عثمان بن حنیف از اصحاب پیامبر است او در جنگ احد و تمام نبردهاى بعد از آن شرکت داشته است. او در زمان عمر بن خطاب مسئول رسیدگى بزمینهاى عراق و گرفتن خراجهاى آن سرزمین بود. پس از قتل عثمان، على (علیه السلام) او را فرماندار بصره قرار داد. بعد از آنکه طلحه، زبیر و عایشه ببصره رفتند، او را از بصره بیرون کردند. سپس هنگامى که امام (علیه السلام) در جنگ جمل پیروز شد عبد اللّه ابن عباس را والى قرار داد. و عثمان همراه آن حضرت بکوفه آمد و ساکن کوفه شد. وى همچنان در کوفه بود. و در زمان معاویه از دنیا رفت. (اسد الغابه جزء 3 ص 371)
از نامههاى آنحضرت علیه السّلام است بعثمان ابن حنیف انصارى بهنگامیکه او فرماندار بصره بود و خبر بحضرت رسید که او بمهمانى گروهى از بصریان که بمهمانیش فراخوانده رفته است. (عثمان ابن حنیف و برادرش سهل ابن حنیف از اصحاب رسولخدا (صلی الله علیه وآله ) و یاران و دوستان خالص حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و عثمان یکى از دوازده نفرى است که در مسجد بر له حضرت امیر علیه السّلام سخنرانى کردند رجالیّون احادیث این دو برادر را مورد اطمینان و عمل قرار دادهاند. بهنگامیکه طلحه و زبیر بر بصره راه یافتند خزانه داران را بکشتند و جناب عثمان را موى سر و ریش و مژه و ابرو کنده و از شهر بیرونش کردند، وقتى که در بین راه بحضرت امیر المؤمنین علیه السّلام رسید حضرت بر حالش گریان شده فرمودند از نزد ما پیر رفته و جوان بازگشته ترجمه انصاری،.. اما ترجمهنهج..(دشتى) (نامه به فرماندار بصره، عثمان بن حنیف انصارى که دعوت مهمانى سرمایهدارى از مردم بصره را پذیرفت در سال 36 هجرى). ترجمه نهج .. (دشتى) ص 553
القسم الأول من کتاب له : فمضى إلیها أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ- بارى حضرت بوى نوشتند، اى فرماندار بصره) اى پسر حنیف.. پس از یاد خدا و درود اى پسر حنیف ،
و قد بلغه أنه دعی إلى ولیمة قوم من أهلها، فمضى إلیها- و به او خبر دادند که او را به ضیافتی برای گروهی از اهل آن دعوت کردند، پس به سوی آن رفت، أَمَّا بَعْدُ ، آنچه که اتفاق افتاد
یَا ابْنَ حُنَیْفٍ- فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ- . ای پسر حنیف - مرا رسیده است که مردی ازجوانان بصرى (شاید براى رسیدن بمقامى خوانى رنگین گسترده، و طعامهاى چرب و شیرین چیده و بدان طعام) به من گزارش دادند که مردى از سرمایهداران بصره،
دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا- تو را خوانده برای طعام و تو هم شتابان رفته ، تو را به مهمانى خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى
و قد بلغه أنه دعی إلى ولیمة قوم من أهلها، (ولیمة، غذای مهمانی – جشن) بارى حضرت بوى نوشتند، اى فرماندار بصره) اى پسر حنیف تو را برای غدای مهمانی خوانده، و تو هم شتابان رفته،
تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ- تسْتَطابُ: یطلب طیبها. ای یقبل - الأَلْوان: (رنگارنگ - گوناگون) اصناف الطّعام. - الْجِفان: ج جفنة (پلک چشم )- القصعة (کاسه ). در آن مهمانى خورشهاى الوان و قدحهاى سرشار براى تو خواسته و بسویت آورده میشده است، قبول کرد ی . و (واو حالیه ) درحالی که پلک ها ی چشم به سمت شما حرکت میکند. خوردنىهاى رنگارنگ براى تو آوردند، و کاسههاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند
وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ- در صورتیکه من این گمان را نداشتم که تو بمهمانى مردمى (بى فکر و رحم و عاطفه) بر وى.. گمان نمىکردم مهمانى مردمى را بپذیرى
عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ- مَجْفُوٌّ (جفا شده ، رانده پده)که در مهمانیها عیالمند تهى دست را به ستم برانند، و توانگرشان را بخوانند، خانواده آنها خشک است و ثروتمندانشان دعوت شده اند که نیازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند،
.فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ- مَا تَقْضَمُهُ (چی می خوری)( مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ از این نیش خور ؟)(مگر نمیدانى طعام چنین مردمى بحلال و حرام آمیخته خوردنى، و دعوتشان پذیرفتنى نیست، اینان را بگذار همچون بهائم سر در آخور خویش باشند، اندیشه کن در کجایى و بر سر کدام سفره مىخورى
فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ-( فَالْفِظْهُ پس بینداز آنرا از حیّز قبول)( پس آنچه بر تو مشکوک است علم اوست، پس آن را بیان کرد.) و در آخرت بسزاى خود برسند اى عثمان) پس آن غذایى که حلال و حرام بودنش را نمىدانى دور بیفکن،
وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وَجْهِهِ فَنَلْ مِنْهُ - (أَیْقَنْتَ :قطع، یقین تو) (ِطِیبِ ، بپاکی ) (فَنَلْ مِنْهُ پس کنارش بیانداز)در آنچه از این گونه خوراکیها که دندان مینهى نیک بنگر، هر آنچه دانشش بر تو پوشیده (و حلّ و حرمتش نزدت مجهول) است بفوریّتش از دست بنه، و آنچه میدانى از راه پاکیزه، و حلال بدست آمده (باندازه کفایت) تناول کن، ترجمه انصاری .. و آنچه را به پاکیزگى و حلال بودنش یقین دارى مصرف کن وهرچه که یقین نداری کنازش بینداز. ترجمه دشتی
بیان حلال و حرام : اسلام، به زندگى مادّى انسان توجّه کامل دارد و در رأس آنها نیازهاى غذایى است که در این مورد، دهها آیه و صدها حدیث آمده است. یکى از وظایف انبیا نیز بیان خوردنىها و آشامیدنىهاى حلال وحرام براى مردم است.
لقمه حرام : امام حسین (علیه السلام ) روز عاشورا به طرفداران یزید فرمود: «دلیل آنکه نهى از منکر من در شما اثر نمى کند آن است که شکمهاى شما از حرام پر شده است:
لقمه حرام مانع پذیرفتن حق مىشود؛ گرچه سخن از فرزند پیامبر و امام (علیه السلام) باشد. قد ملئت بطونکم من الحرام (بحار 45، ص 8)
لقمه حرام مانع مستجاب شدن دعاها مىشود.- اذا اراد احدکم ان یستجاب له فلیطیب کسبه (بحار، ج 93، ص 321)
لقمه حرام مانع از قبول شدن عبادت مىشود. - العبادة مع اکل الحرام کالبناء على الرمل (بحار 100، ص 16)
لقمه حرام گرایش انسان را به گناه و طاغوت گرایى زیاد مىکند. - چه بسیارند افرادى در اثر مهمانیهاى کذائى تصمیمات خلافى گرفته اند، امضاى ناحق و تأیید ناحق کرده اند
لقمه حرام در نسل اثر منفى مىگذارد. - کسب الحرام یبین فى الذریه (فروع کافى 5، ص 125)
خوردن مال یتیم که لقمه حرام است، در قیامت آتشى در درون بپا مىکند. انَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ امْوالَ الْیَتَامى ظُلْمَاً انَّمَا یَأْکُلُونَ فى بُطُونِهِم نَارَا (نساء 10)
لقمه حرام عامل سنگدلى و قساوت قلب است. - همان حدیث امام حسین که فرمود (قد ملئت بطونکم من الحرام (بحار 45، ص 8)
یکى از پیمانهاى الهى، توجّه به احکام حلال وحرام در خوردنىهاست.
اصل لقمه: از چیزهایى که خانوادهها خیلى باید دقت کنند لقمه حلال است، اگر لقمه حرام باشد مربى امام حسین (علیه السلام) هم که باشد نمىشود تربیت کرد.
اگر مواظب لقمه حرام نباشیم، قاتل امام حسین مىشویم: امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا فرمود: دلیل اینکه من هر چه مىگویم در شما تأثیرى ندارد این است که لقمه حرام در شکمهاى شماست. لقمه حرام سیلى دارد،
همه مواظب لقمه حرام باشیم، على (علیه السلام ) فرمود: تمام اموالى که در زمان خلیفه قبل از من به نور چشمىها داده شده همه را بر میگردانم حتى اگرآنها مهر خانمها شده باشد، چون از بیت المال است.
اگر مواظب لقمه حرام نباشیم قاتل امام حسین (علیه السلام ) مىشویم.
ولایت فقیه در راستاى ولایت امام معصوم است. در مقبولهى عمربن حنظله ازامام صادق علیه السلام مىخوانیم: «به آن کس که حدیث ما را روایت کند و در حلال وحرام ما نظر کند و احکام ما را بشناسد، بنگرید. پس به حکومت او راضى باشید که من او را بر شما حاکم قرار دادم. فانّى قد جعلته علیکم حاکماً ....
«ابو خدیجه» که یکى از یاران مورد اعتماد امام صادق علیه السلام است از طرف امام مأمور شد که به مردم اعلام کند: «اجعَلوا بَینَکُم رَجُلًا ممّن قَد عَرَفَ حلالنا وَ حرام نا فَانّى قَد جَعَلْتُهُ قاضِیاً» تنها به شخصى مراجعه کنید که به حلال وحرام ما عمیقاً آگاه باشد که من چنین افرادى را به عنوان قاضى نصب مىکنم.
توجه به حلال وحرام : یک سرى فقرها خوب است. یعنى بعضىها زندگى سادهاى را پیش مىگیرند که نسبت به آن مدح شده است.
بعضى از فقر انتخابى است، اما این نوع فقر انتخابى خوب است. چرا؟ اول اینکه: به خاطر عشق به خداست. وقتى خدا مىگوید: مىدهد. چیزى ندارد، براى این که آن چه داشته است به عشق خدا داده است. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً» (دهر/ 8)
بنا بر یک تفسیر که به خاطر عشق به خدا هر چه دارند مىدهند، قرآن مىگوید: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ» (توبه/ 24) اگر مال و زن و خانه و تجارت و اموالى که جمع کردى را بیش از خدا دوست دارى، منتظر عذاب باش.
بعضى به خاطر عشق به خدا، هر چه دارند مىدهند: «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» (بقره/ 165)
نقش لقمه حلال در تربیت فرزند : «لِتطیبَ ولادتهم» (بحارالانوار/ ج 53/ ص 180) یعنى براى اینکه بچه هایشان نسلشان پاک بشود،با مال خمس نداده، بچه تربیت نکنید، بالاخره که این لقمه که بچه مىخورد حق فقرا هم هست، ببینید قرآن را «لِلْیَتامى» (نساء/ 127) مال یتیمها هم است مساکین، مال مسکین هم است، ابن سبیل، از خمس هم نترسید،
بشارت بهشت براى دورى از لقمه حرام : ضمانت امام براى قیمات، شخصى نزد امام باقر (علیه السلام) آمد و خمس مالش را داد به امام باقر (علیه السلام)، امام فرمود بر من و بر پدرم لازم است که بهشت را براى شما ضمانت کنیم، خلاصه مال پاک این کلید پاک شدن است
لقمه حرام ، ریشه فسق و فجور و انکار حق : خوب چرا کمفروشى مىکنى مثلًا حالا که چى؟ کلاهبردارى کردهاى که چى؟ آن وقت لقمه حرام که خوردى مىدانى چه مىشود. قرآن مىگوید لقمه حرام خوردهاى. «بِسْمِ اللَّهِ»، «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» (مطففین/ 1) واى بر کمفروش، لقمه حرام خور
لقمه حرام ، عامل سنگ دلى : سنگدلى چطور آدم سنگدل مىشود لقمه حرام ، به بچه هایمان لقمه حرام ندهیم خودمان لقمه حرام نخوریم این رباهایى که الآن مىدهند بعضىها راحت مىگویند آقا یک میلیون ماهى اینقدر دو میلیون ماهى اینقدر اینها ربا است و لقمه حرام است قطعاً حرام است، ربا حرام است، رشوه حرام است اگر اسم رشوه را بگویند حق سرعت هدیه باز هم عوض نمىشود.
اثر لقمه حرام در نسل انسان : زنهایى که حامله هستند هر فیلمى را نبینند، هر غذایى را نخورند، گاهى مىآیند مىگویند ما مىخواهیم بچهمان صالح باشد، لقمه حلال به او بدهید. اگر خمس بدهید، زکات بدهید، مالتان حلال باشد، بچهتان هم خوب درمىاید.
تزکیه مال براى کسب لقمه حلال : «أَزْکَى» لقمهى حلال اصحاب کهف گفتند: «أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا» (کهف/ 19) امام حسن مجتبى جملهاى دارد، مىفرماید: «و اعلم انّک لا تکسب من المال شیئاً فوق قوتک» بیش از قوت خود رزق ندارى «الا کنت فیه خازن لغیرک» هر چه جمع کنى گاو صندوق نسل آینده هستى، من انسان هستم گاو صندوق بچه هایم نیستم.
لقمه حرام ، زمینه نفوذ شیطان : مىگویند شاه ستمگرى از یک قاضى دعوت کرد که بیا و قاضى شو! گفت قاضى طاغوت گناه است. نمىشود! گفت: بیا معلم بچههایم شو! گفت: گرگ زاده عاقبت گرگ شود. گفت بیا و یک ناهار با هم بخوریم. گفت حالا این طورى نیست. یک ناهار نزد شاه خورد، دید خیلى خوشمزه است، گفت اعلى حضرت اگر اجازه مىفرمایید هم قاضى مىشوم و هم معلم بچههایت مىشوم. یعنى لقمهى حرام کار خودش را کرد. لقمهى حرام کلیدى است. لذا حضرت می فرمایند :َ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وَجْهِهِ فَنَلْ مِنْهُ - آنچه را به پاکیزگى و حلال بودنش یقین دارى مصرف کن وهرچه که یقین نداری کنازش بینداز.