پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل غرجهم

    1. موضوع جلسه برسی رشد بصیرت 12 عامل آوردند 1- تفکرو اندیشه یعنی اندیشیدن > عقل. 2- تعقل 3- التعلم 4- الاعتبار وعبرت گرفتن  5- تقوی 6-  ذکرویاد خدا 7-  پاکی واخلاص : پاکی 8-  زهد و پارسایی 9- قبول نصیحت پذیری 10 – الاستقبال الامور 11- المسموع وگرسنگی 12 – الدعا؛ 13- چشم بصیرت1

سیزدهم ماه رجب المرجب مولود آقاجانم امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام برهمه شیعیان مبارک باشد 

    1. عوامل رشد بصیرت  استاد سالک الدعا  دوازدهمین عوامل وبرسی رشد بصیرت
  1. جلسه 23 عوامل وبرسی رشد بصیرت از دیدگاه قرآن ونهج البلاغه عوامل رشد بصیرت چشم دل 1
  2. در قرآن ؛ بصیر ایمان به عالم غیب دارد - الَّذِینَ‏ یُؤْمِنُونَ‏ بِالْغَیْبِ‏ وَ یُقِیمُونَ‏ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ‏ یُنْفِقُونَ‏  «بقره3» اساسى‏ترین اصل در جهان‏بینى الهى آن است که هستى، منحصر به محسوسات نیست. «یُؤْمِنُونَ‏ بِالْغَیْبِ‏»قرآن، هستى را به دو بخش تقسیم مى‏کند: عالم‏ غیب‏  و عالم شهود. متّقین به کلّ هستى ایمان دارند، ولى دیگران تنها آنچه را قبول مى‏کنند که برایشان محسوس باشد.
  3. بصیرت بشر با عالم غیب قطع نشد-  وحى نازل نمى‏شود ولى رابطه با غیب همچنان باقى است، امام معصوم علیه السلام حضور دارد و فرشتگان الهى بر او نازل مى‏شوند،  امدادهاى غیبى به انسان‏هاى شایسته مى‏رسد؛ حتّى افراد عادى اگر متّقى باشند نور الهى پیدا مى‏کنند و خداوند راه حقّ را به نحوى به آنان نشان مى‏دهد. اتَّقُوا اللَّهَ‏ ... یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً «حدید، 28»
  4. دل دادن به آیات خداوند بصیرت می آورد - و آنان که وقتى به آیات پروردگارشان پندشان دهند، در برابر آن با حالت کرى و کورى نمى‏افتند، [بلکه با گوش شنوا و چشم بصیرت‏ به آن دل‏ مى‏دهند.] وَ الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً (فرقان 73)
  5. فساد کنندگان چشم بصیرت ندارند - آنان [که روى‏گردانند] کسانى هستند که فساد در زمین می کنند خدا لعنتشان کرده و گوش [دل‏] شان را کر و چشم [بصیرت‏] شان را کور کرده است. أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُمْ (محمد23)
  6. پند وعبرت با چشم دل - عذاب خدا از آنجا که گمان نمى‏بردند بسراغشان آمد و ترس و وحشت در دل‏ آنها راه انداخت تا اینکه خانه‏ها و منازل خود را بدست خود و با دست مؤمنین خراب میکردند. پس اى صاحبان چشم بصیرت‏ از این حوادث پند و عبرت بگیرید. َ... فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ (حشر2)
  7. رستگاری با چشم بصیرت - در بیان قرآن شریف عادت بر این جارى است که مردم را گاهى به تنذیر و گاهى به تبشیر به سوى علم و معارف مایل و راغب کرده و از ارتکاب قبایح بر حذر نماید حیف که چشم بصیرت‏ و گوش شنوا و دل‏ آگاه نداریم تا مقصود الهى را درک کرده در دنیا و آخرت رستگار شویم‏
  8. بنگرید با چشم بصیرت- و نیز در خود شما؛ پس چرا [به چشم بصیرت‏] نمى‏نگرید؟ در قرآن چراغهایى از هدایت، و منارى از حکمت است، براى هر نکته‏سنج عارف، راهنماى معرفت است، پس هر صاحب بصیرت‏ را سزد که براى درک معارف آن چشم بصیرت‏ بکار گیرد,
  9. عبرت گرفتن کار بصیرت‏ است، نه کار چشم و به هر حال فرق چندانى ندارد، براى اینکه خداى تعالى در کلامش کسانى را که از عبرت‏ها عبرت نمى‏گیرند کور نامیده است.
  10. به گفته صحاح اللغة هم معامله مذکر با آن مى‏شود و هم مؤنث. و دو کلمه‏" قَوْماً عَمِینَ" یکى وصف است و دیگرى موصوف، و" عمین" جمع" عمى" بر وزن" خشن"، صفتى است مشبه از ماده" عمى، یعمى" فرق" عمى" با" اعمى" بطورى که گفته‏اند این است که عمى تنها کسى را مى‏گویند که بصیرت‏ نداشته باشد، و اعمى به کسى اطلاق مى‏شود که بصر (چشم) نداشته باشد.
  11. بینش و بصیرت برای شما آمده - همانا از سوى پروردگارتان، مایه‏هاى بینش و بصیرت، (کتب آسمانى و دلائل روشن) براى شما آمده است. پس هر که بصیرت یافت، به سود خود اوست و هر کس کورى گزید، به زیان خویش عمل کرده است و من نگهبان و ضامن (ایمان شما به اجبار) نیستم. قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ «انعام104»
  12. در آیه وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها بصیرت اراده شده – و درسوره انعام آبه 104 کافى به سند خود از عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که در ذیل آیه‏" لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ" فرمود. مقصود از" درک ابصار" احاطه اوهام است، مگر نمى‏بینى که در جمله‏" قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ" نیز معناى لغوى" بصائر" دیدن به چشم و همچنین در" وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها" کورى چشم اراده نشده، آرى، در همه این موارد مقصود از بصیرت‏ احاطه وهم است. عرب هم این کلمه را به همین معنا استعمال مى‏کند، مثلا مى‏گوید: فلانى بصیر به شعر و فلانى بصیر به فقه است و فلانى در شناختن پول‏ها بصیرت‏ دارد و فلانى بصیر به انواع لباسها و پارچه‏ها است. وقتى در بشر صحیح باشد که این کلمه به معناى احاطه استعمال شود در خداى تعالى چگونه صحیح نباشد و حال آنکه خداوند بزرگتر از آن است که به چشم‏ها دیده شود.
  13. اما عاقبت مفسدین در بصیرت -، این نیز براى کسانى که چشم بصیرت‏ داشته باشند موعظه و عبرت بزرگى است‏ مضاعف میشود از براى آنها عذاب ؛ نیستند اینها که استطاعت شنیدن داشته باشند و نیستند که چشم بصیرت داشته باشند. وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ وَ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِین‏ (اعراف 86)
  14. کلمه لقاء به معنای بصیرت ..إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا ..(انفال 15) ادراک به حس و به چشم و بصیرت‏ استعمال مى‏شود، ادراک به حس مانند:" تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ‏- آرزوى مرگ مى‏کنید قبلا از آنکه آن را ملاقات نمایید"، و ادراک به چشم مانند:" لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً- راستى از این سفرمان چه ناراحتى دیدیم". و ملاقات خدا عبارت است از قیامت و بازگشت به سوى او، مانند:" وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ- بدانید که شما او را خواهید دید" و نیز مانند:" الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ- و آنان که مى‏پندارند که خدا را خواهند دید"، تفسیرالمیزان
  15. اهل بصیرت و عدم - در این آیه در تفسیر جمله‏" أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ ..." آورده و گفتیم: این آیات ما بین دو طایفه خاص از مردم مقایسه مى‏کند، یکى آنهایى که اهل بصیرت‏ الهى‏اند، و یکى آنهایى که چشم بصیرت خود را از دست داده‏اند. تفسیرالمیزان
  16. دعوت پیامبر به بصیرت - از پیغمبر خود توقع دارند نفى مى‏کند، و سپس تنها رسالت را براى رسول اثبات مى‏کند و آن گاه بدون درنگ، به اثبات نوعى فضیلت براى رسول پرداخته غیر آنچه عوام توقع دارند و آن فضیلت عبارت است از اینکه او به وسیله بصیرت‏ و بینایى خدایى داراى بصیرت است، ولى دیگران نسبت به ایشان، همانند کورانند نسبت به دارندگان چشم، و همین داشتن بصیرت است که پیروى کردن از رسول را بر مردم واجب مى‏سازد همانطور که افراد کور مجبورند به راهنمایى و دستگیرى بینایان راه بروند و هر جا آنها رفتند قدم بگذارند، و مجوز اینکه رسول، مردم خود را دعوت به پیروى از خود مى‏کند نیز همین است.
  17. گمراهى و بى‏بصیرتى در قیامت - مراد از کورى آخرت کورى چشم نیست، بلکه نداشتن بصیرت‏ و دیده باطنى است، و همچنین مقصود از کورى در دنیا هم همین است هم چنان که در جاى دیگر این کورى را، کورى بصیرت معنا کرده و فرموده‏" فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ" (حج 46)و نیز مؤید این معنا قرار گرفتن‏" أَضَلُّ سَبِیلًا" بعد از کورى آخرت است که مى‏رساند مقصود از آن گمراهى و بى‏بصیرتى است.
  18. بصیرت در دو عالم - مراد از کورى در دنیا نداشتن بصیرت‏ و مراد از کورى در آخرت کورى چشم است صحیح نیست و وجه بطلان هر دو از آنچه گذشت معلوم مى‏شود، علاوه بر این کورى چشم در آخرت چه بسا برگشتنش به کورى بصیرت‏ باشد، ‏
  19. عناد و انکار در بصیرت - موسى فرعون را مخاطب نموده گفت: تو خوب مى‏دانى که این معجزات روشن را غیر پروردگار آسمانها و زمین کسى نازل نکرده، و او به منظور بصیرت‏ یافتن مردم نازل کرده، تا چشم دلشان روشن گشته میان حق و باطل را تمیز دهند، و من گمان مى‏کنم که تو به خاطر عناد و انکارت سرانجام هلاک شوى اى فرعون.
  20. فرق عین به فتحه و عین به کسره - راغب در مفردات چنین گفته است:" عوج" به فتحه عین کجى‏هایى را گویند که با چشم به آسانى دیده مى‏شوند، مانند کجى چوبى که در زمین نصب شده باشد، ولى" عوج" به کسره عین در کجى‏هایى است که با فکر و بصیرت‏ تشخیص داده مى‏شوند، مانند انحراف و انحنایى که در زمین مسطح است که تنها متخصصین مى‏توانند آن را تشخیص دهند، و نیز مانند انحراف در دین و زندگى.
  21. عدم بصیرت درآخرت : چنین به نظر مى‏آید که کورى روز قیامت همان کورى حس باصره باشد، چون اعراض کننده از یاد خدا وقتى کور محشور مى‏شود مى‏پرسد: چرا مرا کور محشور کردید، با اینکه در دنیا چشم داشتم و بینا بودم؟ معلوم مى‏شود در آخرت آن چیزى را ندارد که در دنیا داشته، و آن حس باصره بود، نه بصیرت‏ که بینایى قلب است، آن وقت بر این معنا اشکال مى‏شود به ظاهر ادله‏اى که دلالت مى‏کند بر اینکه مجرمین صحنه‏هاى هول انگیز قیامت و آیات عظیمه آن و قهر خداى را مى‏بینند، مانند آیه‏" إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا" و آیه‏" اقْرَأْ کِتابَکَ".
  22. قوای اخلاقی با بصیرت است- " إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ" کلمه" خلق" به ضمه خاء و لام و یا سکون لام، خوانده مى‏شود، راغب گفته:" خلق و خلق"- به فتحه خاء و ضمه آن- در اصل یکى بوده، مانند شرب و شرب و صرم و صرم و لیکن خلق- به فتحه خاء- مختص به هیئت‏ها و اشکال و صور دیدنى است و خلق- به ضمه خاء- مختص به قوا و اخلاقیاتى است که با بصیرت‏ درک مى‏شود، نه با چشم، هم چنان که در قرآن کریم آمده:" إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ" و نیز بنا به قرائتى‏" إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ".
  23. دیدن بادقت بصیرت میاورد - باز دوباره به چشم بصیرت‏ دقت کن. ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیر(سوره ملک، آیه 4.)
  24. قبل از یوم الحسرت ؛ بینش چشم بصیرت - روزى- که همان روز تلاقى و دیدار باشد- فرا خواهد رسید که در آن روز دیگر حجابى بین خدا و مردم نمى‏ماند، روزى است که از جلو چشم و بصیرت‏ مردم کشف غطا مى‏شود و پرده‏ها کنار زده مى‏شود و در همان روز است که به دست خدا آسمانها...
  25. غفلت کنی حسرت خوری - و به همین جهت این طور خطاب مى‏شود:" لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا"  تو در دنیا از اینهایى که فعلا مشاهده مى‏کنى و به معاینه مى‏بینى در غفلت بودى، هر چند که در دنیا هم جلو چشمت بود و هرگز از تو غایب نمى‏شد، لیکن تعلق و دل‏بستگى‏ات به اسباب، تو را از درک آنها غافل ساخت و پرده و حائلى بین تو و این حقائق افکند، اینک ما آن پرده را از جلو درک و چشمت کنار زده‏ایم،" فبصرک" در نتیجه بصیرت‏ و چشم دلت" الیوم" امروز که روز قیامت است" حدید" تیزبین و نافذ شده، مى‏بینى آنچه را که در دنیا نمى‏دیدى.
  26. بصیرت کنار رفتن پرده ها -  اینکه آنچه خدا براى فرداى قیامت انسان تهیه دیده، از همان روزى تهیه دیده که انسان در دنیا بوده، چیزى که هست از چشم بصیرت‏ او پنهان بوده است و مخصوصا از همه بیشتر این حقیقت براى او پنهان بوده که روز قیامت روز کنار رفتن پرده‏ها، و مشاهده پشت پرده است. ) لَقَدْ کُنْتَ فی‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدید (ق : 22)
  27. در بصیرت عذر خواهی نباشد- و هر چند (پرده‏هاى) عذر بر (چشم بصیرت‏) خود بیفکند هر چند. آن روز انسان به آنچه پیش فرستاده و آنچه به جا گذاشته است خبر داده مى‏شود. با آن که انسان بر (نیک و بد) نفس خویش بینا است (که چه کرده و چه مى‏کند). اگر عذرهایى بتراشد. یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13» بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ «14» وَ لَوْ أَلْقى‏ مَعاذِیرَهُ‏ (قیامت/15).
  28. بصیرت‏ حجت است - بعضى از مفسرین گفته‏اند: مراد از بصیرت‏ حجت است، هم چنان که در آیه‏" ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ" به این معنا آمده، و انسان هم خودش حجتى است علیه خودش، در آن روز وقتى بازجویى مى‏شود، و از چشم و گوش و دلش سؤال مى‏شود، همان چشم و گوش و حتى پوست بدنش و دو دست و دو پایش به سخن آمده، علیه او شهادت مى‏دهند، هم چنان که درباره مورد سؤال قرار گرفتن گوش و چشم و دل فرموده:" إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا" و در مورد شهادت دادن گوش و چشم و پوست فرموده:" شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ"، و در باره سخن گفتن دست‏ها و شهادت دادن پاها فرموده:" وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ"" وَ لَوْ أَلْقى‏ مَعاذِیرَهُ"- کلمه" معاذیر" جمع معذرت است، و معذرت آن است که موانعى را که نگذاشته کارى را انجام دهى ذکر کنى.
  29. رؤیت قلبى قبل از قیامت - و این تفسیر مبنى بر این است که مراد از رؤیت جحیم، رؤیت آن در قیامت باشد، و آیه شریفه بخواهد به مضمون آیه‏" وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرى‏" اشاره کند، و این خیلى مسلم نیست، بلکه از ظاهر کلام بر مى‏آید که مراد از دیدن جحیم، دیدن آن در دنیا و قبل از قیامت و به چشم بصیرت‏ است، منظور رؤیت قلب است، که به طورى که از آیه زیر استفاده مى‏شود خود از آثار علم الیقین است،" وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ"، و این رؤیت قلبى قبل از قیامت است، و براى مردمى که سرگرم مفاخرتند دست نمى‏دهد، بلکه در مورد آنان امرى ممتنع است، چون چنین افرادى ممکن نیست علم الیقین پیدا کنند.
  30. مشاهده با چشم بصیرت -مراد از" عین الیقین" خود یقین است، و معنایش این است که جحیم را با یقین محض مى‏بینند، و مراد از" علم یقین" در آیه قبل مشاهده دوزخ با چشم بصیرت‏ و در دنیا است، و به عین الیقین دیدن آن در قیامت با چشم ظاهر است، دلیلش آیه بعدى است که سخن از سؤال و بازخواست در قیامت دارد، مى‏فرماید: " ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ" " ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ".
  31. آرى آنها که چشم بصیرت‏ دارند، و حقیقت را آن چنان که هست مى‏بینند از این پیروزى همه جانبه افراد با ایمان درس عبرت مى‏گیرند و مى‏دانند سرمایه اصلى پیروزى ایمان است و ایمان. به چشم بصیرت ؛ چشم بصیرت دل و قلب است.
  32. چشمی که به ماورای عالم را می بیند چشم بصیر وچشم دل با اوست ؛ چوشهادت چیزی است که دردل فرد است.و دری که در دل غیر بصیر قرار ندارد وکسی که سرگرم مفاخر است را در دلش بصیرت قرار ندارد
  33. وحی ازچشم بصیرت یکی از آنها وحی است اموری است که برای تفسیر آن چشم بصیرت لازم دارد
  34. چشم بصیرت -  یک نمونه چیزی مقابل آن هم است ؛ همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند، (کسانى هستند که نسبت به شنیدن حقّ) کران (و نسبت‏به گفتن حقّ) لال‏هایند، آنها که تعقّل نمى‏کنند.إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ (انفال22)
  35. چشم بصیرت درعالم الغیب و شهادت - امام صادق علیه السلام درباره‏ى «عالِمُ‏ الْغَیْبِ‏ وَ الشَّهادَةِ» فرمودند: غیب آن است که هنوز نیامده و شهادت آنچه که بوده است مى‏باشد.، وخداوند به اسرار دلها آگاه است. «عَلِیمٌ‏ بِذاتِ‏ الصُّدُورِ» ِ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیر (انعام /73)
  36. چشم بصیرت دل - خداى سبحان در باره ایشان فرموده: وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ‏. همانا شیعیان ما چهار چشم دارند: دو چشم در سر و دو چشم در دل. آگاه باشید که همه این گونه‏اند، ولى خداى سبحان چشمهاى شما را بینا کرده و چشمهاى آنان را بسته است. با دوچشم دل عالم دنیا وغیر دنیا را و آخرت را میتواند ببیند
  37. در بصیرت تمسک به اهل بصیرت باشد  – حضرت امیر اگر خدا کسی را به خودش واگذار کند گمراه می گردد ؛ کسی متکی به خود که لباس روحانیت داشت روحانی بود چون به خود متکی بود در اول انقلاب لباس روحانیت را کنار گذاشته با منافق همراه شده بود ,و شد آنچه که نباید بشود؛ بله برای چشم بصیرت لازم استکه از اهل بصیرت الگو پند موعظه گیرد..
  38. بصیرت عبرت گرفتن و پندپذیرى، نیازمند داشتن روحیّه‏ى تقواست..فَجَعَلْناها نَکالًا لِما بَیْنَ یَدَیْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِین‏..«138» هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ‏
  39. بصیرت وهدایت - این (قرآن) براى همه‏ى مردم بیانى روشنگر، ولى براى متّقین (وسیله‏ى) هدایت و پندآموزى است.
  40. موعظه  و کلام با بصیرت - قرآن مى‏فرماید: هر گامى و کلامى باید بر اساس بصیرت‏ باشد «ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و مَن اتّبعنى» امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل و اصحاب علیهم السلام روز عاشورا ده سخنرانى کوتاه براى موعظه‏ و ارشاد مردم داشتند.
  41. کتاب های آسمانی سراسر بصیرت وموعظه ما به حضرت موسى کتاب (آسمانى تورات) را دادیم. تورات، وزنش از انجیل سنگین‏تر است. چون احکام و قانون و سیاست دارد، انجیل بیشتر موعظه‏ و نصیحت و تمثیل است. «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتاب» ما به موسى کتاب آسمانى دادیم. «مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولى» بعد از آنکه قرن‏هاى قبلى را هلاک کردیم باز به موسى کتاب دادیم. یعنى سنت ما این است که دائماً پیامبر را فرستاده و مردم را هدایت کنیم. «بَصائِرَ لِلنَّاس» بصائر جمع بصیر است، یعنى بینش و آگاهى. ما کتاب فرستاده‏ایم تا مردم بصیرت‏ پیدا کنند، دین افیون نیست. دین افیون نیست. مایه بصیرت است،«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتاب» (قصص/ 43) اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل غرجهم

 

 

  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی