پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۲۷ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

۱۳
خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین (خطبه متقین)، 60- 2- پرهیزگاران در جهاد با  نفس «ان استصعبت علیه  نفسه فیما تکره لم یعطها سؤلها فیما تحب»
  2. مراقبت سه حال - صاحب کتاب عرفان اسلامى مى‏گوید: اهل مراقبت سه حال دارند:
  3. 1- خدا حاضر و ناظر-  اول حال آن است که بواسطه معرفت و یقین بر اینکه خداوند مطلع بر ضمیر بنده است، این حال پیش مى‏آید که فکر بد و شیطانى به قلب او راه پیدا نمى‏کند، و چون خدا را حاضر و ناظر در همه جا مى‏بیند کمتر به دام هواى  نفس مى‏افتد. این است مراد یکى از عرفاى عالى مقدار که فرمود: «المُراقَبَةُ استِدامَةُ علمِ العَبدِ باطّلاع الرّبِ فى جمیع احْوالِه» «یعنى مراقبت دوام علم بنده است به اینکه پروردگار از تمام احوال بنده مطلع است». حاصل آنکه اول حال، مراقبت آن است که حسن بن على دامغانى گفته: «علیکم بحفظ السرائر فانّه مطّلعٌ على الضمائر»: «بر شما است حفظ پنهانیها زیرا خدا آگاه بر ضمائر و مکنونات است».
  4. 2- حقاً مراقب حق - دوم حال مراقبت آن است که سالک، کائنات را فراموش کند، به طورى که وجود و عدم دنیا براى او یکسان باشد، و چنان مراقب باشد که جز خدا هیچ چیز در ذهن و فکر او نباشد. احمد بن عطا گفت « خیرُکُم مَنْ راقَبَ الحقَّ بالحق فى فَناء ما دُونَ الحق»: «بهترین شما کسى است که حقاً مراقب حق باشد، در این که غیر از وجود حق، فانى است».
  5. 3- بین او و خدا هیچ - حال سوم، حال بزرگان اهل مراقبت است که از خدا مى‏خواهند که آنها را در حال مراقبت رعایت فرماید، یعنى خداوند متولى امر آنها باشد، و به فضل خویش آنها را مصداق‏ «و هو یتولّى الصالحین» فرماید. «سالک باید در این مقام طورى باشد که خود از میان برخیزد، و بین او و خدا هیچ حجابى باقى نماند».
  6. حجاب عام وحجاب حاص - به یکى از عرفا گفتند که مى‏گوئى حجاب سه است: نفس و خلق و دنیا، گفت: این سه حجاب عام است، حجاب خاص سه است: دید طاعت، و دید ثواب و دید کرامت، مقصود این است که در این مقام در بیخودى باید به مقامى برسد که خود به مراقبت خود واقف نباشد (و به تعبیر دیگر عمل خود را نبیند و نظر به ثواب و کرامت نکند، که دیدن علت غرور علّت انحطاط است) بقول عارف بزرگوار حکیم صفاى اصفهانى:
  1. ز مغز و پوست برون رفته تا به دوست رسیدم‏
 

به جان دوست که از هر چه غیر اوست بریدم‏

خلیل وقتم و فارغ ز آفتاب و ز ماه‏ام‏

 

رهین عشقم و بیگانه از سیاه و سپیدم‏

نبوده ره که ز آفات جان برم به سلامت‏

 

نداده بود اگر دل به وصل دوست نویدم‏

ز دست این دل سودائى از تطاول زلفش‏

 

چه اشکها که فشاندم چه آه‏ها که کشیدم‏

  1. اگر هزار قیامت کند قیام نسنجد
 

به فتنه‏اى که من از قامتش معاینه دیدم‏

مرا که رفعت خورشید بود در افق دل‏

 

به پیش ابروى آن ماه چون هلال خمیدم‏

 

چه غم که هیکل من شد غبار و جزو هوا شد

 

نسیم صبح سعادت شدم، به خلد وزیدم‏

من آن کبوتر قدسم که از فضاى حقیقت‏

 

به حبس این قفس افتادم و دوباره پریدم‏

  1. به خاک میکده عشق تا امید نبستم‏
 

نشد زهستى موهوم خویش قطع امیدم‏

زفیض پیر خرابات دوش در حرم دل‏

 

به یک نماز که بردم هزار راز شنیدم‏

بساط فقر به او رنگ سلطنت نفروشم‏

 

به نقد عمر گرانمایه این بساط خریدم‏

     
  1. محاسبه‏ بعد از مراقبت محاسبه لازم است چنانکه هر تاجرى در پایان هر روز و آخر هر هفته یا ماه یا سال، حساب کار خود کند، و چه بسا دفتر روزانه، ماهانه و سالانه دارد، وقتى بنا است خداوند ما را محاسبه کند حتى ذره مثقال و حبه خردل را محاسبه کند، إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفى‏ بِنا حاسِبِینَ‏ چرا ما خود به محاسبه  نفس نپردازیم، و چرا به دستورات بزرگان این راه گوش فرا ندهیم، که فرمودند: «حاسبوا ا نفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوا اعمالکم بمیزان الحیاء قبل ان توزنوا»: « نفس‏هاى خود را محاسبه کنید، قبل از اینکه خود محاسبه شوید، و اعمال خود را با میزان حیاء وزن کنید، قبل از این که وزن شوید».
  2. مؤمن مسافر است - ابوذر از رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) نقل مى‏کند که فرمود: «لا یکون المؤمن ظاعِناً الّا فى ثلاث، تَزَوُّد لمعاد او مَرَمَّة لمعاش او لذَّة فى غیر مُحَرّم»:«مؤمن مسافر نمى‏باشد، مگر این که سه چیز داشته باشد: زادى براى معاد، و چیزى که تأمین معاش کند، و لذّتى که حرام نباشد».
  3. چهار وقت برای عاقل - و به همین معنا از رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) روایت کرده: «عَلَى العاقِلِ انْ یَکُونَ لَهُ اربَعُ ساعات: ساعةٌ یُناجى فیها رَبَّه وَ ساعَةٌ یُحاسِبُ فیها  نفسه و ساعَةٌ یتفکَّر فیها فى صُنْع اللّه و ساعَةٌ یَخْلُو فیها للمطعَمِ و المشرَب فَانَّ فى هذه الساعةِ عَوناً له على بَقیّة الساعات»: «بر عاقل است که چهار ساعت و چهار وقت براى خود گذارد، وقتى براى مناجات با پروردگارش و وقتى براى محاسبه  نفسش، و وقتى براى تفکر در موجودات خداوند و دستگاه آفرینش، و ساعتى براى غذا خوردن و نوشیدن، و در این ساعت اخیر است که براى بقیه ساعات قدرت و نیرو مى‏گیرد، (و این اشاره است که توجه به جسم از مسائل مهمى است که مورد نظر اسلام و شارع مقدس است و بدون آن سه وقت دیگر دچار اختلال مى‏شود)».
  4. محاسبه با  نفس - حقیقت محاسبه با شریک آن است که نظر در سرمایه و در سود ضرر کند تا زیاده و نقصان روشن شود، اگر زیادى آورده شکر و اگر خسران دیده و ضرر کرده از او مطالبه‏کند، اگر شریک دارد جبران خسار کند، و اگر ندارد به ذمّه بگیرد، و در آینده تدارک کند.در مورد محاسبه با  نفس هم چنین است، در مقابل سرمایه باید به فرائض و واجبات عمل کرده باشد، و اگر به مستحبات عمل کرده، سود و ریح برده، و اگر معصیت کرده ضرر کرده است، در شامگاه باید دید  نفس چه کرده، اگر رنج برده، باید از این شریک تشکر کرد، و اگر ضرر کرده باید با انجام نوافل و مستحبات و کارهاى خیر آن را جبران کند.
  5. محاسبه از خود - مرحوم کلینى در کافى از ابى الحسن الماضى (یعنى امام هفتم (علیه السلام)) نقل مى‏کند که فرمودند: «لیس منّا مَنْ لم یحاسب  نفسه فى کلّ یوم فَانْ عمل حَسَناً استَزاد اللّه و انْ عمل سیّئا استَغْفر اللّه منه و تاب الیه»: «از ما نیست کسى که هر روز  نفس خود را محاسبه نکند، اگر عمل نیکى انجام داده است از خداوند زیادى آن را خواهد و اگر گناه و کار بدى کرده در آن از خدا آمرزش خواهد و به سوى او بازگشت کند». از  نفس خود آنچه را که خداوند از تو محاسبه مى‏کند، محاسبه کن،
  6. از چهار چیز سؤال شود - در روایتى از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) آمده: «لا تزول قَدَما عبد یوم القیامة حتّى یُسْأل عن اربع: عن عمره فیما افناه و شَبابه فیما ابلاه و عن مالِه مِنْ اینَ کسبهُ و فیما انفَقَه و عن حُبّنا اهل البیت»: «قدمهاى بنده‏اى روز قیامت حرکت نمى‏کند، مگر این که از چهار چیز سؤال مى‏شود: از عمرش که در چه چیزى فنا کرده و جوانیش که در چه چیزى گذرانده و از مالش که از کجا به دست آورده و در چه راه انفاق کرده و از دوستى ما اهل‏بیت».
  7. آماده براى‏ جواب - در روایتى از امام صادق (علیه السلام) نیز آمده که در مواعظ لقمان به فرزندش آمده است که: فرزندم! فردا وقتى در برابر خداوند عزوجل قرار گرفتى، از چهار چیز سؤال مى‏شوى: از جوانیت که در چه راهى گذراندى، و از عمرت که در چه ضایع کردى، و از مالت که از چه و کجا به دست آوردى، و در چه راه خرج کردى، پس آماده براى‏ جواب آنها شو و جوابى آماده کن!
  8. سؤال ‏شود از کمتری عمل  - چگونه غافل نشسته‏ایم که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) به «معاذ» فرمودند : «انّ العبدَ لیُسألُ عن کُحلِ عینیه و عن فَتّه الطّین بِاصْبَعیه و عَنْ لَمْسِه ثوبَ اخیه»: «بنده از سرمه چشمانش و از ریختن گل (و خاک دیوار مردم) با دو انگشتش (که از روى بازى به دیوار مى‏کشد) و از دست زدن به پیراهن برادرش سؤال مى‏شود».
  9. معاقبه‏ بعد از محاسبه اگر معلوم شد که  نفس تقصیر کرده، و دست به ارتکاب معاصى زده، باید به او مهلت نداد که مهلت دادن همان و ارتکاب معاصى و مانوس شدن با آن همان، و اگر مثل کودک به شیر مادر، به معصیت انس گرفته و از آن تغذیه کرد، جدا کردن آن از ارتکاب معصیت دشوار است. اگر لقمه مشتبهى از روى شهوت  نفسانى خورده، باید با گرسنگى شکم را تنبیه کرد، و اگر به نامحرم نظر کرده، باید چشم را از نظر کردن منع کرد، و همین طور سائر اعضاء و جوارح!
  10. تنبیه نفس - طلحه نقل کرده که روزى مردى لباسش را کند و شروع کرد در هواى گرم (که زمین داغ بود) خود را در خاک مالیدن، و به  نفس خود مى‏گفت: بچش که عذاب جهنم شدیدتر و گرمتر از این است! آیا مثل مرده‏اى در شب و فرد بیهوده‏اى در روز هستى! طلحه مى‏گوید: پیامبر (صلى الله علیه و آله) در زیر درختى بودند، وقتى او را دیدند، نزدیک آمدند، آن مرد گفت  نفس من بر من غلبه کرده است پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمودند «آیا چاره‏اى جز این نبود؟» (گویا مرد گفته باشد، نه، فقط به این صورت  نفس من تنبیه مى‏شود) پیامبر فرمودند: «دربهاى آسمان به روى تو گشوده، و خداوند عزوجل به تو نزد ملائکه مباهات و افتخار مى‏کند، سپس به اصحاب فرمودند: «تزودّوا من اخیکم»: از برادرتان توشه برگیرید» و این‏گونه در مقابل  نفس مقاومت کنید، و از او حساب کشید و عقابش کنید.
  11. زندگى، زندگى آخرت - تعجب است اهل و فرزند و زیردستان خود را به خاطر کار زشتى که کرده‏اند مورد عتاب قرار مى‏دهى، از این مى‏ترسى که اگر عقاب نکنى از تحت قدرت و امر تو خارج شوند، و بر تو طغیان کنند، ولى به  نفس خود که بزرگترین دشمن تو است، مهلت مى‏دهى، به کسى که طغیانش و ضررش از طغیان و ضرر زیردستانت بیشتر است، نهایت ضررى که اهل تو در اثر نافرمانى به تو مى‏رسانند، این است که معیشت و زندگى تو را مشوش و دچار اختلال مى‏کنند، و اگر تعقل مى‏کردى مى‏یافتى که زندگى، زندگى آخرت است، و نعمت بهشت ماندنى است، و  نفس تو چیزى است که عیش ابدى تو را منغّض و ناگوار مى‏کند، پس او اولى به معاقبة و تنبیه است!
  12. مجاهدت و معاقبه - بعضى همین چهار مرحله را شمرده‏اند، ولى بعضى دیگر مثل مرحوم فیض کاشانى در محجة البیضاء دو تاى دیگر یعنى مجاهدت و معاقبه (توبیخ) را هم اضافه کرده‏اند، که شاید بتوان به گونه‏اى این دو را در همان معاقبة ادغام کرد، ولى ما به تبع مرحوم فیض این دو را نیز شرح مى‏دهیم:
  13. مجاهدت وقتى محاسبه تمام شد و  نفس را متضّرر و کاسب معاصى دانست، گفتیم عقاب باید کند، و اما اگر آن را سست و بى‏حوصله در بعضى فضائل یا اذکار یافت باید او را وارد به آنها کند، و با او مجاهدت نماید. در معاقبه،  نفس را از چیزهائى که‏ دوست داشت محروم مى‏کرد،
  14. و اینجا  نفس را به کارهاى سنگین وامى‏دارد، به کارهائى که سستى برایش به خرج مى‏دهد، و این کار کسانى است که براى خدا عمل مى‏کنند، یکى از بزرگان وقتى نماز عصرش فوت مى‏شد، زمینى که قیمتش صدهزار درهم بود، براى جبران آن در راه خدا داد،
  15. و دیگرى نماز جماعتش در شب ترک شد و آن شب را به شب‏زنده‏دارى مشغول شد، دیگرى نماز مغرب را به تأخیر انداخت براى جبران آن دو بنده آزاد کرد و از ابن ربیعة دو رکعت نماز صبح قضا شد و بنده‏اى آزاد کرد. بعضى براى مجاهدت با  نفس، روزه یک سال یا حج با پاى پیاده یا صدقه دادن تمامى مال را بر خود واجب مى‏کردند.
  16. خداوند با احسان - در روایتى در مصباح الشریعة از امام صادق (علیه السلام) آمده: «طوبى لعبد جاهد اللّه  نفسه و هواه»: «خوش به حال بنده‏اى که با  نفس و هواى خود مجاهدت کند!» خداوند هم فرمود: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ‏: «و کسانى که در راه ما مجاهدت کردند، راههاى خود را به آنها نشان داده، و هدایتشان مى‏کنیم، و خداوند با احسان کنندگان است».
  1. حکایت شده که عده‏اى به عیادت عمر بن عبدالعزیز آمدند، و در بین آنها جوان لاغراندامى بود، عمر بن عبدالعزیز به او گفت: اى جوان چه به تو رسیده که این قدر لاغر و نحیف هستى؟ جواب داد: دچار بیمارى شده‏ام، گفت چه بیمارى به جان تو افتاده؟ گفت: اى امیرالمؤمنین شیرینى دنیا را چشیدم تلخ یافتم، و نزد من خوشى و زیبائى و شیرینى دنیا کوچک آمد، و طلا و سنگش مساوى آمد، و گویا به عرش پروردگارم به طور واضح نظر مى‏کنم، و مردم را مى‏بینم که به طرف بهشت و آتش مى‏روند،
  2. پس روزم را به تشنگى، و شبم را به شب زنده‏دارى به سر کردم، و هر چه در آن هستم کوچک است در کنار ثواب خداوند و عقاب او (و این بیمارى من است که شیرین را تلخ و چیز بزرگ را کوچک و شى‏ء گرانقیمت و بى‏ارزش، در نظرم یکى است).
  3. معاتبة (توبیخ  نفس) دانستیم که دشمن‏ترین دشمنان،  نفس است، و امر کننده به پلیدیها و میل کننده به شر و فرار کننده از خیر است، و از طرفى امر به تزکیه و کشاندن آن به سوى عبادت پروردگار و خالقش، و به منع از شهواتش شده‏ایم، و اینکه آن را از لذاتش جدا کنیم، اگر در این کار اهمال کنیم، طغیان کرده، به طورى که دیگر قابل کنترل نمى‏باشد باید با تازیانه توبیخ و عتاب و ملامت هر لحظه برگرده آن زد، تا از مسیر خود منحرف نشود، اگر به این مقام ملامت رسید  نفس «لوّامه» مى‏شود که اگر رشد کند به مقام عالى « نفس مطمئنه» مى‏رسد.
  4. نفس خود را پند ده - پس تا به پند و وعظ نفس خود مشغول نشده‏اى، به پند دادن دیگران مپرداز، خداوند تعالى به حضرت عیسى (علیه السلام) وحى رساند که «یابن مریم عظ  نفسک فان ا تعظت فعظ الناس و الا فاستحى منى»: «اى فرزند مریم،  نفس خود را پند ده وقتى خود پند گرفتى آن وقت مردم را پنده ده وگرنه از من حیا کن!» وقتى خود را ساختى، مردیم سریعاً از خودسازى تو ساخته مى‏شوند: وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ‏
  5. آرزوهاى (غیرمعقول - پس اى برادر متابعت از هواى  نفس مکن، که پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «الکَیِّس مَنْ دانَ  نفسه وَ عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ وَ الا حمقُ مَنْ اتْبَعَ  نفسهُ هواها و تَمَنّى على اللّه‏ الامانِىّ»: «دانا کسى است که  نفسش ضعیف شده و براى بعد از مرگش عمل مى‏کند و احمق و نادان کسى است که متابعت هواى  نفس کرده، و آرزوهاى (غیرمعقول و دور و دراز) از خدا تمنّا مى‏نماید».
  6. حصول رضایت - اگر این مراحل ششگانه به خوبى طى شد دیگر جاى صفات رذیله تقلّب و دزدى و تکبر و نخوت نیست و انسان چنان مى‏شود که در برابر حق مثل على بن یقطین صورت بر خاک سیاه مى‏گذارد، و از ابراهیم جمال ساربان مى‏خواهد تا کف کفش خود را بر صورت آن وزیر هارون گذارد، (داستانش گذاشت که در اثر بى‏اعتنائى به ابراهیم جمّال که یکى از دوستان امام هفتم (علیه السلام) بود، حضرت به او بى‏اعتنائى کردند، و گفتند: باید رضایت او را حاصل کنى،
  7. خاک درب خانه - و ابن یقطین براى رضایت ابراهیم جمّال صورت بر خاک درب خانه او گذارد، و از او خواست براى این که امام هفتم (علیه السلام) عذر او را بپذیرد، و خدا از او درگذرد ته کفش خود را روى صورت وى‏گذارد و آن ساربان با اصرار على بن یقطین چنین کرد و على بن یقطین مى‏گفت‏ «اللّهم اشْهَدْ (خدایا تو شاهد باش) که بنده‏ات از من گذشت.
  8. آرى دستورات اسلامى و گفتار اولیاء الهى اگر عمل شود، پشت وزیر را هم خم کرده، و صورتش را به خاک تقرب الهى مى‏گذارد، آن هم وزیر هارونى که به ابر مى‏گفت: هر کجا مى‏خواهى ببار، که از ملک و سطنت من خارج نیست! آرى با عمل به راهیان این راه، على بن یقطین تربیت مى‏شود
  9. صحابى رسول خدا -که طبق روایات، امام هفتم (علیه السلام) به اصحاب خود مى‏فرمودند: «اگر مى‏خواهید یکى از صحابى رسول خدا (صلى الله علیه و آله) را ببینید، در صورت او نظر کنید، و نیز مى‏فرمودند: من شهادت مى‏دهم که او اهل بهشت است».
  10. خداوند ما را در مسیر خود موفق و در عمل به مراحل ششگانه فوق مؤید فرماید! (ان شاء اللّه تعالى) «الهى» آن مست باده معارف در ذیل این فراز (ان استصعبت علیه  نفسه فیما تکره لم یعطها سؤلها فیما تحب) چنین گوید:

اگر  نفسش به طاعت سختى افزود

 

ز  نفس، او هم خوشیها دور بنمود

دهد کیفر به کار  نفس دونش‏

 

کند هنگام خواهشها زبونش‏

  1. ***اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص: 305
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۳
خرداد

 

  1. بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1.  
  2. امیر المومنین (خطبه متقین)، 60- 1-پرهیزگاران در جهاد با  نفس «ان استصعبت علیه  نفسه فیما تکره لم یعطها سؤلها فیما تحب»
  3. ترجمه: هرگاه  نفس او در انجام وظائفى که خوش ندارد سرکشى کند، او هم از آنچه دوست دارد محرومش سازد.
  4. شوق به حسنات - شرح: در این فراز مولى به مجاهدت  نفسانى متقین مى‏پردازد که کراهت از معاصى و شوق به حسنات دارند، برخلاف  نفس اماره که کراهت از حسنات و شوق به معاصى دارد.
  5. دشمن‏ترین دشمنان - مخالفت متقین با امیال  نفسانى به خاطر آگاهى آنها به این است که  نفس دشمن‏ترین دشمنان است (اعدى عدوک  نفسک التى بین جنبیک) آنها مى‏دانند که دشمن به هیچ وجه خیر و صلاح آنها را نمى‏خواهد و از این رو با آن مبارزه مى‏کنند!
  6. رفیق و همنشین نیک - در روایتى از امام صادق (علیه السلام) آمده که به مردى فرمودند: «اجعل قَلبک قریناً برّاً و ولداً واصلا و اجعل علمک والداً تبعه و اجعل  نفسک عدوّاً تجاهده و اجعل مالک عاریة تردّها»: «قلب خود را رفیق و همنشین نیک و فرزند رسیده و (صالح) قرار ده، و علم خود را پدرى که متابعتش مى‏کنى قرار ده، و  نفس خود را دشمنى که با آن مجاهدت مى‏کنى قرار ده، و آنچه از اموال و غیره به دست تو است عاریتى قرار ده که (به صاحب اصلیش) رد خواهى کرد».
  7. مگذار شکست خوری - پس مگذار در مبارزه با  نفس امّاره شکست خورى که هم خود از بین روى هم قلب تو که همچون همنشینى نیک و پسرصالح تو است و هم علمى که چون پدرى براى تو است و هم سرمایه‏ات از دست رود، و بدون جواب در برابر صاحب اصلى اموال و عاریه دهنده آن خواهى بود.
  8. انسان قوی ومحکم - و نیز مرحوم صدوق نقل کرده که از کلمات رسول الله (صلى الله علیه و آله) این بود: «الشّدید مَنْ غَلَبَ  نفسه»: «انسان محکم و قوى کسى است که بر  نفسش غلبه کند».
  9. مفضل بن عمر گفت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ لَمْ یکن لَهُ واعظٌ مِنْ قَلبه و زاجرٌ مِنْ  نفسه و لَم یکنْ لَه قرینٌ مُرشد اسْتمکَنَ عَدُوُّ مِن عنقِه»: «کسى که براى او پند دهنده و واعظى از درون قلبش و نهى کننده‏اى از درون  نفسش نباشد، و راهنمائى مصاحب او نباشد دشمن او قدرت پیدا مى‏کند که گردنش را بگیرد».
  10. سخت تر از جهاد - و این جهاد و مبارزه  نفسانى همان جهاد اکبر است که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که نبىّ‏اکرم (صلى الله علیه و آله) لشکرى را به جنگى فرستادند وقتى بازگشتند، فرمودند: «مرحَباً بَقَوم قَضَوا الجهاد الاصغر وبقى علیهم الجهاد الاکبر فقیل: یا رسول الله (صلى الله علیه و آله) ما الجهاد الاکبر قال جهاد ال نفس»: «آفرین به گروهى که جهاد اصغر را تمام کردند و باقى ماند بر آنها جهاد و جنگ بزرگترى، پس گفته شد: یا رسول الله (صلى الله علیه و آله) (این همه سختى و مشقت و مجروح و کشته در جنگ است چه چیزى بالاتر از این است) جهاد اکبر چیست؟ فرمودند: جهاد و مبارزه با  نفس
  11. مالک  نفس خود - در روایتى «شعیب عقرقوقى» از امام صادق (علیه السلام) نقل کرد که فرمودند:
  12. «مَنْ ملک  نفسه اذا رغب و اذا رهب و اذا اشتَهى، و اذا عضب و اذا رَضِىَ حَرَّم‏ الله جَسَده على النّار»:«کسى که مالک  نفس خود شد و وقتى او راده کرد یا ترسید یا اشتها و میل داشت یا غضبناک و راضى از چیزى شد، آن را کنترل کرد خداوند بدنش را بر آتش حرام کرده است».

  13. سهل‏انگارى و راه تاریک - مولى على (علیه السلام) در نهج‏البلاغه مى‏فرمایند: «لا تُرَخِّصُوا لَا نفسکُم فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَص فیها مذاهَب الظُلمه»: «مسامحة و سهل‏انگارى در مورد نفوس خود نکنید که این سهل‏انگاریها در مورد  نفس شما را به راههاى تاریک مى‏کشاند».
  14. آزدی از اسارت شهوت - در ذیل کلام فوق مرحوم خوئى در شرح خود این روایت را از امام صادق (علیه السلام) آورده است که: «اقْصِر نفسک عمّا یَضّرّها مِنْ قبل انْ تُفارقَک واسْعَ فى فِکاکها کما تسعى فى طلب معیشتک فَانّ  نفسک رهینَةٌ»: « نفس خود را از آنچه ضرر به آن مى‏رساند (دور کن) قبل از این که از تو جدا شود، و در آزادى آن (از اسارت شهوات) تلاش کن، چنانکه در طلب روزى خود تلاش مى‏کنى، زیرا  نفس تو مرهون و بسته به عمل تو است (اگر عمل تو صالح باشد،  نفس تو سالم خواهد بود، و اگر عمل تو طالع و فاسد باشد  نفس تو نیز ناسالم است)».
  15. ارتکاب شبهات - سپس مرحوم خوئى ادامه مى‏دهد که مراد از «ترخیص» براى  نفس در کلام مولى ظاهراً مساهله و مسامحه است (چنانکه در ترجمه آن گفتیم) و احتمال دارد مراد رخصت دادن و اجازه دادن در ارتکاب شبهات باشد که منجر به فرو رفتن در هلکات است و آن وقت شبیه روایتى مى‏شود که مرحوم صدوق از امام صادق (علیه السلام) نقل کرد که حضرت فرمودند: امیرالمؤمنین على (علیه السلام) در خطبه‏اى براى مردم فرمودند: «حَلال بَیِّنٌ و حرامٌ بَیِّنٌ و شُبَهاتٌ بَینَ ذلک فَمَن تَرَک ما اشْتَبَه عَلیه مِنَ الاثم فَهُوَ لِما استَبانَ له اترَک و المَعاصِى حِمَى اللّه فَمن یرتَع حَولَها یُوشَک ان یدخُلَها»:
  16. ترک گناهى مشتبه - «حلال آشکار و حرام آشکار و شبهاتى بین این دو (که به طور واضح حلیت و حرمت آن روشن نیست) پس کسى که ترک گناهى که مشتبه است کند، او براى آنچه حرام آشکار است آماده‏تر است تا ترک کند، و گناهان غرقگاه خداوند است (که کسى نباید در آنها داخل شود) کسى که در اطراف آن گردش کند نزدیک است که وارد آنها شود».
  17. شکایت از نفس- اى برادر مبارزه با  نفس امّاره را آسان مگیر، این موجودى است که بزرگان و مقربّان دستگاه ربوبى چون یوسف صدیق (علیه السلام) از آن به خدا پناه مى‏برد: «انّ ال نفس الامّارة بالسوء الّا ما رَحِمَ ربّى»: این هیولائى است که امام سجاد (علیه السلام) در مناجات شاکین وقتى شروع به مناجات مى‏کند از آن مى‏نالد، و مى‏فرماید: «الهى الیک اشکوه  نفساً بالسوء امّارة و الى الخطیئة مُبادرة و بمعاصیک مُولَعَة و لَسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةَ تَسْلُکُ بى مسالِکَ المهالک و تَجْعَلُنى عندکَ اهْوَنَ هالِک کثیرَة العِلَلِ طَویلةَ الامل انْ مَسَّهَا الشَّرُ تَجْزَع و انْ مَسَّهَا الخَیْرُ تَمْنَعُ مَیّالَةً الى الَّعْب و اللَّهو مَمْلُوَّةً بِالغَفْلَةِ و السهو تُسرعُ بى الى الحَوبَة و تُسَوِّفُنى بالتّوبَة»: «خداى من به تو شکایت  نفسى را مى‏کنم که امر کننده به بدیها است و به خطا سبقت مى‏گیرد، و به معصیت‏ها و گناهان حریص و در معرض سخط تو قرار مى‏گیرد، مرا به راههاى مهلک مى‏کشاند، و مرا در نزد تو خوارترین و پست‏ترین هلاک شدگان قرار مى‏دهد، تعلّل او زیاد و آرزوى او بلند است،
  18. غفلت و خطا - اگر شرى به او رسد، جزع و فزع کند، و اگر خیرى به او رسد منع مى‏کند، بسیار میل کننده به‏ بازى و لهو و اشتغال به امور بى‏فائده است، از غفلت و خطا پرگشته و مرا به سوى گناه سرعت مى‏دهد و از توبه عقب مى‏اندازد». از این سخان حضرت مى‏توان به بزرگى این دشمن پى برد، دشمنى که بزرگان را راحت نمى‏گذارده چه رسد ما را! حضرت در ادامه این مناجات چنین گویند: خداى من از دشمنى به تو شکایت مى‏کنم که گمراهم مى‏کند و شیطانى که مرا فریب مى‏دهد، سینه من پر از وسوسه شده و اوهام آن قلبم را احاطه کرده و یارى هواى  نفس مى‏کند، و دوستى دنیا را برایم زینت مى‏دهد، و بین من و اطاعت و مقام تقرب خداوندى حائل مى‏شود).
  19. جهاد با  نفس از جهادهائى است که خداوند بر انسان واجب کرده است، در روایتى از امام حسین (علیه السلام) آمد که جهاد بر چهارگونه است: دو تا واجب و دو تا مستحب، و نخستین واجب را جهاد با  نفس شمرده است. در اینجا به اختصار اشاره مى‏شود به چند جهت که چرا جهاد با  نفس نسبت به جهاد با دشمن خارجى بزرگتر و اکبر است: از جهت مدّت- از جهت مدّت جهاد با  نفس بیشتر است،
  20. جهاد ممتد داخلی - ظاهراً بعد از زمان امام زمان (علیه السلام) جنگى به عنوان جهاد اصغر نباشد، ولى جهاد با  نفس هست و بر فرض هم که بعد از حضرت جهادى باشد، در هر زمان بطور ممتد جهاد خارجى نیست پس جهاد درونى از نظر مدّت بیشتر و اکبر است.از جهت عُدِّه- عدّه یعنى وسیله، وسیله‏هاى جنگى در هر زمان محدود است و به تناسب آن زمان باید اسحله‏هائى بدست گرفت ولى جنگ درونى و جهاد اکبر وسیله مخصوصى ندارد، باید از کلمات انبیاء (علیهم السلام) و اولیاء و تاریخ گذشتگان وسیله جنگى براى مبارزه با  نفس امّاره استخدام کرد هر وسیله‏اى که بود «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ».از جهت عِدّه- عدّه یعنى نفرات، در جنگ معمولا جوانها و در سن مخصوصى به جنگ دشمن خارجى مى‏روند مثلا از 50 میلیون 4 میلیون ولى در جنگ با دشمن درون از 50 میلیون، 50 میلیون جنگ مى‏کنند.
  21. دشمن‏ترین دشمنان - جنگ با دشمن داخلى همیشه مشکل تر و بزرگتر از جنگ با دشمن خارجى است (همچنانکه در قرآن عتابها نسبت به منافقین که از داخل مبارزه مى‏کنند، بیشتر از کفّار است) و این همان است که پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمودند دشمن‏ترین دشمنان دشمنى است که بین دو پهلوى تو است یعنى دشمن داخلى که  نفس است. جنگ با دشمن داخلى و جهاد  نفسانى پشتوانه جهاد خارجى است، کسى که بر خصم درون پیروز است، مبارزه با خصم برون برایش آسانتر است، ولى کسى که اسیر لانه و دانه و همسر است، نمى‏تواند آن طور که باید و شاید با دشمن بجنگد.
  22.  جهاد با  نفس - در جنگ آمریکا با ویتنام، آمریکائیها 500 هزار سرباز کار کرده وارد عمل کردند، و براى روحیه دادن به آنها با هواپیماها مشروبات الکلى و زنهاى خواننده فرستادند، ولى در دوران جنگ تحمیلى با عراق دیدیم که چگونه نماز و دعا و جهاد با  نفس به رزمندگان روحیه مى‏داد! آرى باید روحیه و پشتوانه از درون و از میدان مبارزه با  نفس باشد نه از برون.
  23. رضایت خدا از بنده - اهمیت جهاد به اهمیت و قدرت دشمن است، جنگ با یک کشور کوچک آسانتر است تا با یک کشور بزرگ، زیرا دشمن هر چه قویتر باشد، جنگ با آن مشکل‏تر است، و  نفس و هم‏پیمان آن شیطان، قویترین دشمنان عالم هستند. از حیث نتیجه- نتیجه جهاد با دشمن خارجى یا پیروزى است یا شهادت که هر کدام باشد در مسیر الهى (احدى الحسنیین) است ولى نتیجه جهاد با  نفس و پیروز در آن میدان رسیدن به  نفس مطمئنه است و رضاى بنده از خدا و رضایت او از بنده‏ یا أَیَّتُهَا ال نفس الْمُطْمَئِنَّةُ- ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً- فَادْخُلِی فِی عِبادِی- وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‏: «اى  نفس مطمئنه (و اى کسى که به این مقام رسیده‏اى) به سوى پروردگارت برگرد، در حالى که راضى هستى، و خدا از تو راضى است، پس داخل بندگان من شو و داخل بهشت من شو».
  24. التزام به آنها لازم - علماى اخلاق براى جهاد با  نفس امورى را بیان کرده‏اند که التزام به آنها لازم است؛ مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاقبه، مجاهده، معاتبه‏ ؛ مشارطهفرموده‏اند عقل انسانى مثل تاجر است، عمر و وقت خود را مى‏دهد تا اعمال صالح و نیکو کسب کند، و این اعمال صالح با تزکیه  نفس حاصل مى‏شود، ربح و سود او تزکیه  نفس‏است، زیرا به سبب آن به فلاح و رستگارى مى‏رسد: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها: «رستگار شد کسى که  نفس را تزکیه و پاک کرد، و متضرّر شد کسى که آن را تباه کرد».
  25.  نفس شریک عقل است- در این معامله عقل شریکى دارد به نام  نفس و باید مثل شریکها در معاملات دنیوى با او برخود شود: اول از همه باید با او شروطى در نظر گرفته شود که مبادا خیانتى کند و سرمایه را به باد فنا دهد، چنانکه شریک جنایکار ممکن است در امور دنیوى چنین کند و این شرط کردن مشارطه است.
  26. تجارت پرسود -این تجارت سودش بهشت و رسیدن به «سدرة المنتهى» و بودن با انبیاء و شهدا است، پس دقت در محاسبه و دقت در کار این شریک  نفسانى، باید بیشتر از دقت در ریح و سود دنیوى باشد، زیرا سودها قابل مقایسه نیست، ریح اخروى خیرى است که دوام دارد، و ریح دنیوى دوام ندارد، و گفته‏اند: «لا خیرَ فى خیر لا یَدُوم بل شرٌّ لا یَدُوم خیرٌ مِنْ خیر لا یَدُوم»: «خیر و برکت در امر خیرى که دوام ندارد نیست، بلکه شرّى که دوام ندارد، بهتر از خیر است که دوام ندارد» زیرا شرّى که دوام ندارد وقتى قطع شد، شادى به همراه دارد، چون شرّ پشت سر گذاشته شد، ولى خیرى که دوام ندارد، تأسف را به خاطر انقطاعش به همراه دارد!
  27. گوهر گرانبهائ - پس هر صاحب  نفسى نباید غافل باشد، که هر  نفسى از عمر، گوهر گرانبهائى است که عوض ندارد، و ممکن است گنجى از گنجهاى بهشتى با آن به دست آید که نعمتش ابدى است. بنابراین هر شخصى باید وقتى از نماز صبح فارغ شد، ساعتى با  نفسش خلوت کند، براى «مشارطه» آن چنانکه تاجر با شریکش مى‏کند و به  نفس بگوید به جز کالاى عمر ندارم، و اگر آن از بین رود، سرمایه‏ام از بین رفته، و از تجارت‏ مأیوس مى‏شوم، و رنجى و سودى به دست نمى‏آورم، امروز را خدا به من مهلت داده، و اگر مى‏مردم از خدا مى‏خواستم مرا به دنیا به اندازه یک روز برگرداند، تا عمل صالح انجام دهم، پس فرض کن مرده‏اى و امروز برگشته‏اى، و به تو مهلت داده شده، پس بپرهیز از اینکه این روز پرقیمت را ضایع کنى.
  28. به دنیا برگردانده‏ شدى،- در احوال یکى از زهاد است که گویند قبرى کنده بود و صبحها در آن مى‏خوابید و آیه‏ رَبِ‏ ارجعونى- لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ»: «را مى‏خواند (یعنى سخن کسانى را که در قیامت از خدا مى‏خواهند به دنیا برگردند، و عمل صالح انجام دهند را مى‏گفت) و بلند مى‏شد، و به خود مى‏گفت: تو امروز به دنیا برگردانده‏ شدى، برو ببینم چه مى‏کنى!
  29. حسرت مى‏خورد - در خبرى آمده «براى بنده در هر شبانه روز بیست و چهار خزانه پشت سر هم است که خزانه‏اى از آن باز مى‏شود، و مى‏بیند پر از نور است که در اثر اعمال صالح است که در آن موقع انجام داده، خوشحال مى‏شود، به قدرى که اگر آن خوشحالى را بین اهل آتش توزیع کنند، به وحشت مى‏افتند، سپس خزانه و جعبه دیگرى باز مى‏شود که سیاه و تاریک است، و بوى بد از آن بلند مى‏شود، و آن ساعتى است که عصیان خدا کرده و آنچنان ترسى و فزعى به او دست مى‏دهد که اگر بین اهل بهشت تقسیم شود، عیش آنها را از بین مى‏برد، و جعبه‏اى دیگر باز مى‏شود که خالى است، نه مایه خوشحالى و نه ناراحتى است‏ و آن ساعتى است که خوابیده و غافل‏ بوده یا مشغول به مباحات دنیوى بوده، پس حسرت مى‏خورد و متضرّر مى‏شود.
  30. خزائن بیست و چهارگانه - به  نفس بگو امروز خزائن بیست و چهارگانه را خالى مگذار، و مرا به کسالت و بیحالى مینداز و مغبون و حسرت بارم مکن، که خداوند فرموده: یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ‏: «روزى جمع مى‏کند شما را براى روز جمع شدن (که روز قیامت باشد) و آن روز خسران و ضرر است».
  31. اعضاء هفتگانه - این سفارشات براى خود  نفس بود، سپس سفارشى به  نفس در مورد اعضاء هفتگانه کند: چشم و گوش و زبان و شکم و فرج (کنایه از شهوت جنسى) و دست و پا به این که اینها خدمتکاران و رعیت تو هستند، که با اینها تجارت مى‏کنى، براى جهنم هفت درب است که براى هر دربى عده‏اى از مردم مشخص شده‏اند که وارد شوند، و این هفت درب براى کسانى است که با اعضاء هفتگانه عصیان کنند.
  32. مشارطه‏ اعضاء - پس چشم را از نظر به نامحارم بپوشان و نظر احتقار به مؤمنى مکن، بلکه نظرى زائد بر ضرورت مکن، که خداوند همچنان که از کلام زیادى بازخواست کند، از نظر زیادى نیز سؤال کند، و همینطور براى هر عضوى خصوصاً زبان و شکم توصیه به  نفس کند.
  33. مراقبت‏ بعد از «مشارطة» و شرطگذارى با شریک، باید مراقب او بود، تا تخلف نکند، همانگونه که خدا مراقب بنده‏هاى خود است: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً ما هم باید مواظب‏ بنده خود یعنى  نفس خود باشیم او را بنده خود حساب کنیم، نه خود را بنده او، باید دقیقاً مراقب او بود. آن طور که باید بنده از مراقبت خدا بترسد، باید  نفس هم از مراقبت ما بترسد، حکایت شده که وقتى زلیخا با یوسف (علیه السلام) خلوت کرد روى بت خود را پوشاند تا نبیند چه مى‏کند، یوسف (علیه السلام) گفت‏ «مالَک اتَسْتَحینَ مِنْ مراقِبَة جماد و لا اسْتَحى مِنْ مراقبة الملک الجَبّار»: «چه مى‏کنى آیا از مراقب بودن سنگ (که شعورى ندارد) حیا مى‏کنى، ولى من از مراقب بودن خداوند قادر و قاهر حیا نکنم».
  34. خدائى که مراقب ما است - از جوانى حکایت شده که شبى قصد دست درازى به کنیزى را داشت، کنیز گفت آیا حیا نمى‏کنى؟ جوان گفت: از چه کسى حیا کنم؟ در حالى که غیر از کواکب و ستارگان کسى ما را نمى‏بیند. «مِمَّن استَحى و ما یَرانا الّا الکَواکِب»: آن کنیز گفت: «وَ ایْنَ مُکَوکَبها»: مراد زن این بود که کجا است خدائى که مراقب کواکب و ما هر دو هست.
  35. مراقبت ظاهر وباطن - مردى به یکى از عرفا گفت: از چه کسى بر چشم‏پوشى کمک جویم؟ گفت: به علم خود به این که نظر نظرکننده (یعنى خدا) زودتر است از نظر تو به آنچه نظر مى‏کنى، «بِعِلْمِکَ انّ نَظَر النّاظر الیک اسْبَقْ مِنْ نَظَرک الى المنظور الیه». روایت شده که خداوند عزوجل به ملائکه فرمود: «انتُم مُوَکِّلون بالظواهر و انَا رقیبٌ على البَواطِن»: «شما بر ظاهر مردم گماشته شده‏اید، و من مراقب باطن آنها هستم».
  36. ضرورتى از ضروریات - عارف و فیلسوف بزرگوار «علامه طباطبائى» مى‏گوید: «یکى از اهم چیزهایى که در راه سیر و سلوک و در حکم ضرورتى از ضروریات آن است، همانا امر مراقبت است».سالک باید از اولین قدم که در راه مى‏گذارد، تا آخرین قدم، خود را از مراقبت خالى ندارد، و این از لوازم حتمى سالک است، باید دانست که مراقبت داراى درجات و مراتبى است: سالک در مراحل اولیه یک نوع مراقبه‏اى دارد، و در مراحل دیگر انواع دیگرى، هر چه رو به کمال مى‏رود و طىّ منازل و مراحل کند، مراقبت او دقیق‏تر و عمیق‏تر خواهد شد به طورى که آن درجات از مراقبت را اگر بر سالک مبتدى تحمیل کنند، از عهده آن برنیامده، یک باره، بارسلوک را به زمین مى‏گذارد، یا سوخته و هلاک مى‏شود، ولى رفته رفته در اثر مراقبه در درجات اولیه و تقویت در سلوک مى‏تواند مراتب عالیه از مراقبه را در مراحل بعدى به جاى آورد، و در این حالات حتى بسیارى از مباحات در منازل اولیه بر او حرام و ممنوع مى‏گردد.
  37. آثار حبّ و عشق - در اثر مراقبت شدید و اهتمام به آن آثار حبّ و عشق در ضمیر سالک هویدا مى‏شود، زیرا عشق به جمال و کمال على الاطلاق فطرى بشر بوده، و با نهاد او خمیر شده، و در ذات او به ودیعت گذارده شده است، لیکن علاقه به کثرات و حبّ به مادیات حجابهاى عشق فطرى مى‏گردند، و نمى‏گذارند که این پرتو ازلى ظاهر گردد. بواسطه مراقبت کم‏کم حجابها ضعیف شده، بالاخره از میان مى‏رود، و آن‏ عشق و حبّ فطرى ظهور نموده، ضمیر انسان را به آن مبدأ جمال و کمال رهبرى مى‏کند، این مراقبت در اصطلاح عرفاء تعبیر به «مى» شده است.
    1. به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات‏
     

    بخواست جام «مى» و گفت راز پوشیدن‏

     

    راه خلوتگه خاصم بنما تا پس ازین‏

     

    «مى» خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم‏

         
  38.  
  39. 36- چراغى افروخته - چون سالک در امر «مراقبه» مواظبت نمود، حق تعالى از باب مهر و عطوفت انوارى را بر او به عنوان طلایع ظاهر مى‏گرداند، در ابتداى امر این انوار مانند برق ظاهر گشته، ناگهان پنهان مى‏شوند، این انوار کم‏کم قوّت یافته، مانند ستاره ریز درخشان مى‏گردند، و سپس نیز قوّت یافته به صورت ماه و بعداً به صورت خورشید پدید مى‏آیند، و گاهى مانند چراغى که افروخته باشند یا قندیلى نمایان مى‏شوند، این انوار را در اصطلاح عرفاء «نوم عرفانى» (یعنى خواب عرفانى) نامند.
  40. 37- مرقبت صدیق وحیا - مرحوم فیض کاشانى مطالبى در باب مراقبت دارد که بطور خلاصه نقل مى‏کنیم: .... معرفت و علم به این که خداوند مطلع بر ضمائر عالم و پنهانیهاى آن است، و مراقب اعمال بندگان است و پنهانیهاى قلب در مقابل او ظاهر است، چنانکه ظاهر بدن انسان براى مخلوقات مکشوف است، وقتى این علم به حدّ یقین رسید، و شکى در آن یافت نشد، مراقبت که حالتى براى قلب است، حاصل مى‏شود که نتیجه آن در اعضاء و جوارح با انجام اعمال صالح آشکار مى‏شود.سپس مى‏افزاید اگر انسان به این حد رسید، موقن و به درجه یقین رسیده، و اینها اینها مقربین درگاه ربوبى هستند. و به دو قسمت تقسیم مى‏شوند: یکى مقرّب صدیق و یکى مقرب پرهیزگار که از اصحاب یمین و بهشتیان است. اوّلى مراقبتش از روى تعظیم و بزرگ شمردن خداوند است و هیبت الهیه موجب مراقبت او شده، و دوّمى به جهت حیا از او مراقبت مى‏کند، یعنى وقتى از بچه دو ساله‏اى که در اتاقى او را مشاهده مى‏کند، حیا مى‏کند و گناه نمى‏کند، از خداوند به طریق اولى حیا مى‏کند، و مراقبت از خود مى‏کند و مسلماً درجه دسته اول برتر از دسته دوم است.
  41. 38- پس اى برادر مراقب اعمال خود باش و ببین چه مى‏کنى و براى که مى‏کنى و چگونه مى‏کنى! در روایتى آمده: «براى بنده در هر حرکتى از حرکات او اگر چه کوچک باشد، سه دفتر و دیوان است: «الاوّلُ لِمَ و الثانى کیفَ و الثالث لِمَنْ»: معنى «لِمَ» یعنى براى چه انجام دادى، مقصودت از این عمل چه بود براى شهوت و هواى  نفسانى بود، اگر جواب قانع کننده داد و عمل را براى مولایش انجام داده آن وقت از دیوان دومى سؤال مى‏شود که:«کَیفَ فَعَلتَ»: «چگونه عمل کردى؟» هر عملى داراى شرطى و جزئى و حکمى است، آیا از روى علم به احکام و اجزاء عمل کردى؟ یا از روى جهل و گمان، اگر به سلامتى از این دیوان گذشت، دیوان سوم باز شده، و از او مطالبه اخلاص مى‏شود که براى چه کسى این عمل را انجام دادى؟ آیا تنها براى خدا آن را انجام دادى، یا براى غیر، یا غیر را شریک کردى؟!
  42. 39- مراقبت دو مراقبت و نظر لازم است: یکى قبل از عمل که در قصد و حرکت اولیه مراقب باشد که براى خدا حرکت کند، نه براى هوا.دوم در موقع شروع در عمل که آن چه خدا مى‏خواهد از حیث حرکات و سکنات انجام دهد، و مراعات ادب مولى را کند، و مثلا اگر نشسته است رو به قبله‏ نشیند، که رسول گرامى (صلى الله علیه و آله) فرمود: «خَیرُ المَجالِس ما اسْتَقْبِلَ بِه القِبْلة»: «بهترین مجالس آن است که رو به قبله انجام گیرد و چهارزانو ننشیند، زیرا در مجلس پادشاهان چنین ننشینند»، و مالک الملوک مطلع بر این مطلب است، اگر مى‏خواهد بخوابد بر دست راست رو به قبله با سائر آداب که در جاى خود بیان شده، بخوابد حتى در قضاء حاجت، آداب آن را (که در کتابها ذکر شده) مراعات کند، اسلام دین ادب و تربیت است، حتى در جاهاى پست انسان را مؤدب به آداب تربیت مى‏کند.40 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۲
خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

جلسه  14 رشد بصیرت - /  /

      1. ذکر  الله قابل رشد بصیرت است.
  1. بستن نفوذ شیطان - تا زمانى که از خدا نبریده‏ا ، وسوسه‏هاى شیطان با یاد او و توبه قابل جبران است، «مَسَّهُمْ‏ طائِفٌ‏ مِنَ‏ الشَّیْطانِ‏ تَذَکَّرُوا» ولى بریدن از خدا سبب افتادن در دام شیطان و سلطه‏ى او مى‏شود که قابل جبران نیست. کلمه‏ى «مس»، به معناى اصابت و برخورد کردن همراه با لمس کردن است. «طائِفٌ‏»، به معنى طواف کننده است، گویا وسوسه‏هاى شیطانى همچون طواف کننده‏اى پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش مى‏کند تا راهى براى نفوذ بیابد.
  2. پناه به خدا - شیطان‏ها براى انحراف، پیوسته در حال گشت و طوافند. «طائِفٌ‏» گاهى ممکن است علما، مربّیان و مصلحان، مورد تماس‏هاى مشکوک براى القاى خط انحرافى قرار گیرند که باید هشیار باشند و در مسیر خواسته‏هاى دشمن قرار نگیرند و به خدا پناه ببرند. إِذا مَسَّهُمْ‏ ... تَذَکَّرُوا
  3. توجه به خدا - یاد خدا، به انسان بصیرت مى‏دهد و او را از وسوسه‏ها نگاه مى‏دارد. متّقى، به خدا توجّه کرده و شیطان‏شناس و آگاه است. اگناهکاران و گرفتاران شیطان، کورند و نجات یافتگان از دام‏هاى ابلیس، بینایند. اگر افراد جامعه از نظر اخلاقى، سیاسى، اقتصادى و نظامى، پاک و متّقى باشند، رفت و آمدها وتماس‏ها با شیطان صفتان کارساز نخواهد بود. «تَذَکَّرُوا، مُبْصِرُونَ‏»
  4. متذکر یاد خدا-  مؤمنان که شیطان با آنان تماس مى‏گیرد، ولى آنها متذکّر شده ونجات مى‏یابند مؤمن در صورت تماس با شیطان، متذکر یاد خدا مى‏شود، امّا منافق که از مرحله تماس به مرحله سلطه‏پذیرى شیطان رسیده، دیگر متذکر هم نمى‏شود. «فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ»
  5. عدم نفوز شیطان - هنگامى که شیطان‏ها به سراغ افراد باتقوا مى‏روند تا از طریق تماس، آنان را وسوسه کنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمى‏دهند. -الأعراف : 201 إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ‏-  الزخرف : 13 لِتَسْتَوُوا عَلى‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنین..‏ راه پیروزی از شیطان چه چیز می شود؟ مگر ذکر وبصیرت .
  6. در ذکر  الله قابل رشد بصیرت- نکاتی هست : 1- تقویت امور تقوی در وجود زندگی انسان در تمام رسته های زندگی انسان در برابر شیطان عبارت است از تقوا است.  شیطانى همچون طواف کننده‏اى پیرامون فکر اندیشه وتفکر و روح انسان پیوسته گردش مى‏کند تا راهى براى نفوذ بیابد. یا دخدا همواره پرسه شیطانی را مسدود می کند. که شیطان روح وقلب انسان را پاره می کند.
  7.  2- ذکر  با اخلاص - ذکر  به حق طایفه انسان را که اهل اخلاصند مخلصین ومخلصین اولیاء خدا هستند که من وشما هستیم ان شاالله از شیطان دور می کند واجازه نفوز او را نخواهد داد. ذکر  قلب ودرون وبرون انسان را اصلاح می کند؛
  8. ذکر  خدا عامل رشد - آیا شیطان می تواند مخلصین را می توانست درشان تسلط داشته باشد که تلگراف به شاه بزند درآن زمان؛ با بصیرت ذاکر باید تسلط وطواف شیطان را مسدود کند. وباتبر رفیقانش را بکشد. ذاکر خدا عامل رشد بصیرت است .
  9. فراموشى آیات الهى  - گروهى در قیامت، کور محشور مى‏شوند و این نتیجه‏ى کوردلى و فراموشى آیات الهى در دنیاست و چنین کسانى گویا کورند . 180واژه ذکر  به اشکال مختلف در قرآن آمده ؛ قرآن ذکر است، «نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» و اعراض از ذکر و قرآن، انسان را به بدبختى مى‏کشاند.
  10. بدبختى  دنیا و آخرت- پیامد اعراض از ذکر خدا، تنها به زندگانى نکبت بار در این دنیا خلاص نمى‏شود، «مَنْ أَعْرَضَ ... فَإِنَ‏ لَهُ‏ مَعِیشَةً ضَنْکاً» بلکه بدبختى آخرت را نیز به همراه دارد.
  11. زندگى تنگ و سخت  - و هر کس از یاد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و ما او را در قیامت نابینا محشور مى‏کنیم. امام سجاد علیه السلام پس از تلاوت آیه‏ى مَنْ‏ أَعْرَضَ‏ ... ضَنْکاً فرمودند: قسم به خداوند! همانا قبر، باغى از باغ‏هاى بهشت یا گودالى از گودال‏هاى جهنّم است. بنابراین دامنه معیشت تنگ تا برزخ نیز ادامه دارد.
  12. دورى از یاد خدا - انسان‏ها در انتخاب آزادند. «مَنْ‏ أَعْرَضَ‏» فطرت انسان بر خداپرستى است، انبیا و ادیان آسمانى تنها آن را یادآورى مى‏کنند. «عَنْ‏ ذِکْرِی‏» دورى از یاد خدا مایه اضطراب، حیرت و حسرت است، هر چند تمکّن مالى بالا باشد. مَنْ‏ أَعْرَضَ‏ . زندگى آرام و شیرین، فقط در پرتو یاد و ذکر خداست. «مَنْ‏ أَعْرَضَ‏ عَنْ‏ ذِکْرِی‏» معنویت در زندگى مادّى نیز نقش مهمى دارد. «وَ مَنْ‏ أَعْرَضَ‏ عَنْ‏ ذِکْرِی‏ فَإِنَ‏ لَهُ‏ مَعِیشَةً ضَنْکاً»
  13. بصیرت و حقایق - کسى که در دنیا چشم جانش را بر روى حقایق بست، در قیامت کور محشور خواهد شد. «مَنْ‏ أَعْرَضَ‏- یَوْمَ‏ الْقِیامَةِ أَعْمى‏»
  14.  بى ایمان مشقّت‏بار - بى ایمان، هم در دنیا زندگى مشقّت‏بار دارد و هم در آخرت از نعمت دیدن محروم است. «مَنْ‏ أَعْرَضَ‏- مَعِیشَةً ضَنْکاً- یَوْمَ‏ الْقِیامَةِ أَعْمى‏»
  15. آثار و برکات ذکر  - قرآن براى ذکر خدا آثار و برکاتى بیان کرده و یکى از دلایل نماز را ذکر خدا دانسته است، «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» یاد خدا تنها وسیله‏ى آرامش دل‏هاست. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» و روح آرام و نفس مطمئنّ به پرواز در مى‏آید و به حقّ مى‏رسد. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ» و اعراض از ذکر خدا زندگى نکبت بارى را به همراه دارد مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وِزْراً. طه : 100
  16. مراد از «ذکر» - از امام رضا علیه السلام در تفسیر آیه‏ى «أَعْیُنُهُمْ‏ فِی‏ غِطاءٍ عَنْ‏ ذِکْرِی‏» نقل شده که به مأمون فرمود: مراد از «ذکر» در این آیه على‏بن ابى‏طالب علیهما السلام است. وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى‏ طه : 124
  17. بصیرت و راه شناخت،- راه شناخت، بیشتر به وسیله‏ى چشم و گوش است. آنان چشمشان در پرده بود و گوششان قدرت شنیدن حقّ را نداشت. و حقّ را نمى‏فهمیدند، والّا ذکر که دیدنى نیست! «أَعْیُنُهُمْ‏ فِی‏ غِطاءٍ عَنْ‏ ذِکْرِی‏» گوش از کار می افتد چشم از کار می افتد. چه چیز است ذکر  الله است که گوش وچشم  مرده را زنده نگه می دارد.؟الکهف : 101 الَّذینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فی‏ غِطاءٍ عَنْ ذِکْری وَ کانُوا لا یَسْتَطیعُونَ سَمْعا
  18. فلاکت وبد بختی - آقا جانم امیر المومنین در قسمت نهم نهج البلاغه به فرزندش می فرماید: یا بنىّ‏ إن الدنیا بحر عمیق قد غرق فیه عالم کثیر فلتکن سفینتک فیها تقوى‏ اللّه‏، و جسرها الإیمان، و شراعها التوکل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکّانها الصبر. انسان اگر از چهارچوب خدا خارج شد به فلاکت وبد بختی دچارخواهد شد.
  19.  الله اکبر برسردار- قلب را زنده  و به یا خدا نگهدارید ؛ زمان ما همچو زمان حضرت میثم تماز باشد.که کلام حق  وذکر  خدا را هم برسر دار در قلب وسر زبان جاری کنیم میثم‏ تمار که به جرم طرفدارى از حضرت على علیه السلام بدستور ابن‏زیاد به دار آویخته شد و با نیزه به او حمله کردند، در لحظه شهادت تکبیر مى‏گفت و از دهانش خون مى‏آمد.
  20. قلب را زنده نگه دارید به ذکر  الله و نماز و یا خدا ومراقبت داشته باشید ومجاهدت کنید وبا خود شرط و عهد کنید که از خط خارج نشوید. وفای به عهد را جزء مرام خود قرا دهید که دروفای به عهد لازم می آید که از خدا غافل نشوید. وتوجه به ذکر  الله داشته باشد وخد ارا همیشه حاضر وناظر خود بدانید که بصیرت را به همراه دارد.  
  21. قلب بصیرت باطن - قلب دید ماورای چشم ظاهری که در بصیرت به باطن  امر پی می برد. وروشنگری کرده وعبرت می گیرد
  22. ذکر  ذاکر ومذکور.ذکر  از وظیفه‏هاى زبان واز مذهبهاى فکر و لیکن آن اوّلى است از یاد کرده شده و دوّمى است از یاد کننده یعنى چنین نیست که ذکر وظیفه زبان باشد و نتواند زبان که ذکر نکند و این در ذکر زبانى است، و نه این که از مذهبهاى فکر فکر و اندیشه باشد و البتّه آنها باین راه روند و نتوانند که باین راه نروند و این در ذکر و یاد بدل است بلکه اوّلى است یعنى مبدأ آن یاد کرده شده است یعنى حق تعالى که باید که توفیق این معنى بدهد و اسباب آن را از براى او مهیّا سازد و دوّمى است از یاد کننده که متصدّى و مباشر آن گردد. 3603 الذِّکْرُ لَیْسَ مِنْ مَرَاسِمِ اللِّسَانِ وَ لَا مِنْ مَنَاسِمِ الْفِکْرِ وَ لَکِنَّهُ أَوَّلٌ مِنَ الْمَذْکُورِ وَ ثَانٍ مِنَ الذَّاکِرِ (134/ 2).
  23. رساله نور على نور کتابی است در ذکر و ذاکر و مذکور به قلم آیة الله حسن زاده آملى 112- 5 مشتمل بر: مقدمه کلماتى چند حول مکانت و منزلت دعاء است در اینکه خداوند در هر چیز به کم اکتفاء کرد و حد براى آن معین فرموده است مگر در ذکر و دعا، می فرماید إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّکْرَ 3087 جِلاءً 3088 لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ 3089 وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ 3090 وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ‏ 3091 عِبَادٌ نَاجَاهُمْ‏ 3092 فِی فِکْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا 3093 بِنُورِ یَقَظَةٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ 3094
  24. بجز خدا نبینیم - از درون خود بیرون خدا نگرچه گونه است که ما به زمین چسبیدیم باید که هر سه ذکر و ذاکر و مذکور یکی شود . ما باید قوی بشویم مادی ومعنوی در درون وبیرون بجز خدا نبینیم  الذکر  عقول ذکر  هدایت کننده است عقل را عقل را که هدایت کرد لاجرم انسان را با خود می برد
  25.  حکمت علماء - الذکر  جلاء البصایر ؛ جلاء وجلال ؛ نور البصر که ایمان است  وقتی وارد قلب شد غوغا می کند ؛ حکمت علماء عبادت است؛ بی خود نیست که در خطبه 222امیر المومنین که بخوانید چندین بار ..می فرمایند اندیشه واخلاق فکر را سامان وپرورش می دهد.
  26. شکوفا یی عقل - شان نزول آن این است که آیات سوره نور النور : 36 فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال‏..ذکر  خدا عقل ها را شکوفا می کند
  27. النور : 37 رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار
  28. ذکر  مردان خدا - حتّى کارهاى حلال و مباح نباید انسان را از یاد خدا غافل کند، چه رسد به کارهاى مکروه و حرام. «لا تُلْهِیهِمْ‏ تِجارَةٌ» ارزش است. لا تُلْهِیهِمْ‏ تِجارَةٌ ... عَنْ‏ ذِکْرِ اللَّهِ‏ وَ ... (مردان خدا براى زندگى دنیوى تلاش مى‏کنند، ولى از آخرت غافل نیستند.)
  29. بهجت قلب و فرح - حضرت امام در باره آداب قلبیه صلاه  می فرمایند : از آداب‏ قلبیّه‏ نماز و سایر عبادات، که موجب نتایج نیکویى است، بلکه باعث فتح بعضى از ابواب و کشف بعضى از اسرار عبادات است، آن است که سالک جدّیت کند که عبادت را از روى نشاط و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر بجا آورد و از کسالت و ادبار نفس در وقت عبادت احتراز شدید کند.
  30. روشن بخش  دل انسآن - یاد خدای سبحانه تغالی روشن بخش  دل انسآن است.قلب روشن وآگاه بازدهی بصیرتی بسیار بلایی دارد با ذکرباطن انسان هم رشن می شود. خداوند بماگوش داده ولی شنوایی ندارد سنگین است.قدرت اللهی را در جهان هستی نمی بیند  18 صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُون .باذکر خدا انسان بصیرت پیدا می کند دلش روشن می شود چشم وگوش او می بیند و می شنود.‏
  31. فرمانرویی شیطان - برجسم و قلب روح انسان غلبه می کند اول در دورون انسان تخم قلب ریزی می کند وپخش می کند؛ می گوید بیا پای ذکر و یاد خدا تابلو قرار بده ولی چون فرعون ونمرود مقابل خدا ذلیل شدند وموسی فرمودند: «قَالَ عَسىَ رَبىِ‏ أَن یَهْدِیَنىِ سَوَاءَ السَّبِیل» (قصص/ 22) گفت امید است که پروردگار من مرا به راه راست هدایت کند وگفت در کنار رود نیل «قَالَ کلَاَّ إِنَّ مَعِىَ رَبىِ‏ سَیهْدِینِ» (شعرا/ 62) گفت: خدا با من است. پشت سر من لشگر، جلوى من آب اما خدا با من است. رسید
  32. قرآن براى ذکر خدا _ آثار و برکاتى بیان کرده و یکى از دلایل نماز را ذکر خدا دانسته است، «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» یاد خدا تنها وسیله‏ى آرامش دل‏هاست. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ‏ تَطْمَئِنُ‏ الْقُلُوبُ‏» و روح آرام و نفس مطمئنّ به پرواز در مى‏آید و به حقّ مى‏رسد. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ» و اعراض از ذکر خدا زندگى نکبت بارى را به همراه دارد «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» و الإسراء : 72 وَ مَنْ کانَ فی‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبیلا- الرعد : 28 الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب
  33.  خاص وعام - رسول اکرم صلى الله علیه و آله در ضمن گفتارى فرمود: «اگر عالمان دین و زمامداران، فاسد شدند، مردم نیز فاسد مى‏شوند.»وبه  اهل خواص  اشاره کرده  که چه کسانی هستند «عوام امت من اصلاح نمى‏شوند مگر با اصلاح خواص امت من!» خواصی اهل ذکر هستند. «خواص‏ امتى‏ اربعة: الملوک و العلماء و العباد و التجار» خواص امت من چهار دسته‏اند: 1- زمامداران. 2- دانشمندان. 3- عابدان. 4- تاجران.
  34. خواصی که اهل ذکر هستند -توجه می کنند دنیا را تبدیل می کنند و به آخرت توجه می کنند با دلخون ایام حیاه روزگار طی میکنند در24 ساعت خود را در محضر خدا می بیند اگر چنین شد تخلف از امرمولا نمی کنند 
  35. ذاکر ومزکور- شهید بهشتی فرمودند - درجهان اقتصاد داریم اما اقتصاد اسلام سر آمده تمام اقتصاد های دنیا  چرا به اقتصاد اسلام عمل نمی کنند.چون اهل عمل نیسنتد.
  36. اهل ذکر قبل از اینکه اعلام کنند خود عمل می کنند. خضرت آیت الله مشکینی گفت چون خودم عمل نکرده بودم چطور برای شما بگویم .. - پیش گام بودن، امام على (علیه سلام ) در نهج البلاغه مى‏فرماید دستورى ندادم جز اینکه قبل از شما خودم‏ عمل‏ کردم و شما را از کارى بازنداشتم جز اینکه اول خودم آن کار را نکردم.!؟
  37. بزرکتر از معروف منکر است حضرت امام حسین در معروف بود و دربرابرمنکر یزید پزیر نبود. منکر، حکومت یزید است که امام حسین‏ علیه السلام براى نهى از آن به کربلا مى‏رود وشهید مى‏شود، مى‏فرماید: هدف من از این حرکت و قیام، امر به معروف و نهى از منکر است، امّا گاهى منکر در این حدّ نیست، بلکه گناهى است که باید میان خطر ومفسده‏ى گناه و از دست‏دادن مال وجان وآبرو مقایسه و با توجّه به اهمیّت و اولویّت عمل کرد.
  38. . اخلاص چهل روز سرچشمه زهد است و بصیرت‏ در دردها و درمان ها و حکمت درونی است. قال الباقر (علیه السلام): مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ‏ کافی، ج 2، ص 16.
  39. اهل دکر چیز هایی را می بینند که کسی نمی بیند مرحوم بهاالدینی  در جواب سوال کننده که حاجتم  برآورده نمی شود ؛ فرمودند چرا نمازت را درست نمی خوانی نمازت را درست کن تا حاجتت برآورده شود این است چشم اهل بصیرت واهل ذکر ودوستی اهل البیت .. در هفت موضع به داد شما می رسد .نزد خداوند باری تعالی  وقت مردن ودر قبر وروز قیامت ونزد حوض کوثر و نزد میزان ونزد صراط . قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَیُنْتَفَعُ بِهِ فِی سَبْعِ‏ مَوَاطِنَ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ عِنْدَ الْقَبْرِ وَ یَوْمَ الْحَشْرِ وَ عِنْدَ الْحَوْضِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ و عِنْدَ الصِّرَاط
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ؛.   @nahjolbalaghehfarzad  یا https://safarzade.blog.ir
  • حسین صفرزاده
۱۱
خرداد

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

      1. جلسه  13 رشد بصیرت  عبرت گرفتن از نهج البلاغه  - /  /
  1. عبرت گرفتن – پند گرفتن – اندرز پزیری – تحول ودگرگونی «فَاع بصیرت گرفتن - ْاتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» حشر:.
  2. «فَاعْتَبِرُوا» از واژه «عبر» به معناى عبور کردن از ظاهر و رسیدن به باطن است. کلمه «عبارت» به معناى عبور از لفظ و رسیدن به معناست‏
  3. باب عبرت در قرآن گرچه حوادث براى همه مایه‏ى پند و عبرت است؛ «کانَ‏ لَکُمْ‏ آیَةٌ» ولى درس گرفتن از نشانه‏ها، بصیرت وبینش مى‏خواهد. «لَعِبْرَةً لِأُولِی‏ الْأَبْصارِ» - کسانى که از جنگ بدر درس نگیرند، صاحب بصیرت نیستند. - ِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار (حشر2)
  4. عبرت ازتاریخ  انبیاء «قَصَصِهِمْ‏» 1-شاید اشاره به داستان تمام انبیا باشد و شاید مراد، داستان یوسف، یعقوب، برادران، عزیز مصر وحوادث تلخ وشیرینى باشد که در این سوره آمده بود.«لَقَدْ کانَ‏ فِی‏ قَصَصِهِمْ‏ عِبْرَةٌ» 2- چنانکه حضرت یوسف علیه السلام على رغم همه کیدها و مشکلات و موانع به عزّت و قدرت رسید، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیز على رغم همه‏ى مکرها و ... به عزّت و قدرت خواهد رسید. «لَقَدْ کانَ‏ فِی‏ قَصَصِهِمْ‏ عِبْرَةٌ»*3- تنها خردمندان از داستان‏ها، پند وعبرت مى‏گیرند. «عِبْرَةٌ لِأُولِی‏ الْأَلْبابِ‏»4- عبرت‏آموزى از قصص قرآن، مخصوص یک زمان نیست. «لِأُولِی‏ الْأَلْبابِ‏» 5- داستان‏هاى قرآن، بیان واقعیّت‏هاى عینى و عبرت آموز است. (یافتنى است، نه بافتنى.) «ما کانَ‏ حَدِیثاً یُفْتَرى‏»6- گفتار راست و واقعى، تأثیر عمیق دارد. عِبْرَةٌ ... ما کانَ‏ حَدِیثاً یُفْتَرى‏7- قرآن با کتب آسمانى دیگر همسو است. تَصْدِیقَ‏ الَّذِی‏ ...8- قرآن، تمام نیازهاى انسان را مطرح مى‏کند. «تَفْصِیلَ‏ کُلِ‏ شَیْ‏ءٍ»9- قرآن، هدایت محض است و آمیخته با هیچ ضلالتى نیست. «هُدىً‏»10- تنها اهل ایمان از هدایت ورحمت قرآن بهره مى‏برند. «هُدىً‏ وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ‏ یُؤْمِنُونَ‏»11- نکته سنجى و درس گرفتن عقل لازم دارد؛ «عِبْرَةٌ لِأُولِی‏ الْأَلْبابِ‏» ولى دریافت نور و رحمت الهى، ایمان نیز لازم دارد. «لِقَوْمٍ‏ یُؤْمِنُونَ‏»12- داستان یوسف براى جویندگان حقیقت، آیت «آیاتٌ لِلسَّائِلِینَ» براى خردمندان، عبرت «عِبْرَةٌ لِأُولِی‏ الْأَلْبابِ‏» و براى اهل ایمان، مایه‏ى هدایت و رحمت است. «هُدىً‏ وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ‏ یُؤْمِنُونَ‏»* یوسف : 111- لَقَدْ کانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْباب‏
  5. بصیرت در خداشناسی - چگونه است که یک پالایشگاه نفت، مهندس لازم دارد، امّا پالایشگاه شیر، خالق نمى‏خواهد؟ «إِنَ‏ لَکُمْ‏ فِی‏ الْأَنْعامِ‏ لَعِبْرَةً» النحل : 66 وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمَّا فی‏ بُطُونِه‏ 2- حتّى حیوانات را ساده ننگریم. «لَعِبْرَةً» استخراج آهن از خاک نیاز به صدها کارشناس، متخصّص وابزار دارد، ولى خداوند شیر را از دل علف بیرون مى‏کشد و با همین قدرت در قیامت انسان‏ها را از دل خاک بیرون خواهد کشید. «لَعِبْرَةً»3- شیر، یکى از نعمت‏هایى است که قرآن به آن توجّه دارد. «نُسْقِیکُمْ»4- میوه‏ها و روغن گیاهى، بر غذاهاى حیوانى مقدّم است. اوّل نام «نَخیل، اعناب، زَیتون» بعد فرمود: «نُسْقِیکُمْ‏، تَأْکُلُونَ» 5- شیر، گوشت وسوارى، قسمتى از منافع حیوانات است. «لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ» به راه افتادن کارخانجات لبنیات، چرم‏سازى، کنسروسازى، ریسندگى، بافندگى و ایجاد اشتغال و بهره‏دهى براى میلیون‏ها انسان، منافع جنبى حیوانات است. 6- نقش کشتى را در حمل و نقل ساده ننگریم. (صدها فرمول دست به دست هم مى‏دهد تا این امکان فراهم مى‏شود) «عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ» المؤمنون : 21 وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمَّا فی‏ بُطُونِها
  6. بصیرت در نظام آفرینش -تغییرات و آمد و رفت شب و روز، تصادفى نیست، بلکه بر اساس نظامى دقیق استوار است. «یُقَلِّبُ‏ اللَّهُ‏ اللَّیْلَ‏ وَ النَّهارَ» - پدیده‏هاى هستى عبرت‏انگیز است، درباره آن تفکّر کنید. «لَعِبْرَةً لِأُولِی‏ الْأَبْصارِ» النور : 44 یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصار
  7. بصیرت وعبرت ازتاریخ - تاریخ وسیله عبرت است، نه سرگرمى و پرکردن ایام فراغت. «لَعِبْرَةً» از تاریخ آن قسمتى را بازگو کنید که سازنده و عبرت‏آموز باشد. «لَعِبْرَةً» النازعات : 26 إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشى‏
  8. مطالعه تاریخ، سرگرمى نیست، وسیله عبرت است. فَاعْتَبِرُوا ... تاریخ، گذرگاه است نه توقّف‏گاه. استفاده از تاریخ، بصیرت مى‏خواهد. «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی‏ الْأَبْصارِ»
  9. قرآن که عبرت وپند است برای صاحبان بصیرت روی گلمه دگرگونی 3مورد بحث کردنده اند.
  10. شب وروز پشت سر هم در حال حرکت
  11. فصولی که در طول سال پدید می آید چهار فصل
  12. مسأله خورشید وماه وآثار خورشید در ماه خیلی اینجا مطلب دارد.
  13. دگر گونی در واقعیت ها - حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع عظـام تقلید قم گفت: کسی که واقعیات نظام را دگرگون و از انتقـادات سازنده فـرار کند به ملت خیانت کرده است. وی در آغاز درس خارج خود خـاطرنشان کرد: در جامعه مردم بـاید از مسوولان انتقاد کنند و مسوولان نیز به انتقـادات آنان رسیدگی نمایند. وی اظهار داشت: منتقدان نیز باید با زبان انتقاد هم پیشرفت ها و عملکرد های مثبت را در نظر داشته و هم نکات منفی را مطرح سازند و این افراد باید به گونه ای رفتار کنند که انتقاد با عیب جویی مخلوط نشود. متاسفانه با وجود مشکلات اقتصادی در کشور ما برخی موسسات و شرکتها به صورت ناعادلانه از مردم کلاهبرداری می کنند. آیت الله مکارم شیرازی تصریح کرد: هنوز در جامعه ما مسوولان اقتصادی و غیراقتصادی از عمق این فاجعه در کشور باخبر نیستند (بصیرت لازم). این مرجع تقلید تصریح کرد: این شرکت ها ابتدا در ایتالیا تاسیس شده است ولی مسوولان آن کشور با هوشیاری آن را به سمت کشورهای جهان سوم سوق دادند. آیت الله مکارم شیرازی اظهار داشت: این شیوه کلاهبرداری ضربه های بزرگی بر پیکر اقتصاد کشور ما وارد خواهد کرد.
  14. با بصیرت ونظم _ یعنی ما به یک تنطیمی در جهان می رسیم چون در دل بصیرت ؛ علم ؛ آگاهی ؛ ژرف نگری ؛ هست ؛ سعه صدر، سوز، اخلاص، خودمانى بودن، نظم‏، تشویق، تجلیل از معلمان قبلى، انعطاف پذیرى، انصاف علمى، شهامت به جا، تواضع، آراستگى ظاهرى، حفظ ادب، عمق و بصیرت‏، خیلى حرف است.
  15. تاریخ، بهترین معلّم و صادق‏ترین واعظ است، هر کس از آن عبرت نگیرد، سزاوار توبیخ است. أَ فَلَمْ‏ یَهْدِ ... تهدیدات الهى را جدّى بگیریم. کَمْ‏ أَهْلَکْنا ...تحوّلات تاریخى به دست خداوند است. أَهْلَکْنا . به تاریخ‏ گذشتگان وحوادث تلخ آنان بنگریم تا درس عبرت‏ گرفته وبه خدا پناه ببریم. «کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا»- هدف از بیان تاریخ‏ باید عبرت‏ و پندگیرى باشد. «لعبرة» - نه عمر انسان براى شنیدن همه‏ى تاریخ‏ کافى است و نه نیازى به شنیدن همه‏ى تاریخ است. باید به مقدار عبرت‏ شنید. «رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ» مناطق مخروبه و مقهوره، براى هر صاحب عقلى مایه تأمل و اندیشه است. «لَآیاتٍ‏ لِأُولِی‏ النُّهى‏»سوره طه 128 ..
  16. خدا شناسی وعبرت - علم به تنهایى کافى نیست، عبرت از تاریخ  وخدا شناسی لازم است. آنان با رفت و آمد خود ماجرا را مى‏بینند، ولى غافلند. «یَمْشُونَ‏ فِی‏ مَساکِنِهِمْ‏» - (به خاطر بیاور) زمانى را که جاى خانه (کعبه) را براى ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند؛ و به او گفتیم:) چیزى را همتاى من قرار مده! و خانه‏ام را براى طواف‏کنندگان و قیام‏کنندگان و رکوع‏کنندگان و سجودکنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاک ساز! وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (حج26)
  17. خدا شناسی وبصیرت -در نهج البلاغه امیرالمومنین بالغ بر 50 مورد در این موضوع مطلب مطرح کرده است . در بصیرت بدون وسیله شنوایى‏، و بیناست‏ بى آن که چشم گشاید و بر هم نهد، در همه جا حاضر است نه آن که با چیزى تماس گیرد، و از همه چیز جداست، نه اینکه فاصله بین او و موجودات باشد، آشکار است نه با مشاهده چشم، پنهان است‏ .وَ السَّمِیعِ لَا بِأَدَاةٍ وَ الْبَصِیرِ لَا بِتَفْرِیقِ آلَةٍ وَ الشَّاهِدِ لَا بِمُمَاسَّةٍ وَ الْبَائِنِ لَا بِتَرَاخِی مَسَافَةٍ وَ الظَّاهِرِ لَا بِرُؤْیَةٍ وَ الْبَاطِنِ لَا بِلَطَافَة حالات عبرت آموزی در خطبه 152/بند3- 
  18. امام شناسی وبصیرت - همانا امامان دین، از طرف خدا، تدبیر کنندگان امور مردم، و کارگزاران آگاه بندگانند، کسى به بهشت نمى‏رود جز آن که آنان را شناخته، و آنان او را بشناسند، و کسى در جهنّم سرنگون نگردد جز آن که منکر آنان باشد و امامان دین هم وى را نپذیرند.  إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَصَّکُمْ بِالْإِسْلَام.خطبه 182 بند 7
  19.  دعوت به بصیرت - قرآن مى‏فرماید: هر گامى و کلامى باید بر اساس بصیرت‏ باشد «ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و مَن اتّبعنى» امام‏ حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل و اصحاب علیهم السلام روز عاشورا ده سخنرانى کوتاه براى موعظه و ارشاد مردم داشتند.
  20. پند و عبرت‏ بگیر - عبرت از کسانی که اهل قبرند.. حضرت فرمود بگورستان مردگان برو و براى روزى که برانگیخته از قبر مى‏شوى پند و عبرت‏ بگیر و نیز فرمود: مریضان را عیادت و دیدن کنید و تشییع جنازه‏ها بنمائید که روز قیامت را بیاد و خاطر شما آورد. قَالَ أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ‏ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَشْکُو إِلَیْکَ قَسْوَةَ قَلْبِی فَقَالَ اطَّلِعْ عَلَى الْقُبُورِ وَ اعْتَبِرْ بِیَوْمِ النُّشُور
  21. عبرت گرفتن از حوادث روزگار یقین نیز بر چهار پایه استوار است: بینش زیرکانه، دریافت حکیمانه واقعیّت‏ها، پند گرفتن از حوادث‏ روزگار، و پیمودن راه درست پیشینیان. پس آن کس که هوشمندانه به واقعیّت‏ها نگریست، حکمت را آشکارا بیند، و آن که حکمت را آشکارا دید، عبرت آموزى را شناسد، و آن که عبرت آموزى شناخت گویا چنان است که با گذشتگان مى‏زیسته است. الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِی الْفِطْنَةِ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ وَ مَنْ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَکَأَنَّمَا کَانَ فِی الْأَوَّلِین‏
  22. دایم بودن عبرت گرفتن مى‏کشاند بسوى بینائى، و میوه مى‏دهد باز ایستادن را، یعنى بینائى دل و ذهن را و باز ایستادن از بدیها را. و مراد به «عبرت گرفتن» نپذیرفتن است و این که از بدى عاقبت هر امرى پى برده شود ببدى آن و امثال آن‏ و اجتناب شود از آنها، و از خوبى عاقبت هر امرى پى برده شود بخوبى آن و أمثال آن و رغبت شود در آنها. 4709- دَوَامُ‏ الِاعْتِبَارِ یُؤَدِّی إِلَى الِاسْتِبْصَارِ وَ یُثْمِرُ الِازْدِجَارَ.
  23. پند گرفتن بصورت دایم - حدیث 50 و51 – پند گرفتن بصورت دایم باید باشد ؛ آنچه موجب پند و عبرت است (براى مردم) بگوید خود او پند بگیرد، و در اندرز (بمردم) مبالغه (و پافشارى) مینماید در حالى که خود او از اندرز بهره ‏برد، پس او کسى است کم گفتار و پرکردار است، در امورى که فناپذیر است (یعنى امر دنیا) دقت نکند ولى در آنچه باقى و دائم‏ است (یعنى نعیم آخرت) حریص باشد. ولیکن در این زمانه ستمگری ؛ جنایت آنان ؛ کشتاربشریت ؛ از نا بودی ادیان باید عبرت گرفت.
  24. عبرتى و بینائى - آیا نیست براى شما درگذشته‏گان و رفته‏گان از پدرانتان عبرتى و بینائى آیا نمى‏بینید که مردگان روى برگشت بدنیا را ندارند و بازماندگان آنها در دنیا نخواهند ماند آیا اهل دنیا را ندید که در احوال مختلف بسر مى‏برند بعضى بر مرده خویش گریانند 666 وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام‏ أَ وَ لَیْسَ لَکُمْ فِی آبَائِکُمُ الْمَاضِینَ وَ فِی آثَارِ الْأَوَّلِینَ‏ مُعْتَبَرٌ وَ بَصِیرَةٌ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ أَ لَمْ تَرَوْا إِلَى الْأَمْوَاتِ لَا یَرْجِعُونَ
  25. عبرت  در خلقت هستی - اگر به تاریخ گذشته گان توجه کنیم کتاب مصباح المتصوره ص 38 حدیث 508 عبرت آموزی توسط انسان : انسان در خلقت هستی نگاه کند پر از عبرت است. - از تاریخ‏ وسرنوشت دیگران عبرت‏ بگیریم. فَانْظُرْ ... عاقِبَةُ الْمُجْرِمِین‏
  26. 1-تحول وحوادث لحظه به لحطه دارد. جهانگردىِ هدفدار و بازدیدِ توأم با اندیشه، بهترین کلاس براى تربیت انسان‏هاست. «فَسِیرُوا ... فَانْظُروا» سیرو فی الارض وذکروا تلک التی آباءکم و اخوانکم بها
  27. 2-عبرت آموزى از روزگار جاهلیّت‏ : خضرت امیر المومنین علیه السلام می فرمایند -  اى بندگان خدا عبرت گیرید، و همواره به یاد زندگانى پدران و برادران خود در جاهلیّت باشید، که از این جهان رفتند و در گرو اعمال خود بوده، برابر آن محاسبه مى‏گردند. به جان خودم سوگند! پیمانى براى زندگى و مرگ و نجات از مجازات الهى بین شما و آنها بسته نشده است، و هنوز روزگار زیادى نگذشته، و از آن روزگارانى که در پشت پدران خود بودید زیاد دور نیست.. فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ‏ وَ اذْکُرُوا تِیکَ الَّتِی آبَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَیْهَا مُحَاسَبُونَ وَ لَعَمْرِی مَا تَقَادَمَتْ بِکُمْ وَ لَا بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لَا خَلَتْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمُ الْأَحْقَابُ وَ الْقُرُون . خطبه 89
  28. ظلمهای رضا خانه - قبل از انقلاب را در تاریخ بنگرید که رضا خان  چه ظلم ها که نکرد کرد. چادر سر زنها کشیدن یکی از ظلمها بود برای نمونه - مادربزرگ ما به وسیله تعقیب ژاندارم رژیم سکته کرد در آن ماجرا درحالی و پدر ما که فرزندچند ماهه شیری بود بی مادر گردید.
  29. آدمهای بی بصیرت در میدان تشخیص حق و باطل را ندارند. در کنار هر حقى باطل هم هست. تشخیص‏ حق‏ و باطل‏ کارِ دقیقى است، باید مواظب خرافات باشیم، در آسیب‏ها وفتنه ها..
  30. آدمهای با بصیرت در میدان تشخیص دوست شناس هستند. قدرت فکرشان بلاست . چون مرد میدان ما حاج قاسم سلیمانی که شرق وغرب را متحیر کرد! آدمهای بی بصیرت در میدان تشخیص درسراط توحید حرکت می کنند. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» (فاتحه/ 7- 6) راه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» همان راه انبیاء است. خطبه 13. رحم الله امری تفکر فاعتبر واعتر... رحم الله امری .. «رحم الله امرئ عرف قدره و لم یتعدّ طوره».
  31.  دشمن در میدان باطل تسخیر ذهن وعقل را میگیرند. ولی در بصیرت دوست ما، خداوند است که هستى را به ما داد و همه خیر را در اختیار ما گذاشت و به ما عقل‏، فکر، علم، هدایت، قدرت تشخیص و انتخاب داد و عیب ما را پوشاند و طبیعت را تسخیر ما کرد و کار نیکوى ما را چند برابر خریدارى مى‏کند.
  32. نگاه عبرت آموز - فی کل اعتبار : نگاه باید عبرت آموز باشد. یعنى همه خیر در سه چیز است و نگاهى که درآن عبرت نباشد لهو و بیهوده است، مثل انسانى که از کتاب علمى فقط به عکس هایش نگاه مى‏کند. امیرالمومنین (علیه السلام) مى‏فرماید: «جُمِعَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِى ثَلَاثِ خِصَالٍ النَّظَرِ وَ السُّکُوتِ وَ الْکَلَامِ فَکُلُّ نَظَرٍ لَیْسَ فِیهِ اعْتِبَارٌ فَهُوَ سَهْوٌ وَ کُلُ‏ کَلَامٍ لَیْسَ فِیهِ ذِکْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ وَ کُلُّ سُکُوتٍ لَیْسَ فِیهِ فِکْرَهٌ فَهُوَ غَفْلَهٌ فَطُوبَى لِمَنْ کَانَ نَظَرُهُ عَبَراً وَ سُکُوتُهُ فِکْراً وَ کَلَامُهُ ذِکْراً وَ بَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ وَ أَمِنَ النَّاسُ شَرَّهُ» (المحاسن، ج 1، ص 5
  33. فرمول بصیرت : اندیشه کرده به اضافه اعتبار وپندآموزی است.  تفکر> اعتبار > بصیرت ...دایم بودن عبرت گرفتن مى‏کشاند بسوى بینائى، و میوه مى‏دهد باز ایستادن را، یعنى بینائى دل و ذهن را و باز ایستادن از بدیها را. و مراد به «عبرت گرفتن» نپذیرفتن است و این که از بدى عاقبت هر امرى پى برده شود ببدى آن و امثال آن‏ و اجتناب شود از آنها، و از خوبى عاقبت هر امرى پى برده شود بخوبى آن و أمثال آن و رغبت شود در آنها.[116] دوام‏ الإعتبار یؤدّى‏ إلى‏ الإستبصار و یثمر الإزدجار.
  34. تفکّر در تاریخ و سرگذشت دیگران، ثمره‏اش عبرت و پند گرفتن است. «فاقصص القصص لعلّهم یتفکّرون»
  35. عبرت ها چقدر فراوان وعبرت پزیران چه اندک -..عیب ما در این زمانه ضعف علمی ؛ ضعف آگاهی ؛ همت کم ؛ بعید الهمه است ..ما اعتباری از خودمان در اتوبوس زمان نداریم حکمت 297 ما اکثرالعبر واقل الاعتبار
  36. از صحابه بزرگ - راوی گوید: طلحة بن عبیدالله از صحابه بزرگ بود که در رکاب نبی مکرم اسلام تلاش و مجاهدت بسیار از خود نشان داد بعدها گرایش به دنیا مسیر حرکت و نگرش او را تغییر داد هرچند که در ابتدای حکومت امام علی(علیه السلام) هم با ایشان بیعت کرد . ولی در برابر عدالت علوی تاب نیاورد و بیعت شکست و از پایه های جنگ جمل گردید و شمشیر کشید.
  37. طلحه بخشنده - حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند: در مجلس سعیدبن عاص در کوفه,یک فردی گفتش که: مااجود طلحة؟ طلحه چقدر جواد و بخشنده است لابد پولی به کسی داده بود، یا به کسانی محبّتی کرده بود که او دانسته بود
  38. سابقه طلحه - فقال سعید,گفتش که: ان من له مثل النشاستج لحقیق ان یکون جوادا». یک مزرعه خیلی بزرگ به نام «نشاستج» در نزدیکی کوفه بوده است - شاید همین نشاسته خودمان هم از همین کلمه باشد این ملک طلحه ,صحابی پیغمبر بوده است در مدینه ؛
  39. ظاهری بخشنده - سعیدبن عاص گفت: کسی که چنین ملکی دارد، باید هم بخشنده باشد «والله لو ان لی مثله» - اگر من مثل نشاستج را داشتم - «لاعاشکم اللَّه به عیشا رغداً»، گشایش مهمی در زندگی شما پدید می‌آوردم؛ چیزی نیست که می‌گویید او جواد است!
  40. ملاک دایم بصیرت -  حال شما این را با زهد زمان پیامبر و زهد اوایل بعد از رحلت پیامبر مقایسه کنید و ببینید که بزرگان و امرا و صحابه در آن چند سال، چگونه زندگی‌ای داشتند و به دنیا با چه چشمی نگاه می‌کردند. حالا بعد از گذشت ده، پانزده سال، وضع به این‌جا رسیده است. راوی گوید: طلحه که روزگاری اورا طلحة الخیر نامیده بودند در جنگ جمل زخمی و پس از آن کشته شد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛.   @nahjolbalaghehfarzad  یا https://safarzade.blog.ir
  • حسین صفرزاده
۱۰
خرداد

 

  1. بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

      1. جلسه سی ویکم رشد بصیرت – موانع رشد بصیرت
  1. کلید واژه امل = آرزو در قرآن 38 مرتبه آمده است
  2. ای کاش مسلمان بودیم - سرفرازى آینده براى اسلام است و حسرت براى کفّار خواهد بود. «یَوَدُّ الَّذِینَ‏ کَفَرُوا» (کسانى‏که امروز اسلام را مسخره مى‏کنند، در آینده پشیمان خواهند شد و چه بسا کفّارى که آرزوى اسلام دارند، ولى گرفتار طاغوت‏ها یا محیط فساد خود هستند) - رُبَما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمین - الحجر : 2
  3. ما انسان را به حال خود رها نکردده ایم - به حال خود رها می کنیم - مسئله رهاکردن کفّار به حال خود که از جمله‏ى «ذَرْهُمْ‏» استفاده مى‏شود، به خاطر سرکشى خود آنان است، وگرنه خداوند ابتدا براى هدایت همه‏ى انسانها، پیامبر فرستاده و کسى را به حال خود رها نکرده است. چنانکه این مطلب بارها در قرآن مطرح شده است. از جمله: «وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ»، آنان را رها مى‏کنیم تا در سرکشى خود سردرگم شوند و در جاى دیگر مى‏فرماید: «وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ» آنان را در سرکشى کردن مهلت مى‏دهیم. ذَرْهُمْ‏ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ «3»
  4.  آرزوها و خیال. «وَ یُلْهِهِمُ‏ الْأَمَلُ‏» آرزو، آنها را سرگرم نمود. فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ در سوره های الحجر : 3 ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ‏ ؛ الحجر : 96 فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ‏؛ العنکبوت : 66 ؛ الصافات : 170  غافر : 70 ‏، الزخرف : 89 فَسَوْفَ یَعْلَمُون دراین باب  6 مرتبه در قرآن آمده است. آرزوهاى طولانى نیز مانع یاد خداست. «یُلْهِهِمُ‏ الْأَمَلُ‏»
  5. رفتار در دنیا وبرداشت در آخرت - این واژه فَسَوْفَ یَعْلَمُون در مورد مسئله دنیا وآخرت که می فرمایند قیامت هست و اگر نباشد رنگى به ... نمى‏دهد، باید آنجا هدف باشد، اینجا هم وسیله باشد. اصولًا دین در دنیاى این است که‏ «الدُّنْیَا مَزْرَعَهُ الْآخِرَهِ» (مجموعه ورام، ج 1، ص 183) دنیا مزرعه‏ آخرت است، یعنى اینجا کاشت و آنجا برداشت.رفتار در دنیا و برداشت در آخرت
  6. در باب لو کان آرزوی دراز از رسول اکرم صلی الله علیه وآله  آمده : «خِصْلَتَانٌ اتِّبَاعُ الْهَوى‏ وَ طُولُ الْامَلِ، فَامَّا اتِّبَاعُ الْهَوى‏ فَانَّهُ یَعْدِلُ عَنِ الْحَقِّ، امَّا طُولُ الْامَلِ فَانَّهُ یُحبب الدُّنْیَا؛ شدیدترین چیزى که از آن بر شما مى‏ترسم دو خصلت است: پیروى از هوا و آرزوى‏ طول و دراز؛ زیرا هواپرستى شما را از حق بازمى‏دارد و امّا آرزوى‏ دور و دراز شما را حریص بر دنیا مى‏کند».
  7. سر چشمه طول امل - آرى آنان همچون چهارپایانند که جز آب و علف چیزى نمى‏فهمند، تنها تفاوتى که با چهارپایان دارند و آنها را از چهارپایان پست‏تر کرده این است که یک مشت آرزوى‏ طول و دراز اطراف فکرشان را احاطه کرده و به آنها اجازه نمى‏دهد که در سرنوشت خود بیندیشند و پیش از آنکه دست اجل گریبان آنها را بگیرد بیدار شوند و از بیراهه بازگردند. سر چشمه طول امل اخلاق در قرآن
  8. دوست داشتن وآرزو کردن : راغب، در تفسیر مجاهد آمده -ابن‏عبّاس را از واژه «امانى» به دروغ در آیه 78 بقره/ 2 (وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلَّا أَمانِیَّ) شاهد بر این استنباط گرفته است؛ ولى برخى دیگر از مفسّران و لغویان، دروغ را یکى از معانى تمنّى دانسته‏اند. 6. وَدَّ: مضارع آن «یَوَدّ» از دیگر واژه‏هایى است که افزون بر معناى دوست داشتن، به معناى آرزو کردن‏ نیز آمده است. راغب..
  9. آرزو وآیات صریح - آیاتى از قرآن به طور صریح یا اشاره، مؤمنان را از برخى آرزوها بازداشته است. در آیه 32 نساء/ 4 مؤمنان از آرزو کردن‏ چیزى که برخى بندگان به آن برترى یافته‏اند، نهى شده‏اند: «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ». که برخى آرزوهای مومنان –
  10. ای کاش مسلمان بودیم - آرزوها و خیال. آرزو، آنها را سرگرم نمود. - غیرت دینى، سبب طرد افراد بى‏دین و بایکوت کردن مخالفان مکتب در جامعه است. ذَرِ الَّذِینَ ... چنانکه در آیات دیگرى نیز مى‏خوانیم: گاهى سکوت و عدم برخورد است. مسئله رهاکردن کفّار به حال خود که از جمله‏ى «ذَرْهُمْ‏» استفاده مى‏شود، به خاطر سرکشى خود آنان است، وگرنه خداوند ابتدا براى هدایت همه‏ى انسانها، پیامبر فرستاده و کسى را به حال خود رها نکرده است. چنانکه این مطلب بارها در قرآن مطرح شده است. از جمله: «وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ»، آنان را رها مى‏کنیم تا در سرکشى خود سردرگم شوند و در جاى دیگر مى‏فرماید: «وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ» آنان را در سرکشى کردن مهلت مى‏دهیم. در تبلیغ و ارشاد وقت خود را صرف نااهلان نکنید. «ذَرْهُمْ‏» - انسان، گاهى چنان در کفر غوطه‏ور مى‏شود که برهان و هشدار انبیا نیز او را بیدار نمى‏کند «ذَرْهُمْ‏» آرزو اگر انسان را غافل کند، نابجاست. «وَ یُلْهِهِمُ‏ الْأَمَلُ‏» (ولى اگر انسان را به کار و تلاش وادار کند مهلت الهى را نشانه لطف و رحمت او ندانیم. ذَرْهُمْ‏ ... فَسَوْفَ‏ یَعْلَمُونَ‏ ..آرزوهاى طولانى نیز مانع یاد خداست. رُبَما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمینَ (2) ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (حجر3)
  11. در قیامت - در آنجا همه آرزوکنند که ای کاش مسلمان بودیم  قال: «ینادی مناد یوم القیامة یسمع الخلائق: أنه لا یدخل الجنة إلا مسلم. ثم‏ یود سائر الخلق أنهم کانوا مسلمین». مجمع البیان ص6
  12. عدم بصیرت و یوم الحسرت : همه انسانهاحسرت می خورند بلا استثناء یکى از نام‏هاى قیامت «یَوْمَ‏ الْحَسْرَةِ» است. حسرت بر فرصت‏هاى از دست داده و سرمایه‏هاى تلف شده. - یکى از وظایف انبیا، انذار است. «وَ أَنْذِرْهُمْ‏» - غفلت زمینه‏ى کفر است. «فِی‏ غَفْلَةٍ وَ هُمْ‏ لا یُؤْمِنُونَ‏» - مرگ در حال غفلت و بى‏ایمانى، مایه‏ى حسرت است. «فِی‏ غَفْلَةٍ وَ هُمْ‏ لا یُؤْمِنُونَ‏» دارایى‏ها سبب غفلت، و غفلت سبب کفر است. وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فی‏ غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُون‏ مریم : 39- إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ»
  13. پیروی از آرزو ها - ز جمله خطب آن حضرتست در تنفیر مردمان از اتباع‏ هوى‏ و طول أمل‏ باین وجه که مى‏فرماید: أى مردمان بدرستى که ترسناک‏ترین چیزى که مى‏ترسم بر شما از عقوبت آن دو چیز است: یکى متابعت خواهشات نفس أماره، و دویمى درازى امید در امور دنیویه، پس أما متابعت هواى نفس پس باز مى‏دارد بنده را از راه حقّ و أما درازى امید پس فراموش مى‏گرداند آخرت را آگاه باشید که دنیاى فانى رو گردانیده است در حالتى که شتابان است یا در حالتى که مقطوع المنفعة است،  أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَة. حدیث خطبه 42-
  14. هوای نفس مانع از رفتن در مسیر حق است وانسان را از رشد بصیرت باز می دارد اگر هدف مند نباشد.
  15. بدانید آرزو دل را میفراموشاند و وعده را دروغ مینمایاند و غفلت را زیاد میکند و موجب حسرت مى‏شود از دنیا فاصله بگیرید بشدیدترین وجهى که از چیزى فاصله میگیرید. زیرا دلبستگى بدنیا براى شخص آشکار نیست و پنهان و پوشیده است بپا دارید دین خود را بواسطه انجام نماز در وقت آن و پرداخت زکات به اهلش، و تضرع به پیشگاه خدا و خشوع براى او و پیوند خویشاوندى و ترس از معاد و بخشیدن بسائل و پذیرائى میهمان. قرآن بیاموزید و عمل کنید .فی نهج البلاغة قال علیه السلام: و اعلموا ان‏ الأمل‏ یسهى‏ القلب‏ و ینسی الذکر، فأکذبوا الأمل فأنه غرور و صاحبه مغرور. بحار جلد 78 ص 35 وبحا جلد 117  –
  16. دل بستن به دنیا - دل دادن به دنیا حسرت در پی دارد.- دل کندن از آرزوها – 10. عشق دنیا مایه غم و اندوه است، و دل کندن از آن باعث آسایش قلب و تن. وَ قَالَ ع‏ الرَّغْبَةُ فِی الدُّنْیَا تُورِثُ الْغَمَّ وَ الْحَزَنَ وَ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا رَاحَةُ الْقَلْبِ وَ الْبَدَن‏
  17. مناجات حضرت در آرزوی دراز - پس از تو درخواست میکنم- اى مولى و مهتر من- درخواست کسیکه بر اثر آرزوى درازش بکار بیهوده مشغول (و از آخرت دورى گزیده) و تن او از جهت آرمیدن رگهایش (نگران نبودنش از عذاب و کیفر) غافل و بیخبر، و دلش بسبب بسیارى نعمت و بخشش بر او گرفتار و پیرو هوا و خواهش، و اندیشه‏اش‏..فَأَسْأَلُکَ یَا مَوْلَایَ سُؤَالَ مَنْ نَفْسُهُ لَاهِیَةٌ لِطُولِ أَمَلِهِ‏، وَ بَدَنُهُ غَافِلٌ لِسُکُونِ عُرُوقِهِ، وَ قَلْبُهُ‏ مَفْتُونٌ بِکَثْرَةِ النِّعَمِ عَلَیْهِ، وَ فِکْرُهُ قَلِیلٌ لِمَا هُوَ صَائِرٌ إِلَیْهِ.
  18. آرزوی دراز -  وعده های دروغ را نزد شما جلوه می دهد .آرزوهای دروغ را جلوه می دهد. – عقلت را  - یورث حسرت – به ارث می گذارد- قلبت را جابجا می کند – آرزوهای دراز.- قلب نه این  قلب ثنوبری را است بلکه مورد نظر درون است از دریافت یا رد آرزوها- که مورد نظر قرآن است . إنّ الأمل یسهى القلب و یکذب الوعد و یأتی بغفلة و یورث‏ حسرة فهو غرور و صاحبه فی عناء ..یورث حسرت  آرزو ها دل را از گرفتن حق می کند ودروغ را جلوه می دهد.
  19. فرار از دنیا-  بعد حضرت می فرمایند از دنیا دور شو – فرار کردن امیر المومنین  از دنیا اینگونه در مورد آرزوهای دنیوی درد می کشند - . فرمود: در کتاب على علیه السّلام مى‏باشد که مثل دنیا مانند مار است که بدنى نرم ولى در درون زهرى کشنده دارد، مردان خردمند از آن فرار مى‏کنند ولى کودک نادان به او نزدیک مى‏گردد. عَنْهُ ع قَالَ‏ إِنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ إِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا وَ فِی جَوْفِهَا السَّمُّ النَّاقِعُ یَحْذَرُهَا الرِّجَالُ ذَوُو الْعُقُولِ وَ یَهْوِی إِلَیْهَا الصَّبِیُّ الْجَاهِل‏
  20. تو برای آخرت آفریده شدی - پسرم، بدان تو براى آخرت آفریده شدى، نه دنیا، براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى، و به آخرت در آیى. و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که را بجوید به آن مى‏رسد، و سرانجام او را مى‏گیرد. یَا بُنَیَّ أَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ وَ ذِکْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ وَ تُفْضِی بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَیْهِ حَتَّى یَأْتِیَکَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَکَ وَ لَا یَأْتِیَکَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَکَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا...
  21. فریب دادن  دنیا - نزد فریب دادن طمعها و امیدها فریب مى‏خورد عقلهاى نادانان و آزمایش کرده مى‏شود عقلهاى مردان. مراد اینست که طمعها و امیدها عقلهاى نادانان را فریب مى‏دهند و عقل دانا فریب آنها نمى‏خورد پس هر که فریب آنها بخورد آن نشان نادانى اوست و این که نزد فریب دادن آنها عقلهاى مردان را آزمایش مى‏توان کرد چه هر که از آنها کمتر فریب خورد عقل او بیشتر باشد. آمل. عنه علیه السلام: عِندَ غُرورِ الأَطماعِ وَ الآمالِ تَنخَدِعُ‏ عُقولُ‏ الجُهّالِ و تُختَبَرُ ألبابُ الرِّجالِ. غرر حکم دورالکلم - حدیث 6222 در سایت ها برنامه هایی  نصب می کنند که عقل جهان را بگیرد.
  22. امید مردان خدا - اما مردان خدا چی در این ورطه امتحان می شوند .که آرزوهای دراز امتحان اللهی می گردد. - مردان‏ خدا، از اصلاح جامعه نا امید نمى‏شوند و امر به معروف و نهى از منکر را ترک نمى‏کنند. «وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» مصداق این آیه قرآن است: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/ 37) مردان‏ خدا کسانى هستند که تجارت داد و ستد آنها را از خدا باز نمى‏دارد.
  23. آرزوها چشم بصیرت را کور می کند؛  ازموانع رشد بصیرت است وانسان را بازی می دهد ( که در هر میدانی بازی می کند ) قا ل علی  علیه السلام.. ِ وَ الْأَمَانِیُّ تُعْمِی أَعْیُنَ الْبَصَائِرِ وَ الْحَظُّ یَأْتِی مَنْ لَا یَأْتِیهِ حکمت 275 عیون البصایر..
  24. آرزو امل  در قرآن-  امل آیات زیادی آمده. وقتی انسان کور شد در میدان شیطان بازی می کند. «حب الشئ یعمى و یصم» دوستدارى چیزى، انسان را کور وکر مى‏کند. یعنى انسان دیگر حاضر نیست عیب‏هاى آنرا ببیند ویا بشنود. هوی پرستى، چشم عقلش را کور کرده و با عمل خود چنان اختلافات طبقاتى و کینه را بر مى‏انگیزد که فقر و کینه سبب انفجار شده‏؛ - آیه 66 سوره نمل مى‏فرماید: «بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ»
  25. دل غافل - دشمنان از نقاط کور وتاریک استفاده مى‏کنند، از توطئه‏هاى آنان غافل‏ نباشید. آیاتى همچون‏ «إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»  استدلال مى‏کنند. غافل‏ از آنکه خداوند، جسم و مادّه نیست و مراد از نظر به خداوند، نگاه با چشم دل‏ است،
  26. لجاجت  انسان را به وادی می کشاند غفلت ودر نتیجه پشیمانی که در پشیمانی دیگر سودی ندارد. على علیه السّلام فرمود: لجاجت‏ راى را از آدمى مى‏گیرد، و اطمینان قبل از آزمایش خلاف احتیاط است، تدبیر کار قبل از عمل انسان را از پشیمانى‏ نگه مى‏دارد، و هر کس با تحقیق وارد کارى شد سختى‏ها را تحمل مى‏کند. وَ قَالَ ع‏ اللَّجَاجَةُ تَسْلُبُ الرَّأْیَ وَ الطُّمَأْنِینَةُ قَبْلَ الْحَزْمِ ضِدُّ الْحَزْمِ وَ التَّدْبِیرُ قَبْلَ الْعَمَلِ یُؤْمِنُکَ النَّدَمَ وَ مَنْ تَحَرَّى الْقَصْدَ خَفَّتْ عَلَیْهِ الْمُؤَن‏..
  27. .امیال لجوجانه - .در اول انقلاب شایع کردند پسر حضرت آیت الله گلپایگانی ساوکی است رفتند عده ای از طلبه ها را جمع کردند منزل ایشان یک نفرطلبه سال 49-50 برای تخریب روحانیت سخنرانی کرد وایشان را محکوم کرد حضرت آقا چیزی نفرمودند  ..رفتم دنبا آن نفر گفتم سند داری برای این مطلب برای روز قیامت جوابی نداشت..!!!
  28. آدم وقتی بصیرت نداشته باشد دچارتعصب می شود وبعضا لجباز- وقلبی مریض پیدا می کند -  قلب مریض چه قلبى است؟ بسیارى از دانشمندان سرى پر از علم دارند، اما روحشان مریض است. دانشمند بد جنس، دانشمند حرام زاده، دانشمند متکبر، دانشمند بخیل، دانشمند حسود، دانشمند عقده‏اى، این‏ها دانشمندانى هستند که سرشان صندوقچه‏ى علم است، اما روحشان مریض است. بعضا بصیرت ندارند ودچار تعصب می شوند.
  29. 1- پیامها..آرزوهای دراز مانع رشد بصیرت است – دروغ را جلوه دادن – وباور کردن دروغ – رفتن به سوی دروغ –
  30. 2- لجاجت انسان را به وادی غفلت می کشاند. لجاجت پشیمانی در پی دارذد وپشیمانی سودی ندارد . این آقا یان آمدند زیر عبای روحانیت دکان آرزو های دنیوی باز کردند – انسان وقتی بصیرت نداشت باشد گرفتار تعصب می شود –
  31. 3- باید لجوج نباشد - بی جهت ومخالف ها در مقابل آیات روش اللهی انسان را به وادی غفلت می برد ولاجرم آخرش پشیمانی  سودی ندارد . اگر چه یک کتاب علیه آیت الله وحی پخش کند  آدم وقتی بصیرت نداشته باشد  گرفتار تعصب وپس گرایی می شود ..
  32. 4- اگربه خود واگذار شد - انسان اگر آنی به خودش واگذار شد مثل چهار پایان می شود  ( خوردن – شهوت – چریدن )به 9 مرض دچار می شود.
  33. 5- غرور وغفلت وآرزوها- پرده های غرور وغفلت وآرزوهای دراز چنان مشغول می شود به خود ش که سیلی می خورد.
  34. 6- آرزوها وعدم بصیرت- آرزوهای دراز مانع درک بصیرت انسان است . در سخنرانی آیت الله فلسفی در مسجد سید کسی گفت اینهایی که این می گوید من هم بلدم چرا پای منبرمن نمی آیند ..
  35. 7- آرزوها و موجودات ضعیف - گرفتار در دام آرزو ها تبدیل می شود به موجودات ضعیف مسخ شده گون منافع شخصی خودشان را هم نا بود می کنند. ..دعای کمیل حبس عن نفعی بعد املی
  36. 8- آرزو ها وطمع انسانی -  طمع انسان های جاهل  را عقلشان را می زداید وانهارا خوار می کند.وهمراه شیطان قرار می دهد.
  37. 9- دنبا گرایی – دوری از دنیا موجب رشد بصیرت ودنبا گرایی موجب غفلت ونابودی وهر گونه حسرت خوردن می شود.
  38. حضرت امام خمینی ره - دربصیرت نور افکن است ؛ ودربصیرت قبله شماست ؛ وقطب نمای شماست ،  وگم نکردن راه است. ودچار بی راهه نشدن است،  خواب مقام رهبری حضرت آیت الله خامنه ای پس از رحلت امام خواب حضرت امام را دیدند که سه مرتبه  به آقا فرمودند تویسفی ، تویسفی، تویسفی   
  39. دربصیرت برای عبور از ناگواری ها رشد بصیرت  چکنیم
  1. روحیه جهادی داشته وخود را در برابر خدا ببیند وپاداش از او بخواهد. یوسف : 108 قُلْ هذِهِ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکین‏
  2. حسد ایمان را میخورد (موجب زوال و فناء ایمانست) همچنانچه آتش هیزم را میخورد و فانى میسازد، و با یک دیگر دشمنى ننمائید که آن مصیبت بزرگ و موجب شرور و فساد و هلاکت و ریشه کن شدن دین و اجتماع است و بدانید که آرزو عقل را بغفلت و اشتباه میاندازد و باعث مى‏شود که انسان خدا و مرگ و آخرت را فراموش نماید (چون شخص آرزومند تمام تدبیر و فکر و اهتمامش را در وسائل رسیدن بآرزوى خود صرف میکند) پس آرزو را دروغ پندارید زیرا آن فریبنده و موجب غفلت است و آرزومند فریب داده شده است (آرزوها را از خود دور و برطرف نمائید چه بسا آرزومندان که بآرزوى خود رسیده، و یا پیش از آنکه بآرزوى خود برسند مرگ گریبان ایشان را گرفته و بسزا و عقوبت جنایات و گناهانى که براى رسیدن بآرزوها مرتکب شده‏اند گرفتار گشته‏اند).اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ  فَأَکْذِبُوا الْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ خطبه 86 مدیریت جهادی تلاش خالصانه در عرصه ها ی –
  3. خود را در برابر خدا بدانیم - کسى که خود را در محضر خدا بداند، از گناه پرهیز مى‏کند. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ»
  4. خود باوری – انسان مى‏تواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفةاللهى باشد. «جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» البتّه ستمکاران از نیل به این مقام محروم شده‏اند: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»
  5. با اراده قوی _ اراده‏ قوی‏ و قدرتمند در مدیریت‏- همه خطاها و لغزشها به خاطر نداشتن اراده‏ قوی‏ است.- چون چشم اندازش بلند است قدرت و اراده‏ قوی‏ دارد.
  6. بلندی همت : دربصیرت  ایمان به خدا، سبب خضوع انسان در برابر حقّ و عدم تسلیم در برابر طاغوت‏هاست. ایمان به قیامت، موجب وسعت دید و بلندى‏ همّت‏ مى‏گردد.

40 - درخاتمه موانع رشد بصیرت_  اگر اهل بصیرت نباشیم خطا می رویم ..مثل بحث حجاب وفتنه حجاب  نتیجه عدم 1و2 مانع رشد بصیرت یکى از راه‏هاى فتنه‏ این است که تحقیر مى‏کنند. به او مى‏خندند. این مأیوس مى‏شود. آدم هست که مثلًا اگر حجاب‏ ببندد به او بخندید، حجابش را برمى‏دارد. خوب افراد ضعیف هستند. همه‏ى افراد که مقاوم نیستند. واهل بصیرت ما کم داریم درتحقیر، اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۰
خرداد

 

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  1. جلسه سیم رشد بصیرت – موانع رشد بصیرت
  2. أَمَل: آرزو، امید. دل بستن به چیزی بگذار بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان کند، این کلمه فقط دو بار در قرآن آمده است: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ‏ الْأَمَلُ‏» حجر: 3 کهف: 46،
  3. «امل » آرزوهاى طولانى است که انجام همه آنها یقینا مقدور نیست. بنا بر این پیروى هواى نفس و آرزوى طولانى سعادت به حساب نمى‏آید. سعادت کامل جز مشاهده حضرت حق و رسیدن بدرجات عالى رحمت ربوبى، و تقرّب یافتن در پیشگاه خداوند، چیز دیگرى نیست. با روشن شدن این حقیقت، پیروى از نفس امّاره در خواسته‏هاى دنیویش، و فرو رفتن در خوشیهاى از بین رونده قوى‏ترین وسیله هلاکت و نیرومندترین بازدارنده انسان از مقصد حق است و او را از پیمودن راه خداوند باز مى‏دارد و به جاى پرواز در ملکوت آسمانها، وى را به پست‏ترین جایگاه جهنم سقوط مى‏دهد. سیّد انبیا محمّد مصطفى (صل الله علیه وآله ) در مواردى فرموده‏اند: «سه چیز اسباب هلاکت است: آزمندیى که از آن اطاعت شود، هواى نفسى که از آن پیروى گردد و خودبینى آدمى.» ‏شرح‏نهج..(ابن‏میثم)
  4. بدی آرزوها حضرت امیرالمومنین - بار خدایا طلحه و زبیر با من قطع رحم کرده، و بیعتم را شکستند، مردم را بروى من وا داشتند (پروردگارا) پس آنچه ایشان بسته‏اند بگشا، و آنچه آنان تابیده‏اند و اتاب و سست کن، بدى آرزو، و زشتى کردارشان را بایشان بنما اللّهمّ إنّهما قطعانى و ظلمانى، و نکثا بیعتى، و ألّبا النّاس علىّ، فاحلل ما عقدا، و لا تحکم لهما ما أبرما، و أرهما المساءة فیما أمّلا و عملا، و لقد استثبتهما قبل القتال، و استأنیت بهما أمام الوقاع، فغمطا النّعمة، و ردّا العافیة. خطبه 137بند 6
  5. بهتر وکاملتر از آرزو - هرگز از تأخیر اجابت دعا نا امید مباش، زیرا بخشش الهى باندازه نیّت است، گاه، در اجابت دعا تأخیر مى‏شود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزاى آرزومند کامل‏تر شود، گاهى درخواست مى‏کنى امّا پاسخ داده نمى‏شود، زیرا بهتر از آنچه خواستى به زودى یا در وقت مشخّص، به تو خواهد بخشید، ترجمه‏نهج..(دشتى) ص 529  - فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ-  وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَةُ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ-  وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ-  وَ رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْ‏ءَ فَلَا تُؤْتَاهُ- نامه 31بند72
  6.  آرزو با عمل متقین - قولش راست میباشد، بخیرش امید است و از شرّش امان، اگر در غافلان باشد در ذاکران نوشته شود و اگر در ذاکران باشد از غافلان نوشته نشود (ذکرش از روى غفلت، و غفلتش از ذکر همراه با ذکر است) از آن کس که باو ستم کند درگذرد، و به کسى که او را محروم نموده عطا کند و با رحمى که از او بریده صله کند، و از فحش و دشنام دور، گفتارش نرم، منکر و بدیش غایب، و خوبیش حاضر خیرش روى آور، شرش رونده است. در شداید آرام و با وقار، و در ناملایمات شکیبا، در راحتى شاکر است، بر کسى که خشمگین است تجاوز و خلاف حق رفتار نکند، -الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ-  إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ-
  7. علامات باطنى مؤمن‏ در خطبه متقین -ُ او را بینى که آرزویش اندک است و لغزشهایش کم. دلش آرمیده است و جانش خرسند و ناخواهان، خوراکش اندک است و کارش آسان، دینش استوار- و مصون از دستبرد شیطان-. شهوتش مرده، خشمش فروخورده، نیکى از او بیوسان،- و همگان- از گزندش در امان. اگر در جمع بیخبران است- الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ‏ وَ إِنْ کَانَ فِی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ- 149 یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ بَعِیداً فُحْشُهُ لَیِّناً قَوْلُهُ غَائِباً مُنْکَرُهُ حَاضِراً مَعْرُوفُهُ-
  8. عمله مامول - و علما فى حلم -  و علم ممزوج بحلم. بدانکه سبب کلّى آفرینش و خلقت عوالم علوى و سفلى علم است، خداوند تعالى مى‏فرماید اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ- سخن وعمل ممزوج می دانند عالم با عمل ملاک است جریان واقفیه را مطالعه نمایید درش عالم بی عمل بسیار است ومنا ظرت حضرت امام صادق علیه السلام وحضرت امام رضا علیه السلام حضرات اهل بیت به عمله مامول امید وارند.  حلم را باعلم ممزوج وحلم وزیر علم است . شرح‏نهج..(مدرس‏وحید)
  9. محدودیت‏هاى انسان در دنیا معاشر النّاس.. کم من مؤمّل ما لا یبلغه حکمت 344 (اى مردم چه بسیار آرزوهائى که به آن نمى‏رسند، چه بسیار خانه‏هائى که در آن مسکن نمى‏کنند) 2-  شناخت مشکلات دنیا معاشر النّاس.. کم من مؤمّل ما لا یبلغه حکمت 344 (اى مردم چه بسیار آرزوهائى که به آن نمى‏رسند، چه بسیار خانه‏هائى که در آن مسکن نمى‏کنند) گفتارامیرالمؤمنین(علیه السلام ) امید و آرزو 1-  چه بسا امیدوارى که ناامید گشته، و غائب (و مسافرى که) برنگردد. 2-  کم من مؤمّل ما لا یدرکه 6957.
  10. برآورده شدن آرزویى - پروردگارا تویى سزاوار نیکو ستودن و وصف جمیل و کمالات بى‏انتها. اگر به تو امید بندند تو بهترین پناه امیدواران هستى و اگر برآورده شدن آرزویى را از تو خواهند تو گرامى‏ترین کسى براى برآورده کردن آرزویى.- ان تؤمّل فخیر مأمول، و ان ترج فخیر مرجوّ، اللّهمّ و قد بسطت لى فیما لا امدح به غیرک، و لا اثنى به على احد سواک، خطبه 91 بند 101
  11. آرزو در خطبه اشباح 15 بند دارد در بند صفات ویژه ملایکه «این خطبه معروف به اشباح است یعنى اشخاص، چون به اصناف ملائکه و مخلوقات گوناگون اشاره شده و موقعى ایراد شد که یکى به امام (علیه السلام) عرض کرد خدا را آن گونه توصیف کن که گویى آشکار او را مى‏بینى امام (علیه السلام) از این سخن به خشم آمد. مسعدة ابن صدقه از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل مى‏کند که آن گرامى فرمود: امیر المؤمنین (علیه السلام) در شهر کوفه برفراز منبر این خطبه را ایراد کرد، بدین علت که شخصى نزد آن حضرت آمد و گفت: اى امیر مؤمنان، براى ما پروردگار را چنان توصیف کن که ارادت ما نسبت به او بیشتر شود، ِ- ترجمه‏نهج..(دشتى) ص 163      
  12. فقظ درخواست از او وآرزوی او - اشتغال به عبادت پروردگار، فرشتگان را از دیگر کارها باز داشته، و حقیقت ایمان میان آنها و معرفت حق، پیوند لازم ایجاد کرد، نعمت یقین آنها را شیداى حق گردانید که به غیر خدا هیچ علاقه‏اى ندارند. شیرینى معرفت خدا را چشیده و از جام محبّت پروردگار سیراب شدند، ترس و خوف الهى در ژرفاى جان فرشتگان راه یافته، و از فراوانى عبادت قامتشان خمیده و شوق و رغبت فراوان، از زارى و گریه‏شان نکاسته است. ما وامثال ما چیزی از کس نبای درخواست داشت باشند هرچه می خواهید از او از پروردگار بخواهید : قَدِ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ-  وَ وَصَّلَتْ حَقَائِقُ الْإِیمَانِ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهِ-  وَ قَطَعَهُمُ الْإِیقَانُ بِهِ إِلَى الْوَلَهِ إِلَیْهِ-  وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلَى مَا عِنْدَ غَیْرِهِ-  قَدْ ذَاقُوا حَلَاوَةَ مَعْرِفَتِهِ-  وَ شَرِبُوا بِالْکَأْسِ الرَّوِیَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ-
  13.   آرزوکننده - مذمت‏کننده دنیا، ساکن در محل مردگان، کوچ‏کننده از آن در فردا (زمان نزدیک)، بفرزندى که آرزوکننده است آنچه را درک نکند، رونده براه هلاک‏شده‏گان (مردگان) بسبب هدف و نشانه شدن بیماریها، و در گرو واردات روزگار، و نشانه مصیبتهاى بیشمار، و بنده دنیا، و سوداکننده غرور (سراى خدعه و فریب) و وام دار نابودیها، و اسیر مرگ، و هم سوگند رنجها، و هم‏نشین حزنها، و نشانه آفتها، و زمین خورده شهوتها، و جانشین مردگان.السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً-  إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ-  السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ
  14. آرزوی بزرگ - راوی گوید هر که به زیارت  حضرت ثامن الایمه علی بن موسی الرضا نایل گردد خواسته های متعددی دارد  از دنیا وغیره ولی همسفری داشتم که رفت به زیارت وقت برگشت دیدم شمانش از فرط گریه در حدقه برآمده وقرمز شده وقتی خواسته او را از حضرت سوال کرد م متوجه شدم که فقط دیدار حضرت را آرزوداشته واز حضرت درخواست کرده است نییجه هر چه خواهیم خودش را خواهیم واز غیر چیزی نخواهیم آرزوی دیداربزرگ
  15. آرزومند به فضل - [دعاى بعد از نماز شفع‏]- هان که من همان بنده نیازمند تو و آرزومند به فضل و احسان توأم، پس- مولاى من- اگر بناست در این شب بر کسى از آفریدگانت بخشش کنى و با بهره‏اى از کرمت بدو روى آورى، پس (نخست) بر محمد و خاندان پاک و پاکیزه و بهترین و برترین وى درود فرست، و (سپس) به احسان و نیکى‏ات بر من جود نما اى پروردگار عالمیان. وَ هَا أَنَا ذَا عَبْدُکَ الْفَقِیرُ إِلَیْکَ الْمُؤَمِّلُ فَضْلَکَ وَ مَعْرُوفَکَ فَإِنْ کُنْتَ یَا مَوْلَایَ تَفَضَّلْتَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ عُدْتَ عَلَیْهِ بِعَائِدَةٍ مِنْ عَطْفِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ
  16. دعای صبحگاهی - دعای حضرت امام سجاد علی بن الحسن علیه السلام ارتقاب روز تا زوال آفتاب [همچون نیازمندى خسته از تو درخواست، و چون شکسته بالى بدرگاهت زارى، و چون فروتنى پناهنده بر تو توکل مى‏کنم، و به بارگاهت همچون آرزومندى تهیدست مى‏ایستم، و به بشارت دهنده و هشداردهنده و چراغ فروزان، محمد خاتم پیامبران، أَسْأَلُکَ سُؤَالَ الْبَائِسِ الْحَسِیرِ وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ تَضَرُّعَ الضَّالِعِ الْکَسِیرِ وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ تَوَکُّلَ الْخَاشِعِ الْمُسْتَجِیرِ وَ أَقِفُ بِبَابِکَ وُقُوفَ الْمُؤَمِّلِ الْفَقِیرِ وَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِالْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّین‏
  17. پناهگاه وآرزو - سخنان حضرت زینب علیها السلام درمجلس یزید لعنت ا..-  الْمَلْجَأُ وَ الْمُؤَمَّلُ‏ ثُمَّ کِدْ کَیْدَکَ وَ اجْهَدْ جُهْدَکَ فَوَ اللَّهِ الَّذِی شَرَّفَنَا بِالْوَحْیِ وَ الْکِتَابِ وَ النُّبُوَّةِ وَ الِانْتِخَابِ لَا تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لَا تَبْلُغُ غَایَتَنَا وَ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا یُرْحَضُ عَنْک‏..
  18. ملجا و پناه مردم -امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده است پیوسته در میان فرزندان من خواهد بود آن شخصیتى که مورد اطمینان و ملجا و پناه مردم است (یعنى امام ) عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ‏ لَا یَزَالُ فِی وُلْدِی مَأْمُونٌ مَأْمُولٌ
  19. آرزو وانتظار - و رسول خدا فرمود که مؤمن خردمند نباشد مگر اینکه در او ده خصلت گرد آید انتظار خیر از او برده شود، مردم از شر و بدیش ایمن باشند، وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ لَا یَکُونُ الْعَاقِلُ مُؤْمِناً حَتَّى تَجْتَمِعَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ‏ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُون‏.. مردم به خیر آدم های عالم امیدوارند واز شرشان در امان هستند و «اذا فسدالعالِم فسد العالَم‏» اگر عالم فاسد بشود، عالم فاسد مى‏شود. به اسلام ضربه می زند .
  20. آرزوهای خیالی: چون غافل است و در عالم‏ خیال است. ما لیسانسمان را مى‏گیریم، بعد با فلان مورد ازدواج مى‏کنیم، بعد هم چه مى‏شود و چه مى‏شود و.. در یک عالم خیالى است. روایات زیادى داریم کسانى آرزوهاى طول و درازى دارند، غافل هستند و خیلى هم خطرناک است. «یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» (حجر/ 3)
  21. آرزو و بامید خوددر آرزوهای خیالی انسان  بخودش امید می دهد - بدرستى که مرد مشرف مى‏شود بر امید خود پس مى‏برد او را رسیدن مرگ او، پس پاک است خدا نه امیدى رسیده مى‏شود بآن و نه امیدوارى واگذاشته مى‏شود، مراد این است که گاهى مرد نزدیک مى‏شود باین که برسد بامید خود که ناگاه مى‏رسد اجل او، و نمى‏گذارد که بامید خود برسد پس سبحان اللّه نه امیدى برسد آدمى بآن و نه امیدوارى واگذشته مى‏شود که برسد آرزو وبامید خود یعنى اکثر و غالب این است که آدمى بامید خود نمى‏رسد  إِنَّ الْمَرْءَ یُشْرِفُ عَلَى أَمَلِهِ فَیَقْطَعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ فَسُبْحَانَ اللَّهِ لَا أَمَلٌ یُدْرَکُ وَ لَا مُؤَمِّلٌ‏ یُتْرَکُ (554/ 2).
  22. به آرزوى خود نرسید - [و فرمود:] مردم از خدا بترسید! که چه بسیار آرزومند که به آرزوى خود نرسید، و سازنده‏اى که در ساخته خویش نیارمید، و گردآورنده‏اى که به زودى گردآورده‏ها را رها خواهد کرد و بود که آن را از راه ناروا فراهم آورد، و حقى که به مستحقش نرساند، از حرام به دست آورد و گناهش بر گردنش ماند. وَ قَالَ علیه السلام : مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ اتَّقُوا اللَّهَ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ‏ مَا لَا یَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا یَسْکُنُهُ وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ یَتْرُکُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَه. حکمت 244 در تهران مردی کاخ یک کاخ مجللی در بلاشهر تهران ساخت وقتی خاست وارد کاخ جهت استفاده وبهره برداری قرار دهد  در همان وردی اجل او رسید وجان را به جان آفرین تقدیم کرد ومرد..
  23. آرزو و انتظار و امید ما - «مُؤمّل‏» -  کسی که مورد امید جامعه است - شیخ طوسى (ره) در کتاب غیبت از امام حسن عسکرى علیه السّلام روایت کرده که چون امام زمان علیه السّلام متولد شد فرمود: ستمکاران میخواستند مرا بکشند تا نسل من قطع شود، اکنون کجا هستند که قدرت خداوند را ببینند؟ از این رو امام آن مولود را «مُؤمّل‏» نامید. خدایا تویی سزاوار ستایش الامومل فخرمول اگر تورا آرزو کنیم بهترین فرد هستی ان تو کل فخر ما مومل آدرس پیدا نشد.
  24. از آثار آرزو دل بستن بدنیا ست و کوتا کردن آرزوهاست . که مبنای عقلی ندارد . آرزوهای طلحه وزبیر. آرزوهای مبنای عقلی هدفمند به خدا اید داشتن است. تحف العقول. در این جا یک درس است که به هر کس امید نبندید سرتا را پیش هر کسی خم نکنید؛  خطبه 81بند یک فقیر الآمل
  25. آرزو عقل را مى‏برد،- امام على «علیه السلام»: اى بندگان خدا! بدانید که آرزو عقل را مى‏برد، و به دروغ وعده مى‏دهد، و به غفلت برمى‏انگیزد، و حسرت به بار مى‏آورد. پس آرزو را دروغ دانید که فریب است، و انسان آرزوگرا در پرده پندار خویش گرفتار..الامام علی «علیه السلام»: اعلموا عباد اللَّه! أنّ الأمل یذهب العقل، و یکذب الوعد، و یحثّ على الغفلة، و یورث الحسرة. فأکذبوا الأمل، فإنّه غرور، و إنّ صاحبه مأزور .« تحف العقول»/ 107.
  26. آرزو وغفلت -   الامام علی «علیه السلام »: اعلموا عباد اللَّه! أنّ الأمل یذهب العقل، و یکذب الوعد، و یحثّ على الغفلة، و یورث الحسرة. فأکذبوا الأمل‏، فإنّه غرور، و إنّ صاحبه مأزور ..امام على «علیه السلام»: اى بندگان خدا! بدانید که آرزو عقل را مى‏برد، و به دروغ وعده مى‏دهد، و به غفلت برمى‏انگیزد، و حسرت به بار مى‏آورد. پس آرزو را دروغ دانید که فریب است، و انسان آرزوگرا در پرده پندار خویش گرفتار. فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ وَ لَا تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَأَکْذِبُوا الْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُور..
  27. مناجات حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام -  در حالی که تو مراقب منی؟ ای معبود من، دستم را به دامان کرمت آویخته‌ام و برای رسیدن به بخششت، آرزویم را گسترده‌ام، پس با یکتاپرستی خالصت مرا خالص کن، و مرا از بندگان برگزیده ات قرار ده، وَانْتَ مُراقِبی الهی بِذَیْلِ کَرَمِکَ اعْلَقْتُ یَدی وَلِنَیْلِ عَطایاکَ بَسَطْتُ امَلی فَاخْلِصْنی بِخالِصَةِ تَوْحیدِکَ، وَاجْعَلْنی مِنْ صَفْوَةِ عَبیدِکَ،
  28. الْأَمَلِ - کوتاه کردن آرزو – دل نبستن به دنیا - اى مردم، زهد یعنى‏ کوتاه کردن آرزو، و شکرگزارى برابر نعمت‏ها، و پرهیز در برابر محرّمات. پس اگر نتوانستید همه این صفات را فراهم سازید، تلاش کنید که حرام بر صبر شما غلبه نکند، و در برابر نعمت‏ها، شکر یادتان نرود. چه اینکه خداوند با دلائل روشن و آشکار، عذرها را قطع، و با کتاب‏هاى آسمانى روشنگر، بهانه‏ها را از بین برده است. أَیُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَةُ قِصَرُ الْأَمَلِ  وَ الشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ التَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ فَإِنْ عَزَبَ ذَلِکَ عَنْکُمْ فَلَا یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ وَ لَا تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُکْرَکُمْ فَقَدْ أَعْذَرَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَةٍ ظَاهِرَةٍ وَ کُتُبٍ بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَةٍ .. خطبة 81
  29. دنبال کردن آرزو - دل بستن به دنیا نکته 1- مبنای عقلی ندارد آنچه که مقرراست انجام خواهد گرفت , آرزوهای بی هدف را  دنبال نمی کنیم که آرزو باند مدت داریم وآرزوی کوتاه مدت داریم و آرزوی متوسط .. 
  30.  آرزوهای هدف مند خدایی - آنچه داراری ارزش است آرزوهای هدف مند خدایی است که باید به آن امید ببندیم تا به خدا برسد.که دارای برنامه دار است. قد اخلص- ُ قَدْ أَخْلَصَ‏ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِینِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ قَدْ أَلْزَمَ 364 این نوع آرزوها قیمت دارد.
  31. آثار این آرزوها – عالمانی که  بسیار خوار خواهند شد زیرا آنها علم را رها کرده و به هوى نفس خود عمل کردند و پیروى کردن از هوى نفس و آرزوى دراز آدمى را به هلاکت مى‏رساند، زیرا پیروى کردن از هوى نفس راه حق را سد مى‏کند و آرزوى دراز آخرت را از یاد مى‏برد.1. اخروی‏ - قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): طُولُ الامَلِ یُنْسِی الاخِرَةَ کافی، ج 1، ص 44.و : أکثر الناس أملا أقلهم للموت ذکرا غرر الحکم، ص 312.
  32. با کوتاه کردن آرزو شیرینى زهد را جذب کن، با سردى (و گوارائى) قطع امید (از مردم) رشته طمع را بگسل، با شناسائى «نفس» راه خودپسندى را سد کن . مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَق ..  خطبة 122
  33. آرزو های ناروا - امام على «علیه السلام»: بدانید که آرزو و عقل‏ را به غفلت مى‏اندازد. امام على «ع»: اى بندگان خدا! بدانید که آز و عقل‏ را مى‏برد، و به دروغ وعده مى‏دهد، و به غفلت برمى‏انگیزد، و حسرت به بار مى‏آورد. پس آرزو را دروغ دانید که فریب است، و انسان آرزوگرا در پرده پندار خویش گرفتار.
  34. جایگاه آرزو - حضرت فرمودند: خداوند متعال هنگامى که آدم علیه السّلام را آفرید مرگ را بین دیدگان و آرزو را پشت سرش قرار داد و زمانى که حضرتش مرتکب آن خطیئه شد آرزو بین دیدگان و مرگ پشت سرش واقع شد و از همین جا است که فرزندان آدم عقل‏ داشته ولى علم ندارند.
  35. آرزوی غیر خدایی - بر کارهاى بد و دشمنى نمودنها و از خدا بترسید حق ترسیدن و از دنیا نروید مگر آنکه مسلمان باشید بدانید اى بنده‏گان خدا آرزو در دنیا عقل‏ را برطرف میکند و وعده خدا را تکذیب‏
  36. همانا آرزو عقل‏ را مى‏برد و وعده (الهى) را تکذیب مى‏کند و به غفلت وا مى‏دارد و موجب حسرت و افسوس مى‏شود، پس آرزو را تکذیب کنید که فریب است و دارنده آن گناهکار، و با شوق (به نعمت و ثواب الهى) و هراس (از کیفر و عذاب او) عمل کنید، اگر نعمتى به شما روى آورد شکرگزارى کنید و شوق و رغبتى دیگر با آن همراه سازید که خداوند صلاى احسان و نیکى براى مسلمانان داده است،
  37. آرزوی مثبت‏ ؛ و فرمود: آرزو رحمت است براى امت من و اگر آرزو نبود ما در بچه‏اش را شیر نمى‏داد و باغبان نهالى نمى‏کاشت.قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صل الله علیه وآله ): الامل رحمة لامتی و لو لا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرا أعلام الدین، ص 295.
  38. امید رفیقى است انس دهنده یعنى آدمى را زود بخود انس دهد و چنان کند که از او جدا نتواند شد پس باید که راه آن بخود ندهد و اگر نه همیشه گرفتار آن باشد. قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ «علیه السلام »: الامل رفیق مونس‏ غرر الحکم، ص 311.
  39. آرزوی هدفمند - قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ «علیه السلام »: اللهم رب العالمین و أحکم الحاکمین و أرحم الراحمین أسألک من الامال أوفقها بحار الانوار، ج 91، ص 155
  40. موجب بدبختى-  یاى على، چهار خصلت است که موجب بدبختى است: جمودى چشم و سختى دل، درازى آرزو و حبّ بقا. یا علىّ: أربع خصال من الشّقاء: جمود العین، و قسوة القلب، و بعد الأمل، و حبّ البقاء.
  41. میترسم بر امتم - فرمودند:  من میترسم بر امتم  برهوی نفس و آرزویهای بلند مدت که از حق دور می شوند وآخرت را فرموش می کنند - قال صلّى اللّه علیه و اله : إنّ اخوف ما أخاف على أمّتى: الهوى و طول الأمل، فأمّا الهوى فیصدّ عن الحق، و أما طول الأمل فینسى الآخرة. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۰
خرداد
  1. بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم بصیرت ۲۳اردیبهشت جلسه 29- 16/2/13402

جلسه 29رشد بصیرت عاقبت هوای پرستی رغبت به دنیا ..دلبستگی

  1. در قرآن 112آیه مطلب آمده –و جمع بندی همه آیات آیه سوره انعام است که می فرمایند - و زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست و البتّه خانه‏ى آخرت، براى تقوا پیشگان بهتر است. آیا نمى‏اندیشید؟ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُون‏. الأنعام : 32
  2.  مثل دنیا همانند مار است - حضرت در نهج البلاغه 170 مورد درمورد دنیا مطلب عرضه داشته اند. امیر مؤمنان على (علیه السلام) فرمود: مثل دنیا همانند مار است که لمس کردن آن نرم و ملایم و درون آن زهر مرگبار است انسان فریب خورده نادان به سوى آن مى‏رود و آدم عاقل دوراندیش از آن دورى مى‏گزیند.. فإنّما مثل الحیوة مثل الحیّة: لیّن مسّها، قاتل سمّها    
  3. -دلبستگی به دنیا عدم بصیرت را درپی دارد. علاقه به دنیا قلب به آن علاقه رغبتی فی در دنیا
  4. اندک معرفت لازم مى‏سازد بى رغبتى در دنیا را- یسیر المعرفة یوجب الزّهد فى الدّنیا.
  5. هر میزان که به قلب علاقه داده و هر درجه به دنیا رغبت داشته باشیم در قلب داشته باشی به همان درجه بینایی قلب وبصیرت خود را از دست می دهد تا اینکه۱۰۰ درجه کور می شود
  6. میزان گرایش ما و قدرت ما و میل ما به زیبایی های دنیا و وابستگی به دنیا در بهمین اندازم یک نیروی دیگر را از دست میدهیم مگر قلبت کور به دنیا نظر داشته باشد
  7. روی آوردن به دنیا و طول عمل اینجور عقل را در سیطره خود خواهد آورد ونگرانی ها را به دنبال خود خواهد داشت.  ان شالله طول عمل باعث حبط اعمال ما نگردد
  8. مانع رشد بصیرت است برای رشد بصیرت صحبت میکنیم که رشد بصیرت به اندازه قدرت و رغبت است. خداوند هم به اندازه دلمشغولی  به دنیا و به همان اندازه گرایشی که به دنیا پیدا کردی دل تو کور میکنه دل شکور المتقى میتة شهوته مکظوم غیظه فى الرخاء شکور و فى المکاره صبور..غرروالحکم
  9. معرفی دنیا - و آقایمان  علی علیه السلام در نهج البلاغه خطبه ۸۲ بند دوم این خطبه دنیا شناسی امیرالمومنین علی علیه السلام دنیا را برای من و شما معرفی میکند دنیا شناسی را به ما معرفی می‌کند این خطبه مفصل است من آن قسمتش که مورد بحث ما هست ازش استفاده کردم
  10. رغبت به دنیا – حضرت بعد از جنگ نهروان فرموده -کراکب الصّعبة، رغبت به دنیا مثل سوار کار مهار شتر سرکش را سخت بکشد، و مرکب چموشى نافرمانى کند، بینى او پاره مى‏شود، و اگر مهارش را رها کند، چموشى کرده در پرتگاه سقوط قرار مى‏گیرد و صاحبش قدرت کنترل او را ندارد.
  11. دنیا سرگرمی است لهو - درلغت: لهو: مشغول شدن. چیزیکه مشغول میکند «لها الرّجل بالشّى‏ء: لعب» این مشغول شدن توأم با غفلت است.راغب میگوید: لهو آنست که انسانرا از آنچه مهمّ است و بدردش میخورد مشغول نماید. وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ انعام: 32. نیست زندگى دنیا مگر بازى و مشغول کننده.
  12. فعلی که مقصد صحیحی ندارد - در لغت: َلعِبٌ _ لعب: (بر وزن فلس و کتف) بازى اصل آن از لعاب بمعنى آب دهان است «لعب یلعب لعبا» یعنى آب دهانش جارى شد بنظر طبرسى علّت این تسمیه آنست که لاعب بر غیر جهت حق میرود مثل آب دهان بچّه و بقول راغب آن فعلى است که مقصد صحیحى در آن قصد نشده است. بنظر نگارنده: معنى جامع آن بازى است چنانکه در قاموس و اقرب ضدّ جدّ گفته است. و در نهج البلاغه با جدّ مقابل آمده است‏ «فَإِنَّهُ وَ اللَّهِ الْجِدُّ لَا اللَّعِبُ‏» خطبه: 130.
  13. دنیا طلب دلش کور می شود.
  14. استاد کتابچی در نهج البلاغه می فرمایند – 1-دنیا یک بازی است چند مطلب دارد.2- زمانش کوتاه است3- حستگی دارد 4- تلخی وشیرینی دارد 5- عده ای بازی را شغل خود قرار داده اند.
  15. در اینجا مبحث غفلت مهم است
  16. دنیا گرایی انسان را از اهداف ودر مسیر سیر وسلوک وعرفان باز می دارد.
  17. آیاتی که در مورد غفلت در قرآن آمده اعراف 51 ..یوسف .. عنکبوت 64.. شورا 36.. حدید 20 ..
  18. جامع این آیات است _ . در آیه 20 سوره حدید، پنج ویژگى براى دنیا ذکر شده که با مراحل پنجگانه عمر انسان مطابقت دارد: واعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ.. الحدید : 20
  19. حب الدنیا _ «إنّ حبّ‏ الدّنیا و الاموال فِتنة و مَشغَلة عن الآخرة» «حُبُ‏ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ» (کافى، ج 2، ص 130)
  20. نکته اول چشم دل - دانشهاى سودمند - تنها گوش دادن بدانش سودمند که عدالت در نیروى شنوائى است، و دانشهاى سودمند آنچه نیروى اندیشه را بکمال رساند از علم الهیات و هر چه با آن مناسب است و آنچه نیروى قوه عملیه را بکمال رساند که حکمت عملیه باشد. قوفهم أسماعهم على سماع العلم‏ النافع‏ و هو فضیلة العدل فی قوة السمع و العلوم النافعة ما هو کمال القوة النظریة من العلم الإلهی و ما یناسبه و ما هو کمال للقوة العملیة و هی الحکمة العملیة. اخلاق اسلامى-ترجمه جلد پانزدهم بحار الانوار، ص: 261
  21. اهل بصیرت کسانی هستندکه چشم بصیرت به دنیا نگاه کنند و بنگرند باطن دنیارا این نگاه که ما داریم ظاهر است ولی اهل معنی به چشم دل وبصیرت به دنیا نگاه می‌کنند. ظاهر دنیا - دنیا ظاهرش فانی واقعی نیست  کسانی هستند که با چشم بصیرت به دنیا نگاه می‌کنند این نگاه کردن ها رو با چشم بصیرت آگاهی میبخشه
  22. اون کسی که چشم به دنیا دوخته یعنی همون چیزی که ما میگیم به این معنا رحمت فوق العاده پیدا نکرده وابستگی پیدا کرده گرایش فوق العاده به این دنیا دوخته  دنیا اورا کوردل میکنه دلش کور میشه  این جایگاه یک جایگاه اول چشم دل بسته شده.
  23. نکته دوم چشم دل حقّانیت قرآن به اندازه‏اى محکم است که جاى شک ندارد و اگر کسى شک کند، با قدرى تأمّل و تدبّر، به حقّانیت آن پى مى‏برد، مگر آنکه حاضر نباشد حقّ را بپذیرد و یا تعصّب و لجاجت، چشمِ‏ دل‏ او را کور کرده باشد. چنان‏که در سوره نمل مى‏فرماید: «بَلْ هُمْ فِى شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ»؛ آنان که در شک هستند، دچار کوردلى شده‏اند. با دوتا چشمات نگاه کن با سر تو مغزت چشم قلب خود را باز کن در ۸۰ سالگی یادت میاد که فلانی حرفی که در بچگی زده به تو چه بوده
  24.  چشمه زلال و گوارا ولایت - کسی زیاد به یاد خدا باشد و مانع رشد بصیرت نداشته باشد با بصیرت حرکت کند به چشمه زلال و گوارا برسد و تعبیر چشمه زلال و گوارا ولایت امام زمان تعبیر کرده اند  ان شا الله خواهد رسید. حضرت استاد فرمودند با مرحوم حضرت آیت الله ناصری رحمه الله .وقت ملاقات داشتیم آقا دیر آمندند .. سوال شد چرا دیرکردی ... فرمودند از دفن یکی از اولیاء خدا می آیم .. از اولیاء خدا که غیر مشکوف است روی سنگ درب ورودی مدر سه صدر بازار اصفهان می نشست برای ترمیم و واکس کفش مردم گفته شد کجا دفن شد فرمودند یک جای غیر ظاهر.. ایشان فرمودند همیشه در اضفهان 40 مستجاب الدعوه وجود دارد.
  25. لهو ولعب در چهار جای قرآن آمده انعام 32. وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ‏. الأنعام : 32و التوبة : 65 و العنکبوت : 64 وَ (47) محمد : 36
  26. برای بصیرت 1-باید از همه زیبایی های دنیا استفاده بهینه در سیر تکامل باید کرد ولی وابسته نباش ؛ آدم وابسته قبض است اگر خواستى پرواز کنى نباید بستگى داشته باشى. افرادى بستگى دارند. طورى باید باشد که آدم وابسته‏ نباشد. اگر وابسته‏ نبودى پرواز دارى. اما اگر اسیر شدى قبض است ،
  27.  2 لهو ولعب سوء استفاده دشمن است.-لهو ولعب در دنیا مانع رشد بصیرت است باید از تقوی استفاده کرد. سوء استفاده دشمن است برای القاب دروغین در قضیه برادران حضرت یوسف به پدرشان گفتند که یوسف را بفرست با ما بیرون برویم، «یَرْتَعْ وَ یَلْعَب» هم برویم تاب بخوریم، هم ورزش کنیم. یعنى نگفتند: بابا یوسف را به ما بده او را در چاه بیاندازیم. خوب نمى‏دهد. باید با یک القاب، لقب چه؟ لقب نیاز به قدم زدن هست. نیاز به ورزش هست. «أَرْسِلْهُ مَعَنا» ما باشیم. گفتند: «إِنَّا لَهُ ...» اینهایى که مى‏خوانم آیه‏ى قرآن است. «إِنَّا لَهُ لَناصِحُون» (یوسف/ 11) ما ناصح، نصیحت، ما خیرخواه او هستیم. «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (یوسف/ 12) ما یوسف را حفظ مى‏کنیم‏ سوء استفاده دشمن است برای القاب دروغین کرند
  28.  رغبت به دنیا-  اگر ده درجه رغبت به دنیا داشته باشی ده در جه قلبت کور می شود پیامبر اکرم النّبی «ص»: ... و من‏ رغب‏ فی‏ الدّنیا، فطال فیها أمله، أعمى اللَّه قلبه، على‏قدر رغبته فیها. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‏4، ص: 34
  29. منافع دنیا - دنیا شناسی حضرت علی علیه السلام : چگونه از خانه‏اى سخن بگویم که آغاز آن سختى است و پایان آن فنا و نیستى میباشد، در حلال آن حساب و در حرامش عقاب هست، هر کس در دنیا خود را بى‏نیاز بداند گرفتار میگردد، و هر کس فقیر شود محزون مى‏شود هر کس در دنیا دست به کوشش بزند و مال و منال و ضیاع و عقار بدست آورد روزى از دستش میرود، هر کس از دنیا پند گیرد بینا میگردد و هر کس به منافع آن بنگرد کور مى‏شود..من أبصر بها بصّرته، و من أبصر إلیها أعمته.خطبه 82-
  30. آگاهی انسان - نگاه بابصیرت انسان را آگاه می کند – ونگاه با عدم بصیرت به انسان را گوردل می کند؛ بصر دو پایگاه دارد یک چشم ظاهری ویک چشم باطنی که چشم دل است فرحم اللَّه امرء تفکّر فاعتبر فابصر- فَأَبْصَرَ الرَّجُلُ رُشْدَه‏- ٌ فَأَبْصَرَ مَنْ أَبْصَرَ وَ اهْتَدَى مَنِ اهْتَدَى‏- فَأَبْصَرَ وَ سَمِعَ وَ عَقَلَ بِالنُّور
  31. رفیق با ولایت - عبدالکریم کفاش بازار شهر ری کفشدوزهم صحبت با حضرت امام زمان علیه السلام می نشستند و با حضرت رفیق بود خیلی چیز عجیبی داستان است که با هم صحبت می‌شود .تا به جایی رسید که حضرت فرمود نگاه به کفش من نمی کنی پاره شده جواب می دهد درخواست جدید است الان وقتش نیست ؛ اگر فرمان است جانم فدای شما و اما اگر غیر فرمان باشد چون وقت قبل از شما کفش از مردم گرفته ام برای من از کفش شما مهم تر است ، متوقف شد ایستایی نداشته باشد حرکت کند تا به چشمه زلال و گوارا برسیم و تعبیر چشمه زلال و گوارای ولایت به امام زمان برسد فرمود چون تو برای خدا کار می کنی منم رفیقتم
  32. چشم دل بیدار - دنیا گرایی دل وقلب انسان را کور می کند وانسان در زمین شیطان بازی می کند.حضرت استاد از الفیلسوف العارف، الشیخ جهانگیرخان القشقائی نزیل أصفهان المتوفى بها فی سنة 1328،  خاطره مرحوم آیت الله جهانگیرخان رو بگم ، از جهانگیرخان مدرسه صدر بازار درس می‌دادند خارج فقه می گفتند شخصیتی بود فیلسوف وعارف وارد بازار شد دوقدم راست میرفت می پرید دست چپ و دست راست این طرف اون طرف شاگرد استاد این حرکت چیه شما در بازار درست راه بروید؛ با آرامش ؛ گفت چهار قدم میرم روباه می بینم دوباره چهار قدم میرم گرگ می بینم با قدم زدن کنار می‌کشد چه کنم آدم وقتی مقام عبودیت برسد به مقام ربوبیت می رسد وقتی به مقام ربوبیت رسید پرده هاکنار میره بصیرت قلب قشنگ است چشم دل بیدار باشه اگر چشم دل کور شد انسان بیچاره می شود.
  33. تأمّل در ظاهرشدن حقیقت - و ممکن است که: معنى «رویدا یسفر الظّلام‏» این باشد که درنگ کن درنگ کردنى در آنچه مى‏گویم یعنى از براى تأمّل و تدّبر در آن. و «روشن مى‏گردد تاریکى» یعنى اگر تأمّل کنى در آن روشن مى‏گردد تاریکى و ظاهر مى‏شود حقیقت آن یا حقیقت حال. و «کان قد وردت الاظعان» بیان آن چیز باشد که گفته مى‏شود و تأمّل در آن باید کرد و مراد این باشد که: حال مردم در دنیا شبیه باشد بحال قافله که جمعى از ایشان کوچ کرده باشند و بمنزل رسیده باشند، و جمعى دیگر که کوچ نکرده باشند در عقب ایشان کوچ کنند و شتاب کنند تا زود بایشان برسند، پس مردم دنیا نیز جمعى کوچ کرده‏اند و گویا بمنزل که قیامت باشد رسیده‏اند و آنان که کوچ نکرده‏اند بشتاب مى‏روند از عقب ایشان و زود مى‏رسند بایشان، پس هر گاه تأمّل کنى درین تمثیل روشن مى‏شود تاریکى و ظاهر مى‏شود حقیقت آن یا حقیقت حال مردم و این که ایشان را چه باید کرد و این که باید که مشغول کارى شوند که بکار ایشان آید در آنجا، نه بأمور دنیا که مشرف بر کوچ از آنند، و اللّه تعالى یعلم.- سَلَکَتْ بِهِمُ الدُّنْیَا طَرِیقَ الْعَمَى -  وَ أَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَى-  فَتَاهُوا فِی حَیْرَتِهَا وَ غَرِقُوا فِی نِعْمَتِهَا- و اتَّخَذُوهَا رَبّاً فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِهَا-  وَ نَسُوا مَا وَرَاءَهَا-  رُوَیْداً یُسْفِرُ الظَّلَامُ - بهج‏الصباغة     
  34. رغبت به دنیا - 1-در عدم بصیرت دنیا کوره راه می شود. 2- دنیا آنها را به کوره راه می کشاند . 3- مناظر وستاره های بصیرت را نمی بینند 4- فَتَاهُوا در دنیا سر گردان است 5- دنیا را معبود خودش می گرداند 6- دنیا او را به بازی می گیرد 7- اعمال او ماده اش الشهوات است.
  35. کلیه ماده بصره در قرآن 165مرتبه در قرآن آمده است
  36. دلبستگی به دنیا -از این مبعث بدست میاوریم که رغبت به دنیا و دنیا گرایی دل و قلب انسان به کوری می کشاند ودر میدان شیطان قرار میگیرد و این مطلب قابل توجه انسان در میدان شیطان بازی می کنه و این خودش مانع رشد است.
  37. مانع رشد وعدم بصیرت - خداوند به امر برای بصیرت به همه ملائکه فرمان داد که به حضرت آدم سجده کنید سجده کردند. الله اکبر . شیطان است که مانع رشد است . استدلال کرد شیطان که ابلیس است گفت من را از آتش آفریده شده ام وانسان از از خاک آتش بر خاک من برتری دارم . از این جهت اکثر گرفتاری های ما به علت عدم شناخت دنیا پرستان است .
  38. دنیا خودش را به تو معرفی کرده - حضرت امیرالمومنین علیه السلام دنیا خواهان را تعبیر میکنند به حیوانات درنده به حیواناتی که هم دیگر راشکار میکنند اگر برتر باشد زیر دستان کوچکش را می دره میخوره میبلعه در تعریف دنیا میگن اینه در دنیا چه آرزو هایی دارد ؛ مواظب باش گول عاشقان دنیا و مبارزه آنها را بر سر دنیا نخورى، زیرا این مطلب را خدا به تو خبر داده، دنیا هم خودش را به تو معرفى کرده است و بدیهاى خود را آشکار ساخته است. جاى تردید نیست که دنیا طلبان همانند سگهاى پارس کننده و حیوانات درنده هستند، بعضى بر بعض دیگر حمله میکنند و نیرومند ذلیل را مى‏خورد و بزرگ بر کوچک غلبه مى‏نماید. دنیا طلبان همانند حیوانات عقال (دست یا پا بسته) شده و باز هستند. عقال شده‏ها راه را بدست نمى‏آورند و در مسیر گمراهى مى‏روند. ترجمه‏نهج..(زمانى)
  39. عدم بصیرت - این است که انسان در جامعه نگران میشه. ولی مسلمانان باید قبل از تهاجم‏، آمادگى علمى و قدرت پاسخ گویى شبهات آینده را داشته باشند. «سیقول السّفهاء» یعنى در آینده، بى‏خردان شبهاتى طرح خواهند کرد، شما باید آماده باشید.. البقرة : 142 سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتی‏ کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم‏
  40. اهل بصیرت - آنان که سخن را با دقّت مى‏شنوند و بهترین آن را پیروى مى‏کنند، آنانند که خداوند هدایتشان نموده و آنانند همان خردمندان. الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ « الزمر، 18»

40- درس بصیرت در همه زمانه ومکانها - تنها کسى مى‏تواند پرچم رهبرى را حمل کند که اهل‏ بصیرت‏ و پایدارى و علم و دانش باشد.- کسى که اهل‏ بصیرت‏ باشد، مى‏تواند از همه‏ى زمانها و مکانها درس بگیرد. «الیل والنهار ... لُاولى الابصار» و «لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصبر و العلم بمواقع الحق»  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده