بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
6--7هفت آداب : رکوع
1- در رکوع گردن خود را بکشید : در روایات مىخوانیم که رسول خدا علیه السلام در رکوع چنان کمر مبارکش را کشیده و صاف مىنمود که اگر قطره آبى روى کمرش مىریخت وسط کمر مىماند و به سمتى جارى نمىشد. سفارش شده است در رکوع گردن خود را بکشید تا رمز این باشد که من ایمان آوردهام گرچه گردنم در راه او برود.
2- از دیگر آداب رکوع آنست که مردان آرنجها را همچون بال پرندگان به بیرون دهند، نه آنکه به پهلوها بچسبانند. کف دست را به زانوها بگذاریم و انگشتان دست را باز کنیم. پاها در یک خط، نه جلو و نه عقب، و میان دو پا به مقدار یک وجب فاصله باشد.
3- به هنگام رکوع نگاه به میان دو قدم باشد و پس از ذکر رکوع، در همان حال رکوع بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستیم. البتّه تکرار ذکر رکوع حداقل سه مرتبه مورد سفارش و عنایت است.
4-رکوع اولیاى خدا : امام صادق علیه السلام مىفرماید: حضرت على علیه السلام به قدرى رکوع خود را طول مىداد که عرق از ساق مبارکش جارى مىشد. خود آن حضرت در اوّلین خطبه نهجالبلاغه مىفرماید: خداوند فرشتگانى دارد که همواره در حال رکوعند و هرگز قیام نمىکنند.
5- رکوعهاى طولانى : البتّه در فرشته خستگى وگرسنگى مطرح نیست، لذا انسانهاى عارف و عاشق که چنین رکوعهاى طولانى انجام مىدهند، فرشتگان را به تمجید خود وادار مىکنند. این حالت اولیاى خداست،( رکوع شیخ حسنعلی نخودکی ) امّا حال ما چطور؟ پیامبر اکرم در مسجد نشسته بودند، مردى وارد شد و به نماز ایستاد، اما رکوع و سجودش را ناقص و سریع انجام داد. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: او همچون کلاغ نوکى زد ورفت، اگر او با این نماز از دنیا برود بر دین من نمرده است.
6-دستهایتان را بالا ببرید : وقتى این آیه نازل شد: «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ» (واقعه/ 74) پیغمبر فرمود: این را در رکوع قرار دهید، فلذا در رکوع مىگوییم: «سُبْحَانَ رَبِّىَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ» ادب رکوع این است که وقتى شما مىخواهید رکوع انجام دهید، قبل از رکوع دستهایتان را بالا ببرید
7-خدایا حاضر م در راه تو گردن دهم. در کتاب اسرار الصلوه نوشته شده است، معناى این نوع رکوع این است که خدایا حاضر هستم گردنم را در راه تو بدهم. در رکوع داریم «إِذَا رَکَعَ جَنَّحَ بِیَدَیْهِ» (کافى، ج 3، ص 320)
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
7--7هفت آداب : آداب مجاس
1-دورى از سخن و مجلس باطل.. از دیدگاه اسلام، آهنگهایى که متناسب با مجالس فسق و فجور و گناه باشد و قواى شهوانى را تحریک نماید، حرام است، ولى اگر آهنگى مفاسد فوق را نداشت، مشهور فقها مىگویند: شنیدن آن مجاز است.امام باقر علیه السلام فرمود: غنا، از جمله گناهانى است که خداوند براى آن وعدهى آتش داده است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ ....
2-غنا، از گناهان کبیره است، زیرا گناه کبیره به گناهى گفته مىشود که در قرآن به آن وعدهى عذاب داده شده است.در سورهى حج مىخوانیم: «وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» از سخن باطل دورى کنید. امام صادق علیه السلام فرمود: «مراد از «قول زور» آوازه خوانى و غناست».
3- غنا فقر و بدبختى آورد: مىباشد.از امام صادق و امام رضا علیهم السلام نیز نقل شده که یکى از مصادیق «لهو الحدیث» در سورهى لقمان، غنا مىباشد. در روایات مىخوانیم: غنا، روح نفاق را پرورش مىدهد و فقر و بدبختى مىآورد.* زنان آوازهخوان و کسى که به آنها مزد مىدهد و کسى که آن پول را مصرف مىکند، مورد لعنت قرار گرفتهاند، همان گونه که آموزش زنان خواننده حرام است.* خانهاى که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک در امان نیست، دعا در آن به اجابت نمىرسد و فرشتگان وارد آن نمىشوند..
