پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۳۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

۲۵
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم       
  1.  حضرت امام زین العابدین سید الساجدین علیه السلام. 2-
  2. بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام ) ترس و وحشت همه را گرفته بود.- حجّاج، فرماندار بصره ده ها هزار نفر را کشت.
  3. بعد از شهادت امام (علیه السلام ) ترس و وحشت ، قتل و شکنجه شیعیان وغارت اموال و ویران شدن خانه.جرم زندیق کافر ازجرم شیعه بودن کمتر بود.
  4. هجوم به مدینه و تجاوز به مال و جان و ناموس بعد از واقعه کربلا انجام شد. - به منجنیق بستن کعبه. بعد از واقعه کربلا انجام شد.
  5. 9.امام وحادثه کربلا 1.سیاست امام‏ شرایط و مقتضیات زمان، گرایش و فرهنگ مردم و سلطه طاغوت‏ها، شرائط را برای هرامامی متفاوت سازد.
  6. 1- سخنرانی درکوفه.2- سخنرانی در مسجد جامع شام.3- سخنرانی هنگام ورود به مدینه.4- روبرو شدن با قافله حر بن ریاحی تا پایان اسارت، شاهد صحنه‏های خونین ، داغ ها و شکنجه‏ها و پیمان شکنی‏ها و ...نقل نشده که حضرت شکایتی و یا جمله‏ای که بوی نارضایتی به زبان آورده باشد.
  7. 2. امام در کوفه‏ 1- چند جمله‏ای که حضرت سجاد(علیه السلام ) در اسارت خود در کوفه مردم را مورد عتاب قرار داد، که شما به پدرم نامه نوشتید وبعد او را کشتید. شما در قیامت با چه روئی به جدم پیامبر 2 نگاه خواهید کرد. کاری کرد که از همان مجلس شعار علیه حکومت بلند شد.
  8. 2- سخنان حضرت (علیه السلام )به طوری اثر داشت که همین که ابن زیاد خطبه فاتحانه می‏خواند و ناسزا می‏گفت. عبدالله عفیف که مردی نابینا بود برخواست وگفت: دروغگو تو و پدر توست. پسر رسول الله را کشته و..ابن زیاد دستور اعدام او را داد.او را گرفته و کشتند، ولی موج نفرت عمومی بیشتر شد
  9. 3- ابن زیاد خواست ماجرا را به گردن قضا و قدر بگذارد.در مجلسی به حضرت سجاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین (علی اکبر) را نکشت؟
  10. حضرت فرمود:" برادر بزرگی داشتم به نام علی اکبر، مردم او را در کربلا کشتند". با این سخن گناه را از قضا به دوش مردم و حکومت انداخت.
  11. 3. امام درشام‏1. امام و شامیان‏ 1- سر مبارک حضرت امام حسین (علیه السلام ) و اسرا را به شام آورده. پیرمردی خدمت حضرت سجاد (علیه السلام ) آمده و به او ناسزا گفت. حضرت فرمود:" آیا قرآن خوانده‏ای؟" گفت: بله فرمود: آیه" قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏ (شوری/ 23) شنیده ای" پیرمرد گفت: آیا به خدا شما از دودمان پیامبرید. حضرت سوگند یاد فرمود که بله. پیرمرد ناراحت شد و عذرخواهی نموده و به گریه افتاد و گفت که ما گمان می‏کردیم که محمد 2 را جز یزید فامیلی نیست.
  12. این برنامه روزنه‏ای شد که هفتاد نفر از بزرگان دمشق یک یک آمدند و عذر خواهی کردند و گریه و زاری، و حضرت سجاد(علیه السلام ) همه را عفو کردند. إحتجاج طبرسی، ج 2، ص 306.
  13. 2- منهال گوید:درشام دیدن حضرت سجاد(علیه السلام ) رفتم، احوالش را پرسیدم؛ سخنانی از مقام قریش و حضرت محمد 2 داشت که مرا روشن کرد.
  14. 3- گاه که نقشه خطرناک در کار بود یزید از متملقان می‏خواست که درباره حضرت سجاد چه کند؟ حضرت می‏فرمود: کاری که پیامبر انجام می‏داد.
  15. حضرت (علیه السلام )می‏فرمود:کاری کن که اگر پیامبر می‏بود انجام می‏داد" و با این نوع سخن، یزید را از غرور پائین آورده و هم تخفیفی برای بچه‏های امام حسین (علیه السلام ) و غل و زنجیر و آماده کردن برداشت , کاروان برای برگشت به سوی مدینه را فراهم می‏نمود.
  16. 2. خطبه امام در شام خطابه امام سجاد، زین العابدین(علیه السلام )یاصاعقه مرگباربریزید( لعنة الله علیه)  ایها الناس! اعطینا ستاًو فضلنا بسبع 
  17. حضرت سجاد،امام زین العابدین(علیه السلام) هنگامی که بر فراز منبر قرار گرفت، پس از حمد و ثنای خداوند این گونه شروع به سخن کرد:
  18. برمردم شام فرمود ! خداوند ما را به علم و حلم و سماحت و فصاحت و شجاعت، محبت درقلب مؤمنین برتری داد ودلهای مؤمنین را از محبت ما پر ساخت. « ایها الناس ! ؛ اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبت فی قلوب المؤمنین)
  19. وعلی بن ابیطالب و جعفرطیار و حمزه و دو فرزندان پیغمبر امام حسن و امام حسین(صلوات الله علیهم اجمعین) فضیلت داد. و فضلنا بأن منا النبی المختار محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم)
  20. ومنا الصدیق و منا الطیار و منا اسدالله و اسد رسوله و منا سبطا هذه الأمة
  21.  هر کس مرا میشناسد بشناسد و آنکه مرا نمی شناسد اکنون من او را به حسب و نسب خویش آگاه میسازم. من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی انبأته بحسبی و نسبی
  22. ببینید این زین العابدین(علیه السلام ) که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیمارى نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمى‌کرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتى بالاى منبر رفت چه کرد! چه ولوله‌اى ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم مى‌ریزند و مرا مى‌کشند.
  23. 🔹دست به حیله‌اى زد. ظهر بود، یک‌دفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر مى‌شود. صداى مؤذّن بلند شد.
  24. زین العابدین(علیه السلام ) خاموش شد. مؤذّن گفت: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ»، امام حکایت کرد: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ».
  25. مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ»، باز امام حکایت کرد، تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم). تا به اینجا رسید، زین العابدین(علیه السلام ) فریاد زد:
  26. مؤذّن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که اینجا اسمش برده مى‌شود و گواهى به رسالت او مى‌دهید کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آورده‌اید کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید که بود؟ و این کیست که شما به رسالت او شهادت مى‌دهید؟ تا آن وقت اصلا مردم درست آگاه نبودند که چه کرده‌اند.
  27. 🔹آن‌وقت شما مى‌شنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آنها را با احترام ببرند. نعمان بن بشیر را که آدم نرمتر و ملایمترى بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانى را با اینها از شام تا مدینه بکن.
  28. 🔹این براى چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیه یزید فرق کرد؟ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما مى‌شنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت مى‌کرد و مى‌گفت: تمام، گناه او بود. اصلا منکر شد و گفت من چنین دستورى ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کارى کرد. چرا؟ چون زین العابدین(علیه السلام ) و زینب (سلی الله علیها) اوضاع و احوال را برگرداندند.
  29. 🔸یکی از سوالات دینی که ممکن است برایمان پیش بیاید این است که چه کسی امام حسین را بعد از شهادتش دفن فرمود؟ چون کسی که امام معصوم را باید دفن کند خودش باید معصوم (امام دیگر) باشد؟
  30. 🔸در این باره دیدگاه علما متفاوت است. یکی از نظریات ارائه شده در این باره مطابق آنچه در بعضی از روایات و کتب تاریخی آمده، چنین است: بدن مطهر امام حسین(علیه السلام ) توسط فرزند گرامی شان امام زین العابدین(علیه السلام ) در سرزمین کربلا به خاک سپرده شد؛
  31. یعنی امام سجاد(علیه السلام ) جهت تدفین و تشخیص شهدای کربلا مخصوصاً دفن پدر معصومش، حضرت امام حسین(علیه السلام ) به حکم این ‌که «امام را جز امام کسی تغسیل و تکفین و تدفین نمی‌کند» از راه اعجاز از کوفه و زندان ابن زیاد به کربلا آمد و پیکرهای مطهر شهدا را دفن نمود.
  32. 🔸امام‌‌رضا(علیه السلام ) در مناظره خود با پسر ابوحمزه فرمود: به من بگو آیا حسین بن علی(علیه السلام ) امام بود؟ گفت: آری، امام فرمود: پس چه کسی امر دفن او را به عهده گرفت؟ گفت: علی بن الحسین(علیه السلام ) پس امام فرمود: علی بن الحسین کجا بود؟ گفت در کوفه نزد پسر زیاد زندانی بود اما بدون این که آنها با خبر شوند به کربلا آمد و امر دفن پدر را سپری کرد و سپس به زندان برگشت.
  33. امام رضا(علیه السلام ) فرمود: کسی که علی بن الحسین را قدرت داد که به کربلا بیاید، پدرش را دفن کند و برگردد، مرا نیز می‌تواند به بغداد ببرد تا پدرم را کفن و دفن کنم در حالی که نه در زندان هستم و نه در اسارت.[۱]
  34. 🔸با توجه به این حدیث می توان گفت امام سجاد (علیه السلام ) بدن مطهر پدر بزرگوارشان را به خاک سپردند.
  35. حماسه‌ای که امام زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید آفرید! در روز جمعه‌اى در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند. اول آن خطیبى که به اصطلاح دستورى بود، رفت و هرچه قبلا به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبى در دنیا بود براى اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن على(علیه السلام ) و امام حسین(علیه السلام ) به عنوان اینکه اینها -العیاذباللَّه- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند.
  36. 🔹زین العابدین(علیه السلام ) از پاى منبر نهیب زد: «ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو براى رضاى یک مخلوق، سخط پروردگار را براى خودت خریدى. بعد خطاب کرد به یزید که آیا اجازه مى‌دهى من بروم بالاى این چوب‌ها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد.
  37. 🔹آنهایى که اطراف بودند، از باب اینکه على بن حسین(علیه السلام )، حجازى است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، براى اینکه به اصطلاح سخنرانى‌اش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعى ندارد. ولى یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما مى‌خواهیم ببینیم این جوان حجازى چگونه سخنرانى مى‌کند. گفت: من از اینها مى‌ترسم.
  38. این‌قدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنى دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد.
  39. تنظیم روز شهادت امام سجاد سیزدهم محرم 26/8/1392

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۵
مرداد

          امام‏سجاد

         بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم       ..

  1. حضرت امام زین العابدین سید الساجدین علیه السلام. 1-
  2. درنام مادرامام سجاد (علیه السلام) میان مورخان اختلاف است‏ شهربانو در کتاب مناقب آمده،
  3. اصحاب حضرت‏ امام سجاد (علیه السلام) در یکی از این دوران های دشوار، امامت امت را بر عهده داشت، اما انبوه مشکلات، دشواری ها و نابسامانی های سیاسی- اجتماعی که در فتنه عبد الله بن زبیر و سخت گیریهای وی بر بنی هاشم ونیز هجوم مسلم بن عتبه به مدینه و ... رخ داد
  4. هیچ یک سبب نشد تا امام (علیه السلام) به طور کلی از تربیت و تعلیم شاگردان بازماند و روح تشنه امت را از معارف ناب الهی خویش محروم سازد.
  5. امام (علیه السلام) در همان شرایط بحرانی شاگردانی را پرورید که با توجه به شرایط آن حضرت شمارشان اندک نیست.
  6. شیخ مفید (ره) در کتاب اختصاص تنها نام پنچ تن از اصحاب امام سجاد (علیه السلام) را به این شرح یاد کرده است؛ ابوخالد الکابلی، یحیی بن ام الطویل مطعم، محمد بن جبربن مطعم، سعید بن المسیب المخزومی و حکیم بن جبیر.
  7. 4. صحیفه سجادیه‏1. اهمیت‏ در اخبار، نام سه صحیفه دیده می‏شود علویه، فاطمیه و سجادیه.
  8. - نام های صحیفه سجادیه : زبور آل محمد، انجیل اهل بیت و اخ القرآن.- دومین کتاب تدوین شده در جهان اسلام‏
  9. سیمای دعا : معرفت‏،محبت‏،عبادت‏،تربیت‏،سیاست‏،رسالت‏ ، صحیفه موجود 54 دعا ، اما همه دعاها نیست - صحیفه به دست امام باقر(علیه السلام) نوشته شده.
  10. یکی از علمای بصره گفت : من مثل صحیفه می‏نویسم، قلم و کاغذ برداشته و مشغول فکر شد فما رفع رأسه حتی مات.وقتی سرش بالا گفت اجلش رسید  مناقب ابن شهر آشوب،
  11. صحیفه سجادیه زبور آل محمد و انجیل اهل البیت. غزالی می‏گوید: این کتاب دعا نمی‏تواند صادر شود مگر از مقربان الهی.
  12. 3. موضع گیری های حضرت (علیه السلام) - در برابر مستبدین می‏گوید:" خدایا سلطنت از توست. ما و همه موجودات در قبضه قدرت تو هستیم.
  13. خدایا بتو پناه می‏برم از تکبر و نخوت و کم صبری و حد و سوء خلق و تندی و حرص خشم".
  14. 2- در برابر یاوران می‏گوید:" پناه می‏برم به تو از اینکه ستم کاری را یاری کنم یا ستم زده‏ای را خوارکنم یا آنچه را حق ما نیست بخواهم".
  15. 3- در برابر تماشای صحنه‏های تملق و سپاس شاعران متملق از این افراد می‏فرماید:
  16. " خدایا شکر که نیاز ما از غیر خودت را بریدی و حفظ کن ما را از اینکه ستایش افراد نالایق کنم وبه غضب تو مبتلا شوم".
  17. 4- در برابر اهانت به قرآن: دعایی پیرامون قرآن و قوانین و هدایت و معنویت آن.
  18. 5- در برابر بی اعتنائی به مقام نبوت: دعایی پیرامون خدمات عمیقانه و خالصانه و پر برکت حضرت و رنج هائی که در راه اعلای کلمه حقکش.
  19. 5. رسالت امام (علیه السلام)1- حفظ ارزش‏ها و تشیع از بدعت‏ها، تحریف‏ها و تجمل گرایی ها
  20. 2- رهبری و شاگرد پروری و تبلیغ (خرید و تربیت برده‏ها)
  21. 3- حمایت از مستضعفان و فقرا
  22. 4- موضع‏گیری در برابر حکومت‏های غیر قانونی (با دعاها)
  23. 5- زنده نگه داشتن پیام عاشورا (به مناسبت‏های مخطلف
  24. 6- رسالت امام (علیه السلام)  احیای قرآن (قرائت با صوت زیبا که رهگذران می‏ایستادند)
  25. 6.موضع بخشنامه معاویه، هفتاد هزار منبر به علی ناروا بود، امام سجاد (علیه السلام)  درهر فراز از دعا با ذکر صلوا ت مقام و الگو بودن اهلبیت را مطرح میکند.
  26. 3- عبدالملک از حضرت (علیه السلام) خواست که شمشیر رسول خدا را به او بدهد، ولی نداد.
  27. 4- نقش نگین انگشتر حضرت امام سجاد (علیه السلام) و شقی قاتل حسن ابن علی صلوات الله علیهما
  28. 5- تسبیح تربت حضرت امام سجاد (علیه السلام)  از خاک حسین و به دست گرفتن در برابر یزید.
  29. 7. برخورد امام‏ توبه دادن مردم به قرآن: امام سجاد (علیه السلام)  فرمود: لَوْ مَاتَ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یَکُونَ الْقُرْآنُ مَعِی‏)عیاشی(.در حالی که حکام، در زمان رسیدن به خلافت: 1- قرآن را کنار گذاشته و یا تیرباران نمودند و گفتند هذا فراق بینی و بینک‏
  30. 2- اخلاق زاهدانه حضرت امام سجاد (علیه السلام) و سیاست دنیازدایی‏
  31. 3- تجدید بنای تشیع با جذب و تربیت یاران و تغذیه فکری و اعتقادی آنان‏
  32. شیخ طوسی: شمار یاران حضرت به 137 تن ، در زمان امام باقر (علیه السلام) به 400 تن و در زمان امام صادق (علیه السلام)  به 4000 تن ازمحدث وفقیه و دانشمند رسید.
  33. 4- حمایت از مستضعفان: هنگام لشکر کشی یزید به مدینه، حضرت امام سجاد (علیه السلام) 400 زن بی پناه ازخاندان عبد مناف را تحت حمایت خود گرفت.
  34. زندگی 400 زن بی پناه را اداره نمود تا هنگامی که لشگر مسلم به عقبه پراکنده شدند. وحمایت‏های شبانه امام از محرومین که در این باره داشت
  35. زهدی گوید:هنگام غسل دادن، اثر زخم کهنه را بر پشت آن حضرت ،علت آن را چنین گویند که وی شب ها برای بینوایان غذا به دوش می‏کشیده.
  36. توجه به غلامان و رفتار انسانی با آنان، پاسخ به دعوت جذامیان و دعوت نمودن حضرت از آنان، هم سفر شدن با افراد معمولی، آزادی بندگان.
  37. طاووس یمانی از اشک و ناله امام سجاد در مسجد الحرام سوال کرد و گفت: تو فرزند شفیع امّتی و رحمت خدا وسیع؟ امام سجاد(علیه السلام) فرمودند:
  38. طاووس یمانی گفت: تو فرزند شفیع امّتی ؟ امام سجاد (علیه السلام)  اما پسر پیامبر بودن مرا ایمن نمی‏کند"؛ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ‏ (مومنون/ 101)
  39. طاووس یمانی گفت: تو فرزند شفیع امّتی و رحمت خدا ؟ امام سجاد (علیه السلام)  فرمودند:  اما شفاعت نیز مشروط است: وَلا یَشْفَعُونَ إِلا لِمَنِ ارْتَضی‏ (انبیاء/ 28)
  40. طاووس یمانی گفت: تو فرزند شفیع امّتی و رحمت خدا وسیع؟ امام سجاد (علیه السلام)  فرمودند: اما رحمت الهی: إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ‏ (اعراف/ 56)
  41. 8. روزگار امام‏ قَالَ الصَّادِقُ: ارتد الناس بعد الحسین إلا ثلاثة أبو خالد الکابلی و یحیی ابن أم الطویل و جبیر بن مطعم‏ إختصاص مفید.. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۷
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

صلوات

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  1. مقام ها ودعا هایی که در زیارت عاشورا از خدا می خواهیم
  2. انّى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم إلى یوم القیمة :

درستا که من مسالمت مى‏کنم با هر که با شما مسالمت کرد و پیکار دارم و جنگجویم با هر که با شما جنگجوئى و پیکار کرد تا روز قیامت.

  1. فاسئل اللّه الّذی اکرم مقامک و اکرمنى بک :

ج پس مسئلت مى‏کنم از خدائى که مقام تورا کریم کرد و مرا به برکت تو گرامى داشت.

  1. ان یرزقنى طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمّد صلّى اللّه علیه و آله :

ج اینکه مرزوق فرماید مرا که طلب خون تو کنم در رکاب امام نصرت یافته از اهل بیت محمد صلّى اللّه علیه و آله.  

  1. اللّهمّ اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السّلام فی الدّنیا و الاخرة یا ابا عبد اللّه:

ج بار الها بگردان مرا نزد خودت عزیز و محترم بواسطه حسین علیه السّلام در دنیا و آخرت.

  1. انّى اتقرّب إلى اللّه و إلى رسوله و إلى امیر المؤمنین و إلى فاطمة و إلى الحسن و إلیک :

ج اى أبو عبد الله همانا من تقرب مى‏جویم به سوى خدا و به سوى پیغمبر و به سوى امیر المؤمنین و به سوى امام حسن و به سوى تو بدوستى تو و

  1. بموالاتک و بالبراءة ممّن قاتلک و نصب لک الحرب  :

به بیزارى از هر که با تو مقاتله کرد و جنگ را براى تو برپا کرد

  1. و بالبراءة ممّن اسّس اساس الظّلم و الجور علیکم و أبرأ إلى اللّه و إلى رسوله  :

و به بیزارى جستن از هر که تأسیس اساس ظلم و جور بر شما اهل بیت کرده

  1. برئت إلى اللّه‏ و إلیکم منهم :

و بیزارى مى‏جویم از هر که اساس ظلم را گذاشته و بنیان بنا کرده بر او و دست باز نکشیده از جور و ظلم بر شما و بر شیعیان شما

  1. و اتقرّب إلى اللّه ثمّ إلیکم بموالاتکم و موالاة ولیّکم :

ج بیزارى جستم به سوى خداى تعالى و به سوى شما از ایشان و تقرب مى‏جویم به سوى خدا آنگاه به سوى شما به موالات شما و موالات دوست شما و

  1. و بالبراءة من أعدائکم و الناصبین لکم الحرب :

برائت از اعداى شما و آنانکه حرب بپا کنند

  1. و بالبراءة من اشیاعهم و اتباعهم :

براى شما و بیزارى از پیروان ایشان

  1. انّى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم:

همانا من مسالمت مى‏کنم هر که را با شما مسالمت کند و محاربت مى‏کنم هر که را با شما محاربت کند.

  1. و ولىّ لمن والاکم و عدوّ لمن عاداکم:

من والانا فقد والى اللَّه، و من عادانا فقد عادى اللَّه، و من أطاعنا فقد أطاع اللَّه، و من عصانا فقد عصى اللَّه»

  1. فاسئل اللّه الّذى اکرمنى بمعرفتکم :

 ج پس مسئلت مى‏کنم از خدائى که مرا بشناخت شما

  1. و معرفة اولیائکم :

و شناخت دوستان شما اکرام کرد

  1. و رزقنى [1] البراءة من أعدائکم :

و برائت از دشمنان شما را روزى من گردانید

  1. ان یجعلنى [2] معکم فی الدّنیا و الاخرة :

اینکه با شما بگرداند مرا در دنیا و آخرت

  1. و ان یثبّت لی عندکم قدم صدق فی الدّنیا و الاخرة :

ج و اینکه ثابت کند براى من نزد شما قدم راستى را در دنیا و آخرت

  1. و اسئله ان یبلّغنى المقام المحمود الّذى لکم عند اللّه :

ج و طلب مى‏کنم از خداى تعالى که برساند مرا به مقام محمودى که شما راست نزد خداى.

  1. و ان یرزقنى طلب ثارى مع امام مهدىّ [3] ظاهر ناطق [4] منکم :

ج و اینکه روزى کند مرا که بخواهم خون خود را با امام هدایت شده نمایان و گویا از شما

  1. و اسئل اللّه بحقّکم و بالشّان الّذی لکم عنده ان یعطینى بمصابى بکم :

ج و مسئلت مى‏کنم از خدا به حق شما و به شأنى که مر شما راست نزد او که عطا کند مرا به واسطه مصیبت زدگى من به شما بهترین آنچه مى‏دهد مصیبت زده را بواسطه مصیبتى.  

  1. اللّهمّ اجعلنى فی مقامی هذا ممّن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة :

ج بار الها مرا در این مقام از آنان کن که مى‏رسد ایشان را از جانب تو صلوات و رحمت و مغفرت

  1. اللّهمّ اجعل محیاى محیا محمّد و ال محمّد و مماتى ممات محمّد و ال محمّد :

بار الها زندگانى مرا مانند زندگانى محمد و آل محمّد بفرما و مردن مرا مانند مردن محمّد و آل محمّد بنما

  1. اللّهمّ العن ابا سفیان و معویة بن أبی سفیان :

بار الها لعنت کن أبو سفیان را

  1. و یزید بن معویة علیهم منک اللّعنة ابد الابدین :

ج و لعنت کن معاویه پسر أبو سفیان را .معاویه پسر هند است از أبو سفیان به حسب مشهور ولى محققین نسب وى را ولد الزنا دانند

  1. اللّهمّ ضاعف علیهم اللّعن منک و العذاب [ابد الآبدین] :
  2.  بر ایشان به او لعنت از تو همیشه روزگاران ش ابد چنانچه در صحاح و قاموس و منتهى الارب و غیر این‏ها است به معنى دهر است و مى‏گویند ابد ابید مثل دهر داهر
  3. اللّهمّ انّى اتقرّب إلیک فی هذا الیوم و فی موقفى هذا و ایّام حیوتى :

ج بار الها همانا من تقرب مى‏جویم به سوى تو در این روز و در این موقف خود و در ایام زندگانى خود

بالبراءة منهم و اللّعنة علیهم :

به تبرى جستن از ایشان و لعنت کردن بر ایشان

و بالموالاة لنبیّک و ال نبیّک علیهم السّلام. :

و به دوستى براى پیغمبر تو و آل پیغمبر تو علیهم السلام.

  1. اللّهمّ العن اوّل ظالم ظلم حقّ محمّد و ال محمّد و اخر تابع له على ذلک :

بارالها لعنت براولین ایشان ظالم که ظلم کرد برحق محمد وآل محمد ولعنت برآخیرین ایشان که همراهی ومتابعت کرد مر ایشان رابر این ظلم.

  1. اللّهمّ‏ العن العصابة الّتی [1] جاهدت الحسین علیه السّلام و شایعت و بایعت و تابعت على قتله اللّهمّ العنهم جمیعا.:        ج بار الها لعنت کن آن طایفه را که با حسین جنگ کردند و مشایعت نمودند و بیعت و متابعت کردند بر قتل او بار الها لعنت کن ایشان را یکسره.
  2.  السّلام علیک یا ابا عبد اللّه و على الارواح الّتى حلّت بفنائک علیک منّى سلام اللّه ابدا ما بقیت و بقى اللّیل و النّهار و لا جعله اللّه اخر العهد منّى لزیارتک [2] :

ج و خداى این سلام را آخر عهد من به زیارت تو نگرداند. ش عهد اصل در معانى او پیمان است و به معنى وصیت و فرمان حکومت و معرفت در عهدى به کذا و عهدته کذا و ملاقات و زمان و اشباه او به این مناسبت استعمال مى‏شود.

  1. اللّهمّ خصّ أنت اوّل ظالم باللّعن منّى و ابدا به اوّلا ثمّ الثّانى ثمّ الثّالث ثمّ الرّابع :

ج بار الها مخصوص فرماى تو اوّل ظالم را به لعنت از قبل من و ابتدا کن به او در اول امر آنگاه دویمى را آنگاه سومى را آنگاه چهارمى را.

  1. اللّهمّ العن یزید بن معویة خامسا :

 ج بار الها لعن کن یزید بن معاویه را در مرتبه پنجم و لعن نما

  1. و العن عبید اللّه بن زیاد:

عبید الله پسر زیاد:  

  1. و ابن مرجانة :و عمر بن سعد : و شمرا :

 و پسر مرجانه و عمر بن سعد و شمر

  1. و ال أبی سفیان :و ال زیاد:

و آل أبو سفیان و آل زیاد

  1. و ال مروان إلى یوم القیمة. : و آل مروان را تا روز قیامت
  2. ثم تسجد و تقول: اللّهمّ ارزقنى شفاعة الحسین علیه السّلام یوم الورود :

ج بار الها روزى کن مرا شفاعت حسین علیه السّلام در روز قیامت. ش اخبار داله بر شفاعت ائمه و خصوصا سید الشهداء بسیار است

  1. و ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین :

ج و اینکه ثابت کند براى من نزد شما قدم راستى را در دنیا و آخرت را نزد تو با حسین .

  1. و اصحاب الحسین، الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام. :
  2. ج و ثابت کن از براى من قدم صدقى با حسین و با اصحاب حسین که خون خود را در پیش روى حسین ریختند.                 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۱۶
مرداد

 

بسم الله الرحمن الرحیم صلوات 

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. ابا الفضل
  2. قال الله تبارک و تعالی: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَةِ وَیُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاء»[1]
  3. مقدمه روز تاسوعای حسینی است، منسوب به اباالفضل العباس علیه افضل التحیه و الثناء. گر چه عباس جزو آخرین شهدای کربلاست، اما به واسطة مقام بلند و ارزشمند و ارجمندی که دارد از گذشته، این گونه مرسوم بوده است که روز تاسوعا را به آن شخصیت بزرگوار اختصاص می دهند.
  4. عظمت والای ابالفضل در نزد معصومین
  5. شخصیتی که ائمة معصومین مدح و ثنای او را گفته اند، وجود مقدس اباعبدالله در عصر چنین روزی او را برای فرصت گرفتن از دشمن فرستادند و فرمودند: برادرم «بنفسی انت»؛ حسین به قربان تو، برو امشب را برای ما مهلت بگیر. این تعبیر «بنفسی انت» از امام حسین، تعبیر ساده ای نیست، از امام دربارة اباالفضل العباس، وقتی هم به کنار بدنش آمد، بعضی نقل کرده اند صدا زد: برادرم. الا یا نور عینی، یا شقیقیو لی قد کنت کالرکن الوثیقی
  6. ایا قمراً منیرا کنتَ عونی ای رکن وثیق حسین، ای قمر منیر حسین، ای نور عین و شفیق حسین. او را با این اشعار و با این مرثیه سرود.
  7. شخصیتی که در زیارت نامه ای که از امام صادق علیه السلام است، راوی می گوید: «انْکَبَّ عَلَی قَبْرِهِ» بعد از زیارت امام حسین با امام صادق علیه السلام به زیارت قبر عباس آمدیم، امام خودش را روی قبر عباس انداخت و با این زیارت او را خطاب کرد: «أشْهَدُ لَکَ بِالتَّسلیمِ وَ التَّصدیقِ وَالوَفاءِ وَ النَّصیحهِ لِخَلَفِ النَّبیّ»[2]؛ عمو جان! گواهی می دهم تو تسلیم بودی، تو تصدیق محض بودی، تووفا و خیرخواهی و نصیحت و فدا کردن جانت را از حسین، از برادرت دریغ نکردی.
  8. در آن زیارت نامه ای که «مزار مشهدی» - از اعلام قرن ششم- از امام زمان ارواحنا فداء نقل می کند عرضه می دارد: «الَّسلامُ عَلَی أبِی الفّضلِ العّبَّاسِ بْنِ أمِیرِ المُؤمِنِینَ»؛ سلام بر عمویم عباس، «الْمُواسِی أخَاهُ بِنَفسِهِ»؛ آن کسی که جانش را برای حسین فدا کرد، جانش را در طبق اخلاص گذاشت برای اباعبدالله، «الآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أمْسهِ»؛ زندگی اش را فدا کرد برای آینده، برای فردای ماندگار، برای ماندن در تاریخ، برای قیامت، «الآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أمْسهِ الفَادی لَهُ»؛ عباسی که جانبازی کرد. امام زمان او را جانباز خطاب کرد، «الفَادی لَهُ»؛ فدا کرد خودش را، «الوَاقِی السَّاعِی إلَیْهِ»[3]؛ به عنوان سپر، جند و محافظ، ایستاد و از جان برادرش دفاع کرد.
  9. این ها مدح معصومین دربارة عباس است؛ امام سجاد فرمودند عمویم عباس مقامی دارد که شهدا به آن غبطه می خورند.[4] امام صادق او را به ایمان محکم و یقین و بصیرت نافذ ستود. عباس چنین شخصیتی است، با این جایگاه و با این عظمت که معصومین مدح و ثنای او را گفته اند. به تعبیر یکی از نوادگانش – آنچه که مشهور است، این شعر را به فضل ابن محمد، از نوادگان اباالفضل نسبت داده اند. بعضی گفته اند شاید اولین کسی است که بعد از قضیة کربلا برای اباالفضل شعر سرود، البته قطع نظر از مادرش ام البنین که در بقیع آن اشعار را سرود-

أحقُّ النّاس أن یبکی علیهفتی أبکی الحسین بکربلاء ..... اخوه و ابن والداه علیابوالفضل المضرج بالدماء [5]

  1. سزاورترین کسی که شایسته است انسان برایش اشک بریزد، آن کسی است که حسین برایش اشک ریخته است. اباعبدالله در کنارش به حالت انحنا درآمد و اشک ریخت، و آن مطالب را بیان کرد. امروز منسوب به این شخصیت است، شخصیتی که زیارت نامة مأثوره دارد، الفاظ زیارت از امام معصوم است، تعبیرهای بلندی که در آن زیارت است؛ تو مانند بدریّون هستی، خدا به تو جزای خیر دهد، تو چیزی را فروگذار نکردی. معصومین این گونه او را ستوده اند و امروز منسوب به این شخصیت است.
  2. ویژگی های قمر بنی هاشم علیه السلام
  3. در میان انبوه بحث ها و صفات و مطالبی که امروز دربارة عباس می توان گفت، من در این محضر مقدس و مبارک یک ویژگی را می خواهم خدمت شما با تکیه بر آیات و روایات بحث کنم و یک قدری هم انشاء الله بیشتر ذکر مصیبت کنم.ثبات قدم  : یک ویژگی ایشان ثبات قدم است، که این ویژگی منشأ بسیاری از صفات حمیده و ارزش های انسانی است. شما عزیزان می دانید خیلی ها خوب شروع می کنند، ولی خوب تمام نمی کنند. خیلی ها آغاز پرشوری دارند، ولی پایان خمودی دارند. با ورق زدن صفحات تاریخ، به موارد فراوانی بر می خورید که آغاز با نشاطی داشتند، اما ثبات قدم خوبی نداشتند.
  4. داستانها و شواهدی در مورد بی ثباتی در دین
  5. مورد اول: عبیدالله ابن جهش برای اینکه از جوّ کفر و شرایط حاکم بر مکه بیرون آمده باشد، با همسرش، دختر ابوسفیان، ام حبیبه، به حبشه آمد. او در آن جا مرتد شد، نصرانیّت اختیار کرد، شرابخواری کرد و با حالت کفر در سرزمین حبشه زندگی کرد. او از جایی آمده بود که در آن جا ایمانش را حفظ کند چون هجرت برای حفظ ایمان است. از مکه آمده بود برای اینکه مشرکین آزارش ندهند و اذیتش نکنند؛ اما تا نگاهش به چند تا صحنة فساد و گناه افتاد، قدمش لغزید، و نتوانست خود را حفظ کند. هر چه همسرش نصیحت کرد سودی نداشت و او با حالت کفر و ارتداد در منطقة حبشه جان داد.
  6. مورد دوم: عبیدالله ابن عباس نیز پشت امام حسن را خالی گذاشت و در مقابل مقداری مال به معاویه پیوست.
  7. مورد سوم: عبیدالله حر جوفی نیز به خاطر مطامع دنیا و به بهانة این که می خواهم یک مرگ مشهوری داشته باشم، درخواست مستقیم امام حسین را رد کرد. خودش می گوید: یادم نمی رود حسین جلوی خیمة من آمد در حالی که بچه هایش دورش بودند از من خواست و گفت: عبیدالله تو گذشتة خوبی نداری، تو گناهان کثیری داری، بیا ما را یاری کن. اما او لغزید و نیامد.[6]
  8. مورد چهارم: حسان بن ثابت یک روز غدیر را به شعر کشید، یک روز هم از همین غدیر دفاع نکرد و آمد کنار خلیفة اول و در وصف او شعر گفت، این هم نمونة یک اغاز خوب و پایان خراب، یک آغاز باشور و بعد هم لغزش قدم.[7]
  9. ثبات قدم در قرآن
  10. قرآن در سورة انفال چقدر زیبا این بحث را مطرح می کند. در آستانة نبرد بدر، قرآن کریم می فرماید: «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ»؛ ملائکه! منِ خدا با شما هستم، با مسلمانان هستم، شما بروید ثبات قدم را در مؤمنین ایجاد کنید، «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ»[8] موضوع این آیه ثبات قدم است. در همین سورة انفال، در جای دیگر می فرماید: اگر این ثبات قدم نبود مسلمانان نمی توانستند پیروز شوند. در دستورهای شش گانه ای که از آیة 45 به بعد سورة انفال به مسلمان ها می دهد: «إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ» خیلی صحبت از ثبات قدم است: «فَاثْبُتُواْ وَاذْکُرُواْ اللّهَ کَثِیرًا»[9]؛ ذکر بگویید و ثابت قدم باشید. این ثبات قدم بود که در بدر، «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى».[10] این ثبات قدم بود که بین پدر و فرزند بر سر شهادت اختلاف شد، یکی می گوید من باید بروم، دیگری می گوید من باید بروم. پدر شهیدی در احد نزد پیغمبر آمد و گفت: یا رسول الله، فرزندم در نبرد بدر شهید شد و من ماندم، اجازه بدهید حالا من بروم جانم را فدا کنم. این ثبات قدم است که ابودوجانه آمده می گوید: «یا رسول الله، الی أین أفر»؛ کجا بروم؟ سوی مال؟ فناپذیر است. سوی همسر و خانواده؟ مرگ آنها را می بلعد. سوی خانه و دار و ظواهر دنیا؟ همه خراب می شوند. من از کنار شما به کجا بروم؟ این است معنای «إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ»[11] ثبات قدم است که لشکریان طالوت و بنی اسرائیل در مبارزة با جالوت گفتند: «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا»[12]؛ خدایا به ما ثبات قدم بده تا بتوانیم بر اینها پیروز شویم.
  11. نتیجه ثبات قدم در راه خدا
  12. حتی خدا در سورة اسراء به پیغمبر می گوید: «لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ»[13]؛ ما اگر این عصمت و ثبات قدم و استواری را به تو نمی دادیم، ممکن بود تو را به طرف خودشان متمایل کنند؛ «لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ»؛ اگر این ثبوت و این استمرار و این قول ثابت نبود. ثبات قدم خیلی بحث عمیقی است. ببینید در سورة ابراهیم، بعد از آن که این مثل را می زند: «مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء»[14]؛ مؤمن ثابت است، ریشه دار است، عمیق است، «فَرْعُهَا فِی السَّمَاء»؛ سیرش سیر صعودی است، رشد دارد، «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»[15] حرفش، فکرش، قلمش، عمرش و زندگی اش مفید است، بعد می فرماید: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا»[16] آنهایی که با خدا هستند، ایمان دارند، اعتقاد دارند، یقین دارند، «یُثَبِّتُ اللّهُ»؛ خدا به آنها هم در دنیا، هم در آخرت ثبات قدم می دهد. نکتة قابل توجه در این آیه این است: در دنیا، ثبات قدم، در آخرت هم نلغزیدن بر صراط.
  13. راه گذشتن سریع از روی صراط
  14. پیغمبر اکرم فرمودند: بعضی ها آن قدر سریع از صراط عبور می کنند که وقتی جلوی بهشت می رسند می گویند: «هل رأیتم صراطا هل رأیتم حساباً»؟[17] پاسخ می دهند: خیر، ما نه صراط دیدیم، نه حساب دیدیم، ما را مثل برق به این جا رساندند. امام صادق فرمود: «النَّاسُ یَمُرُّونَ عَلَی الصِّراطِ طَبَقاتٍ»؛ مردم به پنج شکل از صراط عبور می کنند: «مَنْ یَمُرُّ مِثْلَ البَرْقِ»[18] بعضی ها به سرعت نور، به سریع ترین سرعت که وقتی جلوی بهشت می سند از آن ها می پرسند: هل رأیتم حسابا، کتابا، میزانا، صراطا؟ - دیده اید خود انسان گاهی می گوید: رسیدیم؟ من اصلاً متوجه جاده نشدم. وقتی انسان سرعت داشته باشد و خیلی آرامش و سکینه داشته باشد اصلاً متوجة مسیر نمی شود- در پاسخ می گویند: ما حسابی ندیدیم. چقدر این آیه زیباست، «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ»[19]؛ خدا به مؤمن در دنیا ثبات قدم می دهد. اصلش هم همین است، نتیجه اش هم همین است. آن ثبات قدم در صراط، بازگشت و نتیجة این ثبات قدم است، چون امام صادق فرمود: «وَهُمَا صِراطَانِ صِراطٌ فِی الدُّنیا وَ صِراطٌ فِی الآخِرَه فأمَّا الصِّراطُ الَّذی فِی الدُّنیا فَهُوَ الإمامُ المَفْروضُ الطَّاعَه»[20] کسی که در دنیا در کنار امامش محکم و ثابت قدم بایستد، در آنجا هم ثابت است، در آنجا هم سیر نورانی دارد، سیری مثل برق دارد که اصلاً نمی ماند. این ثبات قدم خیلی قابل توجه است.
  15. کلیب، تسلیم محض
  16. عده ای خدمت امام صادق علیه السلام آمدند. یکی از آنها عرض کرد: آقا، فردی در قبیلة ما هست به نام کلیب، ایشان هر چه شما می گویید، می گوید چشم. منتظر است از شما دستور برسد تا انجام دهد، تسلیم محض است. این قدر در مقابل حرف شما مطیع است که ما اسمش را گذاشته ایم کلیب؛ تسلیم. آقا فرمودند: بله، خداوند به او نورانیت داده است، بعد فرمود: می دانید او (کلیب) مصداق کدام آیه است؟ مصداق این آیه است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ» کلیب مخبت است.[21]«وَبَشِّرِ المُخبِتینَ»،[22]«الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ».[23] مخبتین که سیدالساجدین در زیارت امین الله دربارة آنان می گوید: «اللَّهُمَّ إنَّ قُلُوبَ المُخْبِتِینَ ألَیکَ وَ الِهَه».[24] خبت در زمین صاف، هیچ عقبه، هیچ گردنه، هیچ مانع، هیچ چیزی سد راه او نیست، مسیر برایش روشن و واضح است، تسلیم محض است؛ «أَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ» فرمود کُلیب مصداق این آیه است.
  17. شواهد قرآنی از ثابت قدمان راه حق
  18. ما در اول جلسه چند مثال زدیم از کسانی که ثبات قدم نداشتند، نقطة مقابلش هم فراوان داریم، مثل مریم، مادر عیسی. ببینید قرآن چگونه ثبات قدم او را می ستاید! یا آسیه، همسر فرعون، چگونه قرآن ثبات قدمش را الگو قرار داده!، «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأتَ فِرْعَوْنَ» مگر همسر فرعون چه ویژگی ای داشت؟ «إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ»[25] ؛ می گفت: خدایا به من ثبات قدم بده که با تو باشم، کنار تو باشم، من شکنجة فرعون را تحمل می کنم، اما به من توفیق بده، خانه ای در کنار خودت داشته باشم. یا مؤمن آل یاسین که در میان جوّ مخالفین فریاد زد: «یا قوم اتَّبع المرسلین». سعد ابن معاذ در جنگ بدر خدمت پیغمبر آمد و گفت: یا رسول الله، اگر بگویی در خار برو می روم، بگویی در آتش برو می روم. شما هر دستوری بفرمایید می گویم چشم، من نمی گویم: چرا؟ نه، نمی گویم. بله چنین انسان های ثابت قدمی هم بودند.
  19. عمربن قرظه، فدایی امام حسین علیه السلام
  20. عمربن قرظه کسی است که در روز عاشورا از امام حسین اجازه گرفت به میدان آمد و رجز خوانی کرد و به مبارزه پرداخت و سپس برای دفاع از امام حسین نزد حضرت شتافت. ابن نما نقل می کند که او صورت و سینة خود را سپر تیرها قرار داده بود و نمی گذاشت به امام حسین اصابت کند. در حالی که جراحت زیادی برداشته بود و در خون خودش می غلتید، اباعبدالله بالای سرش آمد و فرمود: خواهشی نداری؟ گفت: «یابن رسول الله أوَفَیتُ ؟» آقا وفا کردم؟[26] ثبات قدمم را نشان دادم؟ آیا استواری ام را نشان دادم؟
  21. منشأ صفات و فضائل اخلاقی
  22. این ثبات قدم منشأ صبر است، منشأ قوت در دین است، منشأ غیرت است، منشأ علوّ همت است، منشأ عزّت است. بعداً عرض خواهم کرد که این صفت شاه بیت صفات حمیده است، لذا دو جا در زیارت عاشورا می گویی: «ثَبِّت لِی قَدَمَ صِدْقٍ»[27] در یک جا «ثبِّت» و در یک جا با «یثبِّت» تعبیر می کنیم. لذا در جامعة کبیره می گویی «فَثَبِّتنِی اللهُ أبَداً مَا حَیِیتُ عَلَی مُوَالاتِکُمْ»[28]؛ خدایا به ما توفیق بده روی موالات شما بایستیم، و از شما دفاع کنیم، آن هم در شرایط بحرانی، در شرایط عادی که همه مطیع اند و به ظاهر خود را ثابت قدم نشان می دهند، اما وقتی اندکی شرایط بحرانی بشود، آن وقت می آید سینة امام را می بوسد، اما امام را یاری نمی کند. آقا فرمود: من را یاری کن، صدای من را شنیدی، ندای من را شنیدی، حجت بر تو تمام شد، از خدا بترس، اما آنها یاری نکردند. معنای ثبات قدم این است که انسان در عرصه های مختلف در شرایط بحرانی و شرایط حساس، خود را نشان بدهد. «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ»[29] اباالفضل العباس، شخصیتی که امروز به او منسوب است و شما به احترام او در این حسینیه جمع شدید کنار شریعه می آید، آب را میان دست ها بالا می آورد، تشنه است، اگر آب هم می نوشید کسی او را مذمّت نمی کرد:
  23. کفی از آب چو آورد به نزدیک دهانعکس شش ماهه در آن آب تماشا می کرد ..آب را ریخت.
  24. یا نفس من بعد الحسین هونیو بعده لا کنت ان تکونی..هذا الحسین وارد المنونو تشربین بارد المعین [30]
  25. عباس، تو آب بنوشی و حسین تشنه باشد؟ تو آب بنوشی و بچه های اباعبدالله تشنه باشند؟
  26. عزیزان ثبات قدم توکل می آورد و توکل شجاعت می آورد؛ پیامبر فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أنْ یَکُونَ مَنْ أقْوَی النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ»[31] توکل شجاعت می آورد، استواری می آورد، غیرت می آورد، حمیت می آورد. قدرت حفظ دین می آورد، این ها در پرتو ثبات قدم است.
  27. مگر امروز برای عباس امان نامه نیاوردند؟ چشم های نگران زینب به دست های عباس است؛ یعنی عباس قبول می کند؟ یعنی حسین من را تنها می گذارد؟ بعنی می رود؟ گوش ها را تیز کرده، چشم ها را دوخته، یک وقت عباس صدا زد: برگردید؟ لعنت بر شما و امان نامة شما. عباس پیمانی با حسین دارد که این پیمان تا آخر محفوظ است. امان نامه را برگرداند. این روحیة ثبات قدم عباس است.
  28. عظمت بین المللی امام حسین علیه السلام
  29. برادران عزیز، سروران روحانی، اهل تبلیغ و منبر، زینب کبری، در مجلس دشمن صدا زد: «مَا رأیَتُ إلّا جَمیلاً»[32]؛ کربلا برای ما زیبا بود. شما را به خدا این زیبایی ها را استخراج کنید، و برای مردم بگویید بگذارید مردم بدانند کربلا پیام اعتقادی دارد،
  30. پیام اخلاقی دارد، آموزه های تربیتی دارد، کارکرد امروزی دارد، کارآمد است، کربلا منحصر در مرز زمان و مکان سال 61 هجری و سرزمین تفتیدة عراق نیست، حادثة کربلا این مرزها را درنوردیده، حادثة کربلا حرارتی و سرّ مکتومی در قلوب مؤمنین[33] ایجاد کرده، که زینب در مجلس دشمن فریاد زد: هر کاری می خواهید بکنید، به خدا قسم اسم ما را از قلب های مردم نمی توانید جدا کنید. این جمعیت در این حرم، در حسینیه های دیگر، این دسته جات عزاداری، این جوان های سیاه پوش، این ها را چه کسی به داخل خیابان ها فرستاده؟ این ها به کدام تحریک، کدام حزب و جناح سیاسی در خیابان ها و دسته جات ریخته اند؟
  31. امام سجاد فریاد زد:   ما شش خصوصیت داریم. یکی از آن ها این است: محبت ما در قلوب مردم است، مردم ما را دوست دارند، کسی نمی تواند این محبت را بگیرد، فکر نکنید فقط در میان مسلمان ها، و فقط در میان شیعیان چنین است، خیر، ببینید، چرا آن نویسندة سنّی در شخصیت زینب کتابی می نویسد به نام «بطل کربلا»؛ قهرمان کربلا؟ چرا آن شخص مسیحی آن گونه به اباالفضل العباس متوسل می شود؟
  32. چرا آن خانم آمریکایی این روزها پرچم یا حسین به دست گرفت و وارد حرم امام حسین شد، خادم ها جلویش را گرفتند، گفتند: کجا می روی؟ گفت: مگر این آقا شفا نمی دهد؟ مگر این آقا بچه نمی دهد؟ مگر این آقا مریض ها را خوب نمی کند؟- من خودم در کربلا دیده ام مردم می آیند از او حاجت می گیرند. – گفت: من سال هاست که ازدواج کرده ام و خدا به من اولاد نداده است. اگر این آقا یک بچه به من بدهد اسمش را حسین می گذارم مسلمان می شوم. این زن آمریکایی با پرچم یا حسین به حرم امام می آید و در حرم، می گوید من آمده ام از امام حسین اولاد بگیرم. ابا عبدالله عجب نیرویی! عجب قدرتی! و عجب عظمتی در دنیا ایجاد کرده! چه حرارتی! چه زیبایی هایی دارد کربلا! بُعد مصیبت کربلا جای خود، اما بُعد زیبایی های کربلا، بعد قابل تأملی است. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۵
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیمصلوات درخواستهای مقامهای  زیارت عاشورا

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. در خواست مقام پنجم در زیارت عاشورا.. َانْ‏ یَجْعَلَنِی‏ مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ
  2. همراهی ومعیت با امام ( علیه السلام ) از لحاظ وجودی چند گونه متصور است: معیت مکانی، معیت حبی و حشری، معیت نوری و شعاعی.
  3. در یک بیان دیگر، این سه نوع معیت را می توان معیت دنیوی، معیت ولایتی و معیت اخروی نامید. معیت مکانی یعنی دیدن و ملاقات جسم ظاهری امام و در کنار امام بودن. می دانیم که بسیاری از منافقان هم به صورت ظاهری در کنار ائمه ( علیه السلام ) بودند، ولی این معیت سودی به حال آنان نداشت
  4. ولی اگر فردی اهل ایمان و معرفت و اطاعت از امام باشد، ملاقات ظاهری امام آغاز مراتب بالاتری از معیت خواهد بود و بسیار با ارزش است. از همین رو توصیه فراوانی بر ملاقات امام و حضور در محضر او شده است و این قاعده شامل زیارت قبور ائمه ( علیه السلام ) شده است؛ چرا که زیارت امامان گذشته نیز می تواند بستر ترقی و ارتباط با امام حی، یا معیت اخروی با ائمه باشد.
  5. پس معیت دنیوی شرط لازم است، اما شرط کافی نیست و اگر معیت صرفاً دنیوی باشد، چنین فردی جدای از ائمه محشور خواهد شد.
  6. اما مرتبه دوم از معیت که ما آن را معیت ولایی و حبی و حشری نامیدیم، این است که فرد محبت امام را در دل داشته باشد و صدق در این محبت داشته باشد. و از آن جا که هر فردی با محبوب خود محشور است، چنین فردی هم با باطن امام محشور بوده و یاد و نام و ذکر امام در دل او به طور مدام حضور دارد و به تبع آن امام نیز همنشین او خواهد بود، به شرطی که در حریم دل غیر را راه ندهد. و چون یاد امام پرتو ذکر خدا است و در حدیث قدسی می خوانیم :خدا همنشین کسی است که او را یاد می کند[1]، پس امام نیز همنشین کسی است که یاد او را در دل دارد.
  7. مرتبه سوم، معیتی است برتر که بعد از فنای در محبت رخ می دهد؛ در این معیت فرد در امام فنا شده و وجودش آینه وجود امام و ملحق به او می شود و نور امام همه هستی او را تسخیر می کند. از این نوع معیت به شعاع نور نیز تعبیر شده است و از همین رو است که طینت شیعه راستین ملحق به طینت امام می شود و نور وجودی او هم شعاع نور امام می گردد. (در غیر این صورت ایمان و ولایت در فردِ مدعی عاریه ای بوده و ذاتی او نخواهد بود).
  8. با توضیحاتی که گذشت، معیتی که در زیارت عاشورا ذکر شده، اشاره به اجتماع هر سه مرتبه از معیت دارد؛ یعنی هم معیت دنیوی و هم قلبی و هم روحی و نوری و اخروی.
  9. معیت دنیوی با اهل بیت فیض ملاقات امام حی است (و زیارت قبور ائمه هم تابع همین حکمت است) و معیت حبّی و قلبی و ولایی شرط و نشانه اش اطاعت کامل از ائمه و امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) و امتحان شدن در این محبت است. و معیت اخروی کمال این دو معیت و ادای حقوق این دو معیت است که باعث وحدت نوری و وجودی بین امام و مأموم خواهد شد.
  10. [1] «فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا مُوسَى أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی » کلینی، الکافی، ج2، ص 496، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
  11. امروز شیوه همراهی با امام حسین(ع) چگونه است؟ 3. معیت با ائمه (علیه السلام)  فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ أَنْ‏ یَجْعَلَنِی‏ مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ مفاتیح‏الجنان، ج 1، ص 457
  12. همراهی با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) و اهل بیت(علیه السلام ) بدون زندگی سالم و صادقانه ادعایی بیش نیست؛ اینکه کسی دم از حسین(علیه السلام ) بزند ولی در اداره و مغازه برخلاف منش اسلام رفتار کند.
  13. ما در این زیارت از خدا می‌خواهیم که خدایا «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخره؛ خدایا ما را در دنیا و آخرت با اهل بیت(علیه السلام) قرار بده»؛ این خواسته آنقدر مهم است که در انتهای این زیارت که به سجده می‌رویم باز این را از خدا طلب می‌کنیم؛ «قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین(علیه السلام) ...؛ می‌خواهیم که خدایا به ما ثبات قدم بده تا صادقانه با حسین (علیه السلام) و اصحابش باشیم.
  14. صادقانه از خدا می‌خواهیم با اهل بیت(علیه السلام) باشیم و از آنها جدا نشویم یک درخواست فانتزی، شیک و خیال‌پردازانه نیست؛ قرآن در آیه ۲۷ فرقان از آینده و بعد از مرگ ما خبر داده و فرموده است: وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا؛ تعبیر تکان‌دهنده‌ای است،
  15. در روز قیامت تازه چشم ما باز می‌شود که در عالم چه خبر است.
  16. روز قیامت روز حسرت است و حسرتی به جان انسان می‌افتد که انسان دست خود را با لب می‌گزد؛ انسان‌ها وقتی می‌بینند که با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) بودن چقدر ارزش دارد هر دو دست خود را می‌گزند و می‌گویند؛ ای کاش ما با پیامبر(ص) و اهل بیت(علیه السلام) بودیم و راهی برای معیت با آنها برای خود انتخاب می‌کردیم.
  17. پس این درخواست، یک آرزویی نیست که اگر بشود خوب است و نشد هم هیچ؛ ما باید با آنها باشیم در غیر این صورت همه چیز را خواهیم باخت؛ قرآن تعبیر «یا لیتنی اتخذت ...» را از زبان ظالمین به کار می‌برد یعنی اگر با پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیه السلام) نباشیم جزء ظالمین هستیم
  18. در  آیه ۷۲ سوره نساء فرموده است: وَإِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُنْ مَعَهُمْ شَهِیدًا؛ و قطعاً از میان شما کسى است که کندى به خرج دهد؛ پس اگر آسیبى به شما رسد گوید: راستى خدا بر من نعمت بخشید که با آنان حاضر نبودم،
  19. یعنی اقدام و وارد میدان شدن برای برخی از شما سخت است و مراقب هستید اگر به مؤمنان آسیب و مشکلی رسید خودشان را کنار بکشید ولی تا می‌بینند به مؤمنان خیر و فضلی رسید می‌گویند ما هم با آنها هستیم؛ قرآن به شدت چنین صفتی را توبیخ کرده است.
  20. با پیامبر بودن یعنی بدون تردید وارد میدان و اقدام شدن است. در تعبیر دیگری فرمود: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ؛ یعنی برخی خدا را در حاشیه و زبانی عبادت می‌کنند؛ اگر خیری به آنها برسد به آن خوشحال می‌شوند ولی اگر سختی و آزمایش و مشکلی پیش
  21. آمد فورا خودشان را عقب می‌کشند.
  22. در زیارت عاشورا با صراحت اعلام می‌کنیم که ما با امام حسین(علیه السلام ) هستیم؛ زیارت عاشورا در دوره حکومت بنی امیه و دوره امام باقر (علیه السلام )) انشاء شده و در آنجا امام باقر(علیه السلام )  به ما یاد داده است که بگوییم ما با حسین(علیه السلام )  هستیم و بنی امیه را لعن می‌کنیم؛ همراهی با امام حسین(علیه السلام )  
  23. در شرایط امروز این است که کسی که در فعالیت اداری هست یا کاسب و مغازه‌دار است باید ببیند آیا طبق منش امام (علیه السلام )  رفتار می‌کند یا اهل رشوه و اختلاس و کار مردم را به تاخیر انداختن است.
  24. همراهی با اهل بیت (علیه السلام )  یعنی در لحظه لحظه زندگی به یاد آنها بودن و قطعا اگر در زندگی با آنان باشیم در تاسوعا و عاشورا عطر وجود امام حسین (علیه السلام )  بر دل ما خواهد نشست؛ هر کسی شخصیتش با کسانی شکل می‌گیرد که همراه آنهاست؛ ممکن نیست
  25. کسی برای امام  (علیه السلام ) و در مجلس امام حسین (علیه السلام )  گریه کند و وقتی از مجلس بیرون رفت کار دیگری بکند و حرف‌های دیگری بزند. البته الان بیشتر از رفقا، فیلم‌ و کانال و صفحاتی که فالو کرده‌ایم روی شخصیت ما اثر می‌گذارد.
  26. ابوبصیر از اصحاب امام صادق (علیه السلام )  نقل کرده که من همسایه‌ای داشتم که با حکومت وقت رفت و آمد کرد و وضع مالی خوبی پیدا کرد و کم کم به فساد کشیده شد؛ چند بار او را نصیحت کردم ولی فایده نداشت و می‌گفت که از ما گذشته است؛
  27.  ابوبصیر برای حج به محضر امام صادق (علیه السلام )  مشرف شد و ماجرا را به امام گفت؛ امام (علیه السلام )  فرمود که سلام مرا به او برسان و بگو اگر دست از این کارها برداری من بهشت را برای تو تضمین می‌کنم، وقتی ابوبصیر پیام امام (علیه السلام )  را برای آن فرد آورد، او چنان متحول شد که تمامی مال‌های حرام را به صاحبانش برگرداند تا جایی که لباس هم  برایش باقی نماند و سرانجام چند روز وفات کرد در حالی که در آخرین لحظات عمر خطاب به ابوبصیر گفت که امامت به وعده‌ای که داد وفا کرد.
  28. با امام حسین (علیه السلام )  بودن تصمیم می‌خواهد و باید جمع‌ها و حرف‌ها و اعمالی را که امام دوست ندارد کنار بگذاریم و آن وقت نتیجه آن را خواهیم دید. در این روزها از امام حسین(ع) بخواهیم که  دست دل ما را بگیرد
  29. خدعه و حیله، نشانه‏ى عقل و شعور نیست. «یُخادِعُونَ ... ما یَشْعُرُونَ» در روایات مى‏خوانیم: عقل واقعى آن است که توسط آن، انسان خداوند را بندگى نماید.
  30. در حدیث‏ مى‏خوانیم: سر مبارک امام حسین‏ علیه السلام بالاى نیزه این آیه را تلاوت فرمود: وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا ... و امام صادق علیه السلام فرمود: مصداق روشن ظلم، ظلم درحقّ آل‏محمّد علیهم السلام است.
  31. 2- اگر مسلمانان مشاهده کردند که کفّار از دین آنان راضى هستند، باید در دیندارى‏ خود تردید نمایند. دیندارى‏ کافرپسند، همان کفر است. «لَنْ تَرْضى‏ ... حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»
  32. دیندارى‏ با شعار نیست با عمل و پیروى از دستورات است. «تَبِعَنِی»
  33. دیندارى‏، بدون اطاعت از رهبرى کامل نیست. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ»
  34. روشن است که دیندارى‏ دور از اهلبیت، و عبادت‏هاى بى اعتقاد به رهبرى معصومان، چاره ساز نیست و گاهى هم به گمراهى کشیده مى‏شود. ولایت، پذیرش رهبرى صحیح است که در پیشوایان آسمانى و الهى مجسّم مى‏شود.
  35. ارزش دیندارى‏ به خالص بودن آن است وگرنه دین همراه با هوس‏ها و خرافات نزد خدا ارزشى ندارد. «للّه الدّین الخالص»
  36. قَالَ الصَّادِقُ (ع): اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏ کافی، ج 1، ص 337.
  37. روی جماد کار می کنیم، اما خود و فرزند و همسر و کارگر را همچنان رها کنیم: قَالَ‏ الْحُسَیْنُ‏ (ع): رَفَعَ الطِّینَ وَ وَضَعَ الدِّینَ‏ مستدرک الوسائل، ج 3،
  38. إنّ النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعق على ألسنتهم یحوطونه ما درّت معایشهم، فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّیّانون.
  39. لذا فرمودند: «فَإِنِّى لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا الْحَیَاهَ وَ لَا الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً» من مرگ را (در این موقعیت) جز سعادت وزندگى با ظالمین وستمگران را جز ذلت وخوارى نمى‏دانم. ما بخواهیم همه روانشناسان وجامعه شناسان، اندیشمندان را جمع کنیم براى یک دانشگاهى که این دانشگاه دانشجویى دارد بنام قاسم ابن الحسن، فرزند امام حسن (ع) در کربلا عمویش امام حسین (ع) مى‏خواهد اورا آزمایش وامتحان کند: قاسم جان (پسربرادرم) مرگ نزد توچگونه است: گفت (عموجان): «احْلَى مِن الْعَسَل» از عسل نزد من شیرین تراست. «حُلو» از حلوا به معناى شیرینى «احْلَى» شیرین‏تر. کدام دانشکده مى‏خواهد فارغ التحصیلى بدهد که در رژیم فاسد تحلیلش این باشد که مرگ درراه حق وخدا (شهادت) از عسل شیرین تراست.
  40. اگر تمام کتابهاى یک دانشگاه را به فردى تزریق کنند چنین تحلیلى خواهد کرد؟ (خونى که دررگ امام خمینى (ره) بود اگر بریزند در اقیانوس اطلس به تمام بى غیرتها تزریق کنند با غیرت مى‏شوند.) انسانهایى هم هستند براى اندک منافعى حق و ناحق کرده دروغ مى‏گویند وراحت کلاه بردارى مى‏کند و آبروى افراد مى‏ریزد وبه مال و ناموس مردم تجاوز مى‏کند.
  41. بعد مى‏فرماید «إِنَ‏ النَّاسَ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ‏ لَعْقٌ‏ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ» (تحف‏العقول/ ص 245)مردم بنده دنیا هستند و دین لق لقه زبان آنها. پس گاهى باید جلو منکر را گرفت گرچه به قیمت قطعه قطعه شدن (نه اینکه انسان گاهى براى منافع شخصى و دنیایى تملق بگوید واز حق چشم پوشى کند)اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

  • حسین صفرزاده
۱۵
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

                                                                                                                                                 

 صلوات

 

    1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.  
  1. دومین مقام عرض وآبرومندی در زیارت عاشورا
  2.  اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیها بِالْحُسَیْنِ‏ علیه السلام فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ مفاتیح‏الجنان، ج 1، ص 456
  3. إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ‏ (بیاد آور) آنگاه که فرشتگان گفتند: اى مریم! همانا خداوند تو را به کلمه و نشانه‏اى از سوى خویش به نام مسیح، عیسى پسر مریم، بشارت مى‏دهد. او که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است. «آل‏عمران،45 »
  4. وصف «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» در قرآن تنها براى حضرت موسی و حضرت عیسى علیه السلام آمده و در مورد شخص دیگرى این صفت گفته نشده است.
  5. وجاهت دنیوى نیز یک ارزش است وکسب آن مانعى ندارد. «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا» سوره الأحزاب، آیه 69
  6. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً «69» اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مانند کسانى نباشید که موسى را آزار دادند، پس خداوند او را از آنچه (درباره‏اش به افترا) مى‏گفتند، تبرئه فرمود و او نزد خداوند آبرومند بود.
  7. تبرئهى مردان خدا از تهمت کافى نیست، باید از آنان تجلیل شود. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
  8. 7- تبرئه از تهمت و داشتن وجاهت، شرط موفقیّت در رهبرى است. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
  9. 8- کسى را که به مأموریّتى مى‏فرستید و مسئولیّتى به او مى‏دهید، باید از او حمایت کنید. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
  10. 5. روسفیدی‏ : اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیها بِالْحُسَیْنِ علیه السلام فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ مفاتیح‏الجنان، ج 1، ص 456
  11. اهمیت به عرض و آبروی مؤمن: حاتم بن عنوان بلخی معروف به اصم (کر) از علمای عامه است، او کر نبود، بلکه خود را روزی به کری زد و این لقب برای او ماند. گویند: علت این که‏ او را کر می‏گفتند این بود که روزی زنی نزد او آمد و از وی مسئله‏ای را پرسید و در همان حال بادی از زن خارج شد و سخت خجل شد. حاتم برای این که خجلت زن را برطرف کند گفت: بلندتر حرف بزن که گوشم سنگین است زن خوشحال شد که او صدا را نشنیده به همین جهت او را اصم خواندند. منبع: مفاخر، ج 1، ص 149.
  12. براى دعا بسیج شویم. قبل از آن که به خودتان دعا کنید، به دیگران دعا کنید که حدیث داریم اگر چهل مومن را دعا کنى، دعاى خودت هم مستجاب مى‏شود. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین» «یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طَالِبٍ یَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَىْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ» (دعاى توسل)
  13. جسارت به حضرت موسى، جسارت به حضرت مریم، افرادى که به مریم جسارت کردند قرآن اسمش را گذاشت، بهتان عظیم، توهین به حضرت موسى که شد، قرآن مى‏فرماید: «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً» (احزاب/ 69) از افتخارت اینست که در قرآن به انبیاء و به پیغمبرش توهین نشده است و با کمال تاسف در تورات و انجیل خیلى توهین به انبیاء شده است اگر بدانید چه توهین‏هایى در تورات شده است. آدم رفت پشت یک درخت قایم شد، خدا مى‏گفت: آدم کجایى؟ آدم هیچى نگفت، قایموشکى، خدا دنبال آدم مى‏گشت، آخرش خدا پشیمان شد، گفت کاش آدم را خلق نمى‏کردم، ببینید خداى تورات اینست، یعنى خدا را در سطح یک آدمى که از کار خودش پشیمان شده است، به خدا توهین کردند.
  14. چون در باب جارى کردن حد آبروى افراد مى‏ریزد، مى‏فرماید:«أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا» (نساء/ 15) چهار شاهد (لازم است تا حد اجرا شود)
  15. حتى دستور اسلام است که اگر سه شاهد شهادت دادند و چهارمى پیدا نشد و یا حاضر نشدگواهى دهد، آن سه نفر را باید حدجارى کرد چون این‏ها حاضر شدند آبروى یک نفر را، گر چه این سه عادل باشند باید شلاق بخورند که یک فاسق شلاق نخورد. براى این که هنوز فسق او ثابت نشده است. گر چه ممکن است در حقیقت فاسق باشد. قرآن مى‏فرماید: «فَلا تَفْضَحُونِ» (حجر/ 68) آبروى مرا نریزید.
  16. ریختند درب خانه لوط پیامبر (دو تا مهمان خوشگل داشت) مردم منطقه فاسد و لاتهاى محله گفتند این دو مهمان رابه ما بده، فرمود: آبروى مرا نریزید.
  17. قرآن مى‏فرماید: به ناحق آبروى یوسف را بردند با این که زلیخا عاشق یوسف شده و یوسف هم فرار کرد، زلیخا پیراهن او را از پشت گرفت و پاره شد در این هنگام صاحب خانه وارد شد و زلیخا تقصیر را به دوش یوسف گذاشته و بالاخره او را زندان کردند
  18. بعد شاه خواب دید و از علما تعبیر آن را پرسید که خواب دیده‏ام که 7 گاو لاغر 8 گاو چاق را مى‏خورند و هرکدام تعبیرات نابجا و گفتند مشخص نیست ماجرا، یک نفر گفت من در زندان یک نفر را سراغ دارم‏که تعبیرخواب مى‏کند شاه او را مأمور کرد تا برود و سؤال کند یوسف هم به او گفت برو به شاه بگو بالاخره ماجراى زندان مقصر من بودم یا زن تو و من عاشق شدم یا او:
  19. 1- آبرو و شخصیّت فقیر، با ارزش‏تر از حفظ شکم فقیر است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ ... خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ»
  20. 6- براى رسیدن به اهداف مقدّس، گاهى باید همه گونه سختى را تحمّل کرد. ضربه به مال، جان، حیثیّت و آبرو. «أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ ... أَذىً کَثِیراً»
  21. 14- نشانه‏ى همسر شایسته، رازدارى، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غیاب‏ اوست. فَالصَّالِحاتُ‏ ... حافِظاتٌ لِلْغَیْب‏
  22. جاهلان عرب، به گمان تقرّب به بت‏ها، یا به جهت حفظ آبرو، دختران خود را گاهى قربانى بت‏ها یا زنده به گور مى‏کردند.
  23. حفظ آبرو از طریق سوگند دروغ، نمونه‏ى دشمنى و سرسختى با خداست.
  24. 9- آنها که نزد خدا آبرو دارند نباید طرد شوند. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»
  25. برخى براى رسیدن به اهداف شوم خود حتّى حاضرند از آبرو و شخصیّت خود صرف نظر کنند. «إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ»*
  26. آبرو بسیار ارزش دارد. «فَلا تَفْضَحُونِ، وَ لا تُخْزُونِ»
  27. بازار شایعات را داغ نکنیم و با نقل شنیده‏هاى بى‏اساس، آبرو و حقوق افراد را از بین نبریم. لا تَقْفُ ..
  28. نماز و آبرو :کسانى هستند که در محله خود حاضر به کار خلاف نیستند، چون مردم او و بستگانش را مى‏شناسند، ولى اگر همین اشخاص به منطقه ناشناسى هجرت کنند، خلاف براى آنان سنگینى قبلى را ندارد.
  29. حفظ آبرو : مرجع تقلید شیعه حضرت آیة اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى نماینده‏اى را به یکى از شهرها اعزام کرد. پس از مدّتى مرتّب شکایاتى از او مى‏رسید. عدّه‏اى از مردم خدمت آقا رسیده و از عملکرد بد نماینده سخن گفتند. آقا فرمود: مى‏دانم.گفتند: اگر مى‏دانید پس چرا او را عوض نمى‏کنید؟ فرمود: این آقا قبل از اینکه نماینده من بشود یک کیلو آبرو داشت، پس از حکم من آبرویش ده کیلو شد، حالا باید من به گونه‏اى اورا عوض کنم که آبروى خودش حفظ شود.
  30. سؤال: آیا براى حفظ آبرو مى‏توان نماز باران را ترک کرد؟ پاسخ: در مسابقات ورزشى، ورزشکاران نمى‏گویند: مى‏ترسیم شکست بخوریم، پس در زمین حاضر نشویم! فوتبالیست باید در مسابقه شرکت کند، خواه گل بزند یا گل بخورد. حتى اگر چند بار هم شکست بخورد باز هم دست از مسابقه برنمى‏دارد.
  31. ناپلئون مى‏گوید: در چهارده عملیات نظامى شکست خوردم تا بالاخره پیروز شدم. بر اساس روایات، به هنگام خشکسالى باید نماز باران خواند، ما باید به وظیفه خود عمل کنیم، این که باران ببارد یا نبارد، مربوط به خداوند است.
  32. آبرو داری 1. پاداش آبرو داری‏ : قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام ): مَنْ سَتَرَ عَلَی مُومِنٍ عَوْرَةً یَخَافُهَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَبْعِینَ عَوْرَةً مِنْ عَوْرَاتِ الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ کافی، ج 2، ص 200. کافى: بسندش تا ذریح که شنیدم امام ششم (ع) میفرمود: هر مؤمنى گره گرفتارى‏ مؤمن تنگدستى را گشاید خدا همه حاجتهاى دنیا و آخرتش را آسان کند و فراهم سازد،
  33. و هر که عورت و عیب مؤمنى را که از آن نگرانست بپوشاند خدا هفتاد عیب دنیوى و اخروى او را بپوشاند، فرمود: خدا در کار یارى مؤمن است تا مؤمن در کار یارى برادر خود باشد، از پند سود برید، و بخیر رو آورید.
  34. قال: ختم لرجل مذنب بخیر لانه ستر عورة اخیه التی کشفت و هو لایشعر بها و لم یخبره بها مخافة ان یخجل‏ سفینة البحار، باب عورة. بر تمام گناهان مرد گناه قلم عف کشیده می شود چرا برای اینکه آبروی برادر مومن خود را حفظ کرده
  35. قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام): من کف عن أعراض المسلمین أقاله الله عز و جل عثرته یوم القیامة صحیفه‏الرضا، ص 85. صحیفه الرضا: تا امام چهارم که هر که خوددارى کند از آبروى مسلمانان خداى تعالى روز قیامت از لغزشش بگذرد.
  36. قال النبی (صلی الله علیه وآله وسلم ): من ستر علی مسلم ستر الله علیه فی الدنیا و الاخرة نهج الفصاحة، حدیث 2756. هر که راز پوش مسلمانى شود خدا در دنیا و آخرت راز پوش وى شود.
  37. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ): أَذَلُّ النَّاسِ مَنْ أَهَانَ النَّاسَ‏ من‏لایحضره‏الفقیه، ج 4، ص 394.
  38. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ): : أَ لا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ‏ قَالُوا: بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الاحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ‏ کافی، ج 2، ص 369.
  39. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ): : من رد عن عرض أخیه بالغیبة کان حقا علی الله عز و جل أن یرد عن عرضه یوم القیامة مجموعه‏ورام، ج 1، ص 119. هر کس از آبروى برادر مسلمانش وقت غیبت، دفاع کند، بر خداوند لازم است که در روز قیامت از آبروى او، دفاع کند. (26)
  40. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم ): : مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ کَانَ لَهُ حِجَاباً مِنَ النَّارِ أمالی مفید، ص 337. و نیز فرمود: هر کس از آبروى برادرش بهنگام غیبت او، دفاع کند، حق است بر خدا که او را از آتش دوزخ آزاد کند. (27)اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
  • حسین صفرزاده
۱۵
مرداد

 

  1. بسم الله الرحمن الرحیمصلواتاللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. درخواست مقام خونخواهی
  3. شرح زیارت عاشورا : «وَ أَنْ یرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًی ظَاهِرٍنَاطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم 1-»
  4. تحولات زائر از «ثار الله» تا «ثاری» 
  5. در متن زیارت عاشورا، خواننده درخواست های زیادی از خداوند دارد و با معرفت پیدا کردن یا رسیدن به هر مقام، طالب مقام دیگری می‌شود. اگر دقت شود می‌بینیم که کلمه «ثار» به سه شکل در زیارت عاشورا آمده است.
  6. یکی از سلام ها در ابتدای زیارت «السَّلامُ عَلَیکَ یا ثَارَ اللَّهِ» است و زائر در ابتدای کار، خدا را خون‌خواه امام حسین علیه‌السلام می‌خواند
  7. .در نیمه‌های زیارت که معرفت او بالاتر می‌رود و خود را آماده ظهور می‌کند، امام زمان علیه‌السلام را خون‌خواه می‌خواند و می‌گوید:«طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُور»
  8. اما در این‌جا، (طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًی)هم‌زمان با رسیدن به مقام صدّیقین و ارتقاء به مقام محمود، خودش را خون‌خواه امام می‌داند و واژه « ثاری» را به کار می برد.
  9. «وَ أَنْ یرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًی ظَاهِرٍنَاطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم»
  10. «ثاری» یعنی خونی که خون‌ خواه‌ش من هستم. اما این را هم می‌داند که خودش به تنهایی نه قادر به خون‌خواهی بسم امام از ظالمین جهان است و نه حق صدور حکم جهاد علیه آنان را دارد. لذا با حفظ مقام خون‌ خواه بودن برای خود، آن را به زمان ظهور موکول می‌کند تا در معیت امام زمان علیه‌السلام به آن اقدام نماید.
  11. دقت شود که زائر در این‌جا برای ظهور وقت تعیین نمی‌کند و تعیین زمان خون‌خواهی به‌ معنی تعیین وقت ظهور نسیت، هرگاه ظهور واقع شود، او به‌عنوان خون‌ خواه آماده است تا از ظالمین خون‌ خواهی کند. از طرفی این را هم می‌داند که ممکن است عمرش کفاف ندهد تا زمان ظهور را درک نماید. بنابراین جمله مزبور را باید یک دعا به‌جهت ظهور تلقی کنیم، یا دعا برای توفیق خون‌خواهی در رجعت‌ش به دنیا بیابید.
  12. درخواست روزی های متفاوت
  13. توجه به ابتدای  این جمله که با «یرزُقنِی» آغاز می‌شود، آرزوی زائر عاشورا را می‌رساند و امیدوار است که این سعادت را داشته باشد تا خداوند خون‌ خواهی از خون ائمه علیهم‌السلام را رزق او گرداند.
  14. گرچه درخواست این رزق را قبلاً هم در «یرْزُقنِی طَلَبَ ثَارِک‏» کرده بود. اما رزق درخواستی فعلی با رزق قبلی، تفاوت اصولی دارد:
  15. چیزی که قبل از این می‌خواست، این بود که خداوند معیت امام زمان علیه‌السلام به‌جهت خون‌خواهی ایشان از ظالمین جهان را  رزق او گرداند. یعنی امام زمان علیه‌السلام به‌عنوان ولی دم ائمه علیهم‌السلام برای خون‌ خواهی قیام کند و او نیز در معیت ایشان باشد.
  16. اما خداوند به ‌جای استجابت دعای او، معرفت امام و معرفت اولیاء امام و برائت از دشمنان ایشان را رزق او نموده بود. «أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُم‏»
  17. اما اکنون با معارف جدیدی که برایش حاصل شده، خواهان رزقی است که به موجب آن خودش خون‌خواه است و اگر معیت امام زمان علیه‌السلام را در این خون‌خواهی درخواست نموده، به‌جهت سه خصلتی است که در این زیارت برای امام زمان علیه‌السلام آمده که خودش فاقد آن است.
  18. خصائل مزبور عبارتند از: هُدًی- ظَاهِرٍ- نَاطِقٍ بِالحَقّ. در حقیقت جمله مزبور این‌گونه است:
  19. امامی که او را به‌ سوی حق هدایت می‌کند. امامی که حق را ظاهر می‌کند. امامی که کلام و سخن او حق است.
  20. عبارت «منکم» در انتهای سخن او مبین این است که این سه مطلب فقط در صلاحیت شما اهل‌بیت است و کسی‌که از شما نباشد، نه می‌تواند به حق هدایت کند، نه می‌تواند حق را ظاهر نماید. و نه می‌تواند کلام حق را داشته باشد،
  21. یعنی هرچه شما بگویید حق است. حال آن‌که کلام دیگران ممکن است همه‌اش حق نباشد.
  22. برداشت دیگر از جمله «منکم» این است که هنوز مخاطب زائر عاشورا، ائمه علیهم‌السلام هستند.
  23. وجود این سه خصلت (هُدًی- ظَاهِرٍ- نَاطِقٍ بِالحَقّ.) در امام زمان علیه‌السلام است که می‌تواند هادی او در شناخت دشمنان ایشان باشد.
  24. مفهوم مخالفش این است که بدون امام و یاری او، ممکن است با اشتباه در تشخیص، عده‌ای را بی‌گناه قصاص نماید،
  25. یا عده دیگری که باید قصاص شوند را نشناسد و به حال خودشان رها کند. فرض کنید شخصی می‌خواهد کار درستی را انجام دهد، در نیت خود هم صادق است، اما نمی‌داند چگونه باید آن را انجام دهد. لذا محتاج به راهنمایی فرد خبره‌ای است که از چند و چون کار آگاه باشد
  26. و اگر راهنمایی‌های او نباشد، قادر به انجام آن نخواهد بود، یا دچار اشتباهات جبران‌ناپذیر گردد.
  27. این بینش و نوع نگرش او به موضوع خون‌خواهی، معرفت و درک بالای زائر را می‌رساند که از طرفی آگاه شده که اظهار «حق» فقط و فقط از اهل‌بیت علیهم السلام برمی‌آید. فقط آن‌ها هستند که می‌توانند او را به حق هدایت کنند
  28. و هر آن‌چه بر زبان آنان جاری شود، عین حق است و حق همان است که آنان می‌گویند. از سوی دیگر چون خودش به شدت از ظلم و ظالمین بیزار است،
  29. لذا نمی‌خواهد خودسرانه کاری انجام دهد که احتمال ظلم به دیگران در آن وجود داشته باشد. این موضوع، یعنی عدالتخواهی کامل او.
  30. این مسئله گویای این واقعیت است که کسی که خونخواه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) یا انتقام گیرنده خون ایشان و یاران ایشان در کربلا است باید از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) باشد. «منصور» به معنای «یاری شده» است.
  31. در میان القابی که برای حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد بعضی از القاب کنایه از آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند یعنی به کنایه از ایشان نام برده شده و «امام منصور» یکی از همین القابی است که کنایه از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد.
  32.  
  33. ضمن این که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک نفر است در مقابل این همه دشمن که همه آنها نیز به سلاح های روز مجهز هستند. اما حضرت(علیه السلام) در مقابل آنها «یاری شده» است. چرا که منصور یعنی «یاری شده از جانب خداوند». اگر کمک و عنایت خداوند نباشد تمام عالم هم جمع شوند هیچکس نمی تواند کاری انجام دهد.
  34. امام صادق(علیه السلام ) در حدیثی فرمودند: «خداوند متعال حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف ) را منصور نامیده است، همانگونه که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و عیسی(علیه السلام) را مسیح نامیده است»­
  35. یعنی براساس این حدیث، آن امام منصوری که ما می خواهیم تا خونبهای سیدالشهدا(علیه السلام) را با ایشان طلب کنیم، امام مهدی(عج) است.
  36. با شهادت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) امامت نه تنها خاتمه پیدا نمی کند، بلکه ادامه و استمرار هم پیدا می کند چنان که خونبهای امام حسین(علیه السلام) امامت امام دوازدهم(عج) است و این شجره طیبه ادامه خواهد داشت.
  37. امام زمان(عج) انتقام خون امام حسین(ع) را خواهد گرفت
  38. وی با بیان اینکه این امامت نه تنها محکوم به شکست نیست بلکه نتیجه آن پیروزی امام حسین(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان است، تاکید کرد:
  39. تبلور این پیروزی در ظهور امامی است که در زیارت عاشورا از ایشان با عنوان «امام منصور» یاد می شود که از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است؛
  40. و خداوند به برکت این ذریه که در تبار امام حسین(علیه السلام) قرار گرفته انتقام خون ایشان را خواهد گرفت.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۵
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیمصلوات

درخواست مقام خونخواهی

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  2. 18 دعا که در زیارت عاشورا می خوانیم و مقامهایی که از خدا میخواهیم!
    ما در زیارت عاشورا چیزی حدود هجده دعا می‌کنیم که متناسب با آن، هجده مقام را از خدا می‌خواهیم. 
  3. ما در زیارت عاشورا چیزی حدود هجده دعا می‌کنیم که متناسب با آن، هجده مقام را از خدا می‌خواهیم. 
  4. درخواست‌های انسان در زیارت عاشورا، دنیوی و مادی و فانی نیست، بلکه همگی معنوی است.
  5. ما در زیارت عاشورا، همراه با این دعاها، هجده مقام را از خدا درخواست می‌کنیم که بعضی از آنها به ‌قدری بالاست که اگر زیارت عاشورا وجود نداشت، نمی‌توانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خدا داشته باشد.
  6. اینها خیلی خواسته‌های بزرگی هست و انسان از آنها درجات سلوک را یاد می‌گیرد، چون از پایین شروع می‌شود و به بالا می‌رسد.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  7. و اما آن مقام‌ها:
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  8. ۱- مقام خونخواهی امام حسین علیه‌السلام 
  9. ان یرزقنی طلب ثارک
    اینکه کسی بخواهد خونخواهی امام حسین را بکند، مقام خیلی بالایی است، چون خونخواهِ اصلی ابی‌عبدالله، امام زمان است.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  10. ۲- مقام وجاهت عند الله 
  11. (آبرومندی نزد خدا) 
  12. اللهم اجعلنی عندک وجیها
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  13. ۳- مقام معِیَّت(همراهی) با معصوم 
  14. ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة 
  15. مع امام منصور 
  16. (این درخواست، بسیار ویژه است، چون تمام انبیا و اولیا آرزویش را داشته‌اند).
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  17. ۴- مقامی که درخواست می‌کنیم تمام مراحل زندگی ما، درهم‌تنیده با معصوم باشد
  18. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد...
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  19. ۵- مقام شهادت
  20. و مماتی ممات محمد و آل محمد : چون مرگ همه معصومین از پیامبر تا امام حسن عسکری علیهم‌السلام، با شهادت بوده.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  21. ۶- رسیدن به مقام محمود  ان یُبِلِّغنی المقام المحمود در قرآن آیه‌ای داریم که به پیامبر می‌گوید: نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسی. مقام محمود از نگاه بیشتر مفسران، یعنی مقام شفاعت. 
    خود شفاعت شدن، یک مقامی است که به هر کسی نمی‌رسد (لا یملکون الشفاعة... شفاعت به هر کس نمی‌رسد).
    حالا یک مقامی هست که از شفاعت‌شدن بالاتر است و آن هم مقام شفاعت‌کردن است و ما در این فراز، این را از خدا می‌خواهیم.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  22. ۷- مقام مشارکت در مصیبت ولیّ معصوم  لقد عظمت الرّزِیّة... بک علینا و اسئل الله بحقکم... ان یعطینی بمصابی بکم... (یعنی مصیبت شما را، مصیبت خودم می‌دانم)
    الحمد لله علی عظیم رزِیّتی (دقیقا در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش می‌داند)
    این مقام، خیلی عظیم است و خیلی باید درباره‌اش بحث کرد.
    داستان زیارت عاشورا، داستانِ یکی‌شدن با اهل‌بیت است، قرار است از این طریق، به شجره حیات متصل شویم.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  23. ۸-مقام برائت (برای دوری و تبرّی‌جستن از بعضی جریان‌ها و افراد و نیز بعضی خصوصیت‌ها)
    ️ و بالبرائة من اعدائکم
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  24. ۹- مقام لعن : این مقام، آن‌قدر مهم است که در زیارت عاشورا بر سلام اولویت دارد. اول صدتا لعن می‌دهیم و بعد صد سلام.  (جاروب کن خانه سپس میهمان طلب)
    اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد نکته: چهره اصلی برائت و لعن، بعد از ظهور دیده می‌شود، چون ما مردم اصلا تا قبل از ظهور نمی‌فهمیم کسانی که باعث و بانی ماجرای کربلا بوده‌اند، ما را از چه نعمات زیاد و برکات بزرگی محروم کرده‌اند.
    ما الآن از دنیای بعد از ظهور چیزی نمی‌دانیم و درک نمی‌کنیم. اصل برائت در آن زمان اتفاق می‌افتد. 
    یعنی وقتی ظهور انجام می‌شود و می‌فهمیم چه چیزی را از ما گرفته‌اند، تازه حسّ واقعیِ برائت را درک خواهیم کرد.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  25. ۱۰- مقام سِلم  انی سلم لمن سالمکم و ولیّ لمن والاکم
     این مقام، عبارت است از مقام دوستی با دوستان و دوستداران اهل‌بیت، برای تشکیل یک شبکه متحد در راه تحقق منویّات این خاندان.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  26. ۱۱- مقام حَرب  حرب لمن حاربکم
    این مقام، یعنی مقام دشمنی با دشمنان اهل‌بیت، برای پالایش آن شبکه متحد و همچنین مبارزه با موانع رشد بشر.
    آیا شما فکر می‌کنید هر کسی می‌تواند به مقام مجاهدت برسد؟
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  27. ۱۲-مقام ایثار  ما در زیارت عاشورا این مقام را درخواست می‌کنیم و لااقل ادای آن را درمی‌آوریم.
    ایثار یعنی بذل بهترین‌ها، و ما زیارت عاشورا بهترین داشته‌های خود را فدای امام می‌کنیم.
    بابی انت و امی
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  28. ۱۳- مقام قربة الی الله  : باید گفت: مقام قرب و نزدیکی به خدا، بالاترین مقام ممکن است، منتها مراتب بالای آن فقط به کمک و دستگیری ولیّ‌خدا که در این مسیر پیشتاز است، ممکن می‌شود.
    انی اتقرب الی الله...
    اللهم انی اتقرب الیک...
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  29. ۱۴- مقام دوستی و نزدیکی به اهل‌بیت 
  30. انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی ...این مقام نیز، امتداد مقام قربة الی الله است.
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  31. ۱۵_مقام معرفت اهل‌بیت : (چرا که در حدیث داریم: من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة) 
    اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم...
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  32. ۱۶- مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن 
    ان یثبّت لی عندکم قدم صدق
  33. ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین...
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  34. ۱۷- مقام رجعت، که هرکسی قادر نیست به این مقام برسد و شخص باید خیلی کارها در این راه انجام دهد.
    و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام منصور
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  35. ۱۸- مقامی که خدا به ما درود بفرستد
    اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  36. ما در زیارت عاشورا، خیلی از این مقام‌ها و خواسته‌ها را به‌صورت لامکان و لازمان می‌خواهیم. 
    یعنی درخواست خود را محدود به یک زمان و مکان خاص نمی‌کنیم.
    فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیاتی 
  37. (یعنی الآن و اینجا و همه روزهای عمرم)
    و لا جعله الله آخر العهد منی...  (یعنی الی‌الابد باشد و محدود به حال نباشد)
    ⭐⭐⭐⭐⭐
  38. اکنون در پایان این مطلب باید گفت که هدف خلقت ما انسان‌ها، رشد نامحدود ما از طریق کسب معرفت و محبت و خشوع در برابر خدا و همچنین ولی خداست.
  39. لذا این درخواست‌های بی‌انتهایی که ما در زیارت عاشورا به درگاه خدا عرض می‌کنیم، کاملاً همسو با هدف خلقت ماست. 
    یعنی اگر به مقامات فوق دست یابیم، در واقع تا سطوح بسیار بالایی از هدف خلقت دست یافته‌ایم.
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۵
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

           آبرومند دومین دعا در زیارت عاشورا   

  1. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیها بِالْحُسَیْنِ‏ علیه السلام فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ مفاتیح‏الجنان، ج 1، ص 456
  2. إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ‏ (بیاد آور) آنگاه که فرشتگان گفتند: اى مریم! همانا خداوند تو را به کلمه و نشانه‏اى از سوى خویش به نام مسیح، عیسى پسر مریم، بشارت مى‏دهد. او که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است. «آل‏عمران،45 »
  3. وصف «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» در قرآن تنها براى حضرت عیسى علیه السلام آمده و در مورد شخص دیگرى این صفت گفته نشده است.
  4. وجاهت دنیوى نیز یک ارزش است وکسب آن مانعى ندارد. «وَجِیهاً فِی الدُّنْیا» سوره الأحزاب، آیه 69
  5. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً «69» اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مانند کسانى نباشید که موسى را آزار دادند، پس خداوند او را از آنچه (درباره‏اش به افترا) مى‏گفتند، تبرئه فرمود و او نزد خداوند آبرومند بود.
  6. تبرئهى مردان خدا از تهمت کافى نیست، باید از آنان تجلیل شود. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
  7. 7- تبرئه از تهمت و داشتن وجاهت، شرط موفقیّت در رهبرى است. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
  8. 8- کسى را که به مأموریّتى مى‏فرستید و مسئولیّتى به او مى‏دهید، باید از او حمایت کنید. «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً»
  9. عیسی (علیه السلام ): وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الاخِرَةِ آل عمران/ 45.
  10. 5. روسفیدی‏ : اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیها بِالْحُسَیْنِ علیه السلام فِی الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ مفاتیح‏الجنان، ج 1، ص 456
  11. اهمیت به عرض و آبروی مؤمن: حاتم بن عنوان بلخی معروف به اصم (کر) از علمای عامه است، او کر نبود، بلکه خود را روزی به کری زد و این لقب برای او ماند. گویند: علت این که‏ او را کر می‏گفتند این بود که روزی زنی نزد او آمد و از وی مسئله‏ای را پرسید و در همان حال بادی از زن خارج شد و سخت خجل شد. حاتم برای این که خجلت زن را برطرف کند گفت: بلندتر حرف بزن که گوشم سنگین است زن خوشحال شد که او صدا را نشنیده به همین جهت او را اصم خواندند. منبع: مفاخر، ج 1، ص 149.
  12. براى دعا بسیج شویم. قبل از آن که به خودتان دعا کنید، به دیگران دعا کنید که حدیث داریم اگر چهل مومن را دعا کنى، دعاى خودت هم مستجاب مى‏شود. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین» «یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طَالِبٍ یَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَىْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ» (دعاى توسل)
  13. جسارت به حضرت موسى، جسارت به حضرت مریم، افرادى که به مریم جسارت کردند قرآن اسمش را گذاشت، بهتان عظیم، توهین به حضرت موسى که شد، قرآن مى‏فرماید: «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً» (احزاب/ 69) از افتخارت اینست که در قرآن به انبیاء و به پیغمبرش توهین نشده است و با کمال تاسف در تورات و انجیل خیلى توهین به انبیاء شده است اگر بدانید چه توهین‏هایى در تورات شده است. آدم رفت پشت یک درخت قایم شد، خدا مى‏گفت: آدم کجایى؟ آدم هیچى نگفت، قایموشکى، خدا دنبال آدم مى‏گشت، آخرش خدا پشیمان شد، گفت کاش آدم را خلق نمى‏کردم، ببینید خداى تورات اینست، یعنى خدا را در سطح یک آدمى که از کار خودش پشیمان شده است، به خدا توهین کردند.
  14. چون در باب جارى کردن حد آبروى افراد مى‏ریزد، مى‏فرماید: «أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا» (نساء/ 15) چهار شاهد (لازم است تا حد اجرا شود)
  15. حتى دستور اسلام است که اگر سه شاهد شهادت دادند و چهارمى پیدا نشد و یا حاضر نشدگواهى دهد، آن سه نفر را باید حدجارى کرد چون این‏ها حاضر شدند آبروى یک نفر را، گر چه این سه عادل باشند باید شلاق بخورند که یک فاسق شلاق نخورد. براى این که هنوز فسق او ثابت نشده است. گر چه ممکن است در حقیقت فاسق باشد. قرآن مى‏فرماید: «فَلا تَفْضَحُونِ» (حجر/ 68) آبروى مرا نریزید.
  16. ریختند درب خانه لوط پیامبر (دو تا مهمان خوشگل داشت) مردم منطقه فاسد و لاتهاى محله گفتند این دو مهمان رابه ما بده، فرمود: آبروى مرا نریزید.
  17. قرآن مىفرماید: به ناحق آبروى یوسف را بردند با این که زلیخا عاشق یوسف شده و یوسف هم فرار کرد، زلیخا پیراهن او را از پشت گرفت و پاره شد در این هنگام صاحب خانه وارد شد و زلیخا تقصیر را به دوش یوسف گذاشته و بالاخره او را زندان کردند بعد شاه خواب دید و از علما تعبیر آن را پرسید که خواب دیده‏ام که 7 گاو لاغر 8 گاو چاق را مى‏خورند و هرکدام تعبیرات نابجا و گفتند مشخص نیست ماجرا، یک نفر گفت من در زندان یک نفر را سراغ دارم‏که تعبیرخواب مى‏کند شاه او را مأمور کرد تا برود و سؤال کند یوسف هم به او گفت برو به شاه بگو بالاخره ماجراى زندان مقصر من بودم یا زن تو و من عاشق شدم یا او:
  18. 1- آبرو و شخصیّت فقیر، با ارزش‏تر از حفظ شکم فقیر است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ ... خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ»
  19. 6- براى رسیدن به اهداف مقدّس، گاهى باید همه گونه سختى را تحمّل کرد. ضربه به مال، جان، حیثیّت و آبرو. «أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ ... أَذىً کَثِیراً»
  20. 14- نشانه‏ى همسر شایسته، رازدارى، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غیاب‏ اوست. فَالصَّالِحاتُ‏ ... حافِظاتٌ لِلْغَیْب‏
  21. جاهلان عرب، به گمان تقرّب به بت‏ها، یا به جهت حفظ آبرو، دختران خود را گاهى قربانى بت‏ها یا زنده به گور مى‏کردند.
  22. حفظ آبرو از طریق سوگند دروغ، نمونه‏ى دشمنى و سرسختى با خداست.
  23. 9- آنها که نزد خدا آبرو دارند نباید طرد شوند. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»
  24. برخى براى رسیدن به اهداف شوم خود حتّى حاضرند از آبرو و شخصیّت خود صرف نظر کنند. «إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ»*
  25. آبرو بسیار ارزش دارد. «فَلا تَفْضَحُونِ، وَ لا تُخْزُونِ»
  26. بازار شایعات را داغ نکنیم و با نقل شنیده‏هاى بى‏اساس، آبرو و حقوق افراد را از بین نبریم. لا تَقْفُ ..
  27. نماز و آبرو :کسانى هستند که در محله خود حاضر به کار خلاف نیستند، چون مردم او و بستگانش را مى‏شناسند، ولى اگر همین اشخاص به منطقه ناشناسى هجرت کنند، خلاف براى آنان سنگینى قبلى را ندارد.
  28. حفظ آبرو : مرجع تقلید شیعه حضرت آیة اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى نماینده‏اى را به یکى از شهرها اعزام کرد. پس از مدّتى مرتّب شکایاتى از او مى‏رسید. عدّه‏اى از مردم خدمت آقا رسیده و از عملکرد بد نماینده سخن گفتند. آقا فرمود: مى‏دانم.گفتند: اگر مى‏دانید پس چرا او را عوض نمى‏کنید؟ فرمود: این آقا قبل از اینکه نماینده من بشود یک کیلو آبرو داشت، پس از حکم من آبرویش ده کیلو شد، حالا باید من به گونه‏اى اورا عوض کنم که آبروى خودش حفظ شود.
  29. سؤال: آیا براى حفظ آبرو مى‏توان نماز باران را ترک کرد؟ پاسخ: در مسابقات ورزشى، ورزشکاران نمى‏گویند: مى‏ترسیم شکست بخوریم، پس در زمین حاضر نشویم! فوتبالیست باید در مسابقه شرکت کند، خواه گل بزند یا گل بخورد. حتى اگر چند بار هم شکست بخورد باز هم دست از مسابقه برنمى‏دارد. ناپلئون مى‏گوید: در چهارده عملیات نظامى شکست خوردم تا بالاخره پیروز شدم. بر اساس روایات، به هنگام خشکسالى باید نماز باران خواند، ما باید به وظیفه خود عمل کنیم، این که باران ببارد یا نبارد، مربوط به خداوند است.
  30. آبرو داری 1. پاداش آبرو داری‏ : قَالَ الصَّادِقُ (ع): مَنْ سَتَرَ عَلَی مُومِنٍ عَوْرَةً یَخَافُهَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَبْعِینَ عَوْرَةً مِنْ عَوْرَاتِ الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ کافی، ج 2، ص 200. کافى: بسندش تا ذریح که شنیدم امام ششم (ع) میفرمود: هر مؤمنى گره گرفتارى‏ مؤمن تنگدستى را گشاید خدا همه حاجتهاى دنیا و آخرتش را آسان کند و فراهم سازد، و هر که عورت و عیب مؤمنى را که از آن نگرانست بپوشاند خدا هفتاد عیب دنیوى و اخروى او را بپوشاند، فرمود: خدا در کار یارى مؤمن است تا مؤمن در کار یارى برادر خود باشد، از پند سود برید، و بخیر رو آورید.
  31. قال: ختم لرجل مذنب بخیر لانه ستر عورة اخیه التی کشفت و هو لایشعر بها و لم یخبره بها مخافة ان یخجل‏ سفینة البحار، باب عورة. بر تمام گناهان مرد گناه قلم عف کشیده می شود چرا برای اینکه آبروی برادر مومن خود را حفظ کرده
  32.  قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام ): من کف عن أعراض المسلمین أقاله الله عز و جل عثرته یوم القیامة صحیفه‏الرضا، ص 85. صحیفه الرضا: تا امام چهارم که هر که خوددارى کند از آبروى مسلمانان خداى تعالى روز قیامت از لغزشش بگذرد.
  33. قال النبی (صلی الله علیه وآله ): من ستر علی مسلم ستر الله علیه فی الدنیا و الاخرة نهج الفصاحة، حدیث 2756. هر که راز پوش مسلمانى شود خدا در دنیا و آخرت راز پوش وى شود.
  34. قال النبی (صلی الله علیه وآله ): أَذَلُّ النَّاسِ مَنْ أَهَانَ النَّاسَ‏ من‏لایحضره‏الفقیه، ج 4، ص 394.
  35. قال النبی (صلی الله علیه وآله ):  أَ لا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ‏ قَالُوا: بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الاحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ‏ کافی، ج 2، ص 369.
  36. قال النبی (صلی الله علیه وآله ): من رد عن عرض أخیه بالغیبة کان حقا علی الله عز و جل أن یرد عن عرضه یوم القیامة مجموعه‏ورام، ج 1، ص 119. هر کس از آبروى برادر مسلمانش وقت غیبت، دفاع کند، بر خداوند لازم است که در روز قیامت از آبروى او، دفاع کند. (26)
  37. قال النبی (صلی الله علیه وآله ):: مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ کَانَ لَهُ حِجَاباً مِنَ النَّارِ أمالی مفید، ص 337. و نیز فرمود: هر کس از آبروى برادرش بهنگام غیبت او، دفاع کند، حق است بر خدا که او را از آتش دوزخ آزاد کند. (27)
  38. 4. آبرو داری برای مکتب وجامعه‏ حفظ آبروی مکتب و نظام و جامعه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً أمالی صدوق، ص 400.
  39. 3. سیمای آبرو کسانی که در دنیا و آخرت بی آبرو هستند: لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الاخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ‏ مائده/ 33.
  40. مساله آبرو چند تا موضوع که 1- حفظ آبرو 2- راههاى حفظ آبرو 3- ریختن آبرو ..سه محور دارد بحث ما هر کدام چند شاخه دارد. حفظ آبروى رهبر و مکتب، حفظ آبروى خودمان، حفظ آبروى بستگان، مردم ریختن آبرو هم چند تا شاخه دارد خطر آبروى مردم را ریختن، انگیزه‏هاى آبروریزى، به چه دلیل مردم آبروى همدیگر را مى‏ریزند انگیزه‏ها و دلیل‏ها و بعد هم که آبرو مى‏ریزند چگونه توجیه مى‏کنند (حقش بود این باید آبروش برود)
  41. 4- راهکارهاى حفظ آبرو یک کارهایى را دولت باید بکند. امیرالمؤمنین به مالک اشتر مى‏گوید اگر کسى آبروى مردم را دارد مى‏ریزد این را از اداره و خدمت اخراجش کن و کسى که عیب مردم را به تو مى‏گوید. براى خود شیرینى هستى و نیستى مردم را به باد مى‏دهند. حاکم اسلامى باید آدمهاى آبرو ریز را از اداره بیرون کند. تعزیرات براى همین است اگر کسى آبروى کسى را ریخت اسلام مى‏گوید او را بخوابانید و شلاقش بزنید. حدیث داریم اگر کسى آبرو دارد باید به آبروى مردم کمک کند.من آبرو دارم شما را مى‏شناسم مى‏گویم ایشان مى‏خواهد ازدواج کند دخترت را به او بده، مهر هم کم بگیر. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۱۳
مرداد

ط

 

بسم الله الرحمن الرحیم moharram-rafiei-imam-hosainrafiei-moharram

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم..

  1. ارتباط با اهل بیت. مارق ..زاهق ..لاحق2-
  2. حالا ببینید تفاوت هم نمی کند یکی تا هشت تا نه تا  امام را قبول داشته باشد و بگوید من بقیه را قبول ندارد. نه دوازده امام. امام هشتم فرمود علی بن ابی حمزه ی بطائنی را وقتی گذاشتند داخل قبر گفتند امامت کیست؟ گفت امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین، شمرد تا امام کاظم. گفتند بعد؟ بعدش را دیگر قبول نداشت. علی بن ابی حمزه ی بطائنی واقفی است، هفت امامی است، منکر امامت امام رضا است. به خاطر مال دنیا امام رضا را انکار کرد.
  3. آقا فرمود تمام قبرش آتش شد به خاطر انکار ما. خود امام رضا فرمود یعنی خود موسی بن جعفر به امام رضا فرمود هر کس تو را انکار کند مثل این است که حضرت علی را انکار کرده است. من جحدک کمن جحد علی بن ابی طالب.
  4. پس مردم سه دسته اند: یک گروه فالراغب عنکم آنهایی که از اهل بیت اعراض می کنند، مخالفت می کنند. اینها منحط هستند اینها مارق هستند.
  5. اما یک دسته المقصر فی حقکم؛ کوتاهی می کنند درباره ی شما. من یک آیه قرآن میخوانم این کوتاهی روشن بشود. حضرت عیسی پیغمبر خدا است. بعد از حضرت موسی آمده از قوم بنی اسراییل. خدا هم معجزات زیادی به او داده است
  6. از جمله اینکه مرده زنده می کرد. حضرت موسی عصا می زد دریا می شکافت اما مرده زنده کردن خیلی مهم است. بیماری های لاعلاج را شفا می داد. اصلا خلق می کرد!! از این بالاتر. خلقت که دیگر کار مستقیم خدا است یخلق ما یشاء اما خدا این قدرت را به حضرت عیسی داده بود که با گِل پرنده درست می کرد، می دمید، پرنده حرکت می کرد. اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر خلق می کرد. البته باذن الله. یحیی و یمیت، بابا خدا می میراند، خدا زنده می کند ولی به اذن خدا
  7. حضرت عیسی می گفت احیی من زنده می کنم. ایشان هم قبول داشتند مردم. دقت کنید مقصر را می خواهم بگویم. منکرش هم نبودند، پیغمبرشان هم بود.
  8. یک روز آمدند خدمت حضرت عیسی گفتند ببین، قوم بنی اسراییل و حضرت موسی برایشان از آسمان غذا می آمد قرآن می گوید من و سلوی می آمده است. پرنده های بریان شده، غذاهای مخصوص. چون اینها سالها در بیابانها سرگردان بودند، غذا برایشان از آسمان می آمد. یهودی ها به ما فخر می فروشند که ما همان هستیم که برایمان از آسمان غذا می آمد دقت کنید عبارت را سوره ی مائده آیه ی 112.
  9. می خواهم کوتاهی کردن را بگویم. آن سقف ضعف اعتقادات را بگویم. آمدند نزد حضرت عیسی گفتند هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدةً من السماء حضرت عیسی! خدا بلد است برای ما از آسمان مائده بفرستد؟ می تواند؟ اِ!!
  10. این چه حرفی است؟!! می تواند یعنی چه؟ این مثل این است که یک پزشکی مثلا سرطان را درمان می کند، شما بروید نزد او بگویید ببخشید ما سرما خوردیم، شما بلد هستید یک قرصی به ما بدهید؟! آقا؟!! این سخت ترین بیماریها را دارد معالجه می کند. به پیغمبر شما قدرت داده مرده زنده می کند، مائده چیه؟!! دوتا مرغ از آسمان فرستادن مگر کاری دارد؟
  11. مگر برای مادرش حضرت مریم نمی فرستاد؟ هر روز نمازش تمام که می شد غذا برایش حاضر می شد. هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدةً من السماء آیا خدا می تواند؟ این یعنی کوتاهی، یعنی ضعف شناخت، یعنی قدرت خدا را درک نکردن.
  12. یک وقت یک آقایی مریض بود و خیلی هم مریضی اش سخت بود. من رفتم بیمارستان. به بچه هایش گفتم من دارم می روم حرم منبر، برایش دعا می کنم امن یجیب می خوانم. یکی از آنها گفت فکر نکنم اثری داشته باشد. این بابای ما خیلی اوضاعش خراب است!! این خودش اعتقاد ندارد به دعا. خود این ضعف است.
  13. گفت امن یجیب برای این مریضی های ساده و اینها خوب است بابای ما وضعش خیلی خراب است. این چه نگاهی است؟!
  14. هل یستطیع ربک خیلی حضرت عیسی ناراحت شد. این نهایت بی ادبی است. می دانید چه گفت؟ گفت اتقوا الله ان کنتم مؤمنین. خجالت بکشید، از خدا بترسید. هل یستطیع یعنی چه؟ خدا می تواند یعنی چه؟ شما تا به حال رفته اید پیش پزشک بگویید می توانی درد من را درمان کنی؟ این حرفها نیست. جالب است این نکته را نمی دانم شنیده اید یا نه. خودشان بعد عذرخواهی کردند. گفتند جناب عیسی! خب شما از خدا بخواه، ما که بلد نیستیم، شما که می گویید اشتباه گفتید، شما بگویید.
  15. آقایان خواهران سرتاسر قرآن 160 تا دعا دارد تقریبا. تمام دعاهای قرآن هم اولش یا رب است یا ربنا. ربنا افرغ علینا، ربنا آتنا فی الدنیا، رب زدنی فقط یک آیه در قرآن هست که دوتا اللهم دارد ربنا هم دارد دیگر در قرآن نداریم. آن هم همین دعا است
  16. که حضرت عیسی برای اینکه این بی مهری و ضعف اینها را جبران کند گفت اللهم ربنا انزل علینا مائدة هیچ پیغمبری اینطور دعا نکرده است ها. پیغمبر خود ما رب زدنی علما، فقط ایشان گفت علتش این است که آنها بی ادبی کرده بودند. اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء خدایا لطف کن از آسمان برای ما غذا بفرست، ما عید می گیریم ها، تجلیل میکنیم ها. تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا این دعا در قرآن منحصر به فرد است.
  17. من الان دیدم کتاب هایی در بازار که بعضی در ایران چاپ شده بعضی در خارج، بعضی از این روشنفکرها چاپ کرده اند فرستاده اند در ایران و ترجمه شده و در بازار هست که ائمه را در حد یک مرجع تقلید پایین آورده اند.
  18. امام عالم بوده عادل بوده … به راحتی آقا کتاب نوشته علم غیب امام حسین را منکر شده است. چرا؟ چون بلد نبوده توجیه کند که چطور می شود امام می داند شهید می شود ولی کربلا می آید.
  19. ببین شما وقتی یک مسأله ی ریاضی … ما یک دوستی داشتیم قدیمها که مدرسه می رفتیم این کتابهای ریاضی صفحه هایی که سخت بود پاره می کرد. فردا که مدرسه می آمدیم می گفت خواهرم اینجا را پاره کرده است. بلد نبود حل کند، صفحه را پاره می کرد که گیر نکند. آقا شما یک مسأله ی سخت را پای تخته پاکش میکنی که حل نمی شود!
  20. صدها روایت دارد ام سلمه هم بلد بود به امام حسین گفت بیا این شیشه ی خاک پیغمبر به من داده گفته شما شهید می شوی این می شود خون. ابن عباس هم می دانست به امام حسین گفت پدرتان امیرالمؤمنین از صفین عبور می کرد فرمود شما اینجا شهید می شوی. آن وقت شما برای اینکه نمی توانی … می خواهی بگویی امام حسین برای حکومت می رفت؟
  21. خب اگر برای حکومت می رفت باید خبر نداشته باشد از شهادت. تمام روایات علم غیب ائمه را منکر می شود برای توجیه یک باور غلط. خب برو یاد بگیر که می شود امام علم داشته باشد کربلا هم برود. هیچ اشکالی ندارد
  22. چون علم مانع تکلیف نیست. رزمنده ای که روی مین می رود و میدان را باز می کند مگر نمی داند شهید می شود؟ شهید فهمیده که زیر تانک می رود مگر نمی داند که شهید می شود؟ تو این را از شهید فهمیده اگر سؤال میکردی جوابت را می داد.
  23. گاهی اوقات علم به شهادت به خاطر اثری که دارد مانعی ندارد. نتوانسته لذا الان خیلی ها راحت می گویند در مثلا حرم امام رضا جای روشن … آقا یعنی چه به امام رضا می گویی بچه ی من را شفا بده؟! پدر آمرزیده! شما نزد یک پزشک می روی می گویی جان من و جان بچه ی تو. چه مانعی دارد؟
  24. همه ی کارها به دست خدا است جای تردید نیست اما گاهی انسان کار را به یک فاعل پایین تر هم نسبت می دهد. یک معاون اداره کار شما را انجام می دهد میگویی رییس انجام داد.
  25. حضرت عیسی زنده می کند می گوید من زنده کردم، من خلق کردم، این شرک نیست؟! روشنفکری ها گاهی باعث می شود درک مقام امام نشود. ببینید در زمان حضرت عیسی یک گروهی بودند مستجاب الدعوه، معروف بودند. هر کس مریض می شد می رفت در خانه ی اینها، چهل روز دعا می کرد، شفا می گرفت.
  26. آقا یک مدتی حنایشان رنگ نداشت یعنی هرچه دعا می کردند فایده ای نداشت. به یکی شان گفتند برو نزد حضرت عیسی که با خدا حرف می زند، پیغمبر است. به او بگو آبروی ما دارد می رود، ما در این شهر معروف به مستجاب الدعوه بودیم، از بس مؤمن و متدین بودند.
  27. آمدند خدمت حضرت عیسی ایشان گفت باشد. گفت خدایا یک چنین سؤالی اینها دارند. خدا فرمود عیسی! اینها به بعضی از کارهای تو شک دارند، نه به نبوت تو. بلکه تو را پیغمبر می دانند اما به بعضی از کارهای تو شک و تردید دارند. حضرت آمد و به آنها گفت. گفتند راست میگویی، ما مدتی بود به معجزات تو شک کرده بودیم. ببینید منکر عیسی نبودند منکر نبوت نبودند، منکر معجزه نبودند، شک روی معجزه داشتند!
  28. آقایان خواهران شیطان منکر خدا نیست، به خدا قسم خورده است می گوید بعزتک. منکر قیامت نیست می گوید الی یوم یبعثون. شیطان منکر یک حرف خدا است آن هم اینکه میگوید من به آدم سجده نمی کنم، شد کافر. شما چه کشتی را یک جا زیر آب کنی، چه یک سوراخ در آن ایجاد کنی، یواش یواش زیر آب می رود.
  29. می گوید آقا من همه ی دین را قبول دارم جز خمسش! انگار همه ی دین را قبول نداری. انکار یک حکم دین با انکار همه ی دین مساوی است. چون اگر اینطور باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود. انکار ها.
  30. یک وقت یکی می گوید من خمس نمی دهم این بحث دیگری است، این انکار نیست. یک گناهی است که خودش می داند و خدا. من نماز نمی خوانم. شما نماز نمی خوانی کافر نیستی اما تارک منکر کافر است. اما اگر کاهلی می کند کاهل کافر نیست اما تارکِ منکر کافر است.
  31. پس یکی از راههای رشد با اهل بیت بودن است اللازم لکم مثل ابی یعفور گفت آقا اگر بگویی حلال است می گویم حلال است اگر بگویی حرام است می گویم حرام است. مثل عبدالعظیم حسنی درود خدا بر او زانو می زد خدمت امام هادی می گفت آقا! هرچه شما بگویی.
  32. آقا به او فرمود مرحبا بک بارک الله به تو. انت ولینا حقا. مثل همین شهدای کربلا ببینید شما نافع بن هلال. به امام حسین عرض کرد هرچه شما بگویید. نوالی من والاک نعادی من عاداک. از همه بالاتر مصداق اللازم لکم لاحق اباالفضل العباس علیه السلام است.
  33. شما نگاه کنید به او می گویند سقایی کن، می گوید باشد. می گویند نگهبانی بده، می گوید باشد. میدان نرو، می گوید باشد، مهلت بگیر میگوید باشد. شما یک نباشد از عباس شنیدید؟ یک نباشد!؟ آخه کسانی که کربلا بودند کسی امان نامه نداشت، فقط او امان نامه داشت. مطیع مطیع مطیع. یک فرمانده ی شجاع رشید بنام، تا عصر عاشورا بماند داغ علی اکبر ببیند، همه ی داغهایی که امام حسین دیده همه را عباس هم دیده است. آن وقت بعد بیاید بگوید برادر من بروم میدان؟ بگوید نه برو آب بیاور. شما باشید چه می کنید.
  34. من هرچه در تاریخ گشته ام در مدینه در مکه حتی یک سؤال و پرسشی از امام حسین که مثلا چرا از این طرف می رویم از آن طرف برویم. حتی همینهایی که آدمهای خوبی هستند گاهی یک سؤالی از امام حسین پرسیده اند اما اباالفضل المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین علیهم السلام
  35. حرف امشبم تمام، رشد، رکود، انحطاط. مصداق این سه تا است الراغب عنکم مارق، کسی که از شما اعراض کرد سقوط کرد. و اللازم لکم لاحق کسی که با شما بود ملحق شد والمقصر فی حقکم زاهق آن هم که در حق شما کوتاهی کرد، منکر نبود اما آنطور که باید شما را نشناخت او هم زهوق و بطلان در زندگیش هست
  36. خدایا به آبروی اهل بیت شناخت و معرفت و همراهی اهل بیت را به همه ما عنایت بفرما.
  37. خیلی این دعا را بخوانید اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام خیلی بگویید ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین اینش مهم است چون فمعکم معکم لا مع غیرکم. این باور ما است و اعتقاد ما است هیچ تعصبی هم نداریم
  38. چون اینها معصوم هستند عصمکم الله من الزلل و آمنکم من الفتن و طهرکم من الدنس لذا اگر ما نمازی هم می خوانیم که اصل نماز برای خدا است اما بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضه و لکم المودة الواجبه
  39. شب ششم ماه محرم است و شب جمعه و شب زیارتی قبر اباعبدالله علیه السلام.
  40. مرسوم این است که امشب را از قاسم بن الحسن علیه السلام ذکر مصیبت می خوانند. چه جوانی، چه نوجوانی!! سیزده سال نزد عمو بزرگ شده بود. عمو باباشه. شب عاشورا به او قول داده است. احلی من العسل. اما ابی عبدالله روز عاشورا به پسر خودش فورا اجازه داد بعضی ها هم یک کم التماس کردند تا به او اجازه داد. اما هرچه کرد به قاسم بگوید برو، زبانش نچرخید. هی التماس می کرد، عمو برم؟ آخر دستهایش را باز کرد و در بغلش گرفت. من نمی دانم چقدر در بغل هم گریه کردند که هر دو غش کردند. غشی علیهما. تاریخ این جمله را در مورد هیچ کسی ننوشته فقط در مورد این دو نوشته غشی علیهما.
  41. لاله ی سرخ پرپرم قاسم..... سیزده ساله یاورم قاسم  ..... تا تن پاره پاره ات دیدم ..... تازه شد داغ اکبرم قاسم

                            اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم..

 

  • حسین صفرزاده