پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

                             بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

الف باء کتاب هفت گذینه:عین . غین گذینه 19                      

  1. 7-هفت‏‏ کیلو عزت و هفت‏‏ کیلو هم ذلت برای تعادل :  تعادل میان عزت ظاهرى و ذلت باطنى‏ : «اللَّهُمَّ ... لَا تُحْدِثْ لِى» احداث نکن، بوجود نیاور، «اللَّهُمَّ ... لَا تُحْدِثْ لِى» براى من، «عِزّاً ظَاهِراً» عزت ظاهرى، خدایا عزت ظاهرى براى من بوجود نیاور، إِلَّا أَحْدَثْتَ لِى» مگر اینکه احداث کنى، بوجود بیاورى، «ذِلَّهً بَاطِنَهً عِنْدَ نَفْسِى بِقَدَرِهَا» (صحیفه‏ى سجادیه/ ص 92) خدایا عزت ظاهرى اگر براى من در جامعه بوجود آوردى، در مقابلش ذلت باطنى، چقدر؟ «بِقَدَرِهَا» به همان مقدار. یعنى اگر هفت‏‏ کیلو عزت به من مى‏دهى در جامعه، هفت‏‏ کیلو هم ذلت درونى به من بده. مریض مى‏شویم، عصبانى مى‏شویم، خدا، فورى مى‏گوییم آقا ببین این همه سالم بودى، حالا یک ساعت هم مریض شدى. این چه زندگى است؟ خانم، این شوهر شما، آقا، این همسر شما خیلى خدمت کرده، حالا یک بار هم یک چیزى گفتى نخرید، یک بار هم‏اش را سوزاند، این همه غذاى خوب پخته، حالا دو بار هم، یعنى تعادل پیدا کنید. یکى از همسرهاى پیغمبر با پیغمبر بد حرف زد، گفتند یا رسول الله این بد زبان است طلاقش را بده، فرمود آخر ایشان خدماتى هم داشته، ما نباید بخاطر یک مرتبه، از جرقه جریان درست نکنیم. بنابراین یکى از وظایف ما این است که در معاشرت‏ها مواظب باشیم. حضرت عیسى داشتند مى‏رفتند یک سگى را دید، یکى گفت اه، چه کثیف، اه، چه سیاه، اه، اه، همه اه اه گفتند، حضرت عیسى گفت به به چه دندان‏هاى سفیدى دارد، همه کلاغ پرش مى‏کنند. خوب یک نقطه قوتى هم دارد که، خلاصه این تعادل. هم در خودمان هم در جامعه هم نسبت به ...
  2. 7-هفت‏ ‏دست آفتابه لگن بدون عشق : یک نجارى که عشق دارد به آقا، وقتى در مى‏سازد براى آقا، چوبى مى‏سازد که گلوله توش نمى‏رود یک نجارى که طبق مزایده و مناقصه، اضافه حقوقى و بازنشستگى و جمع بندى و هماهنگى و ذى حسابى و آفتابه لگن هفت‏ ‏ دست است. آخرش هم درى ساخت یک مشت به آن بزنى با پایه بلند مى‏شود. عشق نباشد، صدها از این تبصره‏ها زور ندارد چاه باید خودش آب داشته باشد، چاه خشک را با سطل نمى‏شود آبش کرد. نظام باید بر اساس محبت باشد..
  3. 7-هفت بار تکرار عمل :  غذا و آب مادر و کودک تمام شد. کم کم شیر مادر هم خشک گردید، نوزاد دست و پا مى‏زد، مادر سراسیمه روى کوه صفا آمد، آبى ندید به سوى کوه مروه رفت خبرى نشد، دوباره به سراغ صفا آمد تا شاید از پرنده‏اى یا درختى خبر آبى بگیرد ولى چیزى نیافت و این عمل را هفت‏ ‏ بار تکرار کرد. ولى در- پایان کار دید از زیر انگشتان کودک آبى مى‏جوشد! (آب زمزم). امروز هر حاجى باید هفت‏ ‏ مرتبه میان دو کوه صفا و مروه راه برود، از صفا شروع کند و به مروه پایان دهد.
  4. 7- هفت سنگ اولین عمل : پرتاب کردن هفت‏ ‏سنگ‏ریزه‏اى است که شب قبل در مشعر جمع آورى کرده‏اند، این عمل را در اصطلاح «رمى جمره» مى‏نامند.
  5.  7-روز هفتم عقیقه : پیامبر در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. فرشته وحى از طرف خدا پیام آورد که نام او را حسین بگذارید. پس از هفت‏‏ روز تولد گوسفندى براى نسل خود (حسن و حسین علیهما السلام) عقیقه‏ مى‏کرد وذبح و گوشت او را همراه مقدار وزن موى نوزادان نقره به فقیر مى‏داد.
  6. 7-هفت عضو واجب در نماز : لازم است در سجدهى نماز، هفت‏ ‏ عضو بدن؛ یعنى پیشانى، کف دو دست، سر زانوها و نوک انگشتان بزرگ پا را بر زمین گذاشته و پیشانى را روى خاک یا سنگ یا چیزهاى دیگرى از زمین بگذاریم.
  7. 7- هفت دیدن در خواب ، عمل در بیداری : (فرستاده شاه، وارد زندان شد و گفت:) اى یوسف! اى مرد راستگوى! درباره‏ى (این خواب که) هفت‏ ‏ گاو فربه هفت‏ ‏ گاو لاغر را مى‏خورند و هفت‏ ‏ خوشه‏ى سبز و (هفت‏ ‏ خوشه‏ى) خشکیده دیگر، به ما نظر بده تا به سوى مردم برگردم، شاید آنان (از اسرار خواب) آگاه شوند. (یوسف در جواب) گفت: هفت‏ ‏ سال پى‏درپى کشت کنید و آنچه را درو کردید، جز اندکى را که مى‏خورید، در خوشه‏اش کنار بگذارید.سپس بعد از آن، هفت‏ ‏ سال سخت مى‏آید که مردم آنچه را برایشان از پیش ذخیره کرده‏اید خواهند خورد جز اندکى که (براى بذر) حفظ مى‏کنید.
  8. 7- عدد هفت‏ در بی نهایت است : بعضی گمان کرده‏اند که مراد از هفت‏ ‏ عدد معین بیش از 6 و کمتر از 8 نیست، بلکه برای کثرت است، مانند آیه‏ وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الارْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللّهِ‏ لقمان/ 27. نظریه فوق قابل قبول نیست و اگر قرینه‏ای در کار نباشد این عدد را برای تکثیر گرفتن خلاف ظاهر است و در آیه قرینه داریم و در مقام بیان علم بی نهایت خداوند هستیم.
  9. 7- هفت‏ روز عشق است : ارتش در بینش اسلامى مقدس است. حنظله اولین شب دامادیش پیام جهاد که آمد حرکت کرد و از حجله به قتلگاه، این عشق است. در سایه ایمان مى‏تواند مطرح باشد در همین نظام جمهورى اسلامى یک جوان لیسانسه هفت‏ ‏ روز دیگر مانده بود به پایان خدمتش فرمان امام آمد که سرباز فرار کن، با اینکه احتمال خطر را هم مى‏داد فرار کرد و حال آنکه مى‏دانست تا کارت پایان خدمت نداشته باشد او را استخدام نمى‏کنند این عشق است.
  10. 7- هفت‏ بار در سنت و عقل : پیغمبر فرموده سنت من است‏ «فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَیْسَ مِنِّى» اگر کسى گوش به حرفت ندهد... بگوید کجاى این قرآن نوشته طواف دور خانه خدا هفت‏ ‏ بار است. فرمود: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلًا» (آل عمران/ 97) یعنى هرکس مستطیع است برود مکه اما هفت‏ ‏ بار، هفت‏ ‏ بارش دیگر درقرآن نیست. جواب : لازم نیست همه چیز در قرآن نوشته باشد. یک دلیل ما قرآن است. یک دلیل ما هم رسول است. اگرچیزى در قرآن نیست اما در کلام رسول هست باید انجام بدهیم یک دلیل ما عقل است. کجاى قرآن نوشته هروئین حرام است. پس یکى از دلیل‏ها عقل است یکى قرآن است، یکى حدیث است و دیگرى اجماع است.
  11. 7-هفت‏ روز  برکت یک عمر: قصه‏اى از شهید : حدود 500 سال است که تمام روحانیون و طلبه‏هاى حوزه‏هاى علمیه کتابى را به نام کتاب «لُمعه» مى‏خوانند. این لمعه را یکى از علمایى که حدود 500 سال پیش شهید شد به نام مرحوم شهید اول، ابومحمد مکى، ابو عبدالله نوشت. 22 کتاب نوشته است، که متن کتاب لمعه را هفت‏ ‏ روزه نوشته است. در زندان هم نوشته است. ولى وقتى خدا مى‏خواهد به عمر کسى‏ برکت بدهد، به هفت‏ ‏ روزش به قدرى برکت مى‏دهد که هفت‏صد سال تمام دانشمندان و اسلام شناسان از این هفت‏ ‏ روز تغذیه مى‏کنند. این را برکت عمر مى‏گویند.
  12. 7-هفت‏ ‏ سخنرانى عاشورا : از صبح تا ظهر عاشورا هفت‏ ‏ سخنرانى انجام شد. یک سوم وقت صرف تبلیغات شد و این خودش به جبهه‏هاى جنگ خط مى‏دهد که یک سوم نیرو و بودجه باید صرف بالا بردن روحیه‏ها، دادن فکر و مکتب باشد و یک کارشناس مى‏خواهد که این سخنرانىهاى امام حسین را دسته‏بندى کند. سخنرانى اول امام حسین، یک حال و هوایى داشت. سخنرانى دوم یک حال و هوایى و سخنرانى سوم امام حسین یک حال و هواى دیگرى داشت. امام حسین در سه تا سخنرانى کانال عوض مى‏کرد، اولین سخنرانى استدلال بود. به چه دلیل من را مى‏کشید؟ آیا دعوت نکردید؟ عجله نکنید، مى‏دانید من پسر پیغمبر هستم. حلالى را حرام کردم؟ استدلال شما چیست؟ حجت شما چیست؟ در روز قیامت جواب شما چیست؟ با استدلال به نتیجه‏اى نرسید. دو مرتبه که آمدند در کانال عاطفه بود. فرمود: مى‏دانید که عمامه‏اى که سر من است عمامه‏ى پیغمبر است. مى‏دانید این لباس و شمشیر براى پیغمبر است. مى‏دانید این اسب، اسب پیغمبر است. مى‏دانید روى کره‏ى زمین، نوه‏ى پیغمبر غیر از من وجود ندارد. و از پیغمبر مایه گذاشت که بلکه مردم عواطفشان تحریک شود، زحمات پیغمبر «إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى» (شورى/ 23) آیه‏ى تطهیر، آیه‏ى مباهله، بازهم فایده‏اى نکرد. بعد سخنرانى سوم، حال و هوایى دیگر دارد. یکى از چیزهایى که مهم است این که در سخنرانى اول حضرت عقلى و کلى گفت. در سخنرانى دوم عاطفى و کلى گفت. اما در سخنرانى سوم جزء به جزء گفت. آقاى فلان مگر شما دعوت نکرده بودید؟ فلانى تو، فلانى تو، با امضاى تو نامه به دست من رسید. یعنى همه نوع حجت را تمام کرد.
  13. 7-هفت‏ ‏ساعت روز عرفه دست هایش بالا بود :  درشب شهادت امام باقر (علیه السلام)حدیث داریم: امام باقر (علیه السلام)روز عرفه ظهر که شد دست هایش را بالا برد غروب که شد دست هایش را آورد پایین. هفت‏ ‏ ساعت دست هایش بالا بود براى دعا، خیلى است!!!
  14. 7- هفت پیام ازعلم سوره علق :  الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) 1- اوّلین معلّم خداست: عَلَّم‏ : شغل معلمی و تعلیم و تربیت، بسیار مقدّس و کاری الهی است.2-اکرم بودن خداوند به خاطر معلّم بودن است.3- علم و دانش اولین پیام آسمانی قرآن است و به همین دلیل بود که مسلمین تا قرن‏ها پیش تاز علم و دانش بودند 4-خداوند کار خود را با خلق کردن آغاز و با آموختن ختم فرمود. معلوم می‏شود هدف از آفرینش معرفت است. نوین‏. مفسّرین‏ لِیَعْبُدُونِ‏ را (لیعرفون) معنا کرده‏اند. وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الانْسَ إِلا لِیَعْبُدُونَ‏ ذاریات/ 56.5-حفظ و انتشار و بسط و تکثیر و تعمیم و بقای علم با قلم است. تمدّن بشری، علوم گسترده و فرهنگ‏های مختلف در طول سالیان دراز به خاطر قلم است که به دست ما رسیده است.6-دینی که آغازش با خواندن و قلم است، برای مسلمین ننگ است که بی سواد یا کم‏سواد باشند. خداوند سوره‏ای به نام قلم در قرآن آورده و به قلم و نوشته قسم یاد کرده است: ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون‏ قلم/ 1.7- از تعبیر اکرم و القلم  می‏فهمیم که هیچ مقامی و هیچ نعمتی بالاتر از مقام علم نیست، حتّی هستی و آفرینش با علم برابری نمی‏کند، چون که در سوره انفطار می‏خوانیم: ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ الَّذی خَلَقَکَ فَسَوّاکَ فَعَدَلَکَ‏ انفطار/ 7- 6.
  15. 7-هفت کلمه ازعدالت  : 1-در این آیه، سه بار سخن از برقرارى صلح و اصلاح میان مردم بر اساس عدالت به میان آمده است: «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» اصولًا، آفرینش بر اساس حقّ وعدل است. «بالعدل قامت السماوات» «1» و بعثت انبیا براى آن بوده است که مردم به عدالت قیام کنند. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» در جوامع امروزى، تحقّق عدالت ملازم قانون‏مدارى و بى‏عدالتى مرادف قانون گریزى است. امّا کدام قانون؟ قانونى که ساخته دست بشرى همچون خودماست؟ قانونى که هر روز در حال تغییر و تحوّل است؟
  16. 2-عدالت در بهره‏گیرى و مصرف‏ : در مقدار مصرف نیز همگان باید عدالت را مراعات کنند، قرآن صریحاً در آیاتى چند چنین مى‏فرماید: «کُلُوا مِن ثَمَرِهِ اذا اثْمَر و آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِه»  همین که درختان، میوه دادند، هم از آن استفاده کنید و هم سهم محرومان را در همان روزِ چیدن میوه‏ها بپردازید. «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» بخورید و بیاشامید ولى اسراف نکنید.«کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوا فیهِ»  از غذاهاى دل پسندى که روزىِ شما کردم استفاده کنید و در بهره‏گیرى، راه طغیان و تجاوز را پیش نگیرید.
  17. 3-جایگاه عدالت در اسلام‏: با سیرى کوتاه در آیات و روایات به وضوح در مى‏یابیم که فضاى اسلام، فضاى عدالت است. آیات و روایات فراوانى مردم را به عدالت و پاسدارى از آن توصیه و امر مى‏کند و از ظلم و ستم و خیانت باز مى‏دارد. اسلام مکتب عدل و اعتدال است و امّت اسلامى، امّت میانه و وسط است، نظام آن عادلانه است.
  18. 4- عدالت خواهی فطری است. عدالت هم از چیزهایى است که انسان فطرتاً آن را دوست دارد و به همین دلیل حتّى ستمگران ظلم خود را توجیه مى‏کنند و سعى دارند کار خود را عادلانه جلوه دهند.گاهى چند نفر با یکدیگر شریک مى‏شوند و دست به یک دزدى مى‏زنند ولى بعد از آنکه اموال سرقت شده را به مکان دیگرى انتقال دادند، در زمان تقسیم مى‏گویند: بیایید اموال را عادلانه تقسیم کنیم! این سخن گاهى ناخود آگاه گفته مى‏شود و اگر هم به زبان نیاورند قلباً تقسیم عادلانه را دوست دارند و اگر یکى از آنان بخواهد سهم زیادترى بردارد ناراحت مى‏شوند.
  19. 5- سنگینى عدالت‏: میوه عدالت به کام کسى که عدالت به نفع اوست بسیار شیرین ولى در کام کسى که اجراى عدالت به ضرر اوست تلخ است. لذا اسلام پیوسته مردم را متوجّه جایگاه و اهمیّت عدالت مى‏سازد و آنها را به جهاد با نفس و مبارزه با هوا و هوس دعوت مى‏نماید، زیرا تا انسان بر تمایلات درونى وهوا و هوس خود غالب نشود، تن به عدالت نخواهد داد و زمینه‏اى براى اجراى عدالت نیز فراهم نخواهد شد. آرى، توصیف عدالت بسیار آسان، امّا تشخیص موارد آن مشکل و پیاده کردن و اجراى آن به مراتب سخت‏تر است.
  20. 6- فرق عدالت ومساوت : عدالت‏ یعنى‏ حق هر کس را به او بدهند حق یک کسى شانزده است حق یک کسى بیست است حق یک کسى ده است اگر معلم حق هر کسى را به او داد این معلم عادل است ولو حق یکى شانزده است یک پزشک مى‏آید توى اتاق چهارتا مریض خوابیده‏اند به هر مریضى مى‏گوید یک غذا یک آمپول در عین حال پزشک عادل است عدالت گاهى به معناى مساوات‏ است اما همه جا عدالت به معناى مساوات‏ نیست یعنى هر کسى در چه شرایطى ... سلول استخوان یک جور است سلول چشم یک جور دیگر است عدالت‏ یعنى‏ هر چیزى را در جایگاه خودش این معناى عدالت است.
  21. 7- عدالت در اظهار محبّت‏ : در مورد اظهار محبّت به فرزندان نیز پدران و مادران باید دقیق باشند، زیرا محبّت بیش از انداره، سبب لوس شدن فرزند مى‏شود.پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: واى بر پدران و مادران آخر الزّمان که علاقه زیاد و راحت‏طلبى آنها براى فرزندان خود، باعث خودخواهى و بیزارى فرزندان مى‏شود. «2»

غین+

 

  1. 7-برا هفت‏‏ تا غسالخانه ولی برا هشتاد تا سالن ندارند !!! در روستا زکات جمع مى‏شود. غسّالخانه مى‏سازند. مى‏پرسیم آقا ببخشید، در این روستا چند نفر پارسال تا به حال مرده است؟ مى‏گوید: هفت‏نفر! مى‏گوییم: هفت‏‏ تا پیرزن و پیر مرد مردند. این هفت‏‏ تا غسالخانه مى‏خواهد. آنوقت در این روستا هشتاد تا بچه مى‏خواهند نماز بخوانند سالن ندارد. یعنى براى نماز واجب هشتاد تا نسل نو نمى‏سازند، براى هفت‏‏ تا پیرزن و پیر مرد، براى مرده پیرها مى‏سازند. براى زنده‏ى نسل نو نمى‏سازند. ببینید اولویت چیست؟ قرآن مى‏گوید: زکات اولین سهمش‏ «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکین» (توبه/ 60) خرج اول باید خرج گرسنه‏ها شود. زکات را بدهیم پنج هزار تا دختر را عروس کنیم. پنج هزار تا جوان را داماد کنیم. یک مشکلاتى را حل کنیم. زمین ورزش تربیت بدنى بودجه دارد بسازد. حفظ قرآن واجب نیست. ما پول بدهیم مثلًا قرآن حفظ کند. آموزش قرآن مهمتر از حفظ قرآن است.
  2. 7-هفت غضب ؛ هشت رحمت :  امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انّ لِلجَنَّةِ ثَمانِیَة ابوابٍ» براى بهشت هشت باب است و درهاى بهشت بیشتر از درهاى جهنّم که هفت‏ ‏ در است، «لها سبعة ابواب» مى‏باشد، زیرا راه نجات و قرب به خدا بیشتر و لطف و رحمت او نیز از غضب و عدلش بیشتر است.
  3.  7-  مغضوب درآیه هفت‏‏ سوره حمد : «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ‏ عَلَیْهِمْ‏» و «لَا الضَّالِّینَ‏» : بیزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مى‏دارد و ابراز تنفر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حکومت آنان، مقاوم و پایدار مى‏کند. فراریان از جبهه، مورد خشم وغضب خدا قرار دارند، وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ ... فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ و از جمله‏ى کسانى هستند که در هر نماز از آنان برائت مى‏جوییم. با برائت از رهبران فاسد، پرهیز از منحرفان و غضب شدگان را در «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ‏ عَلَیْهِمْ‏». نام دیگر این سوره، فاتحةالکتاب است، زیرا قرآن با این سوره آغاز مى‏شود. این سوره هفت‏ ‏ آیه دارد و بنا به روایت جابربن عبداللّه‏انصارى از رسول‏اکرم صلى الله علیه و آله بهترین سوره‏هاى قرآن است.
  4. 7- هفت‏ ‏ روز است غذا ندارد: یک قصه  آیت الله بروجردى ایشان یک جدى داشت از مراجع تقلید به نام سید بحرالعلوم که گاهى خدمت حضرت مهدى (عج) مى‏رسید. سید بحرالعلوم یک شب خادمش را مى‏فرستد در خانه یکى از علما بنام آیت الله سید جواد عاملى، عاملى جبل عامل، خادم این آیت الله در خانه آن آیت الله رفت. در را زد و گفت: که بحرالعلوم ایشان را کار دارد. ایشان هم غذا نخورده آمد. سید بحرالعلوم گفت: مى‏دانید همسایه شما هفت‏ ‏ روز است غذا ندارد. فقط نان و خرما مى‏خورد و امشب رفته است دکان خرما فروش خرما بخرد به او گفته‏اند حسابت زیاد شده دیگر نسیه به تو نمى‏دهیم. سرش را پایین انداخته و خجالت کشیده است، به خانه آمده است. تو رویت مى‏شود که تو آیت الله غذا بخورى و حال آنکه همسایه‏ات نان هم براى خوردن ندارد؟ ایشان گفت: خبر نداشتم! فرمود: اگر خبر مى‏داشتى کافر بودى! این جمله آیت الله سید بحرالعلوم است. گفت: حالا چه کنم؟ گفت: این طبق غذا را خادم من مى‏آورد تا پشت در خانه آن همسایه فقیر آنجا به تو مى‏دهد و خادم بر مى‏گردد. تو برو بگذار آنجا بگو امشب مى‏خواهم با هم غذا بخوریم. آیت الله طبق را مى‏برد در خانه همسایه را مى‏زند و مى‏گوید: امشب مى‏خواهم با هم شام بخوریم. بعد همسایه نگاه مى‏کند، مى‏بیند عجب سفره‏اى عجب طبقى چه غذاهاى خوبى کسى که امشب نان و خرما هم نداشت بخورد. بعد مى‏گوید: این غذا را که پخته است؟ باید به من بگویى! این قضیه طبیعى نیست. بالاخره ماجرا را مى‏گوید. مى‏گوید: هیچ احدى جز خدا خبر نداشت. این معلوم مى‏شود که آیت الله سید بحرالعلوم یک رابطه‏هایى با عالم معنا داشته است. بعضى از اولیاى خدا با خدا کد دارند.
  5. 7-هفت‏ روز غفلت از همسابه : منتها در مهمانى گاهى باید مواظب باشیم غفلت نشود. یکى از علما که خدمت امام زمان (علیه السلام)مى‏رسیده، جد آقاى بروجردى بوده است. حدود دویست سال پیش آیت الله بروجردى که مرجع تقلید بود چند جد قبل از آن سید بحرالعلوم، فورى پیغام مى‏دهد به یکى از علما که بلند شو و بیا. آن عالم آمد و سید بحرالعلوم به او گفت: دارى غذا مى‏خورى و هفت‏ ‏ روز است که همسایه‏ات هیچ ندارد بخورد. تو آیت الله هستى؟ گفت: آقا من نمى‏دانستم. گفت: اگر مى‏دانستى و کارى نمى‏کردى که کافر بودى. سریع یک ظرف طبق غذا درست کن و یک نفر همراهت تا لب خانه‏ى آن فرد بیاورد. و در را بزن و غذا را ببر آن جا و بگو مى‏خواهیم امشب شام را با هم بخوریم. وقتى رفت پیش صاحب خانه یعنى آن فقیر، گفت: احدى روى کره‏ى زمین از فقر من خبر نداشت که ماجرا چیست. بعد گفت: سید بحر العلوم خبر داشت. مرد گفت: پس حتماً سید بحرالعلوم یک رابطه‏ى معنوى دارد، چون هیچ کس از این مسائل خبر نداشت.

 

فاء+

 

  1. 7-فقهای هفت‏ ‏ گانه : در زمان امام سجّاد (علیه السلام)عبد الله بن زبیر حکومت حجاز را به دست گرفت و در مدت 9 سال حکومتش با بنی امیّه گیرودار داشت. امام سجّاد (علیه السلام)در این درگیری ها هیچ داخل نمی‏شد مردم هم چند دسته شدند گروهی رفتند دنبال مسائل سیاسی و گروهی دنبال مسائل علمی و دینی و احتجاجات و مناظرات در همین زمان بود که در مدینه فقهای هفت‏ ‏ گانه فتوا می‏دادند که 2 تن از آنان شیعه و از تربیت شدگان ائمه بودند، ولی تقیّه می‏کردند:  الف: قاسم بن محمد ابی‏بکر که از حواریون امام سجاد (علیه السلام)بود. ب: سعیدبن‏مسیّب‏
  2. 7- هفت‏ دینار سهم فقراء : رسول اکرم در آستانه رحلت چند بار از هوش رفت و به هوش آمد و در هر دفعه فرمود: هفت‏ ‏ دینار نزد عایشه است که سهم فقراء است، سریعا بپردازید این سه بار و در سه نوبت تکرار شد. تا حضرت علی (علیه السلام)پول را از عایشه گرفت و میان فقرا تقسیم کرد. رسول الله (صل الله علیه وآله وسلم ) فرمودند: الان طاب لی الموت‏ کمره‏ای، مسلم بن عقیل، ص 65.
  3. 7-هفت‏ سال فیلم برداری : بیایید بچه‏تان را با حق، و با صداقت، با قرآن و با عدالت و تقوا آشنا کنید و بهترین راه آشنا کردن این است که خودت آشنا باشى و خودت با تقوا باشى. اگر جلوى بچه به شوهر توهین کردى، بچه نگاه مى‏کند. بچه هفت‏ ‏ سال با چشم هایش فیلم بردارى مى‏کند و بعد از هفت‏ ‏ سال تمام کارهایش عکس العمل آن فیلم‏هاى هفت‏ ‏ سال است. توهین پدر به مادر، به زن، جلوى بچه، پسر نیز توهین کننده بار مى‏آید و توهین زن به شوهر جلوى بچه، بچه هم توهین کننده بار مى‏آید. اگر مى‏خواهید مادرانى باشید که بعد از مرگتان لحظه به لحظه خیر و برکت برایتان بیاید، بچه هایتان را خوب تربیت کنید.
  4. 7-هفت فرق : 1- فرق میان خودکشى و شهادت‏طلبى‏ :  کسانى که در اثر خودنمایى و هوسها و لذتهاى زودگذر و یا مشهور شدن در عملیاتى انتحارى یا پرتاب از بلندى و جاهاى خطرناک یا در رانندگى و یا ... شرکت کرده و گرفتار سانحه و مرگ مى‏شوند، اینها نیز خودکشى است. خودکشى حرام است. حتى کسانى که در تحصیل و کار و عبادت و ورزش دست به یکسرى کارهاى خلاف عادت مى‏زنند، اگر کشته شوند، این یک نوع خودکشى به حساب مى‏آید. کسانى که خود را از چاله بیرون مى‏آورند و به چاه مى‏اندازند. و اما شهادت‏طلبى، آن است که انسان به خاطر رسیدن به یک هدف برتر، براى رضاى خدا، دفاع از وطن و دین حق و مؤمنان جان خود را فدا کند و از هیچ تهدیدى نهراسد. مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهد. آن گونه به استقبال خطر رود که‏ دشمن را خلع سلاح کند، ترسوها را شجاع و وجدان‏ها را بیدار کند و با استقبال از مرگ و عملیات شهادت طلبانه، خواب را از چشم دشمن ببرد، همان‏گونه که حضرت على علیه السلام جاى پیامبر اکرم خوابید و امام حسین علیه السلام به استقبال شهادت رفت.
  5. 2-. فرق مخلِصین و مخلَصین‏1. معنای لغوی‏ : فرق مخلِص و مخلَص:مخلِص؛ یعنی کسی که در راه رسیدن به اخلاص کوشش می‏کند و این در قرآن زیاد استعمال شد.فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ‏ عنکبوت/ 65.

وَ ما أُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ بینه/ 5.مخلَص: کسی است که به درجه والای اخلاص رسیده است، هم چون انبیا و اولیا و این کمتر در قرآن استعمال شده است.إِلا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ‏ ص/ 83.

3-. فرق نگذاشتن بین فقیر وغنی‏ : تواضع در برابر ثروتمندان بخاطر ثروت آنان ضایع کننده ایمان است. امام رضا (علیه السلام)فرمود: هر کس در سلام کردن به مسلمان فقیری به گونه‏ای‏ غیر از سلام کردن به افراد مرفه سلام کند، روز قیامت خداوند بر او خشمگین می‏شود. قَالَ الرِّضَا ع: مَنْ لَقِیَ فَقِیراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَی الْغَنِیِّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ‏ أمالی‏ صدوق، ص 442.

  1. 4- . فرق تکبر وعجب‏ : عجب بزرگ شمردن خود است یا با حساب یا بیخود و مغرور به کمال واقعی باشد یا کمال خیالی و بزرگوار دانستن خود کافی است. در معنای عجب اگر این بزرگی را بر دیگری نیز می فروشد کبر است و اگر فقط پیش خود خود را بزرگ می دید عجب است پس پس فرق میان کبر و عجب معلوم شد. در کبر احتیاج به 2 نفر است به خلاف عجب. عجب وقتی است که کمال یا نعمت را منسوب به خود بداند، لکن خوشحالی که از کمال و نعمت پیدا می شود را از خدا بداند و خوشحالی او بر تفضل و ترحم خدا باشد. اگر از این تفضل و ترحم الهی استنباط کند که پس ما نزد خدا آبرومندیم این ادلال است و از عجب بالاتر است، زیرا هر مدلی معجب است، دون‏العکس.
  2. 5-. فرق شفاعت در دنیا وآخرت‏: در دنیا شفیع از طرف مجرم انتخاب و برانگیخته می‏شود، در آخرت از طرف مشفوع عنه (خدا).در دنیا ممکن است گناهکار در هر وضعی که باشد مشمول شفاعت شود، ولی در آخرت مشمولان شفاعت شرائطی دارند.شفاعت ها در دنیا گاهی بر اساس ظلم صورت می‏گیرد، اما در آخرت نه.
  3. 6-. فرق فطرت وغریزه‏ اگر میل بدون واسطه عقل و شعور به سراغ چیزی رفت می‏گویند غریزه.امّا اگر میل درعقل و اندیشه اثر گذاشت و انسان را هل داد، می‏گویند فطرت.
  4. 7-. فرق برّ وخیر: قال الطبرسی ره: البر أصله من السعة و منه البر خلاف البحر و الفرق بین البر و الخیر أن البر هو النفع الواصل إلی الغیر ابتداء مع القصد علی ذلک و الخیر یکون خیرا و إن وقع عن سهو و ضد البر العقوق و ضد الخیر الشر أی لن تدرکوا بر الله لاهل الطاعة. بحارالانوار، ج 71، ص 40. برّ هم در عقائد است، هم اعمال، هم اخلاق
  5. 7-هفت کلمه از فروع دین : 1--: نماز :  نماز اوّل وقت وسط جنگ‏ ابن عباس مى‏دید که حضرت على علیه السلام گاهى در وسط جنگ به آسمان نگاه مى‏کند.جلو آمد و پرسید: چرا به آسمان نگاه مى‏کنید؟حضرت فرمود: براى اینکه نماز اوّل وقت از دستم نرود.گفت: الآن شما در حال جنگ هستید. حضرت فرمود:از نماز اوّل وقت نباید غفلت شود، حتّى در میدان جنگ. «2» . بقیه در حرف  نون ؛ نماز آمده...
  6. 2-  روزه فروع دین: پایه‏هاى دین پنج تاست، «بُنِىَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ» (کافى/ ج 2/ ص 18) یعنى گنبد اسلام روى پنج پایه است، نماز، زکات، روزه، حج، رهبرى معصوم، ولایت امیرالمؤمنین. یعنى روزه یکى پایه‏هاى دین است. بقیه در حرف  زاء .روزه آمده...
  7. 3- خمس فروع دین : «وَ اعلَموا أنّما غَنِمتُم مِن شَى‏ءٍ فَانّ لِلّهِ خُمُسَه و لِلرَّسولِ ولِذِى القُربى‏ وَ الیَتامى‏ والمَساکینِ وابنِ السَّبیلِ ان کُنتُم آمَنتُم بِاللّه ...» « الأنفال/41» نگاهى به آیه خمس اهمیّت آن را نشان مى‏دهد زیرا:. بقیه در حرف  خاء . خمس آمده.....
  8. 4- زکات فروع دین: 1-زکات مخصوص اسلام نیست، بلکه در ادیان پیشین نیز بوده است. حضرت عیسى علیه السلام در گهواره به سخن آمد وگفت: «أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» «2» و حضرت موسى علیه السلام خطاب به بنى‏اسرائیل مى‏فرماید: «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ».. بقیه در حرف  زاء .  زکات آمده......
  9. 5-جهاد فروع دین: فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً نساء/ 95.جهاد مالى در کنار جهاد با جان مطرح است، چون بدون پشتوانه‏ى مالى، جبهه ضعیف مى‏شود. «بِأَمْوالِهِمْ‏ وَ أَنْفُسِهِمْ‏» خدمات و تلاش هر کس محترم است و به خاطر شرکت کسانى در جبهه، نباید ارزش‏هاى دیگران یا کمک مالی به جهاد گران را نادیده گرفته شود. بقیه در حرف جیم . جهاد آمده......
  10. 6-حج فروع دین : «وللّه على الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلًا و من کفر فانّ اللّه عنىٌّ عن العالمین» « آل عمران/ 97حق خداوند بر مردم این است: آنان که استطاعت و توان دارند، آهنگ زیارت خانه او نمایند، یعنى کسانى که توان مالى و فکرى و جسمى دارند و مسافرت لطمه‏اى به زندگى و امرار معاش آنان نمى‏زند و پس از مراجعت از حج، قدرت بر ادامه و اداره زندگیشان را دارند و در مسیر راه، خطرى آنان را تهدید نمى‏کند و راه به رویشان باز است، (که همه اینها در استطاعت نهفته است) بقیه در حرف  حاء . حج آمده......
  11. 7- امربه معروف فروع دین: یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ‏ لقمان/ 17. وجود امربه معروف درغیر انسانها : امر و نهی مخصوص به انسان نیست؛ هشدار در حیوانات نیز هست: قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ‏ نمل/ 18  بقیه در حرف  الف. امرآمده ......
  12. 8-نهی ازمنکر فروع دین : در حرف  نون. منکرآمده ... 1 گروهی خود را معاف می‏دانند به خاطر آنکه می‏گویند نهی از منکر موجب ضرر ما می‏شود در حالی که حدیثی از سنی و شیعه و از رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) نقل‏شده که: اذا اجتمعت حرمتان ترکت الصغری لکبری‏..9و10 تولی تبری فروع دین : اوّلین کلمه اسلام تبرّی است: لا إِلهَ‏ کافی، ج 2، ص 127. درخرف تاء . تولی تبری آمده است.
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی