پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۴ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

۲۱
آذر

                                          بسم الله  الر حمن الرحیم

                                   اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

      1. بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛  ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام  در دانش نامه علوی آمده است  بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده در نمایش پردازش اربعیه حسینی  ملاحظه فرمایی. https://safarzade.blog.ir/       
  1. و از جمله کلام نصیحت فرجام آن امام همام است علیه السّلام: (کان یوصى به اصحابه) که وصیّت مى‏کند به آن صحابه‏هاى خود را به این وجه که: (تعاهدوا امر الصّلوة) تعهّد کنید کار نماز را که مناجات است با حضرت قاضى الحاجات (و حافظوا علیها) و محافظت نمایید بر آن با شرایط و ارکانش در جمیع اوقات (و استکثروا منها) و بسیار خواهید از نماز به کثرت و مداومت (و تقرّبوا بها) و نزدیکى جویید از آن به سوى قرب حضرت عزّت (کانت على المؤمنین) هست بر جمیع مؤمنان (کتابا موقوتا) فریضه کرده شده، که تعیین نموده شده است وقت آن (الا تسمعون) آیا نشنیده‏اید و گوش فرا نداشته‏اید (الى جواب اهل النّار) به جواب اهل دوزخ (حین سئلوا) وقتى که پرسیده شوند ایشان (ما سلککم فى سقر) چه چیز در آورد شما را در دوزخ (قالوا لم نک من المصلّین) گویند نبودیم ما از نماز گذارندگان (و انّها) و به تحقیق که نماز (لتحتّ الذّنوب) هر آینه مى‏ریزاند گناهان را (حتّ الورق) همچه ریختن برگ از درختان (و تطلقها) و رها مى‏کند . خطبه همام : تنبیه‏الغافلین . ص 60 ..
  2. خطبه یک صد و هشتاد و هشتم: [در وصف متقین ]. کاوشى‏درنهج‏البلاغه : به نظر من، این خطبه ، همچون آئینه‏ایست پیش روى مؤمنین، تا خود را با معیارهاى متّقین مقایسه کنند. ( خطبه آینه ) - 133 نکته فضیلت در وصف  متقین 2-
  3. خطبه همام‏   وصیت حضرت از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام به اصحاب خود دارای سرفصل هایی است که در این مختصر خدمت حضرات اساتید محترم جهت الگو گیری و بهروری و رفع نواقص آمده شده ؛ هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی
  4. خلق الخلق حین خلقهم، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که از اطاعتشان بی نیاز ؛ و از نافرمانی آنان در امان بود. المعجم‏الموضوعی .ص 64 .
  5. خلق الخلق حین خلقهم، مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ، إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ. خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ، وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون روایات، چون روایات جز برای وجدان‌ها مناسب نبود، نه وجدان در خود. علم او در اسرار غیبی سوتره رخنه کرد و در راز آموزه های پنهانی پنهان شد. الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج.. ص 30 .  
  6. خلق الخلق حین خلقهم، عَلَى غَیْرِ تَمْثِیلٍ، وَ لَا مَشُورَةِ مُشِیرٍ، وَ لَا مَعُونَةِ مُعِینٍ، فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ، وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ، فَأَجَابَ وَ لَمْ یُدَافِعْ، وَ انْقَادَ وَ لَمْ یُنَازِعْ. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که غیر از آن نظری نیست و منصوبی نیست پس به فرمان او آفریده شد و مطیع او شد و جواب داد و  نزاع نکرد.. الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج.. ص 19.
  7. لیس مذ خلق الخلق حین خلقهم،استحقّ اسم الخالق، و لا بإحداثه البرایا استحقّ اسم البارى‏ء، فرّقها لا من شی‏ء و ألّفها لا بشی‏ء، و قدّرها لا باهتمام. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او سزاوار نام خالق بود و نه با خلقت، سزاوار نام مبتکر بود. بدون هیچ چیز آن را جدا کنید، بدون هیچ چیز آن را بنویسید و بدون علاقه از آن قدردانی کنید. نهج‏السعادة .ج 3 . ص 47 .   
  8. و هو الّذی خلق الخلق حین خلقهم، على غیر مثال امتثله، و لا مقدار احتذى علیه من خالق کان قبله، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون مثالی که از آن پیروی کرد و هیچ معیاری وجود نداشت که بتواند از آفریدگاری که پیش از او بود تقلید کند. نهج‏السعادة .ج 1 .ص 610 .
  9. الّذی خلق الخلق حین خلقهم،لعبادته، و أقدرهم على طاعته بما جعل فیهم، و قطع عذرهم بالحجج فعن بیّنة هلک من هلک، و عن بیّنة نجا من نجا و للّه الفضل مبدئا و معیدا. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او را بپرستند و با آنچه در میانشان قرار داد آنان را اطاعت کردند و عذرشان را با حجت قطع کرد، پس به دلیل هلاک شد و به دلیل نجات یافت، و فضل و اصل از آن خداست. تکرار کننده نهج‏السعادة .ج 1. ص 603 .
  10. .إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق الخلق حین خلقهم،بالحقّ، و لا یرضى من أحد إلّا بالحقّ، و فی سلطان اللّه تذکرة ممّا خوّل اللّه، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که به حق و هیچ کس جز به حق راضی نمی شود و در نزد خداوند تذکری است از آنچه خداوند اجازه داده است. نهج‏السعادة .ج 1.ص 467.
  11. خلق الخلق حین خلقهم، عَلى‏ غَیْرِ اصْلٍ، وَ ابْتَدَأَهُمْ عَلى‏ غَیْرِ مِثالٍ، وَ رَفَعَ السَّمآءَ بِغَیْرِ عَمَدٍ، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون پایه، و آنها را بدون مثال آغاز کرد، و آسمان را بدون قصد بالا برد. نهج‏البلاغةالثانی .ص 47 .
  12. خلق الخلق حین خلقهم،بعِلْمِهِ، وَ اخْتارَ مِنْ خِیارِ صَفْوَتِهِ امَنآءَ وَحْیِهِ، وَ خَزَنَةً عَلى‏ امْرِهِ، نهج‏البلاغةالثانی .ص 11. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او با علم خود، از میان بهترین نخبگان خود، متولیان وحی و حافظان امور خود را برگزید. نهج‏البلاغةالثانی .ص 47 .
  13. فإنّ اللّه سبحانه و تعالى خلق الخلق حین خلقهم،حین (إلى قوله) و وضعهم من الدّنیا مواضعهم، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که هنگامی که (به قول او) و آنها را در دنیایی که هستند قرار دهید،  نهج‏البلاغة(مؤسسة) .ص 576 . 
  14. خلق الخلق حین خلقهم،على غیر تمثیل (إلى قوله) و انقاد و لم ینازع، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون نمایندگی (به آنچه گفت) و رهبری کرد و مناقشه نکرد، ص 177، س 7. 
  15. خلق الخلق حین خلقهم، من غیر رویّة (إلى قوله) پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون دیدن (به قول او) اعتقادات وباور های تخت، (و" السُّرُرُ" جمع‏ سَرِیر، و هو مجلس السرور،) عقائد السّریرات، ص 119، س 10.
  16. خلق الخلق حین خلقهم،عَلَى غَیْرِ تَمْثِیلٍ وَ لَا مَشُوْرَةِ مُشِیرٍ وَ لَا مَعُونَةِ مُعِینٍ فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ فَأَجَابَ وَ لَمْ یُدَافِعْ وَ انْقَادَ وَ لَمْ یُنَازِعْ وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ وَ عَجَائِبِ خِلْقَتِه‏ . بدون وکالت، بدون مشاوره مشاور و بدون کمک شخص منصوب او را به فرمان او آفرید و تسلیم اطاعت او شد، پس جواب داد و دفاع نکرد و تسخیر نکرد و اختلافی نکرد و از فیض های پیشه و شگفتی های خلقتش. نهج‏البلاغة(مؤسسة) ص 177 . پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که
  17. خلق الخلق حین خلقهم، مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ . پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون روایات، چون روایات جز برای اهل وجدان مناسب نبودند و وجدانی در خود ندارد که علم او به اسرار نهان را زیر پا بگذارد . نهج‏البلاغة(مؤسسة) .ص 119.
  18. خلق الخلق حین خلقهم، بلا شریک أعانه على ابتداع عجائب الأمور لم یولد سبحانه فیکون فی العز مشارکا، و لم یلد فیکون موروثا هالکا. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون شریکی که او را در ابداع شگفتی ها یاری کند، او سبحان الله متولد نشد، پس در شکوه و جلال شریک بود، و زاده نشد، پس وارث محکوم به فنا بود نهج‏البلاغة(صبحی‏الصالح) .ص 759 .

خلق الخلق حین خلقهم، مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ-  إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ-  وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ-  خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ-  وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ . پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که نقل نمی شود - وقتی روایات فقط با سرگردانی چریک ها تناسب داشت - و فی نفسه ضمانت نیست - علم به علم او نهج‏البلاغة(صبحی‏الصالح) .ص 155.

  1. خلق الخلق حین خلقهم، پس جمیع فیوض الهیه، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بر هر کس که فائض شود، اوّلا و بالذات به روح اقدس آن حضرت وارد مى‏گردد، و بعد از آن مترشّح مى‏شود به ما دون او، کما قال تعالى: وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ و قال سبحانه: الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ. منهاج‏الولایة .ج 1 .ص 589 .
  2. فاعلم أنّ اللّه تعالى لمّا خلق الخلق حین خلقهم،خلقهم أصنافا، و جعل فى کلّ صنف خیارا، و اختار من الخیار خواصّ و هم المؤمنون، و اختار من المؤمنین خواصّ و هم الأولیاء، و اختار من هؤلاء الخواصّ خلاصة و هم الأنبیاء، و اختار من الخلاصة نقاوة و هم أنبیاء الشرائع المقصورة علیهم، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که آنها را طبقاتى آفرید و در هر طبقه اى انتخاب کرد و از میان نخبگان برگزیده که مؤمنان هستند برگزید و از میان مؤمنان نخبگان را برگزید و آنها اولیاءند و از آن نخبگان نخبگان را برگزید. و آنان پیامبرانند و از نخبگان، پاکی را برگزیدند و آنان پیامبران شرایع محدود به آنان هستند. منهاج‏الولایة .ج 1.ص 447.
  3. خلق الخلق حین خلقهم، فى أزل الأزل. فإذا أراد خلق روحه، نظر بجماله إلى جلاله و نظر بجلاله إلى جماله. فظهر من النظرین روح آدم علیه السلام. فجعلها بصفة الخاصّ و نفخ فى روحه روحا، و هو علم الصفات بفعل الخاصّ الذى یتعلّق بالذات. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که در ابدیت. پس اگر بخواهد روح خود را بیافریند، به جمالش به جلالت او می نگرد و به جمالش به جمال او می نگرد. سپس روح آدم علیه السلام از هر دو چشم ظاهر شد. پس آنها را با صفت خاص آفرید و روحی در روح او دمید که علم به صفات به فعل خاص مربوط به ذات است. منهاج‏الولایة ج .1.ص 230.
  4. خلق الخلق حین خلقهم، بحکمته بلا اقتداء و لا اصابة خطأ و لا بحضور جماعة و ملأ، و هذا کقوله تعالى «ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که با حکمت او، بدون تقلید، بدون اشتباه و بدون حضور گروه و مجلس، و این چنان است که حق تعالی می فرماید: «نه من شهود خلق السموات و الارض و لا خلقت. خودشان، و من گمراهان را پشتیبان نمی‌گیرم»منهاج‏البراعة(راوندى)  ج 2  ص 221.
  5. خلق الخلق حین خلقهم، على غیر تمثیل، و لا مشورة مشیر، و لا معونة معین، فتم خلقه بأمره، و أذعن لطاعته، فأجاب و لم یدافع، و انقاد و لم ینازع. منهاج‏البراعة(راوندى) ج 2 ص 95. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که
  6. فانّ اللّه سبحانه خلق الخلق حین خلقهم ؛ غنیا عن طاعتهم بی نیاز  در اطاعت آنها ؛ منهاج‏البراعة(الخوئی) .ج 12. ص 115     
  7. خلق الخلق حین خلقهم ؛لم یحتج إلى مکان غنیّا عنه فهو بالصّفة التی کان لم یزل علیها او به مکانی ضروری برای او نیاز نداشت، زیرا هنوز در آن بود. منهاج‏البراعة(الخوئی) .ج 10.ص .248.
  8. خلق الخلق حین خلقهم ؛أنّه تعالى کان و لا عرش و لا مکان، و لما پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که حق تعالی بود و عرش و مکان نبود و چرا
  9. إنّما یدرک نفسه فی مثال من صورة و حجم و مقدر (خلق الخلق على غیر تمثیل) پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که فقط در مصداق صورت و اندازه و تقدیر (خلق خلق بدون نمایندگی) روش زبردستی منهاج‏البراعة(الخوئی).ج 9 .ص 260  .
  10. خلق الخلق حین خلقهم على غیر تمثیل، و لا مشورة مشیر، و لا معونة معین، پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که بدون وکالت، نه نصیحت مشاور و نه کمک یک معین منهاج‏البراعة(الخوئی) .ج 9 . ص 255.
  11.  خلق الخلق حین خلقهم إلخ».. انه تعالى واجب الوجود بذاته و صفاته، فهو-  إذن-  غنی عن کل شی‏ء، و الیه یفتقر کل شی‏ء وجودا و بقاء، و تقدم ذلک مرارا. فی‏ظلال‏ پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او جل جلاله به ذات و صفاتش واجب الوجود است، پس او - پس - محتاج به هر چیزی است، و همه چیز نزد او به وجود و بقاء محتاج است و این بارها ارائه شده است نهج‏البلاغة .ج 3 .ص 164.
  12. خلق الخلق حین خلقهم -  و یروى حیث خلقهم و هو غنی عن طاعتهم-  لأنه لیس بجسم فیستضر بأمر أو ینتفع به- پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که و نقل مى کند که آنها را در کجا آفریده است و مستقل از طاعت آنهاست - چون جسم نیست پس چیزى به او ضرر مى رساند یا از آن سود مى برد - شرح‏نهج..(ابن‏أبی‏الحدید) .ج 10.ص 134.
  13. خَلَقَ الْخَلْقَ حینَ خَلَقَهُمْ ، فَأَلْزَمَهُمْ عِبَادَتَهُ، وَ کَلَّفَهُمْ طَاعَتَهُ، تمام‏. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که او آنها را به عبادت خود واجب کرد و آنها را به اطاعت از او واجب کرد. نهج‏البلاغة .ص 194 .     
  14. فان اللَّه سبحانه و تعالى خلق الخلق حین خلقهم غنیا عن طاعتهم»... وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...... وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ... وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ. پس از ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیده هارا در حالی آفرید که . سرشار از اطاعت از آنها». و لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست. و خزانه های آسمان ها و زمین از آن خداست. و موسی گفت: «اگر شما و همه اهل زمین کافر شوند، خداوند بی‌نیاز و ستوده است»بهج‏الصباغة .ج 12.ص 416.
  15. فان اللَّه سبحانه و تعالى خلق الخلق حین خلقهم : اگر حکیم خلق را خلق کرده است و آنها را تکلیف کرده است و ایشان را برگردانیده است براى خاطر پاداش دادن یا براى ایمان و عمل صالحات و نصب کرده است براى ایشان یک معصومى که گفتارش یقین را برساند غرضش نقض کرده است و نقض غرض باطل است.
  16. فان اللَّه سبحانه و تعالى خلق الخلق حین خلقهم : مى‏خواهد بگوید جمال و زیبایى او بى‏نیاز از عشق‏ورزى ماست، او گلى است که از نغمه‏سرایى بلبلها بى‏نیاز است (انَّ اللَّهَ خَلَقَ‏ الْخَلْقَ‏ حینَ‏ خَلَقَهُمْ‏ غَنِیّاً عَنْ طاعَتِهِمْ)[1]، او بى‏نیاز مطلق است از طاعت ما، از عشق‏ورزى ما، از عبادت ما و از همه چیز.
  17. خلق الخلق حین خلقهم : داستان معروفى در نهج البلاغه است. مردى به نام همّام بن شریح که خودش مردى زاهد و متقى بوده و یک آمادگى و صفایى داشته مى‏آید خدمت حضرت و عرض مى‏کند:
  18. یا امیرَ المؤمنین! صِفْ لِىَ الْمُتَّقینَ. براى من اوصاف متقیان و با تقواها را بگو، متقیان چه صفاتى دارند؟ حضرت مثل اینکه تفرّس کرد که گفتن این جمله‏ها براى این آدم خالى از یک نوع خطرى نخواهد بود. اول دو سه جمله، خیلى سر بسته و مختصر و ساده گفتند:
  19. یا هَمّامُ اتَّقِ اللّهَ وَ أَحْسِنْ فَانَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنونَ. گفت: یا امیر المؤمنین! این براى من کافى نیست، دلم مى‏خواهد چهره متقیان را براى من ترسیم و مشخص بیان کنید.
  20. فرمود: فَانَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ‏ الْخَلْقَ‏ حینَ‏ خَلَقَهُمْ‏ غَنِیّا عَنْ طاعَتِهِمْ آمِنا مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِانَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصاهُ وَ لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اطاعَهُ ... فَالْمتقون فیها هُمْ اهْلُ الْفَضائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الْاقْتِصادُ. خلق چنین‏اند و متقیان کسانى هستند که فضیلتها را ربوده‏اند. آنگاه بیان فرمود که سخن گفتن متقیان چگونه است، لباس پوشیدنشان چگونه است، راه رفتنشان چگونه است، شبشان چگونه است، روزشان چگونه است، معاشرتشان با خانواده‏شان چگونه است.
  21. در حدود 130 صفت براى متقین ذکر کرد. همین طور که حضرت ذکر مى‏کرد، این مرد که یک آمادگى و صفایى داشت، تدریجا برافروخته‏تر مى‏شد و کم کم انگار در این عالم نیست. هنوز سخنان على به پایان نرسیده بود که فریادى شنیدند. رفتند بالاى سرش، دیدند از دنیا رفته.
  22. شَهِقَ شَهْقَةً فَماتَ. فریادى شنیدند. رفتند بالاى سرش، دیدند از دنیا رفته. آن‏وقت حضرت فرمود: هکَذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ الْبالِغَةُ بِاهْلِها. اگر موعظه، رسا و موعظه شنو اهل موعظه باشد موعظه این‏چنین مى‏کند.

( خطبه آینه ) - 133 نکته فضیلت در وصف  متقین 2- امید است مورد استفاده قرار گیر .. هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

[1] نهج البلاغه، خطبه 191

 

 

  • حسین صفرزاده
۲۰
آذر

خطبه یک صد و هشتاد و هشتم: [در وصف متقین ]. کاوشى‏درنهج‏البلاغه : به نظر من، این خطبه ، همچون آئینه‏ایست پیش روى مؤمنین، تا خود را با معیارهاى متّقین مقایسه کنند. ( خطبه آینه ) 1- 133 نکته فضیلت در وصف  متقین

خطبه همام‏   وصیت حضرت از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام به اصحاب خود دارای سرفصل هایی است که در این مختصر خدمت حضرات اساتید محترم جهت الگو گیری و بهروری و رفع نواقص آمده شده ؛ هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی

 بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم:

  1. فحمد اللّه و أثنى علیه، و صلى على النبی صلى اللّه علیه و آله،
  2. ثم قال: أمّا بعد، فإنّ اللّه سبحانه و تعالى خلق الخلق-  حین خلقهم-  غنیّا عن طاعتهم،
  3. آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه،
  4. و لا تنفعه طاعة من أطاعه،
  5. فقسم بینهم معایشهم،
  6. و وضعهم من الدّنیا مواضعهم،
  7. فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل:

1. تقوی‏ :1. اهل فضائل‏

1 قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ‏ نهج‏البلاغه، خطبه 193. فضائل، تنها بر اساس تقوا است، نه زبان و نژاد و مال و ...

فضایل امیر مؤمنان و اهل‏بیت علیهم السلام برای  تمسک و الگوگیری که و هر کس به‏ (دین وکتاب) خدا تمسّک‏ جوید، پس قطعاً به راه مستقیم هدایت شده است.  ‏

  1. فضیلت علم بقرآن : * کسى‏که تمام علم کتاب را دارد، على‏بن ابى‏طالب علیهما السلام است. اگر کسى که بخشى از علم کتاب را مى‏داند تخت بلقیس را در یک آن حاضر مى‏کند، پس کسى که تمام علم کتاب را مى‏داند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟
  2. 17. جامع همه فضیلت ها است: قال (عله السلام ): الاخْلاصُ یَجْمَعُ فَوَاضِلَ الاعْمَالِ وَ هُوَ مَعْنَی مِفْتَاحُهُ الْقَبُولُ وَ تَوْقِیعُهُ الرِّضَا مستدرک‏الوسائل، ج 1، ص 99.
  3.  فضیلت کسب وکار با دست خویش‏ از پیامبر اکرم (ص) سوال شد، کدام کسب و پیشه پاکیزه‏تر است؟ فرمود: عَمَلُ الرَّجُلِ بِیَدِهِ ... مستدرک الوسائل، ج 13، ص 24.
  4. 11. فضیلت کسب وکار جهت مخارج خانواده‏ : وَ أَنْ لَیْسَ لِلانْسانِ إِلا ما سَعی‏ نجم، 39.
  5. فضیلت و اهمیت تکبیر ، محبوب ترین ذکر نزد خدا : روی رِبْعی عَنْ فُضَیْلٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام‏ قَال: لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّهْلِیلِ وَ التَّکْبِیرِ کافی، ج 2، ص 506.
  6.  فضیلت و اهمیت تکبیر ، محبوب ترین ذکر نزد خدا : روی رِبْعی عَنْ فُضَیْلٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام‏ قَال: لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّهْلِیلِ وَ التَّکْبِیرِ کافی، ج 2، ص 506.
  7. فضیلت عبادت : انسان موجودی با فضیلت است: فَضَّلْناهُمْ‏ اسراء،. جانشین خدا است: جاعِلٌ فِی الارْضِ خَلِیفَةً بقره، . همه خیرها برای او است: سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الارْضِ‏ حج، 65.  برای هدفی بس والا آفریده شده است: لِیَبْلُوَکُمْ‏ مائده، 48. لِیَعْبُدُونِ‏ ذاریات، 56.
  8. فضیلت‏ بجا آوردن اعمال حج :  قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): النَّائِمُ بِمَکَّةَ کَالْمُجْتَهِدِ فِی الْبُلْدَانِ وَ السَّاجِدُ بِمَکَّةَ کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏ وسائلالشیعة، ج 13، ص 231. قال النّبی (ص): هر کس برا ی حجّ از خانه بیرون رود تا برگردد به هر گامی صد هزار هزار حسنه و هزار هزار گناه از او محو و هزار هزار درجه و برای هر درهمی هزار هزار درهم و هر کار خیری انجام دهد، هزار هزار. اگر بمیرد اهل بهشت و اگر برگردد آمرزیده و دعایش مستجاب و ...
  9. فضیلت زیارت: حضرت رضا (ع) به سعد فرمود: قَالَ عَلِیُّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع: یَا سَعْدُ عِنْدَکُمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى (ع) (منظورتان قبر فاطمه موسى بن جعفر است) قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ بحارالانوار، ج 99، ص 265.
  10.  فضیلت واهمیت درختکاری‏ ، پاکترین و حلالترین شغل‏ . مردى از امام صادق (ع) پرسید: شنیده‏ام زراعت مکروه است، امام صادق (ع) فرمودند: زراعت کنید، درختکارى کنید، بخدا قسم کارى از این پاکتر و حلال‏تر نیست: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَسْمَعُ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّ الزِّرَاعَةَ مَکْرُوهَةٌ فَقَالَ ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلا أَجَلَّ وَ أَطْیَبَ مِنْهُ وَ اللَّهِ لَیُزْرَعَنَّ الزَّرْعُ وَ لَیُغْرَسَنَّ الْغَرْسُ بَعْدَ خُرُوجِ الدَّجَّالِ‏ مستدرک الوسائل، ج 13، ص 461
  11. فضیلت ماه رمضان‏ ؛ خطبه مهم ماه رمضان در بحار، ج 94، ص 356. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ وَسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ إِجَابَةٌ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّارِ من‏لایحضره‏الفقیه، ج 2، ص 94
  12.  اهمیت و فضیلت‏ زیارت اهل قبور:  قَالَ الْکَاظِمُ (ع): مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَزُورَ قُبُورَنَا فَلْیَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا کافی، ج 4، ص 59
  13. فضیلت‏ روز عرفه پیامبراکرم (ص):" برخی از گناهان جز در عرفه بخشوده نمی شود".
  14. امام علی (ع):" از رسول خدا (ص) پرسیده شد چه کسی از اهل عرفات جرمش بزرگتر است؟ فرمود: آنکه از عرفات بر می گردد و می بیند که آمرزیده نشده است". امام صادق (ع) فرمود:" مقصودشان کسی است که از رحمت الهی مأیوس باشد".
  15. 1. فضیلت عاقل‏ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إفطار العاقل أفضل من صوم الجاهل و إقامة العاقل أفضل من شخوص (حرکت) الجاهل‏ المحاسن، ج 1، ص 193.
  16. فضیلت علم: 1 امتیاز انسان: وَ عَلَّمَ آدَمَ الاسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هولاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‏ بقره/ 31.
  17. 1. فضیلت عید فطر1 عید، روز تقرب نه روز تبطّل‏ ، قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع) أَلا إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمٌ جَعَلَهُ اللَّهُ لَکُمْ عِیداً وَ هُوَ سَیِّدُ أَیَّامِکُمْ وَ أَفْضَلُ أَعْیَادِکُمْ وَ قَدْ أَمَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِالسَّعْیِ فِیهِ إِلَی ذِکْرِهِ
  18. فضیلت‏ ادب‏ : از نکات تربیتی‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لانْ یُؤدِّبَ أَحَدُکُمْ وُلْدَهُ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِنِصْفِ صَاعٍ کُلَّ یَوْمٍ‏ مکارم‏الاخلاق، ص 222.
  19. 1. فضیلت علماءوفقها : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: ثَلَاثَةٌ یَشْفَعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُشَفِّعُهُمْ الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ الشُّهَدَاءُ خصال صدوق، ج 1، ص 156.
  20. 2. پاداش فضیلت ها . مسجد درقرآن‏ ؛ انتخاب مسجد: قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً کهف/ 21.
  21. 3. فضیلت نماز جمعه‏ ؛ گام برداشتن به سوی نماز جمعه سبب کم شدن وحشتهای فرد در قیامت می‏شود:
  22. قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ: أَخْبِرْنَا عَنْ سَبْعِ خِصَالٍ أَعْطَاکَ‏ اللَّهُ مِنْ بَیْنِ النَّبِیِّینَ وَ أَعْطَی أُمَّتَکَ مِنْ بَیْنِ الامَمِ ..
  23. کارهایى که فضیلت بنى اسرائیل را به غضب تبدیل کرد ؛ در مورد تحریف  قرآن مى‏فرماید «مِنْ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» (نساء/ 46) به قول قرآن با دست خودشان چیزهایى مى‏نوشتند مى‏گفتند این حکم شرعى است‏
  24. هر زندگى ساده دلیل بر فضیلت نیست‏ : مى‏گویند فلانى بسیار آدم خوب مستضعفى است. یا مى‏گویند: بسیار آدم فقیر و محرومى است. حالا فقیر و محروم خوب است یا بد است؟ بعضى از فقیرها را باید با چوب بر سرشان زد که چرا فقیر هستید؟ اینطور نیست که هر کس فقیر است مدح بشود. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فى قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام» (بقره/ 204)
  25. شب قدر، فضیلت : شب قدر شب نوزدهم است یا بیست و یکم یا شب بیست و سوم، احتمال بیست و یکم و بیست و سوم بیشتر از شب نوزدهم است. در میان بیست و یکم و بیست و سوم احتمال بیست و سوم بیشتر است. شب قدر شب نزول قرآن و شب آمدن فرشتگان به خدمت امام زمان (عج) است‏ شب قدر چه شبى است؟ شبى است که قرآن نازل شد. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (قدر/ 1)
  26. ایمان کامل (1)، فضیلت صلوات [22/ 09/ 78] ) کار خداوند و فرشتگان است: چون قرآن یک آیه‏اى دارد که تقریباً همه ایرانیان حفظ هستند که: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/ 56). بدرستیکه خداوند وملائکه درود مى‏فرستند بر پیامبراى کسانى که ایمان آورده‏اید شما هم بر او صلوات بفرستید ... و) کلید قبولى نماز است: اهل سنت‏ چهار رهبر دارند: 1- ابوحنیفه، امام شافعى، احمد حنبل و مالک. اما شافعى شعرى دارد که: «یا اهْل بَیْتِ رَسُول الله حُبُّکُم- فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فى القرآن انْزَلَهُ»
  27. فضیلت خدمت بیش از عبادت است‏ برویم سراغ روایات از برکات جمهورى اسلامى این است که ماه رجب دهها هزار جوان معتکف مى‏شوند حدیث داریم اگر مشکل یک مسلمانى را حل کنید از اینکه یک ماه معتکف بشوى و روزه بگیرى ثوابش بیشتر است 30 روز آدم توى مسجد معتکف شود یا یک مشکلى را از یک مسلمانى حلّ کند. سوال پس عبادات نماز و....فروع الدین چه میشود... جواب فرمان به فروع دین وعمل کردن به آنها اطاعت است نه عبادت ! عبادت بجز خدمت خلق نیست   
  28. دانش و بصیرت، همراه با تقویت و فضیلتعلمى که بصیرت آفرین و تقوا آفرین است این مهم است ما الآن توى دنیا مى‏توانید بگویید هرکس علمش بیشتر است بصیرتش هم بیشتر است؟ نه، افرادى داریم که مدرک علمى‏شان بالاست اما بصیرتى ندارند یعنى بینش ندارد علم دارد بصیرت ندارد
  29. 7- تحصیل، فضیلت است، اما ازدواج، ضرورت است‏
  30. فضیلت حفظ قرآن کریم‏ «لِکُلِّ آیَهٍ دَرَجَهٌ فَلَا تَکُونُ فَوْقَ حَافِظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» یا «حَظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» (بحارالانوار/ ج 89/ ص 22) بالاتر از حافظ قرآن درجه‏اى نیست. حفظ قرآن را اگر کسى بهش فشار نمى‏اید، خوب است. حفظ قرآن ارزش است، کمال است، فضیلت است.
  31. 5- فضیلت حفظ قرآن کریم‏ : «لِکُلِّ آیَهٍ دَرَجَهٌ فَلَا تَکُونُ فَوْقَ حَافِظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» یا «حَظِ الْقُرْآنِ دَرَجَهٌ» (بحارالانوار/ ج 89/ ص 22) بالاتر از حافظ قرآن درجه‏اى نیست. حفظ قرآن را اگر کسى بهش فشار نمى‏اید، خوب است. حفظ قرآن ارزش است، کمال است، فضیلت است.
  32. 1- مادر امام هادى، کنیز با فضیلت : خوب، حالا امام درباره مادرش چه مى‏گوید؟ مى‏گوید «امّى عارفه بحقى» مادرِ من امام شناس است. «و هى من اهل الجنه» مادرِ من اهل بهشت است. «لا یقربها شیطان» شیطان نزدیک مادر من نمى‏رود.
  33. دعا در هرجا ودر هر وقت که باشد، مفید است. چون خداوند مى‏فرماید: من نزدیک هستم. «فَإِنِّی قَرِیبٌ» آنچه از اوقات مخصوصه، یا اماکن مقدّسه براى دعا مطرح شده براى فضیلت‏ است‏
  34.  فضیلت : ماجراى خوابیدن حضرت على علیه السلام در بستر رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است. همچنان که تاریخ یعقوبى (ج 2، ص 39) موضوع را به صراحت بازگو مى‏نماید. در شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحدید (ج 4، ص 73) آمده است: معاویه چهار هزار درهم پول داد تا بگویند این آیه در شأن ابن‏ملجم نازل شده است!. تفسیر نمونه، ج 2، ص 49.
  35. در روایات شیعه و سنى آمده است که این آیه به منزله‏ى قلّه قرآن است و بزرگترین مقام را در میان آیات دارد. «1» همچنین نسبت به تلاوت این آیه سفارش بسیار شده است، از على علیه السلام نقل کرده‏اند که فرمود: بعد از شنیدن فضیلت‏ این آیه، شبى بر من نگذشت، مگر آنکه آیةالکرسى را خوانده باشم. «2»
  36. درجات در قیامت متفاوت است. هرکس فضیلت‏ بیشترى در دنیا کسب کند، لطف بیشترى در آخرت دریافت خواهد کرد. «یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ»
  37. نماز شب از نمازهاى بسیار با فضیلت‏ است و در سوره‏هاى مزّمل و مدّثر آمده است: «قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا» در روایات بیش از 30 فضیلت‏ براى نمازشب برشمرده شده است که به‏برخى از فضایل آن اشاره مى‏شود:
  38. * تمام انبیا نمازشب داشتند. نماز شب، رمز سلامتى بدن وروشنایى قبر است. نماز شب، در اخلاق، رزق، برطرف شدن اندوه، اداى دین و نورچشم مؤثّر است.
  39. خلف بن خلیفه گفت: از ابو هارون عبدى شنیدم گفت: با ابن عمر نشسته بودم که نافع بن ازرق گفت: به خدا قسم که على را دشمن مى‏دارم، او گفت: خدا تو را دشمن بدارد، کسى را دشمن مى‏دارى که فضیلتى از فضایل او از دنیا و آنچه در آن است بهتر است.
  40.  فضیلت وابعاد شخصیت والاى امیر المؤمنین  آن چنان گسترده و فراگیراست که هیچ کس را توان آن نیست که دراندیشه رسیدن به عمق آن باشد.  به گفته رسول گرامى اسلام: جز خدا و محمد هیچ کس على را آن چنان که بایسته است نشناخته  به گفته خود مولا: هیچ پرنده‏اى قدرت پرواز بر قله عظمت او را ندارد. این است که مى‏بینیم در طول تاریخ، هزاران کس درباره آن بزرگوار گفته‏اند و نوشته‏اند و آثار هنرى آفریده‏اند، ولى همگى به ناتوانى خود اعتراف کرده‏اند و هیچ کدام جز گوشه‏اى از شایستگى‏هاى آن امام عظیم را ننموده‏اند.

امید است مورد استفاده قرار گیر .. هَلْ مِنْ‏ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی‏ و هل ٍمِنْ‏ مَعِین‏ یُعینونی

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۹
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. کتب و ترجمه و شروح نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام
  3. حدود بیش از 120 کتب از نهج البلاغه دانش نامه علوی آمده است که در اینجا چهل نمونه نام کتب و زبان آورده شده
  4. نام کتاب: کلمات‏علیه‏غرا ؛ عربی
  5. نام کتاب: مختارات‏مبوبةمن‏نهج‏البلاغة فرانسه‏
  6. نام کتاب: مصادرنهج‏البلاغةوأسانیده‏ج 4 عربی ؛
  7. نام کتاب: مصباح‏البلاغةفی‏مشکاةالصیاغةج 4 عربی ؛
  8. نام کتاب: معارج‏نهج‏البلاغة ؛ زبان : عربى‏
  9. نام کتاب: مفتاح‏السعادةفی‏شرح‏نهج‏البلاغةج 7زبان : عربى‏
  10. نام کتاب: مفردات‏نهج‏البلاغه‏ج 2 زبان : عربى-فارسى‏
  11. نام کتاب: منتخب‏نهج‏البلاغه‏؛ زبان : فارسى‏
  12. نام کتاب: منهاج‏البراعةفی‏شرح‏نهج‏البلاغة(خویى)ج 21
  13. نام کتاب: منهاج‏البراعةفی‏شرح‏نهج‏البلاغة(راوندى)ج 3؛ زبان : عربى‏
  14. نام کتاب: منهاج‏الولایةفی‏شرح‏نهج‏البلاغةج 2 زمینه: شرح‏ زبان : فارسى-عربى‏
  15. نام کتاب: نهج‏البلاغة(بنیادنهج‏البلاغه) ؛ زمینه: شرح‏؛ زبان : عربى‏
  16. نام کتاب: نهج‏البلاغة(صبحى‏صالح) ؛ زمینه: شرح‏ ؛ زبان : عربى‏
  17. نام کتاب: نهج‏البلاغةالثانی‏ ؛ زمینه: مستدرک‏ ؛ زبان : عربى‏
  18. نام کتاب: نهج‏البلاغةانگلیسى‏
  19. نام کتاب: نهج‏البلاغه‏باترجمه‏فارسى‏قرن‏5و6 ؛ زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏
  20. نام کتاب: نهج‏البلاغه‏پارسى‏؛ زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏
  21. نام کتاب: نهج‏البلاغه‏درسخنان‏على‏علیه‏السلام(محسن‏فارسى) ؛ زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى‏؛
  22. نام کتاب: نهج‏البلاغه‏منظوم‏ ؛ زمینه: شعر؛ زبان : فارسى‏
  23. نام کتاب: نهج‏البلاغه‏منظوم‏کلمات‏قصار ؛ زمینه: شعر؛ زبان : فارسى-عربى‏
  24. نام کتاب: نهج‏البلاغةنبراس‏السیاسةومنهل‏التربیة(مقالات‏کنگره‏سوم) زمینه: در باره‏ ؛ زبان : عربى‏
  25. نام کتاب: نهج‏الحیاة ؛ زمینه: در باره‏ ؛ زبان : عربى‏
  26. نام کتاب: نهج‏السعادةفی‏مستدرک‏نهج‏البلاغةج 1؛ زمینه: مستدرک‏ ؛ زبان : عربى‏
  27. نام کتاب: نهج‏السعادةفی‏مستدرک‏نهج‏البلاغةج 8؛ زمینه: مستدرک‏ ؛ زبان : عربى‏
  28. نام کتاب: هزارگوهر ؛ زمینه: شعر؛ زبان : فارسى-عربى‏
  29. نام کتاب: واژه‏هاى‏نهج‏البلاغه‏؛ زمینه: فرهنگ لغات‏ ؛ زبان : عربى-فارسى‏
  30. نام کتاب: یادنامه‏دومین‏کنگره‏نهج‏البلاغه‏؛ زبان : فارسى‏
  31. نام کتاب: یادنامه‏علامه‏شریف‏رضى(مقالات‏کنگره‏ششم) ؛ زمینه: سید رضى‏؛ زبان : فارسى-عربى‏
  32. نام کتاب: یادنامه‏کنگره‏هزاره‏نهج‏البلاغه‏ ؛ زمینه: در باره‏ غزبان : فارسى‏
  33. نام کتاب:...............................................................................
  34. نام کتاب:......................................................................
  35. نام کتاب:.................................................................
  36. نام کتاب:.............................................................
  37. نام کتاب:..........................................................
  38. نام کتاب:........................................................
  39. نام کتاب:.....................................................
  40. نام کتاب:....................................................
  41. نام کتاب: اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

     

     

    حدود بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛  ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام  دردانش نامه علوی آمده است  بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده درچهار نمایش پردازش اربعیه حسینی  ملاحظه فرمایید https://blog.ir/panel/safarzade/posts..

  • حسین صفرزاده
۱۹
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتاب و ترجمه و شروح نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام

  1. حدود بیش از 120 کتاب  از نهج البلاغه دانش نامه علوی آمده است که در اینجا چهل نمونه نام کتب و زبان آورده شده

 

  1. نام کتاب: جلوه‏تاریخ‏درشرح‏نهج‏البلاغه‏ابن‏ابى‏الحدیدج 8
  2. نام کتاب: حدائق‏الحقائق‏فی‏شرح‏نهج‏البلاغةج  عربی1
  3. نام کتاب: حیاةالشریف‏الرضی‏ ؛ عربی
  4. نام کتاب: خورشیدبى‏غروب‏نهج‏البلاغه‏ : عربی ؛ فارسی
  5. نام کتاب: خورشیدهدایت‏ج 1 فاسی ؛ عربی
  6. نام کتاب: دراسةحول‏نهج‏البلاغة ، ,عربی
  7. نام کتاب: درپیرامون‏نهج‏البلاغه‏ ؛ عربی ؛ فارسی
  8. نام کتاب: دررکلمات‏امیرمومنان‏على‏علیه‏السلام فارسی ؛ عربی‏
  9. نام کتاب: روائع‏نهج‏البلاغة فارسی
  10. نام کتاب: روش‏هاى‏تحقیق‏دراسنادومدارک‏نهج‏البلاغه‏ فارسی
  11. نام کتاب: سخنان‏على‏علیه‏السلام‏ازنهج‏البلاغه(فاضل)
  12. نام کتاب: سخنان‏على‏علیه‏السلام‏ازنهج‏البلاغه(کمپانى)
  13. نام کتاب: سیدرضى‏ ؛ سیدرضى‏مؤلف‏نهج‏البلاغه‏ عربی
  14. نام کتاب:.شرح‏نهج..(المجلسی) عربی         
  15. نام کتاب: ترجمه‏نهج..(دشتى) فارسی ؛ عربی             
  16. نام کتاب: سیرى‏درفرهنگ‏لغات‏نهج‏البلاغه‏ ،فارسی
  17. نام کتاب: شرح‏حکم‏نهج‏البلاغة؛ فارسی
  18. نام کتاب: شرح‏صدوده‏کلمه‏ازکلمات‏امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام؛ فارسی‏
  19. نام کتاب: شرح‏غررالحکم‏ودررالکلم(خوانسارى)ج 1 فارسی
  20. نام کتاب: شرح‏مائةکلمة(ابن‏میثم‏عبدالوهاب‏وطواط) فارسی
  21. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغة(ابن‏ابى‏الحدید)ج 20 عربی ؛ فارسی
  22. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغة(سیدعباس‏موسوى)ج 5 فارسی
  23. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغة(شارح‏قرن‏هشتم) عربی
  24. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغة(قزوینى‏حائرى)ج 2 عربی ؛ فارسی
  25. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغه(مدرس‏وحید)ج 12 عربی ؛ فارسی
  26. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغةالمقتطف‏من‏بحارالأنوارج 3 عربی
  27. نام کتاب: شرح‏نهج‏البلاغه‏منظوم‏ج. 10. عربی ؛ فارسی
  28. نام کتاب: شروح‏نهج‏البلاغة؛  عربی ؛ فارسی
  29. نام کتاب: شکوفه‏هاى‏خردیاسخنان‏على‏علیه‏السلام؛ عربی ؛ فارسی ‏
  30. نام کتاب: شگفتى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏ ؛ عربی ؛ فارسی
  31. نام کتاب: عبقریةالشریف‏الرضی‏ ؛ عربی
  32. نام کتاب: فرهنگ‏معارف‏نهج‏البلاغه‏ج 2 عربی ؛ فارسی
  33. نام کتاب: فرهنگ‏موضوعات‏کلى‏نهج‏البلاغه‏ ، عربی ؛ فارسی
  34. نام کتاب: فرهنگ‏نهج‏البلاغه‏ ، عربی ؛ فارسی
  35. نام کتاب: فرهنگ‏واژه‏هاى‏معادل‏نهج‏البلاغه‏ ؛ عربی ؛ فارسی
  36. نام کتاب: فی‏رحاب‏نهج‏البلاغة، عربی
  37. نام کتاب: فی‏ظلال‏نهج‏البلاغةج 4؛ عربی ؛ فارسی
  38. نام کتاب: کاوشى‏درنهج‏البلاغه(مقالات‏کنگره‏سوم) عربی ؛ فارسی
  39. نام کتاب: کتابنامه‏نهج‏البلاغه‏ عربی ؛ فارسی
  40. نام کتاب: کلام‏على‏علیه‏السلام‏بانغمه‏همایون‏ ؛ عربی ؛ فارسی اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۹
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

کتب و ترجمه و شروح نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام 2

  1. حدود بیش از 120 کتب از نهج البلاغه دانش نامه علوی آمده است که در اینجا چهل نمونه دیگرنام کتب آورده شده

 

  1. نام کتاب: ترجمه‏وشرح‏نهج‏البلاغه(آملى)
  2. نام کتاب: ترجمه‏وشرح‏نهج‏البلاغه(فیض‏الاسلام)
  3. نام کتاب: تصنیف‏نهج‏البلاغة
  4. نام کتاب: تمام‏نهج‏البلاغة
  5. نام کتاب: تنبیه‏الغافلین‏وتذکرةالعارفین‏ج 1
  6. نام کتاب: تنبیه‏الغافلین‏وتذکرةالعارفین‏ج 2
  7. نام کتاب: توضیح‏نهج‏البلاغةج 1
  8. نام کتاب: جلوه‏تاریخ‏درشرح‏نهج‏البلاغه‏ابن‏ابى‏الحدیدج 1
  9. نام کتاب: جلوه‏هاى‏حکمت‏
  10. نام کتاب: جلوه‏تاریخ‏درشرح‏نهج‏البلاغه‏ابن‏ابى‏الحدیدج 8
  11. نام کتاب: حدائق‏الحقائق‏فی‏شرح‏نهج‏البلاغةج 1
  12. نام کتاب: حیاةالشریف‏الرضی‏
  13. نام کتاب: خورشیدبى‏غروب‏نهج‏البلاغه‏
  14. نام کتاب: خورشیدهدایت‏ج 1
  15. نام کتاب: دراسةحول‏نهج‏البلاغة
  16. نام کتاب: درپیرامون‏نهج‏البلاغه‏
  17. نام کتاب: دررکلمات‏امیرمومنان‏على‏علیه‏السلام‏
  18. نام کتاب: روائع‏نهج‏البلاغة
  19. نام کتاب: روش‏هاى‏تحقیق‏دراسنادومدارک‏نهج‏البلاغه‏
  20. نام کتاب: سخنان‏على‏علیه‏السلام‏ازنهج‏البلاغه(فاضل)
  21. نام کتاب: سخنان‏على‏علیه‏السلام‏ازنهج‏البلاغه(کمپانى)
  22. نام کتاب: سیدرضى‏
  23. نام کتاب: سیدرضى‏مؤلف‏نهج‏البلاغه‏
  24. نام کتاب: الدرةالنجفیة
  25. نام کتاب: الشریف‏الرضی(کاشف‏الغطاء)
  26. نام کتاب: بازگشت‏به‏نهج‏البلاغه‏
  27. نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏
  28. نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏
  29. نام کتاب: الدرةالنجفیة
  30. نام کتاب: الشریف‏الرضی(کاشف‏الغطاء)
  31. نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏
  32. نام کتاب: ترجمه‏وشرح‏نهج‏البلاغه(آملى)
  33. نام کتاب: ترجمه‏وشرح‏نهج‏البلاغه(فیض‏الاسلام)
  34. نام کتاب: تصنیف‏نهج‏البلاغة
  35. نام کتاب: تمام‏نهج‏البلاغة
  36. نام کتاب: تنبیه‏الغافلین‏وتذکرةالعارفین‏ج 1
  37. نام کتاب: تنبیه‏الغافلین‏وتذکرةالعارفین‏ج 2
  38. نام کتاب: توضیح‏نهج‏البلاغةج 1
  39. نام کتاب: جلوه‏تاریخ‏درشرح‏نهج‏البلاغه‏ابن‏ابى‏الحدیدج 1
  40. نام کتاب: جلوه‏هاى‏حکمت : اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۹
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. کتب و ترجمه و شروح نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام

حدود بیش از 120 کتب از نهج البلاغه دانش نامه علوی آمده است که در اینجا چهل نمونه نام کتب و شناسنامه آورده شده

  1. نام کتاب: الدرةالنجفیة» زمینه: شرح»زبان : عربى»قطع : رحلى»جلد: 1»تعداد صفحات: 396»ناشر: سال چاپ: 0نوبت چاپ: مکان: نامعلوم‏شابک: پدیدآورندگان: ابراهیم بن حسین خوئى»دوران زندگى: قرن 14»مذهب: شیعه»مترجم: »دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح: توضیحات: پایان تالیف: 1291ق‏
  2. 2-نام کتاب: الدلیل‏على‏موضوعات‏نهج‏البلاغة»زمینه: فرهنگنامه؛زبان : عربى؛ قطع : وزیرى‏؛ جلد 1تعداد صفحات: 1104؛ناشر: یاسر؛ سال چاپ: 1357؛ نوبت چاپ: مکان: تهران‏؛ شابک: پدیدآورندگان: على انصاریان‏؛ دوران زندگى: معاصر؛ مذهب: شیعه‏؛ مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح: توضیحات: مقدمه کتاب به زبان فارسى است‏
  3. 3-نام کتاب: الشریف‏الرضی(امینى) زمینه: سید رضى‏ زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1؛ تعداد صفحات: 259؛ ناشر: بنیادنهج‏البلاغه‏؛ سال چاپ: 1366؛ نوبت چاپ: اول‏؛ مکان: تهران‏؛ شابک: پدیدآورندگان: محمد هادى امینى‏؛ دوران زندگى: معاصر؛ مذهب: شیعه‏؛ مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح:
  4. 4- نام کتاب: الشریف‏الرضی (کاشف‏الغطاء) زمینه: سید رضى‏زبان : عربى‏قطع : رقعى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 116 ناشر: الذخائر سال چاپ: 1378 نوبت چاپ:  مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: محمد رضا کاشف الغطاء دوران زندگى: قرن 14 مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم: مصحح:
  5. 5- نام کتاب: العودةإلى‏نهج‏البلاغة زمینه: در باره‏ زبان : عربى‏ قطع : رقعى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 72 ناشر: الدارالاسلامیة سال چاپ: 1379 نوبت چاپ: اول‏ مکان: بیروت‏ شابک:  پدیدآورندگان: سید على خامنه‏اى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدعباس‏نورالدین‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  6. 6- نام کتاب: المعجم‏الموضوعی‏لنهج‏البلاغة زمینه: فرهنگنامه‏ زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 500 ناشر: بنیادپژوهشهاى‏اسلامى‏آستان‏قدس‏رضوى‏ سال چاپ: 1366 نوبت چاپ: اول‏ مکان: مشهد شابک: پدیدآورندگان: اویس کریم محمد دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم: مصحح:
  7. 7- نام کتاب: الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج‏البلاغة زمینه: فرهنگنامه‏ زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 620 ناشر: وزارت‏ارشاداسلامى‏وبنیادنهج‏البلاغه‏ سال چاپ: 1363 نوبت چاپ: اول‏ مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: على مشکینى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم:  مصحح:
  8. 8- نام کتاب: بازگشت‏به‏نهج‏البلاغه زمینه: در باره‏ زبان : فارسى‏ قطع : رحلى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 45 ناشر: بنیادنهج‏البلاغه‏ سال چاپ: 1372 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: سید على خامنه‏اى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح:
  9. 9- توضیحات: سخنرانى‏هاى ایراد شده درکنگره هاى نهج البلاغه‏ نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏ زمینه: در باره‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 323 ناشر: کانون‏انتشارات‏محمدى‏ سال چاپ: 1373 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: جورج جرداق‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: مسیحى‏ مترجم: محمدرضاانصارى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  10. 10- نام کتاب: بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏ زمینه: در باره‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 323 ناشر: کانون‏انتشارات‏محمدى‏ سال چاپ: 1373 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: جورج جرداق‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: مسیحى‏ مترجم: محمدرضاانصارى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  11. 11-نام کتاب: الدرةالنجفیة زمینه: شرح‏ زبان : عربى‏ قطع : رحلى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 396 ناشر: سال چاپ: 0 نوبت چاپ:  مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: ابراهیم بن حسین خوئى‏ دوران زندگى: قرن 14 مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم: مصحح: توضیحات: پایان تالیف: 1291ق‏
  12. 12- -نام کتاب: الشریف‏الرضی(کاشف‏الغطاء) زمینه: سید رضى‏ زبان : عربى‏ قطع : رقعى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 116 ناشر: الذخائرسال چاپ: 1378 نوبت چاپ:  مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: محمد رضا کاشف الغطاء دوران زندگى: قرن 14مذهب: شیعه‏ مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم:  مصحح:
  13. 13- نام کتاب: شگفتى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏ زمینه: در باره‏ زبان : فارسى‏ قطع : رقعى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 459 ناشر: انتشارات‏بعثت‏ سال چاپ: 0 نوبت چاپ:  مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: جورج جرداق‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: مسیحى‏ مترجم: فخرالدین‏حجازى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  14. 14- نام کتاب: بهج‏الصباغةفی‏شرح‏نهج‏البلاغةج زمینه: شرح‏ زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 14 تعداد صفحات: 603 ناشر: موسسه‏انتشارات‏امیرکبیرسال چاپ: 1376 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران ‏شابک: 1-0263-00-964 پدیدآورندگان: محمد تقى شوشترى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم: مصحح: توضیحات: زمینه این کتاب شرح موضوعى است‏ ‏
  15. 15- نام کتاب: پرتوى‏ازنهج‏البلاغه‏ زمینه: شرح‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 720 ناشر: سازمان‏چاپ‏وانتشارات‏وزارت‏فرهنگ‏وارشاداسلامى‏ سال چاپ: 1374 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران‏ شابک: پدیدآورندگان: محمود طالقانى‏ دوران زندگى: قرن 14 مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم:  مصحح: سیدمحمدمهدى‏جعفرى‏ توضیحات: شامل خطبه 1 تا خطبه 81 . مصحح با استفاده از ترجمه‏ى آیت الله طالقانى این اثر را پدید آورده است‏
  16. 16- نام کتاب: پیام‏امام ‏شرح‏ تازه ‏وجامعى ‏برنهج‏البلاغه ‏ج 1 زمینه: شرح‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 3 تعداد صفحات: 661 ناشر: دارالکتب‏الاسلامیة سال چاپ: 1375 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: ناصر مکارم شیرازى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم:  دوران زندگى مترجم:  مذهب مترجم:  مصحح:  توضیحات: شامل خطبه 1 تا خطبه 20 . پایان تالیف: 1374ش , 1416ق - همکاران مؤلف: امامى - آشتیانى - احسانى فر - ارسطا - بهادرى - حسینیان قمى - داودى و قدسى‏
  17. 17- نام کتاب: ترجمةاستنادنهج‏البلاغة(عربى) زمینه: اسناد  زبان : عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 98 ناشر: عزیزالله‏عطاردى‏ سال چاپ: 1351نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: امتیاز علیخان عرشى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: سنى‏مترجم: دوران زندگى مترجم: مذهب مترجم:  مصحح: عزیزالله‏عطاردى‏
  18. 18- نام کتاب: ترجمه‏استنادنهج‏البلاغه(فارسى) زمینه: اسناد زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 180 ناشر: موسسه‏انتشارات‏امیرکبیر سال چاپ: 1363 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک: پدیدآورندگان: امتیاز علیخان عرشى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: سنى‏ مترجم: سیدمرتضى‏آیت‏الله‏زاده‏شیرازى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  19. 19- نام کتاب: ترجمه‏اعلام‏نهج‏البلاغه‏ زمینه: امثال و اعلام‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 46 ناشر: بنیادنهج‏البلاغه‏ سال چاپ: 1359 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: محمد هادى امینى‏ دوران زندگى: معاصر مذهب: شیعه‏ مترجم: ابوالقاسم‏امامى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  20. 20-نام کتاب: ترجمه‏روان‏نهج‏البلاغه(ارفع) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 1396 ناشر: انتشارات‏فیض‏کاشانى‏ سال چاپ: 1379 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران‏ شابک: 2-070-403-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدکاظم‏ارفع‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  21. 21- نام کتاب: ترجمه‏شرح‏صدکلمه‏امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام زمینه: شرح‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 383 ناشر: بنیادپژوهشهاى‏اسلامى‏آستان‏قدس‏رضوى‏ سال چاپ: 1375 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: مشهد شابک:  پدیدآورندگان: میثم بن على بن میثم بحرانى - عبد الوهاب - رشید وطواط دوران زندگى: قرن 7 مذهب: شیعه‏ مترجم: عبدالعلى‏صاحبى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: میرجلال‏الدین‏حسینى‏ارموى‏محدث‏ توضیحات: ترجمه سه شرح صد کلمه منتخب جاحظ
  22. 22- نام کتاب: ترجمه‏شرح‏نهج‏البلاغه(ابن‏میثم)ج 1 زمینه: شرح‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 5 تعداد صفحات: 677 ناشر: بنیادپژوهشهاى‏اسلامى‏آستان‏قدس‏رضوى‏ سال چاپ: 1375 نوبت چاپ: اول‏ مکان: مشهد شابک:  پدیدآورندگان: میثم بن على بن میثم بحرانى‏ دوران زندگى: قرن 7 مذهب: شیعه‏ مترجم: قربانعلى‏محمدى‏مقدم-على‏اصغرنوایى‏یحیى‏زاده‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: شامل خطبه 1 تا خطبه 21 . پایان تالیف: 677ق‏
  23. 23- نام کتاب: ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم(انصارى)ج 1 زمینه: غرر الحکم‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 2 تعداد صفحات: 481 ناشر:  سال چاپ: 0 نوبت چاپ: هشتم‏ مکان: تهران‏ شابک:  پدیدآورندگان: عبد الواحد تمیمى آمدى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: محمدعلى‏انصارى‏قمى‏ دوران زندگى مترجم: قرن 14 مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: خط: حسن بن عبد الکریم هریسى - پایان کتابت:  1337ش , 1378ق‏
  24. 24- نام کتاب: ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم(شیخ‏الاسلامى)ج 1 زمینه: غرر الحکم‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 2 تعداد صفحات: 815 ناشر: انتشارات‏انصاریان‏ سال چاپ: 1377 نوبت چاپ: چهارم‏ مکان: قم‏ شابک: 6-124-438-964 پدیدآورندگان: عبد الواحد تمیمى آمدى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدحسین‏شیخ‏الاسلامى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:  توضیحات: متن و ترجمه به صورت موضوعى دسته بندى شده است‏
  25. 25- نام کتاب: ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم(محلاتى)ج 1 زمینه: غرر الحکم‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 2 تعداد صفحات: 658 ناشر: دفترنشرفرهنگ‏اسلامى‏ سال چاپ: 1378نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران‏ شابک: x-585-430-964 پدیدآورندگان: عبد الواحد تمیمى آمدى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدهاشم‏رسولى‏محلاتى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:  توضیحات: تنظیم به صورت موضوعى - پایان تالیف: 1377ش , 1419ق‏
  26. 26- نام کتاب: ترجمه‏گویاوشرح‏فشرده‏اى‏برنهج‏البلاغه‏ج 1 زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 3 تعداد صفحات: 483 ناشر: انتشارات‏مطبوعاتى‏هدف‏ سال چاپ: 0 نوبت چاپ: اول‏ مکان: قم‏ شابک: پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: محمدرضاآشتیانى-محمدجعفرامامى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:  توضیحات: شامل خطبه 1 تا خطبه 100 . این کتاب زیر نظر آیة الله مکارم شیرازى نگارش یافته است‏
  27. 27- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(آقامیرزایى) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 946 ناشر: انتشارات‏بهزاد سال چاپ: 1379 نوبت چاپ: اول‏ مکان: تهران شابک: 1-38-5959-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: ناهیدآقامیرزایى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  28. 28- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(آیتى) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 1051 ناشر: دفترنشرفرهنگ‏اسلامى-بنیادنهج‏البلاغه‏ سال چاپ: 1378 نوبت چاپ: سوم‏ مکان: تهران‏ شابک: 1-598-430-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه مترجم: عبدالمحمدآیتى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  29. 29- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(احمدزاده) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى‏ قطع : وزیرى جلد: 1 تعداد صفحات: 449 ناشر: انتشارات‏اشرفى‏ سال چاپ: 1378 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران شابک: 7-3-90025-964 پدیدآورندگان: سید رضى دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: ناصراحمدزاده‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح:
  30. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(اردبیلى) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1تعداد صفحات: 407 ناشر: دفترنشرفرهنگ‏اهل‏بیت‏علیهم‏السلام‏ سال چاپ: 0 نوبت چاپ: مکان: نامعلوم‏ شابک:  پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه مترجم: حسین‏بن‏شرف‏الدین‏اردبیلى‏ دوران زندگى مترجم: قرن 10 مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: ترجمه به صورت زیر نویس - خط: ابوالقاسم ابن میرزا محمد على خوشنویس اصفهانى - پایان کتابت: 1343‏
  31. 31- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(انصارى) زمینه: ترجمه زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 1229 ناشر: انتشارات‏نوین‏ سال چاپ: 0 نوبت چاپ:  مکان: تهران شابک:  پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: محمدعلى‏انصارى‏قمى‏ دوران زندگى مترجم: قرن 14 مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: پایان تالیف: 1331ش , 1372ق‏
  32. 32- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(انصاریان) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 910 ناشر: انتشارات‏پیام‏آزادى‏ سال چاپ: 1379 نوبت چاپ: چهارم‏ مکان: تهران‏ شابک: 5-326-302-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: حسین‏انصاریان‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: ترجمه به صورت زیر نویس‏
  33. 33- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(اولیائى) زمینه: ترجمه‏ زبان : فارسى-عربى‏ قطع : وزیرى‏ جلد: 1 تعداد صفحات: 800  ناشر: انتشارات‏زرین‏ سال چاپ: 1376 نوبت چاپ: دوم‏ مکان: تهران شابک: 6-116-407-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏ دوران زندگى: قرن 5 مذهب: شیعه‏ مترجم: سیدنبى‏الدین‏اولیائى‏ دوران زندگى مترجم: معاصر مذهب مترجم: شیعه‏ مصحح: توضیحات: این کتاب از ابتدا تا صفحه 414 شامل متن و از صفحه 415 به بعد شامل ترجمه نهج البلاغه مى‏باشد
  34. 34- نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(بهشتى) زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1 ؛ تعداد صفحات:  ؛461 ؛ ناشر: انتشارات‏شهریورباهمکارى‏تابان‏ ؛ سال چاپ: 0 نوبت چاپ:  مکان: نامعلوم‏ شابک: 3-033-437-964 پدیدآورندگان: سید رضى‏؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: محمدبهشتى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر ؛ مذهب مترجم: شیعه‏؛ مصحح:
  35. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(زمانى) زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1 ؛ تعداد صفحات: 1250 ؛ ناشر: موسسه‏انتشارات‏نبوى‏ ؛ سال چاپ: 1378 ، نوبت چاپ: دوازدهم‏ ؛ مکان: تهران‏ ؛ شابک: 5-2-90040-964 ؛ پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: مصطفى‏زمانى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر ؛ مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح:
  36. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(سپهر)ج 1 ؛ زمینه: ترجمه ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 3 ؛ تعداد صفحات: 618 ؛ ذناشر: انتشارات‏اشرفى‏ ؛ سال چاپ: 1358 ؛ نوبت چاپ: اول‏ ؛ مکان: تهران‏ ؛ شابک: پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: احمدسپهرخراسانى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر ؛ مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح: توضیحات: این جلد شرح مفصلى در زمینه فن خطابه و تاریخ آن است‏
  37. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(شرقى) زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1 ؛ تعداد صفحات: 615 ؛ ناشر: دارالکتب‏الاسلامیة ؛ سال چاپ: 1363 ؛ نوبت چاپ: اول‏ ؛ مکان: تهران‏ ؛ شابک: پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ، مترجم: محمدعلى‏شرقى‏ ، دوران زندگى مترجم: معاصر ، مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح: توضیحات: ترجمه به صورت زیر نویس - پایان ترجمه: 1403ه.ق - قطعات خطبه‏ها شماره بندى شده است‏
  38. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(شهیدى) ، زمینه: ترجمه‏ ، زبان : فارسى-عربى‏ ، قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1 ؛ تعداد صفحات: 1073؛ ناشر: شرکت‏انتشارات‏علمى‏وفرهنگى‏ ؛ سال چاپ: 1378 ،نوبت چاپ: چهاردهم‏ ، مکان: تهران‏ : شابک: 2-061-445-964 ؛ پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: سیدجعفرشهیدى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر، مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح:
  39. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه(مبشرى) ؛ زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏ ؛ جلد: 1؛ تعداد صفحات: 1431 ؛ ناشر: دفترنشرفرهنگ‏اسلامى‏ ؛سال چاپ: 1366 ؛ نوبت چاپ: سوم‏ ؛ مکان: تهران‏ ، شابک: پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: اسدالله‏مبشرى‏ ، دوران زندگى مترجم: معاصر ؛ مذهب مترجم: شیعه‏مصحح:
  40. نام کتاب: ترجمه‏نهج‏البلاغه‏امام‏على‏علیه‏السلام(دشتى) زمینه: ترجمه‏ ؛ زبان : فارسى-عربى‏ ؛ قطع : وزیرى‏، جلد: 1؛ تعداد صفحات: 954 ؛ ناشر: موسسه‏انتشارات‏مشهور ؛ سال چاپ: 1379  ؛ نوبت چاپ: اول‏ ؛ مکان: قم‏ ؛ شابک: 0-28-6863-964 ؛ پدیدآورندگان: سید رضى‏ ؛ دوران زندگى: قرن 5 ؛ مذهب: شیعه‏ ؛ مترجم: محمددشتى‏ ؛ دوران زندگى مترجم: معاصر؛ مذهب مترجم: شیعه‏ ؛ مصحح: اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر

 

           بسم الله الرحمن الرحیم

    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    2. برداشت 8 از نامه 45 اخلاقی، سیاسی ، اعتقادی ، نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام،
  1. أ أقنع من نفسی بأن یقال: هذا أمیر المؤمنین، و لا أشارکهم فی مکاره الدّهر، أو أکون أسوة لهم فی جشوبة (الجُشوبة: الخشونة، و تقول: جشب الطعام-  کنصر و سمع- : فهو جشب، و جشب-  کشهم و بطر- : و جشیب و مجشاب و مجشوب، أی غلظ) آیا به همین رضایت دهم که مرا امیر المؤمنین خوانند و در تلخى‏هاى روزگار با مردم شریک نباشم و در سختى‏هاى زندگى الگوى آنان نگردم
  2. (3895) العیش فما خلقت لیشغلنی أکل الطّیّبات، کالبهیمة المربوطة، همّها علفها، أو المرسلة شغلها تقمّمها (لأَنها تَقْتَمُ‏ به ما تأْکله أی تَطلبه) : آفریده نشده‏ام که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد،(3896)، تکترش «تکترش»: تملأ کرشها. (تکترش»: تملأ کرشها.) (و یقال للصبی إذا عظم بطنه، و أخذ فی الأکل‏ اسْتَکْرَشَ‏،) تقمّمها: التقاطها للقمامة، أی الکناسة. چونان حیوان پروارى و از آینده خود بى خبر است.
  3. (3897) من أعلافها الأعلاف-  جمع علف- : ما یهیأ للدابة لتأکله. من أعلافها الأعلاف-  جمع علف- : ما یهیأ للدابة لتأکله.  که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده،
  4.  (3898)، و تلهو عمّا یراد بها، أو أترک سدى، أو أهمل عابثا، أو أجرّ حبل الضّلالة، أو أعتسف اعْتَسف: رکب الطریق على غیر قصد.( اعْتَسف: رکب الطریق على غیر قصد.) آیا مرا بیهوده آفریدند آیا مرا به بازى گرفته‏اند آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم (3899) طریق المتاهة (المَتاهة: موضع الحیرة.) (المَتاهة: موضع الحیرة.) و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم.
  5. (3900) و کأنّی بقائلکم یقول: «إذا کان هذا قوت ابن أبی طالب، فقد قعد به الضّعف عن قتال الأقران، و منازلة الشّجعان». ألا و إنّ الشّجرة البرّیّة (الشجرة (الشجرة البریّة: التی تنبت فی البر الذی لا ماء فیه.) گویا مى‏شنوم که شخصى از شما مى‏گوید: «اگر غذاى فرزند ابى طالب همین است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است».
  6. (3901) أصلب عودا، و الرّواتع الخضرة (الرَوَاتِع الخَضِرة: الأشجار و الأعشاب الغضة الناعمة التی تنبت فی الأرض الندیة.) آگاه باشید درختان بیابانى، چوبشان سخت‏تر،
  7. (3902) أرقّ جلودا، و النّابتات العذیة (النابتات العِذْیة: التی تنبت عذیا، و العذی بسکون الذال الزرع لا یسقیه إلا ماء المطر.) (النابتات العِذْیة: التی تنبت عذیا، و العذی بسکون الذال الزرع لا یسقیه إلا ماء المطر.) و درختان کناره جویبار پوستشان نازک‏تر است. درختان بیابانى که با باران سیراب مى‏شوند
  8. (3903) أقوى و قودا (الوَقود: اشتعال النار.) (الوَقود: اشتعال النار.) آتش چوبشان شعله‏ورتر
  9. (3904)، و أبطأ خمودا. و أنا من رسول اللّه کالضّوء من الضّوء («کالضوء من الضوء»: شبّه الإمام نفسه بالضوء الثانی، و شبه رسول اللّه بالضوء الأول، و شبّه منبع الأضواء عز و جل بالشمس التی توجب الضوء الأول، ثم الضوء الأول یوجب الضوء الثانی.) و پر دوام‏تر است.من و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم چونان روشنایى یک چراغیم،
  10. (3905)، و الذّراع من العضد («الذراع من العضد»: شبه الإمام نفسه من الرسول بالذراع الذی أصله العضد، کنایة عن شدة الامتزاج و القرب بینهما.) یا چون آرنج به یک بازو پیوسته‏ایم،
  11. (3906). و اللّه لو تظاهرت العرب على قتالی لما ولّیت عنها، و لو أمکنت الفرص من رقابها لسارعت إلیها. و سأجهد (جَهَدَ-  کمنع- : جد.) به خدا سوگند اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند، از آن روى بر نتابم،
  12. (3907) فی أن أطهّر الأرض من هذا الشّخص المعکوس، و الجسم المرکوس (المرکوس: من الرکس، و هو رد الشی‏ء مقلوبا و قلب آخره على أوله، و المراد مقلوب الفکر.) و اگر فرصت داشته باشم به پیکار همه مى‏شتابم، و تلاش مى‏کنم که زمین را از این شخص مسخ شده «معاویه» و این جسم کج اندیش، پاک سازم
  13. (3908)، حتّى تخرج المدرة (المَدَرَة-  بالتحریک- : قطعة الطین الیابس.)(3909) من بین حبّ الحصید (حبّ الحصید: حب النبات المحصود کالقمح و نحوه. و المراد بخروج المدرة من حبّ الحصید أنه یطهر المؤمنین من المخالفین.) تا سنگ و شن از میان دانه‏ها جدا گردد. (قسمتى از این نامه است)(3910). و من هذا الکتاب، و هو آخره:
    1. (3)الامام والدنیا
  14. إلیک عنّی (الیْکِ عنی: اذهبی عنی.) (3911) یا دنیا، فحبلک على غاربک (الغارِب: ما بین السَنام و العنق.) (3912)، قد انسللت من مخالبک (و قوله علیه السلام للدنیا «حبلک على غاربک» و الجملة تمثیل لتسریحها تذهب حیث شاءت.) اى دنیا از من دور شو، مهارت را بر پشت تو نهاده، و از چنگال‏هاى تو رهایى یافتم،
  15. (3913)، و أفلتّ من حبائلک(انسَلّ من مخالبها: لم یعلق به شی‏ء من شهواتها.) (3914)، و اجتنبت الذّهاب فی مداحضک (الحبائل-  جمع حِبالة- : و هی شبکة الصیاد.) و از دام‏هاى تو نجات یافته، و از لغزشگاه‏هایت دورى گزیده‏ام.
  16. (3915). أین القرون الّذین غررتهم بمداعبک (المداحض: المساقط و المزالق.) کجایند بزرگانى که به بازیچه‏هاى خود فریبشان داده‏اى‏
  17. (3916) أین الأمم الّذین فتنتهم بزخارفک فها هم رهائن القبور، و مضامین اللّحود (المَدَاعب-  جمع مدعیة- : من الدعابة، و هی المزاح.) کجایند امت‏هایى که با زر و زیورت آنها را فریفتى که اکنون در گورها گرفتارند و درون لحدها پنهان شده‏اند.
  18. (3917). و اللّه لو کنت شخصا مرئیّا، و قالبا حسّیّا، لأقمت علیک حدود اللّه فی عباد غررتهم بالأمانی، و أمم ألقیتهم فی المهاوی (مضامین اللّحُود: أی الذین تضمنتهم القبور.) اى دنیا به خدا سوگند اگر شخصى دیدنى بودى، و قالب حس کردنى داشتى، حدود خدا را بر تو جارى مى‏کردم،
  19. به جهت بندگانى که آنها را با آرزوهایت فریب دادى،
  20. (3918)، و ملوک أسلمتهم إلى التّلف، و أوردتهم موارد البلاء، إذ لا ورد (المهاوی: جمع مهوى، مکان السقوط، و هو من هوى یهوی.) (3919) و لا صدر(الوِرْد-  بکسر الواو- : ورود الماء.) و ملّت‏هایى که آنها را به هلاکت افکندى،
  21. (3920) هیهات من وطى‏ء دحضک (الصَدَر-  بالتحریک- : الصدور عن الماء بعد الشرب.)
  22. (3921) زلق (مکان دَحْض-  بفتح فسکون- : أی زلق لا تثبت فیه الأرجل.) (مکان دَحْض-  بفتح فسکون- : أی زلق لا تثبت فیه الأرجل.) امّا هیهات کسى که در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط خواهد کرد،
  23. (3922)، و من رکب لججک غرق، و من ازورّ (زلق: زلّ و سقط.) و آن کس که بر امواج تو سوار شد غرق گردید،
  24. (3923) عن حبائلک وفّق، و السّالم منک لا یبالی إن ضاق به مناخه («ازوَرّ»: مال و تنکب.) کسى که از دام‏هاى تو رهائى یافت پیروز شد، آن کس که از تو به سلامت گذشت نگران نیست که جایگاهش تنگ است،
  25. (3924)، و الدّنیا عنده کیوم حان (مُنَاخه: أصله مبرک الإبل، من أناخ ینیخ، و المراد به هنا: مقامه.) و قدرتمندانى که آنها را تسلیم نابودى کردى، و هدف انواع بلاها قرار دادى که
  26. (3925) انسلاخه (حان: حضر.)(3926) اعزبی (انسلاخه: زواله.) دیگر راه پس و پیش و ندارند،
  27. (3927) عنّی فو اللّه لا أذلّ لک فتستذلّینی، و لا أسلس («عزب یعزب»: أی بعد.) به خدا سوگند، که تنها اراده خدا در آن است،
  28. (3928) لک فتقودینی. و ایم اللّه-  یمینا أستثنی فیها بمشیئة اللّه-  لأروضنّ نفسی ریاضة تهشّ («لا أسلس» أی لا أنقاد.) چنان نفس خود را به ریاضت وادارم
  29. (3929) معها إلى القرص إذا قدرت علیه مطعوما، و تقنع بالملح مأدوما («تهِشّ إلى القُرص»: تنبسط إلى الرغیف و تفرح به من شدة ما حرمته.) که به یک قرص نان، هر گاه بیابم شاد شود، و به نمک به جاى نان خورش قناعت کند،
  30. (3930)، و لأدعنّ («مأدوماً»: حال من الملح، أی مأدوما به الطعام.) (3931) مقلتی (لأدَعَنّ: لأترکنّ.)(3932) کعین ماء، نضب (مقلتی: عینی.) (3933) معینها (نَضَب: غار.)
  31. (3934)، مستفرغة دموعها. أ تمتلئ السّائمة (مَعِینها-  بفتح فکسر- : ماؤها الجاری.) و آنقدر از چشم‏ها اشک ریزم که چونان چشمه‏اى خشک در آید، و اشک چشمم پایان پذیرد.
  32. (3935) من رعیها (السائمة: الأنعام التی تسرح.)(3936) فتبرک و تشبع الرّبیضة (رِعْیها-  بکسر الراء-  الکلأ.)(3937) من عشبها فتربض (الربیضة: الغنم مع رعاتها إذا کانت فی مرابضها.)(3938) و یأکل علیّ من زاده فیهجع (الربوض للغنم: کالبروک للإبل.) آیا سزاوار است که چرندگان، فراوان بخورند
  33. (3939) قرّت إذا عینه (یهجع: أی یسکن کما سکنت الحیوانات بعد طعامها)(3940) إذا اقتدى بعد السّنین المتطاولة بالبهیمة الهاملة (قَرّت عینه: دعاء على نفسه ببرود العین-  أی جمودها-  من فقد الحیاة.) و راحت بخوابند، و گله گوسفندان پس از چرا کردن به آغل رو کنند، و على نیز [همانند آنان‏] از زاد و توشه خود بخورد و استراحت کند چشمش روشن باد که پس از سالیان دراز، چهارپایان رها شده،
  34. (3941)، و السّائمة المرعیّة طوبى لنفس أدّت إلى ربّها فرضها، و عرکت بجنبها بؤسها (الهاملة: المتروکة، و الهمل من الغنم ترعى نهارا بلا راع.) و گلّه‏هاى گوسفندان را الگو قرار دهد. خوشا به حال آن کس که مسئولیّت‏هاى واجب را در پیشگاه خدا به انجام رسانده و در راه خدا هر گونه سختى و تلخى را به جان خریده،
  35. (3942)، و هجرت فی اللّیل غمضها (البؤس: الضر. و عرک البؤس بالجنب: الصبر علیه کأنه شوک فیسحقه بجنبه.) (3943)، حتّى إذا غلب الکرى (الغُمْض-  بالضم- : النوم.) و به شب زنده‏دارى پرداخته است، و اگر خواب بر او چیره شده بر روى زمین خوابیده،
  36. (3944) علیها افترشت أرضها (الکَرَى-  بالفتح- : النعاس.) و کف دست را بالین خود قرار داده،
  37. (3945)، و توسّدت کفّها (افْتَرَشَت أرضها: لم یکن لها فراش.) (3946)، فی معشر أسهر عیونهم خوف معادهم، و تجافت (توسّدَت کفها: جعلته کالوسادة.) (3947) عن مضاجعهم (تحافت: تباعدت و نأت.) و در گروهى است که ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهایشان به یاد پروردگار در حرکت و با استغفار طولانى گناهان را زدوده‏اند: «آنان حزب خداوند، و همانا حزب خدا رستگار است» زیرا دنیا در پیش او چونان روزى است که گذشت. از برابر دیدگانم دور شو،
  38. (3948) جنوبهم، و همهمت (مضاجع: جمع مضجع: موضع النوم.)(3949) بذکر ربّهم شفاههم، و تقشّعت (الهمهمة: الصوت الخفی یتردد فی الصدر.) سوگند به خدا، رام تو نگردم که خوارم سازى، و مهارم را به دست تو ندهم که هر کجا خواهى مرا بکشانى،
  39. (3950) بطول استغفارهم ذنوبهم، «أولئک حزب اللّه، ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون». فاتّق اللّه یابن حنیف، و لتکفف أقراصک (تَقَشّعَت جنوبهم: انحلّت و ذهبت کما یتقشع الغمام.) پس از خدا بترس اى پسر حنیف، و به قرص‏هاى نان خودت قناعت کن،
  40. (3951)، لیکون من النّار خلاصک. («وَ لْتَکْفُفْ أقْرَاصُکَ»: کأن الإمام یأمر الأقراص-  أی الأرغفة-  بالکفّ-  أی الانقطاع-  عن ابن حنیف و المراد أمر ابن حنیف بالکفّ عنها استعفافا. و رفع «أقراصک» على الفاعلیة أبلغ من نصبها على المفعولیة.)تا تو را از آتش دوزخ رهائى بخشد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. برداشت 7 از نامه 45 اخلاقی، سیاسی ، اعتقادی ، نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام،
  2. گشادگى آن و فراخ کند آنرا دستهاى کننده آن هر آینه بیفشرد آن نفس را سنگ و کلوخ و ببندد رخنه‏هاى (او را باز کردم و دست سم او را گشاد کردم تا سنگ و سنگ او را نفشارد و مانع شادیش شود) (که آثارش در تاریکى آن از بین مى‏رود، و خبرهایش پنهان مى‏شود، گودالى که اگر پهن‏تر شود و دستهاى گورکن در گشادگى آن بیشتر کوشش کند باز هم سنگ و کلوخش تن بى‏جان را مى‏فشارد،)
  3. التّراب المتراکم و انّما هى نفسى اروضها بالتّقوى لتاتى امنة یوم الفزع الاکبر
  4. و المتراکم بمعنى المجتمع (و انّما هى نفسى أروضها) أى: أذلّلها (بالتّقوى) و الاجتناب عن ملذّات و المشتهیات (لتأتى آمنة یوم الخوف الأکبر) و هو یوم القیامة
  5. آنرا خاک بر هم نشسته بسیار و جز این نیست که همت من نفس نیست که ریاضت دهم آنرا به پرهیزگارى تا بیاید (
  6. و تثبت على جوانب المزلق و لو شئت لا اهتدیت الطّریق
  7. زَلَق: بفتح (ز- ل) اصل زلق محلى است که قدم در آن میلغزد و ثابت نمى‏ماند (مجمع) در اقرب گوید: «زَلَقَتْ‏ قَدَمُهُ‏ زَلَقاً: زَلَّتْ» و آنگاه بمعنى زمین بى علف و خالى استعمال میشود
  8.  (و تثبت على جوانب المزلق) أى موضع الزّلة، أى الصّراط الّذى من عبره دخل الجنّة و من زلق منه وقع فی النّار.
  9. شی‏ء: مصدر است بمعنى خواستن و اراده کردن «شَاءَهُ‏ یَشَاؤُهُ‏ شَیْئاً: أَرَادَهُ» «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ» بقره: 20
  10. اهتدیت : هدى‏ مصبا- هدیته الطریق أهدیه هدایة، هذه لغة الحجاز. و لغة غیرهم یتعدّى بالحرف فیقال هدیته الى الطریق و للطریق، و هداه اللَّه الى الایمان هدى، و الهدى البیان‏
  11. ایمن در روز ترس بزرگتر که اهوال قیامتست و ثابت و استوار باشد بر اطراف لغزیدنگاه مراد طریق دینست و اگر خواهم هر آینه  
  12. الى مصفّى هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القزّ و لکن هیهات
  13. قمح: بلند کردن سر «قمح البعیر:
  14. رفع رأسه» إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِیَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ‏ مُقْمَحُونَ‏ یس: 8. مقمح بمعنى سر بالا گرفته شده است اگر بگردن کسى زنجیر پیچند تا بچانه‏اش برسد سرش قهرا بلند میشود و قدرت پائین آوردن آنرا ندارد..
  15. (نسج)" نسج‏ العنکبوت" مثل یضرب فی کل واه ضعیف‏ : مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْکَبُوتِ خَبَّاطُ جَهَالاتٍ وَ رَکَّابُ عَشَوَات‏ : مثل تار عنکبوت، احمق ها را به هیجان می آورد و عصرها را به هیجان می آورد
  16. القزّ : ابریشم
  17.  راه یابم بصاف کرده شده این عسل دنیا و مغز نان این گندم و ببافته‏هاى این جامه ابریشمى و لیکن چه دور است‏.
  18. ان یغلبنی هواى و یقودنی جشعى الى تخیّر الاطعمة و لعلّ بالحجاز او بالیمامة
  19.  یقودنی جشعى حرص و طمع من را به حرکت در می آورد  الى تخیّر : انتخاب کردن.. برگذیدن
  20. آنکه غلبه کند مر آرزوى نفس و بکشد مرا حرص سخت من بر طعام اختیار کردن طعامها و برگزیدن آنها و شاید که در حجاز یا یمامه
  21. من لا طمع له فى القرص و لا عهد له بالشّبع او ابیت مبطانا
  22. الشَّبَع‏- پُرى، سیرى. أبى‏..مقا- أبى: یدلّ على الامتناع. أبیت الشی‏ء آباه، و قوم أبیّون و أباة... بَطْن: شکم. جمع آن بطون است (مفردات) «إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِی‏ بُطُونِ‏ أُمَّهاتِکُمْ» نجم: 32،
  23. کسى باشد که هیچ طمعى نباشد او را در قرص نان گندم و هیچ معهود نباشد مر او را در سیرى میان مردم
  24. و حولى بطون غرثى و اکباد حرّى او اکون کما قال القائل شعر
  25. غرث‏: الغَرْثَانُ‏ الجائع، و امرأة غَرْثَى‏، و جمعه‏ غِرَاثٌ‏، و نسوة غَرَاثَى‏. و جاریة غَرْثَى‏ الوشاح، و وشاحها غَرْثَانُ‏.
  26. کبد مقا- کبد: أصل صحیح یدلّ على شدّة فی شی‏ء و قوّة. من ذلک الکبد و هی المشقّة، یقال لقى فلان من هذا الأمر کبدا، أى مشقّة. و کابدت الأمر:
  27. حَرَى‏ الشّی‏ء یَحْرِی‏- یعنى کم و ناقص شد، گوئى که بسوى مقصد ادامه نیافته و ناقص مانده، شاعر گوید: و المرء بعد تمامه یحرى‏
  28. و حسبک داء ان تبیت ببطنة و حولک اکباد تحنّ الى القدّ : قدّ: پاره کردن از طول. طبرسى فرموده: «الْقَدُّ شقّ الشّى‏ء طولا» راغب بجاى شقّ قطع گفته است.
  29.  همچنان که گفته است گوینده که و بس است تو را درد و الم که خواب کنى بشکم پر از طعام و شراب و حال آنکه باشد در گرد تو جگرهاى تشنه که آرزو دهند بقدح که از چرم ساخته آیا من قانع شوم از نفس خود باین که گویند مرا امیر مؤمنان و حال آنکه شریک ایشان نباشم
  30. أ أقنع من نفسى بأن یقال أمیر المؤمنین !؟
  31.   لفظ  قتع کلمه هم معنا ‏به  تعداد زیاد درنهج البلاغه بکار رفته من جمله  :  من قنع  فان قلبه لا یمیل الى المال و عینه، و قنع  بالکفاف و رضی عن اللّه و عاش مجاهدا ، و قنع  بالکفاف و رضى عن اللّه ،‏ و قنع  بما أعطاه اللّه، خرج من الظّلمة إلى النّور، و من قنع  فقد تسلّط على نفسه ، و قنع  فاستغنى،
  32. أ أقنع  من نفسى بأن یقال أمیر المؤمنین..!؟..أَ أَقنع  مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ-  هَذَا أَمیرُ الْمُؤْمِنِینَ-!؟ أَ أَقنع  مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ-  لی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ-!؟
  33. (ا اقنع  من نفسى) آیا قانع شوم از نفس خود و راضى گردم (بان یقال امیر المؤمنین) به آنکه گویند مرا امیر مؤمنان ، مغرور نشدن به قدرت از مرام حضرت است !
  34. فى جشوبة العیش نامه 45 14 و 15 (آیا خودم را قانع کنم.. و با محرومان در سختى‏هاى زندگى شریک نباشم)
  35. قنع  وفی القرآن إبراهیم : 43 مُهْطِعینَ مُقنع ی‏ رُؤُسِهِمْ  أ أقنع  . همزه استهام و سیزدهمین صیقه متکلم وحده باب ضرب یضرب.   قنع یقنع  قنوعا،.. یقال قنع الرجل قنوعا إذا فعل ذلک، و القانع الراضی،
  36. یقال قنع ت قناعة. : السّائل، یقال: قنع قنوعا إذا سأل، و قنع قناعة إذا رضی‏
  37. یقال: قنع یقنع  قنوعا، و من الرضا: قنع یقنع  قناعة، قنع ، یَقنع ، قَنَاعَةً و قنع اناً: در وقتى که کسى راضى و خشنود شود. ابن برى مى‏گوید: قانع و قنع و قنوع- بیک معنى است یعنى خرسند و راضى. و یجوز أن یکون فعله «قنع - بکسر النون- فهو «قنع » مثل: «نصب فهو نصب»[1].
  38. الْقانِعَ‏: بالألف، من قولک قنع به إذا رضی بالشی‏ء الیسیر. و یقرأ بغیر ألف، من قولک: قنع  قنوعا؛ إذا سأل‏
  39. من قنع بما رزقه اللّه فهو من أغنى الناس، قنع من متاع الدنیا بما لا بد له منه من المأکول و المشروب و الملبوس و المسکن و صحبة الخلق على حد الاضطرار،
  40. القنع  أی الراضی بما قسم له یقال قنع یقنع  من باب تعب تعبا قنع ا و قناعة و قنع انا: رضی بما قسم له یقال قنع  یقنع  من باب تعب تعبا: قنع او قناعة و قنع انا:
  41. «اقنع رأسهم» یعنى سرش را به طرف بالا گرفت. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

 

  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر
  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3.  برداشت 6 از نامه 45 اخلاقی، سیاسی ، اعتقادی ، نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام،
  4. أعینونی على أنفسکم: أی على شهواتکم و نتائج هواکم، بمتابعة عقولکم. الخزامة: حلقة من شعر یجعل فی وترة أنف البعیر، فیشد فیها الزمام..(أیها النّاس أعینونى على أنفسکم) اى اذا أمرت أمرا خلاف میولکم، فانفذوا أمرى على أنفسکم و إن کانت کارهة لذلک.  و لکن یارى دهید مرا (بورع) به باز ایستادن از محارم (و اجتهاد) و جدّ و جهد نمودن در پاکدامنى (و عفّة) و پرهیزکارى نمودن (و سداد) و به راه راست رفتن
  5. «و لکن أعینونی بورع» عن المحارم قال تعالى: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ‏ مِنَ الْمُتَّقِینَ«» و قال نبیّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: أفضل الأعمال الورع عن محارمه«».
  6. «و اجتهاد» فی الطاعات و العبادات. قال الصادق: کان علی علیه السلام لیعمل عمل رجل کان وجهه بین الجنّة و النّار، یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه«»
  7. و سداد فو اللَّه ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادّخرت من غنائمها و فرا.. ذلک و لکن أعینونى بورع و اجتهاد و عفّة و سداد (6) فو اللّه ما کنزت من دنیاکم تبرا و
  8. برء: خلاص شدن. کنار شدن. آفریدن. این کلمه بنا بر آنچه در اقرب الموارد آمده اگر از باب علم یعلم باشد بمعنى خلاص شدن و کنار شدن و اگر از باب قطع یقطع باشد بمعنى آفریدن است.
  9. ذخر:مصبا- ذخرته ذخرا من باب نفع، و الاسم- الذخر: إذا أعددته لوقت الحاجة الیه، و ادّخرته على افتعلت: مثله، فهو مدخور، و ذخیرة أیضا، و جمع الذخر أذخار، و جمع الذخیرة ذخائر..
  10. ذخر: ذخیره کردن. «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ‏ فِی بُیُوتِکُمْ ...» آل عمران: 49 یعنى بشما از آنچه میخورید و آنچه در خانه‏ها ذخیره میکنید خبر میدهم.
  11. - الأنفال الغنائم‏ التى کانت لرسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم/ ابن عباس/ 400-
  12. غنم: (بر وزن فلس و قفل) و غنیمت هم بمعنى غنیمت جنگ است و هم بمعنى هر فایده. و معنى اول از مصادیق معناى دوم است پس آن یک معنى بیشتر ندارد و آن هر فایده است
  13. بخدا سوگند : و پرهیزگارى و راه راست رفتن پس بخدا سوگند که ننهادم از دنیاى شما از غیر سکه دار و نه ذخیره کردم از غنیمتهاى
  14. باشید بر این و لیکن یارى کنید بمن بپرهیزگارى از حرام و کوشش و پاکدامنى راه رفتن
  15. و فرآ : الْوَفْرُ: المال الکثیر الذی لم ینقص منه شی‏ء، و هو مَوْفُور..
  16. غنیمت شمارى عمر - درسى از حاج آقا شیخ عباس قمى در غنیمت شمارى عمر حاج شیخ عباس قمى یک کتاب مفاتیح نوشت الله اکبر واقعاً الله اکبر میلیونها کتاب نوشته شد. اما این کتاب مفاتیح همه را زد کنار رفت بغل قرآن هر خانه‏اى یک قرآن است بغلش یک مفاتیح بعد هر کس هم مى‏خواهد با خدا حرف بزند یک مفاتیح برمى دارد یعنى رابط بین خالق و مخلوق مفاتیح است از عمرش استفاده کرد. آیت الله مروارید از علماى مشهد مى‏گفت با حاج شیخ عباس قمى رفتیم (تُرقبه) یکى از دهاتهاى مشهد یکى از افرادى که باغ داشت ایشان را دعوت کرده بود ایشان نشست سلام علیکم احوال شما (حاج شیخ عباس قمى مال 50 سال پیش است گرچه یکى از تحصیلکرده‏هایى که مى‏خواست گزینش بشود براى استخدام گفتند حاج شیخ عباس قمى کیه؟ گفت یکى از اصحاب پیغمبر (صل الله علیه وآله ) ایشان گفت من هم بغلش بودم آقاى صاحب باغ دعوت کرده بود یک احوالپرسى کرد و شروع کرد به نوشتن. صاحب باغ آمد و گفت آقا من شما را دعوت کردم به (تُرقبه) که استراحت کنید. حاج شیخ عباس قمى گفت تو مى‏گویى نان امام زمان (عج) است ولى امروز نانى که به شما مى‏دهم سهم امام نیست ملک شخص خودم است خمس و کفاره و نذر نیست از ملک شخصى‏ام است که مى‏خواهم یک ناهار خوب بدهم به شما مى‏خواهم امروز کیف کنى مى‏خواهم امروز آب و هواى خنک بخورى ایشان گفت: یعنى شما مى‏گوئید من از خدا عمر بگیرم براى خدا کار نکنم؟ هیچى آقا هر کارى مى‏خواهى بکن. فقط جواب سلام احوالپرسى مى‏نشست مى‏نوشت ده دقیقه عمرش را حرام نکرد چقدر جوانها عمرشان را حرام مى‏کنند.
  17. و لا اعددت لبالى ثوبى طمرا بل کانت فى ایدینا فدک من کلّ ما : الْمَیِّتَ (طَمْراً) مِنْ بَابِ قَتَلَ دَفَنْتُهُ فِى الْأَرْضِ و (طَمَرْتُ‏) الشَّىْ‏ءَ سَتَرْتُهُ وَ مِنْه‏.. «طمر» به معنى لباس مندرس است. ‏
  18. آن مال بسیار را و آماده نساختم براى جامه پوسیده خود که پوشیده‏ام کهنه دیگر را بلى بود در دستهاى ما باغ فدک ازهر چیز
  19. اظلّته السّماء فشحّت علیها نفوس قوم وسخت عنها نفوس قوم آخرین:
  20. ظَلَ‏ نهارَه یفعل کذا و کذا یَظَلُ‏ ظَلًّا و ظُلُولًا و ظَلِلْتُ‏ أَنا و ظَلْتُ‏ و ظِلْتُ‏، لا یقال ذلک إِلَّا فی النهار لکنه قد سمع فی بعض الشعر ظَلَ‏ لَیْلَه،
  21. شحّ: بخل. حرص. (قاموس- اقرب) جوهرى و راغب و طبرسى ذیل آیه 19 احزاب آنرا بخل توأم با حرص گفته‏اند ولى ذیل آیه 128 نساء حرص مفرط.
  22. سَخَا و سَخَتْ‏ نفسه من باب علا، و الثانیة سَخِیَ‏ یَسْخَى‏ من باب تعب، و الثالثة سَخُوَ یَسْخُو من باب قرب‏ سَخَاوَةً فهو سَخِیٌ‏-     
  23. (فشخت علیها ) پس بخیلى کردند بر آن (نفوس قوم) نفس‏هاى گروهى از مردمان که مدعیان خلافت و اتباع ایشان بودند (و سخت عنها) و جوانمردى کردند از آن (نفوس اخرین) نفس‏هاى دیگران یعنى بنى هاشم که طریق منازعه و محاربه گذاشتند و مناظره آنرا به محکمه قیامت انداختند و وجود آنرا کالعدم انگاشتند.
  24. و نعم الحکم اللَّه و ما اصنع بفدک و غیر فدک و النّفس مظانّها فى غد. جدث ینقطع فى ظلمته.
  25. اصنع : صنع، عمل. «وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها» هود: 16. آنچه در دنیا کردند پوچ شد. راغب آنرا جودت فعل گفته گوید: هر صنع فعل است ولى هر فعل صنع نیست.
  26. مظانّها :«خیر الناس رجل یطلب الموت‏ مَظَانَّه‏» بهترین مردم مردی است که تقاضای مرگ کند. که مرگ نزدیک است الظنّ: و هو خلاف الیقین، و قد یستعمل بمعنى الیقین، و منه المظنّة: للمعلم و هو حیث یعلم الشی‏ء، و الجمع المظان. و الظنّة اسم من ظننته من باب قتل أیضا، إذا اتّهمته، فهو ظنین فعیل بمعنى مفعول.
  27. جدث : (3882) جَدَث -  بالتحریک- : أی قبر.
  28. خدا در این کار بهتر حاکم است. چه مى‏کنم فدک و غیر فدک را حال آنکه محلهاى وجود من در آینده قبر است
  29. خدا و چه میکنم بفدک و غیر فدک و حال آنکه نفس (نگاه او به فردای قبراست)در فردا منزل او قبر است(چکار در حالى که جاى انسان داخل گور است)
  30. اثارها و تغیب اخبارها و حفرة لو زید فى فسحتها،
  31. تغیب ای غایب غیب‏ أصل صحیح یدلّ على تستر الشی‏ء عن العیون، ثمّ یقاس، من ذلک الغیب: ما غاب ممّا لا یعلمه إلّا اللّه. و یقال غابت الشمس تغیب غیبة و غیوبا و غیبا. غیب: نهان. نهفته. هر آنچه از دیده یا از علم نهان است. ارباب لغت گفته‏اند: «الْغَیْبُ‏: کُلُّ ما غابَ‏ عَنْکَ». إِنِّی أَعْلَمُ‏ غَیْبَ‏ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ بقره: 33.قبر مستور کند. وغایب کند خبر های آن طرف دنیا را   حفرة : گدال قبر..ألا و إنّ القبر حفرة من حفر النّار، أو روضة من ریاض الجنّة.
  32. گودال که سه بار در رابطه با قبر در «نهج» به کار رفته است: «فکانّ کلّ امرء منکم قد بلغ من الارض منزل وحدته و مخطّ حفرته» خ 157، 222
  33. و خاک متراکم سوراخهاى آن را مى‏بندد، و همانا من نفسم را با تقوا و پرهیزگارى ریاضت مى‏دهم تا ایمن شود براى آمدن روز بزرگترین وحشت، تا بر جوانب لغزشگاه ثابت ماند.
  34. او قبر است که ریزنده مى‏شود در تاریکى آن اثرهاى آن و غایب مى‏گردد خبرهاى آن و جاى او گودالیست که اگر زیاده شود
  35. و اوسعت یدا حافرها لا ضغطها الحجر و المدر و سدّ فرحها ..
  36. (ضغط) فِی الْحَدِیثِ‏" قَلَّ مَنْ یَسْلَمُ مِنْ‏ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ" أی من عصرته و شدته. الضُّغْطَة بالضم: الشدة و المشقة. و ضَغَطَهُ‏ ضَغْطاً من باب نفع: زحمه إلى حائط و نحوه و عصره، و لعل منه الحدیث لأنه یضیق على المیت و یوسع له.
  37. المَدَرُ: قِطَعُ الطینِ الیابِسِ، و قیل: الطینُ العِلْکُ الذی لا رمل فیه،
  38. شکا أبو بصیر إلى الصادق علیه السّلام وسواس الدنیا. فقال علیه السّلام له: طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز الحدیث 682 فی الوسواس .فقال: یا أبا محمّد! اذکر تقطّع أوصالک فی قبرک، و رجوع أحبابک‏ و نیز در همان کتاب و باب: از سکونى از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: هر گاه مردى کفن خود را آماده نمود هر زمان بآن نظر نماید اجر میبرد (زیرا بنظر کردن در کفن بیاد آخرت مى‏افتد).
  39. ، و رجوع أحبابک عنک إذا دفنوک فی حفرتک، و خروج بنات الماء من منخریک، و أکل الدود لحمک، فإنّ ذلک یسلّی عنک ما أنت فیه. قال أبو بصیر: فو اللّه ما ذکرته إلّا سلّى عنّی ما أنا فیه من همّ الدنیا.
  40. أى وسعتها (و أوسعت) لها (یدا حافرها) الّذى یحفر القبر (لأضغطها الحجر و المدر) المدر هو الطّین المتحجّر، و الاضغاط لأنّ جدران القبر لابدّ و أن تضغط على المیّت لعدم المنفذ و لتهدمها علیه و لو بعد حین (و سدّ فرجها التّراب المتراکم) فرج جمع فرجة، بمعنى: الوسعة الخالیة، اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر
  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3.  برداشت 5 از نامه 45 اخلاقی، سیاسی ، اعتقادی ، نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام،
  4. بدترین درد را براى یک زمامدار این بشمارد که او شب سیر بخوابد و در اطراف او گرسنگان باشند و به فرماندارش بگوید:     
  5. 1 - ما اسوه بودن امام و انطباق دقیق خط رهبرى با خط حق را یکجا در این تصویر که امام در نامه عثمان بن حنیف انصارى (45) از شکل زندگى خود ترسیم مى‏کند مى‏یابیم: «الا ان لکل ماموم اماما یقتدى به و یستضی‏ء بنور علمه، الا و ان امامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه... فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالى ثوبى طمرا و لا حزت من ارضها شبرا و لا اخذت منه الا کقوت اتان دبره و لهى فى عینى اوهى و اهون من عفصه مقره».
  6. 2 - در مورد این گونه رهبرى چنین سخن مى‏گوید: «أقنع  من نفسى بان یقال: هذا امیر المؤمنین و لا اشارکهم فى مکاره الدهر او اکون اسوة لهم فى خشوبة العیش» (رساله 45 ص 418).
  7. 3 - نامه به عثمان بن حنیف عامل بصره و سرزنش او براى شرکت در سورى مفصّل.
  8. «عثمان بن حنیف » فرماندار او در بصره به مهمانى جوانى از مردم آن سامان مى‏رود که انواع غذاها و خورش‏ها در سر سفره‏اش موجود بوده، توانگران در آنجا حضور داشته، ولى از فقرا و مستمندان احدى در آن مهمانى شرکت نداشته‏اند،
  9. نامه تند و عتاب آمیزى به او مى‏نویسد و از این کار که موجب اختلاف طبقاتى و برانگیختن خشم توده مردم علیه کارگردانان امور است، شدیدا او را نکوهش میکند.
  10. آن گاه وظیفه رهبران جامعه را در پیشقدم بودن در کارهاى نیک و دورى جستن از زشتیها بیان میکند:
  11. در جریان طلحه وزبیر : موى سر و صورت و ابرو و مژه‏هاى فرماندار بصره «عثمان بن حنیف » را کندند و تمام بدنش را کوبیدند، تا آنجا که وقتى به حضور حضرت على (علیه السلام) رسید عرض کرد: «آقا، ریش دار رفتم و بى‏ریش برگشتم».
  12. 8 -  لفظ فتیة  معنى جوان چون کلمات حضرت (علیه السلام )أنّ فتیة من قریش قعدوا إلى امرأة من بنی عامر بن صعصعة بسوق عکاظ،أنّ فتیة من أولاد ملوک بنی اسرائیل ؛
  13. و(انّ رجلا من فتیة اهل البصرة) که مردى از جوانان اهل بصره
  14. (دعاک)  دعو یدعو کاف خطاب  مفرد مذکر حاضر خواند تو را  (الى مأدبة) به سوى طعام عروسى
  15. (فاسرعت الیها) پس شتابان رفتى به سوى آن طعام (و کرّت علیک الجفان بثریدها) و مکرّر وارد شد بر تو کاسه‏هاى بزرگ که مملوّ بود بثرید آن(فاکرعت) پس تو دهان بر آن نهاده و به لذّت تمام اکل آن نموده از قبیل خوردن آب خوشگوار(ثمّ عطفت على اللّحم) پس میل کرده به گوشت بریان (فاکلته) پس خوردى آنرا (اکل یتیم قرم) همچو خوردن یتیمى که بسیار آرزومند گوشت باشد (و نهشت عظمه) و به دندان گرفتى استخوان گوشت را (نهش ضبع هرم) مانند به دندان گرفتن کفتار پیر استخوان را
  16. (فاسرعت الیها) ف نتیجه اسرعت مفرد مذکر مخاطب باب افعال. الی حرف جار ها ضمیر مجرور جارمتعلق اسرعت  
  17. (تستطاب لک الالوان) از باب استفعل یستفعل استفعال طَیْب‏ و طَاب‏، بمعنى‏ الطِّیب‏. وطیب: دلچسبى. طبع پسندى‏ لام جاره کاف خطاب مجرور جار الالوان جمع لون بمعنی رنگ ورنگها خوش مى‏کردند براى تو نعمت‏هاى رنگارنگ و طعام‏هاى گوناگون
  18. (و تنقل علیک الجفان) و نقل مى‏کردند بر تو کاسه‏هاى بزرگ گران
  19. (و ما ظننت) ما نفی، ظننت متکلم وحده از فعل ماضی  و گمان نبردم من (انّک تجیب) از آنکه تو اجابت کنى (الى طعام قوم) به سوى طعام جماعتى
  20. (عائلهم مجفوّ) (3868) مُجْفُوٌّ: مطرود، رانده شده.که درویش ایشان جفا یافته باشد
  21. (و غنیّهم مدعوّ) ازدعا یدعوا . و توانگر ایشان خوانده شده تخصیص اغنیا به کرامت و دعوت، دلیل است بر آنکه ایشان به این طعام اراده نموده‏اند سمعه و ریا، نه رضاى حق تعالى. پس موافقت ایشان کردن به اجابت دعوت مشعر است به راضى شدن به فعل ایشان.
  22. (و غنیّهم مدعوّ ») گمان نداشتم اجابت کنى میهمانى قومى را که فقیرشان جفا کرده و رانده شده و ثروتمند آنها دعوت شده است.
  23. ، فانظر إلى ما تقضمه من هذا المقضم، ف ان انظر امرمفرد مذکر، پس نگاه کن بسوى چیزى که میجائى از این طعام
  24. فما اشتبه علیک علمه فألفظه، (من فمی ألفظه‏ بالکسر و یجوز أن یرید بذلک أنکم تأکلون ما خلفوه و ترکوه‏) پس آن چه مشتبه است بر تو دانستن حلال آن از حرام ان پس بینداز از دهن تو
  25. و ما أیقنت بطیب وجهه فنل منه..  ف نتیجه نل ینا ل .. فرهنگ ابجدی عربی فارسی  متن  894   نَأَلَ‏- نَأْلًا و نَئِیلًا و نَأَلَاناً [نأل‏] الرجُلُ: راه رفت و سر خود را به طرف بالا حرکت داد مانند کسى که میدود و بر پشت خود بار حمل مى‏کند،- الفرسُ: اسب در راه رفتن تکان خورد،- فلاناً: بر او حسد ورزید. و آن چه را که یقین دارى بپاکى میل کن از آن  با سربلندی وافتخار.
  26. امام الگوی ساده زیستی : الا و انّ لکلّ ماموم اماما یقتدى به و یستضی‏ء بنور علمه .. ضیأ: ضَیَّأَتِ‏.روشن می کیرد.. اقتدی یقتدی اقتدا.. باب افتعال، افتعل یفتعل افتعالا.. اقْتدَى‏- اقْتِدَاءً [قدو] بفلان فی کذا: در آن کار از فلانى پیروى و تقلید کرد. باو روشنى مى‏جوید بنور دانش او.. یستضی‏ء. (ضوا) قوله تعالى: هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ‏ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً [10/ 5] الضِّیَاءُ: الضوء.. باب استفعال، استفعل یستفعل استفعالا
  27. الا و انّ امامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه الا.. اکْتَفَى‏- اکْتِفَاءً [کفی‏] بکذا: به آن چیز قانع شد و در رفاه قرار گرفت. طَمَرَ- طَمْراً الشی‏ءَ: آن چیز را دفن و یا پنهان کرد،- طَمْراً وَ طُمُوراً و طِمَاراً و طَمَرَاناً:
  28. و القُرْصُ من الخبز و شبهه، و الجمیع‏ القِرَصَة : بدان بدرستى که امام و پیشواى شما اکتفا کرده از دنیاى خود بدو جامه کهنه و از طعام خود بدو قرص جو نان پخته خود بدان
  29. و انّکم لا تقدرون على ذلک و لکن اعینونى بورع و اجتهاد و عفّة  : قادر نیستید، توانا نیستید.- لا تقدرون ، فعل مضارع جمع مذکّر حاضر ثلاثى مجرّد.
  30. أعینوا (1)، أعینونى‏ :اعینونى -  بصیغه امر-  متّصل به یاء متکلّم نبون وقایه مفعولش-  على انفسکم-  مفعول دوّم-
  31. اجْتِهَاد- اجتهد . یجتهد . یعنى خود را با صرف نیرو و تحمّل بسختى و مشقّت واداشتن.
  32. عفف: عفّت بمعنى مناعت است در شرح آن گفته‏اند: حالت نفسانى در شرح آن گفته‏اند: حالت نفسانى است که از غلبه شهوت باز دارد پس‏ باید عفیف بمعنى خود نگه دار و با مناعت باشد یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ‏ التَّعَفُّفِ‏ بقره: 273. بى‏خبر آنها را از مناعتشان غنى مى‏پندارد.
  33. سداد : سَدَاد و سَدَد- استقامت و پایدارى است.
  34. الا و انّ امامکم : ثمّ نظم برنامجا تربویّا لعمّاله و من یتصدّی إدارة امور حکومته فی أربع موادّ: 1-  الورع-  و هو تحصن النفس عن الرذائل و الاجتناب عن المحارم و المحرّمات.
  35. على غلبة الأعداء بالمکر و الخدعة و الکید بل الأمر بالعکس و انّما قال (علیه السلام) ذلک لجواز الخدعة فى الحرب شرعا و عقلا کما قیل الحرب خدعة، و ملخّص الکلام هو انّه أنتم تخافون من انقاد نار الحرب.
  36. الا و انّ امامکم : 1-  هوشیارى و بیدارى فقد بلغنى ان رجلا من فتیة 2-  زندگى فوق العاده ساده امام علیه السّلام و انّ امامکم قد اکتفى من دنیاه.. بقرصیه 3-  عجز انسانها از پیروى ساده زیستى امام علیه السّلام الا و انکم لا تقدرون على ذلک  4-  وظائف رهبرى 5-  قدرت و شجاعت بى‏مانند على علیه السّلام و اللّه لو تظاهرت العرب على قتالى  6-  قرابت با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و انا من رسول اللّه کالضّوء من الضّوء  7-  نترسیدن از دشمنان زیاد و اللّه لو تظاهرت العرب على قتالى لما ولیّت عنها
  37. و انّکم لا تقدرون على ذلک آگاه باشید، شما نمى‏توانید چنین باشید [مانند من‏] و لیکن مرا در پارسایى و تلاش و پاکدامنى و پیمودن راه صحیح، یارى کنید.
  38. ایها الناس، و ایها المقتدون بى (بورع) فى اعمالکم بان تکون مطابقة للشرع (و اجتهاد) فى الأعمال الصالحه، بأن تجهدوا أنفسکم و تتعّبوها فى ذلک (و عفّة) هو التوسط فى الملذّات (و سداد) اى الصّلاح، فان الأمة لو اتّصفت بهذه الصفات کان ذلک عونا للخلیفة فى انجاز اموره التی یتوخّاها فان فراغ البال من ناحیة الأمة، یوسّع مجال الخلیفة فى العمل.
  39. قادر نیستید بر آن نوع که من اکتفا کرده‏ام به آن و نمى‏توانید که به مقدار آن مأکول و ملبوس قناعت کنید (و لکن اعینونى) و لکن یارى دهید مرا (بورع) به باز ایستادن از محارم (و اجتهاد) و جدّ و جهد نمودن در پاکدامنى (و عفّة) و پرهیزکارى نمودن (و سداد) و به راه راست رفتن‏
  40.  بدان بدرستى که امام شما پسنده شد از دنیاى شما به دو کهنه جامه خود، [و از طعام خود به دو قرص نان‏]، بدان بدرستى که مر هر اقتدا کرده را پیشوایى است که اقتدا کند به او، و روشن شود به نور علم او.
  41. بدان و بدرستى [که‏] نتوانید شما بر این [نوع که من اکتفا کرده‏ام به آن‏]، و لیکن‏ جهد وکوشش به روشنى مى‏جوید بروشنى علم او آگاه باش که پیشواى شما اکتفا کرده از دنیاى خود بدو کهنه جامه خود و از خوراکش بدو قرص نان آگاه باش که شما توانا نمى نباشید. بدرستى که شما قادر نیستید بر آن و لیکن یارى دهید مرا بباز ایستادن از حرام و جد و جهاد نمودن در پاک دامنى .. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده