متقین نهج البلاغه 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید2-دیندار دنیا بوی بهشت را احساس نخواهد کرد - دین برای دنیا ؛ هلاکت آخرت است-
پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۰۰ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- متقین نهج البلاغه 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید2-
- (فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیة فیها تخویف أصغوا مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم):
- دیندار دنیا بوی بهشت را احساس نخواهد کرد - و نیز فقره اول را در آنجا از آن جناب به سند دیگر روایت کرده و شیخ فقیه محمدبن ادریس حلّى در کتاب سرائر از کتاب ابى القاسم جعفربن محمد بن قولویه نقل کرده که: او از جناب ابوذر روایت کرده که فرمود: «مَنْ تَعَلّم علما من عِلم الاخرة یرید به عرضا من عرض الدنیا لم یجد ریح الجنة»: «هر که بیاموزد علمى از علوم آخرت را و غرض او از آن یاد گرفتن، تحصیل متاعى باشد از متاعهاى دنیا، بوى بهشت را احساس نخواهد کرد» و شیخ ابن ابى جمهور احسائى در کتاب غوالى اللئالى روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیه السلام) که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: «مَنْ اخَذَ العلم مِنْ اهله و عمل به نجى و من اراد به الدنیا فهو حَظَهُ»: «هر کس بستاند علم را از اهلش و به آن عمل کند نجات یافته، و هر که قصد کند به آن تحصیل دنیا را پس بهره او از آن علم همان است که قصد کرده و تحصیل نموده است»، یعنى دیگر از آخرت حظ و نصیبى ندارد .
- دین برای دنیا ؛ هلاکت آخرت است- و (سلیم بن قیس هلالى) از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) همین مضمون را در کتاب خود از آن جناب با زیادتى نقل کرده، که: «و من اراد به الدنیا هلک و هو حَظّه» و حاصل زیادتى آنکه علاوه بر نداشتن نصیبى در آخرت هلاک نیز شده، به جهت این معامله که علم دین داده و مال دنیا گرفته است و بر این مضمون اخبار بسیار است.
- قصد رضای خدا - مبلّغین دینى و روضه خوانها نباید در مقابل گفتن احکام و روضه خواندن قصد پول گرفتن داشته باشند، باید قصد را خالص کرده و براى رضاى خداى متعال کار کنند، البته مردم باید بدانند مبلغین شیعه مانند مبلغین و علماء اهل تسنّن وابسته به مراکز دولتى نبوده و نیستند، و باید خود، آنها را تأمین کنند و بالاخره باید زندگى آنها اداره شود، گاهى شنیده مىشود مىگویند چرا روحانیون کار نمىکنند مگر على (علیه السلام) کار نمىکرد، اولا باید بگویم علم ائمه و از جمله آنها على (علیه السلام) علم لَدُّنى بود و نیاز به زحمت کشیدن و تحصیل کردن نداشتند و ثانیاً بزرگترین ظلم تاریخ در حق على (علیه السلام) این بود که بیل به دست على دادند تا در نخلستانها کار کند، مگر على (علیه السلام) براى کشاورزى آمده بود، آن على (علیه السلام) که فرمود از من بپرسید قبل از اینکه از میان شما بروم، که به طُرُق آسمان آشناترم تا طرق زمین، آیا این على (علیه السلام) باید به کشاورزى مشغول شود، آیا او که عالم به حوادث گذشته و آینده بود، باید بیل بزند، او چراغ جامعه بود و باید در رأس حکومت کار مىکرد، نه میان آب و گِل ثالثاً مگر تعلیم و تعلم و پرورش یک جامعه کار نیست، مگر کار فقط بیل به دست گرفتن است. رابعاً چرا این اشکال به تحصیلکردههاى امروزى نمىشود کدام محصلى تا قبل از فارغ التحصیل شدن اگر بخواهد به مقامات عالى و به پیشرفتهاى علمى رسد، کار مىکند، او که مىخواهد به درجات عالى رسد فقط فکرش در درسش است نه کار ،
- مردم هم باید زندگی مبلغین را تأمین کنند - چرا این اشکال را به معلمین عزیز و آموزگاران گرانقدر نمىکنند، مگر آنها باید حتماً بیل به دست گیرند تا کار کرده باشند، مگر کار آنها عبادت نیست، پس مواظب باشید فریب کسانى که نداى اسلام بدون روحانیت را سر مىدادند نخورید، که اگر اینها نبودند همین مقدار احکام را هم نداشتیم، اگر شیخ مفیدها و شیخ طوسىها و شیخ انصارىها و صاحب جواهرها و مجلسىها و شیخ بهائىها و ... نبودند چه داشتیم؟! مبلغین در عین اینکه توقعى براى دریافت وجه در مقابل تبلیغ نباید داشته باشند، مردم هم باید زندگى آنها را تأمین کنند تا بتوانند تحصیل کنند و در مقابل افکار خطرناک الحادى و اشکالاتى که به ساحت مقدس قرآن و پیامبر (صلى الله علیه وآله) و امامان علیهمالسّلام مىشود دفاع نمایند،
- البته مردم باید آن روحانىنماهائى که نه تحصیل کرده و نه درس مىخوانند و فقط براى امرار معاش لباس روحانى پوشیدهاند و آبروى این قشر را مىبرند شناخته و از سوء استفادههاى آنها جلوگیرى کنند، باید این فکر از بین برود که وقتى مىگفتند روحانى یک مشت کَلّاش و دورهگرد و افرادى که بر سر قبور قرآن مىخواندند در ذهن مىآمد اینها روحانى نیستند. از مطلب دور نشوم که بحث در اخلاص در قرائت قرآن بود،
- اخلاص در قرائت قرآن - در روایت امام پنجم، قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم مىکنند. عن ابى جعفر (علیه السلام) قال: «قرّاء القرآن ثلاثة: رَجُلٌ قرأ القرآن فاتّخذه بضاعةٌ و استَدَرَّ به الملوک و استطال به على الناس، و رَجُلٌ قَرَأ القرآن فحَفِظَ حروفَه وضَیَّعَ حدوده و اقامُه اقامة القَدَح، فلا کثّر الله هؤلاء من حملة القرآن، و رَجُلٌ قَرَأ القرآن فوضع دواء القرآن على داء قَلبِه فَأَسهَرَ به لیلَهُ و أظْمَأَ به نهارَه و قام به فى مساجده وتجافى به عن فِراشِه، فَبِاولئک یدفَعُ الله العزیز الجَبّارُ البلاء و باولئک یُدیلُ الله منَ الاعداء و باولئک یَنزل الله الغیث من السماء فوالله لهؤلاء فى قُرّاء القرآن أَعَزّ مِنَ الکبریت الاحمَر»..
- قرآن خوانان سه گروهاند:- امام باقر (علیه السلام) فرمود: «قرآن خوانان سه گروهاند: یکى آنکه قرآن خواند و آن را سرمایه کسب خود کند و پادشاهان را با آن بدوشد و به مردم بزرگى بفروشد. و دیگر مردى است که قرآن را بخواند و حدود آن را نگهدارى کند ولى حدود آن را ضایع سازد و آن را چون قدح (جام آب) نگهدارى کند. خداوند امثال اینان را در قرآن خوانان زیاد نکند. و دیگرى مردى است که قرآن خواند و داروى قرآن را بر دل دردمندش نهد و براى (خواندن و به کار بستن و دقت در معانیش) شب زندهدارى کند و روزش را به تشنگى سپرى نماید و در محلهاى نمازش به قیام ایستد و از بستر خواب به خاطر آن دورى گزیند و به خاطر همین گروه است که خداوند عزیز و جبار بلا را بگرداند و به برکت ایشان است خداوند دشمنان را بازدارد و به سبب آنان است که خداى عزوجل از آسمان باران فرستد، پس به خدا سوگند اینها در میان قرآن خوانان از کبریت احمر کمیابترند».
- کسى که یاد گیرد قرآن و عمل نکند - در روایتى دیگر از رسول گرامى چنین آمده است: «کسى که یاد گیرد قرآن را و عمل به آن نکند و عوض آن اختیار کند حبّ دنیا و زینت آن را، مستوجب غضب خدا شود، و در درجه یهود و نصارى است که کتاب خدا را پشت سرشان انداختند. و کسى که قرائت قرآن کند و قصد سُمعه و خودنمائى داشته باشد و بوسیله آن دنیا را طلب کند ملاقات کند خدا را در روز قیامت در صورتى که روى او استخوان بىگوشت است و قرآن به پشت گردن او زند تا او را داخل آتش کند بیفتد در آن با آنها که افتادند.
- کسى که قرآن قرائت کند، برای خدا - و کسى که قرائت قرآن کند، ولى به آن عمل نکند، خداوند او را روز قیامت کور محشور فرماید، مىگوید «خداوندا من که بینا بودم، پس چرا مرا کور محشور کردى؟ مىفرماید: چنانچه تو نسیان آیات ما کردى که بر تو فرو فرستادیم، امروز نیز تو نسیان شدى» پس او را بسوى آتش فرستند.و کسى که قرائت قرآن کند براى خدا و خالص از ریا و براى یاد گرفتن معالم دین، ثواب او مثل ثوابى است که به جمیع ملائکه و انبیاء و مرسلین دهند، (یعنى از سنخ ثواب آنها به او مرحمت فرمایند).
- کسى که تعلّم قرآن کند و تواضع نماید، - و کسى که تعلّم کند قرآن را براى ریا و سمعه تا آنکه با جاهلان جدال کند و به علماء مباهات ورزد و دنیا را به آن طلب کند، خداوند استخوانهاى او را روز قیامت از هم پراکنده مىسازد و در آتش، کسى عذابش از او بیشتر نیست، و از شدت غضب و سخط خداوند به جمیع انواع عذاب او را معذّب کنند. و کسى که تعلّم قرآن کند و در علم تواضع نماید، و تعلیم بندگان خدا دهد، و از خداوند اجر طلبد، در بهشت از او کسى ثوابش بزرگتر نیست، و منزلهاى از منزله او بالاتر نمىباشد
- کسی که خالصانه حق تلاوت قرآن را اداء کند - و هیچ منزل رفیع و درجه بلندى در بهشت نیست، مگر آنکه بزرگتر و وافرتر آن را او دارد» . این منازل عالى وقتى به دام مراد انسان افتد و به او داده شود که رنج کشیده و خالصانه حق تلاوت قرآن را اداء کند و به قول شاعر: گل مراد تو آنگه نقاب بگشاید ..... که خدمتش چو نسیم سحر توانى کرد....خاصیت نسیم سحر را گفتهاند این است که در شکفتن گلها مؤثر است. تو هم اگر خواهى گُل مرادت بشکفد و به مقصود رسى، باید مثل نسیم سحر در سحر، نسیم الفاظ پرمعناى قرآن را ایجاد کنى و با نسیم عبادت، گل ایمان خود را شکوفاتر سازى (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ)
- متقین در ترس و امید - گفتیم که متقین به آیات تشویق و نعمتهاى بهشتى که مىرسند، امید و رجاء آن را دارند، و از طرفى به آیات تهدید و تخویف و عذاب که مىرسند، ترسیده و به خدا پناه مىبرند، به این مناسبت ابتدا روایتى را از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل مىکنیم، که ترسناکترین و امیدوارترین آیه در آن گنجانده شده، و سپس نمونههائى از آیات تشویق و تهدید را ذکر مىکنیم:
- بزرگترین ؛ اعدل ترین ؛ ترسناکترین و امیدوارترین آیه - رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) طبق این حدیث فرمودهاند: «اعظم آیة فى القرآن آیة الکرسى و اعدل آیة فى القرآن (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ...) و اخوفُ آیة فى القرآن (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ) و ارْجعى آیة فى القرآن (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ)
- آیات تخویف و تشویق - حال به سراغ نمونههائى از آیات تخویف و تشویق رویم و از هر یک دو نمونه ذکر کنیم: اما آیات تخویف: 1- (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدنیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدنیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ): «اى کسانى که ایمان آوردهاید چه شده است شما را که هرگاه گفته مىشود به جهاد در راه خدا روید سنگین شده، به زمین مىچسبید، آیا راضى شدید به زندگانى دنیا و ترک زندگى آخرت کردید پس متاع زندگى دنیا به نسبت آخرت بسیار قلیل است».2- (إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ): «اگر (به سوى میدان جهاد) حرکت نکنید شما را مجازات دردناکى کرده و گروه دیگرى غیز از شما به جاى شما قرار مىدهد، و هیچ زیانى به او نمىرسد، و خداوند بر هر چیزى توانا است».
- قصور در جهاد زبانی ؛ قلمی ؛ مالی ؛ جانی؛ - مسلمان وقتى این آیات را مىخواند باید بداند در مقام جهاد اگر کوتاهى کند این خطاب قرآن متوجه او است، این آیه اگرچه در مورد جنگ تبوک است، ولى مورد هیچگاه محصّص نیست، یعنى شمول این آیه نیست به ما هم هست و ما اگر در مقام جهاد زبانى، قلمى، مالى، جانى قصور کنیم، چطور مىتوانیم در مقابل هجوم دشمن به مرزهاى کشورهاى اسلامى ساکت باشیم، چگونه مىتوانیم ببینیم صهیونیسم با عِرض و آبروى مسلمانان چنین مىکند، مگر على (علیه السلام) نبود که وقتى شنید خلخالى از پاى زنى یهودى در حکومت اسلامى ربوده شد، فرمود: اگر براى این مصیبت کسى بمیرد مورد ملامت نیست، چگونه راضى شویم، با ناموس مسلمین چنین کنند؟ باید جهاد زبانى، قلمى و مالى کرد و هزینه جهاد و دفع تبلیغات مسموم دشمن را تأمین کرد، باید جهاد بدنى و جانى کرد، نه فقط با کافران که با منافقان خطرناکتر از آنها که قابل اصلاح نیستند، باید جنگید، تا کى ببینیم، وهابیت بر علیه اسلام راستین تبلیغات کند وهابیتى که نه شیعه را قبول دارد نه سنّى را، وهابیتى که به طور نامشروع بوجود آمده و رشد کرده است،
- چگونه راضى شویم که به قرآن و پیامبر (صلى الله علیه وآله) و تمامى مسلمین اعم از شیعه و سنّى اهانت شود، و ساکت باشیم، چرا نباید فریادى به جز فریاد امام امت (ره) بر علیه شیطانى که کتاب آیات شیطانى را نگاشت کشیده شود، فریاد بر علیه سلمان رشدى خائن که خود را مسلمان مىپندارد، تا کى بشنویم به مقدسات ما توهین کنند، اگر قیام نکنیم مردهایم، حیات ما به قیام ماست، مرگ ما به سکوت ما است، بین حق و باطل هرگز صلح برقرار نمىگردد این جنگ از سنّتهاى لایتغیّر الهى است، اگر فریاد زدیم و مقابله کردیم دشمن عقبنشینى مىکند چنانکه در فتواى امام امت در حمایت از قرآن و پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه و آله دیدیم چه شد، فتوائى که حکم ارتداد سلمان رشدى و قتل او را صدر کرد، او گرچه کشته نشود ولى مرده است،
- ارتداد سلمان رشدی - مگر مىتواند از سوراختى که در آن خزیده است خارج شود، چندى پیش در جرائد نوشتند که در کنفرانسى که بنا بود او سخنرانى کند و دقیقاً محل مورد کنترل بود، نتوانست شرکت کند، زیرا مأموران امنیتى از شرکت او در جلسه جلوگیرى کردند و لذا متن سخنرانى او توسط دیگرى خوانده شد. حامیان چنین افرادى و بانیان چنین نقشههائى باید بدانند به غیر از ضرر چیزى متوجه آنها نخواهد شد، فتواى امام چنان کرد که در کنفرانس اسلامى، عَلىرغم تمایل بعضى از کشورها به ارتداد او صحه گذاشته شد، گرچه درباره کشتن او سخنى گفته نشد، حامیان او گرچه تلاش کردند که این عمل را مخالف آزادى قلم و بیان و عقیده جلوه دهند،
- آیات محرک برای رضای خدا - ولى جهانیان فهمیدند که مرز و محدوده آزادى آنها تا چه حدى است، تا کثیفترین اهانت و دشنام به عقیده یک میلیارد مسلمان و انسان، اگر میلیونها تومان خرج مىکردیم، تا این رسوائى را براى غرب اثبات کنیم، اینچنین که خود با دست خود اثبات کردند نمىشد، با دست خود سلمان رشدى پلید را به ظاهر بر ضد مسلمانان به صحنه کشیدند، و خود را از صحنه انسانیت خارج کردند. آرى این آیات تهدید و عذاب باید محرک ما در جهت تأمین رضاى الهى باشد، و هیچگاه براى دنیا و مال دنیا از مسیر او منحرف نشویم.
- پیکار به عشق خدا - امام سجاد (علیه السلام) در ضمن دعائى که براى مرزبانان کشورهاى اسلامى دارند، چنین گویند : «وَ انْسِهِم عند لقائهم العدّو، ذِکرَ دنیاهُم الخَدّاعَة الغَرور وَامْحُ عَنْ قُلوبِهم خَطراتِ المالِ المفتون»: «بارالها فکر این دنیاى فریبنده را به هنگامى که آنها در برابر دشمنان قرار مىگیرند از نظرشان دور فرما و اهمیت اموال فتنهانگیز و دلربا را از صفحه قلوبشان محور گردان». و این نیست جز براى اینکه با دلى لبریز و مالامال از عشق خدا پیکار کنند.
- دنیا مانند نم یک انگشت و آخرت دریاست - در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه و آله هم چنین مىخوانیم: «و الله ما الدنیا فى الآخرة الّا کم یجعل احدکم اصبعه فى الیم ثمّ یرفعها فلینظر بِمَ ترجع»: «به خدا سوگند دنیا در برابر آخرت نیست مگر مثل اینکه یکى از شما انگشتش را به دریا زند و بردارد، و ببیند چه مقدار آب به آن است» یعنى دنیا، مثل، نَمى است که به انگشت است و آخرت چون دریاست که این دو قابل قیاس با هم نیستند، پس هدف را خدا قرار ده و در راهش مبارزه کن، و بدان اگر ما مبارزه نکردیم، مسلم خداوند کسان دیگرى را دارد، تا به جاى ما در حمایت از اهدافش در برابر دشمنانش بجنگند و خلاصه در یک کلام پیام این آیات چنین است: سربنلد زندگى کن و سربلند بمیر و تن به ذلت مده.
- وای بر کمفروشان - 2- (وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ (1) الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (2) وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ (3) أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (4) لِیَوْمٍ عَظِیمٍ (5) یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ): «واى بر کم فروشان- آنها که و قتى براى خود کیل مى کنند (و مى فروشند) حق خود راى به طور کامل مى گیرند- و هنگامى که خواهند براى دیگران کیل یا و زن کنند (و بخرند) کم مى گذارند- آیا آنها باور (یا گمان) ندارند که برانگیخته مى شوند- در روزى بزرگ- روزى که مردم در پیشگاه رب العالمین مى ایستند».
- دقت در اموال وکسب فعالیت - وقتى انسان این آیات را تلاوت مىکند باید در اعمال کسب و فعالیتش دقت کند، آیا کمفروش نیست، آیا به دنبال کلاه بر سر مردم گذاردن یا کلاه برداشتن از سر آنها نیست، معروف در بین مفسّرین این است که (یَظُنّ) را به معنى یقین و باور گرفتهاند، یعنى آیا باور و یقین ندارند که در روز بزرگى برانگیخته مىشوند؟! آیا باور به معاد ندارند؟ ولى احتمالى هم داده شده که (یَظُنّ) به معنى همان گمان عرفى باشد، یعنى آیا گمان ندارند و احتمال نمىدهند که روز قیامتى هست و برانگیخته مىشوند، یعنى کمفروشان یقین که ندارند، احتمال هم نمىدهند، و به تعبیر دیگر احتمال وجود معاد موجب جلوگیرى از ارتکاب جرم و کمفروشى است، اگر این صفت رذیله در ما است، بدانیم که گمان و احتمال هم نسبت به معاد نمىدهیم یا متوجه نیستیم که در قلبمان بى توجهیم.
- تورم چون شمشیر تیز و برنده - چگونه اعتقاد به معاد داریم و احتکار و گرانفروشى مىکنیم، چرا تورم ایجاد مىکنیم، تورمى که شمشیر تیز و برندهایاست که لبه آن متوجه مستضعیفین و محرومین جامعه است، خداوند در این آیات به کسانى که به حق مردم ظلم مىکنند، اعلان جنگ داده است، تا این باور به مبدأ و معاد در فرهنگ جامعه ما رشد نکند، این تخلفات بیداد مىکند، جریمه و زندان تا حدى و به صورت مقطعى مؤثر است، باید وجدان و ترمز درونى جلوگیرى کند، اگر هر مسلمانى تأمّل و تفکّر در این آیات کند و درک حقایق نماید و حتى گمان به روز قیامت پیدا کند حتماً خود را اصلاح کرده و جامعه رو به سعادت مىرود، زیرا جامعه مرکّبى و مجموعهاى اعتبارى از افراد است هر فردى اگر مؤظّف به اصلاح خود بود چنانکه هست جامعه اصلاح مىشد.
- کمفروشى و گرانفروشى حتی با وجدان سازگاری ندارد- باید فهمید خوشبختیها و بدبختیها به هم پیوسته است، بر فرض هم کسى با دزدى، کمفروشى و گرانفروشى ثروتى به دست آورد آیا در کاخى که در کنار کوخهاى محرومین مىسازد، مىتواند خوشبخت باشد بدون دردسر زندگى کند؟! چگونه در میان انبوهى بیچاره مىتواند در رفاه باشد؟! آیا اگر هنوز وجدانى داشته باشد مىتواند راحت زندگى نماید.
- خون مظلوم در شیشه نرود.- بعضى از این کمفروشان و ثروتمندانى که از راه نامشروع ثروت اندوختهاند مفاهیمى همچون ایثار و گذشت و کمک به محرومین و احسان در نظرشان بدون معناست، واژهاى بى محتوى است، اصلا آنها نظرى به جامعه ندارند، اگر توجهى هم به جامعه کنند و جامعهاى بخواهند براى این است که بیشتر منفعت شخصى برند، حال ما توقع هم داریم وجوه شرعیه مثل خمس و زکات و صدقه دهند، چه خیالى داریم، اگر مىدادند و بدهند که اینگونه تجمع ثروت نمىشود، و خون مظلومان در شیشه نمىرود.
- بسیارى از ما بر خود لعنت مىفرستیم - اینجا جاى تذکر است که بسیارى از ما زیارت عاشورا را مىخوانیم و این جمله را هم بسیار تکرار مىکنیم که «الّلهم العَنْ اوّل ظالِمِ ظَلَمَ حقّ محمد و آل محمد و آخِرَ تابع له على ذلک» (خدایا لعنت کن اولین ظلم کننده بر حق محمد و آل محمد
- بسیارى از ما بر خود لعنت مىفرستیم و لعنت کن آنانکه پس از او ظلم کرده و مىکنند در حق محمد و آل محمد» اگر دقّت کنیم بسیارى از ما بر خود لعنت مىفرستیم و متوجه نیستیم زیرا خمس که مشتمل بر حق سادات و حق امام است، اگر پرداخت نشود، به منزله دزدى از مال آنها و ظلم در حق آنها است، که: از عترت پیامبرند، پس دقّت کن از ظلم کنندگان بر آنها مباشى، خداوند همه ما را به راه مستقیم خود هدایت فرماید، و از لغزش در لغزشگاهها محافظت نماید.
- کاری بدون رشوه و پارتى باشد - این کمفروشى نه تنها در مغازه کَسَبه باشد، که: هر کس متناسب با شغلش مىتواند یک کمفروش باشد، آن کار گر و کارمند و معلم و .... که در مقابل حقوق معیّنى باید ساعت معینى کار کند اگر کمتر کار کند کمفروشى کرده، و مسؤول است، اگر واقعاً کارمندانى که باید 8 ساعت کار کنند، فقط یک ساعت کار مفید و براى خدا مىکردند، و کار مندان ما حتى 2 میلیون بودند، مىدانید در روز دو میلیون ساعت کار مفید و ارزنده داشتیم، ولى حیف و صد حیف که در یک ساعت از 8 ساعت کار مفید بسیارى از آنها براى خدا هم جاى تأمّل است، یک ساعت کار ى که بدون رشوه و پارتى باشد بسیار کم است!
- سراغ وسائل خارجى می رویم -چرا باید هر وقت نیاز به وسیلهاى داریم، سراغ وسائل خارجى و غیرایرانى را بگیریم، مگر خودمان از خودمان چه دیدهایم، که وسائل خود را بىبها مىدانیم، اى کاش مخلصانه کار مىکردیم، نه براى خدا که براى وجدان خود، مگر آن کمونیست در کشورهاى صنعتى که اینقدر جنس عالى تحویل مىدهد براى خدا کار مىکند نه براى راحتى وجدان خود یا حداقل براى حفظ حیثیت شرکت خود چنین مىکند.
- خیر و برکت را از خدا بخواهید - آرى اصلاح جامعه چون مولاى متقیان على (علیه السلام) را مىطلبد که هر روز صبح در بازار کوفه در حالى که تازیانه در دست داشت مىگشت و مىگفت: «اى گروه تجّار از خدا بترسید» وقتى بازاریان صداى على (علیه السلام) را مىشنیدند هر چه در دست داشتند، بر زمین گذاشته به سخنانش گوش فرا مىدادند، سپس مىفرمود: «از خداوند خیر بخواهید و با آسان گرفتن کار بر مردم برکت بجوئید، و به خریداران نزدیک شوید، حلم را زینت خود قرار دهید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب کنید، از ظلم خوددارى نمائید، حق مظلومان را گرفته، با انصاف با آنها برخورد کنید، به ربا نزدیک نشوید، «أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ»: «پیمانه و وزن را به طور کامل وفا کنید، و از اشیاء مردم کم نگذارید و در زمین فساد نکنید».
- کم فروشی قحظی میآورد - به این ترتیب در بازارهاى کوفه گردش مىکرد سپس به دار الاماره باز مىگشت، و براى دادخواهى مردم مىنشست. ضمن حدیثى از رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) آمده: «و لا طففوا الکیل الا منعوا النبات و اخذوا بالسنین»: «هیچ گروهى کمفروشى نکرد مگر اینکه زراعت آنها از بین رفته و قحطى آنها را فرا گرفت».
- قوم شعیب از کم فروشی نابود شدند- با بررسى تاریخ نیز مىبینیم که گناه بارز قوم شعیب (علیه السلام) که در (مَدْیَنْ) مىزیستند و با عذاب الهى نابود شدند، همین کمفروشى بود، داستان این قوم در سورههاى مختلف مثل اعراف و شعراء و هود آمده، و بسیار جاى عبرت است که عاقبت آنها چه شد، در آیه 85 سوره هود حضرت شعیب (علیه السلام) بعد از امر به عبادت خداوند یگانه، انگشت روى کمفروشى آنها گذارده، مىفرماید: (وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ) سپس در آیه 86 حضرت شعیب (علیه السلام) و خطیب الانبیاء به قوم خود مىگوید: (وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ): «اى قوم من پیمانه و وزن را با عدالت وفا کنید و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب مگذارید و از حق آنان مکاهید و در زمین فساد مکنید».
- کلاه برسر گران فروش رفته است- باید در این آیات دقت کرد که یکى از عوامل نابودى جامعه کمفروشى و گرانفروشى است، عاملى است که موجب دوقطبى شدن جامعه مىگردد، آنها که با این روش ثروتى به هم مىزنند فکر مىکنند کلاه بر سر مردم گذاردهاند، که در حقیقت کلاه بر سر خود گذاردهاند، داستان معروفى است که یکى از علماى قم خطاب به بازاریها کرده مىگفت: اى اهل بازار مبادا دهاتىهائى که از اطراف براى خرید مىآیند کلاه بر سر شما گذارند بسیار مواظب باشید، یکى از آنها در جواب گفت: آقا شما ما را دست کم گرفتهاید، که ما کلاه سر آنها گذارده و اجناس را به قیمت گرانتر به آنها مىفروشیم، آن عالم در جواب فرموده بود من همین را مىگویم که شما خیال مىکنید کلاه سر آنها گذاردهاید زیرا جلو شما را وقتى مىگیرند که قدرت ردّ کردن اموال آنها را ندارید، و آن موقع مىفهمید کلاه بر سر که رفته است!
- کمفروشى بوى کفر مىدهد،- قابل توجه است که در روایتى از امام صادق (علیه السلام) آمده که خداوند «وَیْل» را درباره هیچکس در قرآن قرار نداده مگر اینکه او را کافر نام نهاده، همانگونه که مىفرماید: (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ): «واى بر کافران از مشاهده روز بزرگ» از این روایت استفاده مىشود که کمفروشى بوى کفر مىدهد، و اگر دقیق شویم مىتوان فهمید که کمفروشى گرچه به زبان مىگویند به خدا معتقدم، ولى به رزّاقیت خداوند کافر است، وگرنه باید بداند کمفروشى و گرانفروشى در روزى او تأثیر ندارد!
- کمفروشى هم در نماز اثر می گذارد - کمفروشى نه فقط در کسب و شغل و حرفه و صنعت که به عبادت هم سرایت کرده و مىبینیم که در نماز نیز کمفروشى مىکنیم، تا بتوانیم از سر و ته نماز مىزنیم، و آنقدر سریع مىخوانیم، که گویا حیوان درندهاى براى دریدن ما به دنبال ماست، و حتى سلام نماز را اگر در صف جماعت باشیم داده و نداده از مسجد فرار مىکنیم، چرا این چنین مىکنیم، مگر نشنیدهایم آنچه از عبدالله بن مسعود صحابى معروف نقل شده که گفت: «نماز نیز قابل پیمانه است، کسى که کیل آن را بطور کامل اداء کند، خداوند پاداش او را کامل مىدهد، و هر کس از آن کم بگذارد درباره او همان جارى مىشود، که خداوند درباره «مطفّفین (کمفروشان)» فرموده است» اما از آیات تشویق نیز دو نمونه ذکر مىشود:
- مجاهدت و کوششى توأم به اخلاص - در آیه 69 سوره عنکبوت مىخوانیم (وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا): «و آنان که مجاهدت در راه ما (و براى ما) کردند آنها را به راههاى خود هدایت مىکنیم» وقتى قارى قرآن این آیه را قرائت مىکند، باید به دو نکته توجّه کند: 1- جهاد. 2- اخلاص. و اینکه این دو، شرط هدایت الهى است جهاد را از «جاهدوا» و اخلاص در نیت و اعتقاد و عمل را از کلمه «فینا» باید استفاده کند، یعنى اگر مجاهدت و کوششى در راهى توأم به اخلاص شد، خداوند با تأکید بسیار فرموده که من متکفّل هدایت و رسیدن به هدف او هستم، اطلاق این عبارت شامل جهاد نفسانى و خارجى و نیز معنوى و مادى مىشود، اگر کاسب در کسب و کار خود، کار مند در کار خود، محصل در تحصیل خود، براى رضاى خدا و با خلوص نیت تلاش کند بداند که خداوند وعده داده است که راهها را بر روى او مىگشاید، گاهى دیده مىشود فرد کاسبى زودتر از مغازه کنارى خود سرکار مىآید، و دیرتر مىبندد، ولى مىگوید نمىدانم چرا کسب من رونق ندارد، و کار هایم گره خورده است!؟
- اى برادر نیت را خالص کن، و در صدد کساد بازار دیگران مباش، و بدان که روزى دهنده به همه خداست و تو کوچکتر از آنى که مانع روزى کسى شوى، اگر خالصانه کار کردى، خواهى دید که معنى: (یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) یعنى چه؟ و با تمام وجود آن را لمس مىکنى. اگر در جهاد با دشمن خارجى که بر سر مسلمانان مسلّط شده، و به حریم امن آنها تعدّى کرده، اخلاص را ضمیمه کنیم و هر دسته و فرقهاى براى منافع شخصى خود کار نکند، و خدا را در نظر گیرد، دیرى نمىپاید که مسلمانان عظمت خود را باز مىیابند،
- عزت از خدا ورسول ومومنین است - شما ببینید اعراب با اسرائیل چقدر جنگ کردند، ولى همه آنها به نام اعراب و اسرائیل، نه اسلام و اسرائیل، عنوان عرب را عَلَم کردند، حاضر نشدند مسئله بیت المقدس را اسلامى کنند. سراغ 100 میلیون عرب رفتند و سراغ 1000 میلیون مسلمان نیامدند، گفتند: «العزّة للعرب»!! چه مىشد بگویند، العزّة لله و لرسوله ممالک و للمؤمنین؟ آخر چه کسى حاضر است، جان خود را براى سران و رؤساى ممالک عربى دهد؟! اگر شعار عوض شد و عنوان عنوان اسلام و خدا و رسول او شد همه حاضرند براى اینها جان دهند چنانکه در جنگ ایران و عراق دیدیم چگونه جوانان ما به نام اسلام و عشق امام حسین (علیه السلام) و اهلبیت علیهمالسّلام جان باختند، خسارت مالى و جانى را باید جائى داد که ارزش آن را داشته باشد گرچه اساساً در راه خدا خسارت نیست.
- آرى این کشورهاى عربى باید چندین بار شکست بخورند، و به این روز افتند، تا بدانند شعار باید (العزّة لله) شود البته اینکه مىگویم شعار این باشد شعارى که حقیقتاً محتوایش هم، چنین باشد، نه شعار خالى. مىدانیم از حدود 16 میلیون یهودى 3 میلیون صهیونیسم هستند ولى این عده کم به سرزمینهائى که ادعاء مىکردند، قانع نیستند، و نقشه توسعهطلبى از نیل تا فرات را در اندیشه مىپرورانند، و
- همین عده کم، آن همه عرب را به ضعف کشاندهاند، گویا همت و غیرت اسلامى که این همه اسلام روى آن تکیه دارد، آنها از اسلام به ارث بردهاند آنها بیتالمقدس و مسجد الاقصى محل معراج پیامبر، الخلیل محل تولد حضرت ابراهیم (علیه السلام) ، بیت اللحم محل تولد حضرت عیسى (علیه السلام) ، غزّه محل دفن هاشم بن عبدمناف یکى از اجداد پیامبر (صلى الله علیه وآله) و بسیارى از اماکن مقدس را اشغال کردند، و قصد توسعهطلبى هم دارند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۵/۱۲