پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۳۷ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

۲۰
خرداد

 

 

 

    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...پنج أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏

    1. چگونه مى‏توان فضایى را براى نشاط علمى در جامعه ایجاد نمود؟

نشاط علمى ایجاد کنیم‏

  1. نشاط علمى: بچه‏هاى دبیرستانى‏هاى ما وقتى سال تحصیلى تمام مى‏شود کتاب را دور مى‏اندازند وقتى سرد است آنرا زیر خودشان مى‏گذارند. وقتى گرم است بادبزن مى‏کنند اینها نشاط علم ى ندارند.
  2. براى کارهایمان ارزش قائل نمى‏شویم. امام على (علیه السلام ) مى‏فرماید متقى چند تا صفت دارد یکى‏اش کسى است که نسبت به علم  حرص بزند.
  3.  ارزش علم  و معلم  و نشاط علمى‏ : خیلى‏ها کتابخانه دارند و سواد ندارد و خیلى‏ها سواد دارند ولى کتاب ندارند. حاج احمد آقا فرزند امام مى‏گفت: یاد ندارم که پدرم بیش از 200 کتاب داشته باشد، امام مرجع تقلید است.
  4. اما من چندهزار جلد کتاب دارم، ولى سواد ندارم. اصولا آدم‏هاى بى سواد سروصداى بیشترى دارند و مثل طبل تو خالى هستند. مثل مشکى که آب کم دارد یا پول خرد که صداى بیشترى دارند ولى هزار تومانى صدا ندارد. ارزش به این است که انسان چه کرده و مى‏کند و چقدر درس خوانده و رفیقش چه کسى است.
  5. حدیث داریم با کسى که زیاد جک مى‏گوید و تو را مى‏خنداند، رفیق نشوید بلکه با کسى رفیق شوید که عیبهاى شما را بگوید. نه کسى که مى‏گوید تو خوبى و عیب هایت را نمى‏گوید. اگر محبت باشد این آموزش و پرورش به کجا مى‏رسد.!؟
  6.  ارزش علم  (حکایت) میرزاى شیرازى از مراجع تقلید بود در حال احتزار بود. هر چه گفتند: فلان رییس جمهور از فلان کشور کسى را براى عیادت فرستاده است. چشمش را باز نکرد. هرچه گفتند: از طرف شاه ایران کسى براى عیادت آمده است، چشمش را باز نکرد. یک نفر گفت: اگر مى‏خواهید بدانید که ایشان چقدر معلم  خوبى است یک سوال علمى از او بپرسید. تا سوال کردند چشمایش را باز کرد و در همان حال احتزار جواب داد. در همه شاگردها اثر گذاشت که رییس جمهور و شاه پیش او بزرگ نیستند. اما علم  پیش او بزرگ است.
  7. معلم دلسوز : روز انتخابات یک خربزه فروش داد مى‏زد که ما به فلانى راى مى‏دهیم. و در شهرى براى کاندیداى محلى با بلندگو تبلیغ مى‏کرد. از او پرسیدند چرا براى او تبلیغ مى‏کنى. گفت چون او مى‏آید و خصوصى به فرزند من که رفته جبهه وپایش زخمى است درس مى‏دهد، هفته‏اى دو روز و مجانى تا درسش عقب نیفتد و پسر من ناراحت درسش نباشد. من هم ماشین خربزه فروشى‏ام را مى‏فروشم تا ایشان به مجلس راه پیدا کند. معلم  باید سوز داشته باشد. تا نشاط همراه بیاورد
  8.  ارزش عمر به علم است : ما استادى در قم داریم که من خیلى به او احترام مى‏گذارم، چون وقتى در قم بودیم زن ایشان از دنیا رفت ولى وقتى زنش را براى دفن به قبرستان مى‏بردند در نیمه راه برگشت و آمد سر کلاس و از طلبه‏ها پوزش خواست به دلیل دیر رسیدن. و مى‏گفت که نمى‏بایست عمر و وقت شما با تعطیل کردن کلاس تلف مى‏شد.
  9. و این معلم  ارزش دارد. و وقتى من او را مى‏بینم مى‏گویم «روحى له الفداء» یعنى خدا جان من را فدایش کند. و اگر تمام وجود معلم  سوز و عشق باشد، پدر شاگرد ماشینش را مى‏فروشد و شاگرد حاضر است جانش را براى او فدا نماید.
  10. نشاط علمى: ما باید نشاط علمى داشته باشیم. نه اینکه هر وقت امتحان داشتیم برایمان روز بدى باشد و هر وقت بازى داشتیم برایمان روز خوبى باشد.
  11. علم نشاط می آورد : حدیث از پیامبر داریم که «روزى که من درس نخوانم روز بدى است و آن روز که به علم  من اضافه نشود برکت ندارد.»
  12. صرف مال برای کسب علم : افراد نزد پیامبر مى‏آمدند و سؤال علمى مى‏پرسیدند. آیه نازل شد که دیگر کسى حق سؤال علم ى خصوصى به صورت نجوا ندارد. و هر که مى‏خواهد چیزى بیاموزد، یک درهم به فقیر بدهد و بعد بیاید سؤال بپرسد. و تا پولى شد همه گفتند ما سوالى نداریم و آمدیم خدمت پیامبر سلام عرض کنیم و تنها على بن ابیطالب (علیه السلام ) ماند و براى سؤال یک درهم مى‏داد و مرتب سؤال مى‏پرسید.
  13. ارزش علم بهتر از : چه اشکالى دارد که به جاى کفش و دوچرخه و لباس نو انسان به فکر کتاب نو و علم  آموزى ونو آوری باشد.
  14. نشاط علمی‏ از استاد مرتضی مطهری، در رابطه باعوامل موثر در نشاط علمی‏ زمان امام صادق (ع) می‏فرمایند:
  15. " در زمان امام صادق (علیه السلام )، نشاط علمی فوق العاده‏ای پیدا شد و همان نشاط علم ی منشا شد که" جنگ عقاید" داغ گردید و برای هر مسلمان پاک نهادی لازم بود که در این جنگ عقاید به سود اسلام وارد شود و از اسلام دفاع کند."
  16. سه عامل موثر در نشاط علمی زمان امام صادق (علیه السلام) است که در اینجا بیان می گردد، عبارتنداز:
  17. 1. محیط آن روز اسلامی یک محیط صد در صد مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزه‏های مذهبی بودند.
  18. 2. نژاد های مختلف وارد دنیای اسلام شده بودند که اینها سابقه فکری و علم ی داشتند.
  19. 3. عامل سوم که زمینه را مساعد می‏کرد" جهان وطنی اسلامی" بود، یعنی اینکه اسلام با وطنهای آب و خاکی مبارزه کرده بود و وطن را وطن اسلامی تعبیر می‏کرد که هر جا اسلام هست آنجا وطن است و در نتیجه تعصبات نژادی تا حدود بسیار زیادی از میان رفته بود، به طوری که نژادهای مختلف با یکدیگر هم زیستی داشتند و احساس اخوت و برادری می‏کردند.
  20. یکى از علما را دیدم، یک آستینش کوتاه است، یک آستینش بزرگ است. گفتند: چرا یک آستینش بزرگ است؟ گفت: براى این که هرجا مى‏خواهم بروم کتابم را در آستینم جا بکنم. خلاصه نشاط علمى‏ و عشق به علم  مسئله‏اى است که در ما نیست. براى همین ما شب امتحان درس مى‏خوانیم. به خاطر ارزش علم  باید درس بخوانیم، از اینکه چیزى را مى‏فهمیم باید لذت ببریم.
  21. خاطره‏اى از دوستدار علم .یک قصه از میرحامد حسین هندى برایتان بگویم:
  22. میرحامد حسین هندى یک کتاب مى‏خواست. از هند به یکى از علم ا در نجف نامه‏اى نوشته است، که من کتابى مى‏خواهم، بیست سال گشته‏اند تا چنین کتابى را پیدا کردند و برایش به هند فرستادند. ما گاهى وقت‏ها مى‏خواهیم یک مسئله‏اى را پیدا کنیم فقط باید بلند شویم، مى‏گوییم حال نداریم بلند شویم، ولش کن.
  23. در میان مکه و مدینه یک روستایى به نام رابوقه است، حاجى‏ها که به مکه مى‏روند معمولًا آن جا مى‏ایستند و چاى مى‏خورند. میرحامد حسین در هندوستان کتابى مى‏خواست، گفتند: این کتاب را فقط فلان عالم دارد آن هم در رابوق است.
  24. نامه مى‏نویسد که این کتاب را به ما قرض بده. بعد آن نمى‏دهد. از هندوستان به قصد مکه به مکه مى‏آید. بعد از اعمال حج به رابوق مى‏آید. لباسش را عوض مى‏کند و پهلوى آن عالم مى‏رود. نمى‏گوید: من همان هستم که برایت نامه نوشتم. بعد از احوالپرسى یک خورده بحث علم ى مى‏کند، این عالم رابوقى خوشحال مى‏شود و میرحامد حسین را به خانه‏اش دعوت مى‏کند، او هم مى‏پذیرد. شب که مى‏خواهد بخوابد مى‏گوید: من خوابم نمى‏برد مگر این که یک قرآنى، کتابى، چیزى مطالعه کنم.
  25. مى‏گوید: بفرما این هم کتاب خانه و بالاخره در کتاب خانه آن کتاب را پیدا مى‏کند و شب تا صبح از روى آن مى‏نویسد. یک چند شبى مهمان ایشان مى‏شود و شب‏ها تا صبح کل کتاب را رونویسى مى‏کند. شب آخر که مى‏خواهد برود مى‏گوید: اگر من از کتاب‏هاى شما مطلبى یادداشت کرده باشم شما راضى هستى؟ مى‏گوید: بله راضى هستم.
  26. بعد به هندوستان مى‏رود، ازهندوستان نامه مى‏نویسد، مى‏گوید: یادتان هست یک کتابى خواستم ندادید؟ من آن کسى هستم که با لباس مبدل از هندوستان به مکه آمدم، در رابوق مهمانت شدم. شب‏ها در کتابخانه‏ات خوابیدم و کتاب‏ها را رونویسى کردم و برگشتم.
  27. ببینید، این را مى‏گویند: عاشق علم . چطور حالا عزیزان ما عاشق جبهه هستند؟ حالا که ما توفیق جبهه نداریم، در علم  خودمان را تأمین کنیم. ما الان کشورى داریم که این همه نعمت دارد اما براى کفن مرده‏شان باید از خارج از کشورشان کفن بیاورند.
  28. ما کمبود عالم و متخصص داریم. اگر کسى جبهه نیست، لااقل خوب درس بخواند. ما هر یک دقیقه‏اى که سر کلاس نشستیم، یک برادر در جبهه شهید مى‏شود. در مقابل این صحنه‏ها یک خورده باید تعهدمان نسبت به علم  زیاد بشود.
  29. کتاب را باید ببوسیم. در کلاس را باید ببوسیم. کتاب‏هاى کهنه ما با کفش‏هاى کهنه‏ى ما نباید یک جا باشد. برخورد ما با کتاب نسبت به ساعت مچى خیلى فرق مى‏کند. جوان ما ساعت مچى ندارد احساس مى‏کند کم دارد، ولى اگر کتاب نداشته باشد، احساس نمى‏کند کم داشته باشد، این ضعف را باید جبران کرد.
  30. خاطره‏اى از میرحامد حسین هندى‏ عاشق آموختن بود : میرحامد حسین هندى یک کتاب مى‏خواست. گفتند: فقط در مکه هست. به مکه مى‏رود، کتاب را مى‏خواهد بخرد، فقط اجازه‏ى مطالعه‏ى کتاب را به او مى‏دهند. مى‏رود از روى کتاب مى‏نویسد. مأمورین سعودى مى‏روند گزارش مى‏دهند که یک کسى آمده و از روى کتاب‏ها مى‏نویسد، پلیس مى‏آید که او را بگیرد، تصادفاً در حال خواندن همان صفحه‏اى بوده که مطالبش به نفع حکومت وقت آن جا بوده است. بعد مى‏گویند: نه بنویس عیب ندارد.
  31. بالاخره کتاب را مى‏نویسد، یک مقدار کتاب هم مى‏خرد و در صندوق مى‏گذارد و با کشتى عازم هند مى‏شود. کشتى طوفانى مى‏شود، ناخداى کشتى مى‏گوید: خطرناک است، باید یک سرى از اموال را بریزیم. در اموال مى‏خواستند صندوق کتاب را بیندازند، آقا مى‏گوید: من زحمت کشیده‏ام این‏ها را نوشته‏ام، مى‏گویند: چاره‏اى نیست، کتاب را مى‏اندازند، تا صندوق را در دریا مى‏اندازند یکى از بستگان میرحامد حسین هم خودش را در آب انداخت، یک دستش را به کشتى و یک دستش را به صندوق کتاب گرفت. همین طور تا یک مدتى صندوق را نگه مى‏دارد تا طوفان مى‏ایستد. بعد صندوق کتاب را داخل کشتى مى‏برند و از الطاف خدا این بود که آب داخل صندوق رفته ولى کتاب‏ها خیس نشده و فقط لب کتاب‏ها خیلى کم خیس شده است و هنوز آن کتاب‏ها در هندوستان وجود دارد.
  32. وقتى آقازاده‏ى ایشان مى‏خواهد جان بدهد وصیت مى‏کند که من مى‏خواهم وسط کتابخانه جان بدهم. کتاب خیلى پیش ما تحقیر مى‏شود. روزنامه‏ها را ببینید، به اتوشویى مى‏بریم و داخل آن کت و شلوار مى‏گذاریم. در آن گوشت مى‏گذاریم، سفره‏اش مى‏کنیم، دستگیره‏اش مى‏کنیم.
  33. بعد خواهم گفت: که بعداً چه کتاب‏هایى ارزش دارد. بعضى جاها کتاب چاپ مى‏کنند تا مردم را بچاپند. چون بعضى از ناشرین حساب مى‏کنند که چه کتابى نان دارد. ممکن است کتاب دینى هم چاپ کنند ولى کتاب دینى‏اى چاپ مى‏کنند که نان داشته باشد. یک کسى مى‏گفت: چرا بعضى‏ها مى‏گویند: دین. بعضى‏ها که مى‏گویند: دین چون در دین نان است.
  34. عشق به کار در ما نیست. این بلاى ماست، دوم عشق به تحصیل در ما نیست. البته اخیراً این مسابقات بین المللى نشان داد ایرانى هوش دارد منتها این هوش را به کبریت نمى‏زند، پارچه‏اش بنزینى است، خودش به آن کبریت نمى‏زند، یعنى مغز مى‏کشه منتها از این مغز کار نمى‏کشه، ماشین سالم اما مسافر کشى نمى‏کند، حرام مى‏کند، هوش ایرانى خوب است،
  35. به جاى عشق‏ به‏ تحصیل‏ عشق دیگرى بر من حاکم شد و لذا چشمم روى کتاب است اما فکرم کار نمى‏کند
  36. حال کار کم است، حال تحصیل کم است وگرنه مرحوم مطهرى 52 کتاب دارد. تمام تحصیلکرده‏هاى دیپلم به بالا تصمیم بگیرند، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» تصمیم بگیریم هفته‏اى یکى از کتاب‏هاى مطهرى را بخوانم، 52 کتاب دارد مى‏توانیم تمام کتاب‏هاى مطهرى را بخوانیم، نشاط علمى‏ کم است، نشاط کار کم است، نشاط عبادت هم کم است‏ «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعینَ» (بقره/ 45) نشاط عبادت کم است، ا
  37. گر یک مقدار نشاط تحصیلى، نشاط کار و نشاط عبادت در ما تقویت شود مملکت ما به حق مملکت نمونه‏اى است. خدایا خیلى‏ها شهید شدند تا مملکت به اینجا رسید. ما را پاسدار خونشان قرار بده. رهبر ما، امت ما، نسل و ناموس ما، دین ودنیاى ما، مرز و بوم ما، حفظ بفرما، ایمان کامل، بدن سالم، فکر بلند، قلب پاک، رزق پاک، اولاد صالح، علم  مفید، عمر با برکت، نیت خالص به ما مرحمت بفرما، کشور ما کشور حرکت، کشور تخصص، کشور نماز، کشور قرآن، کشور امام زمان که هست در این رشدها روز به روز رشدمان را تندتر بفرما. به امید اینکه  برای مطالعه وقت گداریم برای نماز اول وقت گذاریم.
  38. شناخت عشق‏ به‏ تحصیل‏ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ‏ مجادله/ 13.
  39. 1- شناخت عشق‏ به‏ تحصیل‏ أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ‏ مجادله/ 13.
  40. هر چه رویید از پی محتاج رست..... تا بیابد طالبی چیزی که جست

حق تعالی گر سماوات آفرید.... از برای دفع حاجات آفرید

هر کجا دردی دوا آنجا رود.....هر کجا فقری نوا آنجا رود

هر کجا مشکل جواب آنجا رود.....هر کجا کشتیست آب آنجا رود

آب کم جو تشنگی آور بدست ..... تا بجوشد آب از بالا و پست

تا نزاید طفلک نازک گلو ..... کی روان گردد ز پستان شیر او

رو بدین بالا و پستیها بدو ..... تا شوی تشنه و حرارت را گرو

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۰
خرداد
    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا...چهار أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏

    1. تفاوت زبان‏ها و نژاد ها، چگونه به خداشناسى مى‏انجامد؟ خدا وتفاوت زبان ونژاد
  1. وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (نحل/93)
  2. و اگر خدا مى‏نواست (به مشیّت ازلى) همه بشر را یک امت قرار مى‏داد (و هیچ گونه اختلافات نژاد  و زبان‏ و ملیت در بشر نمى‏گذاشت) و لیکن (این اختلافات براى امتحان است و پس از امتحان) هر که را بخواهد به گمراهى وا مى‏گذارد و هر که را بخواهد هدایت مى‏کند، و البته آنچه مى‏کرده‏اید از همه سؤال خواهید شد. (نحل/93)
  3. عبادت و توجّه به خدا و پرستش او، چون همراه با نادیده گرفتن هوس‏ها و تمایلات، و تفاخر نداشتن نسبت به نژاد  و لباس و زبان‏ و زمین و شهر است
  4. و انس گرفتن با خدا و دل بستن به بى نهایت قدرت و کمال و تشکر از صاحب نعمت است، این مسائل، در ساختن فکر و زندگى فردى و اجتماعى مردم نقش دارد.
  5. باید بدانیم که حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله ترکیبى بود از افراد مؤمن از هر نژاد  و زبان‏ و دور از هرگونه تجمّل و وابستگى، آیا حکومت‏هاى مسلمان نماى امروز از چنین ترکیب مقدّسى برخوردار هستند؟
  6. جمع شدن افراد توانمند از سراسر جهان در این منطقه باید اهداف سیاسى و اجتماعى مهم و درسهاى آموزنده اى داشته باشد.
  7. باید بدانیم، روزى که پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله) و مسلمانان وارد مکّه شدند، بتها را شکستند، آیا ما که امروز وارد این مکان مقدس مى شویم بت ها را شکسته ایم و آیا در فکر شکستن طاغوتها هستیم؟
  8. باید بدانیم که حکومت رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله)، ترکیبى بود از افراد مومن، از هر نژاد  و زبان‏ و دور از هرگونه تجمل و وابستگى. آیا حکومتهاى مسلمان نماى امروزى، از چنین ترکیب مقدسى برخوردار هستند؟
  9. آرى؛ محور وحدت باید خدا باشد، نه نژاد  و زبان‏ و ملیت و ...،
  10. معیار عزل و نصب مسئله تقواست، در سوره حجرات مى‏خوانیم که چند چیز محو مى‏شود محو نژاد  این محو مى‏شود که من چه نژاد ى هستم، محو زبان‏، عربم، عجمم، ترکم، منطقه جغرافى محو است، فامیل محو مى‏شود و چیزى که جاى اینها را مى‏گیرد «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» (حجرات/ 13)
  11. مىگوید عند الله باشد مى‏گوید گرامیترین شما نزد خدا کسى است که با تقوا باشد ولى با تقوا باشد دلیل بر این نمى‏شود که پول بیشترى به جیب بزند حالا که تقوا داشته باشد ماشین و خانه داشته باشد افراد با تقوا نزد خدا آبروى شایسته‏اى دارند اما از نظر زندگى نه،
  12. مسئله امتیاز زندگى در این آیه مطرح نیست. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» (حجرات/ 13)
  13. یک مثال : وقتى بچه ها با بچه‏هاى همسایه در کوچه دعوا مى‏کنند، فورى خانم چادر را سر کرده و مى‏رود سرآن پسرى که با بچه‏اش دعوا کرده داد مى‏زند. خواهر! چرا این گونه حرف مى‏زنى؟ این تعصب جاهلى است. «حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ» نباید تعصب داشت.
  14. باید ببینیم تقصیر کیست؟ شاید پسر شما تقصیر داشته باشد. همین که پسر من با کس دیگر دعوا کرد، قبل از این که ببینم حق با کیست، مى‏روم و طرفدارى پسر خودم را مى‏کنم. این تعصب فامیلى و نژاد ى است. ابلیس را تعصب نژاد ى ابلیس کرد.
  15. وقتى خدا به ابلیس مى‏گوید: «به آدم سجده کن» (نژاد  پرستى او گل مى‏کند) و مى‏گوید: «خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» (اعراف/ 12) نژاد  من از آتش است و نژاد  آدم از خاک است.
  16. تعصب نژاد ى ابلیس را ابلیس کرد. تعصب باعث شد که برادران یوسف، یوسف را به چاه انداختند. برادران یوسف گفتند: «إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوه أَحَبُّ إِلى أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ» (یوسف/ 8) برادران یوسف تعصبشان گل کرد، گفتند یوسف و برادرش نزد پدر موقعیتش بیش از ماست، در حالى که ما قلدر هستیم، ما قدرت داریم و گروهى هستیم، و این تعصب باعث انحرافشان شد.
  17. تعصب روى جمعیت، روى خاک، روى نژاد ، روى زبان‏ و هر چه باشد، از مدار توحید بیرون مى‏رویم. آدم موحد و مخلص نباید این مسئل را مطرح کند.
  18. اینها نمونه چیزهایى است که حق تولید مى‏کنند.( شاید حق پدر و مادر و حق خدا از این جهت باشد.) اما در مقابل نژاد حق ایجاد نمى‏کند که مثلا سفید پوست به سیاه پوست کمک نکند.
  19. ازچیزهایی که حق ایجاد می کند علم است امیرالمومنین (علیه السلام) مى‏فرماید: «من علمنى حرفا فقد سیرنى عبدا» هر که چیزى یاد من دهد، مرا بنده خود کرده است،
  20. آنچه ما را در رسیدن به هدف کمک مى‏کند، به آن حق داریم «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى» (لیل/ 12) یعنى ما بر خود لازم دانستیم که مردم را هدایت کنیم.
  21. قبول امانت رکردى، به همان مقدار حق را تولید مى‏کند
  22. چهارم مسابقه است. مسابقه حق به وجود مى‏آورد. اگر کسى آمد و در مسجد، در صف اول نشست. همین که اینجا نشسته است، براى او حق به وجود آمده است.
  23. وعده دادن حق تولید می کند
  24. نیازهاى اولیه تولید حق مى‏کنند. مثل خوراک ، لباس، مسکن،
  25. خدمت به اشخاص تولید حق مى‏کند
  26. وابستگى و معاشرت است. همینکه من و شما مدتى کوتاه همسفر بودیم، بر هم حق همسفرى پیدا مى‏کنیم.
  27. مکتب هم حق ایجاد میکند. «حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِن»
  28. در مقابل نژاد حق ایجاد نمى‏کند که مثلا سفیدپوست به سیاه پوست کمک نکند. زبان ایجاد حق نمى‏کند.
  29. زبان‏ ایجاد حق نمى‏کند. اگر صدام حسین هزاران استمداد از کشورهاى عربى طلب کرد، حق ایجاد نشد.
  30. معمولا بعضى از قصه‏ها و ضرب المثل‏ها منطقه‏اى است. بسیارى از کتابها را وقتى مى‏خواهند ترجمه کنند به زبان دیگر، مى‏بینند این به درد اینجا مى‏خورد، اما قابل ترجمه نیست. مثل لنگ است. لنگ لباس خوبى است اما توى حمام، توى خیابان کسى لنگ بپوشد، مى‏گیرندش. یعنى بعضى از حرفها منطقه‏اى و محلى است.
  31. ولى قصه‏هاى قرآن اینطور نیست.قصه‏هاى قرآن مطلق است، مربوط به نژاد  خاصى، زبان‏ خاصى نیست.
  32. یکى از پروازهاى معنوى نماز است. اتفاقاً نماز با پرواز یک شباهت‏هایى هم دارد. یکى اینکه وقتى خلبان در هواپیما نشست اگر خواسته باشد با هرجا تماس بگیرد باید انگلیسى باشد. یعنى زبان‏ بین المللى پرواز انگلیسى است.
  33. زبان‏ بین المللى نماز عربی است شما برای نماز تا گفتى: الله اکبر! باید عربى حرف بزنى. زبان بین المللى رابطه با خدا هم عربى است.
  34. هر نژاد و هر اقلیمى هستى نماز یک زبان خاص دارد. گاهى مى‏گویند: چرا زبان عربى بخوانیم؟ مى‏گوییم: چرا خلبان ‏ها انگلیسى حرف مى‏زنند؟ یک زبان استاندارد بین المللى است.
  35. پرواز اگر مسافربرى باشد باید مراعات حال مسافرین را کرد. اما اگر مسافر برى نباشد، خلبان مى‏تواند در هوا شیرجه هم برود. اما با مسافر ها نمى‏شود شیرجه رفت.
  36. در نماز پیشنماز اگر مردم باشند باید آرام نماز بخواند. نماز در حداقل باشد. اما اگر تنهایى خواستى نماز شب بخوانى به جاى قل هو الله سوره‏ى بقره را بخوان. هرچه مى‏خواهى شیرجه برو. وقتى در مسجد مسافر کشى مى‏کنى، درست نیست که طولانى باشد. باید مراعات ضعیف ترین افراد را بکنى.
  37. چون خلق مختار هستید خدا شما را آزمایش مى‏کند، «إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللَّهُ» در قیامت شما را بازخواست خواهد کرد، «لَتُسْئَلُنَ‏» پیمان‏شکنى استوارى شما را محو مى‏کند، «فَتَزِلَّ قَدَمٌ» در این آیه نیز مى‏فرماید: بخاطر بهاى کم، قومیت یا زبان پیمان الهى را نشکنید.
  38. همهى اعمال مورد محاسبه واقع مى‏شود. «لَتُسْئَلُنَ‏ عَمَّا کُنْتُمْ‏ تَعْمَلُونَ‏»
  39. عمل انسان، همان گونه که واقع شده ثبت مى‏شود، نه بر اساس قرائن و شواهد و آثار. «عَمَّا کُنْتُمْ‏ تَعْمَلُونَ‏»
  40. امت واحدة" از نظر ایمان و قبول حق، سنت خدا این است که همگان را آزاد بگذارد، تا با اختیار خود، راه حق را بپویند.
  41. آزادى به آن معنى نیست که از ناحیه خدا، هیچگونه کمکى به پویندگان این راه نمى‏شود، بلکه آنها که قدم در راه حق مى‏گذارند و مجاهده مى‏کنند، توفیق خداوند شامل حالشان مى‏شود، و در پرتو هدایت او به سر منزل مقصود مى‏رسند، و آنها که در راه باطل گام مى‏گذارند از این موهبت ( توفیق هدایت خداوند ) محروم مى‏گردند و بر گمراهیشان افزوده مى‏شود.
  42. لذا بلافاصله مىگوید" لکن خدا هر کس را بخواهد گمراه مى‏کند و هر کس را بخواهد هدایت" (وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).
  43. اما این هدایت و اضلال الهى هرگز سلب مسئولیت از شما نمى‏کند، زیرا گامهاى نخستین آن از خود شما است، به همین دلیل اضافه مى‏کند" شما بطور قطع در برابر اعمالى که انجام مى‏دادید مسئولید، و از شما بازپرسى مى‏شود" (وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ‏ تَعْمَلُونَ‏). اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۸
خرداد
    1. بسم الله الرحمن ارحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

  1. کتاب چرا...چهار أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏
  2. نشانه‏هاى خداوند را بر اساس آیه 3 و4 سوره رعد تبیین نمایید.
  3. وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (رعد/3)
  4. «رَواسِیَ‏» جمع «راسیه» به معناى ثبوت است و از اینرو به کوه‏هاى ثابت و استوار رواسى مى‏گویند. «زوج» و «زَوْجانِ» هر دو به معناى نر و ماده است.
  5. جمله «مَدَّ الْأَرْضَ‏» شاید به بیرون کشیده شدن زمین از زیر آب اشاره دارد که در روایات به نام «دَحْو الارض» آمده است. این احتمال با نظریه زمین‏شناسان امروزى که مى‏گویند:
  6. 1- گستردگى زمین، حکیمانه و با تدبیر انجام گرفته است. «مَدَّ الْأَرْضَ‏»
  7. 2- کوهها، منبع ذخیره آب و نهرها وسیله‏ى توزیع آب و هر دو زمینه‏ساز زندگى انسان‏ها هستند. «رَواسِیَ‏ وَ أَنْهاراً»
  8. 3- توالى و تبادل شب و روز، عامل زندگى است. «یُغْشِی‏ اللَّیْلَ‏ النَّهارَ» (وگرنه یا همه چیز در اثر حرارت مى‏سوخت و یا بواسطه‏ى عدم نور و حرارت پژمرده مى‏شد و یخ مى‏زد.)
  9. و او کسى است که زمین را گسترد؛ و در آن کوه‏ها و نهرهایى قرار داد؛ و در آن از تمام میوه‏ها دو جفت آفرید؛ (پرده سیاه) شب را بر روز مى‏پوشاند؛ در اینها آیاتى است براى گروهى که تفکر مى‏کنند! (3)
  10.  فرمود: ﴿و هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی و أنهاراً و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللّیل النهار ان فی ذلک لآیات لقومٍ یتفکرون﴾,
  11. در آیهٴ بعد هم فرمود: ﴿و فی الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع و نخیل صنوان و غیر صنوان یسقی بماء واحد﴾،
  12. بر خلاف ظاهرش که قالب تثنیه دارد، جمع «صنو» به معناى شاخه‏اى است که از اصل درخت خارج مى‏شود و در اینجا به معناى مشابه و مانند است.
  13. 1- زمین، قطعاتى مجاور یکدیگر است که هر قطعه‏اى استعداد خاص خود را داراست. «قِطَعٌ‏ مُتَجاوِراتٌ‏»
  14. 2- تنوّع میوه‏ها با رنگ، مزه، بو و شکل‏هاى مختلف، همه از نشانه‏هاى قدرت الهى است. «لَآیاتٍ‏»
  15. 3- تنوع میوه ها با اراده و خواست خداوند است، و گرنه یک آب، یک نوع مزه‏ بیشتر ندارد. «یُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ» «مُتَجاوِراتٌ‏-
  16. 4- تنوع دراندازه و قباره ، نتوع در رنگ وشکل ، تنوع در قوت و خاصیت ، تنوع در ذخیم ونرم ولظافت تنوع در عطر و بو و طعم درخوردن  تنُفَضِّلُ‏ .... فِی‏ الْأُکُلِ‏»
  17. 5- اندیشمندان از خوردنى‏ها، روح ایمان خود را نیز تقویت و اشباع مى‏کنند، در حالى که دیگران، تنها به پرکردن شکم خود اکتفا مى‏نمایند. «لَآیاتٍ‏ لِقَوْمٍ‏ یَعْقِلُونَ‏»
  18. ضمیر مفرد: هو الذی) ( جنود ربک الا هو) (و لله جنود) ﴿فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی﴾
  19. فعلها ی مفرد ضمیر مفرد : ﴿مد الارض و جعل فیها رواسی﴾ ﴿و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین﴾ (أن الله یزجی سحاباً ثم یؤلف بینه)(الم تر أن الله یزجی سحابا) (ثم یجعله رکاماً) ﴿یغشی اللیل النهار﴾ (الم تر أن الله یزجی سحابا)
  20. متکلم مع‌الغیر: یفصل. یفصلان .یفصلون .تفصل .تفصلان .یفصلن . تفصل . تفصلان تفصلون تفصل .تفصلان .تفصلین .افصل . نفضل ازفعل مضارع..   
  21. فعل ماصی : مدد .مددا. مدوا.مددت .مددتما . مددتم . مددتِ. مددتما. مددتن .مددتُ . مددنا
  22. .ضمیر متکلم مع‌الغیر متصل : هـو ، هما ، هم ، هی ، هما ، هنّ ، أنتَ ،‌ انتما ، انتم ، أنتِ ،‌ انتما ، انتنَّ ، أنـأ ، نحنُ.
  23. صیغهٴ متکلم مع‌الغیر: نفضل.. ﴿والارض مددناها﴾ ﴿و الارض مددناها والقینا فیها رواسی﴾ ﴿و أنبتنا فیها من کل شیء موزون﴾ ( و جعلنا لکم فیها معایش و من لستم برازقین) ﴿و أرسلنا الریاح لواقح فانزلنا من السماء ماء فاسقیناکموه و ما انتم له بخازنین) (و ارسلنا الریاح لواقح) (ارسلنا الریاح لواقح) ﴿و ارسلنا الرایح لواقح﴾
  24. گدیده  تفسیرحضرت آیت الله جوادی آملی : ساقی کیست؟ روشن نیست ولی در ذیل به عنوان
  25. متکلم مع‌الغیر فرمود: ﴿و نفضل بعضها علی بعض فی الاکل ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون﴾,
  26. در این آیاتی که مستقیماً این تدبیر را به خدا نسبت می‌دهد نمی‌خواهد نظام علّی و معلولی را انکار کند و وسایط را القاء کند و بگوید احدی در این کار نقشی ندارد. ﴿و هو الذی مد الارض﴾
  27. در آیات توحید آنجا که صحبت از الوهیت حق است که شایستهٴ تعظیم و تکریم است هیچ جا متکلم مع‌الغیر گفته نشده ﴿لا اله الا انا﴾ ﴿فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی﴾ ,
  28. آنجا که فرمان است و صحبت از الوهیت است و صحبت از ربوبیت است که عظیم‌ترین مقام تدبیر است آنجا را با ضمیر مفرد و متکلم وحده و امثال ذلک ذکر می‌کند
  29. هیچ گاه لا اله الا نحن نیامده ﴿لا اله الا انا﴾, بنابراین آنجا که متکلم مع‌الغیر مطرح است برای اِشعار به این مطلب است که مأموران الهی باذن الله دخالتی دارند
  30. چیزی در عالم نیست که مأمور الهی نباشد ﴿وَ للّه جنود السماوات والارض﴾ ﴿و ما یعلم جنود ربک الا هو﴾ هم ﴿ولله جنود السموات والارض﴾,
  31. بنابراین نظام نظام علّی و معلولی است اگر این کارها را در جای دیگر
  32. گاهی مستقیماً به غیر نسبت می‌دهد
  33. گاهی به جمع نسبت می‌دهد
  34. گاهی به شخص خود نسبت می‌دهد که سه لسان است یعنی
  35. گاهی می‌فرماید ابر است که رسالت دارد, ابر است که این کارها را می‌کند, باران است که این کارها را می‌کند مدبرات امرند که این کارها را می‌کند,
  36. گاهی می‌فرماید که ماییم که این کارها را می‌کنیم,
  37. گاهی می‌فرماید منم که این کارها را می‌کنم, نشان می‌دهد که این نظام, نظام علّی ومعلولی است دیگران اگر می‌کنند به عنوان جند الهی‌اند و مدبرات امرند باذنه و او که مسبب اسباب است.
  38. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۷
خرداد

 

    1. بسم الله الرحمن ارحیم

    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    3. کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ پژوهش و اندیشه‏
    4. درباره نشانه‏هاى خداوند در وجود انسان تحقیقى ارائه نمایید.

  1. انسان آِیت خداست: آیه یعنى نشانه‏، آیة الله یعنى نشانه خدا هر چیزى را که شما دیدید و از دیدن آن شما یاد خدا افتادید آنرا مى‏شود گفت آیت خدا، نشانه خداست

  2. نشانه های خدا در وجود انسان: أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ «8» وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ‏ «9» وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ «10»

  3. چرا نمی اندیشی : خدا، شکایت مى‏کند مى‏گوید بشر، چرا بدمستى مى‏کنى؟ «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ‏» (بلد/ 8) یک جفت چشم به تو ندادیم، «وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ» (بلد/ 9) لب به تو ندادیم؟ زبان به تو ندادیم؟ «أَلَمْ نَجْعَلْ الْأَرْضَ مِهَادًا» (نبأ/ 6) زمین را براى تو مهد قرار ندادیم؟

  4. لهجه‏هاى متفاوت نشانه های او در وجود انسان: «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ» (روم/ 22)

  5. در وجود انسان و خلوقات نشانه‏ هاى قدرت از اوست «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»

  6. دیدن نشانه‏هاى‏ قدرت‏ الهى، براى تعقّل دائمى انسان‏هاست، نه تعجّب لحظه‏اى. «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»

  7. فطرت خداشناسى در وجود انسان‏، از نشانه های اوست امّا انسان‏ غافل و مغرو از آن اعراض مى‏کند. «عَنْ آیاتِها مُعْرِضُونَ»

  8. براى اتمام حجّت از سوى اوست «وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏»

  9. چراغ فطرت از او قدرت و نور کَمِشْکاةٍ از او . نور علی نور از او ُفِی زُجاجَة مِصْباح‏ اوست أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ‏ .

  10. دم از او هردم ازاو نای ا زاوست ...ناله دم ساز از سحر گاه اوست. «ادْعُونِی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ» «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»

  11. نام از او نامه از او مهر از او.. مهر وماه درخشان از اوست . «بِسْمِ اللَّهِ» «أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

  12. نعم از او کرام از او سخا از او..  دوام از او زوال ازاو دامن بی بلا از اوست وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِه‏

  13. سعی ازاو تلاش ازاو ثمر ازاو .. بى ‏زوال ونعمت‏ بى ‏منتها از اوست . «فَأَخْرَجَ بِهِ» «رِزْقاً لَکُمْ»

  14. غم از او غصه از او آبرو ازاو ..  فرج  ولی امر ما از اوست . «وَ مَنْ أَطَاعَ وَصِیِّى فَقَدْ أَطَاعَنِى»  «وَ مَنْ أَطَاعَنِى فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» (بحارالانوار، ج 44،)

  15. هوا از او غذا از او مسکن از او..خیری لباس پرهیزگاری از اوست . «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ» (اعراف/ 26)

  16. خاک از او آب از او روح از او..خلیفه بودن انسان از اوست‏. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»

  17. کتاب از او جوهر از او قلم از او .. آفرین گفتن خلقتم از اوست . ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون . فَتَبارَکَ‏ اللَّهُ‏ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»

  18. شوق از او شعف از او شادی از او.. رسم عاشق ومعشوقی از اوست. «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ‏ عَشِقَ‏ الْعِبَادَهَ» (کافى/ ج 2/ ص 83)

  19. صلات دعا از او ذکر از او خشوع از او ..دل آرام  و روح از او قلب با خضوع‏ از اوست . «إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»

  20. حب از او نعمت از او رحم از او.. محبوبه دل بی قرارم  از اوست. «إِلَهِى کَفَى بِى عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً»

  21. ریشه از او ساق از او رشد از او ..سیر تکامل بی انتها از اوست. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»

  22. سرو ازاو سرور از او سردار ازاو .. سلمان ؛ سلیمانی ؛ سمیه‏ مادر عمار از اوست. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» (کهف/ 28)

  23. آفرینش از او هستى از او هدایت از او،..  استمداد همه موجوات از اوست‏.. ..با نام او «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ»

  24. خلق از او خُلق  از او رفتار و کردار از او .. خوى‏ پسندیده ابرار از اوست وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ‏ عَظِیم‏

  25. کار از او قوه از او داد از او ، داده از او .. قدرت از او سِیره عمل از اوست، «هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ»

  26. نم از او قطره از او آب  از او رود از او ..  چشمه وسر چشمه‏ى رحمت از اوست‏ «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ» «رَحْمَةً مِنَّا»

  27. بندگى ما تنها از براى او شرق وغرب از او..  استمداد همه عالم فقط از اوست‏،«إیّاک نَعبد و إیّاک نَستعین»

  28. هستى و هست  از او عده از او لشکر از اوست .. هرچه دارم  و ندارم  از اوست «ذلکم اللّه ربّکم لااله الّا هو خالق کل‏ شى‏»

  29. دار و ندارم ، خواب بیدرام ، حال فکارم از او .. عهد و قول و قرارم از اوست. «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏» (اعراف/ 172)

  30. روحم از او هستىم  از او عقلم از او قلبم از او ..  علم و دانایی و چشم و بینایى از اوست. علم و دانایى‏. «عَلَّمَنِی رَبِّی»

  31. سفید ، سیاهی از او کوهی ،کاخی از او .. منسب و جاهی از او ، رقیق راهی از اوست . «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» قصص، 88.

  32.  جوان و پیر ، طفل صقیر ، شیخ کبیر از او ..  شکر الهى‏ از او حمد کافی از اوست . «الا بذکراللّه‏ تطمئن القلوب» رعد، آیه 28

  33. نام از او نشان از او جاه از او جلال از او .. استعاذه و پناه از او، توبه از گناه اوست . «استغفِراللهَ‏ رَبّى وَ اتُوبُ الیه»

  34.  ‏ایمان از او عزیز من عزت از او نفوذ ناپذیری از او.. همه قدرت‏ و توانایى‏ها از اوست‏، «انّ القوّة للّه جمیعاً»

  35. حال از او جدید از او قدیم از او .. پدید آورنده و برگشت دهنده همه اوست، «انّا لِلّه و انّا الیه راجعون»

  36. حیات از او ممات از او صبر از او بصیر از او..   امید از او رجا از او قار از او خبیر، از اوست..«السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ»

  37. ابر از او باد از او آب از او ماه و افلاک از او .. بنده بی تاب از خاک از اوست . «إِنَّکَ مَیِّتٌ‏ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»

  38. قرب از او بُعد از او برکت از عمر گرانمایه از او.. ناله جانکاه و کسب سرمایه از اوست. «اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیْمانِ»

  39. آه از او ناله  از او حاصل عمر و سرمایه از او .. غم از او قُصه از او حکایت دل پر قِصه  از اوست. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»

  40. دین از او آیین از او نبی از او خاتم از او .. امام متقین از او انتظار ظهور ذاتم از اوست «أفضلُ الاعمال انتظارُ الفَرج‏»

هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ (22)

هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (23)

هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (24) اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۶
خرداد

 

بسم الله الرحمن ارحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟ دو چرا نمیاندیشید

فرق قلب مؤمن و قلب کافر- قساوت قلب چیست؟

  1.   قلب مومن : حیات و زندگی دارد «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ» «2» 1- قلب کافر: مرض. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» «3»
  2. - قلب مومن : شفا معنوی دارد «وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ» «4» 2- قلب کافر: قساوت‏. «جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً» «5»
  3. قلب مومن : طهارت و قبولی دارد «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «6» 3- قلب کافر: عدم پذیرش. «أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «7»
  4. قلب مومن : سعه صدر.دل دار؛باحوصله  «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» «8» 4- قلب کافر: مُهرخوردن. «طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» «9»*
  5. قلب مومن : هدایت وراهنمایی «مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ» «10» 5- قلب کافر: احاطه ظلمت. «رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» «11»
  6. 6- قلب مومن : ایمان در وجودش جا گرفته   «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ» «12» 6- قلب کافر: حجاب. «جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً» «13»
  7. قلب مومن : سکینه و آرامش دارد «السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ» «14» 7- قلب کافر: قفل شدن. «أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» «15»
  8. قلب مومن : الفت ودوستی دارد «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» «16» 8- قلب کافر: سختى. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» «17»
  9. قلب مومن : اطمینان قلبى دارد «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‏ 9- قلب کافر: برگشت و نفهمى. «صَرَفَ اللَّهُ‏ القلوب» «18» قُلُوبَهُمْ» «19»

             کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

عوامل باعث قساوت  و راه درمان قساوت قلب چیست؟

  1. آثار گناه‏ قساوت دل، سلب نعمت، ردّ دعا، تغییر رزق، محروم شدن از بعضى عبادات نظیر نماز شب، بلاى ناگهانى، قطع باران، ویرانى خانه، رسوایى و خوارى، کوتاهى عمر، زلزله، فقر و نادارى، اندوه و بیمارى، تسلط اشرار، که براى هر یک از این آثار، آیات و روایاتى وارد شده است.
  2. قرآن کسانى که داراى روح بى‏تفاوت و قساوت قلب هستند را مردگان دانسته است و به پیامبرش مى‏فرماید: «انّک لاتسمع المَوتى» «3» تو نمى‏توانى مرده‏دلان را شنوا کنى.
  3. در روایات عامل قساوت قلب را، گناهان، مال اندوزى، خنده و معاشرت نابجا برشمرده‏اند
  4. 13-درآثار شوم منکرات‏ گام دهم- سنگدل شدن و قساوت قلب پیدا کردن (نعوذ بالله).
  5. عوامل قساوت : آرى! اگر قرآن مى‏فرماید: «از گامهاى شیطان پیروى نکنید!» به خاطر آن است که او انسان را گام به گام به فساد مى‏کشاند.  یکى از قاضیها مى گفت: «منافق قاتلى را گرفتیم که هفده نفر را ترور کرده بود. از او پرسیدم که در هنگام ترور ناراحت نمى‏شدى؟ گفت: اولین مؤمنى را که شهید کردم، لرزیدم؛ ولى بعد برایم عادى شد.»

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

عوامل باعث قساوت  و راه درمان قساوت قلب چیست؟

نکته‏ ها:

  1. 15-قساوت قلب، مانع تابش نور الهى بر قلب است. «الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ» (به جاى تنگدلى که مناسبت بیش‏ترى با سعه‏ى صدر دارد به سنگدلى تعبیر نمود، زیرا ظرف تنگ کمى نفوذپذیر است ولى سنگدلى هرگز نفوذپذیر نیست).
  2. 16-أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ  (الزمر/ 22) آیا کسى که خداوند سینه‏اش را براى (پذیرش) اسلام گشاده است، پس او از طرف خداوند بر (فراز مرکبى از) نور است (مثل کسى است که در تنگناى تعصّب و لجاجت و غرور است؟ نه) پس واى بر آنان که از (قساوت) سنگدلى یاد خدا نمى‏کنند. آنان در گمراهى آشکارند.
  3. -براى درمانقساوت قلب‏ در روایات آمده است که چون پیامبر صلى الله علیه و آله این آیه (الزمر/ 22) را تلاوت فرمود،  از حضرت پرسیدند: نشانه‏ى ورود نور در دل چیست؟ فرمود: «التجافى عن دار الغرور و الانابة الى دار الخلود و الاستعداد للموت»  دل نبستن به سراى پر فریب دنیا و توجّه به سراى جاودان آخرت و آمادگى براى مرگ پیش از فرار رسیدن آن.
  4. داروى قساوت‏، توجّه به علم خداوند است. «کَالْحِجارَةِ ... وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ»
  5. استدلال قرآن، رکود فکرى را شفا مى‏دهد؛ موعظه‏ى قرآن، قساوت را درمان مى‏کند؛ تاریخ قرآن تحیّر را برطرف مى‏سازد؛ زیبایى آهنگ و فصاحت قرآن، روح فرارى را جذب مى‏کند؛ قوانین و احکام قرآن، عادات خرافى را ریشه کن مى‏سازد؛ تلاوت و تدبر در قرآن، بیمارى غفلت را قرآن، شفا مى‏بخشد؛ تبرّک به قرآن، امراض جسمى را شفا مى‏دهد و رهنمودهاى قرآن، تاریکى‏ها را روشن مى‏کند.
  6. درمان قساوت قلب : در حدیث مى‏خوانیم: یاد مرگ شهوات را مى‏میراند، غفلت را ریشه‏کن مى‏کند، دل را به وعده‏هاى الهى تقویت مى‏کند، طبیعت انسان را لطیف و قساوت زدایى مى‏کند، آتش حرص را خاموش مى‏کند، دنیا را نزد انسان پایین مى‏آورد و این معناى سخن و کلام پیامبر صلى الله علیه و آله است که فرمود: «فکر ساعة خیر من عبادة سنة».
  7. علامت قساوت : فردى در محضر پیامبر اکرم گفت: من هرگز کودک خود را نبوسیده‏ام. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: این علامت قساوت توست.
  8. قساوت به لطافت : امام صادق علیه السلام در نقش و ارزش یاد مرگ و معاد چنین مى‏فرماید: «وَ یُرَقّ الطَبع» روحیه انسان را از قساوت به لطافت سوق مى‏دهد.
  9. قساوت‏ و توکل : «توکّل»، بر مبناى تسبیح است. کسى بر خدا تکیه مى‏کند که به قدرت و مهربانى او معتقد باشد و او را از هر جهل و ضعف و قساوت‏، منزّه بشمارد

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟                   

.رابطه ایمان و عمل را در قرآن  بررسى کنید.

  1. حقّ تلاوت، در تلاوت با صوت زیبا ورعایت نکات تجوید خلاصه نمى‏شود، بلکه ملاک، ایمان‏ و عمل‏ است. «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»
  2. راه نجات و ایمان مقدّم بر عمل است و اعمال بدون ایمان، مانند اسکناس بى‏پشتوانه است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ» «آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
  3. - ملاک بهشت، ایمان‏ و عمل‏ است، نه خیال و آرزو. «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... أَصْحابُ الْجَنَّةِ»
  4. در کنار ایمان‏ و عمل‏، باز هم باید چشم امید به رحمت و غفران الهى داشت.«سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا»
  5. ایمان‏ و عمل‏، در شرایط آزاد و طبیعى، کارساز است، نه در حال اضطرار و ترس جان. «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ»                                             

 کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟                                                                                    

 رابطه ایمان و عمل  صالح را در قرآن  بررسى کنید.

  1. ایمان‏ و عمل‏ صالح دو شرط اساسى براى ورود به بهشت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ»
  2. ایمان‏ و عملصالح دو شرط اساسى براى ورود به بهشت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ»
  3. (بهداشت روان، در سایه‏ى ایمان‏ و عملصالح است) به ایمان‏ و عملصالح خود مغرور نشویم که تسلیم مطلق بودن، شرط عبودیّت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ»
  4. آیه علّت ورود به بهشت را، تسلیم فرمان خدا و نیکوکار بودن مى‏داند. یعنى بهشت به ادّعا و شعار به کسى داده نمى‏شود، بلکه ایمان‏ و عملصالح‏ لازم است.
  5. ایمان‏ و عملصالح‏، کلید محبوبیت است، «انّ الذین آمنوا و عمل الصّالحات سیجعل لهم الرحمان ودّا» «7»
  6. گناهان وعوامل سوق دهنده به دوزخ، داراى جاذبه‏هایى است که باید انسان با نیروى ایمان‏ و عملصالح خود را برهاند. «زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ»
  7. ایمان‏ و عملصالح دو شرط اساسى براى ورود به بهشت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ»
  8. راه نجات، ایمان‏ و عملصالح است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ»
  9. در دو آیه‏ى174و 175 سوره النساء،  ، ایمان‏ و عملصالح وسیله‏ى دریافت لطف الهى عنوان شد و در این آیه، ایمان و اعتصام به خداوند؛ این نشانه‏ى آن است که راه اعتصام به خدا و پیوستن به او، عمل صالح است.
  10. ملاک سعادت در همه‏ى ادیان آسمانى، ایمان‏ و عملصالح است، نه ادّعا و نام. مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...
  11. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۶
خرداد
  1. بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید ! ؟ یک چرا نمی اندیشید 

  1. در قرآن  کلمه تَعْلَمُون 64.. عقل 49.. تعقل.. لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون‏.أَ فَلا تَعْقِلُون‏.. ما لا تَعْلَمُون‏24.. تفکر17.. یَتَفَکَّرُون 11.. یتدبرون.. أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقرآن 2.. نَعْقِل‏1.. فَکَّر1.. مرتبه بکاررفته
  2. در تفسیر نور حجة الاسلام حاج آقا قرائتى کلمه  فکر 6355.. تفکر 558 .. تعقل  206.. اندیشه 195.. تفکر و اندیشه 4.. مرتبه تمسک شده .

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید ! ؟

    1. نقش اهل‏بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن  را بررسى نمایید.
  1. قرآن «تبیاناً لکلّ شى‏ء» است. روشنگر و بیانگر همه چیز است و چیزى که «تبیاناً لکلّ شى» باشد، تبیان خودش هم هست. لذا بهترین مفسّر قرآن ‏، خود قرآن  است، سپس اهل‏بیت عصمت و طهارت سلام اللّه علیهم‏
  2. پیامبر در حدیث معروفى که بسیارى از علماى اهل سنّت نیز آن را نقل کرده‏اند مى‏فرماید: «انّى تارک فیکم الثقلین کتاب‏ اللّه‏ و عترتى ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا و لن یفتقرقا حتى یردا علىّ الحوض» مفسر: بدون اهل‏ بیت ما قرآن  را نمی‏فهمیم که محکم، متشابه، مجمل و ... یعنی چه؟
  3. کتاب هدایت بدون امام کتاب تحیر است. امام قرآن  ناطق ..درجنگ با خوارج فرمودند. اینها قرآن  را به میان نیاورده‏اند، جلد و کاغذ قرآن  را سپر قرار داده‏اند براى اینکه بعد باز علیه قرآن  قیام کنند؛ اهمیت ندهید، من امام شما هستم، من قرآن ناطق‏ شما هستم،
  4. پیامبر مى‏فرماید: لَنْ تَضِلّوا ما انْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما ابَداً تا وقتى که به ایندو بچسبید گمراه نمى‏شوید. پس، مسأله رجوع مطرح است و پیغمبر صلى الله علیه و آله عترت‏ را عِدْل قرآن ‏ قرار داده است در رجوع کردن. خود پیغمبر هم فرمود قرآن ‏ ثَقَل اکبر است و عترت‏ ثَقَل اصغر .. هر حدیثی از ما روایت شد بپرسید: این حرفى که تو مى‏زنى و این حدیثى که مى‏گویى از کجاى قرآن  در آوردى؟ اگر ضد قرآن  بود، حدیث ما را «فاضربوه‏ على‏ الجدار» به دیوار بزن.!

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

    1. شرایط آشنایى با قرآن  کدام است؟
  1. فراگیری قرآن : آموزش ساده (مرحله اول تعلیم قرآن )، تجوید. (مرحله دوم تعلیم قرآن )، ترجمه و تفسیر (مرحله سوم)، علوم‏ قرآن ‏.حدیث: اجتماعی، اخلاقی، اعتقادی، علمی.عربی: قواعد عربی، مکالمه عربی، انشاء عربی.
  2. حقوق: حقوق متقابل والدین و فرزند، حقوق متقابل زن و شوهر، حقوق همسایه، حقوق خویشاوندی، حقوق مسلمان بر مسلمان، حقوق بشر، حقوق متفرقه.تربیت اسلام: وراثت، محیط خانه، محیط زندگی، محیط آموزش، آئین معاشرت و دوستی، شناخت کتب مفید و مضر.تعلیمات متفرقه: معنا و آثار دین در جامعه، اسلام و پیکار با بی سوادی، اسلام و مبارزه با خرافات، اسلام و لغو امتیازات کار و کوشش در اسلام، علم در اسلام، طب و بهداشت در اسلام، و ...در این فرمول، تعالیم اسلام به طور کلی به 12 رشته و هر رشته به چند ماده درسی تجزیه شده و جمعا 64 واحد درسی ملحوظ گردیده است که هر یک از این مواد درسی به طور فشرده و ساده و به روش آموزشی در سه سطح (ابتدایی، متوسطه، عالی) نوشته شود و به صورت کتاب‏های درسی که هر یک در چند جلسه معین و محدود و قابل تدریس باشد، در اختیار کلاس‏های دینی و آموزگاران مذهبی قرار گیرد.که هرکدام از تعالیم  این دروس شرایط خاص آشنایی خودش را درقرآن  دارد.
  3. شناخت قرآن ‏ : شناخت قرآن  براى هر فرد عالم به عنوان یک فرد عالم و براى هر فرد مؤمن به عنوان یک فرد مؤمن، امرى ضرورى و واجب است. اما براى یک عالم انسان‏شناس و جامعه‏شناس، شناخت قرآن  ازآن‏جهت ضرورى است که این کتاب در تکوین سرنوشت جوامع اسلامى و بلکه در تکوین سرنوشت بشریت مؤثر بوده است. نگاهى به تاریخ این نکته را روشن مى‏کند که عملًا هیچ کتابى به اندازه قرآن  بر جوامع بشرى و بر زندگى انسانها تأثیر نگذاشته است‏ و به همین جهت است که قرآن  خود به خود وارد حوزه بحث جامعه‏شناسى مى‏شود و جزو موضوعات مورد بررسى این علم قرار مى‏گیرد. معناى این سخن این است که بررسى و تحقیق پیرامون تاریخ جهان در این چهارده قرن عموماً و شناختن جوامع اسلامى خصوصاً، بدون شناخت قرآن  میسر نیست. و اما ضرورى بودن
  4. شناخت قرآن  براى یک مؤمن مسلمان ازآن‏جهت است که منبع اصلى و اساسى دین و ایمان و اندیشه یک مسلمان و آنچه که به زندگى او. اینکه این تأثیر در چه جهتى بوده؛ آیا مسیر تاریخ را در جهت سعادت و رفاه بشریت تغییر داده است و یا به سمت نقص و انحطاط، و آیا به سبب تأثیر این کتاب جهش و حرکت در تاریخ پدید آمد و خون تازه در رگهاى جوامع بشرى جارى شد و یا برعکس، موضوعى است که از حدود بحث فعلى ما خارج است. آنچه حرارت و معنى و حرمت و روح مى‏دهد قرآن  است.

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

    1.  دیدگاه دانشمندان غیرمسلمان در باره قرآن  چیست؟ .
  1. دانشمندان و اندیشمندان بزرگ جھان در مورد قرآن  و شخصیت پیامبر اسلام )ص( چھ  می گویند؟)قسمت دوم ( ادواردگیبن:اوکھ بزرگترین مورخ انگلستان درقرن۱۸میلادی ونویسنده مشھورتاریخ سقوطامپراطوری روماست
    درباره"قرآن "چنین مینویسد:ازاقیانوس اطلس تاکناررودگنگ درھندوستان"قرآن "نھ فقط قانون فقھی شناختھ شده است،بلکھ قانون اساسی شامل رویھ قضایی و نظامات مدنی و جزایی و حاوی قوانینی است کھ تمام عملیات و امور مالی بشر
    را اداره میکند و ھمھ این امور کھ بھ موجب احکام ثابت و لایتغیری انجام میشود، ناشی از اراده خداست. بھ عبارت دیگر
    "قرآن "دستورعمومی وقانون اساسی مسلمین ودستوری است شامل:مجموعھ قوانین دینی، اجتماعی، مدنی، نظامی، قضایی، جنایی، جزایی، و ھمچنین مجموعھ قوانین از تکالیف زندگی روزانھ تا تشریفات دینی؛ اعم از تزکیھ نفس تا حفظ بدن
    و بھداشت و از حقوق عمومی تا حقوق فردی تا منافع عمومی و از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب و مکافات این جھان تاعذاب و مکافات جھان آینده، ھمھ را در بردارد.)]۸([
    پرفسورویلدورانت:مورخونویسنده آمریکایی۱۹۸۱ـ۱۸۸٥کھ میلیونھانفردرجھان آثاراورامطالعھ میکنند در
    رابطھ باشخصیت بزرگ پیامبربزرگواراسلام چنین اظھارنظرمیکند:
    اگربھمیزان اثراین مرد بزرگ در مردم بسنجیم باید بگوییم کھ حضرت محمداز بزرگترین بزرگان تاریخ انسانی است.
    وی درصدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را کھ از فرط گرمای ھوا و خشکی صحرا بھ تاریکی توحش افتاده بودند، اوج
    دھد، در این زمینھ توفیقی یافت کھ از توفیقات تمام مصلحان جھان بیشتر بود. کمتر کسی را جز او نمیتوان یافت کھ ھمھ
    آرزوھای خود را در راه دین انجام داده باشد، زیرا بھ دین اعتقاد داشت. محمد۹از قبایل بت پرست و پراکنده در صحرا امتی
    واحد بھ وجود آورد. برتر و بالاتر از دین یھود و دین مسیح و دین قدیم عربستان آیینی ساده و دین یروشن و نیرومند با
    معنویاتی کھ اساس آن شجاعت قومی بود پدید آورد، کھ در طی یک نسل در یک صد معرکھ نظامی پیروز شد و در مدت یک
    قرن یک امپراتوری عظیم و پھناور بھ وجود آورد و در روزگار ما نیروی مھمی است کھ بر یک نیمھ جھان نفوذ دارد.)]۹

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.B مهجوریت قرآن  در میان مسلمانان چه پیامدهایى دارد؟

  1. به نظرم رسید اقرار بعضى بزرگان را درباره‏ى مهجوریّت‏ قرآن ‏ نقل کنم:
  2. الف) ملاصدرا قدس سره در مقدّمه تفسیر سوره واقعه مى‏گوید: بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسى هستم؛ ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى دیدم. در آخر عمر به فکر رفتم که به سراغ تدبّر در قرآن  و روایات محمّد و آل‏محمّد علیهم السلام بروم. یقین کردم که کارم بى‏اساس بوده است؛ زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه ایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن  آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبّر در قرآن  کردم، درِ خانه‏ى وحى را کوبیدم، درها باز شد و پرده‏ها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مى‏گویند:«سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین‏». «3
  3. ب) فیض کاشانى قدس سره مى‏گوید: کتاب‏ها و رساله‏ها نوشتم، تحقیقاتى کردم، ولى در هیچ یک از علوم دوایى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خود ترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق تعمّق در قرآن  و حدیث هدایت کرد. «4»
  4. ج) امام خمینى قدس سره در گفتارى از اینکه تمام عمر خود را در راه قرآن  صرف نکرده، تأسّف مى‏خورد و به حوزه‏ها و دانشگاه‏ها سفارش مى‏کند که قرآن  و ابعاد گوناگون آن را در همه رشته‏ها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر برایّام جوانى تأسّف بخورند. «5»

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.Cپژوهش و اندیشه‏ تقوى محدودیت است یا مصونیت؟

  1. تقوا مصونیت‏ است نه محدودیت‏. نظیر ساختن منزلی که مصونیت‏ است نه محدودیت‏.
  2. انسان سر خود را با کلاه و پا را در کفش قرار می‏دهدو این مصونیت‏ است نه محدودیت‏ وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ اعراف/ 26.
  3. محدودیت باارزش: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» تشکیل خانواده ارزش است، لباس محدودیت مى‏آورد. یعنى من که عمامه سرم است، در خیابان نمى‏توانم بدوم. به خاطر اینکه باید مراعات جامعه را هم کرد، کارى سبک و خیلى وقت‏ها مثلًا شما زمستان که لباس مى‏پوشى نمى‏توانى بدوى. مثلًا شما که با کت و شلوار باشى نمى‏توانى شنا بروى. لباس یک محدودیت‏هایى مى‏آورد، ولى نباید بگوییم که حالا که محدودیت مى‏آورد پس ما لباس نپوشیم. همسر هم محدودیت دارد، آدمى که همسر دارد، وظیفه‏اش این است که نان به خانه ببرد، گوشت به خانه ببرد، غذا ببرد، اول وقت در خانه باشد، پول آب بدهد، برق بدهد ... ازدواج محدودیت مى‏آورد، ولى این محدودیت ارزش دارد.

 کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.D آثار و نشانه‏هاى نفاق را بررسى کنید. آثار و نشانه‏هاى نفاق

20  - سوگند دروغ، از نشانه‏هاى‏ نفاق‏ در انسان‏ منافق سوگندهایش دروغ است‏ «اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهً» (مجادله/ 16) سوگند دروغ مى‏خورد. مؤمن‏ «یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ» صدایش را پیش مى‏کشند پائین مى‏آورد او نیش مى‏زند یعنى با ادبى و با ادبى منافق بى ادب است و مؤمن با ادب است.

-21فریب‏کارى، ریاکارى و غفلت از یاد خدا، از نشانه‏هاى نفاق است: «ان المنافقین یخادعون ... یراؤون ... و لایذکرون»؛

-22. آثار وپیامدهای نفاق‏ 1. بی نوری‏ اسْتَوْقَدَ ناراً بقره/ 17. (نام مجاهد، شعار فضل الله، یَدَک کشیدن چهره‏ها) ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ‏ بقره/ 17. (برنامه‏هایشان، نور ولایت عادل، نور شخصیت‏ها)

-23. ظلمت‏ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ‏ بقره/ 17. (ظلمات شرک و تفرقه و جهل و تضاد)

-24. کوری باطن‏ صُمٌ‏ بقره/ 18. (تحریم اخبار صدا) بُکْمٌ‏ بقره/ 18. (اقرار نکردن‏ها) عُمْیٌ‏ بقره/. (تحریم سیما و دیدن عشق مردم به اسلام و امام (ره))

-25عاقبت به شرّی‏ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ‏ بقره/ 18. (به دامن اسلام و خدا، به دامن امام و مردم) أَوْ کَصَیِّبٍ‏ بقره/ 19. (رگبار نفرت و مرگ بر منافق و هجوم حزب الله) مِنَ السَّماءِ بقره/ 19. (از آسمان حقیقت، ولایت و فطرت) ظُلُماتٌ‏ بقره/ 19.(خانه یتیمی، مستراح هواپیما، فرارهای شبانه، آوارگی و غربت) رَعْدٌ بقره/ 19. (نهیب مردم، اخبار افشاگرانه) بَرْقٌ‏ بقره/ 19. (پیروزی امت، اقرارات همکارانشان) حَذَرَ الْمَوْتِ‏ بقره/ 19. (صاعقه انقلاب، دستگیری و دلهره) کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ‏ بقره/ 20. (امکانات ابرقدرت‏ها برای آنان بود؟؟؟ تا اسلام آباد آمدند) وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا بقره/ 20.(در همان عملیات مرصاد ایستادند)

 

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.Eآثارو نشانه‏هاى نفاق را بررسى کنید. آثار و نشانه‏هاى نفاق

-26در یک بررسى اجمالى از آیات قرآن در مى‏یابیم که نفاق‏، آثار و عوارض بدى در روح، روان، رفتار و کردار شخص منافق ایجاد مى‏کند که او را در دنیا و قیامت به عذاب گرفتار مى‏سازد. قرآن در وصف آنها مى‏فرماید:

-27* منافق : دچار فقدان شعور واقعى مى‏شوند. «لایشعرون» «2»، «هم السفهاء» «3»

-28* منافق : اندیشه و فهم نمى‏کنند. «لایفقهون» «4»، «لایعلمون» «5»

-29* منافق : دچار حیرت و سرگردانى مى‏شوند. «یعمهون» «6» «لایبصرون» «7»

-30* منافق : به سبب دروغهایى که مى‏بافند. «بما کانوا یکذبون» «8» در کفر پایدار مى‏شوند. «بما کانوا یکفرون» «9» و هدایت نمى‏یابند. «ماکانوا مهتدین» «10»

-31* منافق : چون اعتقاد قلبى صحیحى ندارند، وحشت واضطراب؛ «حذر الموت» «11» و عذابى دردناک دارند. «و لهم عذاب الیم» «12»

کتاب چرا... أَ فَلا تَعْقِلُونَ نمیاندیشید !؟

.Eچه عواملى باعث قساوت قلب مى‏شود؟

-32قساوت، مراحلى دارد. «کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»

-33عوامل‏ قساوت قلب‏: 1- رفیق بد 2- غذاى بد 3- شنیدن حرف‏هاى نامربوط ..

34- قساوت و سنگدلى، مرض روحى سختى است که به جهت لجاجت‏هاى پى‏درپى، براى انسان پیدا مى‏شود. «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»

35- مشاهده‏ى آیات و الطاف الهى، در افراد لجوج به جاى تقویت ایمان، موجب قساوت قلب مى‏گردد. «قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ»

36- گرفتن پول اضافى، بدون انجام کارى مفید و یا مشارکت در تولید، نوعى ظلم و اجحاف است که موجب پیدایش دشمنى و قساوت مى‏شود.

37- حرام‏خوارى، قساوت قلب مى‏آورد و زمینه‏ساز گناهان دیگر است، اسلام آن را به‏ شدّت منع کرده است. همانگونه که امام حسین در روز عاشورا خطاب به لشکر مخالف فرمود: «قد ملئت بطونکم من الحرام»

38- رباخوار، بسیار ناسپاس و گنهکار است. او با گرفتن ربا خود را ضامن مردم، زندگى خود را حرام، عباداتش را باطل، و حرص و طمع قساوت را بر خود حاکم مى‏گرداند. «کَفَّارٍ أَثِیمٍ»

39- قساوت و لجاجت در انسان، تا آنجا اوج مى‏گیرد که انبیاى بردبار را نیز مأیوس مى‏کند. «إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ»

40- دلیل عرضه‏ى جهنّم بر کافران، عملکرد و قساوت خودشان در دنیاست. عَرَضْنا جَهَنَّمَ‏ ... الَّذِینَ کانَتْ‏ ...

41- نمونه گام‏هاى شیطان عبارت است از: دوستى با افراد فاسد، شرکت در مجالس آنان، ارتکاب گناهان کوچک، و پس از آن گناهان بزرگ و در نهایت قساوت قلب و بدعاقبتى و پایانى شوم. «کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ»

42- قساوت بشر، حدّ و مرزى ندارد. (پیامبرکشى، قتل بستگان پیامبر و شبیخون زدن). «لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ» اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۳
خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. کتاب زیبا و زیبایی درقرآن 7
  2. استدلال قرآن، رکود فکرى را شفا مى‏دهد؛ موعظه آن، قساوت را درمان مى‏کند؛ تاریخ قرآن، تحیّر را برطرف مى‏سازد؛ زیبا‏‏یى‏‏ آهنگ وفصاحتش، روح فرارى را جذب مى‏کند؛ قوانین و احکامش، عادات خرافى را ریشه‏کن مى‏سازد؛ تلاوت و تدبّر در آن، غفلت را شفا مى‏بخشد؛ تبرّک به آن، امراض جسمى را شفا مى‏دهد و رهنمودهاى آن، تاریکى‏ها را روشن مى‏کند.
  3. چرا تکبّر مى‏کند؟! مگر علم محدود او با فراموشى آسیب‏پذیر نیست؟! مگر زیبا‏‏یى‏‏، قدرت، شهرت و ثروت او، زوال‏پذیر نیست؟! مگر بیمارى، فقر و مرگ را در جامعه ندیده است؟! مگر توانایى‏هاى او نابود شدنى نیست؟! پس براى چه تکبّر مى‏کند؟!
  4. در این آیه به دو گونه نعمت اشاره شده است، نعمت ظاهرى مانند: سلامتى، روزى، زیبا‏‏یى‏‏ و امثال اینها و نعمت باطنى مانند: ایمان، معرفت، اطمینان، حسن خلق، امداد غیبى، علم، فطرت، ولایت و ...نِعَمَهُ ظهِرَةً وَ بَاطِنَة (لقمان/20)
  5. صبر بر مقدرات الهى زیبا‏‏ست، ولى صبر بر ظلمى که در حقّ کودکى مظلوم روا شده، چه زیبا‏‏یى‏‏ دارد که یعقوب مى‏گوید: «فصبر جمیل»؟
  6. 5- حوادث دو چهره دارد: بلا و سختى، «بدم کذب» صبر و زیبا‏‏ئى‏‏.«فصبر جمیل»*
  7. 14- یوسف در زیبا‏‏یى‏‏ بى نظیر و در عین حال در عفت الگویى براى همگان است. «فلمّا رأینه اکبرنه ... قلن حاش للّه»*
  8. 3- زیبا‏‏یى‏‏، همیشه خوشبختى‏آور نیست، گاهى دردسر هم دارد. «ثمّ بدا لهم ... لیسجننّه»
  9. دین حق آن است که براى تمام نیازهاى روحى و معنوى، جسمى و مادّى انسان، برنامه داشته باشد. دین حق، دینى است که عمل به آن مایه‏ى رشد و سبب تکامل انسان باشد. گذشت زمان آن را کهنه نسازد و دستوراتش همیشه تازه و جذاب باشد. امام حسین در روز عاشورا فرمود: «هیهات منّا الذّلة»، هرگز زیر بار ذلّت نمى‏روم. این شعار در همه‏ى مکان‏ها و زمان‏ها و براى همه انسان‏ها زیبایى‏ دارد.
  10. * پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: زنا داراى زیان‏هاى دنیوى و اخروى است: امّا در دنیا: از بین رفتن نورانیّت و زیبایى‏ انسان، مرگ زودرس و قطع روزى. امّا در آخرت: درماندگى، هنگام حساب قیامت؛ غضب الهى و جهنّم همیشگى. «1»
  11. قرآن با بیان مسائل خانوادگى و تربیتى به ریزترین مسائل پرداخته است. همچون مردان که باید از نگاه آلوده به زنان بپرهیزند، زنان نیز نباید از روى شهوت به مردان نامحرم بنگرند، بلکه باید نگاه خود را کنترل کنند و زینت و زیبایى‏ خود را از نامحرم بپوشانند، جز صورت و دست‏ها که به طور طبیعى ظاهر است و پوشش آنها، موجب مشکلاتى در انجام امور زندگى مى‏شود. َ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‏ «31»
  12. امکان انتقال بعضى نعمت‏ها به دیگران نیست، مثلًا چگونه مى‏توان زیبایى‏ چهره یا صوت یا عقل یا نبوغ یا محبوبیّت یا نفوذ کلام را به دیگران منتقل کرد. این تفاوت‏ها رمز تکامل و یکى از نعمت‏هاى الهى است. چرا آن را انکار مى‏کنید؟ وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلى‏ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ « النحل/71»
  13. «هر کس با زواید سخن خود، شیرینى و زیبایى‏ حکیمت را محو کند گویا بر نابودى عقل‏ خود اقدام کرده است.»
  14. آشنایى با اخلاق اسلامى (ادب) اگر انسان سرمایه و علم و زیبایى‏ و عقل‏ داشته باشد، ولى ادب نداشته باشد، همه آن را به باد میدهد و مردم از او ناراحت و خدا از او خشمگین میشود. آرى، «ارزش عالم و عاقل، به ادب اوست». «غررالحکم، ص 48»
  15. 7.زیبایی  حیوانات :  حیوانات، استحقاق عذاب الهى را ندارند، چون از تعمت عقل برخوردارنیستند  ولى انسان با عقل خدادی منحرف شود به قهر او گرفتار خواهد شد.
  16. 6.زیبایی  تسبیح :  حیوانات، تسبیح آگاهانه دارند؛ «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ» امّا انسان‏هاى منحرف، اهل ذکر و تسبیح نیستند و از خدا غافل‏اند.
  17. یک زنى را به یک مرد کور دادند. این زن هر شب نیم ساعت مى‏نشست و از خوشگلى‏هاى خودش تعریف مى‏کرد. دائم مى‏گفت: تو کور هستى و خوشگلى‏هاى من هدر مى‏رود. حیف است که چشم ندارى و نمى‏توانى ببینى که من چقدر زیبا هستم. آنقدر از زیبایى‏ هایش گفت که شوهر دیگر خسته شد و گفت: خانم من چشم ندارم که زیبایى‏هاى تو را ببینم ولى عقل‏ من مى‏گوید: که اگر تو زیبا بودى، بیناها تو را برده بودند. همین که تو را براى من گذاشتند، پیداست که خوشگل نیستى.
  18. زیبایی گرسنگی : حدیث داریم گرسنگى عقل‏ و فکر و فطرت انسان را به جوش مى‏آورد. گرسنگى روح، انکسار و تذلل به وجود مى‏آورد. گرسنگى حس مردم دوستى انسان را زنده مى‏کند. گرسنگى توجه به نعمت‏هاى انسان را زیاد مى‏کند. گرسنگى انسان را یاد فقرا مى‏اندازد. گرسنگى باعث مى‏شود که یک سرى فضولات زائد در بدن که در طول سال نمى‏سوزد، از بین یرود. بدن مجبور مى‏شود به خاطر فشار گرسنگى آن زوائد را بسوزاند و آن‏ها را خانه تکانى کند.
  19. زیبایی ماه مبارک رمضان : مهمانى خوبى است. در ماه رمضان دل‏ها نرم مى‏شود. در ماه رمضان انسان بیش‏تر یاد خدا مى‏کند. ماه رمضان مساجد پر مى‏شود، نفس کشیدن در ماه رمضان ثواب سبحان الله دارد. سیب و پرتقال مهمانى مادى است، مهمانى خدا همین گرسنگى است.
  20. در «گرسنگى کشیدن». اگر او شما را بپذیرد. یک زیبایى‏ دیگرى مطرح است. مگر کعبه که ما براى زیارتش مى‏رویم خوشگل است؟ چند سنگ سیاه است، خوشگل که نیست، اما جاذبه‏اى دارد که امیرالمؤمنین مى‏فرماید: مردم کعبه را که دیدند، مثل پرنده‏هاى تشنه‏اى که آب مى‏بینند، بسویش کشیده مى‏شوند.
  21. زشت و زیبایى‏ ‏فهمیدنی است ظاهری یا باطنی . به یک کسى گفتند: معقول خواندى؟ گفت: معقول نخواندم، ولى عقل‏ دارم. اگر به عقل مراجعه کنیم خواهیم فهمید که چه چیز ماندگار و پایدار و چه گذرا وناپایدار است.
  22. در بهشت یک بساط زیبایى‏ است. اگر کسى براى این که در این دنیا زندگى کند، به عقل عمل نکند حق و ناحق بکند، حلال و حرام بکند، احتکار، کم فروشى، دزدى، خیانت بکند بهشت را از دست داده است. «وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَهٌ وَ زَرابِىُّ مَبْثُوثَهٌ» (غاشیه/ 16- 15)
  23. پسر مى‏گوید: این را مى‏خواهم. دختر هم مى‏گوید: این را مى‏خواهم. یعنى اگر به سمت جلوه گرى بروند این ملاک انتخاب فقط شکل مى‏شود و شکل هم زود از بین مى‏رود. پیرى، مریضى و دو بخیه به یک گوشه از صورتش زیبایى‏ از بین مى‏ود. اما اگر زن در پوشش رفت یک کم براى شکلش حساب مى‏کند. یک کم هم براى کرامتش، حسادتش، مسئولیتش، سوادش، حساب مى‏کند. یعنى هرچه جلوه در خیابان بیشتر شود سهم شهوت بیشتر مى‏شود و سهم عقل‏ کمتر!
  24. با علی گفت آن یکی در رهگذار ..... از چه باشد جامه ی تو وصله دار

ای امیر تیــزرای ٍ تیــزهوش ..... جامه ای چون جامه شاهان بپوش

کس ندیده، ای جهانی را پناه ..... جامه ی صدوصله بر اندام شاه

گفت:صاحب جامه را بین؛جامه چیست؟ .....دیــد بایــد در درون جــامــه کیـسـت

ظاهر زیبا نمی آید به کار .... حرفی از معنی اگر داری بیار

مرد سیرت را، به صورت کار نیست .... جامه گر صد وصله باشد عار نیست

کار ما در راه حق کوشیدن است .....جامه زهد و ورع پوشیدن است

زهد باشد، جامه پرهیزکار ..... کار دنیا را به دنیا واگذار... «مولانای

  1. کسى که لطف خدا را تشکر نکند الطاف تو را هم تشکر نخواهد کرد و بیخود با او رفیق نشو.خدا که به این چشم داد، هوش داد، شکل داد، سلامتى داد، پدر داد، مادر داد، عقل‏ داد، فطرت داد، و عزت داد، آبرو داد، توان داد زیبایى‏ داد، خدا که این همه به او چیز داده حاضر نیست یک الله اکبر بگوید، چرا با او رفیق مى‏شوى؟ هر چه هم به او خدمت کنى، کسى که لطف خدا را نادیده مى‏گیرد، لطف تو را هم نادیده خواهد گرفت.
  2.  زیبایی صورت : ریش اندازه دارد ریش تراشیدن حرام است ریش دراز هم دلیل کم عقلى است حدیث داریم هر که مى‏خواهد ببینند عقل‏ اش چقدره ببیند ریش اش چقدر دراز است ریش اندازه دار در حدى که مثلا از یک مشت ... معقول  ما مى‏رویم مکه یک ریش هایى مى‏بینیم شاید دو وجب حواسمان پرت مى‏شود..
  3. ریش نباید از زیبایى‏ انسان کم کند اگر تراشیدن حرام است آن غیرمعقول هم ... اصلا کسانى که دست به یک کارهایى مى‏زنند که نشان بدهند خودشان را امام کاظم (علیه السلام) مى‏فرماید اینها عقده‏اى هستند یعنى یک کمبودى دارد مى‏خواهد با این عمل مردم را به خودش جذب کند حالا جذب مردم به خود ممکن است از طریق هر جورى باشد صدا وسرموتورش را بلند کند نمى‏دانم یک ... یک جورى ملخ مى‏زند یک جورى ... یک جور دیگر عطسه مى‏کند توى مسجد نشسته‏اند این یک جورى عطسه مى‏کند که همه بگویند ... مردم بدانید من عطسه کردم آخر کمال دیگرى ندارد جز عطسه اگر کسى کمال ندارد با زور عطسه مى‏خواهد به خودش ...
  4. امنیت بیرونی و درونی : علم طبیعت ساز است، ایمان، انسان ساز. علم نیروى منفصل است، ایمان نیروى متصل. علم زیبایىعقل‏ است، ایمان زیبایى روح. خیلى کلمات، کلمات حکیمانه. خدا رحمت کند مطهرى را. علم امنیت بیرونى است، شما با علم مى‏توانید دوربین‏هاى مخفى بگذارى، نمى‏دانم، سگ را آموزش بدهى که دزد را بدهد، تریاک را بگیرد، اگر زلزله بشود زودتر پارس بدهد، سروصدا کند، یعنى با آموزش مى‏شود امنیت بیرونى را کنترل کرد، با دوربین مخفى، با آموزش‏هاى نظامى، اما ایمان امنیت درونى. خوب حالا گیرم دزد حمله نمى‏کند، تو چى؟ آدم ممکن است دور تا دورش هم پلیس حفاظت کند اما این در خودش ناراحت است، «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/ 28) یعنى اضطراب تو را که پلیس نمى‏تواند ببرد، یعنى علم امنیت بیرونى مى‏آورد اما ایمان امنیت درونى‏
  5. به عایشه گفتند یک خاطره شیرینى از پیامبر بگو! گفت خاطره زیبایى‏ که در ذهنم مانده است، این است که ایشان سحرها بلند مى‏شدند و زیر آسمان مى‏رفتند و به اطراف آسمان نگاه مى‏کرد و این آیات را مى‏خواندند: «إِنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض ...» در آفرینش آسمان‏ها و زمین ... «لَآیاتٍ لِأُولِى الْأَلْبابِ» (آل عمران/ 190) هر کسى عقل‏ داشته باشد، مى‏تواند بفهمد.
  6. زیبایی و زینت‏ عالم به این است که عمل کند. زینت علم‏ به این است که تبلیغ کنیم. زینت حکومت، نیروهاى مسلح است. «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِیَّهِ وَ زَیْنُ الْوُلَاهِ» (نهج‏البلاغه، نامه 53) یعنى زیبایى‏ یک حکومت به این است که ارتش قوى باشد. حضرت سلیمان از ارتشش سان مى‏دید. قرآن مى‏گوید: هر روز صبح سلیمان مى‏آمد و سان مى‏دید. «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل/ 17) دسته دسته با یک برنامه ویژه‏اى چیده مى‏شدند و حضرت سلیمان از جلوى این‏ها سان مى‏رفت. زینت حکومت داشتن نیروى مسلح است. زینت زن عفت است. زینت بیان، روان حرف زدن است. این‏ها زینت‏هاى معنوى هستند.
  7. 3. زینت‏ های‏ معنوی‏1. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): الخشوع زینة الصلاة کنز الفوائد، ج 1، ص 299
  8. 2. قال النبی (ص): زینة الاخرة العلم و الورع و الصدقة مواعظ عددیه، ص 81
  9. 3. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): الْقُرْآنُ سَیِّدُ الْکَلامِ‏ مستدرک الوسائل، ج 4، ص 336
  10. 4. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ حِلْیَةٌ وَ حِلْیَةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ‏ کافی، ج 2، ص 615
  11. 5. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): یَا عَلِیُّ الاسْلامُ عُرْیَانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَیَاءُ وَ زِینَتُهُ الْوَفَاءُ من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 362
  12. 6. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): زَیْنُ الْمُلْکِ الْعَدْلُ‏ غررالحکم، ص 339
  13. 7. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): زَیْنُ الایمَانِ الْوَرَعُ‏ غررالحکم، ص 269
  14. 8. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): زین الدین الصبر و الرضا غررالحکم، ص 281
  15. 9. وَ لکِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الایمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ‏ حجرات/ 7
  16. 10. از ادیبی نقل شده که یک شعر حافظ دو بار او را بی هوش کرده.
  17. 11. خواجه نصیر الدین طوسی همین که مسئله‏ای را حل می‏کرد، می‏گفت: این الملوک.
  18. 12. دانشمندی شب زفاف احساس می‏کند یک ساعتی وقت دارد، وارد کتابخانه می‏شود و یادش می‏رود. صبح عروس ناراحت که داماد مرا نمی‏خواهد. (سید محمد باقر حجة الاسلام) سوگند می خورد که من چنان غرق در مطالعه شدم که همه چیز یادم رفت. فلسفه اخلاق، ص 47
  19. زیبایی صلوات : 1-رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده است: صلوات‏ شما بر من، سبب استجابت دعا و رضایت پروردگار و پاکى و رشد اعمالتان مى‏شود. «3»
  20. زیبایی  صلوات:  2- در روایاتى، آمده که هر کس بر پیامبر صلوات بفرستد، خدا و فرشتگان هم بر او صلوات مى‏فرستند و در روز قیامت، از نزدیکترین افراد به پیامبر است. «4»
  21. زیبایی  صلوات:  3- حال که صلوات، این همه پاداش دارد و در اهمیتش همین بس که در تشّهد نماز هم آمده، ما هم براى برخوردارى از این پاداش‏ها، تکرار مى‏کنیم: «اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد» وعجل فرجهم 13/3/1401  
  • حسین صفرزاده
۱۲
خرداد

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. کتاب زیبا و زیبایی درقرآن 6
  2. آرى، برخى افراد میوه را براى پر کردن شکم مى‏خواهند، ولى خردمندان با دیدن این همه زیبا‏‏یى‏‏ و شگفتى، روح ایمان خود را تقویت مى‏کنند و قدرت خدا را در آن مى‏بینند، زیرا از یک آب و خاک، نمى‏توان بیش از یک طعم و رنگ و مزه انتظار داشت، ولى قدرت خداوند به گونه‏اى است که انواع مزه‏ها، رنگ‏ها، طعم‏ها و شکل‏ها را از آن بیرون مى‏آورد.
  3. چشم وسیله ى زیبا‏‏یى‏‏ انسان است. انسان با یک چشم نمیتواند فاصله و عمق و مسافت اشیا را به خوبى درک کند. چشم وسیله شناسایى افراد است. اگر گوش و لب و دهان افراد پوشیده باشد شناخته میشوند ولى اگر نوارى روى چشم قرار گیرد و چشم پوشیده شود، افراد شناخته نمیشوند. چشم راه اثرگذارى در دیگران است. تاثیرپذیرى شاگردى که در برابر چشم استاد است و او را میبیند با شاگرد غیرحضورى تفاوت دارد.
  4. خداوند نظافت و زیبا‏‏یى‏‏ را دوست دارد و سفارش کرده هرچقدر مى‏توانید نظیف باشید. نظافت نوعى پیش‏گیرى از بیمارى‏هاست. نظافت و پیشگیرى وظیفه همه هست.
  5. اسلام از نگاه داشتن ادرار به شدت نکوهش کرده است و نسبت به نگاه به آب و سبزى و زیبا‏‏یى‏ سفارش کرده است.
  6. اگر انسان سرمایه و علم و زیبا‏‏یى‏‏ و عقل داشته باشد، ولى ادب نداشته باشد، همه آن را به باد میدهد و مردم از او ناراحت و خدا از او خشمگین میشود. آرى، «ارزش عالم و عاقل، به ادب اوست». «1»
  7. ابلاغیه‏ها باید بلیغ و رسا باشند و از زیبا‏‏یى‏‏ ظاهرى، جهت برانگیختن انگیزش درونى کارکنان برخوردار باشد.
  8. پرسش: چگونه مى‏توان مردم را از شرک و طاغوت نجات داد؟ پاسخ: قرآن براى شرک زدایى و طاغوت گریزى، دستورات و روش‏هاى زیبا‏‏یى‏‏ بکار برده، از جمله مى‏فرماید: 1. اگر تمام خدایان دروغین و طاغوت‏ها جمع شوند، نمى‏توانند مگسى را بیافرینند. «لن‏یخلقوا ذباباً ولو اجتمعو له»
  9. آرى؛ کارهاى خالص، مثل مزرعه‏اى در نقطه‏اى مرتفع است که از خرابى سیل، محفوظ مى‏باشد؛ اما باغهایى که در دامنه کوه است، جلوه و جمال دارد و زیبا‏‏یى‏‏اش همه را شاد مى‏کند و افراد مخلص نیز در جامعه از آبرو و جمال خاصى برخوردارند. اگر زمین و مزرعه، خوب باشد هم از شبنم و قطرات ریز استفاده مى‏کند و هم از قطرات درشت باران.
  10. قرآن مى‏فرماید: با زنان مشرک، ازدواج نکنید تا ایمان آورند: «لاتنکحوا المشرکات حتى یؤمنّ» «1» و به مردان مشرک، زن ندهید تا ایمان آورند. «و لاتنکحوا المشرکین حتى یؤمنوا» چون گاهى مقام و ثروت یا زیبا‏‏یى‏ ظاهرى کفار، انسان را گرفتار مى‏کند، قرآن مى‏فرماید: «ولو اعجتبکم» گرچه شرایط او شما را شیفته کرده و به تعجب وادارد و در مورد مردان هم مى‏فرماید: «ولو اعجبکم» اگر مرد، داراى مقام و ثروت و زیبا‏‏یى‏‏ باشد. این ازدواج‏ها راهى به آتش است: «یدعون الى النّار»
  11. زینب کبرى پس از شهادت عزیزانش مى‏فرماید: چیزى جز زیبا‏‏یى‏‏ ندیدم؛ «ما رایت الّا جمیلا» در حالى که اگر انگیزه غیر خدا باشد، باید گلایه‏ها و ضعف‏ها و ناسپاسى‏ها در کار باشد.
  12. زیبا‏‏یى‏‏ معارف اهل‏بیت‏ : در یکى از سخنرانى‏هایم در خارج از کشور،فرازى از دعاى ابوحمزه را تحت عنوان «عوامل سقوط جامعه» توضیح مى‏دادم. بعد از جلسه دکترى آمد و خیلى تعریف کرد و گفت: من خیلى لذّت بردم وخوشحال هستم. دلیلش را پرسیدم؟ گفت: براى من بسیار تعجّب‏آور و شگفت‏انگیز بود که امام سجاد علیه السلام در یک سطر و جمله دعا، عوامل سقوط جامعه را بر شمرده است، آنجا که مى‏فرماید: «الّلهم انّى أعوذبک من الکَسل و الفَشل و الهَمّ و الجُبن و ...»
  13. دقّت خارجى‏ها : پیرمرد ساعت‏سازى در قم مى‏گفت: به فلان کارخانه ساعت‏سازى در یکى از کشورهاى غربى نامه نوشتم که در ساختن ساعت اگر این دقّت را بکنید زیبا‏‏یى‏‏ و دوام ساعت شما بیشتر خواهد شد.الآن نزدیک چهل سال است که از آن تاریخ‏ مى‏گذرد و هر سال وقتى تاریخ ارسال آن نامه مى‏رسد، تقدیرنامه‏اى از آن کارخانه براى من مى‏رسد.
  14. خنده شهید: ایام نوروزى خدا توفیق داد در جبهه بودم، خاطره زیبا‏‏ئى‏‏ را درباره پدر دو شهید شنیدم که مى‏گفتند: وقتى پسر دوّمش را در قبر گذاشته‏اند، شهید خندیده است. تلفن کرده و به ملاقات آن پدر بزرگوار رفتیم او مى‏گفت: پسرم چهار سال در جبهه بود تا اینکه در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید، دوستانش از زمان شهادت تا سردخانه و قبل از دفن عکس‏هایى از او گرفته بودند. او عکس‏ها را به ما نشان داد و ادامه داد: وقتى شهید را در قبر گذاشتیم، دیدیم‏ مى‏خندد، این هم عکسش! مدّتى گذشت، وصیت‏نامه او را پیدا کردیم، نوشته بود: آرزو دارم وقتى مرا در قبر گذاشتند بخندم! و بدین گونه او به آرزویش رسید.
  15. یکى از استانداران کار زیبا‏‏یى‏‏ کرده بود. روز معلّم، تمام معلمان دوران تحصلیش را جمع کرده و به آنان گفته بود: اگر کارى دارید، من در خدمت شما هستم.
  16. یکى از معلمان برخاسته و گفته بود: به دلیل‏ مشکلات زیاد درخواست بازنشستگى داده بودم، امّا حالا با این برخورد شما تقاضایم را پس مى‏گیرم.
  17. مفهوم حمد ترکیبى از مفهوم مدح و شکر است. انسان در برابر جمال و کمال و زیبا‏‏یى‏‏، زبان به ستایش و در برابر نعمت و خدمت و احسان دیگران، زبان به تشکر مى‏گشاید. خداوند متعال به خاطر کمال و جمالش شایسته ستایش و به خاطر احسان‏ها و نعمت‏هایش لایق شکرگزارى است. «الحمدللَّه‏» بهترین نوع تشکر از خداوند است. هرکس در هرجا، با هر زبانى، هرگونه ستایشى از هر کمال و زیبا‏‏یى‏ دارد، در حقیقت سرچشمه آن را ستایش مى‏کند. «الحمدللَّه‏»
  18. 3. همه هستى زیبا‏‏ است و تدبیر همه هستى نیکو است، زیرا حمد براى زیبا‏‏یى‏‏ و نیکویى است: «الحمدللَّه»
  19. در بنارس یک بتخانه‏اى دیدیم مملو از میمون‏ها. در بنارس سگ‏ها، گاوها، خوک‏ها [و] پابرهنه‏ها بسیارند. در بنارس یک بتکده‏اى بسیار زیبا‏‏ و بزرگ که در تمام دیوارها [و] کتیبه‏ها آن هم بر همه قسمت دیوار آن گوش تا گوش ویترین‏هایى که کتاب‏هاى خود را در آن چیده بودند.
  20. در قسمت بالا انواع بت‏ها که با برق هر کدام سر یا لب یا پا و بدن خود را تکان مى‏دادند. بیشتر بت‏ها در قیافه زن و عروسک‏هاى زیبا‏‏ که به وسیله برق مى‏رقصیدند. این بتکده در زیبا‏‏یى‏‏ و نوآورى که این جمادات را با برق حرکتى مى‏داد، منحصر به فرد بود. در بنارس عربستان حوزه علمیه بزرگ [دارد]، ولى شیعه یک حوزه بسیار محقر و ضعیف دارد.
  21. خواهرم و دخترم، اگر جلوه‏گرى امروز شما دلربایى کرد و علاقه مردى را به همسرش کم کرد، فردا زن زیبا‏‏یى‏‏ با جلوه‏گرى خود، دل شوهر شما را خواهد ربود و رونق زندگى شما را کم خواهد کرد.
  22. فریضه عظم ى، معطر و منور نماز: پدیده‏هاى زیبا‏‏یى‏‏ چون اقامه نمازهاى جماعت در سطح شهرها، در میدان‏ها و بوستان‏ها و ورزشگاهها، ساختن تالارهاى بزرگ و مناسب نماز در برخى و ساختن یا آماده کردن نمازخانه در برخى دیگر از جاها، گردآمدن بیش از پیش مردم و بویژه جوانان در بسیارى از مساجد، برپا داشتن نماز جماعت در ظهر عاشورا در میان مراسم عزادارى، نوشتن کتاب‏هاى بسیار در باب نماز و جز این‏ها، همه و همه برانگیزاننده‏هاى آن امید بزرگ است.
  23. 1- مثل آئینه باشیم، هم زیبا‏‏یى‏‏ دیگران را ببینیم و هم نقاط ضعف آنان را. مثل مگسى نباشیم که فقط روى زخم و جراحت مى‏نشیند.2- مثل آئینه باشیم، نه مثل ذرّه بین. عیب مردم را بزرگ‏تر از آنچه هست نبینیم.
  24. در امورى که به دست ما نیست، مثل جنسیّت، زیبا‏‏یى‏‏، استعداد، بیان، هوش، عمر و ... باید به تقسیم و تقدیر الهى راضى بود.
  25. با کمى دقت در آیه، مى‏توان پیام‏ها و نکات زیبا‏‏یى‏‏ را استفاده کرد، از جمله:1. اندیشه نکردن در قرآن، مورد توبیخ و سرزنش خداوند است. «افلا یتدبرون» 2.
  26. فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ : با کمى دقت، مى‏توان پیام‏ها و نکات زیبا‏‏یى‏‏ را از آیه استفاده کرد، از جمله:1. نماز، حتّى در صحنه‏ى جنگ تعطیل نمى‏شود و رزمنده، بى‏نماز نیست. «اقمت لهم الصلاة .... و لیأخذوا اسلحتهم»
  27. 8. آن گونه که در لباس مادى، پوشش عیوب، حفاظت از سرما و گرما و زیبا‏‏یى‏‏ مطرح است، تقوا هم عامل پوشش عیوب است، هم نگهدارنده از گناه و هم مایه‏ى زیبا‏‏یى‏‏ معنوى انسان مى‏باشد. «لباس التّقوى»
  28. امام مجتبى علیه السلام به هنگام نماز وحضور در مسجد، بهترین لباس خود را مى‏پوشید و مى‏فرمود: «انّ اللّه جمیل یحبّ الجمال فاتجمّل لربّى‏»، خداوند زیبا‏‏ست و زیبا‏‏یى‏‏ را دوست دارد، و من لباس زیبا‏‏ى خود را براى پروردگارم مى‏پوشم وآنگاه این آیه را تلاوت مى‏فرمود. «2»
  29. امام مجتبى علیه السلام به هنگام نماز وحضور در مسجد، بهترین لباس خود را مى‏پوشید و مى‏فرمود: «انّ اللّه جمیل یحبّ الجمال فاتجمّل لربّى‏»، خداوند زیبا‏‏ست و زیبا‏‏یى‏‏ را دوست دارد، و من لباس زیبا‏‏ى خود را براى پروردگارم مى‏پوشم وآنگاه این آیه را تلاوت مى‏فرمود. «2»
  30. خداوند زیبا‏‏یى‏‏ و زینت را دوست دارد و گرنه به آن امر نمى‏فرمود، «خذوا زینتکم» چنانکه اسلام، آیین فطرى است و انسان نیز فطرتاً از زینت لذّت مى‏برد.
  31. امام صادق علیه السلام فرمود: سزاوار نیست که زن رسیدگى به خود نکند و از آراستگى و زیبا‏‏ئى‏‏ که سبب شیرین شدن زندگى خانوادگى است دست بردارد. «لا ینبغى للمرئة ان تعطّل نفسها» «5»
  32. ماه، به خاطر حرکت به دور زمین، نور رسانى در شب، زیبا‏‏یى‏‏ و تقویم طبیعى بودن، ایجاد جزر و مدّ و نقش‏هاى دیگر آن در هستى، یکى از آیات بزرگ الهى است که سزاوار است به آن سوگند یاد شود.
  33. چشم، مظهر عاطفه و غضب و مظهر تعجب و ادب و مظهر زیبا‏‏ئى‏‏ و عشق است.
  34. چشم نقش ویژه‏اى در زیبا‏‏ئى‏‏ افراد دارد و یکى از راه‏هاى شناحت افراد است. اگر گوش یا دهان افراد پوشیده باشد به راحتى مى‏توان آنان را شناخت در حالى که اگر چشم بسته باشد، شناخته نمى‏شوند.
  35. آنگونه که در لباس مادى، پوشش عیوب، حفاظت از سرما و گرما و زیبا‏‏یى‏‏ مطرح است، تقوا، هم عامل پوشش عیوب است، هم نگهدارنده از گناه و هم مایه‏ى زیبا‏‏یى‏‏ معنوى انسان مى‏باشد. «لباس التّقوى»
  36.  
  37. 4- انسان فطرتاً زینت و زیبا‏‏یى‏‏ را دوست دارد و شیطان از این گرایش درونى، سوء استفاده مى‏کند. «زیّن لهم الشیطان ... فصدّهم»
  38. انتخاب همسر : معیار انتخاب همسر در نزد مردم معمولا چند چیز است: ثروت، زیبا‏‏یى‏‏، حَسب و نَسب.
  39. در حدیث دیگر مى‏خوانیم: چه بسا زیبا‏‏یى‏‏ که سبب هلاکت و ثروت که سبب طغیان باشد. «3»
  40. حضرت زینب علیها السلام که آن همه مصیبت دید، در سخن خود به حکومت بنى‏امیّه فرمود: «ما رأیتُ الّا جمیلا»، من جز زیبا‏‏یى‏‏ ندیدم.
  41. در سفره‏ى هستى، همه‏ى آفریده‏ها در جاى خود زیبا‏‏ست گرچه ما زیبا‏‏یى‏‏ آن را درک نکنیم. چنانکه افراد بزرگ که به سفره‏اى نگاه مى‏کنند، مربا و شیرینى را زیبا‏‏ مى‏بینند و هم ترشى وفلفل وپیاز را،

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۱
خرداد

             بسم الله الرحمن الرحیم

         اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. کتاب زیبا و زیبایی درقرآن 5
  2. زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شکایت کرد که جبرئیل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت که خدا مى‏فرماید: «اما ترضى ان احشرت على جمال‏ جبرییل» آیا دوست دارى که در قیامت تو به زیبایى‏ جبرئیل باشى؟ مرد شادمان شد و تصمیم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد.( بحارالانوار، ج 22، ص 140)
  3. برخى زنان به خاطر زیبایى‏ و لطافت در گفتار، مى‏توانند مردان را در تصمیمات خود سست کنند و مصداق نفّاثات باشند.
  4. دین باید هم به مسایل نظرى بپردازد و هم به مسایل عملى. هم به این جهان بیاندیشد و هم آن جهان را فراموش نکند. آنچه که مورد نیاز یک انسان و یا جامعه است در آن یافت شود. این جامعیّت به زیبایى‏ در قرآن مشاهده مى‏شود، زیرا مسایل مادّى ومعنوى، دنیوى واخروى در کنار یکدیگر ذکر شده‏اند.
  5. ساختن گنبد به جاى سقف مسطّح، کارى عقلائى و منطقى و هنرى است. زیرا گنبد از زیباترین‏ و بهترین و بااستحکام‏ترین نوع معمارى است. طلاکارى گنبد و ضریح نیز نشان دهنده عشق به اهل‏بیت علیهم السلام است، خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فى القربى» « شورى، /23» بگو: من چیزى به عنوان مزد رسالت از شما مطالبه نمى‏کنم، مگر دوستى با اهل‏بیت من.در واقع طلا کارى گنبد و ضریح، نوعى ابراز علاقه و محبّت به اهل‏بیت پیامبر و تعظیم شعائر و تشکّر از آنهاست. علاوه بر آنکه نوعى زینت وزیبایى است و زیبایى‏ نیز هیچ ایراد و اشکالى ندارد، بلکه امرى پسندیده است.
  6. زیبایی حافظ قرآن بچه 5 ساله حتی در جلسه‏اى که با مسئولان سعودى داشت به تمامى سؤالات حضار به زیبایى‏ جواب داده بود از جمله: * شاهزاده‏ها و مسئولان سعودى که برایش اسباب بازى‏هاى گران قیمتى خریده بودند، ضمن تقدیم هدایا به او گفتند: آیا اینها را دوست دارى و خوشحال مى‏شوى؟ جواب داده بود: «فما اتانى اللّه خیر مما اتاکم بل انتم بهدیّتکم تفرحون» « نمل/ 36» آنچه پروردگار من، به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است! این شما هستید که از این هدیه‏ها خوشتان مى‏آید.
  7. چرا انبیا بشر هستند و فرشته نیستند؟ در حالى که زیبایى‏ امر در این است که انبیا بشر باشند، زیرا اگر بشر نباشند، انسان‏ها مدّعى مى‏شدند که انبیا مسائل و مشکلات ما را نمى‏دانند و مرتب به ما دستور مى‏دهند! انبیا باید همانند دیگر انسان‏ها شهوت و غضب داشته باشند و خود را کنترل کنند تا الگوى دیگران باشند. خداوند به پیامبر مى‏فرماید: به آنها بگو من هم بشرى همانند شما هستم. «قل انّما أنا بشر مثلکم» « کهف/ 110»
  8. در اوایل دعاى شریف ندبه به زیبایى‏ بیان شده است. در آنجا مى‏خوانیم: «و شرطتَ علیهم الزهد فى درجات هذه الدنیا الدنیة» پروردگارا! تو با اولیائت شرط کردى که در این دنیا زهد را برگزینند، آنها نیز این شرط را قبول کردند. «فشرطوا لک ذلک‏» آنگاه دعا به نکته ظریفى اشاره مى‏کند: «و علمت منهم الوفاء به‏» تو هم مى‏دانى که اینها به این پیمان عمل مى‏کنند، آنگاه که پاى‏بندى آنان به این پیمان معلوم شد، «فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمت لهم الذّکر العلىّ‏» تو نیز آنها را پذیرفتى و مقام قرب خود را به آنها عنایت فرمودى.
  9. 2- درتفسیر نور ما به سادگى بیان و قلم که آن هم لطف خداست، آیات و روایات کمى آزاد ترجمه شده است و در بیان مثل‏ها چون عنایت به فهم عموم بوده، از زشت و زیبایى‏ آن پروا نکرده‏ایم.
  10. این آسمان‏هاى با این اوصاف در هنگام بر پایى قیامت، تمام ویژگى‏هاى خود را از دست مى‏دهند به جاى آن همه زیبایى‏، به صورت دود درمى‏آیند. «تَأتِى السَّماءُ بِدُخان» « دخان/ 10»
  11. در دادگاه عدل الهى بعضى براى نجات خود مى‏گویند: خدایا! تو به ما مال و زیبایى‏ و یا گرفتارى دادى که وسیله گناه و انحراف ما شد! خداوند در آن هنگام بندگان صالحى را که مال و زیبایى‏ و یا شدائد و گرفتارى‏ها آنان را گمراه نکرده به عنوان نمونه شاهد مى‏آورد و مى‏فرماید: مگر حضرت یوسف و مریم زیبایى‏ نداشتند؟ و مگر ایّوب گرفتار سخت‏ترین بیمارها نشد؟ و بدین نوسیله انسان در دادگاه قیامت محکوم شده و بهانه‏ها و عذرهایش بى‏نتیجه مى‏ماند.
  12. تعدّد درهاى بهشت به خاطر ازدحام یا زیبایى‏ و امثال آن نیست، بلکه به خاطر آن است که هر گروهى با توجّه به راهى که رفته‏اند از درب مناسب وارد شوند و یا در مقام معلوم و در جاى خود قرارگیرند.
  13. فرض کنید انسان بى‏پناه و دربندى را از غرق شدن نجات داده و او را و آزاد کردید، سپس به او رانندگى یاد داده و ماشین زیبایى‏ را هم براى کار در اختیارش گذاشتید و براى او همسر و مسکن هم تهیه کردید، ولى او که نجات و آزادى و کار و زندگى خودش را از شما مى‏داند گاه و بیگاه براى تشکّر به دیدن شما بیاید، بعد شما بخاطر همین ملاقات باز هم کرایه ماشین و پول بنزین را چند برابر به او بدهید، در اینجا به او جز شرمندگى چه حالى دست مى‏دهد. «انَّ هَذا کانَ لَکُم جَزاءً وَکانَ سَعیُکُم مَشکُوراً» «انسان/ 22»
  14. بندگى خدا کن در حدیث زیبایى‏، على علیه السلام فرموده است: «انَّ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ یَعْمَلانِ فیکَ فَاعْمَلْ فیِهما وَ یَأخُذانِ مِنْکَ فَخُذْ مِنْهُما» « . الحیاة، ج 1، ص 331» شب و روز در تو کار مى‏کنند، تو هم در آنها کار کن، و از تو مى‏گیرند، تو هم از آن‏ها بگیر. راستى ... عمرى را که مى‏دهیم و این سرمایه را شب و روز خرج مى‏کنیم، چه به دست مى‏آوریم؟ بندگی کن تا که سلطانت کنند..... تن رها کن تا همه جانت کنند
  15. 4- ایمان و تقوا و لیاقت، کمبودهاى ظاهرى را جبران مى‏کند. بلال با آنکه بجاى «شین»، «سین» تلفظ مى‏کرد، و این نقص زبانى را داشت، ولى اسلام، به‏کمال معنوى و زیبایى‏ باطنى او بیشتر بها داد.
  16. آرى چنین خداوندى شایسته سپاس و ستایش است. یکى از ویژگى‏هاى انسان آن است که در برابر جمال و کمال و زیبائى‏، ستایش و در برابر نعمت‏ها و احسان‏ها تشکر مى‏کند. خداوند متعال، بخاطر کمال و جمالش شایسته ستایش و بخاطر احسان و انعامش لایق شکرگزارى است. « الحمد لله ربّ العالَمین»
  17. حادثه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام بسیار بزرگ بود، ولى کسى که خدا را بزرگ ببیند آن حادثه را هم کوچک مى‏بیند. و در پاسخ حاکم ستمگر بنى‏امیّه که پرسید در کربلا چه دیدید؟ فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا» من جز زیبائى‏ چیزى ندیدم. آرى در دید عارفان، تمام کارهاى خداوند حکیمانه وزیباست.
  18. طبق آیات وروایات، کارهاى انسان در برزخ وقیامت در برابر او مجسّم مى‏شود. کار خوب در قالب نیکو و کار زشت در قالب زشت. زشتى و زیبایى‏ کارها بدست خود ماست.
  19. اگر کسی باور کند سیر شدن فقرا، یک لذّت معنوى و آرامش درونى به همراه دارد، اگر باور کند کمک امروز او به صورت چهره زیبایى‏ در برزخ مونس او خواهد بود،
  20. حضرت موسى علیه السلام جوانى را دید که نماز با حالى مى‏خواند، به خداوند گفت: چه نماز زیبایى‏ دارد! به او وحى شد نماز او زیباست ولى این جوان بخیل است و زکات نمى‏پردازد و تا زمانى که زکات ندهد، نمازش قبول نیست.
  21. نکته مهم و قابل توجّه در زکات اینجاست که امام با این که فرمود براى افراد با شخصیّت گاو و شتر بفرستید، لکن در پایان حدیث، زیبایى‏ کار را به مردم واگذار کرد: «اجمل الامرین عند الناس‏» زیرا ممکن است در شرایطى و درمناطقى هدیه کردن گاو و گوسفند سبک و اهداى طلا و نقره سنگین‏تر باشد.
  22. امام صادق علیه السلام فرمود: بر هر عضوى زکاتى واجب است: زکات چشم، نگاه با عبرت و چشم‏پوشى از گناهان است. زکات گوش، شنیدن و گوش دادن به علم و حکمت و قرآن است. زکات زبان، نصیحت مسلمین و بیدار کردن غافلین و تسبیح خداست. زکات دست، نوشتن علوم و بخشش مال است. زکات پا، تلاش و سعى در راه جهاد، تحصیل، اصلاح میان مردم، عیادت و زیارت خوبان است. زکات علم، نشر آن است. زکات قدرت، انصاف است. زکات زیبایى‏، عفت است. زکات پیروزى، احسان است. زکات شجاعت، جهاد است. زکات سلامتى، سعى در اطاعت اوامر و نواهى الهى است. زکات حکومت، کمک‏رسانى به درماندگان است. و زکات عقل، تحمّل کردن بى‏خردان است. « غرر الحکم و میزان الحکمة»
  23. هریک از نماز و حج و صدقه و آزاد کردن بردگان، در قیافه زیبایى‏، مونس انسان در قبر او مى‏شود. «یدخل على المیّت فى قبره الصّلوة و الصّوم والحجّ و الصدقة و العتیق‏»؛ «وسائل الشیعه، ج 8، ص 139»
  24. ، در عرفات خود را به هدف نزدیک‏تر مى‏بیند، خود را آماده مى‏بیند، آماده براى اینکه فردا با دشمن دیرینه‏ى خود بجنگد «رمى جمرات»، آماده براى اینکه از زیبایى‏ و موى سر خود بگذرد، آماده براى ریختن خون قربانى. این روش تربیت اسلامى است که اول موى سر را براى خدا بدهیم تا به سر دادن در راه دوست نزدیک شویم.
  25. وجود قربانگاه و مسلخ و حرکت دادن شترهاى پرگوشت زیبایى‏ و جلوه‏اى دارد، نحر کردن و تقسیم گوشت هزاران قربانى مظهر روحیه ایثار دسته جمعى است که خود از شعائر الهى است.در روایات مى‏خوانیم اولین قطره خون قربانى که ریخت خداوند گناهان صاحبش را مى‏بخشد. «من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 138»
  26. مدینه‏ شهرى که زیبایى‏ ها دارد. در غربت پیامبر اکرم (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) حضرت را با آغوش باز پذیرفتند و هنگام ورودش، سرودها خواندند، از آن بزرگوار استقبال شایانى کردند. حضرت را یارى نمودند، خانه هاى خود را در اختیار مهاجران گذاشتند، رسول خدا (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) را در جبهه ها و جنگ ها یارى نمودند، پیام حضرتش را به اطراف رساندند.
  27. مدینه شهرى که بیشترین آیات حقوقى و اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و اخلاقى در آن نازل گشت. شهرى که بنیان حکومت اسلامى در آن ریخته شد.شهرى که از آنجا، دانشجویان مکتب امام صادق (علیه‏السلام)، علم را به روى جهانیان گشودند. اینها، گوشه اى از زیبایى‏ هاى این شهر بود.
  28. هارون الرشید کنیز زیبایى‏ را به زندان نزد امام کاظم علیه السلام‏ فرستاد تا زمینه تهمتى را فراهم کند. رفتار امام طورى بود که کنیز را عوض کرد و او نیز مشغول عبادت شد. «بحار، 48، ص 239»
  29. حضرت على علیه السلام‏ مى‏فرماید: تا خودم کارى را انجام ندهم، سفارش آن را نمى‏کنم و تا خودم از کارى دورى نکنم، شما را از آن باز نمى‏دارم. «و لا انها کم عن معصیة الا و اتناهى قبلکم عنها.( نهج‏البلاغه، خطبه 175»آرى! آئینه زمانى مى‏تواند زشتى و زیبایى‏ را نشان دهد که خودش گرد و غبار نداشته باشد. البته، عمل، رمز موفقیت است و نه رمز وجوب. «یعنى: کسى به بهانه اینکه خود صالح نیستم، پس امر به معروف و نهى از منکر بر من واجب نیست، نمى‏تواند از زیر بار مسئولیت شانه خالى کند»
  30. 8- آئینه را اگر شکستى و خرده‏هاى آن را برداشتى، باز همان خرده‏ها زشت و زیبایى‏ را نشان مى‏دهد. مؤمن را اگر تحقیر کردى و او را شکستى، باز دست از حرفش بر نمى‏دارد.
  31. ج: شیوه استفاده از هنرهاى مختلف، قصّه، سرود و شعر : از هر یک از عناوین فوق مى‏توان در دعوت به حق و امر به معروف و نهى از منکر استفاده کرد. جذابیت قرآن، موزون بودن شعارهاى اذان، طرح جمعه و جماعت و نماز عید، طرح حج، تغییر لباس، نظم صفهاى جماعت، سفارش به زیبایى‏ صوت مؤذن، نظافت لباس نمازگزار، زیبایى‏ مسجد، استفاده از بهترین لباس و عطر نشانه توجه به هنر و زیباییها در گرایش مردم به معروف است.
  32. انسان به طور فطرى زیبائى‏ را دوست دارد. خداوند، آفرینش را زیبا آفریده است. صوت زیبا در تلاوت قرآن، بارها در اسلام سفارش شده است. اسلام براى آرایش انسان دستوراتى داده است.

 

  1. امام رضا علیه السلام‏ فرمود: مسأله مهم مردم، آگاهى است. اگر مردم زیبایى‏ سخنان ما اهل بیت پیامبر را بدانند، به طور قطع طرفدارمان مى‏شوند. «1» لذا در حدیث مى‏خوانیم: خداوند از علما تعهد گرفته است که جاهلان را آموزش دهند. «2»
  2. قرآن مى‏فرماید تولیت مسجدالحرام مقامى است که جز افراد با تقوى لیاقت آن را ندارند «5» در قرآن هر کارى که از رونق مسجد بکاهد بزرگترین ظلم شمرده است‏ «6» خواه کم رونقى مسجد بخاطر جلسات عزادارى یا مراسم سوگوارى این و آن باشد و یا بخاطر برگزارى مراسم دیگر و یا محبوب نبودن امام جماعت و یا نامنظم بودن او و یا بداخلاق بودن خادم و یا نااهل بودن هیئت امناء و متولیان و یا طرح مسائل غیر لازم در مساجد و سخنرانى هاى طولانى و یا نداشتن نظافت و زیبائى‏ لازم و یا سوء استفاده کردن از نام و نان مسجد و یا هر عامل دیگرى که از تعداد شرکت کنندگان بکاهد بدترین ظلم است.
  3. 2- همسر زیبایى‏ که از خانواده فاسد است، مثل گل زیبایى‏ است که ریشه آن در زباله‏ها باشد. «2»
  4. «هر کس با زواید سخن خود، شیرینى و زیبایى‏ حکیمت را محو کند گویا بر نابودى عقل خود اقدام کرده است.»
  5. پاکیزگى لباس از مهمترین نشانه‏هاى شخصیّت و تربیت و فرهنگ انسان است و انسان‏ها بطور فطرى زیبایى وتمیزى را دوست دارند. به همین دلیل است که رسول خدا صلى الله علیه و آله به نظافت لباس، بدن و دندان‏توجه زیادى داشتند و خوشبویى حضرت زبانزد همه مردم بود.
  6. «خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابى که آیاتش (از نظر لطف و زیبایى‏ و عمق) همانند یکدیگر است. آیاتى تکرارى دارد (تکرارى شوق‏انگیز) که از شنیدن آیاتش بر اندام کسانى که از پروردگارشان خاشعند لرزه مى‏افتد.»
  7. «اى مردم! از سبزى‏هایى که از زمینه‏هاى کثیف مى‏روید، دورى کنید. شخصى پرسید، آن سبزى هاچیست؟ فرمود: زن زیبایى‏ که از خاندان بد به وجود مى‏آید.»
  8. «خداوند زیبا است و زیبایى‏ را دوست دارد. و دوست دارد که اثر نعمتش بر بنده‏اش آشکار باشد.»
  9. کلام همیشه زنده امام حسین (علیه السلام) که فرمود: «هیهات منّا الذله»، هرگز زیر بار ذلّت نمى‏روم، گرچه خود و فرزندانم شهید شویم. این شعار در همه مکان‏ها و زمان‏ها و براى همه انسان‏ها زیبایى‏ دارد و کهنه نمیشود. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۸
خرداد

    

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتابزیبا وزیبایی درقرآن 4

  1. 4- انسان فطرتاً زینت و زیبایى‏ را دوست دارد و شیطان از این گرایش درونى، سوء استفاده مى‏کند. زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ‏ ... فَصَدَّهُمْ‏
  2. 6- محبّت، هدیه‏اى الهى است که با مال و مقام و زیبایى‏ به دست نمى‏آید. «جَعَلَ» (مودّت و رحمت، هدیه‏ى خدا به عروس و داماد است.)
  3. حضرت على علیه السلام در جنگ احد فرمود: شرکت در جبهه از مواردى است که باید شکر آن را انجام داد. «و لکن من مواطن البشرى و الشکر» «1» و دختر او حضرت زینب علیها السلام در پاسخ جنایتکاران بنى‏امیّه فرمود: در کربلا جز زیبایى‏ ندیدم. «ما رأیت الا جمیلا
  4. مگر علم محدود او با فراموشى آسیب‏پذیر نیست؟! مگر زیبایى‏، قدرت، شهرت و ثروت او، زوال‏پذیر نیست؟! مگر بیمارى، فقر و مرگ را در جامعه ندیده است؟! مگر توانایى‏هاى او نابود شدنى نیست؟! پس براى چه تکبّر مى‏کند؟! قرآن مى‏فرماید: متکبّرانه راه نروید که زمین سوارخ نمى‏شود، گردن‏کشى نکنید که از کوه‏ها بلندتر نمى‏شوید. «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا» «1»
  5. در این آیه به دو گونه نعمت اشاره شده است، نعمت ظاهرى مانند: سلامتى، روزى، زیبایى‏ و امثال اینها و نعمت باطنى مانند: ایمان، معرفت، اطمینان، حسن خلق، امداد غیبى، علم، فطرت، ولایت و . نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ .. (لقمان20)
  6. از این پس، هیچ زنى بر تو حلال نیست، و نباید (همسرانت را رها کنى و) همسر دیگرى به جاى آنان بگیرى، هر چند زیبایى‏ آنان تو را به شگفت آورد، مگر کنیزانى که مالک آنها مى‏شوى؛ و خداوند بر هر چیزى مراقب است. (ٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُن‏) «احزاب/52»
  7. 3- خداوند مراقب کسانى است که به خاطر زیبایى‏ زنى را جایگزین همسر اول خود مى‏نمایند. «رَقِیباً»
  8. 5- انسان به زیبائى‏ گرایش فطرى دارد و بهره بردن از زینت مورد قبول اسلام است. «تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها»
  9. 6- شعار توحید را هم محکم بگوییم، هم زیبا و هم قبل از هر چیز دیگر. (در این آیات ابتدا سوگند با آهنگ زیبایى‏ مطرح شده و سپس:) «إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ»
  10. 2- گرایش به زینت و زیبایى‏، از تمایلات فطرى انسان است و قرآن آن را مورد تأیید قرار داده است. «زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا»
  11. 3- زینت و زیبایى‏ یک اصل است. آفریده‏هاى الهى همه زیباست. «زَیَّنَّا السَّماءَ»
  12. «طرف» به معناى پلک چشم است و «قاصِراتُ الطَّرْفِ» کنایه از آن است که همسران بهشتى نسبت به دیگران چشم خود را فرو مى‏نشانند و یا با چشم نیمه باز که جاذبه خاصى دارد نگاه مى‏کنند و شاید مراد آن باشد که زنان بهشتى به قدرى زیبا هستند که چشم شوهر را تنها در اختیار خود مى‏گیرند، یعنى در اثر زیبایى‏، شوهرانشان تنها به آنان چشم دوخته‏اند.
  13. 3- رنگ سفید از رنگ‏هاى بهشتى است که نشانه‏ى روشنى، زیبایى‏، بهداشت و رنگى دلنواز است. «بَیْضاءَ، بَیْضٌ»
  14. 5- زیبایى‏ چهره، یکى از نعمت‏هاى الهى است. «فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ»
  15. 4- منحرفان از خواسته‏هاى طبیعى و غریزى انسان سوء استفاده مى‏کنند. (انسان فطرتاً زیبایى‏ و خوبى را دوست دارد، اغفالگران از این امر سوء استفاده کرده و کارهاى بد را زیبا و خوب جلوه مى‏دهند تا انسان به راحتى آن را بپذیرد.) «فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ»
  16. 3- انسان فطرتاً با بدى مخالف است و هر کجا مى‏خواهد دست به کار زشتى بزند، ابتدا آن را رنگ و لعاب زیبایى‏ مى‏زند. «زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ»
  17. 6- استحکام و زیبایى‏، ویژگى آفریده‏هاى خداوند در آسمان و زمین است. ما لَها مِنْ فُرُوجٍ‏، زینا السماء، أَلْقَیْنا ... رَواسِیَ‏، زَوْجٍ بَهِیجٍ‏
  18. 8- کارهاى الهى از جامعیّت ویژه‏اى برخوردار است؛ خداوند، صنعت و حکمت و معرفت و هدایت را بهم درآمیخته است. (بلندى نخل و زیبایى‏ شکوفه‏هایش، نشانه صنعت و هنر الهى است. رزق بودن میوه‏ها، نشانه حکمت الهى و از زمین مرده این همه سرسبزى و محصول پدید آوردن، زمینه هدایت و معرفت انسان به قدرت الهى بر رستاخیز است.) باسِقاتٍ‏ ... نَضِیدٌ ... رِزْقاً ... کَذلِکَ الْخُرُوج‏
  19. رسول اکرم صلى الله علیه و آله به امیرالمؤمنان علیه السلام فرمودند: نوجوانان زیبایى‏ که خادم بهشتیان هستند، فرزندان کفّار و مشرکانند که نه مجرم هستند تا به دوزخ برده شوند و نه نیکوکارند که از نعمت‏هاى بهشتى متنعّم شوند، این افراد به صورت خدمت‏گزارانى در بهشت در مى‏آیند. « بحار، ج 5، ص 291»
  20. 7- زیبایى‏ مسئولان پذیرایى بهشت، خود نعمتى دیگر است. «کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ»
  21. حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: «لا تجعلن ذرب لسانک على من انطقک و بلاغة قولک على من سددک» «1» تندى و تیزى زبانت را براى کسى که تو را سخن گفتن تعلیم داده قرار مده و بلاغت و زیبایى‏ کلامت را به رخ کسى که گفتار تو را قاعده‏مند و زیبا کرده، مکش.
  22. دین اسلام، دین فطرى است و خداوند گرایش‏ها و نیازهاى فطرى بشر را تأمین کرده است، که یکى از آنها گرایش به زیبایى‏ و زینت است. آن هم گوهرى گرانبها همچون مروارید که از دریا استخراج مى‏شود.
  23. «قاصِراتُ الطَّرْفِ» یا به معناى چشم ندوختن به دیگران است یا این‏که به خاطر جذّابیت و زیبایى‏ که دارند، همسرانشان حاضر نیستند چشم از آنان بردارند و نگاه به دیگران کنند.
  24. 4- تمایل انسان به پاکى، بکارت و زیبایى‏ همسر، خواسته‏اى اصیل است، نه تمایلى تلقینى و زائیده فرهنگ و محیط. لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ‏ ...
  25. 6- اول عفّت زن بعد زیبایى‏ او. ابتدا «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ» و سپس‏ «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ»
  26. کامیابى‏هاى دنیا معمولًا همراه با غفلت و گناه است، ولى در بهشت، هرگز چنین نواقصى راه ندارد و ویژگى همسران بهشتى زیبایى‏ درون و برون در مکان‏هاى اختصاصى، «خَیْراتٌ حِسانٌ» و پوشش مناسب‏ «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ» است.
  27. بهترین تعبیر در مورد زنان بهشتى، مروارید در صدف است، که در عین زیبایى‏ و درخشندگى، از دسترس نااهلان در امان و از نگاه نامحرمان به دور است. «حُورٌ عِینٌ کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»
  28. 4- زنانى بهشتى‏اند که در عین زیبایى‏، عفیف و پاکدامن باشند. «حُورٌ عِینٌ کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»
  29. در هر دوره‏اى از عمر، یکى از جلوه‏هاى دنیا، انسان را مشغول مى‏کند؛ دوران کودکى و نوجوانى، مشغول لهو و لعب است، دوره جوانى، در فکر زینت و زیبایى‏ و دوره میانسالى و پیرى، گرفتار تفاخر و تکاثر است.
  30. خداوند با مقرّر کردن حوادث و فراز و نشیب‏ها مى‏خواهد روح انسان را به قدرى بالا ببرد که تلخى‏ها و شیرینى‏ها در آن اثر نکند، چنانکه حضرت زینب علیها السلام بعد از حوادث کربلا فرمود: من به جز زیبایى‏ چیزى ندیدم، «و ما رأیت الا جمیلا» « لُهوف، ص 160»
  31. 23- پذیرفتن پناهنده، در اسلام پذیرفته شده است، به شرط آنکه اوّلًا افراد آزمایش شوند، ثانیاً مسئله مالى یا زیبایى‏ و زشتى در پناه دادن مطرح نباشد، ثالثاً هزینه‏اى را که کفّار پرداخت کرده‏اند به آنان بپردازند و کفّار حق مطالبه دارند. إِذا جاءَکُمُ‏ ... مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَ‏ ... آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا ... وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا
  32. اعضاى بدن انسان هر کدام در جاى مناسب قرار گرفته و ترکیب و تناسب آنها موجب زیبایى‏ اندام انسان و به ویژه صورت او گردیده است. مژه، پلک و ابرو که وظیفه حفاظت از چشم را به عهده دارند، زیبایى‏ خاصّى به چهره انسان بخشیده‏اند. لب‏ها که دربان دهان و نگهبان زبان و دندان هستند، تنها به هنگام خوردن یا گفتن، آن هم به مقدار مورد نیاز باز و بسته مى‏شوند و در کودکى که حیات نوزاد به شیر مادر وابسته است، کار مکیدن را به عهده دارند و در بزرگسالى، احساسات عاطفى را با بوسیدن اظهار مى‏دارند.
  33. امام صادق علیه السلام فرمود: سزاوار نیست که زن رسیدگى به خود نکند و از آراستگى و زیبائى‏ که سبب شیرین شدن زندگى خانوادگى است دست بردارد. «لاینبغى للمرئة ان تعطّل نفسها» «2»
  34. 8- آفریده‏هاى الهى در عین استوارى و استحکام، «سَبْعاً شِداداً» «2» از زینت ویژه‏اى برخوردارند. (در معمارى علاوه بر استحکام ساختمان، زیبایى‏ نماى‏ بنا نیز باید مورد توجّه باشد.) «زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا»
  35. «نَضْرَةً» به معناى زیبایى‏ و شادابى است. چنانکه در جاى دیگر مى‏خوانیم: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ» «ارائک» جمع «اریکة» به معناى تخت زینت داده شده است.
  36. ماه، به خاطر حرکت به دور زمین، نور رسانى در شب، زیبایى ‏ و تقویم طبیعى بودن، ایجاد جزر و مدّ و نقش‏هاى دیگر آن در هستى، یکى از آیات بزرگ الهى است که سزاوار است به آن سوگند یاد شود. وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ «33» وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ «المدثر،34»
  37. «نَضْرَةً» به معناى زیبایى‏ و شادابى است. چنانکه در جاى دیگر مى‏خوانیم: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ» «1» «ارائک» جمع «اریکة» به معناى تخت زینت داده شده است.
  38. «نَضْرَةَ» به معناى زیبائى‏ و خرّمى و «نَعِیمٍ» به معناى نعمت فراوان و «رَحِیقٍ» به معناى شراب خالص است.
  39. هر شبانه روز ده‏ها هزار عکس رنگى مى‏گیرد، بدون آنکه به فیلم و یا تنظیمِ خاصى نیاز داشته باشد. راستى آیا وجود دوربینى که از پیه ساخته شده و دهها سال عکسبردارى و فیلمبردارى مى‏کند، نشانه قدرت معجزه‏گر الهى نیست؟!! چشم، مظهر عاطفه و غضب و مظهر تعجب و ادب و مظهر زیبائى‏ و عشق است.
  40. چشم نقش ویژه‏اى در زیبائى‏ افراد دارد و یکى از راه‏هاى شناحت افراد است. اگر گوش یا دهان افراد پوشیده باشد به راحتى مى‏توان آنان را شناخت‏.. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده