پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۱۶ مطلب با موضوع «نهج البلاغه» ثبت شده است

۲۸
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین متقین 10- روش آنها تواضع است‏ . مشیهم التواضع  «راه رفتن آنها (پرهیزکاران) تواضع   و فروتنى است».
  2. گفته شد مسئله تواضع و تکبر در علم و عدم علم تاثیر مى‏گذارد، انسان متواضع  اگر مسئله‏اى را نداند، سؤال کرده و بر علم خود مى‏افزاید، و برعکس انسان متکبر با سؤال نمى‏خواهد شکوه ساختگى و دروغین خود را بشکند و اساساً یکى از حجاب‏هاى شناخت، تکبر است.
  3. مذمت استکباری- با نگرشى به قرآن درمى‏یابیم که قرآن هم در موارد مختلف و از جمله در سوره بقره اشاره به مانع بودن روحیه استکبارى براى پذیرش حق کرده و مذمت مى‏نماید: «أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُکُمُ اسْتکبرتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ»؛ آیا هر پیامبرى که برخلاف هواى نفس شما اوامرى از جانب خداوند آورد، استکبار کرده و از امرش سرپیچى مى‏نمائید و گروهى را تکذیب کرده و گروهى را مى‏کُشید، در آیه فوق «تَقْتُلون» با صیغه مضارع آورده شده که نشانه استمرار است، یعنى یک یا دو پیامبر را نکشتند، بلکه بر این کار استمرار داشتند.
  4. 3. تکبر نظام جامعه بشرى را برهم مى‏زند و روابط انسان‏ها را با یکدیگر تیره مى‏کند و برعکس تواضع ، ضامن نظام و بیمه کننده سلامت آن است، سرچشمه بسیارى از جنگ‏ها همان خود برتربینى ملت‏ها و اقوامى در برابر اقوام دیگر است. جنگ جهانى اول و دوم را همین مسئله ایجاد کرد، آلمان نازى سردمدارانش در اثر خودبینى باور کردند که نژاد ژرمن برتر و بالاتر از سایر نژادها بوده‏اند. و دست به جنگ زده و این همه سرمایه‏هاى انسانى و اقتصادى و فرهنگى ملت‏ها را به دست نابودى سپردند، معلوم مى‏شود تکبر توانایى ایجاد جنگ جهانى را دارد،
  5. تکبر توانایى ایجاد جنگ جهانى را دارد، - در زمان ما نیز همین روحیه باعث شد که 5 دولت متکبر و زورگو در سازمان ملل حق (وتو) داشته و با این روحیه استکبارى نظام عالم را برهم زدند. اگر باور کنند که همه فرزندان آدم (علیه السلام) و آدم (علیه السلام) از خاک است «انتم بنو آدم و آدم من تراب»: «شما فرزندان آدم و آدم از خاک است» شعله‏هاى خشمناک آتشین جنگ‏ها رو به سردى گرائیده و خاموش مى‏شود، ولى متأسفانه امیدى به این باور نیست.
  6. تکبر ارباب و بقیه رعیت‏اند - در افغانستان مجاهدین افغانى با رژیم سفّاک و غیر مردمى خود در نبرداند و قرارداد صلح را در ژنو، آمریکا و شوروى بین دو جناح به امضا مى‏رسانند، چه خبر است؟ مگر در بین شوروى و آمریکا شعله‏هاى جنگ مشتعل شده که بر سر میز مصالحه مى‏نشینند، آیا این عمل به این معنا نیست که ما آقا و بقیه برده، ما ارباب و بقیه رعیت‏اند و برده حق اختیار و اراده از خود نداشته و محکوم صرف و مغلوب هوا و هوس‏هاى مولاى خود است؟!
  7. صفت رذیله استکبار موجب شد - آرى عالم را به فساد نکشید؟! ، مگر استکبار این صفت رذیله استکبار موجب شد که در همه جا قدرت‏هاى مستکبر و زورگو نفوذ کرده تا جایى که به خلیج‏فارس براى حافظت از به اصطلاح امنیت آمده‏اند و مى‏بینیم‏ از موقعى که پا در این گرداب مهلکه گذارده‏اند، تشنج منطقه رو به ازدیاد گذارده است.
  8. استکبارستیزی  حدود 300 نفر بی دفاع را - در راستاى حرکت‏هاى تشنج‏آفرین آمریکاى متجاوز، همین امروز که مشغول نوشتن این عبارات هستم، یعنى 12 تیر ماه 1367 برابر با 18 ذیقعده 1408 هواپیماى مسافربرى جمهورى اسلامى با 290 مسافر و خدمه درحالى که از بندعباس به طرف دوبى در حرکت بود بر روى خلیج‏فارس در حدود ساعت 20/ 10 دقیقه بامداد مورد اصابت دو موشک ناوگان آمریکا قرار گرفته و در هوا منفجر و به قعر آب‏هاى خلیج‏فارس فرو رفت، آرى روحیه استکبارى آمریکا ایجاب مى‏کند که براى حفظ به اصطلاح منافع خود افراد بى‏دفاع را هم هدف قرار داده و خوى ضد بشرى خود را هرچه بیشتر نمایان کند، لازم به تذکر است که طبق آمار اعلام شده مسافرین هواپیما 156 مرد و 52 زن و 54 کودک از 2 تا 12 سال و 12 کودک زیر 2 سال بوده است به اضافه 16 خدمه.
  9. حق گرفتنى است نه دادنى،- باید سطح فرهنگ مردم بالا رود و درک کنند که ابرقدرت‏ها عامل فساداند، باید بدانند تا مملکتى قوى نشود، ملتش ذلیل است و باید بدانند حق گرفتنى است نه دادنى، باید بفهمند استکبار تابع حرف حساب نیست، در اینجا مناسب است واقعیتى را با زبان طنز بیان کنم:
  10. دزد به حاکم شکایت کرد - گویند دزدى شبانگاه براى دزدى از دیوار خانه‏اى بالا رفته و چون دیوار بلند بود، بر زمین افتاده و پایش شکست، صاحبخانه بر او ترحّم نموده رهایش کرد، فردا دزد به حاکم شکایت کرد که فلان شخص دیوار خانه‏اش را بیش از حدّ بالا برده و مرا به این روز و حال انداخته،
  11. حاکم او را خواست و علت بلند بودن دیوار را جویا شد، مرد که از قرائن متوجه شد حاکم خیلى حواسش پرت است، و حرف حساب را نمى‏پذیرد، تصمیم گرفت مشکله جواب را از خود دور کرده و به گردن دیگرى بیندازد، لذا گفت قربان! تقصیر بنّا است و من به او نگفته بودم این مقدار دیوار را بالا ببرد،
  12. حاکم بنا را خواست او هم گفت من 50 ردیف مى‏چیدم ولى چون خشت مال، خشت‏ها را بزرگ گرفته و استاندارد نیست دیوار بلند شده!
  13. حاکم خشت مال را هم خواست، و او گفت قربان نجّار قالب خشت‏ها را بزرگگرفته و من بى‏تقصیرم نجّار را هم خواست او گفت تقصیر دختر همسایه روبرویى است زیرا وقتى این قالب را مى‏ساختم سرش را از پنجره خانه بیرون کرده و من‏ حواسم پرت شد، او را خواست و به
  14. او گفت چه حقّى داشتى سرت را از پنجره بیرون کنى، گفت: من بچه شیر خوارمان را در آغوش داشتم و او مرتب گریه و زارى مى‏کرد و من چون به انتظار مادرم بودم، سرم را از پنجره بیرون کرده بودم تا ببینم چه موقع مى‏آید؟
  15. حاکم گفت حالا فهمیدم چرا پاى این دزد بیچاره از دیوار بلند شکسته، منشا همه این کارها این بچه شیرخوار است، از بچه پرسید چرا گریه و زارى مى‏کردى؟ و او قادر به جواب گفتن نبود، لذا
  16. حاکم گفت بعد از تحقیقات زیاد و پى‏گیرى‏هاى مداوم، مقصّر اصلى مشخص شد! مقصر اصلى این بچه است، دستور مى‏دهم در سبدى او را دور شهر گردانیده تا بدانند که عدل حاکم اجازه نمى‏دهد حتى یک دزد مورد ظلم واقع شود!
  17. حکّام متجاوزشریک دزداند،- باید از این لطیفه که حاوى واقعیتى ملموس است درس بگیریم و بدانیم حکّام کشورهاى بزرگ و متجاوز شریک دزداند، و از همین روى از کشورهاى مرتجع حمایت مى‏کنند و در مقابل، انسان مظلوم و بى زبان همانند آن کودک مقصّر است، باید نیرومند شویم تا سربلند باشیم.
  18. شاهدى هم بر مطالب گذشته - در اینجا مناسب است روایاتى درباره تکبر و آثار آن که جنبه روشنگرى و بیدادگرى دارد، متذکر شویم تا شاهدى هم بر مطالب گذشته بوده باشد:
  19. اصول کفر سه گناه است، - قال الامام على (علیه السلام) «الحرص و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب»؛ «حرص (آز و طمع) و تکبر (گردنکشى) و حسد (رشک بردن) صدا کننده و ندا دهنده است به سوى فرو رفتن در گناهان». این سه را حضرت نام بردند زیرا اصول کفر همین سه گناه است، و هر یک در واقعه‏اى تجلّى یافته و عامل عصیان شد، حرص در مورد حضرت آدم (علیه السلام) و کبر در مورد شیطان و حسد در مورد هابیل و قابیل که قابیل به هابیل رشک برده و موجب نخستین قتل عالم شد، و با این سنت سیّئة هر قتلى درعالم شود، گناهش بر گردن قابیل است بدون اینکه به فاعل (قاتل) تخفیفى درعذاب داده شود.
  20. کبر در قلب عقل را ناقص کند - قال الباقر (علیه السلام): «ما دَخَلَ قَلْبُ امْرَء شى‏ء من‏الکِبْر الّا نَقَصَ مِنْ عقله مِثلُ ما دَخَله من ذلک، قَلّ ذلک او کَثُر»: «داخل نمى‏شود در قلب و روان انسانى مقدارى از کبر الّا اینکه در مقابل ناقص مى‏شود از عقل او به مقدارى که داخل شد کبر در قلب او، چه کم باشد و چه زیاد».
  21. 3- در قلبش کِبری نیست،- عن الصادق (علیه السلام) قال‏ : «مَنْ مَرّ بالمأزَمَیْنِ و لیس فى قلبه کبرٌ غَفَر الله لَه قُلتُ: مَا الکِبر قال: یَغْمِصُ الناسَ ویُسَفِّهُ الحق ...» (امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کسى که مرور کند به مأزمین (الزّمانُ: زمانه بر او سخت شد)‏ در حالى که در قلبش کِبری نیست، خدا مى‏آمرزد گناهان» او را گفتم: کبر چیست فرمودند: «کبر آن است که مردم را حقیر و فرومایه داند، و نسبت سفاهت به حق داده و آن را خفیف شمارد ...».
  22. 4- دور ترین و نزدیکترین مردم به خدا -  قال ابى عبدالله (علیه السلام): «فیما اوحَى الله عزوجلّ الى داود، کما انّ اقرب الناس الى الله المتواضعون، ابْعَدُ الناس من الله المتکبرون» امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «در بین سخنانى که خداوند عزوجل به حضرت داود (علیه السلام) وحى کرد، این سخن‏ بود که اى داود چنانى که نزدیکتر مردم بخدا تواضع‏کنانند دورترین مردم هم بخدا متکبرانند.
  23. (4). حقیر شمُرد مردم را)-  غَمَصَ الناس: احْتَقَرَهُم (حقیر شمُرد مردم را)- سَفَّهَ الحق: جهله فاستِخِفّ به ونَسَبَه الى السَّفَه (نسبت به حق جاهل بود پس سبک شمرد آن را و نسبت سفاهت به آن داد).
  24. (5). الْمأزَم وِزان مَسجَد: الطریق الضَیّق بین الجبلین متّسع ما ورائه ... و یقال للموضع الذى بین عرفة و المشعر مأزَمان (الْمَأزَم بر وزن مَسجَد، راه تنگ بین دو کوه است که دو طرف آن وسیع بوده ... و به مکانى که بین عرفه و مشعر است مأزَمان گفته مى‏شود) مجمع‏البحرین، جلد 6، صفحه 7 چاپ مکتبة مرتضویه.

 

  1. دور ترین و نزدیکترین  همچنان که نزدیک‏ترین مردم به خداوند افراد متواضع   هستند، دروترین مردم از خداوند هم متکبرین هستند».
  2. 5- به خاطر ساعتى تکبر-  قال على (علیه السلام):«فَاعتبروا بما کان مِنْ فِعْلِ الله بِابلیس اذْ احَبَط عَمَلَه الطَویلَ وجَهْدَه الجَهید و کانَ قد عَبَدَالله سِتَّةَ آلاف ... عَنْ کِبر ساعة واحدة فَمَنْ ذا بَعْدَ ابلیس یَسْلم على الله بِمِثل معصیته؟! کَلّا ما کان الله سبحانَه لیدخل الجنة بشراً بِامر اخْرَجَ به مِنْها ملکاً انّ حُکْمَه فى اهلِ السماء و اهلِ الارض لَواحدٌ»
  3. باتکبر فرشته ای از بهشت رانده شده - : «پند و عبرت گیرید از آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال  و عبادات طولانى و تلاش و کوشش‏هاى شش هزار ساله او را به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد، با این حال چه کسى بعد از ابلیس مى‏تواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟ نه، هرگز، ممکن نیست خداوند انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر کارى که به خاطر آن به ظاهر فرشته‏اى را از بهشت رانده است، حکم خداوند درباره اهل آسمان و زمین یکى است».(3)
  4. گناهانی که  جنبه انفجارى دارد،- ممکن است سؤال شود آیا عادلانه است اعمال  و عبادات 6000 ساله یک فرد با یک ساعت معصیت از بین برود؟! در جواب باید گفت تعجب ندارد، چه بسا اعمال  بیش از 6000 سال هم با یک عصیان و نافرمانى نابود شود، زیرا بعضى از خلافکارى‏ها و معاصى جنبه انفجارى دارد، این سؤال مثل این است که کسى بگوید آیا مى‏شود سد کرج را که شاید مثلًا 20 سال طول کشیده تا ساخته شده یا بناء معظّمى را که 50 سال طول کشیده تا ساخته شده با یک مواد منفجره نابود کنند؟
  5. حدیث قدسى- . این حدیث از احادیث قدسى است و هر حدیثى و کلامى که از خداوند متعال بوده و در قرآن نباشد حدیث قدسى گویند اى حدیث در منهاج‏البراعة ذیل این فراز از خطبه صفحه 117، جلد 12 مندرج است.

 

  1. (3). هم ردیف فرشته-  اطلاق فرشته بر شیطان به خاطر آن است که در صفوف آنها جاى داشت و هم ردیف آنها بود نه اینکه از خود آنها باشد بلکه وى از جنّیان است.
  2. در صبح کاقر ودرشب شهید- چه بسا شخصى در لحظه آخر عمر تمام سرمایه‏هاى اندوخته 100 ساله خود را از دست مى‏دهد، استاد مى‏فرمود در حدیثى دیده‏ام به این مضمون که تواضع آن است که خود را بلاتر از دیگرى ندانى حتى بالاتر از شرابخوار و معصیت کار، زیرا ممکن است جریان ساحران فرعون پیش آید که پس از این همه انحراف اولین مؤمنان به حضرت موسى (علیه السلام) شدند که با تهدید فرعون مبنى بر قطع دست و پا و آویزان کردن آنها بر درخت از هدف خود یعنى ایمان به خداوند منصرف نگشتند، تا جایى که در روایات آمده این تهدید را فرعون عملى کرد و صاحب مجمع‏البیان درباره اینها مى‏فرماید: «اصبحوا کفارا سحرة و امسوا شهداء بررة»: «صبح کردند درحالى که کافرانى ساحر بودند و عصر کردند درحالى که شهیدان و نیکوکاران بودند».
  3. انحراف ساحران فرعون  - کوتاه سخن این که تکبر مانند مواد منفجره‏اى براى نابودى اعمال است، اگرچه انفجار یک لحظه و اعمال  بیش از 6000 سال باشد و در مقابل تواضع  عامل بقاء، تواضع  ، مایه پذیرش حق و در مسیر حقیقت قرار گرفتن است، اگرچه انحراف به اندازه انحراف ساحران فرعون باشد.
  4. 6.یک مثقال کبر بوی بهشت نیابد - قال رسول الله (صلى الله علیه وآله):«یا اباذر منْ مات وفى قَلْبِه مثقالُ ذرة من کبر لم یَجِدْ رائحةَ الجَّنَة الّا انْ یتوب قَبْل ذلک»: «پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) فرمودند: اى اباذر کسى که بمیرد و در قلبش به اندازه وزن ذره‏اى از کبر باشد، بوى بهشت را نمى‏یابد (استشمام نمى‏کند».
  5. بوى بهشت از فاصله 500 سال به مشام - در این که مى‏فرماید بوى بهشت را نمى‏یابد، نکته‏اى نهفته است، زیرا در حدیث آمده است که بوى بهشت از فاصله 500 سال به مشام مى‏رسد- همانند باغ‏هاى گل که از 50 مترى بویش به مشام مى‏رسد- نفرمود داخل بهشت نمى‏رود،که احتمال داده شود تا نزدیکى بهشت مى‏آید و بوى آن را استتشمام مى‏کند، بلکه فرمود اصلًا به محلى که بوى بهشت مى‏رسد، حق ورود ندارد، یعنى نزدیک 500 سال نمى‏آید چه رسد وارد بهشت شود.***
  6. سرچشمه تکبر - در این مرحله بعد از ذکر این 6 روایت نورانى و تکان دهنده، ضرورى است بحثى را که براى جمیع مباحث اخلاقى مفید است، تقدیم نموده تا سرچشمه تکبر هرچه بهتر شناخته شود و معالجه این بیمارى هرچه زودتر ممکن گردد.
  7. قلب های مرض - روح انسان همانند جسم او مبتلا به بیمارى مى‏شود و در واقع وجود انسان مى‏تواند حامل دو بیمارى باشد: 1. جسمى 2. روحى و بالطبع این دو نوع بیمارى دو نوع طبّ و طبیب مى‏طلبد.1.روحانى 2. جسمانى، این مطلب از آیات قرآن هم استفاده مى‏شود. قرآن در چندین مورد با تعبیرات مختلف درباره منافقین مى‏فرماید: آنها بیمار دلند، «فِی قُلُوبِهِمْ مرض فَزادَهُمُ اللَّهُ مرضاً»: «در قلب هایشان مرض است و خداوند بر مرض آنها بیفزاید» نفاق نوعى انحراف از سلامتى است درجاى دیگر درباره قرآن مى‏فرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً»؛ «قرآن را نازل مى‏کنیم که شفا و رحمت براى مؤمنان است و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى‏افزاید».
  8. قرآن مرهمى بر بیمارى‏هاى روحى - در جاى دیگر مى‏فرماید: «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ»؛ «به این لجوجان تیره دل بگو این قرآن براى مؤمنان مایه هدایت و شفا است» در این آیه تعبیر به شفا شده و شفا در جایى است که بیمارى باشد ما منکر این نیستیم که اگر با شرایطى آیات را با زعفران مثلًا نوشته و با آب خورده شود، شفا حاصل مى‏شود یا اگر فلان سوره را بخواند فلان مشکل و بیمارى حل و بهبودى مى‏یابد، ولى مى‏گوئیم قرآن قبل از این که بر بیمارى‏هاى جسمى تاثیر کند، مرهمى بر بیمارى‏هاى روحى است، زیرا وحى با روح ما مأنوس‏تر است تا با جسم. در آیه اول اشاره به وجود چنین امراض روحانى و در آیه دوم اشاره به نسخه شفابخشى به نام قرآن شده و بالطبع دلالت بر وجود طبّى براى روح و طبیبى براى آن است.
  9. برای مشکلات از قرآن یاری بطلبید - در نهج‏البلاغه هم اشاره به شفابخشى قرآن شده است آنجا که مى‏فرماید:«فاستشْفوُه من ادْوائکم واستَعینُوا به على لَأوائِکم فانّ فِیهِ شفاءً مِنْ اکْبَر الدّاء وهُوَ الکُفْر النِفاقُ والغَىٌ والضَّلال» (از این کتاب بزرگ آسمانى براى بیمارى‏هاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بطلبید، چرا که در این کتاب درمان بزرگ‏ترین دردها است، درد کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت).
  10. داروى شفابخش قرآن - جالب توجه این که اطباء فهمیده‏اند هر دارویى علاوه بر تسکین دردى منشأ دردهاى دیگرى مى‏تواند باشد و این مطلب را از حدود 1400 سال پیش در روایات مى‏توان دید در سفینة البحار در حدیث معروفى آمده: «ما من دواء الا و یهیج داء»: «هیچ دارویى نیست مگر این که خود سرچشمه بیمارى دیگر است» اما داروى شفابخش قرآن هیچ گونه اثر نامطلوب وسوئى‏ روى جان و فکر و روح آدمى نداشته، بلکه تماماً خیر و برکت است و به این مطلب در عبارات نهج‏البلاغه نیز اشاره شده: «شفاء لا تخشى اسقامه» (قرآن داروى شفابخشى است که هیچ بیماریى از آن بر نمى‏خیزد).
  11. درباره شفابخشى قرآن در جاهاى دیگر نهج‏البلاغه نیز سخن به میان آمده از جمله در خطبه 150 فیض و 157 صبحى صالح مى‏فرمایند: ودَواء دائِکُم (قرآن) دواى بیمارى‏هاى شما است) و در خطبه 148 فیض و 156 صبحى صالح مى‏فرمایند: الشفاء النافع (قرآن) شفابخش پربرکت است.
  12. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۰
تیر

 

بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛  ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام  در  دانش  نامه علوی آمده است یا شروح دیگر؛ بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده تیتر موضوعی خطبه همام (متقین) را در نهج البلاغه (ح فرزاد) یا در نمایش پردازش اربعین حسینی  ملاحظه فرمایید لطفا نظر دهید متشکرم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.

نهج البلاغه - امیر المومنین – خطبه متقین 1-

  1. امیر المومنین نهج البلاغه 110 صفت متقین (خطبه همام ) [مقدمه آیت الله مکارم شیرازی‏]
  2. نقش اخلاق در زندگى انسانها نمى‏دانم چرا هنگامى که سخن از «اخلاق» به میان مى‏آید بسیارى از مردم، حتى بعضى از اهل فضل و دانش، آن را یک امر مستحبى، و در حاشیه زندگى مى‏دانند، درحالى که غالب مشکلات فردى و اجتماعى که با آن دست به گریبان هستیم، دقیقاً و مسلماً ناشى از ضعفهاى اخلاقى‏ مااست، مشکلات و گرفتاریها و بن بستهاى جهانى نیز درست از فقر اخلاقى جامعه‏ها و مخصوصاً سران بسیارى از کشورهاى جهان سرچشمه مى‏گیرد، و این سخن تحلیلهاى روشنى دارد که شرح آن را از حوصله این مقدمه کوتاه خارج است.
  3. آرى اخلاق سرمایه اصلى اقوام و ملتهااست. اخلاق کلید حل مشکلات مهم اجتماعى است. اخلاق خمیرمایه تمدن و ستون فقرات یک زندگى اجتماعى سالم است و اخلاق بهترین وسیله انسان در سیر الهى است؛ به همین دلیل تا مسائل اخلاقى در جوامع انسانى حل نشود هیچ مسأله‏اى حل نخواهد شد.
  4. «تهذیب نفوس» - و باز به همین دلیل «تهذیب نفوس» و «تزکیه قلوب» و «تکمیل مکارم اخلاق» به عنوان یکى از اهداف اصلى بعثت پیامبر بزرگ اسلام (صلى الله علیه وآله) در کتاب آسمانى ما قرآن و روایات اسلامى شمرده شده است، و پیشوایان اسلام و بزرگان‏ دین قسمت عمده عمر پربرکت خود را وقف این کار کردند.
  5. در همین راستا توفیق الهى شامل حال نگارنده شده که چند سال متوالى «ماه مبارک رمضان» درس اخلاقى از دیدگاه نهج‏البلاغه على (علیه السلام) یا به تعبیر دیگر درس‏ نهج‏البلاغه‏اى‏ در زمینه اخلاق و تقوى، در حوزه علمیه قم براى طلاب و فضلاى محترم داشته باشیم، شاید وسیله‏اى براى اصلاح اخلاق «خویش» و «آنها که خود را نیازمند به این امر مهم مى‏بینند» فراهم سازم.
  6. این درسها که از سیماى جمهورى اسلامى نیز مرتباً پخش مى‏شد بحمدالله اثر عمیقى داشت، و جمعى از رهروان راه حق را در این مسیر به حرکت درآورد، و گروهى اصرار داشتند که جمع‏آورى شود و به صورت کتابى درآید تا فائده آن بیشتر گردد. توفیق این کار شامل حال فاضل محترم حجةالاسلام آقاى اکبر خادمى اصفهانى دامت تأییداته شد که مرتباً در درسها شرکت داشته و مطالب را با دقت جمع‏آورى مى‏کرد. نامبرده به این نیز بسنده نکرد بلکه با ذوق و سلیقه ویژه خود و مطالعاتى که در کتب اخلاقى بزرگان پیشین داشت مطالب قابل ملاحظه‏اى بر آن افزود و به صورت پربارترى درآمد.
  7. اینجانب به مقدارى که وقت اجازه مى‏داد قسمت‏هایى از این مجموعه را مطالعه کردم و از زحماتى که براى این کار مهم کشیده بود، خوشوقت و متشکر شدم، و با نشر آن موافقت نمودم. در اینجا چند نکته را قابل ذکر مى‏دانم:
  8. 1- جامع ترین خطبه نهج البلاغه در زمینه اخلاق - مجموعه حاضر که در دو جلد تهیه شده و هم‏اکنون جلد اول آن انتشار مى‏یابد شرح و تفسیرى است بر خطبه همّام))  یا خطبه متقین (خطبه شماره 193 نهج‏البلاغه) که جامع‏ترین خطب نهج‏البلاغه در زمینه اخلاق و تقوى است، و دقت در آن مى‏تواند بزرگ‏ترین مددکار ما در «سیر و سلوک الى الله» و «تهذیب نفس» باشد.
  9. 2- یکصد و ده صفت - جالب اینکه در این خطبه شریفه یکصد و ده صفت از صفات برجسته پرهیزگاران مطابق نام على (علیه السلام) به حروف ابجد است که تجسّمى براى این صفات بود، صفاتى که هریک از دیگرى مهمتر و سازنده‏تر است، و هر یک از این صفات یکصد و ده‏گانه به طور تفصیل در این کتاب مورد بحث و بررسى قرار گرفته (27 صفت در جلد اول، و 83 صفت در جلد دوم).
  10. 3- روح ودل روشن - یقین داشته باشید هرکس بتواند این اوصاف را در خود زنده کند و به آن متخلّق گردد، نور ایمان و حقیقت بر قلب او تابنده خواهد شد، و از این سرچشمه نور و هدایت امیرمؤمنان على (علیه السلام) روح و دل او روشن خواهد گشت، و شخصیتى تازه همراه با آرامش و روحانیتى بى‏نظیر در وجود خود احساس خواهد کرد.
  11. لذا مطالعه دقیق این خطبه نورانى را در زمینه صفات متقین که آئین تمام نماى اخلاق اسلامى است به همه خوانندگان گرامى و پویندگان راه تهذیب نفس مخصوصاً جوانان عزیز توصیه مى‏کنم. و موفقیت آنها را در به کار بستن اندرزهاى مولاى متقیان على (علیه السلام) از خدا خواهانم.و نیز صمیمانه از آنها مى‏خواهم که دعا کنند نگارنده را نیز توفیق الهى یار و مددکار شود تا این راه پرافتخار را همراه شما بپوید. واللّه ولى التوفیق‏..قم- حوزه علمیه‏- ناصر مکارم شیرازى‏ - آبان‏ماه 1370
  12. [مقدمه مولف‏] - بسم اللّه الرحمن الرحیم‏ [مقدمه مولف‏] الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة والسلام على خیر خلقه محمّد وآله الطیبین الطاهرین المعصومین سیّمابن عمّه و وصیه اسداللّه الغالب على بن ابیطالب ولعنة اللّه على اعدائهم اجمعین الى قیام یوم الدّین. سپاس خالقى را که به مخلوقاتش لباس وجود پوشانید؛ و انسان را از میان آنهابا این که مقتضاى‏ (ُخلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً) در نهایت ضعف بود، اشرف موجودات و گل سرسبد دستگاه آفرینش قرار داد و در کتاب تشریعش تقوى را ملاک برترى و کرامت او معرفى نمود (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ) و با فرمان «اتقوا» امر کرد که آن را با قلم اراده از مرحله ذهنیّت به مرحله عینیّت رسانند و در متن صفحات کتاب تکوین بنگارند تا زمینه مصاحبت با حق جل و علا را فراهم نمایند که‏ (أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمتقین) سپس خود را به این وصف ستود (هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ) و با همین‏معیار پیامبرانش را از میان مخلوقاتش برگزید، بعد از آن که ملبّس به‏لباس تقوى بودند (وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِکَ خَیْرٌ) و از میان آنها پیامبر خاتم محمد بن عبدالله (صلى الله علیه وآله) را به عنوان اسوه برگزید (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)
  13. و دگر بار با همین سنجش، سیره نبویه را با ولایت علویه استمرار بخشید تا با ارتباط عالم مُلک و مَلَکوت منقطع نگردد و زمین و زمان از اسوه و حجّت خالى نشود که «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها».و شکر خداى را که بهترین زاد را در این سفر الهى که روح سوار بر مرکب جسمانى طى طریق مى‏کند تقوى قرار داد (فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏) تا به غایت قصوى و آخرین مرحله، یعنى لقاى الله برسد (یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ) و بالاخره سند مالکیت بهشتش را هم به نام صاحبان این زاد و توشه یعنى متقین ثبت و صادر نمود و فرمود: (تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی‏ نورثها مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا) و چه جایگاه پر نعمتى که خودش فرموده: (وَ لَنِعْمَ دارُ الْمتقین)
  14. اینجانب از سابق علاقه عجیبى نسبت به خطبه متقین نهج‏البلاغه داشتم، به طورى که همیشه در خاطرم این خطبه بر تارک خطب نهج‏البلاغه مى‏درخشید، و به نظرم در میان سلسله خطبه‏هاى این تالى تِلو قرآن که فرش کلام خالق و عرش کلام مخلوق است، خطبه متقین بارزترین گوهر این سلسله در تهذیب نفوس و تصفیه ارواح است. به همین جهت، تصمیم گرفته بودم که جزوه‏اى مشتمل بر جامع گفتار شارحین و ناظرین به کلام على (علیه السلام) در این خطبه مهیّا کنم؛ و با همین‏انگیزه، در سفرى تبلیغى رزمى که به جبهه‏هاى نور علیه ظلمت داشتم، مقدارى از خطبه را در جمع یاران به بحث گذاشتم، و از آنجا که علم وحشى و گریزان است و نیاز به پاى‏بند کردن آن به کتابت دارد،  اقدام به نگارش آن مطالب مورد بحث نمودم، ولى متأسفانه موفّق به تکمیل آن نشدم و کار ناتمام ماند
  15. تا این که در ماه مبارک رمضان 1408 ه-. ق حُسن انتخاب استاد عزیز و بزرگوارم و محقق عظیم‏الشأن حضرت آیة الله مکارم شیرازى (دام ظله الوارف) که همین خطبه را براى درس نهج‏البلاغه برگزیده بودند انگیزه این کار مهم شد؛ دامن همّت به کمر زده و روزهاى ماه مبارک رمضان در جلسه درس ایشان در مدرسه امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، که جمع کثیرى از طلاب و فضلاى حوزه علمیه شرکت داشتند، و حقّاً حوزه درس با برکتى بود، شرکت کردم؛ و مطالب ایشان را که آمیخته با نکات بدیع و تحلیلهاى تازه فراوانى بود، جمع‏آورى نمودم.
  16. سپس با مطالعه کتب و منابع مختلف در این زمینه، (که در فهرست منابع ذکر خواهد شد) نکات مهم و بخشهاى گوناگونى براى مزید فایده بر آنها افزوده؛ و مجموع را به نظر ایشان رساندم؛ پس از بررسى اجمالى و تذکرات مختلف اصلاحى، امر به چاپ آن فرمودند. امیدوارم این نوشتار که از دریاى بیکران بیانات مولى امیرمؤمنان على (علیه السلام) مایه مى‏گیرد براى تمام سالکان راه حق و پویندگان طریق تهذیب نفس، مفید و مؤثر افتد.گرچه حسن آغاز این خطبه با برخورد به رحلت جانگداز رهبر انقلاب اسلامى آیة الله العظمى امام خمینى (ره) انجامى اسف‏انگیز داشت و بحث استاد ناتمام ماند ولى با اشارت استاد و زیر نظر ایشان، باقیمانده خطبه نیز شرح و پس از قریب دو سال و نیم، بحمدالله به پایان رسید و لطف الهى مراحل تکمیلى تا آماده شدن براى چاپ چنان که اشاره کردم پیموده شد.***
  17. از رسول گرامى اسلام (صل الله علیه وآله) روایت شده «قیّدو العلم بالکتاب»؛ علم را با نوشتن در بند و قید کنید (کنزالعمال، خبر 29332).- در شعرى منسوب به على‏علیه‏السّلام است: «کلّ علم لیس فى القرطاس ضاع کلّ حرف جاوز الاثنین ذاع»؛ هر علمى که در کاغذ نباشد ضایع و هر حرفى که از دو نفر تجاوز کنید شایع مى‏شود.
  18. علم امام متقین امیر المومنین - بارى خطبه همّام))  یا خطبه متقین، قطره‏اى زلال و درخشان از دریاى متلاطم و بیکران علم مولى المتقین امیرالمؤمنین على (علیه السلام) است، آن امام هُمامى که نورى بر منار طریقت و نگاهبانى بر مسیر شریعت بود. امامى که در خانه حق (کعبه) چشم به جهان گشود تا از ابتدا بیننده حق باشد؛ نوجوانى که در مکتب نبوت در برابر استادى چون نبى اکرم (صلى الله علیه وآله) زانو زد و کتاب وحى را ورق ورق مطالعه نمود تا تاریخ جهان را رقم زند.
  19. آن شاگردى که در این مکتب قلم به دست گرفت تا دست قلم زنان باطل را قلم کند، و آن سخن‏آموزى که در این مدرسه سخن گفتن آموخت تا پرچم فریاد را در سرزمین زشتیها برافرازد؛ آن دست پرورده نبوت هر آنچه لازم بود فراگرفت و هر آنچه لازم بود در صحیفه خود به یادگار گذاشت.
  20. او به جایى رسید که به فرموده خودش: «ینحدر عنى السیل و لا یرقى إلى الطیر» : «سیر دانش از کوه فکرتم روان، و مرغ اندیشه بر فراز آن پرواز نتواند کرد»! او به مقامى رسید که گرچه در وصف وى دانشمندان و سخنوران بزرگ تازى و فارسى مانند: حسان، ابوفراس، ابوتمام، متنبّى، حکیم سنایى، فردوسى و غیره‏ - سخن بسیار گفته و سروده‏اند، ولى هیچ یک به اداى حق مقام او نرسیده‏اند؛ و حقیقت او، و صفاى او همچنان براى غیر حضرت حق و صاحبان علم حقیقى، مستور مانده است.
  21. او در مکتب نبوى به درجه استادى رسید تا درس ارزشهاى انسانى اسلامى دهد، او آمد تا هادى افکار پریشان در وادى خیال، و ساقى معارف دقیقه در جام الفاظ رقیقه و لطیفه باشد، او قیام کرد تا نهج و طریق مستقیم حق را در سایه نهج‏البلاغه خود ترسیم کند.
  22. او آمد تا باغبانى براى به ثمر رساندن شکوفه‏هاى انسانیت باشد.او آمد تا شکوه شکفتن شکوفه‏هاى سفید فطرت را به نمایش گذارد. او آمد تا بگوید هرچه نپاید، دلبستگى نشاید.او آمد تا بگوید از بیگانه به حضرت یگانه پناه باید برد.او آمد تا آمدن را آموزد و رفت تا رفتن را. او زیست تا چگونه زیستن آموزد و در ماه خدا، در خانه خدا، سر به سجده شهادت در محراب خونین عبادت نهاد تا چگونه مردن آموزد. او با آمدنش در کعبه، و با رفتنش از محراب مسجد کوفه، عملًا نشان داد که‏ (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ).او آمد تا توشه این راه تقوى و رهروانى که به هدف و لقاى الهى مى‏رسند متقین را معرفى کند؛ و در همین راستا خطبه متقین را بیان فرمود و در ان حدود 110 صفت براى آنان گنجاند.
  23. «خطبه همّام)) » دستورالعملى است بارى آنان که مى‏خواهند به مقصود رسند، آئینه‏اى است تمام‏نما براى پروا دارندگانى که طالبند به سرچشمه زلال‏ حقیقت دست یابند، آنان که دوستدار آراستگى‏اند و آراستگى را در باطن آراسته مى‏بینند.
  24. «خطبه همّام)) » صحنه‏اى از تأثیر یک معلم حقیقى در شاگردى حقیقى است تأثیرى که رخت بر بستن جانى از کالبدى را به همراه دارد! تاریخ بسیار نشان داده که سخن گویان بزرگ توانسته‏اند به تأثیر سخن، مستمع را بگریانند، یا بخندانند، یا سپاهى را براى جنگ و دفاع (یا صلح و سازش) بشورانند، یا گروهى را به اندرز و نصیحت از خلق و خوئى زشت دور و به اخلاق و عاداتى نیکو نزدیک سازند، یا در نهایت شنونده را از خود بیخود ساخته و به تأثیر سخن بیهوش نمایند؛ ولى تاریخ نشان نداده که خطیبى در طىّ سخنرانى خود، مستمع را براى همیشه مدهوش کند و به جهان جاودانش رهسپار سازد و تنها
  25. «خطبه همّام)) » است که مقام تأثیر سخن را به درجه اعجازى رسانده و خارج از طرق بشرى تأثیر کرده که جان شنونده «همام» را از قفس طبیعت آزاد و به گلشن راز به پرواز درآورد.
  26. «خطبه همّام)) » از معروف‏ترین خطب مولى على (علیه السلام) است که در کتب معتبر «شیعه و سنة» با کمى اختلاف، نقل شده و پیوسته علماى بزرگ حفظ آن را مانند حفظ قرآن لازم دانسته و به شاگردان خود سفارش مى‏نموده‏اند.
  27. «خطبه همّام)) » در هر یک از قرون اسلامى، نزد اهل دانش، بزرگ‏ترین کتاب از نظر اخلاقى به شمار مى‏رفته و حتى بعضى همانند تلاوت قرآن، مقیّد به خواندن آن بوده‏اند. یکى از اساتید بزرگوار مى‏فرمود استادى داشتم که وضو مى‏گرفت و رو به قبله مى‏نشست و به من مى‏فرمود این خطبه را بخوان و در وقت خواندن مى‏گریست و ناله مى‏کرد. آرى ناله مى‏کرد و ناله دارد، و چرا آنان که مى‏فهمند ناله نکنند!
  28. «خطبه همّام)) » - آنان‏ که در حصرت صیحه‏اى همّامى مى‏سوزند، چرا آه نکشند! و چرا غمگین نیستیم، چرا کلامى که کالبدى را از جان تهى مى‏کند، در قلب ما تأثیرى نمى‏کند! کلام همان کلام است، پس عیب از کجاست!
  29. «خطبه همّام)) » - به هر حال امید است با مطالعه سخنان مولى و برداشت صحیح از «خطبه همّام)) » به سر منزل مقصود رهنمون گشته و زندگى خود را سامان دهیم. (غفرالله لنا و لکم انشاء الله تعالى).
  30. «خطبه همّام)) » - لازم به ذکر است که در آخر هر فراز، یا هر چند فراز، اشعار عارف بزرگوار مرحوم الهى قمشه‏اى را که در شرح خطبه «همام» سروده است، آورده‏ایم، به امید این که خوانندگان هرچه بیشتر استفاده کنند.
  31. «خطبه همّام)) » - از آنجا که انسان در معرض اشتباه و خطاست، امیدوارم خوانندگان عزیز خطاها را عفو و این حقیر را از راهنمایى و ارشادات خود بى‏بهره ننمایند.
  32. حقیقت تقوىومنْ خُطْبِة  لُه (علیه السلام) یَصفُ فیها المتقینرُوىَ انّ صاحِباً لَامیرِالمؤمنین علیه السلام‏ یُقالُ لَهُ همّام))  کان رَجلًا عابداً فقالَ لَهُ یا امیرالمؤمنین صِفْ لِىَ المتقین حتّى کَکَنّى انظُرُ الیهِم. فَتَثاقَلَ علیه السلام عن جوابه ثُمَّ قالَ: یا همّام))  (اتّقِ اللهَ وَاحْسِنْ فَانّ اللّه مَعَ الذّینَ اتَّقوا والّذینَ هُم مُحسِنُون). فَلَمْ یَقْنَعْ همّام))  بِهذَا القَولِ حَتّى عَزَم علیه فَحَمِدَ االلّه وَاثْنى عَلَیه وَصلّى على النّبی- صلّى اللّه علیه وآله- ثم قالَ (علیه السلام):***
  33. (همّام)) ) که مردى عابد - ترجمة: روایت شده که یکى از اصحاب على (علیه السلام) به نام (همّام) که مردى عابد بود به على (علیه السلام) عرض کرد یا امیرالمؤمنین براى من پرهیزکاران را چنان توصیف کن گویا آنها را با لعیان مى‏بینم. حضرت در پاسخش درنگ کرده فرمودند: «اى همّام)  از خدا بترس و نیکى کن زیرا «خداوند با کسانى است که داراى تقوا هستند و احسان مى‏کنند».
  34. ولى همّام)  به این جواب مجمل قانع نشد و همچنان اصرار ورزید لذا حضرت حمد خدا را به جا آورد و بر پیامبرش درود فرستادند (شروع به جواب تفصیلى کرد) فرمودند:
  35. شرح: همّام)  یکى از یاران پرهیزکار على (علیه السلام) بود و چه نام با مُسمّایى داشت، زیرا (همام) به معنى بسیار غمگین است، او همّ و غمّ بسیار داشت ولى همّ و غمّ او به خاطر دنیا نبود. اختلاف است که این همّام)  کیست؟ ابن ابى الحدید معتزلى مى‏گوید: همّام) بن شریح است و مرحوم مجلسى در بحارالانوار مى‏گوید: اظهر این است که همّام) بن عبادة بن خثیم‏ است یکى از عُبّاد هشت‏گانه مى‏باشد.
  36. درباره علت- تامّل على (علیه السلام) در جواب همّام)  وجوهى گفته‏اند که: ما چهار وجه آن را ذکر مى‏کنیم:
  37. 1. در آن مجلس افراد بیگانه و اغیارى بوده‏اند که حضرت صلاح نمى‏دیدند این گوهر عظیم و گرانبها و این کلمات پرمحتوى در اختیار بیگانگان قرار گیرد به همین جهت تأمل فرمود، تا مجلس از اغیار خالى شود، زیرا (گوش نامحرم نباشد جاى پیغام سروش).
  38. 2. شوق و عطش همّام)  با تأمّل خود بیشتر کردند، تا طالب بهتر در ژرفاى جان او تجاى گیرد، و این طریقه را در تعلیم مطالب باید از مولى على (علیه السلام) آموخت، زیرا انسان تشنه را اگر دیرتر آبش دهند هم بیشتر مى‏نوشد و هم بیشتر لذت مى‏برد.
  39. 3. ادب سؤال و جواب ایجاب مى‏کرد که: حضرت تأمل کنند، یعنى حضرت با درنگ خود، به ارزش و لزوم ارج نهادن به علم توجه مى‏دهد نه این که در جواب گفتن نیازى به تأمل داشته باشد چنان که در روایتى آمده که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در جواب سؤالى تأمل کردند، عرض شد آیا مى‏خواستید فکر کنید، فرمودند نه، سکوت و تأمل من براى ارج نهادن به علم بود (توقیراً للحکمة) و بنابراین که (فى رسول اللّه اسوة حسنة) باید این برخورد رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) در این روایت و برخورد وصىّ بلا فصلشان على بن ابیطالب (علیه السلام) در این خطبه، خطمشى عملى ما باشد و اگرچه مسئله ساده‏اى را مى‏دانیم سریعاً جواب ندهیم بلکه یک بازنگرى در پیرامونش و اندیشه‏اى در اطرافش بکنیم در این صورت انسان حساب‏گر و عاقلى هستیم، زیرا (لسانُ العاقِلِ وَراء قَلْبَه وَ قَلْبُ المُنافِقِ وَراء لِسانه) منافق اوّل مى‏گوید و سپس اندیشه مى‏کند، و مؤمن اول اندیشه مى‏کند، و سپس سخن مى‏گوید و به عبارت دیگر شعار عملى عاقل تکلّم بعد از تعقل، و شعار عملى منافق و غیر عاقل، تعقل بعد از تکلم است.
  40. 4. برای هر اجلی وقتی هست- حضرت با این که متوجّه قابلیت همّام)  بودند، ول یخوف داشتند که نتواند تحمل درک این صفات را بکند و در نتیجه جان خود را از دست دهد ولى وقتى با اصرار و علاقه او روبرو شدند، شروع به ذکر آنها کردند، و مؤیّد این وجه هم آخر خطبه است که همّام)  وقتى سخنان حضرت را شنید، با توجه به این که شاید هنوز شمردن صفات تمام نشده بود، صیحه‏اى عاشقانه زد و روحش به ملأ اعلى پیوست و حضرت فرمودند: (امّا واللّه لَقَد کُنتُ اخافُها علیه) یعنى به خدا قسم خوف چنین پیش آمدى را داشتم، و وقتى به مولى اعتراض شد که چرا باعث مرگ او شدید؟ باشدّت و حدّت به معترض فرمودند: براى هر اجلى وقتى تعیین شده است این اعتراضات را شیطان بر لسانت جارى مى‏کند.
  41. مرحوم خوئى به متابعت از ابن میثم بحرانى، این احتمال اخیر را برگزیده است ولى به نظر مى‏رسد همان طور که استاد بر این عقیده‏اند اشکالى در جمع چهار احتمال نباشد، به این معنى هر کدام از این وجوه به عنوان جزء العلة براى تأمّل حضرت محسوب مى‏شود. بعد از این که حضرت تثاقل و سنگینى در جواب نمودند، جوابى اجمالى به همّام))  دادند شاید احتیاجى به تفصیل نباشد. فرمود: (اتّق اللّه واحسن فان اللّه مع الذین اتقوا والذین هم محسنون) یعنى خداوند ولىّ و مُعین آنهاست در دنیا و آخرت، ولى همّام))  به این جواب اجمالى و مختصر قناعت نکرد، زیرا او تشنه‏اى است که از دریاى وجودى و عملى على (علیه السلام) طلب آب نموده است و حضرت با قطره چکانى قطره‏اى از این معارف را به دهان جان او چکاندند و جا دارد به این جواب بسنده نکند، لذا بار دیگر اصرار ورزید اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
  • حسین صفرزاده
۲۰
تیر

             جلسه 36 موانع رشد بصیرت قسمت اول فضیلت های امیر المومنین علی علیه السلام استاد سالک زید عزه

                     بسم الله الرحمن الرحیم  

                     اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  1. سلام علیکم بسم الله الرحمن الرحیم سی و ششمین جلسه بحث نهج البلاغه ما است درحوزه علمیه مدرسه صدر بازار موضوع بحث بصیرت از نگاه قرآن و نهج البلاغه امیرالمومنین پنچمین موانع رشد بصیر غفلت خدمت شما عرض کنم و خداوند به ما توفیق بدهد ان شالله ذیل عنایات خاصه حضرت امیرالمومنین ((علیه السلام)) بگیریم ان شاالله...
  2. اول ازهرچیز روز عید سعید غدیر خدمت شما عزیزان  تبریک عرض میکنم واز مردم عزیز وبزرگوار در برگذاری این عید که بهتر از هر سال برگذار شد ؛ تشکر ویژه وحضرت صاحب الامر حجة بن الحسن خوشنود باشند ان شا الله ..   
  3. خدا شیعیان را و شیعیان خدا را دوست دارند -  سوره ماةده سوره بسیار با عظمت ودر آیات 54؛ 55؛ 56؛ 57 ؛ است. فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (ماةده/54) امام باقر علیه السلام درباره‏ى «یُحِبُّهُمْ‏ وَ یُحِبُّونَهُ‏» فرمود: «مراد علىّ علیه السلام و شیعیان اویند»
  4. شعاع ولایت الهى‏- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (المائدة/ 55)
  5. چه کسانی حز ب الله هسند؟! - وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (ماةده/56) «الَّذِینَ‏ آمَنُوا»، حضرت على علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام هستند
  6. غفلت از موانع رشد بصیرت- یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (ماةده/57) شرط ایمان، داشتن غیرت دینى و تبرى از نااهلان است.

از قرآن چند نمونه برای عظمت  امیر المومنین ((علیه السلام) )... إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ (ماةده/55) آیه مخصوص امیر المومنین علی (علیه السلام) نازل شده.

  1. دستور جانشین - همان گونه که تکلیف نماز و روزه بر پیامبر نازل شد، دستور تعیین جانشین نیز در حجّةالوداع نازل شد.به تمام آنچه بر پیامبر نازل شده (نه فقط به بخشى از آن)، ایمان داشته باشند. یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه‏( المائدة : 67)
  2. اشکال‏ فخر رازى‏- اشکال‏ فخر رازى‏ مبنى بر این‏که فرد خاص ناشناخته نمى‏تواند مقصود باشد و این برداشت احتیاج به معرفى صریح از سوى خدا و رسول دارد، لْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا (المائدة : 3)
  3. اولا اشکال مردود است؛ چون آنان به آیاتى مثل آیه تطهیر و ولایت و احادیث نبوى مثل حدیث ثقلین و سفینه معرفى شده‏اند.ثانیا – جواب اشکالات در خود آیات آمده است .
  4. شخصیت اقا جانمان امیر المومنین علی (علیه السلام) با ابعاد لا متناهی در علم در فضیلت در سیاسی ؛ در اجتماعی ؛ در اقتصادی  ؛ و .. با ابعاد متناهی .حالا این ابعاد لا متناهی را چه گونه می توانیم بفهمیم ؟
    1. از کلام حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) می توانیم بفهمیم !!
  5. از کجای کلام  پیامبر بفهمیم  آنجا که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند.. اگر بخواهیم ابعاد شخصیتی امیر المومنین را به فهمیم علاوه برکلام قرآن ؛ این کلام حضرت نبی اکرم بیانگر ابعاد شخصیتی امیر المومنین است ؛   
  6. قَالَ النَّبِیُّ (صل الله علیه وآله) : یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ‏ اللَّهَ‏ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی‏ وَ غَیْرُکَ‏ وَ مَا عَرَفَکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللَّهِ وَ غَیْرِی. .. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏39، ص: 84  یاعلی هیچ کس آنچه که شایسته شناخت خداوند می باشد نیست الا یکی من پیامبر ویکی توامیرالمومنین  ..معرفت شناخت خداوند است پیامبر وعلی. ومن را کسی نشناسد مگر یکی خداوند ویکی هم تو علی وتورا کسی نمی شناسد مگر یکی خداوند ویکی هم من
  7. ونیز فرمودند قائل :  پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رُوِیَ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : «یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اَللَّهَ إِلاَّ أَنَا وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَنِی إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَکَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَا» . مختصر البصائر، ص: 336
  8. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی شَأْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : أَنَا مَدِینَةُ اَلْحِکْمَةِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا. ثُمَّ قَالَ: لاَ یَعْرِفُ اَللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ إِلاَّ أَنَا وَ عَلِیٌّ ، وَ لاَ یَعْرِفُنِی حَقَّ مَعْرِفَتِی إِلاَّ اَللَّهُ وَ عَلِیٌّ ، وَ لاَ یَعْرِفُ عَلِیّاً حَقَّ مَعْرِفَتِهِ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَا . بحار الأنوار: 40/ 200/ الباب 94 «مدینة العلم و الحکمة»
  9. پیغمبر اکرم برای انجام ماموریت الهی 23 سال هم تو این آیه سنت عجیب اشکال تراشی کردن

علی را نمی شناسند الا اونم دو کس است یکی خدای متعال علی را می‌شناسد و معرفی کرده است یکی هم من پیامبر که تورا می شناسم

  1. بجهت این است که می فرماید یا رسول من : «یا ایّها الرّسول بَلّغ‏ ما انزل‏ الیک‏ من‏ ربّک‏ و ان لم تفعل فما بلّغتَ رسالته و اللّه یعصمک من الناس و اللّه لا یهدى القوم الکافرین» اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگات بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر چنین نکنى، رسالت خدا را انجام نداده‏اى (و رسالت تو بى‏سرانجام است) و بدان که خداوند تو را از خطرات احتمالى حفظ مى‏کند و خداوند کافران را هدایت نمى‏کند.
  2. سوابق در خشان ومعرفی خدا وپیامبر وعلی - من در خردى بزرگان عرب را به خاک انداختم و سرکردگان ربیعه و مضر را هلاک ساختم. شما مى‏دانید مرا نزد رسول خدا چه رتبت است، و خویشاوندیم با او در چه نسبت است. آن گاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جا داد، و مرا در بستر خود مى‏خوابانید چنانکه تنم را به تن خویش مى‏سود و بوى خوش خود را به من مى‏بویانید. و گاه بود که چیزى را مى‏جوید، سپس آن را به من مى‏خورانید. از من دروغى در گفتار نشنید، و خطایى در کردار ندید. هنگامى که از شیر گرفته شد خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههاى بزرگوارى را پیمود، و خویهاى نیکوى جهان را فراهم نمود. و من در پى او بودم- در سفر و حضر- چنانکه شتر بچّه در پى مادر.
  3.  فضیلت امیر المومنین از زبان خوشان - من دیدم اگر وارد این خطبه ۱۹۲ بند -۱۱۴- ۱۲۲ بشیم – ِ وَ رَجَّةُ صَدْرِهِ‏- 183 وَ بَقِیَتْ‏ بَقِیَّةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَغْیِ وَ لَئِنْ أَذِنَ اللَّهُ فِی الْکَرَّةِ عَلَیْهِمْ لَأُدِیلَنَّ مِنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَشَذَّرُ فِی أَطْرَافِ الْبِلَادِ تَشَذُّرا - من در خردى بزرگان عرب را به خاک انداختم و سرکردگان ربیعه و مضر را هلاک ساختم. شما مى‏دانید مرا نزد رسول خدا چه رتبت است، و خویشاوندیم با او در چه نسبت است. آن گاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جا داد، و مرا در بستر خود مى‏خوابانید چنانکه تنم را به تن خویش مى‏سود و بوى خوش خود را به من مى‏بویانید.
  4. جلسه  ویژه‌ای می‌خواد که آدم جمله به جمله رو بررسی کند چگونه بیداری و پایداری رو دنبال کرد اینها همش درس برای من و شما ما اگر در زندگی بصیر نباشیم کلاه سر مون رفته اگه صبور نباشیم باختیم باید که در بصیرت کسب ودر رسیدن به هدف پایداری نمایم  حضرت می فرمایند من کودک بودم ومی شنیدم
  5. شناخت حضرت امیرالمومنین از طریق کلام خودشان - هر روز براى من از اخلاق خود نشانه‏اى بر پا مى‏داشت و مرا به پیروى آن مى‏گماشت. هر سال در حراء خلوت مى‏گزید، من او را مى‏دیدم و جز من کسى وى را نمى‏دید. آن هنگام جز خانه‏اى که رسول خدا (صل الله علیه وآله ) و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه‏اى مسلمانى را نیافته بود، من سوّمین آنان بودم.
  6. همراهی حضرت با رسول اکرم (صل الله علیه وآله) - و من در پى او بودم- در سفر و حضر- چنانکه شتر بچّه در پى مادر. هر روز براى من از اخلاق خود نشانه‏اى بر پا مى‏داشت و مرا به پیروى آن مى‏گماشت. هر سال در حراء خلوت مى‏گزید، من او را مى‏دیدم و جز من کسى وى را نمى‏دید. آن هنگام جز خانه‏اى که رسول خدا (صل الله علیه وآله) و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه‏اى مسلمانى را نیافته بود، من سوّمین آنان بودم. انَا وَضَعْتُ فِی الصِّغَرِ بِکَلَاکِلِ الْعَرَبِ وَ کَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صل الله علیه وآله ) بِالْقَرَابَةِ الْقَرِیبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِیصَةِ وَضَعَنِی فِی [حَجْرِهِ‏] حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِیدٌ] یَضُمُّنِی إِلَى صَدْرِهِ وَ یَکْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ وَ کَانَ یَمْضَغُ الشَّیْ‏ء بند خطبه -192 بند 114 و116 مطالعه فرمایید
  7. صبر وبصیرت حضرت - نکته دوم در بصیرت وصبر امیرالمومنین الله اکبر ازبصیرت وصبر امیر المومنین خیلی عجیب است اینجا  داستانهای زیادی در اینجا هست که امیر المومنین چگونه صبر کرد چگونه بصیرت وبیداری وپایداری کرد وبه ما آموزش داد  وما پایداری نداشته باشیم صبر نداشته باشیم بصیرتمان را از دست می دهیم لذ این دوویژگی در زندگی امیر المومنین قالبل توجه است
  8. دشمن شناسی ؛ مخاطب شناسی حضرت -  قابل توجه حضرت علی (علیه السلام) در طول عمرشان هیچ وقت گرفتار غفلت کج فهمی انحراف فکر بد تشخیص وامثال ایها نشدند ..انحراف فکری نداشت ؛ دشمن شناس بود زمان شناس بود مخاطب شناس بود. ابعاد  خیلی جالبه این عمق بصیرت امیرالمومنین حضرت امیر در نهج البلاغه مى‏فرماید: چون خدا استقامت ما را دید لطفش را به ما نازل کرد. قرآن مى‏گوید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ  (فصلت /30)
  9. هرچه می خواهید از من بپرسید- حضرت امیر المومنین می فرماید : «إِنَّمَا مَثَلِى بَیْنَکُمْ کَمَثَلِ السِّرَاجِ فِى الظُّلْمَهِ» (نهج‏البلاغه، خطبه 187) من مثل لامپ و چراغ هستم و باید از نور من استفاده کنید «أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِى» (نهج‏البلاغه، خطبه 182) غیر از من امام لایقى سراغ دارید؟ «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَهُ بِأَدْهَى مِنِّى» (نهج‏البلاغه، خطبه 200) خدا مى‏داند، من سیاستم از معاویه بیش تراست. «سَلُونِى قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِى» (نهج‏البلاغه، خطبه 189) هر چه مى‏خواهید از من بپرسید، من لیاقت دارم. «إِنَّ مَعِى لَبَصِیرَتِى» (نهج‏البلاغه، خطبه 137) من بصیرت‏ دارم، من روى جنجال و جو زدگى پیش نمى‏روم و دید عمیق دارم،
  10. صدر پایداری وبیداری- و این نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد بنابراین صبر و پایداری بیداری و بصیرت علی سعادت است ذکر علی عبادت است عید علی مبارک است عشق علی شهادت است وقتی خوب دقت می‌کنید می‌بینید که همه این مسائل به طور وافر وکامل در حضرت درخشانی والگوپردازی می کند
  11.  ابن عباسر می گوید - نشسته بود کفش خود را ترمیم می کرد راوی سوال کرد یا علی چه مکنی !؟

اگر این کفش قیمتی داشته باشد ولی این دنیا برای من قیمتی وارزشی ندارد مگر بتوانم حقی را اعلام واصلاح کنم.

  1. هرگز در حق شک نکردم - من براى وا داشتن شما به راه‏هاى حق، که در میان جادّه‏هاى گمراه کننده بود، به پاخاستم در حالى که سر گردان بودید و راهنمایى نداشتید تشنه کام هر چه زمین را مى‏کندید قطره آبى نمى‏یافتید, امروز زبان بسته را به سخن مى‏آورم. دور باد رأى کسى که با من مخالفت کند! از روزى که حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شک و تردید نکردم! از آن روزی که حق را فهمیدم وحق رادر یافت کردم یک لحظه هم در فتارم گرفارشک وتردید نشدم . وَ لَا تُمِیهُونَ الْیَوْمَ‏ أُنْطِقُ‏ لَکُمُ‏ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَیَانِ عَزَبَ فَهْمُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّی... خطبه 4 بند 4.- 
  2. در اخلاق - پارساترین فرد زمان خویش - همگان اختلافى در این ندارند که امیر المؤمنین (علیه السلام) پارساترین فرد زمان خویش به شمار مى‏آمد که دنیا را سه طلاقه کرده بود و روز را روزه و شب را به عبادت مى‏گذراند و با جو کوبیده‏شده بدون چربى افطار مى‏کرد- لا خلاف بین الناس أن أمیر المؤمنین (علیه السلام) کان أزهد أهل زمانه طلق الدنیا ثلاثا و کان یصوم النهار و یقوم اللیل و یفطر على جریش الشعیر من غیر إدام و ختمه لئلا یأدمه الحسنان بسمن أو زیت
  3. در بصیرت و جمع اخلاق امیر المومنین علی علیه السلام ... در بحث اخلاق باید گفت  نام علی عدالت است ؛ راه علی سعادت است. ذکر علی عبادت است . عین علی شهادت است.
  4. فضلت های حضرت درقرآن آیه یقین واستقامت سجده 24.. السجدة : 24 وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون‏ می‌فرماید :عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» چون اگر مقاومت نباشد، نماز وجهاد وحج وزکات نیز وجود نخواهد داشت. حتّى شرط رسیدن به مقام هدایت و رهبرى الهى، صبر است؛ «جَعَلْنا مِنْهُمْ‏ أَئِمَّةً یهْدُونَ‏ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا» هم صبورند وهم شکیبا ودر راه یقین  استقامت کردند.
  5. بیش از 90 فضیلت: در کنارنبی اکرم بیش از 90 فضیلت و درجه حضرت کسب کرده  بخشی از فضیلت های علی (علیه السلام) در دعای ندبه آمده : من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللّهمّ وال - من کنت انا نبیّه فعلىّ امیره و قال انا و علیّ من شجرة واحدة-  فقال له انت منىّ بمنزلة هارون من موسى - و زوّجه ابنته سیّدة نساء العالمین - و احلّ له من مسجده ما حلّ له - و سدّ الأبواب الّا بابه ثمّ اودعه علمه و حکمته - فقال انا مدینة العلم و علیّ بابها - فمن أراد الحکمة فلیاتها من بابها - ثمّ قال له انت اخى و وصیّى  وارثى - لحمک من لحمى و دمک من دمى -  الایمان مخالط لحمک و دمک کما خالط لحمى و دمى و انت غدا على الحوض خلیفتى -  انت تقضى دینى و تنجز عداتى و شیعتک على منابر من نور مبیضّة وجوههم حولى فی الجنّة و هم جیرانى‏...
  6. فضیلت آقاجانم امیر المومنین علی (علیه السلام) - یکصد و ده : یکصد و ده شماره رمزی است که بر اساس حروف ابجد، مطابق با حروف علی است.  حرف ع» هفتاد؛ حرف  « ل » سی «و حرف ی (ده) میباشد،که مجموع آن 110 میشود.  از فضیلت های امیر المومنین  از اهل سنت امده است  علامه امینی (رحمه اله علیه) حدود 300 فضیلت از حضرت آورده اند.  اوصاف امیرالمؤمنین (علیه السلام) (بیش از 2هزار منقبت.. از 448 www.Ghaemiyeh.com فهرست مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان شمرده است. ..که در کعبه خانه خدا به دنیا آمد ..... ودر خانه هم به شهادت رسید :                                                             کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنی سر انگشت و صفحه بشماری....دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق
  7. فضیلت های امیر المومنین در قرآن ازدیدگاه اهل سنت = فضیلت بی شمار «على‏ علیه‏ السّلام‏ را یک صد و بیست منقبت از مناقب مخصوص است که احدى از اصحاب محمّد صلى اللَّه علیه و آله را در آن مناقب نصیب و سهمى نیست؛ امّا على علیه السّلام در مناقب دیگران شریک است؛ یعنى هر منقبتى را که اصحاب مصطفى صلى اللَّه علیه و آله داراست على علیه السّلام نیز همان فضیلت‏ و منقبت را دارد. ترجمه شواهد التنزیل حسکانى، ص: 13
  8. اختصاصی ترین لقب  -1 فصل اول: أَمِیرُ الْمُؤمِنین:علیه السلام در لسان قرآن مبین: معنای امیر، فرمانروا، آقا و سالار همه ایمان آورندگان به خدا و رسول است که از زیباترین، مشهورترین، « امیر المؤمنین »مهمترین و اختصاصی ترین لقب امام علی علیه السلام میباشد. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: این لقب به علی اختصاص دارد که خداوند متعال برای او برگزیده، نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان برای کسی نامیده نشده است. هرجا یاایهاالذین آمنوا آمده است، خطاب به علی علیه السلام است
  9. وفرمود - إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ‏ عَبِیدِ مُحَمَّد(کافی) و فرمود - إِنَ‏ رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ صل الله علیه وآله  أَدَّبَهُ‏ اللَّهُ‏- وَ هُوَ ع أَدَّبَنِی (بحار-ج16-ص231)‏
  10. علی جان پیامبر (صلی الله علیه وآله) فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُم‏ (آل عمران /61)
  11. أَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ أَنَا وَ أَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ مِنِّی‏-  و فرمود - مَنْ‏ زَارَ عَلِیّاً فَقَدْ زَارَنِی‏، وَ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی،
  12. فَإِذَا أَرَدْتَ‏ جَانِبَ‏ النَّجَفِ‏ فَزُرْ عِظَامَ آدَمَ وَ بَدَنَ نُوحٍ وَ جِسْمَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّکَ زَائِرٌ الْآبَاءَ الْأَوَّلِینَ وَ مُحَمَّداً ص خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیّاً سَیِّدَ الْوَصِیِّین‏ -بگو السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ صَفْوَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَمِینِ اللَّهِ عَلَى وَحْیِهِ وَ عَزَائِمِ أَمْرِهِ وَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتُقْبِلَ وَ الْمُهَیْمِنِ عَلَى ذَلِکَ کُلِّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ السَّلامُ عَلَى أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِینَ
  13.  مولای من ومولای هر زن ومرد - مفسران شیعه، همگى این سبب خاص را واقعه غدیر* خم و انتصاب على‏ علیه‏ السلام‏ به ولایت و خلافت از سوى پیامبر دانسته‏اند. فخر رازى در این باره مى‏گوید: آیه در فضیلت‏ على نازل شد و پس از نزول آن، پیامبر دست او را گرفت و به مردم گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و آل من واله و عاد من عاداه». پس از آن، عمر، على را ملاقات کرد و گفت: اى پسر ابوطالب! بر تو گوارا باد که مولاى من و مولاى‏هر زن و مرد مؤمن شدى.
  14. براساس روایات پرشمارى که در منابع شیعه و سنى آمده این سوره در شأن اهل* بیت علیهم السلام نازل شده است. علامه امینى در الغدیر 34 نفر از دانشمندان اهل سنت، از جمله اسکافى، ترمذى، طبرى، ابن‏عبدربّه، ابن‏مردویه، ثعلبى، واحدى، زمخشرى و خوارزمى را نام برده که این شأن نزول را گزارش کرده‏اند. على‏ علیه‏ السلام‏ نیز در چند مورد به آیات این سوره بر فضیلت‏ خود احتجاج کرده است، از همین‏رو سوره هل اتى همواره از فضایل اهل بیت علیهم السلام به شمار آمده است.
  15. (بیش از دو هزار منقبت )مطالعه کتاب : اوصاف امیرالمومنین علیه السلام ( بیش از دو هزار منقبت ) خوشتر آن باشد که سرّ دلبران ...گفته آید از زبان دیگران ...بنگریم شافعی را که می گوید:..لو أنّ المرتضی أبدی محلّه .....لخرّ الناس طرّاً سجّداً له ...کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنی سر انگشت و صفحه بشماری....دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۰
تیر

 

          بسم الله الرحمن الرحیم

                        اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

        جلسه 36 موانع رشد بصیرت قسمت  دوم موانع رشد بصیرت در قرآن و نهج البلاغه امیر المومنین علی علیه السلام

  1. در باب شناخت وبصیرت نام های خئاوند-  حضرت  ایمه اطهار وخصوص علی (علیه السلام)در رشد بصیرت آمده در بصیرت و نیکوترین نام‏ها براى خداوند است، پس خداوند را با آنها بخوانید. و کسانى را که در اسم‏هاى خدا به کژى و مجادله میل دارند خدا را به چیزى که لایق او نیست توصیف مى‏کنند (و به جنگ و ستیزه مى‏پردازند و صفات خدا را بر غیر او مى‏نهند) رها کنید. آنان به زودى به کیفر آنچه مى‏کردند، خواهند رسید....وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ « اعراف/ 180»
  2. در موانع رشد بصیرت - در باب عدم شناخت وعدم بصیرت ازحضرت ایمه اطهار وخصوص علی (علیه السلام) می فرمایند :  در موانع رشد بصیرت ملاک انسانیّت، فهم پذیرش معارف و تکالیف دینى است، وگرنه انسان مانند حیوانات است. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ»- کسى که با وجود توانایى از نعمت‏هاى الهى درست بهره نبرد، بدتر از موجودى است که اساساً آنها را ندارد. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» - انسان‏هاى غافل و بى ‏بصیرت، (در بى‏تفاوتى، شکم‏پرستى، شهوت‏رانى، استثمار شدن و محرومیّت از لذّت معرفت) مانند چهارپایان بلکه بدتر از آن مى‏باشند.  کلام قرآن-  لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف179)
  3. کفر وانکاربرای جهنم - به یقین گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ و جهنم آفریدیم .. بسیارى از جن‏ و انس‏ را براى جهنم‏ آفریده‏ایم. آنان را دلهایى است که بآن درک نمى‏کنند و چشم‏هایى است که به آن نمى‏بینند و گوشهایى است که به آن نمى‏شنوند.وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ‏: بسیارى از جن‏ و انس‏ را براى جهنم‏ آفریده‏ایم و بر اثر کفر و انکار و سوء اختیار، سر انجام بجهنم خواهند رفت.
  4. مادر انقلاب هم داشتیم ایت الله بودند ولی فهم ودرک  و شناخت دشمن را نداشتند دشمن شناس نبودن و مصداق بارز این آیه شریفه 179سوره اعراف قرار گرفتند- ..أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ..
  5. نشانه دوزجیا ن را می فرمایند در مقدمه مردم دوگروه هستند جن وانس - در جاى دیگر مى‏فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات 56) یعنى جن‏ و انس‏ را براى عبادت آفریده‏ایم. پس خلقت انسانها براى عبادت است نه براى جهنم‏.
  6. برای بیشتر روشن شدن مطلب  مقدمه‌ای داره می فرماید : مردم در مقابل حضرت حق در این آیه دو گروهند چون این آیات در سراسر ؛ سوره اعراف بهشتیان را تعریف می‌کند و جهنمی هارا--  تعریف میکند که مردم دوگروه هستند یک عده جهنمی ویک عده بهشتی وتعریف  جهنمی هارا می کند  که چشم دارند ولی بینایی باطنی ندارند گوش دارند ولی شنوایی حق را ندارند؛  قلب دارند ولی  درک قلبی ندارند کلهم اجمعین غافلند  أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف179)
  7. درمقابل تعریف بهشتی ها را دارد :  که داروى غفلت، یاد خداست. در آیه‏ى قبل خواندیم: «هُمُ الْغافِلُونَ» در این آیه مى‏خوانیم: «فَادْعُوهُ‏ بِها» بخاطر عدم غفلت دعوت می شوند وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی‏ أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (180)
  8. صاحب بن عباد رحمه الله علیه یک ماه در صحبت هایشان تعریف بهشتی ها را می کردند سوال شد که یک مقدار هم از جهنم بگو ! فرموده باشد که جهنم را خودمان می رویم می بینیم  تعریف ندارد ! بهشت را که نمی بینیم باید تعریفش را کرد.
  9. درقرآن بهشت وجهنم را مورد بحث قرار می دهد در آیه 179 اعراف اول آیه دارد و لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ – َذرَأْنا ..به معنای خلقت ایجاد آفرینش است. در سوره کهف آیه 45. هم داریم مثل دنیا را دارد پس گیاه زمین به وسیله‏ى آن (چنان رشد کند وانبوه شود که) در هم فرو رود، پس ناگهان خشک شود، آن چنان که بادها پراکنده‏اش کنند و خداوند بر هر چیزى تواناست. تَذْرُوهُ به معنای پراکنده کردن ..که قابل دقت است  که مثل پراکندگی به علت عدم بصیر ت در دنیا . وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مُقْتَدِرا ...
  10. یکتایی پرستش رفع موانع بصیرت -  در سوره ذاریات، 56... وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (56) ما انسان را خلق کردیم برای پرستش  در معنای این سه آیه ما در می یابیم  :  که خداوند ما انسان ها را خلق وایجاد کرده نه برای پراکندگی بلکه برای عبادت وپرستش وتکامل وسعادت که نکته است قابل دقت. همه جن و انس را تنها خدا برای پرستش و عبودیت ترقی تکامل سعادت آفریده که لازمه تکامل وسعادت رفع موانع بصیرت است.
  11. جبر فخر راضی - در این جا مسئله جبر را فخر راضی مطرح می کند.که ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ - تَذْرُوهُ الرِّیاحُ - این جاهر دو مسئله جبر است . پاسخ های متعددی مفسیر وفلاسفه دادند که خلاصه آنرا به صورت دو مثال برای شما بیان می کنم تا عدم جبر بودن خلقت روشن شود.
  12. مثال نکته اول نجاری یک مقدار چوب برای صنعت نجاری خود دارد بخشی از این چوب ها عالی اصلی به برای ساختن مبل ودرب ومیز وصندلی مفید باشد  وبخشی دیگر تبعی برای اصل ساختن وعالی نمی باشد؛ فقط به درد سوزاندن می خورد . این مثال برای تقریب ذهن است که در امر خلقت مردم  در انتخاب دو دسته می شوند دسته ای انتخاب عالی ومرغ باغ ملکوت و دسته وبخشی دیگر تبعی وغیر مفید منافقان خودشان تبعی را برگزیدند و اتش را بخاظر عدم بصیرت برای خودشان. انتخاب کردند
  13. اصلی وتبعی - پس آدمها به انتخاب خودشان می توانند فرد اصلی ومفید وعالی در دستگاه آفرینش باشند ؛ ومی توانند غیر اصلی وتبعی قرار بگیرند .   
  14. مثال نکته دوم در دستگاه آفرینش آدمها به انتخاب خودشان می توانند کاندیدای بهشت ویا کاندیدای جهنم باشند. جایگاه منافقان در دوزخ از کفّار بدتر است به جهت عدم بصیرت .إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیرا.. النساء/ 145--ویا – و دربصیرت در دعا بگو: پروردگارا! مرا با ورودى نیکو و صادقانه وارد (کارها) کن و با خروجى نیکو بیرون آر و براى من از پیش خودت سلطه و برهانى نیرومند قرار ده.--وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیرا-- الإسراء : 80 –وهچنین اهل بصیرت باتقوی ونزد خدایشان روزی خورند إِنَّ لِلْمُتَّقینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعیمِ.. القلم : 34
  15. کاندیدا توری بهشت وجهنم - خداوند باری تعالی همه آدمها را فطرتا پاک آفریده وحق انتخاب سعادت و شقاوت را به خود آنها داده  پس انسان درعقل وجهل ؛ آگاهی وبینش ؛ بصیرت وعدم مختار است. که نام نویس و نامزد  بهشت یا جهنم باشد ؛ که بهشت مداد علماء لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیرا.. ونامزد ونامنویسی جهنم چو ن غافلین.. ولَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیرا به دلیل انتخاب کاندید توری بهشت و یا کاندید توری جهنم مختاربه اختیار کدامین باشد. واین مطلب قابل دقت است.الگو برای بهشت إِنَّ لِلْمُتَّقینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعیمِ.. والگو برای جهنم ‏: لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف179)
  16. سه علامت دوزخیان - امیرالمومنین علی (علیه السلام) دوزخیان را معرفی می کند.با سه علامت  می فرماید : دوزخیان که در آتش جهنم هستند 1قلب دارند ولی بینش ندارند. غفلت را برگذیده اند . َهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها 2 چشم دارند ولی بصیرت ندارند ظاهر را انتخاب کرده اند وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها

3 گوش دارند ولی حق را نمی شنوند  دنبال ولهو ولعب هستند. وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها

  1. سه علامت حیوانیت- اگر کسی این 3 علامت در وجودش باشد؛ حیوانت درش صدق می کند؛  دنبال این نیست که سالم زندگی کند  وچون سلامت زندگی نمی کند گرفتار. و گرفتار از چه چیزی استفاده می‌کند از جهل و فرهنگ جهالت مردم .می شود.. أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ
  2. جمع بندی مطلب دوزخیان از گروه غافلین هستند بهره ای از شعور ومعنویت درشان وجود ندارد؛
  3. غفلت وعدم توجه به زیر دستان - امیر المومنین – به عثمان بن حنیف فرماندار بصره که دعوت سرمایه داری بصره پذیرفته بود ؛حضرت درنامه می فرمایند : این بس که شب سیر بخوابى و گرداگردت جگرهایى بود در آرزوى پوست بزغاله آیا بدین بسنده کنم که- مرا- امیر مؤمنان گویند، و در ناخوشایندهاى روزگار شریک آنان نباشم؟ یا در سختى زندگى- نمونه‏اى- برایشان نشوم؟ مرا نیافریده‏اند، تا خوردنیهاى گوارا سرگرمم سازد، چون چارپاى بسته که به علف پردازد، یا آن که واگذارده است و خاکروبه‏ها را به هم زند و شکم را از علفهاى آن پر سازد، و از آنچه بر سرش آرند غفلت دارد، آینده خوبی ندارند دنیا فقط خورد وخوراک غذای چرب وپرکردن شکم وشهوت نیست. که حیوانی است درش چشم  کور وگوش خاموش است و عقل تعطیل و قلب غاقل وغفلت فراگیر باشد...وَ لَا أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَکُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیْشِ‏ فَمَا خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی‏ أَکْلُ الطَّیِّبَاتِ کَالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا.. نامه 45 بند 14- نهج البلاغه- درد تو
  4. سه مرتبه غفلت - گفته شد در غفلت سه گونه است ؛ غفلت لحظه ای و غفلت زمانی وغفلت ازاوامر قلبی که بدترین غفلت است که به حد شرک وکفر ونفاق میرسد = صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرین‏ سوره النحل، آیه 25
  5. جهل علت اصلی غفلت - دشمن از جهل مردم استفاده می کند : ریشه‏ى بسیارى از انحراف‏ها، جهل است و دشمن‏ از جهل‏ مردم‏ براى انحراف آنها استفاده مى‏کند. «یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ» سوره النحل، آیه 25
  6. غلبه شیطان - قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) : هر که از آرزو فایده برد او را خواهش  غلبه کند و براو شیطان مسلط شود ، مراد به «فایده بردن خواهش او را» اینست که شیطان اورا در فرمان خود گرداند و بمنزله بنده و مال خود سازد. من استفاده هواه استحوذ علیه‏ الشیطان‏ غررالحکم، ص 307.
  7. جهل وعلم خیالى، به قول ما طلبه‏ها مى‏گویند جهل مرکب از علم خیالی ، خیال مى‏کند باسواد است‏ «فَرَآهُ حَسَنا» (فاطر/ 8) «زَیَّنَ لَهُمْ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ» (انفال/ 48) «زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ» (فاطر/ 8) «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ» (کهف/ 104) «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَىْ‏ءٍ» (مجادله/ 18) خیال مى‏کند، علم خیالى. فکر مى‏کند یک کسى است. هِى راستِ آینه مى‏ایستد، چه جلالى! چه عظمتى! مى‏گفت از منبر پایین آمده بود، پاى منبرش شلوغ بود مى‏گفت چه جلالى، چه عزتى، چه شکوتى، چه قدرتى، هى داشت پهلوى خودش رجز مى‏خواند رسید یک جایى دید اینجا دو برابر سخنرانى‏اش جمعیت است، رفت گفت آقا اینجا کى منبر است؟ گفتند اینجا میمون  مى‏رقصد. علم خیالی گفت یک مرتبه وا رفتم، جهل وتماشای مردم  مستت نکند. گاهى علم خیالى است. مثل چهار پایان غافلند  
  8. علامت غافل چند است ۴ است - علامت‏ غافل‏ چهار چیز است: کوردلى، اشتباه، سرگرمى و فراموشکارى.  غفلت در انسان دید بصیرت رو کور می‌کنه نتیجه چی اولیش چیه سرگرمی : أَمَّا عَلَامَةُ الْغَافِلِ فَأَرْبَعَةٌ الْعَمَى وَ السَّهْوُ وَ اللَّهْوُ وَ النِّسْیَان‏
  9. من از این غفلت نگرانم- علی (علیه السلام) – دوام غفلت چشم بصیرت را کور می کند ؛ نتیجه غفلت  مانع رشد بصیرت غررالحکم نیتجه سرانجام غفلت چه خواهد شد.حضرت می فرمایند: چون کیفر نافرمانى‏شان را بر ایشان آشکار کرد، و از پرده‏هاى غفلتشان بیرون آورد، رو به چیزى نهادند که بدان پشت کرده بودند، و پشت به چیزى کردند که روى بدان نهاده بودند. پس نه از آنچه مى‏خواستند و بدان رسیدند، سودى بردند، و نه از آنچه حاجت خویش بدان روا کردند، برى خوردند. من از این غفلت نگرانم- و شما و خود را از آن مى‏ترسانم. حَتَّى‏ إِذَا کَشَفَ‏ لَهُمْ‏ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ وَ اسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلَابِیبِ غَفْلَتِهِمُ اسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اسْتَدْبَرُوا مُقْبِلا
  10. مراتب غفلت - 1بى‏رغبتى به عبادت، و 2همراهى و همکارى با افراد نا اهل و 3سرگرمى به دنیا ؛ 4وسوسه‏هاى شیطان ؛ 5میل به گناه ؛ 6قساوت قلب و 7تسلّط شیطان ؛ 8بعد همچنان آنان را در طغیان و سرکشى خودشان، رها مى‏کند تا سر درگم و غرق شوند. و چه سزایى سخت‏تر از و غفلت‏ از حقّ که منافقان بدان گرفتار مى‏آیند.چون عاقبت مسعود رجبی چون عاقبت شارون و...  اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون‏ «بقره/15»
  11. نتیجه غفلت1- سود معلوم نیست 2- چیزی دستت را نمی گیرد حضرت می فرمایند - نصیحت می کنم گرفتار زندگی با این حصوصیت نشوید من شمارا از این دنیا می ترسانم که تلاش انسان غافل پایان آرزو های وافی است       
  12. غفلت از سود وزیان خویش - همان کلام قرآن است که بیان کرده سود بری اینجوری نیست یعنی انسان در معرض غفلت‏ از سود و زیان خویش است. آنان که در زندگى دنیا تلاششان گم و نابود مى‏شود، در حالى که مى‏پندارند (همچنان) کار شایسته و نیک انجام مى‏دهند. هَلْ نُنَبِّئُکُمْ - الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً « سوره الکهف /104»
  13. آرزوهای بلند دنیایی - خیلی گرفتاری های  این زندگی که مردم دارند به آرزوها بلند و حاجت‌ها بی شماره ممکنه هم دست پیدا کرده باشند اما سودی نمی‌برد و بهره‌ای نمی‌برد چرا برای اینکه پایان این آرزوها وقتی به آرزو هایشان رسیدن باید بارسفر را ببندد پس باید چه کرد جوابش اینه که کلا به دنیا دل نبندد ...به دنیا دل نبندد هرکه مرده ..... که دنیا سراسر اندوه و درده
  14. آرى، غفلت‏ از خدا، انسان را تا مرز حیوانیّت، بلکه پائین‏تر از آن پیش مى‏برد. «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» «1» امروزه استعمارگران براى سرگرم کردن و تخدیر نسل جوان، از همه‏ى امکانات از جمله ترویج آهنگ‏هاى مبتذل، از طریق انواع وسائل و امواج، براى اهداف استعمارى خود سود مى‏جویند.
  15. غفلت‏ از چه چیز؟ از خدا: کار ندارد خدا راضى است یا نه مى‏گوید درآمد چقدر و سود چى از مکتب، از فقرا، ازمعاد، از دشمن، از امکانات.
  16. غفلت از ذکر خدا و نعمت‏هاى او، زمینه‏ى شکر و سپاس است. چنانکه غفلت‏ از یاد خدا، مایه‏ى کفران است. «فَاذْکُرُونِی، اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ»
  17. غفلت از آخرت - مراقب باشیم که زینت‏ها وجلوه‏هاى دنیا، مقدّمه‏ى غفلت‏ از آخرت است.
  18. غفلت از گناه - خطرناک‏تر از انجام گناه، غفلت‏ از گناه و بى‏توجّهى به زشتى آن است. متّقین اگر هم گناه کنند، بلافاصله استغفار مى‏کنند. «إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً ... ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا»
  19. خدایا هرچه به عمر ما اضافه مى‏کنى، بر ایمان ما، بر بصیرت‏ ما بیفزا. آنگونه که تو مى‏خواهى، ما را تربیت بفرما. این بشر خواب رفته‏ى غافل را از خواب غفلت‏ و ما را از خواب غفلت بیدار کن.
  20. رفع موانع بصیرت - عناصر سعادت باشد که چند چیز است: الف) لطف و هدایت الهى. «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى» ب) رهبرى معصوم. «مُوسَى» ج) قانون آسمانى. «الْکِتابَ» د) تذکّر و دورى از غفلت‏. «ذِکْرى‏» ه) عقل‏ و خرد ناب و خالص. «لِأُولِی الْأَلْبابِ»
  21. جمع بندی 5 قسمت غفلت که در 5 جلسه بیان موانع رشد بصیرت شد را با این کلام می بندیم
  22. غفلت خطر ناک است  حسرت دنیوی وآخرت دارد ؛  ما نع رشد بصیرت است ...آرزو می کند که بشود ولی نمی شود نمی شود  
  23. آیات متعددی از قرآن و از نهج البلاغه  و روایات زیاد و مختلف و داستان‌هایی که در این زمینه خدمت سروران خودمون عرض شد
  24. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم «والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
  25. سعدى درباره‏ى غفلت‏ انسان از عاقبت کارش مى‏گوید:

کنون باید اى خفته بیدار بود

 

چو مرگ اندر آید زخوابت چه سُود

تو غافل در اندیشه‏ى سود و مال‏

 

که سرمایه‏ى عمر شد پایمال‏

کنون کوش کاب از کمر در گذشت‏

 

نه وقتى که سیلاب از سرگذشت‏

سکندر که بر عالمى حکم داشت‏

 

در آن دم که بگذشت عالم گذاشت‏

میسّر نبودش کز و عالمى‏

 

ستانند و مهلت دهندش دمى‏

     
  • حسین صفرزاده
۱۱
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. جلسه 35 بصیرت در نهج البلاغه – موضوع چهارمین جلسه مواتع رشد بصیرت – در باره غفلت    10/4/1402 برشما باد تبریک روزعرفه – عید قربان – هفته ولایت ؛ عید سعید غدیر برهمگی مبارک ..
  2. تضرع و خوف،- پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی‏ نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ (اعراف/205)
  3. اهم مطالب - یاد خدا درهمه حال وهمه جا بیداری دلها وکناررفتن ابرهای تاریکی غفلت  از قلب آدمی است.
  4. نکته ها1- پیامبران نیز باید پیوسته به یاد خدا باشند، تا چه رسد به دیگران. 2- قرآن، علاوه بر ذکر زبانى، ذکر قلبى و درونى را هم مى‏ستاید. «فِی‏ نَفْسِکَ‏» 3- یاد خدا وقتى غفلت‏زدایى مى‏کند که بدون تظاهر و سر وصدا باشد، وگرنه خودش نوعى سرگرمى و غفلت مى‏شود.5- آن ذکر و یادى بیمه کننده‏ى انسان است که عاشقانه و سوزناک و پیوسته و در هر صبح و شام باشد.
  5. 6- یاد خدا در همه حال - در آغاز هر روز و هنگام شروع به کار و تصمیم‏گیرى و در پایان هر روز و هنگام جمع‏بندى و نتیجه‏گیرى باید به یاد خدا بود.7- آنان که هر صبح و شام، خدا را یاد نمى‏کنند، از غافلانند. 8- غفلت از خداوند، بر اثر خودبزرگ‏بینى و استکبار است. 9-از غافلان و نادانان نباشید. «وَ لا تَکُنْ‏ مِنَ‏ الْغافِلِینَ‏»، و «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِینَ»
  6. یا خدا و احساس مسؤولیت -. احساس مسؤولیت  و روشن بینی وهر دو عمل مثبت وسازنده است. ذکر ویاد پروردگار را به دوقسم تقسیم کرده اند- یکی در دل ویکی به زبان وآهسته –
  7. تعریف تضرع وخفیه – تضرع از ضراعه به معنی تملق توام با نوعی خشوع وخضوع است. و- خفیه یک نوع فرافکنی دارد میل ندارد که به او نزدیک شود. چون هول وترس یا  خوف ورجاء است؛ خوف وتضرع یا در خدا قیمت دارد .نزدیک گناه و حرام نرود وانجام ندهد اهل بصیرت است؛
  8. تضرع و خوف،- خداوند هزار ویک اسم دارد ؛ اسماء جلالیه ؛ اسماء جمالیه ، جمع آنها اسماء الحسنی شامل هردو می شود نجات انسان از اسماء حسنی است – حزن در پرهیز از گناه . و شوق دیدار درعبادت وذکر است؛     
  9. مراحل غافلین - غافلین چه کسانی هستند؟ غافل چند مرحله دارد! 
  10. غفلت وتوجه1- یک لحظه ای متوجه می شود؛ برمی گردد جبران می گند مانند کسی که یک کوچه یا یک خیابان را در آدرس اشتباه رفته برمی گردد صحیح می رود جبران می کند؛
  11. غفلت به زمان 2- یک مر حله غفلت به زمان ویک سال ویک عمر انسان برمی گردد! یکی از علماء برزگ در حدود دوسال فکر کردند که چه طور از این آقا جدا شوند !
  12. غفلت و لزوم توجه مستمر 3- قسمت سوم غفلت _ حضرت علامه طبا طبایی (رحمه الله تعالی علیه) در تفسیر آیه «وَ لا تَکُنْ‏ مِنَ‏ الْغافِلِینَ‏»،- مستمرا ؛ و پیوسته  باید انسان از غفلت دوری کند
  13. غفلت و دام شیطان – حضرت می فرمایند: غفلت در وجود این فرد خانه کرده است فی نفسه .. ایشان می فرمایند : لحظه به لحظه ؛  دقیقه به دقیقه ؛ ساعت به ساعت ؛ انسان از غفلت دوری کند؛ یک عکسی از آقای دکتر حسابی در آخرعمر گرفته اند که در بستر بیمارستان در حالی تحت مراقبت پزشکی شددید بود ولیکن دکتر حسابی مشغول مطالعه کتاب وضدودن  غفلت تا اواخر لحظات عمر خود بسر می برد. از مطلب نتیجه می گیریم تلاش بی رفع غفلت برای انسان مستمر باید باشد والا اگر مستمر نباشد؛ غفلت انسان را به دام انداخته ودر پایان هلاکت  ارمغان دارد-«وَ لا تَکُنْ‏ مِنَ‏ الْغافِلِینَ‏»،- 
  14. ذکر قلبی ؛ لسانی ؛ عملی - رفع غفلت فقط به لفظ توبه نیست بکه به قلب وبه عمل باید نمود داشته والا 70 بار هم توبه کند و در کردار ورفتارجامعه نباشد؛ و بصیرت در عمل نباشد اثر ذکر را ندارد-
  15. عبرت از گذشت زمان - قال علی (علیه السلام): در خطبه 157 بند 3و4- .می فرمایند:  آنچه در آن موجود است همیشه و دائم باقى نمیماند، رفتار آخر آن مانند اول آنست، امور و آثار آن بر یک دیگر پیشى میگیرند و نشانه‏هاى رفتار آن کمک و معاون یک دیگرند (در دنیا گرفتاریها و آسودگى و فقر و ثروت و بیمارى و سلامتى و عزت و ذلت براى افراد مردم باشد و ارزش و اعتبارى براى روزگار نیست و باید از رفتار آن عبرت گرفت و دل بآن نبست) پس گویا شما با قیامت قرین هستید .فمن شغل نفسه‏ بغیر نفسه‏ تحیّر فی الظّلمات و ارتبک فی الهلکات و مدّت به شیاطینه فی طغیانه و زیّنت له سیّى‏ء
  16. سر گردانی وگرفتاری - هر کسی که به غیر خودش مالک نفس خود شد در تاریکی بسر می برند  وبه سرگردانی ها گرفتارمی شود ؛  تحیر فی طبقات ظلمه - ظلمت  فکری – عملی – تحیر فی الهلکات تحیر به الهلاکت – شیطان در خانه اش لونه می کند- دیگر رهایش نمی کند ؛ حضرت آِیت الله درقم یک تلگراف زد به شاه از آن به بعد شیطان سوارش شد. دیگر این آدم  گرفتارشیطان شد وازغفلت رهایی ندارد؛
  17. وظیفه انسان مومن انقلابی - ؛«وَ لا تَکُنْ‏ مِنَ‏ الْغافِلِینَ‏»،– یک موضوع را دردنیا باید همیشه مد نظر داشته باشیم : «حاسبوا انفسکم قبل أن تحاسبوا» و اینگونه محاسبه‏ها، زمینه‏ى بیدارى انسان و نبود آن نشانه‏ى غفلت اوست. . یک بخش زندگی خودت بگذار برای محاسبه ؛ این محاسبه رسالت بزرگهی است  و الا گرفتارمی شوی ! کارهای خودت را سرکشی کن ؛ سرکشی نکنی نتیجه عقلت مانع رشد بصیرت می شود؛
  18. صفات اهل ذکر- ؛  صفات اهل ذکر-  (این نور هدایت) در خانه‏هایى است که خدا اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود. در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند. مردانى که هیچ تجارت و معامله‏اى، آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات، به خود مشغول نمى‏سازد،. خطبه 222 بند7. فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال‏ .. رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه‏. ( سوره النور : 36).. فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ‏ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ‏ عَنْهُ یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی‏ أَسْمَاءِ الْغَافِلِینَ (خطبه 222نهج البلاغه)
  19. این خطبه 222 را ؛  چند بار بخوانید بند بند آنرا توجه کنید حضرت می فرمایند : ؛ مردمی هستند که ذکر خدا را به جای دنیا برگزیده اند ؛ هیج تجارتی وهیچ خرید وفروشی آنهارا از یاد خدا غافل نمی کند اینها با یا خدا روزگار می گذراند  ایها اهل ذکرند ؛ غافلان را هشدارمی دهد به کیفر های الهی ..
  20. دنیا چه چیزدر گوش غافلین می کند؟ ؛1- غافلین را می ترساند 2- هشدارها دهد که غافلین از خواب غفلت بیدار شوند ولی گوش شنوا ندارند
  21. اصحاب دیدند که پیامبر شروع کرد به گریه  سوال کردند که برای چه گریه می کند؟ حضرت فرمودند : برای یک عده ای که غافلند دلم برای آنها می سوزد 3- دعوت به عدالت می کنند در حالی که خودشان عمل به عدالت نمی کنند به حکمت 332یا 331 به این مضمون آمده است- روایت را پیدا نکردم !!
  22. ذکر وزمینه شکر وسپاس- نکته خداوند در سوره بقره آیه 152 . فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی‏ وَ لا تَکْفُرُونِ.. ذکر خدا و نعمت‏هاى او، زمینه‏ى شکر و سپاس است. چنانکه غفلت از یاد خدا، مایه‏ى کفران است.  می فرماید : مرا یاد کنید تا من شما را یاد کنم بزرگان گفته اند قبل از اینکه ما بخواهیم خدا را ذکر کنیم او ما ذکر کرده است ؛ چون که او خالق وما مخلوقش هستیم
  23. سوال ذکر خدا چیست ؟ ذکر خدا تنها با زبان نیست گر چه زبان تر جمان قلب است ؛ بلکه انسان مومن با تقوای معتقد انقلابی با تمام وجود وجان توجهاتش به یاد حق وبا همه وجودش دربست به یاد خداست.
  24. ذکر وامید وعدم ترس - حضرت امیر المومنین پرچم را در جنگ جمل به دست محمد حنفیه دادند وفرمودند .اگر کوهها از جاى کنده شود، تو جاى خویش بدار! دندانها را بر هم فشار، و کاسه سرت را به خدا عاریت سپار! پاى در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نه، و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزى از سوى خدا است! تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَ‏ عَلَى‏ نَاجِذِکَ‏ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَه‏ .(خطبه 11نهج البلاغه)
  25. مصداق بازر ذکر در این زمان - مصداق بارز ما در این زمان حضرت امام رحمه الله می باشد که ده بند ازنفس اماره عبور کردند ؛ یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (الفجر27) با این مقام وداشتن چنین روح سرش را صلوات از بدن جدا کردند لذا ذکرفقط ذکر زبانی نیست بلکه قلب وعمل را باید همراه داشته باشد.شعاعر ده بند نفس اماره را به شعر آورده که قابل توجه است. می فرماید : خواهی که شود دل تو چون آینه ..... ده چیز برون کن از درون سینه ..... کبر وحسد وبخل و حرام و غیبت ..... ظلم وطمع و حرص و ریاء وکینه ؛  
  26. یادآوردن خدا در هر حال - حدیث وصیت حضرت پیامبراکرم (صل الله علیه وآله)  برعلی (علیه السلام ) با ده سند ومدرک فرمودند : خصال: در آنچه پیغمبر (صل الله علیه وآله ) بعلى (علیه السلام) سفارش کرد این بود که فرمود: اى على‏ سه چیز است که این امت را تواناى آن نیست: همراهى کردن با برادر دینى در مال و دارائى و انصاف دادن بمردم از طرف خود و قضاوت به نفع آنها بر ضرر خود، و یادآوردن خدا در هر حال (که مانع از گناه و خطا گردد). و آن ذکر «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر» نیست ولى هر گاه وارد شود آنچه را که بر او حرام مى‏شود بیمناک باشد خداى عز و جل را در نزد خدا و حرام را واگذارد. الخصال - فِیمَا أَوْصَى بِهِ النَّبِیُّ (صل الله علیه وآله) عَلِیّاً (علیه السلام)‏ یَا عَلِیُ‏ ثَلَاثٌ لَا تُطِیقُهَا هَذِهِ الْأُمَّةُ- الْمُوَاسَاةُ لِلْأَخِ فِی‏ مَالِهِ وَ إِنْصَافُ‏ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ- وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَال.. وَ لَیْسَ هُوَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ- وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ- وَ لَکِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَى مَا یَحْرُمُ عَلَیْهِ- خَافَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَهُ وَ تَرَکَه‏
  27.  3 چیز است که این امت توان انجامش را به طور کامل ندارند؛ مواسات در مقابل برادر دینی دین به طور مساوی نمی توانند انجام دهند وعمل کنند ؛  ادای حق مردم را به طور قضاوت عادلانه  و انصاف نمی توانند انجام دهند ؛ نفش شان بر آنها غلبه می کند  ذکر خدا را در هر حال باشد نمی تواند بجا اورند  ...لیس سبحانه الله .. منظور از ذکر فقط همین این ذکرلسانی وزبانی نیست بلکه قلب وعوامل موانع برای رشد بصیرت  می باشد. منظورازذکر دوری آن میزان کار حرام وگناهی که ذاکر متوجه آن می شود گرفتارش نشود؛ والا به وصیت عمل نکرده.
  28. غفلت از یاد خدا- چند نکته غفلت از خدا گرفتاری وهلاکت.. روشن است که غفلت‏ از یاد خدا سبب هم‏نشینى با شیطان مى‏شود: «و من یعشُ عن ذکر الرّحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین» انسان را به عذاب شدید و فزاینده‏اى گرفتار مى‏سازد: «و من یُعرض عن ذکر ربّه یسلکه عذاباً صَعَداً»  
  29. جامعه بیدار- هر اندازه  خواب غفلت نباشد به همان انداز رشد بصیرت  است. جامعه‏اى بیدار است (نه غافل‏، نه خواب) و با بصیرت‏، خنثى کننده هر طرح شیطانى (انسى یا جنّى) است.
  30. رشد بصیرت در شهداء - هر اندازه  درخواب غفلت باشد به همان انداز موانع رشد بصیرت واز غافین است. حسین (علیه السلام) شهید شد ولى به مردم آزادى و آگاهى داد و به بى اراده‏ها، اراده داد و به بى شعورها، شعور داد و به غافلین‏ هشدار داد و به خوابها بیدارى داد و مرده‏ها را زنده کرد.
  31. مومن یک لا اله الا الله گوید با بصیرت در آسمان وزمین  وملایک صدای اورا می فهمند؛ بلکه یک یاعلی گوید ذکر وعبادت  جن وملک عرض وسماء با او همراهی کنند؛ فرمودند : . در باب ذکر است: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): ذِکْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِکْرِی عِبَادَةٌ وَ ذِکْرُ عَلِیٍ‏ عِبَادَةٌ وَ ذِکْرُ الائِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ اختصاص مفید، ص 223
  32. معرفت الهی -غرض از خلقت معرفت الهی است؛ که محبت  الهی می آورد  ومعرفت نفس و حساب نفس  حاصل نمی شود ؛ وحساب نفس حاصل نمی شود مگر به یا خدا . خداوند مى‏فرماید: «إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، یاد خداوند دلهاى مؤمنان را مضطرب مى‏کند، ولى در جاى دیگر مى‏فرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ‏ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»  با یاد خداوند دلها آرام مى‏گیرد.
  33. بصیرت یعنی درعمل هم باشد - .واین یعنی بصیرت است . پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) فرموده: هر که خود را (از روى علم و دانش) شناخت پروردگارش را (هم از روى علم و دانش) شناخته پس (از شناختن پروردگار از روى علم و دانش) بر تو باد بعلم و دانش بآنچه که جز بآن عمل و کار (هر کس) صحیح و درست نیست، و آن علمى که جز بآن عمل و کار درست نیست اخلاص و پاکدلى است (عمل از روى علم و دانش یعنى از روى اخلاص بجا آورده شود، نه از روى رئاء و خودنمائى). . 14 -22- قَالَ النَّبِیُّ ص‏ مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ‏ رَبَّهُ‏ ثُمَّ عَلَیْکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا یَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاص‏
  34. حد ذکر خدا- درمعنی ذکر و ذاکر و مذکور- می فرمایند ذکر حضرت پیامبر محمد بن عبدالله (صلّى اللَّه علیه و آله) وامام علی بن ابیطالب  (علیه السلام) است.   که ذکر وذاکر فانی در مذکور می شوند مذکور پروردگار عالم است. رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس زبان ذاکر داشته باشد، خیر دنیا و آخرت به او عطا شده است. و امام صادق علیه السلام فرمود: هر چیزى حدّى دارد جز ذکر خدا.
  35. بصیرت در ذکر - بصیرت این است که بچه شهید 13 ساله برای وصیت خود به دیگران از 1001 اسم خدا استفاده کرد وصیت نامه نوشت .
  36. این مطلب است که هیچ عبادتی بالا تر از ذکر خدا ویاد خدا وحاظر دانستن خدا نیست برای حصول بصیرت است؛
  37. کلید همه‏ى بدبختى‏ها،- هیچ گناهی بالا تر از غفلت و مانع رشد بصیرت نیست؛ کلید همه‏ى بدبختى‏ها، غفلت‏ است. غفلت از خداوند، غفلت از معاد، غفلت از آثار و پیامدهاى گناه‏، غفلت از توطئه‏ها، غفلت از محرومان، غفلت از تاریخ و سنّت‏هاى آن و غفلت از جوانى و استعدادها وزمینه‏هاى رشد.
  38. موانع رشد بصیرت - نتیجه موانع رشد بصیرت غفلت است اگر انسان اهل ذکر باشد مفید برای خود وجامعه ودرک حق وحقیقت خو وجامعه است.
  39. عالم محضر خدا - برای اینکه ما برای جامعه مفید باشیم خدارا خاضر وناظر خود دانیم که عالم محضر خداست ؛
  40. یاد خدا در همه حالات - هرکه یادخدا کند از کناه وحرام وغفلت در امن است ویاد خدا قطع شد در گناه وحرام وغفلت بسر برد درمنجلاب غافلین است. ودر میدان دشمن بازی می کنند؛والسلام
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم. https://safarzade.blog.ir
  • حسین صفرزاده
۰۴
تیر

                                بسم الله الرحمن الرحیم 

                                اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

  1. جلسه 34 غفلت از موانع بصیرت - درجلسه قبل غفلت از موانع بصیرت بودیم امروز درسی چهارمین  جلسه با درموضوع غفلت خدمت شما بزرگواران هستیم امیدواریم مورد توجه حضرت ولی الله العظم عج الله فرجه الشریف امام زمان قراربگیرد ان شاالله 
  2. غافلین - امید واریم نابودی منافقین را در این سال شاهد داشته باشیم  شروع به صحبت میکنیم آنانند کسانى‏اند که خداوند بر دلها و گوش و چشمانشان، مُهر نهاده است و آنان همان غافلانندآیه ۱۰۸ سوره نحل می‌فرماید : النحل : 108 أُولئِکَ الَّذینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون‏
  3. دلیل نفهمی غافلین - خیلی این آیه قابل توجه است درشرایط کنونی قابل تأمل و اندرزوقابل توجه است؛  عرض کنم خدای متعال می فرماید:  کسانی که بر اثر فزونی گناه خداوند برقلب شما پوشش برچشم شما پوشش بر گوش شما مهر قرار داد به همین دلیل نمی فهمند بصیرت ندارند و خدا و عرض کنم که این گروه جزء غافلین واقعی هستند_ قلب شان ؛ چشمشان ؛ گوششان مهر خورد-

 

  1. ابزار های ورودی به قلب -ابزارورودی و درونی انسان خصوصا - قوه باصره ؛ قوه سامعه ؛ قوه ادراک هر سه بسته شده است ؛ هر کدام یک از این ابزارها در آیات قرآن به قلب  و گوش و چشم اشاره شده اینا سه ابزار ورودی به قلب هستند که انسان آنهارا دریافت میکند- برای غافلین بسته شده است

 

  1. کفار جزء غافلین هستند - در این جا چند نکته قابل توجه است اول- چه کسانی مقدم این آیات مطرح شده ؛ بابیان دیگری کسانی که مد نظرآیه هستند ؛ من جمله کفارجزءی که برای غافلین بسته شده است هستند؛

 

  1.  اهل تقیه جزء غافلین نیستند- نکته دوم آنچه قابل توجه است اینکه کفار و مشرکینی که ایمان به اسلام آورده‌اند و به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آوردن تحت شکنجه های سختی تحت فشار بودند تغییر کرده و به زبان بیزاری به اسلام اعلام کردند ؛ ولی قلب شان مملوع از ایمان و تقیه ؛

 

  1. اهل بصیرت یکی - حضرت عمار وپدر ومادر عمار بود قلب شان مملوع از ایمان بود خدمت پیغمبر میآمد تقیه را اعلام میکرد حضرت پیغمبر فرمودند هیچ گناهی نکردی کار درست کردی که اهل بصیرت بود؛

 

  1. اهل بصیرت یکی - هم بلال حبشی واقعاً بلال حبشی سخت در زیر شکنجه قرارمی گرفت ؛ قلب ش مملوع از ایمان بلال حبشی برای اینکه مرتد بشد روی سنگ های داغ می‌انداختند برای اعلام بیزاری از اسلام و 1- مقاومت کرد برای اعلام وفاداری مسإله را عبوردادن به تقیه کرد به زبان اعلام کرد و نزد حضرت گفت قلب م مملوع از ایمان بود وقتی در شکنجه بودم پیامبر اکرم فرمودند خداوند شما را مورد عفو قرار داد و هیچ کاری نکردی واهل بصیرت بود؛

 

  1. دیگر ازاهل بصیرت- در تاریخ اسلام  آدمایی که زیر شکنجه قرار گرفتند زیاد هستند که قلب شان مملوع از ایمان, من جمله در دوران ما هم همینطور در دوران ما آقایانی که زندان بودند را مثل مرحوم آیت الله احمدی امام جمعه خمینی شهر با دست بند و زیر شکنجه های سخت نادری وساواک اصفهان به او می گفتند به امام یک فحش بده ما تورا آزاد  می کنیم ایشان این جواب را داد که خون از قلب  من روی زمین بچرخد می‌نویسد خمینی... همه اینها دارای بصیرت بودند.2- گروه دیگر اصلا واهل بصیرت نبوند؛ با فشارمی توان اعتقادشان را عوض کردند اینها در دنیا وآخرت در عذابند- 

 

  1. امور مربوط به قلب در بصیرت- در قرآن درحدود ۷۰ آیه راجع به مسئله قلب ؛  قلب  به خدای متعال  مورد را مطرح می‌کنیم در سوره بقره : - با عدم بصیرت و درک نکردن حقیقت، شاید بالاترین کیفرهاى الهى است. «خَتَمَ‏ اللَّهُ‏ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ‏»- کفر و الحاد، سبب مهر خوردن دلها و گوش‏هاست. «الَّذِینَ کَفَرُوا ... خَتَمَ‏ اللَّهُ‏»  خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ (آیه 7)
  2. قلب  یعنی چه - نکته قابل توجه اینکه قلب  یعنی چه امیرالمومنین علیه السلام معنا می کند به ما اعلام می کند چند

نوع قلب  را گفته می شود بفرمایید  که ما درصفحات  قرآن هم آمده  یکم - قلب  سلیم ..دوم -  قلب  منیب .. سوم -  قلب  مریض در قران

  1. 1- قلب  سلیم  _ مراد از قلب  در قرآن، روح و مرکز ادراکات است. ویژگى‏هاى قلب  سلیم‏ الف: قلب ى که جز خدا در آن نیست. «لیس فیه احد سواه» ب: قلب ى که پیرو راهنماى حقّ، توبه کننده از گناه و تسلیم حقّ باشد. قلب ى که از حبّ دنیا، سالم باشد. د: قلب ى که با یاد خدا، آرام گیرد. ه: قلب ى که در برابر خداوند، خاشع است.
  2. معنای قلب  سلیم  _معانی مختلف برش کردن قلبی که جز خداوند در قرآن نیست ؛ عشق خانمش عشق بچه هاشون برای رضای خدا؛  تو وارد زندگی من شدی فقط  برای رضای خدا ؛ دراین قلب  ملاک خدا است خداوند قسمت کند که ما صاحب قلب  سلیم بشویم درراه حق ان شا الله حرکت می کنیم واز گناه پاک است قلب مان باشد در حقیقت کسی به جزخدا نیست؛
  3. ویژگىهاى قلب سلیم‏ - قلب ‏ سلیم روحِ پاک، روحى است که از وابستگى به دنیا وآلودگى به شرک، کفر، نفاق، تکبّر و همه‏ى امراض قلب ى پاک باشد وچون خداوند درباره‏ى منافقان مى‏فرماید: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»* پس قلب ‏ سلیم‏، قلب  مؤمن است.درحدیث مى‏خوانیم: قلب ‏ سلیم‏، قلب ى است که در آن شرک نباشد. امام صادق علیه السلام فرمود: قلب ‏ سلیم‏ قلب ى است که جز به خداى تعالى به چیزى وابسته نباشد. آرى، شرک یکى از بیمارى‏هاى قلب ى است.

 

  1. پایتخت خدا درقلب سلیم - در خطبه 214 مقدمه ای که در این خطبه  از جانب حضرت علی علیه السلام پیرامون شناخت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ؛ بخش دیگر بخش ارزش دانشمندان حضرت بخش دیگرش راجع به پند اندونزی وپند های جاودانه ؛ فرمان‌ پذیری  حضرت می فرمایند فطوبی لذی قلب  سلیم  ؛ پایتخت خدا درقلب  مومن ؛ قلب  المومن عرش الرحمان ..قلب  سلیم این فلب هدایت الهی را پذرفته وعملی می کند   «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ‏ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ») قلب  سلیم : این قلب  طاعت است هدایت هدایتگر کیه خدای متعال جان این قلب  هدایت الهی را پذیرفته و عمل می کند بنابراین قلب ی که یافت با یاد خدا آرامش پیدا می کند از سوره فجر آیه ۴ علاوه براین أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»)  الله اکبر این یاد خدا چی قدرتی دارد که قلب  متلاطم را آرام میکند این مسئله قابل توجهی است باید دقت کرد که بصیرت از این آیه سرچشمه می گیرد؛

 

  1. 2- قلب  مریص- 1قلب ی که از خدا غافل است 2رهبری را نمی پذیرد. قلب  مریض مسائلی و در آیات هم در روایات مطرح میشه قلب ی  است که از خدا غافل است به اعتقاد آقایان مفسرین قرآن    در سوره آل عمران آیه  7. قلب ‏هاى منحرف، منشأ فساد و فتنه است.- فتنه، تنها آشوب نظامى و فیزیکى نیست، تفسیر به رأى و تحریفِ فرهنگ و معانى آیات نیز فتنه است. «ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ» - گاهى حقّ و حقیقت نیز دستاویز باطل مى‏شود. .فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ .. قلب ‏ مریض‏، «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» که در آن نفاق و ناباورى نسبت به معارف الهى است و اگر به حال خود رها شود، مرض او روز به روز گسترده‏تر مى‏شود. قلب ‏ مریض‏، «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» که در آن نفاق و ناباورى نسبت به معارف الهى است و اگر به حال خود رها شود، مرض او روز به روز گسترده‏تر مى‏شود. فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (10) سوره بقره فساد روی زمین میکند

 

  1. بینش قلوب ضعیف- این طریق عمل وبینش قلوب ضعیف است قلب  مریض دنبال به قول معروف آویزان است قلب ی است که سخت دارد یعنی سختی که  هرچی روضه خان روضه  به خواند قلب  مریض اشکش در نمی آید  دل سختی دارد آویزان است وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِه‏..(المایده 13)  و فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفى‏ بِجَهَنَّمَ سَعیراً (نساء 55) درک نکردن حقیقت شاید بالاترین کیفری باشد که خدا بردلهای  آنها قرار داده که عذاب  البم....
  2. 3- سوم قلب  منیب -  ویژگی های قلب  منیب برای خدا قلب  پر امید قلب  منیب آن است که بعد

از یک انحراف و خلافه توبه وانابه به سوی خدای متعال حرکت میکنه

نکته مهم در اینجا دیگر بعد از توجه وتوبه به اینکه قلب  منیب است به سمت قلب  مریض اگر توجه کرد بلافاصله برمیگردد و به سمت اسلام و ایمان و مسائل مربوطه توجه به بصیرت وحق وحقیقت کرده ؛ توبه کرد جدا برمی گردد با اختلاف برخورد می کند . قلب  منیب انکار حقایق می کند وقتی متوجه شد توبه می کند برمی گردد. اول خوبی هارا انکارمی کند بعد که متوجه شد برمی گردد .

  1. دلم می خواهد و قلب مریض - جناب حضرت آیت الله مظاهری زید عزه می فرمودند اکثرموانع ازدواج جوانان ما برسر موانعی است که  این قلب  منیب را خانواده ها می کشانند به سمت وسوی قلب  مریض ؛ و باعث وعمده گرفتاری های جوانان در ازدواج می شود؛  قلب  منیب قلبی می شود  که انکار کننده است انکار کننده  حقایق می‌ گردد قلب  منیب دست پاگیر امور چشم وهم چشمی ؛  تجملات خانوادگیاست؛  که قلب  منیب را به اینکه سمت وسوی قلب  سلیم ببرد این ازدواج را به سمت قلب  مریض می کشاند واین عمده گرفتاری های جوانان درازدواج چنین می شود؛  قلب  منیب را این تجملات این هوی نفس این دلم می خواهد ها آماده می کند برایِ قلب  مریض واین پند گرفتن از شیطان است این قلب  دچارعذابِ  کفر ورزیدن ؛  فتنه‌گرشده  و اینجوری در راه  کفر والهاد قرار می گیرد ومًهر بر گوش وچشم وقلب  زده می شود؛
  2. نور قلب و شب قدر-  در شب قدر قلب  منیب به سمت وسوی قلب  سلیم پیش میرود وقتی فهمید ؛ شب قدر قلب  منیب به سمت قلب سلیم پیش میرود انسان قرآن را دو ساعت میگیرد روی سر؛ که این حرکت حرکت بسیار زیبا و باز دارنده  حساب تقلب  رو دراینجا نمی آورد أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ (زمر22)مقتضاى ربوبیّت الهى هدایت افراد حقّ‏پذیر و داراى سعه‏ى صدر است. «فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ‏ رَبِّهِ‏» آیات زیادی در قرآن قابل توجه به  این موضوع آمده ؛ قلب  منیب  متغیر و تاثیر پذیر درقطارو نظام زندگی است از این جهت مومنین دعا می کنند  میگویند قلب  انسان، متغیّر و تأثیرپذیر است. لذا مؤمنان اینچنین دعا مى‏کنند: «رَبَّنا لا تُزِغْ‏ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا» خدایا! دلهاى ما را بعد از آنکه هدایت نمودى، منحرف مساز. حضرت امام رضا علیه السلام می فرمایند زیا این را بخوانید .

خلاصه : پس ما سه نوع سه نوع قلب  داریم یک قلب  سلیم حقیقت بین یک قلب  مریض فتنه‌گراست ضعف دارد و یک قلب  منیب توبه پذیر ..

  1. انسان خود عامل بد بختی - حال اگر سوأل کنند چرا کفر والهاد موجب مُهراست جواب این است که انسان خودش باعث بد بختی خودش می شود  و از این رو د عایش برآورده نمی شود نذرهم می کند رشته هم میزنند؛  ولی بند همان نفس الهادی خود هستند  عقل مرکز ادراکات وقتی درک نکند و فهم نکند گرفتاراینجور مسایل می شود. دعایش برآورده نمی شود
  2. قلب  منیب -آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام برای ما می فرمایند کارچشم کدام است !؟ کارگوش کدام است !؟  خطبه 83 این خطبه را از اول تا آخر بخوانید نکات ارزنده بصیرت نگردرآن است  خیلی مواقب قلب  منیب پند گرفتن از شیطان است. که خود درک وفهم واندیشه ندارد بصیرت دریافت نکند. خود را به وادی قلب  مریض می کشاند.
  3. تمسک به نماز دعا ؛ قرآن برای رشد بصیرت باید به دعا متوسل شد به قرآن تمسک کرد ؛ آیه الکرسی نور چشم را زیادمی کند کار چشم و نماز قوت قلب  مومن است آیه سوره الزمر، آیه 22 أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّه‏... . «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنین» آرامش خودش را بر قلب ‏ پیامبر و بر مومنین نازل کرد. .قلب  مومن را آرام می کند عامل وعاملین مٌهر زدن چیست قرآن می گوید مٌهر زدنند که چرا خدا  ختم میکند و مٌهرمیزند. البقرة : 7 خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم‏ !؟ جواب می دهد ومی گوید  این شخص خودشدوعامل است یکی خودش باعث بدبختی خودش می شود نتیجه این می شود.
  4. بهره برداری صحیح از قوای جسمانی- با این حال مشکل کجاست راه حل مشکل چیست حضرت آقایمان امیرالمومنین علی علیه السلام  خیلی خوب و جالب  توصیه می کنند همه عزیزان خطبه ۸۳ از اول تا آخر مطالعه کنند  ما دراین جا به بعضی از کلمات حضرت علی علیه السلام اشاره می کنبم-  چند قوه بهروری در بدن ما است دراصطلاح اهل فن به شنوایی عنوان قوه سامعه ؛ به لمس قوه لامسه وبه بینایی قوه باصره ، قوه بویایی؛ قوه چشایی است ؛ قوه دارکه  در وجود مااست ..که متاسفانه گاهی وقت ها ما خودمون با دست خودمون این قوای چند گانه را در جای خودش ودر راه رشد بصیرت استفاده بهینه نکرده سر و سامان نداده و درراه رشد وتعالی بکارنمی گیریم ؛ خداوند به ما ابزار شناخت ورشد ارزانی داشته لکن متاسفانه در راه غیرصحیح بکار گرفته می شود ،
  5. صفات متقین در بصیرت - درخطبه ۱۹۳ -  خطبه متقین  صحبت می‌کند ؛ می شود خصوصیاتش را که به درد بحث ما بخورد استفاده کرد چهار مورد .. َ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ‏ آذَانِهِمْ‏ .. مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ أَبْصَارِهِم‏.. حَرَّمَ‏ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ..وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِع‏.چشم هارا برای حرام ببندید ...نگاهای حرام ...گوش های حرام ... اینهارا برای رشد بصیرت به علم نافع قرار بده  وقف دانش سود مند بکن ؛  بد بختی ما در این است .. عَظُمَ‏ الْخَالِقُ‏ فِی‏ أَنْفُسِهِمْ‏ وَ وَضُعَ [صَغُرَ] مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم‏ بد بختی ما در این است که دنبال هوی نفس خودمان هستیم وغفلت چشم وگوش ودلمان را فراگرفته که گاهی خودمان را بزرگتر از خدا می دانیم ..قلب مان شیطانی می زند..در نتیجه غم وانده وگرفتاری ما روز به روز زیادتر می شود که علت اصلی این نا به سامانی زندگی فردی اجتماعی به علت عدم برداشت صحیح ونداشتن تدبر وتامل در رشد بصیرت وشکوفایی زندگی خودمان است که این خو بحث مفصلی لازم دارد-     برای مومن حرام است ازهرچه که غیراز خود را کوچک کردن
  6. در مصیبت انسان مومن سه بخشی است در اندوه 1– بخش اندوهی که در اثرمصیبت برای آدم پیش می آید یادمان نمی رود مشکل پیدا می کنیم مثل تصادف وفوف و..می گویند اگر یک مصیبت اینجوری برای آدم آمد.فرمودند به مسائل ومصیبت امام حسین علیه السلام توجه کنید اولین مصیبت وانده است پس مااگر خواستیم گریه کنیم باید به مصیبت آقا ابا عبدالله حسین گریه نمایم. که بلاترین مصیبت واندوه است. دیروز آقا درجواب این تصنیف که خواندند به مادر شهید می گفتند که اگر ما به مراجع شیعه رجوع کنیم ؛ مقام را می دانستیم که در چه جایگاهی هستیم جشن می گرفتیم؛
  7. دوم در مصیبت انسان مومن در اثر سوء مدیریت حاصل می شود که اکثر گرفتاری های جامعه ما همین سوء مدیریت  جامعه است که  مصیبت شده برای ما مثل ازدواج ، مثل مسکن مثل اقتصاد ؛ و...
  8. سوم مصیبت از اینجا شروع می شود ؛  کار برای رضای خدا هست یا برای پست گرفتن وخود مطرح کردن  اگرخاص رضای خداباشد الحمدلله مشکلی نیست ؛  ولی اگر برای مطرح کردن خودباشد این مصیبت است ؛ اینکه آیا خدا راضی است یا اینکه نه کاری با خدانداشته باشیم ؛ سخنان وعمل کرد آدم هایی که اینجوری هستند دل های پرهیزگاران را اندوهگین می فرمایند ،
  9. با توجه به نعمت های خدا دادی رهگشایی  نهج البلاغه بصیرت با توصیه های حضرت1- که از سخنان مولا علیه السلام این است که از سخنان بیهوده که موجب خشم خدا و رسول خداست این انسان مومن دوری میکند  چون جلب رضای خدا دراین هست
  10. صفات مومن - حضرت 16 صفت از برای مومن ذکر می کند، که اندوه وخوف ورجاء خیلی قیمت دارد برای انسان ؛ شعله ایجاد می کند حرکت میآفریند قلوب شیعه را به حرکت وامی دار؛
  11. 3 -حضرت می فرمایند از سخن های بیهوده که موجب خشم خداست باز میدارد ودوری می کند ؛ ِ وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ‏ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما غافلین به سخنان نادرست توجه ندارند حاضر نمی شوند در این گونه جلسات از عمق بصیرت وبینش کلام بگویند؛  
  12. 4- با بندگان متقی و پرهیزگار یاد خدا در دل دارند کسانی هستند که در مجالس لهو و لعب شرکت نمی‌کند به سخنان بیهوده گوش نمیدن پرهیز می‌کند به سخنان باطل و نادرست توجهی ندارد و اینها کارهای زشت را که می بینند حاضر نمی شوند تو این جلسات و مکانها شرکت نمی کتتد  و هرگاه امور بیهوده و ناپسند را ببینند و ازش مرور کنند اینها اهل بصیرتند
  13. 5- نعمت ها ؛ ادراک قلب ی انسان نعمت ها را در مسیر صلاح به کار ببرد چشم نعمت است گوش نعمت است قلب  نعمت زبان نعمت از اعضا و جوارح داخلی باطنی نعمت است بصیرت دریافت می کند
  14. 6- عدم غفلت باعث رشد وبصیرت  است انَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏ ووغلفین این تغیر را از دست دادند.. 7
  15. کمال ورشد اعضاء و بصیرت -- گوش داده چشم و سایر اعضا و جوارح را به عنوان نعمت های الهی در اختیار ما قرار دارد و غیره در اختیار ما گذاشته برای چه کاری برای ارتقا ع و رشد کمالات علمی ایمانی عرفانی و معرفتی که در خصوص عمل ؛ ما به جایی برسیم که رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند خدا را می بیند؛
  16. 8- نکته شکر- بعد سه نوع شکرداریم قلب ی؛ لفطی ؛ عملی همین طوری که به لفظ میگویم به قلب  بگدرانیم ودر خارج عمل کنیم ؛
  17. 9- حق روح ودرک وادراکات وبصیرت - صحیفه سجادیه حق چشم و حق گوش و حق زبان و حق شکم و اعضا و جوارح و اینا رو برین مطالعه صحیفه سجادیه 50 حق روح ودرک وادراکات
  18. 10- انسان خلیفه الله - خدا به ما قلب  وگوش وچشم در اختیارما گداشته برای ارتقاع ورشد  کمالات عملی  ایمانی و انسان را معرفی کرده  که برسد به جایی که جزخدا نداند
  19. 11- اگر در فلب توجه نکنی عمل را  گرفتار فتنه می شوی که مانع رشد بصیرت است.
  20. 12 - توکل برخدا - بنابراین با توکل برخدا .و. قولوا لا اله الا الله تفلحوا وباتوجه مانع رشد بصیرت آدم غافل برطرف می‌شود  اما وقتی غافل شد دیگر قدرت برگشت برایش کم مقدر می شود؛
  21. 13- توجه به امور قلبی - آقا جام علی ...حکمت 409 القلب  مفتاح البصر ---- توجه به امور قلبی رجوع به امور قلبی ما را به بینایی هدایت کرده وبصیرت مارا رشد قابل توجه می دهد؛
  22. 14-انسان حق بین - خطبه 88 بند 2 وَ مَا کُلُ‏ ذِی‏ قلب بِلَبِیبٍ وَ لَا کُلُّ ذِی سَمْعٍ بِسَمِیعٍ وَ لَا کُلُّ ذِی نَاظِرِ عَیْنٍ بِبَصِیرٍ أَلَا فَأَحْسِنُوا النَّظَرَ عِبَادَ اللَّهِ فِیمَا یَعْنِیکُم‏ قلب  وخرد مدار گوش وچشم هست  انسان را حق بین میکند اگرچشم وگوش وعقل .قلب  حق بین شد غفلت ومانع رخت بربندد وبصیرت آشکارشود؛ والسلام..اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۲۹
خرداد

 

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. عوامل رشد بصیرت  - موانع بصیرت غفلت  استاد بزرگوار سالک در مدرسه صدر بازار اصفهان جلسه 33 سی و سومین  جلسه ای که خدمت شما هستیم در27 خرداد 1402 پیرامون موضوع بصیرت دارد.
  2. ما ادامه دادیم و رسیدیم به موانع بصیرت چه چیزهایی مانع رشد بصیرت انسان می شود سه محور را بیان کردیم حال مهور چهارم موانع رشد بصیرت غفلت در زندگی دنیا
  3. غفلت در زندگی دنیا  -امروز محور چهارمین مانع رشد بصیرت عبارت است از غفلت  در قرآن آیات متعددی داریم غافل و غافلین ها دارای نکات بسیار دقیقی دراین آیات وسیر تاریخی دارد با توجه به آثار وضعی غفلت  میاورد .
  4. زندگی دنیا  و غفلت  آخرت -آیات قابل توجه هست به تعداد زیادی ؛ تعدادی را یادداشت کردم خدمتتون عرض می کنم یکی از آیات که در بین این آیات  انتخاب کرده برای جلسه امروز این سوره رم آیه هفتم قرآن می فرماید: یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ (رم7)
  5. دنیا  نگری وغفلت  - از دیدگاه قرآن، دنیاطلبى و دنیاگرایى اگر سبب غفلت  از آخرت و انحصار خواسته‏ها در دنیا باشد، نکوهیده است. این نکته در آیات فراوانى مطرح شده است،  این مردم کوتاه فکر کوتاه بین قدرت آینده نگری ندارند
  6. این آیه از دوبخش تشکیل شده است ۱ حیات دنیا  این دو روز و سه است  2- مکمل  آیه می فرماید از آخرت غافلند
  7. غفلت  در دنیا -  درنکته اول 50  مورد مطلب دارد چند مورد انتخاب کردم خدمت شما عرضه بدارم . نکات بسیار دقیقی در این آیه عْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا هست که 6 مورد آن را آماده کرده ام خدمت شما عرضه بدارم.
  8. مطلب اول غفلت  در دنیا  – مردم کم بین کوتاه بین از زندگی فقط ظاهر آنرار می بنند وتوجهی به باطن دنیا  ندارند
  9. مطلب دوم غفلت  در دنیا  – مردم کم بین وعدم بصیرت قدرت جهانی بینی لطفی ندارند. از عمق 80 متری دریا .10 متری دریا می بینند موج وسطح دریا را می بینند ؛ کوتا بین  وزود گول می خورند ؛ آدم باید عمیق بین باشد بسیار عمیق ؛ الأعراف : 196 إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحین‏.. - خداوند، صالحان متّقى را تحت ولایت قرار مى‏دهد، چنانکه در آیات قبل خواندیم، إِنَ‏ وَلِیِّیَ‏ اللَّهُ‏ ... وَ هُوَ یَتَوَلَّى‏ الصَّالِحِینَ‏ ولى بى‏تقوایان، گرفتار اخوّت شیطانى مى‏شوند. «إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الغَیِّ»
  10. مطلب  سوم غفلت  در دنیا - : انسانی که ظاهری  می بیند دیگر دنبال درک وفهم بیشری بمی باشد . 
  11. مطلب چهارم غفلت  در دنیا ..... در گیر لذت های زود گذر- بد بینی ها خیالها باطل با مشکلات دست وپنجه نرم می کند گرفتار یک وقت بی قراری دارد آن هم لحظه مرگ ؛ عاقبت این آدم طاهر بین به آن ناکجا آباد است.   
  12. مطلب پنجم  مقام انسان در دنیا  – زندگی تشکیل شده از حلقه هایی از هنگام تشکیل نطفه  دررحم مادر ؛ دوران کودکی ؛ نوجوانی ؛ ازدواج ؛ تشکیل خانواده ؛ کهن سالی ؛  که در هرکدام معرف دینی درش هست با بکارگیری معارف در این دوران وعدم  بکارگیری ؛ بصیرت وعدم آن که انسان ظاهر بین نگاه می کند سنجیده می شود .. بلکه در سوره الحجر 29 و ص : 72در دو جا ی قرآن می فرماید  : فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدین‏..که تکریم  وتمجید وسجد خداوند بستگی به بصیرت وعدم بصیرت دارد .
  13. اما مادی گراها نمی بینند چرا که خلاقیت وخلقت انسان در زندگی حلیقیه ای پیوسته که بصیرت وشناخت الهی لازمه جهان بینی آن است که فهیم وبصیرت این حلقه زندگی در دنیا  را درک می کند چون ازدواج که رشد انسان را در پی دارد!!..
  14. مطلب ششم غفلت   وغافلون در دنیا  ازحقیقت دنیا  غافلند  علت این بی خبری  تاکید بر این نکته وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ (رم7)
  15. مطلب هفتم غفلت  تفاوت فاحش مسلمانان با یک عنصر کافر ؛ ایمان ؛ توحید وجهان نگری نصرت الهی به این مجموعه با نگاه وبینش بصیرت است ؛ با یک انسان کافروبی دین تفاوت  می داند ؛ گاهی هم درمیدان دشمن
  16. مطلب هشتم غفلت  انسان کوتاه بین فردی از نوعی جهلی برخورداراست که عدم توجه به ماورای مادیات وقدرت الهی  دارد که 11آیه در قرآن برای افراد کوته بین  آمده وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‏،  
  17. مطلب نهم افراد اهل بصیرت - در آیه 110 سوره کهف خدای متعال می فرماید کسانی که امید و ایمان وامید به لقاء الله دارند وبه این عقیده ماند فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا .. یعنی امید به ملاقات با حضرت حق دارند و عمل صالح انجام میدهند ؛ اینها اهل بصیرتند،   ولیکن  افراد غافلین واهل غفلت  اصلا امیدی و ایمان به ملاقات با خدا را وداده های خدا را قبول ندارند و قبول ندارند بعد مرگ  حیات  اخروی هست.
  18. سوال..آیا دنیا  خوب است یا بد ؟!! جواب دنیا  بد نیست غفلت  در دنیا  بد است !! دنیا  برای رشد بصیرت است 1-انسان باید ژرف‏نگر و عمیق باشد، نه ظاهربین و غافل. ‏2- دنیا بد نیست، غفلت  از آخرت بد است. 3- علم به ظواهرِ دنیاى مادّى بدون توجّه به آخرت، مورد انتقاد است. - دنیا ظاهر و باطنى دارد و آخرت، باطن دنیاست. - توجّه به ظواهر دنیا، سبب غفلت  از آخرت است. قرآن می فرماید : یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ (الرم 7) پس دنیا  بد نیست غفلت  در دنیا  بد است.
  19. غفلت  در دنیا - همانا مثل‏ دنیا مثل زهریست که شخص بى‏خبر آن را مى‏خورد. ْ فَإِنَّمَا مَثَلُ‏ الدُّنْیَا مَثَلُ‏ السَّمِّ یَأْکُلُهُ مَنْ لَا یَعْرِفُه‏...امام صادق علیه السّلام روایت مى‏کند که فرمود: مثل‏ دنیا مانند آب دریا مى‏باشد، تشنه هر چه از آن بخورد بر تشنگى او افزوده مى‏گردد و تا آنگاه که او را مى‏کشد. یَا هِشَامُ مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ مَاءِ الْبَحْرِ- کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یَقْتُلَهُ-
  20. غفلت  در دنیا - امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: مثل‏ دنیا مانند مار است خوش خط وخال ظاهری زیبا بدنش نرم  ولى باطن گزیدنش سخت مى‏باشد، از هر چه در دنیا خوشت آمد از آن دورى کن چون اندکى با او خواهى بود، هر چه بیشتر از آن خوشت مى‏آید بیشتر از آن بترس، زیرا هر کس از متاع دنیا خوشش بیاید و به آن مطمئن گردد همان متاع او را بد حال خواهد کرد. یإِنَّ مَثَلَ الدُّنْیَا مَثَلُ الْحَیَّةِ- مَسُّهَا لَیِّنٌ وَ فِی جَوْفِهَا السَّمُّ الْقَاتِلُ- یَحْذَرُهَا الرِّجَالُ ذَوُو الْعُقُولِ- وَ یَهْوِی إِلَیْهَا الصِّبْیَانُ بِأَیْدِیهِمْ- مار خوش
  21. غفلت  در دنیا - رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: مثل من و مثل‏ دنیا مانند سوارى است که در یک روز گرم حرکت میکند، و در زیر یک درختى اندکى در سایه آن استراحت مینماید، و بعد از آن بار دیگر سوار مى‏شود و به سیر خود ادامه میدهد. فَقَالَ صلى اللَّه علیه و آله مَا لِی وَ لِلدُّنْیَا وَ مَا مَثَلِی وَ مَثَلُ الدُّنْیَا إِلَّا کَرَاکِبٍ سَارَ فِی یَوْمٍ صَائِفٍ فَاسْتَظَلَّ تَحْتَ شَجَرَةٍ سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَکَهَا
  22. صاحب دنیا  مثل ناخدا وکشتی - و مثل‏ دنیا و صاحب دنیا مثل دریا و ناخدا و کشتى است و لقمان حکیم به پسر خود فرمود: اى فرزند من بدرستى که دنیا دریائى است عمیق و بتحقیق که هلاک شده‏اند در آن عالمى فراوان پس تو کشتى خود را در آن ایمان بخداوند قرار ده و توشه خود را در آن تقواى خدا نما و بادبان آن کشتى را در این دریا توکل بر خداوند کن، پس اگر نجات یافتى برحمت خدا بوده و اگر هلاک شدى بگناهان خودت هلاک‏شده‏اى‏.. و مثل الدنیا و صاحبها کمثل البحر و الملاح و السفینة.وَ قَالَ لُقْمَانُ- عَلَیْهِ السَّلَامُ- لِابْنِهِ: «یَا بُنَیَّ، إِنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ وَ قَدْ هَلَکَ فِیهَا عَالَمٌ کَثِیرٌ، فَاجْعَلْ سَفِینَتَکَ فِیهَا الْإِیمَانَ بِاللَّهِ، وَ اجْعَلْ زَادَکَ فِیهَا تَقْوَى اللَّهِ، وَ اجْعَلْ شِرَاعَهَا التَّوَکُّلَ عَلَى اللَّهِ. فَإِنْ نَجَوْتَ فَبِرَحْمَةِ اللَّهِ، وَ إِنْ هَلَکْتَ فَبِذُنُوبِکَ».
  23. دل بستن به دنیا - آقا جانم امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند - دنیا  جازبه های زیبا دارد دنبال عشق وجوانی وجمع کردن مال وسروت وجاه ومقام پست ومنیت و ریاست وسلطه از این دنیا ی به این زیبایی اعراض کن  - وَ قَالَ علی علیه السلام -‏ یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّی أَ بِی تَعَرَّضْتِ أَمْ لِی تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِینُکِ هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی‏ لَا حَاجَةَ لِی فِیهَا قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُکِ حَقِیرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِیمِ الْمَوْرِد..
  24.  اما خوبی های دنیا  – 8 محوردارد که حضرت آقا جانم امیر المومنین علی علیه السلام برای کسی که مذمت دنیا می کرد فرمودند - قد سمع رجلا بذم الدنیا  -ایها الذم للدنیا  ..ان الدنیا  دارصدق لمن صدقها
  25. وَ مِنْ ذَلِکَ قَوْلُهُ علی علیه السلام:  الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ‏ لِمَنْ عَرَفَهَا وَ مِضْمَارُ الْخَلَاصِ ... و سراى پند گفتن است از براى کسى که پند پذیرد بآن، بتحقیق که اعلام کرده است بجدائى خود، و ندا کرده بمفارقت خود، و خبر داده از مرگ خود و اهل خود، پس تصویر کرده و تمثیل نموده از براى ایشان ببلاى خود بلا را، و آرزومند گردانیده ایشان را بشادى خود بسوى شادمانى، شام کرده بعافیت و بامداد آمده‏
  26. وَ مِنْ ذَلِکَ کَلَامُهُ علیه السلا-  لِرَجُلٍ سَمِعَهُ یَذُمُّ الدُّنْیَا مِنْ غَیْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَا یَجِبُ أَنْ یَقُولَ فِی مَعْنَاهَا الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا - بدرستى که دنیا خانه راستى است از براى کسى که تصدیق کند آن را،دنیا  آنقدر زیباست که عاشق او می شوند.
  27. وَ دَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا - و سراى‏ عافیت است از براى کسى که بفهمد از آن، وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا - و خانه توانگریست از براى کسى که توشه برگیرد از آن، مَسْجِدُ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ – دنیا  محل سجده گاه انبیاء خداست وَ مَهْبِطُ وَحْیِهِ – جایگاه نزول وحی است (چو انجیل زبور وقرآن) وَ مُصَلَّى مَلَائِکَتِهِ – جایگاه نماز ملایکه الله است .
  28. وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَائِهِ اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ - تجارتخانه اولیاى خداست که رحمت او را کسب مى‏نمایند و در قبال این اکتساب، وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّةَ فَمِنْ ذَا یَذُمُّهَا؛ بهشت را به عنوان سود تجارت خویش به دست مى‏آورند

وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَیْنِهَا - پس کیست این کس که دنیا را نکوهش کند وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا و در حالى که دنیا مردم را بدورى خود (از ایشان) آگاه ساخت، و بجدائى خویش آواز داد، و به نیستى خود خبر داد،

  1. نَعَتْ نَفْسَهَا فَشَوَّقَتْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ- و بوسیله شادى خویش آنان را بشادى آخرت آرزومند کرد، و بسبب بلاء و گرفتارى خود از..وَ بِبَلَائِهَا إِلَى الْبَلَاءِ تَخْوِیفاً وَ تَحْذِیراً وَ تَرْغِیبا.. بلاء و گرفتارى آخرت ترسانید، براى بیم دادن و بر حذر داشتن و ترغیب و ترساندن‏
  2. دنیا  و مسابقه  = الحدید : 21 سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ
  3. جمع بندی 8 محور برای فضیلت های دنیا  برای راستی وصداقت برای کسانی که اهل راستگوی وصادق باشند دنیا  هم برای راستگویان وصادقین است .
  4. نکته 1-دنیا خانه برای عاقبت خواهان وتندرستی وسلامت است. برای دنیا  شناسان ؛ پس سرسری با دنیا  برخورد نکنیم دنیا  شناس قوی خوب برایش هدایت در دنیا  نقش مهم وفراوان دارد..دنیا  2-خانه بی نیازی تقوی است وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏ و تَزوَّدَ من الدُّنْیا للآخرة. یخچالها را دردنیا  پر از تقوی کنید برای فردای برزخ وقیامت در بهشت . 3-دنیا خانه‏ خوبى است در صورتى که دل به آن نبندى و آن را جاى اقامت ندانى. 4-دنیا خانه‏ صداقت است براى کسى که با دنیا صداقت داشته باشد، و خانه عافیت میباشد براى آنهائى که فهم داشته باشند خانه توانگرى است براى کسى که از آن زاد و توشه تهیه کند، و خانه پند و اندرز میباشد براى آنهائى که موعظه پیدا کنند و پند گیرند.5-دنیا مسجد می شودبرای خدا ..حضرت آیت الله خزعلی میفرمودند مسجد سید اصفهان 40 متهجد داشت . شب را بیدار و متهجد بودند و نماز شب به جای می آوردند که خدایشان به مقام محمود (شفاعت) مبعوث گرداند.-6دنیا  جای نماز فرشته گان است . در جلسه روضه نگوید کسی نیامده یک نفر هم آمده با آن یک نفر شروع کن ملایکته الله در آن جلسه روضه شرکت می کنند .7-. دنیا فرود گاه وحی الهی است. برای پیمبران ؛ حضرت رسول الله (صلی الله علیه وآله)، حضرت فاطمه الزهرا(علیها السلام)8 - دنیا مسجع  وخانه شهادت اولباء الله
  5. دنیا رحمت و فضل - بانگاه امیر المومنین علی (علیه السلام) چقدر زیبا برای کسی که مذمت دنیا می کرد  شروع کرد که حالا توجه کن که دنیا  این است ؛ به این زیبایی ؛ چون الدنیا  مزرعته الآخره است. جمع بندی حضرت َمی فرمایند: اعْتَصَمُوا بِهِ، فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ، کسانى را که به خدا ایمان آوردند و به او متمسّک شدند، به زودى در رحمت و فضل خود در خواهد آورد، و در راه راست به سوى خود راهبریشان خواهد کرد*
  6. تجارت پرسود در دنیا - قرآن درآیه 111توبه إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ..میدان می دهد در دنیا  وعده می دهد در اعمال پسندیده در دنیا  می فرماید تجارت پرسود مطرح می کند؛ حضرت می فرماید دنیا همه اش رحمت است ونعمت الله است که به ما ازرانی داشته خداوند باری تعالی در دنیا  غفلت  نداشت باشیم که بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ.. آیه 111توبه
  7.  بصیرت و پاداش بهشت؛ ِ- در هر معامله ای 5مطلب است بایع فروشنده ؛ مشتری خریدار؛ ثمن کلا ؛ مثمن عوض؛ قیمت غ در این آیه هر 5 مورد با خدا معامله کردن آمده که بایع بنده خدا؛ مشتری وخریدارخداوند ؛ جنس وکالا نفس وجان ؛ پاداش بهشت؛ ِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا هِیَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَائِهِ اتَّجَرُوا فَرَبِحُوا الْجَنَّةَ..
  8. حقیقت دنیا  - حضرت علی (علیه السلام) [و در صفت دنیا فرمود:] مى‏فریبد و زیان مى‏رساند و مى‏گذرد. خدا دنیا را پاداشى نپسندید براى دوستانش و نه کیفرى براى دشمنانش. مردم دنیا چون کاروانند، تا بار فکنند کاروانسالارشان بانگ بر آنان زند تا بار بندند و برانند.
  9. فریب دنیا برای غافلین - وَ قَالَ علی (علیه السلام) الدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ یَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِیَائِهِ وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ بَیْنَا هُمْ حُلُولٌ إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا ..خطبه415..دنیا  فریب می دهد؛ 1-کیفیت فریب دنیا  را در دعای مکیل می فرماید؛ 2- زیان آور است از برای غافلین غفلت  زده ها آنسان را از آخرت غافل می کند؛ 3-تَغُرُّ – تند با حوادث دنیا  را از شما می گیرد؛
  10. 4- عمل در دنیا وکیفر دشمنان -  را پادش خود قرار مده بلکه قیامت را پاداش قرار ده ومزد زحمات خود را برای قیامت توشه برگیر. در دنیا  برای خود دوست جاهل مگیر خیلی ها مثل شارون جنایت کار ویا مثل صدام شیعه های عراق را در مکان جمع کرد از چهار طرف بر آنها عرصه را برآنها تنگ نمود ؛ بعد از هلکوپتر آمد پایین همه را به شهادت رساند. و همچون چنگ  8 ساله را برملت ایران تحمیل کرد؛ چه کسی می تواند کیفر این دشمن نا بکار در دنیا  قرار بدهد؟   خدا می فرمایند دنیا را پاداشى نپسندید براى دوستانش و نه کیفرى براى دشمنانش. مردم دنیا چون کاروانند، تا بار فکنند کاروان سالارشان بانگ بر آنان زند تا بار بندند و برانند. فقط حسرتش برای اهل دنیا  می ماند وبس!!
  11. دنیا محل رحمت برای اهل بصیرت - این نگاه حضرت آقا جانم امیر المومنین (علیه السلام) است برای دنیا ..                   الف - فریبنده وسمی خطر ناک وکشنده چو مار خوش خط وخال ..                                                 باء - از نگاه امیر المومنین در مقابل کسانی که نکوهش دنیا  می کنند – اجرای صداقت؛ اجرای بهتر عافیت وسلامت ..پایگاه پند آموزی عبرت های دنیا  در دنیا  8 سال چنگ وانقلاب ایران که حضرت امام فرمودند مومن از یک سوراخ  دو بار گزیده نمی شود؛ نتیجه و نکته دنیا  محل رحمت است از برای اهل بصیرت ؛ غفلت  کردی زیبایی های دنیا  برایت نکبت خواهد بود !!   
  12. اهل بصیرت و رحمت در دنیا - حصرت باری تعالی برای کسی که اهل بصیرت باشد زحمتی در دنیا  نباشد چون آفرینش، براساس لطف ورحمت الهى است. «کتب‏ على‏ نفسه‏ الرحمة» براى مقرّبان، زمینه‏ساز سه‏ رحمت‏ است: 1-رهایى از غصّه‏ها و سختى‏هاى دنیا 2-«فَرَوْحٌ»، رسیدن به الطاف الهى «رَیْحانٌ» 3-و رسیدن به کامیابى ابدى. «جَنَّةُ نَعِیمٍ» فرمود؛ من نکردم خلق تا سودى کنم‏..... بلکه تا بر بندگان جودى کنم‏. ما خودرا باید به ارحم الراحمین بست بزنیم.. هر که هستی با خدا وبا بسم الله الرحمن الرحیم با رحمت واسعه حضرت حق باشد دنیا   برایش بهشت را مطرح می کند آینجا وانجا.. واگر خدا نباشدغفلت  است و جهنم اینجا وآنجا..
  13.  بصیرت بهشت قرین - نکته آخر با اهل بصیرت بهشت قرین است وماهیت ومصداق بارز رحمت الهی ! پس غفلت  بی بصیرت درهستی  آلودگی وضلالت وگمراهی است والسلام .. اللهم صل علی محمد وآله محمد وعجل فرجهم

   

  • حسین صفرزاده
۲۶
خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. عوامل رشد بصیرت جلسه 12 دومین عامل رشد عبارت است ازعقل
  1. در قرآن = وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیر - و مى‏گویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل مى‏کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!» الملک : 10
  2. نکات = عامل بد بختی انسان چیست ؟ عدم توجه به دو مسأله مهم.
  3. الف = عدم توجه به به پیامبر درونی یعنی عقل وهوش
  4. باء  = عدم توجه به به پیامبررونی  یعنی انبیاء اللهی ورسول اکرم صلی الله علیه وآله  با توجه  به این دومبعث که موجب سعادت ورستگاری انسان است؛
  5. حال – هنگامی که انسان گوش دارد ؛ اما با آن نمی شنود
  6. هنگامی که انسان چشم دارد ؛ اما با آن نمی بیند.
  7. هنگامی که انسان عقل  دارد ؛ اما نی اندیشد ؛
  8. اگر تمام پیامبران الهی وکتب آسمانی به سراغ او آیند اثری ندارد ؛  چون ابزار شناخت ندارد!! خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم‏ . البقرة : 7. قرآن در وصف عذاب قیامت، چندین تعبیر دارد: «أَلِیمٌ»، «شَدِیدُ»، «غَلِیظٌ»، «عَظِیمٌ‏» که همه اشاره به شدت و عظمت عذاب دارد.
  9. ارزش ولای عقل وخرد = اسلام اساس خداشناسی وسعادت ونجات را به عقل وخرد می دهد وروی سخن در همه جا با  أُولُوا الْأَلْباب‏ والوا الابصار  است ؛ واندیشمندان و عاقلان جامعه است ؛
  10. قرآن مجید در مورد عفل ..22 مرتبه یعقلون.. 8 مرتبه ..لِقَوْمٍ یَعْقِلُون‏ ...12مرتبه.لا یعقلون آیه آورده ؛
  11. در نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام در باب عقل وعقول وعاقل در32 موضوع  آورده
  12. صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ. اینان عقل‏ ندارند، چشم بصیرت‏ ندارند. اینها گوش شنوا و زبان گویا ندارد. لذا اینها دیوانه‏اند.
  13. قرآن مجید  درباب عبرت می فرماید : به اهل عقل‏ و خرد، و دارندگان مغز و بصیرت‏ و در نهایت به همه‏ى انسانها دستور مى‏دهد که از تمام امور، جهت رشد و کمال خود، و خوددارى از پلیدى و آلودگى عبرت بگیرید:
  14. در آثار اخلاص - عقل‏ وجدان و معلومات ذهنى و بصیرت‏ باطنى و چشم دل جلوه و جلاى بیشترى پیدا مى‏کند.
  15. طلب دانش - دانش: چراغ راه، حرارت عقل‏، بینایى و بصیرت‏، ارزش و قیمت و شرافت و کرامت است.
  16. باب العقل (خرد) غرر الحکم و درر الکلم، - العقل زین، الحمق شین‏ = زیرکى زینتى است از براى این کس، و حماقت عیبى و ننگى از براى او.
  17. العقل شفاء = خرد شفاست از امراض جهالت، چه کسى را که خرد باشد بتحصیل علوم علاج همه آنها تواند کرد.
  18. الانسان بعقله - العقل فضیلة الانسان - العقل رسول الحق‏ - العقل داعى الفهم - العاقل یطلب الکمال، الجاهل یطلب المال‏ - العاقل اذا علم عمل و اذا عمل اخلص ‏ - بالعقل یستخرج غور الحکمة - - ثلاثة تدل على عقول اربابها: الرسول و الکتاب و الهدیة - ضلال العقل اشد ضلة و ذلة الجهل اعظم ذلة - قیمة کل امرء عقله‏ درعقل بصیرت آید..
  19. در کلام حضرت علی علیه السلام  الف – ارزش عقل ح 113-2 ارزش هاوروایات اخلاقی
  20. لا مال اعود من العقل – ولا وعده اوحسن والعجب  - ولا عقل کا تدبیر – ولا علم کالیفکر –
  21. سرمایه ای سود مند تر از عقل نیست  - عقلی نیست چون در آن اندیشه نیست – پس عقل رشد بصیرت است.
  22. باء  – ارزش عقل وبرد باری  ح2-24
  23. الحلم غطاء ساتر – والعمل حسام القاطع
  24. فاستر خلل خلقک  بحلمک وقایل .....بعلمک
  25. عقل شمشیری است بران – پس کم بود های اخلاقی خود رابا برد باری بپوشان وهوای نفس خود را با شمشیر عقل
  26. مثل حضرت یوسف علیه السلام وذلیخا – مثل حضرت موسی وفرعون – مثل حضرت امام رحمه ا.. وآمریکا  که فرمود آمریکا هیچ غلطی نمی تواند یکند ومثل امام خامنه ای وفتنه  های متعدد متعدد با نیروهای فراخوان
  27. ارزش عقل وتجربه – و به آنچه پیمان به ستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده، و همانند روزى که از من جدا شدى نباشى. همانا تیره روز کسى است که از عقل و تجربه‏اى که نصیب او شده، محروم ماند، و من از آن کس که به باطل سخن گوید - وَأَیْتُ عَلَى نَفْسِی‏ وَ إِنْ‏ تَغَیَّرْتَ‏ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ وَ إِنِّی لَأَعْبَدُ أَنْ یَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِل‏... نامه 78/4
  28. در موضوع عقل می فرمایند - نامه 78- (1) جواب نامه ابو موسی اشعری پیرامون حکمیت است. (2) این نامه از دوقسمت از دوقسمت تشکیل شده .
  29. الف- دررابطه  با موضوع حکمیت وسقوط جامعه رابیان می فرماید. فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیَّرَ کَثِیرٌ مِنْهُم‏ – همانا بسیاری ازمردم تغیر کرده اند.
  30. باء – نقش امام علیه السلام در تحقق وحدت جامعه اسلامی فرمودند : پس بدان در امت اسلام هیچ کس همانند من وجود ندارد به وحدت امت محمد صلی الله علیه وآله وبه انس گرفتن آنها با هم دیگر دلسوز تر باشد. اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ وَ أَنَا أُدَاوِی مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ [یَعُودَ عَلَقاً یَعُودُ] یَکُونَ عَلَقاً وَ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ‏] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ وَ سَأَفِی بِالَّذِی وَأَیْتُ عَلَى نَفْسِی وَ إِنْ تَغَیَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ
  31. همانا بازنده -  کسی است که از عقل وتجربه ای که نصیب او شده محروم ماند . فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ  =
  32. نکته = در قرن 19 یورش به عقل از طرف پوتینهاور ؛ وگرویدن به واپس گرایی رواج پیداکرد یعنی سر پوش به عقل یعنی بی بصری ؛
  33. دال – نقش عقل در سعادت ورستگاری – نشانه عقل سالم نهج 4212 قال علی علیه السلام
  34. عقل ترا کفایت می کند که راه گمراهی  را از رستگاری نشانت دهد. نهج، نهج البلاغة قَالَ علیه السلام‏ کفاف [کَفَاکَ‏] مِنْ‏ عَقْلِکَ‏ مَا أَوْضَحَ لَکَ سَبِیلَ غَیِّکَ مِنْ رُشْدِک‏
  35.  نشانه کمال - قال علی علیه اسلام – نشانه کمال عقل است . چون عقل عامل شده سخن اندک گردد.- کَمَا قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ إِذَا تَمَ‏ الْعَقْلُ‏ نَقَصَ‏ الْکَلَام - نامه 71
  36. سه جرء عقل وخرد - حضرت رسول الله (صلی الله علیه وآله ) فرمودند: عقل وخرد سه جزء تقسیم شده است؛  پس هر کس این سه جزء را در او باشد خردش کامل است ؛ ودرهرکس نباشد از خرد بی بهره است . – 1- بفکر شناخت خداوند جل ذکره    2-نیکو فرمان بردن از او 3-بصیرت نیکو داشتن در کاراو..قال رسول الله (صلی الله علیه وآله ) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ قُسِمَ‏ الْعَقْلُ‏ عَلَى ثَلَاثَةِ أَجْزَاءٍ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ کَمَلَ عَقْلُهُ وَ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلَا عَقَلَ لَهُ حُسْنُ الْمَعْرِفَةِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حُسْنُ الطَّاعَةِ لَهُ وَ حُسْنُ الصَّبْرِ عَلَى أَمْرِه‏
  37. خرمند باید به زمان خود بصیرت وبینش داشته باشد. – علی العالم ان یکون بصیرا بزمانه بحار انوار – خصال ص 102 ج8
  38. خرمند با چشم دل - عنه - خرمند با چشم دل پایان کار خویش را می بیند ونشیب وفراز آنرا می شناسد؛ قال علی علیه السلام = ناظر القلب المنیب به یبصر امده ویعرف عوره ونجده. حصال ج 13
  39. -اهم مطالب 1-باید نعمت عقل را که موهبت الهی است بشناسیم. 2- قدربدانیم ودر زندگی بکارببندیم - آدم عاقل با بصیرت است وبصیرت او سبب کمال او می باشد . 40- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۲۵
خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. جلسه 11موضوع عوامل رشد بصیرت حوزه علمیه صدر بازار اصفهان استاد سالک 30/ 7/ 1401
  2. مقدمه = برسی عوامل رشد بصیرت به دوازده عامل می رسیم که عبارت است از1-تفکر واندیشه 2- تعقل 3 – التعلم 4- الاعتبار وعبرت گرفتن 5- تقوی 6- دکر ویا خدا 7- الاخلاص 8 – زهد وپارسایی 9- قبول نصیحت پذیری 10- الاستغبال الامور 11- المسموع وگرسنگی12- الدعا به ترتیب بحث عوامل قویآ در شرایط کنونی  به این مقولات نیاز مندیم .
  3. اول در موضوع تفکرفکر درلغت بمعنی اندیشه ؛ جمع افکار ؛ متفکریعنی اندیشه کردن ؛  در کتاب لغت فرهنگ فارسی معین ص 924 آمده الفکر ترددالخاطر بالتامل والتدبر یطلب المعانی
  4. در کتاب المنجد ص 634 آمده ک ما یلخطه بالقلب من المعانی ؛
  5. در قرآن 7 مورد در پیرامون فکر مطلب دارد: البقرة : 219- البقرة : 266- انعام 50- اعراف 184- نور 46- رم 8- مدثر 18
  6. در نهج البلاغه امیرالمومنین علی علیه السلام 8 مورد در پیرامون فکر مطلب دارد .خطبه های 9/1؛ 27/91؛ 1/90؛ 1/108؛ 13؛ 2/179؛ 26/193؛ 180؛ 1/29؛ حکمت 365و 281   
  7. فکر در احادیث - در این رابطه رجوع می کنیم به کلمات نورانی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وایمه معصومین (علیهم السلام) که باید توام با پژوهش صورت پذیرد.
  8. فکر در کلام بزرگان - البته نقطه نظر علماء ؛ دانشمندان؛ بزرگان ؛ سیاسیون ؛ تدبر شود در فهم مطلب بهترخواهد بود
  9. بحث ما پیرامون عوامل زشد بصیرت است؛
  10. توجه شما عزیزان را به سوره ق آیه 6 تا 8جلب می کنم : أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ (6) وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ (7) تَبْصِرَةً وَ ذِکْرى‏ لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیبٍ (8)
  11. آیا آنها به آسمانى که بالاى سرشان است نگاه نکردند که چگونه ما آنرا بنا کرده‏ایم و چگونه به‏وسیله ستارگان زینت بخشیده‏ایم و هیچ شکاف و ناموزونى در آن نیست. و زمین را گسترش دادیم و در آن کوههاى عظیمى افکندیم و از هرگونه گیاه بهجت‏انگیز رویاندیم. این خلقت‏ها که گفته شد تا وسیله بینائى و بیدارى براى هربنده توبه‏کارى باشد
  12. نگاه توام با اندیشه - ا فَلَمْ یَنْظُرُوا = عنیی نگاه توام با اندیشه انسان را بقدرت خالق میرساند؛ ن
  13. این آیه مبارک مارا به تفکرواندیشه در آسمانه رهنمود می نماید ودعوت می کند؛
  14. این آیه مبارک نظر مارا به وسایل رینت آسمانها دعوت می کند؛
  15. این آیه مبارک مارا دعوت می نماید مارابه یک پارچگی آسمانها بدون شکاف ؛
  16. این آیه مبارک مارا دعوت می کند به جلب نظر واندیشه وتفکر به گسرش زمین وگیاهان متنوع  
  17. این آیه مبارک مارا دعوت  به نتیجه 1-مهم اولا رشد فکری وبینایی ودرک قلبی وتدبر وذکر ویاآوری وبازگست
  18. نتیجه 2-مهم توجه وتفکر در آسمان وزمین در حقیقت یک دستور اللهی ویک نگاه مطلعاتی  که در آفاق است؛ وسپس دستور تفکر در انفس را می دهد؛
  19. حدیث قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) ان التفکر حیات القلب کما یخشی المستکبر فی الضالمات بالنور – فعلیکم بحسن النملق وقله والتربص اصول کافی ص 599
  20. اندیشیدن حیات بخش دل شخص مارا بصیرت می دهد ؛ همان گونه که شخص چراغ به دست در تاریکی ها در پرتونور (چراغ) راه میرود؛ پس برشما نیک رسیدن وکمتر درنگ کردن وخلاصی یافتن ورهایی است،
  21. حدیث قال علی علیه السلام فَتَفَکَّرُوا أَیُّهَا النَّاسُ وَ تَبَصَّرُوا وَ اعْتَبِرُوا وَ اتَّعِظُوا وَ تَزَوَّدُوا لِلْآخِرَةِ تَسْعَدُوا ، غررالجکم ح 6589
  22. دربین مردم بزیستید وبینا شوید(بابصیرت) عبرت گیرید؛پند آموزید؛ برا آخرت توشه برگیرید؛وسعادتمند شوید ؛ نامه 31 نهج البلاغه
  23. قال علی (علیه السلام)  مَنْ‏ تَفَکَّرَ أَبْصَر هرکه بیندیشد بینا شود.
  24. قال علی (علیه السلام) مَنْ‏ فَکَّرَ أَبْصَرَ الْعَوَاقِب‏ غرروالحکم ج 1577 -هرکس بیندیشد فرجامها وعواقب را می بیند وقدر آینده نگری پیدا می کند ؛
  25. قال علی (علیه السلام) فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ‏ سَمِعَ‏ وَ تَفَکَّرَ وَ نَظَرَ وَ أَبْصَرَ- وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ وَ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً- یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْهَوَى‏ تحف العقول ص 155
  26. قال علی (علیه السلام) بینا وبصیر کسی است که بشنود وبیندیشد ؛ بنگرد وبینا شود واز عبرتها بهره گیرد وراه هموارو آشکار به پوید ؛ واز فورو افتادن در مسیر پرتگاه ها بپرهیزد ؛  
  27. قال علی (علیه السلام) افکر تسبصر بیندیش تا بیشتر یابی؛
  28. قال علی (علیه السلام) رَأْسُ‏ الِاسْتِبْصَارِ الْفِکْرَة -ج 5232 اساس بصیرت اندیشیدن است ؛
  29. قال علی (علیه السلام) من طالب فکرته حسنت؛ کسی که بسیار اندیشه کند بصیرت نیکویی می یابد ؛
  30. قال علی (علیه السلام) لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ‏ لَا فِکْرَ لَه‏..ح 10774 کسی که اندیشه ندارد بصیرت ندارد؛
  31. قال علی (علیه السلام) تفکّرک یفیدک الإستبصار، و یکسبک الإعتبار.؛ اندیشیدن تو به تو بصیرت می دهد عبرت آموزی می بخشد
  32. قال الحسن (علیه السلام)
  33. وَ مِنْ کَلَامِهِ (علیه السلام)  أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِیهِ مَصَابِیحُ النُّورِ- وَ شِفَاءُ الصُّدُورِ- فَلْیَجْلُ جَالٍ بِضَوْئِهِ وَ لْیُلْجِمِ الصِّفَةَ- فَإِنَّ التَّلْقِینَ حَیَاةُ الْقَلْبِ‏ الْبَصِیرِ- کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّور؛ برشما باد اندیشیدن زیرا که آن زندگی بخش دل شخص؛ بصیرت وکلید های در های حکمت است؛بحار ج 78- ص 115 ج 12
  34. نتیجه 1-تفکر مسولیت آفرین است؛
  35. 2- قدرت برنامه ریزی را در انسان احیاء می کند برای فعالیتهای روز مره خانواده وجامعه وحکومت ؛
  36. 3- با اندیشه توجه شکوفایی استعداد وبکارگیری نعمت های درمان انسان است در رشته هاای مختلف؛
  37. تفکر وبصیرت موجب تقویت در ارتباطات ؛ ارتباطات خانواده ؛ جامعه ؛ حکومت ؛ وجهان است؛
  38. تفکر صحیح  که موجب رشد بصیرت گردد انسان را مطیع خدوند ؛ پیامبر وابییمه وپی بردن به قدرت لا یزال اللهی ورسیدن به اینکه جهان هستی مدیر ومدبر وناظم خالق دارد ؛
  39. انسان با تفکر وبصیرت خودرا با ستمگران اللهی ومردم میداند وتلاش می کند از عمرش بهره ببرد؛
  40. تعامل وتدبر و اندیشه  وسعی وکوشش  موجب رشد عملکرد جامعه وجکومت در راستای پیشرفت وعدالت عمل می کند ؛
  41. متفکرین جامعه قدرت طراحی وبرنامه ریزی برای آینده روشن وامید آفرینند؛  
      1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۵
خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. از موانع رشد بصیرت غفلت - جلسه 32  1- که خدمت شما هستیم در 20 خرداد پیرامون موضوع موانع رشد بصیرت دارد ما ادامه دادیم و رسیدیم به موانع وضعیت چه چیزهایی مانع رشد بصیرت انسان میشود سه محور را بیان کردم امروز محور چهارم را
  2. چهارمین مانع رشد بصیرت عبارت است از غفلت درقرآن آیات متعددی داریم لغات غافلین غافلین ها بحث فنی است نکات بسیار دقیقی اندراین بحث هست ؛ از این آیات که سیر تاریخی دارد
  3. توجه به آثار وضعی غفلت میگذارنیم ؛ آیات قابل توجه است تعدادش زیاد است؛ یادداشت کردم خدمتتون عرض می کنم .1- الأنعام : 131 ..مُهْلِکَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ‏ .2-.الأعراف : 179.. أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ‏.3.یونس : 7 ..وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ‏ .4.یونس : 92 ..وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُونَ‏ .5.یوسف : 13.. وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ‏ .6.النحل : 108..وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ‏ .7.الروم : 7 . عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ‏ .8.یس : 6 لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ‏..9.الأحقاف : 5 وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُون‏.. درقرآن 9 آیه غافلون ؛ 8آیه غافلین ؛  7آیه غفل آمده ؛ جمعا 24آیه..
  4. یکی از آیات که در بین اینهاست و انتخاب کرده ام  برای جلسه امروز سوره یونس آیه 7 قرآن می فرماید : إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ (7)
  5. لا یَرْجُونَ لِقاءَنا به قیامت ایمان  ندارند؛ 2- رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا ؛ راضی به زندگی دنیا شده اند ؛ 3 وَ اطْمَأَنُّوا بِها و به جیات دنیا آرام گرفته وتکیه مى‏کنند 4 وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ و نیز کسانى که از نشانه‏هاى (قدرت) ما غافلند. با این۴ مورد قرآن نتیجه اعلام  کرده می فرمایند جهنم جایگاه شان است ما نخواستیم برای ایشان بلکه خودشون این را میخواستند  برای خودشان – نتیجه – اینها مریض هستند خدا مریض شان را زیا د کند برایشان غذاب درد ناکی هست به آنچه که یکذیب می کردند البقرة : 10 فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُون‏
  6. در این آیه خدای متعال می فرماید : کسانی که امید و ایمان به لقاء ما ندارند این افراد از غافلان هستند !! والا عمل صالح و ایمان به قیامت ونیت وامید به ملاقات خداوند ، باید عمل صالح انجام مورد رضای حضرت حق است.  ولیکن اینها غافلین اصلا امیدی و ایمان به ملاقات با خدا را قبول ندارند و قبول ندارند بعد حیات دنیا آخرتی را.
  7. درمان غافلان دو قسمت دارد  قسمت اولش خدمت شما عرض می کنم  غافلان وغفلت وغافل بی خبر گشتن ونادانستن است ؛ که در سوره می فرماید: آنان دل دارند، ولى نمى‏فهمند، چشم دارند ولى نمى‏بینند، گوش دارند ولى حقّ را نمى‏شنوند، این گروه همچون چهارپایان بلکه از آنها پست‏تر و گمراه‏ترند، ایشان غافل هستند. هُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف/179)
  8. قسمت دوم غافلان ؛ فراموشی ؛ نکوهش غافلان خطر کارگذاران ناتوان وغافل- اى‏ بى‏ خبرانى‏ که‏ آنى مورد غفلت نیستید، و اى ترک کنندگان فرامین الهى که از تمامى کارهایتان بازخواست مى‏شوید! شما را چه شده است که از خداى خود روى گردان و به غیر او گرایش دارید؟ چونان چار پایانى که چوپان آنها را در بیابانى و با خیز، و آب‏هایى بیمارى‏زا رها کرده است. گوسفندان پروار را مى‏مانید که براى کارد قصّاب آماده‏اند ولى خودشان نمى‏دانند!  أَیُّهَا النَّاسُ غَیْرُ الْمَغْفُولِ عَنْهُمْ وَ التَّارِکُونَ الْمَأْخُوذُ مِنْهُمْ مَا لِی أَرَاکُمْ عَنِ اللَّهِ ذَاهِبِینَ وَ إِلَى غَیْرِهِ رَاغِبِینَ کَأَنَّکُمْ نَعَمٌ أَرَاحَ بِهَا سَائِمٌ إِلَى مَرْعًى وَبِیٍّ وَ مَشْرَبٍ دَوِی‏.. خطبه 175؛
  9. از موانع رشد بصیرت غفلت - در نهج البلاغه 17 مورد برحسب موضوعات بالغ بر بیش از بیست مورد است که از باب نمونه می آوریم  غافل سرزنش شده ؛ عوامل غفلت - عوامل غفلت زدگی – غفلت انسان از آخرت – غفلت دنیا پرستان –غفلت مردم از خدا – بی تفاوتی وغفلت - - پرهیز از غفلت-  پرهیز از غفلت زدگی- پرهیز از غفلت وفرموشی- تاسف ازغفلت انسانها – خطر غفلت از خویشتن- خنده غفلت وخنده استهزاء-  درمان غفلت - درمان غفلت زدگی ها –سرانجام گمراهان غفلت – هشدار از غفلت زدگی. و...
  10. از موانع رشد بصیرت غفلت - از باب نمونه خطبه 135 - 86- 88- 34- 5- 175- 2-4- 222-132 - 153 حکمت 20 -  24بند4- 221-  196- 231- حکمت 391- 122- 164- حکمت 291 نامه 69 ..گفتار پیامبر واهل بیت درمن لا یحضر واصول کافی واژهای غفلت به طور مفصل آمده است .
  11.  خسران غافلین - حکمة 208 - وَ قَالَ ( علیه‏السلام  )مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ
  12.  پرهیز از غفلت - خطبة 99- غَافِلٌ وَ لَیْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ وَ عَلَى أَثَرِ الْمَاضِی مَا یَمْضِی الْبَاقِی‏
  13. نکوهش از غفلت زدگی کوفیان - خطبه 108 بند 7- 11- اینجا حضرت علی علیه السلام نکوهش می‌کند سرزنش می کند  کوفیان را حضرت به کوفیان حمله می کند که اینجا قابل توجه باز  است که غافلان به خود آیند ..
  14. صفات غافلین - درمان غفلت - در خطبه ۱۵۳ و گمراهان  وغافلین ودرمان غفلت زدگی به درستی شنیدن و به درستی نگریستن  وبه درستی  اندیشه کردن می فرمایند . 158 إِنِّی أُحَذِّرُکُمْ وَ نَفْسِی هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ فَلْیَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ‏ فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ
  15. حسد ؛غفلت و فراموشی یاد خدا - خطبه 86  یاد آوری ارزش های اخلاقی ...آرزوهای دور ودراز آدم را غافل می کند . تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ وَ لَا تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ وَ اعْلَمُوا أَنَ‏ الْأَمَلَ‏ یُسْهِی‏ الْعَقْلَ‏ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَأَکْذِبُوا الْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُور- بر هم حسد مبرید که حسد ایمان را مى‏خورد چنانکه آتش هیزم را- و با یکدیگر دشمنى مکنید که آن پیوند خویشاوندى را مى‏برد. و بدانید که آرزوهاى نفسانى خرد را به غفلت وادارد، و یاد خدا را به فراموشى سپارد. پس آرزوى نفسانى را دروغزن دانید که- آنچه خواهد- فریب است و امید بیهوده، و خداوند آرزو فریفته است- و در خواب غفلت غنوده-.
  16. عبرت از فرموشکاران - خطبه 88عوامل هلاکت انسانها . أَمَّا بَعْدُ فَإِنَ‏ اللَّهَ‏ لَمْ‏ یَقْصِمْ‏ جَبَّارِی‏ دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِیلٍ وَ رَخَاءٍ وَ لَمْ یَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ وَ فِی دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ وَ مَا کُلُّ ذِی قَلْبٍ بِلَبِیبٍ وَ لَا کُلُّ ذِی سَمْعٍ بِسَمِیعٍ وَ لَا کُلُّ [ذِی‏] نَاظِرٍ بِبَصِیر.. امّا بعد، خداوند ستمکاران روزگار را شکست نداده، جز آنکه نخست آنان را لختى مهلت داده، و در آسایش به روى‏شان گشاده. و شکست هیچ مردمى را نبسته، جز از پس آنکه- گرد- سختى و بلا بر سرشان نشسته. پس در کمتر آن دشوارى که از آن استقبال کردید و اندک آن سختى که بدان پشت کردید، مایه عبرت است. نه هر که دلى دارد، بخردى داننده است و نه هر که گوشى دارد نیک شنونده است، و نه هر که دیده‏اى دارد بیننده است.
  17. ثمره غفلت حیران وسرگردان - خطبه 34- درنکوهش سستی ونافرمانی کوفیان ..ترس ازمرگ عقل شمارا ربوده است ..گویا عقل خود را از دست داده اید؛ دربند 5می فرمایند  دشمن شما خواب ندارد ولی شما درغفلت به سر می برید .. فَلَا تَمْتَعِضُونَ لَا یُنَامُ عَنْکُمْ وَ أَنْتُمْ‏ فِی‏ غَفْلَةٍ سَاهُونَ‏ غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُونَ وَ ایْمُ اللَّه‏.. نفرین بر شما! یا در فراموشى و مستى به سر مى‏برید. در پاسخ سخنانم درمى‏مانید، حیران و سرگردانید، گویى دیو در دلتان جاى گرفته و دیوانه‏اید. نمى‏دانید و از خرد بیگانه‏اید. من دیگر هیچگاه به شما اطمینان ندارم، و شما را پشتوانه خود نینگارم و در شمار یار و مددکار نپندارم. شترانى را مانید مهار گشاده. چراننده خود را از دست داده.
  18. عبرت از گذشته گان خطبه 157 . بند 2و4-  عباد اللّه! إنّ الدّهر یجری بالباقین کجریه بالماضین، لا یعود ما قد ولّى منه و لا یبقى سرمدا ما فیه، آخر فعاله کأوّله، بندگان خدا! روزگار بر آیندگان چنان مى‏گذرد که بر گذشتگان‏ گذشت‏، آنچه گذشت باز نمى‏گردد، و آنچه هست جاویدان نخواهد ماند، پایان کارش با آغاز آن یکى است، ماجراها و رویدادهاى آن همانند یکدیگرند، و نشانه‏هاى آن آشکار است.
  19. هشدار از غفلت زدگی خطبه ۱۹۶... بَعَثَهُ حِینَ لَا عَلَمٌ قَائِمٌ وَ لَا مَنَارٌ سَاطِعٌ وَ لَا مَنْهَجٌ وَاضِحٌ أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّةُ تَنْغِیصٍ سَاکِنُهَا ظَاعِنٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ تَمِیدُ بِأَهْلِهَا مَیَدَانَ السَّفِینَةِ تَعْصِفُهَا الْعَوَاصِفُ فِی لُجَجِ الْبِحَارِ فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبِقُ‏ .. خداوند متعال رسول خود را هنگامى مبعوث فرمودند که نشانه‏اى بر پا نبود و مردم نمى‏دانستند چه کنند، نورى که بدرخشد و تاریکیهاى کفر و ضلالت را از هم بشکافد و روشنائى سعادت را نشان دهد نبود، و راهیکه مردم را بطرف حق بکشاند وجود نداشت اى بندگان خداوند شما را به تقوى و ترس از خداوند دعوت میکنم، و شما را از گرایش به دنیا باز میدارم، دنیا شما را ناراحت میکند و زندگى شما را بر هم میزند، کسانى که روى زمین زندگى مى‏کنند از این جا خواهند رفت و همه آن جا را ترک خواهند گفت زمین ساکنان خود را به جنبش و اضطراب وامى‏دارد همان گونه که کشتى در دریا مضطرب مى‏شود، بادها و طوفان‏ها آن را در دریاها غرق میکنند،
  20. هشد ار؛ از زندگی خود می بایست از کلمات حکمت آمیز .. 81- آن کس که از هشدار بهراسد [زمان‏] دور بر او نزدیک شود، و کسى که به روزى [معیّن‏] این سرا بسنده نکند دیگر هر چه فراهم آورد او را بس نباشد. مَنْ خَافَ الْوَعِیدَ قَرُبَ عَلَیْهِ الْبَعِیدُ وَ مَنْ کَانَ مِنْ قُوتِ الدُّنْیَا لَا یَشْبَعُ لَمْ یَکْفِهِ مِنْهَا مَا یَجْمَعُ وَ مَنْ سَعَى لِلدُّنْیَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا أَتَتْهُ إِنَّمَا الدُّنْیَا ظِلٌّ مَمْدُودٌ إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ رَحِمَ اللَّه .. تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 213
  21. غفلت زدگی  - حکمت ۳۹۱ وَ قَالَ ع‏ ازْهَدْ فِی‏ الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْک.. على علیه السّلام فرمود: در دنیا زاهد باش تا خداوند اسرار دنیا را به تو نشان دهد، و غفلت نداشته باش و بدان که از تو غافل نیستند.
  22. هشدار از غفلت‏ زدگى - خطبه 220 ..آنان که دنیا را دوشیدند، به غفلت‏ زدگى‏ در دنیا گرفتار آمدند، فرصت‏ها را از دست دادند،  کَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ لَیْسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَکَانُوا فِیهَا کَمَنْ لَیْسَ مِنْهَا نهج البلاغة، ص: 353
  23. کلام نادرست از روی غفلت - حکمت ۲۶۵- امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: سخن دانشمندان بینا اگر درست باشد (براى دردهاى دنیا و آخرت) دارو است و اگر نادرست باشد درد است (موجب فتنه و تباهکارى است). - نهج البلاغة قَالَ (علیه السّلام) إِنَ‏ کَلَامَ‏ الْحُکَمَاءِ إِذَا کَانَ‏ صَوَاباً کَانَ دَوَاءً وَ إِذَا کَانَ خَطَاءً کَانَ دَاء
  24. غفلت دنیا پرستان - حکمت ۶۴ غفلت دنیا پرستان را چه جوری می شود شناخت - حضرت تشریح کردند و نکوهش - على علیه السّلام فرمودند: اهل دنیا مانند سوارانى هستند که حرکت میکنند ولى در خواب میباشند فرمودند: هر گاه شما به دنیا پشت کرده باشى و مرگ هم از مقابلت مى‏آید،نهج البلاغة قَالَ ع‏ أَهْلُ‏ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ‏ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَام‏
  25. حذر از منازل غافلان - نامه ۶۹بند ۱۰ و ۱۲ و پرهیز از سیاست‌زدگی  - امیرالمومنین راجع غفلت وجاهایی که مردم ازآن یا خدا غافلند. - نهج البلاغه: امیر مؤمنان در نامه‏اى به حارث همدانى نوشت: در شهرهاى بزرگ سکونت کن که مرکز اجتماع مسلمانانست، و بر حذر باش از منازل غافلان و جفاکاران.. نهج البلاغة قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ فِیمَا کَتَبَ إِلَى الْحَارِثِ الْهَمْدَانِیِّ وَ اسْکُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ- فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ احْذَرْ مَنَازِلَ‏ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفَا
  26. خلاف دیده غفلت میاورد - درعلت پنهان بودن اسرار پس از مرگ و درمان غفلت خطبه 20  می فرمایند - اگر شما به چشم خود ببینید  آنچه را دیده‏اند مرده‏هاى شما که خلاف کردند نسبت بدان چه شما مدعى آنید، هر آینه مى‏شتافید و بیرون مى‏دویدید و مى‏شنیدید ولى میان شما و آنچه آنها دیده‏اند پرده‏ایست و به زودى آن پرده به کنارى افتد. فَإِنَّکُمْ‏ لَوْ عَایَنْتُمْ‏ مَا عَایَنَ مَنْ قَدْ مَاتَ مِنْکُمْ مِمَّنْ خَالَفَ مَا قَدْ تُدْعَوْنَ إِلَیْهِ لَبَدَرْتُمْ وَ خَرَجْتُمْ وَ لَسَمِعْتُمْ وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیباً مَا یُطْرَحُ الْحِجَاب‏
  27. سستی ونافرمانی - عوامل غفلت خطبه 34 بند 4- شما را پشتوانه خود نینگارم و در شمار یار و مددکار نپندارم. شترانى را مانید مهار گشاده. چراننده خود را از دست داده. که چون از سوئیشان فراهم کنند، از دیگر سو بپراکنند.  – مَا أَنْتُمْ‏ إِلَّا کَإِبِلٍ‏ ضَلَ‏ رُعَاتُهَا فَکُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَر..
  28. درمان غفلت زدگی - خطبه 153- شما را پشتوانه خود نینگارم و در شمار یار و مددکار نپندارم. شترانى را مانید مهار گشاده. چراننده خود را از دست داده. که چون از سوئیشان فراهم کنند، از دیگر سو بپراکنند. شما افروختن آتش جنگ کجا توانید؟ که فریب مى‏خورید و فریب دادن نمى‏دانید.-  فَلْیَنْتَفِعِ‏ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ‏ فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهَاوِی وَ الضَّلَالَ فِی الْمَغَاوِی وَ لَا یُعِینُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِی حَقٍّ أَوْ تَحْرِیفٍ فِی نُطْقٍ أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ..‏
  29. هشدار از غفلت زدگی - خطبه 196- اى بندگان خداوند شما را به تقوى و ترس از خداوند دعوت میکنم، و شما را از گرایش به دنیا باز میدارم، دنیا شما را ناراحت میکند و زندگى شما را بر هم میزند، کسانى که روى زمین زندگى مى‏کنند از این جا خواهند رفت و همه آن جا را ترک خواهند گفت زمین ساکنان خود را به جنبش و اضطراب وامى‏دارد همان گونه که کشتى در دریا مضطرب مى‏شود،- أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّةُ تَنْغِیصٍ سَاکِنُهَا ظَاعِنٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ تَمِیدُ بِأَهْلِهَا مَیَدَانَ السَّفِینَةِ تَعْصِفُهَا الْعَوَاصِفُ فِی لُجَجِ الْبِحَار..
  30. پیوند فاصله ها - خطبه 231- در ویژگی های پیامبر (صلی الله علیه وآله)آنچه را بدو فرمودند آشکار گرداند، و پیامهاى پروردگارش را رساند. پس خدا بدو شکستها را بست، و گشادگیها را به هم پیوست. و خویشاوندان را که دشمن بودند بدو، با هم مهربان ساخت از آن پس که دشمنى سینه‏هاشان را مى‏سوخت و کینه‏هاى افروخته دلهاشان را مى‏گداخت. - فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَیْنَ ذَوِی الْأَرْحَامِ بَعْدَ الْعَدَاوَةِ الْوَاغِرَةِ فِی الصُّدُورِ وَ الضَّغَائِنِ الْقَادِحَةِ فِی الْقُلُوب..‏
  31. لحظه‏اى از تو غفلت نشود - حکمت 391-  ضرورت‏ ترک‏ حرام و غفلت زدگى‏ (اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: از حرام دنیا چشم پوش، تا خدا زشتى‏هاى آن را به تو نمایاند، و غافل مباش که لحظه‏اى از تو غفلت نشود. وَ قَالَ علیه السلام - ‏ ازْهَدْ فِی‏ الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْک‏
  32.  خنده بی جا علامت غفلت - حکمت ۱۲۲ على علیه السّلام با گروهى از مردم جنازه‏اى را مشایعت مى‏نمود. شنید مردى بلند بلند مى‏خندد. حضرت ناراحت شد فرمود: او خنده مى‏کند مثل اینکه مرگ در دار دنیا براى غیر ما مقدّر گردیده و مثل اینکه رعایت حق در این سراى، براى غیر ما واجب شده است. و تبع جنازة فسمع رجلا یضحک فقال علیه السّلام: کأنّ‏ الموت‏ فیها على غیرنا کتب و کأنّ الحقّ فیها على غیرنا وجب.
  33. هشدار دادن حضرت به عثمان - کلام 164- خدا را! خدا را! خویشتن را بپاى. به خدا، تو کور نیستى تا بینایت کنند، نادان نیستى تا تو را تعلیم دهند. راهها هویداست، و نشانه‏هاى دین برپاست. بدان که فاضل‏ترین بندگان خدا نزد او امامى است دادگر، هدایت شده و راهبر، وَ اللَّهِ مَا تُبَصَّرُ مِنْ‏ عَمًى‏ وَ لَا تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ وَ إِنَّ الطُّرُقَ لَوَاضِحَةٌ وَ إِنَّ أَعْلَامَ الدِّینِ لَقَائِمَةٌ فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِل‏
  34. اخلاق کارگزارن حکومتی - نامه 69- نهج البلاغه: امیر مؤمنان در نامه‏اى به حارث همدانى نوشت: در شهرهاى بزرگ سکونت کن که مرکز اجتماع مسلمانانست، و بر حذر باش از منازل غافلان و جفاکاران  .. نهج البلاغة قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ فِیمَا کَتَبَ إِلَى الْحَارِثِ الْهَمْدَانِیِّ وَ اسْکُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ- فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ احْذَرْ مَنَازِلَ‏ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفَا..
  35. غفلت ازموانع رشد بصیرت - به علاوه براین مطالب غفلت ازموانع رشد بصیرت پیامبر اکرم در کافی و من لایحضر در واژه غفلت و جا های دیگر اصول و شیوه برخورد با عوامل غفلت ما که خودش  دنیای عجیبی توی این قضیه است.رویات متعدد از اهل بیت آمده است .
  36. درموضوع غفلت چه در احکام و چه برای عبادات بحث می کند مسایل زیادی روی مورد آیه سوره یونس آیه 7 آن هست که ما در اینجا این فقط  کلید واژه غفلت از این آیه نکاتی رو ما یادداشت کردیم که مورد بحث ما ست  می فرماید : إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ (7)
  37. غفلت  و دو موضوع اصلی - از ابتدا بهشتیان و دوزخیان را مطرح و دو موضوع اصلی رو مورد بحث قرار داده  1- مورد مبدا 2- معاد  وبهشت ودوزخ وحساب وکتاب در سوره است تشریح می شود ؛ آیاتی که در قرآن هست جمیع مسایل آخرت ودچار سردگمی آخرت . که علت اصلی آن غفلت مانع رشد بصیرت  می باشد.  
  38.  غفلت از ایمان - درسوره روم آیه ۷- قرآن مورد معاد را از حضرت حق درسوره علم به ظواهرِ دنیاى مادّى بدون توجّه به آخرت، مورد انتقاد است. یَعْلَمُونَ‏ ظاهِراً ... عَنِ‏ الْآخِرَةِ هُمْ‏ غافِلُون‏ .مطرح می‌کنند و در سوره یونس همچنین بعد ازآیه 7 راجع به انسان های مومن از عمل صالح دارند و جایگاه بهشتی دارند مورد بحث قرار می‌گیرد . و بعد از آن انسانهای غافل را می فرماید.  لَوْ یُعَجِّلُ‏ اللَّهُ‏ ... لَقُضِیَ‏ إِلَیْهِمْ‏ أَجَلُهُمْ ..اگر خداوند در دنیا، بدکاران را کیفر فورى مى‏داد، کسى باقى نمى‏ماند و نسل بشر منقرض مى‏شد. ‏فَنَذَرُ الَّذِینَ‏ ... پس هلاک نشدن کفّار، نشانه‏ى حقّانیّت آنان نیست.
  39.  خواب بودن در دنیا - ودر آغاز سوره یونس و تا آیه 7 آمده ومورد نظر ما بیشتر جهان آخرت است که مرد و زنی  که لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا ..و روز قیامت را قبول نداشتند از آنها سوال می شود ؟ چرا در آیات الهی و نشانه های قدرت الهی جهان آفرین اندیشه نمی کند چرا به کار نمی بندد ؛ اگر اندیشه کنند وبه  کار به اندازند قلب آنها  بیدار شود ..
  40. غفلت ومصیبت دیگران - چون غافلند از قدرت‌ها و نشانه ها در آیات الهی تفکر و اندیشه نمی کنند لذا قلبشان بیدار نمی شود و دلشون به اصطلاح مردم  احساس مسئولیت پیدا نمیکند  و این آدم ها با کم دید حافظه باعث مصیبت های دیگری می شوند.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده