امیرالمومنین نهج البلاغه 23- 27 متقین واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید 1-«پرهیزکار ان هرگاه به آیهاى برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روى آورند و روح جانشان با شوق در آن خیره شود
چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۱۲ ب.ظ
الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- 23- 27- واکنش پرهیزگاران* در برابر قرآن مجید 1- (فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیة فیها تخویف أصغوا مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم):
- «پرهیزکار ان هرگاه به آیهاى برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روى آورند و روح جانشان با شوق در آن خیره شود و آن را همواره نصب العین خود مىسازند، و هرگاه به آیهاى برخورد کنند که در آن بیم باشد، گوشهاى دل خویشتن را براى شنیدن آن باز مىکنند و صداى ناله و به هم خوردن زبانههاى آتش با آن وضع مهیبش در درون گوششان طنینانداز است». ***
- تلاوت توأم با تأمّل و تفکّر - مولى آقا جانم در ادامه برنامه شبانه متّقین، اشاره به تلاوت قرآن و تفکّر و تأمّل آنها بر روى آیات قرآن مىکند، یعنى آنها مثل کسانى نیستند که فقط الفاظ قرآن را لقلقه زبان کنند؛ بلکه تلاوت آنها توأم با تأمّل و تفکّر است آنها این کلام مولى على (علیه السلام) را شنیدهاند و به کار بستهاند که: «الا لا خیر فى قراءة لیس فیها تدبّر الا لاخیر فى عبادة لیس فیها تعقّه»:
- عبادت ؛ تلاوت تأمّل و تدّبر - «آگاه باشید که خیرى در تلاوتى نیست که در آن تدبّر و دقت نباشد، بدانید که خیرى در عبادتى نیست که در آن آگاهى و فهم نباشد»، کدام یک از ما اینگونه عمل به سیره متّقین مىکنیم، کدام یک از ما تأمّل و تدّبر در آیات و احکام الهى مىکنیم.
- آیا جاى نکوهش و سرافکندگى نیست که براى کتاب داستان و قصه و کتابى که داراى حکایات خندهآور است، اینقدر وقت مىگذاریم، و حتى دقت مىکنیم مطلبى از ذهن ما غائب نشود، ولى یک صدم این مقدار را- اگر قرآن بخوانیم- براى فهم قرآن بکار نمىبندیم، آیا زشت نیست این همه دقت در یک مسئله ریاضى و یا فیزیک و شیمى و غیره مىکنیم و قرآن را به فراموشى سپردهایم، چقدر بى توجهى است که فلان آقا یا خانم فوق لیسانس خود را گرفته و این همه وقت و فکر صرف کرده تا بتواند به این درجه علمى رسد، ولى هنوز یاد نگرفته چگونه از روى قرآن بخواند، چه رسد به اینکه در معانى دقیق آن تأمّل و تفکّر کند،
- چقدر قبیح است که گوینده اخبار و برنامههاى رادیو و تلویزیون ما بعداز سالها که از انقلاب اسلامى گذشته، با توجه به اینکه دوره دانشگاهى را گذرانده وقتى یک آیه کوچک به او مىدهند نتواند صحیح بخواند، اینها درد است که هنوز نتوانیم از روى کتابى که قانون انسانسازى و جامعهسازى است بخوانیم، کتابى که تمام درمان دردهاى ما در آن است، کتابى که اصلاح کننده دنیا و آخرت ما است، چقدر فاصله است بین روش ما با روش متّقین؟! ولى چاره نیست، در ناامیدى بسى امید است باید تلاش کرد تا لااقل خود را به مرز آنها نزدیک کنیم.
- تفکّر، حیات قلب انسان بصیراست، اگر تدبّر از بین رفت روح بصیرت رخت برمىبندد، و قلب بینا از بینائى باز مىایستد، انسانى که داراى باطنى بینا و ضمیرى روشن است، تا مادامى که تفکّر مىکند این بینائى را دارا است، اما بینائى بدون روشنائى به تنهائى در بیابان تاریک و ظلمانى مسائل و حوادث زندگى کار آئى ندارد، زیرا بدون روشنائى امکان وصول به مقصد غیرممکن است. قرآن است که نور هدایت و چراغ تاریکىها است،
- قرآن هدایت و چراغ شب تاریکی - و چه جالب این مطلب را امام به حق ناطق، صادق اهلبیت علیهمالسّلام مىفرماید: «انّ القرآن فیه مَنار الهُدى و مصابیح الدُّجى، فَلْیَجُلْ جال بَصَرَه و یفتَح للضیاء نَظَره، فَانّ التفکّر حیاة قلب البصیر کما یمشى المستنیر فى الظلمات بالنور»:
- «این قرآن راهنماى هدایت و چراغ شب تاریک است، پس جولان دهد صاحبنظر چشم بصیرت خود را در آن و بگشاید نظر باطنى خود را براى استفاده از نور آن، زیرا که تفکّر زندگى و حیات دلِ بینا است، چنانچه در ظلمات و تاریکىها به نور استعانت کنند، در ظلمات جهل و تاریکیهاى ظلالت به نور هدایت قرآن باید هدایت جست».
- قرآن عهد و پیمان الهى با بندگان خود است و نیکوست که هر روز انسان با خواندن آن تجدید عهد و میثاق با خداى خود کند، در روایت هم آمده که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:«القرآن عهد اللّه الى خلقه فقد ینبغى للمرء المسلم ان ینظُرَ فى عهده و انْ یَقْرَأ منه فى کلّ یوم خمسین آیة»: «قرآن عهد خداوند به سوى بندگان او است، سزاوار است، براى مسلمان که در عهد خود نظر کند، و در هر روز 50 آیه از آن را تلاوت کند».
- هر آیه اى گنجى است - در حدیثى دیگر از امام سجاد (علیه السلام) آمده است: «آیات القرآن خزائن فکلّما فتِحتْ خزینةٌ ینبغى لک ان تنظر ما فیها»:
- «آیات قرآن گنجینههائى است که هرگاه گنجینهاى باز شد سزاوار است آنچه در آن است دقت و نظر کنى» اگر انسان به گنجى رسد بسیار دقت مىکند و خوب بررسى مىنماید تا کمال استفاده را از آن بنماید، این انسان هم باید وقتى در قرآن وارد شد و هر آیهاى را از جلوى چشمش گذراند، بسیار تأمّل کند که هر آیهاى گنجى است که با دیدن و قرائت کردن آن به رویش گشوده مىشود و با تأمّل و بررسى در آن استفاده و مورد بهرهبردارى قرار مىگیرد،
- گنج سودمند دو دنیا - و چه گنجى از این بهتر که هم براى دنیاى فانى سودمند است هم براى آخرتِ باقى مفید، و بواسطه مراعات تفکّر و ادب قرائت، پیشوایان معصوم علیهمالسّلام از زیاد خواندن و با سرعت خواندن آن در مدتهاى
- کوتاه جلوگیرى مىکردند در روایت آمده که محمدبن عبدالله به امام صادق (علیه السلام) گفت: «من قرآن را در یک شب ختم مىکنم»، حضرت فرمودند: من خوشم نمىآید قرآن را در کمتر از یک ماه ختم کنى».
- بیشتر مخوان بلکه بیشتر بدان- در روایتى دیگر ابن عمرو گفت: پیامبر (صلى الله علیه وآله) به من فرمودند: «بخوان یک دور قرآن را در هر ماه»، گفتم: «بیشتر در خود قدرت مىبینم»، فرمودند: «در 20 شب بخوان»، گفتم: «قدرت بیشترى دارم»، فرمود: «در 10 شب بخوان»، گفتم: «قدرت بیشترى دارم»، فرمود: «بخوان در هفت شب و زیاد مکن بر این مقدار (یعنى در ظرف هفت شب بیشتر از یک دوره قرآن مخوان)».
- توجه اولیاء دین به تدبردر قرآن - اینها همه نشان دهنده توجه اولیاء دین به تدبّر در آیات قرآن است و براى جلوگیرى از عدم تفکّر در آیات، اصحاب را منع مىکردند که در مدّت کوتاهى ختم قرآن کنند زیرا طبیعى است که هر چه سرعت قرائت بیشتر باشد، تعمّق و تدبّر در معانى آن کم مىشود گاهى این سؤال مطرح مىشود، که: چگونه مىتوان بین روایاتى که مىگویند بسیار قرآن بخوانید، و روایاتى که مىگویند تدبّر و تفکّر کنید، جمع کرد؟ جواب روشن است: این دو دسته از روایات تضادى با هم ندارد، زیرا از روایاتى که ذکر شد معلوم مىشود که پیامبر و ائمه علیهمالسّلام برحسب حال کسى که قرآن مىخواند به او تأکید مىکنند
- خواندن سریع قرآن به تلاوت صحیح بی ضررنیست - می گویند بسیار قرآن بخواند و بسیار ختم قرآن کند ولى وقتى مىبینند به حدّى مىرسد، که زیاد و سریع خواندن به تفکر در آیات ضرر مىزند و هدف اصلى که فهم و درک است ضایع مىشود، نهى مىکنند و مىگویند کمتر از یک ماه یا یک هفته (برحسب حال سؤال کننده) بیش از یک ختم قرآن نکند.پس زیاد و با سرعت خواندن قرآن تا جائى است که به تأمّل در آیات ضرر نزند، اگر کسى مىبیند در یک سال یک ختم قرآن با فکر و تأمّل مىتواند بکند نباید تا مىتواند کمتر از یک سال بخواند،
- تکیه بر کیفیت و فهم قرآن است - البته توجیهات دیگرى هم کردهاند که از جمله: روایاتى که تأکید بر زیاد خواندن مىکند، هدفى را دنبال مىکند و آن حفظ شدن و سالم ماندن قرآن از تحریف آن، زیرا هر چه بیشتر خوانده شود محفوظتر و مُحَرّفان، ناامیدتر مىشوند، و روایاتى که تکیه بر روى فهم مىکند، هدف دیگرى را دنبال مىکند که: آن هدایت مردم و توسعه در بینش آنهاست، و حال که تقریباً از دست تحریفگران قرآن در امان مانده، باید به هدف دوم پرداخت.
- انسان به وادى تفکرملاک است - شاید اشاره به اختلاف حالات باشد، گاهى انسان حالت روحى او مناسب دقیق شدن در مطلبى است آن وقت تفکّر کند، و گاهى امر دائر مدار قرآن خواندن سریع و یا به دنبال کار دیگر رفتن است، در این حالت روخوانى قرآن مقدّم است، و چه بسا انسان را به وادى تفکر مىکشاند.روایاتى که تأکید بر زیاد خواندن مىکند، مراد این باشد که آیاتى که روى آنها تفکّر شده بیشتر و سریعتر خوانده شود ...
- زیاد خواندن با تفکّر و تدبّر تضاد ندارد- البته به نظر مىرسد از همه بهتر همان بود که گفتیم یعنى زیاد خواندن با تفکّر و تدبّر و هیچ تضادى هم به قرینه روایاتى که ذکر شد ندارد. پرهیزکار ان وقتى به آیاتى که بشارت و تشویق در آن است، و ذکرى از بهشت و نعمتهاى آن شده، مىرسند، آن نعمتها را از خداوند طلب مىکنند و وقتى به آیات مشتمل بر خوف و ترس و عذاب برخورد مىکنند به خدا پناه مىبرند.
- گریه با تلاوت قرآن- در روایت است که امام هشتم (علیه السلام) در سفر خود به خراسان شبها در فِراش خود بسیار تلاوت قرآن مىکردند، و وقتى به آیهاى که ذکر بهشت یا جهنّم بود مىرسیدند، مىگریستند، و بهشت را از خدا طلب و از آتش جهنم پناه به او مىبردند.
- آیات جهنم ؛ بسوی گنهکاران - پرهیزکار ان چنان به آیات مشتمل بر تشویق توجه دارند گویا نعمتها در برابر دیدگان آنهاست، گویا بهشت را مىبینند، و از طرفى چنان گوش به آیات مشتمل بر عذابهاى الهى مىسپارند، که گویا زفیر و شهیق جهنم را مىشنوند. «زفیر و شهیق» دو موجود زندهاى هستند که تنفس مىکنند مثل انسان و اسب و غیره، به درون بردن هوا را نیز زفیر و بیرون کردن آن را شهیق گویند، و به تعبیر دیگر دم و بازدم. آیا نمىشود از این استفاده کرد که جهنم هم موجودى زنده است که داراى زفیر و شهیق است، دم و بازدم دارد، به طورى که صداى آن محسوس است، و چنانکه ما تنفس یک انسان یا اسبى را که دویده به خوبى مىشنویم، اهل معرفت هم دم و بازدم جهنم را مىشنوند، آنچه ما از بهشت و جهنم در نظر خود ترسیم کردهایم بسیار متفاوت است. ما نعمتهاى بهشت را تشبیه به باغهاى پرمیوه و جهنم را تشبیه به گودالى آتشین مىکنیم، ولى حقیقت غیر از آن چیزى است که ما تصور مىکنیم، اینکه قرآن مىفرماید: (وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ): «جهنم آورده مىشود» یعنى چه، جهنم به سوى گنهکار ان مىآید چه مفهومى دارد؟
- آیات بهشت بسوی پرهیز کاران - یا اینکه مىفرماید: (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ) «بهشت براى پرهیزکار ان نزدیک آورده مىشود» یعنى چه؟ حرکت جهنم و بهشت چه معنى دارد؟ آتش جهنم از درون مىسوزاند و اول قلب را سوزانده و بعد جسم را یعنى چه؟ (نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ- الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ) آیا این آتش معمولى دنیوى است، نه هرگز، آتش دنیوى آتش سرد شده است، اول جسم را مىسوزاند، و بعد دِل را و قابل مقایسه با آتش اخروى نمىباشد.
- جهنم را میآورند - در ذیل آیه (وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ) مرحوم طبرسى در مجمع البیان روایت تکان دهندهاى نقل مىکند، که: مضمون آن چنین است: ابى سعید خدرى گوید: در وقتى این آیه نازل شد رنگ چهره رسول الله (صلى الله علیه وآله) تغییر کرد، بطورى که در صورت آن نمایان بود، اصحاب که حال حضرت را چنین دیدند، نزد حضرت على (علیه السلام) رفته و گفتند: حادثهاى رخ داده که در صورت پیامبر آثار آن را ملاحظه کردیم، مولى از پشت حضرت آمد و ایشان را در بغل گرفت و گفت اى پیامبر خدا، پدرم و مادرم فداى تو باد چه اتفاقى رخ داده؟ حضرت فرمودند، جبریئل این آیه را بر من خواند: (وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ)
- امت من ؛ امت من- مولى فرمود چگونه جهنم را مىآورد، فرمود: هفتاد هزار ملک با 70 هزار ملک با 70 هزار زمام امام او را مىکِشَند و او مىخواهد فرار کند، اگر او رها کنند، اهل محشر را آتش مىزند، سپس من به او عرضه مىشوم، او مىگوید: مرا با تو چه کار یا محمد، خداوند حرام کرده بدن تو را بر من، و هر کسى سخن از خود مىگوید و به فکر خود است ولى محمد (صلى الله علیه وآله)؟ گوید: «ربّ امتى، امّتى»: «پروردگار من متم، امتم» . بعضى در صدد توجیه بر آمدهاند و اینکه قرآن درباره حرکت کردن بهشت و جهنم مجازگوئىکرده، و مراد این است که بهشت و جهنم در معرض دید آنها قرار مىگیرد، ولى دست برداشتن از ظاهر آیه بدون قرینه برخلاف، صحیح نیست. ما چه مىدانیم اوضاع جهنم و بهشت در قیامت و عذابها و نعمتها چگونه است؟! پس ظاهر آیه هر چه هست همان را اخذ مىکنیم.
- قلوب ما سنگ است - پس با وجود این عذابها و عقوبتها که حقیقتش بر ما پوشیده است، اهل معرفت حق دارند، با خواندن قرآن و این آیات عذاب پیر شوند، و عجب است که ما مىخوانیم ولى هیچ تغییرى در حالمان پیدا نمىشود، گویا قلوب ما از سنگ هم سختتر شده است! (کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً).
- مرحوم خوئى در منهاج البراعة- - در ذیل این فقره از آیه آورده که خطمشى قرائت کنندگان قرآن را مشخص مىکند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «ینبغى للعبد اذا صلّى ان یُرتّل فى قرائته فاذا مَرّ بآیة فیها ذکر الجنّة و ذکر النار سأل الله الجنة و تَعَوّذ بالله مِنَ النار و اذا مَرّ بِیا ایّها الناس و یا ایها الذین آمنوا یقول لبّیک ربّنا»:
- درآیه عذاب به خدا پناه برد ودر خطاب لبیک گوید- «سزاوار است براى عبدى که در مقابل مولاى خود به نماز مىایستد، ترتیل را در قرائت آیات رعایت کند و وقتى مرور به آیهاى کرد که در آن ذکر بهشت و ذکر آتش است، از خدا بهشت را طلب کند و پناه به خدا برد از آتش و وقتى «یا أَیُّهَا النَّاسُ* و یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»* را قرائت کرد بگوید لبیک ربّنا».
- در قرایت قرآن بهترین چیز را طلب کن- روایت دوم تقریباً به همین مضمون از امام صادق (علیه السلام) است: «سزاوار است براى کسى که قرآن مىخواند وقتى به آیهاى که در آن طلب و درخواست یا ترس و خوف است رسید، طلب کند، در آن وقت بهترین چیزى را که امید دارد، و طلب کند عافیت و رهائى از آتش و عذاب را».
- پرهیزگاران قرآن بخواند، بزرگترین نعمت عطا گردد- زُهرى در حدیثى گوید: «کان على بن الحسین (علیه السلام) اذا قَرَءَ مالک «ملک» یوم الدین یُکرّرها حتّى کاد انْ یموت»: «امام سجاد (علیه السلام) وقتى در نماز به (مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ) مىرسید آنقدر تکرار مىکرد به طورى که نزدیک بود جان از بدنش مفارقت کند». کسى که بتواند مانند پرهیزگاران قرآن بخواند، بزرگترین نعمت به او عطا شده است،
- خداوند قرآن خواندن را نعمت بسیار عظیم دانسته - و شاید این نوع قارى مراد پیامبر باشد که فرمود: «من قرأ القرآن ثمّ رأى انّ احداً اوُتِىَ افْضَل مما اوُتِى فقد استصغَر ما عظّمه الله»: «اگر کسى قرآن بخواند (به بالاترین نعمت اهلى دست یافته است) و اعتقاد پیدا کند که به دیگرى بیشتر نعمت اعطا شده است او آنچه را که خداوند عظیم و بزرگ شمرده، کوچک شمرده است» یعنى خداوند قرآن خواندن را نعمت بسیار عظیم دانسته بطورى که بالاتر از آن نعمتى نیست اگر کسى آن را کوچک شمارد، نعمت بزرگ خدا را کوچک شمرده است.
- متّقین مَحَکى ما - این برنامه متّقین مَحَکى براى شناختن خود ماست، آیا ما هم در موقع تلاوت آیات الهى یا شنیدن آن چنین هستیم؟ آیا در موقع شنیدن آیات عذاب تفکّرى نسبت به قیامت داریم؟ آیا به مقام عین الیقین رسیدهایم، که اینگونه بهشت و جهنم را ببینیم، و صداها را بشنویم؟ معنى اینکه در روایت مىگوید وقتى به: «یا أَیُّهَا النَّاسُ* و یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»* رسیدید لبیک گوئید، چیست؟ آیا غیر از این است که طرف خطاب من هستم؟ آیا غیر از این است که آیا بشارت و بهشت و تخویف و جهنّم را شنیدم، آیا شنیدن مسئولیتآور نیست؟ تا خود را متّصف به اوصاف اهل بهشت، و از اوصاف اهل آتش دور کنیم
- درخواست نعمت ودوری از عذاب- آیا همین مقدار کافى است که: وقتى آیات بهشت و جنهم را شنیدیم، لفظاً درخواست نعمتهاى بهشت و دورى از عذاب کنیم؟! نه هرگز، حاشا و کلّا که چنین باشد. بلکه باید عملا هم چنین کنیم، باید عمل خود را بر عمل بهشتیان منطبق کرده، و هر چه بیشتر از عمل اهل نار تبرّى و دورى جوئیم، خداوند ما را در این راه ثابتقدم گرداند، و توفیق تدّبر و تفکّر در آیات خودش را به ما عنایت فرماید.
- اى برادرى که هنوز سنّى از تو نگذشته، سعى کن تا جوانى، قرائت قرآن را براى خود ملکه کنى، تا نورانیّت قرآن با خون و گوشت و پوست تو درآمیزد، و زیبائیهاى قرآن در قلب تو مستقر شود به طورى که قرآن باطن تو شود، گاهى انسان به جائى مىرسد که مثل امام على (علیه السلام) و معصومین علیهمالسّلام دیگر خود، قرآن جامع و فرقان قاطع و کلام الله ناطق مىشود، اینها آیة الله عظماى الهى هستند، و این تعجب ندارد که گاهى مىشود انسان به جائى رسد که باطن او عین ذکر و عبادت مىشود.
- آرى تا جوانى بکوش که قلب- جوان بسیار پذیرش دارد، بذر را مىگیرد، چه بذر خدا باشد، چه بذر شیطان، ولى سعى کن قلب تو محل رشد بذر شیطان نشود، و به همین جهت مبادا با اهل فسوق و عصیان و معصیت نشست و برخاست کنى، که هر چه در زمین قلب تو کِشْتند، همان برداشت کنى، و دیدیم که هر که نالید از رفیق و یار بد نالید.
- قرائت قرآن جوان مومن- در حدیث است: «مؤمنى که قرائت قرآن کند در حالى که جوان است (نورانیّت) قرآن با گوشت و خون او آمیخته مىگردد خداوند او را با سفراء کرام نیکوکار محشور کند و قرآن پناه اوست، در قیامت، و در محضر حق گوید: خداوندا! هر عاملى اجر عملش را گرفت، غیر از عامل به من، پس بهترین عطایاى خود را به او برسان، پس خداى تعالى دو حُلّه از حلّههاى بهشتى را بر او بپوشاند و بر سر او تاج کرامت نهد، پس خطاب شود، آیا راضى شدى؟ قرآن عرض مىکند: من امید بیشتر داشتم، پس امن و امان را به دست راست او دهند و خُلد برین را به دست چپ و داخل بهشت شود، و به او گفته شود: قرائت کن، و بالا بیا درجهاى، پس به قرآن خطاب شود: آیا او را به مقامات عالى رساندیم و تو راضاى شدى؟ عرض مىکند آرى».
- هزار آیه خواند، هزار «قنطار» نیکى برایش نوشته - در روایتى از امام باقر (علیه السلام) آمده که فرمودند: پیامبر گرامى اسلام فرمودهاند: «مَنْ قَرَأَ عَشْر آیات فى لیلة لم یُکتَبْ مِنَ الغافلین و مَنْ قَرَأ خمسین آیةً کُتِبَ من الذّاکرین و مَنْ قَرَأ مِأتة آیه کُتِبَ مِن القانطین و مَنْ قَرَأ مِائتى آیة کُتِبَ من الخاشعین و مَنْ قَرَأ ثلاثمائِة آیة کُتِبَ منَ الفائزین و مَنْ قَرَأ خمسمائه آیة کُتِبَ مِن المجتهدین و مَنْ قَرَأ الف آیة کُتِبَ له قِنطارٌ مِن بِرٍّ، القنطارُ خمسةَ عَشَرِ الفَ (خمسون الفَ) مثقال مِنْ ذَهَب و المثْقال اربعةٌ و عِشْرون قیراطا اصغره مِثلُ جَبَل احُد و اکبرها ما بینَ السماء و الارض».
- «رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: هر کس در شبى ده آیه قرائت کند از غافلان به حساب نیاید و هر کس پنجاه آیه بخواند از ذاکران به حساب آید، و هر کس صد آیه بخواند، از مطیعان و هر کس دویست آیه بخواند از خاشعان، و هر کس سیصد آیه بخواند از رستگاران، و هر کس پانصد آیه بخواند از کوششگران به حساب آید، و هر کس هزار آیه خواند، هزار «قنطار» نیکى برایش نوشته شود».
- اخلاص در قرائت قرآن -از مسائل مهم که باید آن را جزو ارکان تأثیر قرآن در قلوب دانست، اخلاص در قرائت است، اگر عملى بدون آن صورت گیرد، بى ارزش و از درجه اعتبار خالى است. اخلاص روح عبادت، سرمایه تجارت اخروى و رأس المال تجارتهاى دنیوى است، اگر قرائت قرآن براى اغراض غیر الهى مثل اینکه مردم خوششان آید، یا به این وسیله دکّانى باز کرده و قصد پول به جیب زدن داشته باشد، نه ثواب ندارد که، عقاب دارد.
- قرآن قصد کسب دارآمد نباشد! -از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که از پدرش و او از پدرانش نقل کرده که: «مَنْ قَرَأ القرآن یاکُلُ به الناس جاء یوم القیامة و وجهُهُ عظمٌ لا لَحم فیه» فرمود: «کسى که قرائت قرآن کند براى استفاده از مردم، در روز قیامت مىآید در حالى که صورت او استخوانى بدون گوشت است»، در واقع چنین شخصى که فکر مىکند مال مردم را با قرآن مىخورد که در حقیقت خود را مىخورد، و در روز قیامت باطن هر چیز آشکار خواهد شد خواهد دید که گوشت صورت خود را مىخورده است، خدا نکند قاریانى که بر سر مقابر و در مجالس فاتحه قرائت قرآن مىکنند، براى کسب پول باشد. باید قصد را خالص کنند، و قصد پول به جیب زدن نداشته باشند، نباید پولى را هم که بانىها به آنها مىدهند، در عوض قرآن خواندن قبول کنند، خدا نکند آنها که مىبینند آواز خوش دارند، و اگر در چنین مجالسى قرآن بخوانند خوب استفاده مىکنند، به این نیّت قرآن بخواند خدا نکند این عمل را براى خود شغل کند و دست از کار و کسب مفید بکشند.
- قرآن را دکان قرار ندهید ! باید ادارهاى در این نظام اسلامى مسئول نظارت بر کار چنین افرادى باشد، تا قرآن را به عنوان دکّانى مورد استفاده قرار ندهند، و خدا نکند بعضى از اینها متدین هم نباشند. بى مناسبت نیست این نکته را هم متذکّر شوم که شبیه چنین تعبیرى که نسبت به قرآن است نسبت به روایات ائمه و احکام الهى هم هست. مرحوم محدث نورى (ره) در کتاب لؤلؤ و مرجان که براى آداب اهل منبر نوشته (و براى همه اهل منبر خواندن آن از واجبات است) چنین گوید: شیخ معظم کلینى در کافى روایت کرده از حضرت امام محمدباقر (علیه السلام) که فرمود به ابى النعمان در ضمن وصایا که به او کردند: «ولا تستاکل النّاس بِنا فَتَفْتَقِر»:«مخور مال مردم را به سبب و وسیله ما که فقیر خواهى شد» و ظاهراً مراد فقر در دنیا و آخرت هر دو باشد
- علم آلت نشود برای خوردن مال مردم -... و شیخ مفید این خبر را در «امالى» روایت کرده، به این عبارت «یا ابا النعمان لا تستاکل بنا النّاسفلا یزیدک الله بذلک الّا فقراء» حاصل آن که مخور بوسیله ما مال مردم را که خداى تعالى نیفزاید به این کسبت براى تو جز فقر و پریشانى راه ندارد ، و شیخ کشى در رجال خود روایت کرده از قاسم بن عوف که امام زین العابدین (علیه السلام) به او فرمودند: «وایّاک ان تَسْتَاکِل بنا فیزیدک الله فقرا» ... مرحوم آخوند ملامحمد صالح مازندرانى و غیر او در شرح این کلام ... چنین ذکر کردند که مراد کسى است که علم را آلت قرار مىدهد از براى خوردن اموال مردم و آن را سرمایه مىکند که به آن کسب کند و وسعت دهد در معاش خود.
- اراده کردن آخرت خیر دنیا و آخرت را در بر دارد- در جاى دیگر چنین گوید: ثقة الاسلام کلینى در جامع کافى در باب «المستاکل بعلمه و المباهى به» روایت نموده از ابى عبدالله الصادق (علیه السلام) که فرمود «مَنْ اراد الحدیث لمنفعة الدنیا لم یکن له فى الاخرة نصیب و مَنْ اراد به الاخرة اعطاه الله خیر الدنیا و الآخرة»: «هر کس قصد کند از حدیث یعنى از یاد گرفتن و نقل آن از براى دیگران، منفعت دنیوى را، که بوسیله آن مالى بدست آرد، براى او در آخرت حظ و نصیبى نخواهد بود و هر که قصد کند از تعلیم و تعلّم آن، خیر آخرت را، خداوند به او عطا مىفرماید خیر دنیا و آخرت را».اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۵/۱۱