پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۸۸ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۰
شهریور

                      بسم الله الرحمن الرحیم

                      اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

                     الله اکبر1

  1. موارد تکبیر یعنی  الله اکبر :  همچو روح برای نماز : حضور در نماز؛ پس از نیّت، که تصمیم بر انجام عبادت براى خداوند است و بر پایى نماز به قصد تقرّب به پروردگار، وارد نماز مى‏شویم. همراه با «حضور قلب» و آمادگى روحى و توجّه کامل به پروردگار، تکبیر مى‏گوئیم. این توجّه و حضور دل، همچون روح براى نماز است.
  2. اللّه اکبر : خدا برتر و بزرگتر از فکر و خیال ما و برتر از توصیف با قلم و بیان ماست.
  3. اللّه اکبر : عظمت او، فراتر از درک و شناخت تصوّر ماست.
  4. اللّه اکبر : هر چه را اراده کند، در همان لحظه انجام مى‏گیرد. فرمانش مطاع است.
  5. پدیده‏ها و انسان را از نیستى به وجود آورده، همه را روزى داده، هدایت کرده، بازگشت همه به سوى اوست
  6. اللّه اکبر : جان وهستى همه جانداران و جمادات، در دست قدرت اوست. اوست که عزّت مى‏بخشد و ذلیل مى‏کند، بى نیاز است و همه به او محتاجند.
  7. اللّه اکبر : انسان‏ها را در رحم مادران، تصویرگرى مى‏کند، غرائز هدایتگر را در فطرت آنها به ودیعت مى‏گذارد، بیمارى‏ها را شفا مى‏دهد، ناتوانان را توان مى‏بخشد،
  8. اللّه اکبر : همه چیز مردنى و فانى است مگر ذات او. در قیامت، حساب و کتاب و پاداش و کیفر همه، با اوست. آنروز معلوم خواهد شد که همه کاره اوست و دیگران را کارى ساخته نیست و ..
  9. اللّه اکبر : آنانکه به درگاه غیر او روى آورده‏اند، باخته و زیان کرده‏اند ...
  10. اللّه اکبر : نمازمان با نام چنین خداى عظیمى شروع مى‏شود....
  11. اللّه اکبر : پس از نیّت، تکبیرة الاحرام مى‏گوییم و وارد نماز مى‏شویم .... «اللّه‏اکبر!»
    1. اللّه اکبر، شعار برترى و اعتلاى مکتب و عقیده ماست.
  12. اللّه اکبر : نماز، با «اللّه اکبر» شروع مى‏شود و با «رحمةالله» ختم مى‏گردد.
  13. اللّه اکبر : نمازى که هم توجّه قلبى دارد، هم توصیف و ثناى زبانى دارد، هم حمد و ذکر را با گوش مى‏شنویم، و هم با اندام و حرکات اعضاء به عبادت مى‏پردازیم.
  14. اللّه اکبرنمازى که با نام «اللّه» آغاز مى‏شود، نه مثل بت پرستان و مسیحیان و طاغوتیان، که با نام بت، یا نام عیسى علیه السلام یا طاغوت‏ها و شاهان، کار را شروع مى‏کنند.
  15. اللّه اکبرنمازى که همراه با اللّه اکبر است، و این شعار، که خط بطلان بر باطل‏ها و قدرت‏هاى پوچ مى‏کشد، در طول نمازهاى واجب و مستحب روزانه، هشتاد و پنج بار تکرار مى‏شود و پیش از نماز و پس از نماز هم، با عناوین مختلف، به صورت مستحب، بازگو مى‏شود. اللّه اکبر ..
  16. اللّه اکبرو این شعار، در طول نمازها تکرار مى‏شود و رمز رشد و تربیت ما در ابعاد معنوى، در سایه همین تکرارهاست.
  17. اللّه اکبر : خدا، بزرگتر از همه چیز است. بزرگتر از آنکه با دیگران مقایسه شود وبا حواس ظاهرى درک شود.
  18. اللّه اکبر : بزرگتر از هوس‏هاى ما و حرف‏هاى دیگران و وسوسه‏هاى شیطان و...
  19. اللّه اکبر : بعد هر نماز 34 بار در تعقیب هر نماز 34 بار. در 5 نوبت نماز، 170 بار. اللّه اکبرآمده
  20. اللّه اکبر :  تکبیرات اختتامیه 6 بارتکبیرات افتتاحیه 6 بار. در 5 نوبت نماز، 30 بار ودر مجموع 360 بار اللّه اکبر آمده
  21. اللّه اکبر :. تکبیر 70000 فرشته در زفاف حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
  22. اللّه اکبر : هنگامی که فاطمه را به خانه علی علیه السلام می‏بردند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) زهرا س را بر ناقه‏ای سوار کرد و سلمان دنبال ناقه می رفت و رسول الله صلی الله علیه و آله حاضر بود. رسول اکرم صلی الله علیه و آله دید، 70000 فرشته تکبیرگویان همراه جبرئیل و میکائیل برای زفاف فاطمه سلام الله علیها آمده‏اند. بحار، ج 104، ص 141.
  23. اللّه اکبر 2. تکبیر وشکسته شدن سنگ در خیبر ..در جنگ خندق مسلمانان به سنگ سفتی رسیدند، کلنگ شکست ولی سنگ نشکست. پیامبر ص آمد کلنگ زد فکبر رسول الله صلی الله علیه و آله تکبیرة فتح و کبر المسلمون ثم ضربها رسول الله صلی الله علیه و آله ثانیة فبرق منها برق أضاء ما بین لابتیها حتی لکأن مصباحا فی جوف بیت مظلم فکبر رسول الله صلی الله علیه و آله تکبیرة فتح و کبر المسلمون‏ بحارالانوار، ج 20، ص 188.
  24.  : اللّه اکبر : 3. هنگام قربانی در حدیبیة، پیامبر صلی الله علیه و آله با گفتن‏ بسم الله و الله اکبر به صدای بلند، شتر قربانی خود را نحر می‏کند الغازی، ج 2، ص 612.
  25. اللّه اکبر سوار کشتی‏ قال الصادق علیه السلام‏ فإذا رکبت فی سفینة فکبر الله تعالی مائة تکبیرة بحارالانوار، ج 97، ص 113
  26.  اللّه اکبر: هنگام زیارت قبور ائمه‏ ؛ در زیارت نجف: قال الصادق علیه السلام‏ إذا وصلت إلی باب السلام فاستقبل القبلة و کبر الله ثلاثین مرة إقبالالاعمال، ص 608.
  27. اللّه اکبر : در زیارت کربلا: قال الصادق علیه السلام‏ فإذا أتیت الفرات فکبر الله مائة مرة بحارالانوار، ج 98، ص 257.
  28. اللّه اکبر :در زیارت کاظمین: ثم تدخل مقدما رجلک الیمنی فإذا دخلت فکبر الله تعالی مائة تکبیرة بحارالانوار، ج 99، ص 16.
  29. اللّه اکبر :در زیارت سامراء: قال السید ابن طاوس (ره) ثم تدخل مقدما رجلک الیمنی و تقف علی ضریح الامام أبی الحسن الهادی علیه السلام مستقبل القبر و مستدبر القبلة و تکبر الله مائة تکبیرة بحارالانوار، ج 99، ص 64
  30. اللّه اکبر :هنگام نمایان شدن ضریح‏ ، هنگام نمایان شدن ضریح مقدس امیر مؤمنان علیه السلام و هنگامی که قصد زیارت داری 34 بار الله اکبر بگو.
  31. اللّه اکبر :قبل از زیارت‏ موسی بن عبدالله: عرض کردم به امام نقی علیه السلام، مرا تعلیم فرما زیارتی که هرگاه خواستم یکی از شما را زیارت کنم، آنرا بخوانم. امام ع فرمود: ... چون داخل حرم شوی و قبر را ببینی، بایست و 30 مرتبه بگو؛ الله اکبر. پس اندکی راه برو ... بایست و 30 مرتبه بگو الله اکبر. پس نزدیک قبر مطهر رو و 40 بار بگو الله اکبر. تا صد تکبیر تمام شود. در زیارت (جامعه کبیرة)
  32. اللّه اکبر :عن البرمکی عن النخعی قال قلت لعلی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب صلوات الله و سلامه علیهم‏ علمنی یا ابن رسول الله قولا أقوله بلیغا کاملا إذا زرت واحدا منکم فقال إذا صرت إلی الباب فقف و اشهد الشهادتین و أنت علی غسل فإذا دخلت و رأیت القبر فقف و قل الله أکبر الله أکبر ثلاثین مرة ثم امش قلیلا و علیک السکینة و الوقار و قارب بین خطاک ثم قف و کبر الله عز و جل ثلاثین مرة ثم ادن من القبر و کبر الله أربعین مرة تمام مائة تکبیرة بحارالانوار، ج 99، ص 127.
  33. اللّه اکبر :فلسفه تکبیر قبل از زیارت‏ شاید چنانکه مجلسی اول گفته، وجه تکبیر این باشد که مبادا از عبارات امثال این زیارت به غلو افتند، و یا از بزرگی حق سبحانه غافل شوند. مفاتیح الجنان، ص 1072.
  34. اللّه اکبر :در نماز باران‏ ؛ علماء می‏گویند، در نماز باران امام صد بار تکبیر با صدای بلند بگوید و مردم هم با او بگویند. ثم استقبل و کبر مائة تکبیرة رافعا صوته بها و یکبرالناس معه‏ بحارالانوار، ج 88، ص 331.
  35. اللّه اکبر :تکبیر امیر (علیه السلام) درلیلة الهدیر ؛حضرت امیرالمؤمنین ع لیلة الهریر (در صفین) قهرمان و نامدار مخالف را از پا در می‏آورد. فما لقی ع شجاعا إلا أراق دمه و لا بطلا إلا زلزل قدمه و لا مریدا إلا أعدمه و لا قاسطا إلا قصر عمره و أطال ندمه و لا جمع نفاق إلا فرقه و لا بناء ضلال إلا هدمه و کان کلما قتل فارسا أعلن بالتکبیر فأحصیت تکبیراته لیلة الهریر فکانت خمسمائة و ثلاثا و عشرین تکبیرة بخمسمائة و ثلاثة و عشرین قتیلا من أصحاب السعیر بحارالانوار، ج 32، ص 600.
  36. اللّه اکبر :در رمی جمرات‏؛ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام‏ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام یَا آدَمُ ارْمِهِ بِسَبْعِ حَصَیَاتٍ وَ کَبِّرْ مَعَ کُلِّ حَصَاةٍ تَکْبِیرَةً فَفَعَلَ ذَلِکَ آدَمُ فَذَهَبَ إِبْلِیسُ‏ کافی، ج 4، ص 191.
  37. اللّه اکبر :تکبیر رسول خدا در نماز دفن فاطمه بنت اسد رسول اکرم صلی الله علیه و آله در نماز دفن فاطمة بنت اسد، مادر امیر المومنین علیه السلام چهل تکبیر گفت.
  38. اللّه اکبر :قال عبد الله بن عباس و أخرجت فاطمة أم علی علیه السلام‏ فصلی علیها النبی صلی الله علیه و آله صلاة لم یصل علی أحد قبلها مثل تلک الصلاة ثم کبر علیها أربعین تکبیرة بحارالانوار، ج 35، ص 70.
  39. اللّه اکبر :هفتاد تکبیر رسول خداصلی الله علیه و آله بر حمزه‏ پیامبر صلی الله علیه و آله در احد بر جنازه حضرت حمزه هفتاد تکبیر گفت. و کبر علی حمزة سبعین تکبیرة بحارالانوار، ج 20، ص 63.
  40. اللّه اکبر : اولین سخن پیامبر هنگام تولد ؛ اولین سخن پیامبر اکرم ص: هنگامی که پیامبر ص متولد شد گفت: الله اکبر و الحمد لله کثیرا سبحان الله بکرة و اصیلا فرازهایی از تاریخ اسلام، ص 59.
  41. اللّه اکبر :هر غروب 100 تکبیر ؛ قَال عَلِیُّ بْن الْحُسَیْنِ علیه السلام‏ مَنْ کَبَّرَ اللَّهَ عِنْدَ الْمَسَاءِ مِائَةَ تَکْبِیرَةٍ کَانَ کَمَنْ أَعْتَقَ مِائَةَ نَسَمَةٍ وسائلالشیعة، ج 7، ص 223.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۰
شهریور

                     بسم الله الرحمن الرحیم

          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

         آدم با غیرت 4

 

  1. غیرت بی خودی مواظب باش آنجایى که نباید غیرت به خرج بدهى بیخودى غیرت به خرج ندهى براى اینکه‏ «فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَهَ مِنْهُنَّ إِلَى السَّقَم» اگر حساسیت نابجا آدم به خانمش داشته باشد زن سالم هم فاسد مى‏شود
  2. غیرت در حلال : امام فرمود: درحلال نباید غیرت بخرج بدهیم مى‏گوید من اجازه نمى‏دهم که پسر مردم به عنوان بیاید خانه ما و دخترمان را ببیند.
  3. 5- گستره غیرت و پیامدهاى بى‏غیرتى: «لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنصُرُهُ» (حج/ 40) اگر مردم غیرت نداشته باشند مرکز عبادت مسیحى‏ها هم از بین مى‏رود، مرکز عبادت یهودیها هم از بین مى‏رود. از این آیه معلوم مى‏شود که مرکز عبادت مقدس است گرچه مرکز عبادت مسلمانها نباشد. تورات و انجیل مقدس هستند با اینکه ما معتقدیم که تحریف شده‏اند.
  4. غیرت یک مسلمان : چیزى را دزدید تا خواستند او را بگیرند جنس را توى خانه یک یهودى انداخت و گفتند او دزیده بعد هم پاپوش درست کردند و این یهودى را آوردند که این دزدیده است. فورى جبرئیل نازل شد و گفت محمد این را مسلمان دزدید. مى‏بینیم آیه نازل مى‏شود آبروى مسلمانى را مى‏ریزد و حق را به یهودى مى‏دهد. و زنده باد اسلامى که حق است اگر ما مسلمان واقعى بودیم حالا حالاها انقلابمان به دنیا صادر شده بود ولى ما خراب کردیم یعنى من پارتى بازى کردم او هم رشوه گرفت و همه آبروى همدیگر را ریختیم رسیدیم به اینجایى که الان...
  5. غیرت وآبرو امام باقر (ع) داشت با کسى مى‏رفت دید رفیق‏اش یک فحش داد به مادر نوکرش، حضرت ناراحت شد و فرمود چى گفتى؟ گفت آقا نوکرم است دوم اینکه فحش به مادرش دادم به خودش که ندادم، سوم اینکه مادرش که مسلمان نیست. فرمود: حق ندارى فحش بدهى با اینکه بیست سال است که با تو بودم ولى دیگر طرفِ من نیا، بخاطر اینکه آبرو را لت و پار کرد اینچنین با او برخورد کرد.
  6. غیرت از ایمان : پیغمبر فرمود خدا چون غیرت دارد بعضى کارها را گفته که حرام است حدیث داریم‏ «إِنَّ الْغَیْرَهَ مِنَ الْإِیمَانِ» (من‏لایحضره‏الفقیه/ ج 3/ ص 444) غیرت از ایمان است.
  7.  غیرت وفلسطین :حدیث داریم بعضى آدمها هر چى مى‏گویى همینطورى نگاه مى‏کند تکان نمى‏خورد.
  8. غیرت چه فایده‏اى دارد؟ اگر مسلمانها غیرت داشتند الان به فلسطینى‏ها تجاوز نمیى‏شد.
  9. غیرت مسلمان :امام فرمود: اگر هر مسلمان یک سطل آب بریزد، اسرائیل را غرق مى‏کنند.
  10. دل خون غیرت : بارها امام على (علیه السلام ) فرمود شماها دل من را خون کردید که هر چه مى‏گویم در دنیاى بى خیالى و بى غیرتى هستید.
  11. معنای«غیرت» به معنای رشک و حسد مردانه و سرشار از صفات آن است و در تداول فارسی زبانان به معنای حمیت و محافظت عصمت و آبرو و ناموس ونگهداری عزت و شرف آمده است.
  12. علمای اخلاق نیز غیرت را چنین تعریف کرده اند، غیرت و حمیت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه که حفظش ضروری است، این صفت در قالب مطلوبش از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می گیرد.
  13. غیرت یکی از ملکه های نفسانی انسان و سبب مردانگی است و مرد بی غیرت از زمره مردان خارج است.
  14. غیرت  ومردی : اگر غیرت بری با درد باشی ... وگر بی غیرتی نامرد باشی
  15. انواع غیرت : شاید بتوان انواع غیرت را به تعداد پدیده هایی که نزد انسان تقدّس و حرمت دارد، گسترش داد که در این صورت از مرز شمارش فراتر می رود. اما از دیدگاه دیگر می توان همه پدیده های مقدّس را در قالب دین، ناموس و آبرو و میهن خلاصه کرد.
  16. انواع غیرت : در نتیجه، غیرت به سه نوع: دینی، ناموسی و ملّی تقسیم می شود.
  17. منظور از غیرت دینی، این است که انسان مسلمان نسبت به کیان اسلام و آنچه بدان مربوط می شود حسّاس باشد، با تمام توان در اثبات و اجرای آن بکوشد و از کوچکترین خدشه و تعرّضی نسبت به آن جلوگیری کند.
  18. غیرت بر این اساس، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، سفارش به حق‌ و صبر، تعلیم و تعلم و... می تواند در راستای غیرت دینی قرار گیرد، چرا که هر یک از موارد یاد شده از یکسو، در تحکیم احکام اسلام مؤثر است و از سوی دیگر، با ضدّ آن سرستیز دارد.
  19. غیرت در قرآن مجید: با لحن تحریک آمیزی از مسلمانان می خواهد که ضمن تقویت غیرت دینی خویش در موارد لزوم، آن را به کار گیرند و از اسلام و مسلمانان بی یاور دفاع کنندوَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلوُنَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الْمُستَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ و النِساءِ وَ الْوِلْدانِ»
  20. رنگ «غیرت دینی» همه غزوه ها و سریه های پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ جنگ های سه گانه امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ مبارزه و صلح تحمیلی امام مجتبی ـ علیه السلام ـ و حماسه جاوید عاشورا و مبارزات بی امان پیشوایان معصوم ـ علیهم السّلام ـ و علمای دردآشنا در طول تاریخ، جملگی رنگ «غیرت دینی» دارد، خداوند می فرماید حتی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از اینکه مردم ایمان نمی آورند، نزدیک بود هلاک شودلَعَلَّکباخِعٌ نَفْسَکاَلّا یَکُونوُا مُؤْمِنینَ»
  21. غیرت ناموسی : حمایت و حفاظت از ناموس، ارتباطی تنگاتنگ با شرف و مردانگی شخص مسلمان دارد و اسلام با تأکید از او خواسته که از ناموس خود و هم کیشانش در برابر هر گونه گزند داخلی و خارجی به شدت دفاع کند و کمترین مسامحه ای از خود بروز ندهد،
  22. غیرت وقتل : حتی روایت شده که: اگر کسی ببیند که مرد بیگانه ای با همسرش نزدیکی می کند، می تواند هر دو را بکشد»
  23. غیرت وناموس : فتوا ی امام راحل (قدس سرّه) نیز چنین است: اگر به ناموس کسی ـ خواه همسرش باشد یا دیگران ـ به قصد تجاوز حمله شود، واجب است به هر وسیله ممکن آن را دفع کند گرچه به کشتن مهاجم بیانجامد،
  24.  غیرت و آبرو ریزی : بلکه اگر قصد آبروریزی به کمتر از تجاوز هم داشته باشد، به ظاهر حکمش همین است
  25. غیرت ملّی : مراد از «غیرت ملّی» احساس مسؤولیت در برابر تمامیت ارضی کشور اسلامی و دلسوزی و حمایت از مسلمانان و عزت و شرف آنان است که به شکلی با «غیرت دینی» و «غیرت ناموسی» نیز پیوند دارد.
  26. غیرت وحب الوطن : ناگفته مشخص است که «ملّی گرایی»‌ به معنای امروزی از نظر اسلام محکوم و نامعقول است؛ ولی وطن دوستی و مشارکت در دفاع از میهن و هم میهنان مسأله ای است که با سرشت انسانی عجین و از سوی اسلام نیز به رسمیت شناخته شده است و روایت زیر گواه آن می باشدحُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْایمانِ»وطن دوستی از ایمان است.
  27. تعریف غیرت : علمای اخلاق در تعریف غیرت چنین آورده اند: غیرت و حمیّت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه حفظش ضروری است. این صفت در قالب مطلوبش، از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می گیرد
  28. الف. غیرت انسانی: نفس انسان  تلاش می کند از اموری دفاع کند و آنها را از گزند دیگران حفظ نماید؛ این حفظ و دفاع، معنای غیرت است. این غیرت به حسب نوع تربیت، آموزش، سلیقه، محیط و ... در انسان ها متفاوت است، گاه به صورت مثبت و گاه به صورت منفی بروز پیدا می کند. از مصادیق بارز این غیرت، غیرت ملی و غیرت نژادی است
  29. غیرت های انسانی: نفس انسانی به سبب امیال و خود خواهی ها، تلاش می کند از اموری دفاع کند و آنها را از گزند دیگران حفظ نماید؛ این حفظ و دفاع، معنای غیرت است.
  30. این غیرت به حسب نوع تربیت، آموزش، سلیقه، محیط و ... در انسان ها متفاوت است و گاه به صورت مثبت و گاه به صورت منفی بروز پیدا می کند.
  31. از جمله این غیرت ها غیرت ملّی است که انسان را مجاب می کند از مملکت و کشور خود در مقابل اجانب دفاع کند.
  32. مورد دیگر، غیرت نژادی است؛ گاهی انسان ها، نژاد خود را برتر دانسته و به اذیت و آزار اقوام و نژاد های دیگر می پردازند و به جهت صفتی که در کسب آن، تلاش و لیاقتی به خرج نداده اند، بر آن می بالند و بر دیگران می کوبند و چون نازی ها کشورها را نابود می کنند و چون رژیم آپارتاید سیاه پوستان افریقا را از حقوق اولیه انسانی دور می کنند و همچون مهاجران اولیه امریکا، سرخپوستان امریکا را آواره کرده و به خاک و خون می کشند. اینها نمادهای نژاد پرستی در دنیاست که امروزه بر کمتر کسی قبحش پنهان است.
  33. غیرت انسانی : در مقابل، انسان های بسیاری بوده اند که در راستای همین غیرت انسانی به کار های بزرگی دست زدند و تلاش کردند ظلم و بی عدالتی را از بین ببرند و زندگی خود را وقف این کار کردند.
  34. غیرت قابل تقدیر: اگر چه بسیاری از آنها دیندار نبوده اند اما به جهت انجام کارهای بشر دوستانه و ظلم ستیزانه، و وقف زندگیشان برای رسیدن به اهداف انسانی، قابل تقدیر و تحسین هستند
  35. غیرت انسانی مثبت ومنفی : در نهایت باید بیان داشت که غیرت انسانی موارد مثبت و منفی بسیاری را دارد. به همین جهت دین نیز در بعضی موارد غیرت انسانی را تصدیق می کند و گاهی آن را از انسانیت دور دانسته و بر آن خط بطلان می کشد
  36. غیرت و مسأله : استاد معظم مظاهری20:  غیرت‌ عبارت‌ است‌ از سعی‌ در محافظت‌ از اموری‌ مانند دین‌ و آبرو و ناموس و اولاد و اموال و...
  37. بی‌غیرتی به معنای عدم محافظت از آن امور،‌ حرام است.‌ و گاه‌ به‌ قیادت‌ و دیاثت‌ منجر می‌شود. بنابراین بر مؤمن غیرتمند واجب است علاوه بر محافظت از دین اطرافیان و محارم، از اموری‌ که‌ به فساد و یا‌ بی‌عفّتی‌ آنان منجر می‌گردد، پیشگیری‌ و منع‌ نماید و نسبت به حفظ حجاب و شئونات اخلاقی و اختلاط‌ با نامحرم‌ و رفت و آمد زن و فرزندان- تا جایی‌ که‌ منجر به سوءظن‌ و سخت‌گیری‌های‌ بی‌مورد نشود-، کنترل و مراقبت جدّی داشته باشد.
  38. حفظ عفت : مسأله 14: حفظ عفّت برای همه و به ویژه برای زنان، واجب و ترک آن حرام است و گناه بزرگی محسوب می‌شود.
  39. غیرت ونگاه  زن ومرد : مسأله 15:نگاه زن و مرد نامحرم به بدن یکدیگر، حرام است. ولی نگاه به صورت نامحرم و دو دست او تا نرسیده به مچ، و نیز نگاه زن به سر و گردن مرد نامحرم، به شرط آنکه شهوت انگیز یا مفسده انگیز یا جالب نباشد، جایز است.
  40. غیرت وحرمت : مسأله 16: گفتن و شنیدن‌ حرف‌هاى شهوت‌انگیز برای زن و مرد- به جز زن و شوهر- حرام است.‏ 
  41. غیرت وشهوت : مسأله 17: پوشیدن لباس شهوت انگیز یا مفسده انگیز زن یا مرد در مقابل نامحرم، حرام است.
  42. غیرت وعفت : مسأله 18: چادر یک حجاب مذهبى و ملّى است و زن ایرانى که همیشه حتّى قبل از اسلام شهرت به عفت داشته، نباید این حجاب مذهبى و ملّى را از دست بدهد که خسارات فراوانى دارد. «والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته» اللهم صل علی محمد وا ل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۰
شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

آدم با غیرت 3

  1. غیرت وطن خواهی :  آقا گیرم دین ندارى، از مدیر عامل هم خوشت نمى‏آید، اما این را به اسم جنس ایرانى مى‏خواهند به خارج صادر کنند خوب وقتى به اسم جنس ایرانى است تو بخاطر غیرت وطنت هم که هست، باید این غیرت، این حمیت بکارگیری‏
  2. نداشتن غیرت دینى:  از مشکلات خانواده‏ها ..... نداشتن غیرت دینى: بخش مهمى از دختران که آرایش مى‏کنند و بیرون مى‏آیند بى غیرتى برادرشان است بى غیرتى پدرشان است همین جوان وقتى خودش مى‏خواهد داماد بشود مى‏گوید من یک دختر مى‏خواهم که چشم‏هاى هرز به آن نگاه نکرده باشد یعنى جوان‏هاى هرزه خودشان هم دنبال دخترهاى پاک مى‏گردند.
  3. نه اینقدر غیرت باشد که آدم به‏ خانمش محل نگذارد و آنقدر غیرتش کم باشد که حالا هر جورى شد، شد.
  4. غیرت  در نماز : یک کسى گفت آقاى قرائتى من مسافر بودم توى ماشین گفتم آقاى راننده براى نماز نگه دار راننده هم محل نگذاشت و نگه نداشت نماز ما قضا شد حالا من گناه کرده‏ام؟ گفتم بله گفت إه من که گفتم نگه دار!؟ گفتم چطورى گفتى؟ گفت رفتم گفتم آقا نگه دار نماز بخوانیم او هم گفت باشه اما..
  5. غیرت  در نماز آقا آقا نگه دار : بعد گفتم اگر چمدانت مى‏افتاد چطورى مى‏گفتى؟ با صداى بلند آقا، آقا نگه دار. چیه؟ چمدانم افتاد. شما غیرتى که براى چمدانت دارى براى نماز ندارى.
  6.  غیرت دینى داشتن .. محبت‏ وعداوت -... امیرالمؤمنین در نهج البلاغه مى‏فرماید: غصه مى‏خورم که آنها بر شما مى‏خیزند و شما هیچ غیرتى از خودتان نشان نمى‏دهید. اصلًا خاصیت عبادت این است که انسان را از فساد دور کند.
  7. غیرت با نماز:گاهى آدم نمازهایى مى‏بیند که گیج مى‏شود. مى‏گوید: عجب نمازى است. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/ 45) اما این نماز زمانى خوب است که جلوى فحشا و منکر را بگیرد. الآن بزرگترین منکر انجام مى‏شود.
  8. غیرت با نماز: اسرائیل دارد در بیت المقدس شهرک مى‏سازد. شهرک ساختن اسرائیل در بیت المقدس منکر است. اسلام باید جلوى این منکر را بگیرد. اگر ما نماز خواندیم و آنها هم شهرک ساختند معلوم مى‏شود که نماز ما لامپى است که به برق وصل نشده است.
  9. غیرت سیره امام : سیره‏امام‏على- غیرت دینى در حفظ ارزشها ..... آیا حاضرند یک آمریکایى‏ها کلاه نمدى سر گیرند اگر یک آمریکایی حاضر نیست نمد سرگیرد، ما چرا شاب پو.
  10. غیرت و خود با ختن : اینکه ما کلاه او را سر مى‏گیریم یعنى خودم را باختم نسبت به تو، و او که لباس ما را نمى‏پوشد یعنى تو ارزش ندارى، او ما را تحقیر مى‏کند و خودمان به دست خودمان داریم به او عزت مى‏دهیم.
  11. غیرت دینى  کم رنگ :الانى هم که با همه هارت و هورتى که آمریکا دارد یک هفته مسلمان‏ها تصمیم بگیرند جنس آمریکایی نخرند، آمریکا فلج مى‏شود. ما راحت مى‏توانیم آمریکا را بشکنیم منتهى باید یک مقدارى شیعه‏تر بشویم و مسلمان‏تر، غیرت دینى ما کمرنگ شده،
  12.   غیرت، در انجام وظایف دینى ..... اگر کسى دنیا را ترجیح بدهد بر آخرت اگر کسى در محاسباتش آخرت را در نظر نگیرد اگر کسى دلش به دنیا خوش باشد ولو آخرتش از دست رفت، رفت .
  13. غیرت با نماز : آقا جایت خالى بود دیشب چه جلسه‏اى چه شامى، نماز صبح قضا شد حالا بعد مى‏خوانیم اصلًا نمازش قضا مى‏شود هیچ غصه‏اى نمى‏خورد ولى شامش، مى‏گوید خاک به سرم مى‏گوید چى شد مى‏گوید غذام تهش سوخت، نمى‏گویم خاک به سرم نمازم قضا شد.
  14.   جوانمردى و غیرت در کربلا ..... زیبایى‏هاى کربلا تفسیر جمله‏ى‏ «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» چیزى ندیدم جز زیبایى. حالابرای ما درس است،
  15. دریاى غیرت ، این جمله معروف است که شک کردند امام حسین (ع) هنوز زنده است یا شهید شد گفتند حمله کنید به خیمه ایشان دریاى غیرت است اگر حتى یک نفس ...
  16. دریاى غیرت و ناموس : آخرین سخن امام چه بود؟ دفاع از ناموس، نهى از منکر، دفاع از مظلوم، بعد مى‏گوید: «إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِى دُنْیَاکُمْ» (بحارالانوار/ ج 45/ ص 51) این خیلى مهم است  اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید شما با من در جنگید با اهل وعیالم... 
  17.   حمایت از مظلومان، لازمه غیرت دینى ..... عوامل معنوى رضاى خدا، امداد غیبى، دعا، غیرت و تعصب از عوامل درونى است.
  18. چرا غیرت ندارید: قرآن مى‏فرماید که: (قارى) «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فى سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدان» (نساء/ 75) «ما لَکُمْ» چرا غیرت به خرج نمى‏دهید؟
  19.  غیرت دینى و مسئولیت پذیرى در امر به معروف ....نشانه‏ى اینکه علاقه به دین دارد. کسى که به دین علاقه دارد، جیغ مى‏زند. اگر یک مقوا از دست بچه افتاد، مادرش جیغ نمى‏زند. اما اگر یک بشقاب قیمتى بیافتد و بشکند جیغ مى‏زند. پیداست این بشقاب ارزش داشت. آدمى جیغ مى‏زند که عقیده داشته باشد دینش ارزش دارد. علاقه به دین دارد. این غیرت دینی است.
  20. اهمیت غیرت در قرآن و روایات : اهمیت غیرت، قرآن انتقاد مى‏کند «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ» (نساء/ 75) چرا شما بى غیرت هستید و حاضر نیستید در راه خدا و مستضعفین جنگ کنید مگر نمى‏بینید که مستضعفین در فشار طاغوتها مى‏گویند «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا» (نساء/ 75) خدایا ما را نجات بده از این قریه‏اى که اهلش ظالم هستند.
  21. اگرغیرت نداری باید دلالی کنی : مسلمان اگر غیرت داشته باشد باید وقتى مى‏بیند که از خدا کمک مى‏خواهد بعنوان ابزار کمک کند. بعضى‏ها مى‏گویند آقا ما نداریم اگر هم ندارى باید دلالى کنى دو تا آیه داریم یکى «یحض» است و یکى هم «یحضون» یعنى اگر ندارى باید دلالى کنى نه اینکه بى تفاوت باشى.
  22. غیرت وانسانیت : امام صادق (ع) فرمود: کسى که غیرت نداشته باشد «إِذَا لَمْ یَغَرِ الرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکُوسُ الْقَلْبِ» (کافى/ ج 5/ ص 536) معلوم مى‏شود که روح او چپه شده است یعنى حالت انسانیت خودش را از دست داده است، یعنى مسخ شده است.
  23. زمینه و عوامل بى‏غیرتى‏: چطور آدم بى غیرت مى‏شود؟ امام صادق (ع) مى‏فرماید: اگر در یک خانه زدند و رقصیدند و افرادى را هم جمع کردند صاحبخانه دیگر روحیه تعصب و غیرتش را از دست مى‏دهد،
  24. جایی که غیرت از بین می رود : یعنى نوازندگى و خانه را تبدیل به عیاشى کردن، غیرت را از بین مى‏برد.
  25. آدم با غیرت :  عده‏اى را در جنگ اسیر کردند و نزد پیغمبر آوردند، حضرت براى آنها دستورات حادى نوشت غیر از یکى از آنها که فرمود این آزاد بشود گفتند آقا چرا اینرا آزاد مى‏کنى؟ گفت خداوند از طریق وحى به من فرمود که این آدم با غیرتى است و با تعصب است اینرا آزاد کنید. اسیر هم گفت: اگر دین شما اینقدر دین ارزشهاست که حتى دشمن با غیرت و با تعصب و با سخاوت را مورد لطف قرار مى‏دهد من این دین را قبول دارم. شهادتین را گفت و یکى از یاران خالص پیغمبر شد و در یکى از جبهه‏ها هم شهید شد.
  26. غیرت قابل شل شدن نیست : بسیارى از دسته گل‏هایى که آب مى‏دهند این است که مى‏گویند ما خواهر و برادر هستیم اول یک خرده تعصب دارد بعد یک ذره یک ذره قصه شل مى‏شود.
  27.  درغیرت خجالت لازم : امام على (ع) مى‏فرماید: «یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِى الطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُونَ» (کافى/ ج 5/ ص 536) شنیده‏ام توى خیابانها و کوچه‏ها خانم هایتان با مردهایتان قاطى هم راه مى‏روند خجالت نمى‏کشید؟! غیرتتان رفت؟
  28. تقویت جوهره غیرت : درحدیث دیگر فرمود: «أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَى الْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ الْعُلُوجَ» (کافى/ ج 5/ ص 537) خانم هایتان وارد بازار و خیابان مى‏شوند، (علوج) یعنى مرد خوش هیکل، یعنى دخترها مزاحم مردها مى‏شوند بعد فرمود: «أَ مَا تَسْتَحْیُونَ» اینقدر بى غیرت شده‏اید؟
  29. بی غیرت ولعنت نبی اکرم : در حدیث داریم که پیغمبر هفت گروه را لعنت کرد. یکى فرمود: «الْمُتَغَافِلُ عَنْ زَوْجَتِهِ وَ هُوَ الدَّیُّوثُ» (مستدرک‏الوسائل/ ج 14/ ص 291) کسى که نسبت به خانمش بى خیال است با کى مى‏اید با کى مى‏رود با کى مى‏خندد، نمى‏گویم به خانمتان سوء ظن داشته باشید اما اینکه خانم‏تان سوار هر ماشینى مى‏شود با هر کسى صبحت مى‏کند، بعد فرمود: «وَ هُوَ الدَّیُّوثُ» رسول خدا فرمود: دیوث کسى است که نسبت به اهل و عیالش غیرت نداشته باشد. گاهى هم دستور به بى غیرتى مى‏دهد که الحمدالله در ما نیست اما داریم که به دخترش مى‏گوید بلند شو و پیش اینها فلان حرکت را انجام بده که این خیلى زشت است.
  30.  بی غیرت ومعرکه گردان : امام صادق (ع) فرمود: سه دسته روز قیامت خیلى گرفتار هستند یکى‏شان کسى است که‏ «یَجْتَمِعُ النَّاسُ فِى بَیْتِهِ عَلَى الْفُجُورِ وَ المَرْأَهُ تُوطِئُ فِرَاشَ زَوْجِهَا» (مستدرک‏الوسائل/ ج 14/ ص 291) مردم را توى خانه جمع مى‏کند تا سکس‏ها و ویدئوها و... خانه‏اش را عیاش خانه کرده است براى دیگران و معرکه گردان است،
  31. بی غیرت و موسس گناه : موسس است. گاهى آدم خودش گناه بکند آسان است و گاهى هم بانى گناه مى‏شود «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ نِعْمَتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غیرته» (وسائل‏الشیعه/ ج 15/ ص 251)
  32. خداوند دوست افراد غیور : امام على (ع) غیرت مرد به قدر غیرت او است، خداوند افراد غیور را دوست دارد انسان باید بى خیال نباشد بداند که اطرافیان خانمش چه افرادى هستند یکوقت ممکن است آلوده خانه‏اى باشد، مرکز فساد باشد و این پول با چه قیمتى تمام مى‏شود مردهایى که خانم‏شان کارمند هستند محیط سالم باشد حالا بسیارى از جاها زن و مرد هستند اما محیط سالم است خوب الحمدالله.
  33.  کجا غیرتى شویم؟ موارد غیرت:
  34. 1-غیرت در برابر مقدسات دینى، 3-غیرت در برابر ناله مظلومین، 4-غیرت در برابر گرسنگان، 5-غیرت در برابر اهل و عیال، 6- غیرت در برابر گناه و فساد، 7-غیرت در برابر مراکز دینى و علمى،
  35. اصلًا پشت در دانشگاه چیزهایى مى‏فروشد که توهین به مرکز علم است اینجا خدایى ناکرده اسمش دانشگاه است، دانشگاه باید پیاده رو آن هم جز کتابهاى علمى چیزى نباشد اینها لبو و شکلات مى‏آورد مى‏فروشد.
  36. غیرت در برابر مقدسات : «مَنْ سَبَّ النَّبِىَّ ص قُتِل» کسى که دشنام بدهد به پیغمبر باید او را کشت. وقتى آمدند به امام گفتند: که حکم اعدام شما از اینطرف دنیا به آنطرف دنیا براى اعدام سلمان رشدى این خلاف قوانین بین المللى است. امام فرمود: به درک! آبروى رسول الله رفت این غیرت است.
  37. غیرت در مقابله ناله مظلومان، داریم که ایمان به خدا ندارد، کسى که شکم‏اش سیر است و همسایه‏اش گرسنه است. یعنى نسبت به گرسنه‏ها بى خیال است. امام على (ع) مى‏خواست برود خانه دید یک کسى پشت در خانه دارد گریه مى‏کند فرمود چیه؟ حادثه‏اى برایش پیش آمده بود که مى‏ترسید برود خانه اربابش او را بزند. توى هواى داغ حجاز رفت در خانه و سفارش کرد تا اربابش به آن برده کتک نزند، یعنى نباید بى تفاوت باشیم.
  38. غیرت در برابرخدمات شهری : کسانى که پشت در خانه ما پست مى‏دهند ما باید همینطورى از کنار آنها رد شویم و برویم؟ باید احوال آنها را بپرسیم خیلى از اینها دردها دارند اگر ما غیرتمان جوش بیاید خیلى مشکلات حل مى‏شود.
  39. غیرت در وقت نماز : هرچه مى‏گوید: «حى على الصلاه» این بى خیال است تخمه مى‏شکند. حالا اگر یک مرتبه بگویند: تخم مرغ داریم. این فورى از جایش مى‏پرد سه تا پله را یکى مى‏کند براى شانه تخم مرغ. همسایه مسجد اگر نمازش را توى مسجد نخواند نمازش ارزشى ندارد. پیداست که بى غیرت شده است این بى خیال است. حدیث داریم اذان که شنیدید شما هم زمزمه کنید یعنى پیدا باشد که توى باغ هستى.
  40. غیرت در برابر عیال، امام حسین (ع) در گودال قتلگاه دید که به زن و بچه‏اش هجوم آوردند. فرمود: «ان لم یکن لکم دین» اگر هم دین ندارید مرد باشید تا من زنده هستم کارى به زن و بچه من نداشته باشید. این غیرت است.
  41. غیرت مردها نسبت به خانم : باید غیرت داشته باشند: نه زنها، آخر گاهى وقتها زنها غیرت دارند مى‏گوید کى بود تلفن کرد؟ بگو کى بود؟ بابا ولم کن حالا باید گفت به صد و بیست و چهار هزار پیغمبر سوال شرعى داشت گاهى زن مواظب شوهرش است البته حفاظت باید از دو طرف باشد اما غیرت به سوء ظن کشیده نشود. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۰
شهریور
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    3. آدم با غیرت ..2

 

  1.  امر قرآن به غیرت ..... لزوم غیرت .....  امر قرآن به غیرت‏ وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفین‏ نساء/ 75
  2. بی غیرتی و قلب وارونه‏ : قَالَ الصَّادِقُ (ع) إِنَّ شَیْطَاناً یُقَالُ لَهُ الْقَفَنْدَرُ إِذَا ضُرِبَ فِی مَنْزِلِ الرَّجُلِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالْبَرْبَطِ وَ دَخَلَ عَلَیْهِ الرِّجَالُ وَضَعَ ذَلِکَ الشَّیْطَانُ کُلَّ عُضْوٍ مِنْهُ عَلَی مِثْلِهِ مِنْ صَاحِبِ الْبَیْتِ ثُمَّ نَفَخَ فِیهِ نَفْخَةً فَلا یَغَارُ بَعْدَ هَذَا حَتَّی تُوتَی نِسَاوهُ فَلا یَغَارَ کافی، ج 5، ص 536.
  3. علت زوال غیرت‏ : قَالَ الصَّادِقُ (ع) إِذَا لَمْ یَغَرِ الرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکُوسُ الْقَلْبَ‏ کافی، ج 5، ص 536.
  4. امام صادق (علیه السلام):" اگر چهل روز نوازندگی در منزلی بود و مردان آمد و رفت کردند، شیطان در روح صاحب‏خانه اثر می‏گذارد که دیگر غیرت به خرج نمی‏دهد.
  5. غیرت، موجب نجات‏ :امام باقر (علیه السلام ):" گروهی اسیران را خدمت پیامبر اکرم (صل الله علیه واله وسلم) آوردند به یکی از آنان لطف خاصّی کرد. اسیر علت پرسید. فرمود:" خداوند به من خبر داد در تو چند کمال بود. صداقت، شجاعت، سخاوت، حسن خلق و غیرت نسبت به خانواده. آن اسیر مسلمان شد و در اسلام، در جبهه شهید شد."قَالَ الْبَاقِرُ (ع) أُتِیَ النَّبِیُّ (ص) بِأُسَارَی فَأَمَرَ بِقَتْلِهِمْ وَ خَلَّی رَجُلا مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ الرَّجُلُ کَیْفَ أَطْلَقْتَ عَنِّی فَقَالَ أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ عَنِ اللَّهِ أَنَّ فِیکَ خَمْسَ خِصَالٍ یُحِبُّهَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ الْغَیْرَةَ الشَّدِیدَةَ عَلَی حَرَمِکَ وَ السَّخَاءَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ صِدْقَ اللِّسَانِ وَ الشَّجَاعَةَ فَلَمَّا سَمِعَهَا الرَّجُلُ أَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلامُهُ وَ قَاتَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَتَّی اسْتُشْهِدَ أمالی صدوق، ص 271.
  6. موارد لزوم غیرت‏ 1. غیرت در مقابل شرک‏ : إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ‏ توبه/ 28.
  7. 2. غیرت در مقابل کفر : تحریم تشبّه به کفّار 3. غیرت در مقابل اهانت به مقدسات : قَالَ الْبَاقِرُ (ع) مَنْ قَعَدَ فِی مَجْلِسٍ یُسَبُّ فِیهِ إِمَامٌ مِنَ الائِمَّةِ یَقْدِرُ عَلَی الانْتِصَابِ فَلَمْ یَفْعَلْ أَلْبَسَهُ اللَّهُ الذُّلَّ فِی الدُّنْیَا وَ عَذَّبَهُ فِی الاخِرَةِ وَسَلَبَهُ صَالِحَ مَا مَنَّ بِهِ عَلَیْهِ مِنْ مَعْرِفَتِنَاَ کافی، ج 2، ص 379.
  8. 3. غیرت در برابر اهانت به مقدّسات: من سبّ النّبی جاز قتله بل وجب‏ جواهر، ج 41، ص 432.
  9. غیرت درمقابل همسایه : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِعٌ‏ کافی، ج 2، ص 668.
  10. 4. غیرت در مقابل استمداد : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صل الله علیه وآله وسلم ) مَنْ سَمِعَ رَجُلا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمَ‏ کافی، ج 2، ص 164
  11. 5. غیرت در مقابل گرسنگان‏ : وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ‏ ماعون/ 3. وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ‏ مدثر/ 44.
  12. 6. غیرت در مقابل مسجد : فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا توبه/ 28.
  13. 7. غیرت در مقابل ناموس‏ : ماجرای جنگ ینقاع بعد از جنگ بدر به خاطر غیرت ناموس بود؛ زیرا زرگر یهودی در بازار لباس زن مسلمانی را کنار زد و یهودیان به آن زن پاک خندیدند....
  14. 1. غیرت امام حسین (علیه السلام) در کربلا و هشتاد و چند زن وبچه در خیمه گاه
  15. 2. غیرت و هشدار امیر المؤمنین (علیه السلام) قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع) یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُونَ‏ کافی، ج 5، ص 536.
  16. غیرت امام :  قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لا تَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَی الاسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ الْعُلُوجَ‏ کافی، ج 5، ص 537
  17. 3. غیرت وناموس : غافل از ناموس، مورد لعنت‏ : قَالَ الرِّضَا (ع) لَعَنَ النَّبِیُّ (ص) الْمُتَغَافِلَ عَنْ زَوْجَتِهِ وَ هُوَ الدَّیُّوثُ وَ قَالَ (ص) اقْتُلُوا الدَّیُّوثَ‏ فقه‏الرضا، ص 252.
  18. غیرت در برابر عیالات: قَالَ الْحُسَیْنُ (ع) وَیْحَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُم‏ اللهوف، ص 119.
  19. 4. بی غبرت دور از رحمت‏ : قَالَ الصَّادِقُ (ع) ثَلاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ الشَّیْخُ الزَّانِی وَ الدَّیُّوثُ وَ هُوَ الَّذِی لا یَغَارُ وَ یَجْتَمِعُ النَّاسُ فِی بَیْتِهِ عَلَی الْفُجُورِ وَ المَرْأَةُ تُوطِئُ فِرَاشَ زَوْجِهَا دعائم‏الاسلام، ج 2، ص 448.
  20. 5. غیرت : معیار عفت وپاکدامنی‏ : قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع) قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَیْرَتِهِ‏ نهج‏البلاغة، حکمت 47.
  21. ان الله یحبّ من عباده الغیور کنز العمّال، حدیث شماره 7070.
  22. 8. غیرت در مقابل گناه‏ : أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ هود/ 78. آیا بین شما مردی غیرتمند وجود ندارد.
  23. 4. غیرتهای نابجا : عواقب‏ :قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع) إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ الْغَیْرَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَةَ مِنْهُنَّ إِلَی السَّقَمِ وَ لَکِنْ أَحْکِمْ أَمْرَهُن‏ کافی، ج 5، ص 537.
  24. 2. عدم غیرت در حلال‏ :  قَالَ الصَّادِقُ (ع) لا غَیْرَةَ فِی الْحَلال‏ کافی، ج 5، ص 537.
  25. غیرت علما نسبت به علم ..... اولین کتابى که در صدر اسلام نوشته شد، کتاب على ابن ابیطالب است. چون جرجى زیدان یک حرفى زده و گفته است که این شیعه‏ها آثار قابل توجهى ندارند. مى‏گویند: که یک نفر یک سوزن داخل چاه مى‏اندازد، آن وقت چهل نفر باید بروند و سوزن را در بیاورند، یک کلمه پرانده است، گفته: که شیعه گروهى هستند خیلى کم و آثارى هم ندارند. تا گفته آثارى ندارند، سه نفر شریک شده‏اند، گفته‏اند: باید این حرف را جواب بدهیم.
  26. غیرت علما نسبت به علم شعه ها 1- یکى گفته من آمار کتاب‏هاى علماى شیعه را به دنیا عرضه مى‏کنم. چهل سال زحمت کشید و بیش از پنجاه و پنج هزار کتاب از علماى شیعه را نوشته و گفته: اى جرجى زیدان تو که مى‏گویى شیعه کتاب ندارد، این پنجاه وپنج هزار جلد کتاب است. تازه مى‏گوید: چندین هزار کتاب هست که دست من به آن‏ها نرسیده است.
  27. غیرت علما نسبت به علم 2- آیت اللّه سید حسن صدر، یک کتاب به نام تأسیس الشیعه لعلوم الاسلامى مى‏نویسد و مى‏گوید: من ثابت مى‏کنم که مؤسس بسیارى از علوم شیعه بوده است.
  28. غیرت علما نسبت به علم 3- کاشف الغطاء هم چهار جلد کتاب مهم مى‏نویسد. این‏ها را غیرت دینى مى‏گویند
  29.  غیرتدینى : به خاطر، کتاب توهین آمیز و هجو کننده‏اى که در غرب چاپ شد، و ابرقدرتها لذت بردند، تکثیر کردند، به نویسنده‏اش جایزه دادند، و معلوم شد که مسأله کتاب و منطق نیست، هم مطالب کتاب مسخره کننده است و هم جوایز و تأییدات، نشان دهنده این است که مسأله اسلام کوبى در این کتاب مطرح بوده است. و رهبر کبیر انقلاب از فتواى بى نظیر خودش فرمود: هرکس او را مى‏شناسد، هرکجاى دنیا هست، باید او اعدام شود.
  30. مراقبت و غیرت خانواده از فرزندان ..... امام فرموده بود که شما به خانه همسایه‏ها نروید، اگر خواستید بروید فامیلى بروید، اجازه ندهید بچه‏ها یا دخترها یا پسرها به خانه همسایه بروند تنهایى نظارت کنید نظارت بدون وسوسه و سوظن باشد. یعنى آن نظارت بى جا هم درست نیست. نه وسوسه و نه غیرت بى‏جا و نه بى خیال باشید.
  31.   تعصب‏ وغیرت : اهمیت غیرت، قرآن انتقاد مى‏کند «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ» (نساء/ 75) چرا شما بى غیرت هستید و حاضر نیستید در راه خدا و مستضعفین جنگ کنید
  32. غیرت وآه مظلوم : مگر نمى‏بینید که مستضعفین در فشار طاغوتها مى‏گویند «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا» (نساء/ 75) خدایا ما را نجات بده از این قریه‏اى که اهلش ظالم هستند.قرآن به ما دستور داده است که هر جا مظلومى آهى کشید شما باید به مقدار توان تلاش کنید تلاش نکردید بى غیرتى است.
  33. غیرت و تعصب به حق  :علامه طباطبایى این آیه را تحت عنوان غیرت در تفسیر المیزان آورده است. تعصب و غیرت حق است یا باطل؟ هم خوب است و هم بد، تعصب راجع به حق، حق است و نسبت به مسئله باطل، باطل است. «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ» (نساء/ 75)
  34.  تعصب‏وغیرت - اهمیت غیرت در قرآن و روایات .... اهمیت غیرت، قرآن انتقاد مى‏کند «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ» (نساء/ 75) چرا شما بى غیرت هستید و حاضر نیستید در راه خدا و مستضعفین جنگ کنید مگر نمى‏بینید که مستضعفین در فشار طاغوتها مى‏گویند «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا» (نساء/ 75) خدایا ما را نجات بده از این قریه‏اى که اهلش ظالم هستند.
  35. . گستره غیرت و پیامدهاى بى‏غیرتى ..... ما باید به یهودیها و مسیحى‏ها هم غیرت داشته باشیم چون در کشور اسلامى هستند به امام على (ع) گفتند خلخال از پاى یک زن غیر مسلمان در آورده‏اند امام فرمود: اگر مرد مسلمان از غصه بمیرد جا دارد گرچه مسلمان نیست اما در کشور اسلامى اقلیت‏هاى اسلامى هم باید آرام زندگى کنند
  36. گستره غیرت  درکشور :کسى حق ندارد به زن یهودى تعرض کند.«لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنصُرُهُ» (حج/ 40) اگر مردم غیرت نداشته باشند مرکز عبادت مسیحى‏ها هم از بین مى‏رود، مرکز عبادت یهودیها هم از بین مى‏رود.
  37. غیرت  در مراکز عبادت : از این آیه معلوم مى‏شود که مرکز عبادت مقدس است گرچه مرکز عبادت مسلمانها نباشد. تورات و انجیل مقدس هستند با اینکه ما معتقدیم که تحریف شده‏اند.
  38. موانع‏ تربیت  - غیرت دینى ..... نقل شد که امام قدم میزد و لبهاى خودش را فشار مى‏داد. هى لبهاى خودش را با دندان هى یک جورى امام قدم مى‏زد. ولى یک روز دیدم قدم زدنشان یک هیجانى در او است. گفته شد که گفتن آقا شما امروز راه که مى‏روید لبهاتان را به هم فشار میدهید. یک جور خاصى هستید. فرمود: مى‏خواستم جوان باشم خودم بروم لندن سلمان رشدى را بکشم و برگردم. نمى‏توانم مى‏سوزد که چرا به رسول الله توهین شد. گاهى آدم باید غیرت داشته باشد.
  39. غیرت وتعصب : به امیرالمؤمنین گفتند ریختن تو خانه زن غیر مسلمان طلاى او را بربایند. فرمود: اگر مرد مسلمانى از تعصب و غیرت بمیرد جا دار
  40. غیرت و انگیزه ..... غیرت یکى از چیزهایى که به آدم انگیزه مى‏دهد، غیرت است. آقا کشورت را مى‏خواهند تصاحب کنند. «یَا شِیعَهَ آلِ أَبِى سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِى دُنْیَاکُمْ» (اللهوف، ص 119) حالا گیریم دین ندارى، مسلمان هم نیستى، اما کشورت که کشور ایران است.                                          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۰
شهریور
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. آدم با غیرت ..1
  2. بلبلى خون دلى خورد و گلى حاصل کرد.... باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
  3. غیرت وتعالی روح : یک نمونه تاریخى این مطلب، داستان سقوط اسپانیاى اسلامى است. کلیسا هر چه خواست آن را از چنگال مسلمانان به در آورد، نتوانست تا نقشه‏اى ماهرانه کشید و تعالى روح را از آنان گرفت؛ آنان را به باده‏گسارى و عیّاشى عادت داد و غیرت و شرفشان را برد و به دنبال آن سیادت و استقلالشان و سپس دین و اعتقاداتشان همه را نابود ساخت.
  4. پایمال غیرت : در پس پرده فریبنده انترناسیونالیسم به نام «رفع تضادهاى داخلى» افکار انسانى را کشته و یک گله انسان بى‏فکر بى‏اراده بار آورند که کوچک‏ترین دخالتى در خوب و بد و باید و نباید جهان نداشته باشند و به اتهام ارتجاع، اخلاق فاضله عفت و عصمت و غیرت و حیا و صبر را پایمال نمایند
  5. ساقى به جام عدل بده باده تا گدا.... غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند.
  6. آدمهای طماع غیرت از دست داده: «یا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ.» مائده/ 24.. تو و پروردگارت بروید و با آنها جنگ کنید، ما نشسته‏ایم.
  7. قرآن آبروى اینها را برده. هرچه موسى گفت: کمى غیرت داشته باشید، هنر داشته باشید، حقتان را بگیرید، گفتند: خیر، آنها مردمى هستند زورمند، ما اینجا نشسته‏ایم، تو و خدایت دوتایى بروید آنجا بجنگید، عمالقه را بیرون کنید، وقتى که کارها تمام شد بیا ما را خبر کن که برویم وارد آنجا بشویم.
  8. عکس العمل خلاف غیرت : خیلى افراد در تربیت فرزند این اشتباه را مرتکب مى‏شوند، دائماً بچه را ملامت مى‏کنند و سرکوفت مى‏زنند: اى خاک بر سرت، فلان بچه هم هم سنّ توست، ببین او چطور پیش رفته، تو خیلى بى‏عرضه و نالایق هستى، من که دیگر به تو امیدى ندارم. خیال مى‏کنند با این ملامتها غیرت بچه تحریک مى‏شود در صورتى که در این موارد، اگر ملامت از حدش بگذرد، عکس العمل خلاف ایجاد مى‏کند؛
  9. غیرت علی علیه اسلام : مردى را در نظر بگیرید که مجسمه شجاعت و شهامت و غیرت است، هرگز به دشمن پشت نکرده و پشت دلاوران از بیمش مى‏لرزد؛ اوضاع و احوالى پیش مى‏آید که مردمى سیاست پیشه از موقع حساس استفاده مى‏کنند و کار را بر او تنگ مى‏گیرند.
  10. غیرت و شعر حماسى شعرى است که از آن بویى از غیرت و شجاعت و مردانگى مى‏آید، شعرى است که روح را تحریک مى‏کند و به هیجان مى‏آورد، مثلًا: تن مرده و گریه دوستان.... به از زنده و طعنه دشمنان..... مرا عار آید از این زندگى..... که سالار باشم کنم بندگى‏
  11. غیرت وعدالتخواهی : براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براى اینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‏اى نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید،
  12. حسین بن على درس غیرت‏ به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینها براى ملت مسلمان درسهاى بسیار بزرگى بود. پس اینکه مى‏گویند حسین بن على چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن على روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایده‏آل به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت؛ همان مردمى که تا آن مقدار مى‏ترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند.
  13. درغیرت این داستان معروف است، مى‏گویند: نادر در یکى از جنگهایش سربازى را دید که فوق‏العاده شجاع و دلیر بود و از شجاعت و دلاورى او اعجاب مى‏کرد. یک روز او را خواست، گفت: تو با این شجاعت و دلاورى‏ات، آن روزى که افاغنه ریختند به اصفهان غارت کردند و کشتند کجا بودى؟ گفت: من اصفهان بودم. گفت: تو اصفهان بودى و افاغنه آمدند و آن همه جنایت کردند؟ گفت: بله بودم. گفت: پس آن روز شجاعتت کجا بود؟ گفت: آن روز نادرى نبود؛ مقدارى از شجاعتى که امروز من دارم از روحیه نادر دارم، تو را که مى‏بینم غیرت من تحریک مى‏شود، شجاع و دلیر و دلاور مى‏شوم.
  14. گریه بر ذره‏اى از غیرت‏ حسین ، ذره‏اى از همت او، ذره‏اى از غیرت‏ او، ذره‏اى از حریّت او، ذره‏اى از ایمان او، ذره‏اى از تقواى او، ذره‏اى از توحید او در ما بتابد و چنین اشکى از چشم ما جارى شود، آن اشک هرچه دلتان بخواهد قیمت دارد. اگر گفتند به اندازه یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد، باور کنید. اما نه اشکى که براى نفله شدن حسین باشد، بلکه اشکى که براى عظمت حسین باشد،
  15. . غیرت‏ حسین بن على : هفتاد جهار زن وبچه در خیام حرم بودند ، آنها اجازه نداشتند و بیرون هم نمى‏آمدند. غیرت‏ حسین بن على اجازه نمى‏داد. غیرت و عفّت خود آنها اجازه نمى‏داد که بیرون بیایند، بیرون هم نمى‏آمدند.
  16.  اهل وعیال با غیرت : صداى آقا را که مى‏شنیدند: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» یک اطمینان خاطرى پیدا مى‏کردند. چون آقا وداع کرده بودند و یک بار یا دو بار دیگر هم بعد از وداع آمده بودند و خبر گرفته بودند، این بود که اهل بیت امام هنوز انتظار آمدن امام را داشتند.
  17. از سخن حسین غیرت‏ مى‏جهد: در لحظات آخر [حیات‏] أبا عبد اللَّه، وقتى در آن گودى قتلگاه افتاده است و قدرت حرکت کردن ندارد، قدرت جنگیدن با دشمن ندارد، قدرت ایستادن بر سر پا ندارد و به زحمت مى‏تواند حرکت کند، باز مى‏بینیم از سخن حسین غیرت‏ مى‏جهد، عزت تجلى مى‏کند، بزرگوارى پیدا مى‏شود. لشکر مى‏خواهند سر مقدسش را از بدن جدا کنند ولى شجاعت و هیبت سابق اجازه نمى‏دهد.
  18. با غیرت بیاییم به خودمان ارزش بدهیم، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم، به کتابهاى خودمان ارزش بدهیم، به پولهاى خودمان ارزش بدهیم، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند کنیم. علت اینکه دولتهاى بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمى‏اندیشند، این است که معتقدند مسلمان غیرت ندارد. آمریکا را فقط همین یکى جرى کرده است؛ مى‏گوید مسلمان جماعت غیرت ندارد، همبستگى و همدردى ندارد.
  19. آدم با غیرت : روز عاشوراست، روز معراج حسین بن على علیه السلام است؛ روزى است که ما باید از روح حسین، از غیرت حسین، از مقاومت حسین، از شجاعت و دلیرى حسین، از روشن‏بینى حسین پرتوى بگیریم، بلکه ما هم ذره‏اى آدم شویم، بیدار شویم.
  20. غیرت أبا عبد اللَّه اجازه نمی دهد: به هر طرف که حمله مى‏کرد، فرار مى‏کردند ولى مواظب بود که از خیمه‏ها دور نشود. غیرت حسین هم هست. حسین شجاع است، صبور است، راضى به رضاى الهى است، مخلص است ولى غیرة اللَّه هم هست، غیرتش هم به او اجازه نمى‏دهد که زنده باشد و کسى نزدیک خیام حرم او بیاید. به اهل بیت دستور داد که شما ابداً از خیمه‏ها بیرون نیایید. این دروغ است اگر شنیده باشید که اهل بیت، مرتب بیرون مى‏آمدند و «العطش» مى‏گفتند.
  21. تربیت وغیرت : فقط یک بار بیرون آمدند و آن، وقتى بود که اسب بى‏صاحب أبا عبد اللَّه آمد. آن وقت هم که بیرون آمدند، اول نمى‏دانستند که قضیه از چه قرار است. صداى شیهه این اسب را که شنیدند، خیال کردند آقا براى وداع سوم آمده است. مى‏گویند این اسب، اسب تربیت‏شده‏اى بود. نه تنها اسب أبا عبد اللَّه این‏طور تربیت داشت،
  22. خدایا! به ما غیرت‏ بده، به ما وحدت و اتفاق ارزانى بدار، به ما روح همدردى و همبستگى کرامت کن.
  23. (بنازم غیرت‏ ندماى یزید را و حتماً بسیارى از امرا و حکام در آن مجلس حاضر مى‏شده‏اند!)
  24. غیرت الهی : اما سخنان حسین علیه السلام حکایت از یک غیرت الهى مى‏کند و مفتاح شخصیت اوست:
  25. غیرت از امور عالی است که خداوند دوست دادرد : الف. از او مى‏پرسند از پیغمبر حدیثى که خودت شنیده باشى نقل کن. این را نقل مى‏کند: «انَّ اللَّهَ یُحِبُّ مَعالِىَ الْامورِ وَ یُبْغِضُ سَفْسافَها» .. سفسف هر چیز بد و نامرغوب، کار پست و حقیر،- مِنَ الدَّقیق:گردى که از آرد بلند شود،- من التُّراب:خاک نرم،- مِنَ الشعْر: شِعر نامرتب و نادرست.
  26. حریت، غیرت‏، آزادگى، ب. عن الحسین علیه السلام : حماسه اسلام را احیا کرد، به روحها شخصیت، حریت، غیرت‏، آزادگى، ایده‏آل داد و خونها را به جوش آورد، رخوت را از بدنها گرفت و روحها را به حرکت آورد؛ حماسه مبارزه با کفر، ظلم، ستم را احیا و تجدید کرد. الانوار البهیّة ص 45 ...
  27. غیرت درشخصیت حسین علیه السلام و تاریخچه حسین علیه السلام حماسى بود یعنى در روحها غیرت، مردانگى، آزادگى بخشید و بردگى و ترس را از میان برد و خونها را به جوش آورد.
  28. تعبیر دیگر تعبیر «غیرت» است، یعنى پاره‏اى از مسائل اخلاقى به حکم این است که غیرت انسان اقتضا مى‏کند چنین باشد یا چنین نباشد. مثلًا امیر المؤمنین مى‏فرماید: قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ‏ حد و درجه هرکس به درجه و میزان همت او بستگى دارد، وَ شَجاعَتُهُ عَلى قَدْرِ انَفَتِهِ‏ و شجاعت او به آن اندازه‏اى است که در خود احساس مردانگى کند، وَ عِفَّتُهُ عَلى قَدْرِ غَیْرَتِهِ‏ (نهج البلاغه، حکمت 44) عفت هرکس برابر با اندازه غیرت اوست؛ یعنى انسان به هر اندازه که نسبت به ناموس خود احساس غیرت کند نسبت به ناموس دیگران نیز احترام قائل است، ازمجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج‏22، ص: 822
  29.  غیرت ومردانگی : ازمجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج‏22، ص: 822مى‏فرماید: قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ‏ : حد و درجه هرکس به درجه و میزان همت او بستگى دارد، وَ شَجاعَتُهُ عَلى قَدْرِ انَفَتِهِ‏ : و شجاعت او به آن اندازه‏اى است که در خود احساس مردانگى کند،
  30.  غفت وغیرت : وَ عِفَّتُهُ عَلى قَدْرِ غیرتهِ‏ عفت هرکس برابر با اندازه غیرت اوست؛ یعنى انسان به هر اندازه که نسبت به ناموس خود احساس غیرت کند نسبت به ناموس دیگران نیز احترام قائل است، یعنى غیرت خودش اجازه نمى‏دهد که به ناموس دیگران تجاوز کند. لذا در تعبیر دیگرى فرموده:
  31. آدم باغیرت هرگز : ما زَنى غَیورٌ قَطُّآدم باغیرت هرگز زنا نمى‏کند؛ یعنى هرکس که زنا کند و عفت دیگرى را پایمال نماید، خودش غیرت ندارد. مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلا تَأْمَنْ شَرَّهُ‏ بترس از آن آدمى که خودش نزد خود خوار است، یعنى پیش خود احساس شرف نمى‏کند.
  32. غیرت دینى‏ : پس از صدور فرمان قتل سلمان رشدى، مسئولان سیاست خارجى کشور خدمت حضرت امام رسیده عرض کردند: آقا این فتواى شما با قوانین دیپلماسى و موازین بین‏المللى سازگار نیست. امام فرمود: به درَک، آبروى رسول‏اللَّه رفت، هر چه مى‏خواهد به هم بخورد. اى کاش خودم جوان بودم، مى‏رفتم او را مى‏کشتم!
  33.  نداشتن غیرت دینی ..... همین که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) خبر دادند که سربازان معاویه به شهر انبار تجاوز کرده‏اند و زیور زنان غیرمسلمانان را گرفته‏اند در یک سخنرانی آتشین‏ فرمود:قَالَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ (علیه السلام): فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً نهج البلاغة، خطبه 27.
  34. غیرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) ..... ماجرای جنگ ینقاع بعد از جنگ بدر به خاطر غیرت بود؛ زیرا زرگر یهودی در بازار لباس زن مسلمانی را کنار زد و یهودیان به آن زن پاک خندیدند. زن شرمنده شد. مسلمانی به غیرت آمد، به یهودی حمله کرد و او را کشت. یهودیان هم به آن مسلمان هجوم آوردند و او را شهید کردند. بستگان مرد مسلمان که شهید شده بود مسئله را مطرح و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در روز شنبه لشکری برای محاصره یهودیان تشکیل داد. مغازی (سیره ابن اسحاق، غیرت پیامبرومعصومین-سیره .....
  35. غیرت، محبت،: درد و بی‏ دردی. کمک رسانی، خمس و زکات، غیرت، محبت، مدارا، تولی، انصاف، امربه معروف ونهی از منکر، انفاق، ایثار، قرض الحسنه، هجرت، عفو، تعاون، موعظه وانتقاد، یاد شهیدان عزاداری، گریه .....
  36. غیرت فاطمی(سلام الله علیها) ..... در وسط جنگ، مرد هتاکی به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جسارت کرد. یک مرتبه زید قهرمان با صدای بلند گریه مفصلی کرد و فریاد کرد: آیا کسی نیست برای خدا و رسول خدا و فاطمه زهرا غضب کند؟ سعید بن خیثم که از یاران زید بود، آن مرد را زیر نظر گرفت. با لباس مبدل (چادر زنانه) وارد دشمن شد و سرش را جدا کرد و مرکبش را به غنیمت گرفت و زید را شاد کرد به نحوی که زید میان دو چشمش را بوسید.
  37. غیرت اسلامی: مساله سلمان رشدی آزمایش بیگانه بود از غیرت اسلامی. ..... 
  38. رابطه غیرت وتربیت .....  1. رابطه غیرت وتربیت‏ أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ هود/ 78.آیا دوست داری کسی به ناموس تو نگاه کند؟ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُومِنینَ‏ نور/ 2. حَتّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ‏ بقره/ 230.
  39. غیرت اهرم تربیت .....  غیرت انبیا .....  2. غیرت انبیا : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) کَانَ إِبْرَاهِیمُ (ع) غَیُوراً وَ أَنَا أَغْیَرُ مِنْهُ وَ جَدَعَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لا یَغَارُ مِنَ الْمُومِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ‏ کافی، ج 5، ص 536.
  40. غیرت خدا .....  قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَا أَحَدٌ أَغْیَرَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنْ غَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ‏ من‏لایحضره‏الفقیه، ج 4، ص 11.
  41. مصداق غیرت ..... قال النّبی (ص) من الغیرة ما یُحبّ الله و منها ما یبغض الله..
  42. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🔸
  • حسین صفرزاده
۲۰
شهریور

تفکر

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم..    
  1. دربیان تفهیم تفکر : رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به أبی ذر فرمود: یا أبا ذر، رکعتان مقتصدتان فی تفکّر خیر من قیام لیله و القلب لاه [نسخه: ساه‏] و هم از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله منقول است که «خداى تعالى نظر به صورتهاى شما نمى‏کند، بلکه نظر به قلبهاى شما مى‏کند.» «اى ابو ذر، دو رکعت میانه توأم با اندیشه و تفکر بهتر است از زنده داشتن یک شب در حالى که قلب بازیگر و غافل است.»
  2. تفکر دربیان حضور قلب : انسان اگر طمع شفاعت دارد، باید در این عالم با سعى و کوشش رابطه بین خود و شفعاى خود را حفظ کند و قدرى تفکّر در حال شافعان محشر نماید که حال آنها در عبادت و ریاضت به کجا رسیده بود. فرضا که شما با ایمان از دنیا بروید، ولى اگر بار گناهان و مظالم سنگین باشد ممکن است در عذابهاى گوناگون برزخ و قبر از شما شفاعت نشود،
  3. تفکّر در حال محبوب و جمال مطلوب شود ...اهل معارف و صاحبان جذبه الهیّه اگر داراى قوّت قلب باشند و متمکّن در جذبه و حبّ باشند، در هر مرآتى جمال محبوب و در هر موجودى کمال مطلوب را مشاهده نموده و ما رایت شیئا الّا [و] رایت اللّه فیه و معه گویند.
  4. تفکّر در حال انبیاء : بر انسان لازم است که با تفکّر در حال انبیاء و اولیاى کمّل صلوات اللّه علیهم و تذکّر مقامات آنها، این قذارت را از باطن قلب شستشو دهد، و در هر حدّى که هست به آن حدّ قانع نشود،
  5. تفکر برای طهارت : تفکّر نما در صفاى آب و رقت و طهارت و برکت آن و لطافت ممزوج شدن آن با هر چیزى. و استعمال کن آن را در تطهیر آن اعضائى که خداوند امر فرموده تو را به پاکیزه نمودن آنها. و ادا کن آداب آنها را در فریضه‏ها و سنّت‏هاى الهى،
  6. تفکر به اقات صلوات : اگر قدرى تفکّر کنیم، و به قلب محجوب مهجور خود بفهمانیم که اوقات صلوات اوقات حضور در بارگاه قدس حضرت ذى الجلال است، اوقاتى است که حق تعالى که مالک الملوک و عظیم مطلق است بنده ضعیف ناچیز را به مناجات خود دعوت فرموده‏
  7. تفکر در قرآن شریف، دعوت به تفکّر و تعریف و تحسین از آن بسیار شده، قال تعالى: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ‏» در این کریمه، مدح بزرگى است از تفکر؛
  8. تفکر کرامت عظیم : غایت انزال کتاب بزرگ آسمانى و صحیفه عظیمه نورانى را احتمال تفکّر قرار داده؛ و این، از شدّت اعتناء به آن است که بس احتمال آن موجب یک همچو کرامتى عظیم شده.
  9. تفکر درتاریخ گذشته گان : «پس داستان‏ها را حکایت کن، باشد که بیندیشند».«فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ‏» (الأعراف (7): 176)
  10. تفکر در آیات : «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ ...» إلى آخره فرمود: «وَیْلٌ لِمَنْ قَرَأَها وَلَمْ یَتَفَکَّرْ فیها»«واى بر کسى که آن را بخواند و در آن نیندیشد». (المحجّة البیضاء، ج 8، ص 194)
  11. بهترین تعبیرها از تفکر : بآن است که خواجه عبداللَّه انصارى قدس سره مى‏کند، قال: اعْلَمْ أنَّ التَّفکُّرَ تَلَمُّسُ الْبَصیرَةِ لاسْتِدْراکِ الْبُغْیَة یعنى تفکّر، جستجو نمودنِ «بصیرت» است- که چشم قلب است- براى رسیدن به مقصود و نتیجه، که غایت کمال، آن است. و معلوم است مقصد و مقصود، سعادت مطلقه است که به کمال علمى و عملى حاصل آید.
  12. تفکّر در قرآن :چون شخص قارى مقصد را یافت، در تحصیل آن بینا شود و راه استفاده از قرآن شریف بر او گشوده، و ابواب رحمت حق بر او مفتوح گردد،..چشم دل بینا گردد و حدید شود، و تفکّر در قرآن براى نفس عادى شود و طرق استفاده بازگردد و ابوابى بر او مفتوح شود که تاکنون نبوده، «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً»
  13. تفکر و تطبیق : در هر آیه از آیات شریفه که تفکر مى‏کند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند، و نقصان خود را به‏واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد.( سبب مطرود شدن شیطان‏)
  14. تفکر مزیّت آدم : نیر تفکّر کنیم در همین قصّه شریفه، و سبب مزیّت آدم و برترى او را از ملائکة اللَّه ببینیم چه بوده، خود نیز به مقدار طاقت به آن متّصف شویم.
  15. تفکّر در معانى قرآن و اتّعاظ به آن و تأثّر از آن نیز روایات کثیره وارد است؛ چنانچه در کافى شریف سند به حضرت صادق رساند که فرمود: «همانا در این قرآن است محل نور هدایت و چراغ‏هاى شب‏هاى تار؛ پس جولان دهد جولان‏دهنده بصر خود را، و باز کند از براى روشنایى نظر خویش را؛ زیرا که تفکر، زندگانى قلبِ بینا است؛ چنانچه طالب نور، به نور راه مى‏رود در ظلمات»
  16. قلب اشتغال به تفکر :  قلبی که اشتغال به تفکر در تصحیح صورت نماز دارد؛ در این صورت، .. به حسب قلب و زبان وارد صورت نماز هستند، و این صورت از آنها مقبول و مرضىّ است.
  17. تذکّر و تفکّر : مرتبه فعلیت و ظهور مقام «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» ، از خلوت با حق و شدّت تذکّر و تفکّر در شؤون الهیه حاصل شود،
  18. تفکر در آیه : افسوس که ما از قرآن، تعلّم نمى‏گیریم و به این کتاب کریم الهى نظر تدبّر و تعلّم نداریم و استفاده ما از این ذکر حکیم کم و ناچیز است. اکنون تفکر در آیه شریفه «اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏* فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى‏» راه‏هایى از معرفت و درهایى از امید و رجاء به قلب انسان مفتوح کند:
  19. تفکر و ارتباط : اگر دل را الهى و ربوبى ننموده و نقش «لا إله إلّااللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، عَلیٌّ وَلِیُّ اللَّه» در لوح دل منتقش نشده و صورتِ باطنِ نفس، نشده باشد و به عمل به قرآن شریف و تفکّر و تذکّر و تدبّر در آن، قرآن به او منسوب و او به قرآن ارتباط روحى معنوى پیدا نکرده باشد، پس در سکرات و سختى‏هاى مرض موت و خود موت، که داهیه عظیمه است، تمام معارف از خاطر او محو شود.
  20. تفکر مرد میدان : اگر مرد این میدانى، دامن همّت به کمر زن و با شدّت تذکّر و تفکّر در عظمت حق و ذلّت و عجز و فقر مخلوق، در اوائل امر این حقایق و لطایف را که‏ در خلال این رساله مذکور شد به قلب خود برسان و دل خود را به ذکر حق تعالى زنده کن تا بویى از توحید به شامّه قلبت برسد، و با مدد غیبى راهى به نماز اهل معرفت پیدا کنى.
  21. ساعتی تفکر : ما اگر ساعتى تفکر کنیم در موجودات عالم، که خود نیز از آنهاییم و بیابیم که هیچ موجودى از خود چیزى ندارد و آنچه به او همه رسیده، الطافى است الهى و موهبت‏هایى است عاریت،

 

  1. تفکر و تلقین : پسرم! اگر مى‏توانى با تفکر و تلقین نظر خود را نسبت به همه موجودات، به ویژه انسان‏ها نظر رحمت و محبّت کن، مگر نه این است که کافّه موجودات از جهات عدیده که به احصا در نیاید مورد رحمت پروردگار عالمیان مى‏باشند.
  2. اندکی تفکر : اگر اندکى به عظمت خلقت به اندازه‏اى که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمّه‏اى از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و همه منظومه‏هاى شمسى و کهکشان‏ها را ادراک مى‏کند
  3. اراده و تفکر : از آفات شیطانى خصوصاً آفت‏هاى بسیار زبان خوددارى کنید و همّت به نگهدارى آن کنید، البته در آغاز قدرى مشکل است، لکن با عزم و اراده و تفکر در پیامدهاى آن آسان مى‏شود.
  4. تفکر در سوره حشر : پسرم! سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینه‏هایى از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و از آنها به مدد الهى توشه‏ها بردارد،
  5. تفکر در اعمال : جمله‏ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ تحذیر از پیامدهاى اعمال ما است و شاهد است بر آن‏که آنچه عمل مى‏کنیم خود آنها به صورت مناسب در نشئه دیگر وارد مى‏شوند و به ما خواهند رسید . َو باز تحذیر جدید است بر این که اعمال شما از محضر حق تعالى پنهان نمى‏ماند؛ چه همه عالم محضر حق است.
  6. تفکر مادى : قرآن مجید اساس تفکر مادى را نقد مى‏کند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده مى‏شد، لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً مى‏فرماید: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیر
  7. فکر (تفکّر) : در لسان عرفا، اندیشه کردن در خداى تعالى است، به سبب التفات در آثار صنع الهى.
  8. فصل در تفکّر :بدان که اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالى «تفکّر» است. و بعضى از علماى اخلاق آن را در بدایات در مرتبه پنجم قرار داده‏اند و آن نیز در مقام خود صحیح است.
  9. تفکر مثبت : در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزى مقدارى- و لو کم هم باشد- فکر کند در اینکه آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتى را از براى او فراهم کرده،...خوب است به حال خود رحم کنی .
  10. تفکر در مجاهدت : در هر حال از خداى خود با عجز و زارى تمنا کن که تو را آشنا کند به وظایف خودت که باید منظور شود ما بین تو و او. و امید است این تفکر که به قصد مجاهده با شیطان و نفس امّاره است، راه دیگرى براى تو بنمایاند
  11. تفکر و عزم : منزل دیگر که بعد از تفکر از براى انسان مجاهد پیش مى‏آید، منزل «عزم» است. (و این غیر از «اراده» است که شیخ الرئیس [1] در اشارات آن را اوّل درجات عارفین دانسته.)
  12. تفکر در دعا : قدرى تأمل کن در مضمون دعا، قدرى تفکر نما در فقرات آنها. لازم نیست یک دعاى طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى‏
  13. تفکر در معانی دعا : تفکر در معانیش نکنى، بنده و شما حال سید سجّاد، علیه السلام، را نداریم که آن دعاى مفصل را با حال بخوانیم، شبى یک ربع آن را، یک ثلث آن را، با حال بخوان
  14. تفکر در عذاب : تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوى. از همه گذشته، قدرى تفکر در قرآن کن ببین چه عذابى را وعده کرده که اهل جهنم از مالک مى‏خواهند که آنها را بکشد، هیهات! که مرگ در کار نیست.
  15. تفکر خوب است اکنون ما قدرى در اعمال حسنه خود تفکر کنیم و افعال عبادیه که از ما صادر مى‏شود قدرى در تحت اعتبار عقل آورده با نظر انصاف به آنها نظر کنیم ببینیم آیا به واسطه آنها ما مستوجب مدح و ثنا و مستحق ثواب و رحمت هستیم،؟!
  16. قدرى تفکر:  در حالات خودت کن شاید دلت بیدار شود. اى انسانى که اوّل امرت هیچ نبودى و در کتم عدم دهرهاى غیر متناهیه بودى، ناچیزتر از عدم و محو از صفحه وجود چیست؟ خلاصه موضوعی از آداب نماز موسوعة الإمام الخمینی‏ ره
  17. تفکر گناه داستان کوتاه "شیخ رجبعلی خیاط" تعریف میکند: اندیشه مکروهی در ذهنم گذشت. بلافاصله استغفار کردم و به راهم ادامه دادم. قدری جلوتر شترهایی قطار وار از کنارم می‌گذشتند. ناگاه یکی از شترها لگدی انداخت که اگر خود را کنار نمی‌کشیدم، خطرناک بود. به مسجد رفتم و فکر می‌کردم همه چیز حساب دارد.
  18. این لگد شتر چه بود...!؟ در عالم معنا گفتند: شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فکری بود که کردی!
  19. گفتم: اما من که خطایی انجام ندادم...گفتند: لگد شتر هم که به تو نخورد...! قانون کارما در کائنات جریان دارد...حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد می کند

  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🔸

  • حسین صفرزاده
۲۰
شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

آسایش دوگیتی 1- 

  1. آسایش دوگیتی در انفاق : بهترین مورد انفاق، والدین و بستگان هستند. «فَلِلْوالِدَیْنِ‏ وَ الْأَقْرَبِینَ‏ ...»
  2. انفاق به خویشان، مایه‏ى استحکام پیوندهاى خانوادگى، و انفاق به دیگران، سبب جبران کمبودهاى مالى و عاطفى نیازمندان و برطرف نمودن اختلاف طبقاتى است. «فَلِلْوالِدَیْنِ‏ وَ الْأَقْرَبِینَ‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ‏ وَ ابْنِ‏ السَّبِیلِ‏»
  3. آسایش در عمل صالح : عمل صالح، هرگز ضایع نمى‏شود. خواه آشکار صورت گیرد یا مخفیانه، کم باشد یا زیاد. «فَإِنَ‏ اللَّهَ‏ بِهِ‏ عَلِیمٌ‏» یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ (219)
  4. آسایش‏ دنیا و آخرت : مسئله انفاق و عف وتفکر که در آیه آمده است، یُنْفِقُونَ ... الْعَفْوَ.. تَتَفَکَّرُونَ یعنى انفاق شما براى آسایش‏ دنیا و آخرت باشد، نه همه مال را خرج کنید که باعث زحمت شما شود.
  5. آسایش در هرگونه اصلاح : در وضعیّت یتیمان، ارزش است. کلمه «اصلاح» به صورت مطلق آمده تا شامل همه‏ى اصلاحات اعمّ از اصلاح مالى، علمى، عملى، تربیتى و دینى بشود. «إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ»
  6. آسایش در امور خبر : رها کردن کار یتیمان، مصلحت نیست، بلکه به نیّت خیر و با چشم برادرى معاشرت نمودن با آنان مصلحت است. «قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ»
  7. آسایش در یتیمان، نه برده و نه فرزند ما هستند، بلکه برادر کوچک ما و جزء خود ما هستند. «فَإِخْوانُکُمْ»
  8. آسایش در تفکر دنیا وآخرت : دنیا وآخرت را سطحى ننگرید و در آن فکر کنید. «تَتَفَکَّرُونَ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»
  9. آسایش درآسان‏گیرى : دستورات، کارى حکیمانه است. «لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»
  10. آسایش در اصلاح امور یتیم  : کلمه «اصلاح» به صورت مطلق آمده تا شامل همه‏ى اصلاحات اعمّ از اصلاح مالى، علمى، عملى، تربیتى و دینى بشود. « إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ »..(البقرة، 220)
  11. آسایش در کسب برای آخرت : انسان باید در مسائل دنیا و آخرت فکر کند و براى آخرت خود از همین دنیا چیزى را کسب کند و در مبدأ و معاد و اسرار هستى و آفریده‏ها و قوانین حاکم فکر کند
  12. آسایش در تعقّل و اندیشه :  و تا آنجا که مى‏تواند، مسائل را با تعقّل و اندیشه قبول کند هر چند شرط پذیرش مکتب، آگاهى بر همه اسرار نیست.
  13. آسایش در روش نبی مکرم : روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله از قیامت و صحنه‏هاى محشر سخن مى‏گفت. مردم چنان منقلب شده، گریستند که بعضى تصمیم گرفتند دیگر غذاى خوب نخورند و آسایش‏ را بر خود حرام سازند، روزه بگیرند، همسران خود را ترک کنند، شبها کمتر بخوابند و بر این تصمیم، سوگند خوردند. پیامبر صلى الله علیه و آله که مطلع شد، مردم را در مسجد جمع کرد و فرمود: من غذا مى‏خورم، شبها مى‏خوابم و همسرانم را رها نمى‏کنم. دین ما آیین انزوا و رهبانیّت نیست، رهبانیّت امّت من جهاد است، هر کس بر خلاف روش من برود مسلمان نیست.
  14. آسایش کامل درآخرت  : (آرى؛ انسان بارها در دنیا به هنگام برخورد با شداید و تلخى‏ها، تصمیم‏هایى مى‏گیرد، ولى چون به آسایش‏ رسید، همه چیز را فراموش مى‏کند).
  15. آسایش نه اندوه ونه ترس : «خَوْفٌ» و ترس، مربوط به امور آینده و در مقابل امنیّت و آسایش‏ است؛ امّا «حزن» و اندوه، مربوط به گذشته و آنچه از دست رفته مى‏باشد و در مقابل سرور و شادمانى است.
  16. آسایش با تلاش وکوشش : اغلب مردم، سعادت و خوشى را در راحتى و آسایش‏ مى‏پندارند و نبود آن را ناکامى مى‏دانند، غافل از آنکه ادیان آسمانى براى تنظیم و جهت صحیح دادن به زندگى آمده‏اند، نه برطرف کردن تمام مشکلات دنیوى مردم. مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما ...
  17. آسایش با تدبیر : مشکلات طبیعى و اجتماعى را باید از راه طبیعى و با تدبیر حل کرد، نه با اعجاز. (با توجه به آیه «اصْبِرُوا»، و جمله: «بَعْدِ ما جِئْتَنا»
  18. آسایش با عدم غفلت : حضرت على علیه السلام فرمود: «آنان که در رفاه و آسایش‏ زندگى مى‏کنند، به فکر خطر استدراج باشند، مبادا نعمت‏ها وسیله‏ى خواب و غفلت آنان شود».
  19. آسایش با شناخت آینده : شناخت آینده، زمینه‏ساز رفاه و آسایش‏، و جهل به آن، زمینه‏ساز زیان و مشکلات است. لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ‏ ...
  20. آسایش با آرامش روحی : «مَتاعاً حَسَناً» یعنى زندگى دلنشین همراه با آرامش روحى، در برابر کسانى که به خاطر اعراض از یاد خدا، معیشتى ضنک و زندگى تلخ دارند، گرچه از نظر مادّیات در آسایش‏ و رفاه هستند.
  21. آسایش درمحیط جامعه : کاخ نشینى و رفاه و آسایش‏، زمینه‏ساز فراموش کردن درد و رنج گرفتاران و بیچارگان است. ناجٍ‏ ... فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ*
  22. آسایش با تحمل سختی :  گشایش و آسایش‏، بدون تحمّل سختى هجرت، حاصل نمى‏شود. هاجَرُوا ... لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً
  23. آسایش با کسب دانش وعمل : اگر پرسش از اهل ذکر لازم باشد، پس پذیرش پاسخ او نیز لازم است، وگرنه سؤال لغو است. «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ»
  24. آسایش با خانواده : خانه محل آسایش‏ و آرامش است. «بُیُوتِکُمْ سَکَناً»
  25. آسایش با عامل عفت  : آسایش‏، عامل غفلت است. «نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ»
  26. آسایش با هجرت : براى حفظ دین، جوانمردى، گذشت از رفاه و آسایش‏ و هجرت لازم است. «أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ»
  27. آسایش با تلاش وحرکت: دعا همراه با تلاش و حرکت مؤثّر است. أَوَى‏ ... رَبَّنا
  28. آسایش با سختی :سختى‏ها زودگذر و مقدّمه‏ى آسایش‏ است. «یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً»
  29. آسایش مدام : اگر ستمگران را در رفاه و آسایش‏ دیدید، مأیوس نشوید، آنان هم مهلتى دارند. «جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً»
  30. آسایش با رابطه مثبت : در آن بیابان تاریک و هواى سرد و بارانى، براى گرمى و راهیابى، نیاز به آتش داشتند که از دور آتشى نمایان شد و حضرت براى به دست آوردن آتش و آسایش‏ خانواده، راهىِ آن مکان شد که ناگهان ندایى آمد و خداوند موسى را به پیامبرى برگزید.
  31. آسایش دربسترزمین : خدایى که زمین را براى شما بستر آسایش‏ قرار داد وراههایى را در آن براى شما ایجاد کرد و از آسمان آبى فرستاد، پس به واسطه‏ى آن، انواع زوج‏هاى گوناگون گیاهان را (از خاک) بیرون آوردیم.
  32. آسایش درگهواره زمین : در آیات از هدایت الهى در طبیعت اشاره مى‏فرماید؛ زمینى که مهد آسایش‏ انسان‏هاست، راههاى زمینى که وسیله ارتباط واتصال مناطق به یکدیگرند، باران و گیاهان گوناگون که قانون زوجیّت را به همراه دارند.
  33. آسایش با نمازشب  : از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله سؤال کردند «اولى‏ النُّهى‏» چه کسانى هستند؟ حضرت فرمود: هم اولوا الاخلاق الحسنة .. و یصلون و الناس نیام غافلون‏ آنان که داراى اخلاق حسنه‏اند ...، به پدران و مادران نیکى مى‏کنند، به فقرا و همسایگان نیازمند و یتیمان کمک مى‏رسانند، به گرسنگان غذا مى‏دهند، صلح و آسایش‏ در جهان مى‏گسترانند و همان‏هایى که نماز مى‏خوانند در حالى که مردم خوابند و بى‏خبر.
  34. آسایش با سجده جلوه رحمت : امیرمؤمنان على علیه السلام راز سجده‏هاى نماز را اشاراتِ به این آیه دانسته و فرموده‏اند: معنى‏ سجده‏ى اوّل آن است که خدایا! من در آغاز از این خاک بودم، هنگامى که سر از سجده برمى‏دارى اشاره به آن دارد که تو مرا از خاک آفریدى. سجده‏ى دوّم این مفهوم را مى‏رساند که تو مرا به خاک برمى‏گردانى، و بلند شدن از آن، یعنى تو بار دیگر در قیامت مرا از خاک زنده خواهى کرد. رفاه و آسایش‏، جلوه‏ى رحمت الهى است. «رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا»
  35. آسایش برتر ایمان : برترى ایمان بر رفاه و آسایش‏، براى اکثر مردم پنهان است. «وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»
  36. آسایش و آرامش : شب، که زمانى مناسب براى آرمیدن و آسایش‏ است. شب براى آسایش‏ است و انسان نیازمند آسایش‏.«جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ»
  37. آسایش با مادر:مادرش او را حمل کرد و از شیره‏ى‏ جانش به او داد و به خاطر آسایش‏ او از خواب و خوراک خود صرف نظر کرد که هیچ کس حاضر نبود چنین زحمت هایى را تحمّل کند. چون حقّ مادر بیشتر در معرض تضییع است و یا حقّ او بیش از پدر است، خداوند سفارش مخصوص نموده است.
  38. آسایش با آرامش کامل در کشورهاى مترقّى و خانواده‏هاى مرفّه، آسایش‏ پیدا مى‏شود ولى آرامش کمیاب است، امّا اهل بهشت هم در آسایش‏ کاملند و هم از غم‏ها و تحیّرها دور.
  39. آسایش با آرامش بهشت : آسایش‏ و آرامش بهشت، حتمى است. (جمله‏ى‏ «لا یَمَسُّنا» تکرار شده است) اهل دوزخ مى‏سوزند و ناله مى‏کنند و تقاضاى کمک دارند.
  40. آسایش با پیروزی وعزت : سال‏هاى آخر عمر پیامبر، آسایش‏ و پیروزى و عزّت بود، چنانکه سوره  مبارکه فتح به آن اشاره کرده است: «فَتْحاً قَرِیباً»،  آسایش‏ و آرامش کامل. «مُتَّکِئِینَ»
  41. آسایش در دنیا وآخرت باهم منافاتی ندارد: دنیا و آخرت با هم منافاتى ندارند، به شرط آنکه انسان به دنبال حسنه و نیکى باشد. «فِی‏ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی‏ الْآخِرَةِ حَسَنَةً» وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار البقرة : 201
  42. آسایش و سختى در کنار هم است‏ «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (شرح/ 6) «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا» (شرح/ 5) آیه‏اى دیگر: «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» (طلاق/ 7) توى قرآن 12 تا «العُسر» است، 36 تا «یُسر» یعنى مشکلات و آسانى‏ها را پهلوى هم قرار مى‏دهیم  13 آسانى. 12 تا کلمه‏ «العُسر» است یعنى سختى، 36 تا کلمه‏ «یُسر» و در تاریخ ما هم همین طور بوده، کربلا یک نصف روزى امام حسین (ع) زجر کشید زیر سم اسب رفت. خانواده‏اش چى چند روزى اینها اسیر بودند اما بعد 1400 سال ما مى‏بینیم که کلماتشان، حرفهایشان این معناى این است که‏ «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» خدا ان شاءاللَّه قسمت کند بروید مکه نماز جماعت میلیونى مى‏بینید یک مرتبه یاد خدیجه (سل الله علیها) مى‏افتید که عجب یک زن به یک مرد اقتدا مى‏کند. به نماز...                           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۹
شهریور

 

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. اولین در بهترین های  ماندگارعلی علیه السلام
  4. اولین در خانه نسینی : «لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ اللّه على‏ العلماء ألّا یُقارّوا على کِظّةِ ظالم و لا سَغَبِ مظلوم لألقَیتُ حَبلَها على غارِبها و لسقیتُ آخرها بکأس اوّلها و لألفیتُم دنیاکم هذه أزهَدَ عندى من عَفطَةِ عَنْز» «3» 1-اگر اجتماع مردم به دور من و نیاز آنان به رهبرى نبود و 2-اگر به خاطر اعلام یارى مردم، حجّت بر من تمام نمى‏شد و 3-اگر خداوند از علما پیمان نگرفته بود که بر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام نگیرند، من ریسمان و افسار حکومت را بر کوهان آن مى‏انداختم و با همان ظرفى که درخت خلافت را اولین‏ بار آب دادم (و در خانه نشستم) اکنون هم آب مى‏دادم و خود به خوبى درک مى‏کردید که این دنیاى شما با مال و مقام و حکومتش نزد من بى اعتبارتر از آبى است که به هنگام عطسه کردن از بینى بزغاله بیرون مى‏آید.
  5.  اولین‏ کسى که به پیامبر ایمان آورد : پیامبر اسلام از همان روز اول بعثت، مکرر و به مناسبت‏هاى مختلف، خط رهبرى معصوم را مطرح نمود و در اولین روز تبلیغ علنى خود، با نزول آیه‏ «و انذر عشیرتک الاقربین» که خداوند فرمان داد خویشان نزدیک خود را انذارنما، پیامبر جلسه‏اى تشکیل داد و نزدیکان و فامیل خود را دعوت کرد و پس از پذیرایى فرمود: اولین‏ کسى که به من ایمان آورد وصى و جانشین و خلیفه من خواهد بود. اولین کسى که اظهار ایمان کرد، حضرت على‏ علیه السلام بود.
  6.  اولین ودومین وسومین روزه تاریخی با فضیلت : اطعام مسکین، یتیم و اسیر امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند. حضرت على‏ علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام براى شفاى آن دو نذر کردند که سه روز روزه بگیرند. در اولین‏ روز، همین که خواستند افطار کنند، شخص فقیر و مسکینى در خانه را کوبید و اعلام کرد که من نیازمندم، آنان نان خود را به او داده و با آب افطار نمودند، روز دوم نیز همین که خواستند افطار کنند، یتیمى اظهار نیاز کرد، باز غذاى خود را به او عطا کردند و با آب افطار کردند. روز سوم نیز همین که لحظه افطار رسید، شخصى آمد و گفت من اسیر هستم به من کمک کنید، با اینکه نیاز شدیدى به غذا داشتند باز هم غذا را به او دادند. روز بعد که با رنگ‏هاى پریده خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسیدند، بشارت یافتند که آیاتى در فضیلت آن بزرگواران نازل شده که آنان غذاى خود را خالصانه و عاشقانه به مسکین و یتیم و اسیر دادند و از همه مهم‏تر آنکه در دل نیز انتظار پاداش و تشکرى نداشتند، آنها نمى‏خواستند از اعمال خود سندى براى آینده خود درست کنند، هدف آنان جز رضاى خدا نبود: «و یطعمون الطعام على حبّه مسکینا و یتیماً و اسیراً انّما نطعمکم لوجه اللّه لانُرید منکم جزاءً و لاشکوراً»  این ماجرا علاوه بر اینکه مورد اتفاق علماى شیعه است، مرحوم علامه امینى قدس سره در کتاب الغدیر از بیست و چهار نفر از بزرگان اهل‏سنت نیز نقل کرده است.
  7. اولین سجده شکر : حضرت على‏ علیه السلام به پاس اینکه موفق شد در آن شب (الیله المبیت)به جاى پیامبر صلى الله علیه و آله بخوابد و رسول گرامى به سلامت از خانه‏اى که در محاصره مخالفان بود خارج و به مدینه هجرت کند، اولین‏ سجده شکر را در اسلام انجام داد.

 

  1. اوّلین‏ جمله وصیّت : امیرالمؤمنین علىّ‏ علیه السلام بعد از ضربت خوردن و در آستانه شهادت در اوّلین‏ جمله وصیّت خود، فرزندانش را به تقوا سفارش مى‏فرماید.

 

  1. اوّلین‏ نماز جماعت : اوّلین‏ نماز جماعتى هم که بر پا شد، به امامت رسول خدا و شرکت حضرت على‏ علیه السلام و جعفر طیّار (برادر حضرت على علیه السلام) بود. همین که ابوطالب، فرزندش على علیه السلام را دید که به پیامبر اقتدا کرده، به فرزند دیگرش جعفر گفت: تو نیز به پیامبر اکرم اقتدا کن. و این جماعت دو سه نفرى، پس از نزول آیه‏ «فاصدَعْ بماتؤمَر» بود، که فرمان به علنى ساختن دعوت و تبلیغ مى‏داد.
  2.  اولین‏ نماز جماعت درخانه خدا  : اولین‏ نماز جماعت در این مسجد با شرکت امام جماعتى چون شخص پیامبر صلى الله علیه و آله و مردى همانند على‏ علیه السلام و بانوئى همچون خدیجه علیها السلام برگزار شد و اکنون نماز جماعت آن میلیونى است که خود بهترین مظهر قدرت و اراده و امداد الهى است.
  3. اولین‏ صبر امام  :  از اولین‏ امام، حضرت على‏ علیه السلام که باید شاهد صحنه هایى باشد که بفرماید: بیست و پنج سال در خانه صبر کردم مانند کسى که استخوان در گلو و خار در چشم دارد، تا آخرین امام حضرت مهدى علیه السلام که باید شاهد این همه ظلم، بى عدالتى، انحراف، شرکت و جهل باشد و صبر کند.
  4.  خانه اولین مسلمان :خانه‏ى امیرالمؤمنین على‏ علیه السلام، منزلگاه اولین‏ مسلمان، خانه‏ى نمونه اسلام، زادگاه بهترین جوانان بهشت؛ امام حسن و امام حسین علیهما السلام.
  5. معرفی اولین امام : اولین‏ امام ما حضرت على‏ (علیه السلام) است که بارها و بارها توسط پیامبر اسلام به مردم معرفى شد و در اواخر عمر نیز هنگامى که از آخرین سفر حج برمی گشتند به فرمان خداوند در مراسمى باشکوه بعد از نماز ظهر و سخنرانى در غدیر خم، ایشان را به عنوان اولین امام به همه معرفى کردند.
  6.   اولین مردی که اسلام آورد : بر اساس روایات، اولین‏ مردى که به پیامبر اسلام، ایمان آورد حضرت على‏ علیه السلام و اولین زنى که به آن حضرت ایمان آورد، حضرت خدیجه بود.
  7.  اولین کسی که ایمان آورد : برخى نادانان مى‏گویند چون حضرت على‏ (ع) در ده سالگى ایمان آورد، نباید او را اولین‏ ایمان‏آوردنده به رسول‏اللَّه (صل الله علیه وآله وسلم ) دانست، زیرا ایمان در زمان کودکى به حساب نمى‏آید. پاسخ این است که‏ قرآن‏ پیامبرى کودک را در مورد حضرت عیسى (علیه السلام ) پذیرفته است. آیا پیامبرى مهم‏تر است یا ایمان‏آوردن به پیامبر؟
  8.  اولین ابزار ریاست :  حضرت على‏ علیه السلام مى‏فرماید: «آلة الریاسة سعة الصدر»، کسى که مسئولیت و ریاستى مى‏پذیرد، اولین‏ ابزار کارش، روح بلند و وسعت روحى است که در آن تعصّب، لجاجت، غرور و تکبّر جاى ندارد. همین که کارى را حق تشخیص داد، به راحتى آن را بپذیرد. محاسبات قومى، حزبى، قبیله‏اى، نژادى، عناوین، اقتصاد، سیاست، تبلیغات و سختى‏ها و ... در مسیر حق او مانعى ایجاد نکند.
  9.  اولین قضاوت  : اولین‏ قضاوت على‏ (ع) بعد از رسول الله (ص) و حاکم شدن ابوبکر درباره شارب خمرى بود که مدعى بود خبر از حکم نداشته و ابوبکر و عمر مسئله را نمى‏دانستند، از على (ع) پرسیدند، حضرت دستور دا او را در میان مردم بگردانند که اگر کسى آیه را براى او نخوانده و در ادعاى خود صادق است حکم جارى نشود.
  10. اولین گروه مهاجر : اولین‏ گروه مهاجرین حضرت علی‏ (ع) و سه فاطمه بود. (فاطمه بنت اسد فاطمه بنت زبیر فاطمه زهرا سلام الله علیها)
  11. اولین جانشین پیامبر : 1. جانشین پیامبر وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الاقْرَبِینَ‏ شعراء، 214. پیامبر به علی‏ (ع) فرمود که غذایی تهیه کند و در همین مجلس فرمود: اولین‏ کسی که به من ایمان بیاورد، جانشین من است.
  12.  اولین شهیدان کربلا  : نعمان وحلاس‏ اگر با دشمن فرسخ‏ها رفتید و فقط یک قدم مانده از همان یک قدم‏ می‏توانید در ردیف اشخاص درجه اول قرار گیرید. این دو نفر اول علوی، بعد یزیدی و بعد حسینی شدند. در جنگ صفین هر دو با امیرالمؤمنین‏ بودند. حلاس رئیس شرطه حضرت علی‏ (ع) در کوفه بود. با عمر سعد به کربلا آمد. شب هشتم به امام پیوستند و جزء اولین‏ کسانی بودند که صبح‏ عاشورا در رکاب امام شهید شدند.
  13. بدبخت‏ترین اوّلین‏ و آخرین : پیامبر (ص) در خطبه شعبانیه که ایراد کردند، گریه کردند. حضرت علی‏ (ع) پرسید چرا؟ فرمود: به خاطر آنچه دراین ماه رمضان به تو می‏رسد. بدبخت‏ترین اوّلین‏ و آخرین ضربتی به تو خواهد زد و تو شهید می‏شوی. که عرض کرد: أَ فِی سَلامَةٍ مِنْ دِینِی‏ شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابی‏الحدید، ج 4، ص 107.
  14.  اولین‏ سفارش : اولین‏ سفارش و وصیت پیامبر (ص) به حضرت علی‏ (ع) در لیلة المبیت (اداء امانت ماموریت صبح زود حضرت علی (ع)): فإذا أصبحت فاغد فی أداء أمانتی‏ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 263.
  15. اولین‏ خطبه خلافت : حضرت علی‏ (ع) برای استحقاق خود در زمامداری هم در سقیفه و هم در شورای 6 نفری و امام حسن (ع) در اولین‏ خطبه خلافت خود به‏ این آیه‏ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ‏ استشهاد کردند. ابن ابی الحدید، ج 6، ص 11.
  16.  اوّلین‏ کسى بود که اذان را شنید. : وقتى دستور اذان نازل شد، حضرت على‏ (ع) اوّلین‏ کسى بود که اذان را شنید. رسول خدا (ص) فرمود: برو بلال را بیاور و براى اوّلین‏ بار مسلمین اذان را از دو لب بلال شنیدند. (بلال اذان را از زبان على‏ (ع) تعلیم دید.)
  17.  اولین‏ زندان در اسلام : اولین‏ کسی که در اسلام زندان ساخت حضرت علی‏ (علیه السلام) بود. آن حضرت در کوفه دو زندان به نام نافع و مخیس ساخت. این زندان ها اصلاحی و عامل نفع رسانی و تمرین دادن بود. در زندان های حضرت عبادت های شرعی وآموزش قرآن و سواد خواندن و نوشتن اجرا می‏شد. حضرت زندانیان را در صورت ترک شعائر دینی تأدیب می‏کرد. و در عین حال با رأفت به اصلاح آنان می‏کوشید به زندانیان اجازه می‏داد برای نماز عید و جمعه وتشییع جنازه بستگان یا به خاطر بیماری مرخصی بگیرند. زندانیان بدحال را عفو می‏فرمود. حضرت به حاکم اهواز نوشت: به زندانیان اجازه بده شب ها برای هواخوری به حیاط زندان بیایند و حضرت مکرر از زندانها بازدید می‏کرد. احکام زندان در اسلام، ص 273، محمد حسن بکائی‏.
  18. اولین‏ مسلمانان : همسر و فرزندان ابوطالب علی علیه السلام از پیشگامان نهضت اسلامى بودند فاطمه بنت اسد (سومین زن مسلمان) و على‏ وجعفر اولین‏ مسلمانان بودند.
  19.  اولین کتاب امام : عشق به معلّم شهید مطهّری (ره): بزرگ‏ مردی که مرا اوّلین‏ بار با نهج‏البلاغه آشنا ساخت و درک محضر او را همواره یکی از ذخایر گران‏بهای خودم که حاضر نیستم با هیچ چیز معاوضه کنم می‏شمارم و شب و روزی نیست که خاطره‏اش در نظرم مجسّم نگردد. یادی نکنم و نامی نبرم. او هم فقیه بود، هم حکیم بود، هم ادیب و هم طبیب. (درباره مرحوم حاج میرزا علی‏ آقا شیرزای) سیری در نهج‏البلاغه‏
  20. اولین خبر برای خدیجه  : اولین‏ روزی که رسول خدا (ص) دعوت خود را آشکار کرد، خدیجه هم از جمله حامیان حضرت بود. یک روز حضرت را سنگ باران کردند، از پیشانی حضرت خون جاری بود. شخصی خبر آورد برای حضرت علی‏ (ع) که محمد کشته شد. علی (علیه السلام ) نزد خدیجه آمد و فرمود:" پیامبر را سنگباران کرده‏اند".
  21. اولین‏ مرحله رشد : اولین‏ مرحله رشد، رشد در تفکّر و نیّت است که در همین دعای مکارم می‏خوانیم: قَالَ عَلِیُ‏ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع): اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ 000000 وَ نِیَّةِ رُشْدٍ لا أَشُکُّ فِیهَا صحیفه سجادیه، دعای 20.
  22. اولین سر به نیزه : (اولین‏ سری که در اسلام مسر نیزه کردند) از جمله شخصیت هائی که به معاویه اعتراض کرد یکی حسین بن علی‏ (ع) بود.
  23. اولین شاعر غدبر : حسان بن ثابت: اولین‏ شاعر در غدیر بود، ولی ملحق به دشمن علی‏ (علیه السلام) شد.
  24. اولین زایشگاه : کعبه یادگار مبارزات ابراهیم (علیه السلام)، اسماعیل (علیه السلام) و هاجر (س)، فرودگاه جبرئیل (علیه السلام)، قتلگاه اسماعیل (علیه السلام)، شکنجه‏گاه بلال (علیه السلام)، زایشگاه علی‏ (علیه السلام شد ) و مرکز قیام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) است.
  25. اوّلین‏ خانه در زمین است، محلّی که ورود کفّار به آن ممنوع است، نماز فرادا در آن از جماعت در خانه بهتر است. آنجا که فیل‏سواران پودر می‏شوند. آنجا که جز متّقین حقّ تولیت ندارند. آنجا که همه انبیا (علیهم السّلام) اشک ریخته و سجده کرده‏اند. آنجا که جغرافی نیست، تاریخ است. آنجاست که فقط علی علیه السلام در آنجا متولد می شود.
  26. اولین‏ کتاب : اولین‏ کتابی که در اسلام نوشته شده کتاب علی‏ امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است.
  27. اولین‏ سفیر : نخستین کسی بود که از اصحاب امام حسین شهید شد. اولین‏ سفیر و نماینده نهضت حسینی (ع) است. رزمنده‏ای بود شجاع در جنگ صفین، درمیمنه سپاه و در کنار امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و عبدالله جعفر. امام حسین علیه السلام و پسر برادر علی علیه السلام  مسلم بن عقیل بود.
  28. اولین نگاه : از جمله سفارش‏هایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی‏ (علیه السلام) داشت این بود: اولین‏ نگاه از آن توست ولی دومین نگاه به ضرر تو تمام خواهد شد، زیرا دومین نگاه به وسیله شیطان هدایت می‏گردد. أَوَّلُ نَظْرَةٍ لَکَ وَ الثَّانِیَةُ عَلَیْکَ وَ لا لَکَ وَ النَّظِرَةُ الثَّالِثَةِ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ لا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَهُ‏ دعائم الاسلام، ج 2، ص 202.
  29.  اولین تاریخ هجرت : حضرت علی‏ فرمود باید هجرت اولین تاریخ  قمری اسلام باشد چون هجرت انتخابى است مسلمانها هجرت به حبشه هم داشتند اما هجرت به مدینه خیلى مهم‏تر از هجرت به حبشه بود اول اینکه در هجرت به حبشه مسلمانها بودند اما در هجرت به مدینه شخص پیغمبر هم بود در هجرت به حبشه دعوتى از طرف حبشه نبود اما در هجرت به مدینه از مسلمانها دعوت‏کردند.
  30. اولین دادگاه فاطمه : بعد از پیغمبر اولین‏ محاکمه را حضرت فاطمه تشکیل داد. تشکیل دهنده‏ى اولین دادگاه فاطمه بود. دادگاه چه بود؟ آمدند فدک را از فاطمه گرفتند، فدک زمینى آباد بود، در آمدى داشت که این درآمد خرج اهداف فاطمه بود. براى این که پشتیبانى اقتصادى حکومت على‏ را بشکنند، آمدند فدک را گرفتند، فاطمه دادگاه تشکیل داد، مکان دادگاه کجا بود؟ طرف محاکمه چه کسى بود؟ چه کسانى در دادگاه حاضر بودند؟ موضوع دادگاه چه بود؟ شاکى که بود؟ نحوه‏ى حضور چگونه بود؟ نحوه‏ى شکایت چگونه بود؟ راوى چه کسى بود؟ بازتاب این شکایت چه بود؟
  31. اولین کتاب از چندین هزار جلد : اولین‏ کتابى که در صدر اسلام نوشته شد، کتاب على‏ ابن ابیطالب است. بیش از پنجاه و پنج هزار کتاب از علماى شیعه را نوشته و گفته: اى جرجى زیدان تو که مى‏گویى شیعه کتاب ندارد، این پنجاه وپنج هزار جلد کتاب است. تازه مى‏گوید: چندین هزار کتاب هست که دست من به آن‏ها نرسیده است.
  32.  اولین‏ کتاب در صدر اسلام :  کتاب حضرت على‏ (ع) نویسنده بود. اولین‏ کتابى که در صدر اسلام چاپ شد کتاب على بن ابیطالب بود. ابن ابى الحدید یکى از خطبه‏ها را که مى‏خواند مى‏گوید: دوست دارم در یک سالن تمام سخن شناسان کره‏ى زمین را جمع کنم و من یک خطبه این کتاب را بخوانم و همه به سجده بیفتند.
  33. اولین‏ بار پرچم را به دست حمزه سید الشهدا داد. بعد از شهادت حمزه در همه جنگ‏ها غیر از جنگ تبوک پرچمدار على‏ ابن ابى طالب بود. سومین پرچم دار اسلام حضرت اباالفضل (ع) بود.
  34.  اولین رهبر : پیغمبر کارهائى که باید بکند، اول باید رهبرى تعیین کند که معصوم باشد. باید رهبر معصوم را تعیین کند (اولین‏ شرط رهبرى) دوم اینکه باید رهبرى تعیین کند که از اول حرکت با رهبر اول با هم باشند و از پیشگامان باشند. یعنى ازآنهائى که که از روزهاى اول انقلاب دوش بدوش رهبر اول حرکت کرده باشند. باید آن کسى که تعیین مى‏کند کاملا آگاه باشد. آگاه کامل باشد. امیرالمومنین على‏ مى‏فرماید: من چنان به مکتب آگاهم که مى‏دانم کدام آیه زمستان نازل شد و کدام تابستان، کدام در شهر کدام و کدام در بیابان، کدام در زمان جنگ و... یعنى مو به مو قدمها را مى‏دانم. باید آگاهى کامل باشد. شرط دیگر اینکه باید در تمام صفات مثل رهبر اول باشد.
  35. اولین های ویژه : حدیثى داریم که امیرالمؤمنین هفتاد کمال ویژه دارد. 1لحظه‏اى شرک نورزید، 2از کودکى نزد رسول خدا 3و در خانه ى او بود. 4اولین‏ کسى بود که به پیامبر ایمان آورد. 5در بستر پیامبر تنها او خوابید، 6تنها او بود که داماد رسول الله شد، 7برادر شهید، 8پدر شهید، 9همسر شهید 10و عموى شهید بود. 11سوره‏ى برائت را از دیگران مى‏گیرند و به على‏ مى‏دهند که بخواند. 12انتصاب در غدیر خم فقط مخصوص على بن ابیطالب است که فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىٌّ مَوْلَاه» (بحارالأنوار، ج 37، ص 115) 13همه درهایى که به مسجد باز مى‏شد بستند 14جز در خانه امیرالمؤمنین که به مسجد باز مى‏شد، 15تنها کسى که آیه در موردش نازل شد 16که سرپرست شما کسى است که د ررکوع انگشترش را داد، امیرالمؤمنین بودند. 16خدا رحمت کند شهریار را مى‏گفت: بجز از على که گوید به پسر که قاتل من***چو اسیر توست اکنون ... به اسیر کن مدارا...
  36. اولین‏ «سَوْفَ تَعْلَمُونَ» در جلوه های تکوثر : از حضرت على‏ علیه السلام حدیثى نقل شده که فرمودند: اولین‏ «سَوْفَ تَعْلَمُونَ» مربوط به عذاب قبر است و دومى مربوط به عذاب آخرت.اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۹
شهریور

زنان نمونه 5

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وا ل محمد وعجل فرجهم

  1. 30-صفیه خواهر حمزه سید الشهدا: در شرائط سخت و شکنجه همراه برادرش حمزه دعوت پیامبر را پذیرفت در متن مشلات بد هماره فاطمه بنت اسد و فاطمه زهرا با علی بن ابیطالب از مکه به سوی مدینه هجرت کرد در چنگ بدر یا خند) قوت قلب و دلیری صفیه زبانزد شده بود.
  2. صفیه جاسوس یهودی را کشت : زنان رسولخدا در قلعه حسان بن ثابت بودند وتی یک جاسوس یهودی به منطقه‏ داشت نزدیک می‏شد صفیه او را دید و به حسان گفت: خطر نزدیک است او را به قتل رسان. حسان ترسید با او روبرو شود صفیه عصبانی شده و سلاح را گرفت و به جنگ او رفته و او را کشت‏
  3. صفیه خواهر حمزه سید الشهدا:  در چنگ بدر یا احد در قلعه بود تا اینکه شکست مسلمین را شنید بیرون آمد منقلب شد و به مردم تخت و گفتت ننگ باد بر شما. از کنار رسولخدا فرا می‏کنید و او را تنها می‏گذارید نیزه‏اش را در دست گرفته بود و نگاهش به پیامبر بود که صدمه نبیند.
  4. صفیه : وقتی جنگ پایان یافت و خبر شهادت برادرش حمزه را به او دادند خواست بر بالین او حاضر شود مسلمانان نگذاشتند که بدن پاره پاره برادر را ببیندد
  5. صفیه : این زن دلیر گفت چرا به جسد برادرم نزدیک نشوم در حالیکه آن‏چه به او رسیده در راه خدا است و ما در این راه صبر می‏کنیم رسول خدااجازه فرمود یکبار دیگر برادر را ببیند. او دو جامه اورده بود که برادر را در ان کفن کند
  6. صفیه : وقتی بدن مطهر یکی از انصار را در کنار برادر دید گفت‏ شایسته نیست این بدن تنها بماند یکی را کفن جمزه و دیگر یر را کفن آن انصاری کرد.

 

 

 

 

  1. 31-رمله (ام حبیبه) دختر ابوسفیان‏ : رمله دختر ابوسفیان رهبر دشمنان پیامبر اکر م بود. او با علائق خانوادگی و سنن ریشه دار قبیلگی و وابستگی‏های طبقاتی را قطع کرد و به اسلام رو آورد. در همان شرائط سخت به اسلام گرایش پیدا کرد.
  2. رمله (ام حبیبه) دختر ابوسفیان‏ : با عبید الله بن جحش ازدواج کرد و در هجرت جبشه جزء مهاجرین بود اما شوهرش در سال هفتم هجری از اسلام دست برداشت و در حبشه مسیحی شد و رمله به همین دلیل از او جدا شد و به عقد رسولخدا (صل الله علیه وسلم ) درآمد." ابن اثیر، ج 2، ص 213
  3. رمله (ام حبیبه) وقتی که ابو سفیان فهمید دخترش با رسولخدا ازدواج کرده به منزل پیامبر آمد و به دخترش گفت آیا من را بیشتر دوست داری یا محمد را؟ امحبیبه گفت: او رسول خدااست و تو مشرک نجسی هستی." اعیان الشیعه می‏گوید: نامش ام حبیبه است بیش از 60 حدیث در کتب صحیحین از او نقل شده و شیخ در رجالش او را از اصحاب رسول خدا شمرده‏. ابن اثیر، ج 2، ص 241
  4. 32- نسیبه مادر دو شهید : در تمام جنگهای پیامبر برای آب دادن به سپاهیان و مداوای مجروحین حضور داشت در جنگ احد مشکی بدوش داشت و به تشنگان آب میداد
  5. نسیبه مادر دو شهید : پس از شکست مسلمین مشک را کنار انداخت و خود را سپر رسولخدا (ص) کرد و از هر سو دفاع می‏کرد که پیامبر (ص) فرمودند: به هر طرف نگاه‏ می‏کردم نسیبه از من دفاع می‏کرد تا آنکه سیزده زخم برداشت که یکی به شانه اشت رسید و تا آخر عمر اثرش بود.
  6. نسیبه مادر دو شهید : پیامبر دید یکی از مسلیمنی‏ با سپر در حال فرار است با او فرمود سپر را بینداز. او سپر را انداخت نسیبه آن را برداشت کافری رسید شمشیری بر او فرود آورد و او با سپر دفاع‏کرد و با کمک پسرش او را کشتند.
  7. نسیبه دید فرزندش عبد الله می‏خواهد فرار کند جلو او را گرفت و گفت کجا فرار می‏کنی؟ از پیامبر خدا فرار می‏کنی و او را برگرداند تا اینکه زخمی شد مادر زخمهای پسر پانسمان کرد و گفت برخیز و جنگ را ادامه بده و خودش هم به سواری حمل کرد و او را زخمی کرد.
  8. نسیبه : رسول خدا (ص) از چابکی این زن آنچنان خندید که دندانهای آسیایش اشکار شد وفرمود: آفرین بر تو که خوب انتقام گرفتی‏
  9. نسیبه فرزندش عبالله به شهادت رسید ولی با شهادت او هم با شمشیر از جان پیامبر دفاع می‏کرد به طوری که پیامبر فرمود مقام نسیبه از فلان و فلان بهتر است نسبه به رسول خدا عرض کرد: از خدا بخواه تا ما را در بهشت همراه شما قرار دهد پیامر هم دعا کرد.
  10. فرزند دیگر نسیبه حبیب بود که پیامبر توسط او پیامی به مسیلمه کذاب فرستاد . و بعدا نسیبه که خودش در جنگ‏ یمامه با مسیلمه شرکت کرد و مسیلمه را کشتند ولی در عین حال نسیبه هم مجروح شد و یک دستش قطع شد" بحارالانوار،ج 20، ص 132
  11. سابقه اسلام نسیبه زیاد است و قتی 62 مرد و 2 زن از مدینه برای بیعت با رسولخدا به مکه آم‏دهند آن 2 زن نسیبه و خواهرش بودند و همین‏ها در بیعت رضوان هم بودند. ریاحین الشیعه و پیامبر با گذاردن دست خود در آب با آنها بیعن کرد. نسیبه در جنگهای حنین، حدیبیه، خیبر، احد، فتح مکن حضور داشت. فضیلت زنان، 153
  12. 33- فاطمه بنت اسد : او یازدهمین کسی بود که به رسول خدا ایمان آورد مادر علی (علیه السلام) و همسر ابوطالب است مدتی سرپرستی پیامبر را به عهده داشت و برای آن‏حضرت مادری مهربان بود او افتخار داشت که در خانه‏ خدا فرزندش را به دنیا آورده است و سه شبانه روز د رخانه خدا بود. همراه امام علی (علیه السلام) به سوی مدینه هجرت کرد.
  13. فاطمه بنت اسد : پیامبر هر وقت خسته می‏شد به خانه فاطمه بنت اسد می‏رفت و استراحت‏
  14. می‏کرد این زن تا آنجا که توان داشت به اسلام خدمت کرد و فرزندانی چون علی (علیه السلام) و جعفر طیار پرورش داد.
  15. فاطمه بنت اسد : وقتی فاطمه از دنیا رفت پیامبر (صلی الله علیه وآله )با چشم گریان نزد جسد او آمد و فرمود خدا او را بیامرزد تنها مادر علی نبود مادر من نیز بود. عمامه و پیراهن خود را کفن او کرد و در نمازش چهل تکبیر گفت و سپس وارد قبر شد و در قدری در قبر خوابید و به علی (علیه السلام ) و امام حسن (علیه السلام ) فرمود شما نیز وارد قبر شوید
  16. فاطمه بنت اسد : را سپس تلقین داد و در حق او دعا کرد عمار پرسید چطور این همه تعظیم؟ فرمود: سزاوار بود او نیز فرزند خود را سیر نمی‏کرد و مرا سپر می‏کرد
  17. فاطمه بنت اسد : کودکانش را برهنه میداشت و مرا می‏پوشاند. عمار پرسید: چرا عمامه و لباس خود را کفن او کردی؟ فرمود: روزی درباره برهنه بودن و رسوائی‏
  18. قیامت صحبت می‏کردم او فریادی کشید و گریست به‏این دلیل این کار را کردم." أمالی صدوق، ص 314ا
  19. 34- ام سلمه‏ : در ماجزای مواخات، رسولخدا بین زنها هم عقد اخوت بست از جمله بین فاطمه زهرا و ام سلمه‏ الغدیر، ج 3، ص 112
  20. ام سلمه‏ : زنی پاک زاده بود که در بخش تعمیرات سپاه اسلام خدمت می‏کرد و لوازم جنگی رزمندگان را تعمیر می‏کرد. شوهرش در جنگ احد مجرح‏ شد و پس از 8 ماه به شهادت رسدید. او در 7 جنگ پیامبر شرکت داشت.
  21. ام سلمه‏ : قبل از ازداوج با رسول خدا همسر ابوسلمه بود و چهار فرزند داشت از مهاجرین به حبشه بود و زینت یک از دختران او از زنان دانشمند اسلام‏ است‏
  22. ام سلمه‏ : وقتی شوهرش در بستر خوابیده بود ام سلمه چون در طول زندگی بسیار زنج کشیده بود ناراحت از دست دادن شوهر بود اما شوهرش با این‏ جمله او را تسلی می‏داد:
  23. قال رسول الله: اذا اصابت احدکم مصیبة فلیقل انا لله و انا الیه راجعون اللهم عندک احتسب مصیبتی فاخرجنی بها وابدلنی خیرا منها؛ هنگامی که برشما مصیبتی رسید بگویید ما از خدایم وبه سوی او می رویم خداوندا از به من مصیبتی رسیده که خیر آنرا به من بدل کن
  24. ام سلمه می‏گوید بعد از شهادت شوهرم این دعا را خواندم و در فکر بودم که آیا بهتر از او کیست؟ که ابوبکر و عمر به خواستگاریم آمدند نپذیرفتم تا اینکه رسولخدا برایم خواستگار فرستاد جواب دادم من زنی بچه دار هستم و ضمنا خویشان و اقوامم هیچکدام اینجا نیستند و زنی حسودهستم.
  25. ام سلمه می‏گوید حضرت فرمود: اما فرزندانت را خودت سرپرستی خواهی کرد و نبودن فامیلت هم مهم نیست در مورد حسادت هم دعا می‏کنم ریشه کن شود. بعد از این جواب ازدواج صورت گرفت." اسدالغابه، ج 5، ص 589- 218
  26. ام سلمه  گفت : از امام رضا نقل شده که ام سلمه گفت: آیه تطهیر در خانه من پیامبر در خانه بود نازل شد در آن روز پیامبر فاطمه و علی و حسن وحسین را هم آورد و کساء خیبری را بر آنها پوشید و عرضه داشت: خدایا اینان اهل بیت من هستند." بحارالانوار، ج 35، ص 208
  27. ام سلمه: از کسانی بود که بعد از خطبه حضرت زهرا بلند شد و به ابوبکر اعتراض کرد و ابوبکر بخاطر این اعتراض حقوق یکسال او را از بیت المال فطع‏کرد. سفینه، سلم‏
  28. ام سلمه مخالف عایشه : وقتی طلحه و زبیر نزد عایشه رفتند عایشه گفت اگر ام سلمه موافقت کرد من هم موافقت می‏کنم. بدیدن ام سلمه آمد. ام سلمه به شدت او را نهی کرد و خاطرات رسولخدا را به یادش آورد و سفارشات آن حضرت را درباره حضرت علی (علیه السلام ) عایشه ابتدا موافقت نکرد اما وقتی قافله حرکت‏
  29. کرد او هم پیوست. بحارالانوار، ج 32، ص 167
  30. ام سلمه بعد از حرکت عایشه نامه‏ای به حضرت علی (تع) نوشت وایشان را از تصمیمات طلحه زیر مطلع ساخت. شرح‏ نهج‏البلاغه ابن‏ابی‏الحدید، ج 6، ص 218
  31. ام سلمه  امانت دار: حضرت علی (ع) نامه‏ها و وصیت نامه خود را از عراق برای ام سلمه فرستاد تا نزد او امانت باشد حضرت امام حسین (ع) وقتی به سئی کربلا می‏رفت وصیت نامه خود را به‏ام سلمه سپرد.
  32. اللهم صل علی محمد وا ل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۹
شهریور

زنان نمونه 4

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وا ل محمد وعجل فرجهم

  1. 16-بانوئی که مسجد را تمیز می کرد : پیرزنی فطیر که مردم چندان ارزشی برای او قائل نبودند نگهداری و نظافت مسجد را به عهده داشت و روز و شب را با جارو کردن و تمیز کردن‏ مسجد می‏گذزاند.
  2. بانوئی که مسجد را تمیز می کرد : روزی پیامبر وارد مسجد شدند ولی پیرزن را ندیدند سراغش را گرفتند مردم پاسخ دادند شب گذشته مرده و چون مردم فکر نمی‏کردند شخص ممی باشد لذا به شما اطلاع ندادند. پیامبر بسیار رنجیده خاطر و ناراحت شدند و فرمودند: چرا از پیر زنی که مدتها به‏ نگاهداری از این مکان مقدس پرداخته بود به نیکی یاد نمی‏کنید؟ سپس نشانی قبرش را گرفت و با جمعیت بر سر قبر او رفتتند و بر او نماز خواندند." فضیلت زنان، ص 145
  3. 17-حلیمه سعدیه : رسولخدا (صل الله علیه وآله ) فرمود: جبرئیل برای من پیغام آورد که خدا تو را سلام میرساند  و می‏فرمایند حرام کردم آتش را بر سلبی که تو از او فرود آمدی و رحمی که تو را حمل کرد و پستانی که تو را شیر داد." ریاحین الشریعه‏
  4. حلیمه سعدیه : در استیفاب حلیمه را ناز صحابیات شمرده و گفته د رغزوه حنین خدمت رسول خدا مشرف شد و آن‏حضرت برخواسنت و ردای خود را زیر پای او پهن کرد." ریاحین الشریعه‏
  5. حلیمه سعدیه : وقتی حلیمه می‏خواست خدمت عبدالمطلب برسد غسل کرد و خود را معطر کرد و لباسهای فاخر پوشید ریاحین الشریعه
  6. حلیمه سعدیه : پستان چپ حیمه شیر داشت و پستان راستش خشک بود و تا به حال از این پستان کسی را شیر نداده بود پیامبر همین پستان را مکید و برای‏ اولین با پر شیر شد ریاحین الشریعه

 

  1. حلیمه سعدیه : با آ‏مدن این کودک منطقه که سالها قحطی زده بود سر سبز و پر برکت شد. حلیمه می‏گوید چنان وضع ما بد شده بود که علف صحرا می‏خوردیم. مناقب و ضرائح‏
  2. وقتی عبدالمطلب نام دایه را پرسید گفت حلیمه سمعدیه عبدالمطلب گفت به به از این دو حلت نیکو سعادت و حل‏ سند قبل
  3. 18-سراقه‏ مادرحارثه : فرزندش حارثه در جنگ بدر شهید شد وقتی به او خبر دادند گفت بخدا فسم تا پیامبر را پیدا نکنم و   از او نپرسم که پسرم در بهشت است یا دوزخ دست بردار نیستم. اگر فرمود که در بهشت است هیچ گریه نمی‏کنم بلکه خوشحالم و اگر فرمود در دوزخ آن‏قدر گریه می‏کنم که با اشکهایم آتش‏ دوزخ را خاموش کنم وقتی رسولخدا به مدینه آمد مادرحارثه خدمت حضرت رسید و گفت فرزندم نور دیده ام بود او را خیلی دوست داشتم و شهید شد. اما گریه نکردم تا از شما سوال کنم ؟ پیامبر (صل الله علیه وآله ) فرمودند بهشت دارای هشت درب است و پسرت در فردوس اعلی است" بحارالانوار، ج 19، ص 341
  4. 19-رفیده‏ : در زمان رسول خدا (ص) در کنار مسجد خیمه‏ای زد و اورژانسی برپا کرد و مجروحان را مداوا می‏کرد. و کان رسول الله قد قال لقمه حین اصابة السهم بالخندق اجعلوه فی خیمه رفیده حتی اعوده من قریب. تاریخ طبری، ج، ص 584.
  5.  20-فاطمه خواهر عمر: هنگامی که مسلمان شد عمر فهمید که خواهرش مسلمان شده خشمگین شد و او را مورد ضرب و شتم قرارد داد و وی را تهدید کرد که چنین و چنان می‏کنم و بالاخره سرش را شکست اما فاطمه خواهر عمر  در برابر این تهدیدات به عمر گفت: من مسلمان شده‏ام و به خدا و پیامبر ایمان آورده‏ام تو ه‏ر چه می‏خواهی بکن من دست بر نمی‏دارم." فضیلت زنان، ص 25
  6. 21-خناء: همراه چهار فرزندش در چنگ قادسه شرکت کرده بود هنگام غروب آفتاب هر کدام سخنی گفتند. مادر نیز سخنی گفت و آنها را برای رزم و شهادت بسیار تشویق کرد و مژده بهشت به آنان داد وآیه‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‏ ..آل‏عمران/ 200 را برایشان خواند و گفت:

فرزندانم وقتی شعله‏های جنگ به آسمانها شکشیده شد در راه حمایت از دین و عقده جان فشانی کنید.

خناء : این سخنان ها از قلب پر ایمان مادر برخاست فرزندان را متحول کرد و فردای آنروز هر یک به مصاف دشمن رفتند و خبر شهادت را برای مادر آوردند تا اینکه خبر شهادت چهارمین‏ پسر را آوردند گفت: الحمد لله الذی شرفنی بقتلهم و ارجوا من ربی ان یجمعنی فی مسبقر رحمته‏ فضیلت زنان، ص 157

  1. 22-عمره بنت علقمه حارثی پرچمدار: جنگ احد وقتی که به مرحله حساسی رسید تمام پرچمداران اسلام یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند و برای مدتی پرچم اسلام بر زمین‏ افتاده بود و احدی جرات نمی‏کرد بلند کند تا اینکه زنی از اهل مکه بنام عمره با کمال شهامت جلو رفت و پرچم اسلام را تا آخرین مرحله چنگ‏ برافراشته داشت.
  2. عمره بنت علقمه حارثی پرچمدار: حسان بن ثابت با مشاهده این صحنه اشعاری گفت از جمله: اگر آن حارثی نبود مردها به بردگی در بازار فروخته می‏شدند." فضیلت زنان، ص 28
  3. 23-ام زیاد : زنی بود که با یک گروه 6 نفری از زنان به خیبر آمده بود تا لشگر اسلام را یاری دهند. این زن مهمات اسلام را نگهداری می‏گرد و در گرما نگرم‏ جنگ سلاح لازم را به آنها می‏رساند." فضیلت زنان، ص 23
  4. 24-ام عطیه و ام سلمه‏
  5. امام باقر علیه السلام می‏فرمایند: در جنگ احد شصت مورد از بدن حضرت علی (ع) مجروح شد. پیامبر دو زن را به نامهای ام عطیه و ام سلیم مامور مداوای‏ حضرت کرد و آنها مشغول زخم بندی شدند. دیدند از بس حراحات زیاد بود و هز زخمی را می‏بستند زخمی دیر می‏شکافت تا اینکه رسولخدا (ص) آمدند و دستشان را بر زخم بزرگ گذاشتند و خون بند آمد." المیزان، ج 4، ص 69
  6. 25-ام عطیه در 7 جنگ شرکت داشت و برای رزمندگان نان می‏پخت و آن‏ها را مداوا می‏کرد." فضیلت زنان، ص 22
  7. 26-ام رعله (بانوی آرایشگر) او زنی سخنور و خوش صحبت بود. روزی خدمت رسولخدا رسید و گفت: یا رسول الله چه کنم تا به خدا نزدیک شویم؟ حضرت فرمود: همیشه به‏ یاد خدا باش و از نامحرم اجتناب کن و صدایت را از حد معمول بلندتر نکن.  
  8. ام رعله  گفت من آرایشگر زنان هستم و آنان را برای شوهرانشان‏ آرایش می‏کنم. پیامبر فرمود: یک زن باید خود را برای شوهرش بیاراید پس چنین کاری را ادامه بده چون در اثر آراستگی زنان مردان به‏ همسران خود دل خوش می‏کنند و فساد و حرام در جامعه شیوع پیدا نمی‏کند.
  9. ام رعله : هنگامی که رسول خدا (ص) از دنیا رفت این زن مرثیه هایی سروده‏ بود و در جلسات می‏خواند و مردم گریه می کردند." زنان، ج 1، ص 218
  10. 27-همسر سعید بن عبدالرحمن‏ : وقتی چنگی پیش می‏آمد رسول خدا بین 2 نفر از مسلمانان پیمان می‏بست که یکی چبهه رود و دیگری در شهر بماند و عهده دار برادر رزمنده‏ خود باشد. در چنگی این پیمان را بین ثعلبه و سعید بست. ثفلبه هر روز به خانه سعید می‏رفت و مایحتاجش را فراهم می‏کرد. روزی شیطان بر اوغلبه کرد و پرده را کنار زد و نگاهش به همسر سعید افتاد جلو رفت تا او را در آغوش بگیرد اما این زن عفیف بانگ زد که برادرت سعید به یاری خدا و رسولش شتافته و تو خیانت همسر او می‏کنی؟
  11. ثعلبه را سوزاند : این سخنان چون صاعقه‏ای تمام وجود ثعلبه را سوزاند و سر به بیابان گذاشت تا سعید آمد و ماجرا را شنیدأ به جستجوی او رفت. او را در بیابان بر تخته سنگی دید که به استغفار مشغول است سعید گفت: بیا برویم نزد پیامبر تا بر تو حکم کندأ
  12. ثعلبه گفت: مگر ایکه بر دست و پایم بند ببندی و مرا ببری. بالاخره با همین وضع و حال ثعلبه را نزد پیامبر آورد.
  13. پیامبر هم که ماجرای ثعلبه را شنید. فرمود: خطای بزرگی از او سرزده است بگذارید همانجا که بوده برگردد تا ببینیم خداوند چه جکمی می‏کند. در راه دختر ثعلبه او را دید و دلش به‏ حال او سوخت و گفت ای پدر دلم به حالت می‏سوزد اما چه کنم که رسول خدا (ص) تو را از خود رانده است من چگونه تو را پناه دهم؟
  14. ثعلبه دوباره به کوه پناه برد و با خدا راز ونیاز می‏کرد تا اینه جبرئیل نازل شد و گفت یا رسول الله چرا بنده ما را از خود راندی. ازما بخواه تا او را یامرزیم.
  15. ثعلبه را آوردند. پیامبر (ص) حضرت علی و سلمان را فرستاد تا ثعلبه را بیاورند. این دو نفر رفتند و ثعلبه را آوردند.
  16. ثعلبه  از دنیا رفت. وقتی رسیدند نماز جماعت بر پاشده بود پیامبر سوره تکاثر را می‏خواند. هنگامی که پیامبر به آیه‏ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ‏ تکاثر/ 3 رسید ثعلبه نعره‏ای کشید و افتاد و از دنیا رفت." فضیلت زنان، ص 53
  17. 28-سعوی‏ : مادر شهی، وقتی خبر شهادت فرزندانش در احد را شنیده هیچ اعتنائی نکرد و فقط نگران حال پیامبر بود تا اینکه خبر سلامت حضرت را شنید پرسید: کجاست؟ فورا خود را به رسول خدا (ص) رسانید و گفت دیگر همه مصیبتهایم آسان است شما سالم باشی دیگر غم ندارم.
  18. سعوی‏ مادر شهی شهید: با روحیه قوی فرزندان شهیدش را در میدان جنگ بر بار شتر بست وبه طرف مدینه رهسپار شد." شرح ابن‏ابی‏الحدید، ج 3، ص 395
  19. 29 سعدی : روزی معاویه در جای خوش آب و هوائی نشسته بود که دید مردی اعرابی از دور با شتاب می‏آید دستورد داد او را اجاره دهید تا حرفش را بزند.
  20. اعرابی همسر سعدی : اعرابی وارد شد. معاویه گفت تو کیستی؟ اعرابی گفت از قبیله بنی تمیم هستم و در شدت گرما راه دارزی پیموده‏ام و از عامل تو مروان بن حکم‏ شکایت دارم شکایتش این بود. من با زنی بنام سعدی زندگی می‏کردم و او را خیلی دوست می‏داشتم و زندگی گرمی داشتیم ..
  21. اعرابی همسر سعدی گفت: وضع مالی سروت‏ خوب بود. ناگاه روزگار بر من سخت شد و قحطی شتران و چهار پایان مرا از بین برد و من فقیر شدم و وقتی اینطور شد دوست دشمن شد
  22. پدر همسرم سعدی : پدر زن من بخانه من آمد و دخترش را برد و مرا منع کرد. ناچار به عامل تو مروان رفتم وفصه را گفتم، او پدر زن مرا و پس همسرم را احضار کرد.
  23. وقتی‏ نگاهش به سعدی : افتاد فریفته او شد و بدون یک کلمه پرسش از آنان دستور داد تا مرا زندان کنند و رو کرد به پدر زن من و گفت اگر این زن را به‏ عقد من در آوری ده هزار دینار به تو میدهم او هم موافقت کرد.
  24. سعدی را طلاق بده : حاکم رو به من کرد ودستور داد او را طلاق بده گفتم نمی‏دهم دستور داد مراشکنجه کنند.  آن‏قدر مرا شکنه کردند تا اجبارا حاضر شدم او را طلاق دهم و مرا در زندان کرد تا عده تمام شود.
  25. سعدی را بیاورند: حالا من به تو پناهنده شده‏ام معاویه  دونفر را فرستاد و نامه‏ای برای مروان نوشت که سعدی را بیاورند. وقتی سعدی را آوردند و نگاه معاویه به او افتاد فریفته او شد و به اعرابی‏گفت:
  26. سعدی  از آن من باشد : حاضری 3 کنیز که به هر یک 1000 دینار دهم به تو ببخشم و هزار دینار هم به خود تو و یک مقرری از بیت المال که این زن سعدی از آن من باشد؟
  27. اعربی گفت دست او برندارم  اعرابی صیحه‏ای زد و گفت من از جور عامل تو به نزد تو استغاثه می‏کنم، حالا شکایت ترا کجا ببرم؟ اعرابی گفت: قسم به خدا اگر خلافت خود را به من دهی دست از همسرم بر نمیدارم
  28. سعدی تو که را خواهی : معاویه گفت پیشنهاد می‏دهم از خود سعدی بپرسیم. به سعدی گفتند : چه کسی رامی خواهی امیرالمومنین را با آن عز و شرف و حشمت و سلطنت و قصر هاو ... یا این اعرابی فقیر و گرسنه را؟
  29. سعدی این زن با شرف و با وفا جواب دندان شکنی داد و گفت من بخاطر حوادث روزگار دست از شوهرم بر نمی‏دارم و او را خوار نمی‏کنم. وقتی‏ معاویه این جواب را شنید زن و شوهر را رها کرد." ریاحین الشریعه، ج 4، ص 321 اللهم صل علی محمد وا ل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده