بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- کلمه اللهم 1- در نهج البلاغه : شارح گوید: اصل اللهم در نزد علماى بصره یا اللّه بوده و میم (آخر آن) بجاى حرف ندا (یا) مىباشد، و لذا با هم جمع نمىشوند و آن (میم) از ویژگیهاى این اسم است . که نمونه ای از آن دریای بی کران عرضه بداریم من دعا له علیه السّلام ...
- اللهم أنت أهل الوصف الجمیل، و التّعداد الکثیر، إن تؤمّل فخیر مؤمّل و إن ترج فأکرم مرجوّ. یعنى بار خدایا توئى سزاوار ذکر صفت نیکو و سزاوار شماره بسیار نعمت و احسان ان تؤمّل فخیر مأمول و ان ترجّ فخیر مرجوّ یعنى اگر طمع داشته شدى پس بهترین طمع داشته شده و اگر امید داشته شدى پس بهترین امید داشته شده
- . اللهم قد بسطت فیما لا امدح به غیرک و لا اثنى به على احد سواک و لا اوجّهه الى معادن الخیبة و مواضع الرّیبة و عدلت بلسانى عن مدائح الادمیّین و الثّناء على المربوبین المخلوقین یعنى بار خدایا بتحقیق که تو پهن ساختى از براى من ستایشى را که نمىتوانم ستود باو غیر تو را و درودى را که نمىتوانم سرود باو بر احدى سواى تو را و متوجّه نساختهام آن ستایش را بمعدنهاى خیبت و خسران و جاهاى شبهه و بهتان و تو برگردانیدى زبان مرا از ستایشهاى مردمان و درود بر مربوبین مخلوقین یعنى بپرورش یافتهگان آفریدگان
- .اللهم و لکلّ مثنى على من اثنى علیه مثوبة من جزاء او عارفة من عطاء و قد رجوتک دلیلا على ذخائر الرّحمة و کنوز المغفرة یعنى بار خدایا و از براى هر ستایشکننده بر آن کس که او را ستوده است اجرى هست از اجرهاى بزرگ یا احسانى هست از بخششهاى بزرگ و من امیدوارم بتو راه نمودن بر توشهاى بخشش و گنجهاى آمرزش را یعنى راه نمائى بمن اسباب بخشش و آمرزش را
- . اللهم و هذا مقام من افردک بالتّوحید الّذى هو لک و لم یر مستحقّا لهذه المحامد و الممادج غیرک یعنى بار خدایا و این مقام کسى است که یگانه گردیده است تو را بیگانه ساختنى که مختصّ از براى تست که توحید ذات و صفات و افعال باشد و ندیده است سزاوار از براى این حمدها و مدحها غیر تو را
- . اللهم اعل على بناء البانین بنانه و اکرم لدیک نزله و شرّف عندک منزلته و اته الوسیلة و اعطه السّناء و الفضیلة یعنى بار خدایا بلند گردان بر بناى کمالات کاملین بناى کمالات او را و باکرامت گردان در نزد تو نعمتهائى را که مهیّا کرده از براى ضیافت او و بلندمرتبه گردان
- . اللهم قد انصاحت جبالنا و اغبرت ارضنا و هامت دوابّنا و تحیّرت فى مرابضها و عجّت عجیج الثّکالى على اولادها و ملّت التردّد فى مراتعها و الحنین الى مواردها یعنى بار خدایا بتحقیق که شق گردید از خشکى کوههاى ما و گردآلود گردید زمین ما و تشنه گشتند چارپایان ما و سرگردان گشتند در خوابگاههاى خود و فریاد برآوردند مثل فریاد زنان فرزند مرده بر اولاد خود و ملول گشتند از تردّدکردن در چراگاههاى خود بتقریب بىعلفى و از اشتیاق و دردمندى آبگاههاى خود از بىابى
- . اللهم فارحم حیرتها فى مذاهبها و انینها من موالجها : .. اللهم فارحم حیرتها فى مذاهبها و أنینها فى موالجها، الانّة و حنین الحانّة . بار الها رحم بحیرت- چهار پایان بنما در مذاهبش و انینها فى موالجها- و بنالههاى آن در جایگاه خویش
- . اللهم خرجنا الیک حین اعتکرت علینا حدابیر السّنین و اخلفتنا مخائل الجود فکنت الرّجاء للمبتئس و البلاغ للملتمس. ندعوک حین قنط الأنام، و منع الغمام، و هلک السّوام أن لا تؤاخذنا بأعمالنا، و لا تأخذنا بذنوبنا، و انشر علینا رحمتک بالسّحاب المنبعق، و الرّبیع المغدق و النّبات المونق سحّا وابلا تحیى به ما قد مات و تردّ به ما قد مات یعنى بار خدایا پس رحم کن نالهاى گوسفندان را و ارزومندى شتران را بار خدایا پس رحم کن حیرت انها را در بیرون رفتن انها و نالهاى انها را در داخل شدن انها بار خدایا بیرون شدیم بسوى تو در وقتى که جمعشدن بر ما شتران لاغر سال قحط و مخالفت کرد با ما مواضع گمان باران پس باش تو امید از براى ناامیدان و کفایت از براى التماسکنندگان
- . اللهم انت اهل الوصف الجمیل و التّعداد الکثیر یعنى بار خدایا توئى سزاوار ذکر صفت نیکو و سزاوار شماره بسیار نعمت و احسان ان تؤمّل فخیر مأمول و ان ترجّ فخیر مرجوّ یعنى اگر طمع داشته شدى پس بهترین طمع داشته شده و اگر امید داشته شدى پس بهترین امید داشته شده
- . اللهم قد بسطت فیما لا امدح به غیرک و لا اثنى به على احد سواک و لا اوجّهه الى معادن الخیبة و مواضع الرّیبة و عدلت بلسانى عن مدائح الادمیّین و الثّناء على المربوبین المخلوقین یعنى بار خدایا بتحقیق که تو پهن ساختى از براى من ستایشى را که نمىتوانم ستود باو غیر تو را و درودى را که نمىتوانم سرود باو بر احدى سواى تو را و متوجّه نساختهام آن ستایش را بمعدنهاى خیبت و خسران و جاهاى شبهه و بهتان و تو برگردانیدى زبان مرا از ستایشهاى مردمان و درود بر مربوبین مخلوقین یعنى بپرورش یافتهگان آفریدگان
- . اللهم و لکلّ مثنى على من اثنى علیه مثوبة من جزاء او عارفة من عطاء و قد رجوتک دلیلا على ذخائر الرّحمة و کنوز المغفرة یعنى بار خدایا و از براى هر ستایشکننده بر آن کس که او را ستوده است اجرى هست از اجرهاى بزرگ یا احسانى هست از بخششهاى بزرگ و من امیدوارم بتو راه نمودن بر توشهاى بخشش و گنجهاى آمرزش را یعنى راه نمائى بمن اسباب بخشش و آمرزش را
- . اللهم و هذا مقام من افردک بالتّوحید الّذى هو لک و لم یر مستحقّا لهذه المحامد و الممادج غیرک یعنى بار خدایا و این مقام کسى است که یگانه گردیده است تو را بیگانه ساختنى که مختصّ از براى تست که توحید ذات و صفات و افعال باشد و ندیده است سزاوار از براى این حمدها و مدحها غیر تو را
- . اللهم قد انصاحت جبالنا و اغبرت ارضنا و هامت دوابّنا و تحیّرت فى مرابضها و عجّت عجیج الثّکالى على اولادها و ملّت التردّد فى مراتعها و الحنین الى مواردها یعنى بار خدایا بتحقیق که شق گردید از خشکى کوههاى ما و گردآلود گردید زمین ما و تشنه گشتند چارپایان ما و سرگردان گشتند در خوابگاههاى خود و فریاد برآوردند مثل فریاد زنان فرزند مرده بر اولاد خود و ملول گشتند از تردّدکردن در چراگاههاى خود بتقریب بىعلفى و از اشتیاق و دردمندى آبگاههاى خود از بىابى
- . اللهم فارحم أنین الآنّة، و حنین الحانّة. پس بار خدایا رحم کن بر نالههاى ناله کنندگان و بر آرزومندى آرزومند شوندگان و فغان ایشان از جهت آن
- (اللّهمّ فارحم حیرتها فی مذاهبها و انینها فی موالجها بار خدایا پس رحم کن بر سرگشتگى ایشان در مواضع رفتن ایشان و رحمت فرماى بر ناله ایشان در جاهاى در آمدن ایشان.
- . اللهم سقیا منک محیته مرویة تامّة عامّة طیّبة مبارکة هنیئة مرئیة زاکیا نبتها ثامرا فرعها ناضرا ورقها تنعش بها الضّعیف من عبادک و تحیى بها المیّت من بلادک یعنى بار خدایا طلب مىکنیم باران دادنى را از تو که زنده کننده باشد سیرابکننده باشد تمام باشد بحسب نفع عموم داشته باشد بحسب مکان پاک باشد از امراض و اسقام با برکت باشد گوارا باشد فراخى آورنده باشد نموّ کننده باشد گیاه او میوه دهنده باشد شاخهاى او سبز و خرّم باشد برگهاى او بلند سازى تو بسبب ان ضعیفان از بندگان تو را و زنده گردانى مردگان از شهرهاى تو را
- . اللهم سقیا منک تعشب بها نجادنا و تجرى بها رهادنا و تخصب بها جنابنا و تقبل بها ثمارنا و تعیش بها مواشینا و تندى بها اقاصینا و تستعین بها ضواحینا من برکاتک الواسعة و عطایاک الجزیلة على بریّتک المرملة و وحشک المهملة : بار خدایا مىخواهیم باران دادنى از تو که گیاه برارد بسبب ان زمینهاى بلند ما و جارى از اب گردد گودال هاى ما و بفراوانى برسد بسبب ان اطراف و جوانب ما و روى ارد بما بسبب ان میوهاى ما و زندگانى کنند بسبب ان چارپایان ما و منتفع گردند بان مردمان دور از ما و یارى جویند بان مردمان حوالى ما از جهة برکتهاى وسعت دارنده تو و بخششهاى بزرگ تو بر خلایق فقیر محتاج تو و حیوانات وحشى بىچوبان تو
- . اللهم قد ملّت اطبّاء هذا الدّاء الدّوىّ و کلّت النّزعة باشطان الزّکىّ : بار خدایا ملول گشتند طبیبهاى این درد شدید ضلالت و خسته گردیدند کشندههاى اب هدایت بریسمانهاى بلند چاههاى دورتک
- . اللهم فان ردّوا الحقّ فافضض جماعتهم و شتّت کلمتهم و ابسلهم لخطایاهم : بار خدایا پس اگر ردّ کردند و قبول نکردند گفتار حقّ را پس پراکنده گردان جمعیّت ایشان را و از هم جدا ساز سخنان ایشان را و هلاک ساز ایشان را از جهة گناهان ایشان
- . اللهم انّک قد تعلم انّه لم یکن الّذى کان منّا منافسة فى سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک : بار خدایا بتحقیق که تو مىدانى که نبود آن چه که واقع شد از ما از مجاهده از جهة رغبت در سلطنت و پادشاهى و نه خواهش چیزى از زیادتیهاى متاع دنیوى و لیکن از براى این بود که برگردانم علامات دین تو را که بردهاند و ظاهر سازم اصلاح در میان عباد را در شهرهاى تو تا ایمن گردند مظلومان بندگان تو از ظالمان و تا برپا داشته شود فروگذاشته شده از حدود و احکام تو
- . اللهم انّى اوّل من اناب و سمع و اجاب لم یسبقنی بالصّلوة الّا رسول اللّه (- ص- ) و قد علمتم انّه لا ینبغی ان یکون على الفروج و الدماء و المغانم و الاحکام و امامة المسلمین البخیل فیکون فى اموالهم لهمته و لا الجاهل فیضلّهم بجهله و لا الجانى فیقطعهم بجفائه و لا الخائف للدّول فیتّخذ قوما دون قوم و لا المرتشى فى الحکم فیذهب بالحقوق و یقف بها دون المقاطع و لا المعطّل للسّنّة فیهلک الامّة : بار خدایا من اوّل کسى باشم که رجوع کردم بحقّ و شنیدم حقّ را و قبول کردم و پیشى نگرفت مرا بنماز احدى مگر رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) و بتحقیق که شما دانستید که سزاوار نیست این که قائم باشد بر فروج مسلمانان و خونهاى ایشان و غنیمتها و احکام و امامت مسلمانان شخصى بخیل تا این که واقع شود در اموال ایشان حرص او و نه جاهل تا این که گمراه گرداند ایشان را بنادانى خود و نه جورکننده تا این که مستأصل گرداند ایشان را بجور خود و نه ترسنده از دولتها تا این که بردارد بدوستى خود قومى دون قومى را و نه رشوهگیرنده در حکم کردن تا این که باطل کند حقوق را و بازایستد در حقوق پیش از مواضع جزم بان و نه واگذارنده طریقه پیغمبر (صلی الله علیه وآله ) تا این که هلاک سازد امّت را
- . اللهم انّهما قطعانى و ظلمانى و نکثا بیعتى و البّ النّاس علىّ فاحلل ما عقدا و لا تحکم لهما ما ابرما و ارهما المسائة فیما املّا و عملا : بار خدایا بدرستى که طلحه و زبیر بریدند از من و ظلم کردند در حقّ و شکستند بیعت مرا و حریص گردانیدند مردم را بر جنگ من پس واکن آن چه را که بستهاند از تدبیر در جنگ با فتن و استوار مگردان از براى ایشان آن چه را که تابیدند از عزم مجادله با من و بنما ایشان را بدى در آن چیزى که ارزو کردهاند و عمل کردهاند
- . اللهم انّا خرجنا الیک من تحت الاستار و الاکنان و بعد عجیج البهائم و الولدان راغبین فى رحمتک و راجین فضل نعمتک و خائفین من عذابک و نقمتک : پروردگارا، ما خارج نشدیم به سوى تو مگر وقتى که سالهاى قحطى چون شتران لاغر، به گرد ما حلقه زدند (و ما دچار بدبختى و فلاکت شدیم) و آسمان با ما به کین توزى برخاست و ابرهایى که مىبارید، با ما به جفا پرداخت، پس تو که امید ناامیدان، و منتهاى آرزوى التماس کنندگانى، در این زمان، که مردم از همه جا مأیوس گشته، ابرها از باریدن منع شده، و چرندگان نزدیک به هلاکت رسیدهاند، (به درگاهت پناه آورده، زارى مىکنیم:) بر ما به کردار نکوهیده و گناهان زشتمان مگیر، و رحمت خود را بر ما بباران،
- . اللهم فاسقنا غیثک و لا تجعلنا من القانطین و لا تهلکنا بالسّنین و لا تؤاخذنا بما فعل السّفهاء منّا یا ارحم الرّاحمین : بار خدایا ما بیرون امدیم بسوى مرحمت تو از زیر سقفها و از خانها و بعد از فریاد و ناله چارپایان و اطفال در حالتى که در آوردهایم بسوى تو از جهة رحمت تو و امیدواریم بزیادتى نعمت تو و ترسناکیم از عذاب تو و عقوبت تو
- . اللهم إنّک تعلم أنّه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فى سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام و لاکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک : بار خدایا تو مىدانى آنچه ما انجام دادیم نه براى این بود که ملک و سلطنتى بدست آوریم و نه براى این که از متاع دنیا چیزى تهیّه کنیم بلکه بخاطر این بود که نشانههاى از بین رفته دینت را بازگردانیم و آثار اصلاح را در بلادت آشکار سازیم تا بندگان مظلومت در ایمنى قرار گیرند و قوانین و مقررّاتى که بدست فراموشى سپرده شده بار دیگر عملى گردد.
- اللهم اجعلنى، اسوة من قد انهضته بتجاوزک من مصارع المجرمین، فاصبح طلیق عفوک من اسر سخطک «بار خدایا مرا، براى اشخاصى که توفیق دورى جستن، از جایگاه هلاکت گناهکاران را، دادهاى الگو و پیشوا قرار بده آنان که شب را به صبح نابرده، از بند عذاب و خشمت، به آزادى گذشت عفوت رسیدند.»
- . اللهم إنّک سألتنى من نفسى ما لا أملکه إلّا بک، فاعطنی منها ما یرضیک عنّى یعنى: بار خدایا تو از من چیزى را خواستهاى که جز به یارى تو نمىتوانم آن را داشته باشم، پس آنچه از آن تو را خشنود مىگرداند بر من ببخشاى.
- . اللهم لا تؤاخذنی بما یقولون و اجعلنى افضل ممّا یظنّون. هرگاه سخن از پاکى یکى از مردمان با تقوا و پرهیزکار به میان آید، او از آنچه در بارهاش گویند، مىترسد و مىگوید: من خود آگاهترم به حال خود از دیگران، و پروردگارم آگاهتر است به حال من از خودم، بار خدایا مرا بر آنچه اینان مىگویند مؤاخذه نفرما (و مگیر) و مرا برتر از آنچه اینان گمان دارند قرارم ده.
- . اللهم افسح له مفسحا فی ظلّک، و اجزه مضاعفات الخیر من فضلک. بار خدایا وسیع گردان از براى او مقام اتّساع در حضرت قدس و ظلّ جود تو.
- . اللهم و أعل على بناء البانین بناءه، و أکرم لدیک منزلته، و أتمم له نوره، و اجزه من ابتعاثک له مقبول الشّهادة، مرضیّ المقالة، ذا منطق عدل، و خطبة فصل. بار خدایا بلند گردان بر بناى بنا کنندگان بناى او را که آن قواعد اسلام است و ارکان ایمان، یعنى غالب گردان دین او را بر سایر ادیان و گرامى دار نزد خودت و فروغ نورش را کامل گردان. خداوندا، جزاى رسالت او را پذیرفتن گواهى [و رضایت به گفتارش] قرار ده، در حالى که منطقش عادلانه و گفتارش فاصل (حق و باطل) است. (3) خداوندا، در میان آسایش گوارایى عیش، و مستقر نعمت، و آخرین خوشیها، و آرزوهاى لذات، و خوشى آسایش، و منتهاى آرامش (نفس) و تحفههاى کرامت، و آرزوهاى لذات، و خوشى آسایش، و منتهاى آرامش (نفس) و تحفههاى کرامت، میان ما را با او جمع گردان. (4) [1] ما روی مثل هذا الفصل فی مصادر أخرى.
- . اللهم اجمع بیننا و بینه فی برد العیش و قرار النّعمة، و منى الشّهوات، و أهواء اللّذّات، بارخدایا میان ما و رسولت را جمع کن در وسعت عیش و قرارگاه نعمت و نهایت آرامش و در تحفههاى خوش آیند، (آمین ربّ العالمین)
- . اللهم اغفر لی رمزات الألحاظ، و سقطات الألفاظ، و شهوات الجنان، و هفوات اللّسان - خدایا بر من ببخش اشارههاى نگاههایم را و بیهودههاى الفاظم را، و شهوتهاى قلبم را و لغزشهاى زبانم را. شهوت قلب امیال آنست به اشیاء فاقد فضیلت. بار خدایا آنچه را که تو از من به آن آگاهترى بر من ببخشاى و اگر بار دیگر به سوى آن باز گردم، تو هم مغفرت خود را باز گردان
- اللّهم اغفر لى ما وأیت من نفسى و لم تجدله وفاء عندى» خداوندا آنچه را از کارهاى نیک که تصمیم گرفتهام و انجام ندادهام ببخش.
- اللّهمّ اغفر لی ما تقرّبت به إلیک بلسانی، ثمّ خالفه قلبی. اللّهمّ اغفر لی رمزات الألحاظ، و سقطات الألفاظ، و شهوات الجنان، و هفوات اللّسان : خداوندا آنچه را با زبان به تو تقرب مىجویم و قلبم با آن همآهنگ نیست مورد مغفرت خویش قرار ده الهى نگاههاى اشارت آمیز، سخنان بى فایده و خواستههاى نابجاى دل و لغزشهاى زبان را بر من ببخش
- اللهمّ إنّی أعوذ بک من أن تحسّن فی لامعة العیون علانیتی، و تقبّح فیما أبطن لک سریرتی، محافظا على رئاء الناس«» من نفسی بجمیع ما أنت مطلع علیه منّی، فأبدی للناس حسن ظاهری، و أفضی إلیک بسوء عملی، تقرّبا إلى عبادک، و تباعدا من مرضاتک. بار خدایا به تو پناه مىبرم اگر من در برابر دیدگان مردم ظاهرم را بیارایم، و باطنم را در پیش تو زشت بدارم، در حالى که خود را نگهدارى کنم نزد مردم بریا و خودنمائى به همه آنچه تو از من بدان آگاهى و باطن زشت خود را نزد تو آورم تا برضاى مردم نزدیک شوم و از خوشنودى تو دور گردم.
- . اللهم و قد بسطت لی فیما لا أمدح به غیرک، و لا أثنی به على أحد سواک، و لا أوجّهه إلى معادن الخیبة و مواضع الرّیبة، و عدلت بلسانی عن مدائح الآدمیّین، خدایا جز تو را مدح نمىگویم جز تو را مدح نمىگویم چنان زبانى به من عطا فرمودى که جز به مدح و ثناى تو نگشایم و با آن زبان به موضع نومیدى و شک و بدگمانى رو نمىآورم. و تو از مدح آدمها و ستایش خلایق که دست پرورده تو هستند زبانم را نگاه داشتى
- اللّهمّ داحى المدحوّات، و داعم المسموکات، و حابل القلوب على فطرتها: شقیّها و سعیدها (خدایا اى گستراننده هر گسترده، اى نگهدارنده آسمانها اى آفریننده دلها بر فطرت خداجوئى در انسانهاى بد و خوب)
- . اللهم و لکلّ مثن على من أثنى علیه مثوبة من جزاء، أو عارفة من عطاء، و قد رجوتک دلیلا على ذخائر الرّحمة و کنوز المغفرة. .
- اللّهمّ و لکلّ مثن على من أثنى علیه مثوبة من جزاء، أو عارفة من عطاء، و قد رجوتک دلیلا على ذخائر الرّحمة و کنوز المغفرة. و مر هر ثنا کنندهاى را بر آن کس که ثنا گفت بر او مثوبتى هست از پاداش آن یا نیکویى از نعمت دادن و به تحقیق که امیدوارم به تو در آن حال که تو راهنما باشى بر ذخیرههاى بخشش و گنجهاى مغفرت. یعنى آمرزش
- اللّهمّ و هذا مقام من أفردک بالتّوحید الّذی هو لک، و لم یر مستحقّا لهذه المحامد و الممادح غیرک، و بی فاقة إلیک لا یجبر مسکنتها إلّا فضلک، و لا ینعش من خلّتها إلّا منّکوجودک، فهب لنا فی هذا المقام رضاک، و أغننا عن مدّ الأیدی إلى سواک، «إنّک على کلّ شیء قدیر»بار خدایا این نوع ثنا گفتن، مقام و منصب کسى است که منفرد دانست تو را به یگانگى که آن خاص است مر تو را و ندید کسى را که استحقاق داشته باشد مر این ستایشها و ثناها را غیر از ذات بزرگوار تو و حاصل است مرا حاجتى به سوى جناب تو که جبر و تلافى نمىکند مسکنت و مذلّت، آن حاجت را مگر فضل و احسان تو و بر نمىدارد فقر و فاقه آن احتیاج را مگر عطا و بخشش تو پس ببخش ما را در این مقام و مرتبه خشنودى خود را و بىنیاز گردان ما را از کشیدن دستها به سوى غیر تو به درستى که تو بر آنچه که مىخواهى، توانایى
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم نظر دهید متشکرم