پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۸۵ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

۰۳
آذر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. مجلس بیستم شرح زیارت عاشورا  47: و جلت و عظمت مصیبتک فى السموات على جمیع اهل السموات .
     
  2. گریه وحوش صحرا در شب عاشورا: محدث نورى در کتاب دارالسلام از آخوند ملازین العابدین سلماسى که از شاگردان برجسته سید بحرالعلوم بوده نقل میکند که سالى از عراق عرب بقصد زیارت خراسان حرکت کردیم تا به اسدآباد همدان جهان رسیدیم و در نقطه خوش آب و هوایى که گوسفندان زیادى هم در آنجا بود منزل کردیم
  3. در آخر شب که براى نماز شب شب برخاستم دیدم مردى باعجله زیادى حرکت میکند و چون بمن رسید اعتنایى نکرده گذشت من او را صدا زدم که گیستى و این وقت شب کجا میروى گفت کار فورى دارم انجام میدهم و بر میگردم قدرى که گذشت آمد و نزد من نشست گفتم شما چه کسى هستید و کجا رفتید گفت من اهل عالم همدانم شب در بستر خود خوابیده بودم على ( علیه السلام ) را در خواب دیدم بمن فرمود که بر میخیزى و بفلان خانه میروى و میگویى که على ( علیه السلام ) میگوید که آن دو من جو که نزد تو دارم بده ، آنرا میگیرى و فورى به آن پیرمردى که در فلان موضع کوه اسدآباد میباشد میدهى من حسب الامر مولا برخاسته جو را گرفته و بردم نزد آن پیرمرد باو دادم .
  4. آخوند ملازین العابدین میگوید از محل و شخصیت این پیرمرد سئوال کردم گفت نمیدانم اینقدر میدانم که مردیست که درین کوه خزیده و از مردم عزلت گریده اگر میخواهى خودت برود از حالش بپرس و مکان او را بمن نشان داده رفت .
  5. من برخاستم و به آن مکان رفتم پیرمردى را در محراب عبادت دیدم بر او سلام کرده جواب شنیدم از حالش پرسیدم گفت شخصى از اهل همدانم در آخر عمر صلاح خود را درین دیدم که اموال خود را در میان ورثه تقسیم کنم و درین گوشه کوه بعبادت مشغول کردم
  6. گفتم روزى تو از کجا میرسد گاهى این گوسفند دارها بمن میکنند و گاهى از جاى دیگر میرسد، دیروز آمدند که اگر حاجتى باشد برآوریم گفتم نان امشب را که دارم فردا اگر نرسید بشما خبر میدهم و شب صبح نشده دومن جو براى من رسید بعد هم خدا رزاق است ، گفتم در این مدت عزلت خود در این کوه از غرائب روزگار چه دیدى ؟ گفت غرائب بسیار است لکن براى تو یکى را نقل میکنم .
  7. در سال اول که من در اینمکان آمدم مدتى درینجا بودم و بجهت ترک معاشرت با مردم حساب ماه روز هم از خاطر من رفته بود اتفاقا از شبها که هوا خوب و مهتاب بود منهم در جلوى این غار نشسته بودم و بعبارت مشغول بودم
  8. ناگاه صدایى مهیب از دامنه کوه بلند شد طولى نکشید که شیرى عظیم وارد گردید و درین سعه که مى بینى ایستاد، از مهابت آن حالتى بمن دست داد که بى اختیار ماندم و لرزه بر اندامم افتاد و گمان کردم که قصد خوردن مرا دارد،
  9. طولى نکشید که صداى مهیب دیگرى آمد دیدم پلنگى از کوه آمد نزد شیر ایستاد
  10.  زمانى نگذشت که آواز گرگى آمد و او هم نزد پلنگ ایستاد و همچنین آوازهاى مختلف حیوانات مختلف النوع متضادالطبع مختلف الخلقه مانند گرگ و آهو و درنده و چرنده یکیک میآمدند و در پهلوى یکدیگر میایستادند تا آنکه عده زیادى از حیوانات جمع شدند
  11. ناگاه صداى ضجه و ناله آنها بلند شد بطوریکه قطرات اشکهاى آنها فرو میریخت و خود را بر زمین میزدند و بعضى خاک زمین را با چنگال خود کنده بر سر میریختند و بعضى خود را بخاک میمالیدند
  12. من متحیر و مبهوت مانده که این چه اوضاع است و چرا این حیوانات اینگونه مینمایند ناگاه بنظرم آمد که امشب شب عاشوراى  حسین  است و این حیوانات براى آنحضرت عزادارى میکنند و تا صبح بهمین عزادارى میکردند چون صبح شد ساکت شده پراکنده گشتند و تا کنون شب عاشورایى نگذشته که این حیوانات در این محل جمع نشوند عزادارى نکنند.
  13. گریه طیور بر  حسین  علیه السلام  : شیخ طریحى در منتخب از طریق اهلبیت روایت کرده که وقتى  حسین  ( علیه السلام ) شهید شد و جسم شریفش بر خاک کربلا افتاد و خون بدنش بروى زمین ریخت مرغى سفید آمد پر و بال خود را بخون آنحضرت آلوده کرد و پرواز نمود در شاخه درختى جماعتى از مرغان را دید که از دانه و علف و آب میکنند به آنها گفت واى بر شما به لهو و لعب مشغولید و در طلب دنیا میباشید و حال آنکه  حسین  ( علیه السلام ) در زمین کربلا در این هواى کرم بروى زمین افتاده و خون از بدنش جارى گشته
  14. چون مرغان اینرا شنیدند همگى هم آواز شده بجانب کربلا پرواز کردند و چون رسیدند دیدند  حسین  ( علیه السلام ) سر بر بدن ندارد بى غسل و کفن بروى خاک و خاشاک کربلا افتاده مرغان چون این منظره را دیدند صیحه زده و آغاز گریه و زارى نمودند و خودشانرا بر خون حضرت مالیدند و سر تا پاى خود را خون آلود کرده و هر کدام بجانب شهرى رفتند تا اهل عالم را از فاجعه مولمه آگاهى دهند
  15. آن مرغى که بمدینه آمد قبر پیغمبر را طواف کرد قطرات خون ازو میچکید و میگفت : الا قد قتل الحسین  بکربلا، مرغان دیگر اطراف او جمع شدند و بانگ نوحه برآوردند آنگاه آن مرغ خون آلود در شاخ درختى از باغ مرد یهودى بنشست و آن مرد یهودى دخترى داشت کور و کر و زمین گیر و جذامى آن دختر را زیر درختى در آن باغ گذاشته و از براى انجام امرى با مادر او بشهر مدینه رفته بودند اتفاقا شب نتوانستند از مدینه مراجعت کنند چون قدرى از شب گذشت ناله آن مرغ بلند شد دختر یهودى خود را کشان کشان روى زمین کشانید تا بزیر آن درخت رسیده با آن مرغ هم ناله گشت ناگاه قطره اى از خون بال او بر یک چشم دختر و قطره اى دیگر بر چشم دیگرش افتاد و آن دو چشم کور بینا گشت و همچنین دو دست و دو پایش ببرکت آن قطره خون شفا یافت
  16. و بکلى چون صبح پدر و مادر او از مدینه آمدند دخترى دیدند که در میان باغ گردش میکند و قدم میزند، گفتند تو کیستى و از کجا آمده اى ؟ ما دختر بیمارى درین باغ داشتیم که اکنون او را نمى بینیم ، گفت اى پدر قسم بخدا که من همان دخترم ، مرد یهودى چون این بشنید افتاده بیهوش گشت
  17. چون بهوش آمد دختر پدر را زیر آن درخت برد و مرغ خون آلود را بر او نشان داد مرد یهودى گفت اى مرغ ترا به آن کسى که آفریده قسم میدهم که با من سخن گویى و ازین قصه مرا آگهى دهى بقدرت الهى مرغ بسخن آمد و قصه خود را از اول تا اخر براى مرد یهودى شرح داد.
  18. مرد یهودى گفت اگر این  حسین  نزد خدا داراى مقام رفیعى نبود خون او شفاء دختر نمیشد، پس او با خانواده اش و پانصد تن از یهودى ها مسلمان شدند.
  19. همین خونیکه یک قطره او شفاء دختر یهودى است در مجلس ابن زیاد یک قطره خون از سر مطهر حضرت بر زانوى ابن زیاد میچکد زانوى او را سوراخ میکند و بوى تعفنى میگیرد که همیشه ابن زیاد عطرهاى زیادى استعمال میکرد که بوى او را مردم نشنوند ابراهیم پسر مالک اشتر چون ابن زیاد را در جنگ کشت از بوى بد او دانست که این باید ابن زیاد باشد.
  20. و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤ منین و لا یزید الظالمین الا خسارا. ((الاسرا -80))
  21. گریه جنیان بر  حسین  علیه السلام : در کامل الزیاره از ابونصیر و از او از حضرت باقر ( علیه السلام ) روایت میکند که فرمود: آدمیان و جنیان و مرغان و وحوش بر  حسین  ( علیه السلام ) گریستند بطوریکه اشک از چشمان آنها فرو ریخت .
  22. در روایت محفوظ بن منذر است که گفت مردى از بنى هاشم در ((رابیه )) که اسم محلى است بمن خبر داد که گفت از پدرم شنیدم که میگفت ما کشته شدن  حسین  ( علیه السلام ) را ندانستیم تا شب یازدهم محرم با چند نفر نشسته بودیم صدایى شنیدیم که کسى اشعارى میخواند و راجع به کشتن  حسین  ( علیه السلام ) در کربلا گریه میکند ولى او را نمیدیدیم به او گفتم خدا ترا رحمت کند تو کیستى ؟ گفت من از جنهاى نصیبین هستم از حج و مراجعت کردم و براى یارى کردن آن حضرت به کربلا رفتم ولى رسیدم که آنحضرت را شهید کرده بودند.
  23. اشعاریکه در مصیبت حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) از جن نقل شده و صداى گریه آنان را شنیده اند زیاد است به کتب مراجعه شود.
  24. واقعه بئرذات العلم در کتاب ریاض القدس از ((ابوسعید)) و ((خذیفه یمانى )) که از اصحاب رسول الله  خدا (ص ) هستند نقل میکند که در یکى از غزوات که فتح و نصرت با مسلمین بود مراجعت میکردند بزمین شوره زار و بى آب و علفى رسیدند که بسیار گرم و سوزان و شنزار بود و راه عبور از آن بسیار دشوار مینمود اصحاب آنحضرت بواسطه حرارت آفتاب و وزیدن بادهاى گرم و سوزان تشنه شده بقسمى که صداى آنها بلند شد شکایت اینموضوع را خدمت حضرت نمودند حضرت باصحاب خود فرمود کسى بین شما هست که معرفت باین سرزمین داشته باشد؟
  25. یکى از اصحاب عرض کرد یا رسول الله  اله من آشنایى کامل به این سرزمین دارم و مکرر ازین بیابان عبور کرده ام این وادى را وادى ((کشیب ارزاق )) نامند چه بساد لیلان که درین بیابان گمراه شده و هر سواره اى که در وادى قدم نهاد شترش ‍ از رفتار بازمانده و هیچ لشکرى به این وادى نیامده مگر اینکه هلاک شدند زیرا اینجا مقام جنیان و مسکن شیاطین و لشکر ابلیس ‍ است . مسلمانان چون این سخنان شنیدند یقین به هلاکت نموده پناه برسول الله  خدا ((صل الله علیه وآله وسلم ) بردند و گریه زارى نمودند و ساعت بساعت بشدت گرماى هوا افزوده میشد
  26. پیغمبر (صل الله علیه وآله وسلم  ) فرمود: هر کس در این بیابان خبرى از آب بمن بدهد من براى او بهشت را ضمانت میکنم همان کسیکه گزارش این سرزمین را بحضرت داده بود عرض کرد در این بیابان چاهى است که عرب آنرا بئرذات العلم میخوانند و در آنجا آب سرد شیرین گوارایى وجود دارد ولى چه فایده که کسى قدرت رفتن سر آن چاره را ندارد زیرا آن چاه محل جن و شیاطین است که از سلیمان تمرد نموده اند و دود سیاهى از آنچاه بلند میشود و نمیگذارند کسى از آنچاه آب بردارد و اگر کسى بر سر آن چاه برود سوخته و مثل ذغال سیاه میشود، قوم تبع یمانى با لشکر زیادى که داشت چون بر سر این چاه رسیدند و خواستند آب بردارند ده هزار لشکر او هلاک شدند؛ ((
  27. برهام فارس )) با لشکرى بیحد و کثیر چون بر سر آنچاه رسیدند و خواستند آب بردارند خلقى کثیر از آنها هلاک شدند. ((سعدبن یرزق )) با لشکرى فراوان بر سر این چاه آمدند بیست هزار آنان هلاک شدند و اکنون سرهاى آدمیان و استخوانهاى آنها در کنار چاه ریخته است .
    رسول الله  اکرم (صل الله علیه وآله وسلم ) فرمود: لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم ، آنگاه فرمود اى اصحاب من آیا میان شما کسى هست که دامن همت بر کمر زند و مشک و دلوى بر دارد و بر سر این چاه رود براى مسلمین بیاورد تا بهشت را براى من او ضامن شوم ؟
  28. ابوالعاص بن الربیع که برادر رضاعى آنحضرت بود عرض کرد: جعلت فداک یا رسول الله مرا مرخص فرماى تا من فرمان شما را بجا آورم زیرا که من یک مرتبه دیگر هم با جماعتى بر سر این چاه رفته چون بر سر این چاه رسیدیم عفریت جنى بزرگ از چاه نمودار شد و همراهان مرا هلاک کرد فقط من با یکنفر دیگر که اسب تندرو داشتیم نجات یافتیم
  29. یا رسول الله آنروز من مسلمان نبودم ولى امروز مسلمان هستم و امیدوارم از برکت اسلام آسیبى بمن نرسد، حضرت دعاى خیر درباره او نمود و دو نفر دیگر از شجاعان را همراه او نمود با جمعى دیگر
  30. که یکى ((قیس بن سعدبن عباد)) و یکى ((سعد بن معاذ)) و ((سعد بن بشر)) و ((ثابت بن اخنس )) و دیگران که همه با شمشیر و سپر و تیر و کمان چون شیر شکارى و بیست شتر با دلو و ریسمان براه افتاده بسوى چاه رفتند و چاه بسیار بزرگى دیدند که نظیر آنرا ندیده بودند چون نزدیک چاه شدند جنى از میان چاه بیرون آمد مانند نخله سیاه و چشمهایى چون طشت پر از آتش و دهانى مانند غار گشوده و بجاى نفس شعله آتش از دهان او بیرون میآمد و در آن واحد تمام بیابان پر از دود آتش شد و صدایى مانند رعد بر کشید که زمین از صداى او به لرزه در آمد
  31. مسلمانان از ترس خواستند فرار کنند ابوالعاص بن ربیع گفت اى برادران مسلمان آیا از مرگ فرار میکنید کجا میروید بایستید که من با این عفریت جن در آویزم و بر او ظفر مییابم و اگر کشته شدم سلام مرا به پیغمبر خدا برسانید
  32. پس ابوالعاص شمشیر کشید و قدم جراءت پیش نهاد که یکى از جنیان فریاد کرد که کیستید؟
    و براى چه اینجا آمده اید مگر نمیدانید که اینجا مکان پادشاهان و متمردین از فرمان سلیمان و داود است آنکه قوم عاد را کشتند و بسى دلیران را خون آغشته اند در این مکان میباشند
  33. ابوالعاص گفت ما از اصحاب و انصار رسول خدائیم اگر اطاعت ما را کردید که ما با شما کارى نداریم و الا قهرا و جبرا شما را وادار میکنیم که ما را اطاعت کنید هنوز کلام ابوالعاص باتمام نرسیده بود
  34. که ناگاه جنى صدایى زد و خود را بر روى ابوالعاص انداخت و ابوالعاص را مانند گنجشکى در چنگال باز دیدیم و صداى او را شنیدیم که میگفت برادران دینى من سلام مرا خدمت پیغمبر برسانید ما از ترس فرار کردیم دیدیم که جنى بچاه فرو رفت برگشتیم
  35. ابوالعاص را مانند ذغال سیاه دیدیم نشستیم بر سر او گریه کردیم ، دیدیم ، از میان چاه غلغله و ولوله بلند شد انواع و اقسام صورتهاى عجیب و غریب از چاه بیرون آمد ما از ترس همگى فرار نمودیم و بسوى پیغمبر و اصحابش دویدیم چون خدمت حضرت رسیدیم دیدیم رسول خدا نشسته و بر مرگ ابوالعاص که جبرئیل بر آنحضرت خبر داده بود میگرید
  36. پیش آمدیم و عرض کردیم خدا در مرگ ابوالعاص بشما صبر عنایت فرماید، پیغمبر فرمود به آن خدایى که جان من در ید قدرت اوست الان روح  ابوالعاص در بهشت متنعم است همه اصحاب طلب رحمت و تمناى مقام ابوالعاص را کردند ولى از حرارت آفتاب و عطش در پیچ و تاب افتاده بودند . هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند..... هم گریه بر ملائک هفت آسمان فتاد
  37. هرجا که بود آهویی از دشت پا کشید...... هرجا که بود طایری از آشیان فتاد

               شد وحشتی که شور قیامت به باد رفت...... چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد

  1. هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد...... بر زخم های کاری تیغ و سنان فتاد

          ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان ..... بر پیکر شریف امام زمان فتاد

           بی اختیار نعره ی هذا حسین زود ..... سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۳
آذر

 

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. مجلس بیستم شرح زیارت عاشورا  46: و جلت و عظمت مصیبتک فى السموات على جمیع اهل السموات .
    بزرگ و عظیم شد بلاها و صدمات شما در آسمانها و بر همه اهل آسمانها
  2. در دو فصلى که در مجلس بیان کردیم معلوم شد که موجودات عالم با شعور و مسلما هم درین کرات آسمانى موجوداتى از عقلا و غیرعقلا زندگى میکنند و آیات و اخبارى براى اثبات این معنى ذکر کردیم و اینک مطالبى که علم امروز راجع با ثبات عقلا در این کرات کشف کرده براى آقایان ذکر مى کنیم .
  3. اثبات علمى موجودات زنده در کرات آسمانى : در مجله دانشمند سال چهارم آبانماه 1345 در صفحه 29 خلاصه مطلبى که مینویسد چنین است : از پیامى که موجودات یک ستاره دور که چندین سال نورى با زمین فاصله دارد مخابره کرده اند چنین بدست میآید که یک مرد و یک زن و یک کودک که قد مرد 31/3 متر بوده با دستگاهى در 41 سطر و 31 علامت بزمین مخابره نموده اند
  4. و تصویر آنها در روى دستگاه کاملا نمایان بوده که عکس آن در آنمجله ثبت است که در بالاى سر آنها خورشیدى واقع شده و در دست راست مرد ستاره اى را نشان میدهد که بدین طریق میخواهد نشان دهد که ساکن ستاره فوق در منظومه شمسى ناشناسى است .
  5. موضوع جالب توجه آنست که چگونه ساکنان یک کره از کهکشان وجود خود را با امواج و طریقه ساده و منطقى به کرات دیگر اطلاع میدهد.
  6. دانشمندان عقیده دارند که پاسخ باین علامات خطراتى همراه دارد چه امکان آن هست که ساکنان این کره که میلیونها سال از حیث تمدن از ما جلوترند در صدد حمله به کره زمین و اشتغال آن برآیند. زمان لازم براى رسیدن جواب باین کره چندین سال است
  7. زیرا سال نورى یک فاصله به اندازه 5/9 بیلیون کیلومتر است و امواج رادیویى که با سرعت سیر صوت حرکت میکند چندین سال در راه خواهد بود.
  8. از طرف دیگر باید دانست چنانچه ساکنان کره دیگرى خارج از منظومه شمسى ما با راکت و ناو فضایى بسوى کره زمین روانه شوند مسافرت آنها لااقل نیم قرن بطول خواهد انجامید.
  9. بشقابهاى پرنده از کرات دیگر میآیند : در روزنامه اطلاعات 16 آبانماه 1346 صفحه 2 مینویسد:
  10. 6 نوامبر خبرگزارى فرانسه - پروفسور آلبرت کارشناس موشک و استاد سابق ((وانرفون بردون )) در هفتمین کنگره بین المللى کارشناسان پرنده گفت بشقابهاى پرنده از جهان دیگر میآیند، وى تاءکید کرد آنچه تا کنون در مورد بشقابهاى پرنده گفته شده باید بر این استوار گردد که آنها از جهان دیگر میآیند.
  11. درین کنگره بسیارى از دانشمندان اظهارنظر کردند که بشقابهاى پرنده از جهان دیگر میآیند.
  12. در کهکشان آثار زندگى کشف شد.در روزنامه اطلاعات 14 فروردین 1348 صفحه 9چنین مینویسد:
  13. اخیرا در کهکشان ((خط شیرى )) که میلیاردها کیلومتر از زمین فاصله دارد ابرهاى مخصوصى که از یک ماده شیمیایى تشکیل میشود کشف شده است .
    در سه ماه اخیر این سومین کشف دانشمندان ازین نوع است ازینرو کارشناسان بعید نمیدانند که روزى در میان ستارگان کهکشان موادیکه بزندگى خیلى نزدیک باشند مانند اسیدها و پروتئین ها کشف شود این مسئله ثابت خواهد کرد که زندگى یک ماجراى منحصر بزمین خاکى ما نیست بلکه ممکنست در ستارگان دیگر مثلا مریخ یا ستارگان بسیار دوردست وجود داشته است .
  14. گروهى از دانشمندان آمریکایى وجود آمونیاک را در کهکشان کشف کردند آنها با تجزیه امواج رادیو الکترونیک از اعماق فضا بزمین میرسد باین نتیجه رسیده اند که در فاصله سى هزار سال نورى از زمین نور سرعتى برابر 300 کیلومتر در ثانیه دارد، منابع هیدروژن و آمونیاک وجود دارد، این مسئله فرضیه اى را دایر بر اینکه زندگى منحصر به کره زمین نیست بلکه در ستارگان دیگر نیز یک نوع زندگى وجود دارد تائید میکند.
  15. فصل سوم : گریه اهل آسمانها و زمین و موجودات دیگر بر  حسین  علیه السلام : یکى از برجسته ترین آثار عاشورا عزادارى و گریه بر  حسین  ( علیه السلام ) است که اینموضوع کم کم لباس مذهبى پوشیده و داراى اهمیت زیادى شده بلکه میتوان گفت رکن اعظم مسایل اسلامى گردیده و ثواب و نتایجى که در سایه این عمل نصیب مسلمین میگردد در هیچکارى براى آنها میسر نیست .
  16. وقتى به صفحات تاریخ نگاه میکنیم با آنکه تعداد فرقه شیعه خیلى کمتر از سایر فرق مسلمین بوده ولى در نتیجه همین محافل عزادارى  حسینى ترقیات شگفتى کرده و بافتخار اینمجالس در دنیا مورد توجه خاص و روح انیت و معنویت واقع شده اند.
  17. وقتى به صفحات تاریخ نگاه میکنیم با آنکه تعداد فرقه شیعه خیلى کمتر از سایر فرق مسلمین بوده ولى در نتیجه همین محافل و مجالس عزادارى  حسینى ترقیات شگفتى کرده و بافتخار اینمجالس در دنیا مورد توجه خاص و روح انیت معنویت واقع شده اند.
  18. آیا در دنیا جایى هست که دو نفر مسلمان شیعه گرد هم جمع شوند مراسم عزادارى را در موقع خود برپا نکنند و اشکى نریزند.
  19. یکى از مورخین اروپا مینویسد: در مهمانخانه مارس یکنفر شیعه را دیدم نشسته یکه و تنها چیزى میخواند و گریه میکند و آنچه سر میز نهار او بود تمام را به فقرا تقسیم نمود چون بموضوع رسیدگى کردم دانستم که امروز عاشورا است و این مرد کتاب مقتل میخواند و براى  حسین  گریه میکند و میز ناهار خود را براى خاطر  حسین  ( علیه السلام ) بفقرا داد و چیزى نخورد.
  20. نویسنده غربى میگوید: بذل مال در هر سال بنابر آنچه ما اطلاع داریم از طرف شیعه در راه عزادارى  حسینى از میلیاردها فرانک تجاوز میکند و گذشته ازین واقعیاتى که براى اینراه تعیین کرده اند از حساب ما بدور است .
  21. در کتاب قرب الاسناد از بکربن محمد و او از حضرت صادق ( علیه السلام ) روایت کرده :
    قال للفضیل تحلسبون و تتحدثون قلت نعم ، قال ان تلک المجالس احبها فاحیوا امرنا فرحم الله من احیا امرنا یافضیل من ذکرنا او ذکرنا عنده ففاضت عیناه و لو مثل جناح الذباب غفرالله له ذنوبه و لو کانت مثل زبد البحر .
  22. یعنى : حضرت فرمود اى فصیل آیا مى نشینید و مجالسى ترتیب میدهید که در آن مجالس از فضائل و مصائب ما ذکر شود؟ گفتم آرى فرمود: من اینمجالس را دوست میدارم و شما امر مرا در اینگونه مجالس احیاء و خدا رحمت کند کسى را که امر مرا احیاء کند. اى فضیل هر کس ذکر ما را کند و یا در نزد او ذکر شویم یعنى از مصیبت ما ذکرى شود و اشکى از چشمان او بیرون آید اگر چه بقدر بال پشه اى باشد خداوند گناهان او را میبخشد اگر چه بقدر کف دریاها باشد.
  23. در هر حال اخبار زیادى راجع به فضیلت گریه بر  امام  حسین   ( علیه السلام ) و مجالس عزاى آنحضرت وارد شده که جاى شرح آن نیست بخواست خدا در مجالس آینده بعضى از آنها را بعرض آقایان عزیز برسانیم .
  24. گریه ملائکه بر  حسین  علیه السلام : گفتیم همه موجودات و اهل آسمان و زمین بر آنحضرت گریان شدند از جمله گریه ملائکه بر آنحضرت است که بعضى از اخبار آن ذکر میشود.
  25. صدوق در علل الشرایع از ابوحمزه ثمالى روایت میکند که گفت : خدمت امام باقر عرض کردم یابن رسول الله  آیا همگى شما قائم بحق نیستید؟ فرمود: بلى . گفتم : پس جهت چیست که فقط یکنفر از شما ملقب به قائم است ؟ فرمود: لما قتل جدى الحسین  علیه السلام ضجت الملائکة الى الله عز و جل بالبکاء و النحیب ... الخ زمانیکه جد من  حسین  ( علیه السلام ) شهید شد ملائکه بدرگاه خداوند نالیدند و بگریه بانگ و فریاد آوردند
  26. و عرض کردند بارالها آیا از کسى که خاصه و پسر پیغمبر تو را که بهترین خلق تو میباشد کشت دست بازداشتى ؟ خطاب آمد اى فرشتگان من آسوده باشید بعزت و جلال خودم قسم که ازین جماعت انتقام میکشم اگر چه از پس امروز باشد آنگاه امامانى که از صلب  حسین  ( علیه السلام ) باید بیایند به ملائکه نشان داد و از جمله قایم آنان که امام دوازدهمین باشد، را به آنها بنمود در حالیکه آنحضرت ایستاده بود پس فرمود بدین قائم از آنها انتقام خواهم کشید بدین جهت آنحضرت را قائم گویند.
  27. منظور ما از نقل این روایت این بود که چون  حسین  ( علیه السلام ) شهید شد ملائکه گریان شدند و در درگاه الهى نالیدند و بانگ و فریاد برآوردند.
  28. امام صادق ( علیه السلام ) فرمود که روز عاشورا چهار هزار ملک نازل شدند تا یارى حضرت  حسین  ( علیه السلام ) را بنماید حضرت به آنها اذن نداده مراجعت کردند تا تکلیف خود را معلوم کنند ولى مجددا نازل شدند دیدند حضرت شهید شده آنگاه گردآلوده نزد قبر آنحضرت ماندند و پیوسته تا روز قیامت بر آنحضرت گریه میکنند و رئیس آنها ملکى است منصور است منصور نام هر کس امام را زیارت کند آنها ازاو استقبال میکنند و چون وداع حضرت کنند او را مشایعت نمایند و اگر مریض شود ازو عیادت کنند و چون بمیرد و نماز بر او خوانند طلب مغفرت براى او کنند.
  29. در کامل الزیاره از حضرت صادق ( علیه السلام ) روایت میکند که بعد از شهادت حضرت  امام  حسین   ( علیه السلام ) لشکر پسر سعد شخصى را دیدند که با صداى بلند ناله و فریاد میکند، گفتند این مرد کیست و چرا ناله و فریاد میکند؟ گفت چگونه صیحه نزنم و فریاد نکنم و حال آنکه رسول الله  خدا را مینگرم که ایستاده زمانى بسوى زمین نگران میشود و زمانى خرگاه شما را نظاره مینماید و من میترسم که خدا را بخواند نفرین کند و همه اهل زمین هلاک شوند لشکر بیکدیگر گفتند این مردیست دیوانه بعضى دیگر گفتند بد عملى کردیم که آنحضرت را شهید کردیم ،
  30. راوى خبر میگوید خدمت  امام صادق ( علیه السلام ) عرض کردم که آن شخص گریه کننده چه کسى بود، حضرت فرمود او جبرئیل بود و اگر از طرف خدا ماءذون بود صیحه اى بر ایشان میزد و همه آنها را هلاک مینمود.
  31. در کامل الزیاره حدیث مفصلى نقل میکند مشتمل بر اینکه ملائکه حائر  حسین ى شب و روز گریه بر آنحضرت میکنند و فتور و سستى درین امر ندارند مگر در دو وقت یکى وقت زوال و دیگر وقت طلوع فجر که در این دو وقت با ملائکه آسمان که بزیارت قبر  حسین  میآیند و گفتگو میکنند و از اخبار آسمان پرسش مینمایند.
  32. و نیز در کامل الزیاره از ابن عباس نقل میکند که اول ملکى که خبر قتل  حسین  ( علیه السلام ) را براى حضرت رسالت آورد جبرئیل بود که با بالهاى گشوده گریه کنان و صیحه زنان آمد و این خبر را داد و قدرى از تربت  حسین ى را حمل کرده بود که بوى مشک ازو بر میخاست و فضا را معطر کرده بود.
  33. گریه و ناله وحوش بر  حسین  علیه السلام : در کامل الزیاره از حارث اعور روایت میکند که امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) فرمود: پدر و مادرم فداى  حسین  باد که در بیرون شهر کوفه کشته خواهد شد، بخدا قسم گویاى مى بینم که جانوران بیابان از انواع وحوش بر سر قبر او گردن کشیده و بر او میگریند و از شب تا صبح براى او مرثیه میخوانند.
  34. در علل الشرایع و امالى از میثم تمار نقل میکند که گفت بخدا قسم این امت پسر پیغمبر خود را در دهم ماه محرم میکشند و دشمنان خدا آنروز را روز مبارکى میدانند و اینکار شدنى است و در علم خداى سبقت گرفته و اینموضوع را من از عهدى که مولایم امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) با من کرده میدانم
  35. و آنحضرت بمن خبر داد که بر  حسینم میگریند همه چیز حتى وحوش در صحراها و ماهیان در دریاها و مرغان در میان زمین و آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و مؤ منین انس و جن و تمام ملائکه و آسمان و زمین و رضوان و حاملان عرش الهى تا آخر حدیث
  36. محتشم کاشانی در باره قیام کربلا گوید  باز این چه شورش است که در خلق عالم است

                             باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

                           باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

                           بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

  1. این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

                          کار جهان و خلق جهان جمله درهم است

                          گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب

                         کاشوب در تمامی ذرات عالم است

  1. گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست

                          این رستخیز عام که نامش محرم است

                       40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۲
آذر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. مجلس نوزدهم - 45
  2. آیه دوم : و من آیاته خلق السموات و الارض و مابث فیهما من دابة و هو على جمعهم اذا یشاء قدیر . (الشورى - 29) یعنى : و از جمله آیات قدرت خدا خلقت زمین و آسمانست و هم آنچه در آنها از انواع جنبندگان پراکنده است و او بر جمع آورى موجوداتیکه در آسمانها و کرات عالم هر وقت که بخواهد قادر است .
  3. این آیه بدلالتى روشنتر وجود موجودات زنده و ظاهرا عاقل را در آسمانها و زمین اثبات مینماید و گواه بر اینکه جنبندگان مذکور عاقلند ضمیر هم در جمعهم میباشد که از لحاظ استعمال در انحصار خردمندان ذوى العقول است و در مواردى که افرادى از موجودات بى عقل در جمع عاقلان یکجا آورده شوند بطور مجاز اینگونه ضمایر بعنوان تغلیب در مجموع هر دو دسته بکار میروند.
  4. آیه فوق اضافه بر اینکه ما را از وجود موجوداتى عاقل و مکلف در سایر ستارگان آگاه میسازد از مسافرتهاى متقابل کیهانى نیز بطورى لطیف پیش بینى میکند زیرا نخست با جمله ((بث فیهما)) دلالت بر پراکندگى آنها را در زمین و آسمانها نمود که این آفریدگان از آغاز مبتلاى به فراق و جدایى بوده و هیچگونه خبرى از یکدیگر ندارند نه انسانهاى زمینى از آسمانیان و نه بالعکس
  5. سپس با جمله و هو على جمعهم روزنه امیدى درباره جمع این پراکندگان بروى ما باز کرده که این پراکندگى ابدى نیست دیرى نپاید که به اراده الهى این غریبان از غربت بیرون آیند و بنزدیکى و خویشاوندى برسند.
  6. پس آنگاه این روزنه امید را با جمله ((اذا یشاء)) وسیعتر نموده نه آنکه اذا شاء زیرا یشاء خبر از آینده اى محقق الوقوع میدهد ولى شاء باین معنى است که اگر خواست بنابراین ممکنست بگوئیم بشریت را به آینده اى درخشان نوید میدهد که با پیشرفت روزافزون علم به مشیت و لطف الهى این فاصله هاى دور و نزدیک و این هجرانها مبدل بوصال میگردد.
    و ممکنست ((و هو على جمعهم اذا یشاء قدیر)) راجع به قیامت باشد که هر وقت مشیت الهى تعلق گرفت که قیامتى برپا شود همگى این موجودات را جمع کرده و بحساب آنان رسیدگى نماید.
  7. سئوال : آیا اصولا قرآن درباره کاوش کردن در آسمان و ستارگان و خلاصه دقت و نظر درباره کیهان پهناور و موجودات آن سخن بمیان آورده تا اینگونه استدلالات و انتظارات را از آیات مقدسات قرآنى داشته باشیم ؟
  8. جواب : پاسخ ما دو آیه زیر است که میفرماید:
    قل انظروا ماذا فى السموات و الارض و ما تغنى الایات و النذرعن قوم لا یؤ منون . (یونس - 100)اى پیغمبر به مردمان تاکید کن که کاوش کنند و دقت نظر بکار برند تا بدانند چه بسیار آیات حق و دلائل توحید را مشاهده میکنند گر چه هرگز مردمى را که بدیده عقل و ایمان ننگرند دلایل و آیات الهى بى نیاز نخواهد کرد و چیزى بر علم و معرفتشان نخواهد افزود.
  9. از این قبیل آیات قرآنى که بشریت را به تفکر و کاوش در آسمانها و زمین و موجودات آنها واداشته بسیار است و آیه فوق بعنوان نمونه ذکر شد.
  10. ولى اینراهم که اینگونه اوامر و تاءکیدات قرآنى تنها براى کشف این کرات و جسم و جهان نیست بلکه تا ازین رهگذر معرفت انسانى به آفریدگار بزرگ جهان یابد و بدانش آنها در خداشناسى افزوده گردد.گیرم که بشر به سایر کرات آسمانى مسافرت کرد اگر ازین رهگذر معرفتش بخالق عالم بیشتر نشود چه فایده ؟!
  11. و کان من آیة فى السموات و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون . (یوسف - 105)
    دور نیست که آیه فوق هم نیز پیش بینى از مسافرتهاى آینده و کیهانى باشد که چه بسا از نشانه هاى بزرگ علم و قدرت که در آسمانها و زمین است و بشر بر آنها عبور میکند ولى بهره اى بجز اعراض از خدا عایدش نمیشود.
  12. بدیهیست که عبور از این کرات آسمانى نمیتوان نمود مگر بوسیله این موشکهاى محیرالعقول کیهانى و با جمله ((یمرون )) که باصطلاح صیغه مضارع است تمامى مراتب ضعیف و قوى عبور و مرور بر کرات آسمانى را از زمان قرآن تا انقراض جهان شامل میشود.
  13. در یک زمان بشر تنها با چشم میتوانست ستارگان را همچون شمعهایى فروزان در قعر آسمان بنگرد و درباره آنها بیندیشد
  14. سپس با وسایل تلسکوپها و عدسیهاى قوى توفیق کاملترى را در اینراه بدست آورد اکنون هم باین خیال افتاده که با سفینه هاى فضانورد از نزدیک با کرات همسایه خود آشنا شود اگر چه میتوان گفت تمامى این مراتب در جمله ((یمرون علیها)) است ولى حقیقت مرور بر اجرام آسمانى همین مرحله اخیر است که مرور از نزدیک باشد.
  15. ولى موضوع مهم جمله ((و هم عنها معرضون )) است که هر چه بشر باین کرات آسمانى نزدیکتر شود و بیشتر آیات بزرگ الهى را بچشم ببیند اعراض او از خدا بیشتر میشود بلکه میگوید ما که در آسمانها خدا را ندیدیم و یا فرشتگان دروغ است .
  16. اگر کاروان مسافرتهاى آسمانى از خداپرستان ما شد سوغات آنها در بازگشت افزایش معرفت خدا و ایمان به اوست ولى اینگونه مسافرتها براى شوره زار دلهاى خودپرستان و منکران خدا جز تیغها و حربه هاى منحرف کننده ایمان سوغاتى همراه نخواهد آورد.و تنزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤ منین و لا یزید الظالمین الا خسارا . بعدی 
  17. شواهدى دیگر از اخبار بر وجود عقلا در کرات آسمانى : در بحارالانوار از رسول الله  خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) روایت میکند که حضرتش به امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) فرمود: یا على خدا هفت موطن را با تو به من نشان داد تا اینکه میفرماید: موطن دوم معراج بود که جبرئیل مرا بعالم بالا صعود داد تمام آسمانها و زمینهاى هفتگانه براى من نمودار شد بطوریکه ساکنان و آبادکنندگان آنها را دیدم .مسلما ساکنان و آبادکنندگان آسمان غیر از ملائکه میباشند.
  18. و نیز در بحار از ابونصیر و او از حضرت صادق ( علیه السلام ) روایت میکند که حضرت نوح شرح معراج پیغمبر را میفرماید تا اینکه فرمود: خدا پیغمبر را به آسمان صعود داد سپس گزارشهاى معراج را از رسول الله  خدا اینگونه نقل فرماید که ...
  19. سپس مرا به آسمان ششم بالا برد که ناگهان خلق بسیارى دیدم که همچون امواج دریا موج میزند و درین آسمان فرشتگان مقرب نیز بودند سپس مرا به آسمان هفتم برد که در آنجا نیز خلق و فرشتگان را دیدم .
  20. از اینکه در دو جاى اینحدیث خلق و فرشتگان ذکر شده معلوم میشود غیر از فرشتگان مخلوقاتى در آسمان زندگى میکنند که تعداد آنها هم زیاد است .
  21. و نیز در بحار و کافى و بصائرالدرجات از عجلان بن ابى صالح مرویست که مردى در خدمت حضرت صادق ( علیه السلام ) از روى استعلام اشاره به آسمان نموده عرض کرد، این قبله آدم ( علیه السلام ) است ؟ حضرت فرمود آرى و بعلاوه خدا را قبه هاى بسیارى است چه در عقب این مغرب شما 39 مغرب یعنى زمینهاى سپیدى است مملو از مخلوقات که از نور شمس کسب روشنى میکند و طرقة العینى مرتکب معصیت خدا نشده و نمیدانند که خدا آدمى آفریده است یا نه
  22. شاهزاده اعتضاد السلطنه پسر فتحعلیشاه قاجار در کتاب ((فلک السعاده )) میگوید: این خبر را براى یکى از دانشمندان اروپا نقل کردم خیلى تعجب کرد و گفت اگر یقین داشتم که اینخبر از ناحیه وحى پیغمبر شما است حتما مسلمان میشدم .
  23. متاسفانه فاضل مزبور چون احاطه به اسناد اخبار نداشته از اثبات صحت سند خبر عاجز شده و با اینکه در کتب معتبره باسناد قوى مضبوط است فقط از یک کتاب غیرمعروف آنرا نقل کرده
  24. میگوید: این حدیث را در کتاب نظام الدین احمد گیلانى شاگرد میرداماد دیده ام و هر گاه میدانست اینخبر در کتابى مثل کافى نقل شده براى اتمام حجت او کافى بود زیرا کتاب کافى از کتب معتبره شیعه و نسخ قدیمه این کتاب در کتابخانه هاى دنیا بسیار است و اخبار مندرج در آن براى اثبات هر مطلبى حجت قاطع است .
  25. و نیز در کتاب مناقب شیخ رجب برسى ((سال 800 هجرى )) و در کتاب شیخ ابراهیم کفعمى ((قرن دوم هجرى )) و در کتاب بحارالانوار مجلسى از حضرت موسى بن جعفر علیهاالسلام مروى است که جبرئیل خدمت حضرت رسول (صل الله علیه وآله وسلم ) عرض کرد: سوگند بخداوندى که پیغمبرى چون تو برگزیده که در پشت این مغرب زمینى است سفید و در آن یک نوع از مخلوقات خداست که او را میپرستند و نافرمانى وى را نمینمایند و بس که از ترس خدا گریه کرده اند گوشت از روى آنها فروریخته است .
  26. حضرت امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) را عرض کرد آیا ابلیس و بنى آدم را در میان آنها راهى هست ؟ فرمود بخدا قسم که آنها نه ابلیس را میشناسند و نه آدم را وعده آنها را جز خدا کسى نمیداند.این حدیث هم دلالت دارد بر وجود بشر در سایر سیارات زیرا که گریه از خصایص انسان و گوشت از خصایص حیوان و عبادت و عدم معصیت و عدم علم بوجود ابلیس و آدم از اوصافى است که متفرع بر عقل است یعنى هر گاه مخلوقات آن کرات زنده و عاقل نبودند از خوف خدا گریه نمیکردند.
  27. و بر حسب اخبار مسلم است که مبدا بشر منحصر به آدم نیست هر چند مبداء ما آدم است و او پدر ما است ولى مطابق اخباریکه در دست است خدا آدمهاى بسیارى آفریده است که هر یک مبداء پدر سلسله اى بوده اند و همه آنها هم در زمین ما نبوده بلکه در کرات دیگر بوده اند.
  28. در بصائرالدرجات از حضرت باقر ( علیه السلام ) روایت میکند که فرمود: خداوند هزار هزار عالم ((یکمیلیون )) و هزار هزار آدم خلق کرده اینکه میفرماید هزار هزار عالم که یک میلیون میشود من باب مثال است مثل اینکه ما میگوئیم خداوند هزاران بنده دارد و یا ممکنست میخواهد بفرماید آن کراتى که آدم در آنها هست و مشمول تکالیف میباشند یک میلیون عالم است .
    در بحارالانوار و تفسیر قمى روایت صحیحى از حضرت امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) نقل میکند باین مضمون که : هذا النجوم التى فى السماء مدائن مثل المدائن التى فى الارض مربوطه کل مدینه بعمود من نور طول ذلک العمود فى السما مسیرة ماءتین و خمسین سنة .
  29. در مجمع لبحرین در لغت کوکب بجاى ((بعمود)) ((بعمودین )) ذکر کرده است .معنى حدیث این میشود که : این ستارگان که در آسمان میباشند شهرهایى هستند مانند شهرهایى که در زمین است و هر شهرى بسته شده به دو عمود از نور که طول این عمود دویست و پنجاه سال راه است .
    این عمود نور همان قوه جاذبه و دافعه ایست که بین کرات میباشند که اگر این دو قوه نبود این کرات در یک مدار معینى نمیماندند و بهم دیگر میخوردند و ممکنست 250 سال فاصله نورى باشد.
  30. و نیز امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود: پشت این نطاق ، راوى عرض کرد: نطاق چیست ؟ فرمود: هذه القبة سبعین الف عوالم کل واحد منها اوسع من الدنیا فیها خلایق کثیرة لایعلمون ان الله خلق آدم و ابلیس ام لاوقال علیه السلام و الله انهم اطوع لنا منکم .
  31. یعنى : پشت این قبه یعنى آسمان شما هفتاد هزار عالم است که هر یک از آنها وسیعتر از دنیاى شماست و در آنها خلایق بسیارى است که نمیدانند خداوند آدم و شیطانى هم خلق کرده یا نه بعد حضرت فرمود بخدا قسم که آنها ما را بیشتر از شما اطاعت میکنند.
  32. ازین روایت معلوم میشود که معروفیت آل محمد و شناسایى آنها مخصوص بزمین نیست بلکه مخلوقات این کرات هم معرفت بحال ایشان دارند بلکه معرفت آنها بیشتر از ماست و لذا از ما امام را اطاعت میکنند.
  33. حدیث بساط : حدیث بساط از احادیثى است که شیعه و سنى آنرا نقل کرده و از معجزات بزرگ امیرالمومنین ( علیه السلام ) بشمار میرود و مقدس اردبیلى در کتاب حدیقة الشیعه در صفحه 388 نقل نموده و چون خیلى مفصل است از ذکر آن خوددارى میکنیم فقط یک قسمت آن که مورد حاجت ما است ذکر میکنیم .
  34. سلمان گفت : ما پرسیدیم یا امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) شما را علمى به آنچه در عقب کوه قاف است میباشد حضرت فرمود که خلاق عالم در عقب کوه قاف چهل عالم آفریده که هر عالمى برابر دنیاى شماست و علم من بماوراى قاف همچون علم منست بحال ایندنیا و آنچه در دنیاست و بعد از رسول الله  خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) منم حافظ و نگهدارنده عالمها و همچنین بعد از من اولاد من حافظ شریعت نبوى و وارث علوم مصطفوى خواهند بود و من داناترم براههائیکه در آسمانهاست از راههایى که در زمین است
  35. و مائیم محزون مکنون الهى و مائیم اسماء حسنى که چون خدا را با آن نام بخوانند اجابت کند و مائیم صاحب آن نامهائیکه بر عرش و کرسى نوشته است و مائیم قسمت کننده بهشت و دوزخ تا آخر روایت که مفصل است .
  36. ازین اخبار زیاد است که ذکر آن باعث طول کلام میشود اگر اخبارى هم از پیشوایان وین درین باب بما نرسیده بود ما خودمان میدانستم که خداوند درین کرات موجوداتى دارد چه شخص عاقل کار لغو و بیهوده نمیکند و اگر بنا باشد که خداوند این کرات باعظمت را که حساب آنرا جز خودش کسى نمیداند خلق فرماید و کسى در آن نباشد مسلما این کار لغو است و چنین عملى از خدا بدور است لذا میفرماید: ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولى الباب الذین یذکرون الله قیاما و على جنبوبهم و یتفکرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار .
  37. در دعاى افتتاح که در شبهاى ماه مبارک رمضان خوانده میشود میفرماید: الحمدالله الذى من خشیته عدالسما و سکانها و ترجف الارض و عمارها و تموج البحار و من یسبح فى غمراتها .
    سکنه آسمانها کیست که از خوف و خشیت الهى میلرزاند اگر گویى ملائکه هستند جواب گوئیم که ملائکه جسم لطیفند و احتیاج به سکنى و مکان ندارند سکنه یک محل باید مثل ما باشد و لذا میگوئیم سکنه بلاد.
  38. بهترین دلیلى که سکنه آسمانها ملائکه نیستند دعایى است که شیخ حر محمد بن حسن عاملى در صحیفه ثانیه سجادیه در ضمن دعایى است از حضرت على بن ال حسین  امام سجاد ( علیه السلام ) نقل میکند.
  39. فصل علیه انت ملائکتک و سکان سمواتک و ارضک .
    از اینکه جمله سکان سمواتک و ارضک راعطف بر ملائکه گرفته ، مسلمست که معطوف غیر از معطوف علیه است پس مراد از انسان همان انسانست که باید در این سیارات باشد.
    در یکى از زیارتهاى عاشورا ذکر شده که : فلقد عظمت بک الزریة و جلت فى المؤ منین و المسلمین و فى اهل السموات و اهل الارضین اجمعین .
    اى  حسین  عزیز مصیبت تو در میان مؤ منین و مسلمین اهل آسمانها و اهل زمینها بسى بزرگ بود، پس اهل آسمان باید عاقل باشند تا شهادت آنحضرت بر آنها گران باشد
    1. . اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۰۲
آذر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. مجلس نوزدهم44 : و جلت و عظمت مصیبتک فى السموات على جمیع اهل السموات
    و بزرگ و عظیم شد بلاها و صدمات شما در آسمانها و بر همه اهل آسمانها
  2. در مجلس هجدهم شرح دادیم که فرمود: و جلت المصیبة بک علینا و على جمیع اهل الاسلام .
    یعنى مصیبات شما نه فقط براى ما دشوار است بلکه براى جمیع مسلمین سخت است اگر چه شیعه نباشد در جمله فوق میفرماید: نه فقط مصیبت شما بر اهل اسلام و ایمان سخت است بلکه براى آسمانها و اهل آن سخت است که آنها را گریان و ناراحت نموده است .
  3. در جمله ایکه بعدا در زیارت خواهد آمد میفرماید: و اعظم رزیتها فى الاسلام على جمیع اهل السموات و الارض . پس در این عبارت اهل زمین اضافه شده ازین چند عبارت نتیجه میشود که مصیبت شما بر اهل زمین و آسمان سخت و مشکل بوده که آنها را بحالت تاثر و سوگوارى در آورده است بیان اینمطلب در سه فضل ذکر خواهد شد.
  4. فضل اول : در اثبات شعور براى موجودات عالم : از آیات و اخبار بسیارى استفاده میشود که براى موجودات عالم شعور و فهم میباشد که بسیارى از مطالب را درک میکنند.
  5. حقتعالى میفرماید: و لقد اتینا داود منا فضلا یا جبال اوبى معه والطیر . (سبا - 10)بکوهها و طیور گفتیم که با داود تسبیح بگویند ما از فضل و کرم خود به داود نبى عطایاى بسیارى بخشیده از جمله به کوهها و پرندگان امر نمودیم که با نعمه هاى داودى هماهنگ شوند
  6. و هر وقت او به تسبیح و استغفار مشغول شود شما نیز با او موافقت کنید هر زمان داود در بیابانى عبور مینمود زبور را با لحن خوش داودى میخواند تمام پرندگان و درندگان تحت تاثیر صوت او واقع شده با او همنوا گشته به تسبیح و تقدیس خداوند مشغول میشدند
  7. و نیز میفرماید: و سخرنا مع داود الجبال یسبحن و الطیر و کنا فاعلین . (انبیاء - 79) کوهها و مرغان را مسخر داود گردانیدیم و با او تسبیح گفتند اگر بنا باشد که براى کوه و پرندگان شعور و فهم و استعداد نباشد چگونه با داود پیغمبر تسبیح میگویند معلوم میشود آنها هم خدا را شناخته اند.
  8. در آیه دیگر میفرماید: یسبح الله ما فى السموات و ما فى الارض الملک القدوس العزیز الحکیم . (الجمعه - 1)
  9. در آیه دیگر میفرماید:  یسبح لله ما فى السموات و ما فى الارض له ملک و له الحمد و هو على کل شى قدیر . (التغابن - 1)
  10. در آیه دیگر میفرماید: یسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن و ان من شى ء الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم . (الاسراء - 44)
  11. در این آیه حقتعالى بر سبیل تعظیم و اجلال و ثناى برخود میفرماید: آسمانهاى هفتگانه و زمین و هر که در آسمانها و زمینست به تنزیه و تسبیح پروردگار مشغول میباشند و هیچ چیزى نیست مگر آنکه بذکر و تقدیس و تنزیه خداوند و ستایش حضرت حق اشتغال دارد ولى مردم تسبیح موجودات را نمى فهمند.
  12. در کافى از حضرت صادق ( علیه السلام ) روایت میکند که فرمود: براى حیوانات بر گردن صاحبانش شش حقست :
    1 -
    آن حیوان را ما فوق توانایى بار نکنند.
    2 -
    پشت آنها را محل سکونت و گفتگو قرار ندهند.
    3 -
    هر وقت پیاده شدند قبل از آنکه خودشان طعام بخورند به آنها علوفه بدهند.
    4 -
    آنها را سیراب کنند.
    5
    و 6 - به سر و صورت آنها نزنند چه آنان براى پروردگار تسبیح میکنند.
  13. در آیه دیگر میفرماید: کل قد صلوته و تسبیحه و لله علیمم بما تفعلون . (النور - 41) جناب امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: بانگ خروس نماز اوست بال برهم زدن او رکوع و سجود میباشد.
  14. شعور و فهم و استعداد  از جمله زبان حال خروس در شب اینست : اذکروا الله ایها الغافلون .
    اى مردم غافل عمر گذشت خواب بس است برخیزید و خدا را یاد کنید.
  15. هنگام سپیده دم خروس سحرى..... دانى که چرا همى کند نوحه گرى.....                          یعنى که نموده اند رآینه صبح....... از عمر شبى گذشت و تو بیخبرى
  16. فى البحار عن الصادق ( علیه السلام ) ما یصاد من الطیر الا ما ضیع التسبیح .موریس مترلینگ در کتاب زنبور عسل خود در صفحه میگوید: در عالم جمادات به ویژه مواد معروف به متبلور ((بلورى شکل )) نیز حرکاتى دیده میشود.
  17. دانشمند انگلیسى روسکین میگوید: جمادات متبلور نه فقط داراى حرکات هستند بلکه با هم میجنگند. و اگر یک شى خارجى وارد آنها شود آنرا از خود میرانند و گاهى اقویاء نسبت به ضعفا گویى ترحم بخرج میدهند و آنها را مجاز میدانند که مقام و جاى آنها را بگیرند.
  18. در نقاطى که سنگهاى آهن با مواد متبلور مجاور هستند میکوشند که سنگهاى آهن را از خود دور کنند که مبادا بر اثر اختلاط با آنها آلوده شوند و حتى وقتى مواد متبلور مجروح  میشوند در صدد معالجه خود بر میآیند و زخمهاى آنها مداوا میشود.
  19. تکلیف ما در اینجا چیست این اعمال جمادات را به چه باید منسوب نمائیم اینها در کدام دانشگاه درس خوانده اند که در موقع جراحى خود را معالجه کنند آیا چه کسى به آنها علم جنگ آموخت چه کسى به آنها فهمانید که باید با غیر خود آمیزش نکنند و آنها را از خود دور نمایند آیا غیر از خدا میتوان گفت کس دیگرى است .
  20. این قبیل دانشمندان بما میفهماند که موجودات اگر چه از جمادات باشند داراى شعور میباشند. لذا قرآن میفرماید: ان من شى لا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون بسبیحهم .
  21. البته این شعور درباره نباتات بیشتر و در حیوانات خیلى بیشتر میباشند خداوند درباره هدهد میفرماید: وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله و زین لهم الشیطان و اعمالهم فصدهم عن السبیل فهم لا یهتدون . (النمل - 24)
  22. یعنى : هدهد بحضرت سلیمان گفت بلقیس را با تمام رعیتش یافتم که خدا را از یاد برده و بجاى خدا خورشید را میپرستند و شیطان اعمال زشت آنانرا در نظرشان زیبا جلوه داده و آنها را بکلى از راه خدا بازداشته تا هرگز بحق هدایت نشوند.
  23. عجب اینست که این حیوان بقدرى داراى شعور است که وقتى انسان را مى بیند که غیر از خدا را سجده میکنند و اطاعت شیطان را مینماید تعجب میکند و بحضرت سلیمان گوید: الا یسجدوالله الذى یخرج الخباء فى السموات و الارض و یعلم ما تخفون و تعلنون الله لا اله الا هو رب العرش العظیم . (النمل - 26) یعنى چرا پرستش نکنند خدایى را که پنهان را بعرصه ظهور آورده و بر نهان و آشکار خلق آگاه است در صورتیکه آن خداى یکتا که جز او هیچ خدایى نیست پروردگار عرش با عظمت است و بینهایت سزوار پرستش است .
  24. امام صادق ( علیه السلام ) فرمود: آنچه در آسمان و زمینست تا ماهیان دریا طلب آمرزش براى طالب علم و و دانش آموز مینمایند. ((یعنى علم دین ))
  25. در ثواب الاعمال از رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) مرویست که انگشتر عقیق در دست کنید زیرا که آن اول کوهى است که به وحدانیت خدا و به نبوت من و به وصایت تو یا على و براى شیعه تو و به بهشت اقرار کرده .
  26. از این قبیل روایات بسیار است و ذکر آن موجب تطویل کلام میگردد و در معجزات ائمه بسیار وارد شده که حیوانات عرض حاجت خدمت امامان دقت میکردند و معرفت کامل درباره ایشان داشته اند.
  27. فصل دوم : مصیبت اهل آسمان ها از این عبارت زیارت معلوم میشود که این کرات باعظمت که در جو در حرکت هستند و از آنها تعبیر به آسمانها میشود داراى مخلوقاتى هستند که تعبیر به اهل نموده و
  28. در جمله دیگرى ، بعدا شرح آن خواهد آمد، دارد که على جمیع اهل السموات و الارض ‍ پس از ایندو عبارت معلوم میشود که مصیبت حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) بقدرى بزرگست که همه اهل آسمانها و زمین را ناراحت نموده است
  29. بطوریکه آسمان و زمین و موجوداتیکه در این دو زندگى میکنند گریان میشوند.
    بعدا گریه آسمان و زمین را شرح خواهیم داد.
  30. آیات قرآن راجع به اهل آسمانها در سوره نحل میفرماید: ولله یسجد ما فى السموات و ما فى الارض من دابة و الملائکة و هم لا یستکبرون یخافون من فوقهم و یفعلون ما یؤ مرون .
    یعنى هر چه در آسمانها و زمین است از جنبندگان و فرشتگان همه بى هیچ تکبر و باکمال تذلل به عبادت خدا مشغولند و تمام موجودات از خدا که فوق آنها است میترسند و به هر چه ماءمورند اطاعت میکنند.
  31. راغب در مفردات القرآن گوید: لغت دابه در تمامى حیوانات استعمال میشد گر چه در تعریفات دیگر به اسب اختصاص داده شده و روى هم رفته باید گفت دابه نام هر موجودیست که راه میرود، در مجمع البحرین گوید: اختصاص دابه به اسب عرفى است عارض و جدید و ریشه لغوى آن شامل تمامى حیواناتى است که راه میروند.
  32. از این آیه استفاده میشود که خداوند در این کرات آسمانى موجودات زنده اى دارد که در حرکتند و مسلما انسان هم جز و دابه میباشد زیرا او هم راه میرود.
  33. و در آیه دیگر میفرماید: و ما من دابه الا على الله رزقها. مسلما انسان جزو دابة فى الارض میباشد زیرا او هم روزى میخورد بلکه فرد شاخص دابه همى انسانست پس معلوم میشود درین کرات آسمانى موجوداتى از قبیل انسان و غیرانسان زندگى میکنند.
  34. و مراد از سجده خضوع و خشوع است نه این سجده ایکه ما در نمازیکه بجا میآوریم پس معلوم میگردد که تمام موجودات آسمانى در برابر خداى بزرگ خاضع و خاشعند و ممکنست بگوئیم چون در آیه ضمیر هم آورده و افعال ((لایستکبرون ))، ((یخافون ))، ((یفعلون ))، ((یومرون ))، استفاده نموده تمامى آنها در مورد خردمندان آورده میشود.
  35. پس معلوم میشود که مراد ازین جنبندگان اشخاص عاقل مکلفند و یا ناگزیر برخى از آنها به زیور عقل و در نتیجه به بار تکلیف زینت یافته اند.
  36. گر ترا از غیب چشمی باز شد.....با تو ذرات جهان همراز شد
    نطق خاک و نطق آب و نطق گل......هست محسوس حواس اهل دل
    هر جمادی با تو می گوید سخن.....کو ترا آن گوش و چشم ؟ ای بوالحسن !
    گر نبودی واقف از حق ، جان باد.....فرق کی کردی میان قوم عاد؟
    جمله ذرات در عالم نهان.....با تو می گویند روزان و شبان
    ما سمیعیم و بصیر و باهشیم.....با شما نامحرمان ، ما خاموشیم
    از جمادی ، سوی جان جان شوید.....غلغل اجزای عالم بشنوید!
    فاش ، تسبیح جمادات آیدت.....وسوسه تاءویلها بفزایدت
    چون ندارد جان تو قندیلها.....بهر بینش کرده ای تاءویلها
  37. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم...
  • حسین صفرزاده
۰۲
آذر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. مجلس هیجدهم :43 یا ابا عبدالله لقد عظمت الرزیة و جلت المصیبة بک علینا و على جمیع اهل الاسلام
  2. آمدن امیرالمؤ منین علیه السلام به زمین کربلا((صدوق )) علیه الرحمه در ((امالى )) از ابن عباس نقل میکند که گفت در مراجعت از جنگ صفین در رکاب امیرالمؤ منین علیه السلام بودم چون بزمین نینوا و شط فرات رسیدیم آنحضرت با صداى بلند فرمود که اى پسر عباس این موضع را میشناسى ؟ عرض کردم نمیشناسم فرمود اگر این زمین را میشناختى همچنانکه من میشناسم از اینجا عبور نمیکردى تا مانند من گریه کنى
  3. آنگاه حضرتش چنان بگریست که اشک چشمش از محاسن مبارکش جارى شد و بر سینه اش ریخت و ما نیز گریان شدیم پس فرموده آه مرا چه کار است با آل ابى سفیان و ((آل حرب )).
    مالى و لال ابى سفیان مالى و لال حرب حزب الشیطان و اولیاء الکفر .که لشکر شیطان و اولیاء کفرند
  4. بعد فرمود: صبرا ابا عبدالله فقد لقى ابوک مثل الذى تلقى منهم .: صبر کن اى ابو عبدالله که رسید بر پدر تو مثل آنچه بتو خواهد رسید آنگاه فرمود تا آب حاضر کردند و وضو ساخت و مدتى نماز گذراد و دوباره کلام نخستین را اعاده فرمود و ساعتى بخواب رفت
  5. و چون بیدار شد فرمود یابن عباس عرض کردم اینک حاضرم فرمود خوابى دیدم و اگر خواهى از براى تو حدیث کنم عرض کردم بخیر است
  6. فرمود در خواب دیدم که مردانى از آسمان نازل شدند با علمهاى سفید که شمشیرهایى بگردن خود انداخته و دور این زمین خطى کشیدند بعد دیدم که شاخهاى این درخت خرما سر بر زمین آوردند
  7. و این صحرا بخون تازه موج میزند و گویا  حسین  که فرزند من و گوشت و مخ و جان منست در آن دریاى خون غرق شده و استغاثه میکند و کسى بفریاد او نمیرسد و آن مردان سفید که از آسمان فرود آمده بودند او را ندا میکردند و مى گفتند صبر بر شما باد اى آل رسول الله  که شما بدست اشرار ناس کشته میشوید.
  8. و اینک اى ابوعبدالله بهشت بسوى تو مشتاق است ، آنگاه زبان بتعزیت من گشودند و گفتند اى ابوالحسن بشارت باد ترا که خداوند چشم ترا در روز قیامت به او روشن خواهد کرد، پس از خواب بیدار شدم و قسم به آن کسیکه جان على در ید قدرت اوست مرا صادق مصدق ابوالقاسم صلى الله علیه و آله خبر داد که هنگام خروج بقتال اهل بغى این زمین را خواهم دید
  9. و این زمین کرب و بلا است که  حسین  با هفده تن از فرزندان من و فاطمه در اینزمین مدفون خواهند شد و این زمین در آسمانها معروف و مذکور است که زمین کرب و بلا مینامند چنانکه حرمین و بیت المقدس معروف و مذکور است .
  10. بعد فرمود یابن عباس در اطراف این زمین یشک آهو طلب کن ، بخدا که هرگز دروغ نگفته ام و رسول  خدا هم با من دروغ نگفته و آنها زرد رنگ و چون زعفرانند.
  11. ((ابن عباس )) گفت آنها را در جایى انباشته یافتم و ندا کردم که یا امیرالمؤ منین آنها را با همان صفى که فرمودى یافتم حضرت بشتاب آمد و مقدارى از آنها برگرفته و بوئید آنگاه فرمودهمانست که مرا خبر داده اند یابن عباس میدانى که این پشک ها چیست ؟
  12. اینها را ((عیسى بن مریم )) بوئیده در آنوقتى که در این صحرا وارد شد و حواریون در خدمت او بودند و گله آهویى دید که درینجا جمع بودند میگریستند پس عیسى و حواریون نشستند و گریه کردند و گفتند یا ((روح  اله )) سبب گریه تو چیست ؟
  13. فرمود آیا میدانید که این کدام زمین است ؟ گفتند نه فرمود این زمینى است که در آن فرزند رسول خدا و فرزند طاهره بتول که شبیه بمادر منست کشته میشود و در اینزمین بخاک میرود و بوى خاک آن اطیب از بوى مشک است چه از طینت پسر شهید پیغمبر است و چنین است طینت انبیاء و اولاد انبیاء این آهوها با من سخن میگویند که ما در این زمین بشوق تربت فرزند مبارک رسول  خدا چرا میکنیم
  14. و این زمین را ماءمن خویش ‍ میدانیم آنگاه عیسى دست زد و این پشک ها را گرفت و بوئید و فرمود که خوش بویى این پشک ها براى خوشبویى گیاهى است که در اینزمین میروید اى خداى من باقى بدار این پشک ها را تا گاهى که على پدر این فرخ مبارک در اینجا عبور کند و آن را ببوید تا از براى او تعزیت و تسلیتى باشد.
  15. پس حضرت امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) فرمودند این پشک ها بدعاى آن حضرت تا اینزمان بجاى مانده و در طول زمان زردرنگ گشته و اینمکان زمین کربلا است .
  16. پس على صوت ندا در داد که یا رب عیسى بن مریم لا تبارک فى قتله و المعین علیه و الخاذل له اى خداى عیسى بن مریم مبارک منما بر قاتلان او و آنکس که معین باشد بر قتل او و آنکس که خذلان او خواهد. آنگاه مدتى بگریست
  17. و ابن عباس و اصحاب بآنحضرت گریان شده تا حضرت بیهوش شده بر روى زمین افتاد و مدتى بیهوش شد چون بهوش آمد قدرى از آن پشک را برگرفت و در کنار وادى مبارک سبسبت و مرا نیز امر فرمود که قدرى برگرفتم و در کنار رداى خود بستم بعد فرمود اى پسر عباس هر وقت دیدى ازین پشک ها خون تازه بجوشد و سیلان کند دانسته باش که  حسین  را کشته اند و درینجا بخاک سپرده اند.
  18. ابن عباس گوید همیشه آن پشک ها را در آستین خود نگه میداشتم و بیش از فرایض در حفظ آن ساعى بودم تا گاهى که در مدینه در خانه خود خوابیده بودم ناگاه از خواب بیدار شدم و آستین خود را از خون مملو دیدم که خون تازه سیلان مینمود و بگریستم و گفتم بخدا قسم که  حسین  کشته شد
  19. و هرگز على ( علیه السلام ) حدیثى دروغ نگفته الا آنکه واقع شده زیرا که رسول الله  به او خبر داده پس فزع کردم و از خانه بیرون دویدم هنگام صبح بود بخدا سوگند مدینه را چنان از دود سیاه آکنده دیدم که بهیچ وجه چیزى از اعیان و موجودات مرئى نبود
  20. آنگاه آفتاب سر از مشرق بیرون زد و منکسف بود و دیوارهاى مدینه را دیدم که بخون تازه آغشته است پس گریان فرو نشستم و گفتم بخدا قسم  حسین  کشته شد و از ناحیه بیت ندایى فرا رسید که اى آل رسول صبر کنید که  حسین  کشته شد
  21.  و روح  الامین با حالت گریه و ناله بر زمین نزول نمود آنگاه با صداى بلند گریست و ما نیز گریستیم و این واقعه در روز عاشورا بود که دهم محرم است و چون آنهائیکه که در کربلا بودند مراجعت کردند بما گفتند که ما هم این کلمات را شنیدینم بعد دانستیم که حضرت خضر بوده است .
  22. جماعتى از خاک کربلا بدون حساب به بهشت میروند : و نیز در ((امالى )) سند ((بهرثمة بن ابى مسلم )) میرساند که گفت در واقعه صفین رکاب امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) حاضر بودم ، چون در هنگام مراجعت بزمین کربلا رسیدیم و فرود آمدیم آنحضرت نماز صبح را با ما گذاشت پس دست فرا برد و پاره اى از تربت آنزمین برگرفت و بویید و فرمود خوشا بحالت اى تربت همانا در قیامت از تو جماعتى انگیخته میشوند که بى پرسش داخل بهشت میشوند.
  23. هرثمه گوید مرا ضجیعى بود از شیعیان على ( علیه السلام ) چون بخانه آمدم به او گفتم آیا میخواهى حدیثى از مولاى خود بشنوى کلام مولا را براى او نقل کردم گفت امیرالمؤ منین جز بحق سخن نگوید این زمان بگذشت تا اینکه عبیداله بن زیاد از کوفه لشکرى بجنگ  حسین  ( علیه السلام ) فرستاد منهم در آن لشکر بودم تا بهمان منزل رسیدم که در مراجعت از صفین در خدمت امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) بودم و آن فرمایش را بمن کرد
  24. سخنان آنحضرت را یاد آوردم فورى شتر خود را سوار شده بنزد  امام  حسین   ( علیه السلام ) شتافتم و سلام کردم و آن کلامى که از امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) شنیده بودم بعرض رسانیدم فرمود تو با منى یا بر من گفتم با توام نه بر تو ولى دختران چندى در کوفه گذاشته ام که از عبیداله بن زیاد براى آنها میترسم ،
  25. فرمود پس برو بمکانى که کشته شدن ما را نبینى و صداى ما را نشنوى قسم بخدا که جان  حسین  ید قدرت اوست هر که استغاثه ما را بشنود و ما را اعانت نکند خدا او را بر روى در جهنم مى افکند.
  26. از مطالبى که تا اینجا ذکر شد معلوم گشت بزرگى مصیبت ابا عبدالله علیه السلام بقدرى بوده که خداوند پیغمبران را به کربلا آورده و گوشه اى از مصیبت آنحضرت را براى آنها ذکر کرده بلکه حیوانات هم براى همدردى در مصیبت آنحضرت گریه کرده و تشنگى کشیده اند.
  27. سؤ ال : معروف است که میگویند صدمات و زحمات پیغمبر ما بیش از سایر پیغمبران بوده و خود آنحضرت هم فرموده هیچ پیغمبرى را مثل من اذیت نکردند، پس چگونه مصیبت  حسین  ( علیه السلام ) اعظم از همه مصائب شد؟
  28. جواب : در ((علل الشرایع )) از عبداله بن الفضل روایت کرد که به صادق آل محمد (صل الله علیه و آله وسلم  ) گفتیم یابن رسول الله چگونه روز عاشورا روز مصیبت و غم و جزع و بکاء شد و روز وفات رسول خدا و فاطمه و امیرالمؤ منین و حسن علیهم السلام باین مرتبه نشد؟
  29. فرمود: همانا مصیبت روز کشتن  حسین  ( علیه السلام ) اعظم از سایر ایام است بعلت آنکه اصحاب کساء که اکرم خلق بودند پنج تن بودند و چون پیغمبر (صل الله علیه و آله وسلم  ) از دنیا رفت مردم خود را به على و فاطمه و حسن و  حسین  علیهم السلام تسلى میدادند چون فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفت به امیرالمؤ منین از دنیا رفت بحسنین و چون حسن رفت به  حسین  و چون  حسین  رفت یک تن از اصحاب کساء نماند که تعزى و تسلى خلق به او باشد
  30. و رفتن او چون رفتن جمیع آنها شد چنانچه بقایش چون بقاى جمیع بود پس از اینجهت روز قتل  حسین  ( علیه السلام ) از جهت مصیبت اعظم ایام شد.
  31. راوى میگوید گفتم یابن رسول الله  چرا در على بن ال حسین  غراء و شکوه خلق نبود چنانچه در آباء گرام او بود؟
  32. فرمود: بلى بن الحسین  سید عابدان و امام زمان و حجت خداى بر خلق بعد از پدران خود بود لکن او ملاقات رسول خدا را نکرده و تلقى سماعى که براى على و حسنین بود براى او نبود و علمش بوراثت بود و امیرالمؤ منین و فاطمه و حسنین را مردم با رسول  خدا در احوال متوالى دیده بودند و بهر یک نظر میکردند متذکر حال او با رسول الله  و اقوال او در حق ایشان و براى ایشان میشدند
  33. چون همه رفتند خلق فاقد مشاهده آن جماعت شدند که اکرم خلق خدا بودند و در هیچیک فقدان همه نبودند مگر در فقدان  حسین  چه آخر همه رفت از این روى قتل او بحسب مصیبت اعظم ایام شد.
  34. در این حدیث چندین مورد تصریح نموده به اینکه مصیبت سیدالشهداء اعظم مصائب بر مسلمین است و مؤ ید مضمون اینحدیث کلامى است از حضرت زینب علیهاالسلام که در ((ارشاد مفید)) نقل میکند
  35. که در شب عاشورا بحضرت سیدالشهداء عرض کرد: واثکلاه لیت الموت اعد منى الحیوة الیوم ماتت امى فاطمة و ابى على و اخى الحسن و یا خلیفة الماضى و ثمال الباقى .
  36. و نیز در ((امالى )) روایت میکند از صادق آل محمد علیه السلام که روزى  امام  حسین   ( علیه السلام ) وارد بر حضرت امام حسن ( علیه السلام ) شد چون چشمش بر برادر بزرگوارش افتاد شروع به گریه کردن نمود امام حسن ( علیه السلام ) فرمود برادر ترا چه چیز بگریه در آورد عرض کرد گریه من بجهت آن بلایى است که بر تو وارد میشود امام حسن فرمود آنچه با من میکنند سمى است که بمن میدهند
  37. و لکن روزى چون روز تو نیست که سى هزار نفر بسوى تو آیند و همگى مدعى باشند که امت جد تو مسلمانند ولى بر قتل و ریختن خون و انتهاک حرمت و اسیرى زنان و اولادان و اولاد آنان و غارت مال و متاع تو اجتماع میکنند و در این هنگام لعنت بر بنى امیه فرود میآید.
  38. از فرمایش حضرت حسن در این خبر معلوم میشود که روزى مثل روز امام  حسین ( علیه السلام ) در عاشورا نبوده است
  39. اگرکشتند چرا آبت ندادن ..... به قلب شیعیان داغت نهادند.                                                                        اگر کشتن چرا خاکت نکردن ....کفن بر جسم صد چاک نکردن
    اگر کشتن چرا مویت کشیدن .....چو گرگان پنجه بر رویت کشیدن
    برادر جان سلیمان زمانی  ....... چرا انگشت و انگشتر نداری
    چرا بر تن برادر سر نداری ....... بمیرم من مگر مادر نداری
    خودم دیدم حیسن را سربریدن .......خودم دیدم که در خونش کشیدن
    خودم دیدم گلوی اصغرم را .......خودم در ورکشیدم اکبرم را
    حسین .حسین . وای حسین ...... حسین .حسین .- وای حسین                          

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم...

  • حسین صفرزاده
۰۲
آذر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. مجلس هیجدهم :42 یا ابا عبدالله لقد عظمت الرزیة و جلت المصیبة بک علینا و على جمیع اهل الاسلام
  2. یعنى : یا ابا عبدالله هر آینه سوگوارى تو بزرگ شد و مصیبت تو بر ما و بر جمیع اهل اسلام عظیم شد.
  3. شرح عظم بمعنى بزرگ است .در سوره حج آیه 30 میفرماید: و من یعظم حرمات الله فهو خیر له : یعنى کسى که محرمات الهى را بزرگ بشمارد پس برایش بهتر است .
  4. و در آیه 32 همین سوره میفرماید: و من یعطم شعائر الله فانها من تقوى القلوب .
    لغت جلت هم بمعنى بزرگى ذکر شده .
  5. و یبقى وجه ربک ذوالجلال و الاکرام . ذوالجلال بمعنى صاحب عظمت و بزرگیست .بنابراین هر دو لغت بیک معنى آمده و دو لفظ بیک معنى خواهند بود.
  6. الزیارة بالتشدید الصله الززیتة بالهمزة لانه مهمور مشتق من الزره فخفف الهمزه با القلب و الادغام .
  7. در قاموس رزیه را بمعنى مصیبت معنى کرده پس جمله لقد عظمت الرزیة با جمله جلت المصیبة بیک معنى است و فرقى در معنى با هم ندارند.
  8. مصیبت در اصل بمعنى رسیدن است لکن در بلاها و صدماتى که در دنیا بشما رسیده بقدرى بزرگ است که مثل اینکه بر ما وارد شده بلکه همه اهل اسلام وارد گردیده است .
  9. و على جمیع اهل اسلام بما میفهماند کسى که در مصیبت آنحضرت مهموم و مغموم نگردد و حالت تاثرى به او روى ندهد اهل اسلام نیست و چگونه ممکنست کسى مسلمان باشد و در ایام عاشورا آن مصایب را بشنود و حالت تاثرى به او دست ندهد و لذا چون مصیبت آنحضرت بسیار بزرگ و مورد اهمیت بود خداوند پیغمبران گذشته را به کربلا آورد و داستان کشته شدن آنحضرت را بجهت آنان نقل فرمود و آنها گریه کرده و ناراحتى در آنزمین دیدند.
  10. آمدن آدم علیه السلام بزمین کربلا ((شیخ طریحى )) در ((منتخب )) نقل میکند که چون حضرت آدم بزمین هبوط کرد و حوا را ندید در طلب او طى طریق بزمین کربلا افتاد بدون آنکه واقعه اى براى او پیش آمد کند به اندوهى بزرگ در افتاد و سینه اش تنگى گرفت و چون بمقتل  حسین  ( علیه السلام ) رسید لغزشى در وى پدید آمد که خون از پاى وى جارى گشت ،
  11. سر بسوى آسمان کرده و گفت پروردگارا آیا من مرتکب گناه دیگرى شدم که اینک مرا کیفر دادى چه من در روى زمین عبور کردم به چنین حادثه اى گرفتار نشدم .
  12. حقتعالى وحى فرستاد که اى آدم جرم تازه اى از تو صادر نشده ولى فرزندت  حسین  در این زمین ظلم کشته میشود اینک خون تو بموافقت وى ریخته شد، آدم عرض کرد پروردگارا  حسین  پیغمبر است ؟
  13. خطاب آمد که پیغمبر نیست ولى فرزندزاده پیغمبر من محمد صلى الله علیه و آله میباشد، عرض کرد قاتل او کیست ؟ خطاب آمد قاتلش یزید است که ملعون اهل آسمانها و زمین است .
  14. آدم روى بجبرئیل آورده گفت چه کار کنم گفت لعن  بر یزید کن آدم چهار مرتبه یزید را لعن  نمود و چند قدمى برداشت تا بکوه عرفات رسید و حوا را دریافت .
  15. آمدن حضرت نوح علیه السلام بزمین کربلا :و نیز در ((منتخب )) روایت میکند چون حضرت نوح سوار کشتى شد و دنیا را آب گرفت در روى آب حرکت میکرد تا بکربلا رسید، در آنجا کشتى ایستاد و حرکت نکرد نوح از غرق شدن کشتى ترسید عرض کرد الهى در روى آب همه جا گردیدم مرا خوفى مثل این زمین نرسید
  16. جبرئیل نازل شد عرض کرد یا نوح در اینزمین  امام  حسین   ( علیه السلام ) شهید میشود که سبط خاتم انبیاء محمد مصطفى میباشد حضرت نوح پرسید قاتل او کیست ؟ جبرئیل گفت لعین هفت آسمان و زمین میباشد حضرت نوح چهار مرتبه او را لعن  کرد کشتى حرکت کرد تا بکوه جودى رسید.
  17. آمدن حضرت ابراهیم علیه السلام بزمین کربلا .((طریحى )) نقل میکند که وقتى حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) سواره بصحراى کربلا گذر نمود اسب او بسر در آمده و آنحضرت از پشت اسب بزمین افتاد و سر مبارکش شکست و خون جارى شد پس زبان باستغفار گشود و گفت الهى از من چه گناهى سر زده که بدون جهت بزمین خورده خون از سرم جارى شد؟ جبرئیل نازل شده گفت اى ابراهیم گناهى از تو صادر نگشته ولى این سرزمینى است که در آن سبط خاتم الانبیاء و پسر خاتم الاوصیا کشته میشود پس خون تو بموافقت خون او ریخته شد.
  18. ابراهیم گفت اى جبرئیل قاتل او چه کسى خواهد بود؟ جبرئیل گفت او ملعون اهل آسمانها و زمینها است و قلم بر لوح بلعن  آن پلید بدون اذن پروردگار جارى شد. حقتعالى بقلم وحى نمود که بنگارش این لعن  مستحق ثنا و ستایش گشتى آنگاه ابراهیم دست بدعا برداشت و بسیار یزید را لعن  کرد و اسب آنحضرت بزبان فصیح آمین گفت .
  19. ابراهیم خطاب به اسب نموده فرمود چگونه بدى یزید بر تو معلوم شد که آمین گفتى ؟ اسب گفت اى ابراهیم من همیشه فخر میکردم که تو بر پشت من سوار میشوى و چون بسر فرود آمدم و تو از پشت من بزمین افتادى خجلت و شرمسارى من زیاد شد و دانستم که این بواسطه پلیدى یزید است لذا آمین گفتم .
  20. مرحوم شوشترى میفرماید ممکنست این محلى که حضرت ابراهیم بزمین خورد همان محلى باشد که روز عاشورا  حسین  علیه السلام از روى اسب بزمین افتاد.
  21. راقم این اوراق گوید که از اسب افتادن حضرت ابراهیم در زمین کربلا با افتادن  حسین  ( علیه السلام ) بسیار فرق داشته است ، حضرت ابراهیم سرش شکست و قدرى خون آمد و برخاست
  22. ازین بیابان بیرون رفت ولى  حسین  ( علیه السلام ) بواسطه نیزه اى که صالح بن وهب بر پهلوى نازنین آنحضرت زد از اسب بزمین افتاد و بعضى نوشتند بواسطه تیرى که بر گلوى نازنین آنحضرت فرود آمد حضرت بر زمین افتادند
  23. و ممکنست صحیح همان باشد که اکثر ارباب مقاتل ذکر کرده اند چون آن تیر سه شعبه بر قلب نازنین آقا وارد آمد حضرت نتوانست که تیر را از جلو بیرون آورد بلکه از عقب بیرون آورد و خون چون ناودان جارى شد حضرت نتوانست طاقت سوارى از روى اسب بزمین افتاد.
  24. بلند مرتبه شاهى ز صد رزین افتاد...... اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
  25. صدوق نقل میکند که روزى حضرت رسول الله  خدا صلى الله علیه و آله در محضر اصحاب نشسته بودند که  حسین  ( علیه السلام ) وارد شد چون پیغمبر چشمش بحسین  افتاد اشکش جارى شد فرمود هر وقت  حسین  را مى بینم گویا آنروزى را مشاهده میکنم که تیرى باو رسیده و از زین بزمین واژگون شده و بعد از افتادن بخاک آن پاره پاره بدن را مانند گوسفندى سر میبرند در صورتیکه  حسین  من هیچ گناهى ندارد.
  26. ورود حضر اسماعیل علیه السلام بزمین کربلا : حضرت اسماعیل با گوسفندانى که داشت در کنار شط فرات عبور میکرد و گوسفندان چرا مینمودند روزى شبان آنحضرت خبر آورد که این گوسفندان چند روز است که از فرات آب نمیخورند حضرت اسماعیل سبب را از خدا سئوال نمود
  27. جبرئیل نازل شد عرض کرد که جهت را از خود گوسفندان بپرس حضرت اسماعیل به گوسفندى فرمود چرا آب نمیخورید؟
  28. گوسفند بزبان فصیح عرض کرد که بما رسیده فرزند تو  حسین  که سبط محمد است در این سرزمین تشنه شهید میشود و ما بواسطه حزنى که داریم از این آب نمیخوریم .
  29. ورود حضرت موسى علیه السلام بزمین کربلا وقتى ((حضرت موسى علیه السلام  )) با ((یوشع بن نون )) بزمین کربلا رسیدند بند نعلین موسى پاره شد و خارى سخت بر دو پاى مبارکش فرو رفت و خون جارى شد عرض کرد الهى چه گناهى از من صادر شده که بدین کیفر مبتلا شدم حقتعالى وحى فرستاد که در اینموضع خون  حسین  ریخته میشود و خون تو بموافقت خون وى جارى گردید
  30. عرض کرد خدایا  حسین  کیست ؟ خطاب آمد که سبط محمد مصطفى و پسر على مرتضى است ، عرض کرد قاتل او کیست ؟ خطاب آمد که او لعین ماهیهاى دریا و وحوش صحرا و طیور هوا است موسى دست بدعا برداشته یزید لعین را لعن  کرد و یوشع بن نون گفت .
  31. عبور حضرت عیسى بزمین کربلا : روایت شده که حضرت عیسى ( علیه السلام ) در ایام سیاحت خود با حواریون گذارش بزمین کربلا افتاد ناگاه شیر غرانى بر سر راه ایشان آمد راه را بر ایشان مسدود کرد حضرت عیسى پیش رفت و فرمود چرا را ه بر ما گرفته اى و نمیگذارى عبور کنیم شیر بزبان فصیح گفت نمیگذارم شما ازین بگذرید مگر آنکه یزید را کشنده  حسین  است لعن  کنید، عیسى فرمود  حسین  کیست ؟
  32. شیر گفت سبط محمد النبى الامى و پسر على که وصى او است ، فرمود قاتل او کیست ؟ شیر گفت ملعون وحوش بیابانها و گرگان و درندگان صحراها بالخصوص در روز عاشورا آنگاه حضرت عیسى دست بدعا برداشت و یزید را لعن  فرمود، حواریون آنحضرت آمین گفتند شیر دور شده آنها رفتند.
  33. آمدن پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله بزمین کربلا: ((شیخ مفید)) در کتاب ارشاد باسناد خود از ((ام سلمه )) نقل میکند که گفت شبى پیغمبر خدا (صل الله علیه وآله وسلم) از نزد ما بیرون رفت و مدت زمان طویلى از ما غایب بود بعد از مدتیکه باز آمد آنحضرت را پریشانحال و گرد و غبارآلوده دیدیم که دست مبارکش را بهم گذاشته و بسته بود عرض کردم یا رسول الله  الله چرا شما را گرد و غبارآلوده و پریشانحال مى بینم
  34. فرمود در این ساعت مرا بعراق بزمینى که کربلا نام داشت بردند و مقتل  حسین  و جماعتى از فرزندان و اهلبیت مرا بمن نشان دادند و من خون ایشانرا همى جستم و اینک خاک آن سرزمین در دست نیست
  35. آنگاه حضرتش دست خود را بگشود که میان دستش خاک قرمز رنگى بود بمن داد و فرمود این خاک را محفوظ بدار من آنخاک را در شیشه کردم و سر آنرا محکم بستم و چون حضرت  حسین  ( علیه السلام ) از مدینه متوجه عراق شد هر روز و هر شب آنرا میدیدم و چون آخر روز عاشورا آنرا دیدم تبدیل بخون تازه شده بود
  36. صداى ناله بلند شد و گریه بسیارى کردم و دانستم که  حسین  ( علیه السلام ) کشته شده ولى اینمطلب را بکسى نگفتم تا خبر شهادت آنحضرت رسید.
  37. و در ارشاد از ام سلمه نقل نموده که گفت شب یازدهم محرم با کمال و غم خوابیدم رسول الله  خدا را در خواب دیدم با حالت حزن و ناله و گریان و غبارآلوده و تا آن شب آنحضرت را خواب ندیده بودم من مشغول پاک کردن آن گرد و غبار عرض کردم یا رسول الله  الله جانم قربانت چرا گریه میکنى و این گرد و غبار چیست که بر سر و محاسن شما مى بینم فرمود اى ام سلمه امشب مشغول کندن قبر براى  حسینم و اصحابش بودم و الان از کندن آنها فارغ شدم.
  38. زینت دوش نبی روی زمین جای تونیست ..... خاک و خاشاک زمین منزل معای تو نیست                                 خاک  عالم  به  سرم  بر اثر تیر و ثنان  .....  جای یک بوسه زینب برهمه اعضای تونیست .                                    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۲
آذر

 

                          بسم الله الرحمن الرحیم

  1.                          1-  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. مجلس هفدهم : 41-علیکم منى جمیعا سلام الله و ابدا ما بقیت و بقى الیل و النهار ..اغنیاء باید همه ساله بزیارت بروند.
  3. چهارم : چون زائر  حسینى به کربلا نزدیک شود چند صف از ملائکه او را استقبال کنند که از جمله آنها چهار هزار ملکى است که براى یارى آنحضرت روز عاشورا به کربلا آمدند
  4. و پس از شهادت آنحضرت رسیدند و ماءمور شدند که مجاورت قبر آنحضرت را اختیار کنند.
  5. و چون آنحضرت را زیارت نمود آنحضرت نظر مرحمت بسوى او کند و براى او دعا فرماید و از جد بزرگوار و پدر عالیمقام خود مسئلت نماید که از براى وى طلب مغفرت نمایند
  6. و پس از آنهمه انبیاء و رسل براى او دعا کنند و ملائکه با او مصافحه کنند و چون از کربلا به وطن خود مراجعت نماید ملائکه او را مشایعت کنند و مخصوصا میکائیل و جبرائیل و اسرافیل در مشایعت او باشند
  7. و اگر در آنسال و یا در سال بعد از دنیا برود همان ملائکه بر سر جنازه او حاضر شوند و براى او طلب مغفرت نمایند و در روایت وارد شده که آنحضرت فرمود:
  8. من زار نى زرته بعد موته یعنى هر کس مرا زیارت کند منهم او را بعد از موتش زیارت میکنم .
  9. بعدی عمل خیر اثراتى دارد اگر موانعى در پیش نباشد: اقتضاى ثوابهائیکه براى جمیع اعمال خیر ذکر شده اینست که موانعى پیش نیاید و آن اثر ثواب را از بین نبرد
  10. مثلا اثر سکنجبین قطع کردن صفراست و براى کسیکه صفرا در بدن او زیاد است باید سکنجبین بخورد تا دفع صفرا بشود و چه زن باشد یا مرد، کوچک باشد یا بزرگ ، پس اگر کسى این سکنجبین را خورد و صفرا قطع نشد مسلما مانعى در بین بوده که اگر نگذاشته آن سکنجبین اثر و خاصیت خود را بدهد
  11. شاید قبلا و یا بعدا چیزى خورده که مانع از اثر آن شده و یا بجهت انقلابى که در مزاج بوده اثر آنرا از بین برده ، پس این عوارض منافات ندارد و با اینکه سکنجبین قاطع صفراست .
  12. پس از ذکر این مقدمه کوتاه میگوئیم آنچه در اثرات ادعیه و اذکار و اعمال وارد شده اثر آنها تا وقتى که مانعى در پیش نباشد ولى اگر مانع یا موانعى پیش آمد عمل اثرى نخواهد داشت
  13. البته این نه از باب آنست که اثر عمل من از بین رفته و یا نخواسته اند مزد عمل مرا به من بدهند بلکه بواسطه آن مانعى است که در بین آمد و اثر عمل مرا از بین برد.
  14. مثلا فرداى قیامت نامه عمل بنده اى را بدستش بدهند چون در آن نظر کند اعمال بدى ببیند که در جمیع مرتکب آن نشده بود و ضمنا اعمال خوبى که در دوران زندگى انجام داده بود در نامه عمل خود نمى بیند میگوید خدایا نامه عمل من نیست و اشتباه شده ،
  15. خطاب رسد اى بنده من اشتباه در کار ما نیست نامه عمل تست ولى بواسطه آن غیبت نهایى که در پشت سر برادران دینى خود نمودى اعمال خیر تو در دیوان عمل آنها منتقل شد و اعمال بد آنان به دیوان عمل تو.
  16. پس عمل خوب اثر خود را دارد ولى وقتى که غیبت آمد اثر آنرا نابود میکند پس ما نباید بگوئیم اعمال خوب اثر ندارد بلکه باید بگوئیم اثرات آنها محو میشود.
  17. تنها عمل خیرى که اثر آن از بین نمیرود زیارت حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) است چه اگر از یک طرف برود از جهات دیگر باقى میماند
  18. و لذا قبلا گفتیم تنها عملى که جامع همه ثوابها میباشد زیارت آنحضرت است و مانند دارویى است که داراى صد خاصیت است اگر موانع در وجود من باشد که صد مانع نیست
  19. و ممکن است پنجاه یا شصت مانع باشد که جلوى پنجاه یا شصت خاصیت را بگیرد غیرممکنست که صد مانع در بدن من باشد که اثر صدخاصیت را از بین ببرد.
  20. دلیل بر اینکه اثرات زیارت حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) بکلى از بین نمیرود فرمایش جابر بن عبدالله انصارى است در روز اربعین بر سر قبر  حسین  ( علیه السلام ) که فرمود: انه اذا زلت قدم محبیه و زائره من الذنوب فى مقام ثبت له قدم آخر فى مقام آخر .
  21. یعنى : هر گاه قدم محب و زائر آنحضرت از گناهان لغزید براى وى قدم دیگر در مقام دیگر ثابت میشود. ما میگوئیم که اگر خداى نخواسته گناهان ما مانع شد که اثر زیارت آنحضرت بما برسد از راههاى دیگرى امید نجات براى ما خواهد بود،
  22. گیرم ثواب حج و نماز و روزه و زکوة و تسبیح و صدقه بما ندادند ولى مشمول این روایت خواهیم شد که فرداى قیامت منادى حق ندا میکند: این شیعة آل محمد، کجایند شیعیان آل محمد؟ پس جمع کثیرى که عدد آنها را جز خدا نداند برخیزند پس از آن ندا کنند: این زوار الحسین  بن على کجایند
  23. زائران قبر  حسین  ( علیه السلام ) پس جمعى بایستند و به آنها گفته شود که دست هر کسى را که دوست دارید بگیرید و داخل بهشت کنید، پس شخص زائر دست دوستان خود را گرفته داخل بهشت کند تا اینکه کسى به او میگوید که من در فلان روز بجهت تو عملى نمودم ، دست او را هم میگیرد و داخل بهشت میگرداند.
  24. ممکن است بگوید که شاید ما جز، ایندسته نباشیم و عمل بد ما مانع شد که صداى این منادى بما برسد، جواب گوئیم در روایت وارد شده که بر پیشانى زائر  حسین  ( علیه السلام ) در قیامت نوشته میشود: هذا زائر قبر خیر الشهداء
  25. امام صادق ( علیه السلام ) فرمود که در روز قیامت منادى حق ندا کند که کجایند زوار  حسین  بن على ( علیه السلام ) پس جماعتى بر میخیزند که عدد آنها را جز خدا کسى نداند،
  26. بعد بآنها گویند چه چیز باعث شد که شما آنحضرت را زیارت کردید؟ گویند پروردگارا دوستى برسول الله  خدا و على و فاطمه و ترحمى که به آنحضرت داشتیم بسبب مصایبى که بآنحضرت وارد آمده بود،
  27. پس به آنها میگویند: اینها محمد و على و فاطمه و حسن و  حسین  صلوات الله علیهم اجمعین هستند به آنها ملحق شوید شما با آنها هم درجه هستید و به لواى رسول الله  خدا الا حق شوید، پس میروند در زیر لوایى که در دست على ( علیه السلام ) میباشد.
  28. نتیجه : اگر تمام اعمال ما مردود شود و گناهان ما نگذارد که ثوابهاى زائر  حسینى را ببریم آیا چیزى پیدا میشود که جلوى دوستى را بگیرد، وقتى ما بگوئیم خدایا دوستى این خانواده ما را به قبر آنحضرت کشانید مانع از این دوستى چه خواهد شد؟
  29. فرمود: حب على حسنة لا یضر معها سیئة پس هیچ گناهى نمى تواند دوستى را از بین ببرد و کسى هم نمیتواند در قیامت بگوید این شخص دوست این خانواده نیست بلکه میگوید دوست گنه کار است .
  30. نمک پرورده ی این خاندانم .....به جز این در، در دیگر ندارم
  31. خوشا بر من، که دلدارم حسین است .....به محشر، یاور و یارم حسین است
  32. کجا ارباب من، فردا گذارد .....غلام او در آتش، پا گذارد
  33. گرفتم اینکه برندم سوی نار ......به جرم آنکه من، هسنم گنهکار
  34. بود در موج آتش این شعارم ......خدایا، من حسین را دوست دارم
  35. ارادتمند میر عالمینم ......عزا دارم، عزادار حسینم
  36. شب و روز از برایش سوگوارم ......به جز عشق حسین، چیزی ندارم
  37. در اینجا مرثیه خوان حسینم ......در آنجا هم، سر خوان حسینم
  38. شب تنهائیم یارم حسین است
  39.  ..امید قلب بیمارم حسین است
  40. از صبح ازل تاروز محشر....گریم زغم حسین بی سر ...اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۲
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. مجلس هفدهم : 40علیکم منى جمیعا سلام الله و ابدا ما بقیت و بقى الیل و النهار ..اغنیاء باید همه ساله بزیارت بروند
  2. اخباریکه درباره اغنیاء وارد شده اینست که سالى دو مرتبه یا چهار ماه یکمرتبه بروند ولى فقراء سالى یک مرتبه را ترک نکنند...امام صادق ( علیه السلام ) فرمود بمن خبر رسیده که بعضى از شیعیان ما یکسال و دوسال بر آنها میگذرد که بزیارت  امام  حسین   ( علیه السلام ) نمیروند، بخدا قسم که به نصیب خودشان خطا کرده اند و از ثواب خدا بیمیل شده اند و از جوار پیغمبر دور افتاده اند،
  3. عرض کردم در چه مدت باید آنحضرت را زیارت نمود؟ فرمود: هر گاه مقدر بشود در هر ماه یک مرتبه آنحضرت را زیارت کن ، عرض کردم دستم نمیرسد زیرا کارگرى هستم که باید با دسترنج خود نان بخورم و یک روز هم نمیتوانم کارم را ترک کنم ؟ حضرت فرمود تو و امثال تو معذورند قصه من آن کسانى بود که با دسترنج خودکار نمیکنند و اگر بخواهند هر جمعه به زیارت آنحضرت بروند و براى آنها سهل است از براى چنین کسى که در روز جزا نزد خدا و رسول الله ش عذرى نیست .
  4. جامع بودن زیارت آنحضرت : خداوند تبارک و تعالى روى حکم و مصالحى اعمالى از وجوب و مستحب و حرام و مکروه بر بندگان خود تکلیف فرمود و از براى هر یک از آنها اثرات خاصى قرار داد مانند اغذیه که هر کدام اثر مخصوص براى بدن دارد و باید همه آنها براى سلامتى بدن استفاده کنیم ، پس همانطور که بجهت سلامتى مزاج باید از همه غذاهاى دنیا استفاده کرد، همچنین براى سلامتى روح  هم باید از همه اعمال واجب و مستحب استفاده کرده و از حرام و مکروه پرهیز نمود.
  5. امروز مى بینیم که بعضى قرص و شربتها درست کرده اند که اثر تمام ویتامینها در آنها یافت میشود و اگر از آنها بخوریم از خوردن بسیارى از قرصها و شربتها مستغنى میگردیم .درست است که خداى متعال بجهت هر عملى اثرى در روح  و انسانى قرار داده ولى در بین اعمال عملى قرار داده که اثر تمام اعمال در آن موجود است و آن زیارت حضرت  حسین  ( علیه السلام ) میباشد.
  6. شرح بیان مطلب : اول رکن دین اسلام نمازست که فرق بین مسلمان و کافر همین است که فرمود: من ترک الصلوة متعمدا فقد کفر. زیارت حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) ثواب نماز به این مهمى را دارد.
  7. در روایت است که خداوند هفتاد هزار ملک قرار داده که اطراف قبر  حسین  ( علیه السلام ) نماز میخوانند و نماز هر یک از آنها معادل نماز هزار نفر از آدمیان میباشد، خداوند ثواب نماز آن ملائکه را براى زائرین قبر  حسین  ( علیه السلام ) قرار میدهد.
  8. پس زیارت  حسین  ( علیه السلام ) ثواب و خاصیت نماز را دارد، آنهم نمازیکه ملائکه بخوانند، آنهم نمازیکه معادل یک میلیون نماز بشر است .
  9. یکى از ارکان دین اسلام روزه است که اهمیت زیادى در اسلام دارد و فقها در کتب فقهى خود دستوراتى براى آن ذکر کرده اند، زیارت حضرت سیدالشهداء ثواب روزه را دارد در روایت وارد شده که زیارت آنحضرت ثواب هزار صائم و روزه دار را دارد.
  10. یکى دیگر از ارکان اسلام جهاد است که زیارت  حسین  ( علیه السلام ) ثواب جهاد را هم دارا میباشد، در روایت است که فضل زیارت آنحضرت اجر هزار شهداى بدر خواهد بود، بلکه ثواب آن شهیدى را باو میدهند که در راه خدا بخون آغشته شده باشد، ناگفته نماند که بعد از شهداء کربلا به هیچیک از شهداء مقام شهداء بدر را ندادند اگر بتاریخ جنگ بدر مراجعه شود مطلب معلوم میگردد.
  11. یکى دیگر از ارکان اسلام زکوة است که به زیارت حضرت  حسین  ( علیه السلام ) ثواب زکوة را هم دارد، در روایت وارد شده که زائر  حسینى در هر زیارتش ثواب هزار زکوة مقبوله در نامه عملش ثبت میگردد.
  12. یکى دیگر از ارکان اسلام حج است که بسیار در اسلام تاکید در آن شده که فرمودند تارک آن یا یهودى و یا نصرانى از دنیا خواهد رفت ، زیارت حضرت  حسین  ( علیه السلام ) ثواب حج و عمره را دارد، آنهم نه یکى بلکه بیش از هفتاد هزار حج و عمره .
  13. در بعضى از اخبار است که زیارت حضرت  امام  حسین   ( علیه السلام ) معادل یک حج و یک عمره است ، در بعضى دیگر معادل دوازده حج و بعضى بیست و دو حج و بعضى بیست و هشت حج و بعضى هشتاد و بعضى صد حج و در بعضى از روایات ثواب هر قدم زائر  حسینى ثواب یک حج و یک عمره میباشد.
  14. در روایت بیشتر ازآن در خصوص زیارت روز عرفه است که میفرماید: ان الرجل منکم لنعتیسل على شاطى الفرات ثم یاتى قبرال حسین  عارفا بحقه فیعطیه الله بکل قدم یرفغها و یضعها ماءة حجة مقبولة و ماءة عمرة مبرورة .
  15. مردى از شما غسل میکند در نهر فرات بعد مشرف میشود به زیارت قبر  حسین  ( علیه السلام ) در حالتى که عارف است بحق آنحضرت ، خداوند عطا میفرماید به هر قدمى که بر زمین میگذارد و بر میدارد ثواب صد حج مقبوله و صد عمره مبروره .
  16. در بعضى از روایات اضافه از اینهم وارد شده که ثواب حجى میدهند که با رسول الله  خدا بجا آورده باشد و در بعضى دیگر است : حجة مع الرسول الله  مقبولة راکیه . یعنى ثواب حجى میدهند که با رسول الله  خدا بجا آورده و قبول و پاکیزه باشد.
  17. مهمتر از همه اینها در یکدسته از روایات فضیلت زیارت آنحضرت را به ثواب حج پیغمبر میرساند که خود آنجناب کرده باشد، نه اینکه با او بجا آورده باشند، آنهم نه ثواب یک حج از حجهاى آنحضرت بلکه زیاد میکند تا میفرماید:
  18. من زاره کتب الله تسعین حجة من حجى باعمارها.: یعنى هر کس زیارت کند آن مظلوم را خداى تعالى مینویسد براى وى ثواب نود حج از حجهاى من با عمره هایش
  19. و این اختلافات روایات در ثواب زیارت آنحضرت محمولست بر اختلاف بمراتب معرفت و ایمان زیارت کنندگان و محبت آنان نسبت به خاندان عصمت و طهارت .
  20. تا اینجا جامعیت زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام نسبت به واجبات و ارکان دین معلوم گشت اینک جامعیت زیارت آنحضرت نسبت به مستحبات بیان میشود.
  21. در روایت وارد شده که : من زاره کمن حمل على الف فرس فى سبیل الله مسرجة تلحمة .
    یعنى : کسى که آنحضرت را زیارت نمود مثل کسى است که هزار راس اسب در راه خدا داده باشد که همه آنها بازین و لجام باشد.
  22. در روایت دیگر ثواب زیارت آنحضرت ثواب آزاد کردن هزار بنده وارد شده که همه آنها براى رضاى خدا باشد.
  23. روایت دیگر: انه من زار قبر ال حسین  علیه السلام ماشیا کتب الله بکل قدم یرفعها و کل قدم یضعها عتق رقبة من ولد اسماعیل .
  24. یعنى : هر کس پیاده قبر  حسین  ( علیه السلام ) را زیارت کند هر قدمیکه بر زمین میگذارد و بر میدارد ثواب آزاد کردن یک بنده از اولاد حضرت اسماعیل را دارد.
  25. در خبر است که : ان الله یخلق من عرق زوار ال حسین  کل عرفة سبعون الف ملک یسبحون الله و یقدسونه .
  26. یعنى : خدایتعالى از هر قطره عرق زوار  حسین  ( علیه السلام ) هفتاد هزار ملک خلق میفرماید که تسبیح و تقدیس او را کند.
  27. خواص و فضایل زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام براى زائر : زیارت ابا عبدالله ال حسین  ارواح العالمین له الفداء خواص زیادى براى شخص زائر در دنیا و آخرت دارد که از احادیث صحیح استفاده میشود و ما به نقل چند خاصیت از آن اکتفا کرده و از بقیه صرف نظر مینمائیم .
  28. اول :  امام صادق ( علیه السلام ) فرمود: زمانیکه زائر قبر  حسین  ( علیه السلام ) قصد کرد که بزیارت آنحضرت رود: ان الله ملائکة موکلین بقبر الحسین  ( علیه السلام ) فاذا اهم الرجل بزیارته اعطاهم الله ذنوبه فاذا خطا محوها ثم خطاضا عفو اله حسناته فلم تزال تضاعف حتى توجب له الجنة .
  29. براى خدا ملائکه هایى هست که به قبر  حسین  ( علیه السلام ) موکلند، پس وقتى شخص زائر زیارت آنحضرت را قصد نمود، حقتعالى گناهانش ‍ را بوى ببخشد و زمانیکه براه افتاد قدم گذاشت گناهانش را محو فرماید و پس از آنکه قدم میگذارد مضاعف فرماید حسنات او را و بقدرى حسنات او را مضاعف فرماید که به مقامى رسد که بهشت براى او واجب میگردد.
  30. در این روایت سه مرتبه براى شخص زائر ذکر شده است :
  31. مرتبه اول آنکه چون قصد زیارت کند گناهانش بخشیده شود.
  32. مرتبه دوم چون براه افتاد آنها را محو فرماید، چه بخشیدن غیر از محو شدن است مثل اینکه یک نفر زندانى که حکم زندانش را دادگاه داده کسى میآید از او شفاعت میکند و او را از زندان نجات میدهند بعد پرونده او را برداشته پاره میکند و از بین میبرد که یکروزى دست دیگران نیفتد تا بدانند این شخص زندانى و مقصر بوده و عفوش نموده اند.
  33. پس بعد از آنکه حقتعالى گناهان این بنده را محو کرد که از یاد ملائکه هم برود تا نزد آنان خجل و شرمنده نشود، آنگاه بجاى آن گناهان حسنات بنویسد و بقدرى آنها را مضاعف فرماید تا به مرتبه و مقامى رسد که بهشت بر او واجب گردد.
  34. دوم : چون زائر  حسینى در سفر زیارت خود انفاق نماید خداوند به هر درهمى که انفاق نموده بقدر کوه حسنات به او عوض دهد و به هر درهمى که درین راه مصرف نموده به اضعاف مضاعف عوض دهد و آن بلاهایى که بر او نازل گردیده و باید به او برسد از او دور میگرداند.
  35. در روایت از ابن سنان است که : یجب لهم بالدرهم الف و الف و الف حتى عد عشرة .
    یعنى : واجب میشود براى آنها بعوض یک درهم هزار و هزار و هزار تا ده مرتبه . بعد فرمود: و رضا الله خیر له و دعا محمد و دعا امیرالمؤ منین و دعا الائمة خیر له .
  36. یعنى : رضا و خشنودى خدایتعالى براى او خیر است و دعاى محمد (صل علی محمد وآله وسلم ) و دعاى امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) و دعاى سایر ائمه صلوات الله علیهم اجمعین براى او خیر است .
  37. سوم : چون شخص زائر  حسین ى از منزل خود بیرون آید ششصد ملک از شش جهت او را مشایعت کنند
  38. و چون آفتاب بر او بتابد گناهانش را محو کند همچنانکه آتش هیزم را محو سازد.
  39. و چون از حرارت هوا و یا زحمت راه عرق کند خداوند از هر قطره عرق او هفتاد هزار ملک خلق کند که همه خدا را تسبیح میکنند و زوار  حسین  ( علیه السلام ) طلب مغفرت میکنند.
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۲
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. مجلس هفدهم :39علیکم منى جمیعا سلام الله و ابدا ما بقیت و بقى الیل و النهار
    سلام و رحمت خداى تعالى همیشه و مستمر مادامیکه من زنده باشم و شب و روز پاینده باشد از من به همه شما باد
  2. شرح : علیکم خبر مقدم ، سلام الله مبتدا مؤ خر منى ظرف لغو متعلق به عامل مقدر، جمیعا حامل از براى ضیمر جمع .
  3. این چند جمله مقام دوستى و محبت شخص زائر را نسبت به  امام  حسین   و شهداء دشت کربلا میرساند و میگوید:  حسین  جان سلام و رحمت خدا بر شما و اصحاب و یارانت باد همیشه تا مادامیکه این شب و روز برقرار است ،
  4. یعنى اگر خدا عمرى بمن بدهد تا آخر دنیا همیشه در شب و روز از خدا طلب رحمت و درود براى شما مینمایم . ازین عبارت معلوم میشود که شیعه و سنى دوست اهلبیت نباید زیارت آنحضرت را ترک کند باید هر شب و روزى خدمت آنحضرت و یارانش سلام بنماید.
  5. کسیکه آنحضرت را زیارت نکند ناقص الایمان است : در ((کامل الزیاره )) از  امام صادق ( علیه السلام ) روایت میکند فرمود: هر کسى بمیرد و قبر  حسین  علیه السلام را زیارت نکند ناقص الدین و ناقص الایمان از دنیا رفته و هر گاه بهشت رود درجه او پائین درجه مؤ منین خواهد بود. و در خبر دیگر است که ، کسیکه آنحضرت را زیارت نکند اگر اهل بهشت باشد از مهمانان اهل بهشت خواهد بود.
  6. ((دربندى )) در ((اسرارالشهاده )) از ((منصور بن هازم )) نقل میکند که گفت از  امام صادق ( علیه السلام ) شنیدم که میفرمود هر که سالى بر او بگذرد و بزیارت قبر  حسین  ( علیه السلام ) نرود خدایتعالى یکسال از عمر او کم میکند
  7. و اگر بگویم که از شماها کسى هست که سى سال قبل از اجل خود میمیرد راست گفته ام زیرا زیارت قبر  حسین  ( علیه السلام ) را ترک میکند پس زیارت آنحضرت را ترک نکنید تا خدا عمر شما را طولانى کند و روزى شما را زیاد فرماید. الخبر
  8. فضیلت زیارت  حسین  علیه السلام در شب جمعه  ((طریحى )) در منتخب از ((سلیمان ابن اعمش )) نقل میکند که گفت من در کوفه منزل داشتم و در همسایگى من شخصى بود که با او ماءنوس بودم و نزد او میرفتم و با وى صحبت میکردم ، یک شب جمعه بمنزل او رفتم و در بین حرفها و صحبتها باو گفتم چه میگویى در خصوص زیارت  حسین  ( علیه السلام ) جوابداد که بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر پیرو و ضلالت در آتش خواهد بود. ((
  9. سلیمان ) ابن اعمش )) گوید من غضبناک شدم و از نزد او برخاسته و بیرون آمدم و با خود گفتم که وقت صبح میروم و او را قدرى نصیحت میکنم و از فضایل زیارت  حسین  ( علیه السلام ) براى او نقل میکنم اگر قبول نکرد و بر اعتقاد خود باقى ماند او را میکشم .
  10. ((سلیمان )) گوید: وقت صبح بخانه او آمدم دق الباب نمودم و او را صدا کردم زوجه اش جوابداد که دیشب عازم زیارت کربلا شد و بزیارت آنحضرت رفت ،
  11. سلیمان گوید منهم عازم زیارت  حسین  گشتم و وقتى که بزیارت قبر مطهر مشرف شدم دیدم همان شخص ‍ سر بسجده گذاشته و در سجده اش گریه میکند و دعا مینماید و از خدا طلب مغفرت مینماید بعد از مدتى که سر از سجده برداشت مرا نزد خود دید،
  12. گفتم اى شیخ دیشب تو میگفتى زیارت  حسین  ( علیه السلام ) بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر پیرو ضلالت در آتش ‍ خواهد بود و حال خودت آنحضرت را زیارت میکنى ؟
  13. گفت اى سلیمان مرا ملامت مکن ، شب گذشته در خواب شخص ‍ جلیل القدرى را در کمال بزرگى و جلال و کمال و بهاء دیدم که قادر به وصف او ینستم دور او را جماعتى گرفته بودند و با سرعت او را میاورند و در پیش روى او سوارى بود که تاجى بر سر نهاده بود که چهار رکن داشت و در هر رکن جواهرى بود که از مسافت سه روزه میدرخشید،
  14. بیکى از خدام او گفتم این شخص کیست ؟ گفت محمد مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم گفتم این دیگرى کیست ؟ گفت على مرتضى علیه السلام وصى رسول الله  خدا، پس از آن نگاه کردم شترى از نور دیدم که در او هودجى از نور بود و در میان وى دو نفر نشسته و آن ناقه میان زمین و آسمان طیران میکرد
  15. پرسیدم این شتر از براى کیست ؟ گفت از براى خدیجه کبرى و فاطمه زهرا(سل الله علیها) گفتم این جوان کیست ؟ گفت حسن بن على علیه السلام ، پس از آن نزد هودج فاطمه زهرا((سل الله علیها)) رفته دیدم که رقعه هایى نوشته شده از آسمان نازل میشود،
  16. پرسیدم اینها چیست ؟ گفت این رقعه هایى است که در آنها برات آزادى از آتش براى کسى که  حسین  ( علیه السلام ) را در شب جمعه زیارت کند نوشته شده است ، منهم رقعه اى طلب نمودم ، بمن گفتند تو میگویى زیارت  حسین  ( علیه السلام ) بدعت است تا تو بزیارت آنحضرت مشرف نشوى ازین رقعه ها بتو نمیرسد، پس از خواب بیدار شدم و در همانساعت عازم زیارت قبر آنحضرت شدم و ازین قبر جدا نمى شوم تا جان از تنم بیرون رود.
  17. زیارت کردن موسى بن عمران حضرت سیدالشهداء را در کتاب ((کامل الزیارة )) از ((ابى حمزه ثمالى )) نقل میکند در پایان زمان دولت ((بنى مروان )) قصد زیارت قبر  حسین  بن على ( علیه السلام ) را نمودم ، مخفى از اهل شام رفتم تا به کربلا رسیدم
  18. و در گوشه اى پنهان شدم تا نصف شب گذشت ، طرف قبر آمدم چون نزدیک قبر رسیدم مردى بطرف من آمد و گفت برگرد که به قبر مطهر نمیرسى ، من خوفناک برگشتم تا نزدیک صبح شد
  19. باز قصد قبر مطهر را نمودم تا به قبر نزدیک شدم همان مرد نزد من آمد و بمن گفت اى مرد نمیتوانى بزیارت قبر برسى گفتم خدا ترا عافیت بدهد چرا نمى توانم بزیارت قبر مشرف شوم با اینکه از کوفه بقصد زیارت این قبر آمده ام مانع من مباش میترسم صبح شود و اهل شام مرا دیده بکشند،
  20. جوابداد قدرى صبر کن موسى بن عمران از خدا اذن خواسته که بزیارت  حسین  ( علیه السلام ) مشرف شود خدا هم به وى اذن داده با هفتاد هزار ملک از آسمان نازل شده اند و انتظار طلوع صبح را دارند که تا به آسمان عروج کنند گفتم تو کیستى ؟ گفت من از آن ملائکه اى هستم که بحفظ قبر  حسین  ( علیه السلام ) ماءمور شده ام و براى زوار او استغفار مینمایم ،
  21. پس برگشتم و چون صبح شد بسوى قبر آمدم و کسى مانع من نشد زیارت کردم و نماز صبح خواندم با تعجیل تمام برگشتم تا کسى از اهل شام مرا نبیند.
    تارک زیارت  حسین  ( علیه السلام ) عاق رسول الله  (صل الله علیه وآله وسلم ) در ((اسرارالشهاده )) از ((عبدالرحمن ابن کثیر)) از حضرت صادق ( علیه السلام ) روایت کرده که فرمود اگر یکى از شما تمام عمر خود را حج کند و بزیارت  حسین  ( علیه السلام ) مشرف نشود حقى از حقوق رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) را ترک کرده زیرا که حق  حسین  ( علیه السلام ) از جانب خدا بر هر مسلمى فریضه است .
  22. ((حلبى )) گوید که خدمت حضرت صادق ( علیه السلام ) عرض کردم چه میفرمائید در حق کسیکه قدرت داشته و ترک زیارت  حسین  ( علیه السلام ) را کرد فرمود او عاق رسول الله  خدا گشته است .
  23. اخباریکه دلالت بر وجوب زیارت دارد: اخبار زیادى وجود دارد که دلالت بر وجوب زیارت سیدالشهداء دارد و ما بعضى از آنها را ذکر مى کنیم .
  24. ((محمد بن مسلم )) از حضرت باقر ( علیه السلام ) روایت کرده که فرمود: شیعیان ما را بزیارت قبر  حسین  ( علیه السلام ) امر کنید زیرا زیارت آنحضرت بر هر مؤ منى که اقرار به امامت آنحضرت دارد واجبست .
  25. و در خبر دیگر فرمود: زیارت آنحضرت روزى را زیاد میکند و عمر طولانى و بلا را دفع میکند و هر مؤ منى که اقرار به امامت آنحضرت دارد زیارت آنحضرت بر او واجبست
  26. در ارشاد مفید از  امام صادق ( علیه السلام ) روایت نموده که فرمود: زیارة الحسین  ابن على علیهماالسلام واجبة على کل مؤ من تقر للحسین  علیه السلام بالامامة من الله عز و جل .
  27. مرحوم ((دربندى )) در ((اسرارالشهاده )) پس از نقل اخبار وجوب میفرماید: اگر چه سند این اخبار به اصطلاح متاءخرین صحیح نیست ولى صاحب وسایل ایندسته اخبار را از کتب معتبرى جمع کرده که نزد متقدمین و متوسطین علماى ما معتبر است و همچنین نزد جمعى از متاءخیرین نظر به قواعد رجالیه سند بعضى ازین اخبار از درجه اعتبار ساقط نیست ،
  28. گذشته از اینمطالب ما علم و یقین داریم که در بین اخبار وجوب ممکنست یکى از آنها از معصوم صادر شده باشد و همچنین در بین اخباریکه بعنوان منطوق یا فحوى بر حرمت ترک زیارت در همه عمر دلالت دارد یک خبر آن اقلا از امام صادر شده باشد و همین ما را کفایت میکند.
  29. بعد میفرماید: قائل به وجوب و حرمت هم در بین علماء بوده اند مانند صاحب وسائل و مرحوم مجلسى و والد ایشان و کسانیکه قریب العصر آنها بوده اند بعد میفرماید: اقوى در نزد من حرمت ترک کلى زیارت است براى کسانیکه توانایى رفتن داشته باشد.
  30. زیارت در حال خوف و امن فرق ندارد: اخبارى وارد شده بر اینکه زیارت حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) در حالت امن و خوف فرق نمیکند. در روایتى از زراره وارد شده که میگوید:
  31. خدمت امام باقر ( علیه السلام ) عرض کردم ما تقول فیمن زار ابائک على خوف قال یومیه الله یوم الفزع الاکبر و تلقاه الملائکة بالبشارة و یقال له لاتخف لاتحزن هذا یومک الذى فیه فوزک .
  32. چه میفرمائید درباره کسى که با حالت خوف پدران تو را زیارت کند؟ حضرت فرمود: خداوند او را از عذاب روز قیامت امان میدهد و ملائکه او را ملاقات میکنند در حالتى که به او بشارت میدهند که مترس و محزون مباش ، این همانروزیست که در آن رستگار خواهى شد.
  33. ((ابن کثیر)) میگوید خدمت  امام صادق ( علیه السلام ) عرض کردم که میلى قلبى مرا بزیارت قبر پدرت حرکت میدهد از وقتى که بیرون میآیم تا وقت مراجعت از سلطان و از اطرافیان او دلم خائف است ،
  34. حضرت فرمود: یابن بکیر آیا دوست نمیدارى که خدا ترا در راه ما ترسان ببیند؟ آیا نمیدانى کسى که در راه ما به او ترسى روى دهد خدا او را در سایه عرش جاى دهد و در زیر عرش با حضرت  حسین  ( علیه السلام ) مصاحب شود و از فزعهاى روز قیامت در امان باشد و اگر خوفى به او روى دهد ملائکه به او تسکین قلب و بشارت دهند.
  35. ((محمد بن مسلم )) میگوید حضرت صادق بمن فرمود: آیا قبر  حسین  ( علیه السلام ) را زیارت میکنى ؟ عرض کردم بلى با ترس و خوف . حضرت فرمود: هر قدر سختتر باشد ثوابش بقدر خوفست هر کس در راه او خوفى ببیند در روز قیامت خائف نمیشود و خدا او را امان میدهد و بر میگردد و در حالتى که گناهان او بخشیده شده و ملائکه بر او سلام و پیغمبر او را زیارت میکند.
  36. مرحوم ((دربندى )) پس از ذکر این رویات میفرماید: عموم اخباریکه گذشت اطلاق آنها به همه اقسام خوف شامل است ، مثل خوف شماتت دشمنان و ناسزا گفتن آنها به زوار و غارت کردن اموال و انواع اذیت کردن از چوب زدن و حبس نمودن و همچنین از جهت ناامنى راهها از دزدان و راهزنان و امثال اینها، پس همه این خوفها را شامل میشود.
  37. و همچنین اخبار شامل است باینکه خوف مظنون به هر نوع ظن باشد یا نباشد و آیا این حکم شامل یقین به خوف از اینگونه اموریکه اشاره بآنها شد، میشود یا خیر؟ ظاهرا اخبار هم شمول دارد بلى
  38. ممکن است گفته شود در صورتیکه خوف بمرتبه یقین رسید اخبار شامل آن صورت نیست و آیا خوف تلف بعضى از اعضا مثل چشم و گوش و دست و پا و امثال اینها حکم هلاکت نفس را دارد یا نه ؟ در آن اشکال است و حکم به عدم الحاق و اجراى حکم اطلاق اخبار در نظر اقوى میباشد.
  39. و مؤ ید گفته ما است آنچه در زمانهاى دولت بنى امیه و دولت بنى عباس واقع مى گشت
  40. مخصوصا در عهد متوکل عباسى که بحکم آنملعون دست و پاى زوار را قطع میکردند و چشمهاى ایشانرا در میآوردند با وجود این امام علیه السلام و وکلا اومناى او مردم را ازین عمل منع نمیکردند. از صبح ازل تاروز محشر.... گریم زغم حسین بی سر
    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۱
آذر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. مجلس شانزدهم :38 السلام علیک و على الارواح التى حلت بفنائک
  2. در آیه دیگر میفرماید: الله یتوفى الانفس حین موتها و التى لم تمت فى منامها فنمسیک التى علیها الموت و یرسل الاخرى الى اجل مسمى ان فى ذلک الایات لقوم یتفکرون .
  3. یعنى خداست که وقت مرگ ارواح خلق را میگیرد و آنرا که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض میکند سپس ‍ آنرا که حکم بمرگش کرده جانش را نگاه میدارد و آنرا که نکرده به بدنش میفرستد تا وقت معین مرگ ، در این کار نیز ادله قدرت الهى براى متفکران پدیدار است .
  4. در بحار از  امام صادق ( علیه السلام ) نقل میکند که خداوند روح  مؤ منین را پس از گرفتن در بهشت جاى دهد بصورتیکه در دنیا بودند میخورند و مینوشند اگر کسى بر آنها وارد شود آنها را به همان صورت دنیایى که داشتند مى شناسند.
  5. و نیز از  امام صادق ( علیه السلام ) روایت میکند که فرمود: مؤ منین وقتیکه خوابیدند خداوند روح  آنان را بالا میبرد، روحیرا که مردانش حکم شده و اجلش رسیده در بهشت جاى میدهد و اگر اجلش باقى باشد به ابدان برگرداند، و نیز سؤ ال شد که ارواح یکدیگر را ملاقات میکنند؟ فرمود: بلى با هم انس میگریند و از یکدیگر پرسش میکنند.
  6. داستان ملامهدى عراقى در وادى السلام : در وادى السلام عراقى ، از جانب ملامهدى عراقى نقل میکند که وقتى در نجف اشرف قحطى شدیدى واقع شد که بر من و عیال و اطفالم بسیار سخت میگذشت
  7. روزى براى زیارت اهل قبور و دفع هم و غم به وادى السلام رفتم ناگاه در حالت بیدارى دیدم که جماعتى جنازه اى را به وادى السلام آوردند، دیدم جنازه را در باغ وسیعى که بزبان توصیف آنرا نتوان نمود داخل نمودند، بعد او را در قصر عالى داخل کردند که از همه چیز تمام بود،
  8. منهم عقب او داخل آن قصر شدم دیدم جوانى بزى سلاطین بالاى کرسى مرصعى نشسته چون نظرش بر من افتاد سلام کرد و مرا به اسم صدا کرد و بسوى خود دعوت نمود و بجهت تعظیم من از جاى خود حرکت نمود، دست مرا گرفته پهلوى خود نشانید گفت شما مرا نمى شناسید من صاحب آن جنازه هستم که الان او را داخل وادى السلام نمودند، اسم من فلان و از فلان بلد هستم و این جماعت که با من بودند ملائکه نقاله میباشند که مرا از بلدم به این بهشت برزخ آوردند.
  9. چون این سخنان را از او شنیدم حزن و المم برطرف شد و میل بگردش نمودن در باغ را نمودم ناگاه دیدم و مادرم و بعضى از حامم در میان قصور نشسته اند و با سرور و فرح از من استقبال نمودند و از حال بعضى از ارحام سئوال کردند و من در بین جواب دادن از فقر و گرسنگى اطفالم براى آنان ذکر کردم
  10.  آنگاه پدرم به اطاقى که در آن برنج بود اشاره کرد، بمن گفت هر چه میخواهى از این برنجها بردار، من خشنود شدم و عبایم را پهن کرده آنرا پر از برنج کرد و به نجف اشرف آمد و آن منظره از نظرم محو شد تا مدتى طولانى با آن برنج زندگانى میکردیم و تمام نمیشد، آخرالامر عیالم مرا مجبور کرد تا قصه برنج را بگویم من هم براى او قصه را نقل کردم ولى چون بسراغ برنج رفتیم دیگر آنرا ندیدیم و تمام آنها از بین رفت .
  11.  از این بحث نتیجه میگیریم که روح  ، جسم لطیفى است که پس از مرگ از بین نمیرود و در قالب مثالى بدن میباشد یا متنعم است یا معذب گر چه بدن خاک و پوسیده شده و از بین میرود ولى روح  و قالب مثالى باقى خواهد بود تا روز قیامت که به همان بدن پوسیده متصل شده به قیامت خواهد آمد.
  12.  احتمالاتیکه در معنى حلت بفنائک میرود: حلول رحل محل فرود آمدن است ، فناء به کسر فاء، بر وزن کساء بمعنى گشادگى در اطراف خانه است که مردم و شتران در آنجا استراحت میکنند و به اصطلاح قدیم فضاى جلوى خانه هاى بزرگ که ((جلوخان )) میگفتند! ناخه که از باب افعال از اجوف واوى است فر و خوابانیدن شتر است . رحل جاى گذاردن لباس و اسبابست ، در معنى    اینعبارت چند احتمال داده میشود:
  13.  احتمال اول : اینکه مراد از این ارواح ملائکه اطراف قبر آنحضرت هستند که رحل اقامت خود را بر در خانه آنحضرت انداخته و شب و روز بر آنحضرت گریان میباشند.
  14.  امام صادق ( علیه السلام ) فرمود که حقتعالى بقبر آنحضرت چهار هزار ملک غبارآلوده و پریشان حال موکل فرمود که تا روز قیامت بر آنحضرت گریه میکنند و هر کس آنحضرت را عارفا بحقه زیارت کند این ملائکه او را مشایعت میکنند تا آنکه آن زائر را به وطنش برسانند و اگر مریض گردد و هر صبح و شامى به عیادت او میروند و اگر بمیرد بجنازه او حاضر شوند تا روز قیامت براى او استغفار کنند.
  15.  در روایت دیگرى که ((دربندى )) در ((اسراراشهاده )) نقل میکند حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود: هفتاد هزار ملک موکل قبر  حسین  ( علیه السلام ) هستند که همه آنها متغیر و گردآلوده از روزیکه آنحضرت شهید شده تا روز قیام حضرت قائم ((عج )) بر آنحضرت صلوات میفرستد و زوار آنحضرت را دعا میکنند و میگویند پروردگارا اینها زائر  حسینند بر ایشان احسان نما.
  16.  در خبر ((ابن تغلب )) از حضرت صادق ( علیه السلام ) است که چهار هزار ملک روز عاشورا نازل شده تا یارى حضرت  حسین  ( علیه السلام ) را بنمایند حضرت بآنها اذن نداده مراجعت کردند تا تکلیف خود را بدانند، دوباره نازل شدند دیدند حضرت  حسین  بدرجه شهادت رسیده ، پس ایشان گردآلوده نزد قبر آنحضرت هستند و گریه بر او میکنند تا روز قیامت
  17.  و رئیس آنها ملکى است منصور نام و هیچ زائرى آنحضرت را زیارت نمیکند مگر آنکه آن ملائکه او را استقبال میکنند و چون وداع آنحضرت را نمود و او را مشایعت میکنند و چون وداع آنحضرت را نمود او را مشایعت میکنند و چون مریض شود عیادت او کنند و چون بمیرد نماز بر او بخوانند و طلب مغفرت بجهت او نمایند.

  18. احتمال دوم آنکه مراد از ارواح ، دوستان و محبین آنحضرت از مؤ منین و مومنات باشد مراد از فناء و رحل خطیرة القدس و محل قرب و محفل ملکوت که بزم انس آنجناب است باشد و مسلما شهدا کربلا در مرتبه اول ایندسته واقع خواهند بود.

  19. در روایات بسیارى آمده که در روز قیامت براى آنحضرت مجلسى در زیر سایه عرش میباشد که مخصوص آنحضرتست و گریه کنندگان و زیارت کنندگان در آنمجلس جمع میشوند که در حالت امن و خاطرجمعى باشند و بحدیث آنحضرت استیناس و اشتغال میورزند و در آن حین که در خدمت آنحضرت مشغول صحبت هستند از بهشت از اوج آنها رسول اللهى میفرستند که ما مشتاق شمائیم نزد ما بیائید، آنها از رفتن اباء و امتناع مینمایند و گفتگو و صحبت  حسین  ( علیه السلام ) را اختیار میکنند و لذت مجلس آنحضرت را بر لذت حوران بهشتى مقدم میدارند.
  20.  زائران و گریه کنندگان حضرت  حسین  در بهشت همسایه آنحضرت خواهند بود
    ابن عباس روایتى نقل میکند که در ذیل آن دارد که وقتى حضرت  حسین  ( علیه السلام ) جزاى زائران و گریه کنندگان را از جد و پدر و مادر شنید عرض کرد اى جد برزگوار بحق خدا و بحق تو قسم تا آنها داخل بهشت نشوند من وارد نشوم و از خدا میخواهم که در آخرت قصور آنها را پهلوى قصر من قرار دهد.

  21. این روایت مورد اشکال شده که چگونه ممکن است تمام گریه کنندگان و زائرین آنحضرت در بهشت همجوار آنحضرت باشند؟ جوابش اینست که ما بهشت را چون بدنیا قیاس میکنیم این اشکال پیش میآید ولى حقتعالى بقدرى خانه آنحضرت را وسیع قرار میدهد که همه زائرین و گریه کنندگان همسایه او را باشند.

  22. و جواب دیگر اینکه آنحضرت بقدرى قصور متعده دارد که جز خدا نداند.
    در کافى خبرى نقل میکند که پیغمبر به امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) فرمود: خدا آنقدر از را میداند که عقل و اوهام خلق به آن نرسد و بآن احاطه ننماید، هزار و هفتصد را در مثل خود ضرب میکند. 2890000 1700*1700 و حاصلضرب را در مثل خود یعنى 8343100000000=2890000*2890000 و همچنین ضرب مینماید این عدد را در مثل خود و حاصل او را در مثل خود و همچنین تا هزار مرتبه پس آن عدد حاصل را ضرب میکند در مثل خود و همچنین حاصلضرب را در مثل خود تا هزار مرتبه دیگر، پس آخر عددیکه ازین ضربها حاصل شود عدد قصرهائیست که حقتعالى بتو عنایت فرماید.
  23.  پس اى خواننده عزیز به  حسین ى فکر کن که هر چه داشت در راه خدا داد و یک طفل شیرخواره هم براى خود باقى نگذاشت ، خدا باو چه خواهد داد، پس اگر بگویند زائرین و گریه کنندگان بر  حسین  ( علیه السلام ) در بهشت همسایه آنحضرت خواهند بود استعباد مکن و بدان که واقعا همجوار آنحضرت خواهند بود.
  24.  بقدرى مقام زائرین و گریه کنندگان بر  حسین  ( علیه السلام ) بلند است که  امام صادق ( علیه السلام ) در دعاى سجده میفرمود: الهم اغفرلى و لاخوانى و زوار قبرال حسین  الذین انفقوا اموالهم اللهم فارحم تلک الوجوه التى غیرتها الشمس و تلک الوجوه التى تتقلب على قبر ابى عبدالله . آن صورتهایى که بر قبر  حسین  مالیده میشود و ارحم تلک الاغین الاتى جرت دموعها رحمة لنا و ارحم تلک القلوب التى جزعت و احترقت لنا و ارحم الصرخة التى کانت لنا .
  25.  احتمال سوم آنکه مراد از ارواح همان اصحاب و خویشان آنحضرت باشند که در کربلا بدرجه رفیع شهادت نایل شدند همانطور که در احتمال دوم گفتیم که دوستان و محبین آنحضرت با او میباشد مسلما شهداء کربلا مقام قربشان بانحضرت از دیگران بیشتر است و بنابراین فناء و رحل بهشت و محل قرب در محفل ملکوت که بزم انس آنجناب است خواهد بود.
  26.  ممکن است مراد از ارواح همان اجساد طیبه شهداء کربلا باشد زیرا روح  به جسد هم گفته شده و قرآن هم میفرماید: و لا تحسبن الذین قتلو فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون .(آل عمران 169)
  27.  و مراد از فناء و رحل همان قبر و حایر است که شیخ مفید در ارشاد میفرماید که ما شک نداریم که اصحاب آنحضرت از حایر بیرون نیستند اگر چه خصوصیات قبور آنها را ندانیم و قبر حضرت عباس اگر چه دور است ولى داخل در فناء و رحل سیدالشهداء است .
  28. یاران و اقوام آن حضرت : مورخین و محدثین تعداد اقوام و یاران آنحضرت را که در کربلا شهید شدند مختلف ذکر کرده اند در شفاءالصدر مینویسد: مشهور بین مورخین که شیخ مفید در کتاب ارشاد فرموده و ابن اثیر در کامل 72 نفر بودند، 32 نفر سواره ، 40 نفر پیاده .
  29. در عقدالفرید، 72 نفر، در فصول المهمه 78 نفر و در بحار از محمدبن ابیطالب نقل کرده که عدد سرها 78 بودهه و از عبارت کشى در ترجمه حبیب چنان ظاهر میشود که 70 مرد بوده اند.
  30.  سید بن طاووس در اقبال زیاراتى از ناحیه مقدسه نقل میکند که اسامى شهدا و قتله آنها در آن زیارت ذکر شده که جمع آنها 82 نفر میشود. از تمام این عده 19 نفر کسانى بودند که در مکه بحضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) ملحق شدند و 21 نفر در بین راه مکه و کربلا بآنحضرت ملحق شدند و ما بقى در کربلا به لشکر آنحضرت ملحق گردیدند که بیشتر آنها در شب عاشورا بود که از لشکر پسر سعد به یارى پسر پیغمبر آمدند و تعداد آنها 32 نفر بوده است .
     
  31.  سید بن طاووس در لهوف میفرماید: روى عن الباقر ( علیه السلام ) انهم کانوا خمسة و اءربعین فارسا و ماءته راجل نقل کرده اند همراهان حضرت وقت ورودشان بزمین کربلا بیش از هزار نفر بودند ولى در شب عاشورا رفتند و آنهائیکه بدرجه شهادت رسیدند همان 72 نفر بوده اند.
  32.  عدد شهداء بنى هاشم اختلاف است که شهدا بنى هاشم در کربلا چند نفر بودند در امالى از ابن عباس روایت کرده که امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) هنگامیکه بصفین تشریف میرد وارد زمین کربلا شد فرمود: هذه ارض کرب و بلا یدفن فیهاال حسین  ( علیه السلام ) و
  33.  سبعة عشر رجلا من ولدى و ولد فاطمة .مسلما این عده که کشته شدند از اولاد على و فاطمه نبودند پس احتمال دارد من باب تغلیب باشد و محتملست که مراد این باشد که بعضى از اولاد من هستند و بعضى از اولاد فاطمه بنت اسد و در زیارت ناحیه هم اسم 17 نفر از بنى هاشم غیر از حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) ذکر شده که پنج نفر از اولاد امیرالمؤ منین علیه السلام که جناب ابن عباس ، عبدالله ، جعفر، عثمان و محمد و سه نفر از اولادهاى امام حسن مجتبى ، قاسم ، عبدالله و ابوبکر و دو نفر از اولاد حضرت سیدالشهداء على اکبر و عبدالله رضیع المسمى بعلى الصغر و دو نفر از اولاد جناب عبدالله بن جعفر بن ابیطالب ، جناب عون و محمد و دو نفر از اولاد عقیل بن ابیطالب جناب جعفر و عبدالرحمن و دو نفر از اولاد جناب مسلم بن عقیل عبدالله و ابى عبداله و یک نفر از اولاد ابى سعید بن عقیل محمد بوده اند.
  34.  فضائل حواریین حضرت سیدالشهداء : اگر ما در بین اصحاب و یاران پیغمبران و امامان جستجو کنیم اصحابى باوفاتر از اصحاب حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) در دنیا نیامده و نخواهد آمد دلیل بر این گفتار ما فرمایش خود حضرت  امام  حسین   ( علیه السلام ) است چنانچه در ارشاد مفید از حضرت امام سجاد ( علیه السلام ) روایت کرده
  35.  که نزدیک مغرب روز تاسوعا حضرت سیدالشهداء اصحاب خود را جمع کرد و فرمود بعد از حمد و ثناى الهى : اما بعد فانى لا اغلم اصحابا اوفى و لا خیر من اصحابى و لا اهل بیت ابر و لا اوصل من اهل بیتى فجزاکم الله خیرا .
    از این فرمایش حضرت استفاده میشود که شهداء کربلا بر همه اصحاب و امم گذشته و آینده افضیلت دارند و مثل آنان باوفا نخواهد آمد.
  36.  در تهذیب از  امام صادق ( علیه السلام ) روایت میکند که حضرت امیرالمؤ منین ( علیه السلام ) گذارش به کربلا افتاد فرمود: مناخ رکاب و مصارع شهدا لایسبقه من قبلهم و لایلحقهم من کان بعدهم .
  37.  و در بحار از حضرت باقر علیه السلام روایت میکند که فرمود: مناخ رکاب و مصارع عشاق شهداء لایسبقهم من کان قبلهم و لایلحقهم من بعدهم .
  38.   بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند.....اول صلا به سلسله ی انبیا زدند

                                                   نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید .....ز آن ضربتی که بر سر شیرِ خدا زدند

                                         آن در که جبرئیل امین بود محرمش.....اهل ستم به پهلوی خیرالنّسا زدند

                                                بس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ ه .....افروختند و بر جگر مجتبی زدند

  1. وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود.....کندند از مدینه و در کربلا زدند

                                       پس ضربتی کز آن جگر مصطفی درید.....بر حلق تشنه ی خلفِ مرتضی زدند

                                     اهل حرم ، دریده گریان ، گشوده مو.....فریاد بر در حرم کبریا زدند

                                   پس با زبان پر گله آن بضعه ی بتول.....رو بر مدینه کرد که یا ایهاالرسول

                                این کشته ی فتاده به هامون حسین توست.....این صید دست و پا زده در خون حسین توست

                                  40 .        اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده