پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۴۲ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

۱۵
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

امیر المومنین-متقین--103 نفس او در زحمت‏ 104- مردم از او در راحت‏ 105- خود را براى آخرت به سختى مى‏اندازد 106- مردم را در آسایش قرار مى‏دهد

 

  1. «نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحة ا تعب نفسه لا خرته و اراح الناس من نفسه» : نفس او در سختى، و مردم از او در آسایشند، نفس خود را براى آخرت خویش به تعب افکنده و مردم را از خود در راحتى قرار مى‏دهد.***
  2. تحمل سخی برای آخرت- شرح: پرهیزگار وقتى ببیند مردم مشکل دارند، خود را به زحمت مى‏اندازد و چه بسا بى‏خوابى را بر خود تحمل مى‏کند تا مشکل آنها را حل کند. چنان عمل کرده که وقتى مردم دچار مشکلى مى‏شوند، خود به سوى او مى‏آیند و گوئى او باز کننده گره و حلّال مشکلات است، دائماً به دنبال کارهاى مردم است، تا مردم راحت باشند، گرچه خود ناراحت باشد، ولى این ناراحتى نه به خاطر امور دنیوى و وجهه پیدا کردن است، بلکه براى خدا و توشه برگرفتن براى آخرت است. و به بقاء مى‏اندیشد و بقاء در آخرت است.
  3. خدمت به خلق بالا از عبادت -  بینش و اندیشه او چنین عملى را به او توصیه مى‏کند، زیرا بینش او بینشى توحیدى است که خدمت به خلق را بعد از عبادت خالق افضل چیزها مى‏شمارد. در روایتى از امام عسکرى (علیه السلام) رسیده که «دو خصلت است که بالاى آن چیزى نیست. یکى ایمان به خداوند و دوّمى نفع رساندن به برادران دینى و انسانى» «خصلتان لیس فوقهما شى‏ء الایمان باللّه و نفع الاخوان».
  4. سختى  و راحتى مردم - پرهیزگار مى‏داند نفس او امر کننده به پلیدیها است (امّاره به سوء) و دشمنى شناخته شده است و از این رو توجه به خواهشهاى آن نمى‏کند، تا به سختى افتد، سختى او مایه راحتى مردم و راحتى او مایه ناراحتى مردم است، او ظلم به احدى نمى‏کند و جز آسایش خلق به چیزى نمى‏اندیشد.
  5. ظلم به احدی نداشته باشد - از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که از پدران خود نقل کردند، در وصیت و سفارش نبى‏اکرم (صلى الله علیه و آله) به على (علیه السلام) است که فرمودند: «یا على افضل الجهاد مَنْ اصبَحَ لایهُمّ بِظُلم احَد»: «اى على با فضیلت‏ترین جهاد این است که فرد صبح کند و اهتمام به ظلم احَدى نداشته باشد».
  6. سرای باقی محل استقرار - نظر پرهیزگاران به آخرت است زیرا آن سراى باقى و محل استقرار ابدى است‏ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ و هر عاقلى خانه اقامت خود را آباد مى‏کند، نه منزلگاههاى میان راه را، مولى على (علیه السلام) مى‏فرمایند: «مَنْ عَمَر دارَ اقامته فهو العاقل»: «کسى که خانه اقامتى خود را بنا کند و آباد سازد، او عاقل است».
  7. آفریده برای آخرت - در جاى دیگر مى‏فرمایند: «انّک مخلوق للاخرة فاعمل لها، انّک لم تُخْلَق للدنیا فازهد فیها»: «تو اى انسان، براى آخرت آفریده شده‏اى، (تا آنجا سکونت کنى) پس براى آنجا عمل انجام بده و براى دنیا و سکونت در آن آفریده نشده‏اى، پس در آن زاهد باش و براى آن کار مکن (هدف را آخرت قرار بده!) » آرى به فرموده مولى على (علیه السلام) هر کس همت خود را براى آخرت قرار داد، به‏ آرزوى خود رسید «مَنْ جعل کلّ همّه لَاخرته ظفر بالمأمول» و هر کس براى دنیا و به قصد دنیا فعالیت کرد دچار خسارت شد.
  8. مرحوم الهى، در ذیل‏ «نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحة» چنین گوید:
  9. و در ذیل «اتعب نفسه لا خرته» گوید:

به خلق آسایش آرد خویش را رنج‏

 

که جوید در خراب خویشتن گنج‏

تو نیز ایجان چو مردان وفا کیش‏

 

جهان را نوش باش و خویش را نیش‏

(الهى) جهد کن تا مى‏توانى‏

 

که مردم را به آسایش رسانى‏

     

کشد رنج سفر آن جان آگاه‏

 

که یابد ملک جاویدان در این راه‏

تن آسائى رها کرد آن دل آزاد

 

که آساید در اقلیم روان شاد

فرو ماندن به چاه تن‏پرستى‏

 

روان را جاودان دارد به پستى‏

 

  1. دو روزى رنج بر دَرِ دانش و دین‏
 

پرستش کن وصال دوست بگزین‏

سفرگاهیست گیتى، باش هشیار

 

کز اینجا رفت باید تا بَر یار

ترا رنج سفرگر باشدت هوش‏

 

به منزل چون رسى گردد فراموش‏

نماند رنج و ماند شادمانى‏

 

در آن دولت‏سراى جاودانى‏

     
  1. و در ذیل «و اراح الناس من نفسه» گوید:

ز رنج آرد به راحت مردمان را

 

نشاند فتنه دور زمان را

همه راحت بود بر خلق بى‏رنج‏

 

وجودش خلق را شادیست چون گنج‏

بکوش اى جان که بر بیگانه و خویش‏

 

وجودت نوش شاید بود نِى نیش‏

     

 

چو بتوان شد دواى دردمندان‏

 

نشاید گشت درد مستمندان‏

به رنج مردم از خورسند گردى‏

 

به زنجیر ستم پابند گردى‏

و اگر خوشنودى از آسایش خلق‏

 

تو را آسیب دوران نفشُرَد حلق‏

ز من بنیوش و جاى بد، نکوئى‏

 

به کار خلق کن گر پاک خوئى‏

     

****** اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۵
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. بسم الله الرحمن الرحیم

     اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  2. امیر المومنین-متقین-101- صدایش به قهقه بلند نمى‏شود «و ان ضحک لم یعل صوته» پرهیزگار اگر بخندد، صداى خنده او بلند نمى‏شود.***
  3. خنده بزرگان - شرح: این خصلت نشانه وقار دارنده آن است، لبخند، خنده بزرگان است، حتى بعضى موقع خندیدن دندانهایشان آشکار نمى‏شود.
  4. حزن در قلب -آنها که اعتقاد به مبدأ و معاد دارند و از عاقبت اعمال خود باخبرند، محزونند و این حزن مانع از خنده نامعقول آنها است و در حد حُسن اخلاق و معاشرت و خوشروئى، لبخند زنند، آنها که نه اعتقادى دارند و نه به عاقبت خود مى‏اندیشند، از حزن در قلب آنها خبرى نیست و از این روى فکر مى‏کنند در آسایش هستند، در حالى که توهّمى بیش نیست!
  5. تنها تبسم - رسول خدا (صلى الله علیه وآله) هیچ وقت صداى خنده‏اش بلند نمى‏شد و تنها تبسّم مى‏کردند. و گویا همه انبیاء (علیهم السلام) چنین بوده‏اند. در جریان حضرت سلیمان (علیه السلام) با مورچه در قرآن آمده که حضرت سلیمان (علیه السلام) خنده‏اى تبسّم‏گونه کردند: فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِهاو این روش انبیاء نشانه وقار و توجه آنها به عالم دیگر بود.
  6. صداى قهقهه - روزى نبى گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) از کنار عده‏اى از جوانهاى انصار عبور کردند و آنها با یکدیگر گرم صحبت بودند و صداى قهقهه و خنده‏هایشان بلند بود حضرت‏ فرمودند: «اى گروهى که چنین مى‏کنید، چه کسى از شما آرزویش فریبش داده و بواسطه این آرزو در عمل کوتاهى کرده (این چنین شخصى) باید از آنچه در قبرها است و آنچه در آنها مى‏گذرد آگاهى و اطلاع یابد و از حشر و نشر عبرت گیرد و یاد کنید مرگ را که نابود کننده لذات است».
  7. کم خنده و زیاد گریه - در جاى دیگر فرمودند: «لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لیبکوا کثیراً»: «اگر مى‏دانستید آنچه را که من مى‏دانم، کم مى‏خندیدید، و بسیار مى‏گریستند».
  8. خندان ندیدم - رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) به جبرئیل فرمودند: «چرا هرگز میکائیل را خندان ندیده‏ام؟ گفت‏ : «ما ضحک میکائیل مُنْذُ خُلِقَتِ النار»: «میکائیل از وقتى آتش خلق شده نخندید».
  9. حقیر دست - امام باقر (علیه السلام) مى‏فرمایند: حضرت داود (علیه السلام) به سلیمان (علیه السلام) (فرزندش) فرمود : «یا بنَىّ ایّاک و کثرةَ الضحک فَانّ کثرة الضحک تترک العبد حقیراً یوم القیامة»: «اى فرزندم بپرهیز از خنده زیادى، زیرا زیادى خنده بنده را در روز قیامت حقیر دست مى‏کند».
  10. قهقهه و غضب خداوند - آرى از قهقهه بپرهیزید که از شیطان است‏ (القهقهة من الشیطان) و حتى در روایت از امام باقر (علیه السلام) آمده که هرگاه قهقهه زدید بعد از آن بگوئید: «اللهم لا تَمقتنى» «خدایا مرا مورد غضب خود قرار مده» و این روایت به خوبى نشان مى‏دهد که‏ خنده بلند انسان را در معرض غضب خداوند رحمان قرار مى‏دهد.
  11. تبسّم بهترین خنده - پس هرگاه خواستید خنده کنید، تبسّم نمائید که بهترین خنده، تبسّم است. (خَیْرُ الضِّحْکِ التَّبَسُّم). و همین، خنده مؤمن است. نه فقط در حال شنیدنِ گفتارى خنده‏آور تبسّم کنید، بلکه در همه حال تبسّم را بر چهره خود آشکار کنید، خصوصاً در برخوردها و سخن گفتن‏ها، در روایت است
  12. تبسم و حسنه - که رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) وقتى سخن مى‏فرمود: تبسم مى‏کرد و نیز در روایت است کسى که در برابر صورت برادرش متبسّم باشد، براى او حسنه است‏ (مَنْ تبَسُّمَ فى وَجه اخیه کانَتْ له حَسَنَة)
  13. همه خنده او تبسّم - در روایت آمده، رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) وقتى خندان مى‏شدند، چشمهاى مبارکش تنگ مى‏شد. و همه خنده او تبسّم بود، به طورى که دندانهاى حضرت از سفیدى مانند تکه ابرى که آماده باران ریختن است آشکار مى‏شد.
  14. عواقب زیاد خندیدن‏ : در روایات به تعدادى از آنها اشاره شده که از آن جمله:
  15. 1- موجب حقارت انسان در قیامت مى‏شود و این مطلب در حدیث امام باقر (علیه السلام) گذشت که فرمودند: «کَثْرَةُ الضّحکِ تَتْرکُ العَبد حقیراً یومَ القیامة».
  16. 2- موجب مرگ قلب مى‏شود، رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «ایّاک وَ کَثْرَةَ الضّحکِ‏فانّه یُمیتُ القلب»: «از خنده زیادى‏ بپرهیزید که قلب را مى‏میراند». مولى على (علیه السلام) نیز فرمودند: «کَثُرَ ضِحْکُه مات قَلبُه»:«کسى که خنده‏اش زیاد شود، قلبش مرده است».
  17. 3- محو ایمان - موجب محو ایمان مى‏شود رسول گرامى (صلى الله علیه و آله): «کَثْرَةُ الضِّحَکِ یَمحُو الایمان»: «خنده زیاد ایمان را محو مى‏کند».
  18. 4- هیبت و وقار - موجب از بین رفتن هیبت و وقار انسان مى‏شود. مولى على (علیه السلام) مى‏فرمایند: «مَنْ کَثُرَ ضِحْکُه ذَهَبَتْ هِیْبَتُه»: «کسى که خنده او زیاد شود، هیبت و ابهّت او مى‏رود». در جاى دیگر مى‏فرمایند: «کثرة ضحک الرجل تفْسِد وَقارَه»: «زیادى خنده مرد، وقار او را فاسد مى‏کند».
  19. 5- خنده زیاد موجب وحشت همنشین و زشت کردن رهبر و رئیس مى‏شود: امام متقیان على (علیه السلام) مى‏فرمایند: «کثرة الضحک یوحش الجلیس و یَشین الرئیس»:خنده زیادى اعتماد دوست و همنشین انسان را نسبت به انسان کم و موجب وحشت او در همنشینى مى‏شود»، زیرا زیاد خندیدن مناسب انسان عاقل و متین نیست و موجب بى وقارى رهبر مى‏گردد.
  20. 6- خنده مستانه موجب گریه در قیامت و گریه بر گناه مایه سرور و خنده در قیامت است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کم ممّن اکثر ضحکه لاعبا یکثر یوم القیامة بکاؤه و کم ممّن اکثر بکائه على ذنبه خائفا یکثر یوم القیامه فى الجنَّة سروره و ضحکه»: «چه بسیار از کسانى که خنده را از روى بازى و شوخى زیاد کردند و روز قیامت گریه آنها زیاد است و چه بسیار از کسانى که گریه بر گناهشان را از روى ترس از مقام خداوندى زیاد کردند و در روز قیامت در بهشت، سرور و خنده آنها زیاد مى‏شود».
  21. دلقک بى‏خبران - آرى از خنده مستانه و قهقهه بپرهیزید، و بالاتر از این خود شما نیز سخنى نگوئید و کارى نکنید که دیگران این‏گونه بخندند به اصطلاح خود را دلقک بى‏خبران نکنید!
  22. جهنم میان زمین وآسمان - رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «انّ الرجلَ لَیَتَکّلمُ بالکلمة فى المَجْلس لیَضْحَکَهم بها فَیهوى فى جَهَنَّم ما بین السماء و الارض»: «مردى در مجلسى به کلمه‏اى تکلم مى‏کند، تا حاضرین را با آن کلمه بخنداند ولى خودش در جهنم میان آسمان و زمین رها مى‏شود».
  23. وای بر دروغ حنده دار -  در جاى دیگر فرمودند: «واى بر کسى که سخن مى‏گوید و دروغ مى‏گوید، تا عده‏اى را بخنداند، واى بر او واى بر او!» مولى على (علیه السلام) مى‏فرمایند: «ایّاکَ انْ تَذْکُرَ مِنَ الکَلامِ ما کانَ مُضْحکاً و ان حکیتَ ذلک عن غیرک»: «بپرهیز از ذکر کردن کلامى که خنده‏آور باشد، گرچه از دیگرى آن را حکایت کنى!»
  24. مرد یاوه گو - امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏کنند، در مدینه (در زمان امام سجاد (علیه السلام) مردى بود یاوه‏گو که کار او خنداندن مردم بود. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: این مرد مرا خسته کرده که به او بخندم، روزى آن حضرت با غلامان عبور مى‏کردند و این مرد آمد و عباى حضرت را از پشت سر برداشت و رفت، حضرت ملتفت نشدند، ولى غلامان ملتفت شده و او را دنبال کرده و عباء را از او گرفته و نزد حضرت آوردند، حضرت فرمودند این که بود، گفتند: این مرد یاوه‏گو و مزاح کننده‏اى است که مردم را مى‏خنداند، فرمودند به او بگوئید: «انّ‏ لِلّه یوماً یَخْسُرُ فیه المُبْطِلُون»: «براى خداوند روزى است که افراد یاوه‏گو در آن روز در خسران و زیانند!»
  25. سخنان باطل خنده دار- مولى على (علیه السلام) در جمله بسیار جالبى مى‏فرمایند: «وَقِرُوا انفُسَکِم عَنِ الفُکاهات و مَضاحِکِ الحکایات و محالّ التُّرَّهات»:  «وقار خود را نسبت به فکاهیات و حکایات خنده‏آور و محلهائى که سخنان باطل گفته مى‏شود حفظ کنید» و با زیاده‏روى در اینها شخصیت خود را خدشه‏دار مگردانید.
  26. مرحوم الهى، در ذیل این فراز «و ان ضحک لم یعل صوته» چنین مى‏سراید:
  27. حکایت‏
    1. وگر خندد چو گل خندد در این باغ‏
     

    نه آشوب افکند در باغ چون زاغ‏

    غنچه لب گشاید در تبسّم‏

     

    که آرد بلبلان را در ترنّم‏

    که لبخند نهان خوش چون ربا بست‏

     

    چو خنده صبحدم کز آفتابست‏

    لب خندان خوش است اما نه چندان‏

     

    گل از خنده خزان گرد ببستان‏

    بخند اى نازنین لیک بیندیش‏

     

    که لبخند فزون دل را کند ریش‏

    ببین در قهقهه کبک خرامان‏

     

    که چشم باز بر وى گشت خندان‏

         

     

    شنیدم طرفه کبک کوهسارى‏

     

    خرامان بود چون زیبا نگارى‏

    به خنده کوه را رقصان همى خواست‏

     

    نشاطش مى‏فزود و غصّه مى‏کاست‏

    به دشت از قهقهه آن کبک دلشاد

     

    ز بالا، شاهبازى دیده بگشاد

    گرفت آن کبک خندان را به چنگال‏

     

    ز بهر طعمه بشکستش پر و بال‏

    مبادا ناگهان باز شکارى‏

     

    کند بازى به کبک کوهسارى‏

    در این محفل تو چون شمع اى خردمند

     

