پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۳۸ مطلب با موضوع «اهلبیت» ثبت شده است

۱۶
مرداد

 

بسم الله الرحمن الرحیم صلوات 

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. ابا الفضل
  2. قال الله تبارک و تعالی: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَةِ وَیُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاء»[1]
  3. مقدمه روز تاسوعای حسینی است، منسوب به اباالفضل العباس علیه افضل التحیه و الثناء. گر چه عباس جزو آخرین شهدای کربلاست، اما به واسطة مقام بلند و ارزشمند و ارجمندی که دارد از گذشته، این گونه مرسوم بوده است که روز تاسوعا را به آن شخصیت بزرگوار اختصاص می دهند.
  4. عظمت والای ابالفضل در نزد معصومین
  5. شخصیتی که ائمة معصومین مدح و ثنای او را گفته اند، وجود مقدس اباعبدالله در عصر چنین روزی او را برای فرصت گرفتن از دشمن فرستادند و فرمودند: برادرم «بنفسی انت»؛ حسین به قربان تو، برو امشب را برای ما مهلت بگیر. این تعبیر «بنفسی انت» از امام حسین، تعبیر ساده ای نیست، از امام دربارة اباالفضل العباس، وقتی هم به کنار بدنش آمد، بعضی نقل کرده اند صدا زد: برادرم. الا یا نور عینی، یا شقیقیو لی قد کنت کالرکن الوثیقی
  6. ایا قمراً منیرا کنتَ عونی ای رکن وثیق حسین، ای قمر منیر حسین، ای نور عین و شفیق حسین. او را با این اشعار و با این مرثیه سرود.
  7. شخصیتی که در زیارت نامه ای که از امام صادق علیه السلام است، راوی می گوید: «انْکَبَّ عَلَی قَبْرِهِ» بعد از زیارت امام حسین با امام صادق علیه السلام به زیارت قبر عباس آمدیم، امام خودش را روی قبر عباس انداخت و با این زیارت او را خطاب کرد: «أشْهَدُ لَکَ بِالتَّسلیمِ وَ التَّصدیقِ وَالوَفاءِ وَ النَّصیحهِ لِخَلَفِ النَّبیّ»[2]؛ عمو جان! گواهی می دهم تو تسلیم بودی، تو تصدیق محض بودی، تووفا و خیرخواهی و نصیحت و فدا کردن جانت را از حسین، از برادرت دریغ نکردی.
  8. در آن زیارت نامه ای که «مزار مشهدی» - از اعلام قرن ششم- از امام زمان ارواحنا فداء نقل می کند عرضه می دارد: «الَّسلامُ عَلَی أبِی الفّضلِ العّبَّاسِ بْنِ أمِیرِ المُؤمِنِینَ»؛ سلام بر عمویم عباس، «الْمُواسِی أخَاهُ بِنَفسِهِ»؛ آن کسی که جانش را برای حسین فدا کرد، جانش را در طبق اخلاص گذاشت برای اباعبدالله، «الآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أمْسهِ»؛ زندگی اش را فدا کرد برای آینده، برای فردای ماندگار، برای ماندن در تاریخ، برای قیامت، «الآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أمْسهِ الفَادی لَهُ»؛ عباسی که جانبازی کرد. امام زمان او را جانباز خطاب کرد، «الفَادی لَهُ»؛ فدا کرد خودش را، «الوَاقِی السَّاعِی إلَیْهِ»[3]؛ به عنوان سپر، جند و محافظ، ایستاد و از جان برادرش دفاع کرد.
  9. این ها مدح معصومین دربارة عباس است؛ امام سجاد فرمودند عمویم عباس مقامی دارد که شهدا به آن غبطه می خورند.[4] امام صادق او را به ایمان محکم و یقین و بصیرت نافذ ستود. عباس چنین شخصیتی است، با این جایگاه و با این عظمت که معصومین مدح و ثنای او را گفته اند. به تعبیر یکی از نوادگانش – آنچه که مشهور است، این شعر را به فضل ابن محمد، از نوادگان اباالفضل نسبت داده اند. بعضی گفته اند شاید اولین کسی است که بعد از قضیة کربلا برای اباالفضل شعر سرود، البته قطع نظر از مادرش ام البنین که در بقیع آن اشعار را سرود-

أحقُّ النّاس أن یبکی علیهفتی أبکی الحسین بکربلاء ..... اخوه و ابن والداه علیابوالفضل المضرج بالدماء [5]

  1. سزاورترین کسی که شایسته است انسان برایش اشک بریزد، آن کسی است که حسین برایش اشک ریخته است. اباعبدالله در کنارش به حالت انحنا درآمد و اشک ریخت، و آن مطالب را بیان کرد. امروز منسوب به این شخصیت است، شخصیتی که زیارت نامة مأثوره دارد، الفاظ زیارت از امام معصوم است، تعبیرهای بلندی که در آن زیارت است؛ تو مانند بدریّون هستی، خدا به تو جزای خیر دهد، تو چیزی را فروگذار نکردی. معصومین این گونه او را ستوده اند و امروز منسوب به این شخصیت است.
  2. ویژگی های قمر بنی هاشم علیه السلام
  3. در میان انبوه بحث ها و صفات و مطالبی که امروز دربارة عباس می توان گفت، من در این محضر مقدس و مبارک یک ویژگی را می خواهم خدمت شما با تکیه بر آیات و روایات بحث کنم و یک قدری هم انشاء الله بیشتر ذکر مصیبت کنم.ثبات قدم  : یک ویژگی ایشان ثبات قدم است، که این ویژگی منشأ بسیاری از صفات حمیده و ارزش های انسانی است. شما عزیزان می دانید خیلی ها خوب شروع می کنند، ولی خوب تمام نمی کنند. خیلی ها آغاز پرشوری دارند، ولی پایان خمودی دارند. با ورق زدن صفحات تاریخ، به موارد فراوانی بر می خورید که آغاز با نشاطی داشتند، اما ثبات قدم خوبی نداشتند.
  4. داستانها و شواهدی در مورد بی ثباتی در دین
  5. مورد اول: عبیدالله ابن جهش برای اینکه از جوّ کفر و شرایط حاکم بر مکه بیرون آمده باشد، با همسرش، دختر ابوسفیان، ام حبیبه، به حبشه آمد. او در آن جا مرتد شد، نصرانیّت اختیار کرد، شرابخواری کرد و با حالت کفر در سرزمین حبشه زندگی کرد. او از جایی آمده بود که در آن جا ایمانش را حفظ کند چون هجرت برای حفظ ایمان است. از مکه آمده بود برای اینکه مشرکین آزارش ندهند و اذیتش نکنند؛ اما تا نگاهش به چند تا صحنة فساد و گناه افتاد، قدمش لغزید، و نتوانست خود را حفظ کند. هر چه همسرش نصیحت کرد سودی نداشت و او با حالت کفر و ارتداد در منطقة حبشه جان داد.
  6. مورد دوم: عبیدالله ابن عباس نیز پشت امام حسن را خالی گذاشت و در مقابل مقداری مال به معاویه پیوست.
  7. مورد سوم: عبیدالله حر جوفی نیز به خاطر مطامع دنیا و به بهانة این که می خواهم یک مرگ مشهوری داشته باشم، درخواست مستقیم امام حسین را رد کرد. خودش می گوید: یادم نمی رود حسین جلوی خیمة من آمد در حالی که بچه هایش دورش بودند از من خواست و گفت: عبیدالله تو گذشتة خوبی نداری، تو گناهان کثیری داری، بیا ما را یاری کن. اما او لغزید و نیامد.[6]
  8. مورد چهارم: حسان بن ثابت یک روز غدیر را به شعر کشید، یک روز هم از همین غدیر دفاع نکرد و آمد کنار خلیفة اول و در وصف او شعر گفت، این هم نمونة یک اغاز خوب و پایان خراب، یک آغاز باشور و بعد هم لغزش قدم.[7]
  9. ثبات قدم در قرآن
  10. قرآن در سورة انفال چقدر زیبا این بحث را مطرح می کند. در آستانة نبرد بدر، قرآن کریم می فرماید: «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ»؛ ملائکه! منِ خدا با شما هستم، با مسلمانان هستم، شما بروید ثبات قدم را در مؤمنین ایجاد کنید، «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ»[8] موضوع این آیه ثبات قدم است. در همین سورة انفال، در جای دیگر می فرماید: اگر این ثبات قدم نبود مسلمانان نمی توانستند پیروز شوند. در دستورهای شش گانه ای که از آیة 45 به بعد سورة انفال به مسلمان ها می دهد: «إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ» خیلی صحبت از ثبات قدم است: «فَاثْبُتُواْ وَاذْکُرُواْ اللّهَ کَثِیرًا»[9]؛ ذکر بگویید و ثابت قدم باشید. این ثبات قدم بود که در بدر، «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى».[10] این ثبات قدم بود که بین پدر و فرزند بر سر شهادت اختلاف شد، یکی می گوید من باید بروم، دیگری می گوید من باید بروم. پدر شهیدی در احد نزد پیغمبر آمد و گفت: یا رسول الله، فرزندم در نبرد بدر شهید شد و من ماندم، اجازه بدهید حالا من بروم جانم را فدا کنم. این ثبات قدم است که ابودوجانه آمده می گوید: «یا رسول الله، الی أین أفر»؛ کجا بروم؟ سوی مال؟ فناپذیر است. سوی همسر و خانواده؟ مرگ آنها را می بلعد. سوی خانه و دار و ظواهر دنیا؟ همه خراب می شوند. من از کنار شما به کجا بروم؟ این است معنای «إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ»[11] ثبات قدم است که لشکریان طالوت و بنی اسرائیل در مبارزة با جالوت گفتند: «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا»[12]؛ خدایا به ما ثبات قدم بده تا بتوانیم بر اینها پیروز شویم.
  11. نتیجه ثبات قدم در راه خدا
  12. حتی خدا در سورة اسراء به پیغمبر می گوید: «لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ»[13]؛ ما اگر این عصمت و ثبات قدم و استواری را به تو نمی دادیم، ممکن بود تو را به طرف خودشان متمایل کنند؛ «لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ»؛ اگر این ثبوت و این استمرار و این قول ثابت نبود. ثبات قدم خیلی بحث عمیقی است. ببینید در سورة ابراهیم، بعد از آن که این مثل را می زند: «مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء»[14]؛ مؤمن ثابت است، ریشه دار است، عمیق است، «فَرْعُهَا فِی السَّمَاء»؛ سیرش سیر صعودی است، رشد دارد، «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»[15] حرفش، فکرش، قلمش، عمرش و زندگی اش مفید است، بعد می فرماید: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا»[16] آنهایی که با خدا هستند، ایمان دارند، اعتقاد دارند، یقین دارند، «یُثَبِّتُ اللّهُ»؛ خدا به آنها هم در دنیا، هم در آخرت ثبات قدم می دهد. نکتة قابل توجه در این آیه این است: در دنیا، ثبات قدم، در آخرت هم نلغزیدن بر صراط.
  13. راه گذشتن سریع از روی صراط
  14. پیغمبر اکرم فرمودند: بعضی ها آن قدر سریع از صراط عبور می کنند که وقتی جلوی بهشت می رسند می گویند: «هل رأیتم صراطا هل رأیتم حساباً»؟[17] پاسخ می دهند: خیر، ما نه صراط دیدیم، نه حساب دیدیم، ما را مثل برق به این جا رساندند. امام صادق فرمود: «النَّاسُ یَمُرُّونَ عَلَی الصِّراطِ طَبَقاتٍ»؛ مردم به پنج شکل از صراط عبور می کنند: «مَنْ یَمُرُّ مِثْلَ البَرْقِ»[18] بعضی ها به سرعت نور، به سریع ترین سرعت که وقتی جلوی بهشت می سند از آن ها می پرسند: هل رأیتم حسابا، کتابا، میزانا، صراطا؟ - دیده اید خود انسان گاهی می گوید: رسیدیم؟ من اصلاً متوجه جاده نشدم. وقتی انسان سرعت داشته باشد و خیلی آرامش و سکینه داشته باشد اصلاً متوجة مسیر نمی شود- در پاسخ می گویند: ما حسابی ندیدیم. چقدر این آیه زیباست، «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ»[19]؛ خدا به مؤمن در دنیا ثبات قدم می دهد. اصلش هم همین است، نتیجه اش هم همین است. آن ثبات قدم در صراط، بازگشت و نتیجة این ثبات قدم است، چون امام صادق فرمود: «وَهُمَا صِراطَانِ صِراطٌ فِی الدُّنیا وَ صِراطٌ فِی الآخِرَه فأمَّا الصِّراطُ الَّذی فِی الدُّنیا فَهُوَ الإمامُ المَفْروضُ الطَّاعَه»[20] کسی که در دنیا در کنار امامش محکم و ثابت قدم بایستد، در آنجا هم ثابت است، در آنجا هم سیر نورانی دارد، سیری مثل برق دارد که اصلاً نمی ماند. این ثبات قدم خیلی قابل توجه است.
  15. کلیب، تسلیم محض
  16. عده ای خدمت امام صادق علیه السلام آمدند. یکی از آنها عرض کرد: آقا، فردی در قبیلة ما هست به نام کلیب، ایشان هر چه شما می گویید، می گوید چشم. منتظر است از شما دستور برسد تا انجام دهد، تسلیم محض است. این قدر در مقابل حرف شما مطیع است که ما اسمش را گذاشته ایم کلیب؛ تسلیم. آقا فرمودند: بله، خداوند به او نورانیت داده است، بعد فرمود: می دانید او (کلیب) مصداق کدام آیه است؟ مصداق این آیه است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ» کلیب مخبت است.[21]«وَبَشِّرِ المُخبِتینَ»،[22]«الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ».[23] مخبتین که سیدالساجدین در زیارت امین الله دربارة آنان می گوید: «اللَّهُمَّ إنَّ قُلُوبَ المُخْبِتِینَ ألَیکَ وَ الِهَه».[24] خبت در زمین صاف، هیچ عقبه، هیچ گردنه، هیچ مانع، هیچ چیزی سد راه او نیست، مسیر برایش روشن و واضح است، تسلیم محض است؛ «أَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ» فرمود کُلیب مصداق این آیه است.
  17. شواهد قرآنی از ثابت قدمان راه حق
  18. ما در اول جلسه چند مثال زدیم از کسانی که ثبات قدم نداشتند، نقطة مقابلش هم فراوان داریم، مثل مریم، مادر عیسی. ببینید قرآن چگونه ثبات قدم او را می ستاید! یا آسیه، همسر فرعون، چگونه قرآن ثبات قدمش را الگو قرار داده!، «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأتَ فِرْعَوْنَ» مگر همسر فرعون چه ویژگی ای داشت؟ «إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ»[25] ؛ می گفت: خدایا به من ثبات قدم بده که با تو باشم، کنار تو باشم، من شکنجة فرعون را تحمل می کنم، اما به من توفیق بده، خانه ای در کنار خودت داشته باشم. یا مؤمن آل یاسین که در میان جوّ مخالفین فریاد زد: «یا قوم اتَّبع المرسلین». سعد ابن معاذ در جنگ بدر خدمت پیغمبر آمد و گفت: یا رسول الله، اگر بگویی در خار برو می روم، بگویی در آتش برو می روم. شما هر دستوری بفرمایید می گویم چشم، من نمی گویم: چرا؟ نه، نمی گویم. بله چنین انسان های ثابت قدمی هم بودند.
  19. عمربن قرظه، فدایی امام حسین علیه السلام
  20. عمربن قرظه کسی است که در روز عاشورا از امام حسین اجازه گرفت به میدان آمد و رجز خوانی کرد و به مبارزه پرداخت و سپس برای دفاع از امام حسین نزد حضرت شتافت. ابن نما نقل می کند که او صورت و سینة خود را سپر تیرها قرار داده بود و نمی گذاشت به امام حسین اصابت کند. در حالی که جراحت زیادی برداشته بود و در خون خودش می غلتید، اباعبدالله بالای سرش آمد و فرمود: خواهشی نداری؟ گفت: «یابن رسول الله أوَفَیتُ ؟» آقا وفا کردم؟[26] ثبات قدمم را نشان دادم؟ آیا استواری ام را نشان دادم؟
  21. منشأ صفات و فضائل اخلاقی
  22. این ثبات قدم منشأ صبر است، منشأ قوت در دین است، منشأ غیرت است، منشأ علوّ همت است، منشأ عزّت است. بعداً عرض خواهم کرد که این صفت شاه بیت صفات حمیده است، لذا دو جا در زیارت عاشورا می گویی: «ثَبِّت لِی قَدَمَ صِدْقٍ»[27] در یک جا «ثبِّت» و در یک جا با «یثبِّت» تعبیر می کنیم. لذا در جامعة کبیره می گویی «فَثَبِّتنِی اللهُ أبَداً مَا حَیِیتُ عَلَی مُوَالاتِکُمْ»[28]؛ خدایا به ما توفیق بده روی موالات شما بایستیم، و از شما دفاع کنیم، آن هم در شرایط بحرانی، در شرایط عادی که همه مطیع اند و به ظاهر خود را ثابت قدم نشان می دهند، اما وقتی اندکی شرایط بحرانی بشود، آن وقت می آید سینة امام را می بوسد، اما امام را یاری نمی کند. آقا فرمود: من را یاری کن، صدای من را شنیدی، ندای من را شنیدی، حجت بر تو تمام شد، از خدا بترس، اما آنها یاری نکردند. معنای ثبات قدم این است که انسان در عرصه های مختلف در شرایط بحرانی و شرایط حساس، خود را نشان بدهد. «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ»[29] اباالفضل العباس، شخصیتی که امروز به او منسوب است و شما به احترام او در این حسینیه جمع شدید کنار شریعه می آید، آب را میان دست ها بالا می آورد، تشنه است، اگر آب هم می نوشید کسی او را مذمّت نمی کرد:
  23. کفی از آب چو آورد به نزدیک دهانعکس شش ماهه در آن آب تماشا می کرد ..آب را ریخت.
  24. یا نفس من بعد الحسین هونیو بعده لا کنت ان تکونی..هذا الحسین وارد المنونو تشربین بارد المعین [30]
  25. عباس، تو آب بنوشی و حسین تشنه باشد؟ تو آب بنوشی و بچه های اباعبدالله تشنه باشند؟
  26. عزیزان ثبات قدم توکل می آورد و توکل شجاعت می آورد؛ پیامبر فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أنْ یَکُونَ مَنْ أقْوَی النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ»[31] توکل شجاعت می آورد، استواری می آورد، غیرت می آورد، حمیت می آورد. قدرت حفظ دین می آورد، این ها در پرتو ثبات قدم است.
  27. مگر امروز برای عباس امان نامه نیاوردند؟ چشم های نگران زینب به دست های عباس است؛ یعنی عباس قبول می کند؟ یعنی حسین من را تنها می گذارد؟ بعنی می رود؟ گوش ها را تیز کرده، چشم ها را دوخته، یک وقت عباس صدا زد: برگردید؟ لعنت بر شما و امان نامة شما. عباس پیمانی با حسین دارد که این پیمان تا آخر محفوظ است. امان نامه را برگرداند. این روحیة ثبات قدم عباس است.
  28. عظمت بین المللی امام حسین علیه السلام
  29. برادران عزیز، سروران روحانی، اهل تبلیغ و منبر، زینب کبری، در مجلس دشمن صدا زد: «مَا رأیَتُ إلّا جَمیلاً»[32]؛ کربلا برای ما زیبا بود. شما را به خدا این زیبایی ها را استخراج کنید، و برای مردم بگویید بگذارید مردم بدانند کربلا پیام اعتقادی دارد،
  30. پیام اخلاقی دارد، آموزه های تربیتی دارد، کارکرد امروزی دارد، کارآمد است، کربلا منحصر در مرز زمان و مکان سال 61 هجری و سرزمین تفتیدة عراق نیست، حادثة کربلا این مرزها را درنوردیده، حادثة کربلا حرارتی و سرّ مکتومی در قلوب مؤمنین[33] ایجاد کرده، که زینب در مجلس دشمن فریاد زد: هر کاری می خواهید بکنید، به خدا قسم اسم ما را از قلب های مردم نمی توانید جدا کنید. این جمعیت در این حرم، در حسینیه های دیگر، این دسته جات عزاداری، این جوان های سیاه پوش، این ها را چه کسی به داخل خیابان ها فرستاده؟ این ها به کدام تحریک، کدام حزب و جناح سیاسی در خیابان ها و دسته جات ریخته اند؟
  31. امام سجاد فریاد زد:   ما شش خصوصیت داریم. یکی از آن ها این است: محبت ما در قلوب مردم است، مردم ما را دوست دارند، کسی نمی تواند این محبت را بگیرد، فکر نکنید فقط در میان مسلمان ها، و فقط در میان شیعیان چنین است، خیر، ببینید، چرا آن نویسندة سنّی در شخصیت زینب کتابی می نویسد به نام «بطل کربلا»؛ قهرمان کربلا؟ چرا آن شخص مسیحی آن گونه به اباالفضل العباس متوسل می شود؟
  32. چرا آن خانم آمریکایی این روزها پرچم یا حسین به دست گرفت و وارد حرم امام حسین شد، خادم ها جلویش را گرفتند، گفتند: کجا می روی؟ گفت: مگر این آقا شفا نمی دهد؟ مگر این آقا بچه نمی دهد؟ مگر این آقا مریض ها را خوب نمی کند؟- من خودم در کربلا دیده ام مردم می آیند از او حاجت می گیرند. – گفت: من سال هاست که ازدواج کرده ام و خدا به من اولاد نداده است. اگر این آقا یک بچه به من بدهد اسمش را حسین می گذارم مسلمان می شوم. این زن آمریکایی با پرچم یا حسین به حرم امام می آید و در حرم، می گوید من آمده ام از امام حسین اولاد بگیرم. ابا عبدالله عجب نیرویی! عجب قدرتی! و عجب عظمتی در دنیا ایجاد کرده! چه حرارتی! چه زیبایی هایی دارد کربلا! بُعد مصیبت کربلا جای خود، اما بُعد زیبایی های کربلا، بعد قابل تأملی است. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۵
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیمصلوات درخواستهای مقامهای  زیارت عاشورا

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. در خواست مقام پنجم در زیارت عاشورا.. َانْ‏ یَجْعَلَنِی‏ مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ
  2. همراهی ومعیت با امام ( علیه السلام ) از لحاظ وجودی چند گونه متصور است: معیت مکانی، معیت حبی و حشری، معیت نوری و شعاعی.
  3. در یک بیان دیگر، این سه نوع معیت را می توان معیت دنیوی، معیت ولایتی و معیت اخروی نامید. معیت مکانی یعنی دیدن و ملاقات جسم ظاهری امام و در کنار امام بودن. می دانیم که بسیاری از منافقان هم به صورت ظاهری در کنار ائمه ( علیه السلام ) بودند، ولی این معیت سودی به حال آنان نداشت
  4. ولی اگر فردی اهل ایمان و معرفت و اطاعت از امام باشد، ملاقات ظاهری امام آغاز مراتب بالاتری از معیت خواهد بود و بسیار با ارزش است. از همین رو توصیه فراوانی بر ملاقات امام و حضور در محضر او شده است و این قاعده شامل زیارت قبور ائمه ( علیه السلام ) شده است؛ چرا که زیارت امامان گذشته نیز می تواند بستر ترقی و ارتباط با امام حی، یا معیت اخروی با ائمه باشد.
  5. پس معیت دنیوی شرط لازم است، اما شرط کافی نیست و اگر معیت صرفاً دنیوی باشد، چنین فردی جدای از ائمه محشور خواهد شد.
  6. اما مرتبه دوم از معیت که ما آن را معیت ولایی و حبی و حشری نامیدیم، این است که فرد محبت امام را در دل داشته باشد و صدق در این محبت داشته باشد. و از آن جا که هر فردی با محبوب خود محشور است، چنین فردی هم با باطن امام محشور بوده و یاد و نام و ذکر امام در دل او به طور مدام حضور دارد و به تبع آن امام نیز همنشین او خواهد بود، به شرطی که در حریم دل غیر را راه ندهد. و چون یاد امام پرتو ذکر خدا است و در حدیث قدسی می خوانیم :خدا همنشین کسی است که او را یاد می کند[1]، پس امام نیز همنشین کسی است که یاد او را در دل دارد.
  7. مرتبه سوم، معیتی است برتر که بعد از فنای در محبت رخ می دهد؛ در این معیت فرد در امام فنا شده و وجودش آینه وجود امام و ملحق به او می شود و نور امام همه هستی او را تسخیر می کند. از این نوع معیت به شعاع نور نیز تعبیر شده است و از همین رو است که طینت شیعه راستین ملحق به طینت امام می شود و نور وجودی او هم شعاع نور امام می گردد. (در غیر این صورت ایمان و ولایت در فردِ مدعی عاریه ای بوده و ذاتی او نخواهد بود).
  8. با توضیحاتی که گذشت، معیتی که در زیارت عاشورا ذکر شده، اشاره به اجتماع هر سه مرتبه از معیت دارد؛ یعنی هم معیت دنیوی و هم قلبی و هم روحی و نوری و اخروی.
  9. معیت دنیوی با اهل بیت فیض ملاقات امام حی است (و زیارت قبور ائمه هم تابع همین حکمت است) و معیت حبّی و قلبی و ولایی شرط و نشانه اش اطاعت کامل از ائمه و امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) و امتحان شدن در این محبت است. و معیت اخروی کمال این دو معیت و ادای حقوق این دو معیت است که باعث وحدت نوری و وجودی بین امام و مأموم خواهد شد.
  10. [1] «فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا مُوسَى أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی » کلینی، الکافی، ج2، ص 496، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
  11. امروز شیوه همراهی با امام حسین(ع) چگونه است؟ 3. معیت با ائمه (علیه السلام)  فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ أَنْ‏ یَجْعَلَنِی‏ مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ مفاتیح‏الجنان، ج 1، ص 457
  12. همراهی با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) و اهل بیت(علیه السلام ) بدون زندگی سالم و صادقانه ادعایی بیش نیست؛ اینکه کسی دم از حسین(علیه السلام ) بزند ولی در اداره و مغازه برخلاف منش اسلام رفتار کند.
  13. ما در این زیارت از خدا می‌خواهیم که خدایا «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخره؛ خدایا ما را در دنیا و آخرت با اهل بیت(علیه السلام) قرار بده»؛ این خواسته آنقدر مهم است که در انتهای این زیارت که به سجده می‌رویم باز این را از خدا طلب می‌کنیم؛ «قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین(علیه السلام) ...؛ می‌خواهیم که خدایا به ما ثبات قدم بده تا صادقانه با حسین (علیه السلام) و اصحابش باشیم.
  14. صادقانه از خدا می‌خواهیم با اهل بیت(علیه السلام) باشیم و از آنها جدا نشویم یک درخواست فانتزی، شیک و خیال‌پردازانه نیست؛ قرآن در آیه ۲۷ فرقان از آینده و بعد از مرگ ما خبر داده و فرموده است: وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا؛ تعبیر تکان‌دهنده‌ای است،
  15. در روز قیامت تازه چشم ما باز می‌شود که در عالم چه خبر است.
  16. روز قیامت روز حسرت است و حسرتی به جان انسان می‌افتد که انسان دست خود را با لب می‌گزد؛ انسان‌ها وقتی می‌بینند که با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) بودن چقدر ارزش دارد هر دو دست خود را می‌گزند و می‌گویند؛ ای کاش ما با پیامبر(ص) و اهل بیت(علیه السلام) بودیم و راهی برای معیت با آنها برای خود انتخاب می‌کردیم.
  17. پس این درخواست، یک آرزویی نیست که اگر بشود خوب است و نشد هم هیچ؛ ما باید با آنها باشیم در غیر این صورت همه چیز را خواهیم باخت؛ قرآن تعبیر «یا لیتنی اتخذت ...» را از زبان ظالمین به کار می‌برد یعنی اگر با پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیه السلام) نباشیم جزء ظالمین هستیم
  18. در  آیه ۷۲ سوره نساء فرموده است: وَإِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُنْ مَعَهُمْ شَهِیدًا؛ و قطعاً از میان شما کسى است که کندى به خرج دهد؛ پس اگر آسیبى به شما رسد گوید: راستى خدا بر من نعمت بخشید که با آنان حاضر نبودم،
  19. یعنی اقدام و وارد میدان شدن برای برخی از شما سخت است و مراقب هستید اگر به مؤمنان آسیب و مشکلی رسید خودشان را کنار بکشید ولی تا می‌بینند به مؤمنان خیر و فضلی رسید می‌گویند ما هم با آنها هستیم؛ قرآن به شدت چنین صفتی را توبیخ کرده است.
  20. با پیامبر بودن یعنی بدون تردید وارد میدان و اقدام شدن است. در تعبیر دیگری فرمود: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ؛ یعنی برخی خدا را در حاشیه و زبانی عبادت می‌کنند؛ اگر خیری به آنها برسد به آن خوشحال می‌شوند ولی اگر سختی و آزمایش و مشکلی پیش
  21. آمد فورا خودشان را عقب می‌کشند.
  22. در زیارت عاشورا با صراحت اعلام می‌کنیم که ما با امام حسین(علیه السلام ) هستیم؛ زیارت عاشورا در دوره حکومت بنی امیه و دوره امام باقر (علیه السلام )) انشاء شده و در آنجا امام باقر(علیه السلام )  به ما یاد داده است که بگوییم ما با حسین(علیه السلام )  هستیم و بنی امیه را لعن می‌کنیم؛ همراهی با امام حسین(علیه السلام )  
  23. در شرایط امروز این است که کسی که در فعالیت اداری هست یا کاسب و مغازه‌دار است باید ببیند آیا طبق منش امام (علیه السلام )  رفتار می‌کند یا اهل رشوه و اختلاس و کار مردم را به تاخیر انداختن است.
  24. همراهی با اهل بیت (علیه السلام )  یعنی در لحظه لحظه زندگی به یاد آنها بودن و قطعا اگر در زندگی با آنان باشیم در تاسوعا و عاشورا عطر وجود امام حسین (علیه السلام )  بر دل ما خواهد نشست؛ هر کسی شخصیتش با کسانی شکل می‌گیرد که همراه آنهاست؛ ممکن نیست
  25. کسی برای امام  (علیه السلام ) و در مجلس امام حسین (علیه السلام )  گریه کند و وقتی از مجلس بیرون رفت کار دیگری بکند و حرف‌های دیگری بزند. البته الان بیشتر از رفقا، فیلم‌ و کانال و صفحاتی که فالو کرده‌ایم روی شخصیت ما اثر می‌گذارد.
  26. ابوبصیر از اصحاب امام صادق (علیه السلام )  نقل کرده که من همسایه‌ای داشتم که با حکومت وقت رفت و آمد کرد و وضع مالی خوبی پیدا کرد و کم کم به فساد کشیده شد؛ چند بار او را نصیحت کردم ولی فایده نداشت و می‌گفت که از ما گذشته است؛
  27.  ابوبصیر برای حج به محضر امام صادق (علیه السلام )  مشرف شد و ماجرا را به امام گفت؛ امام (علیه السلام )  فرمود که سلام مرا به او برسان و بگو اگر دست از این کارها برداری من بهشت را برای تو تضمین می‌کنم، وقتی ابوبصیر پیام امام (علیه السلام )  را برای آن فرد آورد، او چنان متحول شد که تمامی مال‌های حرام را به صاحبانش برگرداند تا جایی که لباس هم  برایش باقی نماند و سرانجام چند روز وفات کرد در حالی که در آخرین لحظات عمر خطاب به ابوبصیر گفت که امامت به وعده‌ای که داد وفا کرد.
  28. با امام حسین (علیه السلام )  بودن تصمیم می‌خواهد و باید جمع‌ها و حرف‌ها و اعمالی را که امام دوست ندارد کنار بگذاریم و آن وقت نتیجه آن را خواهیم دید. در این روزها از امام حسین(ع) بخواهیم که  دست دل ما را بگیرد
  29. خدعه و حیله، نشانه‏ى عقل و شعور نیست. «یُخادِعُونَ ... ما یَشْعُرُونَ» در روایات مى‏خوانیم: عقل واقعى آن است که توسط آن، انسان خداوند را بندگى نماید.
  30. در حدیث‏ مى‏خوانیم: سر مبارک امام حسین‏ علیه السلام بالاى نیزه این آیه را تلاوت فرمود: وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا ... و امام صادق علیه السلام فرمود: مصداق روشن ظلم، ظلم درحقّ آل‏محمّد علیهم السلام است.
  31. 2- اگر مسلمانان مشاهده کردند که کفّار از دین آنان راضى هستند، باید در دیندارى‏ خود تردید نمایند. دیندارى‏ کافرپسند، همان کفر است. «لَنْ تَرْضى‏ ... حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»
  32. دیندارى‏ با شعار نیست با عمل و پیروى از دستورات است. «تَبِعَنِی»
  33. دیندارى‏، بدون اطاعت از رهبرى کامل نیست. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ»
  34. روشن است که دیندارى‏ دور از اهلبیت، و عبادت‏هاى بى اعتقاد به رهبرى معصومان، چاره ساز نیست و گاهى هم به گمراهى کشیده مى‏شود. ولایت، پذیرش رهبرى صحیح است که در پیشوایان آسمانى و الهى مجسّم مى‏شود.
  35. ارزش دیندارى‏ به خالص بودن آن است وگرنه دین همراه با هوس‏ها و خرافات نزد خدا ارزشى ندارد. «للّه الدّین الخالص»
  36. قَالَ الصَّادِقُ (ع): اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏ کافی، ج 1، ص 337.
  37. روی جماد کار می کنیم، اما خود و فرزند و همسر و کارگر را همچنان رها کنیم: قَالَ‏ الْحُسَیْنُ‏ (ع): رَفَعَ الطِّینَ وَ وَضَعَ الدِّینَ‏ مستدرک الوسائل، ج 3،
  38. إنّ النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعق على ألسنتهم یحوطونه ما درّت معایشهم، فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّیّانون.
  39. لذا فرمودند: «فَإِنِّى لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا الْحَیَاهَ وَ لَا الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً» من مرگ را (در این موقعیت) جز سعادت وزندگى با ظالمین وستمگران را جز ذلت وخوارى نمى‏دانم. ما بخواهیم همه روانشناسان وجامعه شناسان، اندیشمندان را جمع کنیم براى یک دانشگاهى که این دانشگاه دانشجویى دارد بنام قاسم ابن الحسن، فرزند امام حسن (ع) در کربلا عمویش امام حسین (ع) مى‏خواهد اورا آزمایش وامتحان کند: قاسم جان (پسربرادرم) مرگ نزد توچگونه است: گفت (عموجان): «احْلَى مِن الْعَسَل» از عسل نزد من شیرین تراست. «حُلو» از حلوا به معناى شیرینى «احْلَى» شیرین‏تر. کدام دانشکده مى‏خواهد فارغ التحصیلى بدهد که در رژیم فاسد تحلیلش این باشد که مرگ درراه حق وخدا (شهادت) از عسل شیرین تراست.
  40. اگر تمام کتابهاى یک دانشگاه را به فردى تزریق کنند چنین تحلیلى خواهد کرد؟ (خونى که دررگ امام خمینى (ره) بود اگر بریزند در اقیانوس اطلس به تمام بى غیرتها تزریق کنند با غیرت مى‏شوند.) انسانهایى هم هستند براى اندک منافعى حق و ناحق کرده دروغ مى‏گویند وراحت کلاه بردارى مى‏کند و آبروى افراد مى‏ریزد وبه مال و ناموس مردم تجاوز مى‏کند.
  41. بعد مى‏فرماید «إِنَ‏ النَّاسَ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ‏ لَعْقٌ‏ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ» (تحف‏العقول/ ص 245)مردم بنده دنیا هستند و دین لق لقه زبان آنها. پس گاهى باید جلو منکر را گرفت گرچه به قیمت قطعه قطعه شدن (نه اینکه انسان گاهى براى منافع شخصى و دنیایى تملق بگوید واز حق چشم پوشى کند)اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۵
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

                                                                                                                                                 

 صلوات

 

    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.  
  1. دومین مقام عرض وآبرومندی در زیارت عاشورا
  2.  اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیها بِالْحُسَیْنِ‏ علیه السلام فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ مفاتیح‏الجنان، ج 1، ص 456
  3. إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ‏ (بیاد آور) آنگاه که فرشتگان گفتند: اى مریم! همانا خداوند تو را به کلمه و نشانه‏اى از سوى خویش به نام مسیح، عیسى پسر مریم، بشارت مى‏دهد. او که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است. «آل‏عمران،45 »
  4. وصف «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» در قرآن تنها براى حضرت موسی و حضرت عیسى علیه السلام آمده و در مورد شخص دیگرى این صفت گفته نشده است.
  5. وجاهت دنیوى نیز یک ارزش است وکسب آن مانعى ندارد. «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا» سوره الأحزاب، آیه 69
  6. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً «69» اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مانند کسانى نباشید که موسى را آزار دادند، پس خداوند او را از آنچه (درباره‏اش به افترا) مى‏گفتند، تبرئه فرمود و او نزد خداوند آبرومند بود.
  7. تبرئهى مردان خدا از تهمت کافى نیست، باید از آنان تجلیل شود. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
  8. 7- تبرئه از تهمت و داشتن وجاهت، شرط موفقیّت در رهبرى است. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
  9. 8- کسى را که به مأموریّتى مى‏فرستید و مسئولیّتى به او مى‏دهید، باید از او حمایت کنید. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
  10. 5. روسفیدی‏ : اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیها بِالْحُسَیْنِ علیه السلام فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ مفاتیح‏الجنان، ج 1، ص 456
  11. اهمیت به عرض و آبروی مؤمن: حاتم بن عنوان بلخی معروف به اصم (کر) از علمای عامه است، او کر نبود، بلکه خود را روزی به کری زد و این لقب برای او ماند. گویند: علت این که‏ او را کر می‏گفتند این بود که روزی زنی نزد او آمد و از وی مسئله‏ای را پرسید و در همان حال بادی از زن خارج شد و سخت خجل شد. حاتم برای این که خجلت زن را برطرف کند گفت: بلندتر حرف بزن که گوشم سنگین است زن خوشحال شد که او صدا را نشنیده به همین جهت او را اصم خواندند. منبع: مفاخر، ج 1، ص 149.
  12. براى دعا بسیج شویم. قبل از آن که به خودتان دعا کنید، به دیگران دعا کنید که حدیث داریم اگر چهل مومن را دعا کنى، دعاى خودت هم مستجاب مى‏شود. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین» «یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طَالِبٍ یَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَىْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ» (دعاى توسل)
  13. جسارت به حضرت موسى، جسارت به حضرت مریم، افرادى که به مریم جسارت کردند قرآن اسمش را گذاشت، بهتان عظیم، توهین به حضرت موسى که شد، قرآن مى‏فرماید: «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً» (احزاب/ 69) از افتخارت اینست که در قرآن به انبیاء و به پیغمبرش توهین نشده است و با کمال تاسف در تورات و انجیل خیلى توهین به انبیاء شده است اگر بدانید چه توهین‏هایى در تورات شده است. آدم رفت پشت یک درخت قایم شد، خدا مى‏گفت: آدم کجایى؟ آدم هیچى نگفت، قایموشکى، خدا دنبال آدم مى‏گشت، آخرش خدا پشیمان شد، گفت کاش آدم را خلق نمى‏کردم، ببینید خداى تورات اینست، یعنى خدا را در سطح یک آدمى که از کار خودش پشیمان شده است، به خدا توهین کردند.
  14. چون در باب جارى کردن حد آبروى افراد مى‏ریزد، مى‏فرماید:«أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا» (نساء/ 15) چهار شاهد (لازم است تا حد اجرا شود)
  15. حتى دستور اسلام است که اگر سه شاهد شهادت دادند و چهارمى پیدا نشد و یا حاضر نشدگواهى دهد، آن سه نفر را باید حدجارى کرد چون این‏ها حاضر شدند آبروى یک نفر را، گر چه این سه عادل باشند باید شلاق بخورند که یک فاسق شلاق نخورد. براى این که هنوز فسق او ثابت نشده است. گر چه ممکن است در حقیقت فاسق باشد. قرآن مى‏فرماید: «فَلا تَفْضَحُونِ» (حجر/ 68) آبروى مرا نریزید.
  16. ریختند درب خانه لوط پیامبر (دو تا مهمان خوشگل داشت) مردم منطقه فاسد و لاتهاى محله گفتند این دو مهمان رابه ما بده، فرمود: آبروى مرا نریزید.
  17. قرآن مى‏فرماید: به ناحق آبروى یوسف را بردند با این که زلیخا عاشق یوسف شده و یوسف هم فرار کرد، زلیخا پیراهن او را از پشت گرفت و پاره شد در این هنگام صاحب خانه وارد شد و زلیخا تقصیر را به دوش یوسف گذاشته و بالاخره او را زندان کردند
  18. بعد شاه خواب دید و از علما تعبیر آن را پرسید که خواب دیده‏ام که 7 گاو لاغر 8 گاو چاق را مى‏خورند و هرکدام تعبیرات نابجا و گفتند مشخص نیست ماجرا، یک نفر گفت من در زندان یک نفر را سراغ دارم‏که تعبیرخواب مى‏کند شاه او را مأمور کرد تا برود و سؤال کند یوسف هم به او گفت برو به شاه بگو بالاخره ماجراى زندان مقصر من بودم یا زن تو و من عاشق شدم یا او:
  19. 1- آبرو و شخصیّت فقیر، با ارزش‏تر از حفظ شکم فقیر است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ ... خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ»
  20. 6- براى رسیدن به اهداف مقدّس، گاهى باید همه گونه سختى را تحمّل کرد. ضربه به مال، جان، حیثیّت و آبرو. «أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ ... أَذىً کَثِیراً»
  21. 14- نشانه‏ى همسر شایسته، رازدارى، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غیاب‏ اوست. فَالصَّالِحاتُ‏ ... حافِظاتٌ لِلْغَیْب‏
  22. جاهلان عرب، به گمان تقرّب به بت‏ها، یا به جهت حفظ آبرو، دختران خود را گاهى قربانى بت‏ها یا زنده به گور مى‏کردند.
  23. حفظ آبرو از طریق سوگند دروغ، نمونه‏ى دشمنى و سرسختى با خداست.
  24. 9- آنها که نزد خدا آبرو دارند نباید طرد شوند. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»
  25. برخى براى رسیدن به اهداف شوم خود حتّى حاضرند از آبرو و شخصیّت خود صرف نظر کنند. «إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ»*
  26. آبرو بسیار ارزش دارد. «فَلا تَفْضَحُونِ، وَ لا تُخْزُونِ»
  27. بازار شایعات را داغ نکنیم و با نقل شنیده‏هاى بى‏اساس، آبرو و حقوق افراد را از بین نبریم. لا تَقْفُ ..
  28. نماز و آبرو :کسانى هستند که در محله خود حاضر به کار خلاف نیستند، چون مردم او و بستگانش را مى‏شناسند، ولى اگر همین اشخاص به منطقه ناشناسى هجرت کنند، خلاف براى آنان سنگینى قبلى را ندارد.
  29. حفظ آبرو : مرجع تقلید شیعه حضرت آیة اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى نماینده‏اى را به یکى از شهرها اعزام کرد. پس از مدّتى مرتّب شکایاتى از او مى‏رسید. عدّه‏اى از مردم خدمت آقا رسیده و از عملکرد بد نماینده سخن گفتند. آقا فرمود: مى‏دانم.گفتند: اگر مى‏دانید پس چرا او را عوض نمى‏کنید؟ فرمود: این آقا قبل از اینکه نماینده من بشود یک کیلو آبرو داشت، پس از حکم من آبرویش ده کیلو شد، حالا باید من به گونه‏اى اورا عوض کنم که آبروى خودش حفظ شود.
  30. سؤال: آیا براى حفظ آبرو مى‏توان نماز باران را ترک کرد؟ پاسخ: در مسابقات ورزشى، ورزشکاران نمى‏گویند: مى‏ترسیم شکست بخوریم، پس در زمین حاضر نشویم! فوتبالیست باید در مسابقه شرکت کند، خواه گل بزند یا گل بخورد. حتى اگر چند بار هم شکست بخورد باز هم دست از مسابقه برنمى‏دارد.
  31. ناپلئون مى‏گوید: در چهارده عملیات نظامى شکست خوردم تا بالاخره پیروز شدم. بر اساس روایات، به هنگام خشکسالى باید نماز باران خواند، ما باید به وظیفه خود عمل کنیم، این که باران ببارد یا نبارد، مربوط به خداوند است.
  32. آبرو داری 1. پاداش آبرو داری‏ : قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ): مَنْ سَتَرَ عَلَی مُومِنٍ عَوْرَةً یَخَافُهَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَبْعِینَ عَوْرَةً مِنْ عَوْرَاتِ الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ کافی، ج 2، ص 200. کافى: بسندش تا ذریح که شنیدم امام ششم (ع) میفرمود: هر مؤمنى گره گرفتارى‏ مؤمن تنگدستى را گشاید خدا همه حاجتهاى دنیا و آخرتش را آسان کند و فراهم سازد،
  33. و هر که عورت و عیب مؤمنى را که از آن نگرانست بپوشاند خدا هفتاد عیب دنیوى و اخروى او را بپوشاند، فرمود: خدا در کار یارى مؤمن است تا مؤمن در کار یارى برادر خود باشد، از پند سود برید، و بخیر رو آورید.
  34. قال: ختم لرجل مذنب بخیر لانه ستر عورة اخیه التی کشفت و هو لایشعر بها و لم یخبره بها مخافة ان یخجل‏ سفینة البحار، باب عورة. بر تمام گناهان مرد گناه قلم عف کشیده می شود چرا برای اینکه آبروی برادر مومن خود را حفظ کرده
  35. قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام): من کف عن أعراض المسلمین أقاله الله عز و جل عثرته یوم القیامة صحیفه‏الرضا، ص 85. صحیفه الرضا: تا امام چهارم که هر که خوددارى کند از آبروى مسلمانان خداى تعالى روز قیامت از لغزشش بگذرد.
  36. قال النبی (صلی الله علیه وآله وسلم ): من ستر علی مسلم ستر الله علیه فی الدنیا و الاخرة نهج الفصاحة، حدیث 2756. هر که راز پوش مسلمانى شود خدا در دنیا و آخرت راز پوش وى شود.
  37. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ): أَذَلُّ النَّاسِ مَنْ أَهَانَ النَّاسَ‏ من‏لایحضره‏الفقیه، ج 4، ص 394.
  38. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ): : أَ لا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ‏ قَالُوا: بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الاحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ‏ کافی، ج 2، ص 369.
  39. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ): : من رد عن عرض أخیه بالغیبة کان حقا علی الله عز و جل أن یرد عن عرضه یوم القیامة مجموعه‏ورام، ج 1، ص 119. هر کس از آبروى برادر مسلمانش وقت غیبت، دفاع کند، بر خداوند لازم است که در روز قیامت از آبروى او، دفاع کند. (26)
  40. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ): : مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ کَانَ لَهُ حِجَاباً مِنَ النَّارِ أمالی مفید، ص 337. و نیز فرمود: هر کس از آبروى برادرش بهنگام غیبت او، دفاع کند، حق است بر خدا که او را از آتش دوزخ آزاد کند. (27)اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
  • حسین صفرزاده
۱۵
مرداد

 

  1. بسم الله الرحمن الرحیمصلواتاللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. درخواست مقام خونخواهی
  3. شرح زیارت عاشورا : «وَ أَنْ یرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًی ظَاهِرٍنَاطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم 1-»
  4. تحولات زائر از «ثار الله» تا «ثاری» 
  5. در متن زیارت عاشورا، خواننده درخواست های زیادی از خداوند دارد و با معرفت پیدا کردن یا رسیدن به هر مقام، طالب مقام دیگری می‌شود. اگر دقت شود می‌بینیم که کلمه «ثار» به سه شکل در زیارت عاشورا آمده است.
  6. یکی از سلام ها در ابتدای زیارت «السَّلامُ عَلَیکَ یا ثَارَ اللَّهِ» است و زائر در ابتدای کار، خدا را خون‌خواه امام حسین علیه‌السلام می‌خواند
  7. .در نیمه‌های زیارت که معرفت او بالاتر می‌رود و خود را آماده ظهور می‌کند، امام زمان علیه‌السلام را خون‌خواه می‌خواند و می‌گوید:«طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُور»
  8. اما در این‌جا، (طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًی)هم‌زمان با رسیدن به مقام صدّیقین و ارتقاء به مقام محمود، خودش را خون‌خواه امام می‌داند و واژه « ثاری» را به کار می برد.
  9. «وَ أَنْ یرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًی ظَاهِرٍنَاطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم»
  10. «ثاری» یعنی خونی که خون‌ خواه‌ش من هستم. اما این را هم می‌داند که خودش به تنهایی نه قادر به خون‌خواهی بسم امام از ظالمین جهان است و نه حق صدور حکم جهاد علیه آنان را دارد. لذا با حفظ مقام خون‌ خواه بودن برای خود، آن را به زمان ظهور موکول می‌کند تا در معیت امام زمان علیه‌السلام به آن اقدام نماید.
  11. دقت شود که زائر در این‌جا برای ظهور وقت تعیین نمی‌کند و تعیین زمان خون‌خواهی به‌ معنی تعیین وقت ظهور نسیت، هرگاه ظهور واقع شود، او به‌عنوان خون‌ خواه آماده است تا از ظالمین خون‌ خواهی کند. از طرفی این را هم می‌داند که ممکن است عمرش کفاف ندهد تا زمان ظهور را درک نماید. بنابراین جمله مزبور را باید یک دعا به‌جهت ظهور تلقی کنیم، یا دعا برای توفیق خون‌خواهی در رجعت‌ش به دنیا بیابید.
  12. درخواست روزی های متفاوت
  13. توجه به ابتدای  این جمله که با «یرزُقنِی» آغاز می‌شود، آرزوی زائر عاشورا را می‌رساند و امیدوار است که این سعادت را داشته باشد تا خداوند خون‌ خواهی از خون ائمه علیهم‌السلام را رزق او گرداند.
  14. گرچه درخواست این رزق را قبلاً هم در «یرْزُقنِی طَلَبَ ثَارِک‏» کرده بود. اما رزق درخواستی فعلی با رزق قبلی، تفاوت اصولی دارد:
  15. چیزی که قبل از این می‌خواست، این بود که خداوند معیت امام زمان علیه‌السلام به‌جهت خون‌خواهی ایشان از ظالمین جهان را  رزق او گرداند. یعنی امام زمان علیه‌السلام به‌عنوان ولی دم ائمه علیهم‌السلام برای خون‌ خواهی قیام کند و او نیز در معیت ایشان باشد.
  16. اما خداوند به ‌جای استجابت دعای او، معرفت امام و معرفت اولیاء امام و برائت از دشمنان ایشان را رزق او نموده بود. «أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُم‏»
  17. اما اکنون با معارف جدیدی که برایش حاصل شده، خواهان رزقی است که به موجب آن خودش خون‌خواه است و اگر معیت امام زمان علیه‌السلام را در این خون‌خواهی درخواست نموده، به‌جهت سه خصلتی است که در این زیارت برای امام زمان علیه‌السلام آمده که خودش فاقد آن است.
  18. خصائل مزبور عبارتند از: هُدًی- ظَاهِرٍ- نَاطِقٍ بِالحَقّ. در حقیقت جمله مزبور این‌گونه است:
  19. امامی که او را به‌ سوی حق هدایت می‌کند. امامی که حق را ظاهر می‌کند. امامی که کلام و سخن او حق است.
  20. عبارت «منکم» در انتهای سخن او مبین این است که این سه مطلب فقط در صلاحیت شما اهل‌بیت است و کسی‌که از شما نباشد، نه می‌تواند به حق هدایت کند، نه می‌تواند حق را ظاهر نماید. و نه می‌تواند کلام حق را داشته باشد،
  21. یعنی هرچه شما بگویید حق است. حال آن‌که کلام دیگران ممکن است همه‌اش حق نباشد.
  22. برداشت دیگر از جمله «منکم» این است که هنوز مخاطب زائر عاشورا، ائمه علیهم‌السلام هستند.
  23. وجود این سه خصلت (هُدًی- ظَاهِرٍ- نَاطِقٍ بِالحَقّ.) در امام زمان علیه‌السلام است که می‌تواند هادی او در شناخت دشمنان ایشان باشد.
  24. مفهوم مخالفش این است که بدون امام و یاری او، ممکن است با اشتباه در تشخیص، عده‌ای را بی‌گناه قصاص نماید،
  25. یا عده دیگری که باید قصاص شوند را نشناسد و به حال خودشان رها کند. فرض کنید شخصی می‌خواهد کار درستی را انجام دهد، در نیت خود هم صادق است، اما نمی‌داند چگونه باید آن را انجام دهد. لذا محتاج به راهنمایی فرد خبره‌ای است که از چند و چون کار آگاه باشد
  26. و اگر راهنمایی‌های او نباشد، قادر به انجام آن نخواهد بود، یا دچار اشتباهات جبران‌ناپذیر گردد.
  27. این بینش و نوع نگرش او به موضوع خون‌خواهی، معرفت و درک بالای زائر را می‌رساند که از طرفی آگاه شده که اظهار «حق» فقط و فقط از اهل‌بیت علیهم السلام برمی‌آید. فقط آن‌ها هستند که می‌توانند او را به حق هدایت کنند
  28. و هر آن‌چه بر زبان آنان جاری شود، عین حق است و حق همان است که آنان می‌گویند. از سوی دیگر چون خودش به شدت از ظلم و ظالمین بیزار است،
  29. لذا نمی‌خواهد خودسرانه کاری انجام دهد که احتمال ظلم به دیگران در آن وجود داشته باشد. این موضوع، یعنی عدالتخواهی کامل او.
  30. این مسئله گویای این واقعیت است که کسی که خونخواه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) یا انتقام گیرنده خون ایشان و یاران ایشان در کربلا است باید از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) باشد. «منصور» به معنای «یاری شده» است.
  31. در میان القابی که برای حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد بعضی از القاب کنایه از آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند یعنی به کنایه از ایشان نام برده شده و «امام منصور» یکی از همین القابی است که کنایه از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد.
  32.  
  33. ضمن این که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک نفر است در مقابل این همه دشمن که همه آنها نیز به سلاح های روز مجهز هستند. اما حضرت(علیه السلام) در مقابل آنها «یاری شده» است. چرا که منصور یعنی «یاری شده از جانب خداوند». اگر کمک و عنایت خداوند نباشد تمام عالم هم جمع شوند هیچکس نمی تواند کاری انجام دهد.
  34. امام صادق(علیه السلام ) در حدیثی فرمودند: «خداوند متعال حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف ) را منصور نامیده است، همانگونه که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و عیسی(علیه السلام) را مسیح نامیده است»­
  35. یعنی براساس این حدیث، آن امام منصوری که ما می خواهیم تا خونبهای سیدالشهدا(علیه السلام) را با ایشان طلب کنیم، امام مهدی(عج) است.
  36. با شهادت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) امامت نه تنها خاتمه پیدا نمی کند، بلکه ادامه و استمرار هم پیدا می کند چنان که خونبهای امام حسین(علیه السلام) امامت امام دوازدهم(عج) است و این شجره طیبه ادامه خواهد داشت.
  37. امام زمان(عج) انتقام خون امام حسین(ع) را خواهد گرفت
  38. وی با بیان اینکه این امامت نه تنها محکوم به شکست نیست بلکه نتیجه آن پیروزی امام حسین(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان است، تاکید کرد:
  39. تبلور این پیروزی در ظهور امامی است که در زیارت عاشورا از ایشان با عنوان «امام منصور» یاد می شود که از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است؛
  40. و خداوند به برکت این ذریه که در تبار امام حسین(علیه السلام) قرار گرفته انتقام خون ایشان را خواهد گرفت.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۵
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیمصلوات

درخواست مقام خونخواهی

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. 18 دعا که در زیارت عاشورا می خوانیم و مقامهایی که از خدا میخواهیم!
    ما در زیارت عاشورا چیزی حدود هجده دعا می‌کنیم که متناسب با آن، هجده مقام را از خدا می‌خواهیم. 
  3. ما در زیارت عاشورا چیزی حدود هجده دعا می‌کنیم که متناسب با آن، هجده مقام را از خدا می‌خواهیم. 
  4. درخواست‌های انسان در زیارت عاشورا، دنیوی و مادی و فانی نیست، بلکه همگی معنوی است.
  5. ما در زیارت عاشورا، همراه با این دعاها، هجده مقام را از خدا درخواست می‌کنیم که بعضی از آنها به ‌قدری بالاست که اگر زیارت عاشورا وجود نداشت، نمی‌توانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خدا داشته باشد.
  6. اینها خیلی خواسته‌های بزرگی هست و انسان از آنها درجات سلوک را یاد می‌گیرد، چون از پایین شروع می‌شود و به بالا می‌رسد.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  7. و اما آن مقام‌ها:
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  8. ۱- مقام خونخواهی امام حسین علیه‌السلام 
  9. ان یرزقنی طلب ثارک
    اینکه کسی بخواهد خونخواهی امام حسین را بکند، مقام خیلی بالایی است، چون خونخواهِ اصلی ابی‌عبدالله، امام زمان است.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  10. ۲- مقام وجاهت عند الله 
  11. (آبرومندی نزد خدا) 
  12. اللهم اجعلنی عندک وجیها
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  13. ۳- مقام معِیَّت(همراهی) با معصوم 
  14. ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة 
  15. مع امام منصور 
  16. (این درخواست، بسیار ویژه است، چون تمام انبیا و اولیا آرزویش را داشته‌اند).
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  17. ۴- مقامی که درخواست می‌کنیم تمام مراحل زندگی ما، درهم‌تنیده با معصوم باشد
  18. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد...
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  19. ۵- مقام شهادت
  20. و مماتی ممات محمد و آل محمد : چون مرگ همه معصومین از پیامبر تا امام حسن عسکری علیهم‌السلام، با شهادت بوده.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  21. ۶- رسیدن به مقام محمود  ان یُبِلِّغنی المقام المحمود در قرآن آیه‌ای داریم که به پیامبر می‌گوید: نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسی. مقام محمود از نگاه بیشتر مفسران، یعنی مقام شفاعت. 
    خود شفاعت شدن، یک مقامی است که به هر کسی نمی‌رسد (لا یملکون الشفاعة... شفاعت به هر کس نمی‌رسد).
    حالا یک مقامی هست که از شفاعت‌شدن بالاتر است و آن هم مقام شفاعت‌کردن است و ما در این فراز، این را از خدا می‌خواهیم.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  22. ۷- مقام مشارکت در مصیبت ولیّ معصوم  لقد عظمت الرّزِیّة... بک علینا و اسئل الله بحقکم... ان یعطینی بمصابی بکم... (یعنی مصیبت شما را، مصیبت خودم می‌دانم)
    الحمد لله علی عظیم رزِیّتی (دقیقا در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش می‌داند)
    این مقام، خیلی عظیم است و خیلی باید درباره‌اش بحث کرد.
    داستان زیارت عاشورا، داستانِ یکی‌شدن با اهل‌بیت است، قرار است از این طریق، به شجره حیات متصل شویم.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  23. ۸-مقام برائت (برای دوری و تبرّی‌جستن از بعضی جریان‌ها و افراد و نیز بعضی خصوصیت‌ها)
    ️ و بالبرائة من اعدائکم
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  24. ۹- مقام لعن : این مقام، آن‌قدر مهم است که در زیارت عاشورا بر سلام اولویت دارد. اول صدتا لعن می‌دهیم و بعد صد سلام.  (جاروب کن خانه سپس میهمان طلب)
    اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد نکته: چهره اصلی برائت و لعن، بعد از ظهور دیده می‌شود، چون ما مردم اصلا تا قبل از ظهور نمی‌فهمیم کسانی که باعث و بانی ماجرای کربلا بوده‌اند، ما را از چه نعمات زیاد و برکات بزرگی محروم کرده‌اند.
    ما الآن از دنیای بعد از ظهور چیزی نمی‌دانیم و درک نمی‌کنیم. اصل برائت در آن زمان اتفاق می‌افتد. 
    یعنی وقتی ظهور انجام می‌شود و می‌فهمیم چه چیزی را از ما گرفته‌اند، تازه حسّ واقعیِ برائت را درک خواهیم کرد.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  25. ۱۰- مقام سِلم  انی سلم لمن سالمکم و ولیّ لمن والاکم
     این مقام، عبارت است از مقام دوستی با دوستان و دوستداران اهل‌بیت، برای تشکیل یک شبکه متحد در راه تحقق منویّات این خاندان.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  26. ۱۱- مقام حَرب  حرب لمن حاربکم
    این مقام، یعنی مقام دشمنی با دشمنان اهل‌بیت، برای پالایش آن شبکه متحد و همچنین مبارزه با موانع رشد بشر.
    آیا شما فکر می‌کنید هر کسی می‌تواند به مقام مجاهدت برسد؟
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  27. ۱۲-مقام ایثار  ما در زیارت عاشورا این مقام را درخواست می‌کنیم و لااقل ادای آن را درمی‌آوریم.
    ایثار یعنی بذل بهترین‌ها، و ما زیارت عاشورا بهترین داشته‌های خود را فدای امام می‌کنیم.
    بابی انت و امی
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  28. ۱۳- مقام قربة الی الله  : باید گفت: مقام قرب و نزدیکی به خدا، بالاترین مقام ممکن است، منتها مراتب بالای آن فقط به کمک و دستگیری ولیّ‌خدا که در این مسیر پیشتاز است، ممکن می‌شود.
    انی اتقرب الی الله...
    اللهم انی اتقرب الیک...
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  29. ۱۴- مقام دوستی و نزدیکی به اهل‌بیت 
  30. انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی ...این مقام نیز، امتداد مقام قربة الی الله است.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  31. ۱۵_مقام معرفت اهل‌بیت : (چرا که در حدیث داریم: من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة) 
    اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم...
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  32. ۱۶- مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن 
    ان یثبّت لی عندکم قدم صدق
  33. ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین...
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  34. ۱۷- مقام رجعت، که هرکسی قادر نیست به این مقام برسد و شخص باید خیلی کارها در این راه انجام دهد.
    و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام منصور
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  35. ۱۸- مقامی که خدا به ما درود بفرستد
    اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  36. ما در زیارت عاشورا، خیلی از این مقام‌ها و خواسته‌ها را به‌صورت لامکان و لازمان می‌خواهیم. 
    یعنی درخواست خود را محدود به یک زمان و مکان خاص نمی‌کنیم.
    فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیاتی 
  37. (یعنی الآن و اینجا و همه روزهای عمرم)
    و لا جعله الله آخر العهد منی...  (یعنی الی‌الابد باشد و محدود به حال نباشد)
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  38. اکنون در پایان این مطلب باید گفت که هدف خلقت ما انسان‌ها، رشد نامحدود ما از طریق کسب معرفت و محبت و خشوع در برابر خدا و همچنین ولی خداست.
  39. لذا این درخواست‌های بی‌انتهایی که ما در زیارت عاشورا به درگاه خدا عرض می‌کنیم، کاملاً همسو با هدف خلقت ماست. 
    یعنی اگر به مقامات فوق دست یابیم، در واقع تا سطوح بسیار بالایی از هدف خلقت دست یافته‌ایم.
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۳
مرداد

ط

 

بسم الله الرحمن الرحیم moharram-rafiei-imam-hosainrafiei-moharram

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم..

  1. ارتباط با اهل بیت. مارق ..زاهق ..لاحق2-
  2. حالا ببینید تفاوت هم نمی کند یکی تا هشت تا نه تا  امام را قبول داشته باشد و بگوید من بقیه را قبول ندارد. نه دوازده امام. امام هشتم فرمود علی بن ابی حمزه ی بطائنی را وقتی گذاشتند داخل قبر گفتند امامت کیست؟ گفت امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین، شمرد تا امام کاظم. گفتند بعد؟ بعدش را دیگر قبول نداشت. علی بن ابی حمزه ی بطائنی واقفی است، هفت امامی است، منکر امامت امام رضا است. به خاطر مال دنیا امام رضا را انکار کرد.
  3. آقا فرمود تمام قبرش آتش شد به خاطر انکار ما. خود امام رضا فرمود یعنی خود موسی بن جعفر به امام رضا فرمود هر کس تو را انکار کند مثل این است که حضرت علی را انکار کرده است. من جحدک کمن جحد علی بن ابی طالب.
  4. پس مردم سه دسته اند: یک گروه فالراغب عنکم آنهایی که از اهل بیت اعراض می کنند، مخالفت می کنند. اینها منحط هستند اینها مارق هستند.
  5. اما یک دسته المقصر فی حقکم؛ کوتاهی می کنند درباره ی شما. من یک آیه قرآن میخوانم این کوتاهی روشن بشود. حضرت عیسی پیغمبر خدا است. بعد از حضرت موسی آمده از قوم بنی اسراییل. خدا هم معجزات زیادی به او داده است
  6. از جمله اینکه مرده زنده می کرد. حضرت موسی عصا می زد دریا می شکافت اما مرده زنده کردن خیلی مهم است. بیماری های لاعلاج را شفا می داد. اصلا خلق می کرد!! از این بالاتر. خلقت که دیگر کار مستقیم خدا است یخلق ما یشاء اما خدا این قدرت را به حضرت عیسی داده بود که با گِل پرنده درست می کرد، می دمید، پرنده حرکت می کرد. اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر خلق می کرد. البته باذن الله. یحیی و یمیت، بابا خدا می میراند، خدا زنده می کند ولی به اذن خدا
  7. حضرت عیسی می گفت احیی من زنده می کنم. ایشان هم قبول داشتند مردم. دقت کنید مقصر را می خواهم بگویم. منکرش هم نبودند، پیغمبرشان هم بود.
  8. یک روز آمدند خدمت حضرت عیسی گفتند ببین، قوم بنی اسراییل و حضرت موسی برایشان از آسمان غذا می آمد قرآن می گوید من و سلوی می آمده است. پرنده های بریان شده، غذاهای مخصوص. چون اینها سالها در بیابانها سرگردان بودند، غذا برایشان از آسمان می آمد. یهودی ها به ما فخر می فروشند که ما همان هستیم که برایمان از آسمان غذا می آمد دقت کنید عبارت را سوره ی مائده آیه ی 112.
  9. می خواهم کوتاهی کردن را بگویم. آن سقف ضعف اعتقادات را بگویم. آمدند نزد حضرت عیسی گفتند هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدةً من السماء حضرت عیسی! خدا بلد است برای ما از آسمان مائده بفرستد؟ می تواند؟ اِ!!
  10. این چه حرفی است؟!! می تواند یعنی چه؟ این مثل این است که یک پزشکی مثلا سرطان را درمان می کند، شما بروید نزد او بگویید ببخشید ما سرما خوردیم، شما بلد هستید یک قرصی به ما بدهید؟! آقا؟!! این سخت ترین بیماریها را دارد معالجه می کند. به پیغمبر شما قدرت داده مرده زنده می کند، مائده چیه؟!! دوتا مرغ از آسمان فرستادن مگر کاری دارد؟
  11. مگر برای مادرش حضرت مریم نمی فرستاد؟ هر روز نمازش تمام که می شد غذا برایش حاضر می شد. هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدةً من السماء آیا خدا می تواند؟ این یعنی کوتاهی، یعنی ضعف شناخت، یعنی قدرت خدا را درک نکردن.
  12. یک وقت یک آقایی مریض بود و خیلی هم مریضی اش سخت بود. من رفتم بیمارستان. به بچه هایش گفتم من دارم می روم حرم منبر، برایش دعا می کنم امن یجیب می خوانم. یکی از آنها گفت فکر نکنم اثری داشته باشد. این بابای ما خیلی اوضاعش خراب است!! این خودش اعتقاد ندارد به دعا. خود این ضعف است.
  13. گفت امن یجیب برای این مریضی های ساده و اینها خوب است بابای ما وضعش خیلی خراب است. این چه نگاهی است؟!
  14. هل یستطیع ربک خیلی حضرت عیسی ناراحت شد. این نهایت بی ادبی است. می دانید چه گفت؟ گفت اتقوا الله ان کنتم مؤمنین. خجالت بکشید، از خدا بترسید. هل یستطیع یعنی چه؟ خدا می تواند یعنی چه؟ شما تا به حال رفته اید پیش پزشک بگویید می توانی درد من را درمان کنی؟ این حرفها نیست. جالب است این نکته را نمی دانم شنیده اید یا نه. خودشان بعد عذرخواهی کردند. گفتند جناب عیسی! خب شما از خدا بخواه، ما که بلد نیستیم، شما که می گویید اشتباه گفتید، شما بگویید.
  15. آقایان خواهران سرتاسر قرآن 160 تا دعا دارد تقریبا. تمام دعاهای قرآن هم اولش یا رب است یا ربنا. ربنا افرغ علینا، ربنا آتنا فی الدنیا، رب زدنی فقط یک آیه در قرآن هست که دوتا اللهم دارد ربنا هم دارد دیگر در قرآن نداریم. آن هم همین دعا است
  16. که حضرت عیسی برای اینکه این بی مهری و ضعف اینها را جبران کند گفت اللهم ربنا انزل علینا مائدة هیچ پیغمبری اینطور دعا نکرده است ها. پیغمبر خود ما رب زدنی علما، فقط ایشان گفت علتش این است که آنها بی ادبی کرده بودند. اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء خدایا لطف کن از آسمان برای ما غذا بفرست، ما عید می گیریم ها، تجلیل میکنیم ها. تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا این دعا در قرآن منحصر به فرد است.
  17. من الان دیدم کتاب هایی در بازار که بعضی در ایران چاپ شده بعضی در خارج، بعضی از این روشنفکرها چاپ کرده اند فرستاده اند در ایران و ترجمه شده و در بازار هست که ائمه را در حد یک مرجع تقلید پایین آورده اند.
  18. امام عالم بوده عادل بوده … به راحتی آقا کتاب نوشته علم غیب امام حسین را منکر شده است. چرا؟ چون بلد نبوده توجیه کند که چطور می شود امام می داند شهید می شود ولی کربلا می آید.
  19. ببین شما وقتی یک مسأله ی ریاضی … ما یک دوستی داشتیم قدیمها که مدرسه می رفتیم این کتابهای ریاضی صفحه هایی که سخت بود پاره می کرد. فردا که مدرسه می آمدیم می گفت خواهرم اینجا را پاره کرده است. بلد نبود حل کند، صفحه را پاره می کرد که گیر نکند. آقا شما یک مسأله ی سخت را پای تخته پاکش میکنی که حل نمی شود!
  20. صدها روایت دارد ام سلمه هم بلد بود به امام حسین گفت بیا این شیشه ی خاک پیغمبر به من داده گفته شما شهید می شوی این می شود خون. ابن عباس هم می دانست به امام حسین گفت پدرتان امیرالمؤمنین از صفین عبور می کرد فرمود شما اینجا شهید می شوی. آن وقت شما برای اینکه نمی توانی … می خواهی بگویی امام حسین برای حکومت می رفت؟
  21. خب اگر برای حکومت می رفت باید خبر نداشته باشد از شهادت. تمام روایات علم غیب ائمه را منکر می شود برای توجیه یک باور غلط. خب برو یاد بگیر که می شود امام علم داشته باشد کربلا هم برود. هیچ اشکالی ندارد
  22. چون علم مانع تکلیف نیست. رزمنده ای که روی مین می رود و میدان را باز می کند مگر نمی داند شهید می شود؟ شهید فهمیده که زیر تانک می رود مگر نمی داند که شهید می شود؟ تو این را از شهید فهمیده اگر سؤال میکردی جوابت را می داد.
  23. گاهی اوقات علم به شهادت به خاطر اثری که دارد مانعی ندارد. نتوانسته لذا الان خیلی ها راحت می گویند در مثلا حرم امام رضا جای روشن … آقا یعنی چه به امام رضا می گویی بچه ی من را شفا بده؟! پدر آمرزیده! شما نزد یک پزشک می روی می گویی جان من و جان بچه ی تو. چه مانعی دارد؟
  24. همه ی کارها به دست خدا است جای تردید نیست اما گاهی انسان کار را به یک فاعل پایین تر هم نسبت می دهد. یک معاون اداره کار شما را انجام می دهد میگویی رییس انجام داد.
  25. حضرت عیسی زنده می کند می گوید من زنده کردم، من خلق کردم، این شرک نیست؟! روشنفکری ها گاهی باعث می شود درک مقام امام نشود. ببینید در زمان حضرت عیسی یک گروهی بودند مستجاب الدعوه، معروف بودند. هر کس مریض می شد می رفت در خانه ی اینها، چهل روز دعا می کرد، شفا می گرفت.
  26. آقا یک مدتی حنایشان رنگ نداشت یعنی هرچه دعا می کردند فایده ای نداشت. به یکی شان گفتند برو نزد حضرت عیسی که با خدا حرف می زند، پیغمبر است. به او بگو آبروی ما دارد می رود، ما در این شهر معروف به مستجاب الدعوه بودیم، از بس مؤمن و متدین بودند.
  27. آمدند خدمت حضرت عیسی ایشان گفت باشد. گفت خدایا یک چنین سؤالی اینها دارند. خدا فرمود عیسی! اینها به بعضی از کارهای تو شک دارند، نه به نبوت تو. بلکه تو را پیغمبر می دانند اما به بعضی از کارهای تو شک و تردید دارند. حضرت آمد و به آنها گفت. گفتند راست میگویی، ما مدتی بود به معجزات تو شک کرده بودیم. ببینید منکر عیسی نبودند منکر نبوت نبودند، منکر معجزه نبودند، شک روی معجزه داشتند!
  28. آقایان خواهران شیطان منکر خدا نیست، به خدا قسم خورده است می گوید بعزتک. منکر قیامت نیست می گوید الی یوم یبعثون. شیطان منکر یک حرف خدا است آن هم اینکه میگوید من به آدم سجده نمی کنم، شد کافر. شما چه کشتی را یک جا زیر آب کنی، چه یک سوراخ در آن ایجاد کنی، یواش یواش زیر آب می رود.
  29. می گوید آقا من همه ی دین را قبول دارم جز خمسش! انگار همه ی دین را قبول نداری. انکار یک حکم دین با انکار همه ی دین مساوی است. چون اگر اینطور باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود. انکار ها.
  30. یک وقت یکی می گوید من خمس نمی دهم این بحث دیگری است، این انکار نیست. یک گناهی است که خودش می داند و خدا. من نماز نمی خوانم. شما نماز نمی خوانی کافر نیستی اما تارک منکر کافر است. اما اگر کاهلی می کند کاهل کافر نیست اما تارکِ منکر کافر است.
  31. پس یکی از راههای رشد با اهل بیت بودن است اللازم لکم مثل ابی یعفور گفت آقا اگر بگویی حلال است می گویم حلال است اگر بگویی حرام است می گویم حرام است. مثل عبدالعظیم حسنی درود خدا بر او زانو می زد خدمت امام هادی می گفت آقا! هرچه شما بگویی.
  32. آقا به او فرمود مرحبا بک بارک الله به تو. انت ولینا حقا. مثل همین شهدای کربلا ببینید شما نافع بن هلال. به امام حسین عرض کرد هرچه شما بگویید. نوالی من والاک نعادی من عاداک. از همه بالاتر مصداق اللازم لکم لاحق اباالفضل العباس علیه السلام است.
  33. شما نگاه کنید به او می گویند سقایی کن، می گوید باشد. می گویند نگهبانی بده، می گوید باشد. میدان نرو، می گوید باشد، مهلت بگیر میگوید باشد. شما یک نباشد از عباس شنیدید؟ یک نباشد!؟ آخه کسانی که کربلا بودند کسی امان نامه نداشت، فقط او امان نامه داشت. مطیع مطیع مطیع. یک فرمانده ی شجاع رشید بنام، تا عصر عاشورا بماند داغ علی اکبر ببیند، همه ی داغهایی که امام حسین دیده همه را عباس هم دیده است. آن وقت بعد بیاید بگوید برادر من بروم میدان؟ بگوید نه برو آب بیاور. شما باشید چه می کنید.
  34. من هرچه در تاریخ گشته ام در مدینه در مکه حتی یک سؤال و پرسشی از امام حسین که مثلا چرا از این طرف می رویم از آن طرف برویم. حتی همینهایی که آدمهای خوبی هستند گاهی یک سؤالی از امام حسین پرسیده اند اما اباالفضل المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین علیهم السلام
  35. حرف امشبم تمام، رشد، رکود، انحطاط. مصداق این سه تا است الراغب عنکم مارق، کسی که از شما اعراض کرد سقوط کرد. و اللازم لکم لاحق کسی که با شما بود ملحق شد والمقصر فی حقکم زاهق آن هم که در حق شما کوتاهی کرد، منکر نبود اما آنطور که باید شما را نشناخت او هم زهوق و بطلان در زندگیش هست
  36. خدایا به آبروی اهل بیت شناخت و معرفت و همراهی اهل بیت را به همه ما عنایت بفرما.
  37. خیلی این دعا را بخوانید اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام خیلی بگویید ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین اینش مهم است چون فمعکم معکم لا مع غیرکم. این باور ما است و اعتقاد ما است هیچ تعصبی هم نداریم
  38. چون اینها معصوم هستند عصمکم الله من الزلل و آمنکم من الفتن و طهرکم من الدنس لذا اگر ما نمازی هم می خوانیم که اصل نماز برای خدا است اما بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضه و لکم المودة الواجبه
  39. شب ششم ماه محرم است و شب جمعه و شب زیارتی قبر اباعبدالله علیه السلام.
  40. مرسوم این است که امشب را از قاسم بن الحسن علیه السلام ذکر مصیبت می خوانند. چه جوانی، چه نوجوانی!! سیزده سال نزد عمو بزرگ شده بود. عمو باباشه. شب عاشورا به او قول داده است. احلی من العسل. اما ابی عبدالله روز عاشورا به پسر خودش فورا اجازه داد بعضی ها هم یک کم التماس کردند تا به او اجازه داد. اما هرچه کرد به قاسم بگوید برو، زبانش نچرخید. هی التماس می کرد، عمو برم؟ آخر دستهایش را باز کرد و در بغلش گرفت. من نمی دانم چقدر در بغل هم گریه کردند که هر دو غش کردند. غشی علیهما. تاریخ این جمله را در مورد هیچ کسی ننوشته فقط در مورد این دو نوشته غشی علیهما.
  41. لاله ی سرخ پرپرم قاسم..... سیزده ساله یاورم قاسم  ..... تا تن پاره پاره ات دیدم ..... تازه شد داغ اکبرم قاسم

                            اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم..

 

  • حسین صفرزاده
۱۳
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم moharram-rafiei-imam-hosainrafiei-moharram

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم..

  1. ارتباط با اهل بیت. مارق ..زاهق ..لاحق 1-
  2. یکی از راه های رشد و ترقی در جامعه، که در روایات و زیارتنامه های ما آمده است ارتباط با اهل بیت و همگام بودن با اهل بیت است. چون مردم نسبت به اهل بیت سه دسته هستند:
  3. عده ای از اهل بیت جدا می شوند. در زیارتنامه ها و روایات به اینها می گویند مارق که توضیح می دهم.
  4. عده ای همراه اهل بیت هستند و هرچه آنها گفتند گوش می کنند. نه جلو می افتد نه عقب می افتند. به اینها می گویند لاحق. که همان اهل رشد هستند.
  5. عده ای هم کوتاهی می کنند به اینها می گویند زاهق. این همان است که در زیارت جامعه می گوییم فالراغب عنکم مارق هر کس از شما روی گرداند منحط است. مارق به تیری که از کمان در می رود می گویند مرق به خاطر همین هم به خوارج نهروان می گویند مارقین چون اینها اصلا امیرالمؤمنین را کافر می دانستند. نه اینکه قبول نداشتند بلکه میگفتند کافر است. حتی حاضر بودند قبرش را بشکافند و جنازه اش را بیرون بیاورند و خودشان می گفتند آتش بزنیم. به همین جهت هم قبر حضرت امیر یک قرن مخفی بود. فالراغب عنکم. راغب درست است
  6. رغبت معنای مثبت دارد ولی وقتی با عنکم متعدی می شود معنایش منفی می شود. فالراغب عنکم مارق هر کس از شما دوری کرد این مارق است مثل تیری که از کمان در رفته این ساقط و منحط است.
  7. و اللازم لکم لاحق. هر کس گفت فمعکم معکم ما با شماییم. بگویید حلاله حلال، بگویید حرامه حرام، بگویید صلح بگویید جنگ ما کاملا مطیع هستیم.
  8. من اطاعکم فقد اطاع الله. اینها را می گویند لاحق یعنی رشد، یعنی اهل الحاق.
  9. و المقصر فی حقکم زاهق اگر کسی از شما انکار نکرد مثل اولی ها، همراه شما هم نبود مقصر بود، در مورد شما کوتاهی کرد، منکر نبود مثل دسته اول و مرید هم نبود مثل دسته دوم، کوتاهی کرد این می شود زاهق، نابود است.
  10. ان الباطل کان زهوقا یعنی نابود می شود. این سه تا را ما امشب کمی توضیح بدهیم.(
  11. دسته ی اول کسانی که مارق هستند. فالراغب عنک مارق کسانی که از شما اعراض می کنند، دوری می کنند. اینها چند دسته هستند:
  12. بعضی ها اصلا امام را قبول ندارند. یا کار پیغمبر را قبول ندارند. خب پیغمبر معصوم است معصوم که خطا نمی کند. مثلا در جنگ حنین داشت غنیمت تقسیم می کرد. یک نفر از همینها که بعدا در جنگ نهروان به دست امیرالمؤمنین کشته شد،
  13. آمد جلو گفت یا رسول الله! اعدِل درست تقسیم کن، عدالت را رعایت کن! حلال و حرام نکن!! به کی داری میگی؟! پیغمبر است مثل این است که شما به پزشک بگی درست طبابت کن! خب تو چه کاره ای؟ تو طبیبی؟ تو درس خوانده ای؟ تو مریضی.
  14. پیغمبر یک نگاهی به او کرد فرمود ویحک ان لم اعدل فمن یعدل چی می گویی اگر من عادل نباشم چه کسی روی این کره ی زمین عادل است. من اصلا برای عدالت آمده ام.
  15. یکی بلند شد گفت آقا اجازه بده من این را بزنمش، این خیلی پررو است. آقا فرمود کاریش نداشته باش. این آخرش به تعبیر من با همین حرفها سر خودش را به باد می دهد که همینطور هم شد و در جنگ نهروان کشته شد. این می شود فالراغب عنکم.
  16. ما بحثمان این شبها همین است دیگر، رشد، رکود و انحطاط. حالا فعلا داریم انحطاطی ها را می گوییم. کسانی که الراغب عنکم. امام را نمی شناسد، جایگاه امام را نمی داند. بعد از غدیر که 18 ذی حجه بوده خب اخبار یواش یواش رسید به شهرها که حضرت علی علیه السلام جانشین پیغمبر شده است.
  17. یکی از همین مسلمانها به نام نعمان بن حارث وقتی شنید بلند شد با عصبانیت آمد خدمت پیغمبر. گفت یا رسول الله! امرتنا بالصلوة فصلّینا گفتی نماز بخوان، خواندیم. گفتی روزه بگیر گرفتیم، گفتی جهاد، گفتی حج. تا حالا من نه نگفتم.
  18. ولی این یکی را قبول ندارم که شما پسر عم خودت را جانشین خودت بگذاری. یا خودت انتخاب کردی، یا خدا. دو حالت دارد. اگر خودت انتخاب کردی من قبول ندارم. البته این حرف هم اشتباه است چون خدا در قرآن گفته هرچه پیغمبر گفت خدا گفته وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ. اگر هم خدا انتخاب کرده طاقت ندارد
  19. که مرحوم علامه ی امینی می گوید خودش می گوید یک سنگی بیاید و من بمیرم ولی ولایت علی را نبینم!! اینقدر آدم لجوج می شود.
  20. سوره ی معارج اینجا نازل شد که قرآن می فرماید سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ. یک نفر خودش تقاضای عذاب کرد و اتفاقا از بین هم رفت و به درک واصل شد. اینها می شوند فالراغب عنکم.
  21. البته اینها درجه هایشان با هم فرق می کند مثلا خوارج نهروان که بعدا به آنها می گفتند حروریه چون در یک منطقه ای به نام حروراء بودند. یکی از اصحاب امیرالمؤمنین عبدالله بن خباب بن ارت است. خباب که پدرش هست، از کسانی است که عاشق پیغمبر بود. به خاطر اسلام چقدر شکنجه شد، چقدر آهن داغ روی شکمش گذاشتند. پدرش آدم بسیار متدین، مؤمن که چقدر به خاطر اسلام شکنجه شد. بچه هایش هم مثل پدرشان. یک پسر مؤمن متدین دارد عاشق امیرالمؤمنین به نام عبدالله بن خباب بن ارت. خانمش می رود در کوچه های کوفه که باردار هم بود. خوارج محاصره اش کردند، آدم های احمق، آدم های متحجر که شما شبیهش را در داعشی ها می بینید.
  22. آدم هایی که خشکه مقدس نادان، این را بستند آوردند. گفتند رابطه تان با علی چگونه است؟ گفتند ما عاشق علی هستیم. این را گرفتند و به درختی بستند. خرمایی از درخت افتاد یکی از اینها برداشت بخورد، آن یکی زد روی دستش گفت حرام است مال مردم است!! عبدالله بن خباب بن ارت خنده اش گرفت. گفت شما ما را دستگیر کردید، می زنید اینها حرام نیست ولی یک خرما حرام است.
  23. می خواهم بگویم گاهی چطور بعضی ها حساسیت روی یک چیز کوچک دارند ولی … جلوی خانمش سر از بدنش جدا کردند. بعد هم شکم خانمش را دریدند و بچه را بیرون انداختند و بعد هم زنش را شهید کردند. سه تا قتل نفس، سه تا مسلمان به جرم محبت امیرالمؤمنین.
  24. چهار زن دیگر را همان روز شهید کردند. آمدند خدمت آقا گفتند چرا نشستید؟! امروز شش نفر شهید شدند این هم عبدالله بن خباب یار صدیق شما، زنش، بچه ی بی گناهش!! آقا یک نفر را فرستاد برای مذاکره، فرمود به آنها بگو دست از این کارها بردارید. رفت، او را هم کشتند.
  25. امیرالمؤمنین لشکر کشید و چهار هزار نفر را از بین برد. که خودش فرمود ده نفرشان باقی ماندند. فرمود کسی غیر از من نمی توانست این فتنه را بخواباند. خیلی هاشون حافظ قرآن بودند، آثار سجده به پیشانی داشتند. فرمود کسی غیر از من نمی توانست جلوی فتنه ی خوارج را بگیرد. عرض کردم چیزی شبیه جریان های داعش که شما می بینید
  26. در جنگ نهروان کمیل می گوید من یک شب در کوفه با امیرالمؤمنین قدم می زدم صدای قرآن می آمد اینقدر این قاری قشنگ قرآن می خواند که من را میخکوب کرد. آقا فرمود چیه ایستادی؟ گفتم گوش بدهید خیلی قشنگ قرآن می خواند. فرمود این قرآن در دهانش هست، هیچ در دلش نیست.
  27. بیا برویم. میگوید آمدیم. در جنگ نهروان رسیدیم به یک کشته ای. امیرالمؤمنین آمد بالای سر این کشته فرمود این را می شناسی؟ گفتم نه. فرمود همان است که نصف شب ایستادی گفتی بگذار قرآنش را گوش بدهم، این همان قاری نصف شب است!!
  28. خب اینها می شود فالراغب عنکم. اگر کسی راغب یعنی اعراض از اهل بیت کرد نتیجه اش این می شود که مواردش هم کم نیست. حتی گاهی جلوی پیغمبر هم می ایستادند.
  29. یعنی شما نگاه کنید مثلا ماه رمضان رسول خدا برای فتح مکه از مدینه آمده بیرون، خب ماه رمضان است و اینها مسافر، روزه را باز کردند. عده ای از همین ها گفتند ما روزه مان را باز نمی کنیم. حضرت فرمود جایز نیست!! اینها گفتند باشه، حیف است!!
  30. بابا! پیغمبر دارد می گوید!! فسماهم رسول الله عصاة فرمود شما عصات هستید یعنی نافرمان. خیلی از این نمونه ها هست. خون جگرهایی که ائمه ی ما از این آدمهای احمق نادان خوردند در طول تاریخ که چه اتفاقاتی افتاده است
  31. که یکی از اینها صبح عاشورا آمد خدمت امام حسین به نام محمد بن اشعث که آدم بسیار خبیثی است، همین است که مسلم را دستگیر کرد، دروغگو، خائن پدرش هم مثل خودش بود. خیلی امیرالمؤمنین را اذیت کرد. این همان است که به مسلم امان داد و بعد خیانت کرد.
  32. صبح عاشورا آمد اباعبدالله ایستاده بود گفت یا حسین! فکر نکن تو نزد خدا حرمتی داری چون پسر پیغمبری!! آقا این آیه را خواندند که انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت این آیه در مورد ما است. گفت نه، شما مصداق این آیه نیستید چون بر امیر شورش کردید و شروع کرد این اراجیف را گفتن.
  33. امام حسین نفرینش کرد. فرمود خدایا حرمت ما را به این نشان بده. رفت یک جایی برای دستشویی کردن، عقرب او را نیش زد و عاقبت به همین درد به درک واصل شد.
  34. در کربلا نتوانست بجنگد. به خاطر همین عقرب زدگی شدید که امام نفرینش کرد.
  35. یکی از همین هایی که صبح عاشورا آمده بود نزد امام حسین من زبانم نمی چرخد بگوید واقعا!! خبیث عبدالله بن حوضه. اباعبدالله قسمتی از خیمه هایش را گودال کنده بود و آتش داخل آن ریخته بود که دشمن نتواند از پشت حمله کند.
  36. سی هزار آدم هستند و اینها هشتاد نود نفر بیشتر نیستند. باید مدیریت کرد. به قول یک آقایی که کتابی نوشته مدیریت امام حسین در کربلا. می گوید بهترین مدیریت را امام حسین داشته. هفت هشت ساعت با این هفتاد هشتاد نفر مقابل سی هزار نفر ایستاد.
  37. بله اگر اینها را محاصره می کردند اینها را دستگیر می کردند و یکی یکی گردن می زدند. اینطور هم می شد اما برنامه ریزی ای کرد که به بهترین شکل دشمن تحقیر بشود.
  38. آمد گفت حسین! برای خودت آتش درست کردی؟ صبر کن ما شما را می کشیم به جهنم ملحق می کنیم!! یک چنین توهینی به امام حسین کرد.
  39. آقا نفرینش کرد فرمود اللهم خذه بالنار همین آتش دنیا بگیرش. همه دیدند پایش غلطید اسبش انداختش در آتش و صبح عاشورا به درک واصل شد.
  40. عبدالله بن حوضه. چون به امام جسارت کرد قلب امام را شکست. فالراغب عنکم. هر کسی از شما اهل بیت رغبت کرد.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم..
  • حسین صفرزاده
۰۸
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

برنامه سمت خدا -حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی

  1. -فضایل امیرالمومنین یک -  تاریخ 92-03-04
  2. در مورد فضایل امیرالمومنین : فضایل امیرالمومنین را باید از قرآن و روایات گفت. امام علی (علیه السلام) یک شخصیت استثنایی است، جامع الاضداد است یعنی صفاتی در آن حضرت دیده می شود که در ظاهر با هم جور در نمی آیند. معمولا افرادی که خیلی سیاسی و حکومتی هستند کمتر احساسی هستند. امام علی(علیه السلام ) همان طور که حکومت می کرد و در میدان جنگ با شمشیر می جنگید، اشک یتیم او را به درد می آورد و بخاطر خوف خدا اشک می ریخت. در طول تاریخ دوستان حضرت از روی ترس و دشمنانش از روی غرض، فضائل او را پوشاندند.
  3. در طول تاریخ سعی کردند حضرت را از تاریخ حذف کنند با سب کردن حضرت، جعل حدیث و. .. ولی با این وجود مسلمان ها و غیرمسلمان ها از فضیلت حضرت تعریف کرده اند.
  4. در زیارت غدیر، بخشی عمده ای از فضائل حضرت از زبان حضرت هادی علیه السلام آورده شده است. اما هادی علیه السلام در مضامین بلند این زیارت می فرماید: ای علی، تو کسی هستی که خدا فضیلت های تو را گفته است. شبی که جای پیامبر خوابیدی آیه نازل شد: و من الناس من یشری نفسه وابتغاء مرضات الله، آن روزی که در نماز انگشتر دادی آیه نازل شد: الذین یوتون الزکات و هم راکعون، آنروزی که بعنوان ولی خدا در کنار پیامبر قرار گرفتی آیه نازل شد: الیوم اکملت دینکم. یا علی، تو مصداق نبأ عظیم و آیه اِن الله اشتری هستی. این زیارت در مفاتیح نوشته شده است.
  5. روایات بی شماری از رسول خدا در مورد حضرت علیعلیه السلام رسیده است. در حالیکه پیامبر فرمود: من تمام صفات تو را نمی گویم زیرا می ترسم که افرادی از امت تو را خدا بدانند.
  6. یکی از علمای اهل سنت (قرن 4) کتابی بنام فضائل علی بن ابیطالب دارد که ترجمه شده است. یکی از علمای دمشق کتابی بنام تاریخ دمشق دارد که سه جلد کتاب در مورد مناقب علی بن ابیطاب است. چند نفر از بزرگان اهل سنت بر نهج البلاغه شرح نوشته اند.
  7. در تاریخ بعضی ها طاقت عدل حضرت را نداشتند و به معاویه می پیوستند ولی در دربار معاویه از علی تعریف می کردند. نجاشی در ماه رمضان به منزل یکی از دوستانش دعوت شد که در آنجا سفره ی شراب پهن بود. او وسوسه شد و شراب خورد. او را نزد امیرالمومنین آوردند و حضرت برای او صد ضربه شلاق نوشت.( هشتاد ضربه بخاطر خوردن شراب و بیست ضربه بخاطر ماه رمضان) بعد از شلاق خوردن آبروی او رفت و در شام به معاویه پیوست و به معاویه گفت: ازعدل علی به ظلم تو پناه آورده ام.
  8. معاویه قاتل حجر بن عدی است. و فردی ریاست طلب بود و برای بدست آوردن دنیا هر کاری می کرد. و راحت آدم می کشت.ولی با این وجود گاهی فضائل حضرت علیعلیه السلام را می گفت. فردی پیش معاویه آمد. معاویه پرسید که از کجا می آیی؟ او گفت: از نزد بخیل ترین انسانها علی بن ابیطالب. معاویه گفت: ساکت باشد، اتاق کاه با اتاق طلا برای علی فرقی نمی کند. حضرت علیعلیه السلام می فرماید: طلا، نقره و خاک برای من یکی است.
  9. کتاب فروغ ولایت آیت الله سبحانی یک دوره تاریخ زندگانی حضرت امیر را به رشته ی تحریر کشیده است.
  10. کتاب علی از گهواره تا گور مرحوم آیت الله قزوینی (که از علمای بزرگ قم است)هم درمورد فضایل علی است. در مجموعه هزار و یک فضیلت هم بخشی از فضائل حضرت آورده شده است.
  11. حضرت به یکی از استاندارهایش نوشت: من از شما توقع ندارم که مثل من لباس بپوشید و مثل من غذا بخورید ولی من را با تقوا، تلاش، محکم بودن و عفت تان یاری کنید.
  12. رسول خدا فرمود: هر کس می خواهد عزم نوح، علم آدم، حلم ابراهیم و زهد عیسی را ببیند، به علی نگاه کند. حضرت، امیر نیکی هاست. ائمه می گفتند که علی از ما افضل است. حضرت شخصیتی است که پیامبر در مورد او روایات زیادی گفته است.
  13. پیامبر با حضرت علی (علیه السلام) صحبت های زیادی داشته است. شیخ صدوق گفتگوهای حضرت علی (علیه السلام ) با پیامبر را جمع آوری کرده است. پیامبر به امیرالمومنین فرمود که تو هفت ویژگی داری: ایمان تو از همه بالاتر است (حضرت علی علیه السلام فرمود که اگر همه ی پرده های کنار برود در ایمان من تغییری ایجاد نمی شود. پس ما هم ایمان مان را قوی کنیم با خواندن قرآن، دعا، مطالعه وعبادت)،
  14. تو وفادارترین مردم هستی به عهد خدا (عهد خدا با ما این است که شیطان را عبادت نکنیم، بنده ی خدا باشیم. ما هم باید با عهدمان به خدا وفا کنیم)، در هر کاری امر خدا را پیاده می کنی( درجنگ جمل، حضرت محمد حنفیه را به جلو فرستاد تا آرایش جنگی دشمن را بهم بزند. او به جلو رفت ولی موفق نشد. حضرت شمشیر را گرفت و خودش به قلب دشمن زد و فقط صدای الله اکبر شنیده می شد. فردی گفت که بالاخره آرایش نظامی لشکر بهم ریخت. وقتی حضرت برگشت ما دور حضرت حلقه زدیم و امام فرمود: به خدا قسم، فقط برای خدا به قلب دشمن زدم.
  15. بعد از کشتن خلیفه ی سوم،حضرت علی (علیه السلام) به خلافت رسید البته خلافت با امامت فرق می کند. ابن عباس می گوید که من در مکه بودم وقتی از مکه به مدینه آمدم به من گفتند که خلیفه ی سوم کشته شده و مردم امیرالمومنین را به خلافت رساندند. وقتی به خانه ی حضرت رسیدم مغیره را دیدم که از خانه حضرت بیرون می آمد. او مخالف اهل بیت بود. خدمت آقا رفتم و آقا فرمود که او به من گفت که به حکومت شام و معاویه کاری نداشته باش ولی من قبول نکردم. ابن عباس گفت: این فکر بدی نیست ولی حضرت کسی نبود که بخاطر اینکه حکومت خودش محکم بشود حکومت ظالمی را بپذیرد.
  16. در حنگ جمل فردی به امام گفت که توحید یعنی چه ؟ ابن عباس گفت که الان جای این سوال نیست. امام فرمود: سوالی که این فرد می کند همان چیزی است که ما داریم برای آن می جنگیم (تا آنها موحد بشوند.) پس باید جواب سوال او را بدهیم. امام حتی در جنگ هم نگاهش به آسمان بود تا نماز اول وقت را از دست ندهد. ما هم باید کارها را بخاطر خدا انجام بدهیم. خدا سبقت الله است و ماندنی است.)،
  17. در تقسیم اهل عدالت هستی.( حضرت داشت بیت المال را تقسیم می کرد که خواهرش آمد. حضرت مبلغ سی درهم به او داد. همان موقع خانم دیگری آمد و حضرت سی درهم به آن خانم فارس داد. خواهر امام اعتراض کرد و گفت که من هم خواهر خلیفه و هم عرب هستم. حضرت فرمود: این دو ویژگی که می گویی در قرآن نوشته نشده است، ان اکرمک عندالله اتقیکم.
  18. الان از سراسر دنیا برای یادگیری مسائل دینی به ایران می آیند. بخشی از آنها به دانشگاه ها مثل دانشگاه بین المللی امام خمینی می آیند و درس می خوانند. بخشی از آنها در حوزه ی علمیه قم تحصیل می کنند و بخشی از آنها هم بصورت کوتاه مدت می آیند. یعنی گروهی بزرگی برای مدت یک ماه به قم می آیند تا با حضرت علی (علیه السلام) و معارف آشنا بشوند و برگردند. بعضی مواقع تعامل مردم با آنها خوب نیست. مثلا طرف چهره اش سیاه یا سرخ است. اگر فرزند شما فرزند آنها را در مدرسه اذیت کنند آنها هیچ وقت یادشان نمی رود و همیشه از شیعه خوش شان نمی آید. بعضی از این افراد وقتی به کشورهایشان بر می گردند در دانشگاه تدریس می کنند یا مراکز تحقیقی می زنند. و اهل بیت را برای مردم تعریف می کنند.
  19. این کار مهمی است. مردم باید آنها را بیشتر تحویل بگیرند زیرا آنها میهمان هستند. مخصوصا کسانی که ازنظر چهره با ما تفاوت دارند. امیرالمومنین دنباله رو پیامبر بود. پیامبر در فتح مکه به بلال گفت که اذان بگو و عده ای اعتراض کردند و آیه نازل شد که همانا بهترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.
  20. در مورد ویژگی حضرت علی (علیه السلام) از زبان پیامبر به حضرت علی(علیه السلام) فرمود که هفت ویژگی در تو وجود دارد: اولین کسی هستی که ایمان آورده ای، وفادارترین مردم به عهد خدا هستی، استوارترین به امر خدا و با عدالت ترین مردم هستی.
  21. در ادامه پیامبر می فرماید: بصیرترین مردم در قضاوت هستی. در قدیم قضاوت کردن خیلی سخت تر از الان بود. مثلا فردی یک فرزند شش ماهه بدنیا آورده بود و طرف می گفت که این فرزند من نیست. حضرت با استناد به دو آیه ی قرآن( که می فرماید: دوره ی حمل و شیردادن سی ماه است و بچه ها را تا دو سال شیر بدهید، فاصله ی بین سی و بیست و چهارماه می شود شش ماه. پس از نظر قرآن اقل حمل شش ماه است.) او را راضی کرد.  بسیاری از خلفاء در مورد قضاوت ها به حضرت مراجعه می کردند. و حضرت را ملاک قرار می دادند. حضرت احاطه ی زیادی بر روی قضاوت ها داشتند.
  22. حضرت در ادامه می فرماید: عادل ترین مردم نسبت به مردم هستی. عدالت حضرت به این صورت بود که می فرمود: فرزندم با بقیه ی مردم برای من فرقی نمی کند. روزی یکی از فرزندان حضرت از بیت المال ( با اجازه )مقداری عسل گرفته بود. حضرت ناراحت شد و گفت که اگر این کار با اذن نبود، تو را مجازات می کردم. حضرت بلافاصله پول دادند و عسل را ازبیت المال خریدند. 
  23. وقتی عقیل برادر حضرت در مضیقه ی مالی بود و از بیت المال درخواست پول بیشتری داشت حضرت در مقابل او ایستاد. حضرت حتی در مقابل دشمن هم عدالت داشت.
  24. درجنگ صفین، وقتی به میدان جنگ رسیدند سپاه معاویه آب را بسته بودند. حضرت خطبه ای خواند و گفت که باید آب را آزاد کنید، با شمشیرها خون راه بیندازید و با سپاه بجنگید. بالاخره آب را محاصره کردند. یکی از افراد سپاه گفت که ما هم مقابله به مثل کنیم و آب را بر آنها ببندیم ولی حضرت قبول نکردند و به سپاه معاویه پیغام دادند که اگر آب می خواهید بردارید و نترسید.
  25. کاندیداهای ریاست جمهوری باید عدالت را با عمل در جامعه پیاده کنند و وعده هایی به مردم ندهند که برای رای آوردن باشد، به مردم راست بگویید تا مردم خودشان انتخاب کنند.
  26. در ادامه حضرت فرمود: مقرب ترین افراد نزد خدا هستی. روزی حضرت از پیامبر خواست که برایش دعا کنند، پیامبر فرمود: خدایا به حق علی،علی را بیامرز. بعد از رسول خدا، کسی بالاتر ازعلی نیست. او شخصیتی است که دشمنانش زبان به مدح و ستایش او بگشودند. آیت الله مکارم هم شرحی بر نهج البلاغه نوشته اند.
  27. پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله بفاطمه فرمود: اى فاطمه آیا خوشنود نیستى که من ترا بهمسرى کسى درآوردم که اسلامش پیشتر از دیگران و دانشش بیشتر از همگنان است؟
  28. براستى خداى تعالى بأهل زمین توجهى فرمود و از میان ایشان پدرت را برگزید و او را پیغمبر قرار داد، دوباره بآنها توجهى فرمود، و از ایشان شوهرت را برگزید و او را وصى قرار داد،
  29. و خداى تعالى بمن وحى فرمود: که ترا بنکاح و همسرى با او درآورم، اى فاطمه آیا ندانسته‏اى که بخاطر ارجمند داشتن و بزرگداشت تو بود که خدا بهمسرى بزرگترین بردباران، و دانشمندترین مردان، و پیشتاز مسلمانان، (کسى که پیش از دیگران اسلام اختیار کرد) درآورد؟ فاطمه علیها السلام (از این سخنان) خندان و شکفته شد،
  30.  پس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم باو فرمود: اى فاطمه براستى براى على‏ هشت فضیلت‏ است که بهیچ یک از پیشینیان و آیندگان مانند آنها داده نشده: او برادر من است در دنیا و آخرت و این فضیلتى است که هیچ کس داراى آن نیست، و تو که بانوى زنان اهل بهشتى همسر او هستى، و دو نتیجه و زاده رحمت (یعنى حسن و حسین) که فرزندزادگان منند فرزندان اویند، و برادرش (جعفر بن ابى طالب) کسى است که با دو بال در بهشت آرایش شده و با فرشتگان بهر کجا خواهد پرواز کند،
  31. و علم (و دانش) اولین و آخرین نزد اوست (امیر المونین )، و اوست نخستین کسى که بمن ایمان آورد، و اوست آخرین کسى (که هنگام مرگ) مرا دیدار کند، و اوست وصى من و وارث برنده همه اوصیاء.
  32. یَقُولُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْتَ‏ وَصِیِّی فِی أَهْلِ بَیْتِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ أَنْتَ‏ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی غَیْرِی‏
  33. رسُولُ اللَّهِ ص یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ غَیْرِی؟ قَالُوا لَا قَالَ نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ هُوَ أَخُو ر
  34. وَ هُوَ یَوْمُ‏ غَدِیرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ قَالَ أَ لَسْتُ‏ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ قَالُوا نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ بَخْ بَخْ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُم‏
  35. َارِیِّ النَّبِیِّ ص مِنْ قِبَلِ أُمِّنَا فَاطِمَةَ أَزِیدُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ هَاتِ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ‏ وَ لَمْ یَدَّعِ أَحَدٌ أَنَّهُ أَدْخَلَهُ النَّبِیُّ ص تَحْتَ الْکِسَاءِ عِنْدَ مُبَاهَلَةِ النَّصَارَى إِلَّا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ‏ أَبْناءَنا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ‏ وَ نِساءَنا فَاطِمَةُ وَ أَنْفُسَنا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ...‏
  36. یکی ازفضیلت های امیر المومنین : مَرْضاتِ اللَّهِ، مردى در موقع مرگ سلمان در مدائن بالاى سر او بود ازو پرسید که بعد از مرگ چه کسى شما را غسل دهد و کفن نماید، فرمود آن کسیکه رسول خدا را دفن کرد آنمرد گفت سلمان تو در مدائن هستى و او در مدینه است چگونه مرتکب این افعال خواهد شد سلمان گفت چون روح از بدن من مفارقت نماید هنوز مرا درست نخوابانیده باشى که آنحضرت حاضر شود بر او سلام کن هر چه دستور دهد انجام ده آن مرد گفت چون سلمان از دنیا رفت من او را بچادرى پوشیده ناگاه دیدم امیرالمؤ منین (علیه السلام ) حاضر شد، سلام کردم دیدم که آنحضرت چادر از روى سلمان برداشت ، سلمان تبسمى کرد، آنحضرت فرمود مرحبا اى سلمان ، چون بخدمت رسول خدا برسى آنچه اصحاب او بعد از او با من کرده اند عرضه خواهى داشت آنگاه چادر روى سلمان کشیده متوجه غسل و کفن او شد و مجددا بمدینه برگشته نماز ظهر را در مدینه خواندند.
  37. یکی ازفضیلت های امیر المومنین : عین الله السلام علیک یا عین الله الناظرة و یده الباسطة و اذنه الواعیة ، السلام على اسم الله الرضى و وجه المضى ء و جنبه العلى .
    پس اینکه میگوئیم على عین الله است نه آنکه خدا چشم دارد، یعنى همانطور که خدا بدون چشم در همه جا حاضر و ناظر است و همه چیز نزد او آشکار میباشد على نیز مظهر این صفت خداست .
    حضرتش در مسجد کوفه بالاى منبر موعظه میفرمود، مردى برخاست و عرض کرد یا امیرالمؤ منین جبرئیل در کجاست ، حضرت یک نگاه به آسمان ، یک نگاه بزمین و یک نگاه باطراف نموده فرمود تو خودت جبرئیل هستى آن مرد ناپدید شد مردم از حضرت موضوع را سئوال کردند فرمود بیک نظر تمام آسمانها و تمام طبقات زمین را ملاحظه کردم و بیک نظر مغرب و مشرق عالم را دیدم ، در هیچ جاى عالم جبرئیل نبود دانستم که این مرد خودش جبرئیل است . پس دیدن على تمام زمین و آسمان را با این چشم ظاهرى نبود بلکه با چشم دیگرى بود که همان عین الله است .
  38. دیگر ازفضیلت های امیر المومنین : ید الله: على (ع ) یده الباسطة است که از کوفه دست دراز میکند و نصف سبیل معاویه را در شام گرفته میکند.
  39.  دیگر فضیلت امام امیر المومنین : قلب عالم  امکان: دانستن اعمال مردم توسط امام شرطش بودن در آنمحل نیست همانطور که خدا همه جا حاضر و ناظر است و همه چیز را مى بیند و میداند امام هم قلب عالم امکان بوده همه کردار و رفتار مردم را میداند، خواه بچشم ببیند یا نبیند.إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً و صلا ت صلوات نامیات و تحف تحیات زاکیات بر اشرف موجودات و خلاصه کاینات بدر منیرنبوت، صدر سریر رسالت، شاه بارگاه اصطفا محمد مصطفى (ص) و برآل و عترت او که هر یک مظهر انوار و کاشف غمه اسرارند،
  40. فضل الله‏؛ رحمته‏ الله ؛ حَبْلَ اللَّهِ ؛ سیف اللَّه ، اسدالله ، اذن الله؛ رحمت الله ، هدى اللّه ؛  مَرْضاتِ اللَّهِ ، یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَه‏، سیف اللَّه المسلول ؛ انت اخی و وصی و وارثی ، وموضع سری ، غالب کل غالب
  41. أَمِیرُ الْمُؤمِنین:علیه السلام در لسان قرآن مبین: معنای امیر، فرمانروا، آقا و سالار همه ایمان آورندگان به خدا و رسول است که از زیباترین، مشهورترین، « امیر المؤمنین »مهمترین و اختصاصی ترین لقب امام علی علیه السلام میباشد. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: این لقب به علی اختصاص دارد که خداوند متعال برای او برگزیده، نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان برای کسی نامیده نشده است. هرجا یاایهاالذین آمنوا آمده است، خطاب به علی علیه السلام است
  42.  2110    دو هزاز و یکصد و ده : یکصد و ده شماره رمزی است که بر اساس حروف ابجد، مطابق با حروف علی است.  حرف ع» هفتاد؛ حرف  « ل » سی «و حرف ی (ده) میباشد،که مجموع آن 110 میشود. اوصاف امیرالمؤمنین علیه السلام (بیش از 2هزار منقبت یکصد و ده : یکصد و ده شماره رمزی است که بر اساس حروف ابجد، مطابق با حروف علی است.  حرف ع» هفتاد؛ حرف  « ل » سی «و حرف ی (ده) میباشد،که مجموع آن 110 میشود.  اوصاف امیرالمؤمنین علیه السلام (بیش از 2هزار منقبت

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۱
اسفند

             بسم الله الرحمن الرحیم

           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم- فاطمه‏ الزهرا 6-

  1. محور اهل بیت : الله اکبر! مریم مادر یک عیسى بود. فاطمه‏ ‏‏ مادر یازده عیسى است. تنها زن معصوم فاطمه‏ ‏‏ بود. فاطمه‏ ‏‏ خیلى مقام دارد. روایت داریم، امامان گفتند: ما حجت خدا بر مردم هستیم. بعد فرمودند: فاطمه‏ ‏‏ حجت خداست بر ما. «اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلًا» (مزمل/ 19) راه خدا فقط راه اهل بیت است. و محور اهل بیت فاطمه‏ ‏‏ زهرا‏‏‏ است. الله اکبر! مریم مادر یک عیسى بود. فاطمه‏ ‏‏ مادر یازده عیسى است. تنها زن معصوم فاطمه‏ ‏‏ بود. فاطمه‏ ‏‏ خیلى مقام دارد. روایت داریم، امامان گفتند: ما حجت خدا بر مردم هستیم. بعد فرمودند: فاطمه‏ ‏‏ حجت خداست بر ما.
  2. شیرزهرا‏‏‏ : والدین‏وفرزندان(1- انواع همسران در قرآن . در یکى از جبهه‏ها بچه‏هاى فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) امام حسن و امام حسین بودند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرزندى دیگر داشت. او در جبهه مى‏ترسید جلو برود. حضرت امیر با پشت شمشیر، قلافش زد گفت: برو کنار! «أدرکک عرق من أمک» (بحارالانوار/ ج 42/ ص 98) تو اگر شیرزهرا‏‏‏ را خورده بودى، شجاع بودى. امام حسین روز عاشورا گفت: عجب! شما به من مى‏گویید: با یزید بیعت کنم؟ مى‏دانید من کجا تربیت شدم؟ من در دامن زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها)  تربیت شدم. من در دامن زهرا‏‏‏ تربیت شدم. کسى که در دامن زهرا‏‏‏ تربیت شد، هرگز با طاغوت بیعت نمى‏کند. نقش خانواده در تربیت.
  3. توهین : حفظ آبروى رهبر، در فقه ما و در فقه سنى در همه فرقه‏هاى اسلامى، از نظر منبع محکم هستیم که هرکس به رهبر اسلامى رسول اکرم و اولیاى خدا حتى بر پیغمبران دیگر و اگر به فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها)  اگر کسى توهین کرد با توجه عالمانه آگاهانه توهین مقرضانه کرد این خونش ارزشى ندارد. فتواى تاریخى امام درباره اعدام سلمان رشدى به خاطر همین است.
  4. اشک زهرا : حمزه کسى است که فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) هر هفته‏ َّبه زیارت قبر او رفته، اشک مى‏ریخت. حمزه کسى است که پیامبر اکرم (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) درباره‏اش فرمود: هر کس مرا زیارت کند، ولى به زیارت حمزه نرود، جفا کرده است. حمزه شهیدى است که سینه‏اش را بعد از شهادت، شکافته، جگرش را بیرون آوردند و جویدند، گوش و بینى و دست و پاى مبارکش را قطعه قطعه نمودند. پیامبر اکرم (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) لباس خود را از تن بیرون آورد و بر روى جنازه قطعه قطعه شده حضرت حمزه انداخت. وقتى که صفیه خواهر حمزه (عمه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله) به احد آمد تا بدن برادر شهیدش را ببیند، پیامبر اکرم به فرزند صفیه گفت: مادرت را منصرف کن.
  5. آن بانوى اسلام گفت: من مى‏دانم؛ برادرم شهید شده است و بدن مبارکش را قطعه قطعه کرده‏اند، مى‏توانم صبر کنم، این شهادتها در راه خدا کم است، ما از این پیشامد، خشنودیم و صبر کرده و در راه خداوند متعال به حساب مى‏آوریم، پیامبر اکرم (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) که روحیه را آنقدر بالا دیدند، اجازه دادند
  6. فاطمه وفامیل : خانواده: یعنى کسى از طریق پسر، از طریق همسر، از طریق دختر، از طریق برادر و... ممکن است فامیل رهبر دستاویز قرار بگیرند و هر کدام یک گروهى دوروبرشان باشند، یک گروهى دنبال داماد رهبر، پسر رهبر، دختر رهبر. این را که مى‏گویم مرادم پیغمبر است. مثلا فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ دختر پیغمبر بود، عایشه زن پیغمبر بود، على داماد پیغمبر بود. ممکن است هر گروهى دور یک کسى یک غوغایى راه بیندازند و پیغمبر باید حساب کند که فامیل دستاویز شده است. دستاویز شدن فامیل خود خطر بزرگى است.
  7. خانه با برکت‏: خانه حارثة بن نعمان مبارک بود؛ چون خانه‏های متعددی داشت همه را در اختیار رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) گذاشت و خانه‏ای را برای عروسی فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) به حضرت علی (علیه السلام) دادند تا جائی که رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمودند:" من از او خجالت می‏کشم" (داشتن چند خانه در میان مردم گناه نیست) ولی حارثه گفت: افتخار می‏کنم. سفینة البحار، (حارثه بن نعمان)
  8. دعا کنیم : خدایا دختران ما را در خط زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها)  و پسران ما را در خط امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار بده. خدایا مملکت ما، مملکت حضرت زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها)  است، مملکت ما مملکت فرزند فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) ، حضرت مهدى (عج الله تعالی فرجه الشریف ) است، خدایا به زهرا‏‏‏ و بچه هایش مملکت ما، امت ما ، نسل ما ، ناموس ما ، دین ما ، فکر ما ، عقیده ما ، رهبر ما ، کشور ما ، حفظ بفرما.
  9. قسم بده خدارا بفاطمه : خدایا ! به فاطمه‏ ‏‏ ... گفت مى‏روم حرم امام رضا چه دعایى کنم؟ گفتم به امام رضا بگو «بفاطمه‏ ‏‏»، «بفاطمه‏ ‏‏»، «بفاطمه‏ ‏‏» امامان ما فاطمه‏ ‏‏ را خیلى دوست داشتند. خدایا «بفاطمه‏ ‏‏»، «بفاطمه‏ ‏‏»، «بفاطمه‏ ‏‏» قسمت مى‏دهم، دخترهاى ما را عفت و دینشان را حفظ کن. «بفاطمه‏ ‏‏»، «بفاطمه‏ ‏‏»، «بفاطمه‏ ‏‏» قسمت مى‏دهم، کشور ما را از گزند دشمنان حفظ بفرما ..
  10. فاطمه‏ تنها دختر: خدیجه بانویى با اراده، عاقل و شریف بود. شخصى را نزد حضرت فرستاد و پیام داد که من به خاطر شرافت و امانت و صداقت و اخلاق به تو علاقه پیدا کرده‏ام. پیامبر صلى الله علیه و آله مساله را با عموهاى خود مطرح کرد، مقدمات ازدواج آماده شد و حضرت با او ازدواج نمود رسول خدا صلى الله علیه و آله بیست شتر جوان مهریه‏ى خدیجه کردند و خطبه‏ى عقد را ابوطالب عموى حضرت خواندند. و با اینکه فرزندان متعددى از پیامبر صلى الله علیه و آله پیدا نمود ولى پس از فوت حضرت، تنها فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ علیها السلام به یادگار ماند.
  11. پیشگیرى خطرات : 1- می خواستند خط رهبرى گم بشود 2- خطوط زیاد شود مردم گیج شوند 3- شایعه 4- دعواى سهم که بیشتر است 5- خانواده رهبر دستاویز دیگران شوند. 6- عوامل نفوذى 7- التقاط 8- چهره‏هاى اصلى فراموش ‏شود و انقلابیون انقلاب نکرده در صحنه بیایند 9- فرصت طلب‏ها 10- پیدا شدن جنگ‏هاى داخلى و پیغمبرى که مى‏داند که قیامش این خطرات را دارد باید پیشگیرى کند. یکى از پیشگیرى‏ها این است که چراغى روشن کند و به مردم بگوید: «اى مردم! اهل بیت اینهایند» حالا آیه که نازل شد، هر روز سحر اول اذان صبح تا 6 ماه حضرت مى‏رفت با دو دستش آستانه خانه حضرت زهرا‏‏‏ را مى‏گرفت و زیارتنامه مى‏خواند. ُمَّ یَأْخُذُ بِعِضَادَتَىِ الْبَابِ وَ یَقُولُ الصَّلَاهَ الصَّلَاهَ یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (تفسیرالقمى، ج 2، ص 67)
  12. معرفی اهل بیت : «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَجِى‏ءُ کُلَّ یَوْمٍ عِنْدَ صَلَاهِ الْفَجْرِ حَتَّى یَأْتِىَ بَابَ عَلِىٍّ وَ فاطمه‏ ‏‏ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَیَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ فَیَقُولُ عَلِىٌّ وَ فاطمه‏ ‏‏ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علهیم السلام ) وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ ثُمَّ یَأْخُذُ بِعِضَادَتَىِ الْبَابِ وَ یَقُولُ الصَّلَاهَ الصَّلَاهَ یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (تفسیرالقمى، ج 2، ص 67) هر روز صبح‏ها پیغمبر در مقابل جمعیت در خانه فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ را مى‏گرفت و مى‏گفت: سلام بر کسانى که‏ «یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ». شش ماه پیغمبر زیارتنامه مى‏خواند. دستانش را مى‏گرفت به دو آستانه در و به مردم مى‏گفت: «اهل بیت فقط همین 4 نفرند» حساب این با بقیه‏ها جداست.
  13. فرهنگ سادگى : خلاصه تمام زندگى زهرا‏‏‏ درد است. خواهرهاى حزب اللهى اگر مى‏خواهید فاطمه‏ ‏‏ باشید و در خط فاطمه‏ ‏‏ باشید، باید سختى‏هایى را بچشید. هیچ مانعى ندارد که آدم لباس وصله دار بپوشد. ما گاهى وقت‏ها مى‏گوییم: کمبود داریم. خیال مى‏کنیم لباس وصله دار اشکال دارد. لباس فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ وصله دار بود. ما باید به سوى فرهنگ زهرا‏‏‏ برویم. اگر فرهنگمان فرهنگ زهرا‏‏‏ شد، معلم ما واقعاً حضرت زهرا‏‏‏ شد، آن وقت است که آمریکا هیچ غلطى نمى‏تواند بکند. یعنى اگر تمام ماشین‏هاى پارچه بافى که داریم از کار بیفتد و کشورهاى دیگر هم نیازهاى ما را برطرف نکنند، بنده این لباس‏هایى که دارم را تا 20 سال دیگر هم مى‏توانم بپوشم. فوقش پاره خواهد شد و دوباره وصله مى‏کنیم. هرکسى همین لباسى که دارد تا 20 سال مى‏تواند بپوشد. ما اگر فرهنگ زهد، فرهنگ سادگى، فرهنگ قناعت و کم مصرفى را در زندگى خود پیاده کنیم، موفق مى‏شویم. گاهى مى‏بینیم زن غر مى‏زند .چون زن‏ها مثل فاطمه‏ ‏‏‏ىزهرا‏‏‏ نیستند، مردها در کارشان توفیق ندارند. ازن ها حضرت زهرا‏‏‏ را الگویشان قرار بدهند.
  14. جق با کیست : فاطمه‏ ‏زهرا‏‏‏ (علیها السلام) شهید مى‏شود. این حدیث را هم شیعه و سنى نقل کرده‏اند. گفته که: «مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَى ذِى لَهْجَه أَصْدَقَ مِنْ أَبِى ذَرٍّ» (بحارالانوار/ ج 15/ ص 108) یعنى صاحب لهجه‏اى صادق‏تر از ابى‏ذر نیست. اگر بعد از شهادت حضرت زهرا‏‏‏ گیج شدید و نمى‏دانید حق با چه کسى است، ببینید ابى‏ذر از چه کسى، طرفدارى مى‏کند.
  15. اسم ها چی باشد : خیلى هم تلاش نکنید اسمها چى باشد گاهى وقتها خانواده‏ها سر اسم گذارى با هم یک و دو مى‏کنند گفتند: صبر کنید رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بیاید. پیامبر از مسافرت آمد گفتند: آقا امیرالمؤمنین بچه دار شده فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ دختر دار شده. اسمش را چه بگذاریم گفتند: زینب بگذارید.(پنجم جمادی الاول پنجم هجری ) بعد امیرالمؤمنین در خانه نبود. فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ که بچه دار شد. امام حسین کوچولو بود دوید به بابایش بگوید بابا، مامان بچه دار شده آمد بیرون خانه سراغ بابا على بابا جان مامان بچه دار شده، من خواهر دار شدم. تا گفتند: خواهر دار شدم على بن ابیطالب گریه‏‏‏‏اش گرفت امام حسین کوچولو(متولد 3شعبان چهارم هجری ) بود گفت: آقا چرا گریه‏‏‏ مى‏کنى؟ آمدم گفتم مامان بچه دار شده فرمود: من مى‏دانم که این زینب چه تاریخى دارد. یعنى از روز اول اسم حضرت زینب با حزن مخلوط بود.
  16. مىدانید که فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ یک سخنرانى راجع به غصب حقش کرد. فدک مزرعه‏اى بود در آمد داشت خیلى هم درآمد داشت این پشتوانه مالى خط فکرى على بن ابیطالب (علیه السلام) بود نظیر خمس..‏
  17. در اسلام سفارش شده مراسم عقد با تشر یفات و حضور مردم و همراه با شادی برگزار شود. رسول خدا (علیه السلام) عقد فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) را در مسجد در حضور انصار و مهاجرین اجرا کردند و دستور دادند بین حاضرین خرما پخش کنند: رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود: ازدواج را سند دار کنید و شادی به پا کنید مراسم‏
  18. در اسلام سفارش شده مراسم عقد و عروسى با حضور مردم و همراه با شادى برگزار شود. رسول خدا صلى الله علیه و آله عقد فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ علیها السلام را در مسجد، در حضور انصار و مهاجرین اجرا کردند و دستور دادند بین حاضرین خرما پخش کنند.
  19. در این جا حقش این است که از مرحوم بزرگوار محلاتى از علماى پیر تهران بود، یادى کنیم و طلب مغفرت کنیم. پنج جلد کتاب به نام «ریاحین الشر یعه» در مورد زنان نمونه تاریخ نوشته است. این پنج جلد خیلى براى ما کمک بود. خدایا تو را به حق محمّد و آل محمّد تمام علما و شهدایى که با فکر و علم و قلم و خونشان اسلام را به ما رساندهاند، با امام صادق (علیه السلام) و با فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ محشور کند.
  20. در برابر ریا و سمعه، اخلاص است که در حدیث مى‏خوانیم: خداوند جز خالصان را نمى‏پذیرد «أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ» و هر کس چهل روز خود را خالص کند، چشمه‏هاى حکمت از قلب او به زبانش جارى مى‏شود. «من اخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه الى لسانه» و نشانه ایمان کامل آن است که حُب و بغض و بخشیدن و نبخشیدن براى خدا باشد و افضل عبادت اخلاص است و از فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ علیها السلام نقل شده که فرمود: «من اصعد الى اللّه خالص عبادته اهبط اللّه عزّ و جلّ افضل مصلحته» هر کس عبادت خالص به درگاه خداوند فرستاد، خداوند بهترین مصلحت او را برایش نازل مى‏کند.
  21. در بعضی روایات آمده است: بعد از پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم )، خداوند فرشته‏ای را نزد حضرت زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) فرستاد تا او را دلداری دهد. سخنان آن فرشته را فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) به حضرت علی (علیه السلام) منتقل کرد و آن نوشته را مصحف فاطمه‏ ‏‏ (سلام الله علیها) می‏گویند.
  22. درجایى روایتى دیدم که مرثیه خوان مرثیه مى‏خواند و امام صادق بلند نعره مى‏کشید و گریه‏‏‏ مى‏کرد که صداى گریه‏‏‏‏ى امام صادق را در کوچه مردم مى‏شنیدند و شما که گریه‏‏‏ کنید، این پیوند با امام صادق است. عزادارى یعنى پیوند با حضرت مهدى (عج الله تعالی فرجه الشریف).
  23. اگر بدانیم عزادارى چیست، ساده نمى‏گیریم. یک خورده از این طبل‏ها و... کم کنیم و به روح عزادارى بپردازیم. عزادارى یعنى محکم کردن رابطه‏ى قلبى و عاطفى با اهل بیت (علیه السلام). عزادارى یعنى هماهنگى با اولیاى خدا و فرشتگان. حدیث داریم که رسول خدا، فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ و على همه براى حسین گریه‏‏‏ کردند.
  24.  یهودى‏هاى مدینه عروسى گرفتند، ولى شنیده بودند که لباسهاى فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ ((سلام الله علیها)) ساده است. عروسى گرفته بودند، آمدند به پیغمبر گفتند: دخترتان را در عروسى ما بفرستید، فرمود: دختر من زن على است. اختیار زن با شوهر است. گفتند: شما واسطه شوید. بالاخره واسطه شد وفاطمه‏ ‏‏‏ىزهرا‏‏‏ ((سلام الله علیها)) را به عروسى یهودى‏ها دعوت کردند، یهودى‏ها از اطراف مدینه با لباس‏هاى مجلل آمده بودند و مى‏خواستند که وقتى دختر پیغمبر با لباس ساده مى‏آید همه بخندند و آن را تحقیر کنند. فاطمه‏ ‏‏‏ىزهرا‏‏‏ را سبک کنند. جبرئیل لباسى آورد و فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ پوشید که وقتى به آنجا رفت تمام زن‏هاى یهودى دست‏ها بالا به سجده افتادند. ولى همین فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ ((سلام الله علیها)) وقتى به خانه‏ى على (علیه السلام) مى‏رود در مسیر راه زن فقیرى را مى‏بیند و لباسش را به او مى‏دهد. یعنى یک جا لباس خودش را مى‏دهد. یک جا که باید حفظ آبرو کند، آبرو دارى مى‏کند.
  25. در ماجزای مواخات، رسولخدا بین زنها هم عقد اخوت بست از جمله بین فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ و ام سلمه‏ الغدیر، ج 3، ص 112
  26. مدینه، شهرى است که فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ در آن کتک خورد. شهرى که در آن بزرگ ترین توهین‏ها به امیرالمؤمنین شد. فاطمه‏ى زهرا‏‏‏ ((سلام الله علیها)) به مسجد پیغمبر آمد و مطالبى را گفت. این خانه‏هاى مدینه، زهرا‏‏‏ در تاریکى مى‏رفت و در خانه‏ها را مى‏زد، مى‏آمدند در را باز مى‏کردند، حضرت دفاع از امیرالمؤمنین را تبلیغ می کرد.
  27. در مورد تعلیم و تربیت در محجه البیضاء حدیث نابى است که بیش‏تر در مورد برخورد با افراد استثنایى است. افرادى کودن و کم حافظه هستند. زنى نزد فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ آمد و چیزى پرسید و حضرت زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) جواب داد ولى زن متوجه نشد و حضرت تا 10 بار جواب داد و باز زن متوجه نشد و خجالت کشید. حضرت به او فرمود: چرا خجالت مى‏کشى؟ تو که به من بدهکار نیستى، تو از من طلبکار هم هستى چون با هر بار جواب دادن اجرى نصیب من مى‏شود که به خاطر تو بوده است، پس تو از من طلبکار هستى و احساس خجالت نکن و من هم باید این قدر براى تو بگویم تا متوجه شوى. این رفتار صحیح معلم با یک شاگرد استثنایى است. اى کاش این احادیث جزو کتب درسى مى‏شد و در مراکز تربیت معلم تدریس مى‏شد. تربیت معلم وآموزش علوم انسانى باید از متن آیات و روایات و متون اسلامى باشد. قرآن ما هنوز کشف نشده است.
  28. در وسط جنگ، مرد هتاکی به فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (س) جسارت کرد. یک مرتبه زید قهرمان با صدای بلند گریه‏‏‏ مفصلی کرد و فریاد کرد: آیا کسی نیست برای خدا و رسول خدا و فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ غضب کند؟ سعید بن خیثم که از یاران زید بود، آن مرد را زیر نظر گرفت. با لباس مبدل (چادر زنانه) وارد دشمن شد و سرش را جدا کرد و مرکبش را به غنیمت گرفت و زید را شاد کرد به نحوی که زید میان دو چشمش را بوسید.
  29. برکت خانه فاطمه زهرا : یک فقیرى در مسجد آمد و به مردم گفت: وضع من خوب نیست. خیلى از مردم استمداد کرد. پیغمبر فرمود: من الآن چیزى ندارم ولى شما را در خانه‏ى کسى مى‏فرستم که او خیلى بزرگوار است. به فقیر گفت: در خانه‏ى فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ برو. فقیر در خانه‏ى فاطمه‏ ‏‏‏ىزهرا‏‏‏ آمد. فاطمه‏ ‏‏‏ىزهرا‏‏‏ امام حسن (علیه السلام) را روى پوست گوسفند خوابانده بود. امام حسن را بلند کرد و پوست را به فقیر داد. فقیر گفت: گرسنه هستم. تو به من پوست گوسفند مى‏دهى؟ حضرت زهرا‏‏‏ فرمود: نان نداریم. مى‏خواهى گردن بندم را به تو بدهم. گردن بند را درآورد و به فقیر داد و پهلوى پیغمبر فرستاد. پیغمبر فرمود: این گردن بند را دخترم به تو داده است؟ این مرد نه گردن بند و نه پوست گوسفند را مى‏خواهد. نان مى‏خواهد. چه کسى حاضر است نان بخرد؟ عمار گفت: هرچه قیمت آن است من دو برابر مى‏خرم. عمار پول زیادى داد. این فقیر هم نان و لباسى را گرفت و رفت. عمار هم گردن بند را خرید. یک برده هم آزاد کرد. بعد دوباره همین گردن بند را به حضرت زهرا‏‏‏ فرستاد. پیغمبر خوشحال شد. گفت: عجب گردن بند با برکتى! گرسنه‏اى را سیر کرد. برهنه‏اى راپوشاند. برده‏اى را آزاد کرد و دوباره نزد صاحبش برگشت.
  30. درباره مریم داریم: «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا» (آل‏عمران/ 37). پیامبرى به نام زکریا متکفل حضرت مریم (سلام الله علیها) شد. چون ژانویه تولد حضرت عیسى هم هست یک کلمه هم از حضرت مریم (سلام الله علیها) بگوییم. «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا» متصدى و کفیل حضرت مریم (سلام الله علیها) حضرت ذکریا پیغمبر شد. متکفل حضرت فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بود. آیه‏اى که خدا به مریم گفته‏ «یا مَرْیَمُ اقْنُتى لِرَبِّکِ وَ اسْجُدى وَ ارْکَعى مَعَ الرَّاکِعینَ» (آل‏عمران/ 43) مریم قنوت و سجده و رکوع را بپا دار. همان آیه را رسول اکرم و ا هل بیت ما گاهى براى شخص زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) مى‏خواندند.
  31. خواستگارى حضرت : اینجا اسمهایشان را نبرم آبروریزى مى‏شود چند نفر که حالا صلاح نیست اسمهایشان را بخوانم آمدند خواستگارى حضرت زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) یکى از آنها گفت من ده هزار دینار مى‏دهم. صد تا شتر جهازیه مى‏دهم هرچى آمدند. این دخترهاى ما یاد بگیرند. وقتى شوهر مى‏آید سراغشان نگویند خانه دارد؟ حقوقش چقدر است؟ من کمال مى‏خواهم، صد شتر و ده هزار دینارنه . کمال وشخصیت بله ...
  32. حضرت زهرا‏‏‏ و اسم مقدس فاطمه‏ ‏‏، شخصى به نام آقاى سکونى است که مى‏گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم. امام صادق فرمود: چه شده که یک خورده گرفته هستى؟ آقاى سکونى شاد نیستى و گرفته‏اى. «وُلِدَتْ لِى ابْنَهٌ» (کافى، ج 6، ص 48) گفت: خدا به من دختر داده است یک خورده خلقم تنگ است. فرمود: چرا؟ مگر فرق مى‏کند. کسى که بین دختر و پسر فرق بگذارد، یعنى اگر زنش پسر بزاید خوشحال مى‏شود و اگر زنش دختردار شود غصه مى‏خورد. این فرد درتوحیدش لنگ است. مگر دختر و پسر فرق مى‏کند. چرا غصه مى‏خورى؟ «یَا سَکُونِىُّ عَلَى الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» (کافى، ج 6، ص 48) سنگینى او روى زمین است‏ «وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» روزى او هم دست خداست. روى زمین راه مى‏رود. روزى خدا را مى‏خورد. تو چرا غصه مى‏خورى؟
  33. حضرت فرمود: حالا چه اسمى روى دخترت گذاشته‏اى؟ گفت: اسمش را فاطمه‏ ‏‏ گذاشته‏ام. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «قَالَ آهِ آهِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ» سپس دستش را روى پیشانى‏اش گذاشت و او را احترام کرد. بعد فرمود: «أَمَّا إِذَا سَمَّیْتَهَا فاطمه‏ ‏‏ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا» حالا که اسم دخترت فاطمه‏ ‏‏ است، به ایشان فحش ندهى‏ «ولا تضربها» مواظب باش که او را کتک نزنى. چون او فاطمه‏ ‏‏ است.
  34. در یک حدیث دیگر داریم: شخصى خدمت حضرت صادق (علیه السلام) آمد. اسم فاطمه‏ ‏‏ را برد. تا گفت: فاطمه‏ ‏‏، امام صادق همین طور که نشسته بود چنان فاطمه‏ ‏‏، فاطمه‏ ‏‏ مى‏کرد و سرش را تا نزدیک زمین آورد. امامان ما خیلى احترام فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها)  را داشتند. چون هرکس، هر کمالى دارد کمالش از فاطمه‏ ‏(سلام الله علیها)  است. به فقیر گردن بند مى‏دهد.
  35. خواستگار هیچی ندارد : ده هزار مثقال طلا، صد تا شتر، نمى‏خواهم. على هیچى ندارد. على بن ابیطالب خواستگارى آمد. به پیغمبر گفت که یا رسول الله من از طرف امیرالمؤمنین آمدم براى خواستگارى حضرت فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها). رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود: اجازه بدهید دخترم اجازه دهد. پدر حق ندارد بدون اجازه دخترش قول دخترش را به کسى بدهد گرچه رسول الله هرچه بگوید حضرت فاطمه‏ (سلام الله علیها)  گوش مى‏دهد. اما باید خانم اجازه بدهد. رفت پهلوى فاطمه‏ ‏‏ گفت فاطمه‏ ‏‏ جان، على آمده خواستگارى، حاضرید با ایشان ازدواج کنید؟زهرا‏‏‏ سرش را پایین انداخت هیچى نگفت، و مى‏گویند سکوت دختر موجب رضایت است،
  36. جهازیه چى؟ وقتى عقد را بستند حضرت پول داد به اصحاب فرمود: بروید جهازیه بخرید. یک قواره پیراهن یک روسرى بزرگ حوله یکى تختخواب هم داشتند تشک دو تا بالش چهار تا پرده پشمى. یک حصیر. یک قطعه سبو دو تا چادر هم بردند. اینها جهازیه فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏  (سلام الله علیها) بود. عروس خانم نداشتن جهازیه عیب نیست البته متمولین خودشان باید در جریان باشند اینها همه‏اش باید با هم باشند. گاهى وقتها داماد نق مى‏زند نه دامادهاى ما دامادهاى خوبى هستند و نه عروسهاى ما بعضى‏هایشان و نه دامادهاى ما بعضى‏هایشان البته آدم خوب خیلى پیدا مى‏شود ولى گاهى ... پسرى آمد پهلوى ما گفت: آقاى قرائتى همین هفته پیش یک جوانى آمد گفت آقا من 26 25 سالمه هر خانه‏اى مى‏رویم مى‏گویند چند هزار تومان بگو دخترها ارزانش کنند. مى‏دانى به او چه گفتم. گفتم: خواهر دارى؟ گفت: بله گفتم: جوان بفرستم خواستگارى خواهرت چقدر مى‏دهى؟ گفت او اختیارش با پدرم است گفتم: وقتى مى‏خواهى دختر مردم را بگیرى مى‏گویى فتیله را کمى پایین بیاورند روى شمعک وقتى مى‏خواهى خواهرت را بدهى مى‏گویى اختیارش با ... باید با هم ...
  37. دین اسلام دین فطرت است. حتى زنى بود که شوهرش نابینا بود. حضرت فرمود: چرا خودت را آرایش نکردى؟ گفت: من براى شوهر کور چه آرایشى بکنم؟ او که چشم ندارد ببیند. گفت: عطر که مى‏توانى بزنى. بلند شو عطر بزن که از طریق شامه و بو بفهمد که تو برایش آرایش کردى. حتى یک بار پیغمبر به فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ فرمود: چرا نشسته‏اى؟ مگر نمى‏دانى على دارد مى‏آید؟ پس چرا نشسته‏اى؟ بلند شو خودت را آرایش کن. آرایش براى زن اصل است.
  38. اسلام نمى‏گوید: غریزه‏ات را بکوب. مسیر غریزه‏ات را یک مسیر حلال تعیین کن. مثال گذشته را یادتان نرود. مثالى که داشتم مثال کپسول بود. گفتم: فرض کنید این کپسول است. اگر ما شیلنگ بیاوریم بعد از طریق شیلنگ به چراغ هدایت بشود بعد غذا پخته شود نور هست. پختن هست. حرارت هست. هیچ خطرى هم نیست. اما اگر این شیلنگ پاره شود انفجار رخ مى‏دهد.
  39. هر روز صبح (روایات از 6 ماه تا 17 ماه گفته‏اند) رسول خدا (ص) آیه‏ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً احزاب/ 33. را درب خانه فاطمه‏ ‏‏‏زهرا‏‏‏ ( صلی الله علیه وآله وسلم ) تلاوت می‏کرد تا مردم بدانند اهل البیت کیست.
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم-
  • حسین صفرزاده
۰۱
اسفند

                             بسم الله الرحمن الرحیم .. - فاطمه- سلام الله علیها -3

                           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. اما معنى زهرا‏‏‏ : یکى از القاب مشهور این مخدره زهرا‏‏‏ علیهاالسلام است و در کتب اخبار و زیارات ائمه طاهرین مادر خودشان را به این لقب بسیار ذکر کرده اند.

  2. در کتب لغت میگویند: ((الزهرا‏‏‏)) المراءة المشر قة الوجه و یکى از ستاره ها را بنام زهره نامیده اند بجهت آنست که نزدیک بزمین و نورانیت و روشنایى او بیش از ستاره هاى دیگر است .

  3. علت نامیدن آنمخدره باین لقب الزهرا‏‏ : صدوق در علل الشر ایع از جابر نقل میکند که از امام صادق (علیه السلام ) سؤ ال کردند که چرا فاطمه‏ ‏‏را زهرا‏‏‏ نامیدند، فرمود: چون خداوند او را از نور عظمت خود خلق کرد، از آن نور اهل آسمان و زمین را روشنایى داد بطوریکه نور وى چشمهاى ملائکه را پوشاند، و، همگى به رو افتادند و خدا را سجده کردند،

  4. عرض کردند پروردگار این چه نور است ؟ هذا رسید این نوریست از نور من که در آسمان ساکن نمودم و از عظمت خودم او را خلق کردم و او را از صلب پیغمبرى از پیغمبران خودم بیرون میآورم و آن پیغمبر را بر همه پیغمبران تفضیل میدهم و از این نور ائمه را بیرون میاورم که به امر من قیام نمایند و بحق من هدایت یابند و ایشانرا خلفاء خودم در زمین قرار میدهم .

  5. نور عبارت از روشنایى است که از خورشید و ماه و ستارگان بزمین میرسد و بشر  از آن استفاده میکند و همچنین لفظ نور بر روشنایى که از آتش و سایر اجسام دیگر بدست میآید اطلاق میشود حال باید فهمید که خدا فاطمه‏ ‏‏ را که از نور خود خلق فرموده یعنى چه ؟ آیا خدا هم مانند این اجسام داراى نور و روشنایى است که داراى حرارت باشد. خدا منزه است از اینگونه سخنان .

  6. مفسرین در معنى آیه : الله نور السموات و الارض بیاناتى نموده اند که بهترین آنها این است که خدا نور آسمانها و زمین است یعنى راهنماى اهل آسمان و زمین است و به هدایت او بندگان مهتدى شوند و به نور هدایت او راه سعادت را پیدا کرده و از راه ضلالت دورى کنند

  7. چنانکه انسان نابلد در شب تاریک در میان بیابان به روشنایى احتیاج دارد تا راه را پیدا کند همچنین مکلفین در این دنیا به نور هدایت الهى و الطاف توفیق او نیازمندند تا راه سعادت را از راه شقاوت تمیز دهند.

  8. و مؤ ید این قول است روایت کلینى در کافى از عباس بن بلال که گفت از حضرت رضا (علیه السلام)پرسیدم که معنى آیه شریفه . الله نور السموات و الارض چیست ؟ فرمود: خدا هدایت کننده اهل سموات و هدایت کننده اهل زمین میباشد و روایات دیگرى هم باین مضمون از اهل بیت اطهار رسیده است ، پس این روایت کاملا روشن میکند که نور بودن خدا یعنى هدایت کردن بندگان خود بوسیله انبیاء و اوصیاء ایشان و علمایى که در عصر بودند و لذا در روایات مثل نوره کمشکوة را به وجود مبارک پیغمبر تاءویل فرموده اند.

  9. پس از آنکه معنى نور بودن خدا معلوم شد معنى خلقت نور فاطمه‏ ‏‏ از نور خدا هم روشن میگردد باین بیان که همانطور که خدا منشاء نور هدایت است مظهر این نور هدایت را فاطمه‏ ‏ قرار داد و فاطمه‏ ‏روشنایى به اهل زمین و آسمان داد، یعنى به واسطه فاطمه‏ ‏ اهل آسمانها و زمین هدایت شدند.

  10. در ((کافى )) است که امام صادق (علیه السلام)به ((سماعه )) فرمود اول چیزیکه خدا را از مجردات خلق فرمود عقل بود آنهم از نور خودش . چون بواسطه عقل تمیز خوب و بد داده میشود و حقایق اشیاء را مى بیند در حقیقت بمنزله چشم و راهنماى انسانست که هدایت بسوى کارهاى خوب میکند خداوند فرمود اینرا هم از نور خودم خلق کردم یعنى چون من خودم نور هدایت هستم عقل را هم خلق کردم تا هادى مردم باشد.

  11. پس معلوم شد اینکه خداوند خودش را در قرآن معرفى به نور میفرماید
    یعنى خدا هادى اهل زمین و آسمانها است مثل نوره کمشکوة مثل نور حقتعالى که هدایت باشد مثل روزنه اى است در دیوارى که نهایت آن بخارج راه ندارد مانند طاقچه اى که در آن طاقچه ((فیها مصباح )) چراغى افروخته اند المصباح فى زجاجة که آن چراغ افروخته شده در قندیلیست از شیشه و بلور اگر چه اطراف چراغ را گرفته ولى بواسطه آن شفافیت که دارد مانع از آن نور چراغ نمیشود بلکه آن نور باطراف روشنایى میاندازد

  12. الزجاجة کانها کوکب درى آن شیشه و بلور از غایت صفا و لطافت مانند ستاره اى است که در کمال درخشندگى باشد یوقد من شجرة مبارکة یعنى این چراغ و مصباح افروخته شده از روغن درختى است که بسیار با برکت و نفع دهنده است زیتونة که زیتون باشد لاشر قیة و لاغربیة معانى بسیارى براى اینجمله شده

  13. که بهتر از همه اینست که این درخت زیتون از درختهاى دنیا نیست که در شر ق و غرب عالم باشد یکاد زینتها یضى ء نزدیک است روغن آن درخت از غایت تلالو روشنى دهد قبل از آنکه در چراغ ریخته شود و لولم تمسسه نارا اگر چه بآن آتشى نرسیده باشد یعنى صفا و درخشندگى آن روغن به اندازه ایست که بدون آتش روشنایى بخشد و اگر در چراغ رود روشن شود نور على نور یک روشنى افزوده روى روشنى دیگر خواهد بود

  14.  یعنى روشنایى زیت همدست با نور چراغ و لطافت زجاجة شده و در مشکوة که جامع انواراست آن نور بغایت روشنایى انداخته یهدى الله لنوره من یشاء حقتعالى هر که را بخواهد به نور خود که هدایت و توفیق باشد هدایت میفرماید یعنى هر کس دنبال این نور برود و لیاقت پیدا کند حقتعالى نور را به او مرحمت فرماید

  15. این جمله از آیه خودش نور را معنى میکنند که نور بمعنى هدایت است و قبلا هم ما الله نور السموات را بمعنى هدایت معنى کردیم .

  16. و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شى ء علیم حقتعالى مثالهایى براى شما میزند یعنى مقولات را بصورت محسوسات براى شما بیان میکند تا آنکه مطلب را زود دریابید و مقصود زود هویدا گردد و خدا بر هر چیزى دانا است .

  17. سیدهاشم بحرینى )) در کتاب ((غایة المرام )) خود پانزده حدیث از طرق خاصه و دو حدیث از طرق عامه نقل کرده که این آیه درباره اهلبیت اطهار است آنها هدایت الهى در زمین میباشند.

  18. منجمله از ((کلینى )) در ((کافى )) از ((صالح بن سهل همدانى )) نقل میکند که حضرت صادق (علیه السلام)در آیه الله نور السموات و الارض ‍ نوره کمشکوة فرمود: مشکوة فاطمه‏ ‏‏ علیهاالسلام است ، فیها مصباح حضرت حسن علیه السلام ، المصباح فى زجاجة حسین علیه السلام است . یعنى همانطور که قندیل اطراف چراغ را گرفته نور امامت حسین و نه فرزندش که امام بودند اطراف حسن را گرفته یعنى امامت از صلب حسین است نه حسن کانها کواکب درى فاطمه‏ ‏(علیه السلام)است که او کوکب درخشنده در میان زنان عالم میباشد

  19. یوقد من شجرة مبارکة زیتونة ابراهیم است ، لاشر قیة و لاغربیة یعنى نه یهودى است نه نصرانى یکاد زینتها یضى یعنى زود باش که از آن علم منتشر  گردد یعنى از فاطمه‏ ‏و لولم تمسسه نار نور یعنى امامى بعد از امامى یهدى الله بنوره من یشاء یعنى خداى تعالى هر که را بخواهد بسوى ائمه هدایت میکند.

  20. نظیر این حدیث از ((ابن مغازلى )) شافعى در ((کتاب مناقب )) نقل شده است ، پس از آیه و روایت معلوم شد که فاطمه‏ ‏‏ زهرا‏‏‏ مانند کوکب درى است که آن ستاره از خود نور دارد.

  21. و دلیل بر اینکه آیه نور درباره اهلبیت نازل شده آیه بعد از آن است که میفرماید: فى بیوت اذن الله اءن ترفع و یذکر فیه اسمه زیرا در روایات فریقین وارد شده که بیوت اهلبیت میباشند.

  22. ابن عباس )) میگوید در مسجد رسول خدا بودم کسى آیه فى بیوت اءذن الله را خواند من گفتم به رسول الله آن بیوت کدامند؟ فرمود انبیاء و بدست مبارک خود بجانب خانه دختر خود فاطمه‏ ‏‏ زهرا‏‏‏ اشاره فرمود.

  23. عامه از انس نقل کرده اند که روزى رسول خدا آیه فى بیوت اءذن الله را خواند مردى از جاى برخاست عرض کرد یا رسول اله آن خانه ها کدامند فرمود خانه هاى انبیاء دیگرى عرض کرد یا رسول اله خانه على و فاطمه‏ ‏‏ از آن خانه ها است ، فرمود بلى بهترین آنها است .

  24. سیدة نساءالعالمین : خداوند تبارک و تعالى بدلائل و جهاتى در زندگانى دنیا مرد را بر زن ترجیح داده ، بلکه بواسطه آیه مبارکه الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض ، مرد را والى و غالب بر زن قرار داد یعنى مردان مرتبه تسلط و تغلب بر زنان دارند از دو وجه :

  25. اول - از جهت آنکه خدا تفضیل داده مردان را بر زنان بقوت بدن و کمال حسن تدبیر و به اختصاص نبوت و امامت و ولایت و اقامه حدود و شعایر اسلامى و جهاد وارث که زن نصف مرد میبرد و شهادت که چهار زن مطابق دو مرد است و دیه که دیه زن نصف مرد میباشد و امام جماعت که زن حق ندارد براى مرد امام جماعت شود و مرجع تقلید و قاضى که باید از جنس مرد باشد نه زن اگر چه زن خیلى عالمه و در علمش برتر از مرد هم باشد.

  26. دوم - و بما انفقوا اموالهم بواسطه آنکه مردان از مال خود بزنان نفقه و کسوه و مهر میدهند.

  27. نظر علم در تفاوتهاى جسمى مرد و زن .امروز با دقت تمام حساب کرده اند و مغز زن را صد الى دویست گرم کمتر از مرد یافته اند البته این محاسبه کردن پس از رسیدگى کردن یازده هزار مغز زن و مرد اروپایى بوده که حد متوسط مغز مرد را ((1361)) گرم و حد متوسط مغز زن را ((1200)) گرم معین نموده اند.

  28. نکته اى در جمجه .البته معلومست که جمجمه مرد و زن به نسبت مغزایند و متفاوتست ، یعنى جمجه زن در حدود 15 از جمجمه مرد کوچکتر است ، اما نکته مرموز و لطیف آنکه دانشمندان فن معتقدند هر قدر علم و مدنیت در بشر  افزونتر میشود وسعت جمجمه مرد بیشتر میگردد و اما در زن رو به تنزل است و لذا ((گوستاولوبون )) فرانسوى در کتاب ((تمدن اسلام و عرب )) مینویسد طبق تحقیق دانشمندان فن حجم جمجمه زنان امروز از حجم زنان غیرمتمدن قدیم کمتر و در مرد قضیه کاملا برعکس میباشد.

  29. حواس خمسه زنان .طبق تحقیقات فیزیولوژیستها گرچه مردم قاره ها و مناطق مختلف بر حسب احتیاج به حاسه مخصوصى نسبت بیکدیگر متفاوت هستند، مثلا اهالى آندامان ((یعنى ساکنین جزایر بین شبه جزیره مالاکا و سیلان )) با حس شامه از مسافت دورى بوى میوه را حس ‍ میکنند و مردم ((کالموک )) که از قبایل آلتایى در مغولستان غربى هستند نوعا قوه باصره آنها قویتر از سایر مناطق است اما در همه جا زنان از این حواس نصیب کمترى دارند.

  30. ((صدوق )) در ((علل الشر ایع )) از ((محمد بن سنان )) نقل میکند که گفت من نامه اى خدمت حضرت رضا (علیه السلام)نوشتم و از علت قبول نشدن شهادت زن در طلاق و روایت هلال سئوال کردم حضرت فرمودند زیرا که قوه بینایى ضعیف و در احساسات و جانبدارى مفرط هستند.

  31. حتى قوه لامسه که در مناطق مختلف تا حدودى نزدیک بهم است ولى در زنان بعلت ضعف همین قوه است که میتوانند درد سخت زایمان را کمتر درک کنند و این اختلاف در حیوانات نر و ماده نیز تجربه شده است .

  32. ضربان نبض زن و مرد . قلب زن شصت گرم کمتر از قلب مرد است و لذا در ضربان نبض ما سنجشهائیکه بعمل آمده حد متوسط در میان اروپائیان 72 ضربه در هر دقیقه و بین سیاههاى آتازونى 74 ضربه در هر دقیقه و بین هندوهاى امریکا 76 ضربه در هر دقیقه اندازه گیرى شده ولى در هر نقطه جهان سرعت ضربان نبض زن بعلت ضعف قواى او نسبت به مرد بیشتر است و این اختلاف در هر دقیقه بین 10 تا 14 ضربه است چنانکه در حیوانات ماده نیز ضربات نبض سریعتر است . مثلا در شیر ماده 7 ضربه بیشتر از شیر نر و در گاو ماده 20 ضربه بیشتر از نر میباشد.

  33. تنفس زن و مرد . براى تنفس نیز مطالعاتى شده ، در ایران در هر یک دقیقه معمولا 8 الى 20 و در فوئرثهیا 16 تا 20 و در میان گیرگیزها که ملل شمالى و غربى چنین هستند معمولا 19 و در اروپا 14 تا 18 بار در یک دقیقه تنفس میکنند.

  34. در تنفس بعلت ضیق و ضعف جهاز تنفسى زیرا گنجایش هوا در جهاز تنفسى مرد به اندازه نیم لیتر بیش از زن است و نیز مرد در هر ساعت 11 گرم کربن میسوزاند و بهمین سبب اکسیژن بیشترى وارد ریه اش میشود، در صورتیکه زن در هر ساعت 7 گرم بیشتر نمى سوزاند، زن سریعتر نفس میکشد اگر چه با این سرعت نتیجه کمترى از لحاظ اکسیژن نصیبش میشود.

  35. قامت زن و مرد : قامت زن بطور متوسط 12 سانتى متر از قامت مرد کوتاهتر است و این تفاوت از هنگام ولادت کاملا مشهود است و اختصاص به زن و مرد متمدن هم ندارد بلکه این اختلاف چون روى قوانین طبیعى و ساختمان قواى جسمانى است در میان قبایل وحشى به همین نسبت دیده میشود.

  36. وزن زن و مرد : وزن اختلاف زن و مرد از همان آغاز تولد معلومست و معدل نسبت تفاوت و زن آنها در همه جا پنج کیلوگرم است ، یعنى وزن بدن مرد بطور متوسط 47 کیلوگرم و وزن متوسط زن 42 کیلوگرم است و همچنین استخوان بندى زن معمولا کوچکتر و سبکتر از استخوان بندى مرد است و استخوان مرد محکمتر از استخوان زن است .

  37. و نیز عضلات و ماهیچه زن ضعیفتر و ظریفتر از مرد است و حجم عضلات زن به اندازه یک ثلث کمتر از مرد میباشد و بهمین جهت اندام زن لاغرتر و حرکاتش از مرد کندتر است و همچنین حجم ریه زن 1300 ولى حجم ریه مرد 1600 سانتیمتر مکعب است و نیز خون زن از لحاظ رنگ و وزن و هم از جهت ترکیب با خون مرد تفاوت دارد یعنى خون زن کم رنگتر و سبکتر از خون مرد است و گلبولهاى سفید در خون مرد بیشتر است و مقدار هموگلوبین ((ماده آهنى رنگین خون )) و مواد ازتى و آلبومین ، ((سفیده تخم مرغ )) در خون زن کمتر است .

  38. این مسلم است که فعالیتهاى روانى محققا با فعالیتهاى فیزیولوژیکى بدن بستگى دارد جان با جسم مانند شکل یک مجسمه با سنگ مرمر بهم آمیختگى دارد و لذا در کتاب ((انسان موجود ناشناخته )) میگوید متخصصین تعلیم و تربیت باید اختلافات عضوى و روانى جنس مرد و زن را در نظر داشته باشند و توجه باین نکته اساسى در بناى آینده تمدن حائز کمال اهمیت است .

  39. در کتاب ((حقوق زن )) مینویسد: در اینکه میان روح و جسم بطور کلى همبستگى و تناسب دقیقى برقرار است و فعالیتهاى روانى با فعالیتهاى فیزیولوژى نسبت و بستگى تام دارد، تردیدى نیست مثلا اخته کردن خواجه سراهاى سابق که یک عمل جسمانى است آنچنان تاءثیر فورى در تغییر روحیات و اخلاق مردانگى آنها داشت که کاملا محسوس بود و حتى در صدا و بشر ه آنان نیز تغییرات کلى داده میشود و نیز بیرون آوردن تخمدانهاى زنان در روحیات آنان تغییرات کلى میدهد که افسردگى بیحد، اختلال و تشویش افکار سوء خلق کم حوصلگى و امثال آنرا میتوان از آثار آن شمرد.

  40. 39نیروى تعقل و عواطف زن و مرد : نیروى جسمانى و اعصاب قوى و قدرت دماغى مرد او را براى مجاهدت و مبارزه دامنه دارترى در امور زندگى آماده میسازد. خواه این مبارزه در میدانهاى جنگ باشد یا در برابر درندگان جنگل براى تهیه صید یا در راه تاءسیس نظامات حکومت و شئون اقتصاد و یا براى تحصیل غذا و معیشت خود و زن و فرزندش . ولى در موضوعات عاطفى مانند کودکان غالبا دستخوش تحول و تبدیل میشود، بر عکس زن در موضوعات عاطفى بسیار نیرومند است و در کارهاى محتاج به فکر یا نیروى جسم استقرار و ثبات ندارد، مگر کارهائیکه با عواطف زنانه او ملایم باشد، مانند پرستارى و سرپرستى اطفال و گلسازى و تدبیر منزل و خیاطى و غیره و این تفضیلى که خداوند براى مردان قائل شده دلیل بر حقارت و سلب احترام از زن نیست بلکه این اختلاف طبق مصلحت و حکمت آفریننده حکیمى است که براى ترقى و تکامل نوع بشر  لازم دانسته است .

  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده