امیر المومنین - متقین درمان طلبیدن از قرآن 22-.-2 از قرآن مىگیرند. از توضیحاتى که داده شد، روشن مىشود همچنانکه درد حُزن متقیان بواسطه تلاوت قرآن تشدید مىشود،
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- امیر المومنین - متقین درمان طلبیدن از قرآن 22- و یستثیرون به دواء دائهم.-2
- پرهیزگاران درمان درد هاى خود را از قرآن مىگیرند.*** از توضیحاتى که داده شد، روشن مىشود همچنانکه درد حُزن متقیان بواسطه تلاوت قرآن تشدید مىشود، دواى آن هم از قرآن به دست مىآید، اگر حزن آنها از عواقب امور و جهل به آن باشد، با خواندن قرآن نور امید هر چه بیشتر در قلب آنها تجلّى کرده و هر چه بیشتر تلاش مىکنند، و بهره بر مىگیرند، و اگر حزن آنها بواسطه دورى و عدم وصال به محبوب باشد، قرآن به عنوان نامهاى امیدبخش و نوید دهنده در راه رسیدن به این وصال است، در آیات متعددى سخن از رضوان و لقاء الهى است به نحوى که خوانندگان مؤمن مىیابند. (إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً- وَ نَراهُ قَرِیباً) یعنى کافران و منافقان رسیدن به رضوان و نِعَم و لقاء الهى را دور مىپندارند، و ما قریب مىدانیم.
- از قرآن بیماریهاى خود شفا خواهید - در کلمات مولى آقاجانم در نهجالبلاغه مىخوانیم: «از این کتاب بزرگ آسمانى براى بیماریهاى خود شفا خواهید، و براى مشکلاتتان کمک گیرید، زیرا در آن، شفاء بزرگترین بیماریهاست و آن کفر و نفاق و جهل و ضلالت است». مولى از چهار مرض بسیار بزرگ سخن مىگوید که: زندگى دنیا و آخرت را تباه مىکند«فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به على لاوائکم فانّ فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغىّ و الضلال»:
- جهل از اعتقاد فاسد - (الْغىّ) چنانکه صاحب مفردات گوید عبارت است از جهلى که از اعتقاد فاسد حاصل شود، (جهل یک وقت ناشى از هیچ اعتقادى نیست ویک وقت از اعتقاد فاسد است، این دومى را غىّ نامند «الغىّ جهل من اعتقاد فاسد و ذلک انّ الجهل قد یکون من کون الانسان غیر معتقد اعتقاداً لا صالحا و لا فاسداً و قد یکون من اعتقاد شى فاسد و هذا النحو الثانى یقال له الغىّ» مفردات، صفحه 369.
- انحراف از طریق مستقیم - (الضّلال) مفردات گوید عبارت است از انحراف از طریق مستقیم و گمراهى، خواه سهواً و خواه عمداً، خواه کم و خواه زیاد «الضّلال العدول عن الطریق المستقیم و یضادّه الهدایة قال تعالى (فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها) و یقال الضّلال لکل عدول عن المنهج عمداً کان او سهواً، یسیراً کان او کثیراً» 297.
- انسان معتقد به خدا چون کوه است- کفر موجب بىهدفى انسان در مسیر زندگى مىشود، انسان بى هدف و بىایمان، انسان تهى و بیوزنى است، که مثل فضانوردان در فضاى زندگى با هر نسیمى به طرفى مىروند، اما انسان معتقد به خدا سنگین است، که بادهاى کوه برکن هم او را به حرکت درنمىآورد، هر آن دست انسان را گرفته و در آفاق و انفس سیر مىدهد، تا با آیات الهى آشنا کند و ایمان را در قلب انسانها رسوخ دهد.
- انسان معتقد راهنما و راهبر است- انسان جاهلى را هم که دچار بیمارى (غَىّ) و جهالت شده نجات مىدهد، انسان گمشده در وادى (ضلال) و ضلالت را هم از حیرت رهانده و مسیر را به او مىنمایاند، نه اینکه فقط راهنماست که راهبر است، یعنى تا رسیدن به مقصد دست را گرفته و مىبرد، نه اینکه فقط بگوید راه از این طرف است.
- قرآن راهنمای گمراهی وجهالت - قرآن هم انسان جاهلى را که از روى اعتقاد فاسد به جهالت و گمراهى افتاده راهنما است، و هم گمراهى را که از راه صواب منحرف شده، خواه از روى اعتقاد فاسد و خواه بدون اعتقاد فاسد، خواه ضلالت شخص زیاد باشد، به حدّ کفر، و خواه ضلالت در اعتقادات و اصول، و خواه ضلالت در احکام و فروع.
- متقین از قرآن چگونه شفا می طلبند ؟ اگر سؤال شود چهار بیمارى که مولى در این کلامشان فرمودهاند، چگونه در مورد متّقیان صادق است که در خطبه متقینمى فرمایند از قرآن شفا مىطلبند در حالى که پرهیزکار و متقى، هستند نه کافر و نه منافق؟!
- جهت عدم ابتلاء از گناه - در جواب گوئیم: مرضهائى مثل کفر و نفاق و غىّ و ضلال که در سرحد کفر باشد، براى آنها نیست، و این کلام مولى شفابخشى قرآن را نسبت به کافرین بیان مىکند، (البته در صورتى که خود در صدد شفا خواهى باشند) علاوه بر اینکه متقیان براى عدم انحراف و پیشگیرى از مبتلا شدن به این امراض باید آن نسخه را مورد عمل قرار دهند، یعنى گرچه مبتلا نشدهاند، ولى براى جلوگیرى از ابتلاء نیاز به قرآن دارند، و اما حضرت در کلمات دیگرى شفابخشى قرآن را براى مطلق امراض که شامل غیر امراض کفّار و منافقین است، بیان فرمودهاند.
- علم حوادث قرآن دوای درد است- در جاى دیگر از نهجالبلاغه مىخوانیم: «الا انّ فیه علم ما یاتى و الحدیث عن الماضى و دواء دائکم و نظم ما بینکم»: «آگاه باشید که در آن (قرآن ) علم خبرهاى آینده و داستان حوادث اقوام گذشته و دواى درد هاى شما و نظم زندگى اجتماعى شما است».
- قرآن گوى سبقت را از دیگران ربوده - در جاى دیگر مىفرماید: «شما را توصیه مىکنم به کتاب خداوند که رشته محکم و روشنائى آشکار و شفاى نافع و سیرابى گوارا است، هر کس به آن روى آورد، در امان است، و هر کس به آن چنگ زند نجات یابد، کجى در آن نیست تا نیاز به راست شدن داشته باشد، و خطا نمىکند که عتاب و ملامت شود و کثرة تکرار و زیاد شنیدن آن، آن را کهنه نمىکند، هر کس تکلم به قرآن کرد صادق و هر کس عامل به آن شد گوى سبقت را از دیگران ربوده. «و علیکم بکتاب الله فانه الحبل المتین و النور المبین و الشفاء النافع و الرَّى الناقع و العصمة لِلْمُتُمَسّک و النجاة للمتعَلّق، لا یَعوَج فیُقام و لا یَزیغ فَیُستَعْتَب «ولا تُخْلقُه کثرة الردّ» و وُلوج السَّمع من قال به صدق و من عمل به سَبَقَ»:
- قرآن بهار قلبها ؛ شفای سینه ها- و همچنین فرمود: «قرآن را یاد بگیرید که بهترین کلام است، و در آن تفقّه و دقت و تأمل کنید، که بهار قلبها است، (یعنى موجب شکوفائى قلوب است) و به نور آن طلب شفا کنید که شفاى سینهها و دلها است، و خواندن آن را نیکو کنید که بهترین گفتنى و نافعترین سخن است». «و تَعَلَّمُوا القرآن فَانَّه احسنُ الحدیث و تفقَّهوا فیه فانّه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور، و احسنوا تلاوته فانّه انْفَعُ القَصَص»:
- طالب بهبودى از فرآن - امام سجاد (علیه السلام) نیز در یکى از دعاهاى صحیفه سجادیه که در مورد ختم قرآن است، چنین مىفرماید: «و قرار دادى (اى خداوند متعال) قرآن را به صورت نور که هدایت جوئیم از ظلمتهاى گمراهى و جهل به وسیله پیروى کردن آن، و قرار دادى آن را شفاء و درمان براى کسى که سکوت کرد براى شنیدنش، آن هم شنیدنى از روى تصدیق و باور نمودن (نه از روى تکذیب و انکار)» و این همان نکتهاى است که عرض کردیم، انسان بیمار وقتى بهبودى مىیابد که خود طالب بهبودى باشد. «و جعلته نورا تهتدى من ظلم الظلالة و الجهالة باتباعه و شفاء لمن أنصت بفهم التصدیق الى استماعه»:
- با قرآن و بی قرآن - بهترین دلیل براى شفابخشى قرآن مقایسه وضع اسفبار جاهلیت قبل از اسلام با بعد از اسلام است، دیدیم که: چگونه عرب جاهلى که بوئى از انسانیّت نبرده بود، و جز خونریزى و خونخوارى چیزى به یاد نداشت، با آمدن قرآن و به کار بستن آن و متابعت از طبیب زمان خود پیامبر عظیم الشان اسلام (صلى الله علیه وآله) به کجا رسید، به جائى که ابرقدرتهاى زمان خود را به زانو درآوردند، و امان را از حکومت بزرگ ایران و روم گرفتند، و الان هم مىبینیم مسلمانان امروز در اثر پشت کردن به قرآن و دستورات آن وزیر بار ولایت حاکمان جور رفتن چه بر سرشان آمده، تمام عزّتى را که پیشینیان ما براى ما کسب کرده بودند با دست خود در اثر پشت کردن به قرآن از دست دادیم، و مىدهیم.
- و ما هنوز خوابیم!- آرى قرآن که مایه وحدت در بین عرب جاهلى شد، کنار گذاشتن آن موجب تفرقه و تسلّط بیگانگان بر ما و منابع ما گردید، با پشت کردن به قرآن از قوّت به ضعف و از علم به جهل و از پیشرفت به واماندگى و از عزّت به ذلّت روى آوردیم، و آن مجد و عظمت را به تدریج از دست دادیم، و مىگوئیم چرا به این روز افتادهایم؟! ما با دست خود پایگاه مطمئن ایمان را براى خود خراب کردیم و به آنچه باعث اتحاد و وحدت ما بود پشت پا زدیم و گویا دشمنان ما از آن استقبال کردند، گویا قرآن براى دشمنان ما نازل شده بود، که نداى وحدت آن را شنیدند و در برابر ما همگى جبهه گرفتند، و در نتیجه ما را به خاک سیاه نشاندند آنها که با شعار همیشه زنده تاریخ که هرگز کهنه نمىشود، یعنى: «تفرقه انداز و حکومت کن» ممالک اسلامى را دچار تشتّت کردند، آنها کردند آنچه که کردند و ما هنوز خوابیم!
- ما با قرآن چه کردیم !؟ - آرى برادرم تا وقتى قرآن را فقط در طاقچههاى خانهها و در کنار مقابر و مجالس ترحیم و در موقع خطبه عقد و انتقال از منزلى به منزل دیگر و در وقت مسافرت رفتن به کار گیریم، وضع به همین منوال است، و باید از بیمارى فردى و اجتماعى بنالیم، واقعاً شرمآور است که با قرآن چنین کردیم و با چه روئى در قیاس به محضر رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) و قرآن عزیز و بالاتر از همه خداوند متعال رویم، آیا به ما نمىگویند هدف از نزول قرآن همین بود که کردید؟!
- کتاب شفای همه درد ها - قرآن کتاب عدالت، مساوات، آزادى و حق و خیر است، و در یک جمله کتاب شفاى تمام درد ها است، درد روحى، اجتماعى، تربیتى، اخلاقى و غیره، همه امراضىکه امروز ما به آنها مبتلا هستیم.
- علم قرآن برود دشمن مسلط شود- در اینجا بسیار مناسب است روایت جالبى را از امام جواد (علیه السلام) ذکر کنم، تا روشن شود چطور در اثر عدم توجه به قرآن خداوند قرآن و علاقه به آن را از ملتى مىگیرد، و دشمنان را بر سر آنها مسلّط مىگرداند. حضرت مىفرمایند: «وَ کُلُّ امَّة قَد رَفَعَ الله عنهم علمَ الکتابِ حین نَبَذوه و ولّاهم عَدُوّهم حین تَوَلّوه و کان نَبْذُهم الکتاب انْ اقاموا حروفَه و حَرّفوا حدودهَ فهم یَرونُه و لا یرعَونه و الجهّال یُعْجِبُهم حفظُهم للروایة و العلماء یحزُنُهم ترکُهُم للرعایة»:
- قرآن را ترک کردند دشمن را قبول کردند - «هر امّتى که خداوند علم قرآن را از آنها برداشت وقتى بود که خود قرآن را ترک کردند و هر امّتى که خداوند بر آنها دشمنانشان را مسلّط کرد وقتى بود که خود زیر سلطه دشمن رفتن را قبول کردند، و ترک کردن و کنار گذاشتن آنها قرآن را به این صورت بود که حروف و کلمات و الفاظ قرآن را حفظ مىکردند، ولى حدود و احکام آن را تحریف مىکردند، روایت قرآن مىکردند، ولى مراعات آن نمىکردند، نادانان حفظ قرآن را براى روایت کردن آن ترجیح مىدادند و علماء از اینکه ترک رعایت قرآن مىشود محزون و غمگین مىشدند».
- چشمى گریان و دلى پرخون به عمل نکردن قرآن - با توجه به این روایت، حرکت قهقرائى امّت اسلامى و به عقب برگشتن آنها کاملا روشن مىشود و چقدر دقیق منطبق بر این زمان مىشود، که مىبینیم در کشورهائى مثل حجاز و عراق و مصر حفظ الفاظ قرآن بسیار مورد توجه است، به طورى که بچههاى کوچک مبادرت به حفظ قرآن مىکنند، در حالى که احکام آن مراعات نمىشود، و در کنار این عدم رعایت، علماى راستین محزونند، و خون دل مىخورند، با چشمى گریان و دلى پرخون نظارهگر این اوضاع هستند، و کارى از دست آنها ساخته نیست، آنقدر که به صورت زیبا و تجوید قرآن توجه مىشود، به تفسیر و بیان احکام توجه نمىشود، و این نقشهاى بود که بعد از به انحراف کشیدن خط امامت بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله) کشیده شد، و تا به حال ادامه دارد،
- خصوص در ماه رمضان، ترتیل بخوانیم «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلًا» (مزمل/ 4) معناى ترتیل خواندن این است که با صوت خوب بخوانیم، آرام بخوانیم، وقتى مىخوانیم، در آیات قرآن فکر کنیم. فکر و تدبر کنیم و نکند بى توجه قرآن بخوانیم، نکند که بر دل ما قفل خورده باشد.
- 8- عمل به قرآن و پیروى از سنت پیامبر گرامى اسلام : ما گاهى هم که سراغ امیرالمؤمنین مىرویم امیرالمؤمنینى که در زیارت امینالله است ببینیم چیست؟ «وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِه» به تمام کتاب عمل کردى. «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» به تمام دستورات پیغمبر عمل کردى. «سنّى» مىدانید یعنى چه؟ «سُنّى» یعنى کسى که به سنت عمل کند. اول سُنّى امیرالمؤمنین است. «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» یعنى به سنت پیغمبر عمل کرده است.
- سنت پیامبر در غدیر خم - اگر ما خواسته باشیم ببینیم سنت پیغمبر چیست باید ببینیم پیغمبر در غدیر خم چه کرده است؟ باید ببینیم پیغمبر برخوردش با امیرالمؤمنین چه بود؟ نسبت به فاطمه چه بود؟ پیغمبر چه گفت؟ بنابراین ما شیعهها سُنّى واقعى هستیم. یعنى چه؟ یعنى به سنّت پیغمبر عمل مىکنیم. سُنّى یعنى کسى که به ... «وَ اتَّبَعْتَ» در زیارت امینالله مىگوییم: یا على! تو سنّى هستى. «وَ اتَّبَعْتَ سُنَّهَ نَبِیِّه» سنّى واقعى کسى است که هرچه پیغمبر گفت عمل کند.
- راه و رسم استفاده از قرآن - تا راه و رسم استفاده از قرآن را نیاموزیم، از آن بهرهمند نخواهیم گشت. سودجویان و یا نادانان گاهى قرآن را مىخوانند و احتمال باطل را دنبال مىکنند. همچنان که از زبان نهج البلاغه شنیدید آنها کلمه حق را مىگویند و از آن باطل را اراده مىکنند. این، عمل به قرآن و احیاى آن نیست بلکه اماته قرآن است. عمل به قرآن آنگاه است که درک از آن درکى صحیح باشد.
- مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما پیشیگیرند- «فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هرکس را که این نوشته من به او برسد، به امور ذیل توصیه و سفارش مىکنم: خدا را! خدا را! درباره قرآن. مبادا دیگران در عمل به قرآن بر شما پیشى گیرند
- صداقت در قرآن راستی عمل را شامل شود - به معنى وسیع کلمه منحصر به راستى و درستى در گفتار نیست، بلکه معنى وسیعى دارد که راستى در عمل را نیز شامل مىشود، و در قرآن مجید نیز آمده است: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند.
- صفت متقین در چهارمین صفت مىفرماید: «زمام اختیار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پیشواى او است. هر جا قرآن فرود آید، او بار خویش را همانجا افکند، و هر جا قرآن منزل کند، آن را منزلگاه خویش سازد.» «قد أمکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و إمامه، یحلّ حیث حلّ ثقله، و ینزل حیث کان منزله).
- رجوع به سنّت و روش مقرّر و ثابت - أیا کسانى که گرویدید فرمان خدا را ببرید و فرمان رسول خدا را ببرید و از اولى الأمر را و اگر در باره حکمى میان شما اختلاف و نزاعى رخ داد آن را از خدا و رسولش جویا شوید» ردّ حکم بخدا عبارت از عمل بایات روشن قرآن است، و ردّ حکم و جویا شدنش از رسول خدا بمعنى رجوع بسنّت و روش مقرّر و ثابت و مورد اتّفاق آن حضرت است که مورد اختلاف نباشد.منهاجالبراعة(الخوئی)
- قرآن را بیاموزید، که آن نیکوترین حدیث است، و در آن تدبّر کنید، که آن بهار دلها است (همانطورى که دل از تفرّج گلزار در بهار مفرّح و شادان مىشود، شخص متفکّر در قرآن بگلهاى علوم و غنچههاى حکمتى بر خورد میکند که از بوى آنها سرمست و خوشحال مىشود) و از انوار درخشان آن شفا بطلبید که آن شفا دهنده سینهها است (دلهائى که بمرض جهل و درد گمراهى گرفتاراند بمرهمهاى هدایت قرآن شفا پیدا میکنند) و آن را خوب (و از روى تفکّر) بخوانید که آن سودمندترین داستانها است، (و کسى که عالم بعلم قرآن است باید عملش بر طبق علمش باشد) زیرا عالمى که بغیر علمش عمل کند، بنادانى سرگردان ماند، که از نادانى خود بهوش نیاید بلکه بر چنین کسى (در قیامت) حجّت تمامتر، و اندوهش زیادتر، و سرزنشش نزد خدا بیشتر است.شرح نهج م ص 48
- قرآن را، که آن خوبترین و بهترین سخن است، و در یابید در او، بدرستى که آن بهار دلها است، و طلب شفا کنید به نور او، بدرستى که آن شفاى سینهها است، و نیکو دانید خواندن آن را، بدرستى که آن سودمندترین قصّهها است. (2) بدرستى که عالم عمل کنند[ه] به غیر علم خود همچو جاهل متحیّر باشد
- قرآن خیرخواهى است که خیانت نمىکند، و هدایتگرى است که گمراه نمىنماید، و سخنگویى است که دروغ نمىگوید. احدى با قرآن ننشست جز اینکه به فزونى یا کمى از پیش آن برخاست: فزونى در هدایت، و کم شدن در کور دلى. بدانید که براى کسى بعد از بودن با قرآن تهیدستى نیست، و براى احدى منهاى قرآن بىنیازى نمىباشد. از قرآن براى بیماریهاى خود شفا جویید، و از آن براى پیروزى بر مشکلات یارى خواهید، نهج..(انصاریان) ص 396
- قرآن راهنمایی که گمراه نمی کند- پس از این امام (ع) به ذکر قرآن و فضایل آن مىپردازد تا شنوندگان را به پیروى از آن برانگیزد، صفت ناصح را براى قرآن استعاره آورده است، بدین مناسبت که قرآن پیرو خود را مانند خیرخواهى اندرزگو به انواع مصالح راهنمایى مىکند، جملههاى لا یغشّ و هادى الّذی لا یضلّ ترشیح این استعاره است یعنى قرآن پند دهندهاى است که فریب نمىدهد و راهنمایى است که گمراه نمىکند، ترجمهشرحنهج..(ابنمیثم)
- قرآن خوانده شود و تفسیر شود.- این سیاست شومى بود که بعد از پیامبر ریخته شد که قرآن خوانده شود ولى تفسیر نشود. به امید روزى که به هوش آئیم و براى رفع همه درد ها و خصوصاً درد و تفرقه و نفاق به سراغ قرآن رویم، که آن ریسمان محکمى است که مأمور چنگ زدن به آنیم. (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) مرحوم الهى این نغمه سراى باغ عشق و عرفان در ذیل چند فراز گذشته (تالین لا جزاء القرآن یرتلونه ترتیلا یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم) چنین گوید.
|
ز شوق دوست چون شمع گذازان |
|
کنند اجزاء قرآن را تلاوت |
به ترتیب و تفکر وز درایت |
|
کز آن خواندن غمین گردد دل پاک |
غمى کان در نشاط آرد نه افلاک |
|
|
هزاران درد جان خویش درمان |
|
کتاب عشق قرآن است دریاب |
صحیفه سرّ سبحان است دریاب |
برو گر عاشقى این دفتر آموز |
زنور دانش آن دل بیفروز |
|
کز این دانش نه دانشهاى دیگر |
توان گشتن به کوى دوست رهبر |
|
|
بیاموزى رموز عشق و مستى |
|
کز این جام الَستى گر کنى نوش |
خودى گردد ز سرمستى فراموش |
|
بسوزى خودپرستى و خودى را |
بیفرزوى چراغ بیخودى را |
|
|
فزون در دل هوا و شهوت آرد |
|
کجا درمان درد خودپرستى است |
کجا آن مىزصهباى الَستى است |
|
مىاى کان عقل را هشیار سازد |
دل از خواب هوس بیدار سازد |
|
فزآید مستیش هشیارى دل |
زداید دارویش بیمارى دل |
|
غرور و مستى از جان دور سازد |
|
مِى شیرین پاک آسمانى است |
ز قرآن جو که تاک آسمانى است |
|
کتاب سرّ لاریبى است قرآن |
ظهور شاهد غیبى است قرآن |
|
|
صعود قومى و قوسى صعودى است |
|
خوشا آنان که شب زین دفتر عشق |
همى خوانند نام دلبر عشق |
|
خوشا آنانکه هر شب تا سحرگاه |
بدین خوش نغمه از دل بر کشند آه |
|
|
(الهى) ساز، درد خویش درمان |
|
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج1، ص: اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۰۵/۱۱