یک دوسه
یک دو سه
دوخصلت
بحث اول: درباره اعمال است که اگر عمل انسان خوب باشد در پیشگاه خداوند رو سفید است و در پیش مردم هم عزیز و محترم و زندگى براى این شخص بسیار آسان مىشود و زندگى این چنین افراد سهل مىشود چون همیشه خدا را در نظر مىآورد در این باره یک روایت بسیار جالب وارد شده است از رسول اکرم صلىالله علیه و آله:
قال النبى صلىالله علیه و آله اذا کان یوم القیامه انبت الله تعالى لطائفه من امتى اجنحه فیطیرون من قبور هم الى الجنان یسرحون فیها و یتنعمون کیف شاوا؟
فتقول الملائکه: هل رأیتم الحساب؟ فیقولون ما راینا حسابا.
فیقولون: هل جزتم الصراط؟ فیقولون: ما راینا صراطا.
فیقولون: هل رایتم جهنم؟ فیقولون: ما راینا شیئا.
فتقول: الملائکه من امه من انتم؟ فیقولون: من امه محمد صلىالله علیه و آله .
فیقولون: نشدناکم نشدناکم الله حدثونا ما کانت اعمالکم فى الدنیا؟ فیقولون: خصلتان کانتا فینا فبلغنا الله هذه الدرجه بفضل رحمه.
فیقولون: و ما هما؟
: فیقولون کنا اذا خلونا نستحیى ان نعصیه و نرضى بالیسیر مما قسم لنا . جواب می دهند ،ما....۱ در خلوت حیا می کردیم از گناه کردن ۲.... ما آنچه که خدا به ما عنایت می کرد راضی بودیم ....
فتقول الملائکه: حق لکم هذا
حضرت رسول اکرم صلىالله علیه و آله فرمود: چون روز قیامت شود خداوند تبارک و تعالى برویاند بالهایى براى طائفه از امت من پس طیران کنند از قبرهاى خود به بهشت در حالى که سیر مىکنند در آن و برخوردارند از نعمت آن به هر نحوى که بخواهد.
پس ملائکه مىگویند: آیا حساب را دیدید؟ مىگویند: ما حساب را ندیدیم.
مىگویند: آیا از صراط گذشتید؟ مىگویند: ما صراط را ندیدیم.
مىگویند آیا جهنم را دیدید؟ مىگویند: ما جهنم را هم ندیدیم.
پس فرشتگان مىگویند: شما از امت کدام پیغمبر هستید؟ مىگویند ما از امت حضرت محمد صلىالله علیه و آله هستیم.
ملائکه مىگویند: ما شما را قسم مىدهیم بخدا که بیان کنید که اعمال شما در دنیا چه بوده؟ مىگویند: دو خصلت در ما بود که خداوند به فضل رحمت خود ما را به این درجه رسانید.
ملائکه گویند: آن دو خصلت چه بود؟ گویند: ما هرگاه خلوت مىکردیم شرم مىنمودیم که خدا را معصیت کنیم و به آنچه خدا روزى کرده بود برایمان راضى بودیم.
پس ملائکه گویند: که شایسته و حق شما است.
مومن آن است که ظاهرش با باطن یکسان باشد چه در خلوت و چه در جلوت باید براى مومن فرق نداشته باشد.
معصیت خیلى موثر است در زندگى یعنى انسان را گرفتار مىکند گناه نکردن سبب مىشود که زندگى انسان براحتى بگذرد.
خدمت به دیگران....غم و غصه بنده مرا رفع نماید
در زمان بنى اسرائیل مرد گناهکارى بود و از همه نوع معصیت کوتاهى نمىکرد او در یکى از مسافرتهاى خود به سر چاهى رسید و دید یک سگى از غایت تشنگى زبانش را بیرون آورده و له له مىزند و نفس نفس به چاه نگاه مىکند مرد گنهکار به حال سگ زبان بسته ترحم کرد و دلش سوخت شال خود را به کفش خود بست و به این وسیله آب از چاه بیرون آورده به آن حیوان خورانید و تشنگى او را فرو نشاند و کاملا سیراب نموده و نجاتش داد.
خداوند مهربان به پیامبران زمان وحى کرد که به آن بنده بگو کارى که انجام دادهاى کوشش ترا پذیرفتم و از عمل تو خوشنودم و لذا از سر تقصیرات و گناهانت گذشته و مورد عفو خود قرار دادم مرد عاصى پس از شنیدن جریان خود از کارهاى ناشایسته و قبیح خود نادم و پشیمان شد و از گمراهى بطریق هدایت و راه رستگارى برگشت.
یکی در بیابان سگی تشنه یافت......برون از رمق در حیاتش نیافت
کله دلو کرد آن پسندیده کیش......چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازو گشاد......سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد.......که داور گناهان از او عفو کرد
الا گر جفاکاری اندیشه کن........وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
کسی با سگی نیکویی گم نکرد........کجا گم شود خیر با نیکمرد؟
کرم کن چنان کهت برآید ز دست........جهانبان در خیر بر کس نبست
به قنطار زر بخش کردن ز گنج........،نباشد چو قیراطی از دسترنج
برد هر کسی بار در خورد زور..........گران است پای ملخ پیش مور
چیزى بالاتر از این نیست که انسان خدمت به دیگران کند دست کسى را بگیرد شما نگاه کنید یک فرد مرجع عالى قدر شیعه چه اندازه به مردم و به اسلام خدمت مىکند و لذا آثار اینها همیشه باقى است.
در روایت منقول است که خداوند عزوجل به حضرت داود وحى کرد اى داود بشنو از من آنچه را مىگویم و حقیقت را به مردم ابلاغ کن هر کس روز قیامت به پیش من یک حسنه بیاورد من او را داخل بهشت مىنمایم حضرت داود عرض کرد خدایا آن عمل کدام است خطاب رسید
کسى که غم و غصه بنده مرا رفع نماید و او را از ناراحتى آسوده کند.
بزرگان دین مربیان اخلاق فرمودند: در موقع بگو خدایا ما را یک لحظه بخودمان وامگذار و عاقبت ما را ختم به خیر بگردان
آنقدر افرادى بودند به مقاماتى نایل شدند ولى در عاقبت گرفتار عذاب الهى شدند و کسانى هم بودند در مرحله اول بیچاره بودند از خط مستقیم دور بودند و گرفتار عذاب خدا بودند ولى اواخر زندگى خداوند بر آنها منت گذاشت و آنها را هدایت کرد و عاقبت بخیر شدند در این زمینه تأیید عرضم.
،،،،،،،،،،،،،،
دو رودخانه طلا
آیا انسان با داشتن یک پنجاه هزار متر مربع سیر مىشود؟
آیا انسان را با داشتن صدها میلیون تومان کفایت مىکند؟
آیا اگر تمام ثروت یک کشور براى انسان باشد قلبش آرامش پیدا مىکند؟
جواب منفى است، توجه شما را به یک روایت جلب مىکنم:
قال رسول الله صلىالله علیه و آله: لو کان لائن آدم وادیان من ذهب لابتغى ورائهما ثالثا(1) رسول خدا صلىالله علیه و آله مىفرماید: اگر براى فرزند آدم دو رودخانه طلا باشد باز قانع نیست دست و پا مىزند شاید به رودخانه سومى برسد.در حالى که هیچوقت دل انسان به مال آرامش پیدا نمىکند، آن دل مومن است که به ذکر الله آرام مىشود.1- مجموعه ورام ص 163
دو قرص
زهرى گوید: خدمت امام زین العابدین (علیه السلام) بودم و یکى از اصحابش نزد آن حضرت آمد و امام به او فرمودند: اى مرد چه وضعى دارید؟ عرض کرد: چهار صد اشرفى قرض بىمحل دارم و چند نفر عائله و نانخور دارم، امام (علیه السلام) منقلب شد، آن مرد عرض کرد: یابن رسول الله چرا گریه مىکنى؟
فرمود: براى معصیت و محنت که بر مومن وارد آمده و انسان او را ببیند و نتواند او را علاج کند، مجلس به پایان رسید یکى از مخالفین گفت: از آنها عجیب است که یک بار ادعا کند آسمان و زمین فرمانبران ما است، بار دیگر اعتراف به درماندگى نمایند، این خبر به آن مرد گرفتار رسید و آمد نزد امام (علیه السلام)، عرض کرد: یا بن رسول الله از فلانى به من خبر رسیده که چنین گفته و این حرف زدن او از گرفتارى خودم بر من سختتر است.
حضرت فرمود: خدا اجازه رفع گرفتارى تو را داده
اى فلانى افطارى و سحرى مرا بیاور، دو قرص نان آورد، امام (علیه السلام) به آن مرد فرمود: اینها را بگیر جز آنها چیزى ندارم که خدا بوسیله آنها از تو رفع گرفتارى کند و مال بسیارى به تو رساند و آن مرد دو قرص نان را گرفت و به بازار رفت.
نمىدانست چه کند در فکر قرض سنگین مىکرد که این دو نان کى حوائج و گرفتارى مرا رفع مىکند، به ماهى فروش رسید که ماهى او کساد شده بود به او گفت: این ماهى تو کساد است، این قرص نان من هم کساد است، میل دارى ماهى کسادت را به این قرص نان کساد من بدهى؟ گفت: آرى ماهى را به او داد و قرض نان را گرفت.
آمد پیش نمک فروش که نمک او را نمىخریدند به او گفت: این کساد نمک خود را به من مىدهى و این قرص نان را بگیرى؟
گفت: آرى، نمک او را گرفت و با ماهى آورد و گفت: این ماهى را با نمک اصلاح مىکنم و چون شکم ماهى را شکافت دو عدد لولو خوب در آن یافت و خدا را حمد کرد، در این میان که شاد بود، در خانه او را زدند آمد پشت در دید صاحب ماهى و نمک هر دو آمدند و هر کدام مىگویند: اى بنده خدا ما هرچه کردیم دندان ما به این نان تو کار نکرد و آن را به تو برگردانیدیم و آنچه هم به تو دادیم بر تو حلال کردیم.
آن دو قرص نان را گرفت، باز در خانه او را زدند، فرستاده امام (علیه السلام) بود که وارد شد، گفت: امام (علیه السلام) مىفرماید: خدا به تو گشایش داد طعام ما را بده که جز ما کسى آن را نمىخورد،
آن مرد آن دو لؤلؤ را به قیمت بسیارى فروخت و قرض خودش را ادا کرد و وضع زندگىاش عالى شد(1).
بر آوردن حاجت مومن ذخیره است براى آخرت.
؟...........
وجدان اخلاقی وفطرت انسانی
1- آمالى شیخ صدوق ص 453تمام مردم دارای وجدان اخلاقی و فطرت انسانی هستند. همه می فهمند که ظلم و ستم قبیح است. همه درک می کنند خیانت در امانت بد است، همه از راستی و صداقت خشنود می شوند و تمام مردم میل فطری به ادای امانت و وفای به عهد دارند.
همه از خیانت و دروغ رنج می برند و خلاصه کلیه افراد بشر با نیروی فطری حسن و قبح، اصول فضایل و رذایل را درک می کنند ولی در مقام عمل کمتر به ندای فطرت توجه می نمایند، زیرا بشر در اطاعت یا سرپیچی از اوامر وجدانی آزاد است.
جایی که بین وجدان اخلاقی و خواهش های نفسانی تزاحمی نباشد، پیروی از ندای وجدان سهل است، ولی آن جا که اطاعت از وجدان اخلاقی مستلزم سرکوب کردن یکی از تمایلات غریزی باشد، کار بس دشوار است که غالبا نیروی غریزه غلبه می کند و فطرت وجدانی شکست می خورد، مگر آن که وجدان اخلاقی به ایمان الهی متکی باشد و اعتقاد حقیقی به خداوند جهان از صفات انسان پشتیبانی کند.
یوسف صدیق در بحبوحه جوانی و در شدیدترین دوران تمایل جنسی، در معرض خطرناکترین شرایط عمل منافی با عفت قرار گرفت، زن شوهرداری عشق سوزان خود را به او عرض کرد و از وی تمنای وصل داشت، هر دو بشر بودند، و هر کدام نیز دارای تمایل جنسی و قدرت غریزه بودند. این تمایل و قدرت زن را در هم شکست و او حاضر شد تا خویشتن را تسلیم تمایلات خود نماید، ولی قدرت ایمانی و برهان الهی، از عفت یوسف، پشتیبانی کرد و غریزه جنسی را شکست داد و سرانجام باعث شد که یوسف علیه السلام دامن خود را از آلودگی حفظ کند.
و لقد همّت به و همّ بها لولا أن رأی برهان ربّه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انّه من عبادنا المخلَصین.قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ارکى لهم ان الله خیر بما یصنعون(1) به مردان مومن بگو چشمهاى خویش را بپوشند و دامن خود نگه دارند که این براى آنها پاکیزهتر است و خدا از آنچه مىکنند آگاه است.
آیه مذکوره مربوط به آقایان که حتى الامکان باید مواظب باشیم که زناى چشم از ما سر نزند اگر عمدا به پاى زن نامحرم نگاه کردیم باید منتظر باشیم که یک روزى جبران خواهد شد یعنى: به پاى ناموس ما نگاه کردیم باید منتظر باشیم که یک روزى جبران خواهد شد یعنى: به پاى ناموس ما نگاه خواهند کرد.
اما وظیفه زنان نسبت به مردان: و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتین الا ما ظهر منها(2) به زنان مومنه بگو: دیدگان خودشان را بپوشانند و دامن خودشان را حفظ کنند و زینت خویش را نشان ندهند جز آنچه آشکار است (مانند انگشتر و غیره)
و ترجمه آیه بعد دارد که سرپوشهاى خود روى گردن و سینه اندازند و زینت خویش را نمایان نکنند مگر براى شوهرانشان.
اما در این زمینه و در زمینههاى دیگر روایاتى آمده است که بیان مىشود: قال الصادق (علیه السلام): لا ینبغى للمر ان تعطل نفسها و لو ان تعلق فى عنقها قلاده و لا ینبغى ان تدع یدها من الخضاب ولو ان تمسحها بالحناء مسحا و ان کانت مسنه(3) امام صادق (علیه السلام) فرموده: سزاوار نیست که زن هیچگاه بدن خود را بدون زینت گذارد اگر چه با آویزان کردن گردنبندى باشد و سزاوار نیست که دست زن بدون رنگ باشد اگر چه مقدار کمى حنا باشد و اگر چه آن زن پیر و کهنسال بوده باشد.
درباره زینت زنان براى شوهرانشان سوال شد:
عن ابى جعفر (علیه السلام): سئل عن القرامل التى تصنعها النساء فى روسهن یصلنه بشعورهن؟ فقال: لا باس على المراه بما تزینت به زوجها(4) راوى از امام باقر (علیه السلام): درباره موى بندى که زنان مىسازند و به موى خود وصل مىکنند پرسید: حضرت فرمود: هر زینتى که زن براى شوهرش بکند مانعى ندارد.
سزاوار است زن با شوهر عزیزش و هم چنین آقایان هم با آنها رعایت حال همدیگر را بنمایند، مخصوصا به برادران عزیز بیشتر سفارش شده است که حال آنها را رعایت فرمایند.
عبد الله کاهلى مىگوید: به حضرت موسى بن جعفر عرض کردم: زن من با زن ابن مارد به تعزیه مىرود و من آنها را منع مىکنم، همسرم مىگوید: اگر رفتن به این مجالس حرام است ما را نهى کن تا دیگر نروم ولى اگر حرام نیست چرا ما را نهى مىکنى؟ اگر ما به این مجالس نرویم وقتى کسى از ما بمیرد هیچکس به خانه ما نخواهد آمد.
حضرت فرمود: درباره حقوق مومنین بر یکدیگر از من سوال مىکنى؟ پدرم امام صادق (علیه السلام) مادر من و ام فروه (خواهرم یا جد مادریم) را مىفرستاد تا در اینگونه مجالس بروند و حقوق اهل مدینه را ادا کنند(5).
عن الصادق (علیه السلام) قال: من اتخذ امراه فلیکرمها فانما امراه احدکم لعبه فمن اتخذها فلا یضیعها(6) امام صادق (علیه السلام) از پدرش نقل کرده است مىفرماید: هر کس زنى بگیرد باید احترامش کند، زن شما دلبر است هر کس دلبرى را بدست آورد نباید آن را ضایع سازد.
سفارش حضرت على (علیه السلام) است به مردان راجع به زنان فرموده: زنان در نزد مردان مالک سود و زیان خود نیستند زیرا طلاق در دست شوهر است و مخارج آنها نیز در دست او است و وظایفى هم از شوهران بر عهده دارند، زنان امانت خدا نزد شما هستند به ایشان زیان نرسانید و بر ایشان سخت مگیرید.
پیغمبر اکرم صلىالله علیه و آله فرموده است: من تعجب دارم از مردى که همسرش را مىزند در صورتى که خودش به کتک خوردن سزاوارتر است، زنان را با چوب تادیب نکنید بلکه با گرسنگى و برهنگى تادیب کنید تا در دنیا و آخرت راحت باشید، البته برهنگى و گرسنگى هر کس نسبت به شئون خودش باید باشد، مثلا اگر شئون زندگى یک زن در سال چهار دست لباس باشد، دو دست قرار داده مىشود این خود مجازات است نه اینکه کتک بخورد و در روز قیامت شوهر مورد مواخذه قرار بگیرد آن هم طبق آیه شریفه: در صورتى که بدون عذر همخوابى امتناع ورزد(7).
خلاصه حتى الامکان زن هر اندازه که قادر است باید از نامحرم بپرهیزد، شما ببینید رسول خدا تا چه اندازه سفارش نموده است، مىفرماید: هر گاه زنى از جایى که نشسته برخیزد مردى در آنجا ننشیند مگر زمانى که سرد شود(8).
عن ابى عبد الله (علیه السلام): قال کان رسول الله یسلم على النساء و یردون علیه و کان امیرالمومنین یسلم على النساء و کان یکره ان یسلم على الشابه منهن(9) رسول الله صلىالله علیه و آله به زنها سلام مىکرد و زنها جواب مىدادند و امیر المومنین (علیه السلام) به زنها سلام مىکرد ولى از سلام کردن به زن جوان کراحت داشت.
شهاب مىگوید: به امام صادق عرض کردم: حق زن بر شوهرش چیست؟ فرمود: هر میوهاى که همه مردم از آن مىخورند باید به اهل بیتش بخوراند، خوراکى را که مخصوص ایام عید است و در غیر ایام عید به آنها نمىرساند در ایام عید به آنان برساند(10).
زن واقعا امانت است در دست مرد، انسان باید به امامت خیانت ننماید.
چهار چیز است که دل را مىمیراند:
رسول اکرم صلىالله علیه و آله فرموده است: چهار چیز است که دل را مىمیراند:
اول: گناه روى گناه.
دوم: زیاد سر بسر گذاشتن با زنان (یعنى: زیاد با آنها صحبت کردن).
سوم: رفاقت با نادان.
چهارم: مجالست اموات.
بعد سوال شد یا رسول الله مراد از اموات چیست؟ فرمود: سرمایه داران که زیاد ثروت دارند با آنها هم اگر نشست و برخاست کنید قلب را مىمیراند(11).
قال رسول الله صلىالله علیه و آله اخبرنى اخى جبرئیل و لم یزل یوصینى بالنساء حتى ظننت ان لا یحل لزوجها ان یقول لها اف(15) برادرم جبرائیل به من خبر داد و همواره سفارش زنان را مىکرد تا آنجا که گمان کردم براى شوهر جایز نیست به زنش حتى اف هم بگوید.
مىخواهد بفرماید: احترام زن به قدرى بالا است مثل احترام کردن فرزندان نسبت به پدر و مادر.
روایت داریم که مىفرماید: محبت به زن داشتن دلیل بر این است که ایمان بیشتر به خدا دارد، کلما ازداد العبد ایمانا ازدادا حبا للنساء(16) پیغمبر اکرم صلىالله علیه و آله مىفرماید: هر بندهاى که ایمانش به خدا بیشتر باشد به همسرش بیشتر اظهار علاقه و محبت مىکند، مثل همین روایت از امام صادق (علیه السلام) وارد شده مىفرماید: کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا(17)هر کس دوستدار ما خاندان عصمت و طهارت باشد به همسرش بیشتر اظهار دوستى مىکند.
قال النبى صلىالله علیه و آله اذا کان یوم القیامه انبت الله تعالى لطائفه من امتى اجنحه فیطیرون من قبور هم الى الجنان یسرحون فیها و یتنعمون کیف شاوا؟
فتقول الملائکه: هل رأیتم الحساب؟ فیقولون ما راینا حسابا.
فیقولون: هل جزتم الصراط؟ فیقولون: ما راینا صراطا.
فیقولون: هل رایتم جهنم؟ فیقولون: ما راینا شیئا.
فتقول: الملائکه من امه من انتم؟ فیقولون: من امه محمد صلىالله علیه و آله .
فیقولون: نشدناکم نشدناکم الله حدثونا ما کانت اعمالکم فى الدنیا؟ فیقولون: خصلتان کانتا فینا فبلغنا الله هذه الدرجه بفضل رحمه.
فیقولون: و ما هما؟ فیقولون: کنا اذا خلونا نستحیى ان نعصیه و نرضى بالیسیر مما قسم لنا .
فتقول الملائکه: حق لکم هذا
حضرت رسول اکرم صلىالله علیه و آله فرمود: چون روز قیامت شود خداوند تبارک و تعالى برویاند بالهایى براى طائفه از امت من پس طیران کنند از قبرهاى خود به بهشت در حالى که سیر مىکنند در آن و برخوردارند از نعمت آن به هر نحوى که بخواهد.
پس ملائکه مىگویند: آیا حساب را دیدید؟ مىگویند: ما حساب را ندیدیم.
مىگویند: آیا از صراط گذشتید؟ مىگویند: ما صراط را ندیدیم.
مىگویند آیا جهنم را دیدید؟ مىگویند: ما جهنم را هم ندیدیم.
پس فرشتگان مىگویند: شما از امت کدام پیغمبر هستید؟ مىگویند ما از امت حضرت محمد صلىالله علیه و آله هستیم.
ملائکه مىگویند: ما شما را قسم مىدهیم بخدا که بیان کنید که اعمال شما در دنیا چه بوده؟ مىگویند: دو خصلت در ما بود که خداوند به فضل رحمت خود ما را به این درجه رسانید.
ملائکه گویند: آن دو خصلت چه بود؟ گویند: ما هرگاه خلوت مىکردیم شرم مىنمودیم که خدا را معصیت کنیم و به آنچه خدا بما روزى کرده بود راضى بودیم.
پس ملائکه گویند: که شایسته و حق شما است.
مومن آن است که ظاهرش با باطن یکسان باشد چه در خلوت و چه در جلوت باید براى مومن فرق نداشته باشد.
معصیت خیلى موثر است در زندگى یعنى انسان را گرفتار مىکند گناه نکردن سبب مىشود که زندگى انسان براحتى بگذرد.
در زمان بنى اسرائیل مرد گناهکارى بود و از همه نوع معصیت کوتاهى نمىکرد او در یکى از مسافرتهاى خود به سر چاهى رسید و دید یک سگى از غایت تشنگى زبانش را بیرون آورده و له له مىزند و نفس نفس به چاه نگاه مىکند مرد گنهکار به حال سگ زبان بسته ترحم کرد و دلش سوخت شال خود را به کفش خود بست و به این وسیله آب از چاه بیرون آورده به آن حیوان خورانید و تشنگى او را فرو نشاند و کاملا سیراب نموده و نجاتش داد.
خداوند مهربان به پیامبران زمان وحى کرد که به آن بنده بگو کارى که انجام دادهاى کوشش ترا پذیرفتم و از عمل تو خوشنودم و لذا از سر تقصیرات و گناهانت گذشته و مورد عفو خود قرار دادم مرد عاصى پس از شنیدن جریان خود از کارهاى ناشایسته و قبیح خود نادم و پشیمان شد و از گمراهى بطریق هدایت و راه رستگارى برگشت.
چیزى بالاتر از این نیست که انسان خدمت به دیگران کند دست کسى را بگیرد شما نگاه کنید یک فرد مرجع عالى قدر شیعه چه اندازه به مردم و به اسلام خدمت مىکند و لذا آثار اینها همیشه باقى است.
در روایت منقول است که خداوند عزوجل به حضرت داود وحى کرد اى داود بشنو از من آنچه را مىگویم و حقیقت را به مردم ابلاغ کن هر کس روز قیامت به پیش من یک حسنه بیاورد من او را داخل بهشت مىنمایم حضرت داود عرض کرد خدایا آن عمل کدام است خطاب رسید کسى که غم و غصه بنده مرا رفع نماید و او را از ناراحتى آسوده کند.
بزرگان دین مربیان اخلاق فرمودند: در موقع بگو خدایا ما را یک لحظه بخودمان وامگذار و عاقبت ما را ختم به خیر بگردان آنقدر افرادى بودند به مقاماتى نایل شدند ولى در عاقبت گرفتار عذاب الهى شدند و کسانى هم بودند در مرحله اول بیچاره بودند از خط مستقیم دور بودند و گرفتار عذاب خدا بودند ولى اواخر زندگى خداوند بر آنها منت گذاشت و آنها را هدایت کرد و عاقبت بخیر شدند در این زمینه تأیید
- ۰۰/۰۹/۲۲