    به جان سوز و به لب آهسته مى‏خند

    که مى‏ترسم ز لبخند فزونت‏

     

    فلک چون غنچه سازد غرق خونت‏

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

       

     

  28. امیر المومنین-متقین-102- انتقام جو نیست‏ «ان بغى علیه صبر حتى یکون الله هو الذى ینتقم له» ترجمه: اگر ظلمى به پرهیزگار شود صبر مى‏کند تا خداوند انتقام  او را بگیرد.***
  29. شکیبایی ومقابله به مثل - شرح: اگر به او ستمى شود شکیبائى کرده و مقابله به مثل نمى‏کند و به فکر انتقام  نمى‏افتد، البته این نسبت به دوستان یا دشمنانى است که عدم انتقام  تأثیر مثبت روى آنها مى‏گذارد، یا در مقابل ظالمانى است که قدرت انتقام  از آنها نیست، یعنى جزع و فزع و ناراحتى نمى‏کند، بلکه انتقام  را به خدا وامى‏گذارد و قبلا بحث درباره انتقام  و صبر مشروحاً گذشت.
  30. واگذاری انتقام  به خدا - اولیاء بزرگ خدا و پرهیزگاران واقعى کسانى بودند که زندگى آنها آمیخته با این‏گونه صبر بود، از خود مولى على (علیه السلام) تا امام حسن عسکرى (علیه السلام) و حتى امام زمان (علیه السلام) دچار ظلم طواغیت و ستمگران بودند و با صبر و واگذارى انتقام  به خداوند به وظائف الهى خود عمل کردند.
  31. شیعیان واقعى - آن بزرگواران، همچون ابى‏ذرها نیز چنین کردند، در اینجا نامه‏اى که ابوذر غفارى این مبارز بزرگ و صبور دوران، براى «حُذَیفه بن یمان» دوست قدیمى خود که از اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و از شیعیان على (علیه السلام) بود و در زمان عثمان در پست فرماندارى بصره قرار گرفته بود، نوشته است، مى‏آوریم، نامه‏اى که نشان ظلمهائى است که به او روا داشته شده و صبرى است که در برابر ظالمان و ظلم آنها کرده است، و او شکایت خود را به خداوند کرده و انتقام  را به او واگذاشته است.
  32. الهام از روح بلند - این نامه را وقتى ابوذر به دستور عثمان به «ربذة» آن بیابان خشک و سوزان تبعید شده، نوشته است. و در مقابل، حذیفة هم جوابى داده که ما هر دو نامه را در اینجا ذکر مى‏کنیم به این امید که از روح بلند و استوار دوستداران حق الهام گرفته و هر چه بیشتر موفق باشیم.
  33. دو نامه تکان دهنده‏ _ نامه ابوذر به حُذیفه‏ - «به نام خدا، بَعد، اى برادرم طورى از خدا بترس که چشمان تو اشک زیاد بریزد و همیشه مواظب قلب خویش باش! شب زنده دارى و بدن خود را در اطاعت خداوند قرار بده! کسى که مى‏داند سرانجام غضب خداوند آتش است، سزاوار است آن را در نظر داشته باشد و تا وقتى که ندانسته است که خداوند از او راضى شده است، گریه وى ادامه داشته باشد و (در عبادت خدا) شبها بیدار بماند.
  34. درراه خدا از اهل ومال گذشتن - کسى که مى‏داند عاقبت رضایت خداوند بهشت است سزاوار است از حق استقبال نماید تا بوسیله آن سعادتمند گردد و در راه خدا از اهل و مال گذشتن، شب زنده‏دارى کردن، روزه گرفتن، با دست و زبان با ستمگرانى که دین   ندارند، نبرد و مبارزه کردن، براى او آسان و کوچک گردد. تا وقتى که نفهمیده است خداوند از او راضى شده است باید به این اعمال ادامه دهد و به طور حتم تا از دنیا نرود این مطلب را درک نمى‏کند!
  35. خود را بخدا واگذار کنم - هر کسى مایل است در پناه خدا باشد و به رفت و آمد با پیغمبران نائل گردد، باید همین روش را داشته باشد. اى برادرم تو در آن مکان دور راحت هستى و من هم مصیبتها و غمهاى خود را به خدا واگذار مى‏کنم و شکوه این که ستمگران بر من غالب شده‏اند، به خدا مى‏نمایم.
  36. پناه به خدای بزرگ - من ستمگریها و جنایاتى که مى‏شد با چشم خود دیدم و با گوش شنیدم (و روى احساس مسئولیت دین  ى که کردم) بر ضد آنها به مبارزه برخاستم و در نتیجه از بهره خویش محروم شدم، مرا به شهرها بردند و از خویشان و برادران و حرم پیغمبر (صلى الله علیه وآله) دورم کردند و اینک در اینجا غریب شده‏ام. به خداى بزرگ پناه مى‏برم از این که خواسته باشم در مورد امورى که برایم پیش آمده است اظهار نارضایتى (از خدا) نمایم، بلکه به تو اطلاع مى‏دهم که به آنچه خداوند دوست دارد و برایم مقدور کرده است راضى هستم، من این مطلب را براى تو نوشتم تا براى من و عموم مسلمانان دعا کنى و نجات و راحتى را از خداوند مسئلت نمائى و خیر پایان و حسن عاقبت را از او خواستار باشى! والسلام.
  37. نامه حذیفه در پاسخ ابوذر «بنام خدا، نامه تو که در آن مرا بیم داده بودى و از عواقب خویش ترسانده و به مواظبت به جان خود تأکید کرده بودى، به من رسید! اى برادرم تو از زمانهاى پیش نسبت به من و مردمان با ایمان، خیرخواه مهربان و دلسوز بودى و راهنمائى نمودى به‏ رضاى خداوندى که غیر از او خدائى نمى‏باشد و به غیر از فضل و رحمت و منّت بزرگ او چیزى نیست و جز او کسى نیست، که انسان را از غضب وى بازدارد!
  38. مصیبتها و ناراحیتها ی گران - بنابراین آمرزش عمومى و رحمت با وسعت خداوند را از براى خود و خویشان و غیرخویشان و براى جمعیت مسلمانان مسئلت دارم! اى برادر، من از آنچه نوشته و بیان کرده بودى در مورد حرکت و غربت و تبعید خویش با اطلاع شدم! به خدا سوگند اى برادر مصیبتها و ناراحتیهایى که به تو وارد شده است برمن بسیار گران تمام شد! و اگر امکان داشت که آنها با پول برطرف گردد، من با کمال میل حاضر بودم مال خود را در این راه خرج کنم تا خداوند مصیبتهاى شما را برطرف نماید ...»
  39. خیر وخوبی در مصیبتها - تا این که مى‏نویسد: «اى برادر بر آنچه از دست تو رفته است تأسف نخور و در مقابل مصیبتهائى که به تو وارد شده است اندوهگین مباش و آنها را براى خود خیر و خوبى بدان و در انتظار پاداش نیک خداوند باش! اى برادر! من مرگ را از براى خود و تو بهترین اندرزگو مى‏دانم، براى این که فتنه‏هائى بر ما سایه افکنده که همانند پاره‏هاى شب تاریک روى هم انباشته شده و همه را در کام خود فرو برده است! شمشیرها در این آشوبها ظاهر گشته و مرگها در آن مى‏رسد، هر کس بر آنها آگاه شود- و از آنها انتقاد نماید- و در آنها داخل شود و حرکتى داشته باشد- که با آنها مبارزه کند- کشته مى‏گردد!
  40. خدا ترا از شر زمانه حفظ کند- این فتنه‏ها و نکبتها تمام جمعیتها و قبائل عرب را فرا گرفته است، در این زمان هر کس ستمگرتر باشد، عزیزتر است و هر کس پرهیزگارتر باشد، ذلیل‏تر مى‏باشد، خداوند ما و تو را از شر زمانه‏اى که مردمش چنین هستند حفظ کند! من در هر حال و هر وقت از دعا خوددارى نمى‏کنم، چه خداوندى که وعده او خلاف نمى‏شود مى‏فرماید: «مرا بخوانید تا براى شما اجابت کنم، آنانکه از عبادت من تکبر مى‏نمایند به زودى وارد دوزخ خواهند شد». پناه مى‏برم به خدا از این که عبادت او تکبر نمائیم و از اطاعت او رو گردان‏ باشیم، خدا را به رحمت او سوگند مى‏دهم، که به زودى من و تو را از این بلاها نجات دهد و سعادتمند گرداند، والسلام علیکم».
  41. زندگی تلخ را با صبر شرین کنند - آرى پرهیزگاران واقعى زندگى تلخ خود را با صبر شیرین مى‏کنند و با واگذارى انتقام  به خداوند به آن آرامش مى‏بخشند. مرحوم الهى، در ذیل این فراز «و ان بغى علیه صبر حتى یکون الله هو الذى ینتقم له» چنین گوید:
  42. 15- شکیبد گر ز مردم بیند استم‏

     

    که خواهد داد او سلطان عالم‏

    که چون قهرش ستمگر را زبون کرد

     

    بسا طش همچو گردون سرنگون کرد

    ستمگر را به کیفر دست بندد

     

    که بروى ابر گرید برق خندد

    جهان دار المجاز است هشدار

     

    چو گردون زیر دستان را میازار

    بترس از برق آه بى گناهى‏

     

    که سوزد آهى از مه تا به ماهى‏

    رقیب ارجور کرد اى جان صبورى‏

     

    که شد بیداد را کیفر ضرورى‏

    جفا بینى وفا کن ایزدى هست‏

     

    که گر از پا درافتى گیردت دست‏

         

     

    دو گونه است این سخن هشدار و بنیوش‏

     

    یکى گوهر بر از گنجینه هوش‏

    ستم بر شخص اگر رفت از ستمکار

     

    روا باشد که بگذارد به دادار

    وگر بر خلقى آن جور افکند تیر

     

    دلیرى شخص را بایست چون شیر

    که بخشایش ستم بر دیگران را

     

    قوى پنجه کندا ستمگران را

    ستمگر را قوى سر پنجه کردن‏

     

    ضعیفان را بود دل رنجه کردن‏

         

    *** اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

     

  43. وگر خندد چو گل خندد در این باغ‏

     

    نه آشوب افکند در باغ چون زاغ‏

    غنچه لب گشاید در تبسّم‏

     

    که آرد بلبلان را در ترنّم‏

    که لبخند نهان خوش چون ربا بست‏

     

    چو خنده صبحدم کز آفتابست‏

    لب خندان خوش است اما نه چندان‏

     

    گل از خنده خزان گرد ببستان‏

    بخند اى نازنین لیک بیندیش‏

     

    که لبخند فزون دل را کند ریش‏

    ببین در قهقهه کبک خرامان‏

     

    که چشم باز بر وى گشت خندان‏

         

    شنیدم طرفه کبک کوهسارى‏

     

    خرامان بود چون زیبا نگارى‏

    به خنده کوه را رقصان همى خواست‏

     

    نشاطش مى‏فزود و غصّه مى‏کاست‏

    به دشت از قهقهه آن کبک دلشاد

     

    ز بالا، شاهبازى دیده بگشاد

    گرفت آن کبک خندان را به چنگال‏

     

    ز بهر طعمه بشکستش پر و بال‏

    مبادا ناگهان باز شکارى‏

     

    کند بازى به کبک کوهسارى‏

    در این محفل تو چون شمع اى خردمند

     

    به جان سوز و به لب آهسته مى‏خند

    که مى‏ترسم ز لبخند فزونت‏

     

    فلک چون غنچه سازد غرق خونت‏

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

       
    *** اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۵
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین-متقین-101- صدایش به قهقه بلند نمى‏شود «و ان ضحک لم یعل صوته» پرهیزگار اگر بخندد، صداى خنده او بلند نمى‏شود.***
  2. خنده بزرگان - شرح: این خصلت نشانه وقار دارنده آن است، لبخند، خنده بزرگان است، حتى بعضى موقع خندیدن دندانهایشان آشکار نمى‏شود.
  3. حزن در قلب -آنها که اعتقاد به مبدأ و معاد دارند و از عاقبت اعمال خود باخبرند، محزونند و این حزن مانع از خنده نامعقول آنها است و در حد حُسن اخلاق و معاشرت و خوشروئى، لبخند زنند، آنها که نه اعتقادى دارند و نه به عاقبت خود مى‏اندیشند، از حزن در قلب آنها خبرى نیست و از این روى فکر مى‏کنند در آسایش هستند، در حالى که توهّمى بیش نیست!
  4. تنها تبسم - رسول خدا (صلى الله علیه وآله) هیچ وقت صداى خنده‏اش بلند نمى‏شد و تنها تبسّم مى‏کردند. و گویا همه انبیاء (علیهم السلام) چنین بوده‏اند. در جریان حضرت سلیمان (علیه السلام) با مورچه در قرآن آمده که حضرت سلیمان (علیه السلام) خنده‏اى تبسّم‏گونه کردند: فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِهاو این روش انبیاء نشانه وقار و توجه آنها به عالم دیگر بود.
  5. صداى قهقهه - روزى نبى گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) از کنار عده‏اى از جوانهاى انصار عبور کردند و آنها با یکدیگر گرم صحبت بودند و صداى قهقهه و خنده‏هایشان بلند بود حضرت‏ فرمودند: «اى گروهى که چنین مى‏کنید، چه کسى از شما آرزویش فریبش داده و بواسطه این آرزو در عمل کوتاهى کرده (این چنین شخصى) باید از آنچه در قبرها است و آنچه در آنها مى‏گذرد آگاهى و اطلاع یابد و از حشر و نشر عبرت گیرد و یاد کنید مرگ را که نابود کننده لذات است».
  6. کم خنده و زیاد گریه - در جاى دیگر فرمودند: «لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لیبکوا کثیراً»: «اگر مى‏دانستید آنچه را که من مى‏دانم، کم مى‏خندیدید، و بسیار مى‏گریستند».
  7. خندان ندیدم - رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) به جبرئیل فرمودند: «چرا هرگز میکائیل را خندان ندیده‏ام؟ گفت‏ : «ما ضحک میکائیل مُنْذُ خُلِقَتِ النار»: «میکائیل از وقتى آتش خلق شده نخندید».
  8. حقیر دست - امام باقر (علیه السلام) مى‏فرمایند: حضرت داود (علیه السلام) به سلیمان (علیه السلام) (فرزندش) فرمود : «یا بنَىّ ایّاک و کثرةَ الضحک فَانّ کثرة الضحک تترک العبد حقیراً یوم القیامة»: «اى فرزندم بپرهیز از خنده زیادى، زیرا زیادى خنده بنده را در روز قیامت حقیر دست مى‏کند».
  9. قهقهه و غضب خداوند - آرى از قهقهه بپرهیزید که از شیطان است‏ (القهقهة من الشیطان) و حتى در روایت از امام باقر (علیه السلام) آمده که هرگاه قهقهه زدید بعد از آن بگوئید: «اللهم لا تَمقتنى» «خدایا مرا مورد غضب خود قرار مده» و این روایت به خوبى نشان مى‏دهد که‏ خنده بلند انسان را در معرض غضب خداوند رحمان قرار مى‏دهد.
  10. تبسّم بهترین خنده - پس هرگاه خواستید خنده کنید، تبسّم نمائید که بهترین خنده، تبسّم است. (خَیْرُ الضِّحْکِ التَّبَسُّم). و همین، خنده مؤمن است. نه فقط در حال شنیدنِ گفتارى خنده‏آور تبسّم کنید، بلکه در همه حال تبسّم را بر چهره خود آشکار کنید، خصوصاً در برخوردها و سخن گفتن‏ها، در روایت است
  11. تبسم و حسنه - که رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) وقتى سخن مى‏فرمود: تبسم مى‏کرد و نیز در روایت است کسى که در برابر صورت برادرش متبسّم باشد، براى او حسنه است‏ (مَنْ تبَسُّمَ فى وَجه اخیه کانَتْ له حَسَنَة)
  12. همه خنده او تبسّم - در روایت آمده، رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) وقتى خندان مى‏شدند، چشمهاى مبارکش تنگ مى‏شد. و همه خنده او تبسّم بود، به طورى که دندانهاى حضرت از سفیدى مانند تکه ابرى که آماده باران ریختن است آشکار مى‏شد.
  13. عواقب زیاد خندیدن‏ : در روایات به تعدادى از آنها اشاره شده که از آن جمله:
  14. 1- موجب حقارت انسان در قیامت مى‏شود و این مطلب در حدیث امام باقر (علیه السلام) گذشت که فرمودند: «کَثْرَةُ الضّحکِ تَتْرکُ العَبد حقیراً یومَ القیامة».
  15. 2- موجب مرگ قلب مى‏شود، رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «ایّاک وَ کَثْرَةَ الضّحکِ‏فانّه یُمیتُ القلب»: «از خنده زیادى‏ بپرهیزید که قلب را مى‏میراند». مولى على (علیه السلام) نیز فرمودند: «کَثُرَ ضِحْکُه مات قَلبُه»:«کسى که خنده‏اش زیاد شود، قلبش مرده است».
  16. 3- محو ایمان - موجب محو ایمان مى‏شود رسول گرامى (صلى الله علیه و آله): «کَثْرَةُ الضِّحَکِ یَمحُو الایمان»: «خنده زیاد ایمان را محو مى‏کند».
  17. 4- هیبت و وقار - موجب از بین رفتن هیبت و وقار انسان مى‏شود. مولى على (علیه السلام) مى‏فرمایند: «مَنْ کَثُرَ ضِحْکُه ذَهَبَتْ هِیْبَتُه»: «کسى که خنده او زیاد شود، هیبت و ابهّت او مى‏رود». در جاى دیگر مى‏فرمایند: «کثرة ضحک الرجل تفْسِد وَقارَه»: «زیادى خنده مرد، وقار او را فاسد مى‏کند».
  18. 5- خنده زیاد موجب وحشت همنشین و زشت کردن رهبر و رئیس مى‏شود: امام متقیان على (علیه السلام) مى‏فرمایند: «کثرة الضحک یوحش الجلیس و یَشین الرئیس»:خنده زیادى اعتماد دوست و همنشین انسان را نسبت به انسان کم و موجب وحشت او در همنشینى مى‏شود»، زیرا زیاد خندیدن مناسب انسان عاقل و متین نیست و موجب بى وقارى رهبر مى‏گردد.
  19. 6- خنده مستانه موجب گریه در قیامت و گریه بر گناه مایه سرور و خنده در قیامت است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کم ممّن اکثر ضحکه لاعبا یکثر یوم القیامة بکاؤه و کم ممّن اکثر بکائه على ذنبه خائفا یکثر یوم القیامه فى الجنَّة سروره و ضحکه»: «چه بسیار از کسانى که خنده را از روى بازى و شوخى زیاد کردند و روز قیامت گریه آنها زیاد است و چه بسیار از کسانى که گریه بر گناهشان را از روى ترس از مقام خداوندى زیاد کردند و در روز قیامت در بهشت، سرور و خنده آنها زیاد مى‏شود».
  20. دلقک بى‏خبران - آرى از خنده مستانه و قهقهه بپرهیزید، و بالاتر از این خود شما نیز سخنى نگوئید و کارى نکنید که دیگران این‏گونه بخندند به اصطلاح خود را دلقک بى‏خبران نکنید!
  21. جهنم میان زمین وآسمان - رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «انّ الرجلَ لَیَتَکّلمُ بالکلمة فى المَجْلس لیَضْحَکَهم بها فَیهوى فى جَهَنَّم ما بین السماء و الارض»: «مردى در مجلسى به کلمه‏اى تکلم مى‏کند، تا حاضرین را با آن کلمه بخنداند ولى خودش در جهنم میان آسمان و زمین رها مى‏شود».
  22. وای بر دروغ حنده دار -  در جاى دیگر فرمودند: «واى بر کسى که سخن مى‏گوید و دروغ مى‏گوید، تا عده‏اى را بخنداند، واى بر او واى بر او!» مولى على (علیه السلام) مى‏فرمایند: «ایّاکَ انْ تَذْکُرَ مِنَ الکَلامِ ما کانَ مُضْحکاً و ان حکیتَ ذلک عن غیرک»: «بپرهیز از ذکر کردن کلامى که خنده‏آور باشد، گرچه از دیگرى آن را حکایت کنى!»
  23. مرد یاوه گو - امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏کنند، در مدینه (در زمان امام سجاد (علیه السلام) مردى بود یاوه‏گو که کار او خنداندن مردم بود. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: این مرد مرا خسته کرده که به او بخندم، روزى آن حضرت با غلامان عبور مى‏کردند و این مرد آمد و عباى حضرت را از پشت سر برداشت و رفت، حضرت ملتفت نشدند، ولى غلامان ملتفت شده و او را دنبال کرده و عباء را از او گرفته و نزد حضرت آوردند، حضرت فرمودند این که بود، گفتند: این مرد یاوه‏گو و مزاح کننده‏اى است که مردم را مى‏خنداند، فرمودند به او بگوئید: «انّ‏ لِلّه یوماً یَخْسُرُ فیه المُبْطِلُون»: «براى خداوند روزى است که افراد یاوه‏گو در آن روز در خسران و زیانند!»
  24. سخنان باطل خنده دار- مولى على (علیه السلام) در جمله بسیار جالبى مى‏فرمایند: «وَقِرُوا انفُسَکِم عَنِ الفُکاهات و مَضاحِکِ الحکایات و محالّ التُّرَّهات»:  «وقار خود را نسبت به فکاهیات و حکایات خنده‏آور و محلهائى که سخنان باطل گفته مى‏شود حفظ کنید» و با زیاده‏روى در اینها شخصیت خود را خدشه‏دار مگردانید.
  25. مرحوم الهى، در ذیل این فراز «و ان ضحک لم یعل صوته» چنین مى‏سراید:
  26. حکایت‏
    1. وگر خندد چو گل خندد در این باغ‏
     

    نه آشوب افکند در باغ چون زاغ‏

    غنچه لب گشاید در تبسّم‏

     

    که آرد بلبلان را در ترنّم‏

    که لبخند نهان خوش چون ربا بست‏

     

    چو خنده صبحدم کز آفتابست‏

    لب خندان خوش است اما نه چندان‏

     

    گل از خنده خزان گرد ببستان‏

    بخند اى نازنین لیک بیندیش‏

     

    که لبخند فزون دل را کند ریش‏

    ببین در قهقهه کبک خرامان‏

     

    که چشم باز بر وى گشت خندان‏

         

     

    شنیدم طرفه کبک کوهسارى‏

     

    خرامان بود چون زیبا نگارى‏

    به خنده کوه را رقصان همى خواست‏

     

    نشاطش مى‏فزود و غصّه مى‏کاست‏

    به دشت از قهقهه آن کبک دلشاد

     

    ز بالا، شاهبازى دیده بگشاد

    گرفت آن کبک خندان را به چنگال‏

     

    ز بهر طعمه بشکستش پر و بال‏

    مبادا ناگهان باز شکارى‏

     

    کند بازى به کبک کوهسارى‏

    در این محفل تو چون شمع اى خردمند

     

    به جان سوز و به لب آهسته مى‏خند

    که مى‏ترسم ز لبخند فزونت‏

     

    فلک چون غنچه سازد غرق خونت‏

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

       

     

  27. امیر المومنین-متقین-102- انتقام جو نیست‏ «ان بغى علیه صبر حتى یکون الله هو الذى ینتقم له» ترجمه: اگر ظلمى به پرهیزگار شود صبر مى‏کند تا خداوند انتقام  او را بگیرد.***
  28. شکیبایی ومقابله به مثل - شرح: اگر به او ستمى شود شکیبائى کرده و مقابله به مثل نمى‏کند و به فکر انتقام  نمى‏افتد، البته این نسبت به دوستان یا دشمنانى است که عدم انتقام  تأثیر مثبت روى آنها مى‏گذارد، یا در مقابل ظالمانى است که قدرت انتقام  از آنها نیست، یعنى جزع و فزع و ناراحتى نمى‏کند، بلکه انتقام  را به خدا وامى‏گذارد و قبلا بحث درباره انتقام  و صبر مشروحاً گذشت.
  29. واگذاری انتقام  به خدا - اولیاء بزرگ خدا و پرهیزگاران واقعى کسانى بودند که زندگى آنها آمیخته با این‏گونه صبر بود، از خود مولى على (علیه السلام) تا امام حسن عسکرى (علیه السلام) و حتى امام زمان (علیه السلام) دچار ظلم طواغیت و ستمگران بودند و با صبر و واگذارى انتقام  به خداوند به وظائف الهى خود عمل کردند.
  30. شیعیان واقعى - آن بزرگواران، همچون ابى‏ذرها نیز چنین کردند، در اینجا نامه‏اى که ابوذر غفارى این مبارز بزرگ و صبور دوران، براى «حُذَیفه بن یمان» دوست قدیمى خود که از اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و از شیعیان على (علیه السلام) بود و در زمان عثمان در پست فرماندارى بصره قرار گرفته بود، نوشته است، مى‏آوریم، نامه‏اى که نشان ظلمهائى است که به او روا داشته شده و صبرى است که در برابر ظالمان و ظلم آنها کرده است، و او شکایت خود را به خداوند کرده و انتقام  را به او واگذاشته است.
  31. الهام از روح بلند - این نامه را وقتى ابوذر به دستور عثمان به «ربذة» آن بیابان خشک و سوزان تبعید شده، نوشته است. و در مقابل، حذیفة هم جوابى داده که ما هر دو نامه را در اینجا ذکر مى‏کنیم به این امید که از روح بلند و استوار دوستداران حق الهام گرفته و هر چه بیشتر موفق باشیم.
  32. دو نامه تکان دهنده‏ _ نامه ابوذر به حُذیفه‏ - «به نام خدا، بَعد، اى برادرم طورى از خدا بترس که چشمان تو اشک زیاد بریزد و همیشه مواظب قلب خویش باش! شب زنده دارى و بدن خود را در اطاعت خداوند قرار بده! کسى که مى‏داند سرانجام غضب خداوند آتش است، سزاوار است آن را در نظر داشته باشد و تا وقتى که ندانسته است که خداوند از او راضى شده است، گریه وى ادامه داشته باشد و (در عبادت خدا) شبها بیدار بماند.
  33. درراه خدا از اهل ومال گذشتن - کسى که مى‏داند عاقبت رضایت خداوند بهشت است سزاوار است از حق استقبال نماید تا بوسیله آن سعادتمند گردد و در راه خدا از اهل و مال گذشتن، شب زنده‏دارى کردن، روزه گرفتن، با دست و زبان با ستمگرانى که دین   ندارند، نبرد و مبارزه کردن، براى او آسان و کوچک گردد. تا وقتى که نفهمیده است خداوند از او راضى شده است باید به این اعمال ادامه دهد و به طور حتم تا از دنیا نرود این مطلب را درک نمى‏کند!
  34. خود را بخدا واگذار کنم - هر کسى مایل است در پناه خدا باشد و به رفت و آمد با پیغمبران نائل گردد، باید همین روش را داشته باشد. اى برادرم تو در آن مکان دور راحت هستى و من هم مصیبتها و غمهاى خود را به خدا واگذار مى‏کنم و شکوه این که ستمگران بر من غالب شده‏اند، به خدا مى‏نمایم.
  35. پناه به خدای بزرگ - من ستمگریها و جنایاتى که مى‏شد با چشم خود دیدم و با گوش شنیدم (و روى احساس مسئولیت دین  ى که کردم) بر ضد آنها به مبارزه برخاستم و در نتیجه از بهره خویش محروم شدم، مرا به شهرها بردند و از خویشان و برادران و حرم پیغمبر (صلى الله علیه وآله) دورم کردند و اینک در اینجا غریب شده‏ام. به خداى بزرگ پناه مى‏برم از این که خواسته باشم در مورد امورى که برایم پیش آمده است اظهار نارضایتى (از خدا) نمایم، بلکه به تو اطلاع مى‏دهم که به آنچه خداوند دوست دارد و برایم مقدور کرده است راضى هستم، من این مطلب را براى تو نوشتم تا براى من و عموم مسلمانان دعا کنى و نجات و راحتى را از خداوند مسئلت نمائى و خیر پایان و حسن عاقبت را از او خواستار باشى! والسلام.
  36. نامه حذیفه در پاسخ ابوذر «بنام خدا، نامه تو که در آن مرا بیم داده بودى و از عواقب خویش ترسانده و به مواظبت به جان خود تأکید کرده بودى، به من رسید! اى برادرم تو از زمانهاى پیش نسبت به من و مردمان با ایمان، خیرخواه مهربان و دلسوز بودى و راهنمائى نمودى به‏ رضاى خداوندى که غیر از او خدائى نمى‏باشد و به غیر از فضل و رحمت و منّت بزرگ او چیزى نیست و جز او کسى نیست، که انسان را از غضب وى بازدارد!
  37. مصیبتها و ناراحیتها ی گران - بنابراین آمرزش عمومى و رحمت با وسعت خداوند را از براى خود و خویشان و غیرخویشان و براى جمعیت مسلمانان مسئلت دارم! اى برادر، من از آنچه نوشته و بیان کرده بودى در مورد حرکت و غربت و تبعید خویش با اطلاع شدم! به خدا سوگند اى برادر مصیبتها و ناراحتیهایى که به تو وارد شده است برمن بسیار گران تمام شد! و اگر امکان داشت که آنها با پول برطرف گردد، من با کمال میل حاضر بودم مال خود را در این راه خرج کنم تا خداوند مصیبتهاى شما را برطرف نماید ...»
  38. خیر وخوبی در مصیبتها - تا این که مى‏نویسد: «اى برادر بر آنچه از دست تو رفته است تأسف نخور و در مقابل مصیبتهائى که به تو وارد شده است اندوهگین مباش و آنها را براى خود خیر و خوبى بدان و در انتظار پاداش نیک خداوند باش! اى برادر! من مرگ را از براى خود و تو بهترین اندرزگو مى‏دانم، براى این که فتنه‏هائى بر ما سایه افکنده که همانند پاره‏هاى شب تاریک روى هم انباشته شده و همه را در کام خود فرو برده است! شمشیرها در این آشوبها ظاهر گشته و مرگها در آن مى‏رسد، هر کس بر آنها آگاه شود- و از آنها انتقاد نماید- و در آنها داخل شود و حرکتى داشته باشد- که با آنها مبارزه کند- کشته مى‏گردد!
  39. خدا ترا از شر زمانه حفظ کند- این فتنه‏ها و نکبتها تمام جمعیتها و قبائل عرب را فرا گرفته است، در این زمان هر کس ستمگرتر باشد، عزیزتر است و هر کس پرهیزگارتر باشد، ذلیل‏تر مى‏باشد، خداوند ما و تو را از شر زمانه‏اى که مردمش چنین هستند حفظ کند! من در هر حال و هر وقت از دعا خوددارى نمى‏کنم، چه خداوندى که وعده او خلاف نمى‏شود مى‏فرماید: «مرا بخوانید تا براى شما اجابت کنم، آنانکه از عبادت من تکبر مى‏نمایند به زودى وارد دوزخ خواهند شد». پناه مى‏برم به خدا از این که عبادت او تکبر نمائیم و از اطاعت او رو گردان‏ باشیم، خدا را به رحمت او سوگند مى‏دهم، که به زودى من و تو را از این بلاها نجات دهد و سعادتمند گرداند، والسلام علیکم».
  40. زندگی تلخ را با صبر شرین کنند - آرى پرهیزگاران واقعى زندگى تلخ خود را با صبر شیرین مى‏کنند و با واگذارى انتقام  به خداوند به آن آرامش مى‏بخشند. مرحوم الهى، در ذیل این فراز «و ان بغى علیه صبر حتى یکون الله هو الذى ینتقم له» چنین گوید:
  41. 15- شکیبد گر ز مردم بیند استم‏

     

    که خواهد داد او سلطان عالم‏

    که چون قهرش ستمگر را زبون کرد

     

    بسا طش همچو گردون سرنگون کرد

    ستمگر را به کیفر دست بندد

     

    که بروى ابر گرید برق خندد

    جهان دار المجاز است هشدار

     

    چو گردون زیر دستان را میازار

    بترس از برق آه بى گناهى‏

     

    که سوزد آهى از مه تا به ماهى‏

    رقیب ارجور کرد اى جان صبورى‏

     

    که شد بیداد را کیفر ضرورى‏

    جفا بینى وفا کن ایزدى هست‏

     

    که گر از پا درافتى گیردت دست‏

         

     

    دو گونه است این سخن هشدار و بنیوش‏

     

    یکى گوهر بر از گنجینه هوش‏

    ستم بر شخص اگر رفت از ستمکار

     

    روا باشد که بگذارد به دادار

    وگر بر خلقى آن جور افکند تیر

     

    دلیرى شخص را بایست چون شیر

    که بخشایش ستم بر دیگران را

     

    قوى پنجه کندا ستمگران را

    ستمگر را قوى سر پنجه کردن‏

     

    ضعیفان را بود دل رنجه کردن‏

         

    *** اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

     

وگر خندد چو گل خندد در این باغ‏

 

نه آشوب افکند در باغ چون زاغ‏

غنچه لب گشاید در تبسّم‏

 

که آرد بلبلان را در ترنّم‏

که لبخند نهان خوش چون ربا بست‏

 

چو خنده صبحدم کز آفتابست‏

لب خندان خوش است اما نه چندان‏

 

گل از خنده خزان گرد ببستان‏

بخند اى نازنین لیک بیندیش‏

 

که لبخند فزون دل را کند ریش‏

ببین در قهقهه کبک خرامان‏

 

که چشم باز بر وى گشت خندان‏

     

شنیدم طرفه کبک کوهسارى‏

 

خرامان بود چون زیبا نگارى‏

به خنده کوه را رقصان همى خواست‏

 

نشاطش مى‏فزود و غصّه مى‏کاست‏

به دشت از قهقهه آن کبک دلشاد

 

ز بالا، شاهبازى دیده بگشاد

گرفت آن کبک خندان را به چنگال‏

 

ز بهر طعمه بشکستش پر و بال‏

مبادا ناگهان باز شکارى‏

 

کند بازى به کبک کوهسارى‏

در این محفل تو چون شمع اى خردمند

 

به جان سوز و به لب آهسته مى‏خند

که مى‏ترسم ز لبخند فزونت‏

 

فلک چون غنچه سازد غرق خونت‏

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

   
  • حسین صفرزاده
۱۵
تیر
    1. بسم الله الرحمن الرحیم
  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

پردازش اربعین حسینی( علیه السّلام), [۰۶.۰۷.۲۳ ۰۷:۲۰]

[Forwarded from بانک لینک طلبگی تا اجتهاد]

شعر بدون نقطه و تکرار ۱۱۰ بار نام مبارک امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در وصف حضرتش:

 

علی عالی علی اعلی

علی والی علی والا

علی روح همه دلها

علی سرلوح هر املا

علی کرّارعلی سردار

علی سرّوعلی اسرار

علی سرور علی سالار

علی حاء وعلی طاها

علی اکمل علی کامل

علی اعلم علی عامل

علی عدل و علی عادل

علی درّ کلام ما

علی اعلم علی اکرم

علی محرم علی مرحم

علی هم دم علی همدم

علی لوُءلوُء  علی لا لا

علی احکم  علی حاکم 

علی صائم علی دائم

علی سلم و علی سالم     

علی  سرّ  دعای  ما

علی علم همه عالم

علی حکم و علی محکم

علی حال و علی احوال

علی اول ولیِّ ما

علی کی درکلام آمد

علی کو در مرام آمد

علی روح سلام آمد    

علی مُهر کلام ما

علی مُلک و علی مالک  

علی سِلک وعلی سالک

علی حُلو عَلی حالک  

علی داروی دردما

علی اسعد علی مسعود

علی احمد علی محمود

علی کو در حرم مولود

  علی آگاهی دلها

علی طاهر علی اطهر

علی داور علی محور

علی محو روی داور

علی آرام دل ما را

علی دُرّ کلام الله

علی صهر رسول الله

علی روحُ عَلَی الاَرواح

علی آدم عَلی حوّا

دلم مملوّ مِهر او

علی را مهر عالم گو

مگو اصلا علی را هو

ملک مَهو روی مولا

معلّم درهمه عالم

ومهو علم او آدم

علی اعلا عَلَی الآدم

علی اعلا عَلَی الموسی

علی را دم دهم هردم

دهم درراه او سرهم

علی وردم علی روحم

علی آرامه ی دلها 

علی صلح و علی صالح

علی سمع و علی سامع

علی مدح وعلی مادح

علی روح دل اعما

علی هم اسم الله و

علی همراه الله و

علی را گو ولی الله

صدا سرده علی مولا

 

علی‌حمد وعلی حامد

علی مرد و علی واحد

علی را در سماء مائد

علی دارد محمد را

علی امر و علی آمر

علی راحِم علی عامر

علی ماه وعلی ماهر

همه مهو روی مولا

علی درّ وعلی گوهر

علی واکرده اوهر در

کسی اسم علی آرد   

رود همّ همه دلها

علی دلداده همسر  

دل آرام علی همسر

و کرده مدح او همسر

علی را همسری والا

محمد را علی امداد

محمد را علی داماد

گلی اطهر علی را داد

که او عطر همه گلها

دلم مِهر ولی دارد

دمادم اسم اوآرد

سروری در دلم کارد

سرم گَردِ ره مولا 

صد و ده مرحله اسم

علی آورده ام

که هر مصراع سردادم

مدد مولا مددمولا مدد مولا

 

🤲🏼🤲🤲🏼🤲🤲🏼🤲🤲🏼🤲

 

برجمال پرنورش صلوات

  • حسین صفرزاده
۱۴
تیر

عیدانه ؛غدیر یه  زیارت  امیرالمومنین  علی (علیه السلام) در روز عید غدیر  8-

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. بخش دهم زیارت
  2. (لعن ونفرین برقاتلان اولیاء الهی ودرود وتحیت بر محمد وآل محمد صلی الله محمد وآل محمد و(عجل فرجهم)
  3. ؛در فراز دهم زیارت، زائر به منظور اثبات تولی خود به امیر المومنین(علیه السلام) نسبت به دشمنان آن حضرت  ابراز تبری ودر ظایان برمحمد وآل محمد درود وصلوات می فرستد.  
  4. 10- اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِیَائِکَ وَ أَوْصِیَاءِ أَنْبِیَائِکَ بِجَمِیعِ لَعَنَاتِکَ وَ أَصْلِهِمْ حَرَّ نَارِکَ وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِیَّکَ حَقَّهُ وَ أَنْکَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْیَقِینِ وَ الْإِقْرَارِ بِالْوِلایَةِ لَهُ : خدایا کشندگان پیامبرانت و جانشینان انبیایت را به همۀ لعنت‌هایت لعنت کن و آنان را ملازم حرارت آتشت گردان و لعنت کن کسی را که حقّ ولی‌ات را غصب کرد و پیمانش را انکار نمود و او را پس از یقین و اقرار به ولایتش
  5. (10-1) یَوْمَ أَکْمَلْتَ لَهُ الدِّینَ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ ظَلَمَهُ وَ أَشْیَاعَهُمْ وَ أَنْصَارَهُمْ اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِی الْحُسَیْنِ وَ قَاتِلِیهِ وَ الْمُتَابِعِینَ عَدُوَّهُ وَ نَاصِرِیهِ وَ الرَّاضِینَ بِقَتْلِهِ وَ خَاذِلِیهِ لَعْنا وَبِیلا: روزی که دین را برای او کامل کردی منکر شد،خدایا قاتلان امیرمؤمنان و کسانی که به او ستم کردند و پیروان و یاران آنان را لعنت کن. خدایا ستم‌کنندگان بر حسین را لعنت کن و همچنین قاتلانش و پیروی‌کنندگان از دشمنش و یاوران دشمنش و راضیان به قتلش و دریغ‌کنندگان از یاری‌اش, لعنتی شدید و سخت؛
  6. اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَانِعِیهِمْ حُقُوقَهُمْ اللَّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظَالِمٍ وَ غَاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ کُلَّ مُسْتَنٍّ بِمَا سَنَّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ : خدایا لعنت کن اول ستمکاری که به خاندان محمّد ستم کرد و آنان را از حقوقشان بازداشت، خدایا اوّل ستمکار و غاصب حق خاندان محمّد را به لعنت اختصاص ده و هر پیروی کننده از آنچه او شیوه و روش ساخت تا روز قیامت.

 

  1. 10-2) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَى عَلِیٍّ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اجْعَلْنَا بِهِمْ مُتَمَسِّکِینَ وَ بِوِلایَتِهِمْ مِنَ الْفَائِزِینَ الْآمِنِینَ : خدایا درود فرست بر محمّد خاتم پیامبران و بر علی سرور اوصیا و خاندان پاکش و ما را قرار ده از متمسّکین به آنان و از کامیابان به ولایتشان و ایمنانی

 

  1. 10-3-) الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ : که نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.

 

  1. 11-3-)مؤلف گوید که ما در کتاب هدیة الزائرین اشاره کردیم به سند این زیارت و آنکه این زیارت را در هر روز از نزدیک و دور مى‏شود خواند و این فایده جلیله‏اى است که البته راغبین در عبادت و شایقین زیارت حضرت  شاه ولایت علیه السلام آن را غنیمت خواهند شمرد : نویسنده گوید: ما در کتاب «هدیّة الزّائرین» به سند این زیارت اشاره کردیم و اینکه این زیارت را هر روز از نزدیک و دور می‌شود خواند و این فایده بزرگی است که البته مشتاقان به عبادت و شائقان زیارت حضرت  شاه ولایت آن را غنیمت خواهند شمرد.

 

  1. فهرست مطالب
  2. عنوان
  3. پیشگفتار
  4. فراز اول: زیارت  رسول  اعظم (صلی الله علیه وآله)  
  5. فراز دوم:سلام حضرت  علی (علیه السلام)همراه با وصف ایشان.   
  6. فراز سوم: بیان اعتقادات در قالب شهادت دادن   
  7. فراز چهارم:اهداء سلام دوباره با توصیف صفات حضرت   (علیه السلام)  
  8. فراز پنجم: یاکید بر ولایت پذیری به همراه آیات ولایت
  9. فراز ششم:گفتگوی صمیمی با امیر المومنین(علیه السلام)    
  10. فراز هفتم:غصب فدک وظلم به حضرت  زهراء   
  11. فرازهشتم : نقل داستان لیله المبیت  
  12. فراز نهم: مروری بر جریانات دوران حکومت حضرت   (علیه السلام)
  13. فراز دهم :لعن ونفرین بر قاتلان اولیاء الهی..............                   عیدانه ؛ غدیر انه 8

منابع 1-قرآن 2- کافی 3- تفسیرنور الثقلین 4- بحار الانوار 5- میزان الحکمه 6- تفسیر فرات 7- تفسیر قمی. غدیریه حجت الاسلام اقای مهمدی نیلی پور   

 

  1. الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۴
تیر

عیدانه ؛غدیر یه  زیارت  امیرالمومنین  علی (علیه السلام) در روز عید غدیر  7-

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  1. توضیحات فراز هفتم زیارت[I1] 
  2. (غصب فدک وظلم به حضرت  زهرا علیا السلام)
  3. دربخش زیارت هفتم
  4. 1. به مسائلی چون غصب فدک ، ردشهادت وگواهی حضرت  علی (علیه السلام) امام حسن وامام حسین (علیهما السلام)دراثبات حق فدک وضع حقوق اهل بیت در کنارمقامات ملکوتی ایشان اشاره شده است .
  5.  
  6. 2.در این فراز زیارت با استناد به آیه ی تطهیر, به مقام عصمت اهل بیت . .ومقام نمازگزاری پیامبر(صلی الله علیه وآله)   وحضرت  علی (علیه السلام)اشاره شده است. ودرپایان نیز ضمن لعن دشمنان اهل بیت به مظلومیت وغربت  امیرالمومنین اشاره می گردد.

 

  1. متن فراز هفتم زیارت :

 

  1. 7-1)- وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَ الْخَطْبُ الْأَفْظَعُ بَعْدَ جَحْدِکَ حَقَّکَ غَصْبُ الصِّدِّیقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْرَاءِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ فَدَکا وَ رَدُّ شَهَادَتِکَ وَ شَهَادَةِ السَّیِّدَیْنِ سُلالَتِکَ وَ عِتْرَةِ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَ قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَکُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَکُمْ وَ أَبَانَ فَضْلَکُمْ وَ شَرَّفَکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ : کار شگفت‌تر و حادثه زشت‌تر، پس از انکار حق تو، غصب فدک صدّیقه طاهره زهرا سرور زنان و نپذیرفتن گواهی تو و گواهی دو سرور از نژادت و عترت مصطفی است! (درود خدا بر شما باد) و حال آن‌که خدا درجه شما را بر امّت برتر گرداند و منزلت شما را رفیع قرار داد و فضل و شرفتان را بر جهانیان آشکار ساخت
  2. 7-2)  فَأَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیرا : و پلیدی را از شما برد و پاکتان ساخت پاک ساختنی ویژه،
  3. 7-3-) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعا : خدا عزّوجل فرمود: همانا انسان بی‌طاقت و حریص آفریده شده؛
      1. 7-4-) إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا : چون آسیبی به او رسد بیتابی می‌کند؛
  4. 7-5) وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعا : و هنگامی که خیری [مثل امکاناتِ مادّی] نصیب او شود بخل می‌ورزد؛
  5. 7-6-) إِلا الْمُصَلِّینَ فَاسْتَثْنَى اللَّهُ تَعَالَى نَبِیَّهُ الْمُصْطَفَى وَ أَنْتَ یَا سَیِّدَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ فَمَا أَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَکَ عَنِ الْحَقِّ ثُمَّ أَفْرَضُوکَ سَهْمَ ذَوِی الْقُرْبَى مَکْرا وَ أَحَادُوهُ عَنْ أَهْلِهِ جَوْرا فَلَمَّا آلَ الْأَمْرُ إِلَیْکَ أَجْرَیْتَهُمْ عَلَى مَا أَجْرَیَا رَغْبَةً عَنْهُمَا بِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَکَ فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُکَ بِهِمَا مِحَنَ الْأَنْبِیَاءِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ عِنْدَ الْوَحْدَةِ وَ عَدَمِ الْأَنْصَارِ : به جز نمازگزاران [که از برکت نماز، پُرتحمل و قناعت‌پیشه و اهل سخاوت‌اند]؛ پس خدای متعال، پیامبر(صلی الله علیه وآله)   برگزیده‌اش را و تو را، ای سرور جانشینان از همه مردم استثنا کرد، پس آنان‌که به تو ستم کردند، چقدر از دیدن حق کور بودند؛ سپس سهم خویشان پیامبر(صلی الله علیه وآله)   را از باب فریب برای تو مقرّر داشتند، ولی به جور و ستم از اهلش برگرداندند،چون حکومت به تو برگشت با خویشان پیامبر(صلی الله علیه وآله)   درحالی‌که از آن دو نفر روی‌گردان بودی، به خاطر پاداشی که نزد خدا برای تو بود، به همان صورت عمل کردی که آن دو نفر عمل کردند، پس گرفتاری تو به آن دو نفر به گرفتاری پیامبران (درود خدا بر ایشان) در هنگام تنهایی و بی‌یاوری شبیه شد.

 

  1. توضیحات فراز هشتم زیارت
  2. .دراین فراز زیارت نیزبه بخش های دیگر زندگی حضرت  علی (علیه السلام)وحوادث افتخار آمیز زندگی ایشان اشاره می شود از جمله
  3. (نقل داستان لیله المبیت) 1-داستان لیت المبیت وجانشانی برای  رسول  خدا(صلی الله علیه وآله)  
  4. 2-تشبیه حلات  امیرالمومنین به حضرت  اسماعیل که برایطاعت امرخدا آماده ذبح گردیدن شد وجریان معامله جان حضرت  با خدا نیز، قسمتی از ذکر فضائل در این فراز است.

 

  1. متن فراز هشتم زیارت :
  2. وَ أَشْبَهْتَ فِی الْبَیَاتِ عَلَى الْفِرَاشِ الذَّبِیحَ عَلَیْهِ السَّلامُ إِذْ أَجَبْتَ کَمَا أَجَابَ وَ أَطَعْتَ کَمَا أَطَاعَ إِسْمَاعِیلُ صَابِرا مُحْتَسِبا إِذْ قَالَ لَهُ : و در آرمیدن در بستر پیامبر شبیه به اسماعیل ذبیح (درود بر او) شدی چه آن‌که تو نیز مانند او قبول کردی و اطاعت نمودی به همان صورت که اسماعیل صابرانه و پاداش‌خواهانه اطاعت کرد، وقتی که ابراهیم به او گفت:
  3. 46-1) یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ : «پسرکم! همانا در خواب دیدم تو را ذبح می‌کنم؛ با تأمل بنگر رأی تو چیست؟ گفت: پدرم! آنچه را به آن مأمور شده‌ای انجام ده، ان‌شاءاللّه مرا از شکیبایان خواهی یافت»
  4. 47-2)وَ کَذَلِکَ أَنْتَ لَمَّا أَبَاتَکَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمَرَکَ أَنْ تَضْجَعَ فِی مَرْقَدِهِ وَاقِیا لَهُ بِنَفْسِکَ أَسْرَعْتَ إِلَى إِجَابَتِهِ مُطِیعا وَ لِنَفْسِکَ عَلَى الْقَتْلِ مُوَطِّنا فَشَکَرَ اللَّهُ تَعَالَى طَاعَتَکَ وَ أَبَانَ عَنْ جَمِیلِ فِعْلِکَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِکْرُهُ : و تو نیز زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله)   (درود خدا بر او و خاندانش) در بسترش خواباندت و به تو فرمان داد در خوابگاهش بیارامی و او را با جانت از شر دشمنان حفظ کنی، فرمانبردارانه به پذیرش دعوتش شتافتی و خود را برای کشته شدن آماده کردی؛ در نتیجه خدا از فرمان‌برداری‌ات قدردانی کرد و از کار زیبایت به گفتارش جلّ ذکره
  5. 47-3) وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ : در قرآن پرده برداشت، آنجا که فرمود: و از مردم کسی [چون علی‌‌بن‌‌ابی‌طالب(علیه السلام)] است که جانش را برای به‌دست‌آوردن خشنودی خدا می‌فروشد؛

 

 

عیدانه ؛غدیر یه  زیارت  امیرالمومنین  علی (علیه السلام) در روز عید غدیر  8-

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 

  1. توضیحات فراز نهم زیارت
  2. ( مروری برجریانات دوران حکومت حضرت  . از جنگ صفین و خوارج تا لحظه شهادت)
  3. برخی از؛مطالب مهم این فراز زیارت عبارت است از:
  4. 1- طرح مجدد مسئله ؛ صفین وحیله گری های معویه درآن
  5. 2- طرح فتنگری های معاویه؛ در این جنگ وایجاد اختلاف در مردم وتشبیه فتنه گران به سامری وحضرت  علی (علیه السلام)به هارون (برادر حضرت  موسی)
  6. 3- طرح مسئله حکمیت؛ وعدم پزیرش خوارج وفتنه آنها
  7. 4- توصیف بهترین صفات ؛توصیف بهترین صفات از برای آن حضرت  ، به ویژ شهادت طلبی ایشان ومعامله با خدا وپایداری برمیثاق الهی

 

  1. . متن فراز نهم زیارت :

 

  1. 9- ثُمَّ مِحْنَتُکَ یَوْمَ صِفِّینَ وَ قَدْ رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ حِیلَةً وَ مَکْرا فَأَعْرَضَ الشَّکُّ وَ عُزِفَ الْحَقُّ وَ اتُّبِعَ الظَّنُّ أَشْبَهَتْ مِحْنَةَ هَارُونَ إِذْ أَمَّرَهُ مُوسَى عَلَى قَوْمِهِ فَتَفَرَّقُوا عَنْهُ وَ هَارُونُ یُنَادِی بِهِمْ : سپس گرفتاری‌ات در جنگ صفین، درحالی‌که قرآن‌ها از روی حیله و فریب به نیزه‌ها بالا رفته بود، در نتیجه شک و تردید پیدا شد و حق به یک سو افتاد و از گمان پیروی شد، این گرفتاری‌ات شبیه به گرفتاری هارون شد، زمانی که موسی او را بر قوم خود امارت داد، آن‌ها از دور او پراکنده شدند، هارون بر سر آنان فریاد می‌زد
  2. 9-1-) وَ یَقُولُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی : ؛ و می‌گفت: ای قومِ من! شما به‌وسیلۀ این [مجسمۀ بی‌جانِ و بی‌اثر] مورد آزمایش قرار گرفته‌اید، بی‌تردید پروردگار شما خداوند رحمان است، بر شماست که از من [که پیامبر(صلی الله علیه وآله)   و جانشین موسی هستم] پیروی کنید و مطیع دستورم باشید؛
  3. 9-2) قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى : گفتند: ما هرگز پرستش گوساله را ترک نمی‌کنیم تا موسی به‌سویمان بازگردد!
  4. 9-3- ) وَ کَذَلِکَ أَنْتَ لَمَّا رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ قُلْتَ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهَا وَ خُدِعْتُمْ فَعَصَوْکَ وَ خَالَفُوا عَلَیْکَ وَ اسْتَدْعَوْا نَصْبَ الْحَکَمَیْنِ فَأَبَیْتَ عَلَیْهِمْ وَ تَبَرَّأْتَ إِلَى اللَّهِ مِنْ فِعْلِهِمْ وَ فَوَّضْتَهُ إِلَیْهِمْ فَلَمَّا أَسْفَرَ الْحَقُّ وَ سَفِهَ الْمُنْکَرُ وَ اعْتَرَفُوا بِالزَّلَلِ وَ الْجَوْرِ عَنِ الْقَصْدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ وَ أَلْزَمُوکَ عَلَى سَفَهٍ التَّحْکِیمَ الَّذِی أَبَیْتَهُ وَ أَحَبُّوهُ وَ حَظَرْتَهُ وَ أَبَاحُوا ذَنْبَهُمُ الَّذِی اقْتَرَفُوهُ : و همچنین تو ای امیرمؤمنان، همین که قرآن‌ها بالا رفت گفتی: ای ملّت شما به آن آزمایش شدید و گرفتار نیرنگ گشته‌اید، امّا از خواسته تو سرپیچی کردند و با تو به مخالفت برخاستند و گماشتن دو داور را از تو تقاضا نمودند، تو از تقاضای آنان سرباز زدی و از عمل آنان به سوی خدا بیزاری جستی و آنان را به خودشان واگذاشتی، پس زمانی که حق آشکار شد و خطای منکر روشن گشت و به لغزش و انحراف از راه حق اعتراف کردند، پس از آن دچار اختلاف شدند و از روی بی‌خردی تو را مجبور به پذیرفتن حکمیت کردند، حکمیتی که از آن سرباز زدی و آنان می‌خواستند و تو از آن باز داشتی، حلال دانستند گناهانشان را که مرتکب شدند؛ وَ أَنْتَ عَلَى نَهْجِ بَصِیرَةٍ وَ هُدًى وَ هُمْ عَلَى سُنَنِ ضَلالَةٍ وَ عَمًى فَمَا زَالُوا عَلَى النِّفَاقِ مُصِرِّینَ وَ فِی الْغَیِّ مُتَرَدِّدِینَ حَتَّى أَذَاقَهُمُ اللَّهُ وَبَالَ أَمْرِهِمْ فَأَمَاتَ بِسَیْفِکَ مَنْ عَانَدَکَ فَشَقِیَ وَ هَوَى وَ أَحْیَا بِحُجَّتِکَ مَنْ سَعِدَ فَهُدِیَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ غَادِیَةً وَ رَائِحَةً وَ عَاکِفَةً وَ ذَاهِبَةً : تو بر راه بینایی و هدایت بودی و ایشان بر روش‌های گمراهی و کوری، همچنان بر نفاق اصرار داشتند و در گمراهی سرگردان بودند تا خدا سنگینی کار ناپسندشان را به آنان چشاند و کسی را که با تو دشمنی کرد با شمشیرت به نابودی کشید، پس بدبخت و نگونسار شد و با حجّت تو زنده کرد کسی را که سعادت یافت و راهنمایی شد. درود خدا بر تو باد بامداد و شامگاه، در حضر و در سفر،
  5. 9-4-) فَمَا یُحِیطُ الْمَادِحُ وَصْفَکَ وَ لا یُحْبِطُ الطَّاعِنُ فَضْلَکَ أَنْتَ أَحْسَنُ الْخَلْقِ عِبَادَةً وَ أَخْلَصُهُمْ زَهَادَةً وَ أَذَبُّهُمْ عَنِ الدِّینِ أَقَمْتَ حُدُودَ اللَّهِ بِجُهْدِکَ [بِجَهْدِکَ‏] وَ فَلَلْتَ عَسَاکِرَ الْمَارِقِینَ بِسَیْفِکَ تُخْمِدُ لَهَبَ الْحُرُوبِ بِبَنَانِکَ وَ تَهْتِکُ سُتُورَ الشُّبَهِ بِبَیَانِکَ وَ تَکْشِفُ لَبْسَ الْبَاطِلِ عَنْ صَرِیحِ الْحَقِّ: بر وصفت مدح‌کننده‌ای احاطه نکند و عیب‌جویی برتری‌ات را نابود ننماید، تو در عبادت بهترین خلقی و در پارسایی خالص‌ترین آنانی و در دفاع از دین سرسخت‌ترین ایشان، با کوششت حدود خدا را بپا داشتی و با شمشیرت اردوهای خارج از دین را فراری دادی، با سرانگشتانت شعله جنگ‌ها را خاموش ساختی و با بیانت پرده‌های شبهه را دریدی و آمیختگی باطل را از حق صاف و آشکار برطرف کردی،
  6. 9-5-) لا تَأْخُذُکَ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ وَ فِی مَدْحِ اللَّهِ تَعَالَى لَکَ غِنًى عَنْ مَدْحِ الْمَادِحِینَ وَ تَقْرِیظِ الْوَاصِفِینَ : سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای تو را در راه خدا مانع نشد، ؛ مدح خدای تعالی تو را بی‌نیاز کرد از مدح مدّاحان و ستایش وصف‌کنندگان؛

 

  1. 9-6-) قَالَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا : خدای تعالی فرمود: از مؤمنان مردانی هستند که به عهدی که با خداوند [برای ثبات قدم و دفاع از حق تا نثار جان] بسته بودند وفا کردند، برخی از آنان [عهد خود را تا شهیدشدن] به انجام رساندند و بعضی [شهادت را] انتظار می‌برند و به هیچ‌وجه [عهدشان را] تغییر نداده‌اند‌.
  2. 9-7-) وَ لَمَّا رَأَیْتَ أَنْ قَتَلْتَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ وَ صَدَقَکَ  رسول  اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَعْدَهُ فَأَوْفَیْتَ بِعَهْدِهِ قُلْتَ أَ مَا آنَ أَنْ تُخْضَبَ هَذِهِ مِنْ هَذِهِ أَمْ مَتَى یُبْعَثُ أَشْقَاهَا وَاثِقا بِأَنَّکَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِکَ قَادِمٌ عَلَى اللَّهِ مُسْتَبْشِرٌ بِبَیْعِکَ الَّذِی بَایَعْتَهُ بِهِ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ : زمانی که دیدی پیمان‌شکنان و ستمکاران و بیرون‌رفتگان از دین را کشتی و  رسول  خدا (که درود خدا بر او و خاندانش باد) وعده‌اش را به تو راست گفته بود و تو هم به عهدش وفا کردی، گفتی: آیا وقت آن نرسیده که این محاسن به خون سر رنگین شود؟ یا چه زمان بدبخت‌ترین این ملّت برای این کار برانگیخته می‌شود، اطمینان داشتی به اینکه بر پایه برهانی از پروردگارت و بصیرت از کارت هستی، وارد شونده بارگاه خدایی، شادان به معامله‌ای که انجام دادی و این است آن رستگاری بزرگ؛
  3. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 


 [I1]

  • حسین صفرزاده
۱۴
تیر

عیدانه ؛غدیر یه  زیارت  امیرالمومنین  علی (علیه السلام) در روز عید غدیر6-

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. توضیحات فراز ششم زیارت
  2. ( پفتگوی صمیمی با  امیرالمومنین (علیه السلام) به استناد به فضائل قرآنی وشخصیتی ایشان)
  3. در فراز ششم زیارت :
  4. پس از اهداء سلامی مجدد با (9مرتبه ) مورد قرار دادن مستقیم حضرت  (با ضمیر انت  وفیک ) به توصیف صفات آن بزرگوار می پردازیم .
  5. در این فراز خطاب گوناگون.زائر با استناد به 16 آیه از آیات قرآن، جریان افتخارآمیززندگی آن حضرت  وفضائل ایشان رامرور می کند
  6. با توجه به اینکه زائر در این فراز حضرت  را مستقیم مورد خطاب قرار می دهد,معلوم میگرددکه این مرحله از زیارتوپسازآشنای با برخی فضائل امیرالمومنین (علیه السلام)قرب واحساس نزدیک تر شدن به زائردست می دهدوزیارت وزیارتاز حالت غائبانه به حالت حاضرانه وشهودنه وزائر با کمالات وجودی آن امام همام،لیاقت تخاطب مولای خویشرا یافته است..
  7. داستان سوره هل اتی ونزول سوره انسان وایثارگری آن حضرت  موجاهدت های بی شائبه و دلاوری های آن بزرگواردر جنگ های بدر واحد احزاب وجریانات منافقین وجنگ خیبر وحونین ، ازمهمترین موضوعات این بخش از زیارت می باشد،
  8. متن فراز ششم زیارت 6- استناد به 16 آیه از آیات قرآن، 1-(الأعراف : 8) 2-(آل‏عمران : 134) 3-  البقرة : 177-4- السجدة : 19- 5- الأحزاب : 11- 6- (احزاب 12) 7- (الأحزاب : 13) 8- (الأحزاب : 22)  9- (الأحزاب : 25)   10-(التوبة : 25)  11- (التوبة : 26)  12- (التوبة : 27) 13-(الأنعام : 149)  14- (التوبة : 119)     15- برداشت (المائدة :43)  16- (البقرة : 35) 
  9. السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ أَوَّلَ الْعَابِدِینَ وَ أَزْهَدَ الزَّاهِدِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ : سلام بر تو ای امیرمؤمنان و سرور جانشینان و رأس عبادت‌کنندگان و پارساترین پارسایان و رحمت خدا و برکات و درودها و تحیاتش بر تو باد،  
  10. 25-1) أَنْتَ مُطْعِمُ الطَّعَامِ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینا وَ یَتِیما وَ أَسِیرا لِوَجْهِ اللَّهِ لا تُرِیدُ مِنْهُمْ جَزَاءً وَ لا شُکُورا : تویی خوراننده طعام در حال دوست داشتن آن، به درمانده و یتیم و اسیر، تنها به خاطر خشنودی خدا که از آن‌ها پاداش و سپاسی نمی‌خواستی
  11. 26-2) وَفِیکَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  (الأعراف : 8): و خدای تعالی در حق تو چنین گفت: «و [آنان را در امور معیشت] بر خود ترجیح می‌دهند گرچه خودشان را نیاز شدیدی باشد و کسانی که از بخل و حرصشان مصون داشته‌اند [بر همۀ موانع راه سعادت] پیروزند
  12. 27-3) وَ أَنْتَ الْکَاظِمُ لِلْغَیْظِ وَ الْعَافِی عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (آل‏عمران : 134): تویی فرو برنده خشم و گذشت‌کننده از مردم و خدا نیکوکاران را دوست دارد،
  13. 28-4) وَ أَنْتَ الصَّابِرُ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ (البقرة : 177): تویی صبرکننده در تنگدستی و پریشان‌حالی و به هنگام جنگ،  
  14. وَ أَنْتَ الْقَاسِمُ بِالسَّوِیَّةِ وَ الْعَادِلُ فِی الرَّعِیَّةِ وَ الْعَالِمُ بِحُدُودِ اللَّهِ مِنْ جَمِیعِ الْبَرِیَّةِ وَ اللَّهُ تَعَالَى أَخْبَرَ عَمَّا أَوْلاکَ مِنْ فَضْلِهِ بِقَوْلِهِ : تویی بخش کننده به برابری و دادگر در میان ملّت و آگاه به مقرّرات خدا، از میان همه انسان‌ها، خدای تعالی خبر داد از آنچه تو را از فضلش انتخاب کرده به گفته‌اش: [با توجه به این حقیقت]
  15. 29-5) أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنا کَمَنْ کَانَ فَاسِقا لا یَسْتَوُونَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلا بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (السجدة : 19):  آیا مؤمنانِ [اهل عبادت] مانند کسانی هستند که منحرف و نافرمانند؟ [نه، هرگز این دو گروه] مساوی نیستند‌؛ اما برای کسانی که مؤمنند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، بهشت‌ها و اقامتگاه دائمی است که به آنان به پاداش اعمالی که همواره انجام می‌دادند پیش‌کش می‌شود‌؛
  16. وَ أَنْتَ الْمَخْصُوصُ بِعِلْمِ التَّنْزِیلِ وَ حُکْمِ التَّأْوِیلِ وَ نَصِّ ال رسول  وَ لَکَ الْمَوَاقِفُ الْمَشْهُودَةُ وَ الْمَقَامَاتُ الْمَشْهُورَةُ وَ الْأَیَّامُ الْمَذْکُورَةُ یَوْمَ بَدْرٍ وَ یَوْمَ الْأَحْزَابِ : و تویی اختصاص یافته به علم قرآن و حکم تأویل و صریح گفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله)   و توراست موقعیت‌های گواهی شده و مقامات مشهود و روزهای یاد شده، روز بدر و روز احزاب
  17. 30-6) إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِیدا (الأحزاب : 11) : «و در آن حال چشم‌ها [از شدت ترس] خیره شد و جان‌ها به گلو رسید و به خداوند [در مورد وعده‌هایش] گمان‌ها [ی ناروا] می‌بردید‌؛ آن‌جا بود که مؤمنان [در برابر هجومِ احزابِ متحد] مورد آزمایش قرار گرفتند و [نهایتاً] به اضطرابی سخت دچار شدند‌؛
  18. 31-7) وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رسولهُ إِلا غُرُورا (احزاب 12): [در] همان زمان [بود] که منافقان و آنان‌که در دل‌هایشان بیماری شدید [ضعف اعتقاد و سستی اعتماد به خدا] وجود داشت می‌گفتند: خدا و پیامبرش جز بر پایۀ فریب به ما وعدۀ [پیروزی] نداده‌اند‌؛ [در] آن هنگامه [بود]  
  19. 32-8) وَ إِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَ مَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُرِیدُونَ إِلا فِرَارا (الأحزاب : 13): که گروهی از آنان گفتند: ای اهل مدینه! [میدان نبرد] جای درنگ و ماندن شما نیست، پس [به مدینه] بازگردید! و گروهی [دیگر] از پیامبر(صلی الله علیه وآله)   اجازۀ [بازگشت به مدینه] می‌خواستند [و بهانۀ آنان این بود که] می‌گفتند: خانه‌های ما بدون حفاظ است [و به این سبب در معرض خطر قرار دارد]؛ درحالی‌که بدون حفاظ نبود و آنان قصدی جز فرار [از جبهه] نداشتند‌»؛  
  20. وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى : و خدای تعالی فرمود:
  21. 33-9) وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رسولهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ  رسول هُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلا إِیمَانا وَ تَسْلِیما (الأحزاب : 22): «چون مؤمنان، احزابِ [متحد] را [در میدان جنگِ خندق] دیدند گفتند: این همان [جنگی] است که خدا و پیامبرش به ما وعده دادند [که در صورت استقامت و پشت‌نکردن به آن، از پیروزی و ثواب عظیمش بهره‌مند خواهیم شد] و خدا و پیامبرش [به ما] وعدۀ راست و درست داده‌اند؛ و [دیدن احزاب متحد با هم] جز بر ایمان و تسلیمشان
  22. فَقَتَلْتَ عَمْرَهُمْ وَ هَزَمْتَ جَمْعَهُمْ : [نسبت به خدا و  رسول ] نیفزود»؛ پس «عمرو» قهرمان آن‌ها را کشتی و جمع آنان را فراری دادی،
  23. 34-10) وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرا وَ کَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَ کَانَ اللَّهُ قَوِیّا عَزِیزا (الأحزاب : 25) : «و خداوند کافرانِ [شرکت‌کننده در جنگ خندق] را درحالی‌که به هیچ خیری [از پیروزی و غنیمت] دست نیافتند با [درونِ آکنده از] خشمشان [از اطراف مدینه به مناطقشان] برگرداند و مومنان را از [سختی و مشقّت] جنگ نجات داد؛ خداوند همواره نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است‌.
  24. 35-11) وَ یَوْمَ أُحُدٍ إِذْ یُصْعِدُونَ وَ لا یَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَ الرسول  یَدْعُوهُمْ فِی أُخْرَاهُمْ : به یاد آرید] زمانی که [از میدان جنگ تا مرز پنهان‌شدن از دیده‌ها] دور می‌شدید و به هیچ‌کس توجه نداشتید درحالی‌که پیامبر(صلی الله علیه وآله)   [که پاسخ به دعوتش واجب است]
  25. وَ أَنْتَ تَذُودُ بُهَمَ الْمُشْرِکِینَ عَنِ النَّبِیِّ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ حَتَّى رَدَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْکُمَا خَائِفِینَ وَ نَصَرَ بِکَ الْخَاذِلِینَ : شما را از پشت سرتان [برای دفاع از حق و عقب‌راندنِ دشمن] فرامی‌خواند [و شما جواب نمی‌دادید]»، تو بودی که مشرکان را برای حفظ پیامبر(صلی الله علیه وآله)   به راست و چپ دفع می‌کردی تا خدا گزند آنان را در حالی که ترسان بودند از شما دو بزرگوار برگرداند و شکست‌خوردگان را به وسیله تو یاری کرد
  26. وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ عَلَى مَا نَطَقَ بِهِ التَّنْزِیلُ : وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ عَلَى مَا نَطَقَ بِهِ التَّنْزِیلُ:  
  27. 36-12) إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئا وَ ضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ (التوبة : 25): و روز حنین، بنا بر آنچه قرآن در این آیه به آن گویا شد: «زمانی که فزونی افرادتان شما را مغرور و شگفت‌زده کرد، ولی فزونی افراد، چیزی [از خطر] را از شما برطرف نکرد و زمین با همۀ فراخی‌اش بر شما تنگ شد، آن‌گاه پشت‌کُنان از عرصۀ نبرد گریختید‌؛
  28. 37-13) ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى  رسولهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ (التوبة : 26): سپس خداوند [نعمت] آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد»؛
  29. وَ الْمُؤْمِنُونَ أَنْتَ وَ مَنْ یَلِیکَ وَ عَمُّکَ الْعَبَّاسُ یُنَادِی الْمُنْهَزِمِینَ یَا أَصْحَابَ سُورَةِ الْبَقَرَةِ یَا أَهْلَ بَیْعَةِ الشَّجَرَةِ حَتَّى اسْتَجَابَ لَهُ قَوْمٌ قَدْ کَفَیْتَهُمُ الْمَئُونَةَ وَ تَکَفَّلْتَ دُونَهُمُ الْمَعُونَةَ فَعَادُوا آیِسِینَ مِنَ الْمَثُوبَةِ رَاجِینَ وَعْدَ اللَّهِ تَعَالَى بِالتَّوْبَةِ : «مؤمنان» تو بودی و همراهانت و عمویت عباس [که] شکست‌خوردگان را صدا می‌زد: ای اصحاب سوره بقره،(البقرة : 35) ای اهل بیعت شجره تا جماعتی به او پاسخ دادند که تو رنج آن‌ها را کفایت کردی و به جای آن‌ها کمک را عهده‌دار شدی، پس نومید از پاداش برگشتند و امیدوار به وعده خدای تعالی به سبب توبه ..
  30. وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ : و این است سخن خدا که عظیم باد یادش:
  31. 38-14) ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عَلَى مَنْ یَشَاءُ (التوبة : 27) : «آن‌گاه خداوند بعد از این [گناه فرار از جبهه]، توبۀ هرکس را بخواهد می‌پذیرد»،
  32. وَ أَنْتَ حَائِزٌ دَرَجَةَ الصَّبْرِ فَائِزٌ بِعَظِیمِ الْأَجْرِ وَ یَوْمَ خَیْبَرَ إِذْ أَظْهَرَ اللَّهُ خَوَرَ الْمُنَافِقِینَ وَ قَطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ : درحالی‌که تو درجۀ صبر را به دست آوردی و به مزد بزرگ پیروز شدی ؛ و روز خیبر که خدا شکست منافقان را آشکار کرد و دنباله کافران را برید و خدا را سپاس پروردگار جهانیان،
  33. 39-15) وَ لَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَ کَانَ عَهْدُ اللَّهِ  مَسْئُولا : «با این‌که پیش از این [در معرکۀ اُحُد] با خداوند پیمان بسته بودند که [از جنگ] نگریزند، [اکنون یقین داشته باشند که] پیمانِ با خداوند همواره مورد بازخواست خواهد بود»؛
  34. مَوْلایَ أَنْتَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ وَ الْمَحَجَّةُ الْوَاضِحَةُ وَ النِّعْمَةُ السَّابِغَةُ وَ الْبُرْهَانُ الْمُنِیرُ فَهَنِیئا لَکَ بِمَا آتَاکَ اللَّهُ مِنْ فَضْلٍ وَ تَبّا لِشَانِئِکَ ذِی الْجَهْلِ شَهِدْتَ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَمِیعَ حُرُوبِهِ وَ مَغَازِیهِ تَحْمِلُ الرَّایَةَ أَمَامَهُ وَ تَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قُدَّامَهُ ثُمَّ لِحَزْمِکَ الْمَشْهُورِ وَ بَصِیرَتِکَ فِی الْأُمُورِ أَمَّرَکَ فِی الْمَوَاطِنِ وَ لَمْ یَکُنْ عَلَیْکَ أَمِیرٌ وَ کَمْ مِنْ أَمْرٍ صَدَّکَ عَنْ إِمْضَاءِ عَزْمِکَ فِیهِ التُّقَى وَ اتَّبَعَ غَیْرُکَ فِی مِثْلِهِ الْهَوَى فَظَنَّ الْجَاهِلُونَ أَنَّکَ عَجَزْتَ عَمَّا إِلَیْهِ انْتَهَى ضَلَّ وَ اللَّهِ الظَّانُّ لِذَلِکَ وَ مَا اهْتَدَى  (الأنعام : 149): مولای من تویی حجّت رسا و راه روشن و نعمت کامل و برهان تابناک، پس گوارا باد تو را، آنچه خدا از برتری به تو داد و نابود باد دشمن نادانت، با پیامبر(صلی الله علیه وآله)   (درود خدا بر او و خاندانش) در تمام جنگ‌ها و لشکرکشی‌هایش حاضر بودی، پیشاپیش او پرچم اسلام را به دوش می‌کشیدی و در برابرش شمشیر می‌زدی، سپس تنها برای تدبیر و کاردانی مشهودت و بینایی‌ات در امور، در تمام میدان‌ها تو را به فرماندهی می‌گماشت و امیری بر تو نبود،؛ چه بسیار کارهایی که تقوا مانع اجرای تصمیمت در آن‌ها شد، اما غیر تو در مثل آن از هوای نفس پیروی کرد، پس نادانان گمان کردند که تو از آنچه او به آن رسید عاجز شدی، به خدا قسم گمان‌کننده این‌چنین گمراه شد و راه نیافت
  35. وَ لَقَدْ أَوْضَحْتَ مَا أَشْکَلَ مِنْ ذَلِکَ لِمَنْ تَوَهَّمَ وَ امْتَرَى بِقَوْلِکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ قَدْ یَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِیلَةِ وَ دُونَهَا حَاجِزٌ مِنْ تَقْوَى اللَّهِ فَیَدَعُهَا رَأْیَ الْعَیْنِ وَ یَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لا حَرِیجَةَ [جَرِیحَةَ] لَهُ فِی الدِّینِ صَدَقْتَ [وَ اللَّهِ‏] وَ خَسِرَ الْمُبْطِلُونَ : و تو واضح ساختی آنچه از این امور مشکل شده بود، برای آن‌که توهّم و تردید کرد به گفتارت، درود خدا بر تو که فرمودی: گاهی انسان زبردست و چیره روی چاره را می‌بیند، ولی در برابرش پرده‌ای از تقوای خداست، در نتیجه روی چاره را آشکارا رها می‌کند، ولی فرصت آن را غنیمت می‌داند کسی که در امر دین باکی ندارد؛ به خدا سوگند راست گفتی و یاوه‌سرایان دچار زیان شدند، هنگامی که آن دو عهدشکن [طلحه و زبیر] با تو به فریبکاری برخاستند و گفتند قصد عمره داریم، به آنان گفتی: به جان خودتان قسم قصد عمره ندارید، بلکه قصد خیانت دارید، در نتیجه از آن دو نفر بیعت گرفتی و پیمان را محکم کردی، پس در نفاق کوشیدند، زمانی که بر کار نادرستشان آگاهشان کردی، بی‌توجّهی کردند و به کار خویش بازگشتند، ولی بهره‌مند نشدند و سرانجام کار هر دو خسران شد؛
  36. اشاره به جنگ جمل
  37. وَ إِذْ مَاکَرَکَ النَّاکِثَانِ فَقَالا نُرِیدُ الْعُمْرَةَ فَقُلْتَ لَهُمَا لَعَمْرُکُمَا مَا تُرِیدَانِ الْعُمْرَةَ لَکِنْ تُرِیدَانِ الْغَدْرَةَ فَأَخَذْتَ الْبَیْعَةَ عَلَیْهِمَا وَ جَدَّدْتَ الْمِیثَاقَ فَجَدَّا فِی النِّفَاقِ فَلَمَّا نَبَّهْتَهُمَا عَلَى فِعْلِهِمَا أَغْفَلا وَ عَادَا وَ مَا انْتَفَعَا وَ کَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهِمَا خُسْرا ثُمَّ تَلاهُمَا أَهْلُ الشَّامِ فَسِرْتَ إِلَیْهِمْ بَعْدَ الْإِعْذَارِ وَ هُمْ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ وَ لا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ هَمَجٌ رَعَاعٌ ضَالُّونَ وَ بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ فِیکَ کَافِرُونَ وَ لِأَهْلِ الْخِلافِ عَلَیْکَ نَاصِرُونَ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِاتِّبَاعِکَ وَ نَدَبَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى نَصْرِکَ ... برداشت (المائدة :43)
  38. 40-16) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ (التوبة : 119) : سپس اهل شام خیانت آن دو را دنبال کردند و تو پس از بستن راه عذر بر آنان به سویشان حرکت کردی، ولی آن‌ها به دین حق گردن ننهادند و در قرآن تدبّر ننمودند، بی‌خردان پست و گمراهان ناجوانمرد، به آنچه در حقّ تو بر محمّد نازل شده بود کافرند و نسبت به مخالفان ضدّ تو یاری دهنده‌اند، درحالی‌که خدا به پیروی از تو امر کرد و مؤمنان را به یاری تو فرا خواند و فرمود خدای عزّوجل: ای اهل ایمان! از خداوند [اطاعت کرده و از محرّماتش] بپرهیزید و با صادقان [که انبیاء و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و اولیای خاصِ خدایند] همراه باشید‌!؛

 

  1. اشاره به چنگ ضفین وماجراهای آن
  2. مَوْلایَ بِکَ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَدْ نَبَذَهُ الْخَلْقُ وَ أَوْضَحْتَ السُّنَنَ بَعْدَ الدُّرُوسِ وَ الطَّمْسِ فَلَکَ سَابِقَةُ الْجِهَادِ عَلَى تَصْدِیقِ التَّنْزِیلِ وَ لَکَ فَضِیلَةُ الْجِهَادِ عَلَى تَحْقِیقِ التَّأْوِیلِ وَ عَدُوُّکَ عَدُوُّ اللَّهِ جَاحِدٌ لِ رسول  اللَّهِ یَدْعُو بَاطِلا وَ یَحْکُمُ جَائِرا وَ یَتَأَمَّرُ غَاصِبا وَ یَدْعُو حِزْبَهُ إِلَى النَّارِ وَ عَمَّارٌ یُجَاهِدُ وَ یُنَادِی  بَیْنَ الصَّفَّیْنِ الرَّوَاحَ الرَّوَاحَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ لَمَّا اسْتَسْقَى فَسُقِیَ اللَّبَنَ کَبَّرَ : مولای من حق بر تو نمایان شد، درحالی‌که مردم آن را به یک سو انداختند و تو روش‌های دینی را پس از کهنگی و نابودی آشکار ساختی، توراست پیشینه جهاد بر پایه تصدیق به قرآن و توراست فضیلت جهاد بر پایه تحقّق تأویل و دشمن تو دشمن خدا و انکارکننده  رسول  خدا است، دعوت می‌کند دعوت باطل، حکومت می‌کند ستمکارانه، فرمان می‌دهد غاصبانه، دار و دسته‌اش را به دوزخ می‌خواند، درحالی‌که عمّار جهاد می‌کرد و میان دو لشگر فریاد می‌زد: کوچ کنید، کوچ کنید به سوی بهشت و زمانی که آب خواست، با شیر سیراب شد و تکبیر زد
  3. وَ قَالَ قَالَ لِی  رسول  اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آخِرُ شَرَابِکَ مِنَ الدُّنْیَا ضَیَاحٌ مِنْ لَبَنٍ وَ تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَاعْتَرَضَهُ أَبُو الْعَادِیَةِ الْفَزَارِیُّ فَقَتَلَهُ فَعَلَى أَبِی الْعَادِیَةِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ أَجْمَعِینَ وَ عَلَى مَنْ سَلَّ سَیْفَهُ عَلَیْکَ وَ سَلَلْتَ سَیْفَکَ عَلَیْهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ وَ عَلَى مَنْ رَضِیَ بِمَا سَاءَکَ وَ لَمْ یَکْرَهْهُ وَ أَغْمَضَ عَیْنَهُ وَ لَمْ یُنْکِرْ أَوْ أَعَانَ عَلَیْکَ بِیَدٍ أَوْ لِسَانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِکَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهَادِ مَعَکَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَکَ وَ جَحَدَ حَقَّکَ أَوْ عَدَلَ بِکَ مَنْ جَعَلَکَ اللَّهُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ سَلامُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ آلِکَ الطَّاهِرِینَ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ : و گفت:  رسول  خدا (درود خدا بر او و خاندانش) به من فرمود: آخرین نوشیدنی‌ات از دنیا مخلوطی است از شیر و تو را گروه متجاوز به قتل می‌رساند؛ پس ابوالعادیه فزاری راه را بر عمّار گرفت و او را کشت،  بر ابوالعادیه لعنت خدا و لعنت فرشتگان خدا و همه پیامبران و لعنت بر کسی که شمشیر به روی تو کشید و تو به روی او شمشیر کشیدی ای امیرمؤمنان، از مشرکان و منافقان تا روز قیامت و بر آن‌که خشنود شد به آنچه تو را غمگین ساخت و غم تو او را ناخوش نداشت و دیده برهم نهاد و بی‌تفاوت گذشت و علّت و عاملش را انکار نکرد یا ضدّ تو به دست و زبان کمک کرد یا از یاری‌ات دست کشید یا از جهاد نمودن به همراه تو، کناره‌گیری کرد یا فضل تو را کوچک شمرد و حقّت را انکار کرد یا با تو برابر نمود کسی را که خدا قرار داد تو را سزاوارتر به او از خود او، درودهای خدا و رحمت و برکات و سلام و تحیاتش بر تو و بر امامان از خاندان پاک تو، زیرا او ستوده و بزرگوار است؛

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۴
تیر

 

عیدانه ؛غدیر یه  زیارت  امیرالمومنین  علی (علیه السلام) در روز عید غدیر 5-

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

توضیحات فراز پنچم زیارت

 

  1. (تاکید بر پزیزش ولایت امیر المومنین(علیه السلام) همراه با آراستن زیارت به آیات ولایت )

 

  1. در بخش پنجم زیارت :

 

  1. 1- مجددا به شهادت دادن. به برخی دیگر از فضائل ومناقب امیر المومنین(علیه السلام) درمجموع با ذکر چهار ده آیه از آیات شریفه ی قرآن به تعدادی دیگر ازمقامات ملکوتی آن حضرت  اشاره شده است.

 

  1. 2- در این فرازاز زیارت زائربا تکرار تعبیر! (مولای) قبول ولایت وتسلیم در برابر ولایت آن حضرت  رابه اوج میرساند.  

 

  1. 3- امام های در این بخش از زیارت حدود سی فضیلت از فضائل بی پایان  امیرالمومنین .اشاره می کند که تمامی این فضائل برگرفته از روایات وسخنان پیامبر (صلی الله علیه وآله)  واهل بیت می باشد وزائر باتکراراین صفات ضمن تاکید بر شایستگی های امام خود.افضیلت وبرتری حضرت  را به رخ مخالفان ایشان می کشد.

 

 

  1. متن فرازپنجم زیارت 5- ذکر چهار ده آیه از آیات شریفه ی قرآن 1-(طه:82) 2-(المؤمنون:104) 3- (الزمر:9) 4- (النساء : 96) 5- (توبه 19) 6- (الأنفال: 72) 7- (المائدة : 54) 8- (مایده 55) 9- (مایده 56) 10-(آل عمران 53) 11- (آل عمران 8) 12- (توبه 22) 13- ( المائدة : 67) 14- «شعراء227»

 

 

  1. 5-1- أَشْهَدُ شَهَادَةَ حَقٍّ وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَمَ صِدْقٍ أَنَّ مُحَمَّدا وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ سَادَاتُ الْخَلْقِ وَ أَنَّکَ مَوْلایَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَّکَ عَبْدُ اللَّهِ وَ وَلِیُّهُ وَ أَخُوال رسول  وَ وَصِیُّهُ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّهُ الْقَائِلُ لَکَ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ مَا آمَنَ بِی مَنْ کَفَرَ بِکَ وَ لا أَقَرَّ بِاللَّهِ مَنْ جَحَدَکَ : گواهی می‌دهم گواهی راست و درست و سوگند می‌خورم سوگند صدق که محمّد و خاندانش (درود خدا بر آنان باد) سروران آفریده‌هایند و اینکه تو مولای من و مولای همه مؤمنانی؛. تو بنده خدا و ولی او و برادر پیامبر (صلی الله علیه وآله)  و جانشین و وارث او هستی و او گوینده‌ی این سخن به حضرت  توست: سوگند به کسی که مرا به حق برانگیخت به من ایمان نیاورد آن‌که به تو کافر شد و به خدا اقرار ننمود
  2. 5-2- وَ قَدْ ضَلَّ مَنْ صَدَّ عَنْکَ وَ لَمْ یَهْتَدِ إِلَى اللَّهِ وَ لا إِلَیَّ مَنْ لا یَهْتَدِی بِکَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ : آن‌که به انکار تو برخاست، گمراه شد کسی که مردم را از تو بازداشت و به سوی خدا و به سوی من راه نیافت و این گفتار پروردگار عزّوجل من است:
  3. 5-3-) (وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحا ثُمَّ اهْتَدَى )(طه:82) إِلَى وِلایَتِکَ:  و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، مى‏آمرزم!
  4. 5-4- مَوْلایَ فَضْلُکَ لا یَخْفَى وَ نُورُکَ لا یُطْفَأُ [لا یُطْفَى‏] وَ أَنَّ مَنْ جَحَدَکَ الظَّلُومُ الْأَشْقَى : مولای من احسان تو پنهان نیست و نورت خاموش نگردد و آن‌که تو را انکار کند ستمکار و بدبخت است،
  5. 5-5- مَوْلایَ أَنْتَ الْحُجَّةُ عَلَى الْعِبَادِ وَ الْهَادِی إِلَى الرَّشَادِ وَ الْعُدَّةُ لِلْمَعَادِ: مولای من تو حجّت بر بندگانی و راهنمای به سوی راه راستی و ذخیره روز معادی،
  6. 5-6- مَوْلایَ لَقَدْ رَفَعَ اللَّهُ فِی الْأُولَى مَنْزِلَتَکَ وَ أَعْلَى فِی الْآخِرَةِ دَرَجَتَکَ وَ بَصَّرَکَ مَا عَمِیَ عَلَى مَنْ خَالَفَکَ وَ حَالَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ مَوَاهِبِ اللَّهِ لَکَ فَلَعَنَ اللَّهُ مُسْتَحِلِّی الْحُرْمَةِ مِنْکَ وَ ذَائِدِی الْحَقِّ عَنْکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ : مولای من خدا مقامت را در دنیا بلند کرد و درجه‌ات را در آخرت والا گردانید و بینایت نمود به آنچه بر کسی که با تو مخالفت کرد پوشیده ماند و بین تو و نعمت‌های خدادادی به تو حجاب شد؛ لعنت خدا بر حلال شمارندگان حرمتت و دفع‌کنندگان حقّت و گواهی می‌دهم که آنان از زیانکارترین مردمی هستند؛
  7. 5-7- ) الَّذِینَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیهَا کَالِحُونَ (المؤمنون:104) که آتش، چهره آنان را می‌سوزاند و در میان دوزخ، زشت و عبوس هستند
  8. 5-8- ) وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا أَقْدَمْتَ وَ لا أَحْجَمْتَ وَ لا نَطَقْتَ وَ لا أَمْسَکْتَ إِلا بِأَمْرٍ مِنَ اللَّهِ وَ  رسول هِ قُلْتَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدْ نَظَرَ إِلَیَّ  رسول  اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قُدْما فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی وَ أُعْلِمُکَ أَنَّ مَوْتَکَ وَ حَیَاتَکَ مَعِی وَ عَلَى سُنَّتِی فَوَ اللَّهِ مَا کَذِبْتُ وَ لا کُذِبْتُ وَ لا ضَلَلْتُ وَ لا ضُلَّ بِی وَ لا نَسِیتُ مَا عَهِدَ إِلَیَّ رَبِّی: و گواهی می‌دهم که اقدام نکردی و قدم به عقب نگذاشتی و سخن نگفتی و باز نایستادی مگر به فرمان خدا و  رسول ش. خودت فرمودی: سوگند به آن‌که جانم در دست اوست،  رسول  خدا (صلی الله علیه وآله) (درود خدا بر او و خاندانش باد) به من نظر کرد، درحالی‌که پیش‌قدمانه شمشیر می‌زدم، ایشان به من فرمود: ای علی تو نسبت به من به منزله هارونی نسبت به موسی، جز اینکه بعد از من پیغمبری نیست و من تو را خبر می‌دهم که مرگ و زندگی تو با من و بر اساس راه و رسم من است،  
  9. 5-9-) وَ إِنِّی لَعَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی بَیَّنَهَا لِنَبِیِّهِ وَ بَیَّنَهَا النَّبِیُّ لِی وَ إِنِّی لَعَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْفِظُهُ لَفْظا صَدَقْتَ وَ اللَّهِ وَ قُلْتَ الْحَقَّ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاکَ وَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ یَقُولُ : به خدا سوگند دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشد و گمراه نشدم و کسی به وسیله من گمراه نشده و آنچه را پروردگارم با من عهد کرده فراموش نکردم، من بر برهانی از سوی پروردگارم هستم که برای پیامبرش بیان نموده و پیامبر (صلی الله علیه وآله)  نیز برای من بیان داشته و من به راستی بر راه روشن هستم که آن را صریح می‌گویم با صراحت تمام، ای امیرمؤمنان به خدا سوگند راست گفتی و حق گفتی؛
  10.  5-10-) هلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ (الزمر:9)
  11. : پس خدا لعنت کند کسی که تو را با آن‌که با تو دشمنی کرد، برابر قرار داد درحالی‌که خدا می‌فرماید: «آیا کسانی که معرفت [به حقایق] دارند با کسانی که تهی از معرفتند یکسانند؟»
  12. 5-11-) فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ وِلایَتَکَ وَ أَنْتَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَخُو رسول هِ وَ الذَّابُّ عَنْ دِینِهِ وَ الَّذِی نَطَقَ الْقُرْآنُ بِتَفْضِیلِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى : پس خدا لعنت کند کسی را که مساوی تو قرار داد، آن کس را که خدا ولایتت را بر او واجب کرد و حال اینکه تو ولی خدایی و برادر  رسول  خدایی و دفاع کننده از دین خدایی و کسی هستی که قرآن به برتری‌اش گویاست، خدای تعالی فرمود:
  13. 5-12- ) ( وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرا عَظِیما دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورا رَحِیما ) (النساء : 96)
  14. «و جهادکنندگان را بر خانه‌نشینانِ [بی‌عذر] به پاداشی بزرگ برتری داده است‌؛ [آن پاداش بزرگ] رتبه‌هایی از سوی خدا [است] و [آنان را به] آمرزشی [ویژه می‌آمرزد] و [به] رحمتی [خاص مورد رحمت قرار می‌دهد]؛ خداوند همواره بسیار آمرزنده و مهربان است‌
  15. 5-13-) وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (توبه 19)
  16. الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ (الأنفال: 72) : و خدای تعالی فرمود: «آیا آب‌دادن به حاجیان، و آبادکردنِ مسجدالحرام را [از نظر ارزش] مانند [عمل] کسی قرار داده‌اید که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد و در راه خدا جهاد کرده است؟ [ارزش این دو] نزد خداوند یکسان نیست؛ خداوند مردم ستمکار را هدایت نمی‌کند‌؛ آنان‌که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جان‌هایشان در راه خدا به جهاد برخاستند مقامشان در پیشگاه خداوند والاتر است و اینان کامیابند؛
  17. 5-14-) یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوَانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (توبه 22) : پروردگارشان آنان را از نزد خود به رحمتی ویژه و خشنودی و بهشت‌هایی که در آن‌ها نعمت‌های فراوان و ابدی است مژده می‌دهد؛ در آن‌جا همواره جاودانه‌اند، همانا خداست که پاداشی بزرگ نزد اوست
  18. 5-15-) أَشْهَدُ أَنَّکَ الْمَخْصُوصُ بِمِدْحَةِ اللَّهِ الْمُخْلِصُ لِطَاعَةِ اللَّهِ لَمْ تَبْغِ بِالْهُدَى بَدَلا وَ لَمْ تُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ أَحَدا وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اسْتَجَابَ لِنَبِیِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِیکَ دَعْوَتَهُ ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهَارِ مَا أَوْلاکَ لِأُمَّتِهِ إِعْلاءً لِشَأْنِکَ وَ إِعْلانا لِبُرْهَانِکَ وَ دَحْضا لِلْأَبَاطِیلِ وَ قَطْعا لِلْمَعَاذِیرِ فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفَاسِقِینَ وَ اتَّقَى فِیکَ الْمُنَافِقِینَ أَوْحَى إِلَیْهِ رَبُّ الْعَالَمِینَ : ؛ گواهی می‌دهم که تو به ستایش خدا مخصوص گشته‌ای و مخلص در طاعت خدایی، برای هدایت جایگزینی نجستی و در بندگی پروردگارت احدی را شریک نساختی، خدای تعالی دعای پیامبرش (درود خدا بر او و خاندانش) را در حق تو اجابت کرد، سپس اظهار آنچه تو را سزاوار حکومت بر ملّتش کرده بود به او فرمان داد، برای بالا بردن شأنت و علنی ساختن برهانت و دفع باطل‌ها و بریدن بهانه‌ها، پس زمانی که از آشوب اهل فسق بیمناک شد و درباره تو در برابر منافقان محافظه‌کاری کرد، پروردگار جهانیان به او وحی کرد:
  19. 5-16) یَا أَیُّهَا ال رسول  بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ( المائدة : 67) : ای پیامبر(صلی الله علیه وآله)  ! آنچه از سوی پروردگارت [دربارۀ معرفی علی‌‌بن‌‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) به مقام ولایت و امامت بر امت] بر تو نازل شده ابلاغ کن! اگر انجام ندهی پیام خدا را به مردم نرسانده‌ای! خداوند تو را از [گزند] مردم حفظ می‌کند؛

 

  1. 5-17- ) فَوَضَعَ عَلَى نَفْسِهِ أَوْزَارَ الْمَسِیرِ وَ نَهَضَ فِی رَمْضَاءِ الْهَجِیرِ فَخَطَبَ وَ أَسْمَعَ وَ نَادَى فَأَبْلَغَ ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ فَقَالَ هَلْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا بَلَى فَأَخَذَ بِیَدِکَ وَ قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ فَمَا آمَنَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیکَ عَلَى نَبِیِّهِ إِلا قَلِیلٌ وَ لا زَادَ أَکْثَرَهُمْ غَیْرَ تَخْسِیرٍ وَ لَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِیکَ مِنْ قَبْلُ وَ هُمْ کَارِهُونَ: » پس او بارهای سنگین سفر را بر دوش جان نهاد و در حرارت شدید نیمه روز برخاست، سخنرانی کرد و شنواند و فریاد زد، پس پیام حق را رساند، سپس از همه آن‌ها پرسید: آیا رساندم؟ گفتند: به خدا قسم آری. فرمود: خدایا شاهد باش؛ سپس به مردم خطاب کرد: آیا من آن نیستم که به مؤمنان از خود آنان سزاوارترم؟ گفتند: آری، پس دست تو را گرفت و فرمود: هرکه من مولای اویم، پس این علی مولای اوست، خدایا دوست بدار هرکه او را دوست دارد و دشمن بدار هرکه او را دشمن دارد و یاری کن کسی را که یاری‌اش کند و خوار کن هرکه خوارش سازد؛

 

  1. 5-18-) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (المائدة : 54) : پس به آنچه خدا درباره تو بر پیامبرش نازل کرد، ایمان نیاورد جز عده‌ای اندک و اکثرشان را نیفزود جز زیانکاری، پیش از آن نیز خدا در حق تو این آیه را نازل کرد درحالی‌که آنان دوست نداشتند: «ای مؤمنان! هرکس از شما از دین خود برگردد [و به آیین‌های ضد اسلام روی آورَد زیانی به خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله)   نمی‌رساند]، خداوند به‌زودی گروهی را می‌آورد که محبوب خدایند و خداوند هم محبوب آنان است، در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر کافران سرسخت [و قدرتمند]، همواره در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنشِ هیچ سرزنش‌کننده‌ای نمی‌هراسند، این احسان خداست که به هرکس بخواهد می‌دهد؛ خداوند بسیار عطاکننده و داناست؛
  2. 5-19-) إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ  رسول هُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ (مایده 55): سرپرست و دوست واقعی شما فقط خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله)   اوست و نیز مؤمنانی [چون علی‌‌بن‌‌ابی‌طالب علیه السلام] که همواره نماز را [با شرایط ویژه‌اش] برپامی‌دارند و درحال رکوع به تهیدستان صدقه می‌دهند‌
  3. 5-20-) وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رسول هُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (مایده 56): و آنان‌که خدا و پیامبرش و مؤمنانی [چون امامان معصوم علیهم‌السلام] را به سرپرستی و دوستی بپذیرند [حزب خدایند و] مسلّماً حزب خدا فقط [همه‌جا و در هر زمان] پیروزند»  
  4. 5-21- ) رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا ال رسول  فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (آل عمران 53): «پروردگارا! به آنچه [از نزد خود برای هدایتِ ما] نازل کردی ایمان آوردیم و از این پیامبر (صلی الله علیه وآله)  [یعنی عیسی مسیح] پیروی کردیم، پس ما را در زمرۀ گواهی‌دهندگان [به صِدق نبوت عیسی و برحق بودنِ کتاب‌های آسمانی] بنویس!» «[اینان می‌گویند:]
  5. 5-22-) رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (آل عمران 8): پروردگارا! دل‌هایمان را پس از آن‌که هدایتمان کردی منحرف مکن! و از سوی خود رحمتی بر ما ببخش؛ زیرا تو بسیار بخشنده‌ای
  6. 5- 23- ) اللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هَذَا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ فَالْعَنْ مَنْ عَارَضَهُ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَذَّبَ بِهِ وَ کَفَرَ : پروردگارا به آنچه نازل کردی ایمان آوردیم و از پیامبر(صلی الله علیه وآله)   پیروی نمودیم، پس ما را با گواهان بنویس. پروردگارا دل‌های ما را پس از آنکه هدایتمان کردی منحرف مساز و به ما از نزد خود رحمتی ببخش که تو بسیار بخشنده‌ای، خدایا ما می‌دانیم که این گفتار از نزد تو حق است، پس لعنت کن کسی را که با آن معارضه کرد و به آن کبر ورزید و آن را تکذیب کرد و کافر شد
  7. 5-24- ) وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ: «شعراء227» ؛ و به‌زودی آنان‌که ستم کردند خواهند دانست به چه بازگشت‌گاهی باز خواهند گشت؛ اللهم
  8. صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۴
تیر

عیدانه ؛غدیر یه  زیارت  امیرالمومنین  علی (علیه السلام) در روز عید غدیر 4-

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

توضیحات فراز چهارم زیارت

  1. (اهداء سلام دوباره همراه با توصیفات 30 صفت از صفات  امیرالمومنین (علیه السلام))
  2. در بخش چهارم زیارت با سلامی خدمت  امیرالمومنین (علیه السلام) در حدود سی وپنج فضیلت از فضائل آن حضرت  بیان شده است .
  3. فلسفه ی این سلام همراه با توصیف صفات  امیرالمومنین (علیه السلام)  را می توان در چند نکته جستجو نمود :
  4. 1-اثبات تکرار،افضلیت امیر المومنین (علیه السلام) در امر امامت وخلافت نسبت با دیگران که افراد منافق ومعاند صفت وغیر شایسته نودند(لازم به ذکر است یکی از قوی ترین وعقلانی ترین دلائل اثباط غلافت وامامت حضرت علی (علیه السلام) دلیل افضلیت وبرتری های شخصیتی ایشان برسایرین است. )  
  5. 2-تبین، تبین سفات شایست وبایسته که برای یک حاکم اسلامی ضرزری واجتناب نا پزیراست.
  6. 3-شمارش، بخشی از فضائل صفات وامیر المومنین (علیه السلام) که خود عبادت بزرگ وراهی میانه برایقرب الهی است.
  7. 4آشنایی،با ویژگی های انسان کامل با صفت تاثیر پذیری و ایجاد سنخیت وهمانند سازی با ولی خدا 

 

متن فراز چهارم زیارت :

  1. (اهداء سلام دوباره همراه با توصیف 30 صفت از صفات  امیرالمومنین (علیه السلام))
  2. سی وپنچ فضیلت - .در بخش چهارم زیارت با سلامی خدمت  امیرالمومنین  در حدود سی وپنج فضیلت از فضائل آن حضرت بیان شده است،
  3. فلسفه این سلام همراه با توصیف صفات امیر المومنین(علیه السلام) می توان در چند نکته جستجو کرد ،
  4. نکته 1- اثبات وتکرار افضلیت امیرالمومنین (علیه السلام) در امرامانت وخلافت نسبت به دیگران که افرادی معاند ، منافق صفت وغیر شایسته بودند.(لازم به تذکر است یکی از قویترین ، عقلانی ترین دلائل  اثبات امامت وخلافت حضرت علی (علیه السلام) دلیل افضلیت وبرتری های شخصی ایشان بر سائرین است،
  5. نکته 2- تبین صفات شایسته وبایسته ای برای یک حاکم اسلامی ضروری واجتناب ناپذیر است،
  6. نکته 3-شماره بخشی از فضائل وصفات  امیرالمومنین(علیه السلام)  که خود عبادتی برزگ وراهی میانه برای قرب الهی است،
  7. نکته 4-آشنایی با ویژگی های انسان کامل باحدف تاثیر پزیری از او وتلاش برای ایجاد سنخیت وهمانند سازی خو باولی خدا

 

30 صفت وحدود سی وپنج فضیلت از فضائل آن حضرت (علیه السلام)

 

  1. 1- السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): سلام بر تو ای امیر مؤمنان،
  2. 2- عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا : خدا را خالصانه عبادت کردی
  3. 3- وَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ صَابِرا : و صابرانه در راه خدا جهاد نمودی
  4. 4- وَ جُدْتَ بِنَفْسِکَ مُحْتَسِبا : و به حساب خدا جانبازی کردی
  5. 5- وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِهِ : و به کتابش عمل نمودی
  6. 6- وَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ : و روش پیامبرش را پیروی کردی
  7. 7- وَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ : و نماز را بپا داشتی
  8. 8- وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ : و زکات را پرداختی
  9. 9- وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ : و به معروف امر کردی
  10. 10- وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ مَا اسْتَطَعْتَ مُبْتَغِیا مَا عِنْدَ اللَّهِ رَاغِبا فِیمَا وَعَدَ اللَّهُ : و تا توانستی از منکر نهی نمودی، طالب بودی آنچه را نزد خداست، مشتاق بودی در آنچه خدا وعده داد.
  11. 11- لا تَحْفِلُ بِالنَّوَائِبِ : کاسه صبرت از پیش آمدها لبریز نشد
  12. 12-  وَ لا تَهِنُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَ لا تَحْجِمُ عَنْ مُحَارِبٍ أَفِکَ مَنْ نَسَبَ غَیْرَ ذَلِکَ إِلَیْکَ وَ افْتَرَى بَاطِلا عَلَیْکَ وَ أَوْلَى لِمَنْ عَنَدَ عَنْکَ : و هنگام سختی‌ها سست نگشتی؛از برابر هیچ جنگجویی بازنگشتی، آنکه غیر این امور را به تو نسبت داد تهمت زد و به باطل بر تو دروغ بست و مرگ بر کسی که با اصرار بر مخالفت با تو از تو روی گرداند،
  13. 13- لَقَدْ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ الْجِهَادِ : به راستی در راه خدا آن‌گونه که شایسته جهاد بود جهاد کردی
  14. 14- وَ صَبَرْتَ عَلَى الْأَذَى صَبْرَ احْتِسَابٍ : و بر آزار مردم به نیکی صبر کردی صبری به حساب خدا،
  15. 15- وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ : تویی اوّل کسی که به خدا ایمان آوردی
  16. 16- وَ صَلَّى لَهُ : و برای او نماز خواندی
  17. 17- وَ جَاهَدَ : و جهاد کردی
  18. 18- وَ أَبْدَى صَفْحَتَهُ فِی دَارِ الشِّرْکِ وَ الْأَرْضُ مَشْحُونَةٌ ضَلالَةً وَ الشَّیْطَانُ یُعْبَدُ جَهْرَةً : و خود را در خانه شرک برای حق آشکار نمودی، درحالی‌که زمین انباشته به گمراهی بود و شیطان آشکارا عبادت می‌شد
  19. 19- وَ أَنْتَ الْقَائِلُ لا تَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعا لَمْ أَکُنْ مُتَضَرِّعا : و تویی گوینده این سخن: کثرت مردم در پیرامونم عزّتی به من نیفزاید و پراکنده شدنشان ترسی به من اضافه نکند، اگر همه مردم از من دست بردارند، نالان نشوم،
  20. 20- اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ : پناهنده به خدا شدی و عزّت یافتی،
  21. 21- وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ : آخرت را بر دنیا برگزیدی
  22. 22- وَ أَیَّدَکَ اللَّهُ : و پارسا گشتی، خدا حمایتت کرد
  23. 23- وَ هَدَاکَ : و راهنمایی‌ات فرمود
  24.  24- وَ أَخْلَصَکَ و در گردونه خلوص قرار داد
  25. 25- وَ اجْتَبَاکَ : و تو را برگزید،
  26. 26- فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُکَ : کردارهایت ضد و نقیض نشد،
  27. 27- وَ لا اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُکَ :گفتارهایت اختلاف نیافت،
  28. 28- وَ لا تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُکَ : حالاتت زیر و رو نگشت،
  29. 29- وَ لا ادَّعَیْتَ : ادعای بیهوده نکردی
  30. 30- وَ لا افْتَرَیْتَ عَلَى اللَّهِ کَذِبا : و بر خدا دروغ نبستی
  31. 31- وَ لا شَرِهْتَ إِلَى الْحُطَامِ : و به متاع اندک دنیا طمع نورزیدی،
  32. 32- وَ لا دَنَّسَکَ الْآثَامُ : گناهان تو را آلوده نساخت،
  33. 33- وَ لَمْ تَزَلْ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ: همواره امورت بر پایه برهانی از سوی پروردگارت بود،  
  34. 34- وَ یَقِینٍ مِنْ أَمْرِکَ : در کارت بر یقین بودی،
  35. 10-1-35-  تَهْدِی إِلَى الْحَقِّ : به سوی حق
  36. 36- وَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ : و راه مستقیم هدایت می‌نمودی،

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۴
تیر
  1. عیدانه ؛غدیریه  زیارت  امیرالمومنین  علی (علیه السلام) در روز عید غدیر  3-
  2. من کنت مولاه فهذا علی مولاه
  3. بسم الله الرحمن الرحیم
  4. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

                      توضیحات فراز سوم زیارت

                   (بیان اعتقادات خود درباره ی شخصیت حضرت  علی (علیه السلام)درقالب شهادت دادن )

  1. در این فراز زائر ده مرتبه؛ به مقامات معنوی وفضائل امیر المومنین(علیه السلام) شهادت می دهد ()
  2. در شهادت اول = أَشْهَدُ أَنَّکَ أَخُو رسول اللَّهِ - گواهی می‌دهم که تویی برادر رسول خدا،
  3. درشهادت دوم= وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ - گواهی می‌دهم حضرت همه آنچه درباره تو نازل شده بود به مردم رساند
  4. درشهادت سوم = وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ تَعَالَى- و گواهی می‌دهم که تو به عهد خدای تعالی وفا کردی
  5. درشهادت چهارم= وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الْحَقُّ - گواهی می‌دهم که تویی امیرمؤمنان آن حقّی که قرآن به ولایتت گویا شد
  6. درشهادت پنجم = أَشْهَدُ أَنَّکَ وَ عَمَّکَ وَ أَخَاکَ الَّذِینَ تَاجَرْتُمُ اللَّهَ بِنُفُوسِکُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِیکُمْ : ورسول  خدا در این زمینه برای تو از امّت پیمان گرفت ؛ و گواهی می‌دهم که تو و عمو و برادرت کسانی هستید که با خدا با جان‌هایتان معامله کردید،
  7. درشهادت ششم = انَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ - و گواهی می‌دهم که پس خدا این آیه را در حق شما نازل کرد:.
  8. درشهادت هفتم = وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ ..أَکْمَلَهُ بِوِلایَتِکَ یَوْمَ الْغَدِیرِ - و آن را روزغدیر به ولایت تو دین خدا را کامل نموده
  9. درشهادت هشتم = وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْمَعْنِیُّ - مقصود تویی: «و یقیناً این راهِ مستقیمِ من است؛
  10. درشهادت نهم = وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَزَلْ لِلْهَوَى مُخَالِفا - و گواهی می‌دهم که تو پیوسته با هوای نفس مخالف و با پرهیزگاری هم‌پیمان
  11. درشهادت دهم = وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا اتَّقَیْتَ ضَارِعا - و گواهی می‌دهم که از روی زبونی محافظه‌کاری نکردی
  12. بلاخره درشهادت یازدهم = وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ و گواهی می‌دهم که تو ای امیرمؤمنان

 

  1. متن فراز سوم زیارت:

 

  1. 3- تویی برادر رسول خدا،1- أَشْهَدُ أَنَّکَ أَخُو رسول اللَّهِ وَ وَصِیُّه  وَ وَارِثُ عِلْمِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَى شَرْعِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی أُمَّتِهِ وَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ صَدَّقَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى نَبِیِّهِ : خدا بر تو باد؛ گواهی می‌دهم که تویی برادر رسول خدا، جانشین و وارث علمش و امین او بر قانونش و جانشین او در امّتش و اوّل کسی که به خدا ایمان آورد و آنچه را بر پیامبرش نازل شده بود تصدیق کرد؛
  2. 3- طاعت و ولایتت واجب 2- وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ مَا أَنْزَلَهُ فِیکَ فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَ أَوْجَبَ عَلَى أُمَّتِهِ فَرْضَ طَاعَتِکَ وَ وِلایَتِکَ وَ عَقَدَ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَةَ لَکَ وَ جَعَلَکَ : و گواهی می‌دهم که آن حضرت  همه آنچه را خدا درباره تو نازل کرد به مردم رساند و امر خدا را درباره تو با صدای بلند اعلام کرد و بر امّتش حتمی بودن طاعت و ولایتت را واجب نمود و بیعت تو را بر عهده آنان نهاد
  3. 3- خدایا گواه باش 3- أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ کَذَلِکَ ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعَالَى عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَ لَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى : و حضرت ترا نسبت به مؤمنان سزاوارتر از خودشان قرار داد، چنان‌که خدا خود او را این‌چنین قرار داد، سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله) اسلام خدا را بر مردم شاهد گرفت و فرمود: آیا من آن نیستم که رساندم؟ همه گفتند: به خدا آری،
  4. فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَ کَفَى بِکَ شَهِیدا وَ حَاکِما بَیْنَ الْعِبَادِ فَلَعَنَ اللَّهُ جَاحِدَ وِلایَتِکَ بَعْدَ الْإِقْرَارِ وَ نَاکِثَ عَهْدِکَ بَعْدَ الْمِیثَاقِ: پس فرمود: خدایا گواه باش و تو برای گواهی و حاکمیت بین بندگان بسی. پس خدا لعنت کند منکر ولایتت را بعد از اقرار و شکننده پیمانت را پس از پیمان بستن
  5. 3- وفا کننده به عهد 4- وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى مُوفٍ لَکَ بِعَهْدِهِ : و گواهی می‌دهم که تو به عهد خدای تعالی وفا کردی و خدای تعالی وفا کننده به عهد خویش برای توست
  6. 3- پاداشی بزرگ 5- وَ مَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهِ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرا عَظِیما : «و آن که به پیمانی که با خدا بسته وفاداراست، یقیناً [خداوند] پاداشی بزرگ به او می‌دهد‌»
  7. 3-6-  وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الْحَقُّ الَّذِی نَطَقَ بِوِلایَتِکَ التَّنْزِیلُ وَ أَخَذَ لَکَ الْعَهْدَ عَلَى الْأُمَّةِ بِذَلِکَ ال رسول  
  8. 3- قرآن به ولایتت گویا 7- وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَ عَمَّکَ وَ أَخَاکَ الَّذِینَ تَاجَرْتُمُ اللَّهَ بِنُفُوسِکُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِیکُمْ : و گواهی می‌دهم که تویی امیرمؤمنان آن حقّی که قرآن به ولایتت گویا شد و  رسول  خدا در این زمینه برای تو از امّت پیمان گرفت ؛ و گواهی می‌دهم که تو و عمو و برادرت کسانی هستید که با خدا با جان‌هایتان معامله کردید، پس خدا این آیه را در حق شما نازل کرد:
  9. 3- کامیابی بزرگ!‌8- إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدا عَلَیْهِ حَقّا فِی التَّوْرَیةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ : مسلّماً خداوند از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را به بهای این‌که بهشت برای آنان باشد خریده، [مؤمنانی که] همواره در راه خدا نبرد می‌کنند، [دشمن را] می‌کشند و [خود] کشته می‌شوند، خداوند برعهدۀ خود در تورات و انجیل و قرآن به آنان وعدۀ بهشت داده؛ وعده‌ای ثابت و درست، چه کسی به عهدش از خدا وفادارتر است؟ پس [ای مؤمنان!] به [این] دادوستدی که با خداوند داشته‌اید خوش‌حال باشید، این است کامیابی بزرگ!‌
  10. 3- مؤمنان را مژده ده 9- التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ : [مؤمنان همان] توبه‌کنندگان، عبادت‌کنندگان، ستایش‌گران، روزه‌داران، رکوع‌کنندگان، سجده‌کنندگان، آمرانِ به معروف، ناهیانِ از منکر و پاسدارانِ حدودِ خداوند[ند] و مؤمنان را [به مغفرت و رحمت و بهشت و رضوان] مژده ده
  11. 3- روزغدیر دین به ولایت تو کامل شد 10- أَشْهَدُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّ الشَّاکَّ فِیکَ مَا آمَنَ بِال رسول  الْأَمِینِ وَ أَنَّ الْعَادِلَ بِکَ غَیْرَکَ عَانِدٌ [عَادِلٌ‏] عَنِ الدِّینِ الْقَوِیمِ الَّذِی ارْتَضَاهُ لَنَا رَبُّ الْعَالَمِینَ وَ أَکْمَلَهُ بِوِلایَتِکَ یَوْمَ الْغَدِیرِ: گواهی می‌دهم ای امیرمؤمنان ‌که شک کننده درباره تو به رسول امین ایمان نیاورده و اینکه روی گرداننده ازولایت تو به ولایت غیر، معاندانه روی گردان از دین است، دین میانه‌ای که پروردگار جهانیان برای ما پسندیده و آن را روزغدیر به ولایت تو کامل نموده است
  12. 3-گواهی میدهم 11- وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْمَعْنِیُّ بِقَوْلِ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ : و گواهی می‌دهم که در این گفته خدای عزیز رحیم،
  13. خدایا امرت را شنیدیم - وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیما فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ضَلَّ وَ اللَّهِ وَ أَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِوَاکَ وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عَادَاکَ اللَّهُمَّ سَمِعْنَا  لِأَمْرِکَ وَ أَطَعْنَا وَ اتَّبَعْنَا صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ فَاهْدِنَا : مقصود تویی: «و یقیناً این راهِ مستقیمِ من است؛ بنابراین از آن پیروی کنید، و پیروِ راه‌ها [ی دیگر] نباشید که شما را از راه خدا پراکنده می‌کند»، به خدا سوگند گمراه شد و گمراه کرد کسی که از غیر تو پیروی کرد و کسی که تو را دشمن داشت، از حق روی گرداند؛ خدایا امرت را شنیدیم و اطاعت کردیم و راه راست تو را پیروی نمودیم،
  14. 3-سپاسگزاران نعمت‌ها12- رَبَّنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا إِلَى طَاعَتِکَ وَ اجْعَلْنَا مِنَ الشَّاکِرِینَ لِأَنْعُمِکَ : پروردگارا ما را هدایت کن و بعد از اینکه ما را به طاعتت هدایت کردی دل‌هایمان را منحرف مساز و ما را از سپاسگزاران نعمت‌هایت قرار ده
  15. 3- مخالف با هوای نفس 13-  وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَزَلْ لِلْهَوَى مُخَالِفا وَ لِلتُّقَى مُحَالِفا وَ عَلَى کَظْمِ الْغَیْظِ قَادِرا وَ عَنِ النَّاسِ عَافِیا غَافِرا وَ و گواهی می‌دهم که تو پیوسته با هوای نفس مخالف و با پرهیزگاری هم‌پیمان و به فرو خوردن خشم توانا و گذشت کننده از مردم وعفو کننده آنان بودی
  16. عمل به پیمان - اِذَا عُصِیَ اللَّهُ سَاخِطا وَ إِذَا أُطِیعَ اللَّهُ رَاضِیا وَ بِمَا عَهِدَ إِلَیْکَ عَامِلا رَاعِیا لِمَا اسْتُحْفِظْتَ حَافِظا لِمَا اسْتُودِعْتَ مُبَلِّغا مَا حُمِّلْتَ مُنْتَظِرا مَا وُعِدْتَ :و زمانی که خدا معصیت می‌شود خشمناک و هنگامی‌که اطاعت می‌شود خشنودی؛ به آنچه خدا با تو پیمان بسته بود عمل کننده بودی و آنچه نگهداری‌اش از تو خواسته شده بود رعایت نمودی و آنچه به تو سپرده شده بود حفظ کردی و آنچه از حق بر عهده‌ات نهاده شده بود رساندی و آنچه را به آن وعده داده شدی به انتظار نشستی
  17. 3- 14 - وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا اتَّقَیْتَ ضَارِعا وَ لا أَمْسَکْتَ عَنْ حَقِّکَ جَازِعا وَ لا أَحْجَمْتَ عَنْ مُجَاهَدَةِ غَاصِبِیکَ [عَاصِیکَ‏] نَاکِلا وَ لا أَظْهَرْتَ الرِّضَى بِخِلافِ مَا یُرْضِی اللَّهَ مُدَاهِنا وَ لا وَهَنْتَ لِمَا أَصَابَکَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا ضَعُفْتَ: و گواهی می‌دهم که از روی زبونی محافظه‌کاری نکردی و در اثر بی‌تابی و عجز از گرفتن حقت باز نایستادی و به خاطر ترس و وحشت، از پیکار با غاصبان ولایتت قدم به عقب نگذاشتی و به علّت سستی بر خلاف آنچه خدا را خشنود می‌کند اظهار خشنودی ننموده و برای آنچه در راه خدا به تو دررسیده سست نشدی؛
  18. 3- کارت به او واگذار کردی 14- وَ لا اسْتَکَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّکَ مُرَاقِبا مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ تَکُونَ کَذَلِکَ بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّکَ وَ فَوَّضْتَ إِلَیْهِ أَمْرَکَ وَ ذَکَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّکَرُوا وَ وَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَ خَوَّفْتَهُمُ اللَّهَ فَمَا تَخَوَّفُوا و به خاطر ترس و زبونی از خواستن حقّت ناتوان و درمانده نگشتی، پناه به خدا از اینکه چنین باشی، بلکه زمانی که مورد ستم واقع شدی به حساب پروردگارت گذاشتی و کارت را به او واگذار کردی و ستمکاران را پند دادی ولی نپذیرفتند و اندرز دادی ولی قبول نکردند و آنان را از خدا ترساندی، ولی نترسیدند
  19. 3-گواهی دهم 15- وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ و گواهی می‌دهم که تو ای امیرمؤمنان
  20. 3- شایسته جهاد 16- جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى دَعَاکَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِهِ وَ قَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیَارِهِ وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَکَ الْحُجَّةَ بِقَتْلِهِمْ إِیَّاکَ لِتَکُونَ الْحُجَّةُ لَکَ عَلَیْهِمْ مَعَ مَا لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ : در راه خدا آن‌گونه که شایسته جهاد بود جهاد کردی تا اینکه خدا تو را به جوارش فرا خواند و به اختیارش تو را به جانب خود قبض روح کرد و حجّتت را بر دشمنانت با به قتل رساندن تو همراه کرد، تا حجّت به سود تو و بر زیان آنان باشد، همراه با آنچه برای تو بود از حجّت‌های رسا بر همه آفریده‌های او
  21. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده