- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
بیش از 120 کتا ب از نهج البلاغه ؛ ترجمه و شروح آن از آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علی علیه السلام در دانش نامه علوی آمده است یا شروح دیگر؛ بعضا با شناسنامه و یا نام و زبان کتاب آورده شده تیتر موضوعی خطبه همام (متقین) را در نهج البلاغه (ح فرزاد) یا در نمایش پردازش اربعین حسینی ملاحظه فرمایید لطفا نظر دهید متشکرم ؛. https://safarzade.blog.ir/
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امیر المومنین نهج البلاغه 110 صفت متقین (خطبه همام ) 18-19- 20- عبادات شب انه، تلاوت قرآن و ترتیل
- أمّا اللّیل فصافّون أقدامهم تالین لأجزاء القرآن: 2 شب پرهیزکاران پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، و آیات قرآن را با تأمل و اندیشه مىخوانند، یرتّلونه ترتیلا، - و با خواندن و تدبّر در آن
- یتعلّم قرآن یا در حال تعلّم قرآن - قال الصادق (علیه السلام) : «ینبغى للمؤمن انْ لا یموت حتّى یتعلّم القرآن او یکونَ فى تَعَلّمه»: «براى مؤمن شایسته است که نمیرد تا اینکه تعلّم قرآن کند، یا در حال تعلّم قرآن باشد».
- کیفیت قرائت قرآن: الف) ادب ظاهرى: در قرآن کریم آمده: (... وَ رَتِّلِ الْقرآن تَرْتِیلًا): (قرآن را با تأنّى و وضوح تلاوت کن». در جاى دیگر مىفرماید: (وَ إِذا قُرِئَ الْقرآن فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ):
- «زمانى که قرآن قرائت مىشود گوش فرا دهید، و ساکت باشید، تا مورد رحمت خداوندى قرار گیرید) در روایات معصومین علیهممالسّلام هم وارده شده، از جمله پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) مىفرماید:«لِکُل شىء حِلیةٌ و حلیة القرآن الصوت الحسن» «براى هر چیزى زیورى است و زیور قرآن صداى خوب است» و نیز امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه (وَ رَتِّلِ الْقرآن تَرْتِیلًا) فرمودهاند:«هو انْ تَتَمکّثَ فیه و تُحَسّن به صوتک»:
- «ترتیل قرآن ؛ مکث وتوقف – ترتیل آن است که مَکث و توقف کنى در خواندن قرآن و (عجله ننمائى) و صداى خود را در قرآن خواندن نیکو قرار دهى». از این تفسیر و دیگر سخنان بزرگان دین روشن مىشود که: امام على (علیه السلام) در این خطبه به حُسْن ظاهرى و ادب ظاهرى اشاره کردهاند، زیرا فرمودند: (تالین لا جزاء القرآن یرتلونه ترتیلا) از موارد تأدّب ظاهرى نظر کردن به قرآن است که خود عبادتى مستقل است. در روایت نبوى آمده: «النَّظَر فى ثلاثة اشیاء عبادة: النظر فى وجه الوالدین، و فى المصحف، و فى البحر»: «نظر کردن در سه چیز عبادت است: 1- نظر در سیماى پدر و مادر. 2- در قرآن. 3- در دریا»
- طریق و راه قرآن- درباره آداب تلاوت قرآن مطلب بسیار زیبائى است، که در دو روایت بسیار جالب بیان شده است، روایت اول از امام صادق (علیه السلام) است که: فرمودند: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): «نظّفوا طریق القرآن»: «راه قرآن را تمیز کنید» قیل: «یا رسول الله! و ما طریق القرآن»؟: «گفته شد: یا رسول الله، طریق و راه قرآن چیست؟»: قال: «افواهکم»: «فرمود: دهانهاى شما» قیل: «بماذا؟» گفته شد: «به چه چیز»؟ قال: «بالسواک»: «فرمود به مسواک کردن».
- اولین عمل کننده به قرآن - روایت دومى از امام رضا (علیه السلام) است که از پدرانش نقل مىکند تا به رسول الله (صلى الله علیه وآله) مىرسد: قال رسول اللّه: «افواهکم طرق من طرق ربّکم، فنظّفوها»: «دهانهاى شما راههاى پروردگار شما است، پس آن را تمیز و نظیف کنید».ائمه هدى علیهمالسّلام که خود چنین دستوراتى صادر مىکردند، خود اولین عمل کنندگان به آنها بودهاند، در روایت آمده که امام سجاد (علیه السلام) بهترین مردم از نظر صوت قرآن بودند، و صدا را بلند مىکردند، تا اهل منزل بشنوند و به قدرى جاذبه داشت که سقّاها که عبور مىکردند ایستاده و گوش فرا مىدادند و امام باقر (علیه السلام) هم وقتى در شب قرآن تلاوت مىکردند، صدا را بلند کرده به طورى که افراد ایستاده و گوش مىکردند.
- خضوع و خشوع هنگام خوندن قرآن - ب- ادب باطنى: از قرآن کریم مىتوان استفاده کرد که مراعات ادب باطنى در خواندن کتابى نشانه ایمان به آن کتاب است، زیرا در مورد مؤمنین اهل کتاب چنین گوید: (الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ): «کسانى که به آنها کتاب دادیم (یعنى یهود و نصارى که به آنها تورات و انجیل دادیم» و حق خواندنش را به جاى آوردند آنها مؤمنین به آن کتابند» و بدیهى است که بدون ادب باطنى حق خواندن، اداء نخواهد شد. خضوع و خشوع در برابر جلال و جمال خداوند نتیجه تأثر هنگام خواندن قرآن است و بکاء و تباکى نیز محصول همین ادب باطنى قرائت است.
- لرزش وخوف هنگام خوندان این کتاب - در جاى دیگر مىفرماید: (اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُّتَشَابِهاً مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ) : «خداوند نازل کرد بهترین قول را به صورت کتابى که اجزاى آن متشابهند، و هیچگونه تناقضى بین آنها نیست، کتابى که بعضى قصّهها و اخبار و احکام و مواعظ آن مکرّر است و پوستها (و دلهاى) کسانى که خوف از خدا دارند هنگام خواندن این کتاب مىلرزند».
- تلاوتى بیهوده قرار مده، - امام صادق (علیه السلام) وقتى قرآن را به دست مىگرفتند قبل از خواندن آن دعاهائى مىخواندند از جمله مىفرمودند: «خدایا، نظر مرا در قرآن عبادت و قرائت و خواندن در آن را فکر، و فکر مرا در آن عبرت قرار ده، و مرا از جمله کسانى قرار ده، که از مواعظ تو در قرآن مُتَّعظ و پندآموز، و از معاصى تو اجتناب کنم، و در موقع خواندن آن بر گوشم مُهر مَزَن، و بر چشمم پرده میفکن، و قرائت مرا قرائت و خواندن بدون تدبّر قرار مده؛ بلکه چنان قرارم ده که در آیات و احکام آن تدبّر کنم، و گیرنده شرایع دین تو باشم، و نظر مرا در آن نظر غفلت و تلاوت مرا تلاوتى بیهوده قرار مده، که تو رئوف و رحیم هستى».
- در مثالها و مواعظ قرآن تفکّر ؛ تعلّل کن- از کلمات دیگر امام صادق (علیه السلام) این است که فرمود: کسى که قرآن را بخواند، و خاضع براى خدا نشود، و قلب او رقیق نگردد، و لباس حزن و ترس در درونش نپوشد، پس عظمت خداوندى را سبک شمرده است .... پس نظر کن چگونه کتاب پروردگارت و منشور ولایتت را تلاوت مىکنى، و چگونه به اوامر و نواهى او جواب مىگوئى، و چگونه امتثال حدود او مىکنى ... و نزد وعدهها (و احسانها) و وعیدها (و عذابهاى وعده داده شده) توقف کن، و در مثالها و مواعظ او تفکّر کن «وَ احْذَر انْ تَقَع مِنْ اقامتِک حروفَه فى اضاعَةِ حدودِه» یعنى بترس از اینکه حروف قرآن را بپاى دارى و در حفظ و خواندن آن کوشا باشى، ولى حدود (و اوامر و نواهى) او را ضایع کنى، و به عبارت سادهتر، به الفاظ بپردازى و با الفاظ معانى را ضایع کنى. و در خواندن و حفظ الفاظ تلاش مىنمائى،؟ و در تعلّم مفاهیم تعلّل میورزى.؟
- قرائت قران با حزن و اندوه - در روایتى دیگر امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «انّ القرآن نَزَلَ بالحزّن فاقرؤوه بالحزن»: «همانا قرآن با حُزن نازل شد پس آن را با حزن قرائت کنید». در احادیث آمده که: حَفصْ گفت: «ندیدم احدى را که در خوف از خدا و در امیدوارى به او محکمتر از موسى بن جعفر (علیه السلام) باشد، او قرائتش با حزن و اندوه بود، و در هنگام خواندن، گویا انسانى را مخاطب قرار داده است».
- گریه ازخوف سجده برخاک - آثار قرائت قرآن: در قرآن کریم ازدیاد ایمان و توکّل بر پروردگار از آثار قرائت قرآن به شمار آمده است. در سوره انفال چنین فرماید: (... وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ): «... و زمانى که آیات خداوند بر آنها تلاوت مىشود، ایمان مؤمنین به خدا زیاد و بر پروردگار توکّل مىکنند». در جاى دیگر تواضع و به خاک افتادن و گریه از خوف خداوند را ارمغان قرائت قرآن به حساب مىآورد: (إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا): «... زمانى که آیات پروردگار بر آنها تلاوت مىشود به صورت سجده بر خاک افتاده و مىگریند».
- آثار دیگر قرائت قران - به اینجا چهار اثر ذکر شد: 1- ازدیاد ایمان، 2- توکّل بر پروردگار، 3- تواضع و به خاک افتادن، 4- گریه از خوف خدا. حال به بعض دیگر از آثار در روایات مىپردازیم: 5-نورانیت خانه، 6- ایجاد خیر کثیر، 7- تمتّع و بهره بردن دیگران از قرائت قارى قرآن، 8- درخشندگى و نورافشانى خانهاى که در آن قرآن تلاوت مىشود؛ 9- برکت بسیار شود در قرائت قرآن : 10- حضور ملائکه، 11- هجرت و دور شدن شیاطین. 12-دفع بلاء، 13- محفوظ بودن از شر دشمنان، 14- نزول باران:15. اختلاط قرآن با گوشت و خون.16. قرار گرفتن در زمره فراشتگان با کرامت و نیک 17- قرائت قرآن مانع از عذاب18- نزدیک بودن دُعا به اجابت گردد: 19- عدم هلاکت مردم...20- دفع بلاء، 21- محفوظ بودن از شر دشمنان،22- نزول باران:
- توضیح روایات قرائت قران - درخشندگى و نورافشانى خانهاى که در آن قرآن تلاوت مىشود براى اهل آسمان، همچنانکه ستارگان آسمانى براى اهل دنیا نورافشانى مىکنند و در واقع خانههائى که در آن قرآن خوانده مىشود ستارگان زمین براى اهل آسمان هستند. (قال النبى (صلى الله علیه وآله ): «نَوّروا بیوتَکم بتلاوة القرآن! ... فانّ البیت اذا کثُرَ فیه تلاوة القرآن کثر خیرهُ و امتَعَ اهلَه و اضاءَ لاهل السماء کما تَضىء نجوم السماء لاهل الدنیا»).رفع عذاب: قال النبى (صلى الله علیه وآله): «لا یُعَذِّبُ الله قلبا وعى القرآن»:«عذاب نمىکند خدا قلبى را که در آن قرآن جاى دارد».
- با قرائت قران - برکت بسیار: - حضور ملائکه، - هجرت و دور شدن شیاطین آمده. «قال على (علیه السلام) : البیتُ الذى یُقرأ فیه القرآن و یُذکَر اللّه- عزوجل- فیه تکثُر برکته و تحضُرُه الملائکة و تهجره الشیاطین ....» عدم هلاکت مردم: امام على (علیه السلام) در زمره کسانى که حرمت آنها موجب عدم هلاکت مردم مىشود کودکان متعلّم و فراگیرنده قرآن را شمرده «و الوِلدان یتعلّمون القرآن». قال الباقر (علیه السلام) ...ورَجُلٌ قرأ القرآن .... فباولئک یدفع الله العزیز الجبّار البلاءَ و باولئک یُدیل اللّه- عزوجل- من الاعداء و باولئک یُنزل اللّه- عزوجل- الغیثَ من السماء».
- اختلاط قرآن با گوشت و خون. 18. قرار گرفتن در زمره فراشتگان با کرامت و نیک 19- قرآن مانع از عذاب قارى قرآن است: قال الصادق (علیه السلام): «مَنْ قرأ القرآن و هو شابٌ مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دَمه و جَعَلَه الله مع السَفَرةِ الکِرام البَرَرة و کان القرآن حجیزاً عنه یوم القیامة».
- 20- نزدیک بودن دُعا به اجابت: امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارشان این حدیث را نقل مىکنند: «اغتنموا الدعاء عند خمس: عند قراءة القرآن و عند الاذان و عند نزول الغیث و عند التقاء الصِّفین للشهادة و عند دعوة المظلوم، لیس لها حجابّ دونَ العرش»:
- «دعاء را پنج وقت غنیمت شمرید (که نزدیک به اجابت باشد) در وقت قرائت قرآن و اذان و نازل شدن باران و در وقت برخورد دو جناح (حق و باطل) در جنگ به قصد شهادت و در وقت دعوت مظلوم، در این پنج وقت حجابى براى استجابت دعا جز عرش الهى نیست».
- حال به معنى ترتیل بپردازیم تا معنى «یرتَلونه ترتیلا» روشن شود. امام صادق (علیه السلام) در بیان آیه: (وَ رَتِّلِ الْقرآن تَرْتِیلًا) فرمودند: امام على (علیه السلام) چنین فرموده: «واضح کن قرآن خواندنت را و نه مثل شعر به سرعت بخوان و نه مثل شن و ریگ بیابان پراکنده بخوان به طورى که فاصله زیاد شود، ولکن قلبهاى سخت و با قساوت خود را با قرآن خواندن بکوبید و هرگز همّت شما رسیدن به آخر سوره نباشد (بلکه همیشه به دنبال کیفیّت و اثرپذیرى باشید، نه به دنبال کمیت و زیاد خوانى فقط».«بَیّنه تبیانا و لا تَهُذّه هَذَّ الشِعر و لا تَنْثره نَثْرَ الرَّمل ولکن اقْرعوا به قلوبکم القاسیة و لا یکن هَمُّ احدکم آخر السورة»:
- نیکو کنى صوت خود را - در روایات گذشته در قسمت ادب ظاهرى روایتى را در ذیل همین آیه قرآن: (وَ رَتِّلِ الْقرآن تَرْتِیلًا) از امام صادق (علیه السلام) آوردیم، که فرمودند: «هو انْ تَتَمکّثَ فیه و تُحَسّن به صوتَک» «ترتیل مکث کردن و توقف در قرائت قرآن است، (که نه زیاد سریع خوانده شود و نه بسیار کُند و آهسته) و اینکه نیکو کنى صوت خود را در خواندن قرآن».
- همّت شما در بهتر خواندن- سؤال: در بعضى روایات مثل روایتى که گذشت مىگوید: همّت شما سریع خواندن و رسیدن به آخر سوره نباشد، بلکه همّت شما بهتر خواندن باشد نه بیشتر خواندن، در بعضى دیگر از روایات هر چه بیشتر خواندن مورد توجه و عنایت قرار گرفته است، چگونه این دو دسته روایات قابل جمع هستند؟! جوابهاى مختلفى ممکن است براى وجه جمع پیدا کرد، که به سه قسمت آن اشاره مىکنیم: 1- ممکن است بگوئیم مراد از هر چه بیشتر خواندن، مجرّد
- بیشتر خواندن بدون تدبّر نیست؛ بلکه مراد این است که وقت بیشتر گذارده و آیات بیشترى را با تأمّل و تعمّق بیشترى قرائت کنیم. 2- ممکن است مراد این باشد که آیات تأمّل و تدبر شده را سریعتر بخوانید. 3- وجهى که بیشتر به ذهن و به واقع نزدیکتر است، این است که دو دسته روایات ناظر به اختلاف حالات انسان است، در بعضى مواقع حال تدبّر و تعمّق هست، و در بعضى مواقع حال قرائت قرآن فقط هست، ولى حال تعمّق و تدبّر عمیق نیست. گفتنى است که: این وجوه به ذهن ما آمده و ممکن است افرادى با دقت بیشترى وجوه بهترى بیابند و امیدوارم مطالعه کنندگان به این توفیق دست یابند انشاء الله تعالى.
- صفات پرهیزکاران شب زندهدار- با توضیحاتى که داده شد روشن گردید که از(اما اللیل فصافون اقدامهم) صفات پرهیزکاران شب زندهدارى و قیام در قلب تاریکى شب و تلاوت قرآن و راز و نیاز با خداوند است، تلاوتى با ترتیل که نشانه تدبّر در معانى قرآن و رهتوشه گرفتن از مفاهیم بلند آن است.
- مرحوم الهى در ذیل (اما اللیل فصافون اقدامهم) در وصف شب چنین مىسراید:
شب آمد رفیق دردمندان |
شب آمد شب حریف مستمندان |
|
شب آمد شب که نالد عاشق زار |
گهى از دست دل گاهى زد گدار |
|
شب آمد شب که گردد محفل من |
سیه چون زلف دلبر یا دل من |
|
شب است آشوب رندان نظرباز |
شب است آهنگ بزم عشق دمساز |
|
شب است آتشزن دلهاى مشتاق |
|
شب از فریاد مرغ حق شود مست |
به تار طرّه جانان زند دست |
|
شب است اختر شناسان را دل افروز |
شب است آتش به جانان را جگر سوز |
|
شب آمد عرصه گیتى کند تنگ |
به فریاد آورد مرغ شب اهنگ |
|
شب آمد کاروان عشق را میر |
شب آمد قلزم پر موج تقدیر |
|
شب آمد کشتى دریاى توحید |
شب آمد شهپر عنقاى تجرید |
|
|
شب آمد گوهر افروز نُه افلاک |
|
شب آمد موجزن دریاى حیرت |
شب آمد مستى صهباى حیرت |
شب آمد دلفریب آسمانى |
چراغ افروز صبح شادمانى |
|
شب آمد منظر زیباى افکار |
شب آمد صفحه پرنقش اسرار |
|
شب آمد پرده پر گوهر نور |
شب آمد محفل اسرار مستور |
|
شب آمد دفتر خوش داستانها |
قیاسآموز علم آسمانها |
|
|
فروغ دیده و دلهاى بیدار |
|
شب است آئینه زلف نکویان |
حجاب افکن ز روى ماهرویان |
|
شب از زلف نگاران راز گوید |
حدیث عشق با دل باز گوید |
|
شب از طاوس زریّن، بال بشکست |
خروس از ناله هشیار شد مست |
|
شب آمد طوطیاى چشم ادراک |
|
به شب مردان که در ره تیز گامند |
بسان شمع سوزان در قیامند |
|
به شب مرغان حق را سوز و سازست |
به خاک عشق شب روى نیاز است |
|
شب آن معراجى عرش آشیانه |
ف «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى» ترانه |
|
|
ز جام «لى مع الله» گشت سرمست |
|
شب آن مه تافت بر جاى پیمبر |
سپهر عشق را بخشید زیور |
|
سزد شب را که شاه کشور عشق |
چنین گفت از دل دانشور عشق |
|
که مشتاقان حق چون شمع سوزان |
به شب استاده با قلب فروزان |
|
چو شمع از دفتر عشق آیت نور |
|
به کویش غیر آه شب روان نیست |
نسیم صبحگاه آگاه از آن نیست |
|
به روز از چهره گلهاست شاداب |
به شب فریاد بلبل مىبرد تاب |
|
به روز از چشم احساس است بیدار |
به شب احساس جان آمد پدیدار |
|
بروز از روزى مردم گشایند |
به شب دلهاى مشتاقان ربایند |
|
اگر روز آورد بر جسمها جان |
شب آرد جان به کوى وصل جانان |
|
|
دل بیدار گشت از شوق بىتاب |
|
شب اربیدانشان آرام یابند |
به شب ارباب دانش کام یابند |
شب ار آرامش خورشید خواهند |
برامشلعبت ناهید خواهند |
|
شب ار سازد یکى سیاره گمراه |
به راه آرد هزار استاره و ماه |
|
شب ار چشم بتان خونریز باشد |
سرمستان نشاطانگیز باشد |
|
|
به ظلمت آب حیوان را گواهى است |
|
هزاران چلچراغ روشن از خود |
شب افروزد بر این سقف زمرّد |
|
برون ار راز عالم شد پدیدار |
به شب در پرده رقصد مست و هشیار |
|
زر افشان کرد روز ار دامن خاک |
پر از دُرّ کرد شب دامان افلاک. |
اگر خورشید باشد خسرو روز . .... سپاه انجم شب باد فیروز
- حکایت شب عاشقان سبحان
شنیدستم شبى شب زندهدارى |
بگردون داشت چشم اشکبارى |
|
همى دید آن نظر باز شبانه |
کواکب را به چشم عاشقانه |
|
فلک مىدید و لعل از دیده مىسفت |
به یاد حق سخن با ماه مىگفت |
|
|
به گیسوى شب و ناز ستاره |
|
به مشگین طرّه شب شانه مىزد |
و زان راه دل دیوانه مىزد |
|
گهى با زهره کردى مهره بازى |
گهى با مشترى خوش دلنوازى |
|
نشاطش مىفزود و غصّه مىکاست |
|
گهى ابرى نقاب ماه مىگشت |
زناز مهوشان آگاه مىگشت |
|
لبش خوش نغمه سبّوح مىزد |
دلش در پرده ساز روح مىزد |
|
به یاد آوردش از یار نهانى |
تماشاى جمال آسمانى |
|
|
به جان با روى جانان در مناجات |
|
حدیث دل به شام تار مىگفت |
غزل بر یاد زلف یار مىگفت |
|
نظر بر انجم رخشنده مىدوخت |
به حیرت همچو شمع بزم مىسوخت |
|
همى گفتا که یارب آسمان چیست |
مرصع طاق زیبا طَیْلسان چیست |
|
مرا بر آسمانت نیست راهى |
|
تو آگاهى فراز آسمان چیست |
فروزان ماه و تابان اختران چیست |
|
گهرهائى بود رخشان کواکب |
و یا روشن چراغى نجم ثاقب |
|
که بنشاند این بتان بر طاق مینا |
در آنان کرد حیران چشم بینا |
|
سروش غیب گفتش ناگهانى |
خدا بین شو زنقش آسمانى |
|
در این آئینه حسن یار پیداست |
به چشم جان رخ جانان هویداست |
|
هزاران کشتى نور است تابان |
در این دریاى بى ساحل شتابان |
|
همه مجبور عشقند این قوافل |
شتابان کو به کو منزل به منزل |
|
|
گدا را ره به کاخ پادشه نیست |
|
که هر شمعى در این محفل جهانیست |
زمینى یا زمین و آسمانى است |
|
به حکم حسّ نشاید گشت مغرور |
که پندارد چراغى روشن از دور |
|
همه افلاکیان مستند و مدهوش |
به اسرار نهان گویا و خاموش |
|
کمر بسته به حکم عشق سرمد |
ندارد ملک عشق پار سرحد |
|
بلند اندیشه را آنجا رهى نیست |
به جز حیرت خرد را آگهى نیست |
|
ولى چون شمع این کاخ شهانه |
تو افروزان دل از آه شبانه |
|
چه شب گردد به راه عشق میتاز |
زدیده پرده غفلت برانداز |
|
نباشد خوشتر از بیدارى اى دوست |
|
چو شب گردد به ساز عشق برخیز |
رها کن دل به زلف دلبر آویز |
|
به همراه شب اهنگان افلاک |
به راه عشق ناز از بستر خا ک |
|
به خاک از آب چشمان آتش افروز |
دل از مه طلعتان آسمان سوز |
|
|
به دل سوزانتر از شمع شرر بار |
|
گهى با فکر و گه با ذکر سبّوح |
صبوحىزن مگر روشن شود روح |
|
چو مرغ حق ز دل با ناله زار |
به ذکر حق سحر گردان شب تار |
|
که بخشندت ز الطاف الهى |
ز آه شب نشاط صبح گاهى |
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج1، ص: 459.. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم