پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۹۲۵ مطلب توسط «حسین صفرزاده» ثبت شده است

۱۶
مهر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم                   

  1. امیر المومنین متقین 44- پرهیزگاران نرمخو و دور اندیشند «و حزما فى لین» ترجمه: (مى‏بینى هر یک از متقیان را که) «نرمخو و دوراندیش‏اند».
  2. شرح: پرهیزگاران داراى خوئى نرم و مبتنى بر ارزشها دارند، بدون جهت در برابر کسى نرمش نشان نمى‏دهند، و بدون دلیل به طرف کسى نرم و یا به طرف کسى خشن نمى‏شوند، با فکر و روى مبانى ارزشى دقیق اجتماعى اخلاقى با افراد انس مى‏گیرند، و تا این ارزشها باقى است بر این نرمش ثابت و استوارند.
  3. و نیز این خصلت زیربناى سیاست و روابط خارجى کشورى است که حکومت آن به دست پرهیزگاران است؛ برطبق ارزشهاى انسانى اسلامى به کشورى گرایش پیدا کرده و روى همین ملاک از کشورى روى برمى‏گردانند.
  4. آنها مصداق اتمّ و اعلاى‏ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ‏ هستند، با دوستان نرمى مى‏کنند و با دشمنان و کفّار تندخوئى مى‏کنند، و بر اصول خود ثابت قدمند.
  5. ابن میثم این شارح بزرگ نهج‏البلاغه در ذیل این فراز گوید «پرهیزگاران‏ قاطعیت در امور دنیوى همراه با نرمى با مردم دارند، و تندخوئى نمى‏کنند، و این خصلت، فضیلت عدل در معامله با خلق است و آنچنانند که در مثل آمده: «لا تکن حُلواً فَتُستَرَط وَ لامرّا فَتُلْفَظْ»: «نه آنچنان شیرین باش که به راحتى خورده‏
  6. و بلعیده شوى، و نه آنچنان تلخ که دور انداخته شوى!»
  7. عدالت در امور اجتماعى با بندگان خدا همین است که با نرمى با آنها برخورد مى‏کنند مادامى که حصار ارزشها را نشکنند، و به مرزهاى اخلاق تعدى نکنند، و گرنه دچار شدّت و حدّت متقین مى‏گردند.
  8. اصل اولیه در برخورد با مردم، ملایمت همراه با مهر و عواطف انسانى است، برخورد با خشونت در مراحل آخر است،
  9. سیره پیامبران و اوصیاء (علیهم السلام) نشان مى‏دهد که آنها از این طریق تا آخر عمر منحرف نشدند، و حتى در مورد حضرت موسى (علیه السلام) و برادرش هارون (علیه السلام) مى‏خوانیم که مأمور مى‏شوند با نرمى با فرعون و کسى که ادعاى خدائى‏ «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏» مى‏کند برخود کنند: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً»: بگوئید به او گفتنى نرم. با او سخن به نرمى بگوئید، شاید متذکر شده، و قلبش خاشع گردد لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى
  10. حتى در بعضى روایات دارد که مأمور بودند، فرعون را با بهترین نامش صدا کنند، تا دل تاریکش روشن شود!
  11. همین نرمش و ملایمت سکوى پرش بزرگى براى دستیابى به اهدافى بلند است، رمز موفقیت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و آنچه دخیل در گرایش مردم به او شد، اخلاق و نرمى و تواضع او بود، اگر با خشونت با مردم برخورد مى‏کرد، کسى به گرد او جمع نمى‏شد وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ‏: «اگر با غلظت و شدت بودى‏
  12. از گرد تو پراکنده مى‏شدند». انسان با نرمى مى‏تواند قدرت خود را مضاعف کند و در حدیثى آمده است:
  13. «مَنْ لانَ عَودُه کَثُفَتْ اغصانُه» (کسى که‏ برگشتن او نرم و سریع باشد، شاخه‏هایش زیاد مى‏شود)
  14. یعنى اگر کسى زود منعطف به مردم شد و در برخوردها سریع از غضب و شدت خود برگشت، مردم هم به او متمایل شده، و همچون شاخه هائى قوى براى حفاظت و یارى او خواهند بود، این کلام به صورت مثلى درآمده براى افراد متواضع که با مردم الفت گرفته، و مردم نیز آنها را دوست دارند، و در نتیجه بوسیله مردم و با اجتماع آنها قدرت پیدا مى‏کنند.
  15. البته جاى گفتن است که نرمى دو صورت مهم دارد: یکى تواضع که از صفات پسندیده است و قاطعیت و حزم در نرمش با این قسم است، و دیگرى ضعف و سستى در برابر فردى که براى او نرمش نشان مى‏دهد و این قسم مذموم است، و زیبنده پرهیزگارى نیست، و از این رو مولى على (علیه السلام) فرمودند: (حزما فى لین) یعنى با اراده و قاطعیت و منطبق با ارزشها نرم مى‏شود نه از روى ترس و ضعف در مقابل افراد.
  16. تواضع و نرمى‏ در برابر دنیا ودنیاپرستان، هرگز. «لا تَمُدَّنَّ» ولى در برابر دینداران همواره. «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ»
  17. 1- همان گونه که نرمى‏ و عطوفت با مؤمنان و دوستان لازم است، «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» قاطعیّت در برابر مخالفان نیز ضرورى است. «قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ»
  18. 3- پیشنهادات حقّ ومنطقى خود را با نرمى‏ وملاطفت مطرح کنیم. «هَلْ» پس به نرمى‏ با او سخن بگویید، شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد.
  19. 13- امیدها در نرمى‏ است، وانتظارى از خشونت نمى‏رود. قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ ...(2). خداوند به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز مى‏فرماید: با نرمى‏ و ملاطفت با مردم رفتار کن. «فبما رحمة من‏اللّه لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک» آل‏عمران، 159.
  20. لَیِّناً» حتّى با سرکش‏ترین افراد نیز باید ابتدا با نرمىولطافت سخن گفت.- سخن با نرمى‏ و لطافت، منافاتى با قاطعیت و صراحت ندارد. «إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ»
  21. 7- وقار و نرمى‏ از بارزترین صفات مؤمن است. یَمْشُونَ ... هَوْناً
  22. اى همسران پیامبر! شما مثل یکى از زنان (عادّى) نیستید. اگر تقوا پیشه‏اید پس به نرمى‏ و کرشمه سخن نگویید تا (مبادا) آن که در دلش بیمارى است طمعى پیدا کند، و نیکو و شایسته سخن بگویید.
  23. پس ما باد را مسخّر او ساختیم که به فرمان او هر کجا مى‏خواهد به نرمى‏ و آرامى حرکت کند.
  24. در معناى لطف، نرمى‏ و دقّت نهفته است. خداوند لطیف است یعنى به دقایق امور احاطه‏
  25. 1- نعمتِ بیان و نرمى‏ آن از خداست. «یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ»
  26. «لِینَةٍ» به معناى نرمى‏ است و به درخت خرما نیز که میوه‏اى نرم دارد، گفته مى‏شود.
  27. 6- در جهان‏بینى الهى، نرمى‏ و سختى هر کدام به جاى خود ارزشمند است.
  28. 8- در نهى از منکر، حتى با طاغوت‏ها به نرمى‏ سخن بگویید. إِنَّهُ طَغى‏ فَقُلْ هَلْ لَکَ ...
  29. ستاد به نرمى‏ جواب داد، نمونه دیگر: نقل شده یکى از شاگردان مرحوم آیة الله سید عبدالهادى شیرازى، در درس اشکال کرد. هر چه استاد به نرمى‏ جواب داد، او سرسختانه قبول نکرد. پس از تمام شدن درس، شاگرد نزد استاد آمده و باز اشکال مى‏کند.
  30. 7- نرمى‏ با مردم. «من غیر ان تخیفه، توعده، تعسفه، ترهقه»
  31. تبلیغ ما در حج باید دعوت به سوى قرآن باشد با نرمى‏ و گرمى و محبت باشد احیاناً اگر از بعضى اعمال ما انتقاد شد درصدد توجیه نابجا نباشیم. گاهى مى‏گویند که شما هنگام نماز در بازار هستید و در جماعت شرکت نمى‏کنید، شما در فلان جا چه کردید و چنانچه نقطه ضعفى از ما گرفتند آن را بپذیریم.
  32. خداوند به‏ موسى‏ و هارون‏ علیهما السلام مى‏فرماید، هنگامى که نزد فرعون رفتید، با او به نرمى‏ سخن بگوئید.
  33. با نرمى‏ او را مخاطب قرار دهید - امام صادق علیه‏السلام‏ به یکى از یاران خود فرمود: به طور قطع، گناه نابخردان شما بر عهده علماى شماست. چرا وقتى یکى از شما کار خلافى مى‏کند که به خاطر آن به ما آزار مى‏رسد و ما را در پیش مردم معیوب مى‏کند، به سراغش نمى‏روید و با نرمى‏ او را مخاطب قرار نمى‏دهید و موعظه‏اش نمى‏کنید؟ و او همچنان به یاوه‏سرایى خود ادامه مى‏دهد و ما را در جامعه تحقیر مى‏کند و شما هم ساکت مى‏مانید.
  34. نرمى‏، تنها صفت سخن نیست بلکه در برخوردها نیز لازم است چرا که با نرمى‏ و مهربانى، مردم به دین خدا کشیده مى‏شوند و به تجربه ثابت شده است که با زور و اکراه نمى‏توان کسى را هدایت نمود.«افانت تکره الّناس حتّى یکونوا مؤمنین»
  35. قرآن به زنان پیامبر مى‏فرماید: اگر تقوا دارید، با نرمى‏ سخن نگویید، تا کسى که بیمار دل و هوسباز است، در شما طمع نکند. «ان اتَّقیتُنّ فلا تَخضعنَ بِالقَول فیَطمع الّذى فى قلبه مَرَض»
  36. اى همسران پیامبر! شما مثل یکى از زنان (عادّى) نیستید. اگر تقوا پیشه‏اید پس به نرمى‏ و کرشمه سخن نگویید تا (مبادا) آن که در دلش بیمارى است طمعى پیدا کند، و نیکو و شایسته سخن بگویید.
  37. 17. نرمی‏ در گفتار فَقُولا لَهُ قَوْلا لَیِّناً طه/ 44. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ‏ آل عمران/ 159.
  38. مرحوم الهى در ذیل این دو فراز (فمن علامة احدهم انک ترى له قوة فى دین و حزما فى لین) گوید:

هم آنان در ره دین همچو کوهند

 

تواناتر زشیر باشکوهند

قوى پنجه چو شیران شکارى‏

 

بکار دین به حزم و هوشیارى‏

  1. بیندیشد از اول آخر کار
 

به طرزى دلپذیر آن نیک رفتار

چون آن فرزانه با دانش و دین‏

 

که با جانش بود عقل جهان‏بین‏

بنا هموار گیتى باش هموار

 

حکیمانه مال‏اندیش در کار

مشو دلتنگ گیتى بس فراخ است‏

 

الهى شو، جهان گرد یولاخ‏ است‏

     
  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 147
  • حسین صفرزاده
۰۹
مهر
  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. رشد  بصیرت  وعوامل عدم رشد بصیر در منظر قرآن ونهج البلاغه جلسه 41 استاد سالک موضوع خصلت ها – خصلت هایی که منع رشد  بصیرت  شوند.
  4. خضلت ها دو گو نه اند-  خضلت هایی که باعث رشد  بصیرت  می گردد.. وبعضی از خصلتها مانع رشد  بصیرت  هستند از جمله خصلتهایی که مانع رشد  بصیرت  می شود من جمله  بینش نفاق و عمل  منافق گونه است  خصلت  منافق در قران وسوره محمد آیه 22و 23..آمده
  5. فهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ توَلَّیْتُمْ أَنْ تفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ (محمد/22) پس (اى بیماردلانِ سست ایمان!) اگر (از جهاد) روى گردانید، جز این از شما انتظار نمى‏رود که در زمین فساد کنید و پیوندهاى خویشاوندى را قطع کنید.
  6. أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُمْ (محمد/23) آنانند کسانى که خداوند از رحمت خویش دور و (گوششان را) کر و چشم‏هایشان را کور ساخته است (نه حقّى مى‏شنوند و نه حقّى مى‏بینند)
  7. مفسّران، « توَلَّیْتُمْ » را دو گونه معنا کرده‏اند:
  8. الف) اعراض و پشت کردن به جبهه و سرگرم شدن به خلافکارى و قطع صله رحم.
  9. ب) ولایت بر مردم را به دست گرفتن و سپس قلع و قمع دیگران را
  10. امّا معناى دوم با سیاق آیات سازگار نیست. «تفسیر المیزان» واما معنای اول را به اش بیشتر توجه می کنند که اگر از جبهه جنگ روی برگرداند این طور نیست که برود دز خانه بنشیند بلکه دنبال خراب کاری های  منافقانه اش است .
  11. آیه خطاب به افراد سست ایمان که به خاطر حفظ جان از شرکت در جهاد اعراض مى‏کنند، مى‏فرماید: گمان نکنید که با ترک جهاد محفوظ مى‏مانید، زیرا با فرار خود از جنگ، زمینه گسترش فساد و قتل را فراهم مى‏سازید که دامان شما را نیز مى‏گیرد و همچون دوران جاهلیّت، حتّى کشتن فرزند را براى شما مباح مى‏سازد.
  12. استاد می فرمایند : در سوره العنکبوت : 69 چهار گروه مورد توجه آیه می باشد ... وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین‏ آنان که در راه او جهاد کنند. و کسانى که با اختیار خود در راه کج حرکت کنند، خداوند آنان را به حال خود رها مى‏کند. مراد از گمراه کردن خدا نیز همین معناست. چنانکه درباره کافران، ظالمان، فاسقان ومسرفان‏جمله «لا یهدى» بکار رفته است.   ان شا الله اگر فرصتی شد دراین چهار گروه صحبت می کنیم که نکات قابل توجهی در این آیه می باشد..
  13. سستی  منافق موانع رشد  بصیرت  کلام حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام): مَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیُ‏ کُنْتُ مَعَ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ (علیه السلام) إِذْ أَتَى رَجُلٌ فَقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع هَذَا الْوَاقِفُ لَیْسَ مِنْ إِخْوَانِکَ قُلْتُ کَیْفَ عَرَفْتَهُ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ نَعْرِفُهُ بِسِیمَاهُ وَ نَعْرِفُ الْ منافق بِمِیسَمِه‏- ابو هاشم جعفرى مى‏گوید: نزد امام حسن عسکرى- علیه السّلام- بودم که مردى آمد. حضرت فرمود: این ایستاده از برادران تو نیست. گفتم: چگونه او را شناختى؟ فرمود: مؤمن را از سیمایش مى‏شناسیم و  منافق را از سستى او..
  14. پیام‏های آیه (محمد/22) : اعراض از دین و دستورات قرآن، زمینه ساز فساد و تباهى است. إِنْ توَلَّیْتُمْ‏ ...تفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ ... ترک صله رحم و روابط خویشاوندى، گناهى است در ردیف فساد در زمین.
  15. 1«تفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ» اگر فساد گسترش یابد، انسان حتّى به بستگان خود نیز رحم نمى‏کند. «تفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ»
  16. .فراریان از جنگ، فسادگران و قاطعان رحم، مورد نفرین خداوند هستند. توَلَّیْتُمْ‏ ... تفْسِدُوا ... تقَطِّعُوا ... أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ‏
  17. .محرومیّت از رحمت الهى، نتیجه عملکرد خود ماست. تُفْسِدُوا ... تُقَطِّعُوا ... لَعَنَهُمُ اللَّهُ‏
  18. 4.بهره نگرفتن از امکانات، همانند محرومیّت از آنها است. (گوش دارد ولى حقّ‏شنو نیست، چشم دارد ولى حقیقت بین نیست) لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ‏ ...
  19. . بزرگ‏ترین محرومیّت معنوى، محرومیّت از شناخت حقیقت است. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُمْ»
  20. 6. استفاده نامشروع و نامتعارف و غیر مفید از استعدادهاى خدادادى، نشانه‏ى دور شدن از رحمت الهى است. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُمْ»
  21. نکاتی بسیارمهم این دوآیه  دارد که واهم  آنها در بحث  موانع  بصیرت  1- اعراض از دین و دستورات قرآن، 2- ترک صله رحم  3- ترک روابط خویشاوندى، 4- عدم رحم 5- فساد روزمین  5- فرار از جنگ 6 بی  بصیرت  از شنیدن حرف حق 7- مقابله مومنین و منافقین  - منافق مانع رحمت الهی : 8- مؤمن، غرق در رحمت‏ الهى‏ است، «فِی رَحْمَتِهِ» و  منافق‏، غرق در حوادث تلخ است. «عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ» 7-  منافق‏ و مشرک، در دنیا و آخرت از رحمت‏ الهى‏ به دور هستند. «غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً» نفاق، یک مرض روحى و منافق بیمار است. همانطور که بیمار، نه سالم است و نه مرده،  منافق‏ هم نه مؤمن‏ است و نه کافر. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»
  22. اصلِ انسان، دل و روح اوست. «فَزادَهُمُ اللَّهُ» (حقّ این بود که بگوید «فزادها الله مرضا» یعنى در دل آنان مرض بود، خداوند مرض آنها را زیاد کرد. ولى فرمود: مرض خود آنان را زیاد کرد. پس قلب انسان، به منزله تمام انسان است. زیرا اگر روح وقلب منحرف شود، آثارش در سخن و عمل هویداست.)
  23. نفاق، مرضى است که رشد سرطانى دارد. «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» زمینه‏هاى عزّت و سقوط را، خود انسان در خود به وجود مى‏آورد. «لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ»  - دروغگویى، از روشهاى متداول  منافقان است. «کانُوا یَکْذِبُونَ»
  24. حدیثى داریم براى نابیناهاى قلبى‏ «لیس الاعمى انما الاعمى ما تؤمن بصیرته» کسى نمى‏بیند. کور واقعى نیست. نابیناى واقعى کسى است که چشم دارد و آیات خدا را مى‏بیند ولى هنوز تکان نخورده و ایمان نیاورده است. ما مى‏گوییم مرگ بر  منافقین و درست هم مى‏گوییم ولى  منافقین فقط تروریست‏ها نیستند و ممکن است ما هم به درجه کمى از نفاق مبتلا باشیم.
  25. حدیث داریم که اگر وقتى انسان الله اکبر مى‏گوید: اگر حواسش نباشد و در قلبش چیز دیگرى بزرگتر باشد، این هم  منافق‏ است.  منافق هم یعنى به زبان مسلمان و در باطن کافر و کسى هم که با زبان مى‏گوید: خدا بزرگ است ولى در درونش چیز دیگرى بزرگتر است  منافق است. یک  منافق با انصاف گفت من به حرف تو گوش نمی کنم براى اینکه یک موقع حرف تو در من اثر نکند.  در زمان رسول الله (صل الله علیه وسلم )مى‏گفتند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن» گوش به قرآن ندهید. در زمان حضرت پیامبر مى‏گفتند: پنبه در گوشت بگذار. یک کسى به نام محمد است که آیاتى مى‏خواند ممکن است تو تحت تأثیر قرار بگیرى. حاجى‏ها را در گوششان پنبه مى‏گذاشتند، چرا تحریم مى‏کنى؟ من مى‏خواهم بشنوم. بشنویم اگر پسندیدیم قبول مى‏کنیم.
  26. قرآن مى‏فرماید: «وَ إِنْ یقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ» ( منافقون/ 4) حتى وقتى  منافق‏ حرف مى‏زند توى پیامبر هم حرفش را گوش‏ مى‏دهى یعنى با چرب زبانى پیامبر (صل الله علیه وآله ) را نیز جذب مى‏کند. حکایت مهدی هاشمی زمان ما که باچرب زبانی  عده کثیری را جذب می کرد ولی  منافق بود . چون  منافق باعدم زیرکی وکری وکوری برای شنیدن واقیعیت حاضر نیست حاضر نیست وقعیت ها را مشاهده کند حتی نمی تواند حقیقت را بینا باشد چرا که شیطان بر منافق حاکم است .
  27. مومن با  بصیرت  وسعت نگر و آینده نگر است ومتابق فرمان حق عمل کند ولی  منافق 1.بی  بصیرت  و تنگ نظر وآینده خود را تباه می کند به خاطر عدم  بصیرت  ! 2. بیماردلان  منافق مواضع منفی وبه ضلالت وگمراهی ..اینها بیماردلانى هستند که با سرعت براى پیوستن به کفّار تلاش مى‏کنند. إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ‏ ... الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ‏ (حرف «فاء» نشانه آن است که ظالمان آیه‏ى قبل، بیماردلان این آیه هستند)  3- ولی مومن با  بصیرت  وسعت نگر و آینده نگر است  مومنان  گروهی هستند خبر را می گیرند درش اندیشه می کنند واین گروه برای ما ارزش دارد. واینها اهل  بصیرت  هستند
  28. در این شنیدن وموضع گیری مومنین خیلی موثر است وخیلی قابل توجه .. - گروهى از مؤمنان در انتظار فرمان جهادند و این آمادگى خود را پیوسته به زبان مى‏آورند. یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا .. اما در موضع گیری ها  منافقین شایعه سازی است  ودراین  جاست که  مومنین ساده دل شایعه را پخش می کنند و مومنین با  بصیرت   خبر را دریافت و درآن اندیشه وتدبیر وتامل بکار می گیرند
  29. عمل زشت انسان  اثر گذار است وانسان را از حرکت به سوی کمال و بصیرت  باز می دارد  ومورد لعن حضرت حق قرار می گیرد . عمل زشت عامل کوری وکری از عدم پذیرش واقعیت هاست ! حاضر نیست واقعیت را مشاهده کند در شنیدن حرف حق  و قعیت ها را  نمی تواند پذیرا باشد چون شیطان بر او حاکم است واین از صفات منافق است
  30. فرق مومن با کافر در  بصیرت  وعدم  بصیرت  است ! مومن در مقابل کلام حضرت حق خاشع و در میدان عمل کمال  است و منا فق در مقابل  مومن قرار دارد ! در موضع گیری مومن منافق  بصیرت  وعدم بصیرت است. ما هزار مطلب از گوش می یگیریم به مغز می فرستیم از الف تا یا ء آنرا درقفه اخلاق قرار می دهیم  تجزیه وتحلیل می کنیم  ثمره آن دو خبر است  که در این دو چیز مردم چند دسته می شوند  1- گروهی هستند خبر را می شنوند از این گوش می شنوند واز آن گوش در می کنند اصلا حاضر نیستند در خبر فکر کنند 2 گروه دوم از کسانی هستند که خبر را می گیرند انچه که به نفعشان است می گیرند ! َ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ (نساء150) - موضع گیری منافقین در برابر خبر شایعه سازی َ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاو3-گروه سوم  موضع گیری در برابر خبر مومنین قابل توجه است مومنین در برابر خبر توام با بصیرت  وتدبر و تفکر و اندیشه است. هم گوششان می شنود وهم حقایق وواقیت های بیرون می توانند ببیند !  موضع گیری مومنین قابل توجه است  که سوره محمد : 20 می فرمید وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَة اعلام آمادگی وآماده باش مومنین توام با  بصیرت  است نمی تواند مومن بی  بصیرت  باشد ابدا به معنی وسیع کلمه -  والا ضعیف الایمان داریم که  منافق مومنین ضعیف الایمان را تحت سیطره خودشان قرار می دهند .
  31. فرق مومن با کافر در  بصیرت  وعدم  بصیرت  است  منافقین  که  گوششان نمی شنود و حقایق و واقعیت های بیرون را نمی توانند ببیند ! بلکه به تعلیم عمل می کنند وشیطان برشان حاکم است وتحت خواسته های شیطانی است . لذا مقابله مومن و منافقین  درعمل با  بصیرت  وعدم  بصیرت  است . تعبیرما  در  بصیرت  یک چیز است مومن همیشه آماده است ! واین آماده با ش برای مومن واین موضع گیری خیلی قیمت دارد!
  32.   ای علی دوستت ندارد جز مؤمن‏ و دشمنت ندارد جز منافق‏.- عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ‏ بَیْنَا أَنَا وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذِ الْتَفَتَ إِلَیْنَا فَبَکَى فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَبْکِی مِمَّا یُصْنَعُ بِکُمْ بَعْدِی فَقُلْتُ وَ مَا ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَى الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا وَ طَعْنَةِ الْحَسَنِ فِی الْفَخِذِ وَ السَّمِّ الَّذِی یُسْقَى وَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ قَالَ فَبَکَى أَهْلُ الْبَیْتِ جَمِیعاً فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا خَلَقَنَا رَبُّنَا إِلَّا لِلْبَلَاءِ قَالَ أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُ لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ‏ - ازعلى بن ابى طالب فرمود در این میان که من و فاطمه و حسن و حسین نزد رسول خدا (ص) بودیم آن حضرت بما رو کرد و گریست من گفتم چرا گریه کنید یا رسول اللَّه؟ فرمود میگریم براى آنچه با شما عمل مى‏شود، گفتم آن چه باشد یا رسول اللَّه؟ فرمود گریه کنم از ضربتى که بر فرق‏ تو زنند و از سیلى که بر گونه فاطمه زنند و از نیزه‏اى که بر ران حسن زنند و زهرى که باو نوشانند و از قتل حسین (ع) فرمود همه اهل بیت گریستند، گفتم یا رسول اللَّه خدا ما را نیافریده جز براى بلا، فرمود مژده گیر اى على که خداى عز و جل با من عهد کرده که دوستت ندارد جز مؤمن‏ و دشمنت ندارد جز منافق‏.
  33. مومن همیشه آماده است در جهاد اصغر وجهاد اکبر وتبین موضع گیری ها با  بصیرت  عمل می کند . این یک امر با ارزش است که انقلاب ما با  بصیرت  مردمی وتبین  امور در موانع سازی  منافقین سر بلند وموفق بوده است الحمد لله  این  بصیرت است که اصحاب پیامبر شبها   شمشیر وصیت نامه  شان را زیر بالشان  بود آماده بکار بودند.. غالبا ما بی خیال هستیم  آنچه که برما می گذرد زیاد به اش توجه نمی کنیم  در سرنوشت خود وفرزندان مان  آمادگی ایجا نمی کنیم آمادگی یعنی اینکه آدم رصد کند حقایقی که برش می گذرد رصد کند نقشه های دشمن را..
  34. عمل کرد منافقین درست به دلیل بی  بصیرت ی شان فرمان خدا راکه صادر می شود به اش توجه نمی کنند بلکه سست می کنند و قرآن می فرماید وقتی فرمان الهی برسد از ترس مرک چشمانشان از حلقه می خواهد بیرون بیاید   منافق  وقتی فرمان الهی آمد بدنش می لرزد .. حاضر نیستند یک موی ازبدنشان یا ناخنشان کنده شود  می آیند وبه هم میریزند و قرآن هم می فرمابد : محمد : 20 وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى‏ لَهُم‏ - بیمار دلانند  بی ایما ن و کسانى که ایمان آورده‏اند مى‏گویند: چرا سوره‏اى (براى جهاد) نازل نمى‏شود؟ پس هنگامى که سوره‏اى محکم و روشن نازل مى‏گردد که در آن نامى از جنگ رفته است، بیماردلان را مى‏بینى که به تو نگاه مى‏کنند مانند نگاه کردن کسى که از (سکرات) مرگ بى‏هوش شده است، پس همان مرگ برایشان سزاوارتر است.
  35. اگر بخواهیم مصداق بگویم درتاریخ مثل بنی امیه وخلفای حکومت عباسی  وقتی در برابر ائمة علیکم سلام  واهل بیت قرار می گرفتند رنگ خودشان را می باختند  دقبقا امروز همین طور است  در حال حاضر  این دوول علیه ما علیه نمی توانند سولت مقام معظم رهبری را تحمل کنند ودرک بینش حضرت برایشان غیر ممکن است . این عدم بصیرت منافق و بصیرت  و بنش وبیداری مومن را نشان می دهد.
  36. در اینجا باید گفت جهاد میدان عشق با خدا و  بصیرت  مومن  میدان عمل باعشق است و منافق خود را درمیدان مرگ  می بیند! وعملیات کوردلانه اینجاست . نکته علت انحراف واقعی  تدبر در آیات خدا که ندارند  بلکه تکفیر می کنند ! بر دلهای آنها قفل زده شده است  وقتی قلب انسان قفل می خورد باید از صحنه فرار کند یا از صحنه  کناررود !
  37. نهج البلاغه کلام حضرت امیر وآقایمان علی بن ابیطالب  : می فرماید خدا بندگان خود را دوست می دارد.  ولی این قفل از عمل کرد خود ماست است.  بشر را هوی پرستی است . اگر 70 بار هم شکر خدا بگوید رهایش نکنید که اگر انسان  به خودش واگذار شد  9 بیماری برایش ایجاد می شود
  38. جکمت 45 راه شناخت مومن و منافق امده است  که می فرمایند معیار دوستی امیر المومنین است .والا اگر دوستی حضرت نیاشد  منافق  است .  هر که علی را دوشمن بدارد  منافق است . اگر بزنم خیشوم‏ مؤمن‏ را بر این که دشمن دارد مرا دشمن نمى‏دارد مرا، و اگر بریزم دنیا را بتمام آن بر  منافق بر این که دوست دارد مرا دوست نمى‏دارد مرا. لو ضربت خیشوم المؤمن على ان یبغضنى ما ابغضنى، و لو صببت الدّنیا بجملتها على ال منافق على ان یحبّنى ما احبّنى.
  39. اگر بزنم خیشوم‏ مؤمن‏ را بر این که دشمن دارد ؛ مرا دشمن نمى‏دارد مرا، و اگر بریزم دنیا را بتمام آن بر منافق بر این که دوست دارد مرا دوست نمى‏دارد مرا. و دوستى مؤمنان با من بمرتبه‏ایست که اگر بالفرض بینى مؤمن را بشمشیر زنم از براى این که دشمن‏ دارد مرا هر آینه دشمن نمى‏دارد مرا، و دشمنى  منافقان با من بمرتبه‏ایست که اگر تمام دنیا را بیکى از ایشان بدهم تا این که دوست دارد مرا دوست نمى‏دارد مرا، و در نهج البلاغه تتمه از براى این کلام معجز نظام نقل شده که در آن وجه هر دو حکم ذکر شده و آن اینست که این بسبب اینست که تقدیر شده پس گذشته بر زبان نبى أمّى صلى اللّه علیه و آله این که گفته: دشمن نمى‏دارد ترا مؤمنى و دوست نمى‏دارد ترا بدبخت  منافقى، و مراد اینست که این معنى تقدیر شده، یعنى علم حق تعالى بآن تعلق گرفته و پیغمبر خبر از آن داده پس محالست که خلاف آن واقع شود بهر سببى از أسباب که که فرض وقوع آن بشود.
  40. حب  وبغض در مقابل هم است. سوال چه قدرتی است که  منافق ندارد> دوستی علی علیه السلام  مومن همچو میثم تمار علی علی  می گفت .. عمرو بن حریث در این هنگام از آن محل عبور میکرد و در نظر داشت به منزل خود برود، گفت: این سر و صدا چیست و مردم چرا در این جا گرد آمده‏اند، گفتند میثم‏ تمار مردم را از اخبار و مطالب وارده از على‏ بن ابى طالب مطلع میکند و از فضائل و مناقب او سخن میگوید.
  41. مومن همچو اباذر امیر المومنین فرمود :  «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ» (نهج‏البلاغه، خطبه 130)، تو غضبت براى خدا بود. «إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ»، اینکه تو را تبعید مى‏کنند ترسیدند که اگر تبعیدت نکنند داد بزنى، افشاگرى‏کنى، حکومت از دستشان برود. «وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ»، تو هم ترسیدى که اگر ساکت بشوى دینت از بین برود. چون آخر تو اگر داد بزنى دنیاى آنها را از دستشان مى‏گیرى، اگر ساکت بشوى، دین خودت لق است.
  42. مومن همچو بلال حبشی روی ریگ های داغ  غیر از احد ، احد ، چیز دیگر نمی گفت .. در تاریخ صدر اسلام افرادى همچون ابوذر و بلال‏ و میثم، شکنجه‏ها را تحمّل کردند و از مکتب خود دست برنداشتند - ولى در مقابل، کسانى بودند که به خاطر شکنجه دست از اسلام کشیدند. مرحوم دکتر ابراهیم آیتى نام عده‏اى از آنان را در کتاب تاریخ اسلام آورده است.
  43. در این زمان زیر شکنجه های طاقت فرسا وعجیب وغریب  ساوکی ها آرزو داشتد که طرف زیر شکنجه یک آخ بگوید ولی  مومن انقلاب اسلامی برایشان زیر شکنجه یک آخ هم نمی گفت .. ولی  منافق را اگر دنیا را بدهند که علی را دوست بدارد دوست نخواهد دا شت ! ورع المنافق لا یظهر الا على‏ لسانه‏
  44. ملاک شناخت مومن ومنافق دوستی علی امیرالمومنین علیه السلام قال رسول الله صل الله علیه وآله : مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی وُلْدُهُ وُلْدِی وَ هُوَ زَوْجُ حَبِیبَتِی أَمْرُهُ أَمْرِی وَ نَهْیُهُ نَهْیِی مَعَاشِرَ النَّاسِ عَلَیْکُمْ بِطَاعَتِهِ وَ اجْتِنَابِ مَعْصِیَتِهِ فَإِنَّ طَاعَتَهُ طَاعَتِی وَ مَعْصِیَتَهُ مَعْصِیَتِی مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِیّاً صِدِّیقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ فَارُوقُهَا فرمود ایا مردم کیست که از خدا راست گفتارتر و راست حدیث‏تر باشد گروه مردم براستى پروردگار شما جل جلاله بمن دستور داده على «ع» را علم و امام شما نمایم و خلیفه و وصى سازم و او را برادر و وزیر گیرم گروه مردم على باب هدایت است پس از من و داعى بپروردگار منست و اوست صالح مؤمنان کیست گفتارش بهتر باشد از کسى که بسوى خدا دعوت کند و کار شایسته کند و گوید که من از مسلمانانم، گروه مردم، به راستى على از منست فرزندش فرزند منست و شوهلر حبیبه منست فرمانش فرمان منست و نهیش نهى من، گروه مردم، بر شما باد فرمانش برید و از نافرمانیش درگذرید زیرا طاعتش طاعت منست و معصیت او معصیت من، اصل اساسی ومعیار شناخت مومن و منافق همین محبت امیر المومنین است !
  45. آقا مقام معظم رهبری می فرمایند باید مرز ها باید روشن شود .مومن یک رنگ است و منافق مرتب رنگ عوض می کند ..کلام امیر المومنین علی علیه السلام  عوج انسان با  بصیرت  وعوج انسان بی  بصیرت را بیان می کند.چه قدر مقام را دوست دارد ؟ چه فدر قدرت را دوست دارد  هر مقدار مقام وقدرت دوستی همان مقدار ارزش خواهد داشت.
  46. چه قدر آقا را دوست دارد ؟ یک عده هم فدایی آقا هستند ، چه قدر آقا را دشمن دارد ؟ یک عده هم دشمن سر سخت آقا هستند ،
  47. نامه 27  ... 29- پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: من از امّتم مؤمن یا مشرک خوف‏ ندارم، زیرا مؤمن را، ایمانش حفظ مى‏کند و مشرک را کفرش ذلیل و سرکوب مى‏نماید، و من بر شما از  منافق سخنور بیمناکم، که از معروف مى‏گوید و به منکر عمل مى‏کند.  29- پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: من از امّتم مؤمن یا مشرک خوف‏ ندارم، زیرا مؤمن را، ایمانش حفظ مى‏کند و مشرک را کفرش ذلیل و سرکوب مى‏نماید، و من بر شما از منافق سخنور بیمناکم، که از معروف مى‏گوید و به منکر عمل مى‏کند.
  48. خوف رسول الله ازمنافق  خوف حضرت غیر از خوف یک فرد عادی است حضرت فرمودند من ازکل  منافق از هر گونه  منافق خوف دارم.
  49.  گفتمان با یک  منافق قشنگ وخوشکل  را استخاره کرد آیه آمد که اول  معاند است صحبت شود نر م گردد  با او جلسه گذاشتم صحبت کرد نرم شد  هدایت گردید . در امر مهدی هاشمی  او مخاطب خود راسحر می کرد
  50. بعضی می گویند  چاکریم <  مخلصیم ! خوب این که می گویی ماشینت را بده تا باش بیریم مثلا مشهد وبیایم جواب می دهد>  چاج آقا معذرت می خوام  نمی  توانم ! پس مومن فقط به لسان نیست بلکه به عمل هم   ..اگر زبان وقلب باهم همخوانی ندارد بدان که در صدی از نفاق است . بالین مریض رفت  برای خود نمایی ( به زبانش گفت آخ بمیرم حالی نداری !! وبه قلبش گفت الهی سر بر نداری ) این است  منافق زبان وقلب در یک سوء نیست .سلام علیکم  زبانی ارزش ان چنانی ندارد  این است فرهنگ نفاق ...
  51. گفتار زیاد ودل پسند علامت مومن نیست چه بسا در لایه حرف دل پسند امیال  منافقانه  ای باشد که شنونده را خام کند واز سادگی آن  امیال خداپسند نداشته باشد ! چون  منافقین ایران همچون  مهدی هاشمی که اعدام شد . و در چریان  منافقین  ایران  مجید شریف واقفی  دانشجوی برق  دانشگاه صنعتی اریا مهر ازرهبران مجاهدین  که در16اردیبهشت سال  1354  به دست  منافقین  به علت  تغیر ایدلویولوژی سازمان  که می خواستند  چون مهندس بازرگان ومسعود رجویی  جمهوری اسلامی را منهای روحانیت  ومردم می خواستند ترور و شهید شد ونام گذاری دانشگاه شریف  به این منظور است. 
  52.  شهید باهنر و محمد علی رجایی را سوزانند  از عمل کرد  منافقین .  و. 72 تن از افراد حزب جمهوری اسلام به توسط یکی بنام کلاهی  از افراد سامان مجاهدین بود. 17160 شهید ترور در ایران/ از کودک شیرخواره ایرانی تا پیرمرد ۹۰سال غمل کرد منافقین  دبیر کنگره 17000 شهید ترور و دبیر بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) با اشاره به آمار شهدای ترور در کشورمان گفت: به‌منظور پاسداشت 17000 شهید مظلوم و گمنام ترور 4 ·  شهریور ۱۳۹۲ - ۱۳:۴۹
  53. ·  اخبار فرهنگی ..اخبار فرهنگ حماسه و مقاومت          
  54. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۳
مهر

 بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد

چهلمین جلسه موانع رشد بصیرت  اول مهر 1402 برابر 7ربیع الاول 1440

امشب شهادت امام حسن عسگری علیه سلام و ..ولایت عهدی حضرت حجت بن الحسن مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف  که 1185 سال است که از غیبت آقامان می گذرد اللهم عجل لولیک الفرج

  1. از آیات قرآن استفاده می کنیم درموضوع  موانع رشد بصیرت خیره سری ولجاجت  است سوره هود 19 و20:
  2. الَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ (هود/19) توانی فرار از زمین ندارند   خودشان گمراهند  حقیقت را نمی بینند راه خدارا کج وعوج قرار می دند
  3. أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزینَ فِی الْأَرْضِ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ ما کانُوا یَسْتَطیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا یُبْصِرُونَ (20/ هود) نکات زیاد وقابل توجه محیط بحث ماست .
  4. اهم  امورد این  آیه  : کسانی که خسران دنیا وآخرت را دارند مورد بحث است.
  5. اگر یک سوال شود .زیانکارترین مردم چه کسانی هستند نکته اول ستم کارترین مردم چه کسانی هستند . قرآن می فرماید آنهایی که  دروغ وتهمت  به خدا می بندد . خدارا قبول ندارند وپیامبر خدا را هم  قبول ندارم .
  6. دوم نکته تکذب پیامبر وتکدیب خدا ..ریشه اش شرک ایست بالاترین تهمت به خدا می بندد علت اصلی و ریشه آنرا را می توان در سه  جمله بیان کرد /
  7. آن چند جمله این مطلب است .
  8. یک مردم را به انواع مختلف از راه  خدا باز می دارند القاء  شبه برای ایجاد موانع بصیرت . از راه تهمت ودروغ آگاهی مردم را تضیع می کنند
  9. دوم وعده می دهند مردم را از راه خدا جدا می کنند . نتیجه آن می شود که مطامع شیطان پایه بگیرد  راه مستقیم خدارا کج  وموج نشان می دهند ..
  10. سوم مقصود را بدون حاشیه وراهنمایی نمایان می کنند  اینها مردمی مریض هستند وبه بن بست می خورند چون راه الهی را کج ومووج به مردم نشان می دهند . باانواع تحریف ها جامعه را منحرف میکنند مومن به بعض و کافر به بعض  نمونه آن در د فاع مقدس داشتیم  مثل لطف الله سلظانی از منافقین.که 17 هزار نفر را به قتل برساندند . وآخر الامر خدا او را کورش کرد برای انواع انحرافات را در عقیده مردم انجام داد. چون تفسیر به رای با آیات قرآن  مانند آقای ابراهیم یزدی  (وزیرخارجه دولت بازرگان)حرف هایی می زد که آمریکا  پسندید بود  برای افراد جلسه کارت صادر کرده بود وتفسیر به رای  که مخفی ساختن حقایق یکی از موانع رشد بصیرت چرا این طور است / چون ایمان ندارند وهم کافروند؛ که سر چشمه انحرافات عدم ایمان به قیامت که نمونه آن در جامعه امروزی خودمان بسیار است .
  11. چند نکته اینجا قابل توجه است
  12. 1- بستن راه خدا یا کج نشان دادن آن، ظلم است. الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ الَّذِینَ‏ یَصُدُّونَ‏ ...یَصُدُّونَ‏ ... - دین خدا هیچ گونه کجى و انحرافى ندارد و مخالفان، خود شبهه و انحراف درست مى‏کنند. «یَبْغُونَها عِوَجاً»
  13. 2- ایمان نداشتن به آخرت مقدّمه‏ى هرگونه ظلمى است. «بِالْآخِرَةِ هُمْ‏ کافِرُونَ‏»
  14. 3- رهبران گمراه که سبب انحراف دیگران شوند، گناه آنان را نیز بر دوش مى‏کشند. یَصُدُّونَ‏ ... یَبْغُونَها عِوَجاً ... یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ‏.. الَّذِینَ‏ یَصُدُّونَ‏ عَنْ‏ سَبِیلِ‏ اللَّهِ‏ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً ... یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذاب‏
  15. خودشان ودیگران زا گمراه می کنند .. پس ستمگران، تحت سیطره‏ى قهر و قدرت الهى قرار دارند و عاقبت کار خود را خواهند دید. «لَمْ‏ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ‏ فِی‏ الْأَرْضِ‏»
  16. اهل افترا گمان نکنند که حمایت و ولایت طاغوت‏هاهستند، بلکه سبب نجات آنها خواهد شد. «ما کانَ‏ لَهُمْ‏ مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ مِنْ‏ أَوْلِیاءَ»
  17. رهبران گمراه که سبب انحراف دیگران شوند، گناه آنان را نیز بر دوش مى‏کشند. یَصُدُّونَ ... یَبْغُونَها عِوَجاً ... یُضاعَفُ‏ لَهُمُ‏ الْعَذابُ‏
  18. کفر و لجاجت  و تعصّب، چنان چشم و گوش منحرفان را کور و کر نموده که نمى‏توانند حقّ را ببینند و یا بشنوند. ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ‏ ...الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً ... یُضاعَفُ‏ لَهُمُ‏ الْعَذاب‏
  19. با این گونه افراد باید چه کرد - ؟ :  قال علی علیه السلام . درترک مناظره ولجاجت   با ای نگونه افراد؛ من ضن بعرضه  فلیدع المراء - من‏ ضنّ‏ بعرضه‏ فلیدع‏ المراء. علاج ترک مناظره لجاجت  گونه آن است که مناظره را ترک کند ورها کنند مجلس را .على (علیه السلام) : هر آنکه آبروى خویش را بخیل و خواهان است باید نزاع و ستیز (با بى‏آبرویان) را از دست بگذارد. الف کلمة لأمیر المؤمنین و ... صفحه 36، و نهج البلاغه‏

هر کس آبروى خویش خواهد

 

سزد کو از ستیز و کینه کاهد

که گر با ناکسان او در ستیزد

 

بغیر از آبرو از خود نریزد

     

نهج البلاغه منظوم جلد 9 و 10 صفحه 135 کلمه قصار 353

  1. ترک لجاجت  کنید چون در لجاجت   گروهی . اگر بامنطق وعقل صحبت کنند اثر بخش است و عده میانه دار هستند که اثر پذیر نیست و گروه سومی در لجاجت  وپروا از حق وحقیقت وزیر بار نمی روند که بحث با آنها  فایده ندارد  ..قال علی علیه السلام  در خطر لجاجت  می فرمایند از لجاجت  دوری کنید ! .چون لجاجت  سستی اراده میاورد چون طرف مقابل یااراده ندارد ویا در انجام انجام اراده سست  میباشد و درتصمیم  گیری دارای مشکل است که به انحراف کشیده میشود حکمت 182! مَنْ‏ لَمْ‏ یُنْجِهِ‏ الصَّبْرُ أَهْلَکَهُ الْجَزَعُ‏.. شکیبائى ناگوارى‏هاى روزگار را در مى‏نوردد (و از بین مى‏برد) و بیتابى زمان را (در ناگوارى‏ها) یارى مى‏کند.
  2. قال علی علیه السلام  در هوای پرستی معاویه  نامه 37 می فرمایند : وَ کَتَبَ ع إِلَى مُعَاوِیَةَ فِی کِتَابٍ آخَرَ فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَشَدَّ لُزُومَکَ‏ لِلْأَهْوَاءِ الْمُبْتَدَعَةِ وَ الْحَیْرَةِ الْمُتَّبَعَةِ مَعَ تَضْیِیعِ الْحَقَائِقِ وَ اطِّرَاحِ الْوَثَائِقِ الَّتِی هِیَ لِلَّهِ طَلِبَة...در هوایپرستی ولجاجت  معاویه ..أبو عبیده نقل کرده که معاویه نامه‏اى به أمیر المؤمنین علیه السّلام نوشت که فضائل من بسیار است: پدر من از بزرگان جاهلیّت بود، و من نیز فرمانرواى مسلمانان گشتم، من با پیامبر خویشى سببى داشته و به واسطه خواهرم که مادر مؤمنین است من دایى مؤمنین مى‏باشم، و نیز کاتب قرآن نیز بوده‏ام.
  3. أمیر المؤمنین علیه السّلام پس از مطالعه نامه فرمود:برای رفع ودفع لجاجت فرمودند بنویس.. آیا این پسر هند جگرخوار است که به فضائل خود به من فخر مى‏کند؟! اى غلام این نامه را براى او معاویه بنویس: محمّد پیامبر برادر و هم ریشه من و حمزه سیّد الشّهداء عموى من است. و جناب جعفر که شبانه روز با فرشتگان پرواز مى‏کند برادر من است. و دخت پیامبر خدا فاطمه علیها السّلام زوجه و همراز من بود، و چنان با هم صمیمى بودیم که گویى گوشت تن من مخلوط به گوشت و خون او بود.و دو دخترزاده پیامبر (حسن و حسین) دو فرزند منند، پس کدامیک از شما سهمى چون من دارد؟. از همه شما در اسلام پیشى گرفتم، در حالى که پسر بچّه‏اى به بلوغ نرسیده بودم.و در همان کودکى با پیامبر نماز خواندم، و در شکم مادرم به پیامبر ایمان آورده بودم.
  4. ودرحکایت  کی عثمان را کشت بیان می کند.. ٌ وَ عَلَى عِبَادِهِ حُجَّةٌ فَأَمَّا إِکْثَارُکَ الْحِجَاجَ عَلَى عُثْمَانَ وَ قَتَلَتِهِ فَإِنَّکَ إِنَّمَا نَصَرْتَ عُثْمَانَ حَیْثُ کَانَ النَّصْرُ لَکَ وَ خَذَلْتَهُ حَیْثُ کَانَ النَّصْرُ لَهُ وَ السَّلَام‏ پس سبحان اللّه، چه سخت به هوسهاى نو پدید آورده گرفتارى، و به سرگردانى ملالت بار دچار. حقیقتها را ضایع ساخته، پیمانها را به دور انداخته، حقیقت و پیمانى که خواسته خداى سبحان است و حجّت بر بندگان. اما پرگویى تو در باره عثمان و کشتن او، تو عثمان را هنگامى یارى کردى که انتظار پیروزى داشتى و آن گاه که یارى تو به سود او بود او را خوار گذاشتى، و السلام.
  5. قال علی علیه السلام : در صفت نا پسند انسانهای پلید جلسه آینده بحث دوم لجاجت  ان شاالله گفته خواهد شد . درحکمت 2 نهج البلاغه : در معرفته الرذایل الاخلاقیه  قال علی علیه السلام : 13 وَ قَالَ علیه السلام. لِلْأَشْتَرِ یَا مَالِکُ احْفَظْ عَنِّی هَذَا الْکَلَامَ وَ عِهْ- یَا مَالِکُ بَخَسَ مُرُوَّتَهُ مَنْ ضَعُفَ یَقِینُهُ- وَ أَزْرَى‏ بِنَفْسِهِ‏ مَنِ‏ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ‏- وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ- وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَطْلَعَ عَلَى سِرِّهِ- وَ أَهْلَکَهَا مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهِ لِسَانَهُ-  13- بمالک اشتر فرمود: مالک: این سخن را از من بگوش بگیر و حفظ کن.
  6. مالک: هر کس تعینش ضعیف باشد جوانمردى خود را ناچیز نموده، و خود را خوار نموده کسى که بدنبال طمع است، و هر که پرده از گرفتارى خود بردارد موجب خوارى خود شده پیش هر که مطلع بر اسرار او بشود بى‏ارزش خواهد شد، و خود را به هلاکت افکند هر که افسار خود را بدست زبان خویش دهد. حرص شدید خطرآفرین است. هر که دل بامور مختلفى که از هم فاصله دارند ببندد دچار دل‏زدگى بآنها مى‏شود. بخل ننگ است و ترس نقص، ورع و پرهیزکارى سپر است و سپاسگزارى ثروت. شکیبائى شجاعت، شخص فقیر در وطن و شهر خود غریب است، فقر و تنگدستى زبان شخص را از استدلال بنفع خویش کوتاه میکند.
  7. حضر ت امام رحمت الله علیه  فرمودند  صدام سه هدف داشت  1- طمع ریاست 2- ازبین بردن جمهری اسلامی 3- ازبین بردن مرز های فکری واعتقادی وجغرافی ایران وعراق .. نتیجه چه شد خار وذلیل شد بطوری که داخل قبر در تکریت رفته بود ودر همان جا مخفی همرا کثافت وکرم افتادگی وشپش و....
  8. 3- سختی خودشان را وسختی دیگران را آشکار می کنند .هویت خودشان را بر ملا می کنند  حضرت می فرمایند خودشان را خوار می کنند .. بر اثر بی بصیرتی ..
  9. خطر آفرین  است لجاجت  : لذا می فرمایند رازت را بر کسی مگو  که خدا ستار العیوب است .عدم بصیرت باعث خطرآفرینی است. هر که دل بامور مختلفى که از هم فاصله دارند ببندد دچار دل‏زدگى بآنها مى‏شود. بخل ننگ است حکمت 2 عدم بصیرت  در نهج البلاغه ضد ارزش هاست  من جمله لجاجت
  10. لجاجت  خطر آفرین است باید از آن پرهیزکرد .باید لجاجت  را ترک کرد ..چون فایده ندارد .کور شده حقایق را نمی بیند کر شده گوش او حقایق را نمیشنود -  به چند دلیل
  11. حقایق را نمیشنود -  به دلیل اینکه خودش را تسلیم شیطان کرده است  علم شناختی وعلوم شناختی  اراده ای ندارد تابع هوای هست .
  12. نکته دوم کم بود فکر دارد ضعیف التفکر هستند. آدمی که ضعیف  اندیشه وتفکر است  به حرف حق گوشنمی دهد . حرف انحرافی را می پذیرد  وگفتن ما ها برای او اثر ندارد و نتیجه نمی رسد .
  13. آدمهای با بصیرت لایه های روی عقل وفکرشان را کنار می زنند ومبلغین جامعه وظیفه دارند که کمک کنند این لایه های روی فکر را ازدیگران به زدیند وعقل وبصیرت را شکوفا کنند.
  14. تولید محتوی یکی از وظیفه مبلغین است . که منبر اوروز همین فضای مجازی می باشد که لجاجت  در برابر حقیقت و حق  مقام انسانی را از جامعه دور شود. چون ماهیت انسان فطرتا سماجت نمی کند واقدامی علیه فطرت ندارد ولیک لجاجت  نمی گذارد . گریه برای رفتن به جبهه بعضا فرار از ورشکسته گیر وامیال دنیوی بود . در حرف باید عمل همراه باشد ویکی باشد نه دویت ایجاد کند آیه «یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ» نباشد..
  15.   خداوند مارا از این لجاجت  وخودبینی نجادت دهد  گرفتاری در ای مسیر سخت است . در در زندان قبل انقلاب نماز می خواند بعد ا انقلاب وآزادی از زندان نماز را گذاشت کنار رفت خارج وبرعلیه جمهری اسلامی خدا عاقبتمان را به خیر کند . کلام امام راه نجات . کلام مفام رهبری راه نجات است
  16. به مناسبت امروز حدیثی در خصوص موضوع لجاجت از حضرت امام حسن عسگری علیه اسلام می فرمایند  در جواب نامه ...طبقات .. یعَتِهِ یُعَرِّفُهُ اخْتِلَافَ الشِّیعَةِ- فَکَتَبَ علیه السلام  إِنَّمَا خَاطَبَ اللَّهُ الْعَاقِلَ- وَ النَّاسُ فِیَّ عَلَى طَبَقَاتٍ الْمُسْتَبْصِرُ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ- مُتَمَسِّکٌ بِالْحَقِّ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ الْأَصْلِ- غَیْرُ شَاکٍّ وَ لَا مُرْتَابٍ لَا یَجِدُ عَنِّی مَلْجَأً- وَ طَبَقَةٌ لَمْ تَأْخُذِ الْحَقَّ مِنْ أَهْلِهِ- فَهُمْ کَرَاکِبِ الْبَحْرِ یَمُوجُ عِنْدَ مَوْجِهِ- وَ یَسْکُنُ عِنْدَ سُکُونِهِ- وَ طَبَقَةٌ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ‏-شَأْنُهُمُ الرَّدُّ عَلَى أَهْلِ الْحَقِّ وَ دَفْعُ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ‏ حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ‏ فَدَعْ مَنْ ذَهَبَ‏ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَإِنَّ الرَّاعِیَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَجْمَعَ غَنَمَهُ جَمَعَهَا بِأَهْوَنِ سَعْیٍ وَ إِیَّاکَ وَ الْإِذَاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئَاسَةِ فَإِنَّهُمَا یَدْعُوَانِ إِلَى الْهَلَکَةِ
  17. ترجمه .. کسى است بینا است و راه رستگارى را میداند که 1-چنگ بحقیقت زده و شاخه‏هاى آنها را دستاویز کرده هیچ شک و تردیدى ندارد و جز بمن پناه نمى‏برد 2- کسى که حقیقت را از اهل حق نگرفته آنها مانند دریانوردان هستند که با اضطراب امواج مضطرب و با سکون آن ساکنند.3- دسته دیگر شیطان بر آنها چیره شده و کار آنها رد کردن اهل حق است و بوسیله باطل بمبارزه حق رفتن بواسطه حسادتى که دارند. رها کن آنهائى را که بچپ و راست میروند. چوپان وقتى بخواهد گوسفندهاى خود را جمع کند با کمترین کوشش جمع میکند. از افشاگرى و ریاست‏طلبى بپرهیز که موجب هلاکت میشوند.

عن عکرمة فی قوله: (أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلى‏ رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ) برای دوری از لجاجت باید به وسیله های اللهی چنگ زد .که آنها پنج نور اللهی هستند. قال: هم النبی و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السلام.

  1. ترجمه عکرمه در باره سخن خداوند: «أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ‏ یَبْتَغُونَ‏ إِلى‏ رَبِّهِمُ‏ الْوَسِیلَةَ» گفت:آنان پیامبر و على و فاطمه و حسن و حسین هستند. لجاجت در امر ولایت عاقبت خوشی در پی نخواهد داشت
  2. بهترین وسیله برای اخراج از لجاجت از گدشته گان درس گرفته ام پنج نور مقدس هستند: «یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ»
  3. مطالعه تاریخ، سرگرمى نیست، وسیله عبرت است. فَاعْتَبِرُوا ... تاریخ، گذرگاه است نه توقّف‏گاه.
  4. اهل بصیرت در تاریخ موفق بوده اند.- استفاده از تاریخ، بصیرت مى‏خواهد. «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» اهل بصیرت در تاریخ موفق بوده اند.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۵
شهریور

لا اله الا الله

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امام صادق علیه السلام فرمودند: «قول لااله الّااللّه ثمن الجنة» گفتن «لا اله الا الله» بهاى بهشت است. همچنان که امام رضا علیه السلام در حدیث قدسى نقل کرده‏اند: «کلمة لااله‏الّااللّه حصنى» کلمه‏ى توحید، دژ مستحکم الهى است.
  2. آرى، توحید، مایه‏ى نجات و رستگارى انسان است. البتّه همانگونه که مى‏گویند هرکس به دانشگاه یا حوزه علمیه قدم گذاشت، دانشمند شد. یعنى به شرط اینکه تمام دروس لازم را بخواند. گفتن «لااله الّا اللّه» نجات دهنده است، امّا با داشتن شرایطش که در جاى خود بدان اشاره خواهد شد.
  3. «لااله الّا اللّه» اعتقاد به توحید، همه‏ى قدرت‏ها و جاذبه‏ها را در چشم انسان کوچک و حقیر مى‏کند.
  4. نمونه‏اى از آثار تربیتى توحید همین است که مسلمانان در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت سجده نمى‏کردند. در دربار نجاشى پادشاه حبشه، پناهندگان مسلمان گفتند: «لا نسجد الا لله» ما به غیر خدا سجده نمى‏کنیم. دحیه کلبى یکى دیگر از مسلمانان در کاخ قیصر روم، سجده نکرد و در جواب کاخ نشینان گفت: «لا اسجد لغیر الله» من براى غیر خداوند سجده نمى‏کنم.
  5. آرى، توحید انسان را تا آنجا بالا مى‏برد که حتّى بهشت و دوزخ نیز براى او مطرح نمى‏شود.
  6. امامان معصوم علیهم السلام نیز براى تربیت چنین انسان‏هایى تلاش مى‏کردند. على علیه السلام فرمودند:«لاتکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حراً» ، بنده دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است. لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صداى بلند، اذان بگویند وفریاد آزادى از بندگى خدایان دروغین و طاغوت‏ها را سر دهند. و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدایى، با طنین توحید «لا اله الا الله» آشنا سازند.«هُوَ الْحَیُّ»
  7. در فراز هفتادم دعاى جوشن کبیر، حىّ بودن خداوند را اینگونه مطرح مى‏کند:

«یا حیا قبل کل حى، یا حیا بعد کل حى، یا حى الذى لیس کمثله حى، یا حى الذى لا یشارکه حى، یا حى الذى لا یحتاج الى حى، یا حى الذى یمیت کل حى، یا حى الذى یرزق کل حى، یا حیا لم یرث الحیاة من حى، یا حى الذى یحیى الموتى، یا حى یا قیوم» آرى، خداوند زنده است، قبل از هر زنده‏اى و بعد از هر زنده‏اى. در زنده بودن، وى را نظیر و شریکى نیست و براى زنده ماندن، نیازمند دیگرى نیست. او زندگان را مى‏میراند و به همه زنده‏ها روزى مى‏بخشد. او زندگى را از زنده‏اى دیگر به ارث نبرده، بلکه به مردگان نیز زندگى مى‏بخشد. او زنده و پا برجاست.

  1. معناى حیات درباره ذات پروردگار با دیگران فرق مى‏کند و مانند سایر صفات الهى، از ذات او جدایى ناپذیر است و در آن فنا راه ندارد؛ «وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ» او در حیات خویش نیازمند تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، که لازمه حیات موجوداتى همچون انسان و حیوان وگیاه است، نیست. «یا حى الذى لیس کمثله حى»
  2. «القیوم» «قَیّوم» از ریشه‏ى «قیام»، به کسى گفته مى‏شود که روى پاى خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند. کلمه‏ى «قیّوم» سه مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در کنار کلمه «حَىّ» قرار دارد.مى‏گفتند: «یا حى یا قیوم» «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»
  3. امام صادق علیه السلام فرموده‏اند: «ما من حىّ الّا و هو ینام خلا اللّه وحده» هیچ زنده‏اى نیست مگر اینکه مى‏خوابد، تنها خداوند از خواب بدور است.
  4. هیچ موجودى جز او، ارزش معبود شدن ندارد. «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»
  5. امام صادق علیه السلام در مورد این آیه فرمودند: «زمانى که قائم علیه السلام قیام کند، تمام سرزمین‏ها بانگ شهادت «لا اله الا الله و محمّد رسول‏اللّه» سر خواهند داد».
  6. در برخى روایات، ذکر «لا اله الا الله» براى دفع وسوسه‏هاى شیطان توصیه شده است. وسوسه‏ى شیطان، گاهى از دور است، «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ» «2»، گاهى از طریق نفوذ در روح و جان، «فِی صُدُورِ النَّاسِ» «3»، گاهى با همنشینى، «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» «4»، گاهى هم از طریق رابطه و تماس. «مَسَّهُمْ»

 

  1. کلمه طیّبه «لا اله الا الله» طبق حدیث شریف قدسى: «کلمة لااله‏الّااللّه حصنى فمن‏دخل حصنى أمن من عذابى» «1» در دژ وقلعه محکم الهى است‏
  2. جمله «لا اله الا الله» که شعار توحیدى ماست، ابتدا با «لااله» تمام طاغوت‏ها نفى مى‏شود و سپس با «الله» آشنا مى‏شویم، راستى که تا ظرف دل از غیر خدا پاک نشود جاى خدا نخواهد بود. فرمود: «کلمة لا اله الا الله حِصنى فمَن دَخل حِصنى أمن من‏. عذابى» توحید قلعه محکم من است که هر در آن وارد شود، از عذاب من ایمن خواهد بود. آنگاه امام فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها»  توحید با شروطش قلعه الهى است و من یکى از آن شروط هستم.
  3. امام رضا علیه السلام در اینجا میان توحید و امامت رابطه شرط و مشروط بر قرار نمود، همان رابطه‏اى که میان نماز و وضو است. یعنى بدون امامت پاى توحید مى‏لنگد و مادامى که توحید مطرح است رهبرى معصوم هم مطرح است، آن هم رهبرى زنده و شاهد.
  4. در این حدیث امام رضا علیه السلام توحید را قلعه مستحکم الهى دانست و در حدیثى دیگر، پیامبر گرامى، ولایتِ على علیه السلام را قلعه ایمن از عذاب شمرد و فرمود: خداوند متعال مى‏فرماید: «ولایة علىّ بن ابیطالب حصنى فمَن دخل حصنى أمن مِن عذابى» ولایت و پذیرش رهبرى على بن ابیطالب علیه السلام قلعه من است که هر که وارد آن شود، از عذاب من ایمن است‏
  5. با توجّه به این دو روایت، توحید و ولایت دو قلعه محکم الهى هستند که در کنار هم و با هم مایه ایمنى از عذاب خدا مى‏باشند
  6. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: جمله‏ «لا اله الا الله» را به کسى که در حال جان‏دادن است تلقین نمایید، همانا کسى که آخرین کلامش این جمله باشد، داخل بهشت مى‏شود.
  7. بر بالین افرادى که در آستانه مرگ هستند حاضر شدید، شهادت به توحید، «لا اله الا الله» و گواهى بر نبوّت، «أشهَدُ أنّ مُحمّداً رَسولُ اللّه» را آنقدر تکرار و به او تلقین نمایید تا وقتى که از دنیا برود.
  8. به پیامبر صلى الله علیه و آله خبر دادند که زبان مردى در حال احتضار گرفته است و نمى‏تواند حرف بزند. رسول‏خدا صلى الله علیه و آله بر بالاى سر او حاضر شد و فرمود: بگو «لا اله الا الله»، ولى آن مرد نتوانست بگوید. آن حضرت جمله را تکرار کرد، باز او نتوانست بگوید.
  9. آن حضرت به زنى که بالاى سر آن مرد نشسته بود فرمود: آیا این مرد مادر دارد؟
  10. آن زن گفت: بله، من خودم مادرش هستم. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: آیا از فرزندت راضى هستى؟ گفت: نه، بلکه از او ناراحتم. آن حضرت فرمود: من دوست دارم که تو از او

راضى شوى، مادر گفت: به احترام شما راضى شدم. سپس پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به آن مرد فرمود: بگو «لااله الّا اللّه». آن شخص به سخن آمده و شهادتین خود را گفت و جان داد. «1»

  1. آرى، رضایت مادر در حساس‏ترین موارد نقش بسیار مهمّى دارد.
  2. بلال حبشى که مؤذّن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بود در گفتنِ جمله‏ «اشهَد ان لا اله الا الله» بجاىِ شین، سین مى‏گفت، زیرا زبانش گیر داشت. مردم این را عیب مى‏گرفتند، اما پیامبر فرمود: سینِ بلال در نزد خدا شین است. گرچه در ظاهر کارش ناقص است، اما چون قصد قربت وحُسن نیّت دارد پاداش دارد.
  3. فرموده على علیه السلام ذکر حضرت ابراهیم بهنگام ساختن خانه کعبه، «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا اله الا الله وَاللَّهُ اکْبَر» بوده است.
  4. تشهّد و سلام‏ ..تشهّد «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له واشهد انّ محمّداً عبده و رسوله اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد» از واجبات نماز تشهد است که در رکعت دوم و آخر نماز خوانده مى‏شود. در تشهّد، به یگانگى خداوند و رسالت پیامبرش حضرت محمّد صلى الله علیه و آله شهادت و گواهى مى‏دهیم. گرچه در اذان و اقامه، بارها به این دو امر گواهى داده‏ایم، امّا آن شهادت بهنگام ورود به نماز بود و این گواهى بهنگام خروج از نماز.
  5. شعار توحید«لا اله الا الله»، اولین شعار همه انبیاست.
  6. «لا اله الا الله» آن گواهى است که همه صاحبان علم همگام با فرشتگان به آن اقرار دارند: «شَهِدَ اللَّهُ لا اله الا الله وَالْمَلائکَةُ وَ اوُلُوا الْعِلْمِ»
  7. «لا اله الا الله»، کلمه‏اى است که هر مسلمانى بهنگام تولد در گوش خود مى‏شنود و بهنگام مرگ با آن تشییع و در قبر به او تلقین مى‏شود.
  8. «لا اله الا الله»، محبوب‏ترین کلمات در نزد خداوند و سنگین‏ترین عمل در میزان است. «2»
  9. «لا اله الا الله»، دژ محکم الهى است که هرکس در آن داخل شد از عذاب در امان است. «کَلِمَةُ لا الهَ الَّا الَّهُ حِصْنى‏ دَخَلَ حِصْنى‏ امِنَ مِنْ عَذابى‏»
  10. «لااله الّا اللّه»، مرز میان کفر واسلام است. هر کافرى با گفتن آن درامان اسلام درمى‏آید. پیامبراکرم از مسلمانى که به گفتنِ «لا اله الا الله» یکى از سربازان دشمن اعتنایى نکرد و او را کشت، انتقاد کرد وفرمود: با اظهار این کلمه هر کسى در امان است، گرچه ندانیم در بیان آن صادق است یا نه.
  11. «لا اله الا الله»، شعار مسلمین بهنگام عبور از صراط قیامت است.
  12. در تاریخ مى‏خوانیم که ابوجهل به پیامبر گفت: آیا ما 360 بت را رها کنیم و یک خدا را بپذیریم؟ ما حاضریم 10 کلمه بگوییم اما این یک جمله را نگوئیم. ولى پیامبر فرمود: همین جمله است که شما را به عزت و قدرت مى‏رساند و شما را بر تمام امّت‏ها برترى مى‏دهد.
  13. در تشهد به جمله «لا اله الا الله» اکتفا نمى‏کنیم بلکه مى‏گوییم:«وَحْدَهُ لاشَریکَ لَه‏» یعنى احدى با او شریک نیست، نه در آفرینش، نه در اداره و نه در قانونگذارى:
  14. «لا اله الا الله»، مرز میان کفر واسلام است. هر کافرى با گفتن آن درامان اسلام درمى‏آید. پیامبراکرم از مسلمانى که به گفتنِ «لا اله الا الله» یکى از سربازان دشمن اعتنایى نکرد و او را کشت، انتقاد کرد وفرمود: با اظهار این کلمه هر کسى در امان است، گرچه ندانیم در بیان آن صادق است یا نه. «4»
  15. «لا اله الا الله»، شعار مسلمین بهنگام عبور از صراط قیامت است.
  16. آنچه که امروزه اکثر خداپرستان را گرفتار کرده آن است که به زبان «لا اله الا الله» مى‏گویند، اما در عمل به سراغ غیر او مى‏روند و عزت و قدرت را در جایى دیگر جستجو مى‏کنند. از غیر او اطاعت مى‏کنند و به غیر او عشق مى‏ورزند.
  17. رابطه نماز و توحید بسیار نزدیک است، توحید ما را به سوى نماز مى‏کشاند و نماز روح توحید ما را زنده مى‏کند. نماز با تکبیر آغاز مى‏شود و در هر رکعت بعد از پایان سوره، قبل و بعد از رکوع و هر سجده و در پایان هر نماز، مستحب است اللّه اکبر بگوئیم. در ذکر رکوع و سجود، سبحان اللّه مى‏گوئیم و در رکعت سوم وچهارم «لااله‏ الا اللَّه‏» مى‏گوئیم که همه مایه صیقل‏دادن روح توحید و جلوه دادن روح ایمان است.
  18. تعلیم نماز در روایات از وظایف مهمّ والدین است. والدین باید فرزندان خود را از سه سالگى با بیان کلماتى از قبیل «لااله‏ الا اللَّه‏» آشنا کنند و کم‏کم او را آماده نماز نمایند.
  19. تلقین گاهى با لفظ است و گاهى با عمل. گاهى با تکرار لفظ چیزى به انسان تلقین مى‏شود مثل ذکرهاى‏ «لا اله الا الله» و «صلوات» که به تکرار کردن آنها زیاد سفارش شده است و گاهى با تکرار عمل چنانکه در روایت مى‏خوانیم: «ان لم تکن حلیماً فتحلّم» اگر بردبار نیستى خود را به بردبارى وادار کن.»
  20. «لااله الّا اللّه» شناسنامه‏ى هر مسلمان است. اوّلین شعار و دعوت پیامبر اسلام نیز با همین جمله بود: «قولوا لااله الّا اللّه تفلحوا»  همچنان که فرمود: «من قال لااله الّا الله مخلصاً دخل الجنّة واخلاصه بها ان تحجزه لااله الاالله عمّا حرمّ اللّه‏» هرکس خالصانه شعار توحید سر دهد، وارد بهشت مى‏شود و نشان اخلاص او آن است که گفتن «لااله الّا اللّه‏» وى را از حرامهاى الهى دور سازد. «2» امام صادق علیه السلام فرمودند: «قول لااله الّااللّه ثمن الجنة»  گفتن «لااله الّا اللّه‏» بهاى بهشت است. همچنان که امام رضا علیه السلام در حدیث قدسى نقل کرده‏اند: «کلمة لااله‏الّااللّه حصنى» کلمه‏ى توحید، دژ مستحکم الهى است.
  21. آرى، توحید، مایه‏ى نجات و رستگارى انسان است. البتّه همانگونه که مى‏گویند هرکس به دانشگاه یا حوزه علمیه قدم گذاشت، دانشمند شد. یعنى به شرط اینکه تمام دروس لازم را بخواند. گفتن «لااله الّا اللّه‏» نجات دهنده است،
  22. فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا اله الا الله وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْوَاکُم‏
  23. و: ابوبکر و عباس مى‏گویند ابوطالب هنگام مرگ مى‏گفت‏ لااله‏ الا الله‏ محمد رسول الله‏
  24. کسی که 100 بار لااله‏ الا الله‏ بگوید عملش از تمام مردم در آن روز برتر است مگر کسی که‏
  25. یک حدیث از پیغمبر بگویم: حضرت فرمود: هرکس‏ «لااله‏ الا الله‏» و «سبحان الله» بگوید، یک درخت در بهشت به مجموع درختانش اضافه مى‏شود. یک نفر گفت: پس ما خیلى درخت کاشته‏ایم؟ فرمود: بله! درخت مى‏کارید. اما گاهى هم یک آتش مى‏فرستید و همه را مى‏سوزانید.
  26. «السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تُهَلِّلُ وَ تُکَبِّرُ» سلام برتوبه هنگامى که لااله‏ الا الله‏ مى‏گویى- سلام برتو به هنگامى که تکبیر مى‏گویى‏
  27. «السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ» سلام برتو به هنگامى که قرائت دارى‏

اللهم صل علی محمد وآله محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۰۶
شهریور

 میر طاووسی « وَ اَکْثِرُوا الدُّعآء بِتَعْجِیل الفَرَجِ فَإنَّ ذَلِکَ فَرَجَکُمْ

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. صبح روز اول ماه صفر1445-  27 مرداد 1402 روضه سالیانه بیت الزهراء
  2. سخن از کتاب مکیال المکارم فی دعا علی القایم. وظایف منتطران در زمان غیبت امام زمان..
  3. تحت بقعه امام حسین - خدا رحمت کند حضرت آیت الله میر جهانی کتابی دارند بنام  بکاء  الحسین ایشان در این کتاب می نویسند زیربقعه امام حسین فقط زیر گنبد نیست بلکه بقعه حسین شعبه های متعدی دارد زیر بقعه امام حسین هر جا خیمه ای زده شود ودر آنجا عزای عزیز زهرا ومصایب حسین گفته شود جلسه ای بر پا گردد روضه ای آنجا خوانده شود آنجا شعبه ای از بقعه امام حسین است وتحت بقعه امام حسین است .
  4. سه خصوصیت خاصه ابا عبدالله الحسین - خدا وند باری تعالی سه خصوصیت خاصه برابا عبدالله الحسین عطا فرموده  من زارنی فکأنّما قد زار اللّه، و حق الزائر على اللّه أن لا یعذبه بالنار، و إن الإجابة تحت قبته، و الشفاء فی تربته و الأئمة من ولده.
  5. قبته هر کجای عالم می تواند باشد . جعل الله الاجابه تحت قبته الحسین - حضرت قنداقه علی اصغر را روی دست گرفت وطلب آب کرد در حالی که ابهای تمام عالم مهریه مادرش بود.وتمام عالم به وجود مبارک  حضرت خلق شده بود.طلب آب کردن برای چی مگر طفل صقیرچه قدر آب میخواهد آب انهم چند قطره!!! خداوندا به قطره های خوان علی اصغر فرج آقا امام زمان ما را برسان . جواز زیارت اربعین نصیب وروزی ما بگر دان الهی آمین.
    1. اگر اجازه دهید چند مسیله از امام زما ن دراین روز جمعه خدمت شما بزرگواران  با هم مرور کنیم. وعرضه بداریم. ازمسایل روز
  6. مرحوم فقیه احمد آبادی مضارشان در تکیه شهدا  طرف  شهید خرازی دارای قنبد وشب های چهار شنبه در آنجا مردم نذر وپزیرایی دارند آنجا صاحب کناب مکیال المکارم  در ایام حج مریضی سختی میگیرند اقا امام زمان را در خواب می بینند می فر مایند ما به شما عمر دوباره مجدد از خداوند در خواست می کنیم شما کتابی برای ما بنویسید کتاب مکیال المکارم فی دعا علی القایم  دو جلد است .از جمله وظایف منتطران در زمان غیبت امام زمان حالا که در غیبت هستند ما چه وظیفه ای داریم ؟
  7. وظایف منتطران در زمان غیبت امام زمان.- البته ظاهر قضیه آقا در غیبت هستند ولیکن در باطن ما درغیبت هستیم! اما وقعیت قضیه آقا دارند دنبا سر باز می گردند دنبال یار می گردند ما غایب هستیم منتظرند که مابیایم سر بازان امام زمان وتشکیل لشکر وجزء لشکر امام زمان تشکیل دهیم ؛ان شا الله این جمعه در ظهور امام زمان باشد وما هم جزء تشکیل دهندگان لشکر ایشان باشیم ان شا الله . فقط از مسآیل عمده در ظهور امام زمان مسآله معرفت حضرت است که در آینده صحبت خواهد شد. مسآله معرفت آقا امام زمان است. شناخت امام زمان که چند سال دارند فرزند که هستند مادرشان کیست کجا زندگی می کنند و...خوب است ولی مهم نیست بدانیم یا ندانیم زیاد برزندگی ما تاثیر گذار نمی باشد آنچه که مهم است بحث کلیدی برای رفع مشکلات ما می باشد معرفت شناسی حضرت است که رهنمود والگوگیری اژ آن بزرگوار می باشد. پای درس حضرت آیت الله مظاهری بودیم یکی گفته بود همسر امام زمان کیه؟ ایشان فرمودند تو دوست دارای کسی از شما سوال کند که همسر شما کیست شما ناراحت نمی شوی  چه کار داری همسر امام زمان کی است  آیا دوست داری دیگران بیایند در مورد همسر شما حرف بزنند گفته بود نه حضرت جواب داده بودند که حضرت هم دوست ندارد کسی از همسرشان حرف بزند مدت سال امام زمان را دانستی میخواهی چه کنی دردی از تو دوانمی کند آنچه که به درد ما می خورد روش ونمش وعمل خضرت والگو گیری معرفتی از حضرت است که درد من وشما را دوا کند وغیبت حضرت رات نزدیک گرداند ان شا الله..سوال باید به درد انسا ن بخورد  درد تو را دوا کند مثلا آقای قرایتی می فرمودند خواهر حضرت نوح اسمش چه بوده چه بدارد تو می خورد قستنطنیه کجاست چه بدرد تو می خورد!!   
  8. بحث معرفتی رشد وبینش صحیح به ما می دهد دانستن اسماء رهنمود کار ما نیست! بحث معرفتی را این طور شروع می کنیم حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از پیامبر اکرم در میان انبیاء بلاترین مقام را نزد خدا دارند.امتحاناتی که خدا از ایشان می گیرند امتحان های سخت و فراوان است.ایشان را گذاشتند در منجنیق  وهر چه توان داشتند وسط آتش فراوانانداختند! گفتند دیگر کار ابراهیم تمام است.ملک باران آمد گفت با من حاجتی نداری میخواهی  آتش را برای توخاموش می کنم حصرت ابراهیم گفت حاجت دارم اما با تو نه !!ملک باد آمد گفت با من حاجتی نداری حضرت میخواهی  آتش را برای توخاموش می کنم گفت حاجت دارم ولی باتو نه

حضرت جبراییل  به امر خدا آمد گفت حاجتی نداری نمی خواهی  آتش را برای توخاموش شود حضرت گفت حاجتی دارم اما با تونه  حسبی حسبی مقامی علمه به حالی ....ملک باران آمد؛ ملک باد امد ؛ حصرت جبراییل آمد ؛ گفت حاجت نداری ؛ گفت حاجت دارم اما با تونه _شوخی نیست که می گویند قهرمان توحید ؛ درس توحید یعنی یکی هست وهیچ نیست جزء او لا اله اله هو ..

  1. حضرت ابراهیم چندین امتحان سخت  !! در اول امر درامتحان همسرشان ؛  ابراهیم که پدرند در عالم خواب می بینند که بچه ات را برای خدا باید ذبح کنید ؛ خواب انبیاء حجت است ؛  می آیند نزد اسماعیل پسرم «إِنِّى‏ أَرَى فِى الْمَنَامِ أَنِّى أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى ..خدایا به حق حضرت اسماعیل به من گفت یک نوه 4 ساله دارم میریض خدایا همه شان را همین الان شفا عنایت بفرما خصوصا مریض سفارش شده  می آیند حضرت نزد اسماعیل پسرم13 ساله می گوید..(کسی می گفت خدایا په نشانی به من بده که بدانم علت مریضی  چیه )  یکی از اقوام در خواب دیدند که فرمودند این خواب است وخواب برای من وشما حجت نیست . اما برای انبیاء حجت است . پسراسماعیل می تواند بگوید شما خواب دیدی من گناهی نکردم که شما خواب دیدید ؛ می دانی پسر 13 ساله چه گفت قَالَ یَا أَبَتِ‏ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ» (صافات/ 102) خدا به من گفته است: تو را بکشم. گفت: پدرجان هر چه خدا گفته است انجام بده.  الله اکبر –
  2. گفت: من تحملم خوب است. گفت: صبر مى‏کنم. اسماعیل‏ را به قربانگاه برد اسماعیل گفت: اول پدر دست و بال من را ببند که من در خون دست و پا نزنم. ممکن است دلت بسوزد و رافت و محبت تو بروز کند و عشق تو به خدا کم شود. دوم اینکه لباس کوتاه بپوش چون ممکن است خون من به لباس تو ترشح کند و مادرم ببیند و تحمل نکند. سوم اینکه وقتى مى‏خواهى چاقو بکشى سرت را روبه آسمان کن چون ممکن است من را ببینى باز هیجانى بشوى. حالا شیطان چه گفت؟ به هاجر گفت: مى‏خواهند اسماعیل را بکشند. گفت: اگر خدا گفته است بگذار بکشد. «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ» (صافات/ 103) بی خود نیست که این اسماعیل می شود جد محمد مصطفی صلی الله علیه وآله ؛
  3. فرمان الهی محقق شده اسماعیل دسته گل خود را آورد با خنجر تیز وقتی پر تاب کرد سنگ دو تکه شد. چشم اسماعیل را بست چرا برای این پدر وپسر چشم در چشم نشوند؛ هر چه خنجر به گلوی اسماعیل کشید نبرید بطوری که وقتی گلولی اسماعیل را هاجر مادر دید جای خنجر اسماعیل را دید غش کرد ؛  (مشابه این را هم حضرت زینب خیلی بیشتر در گودال قتله گاه دید با آن کوه صبر زینبی با رگهای بریده دید تحمل کرد؛)حضرت ابراهیم از بس کشید نبرید خنجر را پرت کرد خورد به سنگ دسنگ تکه شد ؛ معلوم شد خنجر تیز وبرده ولی اراده  ومشیت الهی براین امرنبوده؛ امتحان .. الخیل یامرونی والجلیل ینهانی  ابراهیم می گوید ببر خدای ابراهیم می گوید نبر؛ ابراهیم از امتحان خدا موفق ..یک قوچ خداوند فرستاد ابراهیم سر از بدن قوچ جدا کرد مسأله تمام شد ؛  وآیه نازل شد؛ «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ‏» سوآل گوسفند که ذبح عظیم نیست ؟
  4. سوآل گوسفند که ذبح عظیم نیست ؟؛حقیقت امر این است که باید چندین نسل از ابراهیم بگذرد وفرزندی از فرزندان حضرت اسماعیل در گودال قتلگاه سر از بدنش جدا کنند هدیه اسماعیل قرار گیرد وآن بشود ذبح عظیم ..پسر فاطمه ذبح عظیم قرآن کریم .. الصافات : 107 وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیم‏..در بحث معرفتی حضرت ابراهیم از این امتحان روسفید بیرون آمد؛ برحضرت بر پیامبر اکرام آیه ناذل شد: یار سول الله : وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین‏ البقرة : 124
  5. معلم می خواهد به دانش آموز مقام بدهد ازش امتهان میگیرد می خواهد او را به کلاس بلا تر ببرد. حضرت ابراهیم نبی بود می خواهد یک مقام به او بدهد بالاتر از نبوت ! مگر جایی هست بالاتر از نبوت ؟ بله بعد از تمام امتحانات می فرماید: قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین . البقرة : 124 ..حضرت ابراهیم  امام شد؛ اما ریشه امامت ابراهیم محدود است ! از کجا می گویی  ؟ از کلمه لِلنَّاسِ امام برای مردم ..ابراهیم امام ملایکه نیست ! امام جن وملک نیست ! نه امام آسمانها و اهلش و نه امام عرض زمین  ونه محبت روی زمین و نه ونه ... فقط امام مردم شد.
  6. سوره یاسین را هرروز بخوانید - عزیزان به ما گفته اند که سوره یاسین را هرروز بخوانید می فر مایند قلب قرآن است ! بخاطر آیه 12 سوراه یاسین : اگر کسی دست وپا نداشته باشد هنوز انسان است اما اگر قلب نداشته باشد دیگر انسان نیست . دستش جدا شود حیات دارد پایش جدا شود حیات دارد . امام اگر قلب از اوگرفته شود دیگر این انسان حیات ندارد ! چرا می گویند قرآن قلب قرآن است ؟ می گویند برای سه آیه.. ابراهیم برای ناس امام بود امام امروز را در سوره می فرماید : وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فی‏ إِمامٍ مُبین‏..یس : 12 یعنی غیر ما سوی الله یعنی آنچه که غیر از خداست  هر چه که ما سوای الله عالم است که یکی اش هم خود حضرت ابراهیم به امامت حضرت  مهدی آل محمد است . این معرفت یک چیز جزیی از برای امام زمان است . ‏ابراهیم خلیل با این مقام تحت امامت امام زمان است. ان شالله زنده باشیم امامت امام زمان را درک کنیم .
  7. عیسی بن مریم علیه السلام از آسمان چهارم فی مقام بیت المآمور تشریف میاورند نماز جماعت بر پا می شود حضرت   عیسی بن مریم علیه السلام پشت سر حضرت  اقامه نماز کنند می گویند چی کسی به امامت به ایستد جلو هر که مقامش بیشتر است .به امامت  فرزند فاطمه امام زمان ..حضرت عیسی بن مریم ماموم حتمی است از نظر اهل سنت هم .الان دوهزار 20 و3 چهار سال اامام زمان 1190 حدودا سال دارند سنا که بزرگترند واز اطرف همه پیامبراند.که از تمام مقام انبیاء بالاترند غیر از مقام پیامبر اکرم ...مقام امام زمان بلاتر از همه پیامبران  وبالا تر از مقام تمام ما سوی الله  حتی از مقام امام امیر المومنین واز مقام حضرت زهراء بالاتر..
  8. امام واسطه فیض عالم وجود- این امام زمان که الآن وسطه فیض عالم وجود است ؛ در دعای ندبه می خوانیم  الذی باب الیعطی ؛ هر فیضی که به عالم وجود می خواهد وارد شود بر این درب باید وارد شود  ! این درب چه است ؟ این درب امام زمان است که واسطه فیض علم وجود است . از باب  واسطه حضرت حجت بن الحسن المهدی امام زامن با وارد شود . شما اگر دعا کنید بر هر کدام از الایمه علیم السلام امام حی ؛ امام حسین ؛ دیگر ایمه ؛ خضرات دعارا روجوع می دهند به حضرت حجت بن الحسن المهدی روحی وارداح العالمین له الفداء تمام خواسته های ما از اهل بیت را ارجاع می دهند به امام زمان به واسطه ایشان برآورده می کنند. در دعای کمیل داریم  وسعت کل شی  یعنی اول رفتم درب خانه امام زمان  از امام زمان مدد گرفتم درب خانه خدا ..این می شود معرفت حجت الله امام زمان  روحی وارواح العالمین له الفداء ..
  9. وظایف شیعیان در زمان غیبت امام زمان   اولین وظیفه معرفت امام زمان  دومین وظیفه در فطرت دعا برای فرج ...چرا؟خودشان فرمودند  اکثر الدعا لتعجیل فرج ... ِ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْمَهْدِیُّ قَوْلًا وَ فِعْلًا وَ أَنَّکَ الَّذِی تَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا فَعَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَکَ‏ وَ سَهَّلَ مَخْرَجَکَ وَ قَرَّبَ زَمَانَکَ وَ أَکْثَرَ أَنْصَارَکَ وَ أَعْوَانَکَ وَ أَنْجَزَ لَکَ مَوْعِدَک‏...مهدی فاطمه فرمودند به دوستان من بگویید برای فرج من زیا دعا کنید چون دعا کردن رای فرج من مشکلات شم حل و امر فرج نزدیک می گردد. معلوم می شود بار گفتن یک را اللهم عجل لولیک الفرج  فرج معنا نشده
  10. یک تماس تلفنی با حضرت آیت الله بهجت ره : داشته اند سوال شده کی آقا میاد ..یعنی حالا ما انتظار آقا نبا شیم ! گفتند چرا فرمودند کسی که برای فرج آقا امام زمان دعا می کند! به او میگویند اخا امیر المومنین !!! خداوند عنایت کردند بزرگانی را که اگر نگویم تمام دعا هاشان از برای فرج آقا است لا اقل اکثر دعاهایشا ن برای تعجیل در فرج آقا می باشد ، که هر حاجتی دارند گره می زنند به ظهور فانه ذلک فرجهم
  11. کثرت الدعا گشایش خودتان است ! دنبال چه می گردید دنبال ارزانی ؛ دنبال اقتصاد ؟ دنبال امور معیشتی؟ دنبال ازدواج ؟ دنبال آسایش ؟ دنبال آرامش ؟ دنبال ظهور دنبال هر چه هستید؟ تا نیاید گره از کار شما وانشود  فرج  گشایش کار است وشاهراه نجات !! برای آمدن صاحب الزمان صلوات  این ذالک یک مشار الیه می خواهد یعنی به چه اشاره می کنی  سه تعبیر بزرگان گفته اند!
  12. ذالک مشار الیه می خواهد - یعنی امام زمان بیایند مشکلات خودشان حل می شود! فرج برای خودتان می شود ؛ مگر درهزینه جهیزه دخترت – مگر دراجاره خانه ات -  نمانده ای ؟ مگر بیماری نداری ؟ مگر گرفتار نیستی ؟  دعا کن آقا بیاید حل می شود! خوب است که آقا را بخواهیم بیاید گرفتاریمان حل شود یا آقا را برای خودشان بخواهیم ؟!
  13. ذالک مشار الیه می خواهد می فرمایند برای فرج فرزند فاطمه زیاد دعا کنید یعنی کثرت دعا یعنی وصل بودن قلب شما به قلب آقا امام زمان این وصل خودش گشایش است؟! یعنی چه  یعنی شما به یا امام زمان باشید ولوا اینکه امام زمان 5 سال دیگر خواستند بیایند (نمی دانم کی است امید وارم زدود باشد)  : «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً»
  14. یک عده می گویند! کوتا حضرت بیاید کوتا نشانه هایش ظاهر شود .. نمی دانم کی ولی می دانم که ظهورشان نزدیک است ! چرا نزدیک است یک اشاره یک بشارت به شما بدهم ؛  یک آـقایی بودن از علماء شهر جزء شاگردان آیت الله بهاالدینی بودند ؛ حضرت آیت الله کثیری امام جماعت مسجد امیرالمومنین خیابان جی غ مدیر مدرسه علمیه امام سجاد علیه السلام خیابان امام زاده اسماعیل خدمت ایشان 15 سال پیش ؛ آقا شروع کردند در علامات ظهور امام زمان مطالبی را عنوان کردند؛    فرمودند من منتظر یک خبرم در اخبار! چه خبری ؟ خبرچنگ در یمن در آن وقت هیچ خبری از بیداری اسلامی نبود ! گفتند از علایم نزدیک شدن ظهورنشانه است ! هر وقت در یمن جنگ شد قریب به این مظمون منتظر آقا باشید ؛ وقتی اخبار اعلام کرد که آل سعود ملعون به یمن حمله کرده گفتیم  ای وای خبر نزدیک شدن است ! دوستان واقعا ظهورحضرت حجت بن الحسن نزدیک است ؛!!
  15. حضرت آیت الله شوشتری را خدا حفظ کند ایشان خیلی در مهدویت کار کرده است ؛ اقا فرمودند علایم ظهور حتمی وغیر حتمی است . یکی از علایم غیر حتمی ظهور که محقق شده است ! خدا رحمت کند آیت الله عبودیت را فر مودند علایم غیر حتمی  روى الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال سمعته یقول یظهر فی آخر الزمان، واقتراب الساعة وهو شرّ الأزمنة نسوة کاشفات، عاریات‏، متبرّجات، خارجات من الدین، داخلات فی الفتن، مائلات إلى الشهوات، مسرعات إلى اللذّات، مستحلّات للمحرّمات، فی جهنّم (داخلات خ) خالدات. 4374- اصبغ بن نباته گوید: از امیر مؤمنان علیه السّلام شنیدم که میفرمود: در آخر الزّمان نزدیک بقیامت زنانى ظاهر شوند: بى‏حجابان برهنگان، خود آراستگان‏ براى غیر شوهران، رها کردگان آئین، داخل‏شدگان در آشوبها قائلان بشهوات و مسائل جنسى، شتاب‏کنندگان بسوى لذّات و خوشگذرانى‏ها، حلال شمارندگان محرّمات الهى، و واردشوندگان در دوزخ. من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى، ج‏5، ص: 21...زنانشان  برهنه پوشیده اند ؛ یعنی چه شما ده صبح بروی توی خیابان میبینی  وتعجب می کنی آیا حجاب داری حجاب نداری با حجاب وبی حجاب تو نمی دانی !! نشورهن درآخر زمان ...
  16. «کاسیات» بمعناى جامه‏پوشان و «عاریات» به معناى لختهاى عور مى‏باشد که دو معناى متضادّ است، ولى در عصر ما با پدید آمدن لباسهاى تورى و نایلونى این مفهوم نیز تحقّق یافته است، و امروز تعداد بانوانى که با داشتن لباس، تمام بدنشان در معرض تماشاگران جلوه‏گر باشد بسیار زیاد است.«لعن اللّه المتشبّهات من النّساء بالرّجال، و المتشبّهین من الرّجال بالنّساء!».
  17. در حدیث دیگرى از زنان آخر الزّمان بحث کرده مى‏فرماید: «هنگامى که زنهائى را دیدید که بر سرشان چون کوهان اشترانست، بدانید که نمازشان پذیرفته نمى‏شود». این هم دقیقا تحقّق یافته است، زیرا برخى از زنها موهاى سرشان را در قسمت پشت سرشان جمع کرده، به صورت کوهان شتر درآورده‏اند، و برخى دیگر کلاهى مى‏گذارند که بى‏شباهت به کوهان نمى‏باشد. خدارحمت کند نور به قبرش ببارد از این جلسات بهرمند شود؛ حضرت آیت الله عبودیت فرمودند ما نمی فهمیدیم این روایت یعنی چه  امام حالا داریم می فهمیم معلوم می شود ظهور نزدیک است که داریم می بینم  کسی از این وضع نا جور راضی نمی باشد همه نارحتیم  اما خوشحالیم که دارند آقا می آیند .. از این بی حجابی دلمان خون است  واز نزدیکی ظهور دلمان خوشحال است.
  18. کثرت دعا مطلب آخر - مکیال المکارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(علیه السلام)، 1- شناخت 2- معرفت دور گرانی ایست که بهر کس ندهند  3-کثرت‏ دعا براى تعجیل فرج - ‏ کثرت‏ دعا به پیشگاه الهى مى‏تواند به فضل و رحمت او عامل بسیار مؤثّرى در جلو انداختن ظهور امام زمان علیه السّلام باشد، امّا استجابت همین دعا مشروط به آن است که دعاکننده در انجام وظایف خود در زمان غیبت، کوشا و تلاش‏گر باشد. مبارزه و جهاد با دشمنان دین و امام زمان علیه السّلام، در رأس وظایفى‏ است که انسان منتظر در زمان پنهانى امامش بر عهده دارد.
  19. در فضیلت مولا امیر المومنین کسی نیامده بلند نشد که فضیلت آقا را انکار کند الی ما شاالله ..یکی از فضیلت های آقاامیر المومنبن علی علیه السلام راوی از اهل تسنن است شیعه نیست حدیث خیلی تکراری است معذرت می خواهم  پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «من مات و لم یعرف إمام زمانه فقد مات‏ میتة الجاهلیّة» مضمون بعضى از آن‏ها چنین است: «فمن مات من امّتى و لیس له امام منهم یعرفه فهى میتة الجاهلیّة».«چون حدیث من مات و لم یعرف امام زمانه فقد مات‏ میتة الجاهلیّة متفق علیه علماى عامه و خاصه مى‏باشد، بنابر این، هیچ فردى از افراد اسلام پیدا نمى‏شود که به وجود صاحب عصر و زمان، اقرار نداشته باشد. ما معتقدیم که امام مهدى، صاحب عصر و زمان در شهر سامرّا متولد شده و وراثت نبوّت و وصایت امامت به آنحضرت مى‏رسد،
  20. مرگ جاهلیت یعنی چی یعنی دخترش را زنده زنده در قبر می گذاشت  وظیفه ما الان ظاهرا چه است اهل بیت که نیستند هر چند در باطن هستند ولی در ظاهر نیستند خورشید پشت ابر هستند وظیفه ما چه است؟  بسمه تعالی اطاعت  ..اطاعت یعنی چه یعنی هرچه گفتند یگو چشم  عمل به واجب چشم  ترک حرام چشم برالوالیدن چشم خوش اخلاقی چشم فضایل اخلاقی . چشم . چشم  چه چشمی  میخواهد آقا را ببیند؟ (اللهم ارنى الطلعة الرشیده و الغرة الحمید و اجعلنا من انصاره و اعوانه)حضرت آیت الله مظاهری  فرمودند بالا تر از تشرف ؛  تشرفی است که حضرت را از خودت راضی کنی .. یعنی خیلی ها امام را دیدند وحضرت به ایشان گلایه کردند ..
  21. علی بن مهزیار اهوازی بعد از بیست سفر حج آقا از ایشان گله کردند بعد از بیست سفر حج  رفته بود که آقارا زیارت کند ! آقا فرمودند مهزیار کجا بودی ؟ آقا بیست سفر آمدم شما را ببینم آقا فرمودند دیر آمدی ! بیست سفر پیاده ! اقا فرمودند ما خیلی وقت است که منتظر شما هستیم ! ولی سه مانع بود نمی گذاشت  شما ما را ببینید ! 1- کثرت اموال هم وغمت جمع آوری مال  2- صله رحم نمی کردی3-  دست فقراء وشیعیان مارا نمی گرفتی 1

حضرت از ایشان گله کردند وایشان به ملاقات امام رسید ! کسی که در دعای عهد میخواند -(اللهم ارنى الطلعة الرشیده خدایا قسمتم کن سیمای پر جمال امام را ببینم باید بداند که آیا امام از دست آو راضی است !

  1. دوسه داستان کوتاه در مورد اطاعت حاج آقا تقی باستی پیاده می رفتند مشهد در جاده رسید به سرما وبرف وتنهایی وحشت  در دل شب چشمش افتاد به یک کاروان سرا خلیلی خوشحال شد ؛ گفت امشب اینجا بیتوته می کنم هوا روشن شود حرکت کنم؛ هوا روشن شد بسم الله می گویم حرکت می کنم ؛ یک تکه راه را می روم ؛   داخل کاروان سرا شد دید بساط گناه وفساد گفت چه کار کنم حالا بماند یا برود امتحان سر دوراهی – می خواهند چیز بدهند – هر که را بخواهند چیز بدهند امتحان می گیرند مثل کلاس مدرسه ومعلم ودانش آموز بخاهن کلاس بلاتر ببرن از او امتحان می گیرند – حاج آقا تقی باستی گفت خدایا کمکم  - نه من دل امام زمان را به درد نمی اورم مگر سرما خوردن بدتر از گناه است – مگر تنهایی بدتر از گناه است می روم ودرجلسه  گناه وفساد نمی مانم !
  2. رفت از کاروانسرا بیرون یک نفر صدا زد چاج آقا تقی برگشت نگاه کرد دید آقا امام زمان است ! چه قدر زود پاداش می دند آقا  یک مقدار با هم صحبت رد وبدل شد. نمی دانم کجا نوشته شده که دوجای دیگر هم می آیند آقا یک جا حرم معصومه جانم ویک جاهم بارگاه علی بن موسی الرضا علیه السلام – حاج آقا تقی باستی آمده بود در حرام عمه جان معصومه اقا را ندید – رفت به طرف مشهد در نیشابور حضرت را زیارت کرد حاج آقا تقی باستی - گفت آقا حرم عمه جان نیامدی فرمودند آمدام درحرام همان جای که علماء دفند همانجایی که آیت الله بها الدینی – ایت الله تبریزی دفنند همان مربع که گل قالی فرش است مرقد همانی است که جلوی رضا خان شاهی کشف حجاب کرد جلوی او ایستاد- آقا فرمودند همان موقع که داشتی جواب سوال شرعی خانم را جواب می دادی من آمدم سرت پایین بود که چشمت به نامحرم نیفتد من شمارا نظاره می کرده  به خدا قسم امام زمان همین الان ما را دارند می بینند این جلسه  اشراف ملجع ومنظر حضرت است نظربه ما دارند من نمی دانم یک دقیقه دیگر من چه خواهم گفت _ حضرت می دانند من آنچه که در قلبم می گذرد ومخفی ترین سر است امام زمان می فهمد !
  3. غفلت از یارگرفتار شدن هم دارد ..... هرکه از چشم بیفتاد محلش ندهند..... از شما دور شدن خارشدن هم دارد .....عیب از ماست که صبح نمی بینیمش .....چشم بیمار شده تار شدن هم دار ..... امان از لحظه غفلت که شاهدش بودی .....  اطاعت یک گناه را گذاشت کنار امام  سه بار آمد دیدنش-
  4. علماء شهر فرمودند یک جوان دعوت شد به عروسی –جلسه امام زمانی نبود گفت من برمیگردم میروم خانه  اقا جان دوساعت پیاده را ه است ! مانعی ندارد برمی گردم در جلسه گناه نمی مانم گفت برو هرجاکه می خواهی برو  - جوان 12 ساله از درب خانه رفت بیرون به اسم صدایش زدند دید امام زمان است .. بخاطر اینکه در جلسه گناه نرفته بود
  5. اگر خودم از آن عالم نشنیده بودم نمی گفتم فرمود امام زمان دستش را گذاشت روی قلب این جوان تمام قرآن به قلبش منتقل شد  – تمام معرفت قرآن را حضرت به قلب این بچه انداخت _ چون از امامش اطاعت کرد -    
  6. اطاعت میوه محبت است محبت امام زمان را به دلشان به یندازیم  یک کاری بکنیم که امام زمان را برایشان بشناسانیم اطاعت امام زمان بکنند – با حضر آشنا بشودند ایشان دوست بدارند –
  7. یک پیرمرد بود در مشهد بنام آُسید آقای موسوی از دنیا رفتند -  بنده به ایشان عرض کردم شما چهره امام زمان را یادتان هست / گفت سید من خال لب فرزند فاطمه را دیدم
  8. من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم ..... چشم بیمار تورا دیدم وبیمار شدم
  9. اگر قرار است نبینم رخ زیبای تورا ...... عمر بی رویت جانان به چه کارست مرا
  10. تکیه بر دیوار کعبه می زند ا گوید الا ای اهل العالم  .... ان جدی الحسین قتلوه عطشانا – قتلوه عریانا .. سه روز وسه شب در بیابان کربلا عریانا -  حَتَّى قَتَلُوهُ‏ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً
  11. اسب بر پیکر وسینه حسین.. استخانهای سیه حضرت ....وسیعلمون الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
  12. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۶
شهریور

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. «اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم‏»
  3. جلسه 39- بصیرت –  استاد سالک - موضوع موانع رشد بصیرت  - عالم بی عمل 2- دلیل عدم رشد بصیرت
  4. سود وبرکات علم باعمل! بی عمل مانع رشد بصیرت است. بی عمل مانع رشد بصیرت ومانع برکات است.
  5. دشمنان و تلاش علم بی عمل - 27 دانشکاه  دنیا را برسی کردم . مراکزی که در انشگاهای دنیا روزانه کار می کنند  مقاله می نویسند و مبانی اسلام را می گیرند وضدش را انتشار می دهند ! این دانشگاه ها 400 رشته از ریشه های شیعه را برسی میکنند ! انواع واقسام مبانی شیعه واسلام را جزء جزء تحقیق و برسی می کنند  موضوعات آنها بدن انسان را می لرزاند تا به توانند دین مبین اسلام منکوب نمایند.
  6. تلاش ما در علم با عمل - حال ما چه قدر به فکرامنیت قرآن امیر المومنین هستیم ؟ باید پاسخ بدهیم ! دشمن  قرآن واهل البیت را وما را هدف قرار داده است. ما چه کردیم ؟؟
  7. علم پیشاهنگ عمل است. الامام الرضا « علیه سلام »- عن النبی ««صل الله علبه وآله»»: العلم امام العمل. امام رضا « علیه سلام »- از پیغمبر اکرم: علم پیشاهنگ عمل است.
  8. علم فریاد مى‏زند عمل کنید- الامام علی « علیه سلام »: العلم‏ مقرون‏ بالعمل‏، فمن علم عمل. و العلم یهتف بالعمل فإن أجابه و الّا ارتحل عنه. امام على « علیه سلام »: علم، پیوسته به عمل است. این است که هر کس بداند به کار برخیزد. علم فریاد مى‏زند که عمل کنید، اگر صاحب علم بدان پاسخ نداد، از او دور مى‏شود (چنان که گویا علمى ندارد).
  9. درعمل کار برآید - الامام علی « علیه سلام »: ما علم من لم یعمل بعلمه. امام على « علیه سلام »: هر کس به علم خود عمل نکند چیزى نمى‏داند.
  10. در عمل رشد است - الامام علی « علیه سلام »: العلم رشد لمن عمل به. غررالحکم  امام على « علیه سلام »: علم، براى کسى که به آن عمل کند، مایه رشد است.
  11. علم راهنمایی وعمل مقصد است - الامام علی « علیه سلام »: العلم یرشدک و العمل یبلغ بک الغایة. امام على « علیه سلام »: علم تو را راهنمایى مى‏کند، و عمل تو را به سر منزل مقصود مى‏رساند.
  12. دور اندیشی در عمل - الامام علی « علیه سلام »: لا تسترشد إلى الحزم بغیر دلیل العقل، فتخطئ منهاج الرّأی، فإنّ أفضل العقل معرفة الحقّ بنفسه، و افضل العلم وقوف الرجل عند علمه ..
  13. عمل برترین مرتبه خردمندی - امام على « علیه سلام »: براى رسیدن به دوراندیشى (و استوارى در هر کار)، جز از رهنمون عقل رهنمونى مخواه که از راه روشن دور خواهى گشت. و بدان که برترین مرتبه خردمندى شناخت حق است به خود حق، و برترین مرتبه دانایى، حدّ دانایى خویش دانستن است.
  14. عالمی که نادانی او را کشته - الامام علی «علیه سلام »: ربّ عالم قد قتله جهله، و علمه معه لا ینفعه. امام على « علیه سلام »: بسا عالمى که نادانى وى او را کشته است، و دانشى که داشته سودى به او نرسانده است.
  15. علم به زبان علم درقلب - النبی ««صل الله علبه وآله»»: العلم علمان: علم على اللّسان، فذلک حجة على ابن آدم. و علم فی القلب، فذلک العلم النافع. پیامبر ««صل الله علبه وآله»»: علم دو علم است: علمى بر زبان، که حجتى است بر پسر آدم، و علمى در قلب که علم سودمند همان است.
  16. فرزانه عمل برای دنیا وآخرت خود کند - الامام الصادق «علیه سلام »: الناس ثلاثة: جاهل یأبى أن یتعلّم، و عالم قد شفّه علمه، و عاقل یعمل لدنیاه و آخرته. امام صادق « علیه سلام »: مردمان بر سه گونه‏اند: نادانى که پرواى آموختن ندارد، و دانایى که علم سبب برترى او شده، و فرزانه‏اى که براى دنیا و آخرت خود عمل مى‏کند.
  17. عالم چون شمع راهنمای است- 10 الامام العسکری « علیه سلام »: قال محمد بن علیّ الباقر «ع»: العالم کمن معه شمعة تضی‏ء للنّاس، فکلّ من أبصر شمعته دعاله بخیر. کذلک العالم مع شمعة، تزیل ظلمة الجهل و الحیرة ..
  18. امام عسکرى « علیه سلام »- از امام محمد باقر « علیه سلام »: عالم همچون کسى است که با خود شمعى دارد و راه را براى مردمان روشن مى‏کند، پس هر کس که نور شمع او را ببیند در حق وى دعاى خیر مى‏کند. و این چنین است که عالم با شمع خود، تاریکى نادانى و سرگشتگى را از میان مى‏برد.
  19. علم نشبیه جسم  وروح انسان کرده اند 11الامام علی «علیه سلام »: .. رأس العلم التّواضع، و بصره البراءة من الحسد، و ..عقله معرفة أسباب الأمور. و من ثمراته التّقوى، و اجتناب الهوى ..و مجانبة الذّنوب، و مودّة الإخوان، و الاستماع من العلماء .. و استقباح مقارفة الباطل، و استحسان متابعة الحق، و قول الصّدق، و التّجافی عن سرور فی غفلة، و عن فعل ما یعقّب ندامة. و العلم یزید العاقل عقلا، و یورث متعلّمه صفات حمد .. و یقمع الحرص، و یخلع المکر، و یمیت البخل، و یجعل مطلق الوحش مأسورا، و بعید السّداد قریبا.
  20. اعضاع وجوارح وروح علم - امام على « علیه سلام »: سر علم تواضع است، و چشم آن پاک بودن از حسد، و گوش آن فهم، و زبان آن راستى، و قلب آن حسن نیت، و عقل آن شناخت اسباب کارها. و از ثمرههاى آن است پرهیزگارى و دورى گزیدن از هواى نفس، و دامن فروچیدن از گناهان، و دوست داشتن برادران و سخن نیوشیدن از دانشمندان ... و زشت شمردن نزدیکى به باطل، و نیکو شمردن پیروى از حق، و راست گفتن، و پرهیز کردن از شادیهاى غافلانه، و از کارهاى پشیمانى آور. علم بر عقل کسى که فرزانه است مى‏افزاید، و در آموزنده خویش صفات پسندیده پدید مى‏آورد ... و آزمندى را فرو مى‏نشاند، و مکر را از میان مى‏برد، و بخل را مى‏کشد، و جانور وحشى آزاد را اسیر مى‏کند، و راه راست دور از دسترس را نزدیک مى‏سازد.
  21. ریاست دوستى آفت علما - الامام علی «علیه سلام »: آفة العلماء حبّ الریاسة. امام على « علیه سلام »: آفت علما ریاست دوستى است.که علماء را به ورطه بی عملی می کشاند.
  22. علماء و دانشمندان بی عمل یهود، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت مى‏کردند و بشارت ظهور حضرت را مى‏دادند؛ امّا پس از بعثت، خودشان ایمان نیاوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود که اسلام آورده بودند، توصیه مى‏کردند که مسلمان بمانند؛ ولى خودشان اسلام نمى‏آوردند.
  23. حسرت عالم بی عمل در دنیا وآخرت - در روایات آمده است: دانشمندى که دیگران را به بهشت دعوت کند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگ‏ترین وسخت‏ترین حسرت‏ها را خواهد کشید.  
  24. در این آیه قرآن مى‏فرماید: حقّ تلاوت و دعوت دیگران، عمل خود انسان است. در روایات نیز به این اصل اشاره شده است؛
  25. با عمل مردم را دعوت کنید نه تنها با گفتار -از جمله: امام صادق علیه سلام فرمود: «کونوا دعاة النّاس باعمالکم و لاتکونوا دعاةً بالسنتکم» با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید، نه تنها با گفتار. از حضرت على علیه سلام نقل شده است که فرمود: سوگند که من شما را به کارى دعوت نمى‏کنم، مگر آنکه خودم پیشگام باشم و از کارى نهى نمى‏کنم، مگر آن که خودم قبل از شما آن را ترک کرده باشم.
  26. عالم ابتدا به تعلیم خود بپردازد - همچنین آن حضرت مى‏فرماید: هرکس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد. چنانکه خداوند در جاى دیگر مى‏فرماید: «کبر مقتاً عند الله أن تقولوا ما لاتفعلون»
  27. درود برعالمان با عمل - امام کاظم علیه سلام فرموده‏اند: «طوبى للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول» درود بر عالمانى که به گفته خود عمل مى‏کنند و واى بر عالمانى که فقط حرف مى‏زنند.

 

  1. عالمان بی بهره - . عالمان بى عمل‏ الف) در قرآن: عالم بى‏عمل، به الاغى تشبیه شده است که بار کتاب حمل مى‏کند؛ ولى خود از آن بهره‏اى نمى‏برد.
  2. عالم بی عمل چراغی که برای خوش هم نمی سوزد - ب) در روایات: * رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: عالم بى‏عمل، مثل چراغى است که خودش مى‏سوزد (و بهره‏اى نمى‏برد) ولى دیگران از نورش استفاده‏ها مى‏برند.
  3. تیر انداز بدون کمان - * رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: عالم بى‏عمل، چون تیرانداز بدون کمان است.
  4. چراغ بر پشت بان - * عیسى علیه سلام فرمودند: عالم بى‏عمل، مثل چراغى است بر پشت‏بام که اتاق‏ها تاریک‏اند.
  5. عالم بی عمل درخت بی ثمر - * على علیه علیه سلام فرمودند: عالم بى‏عمل، همچون درخت بى‏ثمر و گنجى است که انفاق نشود.
  6. عالم بی عمل چو باران برسنگ - * امام صادق علیه سلام فرمودند: موعظه‏ى عالم بى‏عمل، چون باران بر روى سنگ است که در دلها نفوذ نمى‏کند.
  7. عالم بی عمل همچو تشنه کنار دریا- ج) در کلام اندیشمندان:گرسنه‏اى است که روى گنج خوابیده. تشنه‏اى است بر کنار آب و دریا. طبیبى است که خود از درد مى‏نالد. بیمارى است که دائماً نسخه درمان را مى‏خواند، ولى به آن عمل نمى‏کند. منافقى است که سخن و عملش یکى نیست.
  8. عالم بی عمل پیکری بی روح - پیکرى است بى‏روح. زنبورى است بى‏عسل.
  9. عالم با عمل باعث گسترش بصیرت می شود؛ مغز وفکرش را هدف قرار می دهند ؛ مثل آیت الله مطهری به وسیله فرقه فرقان ! 
  10.  نقش عالمان دین در نجات جامعه‏ - موضوع: کمک رسانى و خدمت رسانی و دلسوزی و در میدان بود عالم با عمل است  ! امام عسکرى (علیه سلام) مى‏فرماید: «الفقیه» مجتهد جامع الشرایط «من» کسى است که «انقذ الناس» مردم را نجات بدهد، «من شر اعدائهم». ممکن است کسى استاد دانشگاه، پروفسور یا آیت الله باشد، اما هیچ مشکلى را حل نکند.
  11. عالم با عمل فقیه است مردم را از شر دشمنان نجات بدهد. امام عسکرى (علیه سلام) مى‏فرماید: فقیه کسى است که مردم را از شر دشمنان نجات بدهد. به حق باید گفت: امام بود که در دهه‏ى فجر و قبل از دهه‏ى فجر مقدماتى که جور کرد، باعث شد که ایران را از شر آمریکا و از شر شاه نجات بدهد. «الفقیه من انقذ» «انقاذ» یعنى نجات دادن. «انقاذ غریق» یعنى غرق دارد مى‏شود، نجاتش بده. «الفقیه» فقیه وعالم با عمل کسى است که‏ نجات دهنده باشد؛ دلسوز باشد؛ خدمت گذار جامعه مسلمانان باشد ؛ در عمل درس توحید دهد ؛ این عالم با عمل است؛
  12. ولی عالم بی عمل را تلنگر هم به اش نزنند هیچ کدام اینها وهیچ کسی از این ها تعرضی هم بر آنها نشده ؛ خضرت امام ما را زنده زنده سر از بدنش جدا کردند.
  13. «السَلامُ عَلَیکَ‏ یا ابا عَبدِالله‏ وَ عَلَى الارواحِ الَّتى حَلَّت بِفَنائِک عَلَیکَ مِنِّى سَلامُ الله ابَداً ما بَقیتُ وَ بَقى اللَّیلِ وَ النَّهار وَ لا جَعَلَهُ الله آخِرَ العَهدِ مِنِّى لِزیارَتِکُم السَلامُ عَلَى الحُسَین وَ عَلى عَلى بنَ الحُسَین وَ عَلى اولادَ الحُسَین وَ عَلى اصحابَ الحُسَین وَ رَحمَهُ الله وَ بَرَکاتُه»
  14. «اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم‏»

 

    

  • حسین صفرزاده
۰۶
شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. جلسه 39- بصیرت – موضوع موانع رشد بصیرت  - عالم بی عمل 1-دلیل عدم رشد بصیرت
  2. آیه از قرآن - مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (سوره جمعه آیه 5)  راجع به عالم بدون عمل کتاب تورات را عمل نکردند  با اینکه علم داشتند ؛ مانند الاغ دراز گوش اصلا فهم عمل ندارند. بعثت انبیاء را گویند بد است آیات خدارا تکذیب می کنند .

حکمت ها در این آیه .

  1. گروهی در حالی که عالم به محتوای آیه هستند عمل نمی کنند به ایه                                                 گروهی فهمیدند موضوع را می ایستند در مقابل آیات خدا ومقابله می کنند.
  2. گروهی فهمیدند موضوع را  ریشه آنرا می زنند می خواهند قرآن را نا بود کنند. خَتَمَ اللَّهُ  عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ (7) چشم دارند  گوش   دارند. صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (18)
  3. قرآن و تشبیه های زیبا - قرآن تشبیه های زیادی می زند می گویند تشبیه بلیغ – مثال حقّ، به آب و باطل به کفِ روى آب. مثال حقّ به شجره‏ى طیّبه و باطل به شجره‏ى خبیثه.
  4. عالم بی عمل تشبیه‏ اعمال کفّار به خاکسترى در برابر تندباد. ویا تشبیه‏ کارهاى آنان، به سراب. تشبیه‏ بتها و طاغوتها به خانه عنکبوت. وتمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادرى که مرده است. تمثیل دانشمند بىعمل به الاغى که کتاب حمل مى‏کند. تشبیه بلیغ مثل حمار- الاغ نمی دانستند که چه است سنگ است یا کتاب ؛
  5. تفهیم وتجسم حقایق قرآن - نکته بعد برای برای تفهیم وتجسم حقایق قرآن تشبیه بکاربرده است که عالم بی عمل ؛ مطلق دانایی را ندارند این مطلب کل دانشمندان مدعی علم  را در برمی گیرد ونتها علوم فقهی نیست.  
  6. کسب علم عالم بی عمل- نکته بعد کسب علم به نفع آنها نیست چون علم را بکار نمی گیرند – چو ن بعضی از دانش آموزان مدارس ما که علوم مختلف را فرا می گیرند و رتبه کسب می کنند ولی در میدان ومحیط کار مشغول به حرفه دیگری می شوند ؛ که عالم بی عمل در رشته تحصیلی خود هستند.
  7. عالم به ما هیت بعثت ولی بدون عمل - نکته بعد - قبل از این آیه 18 بقره بعثت پیامبر(صل الله علیه وآله) مطرح می شود . ماهیت بعثت هدایت است به بعثت به آیات وتزکیه وتعلیم وتربیت عالم می شود ولی به آیات وتزکیه وتعلیم وتربیت بعثت که هدف هدایت می باشد عمل  نمی کند.
  8. مردان میدان - عالم با عمل - پیغمبر فرمود خداى عز و جل بمن فرموده چهار تن از یارانم را دوست داشته باشم عرض کردیم کیانند یا رسول اللَّه همه آرزو داریم که آن‏ها باشیم- فرمود على از آن‏ها است و خاموش شد، سپس فرمود از آنانست على (علیه السلام) و ابو ذر و سلمان‏ فارسى و مقداد بن اسود کندى...
  9. أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی بِحُبِّ أَرْبَعَةٍ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هُمْ سَمِّهِمْ لَنَا فَقَالَ عَلِیٌّ مِنْهُمْ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَمَرَنِی بِحُبِّهِمْ وَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُ یُحِبُّهُمْ‏ الخصال، ج‏1، ص: 254 پیامبر خدا فرمودند چهار کس را  دوست دارم ..علی ؛ سلمان ؛ اباذر ؛ مقداد را دوست دارم که این چهار کس عالم با عمل هستند ..
  10. عالم بی عمل استحقاق مؤاخذه خواهد داشت.- نکته  علوم را از منابع حجیت دریافت کنید تا به عوج علم وکمال وعالم باعمل باشید. وای براین قوم یهودیها چون نشانه های پیامبر را دیدند به علم وعالم شدند ولی درعمل به آن علم عمل نکردند . شدند عالم بی عمل که استحقاق مؤاخذه خواهد داشت.
  11. می فهمیم وعمل به قرآن نمی کنیم - نکته توبیخ وسرزنش می کند معاند لجوج قوم یهود را که زیر بار ولایت نرفتد  همچنین من وشما هم قرآن می خوانیم و می فهمیم وعمل به قرآن نمی کنیم چون اخلاص سالم نداریم ؛ چه فرق داریم ما با قوم یهود!!!
  12. عالمان عوام فریب - نکته  نقس عالمان و دوستان انسان نماها وانسان بدون علم قابل توجه است که قرآن می خوانند ودر حد فهم آن نیستند وعوام فریبی می کنند  نکته بعضا می فهمند ولی عمل نمی کنند چون حیوان فقط حمل کتاب می کنند ودر میدان دشمن بازی می کنند شیوه انگلیسی دارند چون سید مجتبی – حبیب در لندن –
  13. عالم بی عمل با زبان نفاقشان می گویند. ( قال علی علیه السلام اللهم العن المطهری .. اللهم العن .... اللهم العن... آن مردک خبیث در آمریکا ..انسان ها انسان نما هستند عقل دارند ولی فقیه نیستند ؛ حتم الله علی قلوبهم.. ختَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ (7)
  14.  عالمان به دنیا چسبیده  -. قلب دارد ولی دنبال جلای قلب نمی رود بصیرت قلبی ندارد آینده نگر نیست یکى از علامت‏هاى انسان‏هاى جهنّمى عدم تفکّر و غافل بودن است :.لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها .. چشم دارند ولی چشم بصیرت ندارند.
  15. حافظ قر آن است ولی در میدان دشمن کار می کند ؛..وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها..گوش دارند ولی شنوای حرف حق نیستند. ..وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ . علمش در کله اش است ولی عمل نمی کند.  درهمین اصفهان روحانی رفت منبر وروضه خواند که عایشه و فلانی سم را ریختند در کاغد وبه حضرت خورانیدن وحضرت را شهید کردند .. کسی به این آقا بگوید ای عالم در زمان پیامبر (صل الله علیه وآله) کاغذ کجا بود که سم در آن بریزند !! بعدش می گوید ما این ولایت را قبول نداریم  لا ...لا... لا... أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ.
  16.  عالم بی عمل وعدم تعهد - نکته 7 عالم بی عمل سنگینی مسولیت را بر دوش نمی گیرد بدون رفتن زیر بارتعهد در میدان دشمن بازی می کند! حضرت امام رحمت الله علیه به علمش عمل کرد برموضع خودش ماند  با برکات شریعت جهانی  فراوان از خودش به جا گذاشت .
  17. عالم بی عمل چو درخت بدون ثمر -عالم بی عمل کشجرت بلا ثمر ؛ ابر بدون باران ؛ درخت بدون میوه ؛ چوعالم بی عمل است.
  18. زیبائى عالم‏ عمل‏ کردن اوست بعلم خود.- این که باید که عالم عمل بعلم خود کند و اگر نه علم او بى‏فایده شود بلکه سبب زیادتى وزر و وبال او گردد. الْعُلَمَاءُ عَالِمَانِ عَالِمٌ‏ عَمِلَ‏ بِعِلْمِهِ فَهُوَ نَاجٍ...
  19.  اهل قیامت از بوی بد عالم بدون عمل-  پیامبر «صل الله علیه وآله »: اهل دوزخ از بوى بد عالمى که علم خود را بى‏عمل گذاشته است آزرده مى‏شوند. و از میان اهل آتش آنکه بیش از همه گرفتار پشیمانى و حسرت است،
  20. عالم بی عمل مردى است که دیگرى را به راه خدا خوانده، و او پذیرفته و از راه طاعت خدا به بهشت راه یافته است، در صورتى که خود آن تبلیغ‏کننده به سبب ترک عمل به علم خود و پیروى هواى نفس، دوزخى شده است. وَ عَالِمٌ تَارِکٌ لِعِلْمِهِ فَقَدْ هَلَکَ وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیَتَأَذَّوْنَ مِنْ نَتْنِ رِیحِ الْعَالِمِ التَّارِکِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ
  21. چون به علم‏ عمل نشود، - امام سجاد «علیه السلام »: در انجیل نوشته است: تا وقتى که به آنچه آموخته‏اید عمل‏ نکرده‏اید، آنچه را نمى‏دانید بیاموزید، زیرا که چون به علم‏ عمل نشود، بر کفر دارنده خود مى‏افزاید، و دورى‏ او را از خدا افزون مى‏کند.
  22. الامام السجاد ««علیه السلام »»: مکتوب فی الانجیل: لا تطلبوا علم ما لا تعلمون و لمّا تعملوا بما علمتم، فإنّ العلم اذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه الّا کفرا، و لم یزدد من اللَّه الا بعدا.
  23. علم درعالم باعمل علم افزون گردد وهدایت اضافه شود؛ درعالم بی عمل جز دوری ا ز خدا وحسرت وضرردر عمر برایش حاصلی ندارد.
  24. علم وعمل یک ارتباط و پیوسته - حدیث بعد علم وعمل یک ارتباط و پیوسته و پیوند نزدیک به هم دارند. العلم یحبط بالعمل  علم وعمل به هم پیچیده است .از هم جدا نمی توان کرد  اگر جدا شود ثمر ندار شمره علم عمل به آن است . لازم وملزوم همدیگر هستند.
  25. علم وعمل باشد باقی مب ماند -  فان اجاب  باقی می ماند و الا فرموش خواهد شد 142 نکوهش عام بی عمل - الْعِلْمُ مَقْرُونٌ‏ بِالْعَمَلِ‏ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ (87/ 2). ومن  الامام علی «علیه السلام»: العلم مقرون‏ بالعمل‏، فمن علم عمل. و العلم یهتف بالعمل، فإن أجابه، و الّا ارتحل عنه. علم یحسبون بالعمل –
  26. این دلها همچون ظرفهایند، - یا کمیل! هلک خزّان الأموال و هم أحیاء، و العلماء باقون‏ ما بقی الدّهر، اعیانهم مفقودة، و امثالهم فی القلوب موجودة .. امام على ««علیه السلام»»: اى کمیل بن زیاد! این دلها همچون ظرفهایند، و بهترین آنها آن است که بهتر در خود نگاه دارد. پس آنچه را هم اکنون به تو مى‏گویم در خاطر نگاه دار؛
  27. مردمان بر سه گونه‏اند: - مردمان بر سه گونه‏اند: عالمان ربّانى، و آموزندگانى براى رسیدن به رستگارى، و باقى همه ابلهان و نادانانیند که در پى هر بانگ‏کننده به راه مى‏افتند، و هر بادى آنان را به سویى متمایل مى‏کند، نه از نور علم کسب روشنى مى‏کنند، و نه به پناهگاهى مطمئن و ایمن پناه مى‏برند.
  28. علم نیکوتر از مال است.- اى کمیل! علم نیکوتر از مال است. علم پاسدار تو است و تو پاسدار مال. مال با خرج کردن کم مى‏شود، و علم با انفاق افزایش پیدا مى‏کند؛ و آن دوستى که از مال پدید آید با زوال آن زایل مى‏شود.
  29. دانشمندان تا جهان باقى است زنده‏اند،- اى کمیل بن زیاد! شناخت مقام علم خود مرتبه‏اى از طاعت است. آدمى با علم، در این زندگى، کسب طاعت مى‏کند، و پس از مرگ به نام نیک مى‏رسد. علم حاکم است و مال محکوم. اى کمیل! نگهبانان اموال در زمان زندگى مرده‏اند، و دانشمندان تا جهان باقى است زنده‏اند، خود از میان رفته‏اند اما یاد ایشان در دلها باقى است ..
  30. ارزش مردم به علم است - الامام الصادق «علیه السلام »- فیما رواه عن آبائه، عن رسول اللَّه «صل الله علبه وآله»: اکثر الناس قیمة اکثرهم علما، و اقلّ الناس قیمة اقلّهم علما . امام صادق «علیه السلام » از پدرانش، از پیامبر ««صل الله علبه وآله»»: آن کس از مردم بیشتر ارزش دارد که داراى علم بیشتر باشد، و هر که علمى کمتر دارد کم‏بهاتر است.
  31. علم ماندگار مال رفتنی - علم حضرت امام ماندگار وعلم علامه مطهری ماندگار شد چون با عمل مقرون بود.

 والا ار تجل عنه  کوچ می کند ومی رود- اگر به علم پاسخ ندادند کوچ می کند . الزایمر می گیرد. حضرت امام تا اخر عمر تا وقتی زنده بود با اشراف حرف می زد! برکات علم  عمل به قرآن وکلام اهل البیت است. بی جهت نیست که می گویند نشستن در جلسه علمی عالم عبادت وکرامت است.

  1. کمال دین عمل به علم است - على علیه السّلام در منبر فرمودند: اى مردم هر گاه علمى بدست آوردید بآن عمل کنید و رستگار شوید. عالمى که به علمش عمل نکند مانند جاهل است که سرگردان است و نمى‏داند چه بکند بلکه به این عالم که علمش را رها کرده و دنبال هوى مى‏رود حجت و برهان تمام است و او مى‏داند که کارهایش بر خلاف است و راه کج را تعقیب مى‏کند. قال علی علیه السلام ..ایها الناس اعملوا  کمال الدین وعمل به – جلد اول کافی
  2. شیرازه علم عمل به آن است. اى مردم! بدانید که پختگى شما در دیندارى در گرو به دست آوردن علم دین (شناختهاى دینى) و عمل کردن به آن است. آگاه باشید که به دست آوردن علم براى شما واجب‏تر از به دست آوردن مال است؛ مال قسمت شده و تضمین یافته است‏ به عمل نگاه باید کرد
  3. به عمل نگاه باید کرد - چنان چه در قیامت هم چنین است گویند می دانستی چرا عمل نکردی؟ مسوالیت علماء نسبت به جهلاء به مراتب زیاد تر است تکلیف عالم را زیاد تر می کند!
  4. واجب ترین عمل بر علماء دین - تفسیربه رای مورد موآخزه قرار می گیرد! أیّها النّاس! اعلموا أنّ کمال الدّین طلب العلم و العمل به، ألا! و إنّ طلب العلم أوجب علیکم من طلب المال، إنّ المال مقسوم مضمون لکم، قد قسمه عادل بینکم و ضمنه، و سیفی لکم؛ و العلم مخزون عند أهله، و قد أمرتم بطلبه من أهله فاطلبوه
  5. هشدار وآماده باش - در روایت الا آمده یعنی هشدار وآماده باش. فی طلب علم. واجب ترین عمل برعلماء دین  مبارزه علیه جهل وعالم بی عمل است. در این میدان علم وعمل مبارزه لازم است.
  6. کمال دین به علم وعمل است.- یک اصل کلی – کمال دین به علم وعمل است. شما که دارید طلب علم می کنید مواظب باش در دام مال اندوزی نباشید. قال علی : من احبت ان تکون افعل الناس بما علمت افعل. فعمل. غررالحکم ..اگر دوست داری به عالی ترین مقام وبهترین درجه کمال برسی به علم خودت عمل کن ! سعادت مند ترین مردم اهل علم  کسی است که به علمش عمل کند .اصلا گیر در عمل است. ودیگر هیچ
  7. خیری نیست درعلمی که نفع ندارد.- حضرت آقا امیر المومنین علی علیه سلام به فرزند خود حسن مجتبی علیه سلام می فرمایند: حسن جان  علم بی عمل حاملی برایش ندارد. نامه 31 نهج البلاغه. لا خیرفی علم لاینفع – خیری نیست درعلمی که نفع ندارد. علمی که سودمند نباشد خیروفایده هم ندارد – دانش بدون سوداست. این همه علم در دنیا هست که فایده براش مترتب نیست .
  8. علم همراه ایمان وعمل است -حضرت امام صادق علیه سلام برکسی که ماهی در دست داشت وبرای مردم نمایش می داد  فرمودند آیا با این عمل ایمان به خدا داری ؟ شخص ماند که چه جواب به حضرت بدهد!
  9. ایمان ساحران وجادوگران فرعون - مثال آن مثل ایمان ساحران وجادوگران فرعون است . که به عملشان ایمان نداشنتد متوجه شدند که علمشان سودی ونفعی ندارد ایمان به حضرت موسی آوردند.
  • حسین صفرزاده
۰۳
شهریور

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. شنبه 28 /5/ 1402 – 2صفر1445 - استاد سالک بصیرت وموانع رشد بصیرت از نگاه امیرالمومنین علی علیه السلام
  2. جلسه 38 ازموانع رشد بصیرت ترک عمل به علمعالم  بی عمل – عمل نکردن به علمآیات قرآن.. قالُوا سُبْحانَکَ لا علم لَنا إِلاَّ ما علمتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ (بقره /32)
  3. برتر از آدم می دانستن- قابل توجه ابلیس وفرشته گان خودشان را برتر از آدم می دانستند ! ابلیس وابسطه به بحث خلقت گفت من از آتش وآدم از خاک واتش از خاک برتری دارد وفرشته گان براثر عبادت خودشان را برتر از آدم می دانسند واعلام می کنند !
  4. ابلیس ایستادگی کرد - نکته بعد ابلیس ایستادگی کرد و6 هزار سال عبادت خود را از بین برد ! وفرشته گان حقیقت مسأله را فهمیدند و عذر خواهی کردند وگفتند لا علم لَنا إِلاَّ ما علمتَنا
  5. بحث عبادت - (عبادت وبندگی – کسب مال حلال  عبادت است – خدمت عالم ربانی عبادت است – انتخاب دوست مومن عبادت است – نگاه به اوعبادت است – یاد خدا به یقین عبادت است ) از این مقوله عبادت زیاد داریم ؛ بندگی خدا - اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمد عبده ورسوله   
  6. فرق بین عبد وعند - در اینجا دو مقوله مطرح می شود فرق بین عبد وعند را باید گفتگوکرد – تا بنده بنده نشود عند الله نمی شود حضرت حسن زاده عاملی در این جا بحث زیبای دارند که عند خیلی ارزش دارد مراجعه شود –
  7. فرق علم ذاتی وکسبی - نکته دیگر علم خداوند ذاتی است وعلم ما علم بنده کسبی وغیر ذاتی باید نزد استاد کنده زد تا کسب علم شود – بیان مطلب : عده ای در دنیا مدعی اند  که خود را به جای خدا می دانند این نوع ادعا حجاب است ؛ غرروالحکم عمل نکرد به علم ؛ حجاب علمی است –
  8. عالم بی عمل - چندتا نتیجه : عالم بی عمل استادی شیطان را در اینجا نباز دارد؛
  9. نتیجه دوم عدم آگاهی وجل مانع رشد بصیرت است خیلی ها ادعای علمی می کنند ولیکن ای ادعا مانع رشد بصیرت است وجامانده هستند-
  10. عالم بدون عمل - بحث ما عالم بدون عمل است – عالم وعلم وایستادگی مساله مهمی به شمار میرود-
  11. علمی که به آن عمل نمی کند - نکته علمی که به علم عمل نمی کند مانع رشد بصیرت است – یک عده از نظر خودشان بر نمی گردند واستمرا در سماجت در نظر خود دارد  ویک عده وقتی به اشتباه خودشان پی بردند متوجه شدند بر می گردند  این افراد دسته دوم خیلی ارزشمندند –
  12. حدیث ارزش علم وعالم  خاطبه 105  بند 11نهج البلاغه دشتی- فَبَادِرُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِ تَصْوِیحِ نَبْتِهِ وَ مِنْ‏ قَبْلِ‏ أَنْ‏ تُشْغَلُوا بِأَنْفُسِکُمْ‏ عَنْ مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ پس به سوى- کشتزار- دانش بشتابید، پیش از آنکه بوته، آن خشک شود، و پیش از آنکه به خود پردازید و فرصت گرفتن علم از منبع آن و اهل آن از دست رود، و از کار زشت باز ایستید و دیگران را از آن بازدارید، چه، به باز ایستادن پیش از بازداشتن مأمورید. بیش از اینکه ریشه در خت بخشک  تلاش کند یا بگیرد
  13. قبل از آنکه گرفتار مادیت شوید - خود مشغول زندگی دنیا شوید گرفتارامور مادی نشوید - از معدن علمی علوم علی علیه السلام واهل بیت  علوم را استخراج کند.ارزش علم وبصیرت بستگی به چند مطلب دارد – 1- کسب علم از معدن علم  طهارت ارزش  دارد- منشاء علوم اهل بیت وقرآن هستند  -   
  14. قبل از اینکه عمرت تمام شود -  قبل از آنکه بنیه ات خشکیده شود! انفسکم قبل از انکه دوران جوانی را از دست برود – علمایی بودن که قبل از سن ده سال به مرحله اجتهاد رسیدند – وچه قدر هم زیاد بودند و هستند-
  15. درارزش علم وعالم  - نکته بعد  درارزش علم وعالم  برای کسب علم وارد نجف شد ومشغول تحصیل علوم دینی هر چه که نامه برایش فرستادند توجه به کسب علم باهدف به حدی بود که چیز دیگر ذهنش را مشغول نکرد بعد رسیدن به مرحله اجتهاد بقچه نامه هایش را باز کرده یکی یکی خواند .. چون عاشق کسب علم با هدف بود – این گونه به مقام والا رسید این است ارزش علم واستادکی واستمرار رسیدن به هدف والا..
  16. در دعای کمیل - ارزش علم وعالم- در دعای کمیل حضرت آقا جانم علی علیه سلام می فر مایند : أَقُولُ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ‏ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُو عَلَى الْإِنْفَاقِ یَا کُمَیْلُ صُحْبَةُ الْعَالِمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ وَ بِهِ تَکْمِلَةُ الطَّاعَةِ فِی حَیَاتِهِ وَ جَمِیلُ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ یَا کُمَیْلُ مَاتَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُون‏
  17. اینک آنچه میگویم بخاطر سپار مردم بسه دسته‏اند عالم ربانى (که بدست پروردگار تربیت شده) و شاگردى که در صراط رهائى خود و دیگران درآمده و همج رعاع (مگسهاى خوردى که همراه گله گوسفندان از این طرف بآن طرف حرکت میکنند و بالاخره مردم نادان) که در پى هر آوازى مى‏افتند ور بادى که بوزد بدنبال آن میجهند از نور خورشید علم بهره نبرده و به پایه استوارى پناهنده نگردیده‏اند.
  18. اى کمیل، دانش از مال بهتر است براى اینکه علم نگهدار تو و تو حافظ ثروتى، مالیه با بخشش بدیگران میکاهد و دانش از آموختن بدیگران رو بفزونى میگذارد. اى کمیل، محبت بعلم و دانش، دینى است که مردم باید متدین به آن شوند و تا وقتى که در حیاتند بدین وسیله طاعت آنها بحد کمال رسد و پس از درگذشتش بهترین آثار جاویدان او برقرار ماند دانش حاکم است و مال محکوم.
  19. مال داران در حقیت مرده اند - اى کمیل مالداران با آنکه زنده‏اند در حقیقت مردگانند لیکن دانشمندان تا روزگار باقى است پابرجایند کالبدشان مفقود است لیکن حقیقتشان در دلهاى دیگران موجود است بار دیگر آه دردناکى کشید و اشاره بسینه مملو از حکمت و معرفت خود نموده گفت اینجا مخزن علم و کمال و دریاى مالامال از معارف و حکم است اگر کسى را بیابم کلید این گنج گرانبها و پر ارزش را بدو میسپارم هیهات بچنین شخصى دست پیدا نمى‏نمایم. نمونه هایی در زندگی حضرت امام رحمت الله – هم چنین حضرت آیت الله ناصری که  ارزش علم وعالم در بحث عبد الله وعند الله مفضل زمینه حدیث وبحث فراوان دارد .
  20. عالم بی عمل - در اینجا مورد بحث ما  نکته عالم بی عمل است که باعث عدم رشد بصیرت می گردد – درعالم بی عمل 3 دسته اند عدم مقاومت در کسب علم – برای مطاع دنیا طلبی وبدست اوردن پول – برای پست وریاست ودنیا طلبی  -این گونه علم ها برای دنیا بادی است بی بنیاد – دین نش را می فروشد برای دنیا ی دیگران –
  21. دراستدلال عقلی وعلمی حضرت درفرق علم ومال را بیان می فرمایند. مال را اگربخشی ارزش  آن کم می شود ولی در بخشش علم بینش فزونی یابد-یا کمیل العلم خیرمن المال – حضرت ادادمه می دهند درفرق علم ومال ..بماند که هرچیز ذکات دارد وذکات علم نشرهه است.
  22. درهاى حکمت الهى نزد اهل بیت گشوده است، خطبه 120 نهج البلاغه در خصایص اهل البیت می فرماید: تَاللَّهِ‏ لَقَدْ عُلِّمْتُ‏ تَبْلِیغَ‏ الرِّسَالاتِ‏ وَ إِتْمَامَ الْعِدَاتِ وَ تَمَامَ الْکَلِمَاتِ وَ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَبْوَابُ الْحُکْمِ وَ ضِیَاءُ الْأَمْرِ أَلَا وَ إِنَّ شَرَائِعَ الدِّینِ وَاحِدَةٌ وَ سُبُلَهُ قَاصِدَةٌ مَنْ أَخَذَ بِهَا لَحِقَ وَ غَنِمَ وَ مَنْ وَقَفَ عَنْهَا ضَلَّ وَ نَدِمَ اعْمَلُوا لِیَوْمٍ تُذْخَرُ لَهُ الذَّخَائِرُ وَ تُبْلَى فِیهِ السَّرَائِر به خدا که دانستم رساندن پیامها را، و انجام دادن وعده‏ها را، و بیان داشتن امر و نهى‏ها را. درهاى حکمت الهى نزد ما اهل بیت گشوده است، و چراغ دین با راهنمایى ما افروخته است. بدانید که راههاى دین- که نزد ماست- یک راه است، و آن راست- و کوتاه است- کسى که آن راه را پیش گیرد، به منزل رسیده و غنیمت برده، و کسى که در آن نرود، گمراه است، و پشیمانى خورده. براى روزى کار کنید که اندوخته‏ها براى آن نهند- تا به کار شود، و رازها در آن روز آشکار شود. آن را که سودش ندهد خردى که دارد، چگونه از خردى که با او نیست سود بردارد؟
  23.  سوال منبع علوم از کجاست ؟  قال علی علیه السلام ویژگی های اهل علم با عمل – تبلیغ رسالات – اتما – اتمام کلمات  والعلم - عندنا اهل بیت  ابواب الحکم  - روشنایی انوار – امور انسانها  در مسیر تکامل است  ودر اختیار اهل البیت  علیهم السلام -  حضرت فرمودند: منشآء کلیه علوم انسانی ایمانی ؛ اجتماعی ؛ نزد ماست کسب کردی بیاشام –
  24. در تبعیت از رهبری - خطبه 229 خصایص البیعه مع الامام  وَ بَسَطْتُمْ یَدِی فَکَفَفْتُهَا وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا ثُمَّ تَدَاکَکْتُمْ عَلَیَّ تَدَاکَّ الْإِبِلِ الْهِیمِ عَلَى حِیَاضِهَا یَوْمَ وِرْدِهَا حَتَّى انْقَطَعَت‏....بعد از قتل عثمان که آمدند با حضرت بیعت کردند با علی علیه السلام -  نقشه راه را حضرت در این خطبه بیان فرمودند که راهبرد حکومتی دارد – در تبعیت از رهبری می باشد: و دستم را گشودید، بازش داشتم، و آن را کشیدید، نگاهش داشتم، سپس بر من هجوم آوردید همچون شتران تشنه که روز آب خوردن به آبگیرهاى خود در آیند- و دوش و بر هم را سایند- چندان که- از هجوم مردمان- بند پاى افزار برید وردا افتاد، و ناتوان پامال گردید. و خشنودى مردم در بیعت من بدانجا رسید که خردسال شادمان شد و سالخورده لرزان لرزان بدانجا روان، و بیمار- براى بیعت- خود را بر پا مى‏داشت، و دختران جوان- براى دیدن آن منظره- سر برهنه دوان.
  25. اما ره آورد شوم علمای بی عمل - نکته بعد در جمع بندی کلام ارزش علم وعالم وارزش علماء -- اما رهآورد شوم علمایی که به علمشان عمل نمی کنند- چه بد بختی هایی را باید تحمل کنند  خطبه 110 إِنَّ الْعَالِمَ‏ الْعَامِلَ‏ بِغَیْرِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لَا یَسْتَفِیقُ عَنْ جَهْلِهِ بَلْ قَدْ رَأَیْتُ الْحُجَّةَ عَلَیْهِ أَعْظَمَ وَ الْحَسْرَةَ أَدْوَمَ عَلَى هَذَا الْعَالِمِ الْمُنْسَلِخِ عَنْ عِلْمِهِ‏ مِنْهَا عَلَى هَذَا الْجَاهِلِ الْمُتَحَیِّرِ فِی جَهْلِهِ وَ کِلَاهُمَا حَائِرٌ بَائِرٌ لَا تَرْتَابُوا- امام على «علیه السلام»: عالمى که به علم خود عمل نکند، همچون نادان سرگردانى است که از بیهوشى جهل خویش به هوش نیامده، بلکه حجت بر ضد او قویتر و حسرت او شدیدتر و نکوهیدگى او در نزد خدا بیشتر است.
  26. الذی کجاهل الحایر الذی لا یستفیق عن جهله..وهو عند الله  1- جزءکسانی است که  برعلم بها نمی دهد ودروغ می گوید ... الذی لا یستفیق عن جهله. صادق نیست و بیماریش را شفاء نمی دهد - وبل حجته علم اعلام اعظم – نادن وسر گردان - بعضا برای مصالح مادی جمله ای می گویند وقتی از آنها سوآل می شود برکدام مبنا این صحبت است؟  جواب میدهد نظرم چیز دیگری بود – آدم می ماند در این گونه گفتار مغرضانه – ما نظر خوان نیستیم ما به کلامی که از دهان گوینده بیرون میاید توجه داریم –
  27. 1- عالم بی عمل به خیال باطل خودش حجت را تمام کرده است . ولی حجت بر ضد او را قویتر و حسرت او شدیدتر الْحُجَّةَ عَلَیْهِ أَعْظَمَ ..
  28. 2- درعالم بی عمل الزاما و نکوهیدگى او در نزد خدا بیشتر است.   سرش به سنگ خورد له عندالله سزاوار نکوهش است وَ الْحَسْرَةَ أَدْوَمَ عَلَى هَذَا الْعَالِمِ
    1. جمع بندی
  29. ارزش علوم واقعی - ارزش علم در گرفتن از اهل بیت  علوم واقعی است که عالم ربانی است وما دنبال گرفتن این علوم وعالم هستیم  -
  30. انتخاب استاد وسیره گرفتن -  ازحضرت استاد چون آیت الله جنتی – شهید قدوسی – استاد عالم ربانی – فاضل لنکرانی – حضرت آیت الله گلپایگانی -  حاج مرتضی حایری  - انتخاب استاد خیلی مهم است - 
  31. عالم ربانی مثل شهید مفتح – شیخ مفید – سیخ طوسی – مجلسیین – مرحوم امام رحت الله – مقام معظم رهبری -  سید رضی – حاج مرتضی حایری – علمایی که سرشان را زیر برف نمی کنند جنبه حدایتی دارند –
  32. اگر علم سود ندهد تدبیر باقی نمی ماند – چون جاهل ونادان سر گردان است . چرا چون آقا گنجی رقت فرانسه وبر علیه مقام معظم رهبری ما با ایشان هم سلول بودیم می نشت برنامه های تلویزیون آن زمان را تماشا می کرد گفتم شما با عبا وعمامه اینها را نگاه می کنید زشت است گفت می خواهم به عمق خلاف را دریافت کنم مثل شیخ علی تهرانی – امجد –
  33. عالم بی عمل علم خودش هم به دردش نمی خورد – و مقام عالم‏ بى‏ عمل‏ را تا حد حمار، تنزّل مى‏دهد؛ تمثیل عالم‏ بى‏ عمل در قرآن: عالم بى‏عمل، به الاغى تشبیه شده است که بار کتاب حمل مى‏کند؛ ولى خود از آن بهره‏اى نمى‏برد. عالم بی عمل چون درخت بی ثمر است

 

  1. عالم بی عمل معصیت می کند ونافرمایی خدارا انجام می دهد وبرایش اهمیتی ندارد –  بر خلاف علمش عمل می کند – مَثَلُ الَّذِینَ حُمّلُواْ التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ‏ (جمعه، 5)
  2. عالم بی عمل مانند معاویه پول می داد – مثل ابو ملجم مرادی را پول می دهد بر علیه ولایت قیام می کند – این خطبه 110 انحرافات  اللهی را مظرح می کند- اگر عالم بی عمل شدیم دنیا وآخرتمان را باختیم عالم بى عمل، مانند چاه فاضلابى است که درون آن متعفّن است. «5»
  3. * عالم بى عمل، مانند قبرى است که ظاهرش سالم ولى درونش استخوان‏ها پوسیده. اگر عالم بی عمل شدیم –فسد العالم فسد العلم عالم‏ بى‏ عمل‏، ابولهب، قاتل برده شده است. غضب خدا در مورد همه‏ى این افراد به کار رفته است. پس وقتى شما مى‏گویید: خدایا من غیر از مغضوبین هستم، یعنى حساب من با غضب شده‏ها جداست.
  4. اگر عالم بی عمل شدیم – امروز هم کسانی هستند که  نور علم وجامعه را منحرف می کنند
  5. اگر عالم بی عمل شدیم خداوند خود مارا هدایت نمی کند- «إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً حَاسَبَهُ عَلَى رُءُوسِ النَّاسِ» (الزهد/ ص 92) روبه روى مردم حساب مى‏کشد (که رسوا شود) و افرادى بى حساب به جهنم مى‏روند: سلطان ستمگر، تاجر دروغگو، پیرمرد زناکار، عالم بى عمل، مشرکین، کفار.
  6. عالم بی عمل چرا به آنچه که مى‏گویید عمل نمى‏کنید - قرآن مى‏فرماید: «آمَنُوا» کنارش گفته‏ «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» «آمَنُوا» مربوط به عقیده و نظر است‏ «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» مربوط به گفتن نمى‏شود گفت فقط دل‏ات پاک باشد عمل‏ات خراب باشد یا عمل‏ات درست باشد مثلًا ... «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» (صف/ 2) چرا به آنچه که مى‏گویید عمل نمى‏کنید یعنى تعادل بین گفتار و رفتار. است عالم‏ بى‏ عمل است ‏ مثل سلاح بى فشنگ است مى‏خواهید تبلیغ کنید با عمل تبلیغ کنید فقط به سخنران نیست. تعادل بین نظر و عمل باید...  ‏
  7. خدایا من نمى‏خواهم جزء پولدار بى دین باشم. نمى‏خواهم زوردار بى دین باشم. نمى‏خواهم منافق باشم. نمى‏خواهم جزء رباخواران باشم. نمى‏خواهم جزء ترسوها باشم. نمى‏خواهم عالم‏ بى‏ عمل‏ باشم. نمى‏خواهم کارشکن باشم. نمى‏خواهم قاتل باشم. اینها همه مغضوب هستند و من، «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» هستم. من غیر از مغضوبین هستم. من مى‏خواهم جزء کسانى باشم که تو به آنها نعمت دادى.
  8. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  
  • حسین صفرزاده
۲۲
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. فهرست امیر المومنین - متقین 41- 42- 2- از ستایش دیگران بیمناکند «اذا زکى احدهم خاف مما یقال له فیقول أنا أعلم بنفسى من غیرى و ربى اعلم منى بنفسى، اللهم لا تؤ اخذنى بما یقولون و اجعلنى أفضل مما یظنون و اغفرلى مالا یعلمون» ترجمه: «هرگاه یکى از آنها (متقین) ستوده شود، از آنچه بر او گفته مى‏شود به هراس مى‏افتد و مى‏گوید: من از دیگران نسبت به خود آگاه‏ترم و پروردگارم به نفس من از خود من آگاه‏تر است (مى‏گوید) خدایا! مرا به آنچه مى‏گویند مگیر و مؤاخذه مکن! و مرا بهتر از آنچه گمان مى‏کنند قرار ده، و آنچه را از اعمالم نمى‏دانند بیامرز!»
  2. نقّادى از خود.- از فراز بالا به دست مى‏آید که: 1- مدح مداحان و ثناء ثناخوانان در متقین تأثیر نکرده
  3. 2- متقین نقّاد خویشتن هستند، وقتى مدح مى‏شنوند، به انتقاد از خود مى‏پردازند.
  4. 3- متقین در مقام خودشناسى پیشرفته و خود را شناخته‏اند، این خودشناسى و معرفت نفس زیربناى دو
  5. شناخت خویش مشکلترین کارها - مسئله مهم قابل بحث در درجه اول شناسائى خویشتن است،
  6. موانعى از درون و حجابهائى شروع کنیم که فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛
  7. قلب مصنوعی - چهار تفسیر براى این عبارت ممکن است بشود که اجمالا اشاره مى‏کنیم:
  8. قلب را اگر دقیقاً نظر کند، بر وجود خدا گواهى مى‏دهد، نقل شد که قلب مصنوعى به هزینه حدود
  9. دو میلیون برابر جمعیت زمین - آجرهاى ساختمانى بدن به طور متوسط ده میلیون میلیارد سلول در بدن
  10. برهان علت ومعلول - کسى که مخلوق است و معلول، علم پیدا مى‏کند که خالق و علتى هست،
  11. برهان (فقر و غنا) 3 منبع مستقل و بى‏نیازى (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ)
  12. یافتن خداوند از طریق شهود -«ما کُنتُ أعبُدُ شیئاً لم ارَ لَمْ تَرَه الابْصار بِمشاهدة العَیان ولکن رَأَتْهُ القُلوبُ بِحَقائِق الایمان»:
  13. ولى با بصیرت توان دید». «من عرف نفسه بالعلم و القدرة عرف ربه بالعلم و القدرة». (کُنْ فَیَکُونُ)*
  14. حقیقت و ذات نفس و روح - وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی‏. چگونه مدعى هستیم
  15. چهار نفس داریم - «اریدُ انْ تَعُرّفنى نفسى قال یا کمیل و أىُّ الانفس تُریدُ انْ اعرفَک قُلتُ یا مولاى‏ هل هى الّا نفس واحدة قال یا کُمیل انّما هى اربَعةٌ النّامیةُ النّباتِیَهُ و الحِسیَّة الحیوانیة و الناطِقة القُدسِیّة و الکُلیّةُ الالهَیةُ وَ لِکُلِ واحِدة مِنْ هذهِ خَمسُ قُوى و خاصیتان ...»:
  16. در مورد عبارت «من عرف نفسه فقد عرب ربّه» مرحوم علامه طباطبائى کلامى دارند که مى‏توانید
  17. خود را نشناخته‏ایم، چرا؟- «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ».چرا پرهیزگاران خود را شناخته و ما هنوز
  18. این خودشناسى دو مانع دارد:«احثُوا التّرابَ فى وجوه المدّاحین» «خاک بر صورت مدح کنندگان
  19. دوم حجابهاى درونى است آنها نفس خود را شناخته‏اند، و مى‏دانند در همه احوال باید با آن مبارزه کرد.
  20. مردى به نام «مجاشع» بر پیامبر  کیف الطّریق الى مَعْرفة الحقّ؟ فَکَیف الطّریق الى موافقة الحقّ؟
  21. «اى رسول خدا طریق شناخت حق چیست؟ طریق موافقت حق چگونه است؟ فرمود: مخالفت نفس،
  22. گفت: یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) راه کسب رضاى حق چیست؟ فرمود: سخط و غضب بر نفس،
  23. گفت: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) راه رسیدن به حق چیست؟ فرمود: دورى از نفس،
  24. گفت: اى رسول الله (صلى الله علیه وآله) راه اطاعت حق چیست؟ فرمود عصیان و نافرمانى از نفس،
  25. گفت: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) راه ذکر و یاد حق چیست؟ فرمود: فراموش کردن نفس،
  26. گفت: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) راه مقام انس و مأنوس شدن با حق چیست؟ فرمود: ترس
  27. متقین از مدح مداحان متنفرند، (فَلا تُزَکُّوا أَنفسکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏ «و خودستائى نکنید او که آفریننده
  28. در ذیل این آیه (فَلا تُزَکُّوا أَنفسکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏-نفسهاى خود را بزرگ نشمارید و مدح نکنید
  29. خداوند عزوجل آگاه تقوی شماست - «لا یَفْتَخِر احَدُکُم بکثرة صلاتِه و صِیامِه و زکاتِه و نُسُکِه لانّ اللّهَ عزّوجلّ اعْلَمُ بمن اتّقى منکم»:
  30. اعمال ما از خود ما آگاهتر - آن وقت دست به دعا برمى‏دارند و از خداوند سه چیز مى‏خواهند:
  31. عجب موجب سخط-1- خدایا اگر این صفات که اینها مى‏گویند در ما نیست به خاطر آن ما را مؤاخذه و عتاب نفرما.
  32. درجاتمان را والاتر گردان -2-  اگر این صفات واقعاً با ما است ما از تو مى‏خواهیم
  33. مارا مورد عفو بخشش قرارده -3- خدایا آنچه از لغزشها و گناهان که تو عالم بر آن هستى و بر غیر
  34. مرحوم الهى در ذیل این فراز (اذا زکى احدهم خاف مما یقال له فیقول انا اعلم بنفسى من غیرى و ربى اعلم بى من نفسى اللهم لا تؤاخذنى بما یقولون و اجعلنى افضل مما یظنون و اغفرلى مالا یعلمون) چنین گوید:
  1. همى گویند در پاسخ که ما را
 

سریرت هست بر خویش آشکارا

  1. پس آن گه با نیاز عشق دمساز
 

همى گویند کاى داناى هر راز

  1. همى گوید به دل که‏اى پاک یزدان‏
 

مرا برتر زهر پندار گردان‏

  1. ببخشا آنچه مستور است از ایشان‏
 

زکار زشت و افکار پریشان‏

  1. چو آن فرزانگان هشیارى ام بخش‏
 

وز این خواب گران بیدارى ام بخش‏

  1. به نور عشق جانم را بیفروز
 

شبم اى ماه گردان غیرت روز

         
  1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 137

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۲
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین - متقین 41- 42- از ستایش دیگران بیمناکند «اذا زکى احدهم خاف مما یقال له فیقول أنا أعلم بنفسى من غیرى و ربى اعلم منى بنفسى، اللهم لا تؤ اخذنى بما یقولون و اجعلنى أفضل مما یظنون و اغفرلى مالا یعلمون» ترجمه: «هرگاه یکى از آنها (متقین) ستوده شود، از آنچه بر او گفته مى‏شود به هراس مى‏افتد و مى‏گوید: من از دیگران نسبت به خود آگاه‏ترم و پروردگارم به نفس من از خود من آگاه‏تر است (مى‏گوید) خدایا! مرا به آنچه مى‏گویند مگیر و مؤاخذه مکن! و مرا بهتر از آنچه گمان مى‏کنند قرار ده، و آنچه را از اعمالم نمى‏دانند بیامرز!»
  2. نقّادى از خود.- شرح: از فراز بالا به دست مى‏آید که: 1- مدح مداحان و ثناء ثناخوانان در متقین تأثیر نکرده و عوض نمى‏شوند، بلکه مدح باعث بیدارى آنها مى‏شود که مبادا از جاده خارج شوند.
  3. 2- متقین نقّاد خویشتن هستند، وقتى مدح مى‏شنوند، به انتقاد از خود مى‏پردازند.
  4. 3- متقین در مقام خودشناسى پیشرفته و خود را شناخته‏اند، این خودشناسى و معرفت نفس زیربناى دو خصلت قبل است، وقتى خود صفت وجودى خود را شناختند، از مداحى دیگران خشنود نشده، و به نقّادى از خود مى‏پردازند.
  5. شناخت خویش مشکلترین کارها - مسئله مهم قابل بحث در درجه اول شناسائى خویشتن است، مشکلترین کارها همین شناخت خویش است، گاهى 80 سال عمر کرده ولى خود را نشناخته، و در نتیجه خداى خود را نیز نشناخته است که خودشناسى مقدمه خداشناسى است،
  6. موانعى از درون و حجابهائى از برون اجازه خودشناسى آنچنان که باید باشد نمى‏دهد، تا خود را نشناختیم چگونه خود را اصلاح کنیم؟! بحث را از حدیث معروف مولى الموحدین و عارف العارفین امام على (علیه السلام) شروع کنیم که فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ «کسى که خود را شناخت خدایش را شناخته است». درباره معرفت اعم از معرفت نفس و خداوند سبحان مى‏توانید به جلد 6 میزان الحکمه،
  7. قلب مصنوعی - چهار تفسیر براى این عبارت ممکن است بشود که اجمالا اشاره مى‏کنیم: 1- تفسیر ظاهرى جسمانى، که برگشت به برهان نظم در خداشناسى مى‏کند، یعنى هر کس این بدن جسمانى و عنصرى را بشناسد خدا را مى‏شناسد، دستگاههائى در این بدن است که هر یک براى خداشناسى کافى است، چشم را اگر کسى از نظر تشریح و فیزیولوژى بنگرد محال است خدا را نشناسد،
  8. قلب را اگر دقیقاً نظر کند، بر وجود خدا گواهى مى‏دهد، نقل شد که قلب مصنوعى به هزینه حدود 30 میلیون تومان ساختند، و فقط پنج، شش روز کارکرد، و باز ایستاد، اگر از کار باز نمى‏ایستاد هم مگر قابل مقایسه با قلب طبیعى بود، با قلب مصنوعى باید آهسته رود و آهسته بیاید، مگر مى‏شود با آن کوهنوردى و پرش کرد. به سلولهاى بدن بنگر،
  9. دو میلیون برابر جمعیت زمین - دانشمندان محاسبه کرده‏اند که بدن انسان از واحدهائى به نام سلول و یاخته تشکیل شده که آجرهاى ساختمانى بدن است، به طور متوسط ده میلیون میلیارد سلول در بدن است (یعنى دو میلیون برابر جمعیت زمین در هر بدن سلول است اگر بشر بخواهد چیزى درست کند تا کار یک سلول را انجام دهد، محاسبه شده که نیاز به‏ شهرى است که هزاران کارخانه و لابراتوار داشته باشد. آیا وجدان باور مى‏کند که طبیعت کور و کر چنین کند!
  10. برهان علت ومعلول - 2- تفسیر دوم اشاره به برهان علت و معلول است، کسى که آگاه شد که مخلوق است و معلول، علم پیدا مى‏کند که خالق و علتى هست، باید در سلسله علل به جائى برسد که دیگر او معلول نیست و علة العلل است و آن خدا است و الّا تسلسل لازم مى‏آید که محال است.
  11. برهان (فقر و غنا) 3- اشاره به برهان وجوب و امکان و (فقر و غنا) است، انسان وقتى نظر به خود مى‏کند و خود را مى‏شناسد که هیچ ندارد، و فقیر است، آگاهى پیدا مى‏کند که منبع مستقل و بى‏نیازى هست که نیازمند به او هستم‏ (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ)
  12. یافتن خداوند از طریق شهود - 4- سه طریق قبل اثبات و آگاهى بر وجود خداوند از طریق استدلال بود، و راه چهارم یافتن خداوند از طریق شهود است، یعنى کسى که نفس خود را در اثر رفع موانع و حجابهاى درونى و بیرونى شناخت خدا را مشاهده خواهد کرد، و بر حاکمیت او واقف خواهد شد، و همان مى‏شود که وقتى به ائمه اطهار (علیهم السلام) مى‏گفتند آیا خدا را دیده‏اید به این مضمون مى‏فرمودند: «ما کُنتُ أعبُدُ شیئاً لم ارَ لَمْ تَرَه الابْصار بِمشاهدة العَیان ولکن رَأَتْهُ القُلوبُ بِحَقائِق الایمان»: «چیزى را که ندیده باشم، عبادت نمى‏کنم، دیدگان ظاهرى و چشمهاى سر، او را نمى‏بینند، ولکن قلبها با حقیقت ایمان (و شناخت نفس) خواهند دید، با بصر نتوان دید.
  13. ولى با بصیرت توان دید». اگر کسى خود را شناخت راهى براى شناخت صفات خدا و یافتن آنها پیدا کرده است، اگر علم و قدرت خود را شناخت، علم و قدرت خداوند را مى‏یابد. «من عرف نفسه بالعلم و القدرة عرف ربه بالعلم و القدرة». وقتى دید نفس او در صفحه ذهن مى‏تواند صورتهاى ذهنى را در یک لحظه خلق کند، و در لحظه دیگر از صفحه ذهن پاک کند، مى‏یابد معنى‏ (کُنْ فَیَکُونُ)* را و این که اگر خداوند اراده کند، در یک لحظه خلق و در لحظه دیگر محو مى‏کند،
  14. حقیقت و ذات نفس و روح - البته ایجاد صور و تشبیه آن به ایجاد مخلوقات تمثیل به اینها براى فهم مطلب است وگرنه فاصله بسیار است اینها تماماً در صفات الهى است و کسى را به کنه آن ذات پاک راه نیست، چنان که حقیقت و ذات نفس و روح بر ما پوشیده است، وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی‏. چگونه مدعى هستیم روح و نفس را شناخته‏ایم، در حالى که محقق کاشانى در روض الجنان، چهارده قول در حقیقت نفس آورده است که حقیقت نفس آورده است؟ از حالت جسمانى گرفته تا فوق روحانى.
  15. چهار نفس داریم -کمیل یکى از اصحاب خاص امیرالمؤمنین على (علیه السلام) است (از یارانى بوده که چه بسا به او حرفهائى گفته مى‏شد که به دیگران گفته نمى‏شد) وى مى‏گوید به امیرالمؤمنین على (علیه السلام) عرض کردم: «اریدُ انْ تَعُرّفنى نفسى قال یا کمیل و أىُّ الانفس تُریدُ انْ اعرفَک قُلتُ یا مولاى‏ هل هى الّا نفس واحدة قال یا کُمیل انّما هى اربَعةٌ النّامیةُ النّباتِیَهُ و الحِسیَّة الحیوانیة و الناطِقة القُدسِیّة و الکُلیّةُ الالهَیةُ وَ لِکُلِ واحِدة مِنْ هذهِ خَمسُ قُوى و خاصیتان ...»: «مى‏خواهم نفس مرا به من معرفى کرده و بشناسانى، فرمودند: اى کمیل کدام یک از نفسها را مى‏خواهى به تو بشناسانم، گفتم اى مولاى من آیا مگر غیر از یک نفس، نفس دیگرى هم هست؟ فرمودند: اى کمیل چهار نفس داریم: نامیه نباتیه- حسّیه حیوانیة- ناطقة قدسیه- کلیه الهیه و هر کدام از اینها پنج قوا و نیرو و دو خصلت دارند ...».
  16. در مورد عبارت «من عرف نفسه فقد عرب ربّه» مرحوم علامه طباطبائى کلامى دارند که مى‏توانید در جلد 6 المیزان، صفحه 176- 169 مطالعه فرمائید، صاحب میزان الحکمه نیز کلام ایشان را در جلد 6، صفحه 153- 143 آورده است و همچنین در این باره استاد محمدتقى جعفرى در شرح نهج‏البلاغه خود جلد 18، صفحه 148 به بعد بحثى دارند.
  17. خود را نشناخته‏ایم، چرا؟- بى جهت نیست با اینکه موضوع بسیارى از علوم، انسان است مثل روانشناسى و روانکاوى و با اینکه تشریح فیزیولوژى روى آن صورت گرفته، ولى در عین حال انسان موجودى ناشناخته است، بى جهت نیست که خداوند در خلقت انسان به خود بالید و مى‏فرماید: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ».چرا پرهیزگاران خود را شناخته و ما هنوز نشناخته‏ایم، گاهى با فردى یک ساعت حرف مى‏زنیم بعد به رفقا مى‏گوئیم او را شناختم، چند روزى با کسى همسفر مى‏شویم و مى‏گوئیم او را شناختم، در حالى که نزدیک به خود را نشناخته‏ایم، چرا؟
  18. این خودشناسى دو مانع دارد: یکى از برون که مداحان و دوستان نادان هستند، که ما را با تعریفهاى کاذب خود به آسمان مى‏برند، آقا چشم روزگار مثل شما ندیده، مادر روزگار چون تو نزائیده، فردى به یکى از اینها که او را تمجید مى‏کرد و مى‏گفت مى‏دانم دروغ مى‏گوئى، ولى خوشم مى‏آید، آرى این خوش آمدنها انسان را بیچاره مى‏کند. بى‏جهت نیست که در روایت آمده‏ «احثُوا التّرابَ فى وجوه المدّاحین» «خاک بر صورت مدح کنندگان بپاشید» اجازه ندهید افراد متملق و چاپلوس به دور شما راه یابند، وقتى بوى قدرت از کسى استشمام کنند، به دور او جمع مى‏شوند، تا از هر طرف خون او را بمکند.
  19. دوم حجابهاى درونى است مثل خودبینى، خودخواهى، تعصب، کبر و جامع همه اینها حبّ ذات. پرهیزگاران از این دو مانع پیراسته‏اند، و از این رو وقتى مدحى مى‏شنوند، به نقّادى خود پرداخته، و گویند ما خود را بهتر مى‏شناسیم. آنها نفس خود را شناخته‏اند، و مى‏دانند در همه احوال باید با آن مبارزه کرد و گویا این حدیث ارزنده پیامبر (صلى الله علیه وآله) در گوش آنها طنین‏افکن است که:
  20. مردى به نام «مجاشع» بر پیامبر (صلى الله علیه وآله)  وارد شد و پرسید «یا رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) کیف الطّریق الى مَعْرفة الحقّ؟ فقال (صلى الله علیه وآله): معرفَةُ النفس، فقال یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) فَکَیف الطّریق الى موافقة الحقّ؟ قال: مخالفة النفس فقال یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) فکیف الطریقُ الى رضا الحق؟ قال: سخط النفس فقال: یا رسول الل (صلى الله علیه وآله) ه فکیف الطّریق الى وصل الحق؟ قال: هجر النفس فقال یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) فکیف الطریقُ الى طاعة الحق؟ قال: عصیان النفس فقال: یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) فکیف الطّریق الى ذکر الحق؟ قال: نسیانُ النفس، فقال: یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) فَکَیفَ الطّریقُ الى قُرب الحق؟ قال: التّباعد مِن النفس فَقال: یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) فَکَیفَ الطّریقُ الى انْسِ الحق؟ قال: الوَحْشَةُ مِن النفس فقال یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) فَکیفَ الطَریق الى ذلک؟ قال: الاستِغاثَةَ بالحَقّ على النفس»:
  21. «اى رسول خدا طریق شناخت حق چیست؟ فرمود: شناخت نفس است، گفت یا رسول الله (صلى الله علیه وآله)، طریق موافقت حق چگونه است؟ فرمود: مخالفت نفس،
  22. گفت: یا رسول الله (صلى الله علیه وآله) راه کسب رضاى حق چیست؟ فرمود: سخط و غضب بر نفس،
  23. گفت: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) راه رسیدن به حق چیست؟ فرمود: دورى از نفس،
  24. گفت: اى رسول الله (صلى الله علیه وآله) راه اطاعت حق چیست؟ فرمود عصیان و نافرمانى از نفس،
  25. گفت: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) راه ذکر و یاد حق چیست؟ فرمود: فراموش کردن نفس، گفت اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) راه قرب و نزدیک شدن به حق و خداوند چیست؟ فرمود دورى از نفس،
  26. گفت: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) راه مقام انس و مأنوس شدن با حق چیست؟ فرمود: ترس و وحشت از نفس، گفت: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) راه کسب این موارد چگونه است؟ فرمود: استعانت و کمک خواستن از حق نفس».
  27. متقین از مدح مداحان متنفرند، زیرا آن را مایه عجب مى‏دانند، و نداى قرآن در گوش آنها طنین‏افکن است که (فَلا تُزَکُّوا أَنفسکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏ «و خودستائى نکنید او که آفریننده است به حال هر که متقى است (از شما) داناتر است».
  28. در ذیل این آیه (فَلا تُزَکُّوا أَنفسکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏- در مجمع البیان مى‏گوید: یعنى نفسهاى خود را بزرگ نشمارید و مدح نکنید به آنچه در آن نیست، که خدا آگاهتر به نفسهاى شما است و بعضى گفته‏اند معناى آیه این است که به اعمال خیرِ در نفوس خود نفسهایتان را تزکیه نکنید (فرق معنى اول و دوم این است که در اولى مدح بر آنچه در آن نیست مى‏کنند و در دومى مدح بر آنچه در آن است).
  29. خداوند عزوجل آگاه تقوی شماست - در تفسیر صافى نیز از امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه سؤال شد، حضرت فرمودند: «لا یَفْتَخِر احَدُکُم بکثرة صلاتِه و صِیامِه و زکاتِه و نُسُکِه لانّ اللّهَ عزّوجلّ اعْلَمُ بمن اتّقى منکم»: «کسى از شما به زیادى نماز و روزه و زکات (صدقه) و سایر عباداتش افتخار نکند، زیرا خداوند عزوجل آگاهتر است به کسى که از شما تقوا پیشه کرد».
  30. اعمال ما از خود ما آگاهتر - پس از اینکه پرهیزگاران از ستایش و مدح خائف شده و گفتند ما از دیگران نسبت به خود آگاه‏تریم و مى‏دانیم که چقدر در عبادت خداوند مقصریم و خداوند به اعمال ما از خود ما آگاهتر است آن وقت دست به دعا برمى‏دارند و از خداوند سه چیز مى‏خواهند:
  31. عجب موجب سخط-1- خدایا به آنچه مدّاحان درباره ما مى‏گویند ما را مؤاخذه مکن، زیرا مدح آنها موجب عجب و عجب موجب سخط تو است، خدایا اگر این صفات که اینها مى‏گویند در ما نیست به خاطر آن ما را مؤاخذه و عتاب نفرما.
  32. درجاتمان را والاتر گردان -2- خدایا ما را بهتر و بالاتر از آنچه دیگران گمان مى‏کنند قرار بده، اگر این صفات واقعاً با ما است ما از تو مى‏خواهیم که درجاتمان را والاتر گردانى.
  33. مارا مورد عفو بخشش قرارده -3- خدایا آنچه از لغزشها و گناهان که تو عالم بر آن هستى و بر غیر تو و این مدّاحان پوشیده است ما را ببخش و مورد عفو قرارم ده.***
  34. مرحوم الهى در ذیل این فراز (اذا زکى احدهم خاف مما یقال له فیقول انا اعلم بنفسى من غیرى و ربى اعلم بى من نفسى اللهم لا تؤاخذنى بما یقولون و اجعلنى افضل مما یظنون و اغفرلى مالا یعلمون) چنین گوید:

چو آنان را بنیکوئى ستایند

 

بیندیشند و بر نیکى فزایند

  1. همى گویند در پاسخ که ما را
 

سریرت هست بر خویش آشکارا

به خود مائیم داناتر ز اغیار

 

ز ما به داند آن داناى اسرار

  1. پس آن گه با نیاز عشق دمساز
 

همى گویند کاى داناى هر راز

تو با گفتارشان بر ما مپیچى‏

 

که هیچى را ستایش کرده هیچى‏

  1. همى گوید به دل که‏اى پاک یزدان‏
 

مرا برتر زهر پندار گردان‏

نکوتر ساز ما را ازین گمان‏ها

 

الا اى از تو نیکو جسم و جانها

  1. ببخشا آنچه مستور است از ایشان‏
 

زکار زشت و افکار پریشان‏

     

 

مرا نیز اى نکویان را دل آرام‏

 

نگیرد جز به الطاف دل آرام‏

  1. چو آن فرزانگان هشیارى ام بخش‏
 

وز این خواب گران بیدارى ام بخش‏

هر آن زشتى که دارم مستتر ساز

 

درون از برونم خوب‏تر ساز

  1. به نور عشق جانم را بیفروز
 

شبم اى ماه گردان غیرت روز

  1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 137

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده