پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۱۶ مطلب با موضوع «نهج البلاغه» ثبت شده است

۰۶
فروردين

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. شنبه 14-مرداد جلسه 37 موضوع وپیرامون بصیرت  4 جلسه  موانع رشد بصیرت  گفته شد.
  2. حب وبغض برای خدا و رشد بصیرت - اخرین جلسه غفلت بود 3 جلسه صحبت کردیم امروز حب وبغض در رشد بصیرت  ،عشق ونفرت را بحث کنیم اگر در مسیر خودش قرار نگیرد مانع رشد بصیرت می شود؛ اگر عشق برای خدا است رشد بصیرت است.واگر برای غیر خدا شد مانع رشد بصیرت  است و در مسیر شیطان فرارمی گیرد
  3. لازم می دانم بمناسبت هفته حضرت اباعبدالله الحسین را به صاحت آقامان حجت بن الحسن عرض تسلیت تهنیت عض کنیم  السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی الصحاب الحسین علیه السلام
  4. اهل ایمان عشقشان به خداست - در سوره بقره آیه 165- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً : و بعضى از مردم کسانى هستند که معبودهایى غیر از خداوند براى خود برمى‏گزینند ؛ یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ : و آنها را همچون دوست داشتن خدا، (مثل خدا یک بتی را )دوست مى‏دارند. وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ : آمنو أَشَدُّ حُبًّا افعل التفضیل است ..(ولی خدا بلافاسله یک برگی را رو میکند) امّا آنان که ایمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشرکان به معبودهاشان) شدیدتر است وَ لَوْ یَرَى الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ : و آنها که (با پرستش بت) شان را که دوست دارند به خود ستم کردند، هنگامى که عذاب خدا را مشاهده کنند، أنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ  خواهند دانست که تمام نیروها، تنها به دست خداست و او داراى عذاب شدید است. کی بیدار می شوند وقتی که کیفر الهی را دیدند سرش خورد به دیوار خون جاری شد تازه متوجه میشود وقتی بیدارشدند چی می گویند ؟  همه قوت و قدرت در اختیار خداوند است ان الله شدید العقاب آنچه خدا می خواهد؛
  5. نفی قدرت غیر الهی - این کلمه جَمیعاً  در حقیقت نفی قدرت غیر الهی را جواب می دهد! هر قدرفرعون گردن کلفت باشد ونمرود گردن گلفت باشد هرچند قدرتی باشد با قدرت الهی قابل مقایسه نیست . به قدرت لا یتناهی خدا نمی رسد؛
  6. اینجا بحث اهم ومهم مطلبی که انتخاب کردیم  1- بحث انتخاب است  وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ - یک بحث قابل توجه در نهج البلاغه هست که قالب انتخاب راه - کدام راه  یک بحث مفضلی دارد که ازاهدنا الصراط المستقیم آغاز می شود در این جا وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ.. انتخاب می کند .. میگوید من چوب را بت خود قرار می دهم ومی روم در مقابل چوب سجده می کنم دومطلب انتخاب می کند بعد می گوید انداد..این جا چند مطلب برداشت از آیه می شود –
  7. 1- پرستش و محبّت غیر خدا در برابر خداوند، ممنوع است. «یَتَّخِذُ مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ‏»

2- احساسات باید در رابطه با اعتقادات باشد. «الَّذِینَ‏ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ‏»

3- برخى از مردم تا وقتى پرده‏ها کنار نرود و قیامت را مشاهده نکنند، به پوچى و بیهودگى راه و فکر خویش پى نمى‏برند. «وَ لَوْ یَرَى‏ الَّذِینَ‏»

4- محبت از عقل وفطرت است : قدرت در جذب نیرو مؤثر است. «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» پس جذب غیر او نشوید.هر عشق و علاقه و محبّتى که مایه‏اى از عقل وفطرت نداشته باشد، دیر یا زود به سردى گرائیده و یا به دشمنى کشیده مى‏شود. «یُحِبُّونَهُمْ‏ کَحُبِ‏ اللَّهِ‏ ... تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا» ومحبّت، زمینه‏ى تبعیّت است. «یُحِبُّونَهُمْ‏ ... اتُّبِعُوا» انگیزه‏ى ارتداد و اطاعت از کفّار، کسب عزّت و قدرت است. لذا آیاتى نظیر آن، این خیال واهى را رد مى‏کند و مى‏فرماید: «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» و «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»

  1. براى هر کس، محبوبى است؛ براى یوسف پاکدامنى از زندان محبوب‏تر است. براى گروهى دنیا محبوب‏تر است؛ «الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا» اما براى مؤمن خداوند محبوب‏تر است. «وَ الَّذِینَ‏ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ‏»
  2. آنان که جب خدا را انتخاب کردند:مومن در مهرورزى و محبّت: «وَ الَّذِینَ‏ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ‏» هیچ کس را به اندازه خداوند دوست نمى‏دارد.در جاى دیگر مى‏فرماید: «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» تمامى قدرت‏ها در نزد خداوند است.ذات الهى، سرچشمه خیرات وخوبى‏هاست ودوست داشتنى است. «وَ الَّذِینَ‏ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ‏» مؤمن بیشترین علاقه را به خدا دارد. آنچه سبب پرواست، مقام خداست.
  3. آنان که جب دنیا را انتخاب کردند: قرآن در وصف عذاب قیامت، چندین تعبیر دارد: «أَلِیمٌ»، «شَدِیدُ»، «غَلِیظٌ»، «عَظِیمٌ» که همه اشاره به شدت و عظمت عذاب دارد.برای آنها که جب دنیا را انتخاب کنند. غیرخداست، چرا گرد دیگرى مى‏گردید؟! به کسانى که اطراف این و آن مى‏روند تا قدرتى پیدا کنند، مى‏فرماید: «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» به کسانى که اطراف این و آن مى‏روند تا آنان برایشان واسطه‏اى باشند، مى‏فرماید: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً»
  4. تمام عزّت براى خداست، - از امتیازات اسلام آن است که اصلاحات را از ریشه شروع مى‏کند. مثلا  مى‏فرماید: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» تمام عزّت براى خداست، چرا به خاطر کسب عزّت به سراغ این و آن مى‏روید؟ یا مى‏فرماید: «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» تمام قدرت‏ها از اوست، «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»* تمام عزّت از اوست. «أَنَ‏ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً» تمام قدرت از اوست. پس آنان که حب وبغض ، را درراه  برای خدا بپذیرن در رشد بصیرت . قرارمی گیرند. اگر غیر خدای شد مانع رشد بصیرت  است بحث انتخاب را و در نهج البلاغه هست که انتخاب راه کدام است
  5.  انتخاب  شریک  برای خدا - در آیه مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً دو مطلب 1 من دون الله 2 انداد..   از احمد بن محمد بن عیسى، از حسن بن محبوب، از عمرو بن ثابت، از جابر روایت کرده است که گفت: امام محمدباقر علیه السلام را سؤال کردم از قول خداى عزّوجلّ: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ»، یعنى: «و از جمله مردمان کسانى هستند که فرا مى‏گیرند از غیر خدا همتایان و شریکانى را که دوست مى‏دارند ایشان را چون دوست داشتن خدا».  کافی جلد اول ص 375
  6. انتخاب بت بجای خدا  یک نکته بحث اینحا تنهای چوب تراشیده نیست بلکه از هوای نفس حالا اینجا مفسرین بحث طولانی مفسرین دارند بحث طولانی است  ازنفس انسان گرفته  وهواپرستی ؛ پول پرستی  ؛ زن پرستی ..مقام پرستی - هزارتا بت آدم دارد .. هزاران بت آدم دارد  آدم پرستی  به خداپرستی دارد کما اینکه فرعون را می پرستیدن نمرود را می پرستیدند

 

  1. انتخاب دریای بی کران محبت الهی: نکته دوم مومنین کیاتتد  -مومنین مردانی هستند دانشمند ؛ اندیشمند متفکر؛ بابصیرت ؛ آگاه دانا – مو.منان آنچه را که دارند وهستند در دریای بیکران محبت الهی غرقند. به تعبیر دیگر شناور وغواص هستند ؛ اهل بیتش وتدبر واندیشه وبصیرت هستند. امیر المومنین علی (علیه السلام) راجع به عشق به خدا می فرمایند وهبنی صبرت على عذابک فکیف اصبر على فراقک، مست به حب الهی درعوج عشق  عوج محبت است  گویند من صبر می کنم برعذاب تو ولی چه گونه از فراق تو بسازم فکیف اصبر على فراقک،  چه گونه از از سرم دوری تورا جدا شود. خدارحمت کند حاج اقا حسین  فاطمی درس اخلاق قم  روز های چهار شنبه درس اخلاق  داشتند ایشان درجمله دعای کمیل : و لا یمکن الفرار من حکومتک -  انقدر اشک میریخت  اشک ریخت تا غش کرد  300 – 400 طلبه پای منبرش همه به گریه می افتادنند..امیر المومنین علی (علیه السلام)  یک همچنین فردی بودند؛ ما همین طور می خوانیم رد می شویم :
  2. عوج عشق حضرت زینب به حضرت حق: نکته بعد عشق مومن حقیقی است  عشق مومنین به کمال وجلال است که منشاء آن عقل وعلم ومعرفت وبصیرت  می باشد ؛ حضرت امام ره علیه میفرمایند عشق های کاذب منشا جهل وغرور وغفلت است این مرز بندی قابل دقت است پس محب چیست کمال وجلال است این جاست که جمله حضرت زینب بسیارعالی است  جمله حضرت زینب (علیها السلام ) که مومن حقیقی است بسیار مطلب به ما می آموزد که فرمودند ما رأیت‏ إلا جمیلا (اللهوف، ص 160.) اینجا عمق عشق حضرت زینب (علیها السلام )  است . الله اکبر عوج عشق حضرت به حضرت حق در سر بریدن برادر خیلی زیبا بود این عوج عشق است
  3. عشق کاذب و سر به دیوار خوردن - نکته دیگر 3 کسی که.. . متوجه عشق کاذب می شود همان سر به دیوار خوردن است . در زندگی دنیا متوجه نیست  در موقع مرگ متوجه می شود اما آن وقت دیگر دیر است  معلوم می شود که مردم دنیا گرفتار یک غفلت و تصور فوق العاده ای هستند  که پرده های روی عقل وفکر وجدانشان اجازه نمی دهد بیدار بشوند  ودراین موقع پرده های غفلت کنار میرود  اما دیگر کلا  جوابش را قرآن داده «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِ‏ ارْجِعُونِى‏» (مؤمنون/ 99) - عملا صالحا - إلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً الفرقان : 70
  4. عشق کادب نداشتن عمل صالح دنیاست . که پر از غفلت است  وقتی مرگ پرده برکنار می رود می بیند ودیگر سودی ندارد ؛ نتیجه = محبت  به نفس اماره ومحبت ستم کاران ما نع رشد بصیرت  است  انسان را چه بسا به بی راهه می برد .
  5. مختار به اختیار همراهی شیطان  - نکته دیگر آیه 38سوره زخرف : حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی‏ وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ (38) فردای قیامت به راساشان اعترض می کنند که شما ما را به گمراهی کشاندید  (همراه بودن شیطان ادامه دارد) تا زمانى که (مجرم در قیامت) نزد ما آید (و به شیطان همدم خود) گوید: اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه بد همنشینى بودى. بعضا به رهبران خودشان اعتراز می کنند جوابشان را می دهند اختیار خودتان بود شما را خدا مختار آفرید شما همنشین بد اختیار کردید.   درایات قران داریم که شیطان گوید من دعوتت کردم می خواستی نیایی..
  6. انتخاب بسیار بد بنی اسرائیل - مطلب بعد - بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بغضبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ (بقره 90) چه بد است آنچه که خویشتن را به آن بفروختند که از روى حسد، به آیاتى که خدا فرستاده بود کافر شدند (و گفتند:) که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد، (آیاتش را) نازل مى‏کند. پس به قهر پى درپى الهى گرفتار شدند وبراى کافران، مجازاتى خوار کننده است. داستان مفصلی دارد بنی اسرائیل در کتابهاشا ن خوانده بودند که پیامبری میایید  بین دوکوه ( مکه ومدینه )
  7. انتخاب کاذب بنی اسرائیل - خیلی زحمت کشیدند  تا این نقطه را پیدا کردند ..بنی اسرائیل بین این دو کوه سکنا گزیدن تا اینکه پیامبرآخر الزمان مبعث شود از او پیروی کنند ولی تا اینکه نشانه های مبعث را دیافت کرد کردند  مخالفتشان با حضرت شروع شد همین  اینکار را قوم بنی اسرائیل  که عاشق موسی بودند  در آغاز یبامبرموسی قبل مبعث هم همین مرام را داشتند با حضرت موسی علیه اسلام هم مخالفت داشتند در این زمان هم ادامه دارد هنوز دست از منش واعمال زشتشان برنداشتند. وبا کفار ومشرکین  برابر پیامبر حق صف آرایی کردند وصف آرایی هم می کنند که دوتا غضب برایاینها امده است فَباؤُ بغضبٍ عَلى‏ غَضَبٍ دوتا غضب  برحضرت موسی قد علم کردن برحضرت رسول الله هم  قد علم کردند فَباؤُ بغضبٍ عَلى‏ غَضَبٍ مفسرین بر این موضوع داستانهای مفصلی آورده اند.
  8. انتخاب حب وبغض ما باید خدایی باشد- اینکه مورد بحث ماست حب وبغض ما باید برای خدا بشود رشد بصیرت دارد و اگر غیر خدای بشود مانع رشد بصیرت  است می خواهیم استفاده کنیم روایت داریم اگر ما در مقابل غضب الهی قرار گرفتیم  مانع رشد بصیرت  است. منا فقین در زمان حضرت پیامبر اسلام هم دو هدف داشتند 1-  باز گشت به عقب مقصدشان است که در قیام حضرت موسی علیه اسلام این کار را کردند  2- در قیام حضرت پیامبر علیه السلام همین کار را کردند.   
  9. مورد بحث ما حب وبعض باید خدایی باشد.همین مطلب هم در ظهورحضرت حجت هم اتفاق می افتد. درزمان حال حاضر همه آرزو می کنند که امام زمان بیاید خودشان را می کشند  وقتی حضرت ظهور می کنند میگویند ای کاش آرزو نمی کردیم) . کما اینکه خیلی ها در این زمان می گویند ای کاش انقلاب نمی کردیم داستانهایی مفسرین ذکر می کنند .در این موضوع  تاریج عجیبی از این نبی اسراییلی هاست که خداوند ریشه اشان را بکند.
  10. حب وعشق به غیر ولایت - اما حدیث قال ومن عشق شیئا أعشى بصره، و أمرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع بأذن غیر سمیعة. ٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا..حب وعشق به غیر ولایت شخص را  کور وکر چون مشاعی می کند . حب وعشق به غیر ولایت او اول آنچنان در دفاع از ولایت داشت وحال این چنان ضد ولایت معلوم میشود این حب وبغض خدایی نبوده  این می شود  کور وکر می شود مانع رشد بصیرت_ مثل آیت الله گنجی در فرانسه .. اینها همانهایی هستند که امام حسن مجتی با یک گونی نامه - افراد لشکر امام حسن علیه السلام شبانه امام را ترک کردند وبه لشکر معاویه پیوستند چه چیز اینها را عوض کرد ؟ زر؛ پول ؛ مقام..  در این زمان این خطر هم برای ما هست –
  11. هر کس غیر خدا را سخت دوست بدارد، اما خطبه امیرالمومنین علی (علیه السلام)  109 – بند14- 15 خطر عشق و وابستگی به غیر خدا مهور حب وبغص اگر خدا نباشد این چنین می شود و من عشق شیئا أعشى بصره، و أمرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع بأذن غیر سمیعة. ٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا- امام على «علیه السلام »: (در باره دنیاداران) ... به مردارى روى آوردند که با خوردن آن رسوا شدند، و بر سر دوست داشتن آن با یک دیگر همداستان گشتند. هر کس چیزى را سخت دوست بدارد، چشمش نابینا و دلش بیمار مى‏شود، چنین کسى با چشمى ناسالم مى‏بیند و با گوشى ناشنوا مى‏شنود. نفس پرده عقلش را دریده، دوستى دنیا دلش را میرانده است، شیفته بى اختیار دنیا و برده آن است و برده کسانى است که چیزى از دنیا در دست دارند. دنیا به هر طرف برگردد او نیز بر مى‏گردد، و هرچه هشدارش دهند از خدا نمى‏ترسد. فهوه سمعه غیر سمعه واذنه غیراذنه قدرت گرفتن ندارد  از اول خطه تا اخ خطبه رابخوانید خطبه خیلی جالبی است .
  12. عشق ومحب کاذب وناروا به ظواهر دنیا  - اما این نکته خطبه 109امیرالمومنین علی (علیه السلام)  مورد نوجه است در رشد بصیرت ؛ عشق ومحب ناروا به زر -  ایشان را کور وکر وبی عقل می کند  قلبش  بیمار می شود – گوشش ناشنوا و بیمار می شود – عقلش بیمارمی شود - وتحت تاثیر نفس اماره  قرار می گیرد وروحش هم بیمار می شود . چهار دستگاه از کارمی افتد ؟ اساس بدن انسان از کار می افتد برای چه  برای حب وبغض غیر خدایی اکثر طلاق های امروزی به  واسطه همین عشق های ومحبت های در پارک صورت گرفته با سه تا بچه ظلاق گرفته برای چه  آمار طلاق اینقدر زیاد شده این اثر عشق کاذب است  دختر معصوم فریب دست این عشق کاذب  افتاده عشق به چیزی که نارواست  عشق ومحبت ازالنّفس المطمئنّة.یعنی از روح آرام نباشد  کاذب است –لذا عشق ناروا به یک چیز ناپایدار مانع رشد بصیرت  است
  13. خدواوند بنده را در پیکار نفس یار است، - حدیث علی دیگر  از- این خطبه87 از نشانه های خدا به بندگان خودش است بند اول وَ قَالَ علیه السلام إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ‏ اللَّهُ‏ عَلَى‏ نَفْسِهِ‏ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَکَرَ فَاسْتَکْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُه‏  .بهترین بندگان خدا! همانا محبوبترین بنده نزد خدا، بنده‏اى است که خدا او را در پیکار نفس یار است، نتجه بنده‏اى که از درون، اندوهه ش شعار است، و از برون ترسان و بیقرار است. انسان بین حزن وخوف قرار بگیر ، که موجب کمال وسیر وسلوک الهی می شود  چراغ هدایت در دلش روشن است و برگ روز مرگش- که آمدنى است- معیّن. مرگ دورنما را به خود نزدیک ساخته، و- ترک لذّت را- که سخت است، آسان شمرده، و دل از هوس پرداخته. دیده، و نیک نظر کرده. به یاد خدا بوده، نظر می کند بصیر می شود ذکر خدا را می گوید دلش روشن می شود انسان بین خوف وحزن قرار بگیرد. نتیجه بندگان خدا وانسان مومن بین خزن وخوف و قرار  می گیرد؛ بعد حضرت فرمود فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى  محتاج کمک الهی است که چراغ عشق به خدا در قلبش شکوفا شود ..
  14. معیار کامل حق و باطل امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) حدیث امیرالمومنین علی بن ابیطالب مرز بین مومن ومنافق شناخت ومعیار کامل حق وباطل است که علی مع الحق والحق مع علی -- ابن‏تیمیه می‏گوید: عن النبی: علی مع الحق و الحق‏ مع‏ علی‏ یدور معه حیثما دار الفصولالمختارة، ص 135
  15. این جا مرز بین مومن ومنافق شناخته می شود درجکمت 45 نهج البلاغه این جا مرز بین مومن ومنافق شناخته می شود – معیارکامل حق  قَالَ‏ لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی‏ هَذَا عَلَى أَنْ یُبغضنِی مَا أَبغضنِی وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجُمْلَتِهَاعلَى الْمُنَافِقِ أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قُضِیَ فَاقْتَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ أَنَّهُ لَا یُبغضکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ‏على علیه السّلام فرمود: اگر با این شمشیرم دماغ مؤمن را خورد کنم که مرا دشمن بدارد، او با من عناد نخواهد ورزید، و اگر دنیا را به منافق بدهم که مرا دوست داشته باشد او مرا دوست نخواهد داشت زیرا رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود:اى على مؤمن تو را دشمن نمى‏دارد و منافق هم تو را دوست نمى‏گیرد.
  16. شناخت مومن ومنافق با دو کلمه حب وبغض - لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی‏ هَذَا عَلَى أَنْ یُبغضنِی مَا أَبغضنِی اگر با این شمشیرم دماغ مؤمن را خورد کنم که مرا دشمن بدارد، او با من عناد نخواهد ورزید، دست از حمایت علی برنمی دارد وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجُمْلَتِهَاعلَى الْمُنَافِقِ أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی..ولی منافق اگردنیا وتمام اموال جلوی منافق کنی علی را دوست ندارد .مااحب ؛حضرت به یک اصل کلی اشاره می کنند فَاقْتَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ حضرت فرمود یا علی  أَنَّهُ لَا یُبغضکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ‏ ما اگر مومن ومنافق را خواستیم نشناسیم با همین دو کلمه حب وبغض می توانیم  
  17. دستور العمل دوست داشتن برای خدا- اگر دخترت گفتی فاطمه جان دوست داردم این محبت شان راهوا نکن ؛ بگو دوست دارم بخاطر محبت خدا و اکراه بدان عنوان نکردن را بگو به تو محبت دارم برای  اینکه به خدا محبت دارم ؛ به اش بگو دوستت دارم بخاطر محبت خدا  محبتت را به فرزند وهمسر وفرزندان را به محبت خدا گره بزن ..حضرت امام صادق فرمودند.. بگو دوستت دارم  این محبت خودت را اعلام کن پس بنابر این مومن را سفارش کنند که دوست داشتن را برای خدا یاشد ؛ لذا مومن را تیکه پاره اش رکنند دستش را از محبت خدا برنمی دارد مثل عمار یاثر مثل میثم تماررا  زبانش بریدند  دست از علی برنداشت ؛ مثل بلال حبشی  را سنگ داغ شلاقش می زدند  شلاق می خورد ومی گفت احد؛ احد  این درس استقامت در محبت  وحب وبغض باید باید استقامت  کنی والا گرفتار انحراف می شود وحب وبغض را بیار در مسیر حق ؛ معیار کلی حق حضرت علی بن ابیظالب علی علیه السلام  است ؛ وامروز معیارکامل حق کل حق مقام معظم رهبری حفظالله هستند؛ نتیجه می گیریم مرزبین شناخت مومن ومنافق عبارت است از شناخت حب وبغض ...
  18. اعتدال وعدم اعتدال در حب وبغض بعضی حب وبغض را به معنی کینه وخشم گرفته اند اگر گیریم امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند : اگر اعتدال در بغض پیدا کنی درغضب هم اعتدال پیدا خواهی کرد ؛ در کربلا اعتدال نبود گفتند ما شمارا می شناسیم پدرت را می شناسیم مادرت را میدانیم کییست.جدت را میدانیم . چرا دشمنی در روزعاشورا داشتد به علت عدم اعتدال ؛ گفتند بغضا لابوک ؛ کینه از پدرت داریم ، از امام حسین کینه در دل گرفته بودند . گفتند کینه ای که از پدرت داریم  نفرت درونی است که  از پدرت داریم می خواهیم ترا بکشیم
  19. اعتدال در انتخاب و طریق راه- الامام علی «علیه السلام»: .. الیمین‏ و الشّمال‏ مضلّة، و الطّریق الوسطى هی الجادّة، علیها باقی الکتاب و آثار النّبوّة، و منها منفذ السّنّة، و الیها مصیر العاقبة .. امام على «علیه السلام»: راستگرایى و چپگرایى گمراهى است. راه درست همان راه میانه است. کتاب خدا که در میان ماست و تعالیم نبوّت، به همین راه دلالت مى‏کنند. و طریق عمل به سنّت پیامبر «ص» همین است، و عاقبت نیکو در گرو پیمودن همین.الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‏1، ص: 49
  20. علم اخلاق درشان اعتدال - امیر المومنین در این علم اخلاق درشان اعتدال می فرمایند: فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ‏ اللِّینِ‏ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَیْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ امْزُجْ لَهُمْ بَیْنَ التَّقْرِیبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ إِنْ شَاءَ اللَّه‏ .. امّا بعد، دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتى مى‏کنى و سختى روا مى‏دارى. ستمشان مى‏ورزى و خردشان مى‏شمارى. من در کارشان نگریستم، دیدم چون مشرکند نتوانشان به خود نزدیک گرداند، و چون‏ در پناه اسلامند نشاید آنان را راند. پس، در کار آنان درشتى و نرمى را به هم آمیز! گاه مهربان باش و گاه تیز، زمانى نزدیکشان آور و زمانى دورتر ان شاء اللّه.
  21. اعتدال در حب و بغض - اعتدال در پنج قوه  فکر و ذکر و علم و حلم و نباهت، -- قوه ظاهره‏ 1- اول: باصره‏ 2- دوم: سامعه‏ 3- سوم: شامه‏ 4- چهارم: ذائقه‏5- پنجم: لامسه‏.. اما قوای باطنه پنج قوّه باطن‏ باشد-1- قوه حس.2- قوه خیال 3- قوه و هم‏ 4- قوه حافظه 5- قوه متخیّله‏ - غالبا نفس را مشتمل بر سه قوه‏ مى‏دانند، یعنى قوه ملکى، شهوى و بهیمى که از اعتدال آنها سه فضیلت، حکمت، عفت و شجاعت به بار مى‏آید. بر بنیاد این دیدگاه، فضیلت «عدالت» حاصل اعتدال‏ در سه فضیلت حکمت و عفت و شجاعت خواهد بود.امیر المومنین  اگر اعتدال در بغض پیدا کنی درغضب هم اعتدال پیدا خواهی کرد اعتدال غضب ،شجاعت؛ ان کسی که اعتدال در غضب داشته باشد شجاع است شجاعت این است که نیروى خشم در هنگام روى آوردن و توقّف کردن فرمانبردار عقل باشد؛اعتدال درشهوت  ثمره حیا و عفت وغیرت است عفّت آن است که نیروى شهوت به فرمان عقل و شرع در آورد.
  22. حب وبغض و اعتدال در فکر ثمره آن  حکمت است اعتدال در تقوای داشته باشد عدل است  اعتدال شهوت عفت است  تفریص نکند این آدم صاحب حیا وعفت؛یعنی یک آدم مومن صاحب حیا وغفت وغیرت  است که متاسفانه در جامعه ما در حال حا ظر بی غیرتی وبی عفتی ..رواج پیداکرده است. اعتدال در تمام کارهاى اختیارى درست را از نادرست تشخیص مى‏دهد؛ عدالت حالتى از نفس است که به وسیله آن خشم و شهوت را اراده مى‏کند فضائل خلقت که کمال ایمان است چهار است و آن حکمت‏ و عفت‏ و شجاعت‏ و عدالت است‏ پس شامل حکمت ؛ شجاعت حیا وغفت وغیرت عدالت این خلیلی قیمت است.در اعتدال حب وبغض  غضب – شهوت – حیا – عزت – غیرت که غضب در مقابلش شجاعت وشهوت در مقابلش  فکر وحکمت  وغیرت درمقابلش ... مرزشناخت حب وبغض که برغیر ماوضع له بشود میشود مانع رشد بصیرت   ولذا مومن شخص آقایی است که داری این خصوصات می باشد
  23. محبوب وعشق به دنیا و عیب معشوق - حدیث دیگر قال امیر حدیث  5807- عَیْنُ الْمُحِبِ‏ عَمْیَاءُ عَنْ عَیْبِ‏ الْمحبوب وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِیهِ.  امام على « علیه السلام »: چشم حبیب از دیدن معایب محبوب کور است، و گوشش از شنیدن زشتیهاى او کر...محبوب وعشق به دنیا وقتی است که عیب معشوق را بیان نمی کند شنوای عیب معشوق را ندارد سم درون مار نمی بیند وبیان زشتی های معشوقش را ندارد طاقت شنیدن عیبهای نوذول خور است این آدم شم شنیدن عیوب معشوق دنیای  اش را ندارد محبش...
  24. عاشق به دنیا کور ؛ کر ؛عقل  ؛ قلب مرده - امام على «علیه السلام »: کسى که عاشق چیزى شود، چشم خود را کور و قلب خود را بیمار کرده است. عاشق با چشمى نادرست مى‏بیند و با گوشى ناشنوا مى‏شنود، شهوات عقل او را ازکار مى‏اندازد، و دنیا قلب او را مى‏کشد، و نفس او خواستار بى‏چون و چراى آن مى‏شود. عاشق دنیا بنده دنیا مى‏شود، و بنده کسانى که چیزى از دنیا در دست دارند، دنیا به هر طرف رود او نیز به همان طرف مى‏رود، و به هر جا رو کند به آنجا رو مى‏کند،
  25. محب غیر خدا مانع رشد ومصداق در دنیا - جمع بندی  : محب غیر خدا مانع بصیرت  محب غیر خدا مانع رشد مصداق در دنیا عمر بن عبدود  ومثل او سر برای خدا حم نکردند. بیند زیبایی او را بغض لالله و جب لالله خیر قیمت دارد . در حب وبغض برای خدا درحواث وامور زندگی عجله نکن این نکته ای است که در زندگی عجله نکن اصل درزندگی آرام حلم وعلم وعقل ومعرفت است اگر این سه تا چیزرا ازدستدادی  آن وقتی است که دیگر دهان باز شود هرچه  به زبانش در میاید گوید ؛ با افراد عجول حلم داشته باش عجله نکن  بگذار تا عقده اش را خالی کند بیش از چندین فهش رکیک در نامه برای من نوشته بود ومن جلوی دانش جویان در کلاس یکی یکی خواندم  تا آرام شود بعد علت را پرسیدم. انسان تا حلم وعلم وعقل ومعرفت را از دست نداده می شود با اوصحبت کرد ولیکن اگر عقل وعلم ومعرفت را از دست داده باشد ارزش صحبت کردن با او را ندارد . بصیرت  می رود.
  26. نفس مطمینه درحب وبغض برای خدا. استاد فرمودند : من خدمت علامه طباطبایی بود م در منزل حاج آقا حسین زاهدی خدا رحمتش کند  در خانه شان همیشه جلسه ای بودن که منبر می رفتند من همراه پدرم رفتم در آن جلسه یک آقایی دعوت کردن از تهران معممی رفت روی منبر در حضور علامه طباطبایی هرچه فهش بود به فلسفه روی منبر وهرچه تونست از فلسفه بد گفت وفلسفه را کوبید علامه طباطبایی چهار زانونشته بود  بعد رفت نشت جلسه سکوت وناظران خیلی متاثر که الان علامه مروند روی منبر وپوست او را می کنند  یک ده دقیقه ای سکوت بر جلسه حلکم بود حضرت چیزی نگفت آیا علامه جواب چه خواهند داد حضرت آرام  درآن جلسه نشسته بودن گفتند آقا شما برای رد این جوابی بگوید؛ یکی گفت آقا ایشان علیه شما بودند ؛ حضرت با زبان آرام فرمودند خوب ایشان نظرشان را فرمودند:  این را نفس مطمینه درحب وبغض برای خدا گویند.
  27. این است حب وبغض برای خدا - آقای بهشتی را در جلسه ای سخنرانی نهار دعوت کردیم جمعیت متعددی آمدند منبر نتوانستیم بزنیم یک میکروفن حضرت آیت الله شهید بهشتی شروع به صحبت کرد  وسط صحبت یکی دومتری شهید بهشتی نشسته بود یلند شد گفت آقای بهشتی شما که سرمایه دارید وابسته به اسرائیلید شما چه می گویید جلسه ریخت به هم ، خیلی ها بلند شدند حاضرین سر وصدایشان در آمد من رگهای گردنم زد بیرون همه ناراحت ؛ آقای بهشتی با مدیریت جلسه را ساکت کرد همه را نشاتند جلسه سالت شد ؛ آقای بهشتی گفتند شما این آقا را می شناسید گفتند نه فرمود ایشان به من توحین کرد به اسلام وانقلاب که توهین نکردند ومن هم ایشان را بخشیدم خدا ایشان را ببخشد این است حب وبغض برای خدا ..
  28. موارد زیاد درحب وبغض برای خدا - از این موارد خیلی داریم در جلسه ای به حضرت امام توهین کردند که ایشان طرف دارفلسفه است اقا مصظفی نشسته بودن کنارحضرت ؛ گفتند حالا فرزندایش عکس العمل نشان خواهد داد. حضرت امام اشاره کردن به آقا مصطفی که ساکت باشند این را می فرما ییندحب وبغض برای خدا ؛ مومن حب و بغض را هزینه غیرخدا نمی کند، آنهایی که حب وبغض را هزینه غیر خدا کردند مانع رشد بصیرت شان کرده اند. والسلام علیکم ورحمت الله علیه .. اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۹
اسفند

 

بسم الله الرحمن الفرحیم SHAPE  \* MERGEFORMAT

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

جلسه 2/55-عوامل رشد بصیرت وموانع بصیرت

  1. حوزه علمیه اصفهان مدرسه صدر بازار استادسالک
  2. بصیرت را از قرآن بگیرید :قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظٍ (104)
  3. برهیچ کس راه عذری نیست - با نزول قرآن، راه عذرى بر هیچ کس باقى نمانده است. «قَدْ جاءَکُمْ‏ بَصائِرُ»
  4. انسان بصیرآن کسی است که در دره ودر کوه برنفس اماره غالب است ودر دام نفس اماره نمی افتد . تکیه‏گاه مطمئن‏ دارد «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
  5. انسان بصیر دامنش پاک و در گرفتاری ها برنفس اماره نمی شود. «فَکَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنَّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ» بزرگترین گرفتاری ها در شناخت است

انسان غالب و پیروزحوادث بازمی گردد.وحاکم برنفس خود است. «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ» (محمد/ 35)

  1. حضرت فرمودند: انسان درراه افتادن وخیزان دارد. أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیم.. مؤمن به کسى که راست قامت راه مى‏رود، تشبیه شده برخلاف کاقر..

غفلت ما ناشی ازعدم شناخت ادبیات حضرت علی علیه السلام است باید ما خودمان را بسازیم

  1. انسانهای با بصیرت  برخورداراز4 مساله هستند
  2. 1-طالب مطالب الهی ؛ دربصیرت دقیق شده
  3. 2- مردمی دقبق ؛ خوب گوش می کنند؛ تفکر، تدبر،اندیشه ؛ تبین ، کار خود را در محضر خدا می دانند..
  4. 3- اندیشه می کنند اهل سوال هستند. با جواب مختصر مطلب را می گیرند. زمانشان را به مطالبه می کشند وبه خود اشراف دارند  بدون اینکه به دیگران وابسته باشند.
  5. 4- مطالعه تاریخ دارند واز حوادث روزگارعبرت گرفته ودیگران را به سرحد رشد می رسانند.
  6. ازخطبه حضرت امام به امام حسن علیه السلام همین جمله باید برای ما درس باشد.
  7. انسانهای با بصیرت مسیر حرکت خود را تنظیم می کنند..با وجود حواث روزگار عبرت گرقته براثربصیرت صدای خود را به جهانیان می رسانند...
  8. ما با این آدمها مثل پشه چه کنیم آقایمان درحکمت 147 می فرمایند : مردم سه دسته‏اند، دانشمند الهى، و آموزنده‏اى بر راه رستگارى، و پشّه‏هاى دست خوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که به دنبال هر سر و صدایى مى‏روند، و با وزش هر بادى حرکت مى‏کنند، نه از روشنایى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند. النَّاسُ‏ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ‏ رَبَّانِیٌ‏ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیق‏
  9. ما باید از نعمت عقل استفاده کنیم .ازنعمت حق وحقیقت دردانایی وبینش وبکارگیری بصیرت استفاده کنیم تا به سعادت برسیم
  10. حکمت ۱۴۷آقایمان به ما این‌ درس ها را آموزش که با اینهایی که مثل شیردرنده مانند چه کنیم وچگونه از نعمت‌های خدادای بهره گیریم وازعقل استفاده کنیم ازوضعیت این چنانی دنیا استفاده بهینه کرده تا به عاقبت بخیری وبه سعادت برسیم.
  11. اشاره حضرت براین انسانهایی است که دنبال بصیرت یافتن نور دانش گرفتن نمی روند ومانند مگس با وزش باد به هر سویی سرگردنند
  12. این حکمت حضرت اشاره به درس گرفتن انسان‌هاست که خود را مانند پشه دست خوش باد وطوفان ندهند خصوصا جمعیت جوان را ازبی‌ بصیرتی وعدم آگاهی سوق به تبین حوادث ونعمت های جمهوری اسلامی واستفاده کرده -- عقلانی باشیم که جامعه ما گرفتار چون جامعه های غربی نگردد. که آنها جامعه را به جهل می بسپارند!!!
  13. با گفتار وکردارو رفتارعقلایی موانع رشد بصیرت در خود ودیگران آموزش دهیم
  14. نکته دوم باید محیط را سالم ورستگاری وبه آینده نگری وتمسک به قرآن.محیط را.سالم  کنیم . 
  15. شخص بصیر درعملباید تلاش کند مدافع اجتماعی سالم .خوش بینی.آینده نگری.  امید واری داشته باشد. محیط را برای آینده روشن نصرت ویاری دهد .........
  16. نکته سوم عمل مارا مردم مدام  رصد می کنند مردم عمل ما را محک می بیند.ملاک در جامعه عمل ما وحرکت ماست وبر حرکت ما می اندیشند. باحرکت مثبت ما جامعه رشد مطلبوب پیدا می کند وشکوفا می شود .
  17. مردم عمل ما را تحت نظردارند: وما را ازتبع جماعت نادان جدا می کند. هرچند بصیرت جامعه انقلاب اسلامی قابل تقدیراست.ولی شیطنت های عوامل غیررشد بصیرت را فرموش نکنیم!!!...
  18. حضرت (علیه السلام) فرمودند: دربحث های گذشته عوامل رشد بصیرت وبصیرت جامعه مفصل صبت کردیم.... در دلها حالات رغبت و بى‏رغبتى است، در موقع رغبت بمستحبات اقدام کنید و دربى‏رغبتى بواجبات قانع باشید. درحکمت ۳۱۲ عوامل رشد بصیرت است مطالعه کنید.
  19. - عن علىّ (علیه السلام): انّ‏ للقلوب‏ اقبالا و ادبارا، فاذا اقبلت فاحملوها على النّوافل و اذا ادبرت فاقتصروا بها على الفرائض
  20. حرکت ما آخوندا-.در جامعه خیلی تاثیر گذار است ساندویج خوردن در خیابان نه حرام است ونه اشکال شرعی دارد ولی درشان یک روحانی نیست که باید دارای زهد وآگاهی وروشت بصیرت باشد ما باید خیلی مراغبت کنیم – یک روحانی سه ویژگی لازم داریم 1- گفتار مستند وقوی 2- محیط سالم وبستر سازی محیط سالم 3- عمل  که عمل ما بصیرت ما موجب رشد جامعه شود.
  21. عوامل رشد بصیرت حضرت (علیه السلام) می فرمایند1- ازهد فی الدنیا یبصرک حکمت 391 ..زاهد ترین انسان آن کسی است که [و فرمود:] خواهان دنیا مباش، خدا زشتیهاى آن را به تو خواهد نمود و بى خبر ممان که از تو بى خبر نخواهند بود. خدواند ....بینایش کند. وَ قَالَ(علیه السلام) ازْهَدْ فِی‏ الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ‏ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا وَ لَا تَغْفَلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْک- نکته این جاست که اگرزاهد غفلت کرد گرفتارمی شود.وعدم رشد بصیرت چرا چون فقط با ذکرو دعا بود.نتیجه غفلت مانع رشد بصیرت است یک لحظه غفلت  کردی گرفتار می شوی زاهد باید مواظب باشد گول نخورد مواظب باشید گول نخورید.2- ثلاش برای شناخت دنیا مفصل صحبت کردیم شناخت برای بصیرت که ازدنیا فریب نخوریم 3- استفاده از خوبی های عقلی دنیا ونعمت های خوب دنیا ، شام ؛ نهار؛ فرزند ، زیبایی      
  22. درمشاوره بصیرت حضرت (علیه السلام) می‌فرمایید .....غفلت مانع رشد بصیرت است تلاش برای بصیرت که گول نخورد غفلت کرد گرفتار می شود
  23. زاهد ترین انسان بصیر دررشد بصیرت وعوامل رشد بصیرت است وَ لَا تَغْفَلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْک‏ تنها یک بیان نیست بلکه یک هشدارمهم از حضرت  است حکم فرمودند ..حضرت (علیه السلام) می فرمایند غافل مشو حواست باشد لحظه ای غافل شوی غفلت تورا فرامی گیر که مانع رشد بصیرت است  دایما در حال مشاوره بصیرت .تبین مسایل ..می‌فرمایید  غفلت مانع رشد بصیرت است تلاش برای شناخت زشتی های دنیا .واز زیبایی های آن  که گول نخوردن واستفاده خوبی هاست
  24. یک نقشه مهم این است – که ازنعمتهای الهی استفاده کن ولی باید گول نخوری  گول نعمت‌های الهی را نخور که دایمی نیست – درس بگیرولی وابسته نباش ؛ بدان پیروزی در آگاهی وبصیرت درعمل کرد انسان است... بصیرت درعمل باید
  25. دررسیدن ماه مبارک رمضان مناسبت دارد -امیر المؤمنین على (علیه السلام) فرموده است، چه بسیار روزه گیرى که از روزه خود بهره‏یى جز تشنگى ندارد و چه بسیار نمازگزارى که از آن بهره‏یى جز رنج براى اونیست.
  26. درحکمت ۱۴۵می‌فرماید قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)کَمْ‏ مِنْ‏ صَائِمٍ‏ لَیْسَ‏ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا الْعَنَاء
  27. از امیرالمؤمنین (علیهم السلام)  میفرماید: عمق حکمت بوسیله عقل و عمق عقل بوسیله حکمت بیرون آید، حسن‏ تدبیر وسیله ادب شایسته است؛
  28. و نیز میفرمود تفکروتعقل مایه زندگى دل شخص با بصیرت‏ است چنان که رونده در تاریکى که بوسیله نور گام بردارد بخوبى رهائى یابد و اندکى در راه درنگ کند.
  29. قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یَقُولُ‏ - بِالْعَقْلِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْحِکْمَةِ وَ بِالْحِکْمَةِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْعَقْلِ وَ بِحُسْنِ السِّیَاسَةِ یَکُونُ الْأَدَبُ الصَّالِحُ قَالَ وَ کَانَ یَقُولُ التَّفَکُّرُ حَیَاةُ قَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمَاشِی فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّص‏..
  30. بى‏رغبت باش در دنیا تا این که بینا گرداند ترا خدا بعیبهاى آن،( ازهد افضل التفصیل است) و غافل و بى‏خبر مباش پس نیستى تو بغافل شده از تو، یعنى از تو غافل نیستند و هر چه کنى نوشته شود از براى حساب و کتاب، پس تو هم غافل و بیخبر از صلاح حال خود مباش و کارى کن که باعث رستگارى تو شود.
  31. زهد ذکرودعا فقط کافی نیست در زمان شاه یک عده در تخت فولاد قبرچال می کندند ودر قبربه ذکرودعا شب تا صبح مشغول ودرهمان زمان یک عده درساواک زیرشکنجه ستم بودند
  32. اصل زهد مبارزه وجهاد است.فقط تهجد ذکرودعا واهل نماز شب وبیدارخواب نیست رنجی به خودش داده است وبهره ای نبرده فقط رنجی برده است. کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ بعد حضرت فرمود این نکته اش قسنگه است: حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُم - خوشا به حال کسی که زیزک است و اهل فهم ؛ دانا واین انسان خوابش زیباست افطارش هم زیباست ، آدم زرنگ و آدم با بصیرتی است وخوشا روزه گشادن آن.
  33. من پیشنهادم این است که خطبه 154و خطبه 6 قابل بحث ان شاالله بعد ماه رمضان اگردر خدمتتان بودیم.
  34. خلاصه این جلسه پس درامروز روی 3 موضوع بیشتر تکیه کردیم یک مقایسه ای کردیم بین انسان با بصیرت وانسان بی بصیرت.
  35. عزیزان فرهیختهگان ما که لباس پیامبررا به تن کردیم ما باید اهل بصیرت باشیم – بصیر خوب است ولیکن اهل بصیرت بودن مهم است ، خیلی ها بصیرند ولی در تنگنا ها جا خای میروند..  الَّذِینَ أَسْلَمُوا وَ أَنْتُمُ‏ الْمُسْلِمُون‏ اگر این جوری شدیم به حرف مردم خوب گوش می دهیم ، خوب فکر می کنیم ، خوب استفاده می کنیم ؛ خوب اطلاع رسانی می کنیم ،
  36. امروز درشریطی هستیم که به مرز رسیده ایم واین فشار زندگی که به مردم وارد می شود.در بزنگاه قرارگرفته ایم تا آخرباید هوشیار باشیم دشمن می خواست در این انتخابات کاری کند به حمد الله  به خیر وخوبی انجام شد وحضرت آقا تشکر کردند .. در این جا یک رمز است و رمز کلمه  اطاعت از رهبری  .والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته   
    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۹
اسفند

جلسه 55استاد سالک موانع رشد بصیرت : چیست؟ -  – در قرآن ونهج البلاغه

   @nahjolbalaghehfarzad  یا https://safarzade.blog.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. جلسه 1/55 موانع رشد بصیرت
  2. حوزه علمیه اصفهان مدرسه صدر بازار استادسالک
  3. موضوع بصیرت به موانع رشد بصیرت رسید یه بین انسان‌های با بصیرت و بی‌بصیرت آیه سوره انعام ۱۰۴
  4.  بصیرت را از قرآن بگیرید :قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظٍ (104)
  5. برهیچ کس راه عذری نیست - با نزول قرآن، راه عذرى بر هیچ کس باقى نمانده است. «قَدْ جاءَکُمْ‏ بَصائِرُ»
  6. مردم در انتخاب راه، آزادند. فَمَنْ‏ أَبْصَرَ ... وَ مَنْ‏ عَمِیَ
  7. آگاه کردن مردم، از شئون ربوبیّت الهى است. «بَصائِرُ مِنْ‏ رَبِّکُمْ‏»
  8. سود ایمان و زیان کفر مردم، به خودشان برمى‏گردد نه خدا. فَلِنَفْسِهِ‏ ... فَعَلَیْها
  9. کیفر گروهى از مردم، نشانه‏ى باطل بودن تعالیم انبیا نیست، بلکه نشانه‏ى کوردلى خود آنان است. «وَ مَنْ‏ عَمِیَ‏»
  10. وظیفه‏ى پیامبر، ابلاغ است نه اجبار. «ما أَنَا عَلَیْکُمْ‏ بِحَفِیظٍ»
  11. دلایل بصیرت آفرینی از طرف پروردگار برای شما آمده کسی که به وسیله  آگاهی یافت برود خود عمل می‌کند سود گرفته  قول پیامبر فرمودند من پیامبر شما نسیم که جبری در کارها باشد برای ایمان آوردن
  12. کلید واژه بصایر جمع بصیرت از ماده بصر به معنای دیدن ودرون  بینش فکری و عقلانی به کار بروده  می شودآیه ای که قرائت شد دلیل  و گواه است بر این معنا فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها کسی که بیبصیرت باشد کوراست ضمنا این یک امر طبیعی است ازطرف تمام عقلا
  13. در اینجا لازم است نظربه چند نکته -- انسان آگاه با بصیرت کیست ؟
  14. خطبه ۱۵۳ قسمت دوم حضرت برای درمان غفلت می‌فرمایند : فَلْیَنْتَفِعِ‏ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ‏ فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهَاوِی وَ الضَّلَال‏ الْمَغَاوِی وَ لَا یُعِینُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِی حَقٍّ أَوْ تَحْرِیفٍ فِی نُطْقٍ أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْق‏..
  15. وَ نَظَرَ - و او در این جا - گمراهى است- که خدایش مهلت داده، تا در پى هواى بیخبران افتاده. روز را با گناهکاران گزارد، نه راهى راست در پیش و نه امامى راهبر دارد.
  16. از این خطبه است‏ تا چون کیفر نافرمانى‏شان را بر ایشان آشکار کرد، و از پرده‏هاى غفلتشان بیرون آورد، رو به چیزى نهادند که بدان پشت کرده بودند، و پشت به چیزى کردند که روى بدان نهاده بودند. پس نه از آنچه مى‏خواستند و بدان رسیدند، سودى بردند، و نه از آنچه حاجت خویش بدان روا کردند، برى خوردند. من از این غفلت نگرانم-
  17. و شما و خود را از آن مى‏ترسانم. هر کسى باید از- کار- خود سود ببرد، که بینا کسى است که شنید، و اندیشید، و دید، و به دل بینا گردید، و از آنچه مایه عبرت است سود گزید، سپس راهى روشن را سپرد، و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در کوره راهها دورى کرد،-
  18. و بکوشید تا جانب عدالت را نگه دارد- و براى گمراهان جاى اعتراض نگذارد، با ستم و سختگیرى در راه حق کردن، یا معنى سخنى را دگرگون نمودن، یا از سخن راست گفتن ترسیدن.
  19. پس اى شنونده از پس مستى هشیار باش و از خواب غفلت بیدار باش، و اندکى بکاه از شتاب خویش، و بدانچه از زبان پیامبر امّى (صلی الله علیه وآله) به تو رسیده نیک بیندیش! آنچه را که شنیدنش باید، و ترکش نشاید. آن کس را که جز این گفت، و سخن دیگرى را شنفت، رها کن با آنچه براى خود پذیرفت. ناز خود بنه و بزرگى فروختن بگذار و گور خویش به یاد آر! که گذرگاه تو بر آن است،
  20. و هر چه کنى بر تو تاوان است، و آنچه کشتى، درو نمایى، و آنچه امروز فرستى، فردا بر آن در آیى. پس جاى در آمدنت را بگستران! و برگ آن را از پیش روانه گردان. پس اى شنونده پرهیز! پرهیز! و اى بیخبر، برخیز! برخیز! «و کس تو را خبر ندهد چون خدا، که- آگاه است و دانا».
  1. انسان بینا وبصیرکسی که به درستی گوش دهد تفکر و اندیشه کند پند واندرزرا خوب عمل نماید:
  2. دراینجا چند مساله هست قال  فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ
  3. در این بیان چند مساله است مساله1-گوش دادن .مرحوم شهید بهشتی خیلی با بصیرت بود امام  ره خیلی با بصیرت بود – انسان بصیر خیلی خوب گوش می دهد. خوب می شنود . حضرت می فرماید انسان بصیر به عمق باید نگاه کرد .فهمید که دنیا  جایی نیست که بدان دل بست
  1. مساله 2 – عبرت گرفتن انسان با بصیر کسی است که از حوادث  روزگار خبر داشته باشد عاقبت کار دیگران را نگاه کند. عبرت از درگذشت روزگاربگیرد .
  2. مساله 3-انسان ها ی با بصیرت امتحان قبولی میدهند زندگی خیلی ما را امتحان جای گرفته است. چرا دختران در سال ۱۴۰۱ آتش ورزیدند امتحان شدند واستحاله  شدند (تغییر سنت الهی با استحاله‏ انسان‏ها و جامعه‏ها نیز با استحاله پاک می‏شوند و به دنبال آن سنت خدا هم تغییر می‏کند.
  3. قرآن درسنت خدا می‏فرماید: وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا اسراء، 8. اگر شما برگردید ما هم برمی‏گردیم. قهر و غضب ما به دنبال گناه شما و لطف و مهر ما، به دنبال خوب شدن شما است. در آیه دیگر می‏خوانیم: وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ انفال، 19.)
  4. حضرت  امیرالمومنین علیه السلام -  بی‌بصیرتی مردم بصره را به رخ می کشند که سنت خدا را پاس نداشتند - زمین شما نزدیک‌ترین نقطه به آب است ......من السماء ماء   فاصله دارد ...
  5. این مدح بصره بخاطر ودلیل رزالت اخلاقی ازرحمت خداست که بی بهره هستید  حضرت می‌فرماید : و من کلام له(علیه السلام) فی مثل ذلک‏
  6. وبازازکلام حضرت (علیه السلام) که می فرمایند : أَرْضُکُمْ قَرِیبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِیدَةٌ مِنَ السَّمَاء خَفَّتْ‏ عُقُولُکُمْ‏ وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ فَأَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ وَ أُکْلَةٌ لِآکِلٍ وَ فَرِیسَةٌ لِصَائِلٍ [وَ فَرِیسَةُ الصَّائِلِ‏]
  7. خردهایتان اندک است - سرزمین شما به آب نزدیک است، و دور از آسمان، خردهایتان اندک است و سفاهت در شما نمایان، نشانه تیر بلایید و طعمه لقمه ربایان و شکار حمله کنندگان هستید.
  8. چند موضوع هست این‌جا صاحب عقل کامل و کافی نیستند اندیشه آنها پایین است وصف شما مثل زندگی آدمهای سفیه است.
  9. بعد حضرت می‌فرماید  ........سه مساله را بیان میکنند 1- عقلتان پایه پایین است سفیهانه زندگی میکنید ...2-.شما هدف  تیراندازان هستید ....... 3- شما خود انسانهای گدشته اید شما صید صیادان هستید --- خطبه ۱۵۲...تفکربصیرت الهی نمیکند. عفلت شما .... حضرت در این خطبه انسانهای بی بصیرت را معرفی می کند.
  10. پس‏ بهوش‏ باش‏اى‏ شنونده‏! وازخواب غفلت بیدار شو، و از شتاب خود کم کن، و در آنچه از زبان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بر تو رسیده اندیشه کن، که ناچار به انجام آن مى‏باشى و راه فرارى وجود ندارد، و با کسى که رهنمودهاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به کار نمى‏بندد و به جانب دیگرى تمایل دارد مخالفت کن و او را با آنچه براى خود پسندیده رها کن. فخر فروشى را واگذار، و از مرکب تکبّر فرود آى. به یاد قبر باش که گذرگاه تو به سوى عالم آخرت است، که همانگونه به دیگران پاداش دادى به تو پاداش مى‏دهند، و آن گونه که کاشتى، درو مى‏کنى،
  11. آنچه امروز، پیش مى‏فرستى، فردا بر آن وارد مى‏شوى، پس براى خود در سراى آخرت جایى آماده کن، و چیزى پیش فرست. اى شنونده! هشدار، هشدار، اى غفلت زده! بکوش، بکوش! «هیچ کس جز خداى آگاه تو را با خبر نمى‏سازد»
  12. دنیا محل عبرت است درروزگار خدا کند انسان مومن عبرت اولیاء خدا باشد این انسان با بصیرت است وازحوادث روزگاردرس می گیرد.- شقاوت مند ترین انسان‏هاى روزگار در سوره شمس‏ «فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا» (شمس/ 14) جنایت کار در تاریخ زیاد بوده است که مورد عبرت است.‏
  13. انسان با بصیرت نباید دیگران برایش طراحی کنند. نفى سلطه‏ى دیگران و رسیدن به استقلال‏، یک ارزش است. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»
  14. انسان بصیر همه چیز برایش روشن است. «لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ»  
  15. این انسان از هیچ قدرتی نمی ترسد. بزرگوارى و بزرگ منشى عزت نفس و کرامت، کمالات واقعى. امروز این جمله را معنا مى‏کنیم: «وَ سَلَامَهً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِى، وَ وَفِّقْنِى لِطَاعَهِ مَنْ سَدَّدَنِى، وَ مُتَابَعَهِ مَنْ أَرْشَدَنِى» (صحیفه سجادیه/ دعاى 20)
  16. انسان باید به این مقام بصیرت برسد که خداوند باری تعالی می فرماید. خلق همه چیز برای انسان است‏ وَسَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الارْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لایاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‏ جاثیه/ 13.
  17. اللهم صل علی محمد وآله محمد وعجل فرجهم
  18. ----.........

 

    • حسین صفرزاده
    ۱۴
    اسفند

    بسم الله الرحمن الرحیم      اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم        موانع رشد بصیرت

     

    جلسه 54 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل ؛عالم نما ؛ گمراه کنندگان  بحث خصلت های زشت وناروا

    خطاء واشتباه – کور ونابینا مساوی نیستند - گمراهی جماعت موانع رشد بصیرت شنبه 12 اسفند 1402      

    مطابق 21 شعبان 1445مدرسه صدر بازار ساعت هشت ونیم صبح ---استاد سالک  

     

    1- برای بیداری وبینش و بصیرت وعدم در چهار جای قرآن ما یستوی ودرسوره مایده مثال آورده  

    دانایی وبصیرت شیرین وعدم آن تلخ می باشد- اول از شیرینى‏ها بگویید. (با آن که اکثر دریاها آب شور و تلخ دارند ولى در بیان قرآن اول آب شیرین ذکر شده است.) «هذا عَذْبٌ‏- هذا مِلْحٌ‏» وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاج فاطر : 12

    عدم بصیرت را به فرد وجامعه نابینا تشبیه کرده -فاطر : 19 وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصیر-- 1- مقایسه خوبى‏ها و بدى‏ها و کمالات و کمبودها، یکى از بهترین راه‏هاى آموزش و تعلیم است. وَ ما یَسْتَوِی‏ الْأَعْمى‏ ..

    مومن بصیر حیات بخش فرد وجامعه - مؤمنان، مردمى زنده دل و برخوردار از حیات حقیقى هستند. ایمان به فرد و جامعه حیات مى‏بخشد و کفر عامل مرگ فرد و جامعه است. «ما یَسْتَوِی‏ الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ‏» فاطر 22

    2- مرز موارد رشد بصیرت وموانع عدم - بصیرت و مونع النور : 26 الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریم‏

     حق و باطل به شجره طیّبه و شجره خبیثه: أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللّهُ الامْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَدبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الارْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ لبراهیم/ 26- 24

    3- برداشت 1- کلمه آیه ما یَسْتَوِی و مثال شَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ و خَبیثَةٍ درمی یابیم که بصیرت از موارد رشد و مقدمه مرد عمل - ایمان و بینش، بر عمل مقدّم است. جزء آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالحات ومقوله کیف قرار می گیرد.. وعدم بصیرت جزء الْخَبیثُونَ وخبایث است که در کثرت ومقوله کم صرف می شود.

    به بیان دیگرو خلاصه در برداشت این چند آیه بدست می آوریم که ملاک در بصیرت کثرت نیست بلکه دانش بینش و فضلت وسلامتی در مقوله کیف ملاک باشد  و وثرت وخباثت وبیماری در مقوله کم قرار دار.

    4- برداشت 2- ما یَسْتَوِی یک اصل اساسی مورد قطعی کلی است نه جزیی برداشت 3- ما یَسْتَوِی یک ملاک شناختی از جلوه های خوب وبد اقلیت کمی واکثریت کیفی مطرح است .آنچه که قطعی وقابل  تقدیر وماندگارومعدود امور کیفی است  جمع بندی ونتیجه آنچه که از چرخ نبوغ وبلوغ فاصله گرفته مانع رشد بصیرت شده جایی است کثرت  و وعده و عده درنظر بوده است که اکثر مادیون و دنیا طلبان به کثرت گرایش دارند که قرآن  44 مرتبه از این کثرت متع کرده - ْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُون‏- أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُون‏ - وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون‏- أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُون‏- َّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُون‏ - لذا می فرماید : قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّور...پس کپرت مانع رشد بصیرت شورده می شود . 

    5-استاد می فرمایند برزگانی از اهل بصیرت با توسل وتدبر وعدم وابستکی به دنیا به مقاماتی رسدند که از کثرت  بریده بودند ولی..   درمواردی کثرت  بدون اسراف‏ و تبذیر اسلام ناب محمدی قابل تقدیر است خداخواهی کثرت غلبه پیدا کند همچون انقلاب اسلامی ایران پیداری ملت ایران در ب استکبار و هوجوم به جبهه های دفاع مقدس که سوی از جمله کثرت غافلین وجاهلین نبوده .

    6- اسلام نهی کرده اسراف‏ و تبذیر جماعتی را که از مرزصراط مستقیم خارج شده اند ؛ آقا جانمان حضرت امیرالمومنین  در خطبه 209 می فرمایند ... یا عدی نفسه یا عدىّ‏ نفسه‏ لقد استهام بک الخبیث، أما رحمت أهلک و ولدک؟ أترى اللّه أحلّ لک الطیّبات و هو یکره أن تأخذها؟ أنت أهون على اللّه من ذلک؛ قال: یا أمیر المؤمنین! هذا أنت فی خشونة ملبسک، و جشوبة مأکلک، قال علیه السّلام: ویحک، إنّی لست کأنت، إنّ اللّه تعالى فرض على أئمّة الحقّ أن یقدّروا أنفسهم بضعفة الناس، کیلا یتبیّغ بالفقیر فقره.

    7- علاء بن زیاد حارثى که از یاران امام بود گفت: یا امیر المؤمنین، از دست  برادرم عاصم بن زیاد به شما شکایت مى‏کنم. فرمود: «مگر چه شده است؟». گفت: جامه‏اى پشمین پوشیده و دست از دنیا شسته است. فرمود: «او را به نزد من آر!». چون آمد به او فرمود: «اى دشمنک خویش! شیطان عقلت را ربوده است. آیا نمى‏بایست به زن و فرزندت رحم مى‏کردى؟ آیا فکر مى‏کنى خداوند چیزهاى پاکیزه و خوشگوار را بر تو روا داشته است، لیکن خوش ندارد که از آنها استفاده کنى؟ ...»

    8- در توضح روایت که شهرت دارد که در بصره به عیادت علاء بن زیاد رفت و او بوى گفت یا امیر المؤمنین بتو شکوه دارم از برادرم عاصم‏ بن‏ زیاد که خرقه پوشیده و از دنیا گذشته، فرمود: نزد منش آرید و چون آمد فرمودش اى دشمن خود شیطان پلید تو را دیوانه کرده، آیا بخانواده و فرزندانت رحم نکنى، آیا دانى که خدا طیبات را بر امت حلال کرده و بد دارد که از آنها برگیرى تو نزد خدا پست‏تر از آنى،

    گفت: یا امیر المؤمنین تو خود در سختى زندگانى باشى و ناهموارى خوراکت، فرمود: واى بر تو من چون تو نیستم، خدا بر رهبران خلق فرض کرده که همطراز مردم ناتوان و بینوا باشند تا ندارى آنها را بهیجان نیاورد پایان- گویم: خطاب در این آیه با کفار است که خوشیهاى آنها تنها در این جهانست و نعمت آخرت را از دست خود ربودند، و حجت نشود که مؤمنان لذتهاى دنیا را وانهند و نعمتهایش را چنانچه امیر المؤمنین در عهد نامه محمّد بن ابى بکر بمردم مصر نوشت بدانید اى بنده‏هاى خدا که پرهیزکاران خیر این دنیا و دیگر سرا را بدست کردند، با مردم دنیا در دنیاشان شریکند و اهل آخرت در زندگى آخرت آنها شریک نیستند،

    9- خدا حاجات (دنیا طلبان) در دنیا روا کرده آنچه بس آنها است و بى‏نیازشان کند، خدا عزّ اسمه فرماید: «بگو که حرام کرده زیورى را که خدا براى بنده‏هاش برآورده و هم روزیهاى خوشمزه را بگو اینها براى آنان که گرویدند در دنیا باشد و ویژه در روز رستاخیز چنین شرح کنیم آیا ترا براى مردمى که دانند- 31- الاعراف» در دنیا بهتر مسکن دارند و بهتر خوراک، شریک دنیایند با دنیاداران و خوردند با آنان از آنچه خوردند و نوشیدند از آنچه نوشیدند بخوشى و پوشیدند از بهتر جامه که پوشند و زناشوئى کردند از بهتر زناشوئى آنان، و سوار شدند بر بهتر مرکب‏ یا بَنی‏ آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ (31)

    10 در این خطبه یک اصل کلی مطرح است که «اکثریّت» و فراوانى، فریب دهنده است، مواظب باشیم. «أَعْجَبَکَ‏» (اکثریّت، نه نشانه‏ى حقّانیّت است و نه نشانه‏ى برترى) در قرآن آمده: ) المائدة 110: قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون‏

    11- دیگر اینکه  ما دودسته شیطان داریم نفسی وغیر نفسی که در کلمات حضرت است «اى دشمنک خویش! شیطان عقلت را ربوده است.

    12-دسته اول نهی حضرت از زیاده طلبی در دنیا در بصره امام به خانه علاء پسر زیاد حارثى که از یاران او بود رفت تا حال وى را بپرسد، چون فراخى خانه او را دید فرمود: این خانه فراخ در دنیا به چه کارت آید که در آخرت نیازت به چنین خانه‏اى بیشتر شاید! آرى و اگر خواهانى بدان به آخرت رسیدن هم توانى: در آن به پذیرایى مهمان خواهى نشست و با خویشاوندانت خواهى پیوست، و حقوقى را که بر گردن دارى بیرون توانى ساخت و به مستحقانش رسانى، و بدینسان به آخرت نیز توانى پرداخت... و من کلام له علیه السلام  بالبصرة و قد دخل على العلاء بن زیاد الحارثی و هو من أصحابه- یعوده، فلما رأى سعة داره قال: مَا کُنْتَ تَصْنَعُ [بِسَعَةِ] بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنْیَا- [أَمَا] وَ أَنْتَ إِلَیْهَا فِی الْآخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ وَ بَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ وَ تَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذاً أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ فَقَالَ لَهُ الْعَلَاءُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَشْکُو إِلَیْکَ أَخِی عَاصِمَ بْنَ زِیَادٍ قَالَ وَ مَا لَهُ قَالَ لَبِسَ الْعَبَاءَةَ [الْعَبَاءَ] وَ تَخَلَّى [مِنَ‏] عَنِ الدُّنْیَا قَالَ عَلَیَّ بِهِ فَلَمَّا جَاءَ قَالَ یَا عُدَیَ‏ نَفْسِهِ‏ لَقَدِ اسْتَهَامَ‏ بِکَ‏ الْخَبِیثُ‏ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَکَ‏ خطبه نهج البلاغه209  ...در اینجا  نکته ای نهفته است که حضرت این مطالب را فرموده اند وخود حضرت میزبان مردم بشد برای شناخت عدم اعتبار رای کثیر

    13-دسته دوم نهی از روی گرداندن دنیا و فقط آخرت گرایی [علاء گفت: «اى امیر مؤمنان! از برادرم عاصم بن زیاد به تو شکایت مى‏کنم.» فرمود: «چرا؟» گفت: «جامه‏اى پشمین به تن کرده و از دنیا روى برگردانیده.» امام فرمود: «او را نزد من آرید»- چون نزد وى آمد بدو گفت:] اى دشمنک خویش! شیطان سرگشته‏ات کرده و از راهت بدر برده. بر زن و فرزندانت رحمت نمى‏آرى، و چنین مى‏پندارى که خدا آنچه را پاکیزه‏ است، بر تو روا فرموده، اما ناخشنود است که از آن بردارى؟ تو نزد خدا خوار مایه‏تر از آنى که مى‏پندارى! یا عدىّ‏ نفسه‏ لقد استهام بک الخبیث،... أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَکَ وَ وُلْدَکَ أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ الطَّیِّبَاتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِکَ .... نهج البلاغه خطبه209

    14- سوم مقدمه خیر الامور اوسطها برای آخرت خود چه کردی... آرى و اگر خواهانى بدان به آخرت رسیدن هم توانى: در آن به پذیرایى مهمان خواهى نشست و با خویشاوندانت خواهى پیوست، و حقوقى را که بر گردن دارى بیرون توانى ساخت و به مستحقانش رسانى، و بدینسان به آخرت نیز توانى پرداخت.؟

    15- خدا بر پیشوایان دادگر واجب فرموده [گفت: «اى امیر مؤمنان! و تو در این پوشاک زبر تن آزار باشى و خوراک دشوار خوار؟» فرمود:] واى بر تو! من نه چون توأم، که خدا بر پیشوایان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندى تنگدست را به هیجان نیارند و به طغیان واندارند. ( قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا أَنْتَ فِی خُشُونَةِ عَیْشِکَ وَ جُشُوبَةِ مَأْکَلِکَ قَالَ وَیْحَکَ إِنِّی لَسْتُ کَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْحَقِّ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ انْتَهَى‏ ... نهج البلاغه خطبه 209

    16- نکته هایی که از این حطبه در بافت می کنیم جلسه حضوری او با حضرت جالب است مسالی مطرح حصورا مورد توجه طرفین وتاثیر عملی ملاقات شوند وملاقات کننده دارد ودرسهایی که ازاین خطبه دریافت می کنیم

    1- درسهای میانه روی از خطبه 209 نهج البلاغه  از سخنان آن حضرت است  : چون خانه او را وسیع دید فرمود: با این خانه وسیع در دنیا چه مى کنى و حال آنکه در آخرت به خانه گسترده محتاج ترى آرى اگر بخواهى به وسیله این خانه به منزل وسیع آخرت برسى در این خانه میهمانى کن، صله رحم به جاى آور، و حقوقى را که خداوند بر عهده ات گذاشته در جاى خود پرداخت کن، در این صورت به سبب این خانه به آخرت دست یافته اى.

    2- علاء عرضه داشت: یا امیر المؤمنین، از برادرم عاصم بن زیاد به تو شکایت دارم. فرمود: چه شکایتى عرضه داشت: لباسى کهنه پوشیده و دل از دنیا بریده. حضرت فرمود: او را نزد من حاضر کنید. وقتى آمد، فرمود: اى دشمنک جان خویش، شیطان پلید تو را به بیراهه کشیده، آیا به زن و فرزند خود رحم نکردى گمان مى کنى خداوند چیزهاى پاکیزه را بر تو حلال کرده آن گاه از اینکه از آنها بهره مند شوى ناراضى است تو نزد خداوند بى مقدارتر از آنى که با تو این گونه رفتار نماید.

    17- عدم  اسراف بلکه میانه روی دربخش اوّل: تذکّر بیدار کننده اى است که امام به علاء بن زیاد یا ربیع بن زیاد داد.
     

    18- عدم  تفریط  بلکه میانه روی بخش دوم: اندرز و نصیحتى است پرمعنا که براى برادر او؛ یعنى عاصم بن زیاد بیان فرمود که درست در نقطه مقابل علاء بن زیاد زندگى مى کرد و زندگى مرتاضانه اى داشت.

    19- خدا بر پیشوایان دادگر واجب فرموده - بخش سوم ( ازاینجا قسمتی برداشتهای ازاستاد انصاریان آورده شد )

    در ادامه این سخن مى خوانیم که عاصم براى توجیه رفتار خود عرض کرد: «اى امیرمؤمنان(علیه السلام )تو خود با این لباس خشن و آن غذاى ناگوار به سر مى برى در حالى که پیشوا و امام ما هستى و بر ما لازم است به تو اقتدا کنیم»; (قال: یا أَمیرالمؤمنین، هذا أَنْتَ فی خُشُونَةِ مَلْبَسِکَ و جُشُوبَةِ(10) مأکَلِکَ!).

    20- امام(علیه السلام) پاسخ روشنى به او داد، فرمود: «واى بر تو، من مانند تو نیستم (و وظیفه اى غیر از تو دارم، زیرا) خداوند بر پیشوایان حق و عدالت واجب کرده که بر خود سخت بگیرند و همچون افراد ضعیف مردم زندگى کنند تا فقر، آنها را به طغیان و سرکشى (در برابر فرمان خدا) وادار نکند»; (قال: وَیْحَکَ، إِنِّی لَسْتُ کَأَنْتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، کَیْلاَ یَتَبَیَّغَ(11) بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ!).

    21- بر اساس  نه افراط و نه تفریط (وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً) منطق افراد عادى، در بهره گیرى از مواهب حیات به صورت معتدل و دور از اسراف و تبذیر آزادند; ولى پیشوایان و امراى اسلام باید به زندگانى ساده، همچون زندگانى ضعفاى اجتماع روى آورند تا مایه آرامش و تسکین براى قشرهاى محروم گردد و در فشار غم و اندوه به سر نبرند و سر به طغیان بر نیاورند.

    در روایتى که ابن ابى الحدید در شرح این خطبه آورده چنین آمده است که امام(علیه السلام) آیات متعددى از قرآن را در زمینه مباح بودن بهره گیرى از طیّبات بر عاصم خواند که نشان مى دهد مرحوم سیّد رضى سخنان امام را به صورت گزینشى نقل کرده است و در پایان آن چنین مى گوید: سخنان امام در عاصم مؤثّر افتاد، برخاست آن عباى خشن را از تن درآورد و لباس مناسبى به تن کرد و برنامه سابق را تغییر داد.

    22- مطلب این خانه وسیع براى چیست؟ این کلام پرمحتوا گرچه در یک قضیّه شخصیّه وارد شده و مخاطب آن دو نفر از اصحاب آن حضرتند; ولى در واقع اصلى کلّى و برنامه اى عمومى را در مورد رعایت اعتدال در بهره گیرى از مواهب زندگى، بازگو مى کند و مخاطبان واقعى آن همه مسلمانها در سراسر تاریخند. امام هنگامى که خانه وسیع و گسترده علاء بن زیاد حارثى که طبعاً به وسایل خوبى نیز مجهز بود، مشاهده مى کند او را نخست سرزنش کرده و سپس نصیحتى آمیخته با محبّت به او ارائه مى دهد و مى فرماید: «با این خانه وسیع در این دنیا، چه مى خواهى بکنى و آن را براى چه مى خواهى، در حالى که در آخرت به آن نیازمندترى»; (مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنْیَا، وَ أَنْتَ إِلَیْهَا فِی الاْخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ؟).

    عادت مردم بر این است که وقتى به عیادت بیمار مى روند چیزى مى گویند که خشنود و خوشحال شود; ولى یک معلّم آسمانى همچون على(علیه السلام) هنگامى که یار خود را در بستر بیمارى مى بیند همان بیمارى که گاه بازگشتى در آن نیست باید او را بیدار کند و متوجّه سرنوشت خویش سازد و صراط مستقیم سعادت را به او ارائه دهد و داروى تلخ نصیحت آمیخته با سرزنش را در کام او فرو ریزد تا بهبودى واقعى حاصل کند.

    آنگاه راه استفاده از این ثروت عظیم را براى نیل به سعادت آخرت به او نشان مى دهد و مى فرماید: «آرى! اگر بخواهى مى توانى به وسیله آن به آخرت برسى (و سعادتمند شوى) به این گونه که از میهمانان در آن پذیرایى کنى و صله رحم در آن بجا آورى و حقوق شرعى و الهى آن را بپردازى; اگر چنین کنى به وسیله این خانه به خانه آخرت نائل شده اى»; (وَ بَلَى إنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ: تَقْرِی(2) فِیهَا الضَّیْفَ، وَ تَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ، وَ تُطْلِعُ(3) مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإِذَا أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ).

    23- امام(علیه السلام) با این بیان به این واقعیت اشاره مى فرماید که مال و ثروت امر نکوهیده و ضدّ ارزش نیست; بلکه مهم آن است که در چه راهى مصرف شود. هرگاه به تکاثر و تفاخر یا انحصار به شخص بینجامد مذموم است; ولى اگر بخش مهمى از آن در اختیار نیازمندان و دوستان و بستگان قرار گیرد، سرمایه آخرت محسوب مى شود. به همین دلیل از مال در قرآن مجید به عنوان «خیر» یاد شده آنجا که مى فرماید: «(إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ); اگر خیرى (مالى) از خود به یادگار بگذارد وصیت براى پدر و مادر و نزدیکان کند».(4) در حدیثى مى خوانیم که شخصى در خدمت امام صادق(علیه السلام) از اغنیا و ثروتمندان نکوهش کرد و به آنها بد گفت; امام فرمود: «أُسْکُتْ فَإِنَّ الْغَنی إذا کانَ وَصُولا لِرَحِمِهِ، بارّاً بِإخْوانِهِ أضْعَفَ اللهُ تَعالى لَهُ الاَْجْرَ ضِعْفَیْنِ لاِنَّ اللهَ تَعالى یَقُولُ: وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أوْلادُکُمْ بِالّتی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفى إلاّ مَنْ اَمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءَ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ; ساکت باش! شخص غنى هرگاه صله رحم بجا آورد و نسبت به برادران دینى خود نیکوکار باشد، خداوند پاداش او را دو برابر مى کند، زیرا مى فرماید: اموال شما و اولادتان، چنان نیست که شما را به خداوند نزدیک کند، مگر کسى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد، آنها در برابر اعمالشان پاداش مضاعف دارند و در غرفه هاى بهشتى در امنیّت به سر مى برند».(5)

    بنابراین، مال مى تواند بهترین وسیله سعادت گردد، هرگاه به درستى از آن بهره گیرى شود و مى تواند وسیله بدبختى انسان باشد، هرگاه با بخل و اسراف و انحصارطلبى همراه گردد.

    نکته:   خانه هاى وسیع در روایات اسلامى:  از روایات متعدّدى استفاده مى شود که یکى از نشانه هاى سعادت انسان داشتن خانه وسیع است; پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى فرمود: «مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ، المَسْکَنُ الْواسِعُ».(6)

    در همان باب از کتاب کافى هفت حدیث دیگر به همین مضمون یا قریب به آن از معصومان(علیهم السلام) نقل شده است و مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار جلد 73 احادیث فراوانى در این زمینه دارد. از جمله در حدیثى از امام ابوالحسن على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم که براى یکى از دوستانش خانه اى خرید، و به او فرمود: این منزل تو بسیار کوچک است، برخیز و به این منزل جدید نقل مکان کن، آن مرد گفت: این خانه را پدرم ساخته (و من از او پیروى مى کنم); امام(علیه السلام) فرمود: اگر پدرت نادان و بى خرد بوده، تو هم باید مثل او باشى!

    بدیهى است هرگز مفهوم این روایات این نیست که انسان، خطّ اعتدال را رها کرده و به اسراف روى آورد، بلکه اشاره به این است که نباید مانند افراد تنبل و بى همّت در جایى که امکانات فراهم است به خانه هاى تنگ و تاریک و کوچک که روح انسان را آزار مى دهد، قناعت کرد.

    اضافه بر این، خانه هاى تنگ و کوچک، بهانه خوبى براى ترک صله رحم و دعوت نکردن از مهمان است. مى گویند که اگر ما به خانه ارحام برویم آنها نیز به خانه ما مى آیند و ما جا نداریم و به همین دلیل از پذیرایى مهمان که مایه خیر و برکت است خوددارى مى کنند، و یکى از علل رواج فرهنگ خانه هاى بسیار کوچک در عصر ما علاوه بر مشکلات مالى، سلطه فرهنگ خالى از عواطف انسانى غربیهاست، که نه صله رحم مى شناسند و نه پذیرایى از مهمان.

    ****

    24- نکوهش از دنیاگریزى:

    در بخش دوم این کلام مى خوانیم هنگامى که امیرمؤمنان على(علیه السلام) اندرزهاى بالا را به علاء بن زیاد داد علاء توجّه امام را به وضع برادر خود که در مسیرى بر ضدّ او گام بر مى داشت جلب کرد: «علاء به آن حضرت عرض کرد: اى امیرمؤمنان از برادرم عاصم بن زیاد نزد تو شکایت مى آورم. امام(علیه السلام) فرمود: مگر چه کرده؟ عرض کرد عبایى پوشیده و از دنیا کناره گیرى کرده است، امام(علیه السلام) فرمود: او را نزد من حاضر کنید»; (فقال له العلاء: یا أَمیرالمؤمنین، أشکو إِلیک أَخی عاصمَ بنَ زیاد. قال: و ما له؟ قال: لبِس الْعَبآءَة َ و تَخَلَّى عن الدنیا.قال:عَلَیَّ به).

    هنگامى که عاصم بن زیاد نزد امام(علیه السلام) آمد امام به او فرمود: اى دشمن حقیر خویشتن، شیطان تو را (فریب داده و در بیابان زندگى) سرگردان ساخته (اگر بر خود رحم نمى کنى) چرا به خانواده و فرزندانت رحم نکردى؟»; (فَلَمَّا جَآءَ قال: یَا عُدَیَّ نَفْسِهِ! لَقَدِ اسْتَهَامَ(8) بِکَ الْخَبِیثُ! أَمَا رَحِمْتَ أَهْلَکَ وَ وَلَدَکَ!).

    «عدّى» تصغیر «عدوّ» به معناى دشمن کوچک است. امام(علیه السلام) مى خواهد به این وسیله هم او را که از مسیر اعتدال خارج شده، تحقیر کند و هم کارش را عداوتى نسبت به خود بشمارد و به دنبال آن این نکته را یادآور مى شود که اعمال تو افزون بر هواى نفس، از وسوسه هاى شیطان سرچشمه مى گیرد و سرانجامش نوعى از خود بیگانگى و سرگردانى در زندگى است.

    ایراد دیگرى که امام(علیه السلام) به او مى کند این است که تو علاوه بر ظلم بر خویش، به زن و فرزندت ستم مى کنى بى آنکه دلیلى بر این کار داشته باشى.

    این توبیخها و سرزنشهاى مکرّر، به سبب این است که اسلام، رهبانیت و ترک دنیا را به این شکل براى پرداختن به عبادت، هرگز توصیه نمى کند و آن را انحراف از مسیر حق مى شمرد، همان گونه که شرح آن در ادامه این بحث خواهد آمد.

    سپس در ادامه این سخن مى فرماید: «تو گمان مى کنى خداوند طیّبات را بر تو حلال کرده ولى دوست ندارد که از آنها بهره ببرى؟! تو در پیشگاه خدا بى ارزش تر از آن هستى که این گونه با تو رفتار کند»; (أَتَرَى اللّهَ أَحَلَّ لَکَ الطَّیِّبَاتِ، وَ هُوَ یَکْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا! أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللّهِ مِنْ ذلِکَ!).

    این سخن در واقع اشاره به دلیل لطیفى است و آن اینکه برنامه اى که در پیش گرفته اى به گمان این بوده که مطابق دستور خداست، در حالى که قرآن با صراحت طیّبات و غذاها و لباسهاى پاکیزه را بر همگان حلال شمرده، در آنجا که مى فرماید: «(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِى الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ); بگو چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و (همچنین) روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است، بگو اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده اند و در قیامت خالص براى مؤمنان خواهد بود».(9) ***

    25- نکته ها:1. افراط و تفریط در همه چیز نکوهیده است: نه افراط و نه تفریط (وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً)

    همان گونه که قرآن مجید مى گوید: (وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً)(13) امت اسلامى، امتى است معتدل و پیروان راستین اسلام و قرآن از افراطها و تفریطها دورند; ولى متأسّفانه بعضى از افراد نادان یا مغرض و مخالف اسلام به سراغ افراط و تفریطها مى روند و گاه مى کوشند به آن صبغه اسلامى بدهند.

    بعضى به عنوان اینکه اسلام استفاده از طیبات را مباح شمرده، به زندگى تجمّلى روى مى آورند و گاه به زندگى سلیمان و جلال و جاه و حشمت او که در قرآن آمده استدلال مى کنند.

    گروه دیگر راه تفریط را پیش گرفته، درها را به روى خود بسته، به گوشه گیرى و انزواطلبى و تحریم حلال خدا بر خود روى مى آورند و هر دو گروه از صراط مستقیم اسلام دورند; قرآن مجید مى گوید که عالمان بنى اسرائیل به قارون چنین گفته اند: «(وَابْتَغِ فِیمَآ آتَاکَ اللهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَآ أَحْسَنَ اللهُ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الاَْرْضِ); بر آنچه خدا به تو داده سراى آخرت را بطلب و بهره ات را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش».(14)

    به یقین اگر قارون و قارونها این دستورات چهارگانه را به کار مى بستند و بهره خویش را از دنیا فراموش نمى کردند و مواهب مادى را وسیله نیل به سعادت آخرت قرار مى دادند و به جاى فساد در زمین به کمک مستضعفان بر مى خاستند، هرگز مشمول غضب الهى نمى شدند.

    در حدیث معروفى از امام باقر(علیه السلام) آمده است: «لَیْسَ مِنّا مَنْ تَرَکَ دُنْیاهُ لاِخِرَتِهِ وَ لا آخِرَتَهُ لِدُنْیاهُ; کسى که دنیاى خود را به جهت آخرت از دست دهد از ما نیست. همچنین کسى که آخرت خود را براى دنیا از دست دهد».(15)

    2.  جای جای بعضی شهرها صوفی گری وخانقا - داستان صوفى گرى و پیامدهاى آن ازموانع رشد بصیرت است: نه افراط و نه تفریطها (وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً)

    از هزاران سال قبل در یونان و هندوستان افرادى معتقد بودند با ریاضت و سخت گرفتن بر خویشتن در لذّات و مأکول و مشروب و ملبوس، مى توان به کارهاى مهم و خارق العاده اى دست زد و یا به مقامات معنوى رسید، زیرا ترک لذّات را سبب قوّت و قدرت نفس مى دانستند.

    هنگامى که اسلام گسترش یافت این افکار از کشورهاى دیگر به محیط اسلام نفوذ کرد و جمعى آن را با زهد اسلامى و پاره اى از تعلیمات اسلام آمیختند و افکارانحرافى و التقاطى دیگرى را برآن افزودند که «صوفیگرى» نتیجه نهایى آن بود.

    به هر حال این گروه پیشوایانى براى خود به نام قطب و پیر و مرشد و امثال آن برگزیدند و براى آنها کراماتى قائل شدند و بر اثر اختلافات داخلى و هواپرستى سران، به شعبه هاى بسیار زیادى تقسیم شدند و هر یک براى خود، آداب و رسومى داشتند. آنها با احکام دین که با نام شریعت مى نامند به عنوان احکامى که قابل توجیه و تغییر و دگرگونى است نگاه مى کنند و اساس را سیر باطنى مى پندارند که آن را طریقت مى نامند. به همین دلیل بسیارى از گناهان را مرتکب مى شوند و به پیروان خود چراغ سبز براى درهم شکستن چارچوبهاى احکام شرعى نشان مى دهند و به تعبیر دیگر: شریعت را پوست و طریقت را مغز و حقیقت را «مغز مغز» مى پندارند.

    به همین دلیل بسیارى از رجال فاسد و مفسد، افراد بى بند و بار را دور خود جمع کردند و مجالس رقص و سماع و استعمال موادّ مخدر فراهم ساختند و از نظر اعتقادى اصرار زیادى بر «وحدت وجود» به معناى «وحدت موجود» دارند و بسیارى از سران آنها گهگاه ادّعاى اتحاد وجودشان را با خدا با صراحت اظهار مى دارند که این سخنان نامأنوس را «شطحیّات» مى نامند.

    26- در حدیثى مى خوانیم که یکى از اصحاب به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: گروهى به نام صوفیّه در زمان ما ظاهر شده اند، درباره آنها چه مى گویید؟ فرمود: «إنَّهُمْ أعْدائُنا فَمَنْ مالَ إِلَیْهِمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ یَحْشُرُ مَعَهُمْ وَ سَیَکُونُ أقْوامٌ یَدّعُونَ حُبَّنا وَ یَمیلُونَ إِلَیْهِمْ وَ یَتَشَبَّهُونَ بِهِمْ وَ یُلَقّبُونَ أَنْفُسَهُمْ بِلَقَبِهِمْ وَ یُأَوَّلُونَ أقْوالَهُمْ ألا فَمَنْ مالَ إِلَیْهِمْ فَلَیْسَ مِنّا وَ إِنّا مِنْهُ بَراءُ وَ مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ رَدَّ عَلَیْهِمْ کانَ کَمَنْ جاهَدَ الْکُفّارَ بَیْنَ یَدَىْ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله); آنها دشمنان ما هستند هر کس متمایل به آنها شود از آنهاست و با آنها محشور مى شود و در آینده اقوامى مى آیند که ادّعاى محبّت ما را مى کنند; ولى تمایل به آنها دارند و خود را شبیه آنها مى سازند و القاب آنها را بر خود مى نهند و سخنان (نادرست) آنها را توجیه مى کنند. آگاه باشید هر کس تمایل به آنها پیدا کند از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنها را انکار کند و رد نماید، مانند کسى است که در پیش روى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با کفار پیکار کرده باشد».(16که ازموانع رشد بصیرت می باشد: نه افراط و نه تفریطها (وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً))

    دو نفر از یاران معروف امام على بن موسى الرضا(علیه السلام ) به نام بزنطى و اسماعیل بن بزیع از آن حضرت چنین نقل کرده اند که فرمود: «مَنْ ذَکَرَ عِنْدَهُ الصُّوفِیَّةُ وَ لَمْ یُنْکِرْهُمْ بِلِسانِهِ وَ قَلْبِهِ فَلَیْسَ مِنّا وَ مَنْ أَنْکَرَهُمْ فَکَأَنَّما جاهَدَ الْکُفّارَ بَیْنَ یَدَىْ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله); کسى که نام صوفیه نزد او برده شود و آنها را با زبان و قلبش انکار نکند از ما نیست و کسى که آنها را انکار کند، مانند کسى است که با کفّار پیش روى رسول الله(صلى الله علیه وآله) جهاد کند».(17) عموم فِرَق صوفیه هم در مسائل عقیدتى و هم در مسائل فقهى و اخلاقى داراى انحرافاتى هستند  ( تا اینجا قسمتی از برداشتهای استاد انصاریان آورده شد ) برای تفصیل به کناب منابع این مطلب رجوع شود *****

    واما واقفیه  ازموانع رشد بصیرت می باشد: نه افراط و نه تفریطها (وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً)) اما  - واقفیّه - نام فرقه‌ای از شیعیان بوده که در امامت امام موسی کاظم (علیه السلام) متوقف شدند و امامت حضرت علی بن موسی‌الرضا (علیه السلام) را انکار کردند. ماجرا از آن قرار بود بنیان‌گذاران واقفیه سه نفر به نام‌های علی‌بن‌ابی‌حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی از وکلای امام کاظم (علیه السلام) بودند و اموال فراوانی که مربوط به آن حضرت بود را در اختیار داشتند. آنان به جهت تصاحب این اموال ادعا کردند که موسی بن جعفر(علیه السلام) زنده و غایب است. چراکه در صورت اقرار به امامت حضرت رضا (علیه السلام) ناچار بودند آن اموال را تحویل ایشان دهند. ازاین‌روی نه‌تنها اموال را غصب کردند بلکه از این امکانات جهت فریب دادن شیعیان دیگر استفاده کردند جمله «أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللّهِ مِنْ ذلِکَ!» ممکن است اشاره به این باشد که این گونه افراد ـ که وضع خاصى به خود مى گیرند و از جامعه مسلمین جدا مى شوند ـ امتیاز فوق العاده اى براى خویش قائلند و گمان مى کنند گوشه گیرى و ریاضت سبب برترى آنان بر سایر مردم است و گویى خداوند دستورات ویژه اى به آنها داده است. امام (علیه السلام) مى فرماید: تو کمتر و کوچک تر از آنى که خدا دستور خاصى براى تو صادر کرده باشد، تو را از مواهب حیات منع کند و براى دیگران حلال بشمارد.  .

     به‌نظر می‌رسد، حب دنیا این یاران مورد وثوق اهل‌بیت را به ورطه خیانت و ضلالت کشاند و هرچند اثری از این فرقه در تاریخ به‌جای نماند، اما تکرار تاریخ بار دیگر در ادوار دیگر، یادآور ماجرای واقفیون است. مشابه چنین ماجرایی را در انقلاب اسلامی نیز می‌توان مشاهده کرد که در ادامه جزئیات این تشابه بر مخاطبان محترم روشن‌تر خواهد شد.

    واگرایی پس از امام در واپسین روزهای عمر امام راحل (ره) یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های ایشان حفظ و حراست از انقلاب و جلوگیری از نفوذ دشمن و نامحرمان به داخل نظام بود. این جمله از بیانات امام (ره) در این خصوص شنیدنی است که فرمودند:«تا من هستم، نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال‌ها بیفتد. تا من هستم، نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بی‌پناه را از بین برند. تا من هستم، از اصول نه شرقی نه غربی عـدول نخواهم کرد. تـا من هستم، دست ایـادی آمریکا و شوروی را در تمـامی زمینه‌ها کوتـاه می‌کنم و اطمینان کامل دارم که تمامی مردم در اصول همچون گذشته، پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی خود هستند.»[1]

    از سویی ایشان به عمق راهبرد «استحاله از درون» (امام که برود انقلاب هم تمام رهبری دیگر نمی خواهد) دشمن نیز پی برده بودند و در آن سال‌ها بدان هشدار می‌دادند:«حریف‌های ما که کارکشته و کارکرده و مطالعه کرده هستند، این‌ها مطالعه کرده‌اند که... یک ملت را نمی‌شود مهار کرد باید چه بکنند؟ تا این‌که انقلاب را نگذارند به ثمر برسد. باید خود انقلاب را از باطن داخل خودش فاسد کنند. فعالیت الآن این است که می‌خواهند که این انقلاب را در خودش ایجاد نفاق و اختلاف کنند.

    در جمع بندی  بیان مطلب استاد سالک وتوصیات استاد انصاریان چکیده خطبه 209 بحث میانه روی در چند جمله 1-- درسهای میانه روی .نه اسراف ونه  تبذیر بلکه میانه روی دربخش اوّل: تذکّر بیدار کننده اى است که امام به علاء بن زیاد یا ربیع بن زیاد داد.

    2- بخش دوم: اندرز و نصیحتى است پرمعنا که براى برادر او؛ یعنى عاصم بن زیاد بیان فرمود که درست در نقطه مقابل علاء بن زیاد زندگى مى کرد و زندگى مرتاضانه اى داشت حضرت نهی فرمودند.

    3- بخش سوم: پاسخ به سؤالى است که عاصم بن زیاد از حضرت درباره طرز زندگى امام عرضه داشت خدا برپیشوایان دادگر واجب فرموده –برابر سطح پایین مردم زندگی کنند .دروضع زندگی مقام معظم رهبری دولت مردان ما باید برنامه ریزی کنند..   

    خلاصه: در رشد بصیرت است: نه افراط و نه تفریطها (وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً))؟ این کلام پرمحتوا گرچه در یک قضیّه شخصیّه وارد شده و مخاطب آن دو نفر از اصحاب آن حضرتند; ولى در واقع اصلى کلّى و برنامه اى عمومى را در مورد رعایت اعتدال در بهره گیرى از مواهب زندگى، بازگو مى کند و مخاطبان واقعى آن همه مسلمانها در سراسر تاریخند. 

    اللهم صل علی محمد وآل محمدو عجل فرجهم

    • حسین صفرزاده
    ۰۴
    اسفند

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    موانع بصیرت

    1. جلسه 53 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل ؛عالم نما ؛ گمراه کنندگان   بحث خصلت ها خصلت های زشت وناروا خطاء واشتباه – شنبه 28 بهمن 1402 مطابق 7شعبان 1445مدرسه صدر بازار ساعت هشت ونیم صبح حجره تفسیر قرآن ونهج البلاغه شنبه ها  استاد سالک زید عزه

    وموانع رشد بصیرت گرخواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت باش در قرآن ونهج البلاغه 

    1. المائدة : 100 قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون..
    2. 1- ملاک در ارزش‏ها، حقّ وباطل است، نه کثرت و قلّت. «وَ لَوْ أَعْجَبَکَ‏ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ‏»
    3. 2- «اکثریّت» و فراوانى، فریب دهنده است، مواظب باشیم. «أَعْجَبَکَ‏» (اکثریّت، نه نشانه‏ى حقّانیّت است و نه نشانه‏ى برترى)
    4. 3- منطقِ «خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو» قرآنى نیست. «وَ لَوْ أَعْجَبَکَ‏ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ‏»
    5. 4- بى‏تقوایى، نشانه‏ى بى‏خردى است. «فَاتَّقُوا اللَّهَ‏ یا أُولِی‏ الْأَلْبابِ»
    6. 5- شناخت پاک از ناپاک و تقوا داشتن وتسلیم موج و هیاهوى جمعیّت نشدن، تنها کار خردمندان است. «فَاتَّقُوا اللَّهَ‏ یا أُولِی‏ الْأَلْبابِ‏»
    7. 6- رستگارى علاوه بر عقل و خرد، به تقواى الهى نیاز دارد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ‏ یا أُولِی‏ الْأَلْبابِ‏ لَعَلَّکُمْ‏ تُفْلِحُونَ‏»
    8. 6. تقوا پیشگان. «فَاتَّقُوا اللَّهَ‏ یا أُولِی‏ الْأَلْبابِ‏ لَعَلَّکُمْ‏ تُفْلِحُونَ‏» اى خردمندان! تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید.
    9. اکثریت دلیل پاکی نیست.چه بسا جامعه فاسد مانع رشد بصیرت است.
    10. قبل ازاین آیات ) المائدة : 91 إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون

    نشانه این است  که اکثر جا‏معه در این مقوله بوده وبه این سمت گرایش داشته.1- هر کس که عامل کینه و عداوت در میان مردم شود، مانند شیطان است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ‏ ...2- تحریکات شیطان دائمى است. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ‏»3- جامعه‏اى که در آن عداوت باشد، شیطانى است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ‏ أَنْ‏ یُوقِعَ‏ بَیْنَکُمُ‏ الْعَداوَةَ ...4- از الفت و وحدت پاسدارى کنیم و با هر آن چه آنها را از بین مى‏برد، مبارزه کنیم. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ‏ أَنْ‏ یُوقِعَ‏ بَیْنَکُمُ‏ الْعَداوَةَ»5- الفت و مهربانى بین اهل ایمان، مورد عنایت خاص خداوند است. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ‏ أَنْ‏ یُوقِعَ‏ بَیْنَکُمُ‏ الْعَداوَةَ»

    1. 6- قمار و شراب، ابزار کار شیطان براى ایجاد کینه و دشمنى است. إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ‏ ... فِی‏ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ
    2. 7- نماز برترین سمبل یاد خداست. (با این‏که نماز ذکر خداست، نام آن جداگانه آمده است) «عَنْ‏ ذِکْرِ اللَّهِ‏ وَ عَنِ‏ الصَّلاةِ»
    3. 8- بیان فلسفه‏ى احکام، یکى از عوامل تأثیر کلام در دیگران است. الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ ... فَهَلْ‏ أَنْتُمْ‏ مُنْتَهُونَ
    4. 9- با تمام عواملى که باعث ایجاد کینه و دشمنى مى‏شود، باید مبارزه کرد. یُرِیدُ الشَّیْطانُ‏ أَنْ‏ یُوقِعَ‏ بَیْنَکُمُ‏ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ ... فَهَلْ‏ أَنْتُمْ‏ مُنْتَهُونَ‏
    5. 10- در صدر اسلام برخى از مسلمانان، على رغم تحریم شراب و قمار، باز بدان مشغول بودند، مورد توبیخ خداوند قرار گرفتند. «فَهَلْ‏ أَنْتُمْ‏ مُنْتَهُونَ‏»
    6. قد: شیطان، تفرقه، قمار و شراب. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ‏ أَنْ‏ یُوقِعَ‏ بَیْنَکُمُ‏ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی‏ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ‏ عَنْ‏ ذِکْرِ اللَّهِ‏»
    7. گاهى از طریق دشمنى و کینه است. «یُوقِعَ‏ بَیْنَکُمُ‏ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ»
    8. 9. دلیل تحریم شراب و قمار، بازماندن از راه خداست. «یَصُدَّکُمْ‏ عَنْ‏ ذِکْرِ اللَّهِ‏ وَ عَنِ‏ الصَّلاةِ»
    9. شراب و قمار نیز مانع یاد خداست. «یَصُدَّکُمْ‏ عَنْ‏ ذِکْرِ اللَّهِ‏».
    10. اگر اکثر مردم آلوده بوده اند که انواع .تخلفات ونادرستی ها مانع رشد بصیرت است. ما اجازه نداریم درهر تجمعی را تاید وحضور پیدا کنیم .
    11. 3- خداوند یک اصل کلی وقاعده اصلی دارد.در یک جمله کوتاه قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ. . یک اصل ویک قاعده کلی
    12. 4- . خیال می کنند اضافه شدن پلیدی ها رتبه ودرجه وملاک انسانیت است آنهایی که کثرت را ملاک قرار می دهند وناپاکی ها را در کنار پاکی ها قرار می دهند ضد من الحق وضد من الباطل در ردیف ضد اسلام وضد دیند!!!
    13. 5- انبوح و کثرت جمعیت ملاک نیست : 4- دورى از همرنگى با جمعیت فاسق‏ ببینید یک جاهایى باید ... همه گفتند: یزید! امام حسین فرمود: من زیر سم اسب مى‏روم، زیر بار یزید نمى‏روم. همه بت‏پرست بودند. یک تنه بت‏ها را شکست. فضاى شهر غیر خداپرست بود. یوسف یک تنه همه‏ى شهر را عوض کرد. همه‏ى مردم جاوید شاه مى‏گفتند، از شاه مى‏ترسیدند. از آمریکا مى‏ترسیدند. امام خمینى آمد همه را به هم ریخت. یک جاهایى باید انسان تنهایى بایستد. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام/ 91) چه آیه‏ى قشنگى است. «قُلِ اللَّهُ» بگو خدا «ثُمَّ ذَرْهُمْ» باقى را دور بریز. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» بگو خدا و باقى را دور بریز. یک جاهایى باید انسان خط شکن باشد. نشکن باشد. هیچ فضایى در او اثر نکند. امروز فضای مجازی کارش یزیدی است کارش فرعونی است کارش استعماری است.
    14. 6- اکثر کمی ملاک نیست برای اسلام ودین ومکتب اکثر کیفی ملاک است خطبه 209 نهج البلاغه این مطلب را تبین می کند جمعیت را تقسیم می کند بر کمی وکیفی فرمودند : ِ قَالَ مَا کُنْتَ‏ تَصْنَعُ‏ بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنْیَا أَمَا أَنْتَ إِلَیْهَا فِی الْآخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ ... على علیه السّلام در بصره که داخل شد بر علاء بن زیاد حارثى براى عیادت او از اصحاب على علیه السّلام بود چون منزل وسیع علاء را دید فرمود: این خانه باین وسعت براى چیست در این دنیا و تو بخانه وسیع در آخرت نیازمندتر هستى بله اگر بخواهى میتوانى همین خانه را وسیله تامین آخرت قرار دهى که اینجا محل پذیرائى مهمانان و واردین و ارحام و خویشان باشد در این جا خط اصلی ولایت فقیه است!!!
    15. 7- برداشت از گفتار امیر المومنین اشاره بر واقعیتی مورد توجه است که مجمع نا پاکان موجب اصلاح جامعه نیست این جمعیت دنبال شیطنت وشیطان بزرگ هستند شبکه های  اجتماعی منحرفی دارند با شبکه های مجازی فضای از بین بردن ایمان واعتقادات ومسایل دینی را دارند که پیامبر اکرم فرموده اند ودر قرآن اکثر از ده مورد می فرماید ِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون ؛ َّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُون‏ ؛ َ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون‏ ؛ ّ
    16. 8- مواردی است که باعث رشد می باشد مولانا می فرماید   در زمین مردمان خانه مکن ** کار خود کن کار بیگانه مکن‏ ....  کیست بیگانه تن خاکی تو ** کز بر ای اوست غمناکی تو .... تا تو تن را چرب و شیرین می‏دهی ** جوهر خود را نبینی فربهی‏ ....  گر میان مشک تن را جا شود ** روز مردن گند او پیدا شود...که بصیرت وآگاهی وعقبی طلبی را می رساند.
    17. 9- هم رنگ جامعه دنیا طلب یک آسیب اجتماع را در پی دارد. که یک بیماری اجتماعی منهای خداست باید درمان شود ولازمه درمان این دنیا طلبان جلوگیری از فسق وفجور است. افرادی مجبورند وافرادی هستند که رقبت دارند.کمی آن مورد خسران است وکیفی آن بسیار زیباست وکیفی آن همراه عقل وتدبر واندیشه و آگاهی وبصیرت موجب رشد انسانی می گردد.وبدون  تدبرعقلی موجب خسران وپشیمانی است.
    18.  10- خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو: بدون سوال وبدون عقل بدون حل مسله است. قضیه ملا نصرالدین که با حرف جماعت عامه مردم نمیشود زندگی کرد. وتبعیات منفی می دهد ؛ در گودال است اگر عقب نرفتی می افتی بدون معیار حیثیت از بین میرود بصیرت کور می شود رشد انسانی از ملاک می افتد.در جهان هستی رشد انسانی ملاک است. فتبارک الله احسن الخالقین ملاک است.
    19. 11- هم رنگ جماعت شو: یک بده وبستون  ویک معامله است در این معامله چه کسی ضررکرده آن کسی که هم رنگ شده !!چرا جماعت نفع خودشان را میخواهند نه نفع دیگری را..
    20. 12- هم رنگ جماعت شو:جماعت را هدایت لازم است به 9 دلیل چو جماعت مجلس سلطنتی رضا خانی ومرحوم مدرس ره ..
    21. 13- هم رنگ جماعت شو: سه سطوح دارد مولی ما امیر المومنین علی علیه السلام  در سه خطبه بیان می کند که در بحث خواهد آمد ان شا الله ..
    22. 14- هم رنگ جماعت شو: در موردی که اگر بهره مادی داشته باشد واز این گروه بهره مند بوده گوید اگر نروم بهره ام قط میشود یا مجازات میشوم برای این میروم که مجازات نشوم!!! این می شود دین فروشی !!!
    23. 15- هم رنگ جماعت شو: در موردی است که اطاعت دستور می دهد اگر اطاعت نکند شغلش را از دست می دهد تبعیت می کند اطاعت شخصی می کند ترس از شغل آبرو ورشکسته می شود..    
    24. 16- هم رنگ جماعت شو: در موردی است 1بحث پذیرش است قبول می کند 2هم عقیده است.ونقطه نظر را قبول دارد 3دنبال میرود ..
    25.  ‏جمع بندی مطلب مورد توجه در مورد های فوق چه اجبار چه ترس وچه عفیده عدم بصیرت وآگاهی را در پی دارد و ازموانع رشد بصیرت  است.
    26. موارد و مواضع ونشانه های هم رنگ جماعت: 1ریا کاری وطمع 2 منفعت طلبی 3هدف مادی گرایی پول ومقام 4خوش بینی افراطی دلیل هم نمی خواهد  تقید وتحلیل ندارد !!5- محتاط وترسو 6جمع گرایی برایش مهم است 7پایین بودن عزت نفس که عامل سقوط است.8گره اندیشه ای خود خواهی وشاورهم فی الامر ندارد.9افکار کودکانه عروسک بازی مردم 10تقلید کورکورانه 11وابستگی وعدم استقلال 12ضعف وعدم خود باوری 13دروغ باوری
    27. علل وعوامل هم رنگ جماعت شدن: 1حب جاه ومقام واحترام 2اولویت امور مادی یک ماه سور می دهد کارت می دهد!!3ترس ازبرکنارشدن ورسوا شدن 4عوام فریبی وسطحی نگرد 5نداشتن بینش عقلایی ومنطقی در غلبه عرف وشرع وقانون 6 عدم مطابعت از دین ومذهب 7از بین رفتن وکم رنگ شدن بین خوبی وبدی وپاکی وپلیدی 8 عدم تشخیص طیب وخبیث
    28. عوارض ومشکلات هم رنگ جماعت شدن:1استداد فهم و اندیشه در روایت امام حسن عسگری علیه السلام میفرمایند قدرت تغکر ندارد از عوارض ومشکلات همراه شدن در جماعت است 2 از بین رفتن خوب وبدی 3نداشتن اطلاعات عمومی وشناخت دانش مردم مشاوره نمی کند زمین گیر می شود 4از بین رفتن قاطعیت ها وابتکارات تنبل پای درخت زردالو دهان باز کند یک زردآلو رسیده به دهانش بیفتد ؛ سر سفره آماده غذا 5 سلب آزادی واختیارات هر جا که جماعت برود میرود حکمت 147نهج البلاغه عالم ربانی ان شا الله خواهد آمد 6 از بین رفتن آرامش روحی وروانی 7به خطر افتادن صلاح دنیا وآخرتی 8نداشتن قضاوت ودادگری ..خطبه نهج البلاغه بیماری های اجتماعی را بیان می کندو راه های معالجه را می فرماید ...
    29. راه های علاج عوارض ومشکلات هم رنگ جماعت شدن: 1بکارگیری نصایح قرآن بصیرت ودانش وتدبر وتامل را به همراه دارد 2تبین معیارهای عقلایی در رفتارهای اجتماعی 3انتخاب اصلح در قانون اساسی 4نماینده مردم باید سد شکن معظلات اجتماعی باشد.5نماینده مردم برای رفع مشکلات جامعه طرح وبرنامه داشته باشد 6تقویت دینی وتقوای خود سازی پردازش های دینی وانسانی وترویج اخلاق واخلاص داشته باشد7ابتکار وخلاقیت وبهره گیریتصمیم درست 8پرهیر از غیر واقع بینی کند 8نهادینه کرد روش های اجتماعی دین ودیانت 9معیار های دین در دنیا وآخرت را ملاک داشته باشد 10هم چو مرحوم سید شهید مدرس ره برای احقاق کلمه حق در پیشگاه خداوند متعال قد علم کند.
    30. در پایان بیان حضرت امام خمینی ره را درعدم بصیرت جماعت مجلس زمان رضاشاه و مرحوم سید شهید مدرس ره آمده : *وقتی روسیه در یک قضیه‌ای(که الان یادم نیست) اولتیماتوم داد به ایران و آوردند به مجلس و قوای نظامیش هم حرکت کرده بودند به طرف تهران یا قزوین که این را قبول کنند، مجلس (آنطور که حالا نقل می‌کنند) مجلس بهتشان زده بود که باید چه بکنند،‌ قوا، قوای شوروی است، مقاومت نمی‌توانیم بکنیم،‌ قبول این هم که خیانت است. آنجا نوشته است که یک روحانی با دست لرزان آمد و گفت حالا که ما باید از بین برویم چرا خودمان از بین ببریم؟ ما این را ردش می‌‌کنیم.، رد کرد، همه هم قبول کردند. آنها هم هیچ‌کاری نکردند.

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم    

    • حسین صفرزاده
    ۰۲
    بهمن
      1. بسم الله الرحمن الرحیم
      2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    شنبه 9 دی 1402برابر 7رجب المرجب موانع بصیرت

    1. جلسه 52 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل ؛عالم نما ؛ گمراه کنندگان   بحث خصلت ها خصلت های زشت وناروا خطاء واشتباه – شنبه 20 دی 1402 مطلبق 8 رجب 1445مدرسه صدر بازار ساعت هشت ونیم صبح حجره تفسیر قرآن ونهج البلاغه شنبه ها  استاد سالک زید عزه

    وموانع رشد بصیرت خطاء و اشتباه در قرآن ونهج البلاغه 

    1. هیچ‏کس ‏نتواند گناه دیگرى را به عهده گیرد.در قرآن  : وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (العنکبوت/ 12)

    منحرفان براى دعوت و تشویق دیگران به کار خلاف مى‏گویند: اگر این کار گناهى دارد به گردن ما. در حالى‏که هیچ‏کس نمى‏تواند گناه دیگرى را به عهده بگیرد. «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏ وَ ما هُمْ‏ بِحامِلِینَ‏»

    1. مى‏گویند: شما لااقل در عمل پیرو ما باشید. اتَّبِعُوا سَبیلَنا که اگر چنین نمودید، دیگرآزار و اذیّتى نمى‏شوید و ما تمام مسئولیّت ارتداد شما را بر عهده مى‏گیریم. «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏»

    دشمنان، از شما دست بر نمى‏دارند و اهداف خود را تبلیغ مى‏کنند. (مسلمانان هم گرفتار شکنجه و آزار جسمى کفّار بودند، «فِتْنَةَ النَّاسِ» و هم مورد تهاجم فرهنگى، تبلیغاتى و روانى آنان.) «وَ قالَ‏ الَّذِینَ‏ کَفَرُوا لِلَّذِینَ‏ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا» «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏»

    1. در جهان‏بینى اسلام، هیچ‏کس بار کسى را به دوش نمى‏کشد. «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏»* ولى در تفکّر دیگران چنین نیست. «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏» (هنوز کلیسا، گناهان دیگران را مى‏خرد!)

    وعده‏هاى کفّار و شیطان، تو خالى و بى‏اساس است. «وَ ما هُمْ‏ بِحامِلِینَ‏» (شیطان نیز به انسان دستور مى‏دهد کفر ورزد، ولى بعد از کفر ورزیدن، او را رها مى‏کند. «إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِنْکَ»)

    1. در قرآن مى‏خوانیم که گروهى براى اغفال و فریب دیگران مى‏گویند: «اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏» ما گناه شما را به دوش مى‏گیریم این آیه جواب آنها را مى‏دهد.

    با توجه به خطا واشتباه آنها  که بی منطق و پوچ  وبی اساس مشرکین ومنافقین  می گویند اتَّبِعُوا سَبیلَنا  خطاء واشتباه و گناه شما را  به عهده  ودوش نخواهند گرفت .. «وَ لْنَحْمِلْ‏ خَطایاکُمْ‏» .. دعوت می کنند که از ما تبعیت کنید قرآن جواب متعدد می  دهد: تبعیت گناه.. قرآن مى‏گوید «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْل» (مائده/ 77)

    1. هشدار دعوت کفار : راه دعوت‏ کفّار، انذار است. اگر انذار و هشدار در انسان اثر نکند، بشارت و وعده‏ها نیز اثر نخواهند کرد: «سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تُنذرهم»؛ یهود ونصرانی  و کفاردعوت می کنند  لا تبعیت آیین  یهود وانصار در قرآن‏ «لا تَتَّبِعْ» هم داریم. «لا تَتَّبِعْ» یعنى تبعیت‏ نکن، پیروى نکن. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین» (اعراف/ 142) (از مفسد پیروى نکن) «وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ» (شعراء/ 151) (از مسرف و اسراف کار پیروى نکن) «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ‏ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ» (مائده/ 77) «لا تَتَّبِعْوا» کسى که‏ «ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ»
    2. نکته اصلاح جامعه، منطق غقل ودرایت و تدبر واندیشه سالم - وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‏ فی‏ قَوْمی‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین (الأعراف : 142)

    10- امامت و رهبرى مردم باید به سفارش خدا توسط پیامبر خدا، «اخْلُفْنِی‏ فِی‏ قَوْمِی‏» در مسیر اصلاح جامعه، «أَصْلِحْ‏» و به دور از انحراف باشد. «وَ لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏»

    14- اگر مردم به فساد کشیده شدند و یا خواستار فساد بودند، رهبرى نباید از موضع اصلاح‏گرى دست بردارد. «وَ لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏»

    15- تذکّر و یادآورى، در هر صورت مفید است. با آنکه هارون علیه السلام پیامبر و معصوم بود، امّا باز هم حضرت موسى او را به دو وظیفه عمده‏ى اصلاح و دورى از فساد توجّه داد. أَصْلِحْ‏ وَ لا تَتَّبِعْ‏ ...

    16- اصلاح جامعه، با عوامل فاسد و پیروى از مفسدان، امکان‏پذیر نیست. «أَصْلِحْ‏ وَ لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏»

    17- جامعه نیاز به رهبرى اصلاح‏گر دارد، «أَصْلِحْ‏» رهبرى که هرگز تسلیم نظرات و توطئه‏هاى مفسدان نشود. «وَ لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏»

    2. عدم اطاعت مطلق از کافران، منافقان، مفسدان، گناهکاران، ظالمان و .... «وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ»*، «لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً»، «لا تَتَّبِعْ‏ سَبِیلَ‏ الْمُفْسِدِینَ‏» درنتیجه باید دنبال منطق غقل ودرایت و تدبر واندیشه سالم و سلامت  قرآن واهل بیت رفت.

     

    1. نکته دیگر لفظ خطاءء واشتباه کردن در نامه 31 نهج البلاغه بند 113 مرحوم دشتی آمده

    رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِیرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّکَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ وَ قَطِیعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَه‏... بسا باشد که خطاء کند بینا از رشد خود، یعنى از آنچه راه درست باشد از براى او. و غرض ازین دو فقره این است که بمجرّد این که از کسى خطاها دیده شود حکم نباید کرد که آنچه او گفته و بآن رفته خطاء باشد بسیار باشد که کور بحسب اتفاق درست بمقصد خود برسد، و همچنین از این که اکثر أفکار کسى درست باشد حکم نتوان کرد بصحت و استقامت جمیع مذاهب و اقوال او، گاه هست که بینا خطا میکند و در مى‏گذرد از راه راست، پس در هر چیز آدمى خود باید تأمّل و تدبّر کند و بمجرّد این که خطاگوئى آن را گفته، ردّ نکند، و همچنین بمجرّد این که محققى آنرا گفته اعتقاد صحت آن نکند. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‏4، ص: 80 –

    خطاءء یعنی نادرست ؛ اشتباه ؛ سهل  انگاری در گناه  غیر عمد ...  اما خطیعه یعنی گناه به عمد.. انسان چهار چشم دارد دو چشم ظاهری در صورت و دو چشم قلبی باطنی ..

    قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) إن کلام الحکیم إذا کان صوابا کان دواء و إذا کان خطاء کان داء غررالحکم، ص 58. و قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): الدولة ترد خطأ صاحبها صوابا و صواب ضده خطاء غررالحکم، ص 347.

    1. خطاء و اشتباه سه قسم است - خطأ: اشتباه. نا گفته نماند: خطاء و اشتباه سه قسم است. اوّل آنکه کارى ناشایست را از روى عمد و بى‏اعتنائى انجام دهند، اینگونه خطاء مسئولیّت آور و مورد باز خواست است و آن مثل جهالت عمدى است که در «جهل» گذشت مثل‏ وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ‏ خِطْأً کَبِیراً اسراء: 31 پیداست که مشرکان فرزندان خویش را از روى عمد و اراده میکشتند و علّت خطا بودن همان ناشایست بودن آن عمل است.

    «خطاء» در آیه شریفه بکسرخاء و فتح آن هر دو خوانده شده است. و آنرا بکسر اوّل، گناه معنى کرده‏اند در قاموس گوید: آن بمعنى گناه یا گناه عمدى است در مجمع آمده: «خَطِئَ‏ یَخْطَأُ خطاء» آنگاه گویند که گناه از روى عمد باشد و خاطئ نیز از آن است یعنى آنکه از روى عمد خطا کار است راغب نیز در مفردات چنین گفته است.تمام گناهان که از آنها بخطاء و خطیئه و خطایا تعبیر شده همه از این قبیل‏اند مثل‏ بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ‏ خَطِیئَتُهُ‏ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ بقره: 81 مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ‏ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً نوح: 25 آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا ... طه: 73.

    1. دوّم آنکه کار شایسته‏اى اراده کند ولى خلاف آن واقع شود مثل آنکه میخواست پرنده‏اى شکار کند اشتباها انسانى را کشت. این خطاء قابل عفو و غیر مسئول است و فاعل آنرا مخطى‏ء گویند نه خاطئ مثل‏ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ‏ بِهِ وَ لکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً احزاب: 5 و مثل‏ وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ ... نساء: 92. خطاء و اخطاء هر دو بیک معنى است (اقرب).
    2. سوّم آنکه کار خلافى را اراده کند و اشتباها کار خوبى را انجام دهد. اینگونه شخص در باره اراده‏اش مذموم بوده و درباره فعلش نیز ممدوح نیست. راجع باین شقّ در قرآن مصداقى نیامده است. قسم اوّل چنانکه گفته شد خطاى مسئول است و در قسم دوّم اراده صواب و فعل خطاء و در قسم سوّم بعکس است. در تعیین این سه قسم از مفردات استفاده شده است. در اقرب الموارد هست: و گفته‏اند: خطاء بر سه معنى است گناه، ضدّ عمد و ضدّ صواب و در معنى اخیر اکثر با مدّ آید. بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ‏ بِهِ‏ خَطِیئَتُهُ‏ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ‏ بقره: 81 توجیه این آیه در «حوط» گذشت.
    3. بعضى از نسیان‏ها و خطاها مؤاخذه دارد - رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا ... بقره: 286 اگر مراد از آیه خطاء بمعنى دوّم باشد صریح است که بعضى از نسیان‏ها و خطاها مؤاخذه دارد مثل اینکه نسیان و خطا در اثر اهمال و بى‏اعتنائى باشد در این صورت هر چند عامل در موقع نسیان و خطاء غیر مختار است ولى سبب آند و اختیارى است در باره شخص مجرم آمده که روز قیامت میگوید: خدایا چرا مرا کور محشور کردى خطاب رسد کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها ... طه: 126 گر چه مراد از نسیان در این آیه بى‏اعتنائى و ترک عمل است. المنار در باره آیه ما نحن فیه توجیه متقنى دارد که قابل توجّه است. خاطئون و خاطئین پنج بار در قرآن مجید آمده و همه در باره کسانى است که عمدا خطا و گناه کرده‏اند مثل‏ إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِینَ‏ قصص: 8 و در سابق گفتیم: که خاطئ بگناهکار اطلاق میشود و مخطى‏ء بخطا کننده معذور. خاطئه مؤنّث خاطئ است مثل‏ ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ علق: 16 و در آیه‏ وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکاتُ‏ بِالْخاطِئَةِ حاقّه: 9 بمعنى گناه است چنانکه راغب گفته. در مجمع آنرا مصدر گرفته و اسم مصدر معنى کرده است و در اقرب میگوید: مصدر است مثل عاقبت. وَ مَنْ یَکْسِبْ‏ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً نساء: 112 هر که خطا یا گناهى کند و آنرا بگردن بیگناهى افکند، بهتانى و گناهى آشکار بدوش گرفته است.
    4. بنظر میاید که مراد از خطیئة شقّ دوّم خطاست که خطاى معذور و غیر مسئول است. راغب نیز چنین معتقد است. در این صورت تردید میان خطیئة و اثم کاملا روشن است در المیزان خطیئة را بمعنى معصیت گرفته معصیتی که وبال آن از موردش تجاوز نمیکند مثل ترک روزه و خوردن خون، و اثم را بمعنى گناهى گرفته که وبال آن مستمرّ است مثل قتل نفس و سرقت. و در این باره تحقیق شایانى کرده است. ولى باید دانست که ذیل آیه در باره نسبت گناه بدیگرى است‏ «ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً» نسبت ترک روزه و خوردن خون مثلا بدیگرى، با مساق آیه چندان جور در نمیآید.
    5. گناهى بزرگ متحمل شده است.بهتر آنست که خطیئه را بمعنى خطاى معذور بگیریم چنانکه گفتیم آنوقت معنى آیه کاملا طبیعى و مطابق فهم میشود یعنى: هر که خطائى مرتکب شود مثلا کسى را باشتباه بکشد و یا گناهى مرتکب شود مثلا پولى بدزدد سپس آنرا بگردن بیگناهى افکند گناهى بزرگ متحمل شده است.

    کلمه خطیئة بطور مفرد فقط سه بار در قرآن مجید آمده یکى آیه 81 بقره که گذشت و دیگرى آیه 82 شعراء و سوّمى آیه ما نحن فیه. اوّلى حتما در باره گناه و دوّمى محتمل است و سوّمى بنا بر آنکه گفته شد بمعنى خطاى معذور است. قاموس قران، ج‏2، ص: 261

    1. دل بستگی ها از خطاء - و رشد بصیرت - خطبه 28 نهج البلاغه  در بی اعتنایی دنیا می فرمایند: أَمَّا بَعْدُ أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنَ‏ الدُّنْیَا قَدْ أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَظَلَّتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در طى خطبه‏ئى (نماز عید فطر) بعد از ستایش خدا فرموده: همانا دنیا پشت کرده باهلش و بجدائى آنها اعلان کرده و همانا آخرت رو آورده است و نزدیک شده  آگاه باشید شما در روزگار آرزو و امید باشید که پشت سر این روز مرگست و بس، پس هر کس در روزگار امیدواریش پیش از رسیدن مرگش کارى کرد کردارش او را بهره بخشد مرگش زیانى باو نرساند و هر کس در روزگار پیش از مرگ کوتاهى کند کردارش زیان آورد و هلاکش کند و مرگش زیان آورد.اد از این خطبه 28 یک دید دقت باید داشته باشیم در دل بستگی ها از خطاء که در این مورد رشد بصیرت لازم دارد ... باید گفت یارب کمرم شکسته از بار گناه ..... با موی سفید وقد خمیده و روی سیاه
    2.  چاره نجات خویش از امروز کنیم - دنباله خطبه 28 نهج البلاغه -  اَلَا وَ إِنَّ الْمِضْمَارَ الْیَوْمَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةَ الْجَنَّةُ وَ الْغَایَةَ النَّار... آگاه باشید که امروز روز آماده شدن و فردا روز پیشى گرفتن، پیشى گرفتن بسوى بهشت و پایانش آتش است پس آیا توبه‏کننده‏اى از گناه پیش از مرگ نیست و آیا نیست کسى که پیش از رسیدن روز سختى و بدبختى براى نجات خویشتن چاره‏اى کند. فَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِیئَتِهِ قَبْلَ مَنِیَّتِهِ أَ لَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ یَوْمِ بُؤْسِهِ وَ حَسْرَتِهِ‏ أَلَا وَ إِنَّکُمْ فِی أَیَّامِ عَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ فَمَنْ عَمِلَ فِی أَیَّامِ عَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ یَضُرَّهُ أَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ فِی أَیَّامِ عَمَلِهِ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَةِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَة ... پس آیا توبه‏کننده‏اى از گناه پیش از مرگ نیست و آیا نیست کسى که پیش از رسیدن روز سختى و بدبختى براى نجات خویشتن چاره‏اى کند.

    آگاه باشید شما در روزگار آرزو و امید باشید که پشت سر این روز مرگست و بس، پس هر کس در روزگار امیدواریش پیش از رسیدن مرگش کارى کرد کردارش او را بهره بخشد مرگش زیانى باو نرساند و هر کس در روزگار پیش از مرگ کوتاهى کند کردارش زیان آورد و هلاکش کند و مرگش زیان آورد.

    1. سهل انگاری ریشه خطاء است -  اشاهد مثال ما َائِبٌ مِنْ خَطِیئَتِهِ که ریشه آن سهل انگاری است که مطلع شیطان الی سبیلنا ... در قرآن مى‏خوانیم که گروهى براى اغفال و فریب دیگران مى‏گویند: «اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ» ما گناه شما را به دوش مى‏گیریم این آیه جواب آنها را مى‏دهد.  چاره کار در این است که فریب خودگان قبل از هرچیز توبه کنند توبه نصوح .حتی یک لحظه را هم از دست ندهیم ..که یک از نام های روز قیامت یوم الحسرت است که همه همه حسرت می خورند !!!
    2. به سهل انگاری یوم الحسرت گرفتارند - همه همه حسرت می خورند روز قیامت  !!! .. 2- در قیامت، چشم انسان حقیقت بین شده و بر کارهاى خود، حسرت‏ مى‏خورد. «یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ» کسانی نسبت به دعوت حق بی اعتنایی  و خطاء کرده اند. در قیامت با حسرت‏ تمام مى‏گویند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ» .. راه نجات از حسرت‏ آخرت، فکر و تعقّل است. یا حَسْرَتَنا ... أَ فَلا تَعْقِلُون‏
    3. عمل‏ خلاف‏ با گناه دو برابر - دعوت به عمل خلاف فراوان است - اما حیف وصد حیف که دعوت به عمل خلاف فراوان است  خطرناکتر از خود تخلّف (عمل‏ خلاف‏)، انگیزه و هدف و سوء قصد آگاهانه است. «مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً» گاهى در امور بیت المال با اسم‏هاى فریبنده نظیر هدیه، هبه، حقّ الزّحمة، پاداش و انعام، روى این عمل‏ خلاف‏ سرپوش مى‏گذارند فرد منصوب به اسلام و دین و جمهوری اسلامی ، تمام کارهایش زیر نظر مردم است. گناهش با گناه دیگران فرق دارد همانگونه که خداوند به زنان پیامبر مى‏فرماید: چون خانواده رسول خدایید عمل‏ خلاف‏ شما گناهش دو برابر زنان دیگر است. بنابراین مبلغ دین ومنسوب دولت باید کاملًا مواظب باشد و بخاطر سالم ماندن از خطرات به خدا پناه ببرد و از او کمک بجوید. در انجام دستورهاى الهى مقید باشد. در امور بیت المال  و امکانات دولتی .واموراقتصادی تورمزا –
    4. دروغ معقول وعقلی نیست - اینگه خطاء کا ر می گویند ما به عهده می گیریم دروغ می گویند  ومعقول وعقلی نیست احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً نساء: 112!!! خداوند  عادل است کسی را به جرم دیگری عغاب نمی کند... 1- خداوند عادل‏ است‏ ومجازات‏هاى او عکس‏العمل کردارهاى خودماست. إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ ...-
    5. عمل هر انسانى را به گردنش مى‏آویزیم -خداوند عادل‏ است‏ و پاداش و کیفرش بر اساس عمل است. «مَنْ یَعْمَلْ - خداوند، عادل‏ است‏ و مرتبه‏ى هر کس را طبق عملکرد خود او قرار مى‏دهد. وهر کس مسول عمل خودش است . جزاء غیراز عمل کرد باعدالت خداهم خوانی ندارد خداوند عادل‏ است‏، حتّى کسانى که براى او کار نکنند، پاداش آنها را بدون کم و کاست در دنیا مى‏دهد. نُوَفِّ إِلَیْهِمْ ... لا یُبْخَسُون‏ .براى هر فرد کتابى است که کارهاى شخصى او در آن ثبت است. «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً» فرموده ما عمل هر انسانى را به گردنش مى‏آویزیم و روز قیامت آن را به صورت کتابى در برابرش مى‏گشاییم و به او خطاب مى‏شود کتاب خود را بخوان. «اقْرَأْ کِتابَکَ‏» . شما در واقع خیالات خود را پرستش مى‏کردید. «فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ‏» به هر اظهار ارادت وادّعاى حمایت دل خوش نکنید. نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ ... لَکاذِبُون‏
    6. دنیا محل مسابقه عقب بماند باخته - خطبه 28 قابل دقت است  وَ السَّبَقَةَ الْجَنَّةُ وَ الْغَایَةَ النَّار... امروز روز آماده شدن و فردا روز پیشى گرفتن، پیشى گرفتن بسوى بهشت و پایانش آتش است سبقت ومسابقه را می رساند که سبقت گرفتن به بهشت اول آورده بعد آتش وجهنم را . حضرت دنبال اموری می رود که مسرت بخش است که لازمه آن بهشتاست.  جناب صاحب بن عباد : بین سبقت وغایت باید فاصله گذاشته اند جنته وغایت النار  نکته ظریف وقابل تامل دارد وسر عجیبی وویژه ای در این دوکلمه است واختلافی عجیب دراین دومعنا وجود دارد ؛ که سبقت ومسابقه به سوی بهشت انسان ذاتا دوست دارد وپیشی می گیرد ولی این مورد در آتش نیست اگر برای خدا وشناخت زیر شکنجه چون بلال حبشی برود ویا در زمان ما زندان ها ابو حریره و...وشکنجه های ساوک برای بچه های مارا داشته باشد ارش دارد وبرنده اند.
    7. مرحوم سید رضى (قدس سره) در پایان این خطبه توضیحاتى به این شرح بیان فرموده : من مى گویم اگر سختى باشد که در دنیا مردم را با نهایت قوت، به سوى زهد بکشاند و به عمل کردن براى آخرت وادار سازد، همین گفتار (مولا امیرمؤمنان على(علیه السلام) در این خطبه) است که مى تواند علاقه انسان را از آرزوهاى دراز قطع کند و جرقّه بیدارى و تنفّر از اعمال زشت را در دل ها برافروزد. نکته آقا جانمان جایز نمیدانند سبقت النار را نام ببرند  نکته  ای که در مفهوم غایت است بیان می کنند.که پایان کار سر انجام  بهشت است. ومسرت..
    8. سرچشمه‏ى شرک وانحراف - در قرآن داریم وَ جَعَلُوا لِلَّهِ‏ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ‏ سَبِیلِهِ‏ قُلْ‏ تَمَتَّعُوا فَإِنَ‏ مَصِیرَکُمْ‏ إِلَى‏ النَّارِ «ابراهیم/30»

    2- گاهى سرچشمه‏ى شرک وانحراف، طاغوت‏ها هستند. «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ‏ أَنْداداً لِیُضِلُّوا» و گاهى جاذبه‏ى بت‏ها عامل انحرافند. «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ»

    3- خداوند افرادى را به حال خود رها مى‏کند. «قُلْ‏ تَمَتَّعُوا»

    4- کافران در دنیا کامیابند، ولى آخرت ندارند. «تَمَتَّعُوا فَإِنَ‏ مَصِیرَکُمْ‏ إِلَى‏ النَّارِ»

    5- هر رفاهى نشانه‏ى مهر نیست، شاید وسیله و مقدّمه‏ى قهر الهى باشد. «تَمَتَّعُوا»

    1. دعوت رهبران فاسد،- در آیات قبل سوره ابراهیم خواندیم که رهبران فاسد، مردم را به سوى غیر خدا دعوت مى‏کنند. «جَعَلُوا لِلَّهِ‏ أَنْداداً» این آیه مى‏گوید: با آنکه از غیر خدا هیچ کارى ساخته نیست و هر که هر چه دارد از آنِ خداست، ولى انسان، بى‏توجّه و ناسپاس است. نتیجه خطاء و خطیغه موانع رشد بصیرت است کسی انجام دهد در وادی انحراف کشانده می شود آخرکار هلاکت وناراست. نظیر آیه‏ى 30 سوره ابراهیم؛ «قُلْ‏ تَمَتَّعُوا فَإِنَ‏ مَصِیرَکُمْ‏ إِلَى‏ النَّارِ» براى خداوند رقیب تراشى مى‏کنند. «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ‏ أَنْداداً»
    2. مبغوضترین مردم در پیشگاه خداوند - نقل است که حضرت أمیرعلیه السّلام فرموده: دو نفر در پیشگاه خداوند مبغوضترین مردمند: یکى آنکه خداوند او را به خود واگذارده است و از راه راست منحرف گشته، و بدون دانش و راهنما حرکت مى‏کند، به سخنان ساختگى و دور از حقّ و حقیقت و بدعتهاى خویش سخت دل بسته، و به سرعت در راه گمراه ساختن مردم گام بر مى‏دارد، و براى افرادى که فریبش را بخورند فتنه است، وى از مسیر هدایت پیشینیان گمراه گشته؛ و گمراه‏کننده کسانى است که در زندگى و پس از مرگش تابع او شوند، او بار گناهان کسانى را که گمراه ساخته به دوش مى‏کشد و همواره در گرو گناهان خویش نیز هست!. دوم کسى که مجهولاتى به هم بافته و به سرعت با حیله و تزویر در میان مردم نادان پیش مى‏رود، در تاریکیهاى فتنه و فساد به تندى قدم بر مى‏دارد، حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا فَوُضِعَ فِی جُهَّالِ - خطبه 17- بند 3-  
    3. در نقاط منظومی حضرت  نکاتی دارد :

    إِلٰهِى لَئِنْ جَلَّتْ وَجَمَّتْ خَطِیئَتِى‌ .....فَعَفْوُکَ عَنْ ذَنْبِى أَجَلُّ وَأَوْسَعُ- معبودم، اگر خطایم بزرگ و انبوه است پس گذشت تو از گناه من بزرگ‌تر و گسترده‌تر است

    1. وإِلٰهِى لَئِنْ أَعْطَیْتُ نَفْسِىَ سُؤْلَها..... فَهَا أَنَا فِى رَوْضِ النَّدَامَةِ أَرْتَعُ معبودم، اگر خواهش نفسم را به نفسم واگذاشتم اینک در مرغزار پشیمانی می‌گردم –
    2. إِلٰهِى تَرىٰ حَالِى وَفَقْرِى وَفاقَتِى‌ ......وَأَنْتَ مُنَاجاتِى الْخَفِیَّةَ تَسْمَعُ - معبودم، بدحالی و تهیدستی و نیازم را می‌بینی و تو مناجات پنهان مرا می‌شنوی
    3. إِلٰهِى فَلا تَقْطَعْ رَجَائِى وَلا تُزِغْ‌ فُؤُادِى...... فَلِى فِى سَیْبِ جُودِکَ مَطْمَعُ - معبودم، امیدم را قطع مکن و منحرف مسازقلبم را، که من به باران جودت طمع دارم
    4. إِلٰهِى لَئِنْ خَیَّبْتَنِى أَوْ طَرَدْتَنِى‌ .....فَمَنْ ذَا الَّذِى أَرْجُو وَمَنْ ذَا أُشَفِّعُ ؟ - معبودم، اگر محرومم کنی یا از پیشگاهت برانی - پس به چه کسی امیدوار شوم و چه کسی را شفیع گیرم؟
    5. إِلٰهِى أَجِرْنِى مِنْ عَذَابِکَ إِنَّنِى‌.....أَسِیرٌ ذَلِیلٌ خَائِفٌ لَکَ أَخْضَعُ - معبودم، از عذابت پناهم ده که من

    اسیر و خوار و ترسانم و برایت فروتنی می‌کنم

    1. إِلٰهِى فَآنِسْنِى بِتَلْقِینِ حُجَّتِى‌ ..... إِذَا کَانَ لِى فِى الْقَبْرِ مَثْوَىً وَمَضْجَعُ- معبودم، با تلقین دلیل، همراهم باش در آن زمان که در قبر منزل و خوابگاهم باشد
    2. إِلٰهِى لَئِنْ عَذَّبْتَنِى أَلْفَ حِجَّةٍ ..... فَحَبْلُ رَجَائِى مِنْکَ لَایَتَقَطَّعُ - معبودم، اگر هزار سال مرا عذاب نمایی رشته امید من از تو قطع نمی‌شود
    3. إِلٰهِى أَذِقْنِى طَعْمَ عَفْوِکَ یَوْمَ لَا..... بَنُونَ وَلَا مالٌ هُنَالِکَ یَنْفَعُ - معبودم، مزه گذشتت را به من بچشان آنگاه که نه فرزندان و نه مال در آن زمان سود نرساند
    4. إِلٰهِى لَئِنْ لَمْ تَرْعَنِى کُنْتُ ضَائِعاً ...... وَ إِنْ کُنْتَ تَرْعَانِى فَلَسْتُ أُضَیَّعُ - معبودم، اگر مرا حمایت نکنی تباه شده‌ام و اگر حمایتم کنی، تباهی نپذیرم
    5. إِلٰهِى إِذَا لَمْ تَعْفُ عَنْ غَیْرِ مُحْسِنٍ‌ ...... فَمَنْ لِمُسِىءٍ بِالْهَوَىٰ یَتَمَتَّعُ - معبودم، اگرازغیر نیکوکاران نگذری پس امید کسی که با هوس کامروایی می‌کند کیست؟
    6. إِلٰهِى لَئِنْ فَرَّطْتُ فِى طَلَبِ التُّقَىٰ‌ ..... فَهَا أَنَا إِثْرَ الْعَفْوِ أَقْفُو وَأَتْبَعُ - معبودم، اگر در طلب تقوا کوتاهی کردم - پس اینک دنبال گذشت توأم و سراغ آن می‌روم
    7. إِلٰهِى لَئِنْ أَخْطَأْتُ جَهْلاً فَطَالَمَا ..... رَجَوْتُکَ حَتَّىٰ قِیلَ ما هُوَ یَجْزَعُ - معبودم، اگر از روی جهالت خطا کردم تا آنجا به تو امید بستم که درباره‌ام گفته شد باک ندارد
    8. إِلٰهِى ذُنُوبِى بَذَّتِ الطَّوْدَ وَاعْتَلَتْ‌ ..... وَصَفْحُکَ عَنْ ذَنْبِى أَجَلُّ وَأَرْفَعُ - معبودم، گناهم بلندتر و بزرگ‌تر از کوه‌های برافراشته شده ولی چشم‌ پوشی تو از گناه من بزرگ‌تر و برفرازتر است
    9. إِلٰهِى یُنَحِّى ذِکْرُ طَوْلِکَ لَوْعَتِى ..... وَذِکْرُ الْخَطَایَا الْعَیْنَ مِنِّى یُدَمِّعُ - معبودم، یاد عطای همیشگی‌ات آتش دلم را خنکی می‌بخشد و یاد گناهان، دیدگانم را اشک‌بار می‌کند
    10. پإِلٰهِى أَقِلْنِى عَثْرَتِى وَامْحُ حَوْبَتِى‌ - فَإِنِّى مُقِرٌّ خَائِفٌ مُتَضَرِّعُ  - معبودم، لغزشم را نادیده گیر و گناهم را پاک کن من اقرار به گناه دارم و هراسان و نالانم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    • حسین صفرزاده
    ۱۵
    دی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1. شنبه 9 دی 1402برابر 16 جمادی الثانی  موانع بصیرت استاد سالک
    2. جلسه 50 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل عالم نما گمراهان وگمراه کنندگان 2/10/2..شنبه  9جمادی الثانی / 445 استاد سالک
    3. خطبه 87 نهج البلاغه .. وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى‏ عَالِماً وَ لَیْسَ‏ بِهِ‏ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حِبَالِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ.... ُ وَ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ‏ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏ و حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: لغزش‏ بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار، ترجمه‏فارسى، ص: 188
    4. عالم نمای که نام عالم بر خود نهاده امام على (علیه السّلام) می فرمایند: ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.کتاب خدا را با اندیشه‏هاى خود منطبق مى‏کند، و حق را با هواى نفس خود پیوند مى‏دهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد،
    5. و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
    6. کلید واژه ششم ضال در بصیرت قرآنی در 8 دی مردم اصفهان و9 دی مردم تهران وکل ایران .. الله بصیر بالعباد .. َ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُون‏ .. «وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»... «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».. ِ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ . «أَدْعُوا إِلَى‏ اللَّهِ عَلى‏ بَصِیرَةٍ»  ارزش خداپرستی با بصیرت .. در روایت ودر نهج البلاغه دنبال بحث عالم نمیان – گمراهان و گمراه گرایان صفت 8  و 9 و   10 –
    7. خطبه نهج البلاغه فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى.. در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. شناختی ندارد لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى وقتی آدم این شد مرده عمودی است؛ فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ
    8. اولین مطلب ازصفت 8 فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ در اینجا فاء تفریق است معنای آن جمع بندی صفت  8  و 9 و   10 – وصفات گذشته به عالم نما ؛ وگمراهان عالم نما را معرفی می کند؛ صورت قشنگ وزیبا ادکلان زده دارند ولی قلب اینها قلب عالم نماها قلب حیوان است حضرت می خواهد این را بفهماند که این عالم نما ها صفت حیوانیت را دارند نه انسان ؛ که چه بسا حیوان هم نسبت به اینها شرف دارد ,
    9. اگر بخواهند انسانیت را معرفی کنند خودشان در غالبش نیستند؛ چون مجموعه ارزش های انسانی را در وجودشان ندارند! کسانی هستند که خوردن وخوابیدن وبارکشیدن وباردادن ! در میدان دشمن کار می کنند, اصلا شعور ندارند که بفهمند! ازشان بارکشی  وبردگی می کنند. این طوری است که وقتی حیوان شد از هر جهت می برندش.    
    10. نکته دوم درمعرفی عالم نمایان وگمراهان در نهج البلاغه یک مسءله شفافتروگویاتر در معرفی آدم های گمراه بهتر از کلام امیرالمومنین پیدا نمی کنیم که صورت صورت انسان وقلب قلب حیوان بسیار شفاف است وبسیار گویا است وما می بینیم ,
    11. آیه ای است در قرآن من فقط اشاره میکنم نمی خواهم واردش شوم , آیه  در سوره ) المائدة : 82 می فرماید:  لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا.. قطعاً سخت‏ترین شدید ترین دشمنان اهل ایمان را یهودیان و مشرکان خواهى یافت. نسبت به اهل ایمان، بیشترین کینه را دارند: «أَشَدَّ النَّاسِ‏ عَداوَةً لِلَّذِینَ‏ آمَنُوا الْیَهُودَ» کثیف ترین افراد در روی کره زمین نسبت به مومنین یهود ومشرکین هستند ..
    12. این داستان درسوره المائدة می فرماید : حضرت رسول الله یک عده را مامور کرد بروید حبشه حجرت کنید اینها میروند رییس حبشه آقای نجاشی استفبال از اینها می کند. عمروعاص وهمراهان عمروعاص متوجه می شوند که عجب هدیایی بر میدارن میروند به پیش نجاشی وعلیه این مردم که پیامبر فرستاده بودند گفتمان می کند کار به مناظره می کشد و نجاشی از جعفر بن ابیطالب استفاده می کند و یک سیلی به عمروعاص میزند , و می گوید حق با اینهاست وتو گمراهی را اختیار کرد - نجاشى‏ دست خود را بلند کرد و سیلى‏ محکمى بر عمرو عاص نثار می کند . دفاع از اسلام وپیامبر اکرم و می گوید حق با اینهاست !!! این مطلب را عرض کردیم که عالم نماها گاهی خودشان را هزینه می کنند برای اینکه میدان داری کنند در مسیر ضد حق وحقیت وضد اسلام ,برای گمراه کردن دیگران و جامعه گمراهان از آنها پیروی می کنند. این بیان قرآن آیه المائدة : 82 است که ما امروز گرفتارش هستیم امروز سهیونیست بین المللی خصومت بر اسلام واهل بیت و پیامبر اکرم وقرآن دارند ولی بلاخره حق بر باطل پیروز خواهد شد .
    13. نکته بعد عالم نماین ودانشمندان گمراه 5 و6 مطلب دارند که امبر المومنین به این مطلب پرداخته است ,  الف اول حضرت می فرمایند خطر عالمگمراه برهبچ کس مخوی نیست همه می دانند. ان قدر جنابت مر تکب شده است که بر همه گان مشهود است . در حقیقت در جهل مرکب که اشاره کردیم بسر می برد یعنی نمی داند که نمی داند واین مسإله مخفی نیست !  
    14. مثال آن در این زمان حضرت امام قبل از انقلاب نامه می دهند برای علماء مشهد خط مشی به آقای خامنه ای که چه کنید ودر ظمن اعلام خطر کنید نسبت به اسراییل  !!آقا خامنه ای می فرمایند من رفتم مشهد  محضر چند نفر رفتم قبول داشتند یک نفر مخالفت کرد ! گفتم خطر ناک است برای کشور آینده تاریکی دارد !! ایشان می فرمایند هر چه گفتم ایشان قبول نکرد . گفتم که آقا گفتند نسبت به اسلام است وخطرات اسراییل را نمیشود نادیده گرفت !! ایشان می فرمایند قبول نکرد !! اسراییل آمریکا هیچ خطری برای اسلام ندارد !!!
    15. این عمق بی بصیرتی ..حتی در عمق گفتگوهم عالم نما وگمراه است وابن مسءله مسءله مهمی است.بله این آقایان افرادی دنبالشانند که همین الآن در اصفهان هم داریم !!! 44سال از انقلاب اسلامی می گذرد هنوز هم که هنوز است بیدار نشده اند واین مسأله قابل توجه است.  رسشه این مظالب وسر منشاء برگشت آن به عدم بصیرت وآگاهی می باشد. عالمند ولی گمراهند ودلیلش هم این است که هیچ بینش وهیچ جهانبینی نسبت بصیرت وعوامل وموانع رشد بصیرت ندارند .
    16. نکته دوم  جهان های جهانی توسط جهال صورت نمیگیرد بلکه جنگ های جهانی توسظ عالم نمایانی گمراه صورت می گیرد, اگر فتنه های مختلف صورت می گیرد توسظ عالم نمایان 30000نفر در برابر امام حسین قرار می گیرد توسظ عالم نمایان واگر فتنه 88 صورت می گیرد توسظ این عالم نمایان است ..  
    17. آقا در این صحبت اخیرشان فر مودند خواص مردود عالمند ولی بصیرت ندارند نمی توانند عمق فتنه را دریابند . فَلا یُبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ‏ الْبَاطِلِ...بخشی از حق وبخشی از باطل را گرفتند موزوج کردند عمل کردند فتنه شده این خیلی بد است اکثر جنگ های جهانی دانشمندان گمراه دامن زده اند.
    18. دانشمندان گمراه یهود ونصارا : علما و دانشمندان یهود و نصارا پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را همچون فرزندان خود مى‏شناختند: «یعرفونه کما یعرفون ابنائهم» اما با خود فکر مى‏کردند که اگر حقیقت را براى مردم روشن کنند و به آنها بگویند این محمد صلى الله علیه و آله همان موعودى است که نام و نشانش در کتب ما آمده است، موقعیت اجتماعى خود را از دست مى‏دهند و لذا مرتکب بزرگ‏ترین گناه نابخشودنى شدند، یعنى کتمان حقّ. درباره کتمان کنندگان چنین مى‏خوانیم:«اولئک یلعنهم اللّه ویلعنهم اللاعنون»  خداوند و تمام فرشتگان و انسان‏ها همواره آنها را لعنت مى‏کنند.
    19. راستى اگر در زمان بعثت، علماى یهود و نصارا، حقانیت پیامبر اسلام را کتمان نمى‏کردند، آیا امروز این‏همه یهودى ومسیحى در برابر اسلام صف‏آرایى مى‏کردند؟ امیر المومنین به نکته دانشمندان گمراه اشاره دارند .
    20. نکته سوم که قابل توجه است این گمراهان دو سرمایه دارند هر دو را  امیر المومنین(علیه السلام ) بیان کردند یک سرمایه های باطنی توهماتشان جهلشان . اشتباهاتشان یعنی تکیه کردند بر مطالبی که منافع مادی برایشان دارد .. اما سرمایه های ظاهری انها چه است ؟ تفسیر به رای .امیر المومنین . (علیه السلام )می فرمایند. تفسیر به رای ... یزدی وزیر نهصت آزادی با هوا پیما می آمد اصفهان به دانش جویان کارت ویؤه می دادند که هیچ کس دیگر وارد جلسه شان نشود  وتفسیر به رای میکردند .. این تفسیر به رای یکی از سرمایه های ظاهری اینهاست .
    21. نکته سوم بدعت  که قابل توجه است این نکته تکیه بر بدعت هاست .در این بحث موارد مفصل هست ونوآوری های در دین  همین الآن عارف نما است که منشا مبنایی ندارد دست بوسی می کنند  وبدعتهایی را در دین قرار می دهند دست می بوسند پا می بوسند خطاب می کنند به او به آقا جون ..در همین اصفها ن یک سیدی  معمم صاحب لحیه معروف شده به اقا جون .
    22. از این پاکی  ذهن جوان های پاک سوء استفاده می کنند وجوانان  را منحرف می کنند. بعضا زن ها شمشیر آوردند از دفاع این آین آقا جون یعنی تلکیه می کنند بر حالت روحانی نمایی دکر می گوین ورد می گویند یکی از اینا من سراغ دارم قصاب است گفتم چه کار می کنی گفت بعد از نمازصبح تا نزدیک ظهر ذکر می گوید و بدعت  گفتم  این کار درست می شود !!! برنامه این عالم نمایان چه است حضرت می فرمایند یک ریا کاری در متد آینها خلوص وصداقت وارزش های انسانی معنا ندارد
    23. نکته چهارم ودومین  تکیه باز بر بدعت  آزاد گذاشتن فراد برای ورود به گناهان  .. گناهان بزرگ را برای اینها سبک می شمارند (علیه السلام )می فرمایند:  ایمن می کنند گناهکاران را بر انجام .گناهان بزرگ , واز گناهان کوچک را هم رفع می دانند .هوا پرستان را بر گناه تشویق می کنند حضرت می فرمایند اینها خودشان هوی  پرستند چراغ سبز می دهند به گنه کاران  فتنه 68 – فته 66- فته 88- فته 96 – فته 98 – و فته 1401  فتنه را به کمال می رسانند
    24. نکته اخر انسانیت فقط به صورت نیست  باید سیرتش هم انسانی باشد. سیرت انسانی نیست بلکه حیوانی است  در این جا مظابقت    صورت وسیرت قابل توجه است .انهایی سیرت وصورت با هم هم خوانی ندارد.حدیثی را خدمت شما بیان می کنم در اصول کافی جلد اول «انّ‏ اهل‏ النّار لیتأذّون من ریح العالم التّارک لعلمه، و انّ اشدّ اهل النّار ندامة و حسرة رجل دعا عبدا الى اللَّه فاستجاب له و قبل منه فاطاع اللَّه فادخله الجنّة و ادخل الدّاعى النّار بترکه علمه و اتّباعه الهوى».
    25. یعنى: «اهل جهنّم از بوى بد عالمى که اهل عمل نبود، در آزارند، بیشترین پشیمانى و حسرت در بین اهل جهنّم مخصوص کسى است که فردى را به راه خدا خواند و آن فرد پذیرفت و عمل کرد و خداوند او را وارد بهشت نمود، اما خودش داخل جهنّم گردید، چون علمش را ترک و از هواى نفسش تبعیت نمود». کافی جلد یک ص 44
    26. پشیمان ترین آدم چه کسی است - از این روایات در این باب است که حضر ت می فرماید: پشیمان ترین آدم چه کسی است از دوزخیان .بنده ای را به سوی خدا دعوت می کند در حالی که خودش که مدعی علم وقیافه ملکوتی دارند و به جهنم می روند ! دلیل اینکه در جهنم می روند بترکه علمه و اتّباعه الهوى»  وطول العمل ..چرا؟ برای آرزوهای دراز برای منافع شخصی خودشان ولی آن مردمی که اطاعت کردند وارد بهشت می کند وخود این عالم بی عمل را وارد جهنم ..
    27. فَمَنِ اقْتَصَرَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُ سَلِمَ وَ مَنْ تَنَاوَلَهَا مِنْ غَیْرِ حِلِّهَا هَلَکَ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یُرَاجِعَ وَ مَنْ أَخَذَ الْعِلْمَ مِنْ أَهْلِهِ وَ عَمِلَ بِهِ نَجَا وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ الدُّنْیَا هَلَکَ وَ هُوَ حَظُّهُ وَ الْعُلَمَاءُ عَالِمَانِ عَالِمٌ عَمِلَ بِعِلْمِهِ فَهُوَ نَاجٍ وَ عَالِمٌ تَارِکٌ لِعِلْمِهِ فَهُوَ هَالِکٌ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیَتَأَذَّوْنَ مِنْ نَتْنِ رِیحِ الْعَالِمِ التَّارِکِ لِعِلْمِهِ
    28. عالم و عمل‏ ..علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.
    29. وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ فَأَطَاعَ اللَّهَ فَدَخَلَ الْجَنَّةَ وَ عَصَى اللَّهَ الدَّاعِی فَأُدْخِلَ النَّارَ بِتَرْکِهِ عِلْمَهُ وَ اتِّبَاعِهِ هَوَاهُ [وَ عِصْیَانِهِ اللَّهَ‏] إِنَّمَا هُمَا اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَة
    30. پشیمان‏ ترین‏ و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود
    31. و قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله‏: لا یکون الرجل مسلما حتى یسلم الناس من یده و لسانه و لا یکون مؤمنا حتى یأمن اخوه بوائقه و جاره بوادره و لا یکون عالما حتّى یکون عاملا بما علم و لا یکون عابدا حتى یکون ورعا و لا یکون ورعا حتى یکون زاهدا فیما فی ایدى الناس. دانشمند نیست عالمى که بعلم خویش عمل نکند و پرهیز کار نیست عابدى که داراى ورع نباشد و داراى ورع نباشد تا اینکه به پرهیزد در آنچه که در دست مردم است.
    32. دنباله حدیث 88 امیر المومنین می فرماید فاین تذ هبون  کجا می روید گمراهان  مطلب داریم این جا وبحث رهبری مطرح می شود در مرحله بعدی حضرت یک تشری به مسلمین وشیعیان می زند چرا بصیرت ندارید چرا آدم شناس نیسید چرا مخاطب شناس نیستید وچگونه گمراهان وعالم نما هارا ا صحنه جامعه خارج کنیم
    33. نیجه ای که می گیریم  از نکته های حضرت در این بیان  8- 9 – 10 - امروز خان خان های یهودی جمع شدند برای گمرای  یتن یاهو پیروزی رفم زدند  اخیرا یک خاخان یهودی پنبه همشان را زد. یکی شان بیدار شد وال اینها منشا کودک  کشی ب ه تعبر آقا خواص مردود
    34. نکته بعد در این جا  بیان صفت 8- 9 – 10 مرد گاند در اجتماع  ودر میان زندها قدر فهم ودرک وصیرت و جهان بینی عمیق قرآنی ندارند می گویند کرم در آب گل آلود زنده است اگر آب صاف باشد حیات ندارد .میمیره  عالمان نمایا ندر جمع عالم مان با بصیرت مرده اند
    35. رهنمودهای امیر المومنین  1 تکیه بر فهم دینی 2- رهبری  3- توجه به عترت پاک پیامبر اکرم واهل بیت علیه السلام
    36. مروز گرفتار این قش عالم نمایان هستیم کار منافقین چیست > کار سازمان سیاه چیست پنتاگون . موساد . انتر سرویس . شبکه مجازی . فضای ماهواره ای . فضای سهیونیستی . اینتر نشنال وغیره کارشان گمراهی جامعه است با سیاه بازی با حقه بازی با کلک 
    1. معننای لغوی ملعبه- لَعِبَ‏- لَعْباً و لِعْباً و لَعِباً و تَلْعَاباً: بازى کرد، شوخى کرد، کارى بقصد لذت یا تفریح انجام داد، کارى بیهوده انجام داد،-
    2. در این جا امیرالمومنین یک بحث دیگردارند که گاهی دین را ملعبه قرار می دهند .برای رسیدن به مقاصد خود .  دین را ابزار می کنندن برای رسیدن به اهداف خود  آقای موسوی ازعالم نمابان برابر رهبری قرارگرفتند.... باروش انحرافی وگاهی با مستند سازی با تعبیر حدیث قرانی  وعدم همراهی اهل بیت ..
    3. - ابزار گمراهى برای عالمان گمراه : ایجاد شک، شعار، وعده، تزیین و سوگند ابزار گمراهى است‏ ایجاد شک. قرآن مى‏گوید: حضرت صالح مى‏آمد و مردم را هدایت مى‏کرد. بعد مى‏آمدند مى‏گفتند، بگویید ببینم‏ «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ» (اعراف/ 75) آیا مى‏دانید که او مرسل و پیامبر است. نکند مرسل و پیامبر نباشد. ایجاد شک مى‏کردند. مى‏دانید درست مى‏گوید! از کجا مى‏دانید که او درست مى‏گوید؟
    4. عالمان گمراه‏ کننده ، مقدّسات مذهبى و کتب آسمانى را دستاویز خود قرار مى‏دهند. مردم را به اشتباه مى‏اندازند. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ»
    5. عالمان گمراه‏ کننده ، خود بستر وزمینه‏ى انحراف را فراهم و گمراه‏ کنندگان‏، از این بسترها و شرایط آماده، استفاده مى‏کنند.
    6. بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از:. هوسها. «اتّخذ الهه هَواه واضلّه اللَّه»2. بت‏ها. «جعلوا لِلّه انداداً لِیضلّوا عن سبیله» . گناهان. «وما یضلّ به الا الفاسقین» پذیرش ولایت باطل. «انّه من تولّاه فانّه یضلّه» 5. جهل و نادانى. «و ان کنتم من قبله لمن الضّالّین»

    الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    • حسین صفرزاده
    ۰۶
    دی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    جلسه 49 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل عالم نما گمراهان وگمراه کنندگان 2/10/2..شنبه  9جمادی الثانی / 445 استا د سالک

    1. خطبه 87 نهج البلاغه .. وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى‏ عَالِماً وَ لَیْسَ‏ بِهِ‏ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حِبَالِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ.... ُ وَ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ‏ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏ و حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: لغزش‏ بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار، ترجمه‏فارسى، ص: 188
    2. عالم نمای که نام عالم بر خود نهاده امام على (علیه السّلام) می فرمایند: ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.کتاب خدا را با اندیشه‏هاى خود منطبق مى‏کند، و حق را با هواى نفس خود پیوند مى‏دهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
    3. خصلت ظل  = ضلل: ضلال و ضلالت بمعنى انحراف از حق است. «إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی‏ ضَلالٍ‏ مُبِینٍ» انعام: 74. من تو را و قومت را در انحراف و گمراهى آشکار مى‏بینم. یعنى انحراف از راه حق. : الضَّلَال‏: عدول و انحراف از راه مستقیم، نقطه مقابلش هدایة- است. خداى تعالى گوید: (فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ‏ ضَلَ‏ فَإِنَّما یَضِلُ‏ عَلَیْها- 108/ یونس). (پس کسیکه هدایت یافت به سود خویش هدایت مى‏یابد و کسیکه گمراه شد بر زیان خویش گمراه مى‏شود). واژه- ضَلَال‏- براى هر عدول و انحرافى از راه مستقیم خواه عمدى یا سهوى و کم یا زیاد گفته مى‏شود صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ  ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حکومت آنان، مقاوم و پایدار مى‏کند. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ‏ عَلَیْهِمْ‏ وَ لَا الضَّالِّینَ‏» مى‏خواهیم از گمراهان  نباشیم. «وَ لَا الضَّالِّینَ‏»
    4. پنجمین وصف گمراهان ؛ شیادان ؛ منحرفین ؛ درچهار وصف انسانهای گمراه الضَّالِّینَ‏» صحبت کردیم  و حال گمراهان وگمراه کنندگان : الضَّالِّینَ‏» یُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. 1- گناهان برزگ را کو چک می شمارند 2- جرایم کبیر را به دیده خود ومردم جزیی جلوه می دهند . نقش جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ گمراهان وگمراه کنندگان همین است که اکثر جامعه همین گرایش هارا دارند که جرم های بزرگ را کو چک وجزیی می پندارند..کلام حضرت است که می فرمایند در برابر گناهان بزرگ ایمنی می بخشند و جرایم بزرگ  به نطر انها کو چک  جلوه می دهند.
    5. این نکته مهم  در جوامع بشری گروهی هستند از زاهدان نمایان باطل هایی را آزاد  می گذارند و دنبال کو چک شمردن گناه هستند و وگناه ظاهر را اهمیت نمی دهند وباطل را کاری ندارند. در نتیجه گروه ظاهر بین وانهایی که دین دار طاهری هستند جزب آنها می شوند. وانها را دنبال می کنند !!!  قالب تشریفاتی وپوسته ظاهری دارند. در جامعه قرار می گیرند ! این عالم نمایان و گمراهان بهره برداری از آدمهای بی اطلاع می کنند!!! داستان شوریح قاضی  است  که 40 هزار نفررا علیه امام حسین علیه السلام بسیج کرد که تسلیم شدند  وشمشیر ها را تیز کردند. علیه امام وقت واقعه  کربلا رخ داد!!! در زمان خودمان جریان شیرازی !!! جریان مهدی هاشمی  !!! ( چنان مستمع  خود را با سخرانی سحر می کرد که فرد مطیع او می شد حتی در قتل مسحور حتی در مقابل گناهان بزرگ !!!
    6. ششمین وصف گمراهان ؛ شیادان ؛ منحرفین ؛  گمراهان وگمراه کنندگان : الضَّالِّینَ‏» یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ . وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ.. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. عالم نمایان و شیادان  ادعا می کنند که از شبهات اجتناب می ورزند  در حالی که در در شبهات غوطه ور هستند.امروز در جهان پنج هزار شیعه محور این شبهات شبکه مجازی کار می کنند .این سازمان سیاه !!! اینتر نشنال. گروه شیطان پرستان ! ایجا عرفانهای جدید .... واقعا مصیبت است. خودشان در برابر مردم .قیافه متقی جلوه می دهند خودشان را پاک نشان می دهند ودر حقیقت پرهیز از شبهات جلوه می دهند ! که مردم اغوا کنند!
    7. ما گرفتار در ظلمات شبهات هستیم درشبهات غرق هستیم ! به دلیل جهل مردم که  نمی دانند  که نمی دانند !! از جهل مردم استفاده می کنند !! می گویند گمراهی را هدایت می کنیم می گویند ما هادی هستیم.. گمراهی را برای خود ودیگزان تقوی گرفته اند  وارایه می دهند ! نمونه این مورد را هم ما در اصفهان داشتیم !!
    8. شبهات چیست : نکته دیگر شبهات به چه اموری گفته می شود ؟  تعداد آنها ومقدارآنها چند تاست؟  جواب به طور دقیق روشن وشناخته شده نیست . چیزی که حلال است یا حرام است  معلوم نباشد چیزی که معین نیست ؛ در امور شبه است.
    9. کافی.. قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام : حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ‏ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ‏ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ مَا اشْتَبَهَ عَلَیْهِ مِنَ الْإِثْمِ فَهُوَ لِمَا اسْتَبَانَ لَهُ أَتْرَکُ وَ الْمَعَاصِی حِمَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ یَرْتَعْ حَوْلَهَا یُوشِکْ أَنْ یَدْخُلَهَا...امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: حلال آشکار، و حرام آشکار، و شبهاتى میان این دو هست، پس هر کس موارد شبهه حرمت را ترک کند از حرام بیّن گذشتنش مسلّم‏تر خواهد بود، و گناهان قرقگاه و مناطق ممنوعه خداوند عزّ و جلّ است، پس هر کس در حول و پیرامون آن به گشت و چرا بپردازد، ممکن است که بدون توجّه و قصد داخل و زیر پا گذارد و مرتکب حرام گردد. من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى، ج‏5، ص: 421
    10. حلال دین را و حرام دین را درش شبه ایجاد می کنند!! نصف حق را می گیرند ونصف باطل را با هم ممزوج می کنند درش شبهه ایجاد می کنند !! مرز حلال وباطل را می شکنند بَیِّنٌ رُشْدُهُ فَیُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ فَیُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْکِلٌ یُرَدُّ حُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى رَسُولِهِ حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ‏ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ‏ تَتَرَدَّدُ بَیْنَ ذَلِکَ- فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَم..
    11. عده‏اى از علما گفتند که بین حرام‏ و حلال واسطه موجود است و آن شبهات‏ است چنان که در اخبار وارد شده است که: «حلال بین و حرام بین و شبهات بین ذلک فمن ترک الشبهات نجا من المحرمات و من اخذ بالشبهات ارتکب المحرمات و هلک من حیث لا یعلم‏»: حلال روشن و حرام مشخص و شبهاتى که بین حلال و حرام است هر کس از شبهات پرهیز کند از محرمات سالم مى‏ماند و هر کس مرتکب شبهات شود داخل در محرمات مى‏شود و از راهى که نمى‏داند هلاک مى‏شود.نتیجه :  شبهه افکنی از حیلتک مِنْ‏ حَیْثُ‏ لا یَحْتَسِبُ‏ است لذا باید غالم باشید وبدانید حلال است یا حرام است تا بتوانید رفع ودفع شبهات نمایید. نتیجه در مسیر گمراهان و هلاکت مانع رشد بصیرت خود وآحاد مردم جامعه است.
    12. هفتمین وصف گمراهان ؛ شیادان ؛ منحرفین ؛  گمراهان وگمراه کنندگان : اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ.... ُ وَ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ‏ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏ و حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: لغزش‏ بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار، ترجمه‏فارسى، ص: 188..امام على (علیه السّلام) : ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
    13. گمراهان ؛ شیادان ؛ منحرفین ؛  گمراه کنندگان ادعا می کند .ولی در حقیقت در بدعت ها آرامش گرفته وبستر خود قرار داده است حال بدعت را برسی کنیم  = برای شرح به مستدرک مرحوم خویی مراجعه می کنیم و در نهج البلاغه شرح ابن ابی الحدید..  می فر مایند اصولا عالم نما ها تر فندشان چنگ زدن به دامن بدعت هاست و ابزار کار آنها ترک سنت با هدف های شیطانی در دین می باشد !!!
    14. حقیقت بدعت = بدعت جزء دین نیست ؛ بدتن یک نوآوری است ؛ که شخص عالم نما این موضوع را میاورد در داخل دین مانند نماز خواندن اهل سنت که دستشان را می بندد.
    15. اصل بدعت دو چیز  و دو عمل می باشد بعضی از واجبات را خارج وبعضی از محرمات را داخل می کنند برای منافع شخصی می گفت حالا که ما عوارض ومالیات می دهیم  دیگر خمس نمی خواهد واجب نیست . در مورد اقتصاد ؛ در مورد معاملات ؛ در مورد های مخطلف وگونا گون بدعت می گذارد  عدد بدعت های معاویه رکورد بدعت گذاران در قرآن وسنت بدعت های فراوانی  دراذان ؛ در دیه ؛ در بیت المال ؛ تر کردن تکبیر؛ در نماز عید ، تحریف سیره وسنت و الی .....   فرق است بین بدعت ونوآوری واستغاده از ابزار جدید ونوین مانند برق ؛ بلندگو وسیله نقلیه قطار هواپیما .وسایل سمعی وبصری و.با بدعت فاصله دارد و ارزش مند است .
    16. درشناخت بدترین انسانها : امیر المومنین علی علیه السلام درنهج البلاغه  خطبه 17 در شناخت بدترین انسانها می فرمایند -  إِنَّ أَبْغَضَ‏ الْخَلَائِقِ‏ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَجُلَانِ رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ سَائِرٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا دَلِیلٍ مَشْغُوفٌ بِکَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ [عَنْ‏] هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ :  درشناخت بدترین انسانها : دشمن‏ترین آفریده‏ها نزد خدا دو نفرند:1-  مردى که خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شیفته بدعت است و مردم را گمراه کرده، به فتنه انگیزى مى‏کشاند و راه رستگارى گذشتگان را گم کرده و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است. بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و گرفتار زشتى‏هاى خود نیز مى‏باشد.
    17. گروه اول1- رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ مردى که خدا او را به حال خود گذاشته،.در زمان حضرت امام  رحمه ا.. یک همچو شخصی بود که فرمودند رهایش کنیدبه حال خودش باشد  ازاین گونه افراد هستد که در زمان حضرت مقام رهبری حفظ ا.. بودند.وهستند بعد حضرت امیر المومنین می فرمایند کسی  که خدا او را به حال خودش وا گذشت  گرفتار 7 تا درد می شود 1- دل او شیفته بدعت است و 2- مردم را گمراه کرده، 3- به فتنه انگیزى مى‏کشاند و 4- راه رستگارى گذشتگان را گم کرده 5- و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است. 6- بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و7-  گرفتار زشتى‏هاى خود نیز مى‏باشد.
    18. گروه 2 - وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا فَوُضِعَ فِی جُهَّالِ الْأُمَّةِ غَارَ فِی أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عم بما فی عقد الهدنة قد سمّاه أشباه النّاس عالما و لیس به، بکّر فاستکثر من جمع ما قلّ منه خیر ممّا کثر، حتّى إذا ارتوى من آجن، و اکتنز من غیر طائل، .و مردى که مجهولاتى به هم بافته، و در میان انسان‏هاى نادان امّت، جایگاهى پیدا کرده است، در تاریکى‏هاى فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا کور است. آدم نماها او را عالم نامیدند که نیست، چیزى را بسیار جمع آورى مى‏کند که اندک آن به از بسیار است، تا آن که از آب گندیده سیراب شود، و دانش و اطّلاعات بیهوده فراهم آورد... این گروه منافقین و استکبار جهانی و اسراییل وودر امروز آمریکا همبن حرکات را می کند  افردی که در جهل مرکب هستند جوانان متکبر را می برند آموزش می دهند . رییس جمهور کشورها می فرستند وتوهم مردم کشور هارا گسترش می دهند ..در میان جهال جایگاهی دارند نه اینکه از اهل بصیرت جایگاهی داشته باشند..
    19. عوامل جهالت --- قرآن را شما پشت سر نهادید فراز هایی از خطبه حضرت زهراء علیها سلام می فرمایند
    20. اَفَلاتَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها، کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِکُمْ ما اَسَأْتُمْ مِنْ اَعْمالِکُمْ، فَاَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَ اَبْصارِکُمْ، وَ لَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ، وَ ساءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ، وَ شَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ، لَتَجِدَنَّ وَ اللَّـهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَ غِبَّهُ وَبیلاً، اِذا کُشِفَ لَکُمُ الْغِطاءُ، وَ بانَ ما وَرائَهُ الضَّرَّاءُ، وَ بَدا لَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ، وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ.
    21. آیا در قرآن نمی‌اندیشید، یا بر دل‌ها مهر زده شده است، نه چنین است بلکه اعمال زشتتان بر دل‌هایتان تیرگی آورده، و گوش‌ها و چشمانتان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل کرده، و بد راهی را به او نشان داده، و با بدچیزی معاوضه نمودید، به خدا سوگند تحمّل این بار برایتان سنگین، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه که پرده‌ها کنار رود و زیان‌های آن روشن گردد، و آنچه را که حساب نمی‌کردید و برای شما آشکار گردد، آنجاست که اهل باطل زیانکار گردند.
    22. جهالت: یکى از عواملى که مردم مخالفت مى‏کنند، جهالت است. اصولًا هر چیز تازه‏اى که مى‏آید یک عده آدم‏هاى جاهل با آن مخالفت مى‏کنند. خدا شهید مطهرى را رحمت کند که مى‏گفت: اولش که یخچال آمده بود، مقدسین مى‏گفتند: که یخچال چه است؟ غرب زدگى است. بعد از غرب زدگى، یک خورده سبک شد. گفتند: تجمل پرستى است. بعد از تجمل پرستى‏
    23. یک خورده سبک شد و به اشرافى‏گرى تبدیل شد. بعد جزء مستحبات شد. حالا یخچال از واجبات شده است. بى خودى با یک چیزى مخالفت مى‏کنند. آخر به چه دلیلى مخالفت مى‏کنى؟
    24. یک دفعه روى یک فرم لباس حساسیت به وجود مى‏آید. یک دفعه روى یک نوع ساعت حساسیت به وجود مى‏آید. هیچ دلیل شرعى هم وجود ندارد ولى مخالفت مى‏کنند.
    25. جهالت‏، قبلا بیان شد که در حدیثى امام صادق فرمود: مراد از «جهالة» جهل به زشتى باطن گناه است که شامل همه گناهکاران مى‏شود.
    26. جهالت‏، عامل ایمان نیاوردن به آیات الهى است. ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا ... وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ‏
    27. ابن عباس از بزرگان صدر اسلام مى‏گوید: هر که مى‏خواهد میزان جهالت‏ اقوام دوران جاهلى را بداند، همین آیات سوره‏ى انعام که بیانگر خرافات و اعتقادات بى‏اساس مشرکان است، را بخواند.
    28. گاهى انسان با آنکه حقّ را مى‏داند، امّا خود را به جهالت‏ مى‏زند. لَقَدْ عَلِمْتَ‏ ...علم و دانش، انسان را به پیروى از شریعت الهى سوق مى‏دهد. چنانکه پیروى از غرائز و هوى و هوس نشانه جهالت‏ و نادانى است. شَرِیعَةٍ ... فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ‏ ... الَّذِینَ لا یَعْلَمُون‏ اقدام عجولانه و بدون بررسى و تحقیق، نوعى جهالت‏ است. «بِجَهالَةٍ» در حدیث مى‏خوانیم: هر کس با قرآن همنشین شود از جهتى هدایت و کمال رشد مى‏کند و از جهتى جهالت‏ و ضلالت او برطرف مى‏شود.
    29. آرى عبادتى که همراه با جهالت‏ باشد، کشتنِ عابدترین مردم را در محرابِ عبادت، بزرگ‏ترین عبادت مى‏داند و با قصد قربت براى کشتن على علیه السلام مى‏رود!
    30. امّا کسانى از روى انحراف، در شک عبادت خدا تغییراتى مى‏دهند. این تغییر دادن‏ها گاهى از روى لجاجت است، گاهى روشنفکر مآبى علّت آن است، گاهى مقدّس مآبى و کلاه شرعى سبب آن مى‏شود و گاهى جهالت‏ و نادانى یا عوامل دیگر.«العالم من عرف قدره و کفى بالمرء جهلًا الا یعرف قدره» «3» «دانا کسى است که قدر خود را بشناسد و براى نادانى و جهالت‏ انسان همین بس که قدر خود را نشناسد.»
    31. عالم های بی عمل گرفتن مراجع ایمان را از مرجع اصلی (سه مرجع‏ «خدا»، «پیامبر» و «اولى الامر») دریافت نمی کنند.
    32. عالم های بی عمل گناه در برابر آنها ونزد آنها قبحیت ندارد. وصیت لقمان به فرزندش فرمودند: اى پسرم به ظلم هیچ ظالمى خوشنود مباش بلکه اگر به کسى ظلم کردى براى آن عمل قبیح‏ محزون و غمگین باش. اى پسرم ظلم سبب تاریکى دل مى‏شود و روز قیامت باعث حسرت و اندوه است. و هر گاه قدرت تو، تو را واداشت که به کسى ظلم کنى که از تو ضعیف‏تر است پس به یاد بیاور قدرت و تسلّط خدا را بر خودت.  
    33. جرایم را کوچک شمرده و می گوید که قلبت پاک باشد. أعظم الذنوب عند اللّه سبحانه ذنب صغر عند صاحبه2، 427کوچک شمردن گناه خود گناه کبیره است .
    34. در دریای شبهات غوطه ور هستند. وادعا های غلط دارند : وقوف، و احتراز در نزد شبهات‏ بسیار بسیار بهتر از وقوع و اقتحام در هلکات‏ است‏
    35. جهال عالم نما های ضد در میدان شیطان بازی می کنند.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ عُبَّادٌ جُهَّالٌ‏ وَ قُرَّاءٌ فَسَقَة.. پیامبر (ص) فرموده‏اند: در آخر الزمان، گروهى پارسایان نادان و قرآن قرآن‏خوانان تبهکار خواهند بود.
    36. ما تا نفس داریم باید از شبهات  دست پرورده عالم های بی عمل است دوری گذینیم : صیانت، کفّ نفس‏ (از منهیات و شبهات‏ و مکروهات)، ورع و پرهیز (از معصیت و اجتناب از کارهاى زشت و قبیح)، نیکوئى ستایش (خداوند) تزکیه و پاکیزه نگاهداشتن (نفس از قبایح و منکرات و محرّمات)، مروت و جوان مردى است‏
    37. تنها را ه نجات را در این دنیای وانفسا ترک محرمات وانجام واجبات بدانیم : چون پس از محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم پیامبرى نیست، ائمّه از آل محمّدند که بندگان را به راه دیانت وادارند و به راه‏ نجات‏ الزام کنند و از موارد هلاکت پرهیز دهند و فرایض خداى تعالى را که از فهمشان برتر است تبیین کنند و با کتاب خداى تعالى آنها را به رشد و کمال سوق دهند. آرى دین به وجود ایشان محفوظ مى‏ماند و شبهه بر آن عارض نمى‏گردد
    38. به نگاه در نهج البلاغه امیر المومنین (علیه السلام )حق را خوب بشناسیم وبه آن عمل کنیم وباطل را خوبشناسیم وآنرا از خود دور کنیم ومبارز در میدان باشیم
    39. عالم نما قالب گل پر از ریگ است در خشت خام است که در کوره حرارت آهک گردد.چون خبر اجتماع سقیفه را به علی علیه السلام بردند با لحن شگفت آمیزى فرمود مگر جز من که از طرف خدا و پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم این مأموریت سنگین را دارم کسى این اندیشه خام‏ را در سر پخته‏ است،
    40.  وظیفه ماست در شبهه افکنی و بدعت جهال وعالم بی عمل را افشاگری کنیم  واگرسکوت در برابر انها داشته باشیم خیانت ومانع رشد بصیرت می باشد.
    41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  
    • حسین صفرزاده
    ۲۲
    آذر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    1- جلسه 48 بحث بصیرت وموانع رشد بصیرت در نهج البلاغه .. جاهل عالم نما گوراهان وگمراه کنندگان 18/9 /2.. 25جمادی الثانی / 445 استا د سالک

    1. خطبه 87 نهج البلاغه .. وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى‏ عَالِماً وَ لَیْسَ‏ بِهِ‏ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حِبَالِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ.... ُ وَ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ‏ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏ و حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: لغزش‏ بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار، ترجمه‏فارسى، ص: 188
    2. و گناه عالم و دانشمند مانند شکستن کشتى است که (در آن هنگام کسانى را که در آن هستند) غرق میکند و خود هم غرق شده و در آب فرو میرود.
    3. امام على «علیه السلام»: ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.
    4. عالم نما وگمراه کتاب خدا را با اندیشه‏هاى خود منطبق مى‏کند، و حق را با هواى نفس خود پیوند مى‏دهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
    5. و دیگرى که دانشمندش دانند، و بهره‏اى از دانش نبرده، ترّهاتى چند از نادانان، و مایه‏هاى جهلى از گمراهان به دست آورده، دامهایى از فریب و دروغ گسترده. کتاب خدا را به رأى خویش تفسیر کند، و حقّ را چنانکه دلخواه اوست تعبیر کند. مردم- را از بلاهاى سخت ایمن دارد، و گناهان بزرگ را، آسان شمارد. در کارهاى شبهه‏ناک افتاده است و گوید: چون شبهه‏اى باشد باز ایستم. در بدعتها آرمیده است و گوید: اهل بدعت نیستم.
    6. صورت او صورت انسان است، و دل او دل حیوان. نه راه رستگارى را مى‏شناسد، تا در آن راه رود، و نه راه گمراهى را تا از آن باز گردد، چنین کس، مرده‏اى است میان زندگان. پس، کجا مى‏روید؟
    7. خود را عالم می خواند در صورتی که عالم نیست  یک سری نادان  از جمعی نادان گرفته و دام صیادی پهن کرده در میان جمعیت  وباطل را گسترش می دند و ادمهای نا آگاه را به دام می اندازند.. عالم نما
    8. عالم نما 7- امیر مؤمنان (علیه السلام) مى‏فرمود: اى طالب علم، به راستى عالم سه نشانه دارد: علم و حلم و خموشى. و عالم نما هم سه علامت دارد: نسبت به بالادست نافرمان است و به زیردست ستم کند بوسیله غلبه بر او و پشتیبانى از ستمکاران نماید. أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ‏ یَا طَالِبَ الْعِلْمِ إِنَّ لِلْعَالِمِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ الصَّمْتَ وَ لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ یُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ وَ یَظْلِمُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ یُظَاهِرُ الظَّلَمَة..
    9. مخلص ده ویژ گی دارد که علامت‏ اخلاص است‏: 1- نه در دل و نه با زبان. در دل مى‏گوید: «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» (انسان/ 9) 2- علامت‏ آدم مخلص این است که‏ «لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» (کافى، ج 2، ص 16) یعنى نخواسته باشد کسى تعریفش را بکند 3- علامت اخلاص منّت نگذاشتن است ‏4 - همراهان رسول الله (ص) اهل ریاء و عجب نیستند بلکه به دنبال جلب رضایت خدا هستند.5 - همراهان رسول الله (ص) خود را مستحق لطف خدا نمى‏دانند بلکه معترف به کوتاهى و متقاضى فضل هستند.6 - همراهان رسول الله (ص) به خلق خدا امیدى ندارند.7 - قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): عَلامَةُ الْمُخْلِصِ أَرْبَعَةٌ: یَسْلَمُ قَلْبُهُ وَ تسْلَمُ جَوَارِحُهُ وَ بَذَلَ خَیْرَهُ وَ کَفَّ شَرَّهُ‏ تحف‏العقول، ص 21. دل سالم باشد.  ودر همه اخلاص - قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(علیه السلام): تَمَامُ الاخْلاصِ تَجَنُّبُ الْمَعَاصِی‏ کنزالفوائد، ج 1، ص 279. در نهایت مومن با تقوی خدمت گذار مردم باشد و راهنمای آن قرآن –
    10. عالم نما ها قراق در باطل خود بین و گمراهی ومنافع  خودشان دنبال می کنند . در همبن جا ما عالم نما داریم که دختر وپسر جوان ها را دور خودش جمع کرده و پایش را می بوسند
    11. گمراهیهایى از گمراهان - علی علیه السلام برای عالما بی عمل و گمراهان بیان می کند .. امام على «علیه السلام»: قَدْ تَسَمَّى‏ عَالِماً وَ لَیْسَ‏ بِهِ‏  فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.
    12. فرهنک  جهالت در درونش است و در پیش جامعه با بصیرت وآگاه کاری از پیش نخواهد برد.
    13. نکته اول  در وصف عالم نماها این است که خودشان می دانند که عمل ندارند و گروهی از جهال هستند که برای کسب مادی خودشان تلاش می کنند . و دکان کاسبی راه انداخته وراه می اندازند . جیب انگلبسی پر کنند در شبکه ما هواره ای برای خوراک امیال اربابان خودشان را تعمین کنند.  همچو آسیبهای آن مردک در لندن نشسته است کتاب اصول کافی را باز می کنند وروایت های آنرا تفسیر به رای برای امیال اربابانش دارد.70 نفر را لعن می کند !!! ونقطه مقابلش را داریم از عالمان با تقوی  
    14. نکته دوم در وصف عالم نماها جُهَّالٍ‏ وَ أَضَالِیل‏ ... الامام علی «ع»: .. و آخر قد تسمّى عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهّال‏، و أضالیل‏ من ضلّال، و نصب للناس أشراکا من حبائل غرور، و قول زور. قد حمل الکتاب على آرائه، و عطف الحقّ على اهوائه. یؤمّن الناس من العظائم، و یهوّن کبیر الجرائم، یقول أقف عند الشبهات، و فیها وقع؛ و یقول: اعتزل البدع، و بینها اضطجع؛ فالصورة صورة انسان، و القلب قلب حیوان؛ لا یعرف باب الهدى فیتّبعه، و لا باب العمى فیصدّ عنه؛ فذلک میّت الأحیاء، فأین تذهبون؟.
    15. امام على «علیه السلام »: ... و دیگرى که نام عالم بر خود نهاده در صورتى که عالم نیست، نادانیهایى از نادانان و گمراهیهایى از گمراهان فراگرفته، و براى مردمان دامهایى- بافته از رشته‏هاى غرور و گفتار دروغ- گسترده است.
    16. کتاب خدا را با اندیشه‏هاى خود منطبق مى‏کند، و حق را با هواى نفس خود پیوند مى‏دهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن مى‏سازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوه‏گر مى‏کند. مى‏گوید، در آنجا که شبهه پیش آید توقف مى‏کنم، در صورتى که در آن فرو افتاده است. و مى‏گوید که از بدعتها دورى مى‏جویم، در صورتى که در میان آنها آرمیده است. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حیوان. از هدایت خبرى ندارد تا از آن پیروى کند، و از کورى و بیراهى آگاه نیست تا از آن جلو گیرد. این چنین کس مرده‏اى است در میان زندگان؛ اکنون بنگرید که در پى چه کسى مى‏روید؟
    17. درکلمه فاقتبس = گمراهی را از گمراهان یاد مبگیرید  فوت وفن گوراهی را باد می گیرند و به کار می بندند – و بزرگترین بد بختی را در جامعه ایجاد می کنند .
    18. دامهایی می چینند وتفاوت های کلامی ایجا د می کنند این جهّال‏، و أضالیل‏ که در جهل مرکب است .( أضالیل جمع گمراه گنندگان است ). که هر کدام  از گمراه کننده ه کافی است که جامعه ای را پمراه کنند   تفاوت آنها با شخص بصیر از زمین تا آسمان است . در باب آگاهی و موانع عدم بصیرت  وعدم رشد بصیرت باید گفت :
    19. َ فضای مجازی در جهل مرکب : آنکس که بداند و بداند که بداند.....اسب شرف از گنبد گردون بجهاند....آنکس که بداند و نداند که بداند.....با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند.....آنکس که نداند و بداند که نداند.....لنگان خرک خویش به مقصد برساند.....آنکس که نداند و بخواهد که بداند.....جان و تن خود را ز جهالت برهاند.....آنکس که نداند و نداند که نداند......در جهل مرکب ابدالدهر بماند.....آنکس که نداند و نخواهد که بداند.....حیف است چنین جانوری زنده بماند...که در فضای مجازی در جهل مرکب است . َمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِکُونَ‏ (یوسف، 106) وبیشترشان به خداوند ایمان نمى‏آورند، جز اینکه (با او چیزى را) شریک مى‏گیرند. (و ایمانشان خالص نیست).
    20. نکته سوم در وصف عالم نماها و گمراهان  دامهایی بر سر راه آدمیان پهن می کنند و شیوه عمل آنچنان است که فساد را دامن زده و در جامعه  تبلیغ گسترده واشاعه فخشاء مانند صیاد تور پهن کرده ودیگران را به دام اندخته چو دام آهو و تبلیغ به گسترش می کنند.  آدم های عالم نما دنبال مکیدن خون جامعه هستند.
    21. جریان 16 آبان  وعتراض دانشجویان  به ورود نیکسون به ایران و کشته شدن و قربانی انسانهای پاک را در ایران کردخدایی شاه  آدمهای مخلصی را قربانی کردند نکته قابل دقت است از وصف عالم نماها جهّال‏، و أضالیل‏ ...  
    22. نکته چهارم در وصف عالم نماها . و آخر قد تسمّى عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهّال، و أضالیل من ضلّال، و نصب للناس أشراکا من حبائل غرور، و قول‏ زور. قد حمل الکتاب على آرائه،.. و دیگرى که دانشمندش دانند، و بهره‏اى از دانش نبرده، ترّهاتى چند از نادانان، و مایه‏هاى جهلى از گمراهان به دست آورده، دامهایى از فریب و دروغ گسترده. کتاب خدا را به رأى خویش تفسیر کند، و حقّ را چنانکه دلخواه اوست تعبیر کند. کار خودش را وتنور را به نفع خودشان داغ می کنند. ودختران شیعه ناآگاه را به دام می اندازند . کاسبی های یشان در خیابان  اقوای کردن است با نوار سبز حرفهای عالم های نا گاه از دهانهایشان خارج می شود .
    23. نکته پنجم در وصف عالم نماها سوال از تاریخ کردن برای نمونه عبرت خوبی است. حضرت امیر المومنین بیان وآنها را معرفی می کند. عبدالله زبیر  کسی که دین خدا را داد و دنباگرفت تا مردم را اغوا کند      
    24. خطبه 137  بند9 راجع به طلحه و زبیر -َ وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ‏ الْقِتَالِ‏ وَ اسْتَأْنَیْتُ بِهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ فَغَمَطَا النِّعْمَةَ وَ رَدَّا الْعَافِیَة... و به هنگام گیرودار انتظار بردم، لکن نعمتى را که نصیبشان شده بود نپذیرفتند و عافیت را بازگرداندند.
    25. چون ذهن جوان خالی است 1-عامل جوانی اش باعث گمراهی شود 2- خانواده را تحت تاثیر امیال خود قراردهد. 3- انوار الهی از دلش رخت بربندد. 4- در دام عالم نما ها بیفتد. و چون زبیر عالم نما دین را دام قرار می دهد ومقابل امیر المومنین شمشیر می کشد.    
    26. ودیگری چون  شاعر وصف غدیر خم  حسان بن ثابت: اولین شاعر در غدیر بود، غوغا کرد برای غدیر از شعرش  و پیامبر به او گفته بود بر منش خود بمانید  ولی بعدا ملحق به دشمن امیر المومنین علی (علیه سلام ) شد از عالم نما ها ..
    27. عالم نما دامهایى از فریب و دروغ گسترده.  و نصب للناس أشراکا من حبائل غرور، و قول‏ زور.. بهره‏اى از دانش نبرده، ترّهاتى چند از نادانان، و مایه‏هاى جهلى از گمراهان به دست آورده، دامهایى از فریب و دروغ گسترده. کتاب خدا را به رأى خویش تفسیر کند، ودام های صیادی پهن می کند برای گرفتن هم پالگی های خودش . بک دام چون صد دام  دارند.
    28. نکته ششم در وصف عالم نماها قد حمل الکتاب على آرائه،. این عالم نمای گمراه قرآن را برای امیال و خواسته های خودش تفسیر به رای می کند ..
    29. باز نکته هفتم  در نمونه وصف عالم نما ها : مخلص پشت سر قرآن حرکت می کند قران امامه : (75) القیامة : 5 بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَه  ولی گمراهان خودشان می شوند پیشوا . رای خودشان را به قرآن تحمیل می کنند و بعد توجه به باطل می کنند . در شبکه تلویزیون ظاهرا شبکه 11‏ در لوس آجلس   یک خانم با سینه باز وآستین های کوتاه تفسیر قرآن می کند.
    30. باز نکته هشتم  در نمونه وصف عالم نما ها : درنهضت آزادی وزیر وقت آن زمان، کارت  دانشجویی برای افراد صادر کرده بودند  پای تفسیر به رای ابراهیم یزدی  . وپیشوای قرآن رای خود را به قرآن  تحمیل می کردند.
    31. منافقین از تفسیر به رای استفاده می کردند :حضرت استاد مظهری میفرمایند معنى تفسیر به‏ رأى‏ که نهى شده این نیست که مردم حق ندارند با فکر و نظر خود معنى قرآن را بفهمند، بلکه مقصود این است که قرآن را براساس میل و هواى نفس و مغرضانه نباید تفسیر کرد.مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (اصول فقه - فقه(کلیات علوم اسلامى، ج 3))، ج‏20، ص: 41
    32. فرمودند  تفسیر به رای  جایگاهش از آتش است . من قرء قرآن به رای...جهنم . النار.. رکود فکر. «من‏ استبدّ برأیه هلک» استبداد به‏ رأى‏ خود و تک‏روى، مایه‏ى هلاکت است. َ الْقُرْآنَ‏ بِرَأْیِهِم‏ .... ْ أَخْطَأَ الْقَائِلُ فِی الْقُرْآنِ‏ بِرَأْیِهِ فَقَدْ تَبَوَّأَ مَقْعَدَهُ مِنَ‏ النَّارِ، وَ إِنْ أَخْطَأَ الْقَائِلُ فِی الْقُرْآنِ‏ بِرَأْیِهِ‏ فَقَدْ تَبَوَّأَ مَقْعَدَهُ‏ مِنَ‏ النَّارِ، وَ کَانَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ مَنْ رَکِبَ بَحْراً هَائِجاً بِلَا مَلَّاحٍ، وَ لَا سَفِینَةٍ صَحِیحَةٍ، لَا یَسْمَعُ بِهَلَاکِهِ أَحَدٌ إِلَّا قَالَ: هُوَ أَهْلٌ لِمَا لَحِقَهُ، وَ مُسْتَحِقٌّ لِمَا أَصَابَهُ. من قال فى القرآن‏ بغیر علم فلیتبوّأ مقعده‏ من‏ النّار. حضرت رسول الله ( صل الله علیه وآله ) فرمودند  تفسیر به رای  جایگاهش از آتش است .
    33. حضرت امام صادق (علیه السلام)  روایت از امیر المومنین می فرمایند : عالم نما ها   .. عالم‏ نمایان، پس هم خود گمراه‏ باشند و هم دیگران را گمراه‏ کنند، و خیرى نیست در چیزى که براى آن اساسى نیست (چون علم ایشان که اصلى ندارد).
    34. حضرت امیرالمومنین می فرمایند : و دیگرى که او را دانشمند نامند امّا از دانش بى‏بهره است، یک دسته از نادانى‏ها را از جمعى نادان فرا گرفته، و مطالب گمراه کننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته، و دام‏هایى از طناب‏هاى غرور و گفته‏هاى دروغین بر سر راه مردم افکنده، قرآن را بر امیال و خواسته‏هاى خود تطبیق مى‏دهد، و حق را به هوس‏هاى خود تفسیر مى‏کند.
    35. حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود: همانا پدرم علیه السّلام میفرمود: خداوند با عزت و جلال نمیگیرد علم و دانش را پس از فرو فرستادن آن، لیکن عالم و دانشمند از دنیا میرود و میبرد با خود آنچه را میداند، پس پى در مى‏آیند ایشان را ستم پیشگان و عالم نمایان، پس هم خود گمراه باشند و هم دیگران را گمراه کنند، و خیرى نیست در چیزى که براى آن اساسى نیست (چون علم ایشان که اصلى ندارد). قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: إنّ أبی علیه السّلام کان یقول: إنّ اللّه عزّ و جلّ لا یقبض العلم بعد ما یهبطه، و لکن یموت العالم فیذهب بما یعلم، فتلیهم الجفاة فیضلّون و یضلّون، و لا خیر فی شی‏ء لیس له أصل.
    36. جمع بندی : حرکت عالم نماهان وگمراهان مانع رشد بصیرت جامعه است . که جامعه را به گمراهی و جهالت می کشانند. و استکبار جهانی خاصیتش این چنین است .  که قبل انقلاب تابلو دانشگاها .. روز نامه کبهان  سازمان ها بیانه های شان در این زمینه بود که آخوند  و اسلام  قدرت حکومت داری ندارد ومود مخدر جامعه هستند.
    37. اما نشانه‏هاى مؤمن مخلص‏1. در انفاق: از کسى توقع پاداش و تشکر ندارد. «لانرید منکم جزاء و لاشکوراً»

    2. در عبادت: جز خداوند کسى را بندگى نمى‏کند. «و لایشرک بعبادة ربّه أحداً»

    3. در تبلیغ: به غیر خداوند از کسى پاداش نمى‏خواهد. «إن أجرى الّا على اللَّه»

    4. در ازدواج: از فقر نمى‏هراسد و با توکل به وعده خدا ازدواج مى‏کند. «ان یکونوا فقراء یغنهم اللَّه من فضله»

    5. در برخورد با مردم: جز رضاى او همه چیز را کنار مى‏گذارد. «قل اللَّه ثمّ ذرهم»

    6. در جنگ و برخورد با دشمن: از کسى به جز خدا نمى‏هراسد. «ولایخشون أحداً الا اللَّه»

    7. در مهرورزى ومحبّت: هیچ کس را به اندازه خدا دوست ندارد. «أشدّ حبّاً للَّه»

    8. در تجارت وکسب وکار: از یادخدا غافل نیست. «رجال لاتلهیهم تجارة ولابیع عن ذکراللَّه» «8»

    1. وعالم فاسد را آقا على علیه السّلام فرمود: دو نفر در دنیا کمرم را شکسته‏اند، مردى شیرین زبان و فاسق و مردى جاهل و عابد، این بوسیله زبان از فسقش دفاع مى‏کند و این با عبادت خود پرده بر جهلش مى‏کشد، از علماى فاسق بترسید و از جاهل عابد هم بدور باشید آنها فتنه مى‏کنند، از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیدم فرمود اى على هلاک من در دست منافقان عالم‏ نما مى‏باشد.
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    • حسین صفرزاده
    ۱۷
    آذر

    بسم الله  الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    جلسه 47  بصیرت وموانع رشد بصیرت با موضوعیت گمراهی و آدمهای گمراه

    هفته بسیج وبیان مقام معظم رهبری در 25 محور یسیج برای توجه یصیرتی برای بسیج مردم جهان  که در 30 کشور تشکیل شده در طول ده سال در اروپا , که یکی از نمونه ونماد های آن بسیج  مردم فلسطین است؛

    1. گمراهی و آدمهای گمراه بحث عمیق در نهج البلاغه آقا جانمان علی بن ابیطالب امیرالمومنین دارند,
    2. در قرآن سوره توبه آیه 38 و39 گمراهی و آدمهای گمراه یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ (38) إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (39)
    3. گمراهی و آدمهای گمراه - مؤمنان نیز باید گاهى مورد انتقاد و مؤاخذه قرار گیرند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ‏ آمَنُوا ما لَکُمْ‏ ...
    4. ارزش و جایگاه انسان تا حدّى است که دنیا براى او ناچیز است. «أَ رَضِیتُمْ‏» کسى‏که آخرت را برتر از دنیاى اندک بداند، به جبهه‏ى جنگ رو مى‏کند، نه دنیا. «إِلَّا قَلِیلٌ‏» اثرگمراهی و آدمهای گمراه شما که اهل ایمانید، چرا سستى؟ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ‏ آمَنُوا»، سؤال همراه با توبیخ «ما لَکُمْ‏»، جهاد راه خداست «سَبِیلِ‏ اللَّهِ‏»، فرمانِ حرکت «انْفِرُوا»، تهدید به عذاب «یُعَذِّبْکُمْ»، تهدید به جایگزینى «یَسْتَبْدِلْ»، تهدید به بى‏اثر بودن ترک جبهه از سوى شما «لا تَضُرُّوهُ» وتهدید به قدرت الهى. «وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»
    5. گمراهی و آدمهای گمراه باعث  آزار پیامبر، کفر است. تقابل «الَّذِینَ یُؤْذُونَ» با «الَّذِینَ‏ آمَنُوا» از دیدگاه قرآن، دنیاطلبى و دنیاگرایى اگر سبب غفلت از آخرت و انحصار خواسته‏ها در دنیا باشد، که آدمهای گمراه نکوهیده است. این نکته در آیات فراوانى مطرح شده است، از جمله: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ»، «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا» و «أَ رَضِیتُمْ‏ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا»
      • دنیا، اندک و ناچیز است. «فَما مَتاعُ‏ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی‏ الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ‏»
      • چرا به دنیاى فانى و محدود، راضى مى‏شوید؟ «أَ رَضِیتُمْ‏ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا»
    6. دنیاگرایى مانع آخرت ‏طلبى است وگمراهی. «أَ رَضِیتُمْ‏ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ‏ الْآخِرَةِ» شما که اهل ایمانید، چرا سستى؟ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، سؤال همراه با توبیخ «ما لَکُمْ»، جهاد راه خداست «سَبِیلِ اللَّهِ»، فرمانِ حرکت «انْفِرُوا»، تهدید به عذاب «یُعَذِّبْکُمْ‏»، تهدید به جایگزینى «یَسْتَبْدِلْ‏»، تهدید به بى‏اثر بودن ترک جبهه از سوى شما «لا تَضُرُّوهُ‏» وتهدید به قدرت الهى. «وَ اللَّهُ‏ عَلى‏ کُلِ‏ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»

    جایگزین گمراهان - بر اساس برخى روایات مراد از افراد جایگزین در «قَوْماً غَیْرَکُمْ‏»، مردمانى از ایران و یمن هستند که براى یارى دین خدا قیام مى‏کنند. لحظه اراده کند او، چنان خواهد کرد. «یَسْتَبْدِلْ‏»

    1. گمراهان و کیفر ترکِ جبهه، هم عذاب وذلّت دنیاست، هم عقوبتِ دوزخ در آخرت است. «عَذاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ‏ قَوْماً غَیْرَکُمْ‏»زیانِ بى‏تحرّکى و رکود، به خودمان مى‏رسد، نه به خدا. «لا تَضُرُّوهُ‏ شَیْئاً» (سستى و تنبلى، سبب جایگزین شدن دیگران به جاى ما مى‏شود) یَسْتَبْدِلْ‏ ... عَلى‏ کُلِ‏ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ
    2. پیروزى‏هاى مسلمانان، نمونه‏اى از قدرت الهى است. «عَلى‏ کُلِ‏ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ» در این آیه «قَوْماً غَیْرَکُمْ‏»، مفسرین گویند ایرانی ها ویمنی ها هستند. 
    3. شان نزول این دو آیه پیرمون جنگ تبوک است در فاصله بین مدینه وشامات  جنگ تبوک تا مدینه 610 کیلومتر وتا شامات 696 کیلومتر بوده که امپراطوری شرقی گفته شده
    4. در وفت تابستان وقت برداشت محصول را بهانه کردند آنهایی که نمی خواستند به جنگ حاضر شوند.  برخى از شرکت در آن سستى نشان مى‏دادند. عوامل و بهانه‏هاى سستى، فاصله‏ى زیاد مدینه تا تبوک (حدود 600 کیلومتر)، گرمى هوا، فصل برداشتِ محصول و تبلیغات منافقان نسبت به عظمت و قدرت سپاه روم بود.
    5. این آیه، از اخبار غیبى قرآن است که قبل از وقوعِ حادثه، از آن خبر مى‏دهد، و مربوط به جنگ‏ تبوک‏ است، چون منطقه‏ى تبوک تا مدینه فاصله‏اى بسیار داشت. اینک تبوک، در مرز حجاز قرار دارد. - متخلّفان از جنگ‏ تبوک‏، گروهى بى‏ایمان بودند. «لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ» یکى از بزرگان قبیله‏ى بنى‏سلمه که از منافقان بود، از رسول خدا اجازه خواست تا به جنگ‏ تبوک‏ نرود و بهانه‏اش این بود که اگر چشمم به زنان رومى بیفتد، فریفته شده، به گناه مى‏افتم. حضرت اجازه داد. این آیه نازل شد و او را به خاطر عدم شرکت در جبهه، گناهکار و در فتنه افتاده دانست. پیامبر صلى الله علیه و آله او را از ریاست قبیله برکنار و بُشربن‏براء را که سخاوتمند و خوش اخلاق بود، به جاى او نصب کرد.
    6. گمراهان ومتخلّفان از جنگ‏ تبوک‏، به ظاهر مسلمان، ولى در باطن کافرند. «أَنَّهُمْ کَفَرُوا»در شأن نزول آیه گفته‏اند: گروهى از منافقان، تصمیم گرفتند شتر پیامبر را در بازگشت از جنگ‏ تبوک‏ در گردنه‏اى رَم دهند تا پیامبر صلى الله علیه و آله کشته شود. رسول خدا از تصمیم آنان از طریق وحى با خبر شد.
    7. گمراه کردن دیگران - این آیه، سه نشانه براى منافقان ذکر کرده است: الف: از جبهه نرفتن به جاى پشیمانى شادند. ب: جهاد با مال و جان بر ایشان سنگین است. ج: دیگران را از جبهه رفتن منع مى‏کنند.
    8. رسوایی گمراهان منافق - از این آیه استفاده مى‏شود که شخص پیامبر صلى الله علیه و آله براى جنگ‏ تبوک‏ از مدینه خارج شد و در پایان جنگ نیز به آنجا برگشت. همچنین این آیه از برخورد آینده‏ى منافقان خبر مى‏دهد، تا پیامبر چهره‏ى منافقانه‏ى آنان را رسوا کند.
    9. نکته اول در این آیه سه لحن دارد – 1- لحن تشویقی برای اقراد ضعبف الایمان 2- لحن زبان ملامت وسرزنش به مسلمانان اطراف پیامبربه لحن به نحو استفهام . 3- لحن به لحن جدی به صورت درد ناک  إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً... مختص جنگ تبوک است خاص وگمراهی وعدم مبازره به صورت عام ..

     

    1. نکته دوم طروقی که مساله جدا جدا مورد توجه است.1-تشویق مومنین 2- حرکت به سوی میدان جهاد 3- تعبیر فی سبیل الله چهاد در هوای گرم 4- استفهام انکاری دنیا وآخرت  که یک خطبه مفصل در نهج البلاغه آقا جانمان علی بن ابیطالب دارند .. حیات الدنیا والآخره .. لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی‏ الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم‏
    2. تهدید به عذاب الیم (إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً) انها که نشستند در خانه وبرای مبازه در را حق جهاد نکردن مثل این زمان چون در سال میلادی1967 اسراییلی ها وارد سر زمین فلسطین شدند وکشتاری انجام شد که در تاریح  سابقه نداشت که اقا جانمان در خطبه 86  پیامدهای جهاد نکردن را در بیان می کند الَّذِی رَضِیَ لِنَفْسِهِ وَ أَنْهَى إِلَیْکُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ أَوَامِرَهُ وَ أَلْقَى إِلَیْکُمُ الْمَعْذِرَةَ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکُمُ الْحُجَّةَ وَ قَدَّمَ‏ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ وَ أَنْذَرَکُمْ‏ بَیْنَ‏ یَدَیْ‏ عَذابٍ شَدِیدٍ فَاسْتَدْرِکُوا بَقِیَّةَ أَیَّامِکُمْ وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَکُمْ فَإِنَّهَا قَلِیلٌ فِی کَثِیرِ الْأَیَّامِ الَّتِی تَکُونُ مِنْکُمْ فِیهَا الْغَفْلَةُ وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَة ... پیامبر خویش را روزگارى میان شما زندگانى داد، تا با آیه‏ها که در کتاب خود نازل فرمود دینى را که پسندید، براى او و شما کامل نمود، و به زبان او به شما خبر داد که چه را مى‏پسندد و چه او را خوش نیاید، از چه باز مى‏دارد و کردن چه کار را فرماید. چندان که راه عذر را بر شما ببست، و حجّتى گرفت که- از آن نتوانید رست-. پیک تهدید را به سوى شما پیش راند، و از کیفر سختى که پیش رو دارید بترساند. پس، در این چند روز که زنده‏اید، گذشته را جبران کنید، و خود را به شکیبایى ورزیدن و سختى دیدن خوى دهید. که این روزها برابر روزهایى که در غفلت بودید، و خود را مشغول داشتید و پند ننیوشیدید اندک است. [فراوان- خود را رخصت مدهید، مبادا رخصتها شما را به راه ستمکاران برد. و درون را چون برون سازید تا نفاق، بلایى بر سرتان نیاورد، و پرده شما را ندرد. شمارا از صحنه خارج نکنند ودر حال حاضر فلسطین به همین درد مبتلا است. وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ
    3. نکته هایی که آیه قرآن می فرماید اگر یاری دین خدا نکنید 1- به جای شما غیرشما را – ایرانی ها – یمنی ها«قَوْماً غَیْرَکُمْ‏»،2- توجه به قدرت بی پیان خداوند داشته باشید. وَاللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ3- نروید جنگ ضرری به خدا نمی زنید . وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ4- عبادت نکنید به خدا فکرنکنید به خدا ضرر نمی زنید. وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ
    4. درنتیجه – قرآن با 3 لحن به سه گروه ملامت می کند در آیات باید ریشه یابی کرد..ایمان قوی نباشد گرفتار دشمن هم چون اسراییلی ها  خواهید شد که گفتند هوا گرم است ؛ فصل برداشت محصول است..
    5. قسمت 7 نهج البلاغه خطبه 16 على علیه السلام فرمود کسى که در پیشاپیش او آتش دوزخ و بهشت هست مشغول انجام وظیفه است- نکته قابل توجه اهل نجات هم  بهشت وهم جهنم را می بینند. اینها می بینند که چه عملی به بهشت وچه عملی به جهنم مرود تابلو قصیه را به آنها نشان می دهند . شُغِلَ‏ مَنِ‏ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِی‏ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّة...-
    6. با بیان دیگرمردم نظر در سه گروه..1- گروهى با کمال جدیت و با شتاب و سرعت وظائف خود را انجام میدهد که قطعا نجات مییابد.2- گروهى که تا حدودى کند رواست ولى بالاخره دنبال کارهاى نیک است این هم امید نجات دارد 3- انها که نشستند در خانه وبرای مبازه در را حق جهاد نکردن. اگر یاری دین خدا نکنید به جای آنها غیرشما را.. (إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً)
    7. روایات در این موضوع زیاد است من جمله از امام حسن عسگری علیه السلام فی سبیل نجاه  آمده است: 1343 عَلَیْکُمْ بِإِخْلَاصِ الْإِیمَانِ فَإِنَّهُ السَّبِیلُ‏ إِلَى الْجَنَّةِ وَ النَّجَاةُ مِنَ النَّارِ (306/ 4).
    8. حکمت  47  نهج، نهج البلاغة قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام. قَدْرُ الرَّجُلِ‏ عَلَى‏ قَدْرِ هِمَّتِهِ‏ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوَّتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَیْرَتِه‏.. 2 نهج البلاغه حکمت 47 امیرمؤمنان علیه السلام فرمود ارزش انسان بستگى دارد بهمت او و راستگوئى او بسته بمردانگى او و شجاعت او بسته به عظمت و شخصیت او و پاکدامنى او بسته بغیرت و ناموس خواهى او است (اوصاف بعدى و دومى در این جملات هر چه قوى‏تر و بیشتر باشد اوصاف قبلى و اولى هم قوى‏تر و بهتر خواهد بود. وگروه سوم - گروهى که در اطاعت پروردگار کوتاهى دارد و مقصر است که در آتش سقوط میکند. انحراف به چپ و راست باعث گمراهى است. راه وسط و متن طریق جاده مستقیم است‏.
    9. در فهم واندیشه وبصیرت با قرآن، چنانکه در سوره فاطر نیز مردم سه دسته تقسم شده‏اند. کلمه به کلمه برسی می کنیم تنها قرآن کافى نیست، حامى و مجرى لازم دارد. «أَوْرَثْنَا الْکِتابَ‏» کسى حقّ انتخاب و اعطاى مسئولیّت‏هاى دینى را دارد که به حال بندگانش آگاهى عمیق داشته باشد. «إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ- ثُمَ‏ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ‏ الَّذِینَ‏ اصْطَفَیْنا»

    دلیل محروم شدن از انوار قرآن، خود ما هستیم. «فَمِنْهُمْ‏ ظالِمٌ‏- وَ مِنْهُمْ‏ مُقْتَصِدٌ»شرط دریافت میراث قرآن، سبقت در همه‏ى کارهاى خیر است نه انجام بعضى. «بِالْخَیْراتِ‏»

    انتخاب خداوند، حکیمانه است. کسانى وارث علوم قرآنند که در خیرات سبقت گیرند. «سابِقٌ‏ بِالْخَیْراتِ‏» ظلم، از سوى خود انسان است، «ظالِمٌ‏ لِنَفْسِهِ‏» ولى توفیق سبقت در خوبى‏ها، به اذن خداست. «سابِقٌ‏ بِالْخَیْراتِ‏ بِإِذْنِ‏ اللَّهِ‏» میراث ‏بردن از قرآن، فضل بزرگ الهى است. «ذلِکَ‏ هُوَ الْفَضْلُ‏ الْکَبِیرُ» فرشتگان همه یک‏دست مؤمن و تسلیم فرمانند، «یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»* جنّیان به دو دسته مؤمن و کافر تقسیم مى‏شوند، «وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ» ولى انسان‏ها سرانجام به سه گروه تقسیم مى‏شوند. «کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً» کامل آیه . ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ (فاطر32)

    1. نکته مهم دراین مساله عدم گمراهی است «بَلِ الْإِنْسانُ‏ عَلى‏ نَفْسِهِ‏ بَصیرَهٌ‏ وَ لَوْ أَلْقى مَعاذیرَهُ» (قیامت/ 15- 14) قرآن مى‏گوید: انسان بر خودش بصیر است یعنى انسان مى‏داند چه کاره است. گرچه عذر تراشى مى‏کند اما مى‏داند چه کاره است. یعنى انسان ممکن است سر خود کلاه بگذارد اما از توجیهات نمى‏توان گذشت. خیلی قیمت دارد.
    2.  چپ‏ و راست‏- کمینگاه- گمراهى است، چپ وراست هردو مظلمه و راه میانگین راه راست- الهى است-. کتاب خدا و آیین رسول آن را گواه است، و سنّت را گذرگاه است، و بازگشت بدان جایگاه است. هر که دعوى کرد تباه گردید، و هر که دروغ بربافت زیان دید، و هر که به پیکار حقّ گرایید دست به خون خود آلایید، و در نادانى مرد این بس است که نداند چه کس است. بنیادى را که بر پرهیزگارى استوار است چیزى نلرزاند، و کشتزارى که آب تقوى خورد، تشنه نماند. مردم! درون خانه خویش جاى گیرید، و راه آشتى با یکدیگر را در پیش، و به توبه گرایید و جز پروردگار خود کسى را مستایید، و جز خود را ملامت منمایید. شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِی‏ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَةِ هَلَکَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى‏ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ [عِنْدَ جَهَلَةِ النَّاسِ‏] وَ کَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا یَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا یَهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا یَظْمَأُ عَلَیْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِی بُیُوتِکُمْ‏ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ‏ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِکُمْ وَ لَا یَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ‏ نهج البلاغة، ص: 59
    3. نکته مهم دیگردر حال حاضر – دنبا گرفتار چپ وراست است حزب دمکرات .. حزب جمهوری خواه .. حزب کارگر .. واحزاب گوناگون بر مبنای چپ وراست متعارضات ومتفاوتهایی پشت پرده این چپ وراست هست. که مردم دنیا را در رنج وزحمت واداشته ..خطرات بین المللی مال المصالحه این چپ وراست قرار دارد. اختلافات مسلمین حاکی از این جااست
    4. تنها کشوری که در آن امنیت بر قرار بود ایران عزیز می بود که با ایجاد حزب رستاخیز می خواستند در چپ وراست درست کنند . یا حزب صوفی گری درش ایجاد کنند. یا اصول گرا یا اصلاح گرا که هردو گروه آدمهای تندی هستند حتی درزندان هم که بودند.گروه مارکسیست ها . گروه منافقین . گروه های تند رو بودند و اسلام با جهاد ومبارزه سوسیالیستی ولی در قرآن ونهج البلاغه   طریق الوسطی هی جاده .. راست‏گرائى و چپ‏روى موجب گمراهى است میانه‏روى جاده واقعى است (از طرف چپ جاده و یا از طرف راست آن یک نوع افراط و تفریط است باید از وسط جاده رفت که غیر قابل گمراهى است). کتاب خدا و آثار نبوت و سیره و روش پیامبر و بازگشت بعاقبت پسندیده در همین التزام طریق‏ وسطى‏ و میانه جاده است.
    5. ونیزنهج‏ البلاغه‏ خطبه 16 على علیه السلام فرمود: کسى که در پیشاپیش او آتش دوزخ و بهشت هست مشغول انجام وظیفه است- مردم از این نظر بر سه گروهند..
    6.  1- گروهى با کمال جدیت و با شتاب و سرعت وظائف خود را انجام میدهد که قطعا نجات مییابد 2- گروهى که تا حدودى کند رواست ولى بالاخره دنبال کارهاى نیک است این هم امید نجات دارد 3- گروهى که در اطاعت پروردگار کوتاهى دارد و مقصر است که در آتش سقوط میکند. انحراف به چپ و راست باعث گمراهى است. راه وسط و متن طریق‏ جاده مستقیم است قرآن مقدس و آثار رسالت بر همین روال است و سنه پیغمبر از این منبع است و بازگشت و پایان کار بر همین است هر کس ادعاى باطل کند هلاک مى‏شود.
    7. 14 نهج، نهج البلاغة مِنْ کَلَامٍ لَهُ على علیه السلام شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِی‏ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْقَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَةِ هَلَکَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى‏ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ عِنْدَ جَهَلَةِ النَّاسِ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَنْ لَا یَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا یَهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا یَظْمَأُ عَلَیْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا بِبُیُوتِکُمْ‏ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ‏ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِکُمْ فَلَا یَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَه‏
    8. اهل بصیرت اهل نجات وحیات واقعی : غافر: 65 هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین.. اینجا یک جاست که مى‏گوید امامت و ولایت‏ با توحید «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ» یکى است. لذا فرهنگ توحید ولایت لازم دارد.
    9. 1- حیاتِ واقعى از آنِ خداست. «هُوَ الْحَیُ‏» (حیات دیگران، محدود و فانى و وابسته است).
    10. 2- اول شناخت و معرفت سپس دعا و پرستش. فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ... رَزَقَکُمْ ... هُوَ الْحَیُ‏ ...لا إِلهَ‏ إِلَّا هُوَ ... فَادْعُوهُ‏ مُخْلِصِینَ‏
    11. 3- معبود باید زنده باشد. «هُوَ الْحَیُ‏ لا إِلهَ‏ إِلَّا هُوَ»
    12. 4- اگر جز او معبودى نیست، پس تنها او را پرستش کنیم. «لا إِلهَ‏ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ‏ مُخْلِصِینَ‏»
    13. 5- از آداب دعا ستایش پروردگار است. فَادْعُوهُ‏ ... الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ ...
    14. 6- میان دعا و ربوبیّت، رابطه‏ى تنگاتنگ است. فَادْعُوهُ‏ ... رَبِ‏ الْعالَمِینَ
    15. 7- ربوبیّت خداوند سبب ستایش اوست. ( «الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ رَبِ‏ الْعالَمِینَ‏»
    16. 8- هستى رو به کمال است. «رَبِ‏ الْعالَمِینَ‏» آرى، سیر طبیعى و منطقى خداشناسى آن است که اول او را بشناسیم سپس به یکتائى او ایمان آوریم و آنگاه هر چه مانع یکتائى و توحید است از خود دور کنیم.
    17. فرهنگ توحید ولایت لازم دارد والا می شود مهدی هاشمی  درگریش های وهابی ماب در ضد عترت و ولایت  ...نتیجه گمراهی اش همچو آیت الله شریعتمداری  برضد ولایت شوریدن  وحزب جمهوری خلق مسلمان ایران در آذربایجان که بعضا فرزندانشان هم از گمراهان  در سازمان منافقین وبا علی قول همچون فرزند ایشان در آمریکا از اعضاء سازمان سیا که ما گرفتار این گونه افراد هستیم .
    18. مبارزه با گروه گمراهان دربرابر7 گروه قدرتمندان عالم قد علم کرده ومخالفت خود را در برابر هر گونه گریشها خلاف اسلام ناب محمدی اعلام نمود . من جمله 1- ایجاد انحراف برای اسلام  وجامعه 2- دین سازان انحرافی  فسد العالم فسد العالم 3- نابودی ملت وکشور یحمل اسفارا 4- خطرورود علم بر فرد غیر مزکی 5- زیان عالم غیر مهذب بر کشور وملت 6- زیان عالم فاسد برعلم ودین 7- خسارت عالمان غیر مهذب براسلام  و..... از پرتال امام خمینی ره 

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    • حسین صفرزاده