بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- شنبه 14-مرداد جلسه 37 موضوع وپیرامون بصیرت 4 جلسه موانع رشد بصیرت گفته شد.
- حب وبغض برای خدا و رشد بصیرت - اخرین جلسه غفلت بود 3 جلسه صحبت کردیم امروز حب وبغض در رشد بصیرت ،عشق ونفرت را بحث کنیم اگر در مسیر خودش قرار نگیرد مانع رشد بصیرت می شود؛ اگر عشق برای خدا است رشد بصیرت است.واگر برای غیر خدا شد مانع رشد بصیرت است و در مسیر شیطان فرارمی گیرد
- لازم می دانم بمناسبت هفته حضرت اباعبدالله الحسین را به صاحت آقامان حجت بن الحسن عرض تسلیت تهنیت عض کنیم السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی الصحاب الحسین علیه السلام
- اهل ایمان عشقشان به خداست - در سوره بقره آیه 165- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً : و بعضى از مردم کسانى هستند که معبودهایى غیر از خداوند براى خود برمىگزینند ؛ یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ : و آنها را همچون دوست داشتن خدا، (مثل خدا یک بتی را )دوست مىدارند. وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ : آمنو أَشَدُّ حُبًّا افعل التفضیل است ..(ولی خدا بلافاسله یک برگی را رو میکند) امّا آنان که ایمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشرکان به معبودهاشان) شدیدتر است وَ لَوْ یَرَى الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ : و آنها که (با پرستش بت) شان را که دوست دارند به خود ستم کردند، هنگامى که عذاب خدا را مشاهده کنند، أنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ خواهند دانست که تمام نیروها، تنها به دست خداست و او داراى عذاب شدید است. کی بیدار می شوند وقتی که کیفر الهی را دیدند سرش خورد به دیوار خون جاری شد تازه متوجه میشود وقتی بیدارشدند چی می گویند ؟ همه قوت و قدرت در اختیار خداوند است ان الله شدید العقاب آنچه خدا می خواهد؛
- نفی قدرت غیر الهی - این کلمه جَمیعاً در حقیقت نفی قدرت غیر الهی را جواب می دهد! هر قدرفرعون گردن کلفت باشد ونمرود گردن گلفت باشد هرچند قدرتی باشد با قدرت الهی قابل مقایسه نیست . به قدرت لا یتناهی خدا نمی رسد؛
- اینجا بحث اهم ومهم مطلبی که انتخاب کردیم 1- بحث انتخاب است وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ - یک بحث قابل توجه در نهج البلاغه هست که قالب انتخاب راه - کدام راه یک بحث مفضلی دارد که ازاهدنا الصراط المستقیم آغاز می شود در این جا وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ.. انتخاب می کند .. میگوید من چوب را بت خود قرار می دهم ومی روم در مقابل چوب سجده می کنم دومطلب انتخاب می کند بعد می گوید انداد..این جا چند مطلب برداشت از آیه می شود –
- 1- پرستش و محبّت غیر خدا در برابر خداوند، ممنوع است. «یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ»
2- احساسات باید در رابطه با اعتقادات باشد. «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»
3- برخى از مردم تا وقتى پردهها کنار نرود و قیامت را مشاهده نکنند، به پوچى و بیهودگى راه و فکر خویش پى نمىبرند. «وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ»
4- محبت از عقل وفطرت است : قدرت در جذب نیرو مؤثر است. «أَنَ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» پس جذب غیر او نشوید.هر عشق و علاقه و محبّتى که مایهاى از عقل وفطرت نداشته باشد، دیر یا زود به سردى گرائیده و یا به دشمنى کشیده مىشود. «یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِ اللَّهِ ... تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا» ومحبّت، زمینهى تبعیّت است. «یُحِبُّونَهُمْ ... اتُّبِعُوا» انگیزهى ارتداد و اطاعت از کفّار، کسب عزّت و قدرت است. لذا آیاتى نظیر آن، این خیال واهى را رد مىکند و مىفرماید: «أَنَ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» و «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»
- براى هر کس، محبوبى است؛ براى یوسف پاکدامنى از زندان محبوبتر است. براى گروهى دنیا محبوبتر است؛ «الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا» اما براى مؤمن خداوند محبوبتر است. «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»
- آنان که جب خدا را انتخاب کردند:مومن در مهرورزى و محبّت: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» هیچ کس را به اندازه خداوند دوست نمىدارد.در جاى دیگر مىفرماید: «أَنَ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» تمامى قدرتها در نزد خداوند است.ذات الهى، سرچشمه خیرات وخوبىهاست ودوست داشتنى است. «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» مؤمن بیشترین علاقه را به خدا دارد. آنچه سبب پرواست، مقام خداست.
- آنان که جب دنیا را انتخاب کردند: قرآن در وصف عذاب قیامت، چندین تعبیر دارد: «أَلِیمٌ»، «شَدِیدُ»، «غَلِیظٌ»، «عَظِیمٌ» که همه اشاره به شدت و عظمت عذاب دارد.برای آنها که جب دنیا را انتخاب کنند. غیرخداست، چرا گرد دیگرى مىگردید؟! به کسانى که اطراف این و آن مىروند تا قدرتى پیدا کنند، مىفرماید: «أَنَ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» به کسانى که اطراف این و آن مىروند تا آنان برایشان واسطهاى باشند، مىفرماید: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً»
- تمام عزّت براى خداست، - از امتیازات اسلام آن است که اصلاحات را از ریشه شروع مىکند. مثلا مىفرماید: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» تمام عزّت براى خداست، چرا به خاطر کسب عزّت به سراغ این و آن مىروید؟ یا مىفرماید: «أَنَ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» تمام قدرتها از اوست، «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»* تمام عزّت از اوست. «أَنَ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» تمام قدرت از اوست. پس آنان که حب وبغض ، را درراه برای خدا بپذیرن در رشد بصیرت . قرارمی گیرند. اگر غیر خدای شد مانع رشد بصیرت است بحث انتخاب را و در نهج البلاغه هست که انتخاب راه کدام است
- انتخاب شریک برای خدا - در آیه مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً دو مطلب 1 من دون الله 2 انداد.. از احمد بن محمد بن عیسى، از حسن بن محبوب، از عمرو بن ثابت، از جابر روایت کرده است که گفت: امام محمدباقر علیه السلام را سؤال کردم از قول خداى عزّوجلّ: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ»، یعنى: «و از جمله مردمان کسانى هستند که فرا مىگیرند از غیر خدا همتایان و شریکانى را که دوست مىدارند ایشان را چون دوست داشتن خدا». کافی جلد اول ص 375
- انتخاب بت بجای خدا یک نکته بحث اینحا تنهای چوب تراشیده نیست بلکه از هوای نفس حالا اینجا مفسرین بحث طولانی مفسرین دارند بحث طولانی است ازنفس انسان گرفته وهواپرستی ؛ پول پرستی ؛ زن پرستی ..مقام پرستی - هزارتا بت آدم دارد .. هزاران بت آدم دارد آدم پرستی به خداپرستی دارد کما اینکه فرعون را می پرستیدن نمرود را می پرستیدند
- انتخاب دریای بی کران محبت الهی: نکته دوم مومنین کیاتتد -مومنین مردانی هستند دانشمند ؛ اندیشمند متفکر؛ بابصیرت ؛ آگاه دانا – مو.منان آنچه را که دارند وهستند در دریای بیکران محبت الهی غرقند. به تعبیر دیگر شناور وغواص هستند ؛ اهل بیتش وتدبر واندیشه وبصیرت هستند. امیر المومنین علی (علیه السلام) راجع به عشق به خدا می فرمایند وهبنی صبرت على عذابک فکیف اصبر على فراقک، مست به حب الهی درعوج عشق عوج محبت است گویند من صبر می کنم برعذاب تو ولی چه گونه از فراق تو بسازم فکیف اصبر على فراقک، چه گونه از از سرم دوری تورا جدا شود. خدارحمت کند حاج اقا حسین فاطمی درس اخلاق قم روز های چهار شنبه درس اخلاق داشتند ایشان درجمله دعای کمیل : و لا یمکن الفرار من حکومتک - انقدر اشک میریخت اشک ریخت تا غش کرد 300 – 400 طلبه پای منبرش همه به گریه می افتادنند..امیر المومنین علی (علیه السلام) یک همچنین فردی بودند؛ ما همین طور می خوانیم رد می شویم :
- عوج عشق حضرت زینب به حضرت حق: نکته بعد عشق مومن حقیقی است عشق مومنین به کمال وجلال است که منشاء آن عقل وعلم ومعرفت وبصیرت می باشد ؛ حضرت امام ره علیه میفرمایند عشق های کاذب منشا جهل وغرور وغفلت است این مرز بندی قابل دقت است پس محب چیست کمال وجلال است این جاست که جمله حضرت زینب بسیارعالی است جمله حضرت زینب (علیها السلام ) که مومن حقیقی است بسیار مطلب به ما می آموزد که فرمودند ما رأیت إلا جمیلا (اللهوف، ص 160.) اینجا عمق عشق حضرت زینب (علیها السلام ) است . الله اکبر عوج عشق حضرت به حضرت حق در سر بریدن برادر خیلی زیبا بود این عوج عشق است
- عشق کاذب و سر به دیوار خوردن - نکته دیگر 3 کسی که.. . متوجه عشق کاذب می شود همان سر به دیوار خوردن است . در زندگی دنیا متوجه نیست در موقع مرگ متوجه می شود اما آن وقت دیگر دیر است معلوم می شود که مردم دنیا گرفتار یک غفلت و تصور فوق العاده ای هستند که پرده های روی عقل وفکر وجدانشان اجازه نمی دهد بیدار بشوند ودراین موقع پرده های غفلت کنار میرود اما دیگر کلا جوابش را قرآن داده «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِ ارْجِعُونِى» (مؤمنون/ 99) - عملا صالحا - إلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً الفرقان : 70
- عشق کادب نداشتن عمل صالح دنیاست . که پر از غفلت است وقتی مرگ پرده برکنار می رود می بیند ودیگر سودی ندارد ؛ نتیجه = محبت به نفس اماره ومحبت ستم کاران ما نع رشد بصیرت است انسان را چه بسا به بی راهه می برد .
- مختار به اختیار همراهی شیطان - نکته دیگر آیه 38سوره زخرف : حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ (38) فردای قیامت به راساشان اعترض می کنند که شما ما را به گمراهی کشاندید (همراه بودن شیطان ادامه دارد) تا زمانى که (مجرم در قیامت) نزد ما آید (و به شیطان همدم خود) گوید: اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه بد همنشینى بودى. بعضا به رهبران خودشان اعتراز می کنند جوابشان را می دهند اختیار خودتان بود شما را خدا مختار آفرید شما همنشین بد اختیار کردید. درایات قران داریم که شیطان گوید من دعوتت کردم می خواستی نیایی..
- انتخاب بسیار بد بنی اسرائیل - مطلب بعد - بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بغضبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ (بقره 90) چه بد است آنچه که خویشتن را به آن بفروختند که از روى حسد، به آیاتى که خدا فرستاده بود کافر شدند (و گفتند:) که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد، (آیاتش را) نازل مىکند. پس به قهر پى درپى الهى گرفتار شدند وبراى کافران، مجازاتى خوار کننده است. داستان مفصلی دارد بنی اسرائیل در کتابهاشا ن خوانده بودند که پیامبری میایید بین دوکوه ( مکه ومدینه )
- انتخاب کاذب بنی اسرائیل - خیلی زحمت کشیدند تا این نقطه را پیدا کردند ..بنی اسرائیل بین این دو کوه سکنا گزیدن تا اینکه پیامبرآخر الزمان مبعث شود از او پیروی کنند ولی تا اینکه نشانه های مبعث را دیافت کرد کردند مخالفتشان با حضرت شروع شد همین اینکار را قوم بنی اسرائیل که عاشق موسی بودند در آغاز یبامبرموسی قبل مبعث هم همین مرام را داشتند با حضرت موسی علیه اسلام هم مخالفت داشتند در این زمان هم ادامه دارد هنوز دست از منش واعمال زشتشان برنداشتند. وبا کفار ومشرکین برابر پیامبر حق صف آرایی کردند وصف آرایی هم می کنند که دوتا غضب برایاینها امده است فَباؤُ بغضبٍ عَلى غَضَبٍ دوتا غضب برحضرت موسی قد علم کردن برحضرت رسول الله هم قد علم کردند فَباؤُ بغضبٍ عَلى غَضَبٍ مفسرین بر این موضوع داستانهای مفصلی آورده اند.
- انتخاب حب وبغض ما باید خدایی باشد- اینکه مورد بحث ماست حب وبغض ما باید برای خدا بشود رشد بصیرت دارد و اگر غیر خدای بشود مانع رشد بصیرت است می خواهیم استفاده کنیم روایت داریم اگر ما در مقابل غضب الهی قرار گرفتیم مانع رشد بصیرت است. منا فقین در زمان حضرت پیامبر اسلام هم دو هدف داشتند 1- باز گشت به عقب مقصدشان است که در قیام حضرت موسی علیه اسلام این کار را کردند 2- در قیام حضرت پیامبر علیه السلام همین کار را کردند.
- مورد بحث ما حب وبعض باید خدایی باشد.همین مطلب هم در ظهورحضرت حجت هم اتفاق می افتد. درزمان حال حاضر همه آرزو می کنند که امام زمان بیاید خودشان را می کشند وقتی حضرت ظهور می کنند میگویند ای کاش آرزو نمی کردیم) . کما اینکه خیلی ها در این زمان می گویند ای کاش انقلاب نمی کردیم داستانهایی مفسرین ذکر می کنند .در این موضوع تاریج عجیبی از این نبی اسراییلی هاست که خداوند ریشه اشان را بکند.
- حب وعشق به غیر ولایت - اما حدیث قال ومن عشق شیئا أعشى بصره، و أمرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع بأذن غیر سمیعة. ٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْءٌ مِنْهَا..حب وعشق به غیر ولایت شخص را کور وکر چون مشاعی می کند . حب وعشق به غیر ولایت او اول آنچنان در دفاع از ولایت داشت وحال این چنان ضد ولایت معلوم میشود این حب وبغض خدایی نبوده این می شود کور وکر می شود مانع رشد بصیرت_ مثل آیت الله گنجی در فرانسه .. اینها همانهایی هستند که امام حسن مجتی با یک گونی نامه - افراد لشکر امام حسن علیه السلام شبانه امام را ترک کردند وبه لشکر معاویه پیوستند چه چیز اینها را عوض کرد ؟ زر؛ پول ؛ مقام.. در این زمان این خطر هم برای ما هست –
- هر کس غیر خدا را سخت دوست بدارد، اما خطبه امیرالمومنین علی (علیه السلام) 109 – بند14- 15 خطر عشق و وابستگی به غیر خدا مهور حب وبغص اگر خدا نباشد این چنین می شود و من عشق شیئا أعشى بصره، و أمرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع بأذن غیر سمیعة. ٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْءٌ مِنْهَا- امام على «علیه السلام »: (در باره دنیاداران) ... به مردارى روى آوردند که با خوردن آن رسوا شدند، و بر سر دوست داشتن آن با یک دیگر همداستان گشتند. هر کس چیزى را سخت دوست بدارد، چشمش نابینا و دلش بیمار مىشود، چنین کسى با چشمى ناسالم مىبیند و با گوشى ناشنوا مىشنود. نفس پرده عقلش را دریده، دوستى دنیا دلش را میرانده است، شیفته بى اختیار دنیا و برده آن است و برده کسانى است که چیزى از دنیا در دست دارند. دنیا به هر طرف برگردد او نیز بر مىگردد، و هرچه هشدارش دهند از خدا نمىترسد. فهوه سمعه غیر سمعه واذنه غیراذنه قدرت گرفتن ندارد از اول خطه تا اخ خطبه رابخوانید خطبه خیلی جالبی است .
- عشق ومحب کاذب وناروا به ظواهر دنیا - اما این نکته خطبه 109امیرالمومنین علی (علیه السلام) مورد نوجه است در رشد بصیرت ؛ عشق ومحب ناروا به زر - ایشان را کور وکر وبی عقل می کند قلبش بیمار می شود – گوشش ناشنوا و بیمار می شود – عقلش بیمارمی شود - وتحت تاثیر نفس اماره قرار می گیرد وروحش هم بیمار می شود . چهار دستگاه از کارمی افتد ؟ اساس بدن انسان از کار می افتد برای چه برای حب وبغض غیر خدایی اکثر طلاق های امروزی به واسطه همین عشق های ومحبت های در پارک صورت گرفته با سه تا بچه ظلاق گرفته برای چه آمار طلاق اینقدر زیاد شده این اثر عشق کاذب است دختر معصوم فریب دست این عشق کاذب افتاده عشق به چیزی که نارواست عشق ومحبت ازالنّفس المطمئنّة.یعنی از روح آرام نباشد کاذب است –لذا عشق ناروا به یک چیز ناپایدار مانع رشد بصیرت است
- خدواوند بنده را در پیکار نفس یار است، - حدیث علی دیگر از- این خطبه87 از نشانه های خدا به بندگان خودش است بند اول وَ قَالَ علیه السلام إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَکَرَ فَاسْتَکْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُه .بهترین بندگان خدا! همانا محبوبترین بنده نزد خدا، بندهاى است که خدا او را در پیکار نفس یار است، نتجه بندهاى که از درون، اندوهه ش شعار است، و از برون ترسان و بیقرار است. انسان بین حزن وخوف قرار بگیر ، که موجب کمال وسیر وسلوک الهی می شود چراغ هدایت در دلش روشن است و برگ روز مرگش- که آمدنى است- معیّن. مرگ دورنما را به خود نزدیک ساخته، و- ترک لذّت را- که سخت است، آسان شمرده، و دل از هوس پرداخته. دیده، و نیک نظر کرده. به یاد خدا بوده، نظر می کند بصیر می شود ذکر خدا را می گوید دلش روشن می شود انسان بین خوف وحزن قرار بگیرد. نتیجه بندگان خدا وانسان مومن بین خزن وخوف و قرار می گیرد؛ بعد حضرت فرمود فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى محتاج کمک الهی است که چراغ عشق به خدا در قلبش شکوفا شود ..
- معیار کامل حق و باطل امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) حدیث امیرالمومنین علی بن ابیطالب مرز بین مومن ومنافق شناخت ومعیار کامل حق وباطل است که علی مع الحق والحق مع علی -- ابنتیمیه میگوید: عن النبی: علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار الفصولالمختارة، ص 135
- این جا مرز بین مومن ومنافق شناخته می شود درجکمت 45 نهج البلاغه این جا مرز بین مومن ومنافق شناخته می شود – معیارکامل حق قَالَ لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی هَذَا عَلَى أَنْ یُبغضنِی مَا أَبغضنِی وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجُمْلَتِهَاعلَى الْمُنَافِقِ أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قُضِیَ فَاقْتَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ أَنَّهُ لَا یُبغضکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌعلى علیه السّلام فرمود: اگر با این شمشیرم دماغ مؤمن را خورد کنم که مرا دشمن بدارد، او با من عناد نخواهد ورزید، و اگر دنیا را به منافق بدهم که مرا دوست داشته باشد او مرا دوست نخواهد داشت زیرا رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود:اى على مؤمن تو را دشمن نمىدارد و منافق هم تو را دوست نمىگیرد.
- شناخت مومن ومنافق با دو کلمه حب وبغض - لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی هَذَا عَلَى أَنْ یُبغضنِی مَا أَبغضنِی اگر با این شمشیرم دماغ مؤمن را خورد کنم که مرا دشمن بدارد، او با من عناد نخواهد ورزید، دست از حمایت علی برنمی دارد وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجُمْلَتِهَاعلَى الْمُنَافِقِ أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی..ولی منافق اگردنیا وتمام اموال جلوی منافق کنی علی را دوست ندارد .مااحب ؛حضرت به یک اصل کلی اشاره می کنند فَاقْتَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ حضرت فرمود یا علی أَنَّهُ لَا یُبغضکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ ما اگر مومن ومنافق را خواستیم نشناسیم با همین دو کلمه حب وبغض می توانیم
- دستور العمل دوست داشتن برای خدا- اگر دخترت گفتی فاطمه جان دوست داردم این محبت شان راهوا نکن ؛ بگو دوست دارم بخاطر محبت خدا و اکراه بدان عنوان نکردن را بگو به تو محبت دارم برای اینکه به خدا محبت دارم ؛ به اش بگو دوستت دارم بخاطر محبت خدا محبتت را به فرزند وهمسر وفرزندان را به محبت خدا گره بزن ..حضرت امام صادق فرمودند.. بگو دوستت دارم این محبت خودت را اعلام کن پس بنابر این مومن را سفارش کنند که دوست داشتن را برای خدا یاشد ؛ لذا مومن را تیکه پاره اش رکنند دستش را از محبت خدا برنمی دارد مثل عمار یاثر مثل میثم تماررا زبانش بریدند دست از علی برنداشت ؛ مثل بلال حبشی را سنگ داغ شلاقش می زدند شلاق می خورد ومی گفت احد؛ احد این درس استقامت در محبت وحب وبغض باید باید استقامت کنی والا گرفتار انحراف می شود وحب وبغض را بیار در مسیر حق ؛ معیار کلی حق حضرت علی بن ابیظالب علی علیه السلام است ؛ وامروز معیارکامل حق کل حق مقام معظم رهبری حفظالله هستند؛ نتیجه می گیریم مرزبین شناخت مومن ومنافق عبارت است از شناخت حب وبغض ...
- اعتدال وعدم اعتدال در حب وبغض بعضی حب وبغض را به معنی کینه وخشم گرفته اند اگر گیریم امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند : اگر اعتدال در بغض پیدا کنی درغضب هم اعتدال پیدا خواهی کرد ؛ در کربلا اعتدال نبود گفتند ما شمارا می شناسیم پدرت را می شناسیم مادرت را میدانیم کییست.جدت را میدانیم . چرا دشمنی در روزعاشورا داشتد به علت عدم اعتدال ؛ گفتند بغضا لابوک ؛ کینه از پدرت داریم ، از امام حسین کینه در دل گرفته بودند . گفتند کینه ای که از پدرت داریم نفرت درونی است که از پدرت داریم می خواهیم ترا بکشیم
- اعتدال در انتخاب و طریق راه- الامام علی «علیه السلام»: .. الیمین و الشّمال مضلّة، و الطّریق الوسطى هی الجادّة، علیها باقی الکتاب و آثار النّبوّة، و منها منفذ السّنّة، و الیها مصیر العاقبة .. امام على «علیه السلام»: راستگرایى و چپگرایى گمراهى است. راه درست همان راه میانه است. کتاب خدا که در میان ماست و تعالیم نبوّت، به همین راه دلالت مىکنند. و طریق عمل به سنّت پیامبر «ص» همین است، و عاقبت نیکو در گرو پیمودن همین.الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص: 49
- علم اخلاق درشان اعتدال - امیر المومنین در این علم اخلاق درشان اعتدال می فرمایند: فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَیْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ امْزُجْ لَهُمْ بَیْنَ التَّقْرِیبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ إِنْ شَاءَ اللَّه .. امّا بعد، دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتى مىکنى و سختى روا مىدارى. ستمشان مىورزى و خردشان مىشمارى. من در کارشان نگریستم، دیدم چون مشرکند نتوانشان به خود نزدیک گرداند، و چون در پناه اسلامند نشاید آنان را راند. پس، در کار آنان درشتى و نرمى را به هم آمیز! گاه مهربان باش و گاه تیز، زمانى نزدیکشان آور و زمانى دورتر ان شاء اللّه.
- اعتدال در حب و بغض - اعتدال در پنج قوه فکر و ذکر و علم و حلم و نباهت، -- قوه ظاهره 1- اول: باصره 2- دوم: سامعه 3- سوم: شامه 4- چهارم: ذائقه5- پنجم: لامسه.. اما قوای باطنه پنج قوّه باطن باشد-1- قوه حس.2- قوه خیال 3- قوه و هم 4- قوه حافظه 5- قوه متخیّله - غالبا نفس را مشتمل بر سه قوه مىدانند، یعنى قوه ملکى، شهوى و بهیمى که از اعتدال آنها سه فضیلت، حکمت، عفت و شجاعت به بار مىآید. بر بنیاد این دیدگاه، فضیلت «عدالت» حاصل اعتدال در سه فضیلت حکمت و عفت و شجاعت خواهد بود.امیر المومنین اگر اعتدال در بغض پیدا کنی درغضب هم اعتدال پیدا خواهی کرد اعتدال غضب ،شجاعت؛ ان کسی که اعتدال در غضب داشته باشد شجاع است شجاعت این است که نیروى خشم در هنگام روى آوردن و توقّف کردن فرمانبردار عقل باشد؛اعتدال درشهوت ثمره حیا و عفت وغیرت است عفّت آن است که نیروى شهوت به فرمان عقل و شرع در آورد.
- حب وبغض و اعتدال در فکر ثمره آن حکمت است اعتدال در تقوای داشته باشد عدل است اعتدال شهوت عفت است تفریص نکند این آدم صاحب حیا وعفت؛یعنی یک آدم مومن صاحب حیا وغفت وغیرت است که متاسفانه در جامعه ما در حال حا ظر بی غیرتی وبی عفتی ..رواج پیداکرده است. اعتدال در تمام کارهاى اختیارى درست را از نادرست تشخیص مىدهد؛ عدالت حالتى از نفس است که به وسیله آن خشم و شهوت را اراده مىکند فضائل خلقت که کمال ایمان است چهار است و آن حکمت و عفت و شجاعت و عدالت است پس شامل حکمت ؛ شجاعت حیا وغفت وغیرت عدالت این خلیلی قیمت است.در اعتدال حب وبغض غضب – شهوت – حیا – عزت – غیرت که غضب در مقابلش شجاعت وشهوت در مقابلش فکر وحکمت وغیرت درمقابلش ... مرزشناخت حب وبغض که برغیر ماوضع له بشود میشود مانع رشد بصیرت ولذا مومن شخص آقایی است که داری این خصوصات می باشد
- محبوب وعشق به دنیا و عیب معشوق - حدیث دیگر قال امیر حدیث 5807- عَیْنُ الْمُحِبِ عَمْیَاءُ عَنْ عَیْبِ الْمحبوب وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِیهِ. امام على « علیه السلام »: چشم حبیب از دیدن معایب محبوب کور است، و گوشش از شنیدن زشتیهاى او کر...محبوب وعشق به دنیا وقتی است که عیب معشوق را بیان نمی کند شنوای عیب معشوق را ندارد سم درون مار نمی بیند وبیان زشتی های معشوقش را ندارد طاقت شنیدن عیبهای نوذول خور است این آدم شم شنیدن عیوب معشوق دنیای اش را ندارد محبش...
- عاشق به دنیا کور ؛ کر ؛عقل ؛ قلب مرده - امام على «علیه السلام »: کسى که عاشق چیزى شود، چشم خود را کور و قلب خود را بیمار کرده است. عاشق با چشمى نادرست مىبیند و با گوشى ناشنوا مىشنود، شهوات عقل او را ازکار مىاندازد، و دنیا قلب او را مىکشد، و نفس او خواستار بىچون و چراى آن مىشود. عاشق دنیا بنده دنیا مىشود، و بنده کسانى که چیزى از دنیا در دست دارند، دنیا به هر طرف رود او نیز به همان طرف مىرود، و به هر جا رو کند به آنجا رو مىکند،
- محب غیر خدا مانع رشد ومصداق در دنیا - جمع بندی : محب غیر خدا مانع بصیرت محب غیر خدا مانع رشد مصداق در دنیا عمر بن عبدود ومثل او سر برای خدا حم نکردند. بیند زیبایی او را بغض لالله و جب لالله خیر قیمت دارد . در حب وبغض برای خدا درحواث وامور زندگی عجله نکن این نکته ای است که در زندگی عجله نکن اصل درزندگی آرام حلم وعلم وعقل ومعرفت است اگر این سه تا چیزرا ازدستدادی آن وقتی است که دیگر دهان باز شود هرچه به زبانش در میاید گوید ؛ با افراد عجول حلم داشته باش عجله نکن بگذار تا عقده اش را خالی کند بیش از چندین فهش رکیک در نامه برای من نوشته بود ومن جلوی دانش جویان در کلاس یکی یکی خواندم تا آرام شود بعد علت را پرسیدم. انسان تا حلم وعلم وعقل ومعرفت را از دست نداده می شود با اوصحبت کرد ولیکن اگر عقل وعلم ومعرفت را از دست داده باشد ارزش صحبت کردن با او را ندارد . بصیرت می رود.
- نفس مطمینه درحب وبغض برای خدا. استاد فرمودند : من خدمت علامه طباطبایی بود م در منزل حاج آقا حسین زاهدی خدا رحمتش کند در خانه شان همیشه جلسه ای بودن که منبر می رفتند من همراه پدرم رفتم در آن جلسه یک آقایی دعوت کردن از تهران معممی رفت روی منبر در حضور علامه طباطبایی هرچه فهش بود به فلسفه روی منبر وهرچه تونست از فلسفه بد گفت وفلسفه را کوبید علامه طباطبایی چهار زانونشته بود بعد رفت نشت جلسه سکوت وناظران خیلی متاثر که الان علامه مروند روی منبر وپوست او را می کنند یک ده دقیقه ای سکوت بر جلسه حلکم بود حضرت چیزی نگفت آیا علامه جواب چه خواهند داد حضرت آرام درآن جلسه نشسته بودن گفتند آقا شما برای رد این جوابی بگوید؛ یکی گفت آقا ایشان علیه شما بودند ؛ حضرت با زبان آرام فرمودند خوب ایشان نظرشان را فرمودند: این را نفس مطمینه درحب وبغض برای خدا گویند.
- این است حب وبغض برای خدا - آقای بهشتی را در جلسه ای سخنرانی نهار دعوت کردیم جمعیت متعددی آمدند منبر نتوانستیم بزنیم یک میکروفن حضرت آیت الله شهید بهشتی شروع به صحبت کرد وسط صحبت یکی دومتری شهید بهشتی نشسته بود یلند شد گفت آقای بهشتی شما که سرمایه دارید وابسته به اسرائیلید شما چه می گویید جلسه ریخت به هم ، خیلی ها بلند شدند حاضرین سر وصدایشان در آمد من رگهای گردنم زد بیرون همه ناراحت ؛ آقای بهشتی با مدیریت جلسه را ساکت کرد همه را نشاتند جلسه سالت شد ؛ آقای بهشتی گفتند شما این آقا را می شناسید گفتند نه فرمود ایشان به من توحین کرد به اسلام وانقلاب که توهین نکردند ومن هم ایشان را بخشیدم خدا ایشان را ببخشد این است حب وبغض برای خدا ..
- موارد زیاد درحب وبغض برای خدا - از این موارد خیلی داریم در جلسه ای به حضرت امام توهین کردند که ایشان طرف دارفلسفه است اقا مصظفی نشسته بودن کنارحضرت ؛ گفتند حالا فرزندایش عکس العمل نشان خواهد داد. حضرت امام اشاره کردن به آقا مصطفی که ساکت باشند این را می فرما ییندحب وبغض برای خدا ؛ مومن حب و بغض را هزینه غیرخدا نمی کند، آنهایی که حب وبغض را هزینه غیر خدا کردند مانع رشد بصیرت شان کرده اند. والسلام علیکم ورحمت الله علیه .. اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم