پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

                      بسم الله  الرحمن الرحیم

         اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  

                          مبادی عربی در صرف ونحو

  1. الشدة : تشدید چون مدد- مدّ - (-شدد/ شدّ. لمم/ لمّ/ . زلل / زلّ/ . ملل/ ملّ‏  شدّد/ حدد/ حدّ/ .بححل/ بجّل‏
  2. المدة : الف مـدی:  الألف ألفان نحو: اب- ااب- آب‏. صداهای کشیده دارد مادرندارد. مثل قالَ ، صالِحین، وَ یَرَى ، حَیاة،  بَرَاءَة ،ِ ءَامَنُواْ ، ءَابَاءَکُم ، أَوْلِیَاءَ ، کاَفَّةً،
  3. الهمزة : الف غیرمـدی را همزه می گویند، أَحَدٌ ، نَأْتِی ،  مُؤْمِن، مُؤْمِنٍ ،خَطیئَةً، ْ سُوءٌ ، سُوءٍ ، أَرْبَعَةَ ، أَشهْر،َ أَذَانٌ، همزه تیزی دارد.
  4. واومـدی ، درحقیقت همان واوساکنه است،(مالِکِ یَوْمِ الدِّین)
  5. یای مـدی همان یای  ساکنه است مادر دارند، (رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ) با واو مدی درحقیقت یکی هستند.
  6. همزة القطع : در اول کلمه نحو: أبی فرح‏ و در وسط  کلمه نحو: فرح أبی‏ میاید.
  7. همزه وصل فقط در اول کلمه میاید. نحو: أدرس یا صغیر لکنّنا نقول: یا صغیر درس‏. فاجتلبوا فی الماضی و الأمر همزة الوصل‏.
  8. فصل: [ابواب‏ فعل‏ ثلاثى مزید فیه‏] - فعل ثلاثى مزید فیه را ده باب مشهور است:
  9. 1-باب افعال، افعل یفعل افعالا چون اکرم یکرم اکراما. افراط، اسراف (مصدر باب‏ افعال‏) «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما» کلمه «صلحاً» بنا بر قرائت باب‏ افعال‏ مفعول به است و بنا بر قرائت باب تفاعل نیز ممکن است مفعول به باشد زیرا این فعل متعدى هم استعمال شده است‏...اوفوا: وفا کنید. این کلمه، فعل امر از باب‏ افعال‏ است. «ایمن یؤیمن» بوده است از باب‏ افعال‏ که همزه آن در فعل مضارع باقى مانده، سپس قلب به هاء شده است. باب‏ افعال این فعل آمده است. مثل‏ «وَ ما أَنْسانِیهُ ...» آفکهم- از باب‏ افعال‏ است بر وزن (افعلهم) صعقهم، و أصعقهم‏ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ‏؛ به آنها مهلت داده نمى‏شود. از باب‏ افعال‏، نزل و أنزل به صیغه معلوم از باب‏ افعال‏ و تفعیل هر دو قرائت شده است. الْإِصْباحِ‏؛ این کلمه در اصل مصدر باب‏ افعال‏ است، افراط، اسراف (مصدر باب‏ افعال‏) «یورث» (بفتح راء و کسر راء) از باب‏ افعال‏...
  10. 2-باب تفعیل، فعّل یفعّل تفعیلا چون صرّف یصرّف تصریفا. «تسوى» (بضم تاء و فتح سین و تشدید واو) فعل مضارع از باب‏ تفعیل‏ است.«نزل و انزل» بصیغه مجهول از باب‏ تفعیل‏ و افعال «یراُّون» به تشدید همزه قرائت کرده است. و در این صورت از باب‏ تفعیل‏ و بمعناى «یبصّرون الناس» مى‏باشد. مکلبین: از باب‏ تفعیل‏ بدانیم‏ . طوّعت: فعل ماضى از باب‏ تفعیل‏ از ریشه «طوع»  «وَ ما أَنْسانِیهُ ...» (کهف 63) مع- الوصف همانطورى که ممکن است فعل را بباب افعال برد، ممکن است به باب‏ تفعیل‏ برد ترهبون: از یعقوب به تشدید هاء نقل شده است. در این صورت از باب‏ تفعیل‏ خواهد بود. لمنجوهم: اهل کوفه- بجز عاصم و یعقوب- بدون تشدید و دیگران به تشدید خوانده‏اند. به تشدید از باب‏ تفعیل‏ و بدون تشدید، از باب افعال است‏ تفجر: کوفیان و یعقوب بفتح تاء و ضم جیم و دیگران بضم تاء و تشدید جیم (از باب‏ تفعیل‏) خوانده‏اند. ترهبون: از یعقوب به تشدید هاء نقل شده است. در این صورت از باب‏ تفعیل‏ خواهد بود.تأثیم از باب‏ تفعیل‏ است‏. «تعلمون» از باب‏ تفعیل‏ نیز قرائت شده است. فعل با تشدید (باب تفعیل) مثل فعل ینجّیکم: و با تخفیف (باب‏ افعال‏)
  11. 3-باب مفاعله، فاعل یفاعل مفاعلة و فعالا و فیعالا چون ضارب یضارب مضاربة و ضرابا و ضیرابا و در ماضى هر یک از این سه باب یک حرف زاید است. مبالفه ؛ تاخم یتاخم، قاصص یقاصص قصاصا و مقاصّة.. «ضرار» مانند «قتال» مصدر باب‏ مفاعله‏ است‏.. «ما أراک یا سمرة الّا مضارّا» و مى‏دانیم که «مضار» اسم فاعل از باب‏ مفاعله‏ است‏. «ما أراک یا سمرة الّا مضارّا» و مى‏دانیم که «مضار» اسم فاعل از باب‏ مفاعله‏ است‏. «آتینا» با مدّ خوانده‏اند که باب‏ مفاعله‏ از مادّه «اتیان» است، به معناى مکافات‏... کتاب و مکاتبه، هر دو مصدر باب‏ مفاعله‏،... (تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ) الخ، کلمه (تظاهرون)، از مصدر مظاهره (باب‏ مفاعله‏)
  12. 4-باب افتعال، افتعل یفتعل افتعالا چون اکتسب‏ یکتسب اکتسابا. صیغه اجتهاد از باب‏ افتعال‏ است. المزدلفة.. اسم فاعل من باب‏ افتعال‏، و أصله، زلف یزلف زلفا و زلفا. و تزلّف و ازدلف: فقال: یا إبراهیم ازدلف الى المشعر الحرام، فسمّیت مزدلفة... لفظ «اتّفاق» من باب‏ افتعال‏ مجرّدة. وفق یفق وفقا: ضدّ المخالفة... فاتّبع با همزه وصل و باب‏ افتعال‏. «استکن» تبدیل به «استکان» «اضطرار» مصدر باب‏ افتعال.. " تختانون" از مصدر اختیان، و آن هم باب‏ افتعال‏ از خیانت است،..
  13. 5-باب انفعال، انفعل ینفعل انفعالا چون انصرف ینصرف انصرافا. انقضّ: بسرعت سقوط کرد باب‏ انفعال‏ مطاوعه قضض است‏. حب ذائقه و شامه و سامعه از مزه و بو و صداى خوش که همه از باب‏ انفعال‏ است).. در باب‏ انفعال‏ همزه و فاء مضموم شوند و عین مکسور... باب انفعال را یک معنى بیش نیست، و آن" مطاوعة" است و مطاوعة قبول اثر فعل فاعل است، و آن دو گونه میباشد: مطاوعه محسوس و غیرمحسوس، و باب انفعال براى مطاوعه محسوس است، یعنى اثر فاعل با حسّ ظاهر درک شود، و مطاوعه غیر محسوس در بعضى بابهاى دیگر میآید. و باب انفعال متعدّى نیست و مفعول نمیگیرد، زیرا فاعل فعل در این باب خودش درواقع مفعول است، زیرا قبول‏کننده اثر فعل خواهد بود، انصبّ، ینصبّ، انصبابا: ریخته شدن" مثال واوىّ:" انقاد، ینقاد، در باب‏ انفعال‏ میگوئى:" انطلق، انطلقا، انطلقوا الخ"
  14. 6-باب تفعّل، تفعّل یتفعّل تفعّلا چون تصرّف یتصرّف تصرّفا. مانند تخلق به فلان خلق مثلا مى‏گوییم: تمیز و تعلم و تطوع یعنى شروع کرد به تمیز دادن و آموختن و بطوع و رغبت خود عمل خیر کردن.تطوع در مى‏آید. معناى داوطلب بودن هم بر آن اضافه مى‏شود پس تطوع به معناى این است که انسان خودش داوطلبانه کارى را انجام دهد که اطاعت خدا هم هست، بدون اینکه در انجام آن کراهتى داشته باشد، و اظهار ناراحتى و گرانبارى کند، کلمه" توجس" که مصدر باب‏ تفعل‏ است .کلمه" تشقق" در اصل" تتشقق" و از باب‏ تفعل‏، از ماده" شق" بوده،َ" کلمه:" اطیرنا" در اصل" تطیرنا" بوده، که صیغه متکلم مع الغیر از باب‏ تفعل‏ است، یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ ..." کلمه" یتفطرن" از مصدر" تفطر" است که به معناى پاره پاره شدن است، چون کلمه" تفطر" که مصدر باب‏ تفعل‏ است، از" فطر" گرفته شده، که به معناى پاره شدن و شکافتن است.کلمه" نتقبل" متکلم مع الغیر از مضارع باب‏ تفعل‏ است،
  15. 7-باب تفاعل، تفاعل یتفاعل تفاعلا چون تضارب یتضارب تضاربا... «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما» کلمه «صلحاً» بنا بر قرائت باب تفاعل نیز ممکن است مفعول به باشد زیرا این فعل متعدى هم استعمال شده است‏. کلمه" نتقبل" متکلم مع الغیر از مضارع باب‏ تفعل‏ است، در اصل متصدقین و متصدقات، و از باب‏ تفعل‏ هستند، " متزمل" بوده، اسم فاعل از باب‏ تفعل‏ (تزمل) است، و معنایش لفافه به خود پیچیده است.
  16. 8-باب افعلال، افعلّ یفعلّ افعالا چون احمرّ یحمرّ احمرارا و در ماضى.. «ابیضاض» مصدر باب‏ افعلال‏ از ماده «بیض» در قرآن فقط دو صیغه از باب‏ افعلال‏ آمده است: مانند: اعشیشاب." اخشوشن، یخشوشن، اخشیشانا: بسیار درشت و زبر شدن" ثلاثى مجردش" خشن، یخشن، خشونة: زبر و درشت شدن". شمعل: متفرّق شد" و" اشمعلّ: بسیار متفرّق شد"
  17. هریک از این پنج باب دو حرف زاید است.باب استفعال، استفعل یستفعل استفعالا چون استخرج یستخرج استخراجا.
  18. 9-باب افعیلال، افعالّ یفعالّ افعیلالا چون احمارّ یحمارّ احمیرارا و در ماضى هریک از این دو باب سه حرف زاید است.
  19. فصل: [بناى فعل رباعى مجرّد] فعل رباعى مجرّد را یک بناست چنانکه مذکور شد و مستقبل او نیز یکى است چون: فعلل یفعلل فعللة و فعلالا چون دحرج یدحرج دحرجة و دحراجا
  20. و مزید فیه وى سه باب است‏. باب تفعلل، تفعلل یتفعلل تفعللا چون تدحرج یتدحرج تدحرجا و در ماضى این باب یک حرف زاید است. تفعلل‏ کما جاء صلصل بمعنى تصلصل أی متذبذبین، باب «فعلل و تفعلل‏» شود که اصل آنها از «یطیقونه و ینطیوقونه» باشد
  21. 10-باب افعنلال، افعنلل یفعنلل افعنلالا چون احرنجم یحرنجم احرنجاما. درآِیات قرآن نیامده
  22. باب افعللال، افعللّ یفعللّ افعللالا چون اقشعرّ یقشعرّ اقشعرارا و در ماضى هر یک از این دو باب دو حرف زاید است. درآِیات قرآن نیامده
  23. «یورث» (بفتح را و تشدید آن) از ماده «ورث» و از باب تفعیل است‏ «یصالحا» از باب تفاعل مناسبتر است.

وَ ما أَنْسانِیهُ ...» (کهف 63) مع- الوصف همانطورى که ممکن است فعل را بباب افعال برد، ممکن است به باب تفعیل برد.ابلغکم: ابو عمرو به سکون باء و بدون تشدید خوانده است و دیگران بفتح باء و تشدید لام. در قرآن کریم باب‏ افعال‏ و تفعیل این فعل هر دو بکار رفته است. مثل: و اجبنى:

  1.  
  2. اسمهای مبنی : 1-ضمیر؛ 2-اسم اشاره ؛ 3-اسم موصول ؛ 4- اسماء شرط؛ 5-اسم استفهام ؛ 6-اسم فعل ؛7- کنایه ؛ 8-وبرخی از طروف ؛  9-اسماى‏ قرآن‏ مبنی است.  10-(حرف و شبهه) و هو المبنیّ‏ (من الصّرف‏11-الإعراب: «أقلی» فعل أمر مبنی‏ على حذف النون،12-منادى مبنی‏ على ضمة مقدرة على الألف منع من ظهورها13- أسمى: فعل ماض مبنی‏ على فتح-14-و الفعل ضربان: مبنیّ، و هو الأصل ، و معرب، و هو بخلافه.15-فالمبنیّ نوعان: [أحدهما: الماضی‏]16-(و الأصل فی المبنىّ‏) اسما کان أو فعلا أو حرفا (أن یسکّنا) لخفّة السّکون و ثقل المبنىّ‏.17- من المبنی‏ (ذو فتح و) منه (ذو کسر و) منه ذو (ضمّ)
  3. منصرف و غیر منصرف:
  4. اسم معرب منصرف اسمی است که تنوین می پذیرد و همه حرکات در آخر آن، راه دارد. به لفظ دیگر، اسمی است که جرّ و تنوین می پذیرد. مانند:    جاء صَدیقٌ حَمیمَّ، رأیتُ رجلاً فاضِلاً، مَررْتُ برجلٍ فاضِلٍ.
  5. اسم معرب غیر منصرف:
  6.  اسمی است که به سبب وجود موانعی در آن، از پذیرفتن جرو تنوین ناتوان است.   
  7. مانند:   قَدِمَ إبراهِیمُ و بِهْدادُ.      رَأیتُ زَینبَ فِی یَدِها زَهْرهٌ حَمْراءُ.        دَخلَ إلی عُثمانَ طَلْحهُ وزَبیرٌ فی فِتنَهٍ کُبْرَی
  8. افعال ناقصه : رفع‏ الاسم و نصب الخبر: «وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً» «ظلّ» «لیس» اسم افعال‏ ناقصه‏ مرفوع مى‏باشد و ثانیا اسم افعال ناقصه هرگز مقدّم بر آنها نمى‏شود.. کان/ البیت/ نظیفا... . افعال «کان» و «صار» علاوه بر ماضى، مضارع، و امر نیز دارند. حکم همه آنها در رفع، به اسم و نصب، به خبر و در معناى ناقص آنها یکى است. براى مثال: کن متکلّما (گوینده باش).. کلمه" لا ابرح" به معناى" لا ازال" است، و این کلمه از افعال‏ ناقصه‏ است‏... لتعودن" از ماده" عاد" به معناى" صار" است، و به همین جهت، جزء افعال‏ ناقصه‏ است، و معنایش برگشتن از حالى به حال دیگر است،کلمه" فظلت" از" ظل" است که یکى از افعال‏ ناقصه‏ است‏.. فعل «جاءت» که از ملحقات افعال‏ ناقصه‏ است‏... ککان ظلّ بات اضحى اصبحا... امسى و صار لیس زال برحا... فتى‏ء و انفکّ و هذی الاربعة..
  9. موصول : الذی ؛ الذان ؛ الذین ؛ التی التان اللاتی . من.ما.ای.ال.الیک . أنّ أل الموصولة تدخل علی المضارع.  
  10.  صفت مشبهه ثلاثی مجرد وسماعی است : صعب؛ حسن ؛ فرح؛ یقظ ؛ صفر ؛ حلو ؛ سدی ؛ کفو ؛ حیدر ؛ طیب ؛ علیم ؛جبان ؛ شجاع ؛ صبور ؛ ابیض ؛ عطشان؛
  11.   اسم  مبالغه ثلاثی مجرد وسماعی است: فرار ؛ کبار ؛ صدیق ؛
  12. ما نافه : «ما» نافیة تعمل عمل‏ لیس.. وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ (22).. َ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ (41) .. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ (2).. ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ (27)
  13. ما استفهامیه‏: ملغى از عمل‏ است، «ما جِئْتُمْ بِهِ»:بمعنى: أىّ شى‏ء جئتم به؟ أهو السّحر؟.. : «ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ»*
  14.  ما مصدریه‏ : فعل بعد را تأویل به مصدر ببرد و این خود بر دو نوع است: 1- غیر زمانیه: ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ‏ (التوبة/ 118). 2- زمانیه:علاوه بر تأویل به مصدر بردن فعل بعد، یک کلمه دال بر وقت و مدت به آن مصدر اضافه شود،وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا (مریم/ 31).
  15. -1«إذ» اسم زمان ماضى است.
  16. -2«إذ» اسماء زمان‏ : ظروف متصرف: مفعول فیه ؛ مبتدأ، خبر، فاعل و : مثل: یوم.
  17. -3«إذ» اسماء زمان‏ : ظروف غیر متصرف: تنها مفعول فیه واقع ، مانند: «عوض» و یا بعضا مجرور «فی»گردند.
  18. -4«إذ» اسمیه زمانیه ماضویه، از ظروف متصرف. شباهت وضعى به حرف مبنى است محلا منصوب باشد. فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا «التوبة/ 40»
  19. -5«إذ» زمانیه ماضویه، در کلام، مفعول به واقع مى‏شود، وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ‏ «الأعراف/ 86»
  20. -6«إذ» در اوائل قصص قرآن‏ ؛ براى فعل امر مقدّر که «اذکر» باشد. إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ‏ «البقرة/ 50»
  21. -7«إذ» اسمیه زمانیه ماضویه، بدل واقع شدن از مفعول به‏ : وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا «مریم/ 16»
  22. -8«إذ» اسمیه زمانیه ماضویه، صلاحیت دارد که حذف شود إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها ... یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها «الزلزال/ 1- 4».
  23. -9«إذ» اسم زمانى که صلاحیت حذف شدن را ندارد،: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا «آل عمران/ 8»
  24. -10«إذ» ظرفیه زمانیه مستقبله : یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها «الزلزلة/ 4»
  25. -11«إذ»، داراى معناى تعلیل: وَ لَنْ ینْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ‏ «الزخرف/ 39»‏
  26. -12«إذ» چهارمین صنف «إذ»، مفاجات و بمعناى ناگهانى: «إنّ أهل الدنیا کرکب بیناهم حلّوا، إذ صاح بهم سائقهم فارتحلوا».
  27. «إذا» فجائیه که دلالت بر وقوع ناگهانى مابعد، فَأَلْقاها فَإِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعى‏ «طه/ 20»
  28. «إذا» غیر مفاجاة کثیر الاستعمال و «إذا» دوّم، فجائیه است ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ‏ «الروم/ 25»
  29. «إذا» در جواب «لو» مقدّره : مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ‏ «المؤمنون/ 91»
  30. «إذا» عمل نکرده استوَ إِذاً لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلَّا قَلِیلًا «الإسراء/ 76»«ألا» متن‏ «ألا» على خمسة أوجه: «ألا» تنبیهیه‏ ؛ مانند: «أما» و «ها» و معناى آن: آگاهانیدن و متوجّه نمودن مخاطب‏: أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ «البقرة/ 13»
  31. «ألا» توبیخیه انکاریه ؛ «ألا» تمنییّه است که دلالت بر تمنّاى‏؛ استفهامى بودن «ألا»؛ «ألا» براى عرض و تحضیض است‏
  32. «ألا» عرضیه مانند این آیه شریفه که در بیان داستان پذیرایى حضرت ابراهیم علیه السّلام از ملائکه است مى‏باشد: فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ‏ «الذاریات/ 26 و 27»
  33. و «ألا» تحضیضیه، مانند این آیه شریفه که در بیان تحریک مسلمین بر جهاد است: أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ‏ «التوبة/ 13».
  34. (إن) المکسورة الخفیفة- ترد على أربعة أوجه‏.أحدها: أن تکون شرطیة ،(إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ) (وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ)
  35. الثانى: أن تکون نافیة ، و تدخل على الجملة الاسمیة، نحو (إِنِ الْکافِرُونَ‏ إِلَّا فِی غُرُورٍ) (إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ)
  36. الثالث: أن تکون مخففة من الثقیلة، فتدخل على الجملتین: فإن دخلت على الأسمیة جاز (أن) لمفتوحة الهمزة
  37. أن تکون نافیة] النفى کإن المکسورة أیضا، قاله بعضهم فى قوله تعالى‏ (أَنْ یُؤْتى‏ أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ)
  38. الساکنة النون- على وجهین: اسم، على وجهین: ضمیر المتکلم «أنت، و أنت، و أنتما، و أنتم، و أنتنّ». اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی