پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۸۸ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

۰۹
شهریور

احادیث سه گانه 1

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

الباب الثالث فی المواعظ الثلاثیّات‏

الفصل الأوّل من کلام اللّه تعالى للأنبیاء.. درحدیث قدسى

  1. قال اللّه تبارک و تعالى لموسى علیه السّلام: یا موسى، أنا أفعل بک ثلاثة أفعال أنت أیضا افعل ثلاثة، فقال موسى علیه السّلام: ما هذه الثلاثة؟
  2. خدا به حضرت موسى خطاب فرمود: موسى من سه  کار نسبت به تو مى‏کنم تو نیز در مقابل، سه  عمل انجام ده. گفت: آنها چیست؟
  3. قال اللّه تعالى: الأوّل: وهبتک نعیما کثیرا و لم أمنّ علیک، فهکذا إذا أعطیت خلقی شیئا فلا تمنّ علیهم.
  4. فرمود: من نعمتهاى فراوان بى‏منت به تو دادم، تو هم اگر به کسى چیزى دادى منت مگذار،
  5. و الثّانی: لو أکثرت الجفا معی لقبلت معذرتک إذا أقبلت الیّ، فکذلک اقبل معذرة من جفاک لو اعتذر إلیک.
  6. من عذر و توبه‏ى ترا مى‏پذیرم هر چند نافرمانى بسیار کرده باشى، تو نیز عذر جفاکاران را بپذیر،
  7. و الثّالث: لم اکلّفک عمل غد، فلا تکلّفنی رزق غد.     
  8. من عمل فردا را امروز نخواهم، تو هم امروز روزى فردا را نخواه
  9. و قال اللّه عزّ و جلّ: ما من عبد منع من فیه لقمة من شهوة إلّا کافیته فی الدّنیا بثلاثة أشیاء، و فی الآخرة بثلاثة أشیاء؛  (یدع شطرا من الحلال مخافة أن یقع فی الحرام.)
  10. درحدیث قدسى : هر بنده‏اى که «حرام» را با کمال اشتها از دهان باز گیرد، سه  عوض در دنیا، و سه  عوض در آخرت به او عطا کنم:
  11. أمّا فی الدّنیا ابارک فی عمره و أوسع علیه رزقه و انوّر قبره، و أمّا فی العقبى فابیّض وجهه، و أمنع منه ترادف خصومه و اریه وجهی الکریم «1».   
  12. در دنیا عمرش را با برکت، روزیش را وسیع، قبرش را نورانى کنم؛ در آخرت صورتش را سفید گردانم، مدعیان (و طلبکاران) را از او برانم، و روى مبارک خویش به وى بنمایم (یعنى رحمت بسیار ارزانى کنم)
  13. و قال اللّه جلّ شأنه لموسى علیه السّلام: هل عملت لی عملا خالصا قال: نعم صلّیت لک، و صمت لک و سبّحت و هلّلت لک،
  14. خدا به حضرت موسى فرمود: تا کنون عمل خالصى انجام داده‏اى؟ گفت: آرى نماز خوانده‏ام، روزه گرفته‏ام و ذکر گفته‏ ام.
  15. قال: هل نصرت مظلوما؟ هل کسوت عریانا؟ هل سقیت عطشانا؟ هل أکرمت عالما؟ هذا لی عمل خالص.    
  16. خطاب شد: ستمدیده‏اى را یارى کرده‏ اى؟ برهنه ‏اى را پوشانده ‏اى؟ تشنه‏اى را سیراب نموده‏ اى؟ به عالمى احترام کرده‏ اى؟ اینها اعمال خالص است.
  17. و قال جلّ و علا: ثلاثة أنا خصمهم یوم القیامة: رجل أعطى لی ثمّ غدر «2»، و رجل باع حرّا فأکل ثمنه، و رجل استأجر أجیرا فاستوفى منه و لم یعطه أجره.
  18. من در قیامت با سه  کس خصومت (و دشمنى) کنم: آن که با من پیمانى بندد و بشکند، کسى که شخص آزادى را بفروشد و پولش را بخورد، و کسى که مزدورى را به کار گیرد و مزدش ندهد.
  19. و أوحى اللّه تبارک و تعالى إلى عٌزیر النبیّ علیه السّلام: إذا أذنبت ذنبا صغیرا فلا تنظر إلى صغره، و انظر من الّذی أذنبت له، و إذا أصابک خیر صغیر فلا تنظر إلى صغره و انظر من الّذی رزقک، و إذا أصابک بلیّة فلا تشکو إلى خلقی کما لا أشکو إلی ملائکتی إذا صعدت إلیّ مساویک.
  20. خداى تعالى به عٌزیر پیغمبر وحى کرد: چون گناه کوچکى کنى، گناه را نبین، بزرگى خدایى را ببین که فرمانش را زیر پا نهاده‏اى؛ چون خیرى اندک به تو رسد، کمى خیر را منگر، عظمت رازقى را ببین که این نعمت عطا کرده؛ چون به بلایى دچار شوى، شکایت مرا به مردم نکن، چنان که من شکایت گناهان ترا به ملائکه نمى‏کنم (و اسرار ترا در نظر آنان فاش نمى‏کنم).
  21. و أوحى اللّه عزّوجلّ إلى بعض الأنبیاء: من لقینی و هو یحبّنی أدخلته جنّتی، و من لقینی و هو یخافنی أنجیته من ناری، و من لقینی و هو یستحیی منّی أنسیت الحفظة ذنوبه.
  22. خدا به پیغمبر دیگرى وحى فرمود: هر که با عشق و محبت به ملاقات من آید وارد بهشتش کنم، هر که با دلى ترسان مرا ملاقات کند از عذاب نجاتش دهم، هر که خجالت‏زده و شرمنده بدیدار من آید گناهانش را از خاطر نویسندگان اعمال محو کنم.
  23. 2765- قوله تعالى: فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ «3» بَیْنَهُمْ . ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسهمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً.( سورة النساء: الآیة 65). أشار سبحانه فی هذه الآیة الکریمة إلى المقامات الثلاثه: أوّلها التوکّل، و ثانیها الرضى، و ثالثها: التسلیم.  ( 3). شجر بینهم الأمر: تنازعوا فیه( لسان العرب: 4/ 396). ( 4)..  تحریر المواعظ العددیة، ص: 229
  24.  درقرآن کریم (نساء:65): خداوند باری تعالی به پیامبر اکرم ص می فرماید: نه چنین است به پروردگارت سوگند که مردم ابمان واقعی نمی آورند مگردر زمانی که در مشاجرات ونزاع های خود تورا داور قرار دهند . ودر دل خود هیچ گونه احساس ناراحتی از قضاوت تو نداشته باشند (ودر برابر داوری تو) کاملا تسلیم باشند. این آیه کریمه به سه مقصد اشاره دارد. که اول آن توکل به خداوند باربی تعالی ودوم آن راضی به رضای پروردگار. وسوم تسلیم امر خداند متعال بودن است.

 

  1. الفصل الثانی ممّا روته العامّة عن النبیّ صلّى اللّه علیه و اله  ... فصل سوم حدیثهاى عامه از پیغمبر «صلّى اللّه علیه و آله و سلّم».
  2. ثلاثة تقسی القلب
  3. قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: ثلاثة تقسی القلب «1»: استماع اللهو، و طلب الصید، و إتیان باب السلطان.
  4. سه  چیز دل را سخت کند: گوش دادن به صداهاى طرب انگیز، شکار کردن، و به دربار پادشاهان رفتن.
  5. ثلاث مهلکات و ثلاث کفارات وثلاث منجیات و ثلاث درجات،
  6. و قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: زینة الدّنیا ثلاثة: المال و الولد و النساء،
  7. و زینة الآخرة ثلاثة:العلم و الورع و الصّدقة،
  8. و أمّا زینة البدن قلّة الأکل و قلّة النوم و قلّة الکلام،
  9. و أمّا زینة القلب فالصبر و الصّمت و الشکر.
  10. و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاث من کنّ فیه آواه اللّه تعالى فی کنفه «2»، و نشر علیه رحمته، و أدخله فی محبّته. قیل: و من ذاک یا رسول اللّه؟ قال: من إذا اعطی شکر، و إذا قدر غفر، و إذا غضب فتر «3».
  11. سه  خوى در هر که باشد، خدا او را در پناه خود جاى دهد و رحمتش را بر او بگسترد، و در محبت خود واردش کند. پرسیدند: این صفات چیست؟ فرمود: شکر به هنگام نعمت، عفو در وقت قدرت، و خونسردى به هنگام غضب‏
  12. و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاثة تقسی القلب: استماع اللهو، و طلب الصید، و إتیان باب السطان.
  13. سه  چیز دل را سخت کند: گوش دادن به صداهاى طرب انگیز، شکار کردن، و به دربار پادشاهان رفتن.
  14. و قال صلّى اللّه علیه و آله: القلب ثلاثة أنواع: قلب مشغول بالدنیا، و قلب مشغول بالعقبى، و قلب مشغول بالمولى؛ أمّا القلب المشغول بالدنیا فله الشدّة و البلاء، و أمّا القلب المشغول بالعقبى فله الدرجات العلى، و أمّا القلب المشغول بالمولى فله الدّنیا و العقبى و المولى.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۹
شهریور

ایثار1

     بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. ایثار جان : مستحبّ است انسان بر خاک قبر سیدالشهداء سجده کند. چرا که سجده بر تربت پاک حسین علیه السلام، یادآور حماسه‏ها و معنویّت‏هاى کربلاست و انسان را با فرهنگ جهاد و شهادت، آشنا و مأنوس مى‏کند و از تربت امام، مى‏توان بوى ایثار و فداکارى را استشمام کرد و اینگونه از مکتب شهیدان، درسى هر روزه گرفت‏
  3. ایثارجان : تربت حسین علیه السلام، یادآور حماسه ‏هاى کربلا و احیاگر «فرهنگ شهادت» است و انس انسان را با رهبرى الهى، جهاد، شهادت، ایثار، سیدالشهداء، مبارزه با ستم و انتقام از ظالمان را بیشتر مى‏کند.
  4. ایثار آبرو: نماز باران ؛ از این جهت، اقدام به این نماز، جرأت و ایثارى در حدّ مایه گذاشتن از آبرو مى‏طلبد.
  5. ایثار دراه خدا: ایثار و فداکارى‏ چون خداوند فرموده است، حج مى‏رویم. اول از مال، بعد از خانه، بعد از محل، بعد از شهر و سرانجام از کشورمان مى‏گذریم. نزدیک مکه، دست ار لباس و عادات و کفش و کلاه نیز مى‏کشیم. کم کم از زلف و موى سر، آئینه و عطر و حنا، زیب و زیور، زن و فرزند هم دورى مى‏کنیم، تا جایى که خانه‏ها و دیدنى‏ها را کنار مى‏گذاریم. انسان باید چند شبانه روز در بیابان‏هاى مکه بماند و یاد خاطرات حضرت ابراهیم علیه السلام و محمد صلى الله علیه و آله را زنده بدارد.
  6. ایثار در تبلیغ دین: ایثار یک مبلّغ‏؛ طلبه‏اى مى‏گفت: به روستایى رفتم که آب آشامیدنى نداشتند و هر روز زن و مرد با الاغ و قاطر به چند کیلومترى مى‏رفتند تا از چشمه‏اى آب بردارند. من این صحنه را که دیدم خیلى دلم سوخت، به قم آمده خانه مسکونى خود را فروختم و پولش را خرج لوله‏کشى فاصله چشمه تا روستا کردم. خانه را فروختم اما یک روستا داراى آب شد.ایشان تا پایان عمر خانه نداشت. بعد از مرگش من این داستان را در تلویزیون تعریف کردم، یکى از بینندگان داوطلب شد که براى فرزندانش خانه‏اى بخرد.
  7. 3. ایثارو محبت : وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً 
  8. ایثار و گذشت 1. از مال ؛ ‏لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ‏ آل عمران/ 92. 5 شب عروسی صدای سائلی برهنه را شنید؛ خواست پیراهن کهنه بدهد به یادش آمد لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ‏ آل عمران/ 92. لباس نو را که پدرش برای او خریده بود، به فقیر داد. احقاق الحق‏.
  9. 2. ایثار از خواب؛ تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ‏ سجده/ 16. با در نظر گرفتن اینکه" تجافى" به معناى اجتناب و دورى است، و" جنوب" جمع جنب به معنى پهلو است و" مضاجع" جمع مضجع به معناى رختخواب و محل استراحت است، کنایه مى‏شود از اینکه مؤمنین خواب خود را ترک مى‏کنند، و به عبادت خدا مى‏پردازند.
  10. 3. ایثار از شهوت: وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ‏ لَکَ‏ قالَ‏ مَعاذَ اللَّهِ‏ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ‏» (یوسف/23)
  11. ایثاراز فرزند: یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُک‏ صافات/ 102.
  12. 5. ایثار ازجان: وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا یَشاء بقره/ 251 ایثار ازجان:.وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَوفٌ بِالْعِبادِ بقره/ 207.
  13. 6. ایثار از خانواده: رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّم‏ ابراهیم/ 37.
  14. درس های این ایثار با برکت  : ایثار از امور روحی : از ایثار و روحیات خوب دیگران نام ببرید. یُحِبُّونَ‏ ... یُؤْثِرُون‏
  15. ایثاردوستی عملی - اظهار دوستى کافى نیست، دوستىِ عملى لازم است. یُحِبُّونَ‏ ... یُؤْثِرُون‏
  16. ایثار دبگران را برخود مقدم دانتن : بخشش با وجود نیاز مهمتر است. یُؤْثِرُونَ‏ ... وَ لَوْ کانَ‏ بِهِمْ‏ خَصاصَة
  17. ایثار فرار از بخل است : رستن از بخل، مایه رستگارى است. مَنْ‏ یُوقَ‏ شُحَ‏ نَفْسِهِ‏ ... هُمُ‏ الْمُفْلِحُونَ‏
  18. ایثار گذشت از نفس است : بخل با نفس عجین است. اگر کسى از بخل دور شود نه تنها از مال بلکه از جان نیز مى‏تواند بگذرد. «یُوقَ‏ شُحَ‏ نَفْسِهِ‏»
  19. نبود ایثارنشانه بخل است : بخیل، رستگار نمى‏شود. «مَنْ‏ یُوقَ‏ شُحَ‏ نَفْسِهِ‏ فَأُولئِکَ‏ هُمُ‏ الْمُفْلِحُونَ‏»
  20. ایثار محبوبیت آورد:   محبّت. «یُحِبُّونَ‏ مَنْ‏ هاجَرَ إِلَیْهِمْ‏»
  21. اهل تقوا با ایثارند  : که به غیب ایمان دارند و اهل نماز و انفاق و یقین به آخرت هستند، رستگارى و فلاح است.
  22. مقاومت با ایثار :  ناگوارى‏ها، سبب مقاومت ورشد است. بسیارى از صفات انسان از قبیل صبر، رضا، تسلیم، قناعت، زهد، تقوا، حلم و ایثار، در سایه‏ى برخورد با تنگدستى‏ها است. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
  23. ایثار، یک کمال است : امّا نباید موجب خروج از حدّ اعتدال شود، چنانکه قرآن در آیه 67 سوره فرقان، در وصف عباد الرّحمن مى‏فرماید: «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»، آنان در انفاق، نه زیاده‏روى مى‏کنند و نه کوتاهى، بلکه راهى میانه را در پیش مى‏گیرند.
  24. فرار از ضلالت و گمراهى به ایثار و گذشت : در قرآن، چهل و شش مرتبه از ضلالت و گمراهى و انحراف سخن به میان آمده و در بیشتر موارد کلمه‏ى‏ «ضَلالٍ» همراه با «مُبِینٍ» آمده و گاهى نیز تعبیر به‏ «ضَلالٍ کَبِیرٍ» «7» و «ضَلالٍ بَعِیدٍ» «8» شده است؛ با یک نگاه کوتاه در مى‏یابیم که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مردم را:
  25. ایثار از فرزند کشى به فرزند دوستى،می انجامد.
  26. ایثار از جهل به علم، می انجامد.
  27. ایثار از غارت اموال دیگران به و گذشت از اموال خود است.
  28. ایثار از رباخوارى به کسب و کار حلال است.
  29. ایثار از شرک به توحید،
  30. ایثار از تفرقه به وحدت،
  31. ایثار از خرافات به حقیقت،
  32. ایثار از ذلّت به عزّت،
  33. ایثار و در یک کلام، از ضلالت به هدایت رهنمون ساختن است.
  34. ایثار درجه اش بالا تر از گذشت است.
  35. ایثاردر دادگاه خانواده : گاهى بازگشت به زندگى، روحیه گذشت و صبر و ایثار را در زندگى شکوفا مى‏کند.
  36. اخلاص و ایثار - پاداش‏هاى الهى بر اساس نیّت و کیفیّت انجام کار است، نه بر اساس کمیّت کار و مقدار و مبلغ احسان. (چند قطعه نان جو و این همه پاداش، فقط به خاطر داشتن اخلاص و ایثار است.) «إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً»
  37.  ایثار با اخلاص تشکر خداوند را در پی دارد - نطفه بى‏مقدار «نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ» بر اثر ایمان و عمل و اخلاص و ایثار به جایى مى‏رسد که آفریدگار هستى از او تشکّر مى‏کند. «وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً»
  38. ایثار از کمالات انسانیت است : انسانیّت ما به خوردن و خوابیدن نیست، زیرا حیوان هم در این کارها با ما شریک است. انسان بودن ما به داشتن صفات انسانى و فضایل و کمالات ماست نظیر توجّه به خدا، نوع دوستى، ایثار و بخشش و ناگفته پیداست که شکوفایى و بروز این صفات، جز در مبارزه با سختى‏ها صورت نمى‏گیرد.
  39. ایثار سرآمد انفاق با اخلاص است : پروین اعتصامى درباره اخلاص در انفاق مى‏گوید: بزرگى داد یک درهم گدا را..... که هنگام دعا یاد آر ما را..... یکى خندید و گفت این درهم خُرد..... نمى‏ارزید این بیع و شرى‏ را.... مکن هرگز به طاعت خودنمایى..... حجاب دل مکن روى و ریا را..... تو نیکى کن به مسکین و تهیدست‏..... که نیکى خود سبب گردد دعا را..... به وقت بخشش و انفاق پروین.... نباید داشت در دل جز خدا را...
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۹
شهریور
  1. ارزش انسان
  2. بسم الله الرحمن الرحیم
  3. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  4. ارزشها ؛ به خیر و کمال و سود : تقسیم مى‏شود به مادى ومعنوى،
    1. انسان خلیفه خدا .. گفت شما نمى‏دانید..قَالَ إِنىّ‏ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(بقره /30)..بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ..(انعام/165)
    2. ظرفیت علمى انسان ..تمام اسماء را به آدم آموخت (به همه حقایق آشنا ساخت)، وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها (بقره/31)(بقره/32)
    3. انسان فطرتى خدا آشنا دارد؛ درعمق وجدان‏..أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ ..(اعراف/172) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ..(روم/43)
    4. انسان سرشت.عنصرى ملکوتى و الهى ..ترکیبى..مِنْ طینٍ (سجده/7) ثُمَّ.. مِنْ ماءٍ مَهینٍ (سجده/8)..نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ ..(سجده/9)
    5. انسان آفرینشى حساب‏شده ، تصادفى نیست. موجودى انتخاب شده و برگزیده : ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدى‏ (طه/122)
    6. انسان مستقل و آزاد ، امانتدار، رسالت و مسئولیت دارد، أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ (انسان/58)إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى..(احزاب/72).
  5. انسان با بصیرت است : إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعَا بَصِیرًا(انسان/2) إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا(انسان/3)
  6. 7. اخدا به انسان کرامت ذاتى و شرافت ذاتى ..برترى داده  وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ..(اسراء/70)
  7. 8. انسان وجدانى اخلاقى ..حکم الهامى فطرى، درک زشت و زیبا دارد : فَأَلهْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَئهَا(8) قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا(شمس/9)
  8. 9. او جز با یاد خدا آرام نمى‏گیرد. خواستهاى او بى‏نهایت،..تَطْمَئنِ‏ُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنِ‏ُّ الْقُلُوبُ (رعد/28).
  9. اى انسان! ..بسیار کوشنده هستى و عاقبت او را دیدار خواهى کرد یَأَیُّهَا الْانسَنُ إِنَّکَ کاَدِحٌ إِلىَ‏ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ (انشقاق/6).
  10. 10. نعمتهاى زمین براى انسان او..هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا.(بقره/29) وَسَخَّرَ لَکمُ مَّا فىِ السَّمَاوَاتِ.(جاثیه/ 13)
  11. 11. او را براى این آفرید که تنها خداى خویش را پرستش کند..وَ مَا خَلَقْتُ الجْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات/56)
  12. 12.اگرخداى خویش را فراموش کند خود را فراموش و نداند کیست ؛چیست و چه کند و کجا برود:فَأَنسَئهُمْ أَنفُسَهُمْ.(حشر/19)
  13. 13. ازاو پرده تن که حجاب چهره جان است دور افکنده شود، بسى حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بر وى آشکار گردد: همانا پرده کنار، اکنون دیده‏ات تیز است..لَّقَدْ کُنتَ فىِ غَفْلَةٍ مِّنْ هَاذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ (ق/
  14. 14. او احیاناً براى هدفها و آرمانهایى بس عالى مى‏جنبد و مى‏جوشد. او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جز رضاى آفریننده مطلوبى دیگر نداشته باشد: یَأَیَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ (فجر/27) ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً (فجر/28)
  15. انسان با فوز عظیم : وَعَدَ اللَّهُ ....جَنَّاتٍ تجَرِى مِن تحَتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ  وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبرَذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (توبه/ 72)
  16. بنا بر انسان موجودى برگزیده از طرف‏ خداوند، خلیفه و جانشین
  17. او در زمین، نیمه ملکوتى و نیمه مادى، داراى فطرتى خدا آشنا، آزاد، مستقل،
  18. امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، ملهَم به خیر و شر،
  19. وجودش از ضعف و ناتوانى آغاز مى‏شود و به سوى قوّت و کمال سیر مى‏کند و بالا مى‏رود
  20. اما جز در بارگاه الهى و جز با یاد او آرامنگیرد،
  21. ظرفیت علمى و عملى‏اش نامحدود است، از شرافت و کرامتى ذاتى برخوردار است،
  22. احیاناً انگیزه‏هایش هیچ‏گونه رنگ مادى و طبیعى ندارد، حق بهره‏گیرى مشروع از نعمتهاى خدا به او داده شده است
  23. ولى در برابر خداى خودش وظیفهدار است.
  24. ارزش‏ انسان‏ به همتش است : همنشین تواز تو به باید تا ترا عقل ودین بیفزاید
  25. ارزش‏ انسان‏ :به افکار و عقاید صحیح اوست. «مُؤْمِناً»
  26. ارزش‏ انسان‏ : به خردورزى اوست، اگر تعقّل نکند، بدترین جنبندگان مى‏شود.
  27. ارزش‏ انسان‏ :  به سن و سال نیست، ممکن است کسى از نظر سنى کوچکتر ولى از نظر خصلت‏ها و ارزش والاتر باشد. (چنانکه یوسف از برادران خود کوچک تربود.
  28. ارزش‏ انسان‏ و زندگى او در پرتو علم و آگاهى و عقل اوست. (قرآن دلیل پست‏ترین مرحله عمر را فراموش کردن دانسته‏ها و اندوخته‏هاى علمى مى‏داند). «أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً»
  29. ارزش‏ انسان‏ به روح اوست. «خَلْقاً آخَرَ»
  30. ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود.. بی هنر گر دعوی بی جا کند رسوا شود
  31. هر که بر انسانهای حق پیوست عنوانی گرفت.. قطره چون وصل به دریا شود دریا شود

 

  1. ای که بر ما می کنی از جامه نو افتخار .. افتخار آدمی کی جامه دیبا شود
  2. قیمت گوهر شود پیدا بر گوهر شناس .. قدر ما در پای میزان عمل پیدا شود

 

  1. در مسیر زندگی هرگز نمی افتد به چاه.. با چراغ دین و دانش گر بشر بینا شود
  2. ما که در راه طلب ، دم از حقیقت میزنیم...طعنه هائی مدعی کی سد راه ما می شود

 

  1. سر فرود می آورد هر شاخه از بارآوری .. می کند افتادگی انسان اگر دانا شود
  2. چند روزی گر بکام مدعی گردد فلک...غم مخور خسرو که روزی هم بکام ما شود

 

  1. مازنده ازآنیم که آرام  نگیریم      موجیم که آسودگی ما عدم ماست..
  2. 🔘 با افتادن یک سیب جاذبه کشف شد.با افتادن هزاران بچه از شدت گرسنگی در کنار دیوارها!! هنوز #انسانیت کشف نشده!!
  3. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  4. .12/5/1394صفرزاده[S1] 

 [S1]

  • حسین صفرزاده
۰۹
شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم صلوات 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. خصوصیات زندگی حضرت ابوالفضل  العباس  (علیه السلام)
  2. 1- عبد صالح :  السلام علیک ایها العبد الصالح والمطیع لله  ولرسوله ولامیر المومنین والحسن والحسین علیهم السلام...  آیه‏اى در قرآن داریم براى مقدسین مى‏فرماید «نِعْمَ الْعَبْدُ» (ص/ 30)، «مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ» (تحریم/ 10)، «کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ» (انعام/ 85)، «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً» (انبیاء/ 73) خوب عبدى است اینها عبد ما هستند «کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ»
  3. اینها عبد صالح‏ من هستند هم‏ «عِباد» داریم هم‏ «صالِحَیْنِ» با اینکه عبد صالح‏اند «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً» رهبر هم بودند یعنى خیال نکنیم اینهایى که عبد صالح‏ هستند باید آدمهاى وا رفته و منزوى باشند اشکال ندارد آدم عبد صالح‏ باشد رهبر هم باشد.
  4. 2- ادب وفروتنی  حضرت ابوالفضل  العباس  (علیه السلام) :
  5. این تصدیق در زندگی عباس . ابوالفضل از طرف شمر برایت امان‏ نامه‏ مى‏آورند و در عصر تاسوعا به تو مى‏گویند که این امان‏ نامه‏ از طرف یزید است بیا اینور. من حسین را ول کنم به خاطر جان خودم؟ خاک برسرتان با این فکر. از یک چیزى باید بگذرید. «أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ‏ ..ان تدرک سید ناواخانا من ...لعنت خدا بر تو وامان نامه ات من در امان باشم وپسر فاطمه در امان  نباشه .. این تصدیق در زندگی عباس
  6. 3- زندگی سوم  وفای به عهد ازعلامات مومن در زندگی عباس والوفا..آقایان عزیز در روایا داریم مومن سه علامت دارد منافق هم سه علامت دارد
  7. منافق دو گونه است اعتقادی  :  شهادت می دهد ودر جلسه خصوصی می گوید الکی گفتم
  8. ومنافق اخلاقی  : ثلاث من کن فیه فهو منافق  1- حرفی بزند ثابت بشود که دروغ می گوید ولی نماز هم بخواند روزه هم بگیرد این منافق اخلاقی است .
  9. این سه نشانه مال منافق است 1. دروغ گویی 2. بد قولی 3. خانت به امنت نشانه منافق ..
  10. مومن از آن طرف سه علامت دارد1- وقتی حرف می زند درست می گوید 2- وقتی قول می دهد عمل می کند 3- امانت به اش دادی حفظ می کند ..
  11. پس وفای به عهد ازعلامات مومن است .   
  12. در وفای به عهد 1- ده آیه سوره مومنون را  بسیار بخوانید ..حدیث داریم از رسول الله که هر که ده آیه سوره مومنون را بخواند می رود بهشت  . برمن تعهد است.
  13. در سوره دیگر داریم قد افلح من تزکی  و قد افلح من زکاها ..سوره اعلی و شمس
  14. یکی از صفات مومن  : َقدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1)الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ (2)وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (3)وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ (4)وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (5)إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ (6)فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ (7) وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (8) 1- امانت 2- به قولش وفا می کند وفای به عهد...
  15. ما سه جور وفای به عهد اریم 1- وفای به عهد با بخدا .. یس : 60 أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین...خدا لعن کرده آنهایی که وف ی به عهد ندارند‏
  16. وفای به عهد با مردم در انتخابات 3- وفای به عهد با امام معصوم  حضرت امام رضا فرمودند ما ایمه به گردن شما مردم یک عهد داریم 1-  زیارت وفای به عهد است .. زیارت قبورهم نشانه عهد است.
  17. ویژگی حضرت  ابو الفضل العباس  وفای به عهد به امام است  نگاه کنید شما آب کف دست نزد دهان آب روی آب می ریزد  ..من آب بنوشم وبردارم تشنه باشد ..  یا نفس من بعد الحسین هونى‏ .....و بعده لا کنت أن تکونى
  18. امام صادق شهادت می دهم که تو هیچ وقت سست نشدی شجاع بودی ً أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْکُلْ‏ وَ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَى بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِکَ- مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِینَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیِّینَ فَجَمَعَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکَ وَ بَیْن‏ ...شهادت می دهم هیچ وقت در برابر دشمن  خاضع وفروتن نشدی این شخصیت یل ام البنین است .
  19. عباس با بصیرت  با یقین وایثار وگذشت راوی می گوید سرش در شام بر روی نی در پیشانیش وسر بینیش جای وعلامت سجود من دیدم 
  20. پرچم عباس را آوردند پیش ابن زیاد  دید این پرچم پاره نشده گفت فذاک وفای اخی ..این علامت وفای به عهد برادراست  دست داده ونگذاشته به پرچم  وعلم لطمه بخورد تیر بخورد.. مندرس وپاره شود
  21. آن شاعرعرب گفته  همه لشکر را ترس گرفته ولی او خنده می زد
  22. شجاع بود قهرمان بود .. قهرمانی را از پدرش به ارث برده بود چون پسر علی بود.
  23. ای ز صحبای حسینی سر مست ...دست گیر همه عالم بی دست ...ماهمه دست به دامان توایم ...میز بان غم ومیهمان توایم
  24. ای علم دار سپه کوعلمت ...علم ودست وپیکر قلمت ...داغت ای ماه هلالم کرده ست ...الف قد تو دالم کرده ست ...
  25. فاطه بنتاسد مادرش چهار صورت قبر درست می کرد .... جعفر بن ابیطالب در جنگ موته شهید شد ودودستش قطع گردید ( الان در کشور اردن قبش است . امیر المومنین وقتی خبر شهادت بردارش را شنید فرمود الآن ان کسر ظهری وانقطع رجایی..همین جمله را هم ابا عبدالله بر بالین برادر عباس فرمودند الآن ان کسر ظهری وانقطع رجایی..
  26. اجازه میدان خواست حسین گفت الآن  اگر تو بری تفرق عسگر  لشکر من از هم می پاشند  کدام لشکر حسین که بجز عباس کسی دیگری رانداشت کنایه بر اینکه تو عباس همه اشکر منی
  27. یک جمله حضرت امام هم فر مودن بهشتی یک ملت بود ..
  28. عباس هم برای حسین یک لشکر بود وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون
  29. درزیارت حضرت عباس میخوانیم «ُ أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وسلم[1]» امام سجاد علیه السلام فرمودند: عموی من در بهشت مقامی دارد که همه ی شهدا به او غبطه می خورند و در بین شهدا، شهدای کربلا سرآمد هستند. «َ اللَّهُمَّ إِنِّی لَا أَعْرِفُ أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَزْکَى وَ لَا أَطْهَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ لَا أَصْحَاباً هُمْ خَیْرٌ مِنْ أَصْحَابِی [2]» به شیعیان و محبان اهلبیت توصیه شده که تا قیامت هر زمان کربلا را یاد نمودید با همه ی وجود بگویید: یا لیتنی کنت معکم؛ ای کاش من نیز با شما بودم.
  30. در روایات آمده است که هر کس کار جمعیتی را دوست بدارد با آنها شریک است. ما نیز دعوت امام حسین را اجابت می کنیم «َ قُلْ لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ سَبْعاً وَ قُلْ إِنْ کَانَ لَمْ یُجِبْکَ بَدَنِی عِنْدَ اسْتِغَاثَتِکَ فَقَدْ أَجَابَکَ قَلْبِی وَ سَمْعِی وَ بَصَرِی[3]» ما نیز با قلبمان دعوت امام حسین را که دعوت به سوی خدا بود می شنویم و آن ندای توحید را اجابت می کنیم. حبیب ابن مظاهر به امام عرض می کند اگر هزار بار ما را می کشتند و دوباره زنده می شدیم باز همین راه را می رفتیم. زمانی که بریر در برابر سیدالشهدا علیه السلام روی زمین می افتد سیزده چوبه ی تیر مسموم بر بدنش نشسته است، تیرهایی که هر کدام برای از پای درآوردن یک نفر کافی بود،
  31. اما در این حال به حضرت عرض می کنند «هل اوفیت»، او خودش را به ولی خدا بدهکار می داند و خود را طلبکار نمی داند. ظهیر به حضرت عرض می کند که اگر عمر دنیا جاودانه بود ما عیش دائمی دنیا را ترک می نمودیم و شهادت در رکاب شما را ترجیج می دادیم؛ اما این شهیدان والامقام به مقام حضرت ابوالفضل غبطه می خورند، یعنی می بینند کسی که از ولایت امام حسین استفاده کرده ایشان است. اگر مقام تقرب به سیدالشهدا این است پس با وجود سیدالشهدا ما بیشتر از این قادر به رشد بوده ایم؛ معنای غبطه این است.
  32. ویژگی های ممتاز حضرت ابوالفضل علیه السلام
  33. در زیارت نامه ی حضرت عباس علیه السلام که از امام صادق علیه السلام نقل شده است حضرت خصوصیاتی را بیان فرموده اند: «أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْکُل[4]» حضرت ابوالفضل در انجام تکلیف خویش سستی و درنگ نکرده اند تا دیگران بار ولی خدا را به دوش کشند، بلکه با سرعت و سبقت بارها را بر دوش گرفته اند؛ اما چهار خصوصیت ایشان ممتاز است. « أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وسلم[5] » تسلیم، تصدیق، وفا و نصیحت که شاید اینها درطول یکدیگر باشند.
  34. . تسلیم  قدم اول تسلیم شدن در برابر ولی خداست. کسی که با تمام وجود در برابر ولی خدا تسلیم نشده نمی تواند به تصدیق ولی خدا برسد و مومن شود. تسلیم در مورد قمر بنی هاشم به این معنا است که ایشان خود را از همه ی تعلقات خالی رها نموده است؛ به نحوی که هیچ تعلقی در ایشان وجود ندارد تا مانع همراهی سیدالشهدا گردد. اگر کسی با خواسته های سرکش درون خود تسویه حساب نکرده باشد
  35. در لحظه های سخت امتحان که جای هیچ درنگی وجود ندارد موفق نخواهد بود. در باب فضل المُسَلِّمین کافی آمده است: « لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ حَجُّوا الْبَیْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَان[6]» اگر گروهی همه ی این صفات نیکو را داشته باشند (اقامه ی نماز، روزه، حج خانه ی خدا، جهاد، انفاق و زکات)؛
  36. اما « ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِی صَنَعَ[7]» به کار ولی خدا خصوصا در مواقع حساس اعتراض کنند
  37. و بالاتر از آن « َأَوْ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی قُلُوبِهم[8]ِ» به زبان نیاورند، اما در دلشان از تصمیم ولی خدا احساس ناراحتی کنند و دل چرکین باشند «لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِین[9]» این بدگمانی و اعتراض باطنی نسبت به ولی خدا شرک به خدا است. خدای متعال در قرآن می فرماید: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً[10]» به پروردگار تو که رب همه ی عالم است قسم که تا به مقام تسلیم محض در برابر تو نرسند
  38. و هر چه حکم می کنی در دل خودشان احساس نگرانی و حرج نکنند به مقام ایمان نرسیده اند و به مقام شرک رسیده اند. در ذیل آیه نقل شده است که « عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلِیمِ[11]»
  39. این مقام را به دست بیاورید و در مقابل ولی و رسول خدا تسلیم باشید. این مقام یعنی مبارزه با همه ی هوس ها و خواسته ها. تا زمانی که در دل انسان ریشه ی خواسته ها وجود دارد او نمی تواند تسلیم باشد و این خواسته ها بالاخره انسان را در دل با ولی خدا درگیر می کنند، چون چیزی را می خواهد.
  40. تصدیق  : پس از آنکه این وجود مقدس تسلیم شد او را در معرض امتحان شدیدی قرار می دهند، حال زمان تصدیق است. ولی خدا وارد میدانی شده که امتحان عظیمی است و آن عهد ایشان با خداست. « وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ[17]» باطن آن عهد برای احدی غیر از چهارده معصوم آشکار نشده و نخواهد شد. امام حسین علیه السلام وارد میدان شده اند و همه ی هستی خود را آورده اند. « وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ[18]». حضرت به دنبال در هم ریختن ساختار اجتماعی دوره ی بنی امیه نیستند، بلکه می خواهند ارزش های تاریخی را عوض نمایند تا حکومت علوی را در تاریخ حاکم کنند.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۰۹
شهریور

خواص اسماء الحسنی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. می خواهید حا جتتان روا شود
  2. گویند هرکس در سجده بیست ویک مرتبه ((یا ذالجلال والاکرام )) بگوید وحاجت بخواهد رواشود. ان شاء الله.
  3. جهت توانگر شدن
  4. گویند در نصف شب دوشنبه به صحن مسجد به فضای گشاده زیر آسمان روید  ودست ورو به طرف آسمان بلند کند وصد مرتبه بگوید ((یا وهاب))البته توانگری یابد. ان شاء الله.
  5. جهت هر مرض سختی
  6. در جواهر القرآن از امام رضا(ع) منقول است هر که را هر مرض سختی باشد هر روز هزار ویک مرتبه بگوید((یا واحد))از آن مرض خلاص یابد. ان شاء الله
  7. به جهت دفع دشمن
  8. گویند به جهت دفع دشمن از روز پنج شنبه یا یک هفته هر روز صد وچهل وشش مرتبه بگوید((حسبی الله))البته دفع گردد. ان شاء الله
  9. به جهت نجات از سختی ها
  10. به جهت خلاصی از شدائد خواندن ((یا رئوف یا رحیم)) از جمله مجربات است.
  11. به جهت آشتی دادن بین زن وشوهر
  12. به جهت ناسازگاری بین زن وشوهر هزار ویک مرتبه اسم مبارک ((یا ودود))را بخواند اختلاف رفع خواهد شد.ان شاء الله
  13. به جهت زیاد شدن محصول
  14. در خاصیت اسم ((حلیم))گفته اند که در وقت آب دادن درخت وکشت این اسم را بر کاغذی بنویسد وبا آب بشویند.آن آب به هر زمینی رسد محصول آن زیاد شود واز آفت سالم ماند .ان شاء الله. برای پیدا کردن آرامش، بردباری و صبر در مقابل مشکلات، افراد و غیره در هر روز 88 مرتبه ذکر« یا حلیم» خوانده شود.
  15. جهت فراخی روزی
  16. هر کس رد هر گوشه از خانه خود صد بار ((یا رزاق)) روزی اهل آن خانه زیاد می شود.
  17. قبل از هر دعا بگوید
  18. از ابی درداء از رسول خدا (ص) فرمود برای خدا هشت اسم است که در ساق عرش وقلب خورشید در بهشت ودرخت طوبی نوشته شده ،هر کس قبل از دعا بگوید مستجاب شود .ان شاء الله  ((یا دائِمُ،یا وِترُ،یا فَردُ،یا احَدُ،یا قوّیُ،یا قَدیمُ،یا قادِرُ))
  19. جهت هر مشکلی که دارید
  20. گویند از حضرت امیر المومنین منقول است هر گاه مشکلی مرا پیش آمد این کلمات را بر سه پاره کا غذ می نوشتم و در آب روان می انداختم آن مشکل حل میشد. ان شاء الله((هُوَالحافِظُ وَالکافی وَحدَهُ))
  21. اگر می خواهید از دشمن به شما صدمه ای نرسد
  22. در مقابل خصم بیست ویک مرتبه بخوانید((الجبّار))از خصم به انسان صدمه ای نمی رسد.
  23. جهت محفوظ ماندن خانه از اهل گناه
  24. گویند اگر کسی اسم ((الرقیب ))را بر در سرائی نویسد اهل آن سرا از معاصی محفوظ باشند . ان شاء الله
  25. زیادی نعمت
  26. بعد ازنمازصبح به جهت زیادی نعمت ،باید به عدد حروف ابجد آن جمله را بگوید،یعنی کلمه ((المنعم))را 211مرتبه بگوید.
  27. هر کس بخواهد مظلومی را از ظالمی برهاند
  28. از حضرت رضا(ع)منقول است:هرکه می خواهد مظلومی را از دست ظالمی برهانددر برابر او بایستد وده مرتبه بگوید ((یا رئوف)) از ظالم نجات پیدا می کند وخداوند  شفاعت او را قبول کند.
  29. جهت برآمدن هر حاجتی
  30. هرکه تا سه شب یک در میان یعنی از شش شب سه شب خوانده شود در ثلث آخر شب  با حضور قلب دست بردارد وهر شبی هزار وچهار صد وبیست وچهار مرتبه بگوید((یا باسط))حاجتش روا شود،خصوصاً جهت معیشت گویند بسیار مجرب است.
  31. قدرت ذکر یا اللّه
  32. از امیر المومنین علی (ع) است که فرمود:کسی که بخواند صد آیه از قرآن رااز هر جای آن وبعد از آن هفت مرتبه بگوید((یا اللّه)) پس اگر نفرین کند بر سنگی ،هر آینه آن سنگ را از جای خود جدا کند.
  33. حتم (( اللّه)) مادر:  اللّه رجا نام بزرگت همه جا مرا از این غم (غیبت مهدی ) درجا .. یا فرجا، یا فرجا
  34. جهت پیدا کردن نیرو
  35. هر که این دو اسم الهی را بنویسد وبا خود دارد وبر خواندنش مداومت نماید قوّت ونیروی او زیاد شده واگر بنویسد و بر ران خود ببندد،از پیاده رفتن وا نماند.((یا قوی ویا قدیم))
  36. اگر می خواهید نفس مطیع شما گردد
  37. امام علی بن موسی الرضا(ع) فرموده است:هر کس را نفس اماره باشد باید وقت خواب دست بر سینه نهد و صد مرتبه بگوید ((یا ممیت)) تا خوابش ببرد،حق تعالی نفس او را مطیعش می کند.
  38. برای حج رفتن
  39. حضرت صادق (ع) فرمودند:هرکس هزار مرته در یک مجلس ((ما شاءاللّه ))بگوید در همان سال نشد تاخیر کند خدا در اجل او تاحج را برای او روزی کند .
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۹
شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم درس اخلاق استاد..

  1.  نماز، از بزرگ‏ترین امانت‏هاى الهى‏ وقتى صداى اذان بلند مى‏شد رنگ امام مى‏پرید. مى‏گفتند: آقا رنگ شما پرید. فرمود:
  2. (جنین)( مدّت معیّنى دررحم (مادران) قرارمى‏دهیم؛  به دنیا آمدن دوران نوازادی ، شیرخوارگی ، طفلی ، کودکی ،
  3. .......................................
  4. ...أَوْجَبْتُ ذَلِکَ فِی عَلِیٍّ وَ فِی نَسْلِهِ مَنِ اخْتَصَصْتُ مِنْهُمْ لِنَفْسِی، این مقام را به علی و فرزندان او که براى خود برگزیده‏ام نیز دادم.
  5. ..نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً (نساء/136)
  6. 1- با استفاده از آیة قرآن برای هر فصل طبیعت دو ویژگی بیان کرده . 2- فصل های سال را با مراحل عمر انسان مقایسه کنید .
  7. 1- هستى، امانت خداوند در نزد مردم‏- کل هستى امانت است. چون یک آیه داریم که‏ «جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ» (حدید/ 7)
  8. 124هزار پیامبر برای هدایت مردم برای گفتن امانت است  : هُدىً لِلنَّاس‏: قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذی جاءَ بِهِ مُوسى‏ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ (انعام /91)آمدند،
  9. 3- حکومت و مسئولیت، امانت الهى‏ به چه دلیل؟ ببینید. «أَنَّ هَذِهِ الْإِمَارَهَ أَمَانَه» (مستدرک/ ج 17/ ص 355)
  10. 4- دین، امانت خداوند در نزد مؤمنان‏ چه کسى را براى پیش‏نماز مسجد تعیین مى‏کند؟ واقعاً این مسجد را به ایشان داد، امانت است.
  11. 6- جلسات و مجالس، امانت مردم نزد یکدیگر،«إذا حدثک إنسان و التفت إلیه فهو أمانه»«الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَه» (بحارالانوار)
  12. 8- اداء امانت، نسبت به همه مردم‏ : وفاى به ... پدر و مادرت چه خوب و چه بد باید احترام کنى. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» امانت است.
  13. ارسال رسول وانزال کتب امانت  است .اخذ آن از طرف ماست، که سعادت را انتخاب کنیم، یا شقاوت را، مَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ.
  14. ارسال رسول وانزال کتب درهرزمانی از طرف خدا بوده است ، اما اخذ آن از طرف خداوپروردگارعالم نیست.
  15. ارسال رسول وانزال کتب هدایت تشریعی است وخداوند برای ما درست کرده که به اختیارخوادمان انتخاب می کنیم.
  16. اریکسون هشت مرحلهٔ مهم زندگی را برحسب مسائل یا بحران‌های روانی- اجتماعی مشخص کرده اینها همه هدایت تکوینی است:
  17. ازامانت ها نمازاست که گفتگو با خداوند نشانه‏ى کرامت‏ انسان‏ است. گربه به تکلیف نمى‏رسد. فیل به تکلیف نمى‏رسد.
  18. ازطرف حضرت پروردگار عالم برملایکه خطاب رسید که به این روح الله ملکوتی خدایی سجده کنید، وسجده برخاک وگل نبود.
  19. ازفضیلت انسان‏ است مسخرحیوانات ، فقط به پشه‏ها بگوید بسیج، حالا ببینم چه می ‏کنند؟ یکى ازحیوانهاى کوچولو را مامورش کند.
  20. ازهمین بزرگان کتابها نوشته اند، حکایات ازاین ها ازابن عربی ها درمیان ما ودرمیان تمدن عرب فراوان است.
  21. اشتباهی که شیطان کرد چه بود؟  قیاسی که شیطان کرد چه بود؟  گفت من افضل ازانسانم ! انسان از خاک است ومن ازآتشم افضلم.
  22. افضلیت انسان به روح خدا یست که درکالبد مادی انسان دمیده شده ، روح انسان ازروح الله است، روح خدا دارد، آتش روح دارد!؟
  23. اگرچه تربیت فرزند مستحب باشد لیکن در برابر ذکرو یاد خدا هیچ است.یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّه‏..
  24. امّا امانت آن عهدى است که خداوند عزّوجلّ برآدم هنگامى که حوّا را به ازدواج او در آورد گرفت،
  25.  امام معصوم امانت است امام رضا فرمودند: منم پاره تن پیغمبرشما و منم امانت آنچه ازحق و طاعت من واجب کرده بشناسد.
  26. امانات : دین ، مذهب ، آیین ، اهل البیت ، کتاب، قرآن ، پدرمادر، فرزندواولاد، مسجد، عزاداری، حجاب ، آداب اسلامی،......
  27. امانت خداوند را انسان می تواند بگیرد وحفظ کند وبه نسل های بعد انتقال دهد ، اماعالم وجود این لیاقت را ندارد، که جانشین باشد.
  28. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ.
  29. انسان از نظر بُعد ملکوتی روح الله واز نظر بُعد ماده اشرف مخلوقات ،واز نظربُعد معنوی خلیفة الله  است.
  30.  انسان اگر توجه به کرمت انسانیت نداشته باشد، از هر جنبنده ای پست تر می شود،
  31. انسان امانت دار خداوند است عالم وجوداین لیاقت امانت داری را نداشته و ندارند واز گرفتن مسولیت آن سرباز زدند.انسان امانتدار
  32. انسان این لیاقت گرفتن امانت را داشت، واین امانت نعمت است از طرف پروردگارعالم که به انسان ارزانی داشته.
  33. انسان باید شکر نعمت وقدر نعمت بداند.امانت یک نعمت الهی است که به انسان ارزانی داشته شده با شکراین نعمت الهی بجاذ آورد.
  34. انسان به تکلیف مى‏رسد. پیداست تکلیف یک مقام است. یک امانت است. یک کرامتى است که خدا به گربه و فیل نداده است.
  35. انسان را به سنجیم با ملکول های سفید، انسان را به سنجیم با ملکول های قرمزانسان می شود یک قطره ازاین موجودات خدادادی.
  36. انسان روح خدایی دارد یعنی بُعد ملکوتی دارد، وقتی روح برانسان دمیده شد خطاب رسید که به این روح ملکوتی سجده کنید.
  37. انسان معمولا قدرومنزلت خود را نمی داند. نمی داند که چه است ، که است'                                                                     
  38. انسان می تواند به جایی برسد که ارتباط مستقیم با محبوب پیدا کند وبا خداحرف بزند وحضرت پروردگار با او مستقم صحبت کند.                     
  39. انسان نسبت تشریحی ازجهاتی به خداوند شد، مسجود ملایکه وحمله عرش وَ جِبْریلَ وَ میکایلَ ، فرشتگان گردید.
  40. انسان نسبت تشریحی ازجهاتی به خداوند شد، وعملا فرمود انسان اشرف از ملایکه است. کَمَا رُوِیَ أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن‏.
  41. انسان نه قدر آنرا می داند ونه منزلت آن را داند.     آسمان بار امانت نتوانست کشید             قرعه فال بنام من دیوانه زدند.
  42. اواخرعمرش را در شام و لبنان گذرانید و درهمان جا به فتواى قاضى برهان الدّین شافعى یک سال حبس درقلعه دمشق شد،
  43. اورا موقع نماز شبش بشنود صدایش بزنند! حال گاهی باکلام آقا وگاهی با کلام آهوی می فهمید ومی گفت به عمل روزم برمی گردد.
  44. این احتیارعملست که حدود600 بارعمل اختیار درقرآن آمده، آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ (رعد/29)
  45. این انسانی که کرامت دارد، درجه ومقام دارد، متاسفانه قدرخود را نشناخته وقدرخدا را هم نشناخته، وقدرت خدارا هم نشناخته ،
  46. این بزرگ گفته است این آیه همین را می خواهد بما بفهماند، که انسان هما مهمان خاصی است که مورد دعوت خداوند قرار گرفته.
  47. این پروزش دانه گندم هدایت تکوینی است ودرکل جهان هستی این هدایت به فطرت موجود است وبه سمت کمال جهت دارد،
  48. این روح الله ملکوتی خدایی افضلیت دارد برکل جهان هستی، وشرافتش به حدی است که پروردگارعالم نسبت به خودش داده.
  49. این کوچکی انسان نسبت به گستردگی جهان هستی ، پروردگارعالم این انسان را افضل از دریا وافضل ازجهان هستی فرموده.
  50. این که گویی این کنم یا آن کنم،            این دلیل اختیاراست ای صنم،
  51. این لطف خداست ارسال رسول وانزال کتب درهرزمانی بوده است که از الطاف خفیه پروردگار عالم است.
  52. این هدایت تشریعی ازطرف خداوند وعمل کرندش اختیار ما صد در صد، إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (انسان/3)
  53. اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به خدا و پیامبر او و کتابى که بر پیامبرش فرو فرستاد، و کتابهایى که قبلًا نازل کرده بگروید...
  54. ایمان براساس اختیار وآگاهى. انسان داراى اختیار است. شک و تردید، پشیمانى، انتقاد و تأدیب، دلیل‏ اختیارانسان است.
  55. ایمانى ارزش دارد که انسان براساس آگاهى و بدون هیچ گونه اجبارى به آن باشد. قرآن : (لا اکراه فى الدین)(بقره /256)
  56. آقای داماد یک روز5 دقیقه دیرکرد تاوارد شد گفت اشکال وارد است، یک سول پیرزن هی من من می کردومعطل می کرد جوابش.
  57. آن قدرکند ذهن بود، استاد یک جمله به اش داد که حفظ کند می گوید 300مرتبه تکرار کردم که نزد استاد خطا نخوانم.
  58. آیا ندانسته‏اید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است، مسخّر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است؟ و برخى از مردم در باره خدا بى [آنکه‏] دانش و رهنمود و کتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمى‏خیزند. (20)
  59.  باز می فرماید: أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنیرٍ (لقمان/20)
  60. بازفرماید: آسمانها و زمین، مسخّر شما و نعمتهاى ظاهروباطن، کتاب، راهنما، انبیاء و....برای شما تمام کرده یک قطره ازدریاست.
  61. بحث گندم وتک سلول یک آدم همه همه هدایت عالم خلقت است مخلوقات خداست ودرقران برای انسان اثبات وجود خداست .  
  62. بخاطر کُند ذهنی ازمدرسه بیرونش کردند، سر به بیابان گذاشت به چشمه رسید دید آب براثرچکه برسنگ نقش گذاشته.
  63. بدون تلاش وکوشش واستقامت با تنبلی ، پروخوری ازدست دادن جوانی انسان یک میزاعبدالله اضافه درعالم وجود است.
  64. براثرتلاش وکوشش واستقامت انسان انیشتین می شود، می گوید پابرهنه می رقته مدرسه می گوید بارها رفوزه شدم.
  65. براثرتلاش وکوشش واستقامت انسان انیشتین ناگهان اتم می شکافت ، بچه بازی نیست ، همین بزرگان کتابها نوشته اند.
  66. برگ درختان سبز درنظر هوشیار                                   هرورقش دفتریست معرفت کردگار،
  67. بسم الله الرحمن الرحیم  : درس اخلاق حضرت استاد معظم آیت الله مظاهری : انسان امانت    دارخداوند است. چهارشنبه 12/6/1393– 7ذی القعده
  68. بسم الله الرحمن الرحیم  : درس اخلاق حضرت استاد معظم آیت الله مظاهری...هدایت. چهارشنبه26/6/1393- 21ذی القعده
  69. بعد ازهدایت تکوینی 2- هدایت تشریعی است که اختیاری وانتخابی است برای سعادت یا شقاوة  که بدست خود انسان است.
  70. بعد ازیک سال به فرمان فرمانرواى شام، او را به سال 786 با شمشیر به قتل رساندند وجسدش را بردار کرده و سنگسار نمودند.
  71. بعد شما را بصورت طفل بیرون مى‏آوریم؛ سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ خویش برسید.
  72. بگو: «حق آمد و [دیگر] باطل از سر نمى‏گیرد و برنمى‏گردد.» قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعیدُ (سبا/49)
  73. به خدا و پیامبر او خیانت مکنید و [نیز] در امانتهاى خود خیانت نورزید و خود مى‏دانید [که نباید خیانت کرد]. (27)
  74. به قتل رساندند وجسدش را بردار کرده و سنگسار نمودند. و سپس سوزاندند! به همین سبب به «شهید اوّل» معروف شد.
  75. بهار : درختان پرشکوفه – تجدید حیات طبیعت و رویش و جوانه زدن  ===> توّلد و کودکی
  76. پاییز : درختان از پوشش سبز خود عریان می شوند – فصل رنگ های گرم برای طبیعت ===> پختگی و میان سالی
  77. پروردگارعالم به انسان عقل داده بسا خاک شرف دارد ازاو، یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی‏ کُنْتُ تُراباً (نباء/40)
  78. پروردگارعالم به انسان عقل داده دربعضی جاها میکروب از او اشرف تراست از انسان،
  79. تابستان : درختان پر میوه و گندم زار های زرّین – پختگی و کمال طبیعت  ===> بلوغ و جوانی
  80.  تلاش وکوشش یعنی اختیار،ازنظردین ما به هرکجا می توانی برسی هم از نظر دنیا وهم از نظرآخرت،
  81. جانشینى انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلکه این مقام به خاطر کرامت‏ وفضیلت رتبه‏ى انسانیّت است.
  82. چرا!؟ چنین می شود عقل دارد، تدبر ندارد! عقل دارد تفکر تعقل ندارد؛ فکر دارد تفکر ندارد،
  83. چگونه تکبّر کند کسى که اولش نطفه بدبو است و آخرش مردار کثیف گندیده و در میان دو پهلوى خود عذره و نجاست حمل مى‏کند.
  84. حضرت امام را یاد ندارم یک روز تعطیل داشته باشد ، یا یک دقیقه دیربیاید،
  85. حضرت امام رحمة الله فر : بالا ترین بزرگترین لطف پروردگار عالم این است که قبل از آمدن انسان برکره زمین پیامبرفرستاده.
  86. حضرت داماد بعضا می گفت من روی این مسئله 8ساعت مطالعه کردم،
  87. خدا بیدارمان می کند، درتوسل ، درتوجه ، درسنگدلی، بیداری، دربینایی، دربیماری، درتنگدستی، فقر، دردارایی، بیدارمان می کند
  88. خداوند از میان حیوانات انسان‏ را بداشتن لباس کرامت‏ فرمود وانسان باید شکر این نعمت کند و کفرانش به کنارکداشتن امانت است.
  89. خداوند پروردگارجهانیان است واو خالق وهدایت گر وهادی استکه انسان را از ملایکه بالاتر می برد.مثل دانه گندم پرورش دهد.
  90. خداوند سبد خاصی را ازغذای طیبات اینگونه برای انسان مهیا وآماده کرده وبرهمه همه موجوات افضلیت داده. فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثیرٍ.
  91. خداوند متعال لطف کرده که انسان را به کمال رساند، أن اللَّه تبارک وتعالى قد أَوقَع إلى المؤمنین أنّه لوشاء لَهَدَى‏ النَّاسَ‏ جَمِیعاً،
  92. دانه گندم درخاک ریشه می دواند وسبزی آن از زمین بالامی آید، ویک دانه هسته به هزار دادنه هدایت می شود وپرورش میدهد.
  93. در قرآن وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً (اسراء/70)
  94. در نزد استاد رفت گفت : قال الکلب یطهرُ جلد ابوحنیفه به الدباغی ، سگ گفت پوست ابوحنیفه به دباغی پاک شود.
  95. درزندگی خیلی درمضیقه بودند، استعداد نداشتند ولی براثرتلاش وکوشش واستقامت نمره اول را دارند وبه این مقام های بالا رسیدند
  96. درس اخلاق حضرت استاد معظم آیت الله مظاهری... کرامت .چهارشنبه 19/6/1393 – 14ذی القعده .
  97. درشقاوت بدبختی راچه در دنیا چه درآخرت فکرش را نکرده گردن خدا گذاشتن صحیح نیست، وظلم است وبی عقلی.
  98. درکتاب پروردگارعالم کلمه الدنیا 111بارآمده، قرآن می فرماید هرکسی دنیا پرست شد، بت پرست است،
  99. درمیان افراد داشتیم از نظرذهن وحافظه خیلی پایین بودند اما براثر سعی وکاروکوشش مجتهد ودین شناس شدند.
  100. دلا غافل ز سبحانى چه حاصل* مطیع نفس و شیطانى چه حاصل *  بود قدر تو افزون از ملایک* تو قدر خود نمى‏دانى چه حاصل*
  101. دوره نهفتگی، مرحله تناسلی، بچه سالی، نوجوانی جوانی،  میان سالی، مسن شدن ، پیری  اینها همه هدایت تکوینی است:
  102. دیگراز نشانه کرامات قرض دادن است که خداوند براى انسان‏ جانشینی  به انسان امانت داده، واجرکریم قرارداده. (وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ)
  103. دیگرازنشانه کرامات قران است که امانت درنزد انسان است،(غَیْرَ ذِى عِوَجٍ)؛ یکسره نور(أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً)هرگزخاموش نشود.
  104. روایت: آسمان اول یک ریگ نسبت به آسمان دوم، آسمان دوم یک ریگ نسبت به آسمان سوم،همین طورکهکشانها،علم نجوم نتواند.
  105. زمستان : فصل برف و سرما – شاخه های جوان بی برگ و پرندگان تنها ===> تجربه و پیری
  106. سکاکی‏ در30 سالگی شروع به تحصیل کرد. بسیار کم استعداد بود.امّا دربیابان از باریدن قطره قطره آبی که سنگی را گود کرده بود، درس گرفت و کار کرد تا از دانشمندان شد.14کتاب علم ادبی دارد، ظاهرا 40سال به بعدعلمش اثرداده
  107. شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً‏ لِلنَّاسِ‏ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَالْفُرْقانِ‏ [بقرة/ 185].
  108. شهید اول، نام آن بزرگوار،«محمد» فرزند «جمال الدّین مکّى» یکى از بزرگترین عالمان و فقیهان امامى در آمد.
  109. شهید دوم (شیخ زین الدین على بن احمد بن محمد جبل عاملى متولد 911 و متوفى 965) ازنظر معونه زندگی خیلی درمضیقه بودند.
  110. طبیعت و محیط زیست، امانت خداوند در دست بشر درخت امانت است، مثل اعضاى بدن ما امانت است. مانندچشم ما امانت است‏.
  111. عزاداری گریه برای ابا عبدالله الحسین ، به پاداشتن شعاریر اسلامی ازنسل های کذشته نزدما امانت گذاشته شده خوب پاسداری کنیم.چهارشنبه 12/6/1393 – 7ذی القعده
  112. عقل عوامانه می گوید باکوشش به هر جا بخواهی برسی، انسان تلاش وکوشش کند به هرکجا بخواهد برسد.
  113. عمل خوب یا بد وتلاش یا تنبلی فرق می کند، تلاش وکوشش بجا ی والایی میرسد چه در دنیا چه درآخرت ثمره دارد.
  114. فاضل : فاضل هندى (شیخ بهاءالدین اصفهانى): 130. فاضل تونى: 384، براثرتلاش به مقام های بالا رسیدند.
  115. فرزند، امانت خداوند نزد والدین است‏ وکرامت پروردگاراست، پس هر که توجه به تربیت آنان کند ضرر و خسارت بیند،
  116. قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ (قصص/79)
  117. قدر خودرا باید بدانیم ، نماز شب ازدنیا والاخرة ارزشش بالا تر است که ازاو بخواهیم بیدارمان کند،
  118. قرآن بیان ماجراى آفرینش انسان‏، سجده فرشتگان برآدم ونافرمانى شیطان را گوید تا به کرامت‏ ذاتى انسان نزد خداوند پى برده شود.‏
  119. قرآن مجید فرماید: ایجاد موجودات همه همه برای انسان است. خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ (نحل/3)
  120. قرآن می فرماید : حضرت قرعون گفت خدای توکیست، موسی فرمودند: قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏ (طه/50)
  121. کرامات خداوند برانسان درقرآن آمده و46 مرتبه لفظ کرم تکرار شده آدم مورد خطاب واقع گردیده. 
  122. کرامات خداوند برانسان همین بس که خداوند اورلیاقت  امانت داری خودش در زمین قرار داده وخلیفه خود ش خوانده.
  123. کرامت خداوند برانسان درقرآن آمده برای فهم این آیه ، یک بزرگی یک مثال عوامانه زده بیک فرد خاص است که دعوت می کنی.
  124. کرامت‏ و فضیلت انسان‏ که خداوند همه حیوانها را مسخر ما کرده. خدا اگر فقط ملخ را به جان ما بفرستد پدر ما را در مى‏آورد.
  125. کسانى که خواستار زندگى دنیا بودند گفتند: «اى کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم‏] داده مى‏شد.                
  126. که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بدون شکل؛ تا براى شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)!
  127. کیف یتکبر من أوله نطفة قذرة و آخره جیفة قذرة وهو یحمل بین جنبیه العذرة، بزرگی نیست آنکه ازخاک خلق شده و به خاک میگردد،
  128. گفت بگو: قال ابوحنیفه جلد الکلب یطهرُ به الدباغی ، پوست سگ به دباغی پاک شود،300مرتبه گفت برای حفظ.
  129. گفت جبریلا بیا اندرپیم ،        گفت رو رو حریف تو من نیم،
  130. گفت: «پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که درخور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.» (طه/50)
  131. ما امانت‏ را بر آسمان‏ها و زمین‏ها عرضه کردیم. زیر بار نرفتند. انسان زیر بار رفت: نماز امانت خداست. چطور نماز مى‏خوای.
  132. درکل امانت هایی که به ما ارزانی داشته شده است اگر حفظ نشود خیانت درامانت محسوب می شود وخیانت درامانت خاین وحرام......  
  133. ما شما را از خاک آفریدیم، سپس (نطفه)(خون بسته) (مضغه)(شبیه گوشت جویده شده‏)،بعضى داراى شکل و بعضى بدون شکل،
  134. ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چیزى شبیه گوشت جویده شده‏]،
  135. مایم که می توانیم، خودمان را به سعادت وسلامت برسانیم ، ومی توانیم، خودمان را به اسفل سافلین ومنافقین رسانیم.
  136. متابعت از خدا ورسول وکتاب هدایت تشریعی است که مارا به مقام سعادت  برساند وبهشتی کند.
  137. مرحله دهانی، مرحله مقعدی، مرحله آلتی، دوره نهفتگی، مرحله تناسلی، بچه سالی، نوجوانی، بزرگ شدن، هدایت تکوینی است
  138. مِنَ الطَّیِّباتِ : من را اگربیانیه بخوانیم انسان نسبت به عالم وجود یک قطره ازدریاست، نسبت به ماورای طبیعت یک قطره از دریا.
  139. من من کردن هارا قرآن می فرماید: أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى‏ (قیامت/37) مگر[قبلًا] نطفه‏اى نبود که [در رحم‏] ریخته مى‏شود؟!
  140. من یک خواهش از شما دارم ،اگردرس نمی خوانید ، گردن اجتماع ، گردن پدرمادر، گردن دیگران واستاد نگذارید،                       ..................
  141. نزدخود گفت نه ذهن من روان تر ازاین آب است، ونه علم از این سنگ  سخت تررفت دنبال فرگرفتن علم دانشمند شد.
  142. نسبت به ملایکه وجود انسان یک فطره ازدریاست، نسبت به مخلوقات یک قطره از دریاست، نسبت به حشرات همین طور.
  143. نظربه این آیه دارد:..رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً.. پروردگارتوبه فرشتگان گفت: من درزمین جانشینى خواهم گماشت.
  144. نمی دانم ، نمی توانم ، نمی شود، درقاموس انسانهاراه ندارد، اگربخواهد می فهمد، عالم می شود، می تواند ومی شود.
  145. نه دلیل عقلی دقی فلسفی می خواهد، نه عقل عوامانه بلکه همه می دانند،ومی دانیم که ما مختاریم،مایم که می توانیم،
  146. و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم، و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم، و آنها را بر بسیارى از آفریده‏هاى خود برترى آشکار دادیم. (70) کلمه کرم در قرآن 46 بارآمده.
  147. وجنین‏هایى را که بخواهیم تا مدّت معیّنى در رحم (مادران) قرارمى‏دهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقظ مى‏کنیم؛)
  148. وقتى آمد که «إِنَّا» یعنی همه مخلوقات‏ را دربر گرفت «عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (بحارالانوار/ ج 5/ ص 309)
  149. ولَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ، و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، یک قطره اشرف ازهمه عالم وجود، این کرامت انسان است،
  150. ولیکن انسان من حیث هوهو قدر این نعمت را نداند، وخود را به ضلالت وگمراهی می کشاند وخود را خسرالدنیا والاخرة کند.
  151. هدایت تشریعی است .  این لطف  ارسال رسول وانزال کتب:فرستان کتاب و124هزارپیامبر.  
  152. هدایت تشریعی است. قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ(کهف/29)
  153. هدایت تکوینی : مانند تک سلول ما است، که جمع آن یک ا نسان کامل می شود.
  154. هدایت تکوینی : مانند تک سلول ما اول: فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ (5/حج)
  155. هدایت تکوینی برای اثبات وجود پروردگارازبهترین عبادتهاست، درقضیه حضرت موسی وفرعون قرآن می فرماید :
  156. هدایت تکوینی برای اثبات وجود دربرابرهدایت تشریعی صد درصد اختیار است، ویک امرعرضی است ،همه می دانند که مختارند.
  157. هدایت سه گونه است 1- تکوینی برای اثبات وجود 2- تشریعی، اختیار، سعادت 3- هدایت اللهی ذالمقدمه اش مربوط به اواست.
  158. هرچه را خدا به او داد به هوا وحوس ارزن فروخت به شهوت ها، به شکم ، من کان همه ما یدخل فی بطنه فقیمته ما یخرج من بطنه‏.     
  159. یک اشتباه شیطان کرد که قیاس کرد، سنی قیاس دارد، شیعه قیاس ندارد (الحمدالله) شیطان بُعد مادی انسان را با بُعد خود قیاس کرد.
  160. یک حیوان بالفعل شدن یا یک آدم بالفعل شدن. . اینها همه هدایت تکوینی است:
  161. یک فرد خاصی راکه دعوت می کنی خیلی مقدم او را گرامی وازنظرتعارفات های معمولی احترامها اورامقدم ازدیگران میداری،
  162. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (انفال/27) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، 
  163. درس اخلاق استاد حضرت آیت الله مظاهری... چهارشنبه26/6/1393
  • حسین صفرزاده
۰۹
شهریور

 

 

 


ای امن امان با امانت
محبوب کریم بیخیانت
من امانتم را به تو سپردم
زودش برسان به من سلامت

  • حسین صفرزاده
۰۹
شهریور

 

أعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم         دانلود فایل صوتی        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم   

  1. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1) مَلِکِ النَّاسِ (2) إِلهِ النَّاسِ (3) مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ (5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (6)﴾.
  2. سوره مبارکه «ناس» که آخرین سوره از سور قرآن کریم است و طبق برخی از نقل‌ها همراه با سوره مبارکه «فلق» نازل شده است می‌تواند مکی و مدنی باشد، چون خصائص مدینه را ندارد و از خصائص هم مکه برخوردار است.
  3. در نوبت قبل که درباره سوره «فلق» بحث شد، به این نکته سامی و اساسی اشاره شد که انسان هم مأمور به استخاره است هم مأمور به استعاذه. استخاره یعنی طلب خیر، نه تفأل. باید خیر بخواهد، چون ذاتاً فاقد است؛ باید از خدا بخواهد و لا غیر، چون او خیر مطلق است و باید آنچه می‌ماند و صلاح و فلاح بشر در آن است آن را بخواهد و نه چیز دیگر را.
  4. در جریان استعاذه هم این چنین است، إلا و لابد انسان باید استعاذه کند، زیرا در معرض خطر علل و عوامل بیرونی و علل و عوامل درونی است حتماً باید استعاذه کند.
  5. دوم اینکه فقط باید به خدا پناهنده بشود و از او کمک بخواهد. سوم باید از شرّ خارج و داخل برهد به عنایت خدای سبحان. هم استخاره لازم است با اضلاع سه‌گانه‌اش، هم استعاذه لازم است با اضلاع سه‌گانه‌اش. منتها در سوره مبارکه «فلق» استعاذه چهره کمک‌ خواستن از ذات اقدس الهی و پناهندگی به خدا از دشمنان خارج بود، علل و عواملی که ذکر شد ﴿مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ﴾[1] بود، ﴿شَرِّ غاسِقٍ﴾[2] بود، ﴿شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ﴾[3] بود که
  6. اینها به سِحر و مانند آن از بیرون آسیب برسانند و ﴿شَرِّ حاسِدٍ﴾[4] بود که از راه حسد آسیب به محسود برسد. اما در سوره «ناس» استعاذه از دشمن داخلی است که مهم‌تر از دشمن خارجی است.

گر شود دشمن درونی نیست ٭٭٭ باکی از دشمن برونی نیست[5]

  1. دشمن درونی با وسوسه، با اغوا، با اضلال، با تمنیه و سایر علل و عواملی که برنامه‌های خود را شیطان مشخص کرده است، درون را فاسد می‌کند و انسان را غافل می‌کند و انسان را جاهل می‌کند و انسان را به جهالت در برابر عقل گرفتار می‌کند؛ لذا هم استعاذه از دشمن بیرونی هم استعاذه از دشمن درونی و مهم‌تر از دشمن بیرونی، دشمن درونی است؛ لذا آیاتی که در این سوره بیان شده با آیات سوره «فلق» خیلی فرق دارد.
  2. در آنجا با «واو» عطف این شرور یاد شده است و مشخص کرد که اینها از بیرون آسیب می‌رسانند. در اینجا «مستعاذٌ به» که ذات اقدس الهی است با سه دلیل سه اسم از اسمای حسنای الهی ذکر شده است و آن دشمنی هم که درون را فاسد می‌کند ﴿فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَض‏[6] می‌آورد یا ﴿مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً﴾[7] را ـ معاذالله ـ به همراه دارد، شرّ آن را از راه وسوسه بدون «واو» عطف ذکر می‌کند. هم درباره «مستعاذٌ به» هم درباره «مستعاذ منه» سخن از عطف نیست.
  3. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ٭ مَلِکِ النَّاسِ ٭ إِلهِ النَّاسِ﴾؛ انسان وقتی مشکلی پیدا کرد اول به ولیّ خود و به راهنمای خود و به سرپرست و مدیر و مدبّر خود پناهنده می‌شود و اگر مشکل او از آن راه حل نشد به حاکم مملکت، سلطان مملکت، امین مملکت، امیر مملکت پناهنده می‌شود و اگر کاری از مسئولان و مدیران و مدبّران زمینی به ثمر نرسید، به «ربّ العالمین» که ﴿إِلهِ النَّاسِ﴾ است پناهنده می‌شود. انسان دل‌شکسته که از هر جایی محروم و ممنوع است به خدا پناهنده می‌شود.
  4. در این سوره مبارکه این تثلیث رعایت شده است که در حقیقت توحید است که به صورت تثلیث تجلّی کرده است. گوشه‌ای از این حرف‌ها را مفسران پیشین ذکر کرده‌اند؛
  5. اما تنظیم نهایی آن به وسیله المیزان[8] سیدنا الاستاد(رضوان الله تعالی علیه) که در تمام این بخش‌ها ما در کنار مائده و مأدبه این استاد عظیم و بزرگوارمان نشسته‌ایم و بهره‌های فراوان بردیم و می‌بریم تنظیم فرمودند که انسان وقتی گرفتار مشکلی شد اول به سرپرست و ولیّ و والی خود پناهنده می‌شود، بعد به سلطان مملکت پناهنده می‌شود، دستش از همه آنها کوتاه شد به پروردگار مراجعه می‌کند؛
  6. اما اینجا آن ولیّ و والی انسان که ربوبیت و تدبیر را به عهده دارد خداست آن که سلطه دارد و مالک است و حاکم است و مَلِک است خداست و آن که معبود است ربّ عالمین است او خداست؛ لذا «مستعاذٌ به» در هر سه عنوان که ذات اقدس الهی است به سه اسم از اسمای حسنای الهیه، هیچ کدام با «واو» عطف ذکر نشدند ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ٭ مَلِکِ النَّاسِ ٭ إِلهِ النَّاسِ﴾، این یک نکته.
  7. در جریان سوره الناس و«فاتحة الکتاب» دو قرائت را تجویز کردند گفتند ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ٭ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ٭ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ٭ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾؛[9] درباره ﴿مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾، ﴿مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾ هم اجازه قرائت داده شد؛ اما بیان مرحوم شیخ طوسی و همفکران ایشان این است سرّ اینکه آنجا دو وجه قرائت جایز است و اینجا فقط ﴿مَلِکِ النَّاسِ﴾ است نه «مالِکِ النَّاسِ»، چون آن کسی که پناهنده را پناه می‌دهد مَلِک است، آن که قدرت اعمال می‌کند جلوی تهاجم هر مهاجمی را می‌گیرد مَلِک است، آن که امینت و امان را تثبیت می‌کند مَلِک است. درست است که مالک هم قدرتمند است ولی ظهور مَلِک در اجرای این مصوّبات إستعاذه‌ای قوی‌تر و غنی‌تر است؛
  8. لذا در اینجا گفتند همان ﴿مَلِکِ النَّاسِ﴾ قرائت شود، ولی در «فاتحة الکتاب» ﴿مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾ هم می‌توان قرائت کرد با اینکه سخن از «ربّ العالمین» قبلاً گذشت، ولی آن که مشکل استعاذه کننده را پناهجو را پناهده را حل می‌کند آن سلطنت سلطان است آن قدرت قاهره حاکم یک مملکت است و اگر کسی بخواهد از ناحیه تدبیر، از ناحیه سلطنت مراجعه کند خدای سبحان «رب الناس» است «رب العالمین» است «لا شریک له»، ﴿مَلِکِ النَّاسِ﴾ است «لا شریک له»، ﴿إِلهِ النَّاسِ﴾ است که سلطان مطلق است «لا شریک له». این ﴿فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ﴾[10] که در قرآن کریم حصر شده است او ولیّ مطلق است برای همین جهت است.[11]
  9. بنابراین استعاذه از دشمن درون به مقتدر بیرون منحصراً ذات اقدس الهی است، اسامی فراوانی برای خدای سبحان است ﴿وَ لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنَی﴾،[12] ﴿أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى﴾؛[13] منتها هر اسمی یک ظهور و تجلّی دارد انسان وقتی شفای بیمار را مسئلت می‌کند می‌گوید «یا شافی! یا محیی!» درست است که محیی همان ممیت است و ممیت همان محیی است؛ اما اینها افعال گوناگون‌اند اوصاف گوناگون‌اند تجلیات گوناگون دارند.
  10. اگر کسی حیات کسی را طلب کند، شفای بیماری را طلب کند نمی‌گوید «یا ممرض»! «یا ممیت»! می‌گوید «یا شافی، یا محیی»، برای اینکه افعال فرق می‌کند گرچه فاعل یکی است، اسما فرق می‌کند گرچه مسمّی یکی است، ظهورات فرق می‌کند گرچه ظاهر مطلق یکی است. در اینجا ربوبیت و مَلِک بودن و سرانجام إله بودن که هر سه مخصوص ذات اقدس الهی است که آن بالذاتش منحصر به اوست منشأ رفع نیاز هر پناهجو است.
  11. شرّی که در سوره مبارکه «فلق» بود شرّ بیرونی است اما این شرّ درونی است که وسوسه می‌کند. انسان با فکر و اراده کار می‌کند اول با اندیشه می‌اندیشد بعد با انگیزه تصمیم و اراده و مانند آن را به عهده می‌گیرد. اگر کسی بخواهد مسیر انگیزه او و اراده او را دگرگون کند، اول در اندیشه او سوء اثر می‌گذارد اندیشه او را ویران می‌کند وهمی و خیالی می‌کند وسوسه می‌کند او را گمراه می‌کند، از اندیشهِ گم‌شده انگیزه پراکنده پدید می‌آید و مانند آن؛ لذا فرمود: ﴿مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ﴾ که این ﴿الْخَنَّاسِ﴾ است. انسان هر وقت متذکر شد این در گوشه‌های ذهن می‌خزد و هر وقت غافل شد خودش را نشان می‌دهد.
  12. درباره مژده به پرهیزکاران که فرمود پرهیزکاران کسانی‌اند که ﴿إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾[14] اگر ببینند یک خیال باطلی، یک وهم باطلی، یک شورش باطلی در بیرون قلب او راه پیدا کرده است می‌بیند این حرامی به نام شیطان احرام بسته است تا وارد کعبه دل بشود، هم می‌فهمد او حرامی است، هم می‌فهمد احرامش احرام کاذب است، هم از انگیزه سوء او باخبر است که او منتظر است که درِ کعبه دل چه وقت باز می‌شود که آنجا وارد بشود «فَبَاضَ وَ فَرَّخ‏» که در خطبه‌های نورانی امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) آمده است،[15] باخبر است.
  13. مردان الهی که مواظب قلب هستند می‌شناسند این حرامی را، می‌شناسند احرام بستن حرامی را، می‌شناسد او منتظر باز شدن درِ کعبه است وارد دل بشود ﴿تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾ وقتی متذکر شدند به نام حق ذکرگویان شدند او خنّاس است در گوشه‌ای می‌خزد تا انسان بتواند:
  14. پاسبان حَرَم دل شده‌ام شب همه شب ٭٭٭ تا در این خانه جز اندیشه او نگذارم[16]
  15. کلاً او را از صحنه دل بیرون کند و منزّه بشود وگرنه او دائماً در صدد وسوسه است؛ گاهی هم البته به وسیله انسان‌ها وسوسه می‌کند، گاهی به وسیله برخی از جن‌ها وسوسه می‌کند، ﴿مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ که خنّاس بودنش به همین مناسبت است که ﴿بِالْخُنَّسِ ٭ الْجَوارِ الْکُنَّسِ﴾[17] در آن آیات بحثش گذشت که «خَنس» یعنی چه! ﴿الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ﴾؛
  16. این کلمه «ناس» چند بار تکرار شده است یعنی سه بار در آن سه آیه ﴿رَبِّ النَّاسِ ٭ مَلِکِ النَّاسِ ٭ إِلهِ النَّاسِ﴾ اشاره شد، یک بار هم در آیه قبل که ﴿فی‏ صُدُورِ النَّاسِ﴾ است، یک بار هم در آیه پایانی ﴿مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ﴾ است که البته اینها فرق می‌کنند. آن ناسی که در صدر این سوره آمده است یعنی مطلق مردم، این ناسی که در وسط آمده است افرادی که دشمنان جنّ و انس به او حمله می‌کنند، این ناسی که در پایان آمده است ردیف جن، او خودش وسوسه‌گر است که این سوره مبارکه اضلاع سه‌گانه استعاذه را نشان می‌دهد چه اینکه آن سوره مبارکه هم اضلاع سه‌گانه استعاذه را نشان می‌دهد.
  17. مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله تعالی علیه) بعد از بیان این سوره مبارکه: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ﴾ که اینها را می‌گویند «معوّذتین» و ظاهراً باهم نازل شده‌اند، بر فرض باهم نازل شده باشند پیام مساوی ندارند ولی شبیه دارند؛ ایشان در پایان کتاب تبیان که تفسیر قیّمی است از این بزرگوار که بسیاری از مطالب آن در مجمع البیان و سایر تفاسیر آمده است؛
  18. ایشان می‌فرمایند حرمت قرآن و اهمیت قرآن و احترام قرآن، اصلاً احترام معنایش این است که انسان حریم بگیرد و به بارگاه ملکوتی یک شیء بزرگ مثل قرآن، انسان بزرگ مثل پیغمبر و امام (علیهما آلاف التحیة و الثناء)، این را می‌گویند احترام کردن، یعنی حریم گرفتن، برای او حرم قائل شدن. می‌فرماید بزرگان قرآن‌شناس و پژوهشگران قرآنی ثابت کردند بررسی کردند که قرآن چند سوره دارد، یک؛ چند آیه دارد، دو؛ چند کلمه دارد، سه؛ چند حرف دارد، چهار؛ چند نقطه دارد، پنج؛ برخی از اینها از صد گذشت، برخی از اینها از هزار گذشت، برخی از اینها از میلیون گذشت، همه اینها را این بزرگوار رقم به رقم ذکر کرده است که چند هزار حرف دارد، چند هزار حرکت دارد، چند هزار نقطه دارد و مانند آن.[18]
  19. بعد از ایشان مرحوم سید حیدر آملی همه این مسائل را مبسوطاً ذکر کرده است که پژوهشگران قرآنی غیر از مسئله سور، غیر از مسئله آیات، غیر از مسئله کلام، غیر از مسئله کلمات؛ حروف را رقم به رقم که چند تا «الف» دارد، چند تا «باء» دارد تا آخر حروف تهجّی. چند تا تنوین دارد «إعراب»، چند تا حرکت دارد، چند هزار فتحه دارد چند هزار کسره دارد چند هزار ضمّه دارد و چند تشدید دارد؛ تشدیدها، فتحه‌ها، ضمه‌ها، کسره‌ها، تنوین‌ها همه را اینها بررسی کردند.[19]
  20. بعد از گذشت یک مقداری، دو سه قرنی مرحوم فیض کاشانی(رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) در کتاب شریف وافی همه این مسائل را مبسوطاً ذکر کردند رقم به رقم آیه به آیه سوره به سوره حرف به حرف تشدید به تشدید همه اینها را ایشان ذکر کردند.[20] این کتاب از گزند هر گونه تحریف، هر گونه کم، هر گونه زیاد، هر گونه جابهجایی به غیر اذن پیغمبر(صلوات الله و سلامه علیه) ممنوع بود؛ آنچه بر قلب مطهر حضرت نازل شد همان است که امروز بشر در خدمت اوست.
  21. اما تاریخچه تفسیر قرآن؛ در سال 1400 هجری قمری، بعد از اینکه طبق معمول درسی که در مدرس مدرسه سعادت که مرحوم سعادت (رحمة الله علیه) در قم ساختند، آنجا درس به پایان رسید، من تنها نشسته بودم و شرکت کنندگان درس رفته بودند. من هیچ فکر نمی‌کردم که در فردای آن روز چه باید شروع بکنیم! گفتیم حالا می‌رویم تصمیم می‌گیریم، دروس رایج عقلی و نقلی که آن روز داشتیم فکر بکنیم که چه کتابی را، چه درسی را، چه فقهی را، چه مثلاً اصولی را، چه کلامی را، چه علوم عقلی را شروع بکنیم!
  22. همان جا که نشسته بودم دفعتاً به ذهنم رسید که ما تفسیر را شروع بکنیم؛ نه قبلاً فکری داشتیم، نه با کسی مشورت کردیم، نه کسی به ما گفت. البته در طی سال‌ها و مذاکرات مسئله اینکه تفسیر باید رایج بشود، تفسیر باید گفته بشود در ذهن خیلی‌ها هست، اما آن روز نه من سابقه‌ام بود نه کسی به من گفت، نه کسی پیشنهاد داد. در آن روز به ذهن ما آمد که تفسیر را شروع بکنیم. خدای سبحان این را در ذهن ما القا کرد ما در همان مدرس مدرسه مرحوم سعادت آملی شروع کردیم.
  23. طولی نکشید که جمعیت بیش از وسعت آن مدرس بود، رفتیم مهدیه مرحوم آقای اسلامی(رحمة الله علیه)، طولی نکشید که آنجا هم کافی نبود، رفتیم مسجد محمدیه، طولی نکشید که مسجد محمدیه هم کافی نبود در کوتاه‌ترین مدت ما از مدرس مدرسه سعادت به مسجد اعظم ـ ساخته آیت الله العظمی بروجردی(قدّس الله نفسه الزکیة) ـ منتقل شدیم.
  24. الآن که روز جمعه بیست و سوم شعبان المعظم 1441 هجری قمری است تقریباً چهل سال این تفسیر طول کشید. تمام ساعاتش، تمام لحظاتش، تمام دقایقش، تمام سورش، تمام آیاتش، تمام کلماتش، تمام حروفش، تمام حرکاتش، تمام تنوین و رفع و ضمّ و نصبش، تمام فتح و ضمّ و کسرش، تمام تشدیدش،
  25. همه اینها به عنایت الهی بود؛ «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک‏»،[21] «لَا صُنْعَ لِی وَ لَا لِغَیْرِی فِی إِحْسَانٍ مِنْکَ»[22] این نعمت فقط در کنار مائده او و مأدبه او که مائده او و مأدبه او به صورت قرآن و عترت طاهرین(علیهم افضل صلوات المصلین) که قرآن ناطق‌اند عِدل قرآن کریم‌اند به برکت اینها است. این نه تعارف است، نه مدح‌گویی است، نه ثناخوانی است، اظهار عجز صادقانه است که از اوست و لاغیر!
  26. بنابراین از باغ او از بوستان او از جنّات او از روح و ریحان او محصول این چهل سال هجری قمری گرچه با تاریخ هجری شمسی چند ماهی تفاوت است، این چهل سال به عنوان «یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ» این کسانی که «وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیر اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْکَثِیر»[23] به پیشگاه ذات اقدس الهی تقدیم می‌شود.
  27. ثوابش را به ارواح طیبه انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و صدیقین عموماً، روح مطهر حضرت ختمی رسالت و ختمی نبوت و ختمی امامت پیغمبر(صلوات الله و سلامه علیه) و امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) و صاحب عصمت کلیه الهیه حجت بالغه
  28. الهی حضرت فاطمه زهرا(صلوات الله علیها) و به بارگاه ملکوتی حسن بن علی(علیهما السلام) و به بارگاه ملکوتی سیّد الشهداء حسین بن علی(صلوات الله علیهما)،
  29. به بارگاه ملکوتی علی بن الحسین(علیهما السلام)، به بارگاه ملکوتی محمد بن علی(علیهما السلام)، به بارگاه ملکوتی جعفر بن محمد(علیهما السلام)، به بارگاه ملکوتی موسی بن جعفر(علیهما السلام)، به بارگاه ملکوتی علی بن موسی(علیهما السلام)، به بارگاه ملکوتی محمد بن علی(علیهما السلام)، به بارگاه ملکوتی علی بن محمد(علیهما السلام)، به بارگاه ملکوتی حسن بن علی العسکری(علیهما السلام)،
  30. به بارگاه بقیة الله(ارواح من سواه) حجت بن الحجج البالغة(علیه و علی آبائه افضل صلوات المصلین) اهدا می‌کنیم «یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیر اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ».
  31. پروردگارا! تو را به اسمای حسنایت قسم، تو را به اولیایت قسم، تو را به رحمانیت خودت قسم، تو را به جمیع صحف آسمانی‌ات قسم، تو را به قرآن کریمت که مهیمن بر همه کتاب‌ها است قسم، نظام الهی را، قرآن و عترت را، ولایت اهل بیت را،
  32. علی بن ابیطالب و اولادش را(علیهم افضل صلوات المصلین)، محبت آنها را ولایت آنها را امامت آنها را برای مردم شرق عالم و غرب عالم ارزانی بفرما! همه را هدایت بفرما! همه را آماده حضور و ظهور ولیّ‌ات قرار بده! دشمنان داخل و خارج را، چه دشمنانی که در سوره «فلق» از آنها باید استعاذه کرد، چه دشمن‌هایی که در سوره «ناس» از آنها باید استعاذه کرد، جوامع بشری را چه در منطقه محلی و ملّی مسلمان‌نشین، چه در منطقه موحدنشین،
  33. أعم از مسلمان‌ها و مسیحی‌ها و کلیمی‌ها، چه در منطقه بشرنشین أعم از مسلمان و کافر همه را به راه راست هدایت بفرما و همه را آماده بفرما برای ظهور و حضور ولیّ‌ات(ارواحنا فداه).
  34. امیدواریم پدران ما و مادران و ذوی الحقوق ما اساتید ما، بالأخص سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی روح و ریحانی از قرآن کریم نثار روح مطهر همه اینها بشود. هر کسی نسبت به ما حقی دارد تعلیمی از کتاب او ما استفاده کردیم از درس او ما استفاده کردیم از قلم و قدم او استفاده کردیم، کمکی کردند احسانی کردند عنایتی کردند همه آنها را در کنار مائده و مأدبه قرآن و عترت دعوت بفرما! «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک‏».و  
  35. الحمد لله رب العلمین ، السلام علینا و علی عباد الله الصالحین و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
  • حسین صفرزاده