پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۸۵ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۲
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. خاتمیت وحقانیت دین مبین اسلام
  2. روزی ۷۰ هفتاد نفر گروهی از یهود برای حقانیت اسلام از بلاد های دیگر به مدینه که اگر اسلام بر حق است و سوال جوابهایی  در کتابهای قبل آمده پیامبر جواب داد به اسلام ایمان بیاورند، وارد مدینه شدند
  3. سراغ پیامبر را گرفتند گفته شد که دوسال است رسول الله از دنیا رفته
  4. گفتند جانشینی داشته .؟
  5. بله خلیفه اول ابابکر از دنیا رفته
  6. خلیفه دوم بعد از او دارد.؟
  7. بله عمر الآن در مسجد است دارد برای مردم صحبت می کند.
  8. وارد مسجد پیامبر شدند
  9. عمر دید یک عده تازه وارد باصورت های نا آشنا وارد شدند!!!
  10. عمرگفت چه خبره ....ظلم وریاست طلبی است که خانه نشینی !!!..علی را خانه می نشاند ..
  11. یهودیان گفتند ما آمده ایم  برای حقانیت اسلام مسلمان شویم چند سوال داریم  ما در توارات وانجیل  وزبور ودر قران که شما می گویید ۱۰۰ در صد حقیقت است آمده اگر جوب به ما داده شود اسلام میاوریم
  12. عمر گفت بپرسید .
  13. یهودیان گفتند تو جانشین پیغمبری، ما آمد ه ایم از تو چیز هایی بپرسیم، اگر جواب گفتی وبلد بودی به تو ایمان می آوریم و پیرویت می کنیم"
  14. عمر گفت: بپرسید!
  15. گفتند:بسم الله ما در تورات مطالعه کردیم آسمان قفل دارد  قفل آسمان  چیست؟
  16. ما در تورات مطالعه کردیم قفل آسمان کلید ادارد و کلید آسمان چیست؟
  17. و کسی که همراهان خود را ترساند؟
  18. پنج چیزی که در رحم خلق نشده اند؟
  19. ما را از یک و دو ...تا دوازده آگاه کن.؟
  20. عمر ساعتی به فکر فرو رفت و سپس گفت: چیزی از عمر پرسیده اید که نمی داند.
  21.  علی (علیه السلام) سوالات شما را پاسخ می دهد !!!   (امان از انتخان غلط )
  22. .شخصی را فرستاد درب خانه علی (علیه السلام) که بیا اگر نیامد!!! بگو اسلام در خطراست به داد اسلام برس.
  23. حضرت برای حمایت دین رسول الله (صلی الله علیه وآله ) در امر تبلیغ  واعلی درجه کلمه لااله الا الله به زود خودشان را به مسجد رسانند!!
  24. وقتی که حضرت تشریف آوردند
  25. عمر گفت: این یهودیان سوالاتی را از من پرسیده اند که من پاسخ آنها را نمی دانم و تعهد کردند اگر به آنها جواب داده شود مسلمان شوند.
  26. امیرالمومنین (علیه السلام) به یهودیان فرمود: سوالات شما چیست؟!سوالات خود را به حضرت گفتند.حضرت فرمودند:
  27. قفل آسمان شرک به خداست و کلید آن " لا اله الا الله"  است
  28. وآن که همراهان خود را ترساند مورچه سلیمان است.
  29. پنج چیزی که در رحم خلق نشده اند " آدم، حوا، عصای موسی، قوچ ابراهیم و شتر صالح" است
  30. یک تکه از زمین که یک باربیشتر آفتاب نخورده وقتی حضرت موسی به امر خدا عصایش را به دریا زد دریا شکافته شد.وقومش در آن روز از دریا عبور کردند دوباره آبها به هم آمد ودیگر آتکه زمین آفتاب را به خود نذید..
  31. قبری که با صاحبش راه می رفت آن ماهی بود که حضرت یونس را بلعید
  32. اما یکی که دونداره  خدا.
  33. دوتا آدم و حوا
  34. سه تا جبرئیل، اسرافیل و میکائیل است
  35. چهارتا تورات، انجیل ،زبور و فرقان می باشد.
  36. پنج تا نماز پنجگانه اند۰
  37. شش تا مدت زمان خلقت آسمان ها و زمین است.
  38. هفت تا ، هفت آسمان!
  39. هشت تا هشت فرشته اند که در عرش هستند.
  40. نه تا ، نه آیه فرستاده بر موسی(ع) است.
  41. ده تا، ده وعده است که خدا به موسی(ع) داد که اول سی شبانه روز بود بعد آنرا به ده تمام کرد.
  42. یازده تا، خواب حضرت یوسف(ع) که به پدرش یعقوب گفت: من در خواب یازده ستاره دیده ام.
  43. و دوازده تا، چشمه هایی است که خدا به موسی فرمود: عصایت را به سنگ بزن و از آن دوازده چشمه آب جوشید.
    یهودیان همه ساکت شدند
  44. حضرت فرمودند چرا ساکت شدید به پرسید،!!
  45. همه با هم گفتند اشهد ان لا اله الا الله محمد رسول الله واشهد انک خلیفه الله ...یهودیان همگی به یگانگی خدا و رسالت پیغمبر اسلام و ولایت آن حضرت اعتراف کردند و مسلمان شدند ..درد ما مسلمانان در این است که خوب انتخاب نمی کنیم .اگر انتخاب خوب بود به این بلیه گرفتار نمی شدیم.   

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم                                                منبع: شجره طیبه

  • حسین صفرزاده
۲۲
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم:

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

3--وظیفه منتظران درآینه دعا مهدوی (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه الشریف روحی له فداء!)

  1. 1.ارتقای سطح بهداشت عمومی وخدمات پزشکی وبهداشتی مانند (تامین اجتماعی)از وظایف آحاد مردم وحکومت اسلامی است. زیرا ابزاز اعطای شفا و صحت بیماران ازسوی خداوند متعالی است.  وَعَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِینَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ.
  2. 2. یاد کردن از رفتگان وطلب رآفت ورحمت الهی : ازامور مطلوب نزد امام (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) و وظیفه منتظران است . شایدعلاوه از جهت فرامادی آن وآثارخیرات ومبرات ، تذکر یاد معاد وحفظ رابطه عاطفی با عزیزانی که به لقاء حق بار یافته اند ونیز ابرازهمدردی با مصیبت دیدگان ، از نکاتی باشد که بتوان به آن اشاره داشت: وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ  
  3. 3.فقدان اسیر وزندانی ازامور مطلوب امام عصر(عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) است. براین اساس می توان گفت: چاره جوایی وبرنامه ریزی برای تامین امنیت اجتماعی وکاستن از زمینه های جرم وجنایت که عامل اصلی اسارت انسان هاست ونیزچاره جوییوکمک برای رهایی آنان که در بند هستندبا پرداختن دیه ، بدهی هاوتلاش درجهت آزادی آنانی که درچنگال دشمن اسیرآمده اند...از اموری است که جامعه منتظرباید به آن همت گمارد: وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلاَصِ وَ الرَّاحَةِ .
  4. تاکید بر مسئله حج وعمره نشان ازاهمیت والای این برنامه غبادی- سیاسی است.تسهیل درتهیه امکانات سفرحج یا عمره وایجاد زمینه لازم جهت انجام دادن هر چه بهتراعمال حج که آموزش دقیق وصحیح معارف وبایسته های زیارت رامی توان از لوازم آن برشمرد از وظایف حکومت اسلامی است:  وَ بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ
  5. یادسپاری : این دعا که وظایف منتظران رابیان می کند. بیانگربرنامه های حکومت مهدی (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) نیزهست ، وَعَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏  ....إِلَهِی بِحَقِّ مَنْ نَاجَاکَ وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاکَ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغَنَاءِ وَ الثَّرْوَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ وَ عَلَى أَحْیَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِاللُّطْفِ وَ الْکَرَمِ (الْکَرَامَةِ) وَ عَلَى أَمْوَاتِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلَى غُرَبَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالرَّدِّ إِلَى أَوْطَانِهِمْ سَالِمِینَ غَانِمِینَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ.
  6. کفعمى در مصباح فرموده این دعاى حضرت مهدى صلوات الله علیه است.
  7. خدایا ما را توفیق طاعت و دورى از معصیت روزى گردان و نیت با خلوص
  8. و حقیقت و معرفت به آنچه نزد تو محترم است عطا فرما
  9. و ما را به هدایت و استقامت (در راه توحید) کرامت فرما
  10. و زبان ما را به صدق و صواب و سخن حکمت گویا ساز و دل ما را از علم و معرفت پر گردان
  11. و شکم ما را از غذاى حرام (شبهه) پاک دار و دست ما را از ظلم به خلق‏و سرقت نگه دار
  12. و چشم ما را از نابکارى و خیانت ببند و گوش ما را از شنیدن سخن بیهوده و غیبت بندگانت مسدود گردان
  13. و بر علما و دانشمندان ما به زهد و حسن عمل
  14. و بر دانش طلبان به جدیت و شوق و رغبت تفضل فرما و بر مستمعین به پیروى و پند شنیدن
  15. و بر بیماران اسلام به شفاء و آسایش و بر اموات اسلام به رأفت و مهربانى ترحم فرما
  16. و بر پیران ما به وقار و متانت و بر جوانان به توبه و انابت
  17. و بر زنان به حیاء و عفت و بر اغنیاء به تواضع و علو همت
  18. و بر فقراء به صبر و قناعت
  19. و بر سپاهیان به فتح و نصرت و بر اسیران به آزادى و استراحت
  20. و بر فرمانداران به عدل و شفقت و بر رعیت به انصاف و حسن سیرت تفضل فرما
  21. و حاجیان و زواران اسلام را به توشه و مخارجشان برکت عطا فرما
  22. و حج و عمره‏اى که بر ذمه آنان فرض کردى ادا فرما به فضل و رحمتت اى مهربانترین مهربانان عالم.
  23. خدایا به حق هر کس که با تو مناجات مى‏کند و هر که تو را در بیابان و دریا به دعا مى‏خواند که درود فرست بر محمد و آلش
  24. و تفضل فرما در حق فقیران اهل ایمان به توانگرى و ثروت
  25. و بر بیماران اهل ایمان‏به شفاء و صحت
  26. و بر زندگان اهل ایمان به لطف و کرامت
  27. و بر مردگان اهل ایمان به آمرزش و رحمت
  28. و بر غریبان اهل ایمان به بازگشتن به وطنشان با سلامت و منفعت به حق محمد و تمامى اهل بیتش.
  29. خدایا،توفیق فرمانبرى،و دورى از نافرمانى،و درستى نهاد و شناخت واجبات را روزى ما بدار
  30. و ما را به هدایت و پایدارى گرامى دار،و زبانمان را به راستگویى و حکمت استوار ساز،
  31. و دلهایمان را از دانش و بینش پر کن،و شکمهایمان را از حرام و شبهه پاک فرما،
  32. و دستانمان را از ستم و دردى بازدار و دیدگانما را از ناپاکى و خیانت فرو بند،
  33. و گوشهایمان را از شنیدن بیهوده و غیبت ببند،و و بر دانشمندانمان زهد و خیرخواهى
  34. و بر دانشآموزان تلاش و شوق،و بر شنوندگان پیروى و پندآموزى،و بر بیماران شفا و آرامش،
  35. و بر مردگان‏ مهر و رحمت، و بر پیران متانت و آرامش،و بر جوانان بازگشت و توبه‏
  36. و بر زنان حیا و پاکدامنى و بر ثروتمندان فروتنى و گشادگى،و بر تنگدستان شکیبایى‏ و قناعت،
  37. و بر جنگجویان نصر و پیروزى،و بر اسیران آزادى و راحتى،و بر حاکمان دادگسترى و دلسوزى،
  38. و بر زیردستان انصاف و خوشرفتارى تفضّل فرما،و حاجیان‏ و زیارت‏کنندگان را در زاد و خرجى برکت ده،
  39. و آنچه را بر ایشان از حج و عمره واجب کردى توفیق اتمام عنایت کن به فضل و رحمتت اى مهربان‏ترین مهربانان.
  40. امام مهدی موجود موعود آیت الله جوادی عاملی اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  

 

  • حسین صفرزاده
۲۲
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم:

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. --وظیفه منتظران درآینه دعا مهدوی (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه الشریف روحی له فداء!)
  2. آ. تلاش درراه علم اندوزی : جهد یعنی به کاربستن تمام توان وکوشش نهایی انسان درمسیر رسیدن به مقصود. طالب دانش باید تمام کوشش خویش رادر راه علم اندوزی به کارگیرد. فرد یاجامعه جاهل، به مراتب حقیقی انتظاردست نمی یابد ونمی تواند زمینه ساز ظهور امامی باشد که خود خزانه علم الهی است: وخزان العلم ، ازاین رو کوشش در علم اندوزی از وظایف منتظران راستین آن امام همام (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) به ویژه طلاب ودانشجویان است:   وَعَلَى الْمُتَعَلِّمِینَ بِالْجُهْدِ.
  3. ب. رغبت درکسب علم: رغبت، تمایل اکید ومبل شدیداست.ازدیگرصفات دانشجوی منتظر داشتن میل شدید به اندوختن علم وتجهیز به آخرین دست آوردهای علمی وفکری ونیز تولید دانش واندیشه است.از این بخش دانسته  می شودوظیفه بایسته دانشجویان وطلاب منتظر، تلاش برای فراگیری از سر میل ورغبت قلبی است.چون تلاش بی رغبت، به سردی وسستی می گرایدومتوقف وخاموش می شود: وَ الرَّغْبَةِ .
  4. وظیفه مستمعان : ازمردمی که نه درسلک علما هستند ونه در زمره دانشجویان، باظرافتی خاص به «مستمعین» یاد شده است، تا بفهمانند اگر کسی از دو گروه مذکور نیست برای سعادتمندی راهی جز گوش سپردن ومتابعت ازراه شناسان ندارد. وظیفه خطیروظیفه راه منحصر هدایت این گروه دردو عنوان کلی بدین شکل بیان گردیده است: 
  5. اِتِّبَاعِ : اقتضای معنای متابعت ، حرکت همراه با میل واراده درپشت سر کسی یاچیزی است؛ خواه درعمل تابع او گردد یا در فکر ونظر، بنابراین نخستین وصف از ویژگی های انتظارراستین اهل استماع آن است که با میل ورغبت در پی دین شناسان وعالمان ربانی که مقصد ومقصود اوامر معصومb را میشناسند حرکت کنند واز مسیر نورانی قرآن وعترت منحرف نشوند : وَعَلَى الْمُسْتَمِعِینَ بِالاِتِّبَاعِ.
  6. موعظه:واژه موعظه به معنای ارشاد به حق ازراه تذکرهای مفید واثرگذار است، لیکن به قرینه مقام ونیز قرائن لفظی چون «مستمعین» و«اتباع» چنین فهمیده می شودکه موغظه در اینجابه معنای «اتعاظ» یعنی پند پذیری وقبول ارشاد است. براین اساس منتظران مستمع باید قلب خویش رابرسخنان حکیمانه عالمان ربانی که برگرفته ازمعارف ناب قرآن وعترت است بگشایند: وَ الْمَوْعِظَةِ.
  7. کهنسالان  : اینان درهر اجتماع با کوله باری از تجربه های اندوخته ودرس های آموخته از زندگی ، درحرکت وتربیت جوامع نقش چشمگیری دارند. تربیت جامعه منتظر ازاین قاعده بیرون نیست، پس شایسته است تا آنان خویش را به دوصفتی که در این دعای شریف به عنوان وصف مطلوب آنان ازخدای سبحان درخواست گردیده متصف گردانند، تا هم خود اهل انتظار راستین باشند وهم الگوی عملی دیگران:
  8. حفظ وقار: وقاربه معنای متانت وسنگینی ودربرابر خفت وسبکی است. براساس این بخش از دعای نورانی ولی عصر برکهنسالان بایسته است دراندیشه وعمل ، متانت خویش را حفظ کنند وازهرعملی که ازقدرآن ها  بکاهد وجایگاهشان را پاین آ ورد بپرهیزند: وَ عَلَى مَشَایِخِنَا بِالْوَقَارِ.
  9. حفظ سکینه : سکینه که همانا استقراروآرامش  جسمی روحی  است، دومین صفتی است که اتصاف به آن بر اساس این دعای شریف برای کهنسالان بایسته است. اگر چه اقتضای طبیعت کهنسالی که صبری وبی قراری است.برپیران منتظرشایسته وبایسته است تابه هنگام غضب یاهر زمینه تحریکی دیگری که آنان رابه اضطراب وبی ثباتی درگفتارورفتارمی کشاند، آرامش ووزانت خویش را حفظ کنند: وَ السَّکِینَةِ
  10. جامعه ای که کهنسالانش به چنین اوصافی آراسته باشند وبا هر مسئله ای با وقار وسکینه روبه رو شوند، جوانانش پایگاهی مطمئن و مهربان یافته ودرپرتوشفقت آنان وبا استفاده از اندوخته های ارزشمندشان مسیر بهرمندی های مادی وتکامل معنوی را به سادگی می پیمایند.
  11. جوانان : جوانان از سوی سرمایه اساسی هر اجتماع واز طرفی آینده سازان آن هستند ودراندیشه دینی ازاهمیت والایی برخوردارند. این اهمیت وجایگاه خاص اقتضامی می کنداز آنان دربرابرآفات روحی ودوام وساوس شیطانی باحساسیتی ویژه محافظت شود. طبیعت پرانرژی جوان که بهترین ابزار صعود به درجات والای مادی ومعنوی است اگربه فرمان عقل درنیاید، خود سرچشمه فساد دگری می شودکه نیروی جوانی را به بیراهه می بر د وضایع می کند.
  12. ارتباط دایمی با خدای بزرگ ومراقبت همیشگی بهترین راه صیانت ازنعمت جوانی است. آنچه در این فقرات دعا وصف جوانان منتطر خوانده شده ابزار والای صیانت ازاین نعمت بزرگ الهی است: وَ عَلَى الشَّبَابِ
  13. آ. انابه: انابه روی گرداندن از غیر خدا وتوجه تام به خدای سبحان است .جوانان منتطرباید با تهذیب وتذکیه نفس ، ساحت اندیشه وانگیزه شان رااز هرچه غیر خداست پاک ومنزه کنند وبا اعراض از هرمقصد ومقصودی جز خدا، چهره جان خویش رابه سوی خدای بزرگ معطوف دارندوبرای او خالص شوند . بِالْإِنَابَةِ.
  14. ب. توبه : طبیعت پرشور جوان، احتمال راهزنی شیطان وافتادن به دام گناه را دراین دوران افزایش می دهد، از این روبایسته است که جوانان منتطر نظارت دائم ومراقبت مستمر براعمال وافکار خویش داشته باشند واگر خدای نخواسته براثرغفلت ، گناهی مرتکب شدند با توبه وبازگشت به سوی خداجان خویش را به دریای بی کران رحمت الهی سپرده وبه آب توبه شست وشو دهند وخویش را ازدام  تلبیسات ابلیس برهانند. وَ التَّوْبَةِ
  15. گفتنی است انابه وتوبه برای هرکس وبرای هرجایگاه سنی واجتماعی ضروری است. اماشرایط دوران جوانی بیشترمقتضی آن است.
  16. زنان : زن ها بخشی مهم ازجامعه اسلامی اند از آن روکه سهمی درخور آز آرامش وامنیت روانی جامعه وامدار نقش بی نطیر زنان است؛ نیز صلاح نسل امروز وسداد نسل فردا درگرو صلاح وسداد آن هاست. آفت بزرگی که می تواند مانع کاراساسی وثمربخش این بخش از اجتماع شود وآنان راکه قادرند عامل سعادت فرد وجامعه باشند به ابزار انحطاط خویش وجامعه شان بدل کند، همانا فقدان صفت هایی است که امام عصر(عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) آن هارا بایسته زنان امت مهدوی می داند وآراستگی به آن صفات را ازدرگاه عزربوبی برایشان درخواست می کند: وَ عَلَى النِّسَاءِ
  17. آ.حیا: حیا به معنای مراقبت از نفس دربرابرهرنوع آلودگی وزشتی وعیب است.بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند، آنان باید این امنت الهی را پاس دارند وخویش را دربرابر وسوسه های شیاطین ظاهری وباطنی که می کوشند با شکستن حریم شرع ، عقل واخلاق این امانت الهی را ضایع کنند ، حفظ ومراقبت کنند تا به دام شیاطین نیفتند، که هرسخن یاعمل برخلاف موازین آموزه های  ناب قرآن وعترت، به منقصت، کدورت وتاریکی جان انسان می انجامد واز دام های شیطان به شمار می آید: وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ.
  18. ب.عفت: بانوان منتظر آخرین حجت خداوند (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) پاسدارحریم عفت اند. حفظ  را  دستعفت یعنی نگاهداشتن نفس ازتمایلات وشهوات نفسانی، فضیلت والای بانوان اهل انتظاراست. بسا که جاهلیت مدرن روزگارما تمایلات وهواهای نفسانی رادامن بزنند وشهوات را برای انسان زینت دهند؛ اما برای بانوان منتظرشایسته است که با نگهبای از حریم عفت خویش زمتنه اعتلای روح خویش رافراهم آورند وازپیروی وسوسه های نفسانی وشیطانی احتراز کنند وهیچ زینتی را برون ازحوزه جانشان وهیچ افتخاری را برتر ازحفظ گوهر الهی وجودشان نشناسند: وَ الْعِفَّةِ
  19. تذکر: بیان این دو صفت درشماروظایف بانوان اهل انتظاربه معنای اختصاص این فضائل به با نوان نیست ؛ بلکه اوصاف ارزشمند حیا وعفت برهرفردی زیبنده است وبرای زنان زیبنده تر.
  20. 7.ثروتمندان : .ثروتمندان ، امانتداران اموال الهی ومجرای رسیدن برخی از نعمت های خداوند بردیگران اند. میان ثروتمندان جامعه اسلامی که درانتظارمهدی موعودموجود به سر می برند ومتکاثران مال اندوزی که اموال وتجارتشان را از خداوند بیشتر دوست می دارند فاصله بسیاری است ثروتمندان منتظر به اوصاف ذیل آراسته اند:
  21. آ. تواضع: استکباروخود برتربینی، انسان را از خداوند غافل می کند وبه ورطه هلاکت می فکند . خظر ابتلا به این آفت ، زمانی جدی ترمی شودکه انسانی براثر توانایی وتمول خدادادی ، قارونی وفرعونی بیندیشد، ثروت را دستاور تلاش های خویش وقدرت را محصول توانایی تدبیرش بپندارد، از این رو ثروتمندانی که در انتظار آخرین پرچمداراندیشه توحیدی به سرمی برند می بایست بکوشند تا هرچه بیشتربه صفت تواضع درآیند؛ بدین معنا که از درون وبیرون نفس خویش را درمرتبه فرودست تری که همانا فقرمحض نسبت به ایزد متعالی است بشناسند وثروت خود را از آن خدا دانسته وخویش را در ردیف سایر بندگان خدا ببینند : عَلَى الْأَغْنِیَاءِ بِالتَّوَاضُعِ.
  22. ب. وسعت بخشی: براغنبا وثروتمندان منتظر است که به شکرانه تفضل الهی برآنها وبه پاس بهره مندی از نعمت خدادادی مال، به دستگیری از نیاز مندان ورفع مشکلات برادران وخواهران ایمانی خویش بپردازند.نه تنها حقوق شرعی خویش چون خمس وزکات و...را ادا کنند، باشناسایی نیازمندان بکوشند دررفع تنگناهای زندگی دیگران تا می توانند مؤثرباشند: وَ السَّعَةِ.
  23. وظایف اقشارآسیب پذیر : همان گونه که اغنیای امت اسلامی موظف به تواضع و وسعت بخشیدن به سایر اهل ایمان اند ، نیاز مندان واغشارآسیب پذیرنیزمیباید به آراستگی به صفات ذیل، استغنای نفش خویش را حفظ وجامه انتظارراستین را برتن کنند:
  24. آ.   صبر: صبرهمانا حفظ نفس از بی تابی ، جزع وآشفتگی است نه خاموشی گذیدن وانفعال. برآن دسته ازمنتظران راستین امام عصر (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) که ازاغنیا نیستند رواست که باپرهیزازآشفتگی وبی تابی که زمینه سازانحراف آنان است وبا آرامش نفس به امدادخداوندقادراتکال وبربلای مضیقه معاش صبرکنند: وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ
  25. ب.  قناعت : آتش زیاده خواهی وطمع آن هنگام که با سوزتنگ دستی همراه  شوند، ایمان را سوزانده وبرباد می دهد وانسان را به کفر نزدیک می سازد وقناعت که زندگی کردن به میزان توان و امکانات مو جود است، گنج بی پایان است که فرد را از احساس ناداری رهانیده وزمینه رشد وارتقاع او را فراهم می آورد، پس بر اقشارکم درآمدی که دل درگرو ظهورامام زمان (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) دارند بایسته است که با تدبیر معیشت خویش بر محور قناعت ، افزون برصیانت ازعزت نفس، زمینه ساز ظهور آن خضرت باشند:  و الْقَنَاعَةِ.
  26. 9. وظایف حاکمان وفرماندهان : حاکمان وفرماندهانی که تدبیر امور مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی جامعه اسلامی را به دست گرفته اند درزمینه سازی ظهور امام عصر(عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) نقش جدی واثرگذار دارند، لذا اهم وظایف آنان چنین بیان گردیده است:
  27. عدالت: عدالت به معنای حرکت میان افراط وتفریط است، به گونه ای که هیچ زیاده ونقصی برآن وارد نباشد. رعایت واجرای عدالت در تمام شؤن مدیریت جامعه اسلامی ازوظایف سنگین حاکمان حکومت اسلامی درعصر غیبت است:  وعَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ.
  28. شفقت :  دلسوازی ومدارای ونیز سختگیری وشدت افراطی ، آفات اداره جامعه اند. برحاکمان منتظراست که با برگزیدن رفتاری مشفقانه که دلسوزی وآسانگیری همراه صلابت وقاطعیت وقدرت است. جامعه را به سوی دولت مهدوی (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) رهنمود شوند: وَ الشَّفَقَةِ.
  29. 10. وظایف نیروهای نظامی : نیروهای نظامی حافظان حدود وثغور اسلام ومدافعان کیان نظام اسلامی اند که وظیفه آنان در عصرانتظارفرج چنین باز گو گرده است:
  30. نصر: براساس اندیشه توحیدی، هرفتح ونصری از خداوبه اذن اوست
  31. « وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ» (آل‏عمران/126) ونیزیاری الهی همواره با کسانیاست که دین الهی را کمک داده ودرحراست وترویج آن می کوشند: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ» (محمد/7) بنابر این پایه ، اولین وظیفه نیروهای نظامی تلاش درجهت تقویت ودفاع از کیان اسلام است.تا از این راه از نصرت خداوند سبحان برخوردارگردند: وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْر.
  32. غلبه : برتری قدرتمندانه برآنان که دربربراندیشه توحیدی به معارضه برمی خیزند، خواسته حضرت بقیة الله (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه )است . براساس این فقره از دعا از سویی، تلاش درجهت دستیابی به توانایی های تکنیکی وتاکتیکی وآخرین دست آورهای دفاعی واز طرفی کوشش درجهت تقویت ایمان وصبرواستقامت، وظیفه گروهای نظامی در عصر غیبت است. همآن گونه که آیاتی درقرآن کریم نیزبرا ین آموزه دلالت دارد : وَ الْغَلَبَةِ
  33. وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ (انفال/60) إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً (انفال/65).
  34. 11. وظیفه توده مردم (رعیة) امت اسلامی دربرابر حاکمان خویش درعص غیبت ولی الله الاعظم (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) وظیفه ای بر عهده دارند که اگر امت و حاکمان حکومت اسلامی به وظایف متقابلشان عمل کنند، هیچ دشمنی طمع نفوذ به جامعه اسلامی را نخواهد کرد. وظایف توده مردم چنین باز گو شده است:
  35. انصاف: نخستین وظیفه توده مردم دربرابرهم ونیز دربرابر حکومت اسلامی، رعایت اعتدال ومساوات درادای حق یا همان انصاف است. امتی که با
  36. حاکمانش به انصاف رفتار نکند، یابه افراط گراییده وآنان را مستبد می سازد؛ یابه تفریط رفته وزمینه ضعف آنان را فراهم می آورد.
  37. قوت ها وضعف ها درحاکمان غیرمعصوم – هرچند عادل- درشؤن جامعه ااثر می گذارد؛ اما اگر توده مردم با رعایت حق وانصاف باآن ها روبهروشوند به تقویت قوت ها واصلاح کاستی ها می انجامد، از این روعمل به انصاف از اولین وظایف امت منتظر است: وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصَافِ
  38. حسن سلوک : دومین وظیفه توده منتظر، رفتارنیکووبه دور ازحب وبغض های بی پایه وپیراسته اززشتی های اخلاقی است که مایه اصلاح حاکمان وامید بخشی به خادمان حکومت اسلامی ونیز ناامیدی دشمنان وفزونی اتخاد وانسجام امت است. اگرچه حسن سلوک دربرابریک دیگر وظیفه همه مسلمانان است اما در این عبارت به قرینه  (وعَلَى الْأُمَرَاءِ) وبه کاربردن واژه (رعیة) استفاده می شود که حضرت در مقام بیان وظایف متقابل حکومت وامت اسلامی با یکدیگرندبنابراین...توجه به امکانات وتوانایی های موجود یاری دادن دولت اسلامی برای حصول پیشرفت ها ورفع نواقص وکاستی های جامعه اسلامی از مصادیق عمل به این وظیفه است: وَ حُسْنِ السِّیرَةِ
  39. دیگروظایف منتظران : این دعای ارزشمند فقرات دیگری نیز دارد که گرچه از ظاهرعبارت آنهاوظیفه منتطران به روشنی برداشت نمی شود؛ ولی با اندک تاملی می توان دریافت که تحقق چنین اموری که مقصود ومطلوب امام عصر(عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) است ، جز به انجام دادن وظایفی وتلاش درجهت ایجاد زمینه تحقق آن ها، امکان پذیر نیست. از آنجا که کوشش درجهت تحقق منویات امام معصوم (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه )از وطایف پیروان آن حضرت است زمینه آن نیز ازوظایف منتطران

 به شمار می آید.اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۲
آذر
  1. بسم الله الرحمن الرحیم:
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. 1--وظیفه منتظران درآینه دعا مهدوی (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه الشریف روحی له فداء!)
  4. بزرگترین معلم انتظارراستین ، امام موجود موعود منتظر(عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه )  است. سخنان نورانی و ادعیه مآثورآن امام پنهان از دیده (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) درس نامه بزرگ تربیتی است.که از سالکان کوی یارورراهروان راه انتظار دست گیری وتا رسیدن به مقصد ونیل به مقصود همراهی می کند. دعای دلنشین اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ ، از ادعیه ارزشمند آن امام همام  (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه) است ، بیانگر مجموعه وظایف فرد وجامعه منتظر است. این دعا درسنامه گرنبهایی است که گرچه درپیکر نیایش انشاء شده، آموزنده اوصافی است که مطلوب آن آخرین ذخیره اللهی است وآراستگی به آن فضائل برای هرمنتظر راستین بایسته است وشاید بتوان گفت که این دعاسرچشمه همه صفاتی است که برای منتظران راستین آن حضرت (عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه) برشمردیم، این دعای مبارک دربردارنده صفاتی برشخص وجامعه مطلوب مهدوی است که فراخوراین نوشتاربه بیان گذارش گونه آن ها می پردازیم.
  5. اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَعِرْفَانَ الْحُرْمَةِ وَأَکْرِمْنَا بِاْلهُدَى وَ الاِسْتِقَامَةِ وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الْحِکْمَةِ وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیَانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِیبَةِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِیحَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمِینَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعِینَ بِالاِتِّبَاعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِینَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلَى مَشَایِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّکِینَةِ وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الْأَغْنِیَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَةِ وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلاَصِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ وَ بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏ إِلَهِی بِحَقِّ مَنْ نَاجَاکَ وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاکَ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغَنَاءِ وَ الثَّرْوَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ وَ عَلَى أَحْیَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِاللُّطْفِ وَ الْکَرَمِ (الْکَرَامَةِ) وَ عَلَى أَمْوَاتِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلَى غُرَبَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالرَّدِّ إِلَى أَوْطَانِهِمْ سَالِمِینَ غَانِمِینَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ.
  6. وظایف شخصی  منتظران  : امورشخصی
  7. 1.هرمنتظری بایداهل پیوند با خداوند بزرگ باشد وضمن درخواست روزی در ابعاد ذیل،برای درونی کردن واستقراراین صفات درخویش تلاش کند:
  8. آ. توفیق طاعت : منتظر راستین هم اهل اطاعت خدا، پیامبر nوامام معصوم g است وهم توفیق چنین فرمانبرداری راهمواره از خدای سبحان می خواهد: اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ.
  9. ب. دوری از معصیت: گناهان، مانع مسی حرکت بسوی خدا ومهم ترین عامل سقوط انسان اند، از همین رو منتظرحقیقی امام عصر(عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) .باید ضمن درخواست توفیق الهی درترک گناهان ، باید سعی بلیغ خویش رادر تحقق چنین صفتی به کار گیرد. گفتنی است گناهان، هرچند کوچک وبزرگ (صغیروکنیره)قسمت شده اند، هر نافرمانی خدای متعالیگناهی بزرگ است: بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ.
  10. ج. نیت خالصانه : اصلاح انگیزه اعمال(نیت)وخلوص هرچه بیشتراز هر شائبه شرک وریا درجمیع مراتبش، به گونه ای که چیزی جز اطاعت امر الهی وانجام دادن آنچه موجب رضای حق است درنیت انسان سهم نداشته باشد، از وظایف اهل انتظار است. وَ صِدْقَ النِّیَّةِ.
  11. د. شناخت محرمات الهی : ترک معاصی، شدنی نیست مگر با شناخت چیزی که خداوند سبحان با حکمت بالغه اش بربندگانش حرام کرده است. وچون حرام یعنی آنچه در بدن پرورده آن روانیست خواه آن چیز، حق باشد یا دین باشد یا قانون ویا ...منتظری که محرمات الهی را نشناسد وحرام آنرا پاس ندارد، چه بسا به شکستن حریم آنها گرفتار آید، از این رو شناختن محرمات الهی ضروری است: وَعِرْفَانَ الْحُرْمَةِ. 
  12. 2.  انسانی که در انتظارکریم ترین انسان های عصرش به سرمی برد، بایسته است که از خداوند کریم عطا وازدیاد وحفظ کرامت خود را در اسباب کرمت طلب کند وخویش هم درتحقق آن خواسته از پای ننشیند.
  13. آ. درخواست هدایت تکوینی خاص: آنچه مایه کرامت جان آدمی است، هدایت یافتن به نور دین الهی وحفظ تقوا است. آنان که به مسیراطاعت او هدایت نشوند، در سیاهی جهالت ها وانحراف ها به سرگردان و ازکرامت الهی  انسان محروم خواهند شد. برانسان منتظر است که با تلاش علمی وجهد علمی، زمینه  افاضه هدایت تکوین رادر خویش هر لحظه پرورش دهد: وَأَکْرِمْنَا بِاْلهُدَى.
  14. ب. درخواست استقامت در مسیر هدایت: بسا کسانی که از هدایت الهی بهره مندند؛ اما پس از اندک زمانی با غفلت از حق وروی آوردن به اهوا  وامیال خویش از جاده هدایت به بیراهه ضلالت افتادند  ونور هدایتشان را در شب دیجور گمراهی خاموش کردند ، پس بر منتظران راستین بایسته است که در مسیر هدایتی که خدای سبحان آن ها را به آن رهنمود شده است استقامت ورزند وبا تمسک به علم وایمان از هراعوجاجی دوری جویند تا مشمول هدایت های برترکه محصول استقامت درمسیر هدایت است باشند : وَ الاِسْتِقَامَةِ
  15. 3- زبان ، ترجمان عقل واندیشه انسان است، از این رو توفیق نیک گفتاری زبان صیانت از آن برای اهل انتظار ضروری است. طبق آموزه های این دعای شریف، منتظران راستین می باید با توجه به آنچه درپی می آید درصیانت زبان خویش کوشا باشند: 
  16. آ. سخن صا ئت گفتن: منتظرراستین آن حضرت می باید  جز از سر راستی سخن نگوید وگفتارغیرصواب را ( به جد یا به هزل) وانهد:  وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ
  17. ب . حکیمانه سخن گفتن: گفتن سخنان بی محتوا وبی فایده که نه در امردین سودی می بخشند ونه درکار دنیا ، کاری حکیمانه نیست . آنچه حکیمانه نیست لغو است  واهل ایمان از لغو اعراض می کنند .بر همین اساس براهل انتظار شایسته است.که حکیمانه سخن بگویند وزبان را از سخنان لغو سیانت کنند : وَ الْحِکْمَةِ.
  18. 4. قلب انسان منتظر، ظرف مبارکی است که هرمظروفی شایسته آن نیست. دراین دعای شریف هم مظروف شایسته قلب مومن معرفی وهم وظیفه منتظران راستین دراین موضوع باز گوشده است :
  19. آ. کسب نورعلم : اکتساب علم وخروج ازسیاهی نادانی ، وضیفه منتظران ظهور امام عصر(عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه ) است وچون علوم اکتسابی بی تعلیم وتعلم به دست نمی آیند، از این روتعلیم وتعلم وتلاش درجهت کسب علم حصولی ونیز تهذیب دل برای ادراک حقایق با علم حضوری ، وظیفه هر مسلمان منتظری شمرده  شده است. 
  20. ب. کسب نور معرفت : معرفت اخص ازعلم است وبه علمی اطلاق می شود که باتمییزکامل معرفت ازغیرخودوادراک خصوصیات آن همراه است. برمنتظران راستین است که به اکتساب علم بسنده نکنند وبا عمق بخشیدن به گستره علوم به کسب معرفت نابل  آیند، که هرمعرفتی علم است ؛ اما هر علمی معرفت نیست.    وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ
  21. امور اجتماعی وسیاسی : حوزه امنیت اقتصادی
  22. داشتن فعالیت اقتصادی سالم و مشروعی که زمینه درآمدوارتزاق انسان باشد ازوظایف اهل انتظاراست.فعالیت های اقتصادی مشروع،افزون براینکه فرد وجامعه را ازمحصول آن بهره مند می سازد، زمینه های درآمد نامشروع را ضعیف می کند و در نتیجه امنیت اقتصادی را به ارمغان می آورد.   این مهم جز با اهتمام به مفاد این دعای شریف به دست نخواهد آمد:
  23. دوری از اموال ودرآمدهای ناسالم ونامشروع که عادتا محصول گذشتن از خطوط احکام الهی وظلم واجحاف درحق دیگران است:   وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ.
  24. پرهیز از درآمد هایی که حلال یاحرام بودن آن هامبهم ونا مشخص است: وَ الشُّبْهَةِ
  25. حوزه امنیت اجتماعی : تامین امنیت اجتماعی واخلاقی جامعه اسلامی برآیند عمل به شش وظیفه زیل است:
  26. رعایت حقوق دیگران که با دوعنوان کلی دراین دعای شریف بیان گردیده است:
  27. آ.  ضایع کردن یا اداء نکردن حقوق صاحبان حق، معنای حقیقی ظلم است، خواه درحق خویش باشد یادیگران ، ازحقوق الهی باشد یاازحقوق مخلوقات؛ مادی باشد یامعنوی. دوری از ظلم از جمیع مراتبش از وظایف مومنان منتظراست:  وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ الظُّلْمِ.
  28. ب . اگر انسان با قصد ودانایی چیزی مادی یا غیرمادی را که دیگری  نسبت به آن حقی داردمخفیانه وبدون دلیل موجه شرعی از او بگیرد چنین فردی را سارق می نامند. اهل انتطارراستین نه تنها حقوق دیگران را محترم می شمارند، هرگز هیچ حقی رااز صاحب حقی به سرقت نمی برند: وَ السِّرْقَةِ.
  29. چشم های پاک لایق نظاره برجلوه های گونا گون جمال حق اند ودیدگان ناپاک سبب الوده شدن قلب ومحروم ماندن از رویت جلوه های نورانی حق ، ازاین رو صیانت چشم با دوعامل اساسی شفارش شده است:
  30. آ. وقتی به مقتضای تقواواعتدال اخلاق انسانیعمل نشود وفسق وگناه آشکارگردد، فجور رخ می نماید.فجور در خصوص هر شیء به حسب همان چیزمعنا می شودوفجورچشم آن است که بیننده مناظری باشد که رویت آن خلاف اقتضای تقواست. دوری از چنین عملی ، اولین وظایف کسانی است که دل به دیدارآخرین ذخیره الهی بسته اند : وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ.
  31. ب. خیانت آن است که برخلاف عهدی که تکوینا یا تشریعااز کسی توقع می رودیا به آن موظف شده است،کاری کند یا نیتی دردل بپرورد.این وصف چون فجور  مناسب برهر شیء  معنا می شود.براین اساس خیانت چشم آن است که انسان چشم رابرخلاف اراده یا دستورآفرییننده اش به کارگیرد.پرهیزازخیانت چشم نیز وظیفه ای دیگرازوظایف اهل انتظار است: وَ الْخِیَانَةِ.
  32. 3.حرف حق وسخن الهی، اگرچه درمقام فاعلیت تام اند، ولی اگرگوش قابلی نباشد، دردل به ثمر نخواهد نشست.فردوجامعه ای که درانتظارولی الله زمانش به سرمی برد، می باید همواره گوشرامنزه بدارد تادرقابلیت نیز تام باشد واین مهم نیز باعمل به دو دستورشدنی است:
  33. آ. هرسخن یا عملی که بی ثمر بوده واز پشتوانه فکری برخوردارنباشد لغو است وانسان را به بیهودگی می کشاند وخدارا از خاطرمی برد.ومنتظران راستین امام عصر بایسته آن است که با گوش نسپردن به لغودرضیانت آن بکوشند:  وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ.
  34. ب. غیبت آن است که پشت سرمسلمانی سخنی گفته شود که اگر بشنود،      ناراحت شود.این گناه بزرگ ، درکدورت روح انسان وتضییع قابلیت هدایتی، نقش عمده دارد، پس رواست که مومنان منتظراز گوش سپردن به چنین سخنانی بپرهیزند: وَ الْغِیبَةِ.
  35. وظایف گروه ها
  36. درفقرات آتی وظیفه اصناف و گروهای مختلف اجتماعی، ازچندین جهت بازگوگردیده است. این فقرات گاهی اجتماع را براساس دانش وزمانی برپایه سطح توانایی اقتصادی وهنگامی طبق موقعیت های سیاسی ووقتی برابر گروه سنی یاجنسی قسمت کرده وهریک را جداگانه برشمره است.
  37. وظایف علما:
  38. علما به ویژه علما علوم الهی و پاسداران حریم دین ، پیشگامان صلاح وسدادامت اند،از این رو نقش موثری درزمینه سازی ظهورآخرین حجت الهی برعهده دارند که پرداختن به وظایف این گروه فرهیخته ،درآغاز بخش های مرتبط با وظایف گروها،حاکی ازاهمیت وظیفه آنان ونقش ماثرشان دراصلاح فرهنگ انتظاروهدایت منتظران است. دو وظیفه دانشمندان عبارت است از:
  39. آ. زهد: دنیاطلبی ورغبت باطنی به آنچه که وابسته به دنیاستبزرگترین آفت دانشمندان است، ازهمین روبایسته است دانشمندان بکوشند تا ملکه زهدوبی رغبتی به زینت های حقیقی واعتباری دنیا را در خویش تقویت کنند،به گونه ای که دربا طن به دنیاومتعلقاتش بی میل شوند وزندگی دنیا را جزبرای آباد ساختن آخرت نخواهند وبدین وسیله زمینه سازاصلاح خویش وتصحیح رفتارامت منتظرگردند:    وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ.
  40. ب. نصیحت: واژه «نُصح» به معنی خلوص تمام ونزاهت ازهرشائبه وناخالصی است. از بخش نوارنی چنین برمی آید که دانشمندان باید هم دراندیشه وقول وفعل خویش از هرشائبه آلوده کننده ای پیراسته با شندوهم با یکرنگی وخلوص خیر خواه امت باشندوحزبه خیر وصلاح آنها نه یندیشند، سخن نگویند وکار نکنند. چنین عالمانی از انتظارراستین برخوردارند،زیراامام منتظرآناندرزهد ونصیحت برترین انسان عصرخویش است وآن که با امامش سنخیت ندارد منتظر اونیست: وَ النَّصِیحَةِ
  41. وظایف دانشجویان : دومین گروهی که تاثیرشگرفی درهدایت امت اسلامی دارند دنشجویان به ویژه طالبان علوم ومعارف وحیانی اند.این گروه که زمینه سازنهادینه شدن فرهنگ انتظارواصلاح زمینه ظهورندوظایفی دارند: اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۲۰
آذر

 

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. 93-مجلس پنجاه و یکم : اللهم العن  اول ظالم حق محمد و آل محد و آخر تابع له على ذلک
  2. 1-بارالها اول کسیرا که در حق محمد و آل محمد ظلم کرده لعنت کن و آخر کسى که او را بر ظلم متابعت کرده ما پایه گذارى ظلم و ستم را درین امت در مجلس 38 شرح دادیم بانجا رجوع شود اللهم العن  العصابة التى جاهدت الحسین  و شایعت و بایعت و تابعت على قتله اللهم العن هم جمیعا
  3. خدایا لعن ت کن آن طایفه اى را که با حسین  جنگ کرد و بر قتل او مشایعت نمودند و بیعت و متابعت کردند بارالها همه آنها را لعن ت کن .
  4. عصابه بمعنى جماعت که از ده تا چهل باشند ولى در عرف عام در مطلق قوم و طایفه هر قدر که باشند استعمال میشود سایر معانى از جملات قبل از زیارت معلوم میشود السلام علیک یا ابا عبدالله و على الارواح التى حلت بفنائک و لا جعله الله آخر العهد منى لزیارتک السلام على الحسین  و على على بن الحسین  و على اولاد الحسین  و على اصحاب الحسین  .
  5. تمام این جملات از عبارات قبل معنى آن معلوم شد سه مطلب باقى مانده که باید شرح آن داده شود 1 - على بن الحسین  2 - اولاد حسین  (علیه السلام ) 3 - اصحاب الحسین  علیه السلام .
    على بن الحسین  چه کسى بود
  6. مادر آن حضرت  بروایت مشهور لیلى دختر ابومرة عروة بن مسعود ثقفى است و بروایت سبط بن جوزى در تذکره نام مادر آنجناب آمنه بوده ولى قول اول اصح و مشهور است و مادر لیلى میمونه دختر ابوسفیان حرب است و از اینجهت معاویه در حق آنجناب شهادت داد که او احق بخلافت است و شرح آن چنین است که در مقاتل الطالبین گفته
  7. که روزى چنان اتفاق افتاد که معاویه از جلساى خود سؤ ال کرد که اولى تر از همه کس بامر خلافت کیست گفتند تو اى معاویه گفت نه بلکه على بن الحسین  است که جد وى رسول خدا صلى الله علیه و آله و داراى شجاعت بنى هاشم و سماحت بنى امیه و حسن و صباحت بنى ثقیف است .
  8. مرحوم علامه مجلسى در جلاءالعیون میگوید که على اکبر در حسن و جمال و فضل و کمال عدیلى نداشت و بصورت شبیه ترین مردم بحضرت  رسول بود و هر گاه اهل مدینه مشتاق لقاى آن حضرت  میشدند بنزد آن حضرت  زاده عدیم المثال میآمدند و بجمال باکمالش نظر میکردند
  9. حضرت  زین العابدین علیه السلام فرمود که چون حضرت زاده عالى تبار متوجه میدان شد حضرت حسین  علیه السلام آب از دیدگان مبارک فرو ریخت و رو بطرف آسمان گردانید و گفت خداوندا تو گواه باش که فرزند حضرت  رسالت را که شبیه ترین مردم در گفتار و صورت و سیرت بآنحضرت  بود و هر گاه مشتاق لقاى پیغمبر تو میشدیم بسوى جمال او نظر میکردیم بر ایشان فرستادم
  10. خداوندا برکتهاى زمین را از ایشان منع کن و ایشانرا پراکنده گردان و والیان را از ایشان راضى مگردان که ایشان ما را طلب کردند که یارى ما کنند ولى شمشیر بر روى ما کشیدند آنگاه حضرت  بانگ برعمرسعد زد و فرمود اى بدترین اشقیاء از ما چه میخواهى خدا رحم ترا قطع کند و هیچکار تو را بر تو مبارک نگرداند
  11. و خداوند بعد از من کسى را بر تو مسلط گرداند که در میان رختخواب ترا بکشد چنانچه رحم مرا قطع کردى و قرابت حضرت  رسالت را در حق من رعایت نکردى پس با صداى بلند این آیه را که در شاءن اهلبیت نازل شده تلاوت فرمود که ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین ذریة بعضها من بعض ثم نظر الیه ، نظر آیس منه
  12. معلومست که نظر نمودن پدر باولاد اقسامى دارد گاهى از روى محبت و سرور گاهى از روى حسرت و اندوه و گاهى از روى یاءس و ناامیدى است نظر نمودن حضرت  سیدالشهدا  علیه السلام بفرزندش على اکبر در وقتى که روانه میدان شد ازین قبیل بود و اینکه فرمود اللهم اشهد على هولا القوم الخ ،
  13. گویا حضرت  سیدالشهدا  علیه السلام باین فقره از براى جوانش جمیع صفات حمید و کمالات صوریه و معنویه را ثابت فرمود بلکه ازین فقره استفاده میشود که در آنروز على اکبر در اخلاق حمیده و در حسن و جمال و در فصاحت و بلاغت نظیر نداشته و علاوه بر آن تاءکید فرمود این تشبیه را بقوله و کنا اذ اشتقنا الى نبیک نظرنا الى وجهه چون در روز عاشورا چهار نفر از خمسه طیبه حاضر نبودند که آنمظلوم را یارى نمایند اشبه مخلوقات به پیغمبر حاضر بود که على اکبر باشد.
  14. و شاید مراد از خواندن آنحضرت  آیه مبارکه ان الله اصطفى آدم و نوحا این باشد که این آیه شریفه از ادله عصمت انبیاء و ائمه اطهار است گویا حضرت  مقصودشان از تلاوت این آیه این بوده که این آقا زاده همدرجه و همشان با انبیاء و اوصیاء میباشد.
  15. اولین شهید بنى هاشم مرحوم فاضل ادیب حاج فرهاد میرزا در قمقام زخار گوید چون از انصار و اعوان دیگر کس نماند نوبت شهادت به هاشمیان رسید اولاد عقیل و جعفر و امیرالمؤ منین و حضرت  حسن و سیدالشهدا  علیهم السلام مصمم جانفشانى گشته با یکدیگر وداع بازپسین مینمودند
  16. هر چند بعضى از محدثین نخست عبداله بن مسلم را نوشته اند و لکن مفید در ارشاد و سیدبن طاوس در ملهوف و ابن اثیر در کامل و دیگر محدثین و مورخین فریقین حضرت  على بن الحسین  (صل الله علیه وآله وسلم ) را اولین شهید هاشمى نگاشته اند
  17. و زیارت منسوب بناحیه مقدسه مؤ ید این مقالست که فرموده السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل من سلالة ابراهیم الخلیل صلى الله علیه و على ابیک
  18. و ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین گوید: ان اول قتیل من ولد ابیطالب مع الحسین  علیه السلام ابنه على (علیه السلام ) بود.
  19. چنانکه امیرالمؤ منین علیه السلام در نهج البلاغه فرموده است پیغمبر صلى الله علیه و آله در غزوات براى رفع تهمت و تاءسى دیگران در جان باختن هرکس را اخص بود بیشتر بجنگ میفرستاد و این بر خلاف روش ملوک دیگرست که نزدیکان خویش را از معرکه جنگ دور میداشتند
  20. در کربلا نیز حضرت  علیه السلام فرزند بزرگتر خود را که اعز مردم بر وى بود در راه خدا داد تا شهادت بر دیگران ناگوار نباشد.
  21. در کتاب معالى السبطین حاج شیخ مهدى مازندرانى میگوید که در عرب رسم بوده که در خانه هاى خود را براى مهمان مضیف خانه داشتند و براى آنکه مهمانها باین مضیف خانه آگاه شوند در بامهاى خانه خود آتش روشن میکردند تا مهمانهاى تازه رسیده باین شهر آگاه شوند و براى خوردن طعام بآنخانه بیایند.
  22. این مهماندوستى در صفات على اکبر بنحو احسن بوده که نقل میکنند که کسى را در جود و کرم و مهماندوستى و اعطاء بسائلین بعد از حضرت  سیدالشهدا  مثل على اکبر ندیدند بطوریکه همیشه بهترین خوراکیها و گوشتهاى لذیذ را بقیمت گران خریدارى کرده و در خانه بجهت مهمانها طبخ میکرد و دود آتشى که بر پشت بام او براى راهنمایى مهمانها بلند میشد بلندترین دودها بود که مهمانها بآنجا بیایند.
  23. در مزار بحار در زیارت حضرت  على اکبر از حضرت  صادق علیه السلام روایت کرده که میفرماید السلام علیک یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته الى ان قال (علیه السلام ) السلام علیک و على روحک و بذلک بابى انت و امى من مذبوح و مقتول من غیر جرم و بابى انت و امى دمک المرتقى به الى حبیب الله و بابى و انت و امى من مقدم بین یدى ابیک یحتبک و یبکى علیک محترقا علیک قلبه یرفع دمک بکفه الى عنان السماء لا ترجع منه قطرة و لا تسکن علیک من ابیک زفرة .
  24. و به مقتضاى روایت این فقره زیارت بدین مقام شامل است که چون على اکبر (علیه السلام ) با بدن مجروح از معرکه قتال بازگشت حضرت  از خون زخمهاى عزیزش بر میگرفت و بجانب آسمان میپاشید و از آن خون باز بگشت و در آنحال زفره پدر مهربان ساکن نمیشد.
  25. سن شریف على اکبر مرحوم میرزا حسن یزدى در مهیج الاحزان گوید که حضرت  حسین  علیه السلام را بنا بر مشهور سه پسر بود على اکبر، على اوسط و على اصغر اما على اکبر که سیدالساجدین است بیمار و علیل بود و تاب بمیدان رفتن را نداشت و على اصغر طفل و شیرخوار بود پس ‍ على اوسط که مشهور بعلى اکبر است مصمم رفتن بمیدان شد و علما را خلافست که آیا على مقتول بزرگتر است یا سیدالساجدین .
  26. ابن ادریس که از مشاهیر علماى شیعه است میگوید که على مقتول بزرگتر بود اصرارى در آن دارد و بسیارى از کلام اهل تاریخ و غیر استشهاد مینماید لکن مشهور علما برآنست که سیدالساجدین بزرگتر میباشد و آنکه کشته شد کوچکتر بوده
  27. و بروایت محمد بن ابیطالب الموسوى که مشهور شده هیجده سال از عمر شریفش رفته بود و ابن شهر آشوب نقل کرده که بیست و پنجسال از عمر شریفش گذشته بود
  28. پس بنابراین روایت لازمست که بزرگتر باشد و محدث قمى در هدیة الزائرین گوید ظاهر اینست که چنانچه جمعى از ارباب سیر و تواریخ ذکر نموده اند على بن الحسین  مشهور به على اکبر از حضرت  سیدالساجدین در سن بزرگتر بوده است .
  29. و ابن ادریس و کفعمى و شهید اول نیز اختیار آن نموده اند و لکن شیخ مفید و شیخ محمد بن الحسن القمى صاحب تاریخ قم و برخى دیگر گفته اند که حضرت  زین العابدین علیه السلام بزرگتر بوده است و ازین ادریس نقل کدره که تولد آنجناب در عهد عمارت عثمان اتفاق افتاده از جد بزرگوارش علیه السلام روایت نموده
  30. و ابن ادریس و بعضى دیگر فرموده اند که عمر شریف حضرت  سجاد در روز عاشورا بیست و سه ساله بود و حضرت  حضرت  باقر علیه السلام در آنحال سه سال و چند ماه از عمرش گذشته بود.
  31. اولاد حسین  : در بین مورخین و محدثین اختلاف است که حضرت  حسین  علیه السلام چند اولاد داشته است فاضل مجلسى از کتاب ارشاد نقل میفرماید که حسین  علیه السلام را شش فرزند بود چهار تن پسران بودند که نخستین على بن الحسین  الاکبر و کنیت او ابومحمد است و مادرش شاهزنان دختر یزدجرد شهربانو است و از کلام شیخ مفید چنان استفاده میشود که حضرت  زین العابدین علیه السلام بزرگتر از على اکبر بوده است .
  32. دوم على اوسط که در طف شهید شد و مشهور به على اکبر گشت و مادرش لیلى دختر ابومرة بن عروة بن مسعود است .
  33. سیم جعفر بن الحسین  و مادر او زنى از قبیله قضاعیه است و در حیات پدر وفات یافت و از او عقبى باقى نماند.
  34. چهارم عبدالله بن الحسین  و او نیز در یوم طف در کنار پدر بزخم تیرى شهید شد که او را ارباب مقاتل بنام على اصغر ذکر کرده اند اما دختران آنحضرت  یکى سکینه و دیگرى فاطمه بود اما سکینه با عبدالله بن الحسین  از یک مادرند و مادر ایشان رباب دختر امرءالقیس بن عدى بوده نام سکینه آمنه و مادرش رباب او را سکینه نام نهاد و بعد از سیدالشهدا ء علیه السلام نخست مصعب بن زبیر بن عوام او را بنکاح خود درآورد و بنا بر نقلى سکینه بتزویج ازدواج بآنحضرت  را قبول نمود
  35. و از مصعب دخترى آورد و اسمش را فاطمه نهاد و صداق سکینه را مصعب ششصد هزار درهم قرار داد و چون عبدالملک مروان بر مصعب غلبه کرد و او را بکشت خواست با سکینه ازدواج کند ولى او قبول نکرد بالجمله بعد از مصعب عبداله بن عثمان بن عبداله بن حکیم با آن خانم ازدواج نمود.
  36. و اما فاطمه حسین  علیه السلام دختر خود فاطمه را ببرادرزاده خود حسن مثنى عقد بست و از او عبداله بن محض و ابراهیم و حسن مثلث و دو دختر بنام زینت و ام کلثوم متولد شدند و حاکم مدینه که عبداله عبدالرحمن بن ضحاک بود خواست با او ازدواج کند ولى فاطمه قبول نکرد عبداله عبدالرحمن باعث زحمت فاطمه شد و کار را بر آنحضرت  سخت گرفت فاطمه شکایت خود را به یزید بن عبدالملک مکتوب کرد و بشام فرستاد یزید بن عبدالملک غضبناک شده و حاکم مدینه را معزول کرد که به چه جهت متعرض دختران پیغمبر میشوى و اموال او را گرفت تا به حالت فقر و ذلت از دنیا رفت .
  37. بالجمله بجمال و زیبایى و کمال و تقوى نظیرى نداشت و در سال 117 هجرى در مدینه وفات نمود و در همانسال هم خواهرش ‍ سکینه از دنیا رفت در روز پنجشنبه که پنج روز از ماه ربیع الاول گذشته بود.على بن عیسى اربلى در کشف الغمه اولادان آنحضرت  را تا ده تن ذکر کرده شش پسر و چهار دختر و نام هر کدام را ذکر میکند.
  38. اصحاب الحسین  اما اصحاب حسین  علیه السلام آنچه فاضل مجلسى ذکر کرده چهل تن پیاده و سى و دو تن سواره بوده و از محمد بن على بن الحسین  علیه السلام حدیث کرده اند که لشکر حسین  علیه السلام چهل و پنج تن سوار و صد تن پیاده بود و در کتاب اعلام الورى لشکر حضرت  حسین  (علیه السلام ) را سى و سه تن سواره و چهل تن پیاده نوشته ، ابن جوزى در تذکره خواص الائمه لشکر آنحضرت  را هفتاد سوار و صد پیاده نوشته
  39. و در شرح شافیه ابى فراس فى مناقب آل الرسول و مثالب بنى عباس مسطور است که سپاه حسین  علیه السلام هزار تن بودند و مسعودى در مروج الذهب میگوید هزار سوار و صد تن در رکاب حسین  علیه السلام جهاد کردند تا شهید شدند و در جلد هفدهم عوالم ، سى و دو تن سوار و چهل تن پیاده ذکر کرده است .
  40. بالجمله علماء احادیث و اخبار و مورخین قصص و آثار در شمار سپاه حسین  و عده لشکر ابن زیاد باختلاف سخن گفته اند ولى صاحب ناسخ التواریخ میگوید آنچه را که من تفحص کردم بنظرم صحیح آمد تعداد لشکر حضرت  حسین  علیه السلام از یکصد و چهل و پنج تن بیشتر نبودند و لشکر ابن زیاد از بیست هزار کمتر نبودند ولى تا پنجاه و یکهزار هم گفته اند. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  41.  
  42.  
  • حسین صفرزاده
۲۰
آذر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. مجلس پنجاهم : اللهم فضاعف علیهم اللعن منک و العذاب الالیم
  2. بارالها پس بواسطه کشتن حسین علیه السلام و عذاب را بر ایشان دو چندان کن فاء براى تفریع است که تعلیل لا حق را بسابق میکند و علت طلب مضاعف بواسطه آن فرح و سروریست که قاتلین در روز عاشورا داشتند که کمتر از کشتن حسین (علیه السلام) نیست
  3. شدت عذاب قاتلان حسین علیه السلام در عیون اخبارالرضا بطریق متعدد سند بحضرت رضا (علیه السلام) میرساند که آنحضرت فرمود:
  4. قال رسول الله ان قاتل حسین بن على علیهماالسلام فى تابوت من نار علیه نصف عذاب اهل الدنیا و قد شدیداه و رجلاه بسلاسل من نار منکس فى النار حتى یقع فى قعر جهنم و له ریح یتعوذ اهل و النار الى ربهم من شدة نتنه و هو فیها خالد ذائق العذاب الالیم مع جمیع من شایع على قتله کما نضجت جلودهم بدل الله عز و جل علیهم الحلود حتى یذوقوا العذاب الالیم لایفتر عنهم ساعة و یسقون من حمیم جهنم فالویل لهم من عذاب الله النار . رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم )
  5. فرمود قاتل حسین را در تابوتى آتشین میگذارند و نصف عذاب اهل دنیا را مخصوص او میگردانند و هر دو دست و هر دو پاى او را با زنجیرهاى آتشین بسته او را نگونسار در آتش دوزخ باز میدارند تا گاهى که در قعر جهنم فرود آید و دوزخیان از بوى بد او بحضرت پروردگار پناهنده میشوند و او همیشه در تنگناى جهنم در عذاب الیم است با آنهائیکه در قتل حسین علیه السلام شرکت داشتند
  6. و گاهى که پوست بدن ایشان سوخته و گداخته شود خداوند پوست و گوشت دیگرى بر بدن آنها میرویاند تا بهتر احساس عذاب کنند و عذاب ایشان در هیچ ساعتى فروکش نکند و از حمیم جهنم سیرابشان کنند واى بر ایشان از عذاب خداوند قهار.
  7. در ثواب الاعمال و بحار از امام باقر علیه السلام روایت میکند که رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) فرمود در جهنم جایى است که هیچیک از نوع بشر را استحقاق آن مکان نیست مگر کسى که قاتل حسین و یحیى علیهماالسلام باشد.
  8. از جمله روایاتى که عذاب قتله حضرت سیدالشهداء علیهم السلام را ذکر میکند روایتى است که مرحوم مجلسى ذکر میکند که ما مختصر آنرا ذکر مینمائیم .
  9. مردى اسرائیلى حضرت موسى علیه السلام را دید که بمناجات پروردگار میرود بآنحضرت عرض کرد که مرتکب گناهى شده ام از خدا بخواه تا جرم و گناه مرا عفو فرماید موسى درخواست او را قبول کرده چون بمناجات حقتعالى رفت عرض کرد پروردگارا از تو سئوال میکنم و حال آنکه میدانم قبل از آنکه بگویم تو از سر دل من آگاهى
  10. خطاب آمد که اى موسى آنچه بخواهى بتو عطا میکنم موسى عرض کرد اى پروردگار من اینک بنده تو اسرائیلى گناهى کرده و از تو طلب عفو و بخشش مینماید خطاب آمد که اى موسى مسئلت ترا باجابت رسانیدم و از گناهان او گذاشتم
  11. تو از براى هر کس طلب مغفرت کنى نزد ما پذیرفته است مگر براى کشندگان حسین بن على عرض کرد این حسین کیست خطاب آمد آنکس است که در کوه طور ترا از او آگهى دادم عرض کرد
  12. پروردگارا قاتل او کیست خطاب آمد آنکس که از امت جد او است ولى از جمله گمراهان میباشد که او را در زمین کربلا میکشد تا آنجا که میگوید چون موسى این کلمات را شنید سخت بگریست عرض کرد الهى سزا و جزاى کشندگان حسین چیست ؟
  13. خطاب آمد اى موسى عذابى بر قاتلان حسین فرود آورم که اهل جهنم از دیدار آن بجهنم پناهنده شوند و از رحمت من و شفاعت جدا و هرگز بهره مند نگردد و اگر کرم و کرامت او نبود زمین ایشان را خفه میکرد موسى عرض کرد الهى برائت میجویم در حضرت تو از این جماعت و از آنانکه بکردار این جماعت راضى باشند
  14. خطاب آمد که اى موسى من از براى شیعیان و متابعان ایشان رحمتى بزرگ مقرر داشته ام دانسته باش آنکه بر حسین بگرید یا کسى را بگریاند و یا خویشتن را بگریاند جسد او را بر آتش جهنم حرام میکنم ((بقیه زیارت ))
  15. اللهم انى اتقرب الیک فى هذا الیوم و فى موقفى هذا و ایام حیوتى بالبرائة منهم و اللعنة علیهم و بالموالات لنبیک و آل نبیک علیه و علیهم السلام .
  16. بارالها همانا در اینروز و درین وقت خود و ایام زندگانى خود به تبرى جستن از ایشان و لعنت کردن بر ایشان و بدوستى براى پیغمبر تو و آل پیغمبر تو علیهم السلام بسوى تو تقرب میجویم .
  17. این چند جمله آخر زیارت خلاصه این زیارتست چه اقوام این زیارت به سه چیز است باظهار موالات پیغمبر و آل او برائت بحسب تمام مراتب وجود از ذوات و افعال و صفات دشمنان پیغمبر و آل او اجمالا و تفصیلا.
  18. لعن بر این گروه درین فقره از زیارت هر سه مطلب مذکور است .
  19. ثواب لعن بر قاتلان حسین علیه السلام  : آنچه از اخبار بدست میآید اول کسیکه جلالت و بزرگى قدر حسین علیه السلام را بشناخت آدم صفى علیه السلام بود و بقبله آنحضرت لعن فرمود و بعد از او انبیا مرسلین به تکرار لعن کردند
  20. در کامل الزیارة سند بکعب الاخبار میرساند که گفت اول کسیکه قاتل حسین علیه السلام را لعن کرد ابراهیم خلیل بود او فرزندان خود را بلعن قاتل آنحضرت امر فرمود و از ایشان عهد گرفت که در این امر کوتاهى نکنند و پس از او موسى بن عمران چنین کرد آنگاه داود بنى اسرائیل را بلعن قاتل حسین فرمان داد و چون نوبت بعیسى على نبینا و آله و علیه السلام رسید
  21. فرمود اى جماعت بنى اسرائیل قاتل حسین را لعن کنید که او مانند کسى است که در جهاد جنگ میکند و از میدان جنگ نمیگریزد و در رکاب پیغمبران شهید شود و مثل اینکه بقعه او را مى بینم هیچ پیغمبرى نیست مگر آنکه حاضر بزیارت او شود و اعتکاف آنجا کند و گوید تو بقعه کثیرالخیرى هستى زیرا که ماه درخشان در تو مدفون است .
  22. در کتاب عوالم از کامل الزیارة روایت میکند و سند را به داود رقى میرساند که گفت در خدمت امام صادق علیه السلام حاضر بودم آب طلب نمود و چون آب را نوشید اشک از دیدگانش جارى شد آنگاه فرمود اى داود خداوند کشنده حسین را لعنت کند هیچ بنده اى نیست که آب بنوشد و یاد تشنگى حسین افتد و قاتل آن حضرت را لعن کند
  23. مگر اینکه حقتعالى براى او صد هزار حسنه مینویسد و صد هزار درجه براى او زیاد میکند و مثل اینکه صد هزار بنده در راه خدا آزاد کرده است و خداوند او را در قیامت شادخاطر و آرمیده دل گرداند.
  24. ثواب لعن بر قاتلان حسین بعد از نوشیدن آب مرحوم دربندى در کتاب اسرارالشهاده خود نقل میکند که شبى یکى از اصحاب امام صادق علیه السلام در خدمت آنحضرت بود پس از اداء فریضه و صرف شام آنمرد خوابید و آنحضرت مشغول عبادت شد تا طلوع فجر چون صبح شد آنمرد عرض کرد یابن رسول اله بخدا که از نجات خودم ماءیوس شدم
  25.  و دیگر امیدى ندارم حضرت فرمود چرا آنمرد عرض کرد در صورتیکه عبادت و شب زنده دارى شما چنین باشد با آن مقامیکه شما دارید و خداوند دنیا و آخرت را براى شما خلق کرده پس چگونه براى ما امید نجاتى باشد
  26. حضرت فرمود تو شب گذشته عملى کردى که فضیلت آن با عبادت من برابر است و آن این بود که در نیمه شب از شدت عطش از خواب بیدار شدى و آب نوشیدى و عطش حضرت حسین را بیاد آوردى پس سلام بر او فرستادى و لعن بر قاتلان آنحضرت نمودى و بعد خوابیدى این عمل تو بود که فضیلت بر عمل من داشت
  27. این فرمایش حضرت ناظر باین معنى است که اگر تو شب را مثل من عبادت میکردى آنچه ثواب بتو میدادن کمتر بود از اینکه نیمه شب سلام بر آنحضرت نمودى و قاتلان آنحضرت را لعن کردى .
  28. و نیز ملاآقا دربندى در همان کتاب اسرارالشهاده نقل میکند که از شخص موثقى براى من نقل کردند که گفت من شبى فتحعلیشاه را بحالت خوبى در خواب دیدم ازو پرسیدم بچه عمل باینمقام رسیدى گفت نیمه شبى از خواب بیدار شدم و بسیار عطش و تشنگى بر من غلبه کرده بود از غلامان و کنیزان خود آب طلب نمودم تا آنها را از خواب بیدار شدند و آب براى من آوردند مدتى طول کشید
  29. در آنوقت متذکر عطش حضرت سیدالشهداء علیه السلام شدم که آنحضرت در موقع شهادت چه حالتى داشت پس گریان و نالان شدم بطوریکه کنیزان که آب براى من آوردند نخوردم و ضجه و ناله میکردم بطوریکه حالت غش براى من عارض شد حال این مقام و مرتبه اثر آن گریه و ناله منست که بیاد عطش آنحضرت افتادم .
  30. فضیلت گریه برمصایب اباعبدالله الحسین. علیه السلام گریان نبودن در قیامت و نجات از آتش جهنم به واسطه زیارت ابا عبدالله  است
  31. : شیخ طوسى در کتاب مصباح المجتهد از محمد بن اسماعیل بن یزبع و او از صالح بن عقبه و او از پدرش و او از حضرت باقر علیه السلام روایت میکند که فرمود: هر کس حسین بن على علیه السلام را در روز عاشورا - دهم محرم - زیارت کند و نزد قبر آنحضرت گریان شود روز قیامت خداوند را با ثواب دوهزار حج و دوهزار عمره و دوهزار جهاد ملاقات کند، آنهم ثواب حج و عمره و جهادى که در خدمت رسول اکرم و ائمه طاهرین علیهم السلام بوده باشد.
  32. عرض کردم فدایت شوم کسى که در شهر یا کشور دیگریست و نتواند درآنروز خود را به قبرآنحضرت رساند چه ثوابى خواهد بود؟ حضرت فرمودند: اگرنتواند بصحرا یا بالاى بام خانه خود رود و با سلام اشاره به سوى قبر آنحضرت کرده برلعن قاتلان آنحضرت جدیت کند،
  33. وبعد دو رکعت نماز بخواند و اینکار را هنگام برآمدن روز قبل از ظهر انجام دهد، آنگاه هم خودش در مصیبت آنحضرت گریه کند.
  34. وهم اگر ترسى نداشته باشد امرکند تا خانواده او نیز برآنحضرت گریه کنند و در خانه اش مجلس ‍مصیبتى برپا کرده ومصیبت حضرت سیدالشهداء را به یکدیگرتعزیت گویند. من ضامن شوم کسى که این عمل را انجام دهد خداوند تمام آن ثوابها را به او عنایت فرماید.
  35. چشم گریان: رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله) به فاطمه زهرا ( علیها السلام) فرمود: «هرچشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که برای مصائب حسین ( علیه السلام) گریه کرده باشد . چنین کسی در قیامت خندان و شادان به نعمت های بهشتی :
  36. دوچشم مبارک پر از اشک: ثواب سلام دادن بر حسین(علیه السلام )*** داود رقّی می گوید: من محضر امام صادق علیه السلام مشرف بودم. حضرت آب طلب کردند و همین که آب را نوشیدند؛ دیدم امام منقلب شد و حالت گریه پیدا کرد و دوچشم مبارکش پر از اشک شد. سپس به من فرمودند: ای داود خدا لعنت کند قاتل حسین را. بنده ای نیست که آب بنوشد و حسین علیه السلام را یاد نموده و قاتلش را لعنت کند مگر اینکه خدا
  37. دو سال بعد ولادت وگریه حضرت رسول برآن حضرت   و چون دو سال از ولادتش گذشت حضرت (الله صلی علیه و آله) به سفری رفت پس روزی در اثناء راه ایستاد و گفت: (انا لله و انا الیه راجعون): [ما از آن خداوندیم و به سوی اوباز میگردیم]. و گریست چون از سببش سؤال کردند فرمود: جبرئیل مرا خبر داد از زمینی که نزد شط فرات است که آن را کربلا میگویند، فرزندم حسین (علیهالسلام) در آنجا شهید میشود،
  38. و گویا من نظرمیکنم به محل شهادتش و موضع دفنش، و گویا نظر میکنم به اسیران که بر جهاز شتران سوارند، سر فرزندم حسین را به هدیه میبرند از برای یزید ملعون، پس قسم به خدا نظر نمیکند کسی به سوی آن سر پس خوشحال شود مگر اینکه خداوند در میان دل و زبانش مخالفت اندازد و او را عذاب شدید نماید.
  39. پس مراجعت نمود از سفر با حزن و اندوه و بر منبر بالا رفت وحسن و  حسین را به همراه خود بالا برد، پس خطبه خواند و موعظه کرد پس دست راست را بر سر حسن (علیهالسلام)، دست چپ را بر سر حسین (علیهالسلام) گذاشت و عرض کرد: خدایا، محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و پیغمبر تو است،  و این دو نفر از نیکان عترت منند، و اخیارعشیرهی من، و بهترین ذریهی من، و کسانی که بعد از خود در میان امت میگذارم، و بدرستی که جبرئیل مرا خبر داده که این پسررا به زهر میکشند، و این دیگری را به شمشیر شهید میکنند،
  40.  خدایا شهادت را بر او مبارک گردان و او را سیدالشهداء قرار ده، و برکت مده در قاتل او، و خاذل او، و ایشانرا به اسفل درک جهیم برسان. راوی گوید: پس صدای ناله و گریه از اهل مسجد بلند شد، حضرت فرمود: ایها الناس بر او گریه میکنید و او را یاری نمیکنید؟ خدایا تو یاور او باش،

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
    2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. 91-مجلس چهل و نهم : علیک منک اللعنة ابد الا بدین و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین علیه السلام
  2. بر همه آنها که لعن ابدى فرست و اینروز ((عاشورا)) روزیست که آل زیاد لعین و آل مروان بن حکم خبیث بواسطه قتل حسین صلوات اله علیه شادان بودند.
  3. ابد بنا بر قاموس و منتهى الارب و غیر اینها بمعنى دهر است یعنى همیشه اوقات و مستمر و على الدوام و پیوسته فرح بمعنى سرور و خوشحالى است
  4. حقتعالى میفرماید اى قارون بمال و ثروت خود شاد مباش لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین
  5. فرحین جمع فرح بکسر را به معنى کسى است که بر اثر بدست آوردن چیزى مغرور و متکبر شده و از باده پیروزى سرمست میباشد و از خوشحالى در پوست خود نمیگنجد.
  6. آل زیاد و آل مروان بواسطه کشته شدن حسین علیه السلام آنقدر خوشحال بودند که از کثرت خوشحالى در پوست خود نمیگنجیدند.
  7. آل زیاد چه کسانى بودند : ثعالبى و اغلب محققان معروف را از شهوترانان معروف عرب میدانستند او بهیچکس از خودى و بیگانه و زنان اشراف فروگذار نمیکرد و کما اینکه در بسته شدن نطفه عمروعاص خود را اذ یعمل میدانست و با خود عمروعاص نیز اینمطلب را بازگو کرد
  8. و معاویة ضمن یک دادگاه باثبات رسانید که سمیه از ابوسفیان آبستن شده از اینرو با تشریفات رسمى و سیاسى ((زیاد بن ابیه )) را برادر خود اعلام کرد.
  9. ابوسفیان با ((ام الحکم )) خواهرش روابط جنسى داشت خواهرش را نزد زیاد میفرستاد خواهر دیگر او ((ام الجمیل )) زن بدکاره اى بود و این همانزن آزاردهنده پیامبر و همسر ابولهب بود
  10. که خدا با عنوان ((حمالة الحطب )) از او نکوهش کرد پس آل زیاد یک چنین خانواده کثیفى بودند که در لجنزار شهوت و بى عفتى پرورش یافته بودند.
  11. آل مروان چه کسانى بودند چهارمین از خلفاء بنى امیه بقول اهل تواریخ که بدرک رفتن یزید را در سنه شصت و چهار گفته اند مروان بن حکم بن ابى العاص بن امیة عبدالشمس بن عبد مناف بود و او پسرعم عثمان بن ابى العاص بن امیة است .
  12. در عقدالفرید است که تولد مروان بن حکم در مکه معظمه در سال بعد از هجرت و بدرک رفتنش در شام سوم رمضان سنه شصت و پنج هجرى بوده است .
  13. پنجمین از خلفا بنى امیه عبدالملک بن مروان بود که ولادتش سنه بیست و شش هجرى و فوتش در سنه هشتاد و شش هجرى بود.
  14. ششمین از خلفاء بنى امیه ولید بن عبدالملک بن مروان بود و مادرش عاتکه دختر یزید بن معاویه و این ملعون شقاوت را از هر دو طرف ارث برد.
  15. هفتمین از خلفاء بنى امیه سلیمان بن عبدالملک بن مروان بود.
  16. هشتمین از خلفاء بنى امیه عمر بن عبدالعزیز بن مروان بن حکم که در بین بنى امیه از همه بهتر بود و فدک را بر امام باقر علیه السلام رد و سب و لعن على علیه السلام را منع نمود و با مردم بخوبى رفتار میکرد.
  17. نهم از خلفاء بنى امیه یزید بن عبدالملک بن مروان بود او بعد از پسرعمش عمر بن عبدالعزیز بر مسند خلافت نشست و در 25 شعبان سنه صد و پنج در سن سى و هفت سالگى از دنیا رفت و علت فوتش چنین بود که عاشق کنیزى شد که علاقه زیادى باو داشت روزى در باغى با او مشغول عیش و عشرت بود و مشغول خوردن انگور بودند و او از باب شوخى و مزاح حبه هاى انگور بطرف آن کنیز میانداخت
  18. اتفاقا دانه انگورى در میان حلق او رفت و گلوى او را گرفت و بناى سرفه کردن را گذاشت تا از دنیا رفت یزید پلید تا یک هفته با بدن مرده او عشقبازى و آمیزش میکرد تا آخرالامر بملامت یکى از مقربانش او را دفن کرد و تا هفت روز با کسى حرف نمیزد تا در همان ایام به جهنم واصل شد.
  19. دهم از خلفاء بنى امیه هشام بن عبدالملک مروان که در سال 125 در سن 53 سالگى از دنیا رفت و مدت خلافتش نوزده سال و هفت ماه طول کشید در حیوة الحیوان است که عبدالملک مروان در خواب دید که در محراب چهار مرتبه بول کرد سعید بن مسیب تعبیر کرد که چهار نفر از اولادان او بخلافت میرسند. 1 - ولید بن عبدالملک 2 - سلیمان بن عبدالملک 3 - یزید بن عبدالملک 4 - هشام بن عبدالملک
  20. یازدهم از خلفاء بنى امیه ولید بن یزید بن عبدالملک بن مروان بود که او مشهور به ولید فاسق بود و بجهت اشتهارش بمنکرات و تظاهرش بکفر با جماع اهل شام او را از خلافت خلع کردند و بقتل رسانیدند.
  21. دوازدهم از خلفاء بنى امیه یزید بن ولید بن عبدالملک مروان بود.
  22. سیزدهم ابراهیم بن ولید بن عبدالملک مروان که بعد از برادرش یزید بن ولید بخلافت رسید.
  23. چهاردهم از خلفاء بنى امیه مروان حمار که آخرین خلیفه بنى امیه بود بنى امیه منقرض شدند اینها جماعت آل مروان بودند که مختصرا ذکر شد.
  24. عاشورا روز حزن و گریه است نه فرح و خوشحالى : در مقابل این فرح و خوشحالى آل زیاد و آل مروان در روز عاشورا که شرح آن در مجلس 45 داده ایم . شیعیان آنروز را روز حزن و گریه و عزادارى قرار دادند
  25. چه در اخبار زیادى از ائمه اطهار رسیده که هر کس آنروز را روز گریه و حزن قرار دهد و ترک کسب و کار کند اجر بسیارى را خواهد داشت
  26. چنانچه در امالى سند بحضرت رضا علیه السلام میرساند که هر کس در روز عاشورا ترک در حوائج خود کند و دنبال کار و زندگى نرود خدایتعالى حوائج دنیا و آخرت او را برآورده کند و هر کس روز عاشورا را روز مصیبت و حزن و گریه قرار دهد روز قیامت روز فرح و سرور او شود و چشمان او را در بهشت بملاقات ما روشن گردد و هر کس روز عاشورا را روز برکت خود قرار دهد و براى منزل خود چیزى ذخیره کند حق تعالى به آنچه ذخیره کرده باو برکت ندهد و در روز قیامت حشر او با یزید و عبیداله بن زیاد و عمر سعد باشد.
  27. در عیون و امالى سند را بابن شبیب میرساند که حضرت رضا (علیه السلام) در حدیث مفصلى فرمود یابن شبیب ان سرک ان تکون معنا فى الدرجات العلى من الجنان فاحزن نحرننا و افرح لفرحنا و علیک بولایتنا فلو ان رجلا تولى حجرالحشره الله معر یوم القیمة .
  28. مناسب این مقام اشعار دعبل در مرثیه براى حضرت رضا علیه السلام و عزادارى حضرت صادق علیه السلام است که در مجلس 33 ببعد ذکر کردیم بآنجا مراجعه شود که مناسب مقام است
  29. و در کامل الزیاره سند بابى هارون مکفوف میرساند که بر حضرت صادق علیه السلام وارد شدم حضرت بمن فرمود شعرى در مرثیه حسین علیه السلام براى من بخوان من خواندم فرمود این چنین مخوان بلکه چنانچه خودتان در مجالس خودتان و نزد قبر آنحضرت میخوانید بخوان من اشعارى خواندم که از جمله اینست : امرر على جدث الحسین..... و قل لاعظمه الزکیه
  30. چون حضرت گریان شد من ساکت شدم فرمود بخوان من خواندم فرمود نه چنین بلکه زیاده ازین بخوان من خواندم . یا مریم قومى و اند بى مولاک..... و على الحسین فاسعدى ببکاک
  31. پس حضرت بگریست و زنها هم بگریستند و به هیجان آمدند چون زنها ساکت شدند فرمود یا اباهارون ده شعر در مرثیه حسین علیه السلام بخواند بهشت براى او است و یک یک کم کرد تا بیکى رسید
  32. و فرمود ان انشد فى الحسین فبکى فله الجنة ثم قال من ذکره فبکى فله الجنة .از این حدیث معلوم میشود که ابوهرون بر عایت ادب حضور امام شعر بدون تغییر لحن و اختلاف صوت خواند و آنحضرت فرمود بوضع نوحه گرى و با رقت چنانکه خودتان میخوانید و در کربلا نزد قبرش مرثیه میکنید بخوان از اینحدیث استفاده میشود که عزادارى با صوت حزن که در مجالس ما میخوانند خوب و جایز است .
  33. ثواب هم و غم بر مظلومیت حسین علیه السلام : در مجالس مفید و امالى شیخ طوسى از ابان تغلب روایت میکند که حضرت صادق (علیه السلام  ) فرمود آنکس که در مظلومیت ما مهموم باشد هر نفسى که میکشد تسبیحى است و اندوه او عبادتى است و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان در راه خدا جهاد است آنگاه میفرماید واجب است که این حدیث با طلاى خالص نوشته شود.
  34. در بحار از کامل الزیارة از مسمع کردین نقل میکند که گفت حضرت صادق علیه السلام بمن فرمود اى مسمع تو از اهل عراق هستى آیا بزیارت قبر حسین میروى گفتم نه زیرا من فردى مشهور و سرشناس از اهل بصره و دشمنان ما از ناصبیان زیادند و میترسم که خلیفه را از کار من آگاه سازند و نزد والى بصره که از اولاد سلیمان است سعایت کنند و مرا اذیت نمایند
  35. حضرت فرمود آیا ظلمهائیکه بجدم حضرت سیدالشهدا نمودند یاد میکنى عرض کردم بلى و گریه هم میکنم بقسمیکه اهل من اثرش را در من میبینند و از غذا خوردن باز میمانم حضرت فرمود خدا رحمت کند اشکهاى چشمهاى ترا آگاه باش تو از کسانى هستى که اهل جزع بر ما شمرده میشوى که خوشنودند به خوشنودى ما و محزونند به حزن ما آگاه باش
  36. که در وقت مرگ پدران مرا مى بینى که سفارش میکنند ملک الموت را درباره تو و ملک الموت از مادر بتو مهربانتر میشود آنگاه حضرت گریه کرد و منهم گریه کردم پس فرمود الحمدالله الذى فضلنا على خلقة بالرحمة خصنا اهل البیت یا مسمع
  37.  از زمان قتل امیرالمؤ منین علیه السلام زمین و آسمان بجهت ترحم بر ما گریه میکنند و ملائکه بیشتر بر ما گریه میکنند و از زمانیکه ما را به قتل رسانیدند اشک ملائکه خشک نشده است و احدى بر ما گریه نمیکنند مگر آنکه او را بیامرزد تا آخر روایت که مفصل است .

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر

 

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3. مجلس چهل و هشتم : و معاویة و یزید بن معاویة
  4. پروردگارا لعنت فرست بر ابوسفیان ((مشرک )) و بر معاویه ((منافق )) و ((بر پسرش یزید)) پلید، بیهقى که از مشاهیر علماء اهل سنت است از نضر بن عامر نقل میکند که گفت : روزى در مدینه بمسجد رسول خدا رفتم شنیدم که حاضران همه با هم میگویند نعوذ بالله من غضب الله و غضب الرسول
  5. پرسیدم مگر چه واقع شده گفتند رسول خدا بر منبر خطبه میخواند در آن اثنا معاویه برخاست و دست پدرش ابوسفیان را گرفته از مسجد بیرون رفتند حضرت  چشمش بر آنها افتاد و فرمود لعن الله القائد و المقیود و ویل لامتى من معاویة .
  6. ابن ابى الحدید نقل میکند که در منزل معاویه مجلسى ترتیب داده شد که عمرو بن عاص و عتبة بن ابى سفیان و مغیرة بن شعبه در آنجا جمع بودند حضرت  حسن علیه السلام را طلبیدند چون آن حضرت  تشریف آوردند هر یک جسارتى به آن حضرت  کردند
  7. بشرحى که در آن کتاب مذکور است پس آن حضرت  فرمودند یا معاویة اتذکر یوما جاء ابوک على اجمل احمر و انت تسوقه و اخوک عتبة هذا یقوده فراکم رسول الله صلى الله علیه و آله فقال اللهم العن  الراکب و القائد و السائق
  8. آنگاه روى بآن جماعت کرده فرمود شما را بخدا قسم میدهم که میدانید رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) در هفت موطن ابوسفیان را لعن  فرمود که کسى نمیتواند آنها را رد بکند.
  9. اول روزیکه رسول خدا را دید که از مکه بیرون میرفت و ثقیف را دعوت میکرد اوسب و شتم بدگویى از آنحضرت  کرد پس خدا و رسول خدا او را لعن  کردند.
  10. دوم روزیکه قافله از شام میآمد و ابوسفیان ایشان را راند و معارضه کرد مسلمین ظفر یافتند و رسول خدا او را لعن  کرد و واقعه بدر از آن سبب شد.
  11. سوم روز احد که زیر کوه ایستاده بود و رسول خدا بالاى کوه بود و او میگفت اعل هبل اعل هبل پس پیغمبر ده مرتبه او را لعن  کرد و مسلمانان متابعت آن حضرت  را کردند.
  12. چهارم روزیکه احزاب و غطفان و یهود را آورد و پیغمبر او را لعنت فرمود.
  13. پنجم در روز حدیبیه ابوسفیان با قریش آمد و پیغمبر را از مکه منع کرد پس پیغمبر ابوسفیان و قاده لشگر و اتباع را لعن  کرد و قال ملعون ون کلهم .
  14. ششم روزیکه سوار شتر سرخ بود.
  15. هفتم روز عقبه که خواستند ناقه پیغمبر را برمانند و ایشان دوازده نفر بودند و از آن جمله یکى ابوسفیان بود حضرت  او را لعن  کرد آنگاه شروع در مثالب دیگران فرمود.
  16. معاویه را به چهار کس نسبت میدهند راغب اصفهانى در ((محاضرات )) گفته و ابن ابى الحدید از ((ربیع الابرار زمخشرى )) نقل کرده که معاویه را به چهار کس نسبت میدهند مسافر بن ابى عمر و عمارة بن ولید بن مغیره عباس بن عبدالمطلب و صباح که سرودخوان
  17. و مغنى عمارة بن ولید بود ابوسفیان بسیار زشت و کوتاه قد بود و صباح که مزدورى ابوسفیان را میکرد جوانى خوش سیما بود هند را با وى الفتى افتاد و بخویشتن دعوتش ‍ کرد و با وى در آمیخت علماء نسب گفته اند که عتبة ابى سفیان هم از صباح است
  18. و هم گفته اند که چون هند بمعاویه بارور رشد مکروه داشت که وى را در خانه بزاید کنار کوه اجباد آمد و در آنجا وضع حمل نمود.
  19. آیة الله علامه از کلبى نسابه که نزد علما از ثقات است نقل کرده و روز بهان تقریر میکند که معاویه فرزند چهار کس بوده عمارة و مسافر و ابوسفیان و مردى دیگر که نام وى را نبرده شاید مرادش همان عباس بوده و هند مادر او را ذوات الاعلام بوده و بیشتر شهوت او در آمیزش با غلامان سیاه بود و هر گاه بچه سیاه میزائید او را میکشت
  20. و حمامه که یکى از جدات معاویه است رایتى در سوق ذى المجاز داشته و در زنا بنهایت رسیده بود و از اینجا نسب ابوسفیان هم معلوم میشود که خود او بنفسه حرامزاده بوده است .
  21. بیان در نقل راغب و ابن ابى الحدید که ذکر شد عباس را از پدران معاویة شمرده اند این مطلب معلوم نیست و بنابراین نقل علامه از کلبى نسابه چهار پدر معاویه را نقل کرده اند
  22. ولى عباس عموى پیغمبر در آنها نیست گذشته از اینها حال عباس بر ما معلوم نیست که مرد خوبى یا بدى بوده بنا بر نقل رجال ما مقانى اخبار در حق عباس عموى پیغمبر مختلف است
  23. و اخباى که مذمت ازو ذکر کرده اند بیش ‍ از اخبار مدح او است و احترام پیغمبر از او بواسطه آن بوده که سه سال از آن حضرت  و بزرگتر و ضمنا عموى آن حضرت  هم بوده است .
  24. شیخ حافظ ابواسمعیل بن على که از مشاهیر علماء اهل سنت است در کتاب مثالب بنى امیه نقل میکند که هند مادر معاویه چندین سال با مسافر بن عمر بود و مسافر به او وعده میداد که ترا زن خود خواهم کرد تا آنکه هند حامله و فرزندش به شش ماهگى رسید
  25. مسافر از ترس خصومت با هند و فضیحت آن بگریخت و خدمت نعمان بن منذر رفت تا بالاخره هند را وعده بسیار به ابوسفیان دادند وقتى که هند بخانه ابوسفیان رفت فرزندش معاویه در شکم هند شش ماهه بود و بعد از سه ماه در خانه ابوسفیان بدنیا آمد.
  26. ابن اثیر در کتاب اسدالغابة از خود ابن عباس نقل میکند که گفت من در طفولیت با بچه هاى کوچه بازى میکردم ناگاه رسول خدا بیامد من در پشت درى متوارى شدم رسول خدا دست بر پشت من زد فرمود معاویه را طلب کن که نزد من آید من رفتم و برگشتم عرض ‍ کردم مشغول خوردن غذا است فقال لا اشبع الله بطنه ، خدا شکمش را سیر نکند.
  27. قاضى نوراله شوشترى از تاریخ یافعى نقل میکند که معاویة بدعاى پیغمبر بمرض جوع مبتلا شد و این از مسلمیات و متواترات است که چندان میخورد که خسته میشد ولى سیر نمیگشت تا نوشته اند که یک شتر میخورد و سیر نمیشد.
  28. ابن عباس نقل میکند که شبى در مسجد مدینه نماز خفتن را گذاردم و مردم پراکنده شدند و بغیر از معاویه و ابوسفیان دیگر در مسجد نماند و من در عقب ستونى نشسته بودم شنیدم که ابوسفیان بمعاویه میگوید ببین در مسجد کسى مانده است یا نه ابوسفیان در آنوقت کور بود و چیزى را نمیدید معاویه با چراغى گفت و اطراف مسجد را نقحض کرد و مرا ندید
  29. آنگاه ابوسفیان گفت اى پسرم ترا بدین آباء و اجدادت وصیت میکنم تو باید دین پدرانت را از دست مذهبى و از دین محمد پرهیز کنى این دین سبب فقر و پریشانى ما میباشد
  30. بواسطه این دین مال و منال ما کم شد و از بزرگى بدرویشى رسیدیم زیرا اسلام جلوى دزدى و قتل و غارت ما را گرفت زنهار که ترا ترسى نباشد از آنچه محمد راجع به بهشت و جهنم میگوید
  31. چه اینها حرفهائیست که اعتبار ندارد چون حرفش تمام شد معاویه گفت راءى و اعتقاد منهم اینست خاطرجمع باش که مرا نیز عقیده اینست و بدانکه تدارک آنچه را که نتوانستى کرد من خواهم کرد.
  32. از تاریخ گزیده است که معاویه در هنگام فوتش بیکى از خواص خود گفت سه گناه بزرگ بر خود میدانم اول آنکه در امر خلافت که حق امیرالمؤ منین (علیه السلام ) بود طمع کردم و به تقلب مملکت را ازو گرفتم دوم آنکه زوجه حضرت  حسن را بفریفتم تا او را بزهر جفا شهید کردم سوم آنکه یزید را ولیعهد خود گردانیدم ،
  33. بعضى سن معاویه را در حال مرگ هشتاد سال ذکر کرده اند که تقریبا خلافتش نوزده سال و چهار ماه و پنجروز بوده و قبرش در باب الصغیر شام است
  34. کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار ..... تا دامن جلال جهان آفرین رسید
  35. هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال ..... او در دلست و هیچ دلی نیست بی ملال
  36. ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند ...... یک باره بر جریده ی رحمت قلم زنند
  37. ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر ..... دارند شرم  کز گنه خلق دم زنند
  38. دست عتاب حق به در آید ز آستین ...... چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
  39. آه از دمی که باکفن خون چکان ز خاک ...... آل علی چو شعله ی آتش علم زنند
  40.  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر
  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

89مجلس چهل و هفتم : اللهم العن  اباسفیان بارالها لعنت کن بر اباسفیان ((مشرک ))

  1. مطالب این مجلس در دو بخش ذکر میشود بخش اول در حال ابوسفیان و بخش دوم در معنى لعن  و ثواب آن ،
  2. اما ابوسفیان : اسم او صخر بن حرب بن امیة بن عبدالشمس بن عبد مناف قریش اموى پدر معاویه و یزید و عتبه مادر او صفیة دختر مزن الهلالیه است و بنا بر نقل شفاءالصدور او زانیه بوده ده سال قبل از عام الفیل ابوسفیان بزنا متولد شد
  3. و تابود در عداوت رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) و جمع کردن لشکر و جنگهاى ضد آن حضرت  کوشش کرد و هیچ فتنه اى در قریش برپا نشد مگر آنکه ابوسفیان در آن شرکت داشت . او یکى از اشراف قریش در زمان جاهلیت بود و عمالى داشت که با مال خود و اموال قریش بشام و دیگر اراضى عجم بتجارت میفرستاد و گاهى هم خودش براى تجارت باین نواحى سفر میکرد.
  4. میگویند در زمان جاهلیت افضل قریش در تدبیر و راءى سه تن بودند عتبه و ابوجهل و ابوسفیان در زمان جاهلیت دوست صدیق و ندیم عباس عم رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) بود و روز فتح مکه مسلمان شد.
  5. زوجه او هند جگرخوار بود که شرح آنرا در مجلس چهل و ششم دادیم او سرمایه دارى بزرگ و زنى توانگر از رباخواران و برادرزاده امیة و همسر ابوسفیان امویست و از آغاز زندگى دخترى خوشنام نبود درباره او و مادرش حرفهاى پراکنده و زیاد میزدند او با هاشمیان بشدت دشمنى میکرد ((عتبه و شیبة )) برادرانش را بمبارزه و مخالفت با محمد برانگیخت
  6. و همین دو نفر بودند که نزد ابوطالب رفتند و از سنت شکنى قومى و اعمال ضدارتجاعى پیامبر شکوه کردند
  7. و همین ها بودند که صحیفه تحریم هاشمیان را بامضاى چهل نفر از قریش رسانیدند و نقشه کشتن پیامبر را تدارک دیدند و همه جا سایه بسایه دنبال آن حضرت  بودند که او را بقتل رسانند.
  8. در انساب النواصب میگوید مادر هند حمامه نام داشت او را علم سرخى بود در ((ذى المجاز)) آن علم را در بام خانه میزد چه در آنوقت زنان ناباب و بد را با آن علم میشناختند و هر گاه این علم افکنده بود علامت آن بود که او با کسى خلوت کرده است
  9. و نیز کاتبى داشت که نام کسانى را که با او مباشرت میکردند یادداشت مینمود و چون فرزندى بوجود میآمد آن فرزند را با آن زناکاران نزد کاهنى میبردند و آن کاهن آن فرزند را به هر یک ملحق میکرد پدر آن فرزند بود.
  10. و اما هند ابتدا رسما با ابوعمرو و حفص مخرومى که از ثروتمندان بنام عرب بود ازدواج کرد ابوعمر مردى انساندوست و باشرف و خوشقلب بود
  11. و بهمین جهت مهمانسراى بزرگى در مکه ترتیب داده بود و در آن از زائران و مسافران درمانده پذیرایى میکرد غافل از اینکه هند ممکن است ازین امکانات براى هوس دل و ارضاى شهوات خود بهره بردارى کند
  12. ابوعمر روزى وارد خانه شده جوانى خوش سیما را مى بیند که از اطاقى خصوصى هند بیرون میآید ابوعمر وارد اطاق زنش میشود همسرش را در وضعى میابد که به او بدگمان میشود او را از خانه خود بیرون میکند و بخانه پدرش میفرستد.
  13. شایعات خیانت هند بشوهرش خاندان ربیعة را بر آن میدارد که براى خوشنامى و تطهیر دختر خویش او را نزد کاهن بزرگ برند و از او درباره بیگناهى هند داورى طلبند کاهن بزرگ حق را به ابوعمرو داده هند را متهم بفحشا میسازد.
  14. ازدواج ابوسفیان با هند : ابوسفیان که جوان نوخاسته و جویاى نام و مقام بود گویى هند را با این مختصات براى همسرى زن شایسته مییابد از اینرو بدون اینکه منتظر طلاق رسمى ابوعمرو شود با هند ازدواج میکند.
  15. اما ماجراى عقد نطفه معاویه و آبستن شدن هند شگفت انگیز است هند در خانه ابوسفیان با آزادى بیشتر دنبال هواى دل خود میرفت ابوسفیان در مسافرت تجارى بود یکسال و چهار ماه بعد برگشت بمکه آمده دید هند آبستن است
  16. ازو پرسید علت آبستنى تو چیست هند اقرار بعمل خود کرده ابوسفیان بر شکم او چوب زد تا جنین سقط شود ولى بچه نیفتاد سه ماه بعد معاویه متولد شد
  17. نسب شمار نامدار هشام بن محمد السائب الکلبى در کتاب مثالب و صاحب کشاف در ربیع الابرار مینویسد. ((عمارة بن ولید بن مغیره مخرومى )) و ((مسافر بن عمر ابى مغیره )) و ((صباح شوزان )) و ((ابوسفیان )) در یک ظهر نزد هند مادر معاویه رسیدند هند آبستن شد معاویه را زائید کلبى نسابه شافعى میگوید در میان آنان هند را بگردن ابوسفیان بستند.
  18. در حدیقة الشیعه و انساب النواصب هند را نیز مانند مادرش از علمداران سرخ میدانند که در خانه اش بروى همه جوانان باز بود و به سیاهان بیشتر از سفیدپوستان میل داشت ولى براى عدم افشاى را ز خود بیشتر عشاق خود را میکشت و نوزادهاى سیاه را از بین میبرد.
  19. زمخشرى دانشمندترین علماى عامه در تاءیید نظر عده اى از محققان معتقد است که چون صباح جوانى و سیم و جسیم بود هند بیشتر با او سر میکرد
  20. از اینرو گویند نه تنها معاویه بلکه عتبة برادرش نیز از او بوجود آمدند. گروهى را نیز عقیده بر آنست که چون ((مسافر بن عمر)) زیباترین جوانان قریش بود و مرتب در بستر هند وقت را میگذرانید پدر معاویه است
  21. ((نفایس الاخبار اعلام النساء ج 2)) سایر فرزندان حمامه و خواهران و برادران هند ازین فحشاء بى بهره نبودند چه ثعالبى شیبه برادر هند را نیز متهم به انحراف جنسى میکند ((لطایف المعارف ص 99.
  22. خاندان اموى بعد از آنکه بقدرت زیادى رسیدند و معاویه امپراطور بزرگ شد میکوشید این رازها پوشیده بماند و از افشاء و یادآورى آنها ناراحت میشد.
  23. ((ابن عبدربه )) مینویسد معاویه در اوج قدرت روزى با ((ابوالهجم العدوى )) درباره سن و سال یکدیگر بحث میکردند ابوالجهم اشاره بشوهر پیشین مادر معاویه میکند وى از این خاطره ننگین ناراحت میشود و او را از خشم خود بر حذر میدارد ((کتاب التاج الجاخط ص
  24. )) ابن قتیبه در ((معارف )) مینویسد که ابوسفیان در سال سوم هجرت بسن 82 سالگى از دنیا رفت .
  25. در معنى لعن  و ثواب آن : اما معنى چنانچه از کتب بدست میآید بمعنى طرد و تبعید است و لعنت از خدا طرد از مقام قرب و دورى از جوار رحمت میباشد و چنانچه در نهایة است در خلق بمعنى دعا و سب میباشد.
  26. اما در ثواب لعن  سید جزایرى در کتاب انوار یغمانیه از حضرت  عسکرى علیه السلام نقل میکند و آنجناب از حضرت  صادق علیه السلام روایت میکند که مردى خدمت آن بزرگوار عرض کرد یابن رسول الله من بدست خود از یارى کردن شما عاجز هستم و چیزى را مالک نیستم مگر لعن  نمودن بر دشمنان شما و بیزارى جستن از آنها بنابراین حال من چگونه است
  27. حضرت  صادق علیه السلام در جواب فرمود: پدرم خبر داد مرا از پدرش و جدش رسول خدا صلى الله علیه و آله که آن بزرگوار فرمودند هر کس از یارى ما اهل بیت ضعیف باشد پس در نمازش بر اعداء و دشمنان خانواده ما لعنت نماید خداوند صداى او را بجمیع ملائکه زمین و آسمان تا عرش الرحمن میرساند
  28. پس هر وقت اینمرد آنها را لعنت نماید تمام ملائکه او را در لعن  کردن بر آنها مساعدت و همراهى مینماید آنگاه بر او ثنا و درود میفرستد و میگویند خدایا صلوات و رحمتت را بر این مرد بفرست چه او و در خوشنودى اولیاء تو آنچه را که وسعت داشت و مقدورش بود از لعن  بر اعداى محمد و آل محمد مبذول داشت
  29. آنگاه از مصدر جلال خطاب میرسد که اى ملائکه من او را از اخیار قرار دادم و در مجلس بعد خواهد آمد که پیغمبر صلى الله علیه و آله در هفت موضع ابوسفیان را لعن  فرمود.
  30. روح الامین نهاده به زانو سر حجاب  ..... تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
  31. چون خون ز حلق تشنه ی او بر زمین رسید ..... جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید
  32. نزدیک شد که خانه ی ایمان شود خراب ..... از بس شکست ها که به ارکان دین رسید
  33. نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند ..... طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
  34. باد آن غبار چون به مزار نبی رساند ..... گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
  35. یکباره جامه در خم گردون به نیل زد ..... چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
  36. پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش ..... از انبیا به حضرت روح الامین رسید
  37. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۸
آذر
  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  3.  88- مجلس چهل و ششم : و ابن اکلة الاکباد اللعین على لسانک و لسان بنبیک صلى الله علیه و آله فى کل موطن و موقف وقف فیه نبیک صلى الله علیه
  4. پروردگار این روز عاشورا روزیست که بنى امیه و پسر هند جگرخوار عید گرفتند که به زبان تو و زبان رسول تو (صل الله علیه وآله وسلم ) در هر موطن و موقفى که ایستاده بود همه جا او را لعن  میکرد
  5. ملعون  پسر ملعون ست ((اکلة الاکباد)) هند مادر معاویه است و دختر عتبة بن ربیعه حاضر بود و کفار را در قتال اسلام به سوء فطرت تحریص میکرد
  6. و چنانچه ابن ابى الحدید و ابن عبد ربه گفته اند متهم بزنا بوده است از کتب تواریخ معلوم میشود که در مکه از زوانى معروف بشمار میرفته بلکه در بعضى کتب معتبر دیده شده که از ذوات الاعلام بوده چنانچه در ((نهج الحق )) از هشام بن سائب کلبى نقل کرده است .
  7. و چون وحشى غلام جبیر بن مطعم حمزه سیدالشهدا ء در جنگ احد کشت ببالین آن حضرت  آمده جگرگاه آنجناب را بشکافت و جگرش را بیرون آورده و نزد هند زوجه ابوسفیان آورد و هند آنرا در دهان گذاشت و مقدارى از آنرا بخورد
  8. حقتعالى چنان سخت کرد تا اجزاء بدن آن حضرت  با اجزاء بدن کافر آمیخته نشود لاجرم هند آنرا از دهان بیفکند ازین جهت به هند جگرخوار مشهور شد آنگاه هر زیور و حلى که داشت بوحشى عطا کرد.
  9. آنگاه هند بمصرع حمزه آمد و گوشهاى آن حضرت  و بعضى دیگر از اعضاى آنحضرت  را بریده تا با خود به مکه ببرد و زنان قریش ‍ بهند تاءسى کرده بحربگاه آمدند و سایر شهیدان را مثله کردند بینى بریدند و شکم دریدند و اجزاء قطع شده را بریسمان کشیدند
  10. و ابوسفیان بر مصرع حمزه آمد و پیکان و نیزه خود را بر دهان حمزه میزد و میگفت اى بنى کنانه بنگرید این مرد که دعوى بزرگى قریش ‍ را میکرد به چه روزى افتاد.
  11. معنى لعین و آنانکه مشمول لعن  خدا و پیغمبر هستند
  12. اللعین بن اللعین : لعین بمعنى ملعون ست و لعنت از خدا بمعنى طرد از مقام قرب و دورى از جوار رحمت است و در خلق
  13. چنانچه در ((نهایة )) است بمعنى دعا و سب است ، على لسان و لسان نبیک اما بر زبان خدا که او را لعن  کرده در قرآنست که میفرماید ان الذین یؤ ذون الله و رسوله لعن هم الله فى الدنیا و الاخرة و اعد لهم عذابا مهینا
  14. یعنى آنانکه خدا و رسولش را بعصیان و مخالفت آزار و اذیت میکنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن  کرده و از رحمت خود دور قرار میدهد و بر آنان عذابى با ذلت و خوارى مهیا ساخته است .
  15.  روى این آیه کسانیکه خدا و رسولش را اذیت کرده اند که سردسته آنها بنى امیه میباشند مشمول لعن  الهى در دنیا و آخرت میباشند
  16. و کسیکه در بنى امیه از همه بیشتر پیغمبر را اذیت کرده و باعث ناراحتى شده یزید ملعون  و پدرش معاویه بوده است .
  17. و بلسان نبیک : مراد از جمیع جمیع مواطن و مواقف یعنى در تمام احوال بر حسب انواع باین معنى که چه در حال ایستادن و چه در حال نشستن چه در سفر و چه در حضر بحسب هر حالى و هر جایى که فرض توان کرد یزید را بتصریح یا به کنایه لعن  میفرمود
  18. شیخ صدوق در امالى و مرحوم مجلسى در بحار سند روایت را به صفیه بنت المطلب میرساند که چون حسین  (علیه السلام ) متولد شد من او را به پیغمبر دادم حضرت  زبان خود را در دهان وى گذاشت و حسین  (علیه السلام ) زبان آن حضرت  را مکید
  19. و گمانم چنان بود که رسول خدا او را از شیر و عسل غذا دهد، ناگاه حسین  علیه السلام بر جامه آنحضرت  بول کرد پس پیغمبر میان دو چشم او را بوسید آنگاه او را بمن داد
  20. و میفرمود اى پسرک من خداى لعنت کند قومى را که ایشان قاتلان تواند
  21. صفیه میگوید عرض کردم پدر و مادرم فداى تو باد چه کسى او را میکشد بازمانده گروه یاغیان از بنى امیه لعن هم الله و ظاهر اینست که لفظ لعن هم الله از حدیث است .
  22. در روایت اسماء بنت عمیس در خبر ولادت حضرت  مظلوم حسین  علیه السلام است و در جمله اى از آن میفرماید که چون حسین  علیه السلام را خدمت حضرت  رسالت صلى الله علیه و آله بردم فرمود زودست که براى تو خبرى باشد خدا لعنت کند قاتلان تو را
  23. امالى صدوق عیون اخبارالرضا بحار مجلسى و هم در آن خبر است که چون روز هشتم شد حضرت  رسول صلى الله علیه و آله او را بگرفت و در کنار خود گذاشت و فرمود یا ابا عبدالله عزیز على پس بگریست
  24. من عرض کردم پدر و مادرم فداى شما باد امروز اولین روزى است که چنین کردى چه شده است فرمود براى فرزندم میگریم که قوم کافر از بنى امیه ویرا میکشند خداى شفاعت مرا به آنان نرساند کسى او را میکشد که در دین ثلمه اى افکند و بخداى کافر شود
  25. ثم قال اللهم انى اسئلک ابراهیم فى ذریة اللهم احبهما و احب من یحبهما و العن  من یبغضهما ملاء السماء و الارض
  26. از ابن نما در ((مشیرالاحزان )) نقل کرده اند که ابن عباس میگوید چون مرض رسول خداى صلى الله علیه و آله شدت یافت حسین  را به سینه خود چسبانید و عرق بر جبین مبارکش میریخت و نزدیک جان دادن آن حضرت  بود
  27. در چنین حالى میفرمود مالى و لیزید لا بارک الله فیه اللهم العن  یزید مرا چه کار با یزید خدا باو برکت ندهد پروردگارا یزید را از رحمت خود دور کن پس از شدت مرض بیتوان شد
  28. چون بخود آمد حسین  علیه السلام را بوسید و اشک از دیدگان فرو ریخت و میفرمود همانا مرا و قاتل ترا نزد خدایتعالى معاملتى است کنایه از آنکه مجازات این عمل در محکمه عدل مالک یوم الدین و خداى روز جزا خواهد شد.
  29. اول کسیکه قتله حضرت  سیدالشهدا ء را لعن  کرد حضرت  آدم بود که جلالت قدر حسین  (علیه السلام ) را بشناخت و از پس او انبیاء مرسلین لعن  بر قاتلان آنحضرت  نمودند
  30. در کامل الزیارة سند بکعب الاحبار میرساند که گفت اول کسیکه قاتل حسین  را لعن  کرد ابراهیم خلیل بود و او فرزندان خود را به لعن  قاتلان آن حضرت  امر فرمود و از پس او موسى بن عمران بدینگونه کار کرد
  31. آنگاه داود بنى اسرائیل را بلعن  قاتل حسین  را لعن  کنید و اگر زمان او را دریافتید از ملازمت رکاب او دورى نجوئید همانا شهید در راه او مثل کسى است که جهاد کرده و از جنگ فرار نمیکند و مانند کسى است که در رکاب پیغمبران شهید شده باشد
  32. و چنانست که بقعه او را مى بینم هیچ پیغمبرى نیست مگر آنکه در زیارت او حاضر شود و اعتکاف کند و گوید که تو بقعه اى کثیرالخیر هستى زیرا که ماه درخشان در تو مدفون است
  33. در عیون اخبارالرضا بریان بن شیب میرساند که قال الرضا علیه السلام یابن شبیب ان سرک ان یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسین  فقل ما ذکرته یالیتنى کنت معهم فافوز و فوز عظیما یابن شبیب ان سرک ان تسکن الغرف المبینة فى الجنة مع النبى فالعن  قتله الحسین  .
  34. در خصال سند بحضرت  سیدالساجدین میرساند که رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم  ) فرمود که شش نفرند که خداى تعالى و هر مستجاب الدعوه اى آنها را لعنت کرده اند، 1- زیادکننده در کتاب خدا و 2- مکذب بقدر و 3- تارک سنت من 4- آنانکه بى احترامى به عترت مرا حلال شمارند 5- متسلط بجبروت که عزیز خدا را ذلیل کند و ذلیل خدا را عزیز نماید و 6- آنکه فى مسلمین را تصرف کرده بر خود حلال شمارد.
  35. سنت بضم سین و فتح نون مشدد، طریقه ، روش ، سیره ، طبیعت ، سرشت شریعت سنن جمع و در اصطلاح فقه آنچه که پیغمبر اسلام و صحابه بر آن عمل کرده باسنة الله ، امر و نهى خداوند، اهل سنت فرقه اى از مسلمین که قشند ایل بخلافت ابوبکر میباشند بر خلاف شیعه که على بن ابیطالب را جانشین پیغمبر اسلام میدانند و نیز سنت نماز نافله را میگویند که اهل تسنن دو رکعت پیش از نماز ظهر و دو رکعت بعد از آن میگذارند.
  36. وآنگه سرادقی که ملک مجرمش نبود ..... کندند از مدینه و در کربلا زدند
  37. وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان ..... بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند
  38. پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید ..... بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند
  39. اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو ......فریاد بر در ِ  حرم کبریا زدند
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده