پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۹۲۵ مطلب توسط «حسین صفرزاده» ثبت شده است

۰۷
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

                        اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. فهرست امیر المومنین – متقین  8- - میانه‏روى در همه چیز 2. ملبسهم الاقتصاد پوشش آنان (پرهیزکاران) میانه‏روى است.***
  2. شرح: «مَلْبَس» مصدر میمى
  3. پنهان کردن زشتی های بدن –«یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً» « اعراف، آیه 26.»
  4. :در این آیه دو نکته قابل ملاحظه است: الف-
  5. لباس‏هاى زینتى و جالب - «ریش»
  6. در آیه فوق به دو ویژگى لباس، یعنى عیب‏پوشى و زینت اشاره شده است.
  7. نعمت‏هاى پروردگار ازمقام ربوبى ارزانى شده –
  8. معانى مجازى اباس : «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لباساً
  9. رفع خستگى و تجدید قوا - «شُباب»
  10. و قسمت دیگر همچون کار قلب و دستگاه تنفس برنامه عادى خود را تقلیل داده
  11. 2. تقوا ویژگى‏هاى لباس را دارا است، «وَ لباس التَّقْوى‏ ذلِکَ خَیْرٌ»:
  12. 3. هر دو عیب‏پوشى دیگرى - «هُنَّ لباس لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لباس لَهُنَّ»:
  13. زینت لباس ازدواج است - در این آیه زنان و مردانى که با هم
  14. حیوانات با قامتى لباس زینت داده شده –
  15. انسان لباسهای متفاوت دارد- جاى سؤال است
  16. لباس پرهای طاووس نقره مزیّن به جواهر –
  17. قانون موازنه قوا است –
  18. ابتدا ذکر مقدمه‏اى لازم است.
  19. میلیونها سال نظم بر این منظومه –
  20. نیروی جازمه ونیروی گریز - نیروى جاذبه
  21. نظم حاکم بر منظومه شمسى - این نظم مذکور
  22. با این توضیح مفهوم این فراز خطبه (ملبسهم الاقتصاد)
  23. اقتصاد یعنی میانه روی - لباس متقین لباس میانه
  24. نقل شده که هارون‏الرشید در مجلس ازدواج پسرش
  25. چه خوش فرمود مولى على: (علیه السلام)«تَخَفَّفوُا تَلْحَقوُا»
  26. برترین کلام - «تخفّفوا حتّى تلحقوا»
  27. پذیرایى در میهمانخانه دنیا - اى برادر و خواهرم باید مواظب بود
  28. سبکبار وسبک بال - کوتاه سخن
  29. میانه روی در اقتصاد وتقوی - 2. تفسیر اوّلى.
  30. متعادل  نه تند نه آهسته نه به چپ و نه به راست  -
  31. لقمان که بود؟ نام لقمان در دو آیه از قرآن
  32. ایمان و یقین عالى لقمان –
  33. لقمان غلامى سیاه –
  34. کلمه  کنار کلمات الهی-
  35. نشانه تکبر و تواضع   -
  36. کسى که متکبرانه گام برمى‏دارد، «دیوانه واقعى است –
  37. 1.تعادل در گفتار ودر فتار و در کردار –
  38. 2.تعادل در انفاق - «لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغلولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ
  39. نه بخل و نه زیاد ىست بازی –
  40. زبان کفار باز شده –
  41. درعدم تعادل مشکل پیش آید –

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۷
مرداد

                           بسم الله الرحمن الرحیم

                           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  1. امیر المومنین – متقین  7 -. گفتار صحیح‏1. منطقهم الصواب‏ : گفتار و سخن پرهیزکاران از روى راستى است (و بر وفق رضا و خشنودى خدا و رسول (صلى الله علیه وآله) سخن گویند).***
  2. بیشترین آفات - پس روشن شد که در کنار برکات زیاد بیان و لسان آفات زیادى هم نهفته است، 
  3. زبان کلید هر خیر و شرى-
  4. عذاب برای زبان ؛ عذابی شدید-
  5. خطاهای فرزند آدم
  6. سه موضوع مهم مورد تهدید-
  7. ریشه یابی ودرمان –
  8. کثرت خطرات زبان –
  9. .راحت ترین عمل - زبان ابزارى است: که در هر زمان
  10. . خرجی ندارد- زبان براى کار خودش مؤونه
  11. 3. وسیله ای در اختیار همه - زبان وسیله‏اى است که
  12. 4. گناهان زبان در نظر بسیارى قبح چندانى ندارد،
  13. غیبت بدتر از زنا –
  14. 7جژء ربا - در روایت از امام صادق (علیه السلام)
  15. ابهت گناه شکسته شود-
  16. از خدا تبرسید،-
  17. (دروغ)  بدتر از شراب –
  18. علم از عمل ما جدا نگردد،-
  19. 5. زبان ابزارى براى تحقق گناهان متنوّع است،
  20. 6. فاصله میان گناه و ثواب در زبان کم است،
  21. 7. گناهان زبان جنبه اجتماعى دارد به خلاف گناه جوارح دیگر،
  22. درمان بیمارى‏هاى زبان‏
  23. 1- سکوت: در روایات به ما دستور داده‏اند
  24. زبان منشاء و کلید تمام ذنوب است،-
  25. حرف بی فایده را ترک کن  -.گر ندارى معرفت خاموش بنشین دم مزن ...... پسته بى‏مغز اگر لب وا کند رسوا شود
  26. از موارد کلام بى‏فایده –
  27. سکوت نشانه عقل است، این دیگ ز خامى است که در جوش و خروش است ..... گر پخته شد و لذت دم دید خموش است
  28. دوکفه ترازو عقل وکلام -
  29. 2. اول تفکّر سپس تلفّظ:
  30. الف) تعبیراول قلب فیلتر وتصفه زبان
  31. گفتار با اندیشه –
  32. محو حسنات یا قبول سیئات –
  33. ب) تعبیر دومى «زبان عاقل پشت قلب او و قلب احمق پشت زبان او است»-
  34. 3. درمان بیمارى‏هاى زبان‏
  35.  درمان بیمارى‏هاى زبان----‏عالم در محضر خدا است –
  36. 5. درمان بیمارى‏هاى زبان‏ - حرف جزء عمل است -
  37. فرمودند: «نگاه‏دارزبان را»،-
  38. به واسطه آنچه گوئیم مورد محاسبه و مکافات قرار‏گیریم –
  39. با کسى جنگ مکن، مگر این که اول دعوت کنى او را.
  40. 6. درمان بیمارى‏هاى زبان‏ نگرش ودانستن است-
  41. علم به مضرات غیر اول باور کردن آن است
  42. درباور داشتن باید مثل اولیاء خدا و معصومین علیهم‏السلام بود.
  43. به عاقبت و سرانجام عدم رام کردن زبانش بنگرد - اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۷
مرداد

                             بسم الله الرحمن الرحیم

                             اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

      1. امیر المومنین – متقین  7 -. گفتار صحیح‏1. منطقهم الصواب‏ : گفتار و سخن پرهیزکاران از روى راستى است (و بر وفق رضا و خشنودى خدا و رسول (صلى الله علیه وآله) سخن گویند).***
      2. بیشترین آفات - پس روشن شد که در کنار برکات زیاد بیان و لسان آفات زیادى هم نهفته است،
      3. زبان کلید هر خیر و شرى-
      4. عذاب برای زبان ؛ عذابی شدید-
      5. خطاهای فرزند آدم
      6. سه موضوع مهم مورد تهدید-
      7. ریشه یابی ودرمان –
      8. کثرت خطرات زبان – اما چرا اضطراب زبان نسبت به دیگر اعضاء بیشتر است، به 7 علت و ریشه آن اشاره مى‏کنیم:
      9. 1.راحت ترین عمل - زبان ابزارى است: که در هر زمان
      10. 2. خرجی ندارد- زبان براى کار خودش مؤونه
      11. 3. وسیله ای در اختیار همه - زبان وسیله‏اى است
      12. 4. گناهان زبان در نظر بسیارى قبح چندانى ندارد،
      13. غیبت بدتر از زنا –
      14. 7جژء ربا - در روایت از امام صادق
      15. ابهت گناه شکسته شود-
      16. از خدا تبرسید،-
      17. (دروغ)  بدتر از شراب –
      18. علم از عمل ما جدا نگردد،-
      19. 5. زبان ابزارى براى تحقق گناهان متنوّع است،
      20. .6. فاصله میان گناه و ثواب در زبان کم است،
      21. 7. گناهان زبان جنبه اجتماعى دارد به خلاف گناه جوارح دیگر،
      22. درمان بیمارى‏هاى زبان‏
      23. سکوت: در روایات
      24. زبان منشاء و کلید تمام ذنوب است،-
      25. حرف بی فایده را ترک کن  -
      26. از موارد کلام بى‏فایده –
      27. سکوت نشانه عقل است،
      28. دوکفه ترازو عقل وکلام –
      29. 2. اول تفکّر سپس تلفّظ:
      30. الف) تعبیراول قلب فیلتر وتصفه زبان
      31. گفتار با اندیشه –
      32. محو حسنات یا قبول سیئات –
      33. ب) تعبیر دومى «زبان عاقل پشت قلب او و قلب احمق پشت زبان او است»-
      34. 3. درمان بیمارى‏هاى زبان‏
      35. درمان بیمارى‏هاى زبان‏عالم در محضر خدا است –
      36. اگر ما متوجه باشیم که کودکى به تماشاى ما ایستاده،
      37. 5. درمان بیمارى‏هاى زبان‏ - حرف جزء عمل است –
      38. فرمودند: «نگاه‏دارزبان را»،-
      39. به واسطه آنچه گوئیم مورد محاسبه و مکافات قرار‏گیریم –
      40. با کسى جنگ مکن، مگر این که اول دعوت کنى او را.
      41. 6. درمان بیمارى‏هاى زبان‏
      42. علم به مضرات غیر از باور کردن آن است –
      43. درباورباید مثل اولیاء خدا و معصومین علیهم‏السلام بود
      44. به عاقبت و سرانجام عدم رام کردن زبانش بنگرد - اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۰۷
مرداد
  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم( خطبه همام ) - 133 نکته فضیلت در وصف  متقین پنج - فقسم بینهم معایشهم،  
  2. 1سئله ارزاق و انواع روزى‏ها - امیر المومنین – متقین  5- سئله ارزاق و انواع روزى‏ها «فقسم بینهم معایشهم و و ضعهم من الدنیا مواضعهم».: پس روزى و وسائل آسایششان را بین آنها تقسیم فرموده و هرکس را در دنیا (با حکمت و مصلحت) در مرتبه‏اى (که سزاوار او دانست از قبیل فقر و غناء و خوشى و بدى و مانند آنها) قرار داد.***
  3. 2. درمسیر تکامل وهدایت
  4. 3.«ما تقسیم کردیم بین آنها معیشتها و وسائل –
  5. 5. 1. شگفتى‏هاى جهان ارزاق:
  6. 6. الف) مواد غذایى تمام نمی شود-  
  7. 7. انسان اکسیژن تنفس کرده
  8. 8. یکى از شعرا در این زمینه مى‏گوید:
  9. 9.ب) روزى  حیوانات - دومین مطلب
  10.  10.بعد از رسیدن و دادن سهمیه موجودات
  11. گاهى مرغان هوا را نصیب ماهى دریا مى‏کند
  12. روزى  حیوانات - براى نمونه
  13. ارزاق انسان در سه دوره –
  14. غذاهاى مطبوع - در مرحله سوم
  15. حدیث معروف مُفَضَّل –
  16. گرسنگى، انسان را به سوى غذایى مى‏فرستد
  17. دوام نسل و بقاى نوع –
  18. در خاتمه سئله ارزاق و انواع روزى‏ها
  19.  شگفتى‏هاى جهان ارزاق:2 .آیا روزى مقسوم است؟
  20. ارزاق مقدر خداوند- در روایات اسلامى
  21. کوشش براى تحصیل معاش
  22. - این درست به آن مى‏ماند
  23. رزق پرتلاش وکم تلاش-
  24. رزق حلال ورزق حرام –
  25. «بدانید رزق دو گونه است:
  26. این دو گونگى روزى
  27.  شگفتى‏هاى جهان ارزاق:3.
  28. چرا گروهی از گرسنگی میمیرند –
  29. اولًا: تأمین روزى به این معنى نیست
  30. ثانیاً: اگر انسان‏ها در گذشته و حال غصب
  31. ثالثاً منابع زیادى براى تغذیه انسان‏ها
  32. «انْظُر الَى النَّملَةِ فِى صِغَرِ جُثَّتِها وَلَطافَةِ هِیئَتِها
  33. «نگاه کنید به مورچه با کوچکى جثه و نازکى اندامش
  34. خداوند ضامن روزى‏اش بوده، مناسب حال راه روزى‏اش را گشاد، پ
  35. گستردگى و تنگى رزق‏ در آیات فوق آمده
  36. متنعم  و محروم‏ -
  37. اراده با حکمت –
  38. همراه تلاش وکوشش-و حکمت خدا
  39. گشایش وتقوی - هر کس تقوا پیشه کند
  40. آرى تقوا موجب حاکمیت عدالت اجتماعى،
  41. تنبلی ونا توانی - این بحث را نیز با حدیثى
  42. مرحوم الهى در ذیل این فراز (فقسّم بینهم معایشهم ووضعهم من الدنیا مواضعهم) گوید:

الهم صل علی محمد وآل محمد عجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۴
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم –
  2. سرفضل های نهج البلاغه - امیر المومنین – خطبه متقین 4-آفرینش موجودات 2
  3. بی نیاز اطاعت و در امان معصیت «اما بعد، فان سبحانه و تعالى خلق الخلق- حین خلقهم- غنیا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، لا نه لا تضره معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من اطاعه.» ترجمه: «خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگى‏شان بى‏نیاز و از معصیت و نافرمانى آنها در امان بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیانى نرساند، و طاعت فرمانبرداران سودى به او نمى‏رساند.»***
  4. 4.هدف آفرینش - مشمول رحمت الهى
  5. 5.هدف آفرینش – خلق عالم به سوی او –
  6. 6.هدف آفرینش – ملاقات اوست –
  7. 7.هدف آفرینش دارای ابعاد مختلف دارد-
  8. سیر صعودى تکامل – آیه اول علم ومعرفت –
  9. سیر صعودى تکامل – در آیه دوم عبادت خداوند
  10. عبادت در کسب یقین –
  11. عبادت ودرجه یقین –
  12. هدف تکامل انسان است :
  13. سیر صعودى تکامل – در آیه سوم آزمایش
  14. دو گونه امتحان است –
  15. ذی نفع در امتحان شاگرد-
  16. زمینه پرورش و ورزیده شدن –
  17. آب دیده شدن در آزمایشگاه تاریخ –
  18. من هیچ بودم درکمال –«من علمنى حرفا فقد صیرنى عبدا»:
  19. مقاوم ودوام  در تکامل –
  20. بهترین عمل تفکر برای تکامل –
  21. کامل‏ترین شما از حیث عقل –
  22. یک آیه با تفکر –
  23. یک ساعت عالم بهتر از70 سال عابد –
  24. آفرین بر این جهان‏بینى
  25. خلقت و آفرینش جمیع مخلوقات‏ درتکامل
  26. نمونه اتَمّ و کامل این تکامل –
  27. تکامل بعد از مرگ هم –
  28. 1-قطع عمل الا سه چیز-.
  29. مقام افراد بالا می رود بعد از مرگ  - 1) صدقه جاریه
  30. 2. روش نیکى و روش زشتی-
  31. 3. دعای شفاعت پیامبر
  32. سفینه تکامل به عمل دنیا تا ابد در حرکت است.-
  33. پذیرایی واحترام کنند –
  34. خلاصه بحث هدف آفرینش‏ -
  35. مرحوم الهى قمشه‏اى

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم –
  1. ( خطبه همام ) - 133 نکته فضیلت در وصف  متقین چهار -    
  2. لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه ، و لا تنفعه طاعة من أطاعه، شمه ای از معصیة و طاعة درقرآن وروایات  دراین راستا آورده شده
  3. شرکت در معصیت‏ :معصیت‏ درعدم درمان بیمار:
  4. معصیت‏ در بد دلی :
  5. تقویت عوامل ترک معصیت‏
  6. محبت از عوامل ترک معصیت‏ :
  7. شکر خدا در ترک معصیت :
  8. نعمت عامل ترک معصیت‏ باشد :
  9. عدم وسیله گناه عامل ترک معصیت :
  10. در معصیت‏ هم خدا شاهد و ناظر وحاکم  است :
  11. در معصیت‏ هم خدا شاهد و ناظر وحاکم  است :
  12. در معصیت‏ هم خدا شاهد و ناظر وحاکم  است :
  13. متاثر کردن اهل بیت معصیت است :
  14. دعا در ترک معصیت و اطاعت امر : 
  15. دعا در ترک معصیت و اطاعت امر :
  16. دعا در ترک معصیت و اطاعت امر :
  17. معصیت و مجازات های دنیوی و اخروی:
  18.  توفیق طاعت در امور زندگی :
  19. اطاعت در صله رحم :
  20. معصیت الهی و عدم اجابت دعا :
  21. عدم شناخت و عدم اجابت دعا :
  22. صبر در مصیبت و معصیت‏ :
  23. صبر در مصیبت و معصیت
  24. صبر در مصیبت و معصیت
  25. چگونه مردم را به عبادت و اطاعت خدا دعوت کنیم؟
  26. اطاعت در پاسخ گو یی و دعوت مردم :
  27. اطاعت از ولىّ‏امر :
  28. نواع اطاعت‏
  29. در قرآن، سه نوع اطاعت داریم:
  30. 1- اطاعت مطلق نسبت به خداوند، پیامبر و اولى الامر.
  31. 2. عدم اطاعت مطلق از کافران، منافقان، مفسدان، گناهکاران، ظالمان و...
  32. 3. اطاعت مشروط نسبت به والدین؛
  33. اطاعت از فرماندهی : علت شکست احد سرپیچی از فرمان فرمانده بود.
  34. اطاعت از فرماندهی : علت شکست احد سرپیچی از فرمان فرمانده بود.
  35. اطاعت ناب‏ : گرچه پیامبر خزائن الهى و علم غیب ندارد،
  36. اطاعت ناب‏: کار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه
  37. کافران، بیّنه‏ى پیامبر را تکذیب مى‏کنند،
  38. 3-اطاعت از مردم‏
  39. اطاعت از مردم‏ : مشکلات جوامع به خاطر دورى از مکتب انبیا وعمل به سلیقه‏ها..
  40. - عمل خالص و نیّت خدایى در عبادات،
  41. 40-دعا در مورد طاعت: خدایا!

                               بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم –

  1. ( خطبه همام ) - 133 نکته فضیلت در وصف  متقین پنج - فقسم بینهم معایشهم،  
  2. سئله ارزاق و انواع روزى‏ها –
  3. درمسیر تکامل وهدایت –
  4. «ما تقسیم کردیم بین آنها معیشتها و وسائل –
  5. 1. شگفتى‏هاى جهان ارزاق:
  6. الف) مواد غذایى تمام نمی شود-
  7. انسان اکسیژن تنفس کرده
  8. یکى از شعرا در این زمینه مى‏گوید:
  9. ب) روزى  حیوانات - دومین مطلب
  10. بعد از رسیدن و دادن سهمیه موجودات
  11. گاهى مرغان هوا را نصیب ماهى دریا مى‏کند
  12. روزى  حیوانات - براى نمونه
  13. ارزاق انسان در سه دوره –
  14. غذاهاى مطبوع - در مرحله سوم
  15. حدیث معروف مُفَضَّل –
  16. گرسنگى، انسان را به سوى غذایى مى‏فرستد
  17. دوام نسل و بقاى نوع –
  18. در خاتمه سئله ارزاق و انواع روزى‏ها
  19.  شگفتى‏هاى جهان ارزاق:2 .آیا روزى مقسوم است؟
  20. ارزاق مقدر خداوند- در روایات اسلامى
  21. کوشش براى تحصیل معاش
  22. این درست به آن مى‏ماند
  23. رزق پرتلاش وکم تلاش-
  24. رزق حلال ورزق حرام –
  25. «بدانید رزق دو گونه است:
  26. این دو گونگى روزى
  27.  شگفتى‏هاى جهان ارزاق:3
  28. چرا گروهی از گرسنگی میمیرند –
  29. ثانیاً: اگر انسان‏ها در گذشته و حال غصب
  30. ثالثاً منابع زیادى براى تغذیه انسان‏ها
  31. «انْظُر الَى النَّملَةِ فِى صِغَرِ جُثَّتِها وَلَطافَةِ هِیئَتِها
  32. «نگاه کنید به مورچه با کوچکى جثه و نازکى اندامش که
  33. گستردگى و تنگى رزق‏ در آیات
  34. متنعم  و محروم‏ -
  35. اراده با حکمت –
  36. همراه تلاش وکوشش- حکمت خدا
  37. گشایش وتقوی - هر کس تقوا پیشه کند
  38. آرى تقوا موجب حاکمیت عدالت اجتماعى،
  39. تنبلی ونا توانی - این بحث را نیز با حدیثى

40. مرحوم الهى در ذیل این فراز- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۳
مرداد
  1. بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.

فهرست نهج البلاغه - امیر المومنین – شرح خطبه متقین 2- 3 به تقسیم دیگر

تقوى در لغت‏-  خود نگهداری ؛ در قرآن : ترس از خدا ؛ ترس ازآتش- ترس از قیامت ؛ تر س از فتنه

  1. تقوى مساوى است با احساس مسئولیت در برابر پروردگار، عدم بى‏تفاوتى....(صِبْغَةَ اللَّهِ‏ صِبْغَةَ).
  2. تقوى وجه تمایز بین حق و باطل است، (احیى نفسا فکأنما احى الناس جمیعا) مَنْ قَتَلَ نَفْساً فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً)
  3. تقوى محرّک انسانها به سوى خیرات است. درزمان سید ابوالحسن اصفهانى (ره)
  4. مفهوم تقوى در روایات- 1. تقوی امر به وجدان ونهی به فقدان است. سُئل الصادقُ (علیه السلام) عنِ تَفْسیر التّقْوى: «قال (علیه السلام): انْ لا یَفْقدَک اللّهُ حیثُ امَرَکَ ولا یَراک حیثُ نَهاک» یعنى جاهایى را که خداوند تو را امر کرده محل وجدان تو، و جاهایى را که نهى کرده محلّ فقدان تو باشد و به عبارت ساده‏تر، هرجا که مى‏خواهید تو باشى باش، و هرجا که نمى‏خواهد مباش، اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم – متقی مالک شهوت خود است .1. تقوی هدایتگر متقین است.- (ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ‏ هى‏ لِلْمتقین)
  5. پس مراد از متقین(اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)
  6. 2. بهشت در نظر متقین - (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمتقین)*-
  7. 3.برکات زمین وآسمان براهل تقوی (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ‏ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ)
  8. 4. تقوی کرمت ارزشمند - (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ‏ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.)
  9. 5. تقوى بهترین زاد و توشه، - (تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏)-
  10. بانشان راه زیستن - لَکُمْ تَبَعٌ لاحِقٌ.
  11. بهترین زاد و توشه این سفر تقوا – ان خَیْرَ الزّادِ التّقوى.
  12. 6. لباس تقوى بهتر از لباس‏ها-  (یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً
  13. 7. سند مالکیت بهشت براى متقین-
  14. قبول اعمال‏ (إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمتقین)
  15. گر جمله کائنات کافر گردند 3-غنیا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم،
  16. هر وجودی نیاز به چهار علت دارد– 1. علت فاعلى 2. علت مادى 3. علت صورى 4. علت غایى –
  17. ساختمان محتاج به چهار علت دارد 1-بناء سازنده علت فاعلی 2- مصالح علت مادی 3- شکل و هیئت و صورت 4- سکونت علت غایى اول است
  18. بر واجب‏الوجود – بی نیاز به چهار علت است. (أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ) و سازنده ماشین پیکر ما از دیگران آگاه‏تر به مصنوع خود است.
  19. ا-  در هدف آفرینش، 5 عدد پله است: هدف آفرینش‏ پله اول او مطلق کمال است
  20. -8 صفت ثبوتى و 7 صفت سلبى   .. قادر و عالم و حىّ است و مرید و مدرک‏..... هم قدیم و ابدى هم متکلم صادق‏ ..... نه مرکب بود و جسم، نه مرئى نه محلّ.. بى‏شریک است و معانى تو غنى دان خالق..
  21. هدف آفرینش‏ پله اول او مطلق کمال است درصفت ثبوتی وسلبی
  22. . هدف آفرینش‏ پله دوم..کمال مطلق دائماً افاضه فیض مى‏نماید،
  23. هدف آفرینش‏ پله سوم. افعال خداوند معلل به اغراض و هدفدار؛
  24. هدف آفرینش‏ پله چهارم. هستى مساوى با کمال است:
  25. هدف آفرینش‏ پله پنچم. تکامل، غایة الغایات از آفرینش است
  26. برای ردّ اشاعره : دو دسته دلیل نقلى و عقلى است
  27. اما دلیل نقلى أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ‏ ..
  28. اما دلیل عقلى بر رد اشاعره - اگر افعال خداوند بدون غرض باشد، عبث و کارى بى‏فایده و لغو است و این قبیح است و قبیح از حکیمى چون خداوند صادر نمى‏شود.
  29. رهرو منزل عشقیم ز سرحد عدم ..... تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‏ایم
  30. اصل آفرینش هم مثل بعضى موارد دیگر اختیارى نیست..
  31. هدف آفرینش  1. نسبت به خلقت انسان
  32. هدف آفرینش  2. نسبت به خلقت جمیع مخلوقات.
  33. اول: دور باظل است - دور که توقف شى‏ء بر نفس یا تقدم شى‏ء بر نفس است. خواه دور مصرح باشد. و خواه مضمر
  34. دور مصرح  مثل این که بگوئیم حسن پسر حسین است و این حسین هم پسر حسن است این دور مصرح است یعنى واسطه‏اى در بین نیست، (پس دور صریح و مصرح آن شد که در توقف شى‏ء بر شى‏ء دیگر چیزى پنهان نیست،
  35. دور مضمر مى‏گوئیم حسن پسر حسین و این حسین پسر على و این على پسر حسن است که در اول بود این دور مضمر است، یعنى از دو نفر تجاوز کرد و فرد سومى واسطه شد.
  36. دوم: تسلسل که ترتّب علل است تا بى‏نهایت مثلًا مى‏گوئیم الف از ب به وجود آمده و ب از ج و ج از د، و همین طور تا بى‏نهایت برویم و به انتهایى نرسیم. اهل منطق و فلسفه قائل به بطلان دور و تسلسل هستند.
  37.  هدف آفرینش - هدفى فوق آن هدف –  
  38. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم –
  • حسین صفرزاده
۰۳
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.

  1. فهرست نهج البلاغه - امیر المومنین – خطبه متقین 3-آفرینش موجودات 1-
  2. بی نیاز اطاعت و در امان معصیت
  3. گر جمله کائنات کافر گردند
  4. نیاز به چهار علت –:1. علت فاعلى 2. علت مادى 3. علت صورى 4. علت غایى‏--
  5. بر واجب‏الوجود - این چهار علت حاکم بر او نیست،- اوغنى بالذات است،
  6. خلق کردن ما هم مستثنى از این 4 علت نبوده است:
  7. علت غایى عبادت است،-
  8. هدف خلقت چیست؟ -
  9. ذهن بشر القاء شد - حکمت خلقت و آفرینش-
  10. 1. هدف آفرینش‏ پله اول او مطلق کمال است
  11. خدابر سر مامنت گذاشت –
  12. اوست سرچشمه همه فضائل - خداوند مجمع صفات ثبوتیه و سلبیه است،
  13.  صفات ثبوتیه صفاتى است که شائبه نقص و محدودیتى در آن نیست
  14. 8 صفت ثبوتى و 7 صفت سلبى قادر و عالم و حىّ است و مرید و مدرک‏..... هم قدیم و ابدى هم متکلم صادق‏ ..... نه مرکب بود و جسم، نه مرئى نه محلّ ..... بى‏شریک است و معانى تو غنى دان خالق..در بیت اول 8 صفت ثبوتى است بعد 7صفت سلبی
  15. و مراد از محلّ این است که خداوند محلّ حوادث نیست
  16. 2. دائماً افاضه فیض مى‏نماید،- هدف آفرینش‏ پله دوم کمال مطلق فیاض است:
  17. 3. هدف آفرینش‏ پله سوم
  18. امّا دلیل نقلى، در قرآن بر رد اشاعره -1.
  19. اما دلیل عقلى بر رد اشاعره –
  20. تا گنج پنهانى شناخته شود – و دوست داشتم که شناخته شوم
  21. ثانیاً سودگنج به که مرسد ؟
  22. درک کمال  لذت اوست-
  23. 4. هدف آفرینش‏ پله چهارم – حرکت بسوی کمال مطلق –
  24. کمال مطلق که وجود – مسابقه کسب کمال
  25. اصلا مگر زور بود در دیر خراب آباد –
  26. 1. براى حفظ و صیانت یکایک-  
  27. 2. از قلمرو اختیار فراتر –
  28. 3. اقتضا نظام جامعه –
  29. پس اصل آفرینش هم اختیارى نیست –
  30. 5. هدف آفرینش‏ پله پنج -تکامل،
  31. هر عرضى باید در نهایت به ذاتى متکى باشد –
  32. خلقت و آفرینش انسان‏  ابتدا
  33. دور باطل است -علما منطق و فلسفه
  34. تسلسل باطل است -دوم: تسلسل
  35. هدفى فوق آن هدف –
  36. 1.آبرویِی فوق آبرو-
  37. 2. رفاهی فوق رفاه –
  38. قله شرافت - درجنبه معنوى
  39. بعد از تبیین حکم عقل ببینیم نقل چه مى‏گوید:
  40. 1.هدف آفرینش  - احاطه علمی
  41. ..هدف آفرینش - عبادت (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)
  42. 3.هدف آفرینش – برتری عمل اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم –
  • حسین صفرزاده
۰۳
مرداد

سرفصل های شرح 110 صفت متقین (خطبه همام )

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

امیر المومنین نهج البلاغه 110 صفت متقین (خطبه همام ) 2 [مقدمه آیت الله مکارم شیرازی‏]

  1. نقش اخلاق در زندگى انسانها نمى‏دانم چرا هنگامى که سخن از «اخلاق» به میان مى‏آید بسیارى از مردم، حتى بعضى از اهل فضل و دانش، آن را یک امر مستحبى، و در حاشیه زندگى مى‏دانند، درحالى که غالب مشکلات فردى و اجتماعى که با آن دست به گریبان هستیم، دقیقاً و مسلماً ناشى از ضعفهاى اخلاقى‏ مااست،
  2. آرى اخلاق سرمایه اصلى اقوام
  3. «تهذیب نفوس» -
  4. در همین راستا توفیق الهى 
  5. این درسها که از سیماى جمهورى اسلامى
  6. اینجانب به مقدارى که وقت اجازه مى‏داد
  7. 1- جامع ترین خطبه نهج البلاغه در زمینه اخلاق – 
  8. 2- یکصد و ده صفت – 
  9. 3- روح ودل روشن –
  10. لذا مطالعه دقیق این خطبه نورانى
  11. [مقدمه مولف‏] - بسم اللّه الرحمن الرحیم
  12. و دگر بار با همین سنجش، سیره نبویه
  13. اینجانب از سابق علاقه عجیبى نسبت به خطبه متقین
  14. تا این که در ماه مبارک رمضان
  15. سپس با مطالعه کتب و منابع مختلف
  16. علم را با نوشتن در بند و قید کنید –
  17. علم امام متقین امیر المومنین – 
  18. آن شاگردى که در این مکتب
  19. برصاحبان علم حقیقى، مستور مانده –
  20. او در مکتب نبوى به درجه استادى رسید
  21. او آمد تا باغبانى براى به ثمر رساندن
  22. «خطبه همّام)) » دستورالعملى است
  23. «خطبه همّام)) » صحنه‏اى از تأثیر
  24. «خطبه همّام)) » مقام تأثیر سخن
  25. «خطبه همّام)) » از معروف‏ترین خطب
  26. «خطبه همّام)) » در هر یک از قرون
  27. «خطبه همّام))» - آنان‏ که در حصرت صیحه‏اى همّامى
  28. «خطبه همّام)) » - به هر حال امید است
  29. «خطبه همّام)) » - لازم به ذکر است
  30. «خطبه همّام)) » - از آنجا که انسان
  31. حقیقت تقوى‏ ومنْ خُطْبِة  لُه (علیه السلام)
  32. (همّام)) ) که مردى عابد – 
  33. ولى همّام)  به این جواب مجمل قانع نشد
  34. شرح: همّام)  یکى از یاران پرهیزکار
  35. درباره علت- تامّل على (علیه السلام) 
  36. 1. در آن مجلس افراد بیگانه
  37. 2. شوق و عطش همّام) با تأمّل
  38. 3. ادب سؤال و جواب ایجاب مى‏کرد
  39. 4. برای هر اجلی وقتی هست- 
  40. معارف قطره چکانی قطره ای –

نکته (گوش نامحرم نباشد جاى پیغام سروش).

نکته تهذیب نفوس . تذکیه قلوب . تکمیل مکارم اخلاق .

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۳
مرداد

 

سرفصل های شرح 110 صفت متقین (خطبه همام )

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

امیر المومنین نهج البلاغه 110 صفت متقین (خطبه همام ) [مقدمه آیت الله مکارم شیرازی‏]

  1. نقش اخلاق در زندگى انسانها نمى‏دانم چرا هنگامى که سخن از «اخلاق» به میان مى‏آید بسیارى از مردم، حتى بعضى از اهل فضل و دانش، آن را یک امر مستحبى، و در حاشیه زندگى مى‏دانند، درحالى که غالب مشکلات فردى و اجتماعى که با آن دست به گریبان هستیم، دقیقاً و مسلماً ناشى از ضعفهاى اخلاقى‏ مااست،
  2. آرى اخلاق سرمایه اصلى اقوام
  3. «تهذیب نفوس» -
  4. در همین راستا توفیق الهى 
  5. این درسها که از سیماى جمهورى اسلامى
  6. اینجانب به مقدارى که وقت اجازه مى‏داد
  7. 1- جامع ترین خطبه نهج البلاغه در زمینه اخلاق – 
  8. 2- یکصد و ده صفت – 
  9. 3- روح ودل روشن –
  10. لذا مطالعه دقیق این خطبه نورانى
  11. [مقدمه مولف‏] - بسم اللّه الرحمن الرحیم
  12. و دگر بار با همین سنجش، سیره نبویه
  13. اینجانب از سابق علاقه عجیبى نسبت به خطبه متقین
  14. تا این که در ماه مبارک رمضان
  15. سپس با مطالعه کتب و منابع مختلف
  16. علم را با نوشتن در بند و قید کنید –
  17. علم امام متقین امیر المومنین – 
  18. آن شاگردى که در این مکتب
  19. برصاحبان علم حقیقى، مستور مانده –
  20. او در مکتب نبوى به درجه استادى رسید
  21. او آمد تا باغبانى براى به ثمر رساندن
  22. «خطبه همّام)) » دستورالعملى است
  23. «خطبه همّام)) » صحنه‏اى از تأثیر
  24. «خطبه همّام)) » مقام تأثیر سخن
  25. «خطبه همّام)) » از معروف‏ترین خطب
  26. «خطبه همّام)) » در هر یک از قرون
  27. «خطبه همّام))» - آنان‏ که در حصرت صیحه‏اى همّامى
  28. «خطبه همّام)) » - به هر حال امید است
  29. «خطبه همّام)) » - لازم به ذکر است
  30. «خطبه همّام)) » - از آنجا که انسان
  31. حقیقت تقوى‏ ومنْ خُطْبِة  لُه (علیه السلام)
  32. (همّام)) ) که مردى عابد – 
  33. ولى همّام)  به این جواب مجمل قانع نشد
  34. شرح: همّام)  یکى از یاران پرهیزکار
  35. درباره علت- تامّل على (علیه السلام) 
  36. 1. در آن مجلس افراد بیگانه
  37. 2. شوق و عطش همّام) با تأمّل
  38. 3. ادب سؤال و جواب ایجاب مى‏کرد
  39. 4. برای هر اجلی وقتی هست- 
  40. معارف قطره چکانی قطره ای –

نکته (گوش نامحرم نباشد جاى پیغام سروش).

نکته تهذیب نفوس . تذکیه قلوب . تکمیل مکارم اخلاق .

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۰۳
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.

نهج البلاغه - امیرالمومنین – خطبه متقین 3-آفرینش موجودات 1-‏

  1. بی نیاز اطاعت و در امان معصیت «اما بعد، فان سبحانه و تعالى خلق الخلق- حین خلقهم- غنیا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، لا نه لا تضره معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من اطاعه.» ترجمه: «خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگى‏شان بى‏نیاز و از معصیت و نافرمانى آنها در امان بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیانى نرساند، و طاعت فرمانبرداران سودى به او نمى‏رساند.»***
  2. گر جمله کائنات کافر گردند - شرح: حضرت در ابتدا سخنان شیواى خود مقدمه‏اى را متذکر مى‏شوند که: مبادا فکر کنید اگر مردم داراى صفاتى که ذکر مى‏کنم شدند، و درون لباس تقوى خزیدند، و متعبّد شدند، نفعى به خداوند عاید نمى‏شود، و اگر کسى متخلّق به این صفات اخلاقى نشد، و طریق معصیت را پیش گرفت، ضررى به ساحت مقدّس الهى نمى‏زند زیرا: گر جمله کائنات کافر گردند .... بر دامن کبریاش ننشیند گرد.
  3. نیاز به چهار علت - براى روشن شدن این مطلب لازم مى‏دانم مقدّمه‏اى را یادآور شوم: هر موجود ممکن و هر مخلوقى حتى وجود ما به چهار علت براى پیدایش خود نیاز دارد که: اگر یکى از آنها منتفى شود، معلول هم منتفى مى‏شود:1. علت فاعلى 2. علت مادى 3. علت صورى 4. علت غایى‏--براى واضح شدن مطلب مثالى بزنم، فرض کنید شخصى مى‏خواهد ساختمانى را براى سکونت خود تهیه کند، بنایى که این خانه را مى‏سازد علت فاعلى، و مصالح لازم این خانه اعم از آهن، گچ، آجر، سیمان و غیره علت مادى، و شکل و هیئت و صورت این خانه علت صورى، و سکونت در این خانه علت غایى است. علت غایى از نظر تحصّل ذهنى مقدم بر سایر علل است، و از نظر تحقق خارجى موخر از همه، به عبارت واضح‏تر در مثالى که زده شد، ابتدا انسان به فکر سکونت مى‏افتد یعنى ابتدا علت غایى (سکونت درمسکنى) در ذهن حاصل و محقق شده و بعد از این که علت فاعلى و مادى و صورى تأمین شد، علت غایى که سکونت بود، حاصل مى‏شود.
  4. بر واجب‏الوجود - این چهار علت حاکم بر او نیست،- غنى بالذات است،  این چهار علت براى هر موجودى ممکن و مخلوقى لازم و ضرورى است، ولى واجب‏الوجود و خداوند متعال که مخلوق و مقهور چیزى نیست، این چهار علت حاکم بر او نیست، زیرا او غنى بالذات است، نه فقیر، به خلاف ما که سر تا پا محتاج و فقیریم و مهر سیه‏رویى بر پشت ما خورده که:                       سیه رویى ز ممکن در دو عالم .... جدا هرگز نشد و اللّه عالم‏ . من نمى‏گویم که خالق خود فرموده است: (أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ) و سازنده ماشین پیکر ما از دیگران آگاه‏تر به مصنوع خود است.
  5. خلق کردن ما هم مستثنى از این 4 علت نبوده است: 1. علت فاعلى که خداوند است 2. علت مادى که مواد تشکیل دهنده ساختمان بدنهاى ما است 3. علت صورى که هیئت آنها است 4. علت غایى که تکامل و رسیدن به لقاء الهى است. و در آینده نزدیک انشاءاللّه درباره آن مشروحاً صحبت خواهم کرد.
  6. علت غایى عبادت است،- مولى على (علیه السلام) براى جلوگیرى از توهّم این که خلقت خداوند هم مثل ما که خانه مى‏سازیم تا نفع ببریم، به صورت انتفاعى براى خودش است، و علت غایى آن عبادت است، به مقتضاى‏ «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» : «جن و انس را خلق نکردم مگر این که عبادت کنند مرا»، و نفعى به خداوند از طریق عبادت مى‏رسد، و در مقابل به قرینه مقابله در صورت معصیت ضررى مى‏رسد، مى‏فرمایند: چنین نیست، خداوند بى‏نیاز از طاعت مطیعین و ایمن از عصیان عصیانگر است.
  7. هدف خلقت چیست؟ - اینجا سؤالاتى پیش مى‏آید که: پس هدف خلقت چیست؟ و نفع این خلقت عاید چه فردى یا افرادى مى‏شود؟ در جواب این سؤالات و سؤالات دیگر در زمینه آفرینش، باید به بررسى هدف آفرینش بپردازیم: هدف آفرینش‏ براى رسیدن به پاسخ سؤالات از هدف آفرینش، از پلکانى که داراى 5 عدد پله است یارى مى‏جوییم:
  8. ذهن بشر القاء شد - حکمت خلقت و آفرینش-  شاید بتوان گفت اولین سؤالى که به ذهن بشر القاء شد بلکه قبل از آن از ذهن شیطان تراوش کرد سؤال و شبهه در حکمت خلقت و آفرینش بود، مرحوم خویى در جلد 2 از صفحه 76 به بعد شرح نهج‏البلاغه مى‏گوید: از مارى شارح اناجیل اربعه حکایت مى‏کند که شیطان بعد از تمردّ از سجده کردن 7 شبه به ذهن ملائکه القاء کرد 1. حکمت خلقت ابلیس و به تعبیرى حکمت کل آفرینش 2. فایده تکلیف 3. علت مکلف شدنش به سجده 4. علت عقاب کردن او بعد از عصیانش 5. علت تمکّن دادن به او براى دخول در بهشت و وسوسه آدم علیه‏السّلام 6. چرا خداوند او را بر فرزندان آدم مسلط کرد 7. چرا خداوند به او مهلت داد،  مرحوم صدرالمتألهین در دو کتاب مفتاح‏الغیب و شرح اصول کافى جواب اعتراضات را داده‏اند بدون این که متمایل به مشرب جبریه شوند.
  9. 1. هدف آفرینش‏ پله اول او مطلق کمال است- و اجب الوجود کمال مطلق و مطلق کمال است: خداوند متعال کمالى است که شائبه نقصان و ضد تکامل و ضد ارزش در او راه ندارد، او موجودى است که: حاوى و دربردارنده تمام کمالات و بى‏نهایت است، بى‏نهایت به اضافه 1 یا منهاى 1 یا ضرب در 1000 یا تقسیم بر 2 حاصل بى‏نهایت است، پس او خالى از هر نقصى است و خالى از نقص و کمبود، احتیاج به عبادت ما ندارد که رفع نیاز کند، و از معصیت ما ضربه‏اى ببیند، حتى ما نمى‏توانیم با اسلام خود منّتى بر ساحت خداوندى بنهیم، بلکه او بر ما منّت دارد، که خودش به پیامبرش فرمود: (یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإِیمانِ): «آنهابر تو اى پیامبر به خاطر اسلام آوردنشان منت مى‏گذارند بگو منت نگذارید بر من اسلامتان را، بلکه خداوند منت بر شما گذارده که هدایت کرد شما را براى ایمان آوردن.»
  10. خدابر سر مامنت گذاشت - بله، مثل این است که بیمار در اثر خوردن دوایى که دکتر تجویز کرده و بهبودى یافته، نزد دکتر برود و از او جایزه بخواهد و بر سرش منّت گذارد که من دواها را خوردم و درمان شدم، اى غافل، دکتر باید بر سرت منت گذارد که تو را از چنگال بیمارى و مرگ نجات داد نه تو نسبت به او.
  11. اوست سرچشمه همه فضائل - از بحث منحرف نشویم، خداوند مجمع صفات ثبوتیه و سلبیه است، او منبع و سرچشمه همه فضائل است که: إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ‏ : «هیچ شیئى نیست مگر این که خزائن و منابع آن نزد ماست». هیچ علم و قدرتى و هیچ شوکتى و عظمتى و هیچ سطوت و اقتدارى دیده نمى‏شود الا این که از کانال منبع الهى سرچشمه گرفته است، اگر من هم چیزى دارم از آن اقیانوس مواج است و از اعطاى او که در ذیل همین آیه دارد: «وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»: «و از چیزهایى که خزائن و منابع آن نزد ماست، به افراد اعطا نمى‏کنیم الا به قدر معلومى» به قدرى که افراد صلاحیّت و لیقات پذیرش آن را دارند. به آنها اعطا مى‏شود، هر کس به اندازه ظرف وجودى خودش از باران رحمت الهى بهره‏مند مى‏شود.
  12.  صفات ثبوتیه صفاتى است که شائبه نقص و محدودیتى در آن نیست و عقل از کمالى از کمالات الهیه از مقام ذات او انتزاع کرده، و براى آن ذات اثبات مى‏کند، مثل علم و قدرت و این صفات عین ذات او است و صفات سلبیه به خلاف ثبوتیه صفاتى است که در ان شائبه نقص و محدودیتى است، مثل ترکیب و داراى جسم بودن، اینگونه صفات را عقل از ذات الهى سلب مى‏کند، و با این توضیح روشن مى‏شود، که صفات ثبوتیه و سلبیه بى‏نهایت قابل تصور و شمارش است ولى در کتب کلامیه 8 صفت ثبوتى و 7 صفت سلبى را محل بحث قرار داده‏اند
  13. 8 صفت ثبوتى و 7 صفت سلبى را در دو بیت به نظم آورده‏اند به این ترتیب: قادر و عالم و حىّ است و مرید و مدرک‏..... هم قدیم و ابدى هم متکلم صادق‏ ..... نه مرکب بود و جسم، نه مرئى نه محلّ ..... بى‏شریک است و معانى تو غنى دان خالق..در بیت اول 8 صفت ثبوتى است و قدیم و ابدى یک صفت شمرده و محسوب مى‏شوند، در بیت دوم هم 7 صفت سلبى است
  14. و مراد از محلّ این است که خداوند محلّ حوادث نیست و اوصاف او عین ذات او است، نه این که حادث باشند و الا لازم مى‏آید تغیّر و محذورات دیگرى که در کتب کلامى یادآور شده‏اند، مراد از معانى هم این است که خداوند داراى معانى و احوال نیست یعنى صفات او مثل قدرت و علم ما عارض بر ذات نیست، بلکه عین ذات او است و مراد از غنى یعنى سلب بى‏نیازى و این که خداوند نیازمند و محتاج نیست، معانى بقیه لغات واضح است، براى اطلاع بیشتر به کتب کلامى و اصول عقاید رجوع شود.
  15. 2. دائماً افاضه فیض مى‏نماید،- هدف آفرینش‏ پله دوم کمال مطلق فیاض است: کمال مطلق و دارنده خزائن و منابع اشیا اعم از علم و قدرت و غیره. نور پراکنى و نورافشانى مى‏کند، او دائماً افاضه فیض مى‏نماید، خورشید که کمالى درحد خود است، نورافشانى مى‏کند، امّانه به خاطر رفع احتیاجى که خود دارد، بلکه براى رفع احتیاج طالبان فیض و کسانى که نقصانى در نورانیّت دارند، و هرچه کمال بالاتر رود تا به بى‏نهایت رسد، بى‏نهایت نور و فیض از خود اشاعه مى‏کند، تا هر فردى با ظرف وجودى خود و لیاقت اکتسابى خود چه مقدار برداشت نماید، هرچه ظرف و سعه وجودى گسترده‏تر شود، بیشتر دریافت نور مى‏نماید کما این که ظرف هرچه بزرگ‏تر باشد باران در آن بیشتر مجتمع مى‏شود، على (علیه السلام) به کمیل فرمود: «ان هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعیها»: «این قلبها ظرفهایى است که بهترین آنها نگاهدارنده‏ترین آنها است و به تعبیر دیگر وسیع‏ترین آنها است.»
  16. 3. هدف آفرینش‏ پله سوم- افعال خداوند معلل به اغراض و هدفدار است: علماى بزرگوار از شیعه و فرقه معتزله از اهل تسنن متّفق هستند که افعال خداوند روى غرضها و غایاتى صادر مى‏شود به خلاف فرقه اشاعره از اهل تسنن که قائل‏اند افعال خداوند، داراى اغراض نیست، زیرا همان گونه که ما کارى را انجام مى‏دهیم تا به اغراض آن رفع نیاز کنیم مثلًا وقتى خانه مى‏سازیم، براى رفع نیازمان به مسکن است، لازم مى‏آید خداوند نقصانى در او باشد و با این غرض رفع آن نقصان را کرده و مستکمل شود، و این بالضروره باطل است، زیرا خداوند را نقصانى نیست که رفع آن کند. ادلّه عدلیه یعنى شیعه و معتزله در هدفدار بودن افعال الهى و در ردّ اشاعره‏ که در درّه قیاس و تشبیه گرفتار شده‏اند، و خالق را به مخلوق تشبیه کرده‏اند، دو دسته دلیل نقلى و عقلى است: امّا نقلى، در قرآن آیاتى است که مورد استشهاد آنها قرار گرفته و براى نمونه 3 آیه را ذکر مى‏کنیم:
  17. امّا دلیل نقلى، در قرآن بر رد اشاعره -1. أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ‏.«آیا چنین مى‏پندارید که ما شما را عبث آفریدیم و فکر مى‏کنید بازگشت شما به سوى ما نیست»؟2. ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ‏ «خداوند مى‏فرماید جن و انس را خلق نکردم مگر براى این که عبادت کنند مرا.»3. ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلًا ذلِکَ‏ ضن‏ الَّذِینَ کَفَرُوا «ما آسمان و زمین و هرچه بین آنها است را باطل نیافریدیم و بى‏هدف بودن عالم خلقت، گمان کافرین است» از این سه آیه روشن شد که خلقت خداوند از روى غرض و هدفى بوده است.
  18. اما دلیل عقلى بر رد اشاعره - این است که اگر افعال خداوند بدون غرض باشد، عبث و کارى بى‏فایده و لغو است و این قبیح است و قبیح از حکیمى چون خداوند صادر نمى‏شود.و اما در جواب اشاعره که گفتند: «غرض‏دار بودن افعال الهى موجب استکمال نقصى است» مى‏گوییم: این درصورتى است که غرض عاید به خداوند باشد، درحالى که چنین نیست، بلکه نفع افعال او یا به بندگان برمى‏گردد یا به کل نظام وجود بازگشت مى‏کند. با این توضیح روشن شد: افعال خداوند هدفدار است، و الا عبث و لغو لازم مى‏آید و بر حکیمى از مخلوقات قبیح است، چه رسد به خالق حکما که تعالى اللّه عن ذلک علواً کبیرا (خداوند متعال دور از چنین پندارهاى باطلى است که به او نسبت قبیح داده شود).
  19. تا گنج پنهانى شناخته شود - در ذیل این بحث به حدیث قدسى معروف «کنت کنزا مخفیا» اشاره شود، که بعضى خیال مى‏کنند، این حدیث شاهدى براى این مطلب است که خداوند نفعى از خلقتش مى‏برد، ولى بعد از بررسى روشن خواهد شد که یکى از ادلّه عدلیه از سنت مى‏تواند همین حدیث باشد «کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً فَاجْبَبْتُ انْ اعْرَفُ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِکَى اعْرَف» خداوند مى‏فرماید: من کنز و گنج پنهانى بودم، و دوست داشتم که شناخته شوم به همین جهت خلق کردم مخلوقات را تا شناخته شوم.ظاهر این حدیث نشان مى‏دهد که خداوند از هدف و غرض خلقت خود سود و فایده‏اى برده و آن شناخته شدن او است، ولى در جواب باید گفت: اولًا سند این حدیث ضعیف و مرسل است، یعنى در سلسله سند ارسال حاصل شده و این موجب ضعف و عدم اعتبار حدیث است.
  20. ثانیاً سودگنج به که مرسد ؟ اگر گنجى را عده‏اى بیابند نفع آن به گنج مى‏رسد یا به یابندگان آن؟ مسلّماً به یابندگان نفعى رسیده، در بحث ما هم عارفان الهى سود برده‏اند نه خداوندى که به عنوان گنج پنهانى خود را معرفى مى‏کند، بله عارفان و یابندگان او سود مى‏برند، و سرمایه عظیمى مى‏اندوزند، و اى کاش ما هم در زمره اینان بودیم، و آرزوى قلبیمان و زمزمه لبانمان این بود که: «ما از تو، به غیر تو نداریم تمنا».
  21. درک کمال  لذت اوست- اگر گفته شود در نهایت خداوند از شناخت خود لذت مى‏برد، و در منابع اسلامى اشاراتى هم هست، در بعضى آیات مى‏گویند خداوند خشنود مى‏شود، و امثال اینگونه تعبیر، در جواب خواهیم گفت: فلاسفه مى‏گویند رضایت خداوند به خاطر رفع نیاز نمى‏باشد، زیرا نقصان و کمبودى ندارد تا زیادتى در او تصور شود، بلکه درک کمال داشتن لذت او است و کمالى که کمالات ما اشعه‏اى از اشعه‏هاى آن کمال وسیع و گسترده است، بله گاهى قرآن تعبیراتى دراد که افراد نادان از آن گمان نقص مى‏کنند درحالى که خداوند گاهى از روى لطفش چنین تعابیرى مى‏نماید مثلًا در قرآن است که: (مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ): «چه کسى است که به خداوند قرض نیکو دهد تا خداوند به او چندین برابر برگرداند» درحالى که همه چیز حتى جان قرض‏دهنده از آن او است این کمال لطف او است که مى‏گوید: آنچه را من خودم به شما دادم، به من قرض دهید، آن هم قرض و وام ربوى که براى غیر خدا حرام است، چه مى‏گوید؟ پول از او و وام دادن از ما، آن هم با سود کلان.
  22. 4. هدف آفرینش‏ پله چهارم – حرکت بسوی کمال مطلق - هستى مساوى با کمال است: معدومى را به ظهور رساندن و لباس هستى بر قامت آن پوشاندن، یعنى رساندن آن به اولین درجه تکامل، پس هستى مساوى با کمال است که به تدریج هرچه سعه وجودى او بیشتر شود و کسب فضائل و مکرمت‏هاى اخلاقى نماید، این کمال رشد کرده و به موازات رشد جسمانى، رشد روحانى را هم به دنبال دارد. انسان‏ها در حقیقت کاروانى هستند که از سرحد عدم حرکت کرده و به سوى کمال مطلق که ذات پاک الهى است حرکت مى‏نمایند. رهرو منزل عشقیم ز سرحد عدم ..... تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‏ایم
  23. کمال مطلق که وجود مسابقه کسب کمال - رسیدن از عدمستان به وجودستان مسافت طولانى را مى‏طلبد که در صورت چنین رسیدنى، موجود سیرکننده متکامل شده است، اگر صفر را که جزو اقلیم اعداد نیست با جهشى به اولین مرحله اعداد یعنى عدد یک رسانیم، به او کمال داده‏ایم، و اگر به تدریج او را به بى‏نهایت رسانیم که ماوراء ناحیه اعداد است، مراحل مختلف تکامل را طى کرده است، پس تکامل به تشکیک است، یعنى دو مراتب و صاحب مراحل است که این مراحل مابین دو سرحد عدم و بى‏نهایت را اشغال کرده است و از اینجا مشخص مى‏شود که خداوند ما را با لطف بى‏کرانش به اولین سرمنزل کمال یعنى وجود انسانى رسانید، و سپس ما را در بین عدم یعنى بى‏کمالى و بى‏نهایت یعنى کمال مطلق که وجود است، رها کرد تا هر کس با اراده خود وسیله ارسال رسل و انزال کتب در مسابقه کسب کمال شرکت کند، و سعى کند تا هرچه بیشتر این مراحل را پشت سر گذارد.
  24. اصلا مگر زور بود در دیر خراب آباد - و اگر گفته شود چرا خداوند ما را یک مرتبه به سرحد کمال نرسانید؟ در جواب مى‏گوئیم: صدق کمال و حقیقت آن وقتى تجلى مى‏کند که افعال با اراده و اختیار صادر شود نه با جبر و زور، اگرچه براى اعطاى مرحله اول کمال، خداوند با کسى مشورت نکرد، و باید این کمال اول اجبارى باشد. اگر گفته شود ما این تکامل را نمى‏خواستیم و اصلًا میل نداشتیم قدم به عرصه وجود گذاریم، تا با این همه مشکلات روبرو شده و با آنها دست و پنجه نرم کنیم و آمیخته با رنج و درد گردیم که خودش فرمود: (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ) و اصلًا مگر زور بود که در این دیر خراب‏آباد آئیم تا بخواهیم به کمال‏  برسیم؟! در جواب خواهیم گفت بله، بسیارى از چیزها اجبارى است، براى واضح شدن مطلب مثال‏هایى مى‏زنیم:
  25. 1. براى حفظ و صیانت یکایک-  اگر در شهرى بیمارى واگیردارى شیوع پیدا کند، مقامات دولتى همه اهل آن شهر را واکسینه مى‏کنند، تا مردم از بیمارى در امان باشند، حال اگر درب منزل شما را بزنند و بگویند آقا باید واکسن بزنید، اگر بگوئید مگر زور است من نمى‏خواهم بزنم، در این صورت اعتنا به اختیار شما نکرده و به زور شما را واکسن مى‏زنند چرا؟ زیرا اینجا قلمرو اختیار شما نیست، اینجا جایى است که براى حفظ و صیانت یکایک نفوس جامعه باید شما هم تحت پوشش واکسیناسیون قرار گیرید.
  26. 2. از قلمرو اختیار فراتر - اگر کسى سم بخورد به زور او را وادار به استفراغ و شستشوى معده مى‏کنند، و اگر بگوید به شما ربطى ندارد من مى‏خواهم خودکشى کنم، جان خودم است، مى‏خواهم از درد و رنج دنیا آزاد شوم! به هیچ وجه به حرف او اعتنا نمى‏شود چرا؟ زیرا او پا را از قلمرو اختیار فراتر نهاده و اینجا مرحله‏اى است که باید او را نجات داد اگرچه خودش راضى نباشد.
  27. 3. اقتضا نظام جامعه - در بعضى کشورها وقتى نوزادى به دنیا مى‏آید، نامش از طریق اداره آمار به آموزش و پرورش داده مى‏شود، و زمانى که به حد 6 سالگى رسید، همان طور که در کشورها براى خدمت سربازى، سرباز احضار مى‏شود، در آنجا هم این کودک 6 ساله براى تعلّم و سوادآموزى احضار مى‏شود، والدین این نوزاد نمى‏توانند، بگویند ما نمى‏خواهیم فرزند ما باسواد شود چرا؟ زیرا اینجا قلمرو اختیار نیست، بلکه نظام آن جامعه چنین اقتضا مى‏کند که از 6 سالگى براى جلوگیرى از شیوع بى‏سوادى سوادآموزى را اجباراً به اجرا درآورند.
  28. پس اصل آفرینش هم اختیارى نیست - مثل بعضى موارد دیگر اختیارى نیست و با احدى مشورت نمى‏شود، زیرا نظام احسن الهى چنین اقتضا مى‏کند که مرحله اول‏ تکامل باید اجبارى باشد، اگرچه مخلوقى راضى نباشد و مانند آن بیمار و آن فرد مسموم و آن کودک شش ساله قدرت تشخیص صلاح خود را ندارند.
  29. 5. هدف آفرینش‏ پله پنج -تکامل، غایة الغایات از آفرینش است : در این بخش در دو جهت بحث مى‏کنیم: 1. نسبت به خلقت انسان 2. نسبت به خلقت جمیع مخلوقات.
  30. خلقت و آفرینش انسان‏  ابتدا با چراغ عقل و حکم روشنگر او وارد میدان سخن مى‏شویم، تا اثبات کنیم که هر خلقتى یک هدف نهایى دارد و سپس با چراغ نقل و شرع مثل آیات نورانى قرآن اثبات مى‏کنیم که هدف نهایى آفرینش انسان قرب الى اللّه و رسیدن به آن کمال مطلق است تا چه حدى به این هدف دست یابد.
  31. هر عرضى باید در نهایت به ذاتى متکى باشد - اما عقل مى‏گوید: هر چیزى در این عالم باید به نقطه‏اى ختم شود، خواه در سلسه معلولات باشد و خواه در سلسله علل، حتى سلسله اهدافى که براى خلقت یک شى‏ء تصور مى‏شود باید به نهایتى برسد، به جایى که دیگر هدفى بالاتر از آن نباشد و آن غایةالغایات است و به تعبیر فلاسفه‏ «کل ما بالعرض لابد ان ینتهى الى ما هو بالذات» یعنى هر عرضى باید در نهایت به ذاتى متکى باشد و به جایى ختم شود وگرنه تسلسل لازم مى‏آید و تسلسل باطل است.
  32. دور باطل است -علما منطق و فلسفه دو اصطلاح معروف دارند اول: دور که توقف شى‏ء بر نفس یا تقدم شى‏ء بر نفس است. خواه مصرح باشد. و خواه مضمر مثل این که بگوئیم حسن پسر حسین است و این حسین هم پسر حسن است این دور مصرح است یعنى واسطه‏اى در بین نیست، یک وقت مى‏گوئیم حسن پسر حسین و این حسین پسر على و این على پسر حسن است که در اول بود این دور مضمر است، یعنى از دو نفر تجاوز کرد و فرد سومى واسطه شد (پس دور صریح و مصرح آن شد که در توقف شى‏ء بر شى‏ء دیگر چیزى پنهان نیست، ولى دور مضمر آن است که در توقف شى‏ء بر شى‏ء دیگر شى‏ء یا اشیاء دیگرى پنهان است در مثال اول واسطه‏اى نبود، ولى در مثال دوم در توقف حسن که اول بود بر على که آخر بود و بالعکس، حسین پنهان است)
  33. تسلسل باطل است -دوم: تسلسل که ترتّب علل است تا بى‏نهایت مثلًا مى‏گوئیم الف از ب به وجود آمده و ب از ج و ج از د، و همین طور تا بى‏نهایت برویم و به انتهایى نرسیم. اهل منطق و فلسفه قائل به بطلان دور و تسلسل هستند و ادله‏اى هم براى ابطال این دو اقامه کرده‏اند، اهل مطالعه مى‏توانند به کتب آنها رجوع کنند، علامه طباطبائى (ره) هم در کتب خود مثل بدایةالحکمه صفحه 83 فصل 5 متذکر شده‏اند.
  34. هدفى فوق آن هدف - بنابر این هدف از خلقت هم باید به مرحله‏اى برسد که دیگر هدفى فوق آن هدف نیست، و از آیات قرآن اثبات خواهیم کرد که آن هدف نهایى تکامل است که معنى ندارد بپرسیم چرا متکامل شویم، براى واضح شدن مطلب دو مثال بزنیم:
  35. 1.آبرویِی فوق آبرو-  از کشاورز سؤال مى‏کنیم چرا زمین را مى‏شکافى و بذر در درون خاک مى‏افشانى؟ در جواب مى‏گوید: براى به دست آوردن محصول مى‏پرسیم براى چه مى‏خواهى تحصیل محصول کنى؟ مى‏گوید: به بازار برم و بفروشم و خرید وسائل کنم. چرا؟ براى این که زندگى‏ام مرفه شود، براى چه؟ براى این که آبرومند باشم، اگر بار دیگر سؤال کنى، چرا مى‏خواهى آبرومند شوى مى‏گوید براى این که آبرومند شوم، یعنى به جایى رسیده که هدفى بالاتر از آن براى او قابل تصور نیست.
  36. 2. رفاهی فوق رفاه - از یک دیپلمه‏اى که در صدد ورود به دانشگاه است، اگر سؤال کنیم چرا درس مى‏خوانى؟ مى‏گوید: براى رفتن به دانشگاه، براى چه؟ مى‏گوید براى این که شغل دلخواهم را که مثلًا دکتر یا مهندس شدن است به دست آورم، براى چه؟ براى این که در جامعه در رفاه باشم و این که سربار جامعه نباشم، چرا مى‏خواهى رفاه پیدا کنى؟ براى آبرومند شدن و این که وجهه‏اى پیدا کنم، اگر بار دیگر از او سؤال کنید باز همین جواب را تکرار خواهد کرد و یا به جوابى بالاخره مى‏رسد که دیگر فوق آن غایتى و هدفى برایش متصوّر نیست، این در جنبه مادى مسئله است
  37. قله شرافت - درجنبه معنوى هم ارسال رسل و انزال کتب شده تا ما را از حضیض ذلت به رفیع منزلت و از گودال مذلت به قله شرافت رهنمون سازد و در نهایت به مفهوم کلمه کوتاه ولى پرمحتواى کمال برسیم، آن را در آغوش گرفته و مأنوس با آن باشیم، اگر به این درجه رسیم دیگر جایى براى سؤال نیست که چرا مى‏خواهى متکامل شوى، زیرا این غایةالغایات است که مافوقش هدف و غرضى نیست.
  38. بعد از تبیین حکم عقل ببینیم نقل چه مى‏گوید: در اینجا 6 آیه را زیر ذره‏بین مطالعه قرار مى‏دهیم، تا دریابیم خداوند متعال هدف آفرینش را چگونه در کتاب خود ترسیم نموده است:
  39. 1.هدف آفرینش  - احاطه علمی- (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً) : «خدایى که خلق کرد هفت آسمان را و از زمین هم هفت طبقه را نازل مى‏شود. امر و فرمان او بین آسمانها و زمینها براى این که بدانید خداوند بر هر چیزى قادر و بر هر چیزى احاطه علمى دارد».
  40. 2..هدف آفرینش - عبادت (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ) : «خلق نکردم جن و انس را مگر براى این که عبادت کنند مرا).
  41. 3.هدف آفرینش – برتری عمل (الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا) : «خداوند خلق کرد مرگ و زندگى را تا آزمایش کند شما را که کدامیک از حیث عمل برترى دارید». اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
  • حسین صفرزاده