پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۶۳ مطلب با موضوع «امیرالمومنین» ثبت شده است

۱۸
مرداد

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. شنبه 14-مرداد جلسه 37 موضوع وپیرامون بصیرت  4 جلسه  موانع رشد بصیرت  گفته شد.
  2. حب وبغض برای خدا و رشد بصیرت - اخرین جلسه غفلت بود 3 جلسه صحبت کردیم امروز حب وبغض در رشد بصیرت  ،عشق ونفرت را بحث کنیم اگر در مسیر خودش قرار نگیرد مانع رشد بصیرت می شود؛ اگر عشق برای خدا است رشد بصیرت است.واگر برای غیر خدا شد مانع رشد بصیرت  است و در مسیر شیطان فرارمی گیرد
  3. لازم می دانم بمناسبت هفته حضرت اباعبدالله الحسین را به صاحت آقامان حجت بن الحسن عرض تسلیت تهنیت عض کنیم  السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی الصحاب الحسین علیه السلام
  4. اهل ایمان عشقشان به خداست - در سوره بقره آیه 165- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً : و بعضى از مردم کسانى هستند که معبودهایى غیر از خداوند براى خود برمى‏گزینند ؛ یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ : و آنها را همچون دوست داشتن خدا، (مثل خدا یک بتی را )دوست مى‏دارند. وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ : آمنو أَشَدُّ حُبًّا افعل التفضیل است ..(ولی خدا بلافاسله یک برگی را رو میکند) امّا آنان که ایمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشرکان به معبودهاشان) شدیدتر است وَ لَوْ یَرَى الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ : و آنها که (با پرستش بت) شان را که دوست دارند به خود ستم کردند، هنگامى که عذاب خدا را مشاهده کنند، أنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ  خواهند دانست که تمام نیروها، تنها به دست خداست و او داراى عذاب شدید است. کی بیدار می شوند وقتی که کیفر الهی را دیدند سرش خورد به دیوار خون جاری شد تازه متوجه میشود وقتی بیدارشدند چی می گویند ؟  همه قوت و قدرت در اختیار خداوند است ان الله شدید العقاب آنچه خدا می خواهد؛
  5. نفی قدرت غیر الهی - این کلمه جَمیعاً  در حقیقت نفی قدرت غیر الهی را جواب می دهد! هر قدرفرعون گردن کلفت باشد ونمرود گردن گلفت باشد هرچند قدرتی باشد با قدرت الهی قابل مقایسه نیست . به قدرت لا یتناهی خدا نمی رسد؛
  6. اینجا بحث اهم ومهم مطلبی که انتخاب کردیم  1- بحث انتخاب است  وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ - یک بحث قابل توجه در نهج البلاغه هست که قالب انتخاب راه - کدام راه  یک بحث مفضلی دارد که ازاهدنا الصراط المستقیم آغاز می شود در این جا وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ.. انتخاب می کند .. میگوید من چوب را بت خود قرار می دهم ومی روم در مقابل چوب سجده می کنم دومطلب انتخاب می کند بعد می گوید انداد..این جا چند مطلب برداشت از آیه می شود –
  7. 1- پرستش و محبّت غیر خدا در برابر خداوند، ممنوع است. «یَتَّخِذُ مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ‏»

2- احساسات باید در رابطه با اعتقادات باشد. «الَّذِینَ‏ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ‏»

3- برخى از مردم تا وقتى پرده‏ها کنار نرود و قیامت را مشاهده نکنند، به پوچى و بیهودگى راه و فکر خویش پى نمى‏برند. «وَ لَوْ یَرَى‏ الَّذِینَ‏»

4- محبت از عقل وفطرت است : قدرت در جذب نیرو مؤثر است. «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» پس جذب غیر او نشوید.هر عشق و علاقه و محبّتى که مایه‏اى از عقل وفطرت نداشته باشد، دیر یا زود به سردى گرائیده و یا به دشمنى کشیده مى‏شود. «یُحِبُّونَهُمْ‏ کَحُبِ‏ اللَّهِ‏ ... تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا» ومحبّت، زمینه‏ى تبعیّت است. «یُحِبُّونَهُمْ‏ ... اتُّبِعُوا» انگیزه‏ى ارتداد و اطاعت از کفّار، کسب عزّت و قدرت است. لذا آیاتى نظیر آن، این خیال واهى را رد مى‏کند و مى‏فرماید: «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» و «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»

  1. براى هر کس، محبوبى است؛ براى یوسف پاکدامنى از زندان محبوب‏تر است. براى گروهى دنیا محبوب‏تر است؛ «الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا» اما براى مؤمن خداوند محبوب‏تر است. «وَ الَّذِینَ‏ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ‏»
  2. آنان که جب خدا را انتخاب کردند:مومن در مهرورزى و محبّت: «وَ الَّذِینَ‏ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ‏» هیچ کس را به اندازه خداوند دوست نمى‏دارد.در جاى دیگر مى‏فرماید: «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» تمامى قدرت‏ها در نزد خداوند است.ذات الهى، سرچشمه خیرات وخوبى‏هاست ودوست داشتنى است. «وَ الَّذِینَ‏ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ‏» مؤمن بیشترین علاقه را به خدا دارد. آنچه سبب پرواست، مقام خداست.
  3. آنان که جب دنیا را انتخاب کردند: قرآن در وصف عذاب قیامت، چندین تعبیر دارد: «أَلِیمٌ»، «شَدِیدُ»، «غَلِیظٌ»، «عَظِیمٌ» که همه اشاره به شدت و عظمت عذاب دارد.برای آنها که جب دنیا را انتخاب کنند. غیرخداست، چرا گرد دیگرى مى‏گردید؟! به کسانى که اطراف این و آن مى‏روند تا قدرتى پیدا کنند، مى‏فرماید: «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» به کسانى که اطراف این و آن مى‏روند تا آنان برایشان واسطه‏اى باشند، مى‏فرماید: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً»
  4. تمام عزّت براى خداست، - از امتیازات اسلام آن است که اصلاحات را از ریشه شروع مى‏کند. مثلا  مى‏فرماید: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» تمام عزّت براى خداست، چرا به خاطر کسب عزّت به سراغ این و آن مى‏روید؟ یا مى‏فرماید: «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» تمام قدرت‏ها از اوست، «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»* تمام عزّت از اوست. «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» تمام قدرت از اوست. پس آنان که حب وبغض ، را درراه  برای خدا بپذیرن در رشد بصیرت . قرارمی گیرند. اگر غیر خدای شد مانع رشد بصیرت  است بحث انتخاب را و در نهج البلاغه هست که انتخاب راه کدام است
  5.  انتخاب  شریک  برای خدا - در آیه مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً دو مطلب 1 من دون الله 2 انداد..   از احمد بن محمد بن عیسى، از حسن بن محبوب، از عمرو بن ثابت، از جابر روایت کرده است که گفت: امام محمدباقر علیه السلام را سؤال کردم از قول خداى عزّوجلّ: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ»، یعنى: «و از جمله مردمان کسانى هستند که فرا مى‏گیرند از غیر خدا همتایان و شریکانى را که دوست مى‏دارند ایشان را چون دوست داشتن خدا».  کافی جلد اول ص 375
  6. انتخاب بت بجای خدا  یک نکته بحث اینحا تنهای چوب تراشیده نیست بلکه از هوای نفس حالا اینجا مفسرین بحث طولانی مفسرین دارند بحث طولانی است  ازنفس انسان گرفته  وهواپرستی ؛ پول پرستی  ؛ زن پرستی ..مقام پرستی - هزارتا بت آدم دارد .. هزاران بت آدم دارد  آدم پرستی  به خداپرستی دارد کما اینکه فرعون را می پرستیدن نمرود را می پرستیدند

 

  1. انتخاب دریای بی کران محبت الهی: نکته دوم مومنین کیاتتد  -مومنین مردانی هستند دانشمند ؛ اندیشمند متفکر؛ بابصیرت ؛ آگاه دانا – مو.منان آنچه را که دارند وهستند در دریای بیکران محبت الهی غرقند. به تعبیر دیگر شناور وغواص هستند ؛ اهل بیتش وتدبر واندیشه وبصیرت هستند. امیر المومنین علی (علیه السلام) راجع به عشق به خدا می فرمایند وهبنی صبرت على عذابک فکیف اصبر على فراقک، مست به حب الهی درعوج عشق  عوج محبت است  گویند من صبر می کنم برعذاب تو ولی چه گونه از فراق تو بسازم فکیف اصبر على فراقک،  چه گونه از از سرم دوری تورا جدا شود. خدارحمت کند حاج اقا حسین  فاطمی درس اخلاق قم  روز های چهار شنبه درس اخلاق  داشتند ایشان درجمله دعای کمیل : و لا یمکن الفرار من حکومتک -  انقدر اشک میریخت  اشک ریخت تا غش کرد  300 – 400 طلبه پای منبرش همه به گریه می افتادنند..امیر المومنین علی (علیه السلام)  یک همچنین فردی بودند؛ ما همین طور می خوانیم رد می شویم :
  2. عوج عشق حضرت زینب به حضرت حق: نکته بعد عشق مومن حقیقی است  عشق مومنین به کمال وجلال است که منشاء آن عقل وعلم ومعرفت وبصیرت  می باشد ؛ حضرت امام ره علیه میفرمایند عشق های کاذب منشا جهل وغرور وغفلت است این مرز بندی قابل دقت است پس محب چیست کمال وجلال است این جاست که جمله حضرت زینب بسیارعالی است  جمله حضرت زینب (علیها السلام ) که مومن حقیقی است بسیار مطلب به ما می آموزد که فرمودند ما رأیت‏ إلا جمیلا (اللهوف، ص 160.) اینجا عمق عشق حضرت زینب (علیها السلام )  است . الله اکبر عوج عشق حضرت به حضرت حق در سر بریدن برادر خیلی زیبا بود این عوج عشق است
  3. عشق کاذب و سر به دیوار خوردن - نکته دیگر 3 کسی که.. . متوجه عشق کاذب می شود همان سر به دیوار خوردن است . در زندگی دنیا متوجه نیست  در موقع مرگ متوجه می شود اما آن وقت دیگر دیر است  معلوم می شود که مردم دنیا گرفتار یک غفلت و تصور فوق العاده ای هستند  که پرده های روی عقل وفکر وجدانشان اجازه نمی دهد بیدار بشوند  ودراین موقع پرده های غفلت کنار میرود  اما دیگر کلا  جوابش را قرآن داده «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِ‏ ارْجِعُونِى‏» (مؤمنون/ 99) - عملا صالحا - إلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً الفرقان : 70
  4. عشق کادب نداشتن عمل صالح دنیاست . که پر از غفلت است  وقتی مرگ پرده برکنار می رود می بیند ودیگر سودی ندارد ؛ نتیجه = محبت  به نفس اماره ومحبت ستم کاران ما نع رشد بصیرت  است  انسان را چه بسا به بی راهه می برد .
  5. مختار به اختیار همراهی شیطان  - نکته دیگر آیه 38سوره زخرف : حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی‏ وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ (38) فردای قیامت به راساشان اعترض می کنند که شما ما را به گمراهی کشاندید  (همراه بودن شیطان ادامه دارد) تا زمانى که (مجرم در قیامت) نزد ما آید (و به شیطان همدم خود) گوید: اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه بد همنشینى بودى. بعضا به رهبران خودشان اعتراز می کنند جوابشان را می دهند اختیار خودتان بود شما را خدا مختار آفرید شما همنشین بد اختیار کردید.   درایات قران داریم که شیطان گوید من دعوتت کردم می خواستی نیایی..
  6. انتخاب بسیار بد بنی اسرائیل - مطلب بعد - بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بغضبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ (بقره 90) چه بد است آنچه که خویشتن را به آن بفروختند که از روى حسد، به آیاتى که خدا فرستاده بود کافر شدند (و گفتند:) که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد، (آیاتش را) نازل مى‏کند. پس به قهر پى درپى الهى گرفتار شدند وبراى کافران، مجازاتى خوار کننده است. داستان مفصلی دارد بنی اسرائیل در کتابهاشا ن خوانده بودند که پیامبری میایید  بین دوکوه ( مکه ومدینه )
  7. انتخاب کاذب بنی اسرائیل - خیلی زحمت کشیدند  تا این نقطه را پیدا کردند ..بنی اسرائیل بین این دو کوه سکنا گزیدن تا اینکه پیامبرآخر الزمان مبعث شود از او پیروی کنند ولی تا اینکه نشانه های مبعث را دیافت کرد کردند  مخالفتشان با حضرت شروع شد همین  اینکار را قوم بنی اسرائیل  که عاشق موسی بودند  در آغاز یبامبرموسی قبل مبعث هم همین مرام را داشتند با حضرت موسی علیه اسلام هم مخالفت داشتند در این زمان هم ادامه دارد هنوز دست از منش واعمال زشتشان برنداشتند. وبا کفار ومشرکین  برابر پیامبر حق صف آرایی کردند وصف آرایی هم می کنند که دوتا غضب برایاینها امده است فَباؤُ بغضبٍ عَلى‏ غَضَبٍ دوتا غضب  برحضرت موسی قد علم کردن برحضرت رسول الله هم  قد علم کردند فَباؤُ بغضبٍ عَلى‏ غَضَبٍ مفسرین بر این موضوع داستانهای مفصلی آورده اند.
  8. انتخاب حب وبغض ما باید خدایی باشد- اینکه مورد بحث ماست حب وبغض ما باید برای خدا بشود رشد بصیرت دارد و اگر غیر خدای بشود مانع رشد بصیرت  است می خواهیم استفاده کنیم روایت داریم اگر ما در مقابل غضب الهی قرار گرفتیم  مانع رشد بصیرت  است. منا فقین در زمان حضرت پیامبر اسلام هم دو هدف داشتند 1-  باز گشت به عقب مقصدشان است که در قیام حضرت موسی علیه اسلام این کار را کردند  2- در قیام حضرت پیامبر علیه السلام همین کار را کردند.   
  9. مورد بحث ما حب وبعض باید خدایی باشد.همین مطلب هم در ظهورحضرت حجت هم اتفاق می افتد. درزمان حال حاضر همه آرزو می کنند که امام زمان بیاید خودشان را می کشند  وقتی حضرت ظهور می کنند میگویند ای کاش آرزو نمی کردیم) . کما اینکه خیلی ها در این زمان می گویند ای کاش انقلاب نمی کردیم داستانهایی مفسرین ذکر می کنند .در این موضوع  تاریج عجیبی از این نبی اسراییلی هاست که خداوند ریشه اشان را بکند.
  10. حب وعشق به غیر ولایت - اما حدیث قال ومن عشق شیئا أعشى بصره، و أمرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع بأذن غیر سمیعة. ٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا..حب وعشق به غیر ولایت شخص را  کور وکر چون مشاعی می کند . حب وعشق به غیر ولایت او اول آنچنان در دفاع از ولایت داشت وحال این چنان ضد ولایت معلوم میشود این حب وبغض خدایی نبوده  این می شود  کور وکر می شود مانع رشد بصیرت_ مثل آیت الله گنجی در فرانسه .. اینها همانهایی هستند که امام حسن مجتی با یک گونی نامه - افراد لشکر امام حسن علیه السلام شبانه امام را ترک کردند وبه لشکر معاویه پیوستند چه چیز اینها را عوض کرد ؟ زر؛ پول ؛ مقام..  در این زمان این خطر هم برای ما هست –
  11. هر کس غیر خدا را سخت دوست بدارد، اما خطبه امیرالمومنین علی (علیه السلام)  109 – بند14- 15 خطر عشق و وابستگی به غیر خدا مهور حب وبغص اگر خدا نباشد این چنین می شود و من عشق شیئا أعشى بصره، و أمرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع بأذن غیر سمیعة. ٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا- امام على «علیه السلام »: (در باره دنیاداران) ... به مردارى روى آوردند که با خوردن آن رسوا شدند، و بر سر دوست داشتن آن با یک دیگر همداستان گشتند. هر کس چیزى را سخت دوست بدارد، چشمش نابینا و دلش بیمار مى‏شود، چنین کسى با چشمى ناسالم مى‏بیند و با گوشى ناشنوا مى‏شنود. نفس پرده عقلش را دریده، دوستى دنیا دلش را میرانده است، شیفته بى اختیار دنیا و برده آن است و برده کسانى است که چیزى از دنیا در دست دارند. دنیا به هر طرف برگردد او نیز بر مى‏گردد، و هرچه هشدارش دهند از خدا نمى‏ترسد. فهوه سمعه غیر سمعه واذنه غیراذنه قدرت گرفتن ندارد  از اول خطه تا اخ خطبه رابخوانید خطبه خیلی جالبی است .
  12. عشق ومحب کاذب وناروا به ظواهر دنیا  - اما این نکته خطبه 109امیرالمومنین علی (علیه السلام)  مورد نوجه است در رشد بصیرت ؛ عشق ومحب ناروا به زر -  ایشان را کور وکر وبی عقل می کند  قلبش  بیمار می شود – گوشش ناشنوا و بیمار می شود – عقلش بیمارمی شود - وتحت تاثیر نفس اماره  قرار می گیرد وروحش هم بیمار می شود . چهار دستگاه از کارمی افتد ؟ اساس بدن انسان از کار می افتد برای چه  برای حب وبغض غیر خدایی اکثر طلاق های امروزی به  واسطه همین عشق های ومحبت های در پارک صورت گرفته با سه تا بچه ظلاق گرفته برای چه  آمار طلاق اینقدر زیاد شده این اثر عشق کاذب است  دختر معصوم فریب دست این عشق کاذب  افتاده عشق به چیزی که نارواست  عشق ومحبت ازالنّفس المطمئنّة.یعنی از روح آرام نباشد  کاذب است –لذا عشق ناروا به یک چیز ناپایدار مانع رشد بصیرت  است
  13. خدواوند بنده را در پیکار نفس یار است، - حدیث علی دیگر  از- این خطبه87 از نشانه های خدا به بندگان خودش است بند اول وَ قَالَ علیه السلام إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ‏ اللَّهُ‏ عَلَى‏ نَفْسِهِ‏ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَکَرَ فَاسْتَکْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُه‏  .بهترین بندگان خدا! همانا محبوبترین بنده نزد خدا، بنده‏اى است که خدا او را در پیکار نفس یار است، نتجه بنده‏اى که از درون، اندوهه ش شعار است، و از برون ترسان و بیقرار است. انسان بین حزن وخوف قرار بگیر ، که موجب کمال وسیر وسلوک الهی می شود  چراغ هدایت در دلش روشن است و برگ روز مرگش- که آمدنى است- معیّن. مرگ دورنما را به خود نزدیک ساخته، و- ترک لذّت را- که سخت است، آسان شمرده، و دل از هوس پرداخته. دیده، و نیک نظر کرده. به یاد خدا بوده، نظر می کند بصیر می شود ذکر خدا را می گوید دلش روشن می شود انسان بین خوف وحزن قرار بگیرد. نتیجه بندگان خدا وانسان مومن بین خزن وخوف و قرار  می گیرد؛ بعد حضرت فرمود فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى  محتاج کمک الهی است که چراغ عشق به خدا در قلبش شکوفا شود ..
  14. معیار کامل حق و باطل امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) حدیث امیرالمومنین علی بن ابیطالب مرز بین مومن ومنافق شناخت ومعیار کامل حق وباطل است که علی مع الحق والحق مع علی -- ابن‏تیمیه می‏گوید: عن النبی: علی مع الحق و الحق‏ مع‏ علی‏ یدور معه حیثما دار الفصولالمختارة، ص 135
  15. این جا مرز بین مومن ومنافق شناخته می شود درجکمت 45 نهج البلاغه این جا مرز بین مومن ومنافق شناخته می شود – معیارکامل حق  قَالَ‏ لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی‏ هَذَا عَلَى أَنْ یُبغضنِی مَا أَبغضنِی وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجُمْلَتِهَاعلَى الْمُنَافِقِ أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قُضِیَ فَاقْتَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ أَنَّهُ لَا یُبغضکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ‏على علیه السّلام فرمود: اگر با این شمشیرم دماغ مؤمن را خورد کنم که مرا دشمن بدارد، او با من عناد نخواهد ورزید، و اگر دنیا را به منافق بدهم که مرا دوست داشته باشد او مرا دوست نخواهد داشت زیرا رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود:اى على مؤمن تو را دشمن نمى‏دارد و منافق هم تو را دوست نمى‏گیرد.
  16. شناخت مومن ومنافق با دو کلمه حب وبغض - لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی‏ هَذَا عَلَى أَنْ یُبغضنِی مَا أَبغضنِی اگر با این شمشیرم دماغ مؤمن را خورد کنم که مرا دشمن بدارد، او با من عناد نخواهد ورزید، دست از حمایت علی برنمی دارد وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجُمْلَتِهَاعلَى الْمُنَافِقِ أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی..ولی منافق اگردنیا وتمام اموال جلوی منافق کنی علی را دوست ندارد .مااحب ؛حضرت به یک اصل کلی اشاره می کنند فَاقْتَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ حضرت فرمود یا علی  أَنَّهُ لَا یُبغضکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ‏ ما اگر مومن ومنافق را خواستیم نشناسیم با همین دو کلمه حب وبغض می توانیم  
  17. دستور العمل دوست داشتن برای خدا- اگر دخترت گفتی فاطمه جان دوست داردم این محبت شان راهوا نکن ؛ بگو دوست دارم بخاطر محبت خدا و اکراه بدان عنوان نکردن را بگو به تو محبت دارم برای  اینکه به خدا محبت دارم ؛ به اش بگو دوستت دارم بخاطر محبت خدا  محبتت را به فرزند وهمسر وفرزندان را به محبت خدا گره بزن ..حضرت امام صادق فرمودند.. بگو دوستت دارم  این محبت خودت را اعلام کن پس بنابر این مومن را سفارش کنند که دوست داشتن را برای خدا یاشد ؛ لذا مومن را تیکه پاره اش رکنند دستش را از محبت خدا برنمی دارد مثل عمار یاثر مثل میثم تماررا  زبانش بریدند  دست از علی برنداشت ؛ مثل بلال حبشی  را سنگ داغ شلاقش می زدند  شلاق می خورد ومی گفت احد؛ احد  این درس استقامت در محبت  وحب وبغض باید باید استقامت  کنی والا گرفتار انحراف می شود وحب وبغض را بیار در مسیر حق ؛ معیار کلی حق حضرت علی بن ابیظالب علی علیه السلام  است ؛ وامروز معیارکامل حق کل حق مقام معظم رهبری حفظالله هستند؛ نتیجه می گیریم مرزبین شناخت مومن ومنافق عبارت است از شناخت حب وبغض ...
  18. اعتدال وعدم اعتدال در حب وبغض بعضی حب وبغض را به معنی کینه وخشم گرفته اند اگر گیریم امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند : اگر اعتدال در بغض پیدا کنی درغضب هم اعتدال پیدا خواهی کرد ؛ در کربلا اعتدال نبود گفتند ما شمارا می شناسیم پدرت را می شناسیم مادرت را میدانیم کییست.جدت را میدانیم . چرا دشمنی در روزعاشورا داشتد به علت عدم اعتدال ؛ گفتند بغضا لابوک ؛ کینه از پدرت داریم ، از امام حسین کینه در دل گرفته بودند . گفتند کینه ای که از پدرت داریم  نفرت درونی است که  از پدرت داریم می خواهیم ترا بکشیم
  19. اعتدال در انتخاب و طریق راه- الامام علی «علیه السلام»: .. الیمین‏ و الشّمال‏ مضلّة، و الطّریق الوسطى هی الجادّة، علیها باقی الکتاب و آثار النّبوّة، و منها منفذ السّنّة، و الیها مصیر العاقبة .. امام على «علیه السلام»: راستگرایى و چپگرایى گمراهى است. راه درست همان راه میانه است. کتاب خدا که در میان ماست و تعالیم نبوّت، به همین راه دلالت مى‏کنند. و طریق عمل به سنّت پیامبر «ص» همین است، و عاقبت نیکو در گرو پیمودن همین.الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‏1، ص: 49
  20. علم اخلاق درشان اعتدال - امیر المومنین در این علم اخلاق درشان اعتدال می فرمایند: فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ‏ اللِّینِ‏ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَیْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ امْزُجْ لَهُمْ بَیْنَ التَّقْرِیبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ إِنْ شَاءَ اللَّه‏ .. امّا بعد، دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتى مى‏کنى و سختى روا مى‏دارى. ستمشان مى‏ورزى و خردشان مى‏شمارى. من در کارشان نگریستم، دیدم چون مشرکند نتوانشان به خود نزدیک گرداند، و چون‏ در پناه اسلامند نشاید آنان را راند. پس، در کار آنان درشتى و نرمى را به هم آمیز! گاه مهربان باش و گاه تیز، زمانى نزدیکشان آور و زمانى دورتر ان شاء اللّه.
  21. اعتدال در حب و بغض - اعتدال در پنج قوه  فکر و ذکر و علم و حلم و نباهت، -- قوه ظاهره‏ 1- اول: باصره‏ 2- دوم: سامعه‏ 3- سوم: شامه‏ 4- چهارم: ذائقه‏5- پنجم: لامسه‏.. اما قوای باطنه پنج قوّه باطن‏ باشد-1- قوه حس.2- قوه خیال 3- قوه و هم‏ 4- قوه حافظه 5- قوه متخیّله‏ - غالبا نفس را مشتمل بر سه قوه‏ مى‏دانند، یعنى قوه ملکى، شهوى و بهیمى که از اعتدال آنها سه فضیلت، حکمت، عفت و شجاعت به بار مى‏آید. بر بنیاد این دیدگاه، فضیلت «عدالت» حاصل اعتدال‏ در سه فضیلت حکمت و عفت و شجاعت خواهد بود.امیر المومنین  اگر اعتدال در بغض پیدا کنی درغضب هم اعتدال پیدا خواهی کرد اعتدال غضب ،شجاعت؛ ان کسی که اعتدال در غضب داشته باشد شجاع است شجاعت این است که نیروى خشم در هنگام روى آوردن و توقّف کردن فرمانبردار عقل باشد؛اعتدال درشهوت  ثمره حیا و عفت وغیرت است عفّت آن است که نیروى شهوت به فرمان عقل و شرع در آورد.
  22. حب وبغض و اعتدال در فکر ثمره آن  حکمت است اعتدال در تقوای داشته باشد عدل است  اعتدال شهوت عفت است  تفریص نکند این آدم صاحب حیا وعفت؛یعنی یک آدم مومن صاحب حیا وغفت وغیرت  است که متاسفانه در جامعه ما در حال حا ظر بی غیرتی وبی عفتی ..رواج پیداکرده است. اعتدال در تمام کارهاى اختیارى درست را از نادرست تشخیص مى‏دهد؛ عدالت حالتى از نفس است که به وسیله آن خشم و شهوت را اراده مى‏کند فضائل خلقت که کمال ایمان است چهار است و آن حکمت‏ و عفت‏ و شجاعت‏ و عدالت است‏ پس شامل حکمت ؛ شجاعت حیا وغفت وغیرت عدالت این خلیلی قیمت است.در اعتدال حب وبغض  غضب – شهوت – حیا – عزت – غیرت که غضب در مقابلش شجاعت وشهوت در مقابلش  فکر وحکمت  وغیرت درمقابلش ... مرزشناخت حب وبغض که برغیر ماوضع له بشود میشود مانع رشد بصیرت   ولذا مومن شخص آقایی است که داری این خصوصات می باشد
  23. محبوب وعشق به دنیا و عیب معشوق - حدیث دیگر قال امیر حدیث  5807- عَیْنُ الْمُحِبِ‏ عَمْیَاءُ عَنْ عَیْبِ‏ الْمحبوب وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِیهِ.  امام على « علیه السلام »: چشم حبیب از دیدن معایب محبوب کور است، و گوشش از شنیدن زشتیهاى او کر...محبوب وعشق به دنیا وقتی است که عیب معشوق را بیان نمی کند شنوای عیب معشوق را ندارد سم درون مار نمی بیند وبیان زشتی های معشوقش را ندارد طاقت شنیدن عیبهای نوذول خور است این آدم شم شنیدن عیوب معشوق دنیای  اش را ندارد محبش...
  24. عاشق به دنیا کور ؛ کر ؛عقل  ؛ قلب مرده - امام على «علیه السلام »: کسى که عاشق چیزى شود، چشم خود را کور و قلب خود را بیمار کرده است. عاشق با چشمى نادرست مى‏بیند و با گوشى ناشنوا مى‏شنود، شهوات عقل او را ازکار مى‏اندازد، و دنیا قلب او را مى‏کشد، و نفس او خواستار بى‏چون و چراى آن مى‏شود. عاشق دنیا بنده دنیا مى‏شود، و بنده کسانى که چیزى از دنیا در دست دارند، دنیا به هر طرف رود او نیز به همان طرف مى‏رود، و به هر جا رو کند به آنجا رو مى‏کند،
  25. محب غیر خدا مانع رشد ومصداق در دنیا - جمع بندی  : محب غیر خدا مانع بصیرت  محب غیر خدا مانع رشد مصداق در دنیا عمر بن عبدود  ومثل او سر برای خدا حم نکردند. بیند زیبایی او را بغض لالله و جب لالله خیر قیمت دارد . در حب وبغض برای خدا درحواث وامور زندگی عجله نکن این نکته ای است که در زندگی عجله نکن اصل درزندگی آرام حلم وعلم وعقل ومعرفت است اگر این سه تا چیزرا ازدستدادی  آن وقتی است که دیگر دهان باز شود هرچه  به زبانش در میاید گوید ؛ با افراد عجول حلم داشته باش عجله نکن  بگذار تا عقده اش را خالی کند بیش از چندین فهش رکیک در نامه برای من نوشته بود ومن جلوی دانش جویان در کلاس یکی یکی خواندم  تا آرام شود بعد علت را پرسیدم. انسان تا حلم وعلم وعقل ومعرفت را از دست نداده می شود با اوصحبت کرد ولیکن اگر عقل وعلم ومعرفت را از دست داده باشد ارزش صحبت کردن با او را ندارد . بصیرت  می رود.
  26. نفس مطمینه درحب وبغض برای خدا. استاد فرمودند : من خدمت علامه طباطبایی بود م در منزل حاج آقا حسین زاهدی خدا رحمتش کند  در خانه شان همیشه جلسه ای بودن که منبر می رفتند من همراه پدرم رفتم در آن جلسه یک آقایی دعوت کردن از تهران معممی رفت روی منبر در حضور علامه طباطبایی هرچه فهش بود به فلسفه روی منبر وهرچه تونست از فلسفه بد گفت وفلسفه را کوبید علامه طباطبایی چهار زانونشته بود  بعد رفت نشت جلسه سکوت وناظران خیلی متاثر که الان علامه مروند روی منبر وپوست او را می کنند  یک ده دقیقه ای سکوت بر جلسه حلکم بود حضرت چیزی نگفت آیا علامه جواب چه خواهند داد حضرت آرام  درآن جلسه نشسته بودن گفتند آقا شما برای رد این جوابی بگوید؛ یکی گفت آقا ایشان علیه شما بودند ؛ حضرت با زبان آرام فرمودند خوب ایشان نظرشان را فرمودند:  این را نفس مطمینه درحب وبغض برای خدا گویند.
  27. این است حب وبغض برای خدا - آقای بهشتی را در جلسه ای سخنرانی نهار دعوت کردیم جمعیت متعددی آمدند منبر نتوانستیم بزنیم یک میکروفن حضرت آیت الله شهید بهشتی شروع به صحبت کرد  وسط صحبت یکی دومتری شهید بهشتی نشسته بود یلند شد گفت آقای بهشتی شما که سرمایه دارید وابسته به اسرائیلید شما چه می گویید جلسه ریخت به هم ، خیلی ها بلند شدند حاضرین سر وصدایشان در آمد من رگهای گردنم زد بیرون همه ناراحت ؛ آقای بهشتی با مدیریت جلسه را ساکت کرد همه را نشاتند جلسه سالت شد ؛ آقای بهشتی گفتند شما این آقا را می شناسید گفتند نه فرمود ایشان به من توحین کرد به اسلام وانقلاب که توهین نکردند ومن هم ایشان را بخشیدم خدا ایشان را ببخشد این است حب وبغض برای خدا ..
  28. موارد زیاد درحب وبغض برای خدا - از این موارد خیلی داریم در جلسه ای به حضرت امام توهین کردند که ایشان طرف دارفلسفه است اقا مصظفی نشسته بودن کنارحضرت ؛ گفتند حالا فرزندایش عکس العمل نشان خواهد داد. حضرت امام اشاره کردن به آقا مصطفی که ساکت باشند این را می فرما ییندحب وبغض برای خدا ؛ مومن حب و بغض را هزینه غیرخدا نمی کند، آنهایی که حب وبغض را هزینه غیر خدا کردند مانع رشد بصیرت شان کرده اند. والسلام علیکم ورحمت الله علیه .. اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    • حسین صفرزاده
    ۱۳
    مرداد

    بسم الله الرحمان الرحیم

                    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. فهرست شرح متقین نهج البلاغه 30- طلب آزادى از عذاب رستاخیز«یطلبون الى الله تعالى فى فکاک رقابهم» 2- شاخه‏هاى اسارت و آزادى
    2. اقسام اسارت براى اسارت مى‏توان شاخه‏هاى بسیارى در حدّ هر صفت رذیله و روش نادرست به حساب آورد، از جمله اقسام اسارت مى‏تواند از اسارت در چنگال هوى و هوس و گناه و معصیت، تشریفات، آداب و رسوم غلط، قیود دست و پاگیر امور ازدواج دخترها و پسرها، اوهام و خرافات و صفات رذیله اخلاقى مثل طمع، بخل، حسد و غیره نام برد؛ و در مقابل آزادى از هر یک از اینها، شاخه‏اى از آزادى است، اینها امورى است که هر انسان در طول زندگى به خوبى با روح خود لمس مى‏کند.
    3. انسانهائى که به دنبال امیال نفسانى بوده،«(رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ»: زندانى تن بهتر از زندانى روح و حریّت.
    4. ازبردگى یوسف تا حرّیتش  - «یُوسُفُ الصِّدیقُ الامین لم یَضْرُرْ حُریَّتَه أَنْ استُعِبدَ وَ قُهرَ وَ اسِر ...»:
    5. ازشاخه‏هاى اسارت و آزادى‏ - خداوند این گونه افراد را به عنوان الگو براى ما معرفى کرد، تا حجّت بر. نفسهای شما  درگرو اعمال شماست - «... ایها الناس ان انفسکم مرهونة باعما لکم ففکوها باستغفارکم ...»:
    6. غل و زنجیر نفس با استغفار باز ‏شود - آری نفس ما و حریت آن در گرو اعمال ما است، اعمال ما غل و..
    7.  در حقیقت مرده‏اند انسانهائى که دچار تشریفات و تجملات غلط و چشم و هم چشمیها شده‏اند،
    8. انسان دچار شرایط سخت اسیر واقعی است -  شرایط سخت ازدواج که خود پیش پاى خود گذارده‏ایم، و جامعه همین اسیر بودن موجب شده بدبختى ماست که و دختران و پسران ما به راه فساد روند و آبروى خانواده‏ها.
    9. باید اسیر باشیم،تا وقتى عقل برما حاکم نست و اوهام و خرافات و رمل و اسطرلاب و فال و فالگیر و کف‏بین
    10. تا زمانى که صفات رذیله مثل طمع و بخل و حسد و غیره حاکم بر ما باشد، عبد اینها هستیم، وچه خوش فرمود:
    11. سؤال: آیا انسان آزاد است یا مجبور؟ مرز آزادى تا کجاست؟ پاسخ: خداوند، انسان را آزاد آفریده است
    12. آزادی انسان  دلیل دارد : بعضى گفته‏اند: انسان در کارهایش مجبور است و گمان مى‏کند که آزاد است،
    13. الف) دلیل برانسان آزاد آفریده شده - هر انسانى در کارهاى خود گاهى دچار تردید و شک مى‏شود
    14. .ب) گاهى انسان‏ها به کار یکدیگر انتقاد دارند. انتقاد نیز دلیل آن است که کسى که کار را انجام داده،
    15. ج) هر انسانى در عمر خود بارها از گفتار و رفتار خود پشیمان شده است و همین پشیمانى دلیل آزاد بودن
    16. د) همه مردم فرزندان خود را تربیت مى‏کنند
    17. بنابراین شک، انتقاد، پشیمانى و تربیت، دلیل آزدى انسان است. علاوه بر آنکه آزادى خواسته تمام انسان‏ها
    18. در بهشت نیز اگر آزادى نباشد، مؤمن رنج مى‏برد ؛ لذا گوید:«ألحمدُ لِلّه الّذى نَتبَوّء من الجنّة حیث نشاء»
    19. با این همه، انسان بنده خداست و باید به دستورات او عمل کند و اگر آزادى مرز نداشته باشد سقوط خواهد داد.
    20. آزادى باید در چارچوب فرامین خدا و عقل باشد تا سبب سلب آزادى دیگران نشود.
    21. 1- انسان، آزاد است و حقّ انتخاب دارد. تمام آیات دلیل: انسان دنیا را خرید و آخرت را فروخت، «اشْتَرَوُا»
    22. خداوند مردم را در پیمودن راه سعادت آزاد گذارده است،) ولى با هم اختلاف کردند پس برخى از آنان ایمان. سنّت و قانون خداوند، آزاد گذاشتن انسان است. که رشد واقعى در سایه آزادى است. در این آیه «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ»
    23. بنده دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است. «لا اله الّا اللّه» آشنا سازند«لاتکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حراً»
    24. صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است ِیا آزاد ؟! -اوّلین درجه تقوا و بندگى خدا آن است «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ»
    25. انسان در انتخاب راه خدا یا شیطان، آزاد است. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ ... وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ»
    26. نذر فرزند آزاد برای خدا (بیاد آور) هنگامى که گفت: إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحرّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم‏
    27. اندیشه‏ى آزاد و شخصیّت مستقل، شعار قرآن است. «لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً»
    28. حقّ واجب در آزادی تفکر در قرآن است - هیچ مرد وزن مسلمان، آزاد یا بنده‏اى نیست مگر آنکه حقّ واجبى از.
    29. سنّت الهى، آزادى‏ دادن به همه است و گرنه خداوند مى‏توانست«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ»
    30. بزرگ‏ترین نعمت آزادى‏ از سلطه‏ى طاغوت‏ها، از بزرگ‏ترین نعمت‏هاست. نام آن را برده . «نَجَّیْناکُمْ»
    31. آزادى‏ امروز - بیان سختى‏ها و تلخى‏هاى گذشته، لذّت آزادى‏ امروز. «یَسُومُونَکُمْ ... یُذَبِّحُونَ ... یَسْتَحْیُونَ»
    32. آنها آزادى‏ خود را از دست دادند - بنى‏اسرائیل به خاطر قانون شکنى آزادى‏ و سرزمین خود را از دست دادند.
    33. آزادى و نجات درپذیرش رهبر الهی  - باید رهبر الهى را بپذیرید. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً»
    34. توبه در حال اختیار و آزادى‏ ارزش دارد، نه در حال اضطرار «إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ»
    35. مرحوم الهى قمشه‏اى در ذیل سه فراز گذشته از خطبه‏ فَهُم حانُونَ عَلى اوساطهم مَفْتَرشُونَ لِجِباهِهم وَ اکُفِّهم وَ رُکَبِهم وَ اطْرافِ اقْدامِهِم یَطْلُبُونَ الى اللّهِ تَعالى فى فکاک رِقابِهم‏ چنین مى‏سراید:

    کمان سازند آنان سرو قامت‏

     

    ز شوق طاعت و خوف قیامت‏

    جبین ماه را بر خاک سایند

     

    به سجده ذات سبحان را ستایند

    که ایزدشان به لطف خود کند شاد

     

    شوند از آتش قهر وى آزاد

       

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    • حسین صفرزاده
    ۱۳
    مرداد

    بسم الله الرحمان الرحیم

                    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. 30- طلب آزادى از عذاب رستاخیز«یطلبون الى الله تعالى فى فکاک رقابهم» 2- شاخه‏هاى اسارت و آزادى
    2. اقسام اسارت براى اسارت مى‏توان شاخه‏هاى بسیارى در حدّ هر صفت رذیله و روش نادرست به حساب آورد، از جمله اقسام اسارت مى‏تواند از اسارت در چنگال هوى و هوس و گناه و معصیت، تشریفات، آداب و رسوم غلط، قیود دست و پاگیر امور ازدواج دخترها و پسرها، اوهام و خرافات و صفات رذیله اخلاقى مثل طمع، بخل، حسد و غیره نام برد؛ و در مقابل آزادى از هر یک از اینها، شاخه‏اى از آزادى است، اینها امورى است که هر انسان در طول زندگى به خوبى با روح خود لمس مى‏کند.
    3. انسانهائى که به دنبال امیال نفسانى بوده، و نفس بر گردن آنها ریسمانى افکنده، و به هر سو مى‏کشد، یا فردى که در گرداب گناهان غوطهور است، چگونه ادعا مى‏کند، آزاد است، و طعم آزادى را چشیده است؟! آزاد آن است که اگر طوفان هوا و هوس و شهوات به او روى آورد او طوفان شکن باشد، نه طوفان شکننده او، باید چون یوسف (علیه السلام) تن به هوسهاى زلیخاها نداد، چنانکه یوسف (علیه السلام) تن به او و به مقاماتى که ممکن بود، بواسطه مراوده با او به دست آورد، نداد، او به بردگى رفت و به زندان افتاد ولى آزادى خود را به زندان نینداخت، زبان حال و قال او این بود که‏ « (رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ»: «پروردگار من زندان محبوبتر است براى من از آنچه مرا به سوى آن مى‏خوانند»، زندانى تن بهتر از زندانى روح و حریّت است که آنها مى‏طلبند.
    4. ازبردگى یوسف تا حرّیتش  - در روایتى از امام صادق (علیه السلام) آمده: «یُوسُفُ الصِّدیقُ الامین لم یَضْرُرْ حُریَّتَه أَنْ استُعِبدَ وَ قُهرَ وَ اسِر ...»: «یوسف راستگو و امین، حرّیتش با بردگى و اسارت خدشه‏ دار نشد ...»
    5. ازشاخه‏هاى اسارت و آزادى‏ - خداوند این گونه افراد را به عنوان الگو براى ما معرفى کرد، تا حجّت بر ما تمام شود، و بدانیم مى‏توان چنین بود، نگوئید پیامبر بود زیرا تا چنین نشد پیامبر نشد، و نظیر یوسف صدیق (از این جهت) در افراد عادى هم براى اتمام حجت بوده و هستند و خواهند بود.
    6. نفسهای شما  درگرو اعمال شماست - در خطبه‏اى از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) (که درباره ماه رمضان ایراد فرمودند) چنین مى‏خوانیم: «... ایها الناس ان انفسکم مرهونة باعما لکم ففکوها باستغفارکم ...»: «اى مردم روان ها و نفسهاى شما در گرو اعمال شما است، پس با استغفار و توبه رهایشان کنید ...».
    7. غل و زنجیر نفس با استغفار باز ‏شود - آری نفس ما و حریت آن در گرو اعمال ما است، اعمال زشت و گناهان ما غل و زنجیرهاى دست و پاى نفس ما هستند که با استغفار باز مى‏شوند و نفس آزاد مى‏گردد.
    8. در حقیقت مرده‏اند انسانهائى که دچار تشریفات و تجملات غلط و چشم و هم چشمیها شده‏اند، و اگر خانه آنها کذائى و مبلمان آن بهمانى نباشد، کسر شأن احساس مى‏کنند در حقیقت مرده‏اند و خود نمى‏دانند، آداب و رسوم غلط که مى‏گوید شأن من نیست به دیدن فلانى روم، زیرا بزرگترم یا با این سن و سال نمى‏شود به نزد کم‏ سنى رفت و علم آموخت، یا حتماً باید هدیه من که براى فلانى مى‏برم، بالاتر از هدیه او باشد، که منزل مبارکى من مى آورد هو غیره، زنجیر بردگى است که با دست خود به گردن خود افکنده‏ایم
    9. انسان دچار شرایط سخت اسیر واقعی است -  شرایط سخت ازدواج که خود پیش پاى خود گذارده‏ایم، و جامعه را از نعمت ازدواج محروم کرده و دخترها و پسرها را به مراکز فساد کشانده‏ایم، چیزى جز بند نیست که به دست و پاى خود بسته‏ایم، مهریه‏هاى سنگین و توقعات‏ زیاد و این که داماد حتماً دکتر و یا مهندس و داراى منزل و ماشین باشد یا عروس بسیار زیبا و از خانواده ثروتمند باشد،
    10. همین اسیر بودن موجب شده بدبختى ماست که و دختران و پسران ما به راه فساد روند و آبروى خانواده‏ها بر باد رود و تا این قیود دست و پاگیر در برابر ما باشد و توجه به صداقت و شرافت و دیانت و عفّت عروس یا داماد نشود و محور انتخاب جمال و ثروت باشد باید در این گرداب دست و پا زنیم و از این اوضاع بنالیم؛
    11. باید اسیر باشیم،تا وقتى عقل برما حاکم نست و اوهام و خرافات و رمل و اسطرلاب و فال و فالگیر و کف‏بین سرنوشت ما را تعیین کند، باید جامعه‏اى عقب مانده باشیم، تا وقتى ضوابط و عقل بر ما حاکم نیست باید اسیر باشیم،
    12. تا زمانى که صفات رذیله مثل طمع و بخل و حسد و غیره حاکم بر ما باشد، عبد اینها هستیم، و چه خوش فرمود مولى الاحرار على (علیه السلام) «لا یَسْتَرِقَنّک الطمع و قد جَعَلک اللّه حرّاً»: «مواظب باش طمع تو را برده خود نکند که خداوند تو را آزاد قرار داده است».
    13. سؤال: آیا انسان آزاد است یا مجبور؟ مرز آزادى تا کجاست؟ پاسخ: خداوند، انسان را آزاد آفریده است و به او اختیار داده تا کارهایش را انتخاب کند.
    14. آزادی انسان  دلیل دارد : بعضى گفته‏اند: انسان در کارهایش مجبور است و گمان مى‏کند که آزاد است، امّا دلایل بسیارى بر اختیار انسان وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:
    15. الف) دلیل برانسان آزاد آفریده شده - هر انسانى در کارهاى خود گاهى دچار تردید و شک مى‏شود که آیا انجام دهد یا ندهد؟ همین شک، دلیل بر آزادى اوست که مى‏تواند کارى را انجام دهد و مى‏تواند انجام ندهد.
    16. ب) گاهى انسان‏ها به کار یکدیگر انتقاد دارند. انتقاد نیز دلیل آن است که کسى که کار را انجام داده، مى‏توانسته انجام ندهد.
    17. ج) هر انسانى در عمر خود بارها از گفتار و رفتار خود پشیمان شده است و همین پشیمانى دلیل آن است که مى‏توانسته انجام ندهد و لذا با خود مى‏گوید: اى کاش انجام نمى‏دادم!
    18. د) همه مردم فرزندان خود را تربیت مى‏کنند و یا به معلّم و مربّى مى‏سپارند و این دلیل آن است که فرزند انسان مى‏تواند مسیر کج را رها و به راه حق برود.
    19. بنابراین شک، انتقاد، پشیمانى و تربیت، دلیل آزدى انسان است. علاوه بر آنکه آزادى خواسته تمام انسان‏ها بلکه حیوانات است. شما اگر گربه‏اى را در قفس کنید، هر نوع غذا براى او در قفس قرار دهید، باز ناراحت است و ترجیح مى‏دهد در کوچه و خیابان ساده‏ترین غذا را بخورد امّا در قفس نباشد.
    20. در بهشت نیز اگر آزادى نباشد، مؤمن رنج مى‏برد و لذا مؤمنان هنکامى که وارد بهشت مى‏شوند، خدا را به خاطر آزادى در بهشت سپاس مى‏گویند: «ألحمدُ لِلّه الّذى نَتبَوّء من الجنّة حیث نشاء»
    21. با این همه، انسان بنده خداست و باید به دستورات او عمل کند و اگر آزادى مرز نداشته باشد و انسان اختیار خود را به نفس و تمایلات شخصى یا تمایلات دیگران بدهد او را به دره هلاکت سقوط خواهد داد.
    22. آزادى باید در چارچوب فرامین خدا و عقل باشد تا سبب سلب آزادى دیگران نشود.
    23. 1- انسان، آزاد است و حقّ انتخاب دارد. تمام آیاتى که مى‏فرماید: انسان دنیا را خرید و آخرت را فروخت، دلیل این هستند که انسان مجبور نیست، بلکه اختیار دارد و خود با فکر و مقایسه، مى‏سنجد و انتخاب مى‏کند. «اشْتَرَوُا»
    24. خداوند مردم را در پیمودن راه سعادت آزاد گذارده است،) ولى با هم اختلاف کردند پس برخى از آنان ایمان آورده و بعضى کافر شدند. (و باز) اگر خدا مى‏خواست (مؤمنان و کافران) با هم پیکار نمى‏کردند، ولى خداوند آنچه را اراده کند انجام مى‏دهد. (و اراده حکیمانه‏ى او بر آزاد گذاردن مردم است.)
    25. سنّت و قانون خداوند، آزاد گذاشتن انسان است. او مى‏تواند مردم را به اجبار به راه حقّ وادار کند، امّا رشد واقعى در سایه آزادى است. در این آیه دو بار مى‏خوانیم که اگر خدا مى‏خواست، اختلاف و نزاعى میان مردم ایجاد نمى‏شد. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ»
    26. بنده دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است. لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صداى بلند، اذان بگویند وفریاد آزادى از بندگى خدایان دروغین و طاغوت‏ها را سر دهند. و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدایى، با طنین توحید «لا اله الّا اللّه» آشنا سازند«لاتکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حراً»
    27. صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است ِیا آزاد ؟! - امام کاظم علیه السلام از در خانه‏ى شخصى بنام «بُشر» مى‏گذشت، متوّجه سر و صدا و آواز لهو ولعبى شدند که از خانه بلند بود. از کنیزى که از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نیست آزاد است. امام فرمود: اگر بنده بود این همه نافرمانى نمى‏کرد. کنیز سخن امام را وقتى وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تکانى خورد و توبه کرد. «6» از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: اوّلین درجه تقوا و بندگى خدا آن است که انسان‏ خودش را مالک نداند.«مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ»
    28. انسان در انتخاب راه خدا یا شیطان، آزاد است. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ ... وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ»
    29. نذر فرزند آزاد برای خدا (بیاد آور) هنگامى که همسر عمران گفت: پروردگارا! همانا من نذر کرده‏ام آنچه را در رحم دارم، براى تو آزاد باشد (و هیچ‏گونه مسئولیّتى به او نسپارم تا تمام وقت خود را صرف خدمت در بیت‏المقدّس کند،) پس از من قبول فرما، که براستى تو شنواى دانایى. » إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحرّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم‏
    30. اندیشه‏ى آزاد و شخصیّت مستقل، شعار قرآن است. «لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً»
    31. حقّ واجب در آزادی تفکر در قرآن است - رسول‏خدا صلى الله علیه و آله درباره‏ى این آیه فرمودند: هیچ مرد وزن مسلمان، آزاد یا بنده‏اى نیست مگر آنکه حقّ واجبى از خداوند بر گردن اوست و آن اینکه قرآن را فراگیرد و در قرآن تفکّر کند.
    32. سنّت الهى، آزادى‏ دادن به همه است و گرنه خداوند مى‏توانست منافقان را کر و کور کند. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ»
    33. بزرگ‏ترین نعمت آزادى‏ از سلطه‏ى طاغوت‏ها، از بزرگ‏ترین نعمت‏هاست. چنانکه خداوند از میان همه نعمت‏ها، نام آن را برده است. «نَجَّیْناکُمْ»
    34. آزادى‏ امروز - بیان سختى‏ها و تلخى‏هاى گذشته، لذّت آزادى‏ امروز را چندین برابر مى‏کند. «یَسُومُونَکُمْ ... یُذَبِّحُونَ ... یَسْتَحْیُونَ»
    35. آنها آزادى‏ خود را از دست دادند - بنى‏اسرائیل بعد از حضرت موسى علیه السلام، به خاطر قانون شکنى و رفاه طلبى، مجدّداً تحت سلطه و فشار طاغوت قرار گرفته، آزادى‏ و سرزمین خود را از دست دادند. آنها براى نجات از آوارگى و خارج شدن از زیر یوغ طاغوت، تصمیم به مبارزه گرفتند و از پیامبر خویش اشموئیل خواستند براى آنها فرمانده و امیرى را انتخاب کند تا به رهبرى او با طاغوت مبارزه کنند، ولى با همه این ادعاها وقتى دستور صادر شد، همه آنها جز اندکى به میدان نبرد پشت کرده و از آن دستور سرپیچى نمودند. بقره 246
    36.  
    37. آزادى و نجات درپذیرش رهبر الهی  - اگر مى‏خواهید به آزادى و نجات برسید، باید رهبر الهى را بپذیرید. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً»
    38. توبه در حال اختیار و آزادى‏ ارزش دارد، نه در حال اضطرار یا مواجهه با خطر. «إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ»
    39. مرحوم الهى قمشه‏اى در ذیل سه فراز گذشته از خطبه‏ فَهُم حانُونَ عَلى اوساطهم مَفْتَرشُونَ لِجِباهِهم وَ اکُفِّهم وَ رُکَبِهم وَ اطْرافِ اقْدامِهِم یَطْلُبُونَ الى اللّهِ تَعالى فى فکاک رِقابِهم‏ چنین مى‏سراید:

    کمان سازند آنان سرو قامت‏

     

    ز شوق طاعت و خوف قیامت‏

    جبین ماه را بر خاک سایند

     

    به سجده ذات سبحان را ستایند

    که ایزدشان به لطف خود کند شاد

     

    شوند از آتش قهر وى آزاد

       

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

     

    • حسین صفرزاده
    ۱۳
    مرداد

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. سرفصل امیر المومنین متقین 30- طلب آزادى از عذاب رستاخیز 1- «یطلبون الى الله تعالى فى فکاک رقابهم» ترجمه: از خداوند متعال آزادى خویش را (از عذاب رستاخیز) طلب مى‏کنند. «وَ مُنَّ عَلَىَّ فِکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّار «
    2. هائى از چنگال گناه  « (فِکاک رَقَبَة یا فَکُ رَقَبَة» لازم است بحثى اجمالى از آزادى و رهائى از اسارتها
    3. طلب آزادی و آزادى انسانها - نفى اسارت و اثبات‏ آزادى (وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْاغْلالَ الَّتِى کَانَتْ عَلَیْهِمْ»:
    4. ساز کنند، نغمه حرّیت را - غُلّت ایْدیهم- اذا الاغلال فى اعْناقهم- و لا تَجْعَل یَدَکَ مَغْلُولَةً الى عُنُقِک.
    5. اطعام کردن در روز گرسنگى - «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ* وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ* وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ* فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ* وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ* فَکُّ رَقَبَةٍ* أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ* یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ* أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ»:
    6. سه عنصر برای شناخت ومعرفت - «هدیناه النجدین» ازگردنه «صعف العبور» ورهائى از گردنه آخرت.
    7. امر به آزاد کردن برده است، - «انَّ امامَکم عَقَبَة کَؤداً لا یَجوزها المُثَقَّلُون و انَا اریدُ انْ اخَفَّفَ عنکم تلک العَقَبَة»:
    8. اقتصاد عربستان روی برده فروشی - برده داری مى‏گشت، مصلحت ایجاب مى‏کرد به تدریج برده‏دارى را..
    9. نگهدارى بردگان واداره آنها- فقر حاکم بر مسلمانان و کمبود کاراجازه نمى‏داد که بردگان آزادانه عمل کنند،
    10. برده هواى نفس بودن - بسیار خطرناکتر از برده انسانى بودن، و رهیدن از آن مشکلتر از رهیدن از این است.
    11. بندگى بت نفس - «و لا تَکُنْ عَبدَ غَیرِک و قَد جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً: «و بنده غیر از خودت مباش؛ خداوند تو را آزاد.
    12. آتش دوزخ پیچیده به شهوات - آزادی دنیا وآخرت «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» إنَّ الجنّة حُفَّتْ بِالْمَکارِهِ وَ إنَّ النارَ حُفَّت بِالشَّهوات».
    13. بزرگترین ظالمها شیطان ونفس آماره: (ارادتهم الدنیا فلم یریدوها) ولى‏ (فَفَدَوا انْفُسَهم) براى آزادى خود ..
    14. جسم زندان بهتر از روح زندان  - «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ»: ازهوى و هوس زنى مثل زلیخا).
    15. غصب اجرت اجیر - «ان الله غافر کل ذنب الا من احدث دینا او اغتصب اجیرا او باع حرا؛ «ان الله غافر کل ذنب الا من جحد مهرا او اغتصب اجیرا اجره او باع‏ حَرًّا؛ «مگر انکار مهریه کند، یا غصب اجرت یا آزادى را بفروشد».
    16. سلب حقوق و آزادى -  خداوند هر گناهى را ‏آمرزد، مگر حقّى از کارگر یا حق همسر یا حق آزادى از کسى گرفته شود،
    17. اهمیت مسئله آزادى - فرمود سه نفرند که روز قیامت دشمن آنها هستم، آزادى را بفروشد و از بهاى آن استفاده.
    18. فلسفه آزادى از وجدان است - گرچه برهانى و استدلالى نیز هست، انسان موجودات علاقمند به آزادى اند.
    19. پرنده خطر را در آزادی می پزیرد - شاداب و قوی تر و عمرطولانى‏تر، حبس شود، خواندن را فراموش مى‏کند،
    20. گیاه از سلب آزادی رنجور شده - داستانها دارد آزادی چو طوطى در قفس که خود را به مردن زده و رها شد.
    21. آزادی وسیله شکوفایی - نکته مهم : شکوفائى استعداد  موجود در مسیر تکامل، با حبس شدن او حاصل ‏نشود
    22. حد و مرز آزادی شگسته شده - آزادى در دنیاى امروز شامل برهنگى زنان، ایجاد بدترین مراکز فساد و روابط.
    23. آزادی به قیمت نابودی ارزش ها - اعلامیه حقوق بشر وحمایت از چنین آزادیهائى مى‏کند!؟ وجدان بشرکجاست.
    24. منطق آزادی درچهار چوبه منطقی باشد - در نوع آزادى انسانى و حیوانی ؛ حیوانات هم محدویت هایی دارند
    25. تجاوز به حقوق دیگران به اسم آزادی - اى کاش آزادى بعضى از این انسان نماها به اندازه حیوان بود، کدام حیوان درنده و وحشى تا وقتى گرسنه نشده به حقوق دیگران تجاوز کرده،
    26. انواع اسارت وبیماری به اسم آزادی -این آزادى غربى مشتمل بر انواع اسارتها، شهوت را آزاد گذارده، و ثمره. روابط نامشروع به اسم آزادی - مدعیان آزادى بى‏شرمانه در مجلس قانون گذارى خود حق تشکیل خانواده به دو مرد را دادند،
    27. آزادی در هفت‏ تیر، چاقوزنى ، آدمکشى ؛ گانگسترى - که دستاورد آزادیش پرونده‏هاى قطور در محاکم‏ قضائى،
    28. آزادی در مسیر تکامل است نه در مسیر کج شدن- درختی که با درختان دیگر درگیرى پیدا کرده مهارباید شود.
    29. زبان حال درخت در کج شدن این باشد جلویش گرفته می شود اگر راست نشدى تو را با ارّه متوقف مى‏کنم،
    30. ظلم  در حق آزادی فروگذار نگردید - چرا شهوتها را رها، آزادى، چرا ظلم و ستم آزادى است !! چه قیمتى؟!
    31. فریاد اسلام، فریاد آزادى است،«ان لم یکن‏ لکم دین فکونوا احرارا فى دنیاکم»: «اگر دین هم ندارید و اعتقادى به مبدأ و معادى ندارید شما انسانید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید!»
    32. فقیردر فقر؛ ثروتمند در کفر ؛ بخیل در بخل رنج مى‏برد، - گویا گوش ها براى شنیدن مواعظ الهى سنگین شده»
    33. براى این مصیبت باید گفت - إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» «ایْنَ خِیارُکم و صُلَحاؤُکم و أینَ احْرارُکم و سُمَحاؤکم! و ایْنَ المُتَوَرّعون فى مَکاسِبهم و المُتَنَزّهوُنَ فى مَذاهِبِهم؟ الیسَ قَد ظَعَنُوا جمیعاً عن هذِه الدنیا الدّنیّة و العاجلَةِ المنغّصَة؟ و هل خُلِقْتُم الّا فى حثالة لا تَلْتَقى بذَمهّم الشّفتان اسْتِصْغاراً لِقَدرهم و ذِهاباً عَن ذِکْرِهم؟ فانّا للّه و انّا الیه راجعون»:
    34. مسئله آزادى و حریت ؛ ریشه صفات اخلاقى - از این کلمات مولى از ویژگى فرد آزاده عدم توجه به این دنیا .
    35. آزادی عدم توجه به این دنیاست - «الا حُرٌّ یَدَعُ هذه اللُماظةَ لِاهلها؟ انّه لَیسَ لَانْفُسِکم ثَمَنٌ الّا الجنّة فلا تَبیعُوها الّا بها»:
    36. آزادی ومسیر فطرت خاموش -فرد که ‏نتواند در مسیر اخلاق انسانى سیر کند، جانشین ناخلفى براى احراراست
    37. خالق آزادى تکوینى به ما داده -یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ « سرزمین من بر باد دادن نوامیس مردم و کشت و کشتار و فساد آزاد نیست!
    38. و چه زیبا وچه تماشائى است، « (الهى کِفى بى عزّا انْ أکونَ لک عبداً و کَفى بى فَخْراً انْ تکونَ لى ربّا» «این عزت و تاج سر براى‏ من بس که تو خداى منى و این افتخار براى من کافى است که من سر بر فرمان و عبد تو هستم».
    39. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 35
    40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    • حسین صفرزاده
    ۱۳
    مرداد

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. امیر المومنین متقین 30- طلب آزادى از عذاب رستاخیز 1- «یطلبون الى الله تعالى فى فکاک رقابهم» ترجمه: از خداوند متعال آزادى خویش را (از عذاب رستاخیز) طلب مى‏کنند. شرح: این عبارت گویاى نتیجه اعمال و عبادات شبانه پرهیزگارن است که همانا نجات و رهائى از آتش دوزخ و عذاب است، آنها این همه مشقّت و رنج شبانه را براى وصول به حق و نجات از غضب و خشم الهى انجام مى‏دهند، در یکى از دعاهاى ماه مبارک رمضان نیز مى‏خوانیم: «وَ مُنَّ عَلَىَّ فِکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّار «و بر من رهائى از آتش دوزخ را منّت گذار» و این لطفى است که به هر بى سر و پائى نشود.
    2. رهائى از چنگال گناه  « (فِکاک رَقَبَة یا فَکُ رَقَبَة» لازم است بحثى اجمالى از آزادى و رهائى از اسارتها و قیودِ در زندگى داشته باشیم. رهائى از اسارتهاى دنیوى که مقدمه‏اى براى رهائى از اسارتهاى اخروى و در آتش گرفتار شدن است و به عبارت دیگر رهائى از آتش دوزخ نمایانگر رهیدن از چنگال گناه و هوى و هوس و شیطان و خرافات و آداب و رسوم غلط و ظلم   و بیداد و استکبار است.
    3. طلب آزادی و آزادى انسانها - در جاهاى بسیارى از قرآن تعابیر گوناگونى در رابطه با نفى اسارت و اثبات‏ آزادى وجود دارد که همگى نشان دهنده اهتمام قرآن بر رهائى و آزادى انسانها است، درباره‏ پیامبر (صلى الله علیه وآله) مى‏فرماید: (وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْاغْلالَ الَّتِى کَانَتْ عَلَیْهِمْ»: «پیامبر بارهاى گران و زنجیرهائى که بر (دوش و گردن) آنها است برمى‏دارد».«اصْر» در اصل به معنى حبس است و اگر به بار سنگین اطلاق شده براى این است که بار سنگین، انسان را حبس و مانع از فعّالیت او مى‏شود و اگر به عهد و پیمان و یا مجازات و کیفر «اصْر» گفته مى‏شود به خاطر محدودیتى است که براى انسان ایجاد مى‏کند.
    4. ساز کنند، نغمه حرّیت را - پیامبران و جانشینان آنها آمدند، تا عوامل حبس و سلب آزادى را از بشر بردارند و با باز کردن غل و زنجیر اسارتها، نسیم آزادى را بر روانهاى فسرده و فرسوده بدمند، و نغمه حرّیت را ساز کنند، زنجیر جهل و نادانى، بت‏پرستى، تبعیضات و زندگى طبقاتى و غیره را از دست و پا و دوش و گردن این انسان بردارند. «اغْلال» جمع «غُلّ» و بنابر آنچه از موارد استعمال آن استنباط مى‏شود زنجیرها و قیدهائى بوده که گاهى بر دست و پا و گردن مى‏گذاشته‏اند، در قرآن در موارد مختلف استعمال شده است: غُلّت ایْدیهم- اذا الاغلال فى اعْناقهم- و لا تَجْعَل یَدَکَ مَغْلُولَةً الى عُنُقِک.
    5. اطعام کردن در روز گرسنگى - در سوره بلد که مواهب ظاهرى و باطنى خداوند را بیان مى‏کند مى‏فرماید: «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ* وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ* وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ* فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ* وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ* فَکُّ رَقَبَةٍ* أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ* یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ* أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ»: «آیا براى او (انسان) دو چشم‏ و یک زبان و دو لب قرار ندادیم و او را به خیر و شرّ هدایت نکردیم، ولى او (انسان ناسپاس) از آن گردنه مهم بالا نرفت، و تو نمى‏دانى آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده است، یا اطعام کردن در روز گرسنگى، یتیمى از خویشاوندان یا مستمندى به خاک افتاده را».
    6. سه عنصر برای شناخت ومعرفت - خداوند سه عضو مهم براى شناخت و معرفت را نام برده، و سپس به نعمت باطنى و وجدان و فطرات اشاره کرده که به سبب آن از درون جان، خوبیها و بدیها را درک مى‏کنیم، و وجدان انسان گواه است که: «هدیناه النجدین». از این گردنه انسان با این وسائل نگذشت، چه میدانى منظور از گردنه «صعف العبور» چیست فکّ رقبه و آزاد ساختن گردنها از طوقهاست این هدف انبیاء (علیهم السلام) و اولیاء الهى بوده است، رهائى از این اسارتها و گردنه‏ها در دنیا، رهائى از گردنه آخرت را به دنبال دارد.
    7. امر به آزاد کردن برده است، - در حدیثى از پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) آمده‏ : «انَّ امامَکم عَقَبَة کَؤداً لا یَجوزها المُثَقَّلُون و انَا اریدُ انْ اخَفَّفَ عنکم تلک العَقَبَة»: «پیش روى شما گردنه صعب العبورى است که افراد سنگین بار از آن نمى‏گذرند، و من مى‏خواهم بار شما را براى عبور از این گردنه سبک کنم».آیا این فکّ رقبه در آیه فقط اشاره به بردگى است؟ ظاهر آیه چنانکه مفسّرین گفته‏اند، چنین است و جا دارد بگویم، چقدر بر ضد اسلام فریاد زدند که بردگى و برده‏دارى را تجویز کرده، و پیامبر (صلى الله علیه وآله) بردگى را نفى نکرده است، چقدر بى‏اطلاعى است اگر کسى کلمات پیامبر (صلى الله علیه وآله) را در ترغیب به آزادى برده‏ها ننگرد، و چقدر بى‏شرمى است که بنگرد و ساکت باشد، و یا انکار کند، کلمات پیامبر (صلى الله علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام) مملوّ از امر به آزاد کردن برده است، حتى اسلام براى کفارات، آزادى برده را به عنوان کفاره ذکر کرده است و کسى که در تاریخ تتبع کند، بر او پوشیده نمى‏ماند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) از هر فرصتى براى برده‏ زدائى و آزادى انسانها استفاده مى‏کرد که او براى این مبعوث شده بود.
    8. اقتصاد عربستان روی برده فروشی - در مورد این که چرا پیامبر (صلى الله علیه وآله) در ابتداء برده‏دارى را ممنوع نکرد، وجوهى ذکر کرده‏اند، از جمله این که اقتصاد عربستان در آن زمان روى برده مى‏گشت، و این امر به غیر از مختل کردن وضع مردم چیزى را به دنبال نداشت، مصلحت ایجاب مى‏کرد یک مرتبه چنین نکند، بلکه به تدریج برده‏دارى را نفى کند و
    9. نگهدارى بردگان واداره آنها- وجه دیگر این که اگر کسى شرایط عربستان را در آن زمان ملاحظه کند، هیچ راهى بهتر از عمل پیامبر (صلى الله علیه وآله) براى نگهدارى بردگان نمى‏یافت، فقر حاکم بر مسلمانان و کمبود کار اجازه نمى‏داد که بردگان آزادانه عمل کنند، پیامبر (صلى الله علیه وآله) هر چند نفرى را در اختیار ثروتمندى قرار مى‏داد، تا به ازاى کار، بردگان اداره شوند،  وجوه دیگرى نیز گفته شده که این مختصر گنجایش بحث گسترده را ندارد؛ امید است دوستداران این بحث به کتابهاى مبسوط و مستقلّى که در این زمینه نگاشته شده مراجعه کنند.
    10. برده هواى نفس بودن - البته اسلام نظرش به آزادى جسمى تنها نیست، اهتمام آن براى رهیدن از بردگى نفوس بسیار بیشتر از رهیدن از بردگى اشخاص است، برده هواى نفس بودن بسیار خطرناکتر از برده انسانى بودن، و رهیدن از آن مشکلتر از رهیدن از این است.
    11. بندگى بت نفس - مولى على (علیه السلام)    در نامه 31 نهج‏البلاغه به فرزند خود امام حسن (علیه السلام)    که عصاره اخلاق را به تمامى معنا بیان‏ مى‏کند چنین مى‏فرماید: «و لا تَکُنْ عَبدَ غَیرِک و قَد جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً: «و بنده غیر از خودت مباش در حالى که خداوند تو را آزاد قرار داده است». اطلاق کلام مولى بندگى بت نفس را هم شامل مى‏شود که بت نفس بسیار خطرناکتر از بت چوبى و سنگى است. هرچه مى‏کنیم خود به سر خود مى‏کنیم وگرنه خداوند ما را آزاد آفریده و مى‏خواهد آزاد باشیم و آزاد رویم، گذشتن از این گردنه و عقبه‏ها راحت نیست،
    12. آتش دوزخ پیچیده به شهوات - قرآن تعبیر به «اقتحام» فرموده‏ « (فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» «اقتحام» در اصل به معنى ورود در کار سخت و خوفناک است (مفردات راغب) یا داخل شدن وگذشتن از چیزى با شدّت و مشقت است، (تفسیر کشّاف) و این تعبیر خود گویاى سختى کار است و چه باید کرد که بهشت پیچیده به مشکلات است، و آتش دوزخ پیچیده به شهوات که این سخن مولى امیرالمؤمنین على (علیه السلام) است که مى‏فرمود پیامبر (صلى الله علیه وآله) مکرراً چنین مى‏گفتند إنَّ الجنّة حُفَّتْ بِالْمَکارِهِ وَ إنَّ النارَ حُفَّت بِالشَّهوات».
    13. بزرگترین ظالمها شیطان نفس آماره  : در فرازهاى قبلى اشاره شد که‏ (ارادتهم الدنیا فلم یریدوها) «دنیاى هوس براى آنها مى‏آید و آنها با صبر پذیراى اویند» دنیا دام بر سر راه آنها گذارده و مى‏خواهد آنها را اسیر کند ولى‏ (فَفَدَوا انْفُسَهم) براى آزادى خود فدیه مى دهند تا از بند اسارت نفس رهائى یابند آنها لحظ اى حریّت خود را، در زندان هوس نمى‏بینند نفس آنها در برابر هیچ ظالمى و بزرگترین ظالمها یعنى شیطان و نفس امّاره سرخم نمى‏کند گرچه جسم آنها به بردگى و زندان و اسارت کشیده شود، چنانکه دیدیم با یوسف صدیق (علیه السلام)   ، آن پیامبر خدا چه کردند ولى تن به اسارت هوى و هوس نداد، و در چنگال گناه گرفتار نشد، بردگى و زندان و اسارت را پذیرفت، ولى اسیر نشد..
    14. جسم زندان بهتر از روح زندان  - و زبان حال و مقال وى‏ چنین بود: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ»: «خداى من زندان براى من بهتر است از آنچه مرا به آن دعوت مى‏کنند» (زیرا که زندان بودن جسم راحت‏تر از زندانى بودن روح و حرّیت، در چنگال هوى و هوس زنى مثل زلیخا است).
    15. غصب اجرت اجیر - براى توجه دادن به اهمیت آزادى در مکتب آزادیبخش اسلام، دو حدیث از پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) و پرچمدارى آزادى ذکر مى‏کنم: «ان الله غافر کل ذنب الا من احدث دینا او اغتصب اجیرا او باع حرا؛ «خداوند هر گناهى را مى‏آمرزد، مگر کسى را که دین جدیدى از طرف خود بیاورد، یا اجرت اجیرى را غصب کند یا فرد آزادى را بفروشد». «ان الله غافر کل ذنب الا من جحد مهرا او اغتصب اجیرا اجره او باع‏ حَرًّا؛ «خداوند هر گناهى را مى‏آمرزد، مگر کسى که انکار مهریه کند، یا غصب اجرت اجیر و کارگرى کند یا فرد آزادى را بفروشد».
    16. سلب حقوق و آزادى - از ضمیمه کردن این دو روایت روشن مى‏شود که اولا: خداوند هر گناهى را مى‏آمرزد، مگر اینکه حقّى از کارگر یا حق همسر یا حق آزادى از کسى گرفته شود، و ثانیاً جُرم غصب این حقوق به منزله جرم کسى که دینى را از طرف خود بوجود آورده، و تشریع و بدعتى گذارد، و در برابر دین خدوند ابراز دینى کند. یعنى در نزد خداوند سلب حقوق و آزادى انسانها امرى نابخشودنى است.
    17. اهمیت مسئله آزادى - در روایت دیگرى از رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) آمده که خداوند فرمود سه نفرند که روز قیامت دشمن آنها هستم، یکى‏ از آنها کسى است که انسان آزادى را بفروشد و از بهاى آن استفاده کند. این‏گونه روایات بهترین دلیل بر اهمیت مسئله آزادى و نفرت اسلام از سلب آزادى است، آرى پیامبر (صلى الله علیه وآله) به مردم حرّیت داد و آنها را از گرداب فساد به ساحل فلاح رسانید، و کجایند آن کوردلانى که آن اتهامات را به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) زدند، خواستند و مُهر برده‏دارى و ظلمت اسارت را بر صحیفه نورانى وى زنند!
    18. فلسفه آزادى از وجدانیات ‏ - فلسفه و ریشه علاقه انسان به آزادى الهام گرفته از وجدانیات او است، گرچه برهانى و استدلالى نیز هست، انسان، علاقمند به آزادى است چنانکه علاقمند به زیبائى است، او دوستدار گلى زیبا مى باشد، و هرگز به دنبال استدلالى براى این دوستى نیست، یک مسئله فطرى و وجدانى است، این گرایش به آزادى نه تنها در انسان که در تمامى موجودات زنده نهفته است، حتى گیاه هم تمایل دارد آزادانه به هر سو رشد کند و محصور کردن آن در محیطى منافقات با طبیعت آن دارد، و چه بسیار دیده شده محصور کردن آن موجب پژمردگى و خشکى آن مى‏شود. شما اگر پرنده‏اى را در قفسى از طلا حبس کنید، و به او برسید و پرستارى کنید، باز مى‏بینید روز به روز پژمرده‏تر و ضعیف‏تر مى‏شود، و چه بسا خوانندگى خود را فراموش مى‏کند،
    19. خطر را در آزادی پزیراست - معروف است اگر پرنده‏اى آزاد باشد و حبس شود، خواندن را فراموش مى‏کند، اینها که مى‏بینید مى‏خوانند پرندگانى هستند که از ابتداء در قفس به دنیا آمده‏اند، شما در باغ وحش مى‏بینید همه چیز فراهم است، و مصونیت براى حیوانات وجود دارد، ولى آنها رنجوراند، و عمرشان کوتاه، در حالى که اگر در میان جنگل و در دسترس حیوانات درنده باشند و طعمه آنها قرار گیرند ولى باز چون آزاداند شاداب تر و قوی تر و چه بسا عمرشان طولانى‏تر است.
    20. گیاه از سلب آزادی رنجور شده - در داستانها مطالبى گفته‏اند که مؤید و شاهد این مطلب است، داستان آن بازرگانى که به هند رفت و طوطى را گرفته در قفس کرد معروف است، با این که بسیار به او توجه داشت ولى طوطى از اسارت رنج مى‏برد و در نهایت با یاد گرفتن درسى که دوستان او توسط آن بازرگان به او تعلیم کردند، خود را به مردن زده و رها شد. چرا حیوان با تمام خطرات جنگل پذیراى آزادى در جنگل است، و حاضر به حبس نیست، چرا انسان و حتّى گیاهى از سلب آزادى رنجور شده و مى‏میرد؟
    21. آزادی وسیله شکوفایی - نکته مهم این است که شکوفائى استعدادهاى هر موجودى در مسیر تکامل، هرگز با حبس شدن او حاصل نمى‏شود پیمودن این مسیر بدون آزادى ممکن نیست. آزادى هدر دادن نیروها و سرمایه‏ها نیست، بلکه وسیله شکوفائى و بارور شدن استعدادها است. از این جا آزادى منطقى و معقول از غیر منطقى و نامعقول جدا مى‏شود، تفاوت آزادى اسلامى با آزادى غربى روشن مى‏گردد؛ آزادى در منطق عقل و اسلام عبارت از آزاد بودن براى پیمودن مسیر تکامل و به فعلیت رسیدن استعدادها و شکوفائى خلاقیت ها است، اما آزادى شهوات و اسیر شدن انسان در چنگال هواها و پستیها که مایه هدر رفتن آب حیات و عمر و نیروهاى انسان در باتلاق رذالتها و بیچارگى‏ها است، نه جنبه منطقى، نه عقلى و نه اسلامى دارد.
    22. حد و مرز آزادی شگسته شده - آزادى در دنیاى امروز چنان توسعه پیدا کرده که شامل برهنگى زنان، ایجاد بدترین مراکز فساد و روابط نامشروع، تجاوزها، تعدیها و اهانتها شده است، و کار را به جائى رسانده‏اند و محدوده آزادى را به حدّى گسترش داده‏اند که به قلم نویسنده هم حق داده‏اند که در راستاى وقاحتها و زشتیها هر چه مى‏خواهد بنویسد، به مقدسات میلیونها مردم توهین کند و مبارزه بر ضد آن را مبارزه با آزادى تفکّر و اندیشه و قلم مى‏پندارند، مبارزه با سلمان رشدى را مبارزه با آزادى مى‏دانند، در حالى که او نه تنها به مسلمانان بلکه به تمام جهانیان اهانت کرده، زیرا او به حضرت ابراهیم (علیه السلام) که پدر همه ادیان آسمانى است توهین کرده، ابراهیمى که مورد احترام تمامى پیروان ادیان آسمانى است.
    23. آزادی به قیمت نابودی ارزش ها - آنها نه تنها محکوم نکردند بلکه خود فیلمى به نام (آخرین وسوسه‏هاى مسیح) ساختند که خدا مى‏داند چه نسبتهاى نارواى ناموسى و غیرناموسى به این پیامبر الهى دادند، این چه آزادى است؟! آیا اگر چیزى به قیمت نابودى انسانیت و همه ارزش‏هاى وى تمام شود باز هم در محدوده آزادى است، آیا در محدوده اعلامیه حقوق بشر است که سازمان حقوق بشر حمایت از چنین آزادیهائى مى‏کند؟ جواب این سؤال را به هر آزاده‏اى وامى‏گذاریم که وجدان بهترین قاضى است.
    24. منطق آزادی درچهار چوبه منطقی باشد - این گونه آزادى، آزادى نیست، این نابودى ارزشها است، این پایمال کردن نیروهائى است که مى‏تواند در پشت سدّ اراده جمع شده و آینده‏ساز فرد و جامعه باشد، اگر انسان مسؤولیت دارد و اگر وسائل ترقى براى او فراهم شده، و اگر فلسفه آزادى تکامل است، باید آزادى او محدود در چهارچوبه‏اى منطقى باشد، و به بیان دیگر دو نوع آزادى داریم: حیوانى و انسانى.
    25. تجاوز به حقوق دیگران به اسم آزادی - آزادى حیوانات جنگل و درندگان غیر از آزادى انسان است، و اى کاش آزادى بعضى از این انسان نماها به اندازه حیوان بود، کدام حیوان درنده و وحشى تا وقتى گرسنه نشده به حقوق دیگران تجاوز کرده، و حقوق دیگران را پایمال کرده است! حیوان تا گرسنه نباشد دیگرى را طعمه خود قرار نمى‏دهد، تا به او ظلم  ى نشود حمله نکرده و از خود دفاع نمى‏کند؛ اما متأسفانه بسیار مى‏بینیم افراد و حکومتهائى را که چگونه فقط براى ارضاء شهوات نفسانى و حبّ جاه و مقام و قدرت‏طلبى و زورگوئى به حق دیگران تجاوز کرده، و چه بسا در کشورى کودتا مى‏کنند، چنانکه دیدیم آمریکا وقیحانه در میان دیدگان مردم جهان پاناما را اشغال نظامى کرده و حکومتى را سرنگون مى‏کند، آیا حقیقت آزادى و حرّیت همین است، آیا حرمت حریم آزادى این است؟! نه هرگز!
    26. انواع اسارت وبیماری به اسم آزادی - این آزادى غربى مشتمل بر انواع اسارتها است، شهوت را آزاد گذارده، و ثمره و محصولش فرزندان نامشروع، بیماریهاى آمیزشى خطرناک مثل سوزاک، سفلیس و بدتر از همه که بیمارى دنیاى صنعتى- شهوى، امروز باید نامید بیمارى ایذر است، بیمارى ناشى از روابط نامشروع، و کار به جائى رسید که ارمغان این آزادى قرن بیستم را دیدیم، و آن مشروعیت بخشیدن به اعمال زشت و پلید همجنسن‏بازان بود،
    27. روابط نامشروع به اسم آزادی - مدعیان آزادى بى‏شرمانه در مجلس قانون گذارى خود حق تشکیل خانواده به دو مرد را دادند، و اعلان کردند، چون این عمل رواج یافته و نمى‏توان این همه را از مزایاى خانواده محروم کرد، پس حق و مزایائى را که به یک زن و شوهر داده‏ایم، باید شامل این افراد (پست) هم بشود، و چه بى‏شرمانه آن روحانى نماى مسیحى (چنانکه در تلویزیون هم به نمایش گذاردند) خطبه عقد بین دو همجنسن‏باز را اجراء کرده!! آیا این دستورات و تعالیم حضرت مسیح (علیه السلام)    است آیا او مجوّز عملى است که به سبب آن قوم لوط هلاک شدند، آیا او برخلاف فطرت  و طبیعت اصیل انسانى حکم کرده است؟!
    28. آزادی در هفت‏ تیرکشى، چاقوزنى و آدمکشى و گانگسترى - آرى باید غرب بپذیرد که دستاورد آزادیش پرونده‏هاى قطور در محاکم‏ قضائى باشد، چگونه انسانى که نمى‏داند پدر او کیست شخصیت و اصالت پیدا کند، چگونه این حقارت را جبران کند، باید حقارت خود را با قلدرى، هفت‏تیرکشى، چاقوزنى و آدمکشى و گانگسترى بدست آورد، و باید به دادگاه کشیده شود، باید ذلت نفس را با خودکشى‏ها و محرومیتها جبران کند و ...
    29. آزادی در مسیر تکامل نه در مسیر کج شدن- چگونه این موجودى که نام خود را انسان مى‏گذارد، حق به خود مى‏دهد چنین کند، در حالى که در منزل خود چنین حقّى را به گیاه نمى‏دهد، یک درخت را باغبان در مقابل نور، هوا، آب و مواد غذائى قرار مى‏دهد، و حتى زمین را شخم زده و نرم مى‏کند تا ریشه آن آزادانه حرکت کند، و گیاه آزادانه رشد کند، اگر باغبان دید که درخت کج شده، یا از لب دیوار به خانه همسایه مى‏خزد یا با درختان دیگر درگیرى پیدا کرده سریعاً او را مهار مى‏کند، با چوبى آن را مستقیم مى‏کند و شاخ و برگ زیادى آن را مى‏زند،
    30. زبان حال درخت در کج شدن این است که من آزادم هر جا بروم و کج شوم، ولى باغبان منطقى، این آزادى را حق درخت نمى‏داند با چوبى او را راست مى‏کند و گوید آزادى تو در مسیر تکامل تو است، نه در مسیر کج شدن و انحراف، هر وقت بخواهى سرمایه‏هاى خود را در مسیر کج مصرف کنى جلوى تو را مى‏گیرم، و اگر راست نشدى تو را با ارّه متوقف مى‏کنم، گویا این مسئله به این واضحى براى دنیاى امروز حل نشده،
    31. ظلم  در حق آزادی فروگذار نگردید - به آنها گفته مى‏شود چرا شهوتها را رها کرده‏اید، گویند آزادى است، چرا ظلم   و ستم مى‏کنید گویند آزادى است و هزاران چرا، چرا را با کلمه زیبا و پرمفهموم آزادى جواب مى‏دهند، کلمه‏اى که اگر زبان داشت فریاد مى‏زد مرا هم به اسارت کشیدید، و از ظلم   در حق من هم فروگذار نکردید، این چه آزادى است که به قیمت فرو رفتن ملتى در منجلاب فساد است، مى‏گویند مسئله حجاب و آمیزش زن و مرد حلّ شد، با کدام الگو و معیار حل شد و با چه قیمتى؟!
    32. فریاد اسلام، فریاد آزادى است، همانگونه که نقل شده سرور آزادگان حضرت سید الشهداء (علیه السلام)    در زمین کربلا خطاب به لشکر عمرسعد فرمود: «ان لم یکن‏ لکم دین فکونوا احرارا فى دنیاکم»: «اگر دین هم ندارید و اعتقادى به مبدأ و معادى ندارید شما انسانید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید!»
    33. فقیردر فقر؛ ثروتمند در کفر ؛ بخیل در بخل رنج مى‏برد، - فکر نکنید فساد و تباهى و اسارتهاى نفسانى امروز پیدا شده که اولیاء خدا و ائمه (علیهم السلام) ما هم از این‏گونه امور در زمان خود مى‏نالیدند؛ مولى على (علیه السلام)    در خطبه 129 نهج‏البلاغه چنین مى‏فرماید: «هر جا به مردم مى‏خواهى نظر کن، آیا غیر از این مى‏بینى که فقیرى از فقر رنج مى‏برد، و شکیبائى ندارد، و از آنچه خدا به او داده راضى نیست، یا ثروتمندى که شکر نعمت به جا نیاورده، کفران نعمت مى‏کند، یا بخیلى که بخل به مال خدا میورزد یا متمرد و سرکشى که گویا گوش او براى شنیدن مواعظ الهى سنگین شده است»
    34. براى این مصیبت باید گفت - سپس مى‏فرماید: «کجایند نیکان و صالحان و آزادمردان و بخشندگان شما و کجایند مراعات کنندگان در کسب کارها و پاکان در کردارشان؟ آیا همگى کوچ نکردند، از این دنیاى پست و سراى‏ درد و رنجى که عیش‏ها را مى‏شکند و آیا شما افراد پست و کم‏مقدار جانشین آن بزرگواران نشدید، شما آنهائى هستید که لبها (و دهانها) نمى‏خواهند حتى شما را مذمّت کنند، یعنى آن قدر شما را خوار مى‏دانند که نمى‏خواهند ذکرى از شما شود حتى اگر مذمتى باشد (و براى این مصیبت باید گفت) إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» «ایْنَ خِیارُکم و صُلَحاؤُکم و أینَ احْرارُکم و سُمَحاؤکم! و ایْنَ المُتَوَرّعون فى مَکاسِبهم و المُتَنَزّهوُنَ فى مَذاهِبِهم؟ الیسَ قَد ظَعَنُوا جمیعاً عن هذِه الدنیا الدّنیّة و العاجلَةِ المنغّصَة؟ و هل خُلِقْتُم الّا فى حثالة لا تَلْتَقى بذَمهّم الشّفتان اسْتِصْغاراً لِقَدرهم و ذِهاباً عَن ذِکْرِهم؟ فانّا للّه و انّا الیه راجعون»:
    35. مسئله آزادى و حریت ؛ ریشه صفات اخلاقى - از این کلمات مولى (علیه السلام) به خوبى روشن مى‏شود که: مسئله آزادى و حریت که ریشه بسیارى از صفات اخلاقى است و این که آزادگان در قید و بند این دنیا نمى‏توانند بمانند و از این رو به سرعت در صدد کوچ کردن به دار آزادگى هستند، از ویژگى فرد آزاده عدم توجه به این دنیا است.
    36. آزادی عدم توجه به این دنیاست -  مولى على (علیه السلام) در جاى دیگر از نهج‏البلاغه مى‏فرماید:«الا حُرٌّ یَدَعُ هذه اللُماظةَ لِاهلها؟ انّه لَیسَ لَانْفُسِکم ثَمَنٌ الّا الجنّة فلا تَبیعُوها الّا بها»: «آیا آزاده‏اى نیست که این دنیائى را که مانند ته‏مانده طعامى در دهان است دور انداخته، براى اهلش واگذارد؟ همانا براى روانهاى شما بهائى جز بهشت نیست، پس آنها را به غیر بهشت نفروشید». آرى رهائى از دنیا و جلوات آن انسان حرّ مى‏طلبد.
    37. آزادی درخلاف مسیر فطرت - و نیز از کلام مولى على (علیه السلام)    واضح شد افرادى که نمى‏توانند در مسیر اخلاق انسانى سیر کنند، جانشینان ناخلفى براى احراراند که حتى لبها از ذکر و یاد آنها مضایقه دارند، کنایه از این که اینها برخلاف مسیر فطرت  خود شنا مى‏کنند، اینها برخلاف تکوین و آفرینش حرکت مى‏کنند، اینها کسانى هستند که شکوفه آزادى را به دست پژمردگى سپردند، اینها کسانى هستند که در آسمان حرّیت ستاره‏اى‏ ندارند، اینها کسانى هستند که سوسوى فطرت  را به خاموشى سپردند.
    38. خالق آزادى تکوینى به ما داده -  و در راستاى آن با تشریع خود آن آزادى را تداوم بخشید و از ما خواست تا تشریعاً آزادى در مسیر زندگى را تطبیق با آزادى تکوین و ابتداى خلقت کنیم، او آزادى را در جهت عبودیت و تکامل داد، یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ «اى بندگان مؤمن من، زمین من گسترده است هر جا مى‏خواهید بروید ولى در مسیر عبادت من، سرزمین من براى بر باد دادن نوامیس مردم و کشت و کشتار و فساد آزاد نیست!
    39. و چه زیبا وچه تماشائى است، عبودیتى که عین حریت است! چه تماشائى است «عبد» بودن براى آن مولى! چه عزّتى است بنده خدا بودن و چه فخرى است که او ارباب این بنده باشد « (الهى کِفى بى عزّا انْ أکونَ لک عبداً و کَفى بى فَخْراً انْ تکونَ لى ربّا» «این عزت و تاج سر براى‏ من بس که تو خداى منى و این افتخار براى من کافى است که من سر بر فرمان و عبد تو هستم».
    40. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 35
    41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    • حسین صفرزاده
    ۱۲
    مرداد

    بسم الله الرحمن الرحیم

    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    2. متقین (همام ) امیر المومنین  28- 29- 1رکوع  و سجده‏هاى طولانى پرهیزگاران ‏ «فهم حانون على اوساطهم مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم» آنها به کمر خود مهربانند و بر پیشانی و کف دست و زانو و انتهای پاهای خود پهن می کنند
    3. براى خدا این اعضاء را بر خاک مى‏گذارند - زیرا که خود فرمود: «ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا».
    4. اعضاء هفت‏گانه‏اى سجده - «هِىَ الاعْضاءُ السِّبْعَة الَتّى یَسْجُدُ عَلَیها»: آن (مساجد) اعضاء هفت‏گانه‏اى هستند
    5. طولانى کردن رکوع  و سجود؛- «عَلَیکُم بِطُولِ الرکوع  و السجود فَانَّ احَدَکُم اذا اطالَ الرکوع  و السجود هَتَف ابْلیسُ مِن خَلفِه فَقال یا وَیلَه اطاعَ و عصیتُ وَ سَجَدَ وَ ابیتُ»:
    6. با رکوع تمام وحشت قبر به او راه پیدا نکند» «مَن اتَمَّ رکوع هَلم یَدخُله وَحْشَةُ القبر»:
    7. سجده چو باد برگ درختان گناه می ریزد -«اقْرَبُ مایَکُون العَبْدُ الى اللّه وَ هُوَ ساجِدٌ»: «نزدیکترین حالت بنده.
    8. در سجده صاحب ثفنات نامیده مى‏شد -هر مرتبه پنج ثَفِنات (سفت؛ کلفت ؛ خشن ) اوست صاحب ثفنات
    9. برای هر نعمتی سجده می کرد - سجده امام سجاد (علیه السلام) - فرمود: «پدرم هرگاه نعمتى سجده میکرد.
    10. سجده جسمانى ؛ سجده نفسانی - «لا الهَ الّا اللّه حقّاً حقا لا اله الا اللّه تعبداًو رِقّا لا اله الله ایماناً و تصدقاً».
    11. آب کننده وزر و وبال و گناهان - ظُهُورُکُم ثَقیلةٌ مِنْ اوزارِکم فَخَففوا عنها بِطولِ سجودکم»:
    12. اصل عبادت حضور قلب است،این چه نماز و حضور قلبى است که در آن گمشده‏ها و فراموش شده‏ها را پیدا کرده
    13. اداء وظیفه تا نماز مقبول بسیار فاصله دارد. نماز صحیح ولى مقبول نیست!الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ
    14. آیا نمازى که آلوده به ریا است، لَوْ کانَ عَلى بابِ احَدِکُم نهرٌ فَاغتَسَل منه کلَّ یوم خَمْسَ مَرّات هَلْ کانَ یَبقى على جَسَده مِنَ الدَّرَن شى‏ءٌ؟ انَّما مَثَلُ الصّلاةِ مَثَلُ النَّهرِ الّذى‏ یَنْقى، کُلَّما صَلّى صَلاةَ کانَ کفارةٌ لِذُنُوبه الّا ذَنْبٌ اخرَجَه مِن الایمان مِقیمٌ عَلیه»:
    15. آیا نماز ما پاک کننده رذائل اخلاقى ما است -یا موجب سیاهتر شدن و دورى از خدا، وبراى بعضى چنین است»!
    16. آیا متوجه هستیم که اصل نماز خشوع و خضوع است، پائین‏ترین حالت در نماز است که این پائینى خود، بزرگى
    17. گفتم فدایت شوم علّت چیست؟ سجده بر زمین افضل است، زیرا نشان دهنده تواضع وخضوع بیشتر براى خداوند
    18. آیا مى‏دانى مفهوم سجود چیست؟ 34 بار(مِنْها خَلَقْتَنى)(الَیْها تُعیدُنى)(مِنها أخرجتَنى‏)(وَ مِنها تَخْرُجُنى تارَة اخْرى)
    19. پس اى عزیز حال که معارف نماز با خضوع و خشوع موجب استفاده تو است، تمامى جنبندگان ساجد او هستند،
    20. حتى از نظر تکوین ملائکه (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ)
    21. موجودات به دو دسته موجوداتى که داراى اراده و اختیار وآنها که اراده‏ ندارند همگى خاضع و مطیع او هستند.
    22. 2- موجودات دارای اختیار وتعقل - مثل ملائکه و انسانها، جهت ارادی وغیرارادى حتى کافر هم مطیع فرماند.
    23. ب) جهت ارادى: ملائکه، مطیع هستند؛ بسیارى از مردم‏ «کَثیرٌ مِنَ النّاس» مطیع و خاضع هستند و بسیارى (بواسطه سرپیچى) مستحق عذاب مى‏شوند «کثیرٌ حقَّ عَلَیه العَذابُ».
    24. جن ها هم اراده داشته ومکلفند- (وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِکَةُ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ).
    25. در فضیلت نماز شب چهارمرتبه فرمود:«عَلَیکَ بِصلاةِ اللّیل»:«برتو باد نماز شب ولازم کن بر خود نماز شب را».
    26. جبرئیل مرا به نماز و عبادت شب - گمان کردم بهترین افراد امّت من شب را نمى‏خوابند مگر مقدار کمى را.
    27. نماز شب زینت آخرت - نماز شب که هشت رکعت است و بنده مؤمن در آخر شب مى‏خواند، زینت آخرت است.
    28. نماز شب شرف مؤمن «انْظُروا الى عَبدى روُحُه عندى و جَسَدُه‏ ساجدٌ لى»:«روحش نزد من و بدنش سجده..».
    29. پشت سر او هفت صف از ملائکه - قرار دهد که تعداد هر صفى را غیر از خداوند احصاء نتواند کرد،
    30. دو رکعت نماز در شب بهتر است - «الرَّکعَتانِ فِى جَوفِ اللّیل احَبُّ الَىّ مِنَ الدنیا وَ ما فیها»: بهتراز دنیا وهر چه در آن است».
    31. اطعام و نماز شب- «ما اتَّخَذَ اللّهُ ابراهیمَ خلیلا الّا لِاطْعامِ الطَّعام و الصلاةِ باللیل و النّاسُ نیام»:
    32. دوست گرفتن حق تعالی - تمام بهشت‏ها را اگر به خلیل دهند، به آن‏ها نظر نکند، اصل جمال محبوب است.
    33. ازجلوه دوست چه دانند - بى خردان قیام در شب و با معشوق حقیقى راز و نیاز کردن را بى‏خردى مى‏پندارند،
    34. سخن با معشوق ازلی و ابدی - از خود بى‏خود نشود، نماز شب به قدرى نزد خدا محبوب است خود داند و بس،
    35. ثواب نماز شب نزد خدا - «ما مِنْ عَمل حَسَن یَعْمَله العبدُ الّا و له ثوابٌ فى القرآن الّا صلاةَ اللیل فانَّ اللّه لم یُبَیّن ثوابَها لعَظیم خَطَره عندَه فقال: تَتجا فى جُنُوبُهم عن المَضاجِع یَدْعُونَ رَبَّهُم خوفاً و طَمَعاً و ممّا رزَقناهُم یُنْفِقوُن فلا تَعلمُ نَفْسٌ ما اخْفِىَ لَهُم مِنْ قُرّة اعیُن جزاءً بما کانوا یعملون».
    36. مایه سرور شب زنده‏دار – تمام ئنیا مقابل تارى‏ از تارهاى حله‏هاى بهشتى که براى اهلش مهیا شده نیست.
    37. ما اهل غفلت تا آخرعمر از خواب برنمى‏خیزیم - و در سُکر (و مستى) طبیعت باقى هستیم
    38. ولى باز ناامید نباید شد، اگر نمى‏توانى مُخَلَّص شوى، لااقل براى آن قرة العینى که حق تعالى مخفى بکوش
    39. آمادگى براى مرگ را قبل از رسیدن فوت نصیب من گردان. «اللّهُمَ ارْزُقْنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُور وَ الانابَةَ الى دارِ الخُلودِ و الاسْتِعْدادَ لِلموت قَبْلَ حُلُولِ الفَوت»:
    40. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 23
    41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    • حسین صفرزاده
    ۱۲
    مرداد

                                      بسم الله الرحمن الرحیم

    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    2. متقین (همام ) امیثر المومنین  28- 29- -1رکوع  و سجده‏هاى طولانى پرهیزگاران ‏ «فهم حانون على اوساطهم مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم» آنها به کمر خود مهربانند و بر پیشانی و کف دست و زانو و انتهای پاهای خود پهن می کنند
    3. براى خدا این اعضاء را بر خاک مى‏گذارند - ترجمه: متّقین در پیشگاه الهى به رکوع  مى‏روند و جبین و دست و پا به هنگام سجده بر خاک مى‏سایند. شرح: وقتى آن‏گونه که ذکر شد آیات خدا را تلاوت مى‏کنند و مى‏شنوند، باید این‏گونه نیز خضوع و خشوع کنند و به رکوع  روند، و اعضاء بر خاک مالند، و گویا این اعضاء را فرش زمین مى‏کنند. اینان براى خدا این اعضاء را بر خاک مى‏گذارند و غیر او را در این عمل شریک او نمى‏گردانند؛ زیرا که خود فرمود: «ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا».
    4. اعضاء هفت‏گانه‏اى سجده - روایت است که معتصم عباسى از امام جواد (علیه السلام)درباره این آیه سؤال کرد و حضرت فرمود:«هِىَ الاعْضاءُ السِّبْعَة الَتّى یَسْجُدُ عَلَیها»: آن (مساجد) اعضاء هفت‏گانه‏اى هستند که سجده با آنها صورت مى‏گیرد. به مناسبت ذکر رکوع  و سجود روایاتى درباره فضیلت آنها ذکر مى‏کنیم:
    5. طولانى کردن رکوع  و سجود؛- امام صادق (علیه السلام)    فرمود: «عَلَیکُم بِطُولِ الرکوع  و السجود فَانَّ احَدَکُم اذا اطالَ الرکوع  و السجود هَتَف ابْلیسُ مِن خَلفِه فَقال یا وَیلَه اطاعَ و عصیتُ وَ سَجَدَ وَ ابیتُ»: «بر شما باد به طولانى کردن رکوع  و سجود؛ زیرا وقتى که یکى از شماکوع  و سجده خود را طولانى کند، ابلیس ندا دهد از پشت سر او، واى برمن، اطاعت کرد و عصیان کردم، سجده کرد و إبا نمودم».
    6. با رکوع تمام وحشت قبر به او راه پیدا نکند» امام باقر (علیه السلام)    نیز فرمود: «مَن اتَمَّ رکوع هَلم یَدخُله وَحْشَةُ القبر»: «کسى که رکوع  خود را تماماً با جاى آورد و حق آن را ادا کند، وحشت قبر به او راه پیدا نکند». بیش از همه شیطان به مسئله سجده حساس است، زیرا او به وسیله همین سجده رانده شد، و در روایتى از مولى على (علیه السلام)    آمده که سجده را طولانى کنید که عملى سنگین‏تر بر ابلیس نیست که ببیند انسانى در سجده است، زیرا او امر به سجده شد و عصیان کرد.
    7. سجده چو باد برگ درختان گناه می ریزد - را چنانکه در روایات آمده طولانى کردن سجده از آئین ائمه و سنّت توبه‏کنندگان است و سجده گناهان را مى‏ریزد، چنانکه باد برگ درختان را سجده نهایت مرتبه عبادت فرزندان آدم است. در روایتى چنین آمده: «اقْرَبُ مایَکُون العَبْدُ الى اللّه وَ هُوَ ساجِدٌ»: «نزدیکترین حالت بنده به خدا وقتى است که به سجده مى‏رود».
    8. در سجده صاحب ثفنات نامیده مى‏شد - خاندانى که ما را امر به طول سجده کرده‏اند، خود به قدرى در سجده فرو مى‏رفتند که پیشانى و زانوهاى آنها پینه مى‏بست. امام باقر (علیه السلام) مى‏فرماید: در مواضع سجده پدرم آثار سجده و برآمدگى و تورم نمایان بود و هر سال دو مرتبه آنها را قیچى مى‏کرد، در هر مرتبه پنج ثَفِنات (سفت؛ کلفت ؛ خشن ) بود و او صاحب ثفنات نامیده مى‏شد.
    9. برای هر نعمتی سجده می کرد - سجده امام سجاد (علیه السلام) - در جاى دیگر امام باقر (علیه السلام)    فرمود: «پدرم هرگاه نعمتى ذکر مى‏شد، با آیه‏اى که در آن سجده بود قرائت مى‏گردید، یا خداوند دفع بلا و کید از او مى‏کرد، یا از نمازش فارغ مى‏شد، یا اصلاح بین دو نفر مى‏کرد، درهمه اینها سجده مى‏کرد و اثر سجود در تمام مواضع سجده‏اش نمایان بود؛ و از این رو او را «سجّاد» مى‏نامیدند».
    10. سجده جسمانى ؛ سجده نفسانی -  امام سجاد (علیه السلام)    گاهى در بیابان به سجده مى‏رفت و هزار مرتبه مى‏فرمود: «لا الهَ الّا اللّه حقّاً حقا لا اله الا اللّه تعبداًو رِقّا لا اله الله ایماناً و تصدقاً». اینها در مورد سجده جسمانى بود؛ البته سجده کامل، ضمیمه شدن سجده جسمانى با سجده نفساى است. در روایتى از مولى على (علیه السلام)    آمده: «سجود جسمانى قرار دادن اعضاء هفتگانه با خشوع قلب و اخلاص بر زمین است ولى سجود نفسانى فراغت و دورى قلب از امور فانى و روى آوردن با آخرین همّت به سوى امور باقى و کندن لباس کبر و خودپسندى و قطع علائق دنیوى و مزّین شدن به اخلاق نبوى (صلى الله علیه وآله) است».
    11. آب کننده وزر و وبال و گناهان - پس اى عزیز! سعى کن لااقل از سجده جسمانى به معنى واقعى که مولى فرمود محروم نشویم که آن آب کننده وزر و وبال و گناهانى است که بر پشت ما سنگینى مى‏کند. رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) در خطبه‏اى که به مناسبت ماه رمضان ایراد فرمودند، چنین گویند: «ظُهُورُکُم ثَقیلةٌ مِنْ اوزارِکم فَخَففوا عنها بِطولِ سجودکم»: «پشتهاى شما از گناهان و اعمالى که وزر و وبال است، سنگین شده، پس با طول سجده‏هایتان از آنها بکاهید».
    12. اصل عبادت حضور قلب است، از این روایات استفاده مى‏شود که در نماز و عبادت خلوص و توجه لازم است، اصل عبادت حضور قلب است، نمازى که با گفتن تکبیرة الاحرام، طوفان افکار و تندباد اندیشه‏ها ذهن را مشوش کند، میوه‏اى است که به جز پوسته، بهره‏اى ندارد. این چه نماز و حضور قلبى است که در آن گمشده‏ها و فراموش شده‏ها را پیدا کرده و به ذهن مى‏آوریم! این نماز گرچه اداء وظیفه و تکلیف است ولى در مقبول بودنش جاى حرف است.
    13. اداء وظیفه تا نماز مقبول بسیار فاصله دارد. چه بسیار نمازهاى ما که صحیح است ولى مقبول نیست! ظاهراً با تمام ارکان و اجزاء و شرایط است ولى پوسته‏اى زیبا است که مغزى در درون ندارد. نماز مى‏خوانیم و مى‏گوئیم چرا در خود تغییرى نمى‏بینیم، در حالى که نمى‏دانیم نماز مؤثر و نمازى که ما را از فحشاء و منکر دور مى‏کند و به خدا نزدیک مى‏کند، نماز با لبّ و مغز است! الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ
    14. آیا نمازى که آلوده به ریا است، نماز است! آیا نمازى که به دنبال آن مى‏گوید عَجَب نمازى خواندم، عجب رکوع ى، عجب خلوصى، نماز است! منشاء این عَجَبْها، عُجْبْ است. آیا نماز ما نمازى است که در روایت فرمود همچون نهرى است که روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو مى‏دهید و مسلماً اگر کثافتى در بدن شما بود مرتفع مى‏شود. «قال الصادق (علیه السلام) : لَوْ کانَ عَلى بابِ احَدِکُم نهرٌ فَاغتَسَل منه کلَّ یوم خَمْسَ مَرّات هَلْ کانَ یَبقى على جَسَده مِنَ الدَّرَن شى‏ءٌ؟ انَّما مَثَلُ الصّلاةِ مَثَلُ النَّهرِ الّذى‏ یَنْقى، کُلَّما صَلّى صَلاةَ کانَ کفارةٌ لِذُنُوبه الّا ذَنْبٌ اخرَجَه مِن الایمان مِقیمٌ عَلیه»:
    15. آیا نماز ما پاک کننده رذائل اخلاقى ما است - امام صادق (علیه السلام)    فرمودند: «اگر درب خانه یکى از شما نهرى بود که هر روز پنج مرتبه خود را در آن مى‏شست (یعنى پنج مرتبه از خانه خارج مى‏شد و از درون نهر باید مى‏گذشت) آیا چرکى بر بدن او باقى مى‏ماند! همانا مَثَل نماز، مَثَل نهرى است که پاک مى‏کند (کثافات روحى را) هرگاه نمازگزار، نماز بخواند، آن نماز کفّاره گناهان او است مگر گناهى که بر او بماند و او را از ایمان خارج کند (مثل این که چیزى به بدن انسان باشد که با درون آب رفتن زایل نمى‏شود و انسان را از تمیز بودن خارج کرده است). آیا نماز ما چنین است، آیا نماز ما پاک کننده رذائل اخلاقى ما است یا موجب سیاهتر شدن و دورى از خدا، چنانکه براى بعضى چنین است»!
    16. آیا متوجه هستیم که اصل نماز خشوع و خضوع است، نزدیکترین حالتى که بنده به خدایش نزدیکتر است، حالتى است که بیشتر در خشوع است و آن سجده یعنى پائین‏ترین حالت در نماز است که این پائینى خود، بزرگى است، زیرا پائین آمدن براى خدا، بزرگى در نزد او است، آیا مى‏دانیم علت عظمت سجده، خضوع آن است؟! آیا مى‏دانیم چرا باید بر زمین و خاک سجده کرد، هشام بن حکم از امام صادق (علیه السلام)    پرسید بر چه چیزى مى‏شود سجده کرد، فرمود: سجده جایز نیست مگر بر زمین یا آنچه از آن مى‏روید، الّا این که مَأکُول (خوردنى) و ملبوس (پوشیدنى) باشد»،
    17. گفتم فدایت شوم علّت چیست؟ فرمود: «سجود خضوع براى خداوند عزّوجل است، پس جایز نیست بر مأکول و ملبوس، زیرا فرزندان دنیا و دنیاپرستان بنده و عبید مأک
    18. ول و ملبوسند (گویا بر آنها سجده کنند) و سجده‏ کننده براى خدا، جایز نیست پیشانى خود را در سجده بر جاى سجده دنیاپرستانى گذارد که دنیا فریبشان داده است، و سجده بر زمین افضل است، زیرا نشان دهنده تواضع و
      1. خضوع بیشتر براى خداوند است.
    19. آیا مى‏دانى مفهوم سجود چیست؟ سجودى که تنها در نمازهاى و اجب یومیه 34 بار انجام مى‏دهیم این سؤال را از مولى على (علیه السلام)    کردند، فرمود: وقتى سر بر زمین مى‏نهى، یعنى‏ (مِنْها خَلَقْتَنى) از این خاک خلقم کردى وقتى سرت را برمى‏دارى، یعنى‏ (الَیْها تُعیدُنى) به سوى همین خاک مرا باز مى‏گردانى، و وقتى از سجده دوم برمى‏دارى، یعنى‏ (مِنها أخرجتَنى‏) از همین خاک بیرون آوردى و سجده دوم را که مى کنى‏ (وَ مِنها تَخْرُجُنى تارَة اخْرى) از همین خاک یکبار دیگر مرا خارج مى‏کنى.
    20. پس اى عزیز حال که این معارف آشکار شد، دقت کن در عظمت خداوند و کوچکى خود و این که نماز با خضوع و خشوع موجب استفاده تو است، نه افاده خدا، زیرا او خدائى است که آسمانها و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و اشجار و تمامى جنبندگان ساجد او هستند،
    21. حتى از نظر تکوین ملائکه و جن و انس سجده کننده براى اویند. (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ) سجود، تفسیر شده به غایت خضوع و ذلّت و اطاعت، خواه، بااراده و یا بدون اراده.
    22. موجودات به دو دسته تقسیم مى‏شوند: 1- موجوداتى که داراى اراده و اختیار ناشى از تعقّل نیستند، مثل جمادات و گیاهان و حیوانات (جمادات و گیاهان اراده ندارند و حیوانات هم اراده و اختیار ناشى از تعقل، ندارند). اینها چون اراده‏ ندارند که مخالفت پروردگار کنند، همگى خاضع و مطیع او هستند.
    23. 2- موجودات دارای اختیار وتعقل - موجوداتى که داراى اراده و اختیار ناشى از تعقّل، هستند مثل ملائکه و انسانها، اینها داراى دو جهت هستند: الف) جهت غیرارادى: مثل جریان خون در قلب و رگها یا پالایش خون در کلیهها، قلب و کلیه و دستگاه گوارش و امثال آن، از این نظر که موجودى تکوینى هستند، همانند جمادات و گیاهان و حیوانات، با زبان حال تسبیح و اطاعت خداوند مى‏کنند، حتى کافر هم از این نظر مطیع فرمان الهى است.
    24. ب) جهت ارادى: از این جهت، ملائکه، باز مطیع هستند؛ چون در ساختار وجودى آنها شهوت و غضب نیست، سرپیچى از فرمان الهى ندارند؛ ولى انسانها چون داراى شهوت و غضب هستند، دو قسم مى‏شوند: عده‏اى مطیع و عده‏اى نافرمان. و به همین جهت در آیه‏اى که ذکر شد مى‏فرماید: بسیارى از مردم‏ «کَثیرٌ مِنَ النّاس» مطیع و خاضع هستند و بسیارى (بواسطه سرپیچى) مستحق عذاب مى‏شوند «کثیرٌ حقَّ عَلَیه العَذابُ».
    25. جن ها هم اراده داشته ومکلفند- در آیه 49 «سوره نحل» نسبت به ملائکه تصریح مى‏کند که‏ (وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِکَةُ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ). البته جن‏ها هم مثل انسانها هستند، زیرا اراده داشته و مکلفّندو مطیع و عاصى دارند. حال به مناسبت این که این فراز خطبه اشاره به نماز شب پرهیزگاران و در رکوع  و سجود بودن آنها است اشاره‏اى هم به فضیلت نماز شب کنم،
    26. در فضیلت نماز شب همین بس که صاحب میزان الحکمه هفت آیه از آیات قرآن را ذکر کرده که اشاره به نماز شب و فضیلت آن دارد، در کنار این آیات، روایات معصومین (علیهم السلام) مملوّ از فضائل این عبادت است، در وصایاى پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) به مولانا على بن ابیطالب (علیه السلام) آمده که چهار مرتبه فرمود: «عَلَیکَ بِصلاةِ اللّیل»: «بر تو باد نماز شب و لازم کن بر خود نماز شب را».
    27. جبرئیل مرا به نماز و عبادت شب - در جاى دیگر پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: آنقدر جبرئیل مرا به نماز و عبادت شب و شب زنده‏دارى سفارش کرد که گمان کردم بهترین افراد امت من هرگز نمى‏خوابند. یا در حدیث دیگر فرمود گمان کردم بهترین افراد امّت من شب را نمى‏خوابند مگر مقدار کمى را.
    28. نماز شب زینت آخرت - در روایتى امام صادق (علیه السلام)    فرمودند: خداوند زینت حیات دنیوى را مال و فرزند قرار داد، و نماز شب که هشت رکعت است و بنده مؤمن در آخر شب مى‏خواند، زینت آخرت است.
    29. نماز شب شرف مؤمن و موجب مباهات و افتخار خداوند است، خداوند مباهات مى‏کند به کسى که نماز به تنهائى در شب مى‏خواند، و سجده مى‏کند و چه بسا در سجده به خواب مى‏رود، خداوند به ملائکه گوید: «انْظُروا الى عَبدى روُحُه عندى و جَسَدُه‏ ساجدٌ لى»: «نگاه کنید بنده مرا که روحش نزد من و بدنش سجده کننده به من است».
    30. پشت سر او هفت صف از ملائکه - ابن‏عباس گفت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در ضمن حدیثى فرمود: هر مرد یا زنى موفق به اداى نماز شب شد براى خدا قیام کرد و وضوى شادابى گرفت، و نماز براى خدا به نیت صادق و قلب سلیم و بدن خاشع و چشم گریان خواند، خداوند پشت سر او هفت صف از ملائکه قرار دهد که تعداد هر صفى را غیر از خداوند احصاء نتواند کرد، یک طرف صف در شرق و طرف دیگر در مغرب است و زمانى که از نماز فارغ‏ شد، خداوند به عدد آن ملائکه درجات براى این نمازگزار نویسد.
    31. دو رکعت نماز در شب بهتر است - در روایتى دیگر انس گوید شنیدم از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) که مى‏فرمود: «الرَّکعَتانِ فِى جَوفِ اللّیل احَبُّ الَىّ مِنَ الدنیا وَ ما فیها»: «دو رکعت نماز در شب بهتر است، نزد من، از دنیا و هر آن چه در آن است».
    32. اطعام و نماز شب- جابر بن عبدالله انصارى گفت شنیدم از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) که مى‏فرمود: «ما اتَّخَذَ اللّهُ ابراهیمَ خلیلا الّا لِاطْعامِ الطَّعام و الصلاةِ باللیل و النّاسُ نیام»: «خداوند، ابراهیم (علیه السلام)    را دوست و خلیل نگرفت مگر براى اطعامِ طعام و نماز شب در حالى که مردم در خواب بودند».
    33. دوست گرفتن حق تعالی - امام امّت در کتاب چهل حدیث خود در ذیل این حدیث چنین گویند: «اگر نبود براى نماز شب جز این یک فضیلت کفایت مى‏کرد، ولى براى اهلش و آن امثال من نیست، ماها نمى‏دانیم خَلعت خَلَّت چه خلعتى است، و دوست گرفتن حق تعالى بنده را چه مقامى است، تمام عقول عاجز است از تصوّر آن، تمام بهشت‏ها را اگر به خلیل دهند، به آن‏ها نظر نکند، تو نیز اگر محبوب عزیز یا صدّیق محبوبى داشته باشى و بر تو وارد شود، از هر ناز و نعمتى غفلت کنى، و به جمال محبوب و لقاء صدیق از آنها مستغنى گردى با آن که این مثل خیلى بى تناسب و فرق بین المشرقین است».
    34. ازجلوه دوست چه دانند - آرى بى خبران از این حالات چه ادراکى و بهره‏اى دارند، بى خردان قیام در شب و با معشوق حقیقى راز و نیاز کردن را بى‏خردى مى‏پندارند، آنها را با این وادى چه کار، آنها در زندگى مادّى دنیوى غرقند و از راز عشق و رمز محبوب و جلوه‏ دوست چه دانند، از آنها بگذریم و به سراغ خود آئیم،
    35. سخن با معشوق ازلی و ابدی - آیا ما درک نماز خلیل الرحمن را مى‏توانیم بکنیم؟ آیا نماز او مثل نماز ما بود؟ او عرض حاجت به جبرئیل امین نفرمود و ما حاجات خود را از شیطان هم بشود مى‏طلبیم، ما وقتى با محبوب دنیوى سخن گوئیم از خود بى خود شویم، چگونه او با معشوق ازلى و ابدى از خود بى‏خود نشود، نماز شب به قدرى نزد خدا محبوب است که ثواب آن را خود داند و بس،
    36. ثواب نماز شب نزد خدا - امام صادق (علیه السلام)    مى‏فرماید: «ما مِنْ عَمل حَسَن یَعْمَله العبدُ الّا و له ثوابٌ فى القرآن الّا صلاةَ اللیل فانَّ اللّه لم یُبَیّن ثوابَها لعَظیم خَطَره عندَه فقال: تَتجا فى جُنُوبُهم عن المَضاجِع یَدْعُونَ رَبَّهُم خوفاً و طَمَعاً و ممّا رزَقناهُم یُنْفِقوُن فلا تَعلمُ نَفْسٌ ما اخْفِىَ لَهُم مِنْ قُرّة اعیُن جزاءً بما کانوا یعملون». (هیچ عمل نیکوئى نیست که بنده آن را انجام دهد مگر این که ثواب آن در قرآن آمده، الّا نماز شب، زیرا خداوند ثواب آن را به خاطر عظمت آن در نزد خودش بیان نفرمود و (در قرآن) فرمود: دور مى‏کنند پهلوهاى خود را از خوابگاهها (کنایه‏از این که از رختخواب برمى‏خیزند) و با ترس و امید، پروردگار خود را مى‏خوانند، و از آنچه روزى آنها کرده‏ایم انفاق مى‏کنند، پس هیچ کسى نمى‏داند،
    37. مایه سرور شب زنده‏دار - چه سرور و روشنى چشمى براى آنها در نظر گرفته شده است، (این) جزاى عملکرد آنها (و نماز و نیایش شب) آنها است». این‏ «قرة العین» و روشنى دیده که مایه سرور شب زنده‏دار است چیست‏که خداوند ذکر نکرده، اگر از ثوابها و باغهاى بهشتى است، که مى‏توانست مثل جاهاى دیگر و اعمال دیگر بیان کند، معلوم مى‏شود پاداش آن از سنخ این پاداشها نیست که گوشزد کسى توان کرد، خصوصاً براى اهل دنیا، فهم ما از درک نعمتهاى آنجا کوتاه است و تمام این دنیا در مقابل تار موئى از حور العین بهشتى نیست، بلکه مقابل تارى‏ از تارهاى حله‏هاى بهشتى که براى اهلش مهیا شده نیست.
    38. ما اهل غفلت تا آخرعمر از خواب برنمى‏خیزیم - امام امت در ذیل این روایت مى‏فرماید: «اى واى به حال ما اهل غفلت که تا آخر عمر از خواب برنمى‏خیزیم و در سُکر (و مستى) طبیعت باقى هستیم بلکه هر روز بر مستى و غفلت ما مى‏افزاید، جز مقام حیوانیت و مأکل و مشرب و منکح آنها چیز دیگرى نمى‏فهمیم، و هر چه مى‏کنیم گرچه از سنخ عبادات هم باشد باز براى اداره بطن و فرج مى‏کنیم ...
    39. ولى باز ناامید نباید شد، ممکن است پس از مدتى بیدارىِ شب و انس و عادت به آن، خداى تعالى کم‏کم دستگیرى فرماید و با یک لطف خفىّ، خلفع رحمت بر تو بپوشاند، ولى از سرّ عبادت مجملا غافل مباش و همه را به تجوید قراءات و تصحیح ظاهر فقط مپرداز، اگر نمى‏توانى مُخَلَّص شوى، لااقل براى آن قرة العینى که حق تعالى مخفى فرموده بکوش و یادى از فقیر عاصىِ حیوان سیرت که از همه درجات به حیوانیت قناعت کرده- اگر مایل شدى- بکن،
    40. آمادگى براى مرگ را قبل از رسیدن فوت نصیب من گردان. و با توجه به خلوص نیت بخوآن‏ «اللّهُمَ ارْزُقْنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُور وَ الانابَةَ الى دارِ الخُلودِ و الاسْتِعْدادَ لِلموت قَبْلَ حُلُولِ الفَوت»: «خدایا دورى از دار فریب و (این دنیا) را روزى من گردان و رجوع‏ به سوى خانه همیشگى و آخرت و آمادگى براى مرگ را قبل از رسیدن فوت نصیب من گردان.
    41. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 23

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    • حسین صفرزاده
    ۱۲
    مرداد

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. متقین نهج البلاغه 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید3- (فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیة فیها تخویف أصغوا مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم):
    2. 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید 3-
    3. جهاد با خلوص پیروزی است- ولى برادرم هنوز دیر نشده و هنوز صداى رساى قرآن بلند است و ما را به جهاد با خلوص که نتیجه‏اش پیروزى و سربلندى و عزّت است فرا مى‏خواند. على (علیه السلام‏) «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»: «خصم ظالم و یار مظلوم باشید»
    4. هنوز نداى مولى بلند است باید نهضت و قیام فلسطین تقویت شود، قیامى که تداوم بخش مبارزات صلاح الدین ایوبى‏ها و عزّالدین قسامها است همین مبارزه و جهاد و کشته و زخمى‏هاى در فلسطین نشانه حیات مردم فلسطین است،
    5. گرچه بمیرند زنده اند - معلوم است هنوز روح اسلامى و غیرت در آنها نمرده، هنوز خود را ذلیل و خوار نمى‏پندارند، گرچه بمیرند زنده‏اند، به خلاف رؤسا و حکام و سلاطین بعضى کشورهاى عربى که ذلّت را پذیرفته‏اند، و گرچه زنده باشند مرده‏اند.
    6.  مسجدالاقصى (مسجد دورتر) - بیت المقدس مکانى است که در حدود هزار سال قبل از میلاد بنا شده است، در حکومت چهل ساله حضرت داود (علیه السلام)    که بیمارى وبا یا بیمارى واگیردار دیگرى در آن منطقه آمد، حضرت مردم را به بیرون شهر در محلى فرستاد تا به دعا مشغول شوند و چنین کردند و بیمارى برطرف شد و به امر حضرت این محل را سنگ‏چین کرده و معبد و مسجد نامیدند و چون از شهر دور بود مسجدالاقصى (مسجد دورتر) نامیدند.
    7. ذلیل از ظلم مردن است - و به قول شاعر: ان المرءُ میّتاً بانقضاء حیاته‏ ..... ولکن بانْ یُبْعى علیه فیُخْذَلا .«مرد با سپرى شدن زندگى و مردن او نمى‏میرد ولکن مرگ او وقتى است که بر او ظلم شده ذلیل شود». مجاهدین اسلامى در انحاء عالم باید بدانند غیر از خداوند یار و یاورى ندارند، و کشورهائى که ادعاى حمایت مى‏کنند، و با چهره‏اى به ظاهر باز پذیراى آنانند،
    8. در آستین مار دارند- تا وقتى آستین بالا نزده‏اند و به میدان نیامده‏اند، در آستین مار دارند و لاف مى‏زنند و به قول شاعر عرب: وما کُلّ مَنْ یُبدى البَشاشَة کائناً ..... اخاک اذا لَم تُلفِه لک مُنْجِدا «هر کس که اظهار گشاده‏روئى کند، تا تو او را یاور نیافته‏اى (و در مرحله عمل یاورى نکرد) برادر تو نیست»
    9. باید برادرى و برابرى حاصل شود - امام امت (ره) در یکى از رهنمودهاى خود چنین گویند: «و وصیت من به ملتهاى کشورهاى اسلامى است که انتظار نداشته باشید که از خارج کسى به شما در رسیدن به هدف، که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است کمک کند خود باید به این امر حیاتى که آزادى و استقلال را تحقق مى‏بخشد، قیام کنید و علماء اعلام و خطباء محترم کشورهاى اسلامى دولتها را دعوت کنند که از وابستگى به قدرتهاى بزرگ خارجى خود را رها کنند،
    10. و با ملت خود تفاهم کنند در این صورت پیروزى را در آغوش خواهند کشید و نیز ملتها را دعوت به وحدت کنند و از نژادپرستى که مخالف دستور اسلام است بپرهیزند و با برادران ایمانى خود در هر کشورى و با هر نژادى که هستند دست برادرى دهند که اسلام بزرگ آنها را برادر خوانده و اگر این برادرى ایمانى با همت دولتها و ملتها و با تأیید خداوند متعال روزى تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل مى‏دهند به امید روزى که با خواست پروردگار عالم این برادرى و برابرى حاصل شود».
    11. خلوص در جهاد نفسانی - خلاصه مطلب اینکه از مجموع بیانات روشن شد تنها راه پیروزى جهاد با اخلاص و توجه است. اما جهاد نفس و درون هم که مهمتر از جهاد خارجى و برون است نیاز به کوششى و تلاشى خالصانه در راه خدا دارد که مجالى براى بسط آن در این مقام نیست. خلاصه مطلب اینکه وقتى به آیه مورد بحث مى‏رسیم
    12. باید میزان جهاد و خلوص خود را اندازه‏گیرى کنیم آن هم جهاد در همه ابعاد سیاسى، نظامى، اقتصادى، فرهنگى و مهمتر از همه جهاد نفسانى و خداوند ما و ملت ما را در تمام این میدانهاى جهاد با پیروزى و سرافرازى بیرون آورد.
    13. متقین و جهاد نفسانی - در سوره طور چنین مى‏خوانیم: (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ (17) فاکِهِینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ (18) کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (19) مُتَّکِئِینَ عَلى‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ): «همانا پرهیزکار ان در باغهاى بهشت و نعمتهاى بسیارند- آنها به نعمتى که خدا نصیب آنها کرده دلشادند، و خدا از عذاب دوزخ محفوظشان داشته است-، و خطاب شود بخورید و بیاشامید گوارایتان باد و این بخاطر اعمال شماست- آنها بر تختها تکیه زده اند و حور العین راى جفت آنها قرار دادیم).
    14. باغ فردوس شربتى براى مؤمنین است،- در سوره کهف هم چنین مى‏خوانیم: (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا (107) خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا): «همانا براى کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند باغهاى بهشت فردوس است و این‏ به عنوان خوشامد اینهاست (و مقامات بالاترى به آنها داده مى‏شود، همیشه در بهشت ابدى هستند و طلب انتقال از آنجا نمى‏کنند). «فردوس» به طورى که بعضى مفسرین گویند: باغى است که نعمتها و مواهب در آن جمع باشد، پس
    15. فردوس بهترین و برترین باغهاى بهشت است. در سوره کهف این برترین باغهاى بهشت را تعبیر به «نُزُل» کرده است، «نُزُل» اولین چیز است که براى میهمان مى‏برند ما در زمستان چائى و تابستان مثلا شربت مى‏بریم، این را عرب (نُزُل) تعبیر مى‏کند، و این به عنوان خوشامد است نه تمام پذیرائى، پس باغ فردوس به عنوان شربتى براى مؤمنین است،
    16. چندین هزار سال محو جمال حقند - معلوم مى‏شود جلوه‏هاى مخصوص پروردگار و حالات روحانى عجیبى است، که ما را از درک آن بهره‏اى نیست جز حسرت، مقاماتى است که به مغزى خطور نکند و بر زبانى نیاید، مقاماتى است که یک فرد بهشتى وقتى به آنها مى‏رسد توجّهى به باغ و میوه و حور العین نکند  
    17. یکى از این مقامات رضوان الله است که (رضوان الله اکبر) یعنى وقتى مى‏بینند خداوند از آنها راضى شده احساسى دارند که با هیچ چیز معامله نکنند یکى از مقامات دیگر اینکه گاهى چندین هزار سال محو جمال حقند، و در جلوه‏اى از جلوات او غرقند، که تصویر و تصور آن براى ما ممکن نیست.
    18. چگونه صبر کنم، بر دورى و فراق از تو - و جالب توجه است که در آیه 102 همین سوره کهف مى‏فرماید: (إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلًا): «ما دوزخ را براى‏ کافرین به عنوان «نُزُل» مهیّا کرده‏ایم» یعنى چنانکه بهشت فردوس و نعمتهاى آن (نُزُل) براى بهشتیان بود، جهنم و عذاب الهى براى کافرین هم (نُزُل) است، یعنى عذابهائى مافوق این آتش و جهنم دارند که قابل تصورّ براى ما نیست، در دعاى کمیل حتماً ملاحظه فرموده‏اید که مولى بعد از اینکه اظهار ضعف در مقابل بلاهاى دنیوى و عقوبات و ناملایمات آن مى‏کند، و مى‏گوید: بلاء دنیا دوامش کم و مدتش کوتاه است مى‏فرماید: چگونه بر بلاء آخرتى که ناملایمات و دردش بیشتر و مدتش طولانى است مقاومت کنم،
    19. سپس کلام را به اینجا مى‏رساند که: «فهبنى یا الهى و سیدى و مولاى و ربى صبرت على عذابک فکیف اصبر على فراقک و هبنى صبرت على حر نارک فکیف اصبر عن النظر الى کرامتک»: «بر فرض اى معبود و آقا و مولاى و پروردگارم صبر کردم بر عذاب (دردناک و جانسوز تو) چگونه صبر کنم، بر دورى و فراق از تو و بر فرض صبر کردم بر سوزش آتش تو، چگونه صبر کنم بر چشم‏پوشى و دورى از کرامت و بزرگوارى تو».
    20. فراق بالا تر از عذاب جهنم - از این کلمات مولى در دعاى شریف کمیل فهمیده مى‏شود که: فراق و دورى از خداوند و عدم رضایت او از بنده‏اش و حرمان از لقاء و دورى از رحمت و کرامت او، از زمره عقوباتى است که بالاتر از عذاب جهنم و سوختن جسم است، زیرا مولى مى‏فرماید اگر بر عذاب صبر کنم، چگونه بر این امور صبر کنم؟!
    21. و به طور کلى مى‏توان گفت هر نعمتى که مافوق بهشت براى بهشتیان بود ضد آن عذابى مافوق عذاب جهنم براى جهنمیان است. خداوند جرعه‏اى از حالات بهشتیان را به ما بنوشاند تا مست آن جمال شویم و ما را از حالات جهنمیان دور دارد تا فرحناک از این دورى شویم، بگذار این بهشتیان و جهنمیان را با این حالات تنها گذاریم که از درک آنها و جایگاههاى آنها عاجزیم و به سراغ چیزى رویم که لااقل درک کنیم.
    22. وقتى تلاوت کننده آیات به این آیات مى‏رسد، باید دقت کند، چه چیزى باعث شده متقین به این مقامات رسند، آیا چه بهائى به آن پرداختند؟ اگر قارى این‏ آیات دقت در این آیات کند خود خواهد فهمید، به چه بهائى این نعمتها را دهند، به ایمان و عمل صالح، چرا که در سوره کهف فرمود این نعمتها پاداش کسانى است که‏ ایمان و عمل صالح داشته باشند. عمل صالح میوه ایمان است، چنانکه این تعبیر (الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ)* بسیار در قرآن دیده مى‏شود،
    23. لوازم و ابزار زندگى در آن جهان عمل صالح است، یعنى انجام مسؤولیتهائى که خداوند متعال در هر شرایطى بر دوش انسان گذارده است، ابزار زندگى این دنیا در این دنیا فراهم مى‏شود، ولى از آخرت در همین دنیا آن روز، روز حساب است نه عمل
    24. امروز روز عمل است نه حساب، کافرین هم مى‏دانند آن عالم، عالَم عمل نیست، لذا مى‏گویند خدایا ما را به دنیائى که بودیم فرست، تا عمل صالح بجاى آوریم، ولى با جواب «کَلّا» روبرو مى‏شوند، و به آنها جواب رد داده مى‏شود، آرى «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل» این اعمال صالح مصالح ساختمانى آن قصور و وسائل آسایش آن بهشت‏ها است، باید از رهگذر دنیا ساختمان آخرت را ساخت (الدنیا مزرعة الاخرة) و از این روى مولى على (علیه السلام) در نامه‏اى خطاب به فرزند خود مى‏فرماید: (اصْلِح مَثْواک) اصلاح خانه آخرت کن، یعنى الان باید آخرت خود را اصلاح کنى محافظت بر عمل صالح پشت شیطان را شکسته و دست او را از انسان قطع مى‏کند،
    25. خلوص لُبّ و مغز عمل - این را پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) در ضمن حدیثى فرمودند: «المُؤازرة على العمل الصالح یقطع دابره»: «محافظت و استدامه بر عمل صالح پشت شیطان را مى‏شکند». عمل صالح دائره وسیعى دارد که از پوسته هندوانه از بین راه برداشتن براى اینکه انسانى بر زمین نخورد را مى‏گیرد تا شهادت در راه خدا و یارى ستمدیده و پوشاندن برهنه و احترام عالم، البته عمل صالحى مفید است که با خلوص نیت تحقق یابد، که خلوص لُبّ و مغز عمل است، عمل بدون اخلاص مانند گردوى بى‏مغز است‏ فکر مى‏کنى بهشتى براى خود ساختى ولى آنجا که مى‏روى مى‏بینى‏چیزى آماده نشده است.
    26. آیا عمل خالصى انجام داده‏اى؟ - در روایتى آمده که خداوند به حضرت موسى (علیه السلام)    فرمود: تاکنون عمل خالصى انجام داده‏اى؟ گفت: آرى نماز خوانده‏ام، روزه گرفته‏ام، ذکر گفته‏ام، فرمود نمازت جواز عبور از پل صراط است (یعنى وسیله شناختن است که او مؤمن و معتقد است، و از کافرین شناخته مى‏شود) و روزه سپر از آتش، و ذکر موجب ترفیع درجات در بهشت است، پس همه براى خودت بوده، موسى (علیه السلام)    گریست و عرض کرد: خداوندا کارى به من بیاموز که فقط براى تو باشد، خطاب شد: ستمدیده‏اى را یارى کرده‏اى؟! برهنه‏اى را پوشانده‏اى؟ تشنه‏اى را سیراب نموده‏اى؟ به عالمى احترام کرده‏اى؟ اینها اعمال خالص است.
    27. خداوند خود نفع مى‏دهد، - از این روایت استفاده مى‏شود، عمل خالص آن است که: قصد نفع بردن از آن نکنیم گرچه خداوند خود نفع مى‏دهد، باید قصد نفع رساندن به غیر در عمل لحاظ کنیم، گرچه عملى بسیار کوچک باشد، گاهى فردى عملى را انجام مى‏دهد و دیگرى ضد آن را ولى چون خود و نفع مردم را لحاظ کرده‏اند، هر دو عمل صالح انجام داده‏اند،
    28. توفیق عمل صالح از خدا بخواهیم - آن داستان معروف است که کسى در راه میخى دید آن را در زمین فرو کرد به گمان اینکه اگر کسى با اسب یا حیوان دیگر عبور کرد، افسار اسب را به این میخ ببندد، و لختى بیارمد، دیگرى پس از آن آمد و میخ را بیرون آورده و به کنارى افکند، و گفت شاید کسى از اینجا عبور کند، و این میخ را نبیند پایش به آن بخورد و مجروح گردد، این دو هر دو عمل صالح انجام داده‏اند گرچه برخلاف یکدیگر کار  کرده‏اند. پس اى برادر ببین عمل صالح و وظیفه‏اى که امروز بر دوش تو است چیست، خداوند ما را در رسیدن به سطح مطلوب در همه زمینه‏ها یارى، و توفیق انجام‏ هرچه بیشتر عمل صالح را به ما عنایت فرماید. انشاءالله.
    29. بحث در تدبر و تفکر در آیات الهى بود و به مناسبت دو نمونه از آیات تهدید و دو نمونه از تشویق را متذکر شدیم با توضیحاتى که داده شد، روشن گردید که باید تلاش کرد تا در زمره کسانى نباشیم، که خداوند متعال فرمود: (أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقرآن أَمْ عَلَى قُلُوب أَقْفَالُهَا): «آیا در قرآن تدبّر نمى‏کنند؟ یا بر دلهاى آنها قفل نهاده شده است» در خود بنگر مبادا بواسطه اعمال زشت و صفات ناپسند، قلب ما قفل خورده و نمى‏دانیم، چرا از قرآنى که نور است گریزانیم؟ (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ) چرا از کتابى که تماماً یادآورى و ذکر و برکت است غافلیم‏ (وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ) چرا از نسخه شفابخش و رحمت الهى بیزاریم‏ (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقرآن ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ)
    30. هدایت بخاطر تقوی- در حدیثى از امام صادق (علیه السلام)    در تفسیر جمله‏ (أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها) چنین آمده است: «انّ لَکَ قلباً و مسامع و انّ الله اذا اراد ان یهدىَ عبداً فَتَحَ مسامع قَلبه و اذا اراد به غَیر ذلک خَتَم مسامع قلبه فلا یصلح ابداً و هو قول الله عزوجل‏ (أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها ):
    31. «براى تو قلبى است و گوشهائى که (راه نفوذ در آن است) و خداوند هرگاه بخواهد بنده‏اى را (به خاطر تقوایش) هدایت کند، گوشهاى قلب او را مى‏گشاید، و هنگامى که غیر از این بخواهد بر گوشهاى قلبش مهر مى‏نهد، به گونه‏اى که هرگز اصلاح نخواهد شد، و این معنى سخن خداوند است»(أَمْ‏ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها).
    32. معنى بررسى نتائج و عواقب چیزى - سوره محمّد، آیه 24. تدبّر از ماده دَبر به معنى بررسى نتائج و عواقب چیزى است به عکس تفکّر که بیشتر به بررسى علل و اسباب چیزى گفته مى‏شود و بکار  بردن هر دو تعبیر در قرآن مجید پرمعنا است- اقْفال در آیه جمع قُقْل در اصل از ماده (قَفول) به معنى بازگشت کردن یا (قَفیل) به معنى اشیاء خشک است و از آنجا که وقتى در را ببندند و بر آن قفل زنند هر کس بیاید از آنجا باز مى‏گردد، و همانند موجود خشک و غیر قابل انعطاف چیزى در آن نفوذ نمى‏کند، به این ابزار مخصوص قفل گفته شده است (تفسیر نمونه، جلد 21، صفحه 469 ذیل همین آیه).
    33. قرآن براى هر کس قابل فهم است،- از آیاتى که امر به تدبّر مى‏کند به خوبى استفاده مى‏شود که قرآن براى هر کس قابل فهم است، ولى به مقدار بضاعت علمى، و اگر قابل فهم نبود، امر به تدبّر لغو بود و خداوند بزرگتر از آن است که سخن لغو گوید، پس آنچه بعضى فکر مى‏کنند قرآن قابل فهم ما نیست، و کتابى فوق فهم ما است، اینها یا عالمانه و یا جاهلانه قرآن را طرد مى‏کنند، و متوجّه نیستند، ما فکر مى‏کنیم به طرفدارى از این کتاب الهى سخن مى‏گویند، و ظاهر سخن آنها هم زیبا است،
    34. ولى اگر در سخن آنها دقت شود، مفهوم حرفشان این است که: قرآن را باید فقط خواند و از متن زندگى و جامعه کنار گذارد، زیرا فقط الفاظى مى‏فهمیم و معانى آن را درک نمى‏کنیم، آیا از خود نباید بپرسیم اگر قرآن قابل تدبّر و درک نیست چرا فقط در خود قرآن چهار مرتبه امر به تدبّر شده، و این غیر از مواردى است که امر به تفکر و تفقّه و غیره شده است یعنى فقط ماده (تدبّر) این قدر مورد تأکید قرار گرفته است. (أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقرآن) آیا نخوانده‏اند که خداوند غایت انزال قرآن را تدبّر در آیات آن و تذکر قرار داده است‏
    35. صاحبان مغز (و اندیشه) متذکّر شوند»- . (کتابٌ انزلناه الیک مبارکٌ لیدّبّروا آیاته و لِیتذَکّرَ اوُلُوا الالباب): «این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کرده‏ایم، تا در آیات آن تدبر کنند، و صاحبان مغز (و اندیشه) متذکّر شوند» در پایان باید بگویم، بحث در مورد قرآن‏ بسیار وسیع و گسترده است و قرآن بحرى است که هر چه از آن آب برداشته شود کمبودى در آن احساس نمى‏شود و از این روى بحث را به همین جا خاتمه مى‏دهیم و امید است در مجالهائى دیگر سخنان تازه‏اى از قرآن استفاده کنیم.
    36. مرحوم الهى در ذیل فراز (فاذا مرّوا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلّعت نفوسهم الیها شوقا و ظنّوا انها نصب اعینهم) چنین مى‏سراید:

    چو آنان بگذرند از دفتر عشق .....‏

     

    در آن آیت که ناز دلبر عشق‏

    به رحمت از پى تشویق دیدار

     

    نماید لطف و دلجوئى بسیار

    1. کنند از دل فغان چون بلبل از شوق‏
     

    طمع بندند بر وصل گل از شوق‏

    تو گوئى نزد آن آیات رحمت‏

     

    همى بینند باز ابواب جنّت‏

    1. نوازش‏هاى آن آیات دلبر
     

    قرار از دل رباید هوش از سر

    زعشق، افروزد آتش به دلها

     

    نماید گلستان‏ها زآب و گل‏ها

         

     

    1. سپاه شوق را دلدار سازد
     

    کُمِیت عقل را رهوار سازد

    نفوس پاک آن پرهیزکار ان‏

     

    بِوَجد آرد چو بلبل در بهاران‏

    که گوئى در بهشتند آرمیده‏

     

    ز دلهاشان گل رضوان دمیده‏

    الهى آتش عشقم برافروز

     

    بلطف خویش بختم ساز فیروز

    1. به لطف خود چو آن آزاد مردان
     

    دلم روشن بنور شوق گردان‏

         
    1. و نیز در ذیل (و اذا مروا بآیة فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم) چنین مى‏سراید:

    بر آن آیات پر تخویف دلدار

       

    چه بگشایند گوش عقل هشیار

    تو گوئى بشنوند افغان دوزخ‏

       

    زفیر از شعله سوزان دوزخ‏

    جهنم را بگوش دل زفیرى است‏

     

    که گوئى اژدهاى خورده تیریست‏

    که هر بیداد و عصیان در جهانست‏

     

    شرار دوزخى در وى نهانست‏

    ولیکن جان مردان دل آگاه‏

     

    بدان فریاد و آن غوغا برد راه‏

     
                   

    اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏1، ص: 527 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    • حسین صفرزاده
    ۱۲
    مرداد

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. سرفصل متقین نهج البلاغه 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید3- (فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیة فیها تخویف أصغوا مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم): واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید 3-
    1. جهاد با خلوص پیروزی است- «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»: «خصم ظالم و یار مظلوم باشید»
    2.  هنوز نداى مولى بلند است همین مبارزه و جهاد و کشته و زخمى‏هاى در فلسطین نشانه حیات مردم فلسطین است،
    3. گرچه بمیرند زنده اند - به خلاف رؤسا و حکام و سلاطین بعضى کشورهاى عربى که ذلّت را پذیرفته‏اند،
    4. مسجدالاقصى (مسجد دورتر) - بیت المقدس مکانى حدود هزار سال قبل از میلاد بنا شده ، در حکومت چهل ساله حضرت داود (علیه السلام) مردم را به بیرون شهر در محلى فرستاد تا به دعا مشغول شوند و چنین کردند
    5. ذلیل از ظلم مردن است -«مرد با سپرى شدن زندگى و مردن او نمى‏میرد ولکن ذلیل شدن مرگ اوست.
    6. در آستین مار دارند- تا وقتى آستین بالا نزده‏اند و به میدان نیامده‏اند، در آستین مار دارند و لاف مى‏زنند و «هر کس آستین بالا نزد وتورا یاری نکرد برادر تو نیست»
    7. باید برادرى و برابرى حاصل شود -علماء و خطباء دولتها را دعوت واز وابستگى به خارجى خود را رها کنند،
    8. و با ملت خود تفاهم کنند بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل مى‏دهند به امید روزى که حاصل شود».
    9. خلوص در جهاد نفسانی - مهمتر از جهاد خارجى و برون است نیاز به کوششى و تلاشى خالصانه دارد.
    10. باید میزان جهاد و خلوص خود را اندازه‏گیرى کنیم آن هم جهاد در همه ابعاد سیاسى، نظامى، اقتصادى،
    11. متقین و جهاد نفسانی - (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ (17) فاکِهِینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ (18) کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (19) مُتَّکِئِینَ عَلى‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ):
    12. باغ فردوس شربتى براى مؤمنین است،- (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا (107) خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا):
    13. فردوس بهترین و برترین باغهاى بهشت است. (نُزُل) به عنوان خوشامد است نه تمام پذیرائى،
    14. چندین هزار سال محو جمال حقند -جلوه‏ها وحالات روحانى عجیبى که توجّهى به باغ و میوه و حور العین نکند  
    15. یکى از این مقامات رضوان الله  گاهى چندین هزار سال محو جمال حقند، و در جلوه‏اى از جلوات او غرقند،.
    16. چگونه صبر کنم، بر دورى و فراق از تو - (إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلًا): چگونه دوری تورا مقاومت کنم،
    17. چگونه چشم‏ پوشى کنم دورى تورا: «فهبنى یا الهى و سیدى و مولاى و ربى صبرت على عذابک فکیف اصبر على فراقک و هبنى صبرت على حر نارک فکیف اصبر عن النظر الى کرامتک»:
    18. فراق تو بالا تر از عذاب جهنم است - عقوباتى بالاتر از عذاب جهنم و سوختن جسم است،
    19. و به طور کلى مى‏توان گفت خداوند جرعه‏اى از حالات بهشتیان را به ما بنوشاند تا مست آن جمال شویم
    20. وقتى تلاوت کننده آیات به این آیات مى‏رسد، (الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ)*،متقین به این مقامات رسند،
    21. لوازم و ابزار زندگى در آن جهان عمل صالح  مسؤولیتهائى که خداوند متعال بر دوش انسان گذارده است،
    22. امروز روز عمل است نه حساب، کافرین ‏گویند خدایا ما را به دنیائى که بودیم فرست، تا عمل صالح بجاى آوریم، خلوص لُبّ و مغز عمل -«المُؤازرة على العمل الصالح یقطع دابره»: عمل صالح پشت شیطان را مى‏شکند».
    23. آیا عمل خالصى انجام داده‏اى؟ - ستمدیده‏اى را یارى! برهنه‏اى را پوشانده ؟ تشنه‏اى را ؟ به عالمى احترام....
    24. خداوند خود نفع مى‏دهد، - باید قصد نفع رساندن به غیر در عمل لحاظ کنیم، گرچه عملى بسیار کوچک باشد،
    25. توفیق عمل صالح از خدا بخواهیم - آن داستان معروف است که کسى در راه میخى دید آن را در زمین فرو کرد
    26. بحث در تدبر و تفکر در آیات الهى بود به مناسبت دو نمونه از آیات تهدید و دو نمونه از تشویق را متذکر شدیم
    27. جزء این افراد نباشیم (أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقرآن أَمْ عَلَى قُلُوب أَقْفَالُهَا): و جزء این افراد باشیم (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ) (وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ) (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقرآن ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ)
    28. هدایت بخاطر تقوی- (أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها) «انّ لَکَ قلباً و مسامع و انّ الله اذا اراد ان یهدىَ عبداً فَتَحَ مسامع قَلبه و اذا اراد به غَیر ذلک خَتَم مسامع قلبه فلا یصلح ابداً و هو قول الله عزوجل‏ (أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها ):
    29. «براى تو قلبى است و گوشهائى خداوند هرگاه بر گوشهاى قلبش مهر مى‏نهد، اصلاح نخواهد شد، و این معنى سخن خداوند است»(أَمْ‏ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها).
    30. معنى بررسى نتائج و عواقب چیزى - چیزى در آن نفوذ نمى‏کند، به این ابزار مخصوص قفل گفته شده است
    31. قرآن براى هر کس قابل فهم است،- اگر قابل فهم من نبود، امر به تدبّر تعلم ؛ تفکر ؛ تفقّه درآیات است
    32. ولى اگر در سخن آنها دقت شود،(أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقرآن)غایت انزال قرآن را تدبّر در آیات آن و تذکر قرار داده.
    33. صاحبان مغز (و اندیشه) متذکّر شوند»-(کتابٌ انزلناه الیک مبارکٌ لیدّبّروا آیاته و لِیتذَکّرَ اوُلُوا الالباب):
    34. مرحوم الهى در ذیل فراز (فاذا مرّوا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلّعت نفوسهم الیها شوقا و ظنّوا انها نصب اعینهم) چنین مى‏سراید:

    چو آنان بگذرند از دفتر عشق .....‏

     

    در آن آیت که ناز دلبر عشق‏

     
    1. کنند از دل فغان چون بلبل از شوق‏
     

    طمع بندند بر وصل گل از شوق‏

       
    1. نوازش‏هاى آن آیات دلبر
     

    قرار از دل رباید هوش از سر

           

     

    1. سپاه شوق را دلدار سازد
     

    کُمِیت عقل را رهوار سازد

     
     
     
    1. به لطف خود چو آن آزاد مردان
     

    دلم روشن بنور شوق گردان‏

         
           
    1. و نیز در ذیل (و اذا مروا بآیة فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم) چنین مى‏سراید:
    2. خلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏1، ص: 527
    3. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

     

    • حسین صفرزاده
    ۱۲
    مرداد

    بسم الله الرحمن الرحیم

    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    2. فهرست متقین نهج البلاغه 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید2-
    3. (فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیة فیها تخویف أصغوا مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم):
    4. دیندار دنیا بوی بهشت را احساس نخواهد کرد -«مَنْ تَعَلّم علما من عِلم الاخرة یرید به عرضا من عرض الدنیا لم یجد ریح الجنة»: .
    5. دین برای دنیا ؛ هلاکت آخرت است-«و من اراد به الدنیا هلک و هو حَظّه»
    6. قصد رضای خدا - باید قصد را خالص کرده و براى رضاى خداى متعال کارکنند،
    7. مردم هم باید زندگی مبلغین را تأمین کنند - اگر شیخ مفیدها و شیخ طوسى‏ها و شیخ انصارى‏ها و صاحب جواهرها و مجلسى‏ها و شیخ بهائى‏ها و ... نبودند چه داشتیم؟!
    8. البته مردم باید آن روحانى‏نماهائى که نه تحصیل کرده و دوره‏ گرد و افرادى که بر سر قبور قرآن مى‏خواندند
    9. اخلاص در قرائت قرآن - قال: «قرّاء القرآن ثلاثة: رَجُلٌ قرأ القرآن فاتّخذه بضاعةٌ
    10. قرآن خوانان سه گروه‏اند:- به خاطر همین گروه است که خداوند عزیز و جبار بلا را بگرداند
    11. کسى که یاد گیرد قرآن وعمل نکند - قرآن به پشت گردن او زند تا او را داخل آتش کند بیفتد در آن.
    12. کسى که قرآن قرائت کند، برای خدا - و خالص از ریا ثواب او مثل ثواب جمیع ملائکه و انبیاء و مرسلین دهند،
    13. کسى که تعلّم قرآن کند و تواضع نماید، - ثوابش بزرگتر است، و منزله‏اى از منزله او بالاتر نمى‏باشد
    14. کسی که خالصانه حق تلاوت قرآن را اداء کند -:گل مراد تو آنگه نقاب بگشاید .. که خدمتش چو نسیم سحر توانى کرد.. (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ)
    15. متقین در ترس و امید -: ترسناک‏ترین و امیدوارترین آیه در از آیات تشویق و تهدید را ذکر مى‏کنیم:
    16. بزرگترین ؛ اعدل ترین ؛ ترسناکترین و امیدوارترین آیه - «اعظم آیة فى القرآن آیة الکرسى و اعدل آیة فى القرآن (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ...) و اخوفُ آیة فى القرآن (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ) و ارْجعى آیة فى القرآن (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ)
    17. آیات تخویف و تشویق - تخویف: 1- (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا
    18. قصور در جهاد زبانی ؛ قلمی ؛ مالی ؛ جانی؛ - اگر براى این مصیبت کسى بمیرد مورد ملامت نیست،
    19. چگونه راضى شویم که به قرآن  وتمامى مسلمین اعم از شیعه و سنّى اهانت شود، و ساکت باشیم،
    20. ارتداد سلمان رشدی - مگر مى‏تواند از سوراختى که در آن خزیده است خارج شود،
    21. آیات محرک برای رضای خدا - و هیچگاه براى دنیا و مال دنیا از مسیر او منحرف نشویم.
    22. پیکار به عشق خدا - «وَ انْسِهِم عند لقائهم العدّو، ذِکرَ دنیاهُم الخَدّاعَة الغَرور وَامْحُ عَنْ قُلوبِهم خَطراتِ ..
    23. دنیا مانند نم یک انگشت و آخرت دریاست - «و الله ما الدنیا فى الآخرة الّا کم یجعل احدکم اصبعه فى الیم ..
    24. وای بر کمفروشان - 2- (وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ (1) الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (2) وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ.
    25. دقت در اموال وکسب وفعالیت - و اگر این صفت رذیله در ما است، یا متوجه نیستیم که در قلبمان بى توجهیم.
    26. تورم چون شمشیر تیز و برنده - که لبه آن متوجه مستضعیفین و محرومین جامعه است، خداوند در این آیات ..
    27. کم‏فروشى و گرانفروشى حتی با وجدان سازگاری ندارد- چگونه در میان انبوهى بیچاره مى‏تواند در رفاه باشد؟!
    28. خون مظلوم در شیشه نرود.- بعضى از این کم‏فروشان و ثروتمندانى که از راه نامشروع ثروت اندوخته‏اند بسیارى از ما بر خود لعنت مى‏فرستیم -«الّلهم العَنْ اوّل ظالِمِ ظَلَمَ حقّ محمد وآل محمد وآخِرَ تابع له على ذلک»
    29. بسیارى از ما بر خود لعنت مى‏فرستیم وتوجه نداریم ..خمس که مشتمل بر حق سادات و حق امام است، اگر پرداخت نشود، به منزله دزدى از مال آنها و ظلم در حق آنها است،
    30. کاری بدون رشوه و پارتى باشد - این کم‏فروشى آن کار گر و کارمند و معلم و . که در مقابل حقوق معیّنى ..
    31. سراغ وسائل خارجى می رویم  -چراغیرایرانى را بگیریم، چرا وسائل خود را بى‏بها مى‏دانیم،
    32. خیر و برکت را از خدا بخواهید - «أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِی
    33. کم فروشی قحظی میآورد - «و لا طففوا الکیل الا منعوا النبات و اخذوا بالسنین»: و قحطى آنها را فرا گرفت».
    34. قوم شعیب از کم فروشی نابود شدند- (وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ):
    35. کلاه برسر گران فروش رفته - جلو شما را وقتى گیرند که قدرت ردّ کردن ندارید، وآن موقع کلاه برسرکه رفته!
    36. کم‏فروشى بوى کفر مى‏دهد،- به خدا معتقد، ولى به رزّاقیت خداوند کافر، گرانفروشى در روزى او تأثیرندارد!
    37. کم‏فروشى هم در نماز اثر می گذارد - کسى که کیل آن را بطور کامل اداء کند، خداوند پاداش او را کامل مى‏دهد،
    38. اما از آیات تشویق نیز دو نمونه - (وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا): با خلوص نیت تلاش کند بداند وعده..
    39. اى برادر نیت را خالص کن، دیرى نمى‏پاید که مسلمانان عظمت خود را باز مى‏یابند،
    40. عزت از خدا ورسول ومومنین است - خسارت مالى و جانى که ارزش آن را داشته خسارت نیست عزت است.
    41. آرى این کشورهاى عربى حدود 16 میلیون یهودى 3 میلیون صهیونیسم‏ قانع نیستند، و نقشه توسعه‏طلبى را ، و
    42. همین عده کم، آن همه عرب را به ضعف کشانده‏اند، بیت‏المقدس‏ و مسجد الاقصى محل معراج پیامبر، الخلیل محل تولد حضرت ابراهیم (علیه السلام)   ، بیت اللحم محل تولد حضرت عیسى (علیه السلام)   ، غزّه محل دفن هاشم بن عبدمناف یکى از اجداد پیامبر (صلى الله علیه وآله) و بسیارى از اماکن مقدس را اشغال کردند، و قصد توسعه‏طلبى هم دارند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    • حسین صفرزاده