پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3.  برداشت 5 از نامه 45 اخلاقی، سیاسی ، اعتقادی ، نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام،
  4. بدترین درد را براى یک زمامدار این بشمارد که او شب سیر بخوابد و در اطراف او گرسنگان باشند و به فرماندارش بگوید:     
  5. 1 - ما اسوه بودن امام و انطباق دقیق خط رهبرى با خط حق را یکجا در این تصویر که امام در نامه عثمان بن حنیف انصارى (45) از شکل زندگى خود ترسیم مى‏کند مى‏یابیم: «الا ان لکل ماموم اماما یقتدى به و یستضی‏ء بنور علمه، الا و ان امامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه... فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالى ثوبى طمرا و لا حزت من ارضها شبرا و لا اخذت منه الا کقوت اتان دبره و لهى فى عینى اوهى و اهون من عفصه مقره».
  6. 2 - در مورد این گونه رهبرى چنین سخن مى‏گوید: «أقنع  من نفسى بان یقال: هذا امیر المؤمنین و لا اشارکهم فى مکاره الدهر او اکون اسوة لهم فى خشوبة العیش» (رساله 45 ص 418).
  7. 3 - نامه به عثمان بن حنیف عامل بصره و سرزنش او براى شرکت در سورى مفصّل.
  8. «عثمان بن حنیف » فرماندار او در بصره به مهمانى جوانى از مردم آن سامان مى‏رود که انواع غذاها و خورش‏ها در سر سفره‏اش موجود بوده، توانگران در آنجا حضور داشته، ولى از فقرا و مستمندان احدى در آن مهمانى شرکت نداشته‏اند،
  9. نامه تند و عتاب آمیزى به او مى‏نویسد و از این کار که موجب اختلاف طبقاتى و برانگیختن خشم توده مردم علیه کارگردانان امور است، شدیدا او را نکوهش میکند.
  10. آن گاه وظیفه رهبران جامعه را در پیشقدم بودن در کارهاى نیک و دورى جستن از زشتیها بیان میکند:
  11. در جریان طلحه وزبیر : موى سر و صورت و ابرو و مژه‏هاى فرماندار بصره «عثمان بن حنیف » را کندند و تمام بدنش را کوبیدند، تا آنجا که وقتى به حضور حضرت على (علیه السلام) رسید عرض کرد: «آقا، ریش دار رفتم و بى‏ریش برگشتم».
  12. 8 -  لفظ فتیة  معنى جوان چون کلمات حضرت (علیه السلام )أنّ فتیة من قریش قعدوا إلى امرأة من بنی عامر بن صعصعة بسوق عکاظ،أنّ فتیة من أولاد ملوک بنی اسرائیل ؛
  13. و(انّ رجلا من فتیة اهل البصرة) که مردى از جوانان اهل بصره
  14. (دعاک)  دعو یدعو کاف خطاب  مفرد مذکر حاضر خواند تو را  (الى مأدبة) به سوى طعام عروسى
  15. (فاسرعت الیها) پس شتابان رفتى به سوى آن طعام (و کرّت علیک الجفان بثریدها) و مکرّر وارد شد بر تو کاسه‏هاى بزرگ که مملوّ بود بثرید آن(فاکرعت) پس تو دهان بر آن نهاده و به لذّت تمام اکل آن نموده از قبیل خوردن آب خوشگوار(ثمّ عطفت على اللّحم) پس میل کرده به گوشت بریان (فاکلته) پس خوردى آنرا (اکل یتیم قرم) همچو خوردن یتیمى که بسیار آرزومند گوشت باشد (و نهشت عظمه) و به دندان گرفتى استخوان گوشت را (نهش ضبع هرم) مانند به دندان گرفتن کفتار پیر استخوان را
  16. (فاسرعت الیها) ف نتیجه اسرعت مفرد مذکر مخاطب باب افعال. الی حرف جار ها ضمیر مجرور جارمتعلق اسرعت  
  17. (تستطاب لک الالوان) از باب استفعل یستفعل استفعال طَیْب‏ و طَاب‏، بمعنى‏ الطِّیب‏. وطیب: دلچسبى. طبع پسندى‏ لام جاره کاف خطاب مجرور جار الالوان جمع لون بمعنی رنگ ورنگها خوش مى‏کردند براى تو نعمت‏هاى رنگارنگ و طعام‏هاى گوناگون
  18. (و تنقل علیک الجفان) و نقل مى‏کردند بر تو کاسه‏هاى بزرگ گران
  19. (و ما ظننت) ما نفی، ظننت متکلم وحده از فعل ماضی  و گمان نبردم من (انّک تجیب) از آنکه تو اجابت کنى (الى طعام قوم) به سوى طعام جماعتى
  20. (عائلهم مجفوّ) (3868) مُجْفُوٌّ: مطرود، رانده شده.که درویش ایشان جفا یافته باشد
  21. (و غنیّهم مدعوّ) ازدعا یدعوا . و توانگر ایشان خوانده شده تخصیص اغنیا به کرامت و دعوت، دلیل است بر آنکه ایشان به این طعام اراده نموده‏اند سمعه و ریا، نه رضاى حق تعالى. پس موافقت ایشان کردن به اجابت دعوت مشعر است به راضى شدن به فعل ایشان.
  22. (و غنیّهم مدعوّ ») گمان نداشتم اجابت کنى میهمانى قومى را که فقیرشان جفا کرده و رانده شده و ثروتمند آنها دعوت شده است.
  23. ، فانظر إلى ما تقضمه من هذا المقضم، ف ان انظر امرمفرد مذکر، پس نگاه کن بسوى چیزى که میجائى از این طعام
  24. فما اشتبه علیک علمه فألفظه، (من فمی ألفظه‏ بالکسر و یجوز أن یرید بذلک أنکم تأکلون ما خلفوه و ترکوه‏) پس آن چه مشتبه است بر تو دانستن حلال آن از حرام ان پس بینداز از دهن تو
  25. و ما أیقنت بطیب وجهه فنل منه..  ف نتیجه نل ینا ل .. فرهنگ ابجدی عربی فارسی  متن  894   نَأَلَ‏- نَأْلًا و نَئِیلًا و نَأَلَاناً [نأل‏] الرجُلُ: راه رفت و سر خود را به طرف بالا حرکت داد مانند کسى که میدود و بر پشت خود بار حمل مى‏کند،- الفرسُ: اسب در راه رفتن تکان خورد،- فلاناً: بر او حسد ورزید. و آن چه را که یقین دارى بپاکى میل کن از آن  با سربلندی وافتخار.
  26. امام الگوی ساده زیستی : الا و انّ لکلّ ماموم اماما یقتدى به و یستضی‏ء بنور علمه .. ضیأ: ضَیَّأَتِ‏.روشن می کیرد.. اقتدی یقتدی اقتدا.. باب افتعال، افتعل یفتعل افتعالا.. اقْتدَى‏- اقْتِدَاءً [قدو] بفلان فی کذا: در آن کار از فلانى پیروى و تقلید کرد. باو روشنى مى‏جوید بنور دانش او.. یستضی‏ء. (ضوا) قوله تعالى: هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ‏ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً [10/ 5] الضِّیَاءُ: الضوء.. باب استفعال، استفعل یستفعل استفعالا
  27. الا و انّ امامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه الا.. اکْتَفَى‏- اکْتِفَاءً [کفی‏] بکذا: به آن چیز قانع شد و در رفاه قرار گرفت. طَمَرَ- طَمْراً الشی‏ءَ: آن چیز را دفن و یا پنهان کرد،- طَمْراً وَ طُمُوراً و طِمَاراً و طَمَرَاناً:
  28. و القُرْصُ من الخبز و شبهه، و الجمیع‏ القِرَصَة : بدان بدرستى که امام و پیشواى شما اکتفا کرده از دنیاى خود بدو جامه کهنه و از طعام خود بدو قرص جو نان پخته خود بدان
  29. و انّکم لا تقدرون على ذلک و لکن اعینونى بورع و اجتهاد و عفّة  : قادر نیستید، توانا نیستید.- لا تقدرون ، فعل مضارع جمع مذکّر حاضر ثلاثى مجرّد.
  30. أعینوا (1)، أعینونى‏ :اعینونى -  بصیغه امر-  متّصل به یاء متکلّم نبون وقایه مفعولش-  على انفسکم-  مفعول دوّم-
  31. اجْتِهَاد- اجتهد . یجتهد . یعنى خود را با صرف نیرو و تحمّل بسختى و مشقّت واداشتن.
  32. عفف: عفّت بمعنى مناعت است در شرح آن گفته‏اند: حالت نفسانى در شرح آن گفته‏اند: حالت نفسانى است که از غلبه شهوت باز دارد پس‏ باید عفیف بمعنى خود نگه دار و با مناعت باشد یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ‏ التَّعَفُّفِ‏ بقره: 273. بى‏خبر آنها را از مناعتشان غنى مى‏پندارد.
  33. سداد : سَدَاد و سَدَد- استقامت و پایدارى است.
  34. الا و انّ امامکم : ثمّ نظم برنامجا تربویّا لعمّاله و من یتصدّی إدارة امور حکومته فی أربع موادّ: 1-  الورع-  و هو تحصن النفس عن الرذائل و الاجتناب عن المحارم و المحرّمات.
  35. على غلبة الأعداء بالمکر و الخدعة و الکید بل الأمر بالعکس و انّما قال (علیه السلام) ذلک لجواز الخدعة فى الحرب شرعا و عقلا کما قیل الحرب خدعة، و ملخّص الکلام هو انّه أنتم تخافون من انقاد نار الحرب.
  36. الا و انّ امامکم : 1-  هوشیارى و بیدارى فقد بلغنى ان رجلا من فتیة 2-  زندگى فوق العاده ساده امام علیه السّلام و انّ امامکم قد اکتفى من دنیاه.. بقرصیه 3-  عجز انسانها از پیروى ساده زیستى امام علیه السّلام الا و انکم لا تقدرون على ذلک  4-  وظائف رهبرى 5-  قدرت و شجاعت بى‏مانند على علیه السّلام و اللّه لو تظاهرت العرب على قتالى  6-  قرابت با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و انا من رسول اللّه کالضّوء من الضّوء  7-  نترسیدن از دشمنان زیاد و اللّه لو تظاهرت العرب على قتالى لما ولیّت عنها
  37. و انّکم لا تقدرون على ذلک آگاه باشید، شما نمى‏توانید چنین باشید [مانند من‏] و لیکن مرا در پارسایى و تلاش و پاکدامنى و پیمودن راه صحیح، یارى کنید.
  38. ایها الناس، و ایها المقتدون بى (بورع) فى اعمالکم بان تکون مطابقة للشرع (و اجتهاد) فى الأعمال الصالحه، بأن تجهدوا أنفسکم و تتعّبوها فى ذلک (و عفّة) هو التوسط فى الملذّات (و سداد) اى الصّلاح، فان الأمة لو اتّصفت بهذه الصفات کان ذلک عونا للخلیفة فى انجاز اموره التی یتوخّاها فان فراغ البال من ناحیة الأمة، یوسّع مجال الخلیفة فى العمل.
  39. قادر نیستید بر آن نوع که من اکتفا کرده‏ام به آن و نمى‏توانید که به مقدار آن مأکول و ملبوس قناعت کنید (و لکن اعینونى) و لکن یارى دهید مرا (بورع) به باز ایستادن از محارم (و اجتهاد) و جدّ و جهد نمودن در پاکدامنى (و عفّة) و پرهیزکارى نمودن (و سداد) و به راه راست رفتن‏
  40.  بدان بدرستى که امام شما پسنده شد از دنیاى شما به دو کهنه جامه خود، [و از طعام خود به دو قرص نان‏]، بدان بدرستى که مر هر اقتدا کرده را پیشوایى است که اقتدا کند به او، و روشن شود به نور علم او.
  41. بدان و بدرستى [که‏] نتوانید شما بر این [نوع که من اکتفا کرده‏ام به آن‏]، و لیکن‏ جهد وکوشش به روشنى مى‏جوید بروشنى علم او آگاه باش که پیشواى شما اکتفا کرده از دنیاى خود بدو کهنه جامه خود و از خوراکش بدو قرص نان آگاه باش که شما توانا نمى نباشید. بدرستى که شما قادر نیستید بر آن و لیکن یارى دهید مرا بباز ایستادن از حرام و جد و جهاد نمودن در پاک دامنى .. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی