امیرالمومنین متقین 37 اگر مىدانستم خداوند یکى از اینها را از من قبول کرده دست نگه مىداشتم، ولى چه کنم به خدا قسم نمىدانم چیزى از من قبول کرده در مقابل نعمتهائى که خدا به آنها داده زیاد شمارند.
- بسم الله الرحمن الرحیم
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
تیتر موضوعی خطبه همام (متقین) را در نهج البلاغه (ح فرزاد) یا در نمایش پردازش اربعین حسینی
- راضى نبودن به عمل کم و زیاد ندیدن عمل کثیر37- لا یرضون من اعمالهم القلیل. 38- و لا یستکثرون الکثیر
- درعمل یکی قبول کند - در کتاب «الغارات» از بعضى از اصحاب امام على (علیه السلام) نقل شده که به او گفته شد «کم تَصدّق؟ الا تُمسک؟ قال: انّى لو اعْلَمُ انّ اللّه قَبِلَ مِنّى فرضاً واحداً لَامسکتُ و لکنّى و اللّه ما ادرى أقَبِل اللّه مِنّى شیئا امْ لا»: «چقدر صدقه و انفاق مىکنى؟ آیا دست نگه نمىدارید از انفاق کردن؟ گفت: اگر مىدانستم خداوند یکى از اینها را از من قبول کرده دست نگه مىداشتم، ولى چه کنم به خدا قسم نمىدانم چیزى از من قبول کرده یا نه». و چگونه اعمال خود را هر چند فى نفسه کثیر باشد، در مقابل نعمتهائى که خدا به آنها داده زیاد شمارند.
- ارزش عمل دربرابر نعمت های تو - امام سجاد (علیه السلام) در دعاى ابوحمزه چقدر عالى مىفرماید: «و ما قَدْرُ اعمالنا فى نِعَمِک وَ کَیفَ نَستَکثِرُ اعمالا نُقابِل بها کَرَمَک»: « ارزش اعمال ما در برابر نعمتهاى تو چیست و چگونه زیاد تلقّى کنیم اعمالى را که به وسیله آن با کرم تو مقابله مىکنیم».
- ارزش عمل واحسان تو -در جاى دیگر از همین دعاى شریف مىفرماید: «افَبِلسانى هذا الکالّ اشْکُرُکَ أم بِغایَة جُهْدى فى عمل ى ارضیک و ما قَدرُ لسانى یا رَبّ فى جَنْب شُکرک و ما قَدْرُ عملى فى جنب نِعَمِکَ و احسانِک»: «آیا با این زبان الکن شکر تو گذارم، یا به نهایت تلاشم در عملم راضیت کنم، و ارزش زبان من اى پروردگارم در کنار شکر تو چیست، و ارزش عمل من در کنار نعمتها و احسان تو چیست؟!»
- تمام عبادت در برابر یک نعمت - آرى تمام عبادات عمر مرا اگر جمع کنند، کجا مىتواند، در مقابل یک نعمت الهى مقابله کند. آیا مىشود نعمت چشم و زبان و لب را همین سه تا را که در آیه قرآن آمده: أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ- وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ شکر گزارد، آیا تأمل در این نعمتها کردهاى که بخش عظیمى از مُدرکات و یافتههاى ما از طریق چشم است و زبان وسیله انتقال معلومات است،
- آیادقت در کار این تکّه گوشت کوچک کردهاى که در فضاى کوچک دهان چه مىکند، و چه نمایشى از تحرک و اعجاز مىدهد، آیا فکر کردهاى اگر لب نداشتى، قادر به خوردن غذا نبودى، قادر به حفظ آب دهان خود نبودى، و بسیارى از مخارج حروف را نمىتوانستى اداء کنى و چقدر نازیبا مىشدى؟!
- خدایا تو خود مىدانى که ما قادر به شکرگزارى نیستیم، و اى کاش به اندازه آن پرنده کوچکى که در روز عید، ران ملخى به مجلس جشن سلیمان (علیه السلام) برد، باشیم، شما خوب دقت کنید که پرنده کوچکى مىخواهد براى سلیمان (علیه السلام) هدیه برد، کدام سلیمان، سلیمانى که قرآن درباره او مىگوید: باد مسخر او بود که هر صبح تا ظهر و هر ظهر تا شب به اندازه یک ماه راه مىپیمود، چشمه مس (مذاب) براى او روان شده بود، جنیان به خدمت او بودند، و هر چه سلیمان (علیه السلام) مىخواست براى او فراهم مىکردند، معبد و مجسمه و تصویر و ظروف غذا همانند حوضهاى بزرگ و دیگهاى ثابت (که از بزرگى قابل حمل و نقل نبود) براى او مىساختند. سلیمانى که امر کرد جنّیان براى او بساطى از ابریشم و طلا بسازند، و با خواص بر آن مىنشست،
- باد صبا مسخّر او بود،- و بر آن بساط ششصد هزار کرسى بود و براى حضرت سلیمان (علیه السلام) تختى مرصّع در وسط کرسیها بود، و بر کرسیها علماء و انبیاء (علیهم السلام) مىنشستند، و باد صبا مسخّر او بود، و به دلیل اینکه هر صبح و هر بعدازظهر به اندازه یک ماه را طى مىکرد، اول روز که از مکه راه مىافتاد نهار را در کوفه و سپس از کوفه به شام مىرفت و شام را در شام صرف مىنمود. سلیمانى که گفت: «رب اغفرلى و هب لى ملکا لا ینبغى لاحد من بعدى انک انت الوهاب»:» پروردگار من مُلک و پادشاهى به من عنایت فرما که احدى بعد از من نصیبش نشود همانا تو بخشندهاى».
- سلیمانى که امام صادق (علیه السلام) وقتى از معنى این آیه مورد سؤال قرار گرفتند، فرمودند: سلیمان اراده کرد ملکى را که براى احدى بعد از او نیاید که بگوید پادشاهى سلیمان (علیه السلام) با غلبه و قهر و لشکرکشى مثل سلاطین دنیا بود، پس خداوند باد، پرنده و حیوانات وحشى را مسخّر او کرد، و پادشاهى او را از پادشاهى ملوک تمییز داد، تا مردم بشناسند که ملک سلیمان را خدا به او اعطاء کرد».
- ران ملخی نزد سلیمان - حال در روز عیدى این پرنده کوچک مىخواهد براى سلیمان (علیه السلام) هدیه ببرد، ران ملخى را برداشته و به نزد او مىآورد، و به سلیمان (علیه السلام) مىگوید گرچه هدیه من در برابر عظمت تو و دستگاه تو بسیار ناچیز است ولى هدیه هر کس را با خودش مىسنجند. زارَتْ سُلیمانَ یومَ العید قُبُّرَةٌ ..... أتَتْ بِفَخْذ جَراد کانَ فى فیها ..... تَرَنَّمَتْ بِفَصیح القول و اعترفتْ ..... انّ الهدایا عَلى مقدار مُهدیها .. روز عیدى قبّرهاى (به آن چکاوک یا کاکلى هم گویند که تقریباً کمى کوچکتر از گنجشک است) به دیدن سلیمان آمد، و ران ملخى را در حالى که در دهان داشت آورد؛ شیوا و رسا به خواندن پرداخت، و اعتراف کرد که هدیهها برحسب قدر و اندازه هدیه کننده آنها است.
- اعمال ما با کرمت تو قابل مقایسه نیست -هدیه برحسب قدر واندازه هدیه کننده است - خدایا تو خود مىدانى اعمال ما در برابر دستگاه تو از ران ملخى کمتر و عظمت تو بیشتر از سلیمان (علیه السلام) و قابل مقایسه نیست، ولى به کرمت بنگر به اعمال ما! بارى پرهیزگاران چگونه به اعمال خود امیدوار شوند و به آنها مغرور و غرّه شوند که مىدانند تا مشمول رحمت و فضل الهى نشوند، ره به جائى نمىبرند، آنها که هیچ، پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) هم به لطف الهى دل بسته است.
- چه کردهایم که توقع نجات داشته باشیم،- در روایتى از رسول خدا آمده که فرمودند: «اعلَمُوا انّه لن یَنْجُوا احدٌ منکم بِعمله قالوا: ولا انتَ یا رسول اللّه؟ قال: و لا انا، الّا ان یَتَغَمّدنى اللّه بِرَحْمَة منه و فَضْل»: «آگاه باشید که احدى از شما بوسیله عملش نجات پیدا نمىکند، گفتند: حتى شما یا رسول الله؟ فرمود: آرى و من نیز مگر این که خداوند مرا در رحمت و فضل خود گیرد». ما چه کردهایم که توقع نجات داشته باشیم، چه مقدار عمل انجام دادهایم که بشماریم،
- هرچه که دارید دهید وناله زنید! در مقابل آمرزش بسیار کم است - مولى الموحدین على (علیه السلام) در خطبه 52 نهجالبلاغه چنین مىفرماید: «فَوَاللّهِ لو حَنَنْتُم حَنِینَ الؤلَّهِ العِجَالِ وَ دَعَوتُم بِهَدِیلِ الحَمامِ و جَأَرْتُم جُؤَارَ مُتَبَتِّلِى الرُّهبَانِ و خَرَجتُم الَى اللهِ مِنَ الأموَال وَ الاولاد التِماسَ القُربَةِ الیهِ فِى ارتِفاعِ دَرَجَة عِندَهُ أو غُفْرانِ سَیّئَةٍ أَحْصَتْها کُتُبُهُ و حَفِظَتْها رُسُلُهُ لَکانَ قَلِیلا فِیما أَرجُولِکُم مِنْ ثَوَابِهِ وَ أَخافُ عَلَیکُم مِنْ عِقابِه»:
- «به خدا قسم اگر ناله زنید مانند شترى که فرزندش را گم کرده، و صدا بلند کنید مانند صداى کبوتر در حال ناراحتى و فریاد زنید فریاد رهبانانى که گوشهاى براى عبادت انتخاب کردهاند و اموال و اولاد را در راه خدا دهید به خاطر نزدیکى و قرب به خداوند، و ارتفاع درجه در نزد او، یا آمرزش گناهى که کتابهاى الهى ثبت کرده، و رسولانش و ملائکه حفظ کردهاند، بسیار قلیل است، در مقابل آن ثوابى که براى شما امید دارم و عذابى که بر شما مىترسم. یعنى اگر این همه کار کنید، براى تقرّب به خدا، یا آمرزش گناهى، بسیار کم است».
- سه چیز شکننده کمر است - در اینجا به چند حدیث که مرحوم خوئى در ذیل این فراز در شرح خود آورده، اشاره کنم که خالى از لطف نیست: از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرموند: «ثلاثٌ قاصِماتُ الظَّهر: رَجُلٌ استکثَر عمله و نَسِىَ ذنوبَه و أُعجِبَ بِرَأیه»: «سه چیز شکننده کمر است: مردى که عمل خود را کثیر شمارد و گناهانش را فراموش کند، و عجب او را گرفته و از رأى و عمل خود خشنود باشد».
- برسه مورد بر آدم تسلط دارم -2- از امام صادق (علیه السلام) است که فرمودند: «ابلیس گفته اگر در سه مورد بر فرزند آدم (علیه السلام) تسلط یابم دیگر باکى از اعمال او ندارم زیرا عملش غیر مقبول است؛ زمانى که عمل خود را بسیار شمارد و گناهان خود را فراموش کند، و عجب او را بگیرد».
- عمل خیر را زیاد وگناه را کوچک نشمارید - سماعه گوید سمعت اباالحسن (علیه السلام) یقول: «لا تَسْتَکْثِروا الخَیْر و لا تَستَقِلوّا قَلیل الذّنُوب» شنیدم از اباالحسن (علیه السلام) ظاهراً امام هفتم (علیه السلام) باشند مىفرمود «عمل خیر را زیاد نشمارید و کوچکترین گناهان را هم کوچک نشمارید».
- وقتی عجب آمد عمل را زیاد و گناه را کوچک شمارد - در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) آمده که رسول الله (صلى الله علیه وآله) در حدیثى فرمودند: «موسى بن عمران (علیه السلام) از ابلیس پرسیدند: مرا خبر ده به گناهى که اگر انسان مرتکب شود، تو بر او مسلّط شوى»، گفت: زمانى که نفس او، او را به عجب واداشت و عمل خود را زیاد شمرد و گناه در چشمش کوچک شد. گویا این سه هر کدام معلول قبلى است وقتى عجب آمد عمل را زیاد شمرده و در نتیجه به اتکاء اعمالش که زیاد پنداشته گناه را کوچک مىشمارد.
- بشارت گناهکاران وترساندن صدیقین - در حدیث جالبى نقل شده است که خداوند عزوجل به حضرت داود (علیه السلام) فرمود: «یا داود بشارت بده گناهکاران را و بترسان صدیقین را، حضرت داود (علیه السلام) (تعجب کرده) گفت: چگونه بشارت به گناهکاران دهم و صدیقین را بترسانم؟ فرمود: یا داود بشارت بده گناهکاران را به این که قبول مىکنم تو به را و از گناه مىگذرم و مىبخشم،
- و صدیقین را بترسان از این که عجب به اعمالشان پیدا کنند، زیرا بندهاى نیست، که خدا به حساب دقیق کشد، و هلاک نگردد». خداوند ما را مشمول رحمت و فضل خود قرار دهد انشاءالله آمین رب العالمین.
- مرحوم الهى در ذیل این دو فراز (لا یرضون من اعمالهم بالقلیل و لا یستکثرون الکثیر) گوید:
زبس در کار طاعت پر شتابند |
حریص اندر عبادت بى حسابند |
|
زبس در بند فرمان حبیب اند |
به نیکوئى حریص و بى شکیبند |
|
|
هم افزون را کم انگارند بسیار |
|
نسازد شادمانشان جز که با دوست |
نگنجد در میانشان هر چه جز اوست |
|
غرض در کارشان با سعى بسیار |
نباشد غیر شوق دیدن یار |
|
روانم را به نور خود بیفروز |
|
بیفزا بر نکوئى اشتیاقم |
بشهد عشق شیرین کن مذاقم |
|
زهر کار اندر این نیت بدارم |
که جان بر طاعت جانان سپارم |
|
|
زهر کارم جز این خاطر بپرداز |
|
به نور عشق روشن کن چراغم |
بده از هر چه جز یادت فراغم |
|
- 39- فهم لانفسهم متهمون - این فراز فرع دو فراز قبلى است، یعنى وقتى از عمل اندک خویش راضى نشدند و اعمال خود را فراوان نپنداشتند، نفس خود را متهم مىکنند که چرا کوتاهى در عمل کردى، غالب انسانها خواهان تبرئه خویش هستند، انسان نفس خود را بر کرسى تبرئه مىنشاند، نه کرسى تخطئه،
- او در دادگاه وجدان در صدد تبرئه نفس است نه اثبات خطاى او، سعى مىکند کسى را پیدا کرده و گناه خود را به حساب او گذارد، و اگر کسى پیدا نشد، امر موهومى براى خود درست کرده تا یدککش اشتباهات و گناهان او باشد! نه تنها در اداى وظیفه الهى بلکه نسبت به امورات اخلاقى اجتماعى نیز چنین است،
- اگر با کسى وعده کرد و دیر رفت، مىگوید: اشکال ندارد، دفعه قبل هم او دیر کرد، اگر برادر او به پول محتاج بود و از او کمک خواست، مىگوید: دفعه قبل هم او به من نداد، یا اگر جاى من بود به من نمىداد، اگر با همسایه و رفیقش کدورتى پیدا کرد، مىگوید تقصیر او بود، اگر اهانتى به کسى کرد، یا سیلى به گوش کسى نواخت، مىگوید مستحق بود،
- او مایل است هر نوع خطائى را از خود دور کند، و خود را منزّه جلوه دهد، اگر به گمراهى کشیده شد، محیط و رفیق و روزگار کج مدار و چرخ دوّار را مقصر مىداند! گاهى نیز به سراغ جبر رفته و جبرى مىشود که من اختیارى در گمراهى از خود ندارم (من اگر خوبم اگر بد چمن آرائى هست).
- اگر کمکارى در اداره و اجتماع کرد، سیستم و نظام را غلط و معلول بىبرنامگى و بىسازمانى مىداند (البته در بعضى جاها این نابسامانیها قابل انکار نیست ولى بحث ما در جائى است که محیط و برنامه سالم و سازمان یافته است ولى شخص بهانهاى براى تبرئه خود مىجوید).
- چرا چنین هستیم؟ جواب واضح است، این خصلت خودخواهان و خودگرایان است، دست از خودگرائى بردار تا درمان شوى، دواى درد تو این است که نیک در اعمالت نظر کنى، و براى هر عملى نفست را به مهم یر کشى، سعى نکن او را از محکومیت به درآورى، بلکه محکومش کن تا براى همیشه آزاد شود، نه آزاد و تبرئهاش کن که براى همیشه اسیر شود، آرى اسیر خودخواهى و هواپرستى.
- سیره پرهیزگاران را برگزین که چگونه با نفس خود در برابر خداى خود برخورد مىکنند آنها نفس خود را همیشه مقصّر و متهم مىنمایند، آنها جرم تقصیر و کوتاهى در عبادت و انجام وظیفه در برابر خدا را بر دوش مىکشند،
مى خوردن من حق ز ازل مىدانست |
گر مى نخورم علم خدا جهل بود |
و هیچ وقت خود را طلبکار نمىپندارند. آرى نفس را بر کرسى تخطئه نشاندن، از نخستین سکوهاى پرش براى تکامل و بهترین راه سازندگى است.
- خارج نکنی نفس تقصیر - در روایتى از امام هفتم (علیه السلام) رسیده که به یکى از فرزندانش چنین فرمودند: «یا بُنَّى عَلَیک بالجِدِّ وَ لا تَخْرُجَنّ نفسَک من حَدّ التقصیر فى عَبادَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فَانّ اللّهَ لا یُعْبَد حقَّ عِبادَتِه»:
«اى فرزند من، بر تو است که تلاش کنى و خارج نکنى نفسخود را از حدّ تقصیر در عبادت خداوند عزّوجل، زیرا خداوند آن طور که باید عبادت نمىشود (کسى نمىتواند آن طور که حق او هست عبادتش کند)، پس همیشه خود را مقصّر بدان».
- در روایتى از امام پنجم حضرت باقر العلوم (علیه السلام) نقل شده که پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: خداوند سبحان فرموده: «لا یتَّکل الامِلُونَ عَلى اعْمالِهِم الَّتى یَعمل ونَها لِثَوابى فَانَّهم لَو اجتَهَدوا و اتْعَبُوا انْفُسَهُم اعْمارهم فى عِبادتَى کانُوا مُقَصِّرین غَیرَ بالِغینَ فى عِبادَتِهم کُنهَ عِبادَتى فیما یِطْلُبُونَ عِندى مِن کِرامتى و النِّعیم فى جَناتى و لکنْ بِرحمتى فَلْیَثِقُوا»:
- «نباید عمل کنندگان بر اعمالى که براى ثواب من انجام مىدهند تکیه و اتکا کنند، زیر آنها اگر تلاش کنند، و نفسهاى خود را در تمام عمرشان در عبادت من به سختى اندازند، مقصرند و در عبادتشان براى رسیدن به کرامت و نعمتهاى فراوان در بهشتهاى من به کنه عبادت من و آنطور که باید عبادت شوم، نمىرسند ولکن به رحمت من باید اطمینان داشته باشند».
- در مفردات گفته است «شفق» عبارت از مخلوط شدن نور روز و تاریکى شب هنگام غروب خورشید است «فلا اقسم بالشفق» و «اشفاق» عنایت و توجه و حرص مخلوط با خوف است و اگر با مِن استعمال شود معنى خوف اظهر است «و هم من الساعة مشفقون» و اگر با فى استعمال شود معنى عنایت و حرص بر آنچه مورد توجه و عنایت است، اظهر است «انّاکُنّا قبلُ فى اهْلِنا مَشْفِقین»..
- خوف از عمل - و من اعمالهم مشفقون. پس از آنکه نفس را متهم به تقصیر و کوتاهى در عبادت کردند، و عبادت خود را اندک شمرده و به اندک راضى نشدند، خوف آنها را برداشته که چه مىشود آیا رحمت الهى شامل آنها مىشود، یا نه،
- و درباره خوف در چند فراز قبل مبسوطاً بحث شد. در ذیل آیه شریفه: وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ: «کسانى که عمل ى را انجام داده و قلوبشان ترسناک است». در تفسیر صافى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که: درباره این آیه از حضرت سؤال شد، فرمودند: «خوف و رجاء آنها است: مىترسند، از این که اعمال آنها ردّ شود بر آنها، اگر اطاعت (صحیح و کامل) الهى نکنند، و امید دارند، اعمالشان قبول درگاه او شود».
- و در ذیل همین آیه در مجمع البیان از امام صادق (علیه السلام) نقل شده «معناه خائفة ان لا یقبل منهم»: «یعنى قلبهاى آنها خوف دارند آنچه انجام دادهاند، از آنها پذیرفته نشود». ابوتمام شاعر معروف چنین گفته است: یتَجَنّبُ الآثام ثُمَّ یخافُها ..... فَکَانَّما حَسَناتُه آثام! (از گناهان اجتناب مىکند، سپس مىترسد از آنها، گوئى حسنات و اعمال نیک او- و دورى از گناه- خود از گناهان است) از عبادات و ترک معاصى نیز بیمناک است که شاید وظیفه او بیشتر از این بوده است.
- الهى در ذیل این دو فراز (فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون) چنین مىسراید:
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص: 129
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
به نفس خویش دایم بد گمانند |
هم از کردار خود ترسان به جانند |
|
مبادا نفس بفریبد بناگاه |
شوند از راه وصل یار گمراه |
|
کشاند نفس جانهاشان به پستى |
فسون خویش خواند حقپرستى |
|
بر افسونکارى نفس خطاکار |
(الهى) را الهى ساز هشیار |
|
|
- ۰۲/۰۱/۰۷