پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۲۸ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است

۲۸
فروردين

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

احکام و عبادات واخلاق
1. عملی که انجامش 69 درجه ثواب و جوابش یک ثواب دارد؟ 1- سلام می باشد که طبق روایات برای سلام کننده 69 ثواب و برای جواب دهنده یک ثواب محسوب می گردد.
2. سخنی که گفتن اش مستحب ولی جوابش واجب است؟2. سلام کردن می باشد که مستحب است ولی جوابش واجب می باشد.
3. عملی که ثوابش از یک ماه اعتکاف بالاتر است؟ 3. رسیدگی به شکایات فرد مؤمن می باشد. که طبق فرمایش امام حسین ـ علیه السّلام ـ ثوابش از یک ماه اعتکاف در مسجد بهتر و بیشتر است.
4. عملی که اگر مخفیانه انجام گردد سبب آمرزش گناهان می باشد؟ 4. صدقه دادن می باشد.
5. آن چیست که سبب افزایش شخصیت و عزت برای مؤمن می باشد؟ 5. قناعت می باشد.

6. عملی که نسبت به ایمان همانند سر است،نسبت به دیگر اعضا و جوارح بدن؟ 6. صبر و بردباری می باشد. که طبق فرمایش امام سجاد ـ علیه السّلام ـ نسبت صبر به ایمان مانند نسبت سر به بدن می باشد.
 7. چیزی که دو یار عقل می باشد؟ 7. یکی علم و دانش و دیگری حلم و بردباری می باشد.
8. آن چیست که با مخالفش چهار انگشت فاصله دارد؟ 8. حق با باطل، که آنچه چشم می بیند حقّ و آنچه گوش می شنود اکثراً باطل است و بین این دو چهار انگشت فاصله است.
9. چیزی که کلید هر شرّی می باشد؟ 9. غضب می باشد.
10. او کیست که هیزم کش است؟ 10. فرد سخن چین می باشد.
11. عملی که سبب بیچارگی و لعن شیطان گردید؟  11. غرور و خودخواهی بود.
12. کسی که شرورترین شرورها و بدبخت ترین بدبخت ها است؟ 12. کسی که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و بدتر از او کسی که آخرت خود را به دنیای دیگری بفروشد.
13. عملی که یک ساعت انجام آن بهتر از هفتاد سال عبادت است؟ 13. تفکر و اندیشه می باشد.
14. عملی که انجام آن عمر را طولانی خواهد کرد؟ 14. صله ارحام و صدقه در راه خدا.
15. چیزی که سرمایه جاوید است؟ 15. کار و تلاش می باشد.
16. چیزی که اعمال نیک و صدقات انسان را باطل می کند؟ 16. منت و اذیت و آزار مومن است که خداوند می فرماید: «خیرات خویش را با منت و آزار باطل مگردانید» سوره بقره، آیه 264.
17. کدام گناه تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است؟ 17. نگاه به نامحرم (نگاه حرام).
18. کدام چشم در روز قیامت گریان نیست؟ 18. به فرموده رسول خدا ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ سه چشم: 1. چشمی که از ترس خدا بگرید. 2. چشمی که به حرام نظر نکند. 3. چشمی که در راه خدا بیدار بماند. (بحارالانوار، ج 101، ص 35).
19. شجاع ترین مردم از نظر پیامبر اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ چه کسی است؟ 19. کسی که بر هوای نفس خود غلبه کند.

20. گرامی ترین و با ارزش ترین انسان ها نزد خداوند کیست؟  20. با تقواترین انسان ها «ان اکرمَکم عند الله اتقیکم» (حجرات / 13).
21. نزدیک ترین انسان ها به خدا چه کسانی هستند؟ 21. انسان های متواضع (فرمایش امام صادق ـ علیه السّلام ـ).
22. پیامبر اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ برای اتمام آن به رسالت مبعوث شد؟ 22. برای اتمام مکارم و خوبی های اخلاقی. «انّی بعثتُ لاُتممّ مکارِم الاخلاق».
23. چه جمله ای است که به فرموده قرآن، مؤمنین در هنگام مصیبت بر زبان جاری می کنند؟ 23. «انّا لله و انّا الیه راجعون» «ما همه از خدائیم و به سوی خدا باز می گردیم» (بقره / 156).
24. آن چیست که ریشه همه گناهان و زشتی ها است؟ 24. حبّ و دوستی دنیا: بحارالانوار، ج 78، ص 54.
25. گناهی که زودتر از هر چیزی باعث تغییر نعمت پروردگار خواهد شد؟ 25. ظلم و ستم (حضرت علی ـ علیه السّلام ـ) (نهج البلاغه، نامه 53، ص 996).
26. آن چیست که سبب خاموش شدن نور معرفت در قلب می شود؟ 26. پرخوری.
27. گناهی است که با زبان انجام می شود امّا از زنا بدتر است؟ 27. غیبت.
28. کدام گناه است که نور ایمان و جوانمردی را خاموش می کند؟ 28. شوخی و مزاح نامناسب و بی مورد (امام کاظم ـ علیه السّلام ـ) (وسائل الشیعه، ج 12، ص 118).
29. کدام خصلت منفی است که با پیرتر شدن انسان، در وجود آدمی جوانتر می گردد؟  29. حرص و آرزوی طولانی.
30. کدام صفت زشت اخلاقی بود که موجب شد برادران یوسف او را در چاه انداختند؟ 30. حسد.
31. گناهی که به واسطه آن قوم لوط دچار عذاب الهی شدند چه بود؟ 31. لواط (همجنس بازی).شد.
32. عضو کوچکی در انسان که بیشترین گناه را انجام می دهد؟ 32. زبان.
33. گناهی که از بوی تعفن دهان شخص گنهکار ملائکه در عذاب می باشند؟ 33. دروغ.
34. گناهی که خداوند بخشش آنرا به دیگری واگذار نموده است؟ 34. حق النّآس، که تا صاحب حقّ راضی نشود، عفو و رحمت خدا شامل انسان نمی گردد.
35. این شخص پدر معنوی انسان محسوب می شود؟ 35. معلّم.
36. این صفت اگر در امام جماعت نباشد، صلاحیت امامت را ندارد؟ 36. عدالت.
37. چه خانه هائی همسایه انسان محسوب می شوند و حق همسایگی بر انسان دارند؟ 37. به فرموده پیامبر اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ چهل خانه از هر طرف همسایه انسان محسوب می گردند. (اصول کافی، مترجم، ج 4، ص 491).
38. خطبه  ای در نهج البلاغه که 110 صفت از صفات اخلاقی متقین در آن ذکر شده است؟ 38. خطبه متقیّن یا خطبه همّام.
39 . معروفترین کتاب اخلاقی حضرت امام خمینی(ره) چیست؟ 39. معروفترین کتاب اخلاقی حضرت امام خمینی(ره) ، کتاب ارزشمند چهل حدیث می باشد.
40. اگر عبادت با غیر از این قصد انجام شود باطل است؟  40. قصد قربت و رضای پروردگار.... اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۸
فروردين

                         بسم الله الرحمن الرحیم

                        اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. پیامبران
  2. پیامبری که بدون پدر و مادر آفریده شد؟ 1. پیامبری که بدون پدر و مادر آفریده شد؟ حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ
    2. پیامبری که تمام امّتش ناموس او بود؟ 2. پیامبری که تمام امّتش ناموس او بود؟ 2. حضرت آدم ـ علیه السّلام
    3. اولین پیامبری که سنگ بنای خانه کعبه را گذاشت؟ 3. اولین پیامبری که سنگ بنای خانه کعبه را گذاشت؟3. حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ
    4. پیامبری که به «شیخ الانبیاء» معروف است؟ 4. پیامبری که به «شیخ الانبیاء» معروف است؟  حضرت نوح ـ علیه السّلام
    5. پیامبری که در سنّ 250 سالگی به پیامبری رسید؟ 5. پیامبری که در سنّ 250 سالگی به پیامبری رسید؟ حضرت نوح ـ علیه السّلام
    6. پیامبری که کشتی ساز بود؟ 6. پیامبری که کشتی ساز بود؟ حضرت نوح ـ علیه السّلام
    7. پیامبری که فرزندش دشمن او بود؟ 7. پیامبری که فرزندش دشمن او بود؟ حضرت نوح ـ علیه السّلام
    8. پیامبرانی که در کنار قبر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ مدفون هستند؟ 8. پیامبرانی که در کنار قبر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ مدفون هستند؟ حضرت آدم ـوـ حضرت نوح ـ علیه السّلام
    9. پرنده ای که مورد مؤاخذه یکی از پیامبران الهی قرار گرفت؟ 9. پرنده ای که مورد مؤاخذه یکی از پیامبران الهی قرار گرفت؟ . هد هد، که از طرف حضرت سلیمان مؤاخذه شد.
    10. جنازه کدام پیامبر بود که تکیه بر عصا به مدت یکسال در پشت بام بیت المقدس باقی ماند؟ 10. جنازه کدام پیامبر بودتکیه برعصا به مدت یکسال در پشت بام بیت المقدس باقی ماند؟ 10. حضرت سلیمان ـ علیه السّلام
  3. 11. پیامبری که با مورچه مناظره و مذاکره می کرد؟ . حضرت سلیمان ـ علیه السّلام ـ
    12.
    پیامبری که آتش به او آسیبی نرساند؟ حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ
    13.
    پیامبری که خانه خدا را تجدید بنا نمود؟ حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ
    14.
    پیامبری که هردو فرزند او پیامبر بودند؟ حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ که فرزندانش اسماعیل واسحاق هر دو پیامبر.
    15.
    پیامبری که عصای خود را به سنگ زد و 12 چشمه جاری گشت؟ حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ
    16.
    پیامبری که داماد حضرت شعیب ـ علیه السّلام ـ است؟ حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ
    17.
    تورات کتاب آسمانی این پیامبر است؟ حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ
    18.
    پیامبری که عصایش اژدها شد و سحر ساحران را باطل کرد؟ حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ
    19.
    کدام پیامبر بدون پدر به دنیا آمد؟. حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ
    20.
    کدام پیامبر در کودکی در گهواره سخن گفت؟ . حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ
    21.
    کدام پیامبر به افراد کور شفا می داد و مرده زنده می‌کرد؟ . حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ
    22
    . این پیامبر یکی از یاران امام زمان ـ علیه السّلام ـ است و پشت سر او نماز می‌خواند؟ . حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ
    23.
    کدام پیامبر به سفر آسمانی رفت و شخص دیگری شبیه او به جای ایشان به دار زده شد؟ . حضرت عیسی ـ علیه السّلام
    24.
    پیامبری که مادرش خادم مسجد بود؟ . حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ
    25.
    پیامبری که قاری اهل بهشت است؟ حضرت داود ـ علیه السّلام ـ چون صوت بسیار زیبائی داشت.
    26.
    پیامبری که بر زیردریائی خدائی سوار شد؟ حضرت یونس ـ علیه السّلام ـ
    27.
    پیامبری که برادرانش او را در چاه افکندند؟ حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ
    28.
    پیامبری که در خواب دید یازده ستاره و خورشید و ماه بر او سجده کردند؟ حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ
    29.
    پیامبری که چهل سال در فراق فرزندش گریست تا نابینا شد؟  حضرت یعقوب ـ علیه السّلام ـ
    30.
    پیامبری که قوم او همجنس باز بودند و عذاب الهی بر آنها نازل شد؟ حضرت لوط ـ علیه السّلام ـ
    31.
    پیامبری که در قرآن با عنوان «صادق الوعد» از او یاد شده؟ حضرت اسماعیل ـ علیه السّلام ـ چون برای وفای به عهد اهمیت زیادی قائل بود (مریم / 54)
    32.
    پیامبری که کتاب آسمانی او هرگز تحریف نشده و نخواهد شد؟ 32. حضرت محمد ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ
    33.
    پیامبرانی که عرب زبان بودند؟ 33. حضرت هود، صالح، اسماعیل، شعیب، محمد ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ
    34.
    پیامبرانی که سوره ای از سوره های قرآن به نام آنهاست؟ 34. هود، نوح، یوسف، یونس، ابراهیم، محمد ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ شش سوره
    35.
    پیامبرانی که با هم برادر بودند؟  35. هارون و موسی ـ علیه السّلام ـ، اسحاق و اسماعیل ـ علیه السّلام ـ
    36.
    پیامبرانی که پدر و پسر بودند؟ 36. ابراهیم و اسماعیل، ابراهیم و اسحاق، یعقوب و یوسف، داود و سلیمان، ذکریا و یحیی ـ علیه السّلام ـ پنج پدروپسر
    37.
    چند پیامبر که هم عصر بودند نام ببرید؟ 37. موسی و هارون، ابراهیم و لوط، یعقوب و یوسف و .
    38.
    پیامبرانی که در کودکی به مقام نبوت رسیدند؟ 38. حضرت عیسی و یحیی ـ علیه السّلام ـ
    39.
    زن کدام پیامبر به همه انسان ها محرم است؟ حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ
    40.
    پیامبران الوالعزم را نام ببرید؟ 40. حضرت نوح،‌ابراهیم، موسی، عیسی، پیامبر اسلام ـ علیهم السّلام.
  • حسین صفرزاده
۲۸
فروردين

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

معماهای متفرقه مربوط به قرآن

1.قرآن کریم طی مدت چند سال بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ نازل شده است؟ 23سال          
2. نخستین کسی که قرآن را اعراب گذاری کرد چه کسی بود؟ «ابوالأسود دوئلی»
3. چاپ قرآن برای نخستین بار در ایران در چه سالی انجام شد؟ «1246 ه ق»  قاجاریه
4. «زینت قرآن» چیست؟ صوت..
5. اولین گردآورندة قرآن چه کسی بود؟ «حضرت علی ـ علیه السلام ـ »
6. کدام کتاب به «اخ القرآن» (برادر قرآن) معروف است؟ «نهج البلاغه»
7. کدامیک از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ بود که خوش صداترین مردمان در قرائت قرآن بود؟
«امام سجاد ـ علیه السلام ـ ».
8. اولین کتاب تفسیر قرآن تألیف چه‌کسی بود؟ «سعید بن جبیر»
9. نخستین شخصی که علم تجوید قرآن را به رشتة تحریر درآورد که بود؟ «ابو عبید قاسم بن سلام»
10. «بهار قرآن» چیست؟ «ماه مبارک رمضان» 
11. کدام کتاب به « اخت القرآن» (خواهر قرآن) معروف است؟«صحیفه سجادیه» 
12. نخستین مفسر قرآن چه‌کسی بود؟ «حضرت علی ـ علیه السلام ـ
13. اولین کسی که قرآن را نقطه گذاری کرد که بود؟ «ابوالاسود دوئلی» 
14. آن چیست که سرمایه دین است؟ قرآن کریم.
15. چند تن از شاعران ایرانی در کودکی حافظ کل قرآن بوده‌اند؟ رودکی، حافظ، . ناصر خسرو.
16. اولین شخصی که در مکه به صورت علنی قرآن خواند که بود؟«عبدالله بن مسعود»
17. آن چیست که بهترین ذکرهاست؟ قرآن مجید.
18. خداوند متعال توصیه فرموده‌اند قرآن را بیشتر به چه سبک و صورت بخوانید؟«ترتیل»
19. نخستین کسی که در زمان حضرت محمد ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ یکی از سوره‌های قرآن را به زبان فارسی ترجمه کرد که بود؟«سلمان فارسی» سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.
20. نام چند «کتاب مقدس» در قرآن آمده است؟ «انجیل، تورات، زبور، صحف و قرآن کریم».
در قرآن آمده است؟
21. اولین کسی که در صدر اسلام قرآن نویسی کرد که بود؟ «ابان بن تغلب»
22. کدام عبادت است که انجام و ترک آن حرام است؟ نماز انسان مست که در «آیه 43سوره نساء».
23. اولین شخصی که در «قرائت قرآن کریم» کتاب نوشت که بود؟ «ابان بن تغلب» از شاگردان امام سجاد ـ علیه السلام ـ بود
24. به چه کسانی «قراءسبعه» گویند؟ عاصم بن ابی نجود کوفی .ابن کثیر مکّی.ابوعمرو بفثری.نافع مدنی .حمزه وکسائی کوفی.ابن عامر.
25. کدام زن بود که حافظ قرآن بود و مدت بیست سال تمام جزآیات قرآن حرف دیگری بر زبانش جاری نشد و با مردم نیز به وسیله آیات قرآن سخن گفت؟ این خانم «خادمه حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ »(فضه عالمه) بود.
26. «وقف غفران» چیست و چند مورد می‌باشد؟ «15 مورد» رسول اکرم ـ ص ـ هنگام تلاوت در بعضی آیات وقف نموده و برای مغفرت بندگان خدا دعا می‌کردند لذا از این رو آن وقف‌ها را وقف غفران نامیده‌اند.  
27. نخستین شخصی که خط نسخ را ابتکار کرد، و قرآن کریم با این خط نوشته شد که بود و این امر در چه زمانی صورت گرفت؟ «ابوعلی محمد بن علی بن حسین مُقْلة اثنا عشری» در سال 310 قمری وبلافاصله جایگزین خط کوفی شد.
28. نخستین قاری مصری که نشان درجه اول فنون و علوم قرآنی را کسب کرد چه کسی بود
?. «استاد محمود خلیل الحُصری» مصری.
29. کدام یک از قاریان ایران برای اولین بار در مسابقات بین المللی قرائت قرآن به مقام نخست رسید؟«عباس سلیمی» سال 1358 در مالزی. 
30. قرائت قرآن کریم چند مرحله دارد، آنها را نام ببرید؟ چهار مرحله دارد: 1. ترتیل، 2. تحقیق، 3. تحدیر، 4. تدویر.
31. اولین شخصی که قرائت های مختلف را در هفت قرائت مختلف منحصر ساخت که بود؟ «ابوبکر بن احمد بن موسی» قرن سوم هجری.
32. قرآن کریم برای اولین بار در چه زمانی و در کجا به چاپ رسید؟
قرآن کریم برای اولین بار در سال 1694 میلادی برابر با 1105 قمری به اهتمام «ابراهام انکلمان» با مقدمه‌ای به زبان لاتین درهامبورگ منتشر شد.                                                                                                                                              33 . اولین کسی که قرآن را به زبان فرانسوی ترجمه کرد که بود؟. «آندره دوریه» بود که در سال 1347 میلادی اقدام به این کار کرد. 
34. کدام کشور اسلامی برای نخستین بار اقدام به چاپ قرآن کرد؟. اولین کشور اسلامی که اقدام به چاپ قرآن کرد «ایران» بود. 
35. اولین کسی که قرآن را به زبان آلمانی ترجمه کرد که بود؟«سولومون شوایگر».
36. ترجمه کامل قرآن به زبان انگلیسی برای اولین بار توسط چه کسی صورت گرفت؟ «الکساندر روس اسکاتلندی».
37. اولین قاری قرآن کریم که قرآن را به صورت ترتیل خوانده چه نام دارد؟«استاد محمود خلیل الحُصری»
38. اولین کسی که قرآن را به زبان اسپانیایی ترجمه کرد که بود؟«ابراهام طلیطله‌ای».
39. اشخاصی که به گرد آوری قرآن کریم در زمان رسول گرامی اسلام (ص) اقدام کردند چه نام دارند؟ علی ابن ابیطالب ـ علیه السلام ـ ، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، اُبَیّ بن کعب و ابو زید ثابتبن زید بن نعمان.
40. ‌«ابوالاسود دوئلی» شاگرد کدام امام (ع) بوده است؟ حضرت علی ـ علیه السلام ـ ».
41. «علائم وقف در قرآن» توسط چه کسی وضع شده است؟ «شیخ عبدالله سجاوندی» از قرّاء اهل سنت.
42. کتاب «تفسیر المیزان» تألیف چه کسی است؟علامة بزرگوار طباطبائی .
43. کتاب «تفسیر نور الثقلین» تألیف چه کسی است؟«شیخ عبدالعلی بن جمعه» تألیف و تفسیر شده . 
44. «دعای پیش از خواندن قرآن» از کدام یک از معصومین نقل شده است؟حضرت محمد ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ
45. «تفسیر مجمع البیان» توسط چه کسی تفسیر و تألیف شده است؟ «فضل بن حسن طبرسی».
46. «دعای ختم قرآن» از کدام یک از معصومین نقل شده است؟ ازامام صادق ـ علیه السلام ـ ».
47. اولین شخصی که در «آیات الاحکام» کتاب نوشت که بود؟ محمد بن سائب کلبی.

  • حسین صفرزاده
۲۸
فروردين

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

اعتقادات

1. چیزی که نه تولّد دارد نه مرگ؟ خداوند سبحان.

2. کدام یک است که دو ندارد؟ . خدای یگانه.
3. آن چیست که برای خداوند سبحان وجود ندارد؟
شریک، پدر و مادر، جسم، مکان .... 
4. آن کیست که همه را می بیند امّا هیچ موجودی نمی تواند او را ببیند؟ خداوند سبحان.
5. آن چیست که ما می بینیم ولی خدا نمی بیند؟  خواب، زیرا خداوند همیشه بیدار است
,خواب انسان احاطه دارد.
6. کدام اصل از اصول دین است که به شیعه اختصاص دارد؟ عدل و امامت، که اصول مذهب نیز گفته می شوند.
7. موجودی که همه جا هست ولی مکان ندارد؟ خداوند، چون جسم ندارد و نامحدود است، مکان هم ندارد.
8. دو شیء گرانبها که پیامبر اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ از خود به یادگار نهاد؟ کتاب خدا (قرآن) و اهل بیت رسول خدا
9. کدام دوازده تائی است که سیزده نمی شود؟ دوازده امام.
10. کدام اصل از اصول دین است که اگر حرف اوّل آن برداشته شود، نام یکی از اقوام گذشته می شود؟ . معاد، «عاد» می شود.
11. روزی که برابر 50 هزار سال می باشد؟ یک روز از روزهای قیامت، «فی یَومٍ کانَ مقدارُهُ الفینَ خمسَ سنه» (معارج / 4).
12. اولین فردی که در قیامت زنده می شود؟ اسرافیل.
13. عالمی که در آن از شفاعت خبری نیست؟ عالم برزخ.
14. موقع مرگ همه‌ انسان ها چهره او را زیارت کنند؟ حضرت علی ـ علیه السّلام:همه انسان ها چه مؤمن، چه کافر با من ملاقات خواهد کرد.
15. نام سرزمینی که بین بهشت و جهنم قرار دارد؟ اعراف.
16. چه کسی است که با وجود اینکه شش هزار سال خدا را عبادت کرد ولی باز به جهنم می رود؟ ابلیس (شیطان).
17. کسی که در قیامت دوزخیان از همسایگی با او می نالند؟  بوی تعفّن دانشمندی که به علم خود عمل نکرده است.
18. چیزی که اگر خشکش نکنی، روز قیامت سبب نور و روشنائی می شود؟ آب وضوء.
19. رجعت که از اعتقادات خاص شیعه است، به چه معناست؟  مراد این است که بعد از قیام حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ تعدادی از مؤمنین خالص و کفّار محض به عالم دنیا بازگشت می کنند، از جمله امام حسین ـ علیه السّلام ـ.
20. پیامبر اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ چه اجری رابرای رسالت خویش خواستند؟ مودّت و دوستی ذوی القربی (اهل بیت ـ علیهم السّلام ).
21. آن چیست که اساس دین است، اوّلش «ب» وآخرش «سین»است؟
قرآن کریم، که قانون اساسی دین :«ب» بسم الله و آخرین حرف النّاس
22. آن چیست که اقرار به آن موجب مسلمان شدن می شود؟ اقرار به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ.
23. آن چیست که انکار آن موجب نجس شدن انسان گردد؟ یکی ازضروریات دین اعم ازاصول و یا فروع دین موجب ارتداد و کفر انسان
شود.
24. چهار فرشته مقرّب خداوند چه نام دارند؟ جبرائیل، عزرائیل، میکائیل، اسرافیل.
25. فرشته وحی کیست؟ جبرائیل.
26. ذکری که خواندن آن قبل و بعد از هر دعا موجب استجابت خواهد بود؟ صلوات بر محمّد و آل محمّد.
27. امت پیامبر بعد از او چند گروه شدند؟27. 72 گروه.
28. مذاهب اربعه اهل سنّت چه نام دارند؟ حنفی، مالکی، حنبلی، شافعی.
29. عالمی که قبل از دنیا ارواح انسان ها در آن قرار داشت؟ عالمِ ذر.
30. دعائی که در شب عید فطر و قربان خواندن آن مستحبّ است؟ دعای کمیل.
31. قبری که ثواب زیارت آن برابر هزار حجّ و هزار عمره است؟ قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ.
32. وفادارترین دوستی که در تمام مراحل زندگی همراه انسان است؟ اعمال نیک و اخلاق پسندیده.
33. او کیست که آئینه دیگری به حساب آمده است؟ مؤمن، رسول خدا فرمودند: «المؤمن مرآه المؤمن» سفینهالبحار، ج 1، ص 40.
34. آن چیست که همه دارند ولی نامرئی است و کسی از ذات او خبر ندارد؟ روح.
35. چیزی که فقط شکسته اش ارزش دارد؟  دل انسان.
36. کلمه ای که بهتر است قبل از هر کاری گفته شود؟ «بسم الله الرحمن الرحیم».
37. چیزی که سلاح پیروزی مؤمن است؟
دعا، «الدعاء سلاح المؤمن» (بحارالانوار، ج 93، ص 288).
38. آن چیست که دو تا است و بالاتر از آن چیزی نیست؟ایمان و اعتقاد به خداوند و سود رساندن به دوستان و آشنایان و مؤمنین.
39. آن قسمت از معارف دین که تقلید در آن جائز نیست؟ اصول دین و ضروریات آن، مثل اصل وجوب نماز یا روزه ....

40. آن قسمت از معارف دین که تقلید در آن واجب است؟ احکام دین و مسائل مربوط به فروع دین. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۸
فروردين

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم                                                                                                                                                            احکام و عبادات
1. در این قسمت از معارف دین نباید تقلید کرد؟. اصول دین و ضروریّات آن.
2. در چه صورت می توان در مسئله ای از مرجع تقلید غیراعلم تقلید کرد؟ در صورتی که مرجع تقلید اعلم احتیاط واجب کرده باشد.
3. آن چیست که شرط صحّت همه‌ عبادات است؟ 3. قصد قربت و رضای پروردگار.
4. چیزی که نه مایع است و نه جامد امّا جزو پاک کنندگان نجاسات است؟ نور آفتاب است که با شرایطی پاک می کند.  
5. چیزی که نجس کردن آن حرام و تطهیرش بر هر کسی واجب است؟ 5. مسجد.
6. لباس های نجسی را که می توان با آنها نماز خواند؟ لباس های کوچکی چون جوراب و عرقچین که با آنها نمی توان عورت را پوشاند.
7. چیزی که برای مردان واجب ولی برای زنان مستحبّ است؟ ختنه کردن است.
8. در وضو شرط است، در غسل نیست و در غسل هست در وضو نیست؟ موالات - در غسل اعضا را می شود به طرف بالا و پایین شست اما در وضو فقط باید از بالا به پایین شست.
9. کدام پاک است که اگر به پاک دیگری بخورد، باطل کننده است؟ آب مسح سر اگر به آب پیشانی برسد، وضو را باطل می کند.
10. نماز واجبی که نه رکوع دارد نه سجده؟ نمازمیّت است.
11. کدام نماز واجب است که وضو و غسل و طهارت در آن شرط نیست؟ نمازمیّت است.
12. عبادتی که ستون دین است؟
نماز.
13. رکن بی نقطه نماز چیست؟ رکوع.
14. نماز دو رکعتی که 9 قنوت دارد؟نماز عید فطر و عید قربان است که در رکعت اول پنج قنوت و در رکعت دوم چهار قنوت دارد.
15. نمازی که در وطن باید شکسته خوانده شود؟نمازی که در حین مسافرت از انسان قضا شده.
16. نمازی که دو قنوت دارد؟ نماز جمعه است.
17. نماز دو رکعتی که ده رکوع دارد؟ نماز آیات.
18. نمازی که اگر خوانده نشود و یا صحیح به جا آوده نشود همسر انسان بر انسان حلال نمی شود؟ نماز طواف نساء که در ایام حجّ
, 
19. مکان هائی که می توان در آن نماز را هم تمام و هم شکسته خواند؟ مسجد الحرام در- مسجد النّبی در- مسجد کوفه و حرم امام حسین ـ علیه السّلام.
20. نمازی که فقط در مکه واجب است؟ نماز طواف خانه‌ خدا.
21. نمازی که به واسطه دیگری بر انسان واجب می شود؟ نمازهای قضای پدر و مادر که بر پسر بزرگتر واجب است.
22. کدام نقطه‌ دنیا است که نمی شود نماز خواند؟ پشت بام خانه‌ خدا.
23. آن چه درختی است که پنج شاخه و هفده برگ دارد؟ نمازهای یومیه.
24. دو سوره در نماز که اگر آنها را به نصف رساندی، نمی توانی رها کنی و سوره دیگری بخوانی؟ هو الله احد و یا الکافرون.
25. در چه صورتی گریه‌ با صدا نماز را باطل نمی کند؟ در صورتی که انسان از خوف خداوند گریه کند.
26. کدام عمل، سپر از آتش جهنّم است؟ روزه.
27. روزهائی که روزه گرفتن در آنها حرام است؟ روزه عید فطر و عید قربان و روزه‌ آخر شعبان اگر به نیت اول رمضان گرفته شود.
28. چیزی که فرو بردن آن روزه را باطل نمی کند؟ فرو بردن اخلاط سر و سینه تا به فضای دهان نرسیده باشد روزه را باطل نمی کند.
29. در این صورت کفّاره جمع بر انسان روزه دار واجب می شود؟ در صورتی که انسان روزه خودش را با حرام باطل کند.
30. در چه صورتی انسان نمی تواند روزه مستحبی بگیرد؟ در صورتی که روزه واجبی بر عهده او نباشد.
31. هفت چیزی که باید یک پنجم آنرا در راه خدا داد؟1. منفعت کسب، 2. معدن، 3. گنج، 4. مال حلال مخلوط به حرام، 5. جواهری که بواسطه غواصی کردن به دست می آید، 6. غنیمت جنگ، 7. زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد.
32. اگر 40 عدد داشته باشی باید یکی از آنها را در راه خدا بدهی؟ گوسفند، که اگر به 40 عدد برسد یک عدد آن به عنوان زکات پرداخت شود.
33. آن چیست که اگر 20 عدد داشته باشی باید پنچ گوسفند در راه خدا بدهی؟  شتر.
34. آن چیست که شب عید فطر بر انسان واجب می شود؟ زکات فطریه.
35. عملی که سبب تکمیل نصف دین خواهد شد؟ ازدواج کردن.
36. دختر یا پسر با چند بار شیر خوردن از غیر مادر خود به او یا شوهرش محرم می شوند؟ با پانزده بار شیر خوردن.
37. آن چیست که دختر از آن یک سهم می برد و پسر دو سهم؟ ارث.
38. کفاره تخلف نذر چیست؟ آزاد کردن یک برده یا به شصت فقیر طعام دهد یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد.
39. کفاره تخلف قسم چیست؟. آزاد کردن یک برده یا سیر کردن ده فقیر یا پوشاندن ده فقیر و اگر هیچکدام را نتوانست سه روز روزه بگیرد.
40. بالاترین حدّ و پایین ترین آن چیست و برای چه گناهی؟ بالاترین حدّ: 100 ضربه شلاق و سپس رجم برای زنای محصنه پیرمرد یا پیرزن و پایین ترین: 75 ضربه شلاق و تبعید برای مرد و 75 ضربه برای زن برای قیادت. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجه
م

  • حسین صفرزاده
۲۷
دی

بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. -مرگ جاهلیت
  2. مرگ جاهلیت  در قرآن : فحشاء تبرج : الأحزاب : 33 وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا
  3. مرگ جاهلیت  در قرآن : «قَرْنَ‏» از «وقار» یا «قرار» است، و نتیجه‏ى هر دو معنا یکى است. یعنى براى خودنمایى از خانه‏هاى خود خارج نشوید.
  4. مرگ جاهلیت  در قرآن : «تَبَرُّجَ‏» از «برج» به معناى خودنمایى است، همان گونه که برج در میان ساختمان‏هاى دیگر جلوه‏ى خاصّى دارد.
  5. مراد از «أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏» همه‏ى خاندان پیامبر نیست، بلکه برخى افراد آن است که نام آنان در روایات شیعه و سنّى آمده است. این گروه عبارتند از: علىّ و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام.
  6. پاک نگه داشتن است نه پاک کردن :  پاسخ: شرط تطهیر آلودگى نیست، زیرا قرآن درباره‏ى حوریان بهشتى کلمه «مطهرة» را به کار برده در حالى که هیچ گونه آلودگى ندارند. به عبارت دیگر «یُطَهِّرَکُمْ‏» به معناى پاک نگه‏داشتن است نه پاک کردن از آلودگى قبلى.
  7. 1- جایگاه زن یا خانه است یا بیرون خانه بدون خود نمایى. «قَرْنَ‏- لا تَبَرَّجْنَ‏»
  8. 2- ارتجاع و عقب گرد به دوران جاهلى ممنوع است. «لا تَبَرَّجْنَ‏ تَبَرُّجَ‏ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏»
  9. 3- خودنمایى نشانه‏ى تمّدن نیست، نشانه‏ى جاهلیّت است. «تَبَرُّجَ‏ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏»
  10. 6- گناه، پلیدى روح است و خاندان نبوّت باید از این پلیدى دور باشند. «لِیُذْهِبَ‏ عَنْکُمُ‏ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏»
  11. 2- به جاى فرهنگ ابتذال فرهنگ الهى را دنبال کنید. لا تَبَرَّجْنَ‏ ... وَ اذْکُرْنَ‏
  12. 3- قرار گرفتن زن در خانه و پرهیز از جلوه‏گرى، به معناى عقب ماندن از علم و حکمت نیست. قَرْنَ‏ ... لا تَبَرَّجْنَ‏ ... وَ اذْکُرْنَ ... آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ
  13. 4- خانواده‏ى نبوّت در انجام اعمال نیک سزاوارترند «فِی‏ بُیُوتِکُنَ‏» (زندگى در خانه‏ى وحى تکلیف آور است).
  14. اسلام، با فرهنگ جاهلیّت به هر نوعى که باشد مبارزه مى‏کند؛ «ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»، «تَبَرُّجَ‏ الْجاهِلِیَّةِ» و «حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ»
  15. تلاوت الفاظ و فهم لغات قرآن، براى همه ممکن است، امّا تماس با روح قرآن، طهارتى مخصوص مى‏خواهد. «لِیُذْهِبَ‏ عَنْکُمُ‏ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏ وَ یُطَهِّرَکُمْ‏ تَطْهِیراً» لذا نفرمود:
  16. دلیل سومى که مى‏توان براى اهمیّت امامت آورد حدیث معروفى از پیامبر است که مى‏فرماید: «مَن مات و لم یَعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة» هر که بمیرد و نسبت به امام زمان خود شناختى نداشته باشد، گویا قبل از ظهور اسلام و به مرگ‏ جاهلیّت‏ مرده است.
  17. وصیّت، به قدرى مهم است که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هر که وصیّت کرده بمیرد، گویا شهید از دنیا رفته و هر که وصیّت نکرده از دنیا برود، گویا به مرگ‏ جاهلیّت‏ و مانند افراد قبل از اسلام مرده است.
  18. هر کس خود را از جماعت جدا کند به مرگ‏ جاهلیت‏ مرده است.
  19. 1- مرگ جاهلیت یعنی زنده به گور کردن ؛ بی حیایی ؛ بی عفتی ؛ بی رحمی ...
  20. 2- مسأله دیگر هرکس که امام زمانش را نشناخت مات میتة جاهلیّة»  به مرگ جاهلیت مرده است
  21. حضرت مهدی آل محمد  فرزند امام حسن عسگری از مادر نرجس خاتون در سال شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام ) 479 قمری و تاج گذاری حضرت حجت همان سال وحال سال  قمری  1444 که 1965سال می گذرد وهنوز امام زمانش را نشناخته به مرگ جاهلیت مرده است!
  22. در طول این چهارده قرن آیا ما امام زمان شناس شدیم .. آیا از مرگ جاهلیت خلاصی و رهایی  پیدا کرده ایم ؟
  23. دانستن و شناخت شناسنامه ای را کسی شاید خوشش نیاید تاریخ تولد سال وماه وروز دست می برند در شناسنامه
  24. معاویه علیه لعنت والعذاب :  امام علی مرتضی را خیلی می شناخت خود او را می شناخت ؛ پدر ومادرش را خیلی می شناخت تاریخ آنها وامام را می دانست  جنگ ها ومبارزات علی را می شناخت
  25. شناخت شناسنامه ای : اسلام خواهی حضرت مجاهدت ها ؛ فتح الفتوح ها ؛ ذالفقار حضرت ؛ غدیرنصب ولایت از طرف باری تعالی فضایل خصرت در زندگی ودر طول عمر؛ سفارشات رسول الله ...
  26.  خوشونت تصور  درذهن ماست در ذهن معاویه نیست پس معاویه به مرگ جاهلیت نمرده است
  27. پس اگر معاویه به مرگ جاهلیت مرده چه چیز را نشناخته «مَن مات و لم یَعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة»
  28. معاویه معرف امام زمانه خودش بوده بیشتر ازیک شخص عادی امام زمان خودش را می شناخته پس معاویه به مرگ جاهلیت نمرده است!
  29. معاویه قیراطی تختی نکرده بلکه در خلیلی جاها از امامش هم تعریف کرده است در موردی هم به حال امامش گریه کرده است .
  30. معاویه با این کیفیت شناخت امام علی وامام حسن وامام حسین که اینها امام زمان معاویه بودند؛ گفت با شناخت کامل امامت شما را ای علی ابن ابیطالب قبول ندارم ؛ امامت شما را ای حسن بن علی  قبول ندارم؛ امامت حسین بن علی قبول ندارم یزید باید..
  31. در حال حاضر ولایت رسمی و ولایت اسمی جامعه اسلامی خیلی جلوتر از زمان رسول الله وحضرت امیرالمومنین است وفرهنگ اهل بیت بطور گسترده خیلی گسترش پیدا کرده
  32.  الله اکبر بعد از نماز ؛ شهادت به ولایت در اذان شیقته امیرالمومنبن علی ابن ابیطالب نقل روایت اینور وآنور محبت اهل بیت هست مردم هم ماشا الله محب هستند در جامعه رشد ولایت مداری روز افزون است.
  33. همتن خود این روایت من کنت مولا وهذا علی مولا تنها ملاک نیست این حدیث را هم خود اهل سنت گفته اند. هر که مرا دوست دارد علی را هم دوست داشته باشد؛ علی محبوب دلها ست. اگر زیارت حسین نبود .مولا که گفته یعنی ولایتی که به معنای محبت اهل سنت است. پس دوست دا شتن انسان را از مرگ جاهلیت نجات نمی دهد. معاویه هم علی را دوست داشت.
  34. عَدِیِّ بْنِ حَاتِم‏ رفت شام معاویه گفت  بیامد ما ببینمش سراغ مارا نگرفته ؟ کس فرستادند که نرفتی زیارت خلیفه امیرالمومنین؛ عَدِیِّ بْنِ حَاتِم‏ گفت میل ندارم ؛ خبر رساندد به معاویه ، معاویه گفت او نیاد من می روم ؛
  35. معاویه تعریف وتمجید بلا گذشت مبالغه زیاد واین خرافات تاکید وتحریف ؛ بعد گفت بگو پسرات کجا هستند؟
  36. عَدِیِّ بْنِ حَاتِم‏ گفت پسرانم در جنگ در رکاب امیرالمومنین علی بن ابیطالب به شهادت رسیدند.
  37. معاویه گفت ما انت به علی به انصاف علی  در حق تو به انصاف رفتار نکرده ؛ بچه های تورا فرستاده به جنگ کشته شوند ودر حالی که بچه های خودش حسن وحسین سرو مر گنده علی در حق تو به انصاف عمل نکرده؛
  38. عَدِیِّ بْنِ حَاتِم‏ گفت : یا معاویه من در حق علی به انصاف عمل نکردم ! من با علی بی انصافی کردم ! مولایم خودش شهید شده ومن لمیده وروی زمین راه میروم من آدم بی انصافی هستم ؛ معاویه غلاف کرد ! منظورم اینجاست ؛ معاویه گفت مثل اینکه نسبت علی الفت زیاد داری... - پس از سوء قصد به امیر المؤمنین (ع) بر معاویه وارد شدم. معاویه‏ گفت: على‏ را براى من توصیف کن. گفتم: مرا از این کار معاف دار. معاویه گفت:باید او را توصیف کنى. گفتم: اگر گریزى از این کار نیست به خدا سوگند او دور اندیش بود...گفت  گفت تا آنجا که معاویه برای مقام علی گریه کرد واشک هایش را با آستینش پاک کرد! این شناخت و دوستی چه معرفتی است .
  39. این شناخت ودوستی چه  معرفتی است . یزید در وصف حسین یک قصیده گفته ، فضل الشهید الاعداء * درگیرى عمرو عاص‏ و معاویه‏ و اعتراف به حقانیت و حقیقت على‏ (علیه السلام)حال با این قضایا معاویه ویزید به مرگ جاهلیت میمیرند یا نه
  40. این شناخت چه گونه معرفتی است . روایت میگوید مامون امام رضا را عالم آل محمد میدانست .. مناظره های امام رضا علیه السّلام با سلیمان مروزىّ عالم‏ خراسان در باره توحید، ودیگر مناظره ها در حضور مأمون‏. مأمون‏ علماى فرق و مذاهب مختلف خارج از صراط مستقیم را از حرصى که بر مقام علمى حضرت رضا علیه السّلام داشت آن افرادى که مى‏شناخت و یا شنیده بود از هر کجاى عالم‏ دعوت میکرد که با آن حضرت بمباحثه پردازند تا او را محکوم و مجاب سازند و بر او در بحث چیره شوند تا آتش حسدش خاموش شود و بدین وسیله بتواند شهرت علمى او را لکه‏دار نماید، ولى هیچ کس از علماى آن فرقه‏ها با آن جناب به بحث نپرداخت جز اینکه بمقام بلند علمى او اعتراف نمود و دلائل آن حضرت او را ملزم و مجاب کرد، زیرا خداوند عالم دریغ مینمود فردى بر او برترى جوید، و نور خدا را تمام مى‏کند و حجّت خود را یارى مى‏دهد و این چنین خداوند وعده‏ داده که: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا- الآیة» (ما البتّه یارى مینماییم فرستادگان خود را و کسانى که ایمان آورده‏اند در زندگى این جهان- مؤمن: 51) «مَن مات و لم یَعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة»
  41. این شناخت امامت معاویه ؛ اما شناخت امامت مروان  ازامام سجاد؛  شناخت امام‏ باقر در زمانى بود که گاهى از عزیزترین افرادش بدگویى مى‏کرد تا دولت خیال نکند او طرفدار امام‏ است و شناسایى شود. امام باقر (ع) در چنین شرایط سختى بودند. ابراهیم پسر ولید بن عبد الملک (ششمین خلیفه اموى) آن حضرت را مسموم کرد، بنابراین شهادت آن حضرت در عصر خلافت هشام بن عبد الملک رخ داد.
  42.    آنان که فقط شناخت را ملاک معرفت امام زمان خودشان می داند در احنجاج آمده علم شیعه از عالم اهل سنت می گوید می شود من از شما یک سوال داشته باشم شما جواب بدهید ؟ عالم اهل سنت میگوید بگو عالم شیعه از از عالم اهل سنت سوال می کند که آیا حضرت زهرا دختر رسول الله نبود آیا رسول الله دخترش را پاره تن خود خطاب نمی کرد ؟ گفت چرا ؛ آیا حضرت زهرا در بیت رسول الله شناخت امام خود را نداشت ؟ گفت چرا ؛ عالم شیعه گفت بگو بدانم امام زمان حضرت فاطمه الزهراء چه کسی بود. مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة...اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۳
آبان

                            خلاضه اربعین درکتاب الحَجّ تحریرالوسیله حضرت امام ره ص: 289 ‏

                 بسم الله الر                               بسم الله الرحمن الرحیم 

                      اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. و هو من أرکان الدین، و ترکه من الکبائر، و هو واجب على کلّ من استجمع الشرائط الآتیة: حجّ از ارکان دین است و ترک آن از گناهان کبیره است و حج بر هر کسى که داراى شرایط آینده باشد، واجب است.
  2. (مسألة 1): لا یجب الحجّ طول العمر فی أصل الشرع إلّا مرّة واحدة، و وجوبه مع تحقّق شرائطه فوریّ؛ بمعنى‏ وجوب المبادرة إلیه فی العام الأوّل من الاستطاعة، و لا یجوز تأخیره، و إن ترکه فیه ففی الثانی و هکذا. مسأله 1- حج در اصل شرع مقدّس در طول عمر جز یک مرتبه واجب نیست، و وجوب آن با تحقّق شرایطش فورى است؛ به این معنى که در همان سال اول استطاعت باید به آن اقدام نماید و تأخیر آن جایز نیست و اگر در آن سال، آن را ترک نمود باید در سال دوم استطاعت بیاورد، و به همین منوال.(
  3. القول فی شرائط وجوب حجّة الإسلام و هی امور:  حدها: الکمال بالبلوغ و العقل، فلا یجب على الصبیّ و إن کان مراهقاً( نزدیک بلوغش باشد)، و لا على المجنون و إن کان أدواریّاً؛ إن لم یف دور إفاقته بإتیان تمام الأعمال مع مقدّماتها غیر الحاصلة، و لوحجّ الصبیّ الممیّز صحّ لکن لم یجز عن حجّة الإسلام، و إن کان واجداً لجمیع الشرائط عدا البلوغ. والأقوى‏ عدم اشتراط صحّة حجّه بإذن الولیّ؛ و إن وجب الاستئذان فی بعض الصور.اقوى آن است که صحت حج بچه ممیّز، یکى از آن‏ها: کامل بودن به سبب بلوغ و عقل است،پس بر بچه اگرچه نزدیک بلوغش باشد، واجب نیست، و بر دیوانه (هم) واجب نیست اگرچه ادوارى باشد در صورتى که دوران سالم بودنش براى به جا آوردن تمام اعمال حج با تحصیل آن مقدماتى که حاصل نیستند، کافى نباشد. و اگر بچه ممیّز حج به جا آورد صحیح است، و لیکن کفایت از حجةالاسلام نمى‏کند هرچند که غیر از بلوغ همه شرایط را دارا باشد. و اقوى آن است که صحت حج بچه ممیّز، مشروط به اذن ولىّ نیست؛ هرچند که در بعضى از صورت‏ها اذن گرفتن از ولىّ واجب است.
  4. دوم آن‏ها: حرّ بودن است.ثالثها: الاستطاعة من حیث المال، و صحّة البدن و قوّته، و تخلیة السرب و سلامته، وسعة الوقت و کفایته‏..سوم آن‏ها: استطاعت‏ از نظر مالى و سلامتى و توانمندى بدن و باز بودن راه و امنیت آن و وسعت داشتن وقت و کافى بودن آن (براى حج) است.
  5. القول فی الحجّ بالنذر و العهد و الیمین‏ ‏‏69- (مسألة 1): یشترط فی انعقادها البلوغ و العقل و القصد و الاختیار، فلا تنعقد من الصبیّ و إن بلغ عشراً و إن صحّت العبادات منه، و لا من المجنون و الغافل و الساهی و السکران و المکره، و الأقوى‏ صحّتها من الکافر المقرّ باللَّه تعالى‏، بل و ممّن یحتمل وجوده تعالى‏ و یقصد القربة رجاءً فیما یعتبر قصدها.گفتارى در مورد حج با نذر و عهد و قسم ..مسأله 1- در انعقاد آن‏ها (نذر و عهد و قسم) بلوغ و عقل و قصد و اختیار، شرط است، پس از بچه منعقد نمى‏شود اگرچه به ده سالگى رسیده باشد هرچند که عباداتش صحیح است. و از دیوانه و از کسى که غفلت و سهو و مستى دارد و از کسى که اکراه شده باشد منعقد نمى‏شود. ولى اقوى آن است که از کافرى که اقرار به خداى تعالى دارد، بلکه از کسى که وجود خداى متعال را احتمال مى‏دهد و در جایى که قصد قربت معتبر است رجاءً قصد قربت مى‏نماید صحیح مى‏باشد.
  6. القول فی الوصیّة بالحجّ‏..گفتارى درباره وصیت به حج‏..(مسألة 1): لو أوصى‏ بالحجّ اخرج من الأصل لو کان واجباً، إلّا أن یصرّح بخروجه من الثلث فاخرج منه، فإن لم یف اخرج الزائد من الأصل. و لا فرق فی الخروج من الأصل بین‏ حجّة الإسلام و الحجّ النذری و الإفسادی، و اخرج من الثلث لو کان ندبیّاً. و لو لم یعلم کونه واجباً أو مندوباً فمع قیام قرینة أو تحقّق انصراف فهو، و إلّا فیخرج من الثلث، إلّا أن یعلم وجوبه علیه سابقاً و شکّ فی أدائه فمن الأصل...مسأله 1- اگر وصیت به حج نماید در صورتى که حج واجب باشد از اصل مال پرداخت مى‏شود، مگر این‏که تصریح کند که حج از ثلث مال انجام شود، که از ثلث مال پرداخت مى‏شود، پس اگر ثلث مال براى حج کفایت نکرد، زیادى مخارج حج از اصل برداشت مى‏شود. و در جایى که باید از اصل مال برداشت شود بین حجةالاسلام و حج نذرى و حج افسادى (حجى که آن را فاسد کرده و باید جبران شود) فرق نمى‏کند. و اگر حج مستحبى باشد از ثلث مال برداشت مى‏شود. و اگر معلوم نباشد که واجب است یا مستحب، پس در صورتى که قرینه‏اى و یا انصرافى (به یکى از آن‏ها) باشد که همان باید عمل شود، وگرنه از ثلث مال برداشته مى‏شود، مگر این‏که وجوب حج بر او سابقاً معلوم باشد و شک در انجام آن باشد که از اصل مال مى‏باشد.                     
  7. القول فی الحجّ المندوب‏ ‏..گفتارى درباره حج مستحبى‏..(مسألة 1): یستحبّ لفاقد الشرائط من البلوغ و الاستطاعة و غیرهما أن یحجّ مهما أمکن، و کذا من أتى‏ بحجّه الواجب. و یستحبّ تکراره بل فی کلّ سنة، بل یکره ترکه خمس سنین متوالیة. و یستحبّ نیّة العود إلیه عند الخروج من مکّة، و یکره نیّة عدمه.مسأله 1- براى کسى که شرایط (حج) از قبیل بلوغ و استطاعت و غیر این‏ها را ندارد، مستحب است هر وقت که ممکن شود حج نماید و همچنین است کسى که حج واجبش را انجام داده باشد. و تکرار حج بلکه انجام آن در هر سال مستحب است، بلکه ترک حج در پنج سال پى در پى مکروه مى‏باشد. و مستحب است که در وقت خروج از مکه، نیّت برگشت به حج را داشته باشد و نیّت برنگشتن مکروه است.
  8. القول فی أقسام العمرة ..اقسام عمره‏..(مسألة 1): تنقسم العمرة کالحجّ إلى‏ واجب أصلیّ و عرضیّ و مندوب، فتجب بأصل الشرع على کلّ مکلّف- بالشرائط المعتبرة فی الحجّ- مرّة فی العمر. و هی واجبة فوراً کالحجّ، و لا یشترط فی وجوبها استطاعة الحجّ ، بل تکفی استطاعتها فیه و إن لم یتحقّق استطاعته، کما أنّ العکس کذلک، فلو استطاع للحجّ دونها وجب دونها...مسأله 1- عمره مانند حج، به واجب اصلى و واجب عرضى ومستحب تقسیم مى‏شود. پس عمره در اصل شرع (مقدس اسلام) با شرایطى که در حج معتبر است بر هر مکلّف در طول عمرش یک مرتبه واجب است. و عمره مانند حج، وجوب فورى دارد. و در وجوب عمره، استطاعت داشتن براى حج شرط نیست، بلکه استطاعت داشتن براى عمره در وجوب آن کفایت مى‏کند اگرچه استطاعت براى حج حاصل نشده باشد. چنان‏که عکس این مطلب هم، چنین است، که اگر براى حج استطاعت پیدا کرد و براى عمره مستطیع نبود، حج واجب مى‏شود و عمره وجوب پیدا نمى‏کند.
  9. القول فی أقسام الحجّ‏ ص: 315و هی ثلاثة: تمتّع و قران و إفراد، و الأوّل فرض من کان بعیداً عن مکّة، و الآخران فرض من کان حاضراً؛ أی غیر بعید. و حدّ البعد ثمانیة و أربعون میلًا من کلّ جانب- على الأقوى- من مکّة. و من کان على نفس الحدّ فالظاهر أنّ وظیفته التمتّع، و لو شکّ فی أنّ منزله فی الحدّ أو الخارج وجب علیه الفحص، و مع عدم تمکّنه یراعی الاحتیاط. ثمّ إنّ ما مرّ إنّما هو بالنسبة إلى‏ حجّة الإسلام. و أمّا الحجّ النذری و شبهه فله نذر أیّ قسم شاء، و کذاحال شقیقیه. و أمّا الإفسادی فتابع لما أفسده.اقسام حج ص: 460‏..حج سه قسم است: «تمتع» و «قران» و «افراد». و اوّلى بر کسى که از مکه دور است واجب مى‏باشد و دو تاى دیگر بر کسى که حاضر است یعنى دور نیست واجب مى‏باشد. و حد دورى از هر طرف مکه بنابر اقوى‏ چهل و هشت میل مى‏باشد، و کسى که در سر این حد است ظاهر این است که وظیفه‏اش تمتع است، و اگر در این‏که منزلش داخل حد یا خارج از آن است شک نماید، واجب است فحص نماید. و اگر متمکن از فحص نباشد باید مراعات احتیاط نماید. آنچه که گذشت نسبت به حجةالاسلام است و اما حج نذرى و مانند آن، پس شخص حق دارد هر نوع حجّى را که مى‏خواهد نذر نماید، و همچنین است‏ حال هر دو عِدل آن (یعنى قسم و عهد) و اما حج افسادى تابع حجّى است که آن را فاسد کرده است.
  10. القول فی صورة حجّ التمتّع إجمالًا ص: 316..و هی أن یحرم فی أشهر الحجّ من إحدى المواقیت بالعمرة المتمتّع بها إلى الحجّ، ثمّ یدخل مکّة المعظّمة فیطوف بالبیت سبعاً، و یصلّی عند مقام إبراهیم علیه السلام رکعتین، ثمّ یسعى بین الصفا و المروة سبعاً، ثمّ یطوف للنساء احتیاطاً سبعاً ثمّ رکعتین له، و إن کان الأقوى عدم وجوب طواف النساء و صلاته، ثمّ یقصّر فیحلّ علیه کلّ ما حرم علیه بالإحرام... صورت اجمالى حج تمتّع ص: 462..صورت آن این است که 1- در ماه‏هاى حج از یکى از میقات‏ها براى عمره تمتع جستن به حج، احرام مى‏بندد2-  سپس داخل مکه معظّمه شده و هفت دور بیت را طواف مى‏نماید و 3- نزد مقام ابراهیم علیه السلام دو رکعت نماز مى‏گزارد، 4- سپس هفت مرتبه بین صفا و مروه سعى مى‏نماید، سپس 5- احتیاطاً هفت دور طواف نساء به جا مى‏آورد، 6- پس از آن دو رکعت نماز طواف نساء مى‏خواند؛ اگرچه اقوى‏ آن است که طواف نساء و نماز آن واجب نیست.7- سپس تقصیر مى‏کند و در نتیجه همه آن چیزهایى که به واسطه احرام بر او حرام شده بود حلال مى‏شود
  11. (مسألة 1): یشترط فی حجّ التمتّع امور: ص: 317..مسأله 1- در حج تمتع چند چیز شرط است: ص: 463..أحدها: النیّة، أی قصد الإتیان بهذا النوع من الحجّ حین الشروع فی إحرام العمرة،اول آن‏ها: نیّت است؛ یعنى انجام این نوع حج را در وقت شروع در احرام عمره، قصد نماید، ثانیها: أن یکون مجموع عمرته و حجّه فی أشهر الحجّ، دوم آن‏ها: این است که مجموع عمره و حجش در ماه‏هاى حج باشد، ثالثها: أن یکون الحجّ و العمرة فی سنة واحدة، سوم آن‏ها: این است که حج و عمره در یک سال باشند؛ رابعها: أن یکون إحرام حجّه من بطن مکّة مع الاختیار، چهارم آن‏ها: این است که احرام حجش در صورت اختیار از داخل مکه باشد خامسها: أن یکون مجموع العمرة و الحجّ من واحد و عن واحد، پنجم آن‏ها: این است که مجموع عمره و حج توسط یک نفر و براى یک نفر باشد،(
  12. (مسألة 8): صورة حجّ الإفراد کحجّ التمتّع إلّا فی شی‏ء واحد، و هو أنّ الهدی واجب فی حجّ التمتّع و مستحبّ فی الإفراد.مسأله 8- کیفیت حج افراد مانند حج تمتع است مگر در یک چیز، و آن این است که قربانى در حج تمتع واجب است و در حج افراد مستحب است.
  13. القول فی المواقیت‏.ص: 319..و هی المواضع التی عُیّنت للإحرام، و هی خمسة لعمرة الحجّ:جاهایى است که براى احرام تعیین شده است؛ و براى عمره حج، پنج موضع است: الأوّل: ذو الحلیفة، و هو میقات أهل المدینة و من یمرّ على طریقهم، و الأحوط الاقتصار على نفس مسجد الشجرة، لا عنده فی الخارج، بل لا یخلو من وجه.اول: «ذوالحلیفه» و آن میقات اهل مدینه و کسى است که از راه آن‏ها عبور مى‏کند. و احتیاط (واجب) آن است که به خود مسجد شجره اکتفا شود نه آن‏که بیرون مسجد نزد آن محرم شود، بلکه (این مطلب) خالى از وجه نیست.
  14. الثانی: العقیق، و هو میقات أهل نجد و العراق و من یمرّ علیه من غیرهم، دوم: «عقیق»و آن میقات اهل نجد و عراق و کسى است که از غیر ایشان از آن عبور مى‏کند. الثالث: الجُحفة، و هی لأهل الشام و مصر و مغرب و من یمرّ علیها من غیرهم. سوم: «جحفه» و آن میقات اهل شام و مصر و مغرب و کسى است که از غیر ایشان از آن عبور مى‏کند...الرابع: یلملم، و هو لأهل یمن و من یمرّ علیه.چهارم: «یلملم» و آن میقات اهل یمن و کسى است که از آن عبور مى‏کند.الخامس: قرن المنازل، و هو لأهل الطائف و من یمرّ علیه.پنجم: «قرن المنازل»و آن میقات اهل طائف و کسى است که از آن عبور مى‏کند.
  15. القول فی أحکام المواقیت..گفتارى درباره احکام میقات‏ها..(مسألة 1): لا یجوز الإحرام قبل المواقیت، و لا ینعقد، و لا یکفی المرور علیها محرماً، بل لا بدّ من إنشائه فی المیقات، و یُستثنى من ذلک موضعان:

مسأله 1- احرام قبل از میقات‏ها جایز نیست و منعقد نمى‏شود و عبور از آن‏ها با حالت احرام کفایت نمى‏کند، بلکه باید در میقات، احرام را انشاء (با نیّت ایجاد) نماید و از این مطلب، دو مورد استثنا مى‏شود:

  1. القول فی کیفیة الإحرام‏ ..گفتارى درباره کیفیت احرام ..الواجبات وقت الإحرام ثلاثة:..واجبات وقت محرم شدن سه (چیز) است:..الأوّل: القصد، لا بمعنى‏ قصد الإحرام، بل بمعنى‏ قصد أحد النسک، فإذا قصد العمرة- مثلًا- و لبّى صار مُحرِماً و یترتّب علیه أحکامه. و أمّا قصد الإحرام فلا یعقل أن یکون محقّقاً لعنوانه، فلو لم یقصد أحد النسک لم یتحقّق إحرامه؛ سواء کان عن عمد أو سهو أو جهل، و یبطل نسکه أیضاً إذا کان الترک عن عمد، و أمّا مع السهو و الجهل فلا یبطل، و یجب علیه تجدید الإحرام من المیقات إن أمکن، و إلّا فمن حیث أمکن على التفصیل المتقدّم. اول: قصد است‏ نه به معناى قصد احرام، بلکه به معناى قصد یکى از عبادت‏ها (حج یا عمره)، پس وقتى مثلًا قصد عمره نماید و تلبیه بگوید محرم مى‏شود و احکام احرام بر او مترتب مى‏شود، و اما قصد احرام ممکن نیست که عنوان احرام را تحقق بخشد، بنا بر این اگر قصد یکى از عبادت‏ها را ننماید احرامش متحقق نمى‏شود؛ چه از روى عمد باشد یا اشتباه یا ندانستن. و عبادتش (حج یا عمره‏اش) هم در صورتى که عمداً ترک نموده باشد باطل مى‏شود. و اما در صورت اشتباه و ندانستن باطل نمى‏شود و در صورت امکان بر او واجب است که از میقات، تجدید احرام نماید، وگرنه از هرجا که ممکن است؛ بنابر تفصیلى که گذشت.
  2.    الثانی: من الواجبات: التلبیات الأربع، و صورتها على الأصحّ أن یقول: «لَبَّیکَ اللّهمَّ لَبَّیک، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک»، فلو اکتفى بذلک کان مُحرِماً و صحّ إحرامه، و الأحوط الأولى أن یقول عقیب ما تقدم: «إنَّ الحمدَ و النِّعمَةَ لَکَ وَ المُلک لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک»، و أحوط منه أن یقول بعد ذلک: «لَبَّیکَ اللّهمَّ لَبَّیک، إنَّ الحمدَ و النِّعمَةَ لَکَ وَ المُلک، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک»...دوم: از واجبات، لبّیک گفتن‏هاى چهارگانه است‏ و صورت آن‏ها بنابر قول اصح این است که مى‏گوید: «لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ» پس اگر اکتفا به این کرد، محرم مى‏باشد و احرامش صحیح است و احوط اولى این است که به دنبال کلمات گذشته بگوید: «انَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ وَالْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ» و احتیاط بیشتر این است که بعد از آن بگوید: «لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ انَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ وَالْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ».
  3. الثانی: من الواجبات: التلبیات الأربع، و صورتها على الأصحّ أن یقول: «لَبَّیکَ اللّهمَّ لَبَّیک، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک»، فلو اکتفى بذلک کان مُحرِماً و صحّ إحرامه، و الأحوط الأولى أن یقول عقیب ما تقدم: «إنَّ الحمدَ و النِّعمَةَ لَکَ وَ المُلک لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک»، و أحوط منه أن یقول بعد ذلک: «لَبَّیکَ اللّهمَّ لَبَّیک، إنَّ الحمدَ و النِّعمَةَ لَکَ وَ المُلک، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک»...دوم: از واجبات، لبّیک گفتن‏هاى چهارگانه است‏ و صورت آن‏ها بنابر قول اصح این است که مى‏گوید: «لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ» پس اگر اکتفا به این کرد، محرم مى‏باشد و احرامش صحیح است و احوط اولى این است که به دنبال کلمات گذشته بگوید: «انَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ وَالْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ» و احتیاط بیشتر این است که بعد از آن بگوید: «لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ انَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ وَالْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ».
  4. الثالث من الواجبات: لبس الثوبین بعد التجرّد عمّا یحرُم على المُحرِم لبسه؛ یتّزر بأحدهما و یتردّى بالآخر، و الأقوى‏ عدم کون لبسهما شرطاً فی تحقّق الإحرام، بل واجباً تعبّدیّاً. و الظاهر عدم اعتبار کیفیّة خاصّة فی لبسهما، فیجوز الاتّزار بأحدهما کیف شاء، و الارتداء بالآخر، أو التوشّح به، أو غیر ذلک من الهیئات، لکن الأحوط لبسهما على الطریق المألوف. و کذا الأحوط عدم عقد الثوبین و لو بعضهما ببعض، و عدم غرزهما بإبرة و نحوها، لکن الأقوى جواز ذلک کلّه ما لم یخرج عن کونهما رداءً و إزاراً. نعم لا یترک الاحتیاط بعدم عقد الإزار على عنقه. و یکفی فیهما المسمّى و إن کان الأولى- بل الأحوط- کون الإزار ممّا یستر السرّة و الرکبة، و الرداء ممّا یستر المنکبین...سوم از واجبات: پوشیدن دو جامه است بعد از آن‏که از آنچه که پوشیدنش بر محرم حرام است برهنه شود، که یکى از آن‏ها را لنگ و دیگرى را رداء قرار مى‏دهد (که به دوش مى‏اندازد). و اقوى آن است که پوشیدن آن‏ها در تحقق احرام شرط نیست، بلکه پوشیدن آن‏ها واجب تعبدى است. و ظاهر این است که در پوشیدن آن‏ها ترتیب خاصى معتبر نیست ؛ پس جایز است یکى از آن‏ها را به صورت لنگ به هر ترتیبى که مى‏خواهد ببندد و دیگرى را رداء نماید یا یک دوش خود را بپوشاند و دیگرى را برهنه نگاهدارد و یا غیر از این‏ها از کیفیت‏هاى دیگر (آن‏ها را بپوشد). لیکن احتیاط (مستحب) آن است که آن‏ها را به ترتیب متعارف بپوشد، و همچنین احتیاط (مستحب) آن است که آن‏ها را ولو این‏که قسمتى از آن‏ها را با قسمتى دیگر گره نزند، و همچنین با سوزن و مانند آن آن‏ها را به هم وصل نکند، لیکن اقوى آن است همه این‏ها مادامى‏که از عنوان لنگ و رداء بیرون نشوند جایز است. البته نباید احتیاط ترک شود که لنگ را به گردن گره نزند. و در آن‏ها آنچه بدان لنگ و رداء گفته شود کفایت مى‏کند اگرچه بهتر، بلکه احوط آن است که لنگ، چیزى باشد که ناف و زانو را بپوشاند، و رداء چیزى که هردو دوش را بپوشاند.
  5. القول فی تروک الإحرام‏ و المحرّمات منه امور:..گفتارى درباره تروک احرام‏ و محرمات آن چند چیز است:
  6. الأوّل: صید البرّ اصطیاداً و أکلًا- و لو صاده محلّ- و إشارة و دلالة و إغلاقاً و ذبحاً و فرخاً و بیضة، فلو ذبحه کان میتة على المشهور، و هو أحوط. و الطیور حتّى الجراد بحکم الصید البرّی. و الأحوط ترک قتل الزنبور و النحل إن لم یقصدا إیذاءه، و فی الصید أحکام کثیرة ترکناها لعدم الابتلاء بها.اول: شکار صحرا، از حیث شکار نمودن و خوردن- ولو این‏که کسى که محرم نیست آن را شکار کرده باشد- و اشاره کردن و راهنمایى نمودن و بستن و سربریدن و از جهت جوجه و تخم. پس اگر آن را سرببرد بنابر مشهور میته مى‏شود و احتیاط (واجب) همین است. و پرنده‏ها حتى ملخ در حکم شکار صحرایى مى‏باشند، و احتیاط (واجب) آن است که کشتن زنبور و زنبور عسل در صورتى که قصد اذیّت او را ندارند ترک شود. و در صید، احکام زیادى است و چون که مورد ابتلا نمى‏باشند آن‏ها را نیاوردیم.الثانی: النساء وطءاً و تقبیلًا و لمساً و نظراً بشهوة، بل کلّ لذّة و تمتّع منها.دوم: زنان، از حیث نزدیکى کردن و بوسیدن و لمس نمودن‏ و از روى شهوت نگاه نمودن، بلکه هر لذّت و تمتعى از ایشان بردن.ص: 477..الثالث: إیقاع العقد لنفسه أو لغیره سوم: عقد کردن براى خود یا براى دیگرى‏ ولو این‏که آن دیگرى در احرام نباشد. .الرابع: الاستمناء بیده أو غیرها- چهارم: استمناء (بیرون آوردن منى) با دستش یا غیر آن به هر وسیله‏اى که باشد؛ الخامس: الطِّیب بأنواعه پنجم: عطریات با همه اقسامش السادس: لبس المخیط للرجال،..ششم: پوشیدن (لباس) دوخته براى مردان، السابع: الاکتحال بالسواد إن کان فیه الزینة هفتم: سرمه کشیدن به سیاهى که در آن زینت باشد هرچند قصد زینت را نکند. التاسع: لبس ما یستر جمیع ظهر القدم ..نهم: پوشیدن چیزى که همه روى پا را مى‏پوشاند، العاشر: الفُسوق، و لا یختصّ بالکذب، دهم: «فسوق» است؛ و اختصاص به دروغ ندارد، الحادی عشر: الجدال، و هو قول: «لا و اللَّه» و «بلى‏ و اللَّه»، و کلّ ما هو مرادف لذلک فی أیّ‏ لغة کان؛ یازدهم: «جدال» است؛ و آن گفتن: «لا واللَّه» و «بلى واللَّه» است و هر چیزى که در هر زبانى هم معناى آن باشد الثانی عشر: قتل هو امّ الجسد دوازدهم: کشتن جانوران بدن،..الثالث عشر: لبس الخاتم للزینة،..سیزدهم: انگشتر به دست کردن به جهت زینت؛ ..الرابع عشر: لبس المرأة الحلی للزینة، چهاردهم: پوشیدن زن زیور را براى زینت، الخامس عشر: التدهین ..پانزدهم: روغن مالیدن؛ السادس عشر: إزالة الشعر کثیره و قلیله- شانزدهم: ازاله (برطرف نمودن) مو؛ زیاد و کم آن حتى یک مو ..السابع عشر: تغطیة الرجل رأسه بکلّ ما یغطّیه؛.هفدهم: پوشاندن مرد است سر خود را با هرچه که آن را بپوشاند؛ حتى بنابر احتیاط (واجب) الثامن عشر: تغطیة المرأة وجهها بنقاب و برقع و نحوهما ..هجدهم: پوشاندن زن صورت خود را با نقاب و برقع و مانند این‏ها حتى بادبزن. و احتیاط (واجب) التاسع عشر: التظلیل فوق الرأس للرجال دون النساء، نوزدهم: تظلیل (سایه قرار دادن) بالاى سر براى مردان نه زنان؛ پس سایه قرار دادن بر سر، براى زن‏ها به هر کیفیتى باشد جایز است ..العشرون: إخراج الدم من بدنه و لو بنحو الخدش أو المسواک. بیستم: بیرون آوردن خون از بدنش‏ ولو با خراشیدن یا مسواک کردن باشد؛ ..الثانی و العشرون: قلع الضرس و لو لم یدم على الأحوط. و فیه شاة على الأحوط.بیست و دوم: کندن دندان است‏ و لو این‏که خون نیاید؛ بنابر احتیاط (واجب) و کفّاره‏اش بنابر احتیاط (واجب) یک گوسفند است.الثالث و العشرون: قلع الشجر و الحشیش النابتین فی الحرم بیست و سوم: کندن درخت و گیاهى که در حرم روییده‏اند و بریدن آن‏ها؛ الرابع و العشرون: لبس السلاح على الأحوط ..بیست و چهارم: بر تن کردن اسلحه بنابر احتیاط (واجب) مثل شمشیر و خنجر و تپانچه و مانند این‏ها از چیزهایى که اسباب جنگ محسوب مى‏شود مگر به خاطر ناچارى. و مکروه است سلاح را همراه بردارد در صورتى که بر تن نکند و ظاهر باشد، و احتیاط (مستحب) ترک آن است.
  7. القول فی الطواف..گفتارى درباره طواف‏..الطواف: أوّل واجبات العمرة، و هو عبارة عن سبعة أشواط حول الکعبة المعظّمة بتفصیل و شرائط آتیة، و هو رکن یبطل العمرة بترکه عمداً إلى‏ وقت فوته؛ سواء کان عالماً بالحکم أو جاهلًا. و وقت فوته ما إذا ضاق الوقت عن إتیانه و إتیان سائر أعمال العمرة و إدراک الوقوف بعرفات.ص: 335...طواف اوّلین واجبات عمره است و آن عبارت از هفت بار گشتن دور کعبه معظّمه است، با تفصیل و شرایطى که مى‏آید. و طواف رکن است که ترک عمدى آن تا وقت فوت آن، عمره را باطل مى‏کند چه حکم را بداند یا نداند، و وقت فوت آن وقتى است که براى آوردن آن و آوردن سایر اعمال عمره و رسیدن به وقوف عرفات وقت تنگ باشد...
  8. واجبات طواف‏: الأحوط لمن أبطل عمرته عمداً، الإتیان بحجّ الإفراد مسأله 1- براى کسى که عمداً عمره‏اش را باطل کرده است احتیاط (واجب) آن است که حج افراد ..لو ترک الطواف سهواً یجب الإتیان..اگر سهواً طواف را ترک کند واجب است هر وقتى که برایش ممکن شود ..لو لم یقدر على الطواف لمرض و نحوه ..اگر به خاطر بیمارى و مانند آن توانایى بر طواف نداشته باشد چنانچه ممکن باشد که او را طواف بدهند ولو به این‏که او را روى تخت بگذارند واجب است لو سعى قبل الطواف فالأحوط إعادته بعده. و لو قدّم الصلاة علیه یجب إعادتها بعده...اگر قبل از طواف، سعى نماید احتیاط (واجب) آن است که بعد از طواف سعى را اعاده نماید. و اگر نماز را بر طواف مقدم داشته است باید آن را بعد از طواف اعاده نماید.
  9. القول فی واجبات الطواف‏ و هی قسمان: الأوّل: النیّة بالشرائط المتقدّمة فی الإحرام..اول: نیّت؛ با همان شرایطى که در احرام گذشت.الثانی: الطهارة من الأکبر و الأصغر،..دوم: طهارت از حدث اکبر و اصغر؛: لو عرضه فی أثنائه الحدث الأصغر، اگر در اثناى طواف، حدث اصغرى از او سربزند؛ پس اگر بعد از تمام کردن شوط چهارم باشد باید وضو بگیرد و بقیه طواف را به جا آورد و صحیح است. لو کان له عذر عن المائیّة یتیمّم بدلًا عن الوضوء أو الغسل، ..اگر از طهارت با آب عذر داشته باشد باید بدل از وضو یا غسل، تیمّم نماید و احتیاط (واجب) آن است که در صورت امید داشتن به برطرف شدن عذر، تا تنگ شدن وقت صبر نماید.ص: 490..لو شکّ فی أثناء الطواف أنّه کان على وضوء، فإن کان بعد تمام الشوط الرابع توضّأ و أتمّ طوافه و صحّ، اگر در اثناى طواف در این‏که وضو داشته است شک کند؛ پس اگر بعد از تمام شدن شوط چهارم باشد باید وضو بگیرد و طوافش را تمام نماید و صحیح است، وگرنه احتیاط (واجب) آن است که آن را تمام کند سپس اعاده نماید.
  10. الثالث: طهارة البدن و اللباس، و الأحوط الاجتناب عمّا هو المعفوّ عنه فی الصلاة، کالدم الأقلّ من الدرهم، و ما لا تتمّ فیه الصلاة حتّى الخاتم. و أمّا دم القروح و الجروح فإن کان فی تطهیره حرج علیه لا یجب. و الأحوط تأخیر الطواف مع رجاء إمکان التطهیر بلا حرج؛ بشرط أن لا یضیق الوقت. کما أنّ الأحوط تطهیر اللباس أو تعویضه مع الإمکان.
  11. سوم: طهارت بدن و لباس؛ و احتیاط (واجب) آن است که از آنچه در نماز عفو شده- مثل خون کمتر از یک درهم و چیزى که نماز با آن تمام نیست حتى انگشتر- اجتناب نماید و اما خون قروح و جروح پس اگر تطهیر آن موجب حرج بر او باشد واجب نیست، و احتیاط (واجب) آن است که با امید این‏که تطهیر بدون حرج براى او ممکن شود، به شرطى که وقت ضیق نشود طواف را تأخیر بیندازد، چنان‏که احتیاط (واجب) آن است که در صورت امکان لباس را تطهیر یا تعویض کند.لو عرضته نجاسة فی أثناء الطواف أتمّه بعد التطهیر و صحّ... اگر در اثناى طواف نجاستى به او برسد باید بعد از این‏که آن را تطهیر نمود طوافش را تمام نماید و صحیح است ..لو نسی الطهارة و تذکّر بعد الطواف أو فی أثنائه فالأحوط الإعادة...اگر طهارت را فراموش کند و بعد از طواف یا در اثناى آن یادش بیاید، احتیاط (واجب) اعاده آن است... أن یکون مختوناً، و هو شرط فی الرجال لا النساء، این که ختنه شده باشد؛و این شرط در مردان است نه زنان ..ستر العورة، فلو طاف بلا ستر بطل طوافه... پوشاندن عورت؛پس اگر بدون ستر عورت طواف نماید طوافش باطل است ..الموالاة بین الأشواط عرفاً على الأحوط؛ ..بودن موالات عرفى بین شوطها بنابر احتیاط (واجب)
  12. القسم الثانی: ما عُدّ جزءاً لحقیقته، و لکن بعضها من قبیل الشرط، و الأمر سهل.ص: 337قسم دوم: (از واجبات طواف) چیزهایى است که جزء حقیقت طواف شمرده شده است ، ولیکن بعضى از آن‏ها از قبیل شرط مى‏باشند و مطلب سهل است. و هی امور: الأوّل: الابتداء بالحجر الأسود، و هو یحصل بالشروع من الحجر الأسود من أوّله أو وسطه أو آخره.اول: ابتدا نمودن به حجرالاسود، و این با شروع کردن از حجرالاسود چه از اول یا وسط یا آخر آن حاصل مى‏شود.الثانی: الختم به، و یجب الختم فی کلّ شوط بما ابتدأ منه، و یتمّ الشوط به. و هذان الشرطان یحصلان بالشروع من جزء منه، و الدور سبعة أشواط، و الختم بما بدأ منه، و لا یجب بل لا یجوز ما فعله بعض أهل الوسوسة و بعض الجهّال؛ ممّا یوجب الوهن على المذهب الحقّ، بل لو فعله ففی صحّة طوافه إشکال.دوم: خاتمه دادن به حجر الاسود، و در هر شوطى واجب است از همان جایى که شروع نموده به همان جا ختم نماید و به این صورت یک شوط تمام مى‏شود. و این دو شرط (اول و دوم) با شروع نمودن به طواف از جزئى از حجرالاسود و هفت شوط دور زدن و پایان دادن طواف در آن جایى که از آن‏جا شروع نموده بود حاصل مى‏شوند. و آنچه را که بعضى از وسواسى‏ها و بعضى از نادان‏ها از کارهایى که موجب وهن برمذهب حقّ مى‏شود به جا مى‏آورند واجب نیست، بلکه جایز نیست، بلکه اگر چنین کرد در صحیح بودن طوافش اشکال است. ص: 492..الثالث: الطواف على الیسار؛ بأن تکون الکعبة المعظّمة حال الطواف على یساره، و لا یجب أن یکون البیت فی تمام الحالات محاذیاً حقیقة للکتف، فلو انحرف قلیلًا حین الوصول إلى‏ حجر إسماعیل علیه السلام، صحّ و إن تمایل البیت إلى‏ خلفه، و لکن کان الدور على المتعارف، و کذا لو کان ذلک عند العبور عن زوایا البیت، فإنّه لا إشکال فیه بعد کون الدور على النحو المتعارف ممّا فعله سائر المسلمین..سوم: طواف نمودن با طرف چپ؛ به این‏که کعبه معظّمه در حال طواف در طرف چپ او قرار بگیرد. و واجب نیست که بیت شریف در تمام حالات طواف محاذى حقیقى دوش او باشد، پس اگر در وقتى که به حِجر اسماعیل علیه السلام مى‏رسد مختصرى انحراف پیدا کند، اگرچه بیت متمایل به پشت سر او شود ولیکن دور زدن او بر طبق متعارف باشد، طوافش صحیح است و همچنین است اگر این مختصر انحراف هنگام گذشتن از زاویه‏هاى بیت پیدا شود، به شرط آن‏که دور زدن به نحو متعارف باشد همان‏گونه که سایر مسلمین انجام مى‏دهند، اشکالى ندارد...الرابع: إدخال حجر إسماعیل علیه السلام فی الطواف، فیطوف خارجه عند الطواف حول البیت، فلو طاف من داخله أو على جداره «1» بطل طوافه و تجب الإعادة، و لو فعله عمداً فحکمه حکم من أبطل الطواف عمداً کما مرّ، و لو کان سهواً فحکمه حکم إبطال الطواف سهواً. و لو تخلّف فی بعض الأشواط فالأحوط إعادة الشوط، و الظاهر عدم لزوم إعادة الطواف و إن کانت أحوط. ص: 338..چهارم: داخل نمودن حجر اسماعیل علیه السلام در طواف؛ بنا بر این در طواف به دور بیت ازبیرون حجر اسماعیل طواف مى‏نماید، پس اگر از داخل حجر اسماعیل یا روى دیوار آن طواف نماید طوافش باطل و اعاده آن واجب است. و اگر عمداً چنین کند حکم آن مانند حکم کسى است که عمداً طواف را باطل نموده است، چنان‏که گذشت. و اگر سهواً باشد حکمش حکم کسى است که طواف را سهواً باطل نموده است. و اگر در بعضى از شوطها (از این شرط) تخلف نمود احتیاط (واجب) اعاده آن شوط است، و ظاهر این است که لازم نیست طواف را اعاده نماید اگرچه احوط (استحبابى) است.الخامس: أن یکون الطواف بین البیت و مقام إبراهیم علیه السلام، و مقدار الفصل بینهما فی سائر الجوانب، فلا یزید عنه. و قالوا: إنّ الفصل بینهما ستّة و عشرین ذراعاً و نصف ذراع، فلا بدّ أن لا یکون الطواف فی جمیع الأطراف زائداً على هذا المقدار. پنجم: این‏که طواف بین بیت و مقام ابراهیم علیه السلام و در بقیه اطراف بیت به مقدار فاصله بین آن دو باشد، پس فاصله را بیشتر از این مقدار نکند، و گفته‏اند که: فاصله بین مقام و بیت، بیست و شش ذراع و نیم است، پس باید طواف در همه اطراف در بیشتر از این مقدار نباشد.
  13. السابع: أن یکون طوافه سبعة أشواط...هفتم: لو قصد الإتیان زائداً علیها أو ناقصاً عنها بطل طوافه و لو أتمّه سبعاً، اگر قصد کند که بیشتر از هفت دور یا کمتر از آن طواف کند طوافش باطل است ولو این‏که آن را هفت دور تمام کند.
  14. القول فی صلاة الطواف‏..یجب بعد الطواف صلاة رکعتین له، و تجب المبادرة إلیها بعده على الأحوط. بعد از طواف، دو رکعت نماز براى طواف واجب است، و بنابر احتیاط (واجب) باید بعد از طواف به خواندن نماز شتاب کند.
  15. القول فی السعی‏: یجب بعد رکعتی الطواف السعی بین الصفا و المروة، و یجب أن یکون سبعة أشواط؛ من الصفا إلى المروة شوط، و منها إلیه شوط آخر. بعد از دو رکعت (نماز) طواف، سعى بین صفا و مروه واجب است. و واجب است که هفت شوط باشد که از صفا تا مروه یک شوط است، و از مروه تا صفا شوط دیگر. واجب است از صفا شروع و به مروه ختم شود،
  16. القول فی التقصیر: یجب بعد السعی التقصیر؛ أی قصّ مقدار من الظفر أو شعر الرأس أو الشارب أو اللحیة. و الأولى الأحوط عدم الاکتفاء بقصّ الظفر، واجب است بعد از سعى، تقصیر نماید؛ یعنى مقدارى از ناخن یا موى سر یا شارب یا ریش را بچیند و اولى و احوط آن است که به گرفتن ناخن اکتفا نکند،
  17. التقصیر عبادة تجب فیه النیّة بشرائطها، فلو أخلّ بها بطل إحرامه إلّا مع الجبران. تقصیر عبادتى است که در آن نیّت با شرایطش واجب است و اگر اخلالى به نیّت وارد آورد احرامش باطل است مگر این‏که جبران کند... لو ترک التقصیر عمداً و أحرم بالحجّ بطلت عمرته، و الظاهر صیرورة حجّه إفراداً، و الأحوط بعد إتمام حجّه أن یأتی بعمرة مفردة و حجّ من قابل. و لو نسی التقصیر إلى‏ أن أحرم بالحجّ صحّت عمرته، و یستحبّ الفدیة بشاة، بل هی أحوط. اگر عمداً تقصیر را ترک کند و براى حج مُحرم شود، عمره‏اش باطل است؛ و ظاهر این است که حجّش تبدیل به حج افراد مى‏شود، و احتیاط (واجب) آن است که بعد از تمام کردن حجّش، عمره مفرده‏اى به جا آورد و در سال آینده حج نماید. و اگر تقصیر را فراموش کند تا این‏که براى حج احرام ببندد، عمره‏اش صحیح است، و مستحب است که یک گوسفند فدیه بدهد، بلکه احوط (استحبابى) است. یحلّ بعد التقصیر کلّ ما حرم علیه بالإحرام حتّى النساء.- هر چیزى که به واسطه مُحرم شدن بر او حرام شده بود حتى زن‏ها، با تقصیر بر او حلال مى‏شود. لیس فی عمرة التمتّع طواف النساء، و لو أتى به- رجاءً و احتیاطاً- لا مانع منه. - در عمره تمتع، طواف نساء نیست و اگر به قصد رجاء و احتیاطاً طواف نساء را انجام دهد مانعى ندارد.
  18. القول فی الوقوف بعرفات‏ : یجب- بعد العمرة- الإحرام بالحجّ و الوقوف بعرفات بقصد القربة کسائر العبادات، و الأحوط کونه من زوال یوم عرفة إلى الغروب الشرعی. و لا یبعد جواز التأخیر .. واجب است بعد از عمره براى حج محرم شود و با قصد قربت- مانند بقیه عبادت‏ها- در عرفات وقوف نماید و احتیاط (واجب) آن است که وقوف از ظهر روز عرفه تا غروب شرعى آن باشد، و بعید نیست که به مقدار خواندن نماز ظهر و عصر که با هم بخواند جایز باشد از ظهر شرعى تأخیر بیندازد. و احتیاط (مستحب) آن است که تأخیر نیندازد، و تأخیر انداختن تا عصر جایز نیست.
  19. القول فی الوقوف بالمشعر الحرام : یجب الوقوف بالمشعر من طلوع الفجر- من یوم العید- إلى‏ طلوع الشمس، وهو عبادة یجب فیه النیّة بشرائطها، و الأحوط وجوب الوقوف فیه بالنیّة الخالصة لیلة العید بعد الإفاضة من عرفات إلى‏ طلوع الفجر، ثمّ ینوی الوقوف بین الطلوعین. ویستحبّ الإفاضة من المشعرقبل طلوع الشمس بنحولا یتجاوزعن وادی محسّر، و لو جاوزه عصى و لا کفّارة علیه، و الأحوط الإفاضة بنحو لا یصل قبل طلوع الشمس إلى‏ وادی محسّر. و الرکن هو الوقوف بین طلوع الفجر إلى‏ طلوع الشمس بمقدار صدق مسمّى الوقوف- و لو دقیقة أو،دقیقتین- فلو ترک الوقوف بین الطلوعین مطلقاً بطل حجّه بتفصیل یأتی. ص: 345..وقوف در مشعر الحرام از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز عید، واجب است و این وقوف عبادتى است که در آن نیّت با شرایطش واجب است و احتیاط (واجب) آن است که بعد از کوچ کردن از عرفات، وقوف با نیّت خالص در مشعر از شب عید تا طلوع فجر واجب باشد سپس نیّت وقوف بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب را بنماید. و مستحب است که قبل از طلوع آفتاب از مشعر کوچ کند به طورى که از «وادى محسّر» نگذرد و اگر از آن گذشت، معصیت کرده ولى کفّاره ندارد و احتیاط (واجب) آن است که (از مشعر) طورى کوچ کند که قبل از طلوع آفتاب به وادى محسّر نرسد. و رکن، همان وقوف بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب است به مقدارى که نام وقوف بر آن صادق باشد ولو این‏که یک دقیقه یا دو دقیقه باشد، بنا بر این اگر وقوف بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب را به طور کلى ترک نماید حجش باطل است به تفصیلى که مى‏آید. ص: 503
  20. القول فی واجبات مِنى‏ و هی ثلاثة: الأوّل: رمی جمرة العقبة بالحصى‏؛ و المعتبر صدق عنوانها، فلا یصحّ بالرمل و لا بالحجارة و لا بالخزف و نحوها. و یشترط فیها أن تکون من الحرم، فلا تُجزی من خارجه، و أن تکون بِکراً لم یُرمَ بها و لو فی السنین السابقة، و أن تکون مباحة، فلا یجوزبالمغصوب، و لا بما حازها غیره بغیر إذنه. و یستحبّ أن تکون من المشعر. ص: 347اول: رمى نمودن جمره عقبه با حصى (ریگ) و معتبر است که عنوان 1- «حصى» صدق کند پس با ماسه و با سنگ درشت و خزف و مانند این‏ها جایز نیست. و در این سنگ‏ها شرط است که 2- از حرم باشند، بنا بر این سنگى که از خارج حرم است کافى نیست. 3- و این‏که بکر باشند که ولو در سال‏هاى قبل با آن‏ها رمى نکرده باشند، 4- و این‏که مباح باشند؛ بنا بر این با سنگ غصبى و سنگى که دیگرى آن را حیازت کرده بدون اذن او جایز نیست. و مستحب است که از مشعر باشند.
  21. الثانی من الواجبات: الهدی، و یجب أن یکون إحدى النعم الثلاث: الإبل و البقر و الغنم، و الجاموس بقر، و لا یجوز سائر الحیوانات. و الأفضل الإبل ثمّ البقر. و لا یجزی واحد عن اثنین أو الزیادة بالاشتراک حال الاختیار، و فی حال الاضطرار یُشکل الاجتزاء، فالأحوط الشرکة و الصوم معاً. و باید یکى از چهارپایان سه‏گانه: شتر و گاو و گوسفند باشد و گاومیش (جزء) گاو است و سایر حیوانات جایز نیست و افضل شتر، سپس گاو است. و یک قربانى از طرف دو نفر یا بیشتر به طور شریکى در حال اختیار، کفایت نمى‏کند، و در حال اضطرار، کفایت آن اشکال دارد، پس احتیاط (واجب) آن است که هم شرکت باشد و هم روزه (بگیرند).
  22. الثالث من واجبات منى: التقصیر.(مسألة 27): یجب بعد الذبح الحلق أو التقصیر و یتخیّر بینهما إلّا طوائف..مسأله 27- بعد از ذبح واجب است حلق (سر بتراشد) یا تقصیر نماید و بین آن دو مخیّر است، مگر چند دسته:..الاولى: النساء، فإنّ علیهنّ التقصیر لا الحلق، فلو حلقن لا یجزیهنّ.اول: زنان که بر عهده آن‏ها تقصیر است نه حلق؛ پس اگر حلق نمایند کفایتشان نمى‏کند.الثانیة: الصرورة؛ أی الذی کان أوّل حجّه، فإنّ علیه الحلق على الأحوط.دوم: صروره یعنى کسى که اوّلین حج او است؛ که بنابر احتیاط (واجب) بر عهده او حلق است.الثالثة: الملبّد، و هو الذی ألزق شعره بشی‏ء لزج کعسل أو صمغ؛ لدفع القمل و نحوه، فعلیه الحلق على الأحوط.سوم: ملبّد و او کسى است که موى سرش را- با چیز چسبنده‏اى مانند عسل یا صمغ به منظور جلوگیرى از شپش و مانند آن- چسبانده است که بنابر احتیاط (واجب) برعهده این شخص سرتراشیدن است. الرابعة: من عقص شعره- أی جمعه و لفّه و عقده- فعلیه الحلق على الأحوط.چهارم: کسى که موى خود را جمع نموده و پیچانده و گره زده است که بنابر احتیاط (واجب) برعهده این شخص سر تراشیدن است. الخامسة: الخنثى المشکل، فإنّه إذا لم یکن من إحدى الثلاثة الأخیرة یجب علیه التقصیر، و إلّا جمع بینه و بین الحلق على الأحوط...پنجم: خنثاى مشکل که اگر از این سه دسته اخیر نباشد بر او تقصیر واجب است وگرنه بنابر احتیاط (واجب) باید بین تقصیر و حلق جمع نماید.
  23. القول فیما یجب بعد أعمال منى ص: 353‏..و هو خمسة: طواف الحج، و رکعتاه، و السعی بین الصفا و المروة، و طواف النساء، و رکعتاه. و آن پنج چیز است: طواف حج و دو رکعت (نماز) آن و سعى بین صفا و مروه و طواف نساء و دو رکعت (نماز) آن.(مسألة 1): کیفیّة الطواف و الصلاة و السعی، کطواف العمرة و رکعتیه و السعی فیها بعینها إلّا فی النیّة، فتجب هاهنا نیّة ما یأتی به.مسأله 1- کیفیت طواف و نماز و سعى (حج) مانند طواف عمره و دو رکعت نماز آن و سعى عمره است به جز در نیّت که در اینجا واجب است نیّت عملى را که انجام مى‏دهد بکند (مثلًا طواف حج و نماز طواف حج).
  24. القول فی المبیت بمنى‏(مسألة 1): إذا قضى مناسکه بمکّة یجب علیه العود إلى‏ منى للمبیت بها لیلتی الحادیة عشرة و الثانیة عشرة، و الواجب من الغروب إلى‏ نصف اللیل. ص: 355مسأله 1- وقتى اعمالش را در مکه انجام داد بر او واجب است که جهت بیتوته (شب‏ماندن) دو شب یازدهم دوازدهم در منى، به منى‏ برگردد. و مقدار واجب (بیتوته) از غروب تا نصف شب است.
  25. القول فی رمی الجمار الثلاث‏ (مسألة 1): یجب رمی الجِمار الثلاث- أی الجمرة الاولى و الوُسطى‏ و العقبة- فی نهار اللیالی التی یجب علیه المبیت فیها حتّى الثالث عشر لمن یجب علیه مبیت لیله، فلو ترکه صحّ حجّه و لو کان عن عمد و إن أثم معه.مسأله 1- رمى «جمرات سه‏گانه» یعنى جمره اولى و وسطى و عقبه، در روز شب‏هایى که باید بیتوته کند، بر او واجب است، حتى روز سیزدهم براى کسى که بیتوته شب سیزدهم بر او واجب است، پس اگر رمى را ترک کند حجش صحیح است ولو این‏که عمداً ترک کرده باشد اگرچه گناه کرده است.
  26. القول فی الصدّ و الحصر(مسألة 1): المصدود: من منعه العدوّ أو نحوه عن العمرة أو الحجّ، و المحصور: من منعه المرض عن ذلک.مسأله 1- مصدود کسى است که دشمن و یا مانند آن، او را از عمره یا حج جلوگیرى کند و محصور کسى است که بیمارى او را از این جهت باز دارد.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ..

  • حسین صفرزاده
۳۱
تیر

                             بسم الله الرحمن الرحیم

                          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. ترور شخصیت «بِأَیِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ»2
  2. آنان تلاش می کردند با اتهام جادوگری و جنون، انبیاء را از صحنه هدایت گری جامعه خارج نمایند تا بقای قدرت و شوکت خود را، که ریشه در جهل و نادانی بشر داشت، تضمین نمایند.
  3. همچنین معاویه هنگام به قدرت رسیدن تبلیغات منفی زیادی علیه حضرت علی(علیه السلام) کرد. هم خودش آن حضرت را بر منابر لعن کرد و هم دستور داد والیانش در اقصی نقاط سرزمین های اسلامی آن روز، آن حضرت را در منابر جمعه و جماعات لعن کنند.
  4. علاوه بر آن بسیاری از فریب خوردگان را وا داشت تا علیه حضرت علی(علیه السلام) دست به جعل حدیث بزنند و ساحت مقدس ایشان را با اتهاماتی واهی مخدوش سازند.(2) طبیعی است چنین تبلیغات مسمومی که به مدت ده ها سال از سوی دستگاه های تبلیغاتی حکومت های اموی و مروانی علیه آن حضرت انجام گرفت،
  5. اثر فراوانی در بدبینی بسیاری از نسل های برآمده و رشد یافته در آن فضای مسموم را در پی داشت و یکی از مصادق «ترورشخصیت  شخصیت» در تاریخ است.
5-
  1. حرمت و آبروی انسان از دید اسلام موضوع حفظ اعتبار و احترام انسان ها به عنوان اعضای جامعه اسلامی، امری است که بسیار مورد توجه آموزه های دین مبین اسلام است.
  2. برای مثال در آیات 11 و 12 سوره حجرات آمده است: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ
  3. وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ
  4. وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ
  5. وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ *
  6. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ»؛
  7. (اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانى زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛
  8. و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند*
  9. اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است
  10. و هرگز [در کار دیگران] تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! [به یقین] همه شما از این امر کراهت دارید؛
  11. تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است).
  12. در این آیات دستورهای شش گانه ای در نهی از ارتکاب چند عنوان از مهم ترین رذائل اخلاقی ذکر شده
  13. که هر گاه به طور کامل در جامعه ای پیاده شود آبرو و حیثیت افراد جامعه از هر نظر بیمه مى گردد.
  14. نه کسى مى تواند به عنوان خود برتربینى دیگران را وسیله تفریح و سخریه قرار دهد
  15. و نه مى تواند زبان به عیب جویى این و آن بگشاید
  16. و نه با القاب زشت‏، حرمت و شخصیت افراد را در هم بشکند
  17. و نه حق دارد حتى گمان بد ببرد
  18. و نه در زندگى خصوصى افراد به جستجو پردازد
  19. و نه عیب پنهانى آنها را براى دیگران فاش کند.
  20. به تعبیر دیگر انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهاى این قانون قرار گیرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس و آبرو.
  21. آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) به ما می آموزد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است بلکه از بعضى جهات مهمتر است!
  22. اسلام مى خواهد در جامعه اسلامى امنیت کامل حکم فرما باشد یعنی نه تنها مردم در عمل و با دست به یکدیگر هجوم نکنند
  23. بلکه از نظر زبان مردم و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر آنان نیز در امان باشند و هر کس احساس کند که دیگرى حتى در منطقه افکار خود تیرهاى تهمت را به سوى او نشانه گیرى نمى کند.(3)
  24. پیغمبر گرامى اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز در حدیثى مى فرماید: «کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَ مَالُهُ وَ عِرْضُه‏»(4)؛ (خون و مال و آبروى هر مسلمانی بر مسلمان دیگر حرام است).
    این توضیحات جایگاه رفیع آبرو و حرمت انسان را در آموزه های اسلامی نشان می دهد.
30-
  1. اسلام و ترورشخصیت اسلام این شیوه حذف و ترورشخصیت  را بسیار مذموم و ناپسند می داند؛
  2. زیرا مخرب و ویران کننده حیات موفق ترین افراد جامعه می باشد و سبب تنزل روحیه افراد کارآمد و تشدید تضادهای گروهی می شود.
  3. این دین مبین در راستای مقابله با این پدیده توصیه های فراوانی دارد؛ از جمله اینکه با ابزارهای مورد استفاده در آن به مبارزه برخواسته است؛ مانند:
  4. 1-  نهی اسلام از معصیتی به نام «تهمت»: تهمت زدن به بى گناه از زشت ترین کارهایى است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است. خداوند در آیه 112 سوره نساء می فرماید: «وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِینا»؛ (و کسى که خطا یا گناهى مرتکب شود سپس بیگناهى را متهم سازد بار بهتان و گناه آشکارى بر دوش گرفته است).
  5. این آیه و روایت متعددی که در باره این موضوع وارد شده نظر اسلام را در این زمینه روشن می ‏سازد.
  6. امام صادق(علیه السلام) در باره این گناه بزرگ می فرماید: «فَإِذَا اتَّهَمَهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاء»(5)؛ ( کسى که برادر مسلمانش را متهم کند ایمان در قلب او ذوب مى شود همانند ذوب شدن نمک در آب). در حقیقت بهتان و تهمت، بدترین انواع دروغ و کذب است زیرا هم مفاسد عظیم کذب را دارد و هم زیان هاى غیبت و هم بدترین نوع ظلم و ستم است
  7. و لذا از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً أَوْ قَالَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ أَقَامَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى تَلٍّ مِنْ نَارٍ حَتَّى یَخْرُجَ مِمَّا قَالَهُ فِیهِ»(6)؛ (کسى که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا در باره او چیزى بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلى از آتش قرار مى دهد تا از مسئولیت آنچه گفته است در آید).
  8. در حقیقت رواج این کار ناجوانمردانه در یک محیط، سبب به هم ریختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بى‏گناه و تبرئه گنهکار و از میان رفتن اعتماد عمومى مى شود.
  9. 2- توبیخ مسخره کنندگان: خداوند در آیه 11 سوره حجرات می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»؛ (اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! نباید گروهى از شما گروه دیگر را مسخره کنند).
  10. 3. تحریم عیب جویی: خداوند در آیه 11 سوره حجرات «وَ لَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ»؛ (یکدیگر را مورد طعن و عیب‏ جوئى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید)
  11. 4. ممنوعیت سخن چینی: امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «شِرَارُکُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ»(7)؛ (بدترین افراد آنهایی هستند که به سخن چینی می کنند و در میان دوستان جدایی می افکنند و در جستجوی عیب برای افراد صالح و پاکدامن اند).
  12. 5. تحریم غیبت، بدبینی و بد گمانی: این اخلاقیات از جمله مهم ترین روش های تخریب وجهه افراد و گروهها می باشد. قرآن در آیه 12 سوره حجرات در این رابطه می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ»؛ (ای کسانی که ایمان آوردید؛ از بسیاری از گمان ها بپرهیزید،
  13. چرا که بعضی از گمان ها گناه است؛ و [هرگز در کار دیگران] تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند). خداوند در این آیه قرآن با ممنوع دانستن گمان های ناپسند، تجسس و غیبت در زندگی و رفتار دیگران، سدی محکم در برابر ترورشخصیت  ایجاد نموده است. در واقع اسلام با تحریم این گونه اقدامات، آثار آنها را ممنوع و حرام می داند. چرا که وقتی تجسس و غیبت حرام گردید، دیگر بوسیله غیبت نمی توان شخصیت افراد را لگدکوب نمود.
  14. 6. پرهیز جامعه مؤمنین از اعتماد به سخنان افراد فاسق: در آموزه های اسلامی برای «پیشگیری از رواج شایعات»، از مسلمانان شده خواسته است که سخن چنین افرادی را نپذیرند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ»(8)؛ (ای کسانی که ایمان آورده‏ اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید،
  15. مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید).
    نتیجه اینکه دین مبین اسلام از همه راههای ممکن تلاش دارد تا از هرگونه ترورشخصیت  شخصیتی جلوگیری به عمل آورد؛ از پیشگیری گرفته تا جلوگیری از انتشار شایعات در جامعه.
  16. 7- احکام جزایی باز دارنده: پیشگیری های فوق در کنار احکام مجازات اتهام های دروغین اخلاقی و افترائات اجتماعی و نشر اکاذیب، نشان از جایگاه حساس حرمت و آبروی شهروندان در جامعه اسلامی است.
  17. به طور مثال حد قذف (متهم ساختن فردی به جرم زنا و لواط) طبق نص صریح قرآن در آیه 4 سوره نور، هشتاد ضربه شلاق است: «وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ (و کسانى که زنان پاکدامن را [به زنا] متهم مى کنند، سپس چهار شاهد [بر مدعاى خود] نمى آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید؛ و آنها همان فاسقانند).
  18. این آیه راه هر گونه ادعای بی پایه را سدّ کرده و اثر تبلیغاتی مدعیان دروغین را با نپذیرفتن شهادتشان خنثی می کند. در افترا به وسیله نشر اکاذیب، اعم از این که از طریق مزبور به نحوی از انحاء، ضرر مادی یا معنوی به غیر وارد شده باشد یا نه، قانون گذار
  19. علاوه بر این ‌که اعاده حیثیت شخص مورد افترا را در صورت امکان لازم دانسته، بلکه مرتکب را مستحق حبس تغزیری از دو ماه تا دو سال و یا شلاق تا 74 ضربه شناخته است (ماده 698 قانون مجازات اسلامی).
  20. پی نوشت:
  21. (1). حد قذف ترورشخصیت  شخص یا ترورشخصیت ، حسنی، علی اکبر، درس هایی از مکتب اسلام، خرداد 1359، سال 20، شماره 3، ص 56 تا 60.
  22. (2). حلیه الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423هـ.ق، الطبعه الثانیه، ج 5، ص 356؛ الإنباء فی تاریخ الخلفاء، ابن العمرانی، محمدبن علی، قاهره، دارالآفاق العربیه، 1419هـ.ق الطبعه الاولی، ص 51؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، النویری، احمد بن عبدالوهاب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424هـ.ق، الطبعه الاولی، ج 21، ص 216؛ تاریخ الخلفاء، السیوطی، الحافظ جلال الدین، قاهره، دارالفجر للتراث، 1420هـ.ق، الطبعه الاولی، ص 194؛ العواصم والقواصم فی الذب عن سنة أبی القاسم، ابن الوزیر الیمانی، محمد ابن ابراهیم، بیروت، موسسه الرساله، 1415هـ.ق، الطبعه الثالثه، ج 2، ص 400؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل،‏ قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404هـ.ق، ج 15، ص 256.
  23. (3). تفسیر نمونه‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1371هـ.ش، چاپ دهم، ج 22، ص 185 و 186.
  24. (4). مجموعة ورّام‏، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏، قم، مکتبه فقیه‏، 1410هـ.ق، چاپ اول، ج 1، ص 115.
  25. (5). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407هـ.ق، چاپ چهارم، ج 2، ص 170.
  26. (6). بحارالأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق، چاپ دوم، ج 72، ص 194.
  27. (7). الکافی، همان، ص 225.
  28. (8). سوره حجرات، آیه 6.
  29. تاریخ انتشار: « 1397/07/06 »
  30. کلیدواژگان : اسلام ترورشخصیت یسم شایعه دروغ غیبت قذف
  31.  ترورشخصیت  مسخره کردن سیاه نمایی ارهاب سخن چینی تهمت اکاذیب
  32. ترورشخصیت یست فتک تبلیغات منفی عیب جویی بد بینی بد گمانی استزاء آبروی انسان افتراء دروغ گویان حذف فیزیکی
  33. ترورشخصیت  شخصیت تسخیر افکار منفی بافی نشر اکاذیب حرمت انسان
  34. مطالب مرتبط رور شخصیت، تلاش برای لکه دار کردن شهرت یک فرد است. تضعیف اجتماعی
    این عمل شامل اشاعه موارد گمراه کننده و اغراق آمیز یا دست کاری در حقایق به جهت ارائه تصویر نادرست از فرد مورد هدف است. ترور شخصیت نوعی از افترا است که می تواند علاوه بر فرد، خانواده و اطرافیان او را نیز شامل شود.
  35. ترور شخصیت پیشینه ای تاریخی دارد و در طول تاریخ از آن به عنوان جایگزینی برای حذف فیزیکی افراد به کار گرفته شده است.
  36. در این روش افرادی که منافع فرد یا گروهی دیگر را به خطر انداخته اند، به قصد منزوی شدن و بدنام ساختن، توسط آنان مورد حمله قرار می گیرند.
  37.  یکی از مسائل مهمی که در روانشناسی کاربردی اهمیت دارد و افراد زیادی بدون اینکه خود افراد از این موضوع مطلع باشند مبتلا به آن هستند مبحث سوءاستفاده روانی است که همه ما گاهی به عنوان سوءاستفاده‌ کننده یا سوءاستفاده شونده در این چرخه ایفای نقش می‌کنیم.
  38. استاد دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان، بازاریابی عصبی، ترور شخصیتی و روابط بین همسران را از جمله مجاری دانست که در آن احتمال سوءاستفاده روانی می‌رود.
  39. وی گفت: هر نوع آزار روانشناختی که فرد در نتیجه آن دچار اضطراب و افسردگی شود و یک نفر قدرت‌طلب بر فردی ضعیف‌تر سلطه پیدا کند، سوءاستفاده روانی نام دارد.
  40. آقایی به ترور شخصیتی به عنوان مصادیقی از آسیب‌های روانی اشاره کرد و گفت: ترور شخصیتی رفتاری است که در زمانی که فرد نمی‌تواند از طریق روش متداول به خواسته‌اش برسد در مورد یک فرد برتر از خود اعمال می‌کند که این رفتارهای انتقادآمیز اعتماد به نفس فرد قربانی را به شدت پایین می‌آورد.
  41. وی به ویژگی‌های افراد که ترور شخصیت می‌کنند اشاره کرد و گفت: کمبود اعتماد به نفس، نیاز به اعمال قدرت برای جبران حقارت درونی، کمبود دانش و تخصص، احساس کمبود در بخشی از خصوصیات مانند ظاهر و هوش و استعداد از ویژگی‌های این افراد است.
  42. استاد دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان ادامه داد: سوءاستفاده روانی زمانی رخ می‌دهد که فردی سعی بر معتقد کردن فرد دیگر به وسیله اعتقادات درست یا نادرست خود دارد و فرد قربانی گاهی متوجه این سوءاستفاده نمی‌شوند.
  43. وی افزود: تمام این رفتارها بر توانمندی‌های فرد قربانی اثر می‌گذارد و در نهایت ناامیدی و بی‌پناهی را القا می‌کند و اثرات آن تا به حدی عمیق می‌شود که واقعا به این باور می‌رسد که آنچه دیگران می‌گویند، درست است.
  44. گفتیم سرمایه بزرگ انسان در زندگى حیثیت و آبرو و شخصیت‏ او است، و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت‏ از ترور شخص مهمتر محسوب مى‏شود، و اینجا است که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگین‏تر است. تفسیر نمونه
  45. در جامعه‏ى فاسد، یا شخصیّت‏ مردان خدا ترور مى‏شود (تکذیب)، یا شخص آنان (قتل). «فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ» تفسیر نمونه
  46. غیبت مؤمنان را نکنید که ترور شخصیت‏ آنهاست. چون ترور شخصیت‏ یعقوب (علیه السلام) از ناحیه بستگان و اطرافیانش‏ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ‏
  47. ترور شخصیت‏ پیامبر (ص)، از ترفندهاى کافران براى مبارزه با تعالیم اسلام و قرآن‏ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُون‏
  48. سرمایه بزرگ انسان در زندگى حیثیت و آبرو و شخصیت‏ اوست، و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت‏ از ترور شخص مهمتر محسوب مى‏شود، و اینجا است که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگین‏تر است. برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 507
  49. زبان فریب میدهد، حیله و مکر مینماید، غش میکند، تهمت میزند، دروغ میگوید، پشت هم اندازى به بازار میآورد، حق را باطل، و باطل را حق جلوه میدهد، ترور شخصیت‏ میکند، راه را براى منافق براى جنایات و ظلمش باز مینماید، هزاران سر را به باد میدهد، زمینه تلف شدن اموال را فراهم میسازد، به تحریف و تغییر حقایق و احکام بر میخیزد و ...چه شگفت انگیز است‏
  50. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۳۱
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. ترور شخصیت «بِأَیِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ»1-
  2. با سؤال، وجدان‏ها را بیدار کنید. «بِأَیِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» یعنی چه؟
  3. ولایت پدر بر فرزند، شامل حق کشتن فرزند نمى‏شود. «بِأَیِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ»
  4. المَوؤدَةُ سُئِلَت بِأىّ‏ ذَنبٍ‏ قُتِلَت» چرا و به چه گناهى این اطفال کشته  اند.‏
  5. گریه نشانه عاطفه، عشق، سوز و معرفت است. چشمى که اشک ندارد، بگرید که چرا گریه ندارد، خداوند براى دختر کافرى که در زمان جاهلیت زنده به گور مى‏شد روضه خوانده و مى‏فرماید: «بِأىِ‏ ذَنْبِ‏ قُتِلَتْ» به چه گناهى کشته شد؟
  6. خانه خدا محل امن جانی وحیثیتی چو(مسجد الحرام) است که‏ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً آل عمران/ 97وَ إِذَا الْمَوْودَةُ سُئِلَتْ بِأَیِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ‏ تکویر/ 9- 8.
  7. اجرای عدالت وحمایت از عدالت در خانه خدا تاکید مضاعف شده وعدالت آن مقبوح است به تمام ابعاد انسان توجه شده است.وَ بِأَیِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ‏ تکویر/ 8-  9
  8. کشتن شخصیت فرد بلاتر از قتل نفس است برایش برایش عزاداری بپا کرد وبرایش فاتحه وهفته در گدشت  وچله سال گرفت  بِأَیِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ‏ تکویر/ 9
  9. امام جماعت باید شهامت داشته باشد : اگر شهامت‏ نباشد آدم خودش و جامعه و عمر و جوانى‏اش را حرام مى‏کند، «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9- 8) «مَوْؤُدَه»
  10. اگر خبری را نمیدانی بخش نکن . از علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان سؤالى پرسیدند، ایشان فرمود اگر بگویم نمى‏دانم اشکالى ندارد و آنها گفتند: نه، سپس ایشان فرمود پس نمى‏دانم. چون برخى نمى‏دانند ولى آنچنان سمبل مى‏کنند و مى‏گویند اقوال بسیارى در این زمینه هست‏. ِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9- 8)
  11. کشتن شخصیت کانه زنده به گور کردن آن فرد است قیامت از زنده به گورها سوال مى‏شود «بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9) به چه گناهى کشته شدید.
  12. گفت آقا مؤمن نیست! آقای خوبی نیست !. جواب کفار جاهلى که دخترانشان را زنده بگور مى‏کردند، هم خودشان کافر بودند و هم دخترانشان. بچه کافر بودند. بچه کافر هم خونش محترم است. مسلمان نیست، انسان که هست. «بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9)
  13. آقا ی کافر را هم حق نداری  شخصیت او را خدشه دار کنی واورا از جامعه ترد کنی حذف شخصیت بیشتر از کشتن اوست «بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9)
  14. ترورشخصیت شخصیت
  15. اگر طرف مورد داشت چرا لفتش دادای درطول هفت سال ..گفتی اگر این جور .... اگر آن جور ... اگر این شد .... اگر آن شد ... «بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9)
  16. بچه کوچولو دختر را چرا کشتید؟ چه برسد به فرد هفتاد ساله که عمری با آبرو و حیثیت در جامعه بوده  سلب شخصیت شود.چرا ؟ ..‏ «بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9)
  17. گویند هیچى نگوییم؟ نباید فریاد زد!. «لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنْ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ» (نساء/ 148) خداوند دوست ندارد حرف بد مردم علنى شود مگر مظلوم، آیا کشتن شخصیت کشتن مظلوم نیست «بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9)
  18. خدا دارد راجع به مظلومیت یک دختر بچه کافر، روضه مى‏خواند! دختر مشرک بود، ولى چون مظلوم بود، خدا براى مظلوم روضه مى‏خواند. ولو آن مظلوم مسلمان نباشد. این خیلى مهم است‏ پس در تررشخصیت که بد از کشتن است باید چه روضه ای خوان ..«بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9)
  19. ترورشخصیت  شخصیت، تلاش برای لکه دار کردن شهرت یک فرد است.
  20. این عمل شامل اشاعه موارد گمراه‌کننده و اغراق‌آمیز یا دست کاری در حقایق به جهت ارائه تصویر نادرست از فرد مورد هدف است. «بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9)
  21. ترورشخصیت  شخصیت نوعی از افترا است که می‌تواند علاوه بر فرد، خانواده و اطرافیان او را نیز شامل شود.
  22. ترورشخصیت  شخصیت پیشینه‌ای تاریخی دارد و در طول تاریخ از آن به عنوان جایگزینی برای حذف فیزیکی افراد به کار گرفته شده‌است. یعنی مرده «بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9)
  23. در این روش افرادی که منافع فرد یا گروهی دیگر را به خطر انداخته‌اند، به قصد منزوی شدن و بد نام ساختن، توسط آنان مورد حمله قرار می‌گیرند. «بِأَىِ‏ ذَنْبٍ‏ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9)
  24. ترورشخصیت  شخصیت از منظر اسلام؟
  25. پرسش : اسلام چه نگاهی به «ترورشخصیت  شخصیّت»، و چه برنامه هایی برای مقابله با آن دارد؟ پاسخ اجمالی:
  26. حرمت انسان ها به عنوان اعضای جامعه، امری است که بسیار مورد توجه آموزه های دین مبین اسلام است. برای مثال در آیات 11 و 12 سوره حجرات دستورهای شش گانه ای در نهی از ارتکاب چند عنوان از مهم ترین رذائل اخلاقی ذکر شده که هر گاه به طور کامل در جامعه ای پیاده شود آبرو و حیثیت افراد جامعه از هر نظر بیمه مى گردد.
  27. روایات معصومین نیز به ما می آموزد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است، بلکه از بعضى جهات مهمتر است!
  28. پیغمبر گرامى اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم ) مى فرماید: «خون و مال و آبروى هر مسلمانی بر مسلمان دیگر حرام است». بر این اساس اسلام «ترورشخصیت » را بسیار مذموم و ناپسند می داند.
  29. این دین مبین در راستای مقابله با این پدیده شوم، توصیه های فراوانی دارد: از جمله اینکه از «تهمت»، «مسخره کردن دیگران»، «عیب جویی»، «سخن چینی»، «غیبت»، بدبینی و «بد گمانی»، نهی و عاملان این اعمال را به شدت مورد مؤاخذه و تهدید به جزای سخت اخروی کرده است.
  30. از طرفی به همه افراد جامعه دستور داده تا از اعتماد به سخنان افراد «فاسق» اجتناب کنند تا با ترویج «شایعه» و دروغ مبارزه شود. در نهایت با «تشریع احکام قانونی سخت» با ترورشخصیت یست های شخصیّت برخورد شدید می کند.
  31. نتیجه اینکه دین مبین اسلام از همه راههای ممکن تلاش دارد تا از هرگونه ترورشخصیت و انتشار شایعات در جامعه جلوگیری به عمل آورد و در کنار این پیشگیری ها با مجازات دروغ گویان، اهل افتراء و ناشران اکاذیب، از حرمت و آبروی شهروندان پاسداری کند.
  32. پاسخ تفصیلی:
  33. ترورشخصیت: اسلام این شیوه حذف و ترور را بسیار مذموم و ناپسند می داند؛ زیرا مخرب و ویران کننده حیات موفق ترین افراد جامعه می باشد و سبب تنزل روحیه افراد کارآمد و تشدید تضادهای گروهی می شود.  
  34. شخصیت ترورشخصیت  به دو شاخه حذف فیزیکی و ترورشخصیت  شخصیت تقسیم می شود. حذف فیزیکی همان کشتن پنهانی و غافل گیرانه افراد است و شاخه دیگر ترورشخصیت ، ترورشخصیت  است که در طول تاریخ از آن به عنوان جایگزینی برای حذف فیزیکی افراد استفاده شده است.
  35. ترورشخصیت یست ها در ترورشخصیت بوسیله تبلیغات منفی علیه فرد یا افرادی، به تسخیر افکار و تغییر نگرش در مخاطبان خود پرداخته و با منفی بافی، سیاه نمایی و بزرگ نماییِ نقاط تاریک زندگی فرد، نقاط ضعف او را آشکار ساخته و اعتماد عمومی را به او خدشه دار و یا سلب می کردند.
  36. در واقع ترورشخصیت یعنی اتهام بستن و شایع کردن جرمی در حق کسی، بدون آن که جرم وی اثبات شود و یا اینکه حتی جرمی واقع شده باشد. این کار به منزله نابود کردن فرد و کشتن شخصیت اوست و کمتر از ترورشخصیت  فیزیکی نیست.(1)
  37. در طول تاریخ، ترورشخصیت ابزار کارآمدی برای حذف افراد و گروه ها از صحنه اجتماع بوده است.
  38. ترورشخصیت یست ها برای این کار از ابزارهای گوناگونی استفاده می کردند، نظیر تهمت، غیبت، دروغ، شایعه پراکنی، افترا، ایجاد بدبینی، سیاه نمایی و ... . در واقع ترورشخصیت یست های شخصیت، با تهمت و افترا به افراد و گروه های جامعه، به بدنام کردن آنان می پردازند تا آن جا که فرد یا گروه، منزلت، نفوذ، قدرت و مقبولیت خود را از دست داده و در نهایت به انزوا کشیده شود.
  39. به عنوان مثال، با مطالعه زندگی تمام انبیاء الهی مشاهده می کنیم زمانی که مخالفان و دشمنان یکتاپرستی نمی توانستند در برابر معجزات پیامبران الهی(علیه السلام) پاسخی روشن و منطقی بیاورند، دست به ترورشخصیت آنها می زدند؛ آنان را مسخره می کردند و یا جادوگر و دیوانه می نامیدند.
  40. قرآن در این رابطه در آیه 11 سوره حجر می فرماید: «وَ مَا یَأْتِیهِمْ مِّنْ رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ»؛ (هیچ پیامبرى به سراغ آنها نمى آمد مگر این که او را مسخره مى کردند).
  41.  آنان وقتی استهزاء را بی اثر یافتند، در مرحله بعد، پیامبران را دیوانه، مجنون، ساحر و یا شاعر نامیدند. در واقع ساحر و مجنون خواندن پیامبران الهی، تهمتی بود که مشرکان برای ترورشخصیت  شخصیت انبیاء و اولیای الهی به آنان نسبت می دادند.
  42. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۹
تیر

          بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صلر علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. سلب امنیت بدتراز قتل ... امنیت روانی
  2. دیه قتل عمد قضاص است : «وَ لَا عِنْدِى فِى قَتْلِ الْعَمْدِ» (نهج‏البلاغه/ نامه 53) من که امیرالمومنین هستم و رئیس حکومت اسلامى پیش من هم عذرى در قتلعمد ندارى‏ «أَنَّ فِیهِ قَوَدَ الْبَدَنِ» در قتل عمد قصاص‏ بدن است‏ «وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ» (مائده/ 45) دندان شکست، دندان را بشکن‏ «وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ» (مائده/ 45) گوش برید گوشش را ببر «وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ» (مائده/ 45) دماغ برید دماغش را ببر اسلام براى امنیت خیلى اهمیت قائل است
  3. اگر امنیت نباشد عبادتى نیست‏ «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنى» (نور/ 55) بعد مى‏فرماید «یَعْبُدُونَنى» تا امنیت نباشد عبادتى نیست. در فقه داریم اگر کسى چاقو در آورد و او نزد مفسد فى الارض است و گناهش بیشتر از آن است که بزند چون اگر بزند مى‏فهمد چقدر زده و پاره کرده اما وقتى چاقویش را در آورد آدم نمى‏فهمد که مى‏خواهد خراشى بدهد یا مى‏خواسته گردن بزند و جزاى مفسد فى الارض‏ دارد.
  4. دیه قتل خطایی صد شتر داخل سال ششم باشند. برابر330 میلیون تومان در سال 1399
  5. دیه قتل شبه عمد 100 شتر بوده با این تفاوت که سن شترها متفاوت است ، مقتول مرد معادل دیه کامل است
  6. الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقتل  ..(بقره 191)‏ فتنه (شرک و شکنجه) از قتل‏ بدتر است.
  7. سؤال: چرا شکنجه از قتل سخت‏تر است؟ پاسخ: در قتل، انسان از دنیا جدا ولى به آخرت مى‏رسد، لکن در شکنجه، انسان نه به آخرت مى‏رسد و نه از دنیا کام مى‏گیرد.
  8. سلب امنیّت، مهمّ‏تر از قتل‏ است. «وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقتل »
  9. احترام جان مسلمان تا حدّى است که از قتل‏ خطایى هم نمى‏توان به آسانى گذشت. «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ»
  10. اگر همه دنیا فنا شود، آسان‏تر از قتل‏ یک بى‏گناه است. قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ « الأعراف،/111»
  11. تخریب شخصیّت، مهم‏تر از قتل‏ ومجازات است. «أَرْجِهْ» (بنا بر اینکه مراد از «أرجه»، پیشنهاد تأخیر مجازات موسى، براى رسوا کردن او در اجتماع باشد.)
  12. خداوند از قتل انتقاد نکرده : تو یکى از فرعونیان را به قتل رساندى ودچار غم واندوه شدى و ما تورا از غم نجات دادیم‏
  13. فتنه‏گرى از قتل‏ فساد انگیزتر است.» اخراج اهله منه اکبر عنداللَّه و الفتنة اکبر من القتل»
  14. وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً (نساء، 93). اگر همه‏ى دنیا فنا شود، آسان‏تر از قتل‏ یک بى‏گناه است.
  15. یُذَبِّحُ أَبْنَآءَهُمْ وَیَسْتَحْىِ نِسَآءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ : خداوند، مسأله تفرقه افکنى را قبل از قتل‏ و کشتار ذکر فرموده است. شاید به خاطر آن که تفرقه زمینه‏ى کشتن و یا مهم‏تر از کشتن است. «شیعاً ... یذبّح»
  16. احترام جان مسلمان تا حدّى است که از قتل‏ خطایى هم نمى‏توان به آسانى گذشت. «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ»
  17. اگر همه دنیا فنا شود، آسان‏تر از قتل‏ یک بى‏گناه است. به وسائل، جلد 19، صفحه 2 به بعد، رجوع شود
  18. پرهیز از قتل‏ و خونریزى‏ . وَ لَاتَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقّ وَ مَن قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیّهِ سُلْطَاناً
  19. فَلَایُسْرِف فِى الْقتل  إِنَّهُ کَانَ مَنْصُوراً «33»
  20. منظور از قتل‏ مومن در آیه این است که انسانی را بخاطر ایمان داشتن به قتل برسانند و یا کشتن او را مباح بشمرند روشن است که چنین قتلی نشانه کفر قاتل است و لازمه‏اش خلود در عذاب می‏باشد. حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نیز به این مضمون نقل شده‏
  21. 1. اهمیت جلوگیری از قتل‏ در اسلام‏ - وَ مَنْ یَقْتُلْ مُومِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاوهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً نساء/ 93.) کسی که بکشد فردمومنی را جزای او جهنم است .بطور دایم وهمیشگی و غضب خدا  بر او ولعنت خدابر او عذاب شدید برای او مهیاست.
  22. - تهمت، پرتاب تیر به آبروى‏ مردم است. «یَرْمِ بِهِ» - مؤمنان در برابر آبروى‏ یک «فرد» مسئول هستند. «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»
  23. زیر سؤال بردن آبروى‏ مردم را ساده نگیریم. «وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً»
  24. براى حفظ آبروى‏ مردم و جلوگیرى از سوء ظن باید دیگران را موعظه کرد
  25. چه بسا سرچشمه‏ى برخى از عذاب‏هاى دنیوى که نصیب ما مى‏شود، ریختن آبروى‏ دیگران باشد. «وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»
  26. انسان با ایمان نیز داراى قداست وکرامت است، تا آنجا که آبروى‏ مؤمن از کعبه بیشتر است و آزار و غیبت او حرام و دفاع از حقّ او واجب و حتّى بعد از مرگ نیز نبش قبر او حرام است.
  27. امام رضا علیه السلام از امام سجاد علیه السلام نقل مى‏کند که هر کس از ریختن آبروى‏ مسلمانان خود را حفظ کند، خداوند در قیامت لغزشهاى او را نادیده مى‏گیرد.
  28. 11- حفظ آبروى‏ مردم مهم است و ذرّه‏اى نباید خدشه دار شود. «لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ»
  29. 3- آبروى‏ افراد خطاکار را حفظ کنید و نام آن‏ها را نبرید. بَعْضِ أَزْواجِهِ ... نَبَّأَتْ بِهِ‏
  30. حفظ آبروى‏ مردم مهم است و ذرّه‏اى نباید خدشه دار شود. «لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ»
  31. اما براى حفظ آبروى‏ مردم. قرآن مى‏فرماید:» وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ‏ « (همزه/ 1) یعنى با چشمک مردم را خیط مى‏کنند. پست ترین مردم نزد خدا کسى که آبروى مردم را بریزد.
  32. 4- پرده‏پوشى از گناهان و حفظ آبروى‏ دیگران‏
  33. «وَ أُغْضِىَ عَنِ السَّیِّئَهِ» یعنى خدایا توفیقى باشد که بدى مردم را بپوشانم. بعضى اگر چیزى دیدند عکس او را هم برداشته کپى آن را هم تکثیر مى‏کنند، مخصوصاً زمان انتخابات براى آبرو ریزى. پرده پوشى کار خداست: «یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ» (کافى/ ج 2/ ص 578) اى خدایى که خوبى‏ها را آشکار و بدیها را مى‏پوشانى.
  34. حضرت عیسى (علیه السلام) با یاران عبور کردند به سگ مرده‏اى برخورد کردند، هرکس در مذمت آن لاشه چیزى گفت: سیاه است، بد بوست، و ... حضرت فرمود: دندان‏هاى سفیدى دارد. یعنى فقط مثل مگس عیب‏ها را نگو بلکه خوبى‏ها را هم بگو.
  35. پیغمبر فرمود: هر کس مرده‏اى را بشورد و حفظ امانت کند به عدد هر مویى که از زیر دستش رد مى‏شود خداوند ثواب یک بنده آزادکردن را به او مى‏دهد، به شرطى که امانت را مراعات کند. پرسیدند: که امانت مرده چیست؟ فرمود: اگر عیبى دید نگوید، عیبهایش را بپوشاند. اگر حفظ آبروى‏ مرده اینقدر ثواب دارد، حفظ آبروى‏ زنده چقدر ثواب دارد، چرا ما در جامعه آبروى مردم را مى‏ریزیم. روایت در وسائل‏الشیعه/ ج 2/ صفحه 427 است.
  36. قَالَ الْجَوَادُ (علیه السلام): الْمُومِنُ یَحْتَاجُ إِلَی ثَلاثِ خِصَالٍ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَاعِظٍ مِنْ‏ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ‏ تحف‏العقول، ص 457
  37. چاهى که خودش آب ندارد شما یک سطل آب در آن بریزى، یک باد به آن مى‏خورد دو مرتبه خشک مى‏شود. باید از درون آب داشته باشد و حدیث داریم خوشابحال کسى که‏ «وَاعِظٍ مِنْ‏ نَفْسِهِ» (المحاسن، ج 2، ص 604) یاد خدا از درونش بجوشد. آخر بعضى ها مثل آتش مى‏مانند که تا وقتى که بادش مى‏زنى، سرخند.
  38. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) مَنْ‏ حَاسَبَ‏ نَفْسَهُ‏ سَعِدَ غررالحکم، ص 236.
  39. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) مَنْ‏ حَاسَبَ‏ نَفْسَهُ‏ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ‏ نهج‏البلاغه، حکمت 208.
  40. امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: «مَنْ‏ حَاسَبَ‏ نَفْسَهُ‏ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ» (نهج‏البلاغه/ حکمت 208) هرکس از خودش حساب بکشد سود کرده و هرکس غافل شود از آن خسارت کرده‏
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده