پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۰۱ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

۱۵
مهر

                       بسم الله الرحمن الرحیم

                      اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. 8-نماز : درجات عبادت
  2. اگر از کودک سؤال کنیم پدر و مادرت را براى چه دوست دارى؟ مىگوید: بخاطر خرید شیرینى و لباس و کفش!
  3. امّا اگر از یک جوان سؤال کنید چرا آنها را دوست دارى، مى گوید: والدین نشانه هویت و شخصیت من و مربّى و دلسوز من هستند.
  4. اگر رشد فرزند بیشتر شود، اُنس با والدین براى او لذّت بخش تر است و دیگر به فکر کفش و کلاه نیست و چه بسا فرزندانى که خدمت به والدین را وسیله قرب و کمال خودشان مى دانند و بالاتر از مادیات فکر مىکنند.
  5. پرستش و عبادت خدا نیز اینچنین است و هرکس به دلیلى خدا را عبادت مى کند. عبادت مراحلى دارد:
  6. گام اوّل: گروهى خدا را بخاطر نعمتهایش عبادت مى کنند تا شکر او را بجاى آورند. چنانکه قرآن نیز خطاب به عمومِ مردم می فرماید: ( سوره قریش، آیه ٣ فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْت الَّذى اَطْعَمَهُم مِنْ جوُعٍ وَ آمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ »
  7. پس پروردگار این خانه را پرستش کنند که آنان را از گرسنگى و ناامنى نجات داد.
  8. گام اوّل عبادت که ما نامش را عبادت شکر مى گذاریم، درست مانند علاقه آودآى است که والدینش را بخاطر خرید کیف و کفش و شیرینى دوست دارد!
  9. گام دوّم: در این مرحله، انسان به خاطر آثار و برکاتِ عبادت، خدا را پرستش مىکند و توجه به آثار . سورهاِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنکَر » : روحى و معنوىِ نماز دارد چنانکه قرآن مىفرماید( عنکبوت، آیه ٤٥ همانا نماز انسان را از بد ىها و منکرات بازمى دارد.
  10. این مرحله از عبادت را که ما عبادت رشد مىنامیم، به مانند علاقه جوانى است که پدر و مادر را بخاطر آنکه معلّم و مربّى او بوده اند و او را از انحرافات و خطرات حفظ کرده است احترام مى  گذارد.
  11. گام سوم: که بالاتر از مراحل قبلى است آنجاست که خداوند به حضرت موسى م ىفرماید: سوره طه، آیه ١٤ ) نماز را بخاطر یاد من بجاى آر اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِآکرى »حضرت موسى که نماز را بخاطر آب و غذا نمىخواند،
  12.  بخاطر دورى از فحشاء و منکرات هم نمى خواند، زیرا او اصولاً از شکم پرستى و منکرات دور است. او پیامبر اولوالعزم است و نماز را بخاطر اُنس با خدا و یاد خدا بجاى مىآورد. براى اولیاى خدا اُنس با او بهترین دلیل براى عبادت است.
  13. آرى این کودکانند که در بالاى مجلس نزد بزرگان مى نشینند تا بهتر پذیرایى شوند!  
  14. اما افرادى هستند که کنار بزرگان نشستن را بخاطر استفاد ههاى معنوى انتخاب مىکنند و کارى به پذیرایى ندارند، براى آنها همین اُنس با دانشمند یک ارزش است.
  15. گام چهارم:  این مرحله که بالاترین و برترین مراحل عبادت است، عبادت براى شکر و رشد و اُنس نیست، بلکه براى قرب است، قرب به خدا.
  16. در قرآن چهار آیه داریم که هرکس آنها را بخواند واجب است سجده کند. در یکى از آنها همین مسأله قرب بواسطه عبادت مطرح شده است. آنجا که مى فرماید: سوره علق، آیه آخر) سجده آن و به او قرب پیدا کن. )« وَاسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ »
  17. بهر حال عبادت درجات و مراحلى دارد که بر اساس درجاتِ معرفت و ایمان افراد فرق مىکند.
  18. سیماى عبادت :سُبْحانَ الَّذى اَسْر ى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ... سوره اسراء، آیه ١ )

 

  1. » عبادت و بندگى، رسول خدا را به معراج بُرد( سوره اسراء، آیه ١ اِلىَ الْمَسجِدِ الْاَقصى منزّه است کسى که بند هاش را شبانه از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سیر داد.
  2. سوره بقره، آیه ٢٣ ) وحى (رانَزَّلْنا عَل ى عَبْدِنا » : * عبادت زمینه نزولِ فرشتگان را فراهم مى آید بواسطه فرشتگان) بر بنده مان نازل کردیم.
  3. عبادت، دعاى انسان را مستجاب مى کند، زیرا نماز پیمان خداست( ألَم أعهَد اِلیکُم یا بَنى آدَم
  4. سوره یس، آیه ٦٠ « أنْ لا تَعبُدوا الشّیطانَ اِنّه لَکُم عَدوٌّ مُبین . وَ أنِ اعبُدونى هذا صِراطٌ مُستَقیم
  5. سوره بقره آیه  40 : اَوْفُوا بِعَهدى اوُفِ بِعَهْدِکُم‏) و هرکس به پیمان خدا وفا کند خداوند هم به پیمان او وفادار است (
  6. سوره بقره آیه 74 ..بِعَهْدِآُموَ اِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما ..انسان بى عبادت، از سنگ و جماد پست تر است،
  7. زیرا قرآن مى فرماید سوره بقره، آیه ٧٤ ) بعضى از سنگها از خشیت الهى به زمین سقوطیَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ مى کنند، اما بعضى انسان ها در برابر سرچشمه و خالق هستى گردن خم نمىکنند.
  8. عبادت نشانه اراده و شخصیت انسان است. انسانى که در میان غرائز و تمایلات قرار دارد، اگر دل بکند و بسوى خدا برود ارزش دارد وگرنه فرشتگانى که شهوت و غضب ندارند، دائماً در حال عبادت اند.
  9. عبادت، گمنام ترین انسانِ زمینى را مشهورترین فرد آسمان مىآند.
  10. عبادت، جزیره کوچک انسان را به سرچشمه هستى وصل مى کند.
  11. عبادت، یعنى نگاهى از بالا به تمام هستى.
  12. عبادت، یعنى شکوفاکردن استعدادهاى عرفانى و معنوىِ نهفته در وجود انسان.
  13. عبادت، ارزشى است که انسان با اراده واختیار خود بدست مىآورد بر خلافِ ارزشهاىِ خانوادگى یا استعدادهاىِ درونى که اختیارى و اآتسابى نیستند.
  14. عبادت، تجدید عهد وپیمان با خدا و تازه نگهداشتنِ حیات معنوى است.
  15. عبادت، مانع گناه و برطر فکننده آثار آنست. ذکر و یاد خداست که جلوى گناه را مى گیرد نه علم به گناه بودن.
  16. عبادت، پرکردنِ ظرفِ روح است با یاد خدا، که اگر با غیر او پُر شود ظلم به گوهر انسانیّت است.
  17. عبادت، به زمینِ خاکى چنان ارزشى مى دهد که ورود به آن زمین بدون طهارت ممکن نباشد، همچون مسجد و کعبه و قدس.
  18. عبادت و بندگى خدا، خود یک ارزش است، گرچه دعاها و خواست ههاى ما مستجاب نشود.
  19. عبادت، هم در شادى مطرح است هم در غم. آنجا که خداوند به پیامبرش کوثر مى دهد سفارش به نماز مى کند: سوره آوثر) )« اِنَّا اَعْطَیْناک الْکَوْثَر فَصَّلِ لِرَبِّک » ما به تو خیر آثیر عطا آردیم، پس براى پروردگارت نماز بجاى آر.
  20. عبادت، هم : در برخورد با مشکلات و حوادث نیز سفارش به نماز مىکند:( سوره بقره، آیه ٤٥ )« وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْر وَالصَّلوة »از صبر و نماز کمک بگیرید و استمداد کنید.
  21. نمازهاى مشکل گشا : اسلام سفارش مىکند هرگاه حاجت یا مشکلى داشتید، با خواندن نمازهایى مخصوص حلّ مشکل خود را از خدا بخواهید، که مناسب است در اینجا یک نمونه از آن نمازها را بیاوریم.
  22. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۴
مهر

                   بسم الله الرحمن الرحیم

                   اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. 7-نماز آگاهى بخش :
  2. نماز، آگاهى بخش است. هر هفته روزهاى جمعه نمازجمعه برپا مى شود و قبل از نماز دو خطبه خوانده مى شود
  3. این دو خطبه بجاى دو رکعت از نماز و به عبارتى جزئى از نماز است
  4. خطبه هایى که به فرموده امام رضاعلیه السلام باید مردم را از تمام مسائل جهان آگاه کند.شنیدن خطبه ها و آنگاه نماز خواندن یعنى آگاه شدن و بعد نمازخواندن.
  5. نماز خروج از خود و پرواز بسوى خداست و قرآن م ىفرماید: (سوره نساء، آیه ١٠٠وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُدْرِآْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ »
  6. هرکس از خانه اش به قصد هجرت بسوى خدا و رسولش خارج شود و سپس مرگ او را دریابد پاداشش بر خداست.
  7. امام خمینى مى فرماید: هجرت از خانه دل بسوى خدا، یکى از مصادیق آیه است، هجرت ازخودپسندى و خودخواهى و خودبینى به سوى خداپرستى و خداخواهى و خدابینى بزر گترین  (  هجرت هاست.( اسرارالصلوة ص ١٢
  8. نماز به منزله اسم اعظم الهى بلکه خودِ اسم اعظم است.
  9. در نماز، عزّت ربّ و ذلّت عبد مطرح است که این دو مقام بس عالى است.( آنزالعمّال، حدیث ١٨٨٧٠عَلَمُ الْاِسْلامِ اَلصَّلوة » . * نماز پرچم اسلام است
  10. همانگونه که پرچم نشانه است، نماز نیز نشانه و علامت مسلمانى است.
  11. چنانکه پرچم مورد احترام است و اهانت به آن، اهانت به یک ملّت و کشور است، اهانت و بى توجهى به نماز نیز بى توجهى به کلّ دین است.
  12.  چنانکه برپابودن پرچم نشانه حیات سیاسى و نظامى و قدرت است. در برپابودن نماز نیز این امور مطرح است.
  13. نماز و قرآن : در مواردى قرآن و نماز در کنار هم آمد هاند، مانند: ( سوره فاطر، آیه ٢٩یَتلُونَ آِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ »قرآن تلاوت مىکنند و نماز به پاى مىدارند.
  14. سوره اعراف، آیه ١٧٠ ) به قرآنیُمَسِّکوُنَ بِالْکِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوة » : و یا در جاى دیگر مىفرماید تمسّک مى جویند و نماز به پاى مىدارند.
  15. اِنَّا » : گاهى براى نماز و قرآن، یک صفت آورده شده، چنانکه کلمه ذِآر هم به قرآن گفته شده است سوره حجر، آیه ٩) ما ذکر را نازل کردیم. و هم فلسفه نماز شمرده شده است: )« نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّآر
  16. سوره طه، آیه ١٤ ) نماز را بخاطر یاد من به پاى دار. )« اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِآْرى » « اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ آانَ مَشْهُوداً » جالب آنکه گاهى بجاى کلمه نماز کلمه قرآن آمده است، مانند آیه
  17. سوره اسراء، آیه ٧٨ ) که گفته اند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح است.
  18. بگذریم که خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، یکى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اکثر سوره هاى قرآن، هم در بزرگ ترین سوره (بقره) و هم در کوچک ترین سوره ها (کوثر) آمده است.
  19. نماز و قصاص! نه تنها در اسلام، بلکه در همه ادیان الهى قانون قصاص مطرح است که طبق آن کیفر کسیکه گوش قطع کند آنست که گوشش بریده شود و کیفر کسى که دندان بشکند آنست که دندانش شکسته شود تا عدالت اجرا شود.
  20. یکى از موارد قصاص آنست که دست دزد باید قطع شود، ولى سوره )« وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ » : فقط چهار انگشت او، و کف دست باقى مى ماند. زیرا قرآن مىگویدجن، آیه ١٨ ) محلّ سجده براى خداست.
  21. چون انسان هنگام سجده باید کف دست خود را بر زمین گذارد لذا در کیفر سارق باید به مسأله
  22. نماز و سجده توجه داشت و کف دست او را قطع نکرد تا حقّ عبادت حتى براى سارق هم محفوظ بماند!
  23. عبادت و ولایت : عبادت زمانى ارزش دارد که سطحى نباشد، بلکه همراه با شناختِ رهبر آسمانى و ولایت او و همراه با خشوع و آداب مخصوص خود باشد.
  24. حضرت على علیه السلاّم گرفتار یک عدّه نماز خوانِ خشک مقدس بود که در تاریخ بنام مارقین و خوارج معروفند. کسانى که پیشانى آنها بخاطر سجد ههاى طولانى و مکرّر پینه بسته بود،
  25. امّا در برابر على علیه السلام قیام کردند و بر او شمشیر کشیدند. در روایات مى خوانیم که وقتى امام زمان علیه السلام ظهور کنند گروهى از مساجد علیه آن حضرت حرکت خواهند کرد. گمان نکنید آنها که براى کشتن امام حسین به کربلا آمده بودند همه تارک الصلوة بودند؟،
  26.  بلکه نماز جماعت مى خواندند! و خود یزید و معاویه پیشنماز بودند! آرى عبادتى که همراه با جهالت باشد، کشتنِ عابدترین مردم را در محرابِ عبادت، بزرگ ترین عبادت مى داند و با قصد قربت براى کشتن على علیه السلام مى رود!
  27. نه فقط نماز که سایر عبادات نیز باید همراه با معرفتِ رهبر حق و اطاعت از او باشد، لذا در روایات آمده که خداوند حج را واجب کرد تا مردم دور خانه او جمع شوند و در این مرکز اجتماع با امامان معصوم ارتباط برقرار کنند
  28. . اما امروزه میلیو نها نفر گرد کعبه مى گردند، و به خاطر نداشتن رهبر آسمانى از هم گسیخته اند و با داشتن مرکز وحدت و اهرمهاى اقتصادى از عدّ هاى یهودى توسرى مى خورند!
  29. آرى اسلام مجموع هاى است که تجزیه بردار نیست. نماز بدون پذیرفتن ولایت قبول نیست،
  30.  نماز بدون پرداخت زکوة قبول نیست چنانکه انفاق بدون نماز نیز پذیرفته نیست.
  31. دستورات اسلام مثل اعضاى بدن است که هیچیک جاى دیگرى را نمى گیرد، نه چشم کار گوش را مى آند و نه گوش کار دست را. در اسلام نیز خواندن نماز جاى زکوة را نمى گیرد،
  32. چنانکه هیچیک از این دو جاى جهاد و مبارزه در راه خدا را پر نمىکنند. بلکه مجموعه اینها اسلام است
  33. نماز و رهبرى : اگر نماز توسط رهبران الهى اقامه شود بساط ظلم و طاغوت را برهم مى زند.
  34. نماز عید امام  رضاعلیه السلام آنچنان با هیبت و عظمت آغاز شد که حکومت ظالم بر خود لرزید و فهمید که اگر این نماز به پایان برسد حکومتِ بن ىعبّاس نیز به پایان خواهد رسید. لذا مأمون دستور داد که امام را از وسط راه بازگرداندند.
  35. دلیل آنکه نمازهاى امروز مسلمین اثرى ندارد آنست که به قسمتى از قرآن عمل شد و قسمتى فراموش شد.
  36. زیرا قرآن مى فرماید: ( سوره نور، آیه ٥٦وَاَقیمُواالصَّلوةَ وآتُوا الزَّآاةَ وَ اَطیعُوا الرّسُولَ » نماز به پاى دارید و زکات دهید و از رسول خدا اطاعت آنید.
  37. امّا امروز بعضى نماز مى خوانند و زکات نمى دهند و بعضى اهل نماز و زکات هستند، ولى ولایت کفار را پذیرفت هاند.
  38. به عبارت دیگر ایمان به خدا دارند، اما کفر به طاغوت ندارند و این ایمان ناقص فَمَنْ یَکْفُر بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْاسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ » : است. در حالى که خداوند مىفرماید
  39. سوره بقره، آیه ٢٥٦ ) هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به ریسمان محکمالْوُثْقى الهى چنگ زده است.
  40. یعنى هم کفر به طاغوت و هم ایمان به خدا لازم است، در حالى که امروزه مسلمین برائت از کفر و طاغو تها را فراموش کرده اند.
  41. لذا قرآن در مورد کسانى که به طاغوت مراجعه مىکنند مى فرماید: ( سوره نساء، آیه ٦٠اَلَمْ تَرَ اِلىَ الَّذینَ یَزْعُمُونَ اَنَّهُم آمَنُوا » : آنها خیال م ىآنند که مؤمن هستند

                         اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۴
مهر

                            بسم الله الرحمن الرحیم

                           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. نماز 6: بیداری دل
  2. پلّه هاى یک نردبان همه مثل هم است، اما هر پله یک قدم انسان را رو به بالا م ىبرد. چنانکه کسى که چاه حفر مى کند، در ظاهر کارى تکرارى مى کند و همواره کلنگ مى زند، اما در واقع با هر کلنگى که مى زند به عمق بیشترى مى رسد.
  3. رکعات نماز در ظاهر تکرارى اند، اما در واقع پلّه هاى بالا رفتن از نردبان کمال و عمق دادن به معرفت و ایما ن اند.
  4. نمازگزار اجازه نمى دهد که عمرش چراگاه شیطان و لگدکوب او گردد
  5. چراگاه : امام زین العابدین علیه السلام در دعاى مکارم الاخلاق از خداوند مى خواهد که اگر عمر من چراگاه شیطان است، آن را قطع کن
  6. نه تنها شیطان که گاهى وهم و خیال، روح انسان را لگدکوب مى کند و انسان را غافل از حق و حقیقت مى گرداند.
  7. بیداری : آرى پیامبر اکرم در خواب هم بیدار بود و ما در بیدارى و حتى در حال نماز هم خوابیم و روحمان دستخوش شیطان و خیال است،
  8. به قول مولوى : گفت پیغمبر که عَیناىَ ینام .....لایَنام القلب عن ربّ الاَنام
  9. چشم تو بیدار و دل رفته به خواب..... چشم من خفته، دلم در فتح باب
  10. و در جاى دیگر مىگوید: گفت پیغمبر که دل، همچون پرى است ..... در بیابانى اسیر صَرصرى است ..... باد، پَر را هر طرف رانَد گزاف ..... گه چپ و گه راست با صد اختلاف
  11. این نفس اگر مهار نشود هر لحظه انسان را به فساد مىکشاند:
  12. ( سوره یوسف، آیه ٥٣إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبّى »به همین دلیل قرآن، بهشت را مخصوص کسانى مىداند که نه تنها به زبان بلکه در دل نیز اراده برترى طلبى و فساد نداشته باشند.(
  13. سوره قصص، آیه ٨٣ ) و براى آنان که نفس خود را از هوسها  (  باز داشته اند، بهشت را مأوى قرار داده است.(
  14. سوره نازعات، آیه ٤١..اولیاى خدا بر افکار و اندیش ههاى خود حاکمند نه محکوم آنها. آنان در اثر بندگى خدا چنان ولایت و سلطه اى بر نفس خویش دارند که اجازه نمى دهند حتّى وسوسه اى بر قلب آنها خطور آند.
  15. من چو مرغ اوجم، اندیشه مگس .....کى بود بر من مگس را دسترس
  16. پس از آنکه انسان به نور و شناخت و آگاهى رسید و با نمازهاىِ عارفانه و عاشقانه و آگاهانه، نفس را کنترل و روح را در جهت رضاى خدا قرار داد و بر نفس خود ولایت و سلطه پیدا کرد، بر هستى نیز سلطه مى یابد
  17. سلطه برنفس : دعاهاى او مستجاب مى شود و کارهاى خدائى مى کند.
  18. معجزات انبیا همان تصرّف در هستى و تسلّط بر طبیعت است که با اذن الهى انجام مىدهند.
  19. بندگى خالص، گوهرى است که از ربوبیّت سر در « العبودیة جوهرة آنهها الرّبوبیة » : اینکه مىگویند مى آورد،
  20.  مراد همین سلطه بر هستى است که از بندگى خدا حاصل مى شود.
  21. در حدیث آمده که خداوند مىفرماید: انسان از طریق کارهاى مستحب و نافله گام به گام به من نزدیک مى شود که تا آنکه محبوب من شود
  22. و آنگاه که به این مقام رسید من چشم و گوش و زبان و دست او مىشوم و تمام حرکات او

خدایى و جهتدار مى شود.

  1. به جائى مى رسد که مانند حضرت ابراهیم مى گوید: (سوره انعام، آیه ١٦٢إِنَّ صَلَاتِى وَنُسُکِى وَمَحْیَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ »
  2. نماز وعبادتم ومرگ وحیاتم همه و همه براى پروردگار جهانیان است.
  3. در این حال هرگاه دعا کند(  مستجاب مى کنم واگر سؤالى کند قبول مى کنم.( بحار، ج ٧٠ ، ص ٢٢
  4. باز هم سیماى نماز : هر چه براى نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمى شود و چگونه ممکن است عمودِ دین و پرچم اسلام و یادگار ادیان و انبیا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بیان شود؟
  5. نماز، برنامه هر صبح و شام است بهنگام صبح اولین کلامِ واجب نماز و بهنگام شام آخرین واجب،نماز است.
  6.  پس آغاز و انجامِ هر روزت با یاد خدا و براى خدا است.
  7. نماز در سفر یا وطن، در زمین یا هوا، در فقر یا غنى، رمز آنست که در هر کجا هستى و هر که هستى مطیع او باشى نه غیر او.
  8. نماز، ایدئولوژى عملى مسلمان است که در آن عقائد و افکار و خواسته ها و الگوهاى خود را بیان مى کند.
  9. نماز، استحکام بخشیدن به ارزشها و جلوگیرى از فروپاشى شخصیتِ افراد و اعضاى جامعه است که اگر مصالح ساختمان سُست باشد ساختمان فرو م ىریزد.
  10. اذانِ نماز، شیپورِ توحید است که سپاه متفرّقِ اسلام را در یک صف و زیر یک پرچم فرا مى خواند و آنان را پشتِ سر امامى عادل قرار مىدهد.
  11. امام جماعت یکى است تا رمز این باشد که امام جامعه نیز باید یکى باشد تا اداره امور متمرکز باشد.
  12. امام جماعت باید مراعات ضعیف ترین مردم را بکند و این درس است که در تصمی مگیرى هاى جامعه مراعاتِ طبقه محروم را بکنید.
  13. پیامبر خدا بهنگام نماز صداى گریه طفلى را شنید نماز را به سرعت تمام کرد تا اگر مادر طفل در نماز شرکت کرده کودکش را آرام کند!( بحار، ج ٨٨ ، ص ٤١ و (٩٣
  14. سجده اولین فرمان بدنبال آفرینش انسان، فرمان سجده بود که به فرشتگان فرمود: براى آدم سجده  (  کنید.( سوره بقره، آیه ٣٤
  15. اولین نقطه زمین (مکّه و کعبه) آه از زیر آب بیرون آمد و خشکى شد مکان عبادت بود.( سوره آل( عمران، آیه ٩٦
  16. اولین کار رسول خدا پس از هجرت به مدینه ساختن مسجد بود.
  17. حىّ على » * نماز هم انجام معروف است هم نهى از منکر. هر روز در اذان و اقامه مى گوییم
  18. که همه امر به بالاترین معرو فها یعنى نماز است. « الصلوة حىّ على الفلاح حىّ على خیر العم اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنکَر » : از سوى دیگر نماز انسان را از فساد و فحشا بازمىدارد
  19.  ( سوره عنکبوت، آیه ٤٥.نماز، حرکاتى است برخاسته از آگاهى و شناخت. شناختِ خداوند که به فرمان او و براى او . و اُنس با او قیام مىکنیم و لذا قرآن ما را از نماز در حال مستى( سوره نساء، آیه ٤٣ ) و کسالت( سوره نساء، آیه ١٤٢ ) نهى کرده است تا آنچه را در نماز مى گوییم با توجه و آگاهى باشد.

           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۳
مهر

بسم الله الرحمن الرحیم

          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. -نماز :

                        بسم الله الرحمن الرحیم

                        اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. شرط قبولی وکمال نماز
  1. بندگان صالح خدا، نه فقط نمازهاى واجب که نمازهاى مستحب را دوست مىدارند
  2. . نماز نافله، نشانه عشق به نماز است. نماز واجب را چه بسا انسان از ترس قهر خدا بخواند، ولى در نماز
  3. درنماز مستحب ترس مطرح نیست، عشق مطرح است.
  4. آرى، هر آس که کسى را دوست دارد، میل دارد بیشتر با او حرف بزند و دل از او نمى کند
  5. چگونه ممکن است انسان ادعا کند خدا را دوست دارد ولى حال حرف زدن با او را ندارد!
  6. البتّه این بى رغبتى به نماز و نافله بى دلیل نیست، بلکه طبق روایات گناه روز توفیق نماز شب و نافله سحر را میگیرد.
  7. نماز نافله:  به هرحال آنکه نافله نمى خواند، فضلى ندارد که انتظار تفضّل از خداوند را داشته باشد.
  8. نماز نافله : کسى انتظار ظهور مصلح است که خود صالح باشد.نمازهاى نافله، نقص نمازهاى واجب را نیز جبران مى کند.
  9. حضور قلب : شخصى از امام پرسید: من در نماز حضور قلب ندارم و از برکاتِ نماز بى بهره ام، چه کنم؟
  10. حضرت فرمودند: بدنبال نمازهاى واجب، نماز نافله بخوان که کاستىهاى آن را جبران مى کند و سبب قبولى نماز واجب مى گردد.
  11. بخاطر همین آثار و برکات است که اولیاى خدا نه تنها به نمازهاى واجب، بلکه به نمازهاى

          مستحب توجه زیادى داشتند و از آنچه مانع و مزاحم این سیر معنوى و پرواز روحى مى                          گشت، اجتناب می کردند.

  1. مانند پرخورى، پرحرفى، پرخوابى، لقمه حرام، لهو و لعب و سرگرم شدن به دنیا، که انسان را از حال عبادت مىاندازد و نماز را بر او سنگین مىکند، دورى مى کردند. چنانکه قرآن مى فرماید:( سوره بقره، آیه ٤٥وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَشِعِینَ » همانا نماز سنگین است مگر براى خاشعان.

         -                 عامل تربیت

  1. گرچه نماز یک ارتباط روحى و معنوى است و هدف از آن یاد خداست، اما اسلام خواسته این روح را در قالب یک سلسه برنام ههاى تربیتى پیاده کند و لذا شرائط زیادى را براى آن قرار داده است،
  2. شرائط صحیح بودنِ نماز، شرائط قبولى و شرائط کمال پاک بودن بدن و لباس، رو به قبله بودن، درست خواندن کلمات، مباح بودنِ مکان و لباس نمازگزار از
  3. شرائط صحّت نماز است که مربوط به جسم نمازگزار است نه روحِ او.
  4. اما اسلام عبادت را در این لباس قرار داده تا به مسلمین درس نظافت و پاکیزگى، استقلال، و مراعات حقوق دیگران بدهد.
  5. چنانکه توجه و حضور قلب، پذیرفتن رهبرى امامان معصوم و اداى واجباتِ مالى چون خمس و زکوة،
  6. شرط قبولى نماز است و انجام آن در اوّل وقت، در مسجد، به جماعت، با لباس تمیز و عطر زده، مسواک زده و رعایت نظم صفوف و امثال آن از شرائط کمال نماز است.
  7. عامل تربیت : دقت در این شرائط بخوبى مى رساند که هر یک از آنها نقش مؤثرى در تربیت انسا نها دارد.
  8. رو به خدا : سورهفَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ » : در نماز به هر سو بایستیم رو به خداست، زیرا قرآن مى فرماید. بقره، آیه ١١٥ )
  9. جهت کعبه : اما بخاطر آنکه بفهماند جامعه اسلامى باید یک جهت داشته باشد و درس وحدت و هبستگى بدهد، دستور مى دهد همه به یک جهت بایستند
  10. اما چرا آن جهت، کعبه باشد؟ إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ » : زیرا کعبه اولین نقط هاى است که براى عبادت مردم وضع شده است سوره آل عمران، آیه ٩٦لَلَّذِى بِبَکَّةَ مُبارَکاً
  11. نوع همبستگىِ : و از طرفى بنیانگذار و تعمیرکنندگانِ آن در طول تاریخ، انبیا بود هاند. پس رو به کعبه ایستادن یک نوع همبستگىِ مکتبى در طول زمان است.
  12. رمز استقلال : از سوى دیگر کعبه رمز استقلال است، زیرا تا وقتى مسلمین رو به بی تالمقدس، قبله یهود و نصارى نماز مى خواندند، آنها منّت مى نهادند و مى گفتند:  رو به قبله ما ایستاد ه اید پس از خود استقلالى ندارید.
  13. صراحتِ کامل : قرآن با صراحتِ کامل مىفرماید: (سوره بقره، آیه ١٥٠لِئَلّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیکُم حُجَّة »
  14. ما قبله شما را د آعبه قرار دادیم تا مردم بر شما حجّتى نداشته باشند.
  15. خلاصه آنکه قبله رمز استقلال، وحدت و همبستگى است و اینها درسهاى تربیتىِ نماز است.

                    ٥ - احضار ارواح!

  1. امروزه بازار هیپنوتیزم و احضار ارواح در دنیا رونق پیدا کرده است، ولى هدف ما آن بحث ها نیست.
  2. درمحضر خدا :هدف ما این است که روحِ فرارى خود را از طریق نماز نزد خالق احضار و این شاگرد فرارى را سر کلاس حاضر کنیم. یکى از برکات نماز احضار نفس سرکش وفرارى در محضر خداست.
  3. میل به هوسها : امام زین العابدین علیه السلام در مناجات الشّاکین، از نَفس خود به درگاه خداوند ناله مى کند و مى گوید: خداوندا من از نفسى به تو گلایه دارم که میل به هوسها دارد و از حق فرارى است.
  4. این نفس است که گناه را در نزد انسان شیرین و آسان جلوه مى دهد و اینگونه توجیه مى آند که بعداً توبه مىکنى و یا دیگران نیز این کارها را کرده اند. نفس مثل کودک باز ىگوشى است که اگر پدر از او مراقبت نکند دست خود را از دست پدر بیرون کشیده و به هر سو که بخواهد مى رود و هر لحظه خطرى او را تهدید مىکند.
  5. بهترین راه کنترل این نفسِ سرکش آنست که انسان روزى چند مرتبه آن را در نزد خداوند احضار وغفلت زدائى کند تا از غرق شدن در منجلاب مادیات نجاتش دهد.
  6. ولایت بر هستى! از برکاتِ نماز و عبادت آن است که انسان بتدریج و گام به گام بر هستى تسلّط پیدا م ىکند.
  7. گام اوّل:  قرآن مى فرماید: تقوى براى انسان نورانیت و بصیرت مىآورد یعنى به انسان دیدى. سوره انفال، آیه ٢٩ ) وإِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً » ، مى دهد که حق را از باطل تشخیص دهد
  8. سوره حدید، آیه ٢٨ ) پس تقوى آه در رأس آن بندگى یَجْعَل لَّکُمْ نُوراً » : در جاى دیگر مىفرماید خدا و نماز است گامى به سوى نورانى شدن و بصیرت پیدا کردن است.
  9. گام دوّم:  کسانى که هدایت الهى را پذیرفتند و در مدار حق قرار گرفتند خداوند هدایت آنها را زیادتر مى کند پس نور و هدایت آنها متوقف نمى شود، بلکه بخاطر تسلیم و بندگى دائماً در حال قرب و رشد هستند و شعاع وجودیشان بیشتر مى شود. سوره محمد، آیه ١٧ ) )« وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُم هُدىً » :
  10. گام سوّم:  از آنجا که این افراد در راه خدا تلاش مى کنند، خداوند راه هاى زیادى را براى رسیدن به آمال به آنها نشان م ىدهد سوره عنکبوت، آیه ٦٩وَالَّذِینَ جَهَدُواْ فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُم سُبُلَنَا » . إِذَا » .
  11. گام چهارم:  هرگاه شیطان به سراغ آنها برود فوراً متذکر شده و از خداوند عذرخواهى مى کنند( سوره اعراف، آیه ٢٠١مَسَّهُمْ طآئِفٌ مِّنَ الشَّیطَانِ تَذَآَّرُوا إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ » .
  12. گام پنجم:  براى خودسازى و دورى از فحشاء و مکر نماز بهترین عامل است سوره عنکبوت، آیه ٤٥الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ. بدنبال این قدمها و گامها، انسان بر نفس خود تسلّط پیدا مى کند، نفس را مهار مى کند و گرفتار
  13. وسوسه و لغزش نمى شود. بلکه هرگاه فشار وسوسه درونى و طاغوت بیرونى زیاد شد، باز هم از ( سوره بقره، آیه ٤٥وَاستَعِینُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلَو ة » : اهرم نماز و صبر کمک مى گیرد
  14. گام ششم:  افراد با تقوى که وجودشان با نور الهى روشن شده، با هر نماز یک گام به جلو مى روند، زیرا نماز تکرار نیست، بلکه معراج است.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۳
مهر

                         بسم الله الرحمن الرحیم

                         اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. نماز 4- عبادت و دریافت ها
  2. عبادت، وسیله دریافت امدادها و الطاف الهى است. ( سوره حجر، آیه ٩٩وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّ ى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ »
  3. آن قدر عبادت آن تا به درجه یقین برسى.
  4. حضرت موسى براى دریافت کتاب آسمانى تورات، چهل شبانه روز در کوه طور به عبادت و مناجات پرداخت
  5. و پیامبر گرامى اسلام براى دریافت وحى مدّت هاى طولانى در غار حرا به عبادت مشغول
  6. مَنْ اَخْلَصَ الْعِبادَة لِلّهِ اَرْبَعینَ صَباحاً ظَهَرتْ یَنابیعُ الْحِکْمةَ مِنْ قَلْبِهِ عَلى » : بود. در روایات آمده است بحار، ج ٥٣ ، ص ٣٢٦ ) هر کس چهل شبانه روز تمام کارهایش رنگ عبادت و خلوصلِسانِهِداشته باشد، خداوند چشمه هاى حکمت را از قلبش بر زبانش جارى مىسازد.
  7. آرى عبادت خالصانه، دانشکد هایى است که چهل روزه فارغ التحصیلانى حکیم پرورش مىدهد که حکمت را از سرچشمه الهى دریافت و به دیگران تحویل مى دهند.

 

تأثیر متقابل ایمان و عبادت

  1. چنانکه ایمان، انسان را به عبادت مىکشاند، عبادت نیز در عمق بخشیدن به ایمان مؤثر است.همانند ریشه اى که آب و غذا را به بر گهاى درخت مى رساند و متقابلاً برگها حرارت و نور را به ریشه منتقل م ىکنند. آرى هر چه عبادت بهتر وبیشتر شود، اُنس انسان به معبود بیشتر مى شود.

 

فلسفه عبادت در قرآن

  1. ( سوره طه، آیه ١٤أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکرِى » ؛ قرآن فلسفه نماز را یاد خدا م ىداند
  2. ( سوره رعد، آیه ٢٨أَلَا بِذِآْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » ؛ و ذکر خدا را مایه آرامش دلها
  3. سوره فجر، آیه یَأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى رَبِّک » . و نتیجه آرامش دل را پرواز به ملکوت می کند.
  4. قرآن در مواردى دیگر، دلیل عبادت را تشکر از خداوند مىداند: ( سوره نساء، آیه ١اُعْبدوُا رَبَّکُمْ الَّذى خَلَقکُم »
  5. پرستش کنید پروردگارتان را آنکه شما را آفرید.( سوره قریش، آیه ٢فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ »پس پروردگار این خانه (آعبه) را پرستش آنند که آنان را از گرسنگى و ناامنى نجات داد.
  6. در بعضى آیات به نقش تربیتى نماز اشاره شده است: ( سوره عنکبوت، آیه ٤٥إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ »همانا نماز انسان را از زشت ىها و مُنکرات باز مى دارد.
  7. نمازگزار ناچار است که بخاطر صحّت نماز و یا قبول شدن آن، یک سرى دستوراتِ دینى را مراعات کند که رعایت آنها خود زمینه اى قوى براى دورى از گناه و زشتى است.
  8. آرى کسى که لباس سفید بپوشد، طبیعى است که روى زمینِ آلوده و کثیف نمى نشیند.
  9. قرآن بدنبال سفارش به نماز مى فرماید: ( سوره هود، آیه ١١٤إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَات » همانا کارهاى شایسته، گناهان را از بین مىبرند.
  10. پس نماز یک توبه عملى از گناهان گذشته است و خداوند با این آیه به گنهکار امید مى دهد .
  11. و اگر به کارهاى شایسته همچون نماز و عبادت روى بیاورد بدیهایش محو مى شود.

 

 

نماز در کلام على علیه السلام

 

  1. حضرت على علیه السلام بارها در نهج البلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده که در کتابى به نام « نماز در نهج البلاغه گردآورى شده است.
  2. ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و یاد خدا » که مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى کنیم: اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّآکرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَة وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوة » : مى فرماید.
  3. خداوند ذکر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشمهاى بسته با یاد او بینا شوند. نهج البلاغه، خطبه ٢٢٢
  4. برکات نماز )آنگاه حضرت در مورد برکات نماز مىفرماید: قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِکَة وَ نُزّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ » فرشتگان آنان را در بر مى گیرند و آرامش بر آنان نازل مى شود، درهاى آسمان بر آنان « الکِرامات گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى شود.
  5. در خطب هاى دیگر مى فرماید : نهج البلاغه، خطبه ١٩٩ ) نماز گناهان را و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق » مثل برگ درختان مى ریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مىکند.
  6. آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نقل مى فرماید که: نماز همچون جوى آبى است که انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مى ماند؟
  7. در خطبه ١٩٦ گوشه هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى شمرد و سپس مى فرماید: درمان این مفاسد نماز و روزه و زکات است.
  8. آنگاه در مورد آثار نماز مى فرماید: تَسْکیناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشیعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَیْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ » نماز به همه وجود انسان آرامش م ىبخشد، چشمها را خاشع و « حَشَتْهُم الْوَحْشَة آنَسَهُمْ ذِآْرک خاضع مىگرداند، نفس سرآش را رام، دلها را نرم و تکبر و بزر گمنشى را محو مى کند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مى شود.
  9. البتّه روشن است که همه مردم چنین بهر ههایى را از نماز ندارند، بلکه تنها گروهى هستند که شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمى کنند.

 

1- آثار و برکات عبودیّت و بندگى

  1. احساس غرور و افتخار «اِلهى کفى بى عِزّاً اَنْ اَکونَ لَک عَبْداً
  2.  »امام زین العابدین علیه السلام در مناجات خود مى گوید همین افتخار مرا بس که بنده تو باشم. چه افتخارى از این بالاتر که انسان با خالق خود سخن بگوید و او کلام انسان را بشنود و بپذیرد! بحار، ج ٧٧ ، ص ٤٠٢ )
  3. در این دنیاى ناچیز، اگر مخاطب انسان شخصى بزرگ و دانشمند باشد، انسان به وجود او افتخار و از مصاحبت با او احساس غرور مى آند و از اینکه زمانى شاگرد فلان استاد بوده است بر خود مى بالد.

    ٢- احساس قدرت

  1. کودک مادامى که دستش در دست پدرى قوى و مهربان است احساسِ قدرت مىکند، امّا اگر تنها شود هر لحظه ترس و دلهره دارد که دیگران او را آزار دهند.
  2. انسانى که متّصل به خدا شد، در برابر ابرقدرت ها و طاغوت ها و مستکبرین احساس قدرت مى کند.

     ٣- احساس عزّت

  1. عزّت به معنى نفوذناپذیرى است. در مکتب انبیا تمام عزّت ها از آنِ خداست، چنانکه همه قدر تها از اوست. لذا قرآن از کسانى که به سراغ غیر خدا م ىروند انتقاد مى کند که آیا از غیر خدا عزّت( مى خواهید؟( سوره نساء، آیه ١٣٩
  2. طبیعى است که اتصال به عزیزِ مطلق و قدرت بى نهایت، به انسان عزّت مى دهد. چنانکه کلماتى طاغوت ها را در نزد انسان حقیر و او را در برابر آنها عزیز مىکند. « اللّه اکبر » همچون
  3. لذا قرآن به ما دستور مى دهد که در سختى ها و مشکلات از نماز و عبادت کسب قدرت و قوّت کنیم:
  4. کسب قدرت و قوّت : وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ  ( سوره بقره، آیه ٤٥ )« »
  5. اولیاى خدا نیز در مقاطع حسّاس، خود را با نماز تقویت مىکردند.  عصر روز نهم محرّم در کربلا،
  6. لشگر یزید به خیم هگاه امام حسین علیه السلام حمله کرد. امام فرمودند: یک شب جنگ را به تأخیر بیندازید
  7.  که من نماز را دوست دارم و مىخواهم امشب را تا صبح به عبادت بپردازم.
  8. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۳
مهر

                   بسم الله الرحمن الرحیم

                   اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  1. نماز 3- افراط و زیاده روى
  2. آرى اینگونه افراط و زیاده روى در عبادت، مردم را فرارى مى دهد.
  3. استاد شهید مرتضى مطهرى نقل مىکند که عمروعاص دو پسر داشت؛ یکى طرفدار حضرت على علیه السلام شد و دیگرى طرفدار معاویه. روزى پیامبر به فرزند خوب عمروعاص (عبداللّه) فرمود: شنیده ام که تو شبها را به عبادت و روزها را به روزه مى گذرانى، گفت بله یا رسول اللّه،( پیامبر فرمود: من این راه را قبول ندارم.( طهارت روح، ص ١٢٢بحار، ج ٧٨ ، ص ٣٥٧
  4. ) در روایات مىخوانیم روح انسان، گرایش و فرار دارد. اِنَّ لِلْقُلُوبِ اِقْبالاً وَاِدْباراً » :
  5. هرگاه رو مى کند و گرایش دارد بهره گیرى کنید و هرگاه آمادگى ندارد به او فشار نیاورید که ناخودآگاه عکس العمل منفى نشان مى دهد.
  6. در سفارشات اسلامى آمده که اوقات خود را چهار قسمت کنید و سهمى را براى تفریح و لذّت( بگذارید که اگر اینگونه عمل کردید براى کارهاى دیگر نشاط خواهید داشت.( بحار، ج ١٤ ، ص ٤١
  7. قرآن کریم به یهودیانى که در روز استراحت و تعطیل، به سراغ ماهیگیرى و کار مىرفتند عنوان متجاوز مىدهد.
  8. سوره بقره، آیه ٦٥ ) ما از )« وَ لَقَد عَلِمْنَا الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِى السَّبْتِ » :
  9. متجاوزین روز شنبه (که حریصانه به سراغ کار مى رفتند) آگاهیم.
  10. به هر حال حفظ نشاط و روحیه در عبادت، یک اصل است که با میانه روى حاصل مى شود.

 

مدیریت در عبادت

  1. مدیریت تنها در مسائل اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست، بلکه امور عبادى نیز نیاز به مدیریت دارد.
  2. در مدیریت اصولى مطرح است: برنامه ریزى و طرح کار، گزینش نیروى کارآمد، انضباط و نظارت،
  3. تشویق و کنترل و امثال اینها. در عبادت نیز باید این اصول رعایت شود تا موجب رشد و کمال شود.
  4. نماز یک طرح معیّن دارد، با تکبیر آغاز مىشود و با سلام تمام. تعداد رکعات و رکوع و سجودش مشخّص است.
  5. اوقات انجام آن مخصوص، و جهت آن رو به قبله است.
  6. امّا طرح تنها کافى نیست، اقامه و اجراى آن نیز نیاز به گزینشِ امام جماعتى جامع و جامعه نگر دارد.
  7. باید مردم را از طریق آداب و اخلاق و نظافت و نشاط به نماز و مسجد ترغیب و تشویق کرد.
  8. باید نظم و هماهنگى در صفوف جماعت و تبعیت از امام جماعت مراعات شود و به هر حال مدیریتى کامل را مى طلبد تا به بهترین نحو پیاده شود.

 

عبادت، داروخانه شبانه روزى

  1. هر کس در هر لحظه و در هر شرایطى بدون هیچ وقت قبلى و واسط هاى مى تواند با خدا ارتباط برقرار کند
  2. . هر چند اوقاتى مخصوص از قبیل هنگام سحر، غروب جمعه، پس از خطبه هاى نماز
  3. جمعه، هنگام نزول باران و یا شب قدر، دعا و عبادت حال دیگرى دارد،
  4. اما دعا و نیایش اختصاصى به این اوقات ندارد.
  5. سوره طه، آیه ١٤أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکرِى » . عبادت در هر حال داروى غفلت و نسیان و عصیان است.
  6. یا) اَلا بِذآرِاللّهِ تَطمَئنُّ القُلُوب »نماز . ) مایه آرامش و اطمینان خاطر و زدونِ اضطراب ها و دل نگرانى هاست( سوره رعد، آیه ٢٨

 

عبادت، مایه آرامش

  1. شما طاغوت هاى قُلدر و سرمایه داران بزرگ و صاحبان علم و صنعت و تکنولوژى را مى شناسید،
  2. ولى آیا از آنها آرامش هم سراغ دارید؟
  3. آیا جوامع غربى امروز در آرامش روحى و روانى بسر مى برند؟
  4. آیا قدرت و صنعت و ثروت براى بشر امروز، صلح و دوستى و اطمینان خاطر و آرامش به ارمغان آورده است؟
  5. اما عبادت و اطاعت خدا، براى اولیاى خدا چنان حالتى بوجود مى آورد که در هیچ شرایطى دچار اضطراب نمى گردند
  6. در اینجا مناسب است دو خاطره از رهبر کبیر انقلاب اسلامى امام خمینى قدس سره نقل کنم:
  7. بدنبال فرار شاه از ایران، با آنکه هنوز نوکر بى اختیارش شاپور بختیار حکومت مى کرد، امام خمینى تصمیم گرفت بعد از پانزده سال تبعید به کشورش باز گردد. خبرنگار در هواپیما از ایشان سؤال مى آند: اکنون چه احساسى دارید؟ مىفرماید: هیچ!
  8. در حالى که در آن زمان میلیو نها ایرانىِ عاشق، نگرانِ جان امام بودند، امام با آرامش خاطر در هواپیما مشغول نماز شب و ذکر خدا بودند. این آرامش تنها بخاطر یاد اوست.
  9. خاطره دیگر که از فرزند امام مرحوم حاج سیّد احمد آقا شنیدم آنست که روز فرار شاه از ایران، دهها خبرنگار و عکاس از سراسر دنیا در منزل امام در پاریس اجتماع آرده بودند تا سخنان امام را به دنیا مخابره کنند. امام روى صندلى ایستاد، چند کلمه اى سخن گفت، سپس رو به من کرد و پرسید: احمد، آیا ظهر شده است؟ گفتم بله، امام بدون معطّلى سخن خود را قطع آرد و براى نماز اوّل وقت از صندلى پایین آمد. همه گیج شدند که چه خبر شده است، گفتم: امام نمازش را اوّل وقت مىخواند.
  10. آنچه امام در پاریس انجام داد درسى بود که از پیشوایش امام رضاعلیه السلام آموخته بود.
  11. در تاریخ آمده، رهبر گروه صابئین که نامشان در قرآن آمده است، دانشمندى مغرور و متعصّب بود. هر بار که با امام رضاعلیه السلام به گفتگو مى نشست زیر بار نمى رفت، تا آنکه در جلس هاى چنان تار و پود افکارش در هم ریخت که گفت: اکنون قلبم نرم شد و منطق شما را پذیرفتم.
  12. در این هنگام صداى اذان بلند شد، امام رضاعلیه السلام به قصد نماز جلسه را ترک کردند،
  13. دوستان امام هر چه اصرار کردند که اگر لحظاتى جلسه را ادامه دهید او و تمام پیروانش مسلمان مى شوند، فرمودند:
  14. نماز اوّل وقت مهمتر از بحث است، او اگر لایق باشد بعد از نماز هم مى تواند حق را بپذیرد.
  15. دانشمندِ صابئى که این صلابت و قاطعیت و تعبّد و عشق به حق را در امام دید بیشتر علاقمند( شد.( بحار، ج ٤٩ ، ص ١٧٥
  16. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

   

  • حسین صفرزاده
۱۲
مهر

 

                بسم الله الرحمن الرحیم

                 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

       2-نماز : عمق پرستش

  1. پرستش، عملى است آه ما ظاهراً آن را یک نوع خضوع مى بینیم، اما عمق زیادى دارد.
  2. پرستش برخاسته از جان است،
  3. نماز برخاسته از معرفت است،
  4. نماز برخاسته از توجه است،
  5. نماز برخاسته از تقدّس است،
  6. نماز برخاسته از ستایش است،
  7.  نماز برخاسته از نیایش است،
  8. نماز برخاسته از التجا و استعانت است،
  9.  نماز برخاسته از عشق به کمالات معبود است. آرى، پرستش عملى است در ظاهر ساده، ولى تا مسائل فوق نباشد، آن پرستش از انسان سرنمى زند.
  10. پرستش یعنى دل کندن از مادیّات و پرواز دادن روح، پا را فراتر از دیدنى ها و شنیدنى هانهادن .
  11. پرستش تأمین کننده عشق انسان هاست که گاهى با ثنا و ستایش و زمانى با تسبیح وتقدیس و پاره اى اوقات با شکر و اظهار تسلیم، ادب خود را نسبت به پروردگارش اظهار مى دارد.

 

         بى تفاوتى نسبت به عبادت

  1. حضرت على علیه السلام مى فرماید: اى انسان! چشمت روشن، اگر با گذشت این همه سال از عُمرت (وبا داشتن این همه استعداد، قابلیت، امکانات، عقل، علم و وحى)، باز هم مثل حیوانى در چراگاهى گامىنهى و خوابى کنى.( قَرَّتْ اذاً عینه اذا اقتَدى بعد السنین المتطاولة بالبهیمة.« الهامِلة و السائمة المرعیّة(  نهج البلاغه، نامه ٤٥
  2. آرى، تمدن و تکنولوژى و پیدایش و پیشرفتِ ابزار جدید، زندگى را راحتتر کرده و رفاه و آسایش را به ارمغان آورده است،
  3. ولى مگر کمال انسان در آسب همین رفاه مادى است؟ اگر چنین باشد، حیوانات که در خوراک و پوشاک و مسکن و ارضاى شهوت از انسان جلوترند!
  4. در خوراک بهتر و بیشتر و راحت تر مى خورند و نیازى به پختن و آماده کردن ندارند!
  5. در پوشاک، دوختن و شستن و اطو کردن ندارند!
  6. در شهوت، بدون گرفتارى و مشکلى، خود را ارضاء مىکنند.
  7. در تأمین مسکن، چه بسا پرندگان و حشراتى که تکنیک آنها در ساختِ لانه و آشیانه، انسان را به تعجّب وامى دارد.
  8. اصولاً آیا این پیشرفتِ تکنولوژى، موجب رشد انسانیّت هم شده است؟
  9. آیا فسادهاى فردى و اجتماعى کم شده است؟
  10. آیا این آسایش، آرامش هم آورده است؟
  11. به هر حال همانگونه که اگر دستِ انسان را در دستِ رهبران معصوم و عادل نگذاریم، به انسانیّت
  12. ظلم شده است، اگر دل انسان هم با خدا گره نخورد به مقام انسانیّت توهین شده است.

 

        مدار عبادت، رضاى خدا

  1. همانگونه که کرات آسمانى و زمین در عین حرکت هاى مختلفِ وضعى و انتقالى، همواره مدارثابتى دارند، عبادات نیز با همه شکلها و صور تهاى مختلفشان بر مدار ثابتى قرار دارند که آن رضاى خداوند است،
  2. گرچه شرائط زمانى و مکانى، فردى و اجتماعى نوعِ حرکت در این مدار را تعیین

مى آنند.

  1. مثلاً مسافرت، نماز را دو رآعتى مىکند و بیمارى، شکل نماز را تغییر مى دهد، اما نماز دو رکعتى و وَأَقِمِ الصَّلَوةَ » . یا شکسته نیز نماز است و بر مدار یاد خدا و رضاى او و انجام فرمان او قرار دارد سوره طه، آیه ١٤لِذِکرِى

 

روحیه عبادت

  1. عبادت، غذاى روح است وبهترین غذا آنست که جذب بدن شود، بهترین عبادت نیز آنست که جذب روح شود، یعنى با نشاط و حضور قلب انجام گیرد. غذاى زیاد خوردن کارساز نیست، غذاى مفید خوردن مهّم است.
  2. حضور قلب : اِنَّ هذَا الدّینَ لَمَتینٌ فَاَوْغِل فیهِ » : پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به جابربن عبداللّه انصارى فرمود بحار، ج ٧١ ، ص ٢١٢ ) همانا دین خدا استوار است، پسبِرِفْقٍ وَلا تُبَغِّضُ اِلى نَفْسِک عِبادَةَ اللَّهِ نسبت به آن مدارا آن (و زمانى که آمادگى روحى ندارى عبادت را بر خود تحمیل نکن)
  3. که عبادت در نزد تو مبغوض شود. طُوبى لِمَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ و در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مى خوانیم بحار، ج ٧١ ، ص ٢١٢ ) خوشا به حال کسى که به عبادت عشق ورزد و آن را همچونعانَقَها محبوبى در بر گیرد.

 

میانه روى در عبادت

  1. هنگامى روحیه عبادت و پرستش زنده مى ماند که انسان در انجام آن میانه رو باشد،
  2. لذا در کتب(نقل شده است.( کافى، ج ٢، ص ٨٦ ،« باب الاقتصاد فى العبادة »
  3. حدیث، روایاتى با عنوان انسان وقتى سالم است که میان اندامش تناسب باشد و اگر عضوى بزرگتر یا کوچکتر از حدّمعمول باشد، ناقص الخلقه به حساب مى آید
  4. در امور معنوى نیز انسان باید ارزشها را بطور هماهنگ در خود پرورش دهد. به پیامبر اآرم صلى الله علیه وآله خبر دادند که گروهى از امّت تو بخاطر عبادت،همسر و فرزند را رها کرده و به مسجد آمد ه اند. پیامبر فریاد برآورد که این راه و روش من نیست،
  5. من خودم با همسرم زندگى مى کنم و در منزل ساکنم، هر کس غیر از این عمل کند از من نیست.(( کافى، ج ٥، ص ٤٩٦
  6. امام صادق علیه السلام داستانِ مسلمانى را نقل مى کند که همسایه مسیحى داشت و مسلمان شد
  7. . این مسلمان هنگام سحر او را بیدار کرد و به مسجد آورد و به او گفت: نماز شب بخوان تا صبح شود
  8. هنگام صبح گفت: نماز صبح بجاى آور و پس از آن تا طلوع آفتاب دعا بخوان
  9. . سپس تا وقت نماز ظهر قرآن بخوان و بدینگونه یک شبانه روز او را با نماز و قرآن و دعا پر کرد.
  10. مسیحى که به خانه بازگشت، دست از اسلام برداشت و دیگر پاى به مسجد نگذاشت.(
  11. سیرى در سیره نبوى، ص ٢١٣ )
  12. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۲
مهر

                            بسم الله الرحمن الرحیم

                           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. 1-نماز : فطرت و عبادت
  2. بعضى کارهاى ما بر اساس عادت است و برخى بر پایه فطرت؛ آنچه عادت است هم مى تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و هم مىتواند بى ارزش باشد، مانند عادت به سیگار
  3. . اما اگر امرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاکى که خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.
  4. امتیاز فطرت بر عادت آنست که زمان و مکان، جنس و نژاد، سنّ و سال در آن تأثیرى ندارد و هر انسانى از آن جهت که انسان است آن را دارا مى باشد؛
  5. امتیاز فطرت : مانند علاقه به فرزند که اختصاص به نسل و عصر خاصّى ندارد و هر انسانى فرزندش را دوست مىدارد.(
  6. سؤال: اگر علاقه به فرزند فطرى است، پس چرا در بعضى از زمان ها مثل دوران جاهلیت دختر را زنده به گور مى آردند؟
  7. پاسخ: مسائل فطرى متعدد است، همانطور که علاقه به فرزند فطرى است علاقه به آبرو نیز فطرى است. عرب جاهلى، دختر را مایه ننگ خود م ىدانست چون در جنگ ها اسیر مى شد و قدرت تولید و درآمدِ اقتصادى نداشت
  8. لذا بخاطر حفظ آبروى خود دست از دخترش بر مى داشت. راه دور نرویم علاقه به مال و جان هر دو فطرى است، اما بعضى جان را فداى مال و بعضى مال را فداى جان مىکنند.
  9. بنابراین فداکردنِ دختر بخاطر حفظ آبرو با فطرى بودنش منافاتى ندارد)
  10.  اما مسائلى مانند شکل و فرم لباس یا غذا، از باب عادت است و در زما نها و مکان هاى مختلف، متفاوت است.
  11. در بعضى مناطق، چیزى مرسوم است که در جاهاى دیگر رسم نیست.
  12. عبادت و پرستش نیز یکى از امور فطرى است و لذا قدیمى ترین، زیباترین و محکم ترین آثار ساختمانىِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتکده ها و آتشکده هاست.
  13. البتّه در شکل و نوع پرستش ها تفاوت هاى زیادى دیده مى شود.
  14. یکى تفاوت در معبودها که از پرستش سنگ و چوب و بت ها گرفته تا خداى عزیز،
  15. و یکى در شکل و شیوه عبادت که از رقص و پایکوبى گرفته تا عمیق ترین و لطیفترین مناجات هاى اولیاى خدا تغییر مى کند.
  16. هدف انبیا نیز ایجاد روح پرستش در انسان نبوده، بلکه اصلاح پرستش در مورد شخص معبود و شکل عبادت بوده است.
  17. اصلاح پرستش : هزینه هاى سنگینى که در ساختمان کلیساها، آنیسه ها، معابد هندوها و مساجد صرف مى شود،
  18. اصلاح پرستش : مقدس شمردنِ پرچم، وطن و قهرمانان ملّى، ستایش کمالات و ارزشهاى افراد و حتى اشیاء، همه و همه جلو ههایى از روح پرستش در وجود آدمى است.
  19. اصلاح پرستش :آنها هم که خدا را پرستش نمىکنند، یا مال و مقام یا همسر و فرزند، یا مدرک و مکتب و راه و روش خود را مى پرستند و در راه آن تا مرز جانفشانى و دلباختگى پیش مى روند و هستى خود را فداى معبودشان مىسازند
  20. . پرستش در انسان یک ریشه عمیق فطرى دارد گرچه انسان خود از آن غافل باشد، به قول مولوى: همچو میل کودکان با مادران......سِرّ میل خود نداند در لبان
  21. خداوند حکیم هر میل و غریزه اى را در انسان قرار داده، وسیله ارضاء و تأمین آن را نیز در خارج ایجاد آرده است.
  22. اگر تشنگى در انسان پیدا مى شود، آب آفریده و اگر گرسنگى هست، غذا نیز هست.
  23. غریزه اى را در انسان قرار داده،چون تشنگی  وسیله ارضاء و تأمین آن را  که آب است نیز در خارج ایجاد آرده است.
  24. اگر غریزه جنسى در انسان قرار داده، براى او همسر خلق کرده
  25. و اگر قوّه شامّه آفرید، بوئیدنى ها را نیز آفرید.
  26. میل به بى نهایت، یکى از احساسات عمیق انسان میل به بى نهایت، عشق به کمال و علاقه به بقاست و رابطه با خداوند و پرستش او، تأمین کننده این تمایلات فطرى است.
  27. نماز و عبادت، رابطه انسان با سرچشمه کمالات، اُنس با محبوب واقعى وپناهندگى به قدرت بى نهایت است.
  28. ریشه پرستش : کیست که خداوند را با اوصاف و کمالاتِ بىپایانش بشناسد، اما سر تسلیم و خضوع فرو نیاورد؟..
  29. قرآن از طریق داستا نها و تاریخها، نشان ههایى از قدرت و عظمت او را براى ما بیان مىدارد.
  30. مى فرماید:  خداوند به مریمِ بى همسر فرزند داد .  رود نیل را براى موسى شکافت و فرعون را در آن غرق کرد.
  31. انبیا را با دست خالى بر ابرقدرت هاى زمان خود پیروز کرد و بینى طاغوت ها را به خاک
  32. مالید.
  33. اوست که شما را از خاکِ بى جان آفرید و مرگ و حیات و عزّت و ذلّتِ شما بدست اوست.
  34. کیست که ضعف و ناتوانى و جهل و محدودیت خود و خطرات و حوادثِ پیشبینى شده و نشده را درک کند، ولى احساس نیاز به قدرت نجات دهنده اى نکند و سر تسلیم خم نکند؟
  35. قرآن در لابلاى آیات، ضعف انسان را به او گوشزد مىکند و مى گوید: تو هنگام تولّد هیچ نمى دانستى و هیچ آگاهى نداشتى، یکپارچه ضعف بودى، چنانکه پس از قدرت هم بازرو      به ضعف مى روى.تو هر لحظه مورد تهدید انواع خطرات هستى.
  36. اگر حرکت زمین کند شود و شب یا روز ثابت بمانند، کیست که حرکت آن را تند کند و       تغییر دهد؟
  37. اگر آبها به عمق زمین فرو رود، کیست که براى شما آب گوارا بیاورد؟( سوره ملک، آیه ٣٠
  38. اگر بخواهیم آب آشامیدنى شما را تلخ و شور قرار مىدهیم.( سوره واقعه، آیه ٧٠
  39. اگر بخواهیم درختان را براى همیشه خشک م ىگردانیم.( سوره واقعه، آیه ٦٥
  40. اگر بخواهیم دائماً زمین را لرزان و متزلزل قرار م ىدهیم.( سوره سبأ، آیه
  41. اینها ودهها نمونه دیگر را قرآن ذکر مىکند تا انسان را از غفلت به در آورد وغرورش را بشکند وبه عبادت وتذلّل در برابر آفریدگار وادارد.....اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۲
مهر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم..     
  1. دربیان تفهیم تفکر : رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به أبی ذر فرمود: یا أبا ذر، رکعتان مقتصدتان فی تفکّر خیر من قیام لیله و القلب لاه [نسخه: ساه‏] و هم از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله منقول است که «خداى تعالى نظر به صورتهاى شما نمى‏کند، بلکه نظر به قلبهاى شما مى‏کند.» «اى ابو ذر، دو رکعت میانه توأم با اندیشه و تفکر بهتر است از زنده داشتن یک شب در حالى که قلب بازیگر و غافل است.»
  2. تفکر دربیان حضور قلب : انسان اگر طمع شفاعت دارد، باید در این عالم با سعى و کوشش رابطه بین خود و شفعاى خود را حفظ کند و قدرى تفکّر در حال شافعان محشر نماید که حال آنها در عبادت و ریاضت به کجا رسیده بود. فرضا که شما با ایمان از دنیا بروید، ولى اگر بار گناهان و مظالم سنگین باشد ممکن است در عذابهاى گوناگون برزخ و قبر از شما شفاعت نشود،
  3. تفکّر در حال محبوب و جمال مطلوب شود ...اهل معارف و صاحبان جذبه الهیّه اگر داراى قوّت قلب باشند و متمکّن در جذبه و حبّ باشند، در هر مرآتى جمال محبوب و در هر موجودى کمال مطلوب را مشاهده نموده و ما رایت شیئا الّا [و] رایت اللّه فیه و معه گویند.
  4. تفکّر در حال انبیاء : بر انسان لازم است که با تفکّر در حال انبیاء و اولیاى کمّل صلوات اللّه علیهم و تذکّر مقامات آنها، این قذارت را از باطن قلب شستشو دهد، و در هر حدّى که هست به آن حدّ قانع نشود،
  5. تفکر برای طهارت : تفکّر نما در صفاى آب و رقت و طهارت و برکت آن و لطافت ممزوج شدن آن با هر چیزى. و استعمال کن آن را در تطهیر آن اعضائى که خداوند امر فرموده تو را به پاکیزه نمودن آنها. و ادا کن آداب آنها را در فریضه‏ها و سنّت‏هاى الهى،
  6. تفکر به اقات صلوات : اگر قدرى تفکّر کنیم، و به قلب محجوب مهجور خود بفهمانیم که اوقات صلوات اوقات حضور در بارگاه قدس حضرت ذى الجلال است، اوقاتى است که حق تعالى که مالک الملوک و عظیم مطلق است بنده ضعیف ناچیز را به مناجات خود دعوت فرموده‏
  7. تفکر در قرآن شریف، دعوت به تفکّر و تعریف و تحسین از آن بسیار شده، قال تعالى: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ‏» در این کریمه، مدح بزرگى است از تفکر؛
  8. تفکر کرامت عظیم : غایت انزال کتاب بزرگ آسمانى و صحیفه عظیمه نورانى را احتمال تفکّر قرار داده؛ و این، از شدّت اعتناء به آن است که بس احتمال آن موجب یک همچو کرامتى عظیم شده.
  9. تفکر درتاریخ گذشته گان : «پس داستان‏ها را حکایت کن، باشد که بیندیشند».«فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ‏» (الأعراف (7): 176)
  10. تفکر در آیات : «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ ...» إلى آخره فرمود: «وَیْلٌ لِمَنْ قَرَأَها وَلَمْ یَتَفَکَّرْ فیها»«واى بر کسى که آن را بخواند و در آن نیندیشد». (المحجّة البیضاء، ج 8، ص 194)
  11. بهترین تعبیرها از تفکر : بآن است که خواجه عبداللَّه انصارى قدس سره مى‏کند، قال: اعْلَمْ أنَّ التَّفکُّرَ تَلَمُّسُ الْبَصیرَةِ لاسْتِدْراکِ الْبُغْیَة یعنى تفکّر، جستجو نمودنِ «بصیرت» است- که چشم قلب است- براى رسیدن به مقصود و نتیجه، که غایت کمال، آن است. و معلوم است مقصد و مقصود، سعادت مطلقه است که به کمال علمى و عملى حاصل آید.
  12. تفکّر در قرآن :چون شخص قارى مقصد را یافت، در تحصیل آن بینا شود و راه استفاده از قرآن شریف بر او گشوده، و ابواب رحمت حق بر او مفتوح گردد،..چشم دل بینا گردد و حدید شود، و تفکّر در قرآن براى نفس عادى شود و طرق استفاده بازگردد و ابوابى بر او مفتوح شود که تاکنون نبوده، «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً»
  13. تفکر و تطبیق : در هر آیه از آیات شریفه که تفکر مى‏کند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند، و نقصان خود را به‏واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد.( سبب مطرود شدن شیطان‏)
  14. تفکر مزیّت آدم : نیر تفکّر کنیم در همین قصّه شریفه، و سبب مزیّت آدم و برترى او را از ملائکة اللَّه ببینیم چه بوده، خود نیز به مقدار طاقت به آن متّصف شویم.
  15. تفکّر در معانى قرآن و اتّعاظ به آن و تأثّر از آن نیز روایات کثیره وارد است؛ چنانچه در کافى شریف سند به حضرت صادق رساند که فرمود: «همانا در این قرآن است محل نور هدایت و چراغ‏هاى شب‏هاى تار؛ پس جولان دهد جولان‏دهنده بصر خود را، و باز کند از براى روشنایى نظر خویش را؛ زیرا که تفکر، زندگانى قلبِ بینا است؛ چنانچه طالب نور، به نور راه مى‏رود در ظلمات»
  16. قلب اشتغال به تفکر :  قلبی که اشتغال به تفکر در تصحیح صورت نماز دارد؛ در این صورت، .. به حسب قلب و زبان وارد صورت نماز هستند، و این صورت از آنها مقبول و مرضىّ است.
  17. تذکّر و تفکّر : مرتبه فعلیت و ظهور مقام «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» ، از خلوت با حق و شدّت تذکّر و تفکّر در شؤون الهیه حاصل شود،
  18. تفکر در آیه : افسوس که ما از قرآن، تعلّم نمى‏گیریم و به این کتاب کریم الهى نظر تدبّر و تعلّم نداریم و استفاده ما از این ذکر حکیم کم و ناچیز است. اکنون تفکر در آیه شریفه «اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏* فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى‏» راه‏هایى از معرفت و درهایى از امید و رجاء به قلب انسان مفتوح کند:
  19. تفکر و ارتباط : اگر دل را الهى و ربوبى ننموده و نقش «لا إله إلّااللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، عَلیٌّ وَلِیُّ اللَّه» در لوح دل منتقش نشده و صورتِ باطنِ نفس، نشده باشد و به عمل به قرآن شریف و تفکّر و تذکّر و تدبّر در آن، قرآن به او منسوب و او به قرآن ارتباط روحى معنوى پیدا نکرده باشد، پس در سکرات و سختى‏هاى مرض موت و خود موت، که داهیه عظیمه است، تمام معارف از خاطر او محو شود.
  20. تفکر مرد میدان : اگر مرد این میدانى، دامن همّت به کمر زن و با شدّت تذکّر و تفکّر در عظمت حق و ذلّت و عجز و فقر مخلوق، در اوائل امر این حقایق و لطایف را که‏ در خلال این رساله مذکور شد به قلب خود برسان و دل خود را به ذکر حق تعالى زنده کن تا بویى از توحید به شامّه قلبت برسد، و با مدد غیبى راهى به نماز اهل معرفت پیدا کنى.
  21. ساعتی تفکر : ما اگر ساعتى تفکر کنیم در موجودات عالم، که خود نیز از آنهاییم و بیابیم که هیچ موجودى از خود چیزى ندارد و آنچه به او همه رسیده، الطافى است الهى و موهبت‏هایى است عاریت،

 

  1. تفکر و تلقین : پسرم! اگر مى‏توانى با تفکر و تلقین نظر خود را نسبت به همه موجودات، به ویژه انسان‏ها نظر رحمت و محبّت کن، مگر نه این است که کافّه موجودات از جهات عدیده که به احصا در نیاید مورد رحمت پروردگار عالمیان مى‏باشند.
  2. اندکی تفکر : اگر اندکى به عظمت خلقت به اندازه‏اى که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمّه‏اى از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و همه منظومه‏هاى شمسى و کهکشان‏ها را ادراک مى‏کند
  3. اراده و تفکر : از آفات شیطانى خصوصاً آفت‏هاى بسیار زبان خوددارى کنید و همّت به نگهدارى آن کنید، البته در آغاز قدرى مشکل است، لکن با عزم و اراده و تفکر در پیامدهاى آن آسان مى‏شود.
  4. تفکر در سوره حشر : پسرم! سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینه‏هایى از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و از آنها به مدد الهى توشه‏ها بردارد،
  5. تفکر در اعمال : جمله‏ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ تحذیر از پیامدهاى اعمال ما است و شاهد است بر آن‏که آنچه عمل مى‏کنیم خود آنها به صورت مناسب در نشئه دیگر وارد مى‏شوند و به ما خواهند رسید . َو باز تحذیر جدید است بر این که اعمال شما از محضر حق تعالى پنهان نمى‏ماند؛ چه همه عالم محضر حق است.
  6. تفکر مادى : قرآن مجید اساس تفکر مادى را نقد مى‏کند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده مى‏شد، لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً مى‏فرماید: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیر
  7. فکر (تفکّر) : در لسان عرفا، اندیشه کردن در خداى تعالى است، به سبب التفات در آثار صنع الهى.
  8. فصل در تفکّر :بدان که اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالى «تفکّر» است. و بعضى از علماى اخلاق آن را در بدایات در مرتبه پنجم قرار داده‏اند و آن نیز در مقام خود صحیح است.
  9. تفکر مثبت : در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزى مقدارى- و لو کم هم باشد- فکر کند در اینکه آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتى را از براى او فراهم کرده،...خوب است به حال خود رحم کنی .
  10. تفکر در مجاهدت : در هر حال از خداى خود با عجز و زارى تمنا کن که تو را آشنا کند به وظایف خودت که باید منظور شود ما بین تو و او. و امید است این تفکر که به قصد مجاهده با شیطان و نفس امّاره است، راه دیگرى براى تو بنمایاند
  11. تفکر و عزم : منزل دیگر که بعد از تفکر از براى انسان مجاهد پیش مى‏آید، منزل «عزم» است. (و این غیر از «اراده» است که شیخ الرئیس [1] در اشارات آن را اوّل درجات عارفین دانسته.)
  12. تفکر در دعا : قدرى تأمل کن در مضمون دعا، قدرى تفکر نما در فقرات آنها. لازم نیست یک دعاى طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى‏
  13. تفکر در معانی دعا : تفکر در معانیش نکنى، بنده و شما حال سید سجّاد، علیه السلام، را نداریم که آن دعاى مفصل را با حال بخوانیم، شبى یک ربع آن را، یک ثلث آن را، با حال بخوان
  14. تفکر در عذاب : تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوى. از همه گذشته، قدرى تفکر در قرآن کن ببین چه عذابى را وعده کرده که اهل جهنم از مالک مى‏خواهند که آنها را بکشد، هیهات! که مرگ در کار نیست.
  15. تفکر خوب است اکنون ما قدرى در اعمال حسنه خود تفکر کنیم و افعال عبادیه که از ما صادر مى‏شود قدرى در تحت اعتبار عقل آورده با نظر انصاف به آنها نظر کنیم ببینیم آیا به واسطه آنها ما مستوجب مدح و ثنا و مستحق ثواب و رحمت هستیم،؟!
  16. قدرى تفکر:  در حالات خودت کن شاید دلت بیدار شود. اى انسانى که اوّل امرت هیچ نبودى و در کتم عدم دهرهاى غیر متناهیه بودى، ناچیزتر از عدم و محو از صفحه وجود چیست؟ خلاصه موضوعی از آداب نماز موسوعة الإمام الخمینی‏ ره
  17. تفکر گناه داستان کوتاه "شیخ رجبعلی خیاط" تعریف میکند: اندیشه مکروهی در ذهنم گذشت. بلافاصله استغفار کردم و به راهم ادامه دادم. قدری جلوتر شترهایی قطار وار از کنارم می‌گذشتند. ناگاه یکی از شترها لگدی انداخت که اگر خود را کنار نمی‌کشیدم، خطرناک بود. به مسجد رفتم و فکر می‌کردم همه چیز حساب دارد.
  18. این لگد شتر چه بود...!؟ در عالم معنا گفتند: شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فکری بود که کردی!
  19. گفتم: اما من که خطایی انجام ندادم...گفتند: لگد شتر هم که به تو نخورد...! قانون کارما در کائنات جریان دارد...حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد می کند

  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🔸

  • حسین صفرزاده
۱۱
مهر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

جنود العقل و الجهل

  1. امام (علیه السّلام) فرمود: خداى متعال «عقل» را آفرید، و او نخستین آفریده‏اى است که از روحانیان از جانب راست عرش از نور خویش بیافرید، و به او فرمود: رو کن و پیش آى، و او رو کرد و پیش آمد. سپس به او فرمود: پشت کن و برگرد و او پشت کرد و برگشت. و خداى متعال فرمود: تو را موجودى با عظمت آفریدم و از همه آفریدگانم گرامى‏تر ساختم.
  2. امام فرمود: آنگاه «جهل» را از دریاى تلخ و شور و تاریک و سیاه بیافرید، و به او فرمود: پشت کن و برگرد و او پشت کرد و برگشت؛ سپس به او فرمود: رو کن و پیش آى، و او رو نکرد و پیش نیامد، پس به او فرمود: تکبر کردى، آنگاه او را لعنت کرد.
  3. سپس براى عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد؛ وقتى جهل دید که خداوند چگونه عقل را گرامى داشت و چه چیزى به او عطا کرد کینه او را به دل گرفت، و گفت: اى پروردگار، این آفریده‏اى است همچون من، او را آفریدى و گرامى ساختى و نیرومند کردى و من ضد و مخالف اویم و قدرتى بر او ندارم؛ پس به من هم سپاهى مثل آنچه به او عطا کردى عطا کن.
  4. خداوند فرمود: مى‏پذیرم، و اگر پس از آن عصیان ورزى ترا و سپاهت را از رحمت خویش بیرون مى‏دانم.
  5. جهل گفت: قبول دارم؛ و خداوند به او هفتاد و پنج لشکر عطا کرد، و از جمله هفتاد و پنج لشکر که به عقل عطا فرموده است:
  6. «خیر» است و او وزیر «عقل» است، و ضد آن را «شر» قرار داده و او وزیر «جهل» است.
  7. الْإِیمَانُ الْکُفْرُ؛ ایمان، کفر؛ «هر چیزى که نتیجه اقرار و تسلیم و روح پذیرش حقیقت باشد او ایمان است و هر چیزى که نتیجه روح عناد و سرپیچى از حقیقت باشد او کفر است.» «ربنا اننا سمعنا منادیاً ینادى للایمان ان آمنوا بربکم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفّر عنّا سیئاتنا و توفّنا مع الابرار»
  8. یعنى هر مؤمنى باید کافر نیز باشد؛ یعنى به حق که ایمان دارد، بایستى در مقابل باطل موضع بگیرد و آن را انکار کند و این است همان کفر مقدس!
  9. این که مى‏گویند کلمه «لا الهَ الَّا اللَّهُ» جمعى است میان نفى و اثبات، سخن درستى است.
  10. «لا الهَ» نفى و انکار است، کفرِ به غیر خداست؛
  11. «الَّا اللَّهُ» اثبات ایمان به خداست، که در «آیةالکرسى» این‏طور مى‏خوانیم: «لا اکْراهَ فىِ الدّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏». تنها نفرمود:«مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ»؛ قبل از ایمان به اللَّه، کفر به طاغوت را ذکر کرده.
  12. لْإِیمَانُ الْکُفْرُ؛ مومن؛ کافر  
  13. التَّصْدِیقُ التَّکْذِیبُ؛ تصدیق، تکذیب؛
  14. الْإِخْلَاصُ النِّفَاقُ ؛ اخلاص، دوروئى؛
  15. الرَّجَاءُ الْقُنُوطُ ؛ امیدوارى، ناامیدى؛
  16. الْعَدْلُ الْجَوْرُ ؛ عدالت، بیدادگرى؛
  17. الرِّضَا السُّخْطُ ؛ خشنودى، ناخشنودى؛
  18. الشُّکْرُ الْکُفْرَانُ ؛ حقّ‏شناسى، ناسپاسى،
  19. الْیَأْسُ الطَّمَعُ ؛ بى‏طمعى،طمع؛
  20. التَّوَکُّلُ الْحِرْصُ ؛ توکّل،حرص (زیاده خواهى)؛
  21. الرَّأْفَةُ الْغِلْظَةُ ؛ دل نرمى، خشونت؛
  22. الْعِلْمُ الْجهل ؛ دانش، نادانى؛
  23. الْعِفَّةُ التَّهَتُّکُ ؛ پاکدامنى، پرده‏درى؛
  24. الزُّهْدُ الرَّغْبَةُ ؛ زهد، رغبت؛
  25. الرِّفْقُ الْخُرْقُ ؛ مدارا، کج خلقى؛
  26. الرَّهْبَةُ الْجُرْأَةُ ؛ ترس، گستاخى؛
  27. التَّوَاضُعُ الْکِبْرُ ؛ فروتنى، بزرگى؛
  28. التُّؤَدَةُ الْعَجَلَةُ ؛ آرامش، شتاب؛
  29. الْحِلْمُ السَّفَهُ ؛ بردبارى، حماقت؛
  30. الصَّمْتُ الْهَذَرُ ؛ سکوت، گزافه گوئى؛
  31. الِاسْتِسْلَامُ الِاسْتِکْبَارُ ؛ گردن نهادن، گردنفرازى؛
  32. التَّسْلِیمُ التَّجَبُّرُ ؛ مطیع بودن، سرکشى؛
  33. الْعَفْوُ الْحِقْدُ ؛ گذشت، کینه؛
  34. الرَّحْمَةُ الْقَسْوَةُ ؛ نرم دلى، سخت دلى؛
  35. الْیَقِینُ الشَّکُّ ؛ باور، دودلى؛
  36. الصَّبْرُ الْجَزَعُ ؛ پایدارى، بیتابى؛
  37. الصَّفْحُ الِانْتِقَامُ ، چشم پوشى، انتقام؛
  38. الْغِنَى الْفَقْرُ ؛ بى‏نیازى، فقر؛
  39. التَّفَکُّرُ السَّهْوُ ؛ اندیشیدن، بى‏توجّهى؛
  40. الْحِفْظُ النِّسْیَانُ ؛ حفظ، فراموشى؛
  41. التَّوَاصُلُ الْقَطِیعَةُ ؛ پیوستن، قطع رابطه؛
  42. الْقَنَاعَةُ الشَّرَهُ ؛ قناعت و صرفه‏جوئى، زیاده‏طلبى؛
  43. الْمُوَاسَاةُ الْمَنْعُ؛ احسان، دریغ؛  
  44. الْمَوَدَّةُ الْعَدَاوَةُ؛ دوستى، دشمنى؛
  45. الْوَفَاءُ الْغَدْرُ؛ وفادارى، خیانت؛
  46. الطَّاعَةُ الْمَعْصِیَةُ ؛ فرمانبرى، سرپیچى؛
  47. الْخُضُوعُ التَّطَاوُلُ ؛ فروتنى، گردنکشى؛
  48. السَّلَامَةُ الْبَلَاءُ ؛ راحتى، گرفتارى؛
  49. الْفَهْمُ الْغَبَاوَةُ ؛ درک، غفلت؛
  50. الْمَعْرِفَةُ الْإِنْکَارُ ؛ دانستن، ندانستن،
  51. الْمُدَارَاةُ الْمُکَاشَفَةُ ؛ مدارا، دشمنى؛
  52. سَلَامَةُ الْغَیْبِ ؛ پاکدلى، فریبکارى؛
  53. الْمُمَاکَرَةُ الْکِتْمَانُ ؛ نگهدارى، افشاگرى؛
  54. الْإِفْشَاءُ الْبِرُّ الْعُقُوقُ؛ خیراندیشى، بدخواهى؛
  55. الْحَقِیقَةُ التَّسْوِیفُ ؛ درستى، تأخیر و امروز و فردا کردن؛
  56. الْمَعْرُوفُ الْمُنْکَرُ ؛ نیکى و شایستگى، زشتى و ناشایستگى؛
  57. التَّقِیَّةُ الْإِذَاعَةُ ؛ تقیه و پنهان کارى، افشاء و بى‏پروائى؛
  58. الْإِنْصَافُ الظُّلْمُ ؛ انصاف، ستم؛
  59. التُّقَى الْحَسَدُ ؛ پرهیزگارى، رشک و حسد؛
  60. النَّظَافَةُ الْقَذَرُ ؛ پاکیزگى، آلودگى؛
  61. الْحَیَاءُ الْقِحَةُ ؛ پاکدامنى، بى‏شرمى؛
  62. الْقَصْدُ الْإِسْرَافُ ؛ میانه روى، زیاده‏روى؛
  63. الرَّاحَةُ التَّعَبُ ؛ راحتى، خود را برنج انداختن؛
  64. السُّهُولَةُ الصُّعُوبَةُ ؛ آسان‏گیرى، سخت‏گیرى؛
  65. الْعَافِیَةُ الْبَلْوَى ؛ تندرستى، بلا و گرفتارى؛
  66. الْقَوَامُ الْمُکَاثَرَةُ ؛ اعتدال، افزون‏طلبى؛
  67. الْحِکْمَةُ الْهَوَى ؛ موافقت با حقّ، پیروى از هوس؛
  68. الْوَقَارُ الْخِفَّةُ ؛ سنگینى و متانت، سبکى و جلفى؛
  69. السَّعَادَةُ الشَّقَاءُ ؛ خوشبختى، بدبختى؛
  70. التَّوْبَةُ الْإِصْرَارُ ؛ توبه، اصرار بر گناه؛
  71. الْمُحَافَظَةُ التَّهَاوُنُ ؛ دقّت و مراقبت، سهل انگارى؛
  72. الدُّعَاءُ الِاسْتِنْکَافُ ؛ دعا کردن، سرباز زدن؛
  73. النَّشَاطُ الْکَسَلُ ؛ شادابى، بى‏حوصلگى؛
  74. الْفَرَحُ الْحَزَنُ ؛ شادى، اندوه؛
  75. الْأُلْفَةُ الْفُرْقَةُ ؛ مأنوس شدن، کناره گرفتن؛
  76. السَّخَاءُ الْبُخْلُ ؛ سخاوت بخیل بودن؛
  77. الْخُشُوعُ الْعُجْبُ ؛ خشوع، خودبینى؛
  78. صَوْنُ الْحَدِیثِ النَّمِیمَةُ ؛ حفظ گفتار، سخن چینى؛
  79. الِاسْتِغْفَارُ الِاغْتِرَارُ؛ طلب آمرزش، بیهوده طمع بستن؛
  80. الْکِیَاسَةُ الْحُمْقُ؛ زیرکى، حماقت.
  81. یَا هِشَامُ لَا تُجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالُ إِلَّا لِنَبِیٍّ أَوْ وَصِیٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ :
  82. وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا یَخْلُو مِنْ .. ای هشام، تمام این امتیازات جمع نمیشود مگر براى پیامبر یا اما سایر مؤمنین ممکن است

أَنْ یَکُونَ فِیهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ مِنَ أَجْنَادِ الْعقل حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعقل وَ یَتَخَلَّصَ مِنْ جُنُودِ الْجهل فَعِنْدَ ذَلِکَ یَکُونُ فِی الدَّرَجَةِ الْعُلْیَا مَعَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ ع وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ لِطَاعَتِهِ‏ : بعضى از این قوا و سپاه را داشته باشند و آسوده از بعضى یاوران جهل شده باشند. در این موقع که امتیازاتش کامل شود در درجه عالى با انبیاء و اوصیاء خواهد بود. خدا ما و شما را توفیق فرمانبردارى عنایت کند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده