8-شرح زیارت عاشورا... ازمجلس سوم.. که خدمت امام صادق علیه السلام نشسته فرمودند، اى داود اعمال شما روز پنجشنبه بر من عرضه شد صله رحم تو نسبت به پسرعمویت - فلانى - را دیدم و از این کار تو مسرور شدم ،
سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۰، ۰۸:۴۱ ق.ظ
-بسم الله الرحمن الرحیم
-اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
8-شرح زیارت عاشورا... ازمجلس سوم
مجلس سوم : تاریخچه سلام
- علامه مجلسى در بحار 16 از داود رقى نقل میکند که خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودم ناگاه آنحضرت بمن فرمودند،
- اى داود اعمال شما روز پنجشنبه بر من عرضه شد صله رحم تو نسبت به پسرعمویت - فلانى - را دیدم و از این کار تو مسرور شدم ،
- ومیدانم که اینکار تو زودتر اجل او را میرساند و عمرش را تمام میکند.
- داود گفت : من پسرعمویى داشتم بدسیرت که ناصبى و دشمن خاندان نبوت بود از او و همسرش صدمه زیادى بمن رسیده بود،
- شنیدم از نظر معیشت وضع زندگانى آشفته ودرسختى زندگانى میگذراند قبل ازعزم مکه، مقدارى از اموال خود را به جهت مخارج آنها فرستادم ،
- وقتى وارد مدینه شدم و حضور امام صادق علیه السلام علیه السلام شرفیاب گشتم آن حضرت از صله رحم من خبر دادند.
- حیات و ممات پیغمبر براى امت خیر است شیخ طوسى در مجالس و نیز در تفسیر عیاشى از امام باقر علیه السلام روایت میکند که حضرتش فرمود:
- روزى حضرت رسول صلى الله علیه و آله در میان جمعى ازصحابه نشسته بود، فرمود که بودن من در میان شما خیر،مفارقت من هم برایتان خیر است. جابر انصارى برخاست و عرض کرد یابن رسول الله خیر بودن شما در میان ما معلومست ولى مفارقت شما چگونه براى ما خیر میباشد؟
- حضرت فرمودند: بودن من میان شما خیر است زیرا خداى تعالى میفرماید: ما کان الله لیعذبهم وانت فیهم .
- اما خیر من در مفارقت به جهت آنست که اعمال شما درهر دوشنبه و پنجشنبه بر من عرضه مى شود اگر عمل نیکى از شماها ببینم خوشحال مى شوم و حمد خدا را مى کنم و اگر عمل بدى ببینم براى شما طلب آمرزش میکنم .
- بلکه اعمال هرمؤ من و کافرى را در موقع و دفن شدن بر پیغمبر و امام عرضه میدارند. امام صادق علیه السلام فرمود: هر کافر ومؤ منى در موقع دفن و گذاردن در قبر اعمالش بر پیغمبر وامیرالمؤ منین و یک یک ائمه معصومین علیهم السلام عرضه شود تا برسد حضور حضرت حجت روحى فداه
- بلکه مهمتر اینکه پیغمبر وامام از وضع آتیه ما هم باخبرند که آیا سعید و خوش عاقبت ازدنیا میرویم یا برعکس .روزى که از رحم مادرپا بعرصه دنیا گذارد تمام سرگذشت زندگانى اواز فقروغناء صحت ومرض سعادت و شقاوت و کفروایمان برپیشانى اونوشته وتنها خط را پیغمبر وامامان بخواند .
- چنانکه جناب امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: کان رسول الله المتوسم و انا من بعده و الائمة من بعدى هم المتوسمون .
- پیغمبر که مکتب نرفته و امى بود خط پیشانى مردم را میخواند، من این علم را از پیغمبر تعلیم گرفتم . به اولاد خود آموختم ،
- این علم نزد هیچکس نیست ومنحصر به ما اهلبیت است .فرماید: به یقین دراین براى هوشیاران عبرتهاست. ان فى ذلک لایات للمتوسمین (حجر/75)
- درهلاک قوم لوط از سوى ما نشانه هایى است براى عبرت صاحبان توسم و فراست که به فطانت بنگرند و حقیقت آنرا به سمات وعلامات آن بشناسند و به تفکر از آن عبرت گیرند.فراست از صفات مؤ منانست چنانکه در حدیث است : اتقوا من فراسته المؤ من فانه ینظر بنورالله .و نیز فرمود: ان الله عبادا یعرفون الناس بالتوسم . و بعد آیه فوق را تلاوت فرمود.امام صادق علیه السلام فرمود: نحن المتوسمون ،
- و نیز آنحضرت فرمود که : انها لبسبیل مقیم . یعنى امامت هرگز از ما بیرون نرود.منظور حضرت اینست که امام همیشه در بین مردم خواهد بود، و او متوسم مردم میباشد که حقیقت مردم بر او آشکار است .در بصائرالدرجات است که امام باقرعلیه السلام فرمود: هیچ مخلوقى نیست مگر آنکه ما بین دو چشم او نوشته شده که مؤ من است یا کافر و این کتابت از شما پنهانست ولى از ائمه آل محمد علیهم السلام محجوب و پنهان نیست .
- پس احدى بر امامان داخل نمى شود مگر آنکه او را به آن کتابت مى شناسند که مؤ من است یا کافر، بعد این آیه را تلاوت فرمودند: ان فى ذلک الایات للمتوسمین انهالبسبیل مقیم (هجر/ 75) درکمال الدین از حضرت صادق علیه السلام ماثور است که هر گاه حضرت قائم علیه السلام قیام فرماید
- احدى ازخلق پیش وى نخواهد ایستاد مگر آنکه حضرت شناسد که اوصالح یا طالح است .آن حضرت سبیل مقیم وآیات متوسمان درآنحضرت است، این علم از مختصات پیغمبر و آل اوست و لذا فرمودند که ما این علم را بمردم نمى آموزیم زیرا از اسرار است .
- هر که را اسرار حق آموختند.... مهر کردند و دهانش دوختند... سر حق را توان آموختن... که ز گفتن لب تواند دوختن.
- لیس مخلوق الا و بین عینیه مکتوب انه مؤ من او کافر و ذلک محجوب عنکم و لیس محجوب عنا .
- این علم توسم و تفرس غیر ازعلم جفر و رمل و نجوم و قیافه شناسى است ، گویا این همان علمى است که على علیه السلام فرمود:
- ان هیهنا لعلما جمالو وجدت له حملة الخ ، درسینه من علمیست که نتوانم براى کسى نقل کنم زیرا ظرفیت تحملش را ندارند و مرا تکفیرومیکشند.
- بالجمله امامان ما هر کس را که میدیدند مى شناختند که چه کاره و صاحب چه عملى است .
- مانند کسى که ازهیچ چیزخبر ندارد ساکت و صامت ، مثل آنکه شما ببینید کسى مشغول عمل قبیحى اما هیچ به روى خود نیاورید وبروزش ندهید.
- امامان نیز که از جمیع اعمال مردم از گذشته و آینده باخبرند که چه کرده و چه کرده و چه خواهند کرد به جهت نظم امور زندگانى مردم و براى آنکه پرده درى نکرده باشند در ظاهر تجاهل مینمودند. مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز... ورنه در مجلس رندان خبرى نیست که نیست.
- دربحار نقل میکند که در بدو خلافت امیرالمؤ منین علیه السلام که مردم براى بیعت کردن و تهنیت گفتن از اطراف بخدمت آنحضرت میآمدند
- ده نفر براى عتبه بوسى آنحضرت از مصر به کوفه آمدند، در آن وقت حاکم مصر محمد بن ابى بکر بود. عریضه اى خدمت آنحضرت فرستاده اسم آن ده نفر را نوشته بود که اینها را از مصر فرستادم تا بخدمت شما بیایند و بیعت کنند چه اینها ازرؤ سا و بزرگان قوم هستند.
- ابن ملجم ازآن ده نفربود، حضرت نامه را خواند به اسم وى رسید نگاهى کرده فرمود: ابن ملجم تویى؟ عرض کرد بلى. فرمود: لعن الله عبدالرحمن بن ملجم،
- عرض کرد فدایت شوم انا والله لِاُحبک یعنى بخدا قسم من شما را دوست میدارم . حضرت فرمود تو مرا دوست نمیدارى و دروغ میگویى تا سه مرتبه این گفتگو رد و بدل شد تا اینکه ابن ملجم قسم خورد من تو را دوست میدارم حضرت تکذیبش فرده و مؤ کد به قسم فرمود.حضرت چوبى در دستش بود که سر آنرا بر زمین میزد و خط میکشید، فرمود بنشین ، مدتى بصورت آن ملعون نگاه کرد تا اینکه فرمود از تو سئوالى میکنم راستش را بگو،
- آیا درایامى که کودک بودى و با اطفال بازى میکردى، هر وقت تو را میدیدند نمى گفتند که : جاء ابن راعى الکلاب ، پسرچراننده سگها آمد،
- آیا چنین چیزى نبود؟ عرض کرد بلى چنین بود. حضرت فرمود چون بزرگ شدى آیا مادرت نگفت که حمل تو در ایام حیض بود؟
- ابن ملجم سر پیش انداخته خاموش ماند، بعد عرض کرد بلى ، سپس حضرت به همگى آنها اسب و خلعت و انعام داده مرخص نمود که بمنزل رفته ورفع خستگى کنند. وقتى آن ده نفر از خدمت حضرت مرخص شدند
- آنحضرت ابن ملجم را بمردم نشان دادند و فرمودند هر کس میخواهد به قاتل من نظر کند این مرد خبیث را ببیند.
- مالک اشتر برخاست شمشیر کشید وعرض کرد فدایت شوم این سگ چه لیاقت وعرضه اى دارد نسبت بشمائى ادبى کند.اجازه فرمائید تا او را بکشم
- حضرت فرمودند: خدا ترا رحمت کند، شمشیرت را غلاف کن که قصاص پیش از جنایت جایز نیست که از او تقصیرى ظاهر نشده است ،
- ولى من ازباب علم توسم و تفرس خبر دادم که در علم حقتعالى گذشته که او قاتل من باشد.
-اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- ۰۰/۰۸/۱۸