پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
۰۵
بهمن
  1. شرح فارسی کفایه الاصول آخوند خراسانی محمدحسین نجفی دولت آبادی اصفهانی

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 

  1. مقصد رابع: عام  و خاص

مقصد رابع «کفایه» که این بحث خارج نیز بر طبق ترتیب کفایه است، بحث عام  و خاص و از مباحث مهم علم اصول است. مرحوم آخوند در این بحث، در سیزده فصل مطالبی را عنوان می‌فرمایند؛ در فصل اول چند مطلب ذکر می‌کنند؛ اولین مطلب آن است که تعریف عام  چیست؟ آیا عام  در اصطلاح معنایی غیر از آنچه در لغت و عرف می‌باشد، دارد؟

تعریف عام

  1. ایشان می فرمایند: اصولیین تعاریف متعددی برای عام  ذکر کرده‌اند که از نظر جامعیت و مانعیت دچار اشکال و ایراد است؛ اما می‌فرمایند طبق آن چه که مکرر گفته‌ایم، تعاریفی که اصولیین برای بیان می‌کنند، تعاریف حقیقیه نیست؛ بلکه این تعاریف، عنوان تعاریف لفظیه دارد. 
  2. بنابراین، چون در مقام تعریف حقیقی نیستند، دیگر وجهی ندارد که بحث کنیم این تعریف آیا جامع افراد و مانع اغیار است یا خیر؟ البته همان طور که در بحث‌های گذشته بر مرحوم آخوند اشکال شده است که مقصود ایشان از تعاریف لفظیه همان تعاریف شرح الاسمی است؛ در حالی که در منطق بین تعریف لفظی و تعریف شرح الاسمی فرق است.

 

  1. آن چه در جواب «ما» حقیقیه واقع می شود، تعریف حقیقی است؛ آن چه در جواب «ما» شارحه واقع می شود، عنوان تعریف شرح الاسمی دارد؛ و آن چه لغویین بیان می کنند، تعاریف لفظیه است. در اصطلاح منطق بین تعریف لفظی و شرح الاسمی فرق است؛ اما مرحوم آخوند این دو را تقریباً یکی گرفته‌اند و می فرمایند:

 

  1. تعاریفی که به عنوان عام  در کلمات اصولیین ذکر شده، تعاریفی است که در جواب «ما» شارحه واقع می‌شود و تعاریف لفظیه است. نتیجه این مطلب آن است که بگوییم عام  در لغت و عرف چه معنایی دارد؟ در لغت و عرف، عام  و عموم به معنای شمول، شامل شدن و فراگیرشدن است؛ در اصطلاح نیز همین‌طور است وعام  یعنی لفظی که به مفهومش دلالت بر جمیع مصادیق خودش دارد. این از نظر تعریف عام .
  2. نکته‌ای در کلام امام خمینی(ره)

امام رضوان الله علیه در جلد دوم کتاب «مناهج الاصول» نکته ای دارند که در کلمات دیگران نیست؛ می‌فرمایند: باید مقداری در تعریف عام  دقت کنیم. مراد مشهور از عام  این است که «ما دلّ علی شمول مفهومٍ لجمیع ما یصلحه أن ینطبق علیه» .

  1. امام رضوان الله علیه می‌فرمایند: این تعریف مشهور خالی از مسامحه نیست؛ چرا که لازمه این تعریف آن است که بگوییم یک طبیعت واحده از مصادیق خودش حکایت می‌کند؛ در حالی که طبیعت، حکایت از مصادیق خودش ندارد.  
  2. در توضیح مطلب می‌فرمایند: الفاظی که برای طبایع وضع شده است، مثل لفظ انسان که دلالت بر طبیعة الانسان و ماهیة الانسان دارد، ورای این، دلالت بر چیز دیگری ندارد. طبیعت انسان اگر بخواهد در عالم خارج موجود شود، تشخّص و تعیّن آن یا به نفس الوجود است و یا بالعوارض والمشخصات است؛ و این وجود یا عوارض و مشخصات وجودیه، چیزی غیر از طبیعت و مخالف با آن است. بعد می‌فرمایند: چطور می شود که بگوییم: طبیعت حاکی از مخالف خودش است؟
  3. نمی‌شود گفت شیء از چیزی که مخالفش است، حکایت دارد؛ مخالف یعنی مخالفت مفهومی. «طبیعت انسان»، یعنی: ماهیة الانسان (خودش و خودش) و دیگر این طبیعت و حقیقت بر مصادیق دلالت ندارد.

بپذیرد، دیگر مجالی برای این فرمایش امام (ره) نیست؛ اما اگر کسی این مبنا را نپذیرد، باید ملتزم به این فرمایش شود.

  1. تقسیمات عام

مطلب دوم این فصل آن است که مرحوم آخوند عام  را به سه قسم: عموم استغراقی، عموم مجموعی و عموم بدلی تقسیم کردند. در عام  استغراقی، انشاء و مقام اثبات حکم واحد است؛ اما ثبوتاً احکام متعدد است؛ و هر فرد فردی از افراد عام ، مستقلاً متعلق برای حکم است؛ وقتی می گوید «أکرم العلماء» ، یعنی هر عالمی خودش یک حکم مستقل دارد و اکرام او، تأثیری در اکرام یا عدم اکرام عالم دیگر ندارد.

  1. لذا، عام  استغراقی آن است که انشائاً و اثباتاً یک حکم است اما ثبوتاً و در مقام واقع به أحکام متعدد منحل می شود. اما در عام  مجموعی، هم اثباتاً و انشائاً یک حکم است و هم ثبوتاً حکم واحد است؛ اگر در «اکرم العلماء» قرینه‌ای قائم شد بر این که مجموع من حیث المجموع مراد است، اینجا اگر علما ده نفر باشند و مخاطب یک نفر از آنها را از دایره اکرام خارج کرد، اکرام نه نفر دیگر فایده ندارد. مقصود از عام  بدلی نیز آن است که یکی از افراد عام ، علی سبیل البدلیّه (بدلیت یعنی غیر معیّن بودن)، مشمول حکم گردد.
  2. در مثال: «أکرم عالماً» ، می‌گوییم «عالماً» عام  بدلی است؛ به این صورت که اگر مثلاً‌ زید عالم نشد، عمرو؛ اگر نشد، بکر و .... معنای دیگر بدلیت آن است که غیر معیّن است؛ یعنی یکی از اینها را اکرام کن. آن وقت بحث این است که برخی از بزرگان مانند مرحوم محقق نائینی، می گویند: چیزی به نام عام  بدلی نداریم؛ وعام  بدل، همان مطلق شمولی است و با مطلق شمولی فرقی ندارد. نظر ایشان را بعداً عرض می‌کنیم و توضیح می‌دهیم.
  3. منشأ اختلاف

بحث واقع شده که منشأ اختلاف چیست؟ مرحوم آخوند عبارتی دارند که مرحوم نائینی و بعضی دیگر نیز از ایشان تبعیت کرده‌انذ. آخوند فرموده است منشأ اختلاف در کیفیت تعلّق الاحکام است؛ یعنی نحوه تعلق حکم سبب می شود که یک عام ، عام  استغراقی شود و یا عام  مجموعی و یا عام  بدلی. این عبارت مرحوم آخوند، هم اشکال وجدانی دارد و هم اشکال برهانی.

  1. اشکال وجدانی‌اش این است که ما با قطع نظر از وجود احکام، اصلاً عام  استغراقی داریم؛ یک وقت می‌گویم «رأیت العلماء» مقصودم مجموع من حیث المجموع است، یک وقت می‌گویم «رأیت الجمیع العلماء» و مقصودم به نحو استغراقی است و حکمی هم اصلاً وجود ندارد. اشکال دیگر این عبارت مرحوم آخوند این است که با برهان نیز منافات دارد
  2. . عبارتی مرحوم محقق اصفهانی دارد که می‌فرمایند: محال است که در اختلاف متقدم بالطبع، متأخر بالطبع بخواهد تأثیر بگذارد. حکم متأخر از موضوع و متعلق است؛ چیزی که خودش طبعاً یا رتبتاً (که این رتبتاً را من اضافه می کنم) متأخر است، چطور می تواند در چیزی که متقدم است تأثیر بگذارد؟
  3. حال، اگر بفرمایید منشأ اختلاف اینها کیفیت تعلق حکم است، لازمه‌اش آن است که چیزی که متأخر است در چیزی که متقدم است، مؤثر باشد. لذا، مرحوم محقق اصفهانی در جلد دوم «نهایة الدرایة» صفحه 444، عبارت مرحوم آخوند را توجیه کرده‌اند.

 

  1. توجیه مرحوم اصفهانی نسبت به کلام آخوند

ایشان فرموده‌اند: «الاختلاف باعتبار کیفیة تعلق الاحکام، أی: باعتبار موضوعیته للحکم، یلاحظ علی نحوین، لا أنّ النحوین یتحقّقان بتعلق الحکم»، در این که چگونه موضوع برای حکم واقع شده، نگوییم حکم خودش می آید آن را استغراقی می کند و یا حکم می آید آن را عام  مجموعی می کند؛ حکم نمی تواند این کار را بکند.

  1. خود مرحوم اصفهانی بیانی دارند که در هر عامی، یک جهت وحدت وجود دارد و یک جهت کثرت؛ جهت کثرت از حیث مفهومش است که وقتی می گوییم «کل عالمٍ» این یک مفهوم واحد است و از نظر مفهومی وحدت دارد؛ اما بالنظر الی الذات کثرت دارد.
  2. می‌فرمایند: وقتی که در عامی مولا می خواهد موضوع را متعلق برای حکم قرار دهد، اگر جنبه کثرتش را لحاظ  و اعتبار کند، می شود عام  استغراقی. اما در عام  مجموعی آن چه اعتبار و لحاظ شده، جنبه وحدت است؛ وقتی در یک جایی مولا می خواهد موضوع را به نحو عام  مجموعی قرار دهد، عام  را که لحاظ می‌کند و آن را موضوع قرار می دهد؛ جنبه وحدتش است. شما وقتی که می گویید علمایی که در اینجا هستند مجموع من حیث المجموع، جنبه وحدت ملاک قرار داده شده است برای این که موضوع برای حکم قرار بگیرد.

 

  1. در حقیقت مرحوم محقق اصفهانی می فرمایند: در هر عامی این دو جهت، یعنی جهت وحدت و جهت کثرت، قابل انفکاک از عام  نیست؛ عام ی را پیدا نمی کنید که این وحدت و کثرت را نداشته باشد. وحدت و کثرت دو مقوّم برای هر عام ی هستند. اصل فرمایش مرحوم اصفهانی درست است؛

 

  1. یعنی اصل اشکالی که مرحوم اصفهانی به مرحوم آخوند دارند که ما نمی‌توانیم منشأ تقسیم را کیفیت تعلق حکم قرار دهیم؛ بلکه این موضوعی که برای حکم یا متعلق قرار داده شده است، باید ببینیم مولا قبل از آن که حکم را بیاورد، موضوع را به چه نحوی لحاظ کرده است.

 

  1. اما توضیحی که دادند که در هر عامی یک جهت وحدت است و یک جهت کثرت، و تقریباً از کلمات مرحوم آقای خوئی قدس سره در جلد پنجم کتاب «محاضرات» صفحه 152 استفاده می‌شود که ایشان در مواردی از مرحوم اصفهانی گرفته‌اند و در مواردی هم از مرحوم محقق نائینی. شما بیان مرحوم اصفهانی و مرحوم آقای خوئی را ببینید، تا روز شنبه إن شاء الله. و السلام.

 

یکشنبه 24 دی 1402 شمسی دوم رجب 1445 درس خارج اصول فقه مدرسه صدر بازاراصفهان –

    1. بسم الله الرحمن الرحیم –
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. تقریراستاد ابوالحسن مهدوی زید عزه   جلسه اول -- مقصد رابع «کفایه» بحث عام وخاص قسم اول همه علما حجیت در عدم خروج در محصص معتقد اند چه متصل وچه منفصل  -- یعنی مخصص حجیه ان درعام منعقد شده است. بین جمهور اصولین همین نظر را دارند. کسی خلاف این را نگفته ..

 

  1. قسم دوم  بحث عام وخاص - یک جا می بینیم ..احتمال می دهیم که متخصص حجیته عام رانداشته باشد—  احتمال دخول  جیته در منفصل را نمی دهیم – وحجیته آن درعام مشکوکه است .

 

  1. بیان ذالک .. در این جا که شک داریم نباید به شک عمل کنیم امروز گفت اکرم العلماء وفردا 10 نفر را بیرون  کرد مشکوک شد در این مورد شک حجیت ندارد .

 

  1. حال بعصی ها ایراد گرفتند که در مخصص منفصل حجیت نیست .. 10 تا را بیرون کرده مجاز می شود حقیقت نیست .  جواب وترجیح بلا مرجح است. حجیت نداریم ترجیح نیاز به مرجح دارد. استدلال اقایان بر خلاف مشهور است.
  2. دو اشکال حضرت استاد ابوالحسن مهدوی زید عزه  -- یک جواب نقصی ویک جواب حلی
    1. اما جواب نقضی – دلیل عام بر مدعاست ...
    2. اما جواب حلی –  اگر خاص ده نفر را بیرون کرد عام که مجاز نیت تعدد دال ومدلول است استعمال مجاز نیست . بلکه حقیقت است در هر کدام اگر 5 نفررا ا 100 نفر بیرون کرد کل افراد حقیقت است. درعام...
  3. جواب صاحب کفایه – درحجیت متصل تخصیصی نیست

چرا؟ - عدوات عموم در عام استعمال می شود – مثال کل رجل همه مردان عالم را استعمال می شود اگر گفت کل رجل عالم . بین این دوکل خیلی فاصله نیست بین این دوکل هر دو حقیقت است ادوات عموم است در مشکوک خراج نمی شود  اصا تخصیص در کار نیست..

  1. نظر استاد : دوابراد به حضرت آخود دارند اول تخصی است قطعا داریره آن کم وزیاد شده  ... دوم  تمثیل کل رجال موصوف وصفت است در صورتی که بحث مادر استثناء می باشد نه صفت!
  2. اما عدم حجیت در منفصل پس فردا ( فردا دوشنبه 3رجب المرجب شهادت حضرت امام علی النقی الهادی)  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

    1. ------------------------
    2. سه شنبه 26 دی 1402 شمسی-- چهارم رجب 1445 جلسه 2درس خارج اصول فقه مدرسه صدر بازاراصفهان –
    1. بسم الله الرحمن الرحیم –
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    3. تقریردرس خاج اصول الفقه  استاد ابوالحسن مهدوی زید عزه  --
    4. رسیدیم به این مطلب که آیا عام مخصص آیاحجت است یانه  --
    5. عام مخصص حجت است در دومورد --
  1. یقین داریم چه متصل وچه منفصل یقین داریم که یک سری افراد داخل خاص نیست وقطعا داخل عام است .

در آنجا که شک داریم باز در این مورد هم عام مخصص حجت است.نتیجه در مورد شک عدم حجیت عام مخصص چون زور ندارد عام مخصص از حجین خارج نمی شود .

  1. یک نظریه  شاژ - در این مورد شک  یک نظریه هست شاژ که یک مثال دارد  که می گویند - لایمکن خلاف هذا المطلب الی بعض اهل خلاف ..  این نظریه می گوید خاص که آمد عام را جلوبش را می گیرد وان افراد مشکوک هک معلوم نیست که حجت است یانه .. استدلال می کند که عام در معنی حقیقی خود استعمال نشده می شود مجاز- مثال 100 که 10آن فردا خارج شود.90 تعدد پیدا می کند می شود مجاز- می شود 90 احتمال همه اش می شود مجاز حتی یکی هم دلیل نداریم حجیت یکی  آن هم دلیل می خوهد – چون دیگر 100 نیست ودر مراتب هم حجیت نیست –

 

  1. جواب حضرت استاد ما دو جواب دادند تقضی وحلی –
    1. اما جواب نقضی – دلیل عام بر مدعاست .در اکرم العلماء الا نحویون 90 تا با 9 تا هیچ فرقی در متصل نمی کند حتی در منفصل هم ذکر شود اولی به حجیت کلام است وتعدد مراتب هم به درد متصل هم می خورد. 
    2. اما جواب حلی –  اگر خاص ده نفر را بیرون کرد عام که مجاز نیت تعدد دال ومدلول است استعمال مجاز نیست . بلکه حقیقت است در هر کدام اگر 5 نفررا 100 نفر بیرون کرد کل افراد حقیقت است. درعام. ومجاز نیست.. مجاز این است که . لفظ اسد را از موضوله خودش  خارج کنیم وبیایم در رجل شجاع استعمال کنیم که خارج موضوع له

 

  1. اما بحث ما عام در 100 استعمال شده . 10 تا را بیرون کردند با لفظ دوم بیرون کردند نه با لفظ عام فرقی بین متصل ومنفصل هم نمی کند. وتعدد دال ومدلول است. در مراتب مجاز این است که عام 100تا خاص10 تا با زور خارج شده این خاص قوی تر است پس مجاز نیست تعدد دال ومد لول است. که عام ما در 100تا است خاص آمد 10 تارا بیرون کرد دال اول خاص دال دوم است فرقی هم در متصل ویا منفصل نمی کند .-
  2. تعدد دال ومدلول - صاحب کفایه در تعدد دال ومدلول جواب دادند. در متصل گفتند حجیت پیدا نمرده و در مشکوک گفتند نمی دانیم ..
  3. مستشکل گوید: - در عام حجت است ودر خاص حجت نیست. آقای آخوند گوید: در متصل لا تخضیص اصلا..ما جواب دادیم: - جناب آخوند نگویید تخصیص در کارنیست وقی الا می آید قظعا تخصیص است.
  4. عدوات عموم - دلیل ایشان به عدوات عموم است – عدوات عموم در عموم جمع ک جمع است لکن دیکره سعه وذیق فرق می کند .جناب آخوند می فرماید: ادوات عموم در عموم استعمال شده ومثال کل را میزندد اما وقتی لفظ کل را می شود تخصیص است به کلمه الا..     
  5. ما دواشکال به آخوند می گیریم .1- شما می گویید تخصیص نیست احتمال تخصیص هست به کلمه  الا.

اشکال 2. این کل که که مثال زدید اشکال دارد. کل رجال ..کل عالم .. مبهم است لفظ کل اعتراضی است یا تصیحی ؟ .

  1. نکته بعدی .این عدوات عام در کل .. دایره کل کم وزیاد می شود کل علما .یا کل فقها . کل علما یا کل فقها موضوع له ان عوض نشده است پس تعدد مراتب اصلا نیست. در تخصیص متصل .. اما جواب آخوند در بحث منفصل : در مورد شک عام به حجیت خودش باقی است .
  2. مستشکل گوید : مجازات از حجیت خارج  است. جواب آخوند : منفصل 10 تا را بیرون کرد.باید دید اراده جدی او چیست در این جا مشخص نیست . بیرون کردن دلیل می خواهد. چون اراده استعمالی نداریم می گویم عام به حجیت خود باقی است.
    1. امکان قطعا : .     
    2. دلیل ما .   اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۲
بهمن
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

شنبه 9 دی 1402برابر 7رجب المرجب موانع بصیرت

  1. جلسه 52 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل ؛عالم نما ؛ گمراه کنندگان   بحث خصلت ها خصلت های زشت وناروا خطاء واشتباه – شنبه 20 دی 1402 مطلبق 8 رجب 1445مدرسه صدر بازار ساعت هشت ونیم صبح حجره تفسیر قرآن ونهج البلاغه شنبه ها  استاد سالک زید عزه

وموانع رشد بصیرت خطاء و اشتباه در قرآن ونهج البلاغه 

  1. هیچ‏کس ‏نتواند گناه دیگرى را به عهده گیرد.در قرآن  : وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (العنکبوت/ 12)

منحرفان براى دعوت و تشویق دیگران به کار خلاف مى‏گویند: اگر این کار گناهى دارد به گردن ما. در حالى‏که هیچ‏کس نمى‏تواند گناه دیگرى را به عهده بگیرد. «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏ وَ ما هُمْ‏ بِحامِلِینَ‏»

  1. مى‏گویند: شما لااقل در عمل پیرو ما باشید. اتَّبِعُوا سَبیلَنا که اگر چنین نمودید، دیگرآزار و اذیّتى نمى‏شوید و ما تمام مسئولیّت ارتداد شما را بر عهده مى‏گیریم. «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏»

دشمنان، از شما دست بر نمى‏دارند و اهداف خود را تبلیغ مى‏کنند. (مسلمانان هم گرفتار شکنجه و آزار جسمى کفّار بودند، «فِتْنَةَ النَّاسِ» و هم مورد تهاجم فرهنگى، تبلیغاتى و روانى آنان.) «وَ قالَ‏ الَّذِینَ‏ کَفَرُوا لِلَّذِینَ‏ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا» «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏»

  1. در جهان‏بینى اسلام، هیچ‏کس بار کسى را به دوش نمى‏کشد. «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏»* ولى در تفکّر دیگران چنین نیست. «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏» (هنوز کلیسا، گناهان دیگران را مى‏خرد!)

وعده‏هاى کفّار و شیطان، تو خالى و بى‏اساس است. «وَ ما هُمْ‏ بِحامِلِینَ‏» (شیطان نیز به انسان دستور مى‏دهد کفر ورزد، ولى بعد از کفر ورزیدن، او را رها مى‏کند. «إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِنْکَ»)

  1. در قرآن مى‏خوانیم که گروهى براى اغفال و فریب دیگران مى‏گویند: «اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏» ما گناه شما را به دوش مى‏گیریم این آیه جواب آنها را مى‏دهد.

با توجه به خطا واشتباه آنها  که بی منطق و پوچ  وبی اساس مشرکین ومنافقین  می گویند اتَّبِعُوا سَبیلَنا  خطاء واشتباه و گناه شما را  به عهده  ودوش نخواهند گرفت .. «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏» .. دعوت می کنند که از ما تبعیت کنید قرآن جواب متعدد می  دهد: تبعیت گناه.. قرآن مى‏گوید «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْل» (مائده/ 77)

  1. هشدار دعوت کفار : راه دعوت‏ کفّار، انذار است. اگر انذار و هشدار در انسان اثر نکند، بشارت و وعده‏ها نیز اثر نخواهند کرد: «سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تُنذرهم»؛ یهود ونصرانی  و کفاردعوت می کنند  لا تبعیت آیین  یهود وانصار در قرآن‏ «لا تَتَّبِعْ» هم داریم. «لا تَتَّبِعْ» یعنى تبعیت‏ نکن، پیروى نکن. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین» (اعراف/ 142) (از مفسد پیروى نکن) «وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ» (شعراء/ 151) (از مسرف و اسراف کار پیروى نکن) «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ‏ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ» (مائده/ 77) «لا تَتَّبِعْوا» کسى که‏ «ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ»
  2. نکته اصلاح جامعه، منطق غقل ودرایت و تدبر واندیشه سالم - وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‏ فی‏ قَوْمی‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین (الأعراف : 142)

10- امامت و رهبرى مردم باید به سفارش خدا توسط پیامبر خدا، «اخْلُفْنِی‏ فِی‏ قَوْمِی‏» در مسیر اصلاح جامعه، «أَصْلِحْ‏» و به دور از انحراف باشد. «وَ لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏»

14- اگر مردم به فساد کشیده شدند و یا خواستار فساد بودند، رهبرى نباید از موضع اصلاح‏گرى دست بردارد. «وَ لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏»

15- تذکّر و یادآورى، در هر صورت مفید است. با آنکه هارون علیه السلام پیامبر و معصوم بود، امّا باز هم حضرت موسى او را به دو وظیفه عمده‏ى اصلاح و دورى از فساد توجّه داد. أَصْلِحْ‏ وَ لا تَتَّبِعْ‏ ...

16- اصلاح جامعه، با عوامل فاسد و پیروى از مفسدان، امکان‏پذیر نیست. «أَصْلِحْ‏ وَ لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏»

17- جامعه نیاز به رهبرى اصلاح‏گر دارد، «أَصْلِحْ‏» رهبرى که هرگز تسلیم نظرات و توطئه‏هاى مفسدان نشود. «وَ لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏»

2. عدم اطاعت مطلق از کافران، منافقان، مفسدان، گناهکاران، ظالمان و .... «وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ»*، «لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً»، «لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏» درنتیجه باید دنبال منطق غقل ودرایت و تدبر واندیشه سالم و سلامت  قرآن واهل بیت رفت.

 

  1. نکته دیگر لفظ خطاءء واشتباه کردن در نامه 31 نهج البلاغه بند 113 مرحوم دشتی آمده

رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِیرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّکَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ وَ قَطِیعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَه‏... بسا باشد که خطاء کند بینا از رشد خود، یعنى از آنچه راه درست باشد از براى او. و غرض ازین دو فقره این است که بمجرّد این که از کسى خطاها دیده شود حکم نباید کرد که آنچه او گفته و بآن رفته خطاء باشد بسیار باشد که کور بحسب اتفاق درست بمقصد خود برسد، و همچنین از این که اکثر أفکار کسى درست باشد حکم نتوان کرد بصحت و استقامت جمیع مذاهب و اقوال او، گاه هست که بینا خطا میکند و در مى‏گذرد از راه راست، پس در هر چیز آدمى خود باید تأمّل و تدبّر کند و بمجرّد این که خطاگوئى آن را گفته، ردّ نکند، و همچنین بمجرّد این که محققى آنرا گفته اعتقاد صحت آن نکند. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‏4، ص: 80 –

خطاءء یعنی نادرست ؛ اشتباه ؛ سهل  انگاری در گناه  غیر عمد ...  اما خطیعه یعنی گناه به عمد.. انسان چهار چشم دارد دو چشم ظاهری در صورت و دو چشم قلبی باطنی ..

قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) إن کلام الحکیم إذا کان صوابا کان دواء و إذا کان خطاء کان داء غررالحکم، ص 58. و قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): الدولة ترد خطأ صاحبها صوابا و صواب ضده خطاء غررالحکم، ص 347.

  1. خطاء و اشتباه سه قسم است - خطأ: اشتباه. نا گفته نماند: خطاء و اشتباه سه قسم است. اوّل آنکه کارى ناشایست را از روى عمد و بى‏اعتنائى انجام دهند، اینگونه خطاء مسئولیّت آور و مورد باز خواست است و آن مثل جهالت عمدى است که در «جهل» گذشت مثل‏ وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ‏ خِطْأً کَبِیراً اسراء: 31 پیداست که مشرکان فرزندان خویش را از روى عمد و اراده میکشتند و علّت خطا بودن همان ناشایست بودن آن عمل است.

«خطاء» در آیه شریفه بکسرخاء و فتح آن هر دو خوانده شده است. و آنرا بکسر اوّل، گناه معنى کرده‏اند در قاموس گوید: آن بمعنى گناه یا گناه عمدى است در مجمع آمده: «خَطِئَ‏ یَخْطَأُ خطاء» آنگاه گویند که گناه از روى عمد باشد و خاطئ نیز از آن است یعنى آنکه از روى عمد خطا کار است راغب نیز در مفردات چنین گفته است.تمام گناهان که از آنها بخطاء و خطیئه و خطایا تعبیر شده همه از این قبیل‏اند مثل‏ بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ‏ خَطِیئَتُهُ‏ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ بقره: 81 مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ‏ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً نوح: 25 آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا ... طه: 73.

  1. دوّم آنکه کار شایسته‏اى اراده کند ولى خلاف آن واقع شود مثل آنکه میخواست پرنده‏اى شکار کند اشتباها انسانى را کشت. این خطاء قابل عفو و غیر مسئول است و فاعل آنرا مخطى‏ء گویند نه خاطئ مثل‏ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ‏ بِهِ وَ لکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً احزاب: 5 و مثل‏ وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ ... نساء: 92. خطاء و اخطاء هر دو بیک معنى است (اقرب).
  2. سوّم آنکه کار خلافى را اراده کند و اشتباها کار خوبى را انجام دهد. اینگونه شخص در باره اراده‏اش مذموم بوده و درباره فعلش نیز ممدوح نیست. راجع باین شقّ در قرآن مصداقى نیامده است. قسم اوّل چنانکه گفته شد خطاى مسئول است و در قسم دوّم اراده صواب و فعل خطاء و در قسم سوّم بعکس است. در تعیین این سه قسم از مفردات استفاده شده است. در اقرب الموارد هست: و گفته‏اند: خطاء بر سه معنى است گناه، ضدّ عمد و ضدّ صواب و در معنى اخیر اکثر با مدّ آید. بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ‏ بِهِ‏ خَطِیئَتُهُ‏ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ‏ بقره: 81 توجیه این آیه در «حوط» گذشت.
  3. بعضى از نسیان‏ها و خطاها مؤاخذه دارد - رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا ... بقره: 286 اگر مراد از آیه خطاء بمعنى دوّم باشد صریح است که بعضى از نسیان‏ها و خطاها مؤاخذه دارد مثل اینکه نسیان و خطا در اثر اهمال و بى‏اعتنائى باشد در این صورت هر چند عامل در موقع نسیان و خطاء غیر مختار است ولى سبب آند و اختیارى است در باره شخص مجرم آمده که روز قیامت میگوید: خدایا چرا مرا کور محشور کردى خطاب رسد کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها ... طه: 126 گر چه مراد از نسیان در این آیه بى‏اعتنائى و ترک عمل است. المنار در باره آیه ما نحن فیه توجیه متقنى دارد که قابل توجّه است. خاطئون و خاطئین پنج بار در قرآن مجید آمده و همه در باره کسانى است که عمدا خطا و گناه کرده‏اند مثل‏ إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِینَ‏ قصص: 8 و در سابق گفتیم: که خاطئ بگناهکار اطلاق میشود و مخطى‏ء بخطا کننده معذور. خاطئه مؤنّث خاطئ است مثل‏ ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ علق: 16 و در آیه‏ وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکاتُ‏ بِالْخاطِئَةِ حاقّه: 9 بمعنى گناه است چنانکه راغب گفته. در مجمع آنرا مصدر گرفته و اسم مصدر معنى کرده است و در اقرب میگوید: مصدر است مثل عاقبت. وَ مَنْ یَکْسِبْ‏ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً نساء: 112 هر که خطا یا گناهى کند و آنرا بگردن بیگناهى افکند، بهتانى و گناهى آشکار بدوش گرفته است.
  4. بنظر میاید که مراد از خطیئة شقّ دوّم خطاست که خطاى معذور و غیر مسئول است. راغب نیز چنین معتقد است. در این صورت تردید میان خطیئة و اثم کاملا روشن است در المیزان خطیئة را بمعنى معصیت گرفته معصیتی که وبال آن از موردش تجاوز نمیکند مثل ترک روزه و خوردن خون، و اثم را بمعنى گناهى گرفته که وبال آن مستمرّ است مثل قتل نفس و سرقت. و در این باره تحقیق شایانى کرده است. ولى باید دانست که ذیل آیه در باره نسبت گناه بدیگرى است‏ «ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً» نسبت ترک روزه و خوردن خون مثلا بدیگرى، با مساق آیه چندان جور در نمیآید.
  5. گناهى بزرگ متحمل شده است.بهتر آنست که خطیئه را بمعنى خطاى معذور بگیریم چنانکه گفتیم آنوقت معنى آیه کاملا طبیعى و مطابق فهم میشود یعنى: هر که خطائى مرتکب شود مثلا کسى را باشتباه بکشد و یا گناهى مرتکب شود مثلا پولى بدزدد سپس آنرا بگردن بیگناهى افکند گناهى بزرگ متحمل شده است.

کلمه خطیئة بطور مفرد فقط سه بار در قرآن مجید آمده یکى آیه 81 بقره که گذشت و دیگرى آیه 82 شعراء و سوّمى آیه ما نحن فیه. اوّلى حتما در باره گناه و دوّمى محتمل است و سوّمى بنا بر آنکه گفته شد بمعنى خطاى معذور است. قاموس قران، ج‏2، ص: 261

  1. دل بستگی ها از خطاء - و رشد بصیرت - خطبه 28 نهج البلاغه  در بی اعتنایی دنیا می فرمایند: أَمَّا بَعْدُ أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنَ‏ الدُّنْیَا قَدْ أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَظَلَّتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در طى خطبه‏ئى (نماز عید فطر) بعد از ستایش خدا فرموده: همانا دنیا پشت کرده باهلش و بجدائى آنها اعلان کرده و همانا آخرت رو آورده است و نزدیک شده  آگاه باشید شما در روزگار آرزو و امید باشید که پشت سر این روز مرگست و بس، پس هر کس در روزگار امیدواریش پیش از رسیدن مرگش کارى کرد کردارش او را بهره بخشد مرگش زیانى باو نرساند و هر کس در روزگار پیش از مرگ کوتاهى کند کردارش زیان آورد و هلاکش کند و مرگش زیان آورد.اد از این خطبه 28 یک دید دقت باید داشته باشیم در دل بستگی ها از خطاء که در این مورد رشد بصیرت لازم دارد ... باید گفت یارب کمرم شکسته از بار گناه ..... با موی سفید وقد خمیده و روی سیاه
  2.  چاره نجات خویش از امروز کنیم - دنباله خطبه 28 نهج البلاغه -  اَلَا وَ إِنَّ الْمِضْمَارَ الْیَوْمَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةَ الْجَنَّةُ وَ الْغَایَةَ النَّار... آگاه باشید که امروز روز آماده شدن و فردا روز پیشى گرفتن، پیشى گرفتن بسوى بهشت و پایانش آتش است پس آیا توبه‏کننده‏اى از گناه پیش از مرگ نیست و آیا نیست کسى که پیش از رسیدن روز سختى و بدبختى براى نجات خویشتن چاره‏اى کند. فَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِیئَتِهِ قَبْلَ مَنِیَّتِهِ أَ لَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ یَوْمِ بُؤْسِهِ وَ حَسْرَتِهِ‏ أَلَا وَ إِنَّکُمْ فِی أَیَّامِ عَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ فَمَنْ عَمِلَ فِی أَیَّامِ عَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ یَضُرَّهُ أَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ فِی أَیَّامِ عَمَلِهِ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَةِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَة ... پس آیا توبه‏کننده‏اى از گناه پیش از مرگ نیست و آیا نیست کسى که پیش از رسیدن روز سختى و بدبختى براى نجات خویشتن چاره‏اى کند.

آگاه باشید شما در روزگار آرزو و امید باشید که پشت سر این روز مرگست و بس، پس هر کس در روزگار امیدواریش پیش از رسیدن مرگش کارى کرد کردارش او را بهره بخشد مرگش زیانى باو نرساند و هر کس در روزگار پیش از مرگ کوتاهى کند کردارش زیان آورد و هلاکش کند و مرگش زیان آورد.

  1. سهل انگاری ریشه خطاء است -  اشاهد مثال ما َائِبٌ مِنْ خَطِیئَتِهِ که ریشه آن سهل انگاری است که مطلع شیطان الی سبیلنا ... در قرآن مى‏خوانیم که گروهى براى اغفال و فریب دیگران مى‏گویند: «اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ» ما گناه شما را به دوش مى‏گیریم این آیه جواب آنها را مى‏دهد.  چاره کار در این است که فریب خودگان قبل از هرچیز توبه کنند توبه نصوح .حتی یک لحظه را هم از دست ندهیم ..که یک از نام های روز قیامت یوم الحسرت است که همه همه حسرت می خورند !!!
  2. به سهل انگاری یوم الحسرت گرفتارند - همه همه حسرت می خورند روز قیامت  !!! .. 2- در قیامت، چشم انسان حقیقت بین شده و بر کارهاى خود، حسرت‏ مى‏خورد. «یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ» کسانی نسبت به دعوت حق بی اعتنایی  و خطاء کرده اند. در قیامت با حسرت‏ تمام مى‏گویند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ» .. راه نجات از حسرت‏ آخرت، فکر و تعقّل است. یا حَسْرَتَنا ... أَ فَلا تَعْقِلُون‏
  3. عمل‏ خلاف‏ با گناه دو برابر - دعوت به عمل خلاف فراوان است - اما حیف وصد حیف که دعوت به عمل خلاف فراوان است  خطرناکتر از خود تخلّف (عمل‏ خلاف‏)، انگیزه و هدف و سوء قصد آگاهانه است. «مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً» گاهى در امور بیت المال با اسم‏هاى فریبنده نظیر هدیه، هبه، حقّ الزّحمة، پاداش و انعام، روى این عمل‏ خلاف‏ سرپوش مى‏گذارند فرد منصوب به اسلام و دین و جمهوری اسلامی ، تمام کارهایش زیر نظر مردم است. گناهش با گناه دیگران فرق دارد همانگونه که خداوند به زنان پیامبر مى‏فرماید: چون خانواده رسول خدایید عمل‏ خلاف‏ شما گناهش دو برابر زنان دیگر است. بنابراین مبلغ دین ومنسوب دولت باید کاملًا مواظب باشد و بخاطر سالم ماندن از خطرات به خدا پناه ببرد و از او کمک بجوید. در انجام دستورهاى الهى مقید باشد. در امور بیت المال  و امکانات دولتی .واموراقتصادی تورمزا –
  4. دروغ معقول وعقلی نیست - اینگه خطاء کا ر می گویند ما به عهده می گیریم دروغ می گویند  ومعقول وعقلی نیست احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً نساء: 112!!! خداوند  عادل است کسی را به جرم دیگری عغاب نمی کند... 1- خداوند عادل‏ است‏ ومجازات‏هاى او عکس‏العمل کردارهاى خودماست. إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ ...-
  5. عمل هر انسانى را به گردنش مى‏آویزیم -خداوند عادل‏ است‏ و پاداش و کیفرش بر اساس عمل است. «مَنْ یَعْمَلْ - خداوند، عادل‏ است‏ و مرتبه‏ى هر کس را طبق عملکرد خود او قرار مى‏دهد. وهر کس مسول عمل خودش است . جزاء غیراز عمل کرد باعدالت خداهم خوانی ندارد خداوند عادل‏ است‏، حتّى کسانى که براى او کار نکنند، پاداش آنها را بدون کم و کاست در دنیا مى‏دهد. نُوَفِّ إِلَیْهِمْ ... لا یُبْخَسُون‏ .براى هر فرد کتابى است که کارهاى شخصى او در آن ثبت است. «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً» فرموده ما عمل هر انسانى را به گردنش مى‏آویزیم و روز قیامت آن را به صورت کتابى در برابرش مى‏گشاییم و به او خطاب مى‏شود کتاب خود را بخوان. «اقْرَأْ کِتابَکَ‏» . شما در واقع خیالات خود را پرستش مى‏کردید. «فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ‏» به هر اظهار ارادت وادّعاى حمایت دل خوش نکنید. نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ ... لَکاذِبُون‏
  6. دنیا محل مسابقه عقب بماند باخته - خطبه 28 قابل دقت است  وَ السَّبَقَةَ الْجَنَّةُ وَ الْغَایَةَ النَّار... امروز روز آماده شدن و فردا روز پیشى گرفتن، پیشى گرفتن بسوى بهشت و پایانش آتش است سبقت ومسابقه را می رساند که سبقت گرفتن به بهشت اول آورده بعد آتش وجهنم را . حضرت دنبال اموری می رود که مسرت بخش است که لازمه آن بهشتاست.  جناب صاحب بن عباد : بین سبقت وغایت باید فاصله گذاشته اند جنته وغایت النار  نکته ظریف وقابل تامل دارد وسر عجیبی وویژه ای در این دوکلمه است واختلافی عجیب دراین دومعنا وجود دارد ؛ که سبقت ومسابقه به سوی بهشت انسان ذاتا دوست دارد وپیشی می گیرد ولی این مورد در آتش نیست اگر برای خدا وشناخت زیر شکنجه چون بلال حبشی برود ویا در زمان ما زندان ها ابو حریره و...وشکنجه های ساوک برای بچه های مارا داشته باشد ارش دارد وبرنده اند.
  7. مرحوم سید رضى (قدس سره) در پایان این خطبه توضیحاتى به این شرح بیان فرموده : من مى گویم اگر سختى باشد که در دنیا مردم را با نهایت قوت، به سوى زهد بکشاند و به عمل کردن براى آخرت وادار سازد، همین گفتار (مولا امیرمؤمنان على(علیه السلام) در این خطبه) است که مى تواند علاقه انسان را از آرزوهاى دراز قطع کند و جرقّه بیدارى و تنفّر از اعمال زشت را در دل ها برافروزد. نکته آقا جانمان جایز نمیدانند سبقت النار را نام ببرند  نکته  ای که در مفهوم غایت است بیان می کنند.که پایان کار سر انجام  بهشت است. ومسرت..
  8. سرچشمه‏ى شرک وانحراف - در قرآن داریم وَ جَعَلُوا لِلَّهِ‏ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ‏ سَبِیلِهِ‏ قُلْ‏ تَمَتَّعُوا فَإِنَ‏ مَصِیرَکُمْ‏ إِلَى‏ النَّارِ «ابراهیم/30»

2- گاهى سرچشمه‏ى شرک وانحراف، طاغوت‏ها هستند. «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ‏ أَنْداداً لِیُضِلُّوا» و گاهى جاذبه‏ى بت‏ها عامل انحرافند. «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ»

3- خداوند افرادى را به حال خود رها مى‏کند. «قُلْ‏ تَمَتَّعُوا»

4- کافران در دنیا کامیابند، ولى آخرت ندارند. «تَمَتَّعُوا فَإِنَ‏ مَصِیرَکُمْ‏ إِلَى‏ النَّارِ»

5- هر رفاهى نشانه‏ى مهر نیست، شاید وسیله و مقدّمه‏ى قهر الهى باشد. «تَمَتَّعُوا»

  1. دعوت رهبران فاسد،- در آیات قبل سوره ابراهیم خواندیم که رهبران فاسد، مردم را به سوى غیر خدا دعوت مى‏کنند. «جَعَلُوا لِلَّهِ‏ أَنْداداً» این آیه مى‏گوید: با آنکه از غیر خدا هیچ کارى ساخته نیست و هر که هر چه دارد از آنِ خداست، ولى انسان، بى‏توجّه و ناسپاس است. نتیجه خطاء و خطیغه موانع رشد بصیرت است کسی انجام دهد در وادی انحراف کشانده می شود آخرکار هلاکت وناراست. نظیر آیه‏ى 30 سوره ابراهیم؛ «قُلْ‏ تَمَتَّعُوا فَإِنَ‏ مَصِیرَکُمْ‏ إِلَى‏ النَّارِ» براى خداوند رقیب تراشى مى‏کنند. «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ‏ أَنْداداً»
  2. مبغوضترین مردم در پیشگاه خداوند - نقل است که حضرت أمیرعلیه السّلام فرموده: دو نفر در پیشگاه خداوند مبغوضترین مردمند: یکى آنکه خداوند او را به خود واگذارده است و از راه راست منحرف گشته، و بدون دانش و راهنما حرکت مى‏کند، به سخنان ساختگى و دور از حقّ و حقیقت و بدعتهاى خویش سخت دل بسته، و به سرعت در راه گمراه ساختن مردم گام بر مى‏دارد، و براى افرادى که فریبش را بخورند فتنه است، وى از مسیر هدایت پیشینیان گمراه گشته؛ و گمراه‏کننده کسانى است که در زندگى و پس از مرگش تابع او شوند، او بار گناهان کسانى را که گمراه ساخته به دوش مى‏کشد و همواره در گرو گناهان خویش نیز هست!. دوم کسى که مجهولاتى به هم بافته و به سرعت با حیله و تزویر در میان مردم نادان پیش مى‏رود، در تاریکیهاى فتنه و فساد به تندى قدم بر مى‏دارد، حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا فَوُضِعَ فِی جُهَّالِ - خطبه 17- بند 3-  
  3. در نقاط منظومی حضرت  نکاتی دارد :

إِلٰهِى لَئِنْ جَلَّتْ وَجَمَّتْ خَطِیئَتِى‌ .....فَعَفْوُکَ عَنْ ذَنْبِى أَجَلُّ وَأَوْسَعُ- معبودم، اگر خطایم بزرگ و انبوه است پس گذشت تو از گناه من بزرگ‌تر و گسترده‌تر است

  1. وإِلٰهِى لَئِنْ أَعْطَیْتُ نَفْسِىَ سُؤْلَها..... فَهَا أَنَا فِى رَوْضِ النَّدَامَةِ أَرْتَعُ معبودم، اگر خواهش نفسم را به نفسم واگذاشتم اینک در مرغزار پشیمانی می‌گردم –
  2. إِلٰهِى تَرىٰ حَالِى وَفَقْرِى وَفاقَتِى‌ ......وَأَنْتَ مُنَاجاتِى الْخَفِیَّةَ تَسْمَعُ - معبودم، بدحالی و تهیدستی و نیازم را می‌بینی و تو مناجات پنهان مرا می‌شنوی
  3. إِلٰهِى فَلا تَقْطَعْ رَجَائِى وَلا تُزِغْ‌ فُؤُادِى...... فَلِى فِى سَیْبِ جُودِکَ مَطْمَعُ - معبودم، امیدم را قطع مکن و منحرف مسازقلبم را، که من به باران جودت طمع دارم
  4. إِلٰهِى لَئِنْ خَیَّبْتَنِى أَوْ طَرَدْتَنِى‌ .....فَمَنْ ذَا الَّذِى أَرْجُو وَمَنْ ذَا أُشَفِّعُ ؟ - معبودم، اگر محرومم کنی یا از پیشگاهت برانی - پس به چه کسی امیدوار شوم و چه کسی را شفیع گیرم؟
  5. إِلٰهِى أَجِرْنِى مِنْ عَذَابِکَ إِنَّنِى‌.....أَسِیرٌ ذَلِیلٌ خَائِفٌ لَکَ أَخْضَعُ - معبودم، از عذابت پناهم ده که من

اسیر و خوار و ترسانم و برایت فروتنی می‌کنم

  1. إِلٰهِى فَآنِسْنِى بِتَلْقِینِ حُجَّتِى‌ ..... إِذَا کَانَ لِى فِى الْقَبْرِ مَثْوَىً وَمَضْجَعُ- معبودم، با تلقین دلیل، همراهم باش در آن زمان که در قبر منزل و خوابگاهم باشد
  2. إِلٰهِى لَئِنْ عَذَّبْتَنِى أَلْفَ حِجَّةٍ ..... فَحَبْلُ رَجَائِى مِنْکَ لَایَتَقَطَّعُ - معبودم، اگر هزار سال مرا عذاب نمایی رشته امید من از تو قطع نمی‌شود
  3. إِلٰهِى أَذِقْنِى طَعْمَ عَفْوِکَ یَوْمَ لَا..... بَنُونَ وَلَا مالٌ هُنَالِکَ یَنْفَعُ - معبودم، مزه گذشتت را به من بچشان آنگاه که نه فرزندان و نه مال در آن زمان سود نرساند
  4. إِلٰهِى لَئِنْ لَمْ تَرْعَنِى کُنْتُ ضَائِعاً ...... وَ إِنْ کُنْتَ تَرْعَانِى فَلَسْتُ أُضَیَّعُ - معبودم، اگر مرا حمایت نکنی تباه شده‌ام و اگر حمایتم کنی، تباهی نپذیرم
  5. إِلٰهِى إِذَا لَمْ تَعْفُ عَنْ غَیْرِ مُحْسِنٍ‌ ...... فَمَنْ لِمُسِىءٍ بِالْهَوَىٰ یَتَمَتَّعُ - معبودم، اگرازغیر نیکوکاران نگذری پس امید کسی که با هوس کامروایی می‌کند کیست؟
  6. إِلٰهِى لَئِنْ فَرَّطْتُ فِى طَلَبِ التُّقَىٰ‌ ..... فَهَا أَنَا إِثْرَ الْعَفْوِ أَقْفُو وَأَتْبَعُ - معبودم، اگر در طلب تقوا کوتاهی کردم - پس اینک دنبال گذشت توأم و سراغ آن می‌روم
  7. إِلٰهِى لَئِنْ أَخْطَأْتُ جَهْلاً فَطَالَمَا ..... رَجَوْتُکَ حَتَّىٰ قِیلَ ما هُوَ یَجْزَعُ - معبودم، اگر از روی جهالت خطا کردم تا آنجا به تو امید بستم که درباره‌ام گفته شد باک ندارد
  8. إِلٰهِى ذُنُوبِى بَذَّتِ الطَّوْدَ وَاعْتَلَتْ‌ ..... وَصَفْحُکَ عَنْ ذَنْبِى أَجَلُّ وَأَرْفَعُ - معبودم، گناهم بلندتر و بزرگ‌تر از کوه‌های برافراشته شده ولی چشم‌ پوشی تو از گناه من بزرگ‌تر و برفرازتر است
  9. إِلٰهِى یُنَحِّى ذِکْرُ طَوْلِکَ لَوْعَتِى ..... وَذِکْرُ الْخَطَایَا الْعَیْنَ مِنِّى یُدَمِّعُ - معبودم، یاد عطای همیشگی‌ات آتش دلم را خنکی می‌بخشد و یاد گناهان، دیدگانم را اشک‌بار می‌کند
  10. پإِلٰهِى أَقِلْنِى عَثْرَتِى وَامْحُ حَوْبَتِى‌ - فَإِنِّى مُقِرٌّ خَائِفٌ مُتَضَرِّعُ  - معبودم، لغزشم را نادیده گیر و گناهم را پاک کن من اقرار به گناه دارم و هراسان و نالانم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۵
دی
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

شنبه 9 دی 1402برابر 16 جمادی الثانی  موانع بصیرت استاد سالک

جلسه 51 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل عالم نما وگمراه کنندگان هفتمین خصلت های  زشت وناروا خطا واشتباه  23/10/2..شنبه اول ماه رجب/ 445 میلاد حضرت امام باقر علیه السلام استا د سالک 

  1. ما با خدا خوشاوندی نداریم : حدیث از حضر ت امام باقر علیه السلام : عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ وَ اللَّهِ مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ وَ مَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ وَ لَا لَنَا عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ لَا یُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مُطِیعاً نَفَعَتْهُ وَلَایَتُنَا وَ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ عَاصِیاً لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَایَتُنَا امام باقرعلیه السّلام فرمود: به خدا قسم ما از جانب خدا براتى نداریم و میان ما و خداوند خویشاوندى نیست و بر خدا حجّتى نداریم، نزدیکى به خدا جز با اطاعت و بندگى میسور نمى‏شود، پس هر کس از شما که مطیع خدا باشد دوستى ما سودش دهد، و آنکه از شما نافرمانى خدا کند، ولایت ما به او سودى نرسانده است.
  2. لکن از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله روایت کند که فرمود: حبّی وحبّ أهل بیتی نافع فی سبعة مواضع أهوالهنّ عظیمة؛ عند الوفاة، و القبر، و عند النّشور، و عند الکتاب، و عند المیزان، و عند الحساب، و عند الصّراط؛ فمن أحبّنی و أحبّ أهل بیتی و استمسک بهم من بعدی‏ ...محبت من و اهل بیتم در هفت‏ موضع که دهشتهاى آن زیاد است نافع است: 1- موقع مردن 2- در قبر 3- موقع حشر (و برانگیخته شدن در صحراى محشر) 4- وقتى که نامه اعمال به دست اشخاص داده مى‏شود 5- موقعى که پاى میزان مى‏روند 6- وقتى که حساب‏ها را رسیدگى مى‏کنند 7- وقت عبور از صراط، پس هر که مرا و اهل بیتم را دوست بدارد و پس از من به آنان متمسّک شده باشد، ما شفیعان او در روز قیامت هستیم،
  3. درخطا واشتباه درخواست هفت فضیلت : درآخرسوره بقره ازخدا هفت فضیلت در خواست می کنیم : لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ (286)

اول نگاه در معنای اجمالی به آیه شریفه : تکالیف الهى، بیش از توان انسان نیست. «لا یُکَلِّفُ‏ اللَّهُ‏ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» اسلام، دینِ آسانى است، نه سخت‏گیرى.

اعمال ما آثارى دارد که بازتابش به خود ما برمى‏گردد. «لَها ما کَسَبَتْ‏ وَ عَلَیْها مَا ...»

انسان، آزاد و صاحب اختیار است. «لَها ما کَسَبَتْ‏»

انجام یا ترک دستورات الهى، سود وضررش براى خود ماست. «لَها ... عَلَیْها»

کسانى که مى‏گویند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» وسراپا عادل ومتّقى هستند، بازهم از خطا ونسیان‏هاى خود نگرانند ودعا مى‏کنند. «إِنْ‏ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا»

به تاریخ گذشتگان وحوادث تلخ آنان بنگریم تا درس عبرت گرفته وبه خدا پناه ببریم. «کَما حَمَلْتَهُ‏ عَلَى‏ الَّذِینَ‏ مِنْ‏ قَبْلِنا»

آداب دعا آن است که ابتدا به ضعف خود اقرار کنیم؛ «لا طاقَةَ لَنا» سپس به عظمت خداوند گواهى دهیم؛ «أَنْتَ‏ مَوْلانا» آنگاه خواست خود را مطرح کنیم. «وَ اعْفُ‏ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا»

پیروزى اسلام بر کفر، خواسته دائمى مؤمنان است. «فَانْصُرْنا عَلَى‏ الْقَوْمِ‏ الْکافِرِینَ‏»

در جمله «لَها ما کَسَبَتْ‏ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ‏» نسبت فراموشى و نسیان به خداوند معنا ندارد، بنابراین، مراد از «نَسِینا» آن است که برخورد ما با شما فراموش کنندگان قیامت، برخورد کسى است که شما را به دست فراموشى سپرده است.

کیفرهاى الهى، عادلانه و مماثل است. «نَسِیتُمْ- نَسِینا»

خداوند هیچ کسى را جز به اندازه توانش، تکلیف‏ نمی کند : «لا یُکَلِّفُ‏ اللَّهُ‏ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»

  1. نکته قابل توجه در این آیه شریفه  نکته نسیان وخطاء  از عوامل عدم رشد بصیرت است. «إِنْ‏ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا» بین نسیان وخطاء  فرق است از نظر معنا یکی نیست ! خطاء  ازروی غفلت وعدم توجه است. شگارچی آهو را هدف میدهد تیرش به آدم می خورد !! ولی نسیان به دنبال کاری می رود در حافظه اش فراموش می کند . گنه کار را مجازات می کند و مشخصات گنه کار را فرموش می کند.
  2. زندگی خوش آینده وآسان و با نهایت وضوح - حضرت رسول الله فر مودند : بحدیث «بعثت‏ علیکم بالحنیفیّة السّمحة السّهلة البیضاء» یعنى حق سبحانه و تعالى مرا مبعوث گردانیده است به رسالت بر شما با دین حنیفیه که دین حضرت ابراهیم است علیه السلام در اصول دین خصوصا در بت شکنى و ازاله شرک و زندگی خوش آینده و آسان و با نهایت وضوح .. که دین زمین گیر کننده نیست .
  3. اما شرح درخطا واشتباه و درخواست هفت فضیلت : اما هفت نکته در آیه «286» سوره بقره  مورد بحث امده است .
  1. رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا : آنچه دلهاى شما (از روى اراده و آگاهى واختیار) کسب کرده، مؤاخذه‏ مى‏کند.. ممکن است مراد آیه از کیفر حالات باطنى انسان، گناهانى باشد که ذاتاً جنبه درونى دارد و عمل قلب است، مانند کفر و کتمان حقّ، «یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ» خداوند شما را به آنچه دلهاى شما کسب نموده است مؤاخذه‏ مى‏کند.
  2. إِنْ نَسینا : نسیان‏ گاهى به معناى فراموشى غیر اختیارى است که انتقادى بر آن نیست؛ ولى گاهى به معناى بى‏اعتنایى وبى‏توجّهى است که قابل انتقاد است. مانند؛ موردى که در این آیه آمده است. «نَسُوا حَظًّا
  3. أَوْ أَخْطَأْنا : قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) إن کلام الحکیم إذا کان صوابا کان دواء و إذا کان خطاء  کان داء غررالحکم، ص 58. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): الدولة ترد خطأ صاحبها صوابا و صواب ضده خطاء  غررالحکم، ص 347.
  4. وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا : بمعنى سنگینى است یعنى تکلیف سنگین بر ما بار مکن، در حالات حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آمده‏ «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ‏ إِصْرَهُمْ‏ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ» اعراف: 157 یعنى از آنها سنگینى و اغلالشان را بر میدارد و بشریعت آسان و طبیعى راهنمائى میکند.
  5. لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ : تحمل وطاقت: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وَ تَذْکیری بِ‏آیاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُون‏ یونس/ 71. بخوان بر آنها سرگذشت نوح را زمانی که به قوم خود گفت: موقعیت من و تذکراتی که نسبت به آیات خداوند می دهم بر شما سنگین و قابل تحمّل‏ نیست. پس من بر خداوند توکّل می‏کنم (و از هیچ چیز هراسی ندارم) شما هم فکر خود را و هم شرکایی که برای خداوند گرفته‏اند جمع کنید و مواظب باشید چیزی از امور برشما پوشیده نماند. (با تمام بصیرت‏ و توان و استمداد هرگونه نقشه بدی نسبت به من دارید عمل کنید.
  6. وَ اعْفُ عَنَّا : عف : قرآن یک کلید دارد مى‏گوید راه بخشش این است«وَلْیَعْفُوا» (22/ نور) عف کنید همدیگر را در امور جزیی شخصی است ولی اگر از توجّه و تعمّد و روحیّه‏ى فساد انگیزى نهى میکند. چرا که لغزشِ غیر عمد و با قصد فتنه‏انگیزى، مورد عفو قرار نمى‏گیرد. وَ اغْفِرْ لَنا : بحث های مفصلی راجع به عفو و پوشاندن گناهان آمده است.  27 مورد در قرآن کلمه عفو بکار رفته است . البقرة : 52 ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُم‏.. ُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا.. َ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّه‏.. َ حَتَّى عَفَوْا.. خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین‏.. ُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُور.. وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا.. ِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئات‏.. وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر.. در مغفرت وپوشاندن گناه
  7. وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ (286) اعتراف ناشی از اعتراف قلبی است ومبنای علمی وتقوایی دارد که همه قدرتهارا رد می کند و «سبحان الله والحمدلله ولا اله‏ الا الله‏ و الله اکبر» ملاک قرار می دهد .  واز او می خواهد که :  وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ که در خواست همیشه ماست.
  1. نکته بعد نسیان وفراموشی از روی سهل انگاری مجازات دارد ! : «کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى‏» فاطمه جان: «مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَهَ خَصْلَهً» (فلاح‏السائل/ ص 22)  خطاء  را در این جا که روی فراموشی از روی سهل انگاری باشد خدا نمی بخشد .. که از موارد موانع بصیرت است .
  2. در کار ناروا درنگ بهتر، : نکته علی علیه السلام : ربما بصیر.. رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِیرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ أَخِّرِ الشَّر.. بسا که بیناى کار در قصد خود خطا کرد و بى‏ وقوف بمقصود رسید. در کار ناروا درنگ بهتر، چه، هر دم که بخواهى در آن شتاب توانى کرد. راه را درست می رود ولی در راه درست خطاء  می کند . علت  خظاء آن است با ایمان اولی  تا پایان کار نرفته است شبهه در ایمان آمده راه را با ایمان اولی نمی بیند  ایمان اولی خوب است .وخطاء  نکردن مهم است.
  3. برخورد قاطع با خیانتکاران : نکته نامه 3 نهج البلاغه در خطاء  برخورد قاطع با خیانتکاران ومن جمله قاضی عامل حکومت می فرمادید :  بلغنی انک ابتعت . اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِینَ دِینَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِکَ، فَاسْتَدْعَى شُرَیْحاً وَ قَالَ لَهُ: بَلَغَنِی أَنَّکَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِینَ دِینَاراً وَ کَتَبْتَ لَهَا کِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِیهِ شُهُوداً؛ فَقَالَ لَهُ شُرَیْحٌ قَدْ کَانَ ذَلِکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ. قَالَ فَنَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ الْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: یَا شُرَیْحُ أَمَا إِنَّهُ سَیَأْتِیکَ مَنْ لَا یَنْظُرُ فِی کِتَابِکَ وَ لَا یَسْأَلُکَ عَنْ بَیِّنَتِکَ، حَتَّى یُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ یُسْلِمَکَ إِلَى قَبْرِکَ خَالِصاً. فَانْظُرْ یَا شُرَیْحُ لَا تَکُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَیْرِ مَالِکَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَیْرِ حَلَالِکَ؛ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْیَا وَ دَارَ الْآخِرَةِ. أَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ أَتَیْتَنِی عِنْدَ شِرَائِکَ مَا اشْتَرَیْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتَاباً عَلَى هَذِهِ النُّسْخَةِ، فَلَمْ تَرْغَبْ فِی شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ [بِالدِّرْهَمِ] بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ... وَ اعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِیسَ وَ مَغْرِسُ الْفِتَنِ فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَ قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُکَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُک عَلَیْهِم‏
  4.  زیاده طلبی شریح بن الحارث : نامه اى از آن حضرت (علیه السلام) به قاضى اش شریح بن الحارث:گویند که شریح بن الحارث قاضى امیر المؤمنین (علیه السلام) در زمان او خانه اى خرید به هشتاد دینار. این خبر به على (علیه السلام) رسید. او را فرا خواند. و گفت: شنیده ام خانه اى خریده اى به هشتاد دینار و براى آن قباله نوشته اى و چند تن را هم به شهادت گرفته اى. شریح گفت: چنین است یا امیر المؤمنین. على (علیه السلام) به خشم در او نظر کرد، سپس فرمود: اى شریح، زودا که کسى بر سر تو آید که در قباله ات ننگرد و از شاهدانت نپرسد، تا از آنجا براندت و بى هیچ مال و خواسته اى به گورت سپارد. پس، اى شریح، بنگر، نکند که این خانه را از دارایى خود نخریده باشى، یا نقدى که بر شمرده اى از حلال به دست نیامده باشد. که اگر چنین باشد هم در دنیا زیان کرده اى و هم در آخرت. اما اگر آن گاه که این خانه را مى خریدى نزد من آمده بودى، برایت قباله اى مى نوشتم به این نسخت و تو حتى یک درهم -و چه جاى بیش از آن- رغبت نمى کردى که به بهاى این خانه دهى .
  5.  حریص در زر و زیور مال دنیا - اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِینَ دِینَاراً : = خانه 80 دینار خریده که فوق توقع حضرت است .
  6. شهادت معنوی هم هست - وَ أَشْهَدْتَ فِیهِ شُهُوداً؛ قباله نوشته اى و چند تن را هم به شهادت گرفته اى.
  7. شرمندگی در اقرار- فَقَالَ لَهُ شُرَیْحٌ قَدْ کَانَ ذَلِکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ. = شریح گفت: چنین است یا امیر المؤمنین.
  8. نظر محبت حضرت اصل است _ قَالَ فَنَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ الْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لَهُ : على (علیه السلام) به خشم در او نظر کرد، سپس فرمود:
  9. عرضه نامه اعمال - یَا شُرَیْحُ أَمَا إِنَّهُ سَیَأْتِیکَ مَنْ لَا یَنْظُرُ فِی کِتَابِکَ : اى شریح، زودا که کسى بر سر تو آید که در قباله ات ننگرد
  10.  بترس از شاهدان روز قیامت - وَ لَا یَسْأَلُکَ عَنْ بَیِّنَتِکَ، حَتَّى یُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصاً : وازشاهدانت نپرسد،
  11. فقط یک کفن ازمال دنیا - وَ یُسْلِمَکَ إِلَى قَبْرِکَ خَالِصاً.: تا از آنجا براندت و بى هیچ مال و خواسته اى به گورت سپارد.
  12. مال بیت المال - فَانْظُرْ یَا شُرَیْحُ لَا تَکُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَیْرِ مَالِکَ : پس، اى شریح، بنگر، نکند که این خانه را از دارایى خود نخریده باشى،
  13. مال حلال وحرام - أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَیْرِ حَلَالِکَ؛ یا نقدى که بر شمرده اى از حلال به دست نیامده باشد.
  14. خوارى و ذلت‏ دنیا وآخرت - فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْیَا وَ دَارَ الْآخِرَةِ. که اگر چنین باشد هم در دنیا زیان کرده اى و هم در آخرت.
  15. اعمال ما درمحضرآقا باشد -  أَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ أَتَیْتَنِی عِنْدَ شِرَائِکَ : اما اگر آن گاه که این خانه را مى خریدى نزد من آمده بودى،
  16. امیدواریم که  قباله ما را حضرت بنویسد ان اشاالله - مَا اشْتَرَیْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتَاباً عَلَى هَذِهِ النُّسْخَةِ، برایت قباله اى مى نوشتم به این نسخت
  17. از کجا آورده ای - فَلَمْ تَرْغَبْ فِی شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ [بِالدِّرْهَمِ] بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ... و تو حتى یک درهم -و چه جاى بیش از آن- رغبت نمى کردى که به بهاى این خانه دهى .
  18. دردیدگاه مادی - وَ اعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِیسَ : و بدانید که بصره محل فرود شیطان است.
  19. در رفع ودفع وسوسه - وَ مَغْرِسُ الْفِتَنِ : و کاشت کننده وسوسه ها
  20. مهربانی بامردم - فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ : پس با اهلش با آنان مهربان باش.
  21. گره ترس بر دلها - وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ : و گره ترس را از دلهایشان بگشا.
  22. در قلدری وسختگیری - وَ قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُکَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُک عَلَیْهِم‏:  من از قلدری شما به بنی تمیم و سختگیری شما نسبت به آنها شنیده ام.
  23. اقتصاد وآزمون و خطاء : در اینجا یک خطاء  ویک مانع است که شخص خطاء  کار بصیرت را از دست می دهد . شاهد ما در این نامه آمده که خظاء ونسیان مانع بصیرت ا ست . کاری شریح وغیر شریح ندارد. کارگذار امیر المومنین هم چه بسا ؛ گاهی خظاء کار باشد –  یک خظاء کار دولتی تمام یک کشور را درگیر یک حادثه عجیب می کند ! در زمان ما اقتصاد ایران ما چقدرآزمون و خطاء باید داشته باشد ؟  
  24. خطاء در قیمت گذاری - در دولت سیزدهم آقای وزیرکار وامور اجتماعی بدون تامل وتدبر دریک جلسه چنان ضربه ای به اقتصاد کشور زد که 75 درصد فیمت کارگر را رشد پیدا کرد که خظاء خیلی بزرگی بود..آقای رییسی همان موقع آو را عزلش کرد بلکه باید محاکمه اش می کرد !!

 

  1. نتیجه خطای انسان های بزرگ کارگزار آثارش در جامعه هم بزرگ می شود گرچه خطاء  یک فرد است. ولی جامعه درگیرخظاء به خطاء میرود..! واثر خطاء  یک جامعه را در گیر کرده و به انحراف می کشاند. لذا  قاضی یا فرماندار و یا استاندار امیر المومنین نمی تواند خانه ای آنچنانی داشته باشند!
  2. ماحصل موانع بصیرت در خطاء ونسیان 
  3. 1- اثرخطای کوچک یک کارگذار باعث دگیر شدن یک خظاء بزرگ در جامعه می شود!!!
  4. 2- اثرخطای کوچک ایجاد انحراف اعتقادی وفکری جامعه را در پی دارد!!!
  5. 3- اینکه ارز چند نرخی یکی از مهم‌ترین عوامل اصلی فساد و رانت در جامعه ایران است
  6. 4- اشرافی گری یک کار گذار موجب زیاده طلبی عوامل وحرص وطمع قشرهای زیرین جامعه را در برمی گیرد که دنیاگریی است
  7. نمونه ای از خطاء در حقوق اجتمایی غارتگری اموال عمومی ..( خطبه 216 امیرالمومنین(علیه السلام)  می فرمایند : إِنَّ لِی‏ عَلَیْکُمْ‏ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْ لَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَی‏...این هشدارهای پیامبر اسلام(صل الله علیه وآله) و امیرالمومنین(علیه السلام) برای هدایت جامعه اسلامی و برقراری عدالت، انگارنیاز امروز جامعه ماست. اگر جلوی دست اندازی به اموال عمومی و غارتگری بیت المال توسط برخی مدیرانی که مستی اشرافیگری وجود آنها را فرا گرفته، گرفته نشود، حسب تذکرات رهبر معظم انقلاب که بر گرفته از این هشدارهاست، فرهنگ جاهلیتِ اشرافی گری به جامعه سرریز خواهد کرد و کشور را در معرض تهدید قرار خواهد داد. اما آنچه که می تواند جلوی این تهدید را بگیرد، براساس فرمایش مولا علی(علیه السلام) مطالبه مردم و افکارعمومی از مسئولان برای پیگیری و برخورد قاطع با غاصبان اموال عمومی و ثروت های بادآورده از جمله حقوق های نجومی، و مقاومت مردم براین مطالب است.
  8. اثر خطاء  وخلاف درقرآن وکلام امیرالمومنین می فرمایند  مانع رشد بصیرت ورشد جامعه است.روش برخورد انسانی که خطاء کاراست .
  9. حضرت می فرمایند : عاتب اخاک بالاحسان الیه وارادد شره بالانعام علیه  – درروش برخورد با دوستان بد – که درود خدا براو فرمود : برادرت را با احسان که در حق او می کنی  سرزنش کن ؛ وشراورا با بخشش باز گردان ..با دوستان بد با انعام وبخشش رفتارکن !! ازکه کلام حضرت است که انسان درعوج کرامت وحیثیت ووحدت امت است با اوبا احسان رفتار کن ! حکمت 158     
  10. نکته دوم : با احسان وانعام وبخشش رفتار کردن قابل توجه است ولیکن در حفظ نظام وبحث حفظ نظام در خطاء  ونسیان قابل بخشش وچشم پوشی نیست در نگاه امیرالمومنین علی علیه السلام باید عزل ومحاکمه گردد. دولت باید برخورد جدی نماید محاکه کند ، شورای نگهبان با احسان وانعام نمی تواند بر خورد کند ..

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۵
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. شنبه 9 دی 1402برابر 16 جمادی الثانی  موانع بصیرت استاد سالک
  2. جلسه 50 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل عالم نما گمراهان وگمراه کنندگان 2/10/2..شنبه  9جمادی الثانی / 445 استاد سالک
  3. خطبه 87 نهج البلاغه .. وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى‏ عَالِماً وَ لَیْسَ‏ بِهِ‏ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حِبَالِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ.... ُ وَ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ‏ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏ و حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: لغزش‏ بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار، ترجمه‏فارسى، ص: 188
  4. عالم نمای که نام عالم بر خود نهاده امام على (علیه السّلام) می فرمایند: ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.کتاب خدا را با اندیشه‏هاى خود منطبق مى‏کند، و حق را با هواى نفس خود پیوند مى‏دهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد،
  5. و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
  6. کلید واژه ششم ضال در بصیرت قرآنی در 8 دی مردم اصفهان و9 دی مردم تهران وکل ایران .. الله بصیر بالعباد .. َ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُون‏ .. «وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»... «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».. ِ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ . «أَدْعُوا إِلَى‏ اللَّهِ عَلى‏ بَصِیرَةٍ»  ارزش خداپرستی با بصیرت .. در روایت ودر نهج البلاغه دنبال بحث عالم نمیان – گمراهان و گمراه گرایان صفت 8  و 9 و   10 –
  7. خطبه نهج البلاغه فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى.. در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. شناختی ندارد لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى وقتی آدم این شد مرده عمودی است؛ فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ
  8. اولین مطلب ازصفت 8 فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ در اینجا فاء تفریق است معنای آن جمع بندی صفت  8  و 9 و   10 – وصفات گذشته به عالم نما ؛ وگمراهان عالم نما را معرفی می کند؛ صورت قشنگ وزیبا ادکلان زده دارند ولی قلب اینها قلب عالم نماها قلب حیوان است حضرت می خواهد این را بفهماند که این عالم نما ها صفت حیوانیت را دارند نه انسان ؛ که چه بسا حیوان هم نسبت به اینها شرف دارد ,
  9. اگر بخواهند انسانیت را معرفی کنند خودشان در غالبش نیستند؛ چون مجموعه ارزش های انسانی را در وجودشان ندارند! کسانی هستند که خوردن وخوابیدن وبارکشیدن وباردادن ! در میدان دشمن کار می کنند, اصلا شعور ندارند که بفهمند! ازشان بارکشی  وبردگی می کنند. این طوری است که وقتی حیوان شد از هر جهت می برندش.    
  10. نکته دوم درمعرفی عالم نمایان وگمراهان در نهج البلاغه یک مسءله شفافتروگویاتر در معرفی آدم های گمراه بهتر از کلام امیرالمومنین پیدا نمی کنیم که صورت صورت انسان وقلب قلب حیوان بسیار شفاف است وبسیار گویا است وما می بینیم ,
  11. آیه ای است در قرآن من فقط اشاره میکنم نمی خواهم واردش شوم , آیه  در سوره ) المائدة : 82 می فرماید:  لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا.. قطعاً سخت‏ترین شدید ترین دشمنان اهل ایمان را یهودیان و مشرکان خواهى یافت. نسبت به اهل ایمان، بیشترین کینه را دارند: «أَشَدَّ النَّاسِ‏ عَداوَةً لِلَّذِینَ‏ آمَنُوا الْیَهُودَ» کثیف ترین افراد در روی کره زمین نسبت به مومنین یهود ومشرکین هستند ..
  12. این داستان درسوره المائدة می فرماید : حضرت رسول الله یک عده را مامور کرد بروید حبشه حجرت کنید اینها میروند رییس حبشه آقای نجاشی استفبال از اینها می کند. عمروعاص وهمراهان عمروعاص متوجه می شوند که عجب هدیایی بر میدارن میروند به پیش نجاشی وعلیه این مردم که پیامبر فرستاده بودند گفتمان می کند کار به مناظره می کشد و نجاشی از جعفر بن ابیطالب استفاده می کند و یک سیلی به عمروعاص میزند , و می گوید حق با اینهاست وتو گمراهی را اختیار کرد - نجاشى‏ دست خود را بلند کرد و سیلى‏ محکمى بر عمرو عاص نثار می کند . دفاع از اسلام وپیامبر اکرم و می گوید حق با اینهاست !!! این مطلب را عرض کردیم که عالم نماها گاهی خودشان را هزینه می کنند برای اینکه میدان داری کنند در مسیر ضد حق وحقیت وضد اسلام ,برای گمراه کردن دیگران و جامعه گمراهان از آنها پیروی می کنند. این بیان قرآن آیه المائدة : 82 است که ما امروز گرفتارش هستیم امروز سهیونیست بین المللی خصومت بر اسلام واهل بیت و پیامبر اکرم وقرآن دارند ولی بلاخره حق بر باطل پیروز خواهد شد .
  13. نکته بعد عالم نماین ودانشمندان گمراه 5 و6 مطلب دارند که امبر المومنین به این مطلب پرداخته است ,  الف اول حضرت می فرمایند خطر عالمگمراه برهبچ کس مخوی نیست همه می دانند. ان قدر جنابت مر تکب شده است که بر همه گان مشهود است . در حقیقت در جهل مرکب که اشاره کردیم بسر می برد یعنی نمی داند که نمی داند واین مسإله مخفی نیست !  
  14. مثال آن در این زمان حضرت امام قبل از انقلاب نامه می دهند برای علماء مشهد خط مشی به آقای خامنه ای که چه کنید ودر ظمن اعلام خطر کنید نسبت به اسراییل  !!آقا خامنه ای می فرمایند من رفتم مشهد  محضر چند نفر رفتم قبول داشتند یک نفر مخالفت کرد ! گفتم خطر ناک است برای کشور آینده تاریکی دارد !! ایشان می فرمایند هر چه گفتم ایشان قبول نکرد . گفتم که آقا گفتند نسبت به اسلام است وخطرات اسراییل را نمیشود نادیده گرفت !! ایشان می فرمایند قبول نکرد !! اسراییل آمریکا هیچ خطری برای اسلام ندارد !!!
  15. این عمق بی بصیرتی ..حتی در عمق گفتگوهم عالم نما وگمراه است وابن مسءله مسءله مهمی است.بله این آقایان افرادی دنبالشانند که همین الآن در اصفهان هم داریم !!! 44سال از انقلاب اسلامی می گذرد هنوز هم که هنوز است بیدار نشده اند واین مسأله قابل توجه است.  رسشه این مظالب وسر منشاء برگشت آن به عدم بصیرت وآگاهی می باشد. عالمند ولی گمراهند ودلیلش هم این است که هیچ بینش وهیچ جهانبینی نسبت بصیرت وعوامل وموانع رشد بصیرت ندارند .
  16. نکته دوم  جهان های جهانی توسط جهال صورت نمیگیرد بلکه جنگ های جهانی توسظ عالم نمایانی گمراه صورت می گیرد, اگر فتنه های مختلف صورت می گیرد توسظ عالم نمایان 30000نفر در برابر امام حسین قرار می گیرد توسظ عالم نمایان واگر فتنه 88 صورت می گیرد توسظ این عالم نمایان است ..  
  17. آقا در این صحبت اخیرشان فر مودند خواص مردود عالمند ولی بصیرت ندارند نمی توانند عمق فتنه را دریابند . فَلا یُبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ‏ الْبَاطِلِ...بخشی از حق وبخشی از باطل را گرفتند موزوج کردند عمل کردند فتنه شده این خیلی بد است اکثر جنگ های جهانی دانشمندان گمراه دامن زده اند.
  18. دانشمندان گمراه یهود ونصارا : علما و دانشمندان یهود و نصارا پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را همچون فرزندان خود مى‏شناختند: «یعرفونه کما یعرفون ابنائهم» اما با خود فکر مى‏کردند که اگر حقیقت را براى مردم روشن کنند و به آنها بگویند این محمد صلى الله علیه و آله همان موعودى است که نام و نشانش در کتب ما آمده است، موقعیت اجتماعى خود را از دست مى‏دهند و لذا مرتکب بزرگ‏ترین گناه نابخشودنى شدند، یعنى کتمان حقّ. درباره کتمان کنندگان چنین مى‏خوانیم:«اولئک یلعنهم اللّه ویلعنهم اللاعنون»  خداوند و تمام فرشتگان و انسان‏ها همواره آنها را لعنت مى‏کنند.
  19. راستى اگر در زمان بعثت، علماى یهود و نصارا، حقانیت پیامبر اسلام را کتمان نمى‏کردند، آیا امروز این‏همه یهودى ومسیحى در برابر اسلام صف‏آرایى مى‏کردند؟ امیر المومنین به نکته دانشمندان گمراه اشاره دارند .
  20. نکته سوم که قابل توجه است این گمراهان دو سرمایه دارند هر دو را  امیر المومنین(علیه السلام ) بیان کردند یک سرمایه های باطنی توهماتشان جهلشان . اشتباهاتشان یعنی تکیه کردند بر مطالبی که منافع مادی برایشان دارد .. اما سرمایه های ظاهری انها چه است ؟ تفسیر به رای .امیر المومنین . (علیه السلام )می فرمایند. تفسیر به رای ... یزدی وزیر نهصت آزادی با هوا پیما می آمد اصفهان به دانش جویان کارت ویؤه می دادند که هیچ کس دیگر وارد جلسه شان نشود  وتفسیر به رای میکردند .. این تفسیر به رای یکی از سرمایه های ظاهری اینهاست .
  21. نکته سوم بدعت  که قابل توجه است این نکته تکیه بر بدعت هاست .در این بحث موارد مفصل هست ونوآوری های در دین  همین الآن عارف نما است که منشا مبنایی ندارد دست بوسی می کنند  وبدعتهایی را در دین قرار می دهند دست می بوسند پا می بوسند خطاب می کنند به او به آقا جون ..در همین اصفها ن یک سیدی  معمم صاحب لحیه معروف شده به اقا جون .
  22. از این پاکی  ذهن جوان های پاک سوء استفاده می کنند وجوانان  را منحرف می کنند. بعضا زن ها شمشیر آوردند از دفاع این آین آقا جون یعنی تلکیه می کنند بر حالت روحانی نمایی دکر می گوین ورد می گویند یکی از اینا من سراغ دارم قصاب است گفتم چه کار می کنی گفت بعد از نمازصبح تا نزدیک ظهر ذکر می گوید و بدعت  گفتم  این کار درست می شود !!! برنامه این عالم نمایان چه است حضرت می فرمایند یک ریا کاری در متد آینها خلوص وصداقت وارزش های انسانی معنا ندارد
  23. نکته چهارم ودومین  تکیه باز بر بدعت  آزاد گذاشتن فراد برای ورود به گناهان  .. گناهان بزرگ را برای اینها سبک می شمارند (علیه السلام )می فرمایند:  ایمن می کنند گناهکاران را بر انجام .گناهان بزرگ , واز گناهان کوچک را هم رفع می دانند .هوا پرستان را بر گناه تشویق می کنند حضرت می فرمایند اینها خودشان هوی  پرستند چراغ سبز می دهند به گنه کاران  فتنه 68 – فته 66- فته 88- فته 96 – فته 98 – و فته 1401  فتنه را به کمال می رسانند
  24. نکته اخر انسانیت فقط به صورت نیست  باید سیرتش هم انسانی باشد. سیرت انسانی نیست بلکه حیوانی است  در این جا مظابقت    صورت وسیرت قابل توجه است .انهایی سیرت وصورت با هم هم خوانی ندارد.حدیثی را خدمت شما بیان می کنم در اصول کافی جلد اول «انّ‏ اهل‏ النّار لیتأذّون من ریح العالم التّارک لعلمه، و انّ اشدّ اهل النّار ندامة و حسرة رجل دعا عبدا الى اللَّه فاستجاب له و قبل منه فاطاع اللَّه فادخله الجنّة و ادخل الدّاعى النّار بترکه علمه و اتّباعه الهوى».
  25. یعنى: «اهل جهنّم از بوى بد عالمى که اهل عمل نبود، در آزارند، بیشترین پشیمانى و حسرت در بین اهل جهنّم مخصوص کسى است که فردى را به راه خدا خواند و آن فرد پذیرفت و عمل کرد و خداوند او را وارد بهشت نمود، اما خودش داخل جهنّم گردید، چون علمش را ترک و از هواى نفسش تبعیت نمود». کافی جلد یک ص 44
  26. پشیمان ترین آدم چه کسی است - از این روایات در این باب است که حضر ت می فرماید: پشیمان ترین آدم چه کسی است از دوزخیان .بنده ای را به سوی خدا دعوت می کند در حالی که خودش که مدعی علم وقیافه ملکوتی دارند و به جهنم می روند ! دلیل اینکه در جهنم می روند بترکه علمه و اتّباعه الهوى»  وطول العمل ..چرا؟ برای آرزوهای دراز برای منافع شخصی خودشان ولی آن مردمی که اطاعت کردند وارد بهشت می کند وخود این عالم بی عمل را وارد جهنم ..
  27. فَمَنِ اقْتَصَرَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُ سَلِمَ وَ مَنْ تَنَاوَلَهَا مِنْ غَیْرِ حِلِّهَا هَلَکَ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یُرَاجِعَ وَ مَنْ أَخَذَ الْعِلْمَ مِنْ أَهْلِهِ وَ عَمِلَ بِهِ نَجَا وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ الدُّنْیَا هَلَکَ وَ هُوَ حَظُّهُ وَ الْعُلَمَاءُ عَالِمَانِ عَالِمٌ عَمِلَ بِعِلْمِهِ فَهُوَ نَاجٍ وَ عَالِمٌ تَارِکٌ لِعِلْمِهِ فَهُوَ هَالِکٌ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیَتَأَذَّوْنَ مِنْ نَتْنِ رِیحِ الْعَالِمِ التَّارِکِ لِعِلْمِهِ
  28. عالم و عمل‏ ..علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.
  29. وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ فَأَطَاعَ اللَّهَ فَدَخَلَ الْجَنَّةَ وَ عَصَى اللَّهَ الدَّاعِی فَأُدْخِلَ النَّارَ بِتَرْکِهِ عِلْمَهُ وَ اتِّبَاعِهِ هَوَاهُ [وَ عِصْیَانِهِ اللَّهَ‏] إِنَّمَا هُمَا اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَة
  30. پشیمان‏ ترین‏ و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود
  31. و قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله‏: لا یکون الرجل مسلما حتى یسلم الناس من یده و لسانه و لا یکون مؤمنا حتى یأمن اخوه بوائقه و جاره بوادره و لا یکون عالما حتّى یکون عاملا بما علم و لا یکون عابدا حتى یکون ورعا و لا یکون ورعا حتى یکون زاهدا فیما فی ایدى الناس. دانشمند نیست عالمى که بعلم خویش عمل نکند و پرهیز کار نیست عابدى که داراى ورع نباشد و داراى ورع نباشد تا اینکه به پرهیزد در آنچه که در دست مردم است.
  32. دنباله حدیث 88 امیر المومنین می فرماید فاین تذ هبون  کجا می روید گمراهان  مطلب داریم این جا وبحث رهبری مطرح می شود در مرحله بعدی حضرت یک تشری به مسلمین وشیعیان می زند چرا بصیرت ندارید چرا آدم شناس نیسید چرا مخاطب شناس نیستید وچگونه گمراهان وعالم نما هارا ا صحنه جامعه خارج کنیم
  33. نیجه ای که می گیریم  از نکته های حضرت در این بیان  8- 9 – 10 - امروز خان خان های یهودی جمع شدند برای گمرای  یتن یاهو پیروزی رفم زدند  اخیرا یک خاخان یهودی پنبه همشان را زد. یکی شان بیدار شد وال اینها منشا کودک  کشی ب ه تعبر آقا خواص مردود
  34. نکته بعد در این جا  بیان صفت 8- 9 – 10 مرد گاند در اجتماع  ودر میان زندها قدر فهم ودرک وصیرت و جهان بینی عمیق قرآنی ندارند می گویند کرم در آب گل آلود زنده است اگر آب صاف باشد حیات ندارد .میمیره  عالمان نمایا ندر جمع عالم مان با بصیرت مرده اند
  35. رهنمودهای امیر المومنین  1 تکیه بر فهم دینی 2- رهبری  3- توجه به عترت پاک پیامبر اکرم واهل بیت علیه السلام
  36. مروز گرفتار این قش عالم نمایان هستیم کار منافقین چیست > کار سازمان سیاه چیست پنتاگون . موساد . انتر سرویس . شبکه مجازی . فضای ماهواره ای . فضای سهیونیستی . اینتر نشنال وغیره کارشان گمراهی جامعه است با سیاه بازی با حقه بازی با کلک 
  1. معننای لغوی ملعبه- لَعِبَ‏- لَعْباً و لِعْباً و لَعِباً و تَلْعَاباً: بازى کرد، شوخى کرد، کارى بقصد لذت یا تفریح انجام داد، کارى بیهوده انجام داد،-
  2. در این جا امیرالمومنین یک بحث دیگردارند که گاهی دین را ملعبه قرار می دهند .برای رسیدن به مقاصد خود .  دین را ابزار می کنندن برای رسیدن به اهداف خود  آقای موسوی ازعالم نمابان برابر رهبری قرارگرفتند.... باروش انحرافی وگاهی با مستند سازی با تعبیر حدیث قرانی  وعدم همراهی اهل بیت ..
  3. - ابزار گمراهى برای عالمان گمراه : ایجاد شک، شعار، وعده، تزیین و سوگند ابزار گمراهى است‏ ایجاد شک. قرآن مى‏گوید: حضرت صالح مى‏آمد و مردم را هدایت مى‏کرد. بعد مى‏آمدند مى‏گفتند، بگویید ببینم‏ «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ» (اعراف/ 75) آیا مى‏دانید که او مرسل و پیامبر است. نکند مرسل و پیامبر نباشد. ایجاد شک مى‏کردند. مى‏دانید درست مى‏گوید! از کجا مى‏دانید که او درست مى‏گوید؟
  4. عالمان گمراه‏ کننده ، مقدّسات مذهبى و کتب آسمانى را دستاویز خود قرار مى‏دهند. مردم را به اشتباه مى‏اندازند. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ»
  5. عالمان گمراه‏ کننده ، خود بستر وزمینه‏ى انحراف را فراهم و گمراه‏ کنندگان‏، از این بسترها و شرایط آماده، استفاده مى‏کنند.
  6. بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از:. هوسها. «اتّخذ الهه هَواه واضلّه اللَّه»2. بت‏ها. «جعلوا لِلّه انداداً لِیضلّوا عن سبیله» . گناهان. «وما یضلّ به الا الفاسقین» پذیرش ولایت باطل. «انّه من تولّاه فانّه یضلّه» 5. جهل و نادانى. «و ان کنتم من قبله لمن الضّالّین»

الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۶
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

جلسه 49 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل عالم نما گمراهان وگمراه کنندگان 2/10/2..شنبه  9جمادی الثانی / 445 استا د سالک

  1. خطبه 87 نهج البلاغه .. وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى‏ عَالِماً وَ لَیْسَ‏ بِهِ‏ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حِبَالِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ.... ُ وَ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ‏ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏ و حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: لغزش‏ بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار، ترجمه‏فارسى، ص: 188
  2. عالم نمای که نام عالم بر خود نهاده امام على (علیه السّلام) می فرمایند: ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.کتاب خدا را با اندیشه‏هاى خود منطبق مى‏کند، و حق را با هواى نفس خود پیوند مى‏دهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
  3. خصلت ظل  = ضلل: ضلال و ضلالت بمعنى انحراف از حق است. «إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی‏ ضَلالٍ‏ مُبِینٍ» انعام: 74. من تو را و قومت را در انحراف و گمراهى آشکار مى‏بینم. یعنى انحراف از راه حق. : الضَّلَال‏: عدول و انحراف از راه مستقیم، نقطه مقابلش هدایة- است. خداى تعالى گوید: (فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ‏ ضَلَ‏ فَإِنَّما یَضِلُ‏ عَلَیْها- 108/ یونس). (پس کسیکه هدایت یافت به سود خویش هدایت مى‏یابد و کسیکه گمراه شد بر زیان خویش گمراه مى‏شود). واژه- ضَلَال‏- براى هر عدول و انحرافى از راه مستقیم خواه عمدى یا سهوى و کم یا زیاد گفته مى‏شود صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ  ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حکومت آنان، مقاوم و پایدار مى‏کند. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ‏ عَلَیْهِمْ‏ وَ لَا الضَّالِّینَ‏» مى‏خواهیم از گمراهان  نباشیم. «وَ لَا الضَّالِّینَ‏»
  4. پنجمین وصف گمراهان ؛ شیادان ؛ منحرفین ؛ درچهار وصف انسانهای گمراه الضَّالِّینَ‏» صحبت کردیم  و حال گمراهان وگمراه کنندگان : الضَّالِّینَ‏» یُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. 1- گناهان برزگ را کو چک می شمارند 2- جرایم کبیر را به دیده خود ومردم جزیی جلوه می دهند . نقش جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ گمراهان وگمراه کنندگان همین است که اکثر جامعه همین گرایش هارا دارند که جرم های بزرگ را کو چک وجزیی می پندارند..کلام حضرت است که می فرمایند در برابر گناهان بزرگ ایمنی می بخشند و جرایم بزرگ  به نطر انها کو چک  جلوه می دهند.
  5. این نکته مهم  در جوامع بشری گروهی هستند از زاهدان نمایان باطل هایی را آزاد  می گذارند و دنبال کو چک شمردن گناه هستند و وگناه ظاهر را اهمیت نمی دهند وباطل را کاری ندارند. در نتیجه گروه ظاهر بین وانهایی که دین دار طاهری هستند جزب آنها می شوند. وانها را دنبال می کنند !!!  قالب تشریفاتی وپوسته ظاهری دارند. در جامعه قرار می گیرند ! این عالم نمایان و گمراهان بهره برداری از آدمهای بی اطلاع می کنند!!! داستان شوریح قاضی  است  که 40 هزار نفررا علیه امام حسین علیه السلام بسیج کرد که تسلیم شدند  وشمشیر ها را تیز کردند. علیه امام وقت واقعه  کربلا رخ داد!!! در زمان خودمان جریان شیرازی !!! جریان مهدی هاشمی  !!! ( چنان مستمع  خود را با سخرانی سحر می کرد که فرد مطیع او می شد حتی در قتل مسحور حتی در مقابل گناهان بزرگ !!!
  6. ششمین وصف گمراهان ؛ شیادان ؛ منحرفین ؛  گمراهان وگمراه کنندگان : الضَّالِّینَ‏» یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ . وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ.. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. عالم نمایان و شیادان  ادعا می کنند که از شبهات اجتناب می ورزند  در حالی که در در شبهات غوطه ور هستند.امروز در جهان پنج هزار شیعه محور این شبهات شبکه مجازی کار می کنند .این سازمان سیاه !!! اینتر نشنال. گروه شیطان پرستان ! ایجا عرفانهای جدید .... واقعا مصیبت است. خودشان در برابر مردم .قیافه متقی جلوه می دهند خودشان را پاک نشان می دهند ودر حقیقت پرهیز از شبهات جلوه می دهند ! که مردم اغوا کنند!
  7. ما گرفتار در ظلمات شبهات هستیم درشبهات غرق هستیم ! به دلیل جهل مردم که  نمی دانند  که نمی دانند !! از جهل مردم استفاده می کنند !! می گویند گمراهی را هدایت می کنیم می گویند ما هادی هستیم.. گمراهی را برای خود ودیگزان تقوی گرفته اند  وارایه می دهند ! نمونه این مورد را هم ما در اصفهان داشتیم !!
  8. شبهات چیست : نکته دیگر شبهات به چه اموری گفته می شود ؟  تعداد آنها ومقدارآنها چند تاست؟  جواب به طور دقیق روشن وشناخته شده نیست . چیزی که حلال است یا حرام است  معلوم نباشد چیزی که معین نیست ؛ در امور شبه است.
  9. کافی.. قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام : حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ‏ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ‏ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ مَا اشْتَبَهَ عَلَیْهِ مِنَ الْإِثْمِ فَهُوَ لِمَا اسْتَبَانَ لَهُ أَتْرَکُ وَ الْمَعَاصِی حِمَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ یَرْتَعْ حَوْلَهَا یُوشِکْ أَنْ یَدْخُلَهَا...امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: حلال آشکار، و حرام آشکار، و شبهاتى میان این دو هست، پس هر کس موارد شبهه حرمت را ترک کند از حرام بیّن گذشتنش مسلّم‏تر خواهد بود، و گناهان قرقگاه و مناطق ممنوعه خداوند عزّ و جلّ است، پس هر کس در حول و پیرامون آن به گشت و چرا بپردازد، ممکن است که بدون توجّه و قصد داخل و زیر پا گذارد و مرتکب حرام گردد. من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى، ج‏5، ص: 421
  10. حلال دین را و حرام دین را درش شبه ایجاد می کنند!! نصف حق را می گیرند ونصف باطل را با هم ممزوج می کنند درش شبهه ایجاد می کنند !! مرز حلال وباطل را می شکنند بَیِّنٌ رُشْدُهُ فَیُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ فَیُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْکِلٌ یُرَدُّ حُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى رَسُولِهِ حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ‏ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ‏ تَتَرَدَّدُ بَیْنَ ذَلِکَ- فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَم..
  11. عده‏اى از علما گفتند که بین حرام‏ و حلال واسطه موجود است و آن شبهات‏ است چنان که در اخبار وارد شده است که: «حلال بین و حرام بین و شبهات بین ذلک فمن ترک الشبهات نجا من المحرمات و من اخذ بالشبهات ارتکب المحرمات و هلک من حیث لا یعلم‏»: حلال روشن و حرام مشخص و شبهاتى که بین حلال و حرام است هر کس از شبهات پرهیز کند از محرمات سالم مى‏ماند و هر کس مرتکب شبهات شود داخل در محرمات مى‏شود و از راهى که نمى‏داند هلاک مى‏شود.نتیجه :  شبهه افکنی از حیلتک مِنْ‏ حَیْثُ‏ لا یَحْتَسِبُ‏ است لذا باید غالم باشید وبدانید حلال است یا حرام است تا بتوانید رفع ودفع شبهات نمایید. نتیجه در مسیر گمراهان و هلاکت مانع رشد بصیرت خود وآحاد مردم جامعه است.
  12. هفتمین وصف گمراهان ؛ شیادان ؛ منحرفین ؛  گمراهان وگمراه کنندگان : اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ.... ُ وَ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ‏ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏ و حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: لغزش‏ بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار، ترجمه‏فارسى، ص: 188..امام على (علیه السّلام) : ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
  13. گمراهان ؛ شیادان ؛ منحرفین ؛  گمراه کنندگان ادعا می کند .ولی در حقیقت در بدعت ها آرامش گرفته وبستر خود قرار داده است حال بدعت را برسی کنیم  = برای شرح به مستدرک مرحوم خویی مراجعه می کنیم و در نهج البلاغه شرح ابن ابی الحدید..  می فر مایند اصولا عالم نما ها تر فندشان چنگ زدن به دامن بدعت هاست و ابزار کار آنها ترک سنت با هدف های شیطانی در دین می باشد !!!
  14. حقیقت بدعت = بدعت جزء دین نیست ؛ بدتن یک نوآوری است ؛ که شخص عالم نما این موضوع را میاورد در داخل دین مانند نماز خواندن اهل سنت که دستشان را می بندد.
  15. اصل بدعت دو چیز  و دو عمل می باشد بعضی از واجبات را خارج وبعضی از محرمات را داخل می کنند برای منافع شخصی می گفت حالا که ما عوارض ومالیات می دهیم  دیگر خمس نمی خواهد واجب نیست . در مورد اقتصاد ؛ در مورد معاملات ؛ در مورد های مخطلف وگونا گون بدعت می گذارد  عدد بدعت های معاویه رکورد بدعت گذاران در قرآن وسنت بدعت های فراوانی  دراذان ؛ در دیه ؛ در بیت المال ؛ تر کردن تکبیر؛ در نماز عید ، تحریف سیره وسنت و الی .....   فرق است بین بدعت ونوآوری واستغاده از ابزار جدید ونوین مانند برق ؛ بلندگو وسیله نقلیه قطار هواپیما .وسایل سمعی وبصری و.با بدعت فاصله دارد و ارزش مند است .
  16. درشناخت بدترین انسانها : امیر المومنین علی علیه السلام درنهج البلاغه  خطبه 17 در شناخت بدترین انسانها می فرمایند -  إِنَّ أَبْغَضَ‏ الْخَلَائِقِ‏ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَجُلَانِ رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ سَائِرٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا دَلِیلٍ مَشْغُوفٌ بِکَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ [عَنْ‏] هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ :  درشناخت بدترین انسانها : دشمن‏ترین آفریده‏ها نزد خدا دو نفرند:1-  مردى که خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شیفته بدعت است و مردم را گمراه کرده، به فتنه انگیزى مى‏کشاند و راه رستگارى گذشتگان را گم کرده و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است. بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و گرفتار زشتى‏هاى خود نیز مى‏باشد.
  17. گروه اول1- رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ مردى که خدا او را به حال خود گذاشته،.در زمان حضرت امام  رحمه ا.. یک همچو شخصی بود که فرمودند رهایش کنیدبه حال خودش باشد  ازاین گونه افراد هستد که در زمان حضرت مقام رهبری حفظ ا.. بودند.وهستند بعد حضرت امیر المومنین می فرمایند کسی  که خدا او را به حال خودش وا گذشت  گرفتار 7 تا درد می شود 1- دل او شیفته بدعت است و 2- مردم را گمراه کرده، 3- به فتنه انگیزى مى‏کشاند و 4- راه رستگارى گذشتگان را گم کرده 5- و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است. 6- بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و7-  گرفتار زشتى‏هاى خود نیز مى‏باشد.
  18. گروه 2 - وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا فَوُضِعَ فِی جُهَّالِ الْأُمَّةِ غَارَ فِی أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عم بما فی عقد الهدنة قد سمّاه أشباه النّاس عالما و لیس به، بکّر فاستکثر من جمع ما قلّ منه خیر ممّا کثر، حتّى إذا ارتوى من آجن، و اکتنز من غیر طائل، .و مردى که مجهولاتى به هم بافته، و در میان انسان‏هاى نادان امّت، جایگاهى پیدا کرده است، در تاریکى‏هاى فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا کور است. آدم نماها او را عالم نامیدند که نیست، چیزى را بسیار جمع آورى مى‏کند که اندک آن به از بسیار است، تا آن که از آب گندیده سیراب شود، و دانش و اطّلاعات بیهوده فراهم آورد... این گروه منافقین و استکبار جهانی و اسراییل وودر امروز آمریکا همبن حرکات را می کند  افردی که در جهل مرکب هستند جوانان متکبر را می برند آموزش می دهند . رییس جمهور کشورها می فرستند وتوهم مردم کشور هارا گسترش می دهند ..در میان جهال جایگاهی دارند نه اینکه از اهل بصیرت جایگاهی داشته باشند..
  19. عوامل جهالت --- قرآن را شما پشت سر نهادید فراز هایی از خطبه حضرت زهراء علیها سلام می فرمایند
  20. اَفَلاتَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها، کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِکُمْ ما اَسَأْتُمْ مِنْ اَعْمالِکُمْ، فَاَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَ اَبْصارِکُمْ، وَ لَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ، وَ ساءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ، وَ شَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ، لَتَجِدَنَّ وَ اللَّـهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَ غِبَّهُ وَبیلاً، اِذا کُشِفَ لَکُمُ الْغِطاءُ، وَ بانَ ما وَرائَهُ الضَّرَّاءُ، وَ بَدا لَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ، وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ.
  21. آیا در قرآن نمی‌اندیشید، یا بر دل‌ها مهر زده شده است، نه چنین است بلکه اعمال زشتتان بر دل‌هایتان تیرگی آورده، و گوش‌ها و چشمانتان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل کرده، و بد راهی را به او نشان داده، و با بدچیزی معاوضه نمودید، به خدا سوگند تحمّل این بار برایتان سنگین، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه که پرده‌ها کنار رود و زیان‌های آن روشن گردد، و آنچه را که حساب نمی‌کردید و برای شما آشکار گردد، آنجاست که اهل باطل زیانکار گردند.
  22. جهالت: یکى از عواملى که مردم مخالفت مى‏کنند، جهالت است. اصولًا هر چیز تازه‏اى که مى‏آید یک عده آدم‏هاى جاهل با آن مخالفت مى‏کنند. خدا شهید مطهرى را رحمت کند که مى‏گفت: اولش که یخچال آمده بود، مقدسین مى‏گفتند: که یخچال چه است؟ غرب زدگى است. بعد از غرب زدگى، یک خورده سبک شد. گفتند: تجمل پرستى است. بعد از تجمل پرستى‏
  23. یک خورده سبک شد و به اشرافى‏گرى تبدیل شد. بعد جزء مستحبات شد. حالا یخچال از واجبات شده است. بى خودى با یک چیزى مخالفت مى‏کنند. آخر به چه دلیلى مخالفت مى‏کنى؟
  24. یک دفعه روى یک فرم لباس حساسیت به وجود مى‏آید. یک دفعه روى یک نوع ساعت حساسیت به وجود مى‏آید. هیچ دلیل شرعى هم وجود ندارد ولى مخالفت مى‏کنند.
  25. جهالت‏، قبلا بیان شد که در حدیثى امام صادق فرمود: مراد از «جهالة» جهل به زشتى باطن گناه است که شامل همه گناهکاران مى‏شود.
  26. جهالت‏، عامل ایمان نیاوردن به آیات الهى است. ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا ... وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ‏
  27. ابن عباس از بزرگان صدر اسلام مى‏گوید: هر که مى‏خواهد میزان جهالت‏ اقوام دوران جاهلى را بداند، همین آیات سوره‏ى انعام که بیانگر خرافات و اعتقادات بى‏اساس مشرکان است، را بخواند.
  28. گاهى انسان با آنکه حقّ را مى‏داند، امّا خود را به جهالت‏ مى‏زند. لَقَدْ عَلِمْتَ‏ ...علم و دانش، انسان را به پیروى از شریعت الهى سوق مى‏دهد. چنانکه پیروى از غرائز و هوى و هوس نشانه جهالت‏ و نادانى است. شَرِیعَةٍ ... فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ‏ ... الَّذِینَ لا یَعْلَمُون‏ اقدام عجولانه و بدون بررسى و تحقیق، نوعى جهالت‏ است. «بِجَهالَةٍ» در حدیث مى‏خوانیم: هر کس با قرآن همنشین شود از جهتى هدایت و کمال رشد مى‏کند و از جهتى جهالت‏ و ضلالت او برطرف مى‏شود.
  29. آرى عبادتى که همراه با جهالت‏ باشد، کشتنِ عابدترین مردم را در محرابِ عبادت، بزرگ‏ترین عبادت مى‏داند و با قصد قربت براى کشتن على علیه السلام مى‏رود!
  30. امّا کسانى از روى انحراف، در شک عبادت خدا تغییراتى مى‏دهند. این تغییر دادن‏ها گاهى از روى لجاجت است، گاهى روشنفکر مآبى علّت آن است، گاهى مقدّس مآبى و کلاه شرعى سبب آن مى‏شود و گاهى جهالت‏ و نادانى یا عوامل دیگر.«العالم من عرف قدره و کفى بالمرء جهلًا الا یعرف قدره» «3» «دانا کسى است که قدر خود را بشناسد و براى نادانى و جهالت‏ انسان همین بس که قدر خود را نشناسد.»
  31. عالم های بی عمل گرفتن مراجع ایمان را از مرجع اصلی (سه مرجع‏ «خدا»، «پیامبر» و «اولى الامر») دریافت نمی کنند.
  32. عالم های بی عمل گناه در برابر آنها ونزد آنها قبحیت ندارد. وصیت لقمان به فرزندش فرمودند: اى پسرم به ظلم هیچ ظالمى خوشنود مباش بلکه اگر به کسى ظلم کردى براى آن عمل قبیح‏ محزون و غمگین باش. اى پسرم ظلم سبب تاریکى دل مى‏شود و روز قیامت باعث حسرت و اندوه است. و هر گاه قدرت تو، تو را واداشت که به کسى ظلم کنى که از تو ضعیف‏تر است پس به یاد بیاور قدرت و تسلّط خدا را بر خودت.  
  33. جرایم را کوچک شمرده و می گوید که قلبت پاک باشد. أعظم الذنوب عند اللّه سبحانه ذنب صغر عند صاحبه2، 427کوچک شمردن گناه خود گناه کبیره است .
  34. در دریای شبهات غوطه ور هستند. وادعا های غلط دارند : وقوف، و احتراز در نزد شبهات‏ بسیار بسیار بهتر از وقوع و اقتحام در هلکات‏ است‏
  35. جهال عالم نما های ضد در میدان شیطان بازی می کنند.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ عُبَّادٌ جُهَّالٌ‏ وَ قُرَّاءٌ فَسَقَة.. پیامبر (ص) فرموده‏اند: در آخر الزمان، گروهى پارسایان نادان و قرآن قرآن‏خوانان تبهکار خواهند بود.
  36. ما تا نفس داریم باید از شبهات  دست پرورده عالم های بی عمل است دوری گذینیم : صیانت، کفّ نفس‏ (از منهیات و شبهات‏ و مکروهات)، ورع و پرهیز (از معصیت و اجتناب از کارهاى زشت و قبیح)، نیکوئى ستایش (خداوند) تزکیه و پاکیزه نگاهداشتن (نفس از قبایح و منکرات و محرّمات)، مروت و جوان مردى است‏
  37. تنها را ه نجات را در این دنیای وانفسا ترک محرمات وانجام واجبات بدانیم : چون پس از محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم پیامبرى نیست، ائمّه از آل محمّدند که بندگان را به راه دیانت وادارند و به راه‏ نجات‏ الزام کنند و از موارد هلاکت پرهیز دهند و فرایض خداى تعالى را که از فهمشان برتر است تبیین کنند و با کتاب خداى تعالى آنها را به رشد و کمال سوق دهند. آرى دین به وجود ایشان محفوظ مى‏ماند و شبهه بر آن عارض نمى‏گردد
  38. به نگاه در نهج البلاغه امیر المومنین (علیه السلام )حق را خوب بشناسیم وبه آن عمل کنیم وباطل را خوبشناسیم وآنرا از خود دور کنیم ومبارز در میدان باشیم
  39. عالم نما قالب گل پر از ریگ است در خشت خام است که در کوره حرارت آهک گردد.چون خبر اجتماع سقیفه را به علی علیه السلام بردند با لحن شگفت آمیزى فرمود مگر جز من که از طرف خدا و پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم این مأموریت سنگین را دارم کسى این اندیشه خام‏ را در سر پخته‏ است،
  40.  وظیفه ماست در شبهه افکنی و بدعت جهال وعالم بی عمل را افشاگری کنیم  واگرسکوت در برابر انها داشته باشیم خیانت ومانع رشد بصیرت می باشد.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  
  • حسین صفرزاده
۲۲
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

1- جلسه 48 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل عالم نما گوراهان وگمراه کنندگان 18/9 /2.. 25جمادی الثانی / 445 استا د سالک

  1. خطبه 87 نهج البلاغه .. وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى‏ عَالِماً وَ لَیْسَ‏ بِهِ‏ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حِبَالِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ.... ُ وَ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ‏ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏ و حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: لغزش‏ بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار، ترجمه‏فارسى، ص: 188
  2. و گناه عالم و دانشمند مانند شکستن کشتى است که (در آن هنگام کسانى را که در آن هستند) غرق میکند و خود هم غرق شده و در آب فرو میرود.
  3. امام على «علیه السلام»: ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.
  4. عالم نما وگمراه کتاب خدا را با اندیشه‏هاى خود منطبق مى‏کند، و حق را با هواى نفس خود پیوند مى‏دهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
  5. و دیگرى که دانشمندش دانند، و بهره‏اى از دانش نبرده، ترّهاتى چند از نادانان، و مایه‏هاى جهلى از گمراهان به دست آورده، دامهایى از فریب و دروغ گسترده. کتاب خدا را به رأى خویش تفسیر کند، و حقّ را چنانکه دلخواه اوست تعبیر کند. مردم- را از بلاهاى سخت ایمن دارد، و گناهان بزرگ را، آسان شمارد. در کارهاى شبهه‏ناک افتاده است و گوید: چون شبهه‏اى باشد باز ایستم. در بدعتها آرمیده است و گوید: اهل بدعت نیستم.
  6. صورت او صورت انسان است، و دل او دل حیوان. نه راه رستگارى را مى‏شناسد، تا در آن راه رود، و نه راه گمراهى را تا از آن باز گردد، چنین کس، مرده‏اى است میان زندگان. پس، کجا مى‏روید؟
  7. خود را عالم می خواند در صورتی که عالم نیست  یک سری نادان  از جمعی نادان گرفته و دام صیادی پهن کرده در میان جمعیت  وباطل را گسترش می دند و ادمهای نا آگاه را به دام می اندازند.. عالم نما
  8. عالم نما 7- امیر مؤمنان (علیه السلام) مى‏فرمود: اى طالب علم، به راستى عالم سه نشانه دارد: علم و حلم و خموشى. و عالم نما هم سه علامت دارد: نسبت به بالادست نافرمان است و به زیردست ستم کند بوسیله غلبه بر او و پشتیبانى از ستمکاران نماید. أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ‏ یَا طَالِبَ الْعِلْمِ إِنَّ لِلْعَالِمِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ الصَّمْتَ وَ لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ یُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ وَ یَظْلِمُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ یُظَاهِرُ الظَّلَمَة..
  9. مخلص ده ویژ گی دارد که علامت‏ اخلاص است‏: 1- نه در دل و نه با زبان. در دل مى‏گوید: «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» (انسان/ 9) 2- علامت‏ آدم مخلص این است که‏ «لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» (کافى، ج 2، ص 16) یعنى نخواسته باشد کسى تعریفش را بکند 3- علامت اخلاص منّت نگذاشتن است ‏4 - همراهان رسول الله (ص) اهل ریاء و عجب نیستند بلکه به دنبال جلب رضایت خدا هستند.5 - همراهان رسول الله (ص) خود را مستحق لطف خدا نمى‏دانند بلکه معترف به کوتاهى و متقاضى فضل هستند.6 - همراهان رسول الله (ص) به خلق خدا امیدى ندارند.7 - قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): عَلامَةُ الْمُخْلِصِ أَرْبَعَةٌ: یَسْلَمُ قَلْبُهُ وَ تسْلَمُ جَوَارِحُهُ وَ بَذَلَ خَیْرَهُ وَ کَفَّ شَرَّهُ‏ تحف‏العقول، ص 21. دل سالم باشد.  ودر همه اخلاص - قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(علیه السلام): تَمَامُ الاخْلاصِ تَجَنُّبُ الْمَعَاصِی‏ کنزالفوائد، ج 1، ص 279. در نهایت مومن با تقوی خدمت گذار مردم باشد و راهنمای آن قرآن –
  10. عالم نما ها قراق در باطل خود بین و گمراهی ومنافع  خودشان دنبال می کنند . در همبن جا ما عالم نما داریم که دختر وپسر جوان ها را دور خودش جمع کرده و پایش را می بوسند
  11. گمراهیهایى از گمراهان - علی علیه السلام برای عالما بی عمل و گمراهان بیان می کند .. امام على «علیه السلام»: قَدْ تَسَمَّى‏ عَالِماً وَ لَیْسَ‏ بِهِ‏  فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.
  12. فرهنک  جهالت در درونش است و در پیش جامعه با بصیرت وآگاه کاری از پیش نخواهد برد.
  13. نکته اول  در وصف عالم نماها این است که خودشان می دانند که عمل ندارند و گروهی از جهال هستند که برای کسب مادی خودشان تلاش می کنند . و دکان کاسبی راه انداخته وراه می اندازند . جیب انگلبسی پر کنند در شبکه ما هواره ای برای خوراک امیال اربابان خودشان را تعمین کنند.  همچو آسیبهای آن مردک در لندن نشسته است کتاب اصول کافی را باز می کنند وروایت های آنرا تفسیر به رای برای امیال اربابانش دارد.70 نفر را لعن می کند !!! ونقطه مقابلش را داریم از عالمان با تقوی  
  14. نکته دوم در وصف عالم نماها جُهَّالٍ‏ وَ أَضَالِیل‏ ... الامام علی «ع»: .. و آخر قد تسمّى عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهّال‏، و أضالیل‏ من ضلّال، و نصب للناس أشراکا من حبائل غرور، و قول زور. قد حمل الکتاب على آرائه، و عطف الحقّ على اهوائه. یؤمّن الناس من العظائم، و یهوّن کبیر الجرائم، یقول أقف عند الشبهات، و فیها وقع؛ و یقول: اعتزل البدع، و بینها اضطجع؛ فالصورة صورة انسان، و القلب قلب حیوان؛ لا یعرف باب الهدى فیتّبعه، و لا باب العمى فیصدّ عنه؛ فذلک میّت الأحیاء، فأین تذهبون؟.
  15. امام على «علیه السلام »: ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.
  16. کتاب خدا را با اندیشه‏هاى خود منطبق مى‏کند، و حق را با هواى نفس خود پیوند مى‏دهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
  17. درکلمه فاقتبس = گمراهی را از گمراهان یاد مبگیرید  فوت وفن گوراهی را باد می گیرند و به کار می بندند – و بزرگترین بد بختی را در جامعه ایجاد می کنند .
  18. دامهایی می چینند وتفاوت های کلامی ایجا د می کنند این جهّال‏، و أضالیل‏ که در جهل مرکب است .( أضالیل جمع گمراه گنندگان است ). که هر کدام  از گمراه کننده ه کافی است که جامعه ای را پمراه کنند   تفاوت آنها با شخص بصیر از زمین تا آسمان است . در باب آگاهی و موانع عدم بصیرت  وعدم رشد بصیرت باید گفت :
  19. َ فضای مجازی در جهل مرکب : آنکس که بداند و بداند که بداند.....اسب شرف از گنبد گردون بجهاند....آنکس که بداند و نداند که بداند.....با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند.....آنکس که نداند و بداند که نداند.....لنگان خرک خویش به مقصد برساند.....آنکس که نداند و بخواهد که بداند.....جان و تن خود را ز جهالت برهاند.....آنکس که نداند و نداند که نداند......در جهل مرکب ابدالدهر بماند.....آنکس که نداند و نخواهد که بداند.....حیف است چنین جانوری زنده بماند...که در فضای مجازی در جهل مرکب است . َمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِکُونَ‏ (یوسف، 106) وبیشترشان به خداوند ایمان نمى‏آورند، جز اینکه (با او چیزى را) شریک مى‏گیرند. (و ایمانشان خالص نیست).
  20. نکته سوم در وصف عالم نماها و گمراهان  دامهایی بر سر راه آدمیان پهن می کنند و شیوه عمل آنچنان است که فساد را دامن زده و در جامعه  تبلیغ گسترده واشاعه فخشاء مانند صیاد تور پهن کرده ودیگران را به دام اندخته چو دام آهو و تبلیغ به گسترش می کنند.  آدم های عالم نما دنبال مکیدن خون جامعه هستند.
  21. جریان 16 آبان  وعتراض دانشجویان  به ورود نیکسون به ایران و کشته شدن و قربانی انسانهای پاک را در ایران کردخدایی شاه  آدمهای مخلصی را قربانی کردند نکته قابل دقت است از وصف عالم نماها جهّال‏، و أضالیل‏ ...  
  22. نکته چهارم در وصف عالم نماها . و آخر قد تسمّى عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهّال، و أضالیل من ضلّال، و نصب للناس أشراکا من حبائل غرور، و قول‏ زور. قد حمل الکتاب على آرائه،.. و دیگرى که دانشمندش دانند، و بهره‏اى از دانش نبرده، ترّهاتى چند از نادانان، و مایه‏هاى جهلى از گمراهان به دست آورده، دامهایى از فریب و دروغ گسترده. کتاب خدا را به رأى خویش تفسیر کند، و حقّ را چنانکه دلخواه اوست تعبیر کند. کار خودش را وتنور را به نفع خودشان داغ می کنند. ودختران شیعه ناآگاه را به دام می اندازند . کاسبی های یشان در خیابان  اقوای کردن است با نوار سبز حرفهای عالم های نا گاه از دهانهایشان خارج می شود .
  23. نکته پنجم در وصف عالم نماها سوال از تاریخ کردن برای نمونه عبرت خوبی است. حضرت امیر المومنین بیان وآنها را معرفی می کند. عبدالله زبیر  کسی که دین خدا را داد و دنباگرفت تا مردم را اغوا کند      
  24. خطبه 137  بند9 راجع به طلحه و زبیر -َ وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ‏ الْقِتَالِ‏ وَ اسْتَأْنَیْتُ بِهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ فَغَمَطَا النِّعْمَةَ وَ رَدَّا الْعَافِیَة... و به هنگام گیرودار انتظار بردم، لکن نعمتى را که نصیبشان شده بود نپذیرفتند و عافیت را بازگرداندند.
  25. چون ذهن جوان خالی است 1-عامل جوانی اش باعث گمراهی شود 2- خانواده را تحت تاثیر امیال خود قراردهد. 3- انوار الهی از دلش رخت بربندد. 4- در دام عالم نما ها بیفتد. و چون زبیر عالم نما دین را دام قرار می دهد ومقابل امیر المومنین شمشیر می کشد.    
  26. ودیگری چون  شاعر وصف غدیر خم  حسان بن ثابت: اولین شاعر در غدیر بود، غوغا کرد برای غدیر از شعرش  و پیامبر به او گفته بود بر منش خود بمانید  ولی بعدا ملحق به دشمن امیر المومنین علی (علیه سلام ) شد از عالم نما ها ..
  27. عالم نما دامهایى از فریب و دروغ گسترده.  و نصب للناس أشراکا من حبائل غرور، و قول‏ زور.. بهره‏اى از دانش نبرده، ترّهاتى چند از نادانان، و مایه‏هاى جهلى از گمراهان به دست آورده، دامهایى از فریب و دروغ گسترده. کتاب خدا را به رأى خویش تفسیر کند، ودام های صیادی پهن می کند برای گرفتن هم پالگی های خودش . بک دام چون صد دام  دارند.
  28. نکته ششم در وصف عالم نماها قد حمل الکتاب على آرائه،. این عالم نمای گمراه قرآن را برای امیال و خواسته های خودش تفسیر به رای می کند ..
  29. باز نکته هفتم  در نمونه وصف عالم نما ها : مخلص پشت سر قرآن حرکت می کند قران امامه : (75) القیامة : 5 بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَه  ولی گمراهان خودشان می شوند پیشوا . رای خودشان را به قرآن تحمیل می کنند و بعد توجه به باطل می کنند . در شبکه تلویزیون ظاهرا شبکه 11‏ در لوس آجلس   یک خانم با سینه باز وآستین های کوتاه تفسیر قرآن می کند.
  30. باز نکته هشتم  در نمونه وصف عالم نما ها : درنهضت آزادی وزیر وقت آن زمان، کارت  دانشجویی برای افراد صادر کرده بودند  پای تفسیر به رای ابراهیم یزدی  . وپیشوای قرآن رای خود را به قرآن  تحمیل می کردند.
  31. منافقین از تفسیر به رای استفاده می کردند :حضرت استاد مظهری میفرمایند معنى تفسیر به‏ رأى‏ که نهى شده این نیست که مردم حق ندارند با فکر و نظر خود معنى قرآن را بفهمند، بلکه مقصود این است که قرآن را براساس میل و هواى نفس و مغرضانه نباید تفسیر کرد.مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (اصول فقه - فقه(کلیات علوم اسلامى، ج 3))، ج‏20، ص: 41
  32. فرمودند  تفسیر به رای  جایگاهش از آتش است . من قرء قرآن به رای...جهنم . النار.. رکود فکر. «من‏ استبدّ برأیه هلک» استبداد به‏ رأى‏ خود و تک‏روى، مایه‏ى هلاکت است. َ الْقُرْآنَ‏ بِرَأْیِهِم‏ .... ْ أَخْطَأَ الْقَائِلُ فِی الْقُرْآنِ‏ بِرَأْیِهِ فَقَدْ تَبَوَّأَ مَقْعَدَهُ مِنَ‏ النَّارِ، وَ إِنْ أَخْطَأَ الْقَائِلُ فِی الْقُرْآنِ‏ بِرَأْیِهِ‏ فَقَدْ تَبَوَّأَ مَقْعَدَهُ‏ مِنَ‏ النَّارِ، وَ کَانَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ مَنْ رَکِبَ بَحْراً هَائِجاً بِلَا مَلَّاحٍ، وَ لَا سَفِینَةٍ صَحِیحَةٍ، لَا یَسْمَعُ بِهَلَاکِهِ أَحَدٌ إِلَّا قَالَ: هُوَ أَهْلٌ لِمَا لَحِقَهُ، وَ مُسْتَحِقٌّ لِمَا أَصَابَهُ. من قال فى القرآن‏ بغیر علم فلیتبوّأ مقعده‏ من‏ النّار. حضرت رسول الله ( صل الله علیه وآله ) فرمودند  تفسیر به رای  جایگاهش از آتش است .
  33. حضرت امام صادق (علیه السلام)  روایت از امیر المومنین می فرمایند : عالم نما ها   .. عالم‏ نمایان، پس هم خود گمراه‏ باشند و هم دیگران را گمراه‏ کنند، و خیرى نیست در چیزى که براى آن اساسى نیست (چون علم ایشان که اصلى ندارد).
  34. حضرت امیرالمومنین می فرمایند : و دیگرى که او را دانشمند نامند امّا از دانش بى‏بهره است، یک دسته از نادانى‏ها را از جمعى نادان فرا گرفته، و مطالب گمراه کننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته، و دام‏هایى از طناب‏هاى غرور و گفته‏هاى دروغین بر سر راه مردم افکنده، قرآن را بر امیال و خواسته‏هاى خود تطبیق مى‏دهد، و حق را به هوس‏هاى خود تفسیر مى‏کند.
  35. حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود: همانا پدرم علیه السّلام میفرمود: خداوند با عزت و جلال نمیگیرد علم و دانش را پس از فرو فرستادن آن، لیکن عالم و دانشمند از دنیا میرود و میبرد با خود آنچه را میداند، پس پى در مى‏آیند ایشان را ستم پیشگان و عالم نمایان، پس هم خود گمراه باشند و هم دیگران را گمراه کنند، و خیرى نیست در چیزى که براى آن اساسى نیست (چون علم ایشان که اصلى ندارد). قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: إنّ أبی علیه السّلام کان یقول: إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یقبض العلم بعد ما یهبطه، و لکن یموت العالم فیذهب بما یعلم، فتلیهم الجفاة فیضلّون و یضلّون، و لا خیر فی شی‏ء لیس له أصل.
  36. جمع بندی : حرکت عالم نماهان وگمراهان مانع رشد بصیرت جامعه است . که جامعه را به گمراهی و جهالت می کشانند. و استکبار جهانی خاصیتش این چنین است .  که قبل انقلاب تابلو دانشگاها .. روز نامه کبهان  سازمان ها بیانه های شان در این زمینه بود که آخوند  و اسلام  قدرت حکومت داری ندارد ومود مخدر جامعه هستند.
  37. اما نشانه‏هاى مؤمن مخلص‏1. در انفاق: از کسى توقع پاداش و تشکر ندارد. «لانرید منکم جزاء و لاشکوراً»

2. در عبادت: جز خداوند کسى را بندگى نمى‏کند. «و لایشرک بعبادة ربّه أحداً»

3. در تبلیغ: به غیر خداوند از کسى پاداش نمى‏خواهد. «إن أجرى الّا على اللَّه»

4. در ازدواج: از فقر نمى‏هراسد و با توکل به وعده خدا ازدواج مى‏کند. «ان یکونوا فقراء یغنهم اللَّه من فضله»

5. در برخورد با مردم: جز رضاى او همه چیز را کنار مى‏گذارد. «قل اللَّه ثمّ ذرهم»

6. در جنگ و برخورد با دشمن: از کسى به جز خدا نمى‏هراسد. «ولایخشون أحداً الا اللَّه»

7. در مهرورزى ومحبّت: هیچ کس را به اندازه خدا دوست ندارد. «أشدّ حبّاً للَّه»

8. در تجارت وکسب وکار: از یادخدا غافل نیست. «رجال لاتلهیهم تجارة ولابیع عن ذکراللَّه» «8»

  1. وعالم فاسد را آقا على علیه السّلام فرمود: دو نفر در دنیا کمرم را شکسته‏اند، مردى شیرین زبان و فاسق و مردى جاهل و عابد، این بوسیله زبان از فسقش دفاع مى‏کند و این با عبادت خود پرده بر جهلش مى‏کشد، از علماى فاسق بترسید و از جاهل عابد هم بدور باشید آنها فتنه مى‏کنند، از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیدم فرمود اى على هلاک من در دست منافقان عالم‏ نما مى‏باشد.
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۰
آذر
  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. گوهر ناب؛
  4. حدیث شریف کساء از منظر آیت‌الله بهجت
  5. حدیث شریف کساء از منظر آیت‌الله بهجت
  6. حدیث شریف کساء -حضرت آیت‌الله بهجت‌(ره) مانند دیگر عالمان بزرگ شیعه توجه ویژه‌ای به این حدیث داشت. شاید چشم‌گیرترین امری که در این‌باره از ایشان مشهود بود، قرائت دائمی حدیث کسا بود.
  7. عظمت پنج‌تن آل عبا،- به گزارش خبرگزاری رسا، حدیث شریف کساء، روایتی است از عظمت پنج‌تن آل عبا، روایتی جالب و جاذب از پنج بزرگواری که محور عالم هستی هستند؛ فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش. سلام الله علیهم اجمعین.
  8. حضرت آیت‌الله محمدتقی بهجت مانند دیگر عالمان بزرگ شیعه توجه ویژه‌ای به این حدیث داشت. شاید چشم‌گیرترین امری که دراین‌باره از ایشان مشهود بود،
  9. قرائت دائمی حدیث کساء بود. ایشان شب‌ها این حدیث را قرائت می‌کرد و حتی در سالیانی دورتر، افراد خانواده را گرد هم می‌آورد و به همراه ایشان حدیث کساء می‌خواند.
  10. امام عصربه مجالس حدیث کساء - گاهی هم در لابه‌لای کلامش به فرازهای آن روایت اشاره می‌کرد و گاهی هم صراحتاً درباره حدیث کساء سخن می‌گفت. باور ایشان این بود که امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به مجالس حدیث کساء توجه ویژه ای دارند.
  11. حدیث شریف کساء نیازی به سند ندارند.- گاهی هم در پاسخ به شبهاتی که درباره سند این روایت مطرح می‌شد، مطالب روشن‌گری بیان می‌فرمودند؛ به‌عنوان مثال حضرت آیت‌الله بهجت (ره) معتقد بودند کسانی که اهل تعقل و درایت باشند و با دقت در عجایب این حدیث بنگرند، صحت این روایت را می‌یابند و دیگر نیازی به سند آن ندارند.
  12. ایشان شب‌ها این حدیث را قرائت می‌کرد و حتی در سالیانی دورتر، افراد خانواده را گرد هم می‌آورد و به همراه ایشان حدیث کساء می‌خواند.
  13. «عجائب و غرایبی در حدیث کساء است. خدا می‌داند کسی بشمارد که چقدر معجزه در آن است، خیلی کار بزرگی کرده است». این فرمایش از آن عالم بزرگ، کلیدی است برای باز کردن باب تفکر و تدبر در این حدیث.
  14. وجود مقدس فاطمه زهرا از غیب خبر می دهد - در آغاز آنچه نظر خواننده این حدیث را به خود جلب می‌کند این است که راوی آن، که خبر از غیب آسمان‌ها می‌دهد، وجود مقدس فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است. ایشان سخن از نزول فرشته وحی می‌دهد و آنچه را که خداوند متعال به آن فرشته فرموده بیان می‌کند. سرچشمه علم او، علم لایزال خداوند تبارک و تعالی است.
  15. از سلمان فارسی روایت شده: «عماربن‌یاسر به من گفت: آیا می‌خواهی چیز عجیبی را برائت نقل کنم؟ گفتم: نقل کن ای عمار! گفت: آری، من شاهد بودم که روزی علی بن ابی‌طالب بر فاطمه داخل شد، هنگامی که‏ چشمان فاطمه بر او افتاد، گفت: نزدیک بیا تا به تو بگویم که در جهان هستی چه بوده، چه هست، و تا روز قیامت چه خواهد شد.
  16. عمار گفت: در این حال دیدم که علی بازگشت، پس من هم به دنبال او بازگشتم تا اینکه به حضور پیامبر رسید، پس پیامبر به او گفت: ای ابوالحسن! نزدیک‌تر بیا، پس علی نزدیک‌تر رفت و در کنار او نشست و پیامبر به وی فرمود: حال تو می‌گویی یا من بگویم؟
  17. علی فرمود: شما بگویید بهتر است. پس رسول خدا فرمود: مثل اینکه فاطمه به تو چنین و چنان گفته است و تو نزد من آمده‏ای تا درباره آن جویا شوی. علی پرسید: آیا نور فاطمه از نور ماست؟ پیامبر فرمود: آیا تردید داری؟ البته که چنین است و علی سجده شکر نمود». ۱
  18. حضرت آیت‌الله بهجت می‌فرمود: «کسی که حدیث کساء را از روی دقت ببیند [متوجه می‌شود که] خود حضرت [زهرا] خبر می‌دهد جبرئیل آمد پهلوی ما. نمی‌گوید پدر من گفت که جبرئیل آمد. خودش به الهام الهی فهمیده بود چنین سوال کرد، چنین تقاضا کرد از خدا؛ هیچ نمی‌گوید که پدر من گفت که جبرئیل تقاضا کرد از خدا، خدا اجازه داد که پایین بیاید».
  19. این حدیث، بیان شأن نزول آیه تطهیر است؛ آیه‌ای که یکی از مهم‌ترین براهین شیعه برای اثبات عصمت اهل‌بیت علیهم‌السلام است؛ چراکه در کتب شیعه و سنی بیان شده که مقصود از اهل‌بیت در آیه «إنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ، أهلَ البَیتِ …»، همین پنج وجود مقدس هستند.
  20. اینها کسانی‌اند که خدا ایشان را از رجس و پلیدی پاک کرده است. اهمیت اثبات عصمت نیز بر کسی پوشیده نیست؛
  21. چراکه اگر بدانیم کسی از جانب خدا از هرگونه زشتی پاک شده، می‌توانیم با آرامش خاطر، تمام وجودمان را به او بسپاریم و از او تبعیت نمائیم.
  22. یکی از نکات قابل تأملی که در حدیث کساء نمایان است، عبارات سرشار از محبت و احترامی است که وجود مقدس زهرای اطهر در مواجهه با همسر و فرزندانش به‌کار می‌برد.
  23. عظمت مقام این خانواده و ادب،- این عبارات بازگوکننده عظمت مقام این خانواده و ادب، معرفت و محبت شگرف فاطمه زهرا  نسبت ایشان است؛ آنجا که به فرزندانش می‌فرماید: «السلام علیک یا ولدی و یا قرة عینی و ثمرة فؤادی»
  24. عظمت این خانواده - و نیز آنجا که همسر بزرگوار خود را این‌گونه خطاب می‌کند: «و علیک السلام یا اباالحسن و یا امیرالمؤمنین».
  25. چند معجزه در حدیث کساء است؛ آیت‌الله بهجت می‌فرمود: «چند معجزه در حدیث کساء است؛ به امام حسن‌علیه‌السلام می‌فرماید: صاحب حوض هستی. آیا تا به حال گفته بود تو صاحب حوض من هستی؟!
  26. به امام حسین‌علیه‌السلام می‌گوید: تو شافع امت من هستی».
  27. عام لطف و مغفرت الهی،- شاید بتوان گفت سفره عام لطف و مغفرت الهی، در هیچ درگاهی چون درگاه امام حسین‌علیه‌السلام گسترده نیست.
  28. ثواب‌های عظیمی که خداوند متعال برای عزاداران و گریه‌کنندگان بر سیدالشهدا علیه‌السلام قرار داده، پاداش‌های فوق‌العاده‌ای که بر زیارت آن حضرت شمرده شده
  29. و موارد مشابه، همه گویای مقام شفاعت حضرت اباعبدالله‌علیه‌السلام است.
  30. امام صادق‌علیه‌السلام می‌فرماید: «مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ لَا یُرِیدُ بِهِ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَی غُفِرَ لَهُ جَمِیعُ ذُنُوبِهِ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ فَاسْتَکْثِرُوا مِنْ زِیَارَتِهِ یَغْفِرِ اللَّهُ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ؛
  31. کسی که مزار حسین‌بن‌علی را زیارت کند و از آن زیارت نیتی جز جلب رضای الهی نداشته باشد، تمام گناهانش آمرزیده می‌شود، هرچند به اندازه کف‌هایی باشد که در روی آب دریا پدیدار می‌شود؛ پس زیاد به زیارت او بروید تا خدا گناهانتان را بیامرزد».
  32. «ای علی سوگند بدان‌که مرا به حق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن [خلق] برگزید ذکر نشود این خبر ما در انجمن و محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکی باشد، جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند؛
  33. و نه غمناکی جز آنکه خدا غمش را بگشاید؛ و نه حاجتمندی باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد».
  34. خاکساری در درگاه سیدالشهداعلیه‌السلام موجب رضای الهی است؛ تا آنجا که در روز عرفه خدای متعال ابتدا به زوّار آن حضرت توجه می‌کند و سپس به کسانی که در صحرای عرفات هستند.
  35. آیت‌الله بهجت می‌فرماید: «همان وقتی که زائرین عرفه در کربلا هستند، روایت معتبر دارد به اینکه خدا اول نظر رحمت به زوار حسین در کربلا می‌کند،
  36. ثانیاً به زوار عرفات؛ به این علت که کاری کرد که نکرده بود من مضی، و نخواهد کرد من یأتی».
  37. در فرازی دیگر از حدیث کساء آمده است: «یا عَلِیُّ وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیّاً، وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً، ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ، وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا، وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاَّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَلا مَغْمُومٌ اِلاَّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ، وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاَّ وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ؛
  38. ای علی سوگند بدان‌که مرا به حق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن [خلق] برگزید ذکر نشود این خبر ما در انجمن و محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکی باشد، جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند؛
  39. و نه غمناکی جز آنکه خدا غمش را بگشاید؛ و نه حاجتمندی باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد».
  40. شاید همین تصریحی که در حدیث کساء درباره برطرف شدن مشکلات است موجب شده بود
  41. که حضرت آیت‌الله بهجت برای رفع گرفتاری‌ها و شفای بیماران، به قرائت این حدیث توصیه کند و به قرائت جمعی آن، توجه خاصی داشته باشد
  42. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۹
آذر

* بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فر جهم

  1. حدیث کساء 2 شرح حدیث کساء ...
  2. در حدیث کساء  بیش از هفتاد نکته تربیتی در زمینه خانواده رادر پی دارد.غیر از بحث مشکل گشایی این حدیث نکات آزموده بسیار برای زندگی دارد.
  3. نکته ا: توجه به جایگاه پدر یعنی تشریف آوردند به منزل ما ...نشنیم تا کوچک تر ها بیایند به دیدن ما ..ما هم بریم جویای احوالات آنها شویم چه بسا مشکلی دارند. قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاْیّامِ :
  4. محبوبیت ایجاد می کند. یا اَبَتاهُ ، یا اُمّاهُ ؛ بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ ؛ وَلَدِىَ الْحَسَینِ ،  اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ؛
  5. نکته 18: حاجت خود را صریحا ذکر کنیم, پیامبر صریحا فرمودند کساء  یمانی من را بیاور. یا فاطِمَهُ ایتینى بِالْکساء  الْیَمانى،
  6. نکته 19: به بچه هایمان دستور دهیم (مرا با آن بپوشان) باید به بچه بگوییم که چکار کند, در اسلام اصلا فرزند سالاری نداریم. فَغَطّینى بِهِ
  7. نکته 20: سریع کساء  یمانی را آوردند. یعنی همان چیز را و به سرعت انجام دهیم. فَاَتَیْتُهُ بِالْکساء  الْیَمانى.
  8. نکته 21: کاری که به ما محول شده است بخوبی انجام دهیم حضرت فاطمه کاملا حضرت رسول را پوشاندند یعنی مهر ورزی داشتند. فَغَطَّیْتُهُ بِهِ..
  9. نکته 22: نگاه درمانی در خانه حضرت زهرا وجود داشت, اگر زن و شوهر از روی محبت به هم نگاه کنند سومین شخصی که به آنها نگاه می کند خداوند است.نگاه فرزند به پدر ومادرعبادت است. وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ
  10. نکته 23 : از اعضای خانواده تعریف می کنیم. وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلاَْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَهِ ..
  11. نکته24: بطور کامل از اعضای خانواده تعریف کنیم. تَمامِهِ وَکَمالِهِ..
  12. اکثر خانمها شوهرانشان را قبول ندارند و به او احترام نمی گذارند .مرد باید هر صوری که هست پذیرفته شود . زن ومرد بیش از 160تفاوت با هم د ارند.در خانه مدیر خانواده مرد است ومدیر خانه زن است حتی اگر زن بیرون از خانواده هر سمتی داشته باشد ویا تحصیلاتش بالاتر باشد.
  13. نکته 25: فرزندم حسن یعنی فرزند را قشنگ صدا بزنیم.
  14. نکته22: مادر جان و پدر جان می گویند-  و قال السلام علیک یا اماه : سلام مادر جان, در خانه حضرت زهرا مادر جان و پدر جان می گویند.
  15. نکته23:جواب سلام همراه با تعاریف -  و علیک السلام یا قره عینی و ثمره فوادی: امام حسن حدود 8 و امام حسین حدود 7 سال داشتند
  16. مادر به زیبایی فرزند را تحویل می گیرد سلام ای میوه دلم , نور چشمم فرزند از محبت سیراب می شود
  17. نکته24: فقال یا اماه: در خانه حضرت زهرا سکوت نیست با هم دائما حرف می زنند مثل مکالمه حضرت موسی با خداوند که چون از روی محبت است دائما دوست دارند با یکدیگر حرف بزنند.
  18. نکته25: بوی خوب شامه خود را تقویت کنیم انی اشم عندک رائحه الطیبه, کانه رائحه جدی : شامه خود را تقویت کنیم (ما با همسرمان ازدواج می کنیم و با خانواده اش کنار می آییم زن در بحث خانواده همسر و نظافت منزل باید کلی نگرباشد و جزئی نگر نباشد و مرد اگر جزئی نگر شد یا خیلی مریض و وسواسی است یا بهانه گیر شده چون مرد ها اصولا کلی نگرند.)
  19. نکته26 : از بوی خوش امور مثبت را تعریف کنیم -  داخل منزل مثلا بوی غذا تعریف کنیم.
  20. نکته27: احترام -  ان جدک تحت الکساء : ان مهم بودن را می رساند یعنی به حضرت رسول احترام گذاشته اند.
  21. حدیث کساء  چند نفر، پس ازنماز - هرچند در روایات معصومان شرائط و آداب خاصی برای خواندن حدیث کساء  بیان نشده است، اما در نظر داشتن شرائط عام جلسات دعا و توسل، که درهمان حالت تضرع و خشوع و انقطاع از همه کس و همه چیز به سوی خدا است، می تواند برتأثیر این توسل بیفزاید. اگر به شرائطی که برخی از علما و بزرگان برای خواندن این حدیث بیان کرده اند توجه کنیم، در می یابیم که این شرائط از جمله آداب عمومی خواندن دعاها و توسلات است واین احتمال وجود داردکه تجربیات آن عالم یا الهامات خاصی که به برخی شده، دلیل سفارش به بعضی ازآداب خواندن حدیث کساء  باشد. برای مثال مرحوم آیت الله بهاء الدینی سفارش می کردند برای خواندن حدیث کساء  چند نفر، پس ازنماز مغرب وعشاء دور هم جمع شوند و ۱۴ هزار صلوات بفرستندو حدیث کساء  را بخوانند و حاضران در جلسه را اطعام کنند.
  22. حدیث کساء  جهت رفع بلیات - محمد جواد یزدی شیبانی نیز در مقدمۀ کتاب خود می نویسد: چون ذکر حدیث کساء  جهت رفع بلیات و قضای حاجات منویات و فیوضات از جملۀ مجربات است و تمام این آثار به برکت واسطه ها ی الهی برا ی جلسات حدیث کساء  وجود دارد ، سزاوار است که افرد علاقه مند به شرکت در جلسات حدیث کساء  به نحوی دراین مجالس شرکت کنندکه گویا آن بزرگواران در جلسه حاضر و ناظر می بینند» (یزدی شیبایی، محمد جواد، تذکر المصائب ص ۱ .» )
  23. حدیث شریف کساء  و مؤدب به آداب روبه قبله نشتن و مؤدب به آداب اسلامی بودن و ... از آدابی است که جناب شیبانی برشمرده است. از دیگر اداب جلسات حدیث کساء  ، چنانچه پیش از این نیز به آن اشاره شد، سفارش آیت الله سید علی قاضی به سوزاندن چوب عود در جلسۀ حدیث کساء  
  24. حدیث کساء  از ذخایر شیعه است بنده منزلمان هر وقت که روضه می گیرم هر شب حدیث کساء  می خوانیم. یادم است با ایشان جایی رفتیم بمباران زیاد می شد امام جمعه آن زمان حاج آقای شوشتری بودند ایشان را دعوت کرده بود به آقا گفت: آقا مردم این جا همه بیچاره شدند همه فرار کردند رفتند. آقا فرمود: که چرا حدیث کساء  نمی خوانید.
  25. حدیث شریف کساء  و آمدن ملائکه - وفرود پیامبر خدا() خیلی قرص قسم خورده (اصلا قسم چیز مکروهی است ما دیر باور بودیم که مجبور شدند قسم بخورند) به آن خدایی که من را به پیامبری برگزیده این حدیث کساء  در محفلی که دوستان ما و شیعیان ما تلاوت نمی شود مگر این که چشم دل کسی باز بشود می بیند که فضا عوض شد ملائکه می آیند می پوشانند پوشش می دهند مجلس را پر می کنند برای اهل مجلس استغفار می کنند تا وقتی که مردم پراکنده بشوند. امیرالمومنین بعداز این بیان فرمود: درمجلسی که حدیث کساء  خوانده شد به خدا قسم شیعیان ما و ما رستگار شدیم به پروردگار کعبه ما رستگار شدیم. فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَهُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکَهُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا
  26. پیامبر خدا () فرمود: یا علی قسم به آن خدایی که من را به پیامبر فرستاده است در هر محفلی، مجلسی این حدیث تلاوت بشود اگرکسی گرفتار باشد خدا گرفتاریش را رفع می کند. فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْکَعْبَهِ 9
  27. ورشکسته وحدیث شریف کساء  مرحوم آیة الله بهاءالدینی می فرمودند:که هر کس هر مشکلی دارد فقط یک بار با اعتقاد و اخلاص نه فقط لقلقه زبانی باشد،یک موقع تاجری در تهران ورشکست می شود داشت از غصه سکته می کرد خوشا به حال کسی که اگر هم بالا برود تعلق ندارد گفت: تکلف گر نباشد خوش توان زیست.....تعلق گر نباشد خوش توان رفت
  28. آیت الله بها ءالدینی  و بمباران شهر قم یکی از شخصیتهای مهم مملکتی نقل می کرد: هنگامی که رژیم بعثی صدام بمباران شهر قم را آغاز کرد و مردم ناراحت شدند، به منزل آیت الله رضا بهاء الدینی رفتم و از ایشان راهنمایی خواستم، ایشان در جواب در خواست من بیان داشتند وقتی حمله هوایی به شهر دورود آغاز شد و مردم می ترسیدند و نزد من آمدند و راهنمایی خواستند من توسلی به حضرات معصومین(علیه السلام) پیدا کردم و به آنها عرض کردم که مردم بیچاره اند و شما خودتان برای رفع این نگرانی ها آنها را راهنمایی بفرمایید.
  29. *بمب باران واثر شگفت حدیث کساء  این توسل ادامه داشت تا اینکه از طرف حضرت زهرا (ﷺ) اشاره ای شدکه به حدیث کساء  متوسل شوید. من از مردم دورود خواستم که در تمام مساجد، مجلس حدیث کساء  برپا کنند و مردم هم این برنامه را با توجۀ خاص اجرا کردند و در نتیجۀ آن بمباران شهر قطع شد.
  30. *اثر شگفت حدیث کساء  به اذعان یک خلبان وقتی با یکی از خلبانان هواپیمایی که در آن منطقه سقوط کرده بود، مصاحبه کردند، می گفت: وقتی هو اپیما به این منطقه می رسید، به نظرمی آمد که همه جا را آب احاطه کرده و ما بمبها را بی هدف می ریختیم.
  31. رهایی از مشکلات چهار چیزاست - ایشان در سفارشی برای رسیدن به حوائج این گونه می فرمایند: «ما تجربۀ زیادی به دست آورده ایم و تجربه نموده ایم که برای رهایی از مشکلات راههایی وجود دارد وآن چهار چیز است. 1- نذر کردن گوسفند برای فقرا، 2- خواندن حدیث کساء ، 3- پرداخت صدقه 4- و ختم صلوات.
  32. آیت الله قاضی به حدیث کساء  اعتقاد داشت یکی از مراجع بزرگوار تقلید نقل می کردند : آیت الله قاضی استاد عرفان و اخلاق علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، به حدیث کساء  بسیار اعتقاد داشت و اگر کسی به ایشان مراجعه می کرد و از مشکلات خود برای ایشان می گفت، در جواب به خواندن حدیث کساء ، سفارش می کردند. همچنین آیت الله قاضی به رعایت آداب خاصی برای جلسات حدیث کساء  اشاره می نمودند؛ برای مثال می فرمودند: در جلسات حدیث کساء ، چوب عود آتش بزنید. ( به نقل از سید حاج حسن شفیعی آیت بصیرت ص ۶۸ )
  33. آیت الله طیب زاده وحدیث کساء  آیت الله حاج میرزا محمد طیب زاده، برای برآورده شدن حاجات، به خواندن حدیث کساء  سفارش می کردند. حتی افرادی که مشکل بسیار بزرگی داشتند، یا حاجت بسیار مهمی پیدا می کردند، نزد ایشان می رفتند و خواهش می کردندایشان حدیث کساء  را به نیابت ازآنان بخوانند.تأثیر حدیث کساء  خواندن ایشان، در فع مشکلات و برآورده شدن حاجات زبانزد مردم اصفهان بود.
  34. *التزام پدر آیت الله فاضل به حدیث کساء  روز جمعه ۱۲ ذی الحجه ۱۴۲۶ ، به منظور گفتگو با مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی به منزل ایشان رفتم و گزارشی را از تحقیقاتی که تا کنون در زمینۀ حدیث کساء  انجام شده است، خدمت ایشان عرض کردم، ایشان ضمن تحسین این اقدام تصریح کردند : «پدرم خیلی به حدیث کساء  معتقد و هرروز ملتزم به خواندن آن بودند.
  35. *آیت الله موحد ابطحی وحدیث کساء  مرحوم آیت الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی از دوران جوانی به خواندن زیارت عاشورا دعای کمیل، عهد و کساء  اهتمام داشتند به طوری که دعاهای مذکور را از حفظ می خواندند. عنایت خاص ایشان به خواندن حدیث کساء  موجب شده بود، که هر فرصتی، در بین راه و موقع فراغت، آن را از حفظ بخواند. این توجه ویژه به حدیث، حتی پس از رحلت ایشان نیز منشأ اثرشد؛ به طوری که ایشان به شخصی در خواب دستورمی دهند برای درمان لکنت زبان فرزندش، ده جلسه حدیث کساء  بخواند؛ آن شخص نیز با انجام این دستور، شفای فرزند خود را از خدا می گیرد، از ویژگیها ی اخلاقی ایشان می توان به این نکته نیز اشاره کرد که اگرکسی برای مشکلی به ایشان مراجعه می کرد او را به خواندن حدیث کساء  سفارش می نمود و گاهی با آن شخص می نشست و برایش حدیث کساء  می خواند و با این روش برای برآورده شدن حاجتش دعا می نمود.
  36. *آیت الله قزوینی طلب خیر و برکت و با هدف به اجابت مرحوم آیت الله سید محمد کاظم قزوینی در ارتباط با آثار و برکات حدیث کساء  می نویسد: خواندن حدیث کساء  در محافل و مجالس، به منظور طلب خیر و برکت و با هدف به اجابت رسیدن دعاها و نزول مهر و رحمت خدا، همواره در طول قرون و اعصاردرمیان پیروان مذاهب خاندان وحی و رسالت جریان داشته است؛ تا آنجا که جلب رحمت الهی به وسیلۀ خواندن آن در میان شیعه به صورت یک سیرۀ شایسته در آمده وآثار شگفت انگیزی نیز چون شفا یافتن بیماران، برآمدن خواسته ها و رفع سختی ها به برکت تلاوت آن، درمیان آنان ظاهر شده است.
  37. *آیت الله حسینی کاشانی وحدیث شریف کساء  مرحوم آیت الله سید عباس حسینی کاشانی در مصابیح الجنان، دربارۀ حدیث کساء  نوشته اند: حدیث کساء  یمانی که عبارات ویژه، برای تبرک و به خصوص در هنگامه های سختی و بلا و برای زدودن غم های سخت و توسل جستن، خوانده می شود، درکتاب های بعضی ازعالمان بزرگ و مورد اعتماد نقل شده است. از آنجا که این حدیث پرمایه و بلند مرتبه است و سند محکم و درستی دارد، از گذشته دور تا کنون، درمجالسی که مجهتدین بزرگ و دانشمندان نامی و محقق برای چاره اندیشی در کارهای مهم خطیر برگزار می کرده اند، خوانده می شده است؛ آن هم به خاطر یادی که درآن از برآورده شدن حاجت ها و گره گشایی کارهای بزرگ به میان آمده است. پیدا است که خواندن این حدیث در حضور مجتهدین بزرگ که مدار تحقیق اند، محکم ترین دلیل بردرستی سند حدیث کساء  و اهمیت خواندن آن می باشد. (حسینی کاشانی سید عباس، مصابیح الجنان، ترجمه ص ۱۱۳۸)
  38. علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی آثار مربوط به حدیث کساء علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی که در نشر و حفظ آثار مربوط به حدیث کساء  سهم بسزائی دارند، در عبارتی این حدیث را این گونه می ستایند: « هذا الحدیث الذی له شأن عظیم عند الشیعه و یتبرکون به و یحفظونهعن ظهر القلب »
  39. حدیث شریف کساء  وعظمت وجلال - این حدیث نزد شعیان قدر و منزلت بزرگی دارد. آنا ن به این حدیث تبرک می جویند و به خاطر عظمت و جلالتش آن را سینه به سینه محفوظ نگه می دارند. ذکرمصیبت حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها)
  40. آیة الله بهاءالدینی گفتند: که حدیث کسا را باب کنید در شهر درود باب کردند دیگر تا آخر جنگ یک بار هم بمباران نشد. در شهر درود حتی بعضی از خلبان ها را دستگیر کردند خلبان ها گفتند: ما ماموریت داشتیم بمب ها را به شهر درود بفرستیم ولی شهر درود را نمی دیدیم. این یک حقیقتی است حدیث کساء  دارد. نکته های عجیبی که حضرت زهراء (س)مستقیم می گوید مستقیم با خدا صحبت می کند.
  41. حضرت زهراء شخصیت محور درحدیث  کساء  - حضرت زهراء (س) شخصیتی است که محور است. در کساء  وقتی قرار گرفتند جبرئیل به خدای متعال عرض کرد اینها چه کسانی هستند که می فرمایی که همه عالم را، همه خلقت را به خاطر این ها خلق کردم این ها کی هستند؟ قائده اش این است که خدای متعال در جوابش بفرماید پیامبر و فرزندش و دامادش و و نوه هایش هستند ولی خدا، حضرت زهراء را محور قرار داده ومی فرماید: فاطمه، پدرفاطمه، همسرفاطمه و فرزندان فاطمه هستند. حضرت زهراء واقعا قدرش و عظمتش ناشناخته است.
  42. پیامبران سفارش حضرت زهراء کردند - این همه پیامبر خدا سفارش حضرت زهراء را کردند من فکر می کنم هر چه قدر که پیامبر سفارش کردند آن نانجیب ها ومنافقان کور دل در اذیت وآزارش کوتاهی نکردند. خانمی که در سن جوانی وهیجده سالگی چهار فرزند دلبندی مثل حسنین و زینبین دارد شوهری مثل امیرالمومنین که بهترین شوهر دنیاست دارد بیاید از خدا تقاضای مرگ بکند وبفرماید:«صُبَّتْ عَلَی مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَی الْأَیامِ صِرْنَ لَیالِیا»؛[11] یعنی آن قدر بر من مصائب وارد شده است که اگر این مصائب بر روزهای عالم واردشده بود روزها مثل شب تیره و تار می شدند.

من که از جان وجهان سیرشدم.....هیجده ساله ام و پیر شدم

شب که تاریک شود محفل من.....عوض شمع بسوزددل من

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۹
آذر

شرح حدیث کساء

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم....

آثار و برکات قرائت حدیث کسا  آثار و برکات شگفت انگیز قرائت حدیث شریف کساء

 

حدیث شریف کسآء نام 5 نور مقدس - لی خمسة أطفی بهم حر الجحیم الحاطمة المصطفی و المرتضی و ابناهماو الفاطمة.. حب نبی و آل او شد باعث ایمان من.....نام همه آل عبا خورده گره بر جان من..أطفی = خاموش کنید..

اسرار حدیث کساء ---فواید حدیث کساء چیست + اثرات و فضیلت خواندن حدیث کساء

فواید و فضلیت خواندن حدیث کساء - خواندن این حدیث با فضایل و برکات خاص و بی نظیری نیز همراه است که مهمترین آن هدایت صحیح شیعیان و مسلمانان از طریق نزدیکی آنها به اهل بیت (علیه السلام) می شود. این فضایل رهگشای سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی مؤمنان هستند.

حدیث کساء چیست ؟ روزی پیامبراکرم (صل الله) در خانه ام سلمه بالا پوش خود یا پارچه پشیمن (کساء) را بر سر خود، امام علی (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) انداخت و فرمود : خدایا اینان اهل بیت و نزدیکان من هستند هر پلیدی را از ایشان بزدای و آنان را پاک بگردان. بعد از آن جبرئیل فرود آمد و آیه تطهیر یا آیه 33 سوره احزاب بر پیامبر نازل شد. امامان شیعه به این حدیث به عنوان حدیث کساء برای اثبات برتری خود در خلافت مسلمانان استناد کرده اند. إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً (33)

خواص و فضیلت و اثرات خواندن حدیث کساء

1- نزول رحمت و2- آمرزش خداوند مطابق با فرمایش حضرت رسول اکرم (صل الله) نقل حدیث کساء در مجلس شیعیان و دوستان اهل بیت منجر به نازل شدن رحمت خداوند و3- احاطه ملائکه بر آنها می شود. ملائکه برای شیعیان مجلس از خداوند بزرگ درخواست آمرزش و 4- مغفرت می کنند .5- غم، اندوه و ناراحتی دوستان اهل بیت هم پس از شرکت در این مجلس برطرف می شود. 6- رستگاری و سعادت در آخرت

 

7- اثبات برتری و فضیلت - حضرت علی (علیه السلام) پس از شنیدن آثار و فضایل حدیث کساء به 8- رستگاری شیعیان و ائمه اطهار و دستیابی خود و آنها به سعادت اعتراف کردند. این حدیث با اثبات برتری و فضیلت حضرت محمد (صل الله)، امام علی (علیه السلام)، همسر و فرزندان ایشان و حقانیت امامان شیعه برای خلافت مسلمانان آنها را به سوی 8- کمال الهی و 9- رضایت خالق هستی رهنمون می سازد.

10-استجابت دعا- شرط اصلی پذیرش دعا تسلیم بودن در برابر اهل بیت (علیه السلام) است. خواندن حدیث کساء علاوه بر اعتراف به این موضوع با توسل به پیامبر اکرم (صل الله)، حضرت فاطمه (سلام الله) و ائمه معصومین (علیه السلام) و واسطه قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند موجب برآورده شدن حاجات مؤمنین و شیعیان می شود. بسیاری از مراجع و علمای دینی هم خواندن این حدیث را جهت استجابت دعا به مردم توصیه می کنند و خیلی از افراد برای بچه دار شدن نیز از آن نتیجه گرفتند.

 

11- فواید حدیث کسا برای بیماران - مرحوم آیت الله العظمی بهجت در زمان حیات خود جهت شفای بیمار خواندن مکرر حدیث کساء و روشن کردن عود در مجلس خواندن دعا را به افراد توصیه می کردند. آیت الله موحد ابطحی نیز پس از رحلت به شخصی در خواب برای 12- شفای لکنت زبان فرزندش خواندن حدیث کساء را در 10 جلسه سفارش نمودند. فرزند این فرد بعد از انجام این دستور شفا یافت. این موارد و بسیاری از موارد دیگر نشانگر اعجاز خواندن حدیث کساء در شفای افراد مریض است.

 

13-توجه ویژه امام زمان - آیت الله بهجت  ره با توجه به اهمیت و عظمت حدیث کساء اعتقاد راسخ به این موضوع داشتند که حضرت ولی عصر (عج الله) عنایت ویژه ای به مجالس خواندن حدیث کساء دارند. این مرجع عالی قدر در طول سالیان دراز به صورت دائمی و گاهی اوقات همراه با خانواده این حدیث را قرائت می کردند.

 

14- رفع بلا و گرفتاری - مرحوم آیت الله بهاء الدینی در زمان بمباران قم با دریافت اشاره ای از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله) به مردم دورود سفارش کردند که مجالس حدیث کساء را در کلیه مساجد برگزار کنند و اجرای این برنامه به قطع بمباران شهر منجر شد. مرحوم آیت الله گلپایگانی نیز توسل به حدیث کساء را در دوره جنگ تحمیلی به مسئولان کشور توصیه کردند. بنابراین توسل به پنج چراغ هدایت و سایر ائمه معصومین با خواندن حدیث کساء مانند دژی مستحکم در برابر خطرات و بلایا قلمداد می شود.

 

15- تقرب و نزدیکی به خداوند - خداوند در قرآن انسان ها را به یافتن وسیله برای تقریب و نزدیکی به او امر می کند. خواندن حدیث کساء با واسطه قرار دادن حضرت محمد (صل الله) و ائمه معصومین (علیه السلام) انسان ها را به خداوند و ذات پاک او نزدیک می کند. به همین دلیل پدر آیت الله فاضل و بسیاری از علمای دینی به خواندن روزانه این حدیث اصرار می ورزیدند

 

16-نجات از گمراهی و انحرافات مذهب - حدیث کساء تبار امامت و ولایت، مسیر جستجوی این تبار و وجود یا عدم وجود انشعاب آن را مشخص می کند. این خصوصیات حدیث کساء منشأ انحرافات و اختلافات مذهبی را مسدود می کند. جستجوی امامت و ولایت در تبار امام حسین (علیه السلام) و امام علی (علیه السلام) و رسیدن به پیامبر خدا (صل الله) از طریق حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) اثبات می کند که حدیث کساء یک الگوی معرفتی کامل برای شناخت اهل بیت است.

17- اسرار حدیث کساء ، معرفى حضرت زهرا - یکى از رمزهاى بزرگ و اسرار حدیث کساء ، معرفى جایگاه والاى حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. در بخشى از حدیث، زمانی که جبرئیل امین از خداوند متعال مى پرسد این پنج نفرى که این همه فضائل دارند و آسمان ها و زمین و همه ى موجودات به برکت وجود آن بزرگواران خلق شده، چه کسانى هستند؟ خداوند پاسخ مى دهد: «هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعلُها وَبَنُوها»: «آنان: فاطمه، پدر، شوهر و فرزندانش هستند». این عبارت نشان دهنده ى جایگاه والا و شناخته شده ى حضرت زهرا (سلام الله علیها) در آسمان ها و در میان فرشتگان الهى است.

18- حضـرت زهـرا (سلام الله علیها) محور اصحاب کساء - توضیح آن که در کتاب هاى علمى آمده است که براى معرفی یک چیز یا یک شخص، باید از چیزها یا اشخاصى استفاده کرد که براى مخاطب آشناتر باشند. در این بخش از حدیث، با وجود چهار شخصیت بزرگ، یعنى وجود مبارک پیامبر اکرم ، حضرت علی(علیه السلام)، امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)، وجـود مبـارک حضـرت زهـرا (سلام الله علیها) محور اصحاب کساء معرفى شده اند که آسمان ها و زمین و آن چه در آن هاست به طفیل وجود مبارک آن ها خلق شده است.

19- حضـرت زهـرا (سلام الله علیها) محور، افلاک را خلق نمى کردم - این معنا در دیگر احادیث معصومان (علیهم السلام) نیز وجود دارد. در حدیثى قدسى، خداوند تبارک و تعالى، خطاب به پیامبر اکرم مى فرماید: «لولاک لما خلقت الأفلاک و لولا على لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما»:[4] «اگر براى تو نبود، افلاک را خلق نمى کردم و اگر براى على(علیه السلام) نبود، تو را خلق نمى کردم و اگر براى فاطمه (سلام الله علیها) نبود، شـما را خلق نمى کردم». این حدیث، نشان از نقش مـحورى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در عالم هستى دارد.

20- مدارخلقت بخاطراین 5 نور مقدس - در روایتى از اهل سنت، ابوهریره از رسول اکرم نقل مى کند: «پس از آن که حضرت آدم(علیه السلام) به عرش توجه کرد، پنج نور در آن دید و زمانى که خداوند در مورد این پنج نور پرسید، پاسخ شنید که این پنج نور فرزندان تو هستند و به محبت آن هاست که تو را خلق کردم و اگر این ها نبودند بهشت و دوزخ، عرش و کرسى، آسمان و زمین، فرشتگان و جنیان و آدمیان را خلق نمى کردم. اى آدم! به عزتم سوگند! اگر کسى به اندازه یک دانه ى خردل بغض و کینه ى آن ها را در دل داشته باشد، وارد آتشش مى کنم. اى آدم! اینان برگزیده هاى مـن هـسـتند، من به واسطه ى آن ها مردم را نجات مى دهم و هلاک مى گردانم. اى آدم! اگر حاجتى داشتى به وسیله ى آن ها به من توسل بجوى».[5]

21- نکته دیگر ثواب و پاداشى است که براى برپایى مجلس حدیث کساء در نظر گرفته شده است. در حدیث کساء مى خوانیم: «ما ذکر خبرنا هذا فى محفل من محافل اهل الاْءرض و فیه جمع من شیعتنا و محبینا و فیهم مهموم الا و فرج الله همه، ولا مغموم الا وکشف الله غمّه، ولاطالب حاجة الا وقضى الله حاجته ...». این ثواب جداى از جنبه ى توسل به وجود مطهر حضرت زهرا (سلام الله علیها)، ناظر به ثوابى است که براى مجالس ذکر اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) قرار داده شده است.

22- ذکر اهل البیت در احادیث آمده است که اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) دوست دارند در مجالسى که شیعیان بـه ذکـر احـادیـث و مـعـارف اهل بیت(علیهم السلام) مى پردازند، حضور یابند و براى کسانى که امر ولایت آن  ها را زنده نگه مى دارند، دعا کنند.[6]

23-رحمت خدا بر اهل این مجلس - بر این اساس، بندهایى از این حدیث که بازگو کننده ى آن است که «رحمت خدا بر اهل این مجالس نازل مى شود»، «تا آن که جمع متفرق نشده اند، فرشتگان براى آن ها طلب آمرزش مى کنند»، «اگر در جمع آن ها غم زده و اندوهگینى باشد، خداوند غم و اندوه او را برطرف مى سازد»، «اگر در آن جمع حاجت مندى باشد، خداوند حاجت او را برآورده مى سازد» و ...، با توجه به احادیث دیگر مورد تأیید قرار مى گیرد.

24-لزوم احیای سنت روضه های خانگی و قرائت حدیث کساء برای رفع بلیه کرونا .. کساء را برای استغاثه احیاء کنند

25- حدیث کساء در مجالس شیعیان - حدیث کساء در توصیف مجالسى که در آن جمعى از شیعیان حضور داشته باشند و در آن به ذکر اخبار اهل بیـت(علیهم السلام) بپردازند، آورده است که: فرشتگان چنین مجلسى را در میان گرفته و براى آن ها طلب مغفرت مى کنند.[7]

26- نزول فرشته گان وملایکه الله در مجلس - عنایت فرشتگان به مجالس شیعیان و محبـان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)

27- در روایات دیگر نیز مورد تأکید قرار گرفته است. براى مثال، عایشه دختر عبدالله بن عاص از رسول خدا نقل مى کند: «هر جمعى که گرد هم آیند و فضایل آل محمد (علیهم السلام) را نقل کنند، فرشتگان از آسمان ها فرود مى آیند و به جمع آن ها مى پیوندند و وقتى آن گروه متفرق مى شوند و فرشتگان به آسمان ها بالا روند، دیگر ملائکه از آن ها مى پرسند: بوى خوشى از شما استشمام مى کنیم که نظیر آن را تا کنون احساس نکرده ایم. آن ها هم در پاسخ مى گویند: ما در مجلسى بودیم که اخبار آل محمد در آن نقل مى شد. آن ملائکه مى گویند: ما

را هم به آن جا ببرید تا از باقى مانده ى عطر آن مجلس بهره ببریم».[8]

28- جلسه جمع دوستان وشیعیان ما - فضیلت و اثر حدیث کساء به نقل از پیامبر خدا () در بخش نهایی حدیث کساء آمده است حضرت علی(علیه السلام) از رسول خدا، پرسیدندکه چه اثرو فضیلتی براین واقعه ازجانب خدا قرار داده شده است؟ پیامبر فرمودند: قسم به آنکه به حق، مرا به پیامبری مبعوث کرد، این حدیث در مجلسی از مجالس اهل زمین که جمعی از دوستان و شعیان ما درآن باشند، نقل نمی شود، مگر اینکه از جانب خدا برآنها رحمت نازل می شود و ملائکه برآن جمع احاطه نموده و برای آنها طلب مغفرت می کنند و اگر در بین آن جمع اندوهناک و غمگینی باشد، اندوه و غمش برطرف می شود» امام علی (علیه السلام) پس از شنیدن آثار و فضایل آن فرمودند:« به خدا سوگند! ما و شیعیانمان در دنیا و آخرت رستگار شدیم و سعادت یافتیم».

29- *سند حدیث کساء به عقیده برخی از بزرگان و اهل تحقیق قوی ترین سند حدیث شریف کساء جلالت محتوایی و آثار شگفتی است که گرفتاران با خواندن این حدیث و وارد شدن به فضای معنوی آن خارج از محاسبات طبیعی به مراد خویش می رسند و معضلات و مشکلات خود را به وسیله توسل به این حدیث برطرف می نمایند.

30-*سیره مراجع و علما در توسل به حدیث کساء* آیت الله العظمی گلپایگانی* به نقل از برخی از نزدیکان مرحوم آیت الله گلپایگانی، وقتی مشکلی برای این عالم پیش می آمد، ایشان به حدیث کساء متوسل می شدند و در مواقعی که کسی نزد ایشان می آمد و مشکلی داشت، ایشان یک جزوه حدیث کساء به او می دادند و می فرمودند: «از طریق توسل به حدیث کساء، مشکل خود رابرطرف کنید» .

31-مشکلات دفاع مقدس وحدیث شریف کساء *حتی زمانی که جمعی از مسئولان مملکتی نزد ایشان رفتند و دربارۀ جنگ تحمیلی با ایشان صحبت کردند، ایشان در جواب فرمودند: « به حدیث کساء متوسل شوید».( به نقل از داماد ایشان حجت الاسلام سید رضا موحد ابطحی)

32- فاطمه محورحدیث کساء - فاطمه شخصیتی است که محور حدیث کساء است. وقتی پنج تن دور هم جمع شدند؛ ملائکه سؤال کردند خدایا اینها کیانند؟ خدای متعال فرمود: این فاطمه است و پدرش؛ فاطمه است و شوهرش؛ فاطمه است و فرزندانش. فاطمه ای که ملائکه بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خدمتش می آمدند، می نشستند و می گفتند: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ إِنَّا إِلَیْکِ مُشْتَاقَاتٌ ؛[4] ما دلمان برای شما تنگ شده و اشتیاق همراهی با شما را داریم. چه طور این شخصیت را می توان ستود و اوصافش را بیان کرد! فاطمه ای که به قول شاعر، متولد بیست جمادی الثانی نیست؛ بیست جمادی الثانی زاد روز جنبۀ ناسوتی و جسمی فاطمه است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز در این باره می فرمایند: خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ علیها السلام قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاء .[5] چه قدر زیبا سروده: بنت الخلود لها الجبال فاشقه فاطمه مادری است که همۀ نسل ها باید به عنوان مادر احترامش کنند نه فقط نسل سادات و مسلمانان. و نیز پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: فاطمةُ خِیَرَةُ الله ؛ یعنی فاطمه برگزیدۀ خدا است.[6]

 

-33چرا این قدر این خانم عظمت و مقام دارد؟ در حالی که همۀ ما آرزویمان این است که وقت احتضار، امیرالمؤمنین علیه السلام بالای سرمان بیاید؛ یک نگاهی به چهره ما بیندازد؛ آن وقت این علی آمده کنار فاطمه نشسته، فاطمه جان! اَنَا عَلیُّ من علی هستم. یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّک . تمام آرزوی علی علیه السلام این است که فاطمه با او حرف بزند. علی ای که همۀ مؤمنین آرزوشان این است که در حال احتضار کنار بدنشان حاضر شود، امروز او تمام آرزویش این بود که فاطمه یک بار چشمانش را باز کند و با او سخنی بگوید، چرا؟ آیا چون او دختر پیغمبر است؟ نه، پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم دخترهای دیگری هم با نام های زینب، امّ کلثوم، و رقیه داشتند. آیا چون همسر علی است؟ نه، علی علیه السلام نیز همسرهای دیگری داشت. علی به خاطر انتخاب های فاطمه این قدر به او رغبت داشت.

 

نکته-34 فرزند را قشنگ صدا بزنیم.: فرزندم حسن یعنی فرزند را قشنگ صدا بزنیم. فی کانت الا ساعه و اذا بولدی الحسن :

 

نکته35: سلام مادر جان, در خانه حضرت زهرا مادر جان و پدر جان می گویند. و قال السلام علیک یا اماه :

 

نکته 36:  جلب محبت فرزندان -  فرزندان را امام حسن حدود 8 و امام حسین حدود 7 سال داشتند.. و علیک السلام یا قره عینی و ثمره فوادی:

 

37- مادر به زیبایی فرزند را تحویل می گیرد سلام ای میوه دلم , نور چشمم فرزند از محبت سیراب می شود

 

نکته 38 : در خانه حضرت زهرا سکوت نیست با هم دائما حرف می زنند مثل مکالمه حضرت موسی با خداوند که چون از روی محبت است دائما دوست دارند با یکدیگر حرف بزنند. فقال یا اماه:

 

نکته 39: شامه خود را تقویت کنیم (ما با همسرمان ازدواج می کنیم و با خانواده اش کنار می آییم زن در بحث خانواده همسر و نظافت منزل باید کلی نگرباشد و جزئی نگر نباشد و مرد اگر جزئی نگر شد یا خیلی مریض و وسواسی است یا بهانه گیر شده چون مرد ها اصولا کلی نگرند.) انی اشم عندک رائحه الطیبه, کانه رائحه جدی

 

نکته 40 : تعریف ازبوی خوش داخل منزل مثلا بوی غذا تعریف کنیم. انی اشم عندک رائحه الطیبه, کانه رائحه جدی

 

نکته 41: ان مهم بودن را می رساند یعنی به حضرت رسول احترام گذاشته اند. ان جدک تحت الکساء:

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۷
آذر

بسم الله  الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

جلسه 47  بصیرت وموانع رشد بصیرت با موضوعیت گمراهی و آدمهای گمراه

هفته بسیج وبیان مقام معظم رهبری در 25 محور یسیج برای توجه یصیرتی برای بسیج مردم جهان  که در 30 کشور تشکیل شده در طول ده سال در اروپا , که یکی از نمونه ونماد های آن بسیج  مردم فلسطین است؛

  1. گمراهی و آدمهای گمراه بحث عمیق در نهج البلاغه آقا جانمان علی بن ابیطالب امیرالمومنین دارند,
  2. در قرآن سوره توبه آیه 38 و39 گمراهی و آدمهای گمراه یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ (38) إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (39)
  3. گمراهی و آدمهای گمراه - مؤمنان نیز باید گاهى مورد انتقاد و مؤاخذه قرار گیرند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ‏ آمَنُوا ما لَکُمْ‏ ...
  4. ارزش و جایگاه انسان تا حدّى است که دنیا براى او ناچیز است. «أَ رَضِیتُمْ‏» کسى‏که آخرت را برتر از دنیاى اندک بداند، به جبهه‏ى جنگ رو مى‏کند، نه دنیا. «إِلَّا قَلِیلٌ‏» اثرگمراهی و آدمهای گمراه شما که اهل ایمانید، چرا سستى؟ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ‏ آمَنُوا»، سؤال همراه با توبیخ «ما لَکُمْ‏»، جهاد راه خداست «سَبِیلِ‏ اللَّهِ‏»، فرمانِ حرکت «انْفِرُوا»، تهدید به عذاب «یُعَذِّبْکُمْ»، تهدید به جایگزینى «یَسْتَبْدِلْ»، تهدید به بى‏اثر بودن ترک جبهه از سوى شما «لا تَضُرُّوهُ» وتهدید به قدرت الهى. «وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»
  5. گمراهی و آدمهای گمراه باعث  آزار پیامبر، کفر است. تقابل «الَّذِینَ یُؤْذُونَ» با «الَّذِینَ‏ آمَنُوا» از دیدگاه قرآن، دنیاطلبى و دنیاگرایى اگر سبب غفلت از آخرت و انحصار خواسته‏ها در دنیا باشد، که آدمهای گمراه نکوهیده است. این نکته در آیات فراوانى مطرح شده است، از جمله: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ»، «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا» و «أَ رَضِیتُمْ‏ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا»
    • دنیا، اندک و ناچیز است. «فَما مَتاعُ‏ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی‏ الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ‏»
    • چرا به دنیاى فانى و محدود، راضى مى‏شوید؟ «أَ رَضِیتُمْ‏ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا»
  6. دنیاگرایى مانع آخرت ‏طلبى است وگمراهی. «أَ رَضِیتُمْ‏ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ‏ الْآخِرَةِ» شما که اهل ایمانید، چرا سستى؟ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، سؤال همراه با توبیخ «ما لَکُمْ»، جهاد راه خداست «سَبِیلِ اللَّهِ»، فرمانِ حرکت «انْفِرُوا»، تهدید به عذاب «یُعَذِّبْکُمْ‏»، تهدید به جایگزینى «یَسْتَبْدِلْ‏»، تهدید به بى‏اثر بودن ترک جبهه از سوى شما «لا تَضُرُّوهُ‏» وتهدید به قدرت الهى. «وَ اللَّهُ‏ عَلى‏ کُلِ‏ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»

جایگزین گمراهان - بر اساس برخى روایات مراد از افراد جایگزین در «قَوْماً غَیْرَکُمْ‏»، مردمانى از ایران و یمن هستند که براى یارى دین خدا قیام مى‏کنند. لحظه اراده کند او، چنان خواهد کرد. «یَسْتَبْدِلْ‏»

  1. گمراهان و کیفر ترکِ جبهه، هم عذاب وذلّت دنیاست، هم عقوبتِ دوزخ در آخرت است. «عَذاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ‏ قَوْماً غَیْرَکُمْ‏»زیانِ بى‏تحرّکى و رکود، به خودمان مى‏رسد، نه به خدا. «لا تَضُرُّوهُ‏ شَیْئاً» (سستى و تنبلى، سبب جایگزین شدن دیگران به جاى ما مى‏شود) یَسْتَبْدِلْ‏ ... عَلى‏ کُلِ‏ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ
  2. پیروزى‏هاى مسلمانان، نمونه‏اى از قدرت الهى است. «عَلى‏ کُلِ‏ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ» در این آیه «قَوْماً غَیْرَکُمْ‏»، مفسرین گویند ایرانی ها ویمنی ها هستند. 
  3. شان نزول این دو آیه پیرمون جنگ تبوک است در فاصله بین مدینه وشامات  جنگ تبوک تا مدینه 610 کیلومتر وتا شامات 696 کیلومتر بوده که امپراطوری شرقی گفته شده
  4. در وفت تابستان وقت برداشت محصول را بهانه کردند آنهایی که نمی خواستند به جنگ حاضر شوند.  برخى از شرکت در آن سستى نشان مى‏دادند. عوامل و بهانه‏هاى سستى، فاصله‏ى زیاد مدینه تا تبوک (حدود 600 کیلومتر)، گرمى هوا، فصل برداشتِ محصول و تبلیغات منافقان نسبت به عظمت و قدرت سپاه روم بود.
  5. این آیه، از اخبار غیبى قرآن است که قبل از وقوعِ حادثه، از آن خبر مى‏دهد، و مربوط به جنگ‏ تبوک‏ است، چون منطقه‏ى تبوک تا مدینه فاصله‏اى بسیار داشت. اینک تبوک، در مرز حجاز قرار دارد. - متخلّفان از جنگ‏ تبوک‏، گروهى بى‏ایمان بودند. «لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ» یکى از بزرگان قبیله‏ى بنى‏سلمه که از منافقان بود، از رسول خدا اجازه خواست تا به جنگ‏ تبوک‏ نرود و بهانه‏اش این بود که اگر چشمم به زنان رومى بیفتد، فریفته شده، به گناه مى‏افتم. حضرت اجازه داد. این آیه نازل شد و او را به خاطر عدم شرکت در جبهه، گناهکار و در فتنه افتاده دانست. پیامبر صلى الله علیه و آله او را از ریاست قبیله برکنار و بُشربن‏براء را که سخاوتمند و خوش اخلاق بود، به جاى او نصب کرد.
  6. گمراهان ومتخلّفان از جنگ‏ تبوک‏، به ظاهر مسلمان، ولى در باطن کافرند. «أَنَّهُمْ کَفَرُوا»در شأن نزول آیه گفته‏اند: گروهى از منافقان، تصمیم گرفتند شتر پیامبر را در بازگشت از جنگ‏ تبوک‏ در گردنه‏اى رَم دهند تا پیامبر صلى الله علیه و آله کشته شود. رسول خدا از تصمیم آنان از طریق وحى با خبر شد.
  7. گمراه کردن دیگران - این آیه، سه نشانه براى منافقان ذکر کرده است: الف: از جبهه نرفتن به جاى پشیمانى شادند. ب: جهاد با مال و جان بر ایشان سنگین است. ج: دیگران را از جبهه رفتن منع مى‏کنند.
  8. رسوایی گمراهان منافق - از این آیه استفاده مى‏شود که شخص پیامبر صلى الله علیه و آله براى جنگ‏ تبوک‏ از مدینه خارج شد و در پایان جنگ نیز به آنجا برگشت. همچنین این آیه از برخورد آینده‏ى منافقان خبر مى‏دهد، تا پیامبر چهره‏ى منافقانه‏ى آنان را رسوا کند.
  9. نکته اول در این آیه سه لحن دارد – 1- لحن تشویقی برای اقراد ضعبف الایمان 2- لحن زبان ملامت وسرزنش به مسلمانان اطراف پیامبربه لحن به نحو استفهام . 3- لحن به لحن جدی به صورت درد ناک  إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً... مختص جنگ تبوک است خاص وگمراهی وعدم مبازره به صورت عام ..

 

  1. نکته دوم طروقی که مساله جدا جدا مورد توجه است.1-تشویق مومنین 2- حرکت به سوی میدان جهاد 3- تعبیر فی سبیل الله چهاد در هوای گرم 4- استفهام انکاری دنیا وآخرت  که یک خطبه مفصل در نهج البلاغه آقا جانمان علی بن ابیطالب دارند .. حیات الدنیا والآخره .. لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی‏ الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم‏
  2. تهدید به عذاب الیم (إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً) انها که نشستند در خانه وبرای مبازه در را حق جهاد نکردن مثل این زمان چون در سال میلادی1967 اسراییلی ها وارد سر زمین فلسطین شدند وکشتاری انجام شد که در تاریح  سابقه نداشت که اقا جانمان در خطبه 86  پیامدهای جهاد نکردن را در بیان می کند الَّذِی رَضِیَ لِنَفْسِهِ وَ أَنْهَى إِلَیْکُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ أَوَامِرَهُ وَ أَلْقَى إِلَیْکُمُ الْمَعْذِرَةَ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکُمُ الْحُجَّةَ وَ قَدَّمَ‏ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ وَ أَنْذَرَکُمْ‏ بَیْنَ‏ یَدَیْ‏ عَذابٍ شَدِیدٍ فَاسْتَدْرِکُوا بَقِیَّةَ أَیَّامِکُمْ وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَکُمْ فَإِنَّهَا قَلِیلٌ فِی کَثِیرِ الْأَیَّامِ الَّتِی تَکُونُ مِنْکُمْ فِیهَا الْغَفْلَةُ وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَة ... پیامبر خویش را روزگارى میان شما زندگانى داد، تا با آیه‏ها که در کتاب خود نازل فرمود دینى را که پسندید، براى او و شما کامل نمود، و به زبان او به شما خبر داد که چه را مى‏پسندد و چه او را خوش نیاید، از چه باز مى‏دارد و کردن چه کار را فرماید. چندان که راه عذر را بر شما ببست، و حجّتى گرفت که- از آن نتوانید رست-. پیک تهدید را به سوى شما پیش راند، و از کیفر سختى که پیش رو دارید بترساند. پس، در این چند روز که زنده‏اید، گذشته را جبران کنید، و خود را به شکیبایى ورزیدن و سختى دیدن خوى دهید. که این روزها برابر روزهایى که در غفلت بودید، و خود را مشغول داشتید و پند ننیوشیدید اندک است. [فراوان- خود را رخصت مدهید، مبادا رخصتها شما را به راه ستمکاران برد. و درون را چون برون سازید تا نفاق، بلایى بر سرتان نیاورد، و پرده شما را ندرد. شمارا از صحنه خارج نکنند ودر حال حاضر فلسطین به همین درد مبتلا است. وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ
  3. نکته هایی که آیه قرآن می فرماید اگر یاری دین خدا نکنید 1- به جای شما غیرشما را – ایرانی ها – یمنی ها«قَوْماً غَیْرَکُمْ‏»،2- توجه به قدرت بی پیان خداوند داشته باشید. وَاللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ3- نروید جنگ ضرری به خدا نمی زنید . وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ4- عبادت نکنید به خدا فکرنکنید به خدا ضرر نمی زنید. وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ
  4. درنتیجه – قرآن با 3 لحن به سه گروه ملامت می کند در آیات باید ریشه یابی کرد..ایمان قوی نباشد گرفتار دشمن هم چون اسراییلی ها  خواهید شد که گفتند هوا گرم است ؛ فصل برداشت محصول است..
  5. قسمت 7 نهج البلاغه خطبه 16 على علیه السلام فرمود کسى که در پیشاپیش او آتش دوزخ و بهشت هست مشغول انجام وظیفه است- نکته قابل توجه اهل نجات هم  بهشت وهم جهنم را می بینند. اینها می بینند که چه عملی به بهشت وچه عملی به جهنم مرود تابلو قصیه را به آنها نشان می دهند . شُغِلَ‏ مَنِ‏ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِی‏ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّة...-
  6. با بیان دیگرمردم نظر در سه گروه..1- گروهى با کمال جدیت و با شتاب و سرعت وظائف خود را انجام میدهد که قطعا نجات مییابد.2- گروهى که تا حدودى کند رواست ولى بالاخره دنبال کارهاى نیک است این هم امید نجات دارد 3- انها که نشستند در خانه وبرای مبازه در را حق جهاد نکردن. اگر یاری دین خدا نکنید به جای آنها غیرشما را.. (إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً)
  7. روایات در این موضوع زیاد است من جمله از امام حسن عسگری علیه السلام فی سبیل نجاه  آمده است: 1343 عَلَیْکُمْ بِإِخْلَاصِ الْإِیمَانِ فَإِنَّهُ السَّبِیلُ‏ إِلَى الْجَنَّةِ وَ النَّجَاةُ مِنَ النَّارِ (306/ 4).
  8. حکمت  47  نهج، نهج البلاغة قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام. قَدْرُ الرَّجُلِ‏ عَلَى‏ قَدْرِ هِمَّتِهِ‏ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوَّتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَیْرَتِه‏.. 2 نهج البلاغه حکمت 47 امیرمؤمنان علیه السلام فرمود ارزش انسان بستگى دارد بهمت او و راستگوئى او بسته بمردانگى او و شجاعت او بسته به عظمت و شخصیت او و پاکدامنى او بسته بغیرت و ناموس خواهى او است (اوصاف بعدى و دومى در این جملات هر چه قوى‏تر و بیشتر باشد اوصاف قبلى و اولى هم قوى‏تر و بهتر خواهد بود. وگروه سوم - گروهى که در اطاعت پروردگار کوتاهى دارد و مقصر است که در آتش سقوط میکند. انحراف به چپ و راست باعث گمراهى است. راه وسط و متن طریق جاده مستقیم است‏.
  9. در فهم واندیشه وبصیرت با قرآن، چنانکه در سوره فاطر نیز مردم سه دسته تقسم شده‏اند. کلمه به کلمه برسی می کنیم تنها قرآن کافى نیست، حامى و مجرى لازم دارد. «أَوْرَثْنَا الْکِتابَ‏» کسى حقّ انتخاب و اعطاى مسئولیّت‏هاى دینى را دارد که به حال بندگانش آگاهى عمیق داشته باشد. «إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ- ثُمَ‏ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ‏ الَّذِینَ‏ اصْطَفَیْنا»

دلیل محروم شدن از انوار قرآن، خود ما هستیم. «فَمِنْهُمْ‏ ظالِمٌ‏- وَ مِنْهُمْ‏ مُقْتَصِدٌ»شرط دریافت میراث قرآن، سبقت در همه‏ى کارهاى خیر است نه انجام بعضى. «بِالْخَیْراتِ‏»

انتخاب خداوند، حکیمانه است. کسانى وارث علوم قرآنند که در خیرات سبقت گیرند. «سابِقٌ‏ بِالْخَیْراتِ‏» ظلم، از سوى خود انسان است، «ظالِمٌ‏ لِنَفْسِهِ‏» ولى توفیق سبقت در خوبى‏ها، به اذن خداست. «سابِقٌ‏ بِالْخَیْراتِ‏ بِإِذْنِ‏ اللَّهِ‏» میراث ‏بردن از قرآن، فضل بزرگ الهى است. «ذلِکَ‏ هُوَ الْفَضْلُ‏ الْکَبِیرُ» فرشتگان همه یک‏دست مؤمن و تسلیم فرمانند، «یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»* جنّیان به دو دسته مؤمن و کافر تقسیم مى‏شوند، «وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ» ولى انسان‏ها سرانجام به سه گروه تقسیم مى‏شوند. «کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» کامل آیه . ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ (فاطر32)

  1. نکته مهم دراین مساله عدم گمراهی است «بَلِ الْإِنْسانُ‏ عَلى‏ نَفْسِهِ‏ بَصیرَهٌ‏ وَ لَوْ أَلْقى مَعاذیرَهُ» (قیامت/ 15- 14) قرآن مى‏گوید: انسان بر خودش بصیر است یعنى انسان مى‏داند چه کاره است. گرچه عذر تراشى مى‏کند اما مى‏داند چه کاره است. یعنى انسان ممکن است سر خود کلاه بگذارد اما از توجیهات نمى‏توان گذشت. خیلی قیمت دارد.
  2.  چپ‏ و راست‏- کمینگاه- گمراهى است، چپ وراست هردو مظلمه و راه میانگین راه راست- الهى است-. کتاب خدا و آیین رسول آن را گواه است، و سنّت را گذرگاه است، و بازگشت بدان جایگاه است. هر که دعوى کرد تباه گردید، و هر که دروغ بربافت زیان دید، و هر که به پیکار حقّ گرایید دست به خون خود آلایید، و در نادانى مرد این بس است که نداند چه کس است. بنیادى را که بر پرهیزگارى استوار است چیزى نلرزاند، و کشتزارى که آب تقوى خورد، تشنه نماند. مردم! درون خانه خویش جاى گیرید، و راه آشتى با یکدیگر را در پیش، و به توبه گرایید و جز پروردگار خود کسى را مستایید، و جز خود را ملامت منمایید. شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِی‏ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَةِ هَلَکَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى‏ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ [عِنْدَ جَهَلَةِ النَّاسِ‏] وَ کَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا یَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا یَهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا یَظْمَأُ عَلَیْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِی بُیُوتِکُمْ‏ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ‏ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِکُمْ وَ لَا یَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ‏ نهج البلاغة، ص: 59
  3. نکته مهم دیگردر حال حاضر – دنبا گرفتار چپ وراست است حزب دمکرات .. حزب جمهوری خواه .. حزب کارگر .. واحزاب گوناگون بر مبنای چپ وراست متعارضات ومتفاوتهایی پشت پرده این چپ وراست هست. که مردم دنیا را در رنج وزحمت واداشته ..خطرات بین المللی مال المصالحه این چپ وراست قرار دارد. اختلافات مسلمین حاکی از این جااست
  4. تنها کشوری که در آن امنیت بر قرار بود ایران عزیز می بود که با ایجاد حزب رستاخیز می خواستند در چپ وراست درست کنند . یا حزب صوفی گری درش ایجاد کنند. یا اصول گرا یا اصلاح گرا که هردو گروه آدمهای تندی هستند حتی درزندان هم که بودند.گروه مارکسیست ها . گروه منافقین . گروه های تند رو بودند و اسلام با جهاد ومبارزه سوسیالیستی ولی در قرآن ونهج البلاغه   طریق الوسطی هی جاده .. راست‏گرائى و چپ‏روى موجب گمراهى است میانه‏روى جاده واقعى است (از طرف چپ جاده و یا از طرف راست آن یک نوع افراط و تفریط است باید از وسط جاده رفت که غیر قابل گمراهى است). کتاب خدا و آثار نبوت و سیره و روش پیامبر و بازگشت بعاقبت پسندیده در همین التزام طریق‏ وسطى‏ و میانه جاده است.
  5. ونیزنهج‏ البلاغه‏ خطبه 16 على علیه السلام فرمود: کسى که در پیشاپیش او آتش دوزخ و بهشت هست مشغول انجام وظیفه است- مردم از این نظر بر سه گروهند..
  6.  1- گروهى با کمال جدیت و با شتاب و سرعت وظائف خود را انجام میدهد که قطعا نجات مییابد 2- گروهى که تا حدودى کند رواست ولى بالاخره دنبال کارهاى نیک است این هم امید نجات دارد 3- گروهى که در اطاعت پروردگار کوتاهى دارد و مقصر است که در آتش سقوط میکند. انحراف به چپ و راست باعث گمراهى است. راه وسط و متن طریق‏ جاده مستقیم است قرآن مقدس و آثار رسالت بر همین روال است و سنه پیغمبر از این منبع است و بازگشت و پایان کار بر همین است هر کس ادعاى باطل کند هلاک مى‏شود.
  7. 14 نهج، نهج البلاغة مِنْ کَلَامٍ لَهُ على علیه السلام شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِی‏ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْقَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَةِ هَلَکَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى‏ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ عِنْدَ جَهَلَةِ النَّاسِ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَنْ لَا یَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا یَهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا یَظْمَأُ عَلَیْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا بِبُیُوتِکُمْ‏ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ‏ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِکُمْ فَلَا یَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَه‏
  8. اهل بصیرت اهل نجات وحیات واقعی : غافر: 65 هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین.. اینجا یک جاست که مى‏گوید امامت و ولایت‏ با توحید «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ» یکى است. لذا فرهنگ توحید ولایت لازم دارد.
  9. 1- حیاتِ واقعى از آنِ خداست. «هُوَ الْحَیُ‏» (حیات دیگران، محدود و فانى و وابسته است).
  10. 2- اول شناخت و معرفت سپس دعا و پرستش. فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ... رَزَقَکُمْ ... هُوَ الْحَیُ‏ ...لا إِلهَ‏ إِلَّا هُوَ ... فَادْعُوهُ‏ مُخْلِصِینَ‏
  11. 3- معبود باید زنده باشد. «هُوَ الْحَیُ‏ لا إِلهَ‏ إِلَّا هُوَ»
  12. 4- اگر جز او معبودى نیست، پس تنها او را پرستش کنیم. «لا إِلهَ‏ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ‏ مُخْلِصِینَ‏»
  13. 5- از آداب دعا ستایش پروردگار است. فَادْعُوهُ‏ ... الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ ...
  14. 6- میان دعا و ربوبیّت، رابطه‏ى تنگاتنگ است. فَادْعُوهُ‏ ... رَبِ‏ الْعالَمِینَ
  15. 7- ربوبیّت خداوند سبب ستایش اوست. ( «الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ رَبِ‏ الْعالَمِینَ‏»
  16. 8- هستى رو به کمال است. «رَبِ‏ الْعالَمِینَ‏» آرى، سیر طبیعى و منطقى خداشناسى آن است که اول او را بشناسیم سپس به یکتائى او ایمان آوریم و آنگاه هر چه مانع یکتائى و توحید است از خود دور کنیم.
  17. فرهنگ توحید ولایت لازم دارد والا می شود مهدی هاشمی  درگریش های وهابی ماب در ضد عترت و ولایت  ...نتیجه گمراهی اش همچو آیت الله شریعتمداری  برضد ولایت شوریدن  وحزب جمهوری خلق مسلمان ایران در آذربایجان که بعضا فرزندانشان هم از گمراهان  در سازمان منافقین وبا علی قول همچون فرزند ایشان در آمریکا از اعضاء سازمان سیا که ما گرفتار این گونه افراد هستیم .
  18. مبارزه با گروه گمراهان دربرابر7 گروه قدرتمندان عالم قد علم کرده ومخالفت خود را در برابر هر گونه گریشها خلاف اسلام ناب محمدی اعلام نمود . من جمله 1- ایجاد انحراف برای اسلام  وجامعه 2- دین سازان انحرافی  فسد العالم فسد العالم 3- نابودی ملت وکشور یحمل اسفارا 4- خطرورود علم بر فرد غیر مزکی 5- زیان عالم غیر مهذب بر کشور وملت 6- زیان عالم فاسد برعلم ودین 7- خسارت عالمان غیر مهذب براسلام  و..... از پرتال امام خمینی ره 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده