پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۳۲ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

۲۷
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم .

موضوع جلسه برسی رشد بصیرت 12 عامل آوردند 1- تفکرو اندیشه یعنی اندیشیدن > عقل. 2- تعقل 3- التعلم 4- الاعتبار وعبرت گرفتن  5- تقوی 6-  ذکرویاد خدا 7-  پاکی واخلاص : پاکی 8-  زهد و پارسایی 9- قبول نصیحت پذیری 10 – الاستقبال الامور 11- المسموع وگرسنگی 12 – الدعا؛

    1. جلسه بیست و یکم  - الجوع ؛ گرسنگی ازعوامل رشد بصیرت مورد برسی قرار می گیرد. 26/10/ 1401—21/جمادی الثانی 1444- شنبه استاد سالک

خجسته میلاد حضرت فاطمه الزهراء وحضرت امام روح الله رضوان الله علیه تبریک عرض می کنم

  1. رشد بصیرت را از قرآن شروع کنیم و درس بگیریم : وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ (البقره 155)آزمایش و امتحان یک برنامه و سنّت حتمى الهى است. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏»
  2. ناگوارى‏ها، سبب مقاومت و رشد است. بسیارى از صفات انسان از قبیل صبر، رضا، تسلیم، قناعت، زهد، تقوا، حلم و ایثار، در سایه‏ى برخورد با تنگدستى‏ها است. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏» کلمه بشارت، در آیه بیان عام است به خاطر همین شامل انواع بشارت‏هاى الهى مى‏باشد. «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏»
  3. گاهى تفاوت 1- در رزق و روزى بخاطر آزمایش افراد است، گاهى جنبه آزمایشى دارد: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ‏ الْخَوْفِ‏ وَ الْجُوعِ‏» ... وَ نَقْصٍ‏ مِنَ‏ الْأَمْوالِ‏ ... ما از طریق گرسنگى و ترس و . وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏ ..بِشَیْ‏ صبر،.. شما را آزمایش مى‏کنیم. 2-  گاهى در برابر مصیبت است، «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏. الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ» 3- گاهى در برابر انجام وظیفه، «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ) 4-  گاهى در برابر گناه، چنانکه یوسف در زندان گفت: رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ ... پروردگار! زندان نزد من بهتر از ارتکاب گناهى است که مرا به آن مى‏خوانند، تا آنجا که فرمود: «إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» 5- گاهى کم مى‏شود، «نَقْصٍ‏ مِنَ‏ الْأَمْوالِ‏ وَ الْأَنْفُسِ‏ وَ الثَّمَراتِ‏» 6- گاهی صبر : صابران نه تنها در قیامت پاداش مى‏بینند، بلکه در دنیا، سلام و صلوات الهى را دریافت مى‏کنند. «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ»، «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِن‏ ربهم..  گروهى که بردبار و صبور هستند. برانها بشارت باد  «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏» موارد بالا از عوامل رشد بصیرت است.
  4. با پنج یا شش مورد مادی و معنوی آزمایش با دو تاکید مردم را در آستانه امتحان قرار می دهیم ؛ با خیر و شر شمارا امتحان می کنیم ! ( وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ )! (بقره آیه 155)
  5. در این مجوعه چند مطلب مورد برسی قرار می گیرد؛- پیروزی از امتحان در سایه مقاومت ..فرهنگ مقاومت إِنَ‏ وعده‏هاى الهى قطعى است، نه شوخى. ما تُوعَدُونَ‏ لَآتٍ‏ وَ ما أَنْتُمْ‏ بِمُعْجِزِینَ‏ «الانعام134»-
  6. بشارت برصابرین - امور 5 یا 6گانه  بِشَیْ‏ صبر.. مِنَ‏ الْخَوْفِ‏ .. الْجُوعِ‏ .. وَ نَقْصٍ‏ مِنَ‏ الْأَمْوالِ‏.. وَ الْأَنْفُسِ.. وَ الثَّمَراتِ.. بشارت برصابرین..
  7. در مطلق ترس .. در گرسنگی .. در کم شدن دارایی.. در جان .. در برداشت حاصل .. که امر طبیعی مادی و معنوی ..کلمه بِشَیْ‏ را می شود به صبر معنا کرد . و می شود به مطلق آزمایش معنی کرد که 5 مورد برای نمونه قرآن آورد.که همه این آزمایشها از عوامل رشد بصیرت می توان نام برد برای صابرین ؛ که حصرت استاد در این جلسه جوع و گرسنگی را مورد برسی قرار می دهند.
  8. یک نکته در رابطه جوع و گرسنگی بشارت صابرین ( وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ) و محکم بودن در مقابل آزمایش های سخت را حضرت استاد به خطبه 11نهج البلاغه آقا جانم امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام در تعلیمات و آموزش نظامی به فرزندشان محمد حنفیه مثال آوردند. تزول الجبال و لا تزل عضّ على ناجذک، أعر اللّه جمجمتک، تد فی الأرض قدمک، ارم ببصرک أقصى القوم، و غضّ بصرک، و اعلم أنّ النّصر من عند اللّه سبحانه....موقعى که پرچم را به او سپرد فرمود اگر کوهها از جا کنده شوند تو در جاى خویش پا بر جا باش. دندانها را به هم بفشار و کاسه سرت را به خدا عاریه بده، پایت را مانند میخ در زمین بکوب و چشمانت را به دورترین افراد دشمن بینداز و ترس به خود راه مده و از برق شمشیر دشمن هراس نداشته و چشم بپوشان و بدان که فتح و پیروزى از جانب پروردگار سبحان است. برداشت این نکته  صبر واستقامت در نقش گرسنگی در امر رشد بصیرت می باشد قابل توجه است.
  9. نکته دیگر عامل گرسنگی  چند چیز است ؟  سوء مدیریت فردی ؛ اجتماعی و عدم قدرت تدبیر معیشتی نتیجه گرفتار ی گرسنگی دارد؛ ضرورت تدبیر مدیر براى معیشت‏ افراد زیر دست به اندازه دخل خرج کند تا دچار کم بود وگرسنگی نگردد‏.
  10. عدم تنطیم در اولیت اولیه  عامل وجود گرسنگی- چه بسا خدا او را بیازماید به خلافی که انجام داده  روزى‏اش را بر او تنگ سازد- الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ (11) فَأَکْثَرُوا فیهَا الْفَسادَ (12)
  11.  عوامل خارجی در قحطی : جوع ؛ گرسنگی و تورم  در بلاد اسلام از بیانان آقاجانم امیر المومنین در نهج البلاغه فرمودند -  هیچ فقیرى گرسنه نشد مگر به آنچه ثروتمند از آن بهره‏مند گردید. نعمتى را فراوان ندیدم مگر آنکه در کنار آن حقى ضایع شده است. وبازمی فرمایند اصلاح دنیا نظام بخشیدن به حال مردم در معاش و معادشان مى‏باشد.
  12.  اندازه نگه  نداشتن : من المروّة طاعة اللّه سبحانه و حسن التّقدیر: فرمان خداى بزرگ را بردن و معیشت را اندازه درست گرفتن از مردانگى است.
  13. حق دیگران را چپاول‏ ‏کردن. و ‏بلعیدن ، مال صقیر وکبیر را یکجا جمع کردن و قورت ‏دادن، قرآن مى‏فرماید: «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَمًّا» (فجر/ 19)  پیام‏امام ج 2 . صفحة 456 (گروهى از قدرتمندان صاحب نفوذ را بى‏حساب از بیت المال سیر کنم در حالى که گروهى از پاکدلان گرسنه و محروم بمانند)
  14. نبود عدالت در جامعه : پیام‏امام ج 1صفحة 397 - به خاطر عهد و پیمانى که خداوند از دانشمندان و علماى هر امّت گرفته که: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده و مظلوم سکوت نکنند»،
  15. عامل خارجی:  همچو مثل انگلیس که باعث قحطی در ایان شد وجمعیت ملیونی از ایران به کام مرگ فرستاد.یا یهودیان که  قرآن می فرماید :أَمْ لَهُمْ نَصیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذًا لا یُؤْتُونَ النّاسَ نَقیرًا (نساء 53) خداوند در بیان حالات یهودیان مى فرماید که اگر حکومت در دستشان بود حتى یک ذره از اموال و دارایى ها را به مردم نمى دادند و همه را براى خود برمى‏داشتند.
  16. عامل سیاسی و ایجاد انتشار فر هنگ ابتذال در جامعه : تولید فیلمهای مافیایی ، نوارها، کتابهایى که در آنها زمینه هاى انحراف و فساد و ابتذال‏ زیاد است؛ بخصوص بعضى از شرکت ها، بوتیک ها و مؤسسات منحرف و  ارائه لباسها ضد ارزش و ...
  17. عامل بیماری : مرض و امراض و انتشار آن در جامعه و عدم واکسیناسیون جامعه و عدم جلوگیری  همچو و یروس کرونا، که بالاترین تورم را در بردارد  و جامعه را به سختی معیشت زندگی سوق می دهد .
  18. حوادث طبیعی چو سیل ؛ زلزله ؛ و عدم نزولات و برکات  آسمانی  و خشک سالی؛ و امور غیر امنیتی!
  19. نکته قابل توجه  : در هر شرایط سختی که معیشت زندگی ؛ جوع و گرستگی بر جامعه حاکم شود از آیات الهی  و روایات معصومین در استقامت تا خلاصی از تنگنا و تحمل مشقت که «فَإِنَّ مَعَ‏ الْعُسْرِ یُسْراً»، (انشراح، 6)  و چاره اندیشی در رفع و دفع موانع  شارع مقدس یرای شحص جایع و جامعه جایع و گرسنه پاداش مشقت در معیشت زندگی ثواب عباداتی خاضی را در نظر گرفته . وامید به فرد وجامعه می دهد ؛ به این حقیقت اشاره شده که: بگذرد این روزگار تلخ‏تر از زهر .... بار دگر روزگار چون شکر آید
  20. در مورد ارزش جوع و گرسنگی عرفا و عرفانیون اهل فن  بحث مفصل دارند ؛ که شکم پارگی و پرخوری و اصراف عقل و شعور و پندپذیری و عوامل بصیرت انسانی را تحت الشعاع قرار می دهد,
  21. جوع و گرسنگی در نظر عرفان : عرفا جوع و گرسنگی را از امور ارزشی و در مراتب سیر وسلوک و پلکان کسب معارف معنوی و از عبودیت به ربوبیت تا معراج همچو پیامبر عظیم الشان می دانند ؛ جوع و گرسنگی : اسلام عزیز انسان را به یاد جوع و گرسنگی روز قیامت  انداخته و چاره اندیشی علاج واقعه را قبل از وقوع در خود انسان ایجاد می کند؛ که عامل رشد و بصیرت است یک مثال قشنگ  اغتنم‏ الفرصة ؛ قَبْل‏ أَنْ یَکُونَ‏ قَصَّهُ‏
  22. نقل حدیث شریف معراج : پیامبراکرم بر امیرالمومنین در شاهد بحث جوع و گرسنگی  آمده که عامل رشد و بصیرت فرد وجامعه میگردد ؛.در تحمل جوع و گرسنگی و کسب عوامل بصیرت در روزه ماه مبارک رمضان روایت داریم در معراج که خدا ( با صوت آقا جانم امبرالمومنبن علی علیه السلام) گفت  اى احمد، عبادت ده جزء دارد، نه جزء آن طلب حلال است، هر گاه خوراک و آشامیدنى تو پاک باشد در کنف من محفوظ خواهى بود، پیغمبر (صل الله علیه وآله ) عرضه داشت پروردگارا، اوّلین عبادت چیست؟ خداوند فرمود: سکوت و روزه. عرضه داشت بار پروردگارا نتیجه روزه چیست؟ خداوند فرمود: نتیجه روزه حکمت است و نتیجه حکمت، شناخت خدا است، و نتیجه معرفت پروردگار، یقین است‏ پس هر گاه براى بنده یقین حاصل شد دیگر باک ندارد که به سختى روز بگذراند یا به آسانى‏- متن عبارت : یا ربّ و ما میراث الصّوم؟ قال: الصّوم یورث الحکمة و الحکمة تورث المعرفة و المعرفة تورث الیقین، فاذا استیقن العبد لا یبالى کیف اصبح بعسر ام بیسر..
  23. در باب حکمت آقاجانم حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : در نهج البلاغه بحث مفضل دارند که فرموده اند میراث الحکمه ؛ معرفت ومیراث معرفت یقین را برای شخص حاصل می کند. که سختی زندگی برای آنان آسایش می گردد.
  24. قال آقاجانم حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : در لیله المعراج روایتی طولانی دارد که نکته های قابل توجه آن را استاد مد نظر گرفته می آورند –گرسنگی از عوامل  رشد بصیرت و درجات آن 1- حکمت  : جواب خداوند در برابر سوال پیامبر اکرم : یا أحمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم: بعزت و جلال خودم قسم هر بنده‏اى که چهار خصلت را ضامن شود و مواظبت نماید او را (بدون حساب) داخل بهشت نمایم، اول- سخن نگوید مگر در آنچه که فائده (دنیائى یا آخرتى) داشته باشد. متن روایت : یَا أَحْمَدُ احْذَرْ أَنْ تَکُونَ مِثْلَ الصَّبِیِّ إِذَا نَظَرَ إِلَى الْأَخْضَرِ وَ الْأَصْفَرِ وَ إِذَا أُعْطِیَ شَیْئاً مِنَ الْحُلْوِ وَ الْحَامِضِ اغْتَرَّ بِهِ فَقَالَ یَا رَبِّ دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَیْکَ قَالَ اجْعَلْ لَیْلَکَ نَهَاراً وَ نَهَارَکَ لَیْلًا قَالَ یَا رَبِّ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ اجْعَلْ نَوْمَکَ صَلَاةً وَ طَعَامَکَ الْجُوعَ- یَا أَحْمَدُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا مِنْ عَبْدٍ ضَمِنَ لِی بِأَرْبَعِ خِصَالٍ إِلَّا أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ یَطْوِی لِسَانَهُ فَلَا یَفْتَحُهُ إِلَّا بِمَا یَعْنِیهِ
  25. 2- حفظ قلب دوم- حفظ نماید قلب خود را از وسوسه (شیطانى و تکبر و گمان بد در حق دیگران و نقشه‏هاى خطرناک و زیان‏آور براى آنها کشیدن) وَ یَحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ الْوَسْوَاسِ و
  26. 3- تقرب الی الله سوم- بداند که من ناظر تمام اعمال و گفتار او هستم پس خود را حفظ نماید (از معصیت و گناه). َ یَحْفَظُ عِلْمِی وَ نَظَرِی إِلَیْهِ و
  27. 4-حزن همیشه : چهارم- قال آقاجانم حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : می فرماید علامت مؤمن‏ این است که: «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِى وَجْهِهِ‏ وَ حُزْنُهُ فِى قَلْبِهِ‏» (نهج‏البلاغه، حکمت 333) - مومن لبخند شادی بر لبش دردش در دلش یعنى دردش در دلش است. اصلًا ما از اینکه مشکلاتمان را به دیگران بگوییم، ممنوع هستیم.
  28. حزن دو بخش است : یا برای رضای خدا و یا برای نفسانیت ؛  اگر برای رضای خدا بود رشد بصیرت  و عبودیت و نورانیت می آورد و اگر برای نفسانیت بود ایجاد اندوه وعدم بصیرت را به همراه دارد،
  29.  مومن نور چشمش در گرسنگى باشد (بروزه گرفتن) یا أحمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم): اگر مى‏چشیدى شیرینى گرسنگى را (بروزه گرفتن) و خاموشى را (از سخنان زشت و بیهوده و باطل) و خلوت و عزلت از مردم و آن نتیجه‏هائى که از اینها بدست مى‏آید (هیچ گاه خود را از اینها فارغ نمیداشتى) ... یَکُونُ قُرَّةُ عَیْنَیْهِ الْجُوعَ یَا أَحْمَدُ لَوْ ذُقْتَ حَلَاوَةَ الْجُوعِ وَ الصَّمْتِ وَ الْخَلْوَةِ وَ مَا وَرِثُوا مِنْهَا.
  30. 5- کم خرج و کم زحمت :  یک نکته دیگر اندوه برای رضای خدا و اعتقادت دینی آدم را می کشد به سوی بصیرت وعبودیت ونورانیت؛ در آن زمان حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه)  مبلغ 14هزار تومان شهریه میگرفت حاج آقای محلاتی شهریه آقارا می دادند آقا نگاه کرد که در سقف حیات برزنت نصب کردند گفت این چی است اگر با پول بیت المال خریداری شده برگردانید واگر از پول سهم امام خریدید من احتیاج ندارم برگردانید.نمونه ای از کم خرج وکم زحمت .خِفَّةُ الْمَئُونَةِ بَیْنَ النَّاسِ و وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَا یُبَالِی عَاشَ بِیُسْرٍ أَمْ بِعُسْر ،
  31. 6- قول الحق در پی دارد؛  6-  قول الحق : راستگویی مرام است وحق ملاک هرچند تلخ باشد،
  32. حضرت باری تعالی یا احمد  ان عبد اذا جاء بطنه وحفظ لسانه حتی یشتمل علوم غیره  - زبانش را حفظ کند به او حکمت می آموزم - اگر بی فکر باشد از این حکمت نمی تواند استفاده کند؛ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَا یُبَالِی عَاشَ بِیُسْرٍ أَمْ بِعُسْر ،
  33. حضرت معروض داشت: خدایا نتیجه گرسنگى چیست؟ فرمود: حکمت و دانائى، و محفوظ ماندن قلب از وساوس باطل، و تقرب بمن، و نجات از حزن دائم و غم و غصه همیشگى، و سبکى مئونه، و زندگى بسیار ساده و بدون تکلف در میان مردم، گفتار حق، باک نداشتن از اینکه زندگى بآسانى و یا بسختى بگذرد. یا أحمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم: آیا میدانى چه وقت تقرّب بمن پیدا میکند بنده‏ام ؟ گفت: نمیدانم، فرمود: زمانى که گرسنه (روزه) و یا در سجده باشد. َ قَالَ یَا رَبِّ مَا مِیرَاثُ الْجُوعِ قَالَ الحِکْمَةُ وَ حِفْظُ الْقَلْبِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَیَّ وَ الْحُزْنُ الدَّائِمُ وَ خِفَّةُ الْمَئُونَةِ بَیْنَ النَّاسِ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَا یُبَالِی عَاشَ بِیُسْرٍ أَمْ بِعُسْر ، یَا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی بِأَیِّ وَقْتٍ یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَیَّ قَالَ [لَا یَا رَبِّ قَالَ‏] إِذَا کَانَ جَائِعاً أَوْ سَاجِداً
  34. علم بغیر عمل وبال - عامل بدی پیدا کند می گویند وبال؛ وبال گردن شود اگر مومن باشد مورد شفا قرار میگیرد؛  در رشد علم بصیرت و آگاهی عمل بکار آید که ثمره بصیرت مشهود شود. علم بغیر عمل سوء عاقبت دارد- ترجمه‏غرر(انصارى) ج 1 صفحة 61  العلم بغیر عمل وبال : علم بدون عمل سوء عاقبت است علم بغیر عمل گرفتاری دارد - ترجمه‏غرر(انصارى) ج 2  صفحة 498  علم لا یصلحک ضلال و مال لا ینفعک وبال : علمى که تو را اصلاح نکند گمراهى است و مالى که تو را سود نبخشد گرفتارى است.
  35. ترجمه روایت معراج : یا أحمد صلّى اللَّه علیه و آله: هر گاه خالى بود (از حرام) شکم بنده‏اى و زبان خود را (از سخنان بیهوده و فحش و غیبت و تهمت و سخن چینى و دروغ) حفظ نمود حکمت (دانائى بحقایق اشیاء) را باو تعلیم و إلقاء کنم اگر چه کافر باشد و لیکن اگر کافر باشد حکمت و دانائیش (در قیامت) بر او حجت و وزر و وبال خواهد بود، و اگر مؤمن باشد حکمت و دانائیش براى او نور (قلب) و راهنما و شفاى سینه‏اش خواهد بود، پس میداند آنچه را که قبلا نمیدانست و مى‏بیند آنچه را که پیش از این نمیدید، و اولین چیزى که او را بآن بینا میکنم عیوب نفس خودش میباشد (بطورى که براى اصلاح آن بکوشد) و از عیب‏جوئى مردم نمودن غافل شود و روى بر گرداند، و بینا میگردانم او را بدقایق نکات علمى تا اینکه شیطان بر او مسلط نگردد.
  36. متن روایت معراج : یَا أَحْمَدُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا جَاعَ بَطْنُهُ وَ حَفِظَ لِسَانَهُ عَلَّمْتُهُ الحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانَ کَافِراً تَکُونُ حِکْمَتُهُ حُجَّةً عَلَیْهِ وَ وَبَالًا وَ إِنْ کَانَ مُؤْمِناً تَکُونُ حِکْمَتُهُ لَهُ نُوراً وَ بُرْهَاناً وَ شِفَاءً وَ رَحْمَةً فَیَعْلَمُ مَا لَمْ یَکُنْ یَعْلَمُ وَ یُبْصِرُ مَا لَمْ یَکُنْ یُبْصِرُ فَأَوَّلُ مَا أُبَصِّرُهُ عُیُوبُ نَفْسِهِ حَتَّى یُشْغَلَ بِهَا عَنْ عُیُوبِ غَیْرِهِ وَ أُبَصِّرُهُ دَقَائِقَ الْعِلْمِ حَتَّى لَا یَدْخُلَ عَلَیْهِ الشَّیْطَانُ
  37. و صوم شهر رمضان فانّه جنّة من العقاب-  و روزه دارى ماه رمضان زیرا که سپر است از عذاب خداوند در وجوب صوم شهر رمضان و صوم شهر رمضان-  فانّه جنّة من العقاب-  جنّة-  بمعنى سپر است بدانکه-  گرفتارى و استحقاق انسانها به آتش-  ولیده پیروى شیطان و تبعیّت ابلیس است و امتثال نفس امّاره میباشد-  و به تناسب و شدّت نزدیکى و پیروى موجب شدت عقاب مى‏شود و اغواء شیطان بر انسان بشهوات نفس است و شهوات زائیده خوردن و آشامیدن است-  و با گرسنگى و روزه دارى شهوات نفس شکسته و سطوت گسسته گردد و راه شیطان بسته گردد- شرح‏نهج..(مدرس‏وحید) ج 7 صفحة 277     
  38.  شرح‏غررالحکم(خوانسارى) باید که باز دارد کسى را که داند از شما از عیب غیر خود آنچه میداند از عیب نفس خود، یعنى کسى که داند از شما عیبى در غیر خود باید که باز دارد او را از عیب کردن و سرزنش او آنچه میداند از عیب نفس خود، یا این که کسى که از شما از اهل علم و دانش باشد باید که باز دارد او را از عیب کردن غیر خود آنچه میداند از عیب نفس خود... لیکفّ من علم منکم عن عیب غیره ما یعرف من عیب نفسه.
  39. حکمت 93و92و99 بحث امتحان الهی شیوه بحث را بیان می کند 85 و قال علیه السّلام: لا یقولنّ أحدکم «اللّهمّ إنّى أعوذ بک من الفتنة، لأنّه لیس أحد إلّا و هو مشتمل على فتنة، و لکن من استعاذ فلیستعذ من مضلّات الفتن، ...و قال علیه السّلام انّ هذا القلوب تملّ . و فرمود بدرستى که این دلها ملال مى‏گیرد...کما تملّ الابدان فابتغوا لها طرائف الحکمة .همچنان که ملال مى‏گیرد بدان از یک طعام پس طلب کنید براى آن دلها لطایف حکمت را ...«فقال علیه السلام: إنّ قولنا إنّا للّه إقرار على أنفسنا بالملک» فهو الإقرار بالمبدأ، و قولنا: «و إنا إلیه راجعون إقرار على أنفسنا بالهلک» فهو الإقرار بالمعاد. والسلام
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم .

 

  • حسین صفرزاده
۲۷
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. الجمع ثلاثة أنواع‏: جمع‏ المذکر السالم و جمع المؤنث السالم و جمع التکسیر- أنّ جمع‏ التّکسیر یستوى فیه المذکّر و المؤنّث،
  2. الْمَراضِعَ‏ جمع مرضع على جمع‏ التکسیر، (قصص12)
  3. جمع‏ المذکّر السالم‏.قوله تعالى: اللَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ (السموات) فنصبها، و إن کان النصب فیها کالخفض، لأن الکسرة فی جمع المؤنث السالم کالیاء فی جمع‏ المذکّر السالم‏. (آیه2 سوره إبراهیم)‏
  4. جمع‏ المذکر السالم ..الْأَوْلَیانِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّه‏ «الأوّلین» جمع «أوّل» جمع‏ المذکر السالم [سورة المائدة (5): الآیات 107 الى 108]
  5. جمع‏ المذکر السالم : قوله تعالى: قولهم: عضیهة و عضیهات و عضیّة و عضوات، فحذفت اللام و جمعت جمع‏ المذکر السالم‏ فی ظاهر قول النحاة .. الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ‏ (91/ الحجر: 15.)«الذین» جار مجرى جمع‏ المذکر السالم‏،
  6. جمع‏ المذکر السالم (الْعالَمِینَ) جمع عالم بفتح اللام و جمع جمع‏ المذکر السالم‏
  7. جمع‏ المذکر السالم سِنِینَ‏: جمع سنة، و أصل سنة: سنهة أو سنوه، فلما حذفت اللام، جمع جمع التصحیح، أی جمع‏ المذکر السالم‏، عوضا عما دخلها من الحذف.
  8. جمع‏ المذکر السالم : قوله: «رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ» بما یختص بأولی العقل- ضمیر الجمع المذکر و جمع‏ المذکر السالم‏- للدلالة على أن سجدتهم کانت عن علم و إرادة کما یسجد واحد من العقلاء لآخر.
  9. «جمالات» قرائت ابن کثیر و نافع و ابو بکر از قول عاصم و ابو عمرو و ابن عامر است.
  10. و جمع «جمال» با «الف و تاء» بر وجه جمع‏ مؤنث‏ سالم‏ است، چنان که در قول عرب «جمائل» بر وجه مکسر، جمع بسته شده است.
  11. جمع‏ مونث سالم : و قرأ الباقون برفع: آدَمَ‏ على الفاعلیة و نصب: کَلِماتٍ‏ بکسر التاء على المفعولیة لأنه جمع‏ مؤنث‏ سالم‏.
  12. جمع‏ مونث سالم : و جمع «جمال» با «الف و تاء» بر وجه جمع‏ مؤنث‏ سالم‏ است، چنان که در قول عرب «جمائل» بر وجه مکسر، جمع بسته شده است.
  13. تنوین مقابله؛ که به جمع‏ مؤنث‏ سالم‏ متصل مى‏شود، مانند: (مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ)
  14. جمع‏ مؤنث‏ سالم‏ که براى انسان باشد، غالبا ضمیر جز به صیغه جمع بر آن بر برنمى‏گردد، چه براى قلّه باشد و چه براى کثرت، مانند: (وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ)، (وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ) و مفرد نیز در فرموده خداى تعالى: (أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ) آمده است.
  15. جمع‏ مونث سالم : : إخوان و فی لغة یستعمل منقوصا فیقال: أخان و جمعه أخوة و إخوان بکسر الهمزة فیهما و ضمها لغة، و قیل: جمعه بالواو و النون و على آخاء وزان آباء أقل، و الأنثى أخت و جمعها أخوات و هو جمع‏ مؤنث‏ سالم‏
  16. جمع‏ مونث سالم : أخوان، و فی لغة یستعمل منقوصا فیقال: أخان و جمعه إخوة و إخوان بکسر الهمزة فیهما، و ضمها لغة، و قیل: جمعه بالواو و النون، و على آخاء وزن آباء أقل: و الأنثى أخت، و جمعها أخوات، و هو جمع‏ مؤنث‏ سالم‏.
  17. (الصَّالِحاتِ) مفعول به منصوب و علامة نصبه الکسرة نیابة عن الفتحة لأنه جمع‏ مؤنث‏ سالم‏
  18. (کَلِماتٍ) مفعول به و نصب بالکسرة لأنه جمع مؤنث سالم‏
  19. لأنّ‏ جَنَّاتٍ‏ اسمها مؤخّر منصوب بالکسرة؛ لأنّه جمع‏ مؤنّث‏ سالم‏،
  20. ممیّز ما ذکر أی: ممیز الثلاثة إلى العشرة مجرور و جمع‏ قلّة غالبا و جرّه باضافة العدد إلیه نحو ثلاثة رجال بجرّ رجال.
  21. جمع‏ قلة  : المرائى جمع‏ قلة للمراء و جمع الکثرة المرایا. قال فی الصحاح: المراة بکسر المیم التى ینظر فیها و ثلاث مراء و الکثیر مرایا «منه»
  22. «دلاء» جمع‏ قلّة و حملها على أکثر ما یدلّ علیه جمع القلّة و هو العشر، کما عن الشیخ- ففیه عدم کون هذا الوزن من أوزان جمع القلّة التی ذکروها، کما قال ابن مالک فی ألفیّته:
  23. جمع‏ قلّة : أقول: قیل فی کتب اللغة: إنّ الجمع المکسّر نوعان: جمع‏ قلّة و جمع کثرة.
  24. جمع‏ قلّة : قال السعد التفتازانیّ: جمع‏ قلّة من الثلاثة إلى العشرة، و جمع الکثرة من الثلاثة إلى ما لا نهایة له، فیکون الفرق بین جمع القلّة و الکثرة من حیث الانتهاء.
  25. أفعال جمع‏ قلّة، فحکمه حکم الواحد، قال تعالى: نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ‏ [النخل/ 66]، و الضمیر للأنعام. و قال سیبویه: أفعال واحد لا جمع.
  26. جمع‏ کثرة، و حمله على أقلّ ما یدلّ علیه جمع الکثرة و هو العشر.
  27. و إن کان الفقراء جمع‏ کثرة، لکنّ الأقلّ فیه أیضا ثلاثة.
  28. العلامة جمع‏ کثرة، و العلامات کلّها أربع. و جمع الکثرة أقلّه باتّفاق النّحاة أحد عشر؟
  29. هو فی الحقیقة جمع‏ کثرة لا یطلق حقیقة إلا على ما فوق العشرة
  30. جمع مذکر غایب : وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا (حجرات/ 9). (که فعل آن جمع مذکر غائب‏ آمده،
  31. یکى از عواملى که اسم‏ غیر منصرف‏ مثل «ظعائن» را منصرف مى‏کند، ضرورت شعرى مى‏باشد،
  32. اسم‏ ممدود اگر همزه‏اش اصلىّ است برحال خود باقى است، مانند" قرّاء، وضّاء" میگوئى:" قرّاءان، وضّاءان و قرّائین، وضّائین"
  33. اسم‏ مقصور" سه قسم الف "قسم اول" مانند" هدى، رضا، مصطفى، مستشفى، موسى، عیسى، یحیى، مسلقى، و اوزان این قسم بسیار است."
  34. اسم‏ مقصور" قسم دوم" مانند" حبلى: زن آبسیتن، بهمى: گیاهى است، رجعى: بازگشتن" و" عطشى: زن تشنه، دعوى: ادّعاءکردن" و" ذکرى: یادکردن، ظربى: جانورهائى مانند گربه که گنده بو هستند، حجلى: کبکها، دفلى: درخت خرزهره" و" بردى: جوئى است در شام، مرطى: نوعى از راه رفتن، حیدى:انسانى یا حیوانى که از شادى جستن کند، جمزى: بزمین رفتن" و" اربى: سختى و بلاء" و" حبارى: مرغابى" و" سمّهى: نادرست" و" سبطرى: نوعى از راه رفتن" و" حثّیثى: بسیار برانگیختن" و" کفرّى: شکوفه خرما یا غلاف آن" و" خلّیطى: درهم شدن" و" شقّارى: گیاهى است سرخ‏رنگ و لاله را هم گفته‏اند" و غیر اینها اوزان غریبة و نادرةاى هست که در کتابهاى لغت مذکور میباشد.
  35. اسم‏ مقصور" قسم سوم" مانند" ارطى: درختى است که بارش مانند عنّاب است،
  36. قامت الرّجال و قام الرّجال، و قالت الأعراب و قال الأعراب فتذکّر و تؤنّث؟ فالجواب فى ذلک أنّ جمع‏ التّکسیر یستوى فیه المذکّر و المؤنّث، إذ کان یقصد به قصد الجماعة،
  37. جمع‏ التّکسیر : و قوله تعالى: یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ‏ [48]. ّ جمع‏ التّکسیر یوافق الواحد
  38. و قوله تعالى: إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا [67]. قرأ ابن عامر وحده: ساداتنا بالألف و کسر التاء، کأنه جعله جمع الجمع؛ لأن سادة جمع سیّد، و سادات جمع الجمع، فسادة جمع التکسیر یجرى آخره، بوجوه الإعراب،
  39. جمع‏ التّکسیر : «أذن» من أذن قیاس مطرد نحو طنب و طنب، و عنق و عنق و ظفر و ظفر لأن ذلک تخفیف و تثقیل لا تفاقهما فی الوزن و فی جمع‏ التکسیر تقول: آذان و أطناب و أعناق و أظفار، قوله تعالى: [سورة التوبة (9): آیة 61]
  40. جمع‏ التّکسیر : فلتأنیث الظلال، لأنه جمع ظل، فکل جمع مخالف الآدمیین، فهو مؤنث تقول: هذه الاقطار و هذه المساجد. و من ذکَّر، فلأن الظلال و إن کان جمعاً، فهو على لفظ الواحد مثل (جدار)، لان جمع‏ التکسیر یوافق الواحد. [سورة النحل (16): الآیه 48 َ وَ لَمْ یَرَوْا إِلى‏ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ‏ءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ
  41. جمع مکسر در قرآن : وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطِینِهِم‏ «شیاطینهم» و هو جمع‏ مکسر [سورة البقرة (2): آیة 14]

فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ‏ قوانت حوافظ. قال أبو جعفر: و هذا جمع‏ مکسّر مخصوص به المؤنث‏ [سورة النساء (4): آیة 34] و من قال خشّعا جمع لأنه جمع‏ مکسّر فقد خالف الفعل، [سورة القمر (54): الآیات 7 الى 8] وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ‏ [210] : الشیاطون بالواو و هو غلط لأنه جمع‏ مکسر .. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۷
دی

بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. -مرگ جاهلیت
  2. مرگ جاهلیت  در قرآن : فحشاء تبرج : الأحزاب : 33 وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا
  3. مرگ جاهلیت  در قرآن : «قَرْنَ‏» از «وقار» یا «قرار» است، و نتیجه‏ى هر دو معنا یکى است. یعنى براى خودنمایى از خانه‏هاى خود خارج نشوید.
  4. مرگ جاهلیت  در قرآن : «تَبَرُّجَ‏» از «برج» به معناى خودنمایى است، همان گونه که برج در میان ساختمان‏هاى دیگر جلوه‏ى خاصّى دارد.
  5. مراد از «أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏» همه‏ى خاندان پیامبر نیست، بلکه برخى افراد آن است که نام آنان در روایات شیعه و سنّى آمده است. این گروه عبارتند از: علىّ و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام.
  6. پاک نگه داشتن است نه پاک کردن :  پاسخ: شرط تطهیر آلودگى نیست، زیرا قرآن درباره‏ى حوریان بهشتى کلمه «مطهرة» را به کار برده در حالى که هیچ گونه آلودگى ندارند. به عبارت دیگر «یُطَهِّرَکُمْ‏» به معناى پاک نگه‏داشتن است نه پاک کردن از آلودگى قبلى.
  7. 1- جایگاه زن یا خانه است یا بیرون خانه بدون خود نمایى. «قَرْنَ‏- لا تَبَرَّجْنَ‏»
  8. 2- ارتجاع و عقب گرد به دوران جاهلى ممنوع است. «لا تَبَرَّجْنَ‏ تَبَرُّجَ‏ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏»
  9. 3- خودنمایى نشانه‏ى تمّدن نیست، نشانه‏ى جاهلیّت است. «تَبَرُّجَ‏ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏»
  10. 6- گناه، پلیدى روح است و خاندان نبوّت باید از این پلیدى دور باشند. «لِیُذْهِبَ‏ عَنْکُمُ‏ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏»
  11. 2- به جاى فرهنگ ابتذال فرهنگ الهى را دنبال کنید. لا تَبَرَّجْنَ‏ ... وَ اذْکُرْنَ‏
  12. 3- قرار گرفتن زن در خانه و پرهیز از جلوه‏گرى، به معناى عقب ماندن از علم و حکمت نیست. قَرْنَ‏ ... لا تَبَرَّجْنَ‏ ... وَ اذْکُرْنَ ... آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ
  13. 4- خانواده‏ى نبوّت در انجام اعمال نیک سزاوارترند «فِی‏ بُیُوتِکُنَ‏» (زندگى در خانه‏ى وحى تکلیف آور است).
  14. اسلام، با فرهنگ جاهلیّت به هر نوعى که باشد مبارزه مى‏کند؛ «ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»، «تَبَرُّجَ‏ الْجاهِلِیَّةِ» و «حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ»
  15. تلاوت الفاظ و فهم لغات قرآن، براى همه ممکن است، امّا تماس با روح قرآن، طهارتى مخصوص مى‏خواهد. «لِیُذْهِبَ‏ عَنْکُمُ‏ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏ وَ یُطَهِّرَکُمْ‏ تَطْهِیراً» لذا نفرمود:
  16. دلیل سومى که مى‏توان براى اهمیّت امامت آورد حدیث معروفى از پیامبر است که مى‏فرماید: «مَن مات و لم یَعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة» هر که بمیرد و نسبت به امام زمان خود شناختى نداشته باشد، گویا قبل از ظهور اسلام و به مرگ‏ جاهلیّت‏ مرده است.
  17. وصیّت، به قدرى مهم است که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هر که وصیّت کرده بمیرد، گویا شهید از دنیا رفته و هر که وصیّت نکرده از دنیا برود، گویا به مرگ‏ جاهلیّت‏ و مانند افراد قبل از اسلام مرده است.
  18. هر کس خود را از جماعت جدا کند به مرگ‏ جاهلیت‏ مرده است.
  19. 1- مرگ جاهلیت یعنی زنده به گور کردن ؛ بی حیایی ؛ بی عفتی ؛ بی رحمی ...
  20. 2- مسأله دیگر هرکس که امام زمانش را نشناخت مات میتة جاهلیّة»  به مرگ جاهلیت مرده است
  21. حضرت مهدی آل محمد  فرزند امام حسن عسگری از مادر نرجس خاتون در سال شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام ) 479 قمری و تاج گذاری حضرت حجت همان سال وحال سال  قمری  1444 که 1965سال می گذرد وهنوز امام زمانش را نشناخته به مرگ جاهلیت مرده است!
  22. در طول این چهارده قرن آیا ما امام زمان شناس شدیم .. آیا از مرگ جاهلیت خلاصی و رهایی  پیدا کرده ایم ؟
  23. دانستن و شناخت شناسنامه ای را کسی شاید خوشش نیاید تاریخ تولد سال وماه وروز دست می برند در شناسنامه
  24. معاویه علیه لعنت والعذاب :  امام علی مرتضی را خیلی می شناخت خود او را می شناخت ؛ پدر ومادرش را خیلی می شناخت تاریخ آنها وامام را می دانست  جنگ ها ومبارزات علی را می شناخت
  25. شناخت شناسنامه ای : اسلام خواهی حضرت مجاهدت ها ؛ فتح الفتوح ها ؛ ذالفقار حضرت ؛ غدیرنصب ولایت از طرف باری تعالی فضایل خصرت در زندگی ودر طول عمر؛ سفارشات رسول الله ...
  26.  خوشونت تصور  درذهن ماست در ذهن معاویه نیست پس معاویه به مرگ جاهلیت نمرده است
  27. پس اگر معاویه به مرگ جاهلیت مرده چه چیز را نشناخته «مَن مات و لم یَعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة»
  28. معاویه معرف امام زمانه خودش بوده بیشتر ازیک شخص عادی امام زمان خودش را می شناخته پس معاویه به مرگ جاهلیت نمرده است!
  29. معاویه قیراطی تختی نکرده بلکه در خلیلی جاها از امامش هم تعریف کرده است در موردی هم به حال امامش گریه کرده است .
  30. معاویه با این کیفیت شناخت امام علی وامام حسن وامام حسین که اینها امام زمان معاویه بودند؛ گفت با شناخت کامل امامت شما را ای علی ابن ابیطالب قبول ندارم ؛ امامت شما را ای حسن بن علی  قبول ندارم؛ امامت حسین بن علی قبول ندارم یزید باید..
  31. در حال حاضر ولایت رسمی و ولایت اسمی جامعه اسلامی خیلی جلوتر از زمان رسول الله وحضرت امیرالمومنین است وفرهنگ اهل بیت بطور گسترده خیلی گسترش پیدا کرده
  32.  الله اکبر بعد از نماز ؛ شهادت به ولایت در اذان شیقته امیرالمومنبن علی ابن ابیطالب نقل روایت اینور وآنور محبت اهل بیت هست مردم هم ماشا الله محب هستند در جامعه رشد ولایت مداری روز افزون است.
  33. همتن خود این روایت من کنت مولا وهذا علی مولا تنها ملاک نیست این حدیث را هم خود اهل سنت گفته اند. هر که مرا دوست دارد علی را هم دوست داشته باشد؛ علی محبوب دلها ست. اگر زیارت حسین نبود .مولا که گفته یعنی ولایتی که به معنای محبت اهل سنت است. پس دوست دا شتن انسان را از مرگ جاهلیت نجات نمی دهد. معاویه هم علی را دوست داشت.
  34. عَدِیِّ بْنِ حَاتِم‏ رفت شام معاویه گفت  بیامد ما ببینمش سراغ مارا نگرفته ؟ کس فرستادند که نرفتی زیارت خلیفه امیرالمومنین؛ عَدِیِّ بْنِ حَاتِم‏ گفت میل ندارم ؛ خبر رساندد به معاویه ، معاویه گفت او نیاد من می روم ؛
  35. معاویه تعریف وتمجید بلا گذشت مبالغه زیاد واین خرافات تاکید وتحریف ؛ بعد گفت بگو پسرات کجا هستند؟
  36. عَدِیِّ بْنِ حَاتِم‏ گفت پسرانم در جنگ در رکاب امیرالمومنین علی بن ابیطالب به شهادت رسیدند.
  37. معاویه گفت ما انت به علی به انصاف علی  در حق تو به انصاف رفتار نکرده ؛ بچه های تورا فرستاده به جنگ کشته شوند ودر حالی که بچه های خودش حسن وحسین سرو مر گنده علی در حق تو به انصاف عمل نکرده؛
  38. عَدِیِّ بْنِ حَاتِم‏ گفت : یا معاویه من در حق علی به انصاف عمل نکردم ! من با علی بی انصافی کردم ! مولایم خودش شهید شده ومن لمیده وروی زمین راه میروم من آدم بی انصافی هستم ؛ معاویه غلاف کرد ! منظورم اینجاست ؛ معاویه گفت مثل اینکه نسبت علی الفت زیاد داری... - پس از سوء قصد به امیر المؤمنین (ع) بر معاویه وارد شدم. معاویه‏ گفت: على‏ را براى من توصیف کن. گفتم: مرا از این کار معاف دار. معاویه گفت:باید او را توصیف کنى. گفتم: اگر گریزى از این کار نیست به خدا سوگند او دور اندیش بود...گفت  گفت تا آنجا که معاویه برای مقام علی گریه کرد واشک هایش را با آستینش پاک کرد! این شناخت و دوستی چه معرفتی است .
  39. این شناخت ودوستی چه  معرفتی است . یزید در وصف حسین یک قصیده گفته ، فضل الشهید الاعداء * درگیرى عمرو عاص‏ و معاویه‏ و اعتراف به حقانیت و حقیقت على‏ (علیه السلام)حال با این قضایا معاویه ویزید به مرگ جاهلیت میمیرند یا نه
  40. این شناخت چه گونه معرفتی است . روایت میگوید مامون امام رضا را عالم آل محمد میدانست .. مناظره های امام رضا علیه السّلام با سلیمان مروزىّ عالم‏ خراسان در باره توحید، ودیگر مناظره ها در حضور مأمون‏. مأمون‏ علماى فرق و مذاهب مختلف خارج از صراط مستقیم را از حرصى که بر مقام علمى حضرت رضا علیه السّلام داشت آن افرادى که مى‏شناخت و یا شنیده بود از هر کجاى عالم‏ دعوت میکرد که با آن حضرت بمباحثه پردازند تا او را محکوم و مجاب سازند و بر او در بحث چیره شوند تا آتش حسدش خاموش شود و بدین وسیله بتواند شهرت علمى او را لکه‏دار نماید، ولى هیچ کس از علماى آن فرقه‏ها با آن جناب به بحث نپرداخت جز اینکه بمقام بلند علمى او اعتراف نمود و دلائل آن حضرت او را ملزم و مجاب کرد، زیرا خداوند عالم دریغ مینمود فردى بر او برترى جوید، و نور خدا را تمام مى‏کند و حجّت خود را یارى مى‏دهد و این چنین خداوند وعده‏ داده که: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا- الآیة» (ما البتّه یارى مینماییم فرستادگان خود را و کسانى که ایمان آورده‏اند در زندگى این جهان- مؤمن: 51) «مَن مات و لم یَعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة»
  41. این شناخت امامت معاویه ؛ اما شناخت امامت مروان  ازامام سجاد؛  شناخت امام‏ باقر در زمانى بود که گاهى از عزیزترین افرادش بدگویى مى‏کرد تا دولت خیال نکند او طرفدار امام‏ است و شناسایى شود. امام باقر (ع) در چنین شرایط سختى بودند. ابراهیم پسر ولید بن عبد الملک (ششمین خلیفه اموى) آن حضرت را مسموم کرد، بنابراین شهادت آن حضرت در عصر خلافت هشام بن عبد الملک رخ داد.
  42.    آنان که فقط شناخت را ملاک معرفت امام زمان خودشان می داند در احنجاج آمده علم شیعه از عالم اهل سنت می گوید می شود من از شما یک سوال داشته باشم شما جواب بدهید ؟ عالم اهل سنت میگوید بگو عالم شیعه از از عالم اهل سنت سوال می کند که آیا حضرت زهرا دختر رسول الله نبود آیا رسول الله دخترش را پاره تن خود خطاب نمی کرد ؟ گفت چرا ؛ آیا حضرت زهرا در بیت رسول الله شناخت امام خود را نداشت ؟ گفت چرا ؛ عالم شیعه گفت بگو بدانم امام زمان حضرت فاطمه الزهراء چه کسی بود. مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة...اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۳
دی
  1.  متقین دوازده و وقفوا أسماعهم على العلم النّافع لهم، متقین
  1. متقین چهارده : فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل : چهارده ؛ و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،
  2. صبحی الصالح .صفحة 303 خطبة 193  وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب‏ ؛
  3. بحث لو لا در نهج البلاغه . خطبة 3 . لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِر..خطبة 119. ولَوْ لَا رَجَائِی الشَّهَادَةَ عِنْدَ لِقَائِی الْعَدُو.خطبة 182 ؛ لَوْ لَا إِقْرَارُهُنَّ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّة ؛ خطبة 193 ؛  لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِم‏؛ خطبة 200 لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ ؛ خطبة 235 ، لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَع‏ - وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْکِیَة ؛ لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاء ؛ بحث لو لا در نهج البلاغه 10 مرتبه آمده ..
  4. شهید استاد مطهری چنین بود : وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب‏ ؛ او با نهج البلاغه مى‏زیست، با نهج البلاغه تنفس مى‏کرد. روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب مى‏زد و قلبش با این کتاب مى‏تپید. جمله‏هاى این کتاب ورد زبانش بود و به آنها استشهاد مى‏نمود. غالباً جریان کلمات نهج البلاغه بر زبانش با جریان سرشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود. براى ما درگیرى او با نهج البلاغه- که از ما و هرچه در اطرافش بود مى‏برید و غافل مى‏شد- منظره‏اى تماشایى و لذت‏بخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحب‏دلى شنیدن، تأثیر و جاذبه و کشش دیگرى دارد. او نمونه‏اى عینى از سلف صالح بود. سخن على درباره‏اش صادق مى‏نمود: «وَ لَوْ لَا الأجَلُ‏ الَّذى‏ کَتَبَ‏ اللَّهُ‏ عَلَیْهِمْ‏ لَمْ‏ تَسْتَقِرَّ ارْواحُهُمْ‏ فى‏ اجْسادِهِمْ‏ طَرْفَةَ عَیْنٍ‏، شَوْقاً الَى الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ، عَظُمَ الْخالِقُ فى انْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دونَهُ فى اعْیُنِهِمْ.»
  5. وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ : تجزیه ترکیب (لولا) حرف امتناع لوجود فیه معنى الشرط.. «لولا» لغتان معناهما: هلا. ابن الجوزی- زاد المسیر 4/ 383.حرف شرط غیر جازم‏ ؛ - (لولا) حرف تحضیض بمعنى هلّا - «لو لا» شرطیه است که داخل بر دو جمله مى‏شود که اوّلین آن شرط و حتما باید جمله اسمیه باشد و دومین آن جواب بوده و حتما باید فعلیه باشد و معناى آن، ایجاد ارتباط بین عدم و امتناع تحقق مضمون جمله جواب، به جهت وجود و تحقق جمله شرط مى‏باشد، مانند: «لو لا على لهلک عمر»، شاهد مثال است. -  الأجَلُ ‏- اسم زما ن معرف به الف و لام مبتدا  الَّذى‏ ، موصول‏ خبر مبتدا، کَتَبَ فعل‏ ماضی معلوم  و فاعل اللَّهُ‏ و عَلَیْهِمْ‏ مفعول به جمله صله، خبر براى‏ الاجل؛ - لَمْ‏ «لم» حرف جزم لنفی المضارع و قلبه ماضیا، نحو قوله تعالى: لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ (الإخلاص/ 3)

 َتسْتَقِرَّ جزم لنفی المضارع و قلبه ماضیا،  ارْواحُهُمْ‏ فى‏ اجْسادِهِمْ‏ طَرْفَةَ عَیْنٍ‏، الَّذى‏  :" اگر اجلى که خداوند براى آنها مقرر کرده نبود حتى یک چشم بر هم زدن ارواح آنها در بدنهایشان آرام نمى‏گرفت، به خاطر عشق به پاداش الهى و ترس و وحشت از مجازات و کیفر او

  1. مرگ سپر و پناهگاه است  : لولا الاجل الذى کتب الله.. 193 2 325 و ان الاجل جنة حصینة حکمت 201 3 285  
  2. و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،

اختیارمصباح‏السالکین .ص 55 .. خطبه 65. سپاس مخصوص خدائى است. امیر المؤمنین (علیه السلام ) در خطبه‏اى فرمود: سپاس مخصوص خدائى است که گویندگان از ستایش او باز مى‏مانند، و حسابگران از شمارش نعمتهایش عاجزند، و تلاشگران در اداى حقش فرو مى‏مانند. خدائى که اندیشه‏هاى بلند، او را درک نمى‏کنند و زیرکیهاى ژرف به وى دست نمى‏یابند. صفاتش محدود نیست. نه در وصف مى‏آید و نه در زمانى مى‏گنجد و نه داراى سرآمدى طولانى است. با قدرتش موجودات را آفرید، و به رحمتش بادها را پراکنده ساخت، و با صخره‏ها پهنه زمین را استوار گردانید. و لا وقت معدود، و لا اجل ممدود: فطر الخلائق بقدرته، و نشر الرّیاح برحمته، - و لا أجل ممدود، لکونه تعالى واجب الوجود دائما.

  1. و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،

یادنامه‏علامه‏شریف‏رضى .صفحة 103 . نوشته شده شماهم بنویسید. .خداوند در قرآن مى‏فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که بدهى مدّت دارى (بر أثر وام یا معامله) به یکدیگر پیدا مى‏کنید، آنرا بنویسید. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ. البقرة، 282.

  1. و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،

منیة : مرگ و اجل ؛ واژه‏هاى‏نهج‏البلاغه . صفحة 28 . اجل سریع شد، مدت عمر نزدیک بپایان شد

  1. و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،

هزارگوهر.صفحة 272 ..ود راحت نیکبختان، اجل چه بهتر ز مردن بحسن عمل ‏بدنیا..... بود، راحت اشقیا برنج و عذابند در آن سرا.

  1. کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ : در قرآن یک بار آمده ؛ و اگر این نبود که خداوند، بیرون شدن از خانمان را بر آنان نوشته بود، همانا آنان را در دنیا عذاب مى‏کرد و البتّه در آخرت عذاب آتش دارند. وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ سوره الحشر، آیه 3
  2. وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شوقا إلى

و اگر نبود مدّت عمرى که نوشته است خداوند بر آنان قرار نمى‏گرفت روحهاى آنها در بدنهایشان باندازه چشم بهمزدن براى آرزومندى

  1. تنبیه‏الغافلین ج 2 .صفحة 22 ..(لم تستقرّ ارواحهم) قرار نمى‏گرفت روح‏هاى ایشان (فى اجسادهم) در بدن‏هاى ایشان (طرفة عین) به قدر نگریستن دیده (شوقا الى الثّواب) به جهت آرزومندى به ثواب الهى (و خوفا من العقاب) و ترس کارى از عقوبت نامتناهى‏
  2. لَمْ تَسْتَقِرَّ : جا نگرفته است، قرار نگرفته است. مص. استقرار ر. ق ر ر-  لم تستقر، فعل جحد مفرد مؤنث غایب مضاعف از باب استفعال است. در اینجا معنى ماضى استمرارى (جا نمى‏گرفت) مى‏دهد. لم تستقر ارواحهم. خ 184 ص س
  3. لم تستقرّ ارواحهم فى اجسادهم طرفة عین شوقا الى الثّواب و خوفا من العقاب؛ جای نمى‏گرفت روحهاى آنها در بدنهاى ایشان بقدر نگریستن دیده بجهة آرزومندى بثواب الهى و رستگارى وترساز عذاب اللهی.
  4. لو لا الأجل الّذى کتب اللّه علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى و اگر نبود مدّت عمرى که نوشته است خداوند بر آنان قرار نمى‏گرفت روحهاى آنها در بدنهایشان باندازه چشم بهمزدن براى آرزومندى
  5. جلوه‏هاى‏حکمت صفحة 125  » وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب‏ ؛ پرهیزکاران در دنیا داراى این صفات برجسته‏اند: گفتارشان درست، پوشش آنها متوسط، راه رفتن آنها با تواضع و فروتنى است... اگر نبود اجل که خداوند براى آنها مقرر داشته، جانشان حتى یک چشم به هم زدن از شوق پاداش و خوف از عقوبت در کالبدشان قرار نمى‏گرفت. لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى الثواب و خوفا من العقاب.
  6. سیرى‏درفرهنگ‏لغات  صفحة 378 » لَمْ تَسْتَقِرَّ سیرى‏درفرهنگ‏ لغات  صفحة 378 » َلمْ تَسْتَقِرّیعنی َجا نگرفته است، قرار نگرفته است. مص. استقرار ر. ق ر ر-  لم تستقر ، فعل جحد مفرد مؤنث غایب مضاعف از باب استفعال است. در اینجا معنى ماضى استمرارى (جا نمى‏گرفت) مى‏دهد. 
  7. وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب‏ ؛ چون در دنیا هوای نفس وگرفتاری است متقبن در دنیا نفسشان را در دنیا قرار نداده که هدایت دردل بستگی به دنیا نیست در آخرت هم بخاطر نداشتن ایمان به خدا و پیامبر و قرآن و جایگاه انبیاء نیست ؛ شرح‏نهج..(السیدعباس) ج 5  صفحة 231 » لأنه فی الدنیا یعیش الهوان و العذاب لأنه لم تستقر نفسه و لم تهدأ و أما فی الآخرة فلعدم إیمانه باللَّه و الرسول و الکتب المنزلة على الأنبیاء...
  8. «لو لا الأجل الذی کتب لهم لم تستقر أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى الثواب، و خوفا من العقاب». فی‏رحاب‏نهج‏البلاغة صفحة 70 » قال (علیه السلام): کسی که عمل خود را برای خدا خالص گرداند سپس حداوند باری تغالی مقام خلوص را به اوعنایت می فرماید «قد أخلص للّه سبحانه فأستخلصه»
  9. منهاج‏البراعة(الخوئی) ج 18 صفحة 361  » لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثواب و خوفا عن العقاب : همان گونه که حضرت امام برای همام تفهیم نمودند؛ شیخ الرئیس در گفتار اشارات مقامات عارفین آورده اند متقین که انهم جان در کالبد وبدنشان کنده شده وروحشان مجرد گردیده به سوی عالم ملکوت ، کما ألقاه علیه السّلام على همّام، و قد أخذ من مأدبته الشیخ الرّئیس فی قوله فی النمط التاسع من الاشارات فی مقامات العارفین فکأنّهم و هم فی جلابیب من أبدانهم قد نضوها و تجرّدوا عنها إلى عالم القدس.
  10. منهاج‏البراعة(الخوئی) ج 19  صفحة 328  » لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم خوفا من العذاب و شوقا إلى الثواب، روایت  را  ثقه الاسلام کلینی در کافی با کمترین تفاوت نقل کرده و رواه ثقة الإسلام الکلینی فی الکافی بأدنى تفاوت (الحدیث 25 من باب المؤمن و علاماته و صفاته من کتاب الإیمان و الکفر: ص 186 ج 2).
  11. شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، شرح‏نهج..(السیدعباس) ج 3 صفحة 357  » اگرخداوند قرارنداده بود وقت  را برای موت همان وقت به یک چشم به هم زدن جان می دادند.. وجانشان از شوق پاداش و خوف از عقوبت در کالبدشان قرار نمى‏گرفت.
  12. شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، اگر نبود مقرر نکرده بود خداوند وقت معینی برای موت همان وقت به یک چشم به هم زدن جان می دادند.. وجانشان از شوق پاداش و خوف از عقوبت در کالبدشان قرار نمى‏گرفت.اگر وقت معین برای مرگ قرار نداده بود  چه بساخارج می شد روحشان از بدن؛  معین فلولا أن اللَّه ضرب لهم وقتا معینا یموتون عنده لم تستقر أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین شوقا إلى ثواب اللَّه و خوفا من عقابه، فهم لشوقهم إلى الجنة و خوفهم من النار تکاد تخرج أرواحهم لولا أجلهم الذی وقته اللَّه لهم...
  13. شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، منهاج‏البراعة(الخوئی)  ج 12 صفحة 118  » آن اشاره برای نهایت نفرت از دنیا است . وشوق رسیدن به آخرت  چون عظمت ووعده  آخرت را دانسته اند وبه هر صورت متوجه آخرت هستند وشتاق انتقال روح به آخرت از شدت اشتیاق ومانعی هم برای انتقال روح در وجودشان ندارند مگر سر رسید زمان مرگ که نوشته شده ومدت پایانی زندگی در دنیا نرسیده  و هو إشارة إلى غایة نفرتهم عن الدّنیا و فرط رغبتهم إلى الاخرة لما عرفوا من عظمة وعده و وعیده، یعنی أنّهم بکلیّتهم متوجّهون إلى العقبى مشتاقون إلى الانتقال إلیها شدّة الاشتیاق، لا مانع لهم من الانتقال إلّا الاجال المکتوبة و عدم بلوغها غایتها.
  14. منهاج‏البراعة(الخوئی) ج 18 صفحة 361 » و لو لا الأجل الّذی کتب اللّه علیهم لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم‏ این مطلب برای اولیاء خدا ترسی ناراحتی برای آنها نیست. همانا کراهت مرگ برای وابستگی و ودل بستگی آنهاست وفراموشکردن حظ فراگیردر آخرت است ولیکن اوالیاء خدا برایشان مثل در دنیا نبودن است که حضرت در بعضی ازخطبه هایشان به آن اشاره می کنند من جمله این کلام قوله علیه السّلام: (واللّه ما فجئنی من الموت-  إلخ)  و ذلک لأنّ أولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون، و إنّما یکره الموت من تعلّق بالدّنیا و نسى حظّه الأوفر فی العقبى و أمّا أولیاء اللّه فهم فی الدّنیا کمن لیس منها کما قاله علیه السّلام فی بعض الخطب الماضیة
  15. شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، منهاج‏البراعة(الخوئی)  ج 19  صفحة 328 » نظر آنها عبرت است و گفتارشان حکمت و مشى آنها میان مردم برکت اگر اجل بر ایشان معین نشده بود از ترس عذاب و شوق ثواب در پوست خود نمیگنجیدند. نظرهم عبرة، و نطقوا فکان نطقهم حکمة، و مشوا فکان مشیهم بین الناس برکة، لو لا الاجال الّتی قد کتبت ع
  16. لیهم لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم خوفا من العذاب و شوقا إلى الثواب،  و رواه ثقة الإسلام الکلینی فی الکافی با کترین تفاوت  این حدیث را در کتاب ایمان وکفر آورده حدیث  بأدنى تفاوت (الحدیث 25 من باب المؤمن و علاماته و صفاته من کتاب الإیمان و الکفر: ص 186 ج 2).نهج‏السعادة ج 3  صفحة 380  »
  17. لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : امام على «علیه السلام »: بزرگى آفریدگار در جان آنان (پرهیزپیشگان) نمودار گشت، پس هر چیز دیگر در برابر چشمشان کوچک شد. آنان نسبت به بهشت چنانند که گویى آن را مى‏بینند و در آن از نعمت برخوردارند و نسبت به دوزخ چنانند که گویى آن را مى‏بینند و در آن در حال عذابند. دلهاى ایشان اندوهگین و از آزارشان ایمنى است. پیکرهایشان‏عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم، فهم و الجنّة کمن قد رآها [فهم فیها] منعّمون، و هم و النّار کمن قد رآها فهم فیها معذّبون.

 

  1. 613 شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، «فى القران نبأ ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم» خبر گذشتگان و آیندگان و حکم آنچه در میان شما است، در قرآن است .....ز آینده باشد بقرآن خبر            تو بگذشته را نیز در آن نگر

         بود حکم هر چیز در این کتاب       حلال و حرام و ثواب و عقاب

 

  1. شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، هزارگوهر  صفحة 224  »دو چیز است افزونتر اندر ثواب ،یکى عفو و بخشش بجاى عقاب دگر در گه قدرت است عدل و دادکه مظلوم گردد ز دست تو شاد

 

  1. شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، هزارگوهر صفحة 272 »ز آینده باشد بقرآن خبرتو بگذشته را نیز در آن نگربود حکم هر چیز در این کتاب‏حلال و حرام و ثواب و عقاب

 

  1.  شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : هزارگوهر صفحة 347 »ستمدیده را یار و یاور شدن،بعدل و بانصاف داور شدن،به اجر است افزونتر از هر ثواب رهاننده‏تر باشدت از عقاب

 

 

  1. لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : نهج‏البلاغه‏پارسى(دین‏پرور)متن صفحة 519  »خداوند از آنان بدانان آگاه‏تر است ولى بدان جهت است که هر کس در میدان عمل ظاهر شود تا ثواب و عِقاب به استحقاق دهد، زیرا بعضى فرزند پسر خواهند و دختر را ناخوش دارند، و گروهى به افزایش ثروت علاقه‏مندند و از نادارى گریزان.     

 

  1. لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : نهج‏البلاغه‏پارسى(دین‏پرور) متن صفحة 212 »بى‏شک از فرمانهاى قطعى خداوند در قرآن که محور «ثواب » و «عقاب »، و مورد «خشنودى» و «خشم» الهى است و هیچ بنده‏اى از عبادتهاى طاقت فرسا و کردارهاى خالص خود سودى نبرَد و طرفى نبندد، آن است که عمرش را به پایان برَد و به دیدار پروردگارش شتابد در حالى که به یکى از این خصلتها مبتلا باشد و از آن توبه نکرده باشد: 1. در عبادت الهى مشرک باشد و غیر او را نیز پرستد،. 2 یا با کشتن دیگرى خشم خود را فرو نشانَد، 3. یا دیگرى را در کارى سرزنش کند،. 4 یا براى پیشرفت کارش در دینش بدعت گذارَد، 5. یا با دو چهره و دو زبان با مردم برخورد کند.

 

  1. لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : نبوّت، اطّلاع به خواصّ آثار اشیا است در مراتب و مواطن مختلفه، مثل خواصّ و آثار و احکام مترتّبه بر اقوال و افعال و اخلاق حسنات در موطن دنیا و در موطن برزخ و در موطن قیامت، و همچنین خواصّ سیّئات اقوال و افعال و اخلاق و امر و نهى و وعد و وعید انبیا که در شریعت وارد است‏ ثواب و عِقاب

 

  1. لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : مفردات‏نهج‏البلاغه ج 2  صفحة 1146  »صفّین به قضاء و قدر خدا بود فرمود: فکر کردى که قضا و قدر حتمى بود (اجبارى)، اگر آن طور بوده باشد ثواب و عقاب باطل مى‏شود و وعد و وعید ساقط میگردد: «و لو کان ذلک کذلک لبطل الثواب و العقاب و سقط الوعد و الوعید» حکمت 78

 

  1. لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : مفردات‏نهج‏البلاغه ج 1  صفحة 539   »اگر رفتن با قضا و قدر حتمى بوده باشد، ثواب و عِقاب باطل گشته و وعده خوب و بد ساقط مى‏شد. عمّار بن یاسر با مغیرة بن شعبه سخن مى‏گفت امام علیه السلام فرمود: «دعه یا عمّار فانه لم یأخذ من الدین الّا ما قاربه من الدنیا و على عمد لبس على نفسه لیجعل الشبهات عادزا لسقطاته» حکمت 405،

 

  1. کتاب «الآداب الدینیة للخزانة المعینیة» کتابى است در موضوع دعا و اعمال مستحبى که سزاوار است براى درک اجر معنوى به آن عمل شود. . این کتاب، ادب زندگى دینى را، براى انسان ترسیم کرده و اعمال پسندیده‏اى را که توحید و توجّه دائمى انسان به خداى متعال را تأمین مى‏کنند نشان مى‏دهد.کتاب «الآداب الدینیّة للخزانة المعینیّة» یعدّ من کتب الأدعیة و الأعمال التی یرجى بالمحافظة علیها جزیل الثواب، هذا الکتاب یمثّل للإنسان الأدب الدینی و الأعمال الحسنة و الممدوحة التی تعرّف التوحید و التوجه الدائمی من الإنسان‏

 

  1. لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، :. ثواب نماز های یومیه به جماعت‏1. نماز صبح ‏جماعت صبح: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله ): پیامبر (ص) به عثمان بن مظعون‏چنین فرمودند: اى عثمان! هر کس نماز صبح را با جماعت بگزارد و سپس بنشیند و تا هنگام طلوع خورشید به ذکر و یاد خدا مشغول شود، براى او در بهشت هفتاد درجه است و فاصله میان هر دو درجه به اندازه مسافتى است که اسب گزیده با شتاب و تاخت در هفتاد سال بپیماید. مَنْ صَلَّی صَلاةَ الْفَجْرِ فِی جَمَاعَةٍ ثُمَّ جَلَسَ یَذْکُرُ اللَّهَ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ کَانَ لَهُ فِی الْفِرْدَوْسِ سَبْعُونَ دَرَجَةً بُعْدُ مَا بَیْنَ کُلِّ دَرَجَتَیْنِ کَحُضْرِ الْفَرَسِ الْجَوَادِ الْمُضَمَّرِ سَبْعِینَ سَنَةً أمالی صدوق، ج 66.

 

  1. لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : ثواب زیارت آقا جانم امیر المومنین علی بن ابیطالب علیهر السلام برخى از شیعیان روایت کرده‏اند که در خدمت امام صادق علیه السّلام نام امیر المؤمنین علیه السّلام برده شد، «ابن مارد» به امام علیه السّلام گفت: ثواب زائر جدّت چقدر است؟ فرمود: اى پسر مارد، هر کس جد مرا زیارت کند، و عارف به حق او باشد، خداوند براى هر قدمش ثواب یک حج و عمره مقبوله مى‏نویسد، سوگند به خدا اى پسر مارد، خداوند قدمى را که در راه زیارت جدّم علیهم السّلام برداشته شده، طعمه آتش نمى‏کند، چه سواره برود و چه پیاده. ای ابن مارد این حدیث را با آب طلا بنویس ؛ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ قَالَ‏ کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ ع فَذَکَرَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ فَقَالَ ابْنُ مَارِدٍ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ مَا لِمَنْ زَارَ جَدَّکَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا ابْنَ مَارِدٍ مَنْ زَارَ جَدِّی عَارِفاً بِحَقِّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً مَقْبُولَةً وَ عُمْرَةً مَقْبُولَةً وَ اللَّهِ یَا ابْنَ مَارِدٍ مَا یُطْعِمُ اللَّهُ النَّارَ قَدَماً تَغَیَّرَتْ فِی زِیَارَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مَاشِیاً کَانَ أَوْ رَاکِباً یَا ابْنَ مَارِدٍ اکْتُبْ هَذَا الْحَدِیثَ بِمَاءِ الذَّهَب‏.. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏2، ص: 443 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۳
دی

عوامل رشد بصیرت  استاد سالک  شنبه 5 آذر1401

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

عوامل رشد بصیرت فکریعنی اندیشیدن

 

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. جلسه 15 ..موضوع برسی رشد بصیرت 12 عامل 1- تفکر 2- تعقل 3- تعلم 4- الاعتبار دوام الاعتبار الی الاستبصار .. أصل‏ الْعَبْرِ: تجاوزٌ من حال إلى حال، فأمّا الْعُبُور تاریخ گذشته گان
  3. اسْتَبْصَرَ- اسْتِبْصَاراً [بصر] الأمرَ: آن کار را توانست با اظهار نظر رسیدگى کند، آن چیز را آشکار کرد،- الأمرُ: آن چیز آشکار و پیدا شد،- فیه: در آن کار اندیشید و تأمل کرد.
  4. عبرت  گرفتن پیوسته انسان را مى‏کشاند به سوى بینایى، و میوه باز ایستادن مى‏دهد دوام الاعتبار یؤدّى الى الاستبصار و یثمر الازدجار. 4 22. ترجمه‏غررمحلاتى .ج 2 .ص 72
  5. عیرت گرفتن ؛ پندگرفتن؛ اندرز پذبری ؛ مقیاس گرفتن ؛ 6 مرتبه در قرآن آمده 
  6. باب عبرت   در قرآن نور42 النور : 44 یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصار
  7. عبرت  پند است برای صاحبان بصیرت و روی علم ودگرگونی 3 مورد بحث کردند.
  8. عیرت گرفتن ؛ شب وروز پشت سرهم در حال حرکت : اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ‏ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما ...چهار فصل: خَلَقَ السَّماواتِ وَ الارْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیّامٍ‏ فرقان/ 59.
  9. عیرت گرفتن ؛ از خورشید وماه به شرح نهج البلاغه آیت الله مکارم رجوع کنید در این مورد بیان فرمایند : ألشَّمْسُ‏ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ* وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ‏ (الرحّمن، 5- 6)
  10. دلیل عبرت -  الشمس و القمر (خورشید و ماه)  و اجرى فیها سراجا مستطیرا... خطبه 1 1 51 و الشمس و القمر دائبان... خطبه 90 1 215 و جعل شمسها آیة مبصرة... خطبة 91 1 225 فى السماوات من تلألؤا نور القمر خطبه 182 2 241 و تعقبه الشمس ذات النور خطبه 163 2 185
  11. عیرت گرفتن ؛ دگرگونی جامع همه این مسایل است : چهره‏ها، مى‏تواند، دگرگونى‏ دل و فطرت سالم و عقل و هوش، از مسیر سعادت باشد، که در نتیجه‏ى لجاجت و سرسختى در برابر آیات الهى،
  12. انقلاب درونى، دگرگونى هر چه اسمش را بگذاریم. اصلاح، اصلاح باطن که رمز تمام انقلاب ها و اصلاح‏هاى بیرونى مى‏شود.
  13. سعه صدر، سوز،  پاکی واخلاص، خودمانى بودن، نظم‏، تشویق، تجلیل از معلمان قبلى، انعطاف پذیرى، انصاف علمى، شهامت به جا، تواضع، آراستگى ظاهرى، حفظ ادب، عمق و بصیرت‏، خیلى حرف است. یعنی ما به یک نظمی به این جهان می رسیم در دل بصیرت
  14. در دل بصیرت ؛ علم آگاهی؛ ژرف نگری ؛ همت ؛ سوره طه
  15. پاکی واخلاص، سعه صدر، سوز، خودمانى بودن، نظم‏، تشویق، تجلیل از معلمان قبلى، انعطاف پذیرى، انصاف علمى، شهامت به جا، تواضع، آراستگى ظاهرى، حفظ ادب، عمق و بصیرت‏، خیلى حرف است. –
  16. پاکی واخلاص، تاریخ، بهترین معلّم و صادق‏ترین واعظ است، هر کس از آن عبرت  نگیرد، سزاوار توبیخ است. أَ فَلَمْ‏ یَهْدِ ...
  17. ماجراى کعبه و ابراهیم واقعه‏اى است که نباید فراموش شود. «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (حج26)
  18.  پاکی واخلاص، (به یادآور) آنگاه که مکان کعبه را براى ابراهیم آماده ساختیم (به او گفتیم:) هیچ گونه شرکى نسبت به من روا مدار و خانه‏ى مرا براى طواف کنندگان وقیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاکیزه دار؛ همه‏ى ما محتاج توفیقات الهى هستیم. «بَوَّأْنا»
  19. عبرت  ازحرص توانگران : نامه‏اى است که امام «علیه السلام » به معاویه نوشته است. در این نامه نظریه صحیح وى را در باره توانگرانى که زیادى مال، آنان را حریص‏تر مى‏سازد، مى‏خوانیم: پس از سپاس و درود، راستى دنیا آدمى را از غیر خودش باز مى‏دارد دنیا پرست به چیزى از دنیا نمى‏رسد مگر آنکه دنیا در حرص و ولع بیشترى بسوى او مى‏گشاید، و هرگز به سبب آنچه در دنیا به آن رسیده از آنچه به آن نرسیده بى‏نیاز نمى‏گردد، و به دنبال این جمع‏آورى و استوار سازى، جدائى و شکست خواهد بود. تو اگر از گذشته عبرت  بگیرى بقیه را نگاهدارى خواهى کرد.  امیر المومنین بالغ برا 50 مورد مطرح کردند..
  20. حوادث ناگوار روزگار : شما از کیفر خدا-  که به ملل متکبر و خودخواه پیش از شما رسیده-  عبرت  بگیرید و از جایگاههاى چهره‏ها و محل افتادن پهلوهایشان (یعنى از قبرها) پند بیاموزید و از چیزهائى که ایجاد کننده تکبر است بخدا پناه ببرید چنانکه از حوادث ناگوار روزگار به او پناهنده مى‏شوید. بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج..ص 225
  21. پیش از آنکه آیندگان از شما عبرت  بگیرند شما از گذشتگان پند بگیرید.  إنّ العرب لمّا عبرت  دجلة إلى القصر الأبیض بالمدائن عبرت ها فی أیّام مدّها- بهج‏الصباغة  ص 125    
  22. متى بنیت هذه المدینة فقالوا: سبحان اللّه ما تذکر آباؤنا و لا أجدادنا متى بنیت، ثم غبت عنها نحوا من خمسمائة سنة و عبرت  علیها بعد ذلک فإذا هی خاویة على عروشها و لم أر أحدا أسأله، بهج‏الصباغة ج 8 ص 478           
  23. بارها این حقایق را به برادران گفته‏ام و شگفتى آنان را بر انگیخته‏ام، و این امر واقعیت و حقیقتى است عبرت  انگیز و آموزنده و جاى تفکر و توجه بدان. پرتوى‏ازنهج‏البلاغه ص 78
  24. عبرت امّتهاى پیشین : بخش دیگرى در باره مواعظ و نصایح و درسهاى عبرت در زندگى امّتهاى پیشین و آیین کشور دارى و زندگى اجتماعى و آداب جهاد و امثال آن است که عموما مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است. پیام‏امام . ج 1 .ص 66 
  25. عبرت و اندیشه : رحم اللَّه امرأ تفکّر فاعتبر، و اعتبر فابصر خداوند رحمت کند مردى را که مى‏اندیشد و از پس آن عبرت  مى‏گیرد و عبرت  مى‏گیرد و آن گاه با بصیرت عمل مى‏کند. یادنامه‏دومین‏کنگره .ص 224     
  26. عبرت از گذشته گان : حضرت على (علیه السلام ) بعد از این که آیات: أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ سوره 102 قرآن را تلاوت فرمود، خطبه بسیار غرایى در زمینه عبرت  آموزى بیان فرمود. یادنامه‏دومین‏کنگره  .ص 189      
  27. حالات عبرت  آموزی در خطبه 109/26 و راهای عبرت  آموزی از گذشته گان 152/17 در حطبه  خ 2خ1
  28. عبرت  آموزی از کسانی که اهل قبرند ..عبرت  آموزی از حوادث روزگار ..عبرت  آموزی از.. دوام الاعتبار الی الاستبصار ..
  29. عبرت دایمی : حدیث 50 و51 آمده است که پند گرفتن باید بصورت دایمی باید باشد
  30. عبرت  از جنایات : ما باید ستمگری در جهان : جنایات آنان ، کستار بشریت ؛ نابودی ادیان ؛ باید عبرت بگیریم ..    
  31. عبرت  از جنایات : (او لیس لکم فی آثار الاوّلین) آیا نیست مر شما را در آثار پیشینان (و فی آبائکم الماضین) و در پدران شما که در گذشتگانند (تبصرة) بینایى (و معتبر) و محلّ عبرت  گرفتنى (ان کنتم تعقلون) اگر هستید که تعقّل کنید در امور دنیا (ا و لم تروا الى الماضین منکم) آیا نمى‏بینید به دیده بصیرت به سوى گذشتگان از شما (لا یرجعون) که باز نمى‏گردند اصلا.. تنبیه‏الغافلین .ج 1.ص 473
  32. عبرت از تاریخ : قال علی علیه السلام فی خطبه لیس الماضین معبر بصیر..اگر به تاریخ گدشته گان توجه کنیم ..کتاب مصباح المته ص 38؛ حدیث 508
  33. عبرت  آموزی توسط انسان ، انسان در خلقت هستی نگاه کند پر از عبرت  است
  34. لحظه به لحظه دارد برای ما عبرت  می آقریند سیروفی الارض- واذکروا وتلک  التی آباء کم واخوانکم بها خطبه 89 بیاد بیاورید قبل انقلاب رضا شاه چه چه ظلم نکرد.
  35. آدمهای بی بصیرت در میدان قدرت تشخیص حق و باطل را ندارند
  36. آدمهای با بصیرت دوست شناس ودشمن شناس هستند؛  قرت فکرشان بلا است؛
  37. در صراط توحید حرکت می کنند ؛ تسخیر ذهن وعقل را می گیرند ؛ فی کل اعتبار عمل می کنند ؛
  38. خطبه 13/60 رحم اللَّه امرأ تفکّر فاعتبر، و اعتبر فابصر خداوند رحمت کند مردى را که مى‏اندیشد و از پس آن عبرت  مى‏گیرد و عبرت  مى‏گیرد و آن گاه با بصیرت عمل مى‏کند. یادنامه‏دومین‏کنگره .ص 224
  39. فرمول بصیرت : اندیشه کردن به اضافه اعتبار + پند پذیری ( تفکر > اعتبار > بصیرت )
  40. دوام الاعتبار یؤدّى الى الاستبصار و یثمر الازدجار. 4 22 عبرت  گرفتن پیوسته انسان را مى‏کشاند به سوى بینایى، و میوه باز ایستادن مى‏دهد. ترجمه‏ غررمحلاتى .ج 2 .ص 72
  41. ما اکثرالاعبره و اقل الاعتبار : و قال علیه السّلام: ما أکثر العبر و أقلّ الاعتبار اراد بالعبر: مواضع الاعتبار. ؛ اختیارمصباح‏السالکین .ص 648     
  42. عدم عبرت : این امور را در پی خوهد داشت صعف علمی ؛ صعف آگاهی ؛ صعف همت کم ؛ بعید الهمت ..ما اختیاری از خودمان در این اتوبوس به مقد س نداریم اتوبوسی که راننده آن کرام الکاتبین است. در مسیر روزگار از ان پند گیریم     اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۳
دی

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. بلا هایی که معاویه ابوسفیان برسر اسلام آورد 

  2. گفت ما مسیحیت را مدیون معاویه هستیم امام حسین علیه السلام را یزید شهید کرد ولی مقدمه وخط مشی آنرا معاویه ابوسفیان با تبلیغات سوء کشید, کارهای معاویه در ریشه تبلیغ  سوء و رسانه می توان به طور مشهود نمایان و تبین کننده نیات خبیث او دانست؛ باقدرت تبلیغی که داشته تنها درشام نبوده بلکه در شهر ها حتی روستاها و قریه ها و عشیره ها نوذ وتحت سیتره فرمان دنیا طلبی نحس خود قرارداده است؛
  3.  معاویه ابوسفیان : وقتی خبر به حضرت زهراء علیها السلام رسانند که علی در نخلستان غش کرده  فرمود نگران نباشید غش نکرده مدهوش عبادت خداشده کار هرشب اوست ؛ تبلیغ سوء گسترده معاویه آنچنان زیاد بود که وقتی در محراب نماز مسجد کوفه شمشیر به فرق خضرت زدند وخبر آن در شهر و دیار پخش شد مردم تحت تعصیر تبلیغات سوء باهم گفتگو می کردند که مگر علی نماز هم می خوانده ؛ حضرت اامام حسن علیه السلام را خانه نشین کرد
  4. معاویه ابوسفیان  : گفت من جانشین پیامبر هستم؛ مکتوبه های دروغ واکاذیب علیه دین ودیانت و اهل بیت به خورد مردم بی بصیرت و نا آگاه آن زمان توسط ایادی خود شایعه پراکنی علیه  امیر المومنین علیه السلام.. 
  5. معاویه ابوسفیان  : در ضمن قرارداد صلح مقرر شد که معاویه‏ سب علی علیه السّلام را ترک کند و شیعیان آن جناب را آزار نرساند و حقوق تضییع شده را به اهلش برگرداند معاویه این پیشنهادها را پذیرفت و قول داد که این شروط را ادا کند لیکن پس از اینکه صلح‏ نامه‏ تمام شد معاویه براى مردم خطبه خواند و گفت من بهیچ یک از این شروط عمل نخواهم کرد و آنها را زیرپا میگذارم!.
  6. معاویه ابوسفیان  : معاویه‏ براى جعده‏ مبلغ ده هزار دینار اشرفى و ده قطعه از زمین‏هاى با آب سورا و سواد کوفه داد تا اینکه امام حسن را مسموم نمود. و نقل است که معاویه‏ این سمّ را به همسر آن حضرت جعده‏ دختر اشعث داده و به او گفته: «این را به او بخوران و وقتى او مرد تو را به زوجیت پسرم یزید درخواهم آورد»، پس چون سمّ را به آن حضرت خوراند و او به شهادت رسید آن زن ملعونه نزد معاویه شتافته و گفت: مرا به همسرى یزید درآور. معاویه گفت: برو دور شو! زنى که شایسته همسرى حسن بن علىّ نباشد در خور پسرم یزید نیز نخواهد بود!!
  7. بدعت های معاویه : پرسش : معاویه چه بدعت هائی را پایه گذاری کرد؟ پاسخ اجمالی:پاسخ تفصیلی: معاویه براى پیشبرد اهداف خویش و تحکیم پایه هاى مقام و موقعیّت خود، که سخت به آن علاقه داشت، به احکام اسلامى نیز دست اندازى کرد و بدعت هایى را در دین پدید آورد که از مهم ترین آن ها انحراف خلافت اسلامى از مسیر صحیح خود و تبدیل آن به سلطنت استبدادى و موروثى، مخصوصاً انتخاب فرزند آلوده و ناصالحش براى ولایت عهدى بود.
  8. این خطر به قدرى جدّى و مهم بود که امام حسین(علیه السلام) در جمع عدّه زیادى از صحابه و انصار و فرزندان آنها در منى، با آن که جاسوسان معاویه همه جا مراقب اوضاع بودند، در این باره فرمود:
  9. «فَإِنِّی أَخَافُ أَنْ یَنْدَرِسَ هَذَا الْحَقُّ وَ یَذْهَبَ»؛ (من بیم آن دارم که (در اثر اعمال معاویه) دین اسلام فرسوده گشته و به طور کامل ریشه کن گردد).
  10. معاویه خود تصریح مى کرد که خلافت را نه با محبّت و دوستى مردم و نه رضایت آن ها از حکومت او، بلکه با شمشیر به دست آورده است. بنابراین، دلیلى ندارد که خواسته هاى ملّت مسلمان را رعایت کند. «جاحظ» مى گوید: «معاویه آن سال را که به قدرت رسید «عام الجماعة» نامید، در حالى که آن سال «عام الفرقة و القهر و الغلبة» بود، سالى که خلافت به سلطنت و نظام کسرایى تبدیل شد و خلافت پیامبر(صلى الله علیه وآله) غصب شد و قیصرى گردید». معاویه خود را اوّلین «ملک» (شاه) مى خواند. «سعید بن مسیّب» مى گفت: معاویه اولین کسى بود که خلافت را به سلطنت تبدیل کرد.
  11. نخست: دگرگونى روش تعیین خلیفه. خلفاى پیشین، خود براى کسب خلافت قیام نمى کردند، ولى معاویه در پى آن بود با هر وسیله اى که شده بر مسند خلافت تکیه زند.
  12. دوم: دگرگونى در روش زندگى خلفا و استفاده از روش پادشاهى روم و ایران.
  13. سوم: چگونگى مصرف بیت المال؛ زیرا در دوران معاویه بیت المال به صورت ثروت شخصى او و دودمان او درآمد و کسى نمى توانست درباره حساب و کتاب بیت المال از حکومت وى بازخواست کند.
  14. چهارم: پایان آزادى ابراز عقیده و امر به معروف و نهى از منکر. این روش از عهد معاویه با کشتن «حجر بن عدى» آغاز شد.
  15. پنجم: پایان آزادى دستگاه قضایى اسلام.
  16. ششم: خاتمه یافتن حکومت شورایى.
  17. هفتم: ظهور تعصّبات نژادى و قومى.
  18. هشتم: نابودى برترى قانون، بر خواسته هاى شخصى.«ابن ابى الحدید» پس از نقل سخنانى در مورد خلاف کارى ها و بدعت هاى معاویه، مى گوید: «اعمال خلاف و آشکاراى «معاویه» از قبیل: پوشیدن حریر، استعمال ظروف طلا و نقره، جمع آورى غنایم براى خود، اجرا نکردن حدود الهى و مقرّرات اسلام درباره اطرافیان و کسانى که مورد علاقه اش بودند، ملحق کردن «زیاد» به خود و او را برادر خود خواندن، با این که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده بود: «أَلْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ»؛ (فرزند به همسر ملحق مى شود و سهم زناکار سنگسار شدن است). کشتن «حُجر بن عدى» و یاران پاک او، توهین به ابوذر و او را سوار بر شتر برهنه کردن و فرستادنش به مدینه، ناسزا گفتن به «امیرمؤمنان على(علیه السلام)» و «امام حسن(علیه السلام)» و «ابن عبّاس» بر روى منابر، ولیعهد قراردادن «یزید» شراب خوار و قمار باز و... همه و همه دلیل بر کفر و الحاد او است».
  19. معاویه در بدعت گزارى هیچ حدّ و مرزى قائل نبود و به اعتراض دیگران نیز وقعى نمى نهاد.«ابودرداء» مى گوید: «به معاویه گفتم از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) شنیدم هر کسى از ظروف طلا و نقره بیاشامد آتش جهنّم درونش را فرا خواهد گرفت». معاویه گفت: «أَمَّا أَنَا فَلاَ أَرَى بِذَلِکَ بَأْساً»؛ (امّا من براى آن ایرادى نمى بینم!
  20. آن سال «عام الفرقة و القهر و الغلبة» بود، سالى که خلافت به سلطنت و نظام کسرایى تبدیل شد و خلافت پیامبر(صلى الله علیه وآله) غصب شد و قیصرى گردید».(3)
  21. «ابو الاعلى مودودى» در کتاب «خلافت و ملوکیّت» چند ویژگى براى تفاوت نظام سلطنتى معاویه با خلافت پیش از وى برشمرده است.
  22. «ابن ابى الحدید» پس از نقل سخنانى در مورد خلاف کارى ها و بدعت هاى معاویه، مى گوید:
  23. «اعمال خلاف و آشکاراى «معاویه» از قبیل: پوشیدن حریر، استعمال ظروف طلا و نقره، جمع آورى غنایم براى خود، اجرا نکردن حدود الهى و مقرّرات اسلام درباره اطرافیان و کسانى که مورد علاقه اش بودند، ملحق کردن «زیاد» به خود و او را برادر خود خواندن، با این که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده بود: «أَلْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ»؛ (فرزند به همسر ملحق مى شود و سهم زناکار سنگسار شدن است). کشتن «حُجر بن عدى» و یاران پاک او، توهین به ابوذر و او را سوار بر شتر برهنه کردن و فرستادنش به مدینه، ناسزا گفتن به «امیرمؤمنان على(علیه السلام)» و «امام حسن(علیه السلام)» و «ابن عبّاس» بر روى منابر، ولیعهد قراردادن «یزید» شراب خوار و قمار باز و... همه و همه دلیل بر کفر و الحاد او است».
  24. معاویه در بدعت گزارى هیچ حدّ و مرزى قائل نبود و به اعتراض دیگران نیز وقعى نمى نهاد.«ابودرداء» می گوید: عجبا! من از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کنم تو رأى شخصى خود را اظهار مى کنى! من دیگر در سرزمینى که تو هستى نخواهم ماند!».
  25. مرحوم علاّمه امینى در کتاب نفیس «الغدیر» با ذکر اسناد و مدارک روشن بدعت ها و فجایعى را که شخص معاویه انجام داده جمع آورى کرده است؛ در این جا فهرست آن از نظر خوانندگان عزیز مى گذرد و شرح و تفصیل منابع آن را مى توانند در «الغدیر» جلد یازدهم مطالعه کنند.
  26. این مرد محقّق مى نویسد: «نخستین کسى که آشکارا به شرب خمر و خریدن آن اقدام کرد، معاویه بود.
  27. نخستین کسى که در محیط اسلام فحشا را اشاعه داد، معاویه بود.
  28. نخستین کسى که ربا را حلال شمرد، معاویه بود.
  29. نخستین کسى که ازدواج با دو خواهر را در یک زمان اجازه داد، معاویه بود.
  30. نخستین کسى که سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در باب دیات تغییر داد، معاویه بود.
  31. نخستین کسى که لبّیک را (در مراسم زیارت خانه خدا) ترک کرد، معاویه بود.
  32. نخستین کسى که از اجراى حدود الهى سرباز زد، معاویه بود.
  33. نخستین کسى که اموالى را براى جعل حدیث اختصاص داد، معاویه بود.
  34. نخستین کسى که به هنگام بیعت با مردم بیزارى از على(علیه السلام) را شرط مى کرد، معاویه بود.
  35. نخستین کسى که سرِ یکى از اصحاب پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) (عمرو بن حَمِق) را جدا کرده و در شهرها گردش داد، معاویه بود.
  36. نخستین کسى که خلافت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به سلطنت مبدّل ساخت، معاویه بود.
  37. نخستین کسى که به دین خدا اهانت کرد و فرزند فاجرش را به خلافت برگزید، معاویه بود.
  38. نخستین کسى که دستور داد مدینه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را غارت کنند، معاویه بود.
  39. نخستین کسى که سبّ و ناسزاگویى به على(علیه السلام) را رواج داد، معاویه بود.
  40. نخستین کسى که خطبه نماز عید را (بر خلاف دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله)) بر نماز عید مقدّم داشت، تا بتواند قبل از متفرّق شدن مردم، ضمن خطبه خود، على(علیه السلام) را سبّ کند، معاویه بود».
  41. این تنها بخشى از فجایع معاویه در زمینه تغییر احکام الهى و نقض سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و زیر پا نهادن دستورات خدا بود و اگر کسى تمام تاریخ زندگانى او و سایر بنى امیّه را بررسى کند، باز هم به نمونه هاى بیشترى دست مى یابد و به راستى اگر حکومت این ظالمان بیگانه از اسلام ادامه مى یافت، به یقین چیزى از اسلام باقى نمى ماند و این سخن با مدارک گسترده اى که در دست است، جاى انکار ندارد! و ما تعجّب مى کنیم چرا بعضى اصرار دارند چشم بر هم نهند و با این همه فجایع، باز معاویه و بنى امیّه را بستایند؛ براستى شگفت آور است! انصاف کجاست؟!( اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۳
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. » یکی از لقبهای حضرت فاطمه الزهراء منصوره است
  2. منصوره : در زیارت عاشورا مع امام منصور
  3. منصور یعنی مرد یاری شده ، منصوره بانویی که یاری شده  
  4. منصوره : یک عده اصلا یاری نمی شوند  - اى مردم، پس از من پیشوایانى خواهند بود که به آتش دعوت مى‏کنند و روز قیامت یارى‏ نمى‏شوند.
  5. منصوره : اگر شما خدا را یارى کنید، او نیز شما را یارى مى‏کند. «إِنْ‏ تَنْصُرُوا اللَّهَ‏ یَنْصُرْکُمْ‏» محمد : 7 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُم‏؛
  6. منصوره : گرچه خداوند هر کس را بخواهد یارى مى‏کند؛ «مَنْ یَشاءُ» ولى شرط یارى آن است که مردم در مقام یارى دین او بپاخیزند. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ» در جاى دیگر نیز مى‏فرماید: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ
  7. منصوره : یاری مومنین برای دین خدا: تأیید با یارى‏ مؤمنین‏. «ایّدک بنصره و بالمؤمنین» «2» تأیید با لشکریان ناپیداى الهى. «ایّده بجنود لم تروها» «3» 2- اگر مردم آماده باشند و لطف خدا شامل شود، همه‏ى توطئه‏هاى دشمن خنثى مى‏شود. «فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ»3-اگر ما به وظیفه‏ى خود عمل کنیم، نباید از مشکلات بترسیم، چون خداوند، گشاینده‏ى مشکلات است. «أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ»4- امدادهاى الهى و حمایت‏هاى مردمى، به اراده‏ى خداوند در جهت یارى شماست. «أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ»5- حمایت مردم، با اراده و خواست الهى کارساز است. فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ‏ ... بِالْمُؤْمِنِینَ‏6- استمداد از مردم، بدون غفلت از خداوند، شرک نیست. «أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ»7- مردم، بازو و پشتیبان رهبرند. أَیَّدَکَ‏ ... بِالْمُؤْمِنِین‏..
  8. منصوره : یاری شده از طرف خدا : بعد از95 یا  75 روز بعد در گذشت حضرت ملایکه الله بر حضرت زهراء نازل می شدند . باب بیست و هشتم در آنچه از سیده نساء عالمیان فاطمه زهراء دختر رسول خدا (ص) روایت شده است راجع بحدیث صحیفه‏ و آنچه از نام ائمه و نام مادران ائمه در آن بوده است و بیان اینکه امام دوازدهم آنان قائم است.
  9. منصوره : یاری شده از طرف خدا :  در جنگ بدر شعار این بود. رُوِیَ أَنَّ شِعَارَ الْمُسْلِمِینَ یَوْمَ بَدْرٍ یَا مَنْصُورُ أَمِتْ‏ کافی، ج 5، ص 47. ای یاری‏ شده‏ از طرف خدا بمیران و بکُش. سپس شعار رسمی انقلابیون، زید بن علی، مختار و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همین شعار است. طبری، ج 6، ص 20 و مستدرک وسائل، ج 2، ص 269.
  10. منصوره : تعداد چهار هزار ملک‏ براى یارى‏ کردن امام حسین بزمین نازل شدند، ولى او را کشته دیدند. آنان در حالى که ژولیده مو و غبار آلودند تا قیام حضرت قائم علیه السّلام نزد قبر امام حسین خواهند بود. آن ملائکه از انصار حضرت قائم میباشند. شعار آنان این است:
  11. منصوره : حضرت صادق فرمود: در آن هنگامى که امام حسین علیه السلام مشغول کارزار بود تعداد پنجاه هزار ملک‏ از نزد آن حضرت عبور کردند و بطرف آسمان عروج نمودند. خداى سبحان به ایشان وحى کرد: شما از نزد پسر دختر پیغمبر من عبور کردید و او را که مشغول کارزار بود یارى‏ ننمودید؟ اکنون بسوى زمین هبوط کنید و در حالى نزد قبر حسین ساکن شوید که ژولیده مو و غبار آلود باشید تا قیامت قیام نماید.
  12. منصوره : منصور و یاری در جنگ بدر هم داریم که‏ «أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَهِ آلافٍ» (آل‏عمران/ 124) در جنگ بدر سه هزار فرشته به کمکتان آمد.
  13. منصوره : مظلوم، هر که باشد باید مورد حمایت قرار گیرد. مَنْ‏ قُتِلَ‏ مَظْلُوماً ... مَنْصُوراً.. 10- از سنّت‏هاى الهى، حمایت از مظلوم است. «إِنَّهُ‏ کانَ‏ مَنْصُوراً»
  14. منصوره : خداوند بارها وعده داده است که «إِنَّهُمْ‏ لَهُمُ‏ الْمَنْصُورُونَ‏» انبیا و بندگان ما حتماً یارى مى‏شوند. و «کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی» خداوند نوشته است که من و فرستادگانم پیروز هستیم.
  15. منصوره : «کلمات»، به معناى سنّت‏هاى الهى است: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ‏ لَهُمُ‏ الْمَنْصُورُونَ‏ وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ» حضرت فاطمه زهراء علیها السلام یاری شده خدا.
  16. منصوره : «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ‏ لَهُمُ‏ الْمَنْصُورُونَ‏» حرف ما نسبت به انبیا قطعى است که آن‏ها پیروزند. حضرت فاطمه الزهراء پاره تن رسول الله ..
  17. منصوره : سنّت‏هاى الهى. «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ. إِنَّهُمْ‏ لَهُمُ‏ الْمَنْصُورُونَ‏» و «وَ لَوْ لا کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ» سنّت قطعى خداوند آن است که همه‏ى مردم مهلتى براى نشان دادن جوهره خود داشته باشند. ان شا الله جوهره ای از منصوره داشته باشیم.
  18. منصوره : إِنَّهُمْ‏ لَهُمُ‏ الْمَنْصُورُونَ‏ «172» وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ «173»جند و حزب غالب یاری شده است.
  19. منصوره : إپیروزى پیامبران و مکتب آنان بر دیگر مکاتب حتمى است. «إِنَّهُمْ‏ لَهُمُ‏ الْمَنْصُورُونَ‏» (حرف «انّ» و حرف «لام» و جمله اسمیه، نشانه‏ى حتمى بودن است) که یاری شده در آسمانهاست.
  20. منصوره : - بندگى خدا، زمینه‏ى دریافت نصرت الهى است. لِعِبادِنَا ... الْمَنْصُورُون.. در بندگی خدا نصرت از یاری شده خدا باید گرفت..
  21. منصوره : مخالف آن  کسانى هستند که زندگى دنیا را به بهاى (از دست‏دادن) آخرت خریده‏اند، پس در مجازات آنان تخفیفى داده نمى‏شود و آنها یارى‏ نخواهند شد. آنانکه پهلویش شکستند. آنانکه... آنانکه... آنانکه...
  22. منصوره : فرشتگان، به اولیاى خدا یارى‏ مى‏رسانند. «أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» خداوند همان گونه که پیامبرش را تأیید و یارى مى‏کند، «وَ أَیَّدْناهُ‏ بِرُوحِ‏ الْقُدُسِ‏»* پیروانش را نیز یارى مى‏کند. «فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا»
  23. منصوره : یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ‏ منصوره : آیا گمان کردید داخل بهشت مى‏شوید وحال آنکه هنوز مانند آنچه بر پپشینیان شما گذشت به شما نرسیده است؟! آنان گرفتار تنگدستى و ناخوشى شده و چنان زیر و زبر شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده و همراه او بودند، گفتند: یارى‏ خدا چه وقت خواهد بود؟ آگاه باشید که یارى خداوند نزدیک است.
  24. منصوره : - مردان خدا، نصرت و یارى‏ خدا را براى نابودى کفر مى‏خواهند، نه براى کسب افتخار خود. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»
  25. منصوره : مراد از یَنْصُرُهُ‏ ... بِالْغَیْبِ‏ آن است که خداى نادیده و رسولان او را بى آنکه دیده باشند یارى کنند و روشن است که مراد از یارى‏ خدا، یارى دین اوست که توسط رسولان به مردم ابلاغ شده است.
  26. منصوره : داریم که‏ «یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ» (روم/ 5- 4). آیه دیگرى مى‏فرماید: «یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ» مؤمن شاد است اما «بِنَصْرِ اللَّهِ». یعنى به یارى‏ خدا. انسان مؤمن همین که امدادهاى الهى و لطف خدا را مى‏بیند، شاد مى‏شود. مؤمن به آجیل و پسته شاد نیست. مومن به نصرالله شاد است. همین که مى‏بیند خدا کمک کرد، ایران با 16 تانک حمله را شروع کرد، الان صدها تانک غنائم دارد.
  27. منصوره : اگر خواستید شاد بشوید به فضل و رحمت خدا شاد بشوید. «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ» (روم/ 5- 4) مؤمنون به یارى‏ خدا شاد هستند. این‏ها شادى‏ها بجا است. ولى شادى بى جا شادى است که مردم به یک سرى چیزهاى بى خود خوش هستند.
  28. منصوره : «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فى دینِ اللَّهِ أَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً» (نصر/ 3- 1) وقتى یارى‏ خدا مى‏آید مردم دسته دسته وارد دین مى‏شوند.منصوره یاری خداست در جهان هستی .
  29. منصوره : البته تنها شرط امداد الهى‏ حرکت در مدار تقوا و استقامت و پایدارى است؛ چنانچه قرآن با کمال صراحت مى‏فرماید: «انْ تَصبروا و تتّقوا و یأتوکم من فَورهم هذا یُمِددکم ربّکم بخَمس آلاف من الملائکة مُسوّمین‏»؛ اگر شما صبر و تقوا داشته باشید، گر چه دشمن با تندى و جوشش بر شما وارد شود، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته یارى‏ نماید.
  30. منصوره : قرآن باکمال صراحت مى‏فرماید: «انْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوَّمینَ»، «اگر شما صبر و تقوا داشته باشید، گرچه دشمن با تندى و جوشش بر شما وارد شود، پروردگارتان شما را با پنچ هزار فرشته یارى‏ مى‏نماید». تنها شرط امداد الهى‏، حرکت در مدار تقوا و استقامت و پایدارى است.
  31. منصوره : - امداد و یارى‏ خداوند نسبت به مؤمنان گسترده است. «قدیر»، نفرمود: «قادر»
  32. منصوره : البته تنها شرط امداد الهى‏ حرکت در مدار تقوا و استقامت و پایدارى است؛ چنانچه قرآن با کمال صراحت مى‏فرماید: «انْ تَصبروا و تتّقوا و یأتوکم من فَورهم هذا یُمِددکم ربّکم بخَمس آلاف من الملائکة مُسوّمین‏»؛ اگر شما صبر و تقوا داشته باشید، گر چه دشمن با تندى و جوشش بر شما وارد شود، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته یارى‏ نماید.
  33. منصوره : قرآن باکمال صراحت مى‏فرماید: «انْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوَّمینَ»، «اگر شما صبر و تقوا داشته باشید، گرچه دشمن با تندى و جوشش بر شما وارد شود، پروردگارتان شما را با پنچ هزار فرشته یارى‏ مى‏نماید». تنها شرط امداد الهى‏، حرکت در مدار تقوا و استقامت و پایدارى است.
  34. منصوره : گفت: در زمین فاطمه‏ نامیده شد براى اینکه پیروان و شیعیان خود را از آتش نجات مى‏دهد و دشمنانش از محبّت او محروم خواهند بود، و در آسمان به این جهت منصوره‏ است که خدا فرمود: «در روز قیامت‏، مؤمنان از نصر و یارى خدا خشنود مى‏شوند، و خداوند هر که را خواهد یارى کند»، و مقصود از نصرت خدا براى مؤمنان، همانا شفاعت و امداد فاطمه براى شیعیان و دوستدارانش مى‏باشد.
  35. منصوره‏ : جبرئیل گفت: اى محمّد! این سیب را بخور. گفتم: اى حبیب من! آیا هدیه پروردگارم را بخورم؟ گفت: آرى، به تو امر شده که آن را بخورى. و من وقتى آن سیب را دو قسمت کردم تا بخورم نورى از آن ساطع گردید که مرا به وحشت افکند، جبرئیل گفت: نترس و آن را بخور، این نور به منصوره‏ تعلق دارد.
  36.  گفتم: منصوره کیست؟ گفت: دخترى است که از صلب تو به وجود خواهد آمد و نام وى در آسمان منصوره است و در زمین فاطمه‏. پس گفتم: اى جبرئیل! چرا در آسمان منصوره نامیده شد و در زمین فاطمه؟ گفت: در زمین فاطمه نامیده شد براى اینکه شیعیان وى از آتش جهنّم باز نگاه داشته شده‏اند و دشمنانش از دوستى و محبت وى که نجات بخش است محروم مى‏مانند و این است معنى کلام خداوند که مى‏فرماید: «و در این روز- یعنى قیامت‏- مؤمنین به سبب نصرت و یارى خداوند شادمان مى‏گردند»، و منظور از نصرت و یارى خداوند همین نصرت خداوند براى شیعیان و دوستداران فاطمه است که به شفاعت و یارى فاطمه از آتش دوزخ نجات مى‏یابند.
  37. منصوره : - یعنى روز قیامت‏- مؤمنین براى نصرت خدا که هر کس را بخواهد یارى میکند خوشحال مى‏شوند، منظور از این نصرت همان نصرتى است که فاطمه اطهر براى دوستان خود خواهد نمود.
  38. منصوره : -امام صادق (علیه السلام) فرمود: چون روز قیامت شود خداوند تمامى اوّلین و آخرین را در سرزمین واحدى گرد آورد، سپس جارچى را فرمان دهد و او صدا زند: چشمانتان را فرو خوابانید و سرهاى خود را بزیر اندازید تا فاطمه دخت محمّد (صل الله علیه وآله ) از صراط عبور کند. فرمود: پس تمام آفریدگان چشمان خود را فرو خوابانند و فاطمه (علیه السلام) در حالى که بر مرکبى از مرکبهاى بهشتى سوار شده و هفتاد هزار فرشته وى را مشایعت مى‏کنند
  39. منصوره : فاطمه‏ دخترى است که از صحراى قیامت‏ مى‏گذرد سوار بر شترى است که سر او از خشیت خدا و چشمانش از نور خدا است آرایش آن از جلال خدا است و گردنش از بهاء اللَّه و کوهانش از رضوان اللَّه و دم او از قدس اللَّه و پاهایش از مجد خدا است اگر راه رود تسبیح میکند و اگر سرعت بگیرد تقدیس میکند[1] بر روى آن هودجى از نور است که در آن هودج دخترى از نسل انسان ولى حوریهاى بس ارجمند که آفرینش او از سه چیز جمع و ساخته شده اول آن مشک ناب وسطش عنبر الشهب و آخر آن زعفران قرمز است که با آب حیات آمیخته شده اگر آب دهان در هفت دریاى شور بیاندازد شیرین مى‏شود و اگر ناخن انگشت کوچک خود را بطرف دنیا خارج کند خورشید و ماه را میپوشاند. جبرئیل طرف راست و میکائیل طرف چپ على علیه السّلام جلو و حسن و حسین پشت سرش خداوند او را نگه میدارد و حفظ میکند.
  40. منصوره : وَ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ‏ إِمَامٍ‏ مَنْصُورٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صل الله علیه وآله . اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی وَجِیهاً عِنْدَکَ بِالْحُسَیْنِ [بِالْحُسَیْنِ عِنْدَکَ‏]- فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا سَیِّدِی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ..امام منصور حضرت صاحب الامر عج الله تعالی فرجه الشریف  _ پس از خدائى که مقام کرامت به تو داده درخواست مى‏کنم به واسطه شما من را نیز مورد کرامتش قرار دهد و روزى من نماید که همراه امام کمک شده از آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خون تو را طلب نمایم، بار خدایا به واسطه حسین علیه السّلام در دنیا و آخرت من را نزد خودت آبرومند قرار بده

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

[1] ( 1) توجیه این قبیل روایات بستگى باطلاع از عالم آخرت دارد که ما از آن بطور تفصیل اطلاع نداریم و توجیه آن را بخود ائمه علیهم السّلام وامیگذاریم مترجم.

  • حسین صفرزاده
۲۳
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. موضوع جلسه برسی رشد بصیرت 12 عامل آوردند 1- تفکرو اندیشه یعنی اندیشیدن > عقل. 2- تعقل 3- التعلم 4- الاعتبار وعبرت گرفتن  5- تقوی 6-  ذکرویاد خدا 7-  پاکی واخلاص : پاکی 8-  زهد و پارسایی 9- قبول نصیحت پذیری 10 – الاستقبال الامور 11- المسموع وگرسنگی 12 – الدعا؛
  2. 10 – الاستقبال الامور: جلسه 20 - عوامل رشد بصیرت شنبه 17 /10 /1401 –استاد سالک
  3. موضوع استقبال امور ؛ پیش تازی ؛ العمل العمل ؛ استقامت استقامت ؛ صبرو شکیبای ؛ حرکت به سمت جلو ؛ درنهج البلاغه اموری را مطرح می کند ؛
  4. الاستقبال الامور : العمل العمل ، ثمّ النّهایة النّهایة، و الاستقامة الاستقامة، ثمّ الصّبر الصّبر، و الورع الورع «إنّ لکم نهایة فانتهوا إلى نهایتکم»، و إنّ لکم علما (2226) فاهتدوا بعلمکم، و إنّ للإسلام غایة فانتهوا إلى فضائل قرآن ..آگاه باشید این قرآن پند دهنده‏اى است که انسان را نمى‏فریبد، هدایت کننده‏اى است که گمراه نمى‏سازد و سخنگویى است که هرگز دروغ نمى‏گوید. هر کس با قرآن مجالست کند از کنار آن با «زیادى» یا «نقصانى» بر مى‏خیزد: زیادى در هدایت، یا نقصان از کوردلى و جهل آگاه باشید هیچکس پس از داشتن قرآن فقر و بیچارگى ندارد، و هیچکس پیش از آن غنا و بى‏نیازى نخواهد داشت، بنا براین از قرآن براى بیمارى‏هاى خود شفا و بهبودى بطلبید، و براى پیروزى بر شدائد و مشکلات از آن استعانت جوئید، زیرا در قرآن شفاى بزرگترین بیماریها یعنى کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است، پس آنچه مى‏خواهید به وسیله قرآن از خدا بخواهید، و با دوستى قرآن به سوى خداوند توجه کنید، هرگز بوسیله کتاب خدا از مخلوق چیزى درخواست نکنید (و آنرا وسیله رسیدن به آرزوهاى مادى خود قرار مدهید) زیرا چیزى که بندگان به وسیله آن به خدا تقرب جویند محترم‏تر از قرآن نیست.
  5. الاستقبال الامور : حکمت 147 -9  برداشت از متن  حدیث حکمت متن اعلموا ؛عندالله ؛ بیناته؛ حتی ؛ عن حقیقه البصره والله العلم نور فی القلوب
  6. الاستقبال الامور : هذا، و مرفی فصل علمه قوله علیه السّلام لکمیل: «ان هذه القلوب أوعیة-  الى-  و العلماء باقون ما بقی الدهر، أعیانهم مفقودة، و أمثالهم فی القلوب موجودة-  الى-  کذلک یموت العلم بموت حاملیه». امیر المؤمنین على (علیه السلام) درفضیلت علم که برای کمیل فرموده‏اند: این دلها افسرده و ملول مى‏شود، همچنان که بدنها خسته مى‏شود و همانا دل‏ها را روى کردن و پشت کردنى است، هر گاه روى آورد آن را به انجام کارهاى مستحب هم وادارید و هر گاه پشت کرد، فقط به انجام کارهاى واجب وادارید و به همان اکتفاء کنید
  7. الاستقبال الامور : العنوان 1 الحکمة 91: «انّ هذه القلوب تملّ کما تملّ الأبدان...» 219 بدرستى که این دلها یعنى نفسها ملول میشوند چنانکه ملول میشوند بدنها، طلب کنید از براى آنها تازه‏هاى حکمتها، یعنى وسیله رفع ملال آنها اینست که طلب کنید از براى آنها حکمتهاى تازه یعنى حقایق و معارف تازه که بآموختن آنها و تأمّل در آنها شاد و مسرور گردند و کدورت و ملالت آنها زایل گردد.
  8. الاستقبال الامور : «یا کمیل، ان هذه القلوب اوعیه فخیرها اوعاها» (ج 3، ص 182، 187)  انّ هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها للخیر. 2 504 به راستى که این دلها ظرفهایى است و بهترین آنها دلى است که ظرفیت بیشترى براى خیر و خوبى داشته باشد.
  9. الاستقبال الامور : حضرت هرچه ظرف فرد است به  استقبال امور بگیرد وحرکت به پیش نماید : به  تمام لذت ها خواهد رسید؛
  10. قصیه شیخ احمد شرتوک : آلمان ؛ وحسرو شاهی هم اروپا وشرق را گرفت ؛ وشیخ ابراهیم زکزاکی رهبر جنبش اسلامی نیجریه که دراین استقبال عوامل واموربصیرت بوده  
  11. الاستقبال الامورعلماء : علماء امتی افضل من انبیاء المر سلین النبی «صل الله علیه وآله »: علماء امّتی کأنبیاء بنی اسرائیل‏. پیامبر « صل الله علیه وآله »: علماى امت من همچون پیامبران بنى اسرائیلند. استقبال ؛ پیش آوردن ؛ روی آوردن ؛
  12. الاستقبال الامور : خطبه 40 ..قد اقبل علیکم : شارکوا الّذى قد اقبل علیه الرّزق فانّه اجدر بالحظّ و اخلق بالغنى‏. شرکت کنید با کسى که بتحقیق رو آورده باشد بر او روزى، پس بدرستى که او سزاوارترست ببهره‏مندى، و لایق‏ترست بتوانگرى.
  13. الاستقبال الامور : الدرةالنجفیة  صفحة 153 ..اى من اقبل علیکم من اهل البیت طالبا لهذا الامر و هو اهله فکونوا معه فلا تردّوه و لا تدفعوه عمّا یرید بل اعینوه على طلب حقّه و کنّى بالطّعن فى عینه عن دفعه عن حقّه‏.. اهل بیت طالب وخواستار استقبال امور هستند بلکه کمک کارند تا حقشان را بگیرند
  14. الاستقبال الامور : قال امیر المومنین علیه السلام :ورحمه  الله امرا  واستقبال  وبادر .. رحم اللّه امرأ استقبل توبته و استقال خطیئته و بادر منیّته. 2-  خدا رحمت کند کسى را که به استقبال توبه بشتابد و از گناه خود پوزش طلبد و بر مرگ پیشى گیرد (یعنى با عمل، آماده مرگ باشد). خطبه 143 -5 خدا رحمت کند آن انسانی را که  روی می آورد  ..از گناهان خود طلب مغفرت کند؛
  15. الاستقبال الامور : پیام‏امام      ج 2 ..صفحة 621   جمله «فو اللّه ما ابالى» اشاره به این حقیقت است که افراد عادى و بى‏هدف هرگز به استقبال مرگ نمى‏روند، بلکه دائما نشسته‏اند تا در پایان عمر مرگ به سراغ آنها بیاید، در حالى که براى افراد شجاع و با ایمان تفاوتى نمى‏کند که به استقبال مرگ بشتابند یا در أجل مقدّر، مرگ به سراغ آنها بیاید و این درست به آن مى‏ماند که مرگ را به شیر درنده‏اى تشبیه کنیم، افراد عادى هرگز در جایى که اثرى از این حیوان باشد گام نمى‏نهند ولى یک فرد شجاع ممکن است به استقبال آن برود و با آن به نبرد و پیکار برخیزد، آنها بر چهره مرگ هنگامى که به صورت شهادت در راه رضاى خدا باشد لبخند مى‏زنند و آنرا تنگ در آغوش مى‏گیرند، مرگ اگر مرد است گو نزد من آی .... تا که در آغوشش بگیر تنگ تنگ .... من از او جانی ستانم جاودان ..... او از من دلقی ستاند لنگ لنگ .
  16. الاستقبال الامور : به استقبال مرگ می رود ..نزدیک مرگ باید اصلاح کند خودش را
  17. الاستقبال الامور : الاستقبال الامور نرویم امید به آینده نمی توانیم داشته باشیم امکان دارد  در جا سقوط کنیم .اگر به استقبال امور نرویم باید آماده هر گونه حوادث غیر منتطره باشیم ؛ حودث را پذیرا و در خودمان آماده با ش ایجاد کنیم.
  18. الاستقبال الامور : نکته :  با دشمنی با ایران کلمات نا شایسته بکاربردند که  درمفهوم آن  کلمات به ترجمه فارسی پیرایش کردند موضوعی را آوردند که آدم از گفتن معنای آن  شرم می کند با دشمنی با ایران : تحت لفظی آن معنی  شکاف در مرزهای کشور منظور دارند  !
  19. استفبال در امور عاطفی کشور رشد بصیرت است ؛ انسانهای خوشگذران و دنبال هرزگی پیرو این گونه استفراقات هستند!
  20. الاستقبال الامور :  ولی مردم ما انسانهای دنبال کار وکوشش وحرکت جسمی وحرکت روحی به استقبال ورشد بصیرت را برای خود انتخاب می کنند ؛
  21. الاستقبال الامور :  فردی که تحرک ندارد چاقی ودنبالش امرا ض گونا گون درونی وبیرونی به سراعش  می آید .
  22. الاستقبال الامور : موضع حصرت مقام معظم رهبری  درمقابل با استکبار جهانی موضع سخت و برخود قاطع دارند. حضرت امام در این موارد فرمودند خبری نیست که انه استکبار موجودیت پوشالى و توخالى‏ است: «أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ»
  23. استقبال 32-6 » شش مورد از اسقبال فرمودند 1-الاستقبال الامور :جبران امور گذشته: طبق این گفتار، امام (علیه السلام ) به همه مردم هشدار مى‏دهد که از خواب غفلت بیدار شوند و کوتاهیهاى خود را در طریق اطاعت و بندگى، جبران کنند و از آینده وحشتناکى که در پیش است بر حذر باشند و از تاریخ گذشته ، عبرت بگیرند و براى ساختن آینده، از آن استمداد جویند.
  24. الاستقبال الامور :2- دریافت رشد بصیرت: البصیرة. از براى دوستى دنیا کر شده‏اند گوشها از شنیدن حکمت، و کور گشته‏اند دلها از نور بصیرت ، مراد به «حکمت» علم راست درست است، و به «بصیرت » بینائى در أمور و دریافت آنها بر نهج حق.
  25. الاستقبال الامور :3- جبران صعف به مطالعه: شرح‏نهج..(مدرس‏وحید) رفع عیوب: مشو آئینه عیب دیگر کس‏پى رفع عیوب خود شو و بس‏سفیدایى که کنى دندان بمسواک‏ز غیبت کن دهان خویش را پاک‏
  26. الاستقبال الامور :4-وقت را قنیمت دانستن .غنیمت وقت خود اى دوست بشمارقدم مردانه اندر کار بگذارز دوران جهان پندى بیاموزبکن از بهر فردا کارى امروز..
  27. الاستقبال الامور :5- تذکیه نفس : مشو آئینه عیب دیگر کس‏پى رفع عیوب خود شو و بس‏    
  28. الاستقبال الامور : 6- دریافت رشد البصیرة: از براى دوستى دنیا کر شده‏اند گوشها از شنیدن حکمت، و کور گشته‏اند دلها از نور بصیرت ، مراد به «حکمت» علم راست درست است، و به «بصیرت » بینائى در أمور و دریافت آنها بر نهج حق.
  29. الاستقبال الامور : در ساختار زندگی  یکی ازعوامل رشد بصیرت استقبال است درساختار فردی واجتماعی که بدون آن عمر به چرا گاه .مرتع شیطان تبدیل می شود ؛
  30. الاستقبال الامور : حکمت 147مطلب ها و جنبه مختلفه به پیوسته دارد .سه دسته تقسبم علماء ومتکلمین ... ارزش به دانشمندان ... ویژ گی رهبران باید به نسایح بدیگران ورشد بصیرت آنها به انجامد.
  31. الاستقبال الامور : خداوند به وسیله این بزرگواران وفرزانه گان دینش را حقظ می کند که استقبال امور؛ که یکی از عوامل رشد بصیرت است از این فرزانه گان درس گرفت ودریافت عملی را در پی داشت؛  تا چشمه های حکمت از قلبش آنها به زبانش جاری می شود ؛
  32. الاستقبال الامور : این مطلب کلام در آخر زمان  درحکومت امام زمان صورت می گیرد وخضرت 19 سال حکومت می کنند وبعد از آن امام حسین ودیگر امامان یکیپس از دیگری که منطور خدا این است که به وسیله این فرزانه گان خداوند دینش را حفظمی کند ؛
  33. الاستقبال الامور : نکته: اللهم بلی  من قایم لالله  ستون صیقه السلام ؛ حضرت حجت بن الحسن 
  34. که در زمین به دون ولی نباشد ودر حال حاضر حضرت مقام معظم رهبری ؛ منطور خدا این است که به وسیله این فرزانه گان خداوند دینش را حفظ می کند ؛
  35. الاستقبال الامور : خطبه 66 استقبال مرگ  موجب ارتقاع بصیرت است. مرگ عامل رشد بصیرت فرد وجامعه می باشد؛ کلام علی آقا جانم علیه السلام : وعن انفسکم نفسا ..الشهادت خوشحال باشید از شهادت
  36. الاستقبال الامور : برای کسب علم مهاجرت کنید  به استقبال امور، تا شهادت بروید که درحال ما در دفاع مقدس حدود 197 شهید دایم وعده زیادی جانباز داریم که جانبازی  تا کنون  کاری توانسته انجام دهد فقط گردن خود را توانسته به حرکت در آورد.در طول چندین سال است در بستر خوابیده. دستش ند بوی سوختگی  ما متوجه کرد که دست جانباز دارد می سوزد.
  37. الاستقبال الامور : حضرت می فرمایند در این امر به استقبال شهادت بروید .قال علی علیه السلام خطبه 66 معاشر المسلمین اول تکنیک های نظامی  دو لباس زیر وپوشش جلباب ... استقامت ولا خوف ولا هم یحزنون ؛ وصیت شهدا همه اش بصیرت است.
  38. الاستقبال الامور : قال علی علیه السلام غرروالحکم 78 یفضل الامور افضل جمع بندی مطلب است.
  39. الاستقبال الامور :خطبه 87  اقبل علیک زیر پوش حزن است  قصه می خورد که آیا درست انجام داده است یا نه خوف داریم که چه جوری باید عمل کنیم
  40. تفاوت خوف در لباس زیر : دلهایى که در دنیا آرامش غافلانه دارند، آنجا مضطربند.
  41. تفاوت خشیت : بهشت مخصوص اهل خشیت است. «ذلِکَ‏ لِمَنْ‏ خَشِیَ‏ رَبَّهُ‏» و آیه‏اى دیگر مى‏فرماید: تنها علما اهل خشیت هستند: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» پس بهشت مخصوص علما است. عمل زشت مرا فهمیده وانجام نداده.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۳
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. متقین چهارده : فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل : چهارده ؛ و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،
  2. اخلولق الاجل : اجل سریع شد، مدت عمر نزدیک بپایان شد
  3. اخلولق الاجل : هزارگوهر.صفحة 208 -450 «رحم اللّه امرء قصّر الأمل، و بادر الأجل و اغتنم المهل و تزوّد من العمل» بیامرزد خدا مردى را که پیشى گیرد بر اجل، و نیکو کند عمل را، از براى سراى اقامت خود و محلّ کرامت خود. مراد به «پیشى گرفتن بر اجل» اینست که تهیه آخرت خود را پیش از رسیدن اجل بکند و تأخیر در آن نکند که مبادا یک بار اجل در رسد و دیگر فرصت آن نیابد.
  4. اخلولق الاجل : خدا بیامرزد کسى را که آرزویش کوتاه باشد و بسوى مرگ بشتابد و فرصتها را غنیمت شمارد و از عمل نیک توشه گرد آورد .هزارگوهر- صفحة 169 --353 «بئس الشّیمة الامل یفنى الأجل و یفوّت العمل» آرزومندى بد عادتى است، دوران عمر آدمى را بسر مى‏آورد و عمل را تباه میکند.
  5. اخلولق الاجل : ناتوانترین مردم کسى است که از پیش آمدهاى روزگار و یورش مرگ از همه غافلتر باشد هزارگوهر- صفحة 91--147 «اعجز النّاس امنهم لوقوع الحوادث و هجوم الاجل »
  6. اخلولق الاجل : الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج..صفحة 595 - کَذَّبَ مُنَاهُ. جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّةَ نَجَاتِهِ، وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ. رَکِبَ الطَّرِیقَةَ الْغَرَّاءَ، وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَیْضَاءَ. اغْتَنَمَ الْمَهَلَ، وَ بَادَرَ الْأَجَلَ ، وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَل، با هواى نفس خود در جنگ و ستیزه باشد و آرزوهاى خود را تکذیب کند (یعنى از آرزوهاى باطل محدود دنیوى صرف نظر نماید) شکیبائى را مرکب نجات خود قرار دهد، و پرهیزکارى را توشه (بعد از) مرگ خود قرار دهد، بر راه روشن و واضح حرکت کن
  7. اخلولق الاجل : الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج.. صفحة 567 - إِلَّا لِلَّهِ، وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ، وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ، وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ ، وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْ‏ءُ، وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ، وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ، وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ، وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ. در باره خوارج چون کلامشان را شنید که لا حکم الا الله این کلام درستى است ولى از آن اراده باطل شده آرى حکم جز براى خدا نباشد ولى اینان میگویند: فرمانگزار جز براى خدا نباشد با اینکه مردم را امیرى باید خوب یابد که مؤمن در سایه آن بکار پردازد و کافر بهره‏مند شود، و خدا در آن عمر هر کس را بسر رساند، و مالیات جمع آورى شود و با دشمن نبرد شود و راهها بدان امن گردند و حق ناتوان از توانا گرفته شود تا خوبان در آن بیاسایند از شر بدکاران،
  8. اخلولق الاجل : الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج..صفحة 539 - أَیُّهَا النَّاسُ، کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ. الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ. کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ، فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ. هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ.. پیش از مرگش اى مردم! هر کس مرگى را که از آن گریزان است- به هنگام فرار- خواهد دید. دوران زندگى انسان، میدان رانده شدن اوست در جهان، و گریختن از مرگ، رسیدن است بدان. چند که روزگار را از این سو بدان سو راندم، و به خاطر دانستن این راز پوشیده‏اش کاواندم، خدا نخواست، جز آنکه آن را بپوشاند، هیهات که این علمى است نهفته-
  9. اخلولق الاجل : الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج.. صفحة 448 إِنَّ مَعَ کُلِّ إِنْسَانٍ مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِهِ، فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ، وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِینَةٌ. بدرستى که با هر آدمى دو فرشته‏اند که نگاهدارى میکنند او را، پس هر گاه بیاید اجل او وامى‏گذارند میانه او و میانه اجل او، و بدرستى که اجل هر آینه سپرى است نگاهدارنده، «اجل» مرگ را گویند و مدّت زمان زندگانى را نیز گویند و اجل اوّل در این فقره مبارکه بمعنى اوّل است و دوّم بمعنى دوّم است، و «بودن اجل بآن معنى سپرى نگاهدارنده»
  10. اخلولق الاجل : الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج..صفحة 431 - فَاعْمَلُوا وَ أَنْتُمْ فِی نَفَسِ الْبَقَاءِ، وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ، وَ التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ، وَ الْمُدْبِرُ یُدْعَى، وَ الْمُسِی‏ءُ یُرْجَى، قَبْلَ أَنْ یَخْمُدَ الْعَمَلُ، وَ یَنْقَطِعَ الْمَهَلُ، وَ یَنْقَضِیَ الْأَجَلُ ، وَ یُسَدَّ بَابُ التَّوْبَةِ، وَ تَصْعَدَ الْمَلَائِکَةُ. فرمود: اینک که زنده هستید کار کنید، هنوز نامه‏هاى اعمال باز مى‏باشد و در توبه باز است، کسانى که به خداوند پشت کرده‏اند به طرف خداوند دعوت مى‏گردند که رو به دین بیاورند، و گناهکاران امید دارند که گناهشان مورد عفو قرار گیرد.اینک قبل از اینکه وقت عمل بگذرد، و فرصت‏ها از دست برود، و مدت زندگى پایان گیرد و در توبه بسته گردد، و فرشتگان بالا روند، براى خود کارى بکنید و توشه‏اى براى آن جهان بردارید
  11. اخلولق الاجل : الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج..صفحة 391- أَیُّهَا النَّاسُ، کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ. الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ. وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ. کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ، فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ. هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ.. چون امیر المؤمنین (علیه السلام ) ضربت خورد، براى عیادت گرد او را گرفتند و به گفتند: یا امیر المؤمنین (علیه السلام ) وصیت کن، فرمود: براى من تکیه گاهى بسازید، سپس فرمود: حمد خدا را به اندازه‏اى که او را شاید و همه ما پیروان فرمان اوئیم، من او را چنانچه دوست دارد سپاس گزارم و نیست شایسته پرستشى جز خداى یکتاى یگانه و بى‏نیاز چنانچه خود را بدین نسب ستوده (در سوره اخلاص که آن را نسب خدا خوانند) ایا مردم، هر مردى به ناچار بدان بر خورد مى‏کند که آن مى‏گریزد، مرگ است که هر نفسى به سوى آن مى‏شود و گریز از آن پابندى و استقبال از آنست من چقدر روز شمارى کردم و از نهان این امر کاوش نمودم و خدا عز ذکره جز این نخواست که نهانش سازد، هیهات! علمى است سربسته و ناپیدا.
  12. اخلولق الاجل : الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج..صفحة 358 - کُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّیَبِ، وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِیَادِ، وَ رَوِیَّةِ الِارْتِیَادِ، وَ أَنَاةِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتَادِ، فِی مُدَّةِ الْأَجَلِ ، وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ. راه نجات نشان داده شده تا رضایت خدا را بجویند، تاریکى‏هاى شک و تردید از آنها برداشته شد، و آنها را آزاد گذاشته‏اند تا براى مسابقه در نیکوکارى‏ها، خود را آماده سازند، تا فکر و اندیشه خود را به کار گیرند و در شناخت نور الهى در زندگانى دنیا تلاش کنند
  13. اخلولق الاجل : الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج..صفحة 322 «صلة الرحم»: وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِی الْمَالِ، وَ مَنْسَأَةٌ فِی الْأَجَلِ . 58- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که میفرمود: صله رحم فزاینده مال، و دوستى خاندان، و پس اندازنده مرگ است.
  14. اخلولق الاجل : الهادی‏إلى‏موضوعات‏نهج.. صفحة 77  -فِی الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکَفِّرُ الْخَطِیئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِیَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِی مَصَارِعَ الْهَوَانِ. صله رحم- که مال را افزون سازد، و اجل را واپس اندازد، و صدقه دادن نهانى که گناه را پاک کند و بر جا نگذارد، و صدقه دادن آشکارا که مرگ بد را باز دارد، و کارهاى نیک که- نکوکار را- از در افتادن به خوارى نگه دارد.
  15. اخلولق الاجل : نهج‏السعادة  ج 6          صفحة 214      فی الاجل ، و من الناس بلسان اللائمة فی العاجل، و لا تقبضها مما افترض اللّه علیها، و لکن توقرها بقبضها عن کثیر مما لا یحل لها، و بسطها الى کثیر مما لیس علیها، فاذا هی قد عقلت و شرفت فی العاجل، و وجب لها حسن الثواب فی الآجل. حق دست آن است که به حرام دراز نکنى، که فردا به کیفر خدا گرفتار شوى، و امروز به سرزنش ملامتگران، و از کارهاى واجب آن را عقب نکشى، بلکه با بستن دست از بسیارى از نارواها و گشودنش به بسیارى از غیر واجبات، عزیزش دارى‏[1] آنگاه است که خردمندى کرده شرف دنیا و ثواب آخرت را فراهم خواهد کرد.
  16. اخلولق الاجل : نهج‏السعادة      ج 3          صفحة 201      فی الأجل ، و تکثیر فی العدد، [و صدقة السرّ فإنّها تکفّر الخطیئة] و الصّدقة فی العلانیة فإنّها تدفع میتة السّوء. سرکشى به خویشاوندان و دلجوئى و نیکى به ایشان که این کار موجب افزونى در مال و بتأخیر انداختن مرگ یا بعبارت دیگر موجب درازى عمر است، و صدقه دادن پنهان از چشم مردم، که آن آتش برخاسته از نابکاریها و اعمال ناروا و نیز غضب و خشم خداوند عزّ و جلّ را فرو مى‏نشاند، و انجام کارهاى نیک که مرگ بد و ناخوشایند را از آدمى دور میسازد، و انسان را از هر بلائى که ناگزیر گریبانگیر مى‏شود
  17. اخلولق الاجل : مَنْسَأَةٌ لِلْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُطْفِئُ الْخَطِیئَةَ وَ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِیتَةَ السَّوْءِ وَ تَقِی مَصَارِعَ‏ الْهَوَانِ ؛ صله رحم که زیادکننده مال و به تأخیر اندازنده مرگ است، صدقه دادن پنهانى که پاک‏کننده گناهان و خاموش نماینده آتش غضب پروردگار است، کارهاى نیک و پسندیده نمودن که مرگ بد را از شخص دور کرده و وى را از اشیاء خوارکننده حفظ مى‏کند
  18. اخلولق الاجل : نهج‏السعادة      ج 2          صفحة 350       فی الأجل ، [و] محبّة فی الأهل، و صدقة السّرّ فإنّها تکفّر الخطیئة و تطفئ غضب الرّبّ، و صنع المعروف فإنّه یدفع میتة السّوء، و یقی مصارع الهوان. فرمود: اى میسر چند بار مرگت در رسیده و هر بار خدا پس انداخته براى صله تو با خویشانت.
  19. اخلولق الاجل : فِى الْأجِلِ . نهج‏البلاغةنبراس‏السیاسة             صفحة 290      و یقول الامام الصادق (علیه السلام ): «صلة الرحم منساة فی الأجل ، مثراة فی المال، محبّة فی الاهل». پیوند خویشاوندى مایه فراوانى مال و محبت کسان و تأخیر اجل است.
  20. اخلولق الاجل : نهج‏البلاغةالثانی             صفحة 213      فىِ الْأجِلِ ، وَ کَاَنَّکَ تَذَکَّرْتَ ما مَضى‏ مِنْکَ فَلَمْ تَجِدْ الىَ الرُّجوُعِ سَبیلًا. درمرگ متذکر شوم آنچه که برم گذشته ودیگر نمی توانم آنها را دریابم  

 

  1. اخلولق الاجل : منهاج‏البراعة(الخوئی)      ج 3          صفحة 342      قال أبو جعفر علیه السّلام صلة الأرحام تزکی الأعمال، و تنمی الأموال، و ترفع البلوى، و تیسّر الحساب، و تنسى‏ء فی الأجل .
  2. اخلولق الاجل : منسأة فى الاجل » ح خ 110 163 منسأة (مثل مرحمت» مصدر است یعنى صله رحم زیادت است در مال و تأخیر است در اجل و شاید به معنى فاعل باشد یعنى زیاد کننده مال و تأخیر اندازنده اجل (زیاد کننده) عمر است.
  3. اخلولق الاجل : مفردات‏نهج‏البلاغه      ج 1          صفحة 184      «وصله الرحم فانها مثراة فى المال و منسأة فى الاجل » خ 110، 163 «مثراة» به معنى زیاد کننده است، یعنى صله رحم مال را زیاد کننده و اجل را تاخیر اندازنده است.
  4.  اخلولق الاجل : منسأة فى الاجل خ 110 3 6-  صدقه پنهانى، کفّاره گناهان و صدقة السّرّ فانّها تکفّر الخطیئة صدقه آشکار عامل بازدارنده از مرگ ناگهانى فانّها تدفع میتة الّسوء خ 110 4 8-  نیکوکارى، عامل بازدارنده از لغزشها و صنائع فانّها تقى مصارع الهوان خ 110 4
  5. اخلولق الاجل : لا یخلوا النّفس من امل حتّى تدخل فى الاجل. جان آدمى تا دم مرگ از آرزو خالى نمى‏شود

        تا جان دارى شیفته آمالى            دلبسته اکتساب جاه و مالى‏   

       تا مر گ نکرده جام عمرت را پر    جان تو ز آرزو نگردد خالى‏

      شکوفه‏هاى‏خردیاسخنان‏على‏علیه‏السلام، صفحة 469

 

  1. اخلولق الاجل : شرح‏نهج..(مدرس‏وحید)      ج 7          صفحة 284      و منساة فى الأجل -  و فراموش کننده-  تاخیر اندازنده اجل است (این هشت تا-  واجبست-  سپس اشاره مى‏نماید به بعضى از نوافل-  در صله رحم صله الرّحم-  موجب زیادتى مال و فراموشى-  تأخیرى-  اجل در خطبه- -  بیان شد-  شارح بحرانى-  گفته: مثراة فى المال-  موجب زیادتى بدو وجه بیان مى‏شود-  1-  عنایت الهى قسمت کرده به هر زنده قسمتى و قسطى از مال که در مدّت زندگیش مى‏رسد و قوام بدنش را دریابد پس وقتى که کسى نفس خویش را مهیّا و آماده ساخت بقیام و تکفّل جماعتى و بایشان-  یارى و اعانه کرده در عنایت الهى واجب مى‏شود که روزى ایشان را با دستش افاضه بنماید-  بحسب همین امر-  یعنى عنایت الهیّه-  و فرقى نیست در این بین أرحام و بیگانه

 

  1. اخلولق الاجل : جلوه‏هاى‏حکمت             صفحة 351      إنّ افضل ما توسّل به المتوسّلون إلى اللّه سبحانه و تعالى: الایمان به و برسوله... و صلة الرّحم فإنّها مثراة فی المال و منسأة فی الأجل . 1-  برترین وسیله‏اى که متوسلین به خدا به آن چنگ مى‏زنند: ایمان به خدا و پیامبر اوست... و پیوند با خویشان مال را زیاد و مرگ را به تأخیر مى‏اندازد.

 

  1. اخلولق الاجل : جلوه‏هاى‏حکمت             صفحة 326      زیادة الشکر وصلة الرّحم تزیدان النّعم، و تفسحان فی الأجل . 21-  شکر بسیار و پیوند با خویشان، نعمت را زیاد و اجل را وسعت مى‏بخشد.

 

  1. اخلولق الاجل : جلوه‏هاى‏حکمت             صفحة 351      إنّ افضل ما توسّل به المتوسّلون إلى اللّه سبحانه و تعالى: الایمان به و برسوله... و صلة الرّحم فإنّها مثراة فی المال و منسأة فی الأجل . 1-  برترین وسیله‏اى که متوسلین به خدا به آن چنگ مى‏زنند: ایمان به خدا و پیامبر اوست... و پیوند با خویشان مال را زیاد و مرگ را به تأخیر مى‏اندازد.

 

  1. اخلولق الاجل : تنبیه‏الغافلین      ج 1          صفحة 535      (فانّها مثراة فى المال) پس به تحقیق که صله رحم، محل بسیارى است در مال (و منساة فی الاجل ) و موضع تأخیر است در اجل. چون خویشان نگاهبان اویند در آن حال از شرّ دشمنان و حضرت منّان در رزق و رحمت مى‏گشاید بر او، چونکه مى‏یابد او را مهربان. و خویشان طول عمر او را از حق سبحانه مسئلت مى‏نمایند و او اجابت مى‏کند دعاى ایشان را.

 

  1. اخلولق الاجل :  فانّها مثراة فى المال و منسأة فى الاجل و صدقة السّرّ فانّها تکفّر : پس بدرستى که صله رحم بسیارى در مالست و موضع تاخیر است در اجل و زیادتى عمر و صدقه پنهانى است پس بدرستى که صدقه مى‏پوشاند

 

  1. اخلولق الاجل : ، و صلة الرّحم فإنّها مثراة فی المال، و منسأة (1488) فی الأجل، و صدقه السّرّ فإنّها تکفّر الخطیئة، و صدقة العلانیة فإنّها تدفع میتة السّوء، و صنائع المعروف فإنّها تقی مصارع الهوان. «صله رحم» که باعث فزونى مال و طول عمر است، و «صدقه‏هاى پنهانى» که کفاره‏ى خطاها است، و «صدقه‏هاى آشکار» که از مرگ‏هاى ناگهانى و بد پیش‏گیرى میکند، و «نیکوکارى» که از لغزشها و شکستهاى خوار کننده باز مى‏دارد. دائما به یاد خدا باشید که بهترین ذکرهاست.

 

  1. اخلولق الاجل : 610 18-  لا تخلو النفس من الامل حتّى تدخل فی الاجل. 6 416 نفس انسانى از آرزو تهى نیست تا آن گاه که در کام مرگ در آید.

 

  1. اخلولق الاجل : ترجمه‏غرر(انصارى)      ج 1          صفحة 427      43 زیادة الشّکر و صلة الرّحم تزیدان النّعم و تفسحان فى الأجل : شکر را فزودن و با خویش پیوند نمودن در نعمتها افزودن و اجل را دور کردن و وسعت دادن است.

 

  1. اخلولق الاجل : ترجمه‏غرر(انصارى)      ج 1          صفحة 210      513 أحمد العلم عاقبة ما زاد فى عملک فى العاجل و أزلفک فى الأجل : خوش عاقبت ترین علم علمى است که در دنیا بعمل تو بیفزاید و در آخرت تو را نزدیک گرداند (یعنى باعث قرب منزلت شود)

 

  1. اخلولق الاجل : شرح‏نهج..(السیدعباس)      ج 5          صفحة 424      العاقل الذی یعرف أنه لا تأجیل و لا تأخیر إن جاء الأجل و لا یسوّف إن کان عنده سعة و امتداد فی الأجل ... عاقل که بداند در صورت آمدن اجل، تعویق و تأخیر ندارد و اگر ظرفیت و تمدید در مدت داشته باشد، معطل نمی کند
  2. اخلولق الاجل : منهاج‏البراعة(الخوئی)      ج 14         صفحة 140       فی الاجل و یحکم له بمیراثه فى العاجل إذا لم یکن له رحم مکافاة لما أنفقته من مالک علیه و قمت به من حقّه بعد إنفاق مالک فان لم تخفه خیف علیک أن لا یطیب لک میراثه و لا قوّة إلّا باللّه. در مدت، و ارث او برای او حکم می‌کند، در صورتی که نسبت خویشاوندی به آنچه از مال خود خرج کرده‌اید نداشته باشد و پس از صرف مالی، حق او را ادا کرده باشید

 

  1. اخلولق الاجل : نهج‏البلاغة(مؤسسة)             صفحة 709      وصلة الرّحم فإنّها مثرأة فى المال و منسأة فى الأجل (انظر ادب المعیشة حفظ پیوندهای خویشاوندی، زیرا پول را غنی می کند و آن را در دراز مدت برقرار می کند (به آداب زندگی مراجعه کنید)
  2. اخلولق الاجل : منهاج‏البراعة(الخوئی)      ج 21         صفحة 173      (لا مال أعود من العقل) لأنّ فائدة المال صرفها لتحصیل الحوائج و الوصول إلى الراحة و الأمن فی الاجل و العاجل، و هذه المقاصد إنّما یتیسّر بمعونة العقل، فان کان صاحب سفیها یصرف المال فیما یضرّه و یختلّ راحته و سعادته. (هیچ مالی سودمندتر از ذهن نیست) زیرا منفعت پول برای جمع آوری نیازها و رسیدن به آسایش و امنیت در مدت و فوری صرف می شود و این اهداف فقط به کمک ذهن تسهیل می شود، بنابراین اگر کسى که نادان است، پول را خرج چیزى مى کند که به او ضرر مى رساند و آسایش و خوشبختى او را مختل مى کند
  3. اخلولق الاجل : منهاج‏البراعة(الخوئی)      ج 16         صفحة 133      فقال: و اللّه یا ابن رسول اللّه لا رزأتک شیئا و ثواب اللّه عزّ و جلّ فی الاجل أحبّ إلىّ من ثواب الدّنیا فی العاجل، گفت: به خدا سوگند ای فرزند رسول خدا از تو چیزی نمی خواهم و ثواب خدای عز و جل نزد من از ثواب دنیا در آخرت عزیزتر است.
  4. اخلولق الاجل : منهاج‏البراعة(الخوئی)      ج 14         صفحة 140      فی الاجل و یحکم له بمیراثه فى العاجل إذا لم یکن له رحم مکافاة لما أنفقته من مالک علیه و قمت به من حقّه بعد إنفاق مالک فان لم تخفه خیف علیک أن لا یطیب لک میراثه و لا قوّة إلّا باللّه. در مدت، و ارث او برای او حکم می‌کند، در صورتی که نسبت خویشاوندی به آنچه از مال خود خرج کرده‌اید نداشته باشد و پس از صرف مالی، حق او را ادا کرده باشید.. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

 

  • حسین صفرزاده
۲۳
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. القاب  فاطمة  الزهراء سلام الله علیها
  2. در روایات و منابع اسلامی  اسماء و لقب‌هایی برای حضرت زهرا(سل الله علیها ) آن بانوی بزرگوار نقل شده است که هر کدام به منزلت و کمال ظاهری و باطنی آن بزرگوار اشاره دارد. اسماء مانند: فاطمه‏، صدّیقه‏، مبارکه‏، طاهره‏، زکیّه‏، مهدیّه، راضیه‏، مرضیه‏، محدّثه، نقیّه، تقیّه، البرّه، حبیبه، زهرا و ... .
  3. در روایات نام‌ها، کنیه‌ها و لقب‌هایی برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) آن بانوی بزرگوار نقل شده است که هر کدام به منزلت و کمال ظاهری و باطنی آن بزرگوار اشاره دارد.
  4. پاسخ به پرسش مطرح شده در دو بخش «القاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) در احادیث» و «القاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) در منابع اسلامی» تنظیم می‌شود.
  5. الف. اسماء حضرت زهرا(سلام الله علیها) در احادیث در این نوشته، لقب‌هایی که در روایات –در قالب حدیث و یا زیارت- آمده است، و برای آن حدیث و روایتی یافتیم، ذکر می‌شود.
  6. حضرت‏ امام صادق‏(علیه السلام)   فرمود‏: «حضرت‏ فاطمه(سلام الله علیها)  را نُه‏ نام‏ ‏نزد حق‏ تعالى است‏: فاطمه‏، صدّیقه‏، مبارکه‏، طاهره‏، زکیّه‏، راضیه‏، مرضیه‏، محدّثه و زهرا».[1]
  7. القاب «طهر»، «مطهّره»، «تقیّه» و «نقیّه»؛ همان‌طور که در بخشی از زیارت امام رضا(علیه السلام)   چنین آمده است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِیک وَ زَوْجَةِ وَلِیک وَ أُمِّ السِّبْطَینِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ سَیدَی شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الطُّهْرِ الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّة»؛[2] خدایا! رحمتت را بر فاطمه بفرست که دختر پیامبر و همسر ولىّ تو و مادر دو سبط پیامبرت یعنى حسن و حسین که دو سرور جوانان اهل بهشت هستند، مى‏باشد، خدایا! رحمتت را بر فاطمه بفرست که عین پاکى، پاک، پاکیزه و پرهیزکار است.
  8. همچنین در زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها)  می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَیک أَیتُهَا الطَّاهِرَةُ الْمُطَهَّرَةُ»؛[3] سلام بر تو ای پاک و پاکیزه.
  9. وجه نام‌گذاری فاطمه زهرا(سلام الله علیها)  به لقب‌های شریف «طاهره، طُهر و مطهّره»؛ به جهت بودن یکی از مصادیق آیه تطهیر است.
  10. در زیارت حضرت • «حوراء»، «علیمه»، «معصومه»، «فاضله»، «رشیده»، «صادقه» و «غرّاء»: همان‌طور که در بخش‌هایی از زیارت حضرت زهرا (سلام الله علیها) چنین آمده است: السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ خَلْقِهِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصَّادِقَةُ الرَّشِیدَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ السَّلَامُ‏ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَعْصُومَةُ الْمَظْلُومَةُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الطَّاهِرَةُ الْمُطَهَّرَةُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْغَرَّاءُ الزَّهْرَاءُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّد رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُه‏.[4]
  11. معانی لقب‌های گفته شده چنین است:
  12. صفات فرشتگان : حوراء: یعنی فرشته‌ای‌ که هرگز حیض نمى‏بیند و استحاضه نمی‌شود.[5] یعنی حضرت زهرا(سلام الله علیها)  صفات فرشتگان را دارد.[6]
  13. آگاه به علوم : علیمه: دارای علم و دانش برتر و آگاه به علوم پیامبران.[7]
  14. ملکه عصمت : معصومه: دارای ملکه عصمت.
  15. فضایل اخلاقی : فاضله: برتری در فضایل اخلاقی و بزرگی نسبت به بانوان عالم.[8]
  16. رستگار : رشیده: رشد یافته و رستگار.[9]
  17. صدق وصفا : صادقه: راستگو.
  18.  درخشان : غرّاء: نورانی و درخشان.[10]
  19. یاری شده • «منصوره»: در روایتی از پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله) نقل شده است که؛ نام حضرت زهرا(سلام الله علیها)  در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» است.[11] در ادامه روایت آمده: «در زمین فاطمه نامیده شد؛ براى این‌که شیعیان وى از آتش جهنّم حفظ می‌شوند و دشمنانش از دوستى و محبت وى که نجات‌بخش است، محروم می‌مانند و این است معناى کلام خداوند که می‏فرماید: «و در این روز (قیامت)، مؤمنان به سبب نصرت و یارى خداوند شادمان می‌گردند»،[12] و منظور از نصرت و یارى خداوند همین نصرت ویاری شده خداوند حضرت زهراء (سلام الله علیها) است. که خداوند براى شیعیان و دوست‌داران فاطمه است که به شفاعت و یارى فاطمه از آتش دوزخ نجات می‌یابند.[13]
  20. بر او ظلم شده : • «مضطهدة»: در زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها)  می‌خوانیم: «السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَغْصُوبَةُ»،[14] و «مضطهدة»؛ یعنی مضطرّ و مظلوم[15](کسی که به او ظلم شده است). به همین جهت، به آن‌حضرت «مظلومه» هم لقب داده شده است، همان‌طور که در زیارت‌نامه‌ امام حسین(علیه السلام)   در نیمه ماه شعبان، می‌خوانیم: «وَ أُمِّکَ الْمَظْلُومَةِ الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَة».[16]
  21. (پارسا و پاکدامن)«بتول» (پارسا و پاکدامن)[17]: حضرت امام على(علیه السلام)   فرمود: «از پیغمبر اکرم پرسیدند معناى کلمه «بتول» چیست؟ زیرا ما از شما شنیدیم که می‌فرمودید مریم و فاطمه، بتول هستند، آن‌حضرت فرمود: بتول آن زنى است که هرگز خون حیض نبیند؛ زیرا حیض براى دختران پیامبران ناپسند است».[18]
  22. بانوی آزاده • «حُرّة»(بانوی آزاده)[19]: ابن عباس گوید در سفر صفین خدمت امیر المؤمنین(علیه السلام)   بودم چون به نینوا در کنار فرات رسید، ... فرمود: «عیسى با حواریون خود نشستند و گریستند و ندانستند براى چه گریه می‌کنند و چرا نشستند، حواریون گفتند: اى روح خدا و کلمه او! چرا گریه می‌کنید؟ عیسی بن مریم(علیه السلام)   فرمود: شما می‌دانید این چه زمینى است؟ گفتند نه، گفت این زمینى است که در آن جگر گوشه رسول احمد و جگر گوشه حُرّه طاهره بتول همانند مادرم را، می‌کشند...».[20]
  23. مریم کبری : «مریم کبری»؛ در روایتی از امام کاظم(علیه السلام)   نقل شده است که، پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله) به امام علی(علیه السلام)   فرمود: «... هَذِهِ وَ اللَّهِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ هَذِهِ‏ وَ اللَّهِ‏ مَرْیَمُ‏ الْکُبْرَى‏».[21]
  24. در خطبه آقا جانم امیرالمومنین علی علیه السلام «مهدیّه»، «نقیّه»، «تقیّه»، «البرّه»، «حبیبه»؛ امام علی(علیه السلام)   در ضمن خطبه‌ای، خود را این گونه معرفی نمودند: « أَنَا زَوْجُ الْبَتُولِ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ فَاطِمَةَ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الْبَرَّةِ الْمَهْدِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِ اللَّهِ...».[22]
  25. مشکات نور أئمة : «مشکات»؛ بر اساس روایات، یکی از مصادیق و تطبیقات «مشکات»[23] در آیه شریفه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ»[24] حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)  دانسته شده است؛ همان­طورکه امام صادق(علیه السلام)  فرمود: «مشکات، فاطمه(سلام الله علیها)  است».[25]
  26. به همین جهت، «مشکات» در نظر علمای شیعه[26] به عنوان یکی از القاب حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)  نام برده شده است، چنانچه علامه مجلسی(ره) در بخش زندگی­نامه حضرت زهرا(سلام الله علیها)  در «بحارالانوار» چنین می­نویسد: «أبواب تاریخ سیدة نساء العالمین و بضعة سید المرسلین و مشکاة أنوار أئمة الدین...».[27]
  27. القاب حضرت زهرا(سلام الله علیها)  در منابع اسلامی در منابع اسلامی، لقب‌های دیگری را نیز برای حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)  برشمرده‌اند که از جهت بار معنایی مثبت و معنوی که دارند،
  28. در حق آن‌حضرت صادق است؛ چرا که این القاب اشاره به صفات و فضایل اخلاقی دارند.
  29. ابن شهر آشوب لقب‌هایی غیر از موارد بالا را نیز برای حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)  برشمرده است که به روایتی استناد نکرده‌ است و آن القاب عبارتند از: «حَصان، عَذراء، نوریّه و حانیه».[28]
  30. همچنین لقب‌هایی مانند: جاهده، جمیله، حاضره، حبیبه، حفیفه، حکیمه، حلیمه، داعیه، راقیه، رئوفه، زاهده، زاهره، زهره، سلیمه، شافعه، شاهده، شریفه، شهیده، صائمه، صالحه، صبیحه، صفیه، علیه، فاتحه، قائمه، کاظمه، مجیبه، محمده، مشفقه، مصلیه، مصلحه، منعمه، نبویه، نصیبه، وافیه، ولیه.[29]
  31. گفتنی است؛ لقب‌های دیگری نیز در میان عُرف اسلامی به عنوان نامی برای دختران، مشهور شده است که روایتی به ویژه درباره این لقب‌ها نداریم تا به عنوان یکی از القاب حضرت زهرا(سلام الله علیها)  برشمرده باشد، اما برخی از آنها دارای معانی مثبت و معنوی هستند که از این جهت جزو نام‌های اسلامی محسوب می‌شوند. از جمله این نام‌ها عبارتند از:
  32. صادق است؛ «طهورا»؛ که با همین عنوان در روایات نیامده است، هر چند لقب «طهور»(صیغه مبالغه) به جهت معنایی که دارد، نیز در حق حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)  صادق است؛ زیرا در لغت «طاهر مطهر» را طهور گویند؛ یعنی چیزی که هم خود پاک است و هم پاک کننده و به بیان دیگر؛ نهایت پاکی.[30]
  33. محبوبترین شخصیت‌ها : می‌توان فاطمه را از محبوبترین شخصیت‌ها در نزد شیعیان نامید، بسیاری از شیعیان برای وی مقامی والا قائلند و معتقدند که فاطمه جبرئیل را می‌دیده‌است و حتی پس از مرگ پدرش محمد، از او گونه‌ای از وحی را دریافت می‌نموده‌است که البته کیفیت این وحی با قرآن متفاوت بوده، تمامی آن، در مصحف فاطمه گرد آوری شده‌است که نزد امامان شیعه بوده‌است.[۱] از همین روی او را محدثه لقب می‌دهند، آنچنانکه مریم را نیز محدثه می‌نامند.
  34. زندگینام‌ها و القاب · زندگی زناشویی · اختلاف مالی فاطمه و عباس با خلافت · خطبه فدکیه · رویداد خانهٔ فاطمه · درگذشت در قرآن سوره انسان · سوره قدر · سوره کوثر · آیه مباهله · آیات نور · آیه تطهیر · آیه مودت · آیه اطعام جای‌هادر مکه محله بنی‌هاشم · شعب ابی‌طالبدر مدینه بقیع · بیت‌الاحزان · درخت کنار · روضه نبوی · سقیفه · مسجد النبیدر شمال حجاز فدک افرادخانواده محمد · خدیجه · علی فرزندان حسن · حسین · زینب · ام‌کلثوم · محسن همراهان فضه · ام ایمن · اسماء  · سلمان دیگران قنفذ · مغیره · عمر · ابوبکر آثار خطبه فدکیه · خطبه عیادت · دعای نور · مصحف فاطمه · لوح فاطمه ؛ مرتبط تسبیحات فاطمه · رویداد مباهله · ایام فاطمیه
  35. برخی از مسلمانان به او لقب «مریم دوم» یا «مریم کبری» نیز داده‌اند. به عقیده بسیاری از مسلمانان خدیجه مادر فاطمه نیز همچون فاطمه از بهترین زنان و مقدس‌ترین زنان تاریخ به‌شمار می‌آید. این دو در امور اسلامی و اخروی مربوط به زنان، نقش مهمی را ایفا می‌نمایند. همچنین امامان شیعه و سادات از طریق فاطمه و علی ابن ابی‌طالب از نسل محمد به حساب می‌آیند.[۲] تا آنجا که در طول تاریخ به فرزندان فاطمه، «پسران رسول خدا» (ابن رسول‌الله)، گفته می‌شده‌است.[نیازمند منبع]
  36. فاطمه زهرا دختر محمد با وجود این که بیش از ۱۸ سال در دنیا زندگی نکرده ولی در همین عمر محدود چنان تأثیر گذار بوده که برای وی اسماء و القاب کثیری در منابع اسلامی ذکر شده که به عقیده برخی این اسماء از مرز ۱۰۰ اسم گذر می‌کند.[۲۲][۲۳]
  37. مجموعه ای از القاب فاطمه را بدین شرح آورده «انسیه، بتول، تقیه، حبیبه، حُرَّة، حوراء، حوریه، راکعه، رشیده، راضیه، ریحانه، زهره، ساجده، سعیده، سیده، سمانه ،حرف شهیده، صابره، صادقه، صدوقه، طیبه، عارفه، عالیه، عذراء، عزیز، علیمه، عدیله، فاضله، فریده، کریمه، کوثر ، کوکب، مبشره، محموده، مطهره، معصومه، ملهمه، ممتحنه، منصوره، موفقه، مهدیه، مؤمنه، ناعمه، نقیّه، والهه، وحیده، انسیة، نوریة، حانیة، رحیمة، رشیدة، محترمة، صابرة، سلیمة، صفیة، حدیثه، محتشمة، جلیلة، حکیمة، فهیمة، حنانة، حسنا، مرضیه».[۲۴] به گفته مهدی آذر طوسی کارشناس امور دینی فاطمه زهرا ۱۲۴ لقب دارد.[۲۵]
  38. کوثر برگرفته از آیه «انا اعطیناک الکوثر» است. در کتاب‌های تفسیری برای این آیه معانی مختلفی برشمرده شده‌است.
  39.  و همچنین : حوراء الإنسیة ؛ سیدة نساء العالمین
  40. کوثر برگرفته از آیه «انا اعطیناک الکوثر» است. در کتاب‌های تفسیری برای این آیه معانی مختلفی برشمرده شده‌است. مشهورترین آنها حوضی معروف در قیامت و یا نام رودی در بهشت است. اما در اصل «کوثر» به معنی سرمایه پایان ناپذیر یا خیر کثیر و فراوان گفته شده است. سیوطی از دانشمندان اهل سنت، به نقل از ابن عباس آن را خیر فراوانی می‌داند که خدا به محمد اعطا کرده‌است. از نظر فخر رازی دیگر مفسر اهل سنت، منظور از کوثر وجود فاطمه دختر پیامبر اسلام است. در روایات پر شمار اسلامی از منابع اهل سنت و شیعه از پیامبر اسلام نقل است به جهت آنکه نسل پیامبر اسلام از طریق فاطمه ادامه یافته‌، کوثر از القاب معروف و مشهور او گردیده‌است.[۲۶]
  41. کنیه، برای تعظیم و تکریم اشخاص به کار می‌رود. فاطمه کنیه‌های زیادی دارد، که تعدادی از آن‌ها بدین صورت است: • اُمّ‌الحسناُمّ‌الحسیناُمّ‌المحسناُمّ‌الأئمةاُمّ‌أبیهااُمّ‌الخیرةاُمّ‌المؤمنیناُمّ‌الأخیاراُمّ‌الفضایلاُمّ‌الأزهاراُمّ‌العلوم • اُمّ‌الأسماء... اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده