بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خطبه همام (متقین) را در نهج البلاغه (ح فرزاد) یا در نمایش پردازش اربعین حسینی 43- قوة فى دین
- 43- نشانههاى دیگر پرهیزگاران : قوّت در دین فمن علامات احدهم انک ترى له قوة فى دین «اذا زکى احدهم خاف مما یقال له فیقول أنا أعلم بنفسى من غیرى و ربى اعلم منى بنفسى، اللهم لا تؤ اخذنى بما یقولون و اجعلنى أفضل مما یظنون و اغفرلى مالا یعلمون» ترجمه: از علامات و نشانههاى هر یک از آنها این است که مىبینى در دین نیرومندند.***
- ثبات و استوارى - شرح: یکى از ویژگیهاى متقین ثبات و استوارى آنها بر دین است، دینى که مجموعهاى از اعتقادات و اعمال است، اطلاق «قوة فى دین» نشان مىدهد که هم نیروى قلبى و هم نیروى بدنى خود را در مسیر دین به کار گرفتهاند، هم از نظر اعتقادى و قلبى بر دستورات دین ثابت قدمند، و هم از نظر عمل به فرامین آن، و از این رو تشکیک مشکّکان و خدعه حیلهگران در آنها کارگر نیفتد و همچون زمین سخت در برابر سخن آنها غیرقابل نفوذند، آنها از سخن بىخردانى که مىخواهند آنها را از دین و مکتبشان منحرف کنند متأثر نشده و تحت تأثیر قرار نمىگیرند. و معمولا این حالت براى علماء حاصل مىشود و چنانکه گذشت از اوصاف پرهیزگاران عالم بودن آنها است که علم به مسئلهاى اگر پیدا کردند، سعى دارند با قوت و نیرو بر علم خود استقامت کنند، و آن را به مرحله عمل رسانند.
- آنقدر ثابت و استوار در دین مىشوند که براى متاع قلیل دنیوى و جاه و پست و مقام دست از افکار صحیح خود برنمىدارند، و چه بسا جان خود را در آن راه دهند چنانکه امام حسین (علیه السلام) و یاران باوفایش چنین کردند.
- مالم و جانم و ایمانم - ولى در مقابل معروف است در زمان هارون مردى را مىبینیم که: هارون او را احضار کرد و گفت: براى من چه چیزى حاضرى بدهى؟! یعنى تا چه حد آمادگى دارى براى من کار کنى؟ گفت: مالم را گفت: نه کم است، پس از مدتى او را خواست، گفت: چه مقدار حاضرى براى من مایه گذارى؟ گفت جانم را گفت: نه کم است، چند مرتبه چنین کرد تا در نهایت گفت: حاضرم ایمانم را براى تو دهم، گفت آفرین حالا خوب شد، و دستور داد براى او شمشیرى آوردند، و در یک شب 70 نفر از اولاد پیامبر (صلى الله علیه وآله) را سر زد و در چاهى ریخت!!
- متقین دین را به قوت بگیرند- اگر صفحات قرآن را ورق بزنیم در مورد توصیه قرآن به قوّتِ در دین در سه جا خطاب به بنىاسرائیل چنین آمده است: خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ: «با قوت آنچه به شما دادیم بگیرید».
- دستورات با بهترین قدرت - در یک جا نیز امر به حضرت موسى (علیه السلام) شده: فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها: «اى موسى با قوّت دستورات ما را بگیر، و قوم خود را نیز امر کن، تا به نیکوترین (یا به بهترین قدرت) آنها را بگیرند و عمل کنند».
- قوت وقدرت - در یک جا نیز امر به حضرت یحیى (علیه السلام) شده: یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ: «اى یحیى نوشته (دستورات) را با قوت بگیر».
- در اجراء دستورات دین ترسو معنی ندارد - در مورد این که چرا بنىاسرائیل مورد این خطاب واقع شدند، به نظر مىرسد، براى این بوده که بنىاسرائیل مدتى در اسارت فرعون بوده، و زن و مردشان به بیگارى کشیده شده بودند، و قوتشان را از دست داده و ترسو شده بودند،
- استوار و ثابت قدم - لذا مرتب توصیه مىشد که در راه دین حق استوار و ثابتقدم بوده، و با محکمى احکام را تلقّى کنند، بافت اجتماعى آنها به نحوى شده بود که باید با توصیههاى مکررّ ترمیم مىشد.
- استوار و ثابتقدم در دین - حدیثى در تفسیر برهان از امام صادق (علیه السلام) رسیده که شاهد این مسئله است «انَّ بَنى اسرائیل کانُوا اذا دَخَلَ وَقْتَ الصَّلاة دَخَلوها مُتَماوِتین کانّهم مَوتى فَانزل اللّه على نَبِیّه (صلى الله علیه وآله) خُذْ ما آتیتُک بقوه فاذا دَخَلَتِ الصّلاة فَادخُل فیها بحاید و قوّة»: «بنى اسرائیل وقتى وقت نماز مىرسید، مثل افراد مرده وارد این وقت مىشدند، گویا آنها مردهاند، پس خداوند بر پیامبرشان این عبارت را نازل کرد، که آنچه بر تو نازل شده، با قوت بگیر (مانند فرد زنده نه مثل انسان مرده) پس زمانى که داخل نماز شدى با قدرت و نیروو نشاط داخل شو».
- قوت وقدرت - در روایتى از امام صادق (علیه السلام) در همان تفسیر برهان رسیده که مراد از «قوّت» در آیات مربوط به بنىاسرائیل چیست؟ آیا قوه در بدنها یا قوه در قلبها؟ حضرت فرمودند: «فیهما جمیعاً»: در هر دو.
- قدرت و قوت دنیوی وآخروی - علاوه بر این که نیرو و قدرت اعم از بدن و قلب است، اعم از امور دنیوى و اخروى نیز هست، یعنى دستورات اسلام را چه در رابطه با امور دنیوى، و چه اخروى، باید با قوت گرفت؛ مثلا هم درباره نماز دیدیم این دستور داده شده بود، و هم در مورد طلب روزى و رزق این دستور آمده است، در ذیل روایت اول در تفسیر برهان آمده که امام صادق (علیه السلام) آیه فوق را براى طلب رزق خواندند و فرمودند: «زمانى که رزق تو قطع شد، با قوت و نشاط و دلگرمى به دنبال آن رو، و طلب کن» «ثم ذکرها فى طَلَب الرزق فاذا سَلبتْ الرّزق فاطْلُبه بقوة».
- قاطعیت و نیرو و پشتکار - این گونه خطابها که به بنىاسرائیل و حضرت موسى و یحیى (علیهما السلام) شده، فقط منحصر به آنها نیست، بلکه فرمانى است عمومى و همگانى، زیرا در هر کارى اگر قدرت عمل و اعتقاد به مسلک و نیروى کافى نباشد، کارى انجامپذیر نیست،
- اگر این پیامبران الهى با قاطعیت و نیرو و پشتکار به مبارزه با طاغوتهاى زمان خود برنمىخاستند، کسى به راه راست نمىآمد، بسیارى از کارها را با ضعف و ناتوانى و ملایمت نمىتوان انجام داد، خداوندى که فرمان داده با قدرت، احکام او عمل شود، امر هم فرموده که تمام نیروها را مهیا کنید. وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ.
- با نیرو و قدرت عمل به اسلام ،- در دنیاى امروز که دنیاى نیرنگ و حیله و دغلبازى است، اظهار ضعف مساوى با نابودى و از بین رفتن است، از سیاستمدارى پرسیدند، چرا روى قوانین و قانونگذارى کار نمىکنید، تا مسائل بهتر حل شود؟ گفت: قانون یعنى لولههاى تفنگ، این قانون است که در این زمان قدرت عمل دارد و نافذ است، وگرنه قانون پارلمانى و آنچه از مجالس مىگذرد، در بسیارى موارد کوچکترین اثرى ندارد،
- هر قانونى در جهت نیرو و قدرت دادن به استکبار باشد، مورد قبول و الا مردود است. این چه دنیایى است، که به طرفدارى از سلمان رشدى ادّعاى آزادى قلم و بیان مىکند ولى وقتى شهردار یکى از شهرهاى ترکیه مىگوید من «لائیک» (لا مذهب) نیستم و مسلمانم، به جرم مسلمانى زندانى مىشود، اگر مسلمانها با نیرو و قدرت، عمل به اسلام نکنند کمکم اسلامى باقىنمىماند،
- خود باید دنبال حق خود باشیم - این دستور اسلام و فرمان به مقاومت با قدرت براى چه موقع است، باید مطمئن بود که حق گرفتنى است و نه دادنى، گرچه ما مراکز بینالمللى را از نظر دور نمىکنیم، و باید تا مىشود از راههاى مورد قبول عموم جهانیان حرکت کرد، ولى دل هم به آنها نبستهایم، که خود باید به دنبال حق خود باشیم، وگرنه کسى دلش به حال ما نسوخته است، و این با استقامت روى عقاید و فرامین دین مبین اسلام میسر است.
- بزرگترین تنبل کیست - لطیفه جالبى نقل کردهاند که نشان مىدهد، افرادى که به امید آن نشستهاند که: دیگرى به جاى آنها حرف زده و حق آنها را بگیرد چقدر بیچارهاند؟ نقل شده است که در زمان شاه عباس مىخواستند بزرگترین تنبل را بشناسند و انتخاب کنند، گفتند حمامى داغ کنید و همه آنها را داخل آب کنید، آنها را وارد خزینه آب گرم کردند و گفتند هر کس دیرتر بیرون آمد برنده است، هر یک به تدریج از آب خارج شده، تا اینکه دو تاى آنها باقى ماندند، آنقدر ماندند که داور داشت خسته مىشد، تا اینکه یکى از آنها گفت سوختم، آن دیگرى به او گفت تو که حال دارى بگو رفیق من هم سوخته و خسته شده، گفتند: این آخرى برنده است، زیرا به قدرى تنبل است که مىخواهد درد دل او را هم دیگرى بگوید!
- حق گرفتنی است نه دادنی - داستان دیگرى نیز نقل مىکنند که: فردى دید دزدى وارد خانه او شد، و اثاثها را بار کرد، و رفت، وقتى از خانه بیرون رفت، به دنبال او در کوچه دوید و دو شبگرد و پاسبان دید، گفت آن دزد است او را بگیرید، فردى گفت: تو خود صاحب مالى به دنبال مال خود براى خود نمىدوى، مىخواهى دیگرى براى مال تو به دنبال دزد بدود؟!
- با استقامت ونیرو دنبال راه عقیده - آرى باید زبان خود را گویا و خود به دنبال حق بدویم، و با استقامت و نیروى کافى در راه عقیده خود گام برداریم، دنیاى امروز دنیائى است که قدرتها تقسیم شده، و فقط قدرت بازو نیست، قدرت تکنولوژى و صنایع پیشرفته و ماهوارهها و استراق سمعها است و خطاب وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ اکتساب همه علوم را که موجب تقویت نیروى اسلام مىشود مىطلبد و اینها همه فرع «قوة فى دین» است؛ زیرا اعتقاد و نیروى در عقیده، زیربناى نیروى در عمل است.***
- 44- پرهیزگاران نرمخو و دور اندیشند «و حزما فى لین» ترجمه: (مىبینى هر یک از متقیان را که) «نرمخو و دوراندیشاند».***
- زیربناى سیاست و روابط - شرح: پرهیزگاران داراى خوئى نرم و مبتنى بر ارزشها دارند، بدون جهت در برابر کسى نرمش نشان نمىدهند، و بدون دلیل به طرف کسى نرم و یا به طرف کسى خشن نمىشوند،
- با فکر و روى مبانى ارزشى دقیق اجتماعى اخلاقى با افراد انس مىگیرند، و تا این ارزشها باقى است بر این نرمش ثابت و استوارند. و نیز این خصلت زیربناى سیاست و روابط خارجى کشورى است که حکومت آن به دست پرهیزگاران است؛ برطبق ارزشهاى انسانى اسلامى به کشورى گرایش پیدا کرده و روى همین ملاک از کشورى روى برمىگردانند.
- فاطعیت در دین نرمی با مردم - آنها مصداق اتمّ و اعلاى أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ هستند، با دوستان نرمى مىکنند و با دشمنان و کفّار تندخوئى مىکنند، و بر اصول خود ثابت قدمند. ابن میثم این شارح بزرگ نهجالبلاغه در ذیل این فراز گوید «پرهیزگاران قاطعیت در امور دنیوى همراه با نرمى با مردم دارند، و تندخوئى نمىکنند،
- میان شیرینی و تلخی - و این خصلت، فضیلت عدل در معامله با خلق است و آنچنانند که در مثل آمده: «لا تکن حُلواً فَتُستَرَط وَ لامرّا فَتُلْفَظْ»: «نه آنچنان شیرین باش که به راحتى خورده و بلعیده شوى، و نه آنچنان تلخ که دور انداخته شوى!»
- حصار ارزش ها شکسته نشود - عدالت در امور اجتماعى با بندگان خدا همین است که با نرمى با آنها برخورد مىکنند مادامى که حصار ارزشها را نشکنند، و به مرزهاى اخلاق تعدى نکنند، و گرنه دچار شدّت و حدّت متقین مىگردند.
- اصل اولیه در برخورد با مردم، ملایمت همراه با مهر و عواطف انسانى است، برخورد با خشونت در مراحل آخر است، سیره پیامبران و اوصیاء (علیهم السلام) نشان مىدهد که آنها از این طریق تا آخر عمر منحرف نشدند، و
- حتى در مورد حضرت موسى (علیه السلام) و برادرش هارون (علیه السلام) مىخوانیم که مأمور مىشوند با نرمى با فرعون و کسى که ادعاى خدائى «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» مىکند برخود کنند: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً»: بگوئید به او گفتنى نرم. با او سخن به نرمى بگوئید، شاید متذکر شده، و قلبش خاشع گردد لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى
- حتى در بعضى روایات دارد که مأمور بودند، فرعون را با بهترین نامش صدا کنند، تا دل تاریکش روشن شود!
- همین نرمش و ملایمت سکوى پرش بزرگى براى دستیابى به اهدافى بلند است، رمز موفقیت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و آنچه دخیل در گرایش مردم به او شد، اخلاق و نرمى و تواضع او بود، اگر با خشونت با مردم برخورد مىکرد، کسى به گرد او جمع نمىشد وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ: «اگر با غلظت و شدت بودى از گرد تو پراکنده مىشدند».
- انسان با نرمى مىتواند قدرت خود را مضاعف کند و در حدیثى آمده است: «مَنْ لانَ عَودُه کَثُفَتْ اغصانُه»
(کسى که برگشتن او نرم و سریع باشد، شاخههایش زیاد مىشود) یعنى اگر کسى زود منعطف به مردم شد و در برخوردها سریع از غضب و شدت خود برگشت، مردم هم به او متمایل شده، و همچون شاخه هائى قوى براى حفاظت و یارى او خواهند بود،
- این کلام به صورت مثلى درآمده براى افراد متواضع که با مردم الفت گرفته، و مردم نیز آنها را دوست دارند، و در نتیجه بوسیله مردم و با اجتماع آنها قدرت پیدا مىکنند.
- البته جاى گفتن است که نرمى دو صورت مهم دارد: یکى تواضع که از صفات پسندیده است و قاطعیت و حزم در نرمش با این قسم است، و دیگرى ضعف و سستى در برابر فردى که براى او نرمش نشان مىدهد و این قسم مذموم است،
- و زیبنده پرهیزگارى نیست، و از این رو مولى على (علیه السلام) فرمودند: (حزما فى لین) یعنى با اراده و قاطعیت و منطبق با ارزشها نرم مىشود نه از روى ترس و ضعف در مقابل افراد.
- مرحوم الهى در ذیل این دو فراز (فمن علامة احدهم انک ترى له قوة فى دین و حزما فى لین) گوید:
هم آنان در ره دین همچو کوهند |
تواناتر زشیر باشکوهند |
|
|
بکار دین به حزم و هوشیارى |
|
بیندیشد از اول آخر کار |
به طرزى دلپذیر آن نیک رفتار |
|
|
که با جانش بود عقل جهانبین |
|
بنا هموار گیتى باش هموار |
حکیمانه مالاندیش در کار |
|
|
الهى شو، جهان گرد یولاخ است |
|
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 147
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم