پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۶۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

۱۲
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. فهرست متقین نهج البلاغه 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید2-
  3. (فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیة فیها تخویف أصغوا مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم):
  4. دیندار دنیا بوی بهشت را احساس نخواهد کرد -«مَنْ تَعَلّم علما من عِلم الاخرة یرید به عرضا من عرض الدنیا لم یجد ریح الجنة»: .
  5. دین برای دنیا ؛ هلاکت آخرت است-«و من اراد به الدنیا هلک و هو حَظّه»
  6. قصد رضای خدا - باید قصد را خالص کرده و براى رضاى خداى متعال کارکنند،
  7. مردم هم باید زندگی مبلغین را تأمین کنند - اگر شیخ مفیدها و شیخ طوسى‏ها و شیخ انصارى‏ها و صاحب جواهرها و مجلسى‏ها و شیخ بهائى‏ها و ... نبودند چه داشتیم؟!
  8. البته مردم باید آن روحانى‏نماهائى که نه تحصیل کرده و دوره‏ گرد و افرادى که بر سر قبور قرآن مى‏خواندند
  9. اخلاص در قرائت قرآن - قال: «قرّاء القرآن ثلاثة: رَجُلٌ قرأ القرآن فاتّخذه بضاعةٌ
  10. قرآن خوانان سه گروه‏اند:- به خاطر همین گروه است که خداوند عزیز و جبار بلا را بگرداند
  11. کسى که یاد گیرد قرآن وعمل نکند - قرآن به پشت گردن او زند تا او را داخل آتش کند بیفتد در آن.
  12. کسى که قرآن قرائت کند، برای خدا - و خالص از ریا ثواب او مثل ثواب جمیع ملائکه و انبیاء و مرسلین دهند،
  13. کسى که تعلّم قرآن کند و تواضع نماید، - ثوابش بزرگتر است، و منزله‏اى از منزله او بالاتر نمى‏باشد
  14. کسی که خالصانه حق تلاوت قرآن را اداء کند -:گل مراد تو آنگه نقاب بگشاید .. که خدمتش چو نسیم سحر توانى کرد.. (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ)
  15. متقین در ترس و امید -: ترسناک‏ترین و امیدوارترین آیه در از آیات تشویق و تهدید را ذکر مى‏کنیم:
  16. بزرگترین ؛ اعدل ترین ؛ ترسناکترین و امیدوارترین آیه - «اعظم آیة فى القرآن آیة الکرسى و اعدل آیة فى القرآن (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ...) و اخوفُ آیة فى القرآن (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ) و ارْجعى آیة فى القرآن (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ)
  17. آیات تخویف و تشویق - تخویف: 1- (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا
  18. قصور در جهاد زبانی ؛ قلمی ؛ مالی ؛ جانی؛ - اگر براى این مصیبت کسى بمیرد مورد ملامت نیست،
  19. چگونه راضى شویم که به قرآن  وتمامى مسلمین اعم از شیعه و سنّى اهانت شود، و ساکت باشیم،
  20. ارتداد سلمان رشدی - مگر مى‏تواند از سوراختى که در آن خزیده است خارج شود،
  21. آیات محرک برای رضای خدا - و هیچگاه براى دنیا و مال دنیا از مسیر او منحرف نشویم.
  22. پیکار به عشق خدا - «وَ انْسِهِم عند لقائهم العدّو، ذِکرَ دنیاهُم الخَدّاعَة الغَرور وَامْحُ عَنْ قُلوبِهم خَطراتِ ..
  23. دنیا مانند نم یک انگشت و آخرت دریاست - «و الله ما الدنیا فى الآخرة الّا کم یجعل احدکم اصبعه فى الیم ..
  24. وای بر کمفروشان - 2- (وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ (1) الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (2) وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ.
  25. دقت در اموال وکسب وفعالیت - و اگر این صفت رذیله در ما است، یا متوجه نیستیم که در قلبمان بى توجهیم.
  26. تورم چون شمشیر تیز و برنده - که لبه آن متوجه مستضعیفین و محرومین جامعه است، خداوند در این آیات ..
  27. کم‏فروشى و گرانفروشى حتی با وجدان سازگاری ندارد- چگونه در میان انبوهى بیچاره مى‏تواند در رفاه باشد؟!
  28. خون مظلوم در شیشه نرود.- بعضى از این کم‏فروشان و ثروتمندانى که از راه نامشروع ثروت اندوخته‏اند بسیارى از ما بر خود لعنت مى‏فرستیم -«الّلهم العَنْ اوّل ظالِمِ ظَلَمَ حقّ محمد وآل محمد وآخِرَ تابع له على ذلک»
  29. بسیارى از ما بر خود لعنت مى‏فرستیم وتوجه نداریم ..خمس که مشتمل بر حق سادات و حق امام است، اگر پرداخت نشود، به منزله دزدى از مال آنها و ظلم در حق آنها است،
  30. کاری بدون رشوه و پارتى باشد - این کم‏فروشى آن کار گر و کارمند و معلم و . که در مقابل حقوق معیّنى ..
  31. سراغ وسائل خارجى می رویم  -چراغیرایرانى را بگیریم، چرا وسائل خود را بى‏بها مى‏دانیم،
  32. خیر و برکت را از خدا بخواهید - «أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِی
  33. کم فروشی قحظی میآورد - «و لا طففوا الکیل الا منعوا النبات و اخذوا بالسنین»: و قحطى آنها را فرا گرفت».
  34. قوم شعیب از کم فروشی نابود شدند- (وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ):
  35. کلاه برسر گران فروش رفته - جلو شما را وقتى گیرند که قدرت ردّ کردن ندارید، وآن موقع کلاه برسرکه رفته!
  36. کم‏فروشى بوى کفر مى‏دهد،- به خدا معتقد، ولى به رزّاقیت خداوند کافر، گرانفروشى در روزى او تأثیرندارد!
  37. کم‏فروشى هم در نماز اثر می گذارد - کسى که کیل آن را بطور کامل اداء کند، خداوند پاداش او را کامل مى‏دهد،
  38. اما از آیات تشویق نیز دو نمونه - (وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا): با خلوص نیت تلاش کند بداند وعده..
  39. اى برادر نیت را خالص کن، دیرى نمى‏پاید که مسلمانان عظمت خود را باز مى‏یابند،
  40. عزت از خدا ورسول ومومنین است - خسارت مالى و جانى که ارزش آن را داشته خسارت نیست عزت است.
  41. آرى این کشورهاى عربى حدود 16 میلیون یهودى 3 میلیون صهیونیسم‏ قانع نیستند، و نقشه توسعه‏طلبى را ، و
  42. همین عده کم، آن همه عرب را به ضعف کشانده‏اند، بیت‏المقدس‏ و مسجد الاقصى محل معراج پیامبر، الخلیل محل تولد حضرت ابراهیم (علیه السلام)   ، بیت اللحم محل تولد حضرت عیسى (علیه السلام)   ، غزّه محل دفن هاشم بن عبدمناف یکى از اجداد پیامبر (صلى الله علیه وآله) و بسیارى از اماکن مقدس را اشغال کردند، و قصد توسعه‏طلبى هم دارند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۲
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. متقین نهج البلاغه 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید2-
  3. (فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیة فیها تخویف أصغوا مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم):
  4. دیندار دنیا بوی بهشت را احساس نخواهد کرد -  و نیز فقره اول را در آنجا از آن جناب به سند دیگر روایت کرده و شیخ فقیه محمدبن ادریس حلّى در کتاب سرائر از کتاب ابى القاسم جعفربن محمد بن قولویه نقل کرده که: او از جناب ابوذر روایت کرده که فرمود: «مَنْ تَعَلّم علما من عِلم الاخرة یرید به عرضا من عرض الدنیا لم یجد ریح الجنة»: «هر که بیاموزد علمى از علوم آخرت را و غرض او از آن یاد گرفتن، تحصیل متاعى باشد از متاعهاى دنیا، بوى بهشت را احساس نخواهد کرد» و شیخ ابن ابى جمهور احسائى در کتاب غوالى اللئالى روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیه السلام)    که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: «مَنْ اخَذَ العلم مِنْ اهله و عمل به نجى و من اراد به الدنیا فهو حَظَهُ»: «هر کس بستاند علم را از اهلش و به آن عمل کند نجات یافته، و هر که قصد کند به آن تحصیل دنیا را پس بهره او از آن علم همان است که قصد کرده و تحصیل نموده است»، یعنى دیگر از آخرت حظ و نصیبى ندارد .
  5. دین برای دنیا ؛ هلاکت آخرت است- و (سلیم بن قیس هلالى) از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام)    همین مضمون را در کتاب خود از آن جناب با زیادتى نقل کرده، که: «و من اراد به الدنیا هلک و هو حَظّه» و حاصل زیادتى آنکه علاوه بر نداشتن نصیبى در آخرت هلاک نیز شده، به جهت این معامله که علم دین داده و مال دنیا گرفته است و بر این مضمون اخبار بسیار است.
  6. قصد رضای خدا - مبلّغین دینى و روضه خوانها نباید در مقابل گفتن احکام و روضه خواندن قصد پول گرفتن داشته باشند، باید قصد را خالص کرده و براى رضاى خداى متعال کار  کنند، البته مردم باید بدانند مبلغین شیعه مانند مبلغین و علماء اهل تسنّن وابسته به مراکز دولتى نبوده و نیستند، و باید خود، آنها را تأمین کنند و بالاخره باید زندگى آنها اداره شود، گاهى شنیده مى‏شود مى‏گویند چرا روحانیون کار  نمى‏کنند مگر على (علیه السلام)    کار  نمى‏کرد، اولا باید بگویم علم ائمه و از جمله آنها على (علیه السلام)    علم لَدُّنى بود و نیاز به زحمت کشیدن و تحصیل کردن نداشتند و ثانیاً بزرگترین ظلم تاریخ در حق على (علیه السلام)    این بود که بیل به دست على دادند تا در نخلستانها کار  کند، مگر على (علیه السلام)    براى کشاورزى آمده بود، آن على (علیه السلام)    که فرمود از من بپرسید قبل از اینکه از میان شما بروم، که به طُرُق آسمان آشناترم تا طرق زمین، آیا این على (علیه السلام)    باید به کشاورزى مشغول شود، آیا او که عالم به حوادث گذشته و آینده بود، باید بیل بزند، او چراغ جامعه بود و باید در رأس حکومت کار  مى‏کرد، نه میان آب و گِل ثالثاً مگر تعلیم و تعلم و پرورش یک جامعه کار  نیست، مگر کار  فقط بیل به دست گرفتن است‏. رابعاً چرا این اشکال به تحصیل‏کرده‏هاى امروزى نمى‏شود کدام محصلى تا قبل از فارغ التحصیل شدن اگر بخواهد به مقامات عالى و به پیشرفتهاى علمى رسد، کار  مى‏کند، او که مى‏خواهد به درجات عالى رسد فقط فکرش در درسش است نه کار ،
  7. مردم هم باید زندگی مبلغین را تأمین کنند - چرا این اشکال را به معلمین عزیز و آموزگاران گرانقدر نمى‏کنند، مگر آنها باید حتماً بیل به دست‏ گیرند تا کار  کرده باشند، مگر کار  آنها عبادت نیست، پس مواظب باشید فریب کسانى که نداى اسلام بدون روحانیت را سر مى‏دادند نخورید، که اگر اینها نبودند همین مقدار احکام را هم نداشتیم، اگر شیخ مفیدها و شیخ طوسى‏ها و شیخ انصارى‏ها و صاحب جواهرها و مجلسى‏ها و شیخ بهائى‏ها و ... نبودند چه داشتیم؟! مبلغین در عین اینکه توقعى براى دریافت وجه در مقابل تبلیغ نباید داشته باشند، مردم هم باید زندگى آنها را تأمین کنند تا بتوانند تحصیل کنند و در مقابل افکار  خطرناک الحادى و اشکالاتى که به ساحت مقدس قرآن و پیامبر (صلى الله علیه وآله) و امامان علیهم‏السّلام مى‏شود دفاع نمایند،
  8. البته مردم باید آن روحانى‏نماهائى که نه تحصیل کرده و نه درس مى‏خوانند و فقط براى امرار معاش لباس روحانى پوشیده‏اند و آبروى این قشر را مى‏برند شناخته و از سوء استفاده‏هاى آنها جلوگیرى کنند، باید این فکر از بین برود که وقتى مى‏گفتند روحانى یک مشت کَلّاش و دوره‏گرد و افرادى که بر سر قبور قرآن مى‏خواندند در ذهن مى‏آمد اینها روحانى نیستند. از مطلب دور نشوم که بحث در اخلاص در قرائت قرآن بود،
  9. اخلاص در قرائت قرآن - در روایت امام پنجم، قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم مى‏کنند. عن ابى جعفر (علیه السلام) قال: «قرّاء القرآن ثلاثة: رَجُلٌ قرأ القرآن فاتّخذه بضاعةٌ و استَدَرَّ به الملوک و استطال به على الناس، و رَجُلٌ قَرَأ القرآن فحَفِظَ حروفَه وضَیَّعَ حدوده و اقامُه اقامة القَدَح، فلا کثّر الله هؤلاء من حملة القرآن، و رَجُلٌ قَرَأ القرآن فوضع دواء القرآن على داء قَلبِه فَأَسهَرَ به لیلَهُ و أظْمَأَ به نهارَه و قام به فى مساجده‏ وتجافى به عن فِراشِه، فَبِاولئک یدفَعُ الله العزیز الجَبّارُ البلاء و باولئک یُدیلُ الله منَ الاعداء و باولئک یَنزل الله الغیث من السماء فوالله لهؤلاء فى قُرّاء القرآن أَعَزّ مِنَ الکبریت الاحمَر»..
  10. قرآن خوانان سه گروه‏اند:- امام باقر (علیه السلام)    فرمود: «قرآن خوانان سه گروه‏اند: یکى آنکه قرآن خواند و آن را سرمایه کسب خود کند و پادشاهان را با آن بدوشد و به مردم بزرگى بفروشد. و دیگر مردى است که قرآن را بخواند و حدود آن را نگهدارى کند ولى حدود آن را ضایع سازد و آن را چون قدح (جام آب) نگهدارى کند. خداوند امثال اینان را در قرآن خوانان زیاد نکند. و دیگرى مردى است که قرآن خواند و داروى قرآن را بر دل دردمندش نهد و براى (خواندن و به کار  بستن و دقت در معانیش) شب زنده‏دارى کند و روزش را به تشنگى سپرى نماید و در محلهاى نمازش به قیام ایستد و از بستر خواب به خاطر آن دورى گزیند و به خاطر همین گروه است که خداوند عزیز و جبار بلا را بگرداند و به برکت ایشان است خداوند دشمنان را بازدارد و به سبب آنان است که خداى عزوجل از آسمان باران فرستد، پس به خدا سوگند اینها در میان قرآن خوانان از کبریت احمر کمیاب‏ترند».
  11. کسى که یاد گیرد قرآن و عمل نکند - در روایتى دیگر از رسول گرامى چنین آمده است: «کسى که یاد گیرد قرآن را و عمل به آن نکند و عوض آن اختیار کند حبّ دنیا و زینت آن را، مستوجب غضب خدا شود، و در درجه یهود و نصارى است که کتاب خدا را پشت سرشان انداختند. و کسى که قرائت قرآن کند و قصد سُمعه و خودنمائى داشته باشد و بوسیله آن دنیا را طلب کند ملاقات کند خدا را در روز قیامت در صورتى که روى او استخوان بى‏گوشت است و قرآن به پشت گردن او زند تا او را داخل آتش کند بیفتد در آن با آنها که افتادند.
  12. کسى که قرآن قرائت کند، برای خدا - و کسى که قرائت قرآن کند، ولى به آن عمل نکند، خداوند او را روز قیامت کور محشور فرماید، مى‏گوید «خداوندا من که بینا بودم، پس چرا مرا کور محشور کردى؟ مى‏فرماید: چنانچه تو نسیان آیات ما کردى که بر تو فرو فرستادیم، امروز نیز تو نسیان شدى» پس او را بسوى آتش فرستند.و کسى که قرائت قرآن کند براى خدا و خالص از ریا و براى یاد گرفتن معالم دین، ثواب او مثل ثوابى است که به جمیع ملائکه و انبیاء و مرسلین دهند، (یعنى از سنخ ثواب آنها به او مرحمت فرمایند).
  13. کسى که تعلّم قرآن کند و تواضع نماید، - و کسى که تعلّم کند قرآن را براى ریا و سمعه تا آنکه با جاهلان جدال کند و به علماء مباهات ورزد و دنیا را به آن طلب کند، خداوند استخوانهاى او را روز قیامت از هم پراکنده مى‏سازد و در آتش، کسى عذابش از او بیشتر نیست، و از شدت غضب و سخط خداوند به جمیع انواع عذاب او را معذّب کنند. و کسى که تعلّم قرآن کند و در علم تواضع نماید، و تعلیم بندگان خدا دهد، و از خداوند اجر طلبد، در بهشت از او کسى ثوابش بزرگتر نیست، و منزله‏اى از منزله او بالاتر نمى‏باشد
  14. کسی که خالصانه حق تلاوت قرآن را اداء کند - و هیچ منزل رفیع و درجه بلندى در بهشت نیست، مگر آنکه بزرگتر و وافرتر آن را او دارد» . این منازل عالى وقتى به دام مراد انسان افتد و به او داده شود که رنج کشیده و خالصانه حق تلاوت قرآن را اداء کند و به قول شاعر: گل مراد تو آنگه نقاب بگشاید ..... که خدمتش چو نسیم سحر توانى کرد....خاصیت نسیم سحر را گفته‏اند این است که در شکفتن گلها مؤثر است. تو هم اگر خواهى گُل مرادت بشکفد و به مقصود رسى، باید مثل نسیم سحر در سحر، نسیم الفاظ پرمعناى قرآن را ایجاد کنى و با نسیم عبادت، گل ایمان خود را شکوفاتر سازى‏ (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ)
  15. متقین در ترس و امید - گفتیم که متقین به آیات تشویق و نعمتهاى بهشتى که مى‏رسند، امید و رجاء آن را دارند، و از طرفى به آیات تهدید و تخویف و عذاب که مى‏رسند، ترسیده و به خدا پناه مى‏برند، به این مناسبت ابتدا روایتى را از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل مى‏کنیم، که ترسناک‏ترین و امیدوارترین آیه در آن گنجانده شده، و سپس نمونه‏هائى از آیات تشویق و تهدید را ذکر مى‏کنیم:
  16. بزرگترین ؛ اعدل ترین ؛ ترسناکترین و امیدوارترین آیه -  رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) طبق این حدیث فرموده‏اند: «اعظم آیة فى القرآن آیة الکرسى و اعدل آیة فى القرآن (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ...) و اخوفُ آیة فى القرآن (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ) و ارْجعى آیة فى القرآن (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ)
  17. آیات تخویف و تشویق - حال به سراغ نمونه‏هائى از آیات تخویف و تشویق رویم و از هر یک دو نمونه ذکر کنیم: اما آیات تخویف: 1- (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدنیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدنیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ): «اى کسانى که ایمان آورده‏اید چه شده است شما را که هرگاه گفته مى‏شود به جهاد در راه خدا روید سنگین شده، به زمین مى‏چسبید، آیا راضى شدید به زندگانى دنیا و ترک زندگى آخرت کردید پس متاع زندگى دنیا به نسبت آخرت بسیار قلیل است».2- (إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ): «اگر (به سوى میدان جهاد) حرکت نکنید شما را مجازات دردناکى کرده و گروه دیگرى غیز از شما به جاى شما قرار مى‏دهد، و هیچ زیانى به او نمى‏رسد، و خداوند بر هر چیزى توانا است».
  18. قصور در جهاد زبانی ؛ قلمی ؛ مالی ؛ جانی؛ -  مسلمان وقتى این آیات را مى‏خواند باید بداند در مقام جهاد اگر کوتاهى کند این خطاب قرآن متوجه او است، این آیه اگرچه در مورد جنگ تبوک‏ است، ولى مورد هیچگاه محصّص نیست، یعنى شمول این آیه نیست به ما هم هست و ما اگر در مقام جهاد زبانى، قلمى، مالى، جانى قصور کنیم، چطور مى‏توانیم در مقابل هجوم دشمن به مرزهاى کشورهاى اسلامى ساکت باشیم، چگونه مى‏توانیم ببینیم صهیونیسم با عِرض و آبروى مسلمانان چنین مى‏کند، مگر على (علیه السلام)    نبود که وقتى شنید خلخالى از پاى زنى یهودى در حکومت اسلامى ربوده شد، فرمود: اگر براى این مصیبت کسى بمیرد مورد ملامت نیست، چگونه راضى شویم، با ناموس‏ مسلمین چنین کنند؟ باید جهاد زبانى، قلمى و مالى کرد و هزینه جهاد و دفع تبلیغات مسموم دشمن را تأمین کرد، باید جهاد بدنى و جانى کرد، نه فقط با کافران که با منافقان خطرناکتر از آنها که قابل اصلاح نیستند، باید جنگید، تا کى ببینیم، وهابیت بر علیه اسلام راستین تبلیغات کند وهابیتى که نه شیعه را قبول دارد نه سنّى را، وهابیتى که به طور نامشروع بوجود آمده و رشد کرده است،
  19. چگونه راضى شویم که به قرآن و پیامبر (صلى الله علیه وآله) و تمامى مسلمین اعم از شیعه و سنّى اهانت شود، و ساکت باشیم، چرا نباید فریادى به جز فریاد امام امت (ره) بر علیه شیطانى که کتاب آیات شیطانى را نگاشت کشیده شود، فریاد بر علیه سلمان رشدى خائن که خود را مسلمان مى‏پندارد، تا کى بشنویم به مقدسات ما توهین کنند، اگر قیام نکنیم مرده‏ایم، حیات ما به قیام ماست، مرگ ما به سکوت ما است، بین حق و باطل هرگز صلح برقرار نمى‏گردد این جنگ از سنّتهاى لایتغیّر الهى است، اگر فریاد زدیم و مقابله کردیم دشمن عقب‏نشینى مى‏کند چنانکه در فتواى امام امت در حمایت از قرآن و پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه و آله دیدیم چه شد، فتوائى که حکم ارتداد سلمان رشدى و قتل او را صدر کرد، او گرچه کشته نشود ولى مرده است،
  20. ارتداد سلمان رشدی - مگر مى‏تواند از سوراختى که در آن خزیده است خارج شود، چندى پیش در جرائد نوشتند که در کنفرانسى که بنا بود او سخنرانى کند و دقیقاً محل مورد کنترل بود، نتوانست شرکت کند، زیرا مأموران امنیتى از شرکت او در جلسه جلوگیرى کردند و لذا متن سخنرانى او توسط دیگرى خوانده شد. حامیان چنین افرادى و بانیان چنین نقشه‏هائى باید بدانند به غیر از ضرر چیزى متوجه آنها نخواهد شد، فتواى امام چنان کرد که در کنفرانس اسلامى، عَلى‏رغم تمایل بعضى از کشورها به ارتداد او صحه گذاشته شد، گرچه درباره کشتن او سخنى گفته نشد، حامیان او گرچه تلاش کردند که این عمل را مخالف‏ آزادى قلم و بیان و عقیده جلوه دهند،
  21. آیات محرک برای رضای خدا - ولى جهانیان فهمیدند که مرز و محدوده آزادى آنها تا چه حدى است، تا کثیف‏ترین اهانت و دشنام به‏ عقیده یک میلیارد مسلمان و انسان، اگر میلیونها تومان خرج مى‏کردیم، تا این رسوائى را براى غرب اثبات کنیم، اینچنین که خود با دست خود اثبات کردند نمى‏شد، با دست خود سلمان رشدى پلید را به ظاهر بر ضد مسلمانان به صحنه کشیدند، و خود را از صحنه انسانیت خارج کردند. آرى این آیات تهدید و عذاب باید محرک ما در جهت تأمین رضاى الهى باشد، و هیچگاه براى دنیا و مال دنیا از مسیر او منحرف نشویم.
  22. پیکار به عشق خدا - امام سجاد (علیه السلام)    در ضمن دعائى که براى مرزبانان کشورهاى اسلامى دارند، چنین گویند : «وَ انْسِهِم عند لقائهم العدّو، ذِکرَ دنیاهُم الخَدّاعَة الغَرور وَامْحُ عَنْ قُلوبِهم خَطراتِ المالِ المفتون»: «بارالها فکر این دنیاى فریبنده را به هنگامى که آنها در برابر دشمنان قرار مى‏گیرند از نظرشان دور فرما و اهمیت اموال فتنه‏انگیز و دلربا را از صفحه قلوبشان محور گردان». و این نیست جز براى اینکه با دلى لبریز و مالامال از عشق خدا پیکار  کنند.
  23. دنیا مانند نم یک انگشت و آخرت دریاست - در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه و آله هم چنین مى‏خوانیم: «و الله ما الدنیا فى الآخرة الّا کم یجعل احدکم اصبعه فى الیم ثمّ یرفعها فلینظر بِمَ ترجع»: «به خدا سوگند دنیا در برابر آخرت نیست مگر مثل اینکه یکى از شما انگشتش را به دریا زند و بردارد، و ببیند چه مقدار آب به آن است» یعنى دنیا، مثل، نَمى است که به انگشت است و آخرت چون دریاست که این دو قابل قیاس با هم نیستند، پس هدف را خدا قرار ده و در راهش مبارزه کن، و بدان اگر ما مبارزه نکردیم، مسلم خداوند کسان دیگرى را دارد، تا به جاى ما در حمایت از اهدافش در برابر دشمنانش بجنگند و خلاصه در یک کلام پیام این آیات چنین است: سربنلد زندگى کن و سربلند بمیر و تن به ذلت مده.
  24. وای بر کمفروشان - 2- (وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ (1) الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (2) وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ (3) أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (4) لِیَوْمٍ عَظِیمٍ (5) یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ): «واى بر کم فروشان- آنها که و قتى براى خود کیل مى کنند (و مى فروشند) حق خود راى به طور کامل مى گیرند- و هنگامى که خواهند براى دیگران کیل یا و زن کنند (و بخرند) کم مى گذارند- آیا آنها باور (یا گمان) ندارند که برانگیخته مى شوند- در روزى بزرگ- روزى که مردم در پیشگاه رب العالمین مى ایستند».
  25. دقت در اموال وکسب فعالیت - وقتى انسان این آیات را تلاوت مى‏کند باید در اعمال کسب و فعالیتش دقت کند، آیا کم‏فروش نیست، آیا به دنبال کلاه بر سر مردم گذاردن یا کلاه برداشتن از سر آنها نیست، معروف در بین مفسّرین این است که (یَظُنّ) را به معنى یقین و باور گرفته‏اند، یعنى آیا باور و یقین ندارند که در روز بزرگى برانگیخته مى‏شوند؟! آیا باور به معاد ندارند؟ ولى احتمالى‏ هم داده شده که (یَظُنّ) به معنى همان گمان عرفى باشد، یعنى آیا گمان ندارند و احتمال نمى‏دهند که روز قیامتى هست و برانگیخته مى‏شوند، یعنى کم‏فروشان یقین که ندارند، احتمال هم نمى‏دهند، و به تعبیر دیگر احتمال وجود معاد موجب جلوگیرى از ارتکاب جرم و کم‏فروشى است، اگر این صفت رذیله در ما است، بدانیم که گمان و احتمال هم نسبت به معاد نمى‏دهیم یا متوجه نیستیم که در قلبمان بى توجهیم.
  26. تورم چون شمشیر تیز و برنده - چگونه اعتقاد به معاد داریم و احتکار  و گرانفروشى مى‏کنیم، چرا تورم ایجاد مى‏کنیم، تورمى که شمشیر تیز و برنده‏ایاست که لبه آن متوجه مستضعیفین و محرومین جامعه است، خداوند در این آیات به کسانى که به حق مردم ظلم مى‏کنند، اعلان جنگ داده است، تا این باور به مبدأ و معاد در فرهنگ جامعه ما رشد نکند، این تخلفات بیداد مى‏کند، جریمه و زندان تا حدى و به صورت مقطعى مؤثر است، باید وجدان و ترمز درونى جلوگیرى کند، اگر هر مسلمانى تأمّل و تفکّر در این آیات کند و درک حقایق نماید و حتى گمان به روز قیامت پیدا کند حتماً خود را اصلاح کرده و جامعه رو به سعادت مى‏رود، زیرا جامعه مرکّبى و مجموعه‏اى اعتبارى از افراد است هر فردى اگر مؤظّف به اصلاح خود بود چنانکه هست جامعه اصلاح مى‏شد.
  27. کم‏فروشى و گرانفروشى حتی با وجدان سازگاری ندارد- باید فهمید خوشبختیها و بدبختیها به هم پیوسته است، بر فرض هم کسى با دزدى، کم‏فروشى و گرانفروشى ثروتى به دست آورد آیا در کاخى که در کنار کوخهاى محرومین مى‏سازد، مى‏تواند خوشبخت باشد بدون دردسر زندگى کند؟! چگونه در میان انبوهى بیچاره مى‏تواند در رفاه باشد؟! آیا اگر هنوز وجدانى داشته باشد مى‏تواند راحت زندگى نماید.
  28. خون مظلوم در شیشه نرود.- بعضى از این کم‏فروشان و ثروتمندانى که از راه نامشروع ثروت اندوخته‏اند مفاهیمى همچون ایثار و گذشت و کمک به محرومین و احسان در نظرشان بدون معناست، واژه‏اى بى محتوى است، اصلا آنها نظرى به جامعه ندارند، اگر توجهى هم به جامعه کنند و جامعه‏اى بخواهند براى این است که بیشتر منفعت شخصى برند، حال ما توقع هم داریم وجوه شرعیه مثل خمس و زکات و صدقه دهند، چه خیالى داریم، اگر مى‏دادند و بدهند که اینگونه تجمع ثروت نمى‏شود، و خون مظلومان در شیشه نمى‏رود.
  29. بسیارى از ما بر خود لعنت مى‏فرستیم - اینجا جاى تذکر است که بسیارى از ما زیارت عاشورا را مى‏خوانیم و این جمله را هم بسیار تکرار مى‏کنیم که‏ «الّلهم العَنْ اوّل ظالِمِ ظَلَمَ حقّ محمد و آل محمد و آخِرَ تابع له على ذلک» (خدایا لعنت کن اولین ظلم کننده بر حق محمد و آل محمد
  30. بسیارى از ما بر خود لعنت مى‏فرستیم و لعنت کن آنانکه پس از او ظلم کرده و مى‏کنند در حق محمد و آل محمد» اگر دقّت کنیم بسیارى از ما بر خود لعنت مى‏فرستیم و متوجه نیستیم زیرا خمس که مشتمل بر حق سادات و حق امام است، اگر پرداخت نشود، به منزله دزدى از مال آنها و ظلم در حق آنها است، که: از عترت پیامبرند، پس دقّت کن از ظلم کنندگان بر آنها مباشى، خداوند همه ما را به راه مستقیم خود هدایت فرماید، و از لغزش در لغزشگاهها محافظت نماید.
  31. کاری بدون رشوه و پارتى باشد - این کم‏فروشى نه تنها در مغازه کَسَبه باشد، که: هر کس متناسب با شغلش مى‏تواند یک کم‏فروش باشد، آن کار گر و کارمند و معلم و .... که در مقابل حقوق معیّنى باید ساعت معینى کار  کند اگر کمتر کار  کند کم‏فروشى کرده، و مسؤول است، اگر واقعاً کارمندانى که باید 8 ساعت کار  کنند، فقط یک ساعت کار  مفید و براى خدا مى‏کردند، و کار مندان ما حتى 2 میلیون بودند، مى‏دانید در روز دو میلیون ساعت کار  مفید و ارزنده داشتیم، ولى حیف و صد حیف که در یک ساعت از 8 ساعت کار  مفید بسیارى از آنها براى خدا هم جاى تأمّل است، یک ساعت کار ى که بدون رشوه و پارتى باشد بسیار کم است!
  32. سراغ وسائل خارجى می رویم  -چرا باید هر وقت نیاز به وسیله‏اى داریم، سراغ وسائل خارجى و غیرایرانى را بگیریم، مگر خودمان از خودمان چه دیده‏ایم، که وسائل خود را بى‏بها مى‏دانیم، اى کاش مخلصانه کار مى‏کردیم، نه براى خدا که براى وجدان خود، مگر آن کمونیست در کشورهاى صنعتى که اینقدر جنس عالى تحویل مى‏دهد براى خدا کار  مى‏کند نه براى راحتى وجدان خود یا حداقل براى حفظ حیثیت شرکت خود چنین مى‏کند.
  33. خیر و برکت را از خدا بخواهید - آرى اصلاح جامعه چون مولاى متقیان على (علیه السلام)    را مى‏طلبد که هر روز صبح در بازار کوفه در حالى که تازیانه در دست داشت مى‏گشت و مى‏گفت: «اى گروه تجّار از خدا بترسید» وقتى بازاریان صداى على (علیه السلام)    را مى‏شنیدند هر چه در دست‏ داشتند، بر زمین گذاشته به سخنانش گوش فرا مى‏دادند، سپس مى‏فرمود: «از خداوند خیر بخواهید و با آسان گرفتن کار بر مردم برکت بجوئید، و به خریداران نزدیک شوید، حلم را زینت خود قرار دهید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب کنید، از ظلم خوددارى نمائید، حق مظلومان را گرفته، با انصاف با آنها برخورد کنید، به ربا نزدیک نشوید، «أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ»: «پیمانه و وزن را به طور کامل وفا کنید، و از اشیاء مردم کم نگذارید و در زمین فساد نکنید».
  34. کم فروشی قحظی میآورد - به این ترتیب در بازارهاى کوفه گردش مى‏کرد سپس به دار الاماره باز مى‏گشت، و براى دادخواهى مردم مى‏نشست. ضمن حدیثى از رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) آمده: «و لا طففوا الکیل الا منعوا النبات و اخذوا بالسنین»: «هیچ گروهى کم‏فروشى نکرد مگر اینکه زراعت آنها از بین رفته و قحطى آنها را فرا گرفت».
  35. قوم شعیب از کم فروشی نابود شدند- با بررسى تاریخ نیز مى‏بینیم که گناه بارز قوم شعیب (علیه السلام)    که در (مَدْیَنْ) مى‏زیستند و با عذاب الهى نابود شدند، همین کم‏فروشى بود، داستان این قوم در سوره‏هاى مختلف مثل اعراف و شعراء و هود آمده، و بسیار جاى عبرت است که عاقبت آنها چه شد، در آیه 85 سوره هود حضرت شعیب (علیه السلام)    بعد از امر به عبادت خداوند یگانه، انگشت روى کم‏فروشى آنها گذارده، مى‏فرماید: (وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ) سپس در آیه 86 حضرت شعیب (علیه السلام) و خطیب الانبیاء به قوم خود مى‏گوید: (وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ): «اى قوم من پیمانه و وزن را با عدالت وفا کنید و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب مگذارید و از حق آنان مکاهید و در زمین فساد مکنید».
  36. کلاه برسر گران فروش رفته است- باید در این آیات دقت کرد که یکى از عوامل نابودى جامعه کم‏فروشى و گرانفروشى است، عاملى است که موجب دوقطبى شدن جامعه مى‏گردد، آنها که با این روش ثروتى به هم مى‏زنند فکر مى‏کنند کلاه بر سر مردم گذارده‏اند، که در حقیقت کلاه بر سر خود گذارده‏اند، داستان معروفى است که یکى از علماى قم خطاب به بازاریها کرده مى‏گفت: اى اهل بازار مبادا دهاتى‏هائى که از اطراف براى خرید مى‏آیند کلاه بر سر شما گذارند بسیار مواظب باشید، یکى از آنها در جواب گفت: آقا شما ما را دست کم گرفته‏اید، که ما کلاه سر آنها گذارده و اجناس را به قیمت گران‏تر به آنها مى‏فروشیم، آن عالم در جواب فرموده بود من همین را مى‏گویم که شما خیال مى‏کنید کلاه سر آنها گذارده‏اید زیرا جلو شما را وقتى مى‏گیرند که قدرت ردّ کردن اموال آنها را ندارید، و آن موقع مى‏فهمید کلاه بر سر که رفته است!
  37. کم‏فروشى بوى کفر مى‏دهد،- قابل توجه است که در روایتى از امام صادق (علیه السلام)    آمده که خداوند «وَیْل» را درباره هیچکس در قرآن قرار نداده مگر اینکه او را کافر نام نهاده، همانگونه که مى‏فرماید: (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ): «واى بر کافران از مشاهده روز بزرگ» از این روایت استفاده مى‏شود که کم‏فروشى بوى کفر مى‏دهد، و اگر دقیق شویم مى‏توان فهمید که کم‏فروشى گرچه به زبان مى‏گویند به خدا معتقدم، ولى به رزّاقیت خداوند کافر است، وگرنه باید بداند کم‏فروشى و گرانفروشى در روزى او تأثیر ندارد!
  38. کم‏فروشى هم در نماز اثر می گذارد - کم‏فروشى نه فقط در کسب و شغل و حرفه و صنعت که به عبادت هم سرایت کرده و مى‏بینیم که در نماز نیز کم‏فروشى مى‏کنیم، تا بتوانیم از سر و ته نماز مى‏زنیم، و آنقدر سریع مى‏خوانیم، که گویا حیوان درنده‏اى براى دریدن ما به دنبال ماست، و حتى سلام نماز را اگر در صف جماعت باشیم داده و نداده از مسجد فرار مى‏کنیم، چرا این چنین مى‏کنیم، مگر نشنیده‏ایم آنچه از عبدالله بن مسعود صحابى معروف نقل شده که گفت: «نماز نیز قابل پیمانه است، کسى که کیل آن را بطور کامل اداء کند، خداوند پاداش او را کامل مى‏دهد، و هر کس از آن کم بگذارد درباره او همان جارى مى‏شود، که خداوند درباره «مطفّفین (کم‏فروشان)» فرموده است» اما از آیات تشویق نیز دو نمونه ذکر مى‏شود:
  39. مجاهدت و کوششى توأم به اخلاص - در آیه 69 سوره عنکبوت مى‏خوانیم‏ (وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا): «و آنان که مجاهدت در راه ما (و براى ما) کردند آنها را به راههاى خود هدایت مى‏کنیم» وقتى قارى قرآن این آیه را قرائت مى‏کند، باید به دو نکته توجّه کند: 1- جهاد. 2- اخلاص. و اینکه این دو، شرط هدایت الهى است جهاد را از «جاهدوا» و اخلاص در نیت و اعتقاد و عمل را از کلمه «فینا» باید استفاده کند، یعنى اگر مجاهدت و کوششى در راهى توأم به اخلاص شد، خداوند با تأکید بسیار فرموده که من متکفّل هدایت و رسیدن به هدف او هستم، اطلاق این عبارت شامل جهاد نفسانى و خارجى و نیز معنوى و مادى مى‏شود، اگر کاسب در کسب و کار  خود، کار مند در کار  خود، محصل در تحصیل خود، براى رضاى خدا و با خلوص نیت تلاش کند بداند که خداوند وعده داده است که راهها را بر روى او مى‏گشاید، گاهى دیده مى‏شود فرد کاسبى زودتر از مغازه کنارى خود سرکار مى‏آید، و دیرتر مى‏بندد، ولى مى‏گوید نمى‏دانم چرا کسب من رونق ندارد، و کار هایم گره خورده است!؟
  40. اى برادر نیت را خالص کن، و در صدد کساد بازار دیگران مباش، و بدان که روزى دهنده به همه خداست و تو کوچکتر از آنى که مانع روزى کسى شوى، اگر خالصانه کار  کردى، خواهى دید که معنى: (یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) یعنى چه؟ و با تمام وجود آن را لمس مى‏کنى. اگر در جهاد با دشمن خارجى که بر سر مسلمانان مسلّط شده، و به حریم امن آنها تعدّى کرده، اخلاص را ضمیمه کنیم و هر دسته و فرقه‏اى براى منافع شخصى خود کار  نکند، و خدا را در نظر گیرد، دیرى نمى‏پاید که مسلمانان عظمت خود را باز مى‏یابند،
  41. عزت از خدا ورسول ومومنین است - شما ببینید اعراب با اسرائیل چقدر جنگ کردند، ولى همه آنها به نام اعراب و اسرائیل، نه اسلام و اسرائیل، عنوان عرب را عَلَم کردند، حاضر نشدند مسئله بیت المقدس را اسلامى کنند. سراغ 100 میلیون عرب رفتند و سراغ 1000 میلیون مسلمان نیامدند، گفتند: «العزّة للعرب»!! چه مى‏شد بگویند، العزّة لله و لرسوله ممالک و للمؤمنین؟ آخر چه کسى حاضر است، جان خود را براى سران و رؤساى ممالک عربى دهد؟! اگر شعار عوض شد و عنوان عنوان اسلام و خدا و رسول او شد همه حاضرند براى اینها جان دهند چنانکه در جنگ ایران و عراق دیدیم چگونه جوانان ما به نام اسلام و عشق امام حسین (علیه السلام)    و اهل‏بیت علیهم‏السّلام جان باختند، خسارت مالى و جانى را باید جائى داد که ارزش آن را داشته باشد گرچه اساساً در راه خدا خسارت نیست.
  42. آرى این کشورهاى عربى باید چندین بار شکست بخورند، و به این روز افتند، تا بدانند شعار باید (العزّة لله) شود البته اینکه مى‏گویم شعار این باشد شعارى که حقیقتاً محتوایش هم، چنین باشد، نه شعار خالى. مى‏دانیم از حدود 16 میلیون یهودى 3 میلیون صهیونیسم‏ هستند ولى این‏ عده کم به سرزمینهائى که ادعاء مى‏کردند، قانع نیستند، و نقشه توسعه‏طلبى از نیل تا فرات را در اندیشه مى‏پرورانند، و
  43. همین عده کم، آن همه عرب را به ضعف کشانده‏اند، گویا همت و غیرت اسلامى که این همه اسلام روى آن تکیه دارد، آنها از اسلام به ارث برده‏اند آنها بیت‏المقدس‏ و مسجد الاقصى محل معراج پیامبر، الخلیل محل تولد حضرت ابراهیم (علیه السلام)   ، بیت اللحم محل تولد حضرت عیسى (علیه السلام)   ، غزّه محل دفن هاشم بن عبدمناف یکى از اجداد پیامبر (صلى الله علیه وآله) و بسیارى از اماکن مقدس را اشغال کردند، و قصد توسعه‏طلبى هم دارند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۱
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. فهرست شرح متقین نهج البلاغه 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن  مجید 1- (فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیة فیها تخویف أصغوا مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم):
  3. «پرهیزکار ان هرگاه به آیه‏اى برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روى آورند
  4. تلاوت  توأم با تأمّل و تفکّر - آنها مثل کسانى نیستند که فقط الفاظ قرآن را لقلقه زبان کنند؛
  5. عبادت ؛ تلاوت تأمّل و تدّبر - «آگاه باشید که خیرى در تلاوتى نیست که در آن تدبّر و دقت نباشد،
  6. آیا جاى نکوهش و سرافکندگى نیست اگر قرآن بخوانیم- براى فهم قرآن بکار  نمى‏بندیم، آیا زشت نیست.
  7. چقدر قبیح است که گوینده اخبار وقتى یک آیه کوچک به او مى‏دهند نتواند صحیح بخواند،
  8. تفکّر، حیات قلب انسان بصیراست، قرآن است که نور هدایت و چراغ تاریکى‏ها است،
  9. قرآن هدایت و چراغ شب تاریکی - «انّ القرآن فیه مَنار الهُدى و مصابیح الدُّجى، فَلْیَجُلْ جال بَصَرَه و یفتَح للضیاء نَظَره، فَانّ التفکّر حیاة قلب البصیر کما یمشى المستنیر فى الظلمات بالنور»:
  10. «این قرآن راهنماى هدایت و چراغ شب تاریک، صاحب‏نظر چشم بصیرت خود را در آن و بگشاید
  11. قرآن عهد و پیمان الهى با بندگان خود است«القرآن عهد اللّه الى خلقه فقد ینبغى للمرء المسلم ان ینظُرَ فى عهده و انْ یَقْرَأ منه فى کلّ یوم خمسین آیة»:
  12. هر آیه ‏اى گنجى است - «آیات القرآن خزائن فکلّما فتِحتْ خزینةٌ ینبغى لک ان تنظر ما فیها»:
  13. «آیات قرآن گنجینه‏هائى است که هرگاه گنجینه‏اى باز شد سزاوار است آنچه در آن است دقت و نظر کنى»
  14. گنج سودمند دو دنیا - و چه گنجى از این بهتر که هم براى دنیاى فانى سودمند است
  15. کوتاه جلوگیرى مى‏کردند گفت:«من قرآن را در یک شب ختم مى‏کنم»، و تو قرآن را در کمتر از یک ماه ختم کنى».
  16. بیشتر مخوان بلکه بیشتر بدان- «بخوان یک دور قرآن را در هر ماه»، یا «در 20 شب بخوان»،
  17. توجه اولیاء دین به تدبردر قرآن  - از عدم تفکّر در آیات، اصحاب را منع مى‏کردند
  18. خواندن سریع قرآن به تلاوت صحیح بی ضررنیست - می گویند بسیار قرآن بخواند و بسیار ختم قرآن کند
  19. تکیه بر کیفیت و فهم قرآن است  - هدف هدایت مردم و توسعه در بینش آنهاست،
  20. انسان به وادى تفکر ؛ ملاک است - گاهى انسان حالت روحى او مناسب دقیق شدن در مطلبى است.
  21. زیاد خواندن با تفکّر و تدبّر تضاد ندارد- به آیات‏ مشتمل بر خوف و ترس و عذاب برخورد به خدا پناه مى‏برند.
  22. گریه با تلاوت قرآن- و بهشت را از خدا طلب و از آتش جهنم پناه به او مى‏بردند.
  23. آیات جهنم ؛ بسوی گنهکاران - (وَ جِی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ):«جهنم آورده مى‏شود» یعنى چه،
  24. آیات بهشت بسوی پرهیز کاران  - (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ) (نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ- الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ)
  25. جهنم را میآورند - گفت اى پیامبر خدا، پدرم و مادرم فداى تو باد چه اتفاقى رخ داده؟ (وَ جِی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ)
  26. امت من ؛ امت من- هفتاد هزار ملک با 70 هزار ملک با 70 هزار زمام امام او را مى‏کِشَند
  27. قلوب ما سنگ است - قلوب ما از سنگ هم سخت‏تر شده است! (کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً).
  28. مرحوم خوئى در منهاج البراعة-  - «ینبغى للعبد اذا صلّى ان یُرتّل فى قرائته فاذا مَرّ بآیة فیها ذکر الجنّة و ذکر النار سأل الله الجنة و تَعَوّذ بالله مِنَ النار و اذا مَرّ بِیا ایّها الناس و یا ایها الذین آمنوا یقول لبّیک ربّنا»:
  29. درآیه عذاب به خدا پناه برد ودر خطاب لبیک گوید-  «یا أَیُّهَا النَّاسُ* و یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»* را قرائت کرد بگوید لبیک ربّنا».
  30. در قرایت قرآن بهترین چیز را طلب کن- بهترین چیزى را که امید دارد، و طلب کند عافیت و رهائى از آتش ».
  31. پرهیزگاران قرآن بخواند، بزرگترین نعمت عطا گردد- اذا قَرَءَ «ملک» یوم الدین یُکرّرها حتّى کاد انْ یموت»:
  32. خداوند قرآن خواندن را نعمت بسیار عظیم دانسته - «من قرأ القرآن ثمّ رأى انّ احداً اوُتِىَ افْضَل مما اوُتِى فقد استصغَر ما عظّمه الله»:
  33. متّقین مَحَکى ما - «یا أَیُّهَا النَّاسُ* و یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»* رسیدید لبیک گوئید، چیست؟
  34. درخواست نعمت ودوری از عذاب- توفیق تدّبر و تفکّر در آیات خودش را به ما عنایت فرماید.
  35. اى برادرى که هنوز سنّى از تو نگذشته، گاهى مى‏شود انسان به جائى رسد که باطن او عین ذکر و عبادت ‏شود.
  36. آرى تا جوانى بکوش که قلب- جوان بسیار پذیرش دارد، بذر را مى‏گیرد، چه بذر خدا باشد، چه بذر شیطان،
  37. قرائت قرآن  جوان مومن- «مؤمنى که قرائت قرآن کند در حالى که جوان است (نورانیّت)
  38. هزار آیه خواند، هزار «قنطار» نیکى برایش نوشته -: «مَنْ قَرَأَ عَشْر آیات فى لیلة لم یُکتَبْ مِنَ الغافلین و مَنْ قَرَأ خمسین آیةً کُتِبَ من الذّاکرین و مَنْ قَرَأ مِأتة آیه کُتِبَ مِن القانطین و مَنْ قَرَأ مِائتى آیة کُتِبَ من الخاشعین و مَنْ قَرَأ ثلاثمائِة آیة کُتِبَ منَ الفائزین و مَنْ قَرَأ خمسمائه آیة کُتِبَ مِن المجتهدین و مَنْ قَرَأ الف آیة کُتِبَ له قِنطارٌ مِن بِرٍّ، القنطارُ خمسةَ عَشَرِ الفَ (خمسون الفَ) مثقال مِنْ ذَهَب و المثْقال اربعةٌ و عِشْرون قیراطا اصغره مِثلُ جَبَل احُد و اکبرها ما بینَ السماء و الارض».
  39. «رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: هر کس پانصد آیه بخواند از کوششگران به حساب آید،
  40. اخلاص در قرائت قرآن‏ -از مسائل مهم که باید آن را جزو ارکان تأثیر قرآن در قلوب دانست،
  41. قرآن قصد کسب دارآمد نباشد! - «مَنْ قَرَأ القرآن یاکُلُ به الناس جاء یوم القیامة و وجهُهُ عظمٌ‏ لا لَحم فیه»
  42. قرآن را دکان قرار ندهید ! تا قرآن را به عنوان دکّانى مورد استفاده قرار ندهند،
  43. علم آلت نشود برای خوردن مال مردم -.«یا ابا النعمان لا تستاکل بنا النّاس‏فلا یزیدک الله بذلک الّا فقراء»
  44. اراده کردن آخرت خیر دنیا و آخرت را در بر دارد- «مَنْ اراد الحدیث لمنفعة الدنیا لم یکن له فى الاخرة نصیب و مَنْ اراد به الاخرة اعطاه الله خیر الدنیا و الآخرة»:.اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۱
مرداد

الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن  مجید 1- (فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیة فیها تخویف أصغوا مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم):
  3. «پرهیزکار ان هرگاه به آیه‏اى برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روى آورند و روح جانشان با شوق در آن خیره شود و آن را همواره نصب العین خود مى‏سازند، و هرگاه به آیه‏اى برخورد کنند که در آن بیم باشد، گوشهاى دل خویشتن را براى شنیدن آن باز مى‏کنند و صداى ناله و به هم خوردن زبانه‏هاى آتش با آن وضع مهیبش در درون گوششان طنین‏انداز است». ***
  4. تلاوت  توأم با تأمّل و تفکّر - مولى آقا جانم در ادامه برنامه شبانه متّقین، اشاره به تلاوت قرآن و تفکّر و تأمّل آنها بر روى آیات قرآن مى‏کند، یعنى آنها مثل کسانى نیستند که فقط الفاظ قرآن را لقلقه زبان کنند؛ بلکه تلاوت آنها توأم با تأمّل و تفکّر است آنها این کلام مولى على (علیه السلام)    را شنیده‏اند و به کار  بسته‏اند که: «الا لا خیر فى قراءة لیس فیها تدبّر الا لاخیر فى عبادة لیس فیها تعقّه»:
  5. عبادت ؛ تلاوت تأمّل و تدّبر - «آگاه باشید که خیرى در تلاوتى نیست که در آن تدبّر و دقت نباشد، بدانید که خیرى در عبادتى نیست که در آن آگاهى و فهم نباشد»، کدام یک از ما اینگونه عمل به سیره متّقین مى‏کنیم، کدام یک از ما تأمّل و تدّبر در آیات و احکام الهى مى‏کنیم.
  6. آیا جاى نکوهش و سرافکندگى نیست که براى کتاب داستان و قصه و کتابى که داراى حکایات خنده‏آور است، اینقدر وقت مى‏گذاریم، و حتى دقت مى‏کنیم مطلبى از ذهن ما غائب نشود، ولى یک صدم این مقدار را- اگر قرآن بخوانیم- براى فهم قرآن بکار  نمى‏بندیم، آیا زشت نیست این همه دقت در یک مسئله ریاضى و یا فیزیک و شیمى و غیره مى‏کنیم و قرآن را به فراموشى سپرده‏ایم، چقدر بى توجهى است که فلان آقا یا خانم فوق لیسانس خود را گرفته و این همه وقت و فکر صرف کرده تا بتواند به این درجه علمى رسد، ولى هنوز یاد نگرفته چگونه از روى قرآن بخواند، چه رسد به اینکه در معانى دقیق آن تأمّل و تفکّر کند،
  7. چقدر قبیح است که گوینده اخبار و برنامه‏هاى رادیو و تلویزیون ما بعداز سالها که از انقلاب اسلامى گذشته، با توجه به اینکه دوره دانشگاهى را گذرانده وقتى یک آیه کوچک به او مى‏دهند نتواند صحیح بخواند، اینها درد است که هنوز نتوانیم از روى کتابى که قانون انسان‏سازى و جامعه‏سازى است بخوانیم، کتابى که تمام درمان دردهاى ما در آن است، کتابى که اصلاح کننده دنیا و آخرت ما است، چقدر فاصله است بین روش ما با روش متّقین؟! ولى چاره نیست، در ناامیدى بسى امید است باید تلاش کرد تا لااقل خود را به مرز آنها نزدیک کنیم.
  8. تفکّر، حیات قلب انسان بصیراست، اگر تدبّر از بین رفت روح بصیرت رخت برمى‏بندد، و قلب بینا از بینائى باز مى‏ایستد، انسانى که داراى باطنى بینا و ضمیرى روشن است، تا مادامى که تفکّر مى‏کند این بینائى را دارا است، اما بینائى بدون روشنائى به تنهائى در بیابان تاریک و ظلمانى مسائل و حوادث‏ زندگى کار آئى ندارد، زیرا بدون روشنائى امکان وصول به مقصد غیرممکن است. قرآن است که نور هدایت و چراغ تاریکى‏ها است،
  9. قرآن هدایت و چراغ شب تاریکی - و چه جالب این مطلب را امام به حق ناطق، صادق اهل‏بیت علیهم‏السّلام مى‏فرماید: «انّ القرآن فیه مَنار الهُدى و مصابیح الدُّجى، فَلْیَجُلْ جال بَصَرَه و یفتَح للضیاء نَظَره، فَانّ التفکّر حیاة قلب البصیر کما یمشى المستنیر فى الظلمات بالنور»:
  10. «این قرآن راهنماى هدایت و چراغ شب تاریک است، پس جولان دهد صاحب‏نظر چشم بصیرت خود را در آن و بگشاید نظر باطنى خود را براى استفاده از نور آن، زیرا که تفکّر زندگى و حیات دلِ بینا است، چنانچه در ظلمات و تاریکى‏ها به نور استعانت کنند، در ظلمات جهل و تاریکیهاى ظلالت به نور هدایت قرآن باید هدایت جست».
  11. قرآن عهد و پیمان الهى با بندگان خود است و نیکوست که هر روز انسان با خواندن آن تجدید عهد و میثاق با خداى خود کند، در روایت هم آمده که امام صادق (علیه السلام)    فرمودند:«القرآن عهد اللّه الى خلقه فقد ینبغى للمرء المسلم ان ینظُرَ فى عهده و انْ یَقْرَأ منه فى کلّ یوم خمسین آیة»: «قرآن عهد خداوند به سوى بندگان او است، سزاوار است، براى مسلمان که در عهد خود نظر کند، و در هر روز 50 آیه از آن را تلاوت کند».
  12. هر آیه ‏اى گنجى است - در حدیثى دیگر از امام سجاد (علیه السلام) آمده است: «آیات القرآن خزائن فکلّما فتِحتْ خزینةٌ ینبغى لک ان تنظر ما فیها»:
  13. «آیات قرآن گنجینه‏هائى است که هرگاه گنجینه‏اى باز شد سزاوار است آنچه در آن است دقت و نظر کنى» اگر انسان به گنجى رسد بسیار دقت مى‏کند و خوب بررسى مى‏نماید تا کمال استفاده را از آن‏ بنماید، این انسان هم باید وقتى در قرآن وارد شد و هر آیه‏اى را از جلوى چشمش گذراند، بسیار تأمّل کند که هر آیه‏اى گنجى است که با دیدن و قرائت کردن آن به رویش گشوده مى‏شود و با تأمّل و بررسى در آن استفاده و مورد بهره‏بردارى قرار مى‏گیرد،
  14. گنج سودمند دو دنیا - و چه گنجى از این بهتر که هم براى دنیاى فانى سودمند است هم براى آخرتِ باقى مفید، و بواسطه مراعات تفکّر و ادب قرائت، پیشوایان معصوم علیهم‏السّلام از زیاد خواندن و با سرعت خواندن آن در مدتهاى
  15. کوتاه جلوگیرى مى‏کردند در روایت آمده که محمدبن عبدالله به امام صادق (علیه السلام)    گفت: «من قرآن را در یک شب ختم مى‏کنم»، حضرت فرمودند: من خوشم نمى‏آید قرآن را در کمتر از یک ماه ختم کنى».
  16. بیشتر مخوان بلکه بیشتر بدان- در روایتى دیگر ابن عمرو گفت: پیامبر (صلى الله علیه وآله) به من فرمودند: «بخوان یک دور قرآن را در هر ماه»، گفتم: «بیشتر در خود قدرت مى‏بینم»، فرمودند: «در 20 شب بخوان»، گفتم: «قدرت بیشترى دارم»، فرمود: «در 10 شب بخوان»، گفتم: «قدرت بیشترى دارم»، فرمود: «بخوان در هفت شب و زیاد مکن بر این مقدار (یعنى در ظرف هفت شب بیشتر از یک دوره قرآن مخوان)».
  17. توجه اولیاء دین به تدبردر قرآن  - اینها همه نشان دهنده توجه اولیاء دین به تدبّر در آیات قرآن است و براى جلوگیرى از عدم تفکّر در آیات، اصحاب را منع مى‏کردند که در مدّت کوتاهى ختم قرآن کنند زیرا طبیعى است که هر چه سرعت قرائت بیشتر باشد، تعمّق و تدبّر در معانى آن کم مى‏شود گاهى این سؤال مطرح مى‏شود، که: چگونه مى‏توان بین روایاتى که مى‏گویند بسیار قرآن بخوانید، و روایاتى که مى‏گویند تدبّر و تفکّر کنید، جمع کرد؟ جواب روشن است: این دو دسته از روایات تضادى با هم ندارد، زیرا از روایاتى که ذکر شد معلوم مى‏شود که پیامبر و ائمه علیهم‏السّلام برحسب حال کسى که قرآن مى‏خواند به او تأکید مى‏کنند
  18. خواندن سریع قرآن به تلاوت صحیح بی ضررنیست - می گویند بسیار قرآن بخواند و بسیار ختم قرآن کند ولى وقتى مى‏بینند به حدّى مى‏رسد، که زیاد و سریع خواندن به تفکر در آیات ضرر مى‏زند و هدف اصلى که فهم و درک است ضایع مى‏شود، نهى مى‏کنند و مى‏گویند کمتر از یک ماه یا یک هفته (برحسب حال سؤال کننده) بیش از یک ختم قرآن نکند.پس زیاد و با سرعت خواندن قرآن تا جائى است که به تأمّل در آیات ضرر نزند، اگر کسى مى‏بیند در یک سال یک ختم قرآن با فکر و تأمّل مى‏تواند بکند نباید تا مى‏تواند کمتر از یک سال بخواند،
  19. تکیه بر کیفیت و فهم قرآن است  - البته توجیهات دیگرى هم کرده‏اند که از جمله: روایاتى که تأکید بر زیاد خواندن مى‏کند، هدفى را دنبال مى‏کند و آن حفظ شدن و سالم ماندن قرآن از تحریف آن، زیرا هر چه بیشتر خوانده شود محفوظتر و مُحَرّفان، ناامیدتر مى‏شوند، و روایاتى که تکیه بر روى فهم مى‏کند، هدف دیگرى را دنبال مى‏کند که: آن هدایت مردم و توسعه در بینش آنهاست، و حال که تقریباً از دست تحریف‏گران قرآن در امان مانده، باید به هدف دوم پرداخت.
  20. انسان به وادى تفکرملاک است - شاید اشاره به اختلاف حالات باشد، گاهى انسان حالت روحى او مناسب دقیق شدن در مطلبى است آن وقت تفکّر کند، و گاهى امر دائر مدار قرآن خواندن سریع و یا به دنبال کار  دیگر رفتن است، در این حالت روخوانى قرآن مقدّم است، و چه بسا انسان را به وادى تفکر مى‏کشاند.روایاتى که تأکید بر زیاد خواندن مى‏کند، مراد این باشد که آیاتى که روى آنها تفکّر شده بیشتر و سریعتر خوانده شود ...
  21. زیاد خواندن با تفکّر و تدبّر تضاد ندارد-  البته به نظر مى‏رسد از همه بهتر همان بود که گفتیم یعنى زیاد خواندن با تفکّر و تدبّر و هیچ تضادى هم به قرینه روایاتى که ذکر شد ندارد. پرهیزکار ان وقتى به آیاتى که بشارت و تشویق در آن است، و ذکرى از بهشت و نعمتهاى آن شده، مى‏رسند، آن نعمتها را از خداوند طلب مى‏کنند و وقتى به آیات‏ مشتمل بر خوف و ترس و عذاب برخورد مى‏کنند به خدا پناه مى‏برند.
  22. گریه با تلاوت قرآن- در روایت است که امام هشتم (علیه السلام)    در سفر خود به خراسان شبها در فِراش خود بسیار تلاوت قرآن مى‏کردند، و وقتى به آیه‏اى که ذکر بهشت یا جهنّم بود مى‏رسیدند، مى‏گریستند، و بهشت را از خدا طلب و از آتش جهنم پناه به او مى‏بردند.
  23. آیات جهنم ؛ بسوی گنهکاران - پرهیزکار ان چنان به آیات مشتمل بر تشویق توجه دارند گویا نعمتها در برابر دیدگان آنهاست، گویا بهشت را مى‏بینند، و از طرفى چنان گوش به آیات مشتمل بر عذابهاى الهى مى‏سپارند، که گویا زفیر و شهیق جهنم را مى‏شنوند. «زفیر و شهیق» دو موجود زنده‏اى هستند که تنفس مى‏کنند مثل انسان و اسب و غیره، به درون بردن هوا را نیز زفیر و بیرون کردن آن را شهیق گویند، و به تعبیر دیگر دم و بازدم. آیا نمى‏شود از این استفاده کرد که جهنم هم موجودى زنده است که داراى زفیر و شهیق است، دم و بازدم دارد، به طورى که صداى آن محسوس است، و چنانکه ما تنفس یک انسان یا اسبى را که دویده به خوبى مى‏شنویم، اهل معرفت هم دم و بازدم جهنم را مى‏شنوند، آنچه ما از بهشت و جهنم در نظر خود ترسیم کرده‏ایم بسیار متفاوت است. ما نعمتهاى بهشت را تشبیه به باغهاى پرمیوه و جهنم را تشبیه به گودالى آتشین مى‏کنیم، ولى حقیقت غیر از آن چیزى است که ما تصور مى‏کنیم، اینکه قرآن مى‏فرماید: (وَ جِی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ): «جهنم آورده مى‏شود» یعنى چه، جهنم به سوى گنهکار ان مى‏آید چه مفهومى دارد؟
  24. آیات بهشت بسوی پرهیز کاران  - یا اینکه‏ مى‏فرماید: (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ) «بهشت براى پرهیزکار ان نزدیک آورده مى‏شود» یعنى چه؟ حرکت جهنم و بهشت چه معنى دارد؟ آتش جهنم از درون مى‏سوزاند و اول قلب را سوزانده و بعد جسم را یعنى‏ چه؟ (نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ- الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ) آیا این آتش معمولى دنیوى است، نه هرگز، آتش دنیوى آتش سرد شده است، اول جسم را مى‏سوزاند، و بعد دِل را و قابل مقایسه با آتش اخروى نمى‏باشد.
  25. جهنم را میآورند - در ذیل آیه‏ (وَ جِی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ) مرحوم طبرسى در مجمع البیان روایت تکان دهنده‏اى نقل مى‏کند، که: مضمون آن چنین است: ابى سعید خدرى گوید: در وقتى این آیه نازل شد رنگ چهره رسول الله (صلى الله علیه وآله) تغییر کرد، بطورى که در صورت آن نمایان بود، اصحاب که حال حضرت را چنین دیدند، نزد حضرت على (علیه السلام) رفته و گفتند: حادثه‏اى رخ داده که در صورت پیامبر آثار آن را ملاحظه کردیم، مولى از پشت حضرت آمد و ایشان را در بغل گرفت و گفت اى پیامبر خدا، پدرم و مادرم فداى تو باد چه اتفاقى رخ داده؟ حضرت فرمودند، جبریئل این آیه را بر من خواند: (وَ جِی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ)
  26. امت من ؛ امت من- مولى فرمود چگونه جهنم را مى‏آورد، فرمود: هفتاد هزار ملک با 70 هزار ملک با 70 هزار زمام امام او را مى‏کِشَند و او مى‏خواهد فرار کند، اگر او رها کنند، اهل محشر را آتش مى‏زند، سپس من به او عرضه مى‏شوم، او مى‏گوید: مرا با تو چه کار  یا محمد، خداوند حرام کرده بدن تو را بر من، و هر کسى سخن از خود مى‏گوید و به فکر خود است ولى محمد (صلى الله علیه وآله)؟ گوید: «ربّ امتى، امّتى»: «پروردگار من متم، امتم» . بعضى در صدد توجیه بر آمده‏اند و اینکه قرآن درباره حرکت کردن بهشت و جهنم مجازگوئى‏کرده، و مراد این است که بهشت و جهنم در معرض دید آنها قرار مى‏گیرد، ولى دست برداشتن از ظاهر آیه بدون قرینه برخلاف، صحیح نیست. ما چه مى‏دانیم اوضاع جهنم و بهشت در قیامت و عذابها و نعمتها چگونه است؟! پس ظاهر آیه هر چه هست همان را اخذ مى‏کنیم.
  27. قلوب ما سنگ است - پس با وجود این عذابها و عقوبت‏ها که حقیقتش بر ما پوشیده است، اهل معرفت حق دارند، با خواندن قرآن و این آیات عذاب پیر شوند، و عجب است که ما مى‏خوانیم ولى هیچ تغییرى در حالمان پیدا نمى‏شود، گویا قلوب ما از سنگ هم سخت‏تر شده است! (کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً).
  28. مرحوم خوئى در منهاج البراعة-  -  در ذیل این فقره از آیه آورده که خطمشى قرائت کنندگان قرآن را مشخص مى‏کند. امام صادق (علیه السلام)    فرمودند: «ینبغى للعبد اذا صلّى ان یُرتّل فى قرائته فاذا مَرّ بآیة فیها ذکر الجنّة و ذکر النار سأل الله الجنة و تَعَوّذ بالله مِنَ النار و اذا مَرّ بِیا ایّها الناس و یا ایها الذین آمنوا یقول لبّیک ربّنا»:
  29. درآیه عذاب به خدا پناه برد ودر خطاب لبیک گوید-   «سزاوار است براى عبدى که در مقابل مولاى خود به نماز مى‏ایستد، ترتیل را در قرائت آیات رعایت کند و وقتى مرور به آیه‏اى کرد که در آن ذکر بهشت و ذکر آتش است، از خدا بهشت را طلب کند و پناه به خدا برد از آتش و وقتى‏ «یا أَیُّهَا النَّاسُ* و یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»* را قرائت کرد بگوید لبیک ربّنا».
  30. در قرایت قرآن بهترین چیز را طلب کن- روایت دوم تقریباً به همین مضمون از امام صادق (علیه السلام)    است: «سزاوار است براى کسى که قرآن مى‏خواند وقتى به آیه‏اى که در آن طلب و درخواست یا ترس و خوف است رسید، طلب کند، در آن وقت بهترین چیزى را که امید دارد، و طلب کند عافیت و رهائى از آتش و عذاب را».
  31. پرهیزگاران قرآن بخواند، بزرگترین نعمت عطا گردد-  زُهرى در حدیثى گوید: «کان على بن الحسین (علیه السلام) اذا قَرَءَ مالک «ملک» یوم الدین یُکرّرها حتّى کاد انْ یموت»: «امام سجاد (علیه السلام)  وقتى در نماز به‏ (مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ) مى‏رسید آنقدر تکرار مى‏کرد به طورى که نزدیک بود جان از بدنش مفارقت کند». کسى که بتواند مانند پرهیزگاران قرآن بخواند، بزرگترین نعمت به او عطا شده است،
  32. خداوند قرآن خواندن را نعمت بسیار عظیم دانسته - و شاید این نوع قارى مراد پیامبر باشد که فرمود: «من قرأ القرآن ثمّ رأى انّ احداً اوُتِىَ افْضَل مما اوُتِى فقد استصغَر ما عظّمه الله»: «اگر کسى قرآن بخواند (به بالاترین نعمت اهلى دست یافته است) و اعتقاد پیدا کند که به دیگرى بیشتر نعمت اعطا شده است او آنچه را که خداوند عظیم و بزرگ شمرده، کوچک شمرده است» یعنى خداوند قرآن خواندن را نعمت بسیار عظیم دانسته بطورى که بالاتر از آن نعمتى نیست اگر کسى آن را کوچک شمارد، نعمت بزرگ خدا را کوچک شمرده است.
  33. متّقین مَحَکى ما - این برنامه متّقین مَحَکى براى شناختن خود ماست، آیا ما هم در موقع تلاوت آیات الهى یا شنیدن آن چنین هستیم؟ آیا در موقع شنیدن آیات عذاب تفکّرى نسبت به قیامت داریم؟ آیا به مقام عین الیقین رسیده‏ایم، که اینگونه بهشت و جهنم را ببینیم، و صداها را بشنویم؟ معنى اینکه در روایت مى‏گوید وقتى به: «یا أَیُّهَا النَّاسُ* و یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»* رسیدید لبیک گوئید، چیست؟ آیا غیر از این است که طرف خطاب من هستم؟ آیا غیر از این است که آیا بشارت و بهشت و تخویف و جهنّم را شنیدم، آیا شنیدن مسئولیت‏آور نیست؟ تا خود را متّصف به اوصاف اهل بهشت، و از اوصاف اهل آتش دور کنیم
  34. درخواست نعمت ودوری از عذاب- آیا همین مقدار کافى است که: وقتى آیات بهشت و جنهم را شنیدیم، لفظاً درخواست نعمتهاى بهشت و دورى از عذاب کنیم؟! نه هرگز، حاشا و کلّا که چنین باشد. بلکه باید عملا هم چنین کنیم، باید عمل خود را بر عمل بهشتیان منطبق کرده، و هر چه بیشتر از عمل اهل‏ نار تبرّى و دورى جوئیم، خداوند ما را در این راه ثابت‏قدم گرداند، و توفیق تدّبر و تفکّر در آیات خودش را به ما عنایت فرماید.
  35. اى برادرى که هنوز سنّى از تو نگذشته، سعى کن تا جوانى، قرائت قرآن را براى خود ملکه کنى، تا نورانیّت قرآن با خون و گوشت و پوست تو درآمیزد، و زیبائیهاى قرآن در قلب تو مستقر شود به طورى که قرآن باطن تو شود، گاهى انسان به جائى مى‏رسد که مثل امام على (علیه السلام)    و معصومین علیهم‏السّلام دیگر خود، قرآن جامع و فرقان قاطع و کلام الله ناطق مى‏شود، اینها آیة الله عظماى الهى هستند، و این تعجب ندارد که گاهى مى‏شود انسان به جائى رسد که باطن او عین ذکر و عبادت مى‏شود.
  36. آرى تا جوانى بکوش که قلب- جوان بسیار پذیرش دارد، بذر را مى‏گیرد، چه بذر خدا باشد، چه بذر شیطان، ولى سعى کن قلب تو محل رشد بذر شیطان نشود، و به همین جهت مبادا با اهل فسوق و عصیان و معصیت نشست و برخاست کنى، که هر چه در زمین قلب تو کِشْتند، همان برداشت کنى، و دیدیم که هر که نالید از رفیق و یار بد نالید.
  37. قرائت قرآن  جوان مومن- در حدیث است: «مؤمنى که قرائت قرآن کند در حالى که جوان است (نورانیّت) قرآن با گوشت و خون او آمیخته مى‏گردد خداوند او را با سفراء کرام نیکوکار  محشور کند و قرآن پناه اوست، در قیامت، و در محضر حق گوید: خداوندا! هر عاملى اجر عملش را گرفت، غیر از عامل به من، پس بهترین عطایاى خود را به او برسان، پس خداى تعالى دو حُلّه از حلّه‏هاى بهشتى را بر او بپوشاند و بر سر او تاج کرامت نهد، پس خطاب شود، آیا راضى شدى؟ قرآن عرض مى‏کند: من امید بیشتر داشتم، پس امن و امان را به دست راست او دهند و خُلد برین را به دست چپ و داخل بهشت شود، و به او گفته شود: قرائت کن، و بالا بیا درجه‏اى، پس به قرآن خطاب شود: آیا او را به مقامات عالى رساندیم و تو راضاى شدى؟ عرض مى‏کند آرى».
  38.  هزار آیه خواند، هزار «قنطار» نیکى برایش نوشته - در روایتى از امام باقر (علیه السلام)    آمده که فرمودند: پیامبر گرامى اسلام فرموده‏اند: «مَنْ قَرَأَ عَشْر آیات فى لیلة لم یُکتَبْ مِنَ الغافلین و مَنْ قَرَأ خمسین آیةً کُتِبَ من الذّاکرین و مَنْ قَرَأ مِأتة آیه کُتِبَ مِن القانطین و مَنْ قَرَأ مِائتى آیة کُتِبَ من الخاشعین و مَنْ قَرَأ ثلاثمائِة آیة کُتِبَ منَ الفائزین و مَنْ قَرَأ خمسمائه آیة کُتِبَ مِن المجتهدین و مَنْ قَرَأ الف آیة کُتِبَ له قِنطارٌ مِن بِرٍّ، القنطارُ خمسةَ عَشَرِ الفَ (خمسون الفَ) مثقال مِنْ ذَهَب و المثْقال اربعةٌ و عِشْرون قیراطا اصغره مِثلُ جَبَل احُد و اکبرها ما بینَ السماء و الارض».
  39. «رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: هر کس در شبى ده آیه قرائت کند از غافلان به حساب نیاید و هر کس پنجاه آیه بخواند از ذاکران به حساب آید، و هر کس صد آیه بخواند، از مطیعان و هر کس دویست آیه بخواند از خاشعان، و هر کس سیصد آیه بخواند از رستگاران، و هر کس پانصد آیه بخواند از کوششگران به حساب آید، و هر کس هزار آیه خواند، هزار «قنطار» نیکى برایش نوشته شود».
  40. اخلاص در قرائت قرآن‏ -از مسائل مهم که باید آن را جزو ارکان تأثیر قرآن در قلوب دانست، اخلاص در قرائت است، اگر عملى بدون آن صورت گیرد، بى ارزش و از درجه اعتبار خالى است. اخلاص روح عبادت، سرمایه تجارت اخروى و رأس المال تجارتهاى دنیوى است، اگر قرائت قرآن براى اغراض غیر الهى مثل اینکه مردم خوششان آید، یا به این وسیله دکّانى باز کرده و قصد پول به جیب زدن داشته باشد، نه ثواب ندارد که، عقاب دارد.
  41. قرآن قصد کسب دارآمد نباشد! -از امام صادق (علیه السلام)    نقل شده که از پدرش و او از پدرانش نقل کرده که: «مَنْ قَرَأ القرآن یاکُلُ به الناس جاء یوم القیامة و وجهُهُ عظمٌ‏ لا لَحم فیه» فرمود: «کسى که قرائت قرآن کند براى استفاده از مردم، در روز قیامت مى‏آید در حالى که صورت او استخوانى بدون گوشت است»، در واقع‏ چنین شخصى که فکر مى‏کند مال مردم را با قرآن مى‏خورد که در حقیقت خود را مى‏خورد، و در روز قیامت باطن هر چیز آشکار  خواهد شد خواهد دید که گوشت صورت خود را مى‏خورده است، خدا نکند قاریانى که بر سر مقابر و در مجالس فاتحه قرائت قرآن مى‏کنند، براى کسب پول باشد. باید قصد را خالص کنند، و قصد پول به جیب زدن نداشته باشند، نباید پولى را هم که بانى‏ها به آنها مى‏دهند، در عوض قرآن خواندن قبول کنند، خدا نکند آنها که مى‏بینند آواز خوش دارند، و اگر در چنین مجالسى قرآن بخوانند خوب استفاده مى‏کنند، به این نیّت قرآن بخواند خدا نکند این عمل را براى خود شغل کند و دست از کار  و کسب مفید بکشند.
  42. قرآن را دکان قرار ندهید ! باید اداره‏اى در این نظام اسلامى مسئول نظارت بر کار  چنین افرادى باشد، تا قرآن را به عنوان دکّانى مورد استفاده قرار ندهند، و خدا نکند بعضى از اینها متدین هم نباشند. بى مناسبت نیست این نکته را هم متذکّر شوم که شبیه چنین تعبیرى که نسبت به قرآن است نسبت به روایات ائمه و احکام الهى هم هست. مرحوم محدث نورى (ره) در کتاب لؤلؤ و مرجان که براى آداب اهل منبر نوشته (و براى همه اهل منبر خواندن آن از واجبات است) چنین گوید: شیخ معظم کلینى در کافى روایت کرده از حضرت امام محمدباقر (علیه السلام)    که فرمود به ابى النعمان در ضمن وصایا که به او کردند: «ولا تستاکل النّاس بِنا فَتَفْتَقِر»:«مخور مال مردم را به سبب و وسیله ما که فقیر خواهى شد» و ظاهراً مراد فقر در دنیا و آخرت هر دو باشد
  43. علم آلت نشود برای خوردن مال مردم -... و شیخ مفید این خبر را در «امالى» روایت کرده، به این عبارت‏ «یا ابا النعمان لا تستاکل بنا النّاس‏فلا یزیدک الله بذلک الّا فقراء» حاصل آن که مخور بوسیله ما مال مردم را که خداى تعالى نیفزاید به این کسبت براى تو جز فقر و پریشانى راه ندارد ، و شیخ کشى در رجال خود روایت کرده از قاسم بن عوف که امام زین العابدین (علیه السلام) به او فرمودند: «وایّاک ان تَسْتَاکِل بنا فیزیدک الله فقرا» ... مرحوم آخوند ملامحمد صالح‏ مازندرانى و غیر او در شرح این کلام ... چنین ذکر کردند که مراد کسى است که علم را آلت قرار مى‏دهد از براى خوردن اموال مردم و آن را سرمایه مى‏کند که به آن کسب کند و وسعت دهد در معاش خود.
  44. اراده کردن آخرت خیر دنیا و آخرت را در بر دارد- در جاى دیگر چنین گوید: ثقة الاسلام کلینى در جامع کافى در باب «المستاکل بعلمه و المباهى به» روایت نموده از ابى عبدالله الصادق (علیه السلام)    که‏ فرمود «مَنْ اراد الحدیث لمنفعة الدنیا لم یکن له فى الاخرة نصیب و مَنْ اراد به الاخرة اعطاه الله خیر الدنیا و الآخرة»: «هر کس قصد کند از حدیث یعنى از یاد گرفتن و نقل آن از براى دیگران، منفعت دنیوى را، که بوسیله آن مالى بدست آرد، براى او در آخرت حظ و نصیبى نخواهد بود و هر که قصد کند از تعلیم و تعلّم آن، خیر آخرت را، خداوند به او عطا مى‏فرماید خیر دنیا و آخرت را».اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۱
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. فهرست شرح امیر المومنین متقین 22- درمان طلبیدن از قرآن - و یستثیرون به دواء دائهم.1
  2. پرهیزگاران درمان درد هاى خود را از قرآن بهره مى‏گیرند.***: ا (إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً- وَ نَراهُ قَرِیباً)
  3. داروخانه عظیم -آیات قرآن هر بیمارى به مقتضاى ظرفیّت علمى خود مى‏تواند توشه برگیرد،
  4. بیمار بی سواد وبیمار عالم - و بیمار بى‏سواد و بدون اطلاع که نیاز به دارو دارد، ولى متحیّر است
  5. ائمه معصومین معرّف دارو- و هادیان دستگاه الهى ، داروهاى مختلف را براى هر دردى معرّفى ‏کنند.
  6. داروخانه الهی بسته نیست- دردسترس هر فردى است و اگر نباشد به راحتى قابل تهیّه است،.
  7. تحویل دارو بی معطّلى- در داروخانه الهى به هیچ وجه داروى اشتباهى تحویل داده نمى‏شود.
  8. ریشهکن کردن بیمارى داروهاى داروخانه الهى بدون شک در صورت تشخیص دقیق آنها
  9. داروهاى داروخانه الهى به موازات بهبودى بیمار اثر سوئى ندارد
  10. منظور مریض جسمى - درباره درد و درمان در ذیل فراز «مَشْیُهُم التواضع»
  11. مریض جسمی قضاء بیاورد ، تکلیف ندارد-  (فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ) (لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ)
  12. نمونه مرض روحى - «فى قلوبهم مرض» یک مرتبه «فى قلبه مرض» که مجموعاً 13 مرتبه
  13. مرض روحى منا فقین - (فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً) آدم منافق انسان سالمى نیست، باشد،
  14. منافق در بلاترین مرض روحی -  خروج از فطرت ممکن نباشد، اگر این فطرت دستخوش حوادث گردیده،
  15. طمع مرض روحی قلب - (یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً):
  16. شایعه سازی مرض روحی قلب - (لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمنافقونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلَّا قَلِیلًا):
  17. سخنان ناروا مرض روحی قلب - آنها را آزار مى‏دادند، در این مواقع این آیات نازل شد.
  18. شک و نفاق بیماری منافق - انسان منافق بیمار است، زیرا قلبى که با شک و نفاق آمیخته شد،
  19. بیماری جنون جنسی- در برابر تمایلات نفسانى باید از حالات آنها عبرت گرفت، و روح را ایمن کرد،
  20. ذکر مرض جسمانی و روحانی در قرآن - هم مرض جسمانى و هم مرض روحانى در قرآن  ذکر شده، شفاء جسمانی در قرآن - الف-(یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ):
  21.  نوشیدنى خاصّى که در آن شفاى مردم است- (وَ أَوْحى‏ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً.. نکاتى بسیار جالب درباره عسل  و زنبور عسل  -  نکاتى بسیار جالب درباره عسل (مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ)
  22. یکصد هزار نوع گیاه و گلها - جمله عجیبى که از موریس مترلینگ دانشمند زیست‏شناس نقل شده،
  23. مأمور شناسائى گلها -به زنبور عسل  وحى و الهام کرد که (فاسلکى سبل ربّک):
  24. شهد گلها به عسل  تبدیل گردیده - (یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
  25. رنگهاى مختلف عسل - رنگ عسل   گاهى نقره‏اى سفید، گاه بى‏رنگ، گاه زردرنگ، گاه شفاف .گویائى تنوع رنگ  - قدیمى‏ها نیز گویت این مسئله روانى را درک کرده بودند که به غذاهاى.. عسل  ماده‏اى شفابخش: هم جنبه درمانى وهم پیشگیرى وهم نیروبخشى دارد
  26. خواص عسل  -  1) عسل  زود جذب خون شده و به همین جهت نیروبخش و در خونسازى مؤثر است.
  27. عسل برای لطافت پوست - طول عمر، ورم دهان و زبان، ورم چشم، خستگى و ترک ‏خوردگى ..
  28. مواد و ویتامینهاى وجود در عسل مواد معدنى : آهن، فسفر، پتاسیم، ید، منیزیم، سرب، مس، سولفور،
  29. 72نوع شفا در عسل- «ما اشْتَشْفى الناس بمثل عسل »«مردم به چیزى مانند عسل  استشفاء نمى‏کنند»
  30. تلاش زنبور عسل  براى انسانها است هر ساعت بطور متوسط روى دویست و پنجاه گل نشسته.
  31. عدم فاسد شدن عسل : ویتامینهاى آن هم به مرور زمان از دست نمى‏رود، اسید فورمیک است
  32. نیش زنبور عسل  خاصیت درمانى دارد: رماتیسم، مالاریا، درد اعصاب و بعضى دیگر از امراض .
  33. ب- شفاء روحانى و باطنى- (قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ):
  34. قرآن شفا و رحمت -«نازل مى‏کنیم (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقرآن  ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ):
  35. قرآن  هدایت و شفا - قرآن  شفاء درد هاى بى‏درمان معنوى و باطنى (قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ):
  36. قرآن  داروئ  روحهاى مستعدّ - (وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً) نه با روح‏ منافقین و کافرین لجوج نه
  37. قرآن شفا بخش طالب درمان است-البته قرآن  مایه هدایت و شفاء هر بیمارى است، که طالب شفا باشد،
  38. حیات بخش چون قطرات باران - قرآن در باغ لاله روید و در شوره‏زار خس،
  39. درخت وجود ظالم ؛کافر؛ منافق – درخت آنها گرچه با آب حیات قرآن  آبیارى شود
  40. قرآن علاوه بر اینکه دواى درد  مؤمنین است نسخه شفابخشى نیز براى کفار و منافقین و گم‏گشتگان وادى ضلالت است که طالب حقیقتند و نمى‏یابند.
  41. 40- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

39- درختى که تلخ است اندر سرشت‏

 

گرش بَر نشانى به باغ بهشت‏

و از جوى خُلْدَش به هنگام آب‏

 

به بیخ انگبین ریزى و شهد ناب‏

سرانجام گوهر به کار آورد

 

همان میوه تلخ بار آورد

  • حسین صفرزاده
۱۱
مرداد

            بسم الله الرحمن الرحیم

          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. فهرست امیر المومنین - متقین درمان طلبیدن از قرآن ‏22- و یستثیرون به دواء دائهم.-2
  2. پرهیزگاران درمان درد هاى خود را از قرآن  مى‏گیرند.***
  3. از قرآن بیماریهاى خود شفا خواهید - «فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به على لاوائکم فانّ فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغىّ و الضلال»:
  4. جهل از اعتقاد فاسد - (الْغىّ) «الغىّ جهل من اعتقاد فاسد و
  5. انحراف از طریق مستقیم - (الضّلال) (فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها)
  6. انسان معتقد به خدا چون کوه است- که بادهاى کوه برکن هم او را به حرکت درنمى‏آورد،
  7. انسان معتقد راهنما و راهبر است- یعنى تا رسیدن به مقصد دست را گرفته و مى‏برد،
  8. قرآن راهنمای گمراهی وجهالت - و هم گمراهى را که از راه صواب منحرف شده،
  9. متقین از قرآن  چگونه شفا می طلبند ؟ در حالى که پرهیزکار و متقى، هستند نه کافر و نه منافق؟!
  10. جهت عدم ابتلاء از گناه - شفابخشى قرآن  را براى مطلق امراض که شامل غیر امراض کفّار و منافقین است،
  11.  علم حوادث قرآن دوای درد است- «الا انّ فیه علم ما یاتى و الحدیث عن الماضى و دواء دائکم و نظم ما بینکم»:
  12. قرآن گوى‏ سبقت را از دیگران ربوده - «و علیکم بکتاب الله فانه الحبل المتین و النور المبین و الشفاء النافع.
  13. قرآن بهار قلبها ؛ شفای سینه ها «و تَعَلَّمُوا القرآن  فَانَّه احسنُ الحدیث و تفقَّهوا فیه فانّه ربیع القلوب .
  14. طالب بهبودى از فرآن - «و جعلته نورا تهتدى من ظلم الظلالة و الجهالة باتباعه و شفاء لمن أنصت بفهم التصدیق الى استماعه»:
  15. با قرآن و بی قرآن - تمام عزّتى را که پیشینیان ما براى ما کسب کرده بودند با دست خود در اثر پشت کردن به قرآن  از دست دادیم، و مى‏دهیم.
  16. و ما هنوز خوابیم!- گویا دشمنان ما از آن استقبال کردند، گویا قرآن  براى دشمنان ما نازل شده بود،
  17. ما با قرآن چه کردیم !؟ - تا وقتى قرآن  را فقط در طاقچه‏هاى خانه‏ها و در کنار مقابر و مجالس ترحیم و
  18. کتاب شفای همه درد ها - قرآن  کتاب عدالت، مساوات، آزادى و حق و خیر است،
  19. علم قرآن برود دشمن مسلط شود- «وَ کُلُّ امَّة قَد رَفَعَ الله عنهم علمَ الکتابِ حین نَبَذوه و ولّاهم عَدُوّهم
  20. قرآن را ترک کردند دشمن را قبول کردند - خداوند بر آنها دشمنانشان را مسلّط کرد.
  21. چشمى گریان و دلى پرخون به عمل نکردن قرآن - به‏ تفسیر و بیان احکام توجه نمى‏شود،
  22. خصوص در ماه رمضان، «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلًا» فکر و تدبر کنیم و نکند بى توجه قرآن بخوانیم،
  23. 8- عمل به قرآن و پیروى از سنت «وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِه» «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه»
  24. سنت پیامبر در غدیر خم -«وَ اتَّبَعْتَ» «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» سنّى واقعى است
  25. راه و رسم استفاده از قرآن - نیاموزیم، از آن بهره‏مند نخواهیم گشت.
  26. مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما پیشیگیرند- «فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم.
  27. صداقت در قرآن راستی عمل را شامل شود - مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ
  28. صفت متقین در چهارمین صفت مى‏فرماید: «قد أمکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و إمامه، یحلّ حیث حلّ ثقله، و ینزل حیث کان منزله).      
  29. رجوع به سنّت و روش مقرّر و ثابت - و مورد اتّفاق آن حضرت است که مورد اختلاف نباشد.     
  30. قرآن را بیاموزید، که آن نیکوترین حدیث است، از انوار درخشان آن شفا بطلبید که آن شفا دهنده سینه‏ها است
  31. قرآن را، که آن خوب‏ترین و بهترین سخن است، بدرستى که آن سودمندترین قصّه‏ها است. بدرستى که عالم..
  32. قرآن خیرخواهى است که خیانت نمى‏کند، سخنگویى است که دروغ نمى‏گوید. احدى با قرآن ننشست جز اینکه.
  33. قرآن راهنمایی که گمراه نمی کند- لا یغشّ و هادى الّذی لا یضلّ قرآن پند دهنده‏اى است که فریب نمى‏دهد.
  34. قرآن خوانده شود و تفسیر شود.- (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم) چنین گوید.
  1. همه شب تا سحر آن عشقبازان
 

ز شوق دوست چون شمع گذازان‏

 
 
  1. کنند از فکر در آیات قرآن
 

هزاران درد  جان خویش درمان

 
 
  1. کزین دانش رهى از خودپرستى
 

بیاموزى رموز عشق و مستى‏

 
 
  1. هر آن دانش که ناز و نخوت آرد
 

فزون در دل هوا و شهوت آرد

 
 
  1. روان هشیار و دل پر نور سازد
 

غرور و مستى از جان دور سازد

 
 
  1. شهود غیبى و غیب شهودى است‏
 

صعود قومى و قوسى صعودى است‏

 
 
  1. تو هم زین داستان عشق فرمان
 

(الهى) ساز، درد  خویش درمان

     
                         

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۱
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین - متقین درمان طلبیدن از قرآن ‏22- و یستثیرون به دواء دائهم.-2
  2. پرهیزگاران درمان درد هاى خود را از قرآن  مى‏گیرند.*** از توضیحاتى که داده شد، روشن مى‏شود همچنانکه درد حُزن متقیان بواسطه تلاوت قرآن  تشدید مى‏شود، دواى آن هم از قرآن  به دست مى‏آید، اگر حزن آنها از عواقب امور و جهل به آن باشد، با خواندن قرآن  نور امید هر چه بیشتر در قلب آنها تجلّى کرده و هر چه بیشتر تلاش مى‏کنند، و بهره بر مى‏گیرند، و اگر حزن آنها بواسطه دورى و عدم وصال به محبوب باشد، قرآن  به عنوان نامه‏اى امیدبخش و نوید دهنده در راه رسیدن به این وصال است، در آیات متعددى سخن از رضوان و لقاء الهى است به نحوى که خوانندگان مؤمن مى‏یابند. (إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً- وَ نَراهُ قَرِیباً) یعنى کافران و منافقان رسیدن به رضوان و نِعَم و لقاء الهى را دور مى‏پندارند، و ما قریب مى‏دانیم.
  3. از قرآن بیماریهاى خود شفا خواهید - در کلمات مولى آقاجانم در نهج‏البلاغه مى‏خوانیم: «از این کتاب بزرگ آسمانى براى بیماریهاى خود شفا خواهید، و براى مشکلاتتان کمک گیرید، زیرا در آن، شفاء بزرگترین بیماریهاست و آن کفر و نفاق و جهل و ضلالت است». مولى از چهار مرض‏ بسیار بزرگ سخن مى‏گوید که: زندگى دنیا و آخرت را تباه مى‏کند«فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به على لاوائکم فانّ فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغىّ و الضلال»:
  4. جهل از اعتقاد فاسد - (الْغىّ) چنانکه صاحب مفردات گوید عبارت است از جهلى که از اعتقاد فاسد حاصل شود، (جهل یک وقت ناشى از هیچ اعتقادى نیست ویک وقت از اعتقاد فاسد است، این دومى را غىّ نامند «الغىّ جهل من اعتقاد فاسد و ذلک انّ الجهل قد یکون من کون الانسان غیر معتقد اعتقاداً لا صالحا و لا فاسداً و قد یکون من اعتقاد شى فاسد و هذا النحو الثانى یقال له الغىّ» مفردات، صفحه 369.
  5. انحراف از طریق مستقیم - (الضّلال) مفردات گوید عبارت است از انحراف از طریق مستقیم و گمراهى، خواه سهواً و خواه عمداً، خواه کم و خواه زیاد «الضّلال العدول عن الطریق المستقیم و یضادّه الهدایة قال تعالى‏ (فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها) و یقال الضّلال لکل عدول عن المنهج عمداً کان او سهواً، یسیراً کان او کثیراً» 297.
  6. انسان معتقد به خدا چون کوه است-  کفر موجب بى‏هدفى انسان در مسیر زندگى مى‏شود، انسان بى هدف و بىایمان، انسان تهى و بیوزنى است، که مثل فضانوردان در فضاى زندگى با هر نسیمى‏ به طرفى مى‏روند، اما انسان معتقد به خدا سنگین است، که بادهاى کوه برکن هم او را به حرکت درنمى‏آورد، هر آن دست انسان را گرفته و در آفاق و انفس سیر مى‏دهد، تا با آیات الهى آشنا کند و ایمان را در قلب انسانها رسوخ دهد.
  7. انسان معتقد راهنما و راهبر است- انسان جاهلى را هم که دچار بیمارى (غَىّ) و جهالت شده نجات مى‏دهد، انسان گمشده در وادى (ضلال) و ضلالت را هم از حیرت رهانده و مسیر را به او مى‏نمایاند، نه اینکه فقط راهنماست که راهبر است، یعنى تا رسیدن به مقصد دست را گرفته و مى‏برد، نه اینکه فقط بگوید راه از این طرف است.
  8. قرآن راهنمای گمراهی وجهالت - قرآن  هم انسان جاهلى را که از روى اعتقاد فاسد به جهالت و گمراهى افتاده راهنما است، و هم گمراهى را که از راه صواب منحرف شده، خواه از روى اعتقاد فاسد و خواه بدون اعتقاد فاسد، خواه ضلالت شخص زیاد باشد، به حدّ کفر، و خواه ضلالت در اعتقادات و اصول، و خواه ضلالت در احکام و فروع.
  9. متقین از قرآن  چگونه شفا می طلبند ؟ اگر سؤال شود چهار بیمارى که مولى در این کلامشان فرموده‏اند، چگونه‏ در مورد متّقیان صادق است که در خطبه متقین‏مى فرمایند از قرآن  شفا مى‏طلبند در حالى که پرهیزکار و متقى، هستند نه کافر و نه منافق؟!
  10. جهت عدم ابتلاء از گناه - در جواب گوئیم: مرضهائى مثل کفر و نفاق و غىّ و ضلال که در سرحد کفر باشد، براى آنها نیست، و این کلام مولى شفابخشى قرآن را نسبت به کافرین بیان مى‏کند، (البته در صورتى که خود در صدد شفا خواهى باشند) علاوه بر اینکه متقیان براى عدم انحراف و پیشگیرى از مبتلا شدن به این امراض باید آن نسخه را مورد عمل قرار دهند، یعنى گرچه مبتلا نشده‏اند، ولى براى جلوگیرى از ابتلاء نیاز به قرآن  دارند، و اما حضرت در کلمات دیگرى شفابخشى قرآن  را براى مطلق امراض که شامل غیر امراض کفّار و منافقین است، بیان فرموده‏اند.
  11.  علم حوادث قرآن دوای درد است- در جاى دیگر از نهج‏البلاغه مى‏خوانیم: «الا انّ فیه علم ما یاتى و الحدیث عن الماضى و دواء دائکم و نظم ما بینکم»: «آگاه باشید که در آن (قرآن ) علم خبرهاى آینده و داستان حوادث اقوام گذشته و دواى درد هاى شما و نظم زندگى اجتماعى شما است».
  12. قرآن گوى‏ سبقت را از دیگران ربوده - در جاى دیگر مى‏فرماید: «شما را توصیه مى‏کنم به کتاب خداوند که رشته محکم و روشنائى آشکار و شفاى نافع و سیرابى گوارا است، هر کس به آن روى آورد، در امان است، و هر کس به آن چنگ زند نجات یابد، کجى در آن نیست تا نیاز به راست شدن داشته باشد، و خطا نمى‏کند که عتاب و ملامت شود و کثرة تکرار و زیاد شنیدن آن، آن را کهنه نمى‏کند، هر کس تکلم به قرآن  کرد صادق و هر کس عامل به آن شد گوى‏ سبقت را از دیگران ربوده. «و علیکم بکتاب الله فانه الحبل المتین و النور المبین و الشفاء النافع و الرَّى الناقع و العصمة لِلْمُتُمَسّک و النجاة للمتعَلّق، لا یَعوَج فیُقام و لا یَزیغ فَیُستَعْتَب «ولا تُخْلقُه کثرة الردّ» و وُلوج السَّمع من قال به صدق و من عمل به سَبَقَ»:

 

  1. قرآن بهار قلبها ؛ شفای سینه ها- و همچنین فرمود: «قرآن  را یاد بگیرید که بهترین کلام است، و در آن تفقّه و دقت و تأمل کنید، که بهار قلبها است، (یعنى موجب شکوفائى قلوب است) و به نور آن طلب شفا کنید که شفاى سینه‏ها و دلها است، و خواندن آن را نیکو کنید که بهترین گفتنى و نافع‏ترین سخن است». «و تَعَلَّمُوا القرآن  فَانَّه احسنُ الحدیث و تفقَّهوا فیه فانّه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور، و احسنوا تلاوته فانّه انْفَعُ‏ القَصَص»:
  2. طالب بهبودى از فرآن - امام سجاد (علیه السلام)    نیز در یکى از دعاهاى صحیفه سجادیه که در مورد ختم قرآن  است، چنین مى‏فرماید: «و قرار دادى (اى خداوند متعال) قرآن  را به صورت نور که هدایت جوئیم از ظلمتهاى گمراهى و جهل به وسیله پیروى کردن آن، و قرار دادى آن را شفاء و درمان براى کسى که سکوت کرد براى شنیدنش، آن هم شنیدنى از روى تصدیق و باور نمودن (نه از روى تکذیب و انکار)» و این همان نکته‏اى است که عرض کردیم، انسان بیمار وقتى بهبودى مى‏یابد که خود طالب بهبودى باشد. «و جعلته نورا تهتدى من ظلم الظلالة و الجهالة باتباعه و شفاء لمن أنصت بفهم التصدیق الى استماعه»:

 

  1. با قرآن و بی قرآن - بهترین دلیل براى شفابخشى قرآن  مقایسه وضع اسف‏بار جاهلیت قبل از اسلام با بعد از اسلام است، دیدیم که: چگونه عرب جاهلى که بوئى از انسانیّت نبرده بود، و جز خونریزى و خونخوارى چیزى به یاد نداشت، با آمدن قرآن  و به کار بستن آن و متابعت از طبیب زمان خود پیامبر عظیم الشان اسلام (صلى الله علیه وآله) به کجا رسید، به‏ جائى که ابرقدرتهاى زمان خود را به زانو درآوردند، و امان را از حکومت بزرگ ایران و روم گرفتند، و الان هم مى‏بینیم مسلمانان امروز در اثر پشت کردن به قرآن  و دستورات آن وزیر بار ولایت حاکمان جور رفتن چه بر سرشان آمده، تمام عزّتى را که پیشینیان ما براى ما کسب کرده بودند با دست خود در اثر پشت کردن به قرآن  از دست دادیم، و مى‏دهیم.
  2. و ما هنوز خوابیم!- آرى قرآن  که مایه وحدت در بین عرب جاهلى شد، کنار گذاشتن آن موجب تفرقه و تسلّط بیگانگان بر ما و منابع ما گردید، با پشت کردن به قرآن  از قوّت به ضعف و از علم به جهل و از پیشرفت به واماندگى و از عزّت به ذلّت روى آوردیم، و آن مجد و عظمت را به تدریج از دست دادیم، و مى‏گوئیم چرا به این روز افتاده‏ایم؟! ما با دست خود پایگاه مطمئن ایمان را براى خود خراب کردیم و به آنچه باعث اتحاد و وحدت ما بود پشت پا زدیم و گویا دشمنان ما از آن استقبال کردند، گویا قرآن  براى دشمنان ما نازل شده بود، که نداى وحدت آن را شنیدند و در برابر ما همگى جبهه گرفتند، و در نتیجه ما را به خاک سیاه نشاندند آنها که با شعار همیشه زنده تاریخ که هرگز کهنه نمى‏شود، یعنى: «تفرقه انداز و حکومت کن» ممالک اسلامى را دچار تشتّت کردند، آنها کردند آنچه که کردند و ما هنوز خوابیم!
  3. ما با قرآن چه کردیم !؟ - آرى برادرم تا وقتى قرآن  را فقط در طاقچه‏هاى خانه‏ها و در کنار مقابر و مجالس ترحیم و در موقع خطبه عقد و انتقال از منزلى به منزل دیگر و در وقت مسافرت رفتن به کار گیریم، وضع به همین منوال است، و باید از بیمارى فردى و اجتماعى بنالیم، واقعاً شرم‏آور است که با قرآن  چنین کردیم و با چه روئى در قیاس به محضر رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) و قرآن  عزیز و بالاتر از همه خداوند متعال رویم، آیا به ما نمى‏گویند هدف از نزول قرآن  همین بود که کردید؟!
  4. کتاب شفای همه درد ها - قرآن  کتاب عدالت، مساوات، آزادى و حق و خیر است، و در یک جمله کتاب شفاى تمام درد ها است، درد  روحى، اجتماعى، تربیتى، اخلاقى و غیره، همه امراضى‏که امروز ما به آنها مبتلا هستیم.
  5. علم قرآن برود دشمن مسلط شود- در اینجا بسیار مناسب است روایت جالبى را از امام جواد (علیه السلام)    ذکر کنم، تا روشن شود چطور در اثر عدم توجه به قرآن  خداوند قرآن  و علاقه به آن را از ملتى مى‏گیرد، و دشمنان را بر سر آنها مسلّط مى‏گرداند. حضرت مى‏فرمایند: «وَ کُلُّ امَّة قَد رَفَعَ الله عنهم علمَ الکتابِ حین نَبَذوه و ولّاهم عَدُوّهم حین تَوَلّوه و کان نَبْذُهم الکتاب انْ اقاموا حروفَه و حَرّفوا حدودهَ فهم یَرونُه و لا یرعَونه و الجهّال یُعْجِبُهم حفظُهم للروایة و العلماء یحزُنُهم ترکُهُم للرعایة»:
  6. قرآن را ترک کردند دشمن را قبول کردند - «هر امّتى که خداوند علم قرآن  را از آنها برداشت وقتى بود که خود قرآن  را ترک کردند و هر امّتى که خداوند بر آنها دشمنانشان را مسلّط کرد وقتى بود که خود زیر سلطه دشمن رفتن را قبول کردند، و ترک کردن و کنار گذاشتن آنها قرآن  را به این صورت بود که حروف و کلمات و الفاظ قرآن  را حفظ مى‏کردند، ولى حدود و احکام آن را تحریف مى‏کردند، روایت قرآن  مى‏کردند، ولى مراعات آن نمى‏کردند، نادانان حفظ قرآن  را براى روایت کردن آن ترجیح مى‏دادند و علماء از اینکه ترک رعایت قرآن  مى‏شود محزون و غمگین مى‏شدند».
  7. چشمى گریان و دلى پرخون به عمل نکردن قرآن -  با توجه به این روایت، حرکت قهقرائى امّت اسلامى و به عقب برگشتن آنها کاملا روشن مى‏شود و چقدر دقیق منطبق بر این زمان مى‏شود، که مى‏بینیم در کشورهائى مثل حجاز و عراق و مصر حفظ الفاظ قرآن بسیار مورد توجه است، به طورى که بچه‏هاى کوچک مبادرت به حفظ قرآن مى‏کنند، در حالى که احکام آن مراعات نمى‏شود، و در کنار این عدم رعایت، علماى راستین محزونند، و خون دل مى‏خورند، با چشمى گریان و دلى پرخون نظاره‏گر این اوضاع هستند، و کارى از دست آنها ساخته نیست، آنقدر که به صورت زیبا و تجوید قرآن  توجه مى‏شود، به‏ تفسیر و بیان احکام توجه نمى‏شود، و این نقشه‏اى بود که بعد از به انحراف کشیدن خط امامت بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله) کشیده شد، و تا به حال ادامه دارد،
  8. خصوص در ماه رمضان، ترتیل بخوانیم‏ «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلًا» (مزمل/ 4) معناى ترتیل خواندن این است که با صوت خوب بخوانیم، آرام بخوانیم، وقتى مى‏خوانیم، در آیات قرآن فکر کنیم. فکر و تدبر کنیم و نکند بى توجه قرآن بخوانیم، نکند که بر دل ما قفل خورده باشد.
  9. 8- عمل به قرآن و پیروى از سنت پیامبر گرامى اسلام‏ : ما گاهى هم که سراغ امیرالمؤمنین مى‏رویم امیرالمؤمنینى که در زیارت امین‏الله است ببینیم چیست؟ «وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِه» به تمام کتاب عمل کردى. «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» به تمام دستورات پیغمبر عمل کردى. «سنّى» مى‏دانید یعنى چه؟ «سُنّى» یعنى کسى که به سنت عمل کند. اول سُنّى امیرالمؤمنین است. «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» یعنى به سنت پیغمبر عمل کرده است.
  10. سنت پیامبر در غدیر خم - اگر ما خواسته باشیم ببینیم سنت پیغمبر چیست باید ببینیم پیغمبر در غدیر خم چه کرده است؟ باید ببینیم پیغمبر برخوردش با امیرالمؤمنین چه بود؟ نسبت به فاطمه چه بود؟ پیغمبر چه گفت؟ بنابراین ما شیعه‏ها سُنّى واقعى هستیم. یعنى چه؟ یعنى به سنّت پیغمبر عمل مى‏کنیم. سُنّى یعنى کسى که به ... «وَ اتَّبَعْتَ» در زیارت امین‏الله مى‏گوییم: یا على! تو سنّى هستى. «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» سنّى واقعى کسى است که هرچه پیغمبر گفت عمل کند.
  11. راه و رسم استفاده از قرآن - تا راه و رسم استفاده از قرآن را نیاموزیم، از آن بهره‏مند نخواهیم گشت. سودجویان و یا نادانان گاهى قرآن را مى‏خوانند و احتمال باطل را دنبال مى‏کنند. همچنان که از زبان نهج البلاغه شنیدید آنها کلمه حق را مى‏گویند و از آن باطل را اراده مى‏کنند. این، عمل‏ به‏ قرآن‏ و احیاى آن نیست بلکه اماته قرآن است. عمل‏ به‏ قرآن‏ آنگاه است که درک از آن درکى صحیح باشد.
  12. مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما پیشیگیرند- «فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هرکس را که این نوشته من به او برسد، به امور ذیل توصیه و سفارش مى‏کنم: خدا را! خدا را! درباره قرآن. مبادا دیگران در عمل‏ به‏ قرآن‏ بر شما پیشى گیرند
  13. صداقت در قرآن راستی عمل را شامل شود -  به معنى وسیع کلمه منحصر به راستى و درستى در گفتار نیست، بلکه معنى وسیعى دارد که راستى در عمل را نیز شامل مى‏شود، و در قرآن مجید نیز آمده است: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده‏اند.
  14. صفت متقین در چهارمین صفت مى‏فرماید: «زمام اختیار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پیشواى او است. هر جا قرآن فرود آید، او بار خویش را همانجا افکند، و هر جا قرآن منزل کند، آن را منزلگاه خویش سازد.» «قد أمکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و إمامه، یحلّ حیث حلّ ثقله، و ینزل حیث کان منزله).      
  15. رجوع به سنّت و روش مقرّر و ثابت - أیا کسانى که گرویدید فرمان خدا را ببرید و فرمان رسول خدا را ببرید و از اولى الأمر را و اگر در باره حکمى میان شما اختلاف و نزاعى رخ داد آن را از خدا و رسولش جویا شوید» ردّ حکم بخدا عبارت از عمل بایات روشن قرآن است، و ردّ حکم و جویا شدنش از رسول خدا بمعنى رجوع بسنّت و روش مقرّر و ثابت و مورد اتّفاق آن حضرت است که مورد اختلاف نباشد.منهاج‏البراعة(الخوئی)     
  16.  قرآن را بیاموزید، که آن نیکوترین حدیث است، و در آن تدبّر کنید، که آن بهار دلها است (همانطورى که دل از تفرّج گلزار در بهار مفرّح و شادان مى‏شود، شخص متفکّر در قرآن بگلهاى علوم و غنچه‏هاى حکمتى بر خورد میکند که از بوى آنها سرمست و خوشحال مى‏شود) و از انوار درخشان آن شفا بطلبید که آن شفا دهنده سینه‏ها است (دلهائى که بمرض جهل و درد گمراهى گرفتاراند بمرهمهاى هدایت قرآن شفا پیدا میکنند) و آن را خوب (و از روى تفکّر) بخوانید که آن سودمندترین داستانها است، (و کسى که عالم بعلم قرآن است باید عملش بر طبق علمش باشد) زیرا عالمى که بغیر علمش عمل کند، بنادانى سرگردان ماند، که از نادانى خود بهوش نیاید بلکه بر چنین کسى (در قیامت) حجّت تمامتر، و اندوهش زیادتر، و سرزنشش نزد خدا بیشتر است.شرح‏ نهج‏  ‏م ص 48
  17. قرآن را، که آن خوب‏ترین و بهترین سخن است، و در یابید در او، بدرستى که آن بهار دل‏ها است، و طلب شفا کنید به نور او، بدرستى که آن شفاى سینه‏ها است، و نیکو دانید خواندن آن را، بدرستى که آن سودمندترین قصّه‏ها است. (2) بدرستى که عالم عمل کنند[ه‏] به غیر علم خود همچو جاهل متحیّر باشد
  18. قرآن خیرخواهى است که خیانت نمى‏کند، و هدایتگرى است که گمراه نمى‏نماید، و سخنگویى است که دروغ نمى‏گوید. احدى با قرآن ننشست جز اینکه به فزونى یا کمى از پیش آن برخاست: فزونى در هدایت، و کم شدن در کور دلى. بدانید که براى کسى بعد از بودن با قرآن تهیدستى نیست، و براى احدى منهاى قرآن بى‏نیازى نمى‏باشد. از قرآن براى بیماریهاى خود شفا جویید، و از آن براى پیروزى بر مشکلات یارى خواهید، نهج..(انصاریان) ص 396
  19. قرآن راهنمایی که گمراه نمی کند- پس از این امام (ع) به ذکر قرآن و فضایل آن مى‏پردازد تا شنوندگان را به پیروى از آن برانگیزد، صفت ناصح را براى قرآن استعاره آورده است، بدین مناسبت که قرآن پیرو خود را مانند خیرخواهى اندرزگو به انواع مصالح راهنمایى مى‏کند، جمله‏هاى لا یغشّ و هادى الّذی لا یضلّ ترشیح این استعاره است یعنى قرآن پند دهنده‏اى است که فریب نمى‏دهد و راهنمایى است که گمراه نمى‏کند، ترجمه‏شرح‏نهج..(ابن‏میثم)  
  20. قرآن خوانده شود و تفسیر شود.- این سیاست شومى بود که بعد از پیامبر ریخته شد که قرآن خوانده شود ولى تفسیر نشود. به امید روزى که به هوش آئیم و براى رفع همه درد ها و خصوصاً درد  و تفرقه و نفاق به سراغ قرآن  رویم، که آن ریسمان محکمى است که مأمور چنگ زدن به آنیم. (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) مرحوم الهى این نغمه سراى باغ عشق و عرفان در ذیل چند فراز گذشته (تالین لا جزاء القرآن  یرتلونه ترتیلا یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم) چنین گوید.
  1. همه شب تا سحر آن عشقبازان
 

ز شوق دوست چون شمع گذازان‏

کنند اجزاء قرآن  را تلاوت‏

 

به ترتیب و تفکر وز درایت‏

کز آن خواندن غمین گردد دل پاک‏

 

غمى کان در نشاط آرد نه افلاک‏

  1. کنند از فکر در آیات قرآن
 

هزاران درد  جان خویش درمان

کتاب عشق قرآن  است دریاب‏

 

صحیفه سرّ سبحان است دریاب‏

 

برو گر عاشقى این دفتر آموز

 

زنور دانش آن دل بیفروز

کز این دانش نه دانش‏هاى دیگر

 

توان گشتن به کوى دوست رهبر

  1. کزین دانش رهى از خودپرستى
 

بیاموزى رموز عشق و مستى‏

کز این جام الَستى گر کنى نوش‏

 

خودى گردد ز سرمستى فراموش‏

بسوزى خودپرستى و خودى را

 

بیفرزوى چراغ بیخودى را

  1. هر آن دانش که ناز و نخوت آرد
 

فزون در دل هوا و شهوت آرد

کجا درمان درد  خودپرستى است‏

 

کجا آن مى‏زصهباى الَستى است‏

مى‏اى کان عقل را هشیار سازد

 

دل از خواب هوس بیدار سازد

فزآید مستیش هشیارى دل‏

 

زداید دارویش بیمارى دل‏

 

  1. روان هشیار و دل پر نور سازد
 

غرور و مستى از جان دور سازد

مِى شیرین پاک آسمانى است‏

 

ز قرآن  جو که تاک آسمانى است‏

کتاب سرّ لاریبى است قرآن ‏

 

ظهور شاهد غیبى است قرآن

  1. شهود غیبى و غیب شهودى است‏
 

صعود قومى و قوسى صعودى است‏

خوشا آنان که شب زین دفتر عشق‏

 

همى خوانند نام دلبر عشق‏

خوشا آنانکه هر شب تا سحرگاه‏

 

بدین خوش نغمه از دل بر کشند آه‏

  1. تو هم زین داستان عشق فرمان
 

(الهى) ساز، درد  خویش درمان

     

اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏1، ص: اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۱
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 690

  1. نهج البلاغه متقین21 حزن در سایه قرآن‏...یحزنون به انفسهم‏: پرهیزکاران با خواندن قرآن جان خویش را محزون مى‏سازند. شرح: پروادارندگان و متّقیان با خواندن قرآن خود را محزون مى‏گردانند، «حزن» را علماى اخلاق مثل مرحوم نراقى در جامع السعادات چنین تعریف نموده است: الحزن هو التحسّر و التَّألّم لفقد محبوب او فوت مطلوب»: «حزن عبارت است از حسرت و ناراحتى براى از دست دادن شخصى که محبوب انسان است، یا از دست رفتن چیزى که مطلوب او است» حزن متقیان را مى‏شود، به دو گونه تفسیر کرد:
  2. حزن از وعده‏هاى عذاب الهى، اعمالى انجام داده‏اند، گرچه فى نفسه زیاد ، ولى از عاقبت خود بیم دارند،
  3. اینها حقیقتاً خدا ترسان روزگارند،:(وَأُوحِىَ إِلَىَّ هَذَا الْقرآن لِانذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ..
  4. این خداترسان نمونه‏هاى بارزى براى (مَنْ بَلَغ) هستند|«فالقرآن آمرٌ زاجر و صامِتٌ ناطِق» «
  5. آرى، چرا نترسند با دل و جان کلام الهى و سخنان ائمه و هادیان راه را شنیدند، واقعاً جاى‏ لرزیدن.
  6. براى آگاهى از فراز و نشیب «بترسید از خداوندى که شما در برابر نظر او هستید و زمام شما به دست اوست
  7. آیا دیده‏اید یکى از خودتان که چگونه ناله و اظهار درد مى‏کند:
  8. آیا مى‏دانید آنگاه که مالک (دوزخ) برآتش غضب کند آتشها بر روى هم مى‏غلطند و یکدیگر را مى‏گویند؟ .
  9.  پس در راه آزادى خویش پیش «انى لَاعجب کیف لا اشیب اذا قَرأتُ القرآن»:
  10. تا به اینجا تفسیر اول حزن بیان شد،
  11. تفسیر دوم حزن متّقین – محزون به یاد محبوب - به خاطر فراق و هجران از محبوب و معشوق
  12. در اینجا جا دارد نظرى به عشق حقیقى (الله تبارک و تعالى) کوشش عاشق بیچاره به جائى نرسد..... تا که از جانب معشوق نباشد کششى‏
  13. البته شآیان ذکر است که عشق  به مولى امام زمان (عج‏الله) و اللّه مفارقةُ الاحباب اصْعَبُ‏..... یقولون انّ الموتَ صعبٌ على الفتى‏..«
  14. ولى به خدا قسم مفارقت و دورى (فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا عشق  به‏ یکى وصل و یکى هجران پسندد ..... یکى درد و یکى درمان پسندد..... من از درمان و درد و وصل و هجران‏...... پسندم آنچه را جانان پسندد.
  15. اما در عشق هاى مجازى قوام عشق   که غم عشق  پرهیزکاران غمى سازنده است
  16. و در مقابل، عاشق الهى در حد معتدل و صراط مستقیم و حرارت مطلوب مشغول تحرّک و خودسازى است،
  17. کسانى که به عشق امام حسین (علیه السلام ) «یَنْصُرُونَنَا». «وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» «یَحْزَنُونَ‏ لِحُزْنِنَا».
  18. . تخلّف از فرامین الهى، ظلم بر خویشتن است. به خودشان ستم کردند.«أَنْفُسَهُمْ‏ یَظلمونَ»
  19. چه بد است آنچه که خویشتن را به آن بفروختند.بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ‏ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ
  20. کسى که به سراغ تفرقه اندازى و سحر مى‏رود، «لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ‏»
  21. بسیارى از اهل کتاب (نه تنها خودشان ایمان نمى‏آورند، کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ
  22. و مَثل کسانى که اموال خود را ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ
  23. و‏ گروهى از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند، ودَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ ..
  24. کسانى که در صدد انحراف دیگران هستند، «وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ‏»
  25. میل به انحراف دیگران، «وَدَّتْ ... وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ»
  26.  گناه، ظلم به خویشتن است. «ظلموا أَنْفُسَهُمْ‏»
  27. در بند خود بودن، مایه‏ى بد گمانى«أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ‏ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»
  28. خودمحورى و رفاه‏طلبى، انسان را «قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ‏ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ»
  29. مسلمانان رفاه طلب و خود محور، «یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ‏ ما لا یُبْدُونَ لَکَ»
  30. حق نفس؛ حق خودت چیست؟ «قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم‏»
  31. این هم یکى از عقوبت‏هاى معنوى است. «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ‏»
  32. راهای شیطان - بسم الله الرحمن الرحیم. «أَبْلِغْ عَنِّى أَوْلِیَائِىَ [السَّلَام‏]» «لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ‏ سَبِیلا»
  33. آدم‏هاى بد که مى‏خواهند جان بدهند. «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمى أَنْفُسِهِم‏» «بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
  34. پیغمبر اگر بدانى ظالمین وقتى بخواهند جان بدهند، «باسِطُوا أَیْدیهِم أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُم»
  35. در قرآن از افرادى ستایش مى‏کند. مى‏گوید: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ‏ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَه»
  36. ابالفضل آب را آورد، دم دهانش‏ «فذکر العطش الحسین» کل عمر حر یک دقیقه‏
  37. یک سرى گناهان را مى‏گوید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظلموا أَنْفُسَهُمْ‏ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول» این مسلمان‏ها را دست مى‏انداخت.
  38. طنز درست مى‏کردند. لهجه او را درمى‏آوردند. «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهین»
  39. خودمان هم مى‏دانیم که چه کرده‏ایم. «شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا»
  40. گویند که پرونده‏ات را بخوان.«شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِم‏» «وَ وُضِعَ الْکِتاب»
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۱
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

امیر المومنین نهج البلاغه 110 صفت متقین (خطبه همام )

  1. سرفصل های شرح متقین نهج البلاغه - 18-19- 20- عبادات شب انه، تلاوت قرآن و ترتیل‏ أمّا اللّیل فصافّون أقدامهم تالین لأجزاء القرآن: 2 شب  پرهیزکاران  پرهیزکاران در شب  بر پا ایستاده مشغول نمازند، و آیات قرآن را با تأمل و اندیشه مى‏خوانند، یرتّلونه ترتیلا، - و با خواندن و تدبّر در آن
  2. یتعلّم قرآن یا در حال تعلّم قرآن - قال الصادق (علیه السلام)   : «ینبغى للمؤمن انْ لا یموت حتّى یتعلّم القرآن او یکونَ فى تَعَلّمه»: «براى مؤمن شایسته است که نمیرد تا اینکه تعلّم قرآن کند، یا در حال تعلّم قرآن باشد».
  3. کیفیت قرائت قرآن: الف) ادب ظاهرى: در قرآن کریم آمده: (... وَ رَتِّلِ الْقرآن تَرْتِیلًا): (قرآن را با تأنّى و وضوح تلاوت کن». در جاى دیگر مى‏فرماید: (وَ إِذا قُرِئَ الْقرآن فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ):
  4. «زمانى که قرآن قرائت مى‏شود گوش فرا دهید، و ساکت باشید، تا مورد رحمت خداوندى قرار گیرید) در روایات معصومین علیهمم‏السّلام هم وارده شده، از جمله پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) مى‏فرماید:«لِکُل شى‏ء حِلیةٌ و حلیة القرآن الصوت الحسن» «براى هر چیزى زیورى است و زیور قرآن صداى خوب است» و نیز امام صادق (علیه السلام)    در مورد آیه‏ (وَ رَتِّلِ الْقرآن تَرْتِیلًا) فرموده‏اند:«هو انْ تَتَمکّثَ فیه و تُحَسّن به صوتک»:
  5. «ترتیل‏ قرآن ؛ مکث وتوقف – ترتیل آن است که مَکث و توقف کنى در خواندن قرآن و (عجله ننمائى)
  6. طریق و راه قرآن- «نظّفوا طریق القرآن»:  قال: «افواهکم»: «بماذا؟» «بالسواک»:
  7. اولین عمل کننده به قرآن - «افواهکم طرق من طرق ربّکم، فنظّفوها»:خضوع و خشوع هنگام خوندن قرآن - (الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ):
  8. لرزش وخوف هنگام خوندان این کتاب - (اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُّتَشَابِهاً مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ).
  9. تلاوتى بیهوده قرار مده، - بر گوشم مُهر مَزَن، و بر چشمم پرده میفکن، و قرائت مرا قرائت و خواندن بدون تدبّر قرار مده؛
  10. در مثالها و مواعظ قرآن تفکّر ؛ تعلّل کن‏- نظر کن چگونه کتاب پروردگارت و منشور ولایتت را تلاوت مى‏کنى،
  11. قرائت قران با حزن و اندوه - «انّ القرآن نَزَلَ بالحزّن فاقرؤوه بالحزن»:
  12. گریه ازخوف سجده برخاک - (... وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ): (إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا): آثار دیگر قرائت قران - به اینجا 21 اثر ذکر شد:
  13. توضیح روایات قرائت قران -: «نَوّروا بیوتَکم بتلاوة القرآن! ... فانّ البیت اذا کثُرَ فیه تلاوة القرآن کثر خیرهُ و امتَعَ اهلَه و اضاءَ لاهل السماء کما تَضى‏ء نجوم السماء لاهل الدنیا»).
  14. با قرائت قران - برکت بسیار: - حضور ملائکه، - البیتُ الذى یُقرأ فیه القرآن و یُذکَر اللّه- عزوجل- فیه تکثُر برکته و تحضُرُه الملائکة و تهجره الشیاطین ....»  «و الوِلدان یتعلّمون القرآن»..ورَجُلٌ قرأ القرآن .... فباولئک یدفع الله العزیز الجبّار البلاءَ و باولئک یُدیل اللّه- عزوجل- من الاعداء و باولئک یُنزل اللّه- عزوجل- الغیثَ من السماء».
  15. اختلاط قرآن با گوشت و خون. 18. «مَنْ قرأ القرآن و هو شابٌ مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دَمه و جَعَلَه الله مع السَفَرةِ الکِرام البَرَرة و کان القرآن حجیزاً عنه یوم القیامة».
  16. 20- نزدیک بودن دُعا به اجابت: امام صادق (علیه السلام)  از پدر بزرگوارشان این حدیث را نقل مى‏کنند: «اغتنموا الدعاء عند خمس: عند قراءة القرآن و عند الاذان و عند نزول الغیث و عند التقاء الصِّفین للشهادة و عند دعوة المظلوم، لیس لها حجابّ دونَ العرش»:
  17. «دعاء را پنج وقت غنیمت شمرید در وقت قرائت قرآن و اذان و نازل شدن باران و در وقت برخورد دو جناح (حق و باطل) در وقت دعوت مظلوم،
  18. حال به معنى ترتیل بپردازیم «یرتَلونه ترتیلا» (وَ رَتِّلِ الْقرآن تَرْتِیلًا) «بَیّنه تبیانا و لا تَهُذّه هَذَّ الشِعر و لا تَنْثره نَثْرَ الرَّمل ولکن اقْرعوا به قلوبکم القاسیة و لا یکن هَمُّ احدکم آخر السورة»:
  19. نیکو کنى صوت خود را - «هو انْ تَتَمکّثَ فیه و تُحَسّن به صوتَک»
  20. همّت شما در بهتر خواندن-   مراد از هر چه بیشتر خواندن، مجرّد نیست.
  21. بیشتر خواندن بدون تدبّر نیست؛ آیات بیشترى را با تأمّل و تعمّق بیشترى قرائت کنیم.
  22.  صفات پرهیزکاران شب  زنده‏دار- (اما اللیل فصافون اقدامهم)  
  23. مرحوم الهى در ذیل (اما اللیل فصافون اقدامهم) در وصف شب  چنین مى‏سراید:

شب  آمد رفیق دردمندان‏

 

شب  آمد شب  حریف مستمندان‏

  1. شب  است انجم فروز کاخ نُه طاق‏
 

شب  است آتش‏زن دل‏هاى مشتاق‏

 
  1. شب  آمد حکمت‏آموز دل پاک‏
 

شب  آمد گوهر افروز نُه افلاک‏

  1. شب  آمد پرده پوش مست و هشیار
 

فروغ دیده و دل‏هاى بیدار

  1. شب  آمد نقشه صحراى افلاک‏
 

شب  آمد طوطیاى چشم ادراک‏

  1. فراز بارگاه عرش بنشست‏
 

ز جام «لى مع الله» گشت سرمست‏

                   
  1. همى خوانند خوش در پرده با شور
 

چو شمع از دفتر عشق آیت نور

 
  1. شب  از چشم طبیعت رفت در خواب
 

دل بیدار گشت از شوق بى‏تاب‏

 
 
  1. شب  تار آینه صنع الهى است‏
 

به ظلمت آب حیوان را گواهى است‏

             

 

  1. حکایت شب  عاشقان سبحان

 

  1. دل و دیده سپرد آن خوش نظاره
 

به گیسوى شب  و ناز ستاره‏

  1. ز لعل ماه گاهى بوسه مى‏خواست
 

نشاطش مى‏فزود و غصّه مى‏کاست‏

 
  1. به چشمان در تماشاى سماوات‏
 

به جان با روى جانان در مناجات‏

           

 

  1. همى گفتا الهى یا الهى
 

مرا بر آسمانت نیست راهى‏

چو شب  گردد اگر هشیارى اى دوست

 

نباشد خوشتر از بیدارى اى دوست‏

  1. - به دیده باش چون ابر گهربار
 

به دل سوزان‏تر از شمع شرر بار

اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏1، ص: 459.. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۰
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. سرفصل های شرح خطبه متقین نهج البلاغه 18- 20- عبادات شب انه، تلاوت قرآن و ترتیل‏ أمّا اللّیل فصافّون أقدامهم تالین لأجزاء القرآن: 2 شب  پرهیزکاران  پرهیزکاران در شب  بر پا ایستاده مشغول نمازند، و آیات قرآن را با تأمل و اندیشه مى‏خوانند، یرتّلونه ترتیلا، - و با خواندن و تدبّر در آن
  2. (پرهیزکاران) در شب  براى زنده‏دارى همواره بپا ایستاده‏اند 19- و قرآن را شمرده 20- با تدبّر تلاوت مى‏کنند.***
  3.  شب  زنده داری - (وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً):
  4. «بعضى از شب  را شب زندهدارى تا پروردگارت به مقام محمود (شفاعت) مبعوثت گرداند».
  5. قیام در برابر خدا (أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ‏ فَضْلا مِّنَ اللهِ وَرِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِمْ مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ): (سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ)
  6. قرآن در جاى دیگر - در مدح شب زندهداران (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ)
  7. در جاى دیگر مى‏فرماید: (إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلًا)
  8. در فضیلت نماز شب  همین بس معادل آنچه در شب  رویش و رشد مى‏کند، حسنه بنویسید.
  9. و کسى که یک نوهم از شب به نماز (نامه اعمال افراد صالح بدست راست و غیرصالح بدست چپ).
  10. و کسى که یک هشتم از شب  را به نماز..اهل‏بیت خود را شفاعت مى‏کند.
  11. و کسى که یک هفتم از شب  را به نماز گذراند، با صورتى نورانى ؛ گناهان قبل و بعد او بخشیده خواهد شد.
  12. و کسى که یک پنجم از شب  را چنین کند با ابراهیم خلیل الرحمن (علیه السلام) همنشین مى‏شود،
  13. و کسى یک چهارم از شب  را به نماز گذارد مثل باد سریع از صراط گذشته و وارد بهشت بدون حساب شود.
  14. و کسى که یک سوم از شب  را به نماز گذارد از هر درى که خواهى وارد بهشت شو.
  15. و کسى که نیمى از شب  را چنین کند اگرزمین را هفتاد هزار مرتبه پراز طلا کنند جزاى او نخواهد بود،
  16. و کسى که دو سوم از شبى را احیاء کند براى او به اندازه ریگها حسنه ، که کوچکترین آنها 11 مرتبه از کوه بزرگتر است.
  17. و کسى که تمام شب  را احیاء کند بهشتى که براى او در آن صدهزار شهر و در هر شهرى هر چه خواهد.
  18. فضیلت نماز اول وقت - «انْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها و انْ رُدَّت، رُدَّت ما سِواها»
  19. نماز نخستین فروع بعد از 5 اصل دین وقتى صداى مؤذّن را مى‏شنود رنگش تغییر کرده و چهره‏اش به زردى..
  20. فضیلت نماز اول وقت - وقت فضیلت آن اول وقت و داراى فوائدى است از کتاب انوار نعمانیة نقل مى‏کنیم:
  21. فضیلت نماز اول وقت - نماز اول وقت به صورت سفید و زیبا صعود کرده،
  22. فضیلت نماز اول وقت - نماز امام زمان (عج) و دیگر صلحاء در اول وقت واقع مى‏شود،
  23. و حتّى جماعت علاوه بر تصحیح خللها مؤثّر در تزیید ثوابها هم خواهد بود، مثلا نماز متأهّل 70 برابر مجّرد
  24. از خصوصیات دیگر نماز جماعت  این است در اول وقت نماز و هنگام تلاوت قرآن امر به استعاذه «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» شده است زیرا شیطان همچون سگى وحشى به ..
  25. در فضیلت نماز جماعت «مَنْ کان جار (همسایه) بیت الله و لم یحضر الجماعة ثلاث ایام متوالیات فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین فان تزوج فلا تزوجون (زن ندهید)و ان مرض فلا تعودوه، الا فَلا صَلاةَ لَهُ، الا صَوم له، الا فلا زکوة لَه، الا فَلا حجّ له، الا فَلا جَهاد له»:
  26. در فضیلت نماز اول وقت-  سومین فائده از فوائد نماز اول وقت «رضوان اللّه» و نماز آخر وقت «غفران اللّه» ا
  27. در فضیلت نماز اول وقت- مى‏فرمود: «ارِحنا بلال» یعنى اى بلال با اذان از اشتغالات دنیوى رهائیمان بخش،
  28. در فضیلت نماز اول وقت- آمد وقت امانتى که خدا به سماوات زمین عرضه کرد و آنها اباء کردند از حملش.
  29. در فضیلت نماز اول وقت- «ما تدرون بین یدى من اقوم»: «چه مى‏دانید در برابر چه کسى ایستاده‏ام».
  30. راز ونیاز شبانه از صفات متقین -غذاى روحى آنها در مسیر کمال آنهاست رزقنا الله انشاء الله.
  31. اهمیت قرآن - پس روشن شد، «امّا اللیل فصافون اقدامهم»  به سراغ‏ «تالین لا جزاء القرآن یرتلونه ترتیلا)
  32. فضل قرآن و عظمت آن: در قرآن کریم درباره عظمت آن آمده: (لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقرآن عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ): «فضل القرآن على سائر الکلام کفضل الله على خلقه»:
  33. فضیلت قرآن بر دیگر کلامها - «فضیلت قرآن بر دیگر کلامها مثل فضیلت خدا بر مخلوقات او است»
  34. درجه ای بلاتر از حافظ قرآن نیست - حافظ قرآن- قال النبى (صلى الله علیه وآله): «عدد دَرَج الجنة عدد آیات القرآن. فاذا دَخَل صاحب القرآن الجنة قیل له: ارقَأ واقْرَأ، لکل آیة درجة، فلا تکون فوق حافظ القرآن درجة»:
  35. حافط و عامل قرآن - «الحافظ للقرآن، العامِلُ به، مع السفرة الکِرام البرَرَة»:
  36. شرافت حامل قرآن- «اشْرافُ امّتى حملة القرآن و اصحابُ اللیل»:
  37. تلاوت قرآن بهتر از طبقات عرش -«... ولِتالِى آیة مِنْ کِتابِ اللّه خَیرٌ مِنْ تَحْتِ العرش الى تُخوم السّفلى»: «... و یدافع عن تالى القرآن بلوى الآخرة»
  38. نظر رحمت خداوند به قاری قرآن - مؤمن زمانى که قرآن مى‏خواند خداوند با نظر رحمت به او مى‏نگرد».
  39. خوش به حال طالب علم وحامل قرآن - از کرامت و شرافتى که نزد خدا براى آنها آماده شده است».
  40. کوه بزرگی از طلا به گوش سپردن به قرآن  دهند - «مَنْ استمع آیة من القرآن خیر له من ثَبیر ذهبا»: «
  41. شنونده قرآن محو گناه  وحسنه ودرجه کسب کند - «مَنْ اسْتَمَعَ حَرفاً من کتابِ اللّه من غیر قراءة کتب الله له حسنَةَ و مَحى عنه سیّئة و رفع له درجة»:.
  42. فضل قرائت قرآن در نماز: «قرائت قرآن در نماز افضل از قرائت آن در غیر نماز، و قرائت قرآن در غیر نماز افضل از ذکر خداوند تعالى، و ذکر او افضل از صدقه، و صدقه افضل از روزه،
  43. تعلیم و تعلّم قرآن:(.کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ):
  44. به سبب تعلیم قرآن و تعلّم آن» «خیارکم من تَعَلّم القرآن و عَلَّمَه»:.. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده