پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۲۱ مطلب با موضوع «فضایل انسانی» ثبت شده است

۱۵
آبان

​​​​​​

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل قرجهم

علماء مدفون در صن و سرای حضرت مولی موحدین اسد الله الغالب امیرامومنین علی بن ابیطالب علیه السلام

  1. http://www.shia-news.com/files/fa/news/1390/5/24/10036_593.jpg​​​شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی)(۱۲۹۶ ق ـ ۱۳۶۱ ق) شیخ محمد حسین فرزند حاج محمد حسن اصفهانی، در ۱۳۶۱ق از دنیا رفت و در ایوان حرم در اطاق کوچکی، بین مناره شمالی و مقبره علامه حلی، به خاک سپرده شد. کمپانی دارای تألیفات بسیار در فقه و اصول و شاگرد آخوند خراسانی بود.
  2. http://www.blogfa.com/photo/m/moghadaseardebili.jpg مقدس اردبیلی، در اتاقى که در ایوان طلا و جنب گلدسته جنوبى واقع شده. وی در زهد و تقوا به درجه‏ای رسید که به «مقدس» شهرت یافت و در تحقیق و ژرف‏نگری علمی به اندازه‏ای تبحر داشت که به «محقق» معروف شد. تشرف مقدس اردبیلی -ره- یکی از کسانی که خدمت حضرت امام زمان ارواحنافداه شرفیاب شده مقدس اردبیلی (ره) است.ی کی از شاگردان خاص مقدس اردبیلی میگوید: یکی از شبها در صحن مطهر امیر مؤمنان علی علیه السّلام در حالی که شب از نیمه گذشته بود، خسته از مطالعات علمی قدم میزدم. ناگهان در آن فضای نورانی، شیخ جلیل القدری را دیدم که به سوی حرم حضرت امیرالمؤمنین روان است. در حالی که تمام درهای حرم مطهر قفل بود.با کنجکاوی او را تعقیب کردم. دیدم او چون به در حرم نزدیک شد، قفلها باز و در حرم گشوده شد.او به هر دری که دست می گذاشت باز می شد،تا اینکه با کمال وقار و سنگینی کنار حرم مطهر حضرت امیرمؤمنان ایستاد وسلام کرد ومن جواب سلام او را شنیدم، سپس با همان صاحب صدا شروع به صحبت کرد.هنوز از آن گفتگو چیزی نگذشته بود، که آن مرد خارج شد.من نیز او را تعقیب کردم تا اینکه از شهر بیرون رفت و به سوی مسجد کوفه سرازیر شد. من از روی کنجکاوی او را دنبال کردم تا به مسجد رسید و داخل محراب شد،سپس با کسی به گفتگو نشست.سخنانش که به اتمام رسید از مسجد خارج وبه سوی شهر سرازیز شد.نزدیک دروازه نجف که رسید تازه سپیده صبح دمیده بود و خفتگان آرام آرام سر از بستر بر می داشتند وآماده نیایش صبحگاهی می شدند.ناگهان در طول راه عطسه ای به من دست داد که نتوانستم جلوی آن را بگیرم. آن مرد متوجه من شد و برگشت، چون به چهره اش نگریستم دیدم استادم مقدس اردبیلی است.پس از سلام و اظهار ادب، به استادم عرض کردم که من از لحظه‏‏ ورود به حرم امیر مؤمنان تاکنون همراه شما بودم،لطفاً بفرمائید که در حرم مطهر ودر محراب مسجد کوفه با چه کسی سخن می گفتید؟مقدس اردبیلی (ره) ابتدا از من قول گرفت که این راز را تا زمانی که ایشان در قید حیات است فاش نکنم، سپس مقدس اردبیلی فرمود:فرزندم ؛ گاهی حل مسائل برای من دشوار می شود و از حل آن عاجز می شوم، خدمت علی بن ابیطالب شرفیاب شده و جواب آن را می گیرم امّا شب گذشته حضرت امیرمؤمنان علیه السّلام مرا به سوی حضرت صاحب الامر(عج) راهنمایی کرد و فرمود: مقدس اردبیلی فرزندم مهدی (عج) در مسجد کوفه است، نزد او برو و مسائلت را از او فراگیر.من به امر آن حضرت داخلی مسجد کوفه شدم و از حضرت سؤال کردم
  3.  شیخ مرتضی انصاری، درون اتاقى است که در سمت غرب راهرو و دالان باب القبله قرار دارد. تولد و کودکی او در ۱۸ ذیحجه سال3 ۱۲۱۴، در روز غدیر، در دزفول به دنیا آمد. والدینش به مناسبت روز تولد، او را مرتضی نامیدند.[۱] از دوران کودکی قرآن و معارف اسلامی را فراگرفت. پس از خواندن قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول پرداخت و در این دو رشته، در جوانی به درجه اجتهاد رسید. نسب شیخ مرتضی انصاری به جابر بن عبدالله انصاری، از صحابه محمد، پیامبر اسلام می‌رسد. شیخ مرتضی فرزند محمد امین بن شمس الدین بن احمد بن نورالدین بن محمد صادق شوشتری است.[۳] پدرش شیخ محمد امین (متوفی ۱۲۴۸) از مبلغین اسلام و مادرش (متوفی ۱۲۷۹) دختر یکی از علمای عصر خود بوده‌اند. در کلیه نسخ خطی به جا مانده از آثارش من‌جمله نسخ خطی موجود در مجلس شورای اسلامی نام وی شیخ مرتضی انصاری شوشتری ذکر شده است. ادعا شده مادر مرتضی انصاری قبل از تولد وی، شبی جعفر صادق را در عالم رویا می‌بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را و عطای قرآن را به فرزندی صالح و بلندمرتبه تعبیر کردند.[۴] تالیفات: کتاب رسائل.کتاب المکاسب.کتاب الصلاة.کتاب الطهارة.رساله‌ای در تقیه.رساله‌ای در رضاع و نشر. حرمت آن.رساله‌ای در قضا میت.رساله‌ای در مواسعه و مضایقه.رساله‌ای در عدالت.رساله‌ای در مصاهره.رساله‌ای در ملک اقرار.. شیخ انصارى، حجره سمت چپ درب ورودى باب ‏القبله. شیخ مرتضی انصاری(۱۲۱۴ق ـ ۱۲۸۱ ق)
  4. شیخ مرتضی انصاری دزفولی مرجع بزرگ شیعه و شاگرد صاحب جواهر در ۱۲۸۱ق در نجف از دنیا رفت و در دالان باب القبلة در سمت جنوبی صحن مطهر به خاک سپرده شد.
  5. . میرزاى نائینى، دومین مقبره پیش از زاویه جنوبى. زندگینامه میرزاى نائینی و یادی از فضیلت هایشالف - مناجات با خدا: میرزا هنگام مناجات چنان گریه مىکرد که قطرات اشک بر محاسن شریفشان جارى مىشد و در قنوت نماز شب دعاى ابوحمزه ثمالى را مىخواند و در موقع نماز آشکارا رنگ رخسارش زرد مىشد و لرزه بر اندامش مىافتاد. ازاساتید ایشان جهانگیر خان قشقایى (1243 - 1328 ق .) وآخوند خراسانى.. و شاگردان او سید ابوالقاسم خوبى (1317 - 1413 ق ).-سید محمد حسین طباطبایى (1321 - 1402 ق ).-میرزا هاشم آملى (1322 - 1413 ق .) -شیخ محمد رضا طبسى نجفى (1322 - 1405 ق ).
  6. آخوند خراسانی، در مقبره جنوبى واقع در دالان باب الذهب قرار دارد. در نزدیک او مدفن فقیه مشهور میرزا حبیب الله رشتی و سید ابوالحسن اصفهانی واقع است.
  7. آیت الله بهبهانی، قبر او در دومین مقبره پس از دروازه باب السوق به سمت شمال قرار گرفته است.
  8. علاوه بر این بزرگان که داراى مقابر مشهورى هستند، در صحن و حجره هاى اطراف آن نیز گروه زیادى از شخصیت هاى دینى مدفون‏ اند که برخى از آنان عبارتند از آیات عظام: سید محمد سعید حبوبی، شربیانى، میرزا محمد حسن آشتیانی، آیت الله سید ابوالقاسم خویی، آیت الله شاهرودی، حاج آقا حسین قمی، شیخ الشریعه اصفهانى، آیت الله سید شرف الدین عاملی، سید ضیاء الدین عراقی، آیت الله غروی اصفهانی، حاج محمدحسین امین الضرب، محدث نورى، سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ عباس قمی و جز این ها.
  9. ابن طاووس(۵۸۹ ـ ۶۶۴ق) رضی الدین علی بن موسی مشهور به ابن طاووس، از عالمان و محدثان شیعی بود و تألیف مشهور اللهوف علی قتلی الطفوف از اوست. جنازه او را پس از فوت به نجف آوردند و در جوار امام علی(علیه السلام) به خاک سپردند. 
  10. شیخ محمد حسن صاحب جواهر(ت۱۲۰۰ق) محله عماره محل دفن یکی از بزرگ ترین و معروف ترین فقیهان شیعه معاصر، یعنی صاحب جواهر است که اثر بزرگ فقهی جواهر الکلام از اوست. آستان او ساختمان مجلل با گنبد بزرگ کاشی کاری شده است و در کنار آن مسجد صاحب جواهر دیده می شود. 
  11. ملا احمد نراقی(۱۱۸۵ ق ـ ۱۲۴۵ ق) ملا احمد نراقی فرزند مهدی، از مراجع شیعه در ابتدای عصر قاجار و استاد شیخ مرتضی بود. او در ۱۲۴۵ ق در نراق از دنیا رفت و در نجف دفن شد. ملا احمد را در صحن مطهر، نزدیک ایوان بزرگی که در ضلع شمالی حرم واقع است، کنار پدرش به خاک سپردند. وی دارای آثار زیادی از جمله معراج السعادة است.
  12. میرزای شیرازی(۱۲۳۰ ق ـ ۱۳۱۲ق) سید محمد حسن فرزند میرزا محمود، شاگرد شیخ مرتضی انصاری، مرجع تقلید شیعه و صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو است. وی در ۱۳۱۲ ق در سامراء از دنیا رفت و در مجاورت صحن مطهر امام علی(علیه السلام) در مدرسه ای بیرون از صحن مطهر، قسمت شرقی باب طوسی دفن شد.
  13. میرزا حسین نوری(۱۲۵۴ ق ـ ۱۳۲۰ ق) وی از شاگردان میرزای شیرازی و شیخ مرتضی انصاری و صاحب تألیف معروف مستدرک الوسایل است که در ۱۳۲۰ ق وفات یافت. قبر او در صحن امام، در سومین ایوان شرقی باب القبله، واقع است.
  14. سید اسدالله شفتی(ف۱۲۶۵ق) فرزند محمد باقر شفتی و از عالمان بزرگ اصفهان و شاگرد صاحب جواهر است که در۱۲۹۰ق به هنگام سفر به عتبات، در کرند از دنیا رفت. بدن او را به نجف انتقال دادند و در صحن امام، در اولین مقبره شرقی باب القبله، به خاک سپردند. 
  15. شیخ عباس قمی(ف۱۳۵۹) شیخ عباس محدث قمی، صاحب کتاب های مشهور مفاتیح الجنان و منتهی الآمال و از شاگردان میرزا حسین نوری است. وفات او در ۱۳۵۹ ق اتفاق افتاد و در صحن مطهر امام، در سومین ایوان شرقی باب القبله، کنار میرزا حسین نوری دفن شد.
  16. علامه نائینی(ف ۱۳۵۵ق) میرزا محمد حسین نائینی در ۱۳۵۵ ق در نجف وفات یافت و در صحن، در پنجمین مقبره جنوبی درب بازار، به خاک سپرده شد.۱۳وی عالم و مرجع شیعه و شاگرد میرزای شیرازی بود و در جریان انقلاب مشروطیت از اندیشمندان و متفکران سیاسی معاصر به شمار می رفت که هدایت فکری و عملی انقلاب مشروطه را تا پیروزی آن، همراه آخوند خراسانی، بر عهده داشت. کتاب تنزیه الامه و تنبیه الملهوی حاوی اندیشه های سیاسی او درباره مشروطیت است.
  17. سید ابوالحسن اصفهانی(۱۲۸۴ ق ـ ۱۳۶۵ ق) پس از انقلاب ۱۹۲۰ علما نقش مقابله گرانه با قیمومیت را ادامه دادند و بیعت با ملک فیصل اوّل را رد کردند. کسی که انگلیسی ها او را به عنوان پادشاه عراق تعیین کرده بودند.ملک فیصل، به منظور قانونی جلوه دادن حاکمیت خویش،اعلام برگزاری انتخابات کرد. علما چون می دانستند وی دست نشانده انگلیس است و به منظور تحکیم حکومت خود می خواهد انتخابات برگزار کند، با انتخابات فرمایشی به مخالفت برخاستند. سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نایینی فتوا به حرمت مشارکت در انتخابات مجلس نمایندگان را دادند.[۶]دولت عراق عکس العمل نشان داد و آیت‌الله مهدی خالصی را که انتخابات را تحریم کرده بود، تبعید نمود. در اعتراض به تبعید وی، میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی ومیرزا علی شهرستانی راهی ایران شدند و حکومت عراق نیز با شیوه ناپسندی که حکایت از اخراج و تبعید آنان داشت، با ایشان برخورد کرد؛ ولی از آن جا که تبعید علما به زیان انگلیس و عراق تمام شد، ایادی انگلیس به تلاش برخاستند و برای پایان دادن مسأله تبعید علما به گفتگوهای دیبلماسی پرداختند و مسأله را به پایان بردند و علمای تبعیدی را به نجف بازگرداندند.[۷] سید ابوالحسن اصفهانی از مراجع بزرگ شیعه و از شاگردان سید محمد باقر درچه ای و آخوند کاشی است. او در ۱۳۶۵ ق فوت کرد و در درگاه ورودی دروازه شرقی صحن مطهر دفن شد.
  18. شهادت «مرحوم شهید سیّد حسن» فرزند ارشد و عزیزش (در صفت نماز جماعت واقع در صحن امیرالمومنین‌علیه‌السلام) ظاهر گردید.  فردی به نام شیخ علی قمی به دستور استعمارگران و نوکران بیگانگان ، بین نماز مغرب و عشاء، با چاقو به فرزند عالم و مجتهد آیت الله اصفهانی سید حسن موسوی اصفهانی حمله می‏کند که منجر به شهادت وی می‏شود. در این قضیه، دست آقا سید محمّد پیغمبری، عموی حضرت آیت الله خامنه‏ای، به خاطر ممانعت و جلوگیری از قتل، زخمی می‏شود.
  19. شیخ جعفر شوشتری(۱۲۳۰ق ـ ۱۳۰۳ق)
  20. شیخ جعفر شوشتری یا تستری در ۱۳۰۲ ق از دنیا رفت. قبر او، پشت ساختمان حرم در راهروی سرپوشیده، در اولین حجره سمت راست قرار دارد. شوشتری شاگرد صاحب جواهر و از رجال شناسان معاصر بود و تالیف او درباره رجال شهرت فراوانی دارد.۱۵
  21. آخوند خراسانی(۱۲۵۵ق ـ ۱۳۲۹ق) شیخ محمد کاظم خراسانی مشهور به آخوند خراسانی عالم معاصر از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و میرزای شیرازی است. او تألیف گران قدر و مشهوری با عنوان کفایة الاصول دارد که امروزه متن درسی حوزه های علمیه است و فرزندان او به همین سبب فامیل کفایی را برگزیده اند. آخوند خراسانی از رهبران مذهبی و فکری مشروطیت در نجف اشرف بود و همراه علامه نائینی به حمایت از مشروطیت در ایران می پرداخت. وی در ۱۳۲۹ ق وفات یافت در راهروی ورودی صحن مطهر از سمت شرق در مقبره جنوبی آن به خاک سپرده شد. 
  22. سید محمد کاظم یزدی(۱۲۴۷ق ـ ۱۳۲۸ق) سید محمد کاظم طباطبایی، مشهور به یزدی، شاگرد میرزای شیرازی و صاحب کتاب معروف عروة الوثقی است. وفات او در ۱۳۳۷ ق اتفاق افتاد و او را در صحن مطهر در مقبره بزرگی واقع در دومین ایوان غربی باب طوسی دفن کردند. یزدی از هم فکران شیخ فضل الله نوری و از طرف داران تفکر مشروطه مشروعه بود. 
  23. شیخ محمّد جعفر کاشف الغطاء(ف۱۲۲۷ق) در محله عِماره، قبر یکی از فقیهان و بزرگان عرصه علم و سیاست، شیخ جعفر مشهور به کاشف الغطاء، قرار دارد که یکی از شاگردان و مریدان او به نام شیخ اکبر این مقبره را بنا کرد و خود نیز بعدها در همان جا دفن شد. مدرسة المعتمد مشهور به مدرسه کاشف الغطاء از بناهای باقی مانده اوست.
  24. سید ابوالقاسم خویی(۱۳۱۷ ق ـ ۱۴۱۳ ق) قبر سید ابوالقاسم خویی در صحن مطهر، ضلع شرقی، ورودی مسجد الخضراء واقع است.سید ابوالقاسم خویی از عالمان و مراجع تقلید معاصر، شاگرد محمد حسین کمپانی و علامه نائینی بود. وی مدتی رئیس حوزه علمیه نجف بود و برای گسترش حوزه ها و مدرسه های علمی در نقاط مختلف کشورهای اسلامی تلاش زیادی کرد.
  25. ایوان شرقی باب‌القبله[ حسین محدث نوری آرامگاه او در صحن امام، در سومین ایوان شرقی باب‌القبله، واقع است
  26. گلدسته جنوبی[مقدس اردبیلی گلدسته شمالی[ سید مصطفی خمینی شهید سید مصطفی خمینی فرزند امام خمینی (ره) در سال 1309 در قم متولد شد. ایشان دارای استعداد فراوانی بود؛ بطوریکه، در همان سنین جوانی به درجه اجتهاد نائل شد. شهید سیدمصطفی خمینی از سال 1341 که نهضت امام خمینی آغاز شد، همواره در کنار امام و یار و همراه و مشاور حضرت امام بود . ایشان پس از جریان 15 خرداد و نیز بار دیگر پس از تبعید حضرت امام، به علت اقدامات اعتراض‌آمیز خود بر علیه رژیم شاه توسط ساواک دستگیر شد و در نهایت نیز در 13 دی 1343 مأموران رژیم، به خانه او حمله کرده و ایشان را نیز به ترکیه تبعید کردند. ایشان پس از ورود به نجف در کنار برنامه‌های درسی و علمی، مبارزه را در کنار حضرت امام ادامه دادند. در سال 48 به دنبال یک سلسله فعالیت علیه رژیم بعثی عراق، دستگیر و به بغداد منتقل شدند. سرانجام در نیمه شب اول آبان 1356، آیت‌الله سید مصطفی خمینی، به شکل مرموزانه‌ای به شهادت رسید. شهادت ایشان، نهضت اسلامی ایران را جان تازه‌ای بخشید و به شکل انقلابی فراگیر درآمد که پس از 15 ماه منجر به سقوط رژیم پهلوی شد. شاید به همین جهت بود که حضرت امام خمینی (ره)، شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی دانستند.
  27. سرشناسان مدفون در حرم حضرت آدم علیه السلام اب البشر پیامبر اولی العظم
  28. حضرت نوح علیه السلام پیامبر اولی العظم
  29. سید علی حسینی حائری
  30. سید محمود حکیم
  31. شیخ عبدالحسین بغدادی
  32. سید محمود حسینی شاهرودی
  33. نصرالله بنی‌صدر
  34. سید اسماعیل سدهی اصفهانی
  35. سید محسن جلالی حائری
  36. ایوان علما[]ملااحمد نراقی
  37. سید علی داماد
  38. آرامگاه شرابیانی
  39. محمد شرابیانی
  40. حجره‌ها[]ضیاءالدین عراقی...ملا رفیع گیلانی...نورالدین شریعتمدار رفیع
  41. اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل
  • حسین صفرزاده
۲۳
مهر

 

                            بسم الله الرحمن الرحیم

                          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

باب چهل و چهارم- پرسش ابى ذر

از ابى ذر روایت شده که گفت روزى بر رسول خدا وارد شدم آن حضرت در مسجد تنها نشسته بود تنهائى آن حضرت را غنیمت شمردم سپس حضرت رسول فرمود : اى ابا ذر همانا براى مسجد تحیتى است

  1. من عرضکردم تحیت مسجد چیست؟ اى رسول خدا سپس فرمود: دو رکعت نماز است من دو رکعت نماز را خواندم بعد متوجه آن حضرت شدم پس
  2. عرضکردم اى رسول خدا مرا فرمان نماز دادى نماز چیست حضرت فرمود بهترین چیزهاست پس هر کس بخواهد زیاد بخواند و هر کس بخواهد کم بخواند.
  3. عرض کردم اى رسول خدا کدام یک از اعمال در نزد خدا دوست‏تراست؟ فرمود ایمان بخدا بعد جهاد در راه خدا
  4. عرضکردم اى رسول خدا کدامیک از مؤمنان ایمانشان از همه کاملتر است؟ فرمود آنکه خویش از همه نیکوتر است؟
  5. عرضکردم کدامیک از مؤمنان از همه برتر است؟ فرمود آنکه مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند
  6. پرسیدم  کدام هجرت برتر است: فرمود هجرت و دورى از بدى.
  7. پرسیدم  چه وقت از شبها افضل است؟ فرمود نیمه‏ى آخر شب عرضکردم  چه چیز از نماز افضل است؟ فرمود طول دادن دعاى دست
  8. پرسیدم  چه قسم از صدقه افضل است؟ فرمود صدقه‏اى که پنهانى آنهم در حال فقر و تنگدستى داده شود.
  9. پرسیدم  روزه چیست؟ فرمود واجبى است که هر کس آن را انجام دهد در پیش خدا چند برابر آن پاداش دارد
  10. عرضکردم چه بنده‏اى را در راه خدا آزاد کنم افضل است؟ فرمود آنکه قیمتش بالاتر است و ارزشش بیشتر است
  11. عرضکردم کدام قسم جهاد افضل است؟ فرمود آن جهادى که دست و پاى اسب قطع شود و صاحبش شهید گردد و خونش بریزد.
  12. پرسیدم  از آیاتى که بر شما نازل شده کدام یک از همه افضل و اعظم است؟ فرمود آیة الکرسى تا سخن بدینجا رسید
  13. پرسیدم  اى رسول خدا صحف ابراهیم چه بود؟ فرمود تمامش پند و امثال بود و قسمتى از آنها این است که اى پادشاه مغرور مسلط بر مردم من ترا برا اینکه دنیا را جمع آورى کنى نفرستادم بلکه ترا برانگیختم ناله مظلوم را از درگاه من برگردانى همانا من کسى را ناامید نمى‏کنم اگر چه کافر باشد یا فاجر من‏ نگاه بکفر و فجور آنها نمى‏کنم.
  14. و در آن صحف پند و اندرزهائى بود که بر خردمند سزاوار است که شکست خورده‏ى نفس نباشد شبانه‏روز خود را چهار قسمت نماید ساعتى براى نیایش و مناجات با پروردگار، ساعتى براى اینکه اندیشه کند در قدرت نمائى پروردگار، ساعتى که در آن ساعت نفسش را بازجوئى کند در کارهاى گذشته و آینده ساعتى که در آن ساعت خلوت میکند براى رسیدگى بحلال و حرام در خوردن و آشامیدنش.
  15. و بر شخص عاقل و خردمند است که سفر نکند مگر براى سه چیز اصلاح معاش، بدست آوردن زاد و توشه‏ى آخرت، خوشى در غیر حرام و
  16. بر خردمند است که بینا و داناى بعصر و زمانش و متوجه آبرویش باشد و زبانش را نگهدارد و هر کس که سخن گفتنش را حساب کند نسبت به عملش کمتر سخن میگوید مگر سخنانى که فایده‏اى بر آن بار شود.
  17. پرسیدم  اى رسول خدا پس صحف موسى چه بود فرمود تمامش عبرت بود ازین قبیل مواعظ:
  18. شگفت است براى کسى که یقین بمرگ دارد چگونه خوشحال است، جاى تعجب است براى کسى که یقین بآتش دوزخ دارد چگونه مى‏خندد،
  19. شگفت است براى کسى که دنیا و دگرگونیش را باهلش دیده که از حالى بحالى میکند بعد او اطمینان بآن دنیا دارد
  20. تعجب است براى کسى که یقین بحساب فردا دارد چرا کردار نیک انجام نمیدهد.
  21. عرض کردم اى رسول خدا از آنچه که در صحف ابراهیم و موسى میباشد بر شما هم چیزى نازل شده فرمود بخوان اى ابا ذر: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولى‏ صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى‏» مسلم رستگار شده آنکه زکاة فطره‏اش را داده، یاد کرده پروردگارش را سپس نماز خواند، ولى شما دنیا را بر آخرت مقدم میدارید با اینکه آخرت بهتر و جاویدان است، اینها در صحیفه‏هاى نخستین است، صحیفه‏هاى ابراهیم و موسى است، یعنى این آیات در صحیفه‏هاى نخستین ابراهیم و موسى باشد.
  22. عرض کردم یا رسول اللَّه وصیت کن مرا فرمود وصیت میکنم ترا بپرهیزکارى زیرا که تقوى سرآمد همه‏ى کارهاست
  23. عرض کردم اى رسول خدا بیشتر بفرما، فرمود بر تو باد بخواندن قرآن و ذکر خدا زیرا ترا در آسمان یاد کنند و در زمین براى تو نوریست که ترا نورانى کند.
  24. عرض کردم اى رسول خدا بیشتر ازین بفرمائید فرمود بر تو باد بجهاد و جنگیدن در راه خدا زیرا که جهاد گوشه‏گیرى امت من است
  25. عرضکردم اى رسول خدا بیان بیشترى بفرمائید فرمود بر تو باد بخاموشى مگر از کلام خیر زیرا که کلام خیر دورکننده‏ى شیطانست‏ از تو و آن خیر یاور تو است براى کار دینت.
  26. عرض کردم اى رسول خدا باز هم بیان بیشترى بفرمائید فرمود زینهار بپرهیز از خنده‏ى زیاد زیرا که دل را مى‏میراند و نور صورت را میزداید
  27. عرضکردم اى رسول خدا بیشتر بفرمائید فرمود بزیر دستت نگاه‏ کن نه به بالا دستت تا اینکه نعمت خدا را بر خود ناچیز نشمارى.
  28. عرض کردم اى رسول خدا باز هم بیشتر بفرمائید فرمود پیوند خویشاوندى کن اگر چه آنان با تو قطع رابطه کنند، بینوایان را دوست بدار با آنان زیاد بنشین
  29. عرضکردم اى رسول خدا بیشتر بفرمائید فرمود از نکوهش سرزنش‏کننده بیمناک مباش.
  30. عرضکردم بیش ازین بفرمائید اى رسول خدا فرمود عمل زشتى که خودت انجام میدهى براى همان عمل بر دیگران تاسف مخور و کافى است در بدبختى مرد که عیبجویى مردم را بکند ولى از زشتى‏هاى خودش بیخبر باشد
  31. ابو ذر میگوید که بعد از این حرفها حضرت رسول به سینه‏ى من زد و فرمود خردى مانند دوراندیشى نیست و ورعى مانند خود دارى از حرام نیست و حسب و نسبى مانند خوش خوئى نباشد.
  32. و از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام از پدر بزرگوارش روایت شده که آن حضرت فرمود که از جمله گفتار پیغمبر به ابى ذر این است که فرمود:
  33. اى دانشجو دنیا و مردم دنیا و آرزوهاى دنیا ترا سرگرم و غافل نسازد از آن روزى که از آنان جدا میشوى مانند مهمانى که شب را خوابیده در میان آنها و صبح هم از آنجا بجاى دیگر کوچ کرده دنیا و آخرت مانند منزلیست که از آنجا بجاى دیگرى کوچ کرده‏اى و فاصله‏اى نیست بین مردن و قیامت مگر بقدر خوابى که میخوابى بعد از آن خواب بیدار میشوى.
  34. اى نادان بیاموز دانش را زیرا دلى که در آن نور دانش نتابد مانند خانه‏ى خرابى است که کسى او را تعمیر نمى‏کند و
  35. نیز از ابى ذرروایت شده که اى طالب دانش پیش بفرست براى روز قیامت خود چیزى زیرا که تو در گرو کردارت باشى هر چه بدیگران کنى بتو همان معامله را خواهند کرد.
  36. اى دانشجو نماز بخوان پیش از آنکه قدرت نماز خواندن نداشته باشى همانا مثل نماز براى نماز گذار مانند مردیست که بر سلطان وارد شده ساکت در گوشه‏اى نشسته تا سلطان از کارهایش فارغ شود بعد خواسته‏اش را در میان گذارد همین طور است مرد مسلمان در اختیار پروردگار است تا وقتى که در نماز است تمام حواسش متوجه خداست خدا هم همیشه باو توجه دارد تا زمانى که از نماز فارغ شود.
  37. اى دانشجو انفاق کن پیش از آنکه ثروت از دستت برود و قدرت بر انفاق نداشته باشى همانا مثل صدقه براى صاحبش مانند مردیست که مردم اراده‏ى کشتن او را دارند او میگوید مرا مکشید و مرا مهلت بدهید تا بتوانم رضایت شما را جلب کنم.
  38. همین طور است مرد مسلمان بفرمان خداست بهر صدقه‏اى که میدهد گرهى بآن صدقه از گردنش باز میکند تا زمانى که خدا گروهى را بمیراند و خدا از آنان راضى بود پس از آتش دوزخ آزاد شده.
  39. اى دانشجو. این زبان هم کلید خیر است و هم کلید شر همان طورى که کیسه پولت را مهر مى‏زنى دهنت را هم مهر بزن.
  40. اى دانشجو این مثلها را خداى عز و جل براى مردم زده و فرموده است «وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ‏» و نمیداند آنها را مگر دانایان.
  41. اى دانشجو آنچه که در دنیا باشد از دو حال خارج نیست یا عملى است نفعش خوبى میباشد یا شرى است که زیان میرساند مگر خدا رحم کند.اى دانشجو ترا زن و فرزند و مالت سرگرم و بیخبر نگرداند زیرا آنها ترا بى‏نیاز نمى‏کنند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۹
مهر

                                   بسم الله الرحمن الرحیم

                           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم        

  1. کتاب  جهاد  =  جهاد  اکبر و جهاد  اصغر=
  2. خیلى مسئله مهمى است، به همین خاطر پیامبر (صل الله علیه وآله وسلم ) وقتى دید افرادى را که صورتشان پر از خاک است از جبهه برگشتند، گفتند: ما پیروزیم رفتیم و فتح کردیم، فرمود: این پیروزى جنگ اصغر بود. جهاد  اصغر بود. جهاد  اکبر مهم است. اینکه در روایات آمده است که: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  ((صل الله علیه وآله وسلم )): «أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِى بَیْنَ جَنْبَیْکَ» (مجموعه‏ورام/ ج 1/ ص 59) بزرگترین دشمن شما نفس شماست.
  3. براى این که آدم آمریکا را مى‏شناسد. اما نفس مرموز است، این دشمن تازگى است نفس دشمن همیشگى است. این دشمن را آدم مى‏شناسد مى‏فهمد که دشمن است، موشک که مى‏افتد مى‏فهمد. اما نفس گاهى آدم را مى‏برد و آدم نمى‏فهمد.
  4. دشمنترین دشمنان‏ : این حدیث است شعار نیست. حدیث است: بزرگترین دشمن شما نفس شماست.
  5. هم مخفى است 2- هم دائمى است 3- رنگ عوض مى‏کند رنگارنگ است.
  6. خلوص نیت از مصادیق جهاد  اکبر .
  7. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): تَخْلِیصُ النِّیَّةِ مِنَ الْفَسَادِ أَشَدُّ عَلَی الْعَامِلِینَ مِنْ طُولِ الْجهاد  کافی، ج 8، ص 22.
  8. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صل الله علیه وآله وسلم ): من أخلص لله أربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه‏ جامع‏الاخبار، ص 94.
  9. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ  (علیه السلام): فِی قَوْلِ اللَّهِ" حَنِیفاً مُسْلِماً" (آل عمران- 67) قَالَ:" خَالِصاً مُخْلِصاً لا یَشُوبُهُ شَیْ‏ءٌ" جامع‏الاخبار، ص 100
  10. توبهانقلابدرونى- جهاد  اکبر یعنى هوى و هوس را شکستن .
  11. جهاد اکبر= کلید بهشت، صبر و جهاد  است. صبر در برابر مصیبت، معصیت و انجام عبادت و حضور در جبهه‏ى جهاد  اکبر و جهاد  اصغر. «وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ»
  12. جهاد  اکبر و مبارزه با دنیا پرستى، مقدّمه‏ى جهاد  اصغر و مبارزه با دشمن است. فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ ...
  13. جهاد  اکبر و خود سازى، لازمه‏ى جهاد  اصغر در جبهه‏هاست. یُقاتِلُونَ ... التَّائِبُونَ ...
  14. براى آشنایى و شناخت قلب سالم و روح پاک، ابتدا شناخت بیمارى‏هاى آن و دورى از آنها لازم است، یعنى قلب سلیم، ثمره جهاد  اکبر و مبارزه با نفس و امراض نفسانى است. لذا قرآن درباره منافقان و شهوت‏رانان و بهانه‏گیران با جمله‏ «فى‏ قُلُوبِهِم مَرَضٌ» از نداشتن قلب سالم آنان سخن به میان آورده است.
  15. نمازگزار همچون کسى است که به جهاد  مى‏رود، لکن به جهاد  اکبر که جهاد  با نفس است.
  16. درهاى آسمان در پنج وقت باز مى‏شود
  17. 79- ابو بصیر و محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام) و او از پدرانش نقل مى‏کند که از جمله چیزهایى که امیر المؤمنین (علیه السلام) به اصحاب خود یاد دادند، این بود که درهاى آسمان در پنج وقت باز مى‏شود: موقع باریدن باران و موقع جهاد  با دشمن و موقع اذان و موقع تلاوت قرآن و با زوال آفتاب و موقع طلوع فجر. (زوال آفتاب و طلوع فجر از نظر عدد یک مورد حساب شده است).
  18. از ده حق والدین: 3- اطاعت والدین مجزی از جهاد  است.
  19. در پنجاه ویژیگی مومن : حریص در جهاد  است.
  20. گفتم: یا رسول اللَّه، کدام عمل نزد خدا محبوب‏تر است؟ فرمود: ایمان به خدا و جهاد  در راه او،
  21. جهاد  المره حسن التبعل
  22. یا علی افضل الجهاد  من افصح لا به الظلم من
  23. اهل ایمان به استقبال جهاد  می روند واهل نفاق به تنبلی وفرار می کنند..
  24. افضل الجهاد  مجاحده الرجل نفسه
  25. توکل همیشه با جهاد  است نه تنبلی
  26. در 50ویژگی مومن قرآن می فر ماید : محبوب خدا ایمان به او وجهاد  فی سبیل الله در راه او..،
  27. در های آسمان در پنج وقت باز است 1- هنگام نزول باران 2- هنگام تلاوت قرآن 3- در وثت جهاد  4- هنگام اذان 5- وقت طلوع فجر وغروب آفتاب..
  28. بحث فی العلم الجهاد
  29. تخلص من الفساد اشد العاملین من الطول الجهاد
  30. قَالَ الصَّادِقُ  (علیه السلام): الْکَادُّ عَلَی عِیَالِهِ‏ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏ کافی، ج 5، ص 88.
  31. امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، اعجوبه‏ى خلقت است. مسلمان درجه‏ى اوّل است. تالى‏تلو نبىّ اکرم است. مقامات او در آسمانها معروف‏تر است تا در زمین. مریدان و محبّین او در بین ملائکه‏ى آسمانها بیشترند تا در بین انسانها. این انسانِ متّصل به ملکوت؛ این عارف به همه‏ى معارف عالیه و راقیه‏ى الهى؛ این مجاهد درجه‏ى اوّل فى سبیل الله که «جاهد فى الله حقّ‏ جهاد ه» همان‏طور که شایسته‏ى جهاد  بود، در همه‏ى مراحل زندگى، جهاد  کرد آن زاهد درجه‏ى یک، سیاستمدار درجه‏ى یک، زمامدار درجه‏ى یک، انسانى با این خصوصیات والا، از دنیا مى‏رود. وقتِ او تنگ است و آن بزرگوار، این ضیق وقت را پیش از ضربت خوردن هم مى‏دانست. ضربت که زدند، معلوم شد.
  32. به همین علت است که اسلام در اولین ردیف فهرست کارهاى واجب، مجاهدت در راه خدا را قرار مى‏دهد. «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَ‏ جهاد هِ‏»؛ در راه خدا آن‏چنان‏که شایسته است، مجاهدت کنید. این مجاهدت، هم مجاهدت درون خود، هم مجاهدت در محیط بیرون، هم مقاومت در مقابل زورگویان و ستمگران و هم مقاومت در مقابل موانع طبیعى است‏
  33. در سنّت الهى، اراده‏ى انسان تعیین‏کننده است. اینکه اسلام انسانها را به مجاهدت دعوت مى‏کند- «وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏» یا «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَ‏ جهاد هِ‏»؛ یعنى همه‏ى ظرفیت خود را در راه مجاهدت مصرف کنید- به خاطر این است که اگر به این توصیه‏ى الهى عمل کردیم، به هدف الهى زودتر خواهیم رسید. هدف الهى، ثابت و قطعى و تخلّف‏ناپذیر است. اگر ما عمل نکنیم، دیگران مى‏آیند و عمل مى‏کنند: «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ‏». خداى متعال این راه و این سرمنزل و این سرنوشت را قطعى قرار داده است. آنچه قطعى نیست،
  34. «اشهد انّک جاهدت فى الله حقّ جهاد ه و عملت‏ بکتابه‏ و اتّبعت سنن نبیّه صلى الله علیه و آله»؛ شهادت مى‏دهیم که او جهاد  در راه خدا را به صورت شایسته انجام داد. این، چیزى است که ما در زیارت امیر المؤمنین و بقیه‏ى ائمه (علیهم‏السّلام) مى‏خوانیم. این جهاد  همیشه بر دوش ما هست.
  35. جهاد  علمى، جهاد  عملى، جهاد  در دوران جنگ، جهاد  در دوران صلح، جهاد  با نفس، جهاد  با دشمن بیرونى، جهاد  با مال، جهاد  با جان، جهاد  با زبان؛ این‏ها درس است. کارى که مى‏کنید براى اعتلاء دین یا اعتلاء امت اسلامى، جهاد  است؛
  36. درسى که مى‏خوانید براى رسیدن به ارتقاء عمومىِ ملت اسلامى و امت اسلامى، جهاد  است؛
  37. تلاشى که مى‏کنید براى ایجاد همدلى و محبت بین آحاد امت اسلامى و یکپارچگى آن‏ها، جهاد  است؛
  38. وقتى با تمایلات اغواگرانه‏ى شیطانى در درون خودتان مبارزه مى‏کنید، جهاد  است؛
  39. هنگامى که دشمنان خدا و دین و قرآن را در دل یا در زبان و یا در عمل خود دشمن مى‏دارید، جهاد  فى سبیل الله است؛
  40. این‏ها درس امیر المؤمنین و درس اولیاء دین است-
  41. جهاد ، فقط مخصوص میدان جنگ نیست- و امت اسلامى به خاطر فراموش کردنِ مجاهدت در راه خدا به وضعیت اسفبارِ امروز رسیده است. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 
  • حسین صفرزاده
۰۸
مهر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

تربت حسینى‏4-

  1. محمد مرعی در خانه اش بود، چند نفر از دانشمندان اهل تسنّن که بعضی از آنها از دوستان سابق او در دانشگاه الازهر بودند، به دیدار او آمدند و در آن دیدار، بحث و گفتگوی زیر رخ داد:دانشمندان: شیعیان بر تربت حسینی سجده می کنند، آنها به همین علّت که بر مهر تربت حسینی سجده می کنند، مشرک هستند.
  2. محمد مرعی: سجده بر تربت، شرک نیست؛ زیرا شیعیان بر تربت برای خدا، سجده می کنند، نه اینکه برای تربت سجده کنند، اگر به پندار شما به فرض محال، در درون تربت چیزی وجود دارد، و شیعیان به خاطر آن چیز، آن را سجده کنند، نه اینکه بر آن سجده نمایند، البته چنین فرضی، شرک است، ولی شیعیان برای معبود خود که خدا باشد سجده می کنند، نهایت اینکه هنگام سجده برای خدا، پیشانی را بر تربت می گذارند.
  3. به عبارت روشنتر: حقیقت سجده، نهایت خضوع در برابر خدا است، نه در برابر مهر تربت.
  4. یکی از حاضران (به نام حمید): احسن بر تو که تجزیه و تحلیل زیبایی نمودی، ولی این سؤال برای ما باقی می ماند که چرا شما شیعیان، اصرار دارید که بر تربت حسینی سجده نمایید؟ چرا بر سایر چیزها سجده نمی کنید؟ همان گونه که بر تربت سجده می کنید؟
  5. محمّد مرعی: اینکه ما بر  خاک  سجده می کنیم، بر اساس حدیثی است که مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جُعِلَتْ لِیَ الاَرضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»: «زمین برای من سجده گاه و پاکیزه قرار داده شده است». بنابراین به اتّفاق همه مسلمین، سجده بر  خاک  خالص، جایز است، از این رو ما بر  خاک  سجده می کنیم.
  6. حمید: چگونه مسلمانان بر این امر اتّفاق نظر دارند؟
  7. محمد مرعی: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکّه به مدینه هجرت کرد، در همان آغاز، به ساختن مسجد دستور داد، آیا این مسجد فرش داشت؟
  8. حمید: نه، فرش نداشت.
  9. محمّد مرعی: پس پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان بر چه چیزی سجده می کردند؟
  10. حمید: بر زمینی که از  خاک ، فرش شده بود، سجده می کردند؟
  11. محمّد مرعی: بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، مسلمانان در عصر خلافت ابوبکر و عمر و عثمان بر چه سجده می کردند؟ آیا مسجد فرش ‍ داشت؟
  12. حمید: نه، فرش نداشت، آنها نیز بر  خاک  زمین مسجد سجده می نمودند.
  13. محمّد مرعی: بنابراین به اعتراف شما، پیامبر صلی الله علیه و آله در همه نمازهای خود بر زمین سجده کرده است، همچنین مسلمانان در عصر او و در عصر بعد از او، روی این اساس، قطعاً سجده بر  خاک ، صحیح است.
  14. حمید: اشکال من این است که شیعیان، تنها بر  خاک ، سجده می کنند، آن هم  خاک ی که از زمینی گرفته و به صورت مهر در آورده، آن را در جیب خود می نهند و بر آن سجده می نمایند.
  15. محمد مرعی: اوّلاً؛ به عقیده شیعه، سجده بر هر گونه زمین، خواه سنگ فرش باشد و خواه زمین  خاک ی باشد، جایز است.
  16. ثانیا؛ نظر به اینکه شرط است محل سجده پاک باشد، پس سجده بر زمین نجس یا  خاک  آلود جایز نیست، از این رو قطعه ای از گِل خشکیده (به نام مهر) را که از  خاک  پاک تهیّه شده، با خود حمل می کنند، تا در نماز بر  خاک ی که مطمئناً پاک و تمیز است سجده کنند، با علم به اینکه آنها سجده بر  خاک  زمین را که نجس بودن آن را نمی دانند، جایز می دانند.
  17. حمید: اگر منظور شیعه، سجده بر  خاک  پاک خالص است چرا مقداری از  خاک  را حمل نمی کنند، بلکه «مُهر» حمل می کنند؟
  18. محمد مرعی: نظر به اینکه حمل  خاک  موجب  خاک  آلودگی لباس می شود، از این رو  خاک  را در هر جا بگذارند طبعاً دست و لباس،  خاک  آلود می شود، شیعیان همان  خاک  را با آب می آمیزند و گل می کنند و سپس همان گل در قالب زیبا، خشک می شود و به صورت مهر در می آید، که دیگر حمل آن، زحمت نیست و موجب  خاک  آلودگی لباس و دست نخواهد شد.
  19. حمید: چرا شما بر غیر  خاک ، مانند حصیر و قالی و زیلو و... سجده نمی کنید؟
  20. محمد مرعی: گفتیم غرض از سجده، نهایت خضوع در برابر خدا است، اینک می گوییم، سجده بر  خاک ، خواه خشکیده (مهر) و خواه نرم، دلالت بیشتری بر خضوع در برابر خدا دارد؛ زیرا  خاک ، ناچیزترین اشیا است، و ما بالاترین عضو بدن خود (یعنی پیشانی) را بر پایین ترین چیز ( خاک ) در حال سجده می نهیم، تا با خضوع بیشتر، خدا را عبادت کنیم، از این رو، مستحب است که جای سجده پایینتر از جای دستها و پاها باشد، تا بیانگر خضوع بیشتر گردد،
  21. و همچنین مستحب است در سجده، سر بینی  خاک  آلود شود، تا دلالت بیشتر برای خضوع داشته باشد، بنابراین، سجده بر قطعه ای از  خاک  خشکیده (مهر)، بهتر از سجده بر سایر اشیایی است که سجده بر آن روا است،
  22. چرا که اگر انسان در سجده، پیشانی خود را بر روی سجّاده گرانقیمت یا بر قطعه طلا و نقره و امثال آنها و یا بر قالی و لباس گرانبها بگذارد، از تواضع و خضوعش، کاسته می شود، و چه بسا هیچ گونه دلالتی بر کوچکی بنده در برابر خدا نداشته باشد.
  23. با این توضیح: آیا کسی که سجده بر  خاک  خشکیده (مهر) می کند تا تواضع و خضوعش در پیشگاه خدا، رساتر باشد، مشرک و کافر خواهد بود؟ ولی سجده بر چیزی (مانند قالی و سنگ مرمر و...) که مخالف تواضع است، تقرّب به خدا است؟!، هر کس چنین تصوّر کند، تصوّر باطل و بی اساسی نموده است.
  24. حمید: پس این کلمات چیست که بر روی مهرهایی که شیعه بر آنها سجده می کنند، نوشته شده است؟
  25. محمد مرعی: اوّلاً؛ همه تربتها دارای نوشته نیست، بلکه بسیاری از آنها بدون نوشته است.
  26. ثانیاً؛ در بعضی از آنها نوشته شده که: «سُبْحانَ رَبِیَّ الاَعْلی وَ بِحَمْدِهِ» که اشاره ای به ذکر سجده است، و در بعضی نوشته شده که این تربت از زمین کربلا گرفته شده، تو را به خدا سوگند آیا این نوشته ها، موجب شرک است؟ و آیا این نوشته ها، تربت را از  خاک ی که سجده بر آن صحیح می باشد، خارج می کند؟
  27. حمید: نه، هرگز موجب شرک و عدم جواز سجده بر آن نیست، ولی یک سؤال دیگر دارم و آن اینکه در تربت زمین کربلا، چه خصوصیّتی وجود دارد، که بسیاری از شیعیان مقیّد هستند تا بر تربت حسینی، سجده کنند؟
  28. محمد مرعی: رازش این است که در روایات ما از امامان اهلبیت علیهم السلام نقل شده که: ارزش سجده بر تربت   امام حسین علیه السلام بر تربتهای دیگر بیشتر است.
  29. امام صادق علیه السلام فرمود: «اَلسُّجُودُ عَلی تُرْبَةِ الْحُسَیْنِ یَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعِ»: «سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهای هفتگانه را می شکافد»[1]  یعنی موجب قبولی نماز، و صعود آن به سوی آسمان می گردد.
  30. نیز روایت شده که: «آن حضرت فقط بر تربت حسین علیه السلام سجده می کرد، به خاطر تذلّل و کوچکی در برای خدای بزرگ».[2] .
  31. بنابراین، تربت حسین علیه السلام دارای یک نوع برتری است که در تربتهای دیگر، آن برتری نیست.
  32. حمید: آیا نماز بر تربت حسین علیه السلام موجب قبول شدن نماز در پیشگاه خدا می شود، هر چند باطل باشد؟
  33. محمد مرعی: مذهب شیعه می گوید: نمازی که فاقد یکی از شرایط صحّت نماز باشد، باطل است و قبول نخواهد شد، ولی نمازی که دارای همه شرائط صحّت است، اگر در سجده اش بر تربت امام حسین علیه السلام سجده گردد، قبول می شود و موجب ارزش و ثواب بیشتر خواهد شد.
  34. حمید: آیا زمین کربلا از همه زمینها، حتی از زمین مکّه و مدینه برتر است، تا گفته شود که نماز بر تربت حسین علیه السلام بر نماز بر همه تربت ها برتر می باشد؟
  35. محمّد مرعی: چه مانعی دارد که چنین خصوصیّتی را خداوند در تربت زمین کربلا قرار داده باشد.
  36. حمید: زمین مکه که همواره از زمان آدم علیه السلام تا کنون، جایگاه کعبه است، و زمین مدینه که جسد مطهّر پیامبر صلی الله علیه و آله را در بر گرفته است، آیا مقامی کمتر از مقام زمین کربلا دارند؟ این عجیب است، آیا حسین علیه السلام بهتر از جدّش پیامبر صلی الله علیه و آله است؟
  37. محمد مرعی: نه، هرگز؛ بلکه عظمت و شرافت حسین علیه السلام به خاطر عظمت مقام و شرافت رسول خدا صلی الله علیه و آله است، ولی راز این که  خاک  کربلا برتری یافته این است که  امام حسین علیه السلام  در آن سرزمین در راه دین جدّش به شهادت رسیده است، مقام حسین علیه السلام جزئی از مقام رسالت است، ولی نظر به اینکه آن حضرت و بستگان و یارانش، در راه خدا و برپا داری اسلام، و استواری ارکان دین، و حفظ آن از بازیچه هوسبازان، جانبازی کرده و به شهادت رسیده اند، خداوند متعال به خاطر آن، سه ویژگی به  امام حسین علیه  السلام داده است:
  38. 1 - دعا در زیر قبّه مرقد شریفش به استجابت می رسد.2 - امامان، از نسل او هستند 3 - و در تربت او، شفا هست.
  39. آیا اعطای چنین خصوصیتی به تربت حسین علیه السلام اشکالی دارد؟ و آیا معنی اینکه بگوییم زمین کربلا از زمین مدینه برتری دارد، این است که بگوییم   امام حسین علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله برتری دارد، تا شما به ما اشکال کنید؟!
  40. بلکه مطلب به عکس است، بنابراین، احترام به تربت  امام حسین علیه السلام احترام به حسین علیه السلام است و احترام به او، احترام به خدا، و جدّ  امام حسین علیه السلام یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
  41. وقتی که سخن به اینجا رسید، یکی از حاضران که قانع شده بود، در حالی که شادمان بود برخاست و بسیار سخن مرا ستود و از من تمجید کرد
  42. و کتابهای شیعه را از من درخواست نمود و به من گفت: گفتار تو بسیار بجا و شایسته است، من خیال می کردم که شیعیان، حسین علیه السلام را برتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانند، اکنون حقیقت را دریافتم، و از بیانات زیبا و گویای شما سپاسگزارم، از این پس خودم مهری از تربت کربلا را همراه خود بر می دارم و بر آن نماز می خوانم.[3] . اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۸
مهر
  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. تربت حسینى‏ 3-
  4. بدون تردید هر مخلوقی از عناصر آفریده شده اثری دارد که غیر قابل انکار است، و زمین که قدما او را از عناصر می‏شناختند و امروز ام‏العناصر می‏دانند که بسیاری از عناصر در  خاک  پنهان است.
  5. ای  خاک  اگر سینه‏ی تو بشکافند  .....بس گوهر قیمتی که در سینه‏ی توست‏
  6. و خود  خاک  بنابر احادیث نبوی دارای آثار خیری است، چنان چه پیغمبر می‏فرماید: زمین خیر خواه شما است.
  7. تمسحوا بالأرض فانها برة بکم، انها أمکم الحنون، و أکرموا عمتکم النخلة فانها خلقت من فاضل طینة أبیکم آدم.
  8. فرمود: زمین را مسح کنید که خیرخواه شما است؛ زمین، مادر مهربان شما است؛ و گرامی بدارید عمه‏ی خود که نخل خرما می‏باشد، که آن از زیادی  خاک  پدر شما آدم آفریده شده است.
  9. سجده بر تربت حسین : أشهد لقد طبتم و طابت الأرض التی فیها دفنتم‏
  10. گواهی می‏دهم که پاک و پاکیزه هستید، و زمینی که در آن دفن شده‏اید نیز پاک و پاکیزه است (زیارت شهدا).
  11. کلیه‏ی علمای اسلام در باب طهارت و صلات می‏نویسند که: سجده جز بر زمین یا آن چه از آن می‏روید بجز خوراکی و پوشاکی جایز نیست.
  12. علمای اسلام نیز اتفاق دارند که بهترین زمینها،  خاک  کربلا است، و در مقایسه‏ی کربلا با کعبه گفته‏اند:
  13. و من حدیث کربلا و الکعبة  .....لکربلا بان علو الرتبة.....

شده ز گفتگوی کربلا و کعبه پدید  .....که کربلا به چه حد و چه مرتبت برسید

  1. برای اثبات اینکه بهترین اراضی روی زمین کربلا است و مقایسه‏ی آن با کعبه، و علو و برترین کربلا بر کعبه و تربت بر بهترین و پاکترین  خاک  روی زمین که کربلا می‏شود
  2. صدها کتاب نوشته شده، که از آن جمله: «سفینة النجاة» علامه شیخ احمد کاشف الغطاء،
  3. و کتاب «الأرض و التربة الحسینیة» علامه‏ی نابغه شیخ محمد حسن کاشف الغطاء می‏باشد،
  4. و در آن لطیفه در سر التزام شیعه‏ی امامیه بر سجده بر  خاک  حسین می‏نویسد: صرف نظر از تفوق برتری کربلا بر کعبه و طهارت و پاکیزگی تربت حسین و این که باید سجده بر پاکترین  خاک ها باشد،
  5. سرش این است که سجده کنندگان برای خدا در تربت حسین «علیه‏السلام» به یاد فداکاری او در راه اعلای کلمه‏ی توحید می‏افتد که چگونه برای اثبات عقیده از جان گذشتگی نشان داد.
  6. بهترین حال بنده و نزدیکترین وقت تقرب بنده به پروردگار خود، حال سجده است، که فرمودند: أقرب ما یکون العبد الی ربه حال السجود، و چه بهتر که در حال خشوع و خضوع یاد کسانی کند که در راه حق جانبازی حیرت انگیزی نمودند.
  7. و شاید قصد آن باشد که سجده بر این  خاک ، پرده‏های هفتگانه را بدرد، چنان چه در خبر است که: در سجده سر صعود و به معراج رفتن از  خاک  به خدمت رب الارباب می‏باشد، و هزاران حکم و لطایف و اسرار دیگری شاید در سجده به  خاک  حسین «علیه‏السلام» باشد.
  8. سجده بر تربت کربلاء
  9. و این که در میان شیعه معمول است از  خاک  مقدس کربلاء از تربت کنار قبر سیدالشهداء علیه‏السلام  خاک  برمی‏دارند و آن را لوح درست کرده و غالبا در نماز به آن سجده می‏کنند چون از  خاک  زمین است و به تمامی  خاک ها سجده می‏شود و  خاک  کربلاء به جهت شهادت سیدالشهداء علیه‏السلام شرافت پیدا کرده و اهل‏بیت علیهم‏السلام به ما فرموده‏اند در هر نمازی که سجده بر تربت کربلاء باشد خداوند آن نماز را به خاطر امام حسین

علیه‏السلام قبول می‏کند

  1. به این جهت است که شیعه به تربت کربلاء مواظبت دارند سجده کنند نه این که بغیر از تربت امام حسین علیه‏السلام به چیز دیگر و  خاک  دیگر سجده را جایز ندانند یا درباره‏ی تربت سیدالشهداء علیه‏السلام
  2. به معنی دیگری که نواصب و خوارج و وهابیها به شیعه نسبت می‏دهند و در میان افراد عامی خودشان نسبتهای ناروائی در حق شیعه شهرت داده‏اند شیعه قائل باشند مانند این که به شیعه نسبت داده‏اند که چون بألوهیت سیدالشهداء علیه‏ السلام قائلند و امام حسین علیه‏السلام را خدا می‏دانند به خود آن حضرت و بر تربت قبر مبارک وی سجده می‏کنند
  3. این قبیل نبتهای بی‏حقیقت و سفیهانه را حیا نکرده و به شیعه داده و بخورد اشخاص عامی‏شان نیز داده‏اند و لذا در موقع نماز به سجده‏ی شیعیان به تربت کربلا با چشم تعجب خیره شده و نگاه می‏کنند.
  4. یاد دارم در (رمادی) که از سوریه برگشته و وارد عراق شدم و غروب نزدیک بود توقف کردیم که نماز مغرب را ادا کرده و حرکت نمائیم وضوء گرفته در صحن خانه‏ی وسیعی حصیرانداخته خواستم مشغول نماز باشم دیدم عده‏ای از جوانان اهل تسنن آمدند و در چند قدمی ایستادند فهمیدم که می‏خواهند بدانند که چطور سجده خواهم کرد و من هم در موقع سجده پیشانی را به بالای حصیر گذاشتم و سایر رفقا نیز اغلب از من تبعیت کردند
  5. بعد از فراغت از نماز چند نفر از آنها جلو آمده از حقیقت سجده بر تربت کربلاء که بعضی از همراهان در نماز گذاشته بودند سئوال کردند
  6. واقع امر را به آنها بیان کردم بسیار قانع شده و امتنان به جا آوردند و اظهار نمودند که به ما جور دیگر تلقین کرده‏اند.
  7. نظیر این قضیه در زینبیه‏ی دمشق نیز اتفاق افتاد و چند نفر از دوستان عراقی از عربهای شریف اهل نجف اشرف نیز بودند به جمعی از جوانان اهل سنت از اهل سوریه و مصر و لبنان واقع امر را در سجده کردن شیعه بر تربت سیدالشهداء علیه‏ السلام بیان کردیم و از آنچه خیال کرده و از روی تقلید اعتقاد نموده بودند عذر خواستند.
  8. سجده بر  خاک  قبر شهید کربلا فضیلت دارد
  9. صدوق علیه الرحمه از امام صادق بطور ارسال نقل میکند که سجود بر  خاک  قبر حسین (علیه السلام) نورانی میکند تا زمین هفتم و هر کس تسبیح  خاک  قبر حسین با او باشد نوشته میشود از مسبحین و هر چند تسبیح نگوید [1] .
  10. ابن عمار میگوید: امام صادق (علیه السلام) تربت حسین (علیه السلام) را داشت در موقع نماز آن  خاک  را میریخت بر سجاده خود و بر او سجده میکرد بعد میفرمود بدرستیکه سجده بر  خاک  قبر حسین (ع) پرده‏های هفت گانه را میدرد [2] .
  11. دیلمی‏در ارشاد نقل میکند که امام صادق(علیه السلام)) سجده نمیکرد مگر بر  خاک  قبر حسین (علیه السلام) [3] .
  12. از امام موسی بن جعفر نقل شده است که فرمود: شیعیان ما از چهار چیز بی نیاز نیستند: سجاده ایکه روی آن نماز بخوانند و انگشتریکه بدست کنند و مسواکیکه با او مسواک نمایند و تسبیحی از  خاک  قبر حسین (علیه السلام) [4] .
  13. سجده و تسبیح با تربت کربلا
  14. قال الصادق علیه‏السلام: السجود علی طین قبر الحسین علیه‏السلام ینور إلی الأرض السابعة. و من کان معه سبحة من طین قبر الحسین علیه‏السلام کتب مسبحا و إن لم یسبح بها. [1] .
  15. امام صادق علیه‏السلام گفت: «سجده با تربت امام حسین علیه‏السلام تا زمین هفتم، نور می‏افشاند.
  16. و هر کسی که تسبیحی از  خاک  قبر امام حسین علیه‏السلام با خود داشته باشد، تسبیح‏گوی حق محسوب می‏گردد، گرچه با آن تسبیح هم نگوید.»
  17. مناظره ای درباره سجده بر مهر و تربت امام حسین یکی از علمای اهل تسنّن که از فارغ التحصیلان دانشگاه «الازهر» مصر است به نام «شیخ محمد مرعی انطاکی» از اهالی سوریه، بر اثر تحقیقات دامنه دار به مذهب تشیّع گرایید، و در کتابی به نام «لماذا اخترت مذهب الشّیعه» علل گرایش خود را با ذکر مدارک متقن ذکر نموده است، در اینجا به یکی از مناظرات او با دانشمندان اهل تسنّن پیرامون سجده بر مهری که از تربت حسینی است.
  18. توجّه کنید در تربت حسینى‏4-: اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۸
مهر
  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. تربت تربت حسینى‏ 2-
  4. ائمه‏ی اهل‏بیت معصومین علیهم‏السلام در نماز به تربیت سیدالشهداء علیهالسلام سجده می‏کرده‏اند چنانچه حضرت امام سجاد علیهالسلام در موقع اسارت و حرکت از کربلاء مقداری از تربت همراه خود برداشته بود ولی آن زمان هنوز از تربت گل کرده و لوح درست کنند مرسون نشده بود
  5. و حضرت امام جعفر صادق علیه‏السلام بر تربت سجده می‏فرمود و  خاک  کربلاء را در کیسه‏ی نگاه می‏داشتند و در موقع نماز آن را پهن کرده و بر آن سجده می‏کردند و ظاهرا از زمان غیبت صغرای امام زمان ولی عصر بقیةالله ارواحنا فداه از تربت لوح درست کردن که تا حال مرسوم است معمول شده چون  خاک  تنها را در نزد انسان و در بغل نگاه داشتن قدری مشکل شده و از  خاک  ممکن بود گرد و غباری ریخته شود و لذا از  خاک  کربلاء گل کرده و از آن این لوحها (مهر) درست کردند که در نگاه داشتن سهل و آسان باشد.
  6. شیخ جلیل محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری (ره) از حضرت ولی عصر ارواحنا فداه لوح درست کردن را سئوال کرده و امام علیه‏السلام نیر فرموده‏اند که اشکالی نداشته و جائز است [1]  و فضیلت دارد.
  7. ائمه اهل بیت بر تربت کربلاء سجده کرده‏اند
  8. ائمه‏ی اهل‏بیت معصومین علیهم‏السلام در نماز به تربیت سیدالشهداء علیه‏السلام سجده می‏کرده‏اند چنانچه حضرت امام سجاد علیه‏السلام در موقع اسارت و حرکت از کربلاء مقداری از تربت همراه خود برداشته بود.
  9. فضیلتی را که از برای تربت حسینی علیه‏السلام است برای هیچ تربتی و هیچ قسمتی از قطعات ارض این فضیلت و خاصیت نیست و مصداق الشفاء فی تربته تنها درباره این تربت مقدس است و چه بسا خاصیت‏ها که از برای این تربت شریف است که برای هیچیک از مواد ارضی و احجار کریمه و غیر آن نمی‏باشد و حقیقت و طابت الارض التی فیهاد فنتم از این تربت پاک مشهود است؛
  10. احمد بن فهد حلی مدفون در ارض کربلای معلی در کتاب عدة الداعی خود در ضمن خبری می‏نویسد که خدای متعال در عوض شهادت چهار خصلت به حضرت ابی عبدالله الحسین علیه‏السلام کرامت فرموده: در تربت آن حضرت شفا را قرار داده و در زیر قبه منوره
  11. او دعا را باجابت پیوسته و ائمه انام را از ذریه او به وجود آورده و ایام زائر او را از اعمار ایشان نمی‏شمارد و آن بقعه‏ایست از زمین که مشهد مقدس آن شهید راه خدا در آن قرار گرفته و بلاشک دعا در آنجا مستجاب است مرحوم خلد جایگاه علامه استاد المجتهدین و المحدثین شیخ محمدحسین کاشف الغطاء طاب الله ثراه (متوفی ذی قعدة الحرام 1373 هجری) رساله‏ای مخصوص درباره تربت حسینی نوشته و بچاپ رسانیده، در آن رساله نفیسه بسیاری از نکات و دقایق است که باید برای اخذ فواید به آن نسخه گرانبها مراجعه نمود.
  12. هر یک از ائمه طاهرین و پیشوایان دین صلوات الله علیهم اجمعین و بسیاری از فقها و علمای شیعی اثنی عشری در باب فضیلت و خواص این تربت شریف و سجده و استشفای به آن و ذکر با سبحه‏ی تربت و ثواب آن بیاناتی فرموده و مطالبی نگاشته‏اند که می‏توان از کتب معتبره‏ی مربوطه استفاده نمود.
  13. چنانکه نوشته‏اند اول کسی که سجده بر این تربت مقدس نمود و از آن سبحه تهیه فرموده حضرت سید الساجدین علی بن الحسین امام زین‏العابدین علیه و علی آبائه السلام بوده که بعد از فراغت از دفن پدر بزرگوار خود و سایر شهدای کربلا قبضه‏ای از تربتی که بدن شریف پدر بزرگوارش بر روی آن قرار گرفته و آن  خاک  پاک بخون مقدس آن بدن مطهر آمیخته شده بود برگرفته و آن را در کیسه‏ای قرار داده در سجاده خود گذاشته بود و از آن تربت پاک و خاص سبحه‏ی ساخته در دست مبارک خود می‏گردانید
  14. و آنگاه که حضرتش را در شام نزد یزید پلید بردند آن سبحه را در دست داشته، یزید از آن حضرت چگونگی این امر را پرسیده، امام علیه‏السلام روایت نبوی صلی الله علیه و آله را برای یزید بیان فرموده که ماحصلش این است: هر کس بامدادان سبحه را برگیرد و دعای مخصوص آن را بخواند همیشه از برای او ثواب تسبیح و ذکر نوشته می‏شود اگر چه ذکر و تسبیح نکند
  15. و در بازگشت آن بزرگوار به مدینه طیبه همواره او با اهل بیتش به آن سبحه و تربت تبرک جسته و بر آن سجده می‏نمودند و مریضان خانواده خود را با آن معالجه و استشفا می‏کردند و همین طور سایر ائمه و شیعیان و پیروان ایشان تا کنون آن را متبرک شمرده و موجب شفا و کیمیای گرانبها برای آزمایش دلها و موجب قبولی عبادات و نماز می‏دانند و به وسیله آن تقرب بخدای
  16. بی‏نیاز جسته و سجده بر این  خاک  پاک که صاحب آن در راه رضای خدا فنا شده و از آن بقای ابدی و سعادت سرمدی را به دست آورده اسباب قبولی عبادت و پذیرفتگی طاعت خود در درگاه معبود یکتا و واجب الوجود می‏شمارند و سجود بر این  خاک  را سجده بر خدا میدانند که صاحبش در راه خدا فنا شده.
  17. مرحوم علامه آیةالله سید محمدکاظم یزدی اعلی الله مقامه در کتاب عروة الوثقای [1]  خود راجع بفضیلت سجده بر تربت حسینی علیه‏السلام چنین مینویسد: السجود علی الارض افضل من النبات و غیرها و افضل من الجمیع التربة الحسینیه فانها تخرق الحجب السبع و تستنیر الی الارضین السبع، یعنی سجده کردن بر زمین بهتر و برتر است از روئیدنیها و غیر آن و بهتر از تمامی آنها تربت حسینی علیه‏السلام است که براستی و حقیقت حجاب‏های هفت‏گانه را می‏دراند و بعرش اعلی می‏رسد و تا هفت طبقه‏ی زمین را نیز منور می‏گرداند.
  18. دعا در سجده : شریح می‏گوید: وارد مسجد رسول ‏خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه شدم، امام حسین علیه السلام را دیدم که صورت روی  خاک  گذاشته و این دعا را در سجده می‏خواند: حدیث 203
  19. قال الامام الحسین‏ علیه السلام: سَیِّدی وَ مَوْلایَ أَلِمَقامِعِ الْحَدیدِ خَلَقْتَ أَعْضائی، أَمْ لِشُرْبِ الْحَمیمِ خَلَقْتَ أَمْعائی، إِلهی لَئِنْ طالَبْتَنی بِذُنُوبی لَاُطالِبنَّکَ بِکَرَمِکَ، وَ لَئِنْ حَبَسْتَنی مَعَ الْخاطِئِینَ لَأُخْبِرَنَّهُمْ بِحُبّی لَکَ، سَیِّدی إِنَّ طاعَتَکَ لاتَنْفَعُکَ، وَمَعْصِیَتِی لاتَضُرُّکَ، فَهَبْ لی ما لایَنْفَعُکَ، وَاغْفِرْ لی مالا یَضُرُّکَ فَإِنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ
  20.   امام حسین علیه السلام فرمود: (ای آقا و مولایم! آیا برای گُرزهای آتشین اعضای بدنم را خلق کرده‏ای؟ یا اندام درونی مرا برای نوشیدن آبهای گرم جهنّم خلق نموده‏ای؟ خداوندا! اگر مرا به گناهانم بازخواست کنی من تو را به کرم و بخششت می‏خوانم، اگر مرا با خطاکاران قرار دهی دوستی من نسبت به تو را به اطّلاع آنان می‏رسانم. ای آقای من، طاعتم تو را بهره‏ای نداده، و گناهم به تو ضرری نمی‏رساند، پس آنچه بتو سود و بهره‏ای نمی‏رساند را به من عنایت کن و آنچه بتو ضرر نمی‏رساند را به من ببخشای بدرستیکه تو مهربانترین مهربانانی.).
  21. دعای آن حضرت در سجده شکر
  22. از شریح روایت شده که گفت: داخل مسجد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شده و دیدم حسین بن علی علیه‏السلام در سجده قرار داشته و سر بر  خاک  نهاده و می‏گفت:
  23. ای آقا و مولایم! آیا برای گرزهای آتشین اعضای بدنم را خلق کرده‏ای، یا اندام درونیم را برای نوشیدن آبهای گرم جهنم خلق نموده‏ای، خداوندا اگر مرا به گناهان بازخواست کنی من تو را به کرم و بخششت می‏خوانم، و اگر مرا با خطاکاران قرار دهی دوستیم نسبت به تو را به اطلاع آنان می رسانم، ای آقایم طاعتم تو را بهره‏ای نداده و گناهم به تو ضرری نمی‏رساند، پس آنچه بتو سود و بهره‏ای نمی‏رساند را بمن عنایت کن و آنچه بتو ضرر نمی‏رساند را از من ببخشای، بدرستی که تو مهربانترین مهربانانی.
  24. راز سجده بر آدم‌
  25. هنگامی که آدم به امر خداوند مسجود ملائکه قرار گرفت و با فرمان الهی همه فرشتگان در مقابلش به سجده افتادند، از طرف خداوند متعال خطاب آمد که ای آدم اگر تو را مسجود ملائکه قرار دادم به خاطر این بود که در ذات تو و سرشت تو نور ولایت جای دارد:
  26. «یا آدم إنّما امرت الملائکة بتعظیمک بالسجود لک اذ کنت وعاأ لهذه‌ِ الأنوار..»
  27. سجده بر تربت حسین
  28. أشهد لقد طبتم و طابت الأرض التی فیها دفنتم
  29. گواهی می‏دهم که پاک و پاکیزه هستید، و زمینی که در آن دفن شده‏اید نیز پاک و پاکیزه است (زیارت شهدا).
  30. کلیه‏ی علمای اسلام در باب طهارت و صلات می‏نویسند که: سجده جز بر زمین یا آن چه از آن می‏روید بجز خوراکی و پوشاکی جایز نیست.
  31. علمای اسلام نیز اتفاق دارند که بهترین زمینها،  خاک  کربلا است، و در مقایسه‏ی کربلا با کعبه گفته‏اند:
  32. و من حدیث کربلا و الکعبة …..لکربلا بان علو التربت .....

       شده ز گفتگوی کربلا و کعبه پدید.....  که کربلا به چه حد و چه مرتبت برسید

  1. برای اثبات اینکه بهترین اراضی روی زمین کربلا است و مقایسه‏ی آن با کعبه، وعلو و برترین کربلا بر کعبه و تربت بر بهترین و پاکترین  خاک  روی زمین که کربلا می‏شود
  2. صدها کتاب نوشته شده، که از آن جمله: «سفینة النجاة» علامه شیخ احمد کاشف الغطاء، و کتاب «الأرض و التربة الحسینیة»
  3. علامه‏ی نابغه شیخ محمد حسن کاشف الغطاء می‏باشد، و در آن لطیفه در سر التزام شیعه‏ی امامیه بر سجده بر  خاک  حسین می‏نویسد:
  4. صرف نظر از تفوق برتری کربلا بر کعبه و طهارت و پاکیزگی تربت حسین و این که باید سجده بر پاکترین  خاک ها باشد، سرش این است که سجده کنندگان برای خدا در تربت حسین «علیه‏السلام» به یاد فداکاری او در راه اعلای کلمه‏ی توحید می‏افتد که چگونه برای اثبات عقیده از جان گذشتگی نشان داد.
  5. بهترین حال بنده و نزدیکترین وقت تقرب بنده به پروردگار خود، حال سجده است، که فرمودند: أقرب ما یکون العبد الی ربه حال السجود، و چه بهتر که در حال خشوع و خضوع یاد کسانی کند که در راه حق جانبازی حیرت انگیزی نمودند.
  6. و شاید قصد آن باشد که سجده بر این  خاک ، پرده‏های هفتگانه را بدرد، چنان چه در خبر است که: در سجده سر صعود و به معراج رفتن از  خاک  به خدمت رب الارباب می‏باشد، و هزاران حکم و لطایف و اسرار دیگری شاید در سجده به  خاک  حسین «علیه‏السلام» باشد.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۶
مهر

   

توحید          : حقیقت و ابعاد توحید         بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم               الله صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. فتوحید یعنى: ایمان به یگانگى خداوند ، یکتاپرستى یعنى وقتى دید، خدا کارى را دوست دارد دیگر به مردم و چیز دیگرى فکر نکند.
  2. توحید یعنى: نفى هوس‏ها. کسى که هوا پرست است، از مدارتوحید خارج است.«أفرأیتَ مَن إتّخَذ إلهَه هَواه» « جاثیه/ 23»
  3. توحید یعنى: نفى طاغوت‏ها. شعار و هدف تمام انبیا این بود: «أن اعبدوا اللّه و اجْتَنبوا الطّاغوت» «نحل/36»
  4. توحید یعنى: نفى نظام‏هاى طاغوتى. امام رضا علیه السلام ، شرط کرد که درنظام مأمون عزل و نصبى و دخالتى نکند.
  5. توحید: یعنى خطّ بطلان کشیدن بر تمام افکار التقاطى و ردّ تمام ایسم‏ها و مکتب‏هایى که از مغزهاى بشرى برخاسته است.
  6. توحید یعنى: قطع تمام روابطى که سبب سلطه وسرپرستى بیگانگان است.
  7. توحید یعنى: نفى فرمان کسى که دستورش با دستور خدا هماهنگ نباشد.
  8. توحید یعنى: قبول رهبرى کسانى که خدا رهبرى آنان را امضا کرده است.
  9. توحید یعنى: نق نزدن به دستورات خدا، تسلیم‏بودن وبندگى در پیشگاه او. ازمدار حقّ و پیروى از راه حقّ باز ندارد.
  10. توحید یعنى: آنچه مرا به قیام وامى‏دارد خدا باشد و آنچه مرا به سکوت فرا مى‏خواند رضاى خدا باشد.
  11. اقسام توحید : توحید ذاتى: یعنى براى خداوند شبیه و مانندى در ذات وجود ندارد.
  12. حلقه توحید : توحید ذات، توحید صفات، توحید افعال، درعبادت. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»2باردرقرآن آمده، یعنی لیس کمثله شى‏ء،
  13. توحید صفاتى: صفات خدا مانند علم وقدرت وحیات، عین ذات اوست:«قل هواللّه احد. اللّه الصّمد. لم یلد و لم یولد. و لم یکن له کفواً احد»
  14. توحید عبادى: کسى به جز خداوند، شایسته پرستش نیست: «...من قبلک من رسول الّا نوحى الیه انّه لااله الّا أنا فاعبدون» «انبیاء/25»
  15. توحید افعالى: یعنى تمام کارها در جهان هستى به اذن خداوند صورت مى‏گیرد. که شامل توحید خلّاقیّت: توحید ربوبى ا ست
  16. توحید افعالى: خلّاقیّت: یعنى آفریننده همه موجودات خداوند است: «ذلکم اللّه ربّکم لااله الّا هو خالق کل شى» « انعام/ 102»
  17. توحید افعالى ربوبى: یعنى اداره و تدبیر جهان خلقت با خداوند است: «قل أغیر اللّه أبغى ربّاً و هو ربّ کلّ شى» « انعام/ 164»
  18. توحید ذات، یعنى یگانگى ذات مقدّس در مرتبه ذات و اینکه مثل و مانند ندارد: لیس کمثله شى‏ء هیچ چیز در مرتبه ذات او نیست،
  19. توحید ذات، یعنى همه چیز مخلوق و محتاج اوست و او خالق کل و غنّى بالذات است، درتوحید ذات، میان مسلمین اختلافى نیست.
  20. عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوّت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد، و مقیاس سلامت اجتماع است.
  21. اصل «توحید مبدأ» است، ارتباط و پیوستگى قاطع و عمومى بین همه حوادث جهان استنباط مى‏گردد.
  22.  شفاعت با توحید عبادتى وبا توحید ذاتى منافات ندارد ، ورحمت شفیع چیزى جز پرتوى ازرحمت خدا نیست.
  23. اصول عقاید اسلامى بر حسب مذهب شیعه پنج اصل است: توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد.
  24. توحید، درجات و مراتب دارد، همچنان که شرک نیز که مقابل توحید است مراتب و درجات دارد. موحّد واقعى با طى همه مراحل توحید است.
  25. توحید نظرى بینش کمال است و توحید عملى جنبش در جهت رسیدن به کمال.
  26. توحید نظرى پى بردن به «یگانگىِ» خداست و توحید عملى «یگانه شدن» انسان است. توحید نظرى «دیدن» است و توحید عملى «رفتن».
  27. توحید عملى یا توحید در عبادت یعنى یگانه‏پرستى، به عبارت دیگر در جهت پرستش حق یگانه شدن.
  28. توحید ابراهیمى، توحید عملى اوست. کلمه طیبه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» بیش از هر چیزى ناظر بر توحید عملى؛ یعنى جز خدا شایسته پرستش نیست.
  29. عامل توحید اخلاقى و اجتماعى انسان از نوع عوامل آموزشى و پرورشى معنوى است ،تکامل درونى انسان عامل توحید اوست‏.
  30. درآسمان توحید انسانى مى‏درخشد این آیه مانند ستاره. قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً.
  31. مرز توحید و شرک، وجود داشتن و وجود نداشتن شى‏ء دیگر- هرچند مخلوق خود او- نیست.
  32. دعوت به توحید نظرى و توحید عملى فردى؛ اما اقامه عدل و قسط در جامعه یعنى برقرار ساختن توحید عملى اجتماعى.
  33. الف. توحید، یعنى عدم تکثّر ذات و صفات. ب. عدل، یعنى خداوند عادل است و ظالم نیست.
  34. توحید که اصل اصول دین است- فطرى است» یعنى دین یا توحید یک ادراک فطرى دربشر است یا یک احساس و گرایش فطرى در بشر است؟.
  35. درمسأله توحید محدود بودن و نامحدود بودن مکان، اثر ندارد.آیه «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» به هرطرف که بایستید، رو به خدا ایستاده‏اید»
  36. توحید اسلام یک مفهوم بسیار ساده عوام [مى‏فهمند ‏] همان پیرزنى که گفتند «خدا را از کجا شناختى؟» گفت: «از این چرخ نخ‏ریسى خودم».
  37.  توحید وبرهان نظم : درعالم بزرگ ودربشر کوچک شعورونظم هست » واین نظم ناشى از علت غایى است‏ که البته تأییدى است براى توحید،
  38. درک توحید: کسى این حقیقت را به خوبى دریافت کند  فهمیده که هیچ موجودى درذات خودش چیز نیست مگراینکه خدا او را چیز کرده باشد،
  39. اولین سخن پیغمبر  قولوا لا الهَ الَّا اللَّهُ تُفْلِحوا است؛ چون مادر همه بدبختیها شرک است به انواع خودش، وتوحید پایه همه سعادتهاى بشر است.
  40.  حق، جان جهان است و جهان همچو بدن،اصناف ملائک چو قواى این تن‏، افلاک و عناصر و موالید،اعضا، توحید همین است ودگرها همه تن‏،
  41. خلاصه توحید یعنى: سرکوبى بت‏هاى درونى و بیرونى، بت عنوان، مدرک، بت مقام، بت مال، تا هیچ یک از آنها ما را از مدارحقّ باز ندارد.
  42. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم تنظیم 1/7/1393برابر27ذی القعده صفرزاده
  • حسین صفرزاده
۰۶
مهر

           بسم الله الرحمن الرحیم

           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

          کار ، کار ، کار ،...بروکارمی کن مگوچیست کار > که سرمایه جاودانیست کار       

          کار، تلاش، کوشش : رمز پیروزی مردان بزرگ است.

  1. ذوق کاری ـ درهر سری شوری است، خوشبخت کسی است که ذوق کاری خود را دریابد.
  2. شاگردی در درس تنبلی می‏کرد، پدر عصبانی نزد طبیب روانی رفت. در ضمن نصیحت به کار و تحصیل، دید شاگرد با ذغال که در دست دارد، همینطور که گوش به پند دکتر می‏دهد، با دست شاخه و درخت و حیوان می‏کشد. دریافت که ذوق آن جوان برای نقاشی است، به پدر اطلاع داد و او را به این راه واداشت، استاد لایقی در نقاشی شد.
  3. ذوق گالیله : در بچگی علاقه به ساختن ماشین‏آلات بچه گانه داشت. پدراو بر خلاف میل فرزند اورا وادار کرد به طب، ولی موفق نشد. به ریاضیات و فیزیک پرداخت وموفق شد و اول کسی شد که اثبات کرد زمین به دور خورشید میگردد.
  4. کاروتلاش پیغمبر)صلی الله علیه وآله وسلم) کارگری که آماس کرده بود را بلند کرد و فرمود: خدا آن را به آتش نمی‏سوزاند.
  5. زحمت کش وعابد: دو برادر بودند یکی عابد ودیگری متحمل،پیغمبر)صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:دومی ازعابد بهتراست.
  6. کاروعبادت : در مسجد کوفه مردمی را دید که می‏گفتند ما مردان خدا هستیم؛ پیدا کنیم می‏خوریم والا قناعت می کنیم،  حضرت فرمودند : سگان نیز چنین هستند حضرت علی (علیه السلام) فرمود پا شوید و بروید دنبال کار.
  7. کاروتخصص : لینه گیاه‏شناس معروف کفش‏دوز بود.
  8. کاروسربار: پیغمبر)صلی الله علیه وآله وسلم) دست کارگررا بوسه می زند وسربار جامعه را لعنت فرمود.
  9. امام باقر(علیه السلام) درهوای گرم و سوزان به زراعت مشغول بود وبه اعتراض‏کنندگان فرمود:کاریک نوع عبات است   
  10. کار ومطالعه : مخترع رادیو گاهی تا سحر که همه خوابند مطالعه می‏کرد.
  11. کارشبانه روزی: ادیسون شب‏ها و روزها در آزمایشگاه می‏ماند، برای آسانی استفاده از برق بهارها 2 تا 3 روز در آزمایشگاه بیرون نمی‏آمد و غذا خوردن را فراموش می‏کرد و به چند پاره نان خشک اکتفا می‏کرد.
  12. کارمردان بزرگ: شعار پاستور کار بود.
  13. سهم کار درزندگی : ناپلئون 5 ساعت بیشتر خواب نداشت.بیشتربه کاروتلاش بود.
  14. کارباموفقیت: نیوتن می‏گوید: من در اثر کار موفق شدم.
  15. کاروشکارزمان : دکتری کتابی را در بین راهی که برای عیادت‏ بیمارها می‏رفت نوشت.
  16. کارویاد گیری : دکتر بوزی زبان فرانسه و ایتالیائی را در رفت و برگشت به اداره یاد گرفت.
  17. کاروجهانگردی : افلاطون در سیاحت مصر مخارج سفر را از روغن ‏فروشی به دست آورد.
  18. کاروعلم طب : مسلمانی چون ابن سینا مردی پرکار بود.که درجامعه طبابت کاری کرد کارستان.
  19. کاربامطالعه : ابن رشد حتی یک روز را بدون مطالعه و تفکر نگذراند.
  20. کارصاحب جواهر: وقتی مجلدات جواهر را به اساتید دانشگاه مصرنشان دادند با تعجب گفتند همه اینها رایک نفرنوشته!
  21. کارصاحب القدیر: آقای سید عبدالهادی شیرازی در تقریظ ( الغدیر) نوشته اگر من امینی را نمی‏شناختم باور نداشتم این همه مطالعه و تتبّع از یک نفر باشد.
  22. روزی 18ساعت کار: آقای خزعلی می‏فرمود که علامه امینی 6 ماه که در هند بود، گرما و سرما را متوجه نشد و روزی 18 ساعت کار می‏کرد.
  23. کارسرجنازه: صاحب جواهر بعد از غسل پسرش که جنازه را در صحن گذاردند برای اینکه فردا تشییع شود،همان شب بعد از مقداری تلاوت قرآن بالای سر پسر شروع به مطالعه و کار هر شب خود کرد وپوابشرا به فرزندش هدیه کرد.
  24. کارواندیشه : آقای بروجردی در یک مسأله از شب فکر کرد، ناگهان صبح شد.
  25. کارعشق به هدف: آقای طاهری کنی می‏گفت: گاهی چنان غور در مطالعه بودم که صبح می‏شد و من نمی‏فهمیدم.
  26. غرق درمطالعه آقای حاج رحیم ارباب به من می‏فرمود: گاهی رختخواب مرا نوکر پهن کرده و من از مطالعه چنان لذّت می‏بردم، تا صبح دوباره نوکر رختخواب را برمی‏داشت بدون اینکه من خوابیده باشم.
  27. گنج کار: اینکه می گویند در زمین گنج‏ها است و روی هر گنجی اژدها است، مراد همین است که اگر ما در اثر کار بر مشکلات فائق آئیم آن گنج را می‏بریم.
  28. زندانی وکار: شهید اول لمعه را در زندان نوشت.
  29. کارنویسندگی:خواجه نصیر الدّین طوسی شرح اشارات را در وقت بازداشت شدنش نوشت.
  30. نظم درکار:قَالَ أَمِیرُالْمُومِنِینَ(ع):أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ[نهج‏البلاغه، نامه 47].
  31. کار، تلاش، نظم: رمز پیروزی مردان بزرگ است
  32. کار امروز را به فردانیفکن: وزیر لایقی رمز موفقیت خود را چنین گفت آنچه را امروز می‏توانستم به فردا نمی انداختم.
  33. کاروطلا: گاهی می‏نویسند وقت طلا است؛ غلط است، وقت بهتر از طلا است.
  34. استقامت: ابوجعرانه از دانشمندان بزرگ اسلام می گوید: من درس استقامت را از حشره‏ای به نام جعرانه فرا گرفتم.
  35. حشره وکار:در مسجد دمشق نشسته بودم، کنار ستونی صاف از شب تا صبح 700 بار بالا رفت و افتاد تا موفق شد.
  36. کارمغزمن: سکاکی در 30 سالگی شروع به تحصیل کرد. بسیار کم استعداد بود. امّا در بیابان از باریدن قطره قطره آبی که سنگی را گود کرده بود، درس گرفت و کار کرد تا از دانشمندان شد.
  37. کاروتمرکزفکرشیخ بهایی :با هر جامعی بحث کردم غالب شدم، ولی با هرمتخصصی که تمرکز فکرش در یک نقطه بود بحث کردم، مغلوب شدم.
  38. تمرکزدرکار:ذرّه ‏بین، چون حرارت را متمرکزکند، ‏سوزاند، اهرم چون تمرکز قدرت دریک نقطه است اثر زیادی دارد.
  39. شروع کارازصفرباید و ترقی باید سیر طبیعی باشد تا با ناملایمات روبرونشویم وکم کم پخته‏تربرای انجام کاری مهمتر.
  40. اول کاربعثت خداوند برپیغمبر)صلی الله علیه وآله وسلم)  فرمود: قُولُوا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ تُفْلِحُوا بگویید تا رستگار شوید.

درهر کارمهمی (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) و در حدیث معروفى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم: کلّ امر ذى بال لم یذکر فیه اسم اللّه فهو ابتر: «هر کار مهمى که بدون نام خدا شروع شود بى فرجام است». اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۶
مهر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم

                        اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

              3.. درجات توحید

  1. ذات واجب‏ الوجود از این معانى نوع  ومخلوقات وممکنات منزّه و مبرّاست.
  2. ذات واجبالوجود چون یگانه است، پس جهان از نظر مبدأ حرکت و منشأ مقصد از نظر مرجع و منتهى‏ یگانه است.
  3. جهان نه ازاصلهاى متعدد پدید آمده و نه به اصلهاى متعدد باز مى‏گردد؛ ازیک اصل و از یک حقیقت پدید آمده‏ (قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ)( رعد/16)
  4. جهان به همان اصل و همان حقیقت وجود به واجب الوجوب باز مى‏گردد. (أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ)( شورى/ 53.)
  5. جهان هستى، یک قطبى و یک کانونى و تک‏محورى است.همه ازاویم وبه سوی اوباز گردیم. حقیقت وجود به واجب الوجوب باز مى‏گردد.
  6. رابطه خدا و جهان رابطه خالق با مخلوق یعنى رابطه علت (علت ایجادى) با معلول است، نه رابطه روشنایى با چراغ یا رابطه شعور انسانى با انسان. لَیْسَ عَنِ الْاشْیاءِ بِخارِجٍ وَ لا فیها بِوالِجٍ (نهج‏البلاغه).
  7. درست است که خدا از جهان جدا نیست‏ او با همه اشیاء است و اشیاء با او نیستند (هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ)« حدید/ 4» هر کجا باشید او با شماست،
  8. لازمه جدا نبودن خدا از جهان این نیست که پس خدا براى جهان مانند روشنایى براى چراغ و شعور براى اندام است. اگر اینچنین باشد خدا معلول جهان مى‏شود و نه جهان معلول خدا؛ چون روشنایى معلول چراغ است نه چراغ معلول روشنایى.
  9. لازمه جدا نبودن خدا از جهان و انسان این نیست که خدا، جهان و انسان همه یک جهت دارند و همه با یک اراده و یک روح حرکت و حیات‏ دارند. همه اینها صفات مخلوق و ممکن است، خداوند از صفات مخلوقین منزه است‏ (سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ) « صافّات/ 180».
  10. توحید صفاتى‏ : «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَللَّهُ الصَّمَدُ».«بگو او خدای یکتا و بی نیاز است» یعنى درک و شناسایى ذات حق به یگانگى عینى با صفات و یگانگى صفات با یکدیگر. ونفى هرگونه کثرت و ترکیب از خود ذات است..
  11. توحید ذاتى به معنى نفى ثانى داشتن و نفى مثل و مانند داشتن است. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد».«مثل ومانندی برای خدا نیست».
  12. توحید عبادی :لا اله الّا اللَّه« وَ ما اُمِرُوا اِلاَّ لِیَعْبدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّین».«لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ اِنّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ».
  13. توحید افعالی «لا اله الّا اللَّه« اَللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَی‏ء«لَهُ مَقالیدُ السَّمواتِ وَ الْاَرْض «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَی‏ءٍ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُون»
  14. توحید افعالی درعالم تشریع «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ء»
  15. «اللَّه» اسمی است برای چنین ذاتی که مستجمع جمیع صفات کمالیّه است. بنابراین او «مطلق کمال» و بلکه «کمال مطلق» است.
  16. صفات ذات صفات به طور عینیّت و بساطت در ذات او موجود است و کلیّه آنها صفات ذاتیّه‏اند
  17.  ولی افعالی که از او همانند رحمت، رزق، خلقت، مغفرت و... صادر می‏شود در اصطلاح، صفات فعل می‏نامند.
  18. توحید: توحید ذاتی، توحید صفاتى، توحید فعلی، توحیدعبادی، صفاتى
  19. کلمه توحید:التوحید للوجود، توحید الخالقیة ؛ توحید الربوبیة؛ توحید فی التفنین والتشریع،   التوحید فی المالکیة، التوحید الحاکمیة، التوحید الطاعة ، ازشاخه‏هاى پربار توحید است:
  20.  توحید خمیرمایه همه انبیاء ، توحید یک جازبه نیرومند درونی، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ (3) وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ (4) [سه برهان، که آیه شریفه براى اثبات وجود خدا و توحید اقامه کرده است‏]
  21. 1- دلائل توحید: توحید، یعنى یگانگى ذات خداوند و عدم وجود هرگونه همتا و شبیه براى او، گذشته ازدلائل نقلى و آیات قرآن مجید؛  با دلائل عقلى فراوان نیز قابل اثبات است که در اینجا قسمتى از آن را به صورت فشرده مى‏آوریم:
  22.  شاخه های توحید افعالی: 1- توحید خالقیت- 2- توحید ربوبیت- 3- توحید در قانونگذارى و تشریع- 4- توحید در مالکیت- «مالکیت حقیقى» 5- توحید مالکیت- (مشروعیت حکومت) 6- توحید اطاعت-
  23. کلمه" احد" در" قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" طورى استعمال شده که امکان فرض برعددى را در قبال آن دفع مى‏کند، زیرا وقتى گفته مى‏شود: احدى به سر وقت من نیامد آمدن یک نفر و دو نفر و همه ارقام بالاتر را نفى مى‏کند،
  24. بحث روایتى [ (شرح و تفسیر سخنانى از امیر المؤمنین (ع) در باره توحید خداى سبحان، نفى وحدت عددى و نفى حد از ذات اقدس الهى و ...)]1- بگوید خدا واحد عددی است،غلط است.2- خدا یکى است و مرادش همان باشد (فلانی یک مرداست)غلط است.3-خدا واحد است دراشیاعالم مانندی ندارد.صحیح است.4- دیگر اینکه گفته شود خداى عز و جل احدى المعنا است، یعنى نه در خارج و نه درعقل و نه در وهم قابل هیچگونه انقسامى نیست، این هم صحیح است.
  25. [اسلام سر تا پاى زندگى را داراى ادب نموده است و آن عبارت است از انجام دادن اعمال بر هیات توحید] آنکه به عمل عادت کند و به این وسیله اعتقادات بر خلافى که در زوایاى دلش هست به کلى از بین برود و تصدیق به آنچه که آموخته در دلش رسوخ نماید،
  26. [نتیجه توحید، استغفار و ایمان، زندگى خوب و حیات طیبه دنیوى، در پرتو علم و عمل صالح و بهره‏مندى همگان از نعمت‏هاى زمینى، مى‏باشد]
  27. [توحید خالص یوسف (علیه السلام) که از پاسخ او در مقابل در خواست همسر عزیز (مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ) نمایان است‏]
  28. رابطه قانون، اخلاق کریمه و توحید. و بیان اینکه قانون بدون اخلاق و اخلاق بدون توحید نمى‏توانند منشا اثرى باشند]
  29. هیچ قانونى به ثمر نمى‏رسد مگر به وسیله ایمانى که آن ایمان به وسیله اخلاق کریمه حفظ و آن اخلاق هم به وسیله توحید ضمانت شود. بنا بر این، توحید اصلى است که درخت سعادت آدمى را رشد داده و شاخ و برگ اخلاق کریمه را در آن مى‏رویاند، و آن شاخه‏ها را هم بارور ساخته جامعه بشریت را از آن میوه‏هاى گرانبها بهره‏مند مى‏سازد، هم چنان که فرموده:
  30. " أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ"
  31. [جز توحید و اعتقاد به عالم دیگر، هیچ انگیزه‏اى موجب فداکارى و از خود گذشتگى نبوده نمى‏تواند از نقض قوانین و سنن اجتماعى جلوگیرى کند]
  32. دین توحید دین" قیم" است؟ (ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ ...)] تنها دین توحید است که قادر بر اداره جامعه و سوقش به سوى سر منزل سعادت است، و آن تنها دین محکمى است که دچار تزلزل نگشته تمامى معارفش حقیقت است و بطلان در آن راه ندارد، و همه‏اش رشد است و ضلالتى در آن یافت نمى‏شود،
  33. توحید خالق به معناى توحید رب است و با اعتقاد به وحدانیت خالق، اعتقاد به ربوبیت ارباب و آله مورد ندارد] " أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ ... وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ".[نیکى کردن به والدین، از مهمترین واجبات بعد از توحید]
  34. این آیه آخرین آیه سوره است که غرض از بیان سوره را خلاصه مى‏کند، و در آن اصول سه‏گانه دین را که توحید و نبوت و معاد است جمع کرده. جمله" أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ" مساله توحید را، و جمله" إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى‏ إِلَیَّ" و جمله" فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً ..." ثواب قرائت سوره توحید:
  35. مسلمانیکه سوره: توحید را بخواند گویا: یک سوم قرآن را خوانده باشد، و بشماره افرادیکه: بخدا، فرشتگان، کتب، پیامبران خدا و روز رستاخیز ایمان آورده باشند ده حسنه به وى عطا خواهد شد.
  36. ابو درداء مى‏گوید: پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مى‏فرمود: آیا شما عاجزید از اینکه در یک شب یک سوم قرآن را بخوانید؟ گفتم: یا رسول اللّه! کیست که یک چنین طاقتى را خواهد داشت؟ فرمود: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را بخوانید- نیز آن بزرگوار میفرماید: مسلمانیکه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را یک مرتبه بخواند باو برکت داده میشود. کسیکه دو مرتبه آنرا بخواند بوى و اهل و عیالش برکت داده خواهد شد. و اگر سه مرتبه آنرا قرائت نماید باو و اهل و عیال و همسایگانش عموما برکت داده میشود. و اگر آنرا دوازده مرتبه تلاوت کند خداى مهربان دوازده قصر در بهشت برایش بنا میکند. بعدا فرشتگانى که نگهبان او هستند میگویند: ما را ببرید تا بقصر برادرمان نظر کنیم. اگر آنرا صد مرتبه بخواند کفاره گناه بیست و پنج سال وى خواهد شد. مگر آن خونهائى که بناحق ریخته، یا اموالى که بناحق برده باشد. و اگر آنرا چهار صد مرتبه تلاوت نماید کفاره گناه چهار صد سال او میباشد. اگر آنرا هزار مرتبه قرائت کند نخواهد مرد تا اینکه مکان خود را در بهشت بنگرد، یا اینکه بهشت به وى نشان داده شود.
  37. سهل بن سعد ساعدى میگوید: مردى نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد و از فقر و این سوره بدین لحاظ به سوره: توحید نامیده شده که مضمون و محتواى آن چیزى غیر از توحید نیست. کلمه توحید هم کلمه اخلاص نامیده مى‏شود. بنا بقولى بدین سبب به این نام نامیده شد که هر کسى به مضمون و محتواى آن معتقد و متمسک شود و اقرار کند انسانى مؤمن و مخلص خواهد بود طبق قولى کسى که این سوره را به جهت عظمت آن بخواند خداى مهربان او را از آتش دوزخ خلاص مى‏کند- مج
  38. تنگدستى بآن بزرگوار شکایت نمودم. پیامبر فرمود: هرگاه داخل خانه خود شدى در صورتى که کسى در آن باشد سلام کن. و اگر کسى در آن نباشد بازهم سلام کن و سوره: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را یک مرتبه بخوان: هنگامیکه آن مرد این عمل را انجام داد خدا بقدرى بوى رزق و روزى عطا کرد که همسایگانش هم از آن بهره‏مند میشدند.
  39. حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام میفرماید: هنگامى که سعد بن معاذ (بضم میم) از دنیا رفت و پیامبر بزرگوار بر جنازه‏اش نماز خواند تعداد هفتاد هزار فرشته که جبرئیل هم در میان آنان بود بر بدن سعد نماز خواندند. من بجبرئیل گفتم: براى چه بود که سعد شایستگى نماز شما را پیدا کرد!؟ گفت: بدین سبب که سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را در حال: نشستن، ایستادن، سواره، پیاده، رفتن و آمدن تلاوت میکرد- مج. اللهم صل علی محمد وآله وعجل فرجهم تنظیم رمضان 1394جهانتیغ بازنگری 17/5/1394
  • حسین صفرزاده
۰۶
مهر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم

              اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

            2..درجات توحید

  1. ادلّه سه‏گانه‏ای برهان نظم، برهان امکان و برهان فطرت در فصل دوّم ، دلیل بر این است که مؤثّری جز خدا در جهان هستی نیست.
  2. توحید افعالی در عالم تشریع
  3. درتوحید افعالی توجّه به این نکته اساسی ضروری است که ما، تنها خداوند را مؤثّر در جهان هستی ‏دانیم و تأثیر دیگران را نیز به اذن خدا می‏دانیم و با عمق جان خود گوییم: فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ء«منزّه است خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست.
  4. باید به توحید افعالی در عالم تشریع نیز معتقد باشیم و بدانیم همانطور که ربوبیّت دردایره تکوین مختصّ به ذات اقدس اوست،ربوبیّت در عرصه تشریع نیز مختصّ به اوست: اِنِ الْحُکْمُ اِلّا للَّه« فرمانی نیست مگر ازخدا «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْک».بگو خدایا مالک حکومتها تویی.
  5. به عبارت دیگر، جعل قانون و حکومت که به آن «ربوبیّت تشریعی» می‏گوییم مختصّ به ذات احدیّت است، زیرا به ضرورت عقل، هیچ کس حقّ تسلّط بر دیگران را ندارد مگر مالک الملوک یا کسی که از طرف او حقّ تسلط و جعل قانون داشته باشد، نظیر انبیاء و اوصیاء.
  6. قرآن شریف افرادی را که چنین حقّی برای خود قائل هستند فاسق، ظالم و کافر می‏شمارد: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون» آنها که به احکامی که خدا نازل کرده، حکم نمی‏کنند فاسقند.
  7. وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهْ فَاُولئِکَ هُمُ الْظَّالِمُون».آنها که به احکامی که خدا نازل کرده، حکم نمی‏کنند ستمگرند.
  8. وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْکافِرُون«آنها که به احکامی که خدا نازل کرده، حکم ‏نکنند کافرند.اللَّه، مستجمع جمیع صفات کمال
  9. اللَّه، مستجمع جمیع صفات کمال
  10. شکّی نیست که ذات مقدّس خداوند - عزّ اسمه - «مستجمع جمیع صفات کمالیّه» یعنی دارای همه صفات کمال است و هر گونه برتری و حُسن و کمالی که تصوّر شود به نحو هر چه تمام‏تر و با عینیّت و بساطت، در ذات او موجود است. کلمه «اللَّه» اسمی است برای چنین ذاتی که مستجمع جمیع صفات کمالیّه است. بنابراین او «مطلق کمال» و بلکه «کمال مطلق» است.
  11.  دلیل این سخن نیز بدیهی است، زیرا کلیّه کمالات در جهان هستی از او سرچشمه می‏گیرد پس او باید به نحو اتمّ و اکمل و با عینیّت و بساطت، «مطلق کمال» و «کمال مطلق» باشد. ذاتی که خود کمالی نداشته باشد نمی‏تواند به دیگران آن کمال را اعطاء کند:
  12. ذات نایافته از هستی بخش        کی تواند که شود هستی بخش      «وَلِلّهِ الْاَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها».«برای خدا نامهای نیک است پس خدا را با آن نامها بخوانید».
  13. صفات ذات و صفات فعل
  14. مقصود از صفات ذات، صفاتی است که در توصیف خداوند به آنها، به چیز دیگری نیاز نیست، مانند قدرت، علم و حیات.
  15. مقصود از صفات فعل، صفاتی است که در توصیف خداوند به آنها به چیز دیگری نیاز است، مانند خالقیّت و رازقیّت، زیرا تا فعلی به نام «خلقت» و «روزی دادن» از خداوند صادر نشود، نمی‏توان او را «خالق» و «رازق» نامید.
  16. البتّه همه صفات فعل نیز از ذات و کمالات ذاتی خداوند متعال سرچشمه می‏گیرد
  17. به عبارت دیگر صفات فعل، افعال پروردگار متعال هستند نه صفات او، ولی آن افعال از «ذات مستجمع جمیع صفات کمالیّه» نشأت و سرچشمه می‏گیرد،
  18. بنابراین همه صفات خداوند به طور عینیّت و بساطت در ذات او موجود است و کلیّه آنها صفات ذاتیّه‏اند ولی افعالی که از او همانند رحمت، رزق، خلقت، مغفرت و... صادر می‏شود در اصطلاح، صفات فعل می‏نامند.
  19. صفات جمال و صفات جلال
  20. در اصطلاح علم کلام و اعتقادات، صفات خداوند را در یک تقسیم بندی دیگر به «صفات جمال» و «جلال» یا «صفات ثبوتی» و «صفات سلبی» نیز تقسیم نموده‏اند.
  21. مراد از صفات جمال، صفاتی است که در ذات اقدس الهی به عینیّت موجود است، مانند علم،  قدرت، حیات و مانند آنها.
  22. مراد از صفات جلال، صفاتی است که خداوند متعال دارای آن صفات نیست و اجلّ و اقدس و برتر از آن است که متّصف به آن صفات باشد، مانند ترکیب، جسمانیّت، بودن در مکان و زمان و مانند آنها.
  23. البته این تقسیم بسیار نارساست، زیرا اطلاق صفت به امور عدمی صحیح نیست یعنی امور عدمی را نمی‏توان صفت دانست، مثلاً
  24. اگر درباره کسی که علم، قدرت و حیات دارد، بگوییم: «او شش صفت دارد: علم دارد، جهل ندارد، قدرت دارد، عجز ندارد، حیات دارد، ممات ندارد» نه تنها عقل چنین گفتاری را قبول نمی‏کند و بلکه در محاورات و گفتگوهای عادّیِ مردم، نیز آن را اشتباه می‏دانند.
  25. بنابراین تقسیم صفات حقّ تعالی به صفات جمال و جلال، تقسیم بندی دقیقی نیست، زیرا همه صفات الهی، صفات جمال است و پروردگار متعال از هر عیب و نقصی مبرّاست وچون جهل، جسمانیّت، ترکیب، احتیاج به مکان و زمان و مانند اینها عیب و نقص به شمار می‏آید؛
  26. صفات جمال از قبیل علم و قدرت و حیات و جود و رحمت، و
  27. صفات جلال از قبیل قدّوسیت، جباریت، منتقمیت و امثال اینها. ،
  28. مراتب و درجات توحید
  29. توحید، درجات و مراتب دارد، همچنان که شرک نیز که مقابل توحید است مراتب و درجات دارد.
  30. تا انسان همه مراحل توحید را طى نکند، موحّد واقعى نیست.
  31. [مراتب و درجات توحید] توحید ذاتى‏، توحید صفاتى‏، توحید افعالى‏ ، توحید درعبادت‏،
  32. توحید ذاتى یعنى شناختن ذات حق به وحدت و یگانگى. اولین شناختى که هر کس از ذات حق دارد، غنا و بى‏نیازى اوست؛ یعنى ذاتى است که در هیچ جهتى به هیچ موجودى نیازمند نیست و به تعبیر قرآن «غنى» است؛ همه چیز به او نیازمند است و از او مدد مى‏گیرد.
  33. غنى است‏ اوازهمه (یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ)« فاطر/ 15» و به تعبیر حکما واجبالوجود است.
  34. «اوّلیّت» است یعنى مبدئیّت و منشئیّت و آفرینندگى اوست. او مبدأ و خالق موجودات دیگر است؛ موجودات همه «از او» هستند و او از چیزى نیست و به تعبیر حکما «علت اولى‏» است.
  35. توحید ذاتى یعنى این حقیقت «دویى» برداروتعدّد پذیر نیست، مثل و مانند ندارد (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ)( شورى/ 11)
  36. توحید ذاتى یعنى این حقیقت درمرتبه وجود او موجودى نیست‏ (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ).( توحید/ 4)
  37. اینکه موجودى فرد یک نوع شمرده مى‏شود، مثلًا حسن فردى از نوع انسان است- و قهراً براى انسان افراد دی گر قابل فرض است-
  38. نوع ازمختصات مخلوقات و ممکنات است؛ با وجود یک نوع افراد دیگری قابل فرض است؛
  39. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجه
  • حسین صفرزاده