13نهج البلاغه چشم دل 2امیرالمومنین عوامل رشد بصیرت چشم دل -دل دادن به آیات خداوند بصیرت می آورد - و آنان که وقتى به آیات پروردگارشان پندشان دهند، در برابر آن با حالت کرى و کورى نمىافتند،
جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۷:۱۳ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل غرجهم
- موضوع جلسه برسی رشد بصیرت 12 عامل آوردند 1- تفکرو اندیشه یعنی اندیشیدن > عقل. 2- تعقل 3- التعلم 4- الاعتبار وعبرت گرفتن 5- تقوی 6- ذکرویاد خدا 7- پاکی واخلاص : پاکی 8- زهد و پارسایی 9- قبول نصیحت پذیری 10 – الاستقبال الامور 11- المسموع وگرسنگی 12 – الدعا؛ 13- چشم بصیرت1
سیزدهم ماه رجب المرجب مولود آقاجانم امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام برهمه شیعیان مبارک باشد
- عوامل رشد بصیرت استاد سالک الدعا دوازدهمین عوامل وبرسی رشد بصیرت
- جلسه 23 عوامل وبرسی رشد بصیرت از دیدگاه قرآن ونهج البلاغه عوامل رشد بصیرت چشم دل 1
- در قرآن ؛ بصیر ایمان به عالم غیب دارد - الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ «بقره3» اساسىترین اصل در جهانبینى الهى آن است که هستى، منحصر به محسوسات نیست. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»قرآن، هستى را به دو بخش تقسیم مىکند: عالم غیب و عالم شهود. متّقین به کلّ هستى ایمان دارند، ولى دیگران تنها آنچه را قبول مىکنند که برایشان محسوس باشد.
- بصیرت بشر با عالم غیب قطع نشد- وحى نازل نمىشود ولى رابطه با غیب همچنان باقى است، امام معصوم علیه السلام حضور دارد و فرشتگان الهى بر او نازل مىشوند، امدادهاى غیبى به انسانهاى شایسته مىرسد؛ حتّى افراد عادى اگر متّقى باشند نور الهى پیدا مىکنند و خداوند راه حقّ را به نحوى به آنان نشان مىدهد. اتَّقُوا اللَّهَ ... یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً «حدید، 28»
- دل دادن به آیات خداوند بصیرت می آورد - و آنان که وقتى به آیات پروردگارشان پندشان دهند، در برابر آن با حالت کرى و کورى نمىافتند، [بلکه با گوش شنوا و چشم بصیرت به آن دل مىدهند.] وَ الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً (فرقان 73)
- فساد کنندگان چشم بصیرت ندارند - آنان [که روىگردانند] کسانى هستند که فساد در زمین می کنند خدا لعنتشان کرده و گوش [دل] شان را کر و چشم [بصیرت] شان را کور کرده است. أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ (محمد23)
- پند وعبرت با چشم دل - عذاب خدا از آنجا که گمان نمىبردند بسراغشان آمد و ترس و وحشت در دل آنها راه انداخت تا اینکه خانهها و منازل خود را بدست خود و با دست مؤمنین خراب میکردند. پس اى صاحبان چشم بصیرت از این حوادث پند و عبرت بگیرید. َ... فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ (حشر2)
- رستگاری با چشم بصیرت - در بیان قرآن شریف عادت بر این جارى است که مردم را گاهى به تنذیر و گاهى به تبشیر به سوى علم و معارف مایل و راغب کرده و از ارتکاب قبایح بر حذر نماید حیف که چشم بصیرت و گوش شنوا و دل آگاه نداریم تا مقصود الهى را درک کرده در دنیا و آخرت رستگار شویم
- بنگرید با چشم بصیرت- و نیز در خود شما؛ پس چرا [به چشم بصیرت] نمىنگرید؟ در قرآن چراغهایى از هدایت، و منارى از حکمت است، براى هر نکتهسنج عارف، راهنماى معرفت است، پس هر صاحب بصیرت را سزد که براى درک معارف آن چشم بصیرت بکار گیرد,
- عبرت گرفتن کار بصیرت است، نه کار چشم و به هر حال فرق چندانى ندارد، براى اینکه خداى تعالى در کلامش کسانى را که از عبرتها عبرت نمىگیرند کور نامیده است.
- به گفته صحاح اللغة هم معامله مذکر با آن مىشود و هم مؤنث. و دو کلمه" قَوْماً عَمِینَ" یکى وصف است و دیگرى موصوف، و" عمین" جمع" عمى" بر وزن" خشن"، صفتى است مشبه از ماده" عمى، یعمى" فرق" عمى" با" اعمى" بطورى که گفتهاند این است که عمى تنها کسى را مىگویند که بصیرت نداشته باشد، و اعمى به کسى اطلاق مىشود که بصر (چشم) نداشته باشد.
- بینش و بصیرت برای شما آمده - همانا از سوى پروردگارتان، مایههاى بینش و بصیرت، (کتب آسمانى و دلائل روشن) براى شما آمده است. پس هر که بصیرت یافت، به سود خود اوست و هر کس کورى گزید، به زیان خویش عمل کرده است و من نگهبان و ضامن (ایمان شما به اجبار) نیستم. قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ «انعام104»
- در آیه وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها بصیرت اراده شده – و درسوره انعام آبه 104 کافى به سند خود از عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که در ذیل آیه" لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ" فرمود. مقصود از" درک ابصار" احاطه اوهام است، مگر نمىبینى که در جمله" قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ" نیز معناى لغوى" بصائر" دیدن به چشم و همچنین در" وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها" کورى چشم اراده نشده، آرى، در همه این موارد مقصود از بصیرت احاطه وهم است. عرب هم این کلمه را به همین معنا استعمال مىکند، مثلا مىگوید: فلانى بصیر به شعر و فلانى بصیر به فقه است و فلانى در شناختن پولها بصیرت دارد و فلانى بصیر به انواع لباسها و پارچهها است. وقتى در بشر صحیح باشد که این کلمه به معناى احاطه استعمال شود در خداى تعالى چگونه صحیح نباشد و حال آنکه خداوند بزرگتر از آن است که به چشمها دیده شود.
- اما عاقبت مفسدین در بصیرت -، این نیز براى کسانى که چشم بصیرت داشته باشند موعظه و عبرت بزرگى است مضاعف میشود از براى آنها عذاب ؛ نیستند اینها که استطاعت شنیدن داشته باشند و نیستند که چشم بصیرت داشته باشند. وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ وَ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِین (اعراف 86)
- کلمه لقاء به معنای بصیرت ..إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا ..(انفال 15) ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال مىشود، ادراک به حس مانند:" تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ- آرزوى مرگ مىکنید قبلا از آنکه آن را ملاقات نمایید"، و ادراک به چشم مانند:" لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً- راستى از این سفرمان چه ناراحتى دیدیم". و ملاقات خدا عبارت است از قیامت و بازگشت به سوى او، مانند:" وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ- بدانید که شما او را خواهید دید" و نیز مانند:" الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ- و آنان که مىپندارند که خدا را خواهند دید"، تفسیرالمیزان
- اهل بصیرت و عدم - در این آیه در تفسیر جمله" أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ ..." آورده و گفتیم: این آیات ما بین دو طایفه خاص از مردم مقایسه مىکند، یکى آنهایى که اهل بصیرت الهىاند، و یکى آنهایى که چشم بصیرت خود را از دست دادهاند. تفسیرالمیزان
- دعوت پیامبر به بصیرت - از پیغمبر خود توقع دارند نفى مىکند، و سپس تنها رسالت را براى رسول اثبات مىکند و آن گاه بدون درنگ، به اثبات نوعى فضیلت براى رسول پرداخته غیر آنچه عوام توقع دارند و آن فضیلت عبارت است از اینکه او به وسیله بصیرت و بینایى خدایى داراى بصیرت است، ولى دیگران نسبت به ایشان، همانند کورانند نسبت به دارندگان چشم، و همین داشتن بصیرت است که پیروى کردن از رسول را بر مردم واجب مىسازد همانطور که افراد کور مجبورند به راهنمایى و دستگیرى بینایان راه بروند و هر جا آنها رفتند قدم بگذارند، و مجوز اینکه رسول، مردم خود را دعوت به پیروى از خود مىکند نیز همین است.
- گمراهى و بىبصیرتى در قیامت - مراد از کورى آخرت کورى چشم نیست، بلکه نداشتن بصیرت و دیده باطنى است، و همچنین مقصود از کورى در دنیا هم همین است هم چنان که در جاى دیگر این کورى را، کورى بصیرت معنا کرده و فرموده" فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ" (حج 46)و نیز مؤید این معنا قرار گرفتن" أَضَلُّ سَبِیلًا" بعد از کورى آخرت است که مىرساند مقصود از آن گمراهى و بىبصیرتى است.
- بصیرت در دو عالم - مراد از کورى در دنیا نداشتن بصیرت و مراد از کورى در آخرت کورى چشم است صحیح نیست و وجه بطلان هر دو از آنچه گذشت معلوم مىشود، علاوه بر این کورى چشم در آخرت چه بسا برگشتنش به کورى بصیرت باشد،
- عناد و انکار در بصیرت - موسى فرعون را مخاطب نموده گفت: تو خوب مىدانى که این معجزات روشن را غیر پروردگار آسمانها و زمین کسى نازل نکرده، و او به منظور بصیرت یافتن مردم نازل کرده، تا چشم دلشان روشن گشته میان حق و باطل را تمیز دهند، و من گمان مىکنم که تو به خاطر عناد و انکارت سرانجام هلاک شوى اى فرعون.
- فرق عین به فتحه و عین به کسره - راغب در مفردات چنین گفته است:" عوج" به فتحه عین کجىهایى را گویند که با چشم به آسانى دیده مىشوند، مانند کجى چوبى که در زمین نصب شده باشد، ولى" عوج" به کسره عین در کجىهایى است که با فکر و بصیرت تشخیص داده مىشوند، مانند انحراف و انحنایى که در زمین مسطح است که تنها متخصصین مىتوانند آن را تشخیص دهند، و نیز مانند انحراف در دین و زندگى.
- عدم بصیرت درآخرت : چنین به نظر مىآید که کورى روز قیامت همان کورى حس باصره باشد، چون اعراض کننده از یاد خدا وقتى کور محشور مىشود مىپرسد: چرا مرا کور محشور کردید، با اینکه در دنیا چشم داشتم و بینا بودم؟ معلوم مىشود در آخرت آن چیزى را ندارد که در دنیا داشته، و آن حس باصره بود، نه بصیرت که بینایى قلب است، آن وقت بر این معنا اشکال مىشود به ظاهر ادلهاى که دلالت مىکند بر اینکه مجرمین صحنههاى هول انگیز قیامت و آیات عظیمه آن و قهر خداى را مىبینند، مانند آیه" إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا" و آیه" اقْرَأْ کِتابَکَ".
- قوای اخلاقی با بصیرت است- " إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ" کلمه" خلق" به ضمه خاء و لام و یا سکون لام، خوانده مىشود، راغب گفته:" خلق و خلق"- به فتحه خاء و ضمه آن- در اصل یکى بوده، مانند شرب و شرب و صرم و صرم و لیکن خلق- به فتحه خاء- مختص به هیئتها و اشکال و صور دیدنى است و خلق- به ضمه خاء- مختص به قوا و اخلاقیاتى است که با بصیرت درک مىشود، نه با چشم، هم چنان که در قرآن کریم آمده:" إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ" و نیز بنا به قرائتى" إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ".
- دیدن بادقت بصیرت میاورد - باز دوباره به چشم بصیرت دقت کن. ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیر(سوره ملک، آیه 4.)
- قبل از یوم الحسرت ؛ بینش چشم بصیرت - روزى- که همان روز تلاقى و دیدار باشد- فرا خواهد رسید که در آن روز دیگر حجابى بین خدا و مردم نمىماند، روزى است که از جلو چشم و بصیرت مردم کشف غطا مىشود و پردهها کنار زده مىشود و در همان روز است که به دست خدا آسمانها...
- غفلت کنی حسرت خوری - و به همین جهت این طور خطاب مىشود:" لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا" تو در دنیا از اینهایى که فعلا مشاهده مىکنى و به معاینه مىبینى در غفلت بودى، هر چند که در دنیا هم جلو چشمت بود و هرگز از تو غایب نمىشد، لیکن تعلق و دلبستگىات به اسباب، تو را از درک آنها غافل ساخت و پرده و حائلى بین تو و این حقائق افکند، اینک ما آن پرده را از جلو درک و چشمت کنار زدهایم،" فبصرک" در نتیجه بصیرت و چشم دلت" الیوم" امروز که روز قیامت است" حدید" تیزبین و نافذ شده، مىبینى آنچه را که در دنیا نمىدیدى.
- بصیرت کنار رفتن پرده ها - اینکه آنچه خدا براى فرداى قیامت انسان تهیه دیده، از همان روزى تهیه دیده که انسان در دنیا بوده، چیزى که هست از چشم بصیرت او پنهان بوده است و مخصوصا از همه بیشتر این حقیقت براى او پنهان بوده که روز قیامت روز کنار رفتن پردهها، و مشاهده پشت پرده است. ) لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدید (ق : 22)
- در بصیرت عذر خواهی نباشد- و هر چند (پردههاى) عذر بر (چشم بصیرت) خود بیفکند هر چند. آن روز انسان به آنچه پیش فرستاده و آنچه به جا گذاشته است خبر داده مىشود. با آن که انسان بر (نیک و بد) نفس خویش بینا است (که چه کرده و چه مىکند). اگر عذرهایى بتراشد. یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13» بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ «14» وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِیرَهُ (قیامت/15).
- بصیرت حجت است - بعضى از مفسرین گفتهاند: مراد از بصیرت حجت است، هم چنان که در آیه" ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ" به این معنا آمده، و انسان هم خودش حجتى است علیه خودش، در آن روز وقتى بازجویى مىشود، و از چشم و گوش و دلش سؤال مىشود، همان چشم و گوش و حتى پوست بدنش و دو دست و دو پایش به سخن آمده، علیه او شهادت مىدهند، هم چنان که درباره مورد سؤال قرار گرفتن گوش و چشم و دل فرموده:" إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا" و در مورد شهادت دادن گوش و چشم و پوست فرموده:" شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ"، و در باره سخن گفتن دستها و شهادت دادن پاها فرموده:" وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ"" وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِیرَهُ"- کلمه" معاذیر" جمع معذرت است، و معذرت آن است که موانعى را که نگذاشته کارى را انجام دهى ذکر کنى.
- رؤیت قلبى قبل از قیامت - و این تفسیر مبنى بر این است که مراد از رؤیت جحیم، رؤیت آن در قیامت باشد، و آیه شریفه بخواهد به مضمون آیه" وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرى" اشاره کند، و این خیلى مسلم نیست، بلکه از ظاهر کلام بر مىآید که مراد از دیدن جحیم، دیدن آن در دنیا و قبل از قیامت و به چشم بصیرت است، منظور رؤیت قلب است، که به طورى که از آیه زیر استفاده مىشود خود از آثار علم الیقین است،" وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ"، و این رؤیت قلبى قبل از قیامت است، و براى مردمى که سرگرم مفاخرتند دست نمىدهد، بلکه در مورد آنان امرى ممتنع است، چون چنین افرادى ممکن نیست علم الیقین پیدا کنند.
- مشاهده با چشم بصیرت -مراد از" عین الیقین" خود یقین است، و معنایش این است که جحیم را با یقین محض مىبینند، و مراد از" علم یقین" در آیه قبل مشاهده دوزخ با چشم بصیرت و در دنیا است، و به عین الیقین دیدن آن در قیامت با چشم ظاهر است، دلیلش آیه بعدى است که سخن از سؤال و بازخواست در قیامت دارد، مىفرماید: " ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ" " ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ".
- آرى آنها که چشم بصیرت دارند، و حقیقت را آن چنان که هست مىبینند از این پیروزى همه جانبه افراد با ایمان درس عبرت مىگیرند و مىدانند سرمایه اصلى پیروزى ایمان است و ایمان. به چشم بصیرت ؛ چشم بصیرت دل و قلب است.
- چشمی که به ماورای عالم را می بیند چشم بصیر وچشم دل با اوست ؛ چوشهادت چیزی است که دردل فرد است.و دری که در دل غیر بصیر قرار ندارد وکسی که سرگرم مفاخر است را در دلش بصیرت قرار ندارد
- وحی ازچشم بصیرت یکی از آنها وحی است اموری است که برای تفسیر آن چشم بصیرت لازم دارد
- چشم بصیرت - یک نمونه چیزی مقابل آن هم است ؛ همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند، (کسانى هستند که نسبت به شنیدن حقّ) کران (و نسبتبه گفتن حقّ) لالهایند، آنها که تعقّل نمىکنند.إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ (انفال22)
- چشم بصیرت درعالم الغیب و شهادت - امام صادق علیه السلام دربارهى «عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ» فرمودند: غیب آن است که هنوز نیامده و شهادت آنچه که بوده است مىباشد.، وخداوند به اسرار دلها آگاه است. «عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» ِ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیر (انعام /73)
- چشم بصیرت دل - خداى سبحان در باره ایشان فرموده: وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ. همانا شیعیان ما چهار چشم دارند: دو چشم در سر و دو چشم در دل. آگاه باشید که همه این گونهاند، ولى خداى سبحان چشمهاى شما را بینا کرده و چشمهاى آنان را بسته است. با دوچشم دل عالم دنیا وغیر دنیا را و آخرت را میتواند ببیند
- در بصیرت تمسک به اهل بصیرت باشد – حضرت امیر اگر خدا کسی را به خودش واگذار کند گمراه می گردد ؛ کسی متکی به خود که لباس روحانیت داشت روحانی بود چون به خود متکی بود در اول انقلاب لباس روحانیت را کنار گذاشته با منافق همراه شده بود ,و شد آنچه که نباید بشود؛ بله برای چشم بصیرت لازم استکه از اهل بصیرت الگو پند موعظه گیرد..
- بصیرت عبرت گرفتن و پندپذیرى، نیازمند داشتن روحیّهى تقواست..فَجَعَلْناها نَکالًا لِما بَیْنَ یَدَیْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِین..«138» هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ
- بصیرت وهدایت - این (قرآن) براى همهى مردم بیانى روشنگر، ولى براى متّقین (وسیلهى) هدایت و پندآموزى است.
- موعظه و کلام با بصیرت - قرآن مىفرماید: هر گامى و کلامى باید بر اساس بصیرت باشد «ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و مَن اتّبعنى» امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل و اصحاب علیهم السلام روز عاشورا ده سخنرانى کوتاه براى موعظه و ارشاد مردم داشتند.
- کتاب های آسمانی سراسر بصیرت وموعظه ما به حضرت موسى کتاب (آسمانى تورات) را دادیم. تورات، وزنش از انجیل سنگینتر است. چون احکام و قانون و سیاست دارد، انجیل بیشتر موعظه و نصیحت و تمثیل است. «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتاب» ما به موسى کتاب آسمانى دادیم. «مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولى» بعد از آنکه قرنهاى قبلى را هلاک کردیم باز به موسى کتاب دادیم. یعنى سنت ما این است که دائماً پیامبر را فرستاده و مردم را هدایت کنیم. «بَصائِرَ لِلنَّاس» بصائر جمع بصیر است، یعنى بینش و آگاهى. ما کتاب فرستادهایم تا مردم بصیرت پیدا کنند، دین افیون نیست. دین افیون نیست. مایه بصیرت است،«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتاب» (قصص/ 43) اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل غرجهم
- ۰۱/۱۱/۱۴