4- شراب . حرمت نشستن در مجلس شراب . یکی از افسران ارتش منصور دوانیقی به مناسبت ختنه فرزند خود مهمانی گرفت عده ای را دعوت کرد و از جمله مهمانها امام صادق (ع) بود، در کنار سفره یکی از مهمانها آب خواست. پیش خدمت عوض آب شراب به او داد. امام صادق (ع) فورا از وسط مجلس پاشد. علت را پرسیدند، فرمود: جدم پیغمبراکرم (ص) فرمود:نشستن در مجلسی که خمر است حرام است.قَالَ الْبَاقِرُ (ع): لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی الْخَمْرِ عَشَرَةً غَارِسَهَا وَ حَارِسَهَا وَ بَائِعَهَا وَ مُشْتَرِیَهَا وَ شَارِبَهَا وَ الاکِلَ ثَمَنَهَا وَ عَاصِرَهَا وَ حَامِلَهَا وَ الْمَحْمُولَةَ إِلَیْهِ وَ سَاقِیَهَا کافی، ج 6، ص 429. (البته کسی که از اول درخت را برای قصد شراب سازی میکارد)
3 -وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ انعام/ 68... خطاب به رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: اگر دیدى کسانى در آیات ما یاوه سرایى مىکنند. از آنان اعراض کن تا موضوع بحث آنان عوض شود. غیرت و تعصّب دینى خود نسبت به مقدّسات را به دشمنان نشان دهید. «إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا» اعراض از بدىها ومبارزهى منفى با زشتکاران، یکى از شیوههاى نهى از منکر است. «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»
4- گشودن جا براى حضور دیگران در مجلس: جا بدهید جا مىدهند قرآن مىگوید که «إِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا» (مجادله/ 11) اگر کسى وارد اتاق شد با چشمهایش دنبال جا مىگردد فورى جایش بدهید بعد مىگوید جا دادى «یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُم» خداوند به تو جا مىدهد نمىگوید تو در مکان جایش مىدهى نمىگوید: «یفسح الله فى المجالس» «تفسحوا فى المجالس» یعنى تو جلسه مکان به او بده اما در جواب نمىگوید اگر تو به او مکان دادى خدا به تو مکان مىدهد مىگوید تو به او گشایش مکانى دادى خدا از هر جهت به تو گشایش مىدهد گشایش فکرى مىدهد یک چیزى را که تا بحال نمىفهمیدى فهمیدى گشایش الهامى مىدهد گاهى وقتها توى بن بست نمىدانى چه کنى خدا گشایش مىدهد یک چیزى را به ذهنت مىاندازد راه در رو گشایش فکرى گشایش علمى دنبال یک رفیق خوب مىگشتى مىگوید یک خورده جا بده یک خورده .
5. المجالس بالامانة : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): الْمَجَالِسُ بِالامَانَةِ إِلا ثَلاثَةَ مَجَالِسَ مَجْلِسٌ سُفِکَ فِیهِ دَمٌ حَرَامٌ أَوْ مَجْلِسٌ اسْتُحِلَّ فِیهِ فَرْجٌ حَرَامٌ أَوْ مَجْلِسٌ یُسْتَحَلُّ فِیهِ مَالٌ حَرَامٌ بِغَیْرِ حَقِّهِ أمالی طوسی، ص 53. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إنما یتجالس المتجالسان بأمانة الله فلا یحل لاحدهما أن یفشی علی أخیه ما یکره مجموعهورام، ج 1، ص 98. عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص): أَنَّهُ خَرَجَ عَلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ: ارْتَعُوا فِی رِیَاضِ الْجَنَّةِ. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ مَا رِیَاضُ الْجَنَّةِ؟ قَالَ مَجَالِسُ الذِّکْرِ عدهالداعی، ص 253.قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَا قَعَدَ عِدَّةٌ مِنْ أَهْلِ الارْضِ یَذْکُرُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِلا قَعَدَ مَعَهُمْ عِدَّةٌ مِنَ الْمَلائِکَةِ مکارمالاخلاق، ص 312.
6- من نجالس : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): قَالَتِ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَی: یَا رُوحَ اللَّهِ! مَنْ نُجَالِسُ؟ قَالَ: مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُویَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الاخِرَةِ عَمَلُهُ کافی، ج 1، ص 39. 3 قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع): لعلک فقدتنی من مجالس العلماء فخذلتنی أو لعلک رأیتنی فی الغافلین فمن رحمتک آیستنی أو لعلک رأیتنی آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی مصباحالمتهجد، ص 587. 4 قَالَ لُقْمَانُ لابْنِهِ:" یَا بُنَیَّ جالس العلماء و زاحمهم برکبتک فإن الله عز و جل یحیی القلوب بنور الحکمة کما یحیی الارض بوابل السماء" روضهالواعظین، ج 1، ص 11
7- حَقُّ جَلِیسِکَ : قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع): أَمَّا حَقُّ جَلِیسِکَ فَأَنْ تُلِینَ لَهُ جَانِبَکَ وَ تُنْصِفَهُ فِی مُجَازَاةِ اللَّفْظِ وَ لا تَقُومَ مِنْ مَجْلِسِکَ إِلا بِإِذْنِهِ وَ مَنْ تَجْلِسُ إِلَیْهِ یَجُوزُ لَهُ الْقِیَامُ عَنْکَ بِغَیْرِ إِذْنِکَ وَ تَنْسَی زَلاتِهِ وَ تَحْفَظَ خَیْرَاتِهِ وَ لا تُسْمِعَهُ إِلا خَیْراً منلایحضرهالفقیه، ج 2، ص 623.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
8--7هفت آداب : خمس و زکات
آداب پرداخت خمس شبیه آداب پرداخت زکات است، ولى چون خمس حقّ رسول خدا و امام است، و به تعبیر روایات پولى است که براى کمک به راه خدا، دین خدا و عزّت اولیاى خدا قرار داده شده، باید در پرداخت آن کرامت بیشترى از خود نشان داد و به نکات ذیل توجّه نمود:
1- بدانیم که مال از خداوند است، «مال اللّه» « نور/ 33»، و به ما روزى کرده است، «رزقکم اللّه» « یس/ 47»، پس بخشى از آن را به راحتى براى خدا بدهیم. آرى، اگر کسى مال و ثروت را نتیجه تدبیر و قدرت و تخصّص خود بداند، تفکّر قارونى دارد. او بود که مىگفت: سرمایه من محصول علم و تخصّص من است. «انّما اوتیتُه على علم عندى» « قصص / 78»
2- گمان نکنیم که خدا و رسول محتاج ما هستند. امام صادق علیه السلام مىفرمود: من از گرفتن خمس شما هدفى جز پاک کردن شما و مالتان ندارم. «ما ارید بذلک الا ان تطهروا» « وسائل، ج 9، ص 484» و در حدیثى دیگر فرمود: «مَن زَعم ان الامام یحتاج الى ما فى ایدى الناس فهو کافر و انما الناس یحتاجون ان یقبل منهم الامام» «کافى، ج 1، ص/ 537» هر کس گمان کند که امام محتاج اوست، کافر است. این مردمند که به قبول کردن امام نیازمندند. هنگامى که این آیه نازل شد: «مَن ذا الّذى یقرض اللّه قرضاً حسناً» «4» کیست به خدا قرض بدهد؛ بعضى از یهودیان گفتند، خدا فقیر است و ما اغنیاء و به همین دلیل او از ما قرض خواسته است. « آلعمران /181»حضرت على علیه السلام در نهجالبلاغه مىفرماید: خدایى از شما قرض خواسته که خزائن آسمانها و زمین به دست اوست. بنابراین درخواست قرض الهى یک نوع دعوت به حمایت از مستضعفین و آزمایش مردم است.
3- با اشتیاق و رغبت بپردازیم. قرآن از کسانى که مال خود را با اکراه مىپردازند، به شدّت انتقاد کرده و مىفرماید: «و لاینفقون الا و هم کارهون» « توبه/ 54»
4- گرفتار غرور نشویم. قرآن از کسانى ستایش مىکند که هم با میل و رغبت مال خود را مىدهند و در عین حال نگران نپذیرفتن آن نیز هستند. «و الّذین یؤتون ما آتوا و قلوبهم وجلة أنّهم الى ربّهم راجعون» «قصص/ 78»
5- بر گیرنده منّت نگذاریم : زیرا که منّت ، پاداش پرداخت را از بین مىبرد. منّت گذاری قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): شر النوال ما تقدمه المطل و تعقبه المن غررالحکم، ص 389بدترین احسان آن است که اوّل آن طفره و آخرش منّت باشد.
6- در پرداخت عجله کنیم : زیرا عجله در کار خیر یک ارزش است و چه خیرى بهتر از حمایت مکتب اهل بیت و کمک به فقرا از ذریّه پیامبر. مؤمن عملش سنت حسنه است و در کار خیرش قاطعیت و عجله دارد : وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِین (آل عمران/ 133)
7- کار خود را بزرگ نپنداریم، انسان اگر توجّهى به جهان هستى و عظمت قدرت الهى و ضعفهاى خود کند، هرگز دچار بزرگ بینى خود و کار خود نمىشود. امام سجاد علیه السلام در پاسخ کسانى که به کثرت عبادت او انتقاد داشتند، مىفرمود: عبادت من کجا و عبادت جدّم علىّ بن ابیطالب علیهما السلام کجا؟ و پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرمود: «ما عبدناک حقّ عبادتک و ما عرفناک حقّ معرفتک» «وسائل، ج 9، ص 484» هنگام حساب سال، مال خود را با دقّت حساب کنیم.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
9--7هفت آداب : نگاه و آداب نگاه کردن قُل لّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ (نور، 30) به مردان مؤمن بگو: از بعضى نگاههاى خود (نگاههاى غیر مجاز) چشمپوشى کنند و دامن خود را حفظ نمایند. این براى پاکتر ماندن آنان بهتر است. خداوند به آنچه انجام مىدهند آگاه است.
1-* ادامهى نگاه اشکال دارد؛: حضرت على علیه السلام فرمود: «لکم اوّل نَظَرة الى المرئة فلاتتّبعوها بنَظرة اخرى واحذروا الفتنة» نگاه اوّل مانعى ندارد؛ ولى ادامهى نگاه اشکال دارد؛ زیرا سبب فتنه مىشود. «تفسیر کنزالدقائق.»
2-* چشمى که از گناه بسته شود : در حدیثى مىخوانیم: تمام چشمها در قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمى که از ترس خدا بگرید و چشمى که از گناه بسته شود و چشمى که در راه خدا بیدار بماند. «تفسیر کنزالدقائق.» * حضرت عیسى علیه السلام فرمود: از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت را در دل مىنشاند و همین براى دچار شدن انسان به فتنه کافى است. «تفسیر روحالبیان.»
3- ترک چشم چرانى و مردم آزارى، * در «صحیح بخارى» مىخوانیم که پیامبراکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: جلو راه مردم ننشینید. مردم گفتند: ما ناچاریم از نشستن. فرمود: پس حقّ آن را ادا کنید. پرسیدند: حقّ آن چیست؟ فرمود: «غَضّ البَصر و کَفّ الاذى و رَدّ السلام والامر بالمعروف و النهى عن المنکر» ترک چشم چرانى و مردم آزارى، جواب دادن به سلام دیگران، امر به معروف و نهى از منکر.
4-* چشم پوشى بهترین راه : حضرت على علیه السلام فرمود: «العَین رائِدُ القلب» چشم، دل را به دنبال خودمىکشد. «العَین مَصائد الشیطان» چشم، قلّاب شیطان و چشم پوشى بهترین راه دورى از شهوات است. «غررالحکم.»
5- تیرى از تیرهاى مسموم شیطان :* پیامبراکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «النَظَر سَهْم مسموم مِن سهام ابلیس فمَن تَرکَها خَوفاً من اللّه اعطاه اللّه ایماناً یَجِد حلاوة فى قلبه» «بحار، ج 104، ص 38.» نگاه بد تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است که هر کس از ترس خدا چشم خود را فروبندد خداوند به او ایمانى مىدهد که از درون خویش شیرینى و مزهى آن را احساس مىکند.
6- * چشم او پر از آتش : پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هرکس چشم خود را از حرام پر کند، در قیامت چشم او از آتش پر خواهد شد مگر اینکه توبه کند. «بحار، 76، ص 336.»
7-* نگاه مجاز : امام صادق علیه السلام دربارهى نگاه مجاز به زن نامحرم فرمود: «الوَجه والکَفّین والقَدمَین» یعنى نگاه به صورت و کف دستها و روى پاها جایز است، (لکن بدون شهوت). «تفسیر کنزالدقائق»
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
10--7هفت آداب :12و11و10 سه هفت آداب مدیریت اسلامى : فَتَبَسَّمَ ضَاحِکاً مّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبّ أَوْزِعْنِى أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِى أَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَ عَلَى وَالِدَىَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَ أَدْخِلْنِى بِرَحْمَتِکَ فِى عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ (نمل، 19) پس (سلیمان) از سخن این مورچه با تبسّمى خندان شد و گفت: پروردگارا! به من الهام کن (و توفیق ده) که نعمتى که به من و به والدینم بخشیدهاى شکر کنم و عمل صالحى که آن را مىپسندى انجام دهم و در سایهى رحمت خود، مرا در زمرهى بندگان شایستهات وارد کن.
1. سعهى صدرمدیر : یکى از اصول و شرایط رهبرى و مدیریّت، سعهى صدر است. حضرت سلیمان جملهى «لایشعرون» را آن هم از مورچهاى مىشنود، ولى به روى خود نمىآورد و لبخند مىزند. «فتبسّم»
2. استقبال خرف حق مدیر: انتقاد وحرف حقّ را از هر کس بشنوید و از آن استقبال کنید. (سلیمان سخن مورچه را پسندید) «فتبسّم» انتقادپذیرى، یک ارزش است.
3. وجود تعادل درمدیر: خداوند اولیاى خود را تحت تربیت مخصوص خود قرار مىدهد. «و هم لایشعرون- فتبسّم» خداوند، سلیمان را با آن مقام و سلطنتش گرفتار حرف یک مورچه مىکند تا بدین وسیله در وجود او تعادل برقرار کند.
4. عدالت ، امید مدیر: زمانى باید شاد و خندان باشیم که حتّى مورچهها به عدالت ما امیدوار باشند. «و هم لایشعرون- فتبسّم»
5. تبسّم بله قهقهه نه مدیر: خندهى انبیا، تبسّم است نه قهقهه. سلیمان در حالى که خندهاش گرفته بود، تبسّم کرد.«فتبسّم ضاحکا»
6. توجه به زیر دستان مدیر: سلیمان سخنان مورچه را فهمید و به زیردستان خود توجّه کرد. «من قولها»
7. دعا در اوج غدرت مدیر: دعا، مخصوص هنگام اضطرار نیست؛ انبیا در اوج عظمت و قدرت دعا مىکردند.«ربّ»
8. توفیق شکرگزارى مدیر : توفیق شکرگزارى را از خدا بخواهیم. «ربّ اوزعنى أن اشکر»
9. عمل صالح وخدا پسند مدیر: انسان در برابر نعمتهایى که تاکنون به او رسیده باید شکر کند و در برابر مسئولیّت آینده باید به فکر عمل صالح و جلب رضاى خداوند و ملحق شدن به نیکان باشد. «اشکر- اعمل صالحا ...»
10. شکر گذاری فرزندان مدیر : فرزندان، هم باید در مقابل نعمتهایى که خداوند به آنان داده شکر کنند و هم در مقابل نعمتهایى که به والدین آنان داده است. «علىّ و على والدىّ»
11. استفادهى صحیح مدیر از نعمتها : شکر خدا تنها با زبان نیست، عمل صالح و استفادهى صحیح از نعمتها نیز شکر الهى است. «اشکر ... اعمل صالحا»
12. مدیر دنبال لذّت: سلیمان با آن که لشکریان فراوان و حاکمیّت قوى دارد و زبان حیوانات را نیز مىداند، باز به فکر عمل صالح است، نه به دنبال لذّت و توسعهى قدرت و افتخار. «اعمل صالحا»
13. مدیر کار خوب لازم : دعا وتلاش حاکمان باید براى انجام کار خوب باشد. «اعمل صالحا»
14. مدیر و کار خدا پسند : کار و تلاش، به شرطى نیک است که خداپسند باشد. «صالحاً ترضاه»
15. کارنیکوی مدیر : کار نیکى ارزش دارد که رضاى خدا را جلب کند، نه فقط رضاى مردم را. «صالحاً ترضاه»
16. مدیر و عالی ترین مقصد : عالىترین مقصد در حکومت صالحان، رضاى خداوند است. «ترضاه»
17. مدیر و امدادهای الهی : انبیا نیز به امداد الهى نیاز دارند. «اوزعنى ... ادخلنى»
18. ارزش مدیر در جامعه : زندگى در جامعه صالح ارزش است، نه زندگى در میان مردم ناصالح، آن هم به خاطر رفاه یا درآمد و لذّت. «ادخلنى ... فى عبادک الصالحین»
19. مدیر ودعا : برخوردارى از امکانات، و قدرت امروز خود را نشانهى رسیدن به رحمت الهى ندانید و براى رشد و تعالى خود دعا کنید. «و ادخلنى»
20. مدیر ورحمت الهی : امکانات انسان، نتیجه کار او نیست؛ بلکه از رحمت الهى سرچشمه مىگیرد. «برحمتک»
21. مدیر با مردم و تو سل به حضرت پرودگار : هرکس، در هر شرایطى باید به رحمت الهى متوسّل شود، حتّى پیامبران. «برحمتک» تکروى، ممنوع. «و ادخلنى برحمتک فى عبادک الصالحین»
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم