مقصد رابع: عام و خاص مقصد رابع «کفایه» که این بحث خارج نیز بر طبق ترتیب کفایه است، بحث عام و خاص و از مباحث مهم علم اصول است. درس خارج استاد مهدوی زیده عه
- شرح فارسی کفایه الاصول آخوند خراسانی محمدحسین نجفی دولت آبادی اصفهانی
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- مقصد رابع: عام و خاص
مقصد رابع «کفایه» که این بحث خارج نیز بر طبق ترتیب کفایه است، بحث عام و خاص و از مباحث مهم علم اصول است. مرحوم آخوند در این بحث، در سیزده فصل مطالبی را عنوان میفرمایند؛ در فصل اول چند مطلب ذکر میکنند؛ اولین مطلب آن است که تعریف عام چیست؟ آیا عام در اصطلاح معنایی غیر از آنچه در لغت و عرف میباشد، دارد؟
تعریف عام
- ایشان می فرمایند: اصولیین تعاریف متعددی برای عام ذکر کردهاند که از نظر جامعیت و مانعیت دچار اشکال و ایراد است؛ اما میفرمایند طبق آن چه که مکرر گفتهایم، تعاریفی که اصولیین برای بیان میکنند، تعاریف حقیقیه نیست؛ بلکه این تعاریف، عنوان تعاریف لفظیه دارد.
- بنابراین، چون در مقام تعریف حقیقی نیستند، دیگر وجهی ندارد که بحث کنیم این تعریف آیا جامع افراد و مانع اغیار است یا خیر؟ البته همان طور که در بحثهای گذشته بر مرحوم آخوند اشکال شده است که مقصود ایشان از تعاریف لفظیه همان تعاریف شرح الاسمی است؛ در حالی که در منطق بین تعریف لفظی و تعریف شرح الاسمی فرق است.
- آن چه در جواب «ما» حقیقیه واقع می شود، تعریف حقیقی است؛ آن چه در جواب «ما» شارحه واقع می شود، عنوان تعریف شرح الاسمی دارد؛ و آن چه لغویین بیان می کنند، تعاریف لفظیه است. در اصطلاح منطق بین تعریف لفظی و شرح الاسمی فرق است؛ اما مرحوم آخوند این دو را تقریباً یکی گرفتهاند و می فرمایند:
- تعاریفی که به عنوان عام در کلمات اصولیین ذکر شده، تعاریفی است که در جواب «ما» شارحه واقع میشود و تعاریف لفظیه است. نتیجه این مطلب آن است که بگوییم عام در لغت و عرف چه معنایی دارد؟ در لغت و عرف، عام و عموم به معنای شمول، شامل شدن و فراگیرشدن است؛ در اصطلاح نیز همینطور است وعام یعنی لفظی که به مفهومش دلالت بر جمیع مصادیق خودش دارد. این از نظر تعریف عام .
- نکتهای در کلام امام خمینی(ره)
امام رضوان الله علیه در جلد دوم کتاب «مناهج الاصول» نکته ای دارند که در کلمات دیگران نیست؛ میفرمایند: باید مقداری در تعریف عام دقت کنیم. مراد مشهور از عام این است که «ما دلّ علی شمول مفهومٍ لجمیع ما یصلحه أن ینطبق علیه» .
- امام رضوان الله علیه میفرمایند: این تعریف مشهور خالی از مسامحه نیست؛ چرا که لازمه این تعریف آن است که بگوییم یک طبیعت واحده از مصادیق خودش حکایت میکند؛ در حالی که طبیعت، حکایت از مصادیق خودش ندارد.
- در توضیح مطلب میفرمایند: الفاظی که برای طبایع وضع شده است، مثل لفظ انسان که دلالت بر طبیعة الانسان و ماهیة الانسان دارد، ورای این، دلالت بر چیز دیگری ندارد. طبیعت انسان اگر بخواهد در عالم خارج موجود شود، تشخّص و تعیّن آن یا به نفس الوجود است و یا بالعوارض والمشخصات است؛ و این وجود یا عوارض و مشخصات وجودیه، چیزی غیر از طبیعت و مخالف با آن است. بعد میفرمایند: چطور می شود که بگوییم: طبیعت حاکی از مخالف خودش است؟
- نمیشود گفت شیء از چیزی که مخالفش است، حکایت دارد؛ مخالف یعنی مخالفت مفهومی. «طبیعت انسان»، یعنی: ماهیة الانسان (خودش و خودش) و دیگر این طبیعت و حقیقت بر مصادیق دلالت ندارد.
بپذیرد، دیگر مجالی برای این فرمایش امام (ره) نیست؛ اما اگر کسی این مبنا را نپذیرد، باید ملتزم به این فرمایش شود.
- تقسیمات عام
مطلب دوم این فصل آن است که مرحوم آخوند عام را به سه قسم: عموم استغراقی، عموم مجموعی و عموم بدلی تقسیم کردند. در عام استغراقی، انشاء و مقام اثبات حکم واحد است؛ اما ثبوتاً احکام متعدد است؛ و هر فرد فردی از افراد عام ، مستقلاً متعلق برای حکم است؛ وقتی می گوید «أکرم العلماء» ، یعنی هر عالمی خودش یک حکم مستقل دارد و اکرام او، تأثیری در اکرام یا عدم اکرام عالم دیگر ندارد.
- لذا، عام استغراقی آن است که انشائاً و اثباتاً یک حکم است اما ثبوتاً و در مقام واقع به أحکام متعدد منحل می شود. اما در عام مجموعی، هم اثباتاً و انشائاً یک حکم است و هم ثبوتاً حکم واحد است؛ اگر در «اکرم العلماء» قرینهای قائم شد بر این که مجموع من حیث المجموع مراد است، اینجا اگر علما ده نفر باشند و مخاطب یک نفر از آنها را از دایره اکرام خارج کرد، اکرام نه نفر دیگر فایده ندارد. مقصود از عام بدلی نیز آن است که یکی از افراد عام ، علی سبیل البدلیّه (بدلیت یعنی غیر معیّن بودن)، مشمول حکم گردد.
- در مثال: «أکرم عالماً» ، میگوییم «عالماً» عام بدلی است؛ به این صورت که اگر مثلاً زید عالم نشد، عمرو؛ اگر نشد، بکر و .... معنای دیگر بدلیت آن است که غیر معیّن است؛ یعنی یکی از اینها را اکرام کن. آن وقت بحث این است که برخی از بزرگان مانند مرحوم محقق نائینی، می گویند: چیزی به نام عام بدلی نداریم؛ وعام بدل، همان مطلق شمولی است و با مطلق شمولی فرقی ندارد. نظر ایشان را بعداً عرض میکنیم و توضیح میدهیم.
- منشأ اختلاف
بحث واقع شده که منشأ اختلاف چیست؟ مرحوم آخوند عبارتی دارند که مرحوم نائینی و بعضی دیگر نیز از ایشان تبعیت کردهانذ. آخوند فرموده است منشأ اختلاف در کیفیت تعلّق الاحکام است؛ یعنی نحوه تعلق حکم سبب می شود که یک عام ، عام استغراقی شود و یا عام مجموعی و یا عام بدلی. این عبارت مرحوم آخوند، هم اشکال وجدانی دارد و هم اشکال برهانی.
- اشکال وجدانیاش این است که ما با قطع نظر از وجود احکام، اصلاً عام استغراقی داریم؛ یک وقت میگویم «رأیت العلماء» مقصودم مجموع من حیث المجموع است، یک وقت میگویم «رأیت الجمیع العلماء» و مقصودم به نحو استغراقی است و حکمی هم اصلاً وجود ندارد. اشکال دیگر این عبارت مرحوم آخوند این است که با برهان نیز منافات دارد
- . عبارتی مرحوم محقق اصفهانی دارد که میفرمایند: محال است که در اختلاف متقدم بالطبع، متأخر بالطبع بخواهد تأثیر بگذارد. حکم متأخر از موضوع و متعلق است؛ چیزی که خودش طبعاً یا رتبتاً (که این رتبتاً را من اضافه می کنم) متأخر است، چطور می تواند در چیزی که متقدم است تأثیر بگذارد؟
- حال، اگر بفرمایید منشأ اختلاف اینها کیفیت تعلق حکم است، لازمهاش آن است که چیزی که متأخر است در چیزی که متقدم است، مؤثر باشد. لذا، مرحوم محقق اصفهانی در جلد دوم «نهایة الدرایة» صفحه 444، عبارت مرحوم آخوند را توجیه کردهاند.
- توجیه مرحوم اصفهانی نسبت به کلام آخوند
ایشان فرمودهاند: «الاختلاف باعتبار کیفیة تعلق الاحکام، أی: باعتبار موضوعیته للحکم، یلاحظ علی نحوین، لا أنّ النحوین یتحقّقان بتعلق الحکم»، در این که چگونه موضوع برای حکم واقع شده، نگوییم حکم خودش می آید آن را استغراقی می کند و یا حکم می آید آن را عام مجموعی می کند؛ حکم نمی تواند این کار را بکند.
- خود مرحوم اصفهانی بیانی دارند که در هر عامی، یک جهت وحدت وجود دارد و یک جهت کثرت؛ جهت کثرت از حیث مفهومش است که وقتی می گوییم «کل عالمٍ» این یک مفهوم واحد است و از نظر مفهومی وحدت دارد؛ اما بالنظر الی الذات کثرت دارد.
- میفرمایند: وقتی که در عامی مولا می خواهد موضوع را متعلق برای حکم قرار دهد، اگر جنبه کثرتش را لحاظ و اعتبار کند، می شود عام استغراقی. اما در عام مجموعی آن چه اعتبار و لحاظ شده، جنبه وحدت است؛ وقتی در یک جایی مولا می خواهد موضوع را به نحو عام مجموعی قرار دهد، عام را که لحاظ میکند و آن را موضوع قرار می دهد؛ جنبه وحدتش است. شما وقتی که می گویید علمایی که در اینجا هستند مجموع من حیث المجموع، جنبه وحدت ملاک قرار داده شده است برای این که موضوع برای حکم قرار بگیرد.
- در حقیقت مرحوم محقق اصفهانی می فرمایند: در هر عامی این دو جهت، یعنی جهت وحدت و جهت کثرت، قابل انفکاک از عام نیست؛ عام ی را پیدا نمی کنید که این وحدت و کثرت را نداشته باشد. وحدت و کثرت دو مقوّم برای هر عام ی هستند. اصل فرمایش مرحوم اصفهانی درست است؛
- یعنی اصل اشکالی که مرحوم اصفهانی به مرحوم آخوند دارند که ما نمیتوانیم منشأ تقسیم را کیفیت تعلق حکم قرار دهیم؛ بلکه این موضوعی که برای حکم یا متعلق قرار داده شده است، باید ببینیم مولا قبل از آن که حکم را بیاورد، موضوع را به چه نحوی لحاظ کرده است.
- اما توضیحی که دادند که در هر عامی یک جهت وحدت است و یک جهت کثرت، و تقریباً از کلمات مرحوم آقای خوئی قدس سره در جلد پنجم کتاب «محاضرات» صفحه 152 استفاده میشود که ایشان در مواردی از مرحوم اصفهانی گرفتهاند و در مواردی هم از مرحوم محقق نائینی. شما بیان مرحوم اصفهانی و مرحوم آقای خوئی را ببینید، تا روز شنبه إن شاء الله. و السلام.
یکشنبه 24 دی 1402 شمسی دوم رجب 1445 – درس خارج اصول فقه مدرسه صدر بازاراصفهان –
- بسم الله الرحمن الرحیم –
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- تقریراستاد ابوالحسن مهدوی زید عزه جلسه اول -- مقصد رابع «کفایه» بحث عام وخاص قسم اول همه علما حجیت در عدم خروج در محصص معتقد اند چه متصل وچه منفصل -- یعنی مخصص حجیه ان درعام منعقد شده است. بین جمهور اصولین همین نظر را دارند. کسی خلاف این را نگفته ..
- قسم دوم بحث عام وخاص - یک جا می بینیم ..احتمال می دهیم که متخصص حجیته عام رانداشته باشد— احتمال دخول جیته در منفصل را نمی دهیم – وحجیته آن درعام مشکوکه است .
- بیان ذالک .. در این جا که شک داریم نباید به شک عمل کنیم امروز گفت اکرم العلماء وفردا 10 نفر را بیرون کرد مشکوک شد در این مورد شک حجیت ندارد .
- حال بعصی ها ایراد گرفتند که در مخصص منفصل حجیت نیست .. 10 تا را بیرون کرده مجاز می شود حقیقت نیست . جواب وترجیح بلا مرجح است. حجیت نداریم ترجیح نیاز به مرجح دارد. استدلال اقایان بر خلاف مشهور است.
-
دو اشکال حضرت استاد ابوالحسن مهدوی زید عزه -- یک جواب نقصی ویک جواب حلی
- اما جواب نقضی – دلیل عام بر مدعاست ...
- اما جواب حلی – اگر خاص ده نفر را بیرون کرد عام که مجاز نیت تعدد دال ومدلول است استعمال مجاز نیست . بلکه حقیقت است در هر کدام اگر 5 نفررا ا 100 نفر بیرون کرد کل افراد حقیقت است. درعام...
- جواب صاحب کفایه – درحجیت متصل تخصیصی نیست
چرا؟ - عدوات عموم در عام استعمال می شود – مثال کل رجل همه مردان عالم را استعمال می شود اگر گفت کل رجل عالم . بین این دوکل خیلی فاصله نیست بین این دوکل هر دو حقیقت است ادوات عموم است در مشکوک خراج نمی شود اصا تخصیص در کار نیست..
- نظر استاد : دوابراد به حضرت آخود دارند – اول تخصی است قطعا داریره آن کم وزیاد شده ... دوم تمثیل کل رجال موصوف وصفت است در صورتی که بحث مادر استثناء می باشد نه صفت!
- اما عدم حجیت در منفصل پس فردا ( فردا دوشنبه 3رجب المرجب شهادت حضرت امام علی النقی الهادی) اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ------------------------
- سه شنبه 26 دی 1402 شمسی-- چهارم رجب 1445 جلسه 2– درس خارج اصول فقه مدرسه صدر بازاراصفهان –
- یقین داریم چه متصل وچه منفصل یقین داریم که یک سری افراد داخل خاص نیست وقطعا داخل عام است .
در آنجا که شک داریم باز در این مورد هم عام مخصص حجت است.نتیجه در مورد شک عدم حجیت عام مخصص چون زور ندارد عام مخصص از حجین خارج نمی شود .
- یک نظریه شاژ - در این مورد شک یک نظریه هست شاژ که یک مثال دارد که می گویند - لایمکن خلاف هذا المطلب الی بعض اهل خلاف .. این نظریه می گوید خاص که آمد عام را جلوبش را می گیرد وان افراد مشکوک هک معلوم نیست که حجت است یانه .. استدلال می کند که عام در معنی حقیقی خود استعمال نشده می شود مجاز- مثال 100 که 10آن فردا خارج شود.90 تعدد پیدا می کند می شود مجاز- می شود 90 احتمال همه اش می شود مجاز حتی یکی هم دلیل نداریم حجیت یکی آن هم دلیل می خوهد – چون دیگر 100 نیست ودر مراتب هم حجیت نیست –
-
جواب حضرت استاد ما دو جواب دادند تقضی وحلی –
- اما جواب نقضی – دلیل عام بر مدعاست .در اکرم العلماء الا نحویون 90 تا با 9 تا هیچ فرقی در متصل نمی کند حتی در منفصل هم ذکر شود اولی به حجیت کلام است وتعدد مراتب هم به درد متصل هم می خورد.
- اما جواب حلی – اگر خاص ده نفر را بیرون کرد عام که مجاز نیت تعدد دال ومدلول است استعمال مجاز نیست . بلکه حقیقت است در هر کدام اگر 5 نفررا 100 نفر بیرون کرد کل افراد حقیقت است. درعام. ومجاز نیست.. مجاز این است که . لفظ اسد را از موضوله خودش خارج کنیم وبیایم در رجل شجاع استعمال کنیم که خارج موضوع له
- اما بحث ما عام در 100 استعمال شده . 10 تا را بیرون کردند با لفظ دوم بیرون کردند نه با لفظ عام فرقی بین متصل ومنفصل هم نمی کند. وتعدد دال ومدلول است. در مراتب مجاز این است که عام 100تا خاص10 تا با زور خارج شده این خاص قوی تر است پس مجاز نیست تعدد دال ومد لول است. که عام ما در 100تا است خاص آمد 10 تارا بیرون کرد دال اول خاص دال دوم است فرقی هم در متصل ویا منفصل نمی کند .-
- تعدد دال ومدلول - صاحب کفایه در تعدد دال ومدلول جواب دادند. در متصل گفتند حجیت پیدا نمرده و در مشکوک گفتند نمی دانیم ..
- مستشکل گوید: - در عام حجت است ودر خاص حجت نیست. آقای آخوند گوید: در متصل لا تخضیص اصلا..ما جواب دادیم: - جناب آخوند نگویید تخصیص در کارنیست وقی الا می آید قظعا تخصیص است.
- عدوات عموم - دلیل ایشان به عدوات عموم است – عدوات عموم در عموم جمع ک جمع است لکن دیکره سعه وذیق فرق می کند .جناب آخوند می فرماید: ادوات عموم در عموم استعمال شده ومثال کل را میزندد اما وقتی لفظ کل را می شود تخصیص است به کلمه الا..
- ما دواشکال به آخوند می گیریم .1- شما می گویید تخصیص نیست احتمال تخصیص هست به کلمه الا.
اشکال 2. این کل که که مثال زدید اشکال دارد. کل رجال ..کل عالم .. مبهم است لفظ کل اعتراضی است یا تصیحی ؟ .
- نکته بعدی .این عدوات عام در کل .. دایره کل کم وزیاد می شود کل علما .یا کل فقها . کل علما یا کل فقها موضوع له ان عوض نشده است پس تعدد مراتب اصلا نیست. در تخصیص متصل .. اما جواب آخوند در بحث منفصل : در مورد شک عام به حجیت خودش باقی است .
-
مستشکل گوید : مجازات از حجیت خارج است. جواب آخوند : منفصل 10 تا را بیرون کرد.باید دید اراده جدی او چیست در این جا مشخص نیست . بیرون کردن دلیل می خواهد. چون اراده استعمالی نداریم می گویم عام به حجیت خود باقی است.
- امکان قطعا : .
- دلیل ما .
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
- ۰۲/۱۱/۰۵