پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

حسینُ منی و انا من حسینی

پردازش اربعین حسینی

در این صفحه مطالب گردآوری شده توسط حسین صفرزاده به اشتراک گذاشته می شود

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۸۸ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۷
شهریور

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد عجل فرجهم

شرح زیارت امین الله 2-

  1. یَا أَمِینَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ، اى مورد اعتماد پروردگاردرزمین، امین11باردرقرآن آمده مُطاعٍ ثَمَّ أَمینٍ مورد اطاعت واعتماد (التکویر/21)
  2. کرمات خداوند برانسان درقرآن آمده و46 مرتبه لفظ کرم تکرار شده آدم مورد خطاب واقع گردیده.
  3. کرمات خداوند برانسان همین بس که خداوند اورا لیاقت  امانت  داری خودش در زمین قرار داده وخلیفه خود ش خوانده.
  4. امانت  خداوند را انسان می تواند بگیرد وحفظ کند وبه نسل های بعد انتقال دهد ، اماعالم وجود این لیاقت را ندارد، که جانشین باشد.  وآقا امبرالمومنین را حضرت امام سجاد امین الله معرفی کردند ..که این صفت به  فرد ی که با خصوصیت حضرت باشد اطلاق می شود.
  5.  انسان کامل شحصیتی است که این بارامانت  را بردوش کشیده وبه امانت  گذارنده بطور شایسته درموقع مطالبه تحویل نماید.
  6. 1- هستى، امانت  خداوند در نزد مردم‏- کل هستى امانت  است. چون یک آیه داریم که‏ «جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ» (حدید/ 7)
  7. 124هزار پیامبر برای هدایت مردم برای گفتن امانت  است  : هُدىً لِلنَّاس‏: قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذی جاءَ بِهِ مُوسى‏ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ (انعام /91)آمدند،
  8. 3- حکومت و مسئولیت، امانت  الهى‏ به چه دلیل؟ ببینید. «أَنَّ هَذِهِ الْإِمَارَهَ أَمَانَه» (مستدرک/ ج 17/ ص 355)
  9. 4- دین، امانت  خداوند در نزد مؤمنان‏ چه کسى را براى پیش‏نماز مسجد تعیین مى‏کند؟ واقعاً این مسجد را به ایشان داد، امانت  است.
  10. 6- جلسات و مجالس، امانت  مردم نزد یکدیگر،«إذا حدثک إنسان و التفت إلیه فهو أمانه»«الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَه» (بحارالانوار)
  11. 8- اداء امانت ، نسبت به همه مردم‏ : وفاى به ... پدر و مادرت چه خوب و چه بد باید احترام کنى. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» امانت  است.
  12. ارسال رسول وانزال کتب امانت   است .اخذ آن از طرف ماست، که سعادت را انتخاب کنیم، یا شقاوت را، مَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ.
  13. ارسال رسول وانزال کتب درهرزمانی از طرف خدا بوده است ، اما اخذ آن از طرف خداوپروردگارعالم نیست.
  14. ارسال رسول وانزال کتب هدایت تشریعی است وخداوند برای ما درست کرده که به اختیارخوادمان انتخاب می کنیم.
  15. ازامانت  ها نمازاست که گفتگو با خداوند نشانه‏ى کرامت‏ انسان‏ است. گربه به تکلیف نمى‏رسد. فیل به تکلیف نمى‏رسد.
  16. امانت  داری حضرت آقا امیرالمومنین نمونه بارز برای الگوگرفتن جهانیان وانسانیت است.
  17. وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ، و حجت خداى بربندگانش بشارتگر و هشداردهنده براى مردم درمقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد،(النساء/165)
  18. السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ،سلام بر تو اى ولی امرامیر مؤمنان«أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (نساء/ 59)
  19. السّلام علیک یا امیر المؤمنین: سلام بر تو باد اى فرمانفرماى تمامى اهل ایمان.
  20. ش در شرح این کلمه مبارکه در دو موضع باید تکلم کرد موضع اوّل در لفظ امیر المؤمنین است‏
  21. اما امیر: فعیل است از امر مهموز الفاء و مصدر او امارت و امر است و معنى او فرمانفرماست و این واضح است ولى جهت تعرض این فقره اشاره باشکالى است معروف متعلق به این کلمه در حدیث منقول در علل و معانى الاخبار که حضرت کاظم علیه الصلوة و السّلام در جواب کسى که سؤال کرد از وجه تسمیه آن جناب را با امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:لانه یمیرهم بالعلم: یعنى به جهت این که اطعام علم مى‏کند اهل ایمان را. و بظاهر این خبر دلالت مى‏کند بر این که اشتقاق امیر از مار یمیر است. چنانچه جماعتى تصریح به این کرده‏اند. لهذا در صدد توجیه و تأویل برآمدند و چند وجه در او ذکر شده است.
  22. وجه اوّل: این که این کلمه مشتمل بر قلب مکانى است‏: یعنى عین الفعل را نقل بمکان فاء الفعل و بعد از آن اشتقاق این لفظ نمودند و این وجه بغایت ضعیف و سخیف است چه مار اجوف است و امر مهموز و اگر قلب هم شود با این که خود قلب خلاف قاعده و منافى اصل است باید یمرّ شود و صفت مشبهه او یمیر است، مگر آن که موجه ملتزم شود، بعد از نقل بقلب یاء بهمزه اعتباطا و على خلاف القیاس تا مصداق حقیقى زاد فی الطنبور نغمة شود.
  23. وجه ثانى: این که این کلمه بر سبیل حکایت است‏ ؛ چون آن جناب متکفل رسانیدن میوه و طعام اهل ایمان شد، فرمود: انا امیر المؤمنین. و همین جمله اسم مبارک شد چنان که در تابّط شرا گفته‏اند و این وجه اگر چه فی الجمله اقربست از اول، ولى آن‏هم ضعیف است چه اگر جمله را اسم چیزى قرار دهند تغییر در اعراب نمى‏دهند و علهذا باید لفظ امیر همیشه بضم باشد. حتى در حال نصب و جر و اعرابات مختلفه در او داخل نشود. چه فعل است و جزء کلام و این هم بالضروره فاسد و مختل است و در هر دو وجه اشکالى مشترک است.
  24. معلوم از اخبار متکاثره متواتره آن است که لفظ امیر در آن جناب ماخوذ از امر است آنجا که فرمودند:سلّموا على علّى بامرة المؤمنین‏ و این حدیث در طریق شیعه متواتر است و در صحاح اهل سنت منقول و مسلّم و در کتب کلامیه غالبا قدح در سندش نکرده‏اند. لهذا احتمال اشتقاق از مار باطل است و ظهور روایت هم چنانچه من بعد بیان مى‏کنم ممنوع است.
  25. وجه سوم: آنچه اوّلا بنظر این بنده رسیده و شیخ فخر الدین بن طریح در مجمع البحرین در ماده امراجمالى از او را از بعض افاضل نقل کرده و از علامه مجلسى علیه الرحمه نیز حکایت اختیار او شده و نعم الوفاق. و بیان او بتقریبى که بنظر قاصر رسیده چنانست که چون امیر المؤمنین علیه السّلام بمقتضاى آن که باب مدینه علوم است و صاحب اعلاى مراتب ولایت که ریاست برعامه قلوب و نفوس باشد و جمیع ارواح ملکوتیّه و ملائکه کرّوبیه و عقول مجرده و نفوس مفارقه عند من یقول بها به فضل او اعتراف و از بحر او اغتراف مى‏کنند کما قلت: من علمه علم العقول و نورها            و البحر اصل العارض المتهلّل‏لمؤلفه ایضا: عاجز چوکان عزمش از عناصر تا عقول            بنده فرمان حکمش از ملایک تا دواب ‏و چون جمیع اهل عوالم از صدر تا ساق یعنى از مرتبه عقول که سلسله بدویه نظام جملى عالم است و قاعده مخروط نور و سیه قوس وجود تا مرتبه هیولى که عجوزه شوهاء و مبدء سلسله عودیه و قاعده مخروط ظلمت است، هر چه هست و در هر مقام است چه بلسان نطقى و چه بلسان استعدادى بوجهى ایمان آورده‏اند. چنانچه کریمه وان من شى الا یسبّح بحمده 17: 44«»شاهد عدل و گواه این عموم و این دعوى است، و چون چنین است بقدر ایمان لا بد باید معرفت و علم داشته باشند، علیهذا همه در همه مراتب از علم او مستمدند، و از فیض او مستفیض چرا که آینه سراپا نماى حقیقت محمدیه است، بلکه به حکم آیه مباهله عین نفس مقدس او است، بلکه در اخبار عامیه وارده شده«على روحی التی بین جنبی» و نورش نور او، و شجره‏اش شجره او است،
  26. و سند علوم همه خلایق مبتنى بعلم حضرت رسالت است، که او تلمیذ خاص و شاگرد ظاهر الاختصاص احدیت است، که به حکم«علمه شدید القوى» 53: 5«»در مدرس قرب الهى علوم اولین و آخرین به او تعلیم شده، و این مقدمه که بمنزله صغراى قیاس است چون معلوم شد، مى‏گوئیم از مقررات عرفیه و مسلمات عادیه آن است که هر که کفالت رزق طایفه‏اى کند، و از هر جهت ایصال وجوه معاش ایشان را در عهده گرفته باشد، البته آن کس امیر و این طایفه مأمورند، و مشعر به این است قضیه معروفه «الانسان عبید الاحسان» و این قضیه بمنزله کبرى است، و از ضم این دو، قیاسى به این صورت پیدا شد که على یمیر المؤمنین و کل من یمیر قوما فهو امیرهم، نتیجه داد که على امیر المؤمنین، و هو المطلوب.
  27. و شاید از مؤیدات این تأویل باشد حدیثى که در کیفیت ولادت امیر المؤمنین علیه السّلام وارد است، که بعد از ولادت آن حضرت چون پیغمبر به سراى أبو طالب در آمد، و على علیه السّلام آن حضرت را بدید در اهتزاز شد، و بر روى رسول خداى بخندید و گفت:«السّلام علیک یا رسول اللّه» از آن پس این آیه مبارک تلاوت کرد«قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون» 23: 1 - 2«» رسول خدا فرمود:«قد افلحوا بک، انت و اللّه امیرهم تمیرهم من علومک، و أنت و اللّه دلیلهم، و بک یهتدون».چه ظاهر آن است که تمیرهم تفریع «برانت امیرهم» شده، و امارت علت است از براى جلب رزق علوم براى مؤمنین، بالجمله در این تعلیل امام علیه السّلام رعایت جناس، ایهام اشتقاق فرموده، چنانچه در کریمه‏ قال انی لعملکم من القالین» 26: 168«»اتفاق افتاده.
  28. بهر صورت«لانه یمیرهم العلوم» معنیش این است که چون على علیه السّلام جلب رزق و طعام از سنخ علم از براى مؤمنى مى‏کرد امیر المؤمنین شد، و اطلاق طعام بر علم در این حدیث مناسب است، با خبر مروى در (کافى) در تفسیر«فلینظر الانسان إلى طعامه» 80: 24«».از باقر علوم النبین علیه السّلام که فرمود:«علمه الذی تأخذ عمن یأخذه»
  29. و بالجمله این طریق استدلال انى که استدلال از معلول بر علت است درست آید چه جلب میره و کفایت رزق که لازمه امارت است دلیل بر تحقق ملزوم گرفته شده است، و پر ظاهر است که اختصاص به علم در این حدیث بجهت شرافت او است، و بجهت تعمیم امارت آن جناب در عوالم کلیه وجود است، و هیچ منافات با آن ندارد که جلب رزق ظاهرى هم بکند، و ببرکت او آسمان به بارد بزمین، و زمین بروید، و خلق منتفع و مرتزق شوند که «لولاه لساخت الارض باهلها» و اللّه اعلم بالصواب.
  30. بالجمله علی از روز ألست بر کلیه موجودات امیر المؤمنین است در همه جا حتى لوح محفوظ چنانچه اشاره به این تعمیم در طریق اهل سنت و جماعت نیز شده.
  31. سید على همدانى در کتاب (مودة القربى) گوید که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: و لو علم الناس متى سمی علی امیر المؤمنین ما انکروا فضله». و هم در آن کتاب از أبو هریره حدیث کرده که پیغمبر فرمود که خداى گفت در روزألست: ألست بربکم؟ ارواح گفتند: چرا، فرمود:«انا ربکم و محمد نبیکم و علی امیرکم». و در کتاب «یقین» از کتاب عثمان بن احمد السماک آورده که رسول خدا فرمود: «فى اللوح المحفوظ تحت العرش علی امیر المؤمنین».
  32. بالجمله از این قبیل در فضایل آن امام بزرگوار نه چندان است که در صحیفه بگنجد یا در کتابى ضبط شود، سلام اللّه علیه و على اخیه و آله و ذریته.
  33. اما ایمان: باب افعال از امن است و حقیقت او ایمن کردن نفس است از عذاب مخالفت یا از ملکات ردیه یا ایمن کردن نبى است از خلاف رأى او چنانچه اسلام هم به همین اعتبار مأخوذ از سلامت است، و مقتضاى قاعده آن است که این دو فعل متعدى به نفس باشند، ولى به تضمین معنى اذعان و اعتراف متعدى به «باء» و «لام» مى‏شوند، چنانچه تصدیق و اقرار هم چنین‏اند، چه اشتقاق همه آنها مؤدى بتعدى است.
  34. و محقق نراقى رحمه الله در (معراج السعادة) اقسام ایمان را چهار قرار داده اصطلاح فرموده به قشر، و قشر قشر، و لب و لب لب، و مقتضاى تتبع تام در موارد اطلاقات کتاب و سنت آن است که یک مرتبه دیگر بر قشر و لب بیفزایند، و اقسام را شش قرار بدهند.
  35. اول - وجود لفظى صرف است، و آن همان اقرار لسانى است، اگر چند در قلب ابدا راه نیابد، و جز کفر در باطن مضمر نباشد، و فایده این همان حفظ مال و جان و طهارة صورى است، و این مرتبه مسمى به نفاق است و به اصطلاح مقدم قشر قشر قشر است.
  36. دوم - عبارت از اعتقاد فی الجملة به توحید و نبوت است با انکار شروط که قصور در مقام ولایت باشد، و این در فائده و بى‏فایدگى با اول شریک است و اگر ثوابى براى اعتقاد آنها باشد بموجب اخبار ما راجع بقائلین به ولایت است که شیعه ائمه اثنى عشر باشند، و این مرتبه به اصطلاح مذکور قشر قشر است.
  37. سوم - اعتقاد به اصول خمسه است بر طبق مذهب امامیه اگر چند مقرون به عمل صالح نباشد چون عموم فساق شیعه، از براى این مرتبه در موت و حیات و دنیا و آخرت شؤن و مراتبى است، مثل اینکه سؤرش [بیرون کردن و در آوردن] شفاء است، و قضاء حاجتش از جمیع مستحبات افضل و زیارت و عیادت و اعانت او مستحب، و غیبتش حرام و حفظ حیاتش واجب و اکرام میتش به نماز و کفن و دفن بالضرورة واجب و استغفار براى او بعد از موت مندوب و مستحسن است، و احکام کثیره از واجبات و مستحبات و محرمات و مکروهات متعلق به اوست، و نجات براى او ثابت است عقلا و نقلا کتابا و سنة و اجماعا و عقاب بر معاصى او موجب خلود نخواهد شد و اگر بر بعض معاصى در کتاب و سنت وعده خلود باشد ماول بطول بقا و امتداد مکث است و این مرتبه در آن اصطلاح قشر [پوست.] است.
  38. چهارم - همین مرتبه است با عمل صالح که تقوى باشد از معاصى و مواظبت بر واجبات مثل عالم زهاد و عباد و عدول از عوام اهل ایمان و مرتبه این‏ها بالاتر از سابق است چه هیچ عذاب ندارند و اختلافاتشان بیشتر و بواسطه سلامت اعتقاد و صلاح عمل نورى در قلب آنها پیدا مى‏شود که فی الجمله بصیرتى در اسرار باطنیه شاید بیابند و برزخ این‏ها روشنتر و احاطه به مقامات عالیه بیشتر دارند و این مرتبه را به اصطلاح مذکور لب مى‏نامند.
  39. پنجم - همین مرتبه است با علم کامل که موجب انشراح صدر و نورانیت ضمیر شود و فضل این‏ها بر آن طایفه مثل قمر است، بر سایر نجوم بلکه مثل فضل پیغمبر است بر سایر امت و این مقام در اصطلاح مشار إلیه لب لب است.
  40. ششم - همین مرتبه است باضافه یقین قلم این جا رسید سر بشکست و این مقام اولیا و صدیقین است و نتیجه این رسوخ کمالات نفسانیه است در قلب از رضا و توکل و اقبال بطاعت و خلع ربقه علایق و نضو جلباب هواى خلایق و وحدت هم و عکوف همت بر حضرت احدیت جل جناب قدسه و این همه مراتب دارد و مقول به تشکیک است. لمؤلّفه: اللهم صل علی محمد وآل محمد عجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۷
شهریور
  1. بسم الله الرحمن الرحیم

           اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ... شرح زیارت امین الله 1-  

  1. زیارت  امین الله : زیارتی است که زائر با دو سلام بر ولی خدا، صاحب ولایت مطلقه محمدیه (صلی الله علیه و آله) که به منزله کلیدهای ورود به دریای معرفت است، از طریق باب ولایت، به دریای موّاج معرفت حق پا می گذارد و دیری نمی پاید که خود را در آغوش لطف حق می یابد و والاترین خواسته های ماورایی را از خدا طلب می کند.
  2. زیارت  امین الله : اززیارت معروفه است که در نهایت اعتبار است‏،و در تمام کتب مزاریه و مصابیح نقل شده است.
  3. زیارت  امین الله : علامه مجلسى رحمة الله علیه فرموده ازبهترین زیارات امین الله است جهت متن وسند وباید درجمیع روضات مقدسه مواظبت نمایند.
  4. زیارت  امین الله : کیفیت زیارت امین الله به سندهاى معتبرازجابرازامام محمد باقرعلیه السلام آمده که امام زین العابدین علیه السلام به زیارت امیرخواند.
  5. زیارت  امین الله : حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: از شیعیان ما این زیارت امین الله را و دعا را نزد قبر امیر المؤمنین علیه السلام بخواند.
  6. زیارت امین الله : را نزد قبر یکى از ائمه علیهم السلام بخوانید البته حق تعالى این زیارت و دعاى او را در نامه‏اى ازنور بالا برد.
  7. زیارت  امین الله : حق تعالى زیارت امین الله و دعاى او را در نامه‏اى ازنور بالا برد ومهر حضرت محمد صلى الله علیه و آله را بر آنزند ومحفوظ باشد. محفوظ باشد تا تسلیم نمایند به قائم آل محمد علیهم السلام پس استقبال نماید صاحبش رابه بشارت و تحیت و کرامت إن شاء الله تعالى.
  8. زیارت  امین الله : مؤلف گوید که این زیارت شریفه امین الله هم از زیارات مطلقه محسوب مى‏شود و هم از زیارات مخصوصه روز غدیر. زیارت شریفه امین الله هم اززیارات مطلقه هم مخصوصه روزغدیرهم اززیارات جامعه درجمیع روضات مقدسه ائمه علیهم السلام است.
  9. حکایت سعید صالح صفى متقى حاجى على بغدادى‏ : باغى است مال شخصى که او را حاجى میرزا هادى مى‏گفتند و از متمولین معروفین عجم بود که در بغداد ساکن بود گفتم سیدنا راست است که مى‏گویند زمین باغ حاجى میرزا هادى مال حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام است فرمود چه کار دارى به این و از جواب اعراض نمود پس رسید به ساقیه آب که از شط دجله مى‏کشند براى مزارع و بساتین آن حدود و از جاده مى‏گذرد و آنجا دو راه مى‏شود به سمت بلد یکى راه سلطانى است و دیگرى راه سادات و آن جناب میل کرد به راه سادات پس گفتم بیا از این راه یعنى راه سلطانى برویم فرمود نه از این راه خود مى‏رویم پس آمدیم و چند قدمى نرفتیم که خود را در صحن مقدس در نزد کفشدارى دیدیم و هیچ کوچه و بازارى را ندیدیم پس داخل ایوان شدیم از طرف باب المراد که از سمت شرقى و طرف پایین پا است و در در رواق مطهر مکث نفرمود و اذن دخول نخواند و داخل شد و در در حرم ایستاد پس فرمود زیارت بکن
  10. گفتم من قارى نیستم فرمود براى تو بخوانم گفتم آرى پس فرمود أَ أَدْخُلُ یَا اللَّهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ و همچنین سلام کردند بر هر یک از ائمه علیهم السلام تا رسیدند در سلام به حضرت عسکرى علیه السلام و فرمود السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ الْعَسْکَرِیَّ
  11. آنگاه فرمود امام زمان خود را مى‏شناسى گفتم چرا نمى‏شناسم فرمود سلام کن بر امام زمان خود گفتم السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ یَا ابْنَ الْحَسَنِ پس تبسم نمود و فرمود عَلَیْکَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ پس داخل شدیم در حرم مطهر و ضریح مقدس را چسبیدیم و بوسیدیم پس فرمود به من زیارت کن گفتم من قارى نیستم فرمود زیارت بخوانم براى تو گفتم آرى فرمود کدام زیارت را مى‏خواهى گفتم هر زیارت که افضل است مرا به آن زیارت ده فرمود زیارت امین الله افضل است
  12. آنگاه مشغول شد به خواندن و فرمود السَّلامُ عَلَیْکُمَا یَا أَمِینَیِ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَیْهِ عَلَى عِبَادِهِ الخ و چراغهاى حرم را در این حال روشن کردند پس شمعها را دیدم روشن است و لکن حرم روشن و منور است به نورى دیگر مانند نور آفتاب و شمعها مانند چراغى بودند که روز در آفتاب روشن کنند و مرا چنین غفلت گرفته بود که هیچ ملتفت این آیات نمى‏شدم چون از زیارت فارغ شد از سمت پایین پا آمدند به پشت سر و در طرف شرقى ایستادند و فرمودند آیا زیارت مى‏کنى جدم حسین علیه السلام را گفتم آرى زیارت مى‏کنم شب جمعه است پس زیارت وارث را خواندند و مؤذنها از اذان مغرب فارغ شدند پس به من فرمود نماز کن و ملحق شو به جماعت پس تشریف آورد در مسجد پشت سر حرم مطهر و جماعت در آنجا منعقد بود و خود به انفراد ایستادند در طرف راست امام جماعت‏..مفاتیح‏الجنان ص 487  
  13. زیارت  امین الله : زیارتی است که امیر عابدان و سید و سالار پرستشگران، امام زین العابدین (علیه السلام) در اوج عرفان، خطاب به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) آن را انشاء فرموده و از بهترین زیارت نامه هاست و امام باقر (علیه السلام) فرمودند: می توان آن را در تمام زیارت گاه های ائمه (علیهم السلام) خواند.
  14. زیارت  امین الله : این زیارت نامه دربردارنده معارف بلند و مسائل اخلاقی والایی است که در قالب دعا انسان را ترغیب می کند تا به این کمالات متصف شود.
  15. زیارت  امین الله :  زیارتی است در اوج اعتبار؛ هم از جهت سند و هم از حیث متن و محتوا، که جابر بن عبدالله انصاری آن را از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند
  16. زیارت  امین الله :  زیارتی است که گرچه خطاب به امیر مؤمنان (علیه السلام) از دو لب مبارک زین العابدین (علیه السلام) برآمده؛ اما می توان با آن، در همه روضه های مقدس، سر بر آستان های بلند و ملکوتی سایید و این سرود عرفانی را سر داد و در موجی از دریای معرفت و معنویت غوطه زد.
  17. زیارت  امین الله : زیارتی است که زائر با دو سلام بر ولی خدا، صاحب ولایت مطلقه محمدیه (صلی الله علیه و آله) که به منزله کلیدهای ورود به دریای معرفت است، از طریق باب ولایت، به دریای موّاج معرفت حق پا می گذارد و دیری نمی پاید که خود را در آغوش لطف حق می یابد و والاترین خواسته های ماورایی را از خدا طلب می کند.
  18. زیارت  امین الله :  زیارتی عرفانی است که گرچه مخاطب نخست آن، علی (علیه السلام) است، اما در این زیارت ، از آن بزگوار جز با لقب «امیرالمؤمنین» که لقب ویژه و نشان برجسته اوست، یاد نمی شود؛ زیرا به حقیقت و به طور مطلق، کسی جز او امیر مؤمنان نیست و اطلاق این لقب بر دیگران از حاکمان و زمامداران مسلمانان، استعمال لفظ در معنایی بوده که برای آن وضع نشده است.
  19. زیارت  امین الله :  زیارتی است که احتمالا پیش از آشکار شدن قبر امیر مؤمنان (علیه السلام) و زمانی که نجف جز نیزاری در نزدیکی کوفه و آن قبر مطهر, جز تپه ای پوشیده از نی و علف نبوده، صادر شده است. پیش از آن که قبر امیر مؤمنان (علیه السلام) آشکار شود و ضریح و بارگاهی بر آن برافراشته گردد، آهوان نیزار نزدیک کوفه که جولانگاه صیادان آن سرزمین، به ویژه صیادان بغداد بوده، از شرّ آنان به تپه ای انباشته از نی پناه می آورده اند و شکارچیان از این تپه رازآلود به شگفت آمده و شاید با پرسش از کهنسال ترین مردمان آن سامان، به رمزگشایی از آن می پرداخته اند. مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ...
  20. زیارت  امین الله :  زیارتی است که : امام خمینی (ره) در مدت چهارده سال اقامت در نجف اشرف، هر شب برای زیارت  حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) به حرم مطهر مشرف می شدند و روبه روی صورت و محل دو انگشت حضرت امیر می ایستادند و زیارت  امین الله را می خواندند.[1]
  21. زیارت  امین الله :  زیارتی است که : حضرت آیت الله العظمی بهجت (رحمه الله) فرموده اند: همه زیارت نامه ها مورد تأیید هستند. زیارت  جامعه کبیره را بخوانید. زیارت  امین الله مهمّ است. قلب شما بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السّلام بشمرید. حضرت علیه السّلام می دانند. مبالغه در دعاها نکنید. زیارت  قلبی باشد. امام رضا علیه السّلام به کسی فرمودند که از بعضی گریه ها ناراحت هستم![2]
  22. زیارت  امین الله :  زیارتی است که : هدف از آفرینش انسان , جز بندگی و معرفت حق تعالی - که انسان با رسیدن به آن, به مقام والای خلیفة اللهی نایل می شود - چیز دیگری نیست. خداوند تبارک و تعالی برای دست یابی انسان به این مقام والا، وسایلی را مقرر فرموده تا با چنگ زدن و عمل نمودن به آنها، استعدادهای خود را به فعلیت برساند و این مهم، جز با متابعت از انبیا و اولیای او ممکن نیست.
  23. ١٠. زیارت  امین الله زیارتی است که : اطاعت از انبیا و اولیا و تبعیت از ایشان، اطاعت خداوند متعال است: مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّی فَمَا أَرْسَلْنَاک عَلَیهِمْ حَفِیظًا؛[3] هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده و هر کس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده ایم.
  24. زیارت  امین الله زیارتی است که : محبت است و شرط محبت خداوند, متابعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) است: قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکمُ اللَّهُ وَیغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ؛[4] بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.
  25. زیارت  امین الله زیارتی است که : محبت است : اجر رسالتی که لازم است اعطاء گردد, چیزی جز مودت ذوی القربی و اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) نیست:
  26. زیارت  امین الله زیارتی است که : محبت است دوستی خویشاوندانم : ذَلِک الَّذِی یبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکورٌ ؛[5] این همان [پاداشی] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند [بدان] مژده داده است. بگو: به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی خویشاوندانم، و هر کس نیکی به جای آورد [و طاعتی اندوزد]، برای او در ثواب آن خواهیم افزود؛ قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.
  27. زیارت  امین الله زیارتی است که  راه یابی به حق است. : رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و مزد آن، جز به نفع انسان نیست : قُلْ مَا سَأَلْتُکمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ إِنْ أَجْرِی إِلَّا عَلَی اللَّهِ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ ؛[6] بگو: هر مزدی که از شما خواستم، آن از خودتان؛ مزد من جز بر خدا نیست و او بر هر چیزی گواه است. و آن منفعت, جز راه یابی به حق تعالی نیست:
  28. زیارت  امین الله زیارتی است که  نبی اکرم راه یابی به حق را مزد خود قرار داده. : قُلْ مَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ یتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلًا ؛[7] بگو: بر این [رسالت] اجری از شما طلب نمی کنم، جز این که هر کس بخواهد، راهی به سوی پروردگارش [در پیش] گیرد.
  29. زیارت  امین الله  راه یابی به حقی است موجب محبت ومودت اهل بیت می گردد : و این راه یابی جز با مودت ذوی القربی و اهل بیت آن حضرت محقق نمی شود. از این رو امر به مودّت ایشان کرده است. پس مراد از مودّت ایشان باید تبعیت از آنان، از روی مهر و محبت باشد. بنابراین اهل بیت (علیهم السلام) باید به گونه ای باشند که محبت و تبعیت و قرب به آنها، موجب محبت و تبعیت و قرب به خداوند متعال شود و این در صورتی است که ایشان به تمام معنا و در تمام شئون هستی، بنده حضرت حق باشند.
  30. زیارت  امین الله زیارتی است به حق از مردان حق طلب  : البته این تبعیت و محبت، از آزمایش های بزرگ الهی برای انسان است تا جوهره وجودی او به وسیله آن ظهور کند و افراد حق طلب از دیگران ممتار شوند.
  31. زیارت  امین الله انسان را به شناخت حقیقی رهنمود می کند :  هدف اصلی از آفرینش انسان، معرفت و شناخت حقیقی خداوند متعال است. اگر انسان خدا را بشناسد, خود را هم خواهد شناخت و این مهم جز با مراقبت دائمی در مسیر بندگی خداوند و محاسبه نفس، میسر نمی گردد. قَالَ الصَّادِقُ (ع): اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِی‏ رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِی‏ حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏ کافی، ج 1، ص 337.
  32. زیارت  امین الله زیارتی که مایه نزدیکی زائر به خداوند است. ١٢. سرّ سفارش های فراوان به زیارت  ائمه (علیهم السلام) این است که زیارت , یکی از راه های ابراز محبت به ایشان و مایه نزدیکی زائر به خداوند متعال و هدف آفرینش می باشد و در حقیقت، با زیارت  ایشان می خواهیم آنها را الگوی خود در سیر و سلوک به سوی کمال نهایی قرار دهیم.
  33. زیارت امین الله : «کلمة ْ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى و انا من شروطها»
  34.  زیارت امین الله ، حصنى فمن دخل جصنی : چهاردیواری ولایت ، 1-محبت به امام باشناخت آفتهایش 2- ایجاد معرفت امام  باشناخت آفتهایش 3- اطاعت باشناخت آفتهایش 4- ایجاد سنخیت با امام 5- ارتباط با منتظران دیگر 6- دعا براى تسریع در ظهور 7- نصرت باشناخت آفتهایش. 8- ارتباط با امام 9- یاد فراوان حضرت 10- دادن صدقه براى سلامتى فرزندش 11- ایجاد آمادگى دائم رزمى 12-
  35. زیارت  امین الله زیارتی که : امام باقرفرماید: امام زین العابدین علیه السلام به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و نزد قبر آن حضرت ایستاد و گریست واین زیارت  را با این مظامین عرفانی گفت که کلمه به کلمه با آیات قرآنی به حمد الله مطابقت خواهیم کرد.
  36. السَّلامُ: در7سوره قرآن کریم السَّلامُ درود و22سلام برانبیاء واولیاء وپیامبران، صابرین ....آمده، سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ(القدر/5) [درمعنى سلام‏] سلامت از آفت و آسیب خالی از نقص گوینده سلام خواهان ودرخواست دارد که سلامتی برای شخص مخاطب لازم و ضروری گشته و از هر گونه نقص یا عدم کمال أو زواله أو و نزدیک شدن به ببعض زیانهایی که  مانع از سلامت می گردد، وگوینده سلام مشتاق است برای شخص مخاطب از آنچه که باعث فساد و تباهى باشد که در امان بماند. السلام  با الف ولام معنی عام هر گونه آفت جسمی روحی معنوی را می رساند. سلامت ذاتی در مصداق وعرضی کسبی یا موهبتی ؛
  37. على أی حال السلام اسم عام است وضع شده برای معنی عام ، چه ثلاثی یعنی سه استعمال شود؛  أو مزید فیه و کلاهما إما بمعنى الاسمیة أو المصدریة أو المشتقات من المصدر، ففی جمیع هذه الموارد قد استعملت فیه السلامة بما لها من المعنى العام.
  38. عَلَیْکَ:52 باردرقرآن آمده، إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً ما سخنى سنگین بر تو نازل خواهیم کرد (المزمل/5)

            40- اللهم صل علی محمد وآل محمد عجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۷
شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  

چند توصیه مهم که باید فراگیران علم از آن مطلع باشند.

  1. درهرکاری وامری خصوصا مطالعه وکسب دانش بسم الله الرحمن الرحیم را فرموش نکنید که این ذکر باعث به سر انجام رسیدن مطلوب شم خواهد انجامید.
  2. حداکثر زمانی که افراد می توانند فکر خود را بروی موضوعی متمرکز کنند بیش از 30 دقیقه نیست ، یعنی باید سعی شود حدود 30 دقیقه بروی یک مطلب تمرکز نمود و یا مطالعه داشت و حدود 10 الی 15 دقیقه استراحت نمود سپس مجددا" با همین روال شروع به مطالعه کرد.
  3. پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری کنید. و چند ساعت پس از صرف غذا مطالعه نمائید چون پس از صرف غذای سنگین بیشتر جریان خون متوجه دستگاه گوارش میشود تا به هضم و جذب غذا کمک کند و لذا خونرسانی به مغز کاهش می یابد و از قدرت تفکر و تمرکز کاسته میشود . از مصرف الکل و دارو هم خودداری فرمائید همچنین غذاهای آردی مثل نان و قندی قدرت ادراک و تمرکز را کم می کند نوشابه های گازدارهم همینطور هستند.
  4. ذهن آدمی با هوش است اگر یادداشت بردارید خود را راحت از حفظ و بیاد سپاری مطالب می کند و نیز همزمان نمی توانید هم مطلبی را بنویسید و هم گوش دهید . پس در ح) پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری کنید.
  5. ۳) ذهن آدمی با هوش است اگر یادداشت بردارید خود را راحت از حفظ و بیاد سپاری مطالب می کند و نیز همزمان نمی توانید هم مطلبی را بنویسید و هم گوش دهید . پس در حین مطالعه لطفا” یادداشت برداری ننمائید .
  6. ▪ در فواصل زمانی کوتاه اما پیوسته درس بخوانید
  7. ▪ با خیالی آسوده استراحت کنید
  8. ▪ وضعیت جسمی خود را در نظر بگیرید
  9. ▪ درس ها را در همان روز مرور کنید
  10. ▪ مرحله به مرحله پیش بروید
  11. ▪ محیطی مناسب برای درس خواندن فراهم کنید
  12. ▪ میزان خستگی مغزتان را در نظر داشته باشید
  13. ▪ با برنامه ریزی مناسب، درس خواندن را به عادت تبدیل کنید
  14. ▪ با برنامه ریزی مناسب، درس خواندن را به عادت تبدیل کنید
  15. ▪ هدف داشته باشید
  16. ▪ ناامیدی دشمن یادگیری است
  17. ین مطالعه لطفا" یادداشت برداری نمائید
  18. شیوه صحیح مطالعه چهار مزیت عمده زیر را به دنبال دارد:
  19. ۱- زمان مطالعه را کاهش میدهد.
  20. ۲- میزان یادگیری را افزایش میدهد .
  21. ۳-مدت نگهداری مطالب در حافظه را طولانی تر می کند.
  22. ۴- بخاطر سپاری اطلاعات را آسانتر می سازد. برای داشتن مطالعه ای فعال وپویانوشتن نکات مهم درحین خواندن ضروری است تابرای مرورمطالب،دوباره کتاب رانخوانده ودر زمانی کوتاه ازروی یادداشتهای خودمطالب رامرور کرد . یادداشت برداری ، بخشی مهم و حساس از مطالعه است که باید به آن توجهی خاص داشت . چون موفقیت شما را تا حدودی زیاد تضمین خواهد کرد و مدت زمان لازم برای یادگیری را کاهش خواهد داد. خواندن بدون یادداشت برداری یک علت مهم فراموشی است.
  23. شش روش مطالعه: خواندن بدون نوشتن ،خط کشیدن زیرنکات مهم، حاشیه نویسی وخلاصه نویسی، کلید برداری خلاقیت و طرح شبکه ای مغز
  24. ۱-خواندن بدون نوشتن: روش نادرست مطالعه است . مطالعه فرآیندی فعال و پویا است وبرای نیل به این هدف باید از تمام حواس خود برای درک صحیح مطالب استفاده کرد. باید با چشمان خود مطالب را خواند، باید در زمان مورد نیاز مطالب را بلند بلند ادا کرد و نکات مهم را یادداشت کرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگیر شده و حضوری فعال و همه جانبه در یادگیری داشت و هم در هنگام مورد نیاز ، خصوصا" قبل از امتحان ، بتوان از روی نوشته ها مرور کرد و خیلی سریع مطالب مهم را مجددا" به خاطر سپرد .
  25. ۲- خط کشیدن زیر نکات مهم :این روش شاید نسبت به روش قبلی بهتر است ولی روش کاملی برای مطالعه نیست چرا که در این روش بعضی از افراد بجای آنکه تمرکز و توجه بروی یادگیری و درک مطالب داشته باشند ذهنشان معطوف به خط کشیدن زیر نکات مهم می گردد .حداقل روش صحیح خط کشیدن زیر نکات مهم به این صورت است که ابتدا مطالب را بخوانند و مفهوم را کاملا" درک کنند و سپس زیر نکات مهم خط بکشند نه آنکه در کتاب بدنبال نکات مهم بگردند تا زیر آن را خط بکشند .
  26. ۳- حاشیه نویسی :این روش نسبت به دو روش قبلی بهتر است ولی بازهم روشی کامل برای درک عمیق مطالب و خواندن کتب درسی نیست ولی می تواند برای یادگیری مطالبی که از اهمیتی چندان برخوردار نیستند مورد استفاده قرار گیرد.
  27. ۴- خلاصه نویسی : در این روش شما مطالب را میخوانید و آنچه را که درک کرده اید بصورت خلاصه برروی دفتری یادداشت می کنید که این روش برای مطالعه مناسب است و از روشهای قبلی بهتر می باشد چرا که در این روش ابتدا مطالب را درک کرده سپس آنها را یادداشت می کنید اما بازهم بهترین روش برای خواندن نیست .
  28. ۵- کلید برداری :کلید برداری روشی بسیار مناسب برای خواندن و نوشتن نکات مهم است . در این روش شما بعد از درک مطالب، بصورت کلیدی نکات مهم را یادداشت می کنید و در واقع کلمه کلیدی کوتاهترین، راحت ترین ،بهترین وپرمعنی ترین کلمه ای است که با دیدن آن، مفهوم جمله تداعی شده و به خاطر آورده می شود .
  29. ۶- خلاقیت و طرح شبکه ای مغز: این روش بهترین شیوه برای یادگیری خصوصا" فراگیری مطالب درسی است .در این روش شما مطالب را میخوانید بعد از درک حقیقی آنها نکات مهم را به زبان خودتان و بصورت کلیدی یادداشت می کنید و سپس کلمات کلیدی را بروی طرح شبکه ای مغز می نویسد ( در واقع نوشته های خود را به بهترین شکل ممکن سازماندهی می کنید و نکات اصلی و فرعی را مشخص می کنید)تا در دفعات بعد به جای دوباره خواندن کتاب ، فقط به طرح شبکه ای مراجعه کرده وبا دیدن کلمات کلیدی نوشته شده بروی طرح شبکه ای مغز ، آنها را خیلی سریع مرور کنید . این روش درصد موفقیت تحصیلی شما را تا حدود بسیار زیادی افزایش میدهد و درس خواندن را بسیار آسان می کند. و بازده مطالعه را افزایش میدهد.
  30. شرایط مطالعه: ((بکارگیری شرایط مطالعه یعنی بهره وری بیشتر از مطالعه )) شرایط مطالعه ، مواردی هستند که با دانستن ، بکارگیری و یا فراهم نمودن آنها ، می توان مطالعه ای مفیدتر با بازدهی بالاتر داشت و در واقع این شرایط به شما می آموزند که قبل از شروع مطالعه چه اصولی را به کار گیرید ، در حین مطالعه چه مواردی را فراهم سازید و چگونه به اهداف مطالعاتی خود برسید و با دانستن آنها می توانید با آگاهی بیشتری درس خواندن را آغاز کنید و مطالعه ای فعالتر داشته باشید :
  31. ۱- آغاز درست :برای موفقیت در مطالعه ،باید درست آغازکنید.
  32. ۲- برنامه ریزی : یکی از عوامل اصلی موفقیت ، داشتن برنامه منظم است .
  33. ۳- نظم و ترتیب: اساس هر سازمانی به نظم آن بستگی دارد .
  34. ۴-حفظ آرامش: آرامش ضمیر ناخود آگاه را پویا و فعال میکند.
  35. ۵- استفاده صحیح از وقت :بنیامین فرانکلین، ((آیا زندگی را دوست دارید؟ پس وقت را تلف نکنید زیرا زندگی از وقت تشکیل شده است .))
  36. ۶- سلامتی و تندرستی: عقل سالم در بدن سالم است .
  37. ۷- تغذیه مناسب: تغذیه صحیح نقش مهمی در سلامتی دارد.
  38. ۸- دوری از مشروبات الکلی : مصرف مشروبات الکلی موجب ضعف حافظه می شود .
  39. ۹ – ورزش : ورزش کلید عمر طولانی است .
  40. ۱۰-خواب کافی: خواب فراگیری و حافظه را تقویت می کند.
  41. ۱۱ –درک مطلب:آنچه در حافظه بلند مدت باقی می ماند ، یعنی مطالب است .
  42. چند توصیه مهم که بایدفراگیران علم ازآن مطلع باشند:
  43. ۱- حداکثر زمانی که افراد می توانند فکر خود را بروی موضوعی متمرکز کنند بیش از ۳۰ دقیقه نیست ، یعنی باید سعی شود حدود ۳۰ دقیقه بروی یک مطلب تمرکز نمود و یا مطالعه داشت و حدود ۱۰ الی ۱۵ دقیقه استراحت نمود سپس مجددا" با همین روال شروع به مطالعه کرد.
  44. ۲- پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری کنید. و چند ساعت پس از صرف غذا مطالعه نمائید چون پس از صرف غذای سنگین بیشتر جریان خون متوجه دستگاه گوارش میشود تا به هضم و جذب غذا کمک کند و لذا خون رسانی به مغز کاهش می یابد و از قدرت تفکر و تمرکز کاسته میشود . از مصرف الکل و دارو هم خودداری فرمائید همچنین غذاهای آردی مثل نان و قندی قدرت ادراک و تمرکز را کم می کند نوشابه های گازدارهم همینطور هستند.
  45. ۳- ذهن آدمی با هوش است اگر یادداشت بردارید خود را راحت از حفظ و بیاد سپاری مطالب می کند و نیز همزمان نمی توانید هم مطلبی را بنویسید و هم گوش دهید . پس در حین مطالعه لطفا" یادداشت برداری ننمائید .اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  
  • حسین صفرزاده
۲۷
شهریور

روشهای صحیح مطالعه

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  
  3. نکاتی چند در مورد روشهای صحیح مطالعه
  4. بارها شنیده ایم که دانش آموز یا دانشجویی می گوید :
  5. (( دیگرحال و حوصله خواندن این کتاب را ندارم ))یا ((آنقدرازاین کتاب خسته شده ام که قابل گفتن نیست))ویا ((هرچقدرمیخوانم مثل اینکه کمتر یاد می گیریم))ویا ((10 بار خواندم و تکرار کردم ولی بازهم یاد نگرفتم))به راستی مشکل چیست ؟
  6. آیا برای یادگیری درس واقعا" باید 10 بار کتاب را خواند ؟
  7. آیا باید دروس خود را پشت سرهم مرورکرد؟
  8. وآیا بایددهها بار درس راتکرارکردتا یادگرفت ؟
  9. مطمئنا" اگر چنین باشد ، مطالعه کاری سخت و طاقت فرسا است .
  10. اما واقعیت چیزی دیگر است . واقعیت آن است که این گروه از فراگیران ، روش صحیح مطالعه را نمی دانند و متاسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چیزی راجع به چگونه درس خواندن نمی آموزند .
  11. یادگیری و مطالعه ، رابطه ای تنگاتنگ و مستقیم با یکدیگر دارند، تا جایی که می توان این دو را لازم و ملزوم یکدیگر دانست. برای اینکه میزان یادگیری افزایش یابد باید قبل از هرچیز مطالعه ای فعال و پویا داشت .

 

  1. شیوه صحیح مطالعه ،چهار مزیت عمده زیر را به دنبال دارد:
  2. 1- زمان مطالعه را کاهش میدهد.
  3. 2- میزان یادگیری را افزایش میدهد .
  4. 3-مدت نگهداری مطالب در حافظه را طولانی تر می کند.
  5. 4- بخاطر سپاری اطلاعات را آسانتر می سازد.

 

  1. برای داشتن مطالعه ای فعال و پویا نوشتن نکات مهم درحین خواندن ضروری است تابرای مرور مطالب،دوباره کتاب رانخوانده و در زمانی کوتاه ازروی یادداشتهای خود مطالب را مرور کرد .
  2. یادداشت برداری ، بخشی مهم و حساس از مطالعه است که باید به آن توجهی خاص داشت . چون موفقیت شما را تا حدودی زیاد تضمین خواهد کرد و مدت زمان لازم برای یادگیری را کاهش خواهد داد.
  3. خواندن بدون یادداشت برداری یک علت مهم فراموشی است.

 

  1. شش روش مطالعه :
  2. خواندن بدون نوشتن خط کشیدن زیرنکات مهم حاشیه نویسی خلاصه نویسی کلید برداری خلاقیت و طرح شبکه ای مغز

 

  1. 1-خواندن بدون نوشتن: روش نادرست مطالعه است . مطالعه فرآیندی فعال و پویا است وبرای نیل به این هدف باید از تمام حواس خود برای درک صحیح مطالب استفاده کرد. باید با چشمان خود مطالب را خواند، باید در زمان مورد نیاز مطالب را بلند بلند ادا کرد و نکات مهم را یادداشت کرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگیر شده و حضوری فعال و همه جانبه در یادگیری داشت و هم در هنگام مورد نیاز ، خصوصا" قبل از امتحان ، بتوان از روی نوشته ها مرور کرد و خیلی سریع مطالب مهم را مجددا" به خاطر سپرد .

 

  1. 2- خط کشیدن زیر نکات مهم :این روش شاید نسبت به روش قبلی بهتر است ولی روش کاملی برای مطالعه نیست چرا که در این روش بعضی از افراد بجای آنکه تمرکز و توجه بروی یادگیری و درک مطالب داشته باشند ذهنشان معطوف به خط کشیدن زیر نکات مهم می گردد .حداقل روش صحیح خط کشیدن زیر نکات مهم به این صورت است که ابتدا مطالب را بخوانند و مفهوم را کاملا" درک کنند و سپس زیر نکات مهم خط بکشند نه آنکه در کتاب بدنبال نکات مهم بگردند تا زیر آن را خط بکشند .

 

  1. 3- حاشیه نویسی :این روش نسبت بدو روش قبلی بهتر است ولی بازهم روشی کامل برای درک عمیق مطالب و خواندن کتب درسی نیست ولی می تواند برای یادگیری مطالبی که از اهمیتی چندان برخوردار نیستند مورد استفاده قرار گیرد.

 

  1. 4- خلاصه نویسی : در این روش شما مطالب را میخوانید و آنچه را که درک کرده اید بصورت خلاصه بروی دفتری یادداشت می کنید که این روش برای مطالعه مناسب است و از روشهای قبلی بهتر می باشد چرا که در این روش ابتدا مطالب را درک کرده سپس آنها را یادداشت می کنید اما بازهم بهترین روش برای خواندن نیست .

 

  1. 5- کلید برداری :کلید برداری روشی بسیار مناسب برای خواندن و نوشتن نکات مهم است . در این روش شما بعد از درک مطالب ، بصورت کلیدی نکات مهم را یادداشت می کنید و در واقع کلمه کلیدی کوتاهترین، راحتترین ،بهترین و پرمعنی ترین کلمه ای است که با دیدن آن، مفهوم جمله تداعی شده و به خاطر آورده می شود .

 

  1. 6- خلاقیت و طرح شبکه ای مغز: این روش بهترین شیوه برای یادگیری خصوصا" فراگیری مطالب درسی است .در این روش شما مطالب را میخوانید بعد از درک حقیقی آنها نکات مهم را به زبان خودتان و بصورت کلیدی یادداشت می کنید و سپس کلمات کلیدی را بروی طرح شبکه ای مغز می نویسد ( در واقع نوشته های خود را به بهترین شکل ممکن سازماندهی می کنید و نکات اصلی و فرعی را مشخص می کنید)تا در دفعات بعد به جای دوباره خوانی کتاب ، فقط به طرح شبکه ای مراجعه کرده وبا دیدن کلمات کلیدی نوشته شده بروی طرح شبکه ای مغز ، آنها را خیلی سریع مرور کنید . این روش درصد موفقیت تحصیلی شما را تا حدود بسیار زیادی افزایش میدهد و درس خواندن را بسیار آسان می کند. و بازده مطالعه را افزایش میدهد.

 

  1. شرایط مطالعه
  2. ((بکارگیری شرایط مطالعه یعنی بهره وری بیشتر از مطالعه ))
  3. شرایط مطالعه ، مواردی هستند که با دانستن ، بکارگیری و یا فراهم نمودن آنها ، می توان مطالعه ای مفیدتر با بازدهی بالاتر داشت و در واقع این شرایط به شما می آموزند که قبل از شروع مطالعه چه اصولی را به کار گیرید ، در حین مطالعه چه مواردی را فراهم سازید و چگونه به اهداف مطالعاتی خود برسید و با دانستن آنها می توانید با آگاهی بیشتری درس خواندن را آغاز کنید و مطالعه ای فعالتر داشته باشید :

 

  1. آغاز درست :برای موفقیت در مطالعه ،باید درست آغازکنید.
  2. 1- برنامه ریزی : یکی از عوامل اصلی موفقیت ، داشتن برنامه منظم است .
  3. 2- نظم و ترتیب: اساس هر سازمانی به نظم آن بستگی دارد .
  4. 3-حفظ آرامش: آرامش ضمیر ناخود آگاه را پویا و فعال میکند.
  5. استفاده صحیح از وقت :بنیامین فرانکلین، ((آیا زندگی را دوست دارید؟ پس وقت را تلف نکنید زیرا زندگی از وقت تشکیل شده است .))
  6. 4- سلامتی و تندرستی: عقل سالم در بدن سالم است .
  7. 5- تغذیه مناسب: تغذیه صحیح نقش مهمی در سلامتی دارد.
  8. 6- دوری از مشروبات مضر : مصرف مشروبات مضر موجب ضعف حافظه می شود .
  9. 9 – ورزش : ورزش کلید عمر طولانی است .
  10. 10-خواب کافی: خواب فراگیری و حافظه را تقویت می کند.
  11. 11 –درک مطلب:آنچه در حافظه بلند مدت باقی می ماند ، یعنی مطالب است .

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۶
شهریور

                     بسم الله الرحمن الرحیم

                     اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

                            متقین  4-

    1. یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ‏ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً (مریم /85)
  1. در آن روز که پرهیزگاران را دسته جمعى بسوى خداوند رحمان (و پاداشهاى او) محشور مى‏کنیم... (85)
  2. وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمینَ إِلى‏ جَهَنَّمَ وِرْداً (مریم/86)
  3. یک نکته : به چه چیز می گویند ولایت امام صادف با یک جمله ساده ولایت را معنا کرده اند.
  4. امام باقر... یا جابر من‏ أطاع اللّه و أحبنا فهو ولینا و من عصى اللّه لم ینفعه حبنا.
  5. فرمول محبت همراه با اطاعت.میشود ولایت .دنبال زمان ودنبال مکان نباشید..
  6. خاصیت ولایت امام متقین  چی شد ؟ این شد که خدا اقبال می کند .
  7. ضرورت ولایت پذیری:1. «أطیعُوا اللهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ و أُولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ»؛«از خدا و رسول و صاحبان امرتان پیروی کنید
  8. 2. «إنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ و رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم رَاکِعُونَ»؛ (2) «به درستی که سرپرست شما خدا و رسولش و مؤمنان هستند. همان کسانی که نماز بر پا می‌دارند و در حالی که در رکوعند زکات می‌دهند
  9. نمایید اطاعت ز ربّ و رسول.....بسازید فرمان آنها قبول.....که از اهل بیت نبوت، اله....بخواهد کند دور، رجس و گناه.....شما را زهر عیب سازد، بری.....کند پاک و تطهیر از هر بدی
  10. ولایت اهل بیت علیهم السلام: روزی مردی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و پرسید: «کمترین چیزی که انسان در پرتو آن جزو مؤمنان خواهد شد، چیست؟ و کمترین چیزی که با آن جزو کافران می‌شود کدام است؟»
  11. حضرت جواب داد: «کمترین چیزی که انسان به سبب آن در زمرة گناهکاران در می‌آید این است که ولایت ما را نپذیرد.»
  12. آن مرد گفت: «یا امیرالمؤمنین! منظورت از ما چه کسانی است؟» حضرت فرمود: «همانهایی که خداوند اطاعتشان را در ردیف اطاعت خود و پیامبر خود قرار داده است و فرمود: «أطیعُوا اللهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ و أُولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ». (3)
  13. آن مرد پرسید: «فدایت شوم! برایم روشن‌تر بیان کن.» حضرت فرمود: «آنانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در موارد مختلف و در خطبه روز آخرش آنها را یاد کرد و فرمود: من در میان شما دو چیز با ارزش را به یادگار می‌گذارم. اگر دست به دامن آنها بزنید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و خاندانم که از هم جدا نخواهند شد تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند. (4) »
  14. ماهیت ولایت:1-اساس اسلام: عن ابی جعفر علیه السلام أنَّهُ قالَ: «بُنِیَ الْاِسْلامُ عَلَی خَمْس دَعائِمَ: اَلْوِلایَةُ وَ الصَّلاةُ وَ الزَّکاةُ وَ صَومُ شَهرِ رَمَضانَ وَ الحَجُّ؛ (5) اسلام بر پنج پایه بنا شده است؛ ولایت، نماز، زکات، روزه ماه رمضان و حج
  15. 2. نگاهبان واجبات دین: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «حُدُودُ الفَرائِضِ الَّتی فَرَضَهَا اللهُ عَلَی خَلْقِهِ هِیَ خَمْسَةٌ مِنْ کِبارِ الْفَرائِضِ: اَلصَّلاةُ وَالزَّکاةُ وَالْحَجُّ وَالصَّوْمُ وَالْوَلایَةُ الْحافِظَةُ لِهذِهِ الْفَرائِضِ الْأرْبَعَةِ (6) ؛ حدود واجباتی که خداوند آنها را به بندگانش واجب کرده است، پنج چیز از بزرگترین فرایض است؛ نماز، زکات، حج، روزه و ولایت که نگاهدارنده این چهار فریضه است
  16. نماز بی‌ولایت بی‌نمازی است.....عبادت نیست نوعی حقه بازی است
  17. پیامدهای ولایت پذیری: 1- برخورداری از بهترین پاداش: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «لَنا عَلَی النَّاسِ حَقُّ الطَّاعَةِ وَ الْوِلایَةِ وَ لَهُمْ مِنَ اللهِ سُبْحانَهُ حُسْنُ الْجَزاءِ (7) ؛ برای ما نسبت به مردم حق اطاعت و ولایت است و برای مردم نسبت به خدای سبحان برترین پاداشها است
  18. هر گاه مؤمن به برادرش تهمت بزند ایمان در قلبش از بین می‌رود همان گونه که نمک در آب ناپدید می‌شود.
  19. 2. شایستگی و برتری: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: « أوْلَی النَّاسِ بِنا مَنْ وَالاَنَا؛ (8) برترین مردم نزد ما کسی است که ولایت ما را بپذیرد
  20. 3. نجات و رستگاری: عن امیرالمؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَنْ رَکِبَ غَیْرَ سَفِینَتِنا غَرَقَ (9) ؛ هر کس بر کشتی‌ای غیر از کشتی ما سوار شود غرق خواهد شد
  21.  4- پیوستن به اهل بیت علیهم السلام: عن امیر المؤمنین أنَّهُ قالَ: «مَنْ تَمَسَّکَ بِنا لَحِقَ؛ (10) کسی که به دامان ما چنگ بزند [به ما] خواهد پیوست
  22. 5- جامعیت در داشتن نیکیها: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «مَنْ مَنَّ اللهُ عَلَیْهِ بِمَعْرِفَةِ أهْلِ بَیتِی وَ وِلایَتِهِمْ فَقَدْ جَمَعَ اللهُ لَهُ الخَیْرَ کُلَّهُ؛ (11) هر کس خدا بر او در شناخت و ولایت خاندان من منت نهاد، پس همانا خداوند تمام خیر و خوبی را در او جمع کرده است
  23. نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو.....به منکر علی بگو نماز خود قضا کند
  24.  
  25. «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من احب ان یلقی الله عزوجل و هو مقبل علیه غیر معرض عنه
  26. فلیتوال اخی علیا و من سره ان یلقی الله و هو عنه : پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند هر که دوست دارد ملاقات کند خدا را و روی مرحمت و لطف خود را از وی بازنگرداند - دوست بدارد و موالات کند با برادرم علی بن ابیطالب علیه السلام.
  27. وَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُ فَلْیَتَوَالَ ابْنَک‏.الْحَسَنَ علیه السلام : هر که بخواهد خدا را ملاقات کند و خدا از او راضی باشد دوست بدارد فرزند او حسن علیه السلام را
  28. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ وَ لَا خَوْفَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَالَ ابْنَکَ الْحُسَیْنَ علیه السلام : هر که بخواهد ملاقات کند خدا را و به هیچ وجه خوف و ترس نداشته باشد فرزند دیگر او حسین علیه السلام را دوست بدارد
     
  29. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ مَحَا اللَّهُ ذُنُوبَهُ عَنْهُ فَلْیُوَالِ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّهُ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ: هر که بخواهد خدا را ملاقات کند و گناهان او ریخته شود و محو شده باشد دوست بدارد فرزند او علی را که بزرگ سجده کنندگان است
     
  30. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَرِیرُ الْعَیْنِ فَلْیَتَوَالَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ علیه السلام : هر که دوست بدارد خدا را ملاقات کند و چشمش شاد باشد فرزند او محمد بن علی را دوست بدارد که شکافنده علوم و دانش است
     
  31. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یُعْطِیَهُ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَلْیَتَوَالَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ علیه السلام:
    هر که دوست دارد که خدا را ملاقات کند و نامه عملش را بدست راستش دهند «که نشانه رستگاری اوست» دوست بدارد جعفر بن محمد را
  32. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَتَوَالَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الْکَاظِمَ علیه السلام : هر که دوست می دارد خدا را ملاقات کند پاک و پاکیزه دوست بدارد موسی بن جعفر را
  33. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ ضَاحِکٌ فَلْیَتَوَالَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام : هر که دوست می دارد خدا را ملاقات کند و خندان و شادان باشد دوست بدارد علی بن موسی را
  34. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ رُفِعَتْ دَرَجَاتُهُ وَ بُدِّلَتْ سَیِّئَاتُهُ حَسَنَاتٍ فَلْیَتَوَالَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْجَوَادَ علیه السلام : هر که دوست می دارد که خدا را ملاقات کند و درجات او بلند باشد و سیئات او مبدل به حسنات شود فرزند او محمد را دوست بدارد.
  35. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یُحَاسِبَهُ‏ حِساباً یَسِیراً وَ یُدْخِلَهُ جَنَّاتِ عَدْنٍ‏ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ‏ فَلْیَتَوَالَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الْهَادِیَ علیه السلام : هر که دوست می دارد خدا را ملاقات کند و حساب او به آسانی بگذرد دوست بدارد علی بن محمد هادی را  
  36. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِنَ الْفَائِزِینَ فَلْیَتَوَالَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیَّ علیه السلام : هر که بخواهد خدا را ملاقات و از رستگاران باشد دوست بدارد حسن عسکری را
  37. وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ کَمُلَ إِیمَانُهُ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ فَلْیَتَوَالَ الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ الْمُنْتَظَرِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ : هر که بخواهد خدا را ملاقات کند و دین او کامل و نیکو باشد موالات و دوستی کند با حجة بن الحسن صاحب الزمان که مردم در انتظار او خواهند بود  
  38. هَؤُلَاءِ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ أَعْلَامُ التُّقَى مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ تَوَالاهُمْ کُنْتُ ضَامِناً لَهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّةَ : اینها چراغهای افروخته الهی و شمعهای فروزان آسمانی هستند آنها پیشوایان دین و پرهیزکاران کتب ربوبی هستند هر کس با آنها موالات کند و دوستی نماید و تسلیم امر آنها گردد من ضامن می شوم خداوند آنها را بهشت ببرد
  39. هر کس معتقد به امامت این دوازده امام گردد دوازده مژده به آنها داده می شود و هر که دوازده مژده به او داده شود پادشاه دنیا و آخرت است  بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏27، ص: 108
  40. «اللّهمّ‏ صلّ‏ على‏ محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»
  • حسین صفرزاده
۲۶
شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم

          اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

         متقین  3-

کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ (الزاریات /17) وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (الزاریات /18)

  1. متقی یک مقدارکمی از شب را میخوابند  وقتی سحر می شد بیدار بودند. وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ .تابه مقام فعل برسند محسنین شوند اگر سحر بیدارنشود به حد فعل محسنین نرسند وبه مقام کمال  که متقین  است. نمی رسند.به همین دلیل درقرآن در چهار جا متقین  ومحسنین با هم آمده است.یک روایت باهم ببینم برویم سراغ نتیجه گیری.
  2. متقین   چه کسانی بودند که تمام قرآن را تصدیق می کنند.
  3. ص 67..وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ (133)
  4. حالا متقین  کسانی بودند که تصدیق کردند کل کتاب خدا را .
  5. الَّذینَ‏ یُنْفِقُونَ‏ فِی‏ السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (آل عمران/134)
  6. وقتی دستشان بازاست.انفاق می کنند وقتی که دستشان هم تنگ است. هم انفاق می کنند چرا؟.چون قرآن گفته کامل عمل می کنند ونتیجه هم می گیرند ، خدا رحمت کند
  7. مرحوم آفای بهلول را فرمودند. من نذر کردم من از مدینه پیاده بروم مکه.چهارصد کیلومتر است. می فرمودند یکی دوهندوانه  خرید م گذاشتم در کیسه همراه برداشتم ویک مقدارپول خرد. پنجاه سکه سعودی ریختم دربک کیسه حرکت کردم یک مقدارکه رفتم چند قاچ  ازهندوانه راخوردم وپوسته آنرا پرت کردم پشت تپه ای که از کنارش رد میشدم ، 
  8. دیدم سه چهار بچه که لباسهای مندرس پوشیدند رختند روی این پوسته هندونه ها  رفتم ان طرف تپه دیدم یک آلونک خانه محقری است.خانواده زندگی می کنند وضع مناسبی ندارند باقی هندوانه را وپنجاه  ریال سعودی راهم داشتم به آنها دادم.حالا هیچی دیگر نداشتم .کسی می تواند این کار رابکند مگرکسی که اعتقاد داشته باشد به اینکه خدا گفته تو بده تا ما بدهیم.....
  9. حالا نه پول دارم نه هندوانه . یک مقدارکه رفتم  یک اتوبوس از ایرانیها که می رفتند به مکه شناختند ایستادند بمن رسیدند گفتند آقا بیا بالا تا برسانیم شمارا ، گفتم من نذر کردم پیاده بروم یکی ازمسافران حاجی یک پلاستیک بگیرید. حالا چه کسی به فکر او اندخته بود توجهات ؟
  10. ان یکی گفت بده به آقا آن یکی گفت بگیر این پلاستیک را ، بمن دادندورفتند، یک مقدار که رفتم بسته را بازکردم دیدم پول سعودی است. وقتی شمردم دیدم یک هزاروپانصد ریال سعودی است. الَّذینَ‏ یُنْفِقُونَ‏ فِی‏ السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ. وقتی دستشان بازاست.انفاق می کنند وقتی که دستشان هم تنگ است. هم انفاق می کنند..
  11. چرا؟ انفاق می کنند.چون قرآن گفته کامل عمل می کنند ونتیجه هم می گیرند ، 
  12. وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ.... وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ... وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ
  13. فرمود: یاعلی انت وشیعتک هم المتقون ..علی جان توسیعیان  تو متفون هستید. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام) ج‏65 41 باب 15 فضائل الشیعة ..... ص : 1
  14. الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ الصَّافُّونَ الْمُسَبِّحُونَ وَ لَوْ لَا أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ مَا قَامَ لِلَّهِ دِینٌ وَ لَوْ لَا مَنْ فِی الْأَرْضِ مِنْکُمْ مَا نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ قَطْرٌ یَا عَلِیُّ لَکَ فِی الْجَنَّةِ کَنْزٌ وَ أَنْتَ ذُو قَرْنَیْهَا وَ شِیعَتُکَ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ اللَّهِ: هُمُ الْغالِبُونَ‏
  15. یَا عَلِیُ‏ أَنْتَ‏ وَ شِیعَتُکَ‏ الْقَائِمُونَ بِالْقِسْطِ وَ أَنْتُمْ عَلَى الْحَوْضِ تُسْقُونَ مَنْ أَحَبَّکُمْ وَ تَمْنَعُونَ مَنْ أَخَلَّ بِفَضْلِکُمْ وَ أَنْتُمُ الْآمِنُونَ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ
  16. یَا عَلِیُ‏ أَنْتَ‏ وَ شِیعَتُکَ‏ تُظَلَّلُونَ فِی الْمَوْقِفِ وَ تُنَعَّمُونَ فِی الْجِنَانِ یَا عَلِیُّ إِنَّ الْجَنَّةَ مُشْتَاقَةٌ إِلَیْکَ وَ إِلَى شِیعَتِکَ وَ إِنَّ مَلَائِکَةَ الْعَرْشِ الْمُقَرَّبِینَ یَفْرَحُونَ بِقُدُومِهِمْ وَ الْمَلَائِکَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُمْ
  17. یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ الَّذِینَ یَخَافُونَ اللَّهَ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ
  18. یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ الَّذِینَ یَتَنَافَسُونَ فِی الدَّرَجَاتِ وَ یَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ لَا حِسَابَ عَلَیْهِمْ
  19. یَا عَلِیُّ أَعْمَالُ شِیعَتِکَ تُعْرَضُ عَلَیَّ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ فَأَفْرَحُ بِصَالِحِ أَعْمَالِهِمْ وَ أَسْتَغْفِرُ لِسَیِّئَاتِهِمْ
  20.  یَا عَلِیُّ ذِکْرُکَ وَ ذِکْرُ شِیعَتِکَ فِی التَّوْرَاةِ بِکُلِّ خَیْرٍ قَبْلَ أَنْ یُخْلَقُوا وَ کَذَلِکَ فِی الْإِنْجِیلِ فَإِنَّهُمْ یُعَظِّمُونَ إِلْیَا وَ شِیعَتَهُ یَا عَلِیُّ ذِکْرُ شِیعَتِکَ فِی السَّمَاءِ أَکْثَرُ مِنْ ذِکْرِهِمْ فِی الْأَرْضِ فَبَشِّرْهُمْ بِذَلِکَ
  21. یَا عَلِیُّ قُلْ لِشِیعَتِکَ وَ أَحِبَّائِکَ یَتَنَزَّهُونَ مِنَ الْأَعْمَالِ الَّتِی یَعْمَلُهَا عَدُوُّهُمْ
  22. یَا عَلِیُّ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى مَنْ أَبْغَضَکَ وَ أَبْغَضَ شِیعَتَکَ.
  23. حالا شیعه امبرالمومنین چه کسانی هستند ؟ حضرت امام حسن وامام حسین وسلمان ومقداد واباذروبعد آن ده امام برحق تا برسد حضرت ولی عصر آنهایی که شریط شیعه بودن را حفظ کنند.
  24. خصرت امام کاظم حرکت کردند چند تا غلام داشتند به یکی از غلامان  برای من گوشت و آبگوشت تهیه کن گوشت و آبگوشت یکی از غذاهای مورد علاقه اهل بیت بوده. هفته ای دومرتبه خدا ان شا الله خدا رزق وروزی کند از آن غداهایی که مورد علاقه پیامبر بوده میل کنند.فرمودند که یک گوشت وابگوشت طبخ کنید این غلام وقتی آورد نزد
  25. حضرت امام کاظم علیه سلام .کاسه آب گوشت ریخت برصورت امام کاظم علیه السلام همه صورت امام پر از آبگوشت شد.حضرت همه صورت وچهره امام درهم شد تا چهره امام در هم شد غلام این آیه راخواند. وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ.تا اینکه گفت کاظمین الغیظ تمام چهره امام متبسم شد . غلام گفت .وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ. اما فرمودن درراه خدا آزادت کردم. وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ حضرت فرمودند ..درراهمی به اوعنایت .. ویک کنیزهم به شما بخشیدم. دنباله آیه 
  26. .وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (آل عمران /135)
  27. أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ (آل عمران /136)
  28. می فرماید اجرالعاملین نه اجرعمل .. وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ.... وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ... وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ
  29. بودند افرادی که خداوندشان به اشان راه نمود به اینجاها راه پیداکردند.
  30. یکی از بازاریان محترم تهران . حا لا در پیری به سرمی برد ایشان تعریف کردند که من در جوانی رفتم منزل آقا شیخ حسین زاهد آیت الله .....می گفت من رفتم منزل ایشان یک قالیچه ای از منزل ایشان برداشتم آمدم بیایم پشت درب به مرحوم سیخ حسین زاهد برخوردکرده پشت درب آمدم بیایم ایشان با کلید دررا باز کرد خدا رحمت کند ایشان را پشت در وقتی مواجه شدم با ایشان آقا فرمودند به به سلام علیکم خوش امدید. به فرمایید مهامان ناخوانده حبیب خداست .می گفت وقتی که گفت بهبه من داشتم از خجالت آب می شدم دستم را گرفتند بردند طرف منزل مهمان حبیب خداست.نشتیم ویک مقدار صحبت ویک مقدارهم پول برای خرجی برایم عنایت فرمودند وگفتند من این قالیچه را هم به شما بخشیدم بروید باآن کاسبی کنید ان شالله کسب با برکتی داشته باشید. می تا در خانه خودمان من گریه می کردم. رفتم در بازار تهران کاسبی انجام دادم وکارهای بزرگی که در بازار انجام دادم ازبرکت ان قالیچه بود ..
  31. الَّذینَ‏ یُنْفِقُونَ‏ فِی‏ السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (آل عمران/134)
  32. أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ (آل عمران /136)
  33. ص42..الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره/274)
  34. در شان نزول این آیه :  آقا جانمان حضرت علی  امیرالمومنین  چهار دینار داشتند یک دینار آن را علنی ومخفیانه وآشکارا و هم شب وهم روز انفاق کردند .هم یواشکی وهم علنی .. حالا خدا چه کارمی کند. چند برابر
  35. ص 45..وَ مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ چندبرابرفَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (بقره/265)
  36. ص46.. وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ (بقره/270)
  37. امکان ندارد ازمال حلال بدهید عوض ندهد ازمال حلال بدهید  حد اکثر هفتصد آیا در مور کشور بانکها این غمل را می کنند ؟ نمی کنند! مستحب هم است که وقتی خواستم پولم را خواستم یرگردانم پک مقدار که دوستدارم بدهم بون اینکه پک چیزی به بانک بدهم. خدامیداند تجارت رونق می گیرد برکت زیاد می شود دزدی ازبین میرفت  بیکاری ازبین میرفت . کشاورزی توسعه پیدامیکرد . خدا شاهد است ده برابر ..ده بدهید هفتصد برابر.
  38. متقین  ... «اللّهمّ‏ صلّ‏ على‏ محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»
  39. متقین  را فرمودند وقتی آمدند به ملاقات من . من خودشان را قبول می کنم .حدیث..
  40. رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ‏ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مُقْبِلٌ عَلَیْهِ غَیْرُ مُعْرِضٍ‏ عَنْهُ فَلْیَتَوَالَکَ یَا عَلِیُّ.
  41. هرکس که دوست دارد که به ملاقات خدا برود  وخدا از او اقبال کند.از او روبرنگرداند، ولایت علی ابن ابیطالب را قبول بکند.هر کس با ولایت علی ابن ابیطالب باشد خدا بر او می کند.کجای قرآن نوشته صفحه 311 سوره مریم «اللّهمّ‏ صلّ‏ على‏ محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»
  • حسین صفرزاده
۲۶
شهریور

                  

            بسم الله الرحمن الرحیم

            اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

           متقین 2- حجت السلام معمار منتظرین                               

  1. اولین باری که می خواهیم برویم سراغ خدا . خدایی که  عباد را قبول میکند توبه را قبول می کند.
  2. اول از بندگی طاغوت اجتناب کند. طاغوت یعنی چه؟ طاغوت در قران یعنی شیطان، شیطان در قرآن به نص سوره انعام  دو دسته اند شیاطین انس وجن ، کسی که از بندگی شیاطین انس اولی ودومی وسومی واز شیاطین جن از ابلیس وایادی آن اجتناب کند آن شخص عباد است .یعنی چه از بندگی شان اجتنام کند؟ 
  3. عن محمّد بن علىّ علیهما السّلام‏: من اصغى الى ناطق فقد عبده فان کان النّاطق عن اللَّه فقد عبد اللَّه و ان کان النّاطق ینطق عن لسان ابلیس فقد عبد ابلیس.
  4. حالا شیطان کی را دعوت می کند. الشیطان.. الشَّیْطانُ‏ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ‏: شیطان به شما وعده فقر مى‏دهد و به گناه امر مى‏کند و خدا وعده بخشش به شما مى‏دهد.
  5. اینرا گوش نکنید..خدا میگوید همه چیزهست توی شیطان وعده فقرونداری تهیدستی را به شما وعده می دهد.این حرفها از خدا نیست چون خدا هست به فضل خدا همه چیز هست. اینرا گوش نکردی یعنی اجتناب کردی از او. این را می گویند طاغوت . و تو این را گوش می کنی پکرمیشودی. کلام خدا را گوش می کنی شکر می شوی توجه  فرمودید شنگول می شوی. چون خدا هست فضل خداهم هست. حالا می فرماید فَبَشِّرْ عِبادِ.. عِبادِ یعنی چی ؟ یعنی عبد حالا ..
  6. حالا عِبادِ کیاهستند..خوب گوش کنید. یستمعون القول ای یستمعون القرآن . اول قرآن را استماع می کنند.از اول فرآن تا آخر قرآن را استماع می کنند ازاول تا آخر قران قابل استماع را دارد اما همه قرآن قابل تبعیت را ندارد. چرا؟ چوندر سوره آل عمران آیت هفتم می فرماید.  ..الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ‏ مِنْه‏..تمام آیات قرآن قابلیت تبعیت را ندارد خدا مذمت می کندمی فرماید: فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ ...پس از آیات متشابه نمی شود تبعیت کرد.
  7. حالا عباد کسانی هستند که کل قران  استماع می کنند ..از کجا تبعیت می کنند؟ ویتبعون احسنه
  8. الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلئِکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ «18»
  9. فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ مختصر یعنی تبعیت می کنند از محمد وآل محمد . «اللّهمّ‏ صلّ‏ على‏ محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»
  10. پس عباد خدا کسانی هستند که تابع سخن را از محمد وآل محمد می شنوند وپیروی از محمد وآل محمد را دارند.کیا هستند پیروی از محمد وآل محمد را؟ آنهایی هستند که خدا آنهارا هدایت کرده آنها چه صفتی دارند. و آنانند همان خردمندان.که پیروی از محمد وآل محمد را دارند.
  11. پس عباد خدا کسانی هستند که تابع پیامبر واهل بیتند. وَ مَنْ أَحْسَنُ‏ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً- وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِین‏ ....آن شخص کیه؟ آیه تبارک سوره پوسف . قُلْ هذِهِ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى‏ اللَّهِ‏ عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ (پوسف /108)
  12. آن کس که تابع پیامبر است چه کسی است؟ امیرالمومنین وفرزندانش یک پس از دیگری تا حضرت ولی عصر عج الله تعالی الشریف.
  13. هر کسی که عبد شد خدا می فرماید یقبل توبة  عن عباد نمازی که با تبعیت با اعوا الی الله کیست مسلم تر از امیرالمومنین؟....
  14. سخن را از محمد وآل محمد می شنوند وپیروی از محمد وآل محمد را دارند.کیا هستند پیروی از محمد وآل محمد را؟ آنهایی هستند که خدا آنهارا هدایت کرده آنها چه صفتی دارند. و آنانند همان خردمندان.که پیروی از محمد وآل محمد را دارند. رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثیراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ‏ تَبِعَنی‏ فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانی‏ فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ (ابراهیم/36)
  15. اعمالی عبادی که تبعیت از پیامبراست مورد قبول خداست. نمازی که تبعیت از پیامبراست مورد قبول خداست.روزه ای که تبعیت از پیامبراست مورد قبول خداست. حجی که تبعیت از پیامبراست مورد قبول خداست.
  16. این مورد را شنیدید حالا این عباد کیا هستند؟ حالا یک سؤال آیا این عباد اسمم دارد در قرآن؟ سوره مبارک زخرف ص494 آیه 67 الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ (زخرف/67)
  17. الْأَخِلاَّءُ دوستها یَوْمَئِذٍ روز قیامت بَعْضُهُمْ  بعضی از این دوستها عَدُوٌّ دشمن یک دیگرند إِلاَّ الْمُتَّقینَ .مگر متقین .
  18. عزیزان هرکس شما را عوض عرضی بخواهد شما را دوست ندارد شما را برای آن غرض دوست دارد. هرکس شما را برای خاطرخدا بخواهد آن وقت شما را دوست دارد شما را برای بخاطر خدا دوست دارد. قرآن می فرماید تمام دوستی ها در دنیا دشمنی است. روز قیامت که صحنه قیامت می شود آن وقت دوست واقعی هنگام حوادث که آشکارمی شود که دوست واقعی چه کسی است. إِلاَّ الْمُتَّقینَ متقین  دوستی دارای مدومت واقعی است.
  19. حالامتقین کیاهستند؟ علی عباد ؟ عباد کیابودند ؟ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ...
  20. خدا کیا می پذیرد ؟ عمل  کیا می پذیرد ؟ به کی اعتماد می کند ؟ به کسانی که متقینند. متقون کیا هستند . سوره مائده ص112 آیه 27
  21. وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ (مائده/27)
  22. بشما بدهم خبردو فرزند حضرت آدم هابیل وقابیل.
  23. دوتاشان می خواستند قربانی بدهند. ازیکشان قبول شد و از یکی دیگر قبول نشد. قابیل به هابیل گفت ترا حتما می کشم جناب هابیل گفت  خدا این است وجز این نیست که حتما خدا عمل را از کی قبول می کند ؟  از متقین.
  24. هنگام ملاقات خدا اگر بخواهیم عملمان را قبول بکند وبه پذیرد باید از کیا بشیم ؟ ازمتقین.
  25. یعنی چه که از متقین بودن؟
  26. متقین کسانی هستند که لحظه ای غیر از حق فکرنمی کنند.ازلحظه ای از حق جدا نمی شوند. متقین‏ در دنیا کسانى‏ هستند که اهل فضیلت مى‏باشند، به حق سخن مى‏گویند.. بدان که على امام متقین‏ و رهبر کسانى‏ است که از کثرت عبادت پیشانیشان مى‏درخشد و أمیر مؤمنان مى‏باشد. متقی کسی است که تمام وجودش تقوا و الگوست. متقی از گناه پرهیزوسر تاپا مجسمه تقوا.است.
  27. شما کی را قبول دارید در اطرافتان که برای خدا شما را بخواهد. متقی کسی است که شمارا برای خدابخواهد.واین مطلب عالاء وآرزو های بشری است. ببینید عزیزان ..متقی یک صفت بیشتر ندارد عالائ متقین همه از یک صفت سرچشمه گرفته است. متقی قرآن را نگاه می کند تصدیق می کند تصدیق عملی هم برای جدا نشدن یک لحظه برای خداست. چون خدا گفته با تمام وجودش قبول کرد. پس اگر من در قول تصدق کرده ام ودرعمل از خدا جدا شده ام چون در فعل وعمل از تصدیق جداهستم.با تمام وجود قبول نکرده ام.خدا وقتی در قرآن می خواهد از متقین تعریف بکند فقط یک فعل به متقین نسبت می دهد یک فعل..
  28. با هم می رویم ص 462 سوره زمر.آیه 33
  29. وَ الَّذی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (الزمر/33)
  30. الذی جاء بالصدق وانهایی که این صدق را قبول کردند أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ..
  31. متقون یک صفت بیشترندارد وآن قبول صدق است. متقی با یک فعل متقون شده وآنهم تصدیق کل خداست. شما که نصف شب بلند می شوید نماز شب می خوانید. این نماز تصدیق کل قرآنی است که نازل شده .متقی یعنی تصدیق همه حواسش در این است که مبادا یک حاشیه ای به قرآن بزند. متقی با تمام وجودش ایمان ظیدا کرده که این کتاب از خداست .پیامبراکرم این کتاب را از طرف خدا آورده است.... عزیزان تصدیق متقی در کجا ظاهر می شود؟
  32. دنبال آیه را ببینید. لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنینَ (الزمر/34)
  33. یعنی احسان شما تصدیق آیات خداست. خدا گفته اگر شما احسان کنید من ده برابر به شما می دهم
  34. در حقیقت خدا گفته که اگر شما آیات مرا تصدیق کردید من ده برابر به شما احسان می کنم.
  35. قرآن می گوید متقین همه وجودشان تصدیق است  وهمه باید به پذیرند.
  36. یک شاهد عملی در قرآن با هم ببینیم سوره زاریات ص 522 ..آیه 15.
  37. إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (الزاریات /15)
  38. آخِذینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنینَ (الزاریات /16)
  39. متقین کیا بودند؟ آخِذینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ آنچه که خدایشان به آنها عطاکرده می کردند. کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنینَ آنها از قبل از محسنین بودند، همین متقین اسمشان چی بود در دنیا محسنین ، یعنی چیزی که دستشان بوده فعلا اعلام کردند.
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۶
شهریور

 

 

                                                                                                                                                                   

بسم الله الرحمن الرحیم                                                                                                              

  1. نشست ششم متقین جمعه  14/9/1397. بیست وهفتم ربیع الثانی  1440
  2. «اعوذ بالله‏ من‏ الشیطان الرجیم»..بسم الله  الرحمن الرحیم .الحمد الحمد للّه رب العالمین‏  و صلاة وسلام علی رسول  الله وعلی آله آل الله  ولعنة اللّه على‏ اعدائهم‏ الی یوم لقاء الله  محضر مبارک ام ائمه  فاطمه الزهرا علیها  السلام وارواح طیبه شهداء کربلا وسلامتی وتعجل در فرج امام عصر عجل‏ اللَّه‏ تعالى فرجه الشریف‏ همه با هم صلوات قرایی حتم می کنیم .
  3. درمحضر خطبه متقین امام امیرالمومنین بهره می بریدم . این قسمتی که امام فرمودند: متقین کسانی هستند که، و لو لا الاجل الّذى کتب علیهم لم تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عین شوقا إلى الثّواب، و خوفا من العقاب، (اختیارمصباح‏السالکین صفحه‏ى 380) اگر نبود اجلهایی  برای مقین خداوند قادر منصوب کرده است رواح ایشان را پرمی کشید و به لقاء خدا می رفتند، شوقا عن  الثواب خوفا من العقاب....
  4. مبانی ملاقات خدا را به دکر خدا وعنایت ولی عصربه فضل الهی عنوان کردیم وگفته شد که مسئله لقاء الله که یکی ازموضوعاتی است که در زندگی هر انسانی اتفاق خواهد افتاد. در چند جلسه  از قرآن کلام الله مجید به لطف الهی بهر برداری شد.  یکی از نکات مهمی که ازهر مسلماتی  در ملاقات خدا هست که برای هر انسانی اتفاق خواهد افتاد. فرحی لقاء الله هست. برای کسانی مشتاق لقا ء الله هستند فرح دارند. وهمه ما به لقاء الله لحظه به لحظه داریم نزدیک می شویم. ورسیدیم به این جا که مسئله لقاء الله تصدیق است .وبا تصدیق با قدرت الله. وانکار قدرت خدا مساوی با تقدیرقدرت الله. بعد ازبیان این مقدمات به این نکته رسیدیم که حین ملاقات خدا نکاتی را خدا بیان فرموده  است.که ولایت هرکدام ازائمه معصومین ما را کمک می کند برای برطرف کردن این نکته ها درحین لقاء الله .یکی از نکات هنگام ملافات خدا این است که در حین ملاقات خدا ، خدا بنده وجنابعلی را خدا قبول بکند اینکه  نبده وجنابعالی خود را برای ملاقات آماده کنیم .واینکه خدا بنده را قبول کند وبما نظر کند  وازما روی نگرداند یک مطلب دیگری است. برای اینکه عزیزان آشنا بشوند که چنین مطلبی درقران کریم هست. فردآماده است ولی خدای مهربان با ایشان تکلم نمی کند! خود شما بلا تشبیه با کسی مواجه شوید که او را قبول قبلی نفرموده باشید. ازاو  در دل مردی از اوداردید نعوذا بالله اولین خاصیت آن این است که میل ندارید با او سحن بگوید.
  5. در سوره مبارکه بقره عزیزان مشرف شوند ص26 برای اینکه اطلاع بیابیم که با کدامین دسته هستیم  آیه174 را با هم می بینیم
  6. إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (174)
  7. إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ:کسانی که آیاتی را که ازخدا نازل شده است کتمان کنند. 
  8. خوب ما أَنْزَلَ اللَّهُ  چیست ؟ تمام ما أَنْزَلَ اللَّهُ  را در سوره (المایده/67)  فرمود: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‏ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ.. تمام ما أَنْزَلَ اللَّهُ اهل بیت وعصمت وطهارت هسنتد این متن صریح قرآن کریم است. وروایات هم در حصوص فراوان است. حالاکسانی معاذالله کتمان کنند ما أَنْزَلَ اللَّهُ را وچه کنند وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً این قَلیل  ! از مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلا مَتاعُ‏ قلیل است. آن کسان دنیا را خریدند به ولایت مولی امیرالمومنین واهل بیت . أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ  آیت الله آقای بهاالدینی می فرمودند ! هیچ غذابی بالاتر از این نیست. بد ترین عذاب برای بنده این است که خدا بکسی بگوید برو گم شو! وَ لا یُزَکِّیهِمْ اصلا ما را ترد می کند . آن وقتی که خدای مهربان مثل دسته گل بنده اش را وارد بهشت می کند وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ  اینها عذاب شان این است.
  9. دنباله آیه را ببینید. أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ (بقره /175)
  10. أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ ضلالة را خریدند و بِالْهُدى که ولایت آل محمد است را رها کردند ! «اللّهمّ‏ صلّ‏ على‏ محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»
  11. وعذاب را خریدند با اینکه مغقرت اللهی را داشتند. فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ..
  12. این آیه جالب است.  توضیح این آیه را نگاه کنید ص59 سوره آل عمران آیه 77آورده است.
  13. إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (آل عمران/77)
  14. إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ حالا کسی بیاید این عهد را بفروشد به مال قلیل دنیا ، آن کسانی که عهد خدا را می فروشند به دنیا . أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (آل عمران/77)..سؤال عهد خداچیست؟
  15. وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ‏ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ (بقره/124)
  16. قالَ ابراهیم وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏  همه فرزندانم ؟ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی حطاب رسید که نه ، امامت من بعصی اززریه  اسماعیل تا پیامبر وآقا جان علی امیرالمومنین تا برسد به ولی عصرو کسانی که ولایت آقا جان علی  امیرالمومنین را قبول ندارند نمی رسد. این نص قرآن .. حالا بیایند این عهد خدای مهربان را بفروشند به مطاع قلیل دنیایی روز عاشورا به ملک ری این عهد را بفروشند!!!
  17. بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً به مال اندک دنیا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ خلا یعنی بهره یعنی هیچ بهره ای در آخرت ندارند دستشان خالی است.  وقتی راوی سؤال کرد فرمودند. وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ خداهم با آنها تکلم نمی کند.
  18. وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ اصلا خدا به آنها نگاه هم نمی کند وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ..
  19. این دو آیه را مثال آوردم که سؤال چکاربکنیم موقعی که می رویم ملاقات خدا ، خدا ما را به پذیرد؟ خدا بما رو کند بما نگاه کند، حالا اول برویم قرآن بخوانیم وبعد برویم سراغ روایات .
  20. درقرآن یک دسته هستند خدا خودشان را قبول می کنند ویک دسته هستند که فعل وعملشان مورد قبول می گیرد. نمی خواهم اصطلاحات فنی بکارببرم .. یک دسته فاعلند ویک دسته صاحب فعلند خدا گاهی فاعل را قبول می کنند وگاهی صاحب فعل را. اجازه بدهید اول ببینیم خدا چه فعلی را از چه کسی قبول می کند. به قرآن مراجعه کنیم . اگرعزیزان  ص 20 سوره مبارکه بقره ایه 127
  21. وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ‏ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (127)
  22. حضرت ابراهیم یک دعا کردند ، دعایشان چیه ، رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ ..خدایا از من اسماعیل وابراهیم  قبول بفرما..
  23. این قبول از اسماعیل وابراهیم  قبول از عمل است. خدا هم قبول فرمودند.اما نمی خواهیم بگویم قاعده برای قبول چه است.پس قبول قبول عمل است. اما یک وقت  قبول ، قبول عامل است. عامل چیه عامل آن کسی است که آن عمل ازاوسرزده. حالا می خواهیم قبول عمل بالاتر است یا قبول عامل ؟ مسلما قبول عامل بالاتر است.  ان شاالله من وجنابعالی در یک مرتبه ای قرار می گیریم که هم خودمان را قبول کنند وهم عملمانرا ان اشاالله.
  24. حالا عامل چه است . زحمت بکشید مشرف بشویم به ص 54 سوره آل عمران آیه 35.
  25. إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی‏ بَطْنی‏ مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (35) (آل عمران/35)
  26. آنجا عمل بود رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ  حال عامل آن کسی است که عمل را انجام می دهد حال این عامل درنیت چه دارد می شنود سخن ما را و به اینکه در قلب ما چه می گذرد الْعَلیمُ است.پس چون علیم وعلم نیات مادارد باید مراقب نیاتمان باشیم  اگر می خواهیم ما بخواهیم ما عملمان مورد قبول قرار بگیریم با ید مراقب نیاتمان  باشیم .. امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی‏ بَطْنی‏..
  27. همسرِ «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که «محرَّر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. فَتَقَبَّلْ مِنِّی از من همسر عمران بپذیر، إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ که تو شنوا و دانایى! (35) هم ابنجا وهم درآخر آیه که حضرت ابراهیم دعا کردند آخرآیه شد إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ.. یعنی چه که خدا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ  است. خدای مهربان نیات شما را علم دارد. این عامل درنیت چه دارد می شنود سخن ما را و به اینکه در قلب ما چه می گذرد الْعَلیمُ است.پس چون علیم وعلم نیات مادارد باید مراقب نیاتمان باشیم  اگر می خواهیم ما بخواهیم ما عملمان مورد قبول قرار بگیریم با ید مراقب نیاتمان  باشیم .چون خدا السَّمیعُ الْعَلیمُ. است. خوب درآیه بعد چه گفت:
  28. فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى‏ وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ (آل عمران/36)
  29. فَلَمَّا وَضَعَتْها یعنی مریم به دنیا آمد. قالَتْ... إِنِّی أُعیذُها بِکَ. این جا تکه حدیث کساء . وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ ...فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ‏ حَسَن‏...(آل عمران/37) اینجا نمی گوید ما از همسر عمران قبول کردیم می گوید ما قبول کردیم خود مریم را..چون همسر عمران آنچه که در بطن خود بود نذرکرد برای خدا . اونذرکرد برای خدا، خداهم فرمود فَتَقَبَّلَها ما قبول کرد یم جناب مریم را ، اینجا قبول عامل است فَتَقَبَّلَهامنا قبول عامل است.  
  30. صحبت ما دراینجا این است که وقتی ما میرویم ملاقات خدا ، خدا بجای اینکه نماز را قبول کند نماز گذاررا قبول کند. بجای اینکه روزه را قبول کند روزه گذاررا قبول کند. بجای اینکه حج را قبول کند  حاج را قبول کند.تازه بشود نسخه صحیح.. یک جور دیگه توضیح می دهم آقاجان امیر فرمودند .  فاعل خیر خیرمنه. عامل هر خیری از آن خیر بهتر است. شما که نماز می خوانید از نمازی که می خوانید بهترید، شما که می روید وقتی فارغ حج شدید ازاعمال حجی که بجا می آورید بهترید، این کلام آقاجان علی امیرالمونین. فاعل خیر خیرمنه.فواید خوب است اما شما که  عمل را انجام میدهید بهترید از فواید. صحبت ما این است. وقتی که می رویم ملاقات خدا.چه کار بکنیم وقتی خدا عمل مارا قبول کرد خداخودمان را قبول بکند..
  31. گفتگوبرسر این مسئله است که  چند روزی که فرصت داریم دردنیا کاری کنیم که وقتی به ملاقات خدا رفتیم خدای مهربان هم  عملمان را قبول کند وهم خودمان را قبول کند.
  32. بعصی وقتها عملمان را قبول دارند وخودمان را قبول ندارد
  33. حالا که به اینجا رسیدیم بینیم  قرآن  کیا را قبول دارد. در قرآن کریم در این زمینه آیات فراوان داریم. ولی ما به دوسه آیه اشاره می کنیم.
  34. یک ص 486سوره مبارکه شوراآیه 25
  35. وَ هُوَ الَّذی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (شورا/25)
  36. او توبه را قبول می کند از کیا از عباد.یعنی کیا عملشان مورد توجه خداست؟ عباد،
  37. خوب عباد کیا هستند که تمام اعمال عباد مورد قبول است.این عباد کیا هستند؟
  38. که خدای مهربان خیلی روشن مبین آشکار بدون تخصیص توبه انها را قبول می کند .نماز عباد قبول است.  
  39. خوب عباد کیا هستند ؟ خدای مهربان  در دوآیه مبین روشن واضح بدون توضیح کلی تعریف  عباد را کرده است.
  40. باهم میایم ص 460 سوره زمر.آیه 17.18.
  41. وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ (زمر/17)
  42. الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (زمر/18)

الحمد لله رب العالمین اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  • حسین صفرزاده
۲۶
شهریور

                      بسم الله  الرحمن الرحیم

         اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم  

                          مبادی عربی در صرف ونحو

  1. الشدة : تشدید چون مدد- مدّ - (-شدد/ شدّ. لمم/ لمّ/ . زلل / زلّ/ . ملل/ ملّ‏  شدّد/ حدد/ حدّ/ .بححل/ بجّل‏
  2. المدة : الف مـدی:  الألف ألفان نحو: اب- ااب- آب‏. صداهای کشیده دارد مادرندارد. مثل قالَ ، صالِحین، وَ یَرَى ، حَیاة،  بَرَاءَة ،ِ ءَامَنُواْ ، ءَابَاءَکُم ، أَوْلِیَاءَ ، کاَفَّةً،
  3. الهمزة : الف غیرمـدی را همزه می گویند، أَحَدٌ ، نَأْتِی ،  مُؤْمِن، مُؤْمِنٍ ،خَطیئَةً، ْ سُوءٌ ، سُوءٍ ، أَرْبَعَةَ ، أَشهْر،َ أَذَانٌ، همزه تیزی دارد.
  4. واومـدی ، درحقیقت همان واوساکنه است،(مالِکِ یَوْمِ الدِّین)
  5. یای مـدی همان یای  ساکنه است مادر دارند، (رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ) با واو مدی درحقیقت یکی هستند.
  6. همزة القطع : در اول کلمه نحو: أبی فرح‏ و در وسط  کلمه نحو: فرح أبی‏ میاید.
  7. همزه وصل فقط در اول کلمه میاید. نحو: أدرس یا صغیر لکنّنا نقول: یا صغیر درس‏. فاجتلبوا فی الماضی و الأمر همزة الوصل‏.
  8. فصل: [ابواب‏ فعل‏ ثلاثى مزید فیه‏] - فعل ثلاثى مزید فیه را ده باب مشهور است:
  9. 1-باب افعال، افعل یفعل افعالا چون اکرم یکرم اکراما. افراط، اسراف (مصدر باب‏ افعال‏) «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما» کلمه «صلحاً» بنا بر قرائت باب‏ افعال‏ مفعول به است و بنا بر قرائت باب تفاعل نیز ممکن است مفعول به باشد زیرا این فعل متعدى هم استعمال شده است‏...اوفوا: وفا کنید. این کلمه، فعل امر از باب‏ افعال‏ است. «ایمن یؤیمن» بوده است از باب‏ افعال‏ که همزه آن در فعل مضارع باقى مانده، سپس قلب به هاء شده است. باب‏ افعال این فعل آمده است. مثل‏ «وَ ما أَنْسانِیهُ ...» آفکهم- از باب‏ افعال‏ است بر وزن (افعلهم) صعقهم، و أصعقهم‏ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ‏؛ به آنها مهلت داده نمى‏شود. از باب‏ افعال‏، نزل و أنزل به صیغه معلوم از باب‏ افعال‏ و تفعیل هر دو قرائت شده است. الْإِصْباحِ‏؛ این کلمه در اصل مصدر باب‏ افعال‏ است، افراط، اسراف (مصدر باب‏ افعال‏) «یورث» (بفتح راء و کسر راء) از باب‏ افعال‏...
  10. 2-باب تفعیل، فعّل یفعّل تفعیلا چون صرّف یصرّف تصریفا. «تسوى» (بضم تاء و فتح سین و تشدید واو) فعل مضارع از باب‏ تفعیل‏ است.«نزل و انزل» بصیغه مجهول از باب‏ تفعیل‏ و افعال «یراُّون» به تشدید همزه قرائت کرده است. و در این صورت از باب‏ تفعیل‏ و بمعناى «یبصّرون الناس» مى‏باشد. مکلبین: از باب‏ تفعیل‏ بدانیم‏ . طوّعت: فعل ماضى از باب‏ تفعیل‏ از ریشه «طوع»  «وَ ما أَنْسانِیهُ ...» (کهف 63) مع- الوصف همانطورى که ممکن است فعل را بباب افعال برد، ممکن است به باب‏ تفعیل‏ برد ترهبون: از یعقوب به تشدید هاء نقل شده است. در این صورت از باب‏ تفعیل‏ خواهد بود. لمنجوهم: اهل کوفه- بجز عاصم و یعقوب- بدون تشدید و دیگران به تشدید خوانده‏اند. به تشدید از باب‏ تفعیل‏ و بدون تشدید، از باب افعال است‏ تفجر: کوفیان و یعقوب بفتح تاء و ضم جیم و دیگران بضم تاء و تشدید جیم (از باب‏ تفعیل‏) خوانده‏اند. ترهبون: از یعقوب به تشدید هاء نقل شده است. در این صورت از باب‏ تفعیل‏ خواهد بود.تأثیم از باب‏ تفعیل‏ است‏. «تعلمون» از باب‏ تفعیل‏ نیز قرائت شده است. فعل با تشدید (باب تفعیل) مثل فعل ینجّیکم: و با تخفیف (باب‏ افعال‏)
  11. 3-باب مفاعله، فاعل یفاعل مفاعلة و فعالا و فیعالا چون ضارب یضارب مضاربة و ضرابا و ضیرابا و در ماضى هر یک از این سه باب یک حرف زاید است. مبالفه ؛ تاخم یتاخم، قاصص یقاصص قصاصا و مقاصّة.. «ضرار» مانند «قتال» مصدر باب‏ مفاعله‏ است‏.. «ما أراک یا سمرة الّا مضارّا» و مى‏دانیم که «مضار» اسم فاعل از باب‏ مفاعله‏ است‏. «ما أراک یا سمرة الّا مضارّا» و مى‏دانیم که «مضار» اسم فاعل از باب‏ مفاعله‏ است‏. «آتینا» با مدّ خوانده‏اند که باب‏ مفاعله‏ از مادّه «اتیان» است، به معناى مکافات‏... کتاب و مکاتبه، هر دو مصدر باب‏ مفاعله‏،... (تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ) الخ، کلمه (تظاهرون)، از مصدر مظاهره (باب‏ مفاعله‏)
  12. 4-باب افتعال، افتعل یفتعل افتعالا چون اکتسب‏ یکتسب اکتسابا. صیغه اجتهاد از باب‏ افتعال‏ است. المزدلفة.. اسم فاعل من باب‏ افتعال‏، و أصله، زلف یزلف زلفا و زلفا. و تزلّف و ازدلف: فقال: یا إبراهیم ازدلف الى المشعر الحرام، فسمّیت مزدلفة... لفظ «اتّفاق» من باب‏ افتعال‏ مجرّدة. وفق یفق وفقا: ضدّ المخالفة... فاتّبع با همزه وصل و باب‏ افتعال‏. «استکن» تبدیل به «استکان» «اضطرار» مصدر باب‏ افتعال.. " تختانون" از مصدر اختیان، و آن هم باب‏ افتعال‏ از خیانت است،..
  13. 5-باب انفعال، انفعل ینفعل انفعالا چون انصرف ینصرف انصرافا. انقضّ: بسرعت سقوط کرد باب‏ انفعال‏ مطاوعه قضض است‏. حب ذائقه و شامه و سامعه از مزه و بو و صداى خوش که همه از باب‏ انفعال‏ است).. در باب‏ انفعال‏ همزه و فاء مضموم شوند و عین مکسور... باب انفعال را یک معنى بیش نیست، و آن" مطاوعة" است و مطاوعة قبول اثر فعل فاعل است، و آن دو گونه میباشد: مطاوعه محسوس و غیرمحسوس، و باب انفعال براى مطاوعه محسوس است، یعنى اثر فاعل با حسّ ظاهر درک شود، و مطاوعه غیر محسوس در بعضى بابهاى دیگر میآید. و باب انفعال متعدّى نیست و مفعول نمیگیرد، زیرا فاعل فعل در این باب خودش درواقع مفعول است، زیرا قبول‏کننده اثر فعل خواهد بود، انصبّ، ینصبّ، انصبابا: ریخته شدن" مثال واوىّ:" انقاد، ینقاد، در باب‏ انفعال‏ میگوئى:" انطلق، انطلقا، انطلقوا الخ"
  14. 6-باب تفعّل، تفعّل یتفعّل تفعّلا چون تصرّف یتصرّف تصرّفا. مانند تخلق به فلان خلق مثلا مى‏گوییم: تمیز و تعلم و تطوع یعنى شروع کرد به تمیز دادن و آموختن و بطوع و رغبت خود عمل خیر کردن.تطوع در مى‏آید. معناى داوطلب بودن هم بر آن اضافه مى‏شود پس تطوع به معناى این است که انسان خودش داوطلبانه کارى را انجام دهد که اطاعت خدا هم هست، بدون اینکه در انجام آن کراهتى داشته باشد، و اظهار ناراحتى و گرانبارى کند، کلمه" توجس" که مصدر باب‏ تفعل‏ است .کلمه" تشقق" در اصل" تتشقق" و از باب‏ تفعل‏، از ماده" شق" بوده،َ" کلمه:" اطیرنا" در اصل" تطیرنا" بوده، که صیغه متکلم مع الغیر از باب‏ تفعل‏ است، یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ ..." کلمه" یتفطرن" از مصدر" تفطر" است که به معناى پاره پاره شدن است، چون کلمه" تفطر" که مصدر باب‏ تفعل‏ است، از" فطر" گرفته شده، که به معناى پاره شدن و شکافتن است.کلمه" نتقبل" متکلم مع الغیر از مضارع باب‏ تفعل‏ است،
  15. 7-باب تفاعل، تفاعل یتفاعل تفاعلا چون تضارب یتضارب تضاربا... «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما» کلمه «صلحاً» بنا بر قرائت باب تفاعل نیز ممکن است مفعول به باشد زیرا این فعل متعدى هم استعمال شده است‏. کلمه" نتقبل" متکلم مع الغیر از مضارع باب‏ تفعل‏ است، در اصل متصدقین و متصدقات، و از باب‏ تفعل‏ هستند، " متزمل" بوده، اسم فاعل از باب‏ تفعل‏ (تزمل) است، و معنایش لفافه به خود پیچیده است.
  16. 8-باب افعلال، افعلّ یفعلّ افعالا چون احمرّ یحمرّ احمرارا و در ماضى.. «ابیضاض» مصدر باب‏ افعلال‏ از ماده «بیض» در قرآن فقط دو صیغه از باب‏ افعلال‏ آمده است: مانند: اعشیشاب." اخشوشن، یخشوشن، اخشیشانا: بسیار درشت و زبر شدن" ثلاثى مجردش" خشن، یخشن، خشونة: زبر و درشت شدن". شمعل: متفرّق شد" و" اشمعلّ: بسیار متفرّق شد"
  17. هریک از این پنج باب دو حرف زاید است.باب استفعال، استفعل یستفعل استفعالا چون استخرج یستخرج استخراجا.
  18. 9-باب افعیلال، افعالّ یفعالّ افعیلالا چون احمارّ یحمارّ احمیرارا و در ماضى هریک از این دو باب سه حرف زاید است.
  19. فصل: [بناى فعل رباعى مجرّد] فعل رباعى مجرّد را یک بناست چنانکه مذکور شد و مستقبل او نیز یکى است چون: فعلل یفعلل فعللة و فعلالا چون دحرج یدحرج دحرجة و دحراجا
  20. و مزید فیه وى سه باب است‏. باب تفعلل، تفعلل یتفعلل تفعللا چون تدحرج یتدحرج تدحرجا و در ماضى این باب یک حرف زاید است. تفعلل‏ کما جاء صلصل بمعنى تصلصل أی متذبذبین، باب «فعلل و تفعلل‏» شود که اصل آنها از «یطیقونه و ینطیوقونه» باشد
  21. 10-باب افعنلال، افعنلل یفعنلل افعنلالا چون احرنجم یحرنجم احرنجاما. درآِیات قرآن نیامده
  22. باب افعللال، افعللّ یفعللّ افعللالا چون اقشعرّ یقشعرّ اقشعرارا و در ماضى هر یک از این دو باب دو حرف زاید است. درآِیات قرآن نیامده
  23. «یورث» (بفتح را و تشدید آن) از ماده «ورث» و از باب تفعیل است‏ «یصالحا» از باب تفاعل مناسبتر است.

وَ ما أَنْسانِیهُ ...» (کهف 63) مع- الوصف همانطورى که ممکن است فعل را بباب افعال برد، ممکن است به باب تفعیل برد.ابلغکم: ابو عمرو به سکون باء و بدون تشدید خوانده است و دیگران بفتح باء و تشدید لام. در قرآن کریم باب‏ افعال‏ و تفعیل این فعل هر دو بکار رفته است. مثل: و اجبنى:

  1.  
  2. اسمهای مبنی : 1-ضمیر؛ 2-اسم اشاره ؛ 3-اسم موصول ؛ 4- اسماء شرط؛ 5-اسم استفهام ؛ 6-اسم فعل ؛7- کنایه ؛ 8-وبرخی از طروف ؛  9-اسماى‏ قرآن‏ مبنی است.  10-(حرف و شبهه) و هو المبنیّ‏ (من الصّرف‏11-الإعراب: «أقلی» فعل أمر مبنی‏ على حذف النون،12-منادى مبنی‏ على ضمة مقدرة على الألف منع من ظهورها13- أسمى: فعل ماض مبنی‏ على فتح-14-و الفعل ضربان: مبنیّ، و هو الأصل ، و معرب، و هو بخلافه.15-فالمبنیّ نوعان: [أحدهما: الماضی‏]16-(و الأصل فی المبنىّ‏) اسما کان أو فعلا أو حرفا (أن یسکّنا) لخفّة السّکون و ثقل المبنىّ‏.17- من المبنی‏ (ذو فتح و) منه (ذو کسر و) منه ذو (ضمّ)
  3. منصرف و غیر منصرف:
  4. اسم معرب منصرف اسمی است که تنوین می پذیرد و همه حرکات در آخر آن، راه دارد. به لفظ دیگر، اسمی است که جرّ و تنوین می پذیرد. مانند:    جاء صَدیقٌ حَمیمَّ، رأیتُ رجلاً فاضِلاً، مَررْتُ برجلٍ فاضِلٍ.
  5. اسم معرب غیر منصرف:
  6.  اسمی است که به سبب وجود موانعی در آن، از پذیرفتن جرو تنوین ناتوان است.   
  7. مانند:   قَدِمَ إبراهِیمُ و بِهْدادُ.      رَأیتُ زَینبَ فِی یَدِها زَهْرهٌ حَمْراءُ.        دَخلَ إلی عُثمانَ طَلْحهُ وزَبیرٌ فی فِتنَهٍ کُبْرَی
  8. افعال ناقصه : رفع‏ الاسم و نصب الخبر: «وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً» «ظلّ» «لیس» اسم افعال‏ ناقصه‏ مرفوع مى‏باشد و ثانیا اسم افعال ناقصه هرگز مقدّم بر آنها نمى‏شود.. کان/ البیت/ نظیفا... . افعال «کان» و «صار» علاوه بر ماضى، مضارع، و امر نیز دارند. حکم همه آنها در رفع، به اسم و نصب، به خبر و در معناى ناقص آنها یکى است. براى مثال: کن متکلّما (گوینده باش).. کلمه" لا ابرح" به معناى" لا ازال" است، و این کلمه از افعال‏ ناقصه‏ است‏... لتعودن" از ماده" عاد" به معناى" صار" است، و به همین جهت، جزء افعال‏ ناقصه‏ است، و معنایش برگشتن از حالى به حال دیگر است،کلمه" فظلت" از" ظل" است که یکى از افعال‏ ناقصه‏ است‏.. فعل «جاءت» که از ملحقات افعال‏ ناقصه‏ است‏... ککان ظلّ بات اضحى اصبحا... امسى و صار لیس زال برحا... فتى‏ء و انفکّ و هذی الاربعة..
  9. موصول : الذی ؛ الذان ؛ الذین ؛ التی التان اللاتی . من.ما.ای.ال.الیک . أنّ أل الموصولة تدخل علی المضارع.  
  10.  صفت مشبهه ثلاثی مجرد وسماعی است : صعب؛ حسن ؛ فرح؛ یقظ ؛ صفر ؛ حلو ؛ سدی ؛ کفو ؛ حیدر ؛ طیب ؛ علیم ؛جبان ؛ شجاع ؛ صبور ؛ ابیض ؛ عطشان؛
  11.   اسم  مبالغه ثلاثی مجرد وسماعی است: فرار ؛ کبار ؛ صدیق ؛
  12. ما نافه : «ما» نافیة تعمل عمل‏ لیس.. وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ (22).. َ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ (41) .. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ (2).. ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ (27)
  13. ما استفهامیه‏: ملغى از عمل‏ است، «ما جِئْتُمْ بِهِ»:بمعنى: أىّ شى‏ء جئتم به؟ أهو السّحر؟.. : «ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ»*
  14.  ما مصدریه‏ : فعل بعد را تأویل به مصدر ببرد و این خود بر دو نوع است: 1- غیر زمانیه: ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ‏ (التوبة/ 118). 2- زمانیه:علاوه بر تأویل به مصدر بردن فعل بعد، یک کلمه دال بر وقت و مدت به آن مصدر اضافه شود،وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا (مریم/ 31).
  15. -1«إذ» اسم زمان ماضى است.
  16. -2«إذ» اسماء زمان‏ : ظروف متصرف: مفعول فیه ؛ مبتدأ، خبر، فاعل و : مثل: یوم.
  17. -3«إذ» اسماء زمان‏ : ظروف غیر متصرف: تنها مفعول فیه واقع ، مانند: «عوض» و یا بعضا مجرور «فی»گردند.
  18. -4«إذ» اسمیه زمانیه ماضویه، از ظروف متصرف. شباهت وضعى به حرف مبنى است محلا منصوب باشد. فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا «التوبة/ 40»
  19. -5«إذ» زمانیه ماضویه، در کلام، مفعول به واقع مى‏شود، وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ‏ «الأعراف/ 86»
  20. -6«إذ» در اوائل قصص قرآن‏ ؛ براى فعل امر مقدّر که «اذکر» باشد. إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ‏ «البقرة/ 50»
  21. -7«إذ» اسمیه زمانیه ماضویه، بدل واقع شدن از مفعول به‏ : وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا «مریم/ 16»
  22. -8«إذ» اسمیه زمانیه ماضویه، صلاحیت دارد که حذف شود إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها ... یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها «الزلزال/ 1- 4».
  23. -9«إذ» اسم زمانى که صلاحیت حذف شدن را ندارد،: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا «آل عمران/ 8»
  24. -10«إذ» ظرفیه زمانیه مستقبله : یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها «الزلزلة/ 4»
  25. -11«إذ»، داراى معناى تعلیل: وَ لَنْ ینْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ‏ «الزخرف/ 39»‏
  26. -12«إذ» چهارمین صنف «إذ»، مفاجات و بمعناى ناگهانى: «إنّ أهل الدنیا کرکب بیناهم حلّوا، إذ صاح بهم سائقهم فارتحلوا».
  27. «إذا» فجائیه که دلالت بر وقوع ناگهانى مابعد، فَأَلْقاها فَإِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعى‏ «طه/ 20»
  28. «إذا» غیر مفاجاة کثیر الاستعمال و «إذا» دوّم، فجائیه است ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ‏ «الروم/ 25»
  29. «إذا» در جواب «لو» مقدّره : مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ‏ «المؤمنون/ 91»
  30. «إذا» عمل نکرده استوَ إِذاً لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلَّا قَلِیلًا «الإسراء/ 76»«ألا» متن‏ «ألا» على خمسة أوجه: «ألا» تنبیهیه‏ ؛ مانند: «أما» و «ها» و معناى آن: آگاهانیدن و متوجّه نمودن مخاطب‏: أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ «البقرة/ 13»
  31. «ألا» توبیخیه انکاریه ؛ «ألا» تمنییّه است که دلالت بر تمنّاى‏؛ استفهامى بودن «ألا»؛ «ألا» براى عرض و تحضیض است‏
  32. «ألا» عرضیه مانند این آیه شریفه که در بیان داستان پذیرایى حضرت ابراهیم علیه السّلام از ملائکه است مى‏باشد: فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ‏ «الذاریات/ 26 و 27»
  33. و «ألا» تحضیضیه، مانند این آیه شریفه که در بیان تحریک مسلمین بر جهاد است: أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ‏ «التوبة/ 13».
  34. (إن) المکسورة الخفیفة- ترد على أربعة أوجه‏.أحدها: أن تکون شرطیة ،(إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ) (وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ)
  35. الثانى: أن تکون نافیة ، و تدخل على الجملة الاسمیة، نحو (إِنِ الْکافِرُونَ‏ إِلَّا فِی غُرُورٍ) (إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ)
  36. الثالث: أن تکون مخففة من الثقیلة، فتدخل على الجملتین: فإن دخلت على الأسمیة جاز (أن) لمفتوحة الهمزة
  37. أن تکون نافیة] النفى کإن المکسورة أیضا، قاله بعضهم فى قوله تعالى‏ (أَنْ یُؤْتى‏ أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ)
  38. الساکنة النون- على وجهین: اسم، على وجهین: ضمیر المتکلم «أنت، و أنت، و أنتما، و أنتم، و أنتنّ». اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  • حسین صفرزاده
۲۶
شهریور

                    بسم الله الرحمن الرحیم

               اللهم صل علی محمد وآل محمد عجل فرجهم

    1. سیره زندگی حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها-3

                عشق و علاقه‏ی شدید به امیرالمومنین

 

  1. فاطمه علیهاالسلام : با الهام از دستورات الهی و پدر بزرگوارش، نسبت به امیرالمومنین فوق‏العاده علاقه‏مند بود و هرگز برخلاف رضای او گام برنمی‏داشت و برخورد و زندگیش با مولا طوری بود، که غمها و غصه‏های وارده در بیرون از خانه، با دیدار فاطمه علیهاالسلام برطرف می‏شد، و حضرت علی علیه‏السلام خود در این باره می‏فرمایند:
  2. فواللَّه مااغضبتها، و لااکرهتها علی امر حتی قبضها اللَّه عزوجل، و لااغضبتنی، و لاعصت لی امرا، و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم و الاحزان. [
  3. سوگند به خدا، من هرگز زهرا را به خشم نیاوردم و او را به کاری مجبور نساختم تا اینکه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلا او نیز مرا خشمگین نساخت، و هیچ وقت نافرمانی نکرد و هرگاه من با او دیدار می‏کردم، غمها و غصه‏هایم از دلم برطرف می‏شد.
  4. این حدیث از عشق و علاقه‏ی شدید متقابل دو همسر معصوم حکایت می‏کند، که در طول زندگی آنان نه تنها کوچکترین اختلافی پیش نیامده است، بلکه مشکلات خارجی و اجتماعی با دیدار محبت‏آمیز مرتفع می‏گردید.
  5. به همین جهت بود، که چون امیرالمومنین علیه‏السلام را به زور و اجبار برای بیعت با غاصبین خلافت به مسجد آوردند، آن بانوی دو عالم به دنبال علی علیه‏السلام در کنار قبر رسول‏خدا قرار گرفت و فرمود: «هرگاه پسرعمویم علی علیهالسلام را رها نسازید، سوگند به خدا موهایم را پریشان نموده و پیرهن پدرم را بر سرگرفته و شما را نفرین می‏کنم....»
  6. این روایت که از طریق امام صادق علیه‏السلام از حضرت سلمان نقل شده، آمده است: «در این هنگام آثار بلای آسمانی پدیدار گشت و سلمان از فاطمه علیهاالسلام شفاعت کرد که آن حضرت نفرین ننماید، همزمان علی علیه‏السلام را نیز آزاد کردند... [2] ».
  7. و در یک روایت دیگر آمده است که حضرت زهرا اگر چه در بستر بیماری بود و غمها و غصه‏های فراوانی که در اثر فشار و جنایت مهاجمین خونخوار به خانه آن حضرت پیش آمده بود، وی را فراگرفته بود، ولی پیوسته به یاد علی علیه‏السلام و آینده آن بزرگوار در تشویش و اضطراب بسر می‏برد، و حتی در هنگام مرگ سکرات مرگ را فراموش کرده و در مورد مصائب آتی امیرالمومنین گریه می‏کرد. چنانجه حضرت امام صادق نقل می‏کنند:
  8. لما حضرت الوفات بکت، فقال لها امیرالمومنین: یا سیدتی! ما یبکیک؟ قالت: ابکی لما تلقی بعدی! فقال: لاتبکی فواللَّه ان ذلک لصغیر عندی....
  9. چون وقت شهادت فاطمه علیهاالسلام فرارسید شروع به گریه کرد، حضرت علی علیه‏السلام با یک تعبیر عالی و تعجب‏آمیز پرسید: ای سرور من چرا گریه می‏کنی؟!جواب داد: برای آن مشکلاتی که بعد از من با آنها مواجه خواهی شد. حضرت فرمودند: تو گریه نکن همه‏ی اینها برای من آسان است.
  10. تعبیر: «یا سیدتی» در این حدیث، نشان عظمت فاطمه‏ی زهرا از دیدگاه امیرالمومنین است و همچنین گریه فاطمه علیهاالسلام برای علی علیه‏السلام آن هم در حال مرگ و سکرات آن، که معمولا هر کسی به فکر خود می‏باشد، شدت علاقه فاطمه به امیرالمومنین را در بردارد. و بالاخره چون خبر شهادت زهرا را به علی علیهالسلام دادند، آن حضرت در حال حرکت به زمین افتاد و
  11. هرچه خواست بلند شود ممکن نشد. [4]  و در نقلی دیگر حالت غشوه به او دست داد. [5] .
  12. همه‏ی این احادیث و قضایای تاریخی نشان می‏دهد، که در میان علی و فاطمه علیهاالسلام محبت، عشق و علاقه‏ی فوق‏العاده‏ای حاکم بود، که
  13. در فراق فاطمه، علی به حالت غشوه می‏افتد و صبر و توانش به ناتوانی و کم صبری تبدیل می‏گردد، و فاطمه علیهاالسلام نیز هرگز علی و یاری علی را فراموش نمی‏کند. و در هنگام سکرات مرگ که لحظات بسیار دشوار به حساب می‏آید، به یاد گرفتاری و مصائب آن حضرت اشک می‏ریزد.

========

  1. رضایت فوق‏العاده علی از زهرا : از بحثهای پیشین استفاده شد که علی علیه‏السلام از فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام فوق‏العاده راضی و خشنود بود، زیرا آن حضرت یک انسان معصوم و بی‏لغزش بود و هرگز کاری برخلاف رضای امیرالمومنین انجام نمی‏داد، ولی در عین حال فاطمه علیهاالسلام در هنگام فراق، در ضمن وصایای خود به آن حضرت خواستند قلب مبارک علی را بار دیگر در مورد خود راضی‏تر نمایند و لذا عرض کرد:
  2. ای پسرعموی پیامبر! من هرگز به تو دروغ نگفتم، خیانت نکردم و به مخالفت تو برنخاستم. علی علیهالسلام چون این سخنان را شنید فرمود:
  3. معاذاللَّه انت اعلم باللَّه و ابر و اتقی و اکرم و اشد خوفا من اللَّه قد عز علی مفارقتک و تفقدک الا انه امر لابد منه... [1] .
  4. پناه به خدا، نسبت به امور و احکام الهی داناتری. نیکوکاری، تقوا، تقرب و خشیتت از خدا بیشتر است. این را بدان که جدایی و مفارقت تو فوق‏العادده برای من سنگین است، ولی این کارن چاره‏پذیر نیست.
  5. این فرازها نشان می‏دهد که آن بانوی گرانقدر، آنقدر به مولای متقیان عظمت قائل است، که در مقام کسب رضایت خاطر مولا است، هرچند کار خلاف و قصور جزیی نیز از او صادر نشده بود.

 

  1. به این مناسبت بود که امیرالمومنین چون پیکر پاک فاطمه علیهاالسلام را بر خاک سپرد، دست دعا به سوی آسمان برداشت و در حق زهرا چنین دعا کرد:
  2. اللهم انی راض عن ابنه نبیک، اللهم انها قد اوحشت فانسها، اللهم انها قد هجرت فصلها، اللهم انها قد ظلمت فاحکم لها و انت خیر الحاکمین. [2] .
  3. خدایا! من از دختر پیامبرت راضی هستم. بارالها! فاطمه علیهاالسلام نگران و مضطرب بود، تو او را آرامش بخش، خداوندا! زهرا از دوستان و فرزندن مفارقت کرد، تو او را وصل کن. پروردگارا! به فاطمه علیهاالسلام ظلم کردند تو خود حاکم باش.
  4. همه‏ی این فرازها نشان می‏دهد که فاطمه‏ی زهرا با داشتن مقام عصمت نسبت به حقوق شوهر چقدر ارزش قائل بوده و چه سان نگران بوده است که نسبت به مقام ارجدار شوهرش علی بن ابیطالب علیه‏السلام مسوول باشد و لذا علی علیهالسلام رضایت خویش را در مورد فاطمه علیهاالسلام اعلان می‏نماید....
  5. به همین جهت حضرت امام باقر علیه‏السلام می‏فرمایند: «برای زن هیچ شفاعتی به اندازه‏ی رضایت شوهر مفید و ثمربخش نیست....
  6. =======
  7. آموزش همسرداری  : ز دیگر آموزشهای فاطمه علیهاالسلام به زنان آموزش درس مدیریت کانون و رعایت حقوق خانواده بود. و در آن روزگار که مردان بر زنان استیلای کامل داشتند و حتی زن را مثل برده خود بحساب می‏آوردند موضعگیری اسلام در قبال زنان و حمایت از آنها این خطر را هم برای برخی از عاقلان پدید می‏آورد که از اطاعت مشروع همسر سرباز زنند و تبعیت لازم را نداشته باشند و این خود نیاز به اصلاح اندیشه و پیگیری داشت.
  8. فاطمه علیهاالسلام سعی داشت ضمن آشنا کردن زنان به حقوق خود و همسر و فرزندان پاره‏ای از اندیشه‏های افراطی یا تفریطی را در آنان تعدیل کند. نه آنچنان که زنان تسلیم باشند و در همه امور اطاعت کنند حتی در گناه، و نه آنچنان عاصی و نافرمان که حقوق شوهر را نادیده گیرند. زیرا اصولاً در هر انقلاب فکری که در جامعه‏ای پدید آید افراد خیلی زود به افراط و تفریط کشانده می‏شوند.
  9. او همچنان دفاع از حق شوهر را ضروری دانست، بویژه که در همسر حقانیتی راجع به مسأله‏ای باشد. عدم اطاعت از فرمان بحق شوهر را نوعی قبول لعنت خدا و فرشتگان معرفی فرمود.

=======

  1. سلام خداوند به حضرت زهرا (سلام الله علیها) فاطمه زهراء بعد از رحلت مادرش افسرده و جایگاه مادرش را از حضرت خواست، جبرئیل نازل شد و به حضرت رسول گفت: خداوند به فاطمه سلام می‏رساند و می‏فرماید: جایگاه مادرت در جایگاه بسیار عالی است. امالی طوسی، ص 175 در حدیث کساء خداوند سلام ابلاغ کرده و این جمله زیاد است: الْعَلِیُّ الاعْلَی یُقْرِئُکَ السَّلامَ‏ المناقب، ج 4، ص 25
  2. 4- الگو بودن ازدواج حضرت على و زهرا ..امام على (علیه السلام) خجالت مى‏کشید برود خواستگارى بهرحال پیغمبر راضى بود اما باید زن راضى باشد. پدر حق ندارد دختر را با زور و کراهت، رضایت دختر شرط است با حضرت زهرا (علیها السلام) مطرح کرد حضرت سرش را پایین انداخت سکوتى که علامت رضا بود
  3. خوب على جان چى دارى؟ فرمود من هیچى ندارم، خانه دارى؟ اسب دارى؟ هیچى ندارم، فرمود شمشیر و زره دارى. شمشیر را مى‏خواهى اما زره را ببر و بفروش. حضرت امیر زره را فروخت پول را داد به چند نفر از اصحاب فرمود بروید با پولى که از زره هست جهیزیه براى زهرا بخرید. بعد صورت جهازیه‏اش، اى کاش‏دخترهاى ما...‏
  4. عرض مى‏شود که زن در قرآن امروز زنان ما یکى از شعارهایشان این بود که الگوى ما فاطمه‏ ‏‏زهرا‏‏‏ست. الگوى زنان ما فاطمه‏ ‏‏زهرا‏‏‏ست. این شعار زنان امروز ما بود. در چه چیز الگوبود؟ (فاطمه‏ ‏‏زهرا‏‏‏) اصولًا ما حضرت زهرا‏‏‏ را با این که ما چهارده معصوم داریم ولى حضرت زهرا‏‏‏ باید تو چهارده تاباشد. یک زن باید تو چهارده تا باشد.
  5. الگو بودن فاطمه‏ ‏‏زهرا‏‏‏ علیها السلام تنها در چند مسئله خلاصه نمى‏شود به چند نمونه الگوئى حضرت علیها السلام اشاره مى‏کنیم.
  6. الگوی با حجابها: فاطمه‏ ‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) عالم ترین زنها، مربی‏ترین زنها، باوفاترین زنها.اما اگر هرچه به آن گفتى، همینطور سیخ ایستاده و نگاه مى‏کند، این پیداست که موتور عاطفه‏اش از کار افتاده است. در انسان دو تا موتور است. موتور عقل و موتور عاطفه. عقربک عقل زبان است. عقربک عاطفه، چشم است. اگر زبان نامیزان بود، پیداست که عقل نامیزان است و اگر چشم خشک بود، عاطفه کمبود دارد. عاطفه میزانش به هم خورده است.
  7. حضرت زهرا (علیها السلام) آمد پیش پیغمبر و فرمود بابا جان من دختر شما هستم، معلم خانم‏ها هستم، چهار تا بچه پشت سر هم دارم، کارهاى خانه هم همیشه هست، شوهرم هم که همیشه جبهه است،
  8. بنابراین اگر مشکلى نیست شما کسى را بفرستید از این خانم‏ها که به من کمک کند. پیغمبر فرمود شما سى و چهار بار بگو الله اکبر سى و سه بار هم بگو الحمدلله سى و سه بار هم بگو سبحان الله خوب این سوال چه ربطى به جواب دارد؟ من اینطور فهمیدم که پیغمبر مى‏خواهد بگوید زهرا جان اصلًا توى این فکرها نباش جواب پیغمبر نشان دهنده این است که دختر من نباید لوس باشد.
  9. الگوى مازهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) است. دختر خانم‏ها، آقا پسرها، اگر تا به حال نسبت به نماز کوتاهى کردید یک توجه بیش‏ترى داشته باشید.
  10. این گریه‏‏‏‏هاى براى حضرت فاطمه‏ ‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) و حضرت على (علیه السلام) خیلى اثر دارد.
  11. حضرت جبراییل روضه حسن را برای رسول الله خواند وحضرت رسول الله روضه عاشورا برای دخترش خواند فاطمه‏ ‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) :عاشورا خیلى مهم است. حدیث داریم که امام کاظم، امام هفتم (علیه السلام) اول عاشورا دیگر نمى‏خندید. مى‏فرمود: ماه محرم رسید. تنها مولودى که روز تولدش روضه خوانى شروع شد، امام حسین فرزند حضرت فاطمه‏ ‏‏زهرا‏‏‏ (سلام الله علیها) بود.
  12. اللهم صل علی محمد وآل محمد عجل فرجهم
  • حسین صفرزاده