پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۱۶ مطلب با موضوع «نهج البلاغه» ثبت شده است

۰۲
دی

 

                          بسم الله الرحمن الرحیم

                          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم:

  1. فحمد اللّه و أثنى علیه، و صلى على النبی صلى اللّه علیه و آله،
  2. ثم قال: أمّا بعد، فإنّ اللّه سبحانه و تعالى خلق الخلق-  حین خلقهم-  غنیّا عن طاعتهم،
  3. آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه،
  4. و لا تنفعه طاعة من أطاعه،
  5. فقسم بینهم معایشهم،
  6. و وضعهم من الدّنیا مواضعهم،
  7. فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل:

1. تقوی‏ :1. اهل فضائل‏> الفضائل : فضل : زیادت. راغب گفته: «الْفَضْلُ‏: الزّیادة عن الاقتصار» در مصباح گفته: «فَضَلَ‏ فَضْلًا» یعنى زیادت یافت «خذ الْفَضْلَ‏» یعنى زیادت‏ را بگیر در قاموس آنرا ضدّ نقص گفته است. وففضلته اکثر فضلا..

1 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ‏ نهج‏البلاغه، خطبه 193. فضائل، تنها بر اساس تقوا است، نه زبان و نژاد و مال و ...

فضایل امیر مؤمنان و اهل‏بیت علیهم السلام برای  تمسک و الگوگیری که و هر کس به‏ (دین وکتاب) خدا تمسّک‏ جوید، پس قطعاً به راه مستقیم هدایت شده است.  ‏

  1. فضیلت علم بقرآن : * کسى‏که تمام علم کتاب را دارد، على‏بن ابى‏طالب علیهما السلام است. اگر کسى که بخشى از علم کتاب را مى‏داند تخت بلقیس را در یک آن حاضر مى‏کند، پس کسى که تمام علم کتاب را مى‏داند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟
  2. 17. جامع همه فضیلت ها است: قال (عله السلام ): الاخْلاصُ یَجْمَعُ فَوَاضِلَ الاعْمَالِ وَ هُوَ مَعْنَی مِفْتَاحُهُ الْقَبُولُ وَ تَوْقِیعُهُ الرِّضَا مستدرک‏الوسائل، ج 1، ص 99.
  3.  فضیلت کسب وکار با دست خویش‏ از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) سوال شد، کدام کسب و پیشه پاکیزه‏تر است؟ فرمود: عَمَلُ الرَّجُلِ بِیَدِهِ ... مستدرک الوسائل، ج 13، ص 24.
  4. 11. فضیلت کسب وکار جهت مخارج خانواده‏ : وَ أَنْ لَیْسَ لِلانسان إِلا ما سَعی‏ نجم، 39.
  5. فضیلت و اهمیت تکبیر ، محبوب ترین ذکر نزد خدا : روی رِبْعی عَنْ فُضَیْلٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام‏ قَال: لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّهْلِیلِ وَ التَّکْبِیرِ کافی، ج 2، ص 506.
  6.  فضیلت و اهمیت تکبیر ، محبوب ترین ذکر نزد خدا : روی رِبْعی عَنْ فُضَیْلٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام‏ قَال: لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّهْلِیلِ وَ التَّکْبِیرِ کافی، ج 2، ص 506.
  7. فضیلت عبادت : انسان موجودی با فضیلت است: فَضَّلْناهُمْ‏ اسراء،. جانشین خدا است: جاعِلٌ فِی الارْضِ خَلِیفَةً بقره، . همه خیرها برای او است: سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الارْضِ‏ حج، 65.  برای هدفی بس والا آفریده شده است: لِیَبْلُوَکُمْ‏ مائده، 48. لِیَعْبُدُونِ‏ ذاریات، 56.
  8. فضیلت‏ بجا آوردن اعمال حج :  قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (عله السلام ) : النَّائِمُ بِمَکَّةَ کَالْمُجْتَهِدِ فِی الْبُلْدَانِ وَ السَّاجِدُ بِمَکَّةَ کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏ وسائلالشیعة، ج 13، ص 231. قال النّبی (صلی الله علیه وآله): هر کس برا ی حجّ از خانه بیرون رود تا برگردد به هر گامی صد هزار هزار حسنه و هزار هزار گناه از او محو و هزار هزار درجه و برای هر درهمی هزار هزار درهم و هر کار خیری انجام دهد، هزار هزار. اگر بمیرد اهل بهشت و اگر برگردد آمرزیده و دعایش مستجاب و ...
  9. فضیلت زیارت: حضرت رضا (ع) به سعد فرمود: قَالَ عَلِیُّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (عله السلام ) : یَا سَعْدُ عِنْدَکُمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى (ع) (منظورتان قبر فاطمه موسى بن جعفر است) قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ بحارالانوار، ج 99، ص 265.
  10.  فضیلت واهمیت درختکاری‏ ، پاکترین و حلالترین شغل‏ . مردى از امام صادق (عله السلام ) پرسید: شنیده‏ام زراعت مکروه است، امام صادق (عله السلام ) فرمودند: زراعت کنید، درختکارى کنید، بخدا قسم کارى از این پاکتر و حلال‏تر نیست: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عله السلام ) قَالَ وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَسْمَعُ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّ الزِّرَاعَةَ مَکْرُوهَةٌ فَقَالَ ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلا أَجَلَّ وَ أَطْیَبَ مِنْهُ وَ اللَّهِ لَیُزْرَعَنَّ الزَّرْعُ وَ لَیُغْرَسَنَّ الْغَرْسُ بَعْدَ خُرُوجِ الدَّجَّالِ‏ مستدرک الوسائل، ج 13، ص 461
  11. فضیلت ماه رمضان‏ ؛ خطبه مهم ماه رمضان در بحار، ج 94، ص 356. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله): هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ وَسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ إِجَابَةٌ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّارِ من‏لایحضره‏الفقیه، ج 2، ص 94
  12.  اهمیت و فضیلت‏ زیارت اهل قبور:  قَالَ الْکَاظِمُ (عله السلام ) : مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَزُورَ قُبُورَنَا فَلْیَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا کافی، ج 4، ص 59
  13. فضیلت‏ روز عرفه پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله):" برخی از گناهان جز در عرفه بخشوده نمی شود".
  14. امام علی (عله السلام ) :" از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پرسیده شد چه کسی از اهل عرفات جرمش بزرگتر است؟ فرمود: آنکه از عرفات بر می گردد و می بیند که آمرزیده نشده است". امام صادق (عله السلام ) فرمود:" مقصودشان کسی است که از رحمت الهی مأیوس باشد".
  15. 1. فضیلت عاقل‏ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إفطار العاقل أفضل من صوم الجاهل و إقامة العاقل أفضل من شخوص (حرکت) الجاهل‏ المحاسن، ج 1، ص 193.
  16. فضیلت علم: 1 امتیاز انسان: وَ عَلَّمَ آدَمَ الاسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هولاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‏ بقره/ 31.
  17. 1. فضیلت عید فطر1 عید، روز تقرب نه روز تبطّل‏ ، قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (عله السلام )  أَلا إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمٌ جَعَلَهُ اللَّهُ لَکُمْ عِیداً وَ هُوَ سَیِّدُ أَیَّامِکُمْ وَ أَفْضَلُ أَعْیَادِکُمْ وَ قَدْ أَمَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِالسَّعْیِ فِیهِ إِلَی ذِکْرِهِ
  18. فضیلت‏ ادب‏ : از نکات تربیتی‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لانْ یُؤدِّبَ أَحَدُکُمْ وُلْدَهُ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِنِصْفِ صَاعٍ کُلَّ یَوْمٍ‏ مکارم‏الاخلاق، ص 222.
  19. 1. فضیلت علماءوفقها : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: ثَلَاثَةٌ یَشْفَعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُشَفِّعُهُمْ الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ الشُّهَدَاءُ خصال صدوق، ج 1، ص 156.
  20. 2. پاداش فضیلت ها . مسجد درقرآن‏ ؛ انتخاب مسجد: قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً کهف/ 21.
  21. 3. فضیلت نماز جمعه‏ ؛ گام برداشتن به سوی نماز جمعه سبب کم شدن وحشتهای فرد در قیامت می‏شود:
  22. قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (عله السلام ) : جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ: أَخْبِرْنَا عَنْ سَبْعِ خِصَالٍ أَعْطَاکَ‏ اللَّهُ مِنْ بَیْنِ النَّبِیِّینَ وَ أَعْطَی أُمَّتَکَ مِنْ بَیْنِ الامَمِ ..
  23. کارهایى که فضیلت بنى اسرائیل را به غضب تبدیل کرد ؛ در مورد تحریف  قرآن مى‏فرماید «مِنْ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» (نساء/ 46) به قول قرآن با دست خودشان چیزهایى مى‏نوشتند مى‏گفتند این حکم شرعى است‏
  24. هر زندگى ساده دلیل بر فضیلت نیست‏ : مى‏گویند فلانى بسیار آدم خوب مستضعفى است. یا مى‏گویند: بسیار آدم فقیر و محرومى است. حالا فقیر و محروم خوب است یا بد است؟ بعضى از فقیرها را باید با چوب بر سرشان زد که چرا فقیر هستید؟ اینطور نیست که هر کس فقیر است مدح بشود. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فى قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام» (بقره/ 204)
  25. شب قدر، فضیلت : شب قدر شب نوزدهم است یا بیست و یکم یا شب بیست و سوم، احتمال بیست و یکم و بیست و سوم بیشتر از شب نوزدهم است. در میان بیست و یکم و بیست و سوم احتمال بیست و سوم بیشتر است. شب قدر شب نزول قرآن و شب آمدن فرشتگان به خدمت امام زمان (عج) است‏ شب قدر چه شبى است؟ شبى است که قرآن نازل شد. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (قدر/ 1)
  26. ایمان کامل در فضیلت صلوات [22/ 09/ 78] ) کار خداوند و فرشتگان است: چون قرآن یک آیه‏اى دارد که تقریباً همه ایرانیان حفظ هستند که: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/ 56). بدرستیکه خداوند وملائکه درود مى‏فرستند بر پیامبراى کسانى که ایمان آورده‏اید شما هم بر او صلوات بفرستید ... و) کلید قبولى نماز است: اهل سنت‏ چهار رهبر دارند: 1- ابوحنیفه، امام شافعى، احمد حنبل و مالک. اما شافعى شعرى دارد که: «یا اهْل بَیْتِ رَسُول الله حُبُّکُم- فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فى القرآن انْزَلَهُ»
  27. فضیلت خدمت بیش از عبادت است‏ برویم سراغ روایات از برکات جمهورى اسلامى این است که ماه رجب دهها هزار جوان معتکف مى‏شوند حدیث داریم اگر مشکل یک مسلمانى را حل کنید از اینکه یک ماه معتکف بشوى و روزه بگیرى ثوابش بیشتر است 30 روز آدم توى مسجد معتکف شود یا یک مشکلى را از یک مسلمانى حلّ کند. سوال پس عبادات نماز و....فروع الدین چه میشود... جواب فرمان به فروع دین وعمل کردن به آنها اطاعت است نه عبادت ! عبادت بجز خدمت خلق نیست  
  28. دانش و بصیرت، همراه با تقویت و فضیلتعلمى که بصیرت آفرین و تقوا آفرین است این مهم است ما الآن توى دنیا مى‏توانید بگویید هرکس علمش بیشتر است بصیرتش هم بیشتر است؟ نه، افرادى داریم که مدرک علمى‏شان بالاست اما بصیرتى ندارند یعنى بینش ندارد علم دارد بصیرت ندارد
  29. تحصیل، فضیلت است، اما ازدواج، ضرورت است‏
  30. فضیلت حفظ قرآن کریم‏ «لِکُلِّ آیَهٍ دَرَجَهٌ فَلَا تَکُونُ فَوْقَ حَافِظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» یا «حَظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» (بحارالانوار/ ج 89/ ص 22) بالاتر از حافظ قرآن درجه‏اى نیست. حفظ قرآن را اگر کسى بهش فشار نمى‏اید، خوب است. حفظ قرآن ارزش است، کمال است، فضیلت است.
  31. فضیلت حفظ قرآن کریم‏ : «لِکُلِّ آیَهٍ دَرَجَهٌ فَلَا تَکُونُ فَوْقَ حَافِظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» یا «حَظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» (بحارالانوار/ ج 89/ ص 22) بالاتر از حافظ قرآن درجه‏اى نیست. حفظ قرآن را اگر کسى بهش فشار نمى‏اید، خوب است. حفظ قرآن ارزش است، کمال است، فضیلت است.
  32. 1- مادر امام هادى، کنیز با فضیلت : خوب، حالا امام درباره مادرش چه مى‏گوید؟ مى‏گوید «امّى عارفه بحقى» مادرِ من امام شناس است. «و هى من اهل الجنه» مادرِ من اهل بهشت است. «لا یقربها شیطان» شیطان نزدیک مادر من نمى‏رود.
  33. دعا در هرجا ودر هر وقت که باشد، مفید است. چون خداوند مى‏فرماید: من نزدیک هستم. «فَإِنِّی قَرِیبٌ» آنچه از اوقات مخصوصه، یا اماکن مقدّسه براى دعا مطرح شده براى فضیلت‏ است‏
  34.  فضیلت : ماجراى خوابیدن حضرت على علیه السلام در بستر رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است. همچنان که تاریخ یعقوبى (ج 2، ص 39) موضوع را به صراحت بازگو مى‏نماید. در شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحدید (ج 4، ص 73) آمده است: معاویه چهار هزار درهم پول داد تا بگویند این آیه در شأن ابن‏ملجم نازل شده است!. تفسیر نمونه، ج 2، ص 49.
  35. در روایات شیعه و سنى آمده است که این آیه به منزله‏ى قلّه قرآن است و بزرگترین مقام را در میان آیات دارد. «1» همچنین نسبت به تلاوت این آیه سفارش بسیار شده است، از على علیه السلام نقل کرده‏اند که فرمود: بعد از شنیدن فضیلت‏ این آیه، شبى بر من نگذشت، مگر آنکه آیةالکرسى را خوانده باشم. «2»
  36. درجات در قیامت متفاوت است. هرکس فضیلت‏ بیشترى در دنیا کسب کند، لطف بیشترى در آخرت دریافت خواهد کرد. «یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ»
  37. نماز شب از نمازهاى بسیار با فضیلت‏ است و در سوره‏هاى مزّمل و مدّثر آمده است: «قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا» در روایات بیش از 30 فضیلت‏ براى نمازشب برشمرده شده است که به‏برخى از فضایل آن اشاره مى‏شود:
  38. * تمام انبیا نمازشب داشتند. نماز شب، رمز سلامتى بدن وروشنایى قبر است. نماز شب، در اخلاق، رزق، برطرف شدن اندوه، اداى دین و نورچشم مؤثّر است.
  39. خلف بن خلیفه گفت: از ابو هارون عبدى شنیدم گفت: با ابن عمر نشسته بودم که نافع بن ازرق گفت: به خدا قسم که على را دشمن مى‏دارم، او گفت: خدا تو را دشمن بدارد، کسى را دشمن مى‏دارى که فضیلتى از فضایل او از دنیا و آنچه در آن است بهتر است.
  40.  فضیلت وابعاد شخصیت والاى امیر المؤمنین  آن چنان گسترده و فراگیراست که هیچ کس را توان آن نیست که دراندیشه رسیدن به عمق آن باشد.  به گفته رسول گرامى اسلام: جز خدا و محمد هیچ کس على را آن چنان که بایسته است نشناخته  به گفته خود مولا: هیچ پرنده‏اى قدرت پرواز بر قله عظمت او را ندارد. این است که مى‏بینیم در طول تاریخ، هزاران کس درباره آن بزرگوار گفته‏اند و نوشته‏اند و آثار هنرى آفریده‏اند، ولى همگى به ناتوانى خود اعتراف کرده‏اند و هیچ کدام جز گوشه‏اى از شایستگى‏هاى آن امام عظیم را ننموده‏اند.

امید است مورد استفاده قرار گیر .. هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۰۲
دی

بسم الله  الر حمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

      1. بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛  ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام  در دانش نامه علوی آمده است  بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده در نمایش پردازش اربعیه حسینی  ملاحظه فرمایی. https://safarzade.blog.ir/  
      2. ( خطبه همام ) - 133 نکته فضیلت در وصف  متقین سه -    
  1. و از جمله کلام نصیحت فرجام آن امام همام است علیه السّلام: (کان یوصى به اصحابه) که وصیّت مى‏کند به آن صحابه‏هاى خود را به این وجه که: (تعاهدوا امر الصّلوة) تعهّد کنید کار نماز را که مناجات است با حضرت قاضى الحاجات (و حافظوا علیها) و محافظت نمایید بر آن با شرایط و ارکانش در جمیع اوقات (و استکثروا منها) و بسیار خواهید از نماز به کثرت و مداومت (و تقرّبوا بها) و نزدیکى جویید از آن به سوى قرب حضرت عزّت (کانت على المؤمنین) هست بر جمیع مؤمنان (کتابا موقوتا) فریضه کرده شده، که تعیین نموده شده است وقت آن (الا تسمعون) آیا نشنیده‏اید و گوش فرا نداشته‏اید (الى جواب اهل النّار) به جواب اهل دوزخ (حین سئلوا) وقتى که پرسیده شوند ایشان (ما سلککم فى سقر) چه چیز در آورد شما را در دوزخ (قالوا لم نک من المصلّین) گویند نبودیم ما از نماز گذارندگان (و انّها) و به تحقیق که نماز (لتحتّ الذّنوب) هر آینه مى‏ریزاند گناهان را (حتّ الورق) همچه ریختن برگ از درختان (و تطلقها) و رها مى‏کند . خطبه همام : تنبیه‏الغافلین . ص 60 ..
  2. خطبه یک صد و هشتاد و هشتم: [در وصف متقین ]. کاوشى‏درنهج‏البلاغه : به نظر من، این خطبه ، همچون آئینه‏ایست پیش روى مؤمنین، تا خود را با معیارهاى متّقین مقایسه کنند.
  3. خطبه همام‏   وصیت حضرت از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام به اصحاب خود دارای سرفصل هایی است که در این مختصر خدمت حضرات اساتید محترم جهت الگو گیری و بهروری و رفع نواقص آمده شده ؛ هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی     
  4. روى أن صاحبا لأمیر المؤمنین علیه السلام-  یقال له: همام-  کان رجلا عابدا، فقال له: یا امیر المؤمنین، صف لى المتقین حتى کأنى أنظر إلیهم فتثاقل علیه السلام عن جوابه، ثم قال: یا همّام اتّق اللّه و أحسن (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ) فلم یقنع همام بهذا القول حتى عزم علیه، فحمد اللّه و أثنى علیه، و صلى على النبی صلى اللّه علیه و آله، ثم قال: أمّا بعد، فإنّ اللّه سبحانه و تعالى خلق الخلق -  حین خلقهم -  غنیّا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، روایت شده است که یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام - به نام همام - عابد بود و به او گفت: ای امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای من متقین را توصیف کن تا گویی. من به آنها می نگرم، خدا با پرهیزگاران و نیکوکاران است.» همام تا تصمیم گرفت به این گفتار راضی نشد،   پس سلام الله علیه در پاسخ او تردید کرد، سپس فرمود: ای همام، از خدا بترسید و نیکی کنید (همانا خداوند با تقوای خدا و نیکوکاران است) سپس فرمود: اینک خدای تعالی است بی نیاز از اطاعتشان، امان از نافرمانی...اختیارمصباح‏السالکین ص 380
  5. فإنّ اللّه سبحانه و تعالى خلق الخلق -  حین خلقهم -  غنیّا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم،». وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ..؛ وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ..؛ وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ. با ایمان و عمل خود، بر خداوند هیچ منّتى نگذاریم که او نیازى به اعمال ما ندارد. «لَغَنِیٌ‏ حَمِیدٌ» .. بهج‏الصباغة  ج 12 ص 416
  6. غنیّا عن طاعتهم، لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ-  وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ-  وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ- .. ترجمه‏شرح‏نهج.. پس بى‏نیاز از طاعت ایشان ایمن از عصیان ایشان زیرا که او را ضرر نمى‏رساند نافرمانى کسى که نافرمانى کرد او را (ابن‏میثم) ج 3 . ص 745
  7. غنیّا عن طاعتهم، و لا تنفعه طاعة من اطاعه فقسم بینهم معایشهم و وضعهم من الدّنیا
  8. و سود نمى‏دهد فرمان بردار هر کسى پس قسمت کرد میان ایشان معیشتهاى ایشان و وضع کرد و نهاد ایشان را از دنیا
  9. غنیّا عن طاعتهم، اما پس از حمد پس براستى خداوند پاک و بزرگ آفرید مخلوقات را وقتى که آفرید آنها را بى‏نیاز از اطاعت آنان وایمن از نافرمانى آنان
  10. آمنا من معصیتهم، لأنّه سبحانه لا تضرّه معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من أطاعه. فقسم بینهم معایشهم، و وضعهم من الدّنیا مواضعهم. فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل، منطقهم الصّواب، 193- ترجمه‏نهج..(قرن‏5و6). ج 2 . ص 51     
  11. غنیّا عن طاعتهم، بى نیاز از طاعت ایشان (امنا من معصیتهم) ایمن از عصیان (لانّه لا یضرّه) زیرا که ضرر نمى‏رساند او را (معصیّة من عصاه) نافرمانى کسى که راه عصیان سپرد به او (و لا تنفعه) و سود نمى‏دهد او را (طاعة من اطاعه) فرمان بردارى کسى که فرمان برد او را. بلکه ضرر معصیت عاید است به نفس عاصیان و منفعت طاعت راجع است به نفس مطیعان. تنبیه‏الغافلین ج 2. ص 19
  12. آمنا من معصیتهم، (اما بعد همانا خداوند سبحان و متعال هنگامى که خلق را بیافرید از فرمانبردارى آنان بى‏نیاز و از سرپیچى آنان در امان بود» نخست نسب همام را چنین آورده است: جلوه‏تاریخ . ج 5 . ص 39     
  13. آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من أطاعه. فقسم بینهم معایشهم، و وضعهم من الدّنیا مواضعهم. شرح‏نهج..(السیدعباس) ج 3 . ص 351
  14. غنیّا عن طاعتهم، بى نیاز از طاعت ایشان-  چه-  از طاعت بندگان بى نیاز است. شرح‏نهج..(مدرس‏وحید) ج 12.ص 20     
  15. آفریننده ایمن از معصیت بندگان آمنا من معصیتهم خ 193 1 3-  تقسیم کننده روزى بندگان فقسم بینهم معایشهم خ 193 2 4-  قرار دهنده هر موجودى در جایگاه خویش و وضعهم من الدّنیا مواضعهم خ 193 2 فرهنگ‏معارف .ج 1.ص 514
  16. آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من أطاعه، منهاج‏البراعة(الخوئی) ج 12 ص 106
  17. غنیّا عن طاعتهم، یگانگى ذات مقدّس در مرتبه ذات و اینکه مثل و مانند ندارد: لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ هیچ چیز در مرتبه ذات او نیست، همه چیز مخلوق و محتاج اوست و او خالق کل و غنّى‏ بالذات است، میان مسلمین اختلافى نیست.
  18. غنیّا عن طاعتهم، ما خدا را به صفات علیم، حکیم، غنى‏، کامل، عادل، جواد شناخته‏ایم و چون او را با این صفات شناخته‏ایم مى‏دانیم آنچه واقع مى‏شود مبنى بر «حکمت» و «مصلحت» است هر چند ما نمى‏توانیم همه آن حکمتها و مصلحتها را درک کنیم. ما به‏
  19. غنیّا عن طاعتهم، خداوند، غنىّ‏ على الاطلاق است، غایتى را جستجو نمى‏کند؛ کمالى فرض نمى‏شود که او فاقد باشد تا بخواهد آن را جستجو کند؛
  20. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُ‏ الْحَمِیدُ». خدا به همه چیز آگاه است و بر همه چیز تواناست: «إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ‏»
  21. غنیّا عن طاعتهم، خداوند متعال که خالق و پدیدآورنده جهان و انسان است، غنىّ‏ بالذّات است، بسیط من جمیع الجهات است، کامل مطلق است، حالت منتظره ندارد، حرکت و تکامل در او محال است، صفاتش عین ذاتش است، جهان یکسره فعل اوست، سراسر گیتى مظهر اراده و مشیّت اوست، اراده او رقیب ندارد، هر عاملى از عاملها و هر اراده و مشیّتى از مشیّتها در طول مشیّت اوست نه در عرض آن.
  22. غنیّا عن طاعتهم، او غنى‏ و بى‏نیاز است، آنچه او مى‏کند فضل وجود و بخشش و اعطاء است. او کارى را براى رفع نیازى از خود و براى رسیدن به کمال و سعادتى انجام نمى‏دهد. کار حکیمانه خداوند عبارت است از کارى که مخلوق را به کمال لایق خود برساند،
  23. غنیّا عن طاعتهم، در نماز میّت، قبل از آخرین تکبیرش آنجا که درباره میّت دعا مى‏کنیم با این جمله شروع مى‏شود: اللَّهُمَّ انَّ هذَا الْمُسَجّى‏ قُدّامَنا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ نَزَلَ بِکَ وَ انْتَ خَیْرُ مَنْزولٍ بِهِ ... اللَّهُمَّ انَّکَ قَبَضْتَ روحَهُ الَیْکَ فَقَدِ احْتاجَ الى‏ رَحْمَتِکَ وَ انْتَ غَنِىٌ‏ عَنْ عَذابِهِ.
  24. غنیّا عن طاعتهم، غَنِیّاً عَنْ‏ طاعَتِهِمْ‏)، او بى‏نیاز مطلق است از طاعت ما، از عشق‏ورزى ما، از عبادت ما و از همه چیز.
  25. آمنا من معصیتهم، طاعت و اطاعت  مظهر نیاز مخلوق به خالق و خضوع مخلوق در برابر خالق و اطاعت‏ مخلوق از خالق است‏[1]، یعنى یک نیاز و خضوع و اطاعت تکوینى در همه موجودات هست‏ نه اینکه خداوند نیاز به طاعت داشته باشد.
  26. آمنا من معصیتهم، پرسش: آیا خداوند به حمد و ستایش ما نیاز دارد؟ پاسخ: خیر چنین نیست؛ چنانکه اگر گفتیم: مردم باید خانه‏هاى خود را رو به خورشید بسازند، به این معنا نیست که خورشید به ما و خانه ما نیاز دارد.
  27. نه تنها خدا که بسیارى از مخلوقات خداوند نیز به انسان نیازى ندارند و این انسان است که از همه محتاج‏تر؛ ولى از همه متکبرتر است.
  28. آمنا من معصیتهم، مثلًا اکسیژن، دریا، ماهى‏هاى دریا، جنگل‏ها، باد و باران، پرندگان، چرندگان و زنبور عسل محتاج ما نیستند؛ ولى انسان به همه اینها نیاز دارد.
  29. آمنا من معصیتهم، اگر ما مى‏گوییم حمد و ستایش الهى لازم است به خاطر آن است که وجود ما و رشد ما و ادامه‏ى زندگى و حلّ مشکلات و کمبودهاى ما تنها به دست اوست. او که رحمت را بر خود واجب کرده است. «کتب على نفسه الرّحمة» «1» آیا ما ستایش را بر خود واجب نکنیم.
  30. آمنا من معصیتهم، حمد و ستایش ما به پاس رحمت گسترده‏ى او، «و رحمتى وسعت کلّ شى‏ء»  و به نوعى انجام وظیفه است.
  31. آمنا من معصیتهم، همه موجوات نیاز به سوی او دارند:یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الارْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ‏ الرحمن، 29.
  32. آمنا من معصیتهم، و رزق همه موجودات به دست او است: إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ‏ ذاریات، 58.
  33. و حتّی عزت و ذلت و گرفتن و عطا کردن به دست او است: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الارْضِ إِلا عَلَی اللّهِ رِزْقُها هود، 6.
  34. آمنا من معصیتهم، خداوند به هر کس که شایسته و لایق باشد، حکومت مى‏دهد. همان گونه که به سلیمان، یوسف، طالوت و ذوالقرنین عطا نمود. «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ» حکومت و حاکمیّت، دلبستگى‏آور است. «تَنْزِعُ الْمُلْکَ» «نزع» به معناى کندن است و نشانه یک نوع دلبستگى است..قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُوتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ آل عمران، 26.
  35. غنیّا عن طاعتهم، خداوند بی نیاز مطلق است وهمه به او نیازمند هستند: یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ فاطر، 15.
  36. غنیّا عن طاعتهم،  بدون نیاز آفریده است: ریشه‏ى ظلم  یا نیاز است، یا سنگدلى و هیچ یک از این دو در خدا وجود ندارد. «الْغَنِیُ‏ ذُو الرَّحْمَةِ» وَ رَبُّکَ الْغَنِیُ‏ انعام، 133.
  37. آمنا من معصیتهم، الحمد لله الذی تحبب إلی و هو غنی عنی‏ بحارالانوار، ج 94، ص 192. امّا بر اساس لطف آفریده است. کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ انعام، 12.
  38. آمنا من معصیتهم، در هیچ زمان همه‏ى مردم یکدست نبوده‏اند. «وَ لا یَزالُونَ‏ مُخْتَلِفِینَ‏» دلیل اختلاف مردم، قدرت آزاد بودن آنان است. لَوْ شاءَ ... وَ لا یَزالُونَ‏ مُخْتَلِفِین‏
  39. وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ‏ هود، 118.
  40. علاوه بر این که بر تمام نظام غالب است. وَ اللّهُ غالِبٌ عَلی أَمْرِهِ‏ یوسف، 21.
  41. خداوند بی نیاز از مخلوق‏ : یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُومِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِیسَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُوتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ‏ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر کس از شما که از دین خود برگردد (به خدا ضررى نمى‏زند، چون) خداوند در آینده قومى را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند. آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر کافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد مى‏کنند و از ملامت هیچ ملامت‏کننده‏اى نمى‏هراسند. این فضل خداست که به هر که بخواهد (وشایسته ببیند) مى‏دهد و خداوند وسعت‏بخش بسیار داناست. مائده/ 54  متقین سه -

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 

  • حسین صفرزاده
۰۲
دی

                         بسم الله  الر حمن الرحیم

                       اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛  ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام  در دانش نامه علوی آمده است  بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده در نمایش پردازش اربعیه حسینی  ملاحظه فرمایی. https://safarzade.blog.ir/              ( خطبه همام ) - 133 نکته فضیلت در وصف  متقین چهار -     لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه ، و لا تنفعه طاعة من أطاعه، شمه ای از معصیة و طاعة درقرآن وروایات  دراین راستا آورده شده
  1. شرکت در معصیت‏ :معصیت‏ درعدم درمان بیمار: قال الصادق (علیه السلام): کَانَ الْمَسِیحُ (علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ التَّارِکَ شِفَاءَ الْمَجْرُوحِ مِنْ جُرْحِهِ شَرِیکٌ لِجَارِحِهِ لا مَحَالَةَ یک حدیث از حضرت مسیح علیه السلام ؛ ابان بن تغلب از امام صادق علیه السّلام روایت مى‏کند که مسیح علیه السّلام فرمود: کسى که زخم مجروحى را درمان نکند ناگزیر شریک کسى است که این شخص را زخمى کرده، چه، زخم زننده تباهى حال مجروح را خواسته، و کسى هم که او را درمان نکرده، بهبودى او را نخواسته بناچار تباهى او را خواهان است. شما نیز حکمت را به غیر اهلش باز مگویید تا نادانى کرده باشید، و از اهل آن دریغ نکنید که گناه مرتکب شوید. هر یک از شما چونان پزشکى درمانگر باشد که اگر جایى براى داروى خود یافت [دریغ نورزد] و گر نه خوددارى کند. کافی، ج 8، ص 345. بهشت کافى-ترجمه روضه کافى 397    
  2. معصیت‏ در بد دلی : قَالَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ (علیه السلام) : فَمَنْ لَمْ یَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ یُنْکِرْ مُنْکَراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلاهُ‏  . پس کسى که خوب نداند بدل خود کار نیکوئى را و بد نشمارد کار بدى را برگردانیده مى‏شود پس گردانیده مى‏شود بالاى او پائین او، مراد به «اوّل» نهج البلاغة، حکمت 375.
  3. معصیت‏ در ترک امر به معروف ونهی از منکر : سیاسی: قَالَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ(علیه السلام): لا تَتْرُکُوا الامْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلِّیَ اللَّهُ أَمْرَکُمْ شِرَارَکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلا یُسْتَجَابُ لَکُمْ‏.. . امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که بدکاران شما بر شما مسلّط مى‏شوند، آنگاه دعا مى‏کنید و دعایتان مستجاب نمى‏شود. کافی، ج 7، ص 51. می‏گوید در حال خودسازی هستم.
  4. تقویت عوامل ترک معصیت‏
  5. محبت از عوامل ترک معصیت‏ : محبت خدا: أَنْ آخُذَ الْبَرِی‏ءَ مِنْکُم‏شخصى به امام صادق علیه السلام عرض کرد: جانم فدایت، ما فرزندان خود را به نام‏هاى شما و پدرانتان مى‏نامیم، آیا براى ما مفید است؟ حضرت فرمودند: مگر دین غیر از محبّت است، خداوند فرموده است‏ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی‏ آل عمران/ 31.
  6. شکر خدا در ترک معصیت : قَالَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ (علیه السلام): لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَی مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلا یُعْصَی شُکْراً لِنِعَمِهِ‏.. على علیه السّلام میفرماید اگر خداوند به معصیت‏کاران وعده عذاب هم نداده بود باز هم باید براى شکر نعمتهاى خداوند او را معصیت نمیکردند
  7. نعمت عامل ترک معصیت‏ باشد : فرمودند: گناه نکردن آسانتر است تا اینکه آدمى از گناه توبه کند فرمودند: از معصیت خداوند در خلوت پرهیز کنید، زیرا حاکم خودش در این جا شاهد میباشد کمترین چیزى که باید شما آن را ملاحظه کنید آن است که با نعمتهاى خداوند او را نافرمانى نکنید
  8. عدم وسیله گناه عامل ترک معصیت : فرمودند: یکى از وسایل نگهدارنده انسان از گناه این است که آدمى وسیله گناه نداشته باشد فرمودند: از پایان گرفتن لذتها و ماندن گناهها یاد کنید فرمودند: اى مردم دنیا آرزوکنندگان خود را فریب میدهد و آنها خیال میکنند که همیشه در دنیا خواهند بود، او به کسانى که به آن علاقه دارند علاقه ندارد و سرانجام بر همه پیروز میگردد و همه مردم را از پا در مى‏آورد به خداوند سوگند هر قومى و ملتى از نعمتها بیرون نمیگردند مگر اینکه به‏ خاطر گناه سلب نعمت میگردند نهج البلاغة، حکمت 290.
  9. در معصیت‏ هم خدا شاهد و ناظر وحاکم  است : علم خدا: إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً ؛ اى مردم! از پروردگارتان پروا کنید، آن کس که شما را از یک نفس آفرید و همسرش را نیز از (جنس) او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیارى را (در روى زمین) پراکنده ساخت واز خدایى که (با سوگند) به او از یکدیگر درخواست مى‏کنید، پروا کنید. و (نسبت) به ارحام نیز تقوا پیشه کنید (وقطع رحم نکنید) که خداوند همواره مراقب شماست.نساء/ 1.
  10. در معصیت‏ هم خدا شاهد و ناظر وحاکم  است : کسى‏که مى‏داند خداوند در کمین ستمگران است، «إِنَ‏ رَبَّکَ‏ لَبِالْمِرْصادِ» آرامش دارد. إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ..
  11. در معصیت‏ هم خدا شاهد و ناظر وحاکم  است : پس مهلت‏ها شما را مغرور نکند که خدا در کمین است. «إِنَ‏ رَبَّکَ‏ لَبِالْمِرْصادِ»فجر/ 14.
  12. متاثر کردن اهل بیت معصیت است : عرض اعمال به رسول الله (صلی الله علیه وآله) و امام(علیه السلام): امام صادق (علیه السلام) به اصحابش فرمود: «چرا رسول الله (صلی الله علیه وآله) را ناراحت می‏کنید؟» یکی از اصحاب پرسید: چگونه؟ فرمود: «اعمال شما بر رسول الله (صلی الله علیه وآله) عرضه می‏شود، اگر گناهی کرده باشید حضرت متاثر می‏شود»، پس فلا تسوءوا رسول الله (صلی الله علیه وآله) وسروه‏ بحارالانوار، ج 23، ص 349.
  13.  دعا در ترک معصیت و اطاعت امر :  با توجه به ثبت اعمال: قَالَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ (علیه السلام): و کل سیئة أمرت بإثباتها الکرام الکاتبین الذین وکلتهم بحفظ ما یکون منی و جعلتهم شهودا علی‏ مع جوارحی‏ > پروردگارا، از تو میخواهم بحق خودت و بذات مقدست، و به بزرگترین صفات و اسمائت، که اوقاتم را در شب و روز بیاد خودت معمور و آباد گردانى، و بخدمتت پیوسته دارى، و اعمالم را مقبول درگاهت گردانى، تا اعمالم و گفتارم همه یک جهت براى تو باشد، و حالم همیشه در خدمت تو مصروف گردد،
  14. دعا در ترک معصیت و اطاعت امر :  پروردگارا، کسى که تکیه‏گاهم اوست، اى کسى که شکایت احوال خویش بدرگاه او برم، پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا، نیرو ده بر انجام خدمتت اعضاى مرا و دلم را براى عزیمت بسویت محکم گردان، و بمن کوشش در ترس و خشیتت و مداومت در پیوستن بخدمت را عطا فرما،
  15. دعا در ترک معصیت و اطاعت امر : پروردگارا، تن و جانم را در میدانهاى پیشتازان بسویت برانم، و در زمره شتابندگان بسویت بشتابم، و در صف مشتاقان اشتیاق تقربت را جویم، و چون نزدیک شدن مخلصان بتو نزدیک گردم و چون یقین‏کنندگان از تو بترسم، و در جوار رحمتت با مؤمنان در یک جا گرد آیم. مصباح المتهجد، ص 849.
  16. معصیت و مجازات های دنیوی و اخروی: امام صادق (علیه السلام): «به خاطر قطع رحم، عمر کوتاه می‏شود». و دیگر نقض عهد و قطع صله رحم است، که خدا هر دو را لعن کرده و مى‏فرماید: أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ : لعن خدا براى ایشان است و جایگاهى بد خواهند داشت. اصول کافی، ج 2، باب صلة رحم‏.
  17.  توفیق طاعت در امور زندگی : قال الصادق (علیه السلام): بسندش از امام ششم که: صله رحم و حسن جوار آباد کنند خانه‏ها را و فزایند عمرها را. صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ یَعْمُرَانِ الدِّیَارَ وَ یَزِیدَانِ فِی الاعْمَارِ  . َ
  18. طاعت در صله رحم : سأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً قَالَ ذَاکَ فِی صِلَةِ الرَّحِمِ‏ وَ الرَّحِمُ رَحِمُ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ خَاصَّة.. معاویة بن عمار گفت: از حضرت صادق این آیه را پرسیدم: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فرمود: این مربوط بصله رحم است و رحم فقط خویشاوندان آل محمّد علیهم السّلام هستند. کافی، ج 2، ص 152.
    1. . معصیت الهی وذنب‏
  19. معصیت الهی و عدم اجابت دعا : قَالَ الْبَاقِرُ (علیه السلام): إِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ اللَّهَ الْحَاجَةَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاوهَا إِلَی اجَلٍ قَرِیبٍ أَوْ إِلَی وَقْتٍ بَطِی‏ءٍ فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلْمَلَکِ لا تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِیَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی وَ سْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّی‏ .. محمد بن مسلم گوید: امام باقر علیه السّلام فرمودند: بنده‏اى از خداوند حاجت میخواهد، و آن حاجت هم قابل روا شدن میباشد ولى صاحب حاجت گناهى مرتکب میگردد و خداوند به فرشته امر میکند حاجت او را نده، زیرا او مرتکب گناه شده و از آن خواسته محروم شده است‏ کافی، ج 2، ص 271.
    1. عدم معرفت وشناخت به خداوند
  20. عدم شناخت و عدم اجابت دعا : نقل شده که فرمود: گروهى به (حضرت) صادق (علیه السلام)  گفتند: ما دعا مى‏کنیم ولى دعاى ما مستجاب نمى‏شود؟ فرمود: بخاطر آنکه شما کسى را مى‏خوانید که او را نمى‏شناسید. قَالَ الْکَاظِمُ (علیه السلام): قَالَ قَوْمٌ لِلصَّادِقِ (علیه السلام) نَدْعُو فَلا یُسْتَجَابُ لَنَا قَالَ أَنَّکُمْ تَدْعُونَ مَنْ لا تَعْرِفُونَهُ‏ ..توحید صدوق، ص 288.
  21. صبر در مصیبت و معصیت‏ :على علیه السلام درباره‏ى رابطه انسان با خدا مى‏فرماید: او نه گناه کسانى که گناه مى‏کنند به او ضرر مى‏رساند نه عبادت عبادت کنندگان براى او سودى دارد. «غنیاً عن طاعتهم لانّه لا تضرّه معصیة مَن عصاء و لاتنفعه طاعة من اطاعه‏»
  22. صبر در مصیبت و معصیت (حضرت یوسف (علیه السلام ) گفت هر کس در برابر گناه و ناگوارى صبر و تحمل کند به مقام مى‏رسد). إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِر یوسف/ 90.
  23. صبر زیبا در مصیبت و معصیت ، شیوه‏ى مردان خداست وصبر جمیل، صبرى است که در آن سخنى بر خلاف تسلیم و رضاى خداوند گفته نشود. «فَصَبْرٌ جَمِیلٌ‏» فَصَبْرٌ جَمیلٌ یوسف/ 18.
  24. چگونه مردم را به عبادت و اطاعت خدا دعوت کنیم اطاعت در پاسخ گو یی و دعوت مردم : ریشه سستى کردن در بندگى خدا، سستى در محبّت خداوند است. انسان هرکس را که بیشتر دوست بدارد، هدیه گرانترى برایش مى‏خرد و مسافت بیشترى را به استقبالش مى‏رود، پذیرایى بهترى از او مى‏کند و در برابر توهین به او عکس العمل شدیدترى نشان مى‏دهد. قرآن مى‏فرماید: نشانه‏ى محبت خدا، پیروى از اولیاى خداست: «ان کنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى»
    1. اطاعت از ولىّ امر
  25. اطاعت از ولىّ‏امر : شهید محراب آیت اللَّه صدوقى از جبهه برگشته بود، بسیار خسته و مریض حال وارد منزل پسرش در تهران شد و گفت: تصمیم دارم 15 روز استراحت کنم.فرداى آن روز در جماران خدمت‏امام قدس سره رسید، امام پرسید: شما کى به یزد برمى‏گردید؟ ایشان گفت: امروز، فردا. در حیاط منزل، فرزندش گفت: پدرجان! شما گفتید 15 روز مى‏مانم! فرمود: بنا داشتم 15 روز بمانم، امّا از سؤال امام فهمیدم که مى‏گوید برگرد یزد، لذا اطاعت از ولىّ‏امر مى‏کنم.
  26. انواع اطاعت . در قرآن، سه نوع اطاعت داریم:
  27. 1. اطاعت مطلق نسبت به خداوند، پیامبر و اولى الامر. «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم»
  28. 2. عدم اطاعت مطلق از کافران، منافقان، مفسدان، گناهکاران، ظالمان و .... «و لاتطع الکافرین و المنافقین»  «لاتطع آثماً او کفوراً» «3»، «لا تتّبع سبیل المفسدین»
  29. 3. اطاعت مشروط نسبت به والدین؛ یعنى اگر دستورات مفید یا مباح دادند، لازم است‏ پیروى کنیم، امّا اگر تلاش کردند فرزند را به غیر خدا فراخوانند نباید اطاعت کرد.
    1. 1-اطاعت از فرماندهی‏
  30. اطاعت از فرماندهی : علت شکست احد سرپیچی از فرمان فرمانده بود. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله): لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَیْشِ أُسَامَةَ دعائم‏الاسلام، ج 1، ص 40. وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا انفال/ 46.
  31. 2-اطاعت ناب‏اطاعت ناب‏ : گرچه پیامبر خزائن الهى و علم غیب ندارد، ولى چون به او «وحى» مى‏شود باید از او پیروى کرد. «یُوحى‏ إِلَیَ‏»
  32.  اطاعت ناب‏: کار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعى یا محیط زدگى، بلکه تنها براساس پیروى از وحى است. «إِنْ‏ أَتَّبِعُ‏ إِلَّا ما یُوحى‏ إِلَیَ‏» یونس/ 5.
  33. کافران، بیّنه‏ى پیامبر را تکذیب مى‏کنند، ولى انتظار دارند او از هواهاى نفسانى آنان پیروى کند. «لا أَتَّبِعُ‏ أَهْواءَکُمْ‏- کَذَّبْتُمْ بِهِ» 6: 57انعام/ 56.
  34. 3-اطاعت از مردم‏اطاعت از مردم‏ : مشکلات جوامع به خاطر دورى از مکتب انبیا وعمل به سلیقه‏ها وهوسهاى شخصى است. لَوْ یُطِیعُکُمْ‏ ... لَعَنِتُّمْ‏ ..حجرات/ 7.. لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الامْرِ لَعَنِتُّمْ‏..
  35. 4. اطاعت امام (عجل تعالی فرجه) اوج کار دین و بلندا و کلید آن، و در ورود درست به هر چیز، و مایه خرسندى خداى رحمان، اطاعت کردن از امام است پس از شناختن او. قَالَ الْبَاقِرُ (علیه السلام): ذِرْوَةُ الامْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الاشْیَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الطَّاعَةُ لِلامَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ کافی، ج 1، ص 185
  36. 5. اطاعت از والدین‏ 34- اطاعت از والدین‏ :  حقوق متقابل پدر و فرزند (اخلاقى، حقوقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّى است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانى خدا، از پدر اطاعت کند، و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد؛ قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَی الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَی الْوَلَدِ أَنْ یُطِیعَهُ فِی کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِلا فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ‏؛  نهج‏البلاغه، حکمت 399.
  37. 36- اطاعت شر اطاعت از انگیره‏های بد، بدی عاقبت دارد. َقالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): طاعة دواعی الشرور تفسد عواقب الامور غررالحکم، ص 105

  38. 37- مراد از «لِباسُ التَّقْوى‏»، لباسى است که بر اساس تقوا، تواضع، پاکى و پاکدامنى باشد و به هر یک از خشیت، طاعت‏، عفّت، حیا و عمل صالح نیز تعبیر شده است. «لِباسُ التَّقْوى‏»
  39. 38-  بدن اهل اطاغت : بدن دنیایى، که اگر اهل طاعت‏ بوده از لذّت‏هاى مادّى و معنوى بهره‏مند مى‏گردد و اگر اهل گناه و کفر بوده از انواع عذاب‏ها مى‏چشد.در خواب با بدنى هجرت مى‏کنیم که همانند همین بدن سنگین است، زندگى در برزخ نیز در قالب و کالبدى همانند همین قالب و بدن دنیایى است. چنانکه در حدیث مى‏خوانیم: «فِى قالِبٍ کقالِبِه فِى الدّنیا»  یا «کَهیئَةِ الاجسادِ»
  40. 39- عمل خالص و نیّت خدایى در عبادات، آن است که چشمداشت تمجید و تشکّر از مردم نداشته باشیم، براى خدا کار کنیم و اجر خود را در بندگى و طاعت‏، از او بخواهیم.امام صادق علیه السلام فرمود: «وَالعَمَلُ الخالِصُ الَّذى لا تُریدُ انْ تَحمِدَکَ عَلَیْهِ احَدٌ الّا اللّهُ»
  41. 40-دعا در مورد طاعت: خدایا! گناهان زیاد مرا ببخش و اطاعت‏هاى کم مرا قبول فرما. اى کسى که هم کم را مى‏پذیرى و هم از خطاهاى زیاد مى‏گذرى! طاعت‏ کم مرا هم بپذیر و از خطاهاى زیاد من درگذر، تو اهل عفو و بخشش هستى. خدایا! به من رحم کن، زیرا تو رحیم و رحم کننده هستى. «الّلهُمَّ اغفِرلِىَ الکَثِیرَ مِن مَعاصِیکَ وَاقبَل مِنّى الیَسِیرَ مِن طاعَتِک یا مَن یَقبَلُ الیَسیرَ وَ یَعفُو عَنِ الکَثیرِ اقبِل مِنّى الیَسِیرَ واعْفُ عَنّى الکَثیرَ انّکَ أنتَ العَفوُّ الغَفورُ الّلهم ارحَمْنى‏ فَانّکَ رَحِیمٌ»
    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 

  • حسین صفرزاده
۲۱
آذر

                                          بسم الله  الر حمن الرحیم

                                   اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

      1. بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛  ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام  در دانش نامه علوی آمده است  بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده در نمایش پردازش اربعیه حسینی  ملاحظه فرمایی. https://safarzade.blog.ir/       
  1. و از جمله کلام نصیحت فرجام آن امام همام است علیه السّلام: (کان یوصى به اصحابه) که وصیّت مى‏کند به آن صحابه‏هاى خود را به این وجه که: (تعاهدوا امر الصّلوة) تعهّد کنید کار نماز را که مناجات است با حضرت قاضى الحاجات (و حافظوا علیها) و محافظت نمایید بر آن با شرایط و ارکانش در جمیع اوقات (و استکثروا منها) و بسیار خواهید از نماز به کثرت و مداومت (و تقرّبوا بها) و نزدیکى جویید از آن به سوى قرب حضرت عزّت (کانت على المؤمنین) هست بر جمیع مؤمنان (کتابا موقوتا) فریضه کرده شده، که تعیین نموده شده است وقت آن (الا تسمعون) آیا نشنیده‏اید و گوش فرا نداشته‏اید (الى جواب اهل النّار) به جواب اهل دوزخ (حین سئلوا) وقتى که پرسیده شوند ایشان (ما سلککم فى سقر) چه چیز در آورد شما را در دوزخ (قالوا لم نک من المصلّین) گویند نبودیم ما از نماز گذارندگان (و انّها) و به تحقیق که نماز (لتحتّ الذّنوب) هر آینه مى‏ریزاند گناهان را (حتّ الورق) همچه ریختن برگ از درختان (و تطلقها) و رها مى‏کند . خطبه همام : تنبیه‏الغافلین . ص 60 ..
  2. خطبه یک صد و هشتاد و هشتم: [در وصف متقین ]. کاوشى‏درنهج‏البلاغه : به نظر من، این خطبه ، همچون آئینه‏ایست پیش روى مؤمنین، تا خود را با معیارهاى متّقین مقایسه کنند. ( خطبه آینه ) - 133 نکته فضیلت در وصف  متقین 2-
  3. خطبه همام‏   وصیت حضرت از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام به اصحاب خود دارای سرفصل هایی است که در این مختصر خدمت حضرات اساتید محترم جهت الگو گیری و بهروری و رفع نواقص آمده شده ؛ هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی
  4. خلق الخلق حین خلقهم، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که از اطاعتشان بی نیاز ؛ و از نافرمانی آنان در امان بود. المعجم‏الموضوعی .ص 64 .
  5. خلق الخلق حین خلقهم، مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ، إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ. خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ، وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون روایات، چون روایات جز برای وجدان‌ها مناسب نبود، نه وجدان در خود. علم او در اسرار غیبی سوتره رخنه کرد و در راز آموزه های پنهانی پنهان شد. الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج.. ص 30 .  
  6. خلق الخلق حین خلقهم، عَلَى غَیْرِ تَمْثِیلٍ، وَ لَا مَشُورَةِ مُشِیرٍ، وَ لَا مَعُونَةِ مُعِینٍ، فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ، وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ، فَأَجَابَ وَ لَمْ یُدَافِعْ، وَ انْقَادَ وَ لَمْ یُنَازِعْ. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که غیر از آن نظری نیست و منصوبی نیست پس به فرمان او آفریده شد و مطیع او شد و جواب داد و  نزاع نکرد.. الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج.. ص 19.
  7. لیس مذ خلق الخلق حین خلقهم،استحقّ اسم الخالق، و لا بإحداثه البرایا استحقّ اسم البارى‏ء، فرّقها لا من شی‏ء و ألّفها لا بشی‏ء، و قدّرها لا باهتمام. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او سزاوار نام خالق بود و نه با خلقت، سزاوار نام مبتکر بود. بدون هیچ چیز آن را جدا کنید، بدون هیچ چیز آن را بنویسید و بدون علاقه از آن قدردانی کنید. نهج‏السعادة .ج 3 . ص 47 .   
  8. و هو الّذی خلق الخلق حین خلقهم، على غیر مثال امتثله، و لا مقدار احتذى علیه من خالق کان قبله، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون مثالی که از آن پیروی کرد و هیچ معیاری وجود نداشت که بتواند از آفریدگاری که پیش از او بود تقلید کند. نهج‏السعادة .ج 1 .ص 610 .
  9. الّذی خلق الخلق حین خلقهم،لعبادته، و أقدرهم على طاعته بما جعل فیهم، و قطع عذرهم بالحجج فعن بیّنة هلک من هلک، و عن بیّنة نجا من نجا و للّه الفضل مبدئا و معیدا. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او را بپرستند و با آنچه در میانشان قرار داد آنان را اطاعت کردند و عذرشان را با حجت قطع کرد، پس به دلیل هلاک شد و به دلیل نجات یافت، و فضل و اصل از آن خداست. تکرار کننده نهج‏السعادة .ج 1. ص 603 .
  10. .إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق الخلق حین خلقهم،بالحقّ، و لا یرضى من أحد إلّا بالحقّ، و فی سلطان اللّه تذکرة ممّا خوّل اللّه، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که به حق و هیچ کس جز به حق راضی نمی شود و در نزد خداوند تذکری است از آنچه خداوند اجازه داده است. نهج‏السعادة .ج 1.ص 467.
  11. خلق الخلق حین خلقهم، عَلى‏ غَیْرِ اصْلٍ، وَ ابْتَدَأَهُمْ عَلى‏ غَیْرِ مِثالٍ، وَ رَفَعَ السَّمآءَ بِغَیْرِ عَمَدٍ، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون پایه، و آنها را بدون مثال آغاز کرد، و آسمان را بدون قصد بالا برد. نهج‏البلاغةالثانی .ص 47 .
  12. خلق الخلق حین خلقهم،بعِلْمِهِ، وَ اخْتارَ مِنْ خِیارِ صَفْوَتِهِ امَنآءَ وَحْیِهِ، وَ خَزَنَةً عَلى‏ امْرِهِ، نهج‏البلاغةالثانی .ص 11. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او با علم خود، از میان بهترین نخبگان خود، متولیان وحی و حافظان امور خود را برگزید. نهج‏البلاغةالثانی .ص 47 .
  13. فإنّ اللّه سبحانه و تعالى خلق الخلق حین خلقهم،حین (إلى قوله) و وضعهم من الدّنیا مواضعهم، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که هنگامی که (به قول او) و آنها را در دنیایی که هستند قرار دهید،  نهج‏البلاغة(مؤسسة) .ص 576 . 
  14. خلق الخلق حین خلقهم،على غیر تمثیل (إلى قوله) و انقاد و لم ینازع، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون نمایندگی (به آنچه گفت) و رهبری کرد و مناقشه نکرد، ص 177، س 7. 
  15. خلق الخلق حین خلقهم، من غیر رویّة (إلى قوله) پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون دیدن (به قول او) اعتقادات وباور های تخت، (و" السُّرُرُ" جمع‏ سَرِیر، و هو مجلس السرور،) عقائد السّریرات، ص 119، س 10.
  16. خلق الخلق حین خلقهم،عَلَى غَیْرِ تَمْثِیلٍ وَ لَا مَشُوْرَةِ مُشِیرٍ وَ لَا مَعُونَةِ مُعِینٍ فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ فَأَجَابَ وَ لَمْ یُدَافِعْ وَ انْقَادَ وَ لَمْ یُنَازِعْ وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ وَ عَجَائِبِ خِلْقَتِه‏ . بدون وکالت، بدون مشاوره مشاور و بدون کمک شخص منصوب او را به فرمان او آفرید و تسلیم اطاعت او شد، پس جواب داد و دفاع نکرد و تسخیر نکرد و اختلافی نکرد و از فیض های پیشه و شگفتی های خلقتش. نهج‏البلاغة(مؤسسة) ص 177 . پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که
  17. خلق الخلق حین خلقهم، مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ . پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون روایات، چون روایات جز برای اهل وجدان مناسب نبودند و وجدانی در خود ندارد که علم او به اسرار نهان را زیر پا بگذارد . نهج‏البلاغة(مؤسسة) .ص 119.
  18. خلق الخلق حین خلقهم، بلا شریک أعانه على ابتداع عجائب الأمور لم یولد سبحانه فیکون فی العز مشارکا، و لم یلد فیکون موروثا هالکا. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون شریکی که او را در ابداع شگفتی ها یاری کند، او سبحان الله متولد نشد، پس در شکوه و جلال شریک بود، و زاده نشد، پس وارث محکوم به فنا بود نهج‏البلاغة(صبحی‏الصالح) .ص 759 .

خلق الخلق حین خلقهم، مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ-  إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ-  وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ-  خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ-  وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ . پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که نقل نمی شود - وقتی روایات فقط با سرگردانی چریک ها تناسب داشت - و فی نفسه ضمانت نیست - علم به علم او نهج‏البلاغة(صبحی‏الصالح) .ص 155.

  1. خلق الخلق حین خلقهم، پس جمیع فیوض الهیه، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بر هر کس که فائض شود، اوّلا و بالذات به روح اقدس آن حضرت وارد مى‏گردد، و بعد از آن مترشّح مى‏شود به ما دون او، کما قال تعالى: وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ و قال سبحانه: الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ. منهاج‏الولایة .ج 1 .ص 589 .
  2. فاعلم أنّ اللّه تعالى لمّا خلق الخلق حین خلقهم،خلقهم أصنافا، و جعل فى کلّ صنف خیارا، و اختار من الخیار خواصّ و هم المؤمنون، و اختار من المؤمنین خواصّ و هم الأولیاء، و اختار من هؤلاء الخواصّ خلاصة و هم الأنبیاء، و اختار من الخلاصة نقاوة و هم أنبیاء الشرائع المقصورة علیهم، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که آنها را طبقاتى آفرید و در هر طبقه اى انتخاب کرد و از میان نخبگان برگزیده که مؤمنان هستند برگزید و از میان مؤمنان نخبگان را برگزید و آنها اولیاءند و از آن نخبگان نخبگان را برگزید. و آنان پیامبرانند و از نخبگان، پاکی را برگزیدند و آنان پیامبران شرایع محدود به آنان هستند. منهاج‏الولایة .ج 1.ص 447.
  3. خلق الخلق حین خلقهم، فى أزل الأزل. فإذا أراد خلق روحه، نظر بجماله إلى جلاله و نظر بجلاله إلى جماله. فظهر من النظرین روح آدم علیه السلام. فجعلها بصفة الخاصّ و نفخ فى روحه روحا، و هو علم الصفات بفعل الخاصّ الذى یتعلّق بالذات. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که در ابدیت. پس اگر بخواهد روح خود را بیافریند، به جمالش به جلالت او می نگرد و به جمالش به جمال او می نگرد. سپس روح آدم علیه السلام از هر دو چشم ظاهر شد. پس آنها را با صفت خاص آفرید و روحی در روح او دمید که علم به صفات به فعل خاص مربوط به ذات است. منهاج‏الولایة ج .1.ص 230.
  4. خلق الخلق حین خلقهم، بحکمته بلا اقتداء و لا اصابة خطأ و لا بحضور جماعة و ملأ، و هذا کقوله تعالى «ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که با حکمت او، بدون تقلید، بدون اشتباه و بدون حضور گروه و مجلس، و این چنان است که حق تعالی می فرماید: «نه من شهود خلق السموات و الارض و لا خلقت. خودشان، و من گمراهان را پشتیبان نمی‌گیرم»منهاج‏البراعة(راوندى)  ج 2  ص 221.
  5. خلق الخلق حین خلقهم، على غیر تمثیل، و لا مشورة مشیر، و لا معونة معین، فتم خلقه بأمره، و أذعن لطاعته، فأجاب و لم یدافع، و انقاد و لم ینازع. منهاج‏البراعة(راوندى) ج 2 ص 95. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که
  6. فانّ اللّه سبحانه خلق الخلق حین خلقهم ؛ غنیا عن طاعتهم بی نیاز  در اطاعت آنها ؛ منهاج‏البراعة(الخوئی) .ج 12. ص 115     
  7. خلق الخلق حین خلقهم ؛لم یحتج إلى مکان غنیّا عنه فهو بالصّفة التی کان لم یزل علیها او به مکانی ضروری برای او نیاز نداشت، زیرا هنوز در آن بود. منهاج‏البراعة(الخوئی) .ج 10.ص .248.
  8. خلق الخلق حین خلقهم ؛أنّه تعالى کان و لا عرش و لا مکان، و لما پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که حق تعالی بود و عرش و مکان نبود و چرا
  9. إنّما یدرک نفسه فی مثال من صورة و حجم و مقدر (خلق الخلق على غیر تمثیل) پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که فقط در مصداق صورت و اندازه و تقدیر (خلق خلق بدون نمایندگی) روش زبردستی منهاج‏البراعة(الخوئی).ج 9 .ص 260  .
  10. خلق الخلق حین خلقهم على غیر تمثیل، و لا مشورة مشیر، و لا معونة معین، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون وکالت، نه نصیحت مشاور و نه کمک یک معین منهاج‏البراعة(الخوئی) .ج 9 . ص 255.
  11.  خلق الخلق حین خلقهم إلخ».. انه تعالى واجب الوجود بذاته و صفاته، فهو-  إذن-  غنی عن کل شی‏ء، و الیه یفتقر کل شی‏ء وجودا و بقاء، و تقدم ذلک مرارا. فی‏ظلال‏ پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او جل جلاله به ذات و صفاتش واجب الوجود است، پس او - پس - محتاج به هر چیزی است، و همه چیز نزد او به وجود و بقاء محتاج است و این بارها ارائه شده است نهج‏البلاغة .ج 3 .ص 164.
  12. خلق الخلق حین خلقهم -  و یروى حیث خلقهم و هو غنی عن طاعتهم-  لأنه لیس بجسم فیستضر بأمر أو ینتفع به- پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که و نقل مى کند که آنها را در کجا آفریده است و مستقل از طاعت آنهاست - چون جسم نیست پس چیزى به او ضرر مى رساند یا از آن سود مى برد - شرح‏نهج..(ابن‏أبی‏الحدید) .ج 10.ص 134.
  13. خَلَقَ الْخَلْقَ حینَ خَلَقَهُمْ ، فَأَلْزَمَهُمْ عِبَادَتَهُ، وَ کَلَّفَهُمْ طَاعَتَهُ، تمام‏. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او آنها را به عبادت خود واجب کرد و آنها را به اطاعت از او واجب کرد. نهج‏البلاغة .ص 194 .     
  14. فان اللَّه سبحانه و تعالى خلق الخلق حین خلقهم غنیا عن طاعتهم»... وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...... وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ... وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که . سرشار از اطاعت از آنها». و لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست. و خزانه های آسمان ها و زمین از آن خداست. و موسی گفت: «اگر شما و همه اهل زمین کافر شوند، خداوند بی‌نیاز و ستوده است»بهج‏الصباغة .ج 12.ص 416.
  15. فان اللَّه سبحانه و تعالى خلق الخلق حین خلقهم : اگر حکیم خلق را خلق کرده است و آنها را تکلیف کرده است و ایشان را برگردانیده است براى خاطر پاداش دادن یا براى ایمان و عمل صالحات و نصب کرده است براى ایشان یک معصومى که گفتارش یقین را برساند غرضش نقض کرده است و نقض غرض باطل است.
  16. فان اللَّه سبحانه و تعالى خلق الخلق حین خلقهم : مى‏خواهد بگوید جمال و زیبایى او بى‏نیاز از عشق‏ورزى ماست، او گلى است که از نغمه‏سرایى بلبلها بى‏نیاز است (انَّ اللَّهَ خَلَقَ‏ الْخَلْقَ‏ حینَ‏ خَلَقَهُمْ‏ غَنِیّاً عَنْ طاعَتِهِمْ)[1]، او بى‏نیاز مطلق است از طاعت ما، از عشق‏ورزى ما، از عبادت ما و از همه چیز.
  17. خلق الخلق حین خلقهم : داستان معروفى در نهج البلاغه است. مردى به نام همّام بن شریح که خودش مردى زاهد و متقى بوده و یک آمادگى و صفایى داشته مى‏آید خدمت حضرت و عرض مى‏کند:
  18. یا امیرَ المؤمنین! صِفْ لِىَ الْمُتَّقینَ. براى من اوصاف متقیان و با تقواها را بگو، متقیان چه صفاتى دارند؟ حضرت مثل اینکه تفرّس کرد که گفتن این جمله‏ها براى این آدم خالى از یک نوع خطرى نخواهد بود. اول دو سه جمله، خیلى سر بسته و مختصر و ساده گفتند:
  19. یا هَمّامُ اتَّقِ اللّهَ وَ أَحْسِنْ فَانَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنونَ. گفت: یا امیر المؤمنین! این براى من کافى نیست، دلم مى‏خواهد چهره متقیان را براى من ترسیم و مشخص بیان کنید.
  20. فرمود: فَانَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ‏ الْخَلْقَ‏ حینَ‏ خَلَقَهُمْ‏ غَنِیّا عَنْ طاعَتِهِمْ آمِنا مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِانَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصاهُ وَ لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اطاعَهُ ... فَالْمتقون فیها هُمْ اهْلُ الْفَضائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الْاقْتِصادُ. خلق چنین‏اند و متقیان کسانى هستند که فضیلتها را ربوده‏اند. آنگاه بیان فرمود که سخن گفتن متقیان چگونه است، لباس پوشیدنشان چگونه است، راه رفتنشان چگونه است، شبشان چگونه است، روزشان چگونه است، معاشرتشان با خانواده‏شان چگونه است.
  21. در حدود 130 صفت براى متقین ذکر کرد. همین طور که حضرت ذکر مى‏کرد، این مرد که یک آمادگى و صفایى داشت، تدریجا برافروخته‏تر مى‏شد و کم کم انگار در این عالم نیست. هنوز سخنان على به پایان نرسیده بود که فریادى شنیدند. رفتند بالاى سرش، دیدند از دنیا رفته.
  22. شَهِقَ شَهْقَةً فَماتَ. فریادى شنیدند. رفتند بالاى سرش، دیدند از دنیا رفته. آن‏وقت حضرت فرمود: هکَذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ الْبالِغَةُ بِاهْلِها. اگر موعظه، رسا و موعظه شنو اهل موعظه باشد موعظه این‏چنین مى‏کند.

( خطبه آینه ) - 133 نکته فضیلت در وصف  متقین 2- امید است مورد استفاده قرار گیر .. هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

[1] نهج البلاغه، خطبه 191

 

 

  • حسین صفرزاده
۲۰
آذر

خطبه یک صد و هشتاد و هشتم: [در وصف متقین ]. کاوشى‏درنهج‏البلاغه : به نظر من، این خطبه ، همچون آئینه‏ایست پیش روى مؤمنین، تا خود را با معیارهاى متّقین مقایسه کنند. ( خطبه آینه ) 1- 133 نکته فضیلت در وصف  متقین

خطبه همام‏   وصیت حضرت از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام به اصحاب خود دارای سرفصل هایی است که در این مختصر خدمت حضرات اساتید محترم جهت الگو گیری و بهروری و رفع نواقص آمده شده ؛ هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی

 بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم:

  1. فحمد اللّه و أثنى علیه، و صلى على النبی صلى اللّه علیه و آله،
  2. ثم قال: أمّا بعد، فإنّ اللّه سبحانه و تعالى خلق الخلق-  حین خلقهم-  غنیّا عن طاعتهم،
  3. آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه،
  4. و لا تنفعه طاعة من أطاعه،
  5. فقسم بینهم معایشهم،
  6. و وضعهم من الدّنیا مواضعهم،
  7. فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل:

1. تقوی‏ :1. اهل فضائل‏

1 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ‏ نهج‏البلاغه، خطبه 193. فضائل، تنها بر اساس تقوا است، نه زبان و نژاد و مال و ...

فضایل امیر مؤمنان و اهل‏بیت علیهم السلام برای  تمسک و الگوگیری که و هر کس به‏ (دین وکتاب) خدا تمسّک‏ جوید، پس قطعاً به راه مستقیم هدایت شده است.  ‏

  1. فضیلت علم بقرآن : * کسى‏که تمام علم کتاب را دارد، على‏بن ابى‏طالب علیهما السلام است. اگر کسى که بخشى از علم کتاب را مى‏داند تخت بلقیس را در یک آن حاضر مى‏کند، پس کسى که تمام علم کتاب را مى‏داند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟
  2. 17. جامع همه فضیلت ها است: قال (عله السلام ): الاخْلاصُ یَجْمَعُ فَوَاضِلَ الاعْمَالِ وَ هُوَ مَعْنَی مِفْتَاحُهُ الْقَبُولُ وَ تَوْقِیعُهُ الرِّضَا مستدرک‏الوسائل، ج 1، ص 99.
  3.  فضیلت کسب وکار با دست خویش‏ از پیامبر اکرم (ص) سوال شد، کدام کسب و پیشه پاکیزه‏تر است؟ فرمود: عَمَلُ الرَّجُلِ بِیَدِهِ ... مستدرک الوسائل، ج 13، ص 24.
  4. 11. فضیلت کسب وکار جهت مخارج خانواده‏ : وَ أَنْ لَیْسَ لِلانْسانِ إِلا ما سَعی‏ نجم، 39.
  5. فضیلت و اهمیت تکبیر ، محبوب ترین ذکر نزد خدا : روی رِبْعی عَنْ فُضَیْلٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام‏ قَال: لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّهْلِیلِ وَ التَّکْبِیرِ کافی، ج 2، ص 506.
  6.  فضیلت و اهمیت تکبیر ، محبوب ترین ذکر نزد خدا : روی رِبْعی عَنْ فُضَیْلٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام‏ قَال: لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّهْلِیلِ وَ التَّکْبِیرِ کافی، ج 2، ص 506.
  7. فضیلت عبادت : انسان موجودی با فضیلت است: فَضَّلْناهُمْ‏ اسراء،. جانشین خدا است: جاعِلٌ فِی الارْضِ خَلِیفَةً بقره، . همه خیرها برای او است: سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الارْضِ‏ حج، 65.  برای هدفی بس والا آفریده شده است: لِیَبْلُوَکُمْ‏ مائده، 48. لِیَعْبُدُونِ‏ ذاریات، 56.
  8. فضیلت‏ بجا آوردن اعمال حج :  قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): النَّائِمُ بِمَکَّةَ کَالْمُجْتَهِدِ فِی الْبُلْدَانِ وَ السَّاجِدُ بِمَکَّةَ کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏ وسائلالشیعة، ج 13، ص 231. قال النّبی (ص): هر کس برا ی حجّ از خانه بیرون رود تا برگردد به هر گامی صد هزار هزار حسنه و هزار هزار گناه از او محو و هزار هزار درجه و برای هر درهمی هزار هزار درهم و هر کار خیری انجام دهد، هزار هزار. اگر بمیرد اهل بهشت و اگر برگردد آمرزیده و دعایش مستجاب و ...
  9. فضیلت زیارت: حضرت رضا (ع) به سعد فرمود: قَالَ عَلِیُّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع: یَا سَعْدُ عِنْدَکُمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى (ع) (منظورتان قبر فاطمه موسى بن جعفر است) قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ بحارالانوار، ج 99، ص 265.
  10.  فضیلت واهمیت درختکاری‏ ، پاکترین و حلالترین شغل‏ . مردى از امام صادق (ع) پرسید: شنیده‏ام زراعت مکروه است، امام صادق (ع) فرمودند: زراعت کنید، درختکارى کنید، بخدا قسم کارى از این پاکتر و حلال‏تر نیست: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَسْمَعُ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّ الزِّرَاعَةَ مَکْرُوهَةٌ فَقَالَ ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلا أَجَلَّ وَ أَطْیَبَ مِنْهُ وَ اللَّهِ لَیُزْرَعَنَّ الزَّرْعُ وَ لَیُغْرَسَنَّ الْغَرْسُ بَعْدَ خُرُوجِ الدَّجَّالِ‏ مستدرک الوسائل، ج 13، ص 461
  11. فضیلت ماه رمضان‏ ؛ خطبه مهم ماه رمضان در بحار، ج 94، ص 356. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ وَسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ إِجَابَةٌ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّارِ من‏لایحضره‏الفقیه، ج 2، ص 94
  12.  اهمیت و فضیلت‏ زیارت اهل قبور:  قَالَ الْکَاظِمُ (ع): مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَزُورَ قُبُورَنَا فَلْیَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا کافی، ج 4، ص 59
  13. فضیلت‏ روز عرفه پیامبراکرم (ص):" برخی از گناهان جز در عرفه بخشوده نمی شود".
  14. امام علی (ع):" از رسول خدا (ص) پرسیده شد چه کسی از اهل عرفات جرمش بزرگتر است؟ فرمود: آنکه از عرفات بر می گردد و می بیند که آمرزیده نشده است". امام صادق (ع) فرمود:" مقصودشان کسی است که از رحمت الهی مأیوس باشد".
  15. 1. فضیلت عاقل‏ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إفطار العاقل أفضل من صوم الجاهل و إقامة العاقل أفضل من شخوص (حرکت) الجاهل‏ المحاسن، ج 1، ص 193.
  16. فضیلت علم: 1 امتیاز انسان: وَ عَلَّمَ آدَمَ الاسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هولاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‏ بقره/ 31.
  17. 1. فضیلت عید فطر1 عید، روز تقرب نه روز تبطّل‏ ، قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع) أَلا إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمٌ جَعَلَهُ اللَّهُ لَکُمْ عِیداً وَ هُوَ سَیِّدُ أَیَّامِکُمْ وَ أَفْضَلُ أَعْیَادِکُمْ وَ قَدْ أَمَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِالسَّعْیِ فِیهِ إِلَی ذِکْرِهِ
  18. فضیلت‏ ادب‏ : از نکات تربیتی‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لانْ یُؤدِّبَ أَحَدُکُمْ وُلْدَهُ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِنِصْفِ صَاعٍ کُلَّ یَوْمٍ‏ مکارم‏الاخلاق، ص 222.
  19. 1. فضیلت علماءوفقها : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: ثَلَاثَةٌ یَشْفَعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُشَفِّعُهُمْ الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ الشُّهَدَاءُ خصال صدوق، ج 1، ص 156.
  20. 2. پاداش فضیلت ها . مسجد درقرآن‏ ؛ انتخاب مسجد: قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً کهف/ 21.
  21. 3. فضیلت نماز جمعه‏ ؛ گام برداشتن به سوی نماز جمعه سبب کم شدن وحشتهای فرد در قیامت می‏شود:
  22. قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ: أَخْبِرْنَا عَنْ سَبْعِ خِصَالٍ أَعْطَاکَ‏ اللَّهُ مِنْ بَیْنِ النَّبِیِّینَ وَ أَعْطَی أُمَّتَکَ مِنْ بَیْنِ الامَمِ ..
  23. کارهایى که فضیلت بنى اسرائیل را به غضب تبدیل کرد ؛ در مورد تحریف  قرآن مى‏فرماید «مِنْ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» (نساء/ 46) به قول قرآن با دست خودشان چیزهایى مى‏نوشتند مى‏گفتند این حکم شرعى است‏
  24. هر زندگى ساده دلیل بر فضیلت نیست‏ : مى‏گویند فلانى بسیار آدم خوب مستضعفى است. یا مى‏گویند: بسیار آدم فقیر و محرومى است. حالا فقیر و محروم خوب است یا بد است؟ بعضى از فقیرها را باید با چوب بر سرشان زد که چرا فقیر هستید؟ اینطور نیست که هر کس فقیر است مدح بشود. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فى قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام» (بقره/ 204)
  25. شب قدر، فضیلت : شب قدر شب نوزدهم است یا بیست و یکم یا شب بیست و سوم، احتمال بیست و یکم و بیست و سوم بیشتر از شب نوزدهم است. در میان بیست و یکم و بیست و سوم احتمال بیست و سوم بیشتر است. شب قدر شب نزول قرآن و شب آمدن فرشتگان به خدمت امام زمان (عج) است‏ شب قدر چه شبى است؟ شبى است که قرآن نازل شد. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (قدر/ 1)
  26. ایمان کامل (1)، فضیلت صلوات [22/ 09/ 78] ) کار خداوند و فرشتگان است: چون قرآن یک آیه‏اى دارد که تقریباً همه ایرانیان حفظ هستند که: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/ 56). بدرستیکه خداوند وملائکه درود مى‏فرستند بر پیامبراى کسانى که ایمان آورده‏اید شما هم بر او صلوات بفرستید ... و) کلید قبولى نماز است: اهل سنت‏ چهار رهبر دارند: 1- ابوحنیفه، امام شافعى، احمد حنبل و مالک. اما شافعى شعرى دارد که: «یا اهْل بَیْتِ رَسُول الله حُبُّکُم- فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فى القرآن انْزَلَهُ»
  27. فضیلت خدمت بیش از عبادت است‏ برویم سراغ روایات از برکات جمهورى اسلامى این است که ماه رجب دهها هزار جوان معتکف مى‏شوند حدیث داریم اگر مشکل یک مسلمانى را حل کنید از اینکه یک ماه معتکف بشوى و روزه بگیرى ثوابش بیشتر است 30 روز آدم توى مسجد معتکف شود یا یک مشکلى را از یک مسلمانى حلّ کند. سوال پس عبادات نماز و....فروع الدین چه میشود... جواب فرمان به فروع دین وعمل کردن به آنها اطاعت است نه عبادت ! عبادت بجز خدمت خلق نیست   
  28. دانش و بصیرت، همراه با تقویت و فضیلتعلمى که بصیرت آفرین و تقوا آفرین است این مهم است ما الآن توى دنیا مى‏توانید بگویید هرکس علمش بیشتر است بصیرتش هم بیشتر است؟ نه، افرادى داریم که مدرک علمى‏شان بالاست اما بصیرتى ندارند یعنى بینش ندارد علم دارد بصیرت ندارد
  29. 7- تحصیل، فضیلت است، اما ازدواج، ضرورت است‏
  30. فضیلت حفظ قرآن کریم‏ «لِکُلِّ آیَهٍ دَرَجَهٌ فَلَا تَکُونُ فَوْقَ حَافِظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» یا «حَظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» (بحارالانوار/ ج 89/ ص 22) بالاتر از حافظ قرآن درجه‏اى نیست. حفظ قرآن را اگر کسى بهش فشار نمى‏اید، خوب است. حفظ قرآن ارزش است، کمال است، فضیلت است.
  31. 5- فضیلت حفظ قرآن کریم‏ : «لِکُلِّ آیَهٍ دَرَجَهٌ فَلَا تَکُونُ فَوْقَ حَافِظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» یا «حَظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» (بحارالانوار/ ج 89/ ص 22) بالاتر از حافظ قرآن درجه‏اى نیست. حفظ قرآن را اگر کسى بهش فشار نمى‏اید، خوب است. حفظ قرآن ارزش است، کمال است، فضیلت است.
  32. 1- مادر امام هادى، کنیز با فضیلت : خوب، حالا امام درباره مادرش چه مى‏گوید؟ مى‏گوید «امّى عارفه بحقى» مادرِ من امام شناس است. «و هى من اهل الجنه» مادرِ من اهل بهشت است. «لا یقربها شیطان» شیطان نزدیک مادر من نمى‏رود.
  33. دعا در هرجا ودر هر وقت که باشد، مفید است. چون خداوند مى‏فرماید: من نزدیک هستم. «فَإِنِّی قَرِیبٌ» آنچه از اوقات مخصوصه، یا اماکن مقدّسه براى دعا مطرح شده براى فضیلت‏ است‏
  34.  فضیلت : ماجراى خوابیدن حضرت على علیه السلام در بستر رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است. همچنان که تاریخ یعقوبى (ج 2، ص 39) موضوع را به صراحت بازگو مى‏نماید. در شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحدید (ج 4، ص 73) آمده است: معاویه چهار هزار درهم پول داد تا بگویند این آیه در شأن ابن‏ملجم نازل شده است!. تفسیر نمونه، ج 2، ص 49.
  35. در روایات شیعه و سنى آمده است که این آیه به منزله‏ى قلّه قرآن است و بزرگترین مقام را در میان آیات دارد. «1» همچنین نسبت به تلاوت این آیه سفارش بسیار شده است، از على علیه السلام نقل کرده‏اند که فرمود: بعد از شنیدن فضیلت‏ این آیه، شبى بر من نگذشت، مگر آنکه آیةالکرسى را خوانده باشم. «2»
  36. درجات در قیامت متفاوت است. هرکس فضیلت‏ بیشترى در دنیا کسب کند، لطف بیشترى در آخرت دریافت خواهد کرد. «یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ»
  37. نماز شب از نمازهاى بسیار با فضیلت‏ است و در سوره‏هاى مزّمل و مدّثر آمده است: «قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا» در روایات بیش از 30 فضیلت‏ براى نمازشب برشمرده شده است که به‏برخى از فضایل آن اشاره مى‏شود:
  38. * تمام انبیا نمازشب داشتند. نماز شب، رمز سلامتى بدن وروشنایى قبر است. نماز شب، در اخلاق، رزق، برطرف شدن اندوه، اداى دین و نورچشم مؤثّر است.
  39. خلف بن خلیفه گفت: از ابو هارون عبدى شنیدم گفت: با ابن عمر نشسته بودم که نافع بن ازرق گفت: به خدا قسم که على را دشمن مى‏دارم، او گفت: خدا تو را دشمن بدارد، کسى را دشمن مى‏دارى که فضیلتى از فضایل او از دنیا و آنچه در آن است بهتر است.
  40.  فضیلت وابعاد شخصیت والاى امیر المؤمنین  آن چنان گسترده و فراگیراست که هیچ کس را توان آن نیست که دراندیشه رسیدن به عمق آن باشد.  به گفته رسول گرامى اسلام: جز خدا و محمد هیچ کس على را آن چنان که بایسته است نشناخته  به گفته خود مولا: هیچ پرنده‏اى قدرت پرواز بر قله عظمت او را ندارد. این است که مى‏بینیم در طول تاریخ، هزاران کس درباره آن بزرگوار گفته‏اند و نوشته‏اند و آثار هنرى آفریده‏اند، ولى همگى به ناتوانى خود اعتراف کرده‏اند و هیچ کدام جز گوشه‏اى از شایستگى‏هاى آن امام عظیم را ننموده‏اند.

امید است مورد استفاده قرار گیر .. هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۹
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب و ترجمه و شروح نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام

  1. حدود بیش از 120 کتاب  از نهج البلاغه دانش نامه علوی آمده است که در اینجا چهل نمونه نام کتب و زبان آورده شده

 

  1. نام کتاب: جلوه‏تاریخ‏درشرح‏نهج‏البلاغه‏ابن‏ابى‏الحدیدج 8
  2. نام کتاب: حدائق‏الحقائق‏فی‏شرح‏نهج‏البلاغةج  عربی1
  3. نام کتاب: حیاةالشریف‏الرضی‏ ؛ عربی
  4. نام کتاب: خورشیدبى‏غروب‏نهج‏البلاغه‏ : عربی ؛ فارسی
  5. نام کتاب: خورشیدهدایت‏ج 1 فاسی ؛ عربی
  6. نام کتاب: دراسةحول‏نهج‏البلاغة ، ,عربی
  7. نام کتاب: درپیرامون‏نهج‏البلاغه‏ ؛ عربی ؛ فارسی
  8. نام کتاب: دررکلمات‏امیرمومنان‏على‏علیه‏السلام فارسی ؛ عربی‏
  9. نام کتاب: روائع‏نهج‏البلاغة فارسی
  10. نام کتاب: روش‏هاى‏تحقیق‏دراسنادومدارک‏نهج‏البلاغه‏ فارسی
  11. نام کتاب: سخنان‏على‏علیه‏السلام‏ازنهج‏البلاغه(فاضل)
  12. نام کتاب: سخنان‏على‏علیه‏السلام‏ازنهج‏البلاغه(کمپانى)
  13. نام کتاب: سیدرضى‏ ؛ سیدرضى‏مؤلف‏نهج‏البلاغه‏ عربی
  14. نام کتاب:.شرح‏نهج..(المجلسی) عربی         
  15. نام کتاب: ترجمه‏نهج..(دشتى) فارسی ؛ عربی             
  16. نام کتاب: سیرى‏درفرهنگ‏لغات‏نهج‏البلاغه‏ ،فارسی
  17. نام کتاب: شرح‏حکم‏نهج‏البلاغة؛ فارسی
  18. نام کتاب: شرح‏صدوده‏کلمه‏ازکلمات‏امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام؛ فارسی‏
  19. نام کتاب: شرح‏غررالحکم‏ودررالکلم(خوانسارى)ج 1 فارسی
  20. نام کتاب: شرح‏مائةکلمة(ابن‏میثم‏عبدالوهاب‏وطواط) فارسی
  21. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغة(ابن‏ابى‏الحدید)ج 20 عربی ؛ فارسی
  22. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغة(سیدعباس‏موسوى)ج 5 فارسی
  23. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغة(شارح‏قرن‏هشتم) عربی
  24. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغة(قزوینى‏حائرى)ج 2 عربی ؛ فارسی
  25. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغه(مدرس‏وحید)ج 12 عربی ؛ فارسی
  26. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغةالمقتطف‏من‏بحارالأنوارج 3 عربی
  27. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغه‏منظوم‏ج. 10. عربی ؛ فارسی
  28. نام کتاب: شروح‏نهج‏البلاغة؛  عربی ؛ فارسی
  29. نام کتاب: شکوفه‏هاى‏خردیاسخنان‏على‏علیه‏السلام؛ عربی ؛ فارسی ‏
  30. نام کتاب: شگفتى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏ ؛ عربی ؛ فارسی
  31. نام کتاب: عبقریةالشریف‏الرضی‏ ؛ عربی
  32. نام کتاب: فرهنگ‏معارف‏نهج‏البلاغه‏ج 2 عربی ؛ فارسی
  33. نام کتاب: فرهنگ‏موضوعات‏کلى‏نهج‏البلاغه‏ ، عربی ؛ فارسی
  34. نام کتاب: فرهنگ‏نهج‏البلاغه‏ ، عربی ؛ فارسی
  35. نام کتاب: فرهنگ‏واژه‏هاى‏معادل‏نهج‏البلاغه‏ ؛ عربی ؛ فارسی
  36. نام کتاب: فی‏رحاب‏نهج‏البلاغة، عربی
  37. نام کتاب: فی‏ظلال‏نهج‏البلاغةج 4؛ عربی ؛ فارسی
  38. نام کتاب: کاوشى‏درنهج‏البلاغه(مقالات‏کنگره‏سوم) عربی ؛ فارسی
  39. نام کتاب: کتابنامه‏نهج‏البلاغه‏ عربی ؛ فارسی
  40. نام کتاب: کلام‏على‏علیه‏السلام‏بانغمه‏همایون‏ ؛ عربی ؛ فارسی اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۹
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتب و ترجمه و شروح نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام 2

  1. حدود بیش از 120 کتب از نهج البلاغه دانش نامه علوی آمده است که در اینجا چهل نمونه دیگرنام کتب آورده شده

 

  1. نام کتاب: ترجمه‏وشرح‏نهج‏البلاغه(آملى)
  2. نام کتاب: ترجمه‏وشرح‏نهج‏البلاغه(فیض‏الاسلام)
  3. نام کتاب: تصنیف‏نهج‏البلاغة
  4. نام کتاب: تمام‏نهج‏البلاغة
  5. نام کتاب: تنبیه‏الغافلین‏وتذکرةالعارفین‏ج 1
  6. نام کتاب: تنبیه‏الغافلین‏وتذکرةالعارفین‏ج 2
  7. نام کتاب: توضیح‏نهج‏البلاغةج 1
  8. نام کتاب: جلوه‏تاریخ‏درشرح‏نهج‏البلاغه‏ابن‏ابى‏الحدیدج 1
  9. نام کتاب: جلوه‏هاى‏حکمت‏
  10. نام کتاب: جلوه‏تاریخ‏درشرح‏نهج‏البلاغه‏ابن‏ابى‏الحدیدج 8
  11. نام کتاب: حدائق‏الحقائق‏فی‏شرح‏نهج‏البلاغةج 1
  12. نام کتاب: حیاةالشریف‏الرضی‏
  13. نام کتاب: خورشیدبى‏غروب‏نهج‏البلاغه‏
  14. نام کتاب: خورشیدهدایت‏ج 1
  15. نام کتاب: دراسةحول‏نهج‏البلاغة
  16. نام کتاب: درپیرامون‏نهج‏البلاغه‏
  17. نام کتاب: دررکلمات‏امیرمومنان‏على‏علیه‏السلام‏
  18. نام کتاب: روائع‏نهج‏البلاغة
  19. نام کتاب: روش‏هاى‏تحقیق‏دراسنادومدارک‏نهج‏البلاغه‏
  20. نام کتاب: سخنان‏على‏علیه‏السلام‏ازنهج‏البلاغه(فاضل)
  21. نام کتاب: سخنان‏على‏علیه‏السلام‏ازنهج‏البلاغه(کمپانى)
  22. نام کتاب: سیدرضى‏
  23. نام کتاب: سیدرضى‏مؤلف‏نهج‏البلاغه‏
  24. نام کتاب: الدرةالنجفیة
  25. نام کتاب: الشریف‏الرضی(کاشف‏الغطاء)
  26. نام کتاب: بازگشت‏به‏نهج‏البلاغه‏
  27. نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏
  28. نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏
  29. نام کتاب: الدرةالنجفیة
  30. نام کتاب: الشریف‏الرضی(کاشف‏الغطاء)
  31. نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏
  32. نام کتاب: ترجمه‏وشرح‏نهج‏البلاغه(آملى)
  33. نام کتاب: ترجمه‏وشرح‏نهج‏البلاغه(فیض‏الاسلام)
  34. نام کتاب: تصنیف‏نهج‏البلاغة
  35. نام کتاب: تمام‏نهج‏البلاغة
  36. نام کتاب: تنبیه‏الغافلین‏وتذکرةالعارفین‏ج 1
  37. نام کتاب: تنبیه‏الغافلین‏وتذکرةالعارفین‏ج 2
  38. نام کتاب: توضیح‏نهج‏البلاغةج 1
  39. نام کتاب: جلوه‏تاریخ‏درشرح‏نهج‏البلاغه‏ابن‏ابى‏الحدیدج 1
  40. نام کتاب: جلوه‏هاى‏حکمت : اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۹
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. کتب و ترجمه و شروح نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام

حدود بیش از 120 کتب از نهج البلاغه دانش نامه علوی آمده است که در اینجا چهل نمونه نام کتب و شناسنامه آورده شده

  1. نام کتاب: الدرةالنجفیة» زمینه: شرح»زبان : عربى»قطع : رحلى»جلد: 1»تعداد صفحات: 396»ناشر: سال چاپ: 0نوبت چاپ: مکان: نامعلوم‏شابک: پدیدآورندگان: ابراهیم بن حسین خوئى»دوران زندگى: قرن 14»مذهب: شیعه»مترجم: »دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح: توضیحات: پایان تالیف: 1291ق‏
  2. 2-نام کتاب: الدلیل‏على‏موضوعات‏نهج‏البلاغة»زمینه: فرهنگنامه؛زبان : عربى؛ قطع : وزیرى‏؛ جلد 1تعداد صفحات: 1104؛ناشر: یاسر؛ سال چاپ: 1357؛ نوبت چاپ: مکان: تهران‏؛ شابک: پدیدآورندگان: على انصاریان‏؛ دوران زندگى: معاصر؛ مذهب: شیعه‏؛ مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح: توضیحات: مقدمه کتاب به زبان فارسى است‏
  3. 3-نام کتاب: الشریف‏الرضی(امینى) زمینه: سید رضى‏ زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1؛ تعداد صفحات: 259؛ ناشر: بنیادنهج‏البلاغه‏؛ سال چاپ: 1366؛ نوبت چاپ: اول‏؛ مکان: تهران‏؛ شابک: پدیدآورندگان: محمد هادى امینى‏؛ دوران زندگى: معاصر؛ مذهب: شیعه‏؛ مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح:
  4. 4- نام کتاب: الشریف‏الرضی (کاشف‏الغطاء) زمینه: سید رضى‏زبان : عربى‏قطع : رقعى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 116 ناشر: الذخائر سال چاپ: 1378 نوبت چاپ:  مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: محمد رضا کاشف الغطاء دوران زندگى: قرن 14 مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم: مصحح:
  5. 5- نام کتاب: العودةإلى‏نهج‏البلاغة زمینه: در باره‏ زبان : عربى‏ قطع : رقعى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 72 ناشر: الدارالاسلامیة سال چاپ: 1379 نوبت چاپ: اول‏ مکان: بیروت‏ شابک:  پدیدآورندگان: سید على خامنه‏اى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدعباس‏نورالدین‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  6. 6- نام کتاب: المعجم‏الموضوعی‏لنهج‏البلاغة زمینه: فرهنگنامه‏ زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 500 ناشر: بنیادپژوهشهاى‏اسلامى‏آستان‏قدس‏رضوى‏ سال چاپ: 1366 نوبت چاپ: اول‏ مکان: مشهد شابک: پدیدآورندگان: اویس کریم محمد دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم: مصحح:
  7. 7- نام کتاب: الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج‏البلاغة زمینه: فرهنگنامه‏ زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 620 ناشر: وزارت‏ارشاداسلامى‏وبنیادنهج‏البلاغه‏ سال چاپ: 1363 نوبت چاپ: اول‏ مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: على مشکینى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم:  مصحح:
  8. 8- نام کتاب: بازگشت‏به‏نهج‏البلاغه زمینه: در باره‏ زبان : فارسى‏ قطع : رحلى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 45 ناشر: بنیادنهج‏البلاغه‏ سال چاپ: 1372 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: سید على خامنه‏اى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح:
  9. 9- توضیحات: سخنرانى‏هاى ایراد شده درکنگره هاى نهج البلاغه‏ نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏ زمینه: در باره‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 323 ناشر: کانون‏انتشارات‏محمدى‏ سال چاپ: 1373 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: جورج جرداق‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: مسیحى‏ مترجم: محمدرضاانصارى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  10. 10- نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏ زمینه: در باره‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 323 ناشر: کانون‏انتشارات‏محمدى‏ سال چاپ: 1373 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: جورج جرداق‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: مسیحى‏ مترجم: محمدرضاانصارى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  11. 11-نام کتاب: الدرةالنجفیة زمینه: شرح‏ زبان : عربى‏ قطع : رحلى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 396 ناشر: سال چاپ: 0 نوبت چاپ:  مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: ابراهیم بن حسین خوئى‏ دوران زندگى: قرن 14 مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح: توضیحات: پایان تالیف: 1291ق‏
  12. 12- -نام کتاب: الشریف‏الرضی(کاشف‏الغطاء) زمینه: سید رضى‏ زبان : عربى‏ قطع : رقعى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 116 ناشر: الذخائرسال چاپ: 1378 نوبت چاپ:  مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: محمد رضا کاشف الغطاء دوران زندگى: قرن 14مذهب: شیعه‏ مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم:  مصحح:
  13. 13- نام کتاب: شگفتى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏ زمینه: در باره‏ زبان : فارسى‏ قطع : رقعى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 459 ناشر: انتشارات‏بعثت‏ سال چاپ: 0 نوبت چاپ:  مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: جورج جرداق‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: مسیحى‏ مترجم: فخرالدین‏حجازى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  14. 14- نام کتاب: بهج‏الصباغةفی‏شرح‏نهج‏البلاغةج زمینه: شرح‏ زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 14 تعداد صفحات: 603 ناشر: موسسه‏انتشارات‏امیرکبیرسال چاپ: 1376 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران ‏شابک: 1-0263-00-964 پدیدآورندگان: محمد تقى شوشترى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم: مصحح: توضیحات: زمینه این کتاب شرح موضوعى است‏ ‏
  15. 15- نام کتاب: پرتوى‏ازنهج‏البلاغه‏ زمینه: شرح‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 720 ناشر: سازمان‏چاپ‏وانتشارات‏وزارت‏فرهنگ‏وارشاداسلامى‏ سال چاپ: 1374 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران‏ شابک: پدیدآورندگان: محمود طالقانى‏ دوران زندگى: قرن 14 مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم:  مصحح: سیدمحمدمهدى‏جعفرى‏ توضیحات: شامل خطبه 1 تا خطبه 81 . مصحح با استفاده از ترجمه‏ى آیت الله طالقانى این اثر را پدید آورده است‏
  16. 16- نام کتاب: پیام‏امام ‏شرح‏ تازه ‏وجامعى ‏برنهج‏البلاغه ‏ج 1 زمینه: شرح‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 3 تعداد صفحات: 661 ناشر: دارالکتب‏الاسلامیة سال چاپ: 1375 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: ناصر مکارم شیرازى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم:  مصحح:  توضیحات: شامل خطبه 1 تا خطبه 20 . پایان تالیف: 1374ش , 1416ق - همکاران مؤلف: امامى - آشتیانى - احسانى فر - ارسطا - بهادرى - حسینیان قمى - داودى و قدسى‏
  17. 17- نام کتاب: ترجمةاستنادنهج‏البلاغة(عربى) زمینه: اسناد  زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 98 ناشر: عزیزالله‏عطاردى‏ سال چاپ: 1351نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: امتیاز علیخان عرشى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: سنى‏مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم:  مصحح: عزیزالله‏عطاردى‏
  18. 18- نام کتاب: ترجمه‏استنادنهج‏البلاغه(فارسى) زمینه: اسناد زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 180 ناشر: موسسه‏انتشارات‏امیرکبیر سال چاپ: 1363 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک: پدیدآورندگان: امتیاز علیخان عرشى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: سنى‏ مترجم: سیدمرتضى‏آیت‏الله‏زاده‏شیرازى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  19. 19- نام کتاب: ترجمه‏اعلام‏نهج‏البلاغه‏ زمینه: امثال و اعلام‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 46 ناشر: بنیادنهج‏البلاغه‏ سال چاپ: 1359 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: محمد هادى امینى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم: ابوالقاسم‏امامى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  20. 20-نام کتاب: ترجمه‏روان‏نهج‏البلاغه(ارفع) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 1396 ناشر: انتشارات‏فیض‏کاشانى‏ سال چاپ: 1379 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران‏ شابک: 2-070-403-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدکاظم‏ارفع‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  21. 21- نام کتاب: ترجمه‏شرح‏صدکلمه‏امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام زمینه: شرح‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 383 ناشر: بنیادپژوهشهاى‏اسلامى‏آستان‏قدس‏رضوى‏ سال چاپ: 1375 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: مشهد شابک:  پدیدآورندگان: میثم بن على بن میثم بحرانى - عبد الوهاب - رشید وطواط دوران زندگى: قرن 7 مذهب: شیعه‏ مترجم: عبدالعلى‏صاحبى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: میرجلال‏الدین‏حسینى‏ارموى‏محدث‏ توضیحات: ترجمه سه شرح صد کلمه منتخب جاحظ
  22. 22- نام کتاب: ترجمه‏شرح‏نهج‏البلاغه(ابن‏میثم)ج 1 زمینه: شرح‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 5 تعداد صفحات: 677 ناشر: بنیادپژوهشهاى‏اسلامى‏آستان‏قدس‏رضوى‏ سال چاپ: 1375 نوبت چاپ: اول‏ مکان: مشهد شابک:  پدیدآورندگان: میثم بن على بن میثم بحرانى‏ دوران زندگى: قرن 7 مذهب: شیعه‏ مترجم: قربانعلى‏محمدى‏مقدم-على‏اصغرنوایى‏یحیى‏زاده‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: شامل خطبه 1 تا خطبه 21 . پایان تالیف: 677ق‏
  23. 23- نام کتاب: ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم(انصارى)ج 1 زمینه: غرر الحکم‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 2 تعداد صفحات: 481 ناشر:  سال چاپ: 0 نوبت چاپ: هشتم‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: عبد الواحد تمیمى آمدى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: محمدعلى‏انصارى‏قمى‏ دوران زندگى مترجم: قرن 14 مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: خط: حسن بن عبد الکریم هریسى - پایان کتابت:  1337ش , 1378ق‏
  24. 24- نام کتاب: ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم(شیخ‏الاسلامى)ج 1 زمینه: غرر الحکم‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 2 تعداد صفحات: 815 ناشر: انتشارات‏انصاریان‏ سال چاپ: 1377 نوبت چاپ: چهارم‏ مکان: قم‏ شابک: 6-124-438-964 پدیدآورندگان: عبد الواحد تمیمى آمدى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدحسین‏شیخ‏الاسلامى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:  توضیحات: متن و ترجمه به صورت موضوعى دسته بندى شده است‏
  25. 25- نام کتاب: ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم(محلاتى)ج 1 زمینه: غرر الحکم‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 2 تعداد صفحات: 658 ناشر: دفترنشرفرهنگ‏اسلامى‏ سال چاپ: 1378نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران‏ شابک: x-585-430-964 پدیدآورندگان: عبد الواحد تمیمى آمدى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدهاشم‏رسولى‏محلاتى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:  توضیحات: تنظیم به صورت موضوعى - پایان تالیف: 1377ش , 1419ق‏
  26. 26- نام کتاب: ترجمه‏گویاوشرح‏فشرده‏اى‏برنهج‏البلاغه‏ج 1 زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 3 تعداد صفحات: 483 ناشر: انتشارات‏مطبوعاتى‏هدف‏ سال چاپ: 0 نوبت چاپ: اول‏ مکان: قم‏ شابک: پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: محمدرضاآشتیانى-محمدجعفرامامى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:  توضیحات: شامل خطبه 1 تا خطبه 100 . این کتاب زیر نظر آیة الله مکارم شیرازى نگارش یافته است‏
  27. 27- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(آقامیرزایى) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 946 ناشر: انتشارات‏بهزاد سال چاپ: 1379 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران شابک: 1-38-5959-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: ناهیدآقامیرزایى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  28. 28- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(آیتى) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 1051 ناشر: دفترنشرفرهنگ‏اسلامى-بنیادنهج‏البلاغه‏ سال چاپ: 1378 نوبت چاپ: سوم‏ مکان: تهران‏ شابک: 1-598-430-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه مترجم: عبدالمحمدآیتى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  29. 29- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(احمدزاده) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى جلد: 1 تعداد صفحات: 449 ناشر: انتشارات‏اشرفى‏ سال چاپ: 1378 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران شابک: 7-3-90025-964 پدیدآورندگان: سید رضى دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: ناصراحمدزاده‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  30. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(اردبیلى) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1تعداد صفحات: 407 ناشر: دفترنشرفرهنگ‏اهل‏بیت‏علیهم‏السلام‏ سال چاپ: 0 نوبت چاپ: مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه مترجم: حسین‏بن‏شرف‏الدین‏اردبیلى‏ دوران زندگى مترجم: قرن 10 مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: ترجمه به صورت زیر نویس - خط: ابوالقاسم ابن میرزا محمد على خوشنویس اصفهانى - پایان کتابت: 1343‏
  31. 31- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(انصارى) زمینه: ترجمه زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 1229 ناشر: انتشارات‏نوین‏ سال چاپ: 0 نوبت چاپ:  مکان: تهران شابک:  پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: محمدعلى‏انصارى‏قمى‏ دوران زندگى مترجم: قرن 14 مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: پایان تالیف: 1331ش , 1372ق‏
  32. 32- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(انصاریان) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 910 ناشر: انتشارات‏پیام‏آزادى‏ سال چاپ: 1379 نوبت چاپ: چهارم‏ مکان: تهران‏ شابک: 5-326-302-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: حسین‏انصاریان‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: ترجمه به صورت زیر نویس‏
  33. 33- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(اولیائى) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 800  ناشر: انتشارات‏زرین‏ سال چاپ: 1376 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران شابک: 6-116-407-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدنبى‏الدین‏اولیائى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: این کتاب از ابتدا تا صفحه 414 شامل متن و از صفحه 415 به بعد شامل ترجمه نهج البلاغه مى‏باشد
  34. 34- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(بهشتى) زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1 ؛ تعداد صفحات:  ؛461 ؛ ناشر: انتشارات‏شهریورباهمکارى‏تابان‏ ؛ سال چاپ: 0 نوبت چاپ:  مکان: نامعلوم‏ شابک: 3-033-437-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: محمدبهشتى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر ؛ مذهب مترجم: شیعه‏؛ مصحح:
  35. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(زمانى) زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1 ؛ تعداد صفحات: 1250 ؛ ناشر: موسسه‏انتشارات‏نبوى‏ ؛ سال چاپ: 1378 ، نوبت چاپ: دوازدهم‏ ؛ مکان: تهران‏ ؛ شابک: 5-2-90040-964 ؛ پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: مصطفى‏زمانى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر ؛ مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح:
  36. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(سپهر)ج 1 ؛ زمینه: ترجمه ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 3 ؛ تعداد صفحات: 618 ؛ ذناشر: انتشارات‏اشرفى‏ ؛ سال چاپ: 1358 ؛ نوبت چاپ: اول‏ ؛ مکان: تهران‏ ؛ شابک: پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: احمدسپهرخراسانى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر ؛ مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح: توضیحات: این جلد شرح مفصلى در زمینه فن خطابه و تاریخ آن است‏
  37. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(شرقى) زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1 ؛ تعداد صفحات: 615 ؛ ناشر: دارالکتب‏الاسلامیة ؛ سال چاپ: 1363 ؛ نوبت چاپ: اول‏ ؛ مکان: تهران‏ ؛ شابک: پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ، مترجم: محمدعلى‏شرقى‏ ، دوران زندگى مترجم: معاصر ، مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح: توضیحات: ترجمه به صورت زیر نویس - پایان ترجمه: 1403ه.ق - قطعات خطبه‏ها شماره بندى شده است‏
  38. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(شهیدى) ، زمینه: ترجمه‏ ، زبان : فارسى-عربى‏ ، قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1 ؛ تعداد صفحات: 1073؛ ناشر: شرکت‏انتشارات‏علمى‏وفرهنگى‏ ؛ سال چاپ: 1378 ،نوبت چاپ: چهاردهم‏ ، مکان: تهران‏ : شابک: 2-061-445-964 ؛ پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: سیدجعفرشهیدى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر، مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح:
  39. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(مبشرى) ؛ زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1؛ تعداد صفحات: 1431 ؛ ناشر: دفترنشرفرهنگ‏اسلامى‏ ؛سال چاپ: 1366 ؛ نوبت چاپ: سوم‏ ؛ مکان: تهران‏ ، شابک: پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: اسدالله‏مبشرى‏ ، دوران زندگى مترجم: معاصر ؛ مذهب مترجم: شیعه‏مصحح:
  40. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه‏امام‏على‏علیه‏السلام(دشتى) زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏، جلد: 1؛ تعداد صفحات: 954 ؛ ناشر: موسسه‏انتشارات‏مشهور ؛ سال چاپ: 1379  ؛ نوبت چاپ: اول‏ ؛ مکان: قم‏ ؛ شابک: 0-28-6863-964 ؛ پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: محمددشتى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر؛ مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح: اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر

 

           بسم الله الرحمن الرحیم

    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    2. برداشت 8 از نامه 45 اخلاقی، سیاسی ، اعتقادی ، نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام،
  1. أ أقنع من نفسی بأن یقال: هذا أمیر المؤمنین، و لا أشارکهم فی مکاره الدّهر، أو أکون أسوة لهم فی جشوبة (الجُشوبة: الخشونة، و تقول: جشب الطعام-  کنصر و سمع- : فهو جشب، و جشب-  کشهم و بطر- : و جشیب و مجشاب و مجشوب، أی غلظ) آیا به همین رضایت دهم که مرا امیر المؤمنین خوانند و در تلخى‏هاى روزگار با مردم شریک نباشم و در سختى‏هاى زندگى الگوى آنان نگردم
  2. (3895) العیش فما خلقت لیشغلنی أکل الطّیّبات، کالبهیمة المربوطة، همّها علفها، أو المرسلة شغلها تقمّمها (لأَنها تَقْتَمُ‏ به ما تأْکله أی تَطلبه) : آفریده نشده‏ام که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد،(3896)، تکترش «تکترش»: تملأ کرشها. (تکترش»: تملأ کرشها.) (و یقال للصبی إذا عظم بطنه، و أخذ فی الأکل‏ اسْتَکْرَشَ‏،) تقمّمها: التقاطها للقمامة، أی الکناسة. چونان حیوان پروارى و از آینده خود بى خبر است.
  3. (3897) من أعلافها الأعلاف-  جمع علف- : ما یهیأ للدابة لتأکله. من أعلافها الأعلاف-  جمع علف- : ما یهیأ للدابة لتأکله.  که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده،
  4.  (3898)، و تلهو عمّا یراد بها، أو أترک سدى، أو أهمل عابثا، أو أجرّ حبل الضّلالة، أو أعتسف اعْتَسف: رکب الطریق على غیر قصد.( اعْتَسف: رکب الطریق على غیر قصد.) آیا مرا بیهوده آفریدند آیا مرا به بازى گرفته‏اند آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم (3899) طریق المتاهة (المَتاهة: موضع الحیرة.) (المَتاهة: موضع الحیرة.) و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم.
  5. (3900) و کأنّی بقائلکم یقول: «إذا کان هذا قوت ابن أبی طالب، فقد قعد به الضّعف عن قتال الأقران، و منازلة الشّجعان». ألا و إنّ الشّجرة البرّیّة (الشجرة (الشجرة البریّة: التی تنبت فی البر الذی لا ماء فیه.) گویا مى‏شنوم که شخصى از شما مى‏گوید: «اگر غذاى فرزند ابى طالب همین است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است».
  6. (3901) أصلب عودا، و الرّواتع الخضرة (الرَوَاتِع الخَضِرة: الأشجار و الأعشاب الغضة الناعمة التی تنبت فی الأرض الندیة.) آگاه باشید درختان بیابانى، چوبشان سخت‏تر،
  7. (3902) أرقّ جلودا، و النّابتات العذیة (النابتات العِذْیة: التی تنبت عذیا، و العذی بسکون الذال الزرع لا یسقیه إلا ماء المطر.) (النابتات العِذْیة: التی تنبت عذیا، و العذی بسکون الذال الزرع لا یسقیه إلا ماء المطر.) و درختان کناره جویبار پوستشان نازک‏تر است. درختان بیابانى که با باران سیراب مى‏شوند
  8. (3903) أقوى و قودا (الوَقود: اشتعال النار.) (الوَقود: اشتعال النار.) آتش چوبشان شعله‏ورتر
  9. (3904)، و أبطأ خمودا. و أنا من رسول اللّه کالضّوء من الضّوء («کالضوء من الضوء»: شبّه الإمام نفسه بالضوء الثانی، و شبه رسول اللّه بالضوء الأول، و شبّه منبع الأضواء عز و جل بالشمس التی توجب الضوء الأول، ثم الضوء الأول یوجب الضوء الثانی.) و پر دوام‏تر است.من و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم چونان روشنایى یک چراغیم،
  10. (3905)، و الذّراع من العضد («الذراع من العضد»: شبه الإمام نفسه من الرسول بالذراع الذی أصله العضد، کنایة عن شدة الامتزاج و القرب بینهما.) یا چون آرنج به یک بازو پیوسته‏ایم،
  11. (3906). و اللّه لو تظاهرت العرب على قتالی لما ولّیت عنها، و لو أمکنت الفرص من رقابها لسارعت إلیها. و سأجهد (جَهَدَ-  کمنع- : جد.) به خدا سوگند اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند، از آن روى بر نتابم،
  12. (3907) فی أن أطهّر الأرض من هذا الشّخص المعکوس، و الجسم المرکوس (المرکوس: من الرکس، و هو رد الشی‏ء مقلوبا و قلب آخره على أوله، و المراد مقلوب الفکر.) و اگر فرصت داشته باشم به پیکار همه مى‏شتابم، و تلاش مى‏کنم که زمین را از این شخص مسخ شده «معاویه» و این جسم کج اندیش، پاک سازم
  13. (3908)، حتّى تخرج المدرة (المَدَرَة-  بالتحریک- : قطعة الطین الیابس.)(3909) من بین حبّ الحصید (حبّ الحصید: حب النبات المحصود کالقمح و نحوه. و المراد بخروج المدرة من حبّ الحصید أنه یطهر المؤمنین من المخالفین.) تا سنگ و شن از میان دانه‏ها جدا گردد. (قسمتى از این نامه است)(3910). و من هذا الکتاب، و هو آخره:
    1. (3)الامام والدنیا
  14. إلیک عنّی (الیْکِ عنی: اذهبی عنی.) (3911) یا دنیا، فحبلک على غاربک (الغارِب: ما بین السَنام و العنق.) (3912)، قد انسللت من مخالبک (و قوله علیه السلام للدنیا «حبلک على غاربک» و الجملة تمثیل لتسریحها تذهب حیث شاءت.) اى دنیا از من دور شو، مهارت را بر پشت تو نهاده، و از چنگال‏هاى تو رهایى یافتم،
  15. (3913)، و أفلتّ من حبائلک(انسَلّ من مخالبها: لم یعلق به شی‏ء من شهواتها.) (3914)، و اجتنبت الذّهاب فی مداحضک (الحبائل-  جمع حِبالة- : و هی شبکة الصیاد.) و از دام‏هاى تو نجات یافته، و از لغزشگاه‏هایت دورى گزیده‏ام.
  16. (3915). أین القرون الّذین غررتهم بمداعبک (المداحض: المساقط و المزالق.) کجایند بزرگانى که به بازیچه‏هاى خود فریبشان داده‏اى‏
  17. (3916) أین الأمم الّذین فتنتهم بزخارفک فها هم رهائن القبور، و مضامین اللّحود (المَدَاعب-  جمع مدعیة- : من الدعابة، و هی المزاح.) کجایند امت‏هایى که با زر و زیورت آنها را فریفتى که اکنون در گورها گرفتارند و درون لحدها پنهان شده‏اند.
  18. (3917). و اللّه لو کنت شخصا مرئیّا، و قالبا حسّیّا، لأقمت علیک حدود اللّه فی عباد غررتهم بالأمانی، و أمم ألقیتهم فی المهاوی (مضامین اللّحُود: أی الذین تضمنتهم القبور.) اى دنیا به خدا سوگند اگر شخصى دیدنى بودى، و قالب حس کردنى داشتى، حدود خدا را بر تو جارى مى‏کردم،
  19. به جهت بندگانى که آنها را با آرزوهایت فریب دادى،
  20. (3918)، و ملوک أسلمتهم إلى التّلف، و أوردتهم موارد البلاء، إذ لا ورد (المهاوی: جمع مهوى، مکان السقوط، و هو من هوى یهوی.) (3919) و لا صدر(الوِرْد-  بکسر الواو- : ورود الماء.) و ملّت‏هایى که آنها را به هلاکت افکندى،
  21. (3920) هیهات من وطى‏ء دحضک (الصَدَر-  بالتحریک- : الصدور عن الماء بعد الشرب.)
  22. (3921) زلق (مکان دَحْض-  بفتح فسکون- : أی زلق لا تثبت فیه الأرجل.) (مکان دَحْض-  بفتح فسکون- : أی زلق لا تثبت فیه الأرجل.) امّا هیهات کسى که در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط خواهد کرد،
  23. (3922)، و من رکب لججک غرق، و من ازورّ (زلق: زلّ و سقط.) و آن کس که بر امواج تو سوار شد غرق گردید،
  24. (3923) عن حبائلک وفّق، و السّالم منک لا یبالی إن ضاق به مناخه («ازوَرّ»: مال و تنکب.) کسى که از دام‏هاى تو رهائى یافت پیروز شد، آن کس که از تو به سلامت گذشت نگران نیست که جایگاهش تنگ است،
  25. (3924)، و الدّنیا عنده کیوم حان (مُنَاخه: أصله مبرک الإبل، من أناخ ینیخ، و المراد به هنا: مقامه.) و قدرتمندانى که آنها را تسلیم نابودى کردى، و هدف انواع بلاها قرار دادى که
  26. (3925) انسلاخه (حان: حضر.)(3926) اعزبی (انسلاخه: زواله.) دیگر راه پس و پیش و ندارند،
  27. (3927) عنّی فو اللّه لا أذلّ لک فتستذلّینی، و لا أسلس («عزب یعزب»: أی بعد.) به خدا سوگند، که تنها اراده خدا در آن است،
  28. (3928) لک فتقودینی. و ایم اللّه-  یمینا أستثنی فیها بمشیئة اللّه-  لأروضنّ نفسی ریاضة تهشّ («لا أسلس» أی لا أنقاد.) چنان نفس خود را به ریاضت وادارم
  29. (3929) معها إلى القرص إذا قدرت علیه مطعوما، و تقنع بالملح مأدوما («تهِشّ إلى القُرص»: تنبسط إلى الرغیف و تفرح به من شدة ما حرمته.) که به یک قرص نان، هر گاه بیابم شاد شود، و به نمک به جاى نان خورش قناعت کند،
  30. (3930)، و لأدعنّ («مأدوماً»: حال من الملح، أی مأدوما به الطعام.) (3931) مقلتی (لأدَعَنّ: لأترکنّ.)(3932) کعین ماء، نضب (مقلتی: عینی.) (3933) معینها (نَضَب: غار.)
  31. (3934)، مستفرغة دموعها. أ تمتلئ السّائمة (مَعِینها-  بفتح فکسر- : ماؤها الجاری.) و آنقدر از چشم‏ها اشک ریزم که چونان چشمه‏اى خشک در آید، و اشک چشمم پایان پذیرد.
  32. (3935) من رعیها (السائمة: الأنعام التی تسرح.)(3936) فتبرک و تشبع الرّبیضة (رِعْیها-  بکسر الراء-  الکلأ.)(3937) من عشبها فتربض (الربیضة: الغنم مع رعاتها إذا کانت فی مرابضها.)(3938) و یأکل علیّ من زاده فیهجع (الربوض للغنم: کالبروک للإبل.) آیا سزاوار است که چرندگان، فراوان بخورند
  33. (3939) قرّت إذا عینه (یهجع: أی یسکن کما سکنت الحیوانات بعد طعامها)(3940) إذا اقتدى بعد السّنین المتطاولة بالبهیمة الهاملة (قَرّت عینه: دعاء على نفسه ببرود العین-  أی جمودها-  من فقد الحیاة.) و راحت بخوابند، و گله گوسفندان پس از چرا کردن به آغل رو کنند، و على نیز [همانند آنان‏] از زاد و توشه خود بخورد و استراحت کند چشمش روشن باد که پس از سالیان دراز، چهارپایان رها شده،
  34. (3941)، و السّائمة المرعیّة طوبى لنفس أدّت إلى ربّها فرضها، و عرکت بجنبها بؤسها (الهاملة: المتروکة، و الهمل من الغنم ترعى نهارا بلا راع.) و گلّه‏هاى گوسفندان را الگو قرار دهد. خوشا به حال آن کس که مسئولیّت‏هاى واجب را در پیشگاه خدا به انجام رسانده و در راه خدا هر گونه سختى و تلخى را به جان خریده،
  35. (3942)، و هجرت فی اللّیل غمضها (البؤس: الضر. و عرک البؤس بالجنب: الصبر علیه کأنه شوک فیسحقه بجنبه.) (3943)، حتّى إذا غلب الکرى (الغُمْض-  بالضم- : النوم.) و به شب زنده‏دارى پرداخته است، و اگر خواب بر او چیره شده بر روى زمین خوابیده،
  36. (3944) علیها افترشت أرضها (الکَرَى-  بالفتح- : النعاس.) و کف دست را بالین خود قرار داده،
  37. (3945)، و توسّدت کفّها (افْتَرَشَت أرضها: لم یکن لها فراش.) (3946)، فی معشر أسهر عیونهم خوف معادهم، و تجافت (توسّدَت کفها: جعلته کالوسادة.) (3947) عن مضاجعهم (تحافت: تباعدت و نأت.) و در گروهى است که ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهایشان به یاد پروردگار در حرکت و با استغفار طولانى گناهان را زدوده‏اند: «آنان حزب خداوند، و همانا حزب خدا رستگار است» زیرا دنیا در پیش او چونان روزى است که گذشت. از برابر دیدگانم دور شو،
  38. (3948) جنوبهم، و همهمت (مضاجع: جمع مضجع: موضع النوم.)(3949) بذکر ربّهم شفاههم، و تقشّعت (الهمهمة: الصوت الخفی یتردد فی الصدر.) سوگند به خدا، رام تو نگردم که خوارم سازى، و مهارم را به دست تو ندهم که هر کجا خواهى مرا بکشانى،
  39. (3950) بطول استغفارهم ذنوبهم، «أولئک حزب اللّه، ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون». فاتّق اللّه یابن حنیف، و لتکفف أقراصک (تَقَشّعَت جنوبهم: انحلّت و ذهبت کما یتقشع الغمام.) پس از خدا بترس اى پسر حنیف، و به قرص‏هاى نان خودت قناعت کن،
  40. (3951)، لیکون من النّار خلاصک. («وَ لْتَکْفُفْ أقْرَاصُکَ»: کأن الإمام یأمر الأقراص-  أی الأرغفة-  بالکفّ-  أی الانقطاع-  عن ابن حنیف و المراد أمر ابن حنیف بالکفّ عنها استعفافا. و رفع «أقراصک» على الفاعلیة أبلغ من نصبها على المفعولیة.)تا تو را از آتش دوزخ رهائى بخشد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. برداشت 7 از نامه 45 اخلاقی، سیاسی ، اعتقادی ، نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام،
  2. گشادگى آن و فراخ کند آنرا دستهاى کننده آن هر آینه بیفشرد آن نفس را سنگ و کلوخ و ببندد رخنه‏هاى (او را باز کردم و دست سم او را گشاد کردم تا سنگ و سنگ او را نفشارد و مانع شادیش شود) (که آثارش در تاریکى آن از بین مى‏رود، و خبرهایش پنهان مى‏شود، گودالى که اگر پهن‏تر شود و دستهاى گورکن در گشادگى آن بیشتر کوشش کند باز هم سنگ و کلوخش تن بى‏جان را مى‏فشارد،)
  3. التّراب المتراکم و انّما هى نفسى اروضها بالتّقوى لتاتى امنة یوم الفزع الاکبر
  4. و المتراکم بمعنى المجتمع (و انّما هى نفسى أروضها) أى: أذلّلها (بالتّقوى) و الاجتناب عن ملذّات و المشتهیات (لتأتى آمنة یوم الخوف الأکبر) و هو یوم القیامة
  5. آنرا خاک بر هم نشسته بسیار و جز این نیست که همت من نفس نیست که ریاضت دهم آنرا به پرهیزگارى تا بیاید (
  6. و تثبت على جوانب المزلق و لو شئت لا اهتدیت الطّریق
  7. زَلَق: بفتح (ز- ل) اصل زلق محلى است که قدم در آن میلغزد و ثابت نمى‏ماند (مجمع) در اقرب گوید: «زَلَقَتْ‏ قَدَمُهُ‏ زَلَقاً: زَلَّتْ» و آنگاه بمعنى زمین بى علف و خالى استعمال میشود
  8.  (و تثبت على جوانب المزلق) أى موضع الزّلة، أى الصّراط الّذى من عبره دخل الجنّة و من زلق منه وقع فی النّار.
  9. شی‏ء: مصدر است بمعنى خواستن و اراده کردن «شَاءَهُ‏ یَشَاؤُهُ‏ شَیْئاً: أَرَادَهُ» «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ» بقره: 20
  10. اهتدیت : هدى‏ مصبا- هدیته الطریق أهدیه هدایة، هذه لغة الحجاز. و لغة غیرهم یتعدّى بالحرف فیقال هدیته الى الطریق و للطریق، و هداه اللَّه الى الایمان هدى، و الهدى البیان‏
  11. ایمن در روز ترس بزرگتر که اهوال قیامتست و ثابت و استوار باشد بر اطراف لغزیدنگاه مراد طریق دینست و اگر خواهم هر آینه  
  12. الى مصفّى هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القزّ و لکن هیهات
  13. قمح: بلند کردن سر «قمح البعیر:
  14. رفع رأسه» إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِیَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ‏ مُقْمَحُونَ‏ یس: 8. مقمح بمعنى سر بالا گرفته شده است اگر بگردن کسى زنجیر پیچند تا بچانه‏اش برسد سرش قهرا بلند میشود و قدرت پائین آوردن آنرا ندارد..
  15. (نسج)" نسج‏ العنکبوت" مثل یضرب فی کل واه ضعیف‏ : مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْکَبُوتِ خَبَّاطُ جَهَالاتٍ وَ رَکَّابُ عَشَوَات‏ : مثل تار عنکبوت، احمق ها را به هیجان می آورد و عصرها را به هیجان می آورد
  16. القزّ : ابریشم
  17.  راه یابم بصاف کرده شده این عسل دنیا و مغز نان این گندم و ببافته‏هاى این جامه ابریشمى و لیکن چه دور است‏.
  18. ان یغلبنی هواى و یقودنی جشعى الى تخیّر الاطعمة و لعلّ بالحجاز او بالیمامة
  19.  یقودنی جشعى حرص و طمع من را به حرکت در می آورد  الى تخیّر : انتخاب کردن.. برگذیدن
  20. آنکه غلبه کند مر آرزوى نفس و بکشد مرا حرص سخت من بر طعام اختیار کردن طعامها و برگزیدن آنها و شاید که در حجاز یا یمامه
  21. من لا طمع له فى القرص و لا عهد له بالشّبع او ابیت مبطانا
  22. الشَّبَع‏- پُرى، سیرى. أبى‏..مقا- أبى: یدلّ على الامتناع. أبیت الشی‏ء آباه، و قوم أبیّون و أباة... بَطْن: شکم. جمع آن بطون است (مفردات) «إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِی‏ بُطُونِ‏ أُمَّهاتِکُمْ» نجم: 32،
  23. کسى باشد که هیچ طمعى نباشد او را در قرص نان گندم و هیچ معهود نباشد مر او را در سیرى میان مردم
  24. و حولى بطون غرثى و اکباد حرّى او اکون کما قال القائل شعر
  25. غرث‏: الغَرْثَانُ‏ الجائع، و امرأة غَرْثَى‏، و جمعه‏ غِرَاثٌ‏، و نسوة غَرَاثَى‏. و جاریة غَرْثَى‏ الوشاح، و وشاحها غَرْثَانُ‏.
  26. کبد مقا- کبد: أصل صحیح یدلّ على شدّة فی شی‏ء و قوّة. من ذلک الکبد و هی المشقّة، یقال لقى فلان من هذا الأمر کبدا، أى مشقّة. و کابدت الأمر:
  27. حَرَى‏ الشّی‏ء یَحْرِی‏- یعنى کم و ناقص شد، گوئى که بسوى مقصد ادامه نیافته و ناقص مانده، شاعر گوید: و المرء بعد تمامه یحرى‏
  28. و حسبک داء ان تبیت ببطنة و حولک اکباد تحنّ الى القدّ : قدّ: پاره کردن از طول. طبرسى فرموده: «الْقَدُّ شقّ الشّى‏ء طولا» راغب بجاى شقّ قطع گفته است.
  29.  همچنان که گفته است گوینده که و بس است تو را درد و الم که خواب کنى بشکم پر از طعام و شراب و حال آنکه باشد در گرد تو جگرهاى تشنه که آرزو دهند بقدح که از چرم ساخته آیا من قانع شوم از نفس خود باین که گویند مرا امیر مؤمنان و حال آنکه شریک ایشان نباشم
  30. أ أقنع من نفسى بأن یقال أمیر المؤمنین !؟
  31.   لفظ  قتع کلمه هم معنا ‏به  تعداد زیاد درنهج البلاغه بکار رفته من جمله  :  من قنع  فان قلبه لا یمیل الى المال و عینه، و قنع  بالکفاف و رضی عن اللّه و عاش مجاهدا ، و قنع  بالکفاف و رضى عن اللّه ،‏ و قنع  بما أعطاه اللّه، خرج من الظّلمة إلى النّور، و من قنع  فقد تسلّط على نفسه ، و قنع  فاستغنى،
  32. أ أقنع  من نفسى بأن یقال أمیر المؤمنین..!؟..أَ أَقنع  مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ-  هَذَا أَمیرُ الْمُؤْمِنِینَ-!؟ أَ أَقنع  مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ-  لی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ-!؟
  33. (ا اقنع  من نفسى) آیا قانع شوم از نفس خود و راضى گردم (بان یقال امیر المؤمنین) به آنکه گویند مرا امیر مؤمنان ، مغرور نشدن به قدرت از مرام حضرت است !
  34. فى جشوبة العیش نامه 45 14 و 15 (آیا خودم را قانع کنم.. و با محرومان در سختى‏هاى زندگى شریک نباشم)
  35. قنع  وفی القرآن إبراهیم : 43 مُهْطِعینَ مُقنع ی‏ رُؤُسِهِمْ  أ أقنع  . همزه استهام و سیزدهمین صیقه متکلم وحده باب ضرب یضرب.   قنع یقنع  قنوعا،.. یقال قنع الرجل قنوعا إذا فعل ذلک، و القانع الراضی،
  36. یقال قنع ت قناعة. : السّائل، یقال: قنع قنوعا إذا سأل، و قنع قناعة إذا رضی‏
  37. یقال: قنع یقنع  قنوعا، و من الرضا: قنع یقنع  قناعة، قنع ، یَقنع ، قَنَاعَةً و قنع اناً: در وقتى که کسى راضى و خشنود شود. ابن برى مى‏گوید: قانع و قنع و قنوع- بیک معنى است یعنى خرسند و راضى. و یجوز أن یکون فعله «قنع - بکسر النون- فهو «قنع » مثل: «نصب فهو نصب»[1].
  38. الْقانِعَ‏: بالألف، من قولک قنع به إذا رضی بالشی‏ء الیسیر. و یقرأ بغیر ألف، من قولک: قنع  قنوعا؛ إذا سأل‏
  39. من قنع بما رزقه اللّه فهو من أغنى الناس، قنع من متاع الدنیا بما لا بد له منه من المأکول و المشروب و الملبوس و المسکن و صحبة الخلق على حد الاضطرار،
  40. القنع  أی الراضی بما قسم له یقال قنع یقنع  من باب تعب تعبا قنع ا و قناعة و قنع انا: رضی بما قسم له یقال قنع  یقنع  من باب تعب تعبا: قنع او قناعة و قنع انا:
  41. «اقنع رأسهم» یعنى سرش را به طرف بالا گرفت. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

 

  • حسین صفرزاده