با نهج البلاغه تنفس مىکرد. روحش با این کتاب همدم بود، این کتاب ورد زبانش بود و به آنها استشهاد مىنمود. غالباً جریان کلمات نهج البلاغه بر زبانش با جریان سرشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود.
- متقین دوازده و وقفوا أسماعهم على العلم النّافع لهم، متقین
- متقین چهارده : فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل : چهارده ؛ و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،
- صبحی الصالح .صفحة 303 خطبة 193 وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب ؛
- بحث لو لا در نهج البلاغه . خطبة 3 . لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِر..خطبة 119. ولَوْ لَا رَجَائِی الشَّهَادَةَ عِنْدَ لِقَائِی الْعَدُو.خطبة 182 ؛ لَوْ لَا إِقْرَارُهُنَّ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّة ؛ خطبة 193 ؛ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِم؛ خطبة 200 لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ ؛ خطبة 235 ، لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَع - وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْکِیَة ؛ لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاء ؛ بحث لو لا در نهج البلاغه 10 مرتبه آمده ..
- شهید استاد مطهری چنین بود : وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب ؛ او با نهج البلاغه مىزیست، با نهج البلاغه تنفس مىکرد. روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب مىزد و قلبش با این کتاب مىتپید. جملههاى این کتاب ورد زبانش بود و به آنها استشهاد مىنمود. غالباً جریان کلمات نهج البلاغه بر زبانش با جریان سرشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود. براى ما درگیرى او با نهج البلاغه- که از ما و هرچه در اطرافش بود مىبرید و غافل مىشد- منظرهاى تماشایى و لذتبخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحبدلى شنیدن، تأثیر و جاذبه و کشش دیگرى دارد. او نمونهاى عینى از سلف صالح بود. سخن على دربارهاش صادق مىنمود: «وَ لَوْ لَا الأجَلُ الَّذى کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ ارْواحُهُمْ فى اجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ، شَوْقاً الَى الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ، عَظُمَ الْخالِقُ فى انْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دونَهُ فى اعْیُنِهِمْ.»
- وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ : تجزیه ترکیب (لولا) حرف امتناع لوجود فیه معنى الشرط.. «لولا» لغتان معناهما: هلا. ابن الجوزی- زاد المسیر 4/ 383.حرف شرط غیر جازم ؛ - (لولا) حرف تحضیض بمعنى هلّا - «لو لا» شرطیه است که داخل بر دو جمله مىشود که اوّلین آن شرط و حتما باید جمله اسمیه باشد و دومین آن جواب بوده و حتما باید فعلیه باشد و معناى آن، ایجاد ارتباط بین عدم و امتناع تحقق مضمون جمله جواب، به جهت وجود و تحقق جمله شرط مىباشد، مانند: «لو لا على لهلک عمر»، شاهد مثال است. - الأجَلُ - اسم زما ن معرف به الف و لام مبتدا الَّذى ، موصول خبر مبتدا، کَتَبَ فعل ماضی معلوم و فاعل اللَّهُ و عَلَیْهِمْ مفعول به جمله صله، خبر براى الاجل؛ - لَمْ «لم» حرف جزم لنفی المضارع و قلبه ماضیا، نحو قوله تعالى: لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ (الإخلاص/ 3)
َتسْتَقِرَّ جزم لنفی المضارع و قلبه ماضیا، ارْواحُهُمْ فى اجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ، الَّذى :" اگر اجلى که خداوند براى آنها مقرر کرده نبود حتى یک چشم بر هم زدن ارواح آنها در بدنهایشان آرام نمىگرفت، به خاطر عشق به پاداش الهى و ترس و وحشت از مجازات و کیفر او
- مرگ سپر و پناهگاه است : لولا الاجل الذى کتب الله.. 193 2 325 و ان الاجل جنة حصینة حکمت 201 3 285
- و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،
اختیارمصباحالسالکین .ص 55 .. خطبه 65. سپاس مخصوص خدائى است. امیر المؤمنین (علیه السلام ) در خطبهاى فرمود: سپاس مخصوص خدائى است که گویندگان از ستایش او باز مىمانند، و حسابگران از شمارش نعمتهایش عاجزند، و تلاشگران در اداى حقش فرو مىمانند. خدائى که اندیشههاى بلند، او را درک نمىکنند و زیرکیهاى ژرف به وى دست نمىیابند. صفاتش محدود نیست. نه در وصف مىآید و نه در زمانى مىگنجد و نه داراى سرآمدى طولانى است. با قدرتش موجودات را آفرید، و به رحمتش بادها را پراکنده ساخت، و با صخرهها پهنه زمین را استوار گردانید. و لا وقت معدود، و لا اجل ممدود: فطر الخلائق بقدرته، و نشر الرّیاح برحمته، - و لا أجل ممدود، لکونه تعالى واجب الوجود دائما.
- و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،
یادنامهعلامهشریفرضى .صفحة 103 . نوشته شده شماهم بنویسید. .خداوند در قرآن مىفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که بدهى مدّت دارى (بر أثر وام یا معامله) به یکدیگر پیدا مىکنید، آنرا بنویسید. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ. البقرة، 282.
- و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،
منیة : مرگ و اجل ؛ واژههاىنهجالبلاغه . صفحة 28 . اجل سریع شد، مدت عمر نزدیک بپایان شد
- و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب،
هزارگوهر.صفحة 272 ..ود راحت نیکبختان، اجل چه بهتر ز مردن بحسن عمل بدنیا..... بود، راحت اشقیا برنج و عذابند در آن سرا.
- کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ : در قرآن یک بار آمده ؛ و اگر این نبود که خداوند، بیرون شدن از خانمان را بر آنان نوشته بود، همانا آنان را در دنیا عذاب مىکرد و البتّه در آخرت عذاب آتش دارند. وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ سوره الحشر، آیه 3
- وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شوقا إلى
و اگر نبود مدّت عمرى که نوشته است خداوند بر آنان قرار نمىگرفت روحهاى آنها در بدنهایشان باندازه چشم بهمزدن براى آرزومندى
- تنبیهالغافلین ج 2 .صفحة 22 ..(لم تستقرّ ارواحهم) قرار نمىگرفت روحهاى ایشان (فى اجسادهم) در بدنهاى ایشان (طرفة عین) به قدر نگریستن دیده (شوقا الى الثّواب) به جهت آرزومندى به ثواب الهى (و خوفا من العقاب) و ترس کارى از عقوبت نامتناهى
- لَمْ تَسْتَقِرَّ : جا نگرفته است، قرار نگرفته است. مص. استقرار ر. ق ر ر- لم تستقر، فعل جحد مفرد مؤنث غایب مضاعف از باب استفعال است. در اینجا معنى ماضى استمرارى (جا نمىگرفت) مىدهد. لم تستقر ارواحهم. خ 184 ص س
- لم تستقرّ ارواحهم فى اجسادهم طرفة عین شوقا الى الثّواب و خوفا من العقاب؛ جای نمىگرفت روحهاى آنها در بدنهاى ایشان بقدر نگریستن دیده بجهة آرزومندى بثواب الهى و رستگارى وترساز عذاب اللهی.
- لو لا الأجل الّذى کتب اللّه علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى و اگر نبود مدّت عمرى که نوشته است خداوند بر آنان قرار نمىگرفت روحهاى آنها در بدنهایشان باندازه چشم بهمزدن براى آرزومندى
- جلوههاىحکمت صفحة 125 » وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب ؛ پرهیزکاران در دنیا داراى این صفات برجستهاند: گفتارشان درست، پوشش آنها متوسط، راه رفتن آنها با تواضع و فروتنى است... اگر نبود اجل که خداوند براى آنها مقرر داشته، جانشان حتى یک چشم به هم زدن از شوق پاداش و خوف از عقوبت در کالبدشان قرار نمىگرفت. لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى الثواب و خوفا من العقاب.
- سیرىدرفرهنگلغات صفحة 378 » لَمْ تَسْتَقِرَّ سیرىدرفرهنگ لغات صفحة 378 » َلمْ تَسْتَقِرّیعنی َجا نگرفته است، قرار نگرفته است. مص. استقرار ر. ق ر ر- لم تستقر ، فعل جحد مفرد مؤنث غایب مضاعف از باب استفعال است. در اینجا معنى ماضى استمرارى (جا نمىگرفت) مىدهد.
- وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب ؛ چون در دنیا هوای نفس وگرفتاری است متقبن در دنیا نفسشان را در دنیا قرار نداده که هدایت دردل بستگی به دنیا نیست در آخرت هم بخاطر نداشتن ایمان به خدا و پیامبر و قرآن و جایگاه انبیاء نیست ؛ شرحنهج..(السیدعباس) ج 5 صفحة 231 » لأنه فی الدنیا یعیش الهوان و العذاب لأنه لم تستقر نفسه و لم تهدأ و أما فی الآخرة فلعدم إیمانه باللَّه و الرسول و الکتب المنزلة على الأنبیاء...
- «لو لا الأجل الذی کتب لهم لم تستقر أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى الثواب، و خوفا من العقاب». فیرحابنهجالبلاغة صفحة 70 » قال (علیه السلام): کسی که عمل خود را برای خدا خالص گرداند سپس حداوند باری تغالی مقام خلوص را به اوعنایت می فرماید «قد أخلص للّه سبحانه فأستخلصه»
- منهاجالبراعة(الخوئی) ج 18 صفحة 361 » لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثواب و خوفا عن العقاب : همان گونه که حضرت امام برای همام تفهیم نمودند؛ شیخ الرئیس در گفتار اشارات مقامات عارفین آورده اند متقین که انهم جان در کالبد وبدنشان کنده شده وروحشان مجرد گردیده به سوی عالم ملکوت ، کما ألقاه علیه السّلام على همّام، و قد أخذ من مأدبته الشیخ الرّئیس فی قوله فی النمط التاسع من الاشارات فی مقامات العارفین فکأنّهم و هم فی جلابیب من أبدانهم قد نضوها و تجرّدوا عنها إلى عالم القدس.
- منهاجالبراعة(الخوئی) ج 19 صفحة 328 » لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم خوفا من العذاب و شوقا إلى الثواب، روایت را ثقه الاسلام کلینی در کافی با کمترین تفاوت نقل کرده و رواه ثقة الإسلام الکلینی فی الکافی بأدنى تفاوت (الحدیث 25 من باب المؤمن و علاماته و صفاته من کتاب الإیمان و الکفر: ص 186 ج 2).
- شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، شرحنهج..(السیدعباس) ج 3 صفحة 357 » اگرخداوند قرارنداده بود وقت را برای موت همان وقت به یک چشم به هم زدن جان می دادند.. وجانشان از شوق پاداش و خوف از عقوبت در کالبدشان قرار نمىگرفت.
- شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، اگر نبود مقرر نکرده بود خداوند وقت معینی برای موت همان وقت به یک چشم به هم زدن جان می دادند.. وجانشان از شوق پاداش و خوف از عقوبت در کالبدشان قرار نمىگرفت.اگر وقت معین برای مرگ قرار نداده بود چه بساخارج می شد روحشان از بدن؛ معین فلولا أن اللَّه ضرب لهم وقتا معینا یموتون عنده لم تستقر أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین شوقا إلى ثواب اللَّه و خوفا من عقابه، فهم لشوقهم إلى الجنة و خوفهم من النار تکاد تخرج أرواحهم لولا أجلهم الذی وقته اللَّه لهم...
- شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، منهاجالبراعة(الخوئی) ج 12 صفحة 118 » آن اشاره برای نهایت نفرت از دنیا است . وشوق رسیدن به آخرت چون عظمت ووعده آخرت را دانسته اند وبه هر صورت متوجه آخرت هستند وشتاق انتقال روح به آخرت از شدت اشتیاق ومانعی هم برای انتقال روح در وجودشان ندارند مگر سر رسید زمان مرگ که نوشته شده ومدت پایانی زندگی در دنیا نرسیده و هو إشارة إلى غایة نفرتهم عن الدّنیا و فرط رغبتهم إلى الاخرة لما عرفوا من عظمة وعده و وعیده، یعنی أنّهم بکلیّتهم متوجّهون إلى العقبى مشتاقون إلى الانتقال إلیها شدّة الاشتیاق، لا مانع لهم من الانتقال إلّا الاجال المکتوبة و عدم بلوغها غایتها.
- منهاجالبراعة(الخوئی) ج 18 صفحة 361 » و لو لا الأجل الّذی کتب اللّه علیهم لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم این مطلب برای اولیاء خدا ترسی ناراحتی برای آنها نیست. همانا کراهت مرگ برای وابستگی و ودل بستگی آنهاست وفراموشکردن حظ فراگیردر آخرت است ولیکن اوالیاء خدا برایشان مثل در دنیا نبودن است که حضرت در بعضی ازخطبه هایشان به آن اشاره می کنند من جمله این کلام قوله علیه السّلام: (واللّه ما فجئنی من الموت- إلخ) و ذلک لأنّ أولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون، و إنّما یکره الموت من تعلّق بالدّنیا و نسى حظّه الأوفر فی العقبى و أمّا أولیاء اللّه فهم فی الدّنیا کمن لیس منها کما قاله علیه السّلام فی بعض الخطب الماضیة
- شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، منهاجالبراعة(الخوئی) ج 19 صفحة 328 » نظر آنها عبرت است و گفتارشان حکمت و مشى آنها میان مردم برکت اگر اجل بر ایشان معین نشده بود از ترس عذاب و شوق ثواب در پوست خود نمیگنجیدند. نظرهم عبرة، و نطقوا فکان نطقهم حکمة، و مشوا فکان مشیهم بین الناس برکة، لو لا الاجال الّتی قد کتبت ع
- لیهم لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم خوفا من العذاب و شوقا إلى الثواب، و رواه ثقة الإسلام الکلینی فی الکافی با کترین تفاوت این حدیث را در کتاب ایمان وکفر آورده حدیث بأدنى تفاوت (الحدیث 25 من باب المؤمن و علاماته و صفاته من کتاب الإیمان و الکفر: ص 186 ج 2).نهجالسعادة ج 3 صفحة 380 »
- لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : امام على «علیه السلام »: بزرگى آفریدگار در جان آنان (پرهیزپیشگان) نمودار گشت، پس هر چیز دیگر در برابر چشمشان کوچک شد. آنان نسبت به بهشت چنانند که گویى آن را مىبینند و در آن از نعمت برخوردارند و نسبت به دوزخ چنانند که گویى آن را مىبینند و در آن در حال عذابند. دلهاى ایشان اندوهگین و از آزارشان ایمنى است. پیکرهایشانعظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم، فهم و الجنّة کمن قد رآها [فهم فیها] منعّمون، و هم و النّار کمن قد رآها فهم فیها معذّبون.
- 613 شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، «فى القران نبأ ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم» خبر گذشتگان و آیندگان و حکم آنچه در میان شما است، در قرآن است .....ز آینده باشد بقرآن خبر تو بگذشته را نیز در آن نگر
بود حکم هر چیز در این کتاب حلال و حرام و ثواب و عقاب
- شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، هزارگوهر صفحة 224 »دو چیز است افزونتر اندر ثواب ،یکى عفو و بخشش بجاى عقاب دگر در گه قدرت است عدل و دادکه مظلوم گردد ز دست تو شاد
- شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، هزارگوهر صفحة 272 »ز آینده باشد بقرآن خبرتو بگذشته را نیز در آن نگربود حکم هر چیز در این کتابحلال و حرام و ثواب و عقاب
- شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : هزارگوهر صفحة 347 »ستمدیده را یار و یاور شدن،بعدل و بانصاف داور شدن،به اجر است افزونتر از هر ثواب رهانندهتر باشدت از عقاب
- لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : نهجالبلاغهپارسى(دینپرور)متن صفحة 519 »خداوند از آنان بدانان آگاهتر است ولى بدان جهت است که هر کس در میدان عمل ظاهر شود تا ثواب و عِقاب به استحقاق دهد، زیرا بعضى فرزند پسر خواهند و دختر را ناخوش دارند، و گروهى به افزایش ثروت علاقهمندند و از نادارى گریزان.
- لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : نهجالبلاغهپارسى(دینپرور) متن صفحة 212 »بىشک از فرمانهاى قطعى خداوند در قرآن که محور «ثواب » و «عقاب »، و مورد «خشنودى» و «خشم» الهى است و هیچ بندهاى از عبادتهاى طاقت فرسا و کردارهاى خالص خود سودى نبرَد و طرفى نبندد، آن است که عمرش را به پایان برَد و به دیدار پروردگارش شتابد در حالى که به یکى از این خصلتها مبتلا باشد و از آن توبه نکرده باشد: 1. در عبادت الهى مشرک باشد و غیر او را نیز پرستد،. 2 یا با کشتن دیگرى خشم خود را فرو نشانَد، 3. یا دیگرى را در کارى سرزنش کند،. 4 یا براى پیشرفت کارش در دینش بدعت گذارَد، 5. یا با دو چهره و دو زبان با مردم برخورد کند.
- لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : نبوّت، اطّلاع به خواصّ آثار اشیا است در مراتب و مواطن مختلفه، مثل خواصّ و آثار و احکام مترتّبه بر اقوال و افعال و اخلاق حسنات در موطن دنیا و در موطن برزخ و در موطن قیامت، و همچنین خواصّ سیّئات اقوال و افعال و اخلاق و امر و نهى و وعد و وعید انبیا که در شریعت وارد است ثواب و عِقاب
- لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : مفرداتنهجالبلاغه ج 2 صفحة 1146 »صفّین به قضاء و قدر خدا بود فرمود: فکر کردى که قضا و قدر حتمى بود (اجبارى)، اگر آن طور بوده باشد ثواب و عقاب باطل مىشود و وعد و وعید ساقط میگردد: «و لو کان ذلک کذلک لبطل الثواب و العقاب و سقط الوعد و الوعید» حکمت 78
- لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : مفرداتنهجالبلاغه ج 1 صفحة 539 »اگر رفتن با قضا و قدر حتمى بوده باشد، ثواب و عِقاب باطل گشته و وعده خوب و بد ساقط مىشد. عمّار بن یاسر با مغیرة بن شعبه سخن مىگفت امام علیه السلام فرمود: «دعه یا عمّار فانه لم یأخذ من الدین الّا ما قاربه من الدنیا و على عمد لبس على نفسه لیجعل الشبهات عادزا لسقطاته» حکمت 405،
- کتاب «الآداب الدینیة للخزانة المعینیة» کتابى است در موضوع دعا و اعمال مستحبى که سزاوار است براى درک اجر معنوى به آن عمل شود. . این کتاب، ادب زندگى دینى را، براى انسان ترسیم کرده و اعمال پسندیدهاى را که توحید و توجّه دائمى انسان به خداى متعال را تأمین مىکنند نشان مىدهد.کتاب «الآداب الدینیّة للخزانة المعینیّة» یعدّ من کتب الأدعیة و الأعمال التی یرجى بالمحافظة علیها جزیل الثواب، هذا الکتاب یمثّل للإنسان الأدب الدینی و الأعمال الحسنة و الممدوحة التی تعرّف التوحید و التوجه الدائمی من الإنسان
- لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، :. ثواب نماز های یومیه به جماعت1. نماز صبح جماعت صبح: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله ): پیامبر (ص) به عثمان بن مظعونچنین فرمودند: اى عثمان! هر کس نماز صبح را با جماعت بگزارد و سپس بنشیند و تا هنگام طلوع خورشید به ذکر و یاد خدا مشغول شود، براى او در بهشت هفتاد درجه است و فاصله میان هر دو درجه به اندازه مسافتى است که اسب گزیده با شتاب و تاخت در هفتاد سال بپیماید. مَنْ صَلَّی صَلاةَ الْفَجْرِ فِی جَمَاعَةٍ ثُمَّ جَلَسَ یَذْکُرُ اللَّهَ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ کَانَ لَهُ فِی الْفِرْدَوْسِ سَبْعُونَ دَرَجَةً بُعْدُ مَا بَیْنَ کُلِّ دَرَجَتَیْنِ کَحُضْرِ الْفَرَسِ الْجَوَادِ الْمُضَمَّرِ سَبْعِینَ سَنَةً أمالی صدوق، ج 66.
- لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى جزیل الثّواب و خوفا من وبیل العقاب، : ثواب زیارت آقا جانم امیر المومنین علی بن ابیطالب علیهر السلام برخى از شیعیان روایت کردهاند که در خدمت امام صادق علیه السّلام نام امیر المؤمنین علیه السّلام برده شد، «ابن مارد» به امام علیه السّلام گفت: ثواب زائر جدّت چقدر است؟ فرمود: اى پسر مارد، هر کس جد مرا زیارت کند، و عارف به حق او باشد، خداوند براى هر قدمش ثواب یک حج و عمره مقبوله مىنویسد، سوگند به خدا اى پسر مارد، خداوند قدمى را که در راه زیارت جدّم علیهم السّلام برداشته شده، طعمه آتش نمىکند، چه سواره برود و چه پیاده. ای ابن مارد این حدیث را با آب طلا بنویس ؛ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ ع فَذَکَرَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ ابْنُ مَارِدٍ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ مَا لِمَنْ زَارَ جَدَّکَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا ابْنَ مَارِدٍ مَنْ زَارَ جَدِّی عَارِفاً بِحَقِّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً مَقْبُولَةً وَ عُمْرَةً مَقْبُولَةً وَ اللَّهِ یَا ابْنَ مَارِدٍ مَا یُطْعِمُ اللَّهُ النَّارَ قَدَماً تَغَیَّرَتْ فِی زِیَارَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مَاشِیاً کَانَ أَوْ رَاکِباً یَا ابْنَ مَارِدٍ اکْتُبْ هَذَا الْحَدِیثَ بِمَاءِ الذَّهَب.. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج2، ص: 443 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۱/۱۰/۲۳