پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۵۶ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

۱۷
دی

 

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    3. کتاب یک. دو. سه . 9
  1. و أمّا التی فی قبره فالأوّل: الغمّ الشدید، و یظلم علیه قبره،
  2. و الثّانیة: یضیّق علیه القبر و یکون معذّبا إلى یوم القیامة،
  3. و الثّالثة: لا تبشّره الملائکة بالرحمة.
  4. و أمّا التی فی المحشر فإنّه یقوم على صورة الحمار، و یعطى کتابه بشماله، و یحاسبه اللّه حسابا طویلا،
  5. و أمّا التی على الصراط فلا ینظر اللّه إلیه و لا یزکّیه، و لا یقبل منه صرفا و لا عدلا ،
  6. و یحاسبه اللّه على الصراط ألف عام، ثمّ یأمر به إلى النار مع الداخلین،
  7. و هو قوله تعالى: ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ*  قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ.
  8. هر کس- زن یا مرد- در نماز سستى کند خداوند هیجده کیفر به او دهد:
  9. شش تا در دنیا: سه  تا هنگام مرگ، سه  تا در قبر، سه  تا در قیامت، سه  تا وقت عبور از صراط،
  10. اما در دنیا: برکت از رزق و زندگیش بردارد، نور از صورتش برگیرد، بهره‏اى از اسلام به وى ندهد، دعاى صالحان را در حقش مستجاب نکند، و دعایش را اجابت نفرماید.
  11. اما به هنگام مرگ: به ذلت جان دهد، چنان سنگینى در خود احساس کند که گویا کوهى بر او افتاده و چندان ضعف بر او غلبه کند که گویى شلاق بر او مى‏زنند،
  12. دوم آن که تشنه شود به طورى که اگر همه‏ى آب دنیا را بیاشامد سیر نشود،
  13. سوم آن که گرسنه گردد چنان که اگر همه‏ى غذاهاى دنیا را بخورد سیر نشود.
  14. اما در قبر: اول غصه‏ى شدید و تاریکى،
  15. دوم تنگى قبر و عذاب تا قیامت،
  16. سوم محرومیت از بشارت ملائکه‏ى رحمت.
  17. اما در محشر:  اول به صورت حیوان محشور شود، دوم نامه‏ى عملش را به دست چپش دهند، وسوم حسابش طولانى شود.
  18. اما بر سر پل صراط: اول خدا به او نظر رحمت نفرماید و دوم (از گناه) پاکش نکند، سوم عوضى از او نپذیرد، و هزار سال براى حساب نگاهش دارد، سپس او را وارد جهنم کند، چنان که خداوند فرماید: (از جهنمیان پرسند:) چه چیز شما را به دوزخ کشید؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.
  19. و قال صلّى اللّه علیه و آله: تعلّموا من الغراب خصالا ثلاثة: استتاره بالسّفاد «1»، و بکوره فی طلب الرزق، و حذره.
  20. سه  صفت را از کلاغ بیاموزید: مخفى آمیزش کردن، صبح زود به دنبال روزى رفتن، از دشمن بر حذر بودن.
  21. و قال صلّى اللّه علیه و آله: علامة المؤمن ثلاثة: قلة الأکل لاختیارالصّوم، و قلّة فضول الکلام لاختیار الذکر، و قلّة النوم لاختیار الصّلاة.
  22. نشانه‏ى مؤمن سه چیزاست: کم بخورد- چون روزه‏ دار است- کم بگوید- چون به ذکر خدا مشغول است- کم بخوابد- چون به نماز پردازد.
  23. و قال صلّى اللّه علیه و آله: لا یعذّب أحد فی قبره إلّا بإحدى ثلاث: الغیبة، و النمیمة، و البول.
  24. هیچکس عذاب قبر نبیند جز براى یکى از سه  گناه: غیبت، سخن‏چینى، و آلودگى به بول.
  25. و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاث أخافهنّ على امّتی بعدی: الضلالة بعد المعرفة، و مضلّات الفتن، و شهوة البطن و الفرج.
  26. از سه  چیز- پس از مرگم- بر امت مى‏ترسم: گمراهى بعد از هدایت، فتنه‏هاى گمراه کننده، و شهوت‏پرستى در امر شکم و فرج.
  27. و روی عن النبیّ صلّى اللّه علیه و اله أنه قال: ثلاث یستغفر لهم السموات و الأرضون السبع و من فیهنّ و الملائکة المقرّبون و اللیل و النهار، العلماء و المتعلّمون و العاملون.
  28. آسمانها و زمینهاى هفتگانه با اهلش و فرشتگان مقرب، و شب و روز بر سه  دسته طلب آمرزش کنند: علما، طالبان علم، و عمل کنندگان.
  29. و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاث لا یغلّ «3» علیهنّ قلب مسلم: إخلاص العمل للّه، و النصیحة للمسلمین، و لزوم جماعتهم؛ فإن دعوتهم تحیط  من ورائهم.
  30. سه  کار است که دل هیچ مسلمان در آنها دغلى و خیانت نکند: اخلاص در عبادت، خیرخواهى مسلمانان، و شرکت همیشگى در مجامع دینى، چه دعاى آنها، همه‏ى حاضران را فرا گیرد.
  31. و قال صلّى اللّه علیه و آله: إذا مات الإنسان انقطع عمله إلّا من ثلاث: من صدقة جاریة «2» أو علم ینتفع به، أو ولد صالح یدعو له.
  32. پس از مرگ دست از عمل کوتاه شود مگر از سه  طریق: صدقه‏ى جاریه (اعمال خیرى که اثرش باقى باشد چون راه‏سازى و حمام و مسجد و پل‏ ساختن و امثال آنها)، و عملى که مردم از آن سود برند (از قبیل تدریس و تألیف کتاب و غیره)، و فرزند درست‏کارى که در حقش دعا کند.
  33. ثلاثة لا تردّ لهم دعوة: السخیّ، و المریض، و التائب.
  34. و ثلاثة گروهند که دعایشان برنگردد (و مستجاب شود):آدم باسخاوت کریم ومریض و آدم توبه کننده پشیمان
  35. و ثلاثة لا تمسه م النار: المرأة المطیعة لزوجها، و المرأة الصّابرة على عسر زوجها، و البارّ بوالدیه.
  36. و ثلاثة عصموا من إبلیس: الذاکرون اللّه باللیل و النهار، و المستغفرون بالأسحار، و الباکون من خشیة اللّه.
  37. سه  منع ازشیطان : ذاکرین خداوند درشبانه روز وطلب استغفاردرسحرگاهان وگریه کنندگان ازحوف خداوند.
  38. و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاثة یوم القیامة تحت عرش اللّه یوم لا ظلّ إلّا ظلّ اللّه، قیل: من هم یا رسول اللّه؟ قال: من فرّج عن مکروب من امّتی، و من أحیى سنّتی، و من أکثر الصّلاة علیّ.
  39. سه  کس در قیامت- که سایه‏اى جز سایه‏ى خدا نیست- در سایه‏ى عرش خدا هستند. پرسیدند: آنها کیانند؟ فرمود: کسى که غم از دل مسلمانى بردارد، یا سنت مرا زنده کند، یا بسیار بر من صلوات فرستد.
  40. یَا ابْنَ النُّعْمَانِ لَا یَکُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ سُنَنٍ سُنَّةٌ مِنَ‏ اللَّهِ‏ وَ سُنَّةٌ مِنْ رَسُولِهِ وَ سُنَّةٌ مِنَ الْإِمَامِ فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فَهُوَ أَنْ یَکُونَ کَتُوماً لِلْأَسْرَارِ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ- عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً وَ أَمَّا الَّتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَهُوَ أَنْ یُدَارِیَ النَّاسَ وَ یُعَامِلَهُمْ بِالْأَخْلَاقِ الْحَنِیفِیَّةِ وَ أَمَّا الَّتِی مِنَ الْإِمَامِ فَالصَّبْرُ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ حَتَّى یَأْتِیَهُ اللَّهُ بِالْفَرَجِ یَا ابْنَ النُّعْمَانِ لَیْسَتِ الْبَلَاغَةُ بِحِدَّةِ اللِّسَانِ وَ لَا بِکَثْرَةِ الْهَذَیَانِ وَ لَکِنَّهَا إِصَابَةُ الْمَعْنَى وَ قَصْدُ الْحُجَّة... اى پسر نعمان اگر میخواهى برادرت بواقع تو را دوست داشته باشد با او شوخى نکن و نه بمراء و مباحثه بپرداز و نه بر او افتخار کن و نه با او به مخاطبت بپرداز و دوست خود را بر اسرارت آگاه نکن مگر اسرارى که اگر دشمن بر آن مطلع شد موجب ضررى نمیشود زیرا دوست نیز گاهى دشمن مى‏شود.پسر نعمان شخص مؤمن نیست مگر اینکه در او سه روش باشد یکى را از خدا فراگیرد و یکى را از پیامبر و سومى را از امام. اما روشى را که از خدا مى‏آموزد اینست که سر نگهدار باشد خداوند میفرماید: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً[1].اما آنچه از پیامبر صلى الله علیه و آله فرامى‏گیرد مدارا کردن با مردم است و با آنها با اخلاق شایسته رفتار نمودن و آنچه از امام مى‏آموزد شکیبائى در گرفتاریها (جنگها) و ناراحتیها است تا خداوند فرج را برساند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

 

  • حسین صفرزاده
۱۷
دی

 

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    3. کتاب یک. دو. سه . 8
  1. یا علیّ، خردمند سه  علامت دارد: بى‏اعتنایى به دنیا، تحمل جور و جفا، صبر در سختیها.
  2. یا علیّ، و للحلیم ثلاث علامات: یصل من قطعه، و یعطی من حرمه، و لا یدعو على من ظلمه «3».
  3. یا علیّ، بردبار سه  نشان دارد: با هر که از او ببرد پیوند کند، و به هر که محرومش کند کرم نماید، و از ظالم شکایت نکند.
  4. یا علیّ، و للأحمق ثلاث علامات: التهاون فی فرائض اللّه، و الاستهزاء بعباد اللّه، و کثرة الکلام فی غیر ذکر اللّه.
  5. یا علیّ، نشانه‏ى احمق سه  چیز است: سستى در واجبات دینى، مسخره‏ى بندگان خدا، پرحرفى در غیر ذکر الهى.‏
  6. یا علیّ، و للتقیّ ثلاث علامات: یتّقی جلیس السوء، و یتّقی جلیس الکذب «1»، و یتّقی الغیبة، و یدع شطرا من الحلال مخافة أن یقع فی الحرام.
  7. یا علیّ،علامت پرهیزگار سه  چیز است: از همنشین بد و رفیق دروغین کناره گیرد، غیبت کس نکند، قسمتى از حلالها را صرف نظر کند تا در حرام نیفتد.
  8. یا علیّ، و للصدّیق «3» ثلاث علامات: کتمان الصّدقة، و کتمان المصیبة، و کتمان العبادة.
  9. یا علیّ،صدیق (: آن که گفتار و کردارش مطابق باشد) سه  نشانه دارد: پوشاندن صدقه، پنهان کردن مصیبت، و مخفى نمودن عبادت.
  10.  
  11. یا علیّ،فاسق (بى‏دین) سه  علامت دارد: فساد انگیزى، زیان رساندن به مردم، انحراف از راه راست.
  12. یا علیّ، و للسفلة ثلاث علامات: عصیان الرحمن، و إیذاء الجیران، و حبّ الطغیان.
  13. یا علیّ،فرومایه سه  نشانه دارد: نافرمانى خدا، آزار همسایه، عشق به سرکشى و یاغیگرى.
  14. یا علیّ، و للعابد ثلاث علامات: مقت النفس فی ذات اللّه، و مقت الشهوات فی اللّه، و طول القیام بین یدی اللّه «5».
  15. یا علیّ،نشانه‏ى عابد سه  چیز است: درباره‏ى خداوند بر خود خشم گیرد (که چرا وظایف بندگیش را انجام نمى‏دهم) و در راه خدا دشمن شهوات باشد، و قیام نماز را طول دهد.
  16. یا علیّ، و للمخلص «1» ثلاث علامات: بغض المال، و بغض الدّنیا، و بغض المعصیة.
  17. یا علیّ،مرد با اخلاص سه  علامت دارد: دشمنى مال، دشمنى دنیا، کینه‏ى گناه.
  18. یا علیّ، و للعالم ثلاث علامات: صدق الکلام، و اجتناب الحرام، و التواضع لسائر الأنام.
  19. یا علیّ،عالم سه  نشانه دارد: راستگویى، پرهیز از حرام، فروتنى در برابر عموم مردم.
  20. یا علیّ، و للسخیّ ثلاث علامات: العفو عند المقدرة، و إخراج الزکاة، و حبّ الصّدقة.
  21. یا علیّ،سخاوتمند سه  علامت دارد: عفو با قدرت، اداى زکات، دوست داشتن تصدق.
  22. یا علیّ، و للصدیق ثلاث علامات: أن یجعل ماله دون مالک، و عرضه دون عرضک، و نفسه  دون نفسک، مع کتمان سرّک.
  23. یا علیّ،رفیق نیکو سه  نشان دارد: مالش را پیش از مال تو صرف کند، آبرویش را سپر آبرویت قرار دهد، و جانش را فداى جانت کند، علاوه بر آنها اسرارت را فاش نکند.
  24. یا علیّ، و للفاجر «2» ثلاث علامات: یفجر بالإیمان، و یخدع بالنسوان، و یأتی بالبهتان.
  25. یا علیّ،فاجر (تبهکار) سه  علامت دارد: سوگند دروغ یاد کند، زنان را بفریبد، وبه بیگناهان تهمت زند.
  26. یا علیّ، و للکافر ثلاث علامات، الشکّ فی دین اللّه، و البغض لعباد اللّه و الغفلة فی طاعة اللّه.
  27. یا علیّ،نشانه‏ى کافر سه  چیز است: در دین خدا شک کند، با بندگان حق دشمنى ورزد، و در اطاعت پروردگار غفلت و مسامحه نماید.
  28. یا علیّ، و للمسی‏ء ثلاث علامات: الأمن من مکر اللّه و الیأس من رحمة اللّه، و المخالفة لرسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله.
  29. یا علیّ،بد کردار سه  علامت دارد: از مکر خدا ایمن است، و از رحمت وى ناامید، و با پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- مخالف
  30. و قال صلّى اللّه علیه و آله: لا یردّ دعاء أوّله بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*، فإنّ امّتی یأتون یوم القیامة و هم یقولون بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* فیثقل حسناتهم فی المیزان فیقال ألا ما أرجح موازین امّة محمّد صلّى اللّه علیه و اله! فتقول الأنبیاء علیهم السّلام: إنّ ابتداء کلامهم ثلاثة أسماء من أسماء اللّه لو وضعت فی کفّة المیزان و وضعت سیّئات الخلق فی کفّة اخرى لرجحت حسناتهم.
  31. پیامبر (ص) فرمود: «دعائى که شروعش با بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم باشد رد نمى‏شود.» (2) و نیز فرمود: «امتم روز قیامت مى‏آیند در حالى که بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم بر زبان دارند، در نتیجه حسنات آنان در میزان سنگین مى‏شود، مى‏گویند:چطور شد که وزن اعمال امت محمّد (ص) سنگین شد؟ پیامبران (ع) در جواب مى‏گویند: از آنرو که در آغاز سخن ایشان سه  نام از نامهاى پروردگار بود که اگر در یک طرف میزان گذاشته مى‏شد و تمام گناهان خلق را در کفّه دیگر هر آینه حسناتشان سنگین‏تر مى‏شد.»
  32. وعن ابن مسعود قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله یقول:                                                                                          من تهاون فی الصّلاة من الرجال و النساء عاقبه اللّه تعالى بثمانی عشرة عقوبة:
  33. ستّة فی الدّنیا، و ثلاثة عند موته، و ثلاثة فی قبره، و ثلاثة فی محشره، و ثلاثة عند الصراط؛
  34. فأمّا التی فی الدّنیا: ذهاب البرکة من رزقه، و ذهاب البرکة من حیاته، و ذهاب‏ النور من وجهه،
  35. و لا حظّ له فی الإسلام، و لا یشرکه اللّه فی دعاء الصّالحین، و لا یستجاب دعاؤه.
  36. و أمّا التی عند الموت فالأوّل: یموت ذلیلا و علیه ثقلا کأنّه الجبل و به ضعفا کأنّه یضرب بالسیاط،
  37. و الثّانیة: یموت عطشانا و لو شرب ماء الدّنیا لم یرو،
  38. و الثّالثة: یموت جائعا و لو أکل طعام الدّنیا لم یشبع.
  39. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۷
دی

 

 

    1. بسم الله الرحمن الرحیم

    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    3. کتاب یک. دو. سه . 7

  1. الفصل الثانی ممّا روته العامّة عن النبیّ صلّى اللّه علیه و اله  ... فصل سوم حدیثهاى عامه از پیغمبر «صلّى اللّه علیه و آله و سلّم».

  2. ثلاثة تقسی القلب

  3. قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: ثلاثة تقسی القلب «1»: استماع اللهو، و طلب الصید، و إتیان باب السلطان.

  4. سه  چیز دل را سخت کند: گوش دادن به صداهاى طرب انگیز، شکار کردن، و به دربار پادشاهان رفتن.

  5. ثلاث مهلکات و ثلاث کفارات وثلاث منجیات و ثلاث درجات،

  6. و قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: زینة الدّنیا ثلاثة: المال و الولد و النساء،

  7. و زینة الآخرة ثلاثة:العلم و الورع و الصّدقة،

  8. و أمّا زینة البدن قلّة الأکل و قلّة النوم و قلّة الکلام،

  9. و أمّا زینة القلب فالصبر و الصّمت و الشکر.

  10. و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاث من کنّ فیه آواه اللّه تعالى فی کنفه «2»، و نشر علیه رحمته، و أدخله فی محبّته. قیل: و من ذاک یا رسول اللّه؟ قال: من إذا اعطی شکر، و إذا قدر غفر، و إذا غضب فتر «3».

  11. سه  خوى در هر که باشد، خدا او را در پناه خود جاى دهد و رحمتش را بر او بگسترد، و در محبت خود واردش کند. پرسیدند: این صفات چیست؟ فرمود: شکر به هنگام نعمت، عفو در وقت قدرت، و خونسردى به هنگام غضب‏

  12. و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاثة تقسی القلب: استماع اللهو، و طلب الصید، و إتیان باب السطان.

  13. سه  چیز دل را سخت کند: گوش دادن به صداهاى طرب انگیز، شکار کردن، و به دربار پادشاهان رفتن.

  14. و قال صلّى اللّه علیه و آله: القلب ثلاثة أنواع: قلب مشغول بالدنیا، و قلب مشغول بالعقبى، و قلب مشغول بالمولى؛ أمّا القلب المشغول بالدنیا فله الشدّة و البلاء، و أمّا القلب المشغول بالعقبى فله الدرجات العلى، و أمّا القلب المشغول بالمولى فله الدّنیا و العقبى و المولى.

  15. دعا

  16. و قال صلّى اللّه علیه و آله: لا یردّ دعاء أوّله بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*، فإنّ امّتی یأتون یوم القیامة و هم یقولون بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* فیثقل حسناتهم فی المیزان فیقال ألا ما أرجح موازین امّة محمّد صلّى اللّه علیه و اله! فتقول الأنبیاء علیهم السّلام: إنّ ابتداء کلامهم ثلاثة أسماء من أسماء اللّه لو وضعت فی کفّة المیزان و وضعت سیّئات الخلق فی کفّة اخرى لرجحت حسناتهم.

  17. پیامبر (ص) فرمود: «دعائى که شروعش با بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم باشد رد نمى‏شود.» (2) و نیز فرمود: «امتم روز قیامت مى‏آیند در حالى که بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم بر زبان دارند، در نتیجه حسنات آنان در میزان سنگین مى‏شود، مى‏گویند:چطور شد که وزن اعمال امت محمّد (ص) سنگین شد؟ پیامبران (ع) در جواب مى‏گویند: از آنرو که در آغاز سخن ایشان سه  نام از نامهاى پروردگار بود که اگر در یک طرف میزان گذاشته مى‏شد و تمام گناهان خلق را در کفّه دیگر هر آینه حسناتشان سنگین‏تر مى‏شد.»

  18. و روی عن النبیّ صلّى اللّه علیه و اله قال: لمّا اسری بی إلى السماء رأیت على باب الجنّة ثلاثة أسطر: السطر الأوّل: «بسم اللّه الرحمن الرحیم أنا اللّه لا إله إلّا أنا سبقت رحمتی غضبی».و السطر الثّانی: «بسم اللّه الرحمن الرحیم الصدقة بعشرة، و القرض بثمانیة عشر، و صلة الرحم بثلاثین».و السطر الثّالث: «من عرف قدری «2» و ربوبیّتی فلا یتّهمنی فی الرزق».

  19. شب معراج دیدم بر در بهشت سه  سطر نوشته: سطر اول: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، خدایى جز من نیست، و رحمتم بر غضبم سبقت گرفته. سطر دوم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، صدقه، ده برابر ثواب دارد، و قرض هیجده برابر، و صله‏ى رحم سى برابر. سطر سوم: هر که قدر و مقام مرا شناسد و به خداوندى من معرفت دارد مرا در رزق متهم نکند (یعنى به من بد گمان نباشد).

  20. ابن عباس گوید: هرگز شیطان مثل سه وقت ناله و فریاد نکرده: هنگام رسیدن لعنت خدا و اخراج از آسمان، در وقت تولد پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- و موقع نازل شدن سوره‏ى حمد که آغازش بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ است.

  21. و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاث لا یغلّ «3» علیهنّ قلب مسلم: إخلاص العمل للّه، و النصیحة للمسلمین، و لزوم جماعتهم؛ فإن دعوتهم تحیط «1» من ورائهم.

  22. سه  کار است که دل هیچ مسلمان در آنها دغلى و خیانت نکند: اخلاص در عبادت، خیرخواهى مسلمانان، و شرکت همیشگى در مجامع دینى، چه دعاى آنها، همه‏ى حاضران را فرا گیرد.

 

  1. و من قال بعد صلاة العصر مائة مرّة: أستغفر اللّه و أتوب إلیه فعل اللّه معه ثلاثة: یعفوعنه ذنب سیّئته، و یوسّع علیه رزقه، و یجیب دعاءه،

 

  1. وصیّة النبیّ صلّى اللّه علیه و اله لعلیّ علیه السّلام: به على- علیه السّلام- فرموده:

  2. یا علیّ، أنت منّی بمنزلة هارون من موسى إلّا أنّه لا نبیّ بعدی، و إنّی اوصیک الیوم بوصیّة إن أنت حفظتها عشت حمیدا و متّ شهیدا و یبعثک اللّه یوم القیامة فقیها عالما.

  3. یا على! تو نسبت به من مثل هارونى نسبت به حضرت موسى جز این که بعد از من پیغمبرى نیست، من به تو سفارشى مى‏کنم که اگر به کار بندى ستوده زندگى کنى، و شهید بمیرى، و در قیامت فقیه و عالم محشور شوى. تحریر المواعظ العددیة، ص: 230

  4. یا علیّ، اعلم أنّ للمؤمن ثلاث علامات: الصّوم و الصّلاة و الصدقة.

  5. یاعلی ، بدان که مؤمن سه  نشانه دارد: روزه و نماز و صدقه.

  6. یا علیّ، و للمنافق ثلاث علامات: إن حدّث کذب، و إن وعد أخلف، و إن اؤتمن خان، و لا تنفعه الموعظة.

  7. یا علیّ، منافق هم سه  نشانه دارد: در گفتار دروغ گوید، به وعده وفا نکند، در امانت خیانت ورزد و موعظه در وى اثر نکند.

  8. یا علیّ، و للمرائی ثلاث علامات: لا یتمّ رکوعه و سجوده، و ینفرد «1» إذا صلّى وحده، و یذکر اللّه بین الملأ و ینساه إذا خلا.

  9. یا علیّ، ریاکار سه  علامت دارد: در خلوت رکوع و سجود نماز را کامل انجام ندهد. میان مردم ذکر خدا گوید، و در تنهایى خدا را فراموش کند.

  10. یا علیّ، و للظالم ثلاث علامات: یقهر من دونه بالغلبة، و ینبسط إن أمکنه من أموال الناس «2»، و لا یبالی من أین مأکله.

  11. یا على! ظالم سه  علامت دارد: با زیردستان به قهر و غلبه رفتار کند، آنچه تواند از مال مردم برباید، و از هر کجا بخورد باک ندارد.

  12. یا علیّ، و للحسود ثلاث علامات: یتملّق إذا حضر، و یغتاب إذا غاب، و یشهد بالباطل.

  13. یا علیّ، حسود سه  نشان دارد: روبرو چاپلوسى کند، پشت سر بد گویى نماید، و شهادت بیجا دهد.

  14. یا علیّ، و للکسلان ثلاث علامات: یتوانى فی طاعة اللّه، و یفرّط حتّى یضیّع، و یؤخّر الصّلاة حتّى تفوت أوقاتها.

  15. یا علیّ، تنبل سه  نشانه دارد: در اطاعت حق سستى کند، و در عبادت کوتاهى کند تا از دست برود، و نماز را تأخیر اندازد تا وقت بگذرد.

  16. یا علیّ، و للعاقل ثلاث علامات: الاستهانة بالدنیا، و احتمال الجفاء، و الصبر على الشدائد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۷
دی
  1.  

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب یک. دو. سه . 6

در تفسیر المیزان از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: هر کس به این آیه عمل کند، ایمانش کامل است.

این آیه پانزده صفت نیک را در سه‏ بخشِ ایمان، عمل و اخلاق بیان نموده است. در بخش ایمان، به مسئله ایمان به خدا، فرشتگان، انبیا، قیامت و کتب آسمانى اشاره شده و در بخش عمل، به مسائل عبادى مانند نماز و اقتصادى مانند زکات و اجتماعى مانند آزاد نمودن بردگان و نظامى مانند صبر در جبهه و جنگ، و روحى وروانى مثل صبر در برابر مشکلات، اشاره گردیده است. و در بخش اخلاقى به وفاى به عهد و دل کندن از مادّیات و ترحّم به فقرا اشاره شده است.لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون « سوره البقرة، آیه 177»‏

جمله‏ «آتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ» را سه‏ نوع معنا نموده‏اند:الف: پرداخت مال به دیگران با وجود علاقه‏اى که به آن هست.ب: پرداخت مال بر اساس حبّ خداوند.ج: پرداخت مال بر اساس علاقه‏اى که به فقیر است.

در این سفر حج در صورت عدم ذبح قربانى، روزه واجب است و آن هم باید در سه‏ روز هفتم، هشتم و نهم ماه باشد، چرا که روز دهم عید قربان است که روزه‏ى آن حرام مى‏باشد.

و خدا را در روزهاى معیّنى یاد کنید، (روزهاى 11 و 12 و 13 ماه ذى‏الحجّه که به ایام تشریق معروف است.) پس هر کس تعجیل کند (و اعمال مِنى‏ را) در دو روز (انجام دهد،) گناهى بر او نیست و هر پرهیزکارى که تأخیر کند (و اعمال را در سه‏ روز انجام دهد نیز) گناهى بر او نیست. وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْه ... « سوره البقرة، آیه 203» ‏

سوگندهایى است که با توجّه و در حال عادّى، به نام مقدّس خداوند براى انجام کار مفید یاد شود. این قبیل سوگندها شرعاً واجب‏الاجرا مى‏باشد و شکستن آن حرام مى‏باشد و کفّاره آن عبارت است از: اطعام ده فقیر، یا اعطاى لباس به آنها، و یا آزاد کردن یک برده و در صورت عدم امکان هیچ یک از اینها، سه‏ روز روزه گرفتن. «مایده»

زنان طلاق داده شده، خودشان را تا سه‏ پاکى در انتظار قرار دهند. (یکى پاکى که طلاق در آن واقع شده و دو پاکى کامل دیگر وهمین که حیض سوم را دید، عده او تمام مى‏شود.) « البقرة، آیه 228»

تعدّد طلاق، براساس تعدّد رجوع و بقاى ازدواج است. کسى که در یک جلسه مى‏گوید:

«من سه‏ بار طلاق دادم»، در واقع یک طلاق صورت گرفته است. چون یک ازدواج را بیشتر قطع نکرده است. لذا بر اساس فقه اهل‏بیت علیهم السلام، چند طلاق باید در چند مرحله باشد و یکجا واقع نمى‏شود. زیرا به  مصلحت نیست که زندگى خانوادگى در یک جلسه و با یک تصمیم براى همیشه از هم بپاشد. «تفسیر مجمع‏البیان‏»

کلمه‏ى «قیّوم» سه‏ مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه‏ مورد در کنار کلمه «حَىّ» قرار دارد. اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ...«بقره 255»

اعمال شخص منّت گذار، ریاکار وکافر، تباه است. کلمه‏ى «فَمَثَلُهُ» قابل تطبیق با هر سه‏ گروه است.

ثبتِ سند به صورت دقیق و عادلانه سه‏ فایده دارد: کلمات موارد سه در قرآن وتفاسیر زیاد است برای نمونه در سوره مبارکه فاتحه وبقره بسنده کردیم و روایات سه گانه در این کتاب دنبال می کنیم من الله توفیق...  

 

  1. بسم الله الرحمن الرحیم

  2. الباب الثالث فی المواعظ الثلاثیّات‏

  3. الفصل الأوّل من کلام اللّه تعالى للأنبیاء.. درحدیث قدسى

  4. قال اللّه تبارک و تعالى لموسى علیه السّلام: یا موسى، أنا أفعل بک ثلاثة أفعال أنت أیضا افعل ثلاثة، فقال موسى علیه السّلام: ما هذه الثلاثة؟

  5. خدا به حضرت موسى خطاب فرمود: موسى من سه  کار نسبت به تو مى‏کنم تو نیز در مقابل، سه  عمل انجام ده. گفت: آنها چیست؟

  6. قال اللّه تعالى: الأوّل: وهبتک نعیما کثیرا و لم أمنّ علیک، فهکذا إذا أعطیت خلقی شیئا فلا تمنّ علیهم.

  7. فرمود: من نعمتهاى فراوان بى‏منت به تو دادم، تو هم اگر به کسى چیزى دادى منت مگذار،

  8. و الثّانی: لو أکثرت الجفا معی لقبلت معذرتک إذا أقبلت الیّ، فکذلک اقبل معذرة من جفاک لو اعتذر إلیک.

  9. من عذر و توبه‏ى ترا مى‏پذیرم هر چند نافرمانى بسیار کرده باشى، تو نیز عذر جفاکاران را بپذیر،

  10. و الثّالث: لم اکلّفک عمل غد، فلا تکلّفنی رزق غد.     

  11. من عمل فردا را امروز نخواهم، تو هم امروز روزى فردا را نخواه

 

  1. و قال اللّه عزّ و جلّ: ما من عبد منع من فیه لقمة من شهوة إلّا کافیته فی الدّنیا بثلاثة أشیاء، و فی الآخرة بثلاثة أشیاء؛  (یدع شطرا من الحلال مخافة أن یقع فی الحرام.)

 

  1. درحدیث قدسى : هر بنده‏اى که «حرام» را با کمال اشتها از دهان باز گیرد، سه  عوض در دنیا، و سه  عوض در آخرت به او عطا کنم:

  2. أمّا فی الدّنیا ابارک فی عمره و أوسع علیه رزقه و انوّر قبره، و أمّا فی العقبى فابیّض وجهه، و أمنع منه ترادف خصومه و اریه وجهی الکریم «1».   

  3. در دنیا عمرش را با برکت، روزیش را وسیع، قبرش را نورانى کنم؛ در آخرت صورتش را سفید گردانم، مدعیان (و طلبکاران) را از او برانم، و روى مبارک خویش به وى بنمایم (یعنى رحمت بسیار ارزانى کنم)

 

  1. و قال اللّه جلّ شأنه لموسى علیه السّلام: هل عملت لی عملا خالصا قال: نعم صلّیت لک، و صمت لک و سبّحت و هلّلت لک،

  2. خدا به حضرت موسى فرمود: تا کنون عمل خالصى انجام داده‏اى؟ گفت: آرى نماز خوانده‏ام، روزه گرفته‏ام و ذکر گفته‏ام.

  3. قال: هل نصرت مظلوما؟ هل کسوت عریانا؟ هل سقیت عطشانا؟ هل أکرمت عالما؟ هذا لی عمل خالص.    

  4. خطاب شد: ستمدیده‏اى را یارى کرده‏اى؟ برهنه‏اى را پوشانده‏اى؟ تشنه‏اى را سیراب نموده‏اى؟ به عالمى احترام کرده‏اى؟ اینها اعمال خالص است.

  5. و قال جلّ و علا: ثلاثة أنا خصمهم یوم القیامة: رجل أعطى لی ثمّ غدر «2»، و رجل باع حرّا فأکل ثمنه، و رجل استأجر أجیرا فاستوفى منه و لم یعطه أجره.

  6. من در قیامت با سه  کس خصومت (و دشمنى) کنم: آن که با من پیمانى بندد و بشکند، کسى که شخص آزادى را بفروشد و پولش را بخورد، و کسى که مزدورى را به کار گیرد و مزدش ندهد.

  7. و أوحى اللّه تبارک و تعالى إلى عٌزیر النبیّ علیه السّلام: إذا أذنبت ذنبا صغیرا فلا تنظر إلى صغره، و انظر من الّذی أذنبت له، و إذا أصابک خیر صغیر فلا تنظر إلى صغره و انظر من الّذی رزقک، و إذا أصابک بلیّة فلا تشکو إلى خلقی کما لا أشکو إلی ملائکتی إذا صعدت إلیّ مساویک.

  8. خداى تعالى به عٌزیر پیغمبر وحى کرد: چون گناه کوچکى کنى، گناه را نبین، بزرگى خدایى را ببین که فرمانش را زیر پا نهاده‏اى؛ چون خیرى اندک به تو رسد، کمى خیر را منگر، عظمت رازقى را ببین که این نعمت عطا کرده؛ چون به بلایى دچار شوى، شکایت مرا به مردم نکن، چنان که من شکایت گناهان ترا به ملائکه نمى‏کنم (و اسرار ترا در نظر آنان فاش نمى‏کنم).

  9. و أوحى اللّه عزّوجلّ إلى بعض الأنبیاء: من لقینی و هو یحبّنی أدخلته جنّتی، و من لقینی و هو یخافنی أنجیته من ناری، و من لقینی و هو یستحیی منّی أنسیت الحفظة ذنوبه.

  10. خدا به پیغمبر دیگرى وحى فرمود: هر که با عشق و محبت به ملاقات من آید وارد بهشتش کنم، هر که با دلى ترسان مرا ملاقات کند از عذاب نجاتش دهم، هر که خجالت‏زده و شرمنده بدیدار من آید گناهانش را از خاطر نویسندگان اعمال محو کنم.

  11. 2765- قوله تعالى: فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ «3» بَیْنَهُمْ . ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسهمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً.( سورة النساء: الآیة 65). أشار سبحانه فی هذه الآیة الکریمة إلى المقامات الثلاثه: أوّلها التوکّل، و ثانیها الرضى، و ثالثها: التسلیم.  ( 3). شجر بینهم الأمر: تنازعوا فیه( لسان العرب: 4/ 396). ( 4)..  تحریر المواعظ العددیة، ص: 229

  12.  درقرآن کریم (نساء:65): خداوند باری تعالی به پیامبر اکرم ص می فرماید: نه چنین است به پروردگارت سوگند که مردم ابمان واقعی نمی آورند مگردر زمانی که در مشاجرات ونزاع های خود تورا داور قرار دهند . ودر دل خود هیچ گونه احساس ناراحتی از قضاوت تو نداشته باشند (ودر برابر داوری تو) کاملا تسلیم باشند. این آیه کریمه به سه مقصد اشاره دارد. که اول آن توکل به خداوند باربی تعالی ودوم آن راضی به رضای پروردگار. وسوم تسلیم امر خداند متعال بودن است. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۷
دی

              بسم الله الرحمن الرحیم

              اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

               کتاب یک. دو. سه . 5

  1. سه قسم ذکر داریم : لسانی . قلبی . جوارحی:
  2. هشت  ذکر لسانی : 1- نماز 2- قران 3- موعظه 4- گفتن تحلیل 5- گغتن تسبیح 6- گفتن استغفار 7- گفتن بسم الله 8-  ذکر صوات برمحمد وآل محمد اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  
  3. هشت ذکر قلبی: 1-هنگام معصیت 2- هنگام اطاعت 3- هنگام رفاء 4- هنگام محنت 5- هنگام مصیبت 6- هنگام فجایع 7- وقت استرس 8- بیاد مرگ بودن..
  4. هشت ذکرجوارحی 1-عمل به وظیفه  «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوارِحِى‏» (مصباح‏المتهجد/ ص 849) خدایا قدرتى به من بده که بتوانم به وظیفه‏ام عمل کنم.2- دعا ی سلامتی برای عبادت 3- امر به معروف و نهى از منکر4- یعنی خدایا اعضای بدن مرا در راه خدمت به خودت نیروبخش.5- هدف کسب وتحصیل قدرت 6- حکومت ونظارت الهی بر نفس‏ 7- یادآوری به نعمت های جوارحی‏أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ‏ بلد/ 9- 8... 8- هدف زندگی عبادت باشد . ‏
  5. سه پرچمدار در راه خدا دو دست خود را دادند: ما سه تا پرچمدار داشتیم که دو دست خود را در جبهه دادند. 1- جعفر طیار؛ جعفر برادر حضرت على است. حضرت على برادرى به نام جعفر داشت که دوازده سال هجرت کرد و به حبشه رفت. بنیانگذار اسلام در آفریقا جعفر است. در جنگ موته پرچمدار بود. دستش قطع شد. پرچم را با آن دستش گرفت. آن دستش هم قطع شد.
  6. 2- مصعب؛ مصعب یک جوانى بود که پدرش خیلى پول داشت و بچه تاجر بود و خیلى هم خوشگل بود. وقتى پیغمبر به پیغمبرى مبعوث شد در مکه هنوز مسلمان‏ها چهل نفر نشده بودند که این بچه تاجر از پدر و مادر کافرش جدا شد و آمد مسلمان شد. پدرش او را از خانه بیرون کرد. لباس هایش را هم گرفت. یک پلاس به خودش پیچید و نزد پیغمبر آمد و گفت: السلام علیک یا رسول الله! پیغمبر منقلب شد. مصعب را هم پیغمبر تربیت کرد. پدر و مادرش یک وقت دیدند که سر نماز است. او را گرفتند و در خانه زندانى کردند. بعد پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم ) ایشان را به مدینه فرستاد. اول کسى که در مدینه نماز جماعت خواند مصعب بود. بنیانگذار اسلام در مدینه مصعب بود. بنیانگذار اسلام در آفریقا جعفر بود. مصعب هم در جنگ احد پرچمدار بود. شمشیر زدند و یک دستش قطع شد. پرچم را با آن دست گرفت. اینها پرچمدارانى بودند که دو دستشان قطع شد. جعفر طیار در جنگ موته و مصعب در جنگ احد هر دو دست خود را از دست دادند.
  7. 3- سومین نفر هم ابوالفضل (علیه السلام ) بود که در جنگ کربلا هر دو دست خود را از دستن داد.
  8. سه روز دوخبرنگار نمونه : امام حسین (علیه السلام ) با خبرنگاران و نوارها و ضبط صوت‏ها و مهر کوچکش را با خود برد تا همه بلادها را روشن کنند. تنها جاى تاریک از سرزمین‏هاى اسلامى که جو خفقان و مسمومى بر آن حاکم بود، شام بود. اسرا را به آنجا بردند و در کنار خرابه به آنها اجازه استراحت دادند تا مردم شام بترسند و علیه یزید کسى سخنى نگوید. اسرا در کنار خرابه سخنرانى کردند تا اینکه مردم کوچه و خیابان روشن شدند. ابتدا تصمیم گرفتند اسرا را زندانى کنند ولى ترسیدند که زندانبانان نیز روشن شوند و تنها جاى امن براى حکومتشان یعنى دربار یزید را براى جاى دادن اسرا در نظر گرفتند و آنها را وارد کاخ یزید کردند. امام زین العابدین (علیه السلام ) در مدت سه روز به پسر یزید مطالب را فرمود که او را منقلب کرد و مخالف پدرش شد. در قسمت زنان نیز زینب کبرى به سخنرانى پرداخت تا جایى که همسر یزید را بر علیه او شوراند و دربار به آشوب کشیده شد. براى دفع آشوب نماز جماعت بزرگى توسط یک آخوند دربارى براى حمایت از یزید به راه انداختند که با سخنرانى امام زین العابدین (علیه السلام ) آبروى یزید بیش از پیش ریخته شد و مردم مسجد هم روشن شدند. بدین ترتیب امام حسین (علیه السلام ) شیوه‏اى بکار برد که همه جا را روشن نمودند.
  9. قرآن، مردم را به سه‏ دسته تقسیم مى‏نماید: 1- کسانى که مورد نعمت هدایت قرار گرفته‏ «مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ»، کسانى که خدا و رسول را پیروى کنند، آنان با کسانى هستند که خدا آنها را نعمت داده است، از پیامبران، راستگویان، شهدا و صالحان. نساء، 69 و آیه 59 سوره مریم. وثابت قدم ماندند، 2- غضب شدگان و3-  گمراهان. سوره الفاتحة، آیه 7صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّین‏
  10. مراد از قلب در قرآن، روح و مرکز ادراکات است. سه‏ نوع قلب را قرآن معرّفى مى‏کند: قلب سلیم، 2. قلب منیب، 3. قلب مریض.
  11. ویژگى‏هاى قلب سلیم‏
  12. الف: قلبى که جز خدا در آن نیست. «لیس فیه احد سواه»
  13. ب: قلبى که پیرو راهنماى حقّ، توبه کننده از گناه و تسلیم حقّ باشد.
  14. ج: قلبى که از حبّ دنیا، سالم باشد.
  15. د: قلبى که با یاد خدا، آرام گیرد.
  16. ه: قلبى که در برابر خداوند، خاشع است.
  17. البتّه قلب مؤمن، هم با یاد خداوند آرام مى‏گیرد و هم از قهر او مى‏ترسد. «إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»  همانند کودکى که هم به والدین آرام مى‏گیرد و هم از آنان حساب مى‏برد.
  18. ویژگى‏هاى قلب مریض‏
  19. الف: قلبى که از خدا غافل است ولایق رهبرى نیست. «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ»
  20. ب: دلى که دنبال فتنه و دستاویز مى‏گردد. «فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»
  21. ج: دلى که قساوت دارد. «جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً»
  22. د: دلى که زنگار گرفته است. «بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»
  23. ه: دلى که مُهر خورده است. «طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ»
  24. ویژگى قلب منیب : قلب منیب، آن است که بعد از توجّه به انحراف وخلاف، توبه وانابه کرده و به سوى خدا باز گردد. ویژگى بارز آن تغییر حالات در رفتار وگفتار انسان است.خداوند در آیات قرآنى، نه ویژگى براى قلب کفّار بیان کرده است:
  25. الف: انکار حقایق. «قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ»
  26. ب: تعصّب. «فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ»
  27. ج: انحراف و گمراهى. «صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»
  28. د: قساوت و سنگدلى. «فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ»
  29. ه: موت. «لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏»  
  30. و: آلودگى و زنگار. «بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ»
  31. ز: مرض. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»
  32. ح: ضیق. «یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً»
  33. ط: طبع. «طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِم‏
  34. براى عبادت سه‏ نوع شرط است؛ الف: شرط صحّت، نظیر طهارت وقبله. ب: شرط قبولى، نظیر تقوا.
  35. ج: شرط کمال، نظیر این‏که عبادت باید آگاهانه، خاشعانه، مخفیانه وعاشقانه باشد که اینها همه شرط کمال است.
  36. در روایتى از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده، که صبر بر سه‏ نوع است: 1. صبر در برابر مصیبت. 2. صبر در برابر معصیت. 3. صبر در برابر عبادت. (بحار، ج 71، ص 77.)
  37. اسباب بخشایش گناهان در دنیا سه‏ چیز است: 1- توبه. «إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» 2- ترک گناهان کبیره. «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» 3- حسنات و کارهاى نیک. «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» ولى در آخرت، راه بخشش فقط شفاعت و رحمت ویژه الهى است.
  38. در این آیه، سه‏ معجزه‏ى الهى در کنار هم مطرح شده است: الف: شکافتن دریا. ب: نجات بنى‏اسرائیل. ج: غرق فرعونیان. وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ « سوره البقرة، آیه 50 »‏
  39. از آیات قرآن استفاده مى‏شود در این واعَدْنا مُوسى ، سه‏ مسئله مورد نظر بوده است: گرفتن تورات، اثبات مقام خلافت براى هارون، آزمایش بنى‏اسرائیل. وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ « سوره البقرة، آیه 51» ‏
  40. تنها آیه‏اى که در آن سه‏ بار کلمه «ویل» بکار رفته، و خطر علما و دانشمندان دنیاپرست را مطرح مى‏کند. فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ «سوره البقرة، آیه 79» اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۷
دی

                بسم الله الرحمن الرحیم

               اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

               کتاب یک. دو. سه 4

  1. برداشت دانشمندان ملل دیگر در رابطه با قرآن و امام حسین (علیه السلام ) و عاشورا مشابه است. رجوع شود به: حسین (علیه السلام ) پیشوای انسان‏ها، درسی که حسین (علیه السلام ) به انسان‏ها آموخت، تمدن و علوم اسلامی، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن.
  2. هردو نوری که خاموش نمی شوند: درباره قرآن داریم: «نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ» (نهج‏البلاغه، خطبه 198). امیرالمؤمنین مى‏فرماید: قرآن نورى است که خاموش نمى‏شود. در کامل الزیاره درباره‏ى امام حسین هم داریم: «کُنْتَ فِیهَا نُوراً سَاطِعاً لَا یُطْفَى‏ء» (کامل‏الزیارات، ص 230) حسین جان تو مثل نورى هستى که خاموش نمى‏شوى.
  3. هردو گوهری که کهنه نمی شوند : درباره‏ى قرآن داریم که کهنه نمى‏شود. درباره‏ى امام حسین هم داریم که کهنه نمى‏شود. داریم: «فَهُوَ فِى کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» (عیون‏أخبارالرضا، ج 2، ص 87). قرآن کهنه شدنى نیست. درباره‏ى امام حسین هم داریم که: «وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى کُرُورِ اللَّیَالِى وَ الْأَیَّامِ» (کامل‏الزیارات، ص 260) حسین جان نامت با گذشت زمان کهنه نمى‏شود.
  4. دو نوع مو  از یک پوست در کنار هم، دو نوع موی ابرو و صورت می روید، که یکی متوقّف است، و دیگری رشد می‏کند. میلیون‏ها کار و ابتکار با انگشت شست‏ انجام می دهیم ، مغز بزرگترین و بیشترین عکس‏ها با کوچکترین دوربین‏ها برای مامی گیرد ؛ سلمان فارسی‏ سلمان فارسی در سال 51 عمرش اسلام آورد، جلو رفت. ما تمام عمر مسلمانیم ولی عقب هستیم. در خلقت انسان‏ و خداشناسی واصول الدین ...
  5. دو گروه غیرقابل مقایسه 1. آیا کسی که می‏داند . إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ فجر، 14.. با کسی که می‏گوید وَ ما یُهْلِکُنا إِلا الدَّهْرُ جاثیه، 24. یکسان است؟ .2. آیا کسی که معتقد است‏. قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً طلاق، 3. با معتقد به تصادف یکی است؟
  6. دو بعدی‏ انسان : خالق او در کتاب راهنمای بشر قرآن به او آموخته است که ای انسان! تو دو بعد داری یکی فردی و یکی اجتماعی و هیچ یک از این دو بعد نباید فدای دیگری شود. نه افراط و نه تفریط، بلکه عدل و عدالت و اعتدال، تو باید هر دو بعدت را رشد دهی، هم به فکر خودت باشی و هم به فکر جامعه، نه آن که یکی را به خاطر دیگری رها کنی، چون اسلام دین جامع است، جمع میان خود و جامعه است. مگر جامعه در خارج چیزی جز همین افراد جامعه نیست. جامعه که وجود خارجی ندارد، بلکه ترکیب و اجتماع تک تک افراد را جامعه می‏گویند.
  7. دو بعدی‏ انسان : حالا اگر تک تک افراد اصلاح شوند و وظایف خود را به خوبی انجام دهند جامعه هم اصلاح می شود، لکن علاوه بر وظایف فردی، هر انسانی در مقابل دیگران وظایفی دارد؛ باید رابطه میان افراد نیز سالم باشد تا جامعه رشد کند و الا مثل موتور ماشینی است که تمام اجزای آن جدای از هم باشند، اگر چه همه سالمند و قدرت انجام وظیفه شان را دارند؛ اما تا این اجزاء به هم پیوند نخورند، آن هم پیوندی صحیح و محکم، این موتور روشن نمی‏شود. پس هر جزء به تنهایی باید سالم باشد و با اجزای دیگر نیزرابطه‏ای صحیح داشته باشد. جامعه انسانی نیز درست این چنین است. به قول سعدی: بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند...چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار..
  8. دو حکم‏ علت تفاوت وعلت آن : صاحب قاموس قرآن می‏گوید: به نظر من هر دو نفر درباره حکم مشاوره کردند، ولی حضرت داوود (علیه السلام) رأی سلیمان (علیه السلام) را پسندید و اجرا کرد، چون هم جبران خسارت می‏شد و هم گوسفندان به صاحبش برمی‏گشت. در تفسیر صافی و المیزان روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که حضرت داوود (علیه السلام) با این کار می‏خواست به مردم بفهماند که سلیمان (علیه السلام) جانشین و وصی من است. قال ابن شهر شهرآشوب: کان حکمهما (داود و سلیمان) حکما واحدا إلا أن داود أمر سلیمان بالحکم لیعرف بنی إسرائیل علم سلیمان و أنه وصیه من بعده‏ متشابه‏القرآن، ج 1، ص 248.
  9. دو شهید را نسیبه مادر بود : در تمام جنگهای پیامبر برای آب دادن به سپاهیان و مداوای مجروحین حضور داشت در جنگ احد مشکی بدوش داشت و به تشنگان آب میداد پس از شکست مسلمین مشک را کنار انداخت و خود را سپر رسولخدا  (صل الله علیه وآله وسلم ) کرد و از هر سو دفاع می‏کرد که پیامبر  (صل الله علیه وآله وسلم ) فرمودند: به هر طرف نگاه‏ می‏کردم نسیبه از من دفاع می‏کرد تا آنکه سیزده زخم برداشت که یکی به شانه اشت رسید و تا آخر عمر اثرش بود. پیامبر دید یکی از مسلیمنی‏ با سپر در حال فرار است با او فرمود صپر را بینداز. او سپر را انداخت نسیبه آن را برداشت کافری رسید شمشیری بر او فرود آورد و او با سپر دفاع‏ کرد و با کمک پسرش او را کشتند. نسیبه دید فرزندش عبد الله می‏خواهد فرار کند جلو او را گرفت و گفت کجا فرار می‏کنمی؟ از پیامبر خدا فرار می‏کنی و او را برگرداند تا اینکه زخمی شد مادر زخمهای پسر پانسمان کرد و گفت برخیز و جنگ را ادامه بده و خودش هم به سواری حمله کرد  و او را زخمی کرد.
  10. رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) از چابکی این مادر آنچنان خندید که دندانهای آسیایش اشکار شد وفرمود: آفرین بر تو که خوب انتقام گرفتی‏..فرزندش عبالله به شهادت رسید ولی با شهادت او هم با شمشیر از جان پیامبر داع می‏کرد به طوری که پیامبر فرمود مقام نسیبه از فلان و فلان..‏ بهتر است ؛ نسبه به رسول خدا عرض کرد: از خدا بخواه تا ما را در بهشت همراه شما قرار دهد پیامر هم دعا کرد فرزند دیگر نسیبه حبیب بود که پیامبر توسط او پیامی به مسیلمه کذاب فرستاد که وقتی رسید به دست او شهید شد و بعدا که خودش در جنگ‏ یمانمه با مسیلمه (خود نسیبه) شرکت کرد و مسیلمه را کشتند ولی در عین حال نسیبه هم مجروح شد و یک دستش قطع شد" بحارالانوار، ج 20، ص 132
  11. دو فرهنگ‏ را مقایسه کنید. فرهنگ‏ اسلامی اعتقادی‏؛ درامامت‏؛: لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ‏ بقره/ 124.  وفرهنگ‏ رژیم‏هاى باطل‏ طاغوتی : وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّارٍ عَنید هود/ 59.
  12. دو جلد کتاب :  رسول اکرم  (صل الله علیه وآله وسلم ) نامه‏های زیادی به اطراف نوشت که در دو جلد، به عنوان مکاتیب الرسول در 650 صفحه چاپ شده است. هم چنین نامه‏های پیامبر اکرم  (صل الله علیه وآله وسلم ) در بحار، ج 20، ص 377، آمده است.
  13. دو مسلمان‏ و اهمیت اصلاح میان آنها : اسلام خیلى سفارش کرده که اگر دو نفر با هم نزاعى دارند و کسى اینها را صلح بدهد، اصلاح میان دو مسلمان از نماز مستحبى و روزه‏ى مستحبى بهتر است. امام صادق (علیه السلام ) به یک نفر پول مى‏داد. مى‏گفت: پول نزد تو باشد. اگر دیدى دو نفر مسلمان با هم دعوا کردند، این‏ها را با پول من صلح بده. هرچیزى که تفرقه مى‏آورد حرام است. هرچیزى که محبت مى‏آورد لازم است. دست دادن، سلام کردن، سوغاتى بردن، احوالپرسى، عیادت، هرکارى که محبت را زیاد مى‏کند مستحب است. هرکارى که محبت را کم مى‏کند حرام است. اسلام براى اینکه تنازع و نزاع نباشد خیلى اهمیت قائل است.
  14. دو عبدند : عقل و پیامبر هر دو عبدند، برخى به آن دو خیانت مى‏کنند: پیغمبر هم به ما دستوراتى داده پیغمبر هم عبد است و «اشهد أن محمدا عبده » و پس یکى از عبدها پیغمبر است و یکى از عبدها عقل است ، چون ما حدیث داریم ما دو تا حجت داریم دو تا فرمانده داریم یکى پیغمبر بیرونى، یکى پیغمبر درونى، به عقل مى گوئیم این کار را بکن مى کند این کار را نکن نمى کند، عقل به ما دستور مى دهد رسول هم به ما دستور مى دهد،
  15. عقل و رسول هر دو عبدند و ما بله قربان گوى این دو هستیم اگر ما هم خیانت بکنیم به عقلمان خیانت کنیم به رسولمان با اینکه عقل داریم عقل ما را نجات نمى دهد «فَلَمْ یُغْنِیا» (تحریم/ 10) پیغمبر دیگر به درد من و شما هم که خیانت به عقل کنیم یا خیانت به وحى کنیم عقل و وحى هم دیگر به درد ما نمى خورند حالا این کلى بود عقل شما مى گوید سیگار بد است مى فهمید سیگار بد است همه آنهایى که سیگار مى کشند مى دانند بد است عقل مى گوید نکش خیانت به عقل  درونی وبیرونی مى کنید!!!
  16. زغال دو نفره : مرتجع مثل زغال دو نفره است‏ : یک قصه‏اى دارم براى زغال!!! یکنفره و دونفره است، یک کسى رفت زغال بخرد، گفت: زغال کیلویى چند است؟ گفت: زغال یکنفره مى‏خواهى یا دونفره؟ گفت: زغال یکنفره کیلویى 20 تومان است و زغال دونفره کیلویى 10 تومان، این مشترى گیج شد که یعنى چه؟ گفت: زغال یکنفره این است که وقتى روشن کردى تا آخر زغال مى‏سوزد و
  17. دو نفره این است که وقتى بر قلیان گذاشتى، یکنفر هم باید بادش بزند. یکى قلیان بکشد و یکى هم بادش بزند. تا بادش نزنى خاموش مى‏شود. خیلى از مردم زغال دونفره‏اند یعنى اگر چنین کرد (بادش زدى) انقلابى‏اند دو روز امام صحبت نکند و راهپیمایى نباشد و چهار روز شهید ندهند، شل میشوند؟ و معناى مرتجع همین است. مانند کش حالت ارتجاعى دارد یعنى زور که آمد مى‏بردش جلو تا زور را برداشتى مى‏آید سرخانه اول، این را حالت ارتجاعى مى‏گویند. یعنى زور که آمد جلو مى‏رود زور که رفت سر خانه اول مى‏آید. این‏ها که زور نباشد برمى گردند این ها چه مى‏شوند؟ مرتجع!
  18. دو پهلو : بعضى‏ آدمها ها دو پهلو بازى مى‏کنند : قرآن مى‏فرماید: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه/ 50) اگر گندم هایتان خوب شد آنها ناراحت مى‏شوند و گندم‏هاى شما را آتش مى‏زنند و اگر کارخانه هایتان راه افتاد ناراحت مى‏شوند و فورى به هزار عنوان اعتصاب درکارخانه بوجود مى‏آورند. اگر به مردم خیرى رسید «تَسُؤْهُمْ» غمزده مى‏شوند «وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْل» (توبه/ 50) اما اگر یک مصیبت به شما وارد شد، مى‏گویند: خوب است که قبلًا کوزه خودمان را آب کردیم. اینها افرادى هستند که دو پهلو بازى مى‏کنند. مى‏گویند: یک جورى بازى کنیم که اگر گل کرد ما پیدایمان شده باشد. ما دستمان بند باشد. امااگر یکبار ضربه ای وارد شد، بگوئیم ببینید ما هنوز هم پابند به ما قبلیم . همیشه دو دوزه بازى مى‏کنند. «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْل» (توبه/ 50)
  19. دو دانشمند : درسى از دو دانشمند و فقیه بزرگ‏ : یکى از علماء ما بنام شیخ مرتضى انصارى از خوزستان است که طلبه نجف بود. یکى از دانشمندان بزرگ و از فقهاى زبردست که از صد سال پیش تا حالا تمام فقهاى ما از کتاب شیخ استفاده کرده‏اند و حتى میگفتند هر کس بتواند کتاب شیخ را بفهمد و درس بدهد مجتهد و فقیه است. ایشان بعد از آنکه فقیه رسمى و مشهور آن زمان از دنیا رفت، آمدند در خانه ایشان و گفتند تو باید مسئولیت را بگیرى و تو مرجع تقلید هستى. ایشان گفت والله در مازندران یکى هست که سوادش از من بیشتر است، چون یکزمانى که ما هر دو طلبه بودیم و با هم درس مى‏خواندیم ایشان از من بیشترمى فهمید، نزد ایشان بروید. مقام مرجعیت را به او واگذار کرد. رفتند پهلوى آن عالمى که در مازندران است گفت بله من از او بهتر مى‏فهمیدم اما آن زمانى که نجف بودیم، بهتر مى‏فهمیدم. من الآن چند سال است آمده‏ام مازندران و مطالبم فراموش شده و او مطالبش تازه است دو مرتبه مقام را به او واگذار کردند.ما دلمان مى‏خواهد ان شاءالله در ایران از این‏ گونه افراد بیشتر داشته باشیم و بیشتر پیدا شود وبرایمان مشهود باشد و اگر از این  افراد درمجلس ودولت  پیدا شود امور مملکت سریعتر به سامان میرسد والگوی جهان اسلام می گردد ان شا الله که چنین باشد ؛ آدم بتواند روى این ها خیلى تبلیغات کند.
  20. دو عامل انحراف:- ایمان سطحى و محیط دو عامل انحراف است : دلیل اول : ساحران قبل معجزه موسی مرید فرعون بودند ونگفتند که اگر ما را تکه تکه کنى، دست از خداى موسى بر نمى‏داریم. البته کسى که ایمانش سطحى باشد، زود بر مى‏گردد. اگر انسان ایمان عمیق داشته باشد، پاى کار مى‏ایستد چون خانواده‏هاى شهدا بیش ترین شهید را مى‏دهند ، با انقلاب بوده‏اند و هستند و خواهند بود. ما خانمی را داریم که یازده شهید داده است. الآن هم محکم پای انقلابش ایستاده وحاضر مى‏شود و هیچ شکایتى هم ندارد. (البته انتقاد مانعى ندارد.)  ولی یاران حضرت موسی چون ایمانشان سطحى بود از انقلاب به ضد انقلاب تبدیل شدند و خدا را رها کرده، سراغ گوساله رفتند.
  21. و اما دلیل دوم عامل انحراف : محیط بت پرستى اثر گذاشت. وقتى حضرت موسى و امت بنى اسرائیل از رود نیل عبور کردند و به آن طرف رفتند و دیدند که آن طرف همه بت پرستند، هم رنگ محیط آنها شدند و به سراغ بت رفتند.
  22. دو خبرنگار نمونه : امام سجاد و حضرت زینب دو خبرنگار کربلا : امام حسین (علیه السلام ) هنگام رفتن به کربلا دو خبرنگار با خود بردند، یکى مرد با نام امام زین العابدین (علیه السلام ) و یکى زن با نام حضرت زینب (س) و بچه‏هاى کوچک نیز بعنوان ضبط صوت و نوار و فیلم همراه حضرت بودند تا صحنه را ببینند و با چشمانشان فیلمبردارى کنند. على اصغر را هم بعنوان امضاى با ارزش کوچکى براى نامه بزرگش به همراه برد تا مهر او باشد. على اصغر کوچک بود ولى شهادت ایشان سندى بر وحشى بودن بنى امیه بود.
  23. دو وسیله آزمایش : خیر و شر هر دو وسیله آزمایش هستند : نگو اگر به من داده است، لابد من آدم خوبى هستم، داده‏ها امتحان است. آن‏هایى که مى‏گیرد هم امتحان است. همینطور که انسان به ندارى آزمایش مى‏شود، به دارایى هم آزمایش مى‏شود. «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» (انبیاء/ 35) شر و خیر هر دو وسیله‏ى آزمایش هستند. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَىْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» (بقره/ 155) ابزار آزمایش، ترس، گرسنگى، ندارى، کم محصولى، کم درآمدى ابزار آزمایش است. اموال و اولاد فتنه هستند. همه‏ى خوشى‏ها وسیله‏ى آزمایش هستند. یک بار به تومى دهد تا ببیند چه مى‏کنى؟ یک بار هم مى‏گیرد تا ببیند چه مى‏کنى؟
  24. دو شیوه برخورد با رمضان‏ : نشانه‏ى آدم بد بخت این است، تا ماه رمضان مى‏آید، مى‏گوید: واى، ماه رمضان آمد. تا ماه رمضان تمام مى‏شود، مى‏گوید: «جان» اصلًا از تمام شدن ماه رمضان لذت و از آمدنش عزا مى‏گیرد. اما امام حسین چگونه بود؟ امام حسین از ماه رجب، به استقبال رمضان مى‏رود و رجب و شعبان را روزه مى‏گیرد. ماه رمضان عید اولیاء خدا و بهترین ماه هاست‏ «وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ» روزهایش بهترین روزهاست. «وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِى» شب هایش بهترین شب هاست‏ «وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَات» ساعاتش بهترین ساعت‏هاست‏ «هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اللَّهِ» در این ماه خدا شما را به مهمان خانه‏اى دعوت کرده است که میزبان خود اوست. سالن پذیرایى مساجد، وسیله‏ى پذیرایى گرسنگى است.
  25. دو پرستار نمونه‏ : فاطمه زهرا و زینب کبرى دو پرستار نمونه‏ : زینب کبرى در کربلا پرستار حضرت سجاد بود. نه تنها پرستار بود بلکه سرپرست بچه‏هاى شهدا و بچه‏هاى امام حسین و خاندان اسیران هم بود. پرستارها باید بدانند که همکارشان فاطمه‏ى زهرا بوده است. به حضرت فاطمه (سلام علیها ) خبر دادند که پدرت در جنگ است. فاطمه‏ى زهرا، چهارده زن دیگر را هم صدا کرد، خودش هم پانزدهمین نفر بود و به طرف جبهه حرکت کردند. فاطمه‏ى زهرا زن‏ها را برد و زن‏ها زخم‏هاى مجروحین را مى‏بستند. فاطمه زهرا شروع به بستن زخم‏هاى پدر کرد، هر کارى کرد خون بند نیامد، فاطمه‏ى زهرا حصیر را آتش زد و با خاکستر آن حصیر جلوى خون را گرفت. فاطمه‏ى زهرا در زمانى که پدرش خندق مى‏کند، در کنار خندق نان برد و به پدرش مى‏داد. پدر گفت: این نان از کجا آمده است؟ حضرت زهرا گفت: نانى براى بچه هایم پخته‏ام، چون دیدم شما مشغول کندن خندق هستید عوض بچه‏هاى کوچکم، براى شما آورده‏ام. پیغمبر نان را گرفت و فرمود: سه روز است که پدرت نان نخورده است.
  26. دوپرستار نمونه : یک بار فاطمه‏ى زهرا وقتى حضرت امیر را دید که از جنگ برگشته و زخمى شده است، شروع کرد زخم‏هاى امیرالمؤمنین را بست، به او دلدارى مى‏داد و او را تشویق مى‏کرد و مى‏گفت: که خوب شد به جبهه رفتى. یک بار هم پیغمبر و حضرت على، هر دو بزرگوار زخمى شده بودند، فاطمه‏ى زهرا شمشیر خونى هردو عزیز را شست و باز این‏ها را تشویق مى‏کرد. چون زینب‏ کبرى هم در کربلا پرستار بود. ارزش شغل را در نظر بگیرید که شغل ارزش انسانى دارد.
  27. 3- دو زن با دو شخصیت‏ : «ابولهب» هم عموى پیغمبر بود. قرآن مى‏گوید: «تَبَّتْ یَدا أَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/ 1) عموى پیغمبر است اما خدا مى‏گوید: «دستش قطع شود». از همین آیه مى‏فهمیم که قرآن نور چشم بازى و پارتى بازى نیست. زن عمویش چیست؟ مى‏گوید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» (مسد/ 4) «حطب» یعنى «هیزم». یعنى خانم ابولهب در تارکى هیزم و تیغ جمع مى‏کرد و جلوى پاى پیغمبر مى‏ریخت تا به پاى پیغمبر برود و کیف مى‏کردند. یک زن عمو نان مى‏پزد، یک زن عمو تیغ جلوى پاى پیغمبر مى‏ریزد. یک عمو بهترین یار پیغمبر است و یک عمو کارشکن است. فاطمه بنت اسد زنى بود که حضرت رسول هر وقت خسته مى‏شد به خانه‏ى او مى‏رفت و استراحت مى‏کرد. این زن تا توان داشت به اسلام خدمت کرد.  

 

  1. دو نمونه از قضاوت حضرت على (علیه السلام ) : وقتى قضاوت مى‏کرد و طرف رو نمى‏کرد با چه فوت و فنى حرف را از دهان طرف بیرون مى‏کشید. دو نفر وسط کوچه با هم گلاویز شدند یکى گفت: تو نوکر من هستى، آن یکى گفت: تو نوکر من هستى. رفتند پیش امیرالمومنین (علیه السلام ) و هرچه خواست راستش را بگویند نگفتند فرمود: خیلى خوب یک دیوارى بود دو تا سوراخ زد بر روى دیوار مثل لوله بخارى که دیوار را سوراخ مى‏کنند براى اینکه لوله بخارى را رد کنند. سر هر دو نفرشان را در هر کدام از سوراخها قرار داد سر هرکدام یک طرف و بدنش طرف دیگر. بعد به یک نفر گفت: فلانى شمشیر دست گیر و گردن غلام را بزن، ناگهان آن که غلام بود خودش گردنش را بیرون کشید فرمود خیلى خوب تو غلامى یعنى حرف را با قلاب زیرکى مى‏کشید.
  2. دو نمونه دیگر از قضاوت حضرت على (علیه السلام ) : یک نوزاد خوشگل و شیرین و کوچولویى بود دو تا مادر. یکى گفت: این فرزند من است و آن یکى گفت مال من است حالا نمى‏دانم چطورى شده بود ولى یک چیزى شبیه زایشگاه بود که بچه‏ها با هم قاطى شده بودند یا نه این زن دلش مى‏خواست بچه مال او باشد. هرچه حضرت على (علیه السلام ) خواست از اینها حرف بکشد، نشد. حضرت فرمود: خیلى خوب الان بچه را نصف مى‏کنم و به هردوى شما مى‏دهم. شمشیر را گذاشت روى سر بچه که نصف بشود، تصمیم گرفت بچه را نصف کند (البته تصمیم مصنوعى بود) یک مرتبه آن که مادر بود گفت: نه، نه بده به او، فرمود: ها! تو مادرى مى‏دهم به تو، چونکه مادر دلش مى‏سوزد مى‏گوید من از حق مادرى‏ام مى‏گذرم بچه‏ام کشته نشود. «وَ لَا یُشْرِفُ نَفْسَهُ إِلَى طَمَعٍ» طمع او را هل ندهد.
  3. دو رحمت : در سوره حمد مى‏گویید: «بسم الله الرحمن الرحیم» بعد مى‏گویید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعَلَمِین» (فاتحه/ 2) دو مرتبه مى‏گویید: «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» (فاتحه/ 3) از این چه مى‏فهمیم؟ یعنى تربیت بین دو رحمت است. یعنى کسى که مى‏خواهد مسئول تربیت مردم بشود، خداوندى که مردم را تربیت مى‏کند، تربیت بین دو رحمت است. «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» مى‏گوید: «رَبِ الْعَلَمِین» یعنى کلمه‏ «رَبّ» بین دو تا «رحمن» و «رحیم» است. یعنى‏ «رَبّ» بین دو رحمت است. بچه‏ات را مى‏خواهى تربیت کنى باید با رحمت باشد. با محبت باشد.
  4. دو قلعه محکم : توحید و امامت، دو قلعه مستحکم الهى‏ : هنگامى که امام رضا علیه السلام در حال گذر از شهر نیشابور بود، علاقمندان گرد آن حضرت را گرفته و تقاضاى حدیثى کردند. امام حدیث معروف سلسلة الذهب را که از پدر خود و پدرش از پدرش تا پیامبر علیهم السلام و او از جبرئیل و او از خداى متعال شنیده بود، این چنین بیان فرمود: «کلمة لااله الّا اللّه حِصنى فمَن دَخل حِصنى أمن من‏ عذابى» توحید قلعه محکم من است که هر در آن وارد شود، از عذاب من ایمن خواهد بود. آنگاه امام فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها»  توحید با شروطش قلعه الهى است و من یکى از آن شروط هستم.امام رضا علیه السلام در اینجا میان توحید و امامت رابطه شرط و مشروط بر قرار نمود، همان رابطه‏اى که میان نماز و وضو است. یعنى بدون امامت پاى توحید مى‏لنگد و مادامى که توحید مطرح است رهبرى معصوم هم مطرح است،
  5. توحید . ولایت : آن هم رهبرى زنده و شاهد. در این حدیث امام رضا علیه السلام توحید را قلعه مستحکم الهى دانست و در حدیثى دیگر، پیامبر گرامى، ولایتِ على علیه السلام را قلعه ایمن از عذاب شمرد و فرمود: خداوند متعال مى‏فرماید: «ولایة علىّ بن ابیطالب حصنى فمَن دخل حصنى أمن مِن عذابى»  ولایت و پذیرش رهبرى على بن ابیطالب علیه السلام قلعه من است که هر که وارد آن شود، از عذاب من ایمن است‏ با توجّه به این دو روایت، توحید و ولایت دو قلعه محکم الهى هستند که در کنار هم و با هم مایه ایمنى از عذاب خدا مى‏باشند.
  6. دو نمونه از ثروت : دو نمونه از ثروتمندان در قرآن‏ در قرآن دو نمونه از صاحبان ثروت و مکنت مطرح شده؛ یکى حضرت سلیمان علیه السلام و دیگرى قارون که یکى سرمایه و ثروت را از آنِ خدا مى‏دانست و آن را وسیله وصول به رضوان خدا قرار داد و دیگرى سرمایه را از آنِ خود مى‏دانست و آن را وسیله عیاشى و زرق و برق دنیا قرار داد. بینش حضرت سلیمان علیه السلام در مورد سرمایه و مکنت این است: «هذا من فضل ربى لیبلونى ءاشکر ام اکفر» «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم.» حضرت سلیمان هر چه دارد آن را به خدا نسبت مى‏دهد و خود را فقیر درگاه او مى‏داند. ولى سرمایه‏دار دیگر بنام قارون که ثروت‏هاى زیادى انباشته وقتى حضرت موسى علیه السلام طبق فرمان خدا از او مطالبه زکات اموالش را مى‏کند، او قارون با کمال غرور مى‏گوید: «إنّما اوتُیتُه على عِلمٍ عندى»
  7. دو درس بزرگ‏ : بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ‏ (یونس، 39) بلکه (حقّ آن است که) چیزى را که به شناخت آن احاطه نداشتند دروغ پنداشتند، در حالى که سرانجام و حقیقت و باطن آن هنوز بر ایشان روشن نشده است. کسانى که پیش از آنان بودند نیز همین گونه تکذیب کردند. پس بنگر که سرانجام ستمگران چگونه است. امام صادق علیه السلام فرمودند: از دو آیه‏ى قرآن دو درس بزرگ مى‏آموزیم: الف) تا علم نداریم، حرفى نزنیم. «الم یؤخذ علیهم میثاق الکتاب ان لایقولوا على اللَّه الّا الحقّ»  ب) تا علم نداریم، حرفى را ردّ نکنیم. «بل کذبّوا بما لم‏یحیطوا بعلمه» همین آیه.
  8. دو منبع نیروبخش معنوى : اتْلُ مَآ أُوْحِىَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ‏ (عنکبوت، 45) آنچه را از کتاب (آسمانى قرآن) به تو وحى شده تلاوت کن و نماز را به‏پادار، که همانا نماز (انسان را) از فحشا و منکر باز مى‏دارد و البتّه یاد خدا بزرگ‏تر است و خداوند آنچه را انجام مى‏دهید مى‏داند. در این آیه خداوند به پیامبرش دستور تلاوت قرآن و نماز را در کنار هم داده و این به خاطر آن است که قرآن و نماز دو منبع نیروبخش مى‏باشند. خداوند که به پیامبرش از یک مسئولیّت سنگین خبر مى‏دهد، «انّا سنلقى علیک قولًا ثقیلًا» به او مى‏فرماید:
  9. نماز وقرآن : براى انجام این مسئولیّت سنگین، از دو منبع نیروبخش کمک بگیر: یکى تلاوت قرآن. «و رَتّل القرآن ترتیلا»  و دیگرى نماز شب. «انّ ناشئة اللیل هى‏ اشدّ وَطاً و أقوم قیلًا» البتّه علاوه بر این آیه، نماز و قرآن، بارها در کنار هم آمده است؛ از جمله: «یتلون کتاب اللّه و اقاموا الصلاة»  و «یمسّکون بالکتاب و اقاموا الصلاة»
  10. دو عمل در کنار یکدیگر تکرار جمله «اطیعوا» نشان آن است که پیامبر دو شأن دارد: یکى بیان وحى الهى؛ «اطیعوا اللّه» و دیگرى دستورات حکومتى؛ «اطیعوا الرّسول». در قرآن به مواردى برمى‏خوریم که دو دستور از طرف خدا در کنار یکدیگر ذکر شده است و باید هر دو دستور اجرا شود وعمل‏کردن به یکى از آن دو کافى وقابل قبول نیست،
  11. دو دستور اجرا شود : از جمله:1. ایمان و عمل. «آمنوا و عملوا الصالحات»  2. نماز و زکات. «اقیموا الصلاة و آتوا الزّکاة»  3. تشکّر از خداوند و والدین. «أن اشکر لى و لوالدیک»  4. اطاعت از خدا و رسول. «اطیعوا اللّه و اطعیوا الرّسول» که در این آیه آمده است.
  12. قرآن داراى دو نزول است؛ یکبار در شب قدر به صورت دفعى بر پیامبر نازل شد، انّا انزَلناه فى لیله القَدر و بار دیگر به صورت تدریجى و در مدّت 23 سال نازل شده است، نزّل الفرقان‏ همان گونه که در جاى دیگر قرآن مى‏خوانیم: وقُرآناً فَرَقناه لِتَقرأه على النّاس على مُکثٍ و نزّلناه تن- زیلا  ما قرآن را قطعه قطعه فرستادیم تا بتدریج بر مردم بخوانى.
  13. دو چهرگى : وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ إِلَى‏ شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکُمْ‏ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ «14» و چون با اهل ایمان ملاقات کنند گویند: ما (نیز همانند شما) ایمان آورده‏ایم. ولى‏ هرگاه با (همفکران) شیطان‏صفت خود خلوت کنند، گویند: ما با شما هستیم، ما (اهل ایمان را) مسخره مى‏کنیم.
  14. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۷
دی

 

                         بسم الله الرحمن الرحیم

                       اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 

                       کتاب یک. دو. سه 3

  1. امام حسین وقرآن 1. هر دو هادی رشد :الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَی وَ الشَّکِّ وَ الارْتِیَابِ إِلَی بَابِ الْهُدَی وَ الرَّشَادِ (تهذیب‏الاحکام)«هُدیً وَ بُشْری لِلْمُومِنِینَ» (بقره/ 79)
  2. نامه حضرت به اهل بصره و اشراف کوفه و: اگراجابت نمائید دعوت مرا، و اطاعت کنید امر مرا، هدایت یابید به سوی رشد خود، هدایت خواهید شد. حجت خدا برای شما تمام است.
  3. هر دو هادی نورهستند: .. فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلالَةِ وَالْجَهَالَةِ.. (تهذیب‏الاحکام) «النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»(ابراهیم/1)
  4. هر دو عظیم هستند: عظیم السوابق (بحارالانوار) «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» (حجر/78) قَویمَ الطَّرائِقِ، عَظِیمِ‏ السَّوابِقِ‏، شَرِیفِ النَّسَبِ، مُنیفَ الحَسَبِ، رَفِیعَ الرُّتَبِ، کَثِیرَ المَناقِبِ، مَحْمُودَ الضّرائِبِ، جَزِیلَ المَواهِبِ، حَلیماً شَدِیداً، عَلیماً رَشِیداً، إماماً شَهیداً، أوّاهاً مُنِیْباً، جَواداً مُثِیْباً، حَبِیْباً مُهِیْباً.
  5. هر دو آقا ترین هستند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  (صل الله علیه وآله وسلم ) إن الحسین بن علی (علیه السلام ) سید الشهداء(کامل الزیارات)« والْقُرْآنُ سَیِّدُ الْکَلامِ»(مستدرک‏الوسائل)
  6. هر دو ناطق وصادق هستند: قَال الصَّادِقُ (علیه السلام ) أنت الناطق، أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ(کامل الزیات) قرآن کتاب ناطق وصادقست (کلمة الله)
  7. هر دو یقینی هستند: قَالَ الصَّادِقُ(ع) وَ عَبَدْتَهُ صَادِقاً حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِینُ(کافی،ج4) وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ (حاقه/51)
  8. هر دو موعظه: قَالَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام ) اسمعوا قولی ولا تعجلوا حتی أعظکم (إرشاد مفید) یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ(یونس/57)
  9. هر دو بینه هستند:أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ(کامل الزیاراتفَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ (انعام/157)
  10. هر دو شفاعت کننده هستند:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  (صل الله علیه وآله وسلم ) ثَلاثَةٌ یَشْفَعُونَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُشَفِّعُهُمْ الانْبِیَاءُ ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ الشُّهَدَاءُ(خصال صدوق)
  11. هر دو شفاعت، قَالَ الْبَاقِرُ(ع) اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ (مصباح المتهجد)الشفیع القرآن لصاحبه یوم القیامة (نهج الفصاحة)
  12. هر دو رشد دهنده قَالَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام ) إنما أدعوکم إِلَی سَبِیلِ الرَّشَادِ(بحارالانوار) قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشاد (غافر/38)
  13. هر دو امر به معروف هستند: قَالَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام ) أرید آمر بالمعروف(المناقب) قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام ) فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ(خطبه 183)
  14. هر دو کشتی نجات هستند. «کُلُهُم سفنُ النجاه و سفینه الحسین اسرع» «فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفینَةِ وَ جَعَلْناها آیَةً لِلْعالَمین» (عنکبوت /15‏)
  15. هر دو حق  :قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ) أَنَّ الْحَقَّ مَعَکَ وَ إِلَیْکَ وَأَنْتَ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ (کافی)«یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ»(یونس/ 108)
  16. هر دو دلیل هستند: قالَ الصَّادِقُ (علیه السلام )السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ وَ حُجَّةَ اللَّهِ وَ بَابَ اللَّهِ وَ الدَّلِیلَ عَلَی اللَّهِ وَ الدَّاعِیَ إِلَی اللَّهِ ..(کامل الزیارات)
  17. هر دو میزان حق هستند:قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ) و أشهد أنک أمرت بالقسط ،أمرت ودعوت إلیه والعدل(کامل الزیارات)
  18. هر دو میزان حق هستند: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام ) وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لا یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ (صحیفه سجادیه)
  19. .هر دو مرز حق و باطل  :قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ) وَ أَشْهَدُ أَنَّ الائِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ أَعْلامُ الْهُدَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی(تهذیب‏الاحکام)
  20. هر دو باب حکمت:السلام علیک یا باب حکمة رب العالمین(إقبال الاعمال) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  (صل الله علیه وآله وسلم ) فِیهِ مَصَابِیحُ الْهُدَی وَ مَنَارُالْحِکْمَةِ (کافی)
  21. هر دو سپر آتش :یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنْتَ لِی جُنَّةٌ مِنَ الْعَذَابِ(کامل الزیارات) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  (صل الله علیه وآله وسلم )لا یُعَذِّبُ اللَّهُ قَلْباً وَعَی الْقُرْآنَ(أمالی طوسی)
  22. هر دو قابل تحدی هستند: قَالَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام ) : فإن کنتم فی شک من هذا أ فتشکون أنی ابن بنت نبیکم (إرشاد مفید)
  23. هر دو قابل تحدی هستند:  وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ (بقره/ 23)
  24. هر دو در معرض تحریف :تلاش دشمن برای تحریف‏های عاشورا، شهید مطهری و لؤلؤمرجان: تلاش دشمن برای تحریف قرآن
  25. هر دو از تحریف مصون هستند:قالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ) : لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلَی بَاطِلٍ (کامل الزیارات) «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً»(کهف/ 1)
  26. هر دوازمندرس شدن به دور:علما لقبر أبیک سید الشهداء لا یدرس أثره و لا یعفو رسمه علی کرور اللیالی و الایام(کامل الزیارات)
  27. هر دوازمندرس شدن به دور: قَالَ الرِّضَا (علیه السلام ) :ان الله لم ینزله ...کل زمان جدید و عند کل قوم غض إلی یوم القیامة (عیون‏أخبار (
  28. هر دو وارث کتب آسمانی قبلی :السلام علیک یا وارث التوراة و الانجیل و الزبور (فرازی از زیارتنامه امام حسین) إقبال الاعمال
  29. هر دو وارث کتب آسمانی قبلی :قرآن وارث و جامع تورات و انجیل و زبور است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  (صل الله علیه وآله وسلم ) أُعْطِیتُ السُّوَرَ.. (کافی)
  30. کلام هر دو مورد قبول قَالَ حُسَیْنُ(ع): فتسمعوا قولی (بحارالانوار) إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ(اعراف/ 204)
  31. هر دو مورد هجومندامام حسین (علیه السلام ) :به دشمنان فرمود:هجوم کردید به ذریة رسول الله،«الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ»(حجر/ 91)
  32. هر دو مورد تکذیب :ابن زیاد درمسجد کوفه گفت:الحمد لله الذی أظهر الحق و أهله و نصر أمیر المؤمنین یزید...،(إرشاد مفید)
  33. هر دو مورد تکذیب :وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا إِلا إِفْکٌ افْتَراهُ (فرقان/4) لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ(فصلت/ 26)
  34. هر دو مورد حسنه و محوسیئه هستند: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ): مَا یَمْنَعُ التَّاجِرَ مِنْکُمُ الْمَشْغُولَ فِی سُوقِهِ إِذَا رَجَعَ إِلَی مَنْزِلِهِ أَنْ لا یَنَامَ حَتَّی یَقْرَأَ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ فَتُکْتَبَ لَهُ مَکَانَ کُلِّ آیَةٍ یَقْرَوهَا عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ یُمْحَی عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ‏ کافی، ج 2، ص 611.
  35.  کوهها در برابر هر دو خاشع هستند: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ): إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَتْ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ الْمَلائِکَةَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً عَلَی الْحُسَیْنِ (علیه السلام ) کاملالزیارات، ص 80. لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ‏ حشر/ 21.
  36. در مورد هردو باید از شیطان به خدا پناه برد: به هنگام زیارت امام حسین (علیه السلام ): قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ): اللهم إنی أعوذ بک من وسوسة الشیطان‏ کاملالزیارات، ص 222.فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ‏ نحل/ 98.
  37. هر دو از دست امت شکایت می کنند: امام حسین (علیه السلام ) در روز عاشورا هنگامی که خون از بدنش جاری بود فرمود: اللهم إنی أشکو إلیک ما یفعل بابن بنت نبیک‏ إرشاد مفید، ج 2، ص 108. وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً فرقان/ 30.
  38.  هر دو از حقوق فرزندان هستند: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ): حَنِّکُوا أَوْلادَکُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام ) فَإِنَّهَا أَمَانٌ‏ تهذیب‏الاحکام، ج 6، ص 74. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام ): حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ‏ نهج‏البلاغه، حکمت 399.
  39. به هر دو رجوع مکرر باید کرد: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ): أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام ) فِی الْجُمْعَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّةً تهذیب‏الاحکام، ج 6، ص 116. قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ): الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَی خَلْقِهِ فَقَدْ یَنْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یَنْظُرَ فِی عَهْدِهِ وَ أَنْ یَقْرَأَ مِنْهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسِینَ آیَةً کافی، ج 2، ص 609.
  40. عدم فهم هر دو دلیل قفل قلب است: امام حسین (علیه السلام ) به دشمنان فرمود: فطبع الله علی قلوبکم‏ مقتل خوارزمی‏. أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها محمد/ 24.
  41. ائمه ازهر دو به یک شکل سخن می گویند: بیان عظمت قرآن و امام حسین (علیه السلام ) از زبان معصومین علیهم السلام مشابه است. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۵
دی

 

            بسم الله الرحمن الرحیم  

            اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

            کتاب یک. دو. سه 4

  1. برداشت دانشمندان ملل دیگر در رابطه با قرآن و امام حسین ( علیه السلام )و عاشورا مشابه است. رجوع شود به: حسین ( علیه السلام )پیشوای انسان‏ها، درسی که حسین ( علیه السلام )به انسان‏ها آموخت، تمدن و علوم اسلامی، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن.
  2. هردو نوری که خاموش نمی شوند: درباره قرآن داریم: «نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ» (نهج‏البلاغه، خطبه 198). امیرالمؤمنین مى‏فرماید: قرآن نورى است که خاموش نمى‏شود. در کامل الزیاره درباره‏ى امام حسین هم داریم: «کُنْتَ فِیهَا نُوراً سَاطِعاً لَا یُطْفَى‏ء» (کامل‏الزیارات، ص 230) حسین جان تو مثل نورى هستى که خاموش نمى‏شوى.
  3. هردو گوهری که کهنه نمی شوند : درباره‏ى قرآن داریم که کهنه نمى‏شود. درباره‏ى امام حسین هم داریم که کهنه نمى‏شود. داریم: «فَهُوَ فِى کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» (عیون‏أخبارالرضا، ج 2، ص 87). قرآن کهنه شدنى نیست. درباره‏ى امام حسین هم داریم که: «وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى کُرُورِ اللَّیَالِى وَ الْأَیَّامِ» (کامل‏الزیارات، ص 260) حسین جان نامت با گذشت زمان کهنه نمى‏شود.
  4. دو نوع مو  از یک پوست در کنار هم، دو نوع موی ابرو و صورت می روید، که یکی متوقّف است، و دیگری رشد می‏کند. میلیون‏ها کار و ابتکار با انگشت شست‏ انجام می دهیم ، مغز بزرگترین و بیشترین عکس‏ها با کوچکترین دوربین‏ها برای مامی گیرد ؛ سلمان فارسی‏ سلمان فارسی در سال 51 عمرش اسلام آورد، جلو رفت. ما تمام عمر مسلمانیم ولی عقب هستیم. در خلقت انسان‏ و خداشناسی واصول الدین ...
  5. دو گروه غیرقابل مقایسه 1. آیا کسی که می‏داند . إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ فجر، 14.. با کسی که می‏گوید وَ ما یُهْلِکُنا إِلا الدَّهْرُ جاثیه، 24. یکسان است؟ .2. آیا کسی که معتقد است‏. قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً طلاق، 3. با معتقد به تصادف یکی است؟
  6. دو بعدی‏ انسان : خالق او در کتاب راهنمای بشر قرآن به او آموخته است که ای انسان! تو دو بعد داری یکی فردی و یکی اجتماعی و هیچ یک از این دو بعد نباید فدای دیگری شود. نه افراط و نه تفریط، بلکه عدل و عدالت و اعتدال، تو باید هر دو بعدت را رشد دهی، هم به فکر خودت باشی و هم به فکر جامعه، نه آن که یکی را به خاطر دیگری رها کنی، چون اسلام دین جامع است، جمع میان خود و جامعه است. مگر جامعه در خارج چیزی جز همین افراد جامعه نیست. جامعه که وجود خارجی ندارد، بلکه ترکیب و اجتماع تک تک افراد را جامعه می‏گویند.
  7. دو بعدی‏ انسان : حالا اگر تک تک افراد اصلاح شوند و وظایف خود را به خوبی انجام دهند جامعه هم اصلاح می شود، لکن علاوه بر وظایف فردی، هر انسانی در مقابل دیگران وظایفی دارد؛ باید رابطه میان افراد نیز سالم باشد تا جامعه رشد کند و الا مثل موتور ماشینی است که تمام اجزای آن جدای از هم باشند، اگر چه همه سالمند و قدرت انجام وظیفه شان را دارند؛ اما تا این اجزاء به هم پیوند نخورند، آن هم پیوندی صحیح و محکم، این موتور روشن نمی‏شود. پس هر جزء به تنهایی باید سالم باشد و با اجزای دیگر نیزرابطه‏ای صحیح داشته باشد. جامعه انسانی نیز درست این چنین است. به قول سعدی: بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند...چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار..
  8. دو حکم‏ علت تفاوت وعلت آن : صاحب قاموس قرآن می‏گوید: به نظر من هر دو نفر درباره حکم مشاوره کردند، ولی حضرت داوود (علیه السلام) رأی سلیمان (علیه السلام) را پسندید و اجرا کرد، چون هم جبران خسارت می‏شد و هم گوسفندان به صاحبش برمی‏گشت. در تفسیر صافی و المیزان روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که حضرت داوود (علیه السلام) با این کار می‏خواست به مردم بفهماند که سلیمان (علیه السلام) جانشین و وصی من است. قال ابن شهر شهرآشوب: کان حکمهما (داود و سلیمان) حکما واحدا إلا أن داود أمر سلیمان بالحکم لیعرف بنی إسرائیل علم سلیمان و أنه وصیه من بعده‏ متشابه‏القرآن، ج 1، ص 248.
  9. دو شهید را نسیبه مادر بود : در تمام جنگهای پیامبر برای آب دادن به سپاهیان و مداوای مجروحین حضور داشت در جنگ احد مشکی بدوش داشت و به تشنگان آب میداد پس از شکست مسلمین مشک را کنار انداخت و خود را سپر رسولخدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) کرد و از هر سو دفاع می‏کرد که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمودند: به هر طرف نگاه‏ می‏کردم نسیبه از من دفاع می‏کرد تا آنکه سیزده زخم برداشت که یکی به شانه اشت رسید و تا آخر عمر اثرش بود. پیامبر دید یکی از مسلیمنی‏ با سپر در حال فرار است با او فرمود صپر را بینداز. او سپر را انداخت نسیبه آن را برداشت کافری رسید شمشیری بر او فرود آورد و او با سپر دفاع‏ کرد و با کمک پسرش او را کشتند. نسیبه دید فرزندش عبد الله می‏خواهد فرار کند جلو او را گرفت و گفت کجا فرار می‏کنمی؟ از پیامبر خدا فرار می‏کنی و او را برگرداند تا اینکه زخمی شد مادر زخمهای پسر پانسمان کرد و گفت برخیز و جنگ را ادامه بده و خودش هم به سواری حمله کرد  و او را زخمی کرد.
  10. رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) از چابکی این مادر آنچنان خندید که دندانهای آسیایش اشکار شد وفرمود: آفرین بر تو که خوب انتقام گرفتی‏..فرزندش عبالله به شهادت رسید ولی با شهادت او هم با شمشیر از جان پیامبر داع می‏کرد به طوری که پیامبر فرمود مقام نسیبه از فلان و فلان..‏ بهتر است ؛ نسبه به رسول خدا عرض کرد: از خدا بخواه تا ما را در بهشت همراه شما قرار دهد پیامر هم دعا کرد فرزند دیگر نسیبه حبیب بود که پیامبر توسط او پیامی به مسیلمه کذاب فرستاد که وقتی رسید به دست او شهید شد و بعدا که خودش در جنگ‏ یمانمه با مسیلمه (خود نسیبه) شرکت کرد و مسیلمه را کشتند ولی در عین حال نسیبه هم مجروح شد و یک دستش قطع شد" بحارالانوار، ج 20، ص 132
  11. دو فرهنگ‏ را مقایسه کنید. فرهنگ‏ اسلامی اعتقادی‏؛ درامامت‏؛: لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ‏ بقره/ 124.  وفرهنگ‏ رژیم‏هاى باطل‏ طاغوتی : وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّارٍ عَنید هود/ 59.
  12. دو جلد کتاب :  رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) نامه‏های زیادی به اطراف نوشت که در دو جلد، به عنوان مکاتیب الرسول در 650 صفحه چاپ شده است. هم چنین نامه‏های پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) در بحار، ج 20، ص 377، آمده است.
  13. دو مسلمان‏ و اهمیت اصلاح میان آنها : اسلام خیلى سفارش کرده که اگر دو نفر با هم نزاعى دارند و کسى اینها را صلح بدهد، اصلاح میان دو مسلمان از نماز مستحبى و روزه‏ى مستحبى بهتر است. امام صادق ( علیه السلام )به یک نفر پول مى‏داد. مى‏گفت: پول نزد تو باشد. اگر دیدى دو نفر مسلمان با هم دعوا کردند، این‏ها را با پول من صلح بده. هرچیزى که تفرقه مى‏آورد حرام است. هرچیزى که محبت مى‏آورد لازم است. دست دادن، سلام کردن، سوغاتى بردن، احوالپرسى، عیادت، هرکارى که محبت را زیاد مى‏کند مستحب است. هرکارى که محبت را کم مى‏کند حرام است. اسلام براى اینکه تنازع و نزاع نباشد خیلى اهمیت قائل است.
  14. دو عبدند : عقل و پیامبر هر دو عبدند، برخى به آن دو خیانت مى‏کنند: پیغمبر هم به ما دستوراتى داده پیغمبر هم عبد است و «اشهد أن محمدا عبده » و پس یکى از عبدها پیغمبر است و یکى از عبدها عقل است ، چون ما حدیث داریم ما دو تا حجت داریم دو تا فرمانده داریم یکى پیغمبر بیرونى، یکى پیغمبر درونى، به عقل مى گوئیم این کار را بکن مى کند این کار را نکن نمى کند، عقل به ما دستور مى دهد رسول هم به ما دستور مى دهد،
  15. عقل و رسول هر دو عبدند و ما بله قربان گوى این دو هستیم اگر ما هم خیانت بکنیم به عقلمان خیانت کنیم به رسولمان با اینکه عقل داریم عقل ما را نجات نمى دهد «فَلَمْ یُغْنِیا» (تحریم/ 10) پیغمبر دیگر به درد من و شما هم که خیانت به عقل کنیم یا خیانت به وحى کنیم عقل و وحى هم دیگر به درد ما نمى خورند حالا این کلى بود عقل شما مى گوید سیگار بد است مى فهمید سیگار بد است همه آنهایى که سیگار مى کشند مى دانند بد است عقل مى گوید نکش خیانت به عقل  درونی وبیرونی مى کنید!!!
  16. زغال دو نفره : مرتجع مثل زغال دو نفره است‏ : یک قصه‏اى دارم براى زغال!!! یکنفره و دونفره است، یک کسى رفت زغال بخرد، گفت: زغال کیلویى چند است؟ گفت: زغال یکنفره مى‏خواهى یا دونفره؟ گفت: زغال یکنفره کیلویى 20 تومان است و زغال دونفره کیلویى 10 تومان، این مشترى گیج شد که یعنى چه؟ گفت: زغال یکنفره این است که وقتى روشن کردى تا آخر زغال مى‏سوزد و
  17. دو نفره این است که وقتى بر قلیان گذاشتى، یکنفر هم باید بادش بزند. یکى قلیان بکشد و یکى هم بادش بزند. تا بادش نزنى خاموش مى‏شود. خیلى از مردم زغال دونفره‏اند یعنى اگر چنین کرد (بادش زدى) انقلابى‏اند دو روز امام صحبت نکند و راهپیمایى نباشد و چهار روز شهید ندهند، شل میشوند؟ و معناى مرتجع همین است. مانند کش حالت ارتجاعى دارد یعنى زور که آمد مى‏بردش جلو تا زور را برداشتى مى‏آید سرخانه اول، این را حالت ارتجاعى مى‏گویند. یعنى زور که آمد جلو مى‏رود زور که رفت سر خانه اول مى‏آید. این‏ها که زور نباشد برمى گردند این ها چه مى‏شوند؟ مرتجع!
  18. دو پهلو : بعضى‏ آدمها ها دو پهلو بازى مى‏کنند : قرآن مى‏فرماید: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه/ 50) اگر گندم هایتان خوب شد آنها ناراحت مى‏شوند و گندم‏هاى شما را آتش مى‏زنند و اگر کارخانه هایتان راه افتاد ناراحت مى‏شوند و فورى به هزار عنوان اعتصاب درکارخانه بوجود مى‏آورند. اگر به مردم خیرى رسید «تَسُؤْهُمْ» غمزده مى‏شوند «وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْل» (توبه/ 50) اما اگر یک مصیبت به شما وارد شد، مى‏گویند: خوب است که قبلًا کوزه خودمان را آب کردیم. اینها افرادى هستند که دو پهلو بازى مى‏کنند. مى‏گویند: یک جورى بازى کنیم که اگر گل کرد ما پیدایمان شده باشد. ما دستمان بند باشد. امااگر یکبار ضربه ای وارد شد، بگوئیم ببینید ما هنوز هم پابند به ما قبلیم . همیشه دو دوزه بازى مى‏کنند. «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْل» (توبه/ 50)
  19. دو دانشمند : درسى از دو دانشمند و فقیه بزرگ‏ : یکى از علماء ما بنام شیخ مرتضى انصارى از خوزستان است که طلبه نجف بود. یکى از دانشمندان بزرگ و از فقهاى زبردست که از صد سال پیش تا حالا تمام فقهاى ما از کتاب شیخ استفاده کرده‏اند و حتى میگفتند هر کس بتواند کتاب شیخ را بفهمد و درس بدهد مجتهد و فقیه است. ایشان بعد از آنکه فقیه رسمى و مشهور آن زمان از دنیا رفت، آمدند در خانه ایشان و گفتند تو باید مسئولیت را بگیرى و تو مرجع تقلید هستى. ایشان گفت والله در مازندران یکى هست که سوادش از من بیشتر است، چون یکزمانى که ما هر دو طلبه بودیم و با هم درس مى‏خواندیم ایشان از من بیشترمى فهمید، نزد ایشان بروید. مقام مرجعیت را به او واگذار کرد. رفتند پهلوى آن عالمى که در مازندران است گفت بله من از او بهتر مى‏فهمیدم اما آن زمانى که نجف بودیم، بهتر مى‏فهمیدم. من الآن چند سال است آمده‏ام مازندران و مطالبم فراموش شده و او مطالبش تازه است دو مرتبه مقام را به او واگذار کردند.ما دلمان مى‏خواهد ان شاءالله در ایران از این‏ گونه افراد بیشتر داشته باشیم و بیشتر پیدا شود وبرایمان مشهود باشد و اگر از این  افراد درمجلس ودولت  پیدا شود امور مملکت سریعتر به سامان میرسد والگوی جهان اسلام می گردد ان شا الله که چنین باشد ؛ آدم بتواند روى این ها خیلى تبلیغات کند.
  20. دو عامل انحراف:- ایمان سطحى و محیط دو عامل انحراف است : دلیل اول : ساحران قبل معجزه موسی مرید فرعون بودند ونگفتند که اگر ما را تکه تکه کنى، دست از خداى موسى بر نمى‏داریم. البته کسى که ایمانش سطحى باشد، زود بر مى‏گردد. اگر انسان ایمان عمیق داشته باشد، پاى کار مى‏ایستد چون خانواده‏هاى شهدا بیش ترین شهید را مى‏دهند ، با انقلاب بوده‏اند و هستند و خواهند بود. ما خانمی را داریم که یازده شهید داده است. الآن هم محکم پای انقلابش ایستاده وحاضر مى‏شود و هیچ شکایتى هم ندارد. (البته انتقاد مانعى ندارد.)  ولی یاران حضرت موسی چون ایمانشان سطحى بود از انقلاب به ضد انقلاب تبدیل شدند و خدا را رها کرده، سراغ گوساله رفتند.
  21. و اما دلیل دوم عامل انحراف : محیط بت پرستى اثر گذاشت. وقتى حضرت موسى و امت بنى اسرائیل از رود نیل عبور کردند و به آن طرف رفتند و دیدند که آن طرف همه بت پرستند، هم رنگ محیط آنها شدند و به سراغ بت رفتند.
  22. دو خبرنگار نمونه : امام سجاد و حضرت زینب دو خبرنگار کربلا : امام حسین ( علیه السلام )هنگام رفتن به کربلا دو خبرنگار با خود بردند، یکى مرد با نام امام زین العابدین ( علیه السلام )و یکى زن با نام حضرت زینب (س) و بچه‏هاى کوچک نیز بعنوان ضبط صوت و نوار و فیلم همراه حضرت بودند تا صحنه را ببینند و با چشمانشان فیلمبردارى کنند. على اصغر را هم بعنوان امضاى با ارزش کوچکى براى نامه بزرگش به همراه برد تا مهر او باشد. على اصغر کوچک بود ولى شهادت ایشان سندى بر وحشى بودن بنى امیه بود.
  23. دو وسیله آزمایش : خیر و شر هر دو وسیله آزمایش هستند : نگو اگر به من داده است، لابد من آدم خوبى هستم، داده‏ها امتحان است. آن‏هایى که مى‏گیرد هم امتحان است. همینطور که انسان به ندارى آزمایش مى‏شود، به دارایى هم آزمایش مى‏شود. «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» (انبیاء/ 35) شر و خیر هر دو وسیله‏ى آزمایش هستند. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَىْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» (بقره/ 155) ابزار آزمایش، ترس، گرسنگى، ندارى، کم محصولى، کم درآمدى ابزار آزمایش است. اموال و اولاد فتنه هستند. همه‏ى خوشى‏ها وسیله‏ى آزمایش هستند. یک بار به تومى دهد تا ببیند چه مى‏کنى؟ یک بار هم مى‏گیرد تا ببیند چه مى‏کنى؟
  24. دو شیوه برخورد با رمضان‏ : نشانه‏ى آدم بد بخت این است، تا ماه رمضان مى‏آید، مى‏گوید: واى، ماه رمضان آمد. تا ماه رمضان تمام مى‏شود، مى‏گوید: «جان» اصلًا از تمام شدن ماه رمضان لذت و از آمدنش عزا مى‏گیرد. اما امام حسین چگونه بود؟ امام حسین از ماه رجب، به استقبال رمضان مى‏رود و رجب و شعبان را روزه مى‏گیرد. ماه رمضان عید اولیاء خدا و بهترین ماه هاست‏ «وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ» روزهایش بهترین روزهاست. «وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِى» شب هایش بهترین شب هاست‏ «وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَات» ساعاتش بهترین ساعت‏هاست‏ «هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اللَّهِ» در این ماه خدا شما را به مهمان خانه‏اى دعوت کرده است که میزبان خود اوست. سالن پذیرایى مساجد، وسیله‏ى پذیرایى گرسنگى است.
  25. دو پرستار نمونه‏ : فاطمه زهرا و زینب کبرى دو پرستار نمونه‏ : زینب کبرى در کربلا پرستار حضرت سجاد بود. نه تنها پرستار بود بلکه سرپرست بچه‏هاى شهدا و بچه‏هاى امام حسین و خاندان اسیران هم بود. پرستارها باید بدانند که همکارشان فاطمه‏ى زهرا بوده است. به حضرت فاطمه (سلام علیها ) خبر دادند که پدرت در جنگ است. فاطمه‏ى زهرا، چهارده زن دیگر را هم صدا کرد، خودش هم پانزدهمین نفر بود و به طرف جبهه حرکت کردند. فاطمه‏ى زهرا زن‏ها را برد و زن‏ها زخم‏هاى مجروحین را مى‏بستند. فاطمه زهرا شروع به بستن زخم‏هاى پدر کرد، هر کارى کرد خون بند نیامد، فاطمه‏ى زهرا حصیر را آتش زد و با خاکستر آن حصیر جلوى خون را گرفت. فاطمه‏ى زهرا در زمانى که پدرش خندق مى‏کند، در کنار خندق نان برد و به پدرش مى‏داد. پدر گفت: این نان از کجا آمده است؟ حضرت زهرا گفت: نانى براى بچه هایم پخته‏ام، چون دیدم شما مشغول کندن خندق هستید عوض بچه‏هاى کوچکم، براى شما آورده‏ام. پیغمبر نان را گرفت و فرمود: سه روز است که پدرت نان نخورده است.
  26. دوپرستار نمونه : یک بار فاطمه‏ى زهرا وقتى حضرت امیر را دید که از جنگ برگشته و زخمى شده است، شروع کرد زخم‏هاى امیرالمؤمنین را بست، به او دلدارى مى‏داد و او را تشویق مى‏کرد و مى‏گفت: که خوب شد به جبهه رفتى. یک بار هم پیغمبر و حضرت على، هر دو بزرگوار زخمى شده بودند، فاطمه‏ى زهرا شمشیر خونى هردو عزیز را شست و باز این‏ها را تشویق مى‏کرد. چون زینب‏ کبرى هم در کربلا پرستار بود. ارزش شغل را در نظر بگیرید که شغل ارزش انسانى دارد.
  27. 3- دو زن با دو شخصیت‏ : «ابولهب» هم عموى پیغمبر بود. قرآن مى‏گوید: «تَبَّتْ یَدا أَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/ 1) عموى پیغمبر است اما خدا مى‏گوید: «دستش قطع شود». از همین آیه مى‏فهمیم که قرآن نور چشم بازى و پارتى بازى نیست. زن عمویش چیست؟ مى‏گوید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» (مسد/ 4) «حطب» یعنى «هیزم». یعنى خانم ابولهب در تارکى هیزم و تیغ جمع مى‏کرد و جلوى پاى پیغمبر مى‏ریخت تا به پاى پیغمبر برود و کیف مى‏کردند. یک زن عمو نان مى‏پزد، یک زن عمو تیغ جلوى پاى پیغمبر مى‏ریزد. یک عمو بهترین یار پیغمبر است و یک عمو کارشکن است. فاطمه بنت اسد زنى بود که حضرت رسول هر وقت خسته مى‏شد به خانه‏ى او مى‏رفت و استراحت مى‏کرد. این زن تا توان داشت به اسلام خدمت کرد.   

 

  1. دو نمونه از قضاوت حضرت على ( علیه السلام ): وقتى قضاوت مى‏کرد و طرف رو نمى‏کرد با چه فوت و فنى حرف را از دهان طرف بیرون مى‏کشید. دو نفر وسط کوچه با هم گلاویز شدند یکى گفت: تو نوکر من هستى، آن یکى گفت: تو نوکر من هستى. رفتند پیش امیرالمومنین ( علیه السلام )و هرچه خواست راستش را بگویند نگفتند فرمود: خیلى خوب یک دیوارى بود دو تا سوراخ زد بر روى دیوار مثل لوله بخارى که دیوار را سوراخ مى‏کنند براى اینکه لوله بخارى را رد کنند. سر هر دو نفرشان را در هر کدام از سوراخها قرار داد سر هرکدام یک طرف و بدنش طرف دیگر. بعد به یک نفر گفت: فلانى شمشیر دست گیر و گردن غلام را بزن، ناگهان آن که غلام بود خودش گردنش را بیرون کشید فرمود خیلى خوب تو غلامى یعنى حرف را با قلاب زیرکى مى‏کشید.
  2. دو نمونه دیگر از قضاوت حضرت على ( علیه السلام ): یک نوزاد خوشگل و شیرین و کوچولویى بود دو تا مادر. یکى گفت: این فرزند من است و آن یکى گفت مال من است حالا نمى‏دانم چطورى شده بود ولى یک چیزى شبیه زایشگاه بود که بچه‏ها با هم قاطى شده بودند یا نه این زن دلش مى‏خواست بچه مال او باشد. هرچه حضرت على ( علیه السلام )خواست از اینها حرف بکشد، نشد. حضرت فرمود: خیلى خوب الان بچه را نصف مى‏کنم و به هردوى شما مى‏دهم. شمشیر را گذاشت روى سر بچه که نصف بشود، تصمیم گرفت بچه را نصف کند (البته تصمیم مصنوعى بود) یک مرتبه آن که مادر بود گفت: نه، نه بده به او، فرمود: ها! تو مادرى مى‏دهم به تو، چونکه مادر دلش مى‏سوزد مى‏گوید من از حق مادرى‏ام مى‏گذرم بچه‏ام کشته نشود. «وَ لَا یُشْرِفُ نَفْسَهُ إِلَى طَمَعٍ» طمع او را هل ندهد.
  3. دو رحمت : در سوره حمد مى‏گویید: «بسم الله الرحمن الرحیم» بعد مى‏گویید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعَلَمِین» (فاتحه/ 2) دو مرتبه مى‏گویید: «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» (فاتحه/ 3) از این چه مى‏فهمیم؟ یعنى تربیت بین دو رحمت است. یعنى کسى که مى‏خواهد مسئول تربیت مردم بشود، خداوندى که مردم را تربیت مى‏کند، تربیت بین دو رحمت است. «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» مى‏گوید: «رَبِ الْعَلَمِین» یعنى کلمه‏ «رَبّ» بین دو تا «رحمن» و «رحیم» است. یعنى‏ «رَبّ» بین دو رحمت است. بچه‏ات را مى‏خواهى تربیت کنى باید با رحمت باشد. با محبت باشد.
  4. دو قلعه محکم : توحید و امامت، دو قلعه مستحکم الهى‏ : هنگامى که امام رضا علیه السلام در حال گذر از شهر نیشابور بود، علاقمندان گرد آن حضرت را گرفته و تقاضاى حدیثى کردند. امام حدیث معروف سلسلة الذهب را که از پدر خود و پدرش از پدرش تا پیامبر علیهم السلام و او از جبرئیل و او از خداى متعال شنیده بود، این چنین بیان فرمود: «کلمة لااله الّا اللّه حِصنى فمَن دَخل حِصنى أمن من‏ عذابى» توحید قلعه محکم من است که هر در آن وارد شود، از عذاب من ایمن خواهد بود. آنگاه امام فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها»  توحید با شروطش قلعه الهى است و من یکى از آن شروط هستم.امام رضا علیه السلام در اینجا میان توحید و امامت رابطه شرط و مشروط بر قرار نمود، همان رابطه‏اى که میان نماز و وضو است. یعنى بدون امامت پاى توحید مى‏لنگد و مادامى که توحید مطرح است رهبرى معصوم هم مطرح است،
  5. توحید . ولایت : آن هم رهبرى زنده و شاهد. در این حدیث امام رضا علیه السلام توحید را قلعه مستحکم الهى دانست و در حدیثى دیگر، پیامبر گرامى، ولایتِ على علیه السلام را قلعه ایمن از عذاب شمرد و فرمود: خداوند متعال مى‏فرماید: «ولایة علىّ بن ابیطالب حصنى فمَن دخل حصنى أمن مِن عذابى»  ولایت و پذیرش رهبرى على بن ابیطالب علیه السلام قلعه من است که هر که وارد آن شود، از عذاب من ایمن است‏ با توجّه به این دو روایت، توحید و ولایت دو قلعه محکم الهى هستند که در کنار هم و با هم مایه ایمنى از عذاب خدا مى‏باشند.
  6. دو نمونه از ثروت : دو نمونه از ثروتمندان در قرآن‏ در قرآن دو نمونه از صاحبان ثروت و مکنت مطرح شده؛ یکى حضرت سلیمان علیه السلام و دیگرى قارون که یکى سرمایه و ثروت را از آنِ خدا مى‏دانست و آن را وسیله وصول به رضوان خدا قرار داد و دیگرى سرمایه را از آنِ خود مى‏دانست و آن را وسیله عیاشى و زرق و برق دنیا قرار داد. بینش حضرت سلیمان علیه السلام در مورد سرمایه و مکنت این است: «هذا من فضل ربى لیبلونى ءاشکر ام اکفر» «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم.» حضرت سلیمان هر چه دارد آن را به خدا نسبت مى‏دهد و خود را فقیر درگاه او مى‏داند. ولى سرمایه‏دار دیگر بنام قارون که ثروت‏هاى زیادى انباشته وقتى حضرت موسى علیه السلام طبق فرمان خدا از او مطالبه زکات اموالش را مى‏کند، او قارون با کمال غرور مى‏گوید: «إنّما اوتُیتُه على عِلمٍ عندى»
  7. دو درس بزرگ‏ : بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ‏ (یونس، 39) بلکه (حقّ آن است که) چیزى را که به شناخت آن احاطه نداشتند دروغ پنداشتند، در حالى که سرانجام و حقیقت و باطن آن هنوز بر ایشان روشن نشده است. کسانى که پیش از آنان بودند نیز همین گونه تکذیب کردند. پس بنگر که سرانجام ستمگران چگونه است. امام صادق علیه السلام فرمودند: از دو آیه‏ى قرآن دو درس بزرگ مى‏آموزیم: الف) تا علم نداریم، حرفى نزنیم. «الم یؤخذ علیهم میثاق الکتاب ان لایقولوا على اللَّه الّا الحقّ»  ب) تا علم نداریم، حرفى را ردّ نکنیم. «بل کذبّوا بما لم‏یحیطوا بعلمه» همین آیه.
  8. دو منبع نیروبخش معنوى : اتْلُ مَآ أُوْحِىَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ‏ (عنکبوت، 45) آنچه را از کتاب (آسمانى قرآن) به تو وحى شده تلاوت کن و نماز را به‏پادار، که همانا نماز (انسان را) از فحشا و منکر باز مى‏دارد و البتّه یاد خدا بزرگ‏تر است و خداوند آنچه را انجام مى‏دهید مى‏داند. در این آیه خداوند به پیامبرش دستور تلاوت قرآن و نماز را در کنار هم داده و این به خاطر آن است که قرآن و نماز دو منبع نیروبخش مى‏باشند. خداوند که به پیامبرش از یک مسئولیّت سنگین خبر مى‏دهد، «انّا سنلقى علیک قولًا ثقیلًا» به او مى‏فرماید:
  9. نماز وقرآن : براى انجام این مسئولیّت سنگین، از دو منبع نیروبخش کمک بگیر: یکى تلاوت قرآن. «و رَتّل القرآن ترتیلا»  و دیگرى نماز شب. «انّ ناشئة اللیل هى‏ اشدّ وَطاً و أقوم قیلًا» البتّه علاوه بر این آیه، نماز و قرآن، بارها در کنار هم آمده است؛ از جمله: «یتلون کتاب اللّه و اقاموا الصلاة»  و «یمسّکون بالکتاب و اقاموا الصلاة»
  10. دو عمل در کنار یکدیگر تکرار جمله «اطیعوا» نشان آن است که پیامبر دو شأن دارد: یکى بیان وحى الهى؛ «اطیعوا اللّه» و دیگرى دستورات حکومتى؛ «اطیعوا الرّسول». در قرآن به مواردى برمى‏خوریم که دو دستور از طرف خدا در کنار یکدیگر ذکر شده است و باید هر دو دستور اجرا شود وعمل‏کردن به یکى از آن دو کافى وقابل قبول نیست،
  11. دو دستور اجرا شود : از جمله:1. ایمان و عمل. «آمنوا و عملوا الصالحات»  2. نماز و زکات. «اقیموا الصلاة و آتوا الزّکاة»  3. تشکّر از خداوند و والدین. «أن اشکر لى و لوالدیک»  4. اطاعت از خدا و رسول. «اطیعوا اللّه و اطعیوا الرّسول» که در این آیه آمده است.
  12. قرآن داراى دو نزول است؛ یکبار در شب قدر به صورت دفعى بر پیامبر نازل شد، انّا انزَلناه فى لیله القَدر و بار دیگر به صورت تدریجى و در مدّت 23 سال نازل شده است، نزّل الفرقان‏ همان گونه که در جاى دیگر قرآن مى‏خوانیم: وقُرآناً فَرَقناه لِتَقرأه على النّاس على مُکثٍ و نزّلناه تن- زیلا  ما قرآن را قطعه قطعه فرستادیم تا بتدریج بر مردم بخوانى.
  13. دو چهرگى : وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ إِلَى‏ شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکُمْ‏ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ «14» و چون با اهل ایمان ملاقات کنند گویند: ما (نیز همانند شما) ایمان آورده‏ایم. ولى‏ هرگاه با (همفکران) شیطان‏صفت خود خلوت کنند، گویند: ما با شما هستیم، ما (اهل ایمان را) مسخره مى‏کنیم. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۵
دی

 

                        بسم الله الرحمن الرحیم

                        اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

                        کتاب یک. دو. سه 3

  1. امام حسین وقرآن 1. هر دو هادی رشد :الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَی وَ الشَّکِّ وَ الارْتِیَابِ إِلَی بَابِ الْهُدَی وَ الرَّشَادِ (تهذیب‏الاحکام)«هُدیً وَ بُشْری لِلْمُومِنِینَ» (بقره/ 79)
  2. نامه حضرت به اهل بصره و اشراف کوفه و: اگراجابت نمائید دعوت مرا، و اطاعت کنید امر مرا، هدایت یابید به سوی رشد خود، هدایت خواهید شد. حجت خدا برای شما تمام است.
  3. هر دو هادی نورهستند: .. فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلالَةِ وَالْجَهَالَةِ.. (تهذیب‏الاحکام) «النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»(ابراهیم/1)
  4. هر دو عظیم هستند: عظیم السوابق (بحارالانوار) «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» (حجر/78) قَویمَ الطَّرائِقِ، عَظِیمِ‏ السَّوابِقِ‏، شَرِیفِ النَّسَبِ، مُنیفَ الحَسَبِ، رَفِیعَ الرُّتَبِ، کَثِیرَ المَناقِبِ، مَحْمُودَ الضّرائِبِ، جَزِیلَ المَواهِبِ، حَلیماً شَدِیداً، عَلیماً رَشِیداً، إماماً شَهیداً، أوّاهاً مُنِیْباً، جَواداً مُثِیْباً، حَبِیْباً مُهِیْباً.
  5. هر دو آقا ترین هستند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ) إن الحسین بن علی ( علیه السلام )سید الشهداء(کامل الزیارات)« والْقُرْآنُ سَیِّدُ الْکَلامِ»(مستدرک‏الوسائل)
  6. هر دو ناطق وصادق هستند: قَال الصَّادِقُ ( علیه السلام )أنت الناطق، أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ(کامل الزیات) قرآن کتاب ناطق وصادقست (کلمة الله)
  7. هر دو یقینی هستند: قَالَ الصَّادِقُ( علیه السلام )وَ عَبَدْتَهُ صَادِقاً حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِینُ(کافی،ج4) وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ (حاقه/51)
  8. هر دو موعظه: قَالَ الْحُسَیْنُ ( علیه السلام )اسمعوا قولی ولا تعجلوا حتی أعظکم (إرشاد مفید) یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ(یونس/57)
  9. هر دو بینه هستند:أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ(کامل الزیاراتفَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ (انعام/157)
  10. هر دو شفاعت کننده هستند:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ) ثَلاثَةٌ یَشْفَعُونَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُشَفِّعُهُمْ الانْبِیَاءُ ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ الشُّهَدَاءُ(خصال صدوق)
  11. هر دو شفاعت، قَالَ الْبَاقِرُ( علیه السلام )اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ (مصباح المتهجد)الشفیع القرآن لصاحبه یوم القیامة (نهج الفصاحة)
  12. هر دو رشد دهنده قَالَ الْحُسَیْنُ ( علیه السلام )إنما أدعوکم إِلَی سَبِیلِ الرَّشَادِ(بحارالانوار) قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشاد (غافر/38)
  13. هر دو امر به معروف هستند: قَالَ الْحُسَیْنُ ( علیه السلام )أرید آمر بالمعروف(المناقب) قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ ( علیه السلام )فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ(خطبه 183)
  14. هر دو کشتی نجات هستند. «کُلُهُم سفنُ النجاه و سفینه الحسین اسرع» «فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفینَةِ وَ جَعَلْناها آیَةً لِلْعالَمین» (عنکبوت /15‏)
  15. هر دو حق  :قَالَ الصَّادِقُ ( علیه السلام )أَنَّ الْحَقَّ مَعَکَ وَ إِلَیْکَ وَأَنْتَ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ (کافی)«یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ»(یونس/ 108)
  16. هر دو دلیل هستند: قالَ الصَّادِقُ (ع)السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ وَ حُجَّةَ اللَّهِ وَ بَابَ اللَّهِ وَ الدَّلِیلَ عَلَی اللَّهِ وَ الدَّاعِیَ إِلَی اللَّهِ ..(کامل الزیارات)
  17. هر دو میزان حق هستند:قَالَ الصَّادِقُ ( علیه السلام )و أشهد أنک أمرت بالقسط ،أمرت ودعوت إلیه والعدل(کامل الزیارات)
  18. هر دو میزان حق هستند: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ( علیه السلام )وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لا یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ (صحیفه سجادیه)
  19. .هر دو مرز حق و باطل  :قَالَ الصَّادِقُ ( علیه السلام )وَ أَشْهَدُ أَنَّ الائِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ أَعْلامُ الْهُدَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی(تهذیب‏الاحکام)
  20. هر دو باب حکمت:السلام علیک یا باب حکمة رب العالمین(إقبال الاعمال) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ) فِیهِ مَصَابِیحُ الْهُدَی وَ مَنَارُالْحِکْمَةِ (کافی)
  21. هر دو سپر آتش :یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنْتَ لِی جُنَّةٌ مِنَ الْعَذَابِ(کامل الزیارات) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم )لا یُعَذِّبُ اللَّهُ قَلْباً وَعَی الْقُرْآنَ(أمالی طوسی)
  22. هر دو قابل تحدی هستند: قَالَ الْحُسَیْنُ ( علیه السلام ): فإن کنتم فی شک من هذا أ فتشکون أنی ابن بنت نبیکم (إرشاد مفید)
  23. هر دو قابل تحدی هستند:  وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ (بقره/ 23)
  24. هر دو در معرض تحریف :تلاش دشمن برای تحریف‏های عاشورا، شهید مطهری و لؤلؤمرجان: تلاش دشمن برای تحریف قرآن
  25. هر دو از تحریف مصون هستند:قالَ الصَّادِقُ ( علیه السلام ): لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلَی بَاطِلٍ (کامل الزیارات) «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً»(کهف/ 1)
  26. هر دوازمندرس شدن به دور:علما لقبر أبیک سید الشهداء لا یدرس أثره و لا یعفو رسمه علی کرور اللیالی و الایام(کامل الزیارات)
  27. هر دوازمندرس شدن به دور: قَالَ الرِّضَا ( علیه السلام ):ان الله لم ینزله ...کل زمان جدید و عند کل قوم غض إلی یوم القیامة (عیون‏أخبار (
  28. هر دو وارث کتب آسمانی قبلی :السلام علیک یا وارث التوراة و الانجیل و الزبور (فرازی از زیارتنامه امام حسین) إقبال الاعمال
  29. هر دو وارث کتب آسمانی قبلی :قرآن وارث و جامع تورات و انجیل و زبور است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ) أُعْطِیتُ السُّوَرَ.. (کافی)
  30. کلام هر دو مورد قبول قَالَ حُسَیْنُ(ع): فتسمعوا قولی (بحارالانوار) إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ(اعراف/ 204)
  31. هر دو مورد هجومندامام حسین ( علیه السلام ):به دشمنان فرمود:هجوم کردید به ذریة رسول الله،«الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ»(حجر/ 91)
  32. هر دو مورد تکذیب :ابن زیاد درمسجد کوفه گفت:الحمد لله الذی أظهر الحق و أهله و نصر أمیر المؤمنین یزید...،(إرشاد مفید)
  33. هر دو مورد تکذیب :وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا إِلا إِفْکٌ افْتَراهُ (فرقان/4) لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ(فصلت/ 26)
  34. هر دو مورد حسنه و محوسیئه هستند: قَالَ الصَّادِقُ (ع): مَا یَمْنَعُ التَّاجِرَ مِنْکُمُ الْمَشْغُولَ فِی سُوقِهِ إِذَا رَجَعَ إِلَی مَنْزِلِهِ أَنْ لا یَنَامَ حَتَّی یَقْرَأَ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ فَتُکْتَبَ لَهُ مَکَانَ کُلِّ آیَةٍ یَقْرَوهَا عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ یُمْحَی عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ‏ کافی، ج 2، ص 611.
  35.  کوهها در برابر هر دو خاشع هستند: قَالَ الصَّادِقُ (ع): إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَتْ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ الْمَلائِکَةَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً عَلَی الْحُسَیْنِ ( علیه السلام )کاملالزیارات، ص 80. لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ‏ حشر/ 21.
  36. در مورد هردو باید از شیطان به خدا پناه برد: به هنگام زیارت امام حسین (ع): قَالَ الصَّادِقُ (ع): اللهم إنی أعوذ بک من وسوسة الشیطان‏ کاملالزیارات، ص 222.فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ‏ نحل/ 98.
  37. هر دو از دست امت شکایت می کنند: امام حسین ( علیه السلام )در روز عاشورا هنگامی که خون از بدنش جاری بود فرمود: اللهم إنی أشکو إلیک ما یفعل بابن بنت نبیک‏ إرشاد مفید، ج 2، ص 108. وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً فرقان/ 30.
  38.  هر دو از حقوق فرزندان هستند: قَالَ الصَّادِقُ (ع): حَنِّکُوا أَوْلادَکُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَیْنِ ( علیه السلام )فَإِنَّهَا أَمَانٌ‏ تهذیب‏الاحکام، ج 6، ص 74. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ‏ نهج‏البلاغه، حکمت 399.
  39. به هر دو رجوع مکرر باید کرد: قَالَ الصَّادِقُ (ع): أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ( علیه السلام )فِی الْجُمْعَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّةً تهذیب‏الاحکام، ج 6، ص 116. قَالَ الصَّادِقُ (ع): الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَی خَلْقِهِ فَقَدْ یَنْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یَنْظُرَ فِی عَهْدِهِ وَ أَنْ یَقْرَأَ مِنْهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسِینَ آیَةً کافی، ج 2، ص 609.
  40. عدم فهم هر دو دلیل قفل قلب است: امام حسین ( علیه السلام )به دشمنان فرمود: فطبع الله علی قلوبکم‏ مقتل خوارزمی‏. أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها محمد/ 24.
  41. ائمه ازهر دو به یک شکل سخن می گویند: بیان عظمت قرآن و امام حسین ( علیه السلام )از زبان معصومین علیهم السلام مشابه است. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۵
دی

              بسم الله الرحمن الرحیم

             اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

             کتاب یک. دو. سه ...2

  1. اولین علم مفید خدا شناسی است: قَالَ الصَّادِقُ (ع): وجدت علم الناس فی أربع أحدها أن‏ تعرف‏ ربک‏ و الثانی أن تعرف ما أراد منک و الثالث أن تعرف ما صنع بک و الرابع أنتعرف ما یخرجک من دینک‏ أعلام‏الدین، ص 88. اول اینکه خدا را بشناسیم. آیا واقعاً در این جهان هستى شعورى حاکم است یا خیر؟ وجود نظم به ما مى‏گوید شعور حاکم است.
  2. اولین مرحله علم، شناخت خداست‏ : شما وقتى مى‏خواهید شیر توى ظرف بریزید اول ظرف را مى‏شویید چون ظرف نشسته را هرچه شیر بیشتر توى آن بریزى فساد آن بیشتر است اینکه امام مى‏فرماید اگر انسان علم توحید را بگوید ممکن است منحرف باشد، علم توحید در ظرف نشسته. اول باید خدا را بشناسیم آنوقت اگر خدا را شناخت همه کارهایش در خط رضاى اوست.
  3. اولین تشویق کننده خداست‏ اولین مشوق خود خداست. خداوند خیلى تشویق کرده است. مکرر گفته است: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ» (مائده/ 42) «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ» (آل عمران/ 76)، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ» (بقره/ 222) من دوستتان دارم. این تشویق است.
  4. اولین گزینش کننده خداست‏ : اولین هسته‏ى گزینش در عالم خود خداست. خدا پیغمبران را برمى‏گزیند. گاهى هم به پیغمبرها مى‏گوید: چرا تو را انتخاب کردم؟
  5. اولین محاکمه در تاریخ‏ : بعد از پیغمبر اولین محاکمه را حضرت فاطمه تشکیل داد. تشکیل دهنده‏ى اولین دادگاه فاطمه بود. دادگاه چه بود؟ آمدند فدک را از فاطمه گرفتند،
  6. اولین سطر وصیت نامه امام همان وصیت نامه پیغمبر است‏ :اولین سطر وصیت نامه همان وصیت نامه‏ى پیغمبر است، چون وصیت نامه‏ى حضرت امام عین وصیت نامه‏ى رسول خداست. پیغمبر اسلام در وصیت نامه فرمود: «إِنِّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ» (إرشادمفید، ج 1، ص 231)
  7. اولین وظیفه براى حل اختلافات گذشت است‏ : براى حل اختلافات خانوادگى راه هایى هست که برایتان عرض مى‏کنم چند تایش را، یک وظیفه‏اى دولت و مسئولین دارند، یک وظیفه‏اى خود آدم دارد. یک وظیفه‏اى مردم دارند. حل اختلافات، حل اختلافات، یکى خود ما باید حل کنیم، یکى مردم باید حل کنند. یکى هم دولت. خود ما چه جورى حل کنیم؟ آقا گذشت، گذشت، عفو، قرآن مى‏گوید: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/ 63) آدم‏هاى خوب کسانى هستند که اگر یک برخورد بدى هم باهاشان شد این انتقام نکشد «قالُوا سَلاماً»،
  8. اولین شهید کربلا مسلم بن عقیل : مسلم‏بن عقیل را بى‏وفایى کردند. هجده هزار نفر با او بیعت کردند. بعد در یک غروبى یک خانمى به نام طوعه آمد گفت: آقا خانه‏تان برو. مگر نمى‏دانى حکومت نظامى است؟ ایشان گفت: من جایى ندارم بروم. گفت: شما چه کسى هستى؟ گفت: من مسلم‏بن عقیل هستم! گفت: ا ... کلى جایزه تعیین کردند هرکس شما را بگیرد، پس در خانه من بیا. تازه این خانمى که مسلم را راه داد، پسرش دربارى بود. جزء یاران ابن زیاد بود. و بالاخره پسر متوجه شد. مسلم را گرفتند. بعد مسلم را دارالاماره بردند. چقدر، آنقدر این مسلم را سنگ‏باران کردند، البته خود مسلم هم شجاع بود. وقتى او را گرفتند همان لحظه با 35 نفر درگیر شد، الحمدلله 35 نفر را کشت. اما در عین حال بالاخره یک نفر که نمى‏توانست مقاومت کند. او را گرفتند. وقتى سنگ بارانش کردند، لب پاره شد. دندان شکست. آب خواست بخورد، تا رفت آب بخورد خون‏ها در ظرف ریخت. گفت: خدا اراده کرده من تشنه شهید شوم.او را بالاى پشت بام بردند سرش را بریدند. بدنش را در کوچه انداختند. طناب به پایش بستند و او را در کوچه‏ها کشاندند. این سفیر امام حسین را،
  9. اولین قدم عرفان نماز است‏ : خلاصه اینکه نماز مثل نخى است که از تمام دانه‏هاى اسلام عبور کرده است. حالا شیطان مى‏آید و این نخ را پاره مى‏کند. نخ که پاره شد همه دانه‏ها مى‏ریزد.
  10. اولین معلم خداست‏ : «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (الرحمن/ 1 و 2) خداى رحمان معلم است علم مال خداست، «یُعَلِّمُهُمُ» (بقره/ 129) مال پیغمبر است، «عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوى» (نجم/ 5)
  11. برهنگى، نتیجه اولین گناه بشر : دشمن ما شیطان است که با وسوسه خود آدم و حوا را فریب داد و آنان را به کارى وادار کرد که موجب کنار رفتن پوشش بهشتى آنان گردید آرى برهنگى اولین برنامه شیطان و اولین نتیجه عصیان انسان بود که آدم و حوا خدا گفت این غذا را نخور خورد یک مرتبه لباسهایش ریخت برهنگى سیلى الهى است که اولین سیلى را آدم و حوا خورد.
  12. حمد خدا، اولین کلام زینب (س) در برابر یزید : خطبه شام‏اش را برایتان معنا کنم مى‏گوید که: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین» (فاتحه/ 2) اول حرفش مى‏گوید خدا را شکر ما وقتى شکم‏مان سیر است مى‏گوییم خدا را شکر. زینب (س) در حال گرسنگى هم گفت خدا را شکر. در حالى که همه سختى‏ها دیده، پیاده و سواره از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام ده‏ها روز اسارت، در به درى داغ خطر نیش همه را تحمّل کرده باز مى‏گوید: «الْحَمْدُ لِلَّه»
  13. اعلام جانشینى امام على در اولین دعوت پیامبر:  در همان جلسه اول فرمود اولین کسى که به من ایمان بیاورد او جانشین من است و اول کسى که ایمان آورد امیرالمؤمنین بود.
  14. فرمان فرهنگى، اولین فرمان الهى‏ : خوب، به گفته مشهور اولین آیاتى که بر پیغمبر نازل شد همین پنج آیه اول سوره‏ «اقْرَأْ» هست.
  15. خداوند، اولین معلم بشر : «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ»، «عَلَّمَ» یعنى معلم اصلى خداست. یک سخنى از امام نقل مى‏کنم که نصفش را من مى‏گویم نصفش را شما، معلمى شغل انبیاست. درست است معلمى شغل انبیاست حرف درستى است، اما یک چیز دیگر هم هست، معلمى شغل خداست، چون‏ «وَعَلَّمَ آدَمَ» خدا «عَلَّمَ» پس معلمى قبل از انبیا شغل خداست. «الرَّحْمَانُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (رحمن/ 1- 2) پس معلمى اول شغل خداست، به چه دلیل؟ «الرَّحْمَانُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»، «عَلَّمَ آدَمَ» بعد شغل پیغمبر است، «یُعَلِّمُهُمْ»، «وَیُزَکِّیهِمْ» (بقره/ 129) شغل جبرئیل هم هست، «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى» (نجم/ 5)
  16. اولین برنامه پیامبران، رفع ظلم از مردم‏ : اولین پیام موسى این بود که به فرعون گفت: «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنى إِسْرائیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُم» (طه/ 47) اى فرعون! بنى اسرائیل را آزاد کن. تو حق ندارى‏ «لا تُعَذِّبْهُم» حق ندارى اینها را عذاب کنى.
  17. اولین اصل‏ دین‏  : توحید که اولین اصل‏ دین‏ است، زمانى نمادین مى‏شود که حاکم جامعه، امام معصوم باشد وگرنه به جاى توحید، شرک و طاغوت سبز مى‏شوند. نبوّت و شریعت زمانى پابرجا مى‏ماند که رهبرى معصوم آن را حفظ کند وگرنه با خرافات و تحریف و بدعت و سلیقه‏هاى شخصى آمیخته شده و وحى از اعتبار مى‏افتد.

 

  1. اصل اول اصول دین  یعنى ایمان به یگانگى خدا که دلیل ساده دارد. اگر شما به یک نقاش بگویى، سر خروس را بکش. به نقاش دیگر بگویى شکم خروس را بکش و به نقاش بعدى هم بگویى پاى خروس را بکش. وقتى که این تصاویر را کنار هم بگذاریم با هم هماهنگ نخواهند بود. از هماهنگى مى‏فهمیم که نقاش یکى است. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «و اتِّصَالُ التَّدْبِیرِ» (توحید صدوق، ص 250) اتصال تدبیر یعنى اینکه تدبیر با هم هماهنگ است. هماهنگى یک ساختمان دلیل بر این دارد که معمار یکى است. اگر یک گوشه‏اى از هر ساختمانى را یک نفر بسازد، این مجتمع هماهنگ نخواهد بود.
  2. اصل اول در اصول دین : توحید یعنى‏: ایمان به یگانگى خداوند. توحید یعنى‏: نفى هوس‏ها. کسى که هوا پرست است، از مدار توحید خارج است. «أفرأیتَ مَن إتّخَذ إلهَه هَواه» آرى، کسانى که از هوس‏هاى خود پیروى مى‏کنند، در حقیقت خداى آنها، هواى نفس آنان است. توحید یعنى‏: نفى طاغوت‏ها. شعار و هدف تمام انبیا این بود: «أن اعبدوا اللّه و اجْتَنبوا الطّاغوت» توحید یعنى‏: نفى نظام‏هاى طاغوتى. امام رضا علیه السلام پس از آنکه مجبور شد ولیعهدى مأمون را بپذیرد، در جلسه علنى و در برابر همه مردم شرط کرد که در نظام مأمون عزل و نصبى و دخالتى نکند.
  3. توحید یعنى :‏ خطّ بطلان کشیدن بر تمام افکار التقاطى و ردّ تمام ایسم‏ها و مکتب‏هایى که از مغزهاى بشرى برخاسته است.توحید یعنى‏: قطع تمام روابطى که سبب سلطه وسرپرستى بیگانگان است. توحید یعنى‏: نفى فرمان کسى که دستورش با دستور خدا هماهنگ نباشد. توحید یعنى‏: قبول رهبرى کسانى که خدا رهبرى آنان را امضا کرده است. توحید یعنى‏: نق نزدن به دستورات خدا، تسلیم‏بودن وبندگى در پیشگاه او. خلاصه توحید یعنى‏: سرکوبى بت‏هاى درونى و بیرونى، بت عنوان، بت مدرک، بت مقام، بت مال، تا هیچ یک از آنها ما را از مدار حقّ و پیروى از راه حقّ باز ندارد. توحید یعنى‏: خالص کردن فکر و عمل از هرگونه شریک و همتایى براى خدا. نه شرکِ نظرى و نه ریاى عملى. بلکه هم انگیزه و هدف تنها خدا باشد، و هم نفس کار، خدایى و الهى.
  4. اولین و مهم‏ترین اصل 1- یکتایى و یگانگى، اولین‏ و مهم‏ترین‏ اصل‏ در صفات الهى است. «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»
  5. 2- او که همه به دنبال اویند، خداست. «هُوَ اللَّهُ»
  6. 3- علم خداوند به غیب و شهود یکسان است. «عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ»
  7. 4- با اینکه خداوند همه چیز را مى‏داند، «عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ» ولى با رحمت با بندگان برخورد مى‏کند. اگر علم او بیم‏آور است، رحمت او امیدبخش است و در تربیت، انسان باید بین بیم و امید باشد. «الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ»
  8. 5- هر موجودى جز خداى یکتا، فاقد علم و رحمت گسترده است. هُوَ ... عالِمُ الْغَیْبِ‏ ... هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیم‏
  9. اولین و مهم‏ترین اصل : اولین و مهم‏ترین اصل اعتقادى بعد از توحید، معاد است. «آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»
  10. توحید که اولین‏ اصل‏ دین است، زمانى نمادین مى‏شود که حاکم جامعه، امام معصوم باشد وگرنه به جاى توحید، شرک و طاغوت سبز مى‏شوند. نبوّت و شریعت زمانى پابرجا مى‏ماند که رهبرى معصوم آن را حفظ کند وگرنه با خرافات و تحریف و بدعت و سلیقه‏هاى شخصى آمیخته شده و وحى از اعتبار مى‏افتد.
  11. اصولًا جامعه بدون قانون و رهبر حقّ، مساوى با جنگل است و هر یک از قانون و رهبر مکمّل یکدیگر و جدایى ناپذیرند.
  12. اولین و مهم‏ترین اصل بعد توحید ومعاد امامت است :شناخت و توجه به معاد و آشنائى با مسائل ملکوتى آن، جز از طریق امام معصوم ممکن نیست. امامت است که به نماز جان مى‏دهد، به حج و روزه جهت مى‏دهد، به جهاد مشروعیّت مى‏دهد و فرائض الهى را احیا مى‏کند. امام همانند کارخانه برق به همه لامپ‏ها نور و روشنایى مى‏دهد.
  13. امامت و رهبرى در استقرار قانون : و امامت و نقش آن در نظام جامعه اسلامى و حفظ و استقرار قانون جاى هیچ گونه تردید و گفتگوئى نیست.
  14. اولین‏ اصل‏ از قیام امام حسین مبارزه با طاغوت بود. دلیلش هم این است. امام حسین فرمود: «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً» (بحارالأنوار/ ج 44/ ص 381) هرکس در مقابل پادشاهى ستمگر که حلال را حرام و حرام را حلال مى‏کند و به مقدسات بى اعتنایى مى‏کند، سکوت کند جرم بزرگى انجام داده است. در زمان شاه، حسینیه دربند دورتا دورش به جاى بعضى از اشعار و کتیبه‏ها کلمات امام حسین بود. الآن هم همینطور باشد. بر روى دیوار نقاشى نکشید. با سخنان امام حسین دیوارها را کاشى کارى کنید که مکتب حسین در قلبتان حک و ساخته و ضبط شود.
  15. نماز، اوّلین واجب بعد از ایمان به خدا «الّذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة»  در ابتداى قرآن و آغاز سوره بقره، بعد از ایمان به غیب که شامل‏ ایمان به خداوند و معاد و فرشتگان است، اوّلین‏ اصل‏ عملى که مورد توجّه قرار گرفته، مسئله اقامه نماز است.
  16. اوّلین‏ کلنگ : با نام خدا بسم الله الرحمن الرحیم و به دست اولیاى خدا، کار را شروع مى‏کنند. چنانکه در جنگ خندق، اوّلین‏ کلنگ را رسول خدا صلى الله علیه و آله بر زمین زد.
  17. اولین کلام «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» سر آغاز کتاب الهى است. «بِسْمِ اللَّهِ» نه تنها در ابتداى قرآن، بلکه در آغاز تمام کتاب‏هاى آسمانى بوده است. در سر لوحه‏ى کار و عمل همه‏ى انبیا «بِسْمِ اللَّهِ» قرار داشت.
  18. اولین و ابتدای حرکت : وقتى کشتى حضرت نوح در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح علیه السلام به یاران خود گفت: سوار شوید که‏ «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» «2» یعنى حرکت و توقّف این کشتى با نام خداست.
  19. اولین کلمه در نوشتاری و املاء : حضرت سلیمان علیه السلام نیز وقتى ملکه سبا را به ایمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جمله‏ى‏ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» «3» آغاز نمود
  20. اولین کلمه در آموزش : در حدیث مى‏خوانیم: «بِسْمِ اللَّهِ» را فراموش نکن، حتّى در نوشتن یک بیت شعر. و روایاتى در پاداش کسى که اوّلین‏ بار «بسم اللَّه» را به کودک یاد بدهد، وارد شده است.
  21. اول شروع کارها : سؤال: چرا در شروع هر کارى‏ «بِسْمِ اللَّهِ» سفارش شده است؟پاسخ: «بِسْمِ اللَّهِ»* آرم ونشانه‏ى مسلمانى است وباید همه کارهاى او رنگ الهى داشته باشد.همان گونه که محصولات و کالاهاى ساخت یک کارخانه، آرم و علامت آن کارخانه را دارد؛ خواه به صورت جزیى باشد یا کلّى. مثلًا یک کارخانه چینى سازى، علامت خود را روى تمام ظروف مى‏زند، خواه ظرف‏هاى بزرگ باشد یا ظرف‏هاى کوچک. یا اینکه پرچم هر کشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگان‏هاى آن کشور است و هم بر فراز کشتى‏هاى آن کشور در دریاها، و هم بر روى میز ادارى کارمندان.
  22. اولین سوره قرآن : در اوّلین‏ سوره‏ى قرآن، مالکیتَ خداوند عنوان شده است، «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» و در آخرین سوره، مَلِکیت او. «مَلِکِ النَّاسِ»
  23. اوّلین‏ فرمان الهى خطاب به انسان در قرآن است، سرفصل‏هایى را بیان مى‏کنیم تا مشخّص شود عبادت باید چگونه باشد:
  24. 1. عبادت مامورانه، یعنى طبق دستور او بدون خرافات.2. عبادت آگاهانه، تا بدانیم مخاطب و معبود ما کیست. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» 3. عبادت خالصانه. «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» 4. عبادت خاشعانه. «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» 5. عبادت عاشقانه. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «افضل الناس مَن عَشق العبادة» و خلاصه مطلب این‏که براى عبادت سه نوع شرط است؛الف: شرط صحّت، نظیر طهارت وقبله. ب: شرط قبولى، نظیر تقوا.ج: شرط کمال، نظیر این‏که عبادت باید آگاهانه، خاشعانه، مخفیانه وعاشقانه باشد که اینها همه شرط کمال است. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده