بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- سورةُ النَّاس 2-
- . مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(6)
- 1.قرائت: (خواندن (.(الجنة) درالف ولام برسر حروف قمری فقط حرف لام خوانده می شود و الف بدون علامت خوانده نمی شود
- 2.صرف: (تجزیه(.(من)ازحروف جارة (الجنة) جمع اسم معرفه مونث (واو) ازحروف عطف (الناس) اسم معرفه جمع انس ای خلاف جن.
- 3.نحو: (ترکیب(.(من)ازحروف جارة (الجنة) مجرورحرف جار (واو) حرف عطف (الناس) معطوف علیه «الَّذِی» اسم موصول صفة الوسواس «یُوَسْوِسُ» مضارع فاعله مستتر و الجملة صلة «فِی صُدُورِ» متعلقان بالفعل «النَّاسِ» مضاف إلیه
- 4.نکته: (مساله دقیق) هشدار مىدهد که «وسواسان خناس» تنها در میان یک گروه و یک جماعت، و در یک قشر و یک لباس نیستند، در میان جن و انس پراکندهاند و در هر لباس و هر جماعتى یافت مىشوند، باید مراقب همه آنها بود و باید از شر همه آنها به خدا پناه برد..
- 5.پیام: (قرآن) از محمّد باقر علیه السّلام روایت است که: رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم رنجور شد جبرئیل و میکائیل آمدند جبرئیل بر بالین وى بنشست و میکائیل بر پائین وى جبرئیل تعویذ وى کرد به [قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ] و میکائیل تعویذ وى کرد به [قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ] و روایت است که: پیغامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم حسن و حسین علیهما السّلام را بسیار باین دو سوره تعویذ کردى.
- 1.قرائت: (خواندن (.على (علیه السلام) هرکار مهمى درموقع شروع بِسْمِ اللّهِ گفته نشود آن کار ناقص و ناتمام خواهد بود: کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یُذْکَرْ فِیهِ بِسْمِ اللّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ.
- 2.صرف: (تجزیه(. (اسم) فیه إبدال، أصله سمو، حذف حرف العلة وهو لام الکلمة و أبدل عنه همزة الوصل. و دلیل الواو جمعه على أسماء و أسامی، و تصغیره سمىّ. و الأصل أسماو و أسامو و سموی، فجرى فیها الإعلال بالقلب (اللّه) . أصله الإلاه، نقلت حرکة الهمزة إلى لام التعریف ثم سکنت و حذفت الألف الأولى لالتقاء الساکنین و أدغمت اللام فی اللام الثانیة ..و حذفت الألف بعد اللام الثانیة لکثرة الاستعمال. فالإله مصدر من أله یأله إذا عبد، و المصدر فی موضع المفعول أی المعبود).(الرحمن) صفة مشتقة من صیغ المبالغة، وزنه فعلان من فعل رحم یرحم باب فرح.(الرحیم) صفة مشتقة من صیغ المبالغة، أو صفة مشبهة باسم الفاعل وزنه فعیل من فعل رحم یرحم.
- 3.نحو: (ترکیب(.(بسم) جار و مجرو ر متعلق بمحذوف خبر. والمبتدأ محذوف تقدیره: ابتدائی (اللّه) لفظ الجلالة مضاف إلیه مجرور و علامة الجر الکسرة. (الرحمن) نعت للفظ الجلالة تبعه فی الجر. (الرحیم) نعت ثان للفظ الجلالة تبعه فی الجر.
- 4.نکته: (مساله دقیق). بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم: چون فرود آمد ساکن شد بادها و دریا نجنبید، وجمله بهایم گوش بنهادند، و شیاطین را رجم کردند از آسمان،
- 5.پیام: (قرآن) از. میان همه مردم جهان رسم است که هر کار مهم و پر ارزشى را به نام بزرگى از بزرگان آغاز مىکنند، یعنى آن کار را با آن شخصیت مورد نظر از آغاز ارتباط مىدهند. ولى آیا بهتر نیست که براى پاینده بودن یک برنامه و جاوید ماندن یک تشکیلات، آن را به موجود پایدار و جاویدانى ارتباط دهیم که فنا در ذات او راه ندارد، از میان تمام موجودات آنکه ازلى و ابدى است تنها ذات پاک خداست و به همین دلیل باید همه چیز و هر کار را با نام او آغاز کرد و از او استمداد نمود لذا در نخستین آیه قرآن مىگوئیم: «بنام خداوند بخشنده بخشایشگر» (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
- . قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ( 1)
- 1.قرائت: (خواندن (.تلفظ حرف ع در(أَعُوذُ) ازمیان حلق برخلاف همزه به حالت صدای کشدار، نه سخت ونه شل ، نه سنگ است ونه آب بلکه مثل عسل است، و درقرائت (واو) لبها غنچه شود.درهمزه وصل (الْفَلَقِ) که به شکل الف در اول کلمه می آید اگر در آغاز سخن قرار گرفت خوانده می شود ولی اگر وصل به کلمه قبل از خود شد خوانده نمی شود.
- 2.صرف: (تجزیه(.(قل) فعل مفرد مذکرامر و فاعله مستتر تقدیره أنت از( قول) معتل العین (اجوف) اعلال شده (قال)( یقول)(قُلْ) ، (أَعُوذُ) فعل مضارع مرفوع و فاعله مستتر تقدیره أنا متکلم وحده ، أعوذ بالله، أی: ألجأ إلى الله،مشتق اسْتَعَاذَ- پناه می برم ازمصدر(عوذ ) باء حرف جاره (رب ) اسم الجلالة، (الفلق) اسم بمعنى الصبح ، وزن فعل بفتحتین.
- 3.نحو: (ترکیب(.(بربّ) متعلّق ب (أعوذ)، جملة: (قل ...) لا محلّ لها ابتدائیّة. و جملة: (أعوذ ...) فی محلّ نصب مقول القول .
- 4.نکته: (مساله دقیق). «فلق» در اصل به معنى شکافتن چیزى و جدا کردن بعضى از بعضى دیگر است، و از آنجا که به هنگام دمیدن سپیده صبح پرده سیاه شب مىشکافد، این واژه به معنى طلوع صبح، به کار رفته، بعضى آن را به معنى همه موالید و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حیوان و گیاه مىدانند، چرا که تولد این موجودات که با شکافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مىگیرد از عجیبترین مراحل وجود آنهاست.
- 5.پیام: (قرآن) از. در روایات مىخوانیم: صدقه، دعا، خواندن سورههاى ناس و فلق و امثال آن مىتواند مانع تأثیر چشم زخم شود.
- . مِن شَرِّ مَا خَلَقَ(2)
- 1.قرائت: (خواندن (.تلفظ حرف خ در (خَلَقَ)از حروف حلقی است که از داخل حلق گفته می شوند. و7 حرف است ( ه ء ع غ ح خ ) 2 .صرف: (تجزیه . ((من) ازحروف جاره (شرّ) ازشررحرف راء مشدّد شده . هرگاه دو حرف هم جنس پهلوی هم اولی ساکن و دوّمی متحرّک باشد در هم ادغام می شوند، (ما) اسم موصول فی محلّ جرّ(خلق)فعل ماضی مفرد مذکرغایب ، هو فاعل درآن مستتراست. 3.نحو: (ترکیب((من شرّ) جارومجرورمتعلّق ب (أعوذ) فی المواضع الأربعة (ما) اسم موصول فی محلّ جرّ مضاف إلیه ، جملة: «خلق ...» لا محلّ لها صلة الموصول (ما. 4.نکته: (مساله دقیق). و بعضى نیز مفهوم «فلق» را از این هم گستردهتر گرفتهاند، و آن را به هرگونه آفرینش و خلقت اطلاق کردهاند، چرا که با آفرینش هر موجود پرده عدم شکافته مىشود و نور وجود آشکار مىگردد. 5.پیام: (قرآن) از. تعبیر به «من شر ما خلق» مفهومش این نیست که آفرینش الهى در ذات خود شرى دارد، چرا که آفرینش همان ایجاد است، و ایجاد و وجود خیر محض است، قرآن مىگوید: «همان خدائى که هر چه را آفرید نیکو آفرید» (الم سجده/ 7).
- . وَ مِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ(3)
- 1.قرائت: (خواندن (حرف (قاف ) به کمک زبان کوچک و با شدّت و سختى گفته مى شود بطورى که صوت ، قطع مى گردد، ولى حرف (غین ) از انتهاى حلق و با سستى تلفّظ شده و صدا در آن کشیده مى شود، همچنین حرف (غین ) باید درشت ادا شود
- 2.صرف: (تجزیه( (واو) حرف عطف (من ) ازحروف جاره (شرّ) ازشررحرف راء مشدّد شده . هرگاه دو حرف هم جنس پهلوی هم اولی ساکن و دوّمی متحرّک باشد در هم ادغام می شوند،(غاسق) اسم فاعل من الثلاثیّ غسق أی أظلم، وزنه فاعل و هو اللیل. (اذا) ظرف (وقب) ماض فاعله مستتر. نکره آمدن غاسق، و قید ظرف اذا وقب، شامل هر گونه تاریکى فشرنده و فراگیرندهاى میشود که همه محیط و ظرف تابش را پر کند.
- 3.نحو: (ترکیب((إذا) ظرف فی محلّ نصب مجرّد من الشرط متعلّق بالمصدر، و من شر متعلقان بأعوذ و ما اسم موصول مضاف إلیه و جملة خلق صلة و العائد محذوف أی خلقه و یجوز أن تکون مصدریة (وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ) عطف على ما تقدم و إذا ظرف لمجرد الظرفیة و جملة وقب فی محل جر بإضافة الظرف إلیها (إذا) مثل الأول متعلّق بالمصدر (شر حاسد) .. و
- 4.نکته: (مساله دقیق). سپس در توضیح و تفسیر شرمىافزاید: « از شر هر موجود شرور هنگامى که شبانه وارد مىشود»
- 5.پیام: (قرآن) از. شرّ هنگامى پیدا مىشود که مخلوقات از قوانین آفرینش منحرف شوند و از مسیر تعیین شده جدا گردند، فى المثل نیش و دندان برّنده حیوانات یک حربه دفاعى براى آنهاست که در برابر دشمنانشان به کار مىبرند همانند سلاحى که ما در مقابل دشمن از آن استفاده مىکنیم، اگر این سلاح به مورد به کار رود خیر است، اما اگر نا به جا و در برابر دوست مصرف گردد شرّ است.
- . وَ مِن شَرِّ النَّفَّثَاتِ فىِ الْعُقَدِ(4)
- 1.قرائت: (خواندن (وَ مِن شَرِّ النَّفَّثَاتِ فىِ الْعُقَدِ(4)
- .آیه 4)- بعد مىافزاید: «و از شرّ آنها که در گرهها مىدمند» و هر تصمیمى را سست مىکنند (و من شر النفاثات فى العقد). بسیارى از مفسران «نفاثات» را به معنى «زنان ساحره» تفسیر کردهاند آنها اورادى را مىخواندند و در گرههایى مىدمیدند و به این وسیله سحر مىکردند.
- ولى جمعى آن را اشاره به زنان وسوسهگر مىدانند که پى در پى در گوش مردان، مخصوصا همسران خود، مطالبى را فرو مىخوانند تا عزم آهنین آنها را در انجام کارهاى مثبت سست کنند.
- فخر رازى مىگوید: زنان به خاطر نفوذ محبتهایشان در قلوب رجال در آنان تصرف مىکنند.
- این معنى در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است زیرا یکى از مهمترین وسائل نفوذ جاسوسها در سیاستمداران جهان استفاده از زنان جاسوسه است که با این «نفّاثات فى العقد» قفلهاى صندوقهاى اسرار را مىگشایند و از مرموزترین مسائل با خبر مىشوند و آن را در اختیار دشمن قرار مىدهند.
- بعضى نیز نفاثات را به «نفوس شریره»، و یا «جماعتهاى وسوسهگر» که با تبلیغات مستمر خود گرههاى تصمیمها را سست مىسازند تفسیر نمودهاند. بعید نیست که آیه مفهوم عام و جامعى داشته باشد که همه اینها را شامل شود حتى سخنان سخن چینها، و نمّامان که کانونهاى محبت را سست و ویران مىسازند.
- 2.صرف: (تجزیه(. (4) النفّاثات: جمع النفّاثة مؤنّث النفّاث، مبالغة اسم الفاعل أی النافخات فی العقد للسحر، مأخوذ من الثلاثیّ نفث باب نصر و باب ضرب، وزنه فعّال.
- 3.نحو: (ترکیب((شرّ غاسق)، (فی العقد) متعلّق ب (النفّاثات)، و جملة: «وقب ...» فی محلّ جرّ مضاف إلیه. (وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ) عطف على ما تقدم أیضا و فی العقد متعلقان بالنفاثات (وَ مِنْ شَرِّ سِدٍ إِذا حَسَدَ) عطف على ما تقدم و إعرابه ظاهر. تکلّم العلماء فی معنى الغاسق فعن النبی صلّى اللّه علیه و سلّم أنه القمر و قد ذکرناه بإسناده. و روى عقیل عن الزهری قال: الغاسق إذا وقب الشمس إذا غربت. قال أبو جعفر: و أکثر أهل التفسیر أن الغاسق اللیل، و منهم من قال: الکواکب فإذا رجع إلى اللغة عرف منها أنه یقال: غسق إذا أظلم فاتّفقت الأقوال لأن الشمس إذا غربت دخل اللیل، و القمر باللیل یکون، و الکواکب لا یکاد یطلع إلّا لیلا. فصار المعنى و من شرّ اللیل إذا دخل بظلمته فغطّى کل شیء. یقال: وقب إذا دخل، و قول قتادة: وقب ذهب لا یعرف.
- [سورة الفلق (113): آیة 4]
- وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ (4)
-
جمع نفّاثة و فی المکسّر نوافث یقال: أنّهنّ نساء سواحر کنّ فی عهد النبی صلّى اللّه علیه و سلّم أمر بالاستعاذة منهن لأنهنّ یوهمن أنهنّ ینفعن أو یضررن فربّما لحق الإنسان فی دینه ما یأثم به. فأما السحر فباطل.
- إعراب القرآن، ج5، ص: 198
- 4.نکته: (مساله دقیق).
- 5.پیام: (قرآن) از. وانگهى بسیارى از امور است که ما در ظاهر آنها را شر حساب مىکنیم ولى در باطن خیر است مانند حوادث و بلاهاى بیدارگر و هشدار دهنده که انسان را از خواب غفلت بیدار ساخته و متوجه خدا مىکند اینها مسلما شرّ نیست. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم