پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

                بسم الله الرحمن الرحیم

               اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

               کتاب یک. دو. سه 4

  1. برداشت دانشمندان ملل دیگر در رابطه با قرآن و امام حسین (علیه السلام ) و عاشورا مشابه است. رجوع شود به: حسین (علیه السلام ) پیشوای انسان‏ها، درسی که حسین (علیه السلام ) به انسان‏ها آموخت، تمدن و علوم اسلامی، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن.
  2. هردو نوری که خاموش نمی شوند: درباره قرآن داریم: «نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ» (نهج‏البلاغه، خطبه 198). امیرالمؤمنین مى‏فرماید: قرآن نورى است که خاموش نمى‏شود. در کامل الزیاره درباره‏ى امام حسین هم داریم: «کُنْتَ فِیهَا نُوراً سَاطِعاً لَا یُطْفَى‏ء» (کامل‏الزیارات، ص 230) حسین جان تو مثل نورى هستى که خاموش نمى‏شوى.
  3. هردو گوهری که کهنه نمی شوند : درباره‏ى قرآن داریم که کهنه نمى‏شود. درباره‏ى امام حسین هم داریم که کهنه نمى‏شود. داریم: «فَهُوَ فِى کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» (عیون‏أخبارالرضا، ج 2، ص 87). قرآن کهنه شدنى نیست. درباره‏ى امام حسین هم داریم که: «وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى کُرُورِ اللَّیَالِى وَ الْأَیَّامِ» (کامل‏الزیارات، ص 260) حسین جان نامت با گذشت زمان کهنه نمى‏شود.
  4. دو نوع مو  از یک پوست در کنار هم، دو نوع موی ابرو و صورت می روید، که یکی متوقّف است، و دیگری رشد می‏کند. میلیون‏ها کار و ابتکار با انگشت شست‏ انجام می دهیم ، مغز بزرگترین و بیشترین عکس‏ها با کوچکترین دوربین‏ها برای مامی گیرد ؛ سلمان فارسی‏ سلمان فارسی در سال 51 عمرش اسلام آورد، جلو رفت. ما تمام عمر مسلمانیم ولی عقب هستیم. در خلقت انسان‏ و خداشناسی واصول الدین ...
  5. دو گروه غیرقابل مقایسه 1. آیا کسی که می‏داند . إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ فجر، 14.. با کسی که می‏گوید وَ ما یُهْلِکُنا إِلا الدَّهْرُ جاثیه، 24. یکسان است؟ .2. آیا کسی که معتقد است‏. قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً طلاق، 3. با معتقد به تصادف یکی است؟
  6. دو بعدی‏ انسان : خالق او در کتاب راهنمای بشر قرآن به او آموخته است که ای انسان! تو دو بعد داری یکی فردی و یکی اجتماعی و هیچ یک از این دو بعد نباید فدای دیگری شود. نه افراط و نه تفریط، بلکه عدل و عدالت و اعتدال، تو باید هر دو بعدت را رشد دهی، هم به فکر خودت باشی و هم به فکر جامعه، نه آن که یکی را به خاطر دیگری رها کنی، چون اسلام دین جامع است، جمع میان خود و جامعه است. مگر جامعه در خارج چیزی جز همین افراد جامعه نیست. جامعه که وجود خارجی ندارد، بلکه ترکیب و اجتماع تک تک افراد را جامعه می‏گویند.
  7. دو بعدی‏ انسان : حالا اگر تک تک افراد اصلاح شوند و وظایف خود را به خوبی انجام دهند جامعه هم اصلاح می شود، لکن علاوه بر وظایف فردی، هر انسانی در مقابل دیگران وظایفی دارد؛ باید رابطه میان افراد نیز سالم باشد تا جامعه رشد کند و الا مثل موتور ماشینی است که تمام اجزای آن جدای از هم باشند، اگر چه همه سالمند و قدرت انجام وظیفه شان را دارند؛ اما تا این اجزاء به هم پیوند نخورند، آن هم پیوندی صحیح و محکم، این موتور روشن نمی‏شود. پس هر جزء به تنهایی باید سالم باشد و با اجزای دیگر نیزرابطه‏ای صحیح داشته باشد. جامعه انسانی نیز درست این چنین است. به قول سعدی: بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند...چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار..
  8. دو حکم‏ علت تفاوت وعلت آن : صاحب قاموس قرآن می‏گوید: به نظر من هر دو نفر درباره حکم مشاوره کردند، ولی حضرت داوود (علیه السلام) رأی سلیمان (علیه السلام) را پسندید و اجرا کرد، چون هم جبران خسارت می‏شد و هم گوسفندان به صاحبش برمی‏گشت. در تفسیر صافی و المیزان روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که حضرت داوود (علیه السلام) با این کار می‏خواست به مردم بفهماند که سلیمان (علیه السلام) جانشین و وصی من است. قال ابن شهر شهرآشوب: کان حکمهما (داود و سلیمان) حکما واحدا إلا أن داود أمر سلیمان بالحکم لیعرف بنی إسرائیل علم سلیمان و أنه وصیه من بعده‏ متشابه‏القرآن، ج 1، ص 248.
  9. دو شهید را نسیبه مادر بود : در تمام جنگهای پیامبر برای آب دادن به سپاهیان و مداوای مجروحین حضور داشت در جنگ احد مشکی بدوش داشت و به تشنگان آب میداد پس از شکست مسلمین مشک را کنار انداخت و خود را سپر رسولخدا  (صل الله علیه وآله وسلم ) کرد و از هر سو دفاع می‏کرد که پیامبر  (صل الله علیه وآله وسلم ) فرمودند: به هر طرف نگاه‏ می‏کردم نسیبه از من دفاع می‏کرد تا آنکه سیزده زخم برداشت که یکی به شانه اشت رسید و تا آخر عمر اثرش بود. پیامبر دید یکی از مسلیمنی‏ با سپر در حال فرار است با او فرمود صپر را بینداز. او سپر را انداخت نسیبه آن را برداشت کافری رسید شمشیری بر او فرود آورد و او با سپر دفاع‏ کرد و با کمک پسرش او را کشتند. نسیبه دید فرزندش عبد الله می‏خواهد فرار کند جلو او را گرفت و گفت کجا فرار می‏کنمی؟ از پیامبر خدا فرار می‏کنی و او را برگرداند تا اینکه زخمی شد مادر زخمهای پسر پانسمان کرد و گفت برخیز و جنگ را ادامه بده و خودش هم به سواری حمله کرد  و او را زخمی کرد.
  10. رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) از چابکی این مادر آنچنان خندید که دندانهای آسیایش اشکار شد وفرمود: آفرین بر تو که خوب انتقام گرفتی‏..فرزندش عبالله به شهادت رسید ولی با شهادت او هم با شمشیر از جان پیامبر داع می‏کرد به طوری که پیامبر فرمود مقام نسیبه از فلان و فلان..‏ بهتر است ؛ نسبه به رسول خدا عرض کرد: از خدا بخواه تا ما را در بهشت همراه شما قرار دهد پیامر هم دعا کرد فرزند دیگر نسیبه حبیب بود که پیامبر توسط او پیامی به مسیلمه کذاب فرستاد که وقتی رسید به دست او شهید شد و بعدا که خودش در جنگ‏ یمانمه با مسیلمه (خود نسیبه) شرکت کرد و مسیلمه را کشتند ولی در عین حال نسیبه هم مجروح شد و یک دستش قطع شد" بحارالانوار، ج 20، ص 132
  11. دو فرهنگ‏ را مقایسه کنید. فرهنگ‏ اسلامی اعتقادی‏؛ درامامت‏؛: لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ‏ بقره/ 124.  وفرهنگ‏ رژیم‏هاى باطل‏ طاغوتی : وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّارٍ عَنید هود/ 59.
  12. دو جلد کتاب :  رسول اکرم  (صل الله علیه وآله وسلم ) نامه‏های زیادی به اطراف نوشت که در دو جلد، به عنوان مکاتیب الرسول در 650 صفحه چاپ شده است. هم چنین نامه‏های پیامبر اکرم  (صل الله علیه وآله وسلم ) در بحار، ج 20، ص 377، آمده است.
  13. دو مسلمان‏ و اهمیت اصلاح میان آنها : اسلام خیلى سفارش کرده که اگر دو نفر با هم نزاعى دارند و کسى اینها را صلح بدهد، اصلاح میان دو مسلمان از نماز مستحبى و روزه‏ى مستحبى بهتر است. امام صادق (علیه السلام ) به یک نفر پول مى‏داد. مى‏گفت: پول نزد تو باشد. اگر دیدى دو نفر مسلمان با هم دعوا کردند، این‏ها را با پول من صلح بده. هرچیزى که تفرقه مى‏آورد حرام است. هرچیزى که محبت مى‏آورد لازم است. دست دادن، سلام کردن، سوغاتى بردن، احوالپرسى، عیادت، هرکارى که محبت را زیاد مى‏کند مستحب است. هرکارى که محبت را کم مى‏کند حرام است. اسلام براى اینکه تنازع و نزاع نباشد خیلى اهمیت قائل است.
  14. دو عبدند : عقل و پیامبر هر دو عبدند، برخى به آن دو خیانت مى‏کنند: پیغمبر هم به ما دستوراتى داده پیغمبر هم عبد است و «اشهد أن محمدا عبده » و پس یکى از عبدها پیغمبر است و یکى از عبدها عقل است ، چون ما حدیث داریم ما دو تا حجت داریم دو تا فرمانده داریم یکى پیغمبر بیرونى، یکى پیغمبر درونى، به عقل مى گوئیم این کار را بکن مى کند این کار را نکن نمى کند، عقل به ما دستور مى دهد رسول هم به ما دستور مى دهد،
  15. عقل و رسول هر دو عبدند و ما بله قربان گوى این دو هستیم اگر ما هم خیانت بکنیم به عقلمان خیانت کنیم به رسولمان با اینکه عقل داریم عقل ما را نجات نمى دهد «فَلَمْ یُغْنِیا» (تحریم/ 10) پیغمبر دیگر به درد من و شما هم که خیانت به عقل کنیم یا خیانت به وحى کنیم عقل و وحى هم دیگر به درد ما نمى خورند حالا این کلى بود عقل شما مى گوید سیگار بد است مى فهمید سیگار بد است همه آنهایى که سیگار مى کشند مى دانند بد است عقل مى گوید نکش خیانت به عقل  درونی وبیرونی مى کنید!!!
  16. زغال دو نفره : مرتجع مثل زغال دو نفره است‏ : یک قصه‏اى دارم براى زغال!!! یکنفره و دونفره است، یک کسى رفت زغال بخرد، گفت: زغال کیلویى چند است؟ گفت: زغال یکنفره مى‏خواهى یا دونفره؟ گفت: زغال یکنفره کیلویى 20 تومان است و زغال دونفره کیلویى 10 تومان، این مشترى گیج شد که یعنى چه؟ گفت: زغال یکنفره این است که وقتى روشن کردى تا آخر زغال مى‏سوزد و
  17. دو نفره این است که وقتى بر قلیان گذاشتى، یکنفر هم باید بادش بزند. یکى قلیان بکشد و یکى هم بادش بزند. تا بادش نزنى خاموش مى‏شود. خیلى از مردم زغال دونفره‏اند یعنى اگر چنین کرد (بادش زدى) انقلابى‏اند دو روز امام صحبت نکند و راهپیمایى نباشد و چهار روز شهید ندهند، شل میشوند؟ و معناى مرتجع همین است. مانند کش حالت ارتجاعى دارد یعنى زور که آمد مى‏بردش جلو تا زور را برداشتى مى‏آید سرخانه اول، این را حالت ارتجاعى مى‏گویند. یعنى زور که آمد جلو مى‏رود زور که رفت سر خانه اول مى‏آید. این‏ها که زور نباشد برمى گردند این ها چه مى‏شوند؟ مرتجع!
  18. دو پهلو : بعضى‏ آدمها ها دو پهلو بازى مى‏کنند : قرآن مى‏فرماید: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه/ 50) اگر گندم هایتان خوب شد آنها ناراحت مى‏شوند و گندم‏هاى شما را آتش مى‏زنند و اگر کارخانه هایتان راه افتاد ناراحت مى‏شوند و فورى به هزار عنوان اعتصاب درکارخانه بوجود مى‏آورند. اگر به مردم خیرى رسید «تَسُؤْهُمْ» غمزده مى‏شوند «وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْل» (توبه/ 50) اما اگر یک مصیبت به شما وارد شد، مى‏گویند: خوب است که قبلًا کوزه خودمان را آب کردیم. اینها افرادى هستند که دو پهلو بازى مى‏کنند. مى‏گویند: یک جورى بازى کنیم که اگر گل کرد ما پیدایمان شده باشد. ما دستمان بند باشد. امااگر یکبار ضربه ای وارد شد، بگوئیم ببینید ما هنوز هم پابند به ما قبلیم . همیشه دو دوزه بازى مى‏کنند. «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْل» (توبه/ 50)
  19. دو دانشمند : درسى از دو دانشمند و فقیه بزرگ‏ : یکى از علماء ما بنام شیخ مرتضى انصارى از خوزستان است که طلبه نجف بود. یکى از دانشمندان بزرگ و از فقهاى زبردست که از صد سال پیش تا حالا تمام فقهاى ما از کتاب شیخ استفاده کرده‏اند و حتى میگفتند هر کس بتواند کتاب شیخ را بفهمد و درس بدهد مجتهد و فقیه است. ایشان بعد از آنکه فقیه رسمى و مشهور آن زمان از دنیا رفت، آمدند در خانه ایشان و گفتند تو باید مسئولیت را بگیرى و تو مرجع تقلید هستى. ایشان گفت والله در مازندران یکى هست که سوادش از من بیشتر است، چون یکزمانى که ما هر دو طلبه بودیم و با هم درس مى‏خواندیم ایشان از من بیشترمى فهمید، نزد ایشان بروید. مقام مرجعیت را به او واگذار کرد. رفتند پهلوى آن عالمى که در مازندران است گفت بله من از او بهتر مى‏فهمیدم اما آن زمانى که نجف بودیم، بهتر مى‏فهمیدم. من الآن چند سال است آمده‏ام مازندران و مطالبم فراموش شده و او مطالبش تازه است دو مرتبه مقام را به او واگذار کردند.ما دلمان مى‏خواهد ان شاءالله در ایران از این‏ گونه افراد بیشتر داشته باشیم و بیشتر پیدا شود وبرایمان مشهود باشد و اگر از این  افراد درمجلس ودولت  پیدا شود امور مملکت سریعتر به سامان میرسد والگوی جهان اسلام می گردد ان شا الله که چنین باشد ؛ آدم بتواند روى این ها خیلى تبلیغات کند.
  20. دو عامل انحراف:- ایمان سطحى و محیط دو عامل انحراف است : دلیل اول : ساحران قبل معجزه موسی مرید فرعون بودند ونگفتند که اگر ما را تکه تکه کنى، دست از خداى موسى بر نمى‏داریم. البته کسى که ایمانش سطحى باشد، زود بر مى‏گردد. اگر انسان ایمان عمیق داشته باشد، پاى کار مى‏ایستد چون خانواده‏هاى شهدا بیش ترین شهید را مى‏دهند ، با انقلاب بوده‏اند و هستند و خواهند بود. ما خانمی را داریم که یازده شهید داده است. الآن هم محکم پای انقلابش ایستاده وحاضر مى‏شود و هیچ شکایتى هم ندارد. (البته انتقاد مانعى ندارد.)  ولی یاران حضرت موسی چون ایمانشان سطحى بود از انقلاب به ضد انقلاب تبدیل شدند و خدا را رها کرده، سراغ گوساله رفتند.
  21. و اما دلیل دوم عامل انحراف : محیط بت پرستى اثر گذاشت. وقتى حضرت موسى و امت بنى اسرائیل از رود نیل عبور کردند و به آن طرف رفتند و دیدند که آن طرف همه بت پرستند، هم رنگ محیط آنها شدند و به سراغ بت رفتند.
  22. دو خبرنگار نمونه : امام سجاد و حضرت زینب دو خبرنگار کربلا : امام حسین (علیه السلام ) هنگام رفتن به کربلا دو خبرنگار با خود بردند، یکى مرد با نام امام زین العابدین (علیه السلام ) و یکى زن با نام حضرت زینب (س) و بچه‏هاى کوچک نیز بعنوان ضبط صوت و نوار و فیلم همراه حضرت بودند تا صحنه را ببینند و با چشمانشان فیلمبردارى کنند. على اصغر را هم بعنوان امضاى با ارزش کوچکى براى نامه بزرگش به همراه برد تا مهر او باشد. على اصغر کوچک بود ولى شهادت ایشان سندى بر وحشى بودن بنى امیه بود.
  23. دو وسیله آزمایش : خیر و شر هر دو وسیله آزمایش هستند : نگو اگر به من داده است، لابد من آدم خوبى هستم، داده‏ها امتحان است. آن‏هایى که مى‏گیرد هم امتحان است. همینطور که انسان به ندارى آزمایش مى‏شود، به دارایى هم آزمایش مى‏شود. «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» (انبیاء/ 35) شر و خیر هر دو وسیله‏ى آزمایش هستند. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَىْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» (بقره/ 155) ابزار آزمایش، ترس، گرسنگى، ندارى، کم محصولى، کم درآمدى ابزار آزمایش است. اموال و اولاد فتنه هستند. همه‏ى خوشى‏ها وسیله‏ى آزمایش هستند. یک بار به تومى دهد تا ببیند چه مى‏کنى؟ یک بار هم مى‏گیرد تا ببیند چه مى‏کنى؟
  24. دو شیوه برخورد با رمضان‏ : نشانه‏ى آدم بد بخت این است، تا ماه رمضان مى‏آید، مى‏گوید: واى، ماه رمضان آمد. تا ماه رمضان تمام مى‏شود، مى‏گوید: «جان» اصلًا از تمام شدن ماه رمضان لذت و از آمدنش عزا مى‏گیرد. اما امام حسین چگونه بود؟ امام حسین از ماه رجب، به استقبال رمضان مى‏رود و رجب و شعبان را روزه مى‏گیرد. ماه رمضان عید اولیاء خدا و بهترین ماه هاست‏ «وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ» روزهایش بهترین روزهاست. «وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِى» شب هایش بهترین شب هاست‏ «وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَات» ساعاتش بهترین ساعت‏هاست‏ «هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اللَّهِ» در این ماه خدا شما را به مهمان خانه‏اى دعوت کرده است که میزبان خود اوست. سالن پذیرایى مساجد، وسیله‏ى پذیرایى گرسنگى است.
  25. دو پرستار نمونه‏ : فاطمه زهرا و زینب کبرى دو پرستار نمونه‏ : زینب کبرى در کربلا پرستار حضرت سجاد بود. نه تنها پرستار بود بلکه سرپرست بچه‏هاى شهدا و بچه‏هاى امام حسین و خاندان اسیران هم بود. پرستارها باید بدانند که همکارشان فاطمه‏ى زهرا بوده است. به حضرت فاطمه (سلام علیها ) خبر دادند که پدرت در جنگ است. فاطمه‏ى زهرا، چهارده زن دیگر را هم صدا کرد، خودش هم پانزدهمین نفر بود و به طرف جبهه حرکت کردند. فاطمه‏ى زهرا زن‏ها را برد و زن‏ها زخم‏هاى مجروحین را مى‏بستند. فاطمه زهرا شروع به بستن زخم‏هاى پدر کرد، هر کارى کرد خون بند نیامد، فاطمه‏ى زهرا حصیر را آتش زد و با خاکستر آن حصیر جلوى خون را گرفت. فاطمه‏ى زهرا در زمانى که پدرش خندق مى‏کند، در کنار خندق نان برد و به پدرش مى‏داد. پدر گفت: این نان از کجا آمده است؟ حضرت زهرا گفت: نانى براى بچه هایم پخته‏ام، چون دیدم شما مشغول کندن خندق هستید عوض بچه‏هاى کوچکم، براى شما آورده‏ام. پیغمبر نان را گرفت و فرمود: سه روز است که پدرت نان نخورده است.
  26. دوپرستار نمونه : یک بار فاطمه‏ى زهرا وقتى حضرت امیر را دید که از جنگ برگشته و زخمى شده است، شروع کرد زخم‏هاى امیرالمؤمنین را بست، به او دلدارى مى‏داد و او را تشویق مى‏کرد و مى‏گفت: که خوب شد به جبهه رفتى. یک بار هم پیغمبر و حضرت على، هر دو بزرگوار زخمى شده بودند، فاطمه‏ى زهرا شمشیر خونى هردو عزیز را شست و باز این‏ها را تشویق مى‏کرد. چون زینب‏ کبرى هم در کربلا پرستار بود. ارزش شغل را در نظر بگیرید که شغل ارزش انسانى دارد.
  27. 3- دو زن با دو شخصیت‏ : «ابولهب» هم عموى پیغمبر بود. قرآن مى‏گوید: «تَبَّتْ یَدا أَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/ 1) عموى پیغمبر است اما خدا مى‏گوید: «دستش قطع شود». از همین آیه مى‏فهمیم که قرآن نور چشم بازى و پارتى بازى نیست. زن عمویش چیست؟ مى‏گوید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» (مسد/ 4) «حطب» یعنى «هیزم». یعنى خانم ابولهب در تارکى هیزم و تیغ جمع مى‏کرد و جلوى پاى پیغمبر مى‏ریخت تا به پاى پیغمبر برود و کیف مى‏کردند. یک زن عمو نان مى‏پزد، یک زن عمو تیغ جلوى پاى پیغمبر مى‏ریزد. یک عمو بهترین یار پیغمبر است و یک عمو کارشکن است. فاطمه بنت اسد زنى بود که حضرت رسول هر وقت خسته مى‏شد به خانه‏ى او مى‏رفت و استراحت مى‏کرد. این زن تا توان داشت به اسلام خدمت کرد.  

 

  1. دو نمونه از قضاوت حضرت على (علیه السلام ) : وقتى قضاوت مى‏کرد و طرف رو نمى‏کرد با چه فوت و فنى حرف را از دهان طرف بیرون مى‏کشید. دو نفر وسط کوچه با هم گلاویز شدند یکى گفت: تو نوکر من هستى، آن یکى گفت: تو نوکر من هستى. رفتند پیش امیرالمومنین (علیه السلام ) و هرچه خواست راستش را بگویند نگفتند فرمود: خیلى خوب یک دیوارى بود دو تا سوراخ زد بر روى دیوار مثل لوله بخارى که دیوار را سوراخ مى‏کنند براى اینکه لوله بخارى را رد کنند. سر هر دو نفرشان را در هر کدام از سوراخها قرار داد سر هرکدام یک طرف و بدنش طرف دیگر. بعد به یک نفر گفت: فلانى شمشیر دست گیر و گردن غلام را بزن، ناگهان آن که غلام بود خودش گردنش را بیرون کشید فرمود خیلى خوب تو غلامى یعنى حرف را با قلاب زیرکى مى‏کشید.
  2. دو نمونه دیگر از قضاوت حضرت على (علیه السلام ) : یک نوزاد خوشگل و شیرین و کوچولویى بود دو تا مادر. یکى گفت: این فرزند من است و آن یکى گفت مال من است حالا نمى‏دانم چطورى شده بود ولى یک چیزى شبیه زایشگاه بود که بچه‏ها با هم قاطى شده بودند یا نه این زن دلش مى‏خواست بچه مال او باشد. هرچه حضرت على (علیه السلام ) خواست از اینها حرف بکشد، نشد. حضرت فرمود: خیلى خوب الان بچه را نصف مى‏کنم و به هردوى شما مى‏دهم. شمشیر را گذاشت روى سر بچه که نصف بشود، تصمیم گرفت بچه را نصف کند (البته تصمیم مصنوعى بود) یک مرتبه آن که مادر بود گفت: نه، نه بده به او، فرمود: ها! تو مادرى مى‏دهم به تو، چونکه مادر دلش مى‏سوزد مى‏گوید من از حق مادرى‏ام مى‏گذرم بچه‏ام کشته نشود. «وَ لَا یُشْرِفُ نَفْسَهُ إِلَى طَمَعٍ» طمع او را هل ندهد.
  3. دو رحمت : در سوره حمد مى‏گویید: «بسم الله الرحمن الرحیم» بعد مى‏گویید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعَلَمِین» (فاتحه/ 2) دو مرتبه مى‏گویید: «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» (فاتحه/ 3) از این چه مى‏فهمیم؟ یعنى تربیت بین دو رحمت است. یعنى کسى که مى‏خواهد مسئول تربیت مردم بشود، خداوندى که مردم را تربیت مى‏کند، تربیت بین دو رحمت است. «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» مى‏گوید: «رَبِ الْعَلَمِین» یعنى کلمه‏ «رَبّ» بین دو تا «رحمن» و «رحیم» است. یعنى‏ «رَبّ» بین دو رحمت است. بچه‏ات را مى‏خواهى تربیت کنى باید با رحمت باشد. با محبت باشد.
  4. دو قلعه محکم : توحید و امامت، دو قلعه مستحکم الهى‏ : هنگامى که امام رضا علیه السلام در حال گذر از شهر نیشابور بود، علاقمندان گرد آن حضرت را گرفته و تقاضاى حدیثى کردند. امام حدیث معروف سلسلة الذهب را که از پدر خود و پدرش از پدرش تا پیامبر علیهم السلام و او از جبرئیل و او از خداى متعال شنیده بود، این چنین بیان فرمود: «کلمة لااله الّا اللّه حِصنى فمَن دَخل حِصنى أمن من‏ عذابى» توحید قلعه محکم من است که هر در آن وارد شود، از عذاب من ایمن خواهد بود. آنگاه امام فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها»  توحید با شروطش قلعه الهى است و من یکى از آن شروط هستم.امام رضا علیه السلام در اینجا میان توحید و امامت رابطه شرط و مشروط بر قرار نمود، همان رابطه‏اى که میان نماز و وضو است. یعنى بدون امامت پاى توحید مى‏لنگد و مادامى که توحید مطرح است رهبرى معصوم هم مطرح است،
  5. توحید . ولایت : آن هم رهبرى زنده و شاهد. در این حدیث امام رضا علیه السلام توحید را قلعه مستحکم الهى دانست و در حدیثى دیگر، پیامبر گرامى، ولایتِ على علیه السلام را قلعه ایمن از عذاب شمرد و فرمود: خداوند متعال مى‏فرماید: «ولایة علىّ بن ابیطالب حصنى فمَن دخل حصنى أمن مِن عذابى»  ولایت و پذیرش رهبرى على بن ابیطالب علیه السلام قلعه من است که هر که وارد آن شود، از عذاب من ایمن است‏ با توجّه به این دو روایت، توحید و ولایت دو قلعه محکم الهى هستند که در کنار هم و با هم مایه ایمنى از عذاب خدا مى‏باشند.
  6. دو نمونه از ثروت : دو نمونه از ثروتمندان در قرآن‏ در قرآن دو نمونه از صاحبان ثروت و مکنت مطرح شده؛ یکى حضرت سلیمان علیه السلام و دیگرى قارون که یکى سرمایه و ثروت را از آنِ خدا مى‏دانست و آن را وسیله وصول به رضوان خدا قرار داد و دیگرى سرمایه را از آنِ خود مى‏دانست و آن را وسیله عیاشى و زرق و برق دنیا قرار داد. بینش حضرت سلیمان علیه السلام در مورد سرمایه و مکنت این است: «هذا من فضل ربى لیبلونى ءاشکر ام اکفر» «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم.» حضرت سلیمان هر چه دارد آن را به خدا نسبت مى‏دهد و خود را فقیر درگاه او مى‏داند. ولى سرمایه‏دار دیگر بنام قارون که ثروت‏هاى زیادى انباشته وقتى حضرت موسى علیه السلام طبق فرمان خدا از او مطالبه زکات اموالش را مى‏کند، او قارون با کمال غرور مى‏گوید: «إنّما اوتُیتُه على عِلمٍ عندى»
  7. دو درس بزرگ‏ : بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ‏ (یونس، 39) بلکه (حقّ آن است که) چیزى را که به شناخت آن احاطه نداشتند دروغ پنداشتند، در حالى که سرانجام و حقیقت و باطن آن هنوز بر ایشان روشن نشده است. کسانى که پیش از آنان بودند نیز همین گونه تکذیب کردند. پس بنگر که سرانجام ستمگران چگونه است. امام صادق علیه السلام فرمودند: از دو آیه‏ى قرآن دو درس بزرگ مى‏آموزیم: الف) تا علم نداریم، حرفى نزنیم. «الم یؤخذ علیهم میثاق الکتاب ان لایقولوا على اللَّه الّا الحقّ»  ب) تا علم نداریم، حرفى را ردّ نکنیم. «بل کذبّوا بما لم‏یحیطوا بعلمه» همین آیه.
  8. دو منبع نیروبخش معنوى : اتْلُ مَآ أُوْحِىَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ‏ (عنکبوت، 45) آنچه را از کتاب (آسمانى قرآن) به تو وحى شده تلاوت کن و نماز را به‏پادار، که همانا نماز (انسان را) از فحشا و منکر باز مى‏دارد و البتّه یاد خدا بزرگ‏تر است و خداوند آنچه را انجام مى‏دهید مى‏داند. در این آیه خداوند به پیامبرش دستور تلاوت قرآن و نماز را در کنار هم داده و این به خاطر آن است که قرآن و نماز دو منبع نیروبخش مى‏باشند. خداوند که به پیامبرش از یک مسئولیّت سنگین خبر مى‏دهد، «انّا سنلقى علیک قولًا ثقیلًا» به او مى‏فرماید:
  9. نماز وقرآن : براى انجام این مسئولیّت سنگین، از دو منبع نیروبخش کمک بگیر: یکى تلاوت قرآن. «و رَتّل القرآن ترتیلا»  و دیگرى نماز شب. «انّ ناشئة اللیل هى‏ اشدّ وَطاً و أقوم قیلًا» البتّه علاوه بر این آیه، نماز و قرآن، بارها در کنار هم آمده است؛ از جمله: «یتلون کتاب اللّه و اقاموا الصلاة»  و «یمسّکون بالکتاب و اقاموا الصلاة»
  10. دو عمل در کنار یکدیگر تکرار جمله «اطیعوا» نشان آن است که پیامبر دو شأن دارد: یکى بیان وحى الهى؛ «اطیعوا اللّه» و دیگرى دستورات حکومتى؛ «اطیعوا الرّسول». در قرآن به مواردى برمى‏خوریم که دو دستور از طرف خدا در کنار یکدیگر ذکر شده است و باید هر دو دستور اجرا شود وعمل‏کردن به یکى از آن دو کافى وقابل قبول نیست،
  11. دو دستور اجرا شود : از جمله:1. ایمان و عمل. «آمنوا و عملوا الصالحات»  2. نماز و زکات. «اقیموا الصلاة و آتوا الزّکاة»  3. تشکّر از خداوند و والدین. «أن اشکر لى و لوالدیک»  4. اطاعت از خدا و رسول. «اطیعوا اللّه و اطعیوا الرّسول» که در این آیه آمده است.
  12. قرآن داراى دو نزول است؛ یکبار در شب قدر به صورت دفعى بر پیامبر نازل شد، انّا انزَلناه فى لیله القَدر و بار دیگر به صورت تدریجى و در مدّت 23 سال نازل شده است، نزّل الفرقان‏ همان گونه که در جاى دیگر قرآن مى‏خوانیم: وقُرآناً فَرَقناه لِتَقرأه على النّاس على مُکثٍ و نزّلناه تن- زیلا  ما قرآن را قطعه قطعه فرستادیم تا بتدریج بر مردم بخوانى.
  13. دو چهرگى : وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ إِلَى‏ شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکُمْ‏ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ «14» و چون با اهل ایمان ملاقات کنند گویند: ما (نیز همانند شما) ایمان آورده‏ایم. ولى‏ هرگاه با (همفکران) شیطان‏صفت خود خلوت کنند، گویند: ما با شما هستیم، ما (اهل ایمان را) مسخره مى‏کنیم.
  14. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی