لقمان مى‏خوانیم: اگر آب هفت‏ ‏ دریا مرکّب شود و با آن، کلمات خدا نوشته شود، آبها تمام مى‏شود ولى کلمات خدا تمام نمى‏شود، که مراد از هفت‏ ‏ دریا تنها عدد هفت‏ ‏ نیست، بلکه دریاهاى زیاد است. و درهاى ورودى بهشت هشت در است.)
  2. 7- هفت گناهان کبیره : در بعضى از این روایات (روایت سوم و هشتم)، هفت‏ ‏ گناه به عنوان گناه کبیره، و در برخى از روایات (روایت 24) نوزده گناه به عنوان گناهان کبیره، شمرده شده است.

 

  1.  7-هفت رمز کار وتلاش : چنانکه آمارهاى جنایات و اعتیاد نشان مى‏دهد سطح جرایم هنگام تعطیلات و بیکارى گاهى تا هفت‏ ‏ برابر بالا مى‏رود. بر همین اساس در روایات اسلامى به کار و کوشش سفارش اکید شده و از سستى و بى حوصلگى نهى شده است
  2. 7- هفت‏ ‏سال پى در پى کشت :  یوسف گفت: هفت‏ ‏ سال پى در پى کشت کنید و آنچه را درو کردید، جز اندکى را که مى‏خورید، در خوشه‏اش کنار بگذارید.
  3. 7- هفت‏ جلد کتاب عبقات‏ :حامدحسین چندین دوره کتاب‏هاى مختلف نوشته که حدود صد جلد مى‏شود که اکثر کتاب‏هاى ایشان چاپ نشده است و از سى جلد عبقات‏ فقط هفت‏ ‏ جلد چاپ شده است.
  4. 7-هفت دریا وهفت دربا کلمات : اگر آنچه درخت در زمین است، قلم شوند، و دریا و از پسِ آن هفت‏ ‏ دریا به کمک آیند، (و مرکّب شوند تا کلمات خدا را بنویسند،) کلمات خدا به پایان نرسد، همانا خداوند شکست‏ناپذیر و حکیم است.
  5. 7-شاید مراد هفت‏  کثرت باشد : ممکن است که آیه‏ خَلَقَ الارْضَ فِی یَوْمَیْنِ‏ فصلت/ 9. مربوط به تمام این هفت‏ ‏ زمین باشد، احتمالی هم که درباره هفت‏ ‏ آسمان داده شده که شاید مراد از عدد هفت‏ ‏ کثرت باشد درباره زمین نیز هست و الجواب الجواب.
  6. 7-کتابی درباره عدد هفت‏ ‏: در باره عدد هفت کتابی از(صفدی از دانشمندان مصر) نوشته شده است.
  7. 7-این کودک هفت‏ ‏ سال داشت، ازشهدای خاندان بنی هاشم‏  وقتى شهادت عبدالله بن حسن را دید خیلى متأثر شده بود ؛ غروب‏ عاشورا وقتى لشکر عمر سعد خیمه‏ها را آتش زدند بچه‏ها فرار کردند، ده نفر به دنبال‏ این بچه افتاده بودند تاگوشواره او را برداشته، آنگاه اورا بکشند، بالاخره به طرز نا جوانمردانه‏اى او را کشتند.
  8. 7-کوفه دارای هفت‏ ‏ بخش و محله : و هشتاد هزار خانه بود. معجم البلدان‏. همین که حضرت امیر (علیه السلام)حاکم شد، بیشتر کارگزاران قبلی را برکنار کرد و از طبقات مردم محرومان را که ایرانیان و بردگان حبشی جزء آن‏ها بودند به‏کارهای حساس گمارد. مسلم بن عقیل، ص 120. مغیره می‏گوید: تمایل حضرت امیر به موالی (عجم‏ها و بردگان و ضعفا) بیشتر بود، در حالی که‏ خلیفه دوم تمایل به عرب داشت. مسلم بن عقیل، ص 122.
  9. 7-عنوان هفت خود کفا : ارتش مکتبى، عناوینى که داریم: یک مسئله آمادگى، دو نظم که این‏ها را شما بهتر از من مى‏دانید کلًا من آیه‏اش را مى‏گویم. سه انسجام، چهار خودساخته این‏ها همه آیه دارد در قرآن، پنج عاشق، شش اطاعت از فرماندهى، هفت‏ ‏ خودکفا، هشت شجاع، نه مقاوم، ده معتقد، یازده رازدار، دوازده آموزش دیده، سیزده هدف دار، چهارده روحیه و ...
  10. 7-هفت نکته  درسوره کَوْثَرَ: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ‏ الْکَوْثَرَ. فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»1. نماز، بهترین نمونه‏ى شکر خداوند است. خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: به شکرانه‏ى این‏که ما به تو «کوثر» و خیر کثیر دادیم، نماز بر پا کن. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ‏ الْکَوْثَرَ. فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»
  11. 2-اما گاهى آیه در مقام بیان عظمت خداوند و شرافت نعمت است که در این موارد ضمیر جمع همچون «إِنَّا» به کار مى‏رود، چنانکه در این آیه مى‏فرماید: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ‏ الْکَوْثَرَ» زیرا عطاى الهى به بهترین خلق خدا، آن هم عطاى کوثر، به گونه‏اى است که باید با عظمت از آن یاد شود.
  12. 3-«إِنَّا أَعْطَیْناکَ‏ الْکَوْثَرَ» ما به تو کوثر عطا کردیم.هدیه کننده خداوند، هدیه گیرنده پیامبر و هدیه شده فاطمه است. لذا عبارت «إِنَّا أَعْطَیْناکَ‏ الْکَوْثَرَ» به کار رفته که بیانگر عظمت خداوند و بزرگى هدیه اوست.
  13. 4-زیرا علاوه بر ضمیر کاف «ک» «أَعْطَیْناکَ‏»، در خطاب «صل» و «لِرَبِّکَ» دو بار و در عبارت «انْحَرْ» و «شانِئَکَ» نیز دو بار، پیامبر مخاطب است. «أَعْطَیْناکَ‏، فَصَلِّ، لِرَبِّکَ، انْحَرْ، شانِئَکَ»
  14. 5-در عطاى کوثر بشارت است: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ‏ الْکَوْثَرَ» و در تکاثر تهدیدهاى پى در پى. «کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»
  15. 6-هدیه اشرف معبود به اشرف مخلوق چیزى جز کوثر نمى‏تواند باشد. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ‏ الْکَوْثَرَ»
  16. 7-عطا بى‏نظیر است، چون کوثر است؛ سوره بى‏نظیر است، چون کوچک‏ترین سوره قرآن است و الفاظ بى‏نظیرند، چون کلمات «اعطینا»، «الْکَوْثَرَ»، «صلِ»، «انْحَرْ»، «شانِئَکَ» و «ابتر» تنها در این سوره به کار رفته و در هیچ کجاى قرآن شبیه ندارد.
  17. 7-هفت‏ ‏ جلد کتاب راجع به هر امام : یکى از مراجع تقلید براى امام هادى (علیه السلام)کتاب نوشته است و شاید بشود گفت تنها مرجع تقلیدى که، تا آن جایى که ما مى‏شناسیم، تنها مرجع تقلیدى که راجع به امام هادى (علیه السلام)کتاب نوشته است آیت الله العظمى میلانى بود که در مشهد مقیم بودند ایشان هفت‏ ‏ جلد کتاب نوشته است به نام «قدتنا کیفاً عرفهم» بخشى راجع به هر امام نوشته است در هفت‏ ‏ جلد من به صورت فهرست براى شما مى‏خوانم.
  18. 7-سرکه هفت‏ ‏ساله و کینه هفتاد ساله : آدم مى‏آید مسجد کینه دارد. ما سرکه هفت‏ ‏ساله داریم و کینه هفتاد ساله. ده سال است با فلانى آشتى نکرده قهر قهر است دل پر کینه مى‏آید مسجد مى‏گوید خدایا بده. چه بده؟ روحش پاک نیست باید روح را پاک کرد باید ظرف پاک باشد تا در آن شیر ریخت. در ظرف کثیف که شیر نمى‏ریزند. اگر مى‏خواهیم در شب قدر در نصف شب خداوند شیر بریزد در ظرف‏مان، باید ظرف‏مان را بشوییم. با دل پر کینه و عقده که نمى‏شود.خداوند دل صاف می خواهد.
  19. 7-سرکه هفت‏ ‏ ساله، کینه چهارده ساله، کینه‏هاى بیست ساله، اگر خصلت‏ها، همان خصلت‏هاست. بعضى‏ها، حج رفتنشان اگر اثر تربیتى ندارد، حج بعضى و حج بعضى خیلى فرق دارد. حج چیست؟ آثار تربیتى، آن دل کندن از دنیا است.
  20. 7-کینه هفت ساله : کینه بد است ؛ کینه هفت ساله  بدتر است کینه بیست وهفت ساله را به خدا باید پناه برد ؛ اگر اسیر شدى، اسیر همسر، اسیر بچه، اسیر شغل، اسیر کارخانه، نمى‏توانى. اسیر هیچ چیز نباش. بنده عمامه را شسته‏ام. خیس است. مى‏گویند: «قدقامت الصلاه» یک عرق چین بگذارم و به نماز بروم. نماز بدون عمامه نمى‏شود؟ نماز جماعت ثوابش بیشتر از عمامه است. با عرق چین برو. یک وقت‏هایى اسیر عمامه است. یا مثلا مى‏گویند: من دو دفعه به دیدن ایشان رفتم. ایشان به بازدید نیامده است. تا ایشان بازدید من نیاید من دیدنشان نمى‏روم. دو تا بزرگوار به هم رسیدند. حالا دوبزرگوار درست نیست. دو تا کوچک وار به هم رسیدند. چون بزرگوارى که اخلاقش فاسد باشد، کوچک است. کوچکى که بزرگ است. ما کوچک هایمان بزرگ هستند. یک نفر با یکى دست داد. تا رفت دست بدهد، دستش را گرفت. این عوض آن که بیست و هفت‏ ‏ سال پیش دیدنت آمدم، بازدید من نیامدى. چقدر این ذلیل است. چقدر این اسیر است. بیست و هفت‏ ‏ سال این کینه را در دل داشته است. من بیست و هفت‏ ‏ سال پیش دیدنت آمدم تو بازدید من نیامدى. حالا تو دست بده. بعضى از افراد خیلى ذلیل هستند. اول او سلام بکند.
  21. 7-کافرى کمتر از هفت ساعت وارد بهشت شد و یک رکعت نماز هم نخوانده :  کافرى وارد مدینه شد مثلًا ساعت هفت‏ ‏ صبح گفت مدینه خلوت است گفتند بله. مردم مدینه مسلمان هستند رفتند جنگ احد، گفت ماجرا چیست؟ گفتند کفار مکه هستند و جنگ است. الان هم پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) و مسلمان‏ها در جنگ هستند. گفت: برویم تحقیق، احد هم پشت مدینه یک فرسخى مدینه است. آقاى کافر خودش را به احد رساند نزد پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) گفت: آقا حرف حساب شما چیست؟ ما حرف‏مان این است و این‏ها حرف‏شان این است. گفت: حق با شما است حالا من چه کنم؟ «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» شهادتین را گفت و ساعت نه مسلمان شد. شمشیر به دستش گرفت رفت جبهه و ساعت یازده شهید شد، بعد در تاریخ داریم، «لَمْ یُصَلِّ لِلَّهِ رَکْعَهً دَخَلَ الْجَنَّهَ غَیْرَه» (بحارالأنوار/ ج 20/ ص 55) تنها کسى که وارد بهشت شد یک رکعت نماز هم در عمرش نخواند به نماز نرسید، این وقت که آفتاب زده بود و آن وقت که ظهر نشده بود. آن وقت این را بگذار کنار کسى که چند لیتر گریه کرده است یا حجت بن الحسن! دعاى ندبه زارزار گریه کردند: اى امام زمان! تو چرا نمى‏آیى؟ بعد نایبش حضرت امام آمد، صدام جنایتکار به مملکت امام زمان حمله کرد مردى که چند لیتر گریه مى‏کرد پایش را جبهه نگذاشت. آخر خوش انصاف!!!
  22. 7-هفت‏ ‏میلیون جلد کتاب به ده زبان : در این چند ساله پانصد عنوان کتاب نماز چاپ شده است،ستاد اقامه نماز با لطف خداوند متعال تا حالا هفت‏اد عنوانش را خودش چاپ کرده است، حدود ده زبان ترجمه شده است. بعضى از کتابها و بالاى هفت‏ ‏ میلیون جلد تقریباً چاپ شده است، هفت‏ ‏ میلیون جلد، پانصد عنوان، حدود ده زبان ترجمه. ما دیگر در ایران شاید شاعر کم داشته باشیم که براى نماز شعر نگوید. چون هر شاعرى احساس دارد که تو چه شاعرى هستى که براى عمود دین شعر نسرایى، الآن فیلمسازها احساس مى‏کنند خودشان مسلمان هستند، پدر و مادرشان هم مسلمان هستند، تو چه هنرمندى هستى که توى فیلم‏هایت اشاره‏اى به نماز نمى‏کنى، مگر بچه مسلمان نیستى. الان یک رقابتى در فیلمها افتاده است، ما مفتخریم به این نمازمان، و باید نمازمان جلو برود. «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ».

گاف+

  1. هفت گاو شاه مصر:  خدا خواب را کوچک  می کند تا انسان جرآ ت پیدا کند جهت پیشرفت وشکوفایی ؛  شاه مصر خواب دید هفت‏ ‏ گاو لاغر دارند هفت‏ ‏ گاو چاق را مى‏خورند یعنى هفت‏ ‏ سال قحطى دارند هفت‏ ‏ سال که هر چه ذخیره شده مى‏خورند هفت‏ ‏ سال گندم خیلى خوب بود هفت‏ ‏ سال هم قحطى شد آن هفت‏ ‏ سال که قحطى شد به عنوان گاو لاغر، هفت‏ ‏ گاو لاغر گاو چاق را بخورند این خواب هم تعبیر شد، خواب‏هایى که در قرآن آمده، پیغمبر خواب دید که در بدر کفار کم هستند، کفار تو بدر خیلى بودند اما پیغمبر خواب دید کم هستند قرآن مى‏فرماید که‏ «إِذْ یُریکَهُمُ اللَّهُ فى مَنامِکَ قَلیلًا» (انفال/ 43) خدا تو خواب نشان دادند که این‏ها کم هستند، و اگر تو خواب خیلى مى‏دیدید مى‏ترسیدید بروید به جنگ، تو خواب جمعیت دشمن را براى شما کم نشان داد شما دیدید جمعیت کم است رفتید جلو پیروز شدید اگر از اول مى‏دانستید جمعیت زیاد است جرأت حمله نداشتید. بزرگ را کوچک مى‏کند تا انسان جرأت پیدا کند.
  2. 7-از هفت گروه در سابه عرش خدا گریه کناند :  گریه کلید رحمت الهى‏ است امام على (علیه السلام)فرمود: «الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ یُنِیرُ الْقَلْبَ وَ یَعْصِمُ مِنْ مُعَاوَدَهِ الذَّنْبِ» (مستدرک/ ج 11/ ص 245)
  3. 1-گریه از ترس خدا قلب را نورانى مى‏کند کسانى که گریه مى‏کنند در جاى خاصى از بهشت هستند
  4. 2-گریه نشانه احساس، رقت قلب، هست. هر یک قطره اشک یک خانه در بهشت پاداش دارد حدیث است. اگر اشکتان جارى شد سریع دعا کنید که در حال گریه دعا مستجاب مى‏شود «الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ مِفْتَاحُ الرَّحْمَهِ وَ عَلَامَهُ الْقَبُولِ وَ بَابُ الْإِجَابَه» (مستدرک/ ج 5/ ص 207)
  5. 3-گریه کلید رحمت خداست اگر کسى اشکش در نمى‏آید لااقل قیافه‏اش قیافه افراد ناراحت باشد تباکى بکند.
  6. 4- گریه باعث رحمت خداست‏ «وَ عَبْرَهَ مَنْ بَکَى مِنْ خَوْفِکَ مَرْحُومَه» (وسائل‏الشیعه/ ج 14/ ص 395)
  7. 5-در زیارت امین الله داریم کسى که گریه‏اش جارى شد اشکش جارى شد مورد رحمت قرار مى‏گیرد امام باقر (علیه السلام)فرمود «وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً بَکَى فِى أُمَّهٍ لَرَحِمَهَا اللَّهُ‏ تَعَالَى» (مستدرک/ ج 5/ ص 205)
  8. 6-اگر یک نفر در یک جامعه گریه کند خدا به خاطر اشک یک نفر لطفش را به کل جامعه سرازیر مى‏کند.
  9. 7-دو قطره‏ خیلى‏ عزیز است‏ قطره اشک، قطره خون شهید، پیغمبر فرمود هفت گروه هستند که در سایه عرش خدا هستند یکى از آنها کسانى است که از خوف خدا اشکش جارى بشود حضرت فرمود خوشا به حال کسى که خدا به او توجه مى‏کند او دارد گریه مى‏کند بر گناهى گریه مى‏کند که جز خدا کسى را سراغ ندارد
  10. 7-هفت  نوع  گریه  1-گریه بر فرزند، اما گریه‏ بر فرزند اشکال ندارد. بعضى خیال مى‏کنند اگر در داغ فرزند گریه کنند زشت است. گریه‏ بر فرزند اشکال ندارد. پیامبر اکرم بچه‏اى به نام ابراهیم داشت که از دنیا رفت و پیغمبر زار زار گریه مى‏کرد.
  11.  2-گریه یتیم ، حدیث داریم قَالَ الصَّادِقُ (ع): «إِذَا بَکَى الْیَتِیمُ اهْتَزَّ لَهُ الْعَرْشُ» (من‏لایحضره‏الفقیه، ج 1، ص 188) اگر یتیمى گریه کند، عرش خدا به لرزه در مى‏آید.
  12.  3- گریه بر امام حسین، (علیه‏السلام)، عامل نجات و سعادت‏ گریه ی حضرت رسول بر حسین حضرت رسول الله  بر همه ی امور صبر کرد  لکن گریه بر حسین (علیهالسلام) می نمود، چون آن منافی صبر نیست بلکه لازمه ی شفقت و رقت است، و شنیده نشده که آنحضرت وقتی مصیبت خود را با یکی از اهل بیت خود ذکر نموده باشد و گریه کند، مگر نسبت به حسین (علیهالسلام) که هر وقت او را میدید یا به یاد میآورد گریه بر او غالب میشد،
  13.  4- گریه وقت قرآن خواندن در آیات عذاب گریه از خوف جهنم ، و درآیات بشارت گریه شوف نماید ،
  14. 5- گریه فراغ . آدم گاهى در فراغ یک نفر گریه مى‏کند. حضرت یعقوب در فراغ یوسف گریه کرد.
  15. 6-گریه شوق حدیث داریم دهها هزار نفر مردم نیشابور، تا حضرت را دیدند، گریه کردند
  16.  ،7- گریه به حال خود برای از دست‏ دادن‏ انسانیّت است. گریه برای درد بی درمان خودمان  در سوره اعراف آیه‏ى 179 مى‏خوانیم: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» آنان دل دارند، ولى نمى‏فهمند، چشم دارند ولى نمى‏بینند، گوش دارند ولى حقّ را نمى‏شنوند، این گروه همچون چهارپایان بلکه از آنها پست‏تر و گمراه‏ترند، ایشان غافل هستند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۹
دی

                          بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

الف باء کتاب هفت گذینه: قاف گذینه 20                    

  1. 7-یک زن هفت‏ ‏ قلو زایید : آیا حالا تو مى‏خواهى شیرش بدهى؟ یا اقیانوس آرام چند متر است میخواهی پیاده بروی ؟  یا فیلم های مافیایی می بینی می خواهی از زمین بپری بالا ؛ اینها را می بینم و میخونم ؛ اما نخواندم که با کى رفیق بشوم، با کى رفیق نشوم، کی دلسوزم ؛کی حقه باز و کی شلاتان ؛ «سَبیلًا» مى‏دانى یعنى چه؟ یعنى راه، مى‏گوید این یک راه است، مى‏گوید» یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلًا «، «سَبیلًا» یعنى یک راه. حضرت رسول فرمود : من براى رسالتم از شما مزدى نمى‏خواهم، جز آن که مى‏خواهد راهى به سوى خدا انتخاب کند. ِ سَبِیلًا» یعنى عبادت در دل شب راه خداوند است، هرکس مى‏خواهد آن را بپیماید. الّا من شاء ان یتّخذ الى ربّه سبیلا یعنی نه افرا ط . نه تفریط ؛ نه زیاده خواهی و نه تنبلی وبیحالی . سبیلا یعنی انتخاب حد وسط ؛ «لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِیلا» یعنى‏ شیطان را در روحشان نفوذ ندهند.
  2. 7-براى هفت‏‏ پشتت بس است قمه‏اى مى‏زنید!!! : دروغ و مبالغه از آفات عزادارى‏ : مبالغه، غلو. ما همه غرق گناهیم و یک حسین داریم. خوب این حرفى که مى‏زنى یعنى عزادارها را مى‏خواهى مرید خودت کنى و اینها را جسور مى‏کنى که هرچه گناه مى‏خواهید بکنید، همین قمه‏اى که مى‏زنید براى هفت‏‏ پشتت بس است. ولذا مى‏بینى همه کارى مى‏کند و سینه هم مى‏زند. مردم را جسور مى‏کنیم براى این. تنقیص، یعنى گاهى ائمه را مى‏آوریم پایین، ذلیلشان مى‏کنیم. تنقیص.آهنگ‏هاى نامناسب، اینها دیگر جزء آفات است،

 

  1. 7- هفت تنقیص اهل بیت 1- دروغ گویی : در روایات مى‏خوانیم: اگر شخصى حدیثى را جعل کند و به امامان معصوم علیهم السلام نسبت دهد در حقیقت به خداوند دروغ‏ بسته است، زیرا سخن اهل‏ بیت‏ علیهم السلام از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سخن پیامبر از خداست.؛
  2. 2- مبالغه حرام است، خواب‏ها، شعرها، قصه‏ها تاریخ‏هایى که چند درصدش درست و چند درصدش بافتنى است شعرهایى که بعضى درست و بعضى غلو و مبالغه‏ است خواب‏هایى که بعضى صادقانه و بعضى، شتر در خواب بیند پنبه دانه، به جاى چیزهایى که چند در صد درست و چند در صد نادرست است بیاییم سر سرچشمه واقعى و از قرآن استفاده کنیم.
  3. 3- تنقیص اهل بیت ، ناقص مى‏کنیم، یعنى اینها را پایین مى‏آوریم، یعنى یک مسلمانى را تحقیر کنیم، تنقیص‏ کنیم بخندیم، خنده به این قیمت؟ نه! ما افتخار مى‏کنیم که فلانى به زبان فلانى حرف مى‏زند و مردم را مى‏خنداند. خوب حالا ... «اتَّبِعْ مَنْ یُبْکِیکَ وَ هُوَ لَکَ نَاصِح» حدیث داریم با کسى رفیق شو که خیرخواه تو باشد، ولو تلخ باشد. با چه کسى رفیق شویم؟ حضرت عیسى (ع) فرمود: «جَالِسُوا مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّه رُؤْیَتُه» (مستدرک .../ ج 12/ ص 203) با کسى رفیق شوید که یک: نگاهش که مى‏کنى، یاد خدا بیافتى، حرف که مى‏زند علم تو زیاد مى‏شود. از سخن‏چینى دور باشد.
  4. 4-  آهنگ‏هایى که مربوط به موسیقى هاست. آهنگ‏هاى تحریک‏آمیز و مبتذل بر اعصاب، بر کسى پوشیده نیست. در کتاب تأثیر موسیقى‏ بر روان و اعصاب، نکات مهمّى از پایان زندگى و فرجام بدِ نوازندگان آلات موسیقى‏ و گرفتارى آنها به انواع بیمارى‏هاى روانى و سکته‏هاى ناگهانى و بیمارى‏هاى قلبى و عروقى و تحریکات نامطلوب ذکر شده که براى اهل نظر قابل توجّه و تأمّل است.
  5. 5- مزاحمت براى مردم، روز عاشورا گاهى خیابان را مى‏بندند، کوچه را مى‏بندند، بابا ممکن است یک کسى مریض است، زن زائو است، پرواز فرودگاه دارد، دلش شور مى‏زند، عصبانى است پشتِ فرمان ماشین، از آن طرف هم رویش نمى‏شود به امام حسین چیزى بگوید، شما هم عزادار هستید، آخر چرا مردم را در محاصره قرار مى‏دهید؟ اینها همه حرام است،
  6. 6- سدّ معبر، از یک کنارى عزادارى کنید که بتواند این تاکسى برود، در مورد سد معبر که گناه همه‏ى کسانى است که دوبله پارک کنند و اگر کسى دوبله پارک کند و ترافیک ایجاد کند، ضامن همه‏ى خسارات و افرادى است که معطل شده‏اند
  7. 7-صداى بلندگو، بنده آخوند بغل مسجد خانه نمى‏خرم، بابا، عمه تو مرده من چه خاکى به سرم کنم؟ یک بار براى اربعینش، یک بار براى  هفته اش ، یک بار براى فاتحهاش، یک بار براى چلهاش، صداى بلندگو ...

 

  1. 7-هفت‏ ‏هشت تا بخور قرآن : توى قرآن داریم «کُلُوا» توى قرآن داریم اما بخور خالى نیست یک جا
  2. 1-گفته‏ «کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لِلَّهِ» (بقره/ 172) بخورید و شکر کنید یک جا مى‏گوید.
  3. 2- وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏ کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون‏ البقرة : 57
  4. 3- «فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا» (حج/ 28) بخورید به دیگران‏ بدهید هم بدهید
  5. 4- کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدین (بقره 60 )
  6. 5- یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین : (2) البقرة : 168
  7. 6..و کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر... (2) البقرة : 187
  8. 7- «کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا» (طه/ 81) بخور طغیان نکن خلاصه بخور بخور خالى در قرآن نداریم هفت‏ ‏ تا «کلوا» است پشت سر هر رزقى ... یعنى انسان وقتى رزق دارد مسئولیت هم دارد.

 

  1. 7-صد تومانى هفتم را قدر دانید : یکى از مراجع تقلید سید ابوالحسن اصفهانى بود. مراجع تقلید هم کارشان از هفت‏ادسالگى شروع مى‏شود. پیرمرد بود. عید خانه مراجع شلوغ مى‏شد. آقا هم رسمش بود به کسى که بچه دار مى‏شد و خانمش زایمان مى‏کرد یک صد تومانى مى‏گذاشت کف دستش بنا شد آقا را امتحان کنند. در یک سال در اوج شلوغى مى‏رفتند مى‏گفتند آقا دیشب خدا به ما بچه‏اى داد و یک پولى مى‏گرفتند. بعد از دو ماه دیگر یک عید دیگر و یک تولد دیگر، و یک صدتومانى دیگر شش، هفت‏ ‏ تا صدتومانى گرفت. گفت دیدى آقا دیگر حالیش نمى‏شود. دیگرى گفت به خدا آقا مى‏فهمد منتها بزرگوار است و به روى خودش نمى‏آورد. صدتومانى هفتم  را که داد آقا تنگ گوش مرد گفت: برو قدر خاتمت را داشته باش. یک سال است که هفت‏ ‏ تا بچه براى تو زائیده است و «یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ». مى‏گفتند پیغمبر گوش است. ساده است به منافقین بگو پیغمبر گوش مى‏دهد اما آدم هارا خوب مى‏شناسد.

 

 

  1. 7-قهرمثل سرکه هفت‏ ‏ساله‏ نیست : بگو من از حق پدرى‏ام مى‏گذرم. تو هم از حق خدایى خودت بگذر. در شب اول قبر او را راحت کن. اگر مى‏خواهید که خدا شما را ببخشد بگویید: خدایا هرکس غیبت مرا کرده است یا به من تهمت زده است، من او را مى‏بخشم. هرکس به من ظلم کرده است، من او را مى‏بخشم. تو هم من را ببخش. قرآن مى‏گوید: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» از سر تقصیر همدیگر بگذرید. اگر مى‏خواهى خدا تو را ببخشد، کینه نداشته باش. نگو مى‏خواهیم چند سال با هم قهر باشیم. مگر سرکه است که مى‏گویى هفت‏ ‏ ساله‏اش خوب است. بعضى آدمها هستند که چهل سال، سى سال با همدیگر قهر هستند. پیغمبر فرمود: اگر دو مسلمان سه روز با هم قهر کنند و در روز چهارم با هم آشتى نکنند، هیچکدام مسلمان نیستند.

 

  1. 7- هفت آیه معادل قرآن : سوره حمد معادل قرآن است با آنکه عدد آیات آن هفت‏ ‏ مى‏باشد. «سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»
  2. 7-هفت‏ ‏ بطن قرآن : علاء الدولة سمنانى در مقدمه تأویلات النجمیه گوید: براى هر آیه‏اى هفت‏ بطن‏ هست که هر بطنى مغایر بطن دیگر است (عجبا لحلم اللّه) آنگاه هفت‏ بطن‏ را چنین نام مى‏برد. بطنى مخصوص طبقه قالب بطنى مخصوص لطیفه نفسانى و هم چنین لطیفه قلبى، سرى، روحى، خفیه، و حقیه، بطور مثال در قوله تعالى‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏ النساء 43.

 

  1. 7- هفت‏ بطن‏ یا هفت‏ حرف : بعید نیست که مراد از «سبع‏ المثانى» همان هفت‏ بطن‏ یا هفت‏ حرف قرآن‏ باشد و خداوند آن را به صورت یک عطیّه به پیامبر خود بخشیده و فرموده است: «و لقد آتیناک سبعاً من المثانى و القرآن العظیم» به این بیان که منظور از مثانى همه قرآن است که هفت‏ بطن یا هفت‏ وجه از آن به پیامبر داده شده و ممکن است قرآن بطون دیگرى هم داشته باشد که نزد خداست و اختصاص به او دارد.

 

  1. 7- هفت‏ صورت قبر‏ یا چهل قبر تازه : علی (علیه السلام)از ترس دشمن قبر فاطمة (علیها السلام ) را با خاک یک سان نمود و صورت هفت‏ ‏ یا چهل قبر تازه در نقاط مختلف درست کرد تا جای حقیقی آن شناخته نشود.

 

  1. 7-هفت‏ ‏ رنگ و هفت‏ قلم : آه مظلومین مى‏گیرد آنجا که بچه‏ها همه لباس نو دارند. هر بچه‏اى که لباس کهنه مى‏پوشد و مى‏آید مى‏بیند بچه‏هاى همسایه لباس نو مى‏پوشند آه مى‏کشد و این آه عامل یک سرى چیزها مى‏شود. نگویید دلار چه شد؟ سکه چه شد؟ بچه‏ى شما هفت‏ ‏ رنگ پوشید، بچه‏ى همسایه دید سوخت. این سوخت، خیلى چیزها را آتش مى‏زند. شما هفت‏ ‏ رقم میوه و او یک کیلو پرتقال نداشت. سوز دلش ما را آتش مى‏زند. مواظب باشیم مظلومین را دریابیم. محرومین را دریابیم. کارى نکنیم که شهدا بگویند ما خون دادیم براى این کارها؟ یک کارى کنیم اگر ما را نشان دادند خیس عرق نشویم. خدایا به آن هایى که محرومین با عشق و محبت به مظلومین مى‏رسند، چهار دست مى‏خرد دو دست هم براى بچه همسایه مى‏خرد. یا پول مى‏دهد مى‏گوید: تو برو بخر. خدایا کسانى که حق الناس را اداء حق شهداى انقلاب را اداء مى‏کنند.خدایا به آبروى امام زمان ایشان را از یاران مهدى قرار بده. آن هایى که حق الناس را مى‏خورند و لبشان را پاک مى‏کنند بى خیالند، همه‏اش رفاه طلب، عیاش، پر توقع و لوس هستند و همه‏اش مى‏گویند تقصیر کى تقصیرکى است به آن‏ها هم انصاف مرحمت بفرما.

 

 

  1. 7-هفت مسجد ساختند شکرانه قتل حسین : شبث بن ربعى یا رُبعى بود. این یک جانورى بود. قصه‏اش خیلى مهم است. اول از اصحاب على (علیه السلام)بود. رزمنده، شجاع و صدیق بود. جزء خوارج شد. ضد على شد. در زمان امام حسن، جزء لشکر معاویه شد. بعد از معاویه جزء حزب اللهى‏ها شد. جزء انقلابیون کوفه شد. به امام نامه نوشت که بیا و ما جزء انقلابیون هستیم. در کربلا دوباره چپ شد. جزء لشکر عمرسعد شد و به شکرانه اینکه توانست امام حسین را بکشد در کوفه یک مسجد ساخت. هفت‏ ‏ تا مسجد در کوفه ساختند به شکرانه اینکه توانستند امام حسین را بکشند.

الف باء کتاب هفت گذینه: کاف .گاف  گذینه  20                         

  1. -هفت‏ ‏ کلمه آداب سفر : را شمردم، در کتاب وسائل الشیعه داریم که اگر خواستید مسافرت بروید، 1-با یک کسى مسافرت بروید که خرجى خودتان را خودتان بدهید،
  2. 2-با یک آقا بالا سرى مسافرت نروید، چون او که خرجى تو را داد، شما باید کفشهایش را جفت کنى و
  3. 3-در پستى را هم قبلًا برایش باز کنى و همین کار تو را ذلیل مى‏کند.
  4. 4-با هم بروید که هم در پول دادن شریک باشید.
  5. 5-و هم در کار کردن شریک، شریکى که شد ذلتى نیست. دنبال آن کسى مى‏روى که خرج ما را مى‏دهد، این ذلیل مى‏شوى
  6. 6-و روایتى داریم که ناراحتى‏هاى خودتان را نقل نکنید، خودتان را خورد مى‏کنید.
  7. 7-حدیث داریم مسلمان‏ «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِى وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِى قَلْبِهِ» (نهج‏البلاغه، حکمت 333) ناراحتى هایتان در درون باشد، در ظاهر باید وقتى کسى شما را دید، بشاش به نظر برسید، باید قوى باشید.

 

  1. 7-کرنش آسمان‏ هاى هفت‏ ‏ گانه شاعر مى‏گوید: کربلا زمین است، اما زمینى که حتى آسمان‏هاى هفت‏ ‏ گانه پهلوى این زمین کرنش مى‏کنند. ما باید یاد کربلا را زنده نگه داریم. خود خدا در قرآن روضه خوانده و تاریخ انبیاى پیشین را نقل کرده است. «وَ اذْکُر»، «وَ اذْکُر»، «وَ اذْکُر» یاد بیاور فلان تاریخ را، یاد بیاور فلان تاریخ را، زنده نگه داشتن تاریخ ایثارگران، روضه است.

 

 

  1. 7-آفتابه لگن هفت‏ ‏ دست‏ : ما از آب و خاکمان به طور صحیح استفاده نکردیم حدیث (رسول اکرم فرمودند از هدر رفتن آب جلوگیرى کنید و جلوى آن را سد ببندید ما هم آب و زمین را هدر مى‏دهیم و... و....اصلًا اگر وزارت کشاورزى کل وزارتخانه را با همه تشکیلات به خوزستان ببرد و در آن جا کار کنند خود خوزستان مى‏تواند گندم تمام ایران را تأمین کند ما از سرزمینمان درست استفاده نمى‏کنیم و در مرکز تشریفات هم زیاد شده است.زمین کشاورزى خوزستان ما هنوز نیروهایمان به کار نیفتاده‏اند خیلى نیرو داریم مملکت ایران خوب کشورى است آفتابه لگن هفت‏ ‏ دست‏  شام ونهار هیچی .. حتى در عالم آخوندها هم تشریفات دارد زیاد مى‏شود . آنقدر کشورها هستند که مثلًا یا نفت ندارند یا جنگل یا دریا و بسیارى از کشورها نیرو ندارند یا همت ندارند مملکت ما مملکت خوبى است منتها در دوره سربازى باید از این نیروها خوب استفاده کرد و در مورد یک سرى چیزها خط شکنى لازم است.

 

  1. هفت شیء کلی : لکلّ شی‏ء زکاة 1- و زکاة الدّار بیت الضّیافة. هر چیزى را زکاتى هست و زکات خانه اطاق مهمانخانه است.
  2. 2- لکلّ شی‏ء عماد و عماد هذا الدّین الفقه. هر چیزى را ستونى هست و ستون این دین دانائى است.
  3. 3- لکلّ شی‏ء مفتاح و مفتاح السّموات قول «لا إله إلّا اللَّه» : هر چیزى را کلیدى هست و کلید آسمانها گفتار «لا اله الا اللَّه» است.
  4. 4- لکلّ شی‏ء مفتاح و مفتاح الجنّة حبّ المساکین و الفقراء هر چیزى را کلیدى هست و کلید بهشت دوستى مستمندان و فقیران است.
  5. 5- لکلّ  عبد میت: فإذا کان صالحا وضع فی الأرض و إن کان سیّئا وضع فی الأرض هر بنده‏اى شهرتى دارد اگر نیک باشد در زمین رود و اگر بد باشد در زمین رود.
  6. 6- لکلّ غادر لواء یوم القیامة یعرف به. هر خیانتکارى روز قیامت پرچمى دارد که بدان شناخته شود.
  7. 7- لکلّ شی‏ء طریق و طریق الجنّة العلم. هر چیزى راهى دارد و راه بهشت دانش است.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۸
دی

                             بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

الف باء کتاب هفت گذینه:عین . غین گذینه 19                      

  1. 7-هفت‏‏ کیلو عزت و هفت‏‏ کیلو هم ذلت برای تعادل :  تعادل میان عزت ظاهرى و ذلت باطنى‏ : «اللَّهُمَّ ... لَا تُحْدِثْ لِى» احداث نکن، بوجود نیاور، «اللَّهُمَّ ... لَا تُحْدِثْ لِى» براى من، «عِزّاً ظَاهِراً» عزت ظاهرى، خدایا عزت ظاهرى براى من بوجود نیاور، إِلَّا أَحْدَثْتَ لِى» مگر اینکه احداث کنى، بوجود بیاورى، «ذِلَّهً بَاطِنَهً عِنْدَ نَفْسِى بِقَدَرِهَا» (صحیفه‏ى سجادیه/ ص 92) خدایا عزت ظاهرى اگر براى من در جامعه بوجود آوردى، در مقابلش ذلت باطنى، چقدر؟ «بِقَدَرِهَا» به همان مقدار. یعنى اگر هفت‏‏ کیلو عزت به من مى‏دهى در جامعه، هفت‏‏ کیلو هم ذلت درونى به من بده. مریض مى‏شویم، عصبانى مى‏شویم، خدا، فورى مى‏گوییم آقا ببین این همه سالم بودى، حالا یک ساعت هم مریض شدى. این چه زندگى است؟ خانم، این شوهر شما، آقا، این همسر شما خیلى خدمت کرده، حالا یک بار هم یک چیزى گفتى نخرید، یک بار هم‏اش را سوزاند، این همه غذاى خوب پخته، حالا دو بار هم، یعنى تعادل پیدا کنید. یکى از همسرهاى پیغمبر با پیغمبر بد حرف زد، گفتند یا رسول الله این بد زبان است طلاقش را بده، فرمود آخر ایشان خدماتى هم داشته، ما نباید بخاطر یک مرتبه، از جرقه جریان درست نکنیم. بنابراین یکى از وظایف ما این است که در معاشرت‏ها مواظب باشیم. حضرت عیسى داشتند مى‏رفتند یک سگى را دید، یکى گفت اه، چه کثیف، اه، چه سیاه، اه، اه، همه اه اه گفتند، حضرت عیسى گفت به به چه دندان‏هاى سفیدى دارد، همه کلاغ پرش مى‏کنند. خوب یک نقطه قوتى هم دارد که، خلاصه این تعادل. هم در خودمان هم در جامعه هم نسبت به ...
  2. 7-هفت‏ ‏دست آفتابه لگن بدون عشق : یک نجارى که عشق دارد به آقا، وقتى در مى‏سازد براى آقا، چوبى مى‏سازد که گلوله توش نمى‏رود یک نجارى که طبق مزایده و مناقصه، اضافه حقوقى و بازنشستگى و جمع بندى و هماهنگى و ذى حسابى و آفتابه لگن هفت‏ ‏ دست است. آخرش هم درى ساخت یک مشت به آن بزنى با پایه بلند مى‏شود. عشق نباشد، صدها از این تبصره‏ها زور ندارد چاه باید خودش آب داشته باشد، چاه خشک را با سطل نمى‏شود آبش کرد. نظام باید بر اساس محبت باشد..
  3. 7-هفت بار تکرار عمل :  غذا و آب مادر و کودک تمام شد. کم کم شیر مادر هم خشک گردید، نوزاد دست و پا مى‏زد، مادر سراسیمه روى کوه صفا آمد، آبى ندید به سوى کوه مروه رفت خبرى نشد، دوباره به سراغ صفا آمد تا شاید از پرنده‏اى یا درختى خبر آبى بگیرد ولى چیزى نیافت و این عمل را هفت‏ ‏ بار تکرار کرد. ولى در- پایان کار دید از زیر انگشتان کودک آبى مى‏جوشد! (آب زمزم). امروز هر حاجى باید هفت‏ ‏ مرتبه میان دو کوه صفا و مروه راه برود، از صفا شروع کند و به مروه پایان دهد.
  4. 7- هفت سنگ اولین عمل : پرتاب کردن هفت‏ ‏سنگ‏ریزه‏اى است که شب قبل در مشعر جمع آورى کرده‏اند، این عمل را در اصطلاح «رمى جمره» مى‏نامند.
  5.  7-روز هفتم عقیقه : پیامبر در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. فرشته وحى از طرف خدا پیام آورد که نام او را حسین بگذارید. پس از هفت‏‏ روز تولد گوسفندى براى نسل خود (حسن و حسین علیهما السلام) عقیقه‏ مى‏کرد وذبح و گوشت او را همراه مقدار وزن موى نوزادان نقره به فقیر مى‏داد.
  6. 7-هفت عضو واجب در نماز : لازم است در سجدهى نماز، هفت‏ ‏ عضو بدن؛ یعنى پیشانى، کف دو دست، سر زانوها و نوک انگشتان بزرگ پا را بر زمین گذاشته و پیشانى را روى خاک یا سنگ یا چیزهاى دیگرى از زمین بگذاریم.
  7. 7- هفت دیدن در خواب ، عمل در بیداری : (فرستاده شاه، وارد زندان شد و گفت:) اى یوسف! اى مرد راستگوى! درباره‏ى (این خواب که) هفت‏ ‏ گاو فربه هفت‏ ‏ گاو لاغر را مى‏خورند و هفت‏ ‏ خوشه‏ى سبز و (هفت‏ ‏ خوشه‏ى) خشکیده دیگر، به ما نظر بده تا به سوى مردم برگردم، شاید آنان (از اسرار خواب) آگاه شوند. (یوسف در جواب) گفت: هفت‏ ‏ سال پى‏درپى کشت کنید و آنچه را درو کردید، جز اندکى را که مى‏خورید، در خوشه‏اش کنار بگذارید.سپس بعد از آن، هفت‏ ‏ سال سخت مى‏آید که مردم آنچه را برایشان از پیش ذخیره کرده‏اید خواهند خورد جز اندکى که (براى بذر) حفظ مى‏کنید.
  8. 7- عدد هفت‏ در بی نهایت است : بعضی گمان کرده‏اند که مراد از هفت‏ ‏ عدد معین بیش از 6 و کمتر از 8 نیست، بلکه برای کثرت است، مانند آیه‏ وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الارْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللّهِ‏ لقمان/ 27. نظریه فوق قابل قبول نیست و اگر قرینه‏ای در کار نباشد این عدد را برای تکثیر گرفتن خلاف ظاهر است و در آیه قرینه داریم و در مقام بیان علم بی نهایت خداوند هستیم.
  9. 7- هفت‏ روز عشق است : ارتش در بینش اسلامى مقدس است. حنظله اولین شب دامادیش پیام جهاد که آمد حرکت کرد و از حجله به قتلگاه، این عشق است. در سایه ایمان مى‏تواند مطرح باشد در همین نظام جمهورى اسلامى یک جوان لیسانسه هفت‏ ‏ روز دیگر مانده بود به پایان خدمتش فرمان امام آمد که سرباز فرار کن، با اینکه احتمال خطر را هم مى‏داد فرار کرد و حال آنکه مى‏دانست تا کارت پایان خدمت نداشته باشد او را استخدام نمى‏کنند این عشق است.
  10. 7- هفت‏ بار در سنت و عقل : پیغمبر فرموده سنت من است‏ «فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَیْسَ مِنِّى» اگر کسى گوش به حرفت ندهد... بگوید کجاى این قرآن نوشته طواف دور خانه خدا هفت‏ ‏ بار است. فرمود: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلًا» (آل عمران/ 97) یعنى هرکس مستطیع است برود مکه اما هفت‏ ‏ بار، هفت‏ ‏ بارش دیگر درقرآن نیست. جواب : لازم نیست همه چیز در قرآن نوشته باشد. یک دلیل ما قرآن است. یک دلیل ما هم رسول است. اگرچیزى در قرآن نیست اما در کلام رسول هست باید انجام بدهیم یک دلیل ما عقل است. کجاى قرآن نوشته هروئین حرام است. پس یکى از دلیل‏ها عقل است یکى قرآن است، یکى حدیث است و دیگرى اجماع است.
  11. 7-هفت‏ روز  برکت یک عمر: قصه‏اى از شهید : حدود 500 سال است که تمام روحانیون و طلبه‏هاى حوزه‏هاى علمیه کتابى را به نام کتاب «لُمعه» مى‏خوانند. این لمعه را یکى از علمایى که حدود 500 سال پیش شهید شد به نام مرحوم شهید اول، ابومحمد مکى، ابو عبدالله نوشت. 22 کتاب نوشته است، که متن کتاب لمعه را هفت‏ ‏ روزه نوشته است. در زندان هم نوشته است. ولى وقتى خدا مى‏خواهد به عمر کسى‏ برکت بدهد، به هفت‏ ‏ روزش به قدرى برکت مى‏دهد که هفت‏صد سال تمام دانشمندان و اسلام شناسان از این هفت‏ ‏ روز تغذیه مى‏کنند. این را برکت عمر مى‏گویند.
  12. 7-هفت‏ ‏ سخنرانى عاشورا : از صبح تا ظهر عاشورا هفت‏ ‏ سخنرانى انجام شد. یک سوم وقت صرف تبلیغات شد و این خودش به جبهه‏هاى جنگ خط مى‏دهد که یک سوم نیرو و بودجه باید صرف بالا بردن روحیه‏ها، دادن فکر و مکتب باشد و یک کارشناس مى‏خواهد که این سخنرانىهاى امام حسین را دسته‏بندى کند. سخنرانى اول امام حسین، یک حال و هوایى داشت. سخنرانى دوم یک حال و هوایى و سخنرانى سوم امام حسین یک حال و هواى دیگرى داشت. امام حسین در سه تا سخنرانى کانال عوض مى‏کرد، اولین سخنرانى استدلال بود. به چه دلیل من را مى‏کشید؟ آیا دعوت نکردید؟ عجله نکنید، مى‏دانید من پسر پیغمبر هستم. حلالى را حرام کردم؟ استدلال شما چیست؟ حجت شما چیست؟ در روز قیامت جواب شما چیست؟ با استدلال به نتیجه‏اى نرسید. دو مرتبه که آمدند در کانال عاطفه بود. فرمود: مى‏دانید که عمامه‏اى که سر من است عمامه‏ى پیغمبر است. مى‏دانید این لباس و شمشیر براى پیغمبر است. مى‏دانید این اسب، اسب پیغمبر است. مى‏دانید روى کره‏ى زمین، نوه‏ى پیغمبر غیر از من وجود ندارد. و از پیغمبر مایه گذاشت که بلکه مردم عواطفشان تحریک شود، زحمات پیغمبر «إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى» (شورى/ 23) آیه‏ى تطهیر، آیه‏ى مباهله، بازهم فایده‏اى نکرد. بعد سخنرانى سوم، حال و هوایى دیگر دارد. یکى از چیزهایى که مهم است این که در سخنرانى اول حضرت عقلى و کلى گفت. در سخنرانى دوم عاطفى و کلى گفت. اما در سخنرانى سوم جزء به جزء گفت. آقاى فلان مگر شما دعوت نکرده بودید؟ فلانى تو، فلانى تو، با امضاى تو نامه به دست من رسید. یعنى همه نوع حجت را تمام کرد.
  13. 7-هفت‏ ‏ساعت روز عرفه دست هایش بالا بود :  درشب شهادت امام باقر (علیه السلام)حدیث داریم: امام باقر (علیه السلام)روز عرفه ظهر که شد دست هایش را بالا برد غروب که شد دست هایش را آورد پایین. هفت‏ ‏ ساعت دست هایش بالا بود براى دعا، خیلى است!!!
  14. 7- هفت پیام ازعلم سوره علق :  الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) 1- اوّلین معلّم خداست: عَلَّم‏ : شغل معلمی و تعلیم و تربیت، بسیار مقدّس و کاری الهی است.2-اکرم بودن خداوند به خاطر معلّم بودن است.3- علم و دانش اولین پیام آسمانی قرآن است و به همین دلیل بود که مسلمین تا قرن‏ها پیش تاز علم و دانش بودند 4-خداوند کار خود را با خلق کردن آغاز و با آموختن ختم فرمود. معلوم می‏شود هدف از آفرینش معرفت است. نوین‏. مفسّرین‏ لِیَعْبُدُونِ‏ را (لیعرفون) معنا کرده‏اند. وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الانْسَ إِلا لِیَعْبُدُونَ‏ ذاریات/ 56.5-حفظ و انتشار و بسط و تکثیر و تعمیم و بقای علم با قلم است. تمدّن بشری، علوم گسترده و فرهنگ‏های مختلف در طول سالیان دراز به خاطر قلم است که به دست ما رسیده است.6-دینی که آغازش با خواندن و قلم است، برای مسلمین ننگ است که بی سواد یا کم‏سواد باشند. خداوند سوره‏ای به نام قلم در قرآن آورده و به قلم و نوشته قسم یاد کرده است: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون‏ قلم/ 1.7- از تعبیر اکرم و القلم  می‏فهمیم که هیچ مقامی و هیچ نعمتی بالاتر از مقام علم نیست، حتّی هستی و آفرینش با علم برابری نمی‏کند، چون که در سوره انفطار می‏خوانیم: ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ الَّذی خَلَقَکَ فَسَوّاکَ فَعَدَلَکَ‏ انفطار/ 7- 6.
  15. 7-هفت کلمه ازعدالت  : 1-در این آیه، سه بار سخن از برقرارى صلح و اصلاح میان مردم بر اساس عدالت به میان آمده است: «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» اصولًا، آفرینش بر اساس حقّ وعدل است. «بالعدل قامت السماوات» «1» و بعثت انبیا براى آن بوده است که مردم به عدالت قیام کنند. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» در جوامع امروزى، تحقّق عدالت ملازم قانون‏مدارى و بى‏عدالتى مرادف قانون گریزى است. امّا کدام قانون؟ قانونى که ساخته دست بشرى همچون خودماست؟ قانونى که هر روز در حال تغییر و تحوّل است؟
  16. 2-عدالت در بهره‏گیرى و مصرف‏ : در مقدار مصرف نیز همگان باید عدالت را مراعات کنند، قرآن صریحاً در آیاتى چند چنین مى‏فرماید: «کُلُوا مِن ثَمَرِهِ اذا اثْمَر و آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِه»  همین که درختان، میوه دادند، هم از آن استفاده کنید و هم سهم محرومان را در همان روزِ چیدن میوه‏ها بپردازید. «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» بخورید و بیاشامید ولى اسراف نکنید.«کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوا فیهِ»  از غذاهاى دل پسندى که روزىِ شما کردم استفاده کنید و در بهره‏گیرى، راه طغیان و تجاوز را پیش نگیرید.
  17. 3-جایگاه عدالت در اسلام‏: با سیرى کوتاه در آیات و روایات به وضوح در مى‏یابیم که فضاى اسلام، فضاى عدالت است. آیات و روایات فراوانى مردم را به عدالت و پاسدارى از آن توصیه و امر مى‏کند و از ظلم و ستم و خیانت باز مى‏دارد. اسلام مکتب عدل و اعتدال است و امّت اسلامى، امّت میانه و وسط است، نظام آن عادلانه است.
  18. 4- عدالت خواهی فطری است. عدالت هم از چیزهایى است که انسان فطرتاً آن را دوست دارد و به همین دلیل حتّى ستمگران ظلم خود را توجیه مى‏کنند و سعى دارند کار خود را عادلانه جلوه دهند.گاهى چند نفر با یکدیگر شریک مى‏شوند و دست به یک دزدى مى‏زنند ولى بعد از آنکه اموال سرقت شده را به مکان دیگرى انتقال دادند، در زمان تقسیم مى‏گویند: بیایید اموال را عادلانه تقسیم کنیم! این سخن گاهى ناخود آگاه گفته مى‏شود و اگر هم به زبان نیاورند قلباً تقسیم عادلانه را دوست دارند و اگر یکى از آنان بخواهد سهم زیادترى بردارد ناراحت مى‏شوند.
  19. 5- سنگینى عدالت‏: میوه عدالت به کام کسى که عدالت به نفع اوست بسیار شیرین ولى در کام کسى که اجراى عدالت به ضرر اوست تلخ است. لذا اسلام پیوسته مردم را متوجّه جایگاه و اهمیّت عدالت مى‏سازد و آنها را به جهاد با نفس و مبارزه با هوا و هوس دعوت مى‏نماید، زیرا تا انسان بر تمایلات درونى وهوا و هوس خود غالب نشود، تن به عدالت نخواهد داد و زمینه‏اى براى اجراى عدالت نیز فراهم نخواهد شد. آرى، توصیف عدالت بسیار آسان، امّا تشخیص موارد آن مشکل و پیاده کردن و اجراى آن به مراتب سخت‏تر است.
  20. 6- فرق عدالت ومساوت : عدالت‏ یعنى‏ حق هر کس را به او بدهند حق یک کسى شانزده است حق یک کسى بیست است حق یک کسى ده است اگر معلم حق هر کسى را به او داد این معلم عادل است ولو حق یکى شانزده است یک پزشک مى‏آید توى اتاق چهارتا مریض خوابیده‏اند به هر مریضى مى‏گوید یک غذا یک آمپول در عین حال پزشک عادل است عدالت گاهى به معناى مساوات‏ است اما همه جا عدالت به معناى مساوات‏ نیست یعنى هر کسى در چه شرایطى ... سلول استخوان یک جور است سلول چشم یک جور دیگر است عدالت‏ یعنى‏ هر چیزى را در جایگاه خودش این معناى عدالت است.
  21. 7- عدالت در اظهار محبّت‏ : در مورد اظهار محبّت به فرزندان نیز پدران و مادران باید دقیق باشند، زیرا محبّت بیش از انداره، سبب لوس شدن فرزند مى‏شود.پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: واى بر پدران و مادران آخر الزّمان که علاقه زیاد و راحت‏طلبى آنها براى فرزندان خود، باعث خودخواهى و بیزارى فرزندان مى‏شود. «2»

غین+

 

  1. 7-برا هفت‏‏ تا غسالخانه ولی برا هشتاد تا سالن ندارند !!! در روستا زکات جمع مى‏شود. غسّالخانه مى‏سازند. مى‏پرسیم آقا ببخشید، در این روستا چند نفر پارسال تا به حال مرده است؟ مى‏گوید: هفت‏نفر! مى‏گوییم: هفت‏‏ تا پیرزن و پیر مرد مردند. این هفت‏‏ تا غسالخانه مى‏خواهد. آنوقت در این روستا هشتاد تا بچه مى‏خواهند نماز بخوانند سالن ندارد. یعنى براى نماز واجب هشتاد تا نسل نو نمى‏سازند، براى هفت‏‏ تا پیرزن و پیر مرد، براى مرده پیرها مى‏سازند. براى زنده‏ى نسل نو نمى‏سازند. ببینید اولویت چیست؟ قرآن مى‏گوید: زکات اولین سهمش‏ «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکین» (توبه/ 60) خرج اول باید خرج گرسنه‏ها شود. زکات را بدهیم پنج هزار تا دختر را عروس کنیم. پنج هزار تا جوان را داماد کنیم. یک مشکلاتى را حل کنیم. زمین ورزش تربیت بدنى بودجه دارد بسازد. حفظ قرآن واجب نیست. ما پول بدهیم مثلًا قرآن حفظ کند. آموزش قرآن مهمتر از حفظ قرآن است.
  2. 7-هفت غضب ؛ هشت رحمت :  امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انّ لِلجَنَّةِ ثَمانِیَة ابوابٍ» براى بهشت هشت باب است و درهاى بهشت بیشتر از درهاى جهنّم که هفت‏ ‏ در است، «لها سبعة ابواب» مى‏باشد، زیرا راه نجات و قرب به خدا بیشتر و لطف و رحمت او نیز از غضب و عدلش بیشتر است.
  3.  7-  مغضوب درآیه هفت‏‏ سوره حمد : «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ‏ عَلَیْهِمْ‏» و «لَا الضَّالِّینَ‏» : بیزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مى‏دارد و ابراز تنفر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حکومت آنان، مقاوم و پایدار مى‏کند. فراریان از جبهه، مورد خشم وغضب خدا قرار دارند، وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ ... فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ و از جمله‏ى کسانى هستند که در هر نماز از آنان برائت مى‏جوییم. با برائت از رهبران فاسد، پرهیز از منحرفان و غضب شدگان را در «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ‏ عَلَیْهِمْ‏». نام دیگر این سوره، فاتحةالکتاب است، زیرا قرآن با این سوره آغاز مى‏شود. این سوره هفت‏ ‏ آیه دارد و بنا به روایت جابربن عبداللّه‏انصارى از رسول‏اکرم صلى الله علیه و آله بهترین سوره‏هاى قرآن است.
  4. 7- هفت‏ ‏ روز است غذا ندارد: یک قصه  آیت الله بروجردى ایشان یک جدى داشت از مراجع تقلید به نام سید بحرالعلوم که گاهى خدمت حضرت مهدى (عج) مى‏رسید. سید بحرالعلوم یک شب خادمش را مى‏فرستد در خانه یکى از علما بنام آیت الله سید جواد عاملى، عاملى جبل عامل، خادم این آیت الله در خانه آن آیت الله رفت. در را زد و گفت: که بحرالعلوم ایشان را کار دارد. ایشان هم غذا نخورده آمد. سید بحرالعلوم گفت: مى‏دانید همسایه شما هفت‏ ‏ روز است غذا ندارد. فقط نان و خرما مى‏خورد و امشب رفته است دکان خرما فروش خرما بخرد به او گفته‏اند حسابت زیاد شده دیگر نسیه به تو نمى‏دهیم. سرش را پایین انداخته و خجالت کشیده است، به خانه آمده است. تو رویت مى‏شود که تو آیت الله غذا بخورى و حال آنکه همسایه‏ات نان هم براى خوردن ندارد؟ ایشان گفت: خبر نداشتم! فرمود: اگر خبر مى‏داشتى کافر بودى! این جمله آیت الله سید بحرالعلوم است. گفت: حالا چه کنم؟ گفت: این طبق غذا را خادم من مى‏آورد تا پشت در خانه آن همسایه فقیر آنجا به تو مى‏دهد و خادم بر مى‏گردد. تو برو بگذار آنجا بگو امشب مى‏خواهم با هم غذا بخوریم. آیت الله طبق را مى‏برد در خانه همسایه را مى‏زند و مى‏گوید: امشب مى‏خواهم با هم شام بخوریم. بعد همسایه نگاه مى‏کند، مى‏بیند عجب سفره‏اى عجب طبقى چه غذاهاى خوبى کسى که امشب نان و خرما هم نداشت بخورد. بعد مى‏گوید: این غذا را که پخته است؟ باید به من بگویى! این قضیه طبیعى نیست. بالاخره ماجرا را مى‏گوید. مى‏گوید: هیچ احدى جز خدا خبر نداشت. این معلوم مى‏شود که آیت الله سید بحرالعلوم یک رابطه‏هایى با عالم معنا داشته است. بعضى از اولیاى خدا با خدا کد دارند.
  5. 7-هفت‏ روز غفلت از همسابه : منتها در مهمانى گاهى باید مواظب باشیم غفلت نشود. یکى از علما که خدمت امام زمان (علیه السلام)مى‏رسیده، جد آقاى بروجردى بوده است. حدود دویست سال پیش آیت الله بروجردى که مرجع تقلید بود چند جد قبل از آن سید بحرالعلوم، فورى پیغام مى‏دهد به یکى از علما که بلند شو و بیا. آن عالم آمد و سید بحرالعلوم به او گفت: دارى غذا مى‏خورى و هفت‏ ‏ روز است که همسایه‏ات هیچ ندارد بخورد. تو آیت الله هستى؟ گفت: آقا من نمى‏دانستم. گفت: اگر مى‏دانستى و کارى نمى‏کردى که کافر بودى. سریع یک ظرف طبق غذا درست کن و یک نفر همراهت تا لب خانه‏ى آن فرد بیاورد. و در را بزن و غذا را ببر آن جا و بگو مى‏خواهیم امشب شام را با هم بخوریم. وقتى رفت پیش صاحب خانه یعنى آن فقیر، گفت: احدى روى کره‏ى زمین از فقر من خبر نداشت که ماجرا چیست. بعد گفت: سید بحر العلوم خبر داشت. مرد گفت: پس حتماً سید بحرالعلوم یک رابطه‏ى معنوى دارد، چون هیچ کس از این مسائل خبر نداشت.

 

فاء+

 

  1. 7-فقهای هفت‏ ‏ گانه : در زمان امام سجّاد (علیه السلام)عبد الله بن زبیر حکومت حجاز را به دست گرفت و در مدت 9 سال حکومتش با بنی امیّه گیرودار داشت. امام سجّاد (علیه السلام)در این درگیری ها هیچ داخل نمی‏شد مردم هم چند دسته شدند گروهی رفتند دنبال مسائل سیاسی و گروهی دنبال مسائل علمی و دینی و احتجاجات و مناظرات در همین زمان بود که در مدینه فقهای هفت‏ ‏ گانه فتوا می‏دادند که 2 تن از آنان شیعه و از تربیت شدگان ائمه بودند، ولی تقیّه می‏کردند:  الف: قاسم بن محمد ابی‏بکر که از حواریون امام سجاد (علیه السلام)بود. ب: سعیدبن‏مسیّب‏
  2. 7- هفت‏ دینار سهم فقراء : رسول اکرم در آستانه رحلت چند بار از هوش رفت و به هوش آمد و در هر دفعه فرمود: هفت‏ ‏ دینار نزد عایشه است که سهم فقراء است، سریعا بپردازید این سه بار و در سه نوبت تکرار شد. تا حضرت علی (علیه السلام)پول را از عایشه گرفت و میان فقرا تقسیم کرد. رسول الله (صل الله علیه وآله وسلم ) فرمودند: الان طاب لی الموت‏ کمره‏ای، مسلم بن عقیل، ص 65.
  3. 7-هفت‏ سال فیلم برداری : بیایید بچه‏تان را با حق، و با صداقت، با قرآن و با عدالت و تقوا آشنا کنید و بهترین راه آشنا کردن این است که خودت آشنا باشى و خودت با تقوا باشى. اگر جلوى بچه به شوهر توهین کردى، بچه نگاه مى‏کند. بچه هفت‏ ‏ سال با چشم هایش فیلم بردارى مى‏کند و بعد از هفت‏ ‏ سال تمام کارهایش عکس العمل آن فیلم‏هاى هفت‏ ‏ سال است. توهین پدر به مادر، به زن، جلوى بچه، پسر نیز توهین کننده بار مى‏آید و توهین زن به شوهر جلوى بچه، بچه هم توهین کننده بار مى‏آید. اگر مى‏خواهید مادرانى باشید که بعد از مرگتان لحظه به لحظه خیر و برکت برایتان بیاید، بچه هایتان را خوب تربیت کنید.
  4. 7-هفت فرق : 1- فرق میان خودکشى و شهادت‏طلبى‏ :  کسانى که در اثر خودنمایى و هوسها و لذتهاى زودگذر و یا مشهور شدن در عملیاتى انتحارى یا پرتاب از بلندى و جاهاى خطرناک یا در رانندگى و یا ... شرکت کرده و گرفتار سانحه و مرگ مى‏شوند، اینها نیز خودکشى است. خودکشى حرام است. حتى کسانى که در تحصیل و کار و عبادت و ورزش دست به یکسرى کارهاى خلاف عادت مى‏زنند، اگر کشته شوند، این یک نوع خودکشى به حساب مى‏آید. کسانى که خود را از چاله بیرون مى‏آورند و به چاه مى‏اندازند. و اما شهادت‏طلبى، آن است که انسان به خاطر رسیدن به یک هدف برتر، براى رضاى خدا، دفاع از وطن و دین حق و مؤمنان جان خود را فدا کند و از هیچ تهدیدى نهراسد. مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهد. آن گونه به استقبال خطر رود که‏ دشمن را خلع سلاح کند، ترسوها را شجاع و وجدان‏ها را بیدار کند و با استقبال از مرگ و عملیات شهادت طلبانه، خواب را از چشم دشمن ببرد، همان‏گونه که حضرت على علیه السلام جاى پیامبر اکرم خوابید و امام حسین علیه السلام به استقبال شهادت رفت.
  5. 2-. فرق مخلِصین و مخلَصین‏1. معنای لغوی‏ : فرق مخلِص و مخلَص:مخلِص؛ یعنی کسی که در راه رسیدن به اخلاص کوشش می‏کند و این در قرآن زیاد استعمال شد.فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ‏ عنکبوت/ 65.

وَ ما أُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ بینه/ 5.مخلَص: کسی است که به درجه والای اخلاص رسیده است، هم چون انبیا و اولیا و این کمتر در قرآن استعمال شده است.إِلا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ‏ ص/ 83.

3-. فرق نگذاشتن بین فقیر وغنی‏ : تواضع در برابر ثروتمندان بخاطر ثروت آنان ضایع کننده ایمان است. امام رضا (علیه السلام)فرمود: هر کس در سلام کردن به مسلمان فقیری به گونه‏ای‏ غیر از سلام کردن به افراد مرفه سلام کند، روز قیامت خداوند بر او خشمگین می‏شود. قَالَ الرِّضَا ع: مَنْ لَقِیَ فَقِیراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَی الْغَنِیِّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ‏ أمالی‏ صدوق، ص 442.

  1. 4- . فرق تکبر وعجب‏ : عجب بزرگ شمردن خود است یا با حساب یا بیخود و مغرور به کمال واقعی باشد یا کمال خیالی و بزرگوار دانستن خود کافی است. در معنای عجب اگر این بزرگی را بر دیگری نیز می فروشد کبر است و اگر فقط پیش خود خود را بزرگ می دید عجب است پس پس فرق میان کبر و عجب معلوم شد. در کبر احتیاج به 2 نفر است به خلاف عجب. عجب وقتی است که کمال یا نعمت را منسوب به خود بداند، لکن خوشحالی که از کمال و نعمت پیدا می شود را از خدا بداند و خوشحالی او بر تفضل و ترحم خدا باشد. اگر از این تفضل و ترحم الهی استنباط کند که پس ما نزد خدا آبرومندیم این ادلال است و از عجب بالاتر است، زیرا هر مدلی معجب است، دون‏العکس.
  2. 5-. فرق شفاعت در دنیا وآخرت‏: در دنیا شفیع از طرف مجرم انتخاب و برانگیخته می‏شود، در آخرت از طرف مشفوع عنه (خدا).در دنیا ممکن است گناهکار در هر وضعی که باشد مشمول شفاعت شود، ولی در آخرت مشمولان شفاعت شرائطی دارند.شفاعت ها در دنیا گاهی بر اساس ظلم صورت می‏گیرد، اما در آخرت نه.
  3. 6-. فرق فطرت وغریزه‏ اگر میل بدون واسطه عقل و شعور به سراغ چیزی رفت می‏گویند غریزه.امّا اگر میل درعقل و اندیشه اثر گذاشت و انسان را هل داد، می‏گویند فطرت.
  4. 7-. فرق برّ وخیر: قال الطبرسی ره: البر أصله من السعة و منه البر خلاف البحر و الفرق بین البر و الخیر أن البر هو النفع الواصل إلی الغیر ابتداء مع القصد علی ذلک و الخیر یکون خیرا و إن وقع عن سهو و ضد البر العقوق و ضد الخیر الشر أی لن تدرکوا بر الله لاهل الطاعة. بحارالانوار، ج 71، ص 40. برّ هم در عقائد است، هم اعمال، هم اخلاق
  5. 7-هفت کلمه از فروع دین : 1--: نماز :  نماز اوّل وقت وسط جنگ‏ ابن عباس مى‏دید که حضرت على علیه السلام گاهى در وسط جنگ به آسمان نگاه مى‏کند.جلو آمد و پرسید: چرا به آسمان نگاه مى‏کنید؟حضرت فرمود: براى اینکه نماز اوّل وقت از دستم نرود.گفت: الآن شما در حال جنگ هستید. حضرت فرمود:از نماز اوّل وقت نباید غفلت شود، حتّى در میدان جنگ. «2» . بقیه در حرف  نون ؛ نماز آمده...
  6. 2-  روزه فروع دین: پایه‏هاى دین پنج تاست، «بُنِىَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ» (کافى/ ج 2/ ص 18) یعنى گنبد اسلام روى پنج پایه است، نماز، زکات، روزه، حج، رهبرى معصوم، ولایت امیرالمؤمنین. یعنى روزه یکى پایه‏هاى دین است. بقیه در حرف  زاء .روزه آمده...
  7. 3- خمس فروع دین : «وَ اعلَموا أنّما غَنِمتُم مِن شَى‏ءٍ فَانّ لِلّهِ خُمُسَه و لِلرَّسولِ ولِذِى القُربى‏ وَ الیَتامى‏ والمَساکینِ وابنِ السَّبیلِ ان کُنتُم آمَنتُم بِاللّه ...» « الأنفال/41» نگاهى به آیه خمس اهمیّت آن را نشان مى‏دهد زیرا:. بقیه در حرف  خاء . خمس آمده.....
  8. 4- زکات فروع دین: 1-زکات مخصوص اسلام نیست، بلکه در ادیان پیشین نیز بوده است. حضرت عیسى علیه السلام در گهواره به سخن آمد وگفت: «أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» «2» و حضرت موسى علیه السلام خطاب به بنى‏اسرائیل مى‏فرماید: «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ».. بقیه در حرف  زاء .  زکات آمده......
  9. 5-جهاد فروع دین: فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً نساء/ 95.جهاد مالى در کنار جهاد با جان مطرح است، چون بدون پشتوانه‏ى مالى، جبهه ضعیف مى‏شود. «بِأَمْوالِهِمْ‏ وَ أَنْفُسِهِمْ‏» خدمات و تلاش هر کس محترم است و به خاطر شرکت کسانى در جبهه، نباید ارزش‏هاى دیگران یا کمک مالی به جهاد گران را نادیده گرفته شود. بقیه در حرف جیم . جهاد آمده......
  10. 6-حج فروع دین : «وللّه على الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلًا و من کفر فانّ اللّه عنىٌّ عن العالمین» « آل عمران/ 97حق خداوند بر مردم این است: آنان که استطاعت و توان دارند، آهنگ زیارت خانه او نمایند، یعنى کسانى که توان مالى و فکرى و جسمى دارند و مسافرت لطمه‏اى به زندگى و امرار معاش آنان نمى‏زند و پس از مراجعت از حج، قدرت بر ادامه و اداره زندگیشان را دارند و در مسیر راه، خطرى آنان را تهدید نمى‏کند و راه به رویشان باز است، (که همه اینها در استطاعت نهفته است) بقیه در حرف  حاء . حج آمده......
  11. 7- امربه معروف فروع دین: یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ‏ لقمان/ 17. وجود امربه معروف درغیر انسانها : امر و نهی مخصوص به انسان نیست؛ هشدار در حیوانات نیز هست: قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ‏ نمل/ 18  بقیه در حرف  الف. امرآمده ......
  12. 8-نهی ازمنکر فروع دین : در حرف  نون. منکرآمده ... 1 گروهی خود را معاف می‏دانند به خاطر آنکه می‏گویند نهی از منکر موجب ضرر ما می‏شود در حالی که حدیثی از سنی و شیعه و از رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) نقل‏شده که: اذا اجتمعت حرمتان ترکت الصغری لکبری‏..9و10 تولی تبری فروع دین : اوّلین کلمه اسلام تبرّی است: لا إِلهَ‏ کافی، ج 2، ص 127. درخرف تاء . تولی تبری آمده است.
  • حسین صفرزاده